Happy Birthday to Mr Duncan / English Addict LIVE Chat / Many Happy Returns - 12th August 2022

Happy birthday to me.

تولدم مبارک.

Happy birthday to me.

تولدم مبارک.

Happy birthday to me.

تولدم مبارک.

Happy birthday

تولدم مبارک

to me.

.

Hi here we go. Yes, we are back together.

سلام ما رفتیم بله، ما دوباره با هم هستیم.

It is another.

دیگری است.

Well, in fact, I say another.

خوب، در واقع، من می گویم دیگری.

It is, in fact, a special English addict for one particular reason.

این در واقع یک معتاد خاص انگلیسی به یک دلیل خاص است.

We have a lot of things coming up today.

ما امروز چیزهای زیادی در پیش داریم.

I hope you are feeling good on this Friday.

امیدوارم این جمعه حالتون خوب باشه

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I'm here on Friday.

من جمعه اینجا هستم.

It's also a very hot day here in England.

اینجا در انگلستان نیز یک روز بسیار گرم است.

Yes. That is where we are coming to you live from.

آره. اینجاست که ما از آنجا به سراغ شما می آییم.

It just happens to be the birthplace of the English language.

اتفاقاً اینجا زادگاه زبان انگلیسی است.

It can only be one place, and that is England.

فقط یک مکان می تواند باشد و آن انگلستان است.

Happy birthday to me.

تولدم مبارک.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so.

حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

For those who are wondering, who is that strange man?

برای کسانی که می پرسند، آن مرد عجیب کیست؟

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

Normally that is what I do.

به طور معمول این کاری است که من انجام می دهم.

Today we are doing something slightly different because I am here with you and it is a special day.

امروز ما کار کمی متفاوت انجام می دهیم زیرا من اینجا با شما هستم و روز خاصی است.

As I mentioned at the beginning, you may have noticed my lovely song.

همانطور که در ابتدا اشاره کردم ، ممکن است متوجه آهنگ دوست داشتنی من شده باشید.

It wasn't quite Marilyn Monroe

این کاملا مرلین مونرو نبود

who remembers Marilyn Monroe singing to the President of the USA many years ago.

که مرلین مونرو را به یاد می آورد که سال ها پیش برای رئیس جمهور ایالات متحده آواز می خواند.

But it was near anyway.

اما به هر حال نزدیک بود.

Yes, we are back together again and as I mentioned a few moments ago,

بله، ما دوباره با هم هستیم و همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم

yes, it is.

، بله همینطور است.

It is my birthday today.

امروز تولدمه

Happy birthday to.

تولدت مبارک.

Well, I suppose I should say to me

خب، فکر می کنم باید به من بگویم

the beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Happy birthday to me.

تولدم مبارک.

I am another year older. Am I upset?

من یک سال دیگر بزرگتر هستم. آیا من ناراحت هستم؟

Am I sad about it?

از این بابت ناراحتم؟

Well, maybe a little bit, but not too much.

خوب، شاید کمی، اما نه بیش از حد.

Because I'm here with you now celebrating my birthday today.

چون من الان اینجا با شما هستم و امروز تولدم را جشن میگیرم.

Yes, I have just completed

بله، من به تازگی

another journey around the sun.

یک سفر دیگر به دور خورشید را تکمیل کرده ام.

I am another year old.

من یک سال دیگر هستم.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

I'm not sure if that is a good thing or a bad thing.

من مطمئن نیستم که این چیز خوبی است یا بد.

I I'm not actually sure if it is a good thing or a bad thing.

من واقعاً مطمئن نیستم که چیز خوبی است یا بد.

Can I just do something here?

آیا می توانم فقط اینجا کاری انجام دهم؟

I just need to pull something out.

فقط باید چیزی بیرون بکشم

There is a wire that is really annoying me,

یک سیم وجود دارد که واقعاً من را آزار می دهد،

so something strange might happen once I do this.

بنابراین ممکن است با انجام این کار اتفاق عجیبی بیفتد.

Oh, I think that's okay.

اوه، فکر می کنم اشکالی ندارد.

Yes, it seems to be all right.

بله، به نظر می رسد همه چیز درست است.

Then I put it back in.

بعد دوباره گذاشتمش.

That's better.

این بهتره.

Let's see if it works.

ببینیم کار میکنه

Oh, it does now.

اوه، در حال حاضر انجام می شود.

My name is Mr. Duncan.

اسم من آقای دانکن است.

It's my birthday today.

امروز تولد منه

You may have noticed already.

ممکن است قبلاً متوجه شده باشید.

I have mentioned it about a thousand times.

من حدود هزار بار به آن اشاره کرده ام.

And. Well, it's not just me here today.

و. خوب، امروز فقط من اینجا نیستم.

It isn't.

It's you as well.

این نیست.

این تو هم هستی

And also

و همچنین

joining me live today.

امروز به من پیوست.

Here he comes.

اینجا او می آید.

We haven't planned this yet, so he's going to slowly walk on.

ما هنوز برای این کار برنامه ریزی نکرده ایم، بنابراین او به آرامی راه می رود.

Am I on already, Mr. Duncan? It's very unusual.

آیا من در حال حاضر، آقای دانکن؟ خیلی غیرعادی است.

This, isn't it?

این، اینطور نیست؟

We just reposition something. So, Mr. Steve.

ما فقط چیزی را تغییر می دهیم. بنابراین، آقای استیو.

Mr. Steve is just getting himself comfortable.

آقای استیو تازه دارد خودش را راحت می کند.

I thought you were going to fade me on in there in a professional way, Mr..

فکر می‌کردم می‌خواهی من را در آنجا به روشی حرفه‌ای محو کنی، آقای.

Not today.

امروز نه.

No, we're doing it in a very rough way.

نه، ما این کار را به روشی بسیار خشن انجام می دهیم.

Did I hear you singing Happy Birthday to yourself?

آیا شنیدم که برای خودت تولدت مبارک میخوانی؟

I did. Well, that's a bit sad.

من کردم. خوب، این کمی غم انگیز است.

Yes, it also a bit self-indulgent, but so I thought I'd sing Happy Birthday to you, Mr.

بله، این هم کمی خودپسندانه است، اما من فکر کردم که تولدت مبارک را برای شما بخوانم، آقای

Duncan.

دانکن.

Here's a candle.

اینجا یک شمع است.

Okay, here's a candle for your birthday.

خوب، اینجا یک شمع برای تولد شما است.

Are you going to sing to me? Well, I better not sing.

میخوای برام بخونی؟ خوب، بهتر است آواز نخوانم.

Happy Birthday had I. Because.

من تولدت مبارک.

Will that be copyright, mate? Well, we don't know.

آیا این حق چاپ خواهد بود، رفیق؟ خوب، ما نمی دانیم.

Nowadays, anything could happen.

امروزه هر اتفاقی ممکن است بیفتد.

So sing.

پس بخون

Sing something, make something up.

چیزی بخوان، چیزی بساز.

Happy birthday to you.

تولدت مبارک.

Happy birthday to Mr. Duncan.

تولدت مبارک آقای دانکن

Happy birthday to Mr. Duncan.

تولدت مبارک آقای دانکن

Happy birthday to Mr.

تولدت مبارک آقای

Duncan.

دانکن

Blow out the candle.

شمع رو فوت کن.

You've got to blow out the candles, Mr.. It's your birthday.

شما باید شمع ها را فوت کنید، آقای... تولد شماست.

Okay, then.

باشه پس

Now you need a nice big puff.

حالا به یک پف بزرگ خوب نیاز دارید.

Okay. To do this.

باشه. برای انجام این.

Well, I think I can do that.

خوب، فکر می کنم بتوانم این کار را انجام دهم.

A lot of people say that I have a nice big puff on the counter.

بسیاری از مردم می گویند که من یک پف بزرگ خوب روی پیشخوان دارم.

Three at the count of one, two, three.

سه با شمارش یک، دو، سه.

Oh, look at that. That's amazing. Actually work.

اوه، به آن نگاه کنید. این شگفت انگیز است. در واقع کار.

I have.

من دارم.

Come on again. You've got to blow doubt again, Mr. Duncan.

بیا دوباره شما باید دوباره شک کنید، آقای دانکن.

I know

می دانم

that will not get tiresome.

که خسته کننده نخواهد بود.

It's shaped like a heart.

به شکل قلب است.

Oh, isn't that lovely?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

Isn't it romantic?

عاشقانه نیست؟

We had these for my mother when it was her birthday, when she was okay.

اینها را برای مادرم داشتیم وقتی تولدش بود، وقتی حالش خوب بود.

So it would appear that every time we have any occasion, any special occasion, Mr.

بنابراین به نظر می رسد که هر بار که ما هر مناسبت و مناسبت خاصی داریم، آقای

Steve is going to bring out that lovely heart.

استیو آن قلب دوست داشتنی را بیرون می آورد.

So we are here. Very unusual.

پس ما اینجا هستیم. خیلی غیرعادی

It is unusual because.

غیر معمول است زیرا.

Well, first of all, I'm not normally with you on Friday

خب اول از همه، من به طور معمول جمعه با شما نیستم

and Mr.

و آقای

Steve is not normally with us during the week. But.

استیو معمولاً در طول هفته با ما نیست. ولی.

But I've taken the day off work today.

اما امروز مرخصی گرفتم.

Steve has sacrificed a day of his holiday, you know,

استیو یک روز از تعطیلاتش را فدا کرده است، می‌دانی،

so he can be with me that this and I haven't really dressed up because it's so hot.

بنابراین او می‌تواند با من باشد که من و این واقعاً لباس نپوشیده‌ایم، زیرا هوا خیلی گرم است.

I don't want to colour on today.

من نمی خواهم امروز را رنگ کنم.

I have noticed a light weight.

من متوجه وزن سبک شده ام.

A light weight t shirt.

یک تی شرت سبک وزن

You could have tried a bit harder.

می توانستید کمی بیشتر تلاش کنید.

Well, you haven't got your shirt and tie on today.

خب، امروز پیراهن و کراواتت را نپوشیده ای.

No, no, it's too hot.

نه، نه، خیلی گرم است.

It is a hot one.

یک گرم است.

By the way, you may have noticed on the news we are having a heatwave.

در ضمن، شاید در اخبار متوجه شده باشید که موج گرما داریم.

There are fires everywhere.

همه جا آتش گرفته است.

I was I was wondering this morning, Steve, if we were going to wake up this morning

امروز صبح داشتم به این فکر می کردم، استیو، آیا قرار است امروز صبح از خواب بیدار

and find just everything on fire because there would appear to be fires everywhere.

شویم و همه چیز را در آتش بیابیم، زیرا به نظر می رسد همه جا آتش گرفته است.

Everything is on fire. Well, France have already got it.

همه چیز در آتش است. خوب، فرانسه قبلاً آن را دریافت کرده است.

I don't know if Louis is on yet.

من نمی دانم که آیا لویی هنوز فعال است یا خیر.

Yes, he is. Hello, Louis.

بله، او است. سلام، لویی.

But they are having the worst drought ever on record in France. Yes.

اما آنها بدترین خشکسالی تاریخ را در فرانسه تجربه می کنند. آره.

And we are about to have a loss.

و ما در شرف ضرر هستیم.

And we've seen it's been all over our news.

و ما دیدیم که همه اخبار ما را در بر گرفته است.

No water, no usage fires.

بدون آب، بدون استفاده از آتش سوزی.

There is no water.

آب نیست.

I know it's quite but it's I mean, the thing is, this will happen.

می دانم که کاملاً درست است، اما منظورم این است که، این اتفاق خواهد افتاد.

We haven't had anything like this quite like this since 1976. Yes.

ما از سال 1976 چنین چیزی را نداشتیم. بله.

And they're saying that this will be hotter than then.

و آنها می گویند که این داغ تر از آن زمان خواهد بود.

But this is the only water left in England.

اما این تنها آبی است که در انگلستان باقی مانده است.

So we have it.

بنابراین ما آن را داریم.

This is amazing. So this is very valuable.

این شگفت انگیز است. بنابراین این بسیار ارزشمند است.

This is the only water left in the whole of England.

این تنها آبی است که در کل انگلستان باقی مانده است.

That's it. That's all we have left. Nothing.

خودشه. این تمام چیزی است که برای ما باقی مانده است. هیچ چی. آقای دانکن می‌گوید،

So millions of people

بنابراین میلیون‌ها نفر

have got to use this water for everything they've been knocking at the door, Mr.

باید از این آب برای هر کاری که به در

Duncan will say.

می‌کوبند استفاده کنند.

Well, maybe. Yes.

خوب شاید. آره.

I doubt it.

من شک دارم.

So, yes, it's it's it's all over France where it's in the UK.

بنابراین، بله، آن را در سراسر فرانسه که در بریتانیا است.

It's only certain parts of the UK that are really hot

تنها بخش‌های خاصی از بریتانیا هستند که واقعاً گرم

and so did Northern Ireland, Ireland and sort of Scotland.

هستند و ایرلند شمالی، ایرلند و نوعی اسکاتلند هم همین‌طور هستند.

This is sort of are escaping all this.

این به نوعی فرار از همه اینها است.

Yes, I'm glad I'm glad we're talking about all the bad things, whereas but of course, it's your birthday.

بله، خوشحالم که خوشحالم که در مورد همه چیزهای بد صحبت می کنیم ، در حالی که البته، تولد شماست.

It's your birthday.

تولدت است

Happy birthday, Mr. Duncan. Thank you very much. Every.

تولدت مبارک آقای دانکن بسیار از شما متشکرم. هر

Nothing negative today. Just positive.

امروز هیچ چیز منفی نیست فقط مثبت

And there is something I should mention as well, because on the screen

و نکته ای نیز وجود دارد که باید به آن اشاره کنم، زیرا در صفحه ای

you will see on here, there is a little ticker going by

که در اینجا خواهید دید، یک علامت کوچک

and there is also an address if you want to send a donation for my birthday.

وجود دارد و همچنین یک آدرس وجود دارد که اگر می خواهید برای تولد من کمک مالی بفرستید.

I don't normally do this, but because it's my birthday

من معمولاً این کار را نمی‌کنم، اما چون تولد من است

and I would like to carry on doing this on here.

و دوست دارم این کار را در اینجا ادامه دهم.

And by that I mean You Tube forever and ever and ever.

و منظورم یو تیوب برای همیشه و همیشه و همیشه است.

So if you want to send me a little birthday gift, we also have one on here.

بنابراین اگر می خواهید یک هدیه تولد کوچک برای من بفرستید، ما نیز در اینجا یک هدیه داریم.

Palmeiras already

پالمیراس قبلاً

donated something for Mr.

چیزی برای

Duncan's booth to.

غرفه آقای دانکن به آن اهدا کرده بود.

Hello, Palmira.

سلام پالمیرا

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

You can send a super chat on here.

شما می توانید یک سوپر چت در اینجا ارسال کنید.

Or of course you can send a donation

یا البته می توانید کمک مالی را

to the address that is going by right now.

به آدرسی که در حال حاضر در حال انجام است ارسال کنید.

So there it is if you want to send it a donation there as well.

بنابراین اگر می‌خواهید کمک مالی به آنجا نیز ارسال کنید، وجود دارد.

All of this will help my work continue.

همه اینها به ادامه کار من کمک می کند.

Don't forget, everything I do is free.

فراموش نکنید، هر کاری که انجام می دهم رایگان است.

So I don't normally do this.

بنابراین من معمولاً این کار را انجام نمی دهم.

But because it's my birthday, I'm looking for gifts.

اما چون روز تولدم است، دنبال هدیه می گردم.

I know it's very desperate and we are living, living through tough times.

من می دانم که بسیار ناامید است و ما در حال زندگی در روزهای سخت هستیم.

I will set the bar quite low by showing everybody what I gave Mr.

من با نشان دادن آنچه به آقای دانکن برای تولدش هدیه دادم، نوار را بسیار پایین می گذارم

Duncan for his birthday.

.

Well, first of all, we have another donation come through Florence okay, Steve.

خب، اول از همه، ما یک کمک مالی دیگر از طریق فلورانس داریم، باشه، استیو.

Florence Hello.

فلورانس سلام.

Florence Thank you very much for your super chat as well.

فلورانس از شما برای چت فوق العاده شما نیز بسیار متشکرم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

So we are looking for super chat or if you want to

بنابراین ما به دنبال سوپر چت هستیم یا اگر

if you've just won the lottery, maybe, yes,

می‌خواهید اگر به تازگی در قرعه‌کشی برنده شده‌اید، شاید، بله

we might have a lottery winner, the EUROMILLIONS.

، ممکن است یک برنده قرعه‌کشی داشته باشیم، EUROMILLIONS.

And if there is a multi-millionaire watching at the moment, you can send a little bit.

و اگر یک مولتی میلیونر در حال حاضر تماشا می کند، می توانید کمی ارسال کنید.

Just a little bit. You don't have to spend millions.

فقط کمی. لازم نیست میلیون ها خرج کنید.

Just a bit.

فقط یه ذره.

Just a little, that's all.

فقط کمی، همین.

Just to keep me going so I can carry on doing this so I can

فقط برای اینکه من را ادامه دهم تا بتوانم این کار را ادامه دهم تا بتوانم

help myself.

به خودم کمک کنم.

Are you okay, Mr. Stevens?

خوبید آقای استیونز؟

You know, you don't seem right today. I'm itching.

می دانی، به نظر می رسد که امروز درست نیستی. من دارم خارش میکنم

I'm itching something.

من دارم یه چیزی میخارم

Well, I mean, let's talk about the bites that we've had.

خب، منظورم این است که بیایید در مورد نیش هایی که خورده ایم صحبت کنیم.

We at the moment, I don't know if it's because of the heat,

ما در حال حاضر، نمی دانم به خاطر گرما است یا

but at the moment we are being eaten alive by all sorts of insects.

نه، اما در حال حاضر ما را زنده زنده می خورند و انواع حشرات را می خورند.

I think it's mosquitoes. I think it's mosquitoes.

فکر کنم پشه باشه فکر کنم پشه باشه

We have bites all over our legs.

در تمام پاهایمان نیش داریم.

And I normally and this is this is a strange bit of information.

و من معمولاً و این اطلاعات کمی عجیب است.

Normally, I don't get them.

معمولاً آنها را نمی فهمم.

I don't know why mosquitoes don't seem very interested in me.

نمی دانم چرا پشه ها چندان به من علاقه ندارند.

I love other things.

من چیزهای دیگر را دوست دارم.

Normally they go straight for Mr.

معمولاً آنها مستقیماً سراغ آقای

Steve.

استیو می روند.

Yes, but this year

بله، اما امسال

they are they are eating Mr.

آنها دارند آقای

Steve, but they are also drinking my blood as well.

استیو را می خورند، اما خون من را هم می نوشند.

I woke up in the night and you know, when you get a mosquito bite

شب از خواب بیدار شدم و می‌دانی، وقتی پشه نیش می‌زند

and they always seem to well, they've gone for our ankles,

و به نظر می‌رسد که همیشه خوب هستند، به دنبال مچ پاها،

the soft spots, they go for everything now and

نقاط نرم ما رفته‌اند، الان سراغ همه چیز می‌روند و

you they get very itchy, don't they.

تو خیلی خارش می‌کشی، نکن آنها.

But you have to resist it.

اما شما باید در برابر آن مقاومت کنید.

Otherwise you, they all go purple and they will get horrible.

در غیر این صورت، همه آنها بنفش می شوند و وحشتناک می شوند.

You want to scratch, you want to scratch them, but you should resist that.

شما می خواهید خراش دهید، می خواهید آنها را خراش دهید، اما باید در مقابل آن مقاومت کنید.

It's almost because it's almost ecstasy to scratch them in ecstasy.

تقریباً به این دلیل است که خاراندن آنها در حالت خلسه تقریباً خلسه است.

Okay, so that's something very pleasant indeed, isn't it?

خوب، پس این واقعاً چیز بسیار خوشایندی است، اینطور نیست؟

Scratching an itch is like, Oh, the loveliest thing ever.

خاراندن خارش مانند، اوه ، دوست داشتنی ترین چیز است.

So when you get these bites from insects like mosquitoes

پس وقتی این نیش ها را از حشراتی مانند پشه

or horse flies and they get here as well, that nasty then?

یا مگس اسب دریافت می کنید و آنها به اینجا نیز می رسند، آن وقت خیلی بد است؟

Well, the temptation is just, oh, you just want to eat it

خوب ، وسوسه این است، اوه، شما فقط می خواهید آن را

where you want to scratch you want to scratch it rather scratch it. Yes.

در جایی که می خواهید بخراشید بخورید، بلکه می خواهید آن را بخراشید. آره.

So the itch is what is produced by the bite.

بنابراین خارش همان چیزی است که با گزش ایجاد می شود.

So they bite you, but they also inject something in to

بنابراین آنها شما را گاز می‌گیرند، اما چیزی را نیز به آن تزریق می‌کنند

to make the I think it stops the thing from healing

تا باعث شوند که به نظرم آن چیز را از بهبودی باز می‌دارد

or it allows them to drink the blood requesting.

یا به آنها اجازه می‌دهد خون درخواستی را بنوشند.

It is horrible when you think about it.

وقتی به آن فکر می کنید وحشتناک است.

Those little mosquitoes, they they stick their little thing into your skin and then have a drink.

آن پشه های کوچک، آنها چیز کوچک خود را به پوست شما می چسبانند و سپس یک نوشیدنی می نوشند.

I woke up last night and I just.

دیشب بیدار شدم و تازه

The itch was so intense, the desire to scratch those spots

خارش خیلی شدید بود ، میل به خاراندن آن لکه ها

because I've got two big ones and my ankles was so intense, I had to get up.

داشتم، چون دو تا بزرگ دارم و مچ پایم خیلی شدید بود، مجبور شدم بلند شوم.

I couldn't. It just wouldn't go away, you poor thing.

من نتوانستم. این بیچاره از بین نمیره

I had to get up and put some antihistamine cream on them.

مجبور شدم بلند شوم و مقداری کرم آنتی هیستامین روی آنها بگذارم.

I clicked it with my sort of electric shock, a thing which is supposed to be good for bite.

من با شوک الکتریکی روی آن کلیک کردم، چیزی که قرار است برای گاز گرفتن خوب باشد.

Yeah.

آره

And it eventually went, but I can feel it now.

و در نهایت گذشت، اما اکنون می توانم آن را احساس کنم.

I just want to go

من فقط می خواهم

out to my ankles.

تا مچ پایم بیرون بروم.

So this is this is as bad as if we went abroad

بنابراین این بد است که انگار ما به خارج از کشور رفته‌ایم،

because quite often if you go to the beach, if you go to, I don't know,

زیرا اغلب اگر به ساحل بروید، اگر به اسپانیا بروید، نمی‌دانم،

maybe Spain or maybe Greece, you will find there are lots of mosquitoes.

شاید اسپانیا یا شاید یونان، متوجه خواهید شد که پشه‌های زیادی وجود دارد.

But I think it's because of the warm weather.

ولی فکر کنم بخاطر گرمای هوا باشه

And I suppose we should mention at the moment it is another hot day.

و من فکر می کنم باید ذکر کنیم که در حال حاضر یک روز گرم دیگر است.

As we said at the start,

همانطور که در ابتدا گفتیم

it is only 30 Celsius near 30.

، فقط 30 درجه سانتیگراد نزدیک به 30

It's very cool today.

است. امروز بسیار خنک است.

Only 30.

فقط 30.

Well, Pedro says, by the way, hello, Pedro.

خوب، پدرو می گوید، اتفاقا، سلام پدرو.

Yes, I haven't said hello to anyone yet. I have.

بله هنوز به کسی سلام نکرده ام. من دارم.

I've been really, really rude on the live stream.

من واقعاً در پخش زنده بی ادبانه رفتار کرده ام.

Can I say hello to first of all, can I say hello to Mouse?

آیا می توانم اول از همه سلام کنم، آیا می توانم به ماوس سلام کنم؟

Is it Mouse? And who was first today?

آیا ماوس است؟ و امروز چه کسی اولین بود؟

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

Yes, hello, Mohsin.

آره سلام محسن.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

I'll drink to that.

من به آن می نوشم.

It's any water.

این هر آب است.

Well done, Mohsin.

آفرین محسن.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

First on today's live chat, I'm not taller than you and

اول در چت زنده امروز، من از من و شما بلندتر

I because I'm standing on a little raised thing to.

نیستم، زیرا روی یک چیز کوچک بلند شده ایستاده ام.

Yes, to make sure.

بله، برای اطمینان.

So now Pedro's joking. I think Steve.

پس حالا پدرو شوخی می کند. فکر کنم استیو

Steve actually stands on a small box

استیو در واقع روی یک جعبه کوچک می ایستد

only because otherwise I would look like that.

زیرا در غیر این صورت من اینطور به نظر می رسیدم.

I look a bit silly off the screen. Yes.

من از روی صفحه نمایش کمی احمقانه به نظر می رسم. آره.

And I this is my normal height.

و من این قد طبیعی من است.

So this is what we would look like if we if we had our usual height.

بنابراین اگر قد همیشگی خود را داشتیم، این شکلی بودیم.

So as you can see, Mr.

بنابراین همانطور که می بینید، آقای

Steve is very small and I am very tall.

استیو بسیار کوچک است و من بسیار قد بلند هستم.

So I have to lower myself and Mr.

پس من باید خودم را پایین بیاورم و آقای

Steve has to raise himself. Yes.

استیو باید خودش را بالا ببرد. آره.

And then we we look as if we're the same height.

و بعد طوری به نظر می رسیم که انگار هم قد هستیم.

Otherwise it wouldn't look good on the camera.

در غیر این صورت روی دوربین خوب به نظر نمی رسید.

It would not it.

So yes, I mean I mean I'm still tall ish.

آن را نمی خواهد.

پس بله، منظورم این است که من هنوز قد بلندی دارم.

One, five, ten. Nearly five too tall.

یک، پنج، ده تقریبا پنج تا خیلی بلنده

Are you taller than many people in your in your extended family?

آیا شما از بسیاری از افراد خانواده بزرگتان بلندتر هستید؟

True, Amanda, that's not difficult.

درست است، آماندا، این سخت نیست.

No. Oh, I think that'd be careful to say they're very small.

نه. اوه، من فکر می کنم باید مراقب بود که بگوییم آنها بسیار کوچک هستند.

It's like it's like being in Willy Wonka's chocolate factory with all these nice with all the numbers.

مثل این است که در کارخانه شکلات سازی ویلی ونکا با این همه اعداد خوب است.

That's that's not very nice, Mr.

این خیلی خوب نیست، آقای

Tinkerbell. Yes.

تینکربل. آره.

They're so small.

آنها خیلی کوچک هستند.

Is just working this afternoon.

فقط امروز بعدازظهر کار می کند

He says you won't be watching me, Mother Kirby.

او می گوید تو مرا تماشا نخواهی کرد، مادر کربی.

No one watches us. That's true. Not from the family.

هیچ کس ما را تماشا نمی کند. درست است. نه از خانواده

No one from our real life.

هیچ کس از زندگی واقعی ما نیست.

Mind you, I'm suspicious.

حواست باشه من مشکوکم

Suspicious because.

مشکوک چون

Yeah. Anyway, we won't go into that.

آره به هر حال ما وارد این موضوع نمی شویم.

Okay, Steve, we're moving forward.

باشه، استیو، ما داریم جلو می رویم.

I want to say hello to the live chat because we've had some super chats come through.

می‌خواهم به چت زنده سلام کنم، زیرا ما چندین چت فوق‌العاده داشته‌ایم.

