LEARNING ENGLISH - SHUT YOUR 'GOB' and other mouth idioms / LIVE Lesson and Chat with Mr Duncan

Oh, dear.

اوه عزیزم.

Do you ever have one of those years where everything's seems to go wrong?

آیا تا به حال یکی از آن سال هایی را داشته اید که به نظر می رسد همه چیز به اشتباه پیش می رود؟

Well, guess what? I'm having one of them today.

خوب حدس بزن چی؟ من امروز یکی از آنها را دارم.

It's a little bit like Sunday, to be honest,

راستش کمی شبیه یکشنبه است،

but it's today, and I don't know what is happening.

اما امروز است و نمی دانم چه اتفاقی می افتد.

It's very strange, isn't it?

خیلی عجیب است، اینطور نیست؟

Have you noticed sometimes in life things go wrong

آیا گاهی اوقات در زندگی متوجه شده اید که همه چیز اشتباه می شود

and you're not quite sure why?

و کاملاً مطمئن نیستید که چرا؟

But then you realise it's

اما بعد متوجه می شوید که این

just because you are having one of those years.

فقط به این دلیل است که یکی از آن سال ها را سپری می کنید.

And that's what I feel like I'm having at the moment.

و این چیزی است که در حال حاضر احساس می کنم دارم.

I've just literally started my live stream and I've realised

من به معنای واقعی کلمه پخش زنده خود را شروع کردم و متوجه شدم

one of my cameras is not working and I don't know why.

یکی از دوربین هایم کار نمی کند و نمی دانم چرا.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

It's never happened before.

قبلا هرگز اتفاق نیفتاده است.

Okay, let's be honest.

خوب، بیایید صادق باشیم.

It happens all the time.

همیشه اتفاق میفته.

Here we go then. Let's see what happens here.

پس ما اینجا می رویم. بیایید ببینیم اینجا چه اتفاقی می افتد.

This should be interesting. Welcome to English addict.

این باید جالب باشد. به معتاد انگلیسی خوش آمدید.

Coming to you live from the birthplace of English, which is.

آمدن به شما زندگی می کنند از زادگاه انگلیسی، که است.

Well, of course it is.

خوب، البته که این طور است.

England.

انگلستان.

You see? You see.

می بینی؟ می بینید.

I'm right.

من درست می گویم.

I am. I'm so right.

من هستم. خیلی درست میگم

I'm having one of those days.

من یکی از آن روزها را می گذرانم.

This should be interesting. It might not work.

این باید جالب باشد. ممکن است کار نکند.

No, it's not working. I'm not there. Why?

نه، کار نمی کند. من آنجا نیستم. چرا؟

I should.

من باید.

I shouldn't be on the screen now, but I'm not.

من نباید الان روی صفحه باشم، اما نیستم.

And I don't know how that's happening.

و من نمی دانم چگونه این اتفاق می افتد.

I'm there, but I'm not on the screen.

من آنجا هستم، اما روی صفحه نیستم.

You know what?

میدونی چیه؟

So sometimes I just think sometimes

بنابراین گاهی اوقات فکر می‌کنم گاهی

I should just go back to bed after Sunday as well,

باید بعد از یکشنبه هم به رختخواب برگردم

because I had a problem on Sunday, didn't I, as well, with my camera.

، زیرا روز یکشنبه با دوربینم مشکل داشتم.

And now it's doing the same thing again.

و حالا دوباره همین کار را می کند.

And I have no idea why there is something very strange going on here

و من نمی دانم چرا اتفاق بسیار عجیبی در اینجا رخ می دهد

and I'm just going to see if I can find out

و فقط می خواهم ببینم که آیا می توانم بفهمم

what it is.

که چیست.

I'm just going to do a couple of things.

من فقط چند کار را انجام خواهم داد.

I'm going to get this right.

من می خواهم این را درست انجام دهم.

No, it's it's very weird.

نه، خیلی عجیب است.

Very strange.

خیلی عجیب.

Okay.

باشه.

Let's see if I can correct this somehow.

بیایید ببینیم آیا می توانم این را به نحوی اصلاح کنم.

Okay. I'm going to get this to work

باشه. من می روم این را به کار

now. Very weird.

در حال حاضر. خیلی عجیبه

How strange

چقدر

am I a ghost?

من یک روح غریبم

I'm a am I a ghost?

من یک روح هستم آیا من یک روح هستم؟

Because I'm in front of the camera now

چون الان جلوی دوربین

and I can't be seen.

هستم و دیده نمی شوم.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

This might be the strangest thing

این ممکن است عجیب ترین اتفاقی باشد

that's ever happened on my live stream.

که تا به حال در پخش زنده من رخ داده است.

And I have to be honest, we have some really strange things happening here sometimes.

و من باید صادق باشم، ما گاهی اوقات اتفاقات عجیبی در اینجا می افتیم.

And it's not it's not working.

و این نیست که کار نمی کند.

I am supposed to be on your on your screen now, but I'm not.

من قرار است الان روی صفحه شما باشم، اما نیستم.

It's very weird.

خیلی عجیب است.

This this might be the most interesting thing that's ever happened.

این شاید جالب ترین اتفاقی باشد که تا به حال رخ داده است.

And I have no idea how it is happening.

و من هیچ ایده ای ندارم که چگونه اتفاق می افتد.

But for some strange reason, I'm not on camera.

اما به دلایلی عجیب جلوی دوربین نیستم.

So just a moment.

پس فقط یک لحظه

Let's see if we can sort this out.

بیایید ببینیم آیا ما می توانیم این را مرتب کنیم.

I'm going to I'm going to sort this out.

من می روم این را مرتب می کنم.

Don't worry. It's all right.

نگران نباشید. همه چیز درست است.

Don't go away.

نرو

How strange

how we it.

چقدر عجیب هستیم

Okay.

باشه.

I wonder if it's working now.

من نمی دانم که آیا آن را در حال حاضر کار می کند.

Oh, it is, everyone.

اوه، همه هستند.

It's working.

آن کار می کند.

I've got it to work.

من آن را به کار کردم.

Sometimes these things happen. It's okay. Don't worry.

گاهی این اتفاقات می افتد. مشکلی نیست. نگران نباشید.

Sometimes these things do occur.

گاهی اوقات این موارد اتفاق می افتد.

Hello, everyone again.

سلام مجدد به همه

Welcome again to English Addict Life

دوباره به English Addict Life

from England.

از انگلستان خوش آمدید.

Do, do, do, do, do.

انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید.

Let's,

بیایید،

let's just pretend that that didn't happen.

فقط وانمود کنیم که این اتفاق نیفتاده است.

Can we.

Can we just pretend that that did not occur?

آیا می توانیم.

آیا می توانیم وانمود کنیم که این اتفاق نیفتاده است؟

Okay, then. Hi, everybody. This is Mr.

باشه پس سلام به همه. این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay? I hope so.

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

Well, that was strange.

خب عجیب بود

That's never happened before.

قبلاً چنین اتفاقی نیفتاده است.

I was supposed to be here like this,

قرار بود اینجوری اینجا

but then I wasn't here like this.

باشم ولی بعدش اینجوری اینجا نبودم.

Something decided to lock up.

چیزی تصمیم گرفت قفل شود.

I don't know what it is recently about my technology,

من نمی دانم اخیراً در مورد فناوری

my computer is working all right, but it's other things.

من چیست، رایانه من به خوبی کار می کند، اما چیزهای دیگری است.

And by that I mean my software.

و منظور من نرم افزار من است.

So your computer can be really, really good.

بنابراین رایانه شما می تواند واقعاً بسیار خوب باشد.

But if your software has a problem, then

اما اگر نرم افزار شما مشکل داشته باشد،

you will also have problems from time to time.

شما نیز هر از چند گاهی با مشکل مواجه خواهید شد.

Anyway, I am here. My name is Duncan.

به هر حال من اینجا هستم. اسم من دانکن است.

There it is again on the screen.

دوباره روی صفحه نمایش است.

I talk about the English language and sometimes

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم و گاهی

sometimes everything works.

اوقات همه چیز جواب می دهد.

Only sometimes.

فقط بعضی اوقات.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Yes, we are back together.

بله، ما دوباره با هم هستیم.

I first of all, I suppose I should mention Sun. Sun.

من اول از همه، فکر می کنم باید به Sun اشاره کنم. آفتاب.

Very busy day for various reasons.

روز بسیار شلوغ به دلایل مختلف.

I had a couple of

چند

strange moments

لحظه عجیب

and I had to leave my live stream.

داشتم و مجبور شدم پخش زنده ام را ترک کنم.

I had some some news concerning Mr.

من چند خبر در مورد

Steve's mother.

مادر آقای استیو داشتم.

A lot of people asking about Mr.

افراد زیادی در مورد

Steve's mum.

مادر آقای استیو می پرسند.

Would you like to see a photograph of Mr.

آیا دوست دارید عکسی از

Steve's mother, myself and Mr. Steve?

مادر آقای استیو، من و آقای استیو ببینید؟

Okay, then there it is.

خوب، پس آنجاست.

And there we are looking very happy.

و در آنجا ما بسیار خوشحال به نظر می رسیم.

And that was taken last year.

و سال گذشته گرفته شد.

So that particular photograph I'm showing you now was taken last year.

بنابراین آن عکس خاصی که اکنون به شما نشان می دهم سال گذشته گرفته شده است.

And there is Mr.

Steve, Mr.

و آقای

استیو،

Steve's mother, looking very happy and also myself

مادر آقای استیو، بسیار خوشحال به نظر می رسد و من

spoiling the photograph completely.

هم عکس را کاملاً خراب می کنم.

Thank you for your good wishes.

ممنون از آرزوهای خوب شما

You will be pleased to hear that Mr.

از شنیدن اینکه

Steve's mum is feeling much better.

مادر آقای استیو حالش خیلی بهتر است خوشحال خواهید شد.

She had a little problem on Sunday.

او یکشنبه یک مشکل کوچک داشت.

She was taken to hospital.

او به بیمارستان منتقل شد.

Fortunately, they did not have to keep her in the hospital.

خوشبختانه مجبور نشدند او را در بیمارستان نگه دارند.

You'll be pleased to hear.

از شنیدن خوشحال خواهید شد.

So that's good. Good news all round, I think.

پس این خوب است. فکر می کنم خبرهای خوب در همه جا

Here we go, then.

پس ما اینجا می رویم.

We have made it successfully.

ما آن را با موفقیت انجام داده ایم.

All the way to the middle of the week.

تمام راه تا وسط هفته.

Although

اگرچه

between you and me,

بین من و شما،

things are a little bit crazy

here in the UK for various reasons, which I might mention later on.

اینجا در بریتانیا به دلایل مختلف، که ممکن است بعداً به آنها اشاره کنم، همه چیز کمی دیوانه کننده است.

Yes, it's Wednesday.

بله، چهارشنبه است.

A bitter, bitter, bitter between who's who.

تلخ، تلخ، تلخ بین کی کیست.

Yes, we are here eventually.

بله، بالاخره ما اینجا هستیم.

Sometimes things don't go right.

گاهی اوقات همه چیز درست پیش نمی رود.

But you know what I always say?

اما میدونی من همیشه چی میگم؟

It proves that this is life

این ثابت می‌کند که این زندگی است

and and now, you know,

و اکنون، می‌دانید،

it is definitely 100% life because when things go wrong, you know,

قطعاً 100٪ زندگی است، زیرا وقتی همه چیز اشتباه می‌شود، می‌دانید

it is life as life can be.

که زندگی همان گونه است که زندگی می‌تواند باشد.

I've got some lovely photographs to show you today.

من امروز چند عکس زیبا دارم که به شما نشان می دهم.

I'm also going to talk about a Brazilian TV programme

من همچنین قصد دارم در مورد یک برنامه تلویزیونی برزیلی صحبت

that was on in the 1990s, especially for children,

کنم که در دهه 1990 پخش می شد، به خصوص برای کودکان،

something I accidentally found on YouTube.

چیزی که به طور تصادفی در YouTube پیدا کردم.

We'll be talking about that later on.

بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Also, we're talking about tips.

همچنین، ما در مورد نکات صحبت می کنیم.

Tips.

نکات.

Tip is a word that can be used in many ways.

نکته کلمه ای است که می توان از آن به طرق مختلف استفاده کرد.

The sharp point of something can be described

نقطه تیز چیزی را می توان به

as a tip, also as a verb.

عنوان یک نوک و همچنین به عنوان یک فعل توصیف کرد.

If you tip something, it means you turn something over.

اگر چیزی را انعام دهید، به این معنی است که چیزی را برگردانید.

You cause something to tip

شما باعث

over or fall over.

واژگونی یا افتادن چیزی می شوید.

The word tip can also be used as a noun and a verb in another way.

کلمه tip را می توان به صورت اسم و فعل نیز به شکل دیگری به کار برد.

When you are offering money

وقتی پولی را

as a way of thanking someone for good service.

به عنوان راهی برای تشکر از کسی برای خدمات خوب ارائه می دهید.

So that is what we are talking about today.

بنابراین این همان چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

And in some countries

و در برخی کشورها

it is polite to give a tip to someone.

انعام دادن به کسی مودبانه است.

You are giving money to someone to say thank you for that good service.

شما به کسی پول می دهید تا از آن خدمات خوب تشکر کنید.

Also today, we are taking a look at words and expressions

همچنین امروز نگاهی به کلمات و عبارات

connected to the mouth, mouth

مرتبط با دهان می اندازیم،

words and phrases is coming up later on as well.

کلمات و عبارات دهانی نیز بعداً مطرح می شود.

Lots of things to come your way, including the live chat.

چیزهای زیادی پیش روی شماست، از جمله چت زنده.

Yes, we have the live chat as well.

بله، ما چت زنده را نیز داریم.

Who is first?

چه کسی اول است؟

Oh, very interesting. We have night tram.

اوه خیلی جالبه ما تراموای شبانه داریم.

Guess what ni tram.

حدس بزنید چه چیزی در تراموا

You are first on today's live chat

شما اولین نفر در چت زنده امروز

the weather.

آب و هوا هستید.

Not too bad it's dry.

خیلی بد نیست خشکه

We don't have any rain.

باران نداریم

Fortunately, no rain.

خوشبختانه باران نمی بارد.

It is a little cloudy, but at least it's not raining.

هوا کمی ابری است، اما حداقل باران نمی بارد.

And it's also quite warm as well.

و همچنین کاملاً گرم است.

