We have reached 'EPISODE 200' / English Addict LIVE chat & Learning / Sunday 8th MAY 2022

Hmm. Look at that

هوم ببین

what what a beautiful day.

چه روز قشنگی

The sun is out.

خورشید بیرون است.

There is a gentle breeze in the air,

نسیم ملایمی در هوا می

a few fluffy clouds flying overhead.

وزید، چند ابر کرکی بالای سرشان در حال پرواز هستند.

Everything is looking rather nice here in England.

اینجا در انگلیس همه چیز نسبتاً خوب به نظر می رسد.

I hope you are having a good day where you are.

امیدوارم در جایی که هستید روز خوبی را سپری کرده باشید.

It's a special one today, and we all know why.

امروز یک مورد خاص است و همه ما می دانیم که چرا.

Yes, it is. English addict.

بله همینطور است. معتاد انگلیسی

Coming to you live and direct from the birthplace of the English language.

به صورت زنده و مستقیم از زادگاه زبان انگلیسی نزد شما می آید.

And you know where that is.

و شما می دانید که آن کجاست.

Of course, we all know it is England.

البته همه می دانیم که اینجا انگلیس است.

What a lovely day

چه روز خوبی

for taking a walk in the countryside.

برای قدم زدن در حومه شهر است.

Admiring the scenery, looking at all of the wild life,

تحسین مناظر، تماشای تمام حیات وحش،

looking out for the elusive animals

نگاه کردن به حیوانات گریزان

that are often shy and timid.

که اغلب خجالتی و ترسو هستند.

That's what I'm doing today.

این کاری است که من امروز انجام می دهم.

I'm having a lovely walk, and we are having some wonderful weather at the moment.

من یک پیاده روی دوست داشتنی دارم و در حال حاضر هوای فوق العاده ای داریم.

Here in England.

اینجا در انگلیس

I hope you're feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

And yes, we are back together again.

و بله، ما دوباره با هم برگشتیم.

It is English addict, but it's no ordinary English addict live stream

این معتاد انگلیسی است، اما یک پخش زنده معمولی معتاد انگلیسی

because today it's episode 200.

نیست زیرا امروز قسمت 200 است.

What do you think about that?

نظر شما در مورد آن چیست؟

Used to be DVD

قبلاً

Here we go.

DVD بود.

We are back together again. Hi, everybody.

ما دوباره با هم برگشتیم. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you OK?

خوبی؟

I hope so. Are you feeling happy?

امیدوارم. آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I have to give a big hand to you for joining me today.

برای پیوستن به من امروز باید دست بزرگی به تو بدهم.

Thank you very much for joining me on today's livestream.

از اینکه در جریان زنده امروز به من ملحق شدید بسیار سپاسگزارم .

And as I just mentioned, this is no ordinary livestream

و همانطور که قبلاً اشاره کردم، این پخش زنده معمولی نیست

because today it is episode 200.

زیرا امروز قسمت 200 است.

Oh, I can't believe we've done 200 of these.

اوه، من نمی توانم باور کنم که ما 200 مورد از اینها را انجام داده ایم.

English addict live streams, of course.

البته پخش زنده معتاد انگلیسی.

That does not mean that we've only done two live streams.

این بدان معنا نیست که ما فقط دو پخش زنده انجام داده ایم.

We've actually done.

ما در واقع انجام داده ایم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Almost a thousand live streams

تقریباً هزاران پخش زنده

over the years since 2016.

در طول سال‌ها از سال 2016.

And that's when I started doing my live streams was way back in 2016.

و این زمانی بود که من شروع به پخش جریانی زنده خود کردم در سال 2016 بود.

But of course, we started doing this

اما البته، ما شروع به انجام این

particular series of live streams just

سری خاص از پخش‌های زنده درست

as the pandemic started.

با شروع همه‌گیری کردیم.

So towards the end of 2019 was

بنابراین در اواخر سال 2019

when we started doing English Addict And then of course

زمانی بود که ما کار انگلیسی معتاد را شروع کردیم و البته

2020 came along.

سال 2020 فرا رسید.

And I think the rest, as they say, is history.

و من فکر می کنم بقیه، همانطور که می گویند، تاریخ است.

Hmm. It certainly is.

هوم قطعا اینطور است.

So my name is Duncan. I talk about English.

پس اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I like English.

من انگلیسی را دوست دارم.

You might say that I'm one of those you see up there I am an English addict.

ممکن است بگویید من یکی از کسانی هستم که در آنجا می بینید من یک معتاد انگلیسی هستم.

I love the English language so much.

من زبان انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I hope one day I can marry

امیدوارم روزی بتوانم با

a lovely language that is English.

یک زبان دوست داشتنی که انگلیسی است ازدواج کنم.