We've had lots of lovely messages come through as well.

ما پیام های دوست داشتنی زیادی نیز دریافت کرده ایم.

Can I say hello to everyone out there?

آیا می توانم به همه آن بیرون سلام کنم؟

We will be showing you one of the gifts Mr.

ما یکی از هدایایی را که آقای

Steve bought me something really nice today for my birthday.

استیو امروز برای من برای تولدم خریده است، به شما نشان خواهیم داد.

Some of you will think it's maybe not a birthday gift.

برخی از شما فکر می کنید شاید این هدیه تولد نباشد.

Yeah, well, to be honest, I know I've said this before.

بله، راستش را بخواهید، می دانم که قبلاً این را گفته ام.

Normally every year on my birthday, but I don't expect much.

به طور معمول هر سال در روز تولد من، اما من انتظار زیادی ندارم.

I don't.

من این کار را نمی کنم.

I don't want jewellery or a new sports car.

من جواهرات یا یک ماشین اسپرت جدید نمی خواهم.

I don't want anything like that.

من همچین چیزی نمیخوام

So Mr.

Steve has bought me something lovely, something useful.

بنابراین آقای

استیو برای من چیز دوست داشتنی و مفیدی خریده است.

Every time I use it, I will think of Mr.

هر بار که از آن استفاده می کنم، به آقای استیو سیوبو فکر می کنم

Steve Ciobo.

.

Pedro says Hello friends, it's not nice and that's what we all our friends we need to.

پدرو می گوید سلام دوستان، این خوب نیست و این چیزی است که ما همه دوستانمان به آن نیاز داریم.

I've I've said this many times, it's a wonderful community that Mr.

من این را بارها گفته‌ام، این انجمن فوق‌العاده‌ای است که آقای

Duncan has created here and people are coming on

دانکن اینجا ایجاد کرده است و مردم

not just to watch us or you, but also to say hello to each other.

نه فقط برای تماشای ما یا شما، بلکه برای احوالپرسی به یکدیگر می‌آیند.

This is the friendliest community on YouTube.

این دوستانه ترین انجمن در یوتیوب است.

There is no community on YouTube that is more friendly than this.

هیچ انجمنی در یوتیوب وجود ندارد که دوستانه تر از این باشد.

We know that for certain.

ما این را به طور قطع می دانیم.

Yes, well, I've just said it so it must be true. True?

بله، خوب، همین الان گفتم پس باید درست باشد. درست است، واقعی؟

It is true. Oh, Petra.

درست است. اوه، پترا.

Hello, Petra.

سلام، پترا.

Thank you very much for your very generous, lovely,

از اهدای بسیار سخاوتمندانه، دوست داشتنی و

very nice donation on the super chair.

بسیار خوب شما بر روی صندلی فوق العاده سپاسگزارم.

Petra, who is quite a new member.

پترا که یک عضو کاملاً جدید است.

Yes. To our lovely community. Yes.

آره. به جامعه دوست داشتنی ما آره.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

This is the this is the biggest English corner on the Internet.

این بزرگترین گوشه انگلیسی در اینترنت است.

There is no larger English corner.

گوشه انگلیسی بزرگتر وجود ندارد.

So people all around the world, everyone is joining you and you

بنابراین مردم در سراسر جهان، همه به شما می‌پیوندند و شما

joining us and everyone else there is watching.

به ما ملحق می‌شوید و هر کس دیگری آنجا تماشا می‌کند.

So we love doing this.

بنابراین ما عاشق انجام این کار هستیم.

If we could do this every day, do you think you would?

اگر می توانستیم این کار را هر روز انجام دهیم، فکر می کنید انجام می دادید؟

I'm not sure about every day,

درباره هر روز مطمئن نیستم،

but it you're supposed to say you're supposed to say, yes, I've got other things going on in my life,

اما قرار است بگویید که قرار است بگویید، بله، من چیزهای دیگری در زندگی ام در جریان است،

but maybe not for much longer that.

اما شاید برای خیلی بیشتر این اتفاق نیفتد.

Well, we'll talk about that another time.

خوب، یک بار دیگر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Yes, but okay.

بله، اما باشه.

But, yes, it would be lovely to to, you know, come on with you every day, Mr.

اما، بله، دوست داشتنی است که هر روز با شما بیایم، آقای

Duncan.

دانکن.

You did come on every day. Yes.

تو هر روز اومدی آره.

Oh, you know, that would be a nice thing to do. Yes.

اوه، می دانید، این کار خوبی خواهد بود. آره.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

So I'm even though I'm another year older

بنابراین من حتی با وجود اینکه یک سال دیگر بزرگتر شده ام

and this is the reason why we are here today, if you are wondering why we are here, it's my birthday.

و به همین دلیل است که امروز اینجا هستیم، اگر نمی دانید که چرا اینجا هستیم، تولد من است.

I'm another year older and I sad about it.

من یک سال دیگر بزرگتر شدم و از این بابت ناراحتم.

Not really, because I'm still relatively young, even though I am slowly catching Mr.

نه واقعاً، چون من هنوز نسبتاً جوان هستم، اگرچه کم کم دارم به آقای

Steve up.

استیو می‌رسم.

I'm just behind Mr. Steve.

من فقط پشت سر آقای استیو هستم.

So more years.

پس سالهای بیشتر

Mr. Steve is always slightly in front with his age.

آقای استیو همیشه با سنش کمی جلوتر است.

Well, chronologically.

خوب، از نظر زمانی.

Oh yes. Chronologically, yes.

آه بله. از نظر زمانی، بله.

When it comes to age, there's two definitions of age, by the way, chronologically means

وقتی صحبت از سن به میان می‌آید، دو تعریف از سن وجود دارد، به هر حال، از نظر زمانی به

in the order of numbers state.

ترتیب اعداد معنی می‌شود.

Yes. So quite often as dates in the form of numbers.

آره. بنابراین اغلب به عنوان تاریخ در قالب اعداد.

So maybe your age, your year, your date of birth, my age,

بنابراین شاید سن شما، سال شما، تاریخ تولد شما، سن من

the year of my birth and also the date.

، سال تولد من و همچنین تاریخ.

So chronological order means

بنابراین ترتیب زمانی یعنی

just in the order that those dates or times come from.

دقیقاً به ترتیبی که آن تاریخ ها یا زمان ها از آن آمده اند.

Cronus.

کرونوس

Yes, Cronus. The God of time.

بله کرونوس خدای زمان.

True.

Yes, it is.

درست است، واقعی.

بله همینطور است.

There we go. So, yes, chronologically.

ما میرویم آنجا. بنابراین، بله، به ترتیب زمانی.

So in terms of time measurement, Mr.

بنابراین از نظر اندازه گیری زمان، آقای

Duncan is about four years older than me.

دانکن حدود چهار سال از من بزرگتر است.

Yes, but then you can also measure your age biologically.

بله، اما می توانید سن خود را از نظر بیولوژیکی نیز اندازه گیری کنید .

How do you.

چطوری

Because some people. Yes.

چون برخی افراد آره.

Age at different rates.

سن با نرخ های مختلف

There's somebody two people who are the same age,

یک نفر دو نفر هم سن و سال هستند،

maybe they're 20.

شاید 20 سال باشند.

There were two people over, say 60, for example. Yes.

مثلاً دو نفر بالای 60 سال بودند. آره.

As if you're 20.

انگار 20 ساله هستی.

It's to make you know, if you're 20, you're 20.

این برای این است که بدانی، اگر 20 ساله هستی، 20 ساله هستی.

But as you get older, some people look after themselves better.

اما هر چه بزرگتر می‌شوی، برخی افراد بهتر از خودشان مراقبت می‌کنند.

Then they tend to exercise.

سپس آنها تمایل به ورزش دارند.

Maybe they don't they don't smoke.

شاید نمی‌کنند سیگار نمی‌کشند.

They don't drink much.

زیاد مشروب نمی خورند.

So they will actually age slightly slower.

بنابراین آنها در واقع کمی کندتر پیر می شوند.

So if you had two twins,

بنابراین اگر شما دو قلو داشتید، از

so genetically they would be identical

نظر ژنتیکی آنها یکسان بودند،

but one smoke and drank all his life and never did any exercise and the other one didn't.

اما یکی تمام عمرش سیگار می کشید و مشروب می خورد و هرگز ورزش نمی کرد و دیگری نمی کرد.

The one that did all the bad things. Okay, bad things.

اونی که همه بدی ها رو انجام داد باشه چیزای بد

Some of them, you know, would probably be older

می دانید، اگر بخواهید سلول ها و همه چیز را اندازه گیری کنید، احتمالاً برخی از آنها از نظر بیولوژیکی پیرتر خواهند بود

biologically if you were to measure the cells and everything.

.

Yes. So, you know, if Mr.

آره. بنابراین، می‌دانید، اگر آقای

Duncan is for years younger than me, but maybe you've caught me up biologically.

دانکن سال‌ها از من کوچک‌تر است، اما شاید از نظر بیولوژیکی مرا به دام انداخته باشید.

I mean, I don't care.

یعنی برام مهم نیست

I don't care that people know my age, by the way.

اتفاقاً من اهمیتی نمی دهم که مردم سن من را بدانند.

It doesn't bother me very much. So I am today.

خیلی اذیتم نمیکنه پس من امروز هستم.

I am 57.

من 57 هستم.

Pardon.

ببخشید.

Oh, okay.

اوه، باشه

Steve 3737.

استیو 3737.

Well, I can't be if I'm four years younger than you.

خوب، اگر چهار سال از شما کوچکتر باشم، نمی توانم باشم.

I'm just you and Mr.

من فقط شما هستم و آقای

Steve is 60, 61.

استیو 60، 61.

60, 61, right.

60، 61، درست است.

Oh, Steve, stop doing that.

اوه، استیو، این کار را متوقف کن.

You're overloading them like, oh, it doesn't matter.

شما آنها را بیش از حد بارگذاری می کنید، مثل اینکه، اوه، مهم نیست.

It does.

It doesn't mind if I do so.

این کار را انجام می دهد.

اگر این کار را بکنم اشکالی ندارد.

So we're always worried about the mike.

بنابراین ما همیشه نگران مایک هستیم.

So I don't I don't care if people know my age.

بنابراین برای من مهم نیست که مردم سن من را بدانند.

It doesn't really bother me.

واقعاً من را آزار نمی دهد.

And especially these days because we've, we've been listening

و به خصوص این روزها به دلیل اینکه ما

to some very interesting conversations about age

صحبت های بسیار جالبی در مورد سن شنیده ایم

and now 70 is the new 40

و اکنون 70 سالگی 40 است

and 50 is the new 30.

و 50 سالگی 30 است.

So there are people now who are who are living longer.

بنابراین اکنون افرادی هستند که عمر طولانی تری دارند.

But not only that, they are also having much more active lives

اما نه تنها این ، بلکه زندگی بسیار فعال‌تری دارند

and staying healthy or more healthy than in the past.

و سالم‌تر یا سالم‌تر از گذشته می‌مانند.

But we know people, Steve, who are half our age and they look terrible.

اما ما افرادی را می شناسیم، استیو، که نصف سن ما هستند و ظاهر وحشتناکی دارند.

Exactly. It's very strange.

دقیقا. خیلی عجیب است.

So we don't know what the secret is.

بنابراین ما نمی دانیم راز چیست.

I will let you in on one secret.

من یک راز را به شما می گویم.

Steve's sister is obsessed with my skin.

خواهر استیو به پوست من وسواس دارد.

Yes, she. She.

بله او. او.

Whenever I see your sister, she always looks at me like this.

هر وقت خواهرت را می بینم همیشه اینطور به من نگاه می کند.

This is.

This is what Steve sister does.

این هست.

این کاری است که خواهر استیو انجام می دهد.

She's.

She's she's always looking at my face and the skin on my face.

او

او همیشه به صورت من و پوست صورت من نگاه می کند.

And when we went to the wedding about three weeks ago,

و وقتی حدود سه هفته پیش به عروسی رفتیم

your sister asked Duncan things on me.

، خواهرت از دانکن چیزهایی درباره من پرسید.

Duncan,

دانکن،

what is, what is what do you do with your skin?

چیه، با پوستت چیکار میکنی؟

Your face, the skin on your face?

صورتت، پوست صورتت؟

What do you do with it?

با آن چه می کنید؟

How do you keep it looking so great?

چگونه آن را بسیار عالی نگه می دارید؟

She said, you have no lines.

او گفت، شما هیچ خطی ندارید.

And the answer is the answer is water.

و جواب آب است.

Very little. Yes, I don't really do much to it.

خیلی کوچک. بله، من واقعاً کار زیادی برای آن انجام نمی دهم.

The only thing I do sometimes is give it a little a little scrub, facial scrub.

تنها کاری که گاهی انجام می دهم این است که به آن کمی اسکراب، اسکراب صورت می دهم.

Yeah. So that's it. But that's now and again.

آره پس همین است. اما این در حال حاضر و دوباره.

So I use I use soap, water.

بنابراین من از صابون، آب استفاده می کنم.

That's it really.

واقعا همین است.

But you see, it is all down to your parents if you are lucky enough to have

اما می بینید، اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید که والدین دارید، همه چیز به والدین شما بستگی دارد

parents.

.

You see, your mother has got lovely skin.

می بینی، مادرت پوست زیبایی دارد.

You know, it's very well it's not it's not so good now.

میدونی خیلی خوبه الان خیلی خوب نیست.

But it was.

اما این بود.

Yes, yes, my, my, my, my mother

بله، بله، من، من، من، مادرم

and your sister and my sister.

و خواهر شما و خواهر من.

And I suppose really in my family there is longevity as well.

و من فکر می کنم واقعاً در خانواده من نیز طول عمر وجود دارد.

So everyone in my family did live to what

بنابراین همه اعضای خانواده من تا زمانی که

we like to call a ripe old age.

ما دوست داریم آن را پیری کامل بدانیم زندگی کردند.

It's a great word, isn't it? Ripe, yes.

این یک کلمه عالی است، اینطور نیست؟ رسیده، بله

So if a person lives to a ripe old age,

بنابراین اگر فردی تا سنین پیری زندگی کند، به

it means they live to well, they live until they're very old.

این معنی است که به خوبی زندگی می کند، تا زمانی که بسیار پیر می شود زندگی می کند.

And quite often we say that that person stayed maybe active or healthy

و اغلب ما می گوییم که آن شخص شاید تا سنین پیری فعال یا سالم

until a ripe old age.

ماند.

It's loses Lewis's wife's birthday

این روز تولد همسر لوئیس را

on the 25th, the 25th of August.

در 25، 25 آگوست از دست می دهد.

Lewis I haven't done it yet, have I, today.

لوئیس من هنوز این کار را نکرده ام، امروز.

Wait there a second. Lewis. Mendez

اونجا یه لحظه صبر کن لوئیس مندز

is here today.

امروز اینجاست.

I've never been here when you've done that.

وقتی تو این کار را کردی من هرگز اینجا نبودم.

Yes, that's what it is.

بله، همین است.

That's what it sounds like.

این چیزی است که به نظر می رسد.

So is that the 25th of August?

پس 25 مرداد است؟

Lewis Yeah, presuming it is, is anyone's birthday today.

لوئیس آره، به فرض که اینطور باشد، امروز تولد هر کسی است.

Yes. Well, it's not just yours.

آره. خوب، این فقط مال شما نیست.

Is there anybody watching today whose birthday it is today?

آیا کسی امروز را تماشا می کند که امروز تولد اوست؟

It's my birthday. Pretty. We know it's your birthday.

تولدمه. بسیار. ما می دانیم که تولد شما است.

I wonder if there are any other celebrities

من نمی دانم که آیا افراد مشهور دیگری به

having their birthday today besides me?

جز من امروز تولد دارند؟

Yeah, well, do you want to.

آره خب میخوای

Do you want me to show the lovely viewers what I was

آیا می خواهید من به بینندگان دوست داشتنی نشان دهم که

so amazingly generous

in buying you for your birthday?

در خرید شما برای تولد شما چه سخاوتمندانه شگفت انگیزی داشته ام؟

Well, let's not go too far.

خب، زیاد دور نرویم.

What about sharing a card?

در مورد اشتراک کارت چطور؟

Okay, just a moment.

باشه فقط یه لحظه

I've got something else to show just very briefly.

من چیز دیگری برای نشان دادن فقط خیلی کوتاه دارم.

Watch this, everyone.

همه اینو تماشا کن

It is my birthday today.

امروز تولدمه

If you want to make a donation, you can.

اگر می خواهید کمک مالی کنید، می توانید.

We've had some lovely super chats and also

ما چند سوپر چت دوست داشتنی داشته ایم و همچنین

you can send a donation to my PayPal.

می توانید کمک مالی به PayPal من بفرستید.

The address is underneath because today it's my birthday. Oh,

آدرس زیر است چون امروز تولد من است. آه

yes. Happy birthday.

بله. تولدت مبارک. ندیدی

You didn't you didn't see what I did, did you know, lots of lovely balloons went by.

ندیدی من چیکار کردم، میدونستی بادکنک های دوست داشتنی زیادی رد شد.

Oh, I didn't see the balloons.

اوه، من بادکنک ها را ندیدم.

Say balloons.

بگو بادکنک.

Yes, some lovely balloons.

بله، چند بادکنک دوست داشتنی.

I went to a lot of. Oh, I just saw it on TV.

به خیلی ها رفتم اوه، من تازه آن را در تلویزیون دیدم.

The playback.

پخش.

The playback, which is a 10 seconds behind what actually goes out.

پخش، که 10 ثانیه عقب تر از آنچه در واقع خاموش می شود.

That's nice. Just everybody.

خوبه. فقط همه

That picture is going to be 44 on Wednesday next week.

این عکس چهارشنبه هفته آینده 44 ساله می شود.

Oh, okay. Well, happy birthday to Petra. So.

اوه، باشه خب، تولد پترا مبارک. بنابراین.

So you are also a lion as well?

پس شما هم شیر هستید؟

I am a lion, Leo.

من یک شیر هستم، لئو.

The lion, apparently Leo's.

شیر، ظاهراً مال لئو.

No, I don't believe in astrology, but apparently Leo's.

نه، من به طالع بینی اعتقادی ندارم، اما ظاهراً لئو.

They say they are very deep, creative types.

آنها می گویند که آنها انواع بسیار عمیق و خلاق هستند.

Yeah, same.

بله. یکسان هست.

So maybe it is true. So and quite deep.

پس شاید درست باشد. بنابراین و کاملا عمیق.

Oh, time would you say I'm deep and creative?

اوه، وقت شما می گویید من عمیق و خلاق هستم؟

Oh well, you are definitely creative.

اوه، شما قطعا خلاق هستید.

Otherwise you would not have created this live stream.

در غیر این صورت شما این جریان زنده را ایجاد نمی کردید.

Everything.

همه چيز.

Pedro, are you really 20?

پدرو واقعا 20 سالته؟

Pedro? 20.

پدرو؟ 20.

No, I think he means the 20th I oh, maybe the 20th of August.

نه، فکر کنم منظورش 20 ام آه، شاید 20 مرداد است.

Is that true.

Is that your birthday then?

آیا این درست است.

اون موقع تولدت هست؟

Is your birthday on the 20th of August.

آیا تولد شما در 20 مرداد است.

We could be on. Are we on. What date is it today? 12th.

ما می توانستیم روشن باشیم. آیا ما در امروز چه تاریخی است؟ دوازدهم

That's it.

خودشه.

Well, I'm only joking.

خب من فقط شوخی میکنم

You should know the date. I'm joking. It's the 12th.

شما باید تاریخ را بدانید. من شوخی میکنم. دوازدهمین است.

Yes, it's at eight days time.

بله، در زمان هشت روز است.

You had to use your fingers to work that out.

برای این کار باید از انگشتان خود استفاده می کرد.

I just did it for comic effect.

من فقط برای جلوه کمیک این کار را کردم.

I do worry sometimes about you. I really do.

من گاهی نگران تو هستم من حتما انجام میدم.

That's. That's good, though. That's very good. If.

یعنی. هر چند این خوب است. این خیلی خوب است. اگر

If it is your birthday this month, please let us know on the live chat.

اگر این ماه تولد شماست ، لطفاً در چت زنده به ما اطلاع دهید.

Wouldn't that be nice?

آیا این خوب نیست؟

When's the 20th? Is that not well?

20 کی هست؟ خوب نیست؟

It's the 12th. Sunday.

دوازدهمین است. یکشنبه.

It's eight days from now.

هشت روز دیگه هست

It's one more than a week from now.

از الان یک هفته بیشتر است.

It's a Saturday then isn't it. Yes. Okay, fine.

شنبه است پس اینطور نیست. آره. باشه، خوبه.

That said.

Oh, it'll just be said.

که گفت.

اوه، فقط گفته خواهد شد.

We will have to celebrate on the Sunday. Yes.

ما باید یکشنبه جشن بگیریم. آره.

And for everybody else's birthday who who is next week

و برای تولد هر کس دیگری که در هفته آینده است،

I can picture for example,

می توانم برای مثال تصویر کنم،

then we'll have

پس

to have another this to go on and on couldn't it. Yes.

باید یک این دیگر داشته باشیم تا ادامه دهیم و نمی شود. آره.

People are talking about Zodiac signs now.

اکنون مردم در مورد علائم زودیاک صحبت می کنند.

Yes. Good.

آره. خوب

Which is good

که خوب است

because it's something to talk about.

زیرا چیزی برای صحبت کردن است.

Yes, but it's certainly it's but well, a lot of people do still believe in astrology.

بله، اما مطمئناً همینطور است، اما خب ، بسیاری از مردم هنوز به طالع بینی اعتقاد دارند.

I don't particularly because every day

من به خصوص به این دلیل که هر

you might read the newspaper, Steve, and you see these all of the star signs.

روز ممکن است روزنامه بخوانی، استیو، و این همه نشانه های ستاره را ببینی.

And there is always someone who tries to foresee the future

و همیشه کسی هست که سعی می کند آینده را پیش بینی کند

or maybe to talk about what will happen today if you are a certain star sign.

یا شاید در مورد آنچه امروز اتفاق می افتد صحبت کند اگر شما یک علامت ستاره خاص باشید.

Talking of which, last night we went into the guard

دیشب رفتیم تو نگهبان

and we were trying to see the beautiful.

و سعی میکردیم زیبایی رو ببینیم.

The beautiful persons.

افراد زیبا

Yes, the beautiful.

آره قشنگه

Did you see any last night?

دیشب چیزی دیدی؟

Were you looking outside now? We were trying to look.

الان داشتی بیرون رو نگاه میکردی؟ سعی می کردیم نگاه کنیم.

We were trying to see.

سعی میکردیم ببینیم

But unfortunately, though, it was still a little light.

اما متاسفانه، با این حال، هنوز هم کمی سبک بود.

So unfortunately, during the summer months, it never really goes completely dark here

بنابراین، متأسفانه، در طول ماه‌های تابستان، اینجا واقعاً هرگز تاریک نمی‌شود،

because as it gets dark, suddenly the sun is already starting to come up.

زیرا با تاریک شدن هوا، ناگهان خورشید شروع به طلوع کرده است.

So it never actually stays, stays completely dark.

بنابراین در واقع هرگز نمی ماند، کاملا تاریک می ماند.

And there's a very bright moon

و یک ماه بسیار درخشان وجود دارد

which was starting to come up

که شروع به بالا آمدن

on the horizon.

در افق کرده بود.

So that was causing a lot of light pollution. Yes.

بنابراین باعث آلودگی نوری زیادی می شد. آره.

So it was difficult to see the lovely meteor was.

بنابراین دیدن این شهاب زیبا دشوار بود.

Yes, last night. But we did see a few.

بله دیشب اما ما چند مورد را دیدیم.

I saw one, if you see one.

من یکی را دیدم، اگر شما یکی را ببینید.

So at the moment there is also a supermoon.

بنابراین در حال حاضر یک ابرماه نیز وجود دارد.

They call it a supermoon.

به آن می گویند ابرماه.

But but each one has their own special name, depending on which month it is.

اما هرکدام بسته به ماه بودن نام خاص خود را دارند.

So this month the supermoon is called the Sturgeon Moon.

بنابراین در این ماه ابرماه، ماه خاویاری نامیده می شود.

Did you know that?

آیا می دانستید که؟

And there won't be another one.

و دیگری وجود نخواهد داشت.

There isn't another supermoon until next July.

تا جولای آینده ابرماه دیگری وجود ندارد.

So make the most of the supermoon

بنابراین از ابرماه نهایت استفاده را ببرید

because there won't be another one until next next year.

زیرا تا سال آینده دیگر ابرماه وجود نخواهد داشت .

Next July. Yes.

جولای آینده آره.

Thank you, Magdalena,

ماگدالنا از شما متشکرم که

for reminding people to please like Mr.

به مردم یادآوری کردید

Duncan's videos.

که ویدیوهای آقای دانکن را لایک کنند.

Pedro mentioned it earlier as well.

پدرو نیز قبلاً به آن اشاره کرده بود.

So thank you both for encouraging people to like the videos.

بنابراین از هر دوی شما برای تشویق مردم به دوست داشتن ویدیوها سپاسگزاریم.

It's a simple thing, but it does help Mr.

این یک چیز ساده است، اما به آقای

Duncan click to get noticed more in this huge YouTube

دانکن کمک می کند تا در این کانال بزرگ یوتیوب

channel where there are so many other people doing things and the likes.

که در آن افراد زیادی در حال انجام کارها و موارد مشابه هستند، بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

Help Mr. Demi to get noticed. Yes.

به آقای دمی کمک کنید تا مورد توجه قرار گیرد. آره.

So give me a like Mr.

پس مثل آقای دانکن به من بدهید

Duncan, if you see me, you like this. If you don't want to.

، اگر مرا دیدید، این را دوست دارید. اگر شما نمی خواهید.

Thanks a lot.

If you don't want to give a donation, you can just give it like

خیلی ممنون.

اگر نمی‌خواهید کمک مالی کنید، می‌توانید آن را اهدا کنید، مثل

they are just as valuable they are.

اینکه آنها به همان اندازه ارزشمند هستند.

To be honest.

صادقانه بگویم.

And Christina says that she is on a mountain.

و کریستینا می گوید که او در یک کوه است.

Oh, okay.

اوه، باشه

I'm outdoors on the mountain,

من در خارج از منزل در کوه هستم،

but difficult to watch you now, but want to celebrate your birthday?

اما تماشای شما در حال حاضر دشوار است، اما می خواهید تولد خود را جشن بگیرید؟

How lovely, Christina.

چقدر دوست داشتنی کریستینا

Isn't that lovely to make that effort to come on and wish Mr.

این دوست داشتنی نیست که بیایم و

Duncan happy birthday?

تولد آقای دانکن را تبریک بگویم؟

Because you're all such lovely people.

چون همه شما افراد دوست داشتنی هستید.

Perhaps the signal isn't very good if you are.

شاید اگر شما هستید سیگنال خیلی خوب نباشد.

A lot of people think if you go high up, then your phone signal will be better.

بسیاری از مردم فکر می کنند که اگر شما به سمت بالا بروید ، سیگنال تلفن شما بهتر خواهد شد.

But in fact quite often it's worse

اما در واقع اغلب اوقات بدتر است

because you are then above the signal.

زیرا شما بالاتر از سیگنال هستید.

So you can either be blocked

بنابراین شما می توانید

by a signal because of a hill or a mountain.