Not as warm as last week, but around

به اندازه هفته گذشته گرم نیست، اما

23 Celsius here today.

امروز اینجا حدود 23 درجه سانتیگراد است.

I know in some parts of the world, the temperatures

من می دانم که در برخی از نقاط جهان،

are incredibly high, including Japan.

دما بسیار بالا است، از جمله ژاپن.

I've been following the news stories coming from Japan about how hot it is there.

من اخباری را که از ژاپن می رسد در مورد گرمای هوا در آنجا دنبال می کنم.

Also in certain parts of the United States,

همچنین در مناطق خاصی از ایالات متحده،

very hot here.

اینجا بسیار گرم است.

Not so hot

is what you were waiting for.

چیزی که منتظرش بودی خیلی داغ نیست

Congratulations near tram. You are first.

تبریک نزدیک تراموا شما اول هستید

We also have Mohsin. Hello, Mohsin.

محسن هم داریم. سلام محسن.

Thanks for joining me today.

ممنون بابت همراهی امروز من.

We we have foetus.

ما جنین داریم

I'm very sorry foetus.

جنین خیلی متاسفم

You are third on today's live chat.

شما در چت زنده امروز سوم هستید.

Unfortunately,

متأسفانه

Beatriz is here also Zika.

Beatriz اینجا نیز زیکا است.

Mohsin Hello Mohsin Nice to see you here today.

محسن سلام محسن خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Paolo Also we have

پائولو همچنین داریم

who else is here?

که چه کسی دیگر اینجاست؟

Oh, we have

اوه، ما داریم

Louis Mendoza is here today.

لویی مندوزا امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Thank you very much for your lovely message as well.

از پیام زیبای شما نیز بسیار متشکرم.

The email you sent concerning Mr.

ایمیلی که در مورد

Steve's mother, she is feeling much better.

مادر آقای استیو ارسال کردید، او خیلی بهتر است.

She's not 100%, but she is feeling much better.

او 100٪ نیست، اما او خیلی بهتر است.

She is being taken care of by Mr.

او در حال حاضر توسط

Steve sister at the moment.

خواهر آقای استیو نگهداری می شود.

So she is making sure that Mr.

بنابراین او مطمئن می شود که

Steve's mother and her mother is being kept care of.

مادر آقای استیو و مادرش تحت مراقبت هستند.

And of course, last week, if you remember last week, Mr.

و البته هفته گذشته، اگر هفته گذشته را به خاطر داشته باشید،

Steve's mother was staying here with us and she was here

مادر آقای استیو اینجا با ما اقامت داشت و

for ten days staying here.

ده روز اینجا بود.

And well,

و خوب،

that was also a little bit eventful as well.

این نیز کمی پر حادثه بود.

If something is eventful, it means things are happening

اگر چیزی پرحادثه باشد، به این معنی است که چیزهایی

during that period of time.

در آن دوره زمانی اتفاق می افتد.

But Mr.

اما

Steve's mother is on the mend as far as we can tell.

مادر آقای استیو تا جایی که می توانیم بگوییم در حال بهبودی است.

I think Steve is actually going over

من فکر می کنم استیو در واقع

to see his mother this weekend.

این آخر هفته برای دیدن مادرش می رود.

So I think we might be popping over next weekend to see Mr.

بنابراین فکر می‌کنم ممکن است آخر هفته آینده برای دیدن

Steve's mother, to mate, to make sure she's okay.

مادر آقای استیو، جفت‌گیری کنیم تا مطمئن شویم که او خوب است.

Also, we have on the live chat warning

همچنین، ما در چت زنده اخطار داریم

hello, Wang Nguyen, thank you very much for joining us as well.

سلام، وانگ نگوین، از اینکه به ما ملحق شدید بسیار متشکریم.

Mick is here.

میک اینجاست

I can join you for about 30 minutes.

من می توانم حدود 30 دقیقه به شما بپیوندم.

Hello, Mika.

سلام میکا

I hope you are staying cool.

امیدوارم خونسرد بمانید

Where you are.

جایی که شما هستید.

Are you being affected by the intense heat at the moment?

آیا در حال حاضر تحت تأثیر گرمای شدید هستید؟

In Japan

در

we also have sand dragons.

ژاپن نیز اژدهای شنی داریم.

All this is here to dad.

همه اینها برای پدر است.

Hello, Sandra.

سلام ساندرا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We have Claudia.

ما کلودیا را داریم.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in your pot?

کلودیا، در گلدانت چه داری؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, is it something spicy and hot?

کلودیا، چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

Oh, Claudia, what is in the Pol Pot?

آه، کلودیا، در پول پات چیست؟

What is in the pot today?

امروز در گلدان چیست؟

Claudia, what are you having for

کلودیا

your lunch or evening dinner, maybe?

، شاید برای ناهار یا شام خود چه می خورید؟

Hello, Natrium.

سلام، ناتریوم.

Natrium says, have you tried turning it off and on again?

ناتریوم میگه سعی کردی دوباره خاموش و روشنش کنی؟

That is something everyone says.

این چیزی است که همه می گویند.

If you have a problem with your computer, people always say,

اگر با رایانه خود مشکل دارید، مردم همیشه می گویند،

Have you tried turning it off and on again?

آیا سعی کرده اید آن را خاموش و دوباره روشن کنید؟

Can I just say that that rarely works.

فقط می توانم بگویم که به ندرت کار می کند.

Rarely, almost never.

به ندرت، تقریباً هرگز.

Especially if your computer

به خصوص اگر کامپیوتر

will not switch off.

شما خاموش نشود.

Sometimes your computer can be it can be so damaged

گاهی اوقات ممکن است رایانه شما آنقدر آسیب

it will actually not switch off.

دیده باشد که در واقع خاموش نمی شود.

You have to you have to disconnect the power supply

شما باید منبع تغذیه

to make it stop working,

را قطع کنید تا از کار بیفتد،

which is not good for your computer by the way, never,

که اتفاقاً برای رایانه شما خوب نیست، هرگز،

never disconnect

هرگز

the electricity from your computer whilst it is running

برق را از رایانه خود در حالی که در حال کار است قطع نکنید

because you can cause even more damage.

زیرا ممکن است آسیب بیشتری وارد کنید.

And you don't want that really do?

و شما واقعاً نمی خواهید که انجام دهید؟

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

But yes, you are right.

اما بله حق با شماست.

A lot of people say you should switch your thing off

بسیاری از مردم می گویند که باید دستگاه خود را خاموش کنید

and then turn it back on again.

و سپس دوباره آن را روشن کنید.

Sometimes it works, sometimes it doesn't.

گاهی اوقات کار می کند، گاهی اوقات نه.

Ricardo.

ریکاردو.

Hello, Ricardo.

سلام ریکاردو

If you are feeling a little bit blue, try to think

اگر کمی احساس آبی بودن دارید، سعی کنید

in the age when you didn't have any concern

در سنی فکر کنید که هیچ نگرانی نداشتید

because your parents cared for you and you only have to play.

زیرا پدر و مادرتان به شما اهمیت می دادند و شما فقط باید بازی کنید.

That was a wonderful world.

دنیای شگفت انگیزی بود.

Why can't you repeat that again?

چرا نمی توانید دوباره آن را تکرار کنید؟

Well, I suppose memories.

خوب، فکر می کنم خاطرات.

I always find memories very interesting things,

من همیشه خاطرات چیزهای بسیار جالبی پیدا می کنم،

especially from your childhood,

مخصوصاً از دوران کودکی شما،

because quite often we will not remember the past

زیرا اغلب ما گذشته

in the way that it actually happened.

را آنطور که واقعاً اتفاق افتاده به یاد نمی آوریم.

Sometimes we will change our memories.

گاهی اوقات ما خاطراتمان را تغییر خواهیم داد.

Not not consciously.

نه آگاهانه

We don't know where doing them, but sometimes we will just miss, remember,

ما نمی دانیم کجا آنها را انجام می دهیم، اما گاهی اوقات فقط دلتنگ می شویم، یادمان باشد،

we miss remember our memories.

یادمان نمی رود، خاطراتمان را به خاطر بسپاریم.

So sometimes you might think, oh, oh, years ago

بنابراین گاهی اوقات ممکن است فکر کنید، اوه، اوه، سال ها پیش

everything was much better than it is today.

همه چیز بسیار بهتر از امروز بود.

Let's be honest.

اجازه دهید صادقانه باشد.

A lot of people are saying that at the moment

بسیاری از مردم در حال حاضر

for various reasons that I won't go into at the moment.

به دلایل مختلف می گویند که من در حال حاضر به آن نمی پردازم.

But yes, I think I think quite often we think of

اما بله، فکر می‌کنم اغلب اوقات فکر می‌کنیم

the past is always being better than it actually was.

که گذشته همیشه بهتر از آنچه بوده است، بوده است.

I have lovely memories from my childhood.

من از دوران کودکی خاطرات زیبایی دارم.

I also have some not so nice memories from my childhood.

من هم از دوران کودکی خاطرات نه چندان خوبی دارم.

But you are right.

اما حق با شماست.

I think most of us at some point wish that we could go back in time to the early days

فکر می‌کنم اکثر ما در مقطعی آرزو می‌کنیم که بتوانیم به گذشته برگردیم، به روزهای اولیه

when things were so much better and maybe simpler.

که همه چیز خیلی بهتر و شاید ساده‌تر بود.

Perhaps Inaki is here.

شاید ایناکی اینجاست.

Hello, Inaki.

سلام، ایناکی.

I hope I will have better luck with the technology.

امیدوارم در زمینه فناوری موفق تر باشم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Are you having problems as well with your technology?

آیا شما نیز با فناوری خود مشکل دارید؟

It is something that happens a lot.

اتفاقی است که زیاد می افتد.

Hello, Cristina.

سلام کریستینا

Thank you for your concern about Mr.

از نگرانی شما در مورد

Steves mother.

مادر آقای استیو متشکرم.

She is much better.

او خیلی بهتر است.

Did you enjoy the photograph of Mr.

آیا از عکس

Steve's mother that I showed earlier?

مادر آقای استیو که قبلا نشان دادم لذت بردید؟

Yeah.

آره

I have some more photographs coming in a few moments as well, so don't go away.

من هم چند لحظه دیگر چند عکس دیگر دارم، پس نرو.

Hello.

Also two 100 Dobbie, thank you for joining me today.

سلام.

همچنین دو 100 Dobbie، از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Career.

حرفه.

Hello Kadir watching in Turkey.

سلام Kadir در حال تماشای ترکیه.

Hello Turkey.

سلام ترکیه.

A country that I know quite well

کشوری که من آن را به خوبی می

because I've been there in the past.

شناسم زیرا در گذشته در آنجا بوده ام.

So what is in the oven,

پس کلودیا در فر

Claudia?

چیست؟

What do you have cooking in the oven or in the pot?

تو فر یا قابلمه چی میپزی؟

Do you have something nice planned today?

آیا امروز برنامه خوبی دارید؟

Please let us know.

لطفا اجازه دهید تا ما بدانیم.

Hello. Also to Palmira.

سلام. همچنین به پالمیرا.

Hello Palmira.

سلام پالمیرا

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Mohsen says Mr.

محسن می‌گوید آقای

Duncan, remembering your past quite often is described as nostalgia.

دانکن، یادآوری گذشته‌تان اغلب به‌عنوان دلتنگی توصیف می‌شود.

Yes, we often think of the past as being something lovely, nice.

بله، ما اغلب به گذشته به عنوان چیزی دوست داشتنی و خوب فکر می کنیم.

Maybe everything is golden, beautiful colours

شاید همه چیز طلایی، رنگ های زیبا

and everything was perfect.

و همه چیز عالی بود.

So I remember growing up my parents and my grandparents.

بنابراین به یاد می آورم که پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگم را بزرگ کردم.

My grandparents especially would always say it was much better in our day.

به خصوص پدربزرگ و مادربزرگ من همیشه می گفتند که در زمان ما خیلی بهتر بود.

It was much better.

خیلی بهتر بود.

We had better times.

زمان های بهتری داشتیم

People were much nicer to each other.

مردم خیلی با هم مهربان تر بودند.

When I was young,

وقتی کوچک بودم،

all the children were always well behaved.

همه بچه ها همیشه خوب رفتار می کردند.

I'm not sure how true that is

من مطمئن نیستم که چقدر درست است

or was,

یا درست بود،

but yes, it is something that the older generation often say.

اما بله، این چیزی است که اغلب نسل های قدیمی می گویند.

They often say kids.

اغلب می گویند بچه ها.

Today kids today, they don't know.

بچه های امروز، نمی دانند.

They're born

آنها

children today.

امروز بچه به دنیا می آیند

They're so bad mannered.

خیلی بد اخلاقن

They are rude to their parents.

آنها نسبت به پدر و مادر خود بی ادب هستند.

But the strange thing is

اما نکته عجیب این است

my grandparents used to say the same thing

که پدربزرگ و مادربزرگ من

many, many years ago about young people,

سال‌ها پیش در مورد جوانان همین حرف را می‌زدند

and I was young during that time.

و من در آن زمان جوان بودم.

So they were basically talking about me

بنابراین آنها اساساً در مورد من صحبت می کردند

and I was a good child.

و من بچه خوبی بودم.

I was a very good boy.

من پسر خیلی خوبی بودم.

When I was a child, I was what?

وقتی بچه بودم چی بودم؟

You don't believe me?

باور نمی کنی؟

Oh, okay.

اوه، باشه

Please yourself.

از خودتان پذیرایی کنید.

Christina.

کریستینا

Oh, hello, Christina.

اوه، سلام، کریستینا.

Today I have cooked spaghetti.

امروز اسپاگتی پختم.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Apparently it's called guitar spaghetti.

ظاهراً به آن اسپاگتی گیتار می گویند.

I wonder why.

تعجب می کنم که چرا.

Maybe it is long and string key.

شاید این کلید طولانی و رشته ای باشد.

Perhaps.

شاید.

Sandra says, Mr.

ساندرا می گوید، آقای

Duncan, it is very nice to see that you have 1 million subscribers.

دانکن، خیلی خوب است که می بینم شما 1 میلیون مشترک دارید.

It is nice.

عالیست.

I wish I had 1 million viewers.

کاش 1 میلیون بیننده داشتم

I wish I actually had 1 million people watching.

ای کاش واقعاً 1 میلیون نفر تماشا می کردند.

I suppose that's the frustrating part of all this.