Yes. As I mentioned, it is a special day

آره. همانطور که اشاره کردم، این یک روز خاص است

because this is episode 200

زیرا این قسمت 200

and de de de de de de

و de de de de de de

de de de de de de de de de de de de

de de de de de de de de de de de de

de de de de de

de de de de de de de de de de

It is English addict.

It is English addict است.

But today a little bit different because it is episode 200

اما امروز کمی متفاوت است، زیرا قسمت 200 است،

I can't believe I've done 200 of these.

من نمی توانم باور کنم که 200 مورد از اینها را انجام داده ام.

I can't. Can you.

من نمی توانم. میتوانی.

Does it feel like 200?

200 به نظر میاد؟

Some people say, Mr.

بعضی ها می گویند آقای

Duncan, it feels like 2 million.

دانکن 2 میلیون است.

It feels like we've had to sit through

به نظر می‌رسد در طول سال‌ها مجبور شده‌ایم در

a lot of your live streams over the years.

جریان بسیاری از پخش‌های زنده شما بنشینیم.

That's OK as long as you enjoy them.

تا زمانی که از آنها لذت ببرید اشکالی ندارد.

That is the most important thing of all, as long

این مهمترین چیز از همه است، به

as you enjoy what I do.

شرطی که از کاری که من انجام می دهم لذت ببرید.

And then maybe

و سپس شاید

we can all have a little bit of fun.

همه ما بتوانیم کمی لذت ببریم.

We have the English language yesterday.

ما دیروز زبان انگلیسی داریم.

Today is a special day. It's a beautiful day.

. امروز یه روز خاصه روز زیبایی است.

You might notice behind me looking out of my studio window.

ممکن است متوجه شوید که پشت سر من از پنجره استودیو به بیرون نگاه می کند.

Look, there it is. The view out of the window.

ببین، آنجاست. نمای بیرون از پنجره.

Is rather nice at the moment.

در حال حاضر نسبتا خوب است

In the garden.

در باغ.

It looks fantastic.

به نظر می رسد فوق العاده است.

We are having a wonderful late spring day

ما در اواخر بهار روزهای فوق العاده

it is a very strange time of year.

ای را سپری می کنیم، این یک زمان بسیار عجیب از سال است.

I always think that May is a very strange time of year

من همیشه فکر می کنم که ماه می فصل بسیار عجیبی از سال است

because it's neither spring nor summer.

زیرا نه بهار است و نه تابستان.

It's kind of in between.

یک جورهایی در این بین است.

But now you can see most of the trees have their leaves.

اما اکنون می توانید ببینید که بیشتر درختان دارای برگ هستند.

Lots of lovely blossom is coming out all over the garden.

بسیاری از شکوفه های دوست داشتنی در سراسر باغ بیرون می آیند.

And I suppose I should also show you my lovely lavender tree as well.

و فکر می کنم باید درخت اسطوخودوس دوست داشتنی ام را نیز به شما نشان دهم .

Would you like to have a look

دوست دارید

Look at that.

Isn't that beautiful?

نگاهی بیندازید به آن نگاه کنید.

این زیبا نیست؟

It's not.

این نیست.

Bit is not lovely. Wow.

بیت دوست داشتنی نیست وای.

So all of the lovely lilac blossom

بنابراین تمام شکوفه های یاس بنفش دوست داشتنی

has come out on the tree in the garden.

روی درخت در باغ بیرون آمده است.

And the sad thing is it never lasts very long.

و نکته غم انگیز این است که هرگز خیلی دوام نمی آورد.

Have you noticed that?

آیا به آن توجه کرده اید؟

How how short?

چقدر کوتاهه

The beautiful colours and the blossom lasts for.

رنگ های زیبا و شکوفه ماندگار است.

It's only around for a very short time.

فقط برای مدت بسیار کوتاهی وجود دارد.

And then as quick as it came, it disappears.

و سپس به همان سرعتی که آمد، ناپدید می شود.

Anyway, enough of that.

به هر حال بسه

It's all happiness today.

امروز همه چیز شادی است.

We will have a lot of smiles.

ما لبخندهای زیادی خواهیم داشت.

Hopefully especially after 2:30 when Mr.

امیدوارم به خصوص بعد از ساعت 2:30 که آقای

Steve arrives.

استیو می رسد.

We are finding out this week what Mr Steve has been up to a busy week in his life.

ما در این هفته متوجه می شویم که آقای استیو در یک هفته شلوغ در زندگی خود چه بوده است.

Also a busy week in my life.

همچنین یک هفته شلوغ در زندگی من.

Would you like to know what I've been doing this week?

آیا می خواهید بدانید که من در این هفته چه کار کرده ام؟

Well, for some of this week, I've been sitting in front of my computer

خوب، برای مدتی از این هفته، من جلوی کامپیوترم نشسته ام و

trying to sort one or two problems out

سعی می کنم یکی دو مشکل

concerning my YouTube channel.