با یک سیگنال به دلیل تپه یا کوه مسدود شوید.

But if you go to the top of a mountain or a hill,

اما اگر به بالای کوه یا تپه می روید،

it doesn't necessarily mean your your mobile phone signal will be better quite often.

لزوماً به این معنی نیست که سیگنال تلفن همراه شما اغلب بهتر می شود.

It will be worse because you are high up and the signal is below you.

بدتر خواهد شد زیرا شما در بالا هستید و سیگنال زیر شماست.

So you can actually be above the signal.

بنابراین شما در واقع می توانید بالاتر از سیگنال باشید.

And it is Louis, his wife's birthday on the 25th of August. Wow.

و لویی است، تولد همسرش در 25 آگوست. وای.

I didn't realise that there was so many viewers also celebrate their birthday in August.

من متوجه نشدم که بینندگان زیادی نیز در ماه اوت تولد خود را جشن می گیرند.

That's amazing. We had some last week, didn't we? Yeah.

این شگفت انگیز است. هفته گذشته مقداری داشتیم، نه؟ آره

So in most days, yes.

بنابراین در بیشتر روزها، بله.

One person had it on the third.

یک نفر آن را در سوم.

I can't remember who if you had your birthday

یادم نمیاد اگه

on the 3rd of August, please let me know because I know someone.

سوم مرداد تولدت بود لطفا بهم خبر بده چون یکی رو میشناسم.

Someone said, Mr.

یکی گفت، آقای

Duncan, we we've got a birthday on the third.

دانکن، ما روز سوم تولد داریم.

So, Christina, I want to know,

بنابراین، کریستینا، من می خواهم بدانم

are you actually are you what are you doing on the mountain?

، آیا در واقع همان کاری هستید که در کوه انجام می دهید؟

And what is the name?

و اسمش چیه؟

And are you just going for a walk or are you on a bike?

و آیا فقط برای پیاده روی می روید یا دوچرخه سواری می کنید؟

Are you are you in a four by four?

آیا شما در چهار در چهار هستید؟

Maybe you are climbing up the side.

شاید شما در حال بالا رفتن از کنار هستید.

Yes with ropes using a long rope like we like Tom Cruise.

بله، با طناب هایی که از یک طناب بلند استفاده می کنند، مانند ما تام کروز.

We don't want you to have, you know, a nasty accident while watching it. Mr.

ما نمی‌خواهیم هنگام تماشای آن تصادف بدی داشته باشید. آقای

Duncan, please, you know, very guilty.

دانکن، خواهش می کنم، می دانید، خیلی گناهکار است.

Yeah. Don't do that.

آره این کار را نکن

So I'm taking.

پس دارم میگیرم

I'm guessing it's quite safe. Oh, you.

من حدس می زنم که آن را کاملا امن است. آه تو.

He didn't seem sure. We.

او مطمئن به نظر نمی رسید. ما

Of course. It's my birthday today. Moving on a little bit.

البته. امروز تولد منه کمی جلو می رویم.

We ought to have a birthday register.

ما باید ثبت نام تولد داشته باشیم.

Yes. Like they do at work.

آره. مثل کاری که در محل کار انجام می دهند.

Does everyone's or all the regular people that come on and watch us.

آیا همه یا همه افراد عادی که می آیند و ما را تماشا می کنند.

We ought to know when everybody's birthday is so that we can celebrate appropriately.

ما باید بدانیم که تولد همه چه زمانی است تا بتوانیم جشن مناسبی بگیریم.

Can I just say one?

فقط یکی بگم؟

Well, I suppose a situation that a lot of people find frustrating is

خب، من فرض می‌کنم موقعیتی که بسیاری از مردم آن را ناامیدکننده می‌دانند این است که

if you work in an office, an office space with lots of other people,

اگر در یک دفتر کار می‌کنید، یک فضای اداری با افراد زیادی

you might find that if there are lots of people

، ممکن است متوجه شوید که اگر افراد

working around you, that there is at least one person having their birthday

زیادی در اطراف شما کار می‌کنند، حداقل یک نفر وجود دارد. شخصی که

during a certain period of time and you might find that you have to keep buying.

در یک دوره زمانی خاص تولد خود را دارد و ممکن است متوجه شوید که مجبور به خرید هستید.

Yes. Presents and very annoying and birthday cakes all the time

آره. همیشه کیک های هدیه و بسیار آزاردهنده و تولد،

because all of the people at work around you, it gets a little frustrating.

زیرا همه افرادی که در اطراف شما کار می کنند، کمی خسته کننده می شود.

We have in our team at work, we haven't done it

ما در تیم خود در محل کار داریم، اخیراً خیلی این کار را انجام

very much recently, but there was always like a birthday monitor.

نداده‌ایم، اما همیشه مانند یک مانیتور تولد وجود داشت.

Oh, okay.

So somebody was assigned the task of monitoring

اوه، باشه

بنابراین به یک نفر وظیفه نظارت

and finding out when everybody's birthdays and then organise

و کشف تاریخ تولد همه و سپس سازماندهی

icing cards or something like that or that it gets.

کارت های آیسینگ یا چیزی شبیه به آن یا اینکه چه زمانی می رسد، تعیین شد.

It's all right at first, but then it just gets a little tedious

در ابتدا همه چیز خوب است، اما بعد از آن

when every week you've got to say happy birthday to,

زمانی که هر هفته باید به او تبریک بگویید،

you know, if it's a special one.

می دانید اگر تولد خاصی باشد، کمی خسته کننده می شود.

Yes, maybe 30 or 40, 50/60, that sort of thing.

بله، شاید 30 یا 40، 50/60، از این جور چیزها.

Yeah, fine.

آره خوبه

But you know, it just every other day it's

اما می‌دانید، هر روز

somebody's birthday when there's a large workforce

تولد کسی است که نیروی کار زیادی وجود دارد

and it just gets a little and the same thing is

و کمی افزایش می‌یابد و همین مسئله

when somebody has a baby, they want terminations.

زمانی است که کسی بچه دار می‌شود، آنها می‌خواهند خاتمه دهند.

When somebody like Steve retires or goes for another job, it's just endless.

وقتی شخصی مانند استیو بازنشسته می‌شود یا برای کار دیگری می‌رود، بی‌پایان است.

Okay? Except. Except for today.

باشه؟ بجز. به جز امروز

Can I just say.

فقط میتونم بگم

Except for today.

به جز امروز

Today you are free to

امروز شما

to donate, please.

برای کمک مالی آزاد هستید، لطفا.

Yeah. You almost sound like you are putting everyone off.

آره تقریباً به نظر می رسد که همه را به تعویق می اندازید.

Rosa.

رزا

Rosa is gathering everybody's Rosa has assigned herself as the birthday monitor.

رزا دارد همه را جمع می کند که رزا خودش را به عنوان مانیتور تولد تعیین کرده است.

Okay, so thank you for that, because I didn't want to do it.

خوب، پس بابت این کار از شما متشکرم، زیرا من نمی خواستم این کار را انجام دهم.

Two things that I would love to do.

دو تا کاری که دوست دارم انجام بدم

I would love to have a big map of the world

من دوست دارم یک نقشه بزرگ از جهان

and maybe on the wall in here or somewhere,

و شاید روی دیوار اینجا یا جایی،

or maybe a little graphic that I can show.

یا شاید کمی گرافیکی که بتوانم نشان دهم داشته باشم.

And I would love to know where everyone is in the world

و من دوست دارم بدانم همه در کجای جهان هستند

so we can look at any country to do that.

تا بتوانیم به هر کشوری برای انجام این کار نگاه کنیم.

And we would know exactly where everyone was not not for any reason.

و ما دقیقاً می‌دانیم که همه به هر دلیلی کجا نبودند.

We're not going to come around and spy on you, but because we would just like to know where you are.

قرار نیست بیاییم و از شما جاسوسی کنیم، بلکه فقط دوست داریم بدانیم کجا هستید.

It's very hard to remember all of the location and of everyone watching.

به خاطر سپردن همه مکان و هر کسی که تماشا می کند بسیار سخت است.

That is true and I'm sure you will understand.

این درست است و من مطمئن هستم که متوجه خواهید شد.

But it would be great to have a map, a giant map with with with lights on.

اما داشتن یک نقشه عالی خواهد بود، یک نقشه غول پیکر با چراغ های روشن.

Well, and then it lights up when somebody is on from their country and.

خوب، و سپس زمانی که کسی از کشور خود روشن می شود، روشن می شود .

Well, no, that's I don't think we could do that.

خوب، نه، من فکر نمی کنم که ما بتوانیم این کار را انجام دهیم.

Just just a reference.

فقط یک مرجع

So when I don't know when we see when we see Pedro, we know where he is.

بنابراین وقتی نمی دانم چه زمانی پدرو را می بینیم، می دانیم او کجاست.

When we see Palmira, we know where she is.

وقتی پالمیرا را می بینیم، می دانیم کجاست.

When we see Claudia, we know where she is.

وقتی کلودیا را می بینیم، می دانیم که او کجاست.

Is Claudia here today?

آیا کلودیا امروز اینجاست؟

I haven't seen Claudia, so she's probably at this minute

من کلودیا را ندیده‌ام، بنابراین او احتمالاً در این

looking into somebody's mouth, drilling away.

لحظه به دهان کسی نگاه می‌کند و در حال سوراخ کردن است.

Mika. Mika is here.

میکا. میکا اینجاست

Mika, you never look at the live chat well because I keep I'm looking at it. Mr.

میکا، تو هرگز به چت زنده خوب نگاه نمیکنی چون من مدام دارم نگاهش میکنم. آقای

Juncker I'm I hold it back on the things that I want to comment and say,

یونکر من از چیزهایی که می‌خواهم نظر بدهم عقب‌نشینی می‌کنم و می‌گویم

look, Rosa has gathered all the information.

ببین، رزا همه اطلاعات را جمع‌آوری کرده است.

Petra on the 17th, okay.

پترا در هفدهم، باشه.

Magdalena on the 19th. Pedro on the 20th.

ماگدالنا در نوزدهم. پدرو در 20 ام.

Lewis Vice the 25th time they're the 27th

لوئیس وایس بیست و پنجمین بار است که آنها بیست

and Rosa's on the 30th.

و هفتمین و رزا در سی ام هستند.

So all those I want to take a screenshot of that. Mr.

بنابراین همه کسانی که می خواهم از آن اسکرین شات بگیرند. آقای

Duncan how do we do, Steve, right there.

دانکن چطور کار کنیم، استیو، همان جا.

Let me just do it because Steve is going to take a screenshot.

اجازه دهید این کار را انجام دهم زیرا استیو قرار است اسکرین شات بگیرد.

I don't know why, because he's never going to look at this again.

نمی‌دانم چرا، چون او دیگر هرگز به این موضوع نگاه نخواهد کرد.

That's not very nice.

این خیلی خوب نیست.

Let me just save that.

بگذار فقط آن را نجات دهم.

Save two photos that he can.

دو عکس را که او می تواند ذخیره کند.

It's safe now. We've got a screenshot. Yes.

الان امنه ما یک اسکرین شات داریم. آره.

So even though it's his birthday on the seventh, well I'll have to go out on the seventh at my place.

بنابراین، اگرچه روز هفتم تولد اوست، خوب من باید روز هفتم در محل خود بیرون بروم.

Mika. Mika.

میکا. میکا.

We celebrated

my granddaughter's second birthday on the 7th of August.

هفتم مرداد تولد دوم نوه ام را جشن گرفتیم.

So here is here. Yes.

پس اینجا اینجاست. آره.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Claudia is here.

کلودیا اینجاست

We thought for a moment maybe you were working.

یک لحظه فکر کردیم شاید شما کار می کنید.

You see, we thought maybe you had your had your hands in someone's mouth causing someone pain and discomfort.

می بینید، ما فکر کردیم که شاید دستان خود را در دهان کسی گذاشته اید که باعث درد و ناراحتی کسی شده است.

Yes, I had that last week. Maybe joking.

بله، هفته گذشته آن را داشتم. شاید شوخی

You have to go to the dentist.

باید بروی دندانپزشک

I'm sure Claudia is the most gentle and of dentists and doesn't cause any pain and suffering.

من مطمئن هستم که کلودیا مهربان ترین و در میان دندانپزشکان است و هیچ درد و رنجی ایجاد نمی کند.

You know, I sometimes imagine that dentists

می دانید، من گاهی اوقات تصور می کنم که دندانپزشکان،

I sometimes imagine dentists enjoy their job, especially when they cause pain.

گاهی اوقات تصور می کنم دندانپزشکان از کار خود لذت می برند، به خصوص وقتی که باعث درد می شوند.

Here's something this is an interesting observation about my dentist.

در اینجا چیزی است که این یک مشاهده جالب در مورد دندانپزشک من است.

Yes. Right.

آره. درست.

That I get I've been going to this dentist now probably for about ten years.

که فهمیدم الان حدود ده سال است که به این دندانپزشک مراجعه می کنم .

Does he does he do your your treatment naked?

آیا او درمان شما را برهنه انجام می دهد؟

No. So

نه. بنابراین

he was quite he took over from somebody else.

او کاملاً مسئولیت را از شخص دیگری گرفته بود.

So he was when he started, he was probably, I would say about 25, 26.

او زمانی بود که شروع کرد، احتمالاً حدود 25، 26 ساله بود.

Okay, Slim, you know, and I've noticed now

خوب، لاغر، می دانید، و اکنون

over the years, he has got fatter and fatter.

در طول سال ها متوجه شده ام که او چاق تر و چاق تر شده است.

He's put on a lot of weight to such an extent now that when he's working on my teeth,

او اکنون به اندازه‌ای وزن اضافه کرده است که وقتی روی دندان‌های من کار می‌کند،

all I can feel is his belly

تنها چیزی که می‌توانم احساس کنم این است که شکمش

pressing into the side of my

به پهلوی من فشار می‌آورد

in to my side, which isn't particularly nice, you know.

، که خیلی خوب نیست، می‌دانی.

So he's working on me now.

بنابراین او اکنون روی من کار می کند.

He's got so overweight that he can't

او آنقدر اضافه وزن دارد که

if Belly is pushing into me as he's doing my teeth and I'm just aware of that.

اگر شکم در حالی که دارد دندان هایم را می کشد به من فشار می آورد نمی تواند و من فقط از این موضوع آگاه هستم.

I don't like it.

من آن را دوست ندارم.

I'm not a fan.

من طرفدار نیستم

I, my dental hygienist

من، کارشناس بهداشت دندان

and lady, I can feel her boobs.

و خانمم، می توانم سینه های او را حس کنم.

Good grief.

غم خوب

Sometimes they press against me.

گاهی به من فشار می آورند.

Well, I've noticed that some women, some I'm not somebody that doesn't like to press their boobs kind.

خوب، من متوجه شده ام که برخی از زنان، برخی من کسی نیستم که دوست نداشته باشم سینه هایشان را فشار بدهم.

I tell my story up against you.

من داستانم را علیه تو می گویم

One element is the right to have you things about you.

یک عنصر حق داشتن چیزهایی درباره شماست.

I thought you finished. I thought you finished. Yes. Yes.

فکر کردم تموم کردی فکر کردم تموم کردی آره. آره.

When she's leaning over to get to the back of my mouth, she presses right against me.

وقتی خم می شود تا به پشت دهانم برسد، درست روی من فشار می آورد.

Not on purpose. Don't get the wrong idea.

نه از روی عمد تصور اشتباهی نداشته باشید.

But I can feel her boobs boobs pressing against me, I think.

اما فکر می کنم می توانم سینه های سینه اش را حس کنم که به من فشار می آورند .

I'm sure some men would really like that.

من مطمئن هستم که برخی از مردان واقعاً آن را دوست دارند.

I might.

من ممکن است.

Maybe some women as well they might.

شاید برخی از زنان نیز ممکن است.

But Victorian sexual harassment, I don't know.

اما آزار جنسی ویکتوریایی، من نمی دانم.

Victoria. Victoria, hello.

ویکتوریا ویکتوریا، سلام.

Thank you very much for your lovely donation coming through now on the super chat.

خیلی ممنون از کمک مالی شما که اکنون در سوپر چت انجام می شود.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

You can donate through the super chat or

می‌توانید از طریق چت فوق‌العاده کمک مالی کنید یا فقط برای امروز

there is also an address going underneath just for today.

آدرسی در زیر آن وجود دارد.

Just today, because it's my birthday and to be honest with you, I want to carry on

همین امروز، چون تولد من است و صادقانه بگویم، می‌خواهم

doing this free of charge

این کار را به صورت رایگان ادامه

or else, well, maybe in the future I won't be able to do it for free.

دهم وگرنه، خوب، شاید در آینده نتوانم این کار را رایگان انجام دهم.

Nico.

نیکو

Nico says congratulations.

نیکو می گوید تبریک می گویم.

You look 35. Me.

تو 35 ساله به نظر میرسی. من.

Thank you.

متشکرم.

And it was nice to hear.

و شنیدنش لذت بخش بود

I'll take that.

من آن را خواهم گرفت.

I'll take it.

من برش میدارم.

$100 here. Hello?

اینجا 100 دلار سلام؟

Uh, hoping you are fine. We are. Thank you very much.

اوه، امیدوارم حالت خوب باشه ما هستیم. بسیار از شما متشکرم.

And we've also got somebody here who I haven't seen before.

و همچنین یک نفر را اینجا داریم که قبلاً ندیده ام.

Uh, Mamadou.

اوه، مامادو.

Mamadou from Egypt,

مامادو از مصر

who is a chemistry teacher.

که معلم شیمی است.

And thank you for telling us your name, because we wouldn't have understood that from.

و از اینکه نام خود را به ما گفتید متشکرم، زیرا ما این را نمی فهمیدیم.

From the way you've written it on your.

از روشی که آن را روی خود نوشتید.

What you call that.

چیزی که شما به آن می گویید.

Yes, on the little icon on that.

بله، روی نماد کوچک روی آن.

So thank you for telling us.

پس ممنون که به ما گفتید

You know, you're not Walter White, are you,

می دانید، شما والتر وایت نیستید،

because he was a chemistry teacher as well.

نه، زیرا او معلم شیمی نیز بود.

You must be very clever to be.

باید خیلی باهوش باشی تا باشی

I loved chemistry at school. Did you?

در مدرسه شیمی را دوست داشتم. آیا تو؟

It was my favourite subject and I used to have

موضوع مورد علاقه من بود و قبلاً

a lab at home.

در خانه آزمایشگاه داشتم.

My dad used to buy me all this equipment.

این همه وسایل را پدرم برایم می خرید.

I used to get it from where he worked and I used to do experiments and everything.

من آن را از جایی که او کار می کرد می گرفتم و آزمایش و همه چیز را انجام می دادم.

I still love doing it as all these chemistry books,

من هنوز هم مثل همه این کتاب های شیمی دوست دارم این کار را انجام دهم،

but I

اما

don't think you were very good at it because you kept blowing things up.

فکر نمی کنم شما در آن خیلی خوب بودید، زیرا مدام همه چیز را منفجر می کردید.

Well, I did sort of go into making sort of bombs, but.

خب، من به نوعی وارد ساخت بمب‌ها شدم، اما.

No, no, no, you know, just for fun.

نه، نه، نه، فقط برای سرگرمی.

But I was.

ولی من بودم.

I wanted to be an industrial chemist.

می خواستم شیمیدان صنعتی شوم.

Oh, okay. Okay.

اوه، باشه باشه.

But I wasn't clever enough, man.

اما من به اندازه کافی باهوش نبودم، مرد.

So maybe if I'd had you as a teacher, I can believe that, because it's quite,

بنابراین شاید اگر شما را به عنوان معلم داشتم، می‌توانم باور کنم، زیرا کاملاً،

you know, when you get to A-level chemistry is alright at O-level, when you start

می‌دانید، وقتی به سطح A می‌رسی، شیمی در سطح O خوب است، وقتی شروع

to get to A-level and beyond it, actually you've got to be quite clever.

به رسیدن به سطح A و فراتر از آن می‌کنی. آن، در واقع شما باید بسیار باهوش باشید.

Same with physics.

در مورد فیزیک هم همینطور.

I have no idea about where is biology.

نمی دانم زیست شناسی کجاست.

You see, you can do that up to degree level and you can.

ببینید، شما می توانید این کار را تا سطح درجه انجام دهید و می توانید.

You don't have to be quite too clever.

لازم نیست خیلی باهوش باشید.

Yeah, all I did at school was secondary science, which was a bit of everything,

آره، تمام کاری که در مدرسه انجام می‌دادم، علوم متوسطه بود، که تا حدودی همه چیز بود،

but we never did chemistry.

اما ما هرگز شیمی نمی‌رفتیم.

Only the really clever kids got to play with the chemistry sets in the school.

فقط بچه های واقعاً باهوش می توانستند با مجموعه های شیمی در مدرسه بازی کنند.

So I couldn't.

پس من نتوانستم.

I all I could do was watch from a distance as they were all heating their little test tubes.

تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم این بود که از دور تماشا کنم که همه آنها لوله‌های آزمایش کوچکشان را گرم می‌کردند.

Oh, I used to live over at over there Bunsen burner as well.

اوه، من قبلاً در آنجا در مشعل Bunsen زندگی می کردم.

What do you think of this

نظر شما در مورد این

man? Do

مرد چیست؟ بکن

my my father.

پدرم

We saw that. Yes.

ما آن را دیدیم. آره.

Yeah, I'm having trouble.

آره من مشکل دارم

The fact that I've chat to you. Okay.

این واقعیت که من با شما چت کرده ام. باشه.

So, yeah, my father taught me how to make gunpowder.

بنابراین، بله، پدرم به من یاد داد که چگونه باروت درست کنم.

Yes. How many fathers do that now?

آره. الان چند پدر این کار را می کنند؟

I'd probably. I'd probably been put into care.

من احتمالا. احتمالا تحت مراقبت قرار گرفته بودم

There might be a few in the United States doing it.

ممکن است تعداد کمی در ایالات متحده این کار را انجام دهند.

And you could just walk into any chemist is back in the seventies

و می‌توانستید وارد هر شیمی‌دانی شوید، به دهه‌های هفتاد

and 1970s in the UK you could just go in, you could buy

و 1970 در بریتانیا بازمی‌گردد، می‌توانید به آنجا بروید، می‌توانید

sodium, nitrate, sulphur

سدیم، نیترات، گوگرد بخرید

and then you got you made that, you could buy charcoal, you could make all the ingredients to make gunpowder.

و سپس آن را ساخته‌اید، می‌توانید زغال چوب بخرید، می‌توانید همه چیز را بسازید. مواد لازم برای تهیه باروت

Okay, Steve, the local chemist.

باشه، استیو، شیمیدان محلی.

All right.

خیلی خوب.

I'm not sure how this fits in with YouTube's terms of service.

من مطمئن نیستم که چگونه این با شرایط خدمات YouTube مطابقت دارد .

Well, you know, so Dad showed me all this is how I used to do this when I was a child, you know?

خوب، می دانی، پس بابا همه اینها را به من نشان داد که من وقتی بچه بودم این کار را می کردم، می دانید؟

And I nearly blew myself up. Yes.

و نزدیک بود خودم را منفجر کنم. آره.

A number of occasions in particular when I started getting onto weedkiller and sugar.

چند مورد به خصوص زمانی که شروع به مصرف علف‌کش و شکر کردم.

We won't go into that.

ما وارد آن نمی شویم.

Okay.

باشه.

Steve, again,

استیو، دوباره،

this is probably a summit we shouldn't be discussing at all.

این احتمالاً اجلاسی است که اصلاً نباید درباره آن بحث کنیم.

It's a love making chemist, just in case.

این یک شیمیدان عشق آفرینی است، فقط در مورد.

We don't want to be responsible for someone out there

ما نمی‌خواهیم مسئول کسی باشیم که

thinking, Oh, okay, so that's what I need.

فکر می‌کند، اوه، باشه، پس این چیزی است که من نیاز دارم.

It's why I don't think that is information that isn't widely available.

به همین دلیل است که فکر نمی کنم این اطلاعاتی باشد که به طور گسترده در دسترس نباشد.

Okay, Internet.

باشه اینترنت

Okay.

Steve, still you got to get the proportions right.

باشه.

استیو، هنوز هم باید نسبت ها را به درستی دریافت کنی.

Otherwise it's sort of attached to him. Permanganate.

در غیر این صورت یک جورهایی به او وابسته است. پرمنگنات.

Okay, Steve, thanks.

باشه، استیو، ممنون

Nexium permanganate. That was indeed. Steve

نکسیوم پرمنگنات. واقعا همینطور بود استیو

I've muted.

من صداش کردم

Steve, Steve, you we can't say things like that,

استیو، استیو، ما نمی‌توانیم چنین چیزهایی بگوییم،

but that muting you glycerine.

اما گلیسیرین شما را بی‌صدا می‌کند.

Please don't say these things, Steve.

لطفا این چیزها را نگو، استیو.

It's all on the internet.

این همه در اینترنت است.

You can use it, but you know you're not allowed to talk about it here on YouTube.

می توانید از آن استفاده کنید، اما می دانید که اجازه ندارید در اینجا در YouTube در مورد آن صحبت کنید.

They will they will take away my channel, trust me. Yes.

آنها کانال مرا خواهند گرفت، به من اعتماد کن. آره.

We'll get back into that anyway. Right.

به هر حال به آن باز خواهیم گشت. درست.

I might have to

شاید مجبور

I might have to do it myself to you.

باشم شاید مجبور باشم خودم این کار را با شما انجام دهم.

So let's have a look at what I've received for my birthday.

پس بیایید به آنچه برای تولدم دریافت کرده ام نگاهی بیندازیم.

Because to this, I don't know why this this won't stick your bounty.

چون به این دلیل، نمی‌دانم چرا این فضل شما را نمی‌گیرد.

This won't stick to my hands.

این به دست من نمی چسبد

It's so hot I can't get my little sticker

آنقدر گرم است که نمی‌توانم برچسب

Stick to my hat It keeps coming off because it's so hot.

کوچکم را بگیرم. به کلاهم بچسب، چون خیلی گرم است، مدام در می‌آید.

Stay on my head. Let's look at your bounty.

روی سرم بمان بیایید به فضل شما نگاه کنیم.

Yes, bounty.

بله، فضل.

The amount of stuff that you've got, of course, today is my birthday.

مقدار چیزهایی که شما دارید، البته امروز تولد من است.

Can we have the balloons again?

آیا می توانیم دوباره بادکنک ها را داشته باشیم؟

Come on, let's have the balloons.

بیا، بیا بادکنک ها را داشته باشیم.

Come on, Mr.

Duncan,

بیا آقای

دانکن

are those balloons from helium or is it hydrogen?

، این بادکنک ها از هلیوم هستند یا هیدروژن؟

They'll be one of the two, probably helium and hydrogen.

آنها یکی از این دو خواهند بود، احتمالا هلیوم و هیدروژن.

Exactly.

دقیقا.

So that would be something else for you to play around with.

بنابراین این چیز دیگری برای شما خواهد بود که با آن بازی کنید.

Shall I show you a lovely card?

یه کارت دوست داشتنی بهت نشون بدم؟

Yes. That my mother.

آره. که مادرم

How many cards have you had, by the way?

راستی چند تا کارت داشتی؟

No, it's okay.

نه این خوبه.

I have. No, no know.

من دارم. نه، نمی دانم.

I know you're trying to embarrass me. I'm not trying to.

میدونم داری میخوای منو شرمنده کنی من سعی نمی کنم.

I had two card. Two cards?