من فکر می کنم این بخش ناامید کننده از همه این است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Inaki says. Yes.

ایناکی می گوید. آره.

I think sometimes older people have a bad memory.

فکر می کنم گاهی افراد مسن حافظه بدی دارند.

I think it is a way of comforting ourselves.

فکر می کنم این راهی برای آرامش دادن به خودمان است.

We always like to think that the past was better

ما همیشه دوست داریم فکر کنیم که گذشته بهتر

than the present because it makes us feel.

از حال بوده است، زیرا این احساس را در ما ایجاد می کند.

I suppose it makes us feel reassured in some strange way.

فکر می‌کنم این باعث می‌شود که به شکلی عجیب احساس اطمینان کنیم.

We often think that if the past was nice,

ما اغلب فکر می کنیم که اگر گذشته خوب بود

then maybe the future will be nice as well.

، شاید آینده نیز خوب باشد.

So maybe it is a way of reassuring ourselves

بنابراین شاید این راهی برای اطمینان دادن به خودمان باشد

to make us feel as if the future will be good,

تا به ما این احساس را بدهیم که گویی آینده خوب خواهد بود،

even if things don't seem good at this present time. So?

حتی اگر اوضاع در زمان حال خوب به نظر نرسد. بنابراین؟

So maybe it is a way of doing that.

پس شاید راهی برای انجام آن باشد.

Hello also.

سلام همچنین.

Oh hello Nitish Nitish pal who is watching in India,

اوه سلام دوست Nitish Nitish که در هند تماشا می کند،

another place that has been suffering

یک مکان دیگر که 40 سال است که از گرمای شدید رنج می برد.

intense heat for 40.

I think in some parts of India, it's been

من فکر می کنم در برخی از مناطق

as hot as 45 Celsius.

هند گرما به 45 درجه سانتیگراد رسیده است.

I can't even imagine what that feels like.

من حتی نمی توانم تصور کنم که چه احساسی دارد.

I think the hottest place I've ever been to is Malaysia.

فکر می کنم گرم ترین جایی که تا به حال رفته ام مالزی است.

I used to go to Malaysia quite a lot and the average temperature

من قبلاً زیاد به مالزی می رفتم و میانگین دمای

there is normally around 33 or 34 Celsius.

آنجا معمولاً حدود 33 یا 34 سانتیگراد است.

So I think that's the hottest place I've ever been to,

بنابراین فکر می‌کنم گرم‌ترین جایی است که تا به حال به

the coldest place I've ever been to or lived in.

آن سفر کرده‌ام، سردترین جایی است که تا به حال در آن بوده‌ام یا در آن زندگی

Must be when I was in China during the winter months, it would go

کرده‌ام. حتماً زمانی که در ماه‌های زمستان در چین بودم

as low as around -19

Celsius, 19 degrees

، دمای هوا تا 19- درجه سانتی‌گراد کاهش می‌یافت. 19 درجه

below freezing,

زیر صفر

and it was very cold.

بود و هوا خیلی سرد بود.

I never used to like the winter months when I was living in China.

زمانی که در چین زندگی می کردم هرگز از ماه های زمستان خوشم نمی آمد.

They were they were always rather unpleasant,

آنها همیشه نسبتاً ناخوشایند بودند

to say the least, especially when it was very cold and windy

، حداقل، مخصوصاً زمانی که هوا بسیار سرد و باد بود

and I had to ride my bicycle

و من مجبور بودم با دوچرخه

to school.

به مدرسه بروم.

It wasn't much fun, I can tell you.

خیلی جالب نبود، می توانم به شما بگویم.

Oh, hello, Beyond Awake is here.

اوه، سلام، Beyond Awake اینجاست.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Claudia says I had a nightmare during the night.

کلودیا می گوید در طول شب یک کابوس دیدم.

I'm sorry to hear that.

متاسفم که می شنوم.

I hope you feel better now.

امیدوارم الان احساس بهتری داشته باشی.

I dreamt that there was a war here, a very ugly nightmare.

خواب دیدم اینجا جنگ است، یک کابوس بسیار زشت.

And then I woke up and I thought of Ukraine and how the people are suffering.

و بعد از خواب بیدار شدم و به اوکراین و چگونگی رنج مردم فکر کردم.

There. Well, I suppose so.

آنجا. خوب، من فکر می کنم اینطور باشد.

Not everyone

has that experience.

همه این تجربه را ندارند.

I've never been in an experience.

من هرگز در تجربه ای نبوده ام.

I've never been in a situation or had an experience

من هرگز در موقعیتی قرار نگرفته ام یا تجربه ای نداشته ام

where war was taking place around me.

که در اطراف من جنگ در حال وقوع باشد.

I can't even imagine what it must be like.

من حتی نمی توانم تصور کنم که چگونه باید باشد.

But I know one thing.

اما یک چیز را می دانم.

It is not fun.

سرگرم کننده نیست.

Definitely not.

قطعا نه.

Lewis Mendez.

لوئیس مندز

I always love taking a walk down memory lane.

من همیشه عاشق قدم زدن در مسیر حافظه هستم.

It is nice to remember things.

به یاد آوردن چیزها خوب است.

In fact, we were doing that last week when Steve's mother was here staying with us.

در واقع، ما این کار را هفته گذشته انجام می دادیم که مادر استیو اینجا بود و پیش ما می ماند.

We did talk a lot about the past.

ما در مورد گذشته زیاد صحبت کردیم.

And because Misty's mother is

و چون مادر میستی

not young,

جوان نیست

she is eight years away from

، هشت سال با 100 فاصله دارد

100. I shouldn't have done that.

. من نباید این کار را می کردم.

I shouldn't have said that.

من نباید این را می گفتم.

I'm going to get into trouble now.

الان دارم به مشکل میخورم

I am going to get into so much trouble.

من دارم خیلی به دردسر میخورم

Hello, a gangadhar. Hello.

سلام، یک گنگادار. سلام.

I love you, Duncan.

دوستت دارم دانکن

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's very kind of you to say as well.

این را هم خیلی لطف می کنید.

We are talking about giving tips.

ما در مورد ارائه راهنمایی صحبت می کنیم.

So maybe if you are in a restaurant or a place

بنابراین شاید اگر در رستوران یا مکانی هستید

where service is being provided

که در آن خدمات ارائه می شود

and then you pay for the meal or the thing that you've been given,

و سپس هزینه غذا یا چیزی که به شما داده شده است را پرداخت می کنید،

maybe you want to give a little bit of extra money.

شاید بخواهید کمی پول اضافی بدهید.

And we often call that a tip.

و ما اغلب آن را یک نکته می نامیم.

Tip you hand over a little bit of extra money

پالمیرا می‌گوید: توصیه کنید کمی پول اضافی تحویل دهید

because you are so grateful for the good service, Palmira says.

، زیرا از خدمات خوب بسیار سپاسگزار هستید .

On Monday, I went to the beach and the temperature of the weather was higher.

دوشنبه رفتم ساحل و دمای هوا بالاتر بود.

Then the weather

سپس آب و هوا

higher than the weather.

بالاتر از آب و هوا.

We were swimming a lot.

ما زیاد شنا می کردیم.

Well, I suppose if you go to the beach, you might find that there is a different type of air

خوب، فکر می کنم اگر به ساحل بروید ، ممکن است متوجه شوید که نوع دیگری از هوا وجود دارد

or maybe the temperature or the air pressure will be different.

یا ممکن است دما یا فشار هوا متفاوت باشد.

I can't remember the last time I went to the beach.

آخرین باری که به ساحل رفتم یادم نمی آید.

I think it was quite a long time ago.

فکر کنم خیلی وقت پیش بود

When was it?

چه زمانی بود؟

It must have been four years ago, I think so.

به نظر من باید چهار سال پیش باشد.

That was the last time I went to the beach a very long time ago.

این آخرین باری بود که خیلی وقت پیش به ساحل رفتم. راستش

Mr. Steve and myself, we had quite a lot of fun

من و آقای استیو، در آنجا خیلی خوش

there, to be honest.

گذشت.

Very nice.

بسیار خوب.

And there it was, a lovely memory from the time Mr.

و آنجا بود، یک خاطره دوست داشتنی از زمانی که آقای

Steve and myself went to the beach.

استیو و من به ساحل رفتیم.

And yes, we were playing like children.

و بله، ما مثل بچه ها بازی می کردیم.

This is English addict coming to you live from

این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده از

what is left of the UK.

جایی که در بریتانیا باقی مانده است نزد شما می آید.

Dramatic events taking place at the moment concerning this chap.

رویدادهای دراماتیکی که در حال حاضر در مورد این فصل در حال وقوع است.

Can you see him there?

آیا می توانید او را آنجا ببینید؟

Normally I have a picture of Mr.

من معمولاً عکسی از آقای

Steve, but today, as a special guest of dishonour, someone else.

استیو دارم، اما امروز، به عنوان یک میهمان ویژه برای بی ناموسی، شخص دیگری.

Things are a little interesting at the moment

در لحظه ای

when we talk about politics, which I don't very often,

که ما در مورد سیاست صحبت می کنیم، چیزها کمی جالب است، که من اغلب این کار را نمی کنم،

but we are having a very strange situation

اما

take place here at the moment concerning all government.

در حال حاضر وضعیت بسیار عجیبی در اینجا در مورد همه دولت ها رخ می دهد.

I'm sure you've heard all about it.

من مطمئن هستم که شما همه چیز را در مورد آن شنیده اید.

Some photographs.

چند عکس

I want to show you some photographs.

من می خواهم چند عکس را به شما نشان دهم.

Would you like to have a look at some pictures?

آیا می خواهید به چند عکس نگاه کنید؟

Well, here we go.

خوب، ما به اینجا می رویم.

Here is one of them, a lovely photograph from Claudia.

در اینجا یکی از آنها، یک عکس دوست داشتنی از کلودیا است.

Claudia has been very busy in the kitchen

کلودیا در آشپزخانه بسیار مشغول درست

making something that I also happen to like, eating

کردن چیزی است که من هم دوست دارم، خوردن

Jaffa cakes.

کیک یافا.

So these are not Jaffa cakes from the shop.

پس اینها کیک های یافای مغازه نیستند.

These are actually Jaffa cakes

اینها در واقع کیک های یافا هستند

that Claudia made herself in the kitchen.

که کلودیا خودش در آشپزخانه درست کرده است.

And I have to say, they look lovely.

و باید بگویم که آنها زیبا به نظر می رسند.

I really do want to take a bite

من واقعاً می خواهم

of one of your homemade Jaffa cakes.

یکی از کیک های یافای خانگی شما را گاز بگیرم.

Shall we take a closer look?

یک نگاه دقیق تری بیندازیم؟

Okay, then.

باشه پس

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

That looks delicious.

به نظر خوشمزه میاد

I have to be honest with you, Claudia, that really does look nice.

من باید با شما صادق باشم، کلودیا ، واقعاً زیبا به نظر می رسد.

I want to take a bite from your homemade

می خواهم از کیک یافای خانگی شما لقمه بخورم

Jaffa cake.

.

I really do.

من حتما انجام میدم.

That looks very nice.

که خیلی خوب به نظر می رسد.

So you made it with oranges.

پس با پرتقال درست کردی.

Sponge, and also chocolate on the top.

اسفنج، و همچنین شکلات در بالا.

Dark chocolate, I think.

شکلات تلخ فکر کنم

Finally, a photograph of Claudia

در نهایت، عکسی از کلودیا در حال

enjoying the aforementioned and Jaffa cakes.

لذت بردن از کیک های ذکر شده و یافا.

I like the look of those.

من از قیافه آن ها خوشم می آید.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I do like them.

من آنها را دوست دارم

They look lovely and I wish I could try one,

آنها دوست داشتنی به نظر می رسند و ای کاش می توانستم یکی را امتحان کنم،

but I can't because I am too far away.

اما نمی توانم چون خیلی دور هستم.

It's not fair.

این عادلانه نیست.

Maybe someday, maybe one day I will get the chance

شاید روزی، شاید روزی این شانس را پیدا کنم که

to sample one of your lovely Jaffa cakes.

یکی از کیک های دوست داشتنی یافای شما را امتحان کنم.

Claudia, Thank you very much for sending that photograph and all of the photographs.

کلودیا، از ارسال آن عکس و همه عکس‌ها بسیار متشکرم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Hello to the Duchess.

سلام به دوشس

Hello, Duchess. I love your name, by the way.

سلام دوشس اتفاقا من عاشق اسمت هستم

Are you really a duchess?

آیا شما واقعا دوشس هستید؟

Are you are you really or are you just

آیا شما واقعاً هستید یا فقط

pretending to be one?

وانمود می کنید که هستید؟

Sandra says your your food looks lovely.

ساندرا می گوید غذای شما دوست داشتنی به نظر می رسد.

Very nice. Yes. Thank you very much.

بسیار خوب. آره. بسیار از شما متشکرم.

I'm always interested to see what type of food you eat,

راستش من همیشه علاقه دارم ببینم چه نوع غذایی می خورید،

to be honest, because sometimes maybe if you are in the kitchen

صادقانه بگویم، زیرا گاهی اوقات اگر در

and you are cooking something unusual or special,

آشپزخانه هستید و چیزی غیرعادی یا خاص می پزید،

I always like to see what it is you are making.

همیشه دوست دارم ببینم چه چیزی درست می کنید.

Maybe I could get some ideas of my own.

شاید بتوانم ایده هایی از خودم داشته باشم.

Maybe I could

شاید بتوانم

become more creative in the kitchen.

در آشپزخانه خلاق تر باشم.

It is one of my wishes.

یکی از آرزوهای من است.

I really do want to become more creative in the kitchen

من واقعاً می خواهم در آشپزخانه خلاق تر

because I'm not a good cook.

باشم زیرا آشپز خوبی نیستم.

My father for many years worked as a professional chef.

پدرم سال ها به عنوان یک آشپز حرفه ای کار می کرد.

He was actually very good when he was working

او در واقع زمانی که به

as a chef cook very good at it.

عنوان یک آشپز کار می کرد بسیار خوب بود.

In fact, for a while he had his own business catering

در واقع، برای مدتی او کسب‌وکار خودش را داشت که

for people's special events, weddings, birthdays,

برای مراسم‌های خاص مردم، عروسی‌ها، تولدها،

bar mitzvahs, everything.

بار میتزوه‌ها و همه چیز پذیرایی می‌کرد.

Hello. Also to who else is here?