مربوط به کانال یوتیوب خود را برطرف کنم.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

Let's just say it is connected to

بیایید بگوییم که به

copyright and music

کپی رایت و موسیقی متصل است،

so that's what I've been doing for most of this week,

بنابراین این همان کاری است که من در بیشتر این هفته انجام می‌دهم، و

trying to sort out things that.

سعی می‌کنم چیزهایی را مرتب کنم.

Well,

خب

I have to sort out by myself.

من باید خودم درستش کنم

So if there are any problems with my YouTube channel, I have to do it all by myself.

بنابراین اگر مشکلی در کانال یوتیوب من وجود دارد، باید همه آن را به تنهایی انجام دهم.

I don't have anyone to help me.

من کسی را ندارم که به من کمک کند.

I do it all on my own. I

من همه این کارها را به تنهایی انجام می دهم. فیلم می‌گیرم

film, I edit,

، ادیت می‌کنم،

I produce everything

هر

I have to make the tea.

چیزی را که برای تهیه چای دارم تولید می‌کنم.

I know sometimes Mr.

می دانم که گاهی آقای

Steve makes a cup of tea for me, but most of the time

استیو برای من یک فنجان چای درست می کند، اما بیشتر اوقات

I have to make my own tea.

باید خودم چای درست کنم.

Do you have someone in your life

آیا کسی را در زندگی خود دارید

who makes a cup of tea for you?

که برای شما یک فنجان چای درست کند؟

Do you have someone special?

آیا شما شخص خاصی دارید؟

It doesn't have to be your partner.

لازم نیست شریک زندگی شما باشد.

Maybe there is a work colleague who is very generous and kind,

شايد همكاري باشد كه خيلي سخاوتمند و مهربان است

and they always offer to make the tea

و هميشه پيشنهاد

or the coffee in the morning at work.

مي‌كند كه صبح‌ها در محل كار، چاي يا قهوه درست كند.

So do you have someone generous like that, or do you all like to take turn and if you take turns

بنابراین آیا شما چنین فردی سخاوتمند دارید یا همه شما دوست دارید که به نوبت

doing something, it means that each person

کاری را انجام دهید و اگر به نوبت کاری را انجام دهید، به این معنی است که هر فردی

takes responsibility at some point.

در مقطعی مسئولیت را بر عهده می گیرد.

So one person will do it on Monday,

بنابراین یک نفر این کار را در روز دوشنبه انجام خواهد داد،

then another person will do it on Tuesday.

سپس شخص دیگری آن را در روز سه شنبه انجام خواهد داد.

So each person will take responsibility.

بنابراین هر فردی مسئولیت خود را بر عهده خواهد گرفت.

So each person will take their turn

بنابراین هر فرد نوبت خود

doing the tea or the coffee.

را برای نوشیدن چای یا قهوه خواهد گرفت.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you have a magic person in your life?

آیا یک فرد جادویی در زندگی خود دارید؟

Who often offers to make you a cup of tea or a cup of coffee?

چه کسی اغلب به شما پیشنهاد می دهد که یک فنجان چای یا یک فنجان قهوه درست کند؟

Is this someone like that? Maybe someone at work?

آیا این کسی چنین است؟ شاید کسی سر کار باشد؟

I have worked in many strange environments over the years.

من در این سال ها در محیط های عجیب و غریب زیادی کار کرده ام.

If you know me well, you will know.

اگر مرا خوب بشناسید، خواهید دانست.

Many years ago I worked in sales retail

سال ها پیش در خرده فروشی

and also in an office as well.

و همچنین در یک دفتر کار می کردم.

So I've worked in many different environs

بنابراین من در طول سال‌ها در محیط‌های مختلف کار کرده‌ام

over the years, and I think it is good practise,

، و فکر می‌کنم این تمرین خوبی است،

especially if you want to develop your social skills

به خصوص اگر می‌خواهید مهارت‌های اجتماعی خود را

to improve your social skills.

برای بهبود مهارت‌های اجتماعی خود توسعه دهید.

And I think this is one of the things

و من فکر می کنم این یکی از چیزهایی است

that a lot of people have difficulty with in their lives.

که بسیاری از مردم در زندگی خود با آن مشکل دارند.

Socialising going out and meeting new people.

معاشرت بیرون رفتن و ملاقات با افراد جدید.

Of course when you're young it's easy,

مطمئناً وقتی جوان هستید، آسان است،

but even even in your teenage years

اما حتی در سال‌های نوجوانی

or in your twenties, you can still find it difficult to meet new people

یا بیست سالگی‌تان، هنوز هم می‌توانید با افراد جدید ملاقات کنید

and to make friends.

و دوست پیدا کنید.