دو تا کارت داشتم دو کارت؟

They're physical.

Physical cards. Yes. Okay.

آنها فیزیکی هستند.

کارت های فیزیکی آره. باشه.

Yes. Well, but more wishes on the live chat.

آره. خوب، اما آرزوهای بیشتر در چت زنده.

I did have a few psychic cards, but look how many happy birthdays you've had.

من چند کارت روانی داشتم، اما ببین چقدر تولدت مبارک.

Okay, Jemmy. So we just show the card.

باشه جمی بنابراین ما فقط کارت را نشان می دهیم.

There it is.

ایناهاش.

It's not like this is from my mother to Duncan.

اینطور نیست که این از مادرم به دانکن است.

It's not nice.

این خوب نیست.

And it's a lovely I think it's.

و من فکر می کنم دوست داشتنی است.

Is it from a painting?

آیا از نقاشی است؟

It is from a tapestry.

از ملیله است.

I think it's actually a screenprint, which is on display

فکر می‌کنم در واقع یک صفحه‌نمایش است که

at the Victoria and Albert Museum in London.

در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن به نمایش گذاشته شده است.

And this has lots of birds and even on the actual print, all of the birds are actually named.

و این پرندگان زیادی دارد و حتی در چاپ واقعی، همه پرندگان در واقع نام دارند.

So we know what the names of the birds are.

بنابراین ما می دانیم که نام پرندگان چیست.

Absolutely.

کاملا.

But the original is much larger.

اما نسخه اصلی بسیار بزرگتر است.

So this is just part of the print.

بنابراین این فقط بخشی از چاپ است.

So there are there is much more to it.

بنابراین چیزهای بیشتری برای آن وجود دارد.

So I would like to have a look at that.

بنابراین من می خواهم به آن نگاهی بیندازم.

The name of it is Birds of Many Climbs.

نام آن Birds of Many Climbs است.

So it climbs. So that means many

بنابراین صعود می کند. بنابراین این به معنای

different environments, doesn't it?

محیط های مختلف است، اینطور نیست؟

Yes. Temperatures, temperatures, humidity,

آره. دما، دما، رطوبت،

different different different types of climate all around the world.

انواع مختلف آب و هوا در سراسر جهان.

Climate that's it's so hot countries, cold countries,

آب و هوا که کشورهای بسیار گرم، کشورهای سرد،

temperate countries temperate.

کشورهای معتدل معتدل است.

We're in a temperate country such as mild ish.

ما در یک کشور معتدل هستیم، مانند خفیف.

Yes. Well, except for today. Except for today.

آره. خب به جز امروز به جز امروز

Except for this summer.

به جز تابستان امسال

So this is lovely.

پس این دوست داشتنی است

This is the birthday card I received because it's my birthday today

این کارت تولدی است که دریافت کردم زیرا امروز تولد من است

and it's a beautiful card, nice message.

و یک کارت زیبا، پیام خوبی است.

And also there was a donation inside here.

و همچنین یک کمک مالی در داخل اینجا وجود داشت.

It was there was kind.

آنجا مهربان بود.

I spoke to your mum this morning on the phone. Who did it.

امروز صبح تلفنی با مادرت صحبت کردم. کی اینکار رو کرد.

She said Mr. Duncan. Mum.

او گفت آقای دانکن. مامان

She doesn't call me. Mr. doesn't know.

او با من تماس نمی گیرد. آقا خبر نداره

She doesn't call you Mr. Duncan.

او شما را آقای دانکن صدا نمی کند.

Yes, but you do always.

بله، اما شما همیشه انجام می دهید.

Only when I'm on here.

فقط وقتی اینجا هستم

But your mother said, get yourself something nice.

اما مادرت گفت: یک چیز خوب برای خودت بیاور.

Treat yourself, which I think is lovely.

با خودت رفتار کن که به نظر من دوست داشتنی است.

It's lovely.

Did you buy me a card?

دوست داشتنی است.

برام کارت خریدی؟

I did, but I've left that upstairs.

انجام دادم، اما آن را در طبقه بالا رها کردم.

Okay, then. So what did you find me today, Steve?

باشه پس پس امروز منو چی پیدا کردی استیو؟

What did you get for me?

برای من چی گرفتی؟

Well, I'm sure my way there is second.

خوب، من مطمئن هستم که راه من به آنجا دوم است.

We have a donation. I'm very sorry about that.

ما یک کمک مالی داریم. از این بابت خیلی متاسفم.

We missed that.

ما آن را از دست دادیم.

Hello, Jemmy from Hong Kong.

سلام، جمی از هنگ کنگ.

Well, at least one of us is watching the live chat.

خوب، حداقل یکی از ما در حال تماشای چت زنده است.

Is not.

نیست.

I am. I saw it.

من هستم. من آن را دیدم.

Jemmy from Hong Kong.

جیمی از هنگ کنگ.

Best wishes, Mr..

با آرزوی بهترین ها، آقای...

I hope you two will stay in the pink and continue with this communication.

امیدوارم شما دو نفر در صورتی بمانید و به این ارتباط ادامه دهید.

I'll all commission.

من همه را کمیسیون می دهم.

You can give me your live stream and lessons. P.S.

می توانید پخش زنده و درس های خود را به من بدهید. P.S.

Did anyone mention Peter Sampras who shares the same birthday as you?

آیا کسی به پیتر سامپراس که تولدی مشابه شما دارد اشاره کرده است؟

Pete Sampras is the tennis player.

پیت سامپراس تنیس باز است.

Yes, Pete Sampras.

بله، پیت سامپراس.

So is he still playing? I have no idea.

پس آیا او هنوز بازی می کند؟ هیچ نظری ندارم.

You think he is anymore?

فکر می کنی او دیگر هست؟

Don't ask me about tennis.

از من در مورد تنیس نپرس.

I don't know any Sampras. It's a famous name,

من هیچ سمپراسی را نمی شناسم. این اسم معروفی است،

but I don't think he's sort of.

اما فکر نمی‌کنم او اینطور باشد.

Is he currently playing Jemmy?

آیا او در حال حاضر نقش جمی را بازی می کند؟

Please tell us at this moment, is he at the moment playing tennis on a tennis court somewhere?

لطفا در این لحظه به ما بگویید، آیا او در حال حاضر در زمین تنیس در جایی تنیس بازی می کند؟

He might be because I've heard he likes tennis very much.

او ممکن است به این دلیل باشد که من شنیده ام که تنیس را بسیار دوست دارد.

Thank you very much for your lovely donation as well.

از اهدای زیبای شما نیز بسیار سپاسگزارم.

Jemmy in Hong Kong.

جیمی در هنگ کنگ ضمناً

If you don't want to use the super chat

اگر نمی‌خواهید از سوپر

by the way, you can also make a donation there, PayPal

چت استفاده کنید، می‌توانید در آنجا کمک مالی کنید، PayPal

and there is the address as well.

و آدرس آن نیز وجود دارد.

All donations, they all go towards this,

همه کمک‌ها، همه آنها به این سمت می‌روند،

putting this out, keeping your equipment in order.

این را خاموش می‌کنند، تجهیزات شما را مرتب نگه می‌دارند.

Yes, updating your computer lights.

بله، در حال به روز رسانی چراغ های کامپیوتر شما.

You always need new lights for the studio.

شما همیشه به چراغ های جدید برای استودیو نیاز دارید.

There's always something that needs repairing or replacing cable.

همیشه چیزی وجود دارد که نیاز به تعمیر یا تعویض کابل دارد.

I mean, cables are expensive, aren't they? Everything.

منظورم اینه که کابل ها گران هستند، اینطور نیست؟ همه چيز.

Once you get into production,

هنگامی که وارد تولید،

professional video and live streaming.

ویدیو حرفه ای و پخش زنده شوید.

Steve, it becomes incredibly expensive.

استیو، فوق العاده گران می شود.

I know

می دانم

because I've got you many things, your birthday and Christmas

زیرا چیزهای زیادی برای شما دارم ، تولد و کریسمس

to help you do achieve your goals on the live stream.

برای کمک به شما در دستیابی به اهدافتان در پخش زنده.

So it will come as no surprise to a lot of people watching that.

بنابراین برای بسیاری از افرادی که آن را تماشا می کنند، تعجبی نخواهد داشت.

One of the presents I got for Mr.

یکی از هدایایی که برای آقای

Duncan was in fact, chocolate.

دانکن گرفتم در واقع شکلات بود.

So here's one that we've been buying for each other for many years. Yes.

بنابراین در اینجا یکی است که ما سالها برای یکدیگر می خریدیم. آره.

And we like what Mr. Duncan does.

و ما کاری که آقای دانکن انجام می دهد را دوست داریم.

I mean, that maybe go guylian or guylian.

منظورم این است که شاید گیلی یا گیلیسی شود.

I'm not sure how you pronounce that

من مطمئن نیستم که چگونه شکلات صدفی را تلفظ می کنید

seashell chocolate.

.

It's that lovely.

خیلی دوست داشتنی است

Your manhandling me, Mr..

شما مرا مدیریت می کنید، آقای...

I'm not. I'm just I know I'm just adjusting you.

من نیستم. من فقط می دانم که من فقط شما را تنظیم می کنم.

It's all back to front.

این همه پشت به جلو است.

So we've been buying these for each other for a long time.

بنابراین ما مدت زیادی است که اینها را برای یکدیگر می خریم.

And yes, it's for Mr. Duncan.

و بله، برای آقای دانکن است.

But I will be eating at least half of them. Yes.

اما حداقل نصف آنها را خواهم خورد. آره.

Isn't that amazing? So these are beautiful chocolates.

آیا این شگفت انگیز نیست؟ پس اینها شکلات های زیبایی هستند.

And also inside they have called praline,

و همچنین داخلش به پرالین

which is made with I believe it's almond.

گفته اند که به گمانم بادام درست می شود.

I don't know who makes these.

نمیدونم کی اینا رو درست میکنه

Mr. Duncan, do you know who makes these?

آقای دانکن میدونی اینا رو کی میسازه؟

Well, I think that's the name of the company, isn't it.

خوب، فکر می کنم این نام شرکت است، اینطور نیست.

Oh, it's Belgian. Yeah.

اوه، بلژیکی است. آره

Since 1958.

از سال 1958.

Well it's.

خوب است.

Yes, of course I did try to get you some very posh chocolates, Mr.

بله، البته من سعی کردم چند شکلات بسیار شیک برای شما تهیه کنم، آقای

Duncan called Godiva, and I've mentioned those before Godiva chocolates.

دانکن گودیوا نامید، و من قبل از شکلات های گودیوا به آن ها اشاره کرده ام.

But unfortunately, their website is not working very well.

اما متاسفانه وب سایت آنها خیلی خوب کار نمی کند.

Okay.

And I wasn't able to get them for you, so I've got you these second best ones instead.

باشه.

و من نتوانستم آنها را برای شما تهیه کنم، بنابراین به جای آن، این دومین بهترین ها را برای شما آورده ام.

So later on we are going to eat some chocolate.

بنابراین بعداً قرار است کمی شکلات بخوریم.

We are also going out, I believe, for a meal tonight as well.

فکر می کنم امشب هم برای صرف غذا بیرون می رویم.

A local place I won't say where in case we get mobbed

یک مکان محلی که نمی گویم در صورتی که توسط همه طرفدارانمان مورد اوباش قرار بگیریم

by all of our fans, you see, that's it.

، می بینید، همین است.

They might all decide to travel to much.

همه آنها ممکن است تصمیم بگیرند به سفرهای زیادی بروند.

Wenlock and try to join us at our little table.

ونلاک و سعی کنید سر میز کوچک ما به ما بپیوندید.

Pete Sampras has long since retired from tennis.

پیت سامپراس مدت هاست از تنیس بازنشسته شده است.

I thought so.

It sounds like something back from the 19,

من اینطور فکر کردم.

به نظر می رسد چیزی از 19 سالگی باشد،

but we must all be of a certain age to remember.

اما همه ما باید سن خاصی داشته باشیم تا به خاطر بسپاریم.

I think Sampras was playing in the nineties, right?

فکر می کنم سامپراس در دهه نود بازی می کرد، درست است؟

That is probably about right, my sister says.

خواهرم می گوید که احتمالاً درست است.

Vittoria says, gave me some chocolates some years ago and I found them.

ویتوریا می گوید، چند سال پیش به من شکلات داد و من آنها را پیدا کردم.

Well, you mean she the same chocolates.

خوب، منظور شما همان شکلات است.

The same chocolates.

همون شکلات ها

So what to you?

پس به تو چی؟

You had the present and then you forgot about them and then you found them later.

شما هدیه را داشتید و بعد آنها را فراموش کردید و بعداً آنها را پیدا کردید.

Were they still in date? Yes.

آیا آنها هنوز در تاریخ بودند؟ آره.

Have they gone all white?

آیا آنها کاملا سفید شده اند؟

Because sometimes

زیرا گاهی اوقات

if you leave chocolates for a long time, they get they go white, particularly in hot weather.

اگر شکلات ها را برای مدت طولانی رها کنید، به خصوص در هوای گرم، سفید می شوند.

They they bloom and they call it blooming

آنها شکوفه می دهند و به آن می گویند شکوفه

where they get all sort of white on the outside.

دادن جایی که از بیرون همه جور سفیدی می گیرند.

Right.

درست.

This is a big thing I'm going to show you now, Mr..

این یک چیز بزرگ است که من اکنون می خواهم به شما نشان دهم، آقای ...

Do you know me?

آیا من را می شناسید؟

I like big things.

من چیزهای بزرگ را دوست دارم.

So, Mr. Duncan, I bought this is the story behind this.

بنابراین، آقای دانکن، من خریدم این داستان پشت این است.

Do you want to tell the story? You can tell a bit of the story.

آیا می خواهید داستان را بگویید؟ شما می توانید کمی از داستان بگویید.

But as you know, if you have been watching, I've been talking about one particular

اما همانطور که می دانید، اگر تماشا کرده اید، من در مورد یک

thing in the kitchen that keeps breaking.

چیز خاص در آشپزخانه صحبت کرده ام که مدام خراب می شود.

Have you been talking about that? No, not at all.

آیا در مورد آن صحبت کرده اید؟ نه اصلا.

Today, A but I mean, in the past in the past, we've both talked of past.

امروز، A اما منظورم این است که در گذشته در گذشته، ما هر دو از گذشته صحبت کرده ایم.

We've both actually oh, we both actually talked about it on a live stream.

ما هر دو در واقع اوه، ما هر دو در واقع در مورد آن در یک جریان زنده صحبت کردیم.

In fact, one day I had a little video that I created as well.

در واقع، یک روز یک ویدیوی کوچک داشتم که آن را نیز درست کردم.

So. Yeah.

بنابراین. آره

So, Mr.

بنابراین، آقای

Duncan, if there's one thing Mr.

دانکن، اگر چیزی باشد که آقای

Duncan likes, probably just about as much as chocolate and that is toast.

دانکن دوست دارد، احتمالاً به اندازه شکلات و آن نان تست است.

I like toast. Mr.

من نان تست را دوست دارم. آقای

Duncan likes to toast his bread spread

دانکن دوست دارد نان خود را برشته کند که

probably more butter on than the weight of the toast itself.

احتمالاً بیشتر از وزن خود نان تست کره است.

And and then put some marmalade on or some jam.

و سپس مقداری مارمالاد یا کمی مربا بریزید.

And I purchased fruit because I'm I don't really have toast.

و من میوه خریدم چون واقعا نان تست ندارم.

Sometimes I do, but very rarely. Okay.

گاهی اوقات انجام می دهم، اما به ندرت. باشه.

I mean, obviously with beans. Beans on toast, but not

منظورم واضح است که با لوبیا. لوبیا روی نان تست،

I don't make toast in the morning, whereas you always make toast in the morning.

اما نه من نان تست را صبح درست نمی کنم، در حالی که شما همیشه صبح نان تست درست می کنید.

I like toast. You like toast. Toast.

من نان تست را دوست دارم. تو نان تست دوست داری نان تست.

Those a word toast.

آن نان تست کلمه.

We can talk about that later.

بعداً می توانیم در مورد آن صحبت کنیم.

Different meanings for the poor.

معانی مختلف برای فقرا

That word is lyric.

آن کلمه غزل است.

You start to go a little, uh, what's the word?

کمی شروع به رفتن می کنی، اوه، این چه کلمه ای است؟

We are off the rails. Toast?

ما خارج از ریل هستیم. نان تست؟

Yes, I like toast.

بله، من نان تست را دوست دارم.

You like toast?

So 20 something years ago, we can't remember exactly.

نان تست دوست داری؟

بنابراین 20 سال پیش، ما نمی توانیم دقیقاً به خاطر بیاوریم.

I think it must be around 25 years.

فکر کنم باید حدود 25 سال باشه

And 25 years ago, I bought Mr.

و 25 سال پیش، من

Duncan a toaster.

یک توستر برای آقای دانکن خریدم.

Yes, for I don't know whether it was Christmas or birthday.

بله، چون نمی دانم کریسمس بود یا تولد.

I think it was Christmas.

فکر کنم کریسمس بود

And I remember at the time it was a very, very expensive toaster,

و به یاد دارم در آن زمان یک توستر بسیار بسیار گران قیمت بود،

but it was obviously worth it, the money, because it lasted 25 years.

اما بدیهی است که ارزش آن را داشت، پولش را، زیرا 25 سال دوام آورد.

Incredible. But recently it's been going wrong.

باور نکردنی اما اخیراً کار اشتباه است.

It's been staying on when it's popped up and catching fire.

هنگامی که ظاهر می شود و آتش می گیرد روشن می ماند.

Catching fire, too.

آتش گرفتن هم

You know, I've been worried that, you know, we'd have a house fire.

می دانی، من نگران این بودم که، می دانی، خانه آتش سوزی کنیم.

It's not a good thing when your toaster stops toasting or doesn't know when to stop.

وقتی توستر شما نان تست را متوقف می کند یا نمی داند چه زمانی باید متوقف شود، چیز خوبی نیست.

So the taste of popping up.

بنابراین طعم ظاهر شدن.

But the heating elements were staying on. Yes.

اما عناصر گرمایش روشن ماندند. آره.

And Mr. Duncan has this habit.

و آقای دانکن این عادت را دارد.

And you do.

و شما انجام می دهید.

You should never leave a toaster unattended.

هرگز نباید توستر را بدون مراقبت رها کنید.

He puts the toast in and then walks back from the kitchen into his studio.

نان تست را می گذارد و سپس از آشپزخانه به استودیوی خود برمی گردد.

I'm busy doing things. I'm busy.

من مشغول انجام کارها هستم. سرم شلوغه

And then, of course, when it goes, it's all right if it's not going to go wrong.

و سپس، البته، هنگامی که آن را به پایان می رسد، همه چیز درست است اگر آن را به اشتباه.

But when it goes wrong, you know, you can have some folks cut.

اما وقتی مشکل پیش می‌رود، می‌دانید، می‌توانید برخی از افراد را برش دهید.

A long story short, I wish you would.

یک داستان بلند کوتاه، ای کاش می کردید.

I've to cut a long story short.

من باید یک داستان طولانی را کوتاه کنم.

That's what we say. That's a lot.

این چیزی است که ما می گوییم. آن خیلی زیاد است.

Don't remember trying to say, I don't want to go on any more with that story.

یادت نره سعی کردم بگم، نمیخوام بیشتر از این به اون داستان ادامه بدم.

Please abbreviate your story.

لطفا داستان خود را خلاصه کنید.

We say To cut a long story short, I have purchased Mr.

ما می گوییم برای کوتاه کردن داستان، من

Duncan a new toast of his birthday.

یک نان تست جدید برای آقای دانکن برای تولدش خریدم.

And that was what Steve bought me today.

و این چیزی بود که استیو امروز برایم خرید.

And because Mr. Duncan loves toast, let's have a look.

و چون آقای دانکن عاشق نان تست است، بیایید نگاهی بیندازیم.

I kind of just. Yeah, right. Let's have a look.

من یه جورایی فقط بله درسته. بیایید نگاهی بیندازیم.

Can we actually toast some toast here in the studio live?

آیا واقعاً می‌توانیم چند نان تست را در استودیو به صورت زنده برشته کنیم؟

I've never done it before.

من هرگز آن را انجام نداده بودم.

I've never toast to toast or made toast.

من هرگز نان تست نان تست نکرده ام و نان تست درست نکرده ام.

No, we could do so.

نه، ما می توانستیم این کار را انجام دهیم.

There we go. You show it, Mr. Duncan. Look at that.

ما میرویم آنجا. شما آن را نشان دهید، آقای دانکن. به آن نگاه کنید.

Now that I have to say, that is a pretty snazzy

حالا که باید بگویم، این یک توستر بسیار شیک

a very snazzy toaster.

و جذاب است.

I think that looks amazing.

من فکر می کنم که شگفت انگیز به نظر می رسد.

I was so, so pleased with this.

من خیلی از این راضی بودم.

He's got a nice knob. There's a nice knob there.

او یک دستگیره زیبا دارد. یه دستگیره خوب اونجا هست

Can you see the knob?

آیا می توانید دستگیره را ببینید؟

So every morning I will be holding on to that knob.

بنابراین هر روز صبح من آن دستگیره را نگه خواهم داشت.

There it is for Mr. Duncan. Can I push it down?

اینجا برای آقای دانکن است. آیا می توانم آن را پایین بیاورم؟

And then the toast will go in.

و سپس نان تست وارد می شود.

I'm sure you know how a toaster works. So that's it?

من مطمئن هستم که شما می دانید چگونه یک توستر کار می کند. پس همین؟

That's what I bought for Mr. Duncan.

این چیزی است که من برای آقای دانکن خریدم.

You could get it in lots of different colours, but I went for cream.

شما می توانید آن را در بسیاری از رنگ های مختلف تهیه کنید، اما من سراغ کرم رفتم.

I don't think it's. I think it's.

فکر نمی کنم اینطور باشد. من فکر می کنم آن.

Yeah.

آره

Part something that it wasn't, it wasn't cream, it's somewhere in between.

بخشی از چیزی که نبود، کرم نبود، جایی در این بین است.

So I went for this colour, I remember this, this colour

بنابراین من به دنبال این رنگ رفتم، این را به یاد دارم، این رنگ را

you could have got black or red.

می توانستید سیاه یا قرمز داشته باشید.

I didn't like the black because I thought it looked a bit too sombre.

من مشکی را دوست نداشتم زیرا فکر می کردم کمی بیش از حد تیره به نظر می رسید.

This is lovely.

So I got this light bright colour system.

این دوست داشتنی است.

بنابراین من این سیستم رنگ روشن روشن را دریافت کردم.

So I'm now hoping that this will last for another 25 years.

بنابراین من اکنون امیدوار هستم که این 25 سال دیگر ادامه داشته باشد.

Or as I like to go, Alice, the rest of my life,

یا همانطور که دوست دارم بروم، آلیس، بقیه عمرم،

I don't think it's quite as well

فکر نمی کنم به خوبی

built as the one I purchased for you 25 years ago.

ساخته شده باشد که 25 سال پیش برای شما خریدم.

But we'll see.

اما خواهیم دید.

But you can this particular one, you can repair it. Yes.

اما شما می توانید این مورد خاص، شما می توانید آن را تعمیر کنید. آره.

Whereas the one I've got for Mr.

در حالی که اونی که من برای آقای

Duncan before it was sealed and you couldn't repair it. Yes.

دانکن گرفته بودم قبل از اینکه مهر و موم شده باشه و نتونستی تعمیرش کنی. آره.

So we're hoping now that the house is a lot safer.

بنابراین اکنون امیدواریم که خانه بسیار امن تر باشد.

Isn't that lovely? That's a nice design.

دوست داشتنی نیست؟ این طراحی خوبی است.

The house should be a lot safer.

خانه باید بسیار امن تر باشد.

Now, when I'm out working and Mr.

حالا، وقتی بیرون کار می‌کنم و آقای

Jenkins making toast and leaving it for it.

جنکینز نان تست درست می‌کند و برایش می‌گذارد.

All right, this is just turning into criticising my habits.

بسیار خوب، این فقط به انتقاد از عادت های من تبدیل می شود.

It's made in England, made in the UK,

ساخت انگلستان است، ساخت انگلستان،

which is very unusual for anything these days to be made in the UK.

که این روزها برای هر چیزی که در بریتانیا ساخته شود بسیار غیرعادی است.

Listen to this sound.

به این صدا گوش کن

This this is a very satisfying sound listen to this sound.

این یک صدای بسیار رضایت بخش است به این صدا گوش دهید.

I love the sound.

من عاشق صدا هستم.

Slightly bizarre.

کمی عجیب و غریب.

I know. I just like you. Take that off. I like that sound.

میدانم. من فقط شما را دوست دارم. آن را بردارید من آن صدا را دوست دارم.

I don't. It's mine. It's my toaster. It's not your taste.

من این کار را نمی کنم. این مال من است. این توستر من است. سلیقه شما نیست

It's mine.

I wish I could put this in now and make some toast.

این مال من است.

کاش می‌توانستم الان این را بگذارم و نان تست درست کنم.

Life would not be amazing.

زندگی شگفت انگیز نخواهد بود.

Unfortunately. Unfortunately, we don't have any.

متاسفانه متاسفانه ما نداریم

Well, it's a plug. Yes.

خوب، این یک دوشاخه است. آره.

V test v chances. Looked it up. Yes.

تست V شانس. آن را نگاه کرد. آره.

Do you relate?

ارتباط داری؟

I don't know how you pronounce it.

من نمی دانم چگونه آن را تلفظ می کنید.

I haven't heard of them before, but I went on to a comparison site

من قبلاً نام آنها را نشنیده بودم، اما به یک سایت مقایسه رفتم

and they said that this was the best toaster you could buy.

و آنها گفتند که این بهترین توستری است که می توانید بخرید.

So that's why I got it for Mr. Duncan.

بنابراین به همین دلیل آن را برای آقای دانکن گرفتم.

And I like the design. Yes.

و من طراحی را دوست دارم. آره.

Known for their range of heavy duty toasters. Yes.

برای طیف وسیعی از توسترهای سنگین خود شناخته شده اند. آره.

Oh, okay. Well, I nearly got Mr. Duncan.

اوه، باشه خوب، من تقریباً آقای دانکن را گرفتم.

That isn't one of their heavy duty bonds.

این یکی از تعهدات سنگین آنها نیست.

It's sort of, you know, a lighter one.

یه جورایی سبک تره.

Yes, but the heavy duty bonds, they don't pop up.

بله، اما اوراق قرضه سنگین، آنها ظاهر نمی شوند.

And I need that.

و من به آن نیاز دارم.

You know, when you make your toast, you want it to pop up when it's ready, it pops up.

می‌دانید، وقتی نان تست خود را درست می‌کنید، می‌خواهید که وقتی آماده شد، بالا بیاید.

Well, these these other ones, they don't pop up. No.

خوب، این های دیگر، آنها ظاهر نمی شوند. نه.

So you have to be there.

پس باید آنجا باشی.

Magdalena asks, can you set the temperature?

ماگدالنا می پرسد، می توانید دما را تنظیم کنید؟

Yes, you can.

بله، تو میتونی.

You can control temperature if you want your toast.

اگر نان تست خود را می خواهید می توانید دما را کنترل کنید.

Not too dark.

خیلی تاریک نیست.

You can if you want it very dark.

اگر بخواهید خیلی تاریک است، می توانید.

If you like it like Mr..

اگر شما آن را مانند آقای.

Mr.. Steve likes his black, don't you?