سلام. همچنین برای چه کسی دیگر اینجاست؟

Alessandra is here.

الساندرا اینجاست

I'm very sorry, Mr.

خیلی متاسفم آقای

Duncan, but my p c suddenly switched off.

دانکن، اما پی سی من ناگهان خاموش شد.

It does happen sometimes.

گاهی اوقات اتفاق می افتد.

Maybe there isn't enough memory in your computer.

شاید حافظه کافی در رایانه شما وجود نداشته باشد.

Perhaps your your processor was overheating.

شاید پردازنده شما بیش از حد داغ شده است.

It was getting too hot.

هوا خیلی گرم می شد.

There are many things that can cause your computer to suddenly switch off.

موارد زیادی وجود دارد که باعث می شود کامپیوتر شما به طور ناگهانی خاموش شود.

It is true.

درست است.

Hello Hamed.

سلام حامد.

Hamed Mide, thank you very much for joining me today.

حامد مید، از اینکه امروز به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

Unique Life Design is here as well.

طراحی منحصر به فرد زندگی در اینجا نیز وجود دارد.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

In a few moments, we are going to look at our first subject today,

تا چند لحظه دیگر، ما به اولین موضوع امروز خود می پردازیم

which is all about giving tips.

که تماماً در مورد ارائه نکات است.

Do you ever give a tip?

آیا تا به حال انعام می دهید؟

Do you ever offer money when you receive good service

آیا تا به حال وقتی

from a waitress or a waiter or maybe in a certain place

از یک پیشخدمت یا پیشخدمت خدمات خوبی دریافت می کنید یا شاید در یک مکان خاص

where a service has been given and you want to show your appreciation?

که در آن خدمات ارائه شده است و می خواهید قدردانی خود را نشان دهید، پول پیشنهاد می کنید؟

Well, in a few moments, we will be talking all about that.

خوب، تا چند لحظه دیگر، ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

But first, it's time

اما ابتدا وقت

to take a look

آن است که نگاهی

at those lovely, lovely

به آن شمع های دوست داشتنی و دوست داشتنی بیندازیم

candles.

.

The building.

ساختمان.

We are back.

ما برگشتیم.

It is English addict life

این زندگی معتاد انگلیسی

from England.

از انگلستان است.

Mum, we are back.

مامان، ما برگشتیم

It's very nice to be with you today.

امروز با شما بودن خیلی خوب است.

We had a few technical problems at the start, but now we are here

ما در ابتدا چند مشکل فنی داشتیم، اما اکنون

100%.

100 درصد اینجا هستیم.

Talking of percent.

صحبت از درصد.

Did you see what I did there?

دیدی اونجا چیکار کردم؟

Very, very good.

خیلی خیلی خوب.

You see, I don't just I don't just make this up as I go along.

می بینید، من فقط این را نمی سازم که پیش می روم.

Sometimes I have some lovely ideas in my brain, and that was a good example

گاهی اوقات ایده های دوست داشتنی در مغزم وجود دارد، و این نمونه خوبی

of one of those ideas, percentage we often give,

از یکی از این ایده ها بود، درصدی که اغلب می دهیم،

or sometimes we might give a percentage of the bill

یا گاهی اوقات ممکن است

when we are being served in a restaurant by a waitress or waiter.

زمانی که در یک رستوران توسط یک پیشخدمت یا پیشخدمت از ما سرو می شود، درصدی از صورتحساب را می دهیم. .

And quite often we want to show our appreciation

و اغلب ما می خواهیم

of their service, and that is what we are talking about for now.

قدردانی خود را از خدمات آنها نشان دهیم، و این چیزی است که در حال حاضر در مورد آن صحبت می کنیم.

For the next few minutes, we are talking all about giving tips.

برای چند دقیقه آینده، ما در مورد ارائه نکات صحبت می کنیم.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

So, first of all, I think it's fair to mention what a tip actually is.

بنابراین، اول از همه، من فکر می کنم منصفانه است که اشاره کنم که یک نکته در واقع چیست.

So we are doing that right now, a tip

بنابراین ما در حال حاضر این کار را انجام می دهیم، یک

is an extra payment given as a sign of appreciation for good service.

انعام یک پرداخت اضافی است که به نشانه قدردانی از خدمات خوب داده می شود.

So when a person gives you very good service,

بنابراین وقتی شخصی به شما خدمات بسیار خوبی می دهد،

maybe in a cafe or restaurant, you receive good service.

شاید در یک کافه یا رستوران، خدمات خوبی دریافت می کنید.

You might want to give some extra money

ممکن است بخواهید مقداری پول اضافی

as a way of showing your thanks or

به عنوان راهی برای نشان دادن تشکر یا

your appreciation for the good service.

قدردانی خود از خدمات خوب بدهید.

So when you get the bill like this,

بنابراین وقتی صورت حساب را به این شکل دریافت کردید،

you might leave a tip as well.

ممکن است یک انعام نیز بگذارید.

Last week we went for a lovely meal.

هفته گذشته برای یک غذای خوشمزه رفتیم.

We had a lovely meal last week with Mr.

ما هفته گذشته با مادر آقای استیو یک غذای دوست داشتنی

Steve's mother right here in much Wenlock.

در اینجا در ونلاک داشتیم.

We went to a lovely place called the Raven and the service was excellent

ما به یک مکان دوست داشتنی به نام Raven رفتیم و خدمات آن عالی

and we had a very nice meal, excellent food,

بود و یک غذای بسیار خوب، غذای عالی،

a gorgeous suite.

یک سوئیت فوق العاده داشتیم.

I had creme brulee.

من کرم بروله داشتم.

Have you ever tried creme brulee?

آیا تا به حال کرم بروله را امتحان کرده اید؟

It's a very unusual type of dessert.

این یک نوع دسر بسیار غیر معمول است.

Very unusual. Apparently they have to set fire to it.

خیلی غیرعادی ظاهراً باید آتش بزنند.

Very strange.

خیلی عجیب.

But at the end of the meal we were so happy and Mr.

اما در پایان غذا ما بسیار خوشحال بودیم و آقای

Steve must have been in a very good mood

استیو باید روحیه بسیار خوبی داشته باشد

because Steve gave a tip to the waitress,

زیرا استیو به پیشخدمت انعام داد،

a very helpful young lady who was very polite and nice,

خانم جوان بسیار مفیدی که بسیار مودب و خوب بود،

and we felt quite overwhelmed because of course we were with Mr.

و ما احساس می کردیم که کاملاً غرق شده بودیم. البته ما با

Steve's mother

مادر آقای استیو بودیم

and she took very good care of us. Mr.

و او خیلی خوب از ما مراقبت کرد. آقای

Gave £10

10 پوند

as a tip, £10.

به عنوان انعام داد، 10 پوند.

He gave the young lady £10

او 10 پوند به خانم جوان

to show his appreciation because he was so overwhelmed by her kindness.

داد تا قدردانی خود را نشان دهد، زیرا او از مهربانی او بسیار غرق شده بود.

So sometimes you might give a tip.

بنابراین گاهی اوقات ممکن است راهنمایی کنید.

We might also describe a tip as a gratuity.

ما همچنین ممکن است یک انعام را به عنوان انعام توصیف کنیم.

Gratuity is something you are giving as an extra bonus.

انعام چیزی است که شما به عنوان پاداش اضافی می دهید.

So when we talk about bonus, something

بنابراین وقتی در مورد پاداش صحبت می کنیم، چیزی

extra, maybe an extra payment,

اضافی، شاید یک پرداخت اضافی

we often describe it as a gratuity.

، اغلب آن را به عنوان انعام توصیف می کنیم.

You can also use the word tip as well.

همچنین می توانید از کلمه نوک نیز استفاده کنید.

A tip is usually a percentage of the total bill.

انعام معمولاً درصدی از کل صورت حساب است.

So that's what I said earlier when I mentioned percentage 100% of this.

بنابراین این همان چیزی است که قبلاً وقتی به درصد 100٪ از این اشاره کردم، گفتم.

But quite often when we give a tip

اما اغلب وقتی

to a waiter or a waitress or for some other service,

به یک پیشخدمت یا پیشخدمت یا خدمات دیگری انعام می دهیم

you might give a certain percentage.

، ممکن است درصد مشخصی را بدهید.

Some people say 5%.

بعضی ها می گویند 5 درصد.

So if your bill is £100,

بنابراین اگر صورت حساب شما 100 پوند باشد

you will give 5% of that as the tip.

، 5 درصد آن را به عنوان انعام می دهید.

Some people are very generous when they give their tips,

برخی از افراد وقتی راهنمایی می کنند بسیار سخاوتمند هستند،

they might give

ممکن است

10% or 15%

10٪ یا 15٪

or even 20%.

یا حتی 20٪ بدهند.

So what about where you are?

پس کجایی که هستی چطور؟

What about in your country?

در کشور شما چطور؟

Do you give tips?

راهنمایی می کنید؟

I know in some places it is seen as rude

من می دانم که در بعضی جاها

or bad manners to actually give a tip.

انعام دادن به عنوان یک رفتار بی ادبانه یا بد تلقی می شود.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

If you are going somewhere, if you are in a restaurant, maybe in your country,

اگر به جایی می روید، اگر در یک رستوران هستید، شاید در کشور خود،

perhaps people don't do it.

شاید مردم این کار را انجام ندهند.

Maybe in some places they don't

شاید بعضی جاها نمی

hear.

شنوند.

Here in England, I'm going to talk about England because that's the thing.

اینجا در انگلیس، می خواهم در مورد انگلیس صحبت کنم زیرا موضوع همین است.

I have the most experience of living in England.

من بیشترین تجربه زندگی در انگلیس را دارم.

We often do leave tips,

ما اغلب انعام می دهیم،

maybe a pound,

شاید یک پوند،

maybe a couple of pound, maybe

شاید چند پوند، شاید

£5, or like.

5 پوند یا مانند آن.

Mr. Steve

آقای استیو

£10. But there is no real rule, I have to be honest here,

10 پوند. اما هیچ قانون واقعی وجود ندارد، من باید در اینجا صادق

there is no actual rule for giving tips so you don't have to.

باشم، هیچ قانون واقعی برای دادن راهنمایی وجود ندارد، بنابراین شما مجبور نیستید.

But there are situations where you might give

اما موقعیت‌هایی وجود دارد که ممکن است

some sort of tip

or gratuity to a waiter, waitress

به یک گارسون، پیشخدمت

or maybe a person who is helping you to carry your bags to your hotel room.

یا شاید شخصی که به شما کمک می‌کند تا کیف‌هایتان را به اتاق هتل ببرید، انعام یا انعام بدهید.

If you are staying at a very posh hotel, quite often you have to give a tip.

اگر در یک هتل بسیار شیک اقامت دارید، اغلب باید انعام بدهید.

So sometimes it is expected, but other times it is not.

بنابراین گاهی اوقات انتظار می رود، اما در بعضی مواقع اینطور نیست.

So quite often it is your choice.

بنابراین اغلب اوقات این انتخاب شماست.

You don't have to give a tip,

شما مجبور نیستید انعام بدهید،

but if you are staying in a place that is posh,

اما اگر در مکانی شیک و

expensive, quite often it is expected.

گران قیمت اقامت دارید، اغلب انتظار می رود.

So when you go to the room and your your porter or the bellboy

بنابراین وقتی به اتاق می روید و باربر یا پسر

or bell girl, bell person,

زنگوله یا دختر زنگوله، شخص زنگوله،

I'm not

quite sure what the correct pronoun is there.

من

کاملاً مطمئن نیستم که ضمیر صحیح آنجا چیست.

Boy, girl person, the bell person.

پسر، دختر، شخص زنگوله.

Okay, I'm going to stick with Bell Person, the bell person

بسیار خوب، من با بل پرسون ، فردی

who helps you up to your room.

که به شما کمک می کند تا به اتاقتان بروید، بچسبم.

They they might also need

آنها همچنین ممکن است به

a small gratuity or tip,

یک انعام یا انعام کوچک نیاز داشته باشند،

so you might give them £5

بنابراین ممکن است بسته به گرانی اتاق هتل، 5 پوند

or maybe £10, depending on how expensive the hotel room is.

یا شاید 10 پوند به آنها بدهید .

So I always think if you stay in a place that is expensive,

بنابراین من همیشه فکر می‌کنم اگر در جایی بمانید که گران است،

it might be always expected

ممکن است همیشه

a tip will be expected.

انتظار انعام داشته باشید.

However, sometimes times they won't.

با این حال، گاهی اوقات آنها این کار را نمی کنند.

Louis says in France,

لویی می گوید در فرانسه

the tip is usually between ten and 15% of the bill.

، انعام معمولا بین ده تا 15 درصد صورتحساب است.

I would say that that's about right.

من می گویم که این در مورد درست است.

Yes, I think I think here we do roughly the same thing.

بله، فکر می‌کنم در اینجا ما تقریباً همین کار را انجام می‌دهیم.

So 10% sometimes 15%.

بنابراین 10٪ گاهی اوقات 15٪.

And if they are very generous, very generous indeed, they might give

و اگر آنها بسیار سخاوتمندانه باشند، در واقع بسیار سخاوتمندانه هستند، ممکن

you 20% of the bill as a tip.

است 20٪ از صورت حساب را به عنوان انعام به شما بدهند.

Quite often also, you will

اغلب اوقات

find maybe in a shop or a restaurant or a small cafe.

، شاید در یک مغازه یا یک رستوران یا یک کافه کوچک پیدا کنید.

I know we have them here in much.

من می دانم که ما آنها را در اینجا داریم.

Wenlock We have some very small cafes

Wenlock ما کافه‌های بسیار کوچکی داریم

and when you pay there is a small jar

و وقتی پول می‌دهید یک شیشه کوچک

or a container and that is called a tip jar.

یا یک ظرف وجود دارد که به آن انعام می‌گویند.

So you can leave a little bit of extra money in the tip jar.

بنابراین می توانید کمی پول اضافی در شیشه انعام بگذارید.

And then at the end of the day, that money is divided between the step.

و سپس در پایان روز، آن پول بین پله تقسیم می شود.

However,

با این حال،

a big controversy over the years has been

یک بحث بزرگ در طول سال‌ها این بوده است که

how tips are actually divided between the staff

چگونه انعام‌ها واقعاً بین کارکنان تقسیم می‌شوند

or whether the owner of the business

یا اینکه آیا صاحب

is entitled to take the tip

کسب‌وکار حق دارد انعام را بگیرد

and then give it back to the employees in a very small amount.