I did I have to be honest with you again, this is a story I've told you before,

مجبور شدم دوباره با شما روراست باشم، این داستانی است که قبلاً برایتان تعریف کرده‌ام،

but over the years I've had to deal with shyness

اما در طول سال‌ها مجبور شدم با خجالتی

and being a little introverted,

بودن و کمی درونگرا بودن کنار بیایم،

not having much confidence, especially in social situations,

به خصوص در موقعیت‌های اجتماعی اعتماد به نفس زیادی نداشتم.

and especially during my teenage years

و مخصوصاً در سالهای نوجوانی

and my early twenties, I found it very difficult to socialise, quite,

و اوایل بیست سالگی ام، معاشرت کردن با یک نفر بسیار سخت بود،

quite hard to walk up

خیلی سخت

to a person, just walk up to them and say, Hello,

بود، فقط به سمت او رفت و گفت: سلام،

my name is Duncan.

نام من دانکن است.

What's yours?

مال شما چیه؟

Maybe if you are at a party

شاید اگر در یک مهمانی هستید

and there are lots of people there you don't know.

و افراد زیادی آنجا هستند که نمی‌شناسید.

So being in a social situation can be

بنابراین قرار گرفتن در یک موقعیت اجتماعی می

a thing that causes

تواند چیزی باشد که

a lot of anxiety and I used to suffer from that quite a lot.

باعث اضطراب زیادی می شود و من قبلاً از آن رنج زیادی می بردم.

Not so much anymore.

دیگر نه چندان

For various reasons, but one of the things I wanted to mention

به دلایل مختلف، اما یکی از مواردی که می‌خواستم به

was I used to work many years ago in an office

آن اشاره کنم این بود که سال‌ها پیش در یک اداره

and the office environment I think is a very unique thing

کار می‌کردم و محیط اداری فکر می‌کنم یک چیز بسیار منحصر به فرد است،

because quite often if you work in an office,

زیرا اغلب اوقات اگر در یک اداره کار می‌کنید، به

it means you are very close to other people

این معنی است که شما خیلی نزدیک به افراد دیگر

and quite often for long periods of time,

و اغلب برای دوره های زمانی طولانی، برای دوره های

for very, very long periods, maybe six or 7 hours each day,

بسیار بسیار طولانی، شاید شش یا 7 ساعت در روز،

you have to spend time with all of those people in a very small space.

شما باید با همه آن افراد در یک فضای بسیار کوچک وقت بگذرانید.

And I remember

finding that quite difficult to cope with.

و به یاد

دارم که کنار آمدن با آن بسیار دشوار بود.

I didn't like it.

من آن را دوست نداشتم.

I think one of the worst environments I've ever worked in is in an office.

فکر می کنم یکی از بدترین محیط هایی که تا به حال در آن کار کرده ام ، در یک دفتر کار است.

I didn't like it. I found it really.

من آن را دوست نداشتم. واقعا پیداش کردم

I suppose the word I want to use is claustrophobic.

فکر می کنم کلمه ای که می خواهم استفاده کنم، کلاستروفوبیک است.

So you feel as if you're closed in.

بنابراین شما احساس می کنید که در بسته شده اید.

You can't breathe, especially in some offices, because it is possible

شما نمی توانید نفس بکشید، به خصوص در برخی از دفاتر، زیرا می توان

to work in an office that has no windows.

در دفتری کار کرد که پنجره ندارد.

Maybe there is very little natural light coming into the room,

شاید نور طبیعی بسیار کمی به اتاق وارد شود،

just lots of those horrible fluorescent

فقط تعداد زیادی از آن

lights that offices tend to have.

چراغ های فلورسنت وحشتناکی که دفاتر معمولا دارند.

And it's not a very nice environment.

و محیط خیلی خوبی نیست.

And then of course, you might have

و البته، ممکن است

people nearby who you don't like.

افرادی را در نزدیکی خود داشته باشید که دوست ندارید.

Maybe they have some very annoying habits that you don't like.

شاید آنها عادات بسیار آزاردهنده ای دارند که شما آنها را دوست ندارید.

So there are many situations where this can happen.

بنابراین موقعیت های زیادی وجود دارد که ممکن است این اتفاق بیفتد.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Are you a person who can socialise easily?

آیا شما فردی هستید که می توانید به راحتی معاشرت کنید؟

What about the environment?

در مورد محیط زیست چطور؟

What type of work environment do you work in?

در چه نوع محیط کاری کار می کنید؟

Do you work in a place where you have a lot of freedom and space

آیا در مکانی کار می کنید که آزادی و فضای زیادی

or do you work in an environment

دارید یا در محیطی کار می کنید

where there are lots of people around you

که افراد زیادی در اطراف شما

and they are all quite nearby

هستند و همه آنها کاملاً در

and if you are near to someone you don't like,

نزدیکی شما هستند و اگر به کسی نزدیک هستید که دوست ندارید

your job can become quite unpleasant to say the least.