آقای. استیو دوست دارد سیاه خود را، نه؟

Darker the better for me. What about the toast though?

برای من تیره تر بهتر اما در مورد نان تست چطور؟

Oh, the toast as well. Yes,

اوه، نان تست هم همینطور. بله

yes. Christina

بله. کریستینا

says, Christina says cream is a nice colour.

می گوید، کریستینا می گوید کرم رنگ خوبی است.

It is a useful gift.

هدیه مفیدی است.

We always buy each other useful gifts.

ما همیشه برای یکدیگر هدایای مفید می خریم.

I mean, we could have just gone out and bought a new toaster, but I thought, no, I'll buy it, Mr. Jim.

یعنی می‌توانستیم بیرون برویم و یک توستر جدید بخریم، اما فکر کردم، نه، آن را می‌خرم، آقای جیم.

And every time he makes a toast, he can think of me.

و هر بار که نان تست می زند، می تواند به من فکر کند.

I will think of you every time my thing pops up.

هر بار که چیزی که من ظاهر می شود به تو فکر خواهم کرد.

So every time, every time it pops up, I will think. Mr.

بنابراین هر بار، هر بار که ظاهر می شود، فکر می کنم. آقای

STEVE See, there we go.

استیو ببینید، ما به آنجا می رویم.

Lewis is saying that this electric devices

لوئیس می گوید که این دستگاه های الکتریکی

only have a short duration. Hmm.

فقط مدت زمان کوتاهی دارند. هوم

So it's built into them for them to break?

پس در آنها تعبیه شده است تا بشکنند؟

Yes, after a short period of time, I think

بله، بعد از مدت کوتاهی فکر

I think one of the problems nowadays, people like to buy things that are cheap.

می کنم یکی از مشکلات این روزها این است که مردم دوست دارند چیزهایی بخرند که ارزان هستند.

And if they are cheap, that means they are probably not good quality.

و اگر ارزان هستند، به این معنی است که احتمالا کیفیت خوبی ندارند.

But that one that we had, the one we've just replaced,

اما اون یکی که داشتیم، اونی که تازه عوضش کردیم،

25 years, we've had that it was built like a tank.

25 سال، داشتیم که مثل تانک ساخته شده بود.

So I hope that the new one, as I said, Will will last for another 25 years.

بنابراین امیدوارم که نسخه جدید، همانطور که گفتم، 25 سال دیگر دوام بیاورد.

There's a good expression if something is very solidly made and you want to express to somebody

اگر چیزی بسیار محکم ساخته شده باشد و شما بخواهید به کسی بگویید

that that item is solidly made, you say it's built like a

که آن کالا کاملاً ساخته شده است، می‌گویید که مانند یک تانک ساخته شده است،

tank because obviously tanks

زیرا بدیهی است که تانک‌ها

are very solid vehicles.

وسایل نقلیه بسیار محکمی هستند.

Oh, I see.

You're not not you're not on a bike, just a container.

اوه می فهمم.

شما نیستید، سوار دوچرخه نیستید، فقط یک ظرف.

No, I'm on about, you know, a military tank.

نه، من در مورد یک تانک نظامی هستم.

Oh, I see. A weapon.

اوه می فهمم. یک سلاح.

A weapon which are obviously very heavy and built to withstand,

سلاحی که آشکارا بسیار سنگین است و برای مقاومت در برابر

you know, rocket attacks or whatever.

حملات موشکی یا هر چیز دیگری ساخته شده است.

So if you say something is, oh, my new car,

بنابراین اگر شما بگویید چیزی این است که آه، ماشین جدید من،

it's built like a tank or that toaster, it's built like a tank.

مانند یک مخزن یا آن توستر ساخته شده است، مانند یک مخزن ساخته شده است.

You can say that to express the fact that you are saying it is very,

می توانید این را بیان کنید که می گویید بسیار

very solidly, robustly made and.

بسیار محکم، محکم ساخته شده است و.

Well, my computer, it's built like a tank.

خب، کامپیوتر من، مانند یک مخزن ساخته شده است.

Okay. You know, my laptop is built like a tank.

باشه. می دانید، لپ تاپ من مانند یک مخزن ساخته شده است.

I can drop it and it will still work.

من می توانم آن را رها کنم و همچنان کار می کند.

So I think that's a very good expression that lots of people use in the UK.

بنابراین من فکر می کنم که این یک عبارت بسیار خوب است که افراد زیادی در بریتانیا از آن استفاده می کنند.

Yeah.

To To, to give that impression that something is.

آره

به به، برای ایجاد این تصور که چیزی وجود دارد.

Well what would you say that the opposite of that would be.

خوب چه می گویید که برعکس آن باشد.

Well if it's flimsy, if something is flimsy I don't know.

خوب اگر ضعیف است، اگر چیزی سست است من نمی دانم.

I'm not sure if there is there is a way of expressing that, that you would say it's my car.

من مطمئن نیستم که آیا راهی برای بیان آن وجود دارد، که شما بگویید این ماشین من است.

It's very, very flimsy.

خیلی خیلی ضعیفه

If something is delicate or might be damaged easily, one might say that something falls

اگر چیزی ظریف است یا ممکن است به راحتی آسیب ببیند ، می‌توان گفت که چیزی

or collapses like a house of cards, but that's normally something

مانند خانه‌ای از کارت می‌افتد یا فرو می‌ریزد، اما معمولاً این چیزی است

that's not very strong to begin with, something that is weak or feeble to show the plug.

که برای شروع خیلی قوی نیست، چیزی است که برای نشان دادن دوشاخه ضعیف یا ضعیف است.

Again, because

باز هم

that's interesting.

چون جالب است.

Christina is pointing out the fact that it's a different plug.

کریستینا به این واقعیت اشاره می کند که این یک پلاگین متفاوت است.

And yes, in the UK we have a three pin plug. Yes.

و بله، در انگلستان ما یک دوشاخه سه پین ​​داریم. آره.

So it's very hard to show it in detail.

بنابراین نمایش جزئیات آن بسیار سخت است.

But I think you can

ولی فکر کنم

plug.

میتونی وصل کنی

Uh, so that one is the, the earth isn't it.

اوه، به طوری که یکی است، زمین آن نیست.

So we always have an earth on things in the UK there not.

بنابراین ما همیشه زمینی بر روی همه چیز در بریتانیا داریم، نه آنجا.

Where is it. Most of the continent just have to pin nets.

کجاست. بیشتر قاره فقط باید تورها را سنجاق کند.

So this one has an extra pin and that is

بنابراین این یکی دارای یک پین اضافی است و آن هم

in case you get an electric shock, that means that the current

در صورتی که دچار شوک الکتریکی شوید، به این معنی است که جریان

will go straight to earth instead of going through your your body.

به جای عبور از بدن شما مستقیماً به زمین می رود.

It will go straight to the ground.

مستقیم به زمین خواهد رفت.

And then you don't have to worry about flying across the room.

و دیگر لازم نیست نگران پرواز در سراسر اتاق باشید.

Maybe the earth wire is built into one of the other two pins in Europe.

شاید سیم ارت در یکی از دو پین دیگر در اروپا تعبیه شده باشد.

I don't know how that works. That'll be interesting to know.

من نمی دانم چگونه کار می کند. دانستن آن جالب خواهد بود.

So we have a separate earth.

بنابراین ما یک زمین جداگانه داریم.

So three, three pins.

بنابراین سه، سه پین.

If you are coming to the UK, you need to have this sort of plug.

اگر به انگلستان می آیید، باید این نوع دوشاخه را داشته باشید.

Or maybe you can buy something that you can you can connect your

یا شاید بتوانید چیزی بخرید که بتوانید دوشاخه های خود را وصل کنید

plugs because you

زیرا

might just have two pins on your plugs, but we have three

ممکن است فقط دو پین روی دوشاخه های خود داشته باشید، اما ما سه پایه

because we like to be awkward.

داریم زیرا دوست داریم بی دست و پا باشیم.

Yes. Inaki says Inaki says yes.

آره. ایناکی می گوید ایناکی می گوید بله.

Luis planned obsolescence.

لوئیس منسوخ شدن را برنامه ریزی کرد.

That's a good phrase, planned obsolescence.

این عبارت خوبی است، منسوخ شدن برنامه ریزی شده.

So the device is only designed to last

بنابراین دستگاه فقط برای

a certain period of time and then it will just stop working. Yes.

مدت زمان معینی طراحی شده است و پس از آن دیگر کار نخواهد کرد. آره.

And of course, that's just the sort of thing that we shouldn't be doing now.

و البته، این همان کاری است که اکنون نباید انجام دهیم.

In a world where we want to reduce consumption and CO2 levels,

در دنیایی که می‌خواهیم مصرف و سطح دی‌اکسید کربن را کاهش

we should be building things that last a long time so that you don't have to keep replacing them,

دهیم، باید چیزهایی بسازیم که برای مدت طولانی دوام بیاورند تا مجبور نباشید به تعویض آن‌ها ادامه دهید،

because every time you make something, it's making more CO2.

زیرا هر بار که چیزی می‌سازید، CO2 بیشتری تولید می‌کند.

And I purchase now everyone's head of Bosch.

و من اکنون سر همه بوش را می خرم.

Okay.

باشه.

Bosch, who make very, you know, their German company make very expensive equipment.

بوش که بسیار، می دانید، شرکت آلمانی آنها تجهیزات بسیار گران قیمتی تولید می کند.

And I bought thinking many years ago when we were in Bonneville

و من سالها پیش

when we were in Wolverhampton the seemed they give the we were

وقتی در ولورهمپتون بودیم در بونویل بودیم به این فکر کردم که به نظر می‌رسید

you were about to give the address of our previous house.

آدرس خانه قبلی ما را می‌دادند.

That's not a good idea.

این ایده خوبی نیست.

I'm talking to you, forgetting I was talking to everybody else.

دارم با تو حرف می زنم، فراموش می کنم که با بقیه صحبت می کردم.

So when we were living in

بنابراین زمانی که ما در

a different part of the UK, let's put it that way, just say Wolverhampton then.

قسمت دیگری از بریتانیا زندگی می‌کردیم، بیایید آن را اینطور بیان کنیم، فقط بگوییم ولورهمپتون.

I bought a Bosch fridge.

من یخچال بوش خریدم.

Fridge freezer.

یخچال فریزر.

Okay, a Bosch fridge freezer.

خوب، یخچال فریزر بوش.

Thinking this is a quality item.

فکر می کنم این یک آیتم با کیفیت است.

It will last for many years.

سالهای زیادی ادامه خواهد داشت.

How long did it last for?

چقدر طول کشید؟

It lasted for ten years.

ده سال طول کشید.

Then it broke. Yes.

سپس شکست. آره.

And I thought, well, I'll be able to get this repaired.

و من فکر کردم، خوب، من می توانم این را تعمیر کنم.

No, I'm not sure.

نه، مطمئن نیستم.

Can you repair refrigerators?

آیا می توانید یخچال را تعمیر کنید؟

Well, you used to be able to, but I got the Bosch engineer to come out and look at this fridge.

خوب، قبلاً می توانستی، اما من مهندس بوش را خواستم که بیرون بیاید و این یخچال را نگاه کند.

And he said, We can't fix that.

و او گفت: ما نمی‌توانیم آن را درست کنیم.

Well, I don't think they even came round.

خب، من فکر نمی کنم که آنها حتی دور زده شوند.

They just said, No, it can't be fixed.

آنها فقط گفتند: نه، نمی توان آن را درست کرد.

It would be more expensive to fix it than it would be to get a new one.

تعمیر آن گران تر از خرید یک دستگاه جدید است.

And we haven't got the parts anyway.

و ما به هر حال قطعات آن را نداریم.

So I had to throw away a Bosch fridge ten years old

بنابراین مجبور شدم یک یخچال ده ساله بوش را دور

because it couldn't be repaired because it was built.

بیندازم زیرا به دلیل ساخته شدن قابل تعمیر نبود.

And he said to me at the time, he said, It's there

و او در آن زمان به من گفت، او آنجاست

and they're only built to last ten years and then a break.

و آنها فقط برای ده سال و سپس یک استراحت ساخته شده اند.

Oh, well, I think I think everything that is in everything only has a certain lifespan.

اوه، خوب، من فکر می کنم هر چیزی که در هر چیزی است فقط یک عمر معین دارد.

Even houses, you will construct a building

حتی خانه‌ها، شما یک ساختمان

and normally in there with their plan and they often include

و معمولاً در آنجا با نقشه‌شان می‌سازید و اغلب درج

how long that building will will be able to survive

می‌کنند که آن ساختمان تا چه مدت می‌تواند دوام

or stand or go without any major repairs.

بیاورد یا بدون تعمیر اساسی بماند یا بماند.

So I think it's it's not unusual.

بنابراین من فکر می کنم این غیرعادی نیست.

We have a lot of chat at the moment.

ما در حال حاضر چت زیادی داریم.

We do. Well, there we go. So

ما انجام می دهیم. خوب، ما می رویم. بنابراین

Francesca was saying Millais.

فرانچسکا می گفت میله.

Millais is a good brand.

Millais مارک خوبی است.

Yes. Millais and AEG

آره. Millais و AEG

Millais is it isn't all freeze up. Yes.

Millais همه چیز یخ زده نیست. آره.

So after I bought a meal, a fridge freezer

بنابراین بعد از اینکه یک غذا خریدم، یک یخچال فریزر

because because Francesca, I read that

چون به دلیل فرانچسکا، خواندم

that was the best quality that you could get.

که این بهترین کیفیتی است که می‌توانید تهیه کنید.

I think they're even above AEG. Yeah.

من فکر می کنم آنها حتی بالاتر از AEG هستند. آره

Where is Bosch? I think is quite is lower down now. Yes.

بوش کجاست؟ من فکر می کنم در حال حاضر بسیار پایین تر است. آره.

Bosch used to be like a top brand, but I don't think it is anymore.

بوش قبلا مثل یک برند برتر بود، اما فکر نمی کنم دیگر اینطور باشد.

Lots of good German manufacturers that with German

بسیاری از تولید کنندگان خوب آلمانی که با آلمانی

not as hot German cars that last a long time, mind you.

ها به عنوان اتومبیل های آلمانی داغ نیستند که مدت طولانی دوام می آورند، به شما توجه کنید.

Having said that, I've read about the Ford Mondeo.

با این حال، من در مورد فورد موندئو خوانده ام.

Okay, let's not talk about the most reliable car on the road

خوب، اجازه دهید در مورد مطمئن ترین ماشین در جاده صحبت

Petra says we have three pins as well in the Czech Republic,

نکنیم پترا می گوید ما در جمهوری چک نیز سه پین ​​داریم ،

but the pins have a circular shape.

اما پین ها شکل دایره ای دارند.

That is true.

این درست است.

Yes, because there are some that have circular pins

بله، چون بعضی‌ها هستند که به

instead of square pins, but in fact, always used to be

جای پین‌های مربعی، پین‌های دایره‌ای دارند، اما در واقع، همیشه

many, many years ago, way back, way back in time,

سال‌ها پیش، خیلی به گذشته، خیلی به گذشته،

I think it was in the forties and fifties. Are

فکر می‌کنم دهه‌های چهل و پنجاه بود. آیا

three pin plugs used to have round pin.

سه شاخه های پین برای داشتن پین گرد استفاده می شوند.

They were. Yes, they were all round.

آنها بودند. بله همه دور هم بودند.

That's correct.

این درست است.

Because when my grandparents died

چون وقتی پدربزرگ و مادربزرگم فوت

they still had equipment with three pins on the on the plugs.

کردند، هنوز تجهیزاتی داشتند که سه پین روی دوشاخه‌ها داشت.

Yeah.

آره

Well they do have three pin I mean three rounds to get around that

خوب آنها سه پایه دارند منظورم سه دور برای دور زدن آن

instead of this sort of rectangular cross-section.

به جای این نوع مقطع مستطیلی است.

Yes, it is interest.

I wonder why they changed them. I don't know.

بله، علاقه است.

من تعجب می کنم که چرا آنها را تغییر دادند. من نمی دانم.

I always thought the round ones were quite good.

من همیشه فکر می‌کردم که گردها خیلی خوب هستند.

And it also means you can travel to other countries as well

و همچنین به این معنی است که می توانید بدون نیاز به خرید آداپتور به کشورهای دیگر نیز سفر کنید

without having to buy an adaptor.

.

Because these days the reason a lot of equipment goes out of date

زیرا این روزها دلیل قدیمی شدن بسیاری از تجهیزات این

is because the technology is so rapidly evolving

است که فناوری به سرعت در حال پیشرفت است

and a lot of a lot of devices now that they're they just they go

و بسیاری از دستگاه‌ها اکنون

they become obsolete simply because the technology inside is old like televisions.

که می‌روند منسوخ شده‌اند، زیرا فناوری داخل مانند تلویزیون قدیمی است. .

Now, you can have by television that in ten years, five years

در حال حاضر، شما می توانید از طریق تلویزیون دریافت کنید که در مدت ده سال، پنج

time, you can't get the updates because it's it's you know, it's out of date.

سال، نمی توانید به روز رسانی ها را دریافت کنید، زیرا آن را می دانید، قدیمی است.

By the way,

it is my birthday today.

اتفاقا امروز تولدمه.

Happy birthday to.

تولدت مبارک.

Let's have those lovely balloons again.

بیایید دوباره آن بادکنک های دوست داشتنی را داشته باشیم.

I love those balloons.

من عاشق اون بادکنک ها هستم

I've got a pen.

من یک خودکار دارم

I would be bursting those balloons just to take the fun away.

من آن بادکنک ها را می ترکانم تا لذت را از بین ببرم.

Happy birthday to me. Happy birthday to me.

تولدم مبارک. تولدم مبارک.

Giovanni says Hello, Mr.

جووانی می گوید سلام، آقای

Duncan and Mr. Steve from Italy.

دانکن و آقای استیو از ایتالیا.

A big happy birthday to the birthday boy.

تولد پسر تولدت مبارک.

That's me, by the way, from Italy.

اتفاقاً این من از ایتالیا هستم.

Do you fancy a nice Italian ice cream?

آیا دوست دارید یک بستنی ایتالیایی خوب داشته باشید؟

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Yes, I fancy a nice Italian happy ice cream.

بله، من دوست دارم یک بستنی شاد ایتالیایی خوب داشته باشم.

Happy to see what a happy birthday.

خوشحالم که می بینم چه تولدی مبارک.

And it's it happy birthday and a big thank you for your help at

و تولدت مبارک و یک تشکر بزرگ از کمک شما در شرکت

and then the company afterwards. Yes.

و سپس شرکت. آره.

Well some people come to watch even even though they they understand English

خوب، برخی از مردم برای تماشا می آیند، حتی با وجود اینکه انگلیسی را می فهمند،

people just want to come and spend time together,

مردم فقط می خواهند بیایند و با هم وقت بگذرانند،

not only with us, but also with you as well on the life

نه تنها با ما، بلکه با شما و همچنین در مورد زندگی

trying to think of Italian ice cream and what it's called.

تلاش برای فکر کردن به بستنی ایتالیایی و آنچه به آن می گویند.

Is it something free Dough Sofrito or something like that?

آیا یک چیز رایگان دوغ سوفریتو یا چیزی شبیه به آن است؟

Okay.

باشه.

There is a name.

یک نام وجود دارد.

There is a particular name to Italian ice cream.

بستنی ایتالیایی نام خاصی دارد.

Please tell us Giovanni.

لطفا به ما بگویید جیوانی.

Please tell us.

لطفا به ما بگویید.

Is it sofrito? Something like that. Or there's

سوفریتو هست؟ یه چیزی شبیه اون. یا مطمئناً در

certain in

the UK restaurants when you see that name, you know it's Italian ice cream.

رستوران های بریتانیا وقتی این نام را می بینید، می دانید که بستنی ایتالیایی است.

Is it Cornetto.

آیا کورنتو است؟

Just a one cornetto.

فقط یک کورنتو

Give it to me.

به من بده

Delicious ice cream from Italy.

بستنی خوشمزه ایتالیایی.

You see, that was a popular advert

ببینید، این یک تبلیغ محبوب

that was promoting that particular brand of ice cream.

بود که آن برند خاص بستنی را تبلیغ می کرد.

You can get them everywhere they were available across Europe.

شما می توانید آنها را در هر جایی که در سراسر اروپا در دسترس بودند تهیه کنید.

Co-ordinator Cornetto.

هماهنگ کننده کورنتو

Oh, I could just.

اوه، من فقط می توانستم.

I could just eat a lovely ice cold.

من فقط می توانستم یک یخ خنک بخورم.

Cornetto Yes, but is a name for a certain type of Italian ice cream.

Cornetto بله، اما نامی برای نوع خاصی از بستنی ایتالیایی است.

Okay. Uh, is it soft read?

باشه. اوه، آیا این نرم افزار خوانده می شود؟

Please tell us.

Please tell us.

لطفا به ما بگویید.

لطفا به ما بگویید.

Please, please tell us

لطفا این را به ما بگویید

that.

Uh, it's very nice.

اوه، خیلی خوبه

It's quite sort of dense.

کاملاً متراکم است.

Yeah.

آره

Solid ice cream, which is lovely.

بستنی جامد که دوست داشتنی است.

Yes. Um. Oh, my eyes itching now.

آره. ام اوه الان چشمام خارش داره

Oh, right.

درسته.

So how long are we saying on for Mr.

پس تا کی می خواهیم برای آقای

Duncan? Well, until we get bored.

دانکن صحبت کنیم؟ خب تا حوصله مون سر نره

Petra is working and using a very big word.

پترا در حال کار است و از یک کلمه بسیار بزرگ استفاده می کند.

Concurrently. Oh, concurrently?

همزمان. اوه، همزمان؟

Yes. You might.

آره. شما ممکن است.

You see, concurrent to things

می بینید، همزمان با

that are going on at the very same time.

چیزهایی که در همان زمان در حال وقوع هستند.

So Petra is concurrently working and watching us at the same time.

بنابراین پترا همزمان کار می کند و ما را تماشا می کند.

So thank you for that word.

پس بابت این کلمه ممنونم

I don't think we've ever used that word before. No.

فکر نمی کنم قبلاً از این کلمه استفاده کرده باشیم. نه.

Concurrent on Mr.

همزمان در

Duncan's live stream. Yes.

جریان زنده آقای دانکن. آره.

To do something concurrently is to be doing

انجام کاری همزمان به این معناست که

one thing at the same time as another, not to be confused with consecutively.

یک کار را همزمان با دیگری انجام می دهیم، نه اینکه متوالی با آن اشتباه گرفته شود.

Yes, consecutive means

بله، متوالی به

or consecutively means one thing after the other.

معنای یکی پس از دیگری است یا متوالی.

So in a particular order consecutively,

بنابراین در یک ترتیب خاص متوالی،

like I can series. Hmm.

مانند سریال I can. هوم

So that would be a similar thing. Yes.

بنابراین این امر مشابهی خواهد بود. آره.

Oh, I see we're teaching English here.

اوه، من می بینم که ما اینجا انگلیسی تدریس می کنیم.

This isn't just this isn't just a laugh a minute here.

اینجا فقط یک دقیقه خنده نیست.

We're actually teaching.

ما در واقع داریم تدریس می کنیم.

It certainly is not a laugh a minute.

مطمئناً یک دقیقه خنده نیست.

Definitely not a laugh.

قطعا خنده نیست.

I mean, Magdalena says, what's your favourite ice cream flavour?

منظورم این است که ماگدالنا می گوید، طعم بستنی مورد علاقه شما چیست؟

Who's yours?

مال شما کیه؟

I presume she's asking you.

من حدس می زنم او از شما می پرسد.

Oh, I see mine.

اوه من مال خودم رو میبینم

I like mint chocolate chip.

من شکلات چیپسی نعناع را دوست دارم.

I have to be honest, I do like mint chocolate.

راستش را بخواهید، من شکلات نعنایی را دوست دارم.

Chocolate chip?

تراشه شکلات؟

What about you?

تو چطور؟

Gelato.

ژلاتو.

That's what I'm thinking of. Gelato.

این چیزی است که من به آن فکر می کنم. ژلاتو.

Thank you, Mika.

ممنون میکا

That I believe is Italian ice cream.

که معتقدم بستنی ایتالیایی است.

My favourite.

مورد علاقه من.

Maybe I'm thinking of semi Frida.

شاید به نیمه فریدا فکر می کنم.

Is that ice cream? There is semi free dough

اون بستنی؟ بستنی خمیر نیمه آزاد وجود دارد

ice cream, Giovanni is that ice cream?

، جیووانی آن بستنی است؟

But I think I was thinking of gelato.

اما فکر کنم به ژلاتو فکر می کردم.

Okay. Oh yes.

باشه. آه بله.

Semi free to ice cream.

بستنی نیمه رایگان.

I think that's what I was thinking of that. Yeah.

فکر می کنم این همان چیزی بود که به آن فکر می کردم. آره

But we, we've got gelato as well so my favourite ice cream flavour.

اما ما، ژلاتو نیز داریم، بنابراین طعم بستنی مورد علاقه من است.

Rum and raisin.

رام و کشمش.

Rum and raisin.

رام و کشمش.

Because I like dried fruit anyway, particularly raisins.

چون به هر حال میوه های خشک مخصوصا کشمش را دوست دارم.

And whenever I see rum and raisin, it sounds exotic,

و هر وقت رام و کشمش را می بینم عجیب به نظر می رسد،

you know, combining raisins and rum together in an ice cream.

می دانید، ترکیب کشمش و رام با هم در یک بستنی.

And I used to make my own.

و من خودم درست میکردم

Mm. I would just get normal vanilla ice cream.

مم من فقط بستنی وانیلی معمولی می گیرم.

Did that also explode.

آیا آن نیز منفجر شد.

I would get normal vanilla ice cream.

من بستنی وانیلی معمولی می گیرم.

I would put in some actual rum

مقداری رام واقعی

and then some raisins and stir it all up till it slightly melted.

و سپس مقداری کشمش می‌ریزم و همه را هم می‌زنم تا کمی آب شود.

Lemon raisin, slightly exotic but nice failing

کشمش لیمویی، کمی عجیب و غریب اما خوب از

that plain old vanilla with raisins in it.

آن وانیل قدیمی ساده با کشمش در آن ناموفق است.

Anything with raisins in?

چیزی با کشمش وجود دارد؟

Yes, but I'm glad I'm so glad we cleared that up.

بله، اما خوشحالم که خیلی خوشحالم که این موضوع را روشن کردیم.

Pistachio? Yes.

پسته؟ آره.

Pistachio is.

پسته است.

Quite nice. Green.

بسیار عالی. سبز.

I think the ice cream is green, isn't it? That's right.

فکر کنم بستنی سبزه، نه؟ درست است.

A strange green colour, this pistachio pistachio nuts and sort of green in the middle um.

یک رنگ سبز عجیب، این مغز پسته پسته ای و یک جورهایی سبز در وسط ام.

They are uh.

اونا هستن

Oh, gelato is just the Italian word for ice cream.

آه، gelato فقط کلمه ایتالیایی برای بستنی است.

Yeah, it's.

I was, I think, I think maybe the confusion

بله، این است.

من فکر می‌کنم شاید سردرگمی این

was I think maybe the viewers were thinking you were you're

بود که شاید بینندگان فکر می‌کردند

trying to work out what the word was for ice cream in Italian.

که می‌خواهید بفهمید کلمه بستنی در ایتالیایی چیست.

But there is a brand.

اما یک مارک وجود دارد.