و سپس آن را به مقدار بسیار کم به کارمندان پس دهد .

So it has been something that has been discussed quite a lot

بنابراین این موضوعی بوده است که در

over the years, quite a lot.

طول این سال ها بسیار مورد بحث قرار گرفته است.

It is true.

درست است.

Oh, hello, Jemmy from Hong Kong.

اوه، سلام، جمی از هنگ کنگ.

Thank you very much for your tip.

از راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم.

All right, you say very generous.

بسیار خوب، شما می گویید بسیار سخاوتمندانه.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Jemmy from Hong Kong asks, Could you share your staycation experience?

جمی از هنگ کنگ می پرسد، آیا می توانید تجربه اقامت خود را در اختیار بگذارید؟

If you have, how do you pronounce the word grand or grandeur?

اگر دارید، چگونه کلمه grand یا grandeur را تلفظ می کنید؟

Well, some people say grand jewel.

خب، بعضی ها می گویند جواهر بزرگ.

Some people say grandeur.

بعضی ها می گویند عظمت.

Grandeur or grandeur.

عظمت یا عظمت.

You are living or staying in a place that is opulent.

شما در مکانی مجلل زندگی می کنید یا اقامت دارید.

Maybe a palace.

شاید یک قصر

Maybe you are being treated to a five star hotel.

شاید شما در یک هتل پنج ستاره مداوا می شوید.

I've never stayed at a five star hotel,

من هرگز در یک هتل پنج ستاره اقامت نکرده ام،

although I have stayed at a place

اگرچه در مکانی اقامت کرده ام

that was almost five star.

که تقریباً پنج ستاره بوده است.

And that was when I was in Portugal with Mr.

و این زمانی بود که من با آقای استیو در پرتغال بودم

Steve.

.

And we had we had a holiday, a free holiday,

و ما یک تعطیلات داشتیم، یک تعطیلات رایگان،

and we stayed in the most amazing place in Portugal.

و در شگفت انگیزترین مکان پرتغال ماندیم.

And it was

و خوب بود

well, I would say it was very posh, very nice, a lovely place.

، می توانم بگویم که بسیار شیک، بسیار زیبا، مکانی دوست داشتنی بود.

It was like living in another world.

مثل زندگی در دنیای دیگری بود.

I've always wondered what it must be like to be rich.

همیشه به این فکر کرده ام که ثروتمند بودن چگونه باید باشد.

And I can safely say during my time in Portugal when I was staying there with Mr.

و به جرات می توانم بگویم در طول مدتی که در پرتغال بودم، زمانی که با آقای استیو آنجا اقامت

Steve and it doesn't it didn't cost us anything.

داشتم و هیچ هزینه ای برای ما نداشت.

It was credible, but it was nice.

معتبر بود ولی خوب بود

It was nice

to enjoy that.

لذت بردن از آن خوب بود.

The word grunge or.

کلمه گرانج یا.

Yes, something opulent, something posh,

بله، چیزی مجلل، چیزی شیک،

something sophisticated, a place, a restaurant, a hotel.

چیزی پیچیده، یک مکان، یک رستوران، یک هتل.

You are enjoy showing the grandeur

شما از نشان دادن عظمت زندگی پیچیده لذت می برید

of the sophisticated life.

.

Not everyone can have that, including me.

همه نمی توانند آن را داشته باشند، از جمله من.

Even though people still think that I'm rich.

حتی اگر مردم هنوز فکر می کنند که من ثروتمند هستم.

But I'm not. I can tell you now.

اما من نه. الان میتونم بهت بگم

Definitely not

قطعا

my hand on my heart and my hand on my pancreas.

دستم روی قلبم و دستم روی پانکراسم نیست.

I can safely say that I am not rich.

به جرات می توانم بگویم که ثروتمند نیستم.

I am £1,000,000 short

من 1000000 پوند

of becoming a millionaire,

برای میلیونر شدن کم دارم،

which means I'm not a millionaire.

یعنی میلیونر نیستم.

But thank you very much for thinking that I am.

اما خیلی ممنون که فکر کردی من هستم.

It's very kind of you.

این از شما بسیار مهربان است.

I take that as a compliment.

آن را به عنوان تعریف قبول میکنم.

Very nice of you.

خیلی خوب از شما

So to answer your question, Jemmy.

بنابراین برای پاسخ به سوال شما، جمی.

Yes, I have had experiences

بله، من تجربیاتی

of staying in the UK.

از اقامت در انگلستان داشته ام.

So when we when we talk about staycation,

بنابراین وقتی در مورد اقامت صحبت می کنیم،

it is a way of expressing a holiday that you take in your own country.

این راهی برای بیان تعطیلاتی است که شما در کشور خود می گذرانید.

So, for example, I leave the UK, I stay in the UK,

بنابراین، برای مثال، من بریتانیا را ترک می‌کنم، در بریتانیا می‌مانم،

so I'm staying in the place where I live normally

بنابراین در محلی می‌مانم که به طور

the country or the area.

معمول در آن کشور یا منطقه زندگی می‌کنم.

A staycation. It's a great word.

اقامتی این یک کلمه عالی است.

So it is a combination of the word stay,

بنابراین ترکیبی از کلمه اقامت است

which means remain where you are and vacation, which means to have a holiday.

که به معنای ماندن در جایی که هستید و تعطیلات به معنای تعطیلات است.

So you are

basically going on holiday in your own country.

بنابراین شما

اساساً به تعطیلات در کشور خود می روید.

And it is popular because we have lots of lovely places

و محبوب است زیرا ما مکان های دوست داشتنی زیادی داریم

that you can visit in the UK

که می توانید در بریتانیا از آنها دیدن کنید

and sometimes you might stay

و گاهی اوقات ممکن است

at a nice hotel or a small cafe.

در یک هتل زیبا یا یک کافه کوچک اقامت کنید.

Perhaps you are visiting another area

شاید شما در حال بازدید از منطقه دیگری

and you receive very good service from the waiter or the waitress

هستید و خدمات بسیار خوبی از پیشخدمت یا پیشخدمت دریافت می کنید

and you might offer a tip, you give something extra.

و ممکن است یک انعام بدهید، چیزی اضافی بدهید.

But it is very nice when you can do it.

اما وقتی بتوانید این کار را انجام دهید خیلی خوب است.

Palmira.

پالمیرا.

Oh, interesting.

اوه جالبه

Oh, Palmira says

اوه، پالمیرا می گوید

once we stayed at a five star hotel.

یک بار در یک هتل پنج ستاره اقامت کردیم.

Wow. I'm impressed.

وای. من تحت تاثیر قرار گرفتم.

Very impressed.

بسیار تحت تاثیر قرار گرفت.

And it was in Turkey.

و در ترکیه بود.

We even saw that there there were seven star hotels.

حتی دیدیم که هتل های هفت ستاره وجود دارد.

I think I might be wrong here

فکر می‌کنم در اینجا اشتباه

because I've never been to the Middle East, but I believe

می‌کنم، زیرا هرگز به خاورمیانه نرفته‌ام، اما معتقدم

that in certain parts of Saudi Arabia, maybe also Qatar,

که در بخش‌های خاصی از عربستان سعودی، شاید هم قطر،

that there

are seven star hotels, very expensive place, Saudi Arabia,

هتل‌های هفت ستاره، مکان‌های بسیار گران‌قیمت، عربستان سعودی

the United Arab Emirates, those sort of places.

، ایالات متحده عربی وجود دارد. امارات، این جور مکان ها.

They often have very nice hotels, but I cannot afford to go there.

آنها اغلب هتل های بسیار خوبی دارند، اما من نمی توانم به آنجا بروم.

I will be honest now.

اکنون صادق خواهم بود.

I don't think I'm ever going to be able to go to places

فکر نمی‌کنم هرگز بتوانم به مکان‌هایی

like Saudi Arabia or any Middle Eastern country because it's too expensive.

مانند عربستان سعودی یا کشورهای خاورمیانه بروم، زیرا خیلی گران است.

I can't afford it.

من توان پرداخت آن را ندارم.

I could not on my very small

من نمی توانستم با

YouTube allowance.

کمک هزینه بسیار ناچیز یوتیوبم.

I can't.

من نمی توانم.

Florence says If I am very pleased

فلورانس می‌گوید اگر

with the person serving me, a waiter or waitress,

از شخصی که به من خدمات می‌دهد، گارسون یا پیشخدمت، خیلی راضی باشم،

I will always give a tip

if they have given me good service.

اگر خدمات خوبی به من داده باشد، همیشه انعام می‌دهم.

Well, of course, these days there are many ways

خوب، البته، این روزها راه های زیادی برای

of showing your appreciation and for good service.

نشان دادن قدردانی و خدمات خوب وجود دارد.

There are many ways of showing your appreciation

راه‌های زیادی برای نشان دادن قدردانی‌تان

not only with money, but also with your comments or your compliments.

نه تنها با پول، بلکه با نظرات یا تعریف‌هایتان وجود دارد.

There are many websites nowadays that allow you to do the same thing.

امروزه وب سایت های زیادی وجود دارند که به شما این امکان را می دهند که همین کار را انجام دهید.

You can leave a comment about a place

می‌توانید درباره مکانی

that you stayed at as well, but I think a lot of people prefer it

که در آن اقامت داشته‌اید نیز نظر بدهید، اما فکر می‌کنم بسیاری از مردم آن را ترجیح

if you leave a tip a little bit of extra money.

می‌دهند اگر مقداری پول اضافی انعام بدهید.

And the reason why this is often expected

و دلیل اینکه اغلب این انتظار می رود

is because people working in the hotel industry or

این است که افرادی که در صنعت هتلداری یا

in the service industry, maybe serving food

در صنعت خدمات کار می کنند، ممکن است غذا سرو کنند

or working as a waiter or waitress or a busboy,

یا به عنوان پیشخدمت یا پیشخدمت یا اتوبوسی کار می کنند،

which is

something you often hear talked about in the United States.

چیزی که اغلب در ایالات متحده درباره آن صحبت می شود.

A busboy is a person who takes away

busboy شخصی است که

all of the dishes and the plates

after the customer has finished eating.

پس از اتمام غذای مشتری، تمام ظروف و بشقاب ها را برمی دارد.

So they are basically taking all of the dishes and the plates away from the table.

بنابراین آنها اساساً همه ظروف و بشقاب ها را از میز دور می کنند.

They are handling all of the dirty plates and cutlery,

آنها با همه بشقاب ها و کارد و چنگال های کثیف کار می کنند،

but quite often all of these types

اما اغلب همه این

of jobs are not very well paid.

نوع مشاغل دستمزد چندان خوبی ندارند.

You don't earn much money.

شما پول زیادی کسب نمی کنید.

And that is one of the reasons why tips are often given.

و این یکی از دلایلی است که اغلب راهنمایی می شود.

Claudia says My niece was a waitress

کلودیا می گوید خواهرزاده من

in Denmark last year and she received very good

سال گذشته در دانمارک پیشخدمت بود و

tips from American visitors.

از بازدیدکنندگان آمریکایی راهنمایی های بسیار خوبی دریافت کرد.

You might find that, I wonder,

تعجب می کنم که ممکن است متوجه شوید،

and I know that I'm on very dangerous ground saying this.

و من می دانم که در زمینه بسیار خطرناکی هستم که این را می گویم.

I might get into trouble.

ممکنه دچار مشکل بشم

I might get into a lot of trouble here.

من ممکن است در اینجا به مشکل زیادی برسم.

Please don't take it personally.

لطفا آن را شخصی نگیرید.

I wonder which nation

من تعجب می کنم که کدام ملت

is the most generous

در مورد

when it comes to giving tips?

انعام دادن سخاوتمندترین است؟

What have I done?

من چه کار کرده ام؟

Maybe I shouldn't say that.

شاید من نباید این را بگویم.

Maybe I should just forget about that completely.

شاید باید این موضوع را کاملاً فراموش کنم.

But I wonder. I wonder which nation.

اما من تعجب می کنم. تعجب می کنم کدام ملت.

I wonder if there is a nation or a nationality

نمی دانم آیا ملت یا ملیتی

that is the most generous.

وجود دارد که سخاوتمندترین باشد؟

So Claudia said that Americans, people from the USA, when they are travelling around the world,

بنابراین کلودیا گفت که آمریکایی‌ها، مردم ایالات متحده آمریکا، وقتی به سراسر جهان سفر می‌کنند،

they are quite generous when they are giving

وقتی انعام می‌دهند بسیار سخاوتمند هستند

tips. Mm.

. مم

Mm hmm.

مم هوم

Hello, Duchess.

سلام دوشس

My experience of a five star hotel was not very good.

تجربه من از یک هتل پنج ستاره خیلی خوب نبود.

I went there

من برای مصاحبه به آنجا رفتم

for an interview so I could get happy.

تا بتوانم خوشحال باشم.

But. Oh, so I couldn't get happy.

ولی. اوه پس من نتونستم خوشحال باشم

It was very tense.

خیلی متشنج بود.

Tense?

You felt nervous about the situation.

زمان فعل؟

شما نسبت به این موقعیت عصبی شدید.

So I've only stayed at a very I've only stayed at a couple of nice hotels,

بنابراین من فقط در یک هتل بسیار اقامت کرده‌ام و فقط در چند هتل خوب

another one that I stayed at once again connected to Mr.

اقامت کرده‌ام، یکی دیگر از آنها که یک بار دیگر به

Steve's work was Where was it?

کار آقای استیو متصل شدم این بود که کجا بود؟

Oh, the Hilton.

اوه، هیلتون.

The Hilton Hotel in Manchester.

هتل هیلتون در منچستر.

If you've ever seen the Hilton Hotel, it is a very unusual building.

اگر تا به حال هتل هیلتون را دیده باشید، این یک ساختمان بسیار غیرعادی است.

It is a very thin, tall building.

این یک ساختمان بسیار نازک و بلند است.

And I always think it looks as if it's going to fall over.

و من همیشه فکر می کنم که انگار قرار است سقوط کند.

So if you've ever seen the Hilton Hotel in Manchester,

بنابراین اگر تا به حال هتل هیلتون در منچستر را دیده اید،

it's a very unusual looking building.

این ساختمان بسیار غیرعادی به نظر می رسد.

And we were staying in one of the very high

و ما در یکی از

building, high rooms near the top.

ساختمان های بسیار مرتفع، اتاق های مرتفع نزدیک بالای آن اقامت داشتیم.