، حداقل می توان گفت شغل می تواند بسیار ناخوشایند باشد.

So here we are.

I suppose I should say hello to you on the live chat.

بنابراین ما اینجا هستیم.

فکر می کنم باید در چت زنده به شما سلام کنم.

Hello, live chat.

سلام چت زنده

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Nice to see you here. On the live chat.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. در چت زنده

Who was first?

اول کی بود؟

Who will I give a big hand to?

به چه کسی دست بزرگ خواهم داد؟

If you give a big hand to someone,

اگر دست بزرگی به کسی بدهید، به

it means you give them a round of applause.

این معنی است که او را تشویق می کنید.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Oh, fancy pants.

اوه شلوار فانتزی

Very nice.

بسیار خوب.

Beatrice, you are first on today's live chat.

بئاتریس، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

Just before I started

درست قبل از شروع

today's live stream, I showed mr steve my hat.

پخش زنده امروز، کلاهم را به آقای استیو نشان دادم.

I said, Oh, look, Steve, look what I've done.

گفتم، اوه، ببین استیو، ببین چه کار کردم.

Look.

نگاه کن

And steve said, why does it say episode zoo?

و استیو گفت، چرا می گوید قسمت باغ وحش؟

Thanks, Steve.

ممنون، استیو.

I needed that encouragement.

من به آن تشویق نیاز داشتم.

So apparently this is supposed to say episode 200.

بنابراین ظاهراً این قرار است قسمت 200 را بگوید.

But Steve thinks that it says episode zoo.

اما استیو فکر می کند که می گوید قسمت باغ وحش.

I don't know why he thinks that, but there you go.

من نمی دانم چرا او چنین فکری می کند، اما شما بروید.

You will find out if you've never met mr. Steve before.

متوجه خواهید شد که آیا هرگز آقای را ملاقات نکرده اید. استیو قبلا

If you never seen him before.

اگر قبلاً او را ندیده اید.

You are in for quite a treat.

شما در یک رفتار بسیار خوب هستید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello.

سلام.

Also, Mohsin, we have Mohsin as well.

همچنین محسن، محسن را هم داریم.

Also Vitesse as well.

همچنین Vitesse نیز.

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

We also have Michael Labus is here as well.

ما همچنین مایکل لابوس نیز اینجاست.

Thank you for joining me today on my special live stream.

از اینکه امروز در پخش زنده ویژه من به من ملحق شدید متشکرم .

English addict. 200.

معتاد انگلیسی 200.

I still can't believe it.

هنوز باورم نمیشه.

We've done 200 English addict episodes Hello.

ما 200 قسمت انگلیسی معتاد را اجرا کردیم سلام.

Also to Claudia.

همچنین به کلودیا.

200 episodes, Mr. Duncan.

200 قسمت آقای دانکن.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

It is amazing.

شگفت انگیز است.

I wonder how many of my English

من تعجب می کنم که شما چند

addict episodes you remember,

قسمت از قسمت های معتاد انگلیسی من را به خاطر دارید،

because over the past

زیرا در

two years, we've only been doing it for two years.

دو سال گذشته، ما فقط دو سال است که این کار را انجام داده ایم.

The English addict live streams.

پخش زنده معتاد انگلیسی.

We've only done it for two years.

ما فقط دو سال است که این کار را انجام داده ایم.

So that I suppose that works out at around

بنابراین من فکر می کنم که در

about a hundred episodes each year maybe.

حدود صد قسمت در هر سال اجرا می شود.

We also have Angela.

آنجلا را هم داریم.

We also have.

ما همچنین داریم.

Oh, we have Vitoria here as well on the live chat.

اوه، ما ویتوریا را در اینجا نیز در چت زنده داریم.

Thank you for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

Don't forget to give me a big light as well.

فراموش نکنید که به من یک چراغ بزرگ نیز بدهید.

Please give me a thumb a big thumb to show you can

لطفاً یک انگشت شست به من یک شست بزرگ بدهید تا به شما نشان دهم که

I will keep it there for a few more moments.

می توانید آن را برای چند لحظه دیگر آنجا نگه خواهم داشت.

So please give me a nice like if you like what you see.

پس لطفا اگر چیزی را که می بینید دوست دارید به من یک لایک خوب بدهید.

Also, we have Willian.

همچنین، ما ویلیان را داریم.

Hello, Willian.

سلام ویلیان

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Rosa is here.

رزا اینجاست

Vitoria is here.

ویتوریا اینجاست.

Oh, I nearly choked.

اوه، نزدیک بود خفه شوم

One of the things I notice about getting older is quite often

یکی از چیزهایی که در مورد پیر شدن متوجه می‌شوم این است که اغلب

you choke on nothing

در هیچ چیز خفه نمی‌شوید

Have you ever done that where you choke on nothing?