I think what Steve is looking for is the actual brand.

من فکر می کنم چیزی که استیو به دنبال آن است مارک واقعی است.

There is a certain brand of ice cream.

بستنی مارک خاصی وجود دارد.

I don't think we're going to find it.

من فکر نمی کنم که ما آن را پیدا کنیم.

To me, free dough is what I.

برای من، خمیر آزاد همان چیزی است که

I don't know how you pronounce that, but yes, it's for me.

من می دانم. نمی دانم چگونه آن را تلفظ می کنید، اما بله، برای من است.

I hope we're going to get some Italian ice cream sent to us for all of this.

امیدوارم برای همه اینها بستنی ایتالیایی برایمان بفرستیم.

Well, it would melt

خوب،

in the heat, Mr..

در گرما آب می شود، آقای...

We never get here.

ما هرگز به اینجا نمی رسیم.

No. Well, I suppose there are ways of transporting it

نه. خب، من فکر می کنم راه هایی برای حمل و نقل آن وجود دارد

and then.

.

Well, says that they like Manuel.

خوب، می گوید که آنها مانوئل را دوست دارند.

I'm presuming I can see your picture.

فکر می کنم می توانم عکس شما را ببینم.

Yes, uh, a lot of sort of.

بله، اوه، به نوعی.

Paolo Cortado.

پائولو کورتادو.

Oh, uh, is.

اوه، اوه، هست

Oh, yeah.

اوه، آره

I can't actually see that. It's not like that big a can.

من در واقع نمی توانم آن را ببینم. مثل یک قوطی بزرگ نیست.

I know it might be, but you can't make that big.

من می دانم که ممکن است، اما شما نمی توانید آن را بزرگ کنید.

No, actually, you can't make that bigger.

نه، در واقع، شما نمی توانید آن را بزرگتر کنید.

Disney, about the text.

دیزنی، در مورد متن.

So was I on the live stream?

پس من در پخش زنده بودم؟

Hello Jemmy Lee, it's so nice to see you here

سلام جمی لی، خیلی خوشحالم که شما را

on my special day because it is my birthday today.

در روز خاص خود اینجا می بینم زیرا امروز تولد من است.

You are semi free means it's not cold, says Christina.

کریستینا می گوید، شما نیمه آزاد هستید یعنی هوا سرد نیست.

So semi thawed maybe.

خیلی نیمه ذوب شده شاید.

Oh, so maybe it's soft.

اوه، پس شاید نرم باشد.

Maybe soft ice cream. Mm.

شاید بستنی نرم. مم

Like the thing you can get here, they pull down that machine, the handle and all of that.

مانند چیزی که می توانید اینجا بیاورید، آن دستگاه، دسته و همه اینها را پایین می کشند.

Suddenly free soft ice cream will come out.

ناگهان بستنی نرم و مجانی بیرون خواهد آمد.

There was there was a rumour that Margaret Thatcher invented that, but in fact, apparently it's not true.

شایعه ای وجود داشت که مارگارت تاچر آن را اختراع کرده است، اما در واقع، ظاهراً این درست نیست.

So semi feeder means slightly cold.

بنابراین نیمه فیدر به معنای کمی سرد است.

Is it slightly content.

آیا کمی راضی است

Yes. Soft.

آره. نرم.

I they were learning Italian here.

من اینجا داشتند ایتالیایی یاد می گرفتند.

Yes, I think it means soft.

بله، به نظر من به معنای نرم است.

So soft ice cream said the other ice cream.

پس بستنی نرم گفت بستنی دیگر.

I like Mr. Coconut.

من آقای نارگیل را دوست دارم.

I'm coconut cream.

من کرم نارگیل هستم

I don't like it because in a lot of Indian

من آن را دوست ندارم زیرا در بسیاری از رستوران های هندی

in the UK and a lot of Indian and Chinese restaurants,

در بریتانیا و بسیاری از رستوران های هندی و چینی،

they always have the coconut halves with coconut ice cream,

آنها همیشه نصف نارگیل را با بستنی نارگیلی دارند

which is sort of vanilla with with coconut in it.

که نوعی وانیل با نارگیل در آن است.

And I love and I remember when we went to France,

و من دوست دارم و به یاد دارم زمانی که به فرانسه رفتیم،

my parents took us to France when I was a young lad.

پدر و مادرم زمانی که من یک پسر جوان بودم ما را به فرانسه بردند.

Oh, I was quite young.

اوه، من کاملا جوان بودم.

We went on a driving holiday to France.

ما برای تعطیلات رانندگی به فرانسه رفتیم.

They were still building the Eiffel Tower, so that would have been in the 1970s and.

آنها هنوز در حال ساختن برج ایفل بودند، بنابراین در دهه 1970 و.

I remember they had ice cream.

یادم می آید بستنی داشتند.

Coconut ice cream was quite popular.

بستنی نارگیلی بسیار محبوب بود.

You could you couldn't get it in the UK.

شما نمی توانید آن را در انگلستان دریافت کنید.

I've never seen it before, but we went to France in the night.

من هرگز آن را ندیده بودم، اما شب به فرانسه رفتیم.

I would probably 1975 or something

من احتمالاً سال 1975 یا چیزی شبیه آن خواهم بود

and they had the coconut half the coconut shell.

و آنها نارگیل را نیمی از پوسته نارگیل داشتند.

Yeah.

With the coconut ice cream inside and it's the most delicious thing I've ever tasted.

آره

با بستنی نارگیلی داخلش و خوشمزه ترین چیزیه که تا حالا چشیدم.

But it was like 20 years before we got that in the UK.

اما 20 سال قبل از این بود که در بریتانیا به آن دست پیدا کنیم.

So that by the way, the holiday to France was not very nice

به طوری که اتفاقاً تعطیلات فرانسه خیلی خوب

because we spent two weeks driving around in a hot car and the days before

نبود زیرا ما دو هفته را با یک ماشین گرم در اطراف گذراندیم و روزهای قبل

you had air conditioning in cars

شما در ماشین ها تهویه هوا داشتید

and all we did was visit cathedrals and various churches around France.

و تنها کاری که انجام دادیم بازدید از کلیساها و کلیساهای مختلف در اطراف فرانسه بود.

It was a bit boring, I suppose, if you like that of thing it would be wonderful.

کمی کسل کننده بود، فکر می کنم، اگر آن چیز را دوست داشته باشید، فوق العاده خواهد بود.

But Mum and Dad liked it, but it wasn't much fun for me and my sister.

اما مامان و بابا آن را دوست داشتند، اما برای من و خواهرم چندان جالب نبود.

They were trying to open your mind

آنها سعی داشتند ذهن شما را

to all of the culture of France and let's face it, there is a lot of culture

به روی تمام فرهنگ فرانسه باز کنند و اجازه دهید با آن روبرو شویم، فرهنگ زیادی

around, around Europe wherever you go. MM

در اطراف، در سراسر اروپا وجود دارد، هر کجا که بروید. MM

Ice cream banana cake is a says Mr.

بستنی کیک موزی می گوید آقای

Lovato. No,

Lovato. ویتوریا می‌گوید: نه،

coconut in chocolate is a nice a tasty match, says Vittoria.

نارگیل در شکلات یک مسابقه خوب و خوشمزه است.

Definitely. Oh banana flavour. Yes.

قطعا. اوه طعم موز. آره.

I've just realised what you said.

تازه فهمیدم چی گفتی

Banana flavour, ice cream.

طعم موز، بستنی.

We've got people talking now.

الان مردمی داریم که حرف می زنند.

Yes. Semi free domaines not totally cold.

آره. دامنه های نیمه رایگان کاملاً سرد نیستند.

Well we've learnt, we've learnt some I presume that's Italian. Yes.

خوب، ما یاد گرفتیم، برخی از آنها را یاد گرفتیم که فکر می کنم ایتالیایی است. آره.

Well don't send pictures. Made another donation.

خوب عکس نفرستید کمک دیگری کرد.

Another one. Another one.

یکی دیگه. یکی دیگه.

Good grief.

غم خوب

Goodness me.

خدایا من

How generous, Petra. Thank you very much indeed.

چقدر سخاوتمند، پترا. واقعا از شما ممنونم.

If we if we stay on for another hour, maybe we will keep getting them.

اگر یک ساعت دیگر روشن بمانیم، شاید به آنها ادامه دهیم.

What's your favourite ice cream flavour? Petra?

طعم بستنی مورد علاقه شما چیست؟ پترا؟

Petra. Vanilla?

پترا وانیل؟

Vanilla.

Petra says yes.

وانیل.

پترا می گوید بله.

You can't beat good old vanilla.

شما نمی توانید وانیل قدیمی خوب را شکست دهید.

Vanilla goes with so many things.

وانیل با چیزهای زیادی همراه است.

It goes then and you can add other things into it.

سپس می رود و می توانید چیزهای دیگری را به آن اضافه کنید.

So you can add chocolate powder into it.

بنابراین می توانید پودر شکلات را به آن اضافه کنید.

You can add some raisins and some rum chocolate chips.

می توانید مقداری کشمش و مقداری شکلات چیپسی رام اضافه کنید.

That's like the base for everything.

این مثل پایه همه چیز است.

And if you get very high quality

و اگر بستنی با کیفیت بسیار بالایی

ice cream

like Haagen-Dazs, I wouldn't say that that's high quality.

مانند Haagen-Dazs دریافت کنید، نمی‌توانم بگویم که این بستنی با کیفیت است.

That is high quality ice cream. I that's my favourite.

یعنی بستنی با کیفیت من که مورد علاقه من است.

I think it's overpriced.

به نظر من قیمتش بالاست

It's overpriced, but it's worth it.

قیمتش زیاده ولی ارزشش رو داره

And if you get vanilla,

و اگر بستنی وانیلی،

vanilla ice cream you can get cheap vanilla ice cream

وانیلی تهیه کردید، می توانید بستنی وانیلی ارزان تهیه کنید

or you can get with the real vanilla flavoured pods in.

یا می توانید با غلاف های واقعی با طعم وانیل تهیه کنید.

Oh yes, it is proper vanilla flavour, not artificial.

اوه بله، طعم وانیلی مناسبی است، نه مصنوعی.

It's gorgeous. Hmm.

زرق و برق دار است. هوم

Um, yes, it is.

اوم، بله، همینطور است.

It is nice.

عالیست.

I remember when your mum stayed with us a few weeks ago. We.

یادم می آید چند هفته پیش مادرت پیش ما ماند . ما

We did buy lots of ice cream and your mum did like vanilla.

ما بستنی زیادی خریدیم و مادرت وانیل را دوست داشت.

The vanilla ice cream.

بستنی وانیلی.

Semi cold.

نیمه سرد.

Fredo means cold. Yes.

فردو به معنای سردی است. آره.

Well let me get we've learnt something so if something is semi Fredo

خوب اجازه دهید بفهمم ما چیزی یاد گرفته ایم، بنابراین اگر چیزی نیمه Fredo است

it means it is not completely frozen.

، به این معنی است که کاملاً منجمد نشده است.

I think it means soft, soft ice cream knock half

من فکر می کنم این به معنای نرم و لطیف بستنی

is because semi quaver in music means it's

است به این دلیل که semi quaver در موسیقی به معنای

half the value of a quaver. Yes.

نصف ارزش یک quaver است. آره.

I like quavers.

من قلابی را دوست دارم

Yes I love I love having a bag of quavers semi.

بله، من عاشق این هستم که یک کیسه نیمه شبه quavers داشته باشم.

Yeah.

And that's presumably is Italian because most musical terms are Italian.

آره

و احتمالاً ایتالیایی است زیرا بیشتر اصطلاحات موسیقی ایتالیایی هستند.

Never get low fat ice cream.

هرگز بستنی کم چرب نخورید.

Oh, no, never. It is disgusting.

اوه، نه، هرگز. منزجر کننده است.

No, I think if you're going to have something like ice cream, it has to be full.

نه، من فکر می کنم اگر می خواهید چیزی مانند بستنی بخورید، باید پر باشد.

It has to have the cream and and everything.

باید کرم و همه چیز را داشته باشد.

I want to feel my arteries hardening as I'm as I'm eating it.

می‌خواهم وقتی دارم آن را می‌خورم، احساس کنم رگ‌هایم سخت می‌شوند.

So we've got a lot

بنابراین ما

of people we've really touched on a subject.

افراد زیادی داریم که واقعاً روی یک موضوع لمس کرده ایم.

Well, it's food.

خب غذاست

Did you hear my stomach? Yes. It sounds like you're hungry.

صدای شکمم را شنیدی؟ آره. به نظر می رسد که شما گرسنه هستید.

I am hungry.

And we've got to go out quite early today. It's at 7:00.

من گرسنه هستم.

و امروز باید خیلی زود بیرون برویم . ساعت 7:00 است.

We're eating, Mr. Duncan.

داریم میخوریم آقای دانکن

We're having a meal tonight to celebrate.

ما امشب برای جشن گرفتن غذا می خوریم.

To celebrate what, though?

اما برای جشن گرفتن چه چیزی؟

To celebrate my birthday

برای جشن تولد من

each year, Mr.

هر سال، آقای

Duncan always gets very excited on his birthday.

دانکن همیشه در روز تولدش بسیار هیجان زده می شود.

Like a five year old child.

مثل یک بچه پنج ساله

I am like a child.

من مثل یک بچه هستم.

I screamed like a girl this morning when Mr.

امروز صبح که آقای

Steve gave me the gift and I opened it and I saw it was a lovely toaster.

استیو هدیه را به من داد و من آن را باز کردم و دیدم یک توستر دوست داشتنی است، مثل یک دختر جیغ زدم.

So from now on, every morning I can have some lovely, delicious, hot buttered toast.

بنابراین از این به بعد، هر روز صبح می توانم یک نان تست دوست داشتنی، خوشمزه و داغ با کره بخورم.

He's nice. He's an ice cream.

او خوب است. او یک بستنی است.

You like Mr.

شما آقای

Duncan?

I think this good could overtake everything he said.

دانکن را دوست دارید؟

من فکر می کنم این خوب می تواند از هر چیزی که او می گفت سبقت بگیرد.

Then cover it.

سپس آن را بپوشانید.

I can't see it. I know because I want to surprise you.

من نمی توانم آن را ببینم. میدونم چون میخوام غافلگیرت کنم

A man apparently in a

یک مرد ظاهراً در یک

you can get all sorts of different tastes or different flavours of ice cream in Italy.

شما می توانید انواع طعم های مختلف یا طعم های مختلف بستنی را در ایتالیا دریافت کنید.

Yes. How about mushroom ice cream?

آره. بستنی قارچ چطور؟

How much room?

چقدر اتاق؟

Ice cream?

بستنی؟

Ice cream. Ice cream?

بستنی. بستنی؟

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

Well, for one, you hate mushrooms.

خوب، برای مثال، شما از قارچ متنفرید.

So combining that in ice cream is not something that you would enjoy.

بنابراین ترکیب آن در بستنی چیزی نیست که از آن لذت ببرید.

So, yes.

درنتیجه بله.

No, I don't think

نه، فکر نمی کنم

Parmigiano is that

پارمیجانو همان

Parma?

پارما باشد؟

Is that cheese?

آن پنیر است؟

Is that like parmesan cheese?

آیا این مانند پنیر پارمزان است؟

Parmesan cheese, maybe cheese flavoured cheese even.

پنیر پارمزان، حتی پنیر با طعم پنیر.

I now know.

من الان می دانم.

I have to say, you might have something there.

باید بگویم، ممکن است چیزی در آنجا داشته باشید.

You've hit on something that cheese flavoured

شما به چیزی برخورد کرده اید که طعم پنیر

or ice cream with.

یا بستنی با آن دارد.

I don't think there's such a thing.

من فکر نمی کنم چنین چیزی وجود داشته باشد.

There is Italy I think. Yes, but there should be there should be one here.

من فکر می کنم ایتالیا وجود دارد. بله، اما باید یکی در اینجا وجود داشته باشد.

There should be a type of ice cream here that you can buy.

باید یک نوع بستنی در اینجا وجود داشته باشد که بتوانید آن را بخرید.

And it has little pieces of cheese.

و دارای تکه های کوچک پنیر است.

So what is Parmigiano?

پس پارمیجانو چیست؟

Is that is that cheese?

این همان پنیر است؟

Is it parmesan?

پارمزان هست؟

Is it parmesan cheese.

آیا پنیر پارمزان است؟

Yes, it sounds like that we put here in minestrone soup.

بله، به نظر می رسد که ما اینجا در سوپ مینسترون قرار دادیم.

Palmira is going to walk the dog back

پالمیرا قصد دارد سگ را به عقب برگرداند

and on the way she's going to buy some ice cream.

و در راه می خواهد بستنی بخرد.

Or are you going to her local ice cream shop?

یا به بستنی فروشی محلی او می روید؟

Uh, for a walk with my friend's dog.

برای پیاده روی با سگ دوستم

So you're a dog walker, so see you later. And also a big

بنابراین شما یک سگ گردان هستید، پس شما را بعدا می بینیم. و همچنین کمک بزرگی

help to your dog as well.

به سگ شماست.

Isn't that nice?

این خوب نیست؟

Yes, to the dog is not barking.

بله، به سگ پارس نمی کند.

Know that

بدانید که

I'm feeling hungry.

من احساس گرسنگی می کنم.

We're talking about food.

ما در مورد غذا صحبت می کنیم.

We've got. We've got chocolates in front of us, Mr. Duncan.

ما داریم. ما شکلات جلوی خودمون داریم، آقای دانکن.

We're talking about ice cream that we were talking about.

ما در مورد بستنی صحبت می کنیم که در مورد آن صحبت می کردیم.

Toast. Toast.

نان تست. نان تست.

Oh, by the way, we didn't explain the other meaning of toast. Yes.

اوه، اتفاقاً معنی دیگر نان تست را توضیح ندادیم. آره.

So toast is obviously bread

بنابراین نان تست بدیهی است نانی است

that is sort of toasted, i.e.

که به نوعی برشته شده است، یعنی

slightly burnt. Yes.

کمی سوخته است. آره.

So so maybe you you will make the toast you will heat the toast using direct heat

بنابراین شاید شما نان تست را درست کنید، نان تست را با حرارت مستقیم گرم کنید

and it will slowly go brown on the outside.

و به آرامی از بیرون قهوه ای شود.

So that is toast.

بنابراین آن نان تست است.

However, it can also be used as a verb.

با این حال می توان از آن به عنوان فعل نیز استفاده کرد.

If you are making toast,

اگر نان تست درست می کنید

if you put your toast in the toaster,

، اگر نان تست خود را در توستر

you toast something.

بگذارید، چیزی برشته می کنید.

However, there is another verb, isn't there another verb for toast? Yes.

با این حال، یک فعل دیگر وجود دارد ، آیا فعل دیگری برای نان تست وجود ندارد؟ آره.

If you're celebrating something

اگر در حال جشن گرفتن چیزی

and you have maybe a glass of champagne or a bottle of water, it's somebody's birthday.

هستید و شاید یک لیوان شامپاین یا یک بطری آب دارید، تولد کسی است.

Yes, maybe.

بله شاید.

Yes, you might.

بله، شما ممکن است.

You toast them.

شما آنها را برشته می کنید.

You're celebrating. Cheers.

شما جشن می گیرید به سلامتی.

Raise your glass. Cheers. Cheers.

لیوانت را بالا بیاور به سلامتی. به سلامتی.

And you say I am going to make a toast.

و شما می گویید من می خواهم نان تست درست کنم.

To Mr. Duncan.

به آقای دانکن

It is his birthday today.

امروز تولدش است.

Can we all say happy birthday to Mr.

آیا همه ما می توانیم تولد آقای

Duncan? Isn't that nice? So you are toast.

دانکن را تبریک بگوییم؟ این خوب نیست؟ پس تو نان تست هستی

It just means you are inviting some kind of speech, doesn't it, really?

این فقط به این معنی است که شما از نوعی سخنرانی دعوت می کنید، اینطور نیست؟

Or. Or just.

یا. یا فقط.

Well, you're getting everyone to join together in the in the celebration.

خوب، شما همه را وادار می کنید که در جشن با هم بپیوندند.

It So at a wedding you will toast the wedding party

بنابراین در یک عروسی جشن عروسی را

to the bride and bridegroom.

برای عروس و داماد نان تست خواهید کرد.

A toast, happy and long life in your marriage.

نان تست، زندگی شاد و طولانی در ازدواج شما.

And then you will have a drink.

و سپس یک نوشیدنی می خورید.

You probably have champagne. Happy birthday, Mr. Duncan.

احتمالا شامپاین دارید. تولدت مبارک آقای دانکن

Many happy returns for the day.

بسیاری از بازگشت های مبارک برای روز.

Hope you live long and prosper as the Klingons say.

امیدوارم همانطور که کلینگون ها می گویند طولانی و موفق باشید.

Yes, it was toast.

بله نان تست بود

Is it the Klingons or the Vulcans of the celebration?

آیا کلینگون ها یا ولکان های جشن؟

Oh, it's the Vulcans, not the Klingons.

اوه، این ولکان ها هستند، نه کلینگون ها.

The Klingons say a cult.

کلینگون ها می گویند یک فرقه.

Oh, no. Oh,

وای نه. اوه

something like that.

یه همچین چیزی

It sounds like Welsh.

به نظر ولزی میاد

We got any Klingons.

کلینگون داریم.

Does that

have we got any Klingons watching?

آیا کلینگونی داریم که تماشا می‌کند؟

You were trying to learn English.

تو سعی میکردی انگلیسی یاد بگیری

Did you have to say that?

مجبور بودی اینو بگی؟

Of course there is another meaning to the word Klingon.

البته کلمه کلینگون معنای دیگری نیز دارد.

I get a lot of Klingons sometimes.

من گاهی کلینگون های زیادی می گیرم.

Oh, nerves spilt everything down me.

آخه اعصاب همه چیز رو سرم ریخت

I've got water now.

من الان آب دارم

But you have to do that.

اما شما باید این کار را انجام دهید.

Mr. Steve does that quite often.

آقای استیو اغلب این کار را انجام می دهد.

So Klingons are obviously, you know,

بنابراین واضح است که کلینگون ها

an alien race seen in Star Trek.

یک نژاد بیگانه هستند که در Star Trek دیده می شود.

They're warriors alien warrior race and a warrior race from from the planet.

آنها از نژاد جنگجوی بیگانه جنگجو و یک نژاد جنگجو از سیاره زمین هستند.

What are Klingons?

کلینگون ها چیست؟

What are they from?

آنها از چه چیزی هستند؟

I was thinking of that. What planet the Klingons come from.

داشتم به اون فکر میکردم کلینگون ها از چه سیاره ای آمده اند.

Yes I do.

بله انجام می دهم.

You know, I've got I've got one on my starboard side, you know, covered in water. Mr.

می‌دانی، من یکی را در سمت راستم دارم، می‌دانی، پوشیده از آب. آقای

Duncan. I've got Klingons on the starboard side.

دانکن من کلینگون ها را در سمت راست دارم.

Yes, that's the song, isn't it?

بله، آهنگ همین است، اینطور نیست؟

But yes.

So what planet?

اما بله.

پس چه سیاره ای؟

A Klingons from Mr.

یک کلینگون از آقای

Duncan, do you know?

دانکن، آیا می دانید؟

Does anybody know what planet Klingons come to?

آیا کسی می داند کلینگون به کدام سیاره آمده است؟

If you are a Star Trek fan, which I doubt that

اگر از طرفداران Star Trek هستید، من شک دارم

we've got many watching, but

که ما تعداد زیادی آن را تماشا کرده باشیم،

what planet do Klingons come from?

اما کلینگون ها از کدام سیاره آمده اند؟

Where?

جایی که؟

Where do your Klingons come?

کلینگون های شما کجا می آیند؟

So we know where. We know where. Vulcan come from.

پس می دانیم کجاست. می دانیم کجاست. Vulcan از.

They come from Planet Vulcan.

آنها از سیاره ولکان آمده اند.

Yes, but maybe they come from Klingon.

بله، اما شاید آنها از کلینگون آمده باشند.

But where the Klingons come from, the planet Klingon

اما از جایی که کلینگون ها از آنجا می آیند، سیاره کلینگون

can everyone please stop saying Klingon?

می توانند لطفاً از گفتن کلینگون دست بردارند؟

Well, we better get it out of the way.

خوب، بهتر است آن را از سر راه برداریم.

We better explain the other.

بهتر است دیگری را توضیح دهیم.

Oh, no meaning for the word Klinghoffer.

اوه، معنایی برای کلمه Klinghoffer وجود ندارد.

No, because it's disgusting. It is disgusting.

نه، چون منزجر کننده است. منزجر کننده است.

It refers to people who, you know, if you don't wipe your bottom properly

به افرادی اطلاق می‌شود که می‌دانید اگر بعد از مدفوع، کف خود را درست پاک نکنید

after having a poop and we say that you have Klingons, it's disgust.

و ما بگوییم کلینگون دارید، انزجار است.

I'm sorry. It is disgust.

متاسفم. انزجار است.

If you are eating your meal at the moment I do apologise, but it is my birthday

اگر در حال حاضر غذای خود را می خورید، من عذرخواهی می کنم، اما تولد من است

and I am allowed to be slightly disgusting now and again.

و اجازه دارم گاهی اوقات کمی نفرت انگیز باشم.

It's a new rule.

این یک قانون جدید است.

It's a sort of it's a word to describe something

این به نوعی کلمه ای است برای توصیف اتفاقی

not very nice happening in the nether regions.

نه چندان خوب که در مناطق پایین رخ می دهد.

Christina says Marzipan Do. You know what?

کریستینا می گوید مارزیپان دو. میدونی چیه؟

You don't see marzipan very often anymore.

دیگر مارزیپان را زیاد نمی بینید.

Everything used to have marzipan on it, covering it.

قبلاً روی همه چیز مارزیپان بود که روی آن را می پوشاند.

You don't see marzipan meanwhile anymore.

در ضمن دیگر مارزیپان را نمی بینید.

You often see it on wedding cakes.

اغلب آن را روی کیک های عروسی می بینید.

Wedding cakes will often have marzipan.

کیک های عروسی اغلب مارزیپان دارند.

And that's made with almond, isn't it? It is.

و با بادام درست می شود، اینطور نیست؟ این است.

It is almonds or almonds. Yes.

بادام یا بادام است. آره. وقتی می گویید بادام است،

You can pronounce that in two different ways when you say almonds is.

می توانید آن را به دو روش مختلف تلفظ کنید .

But if you look at the spelling of it, you

اما اگر به املای آن نگاه کنید، شما

and some people do pronounce it almonds.

و برخی افراد آن را بادام تلفظ می کنید.

I would have thought I thought you would have pronounced it aliments.

من فکر می کردم فکر می کردم شما آن را aliments تلفظ می کنید.

No, but it's almonds.

نه، اما بادام است.

Oh well that's how you pronounce the L.

اوه خوب، شما L. No را اینگونه تلفظ می کنید

No, but some people do, so it doesn't matter as long as they know that you.

، اما برخی افراد این کار را انجام می دهند، بنابراین تا زمانی که آنها شما را می دانند مهم نیست.

You're all about nuts.

شما همه چیز در مورد آجیل هستید.

Nobody is the slightest interest has the slightest interest in Star Trek

هیچکس کوچکترین علاقه ای به پیشتازان فضا

because nobody has told us what planet Klingons come from.

ندارد زیرا هیچ کس به ما نگفته است که کلینگون ها از چه سیاره ای آمده اند.