The view was lovely, but I have to say I felt a little nervous

منظره دوست داشتنی بود، اما باید بگویم که کمی عصبی بودم

because the building is very thin, it's very tall and thin.

زیرا ساختمان بسیار نازک است، بسیار بلند و نازک است.

It's very unusual.

خیلی غیرعادی است.

You don't often see tall, thin buildings, but it was very nice.

شما اغلب ساختمان های بلند و نازک را نمی بینید، اما بسیار زیبا بود.

I think that was Four Star.

فکر کنم چهار ستاره بود.

I don't think it was five star.

فکر نکنم پنج ستاره بود

I think it only had four stars, to be honest.

راستش فکر می کنم فقط چهار ستاره داشت.

But no, I haven't stayed in many posh hotels in my life.

اما نه، من در طول عمرم در بسیاری از هتل های مجلل اقامت نکرده ام.

I wish I could.

ای کاش میتوانستم.

I really do.

من حتما انجام میدم.

It would be so nice.

خیلی خوب میشه

Can I say hello to. Oh, we have.

میتونم بهش سلام کنم اوه، ما داریم.

Who else is here today? Manuel.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ مانوئل

Hello, Manuel.

سلام مانوئل

You are not Manuel from Fawlty Towers, are you?

تو مانوئل از برج های فالتی نیستی، نه؟

I wonder.

من تعجب میکنم.

The bill also includes meals, drinks, taxes and services.

این لایحه همچنین شامل وعده های غذایی، نوشیدنی، مالیات و خدمات می شود.

So tips are not compulsory in Spain.

بنابراین راهنمایی در اسپانیا اجباری نیست.

That is very interesting.

که خیلی جالب است.

And that was why I asked the question earlier.

و به همین دلیل بود که سوال را قبلا پرسیدم.

So if you go to a certain country,

بنابراین اگر به کشور خاصی می روید،

maybe you are not expected

شاید از شما انتظار نمی رود

to actually give a tip.

که واقعاً انعام بدهید.

Can you hear the phone ringing?

صدای زنگ تلفن را می شنوید؟

Is it my imagination? I'm not sure.

آیا تخیل من است؟ مطمئن نیستم.

Hello to

سلام به

Inaki, who says perhaps it has something to do with the wages

ایناکی که میگه شاید ربطی

that they are paid or the personnel or the people working there.

به دستمزدشون داره یا پرسنل یا افرادی که اونجا کار میکنن.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Well, as I've said before, people who work in restaurants or cafes

خوب، همانطور که قبلاً گفتم ، افرادی که در رستوران ها یا کافه ها

quite often don't receive very good salary.

کار می کنند اغلب حقوق چندان خوبی دریافت نمی کنند.

They don't.

آنها نمی کنند.

So they often need tips,

بنابراین آنها نیز اغلب به راهنمایی نیاز

too. I wish somebody would answer that phone.

دارند. کاش کسی جواب این تلفن را بدهد

Okay, stop now.

باشه حالا بس کن

That's annoying.

آزاردهنده است.

So what about me?

پس من چی؟

Do I ever leave tips?

آیا تا به حال انعام می گذارم؟

Sometimes.

گاهی.

But unfortunately, my tips are not very large.

اما متاسفانه راهنمایی های من خیلی بزرگ نیست.

I'm afraid so.

من می ترسم اینطور باشد.

If you ever see me come in to your restaurant or cafe,

اگر روزی دیدید که وارد رستوران یا کافه شما می شوم،

please don't expect a big tip from me.

لطفاً از من انتظار انعام بزرگی نداشته باشید.

I will give a tip if the service is amazing

اگر خدمات شگفت‌انگیز بود

and if I'm impressed.

و تحت تأثیر قرار گرفتم راهنمایی خواهم کرد.

But my tip will not be as big as Mr.

اما انعام من به بزرگی آقای

Steve's.

استیو نخواهد بود.

Last week, Steve gave a very big tip

هفته گذشته، استیو یک انعام بسیار بزرگ

to a lovely young lady who was serving

به یک خانم جوان دوست داشتنی که در خدمت

us, and she was so lovely.

ما بود، داد و او بسیار دوست داشتنی بود.

In fact, we all said at the time she was very lovely, very young,

در واقع، همه ما در آن زمان گفتیم که او بسیار دوست داشتنی، بسیار جوان،

and really, really pleasant and charming and helpful.

و واقعاً، واقعاً دلپذیر و جذاب و مفید بود.

So Steve gave

بنابراین استیو

her £10.

10 پوند به او داد.

Amazing.

شگفت انگيز.

So if you are really lucky, maybe one day you will get to see Mr.

بنابراین اگر واقعا خوش شانس باشید، شاید روزی آقای

Steve

استیو را

in a cafe or restaurant or hotel.

در یک کافه یا رستوران یا هتل ببینید.

You are guaranteed a very big tip.

انعام بسیار بزرگی برای شما تضمین شده است.

Oh, Claudia says, never

اوه، کلودیا می‌گوید، هرگز

stay in an apartment over the 10th floor because you will feel the wind.

در آپارتمانی در طبقه دهم نمانید، زیرا باد را احساس خواهید کرد.

Well, I have heard this.

خب من این را شنیده ام.

Apparently, very tall buildings do move

ظاهراً ساختمان های بسیار بلند فقط کمی حرکت می

only a very little bit.

کنند.

It's not a lot.

زیاد نیست.

So the building isn't swaying from side to side like that.

بنابراین ساختمان آنطور از این طرف به آن طرف نمی چرخد.

But if you stay in a very tall building,

اما اگر در یک ساختمان بسیار بلند

you can actually sometimes maybe, perhaps

بمانید، ممکن است گاهی اوقات

feel that the building is moving,

احساس کنید که ساختمان در حال حرکت است

although I don't think that's true, to be honest.

، البته صادقانه بگویم فکر نمی‌کنم این درست باشد.

It might move a little bit, maybe just a couple of millimetres each way.

ممکن است کمی حرکت کند، شاید فقط چند میلی متر در هر طرف.

But I'm not sure about.

اما من مطمئن نیستم.

I'm not sure about feeling the movement.

در مورد احساس حرکت مطمئن نیستم.

I've never stayed in a tall building where I could feel

من هرگز در ساختمان بلندی نمانده ام که بتوانم

the building moving.

حرکت ساختمان را احساس کنم.

And if it was moving.

و اگر در حال حرکت بود.

All I can say is I would get out of the have very quickly.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که خیلی سریع از آن خارج می شوم.

Pretty quickly.

خیلی سریع

Alessandra is going now.

الساندرا الان می رود.

See you later, Alessandra.

بعدا می بینمت، الساندرا.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

We have been talking about leaving tips, gratuities.

ما در مورد ترک انعام، انعام صحبت کرده ایم.

You leave some extra money to show your appreciation.

مقداری پول اضافی برای نشان دادن قدردانی خود باقی می گذارید.

Another thing a lot of people have been appreciating over the past few days.

چیز دیگری که در چند روز گذشته بسیاری از مردم از آن استقبال کرده اند.

Have you been watching the tennis?

آیا شما تنیس تماشا کرده اید؟

The tennis is taking place at the moment in Wimbledon.

تنیس در حال حاضر در ویمبلدون در حال برگزاری است.

Yes. Have you been watching it?

آره. آیا شما آن را تماشا کرده اید؟

Well, guess what.

خوب حدس بزن چی.

We have.

ما داریم.

There it was. Well, that was not Wimbledon.

آنجا بود. خب، این ویمبلدون نبود.

Don't worry.

نگران نباشید.

That was Mr.

Steve and myself playing tennis in the garden.

من و آقای استیو بودیم که در باغ تنیس بازی می کردیم.

Hello, everyone.

سلام به همه

Welcome to English Addicts on Wednesday.

به معتادان انگلیسی در چهارشنبه خوش آمدید.

And it's very nice to see you here today.

و خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Mika is going. See you later, Mika.

میکا داره میره بعدا میبینمت، میکا.

You can, of course, watch the live stream

البته می توانید پخش زنده

or at least the recording of the live stream a little bit later on.

یا حداقل ضبط پخش زنده را کمی بعد تماشا کنید.

I hope you will enjoy it.

امیدوارم ازش لذت ببری.

I hope you will.

من امیدوارم که شما.

Sandra says, I love the video where you are playing tennis.

ساندرا می‌گوید، من عاشق ویدیویی هستم که در آن تنیس بازی می‌کنید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Florence says is the famous Swiss

فلورانس می گوید بازیکن معروف سوئیسی

player Roger Federer at Wimbledon.

راجر فدرر در ویمبلدون است.

I really don't know.

من واقعا نمی دانم.

He wasn't playing this year.

او امسال بازی نمی کرد.

No, there was no Roger Federer.

نه، راجر فدرر وجود نداشت.

No, he wasn't there.

نه، او آنجا نبود.

Nadal is there.

نادال آنجاست.

I'm not sure how well he's doing.

من مطمئن نیستم که او چقدر خوب کار می کند.

But last week when Steve was

اما هفته گذشته زمانی که استیو

watching TV with his mum

با مادرش تلویزیون تماشا می کرد

and also I was there for most of the time.

و همچنین من بیشتر اوقات آنجا بودم.

In fact, can I just say last week I spent

در واقع، می توانم فقط بگویم هفته گذشته

all of my time last week with Mr.

من تمام وقت خود را در هفته گذشته با

Steve's mother almost all of the time, because Mr.

مادر آقای استیو صرف کردم، زیرا آقای

Steve was going out to work and also to his rehearsals.

استیو برای سر کار و همچنین تمریناتش بیرون می رفت.

So I spent a lot of time last week with Mr.

بنابراین من هفته گذشته زمان زیادی را با

Steve's mother, and we were watching the tennis.

مادر آقای استیو گذراندم و در حال تماشای تنیس بودیم.

And apparently Roger Federer is Mr.

و ظاهرا راجر فدرر

Steve's mother's favourite tennis player, apparently

تنیسور مورد علاقه مادر آقای استیو است، ظاهراً

her most favourite tennis player.

مورد علاقه ترین تنیسور او.

Hello, sir.

سلام آقا.

Oh, Sonny Shastra. Hello, Sonny.

اوه، سانی شسترا. سلام، سانی.

Nice see you here today.

خوشحالم که امروز اینجا می بینمت

I could do with some of your sunshine.

من می توانم با کمی از آفتاب شما کار کنم.

To be honest, it would be ever so nice.

صادقانه بگویم، همیشه خیلی خوب خواهد بود.

Today we're looking at mouth idioms, and I thought it would be

امروز ما در حال بررسی اصطلاحات دهان هستیم، و من فکر کردم

interesting to have a look at that, because in the English language,

جالب است که نگاهی به آن بیندازیم، زیرا در زبان انگلیسی

you might be surprised to find out just

، ممکن است تعجب کنید

how many mouth idioms there are.

که بدانید چند اصطلاح دهانی وجود دارد.

There are quite a lot of them,

تعداد آنها بسیار زیاد است،

and that's what we are going to look at now for the next few minutes.

و این چیزی است که اکنون برای چند دقیقه آینده به آن خواهیم پرداخت.

Mouth, idioms and expressions is what we are looking at now,

دهان، اصطلاحات و اصطلاحات همان چیزی است که ما اکنون به آن نگاه می کنیم

and there are lots of them, to be honest.

، و صادقانه بگویم، تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

And here is one example right now

و در اینجا یک مثال در حال حاضر

to put your money where your mouth is.

برای قرار دادن پول خود را در دهان خود را.

If you put your money where your mouth is, it means you are proving

اگر پول خود را در دهان خود قرار دهید، به این معنی

the thing that you are boasting about.

است که چیزی را که به آن فخر می‌کنید ثابت می‌کنید.

So a person who is showing off or talking about their abilities

بنابراین فردی که اغلب توانایی های خود را نشان می دهد یا در مورد توانایی های خود صحبت

quite often you will have to prove that you can do it.

می کند، باید ثابت کنید که می توانید این کار را انجام دهید.

Maybe a person says they are very good

ممکن است شخصی بگوید که

at a certain sport,

در ورزش خاصی بسیار خوب است،

or maybe they are at playing a certain instrument.

یا شاید در نواختن یک ساز خاص است.

Maybe.

Maybe someone else will ask for proof.

شاید.

شاید شخص دیگری مدرک بخواهد.

You have to show that what you are saying

شما باید نشان دهید که آنچه می

is something that you can really do.

گویید چیزی است که واقعاً می توانید انجام دهید.

We are saying that you should put your money where your mouth is.

ما می گوییم پولتان را در دهانتان بگذارید.

You should prove that thing to be correct.

شما باید ثابت کنید که این موضوع درست است.

Correct.

درست.

So maybe I say,

بنابراین شاید من بگویم،

Oh, I'm the greatest English teacher in the world. Old.

اوه، من بزرگترین معلم انگلیسی در جهان هستم. قدیمی

Someone might say, Mr.

ممکن است یکی بگوید، آقای

Duncan, you have to put your money where your mouth is.

دانکن، شما باید پول خود را در دهان خود بگذارید.

Now you have to prove the thing

حال باید ثابت کنید چیزی

that you are talking about or saying is true.

که در مورد آن صحبت می کنید یا می گویید درست است.

You have to put your money where your mouth is.

شما باید پول خود را در دهان خود بگذارید.

Another very similar one to be all mouth and trousers.

یکی دیگر بسیار شبیه به تمام دهان و شلوار.

A person who often says that they can do things,

فردی که اغلب می گوید می توانم کارها را انجام دهم

or maybe a person who talks about their abilities all the time.

یا شاید فردی که مدام در مورد توانایی های خود صحبت می کند.

But they never show those abilities.

اما آنها هرگز این توانایی ها را نشان نمی دهند.

They never prove their abilities.

آنها هرگز توانایی های خود را ثابت نمی کنند.

They are just talking.

فقط دارند حرف می زنند.

A person who just talks and talks

فردی که فقط در

about their abilities or the things they can do.

مورد توانایی ها یا کارهایی که می تواند انجام دهد صحبت می کند و صحبت می کند.

They are always talking.

آنها همیشه در حال صحبت هستند.

They are all mouth and trousers.

همشون دهن و شلوار هستن

A person who just talks a lot about the things they can do.

فردی که فقط درباره کارهایی که می تواند انجام دهد زیاد صحبت می کند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I like this one.

من این یکی را دوست دارم.

This is one that I can definitely relate to.