آیا تا به حال این کار را انجام داده‌اید که در هیچ چیز خفه نمی‌شوید؟

It happens sometimes.

گاهی اتفاق می افتد.

In fact,

در واقع،

it might be happening now.

ممکن است در حال حاضر اتفاق بیفتد.

It is strange.

عجیب است.

Sometimes that happens.

گاهی این اتفاق می افتد.

Sometimes you choke on nothing.

گاهی اوقات شما در هیچ چیز خفه می شوید.

There is nothing in your mouth.

چیزی در دهان شما نیست.

But you choke.

اما تو خفه میشی

Suddenly, you can't stop coughing.

ناگهان نمی توانید سرفه را متوقف کنید.

I have a feeling that I might still have a little bit of COVID

من این احساس را دارم که ممکن است هنوز کمی کووید داشته باشم

Not the actual virus, but the the after effects.

نه ویروس واقعی، بلکه اثرات بعدی.

Because yesterday, Mr.

چون دیروز من و آقای

Steve and myself, we went for a walk.

استیو رفتیم پیاده روی.

We had a lovely walk because the weather was nice. But

پیاده روی خوبی داشتیم چون هوا خوب بود. اما

afterwards we came back and we arrived back home,

بعد از آن برگشتیم و به خانه

and we both felt absolutely exhausted.

برگشتیم و هر دو کاملاً خسته شدیم.

And we didn't have a very it wasn't a big walk.

و ما خیلی پیاده روی بزرگی نداشتیم.

We didn't walk for hundreds of miles,

صدها مایل پیاده روی نکردیم،

but we felt absolute really tired.

اما واقعاً احساس خستگی می کردیم.

I can't remember the last time I felt so tired after having a walk.

یادم نمی آید آخرین باری که بعد از پیاده روی اینقدر خسته شدم کی بود.

I don't know what happened, but I know there are some people who are suffering

نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است، اما می‌دانم که برخی از افراد هستند که

long side effects from coronavirus.

از عوارض جانبی طولانی مدت کرونا رنج می‌برند.

Some people find that they they have no energy

برخی افراد متوجه می شوند که انرژی

or they get tired very easily.

ندارند یا خیلی راحت خسته می شوند.

So I think it is happening to some people where they do

بنابراین فکر می‌کنم این اتفاق برای برخی از افراد رخ می‌دهد که

feel exhausted and tired all the time

after going through the COVID illness.

پس از ابتلا به بیماری کووید، همیشه احساس خستگی و خستگی می‌کنند.

Yesterday, we were outside.

دیروز بیرون بودیم

I decided also to do a little bit of filming

همچنین تصمیم گرفتم

at the back of the house as well, because as you know,

در پشت خانه کمی فیلمبرداری کنم، زیرا همانطور که می دانید،

we have some lovely cows,

ما چند گاو دوست داشتنی،

some beautiful cows and some lovely bulls at the back of the house.

چند گاو زیبا و چند گاو نر دوست داشتنی در پشت خانه داریم.

And I couldn't resist showing you

و من نتونستم مقاومت کنم که

one or two sequences with them.

یکی دو سکانس باهاشون رو بهت نشون بدم.

And all of these video clips have one thing in common.

و همه این کلیپ های ویدیویی یک ویژگی مشترک دارند.

The cows and the bulls are taking it easy

باید اعتراف کنم که گاوها و گاو نر آرام می گیرند

I must admit, I'm enjoying all of the colours today.

، امروز از همه رنگ ها لذت می برم.

There's lots of green and lots of yellow.

رنگ سبز و زرد زیاد است.

They seem to be the dominant colours

به نظر می رسد آنها رنگ های غالب

on the days live stream.

در پخش زنده روز هستند.

Yes, we are together

بله،

live on this Super Sunday and we are having the most brilliant day.

ما در این سوپر یکشنبه با هم هستیم و درخشان ترین روز را سپری می کنیم.

The most amazing weather I was.

شگفت انگیزترین هوای من

Can I let you in on a secret here?

آیا می توانم به شما اجازه بدهم یک راز را در اینجا وارد کنید؟

I was going to go outside

من قرار بود

for today's livestream, but then this morning I decided not to

برای پخش زنده امروز به بیرون بروم، اما امروز صبح تصمیم گرفتم این کار را

because I thought if I do that, maybe

نکنم، زیرا فکر کردم اگر این کار را انجام دهم، شاید

lots of people will start making all sorts of noise

بسیاری از مردم شروع به ایجاد انواع سر و صدا

with their lawnmowers and all of their other noisy equipment.

با ماشین های چمن زنی و سایر تجهیزات پر سر و صدا کنند.

So I decided not to.

بنابراین تصمیم گرفتم این کار را نکنم.

So instead I'm in the studio.

بنابراین در عوض من در استودیو هستم.