No, I know where they can be,

نه، من می دانم که آنها کجا می توانند باشند،

but we know where they can be closer to home. Yes.

اما می دانیم کجا می توانند به خانه نزدیکتر باشند. آره.

And that would that be the verb?

و آیا این فعل خواهد بود؟

They might be they might be from Uranus.

آنها ممکن است از اورانوس باشند.

Vitus is now.

ویتوس الان هست

I see. You see.

می بینم. می بینید.

Yeah. You see. He's not just a pretty face.

آره می بینید. او فقط یک چهره زیبا نیست.

There is a brain up here.

اینجا یک مغز هست

There is, Cronus says Ni trem.

کرونوس می گوید Ni trem وجود دارد.

Oh, that's right. I think it is. I think you're right.

اوه، درست است. من فکر میکنم که هست. فکر می کنم حق با شماست.

Chronos has changed because you mentioned Cronus earlier.

Chronos تغییر کرده است زیرا قبلاً به Cronus اشاره کردید.

Yeah, we should have known that, but with a K.

بله، ما باید این را می دانستیم، اما با یک K.

So that's the homeworld of the Klingon tribunals with a K, not with a C.

پس این دنیای اصلی دادگاه های کلینگون با K است، نه با C.

Oh, I see.

But it sounds the same, doesn't it?

اوه، می بینم.

اما به نظر یکسان است، اینطور نیست؟

It sounds the same, yes.

صداش همینه، بله

They're from Cronus, Klingons, from Chronos.

آنها از کرونوس، کلینگون، از کرونوس هستند.

There you go.

شما بروید.

So are they always, you know, are they very particular with their time?

بنابراین آیا آنها همیشه، می دانید، آیا آنها با زمان خود بسیار خاص هستند؟

Has they always on time?

آیا آنها همیشه به موقع هستند؟

Have their battles? No.

نبردهای خود را دارند؟

There we go.

نه.

So Vitus, so inspired by our talk of ice cream, is now actually eating ice cream.

بنابراین Vitus که از صحبت های ما در مورد بستنی الهام گرفته شده است، اکنون در واقع در حال خوردن بستنی است.

You're kidding.

شوخی می کنی.

No, that's what Beta says.

نه، این چیزی است که بتا می گوید.

Hey, what flavour is it? Beta? Yes. Please tell us.

هی چه طعمی داره بتا؟ آره. لطفا به ما بگویید.

Please tell us.

لطفا به ما بگویید.

You're already making me suffer.

تو از قبل من را رنج می دهی

So now you have to tell me what the ice cream actually. Yes.

خب حالا باید به من بگی واقعا چه بستنی . آره.

What flavour is it?

چه طعمی داره؟

It's not Klingon flavour, is it? Klingon flavour?

این طعم کلینگون نیست، درست است؟ طعم کلینگون؟

My favourite ice cream is blue

بستنی مورد علاقه من آبی

in Spain Alba and B 95.

در اسپانیا آلبا و B 95 است.

We've got a particular type of ice cream that is blue in Spain.

ما نوع خاصی از بستنی داریم که در اسپانیا آبی است.

I mean, call it

منظورم این است که آن را

p2 fo the two bit of food I do for that.

p2 برای دو بیت غذایی که برای آن انجام می‌دهم، بنامید.

Sounds nice. Blue ice cream. Blue two.

بنظر خوب میاد. بستنی آبی. آبی دو.

What what flavour? That.

چه طعمی که

It's not fair, says Petra. No, it isn't.

پترا می گوید این عادلانه نیست. نه، اینطور نیست.

No, it is not fair, Vitus.

نه، منصفانه نیست، ویتوس.

Vitus is now taunting us.

ویتوس در حال حاضر ما را مسخره می کند.

Taunting, taunting. He's making us all suffer.

تمسخر، تمسخر. او همه ما را رنج می دهد.

He's saying, Look, I have ice cream and you don't, and you would be right.

او می گوید، ببین، من بستنی دارم و تو نه، و حق با توست.

We don't we don't have any ice cream.

ما که هیچ بستنی نداریم.

Anarchy.

هرج و مرج.

There is an ice cream maker at home, homemade ice cream without colouring and additives.

یک بستنی ساز در خانه وجود دارد، بستنی خانگی بدون رنگ و مواد افزودنی.

So in dark, he's got an ice cream maker. Mm hmm.

بنابراین در تاریکی، او یک بستنی ساز دارد. مم هوم

And can buy these we I bought one years ago.

و می توانم اینهایی را که یک سال پیش خریدم، بخرم.

And you know what?

میدونی چیه؟

You know what happens when you buy these devices like bread makers?

می دانید با خرید این وسایل مانند نان ساز چه اتفاقی می افتد؟

You used it.

Ice cream makers. I think you used it twice. Exactly.

استفاده کردی

بستنی ساز. فکر کنم دوبار استفاده کردی دقیقا.

And then never used it ever again.

و سپس دیگر هرگز از آن استفاده نکرد.

It's in the cupboard and we've never used it since because it's a bit

این در کمد است و ما هرگز از آن استفاده نکرده‌ایم زیرا کمی

well a laborious it's not very good one.

خوب است و خیلی هم خوب نیست.

Can I say hello to the duchess.

آیا می توانم به دوشس سلام کنم؟

We have the duchess here.

ما دوشس را اینجا داریم.

Yes, hello duchess.

بله، سلام دوشس.

Yes, Mr.

بله، آقای

Duncan and Mr. Steve, how are you today?

دانکن و آقای استیو، امروز چطور هستید؟

I'm in a good mood.

حالم خوبه

The reason is because it is my birthday today. Yes.

دلیلش این است که امروز تولد من است. آره.

Mr. Steve is trying to burst my balloon.

آقای استیو در حال تلاش برای ترکیدن بادکنک من است.

A little pin a pain.

یه سوزن کوچولو یه درد

You've got a you're going to try and just put it down.

شما باید امتحان کنید و فقط آن را کنار بگذارید.

Oh, yes, there it is.

اوه، بله، وجود دارد.

I nearly said something then.

اون موقع نزدیک بود یه چیزی بگم

Now you don't have to apologise, Vitus.

حالا لازم نیست عذرخواهی کنی، ویتوس.

We like to know that things are going on.

ما دوست داریم بدانیم که همه چیز در جریان است.

We are inspiring people to do things.

ما در حال الهام بخشیدن به مردم برای انجام کارها هستیم.

We live so wonderful.

ما خیلی فوق العاده زندگی می کنیم

Enjoy your vanilla ice cream.

از بستنی وانیلی خود لذت ببرید.

We might have some tonight at the restaurant where I'm taking you out.

شاید امشب در رستورانی که دارم شما را بیرون می برم کمی بخوریم.

Yes, yes, we might we might have some sort of that all the time to me, Mr.

بله، بله، ممکن است ما همیشه یک جورهایی از آن را برای من داشته باشیم، آقای

Toki, putting things in the face. Um.

توکی، در حالی که همه چیز را به رخ می کشد. ام

Oh. Vittoria uses a yoghurt maker every day

اوه ویتوریا هر روز از یک ماست‌ساز استفاده

that they're sending out thoughts of buying a yoghurt maker.

می‌کند تا فکر خرید ماست‌ساز را بفرستد.

I think that will that will end up in the same cupboard as the ice cream maker and the bread maker.

من فکر می کنم که این اراده به همان کمد بستنی ساز و نان ساز ختم می شود.

We are using the slow cooker, though, but we didn't buy that.

اگرچه ما از آرام پز استفاده می کنیم، اما آن را نخریدیم.

We were given that. Yes. Your mum.

این به ما داده شد. آره. مامانت

Yes. We're using the slow cooker all the time

آره. ما همیشه از آرام پز استفاده می کنیم

because it's only like 120 watts

زیرا فقط 120 وات است

and our electricity bills have come down because we're not using the the

و قبوض برق ما کاهش یافته است زیرا ما

oven very often now we're only using the slow cooker

اغلب از اجاق گاز استفاده نمی کنیم اکنون فقط از آرام پز استفاده می

and it's like a 10th of the amount of energy that it uses.

کنیم و مانند 10 ام است. مقدار انرژی که مصرف می کند

So, so later this year, because of all of the energy bills are becoming higher and higher.

بنابراین، پس از این سال، به دلیل تمام قبوض انرژی در حال تبدیل شدن بیشتر و بالاتر است.

We I think Mr.

ما فکر می کنم آقای

Steve, myself, we will have to we will have to sit in front of a candle to keep ourselves warm.

استیو، خودم، مجبوریم باید جلوی یک شمع بنشینیم تا خودمان را گرم کنیم.

And that's it.

و بس.

That's all we will be able to do, because everything will be too expensive.

این تنها کاری است که ما قادر خواهیم بود انجام دهیم، زیرا همه چیز بسیار گران خواهد بود.

But we have at least we have the slow cooker like this

اما ما حداقل آهسته‌پزی داریم مثل این

candle remain not quite the same as that

شمع کاملاً مثل آن باقی نمی‌ماند،

because it's not that what's happening this I don't know why this keeps coming off.

زیرا اینطور نیست که چه اتفاقی می‌افتد، من نمی‌دانم چرا این شمع مدام خاموش می‌شود.

It's because of the heat.

به خاطر گرما هستش

But blow your candle again, Mr. Duncan.

اما دوباره شمع خود را فوت کن، آقای دانکن.

On the count of three. Okay.

در شمارش سه. باشه.

A birthday candle.

یه شمع تولد

One, two, three.

یک دو سه.

Thank you.

متشکرم.

Very sweet place up again.

دوباره جای خیلی شیرین

Yes, we do this sometimes a lighter.

بله، ما گاهی اوقات این کار را با فندک انجام می دهیم.

Did we do this earlier? One make a wish.

آیا ما این کار را زودتر انجام دادیم؟ یکی آرزو کنه

One, two, three.

یک دو سه.

It didn't come true.

درست نشد.

Unfortunately, the wish did not come true.

متأسفانه آرزو محقق نشد.

I don't know. It's so hot in here.

من نمی دانم. اینجا خیلی گرمه

Even this won't stick to my hat.

حتی این به کلاه من نمی چسبد.

It keeps.

It keeps coming off. The glue is melting.

نگه می دارد.

مدام خاموش می شود. چسب در حال ذوب شدن است.

Look, it's so hot in here.

ببین اینجا خیلی گرمه

Everything's melting, including me.

همه چیز در حال ذوب شدن است، از جمله من.

Just wishes you lots of happiness in the coming future.

فقط برای شما آرزوی خوشبختی زیادی در آینده دارد.

I need it.

من به آن نیاز دارم.

It might one day. Who?

ممکن است یک روز سازمان بهداشت جهانی؟

Ah, I think one day I will have some happiness.

آه، من فکر می کنم یک روز یک مقدار خوشحالی خواهم داشت.

One day, maybe foetuses.

یک روز، شاید جنین.

The tragedy of getting old.

تراژدی پیر شدن

So many candles and so little cake.

شمع زیاد و کیک خیلی کم.

Yes, well, you have to be careful, because at the moment no one can have birthday parties.

بله، خوب، شما باید مراقب باشید، زیرا در حال حاضر هیچ کس نمی تواند جشن تولد بگیرد.

Did you know that here in England they've actually banned birthday parties

آیا می‌دانستید که اینجا در انگلستان جشن تولد را ممنوع کرده‌اند،

because no one can actually have a birthday cake with candles on because it's a fire hazard

زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند کیک تولد با شمع روی آن داشته باشد، زیرا خطر آتش‌سوزی است،

so that they've actually banned the sale of birthday cakes.

بنابراین در واقع فروش کیک تولد را ممنوع کرده‌اند.

So instead, you just have to sit and look at a slice of bread.

بنابراین در عوض، شما فقط باید بنشینید و به یک تکه نان نگاه کنید.

Is that Mr. Duncan?

آیا آن آقای دانکن است؟

You have to look at a slice of bread instead.

به جای آن باید به یک تکه نان نگاه کنید.

Where have they banned birthday cake? England.

کجا کیک تولد را ممنوع کرده اند؟ انگلستان.

They banned birthday cakes.

کیک تولد را ممنوع کردند.

They banned them because you can't light candles.

آنها را ممنوع کردند زیرا نمی توانید شمع روشن کنید.

You're joking to blow them out.

شوخی میکنی که منفجرشون کنی

Why don't they just ban candles? No.

چرا فقط شمع را ممنوع نمی کنند؟ نه

Well, well, quite often they will be lit on birthday cakes

، خوب، اغلب اوقات روی کیک های تولد

and barbecues as well.

و کباب ها نیز روشن می شوند.

Outside barbecue, they banned those.

کباب بیرون از خانه، آنها را ممنوع کردند.

You're going to ban those? I don't think they've banned birthday cakes.

آیا آنها را تحریم می کنید؟ فکر نمی کنم کیک تولد را ممنوع کرده باشند.

You can't you can't have barbecues anymore.

شما نمی توانید دیگر نمی توانید باربیکیو بخورید.

No, that is true.

نه، این درست است.

Because your your barbecue might fall over and then everything will catch fire.

زیرا ممکن است کباب شما بیفتد و همه چیز آتش بگیرد.

Well,

خوب،

there was a horrible,

horrible story a few weeks ago, you know, when we had those 40 degrees.

چند هفته پیش یک داستان وحشتناک و وحشتناک وجود داشت، می دانید، زمانی که ما آن 40 درجه را داشتیم.

Okay, we're going to just cheer everyone up.

خوب، ما فقط به همه روحیه می دهیم.

Well, no, I was expecting when everyone's having fires, but there was

خوب، نه، من انتظار داشتم که همه آتش‌سوزی کنند، اما چنین چیزی وجود داشت

this very and usually it's never happened before near to London.

و معمولاً قبلاً در نزدیکی لندن اتفاق نیفتاده است.

Oh, grass fire. Yes.

آه، آتش علف. آره.

Led to a lot of homes spread

منجر به گسترش خانه های زیادی شد

the fire went into other people's gardens and burnt the houses down.

، آتش به باغ های دیگران رفت و خانه ها را سوزاند.

This was on the outskirts of London.

این در حومه لندن بود.

And you know what started the fire, Mr.

و می دانید چه چیزی باعث آتش سوزی شد، آقای

Duncan, was it?

دانکن، این بود؟

It was a compost heap, not a birthday cake?

این یک کپه کمپوست بود، نه یک کیک تولد؟

No. Somebody because in the UK

نه. یکی چون در

it's very popular for gardeners

بریتانیا برای باغبانان بسیار محبوب

to put all the waste, say you are cutting the grass

است که همه زباله ها را بریزند، بگویند که شما علف را

and you have the grass cuttings, you're cutting down,

می برید و قلمه های علف دارید، شما در

you're trimming your bushes and you have lots of leaves and lots of greenery

حال قطع کردن هستید، بوته های خود را کوتاه می کنید و برگ های زیادی دارید و فضای سبز زیادی دارد

and instead of putting it into a bin, people make a compost heap.

و مردم به جای گذاشتن آن در سطل زباله ، یک توده کمپوست درست می کنند.

A compost heap, yes.

یک انبوه کمپوست، بله.

So all the green matter breaks down in the compost heap.

بنابراین تمام ماده سبز در توده کمپوست تجزیه می شود.

And then after a year or two, you can then it all breaks down.

و بعد از یک یا دو سال، می توانید همه چیز خراب شود.

Then you can put that on your garden.

سپس می توانید آن را در باغ خود قرار دهید.

So why did it catch fire?

پس چرا آتش گرفت؟

Well, compost heaps get very hot in the middle,

خوب، توده‌های کمپوست وسط

very hot once you put grass cuttings and leaves and all sorts of things

خیلی داغ می‌شوند، وقتی قلمه‌ها و برگ‌های علف و انواع چیزها را روی آن قرار می‌دهید

and on top and cuttings from bushes and things, it all breaks down and gets very hot.

و قلمه‌های بوته‌ها و چیزها را می‌گذارید ، همه چیز خراب می‌شود و خیلی گرم می‌شود.

The bacteria generate a lot of heat.

باکتری ها گرمای زیادی تولید می کنند.

So organic matter, organic matter breaking down generates a lot of heat, but it's all in a big pile.

بنابراین، مواد آلی، مواد آلی که تجزیه می شوند، گرمای زیادی تولید می کنند، اما همه اینها در یک توده بزرگ است.

And what's happened is that the actually was so hot,

و آنچه اتفاق افتاده این است که در واقع آنقدر داغ بود

it caught fire and then set fire to other people's houses.

که آتش گرفت و سپس خانه های دیگران را آتش زد.

So be careful.

خیلی مراقب باش.

Be careful of having it must have been a very big compost heap.

مراقب باشید که آن باید یک توده کمپوست بسیار بزرگ باشد.

And of course, people often put them, they make their own with wood, wooden.

و البته، مردم اغلب آنها را قرار می دهند، آنها خود را با چوب، چوبی می سازند.

They make like a wooden cage out of out of wood and then put the compost inside.

از چوب مانند قفس چوبی درست می کنند و سپس کمپوست را داخل آن می گذارند.

So it must have got so hot it set fire to the wooden structure around it.

بنابراین باید آنقدر داغ شده باشد که سازه چوبی اطرافش را آتش زده است.

So yeah.

پس آره.

And then because everything was dry, the fire spread really spread.

و سپس چون همه چیز خشک بود ، آتش واقعا گسترش یافت.

So somebody was doing something to save the planet with a compost heap. Yes.

بنابراین یک نفر برای نجات سیاره با یک توده کمپوست کاری انجام می داد . آره.

To mulch on the garden, which then burnt down a lot of houses

مالچ پاشی روی باغ، که سپس بسیاری از خانه ها را سوزاند

and created some released CO2 into the atmosphere.

و مقداری CO2 آزاد شده در جو ایجاد کرد.

Well, that's something I want to know.

خوب، این چیزی است که من می خواهم بدانم.

All these fires that are taking place across France, Spain, Italy,

تمام این آتش سوزی هایی که در سراسر فرانسه، اسپانیا، ایتالیا،

Portugal, states, Australia, how much CO2 do they generate?

پرتغال، ایالت ها، استرالیا رخ می دهد، چقدر CO2 تولید می کنند؟

Just every country in the world is having a fire now. Yes.

در حال حاضر همه کشورهای جهان در حال آتش سوزی هستند. آره.

So how much CO2 is being released into the atmosphere when

پس چه مقدار CO2 در جو منتشر می شود که

thousands of hectares of land.

هزاران هکتار زمین وجود دارد.

Hectares? Yes.

هکتار؟ آره.

What is what is a hectare?

هکتار چیست؟

So yes, you measure sort of land area don't you, in hectares.

بنابراین بله، شما سطح زمین را در هکتار اندازه می گیرید، نه.

I like acres.

من هکتارها را دوست دارم

Well acres but there are so many, so many acres in a hectare and I don't know what that is now.

خوب هکتارها، اما در یک هکتار این همه هکتار وجود دارد و من نمی دانم الان چیست.

Heck is it seven or six or something. I don't know.

هک این هفت یا شش یا چیزی است. من نمی دانم.

Don't ask me.

از من نپرس

I don't know what a hectare is in a measurement.

من نمی دانم یک هکتار در اندازه گیری چیست.

I what an acre is, but an acre that is an acre is I think a football pitch is about

من یک هکتار است، اما یک هکتار که یک هکتار است، فکر می کنم یک زمین فوتبال است

and I was sitting down for so long last night I ended up with a couple of acres

و من دیشب برای مدت طولانی نشسته بودم و در نهایت به یک دو هکتار زمین

I think a football pitch is

رسیدم، فکر می کنم یک زمین فوتبال

maybe slightly less or slightly

شاید کمی کمتر یا کمی باشد.

bigger than an acre, and that's much more clear.

بزرگتر از یک هکتار، و این بسیار واضح تر است.

But A hectare is so many acres, but I don't know what it is.

اما یک هکتار آنقدر جریب است، اما من نمی دانم چیست.

Somebody can look it up and I can Google it when we're on.

کسی می‌تواند آن را جستجو کند و من می‌توانم آن را در گوگل جستجو کنم.

So the point is the point is like tens of thousands of hectares of land are all burning.

بنابراین نکته اینجاست که ده ها هزار هکتار زمین در حال سوختن است.

That's releasing lots of CO2.

این مقدار زیادی CO2 آزاد می کند.

But how much in proportion to, you know, driving a car, for example?

اما می دانید که مثلا چقدر به نسبت رانندگی با ماشین؟

Yes, I want to know, you know, if you burn

بله، می‌خواهم بدانم، می‌دانید، اگر

a thousand hectares of land, well, you know, this is not happening on purpose.

هزار هکتار زمین را بسوزانید، خوب، می‌دانید که این اتفاق عمدا نمی‌شود.

I know it is.

می دانم که هست.

In fact, I like to think if this is a sort of cycle.

در واقع، من دوست دارم فکر کنم که آیا این یک نوع چرخه است.

So you have the cycle of heat increasing

بنابراین چرخه گرما افزایش می یابد

and then everything becomes dry and then you have fires,

و سپس همه چیز خشک می شود و سپس آتش می گیرید

which then of course pollutes the atmosphere even more.

که البته بعد از آن جو را بیشتر آلوده می کند.

Yeah. So it's a little bit like a cycle.

آره بنابراین کمی شبیه یک چرخه است.

I like to see the weather and the seasons and everything

من دوست دارم آب و هوا و فصول و هر

that happens in nature as a cycle and I think everything is so in nature.

اتفاقی که در طبیعت رخ می دهد را به صورت یک چرخه ببینم و فکر می کنم همه چیز در طبیعت این گونه است.

Everything is a cycle or circle.

همه چیز یک چرخه یا دایره است.

So as you go round and round you see the same things happening.

بنابراین وقتی دور و بر می‌چرخید، می‌بینید که همان اتفاقات در حال وقوع است.

But each time it goes round, the problem increases.

اما هر بار که دور می شود، مشکل بیشتر می شود.

And I think that's what's happening at the moment.

و من فکر می کنم این چیزی است که در حال حاضر اتفاق می افتد.

So because one thing has an impact on another thing,

بنابراین به این دلیل که یک چیز روی چیز دیگر تأثیر می گذارد،

which then creates an even worse problem. Yes.

که بعداً مشکل بدتری ایجاد می کند. آره.

And it goes round and round forever.

و برای همیشه دور و بر می گردد.

Ever.

همیشه.

Uh, Giovanni.

اوه، جیووانی

Giovanni, why do you say like like that?

جیووانی چرا اینطوری میگی؟

Because it's Italian.

چون ایتالیایی است.

Yes, that's what I knew, too, that day.

بله، آن روز هم همین را می دانستم.

I think I've done that correctly.

فکر می کنم این کار را به درستی انجام داده ام.

So has asked about your air.

بنابراین در مورد هوای شما پرسیده است.

Fryer has remembered.

فرایر به یاد آورده است.

Oh, the air.

اوه هوا

Now, that was a present as well, wasn't it?

حالا این هم یک هدیه بود، اینطور نیست؟

Giovanni Rossetti

Giovanni Rossetti

I have a nice, fluffy, frozen single link.

من یک لینک واحد خوب، کرکی و منجمد دارم.

I'll have you frozen. We haven't. Yes.

من تو را منجمد می کنم. ما نکرده ایم. آره.

Oh we haven't frozen in a particularly nice.

اوه ما در یک به خصوص خوب منجمد نیست.

Oh it's you know it's just you I think every frozen.

اوه، تو می‌دانی که فکر می‌کنم فقط تو هستی.

Are we still online. Yes.

آیا ما هنوز آنلاین هستیم آره.

Well I'm still, I'm still moving on mine so we're okay.

خوب من هنوز هستم، من هنوز دارم روی خودم حرکت می کنم پس ما خوب هستیم.

So it must be this.

I've had this. It's you.

پس باید این باشد.

من این را داشته ام این شما هستید.

You've done something. You've broken it.

تو یه کاری کردی تو آن را شکستی

Yes. Patches talking about awful things going on in the world.

آره. وصله هایی که در مورد چیزهای وحشتناکی که در دنیا می گذرد صحبت می کنند.

And isn't it better just to come on here and speak together?

و آیا بهتر نیست بیایید اینجا و با هم صحبت کنیم؟

Yes. Yes.

آره. آره.

Well, I always say that talking is the best way, solving any problem in any situation.

خوب، من همیشه می گویم که صحبت کردن بهترین راه است، حل هر مشکلی در هر شرایطی.

And one of the problems with many relationships, whether it's in the family

و یکی از مشکلات بسیاری از روابط، چه در خانواده باشد

or maybe in a marriage or even between two countries

یا شاید در ازدواج یا حتی بین دو کشور

or two people with opposing views,

یا دو نفر با دیدگاه های متضاد،

once they stop talking, that is when you have the problem. The

زمانی که صحبت نمی کنند، آن موقع است که شما مشکل دارید.

I forget how long we sang on for Mr.

فراموش کردم که چقدر برای آقای

Duncan. I'm getting hungry. You are getting hungry, are you?

دانکن خواندیم. دارم گرسنه میشم داری گرسنه میشی، نه؟

We will stay for a few more moments and then we will go.

چند لحظه دیگر می مانیم و بعد می رویم.

We will go and we are going to celebrate my birthday.

میریم و تولدم رو جشن میگیریم.

I don't think we're going into the garden because.

من فکر نمی کنم ما به باغ برویم زیرا.

Well, here it is. Look at look at the garden.

خب، اینجاست. به باغ نگاه کن

I have to say, the garden does look nice on camera there it is at the moment outside.

باید بگویم، باغ در جلوی دوربین خوب به نظر می رسد، در حال حاضر بیرون است.

So you can see everything looks lovely, although it is a little bit dry.

بنابراین می توانید ببینید که همه چیز زیبا به نظر می رسد، اگرچه کمی خشک است.

Some of some of Mr.

برخی از برخی از آقای

Bush's are not very well at the moment.

بوش در حال حاضر چندان خوب نیستند.

Well we are probably they are talking about well certain parts of the UK already have a hope.

خب، احتمالاً آنها در مورد بخش‌های خاصی از بریتانیا صحبت می‌کنند که امیدوار است.

Oh host pipe band.

اوه باند لوله میزبان.

I was just about.

من فقط در مورد

What was that.

I was just burping that as I was speaking. Mr. Duncan.

آن چه بود.

همینطور که داشتم حرف میزدم آروغ میزدم آقای دانکن

Lovely. Um,

دوست داشتني. اوم

is so yes, they're talking about having a

، بله، آنها در مورد

hosepipe ban, having a hoop.

ممنوعیت شلنگ، داشتن حلقه صحبت می کنند.

So obviously if you might use a hose

پس بدیهی است که اگر ممکن است از شلنگ

to clean your car to water your garden,

برای تمیز کردن ماشین خود برای آبیاری باغ خود استفاده کنید،

um, and activities like that, if there's a shortage of water

امم، و فعالیت هایی مانند آن، اگر کمبود آب وجود دارد

and I think we are now in officially in, in a drought.

و فکر می کنم ما اکنون رسماً در خشکسالی هستیم.

Yes, I think it's official.

بله فکر کنم رسمی باشه

We've had many consecutive days of high temperatures

ما چندین روز متوالی با درجه حرارت بالا

and no rain over many parts of England.

و بدون باران در بسیاری از مناطق انگلستان داشته ایم.

And now it's official, isn't it?

و الان رسمی شده، اینطور نیست؟

Think it is the word drought.

فکر کنید کلمه خشکسالی است.

We have a drought.