این یکی از مواردی است که من قطعا می توانم با آن ارتباط برقرار کنم.

To put your in your mouth.

برای گذاشتن تو در دهانت

Quite a lot of times in my life,

خیلی وقت‌ها در زندگی‌ام،

I have put my foot in my mouth

پایم را در دهانم

to say the wrong thing at the wrong time.

گذاشته‌ام تا در زمان نادرست حرف اشتباه را بگویم.

You say something that is inappropriate,

شما چیزی می گویید که نامناسب است،

or maybe you say something that you should not be talking about.

یا شاید چیزی می گویید که نباید در مورد آن صحبت کنید.

Maybe you reveal a secret

شاید شما رازی را فاش می کنید

that everyone else is trying to keep hidden away,

که دیگران سعی می کنند آن را پنهان کنند،

but you reveal it by saying something.

اما با گفتن چیزی آن را فاش می کنید.

You reveal the secret.

شما راز را فاش می کنید

You might say that you put your foot in your mouth.

ممکن است بگویید که پای خود را در دهان خود گذاشته اید.

You did something, you said something.

یه کاری کردی یه چیزی گفتی

And now there are problems because of what you said.

و اکنون به دلیل آنچه شما گفتید مشکلاتی وجود دارد.

You put your foot in your mouth.

پاتو میذاری تو دهنت

Here's another one.

I like this one very much.

اینم یکی دیگه

من این یکی را خیلی دوست دارم.

Word of mouth.

دهان به دهان.

When we talk about word of mouth, we are talking about something that has been

وقتی از شفاهی صحبت می کنیم، در مورد چیزی صحبت می کنیم که بزرگ بوده است

big. Well, it's become well known

. خوب، به دلیل صحبت مردم در مورد آن، به خوبی شناخته شده است

because of people talking about it.

.

So quite often, we often think of advertising, publicity.

بنابراین اغلب، ما اغلب به تبلیغات، تبلیغات فکر می کنیم.

But quite often you have to pay for that.

اما اغلب اوقات باید برای آن هزینه پرداخت کنید.

And some people believe that the best type of publicity,

و برخی از مردم بر این باورند که بهترین نوع تبلیغات،

if you want people to find out about your business,

اگر می‌خواهید مردم از کسب و کار شما مطلع شوند،

is to get people to talk about it.

این است که مردم در مورد آن صحبت کنند.

Word of mouth.

دهان به دهان.

Quite often that is the way people know

اغلب اوقات این روشی است که مردم

about something or learn about something

در مورد چیزی می دانند یا از طریق صحبت کردن در مورد چیزی یاد می گیرند

through talking.

.

Word of mouth.

دهان به دهان.

How did you find out about Mr.

چگونه از

Duncan's YouTube channel?

کانال یوتیوب آقای دانکن مطلع شدید؟

I found out through word of mouth.

من از طریق دهان به دهان فهمیدم.

Someone told me about it.

یک نفر در مورد آن به من گفت.

Here's another one to mouth off at someone.

در اینجا یکی دیگر برای دهان به کسی است.

If you mouth off, it means you are shouting or screaming

اگر دهانتان را قطع کنید، به این معنی است که دارید فریاد می‌کشید یا فریاد

or being abusive to someone.

می‌زنید یا به کسی توهین می‌کنید.

You are being rude to someone.

داری با کسی بی ادبی میکنی

Your words are the things you are saying are rude and hurtful.

کلمات شما چیزهایی هستند که می گویید بی ادبانه و آسیب زا هستند.

You mouth off at someone to show disrespect

شما برای نشان دادن بی احترامی به کسی

through what you say is also mouth off.

از طریق آنچه می گویید دهان خود را نادیده می گیرید.

Young people will often mouth off to their parents.

جوانان اغلب به والدین خود سخن می گویند.

They don't show any respect to their parents.

آنها هیچ احترامی به والدین خود قائل نیستند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

To leave someone

دهان باز گذاشتن کسی

open mouthed.

If you leave a person open mouthed,

اگر فردی را با دهان باز رها کنید، به

it means you leave them

این معنی است که او را

speechless or stunned.

لال یا مبهوت رها کرده اید.

You leave a person

آدم را

open mouthed.

با دهان باز می گذارید.

Maybe you say something.

شاید شما چیزی بگویید.

Maybe you do something that makes another person shocked.

شاید کاری انجام دهید که شخص دیگری را شوکه کند.

You shock someone.

به کسی شوکه می کنی

You leave that person amazed.

شما آن شخص را شگفت زده رها می کنید.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I. I'm open mouthed.

من. دهن بازم.

Can't believe that happened.

باورم نمیشه که این اتفاق افتاده

Amazing.

شگفت انگيز.

I can't believe that so many people resigned

من نمی توانم باور کنم که دیروز این همه نفر

from the British government yesterday.

از دولت انگلیس استعفا دادند.

I am open mouthed.

من دهن بازم

I'm shocked.

شوکه شدم.

I'm going to cough.

من دارم سرفه میکنم

Maybe.

شاید.

Maybe not.

شاید نه.

Something I haven't mentioned, by the way.

اتفاقاً چیزی که من به آن اشاره نکرده ام.

My hay fever has almost gone.

تب یونجه من تقریباً از بین رفته است.

Now we are into July.

الان وارد جولای شدیم.

My hay fever has almost gone.

تب یونجه من تقریباً از بین رفته است.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Another mouth idiom to do something.

یک اصطلاح دیگر برای انجام کاری.

Tongue in cheek.

زبان در گونه.

Tongue in cheek.

زبان در گونه.

Something you say or do that you don't really mean.

چیزی که شما می گویید یا انجام می دهید که واقعاً منظور شما نیست.

Maybe you are joking.

شاید داری شوخی میکنی

Maybe you are being sarcastic.

شاید داری کنایه میزنی

Maybe you are just saying something.

شاید شما فقط چیزی می گویید.

But you don't really mean it. You are doing it

اما تو واقعاً منظورش این نیست. شما این کار را به

tongue in cheek.

زبان انجام می دهید.

You don't really mean it.

واقعا منظورت این نیست

It is something that you are just pretending to do.

این چیزی است که شما فقط به انجام آن تظاهر می کنید.

Or maybe you are saying something because you want other people to find it funny.

یا شاید شما چیزی می گویید زیرا می خواهید دیگران آن را خنده دار بدانند.

But it's not true. It's not real.

اما این درست نیست. این واقعی نیست.

It is something you are joking about.

این چیزی است که شما با آن شوخی می کنید.

It tongue in cheek.

زبان در گونه است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This one also is connected to your tongue.

این یکی نیز به زبان شما متصل است.

To bite your tongue

گاز گرفتن زبان

or to bite one's tongue

یا گاز گرفتن

is to stop yourself

زبان به معنای جلوگیری

from saying something that you will regret.

از گفتن چیزی است که پشیمان می شوید.

Maybe there is something you want to say to another person

شاید چیزی باشد که بخواهید به شخص دیگری بگویید

because you feel angry towards them.

زیرا نسبت به او عصبانی هستید.

You want to say something to them, but you know that.

شما می خواهید چیزی به آنها بگویید، اما این را می دانید.

That person would never forgive you.

آن شخص هرگز شما را نخواهد بخشید.

So you have to

پس باید

bite your tongue.

زبانت را گاز بگیری.

You are stopping yourself from saying something that you might regret.

شما خود را از گفتن چیزی که ممکن است پشیمان شوید باز می دارید.

You are making sure that you don't say the wrong thing.

داری مطمئن میشی که حرف اشتباهی نمیزنی.

So. So you bite your tongue.

بنابراین. پس زبانت را گاز می گیری.

It is often figuratively

اغلب به صورت مجازی

or as an idiom.

یا اصطلاحی است.

A person who is nervous.

فردی که عصبی است.

A person who is worried or scared might become tongue

فردی که نگران یا ترسیده است ممکن است زبانش

tied or tongue tied.

بسته یا زبان بسته شود.

You become

nervous.

عصبی میشی

You feel anxious about doing something.

در مورد انجام کاری احساس اضطراب می کنید.

You will become tongue tied.

زبانت بسته می شود

You don't know what to say because you are nervous.

نمیدونی چی بگی چون عصبی هستی.

You have lost your nerve. You are afraid.

اعصابتو از دست دادی شما می ترسید.

You are scared.

تو ترسیدی.

You become

tongue tied.

زبان بند می شوی

You might tell someone to hold their tongue.

ممکن است به کسی بگویید که زبانش را نگه دارد.

You hold your tongue.

تو زبانت را بگیر

You are telling that person to stop talking

شما به آن شخص می گویید که حرف نزند

or to stop saying the things they are saying.

یا حرف هایی که می زند را نگوید.

Hold your tongue.

زبانت را نگه دار

Stop saying those things.

دست از گفتن این چیزها بردار

You Naughty person.

ای آدم شیطون

You tell them to stop saying

شما به آنها می گویید حرفی

what they are saying.

که می زنند را نگویند.

What they are talking about.

چیزی که آنها در مورد آن صحبت می کنند.

Hold your tongue.

زبانت را نگه دار

Don't say it.

نگو

Just keep it to yourself.

فقط برای خودت نگهش دار

Don't say what you want to say.

آنچه را که می خواهید بگویید، نگو.

Hold tongue.

زبان را نگه دارید.

Finally, we have to get

در نهایت، ما باید به

or to set tongues wagging.

تکان دادن زبان ها بپردازیم یا تنظیم کنیم.

A wagging tongue.

یک زبان تکان دهنده

We often use the word wag to mean talk.

ما اغلب از کلمه wag به معنای صحبت استفاده می کنیم.

So a person is talking.

پس یک نفر صحبت می کند.

But when we talk about tongues wagging, we are talking about people gossiping.

اما وقتی از تکان دادن زبان صحبت می کنیم، در مورد افرادی صحبت می کنیم که غیبت می کنند.

They are talking to each other about another person's business or private life.

آنها در مورد تجارت یا زندگی خصوصی شخص دیگری با یکدیگر صحبت می کنند.

Tongues wagging.

تکان دادن زبان ها

People are gossiping.

مردم غیبت می کنند.

If you gossip, it means your

اگر غیبت می کنید، یعنی

tongue is wagging.

زبانتان تکان می خورد.

You are talking about someone, perhaps

شما در مورد کسی صحبت می کنید، شاید

something private, concerning another person.

چیزی خصوصی، در مورد شخص دیگری.

Gossip,

شایعات،

innuendo.

کنایه.

You are saying something that may or may not be true

شما چیزی می گویید که ممکن است درست باشد یا نباشد

and that create a lot of gossip.

و شایعات زیادی ایجاد کند.

It will get lots of people

این باعث می شود بسیاری از مردم

tongue wagging.

زبان تکان دهند.

They will gossip.

غیبت خواهند کرد.

Their tongues will wag.

زبانشان تکان خواهد خورد.

And that's it.

و بس.

That is it for mouth idioms.

این برای اصطلاحات دهانی است.

I know there are quite a few more as well.

من می دانم که تعداد کمی دیگر نیز وجود دارد.

Quite a few more.

تعداد کمی دیگر.

Maybe we will cover those in another lesson.

شاید در درس دیگری به آنها بپردازیم.

Hello to create teach.

با سلام به ایجاد آموزش.

Hello. Create. Teach.

سلام. ایجاد کردن. آموزش دهید.

I like your name, by the way. That is very trendy.

اتفاقا اسمت را دوست دارم که بسیار مد روز است.

That is stylish.

که شیک است.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

There was a TV show apparently around

یک برنامه تلویزیونی ظاهراً

in the early to late 1990s.

در اوایل تا اواخر دهه 1990 وجود داشت.

And I'm going to share this with you very briefly before I go, because it is amazing

و من قصد دارم این را به طور خلاصه قبل از رفتن با شما به اشتراک بگذارم ، زیرا

the sorts of things that you can find on YouTube, all sorts of strange things.

چیزهایی که می توانید در YouTube پیدا کنید شگفت انگیز است، انواع چیزهای عجیب.

And I found a TV show that was made many years ago for children,

و من یک برنامه تلویزیونی پیدا کردم که سال ها پیش برای کودکان ساخته شده بود،

and it's a very unusual show,

و این یک برنامه بسیار غیر معمول است،

but it is on YouTube and the name of the programme

اما در یوتیوب است و نام

is Costello or Atom Bomb.

برنامه کاستلو یا بمب اتم است.

I hope I'm pronouncing that right, but apparently this was a TV show,

امیدوارم درست گفته باشم، اما ظاهراً این یک برنامه تلویزیونی بود،

very popular, made in Brazil,

بسیار محبوب، ساخته شده در برزیل،

but also it was shown in other parts of South America as well.

اما همچنین در سایر نقاط آمریکای جنوبی نیز نمایش داده شد.

Very big in Brazil, apparently this show

در برزیل بسیار بزرگ است، ظاهراً این نمایش

and it's a kids show and it concerns a small castle,

و یک نمایش بچه‌ها است و همانطور که از نامش پیداست مربوط به یک قلعه کوچک است

as the name suggests, but it's no ordinary castle.

، اما این یک قلعه معمولی نیست.

Would you like to see the castle?

دوست داری قلعه رو ببینی؟

Here is.

اینجاست.

I don't think that's a real castle.

من فکر نمی کنم این یک قلعه واقعی باشد.

I really don't think that's real.

من واقعا فکر نمی کنم این واقعی باشد.

I think that might be a little plastic model.

من فکر می کنم ممکن است یک مدل پلاستیکی کوچک باشد.

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Oh, come on, Mr. Duncan. Don't ruin the fun.

اوه، بیا، آقای دانکن. لذت رو خراب نکن

So in this show,

بنابراین در این نمایش،

there were people living in this castle,

افرادی در این قلعه زندگی می کردند،

including this guy, Dr.

از جمله این مرد، دکتر

Victor.

ویکتور.

Dr. Victor.

دکتر ویکتور

He was a 3000 year old man.

او مردی 3000 ساله بود.

And apparently he was friends with Leonardo da Vinci,

و ظاهراً با لئوناردو داوینچی دوست

and he was played by a very famous actor, Sergio.

بود و بازیگر بسیار معروفی به نام سرجیو نقش او را بازی می کرد.

And then Bharati, apparently.

و سپس بهاراتی، ظاهرا.

And he sadly, he died, I think, last year.

و او متأسفانه سال گذشته درگذشت.

A lot of people were talking about him last year, but he here's one of the characters he is.