However, we can still enjoy the beautiful sights outside.

با این حال، ما هنوز هم می توانیم از مناظر زیبای بیرون لذت ببریم.

And there it is, a very colourful day with the green grass.

و در اینجا، یک روز بسیار رنگارنگ با چمن سبز است.

You might even be able to see that there's some sheep there running around as well.

حتی ممکن است بتوانید ببینید که گوسفندهایی نیز در آنجا در حال دویدن هستند.

So little sheep in the distance.

گوسفند کوچک در دوردست.

Miles and miles away, having a very nice time.

مایل ها و مایل ها دورتر، داشتن اوقات بسیار خوبی.

Mr Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

We have something

ما امروز چیز

very special to show you today.

بسیار ویژه ای برای نشان دادن شما داریم.

An animal

حیوانی

that we saw yesterday during our walk.

که دیروز در حین پیاده روی دیدیم.

A lovely animal.

یک حیوان دوست داشتنی

And it is an animal that we've never shown before.

و این حیوانی است که قبلاً هرگز نشان نداده بودیم.

Here on the live stream, ever.

اینجا در جریان زنده، همیشه.

And yesterday I managed to film

و دیروز موفق شدم از

this particular animal so that coming up in a few moments with mr.

این حیوان خاص فیلم بگیرم تا در چند لحظه با mr.

Steve, we are looking at a little bit of grammar today because of course

استیو، ما امروز کمی به گرامر نگاه می کنیم، زیرا البته

I am here talking of the king of English

من اینجا هستم در مورد پادشاه

and talking all about the English language.

انگلیسی صحبت می کنم و همه چیز در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

That's my job, apparently,

این کار من است، ظاهرا،

amongst other things.

در میان چیزهای دیگر.

So today we are looking at the apostrophe.

بنابراین امروز ما به آپاستروف نگاه می کنیم.

The apostrophe is,

به

I think, one of the most mistaken things in the English language.

نظر من آپستروف یکی از اشتباه ترین چیزها در زبان انگلیسی است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Go away, Mr Bumblebee.

برو کنار آقای بامبلبی

Go away.

گمشو.

I have my window open in the studio.

من پنجره ام را در استودیو باز دارم.

And now and again, a bumblebee will buzz around.

و حالا و دوباره، یک زنبور عسل در اطراف وزوز می کند.

But please don't come in.

اما لطفا وارد نشوید.

You must stay outside, Mr Bumblebee.

شما باید بیرون بمانید، آقای بامبلبی.

Do not come in.

وارد نشو.

That would be quite a disaster if I was honest with you.

اگر با شما صادق باشم، این یک فاجعه خواهد بود.

So Mr Steve will be here.

بنابراین آقای استیو اینجا خواهد بود.

And we will be showing you an animal.

و ما یک حیوان را به شما نشان خواهیم داد.

An animal that we've never showed you before.

حیوانی که تا به حال به شما نشان نداده ایم.

We managed to film it yesterday.

ما دیروز موفق به فیلمبرداری شدیم.

And as I said, Mr Steve will be with us in a few moments.

و همانطور که گفتم آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Can I say hello to Louis Mendez?

آیا می توانم به لوئیس مندز سلام کنم؟

Sorry, Louis.

ببخشید لویی

I was trying to say hello to you a few moments ago, but unfortunately,

چند لحظه پیش سعی می‌کردم به شما سلام کنم، اما متأسفانه

I started choking on nothing

، شروع به خفگی

I find that happens quite often.

کردم و متوجه نشدم که اغلب اتفاق می‌افتد.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

It does happen from time to time.

هر از گاهی این اتفاق می افتد.

The weather is lovely.

هوا دوست داشتنی است.

The nature is having a wonderful time.

طبیعت در حال گذراندن اوقات فوق العاده است.

Mother Nature is running around completely naked at the moment because it's

مادر طبیعت در حال حاضر کاملاً برهنه به اطراف می دود زیرا

well, I suppose you would

خوب است، فکر می کنم شما

describe it as late spring and I suppose

آن را اواخر بهار و

also early summer.

همچنین اوایل تابستان توصیف می کنید.

Are we still on?

آیا ما هنوز ادامه داریم؟

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

Can you can you believe what just happened?

آیا می توانید باور کنید که چه اتفاقی افتاده است؟

A bee came into the studio

زنبوری وارد استودیو شد

and started causing all sorts of havoc, for which I apologise.

و شروع به ایجاد انواع ویرانی کرد که من از آن عذرخواهی می کنم.

And that's the reason why.

و به همین دلیل است.

That's the reason why you were just looking

به همین دلیل است که

at a still picture at the moment.

در آن لحظه فقط به یک عکس ثابت نگاه می‌کردید.

Because I was being attacked by a bee.

چون زنبور به من حمله کرده بود.