خشکسالی داریم

There is now officially a water shortage,

اکنون رسماً کمبود آب وجود دارد

a drought that means a period a long period of time

، خشکسالی که به معنای دوره زمانی طولانی است

when you don't get any rainfall, a drought,

که هیچ بارندگی نمی‌بینید، خشکسالی،

uh, and you can use that word.

اوه، و می‌توانید از این کلمه استفاده کنید.

In other words, you don't have to use it to mean

به عبارت دیگر، شما لازم نیست آن را به

a drought

معنای خشکسالی

in terms of lack of water, a lack of anything, a lack of anything.

از نظر کمبود آب، کمبود چیزی ، کمبود چیزی استفاده کنید.

You can use the word drought.

می توانید از کلمه خشکسالی استفاده کنید.

Uh, probably.

اوه، احتمالا

We wouldn't do that very commonly, would you?

ما معمولاً این کار را انجام نمی دهیم، شما؟

Well, you can say a drought if there's a lack of a supply of something

خوب، اگر چیزی وجود

or maybe something that's normally available.

نداشته باشد یا شاید چیزی که به طور معمول در دسترس باشد، می‌توانید خشکسالی بگویید.

Everything everywhere.

همه چیز همه جا

But yes, it's sometimes used figuratively as well.

اما بله، گاهی اوقات به صورت مجازی نیز استفاده می شود.

But but in its general term, drought means

اما در اصطلاح کلی آن خشکسالی به معنای

water shortage, a shortage of water to the point Magdalena

کم آبی است، کمبود آب تا جایی که ماگدالنا

Magdalena is going, but she has donated she has said to PayPal.

ماگدالنا می رود، اما او به پی پال گفته است.

A little gift to you.

یک هدیه کوچک برای شما

Thanks for the work.

با تشکر از کار.

I've got to leave now. Enjoy your birthday.

الان باید برم از تولدت لذت ببر

Thank you very much as well, my colleague Magdalena.

از شما هم بسیار متشکرم، همکارم ماگدالنا.

And hopefully see you on Sunday.

و امیدوارم یکشنبه شما را ببینم.

So people are starting to go now.

بنابراین مردم اکنون شروع به رفتن کرده اند.

That's fine.

خوبه.

Someone is eating a chocolate bar.

یک نفر در حال خوردن یک تخته شکلات است.

No, they're asking if we will.

نه، آنها می پرسند که آیا ما می خواهیم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

I'm just starting to wonder whether you can read know we could have a chocolate you into chocolate.

من تازه شروع به تعجب کردم که آیا شما می توانید بخوانید و بدانید که ما می توانیم شما را به شکلات تبدیل کنیم.

Thank you to you.

با تشکر از شما.

Well, is there anything I'm worried about?

خوب، آیا چیزی وجود دارد که من نگران آن باشم؟

Is the fact that they may have melted once we start opening those,

آیا این واقعیت است که ممکن است به محض شروع به باز کردن آنها ذوب شده باشند،

this might just be this might just be liquid chocolate inside.

ممکن است این فقط شکلات مایع داخل آن باشد.

So let's have a look, shall we?

پس بیایید نگاهی بیندازیم، نه؟

I'm sure a lot of people want to see the chocolate, so I think this is a good way of ending.

من مطمئن هستم که بسیاری از مردم می خواهند شکلات را ببینند، بنابراین فکر می کنم این یک راه خوب برای پایان دادن به آن است.

Yesterday's live stream is to actually eat

پخش زنده دیروز برای خوردن

some chocolate.

مقداری شکلات است.

And this is one of my birthday presents

و این یکی از کادوهای تولد من است

that I received today amongst all the other gifts.

که امروز در میان همه هدایای دیگر دریافت کردم.

Can I say thank you very much, your lovely donations today.

می توانم بگویم از کمک های مالی امروز شما بسیار سپاسگزارم.

And apparently there are some also waiting for me on PayPal as well.

و ظاهراً برخی نیز در پی پال منتظر من هستند.

Thank you.

متشکرم.

It isn't something I do.

این کاری نیست که من انجام دهم.

I don't do it all time.

من این کار را همیشه انجام نمی دهم.

But today I can smell the chocolate.

اما امروز بوی شکلات را حس می کنم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Ooh, amazing.

اوه، شگفت انگیز

It says on the front, which is slightly worrying.

جلوش نوشته که کمی نگران کننده است.

Uh, improved recipe.

اوه، دستور العمل بهبود یافته

Yeah. Now, whenever you see that on

آره حالا، هر زمان که می‌بینید روی

one of your favourite

یکی از غذاهای مورد علاقه‌تان می‌بینید

foods, I often I now get very suspicious, because often when they say

، من اغلب اکنون بسیار مشکوک می‌شوم، زیرا اغلب وقتی می‌گویند

new improved recipe, it's never as good as the previous one.

دستور پخت جدید بهبود یافته، هرگز به خوبی قبلی نیست.

What it means is you've made changes so.

معنی آن این است که شما تغییراتی ایجاد کرده اید.

So making this product is cheaper. Exactly.

بنابراین ساخت این محصول ارزان تر است. دقیقا.

And now it will taste like crap.

و حالا مزه مزخرف خواهد داشت.

So we're telling you it's improved, but it's only improved because we're making more profit.

بنابراین ما به شما می گوییم که بهبود یافته است، اما فقط به این دلیل بهبود یافته است که ما سود بیشتری به دست می آوریم.

Steve So let us see.

استیو پس بگذار ببینیم.

Oh, yes, look at that.

اوه، بله، به آن نگاه کنید.

Oh, salvage we.

اوه ما را نجات بده

Would you like to have a look?

آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟

Shall we show?

نشان دهیم؟

Oh, look.

اوه نگاه کن.

Would you like one Steve. I would like one have one have.

آیا شما یک استیو می خواهید؟ من دوست دارم یکی داشته باشد.

You can.

تو می توانی.

Oh my goodness. They are melted Mr. Duncan.

اوه خدای من. آنها ذوب شده اند آقای دانکن.

I told you.

من به شما گفتم.

Blimey, this do

بلیمی، آیا

they feel melted? Let me go and get a spoon.

آنها احساس می کنند ذوب شده اند؟ بذار برم یه قاشق بیارم

Can I just say they've melted?

فقط می توانم بگویم که آنها ذوب شده اند؟

That they are no longer solid.

که دیگر جامد نیستند.

They've actually melted.

آنها در واقع ذوب شده اند.

Steve has gone away because they've melted.

استیو رفته است زیرا آنها ذوب شده اند.

So they are.

They're all soft. So use a spoon.

بنابراین آنها هستند.

همشون نرمن پس از قاشق استفاده کنید.

We'll have to put them in the fridge.

باید آنها را در یخچال بگذاریم.

This is now turned into a dessert.

این در حال حاضر به یک دسر تبدیل شده است.

It's another met.

Look at that.

ملاقات دیگری است.

به آن نگاه کنید.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

They've melted. Well, they've all melted.

آنها ذوب شده اند. خوب، همه آنها ذوب شده اند.

By the way, the studio is very hot in here

به هر حال، استودیو اینجا خیلی گرم است، اینجا

it is around 30, maybe 36 degrees in here.

حدود 30، شاید 36 درجه است.

The taste the same that I can. I try.

طعم همان است که من می توانم. من سعی می کنم.

So then I put them in the fridge.

بنابراین آنها را در یخچال گذاشتم.

I did not think I would using a spoon to eat know.

فکر نمی کردم از قاشق برای غذا خوردن استفاده کنم.

That's funny.

That's very funny.

جالبه.

این خیلی خنده دار است.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

They've literally melted in the

آنها به معنای واقعی کلمه در این یک فاجعه ذوب شده اند

that's a disaster. So

. بنابراین

these are supposed to be chocolates, but they're literally like dessert.

اینها قرار است شکلاتی باشند، اما به معنای واقعی کلمه مانند دسر هستند.

I'm going to put them in the fridge.

من آنها را در یخچال قرار می دهم.

Oh, my God.

اوه خدای من.

Okay, that

خوب،

those chocolates have completely melted.

آن شکلات ها کاملاً آب شده اند.

Well, I've never spooned chocolate

خب، من هرگز رنگ شکلاتی را با قاشق نخوردم

colour. Just say they are actually.

. فقط بگویید آنها در واقع هستند.

That is actually, if anything, that is better than it was before.

این در واقع، اگر چیزی باشد، بهتر از قبل است.

But then maybe it's because it's warm. Oh,

اما شاید به خاطر گرم بودن آن باشد. اوه،

that was gorgeous pictures laughing.

این عکس های زیبا بود خنده.

I'm not surprised because those chocolates were supposed to just take them out and eat them.

من تعجب نمی کنم زیرا آن شکلات ها قرار بود آنها را بیرون بیاورند و بخورند.

Were they actually in Mr. Duncan studio?

آیا آنها واقعاً در استودیوی آقای دانکن بودند؟

I bet it's throw. What's the temperature in here?

شرط می بندم پرتاب است. دمای اینجا چقدر است؟

I've just said I've just told you what, 35, 36.

من فقط گفتم که به شما گفتم چه چیزی، 35، 36.

It's all these hot lights. They've melted the chocolate.

این همه چراغ داغ است. آنها شکلات را آب کرده اند.

So has Mr. Duncan. I'm sorry. That was one of your.

همینطور آقای دانکن. متاسفم. اون یکی از تو بود

Anyway, we've put them in the fridge.

به هر حال آنها را در یخچال گذاشتیم.

I apologise and I want more. Hmm.

من عذرخواهی می کنم و بیشتر می خواهم. هوم

That might be an way of eating chocolate.

این ممکن است راهی برای خوردن شکلات باشد.

We might have started a new trend.

ممکن بود روند جدیدی را شروع کرده باشیم.

You see melting things and then eating them. Yes.

می بینید که چیزها آب می شوند و بعد می خورید. آره.

Yes, it is.

بله همینطور است.

It's. It's

این است. این

by Florence.

توسط فلورانس است.

By Florence.

توسط فلورانس

Thanks for being here.

ممنون که اینجا هستید

Oh, my God.

اوه خدای من.

Says B to C.

از B به C می گوید.

That was

این چیزی بود

we weren't expecting.

که ما انتظارش را نداشتیم.

I did wonder because I did say as we open them, I wonder if that melted because

من تعجب کردم زیرا وقتی آنها را باز می کنیم گفتم، نمی دانم که آیا این ذوب شد زیرا

and they have they're just like, that was rather funny, I must admit.

و آنها دقیقاً شبیه هستند، باید اعتراف کنم که خنده دار بود.

That was funny.

خنده دار بود

Yes. A number of people have found that funny.

آره. تعدادی از مردم آن را خنده دار دانسته اند.

Yes, Christine, I watched TV very serious

بله، کریستین، من تلویزیون تماشا کردم خشکسالی بسیار جدی

drought in many places in the UK.

در بسیاری از نقاط در بریتانیا.

But I think

اما من فکر می کنم

but not in not not really in Ireland.

اما نه در نه واقعا در ایرلند.

Not in Scotland

نه در اسکاتلند

and not really in the north of England.

و نه واقعاً در شمال انگلستان.

There isn't a drought.

خشکسالی نیست

They've been having quite a bit of rain,

آن‌ها بارندگی بسیار کمی داشته‌اند،

but I think France is having the worst drought

اما من فکر می‌کنم فرانسه

its ever had on record and it's all over France,

بدترین خشکسالی را در تاریخ خود تجربه می‌کند و این خشکسالی در سراسر فرانسه است،

I believe that's what we're seeing in the news.

من معتقدم که این چیزی است که در اخبار می‌بینیم.

They're talking about France a lot and lots of reporters

آنها در مورد فرانسه زیاد صحبت می کنند و بسیاری از خبرنگاران

going to France and reporting on the serious drought there now.

که به فرانسه می روند و در مورد خشکسالی جدی آنجا گزارش می دهند.

But you can see how hot it is in here.

اما می توانید ببینید که اینجا چقدر گرم است.

All that water has gone already.

تمام آن آب قبلاً رفته است.

It's already dried.

قبلاً خشک شده است.

But you know what it's like.

اما شما می دانید که چگونه است.

You know what the media are like.

شما می دانید رسانه ها چگونه هستند.

They always they was like a disaster story.

آنها همیشه مانند یک داستان فاجعه بودند.

Something like this is great.

یه همچین چیزی عالیه

They can go on about droughts and hosepipe bans

آنها می توانند در مورد خشکسالی و ممنوعیت هولپ

or disease is and you get a £2,000 fine if you use it.

یا بیماری ادامه دهند و اگر از آن استفاده کنید 2000 پوند جریمه دریافت خواهید کرد.

There's about five new diseases that everyone's

حدود پنج بیماری جدید وجود دارد که همه

talking about, including one that we haven't seen for a long time.

درباره آنها صحبت می کنند، از جمله یکی که مدت زیادی است ندیده ایم.

Exactly. Polio is back, isn't it?

دقیقا. فلج اطفال برگشته است، اینطور نیست؟

Polio is back.

فلج اطفال بازگشته است.

It's like this.

Like UK and America. Yes.

اینجوریه

مثل انگلستان و آمریکا. آره.

Which is unheard of, I don't think. Anyway.

چیزی که ناشنیده است، فکر نمی کنم. به هر حال.

But yes.

اما بله.

So drought's talking about both of talk about.

بنابراین خشکسالی در مورد هر دو صحبت می کند.

Yes, so yes, all of that still.

بله، بله، همه اینها هنوز.

But of course they love that story, the media.

اما مطمئناً آنها عاشق این داستان، رسانه ها هستند.

But you know in two weeks time we'll be having floods

اما می دانید تا دو هفته دیگر ما سیل خواهیم داشت

and that story will disappear because it will not stay like this.

و آن داستان ناپدید می شود زیرا اینطور نخواهد ماند.

Not for long. For long it will rain winters on the way.

نه برای طولانی مدت. برای مدت طولانی زمستان در راه باران خواهد بود.

I hope everything be all right.

امیدوارم همه چیز درست باشه

We might be celebrating Christmas in the sunshine

ممکن است کریسمس را در زیر نور آفتاب جشن بگیریم

and everyone trying to keep warm.

و همه سعی در گرم نگه داشتن داشته باشند.

There is one thing we might need some air conditioning in the studio.

یک چیز وجود دارد که ممکن است به تهویه مطبوع در استودیو نیاز داشته باشیم.

I think so. Maybe for next year. Maybe.

من هم اینچنین فکر میکنم. شاید برای سال بعد. شاید.

Maybe you could do, you know, some ask for donations, get an air conditioning machine.

شاید بتوانید انجام دهید، می دانید، برخی درخواست کمک مالی می کنند، یک دستگاه تهویه مطبوع تهیه کنید.

So that we can eat chocolate in the studio that's not confused without using a spoon.

تا بتوانیم در استودیو شکلاتی بخوریم که بدون استفاده از قاشق گیج نشود.

Maybe next year we'll see.

شاید سال آینده ببینیم.

We'll see what happens with the weather.

خواهیم دید با آب و هوا چه می شود.

It might not be hot next year.

شاید سال آینده هوا گرم نباشد.

It might be completely cold and wet.

ممکن است کاملا سرد و مرطوب باشد.

Yeah, that's why the World Cup takes place in November and December.

بله، به همین دلیل است که جام جهانی در نوامبر و دسامبر برگزار می شود.

Yes, exactly.

بله دقیقا.

I wonder.

من تعجب میکنم.

I went past a pub the other day.

روز گذشته از کنار یک میخانه رفتم.

Mr. Duncan, did you last Saturday?

آقای دانکن، شنبه گذشته بودید؟

The World Cup does not take place in November and December,

جام جهانی در نوامبر و دسامبر برگزار

doesn't it?

نمی شود، اینطور نیست؟

Well, not normally in the UK it doesn't.

خوب، به طور معمول در بریتانیا اینطور نیست.

I think you

من فکر می کنم

on to buy it because the moment it's in Qatar,

شما قصد خرید آن را دارید زیرا لحظه ای که در قطر است

the word yes.

Anyway, what I was saying was I went past

، کلمه بله.

به هر حال، چیزی که می‌گفتم این بود که

on Saturday, we had a choir concert

شنبه رفتم، کنسرت گروه

and we sang some lovely songs and we had a lovely time.

کر داشتیم و چند آهنگ زیبا خواندیم و به ما خوش گذشت.

But when I was driving back home, I went past this pub

اما وقتی داشتم به خانه برمی گشتم، از کنار این میخانه گذشتم

and it was full of people.

که پر از جمعیت بود.

Fact there was a pub crawl and there were they were all shouting and drinking and partying

در واقع یک میخانه خزیدن وجود داشت و همه آنها فریاد می زدند و مشروب می خوردند و مهمانی می گرفتند

and the top of their voices about and they were all talking about football.

و صدایشان در مورد فوتبال بود و همه در مورد فوتبال صحبت می کردند.

And I couldn't understand why.

و من نتونستم بفهمم چرا

And apparently it was the first day even my mother said to me,

و ظاهرا اولین روزی بود که حتی مادرم به من گفت

So don't you know, last Saturday was the first day

پس نمی دانی شنبه گذشته اولین روز

of the of the football season had started.

از شروع فصل فوتبال بود.

But when did it end?

اما کی تمام شد؟

It doesn't seem as if it ended, but it's supposed to.

به نظر نمی رسد که تمام شده باشد، اما قرار است.

I don't know when it ends after one of the curse, isn't it.

نمی دانم بعد از یکی از نفرین ها کی تمام می شود، اینطور نیست.

I think because because they've had the other the they've had the euro football as well.

فکر می‌کنم چون آنها دیگری را داشتند، فوتبال یورو را نیز داشتند.

How are they with the women's teams as well?

در مورد تیم های بانوان نیز وضعیت آنها چگونه است؟

So it does seem as if football actually didn't stop it

بنابراین به نظر می رسد که فوتبال واقعاً آن را متوقف نکرده است

because there always seems to be something happening on television and they've been a local match.

زیرا به نظر می رسد همیشه اتفاقی در تلویزیون رخ می دهد و آنها یک مسابقه محلی بوده اند.

So I was in Wolverhampton and Wolverhampton had lost

بنابراین من در ولورهمپتون بودم و ولورهمپتون

Oh Dear to a rival team.

اوه عزیز را به یک تیم رقیب باخته بود.

There was a lot of fighting in the streets.

دعوای زیادی در خیابان ها درگرفت.

That was it. They weren't fighting. No, it's too hot.

همین بود. آنها دعوا نمی کردند. نه خیلی گرمه

They were so pleased to be outside.

آنها از حضور در بیرون بسیار خوشحال بودند.

It's too hot to fight with their friends, drinking

برای دعوا با دوستانشان، نوشیدن

and having fun with family and friends.

و تفریح ​​با خانواده و دوستان خیلی گرم است.

But it was quite you know, I find it a bit frightening because, you know, you walk past a tub

اما کاملاً می‌دانی، به نظر من کمی ترسناک است ، زیرا، می‌دانی، از کنار یک وان رد می‌شوی

and there's lots of sort of drunk alpha males, okay, on display, that sort of thing.

و تعداد زیادی از نرهای آلفا مست، بسیار خوب، به نمایش در می‌آیند، چنین چیزهایی.

What are you doing?

چه کار می کنی؟

Singing, you wimp, and come and beat me up.

آواز میخونی، تو غوغا میکنی، و بیا و مرا کتک بزن.

Okay.

باشه.

Well, what were you walking through the street and singing?

خوب تو خیابون چی راه میرفتی و میخوندی؟

No, but they would have heard it in the church.

نه، اما آنها آن را در کلیسا می شنیدند.

Probably, probably.

احتمالا، احتمالا.

And they were all, you know, my show, Alpha Male.

و همه آنها، می دانید، نمایش من، آلفا مال بودند.

Where is this going, by the way? Nowhere.

اتفاقا این به کجا می رود؟ هیچ جایی.

I'm just trying to keep talking right up until the hour.

من فقط سعی می‌کنم تا یک ساعت به صحبت کردن ادامه دهم .

I think we should wait until exactly 4:00. Yes.

فکر کنم دقیقا تا ساعت 4 صبر کنیم. آره.

And then what?

And just say goodbye.

و پس از آن چه؟

و فقط خداحافظی کن

Oh, and then and then go. Right.

اوه، و سپس و سپس برو. درست.

We're actually, you know, this is let's pretend that we're a professional.

ما در واقع، می دانید ، بیایید وانمود کنیم که یک حرفه ای هستیم.

We're actually on television and we have to keep talking right up until the hour

ما در واقع در تلویزیون هستیم و باید تا ساعتی

when they when they the adverts come on. Yes.

که آگهی‌ها پخش می‌شوند صحبت کنیم. آره.

Well they don't, they, they normally stop about 4 minutes.

خوب آنها نمی کنند، آنها معمولاً حدود 4 دقیقه توقف می کنند.

That's true to the hour.

این برای ساعت درست است.

So we're actually going on too long.

بنابراین ما در واقع خیلی طولانی می کنیم.

I think you are talking about radio stations.

من فکر می کنم شما در مورد ایستگاه های رادیویی صحبت می کنید.

Radio stations generally will have to talk up to the hour, the top of the hour.

ایستگاه های رادیویی به طور کلی باید تا ساعت، بالاترین ساعت صحبت کنند.

Exactly. My live streams going again.

دقیقا. پخش زنده من دوباره شروع می شود.

Yes. I don't know. Mine's all right. I say.

آره. من نمی دانم. مال من خوبه من می گویم.

Well, what does that still working, is it?

خوب، چه چیزی هنوز کار می کند، این است؟

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

Yes. Well, it's been lovely being here on your birthday, Mr.

آره. خوب، خیلی خوب بود که در روز تولد شما اینجا بودم، آقای

Duncan.

It's been lovely being here with you on my birthday as well.

دانکن.

برای تولدم هم بودن در کنار شما برایم بسیار لذت بخش بود.

Good. That's wonderful.

خوب این فوق العاده است.

So now we've agreed on that.

بنابراین اکنون ما در مورد آن توافق کردیم.

So now what are we going to do? I'm going to make you a cup of tea.

خب حالا قراره چیکار کنیم؟ من برات یک فنجان چای درست می کنم.

A lovely cup of tea.

یک فنجان چای دوست داشتنی

We might sit outside in the garden if we can find a nice, cool place.

اگر بتوانیم یک مکان خوب و خنک پیدا کنیم، ممکن است بیرون در باغ بنشینیم.

Maybe some more toast.

شاید مقداری نان تست دیگر.

We won't be eating chocolate because now that has turned to liquid.

ما شکلات نخواهیم خورد زیرا اکنون به مایع تبدیل شده است.

I have to leave them in the fridge for a few hours.

باید چند ساعت بذارمشون تو یخچال.

They are now cooling off in the fridge.

آنها اکنون در یخچال خنک می شوند.

So I will see you in a few minutes.

پس تا چند دقیقه دیگر شما را می بینم.

I'll let you wrap up, finish the show and I'll go put the kettle on

اجازه می‌دهم کار را تمام کنی، نمایش را تمام کن و من می‌روم کتری را سرش

and think of I might have some yoghurt with prunes.

کنم و به این فکر کنم که ممکن است کمی ماست با آلو بخورم.

Okay, how interesting.

باشه چقدر جالب

It's lovely to be here on your birthday

خیلی دوست داشتنی است که در روز تولد شما

with all of you lovely people and look forward to seeing you again.

با همه شما عزیزان اینجا هستم و مشتاقانه منتظر دیدار مجدد شما هستم.

I will probably be here on Sunday yes, the day after tomorrow,

من احتمالا یکشنبه اینجا خواهم بود بله، پس فردا،

which isn't far away. No.

که دور نیست. نه.

So it's just the day after tomorrow we're going to be here again doing this all over again.

پس فردا پس فردا دوباره اینجا خواهیم بود و دوباره این کار را انجام می دهیم.

And apparently on Sunday it's going to be even

و ظاهرا یکشنبه هوا

hotter on Sunday. Bye.

گرمتر از روز یکشنبه خواهد بود. خدا حافظ.

Thank you, Mr. Steve. There goes Mr. Steve.

ممنون آقای استیو. می رود آقای استیو.

And we were able to share my birthday not only with Mr.

و ما توانستیم تولد من را نه تنها با آقای

Steve, but also with you as well.

استیو، بلکه با شما نیز به اشتراک بگذاریم.

He's gone.

Steve is now walking out of the room.

او رفته است.

استیو اکنون از اتاق خارج می شود.

He's crawling along the floor.

او در امتداد زمین می خزد.

I think he is absolutely exhausted.

من فکر می کنم او کاملا خسته است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It is almost time to say goodbye.

نزدیک به زمان خداحافظی است.

We've been here.

ما اینجا بوده ایم.

I can't believe we've been here for 2 hours today.

باورم نمیشه امروز 2 ساعت اینجا بودیم.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

We've talked about lot of things.

ما در مورد چیزهای زیادی صحبت کرده ایم.

We've talked about birthdays.

ما در مورد تولد صحبت کرده ایم.

We've talked about the heatwave.

ما در مورد موج گرما صحبت کرده ایم.

We've talked about the shortage of water.

ما در مورد کمبود آب صحبت کرده ایم.

We've talked about Klingons

ما در مورد کلینگون ها

of various types.

از انواع مختلف صحبت کرده ایم.

We've talked about birthday cakes.

ما در مورد کیک تولد صحبت کرده ایم.

We've talked about celebrations, birthdays, celebrations.

ما در مورد جشن ها، تولدها، جشن ها صحبت کرده ایم.

We've looked at my gifts, the presents that were given to me by Mr.

ما به هدایای من نگاه کرده ایم ، هدایایی که توسط آقای استیو و همچنین مادرش به من داده شده است

Steve and also his mother.

.

And we've had a nice time.

و به ما خوش گذشت

I hope you have had a nice time as well.

امیدوارم به شما هم خوش گذشته باشد.

Thank you very much for your lovely donations.

از کمک های خوب شما بسیار سپاسگزارم.

We will talk about that again on Sunday.

یکشنبه دوباره در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

And I will make a little list of all those who have made donations.

و من فهرست کوچکی از همه کسانی که کمک مالی کرده اند تهیه خواهم کرد.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

I hope you've enjoyed everything that has happened.

امیدوارم از تمام اتفاقاتی که افتاده لذت برده باشید.

I will be back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برمی گردم.

We are going out tonight for a little meal to celebrate my birthday

ما امشب برای یک وعده غذایی کوچک بیرون می رویم تا تولدم را جشن

and I will see you again on

بگیریم و

as I said on Sunday from 2 p.m.

همانطور که گفتم یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر دوباره شما را می بینم.

UK time is when I'm back with you

زمان انگلستان زمانی است که من با شما برگشتم

and all I have to say now.

و تمام آنچه اکنون باید بگویم.

All that remains for me to say is take care.

تنها چیزی که برای من باقی می ماند این است که مراقب باشید.

Keep that smile on your face as you move amongst the human race.

در حالی که در میان نسل بشر حرکت می کنید، این لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And I will see you very soon.

و خیلی زود میبینمت

And of course, until the next time we meet here

و البته تا دفعه بعد که اینجا

I am another year older,

همدیگر را ببینیم من یک سال دیگر بزرگتر

but I will stay still, stay happy.

شدم، اما بی حرکت خواهم ماند، خوشحال بمان.

I will keep that smile upon my face.

من آن لبخند را بر لبانم نگه خواهم داشت.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

And of course,

و البته

ta ta for now.

فعلا تا تا.