سال گذشته افراد زیادی درباره او صحبت می کردند، اما او یکی از شخصیت هایی است که او است.

Here's a wise old wizard.

اینجا یک جادوگر پیر خردمند است.

And apparently he he is 3000 years old.

و ظاهرا او 3000 سال سن دارد.

And then we have the eternal child.

و سپس ما فرزند ابدی داریم.

Nino, can I just say I find this particular

نینو، می‌توانم بگویم این

character really annoying?

شخصیت خاص واقعاً آزاردهنده است؟

Yeah, it's quite annoying.

آره، خیلی آزاردهنده است.

That's all I'm going to say about him.

این تمام چیزی است که می خواهم در مورد او بگویم.

But apparently he's 300 years old,

اما ظاهراً او 300 سال دارد،

but he still behaves like a child.

اما هنوز مانند یک کودک رفتار می کند.

I wonder if anyone knows this show.

نمی دانم کسی این نمایش را می شناسد؟

Does anyone remember this show?

کسی این نمایش را به خاطر دارد؟

Castro him bum.

کاسترو او را بد خلق کرد.

It's called.

نامیده می شود.

And here it is.

و اینجاست.

The scariest catch you've ever seen.

ترسناک ترین شکاری که تا به حال دیده اید.

That is a scary looking cat.

این یک گربه ترسناک است.

If that cat came to my window

اگر آن گربه نصف شب به پنجره من می آمد

in the middle of the night, I think I would

، فکر می کنم ادرار می کردم

pee and poop.

و مدفوع می کردم.

Poop? I bet with fear.

مدفوع؟ با ترس شرط میبندم

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Definitely.

قطعا.

And finally, my favourite character.

و در نهایت شخصیت مورد علاقه من.

Oh, there were there were some children as well in the show, but they were really annoying.

اوه، تعدادی از بچه ها نیز در برنامه حضور داشتند، اما آنها واقعاً آزاردهنده بودند.

My favourite character must be this guy.

شخصیت مورد علاقه من باید این مرد باشد.

He was.

He was the sentry on duty at the door

او بود.

او نگهبان وظیفه دم در بود

and he would pop out and he would talk to the visitors.

و بیرون می آمد و با بازدیدکنندگان صحبت می کرد.

But I don't know why I'm strangely fascinated by this particular character.

اما نمی دانم چرا به طرز عجیبی مجذوب این شخصیت خاص شده ام.

So there it was, the TV show that I discovered

پس آنجا بود، برنامه تلویزیونی که من

on YouTube called Costello Ratting Bum.

در یوتیوب کشف کردم به نام Costello Ratting Bum.

If you want to look it up, you can.

اگر می خواهید آن را جستجو کنید، می توانید.

Does anyone else remember it?

آیا کس دیگری آن را به یاد می آورد؟

Did anyone else watch it?

آیا کس دیگری آن را تماشا کرده است؟

Am I the only person

آیا من تنها کسی هستم

that has seen this show since the 1990s?

که از دهه 1990 این نمایش را دیده ام؟

Apparently it was a very famous programme shown all over the place,

ظاهراً این یک برنامه بسیار معروف بود که در همه جا،

right across South America, and now I know all about it

دقیقاً در سرتاسر آمریکای جنوبی نمایش داده شد، و اکنون من همه چیز را در مورد آن

and so do you.

می دانم و شما هم همینطور.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

A lot of people here today.

امروز افراد زیادی اینجا هستند.

Claudia says,

کلودیا می گوید،

I have learnt that the mouth has many meanings.

من آموخته ام که دهان معانی زیادی دارد.

We talk, we kiss, we eat, we put our feelings

صحبت می کنیم، می بوسیم، غذا می خوریم، احساسات خود را نشان می

or we express our feelings through our mouths.

دهیم یا احساسات خود را از طریق دهان بیان می کنیم.

I think you're right, the mouth.

من فکر می کنم حق با شما است، دهان.

It's a very interesting part of the body.

بخش بسیار جالبی از بدن است.

I always think it is one that is always on show.

من همیشه فکر می کنم این یکی از مواردی است که همیشه نمایش داده می شود.

You can always see a person's mouth.

شما همیشه می توانید دهان یک شخص را ببینید.

Perhaps it is the part of the body that we are most

شاید این بخشی از بدن است که ما بیشتر از همه نسبت

self-conscious about or off.

به آن خودآگاه هستیم یا از آن خارج می شویم.

Some people have very big mouths.

برخی از افراد دهان بسیار بزرگی دارند.

Some people have small mouths.

برخی از افراد دهان کوچکی دارند.

And of course, you can't talk about the mouth

و البته، شما نمی توانید در مورد دهان

without talking about teeth as well.

بدون صحبت در مورد دندان نیز صحبت کنید.

So when you express yourself whilst you are talking

بنابراین هنگامی که در حین صحبت کردن یا شاید لبخند زدن خود را ابراز می کنید

or maybe smiling, the teeth are also

، دندان ها نیز

part of your your physical appearance.

بخشی از ظاهر فیزیکی شما هستند.

And I think a lot of people do worry about

و من فکر می‌کنم بسیاری از مردم نگران این هستند

how this part of their body actually looks to other people.

که این قسمت از بدنشان واقعاً برای افراد دیگر چگونه به نظر می‌رسد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Pedro Belmont.

پدرو بلمونت

Hello to Pedro Belmont.

سلام به پدرو بلمونت.

What are you talking about?

چی میگی تو؟

I am talking about Castellano.

من در مورد کاستلانو صحبت می کنم.

Rat him.

موشش کن

Apparently he was very popular

ظاهراً او

in South America in the early 1990s.

در اوایل دهه 1990 در آمریکای جنوبی بسیار محبوب بود.

It is a very strange TV show and you can find it on YouTube.

این یک برنامه تلویزیونی بسیار عجیب است و می توانید آن را در یوتیوب پیدا کنید.

There are actually episodes on YouTube.

در واقع قسمت هایی در یوتیوب وجود دارد.

Hello to Cool Boy.

سلام به پسر باحال.

Or should I say Cool Boy?

یا باید بگویم پسر باحال؟

Hello, cool boy.

سلام پسر باحالی

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Yes, I am going to say.

بله، من می خواهم بگویم.

Hello to you.

درود بر تو.

Do you know a programme called El Chavo?

آیا برنامه ای به نام ال چاوو می شناسید؟

It was a very popular programme from Mexico.

این یک برنامه بسیار محبوب از مکزیک بود.

I've never seen that, to be honest.

من هرگز آن را ندیده ام، صادقانه بگویم.

Claudia says it is.

کلودیا می گوید اینطور است.

Some people, when they're talking, they will cover their mouth

برخی از افراد هنگام صحبت کردن، دهان خود را می پوشانند

because they think they have ugly teeth.

زیرا فکر می کنند دندان های زشتی دارند.

Mm hmm. Really?

مم هوم واقعا؟

So now, you know, I am going in a few moments.

پس حالا، می دانید، من چند لحظه دیگر می روم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

We've talked about a lot of things.

ما در مورد خیلی چیزها صحبت کرده ایم.

We've talked about tipping,

ما در مورد انعام،

giving extra money for good service.

دادن پول اضافی برای خدمات خوب صحبت کرده ایم.

If you all were in a cafe or a restaurant, maybe you will receive good service.

اگر همه در یک کافه یا رستوران بودید، شاید خدمات خوبی دریافت کنید.

And then you want to show your appreciation by giving some money in return,

و سپس می خواهید با دادن مقداری پول در ازای

which I think is lovely.

آن قدردانی خود را نشان دهید که به نظر من دوست داشتنی است.

Hello to Mary.

سلام به مریم

Hello, Mary Fir.

سلام مریم صیر

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

By the way, I'm back with you on Sunday. Mr.

اتفاقا من یکشنبه با شما برگشتم. آقای

Steve will not be here on Sunday.

استیو یکشنبه اینجا نخواهد بود.

Unfortunately, there is no Mr.

متاسفانه، آقای

Steve on Sunday.

استیو در یکشنبه وجود ندارد.

But I will be here.

اما من اینجا خواهم بود.

Thank you very much once again for your lovely messages concerning Mr.

یک بار دیگر از پیام های دوست داشتنی شما در مورد

Steve's mother.

مادر آقای استیو بسیار سپاسگزارم.

Inaki asks Mr.

ایناکی از آقای دانکن می پرسد

Duncan, what does shut your gob mean?

، گوب خود را ببندید یعنی چه؟

Thank you very much for mentioning that Gob.

خیلی ممنون که به آن گاب اشاره کردید.

It's a great word, and it's used in

این یک کلمه عالی است و در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود

British English and it means mouth.

و به معنای دهان است.

It is a slang word for mouth.

این یک کلمه عامیانه است.

Gob It's a great word.

Gob این یک کلمه عالی است.

So if you someone to shut their gob,

بنابراین اگر شما کسی هستید که گولش را ببندید،

you are telling them to be quiet.

به او می گویید ساکت باشد.

Quite often used when a person is angry.

اغلب زمانی که یک فرد عصبانی است استفاده می شود.

Shut your gob.

گپت را ببند

Yeah. Yeah.

آره آره

Don't you say that.

اینو نگو

Don't you say that to me.

اینو به من نگو

Shut your gulp.

آب دهانت را ببند

Another term we can use is cake hole

اصطلاح دیگری که می توانیم از آن استفاده کنیم سوراخ کیک

for your mouth as well.

برای دهان شما نیز هست.

We can say cake hole.

می توانیم بگوییم سوراخ کیک.

A person's cake hole

سوراخ کیک یک شخص

is their mouth.

دهان اوست.

That is another British word or British slang term

این یک کلمه انگلیسی دیگر یا اصطلاح عامیانه انگلیسی است

that we use to describe a person's mouth.

که ما برای توصیف دهان یک شخص استفاده می کنیم.

It is

این

there is

an interesting expression in English as well.

یک عبارت جالب در زبان انگلیسی نیز وجود دارد.

A person might bite off

اگر فردی

more than they can chew if a person bites

بیشتر از چیزی که بتواند بجود، گاز بگیرد یا گاز بگیرد، ممکن است بیشتر از چیزی که بتواند بجود، گاز بگیرد

or bites off more than they can chew.

.

It means you have undertaken a task

این بدان معنی است که شما کاری را انجام داده اید

or something you are trying to do, which is too much for you.

یا کاری را که در تلاش هستید انجام دهید، که برای شما خیلی زیاد است.

You can't do it.

شما نمی توانید آن را انجام دهید.

You don't have the ability.

تو توانایی نداری

You don't have the strength to do it.

شما قدرت انجام آن را ندارید.

You bite off

شما

more than you can chew.

بیشتر از چیزی که بتوانید بجوید گاز می گیرید.

That means you are trying to do something that you are not

یعنی سعی می کنید کاری را انجام دهید که توانایی انجام آن را ندارید

capable of doing.

.

You bite off more than you can

شما بیشتر از چیزی که بتوانید بجوید گاز می گیرید

chew.

.

Shut. Your gulp is shut your mouth. Yes.

ببند آب دهانت بسته است آره.

We often use that in British English.

ما اغلب از آن در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

That is. It's.

به این معنا که. این است.

It is almost time to say goodbye.

نزدیک به زمان خداحافظی است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Something I didn't show you in the garden today.

چیزی که امروز در باغ به شما نشان ندادم.

Would you like to have a look?

آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟

Look at that.

به آن نگاه کنید.

That is one of the bird feeders in the front garden.

این یکی از تغذیه کننده های پرنده در باغ جلویی است.

And if you look very closely, you can see there are lots of birds coming down feeding.

و اگر خیلی دقیق نگاه کنید، می توانید ببینید که پرندگان زیادی در حال تغذیه هستند.

And that is a live view in the garden right now.

و این یک نمای زنده در باغ در حال حاضر است.

Looking out of my studio window.

از پنجره استودیو به بیرون نگاه می کنم.

But yes, the birds are very busy at the moment.

اما بله، پرندگان در حال حاضر بسیار شلوغ هستند.

There are lots of young birds, young chicks flying around.

تعداد زیادی پرنده جوان، جوجه های جوان در اطراف پرواز می کنند.

They have all Reece left the nest.

همه آنها ریس لانه را ترک کرده اند.

And that is what you can see now.

و این چیزی است که اکنون می توانید ببینید.

A final few before we go.

چند تا آخر قبل از رفتن

I hope you enjoyed that. Very nice.

امیدوارم از آن لذت برده باشید. بسیار خوب.

And now it is time for me to say goodbye

و حالا وقت آن است که

for myself and also Boris.

برای خودم و همچنین بوریس خداحافظی کنم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Boris might not have a job on Sunday,

بوریس ممکن است یکشنبه

so maybe Boris will be here

کاری نداشته باشد، بنابراین شاید بوریس

with me on Sunday presenting the live.

یکشنبه با من باشد و برنامه زنده را ارائه دهد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much for watching.

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you enjoyed all of this today.

امیدوارم امروز از این همه لذت برده باشید.

And as I've already said and I will say it again for the last time,

و همانطور که قبلاً گفتم و برای آخرین بار باز هم خواهم گفت،

thank you for your lovely messages concerning Mr.

از پیام های دوست داشتنی شما در مورد آقای

Stevens.

استیونز سپاسگزارم.

I do appreciate all of your lovely words.

من قدردان تمام کلمات زیبای شما هستم

It's time to say goodbye, as I said.

همانطور که گفتم وقت خداحافظی است.

Sunday Wednesday 2 p.m.

یکشنبه چهارشنبه ساعت 14

UK time is when I'm with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما هستم.

Life on YouTube.

زندگی در یوتیوب

Have a great day.

روز خوبی داشته باشی.

Enjoy the rest of your Wednesday and also enjoy

از بقیه چهارشنبه خود لذت ببرید و همچنین

the rest of the week and I will see you on Sunday.

از بقیه هفته لذت ببرید و من شما را یکشنبه خواهم دید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، ممنون که تماشا کردید.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

You can watch this again with captions as well if you want to.

در صورت تمایل می توانید این را با زیرنویس تماشا کنید .

There will be captions later on and of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

بعداً زیرنویس‌هایی وجود خواهد داشت و البته، تا دفعه بعدی که می‌بینیم، می‌دانید که چه اتفاقی می‌افتد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Stay happy.

شاد بمان.

Take care of yourself, please.

لطفا مراقب خودت باش.

And of course,

و البته

ta ta for now.

فعلا تا تا.