It was flying all around and causing

در اطراف پرواز می کرد و

quite a lot of chaos.

هرج و مرج زیادی ایجاد می کرد.

In the eye.

در چشم.

There it was.

آنجا بود.

I hope you enjoyed the cows in the field, because if there's one thing I love watching, it's nature.

امیدوارم از گاوها در مزرعه لذت برده باشید، زیرا اگر یک چیز را دوست دارم تماشا کنم، آن طبیعت است.

And we are going to look at quite a lot of nature today,

و ما امروز به طبیعت بسیار زیادی نگاه خواهیم کرد ،

including an animal that we saw yesterday.

از جمله حیوانی که دیروز دیدیم.

That we've never, ever seen before

چیزی که ما هرگز، هرگز قبلاً آن را ندیده‌ایم

or filmed or even shown on the live chat ever.

یا فیلمبرداری نکرده‌ایم یا حتی در چت زنده نشان داده‌ایم.

So we are looking forward to doing that.

بنابراین ما مشتاقانه منتظر انجام آن هستیم.

By the way, the view outside is amazing.

به هر حال، منظره بیرون شگفت انگیز است.

I was going to go outside today, but I decided not to.

امروز قرار بود برم بیرون اما تصمیم گرفتم نروم.

Just in case the neighbours decided

فقط در صورتی که همسایه ها تصمیم می

to make a lot of noise, which of course some of them did.

گرفتند سر و صدای زیادی به پا کنند که البته برخی از آنها این کار را کردند.

So I feel as if I've done the right thing.

بنابراین احساس می کنم کار درستی انجام داده ام.

There Mr Steve will be with us in a moment,

آقای استیو چند لحظه دیگر با ما خواهد بود،

but I want to show you something from yesterday, Mr Steve.

اما من می خواهم چیزی از دیروز به شما نشان دهم، آقای استیو.

I don't know what happened yesterday, but Mr Steve was in a very naughty mood,

من نمی دانم دیروز چه اتفاقی افتاده است، اما آقای استیو در روحیه بسیار بدی بود،

as you will see

همانطور که 000000 را خواهید دید.

000000. Oh,

اوه،

oh, yes.

اوه، بله.

We saw what you did, Mr Steve.

ما دیدیم که شما چه کردید، آقای استیو.

Oh, very naughty indeed. He'd

اوه واقعا شیطونه

here he is.

او اینجاست.

He is back with us.

او با ما بازگشته است.

Hello.

سلام.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

200 years old.

200 سال قدمت دارد.

I mean, 200 live streams. Yes.

منظورم 200 پخش زنده است. آره.

200 English addicts live streams, I think. Nice stream.

فکر می کنم 200 معتاد انگلیسی پخش زنده پخش می کنند. جریان خوبیه

Congratulations, Mr. Duncan. It's OK.

تبریک میگم آقای دانکن. مشکلی نیست.

We've been celebrating all morning, haven't we?

ما تمام صبح را جشن گرفته ایم، نه؟

Were drunk.

مست بودند.

We've been having alcohol.

ما مشروب خوردیم

Cake. We're celebrating.

کیک. ما جشن می گیریم

We're just so excited and to be sharing it with you lovely people around the world.

ما بسیار هیجان زده هستیم و آن را با شما مردم دوست داشتنی در سراسر جهان به اشتراک می گذاریم.

I'm joking. Of course, as well.

من شوخی میکنم. البته همینطور.

I know you're joking.

میدونم داری شوخی میکنی

Cause I'm stone cold sober. Talking of cake.

چون من سنگ سرد هوشیار هستم. صحبت از کیک

I think Belarus is baking a cake with orange flavour in it.

من فکر می کنم بلاروس در حال پختن کیکی با طعم پرتقال است.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Yes. So send us some, please.

آره. پس لطفا برای ما بفرستید

Yes, I like the sound of that.

بله، من صدای آن را دوست دارم.

Please put 200 candles on it and show us.

لطفا 200 شمع روی آن بگذارید و به ما نشان دهید.

Send us a photograph to celebrate Mr. Duncan's 200th

برای جشن گرفتن دویستمین پخش زنده آقای دانکن، عکسی برای ما ارسال کنید

livestream.

.

Yes, with English addict livestream stream.

بله، با پخش جریانی زنده معتاد انگلیسی.

Yes, exactly. I've done around about a thousand.

بله دقیقا. من حدود هزار کار کردم.

I've worked out that we've actually done sometimes on my own,

من متوجه شده‌ام که گاهی اوقات به تنهایی انجام داده‌ایم،

sometimes together we've actually done over a thousand live streams.

گاهی اوقات با هم بیش از هزار پخش زنده انجام داده‌ایم.

But this is the 200th

اما این دویستمین

English addicts. Yes.

معتاد انگلیسی است. آره.

So we've done quite a lot of them.

بنابراین ما تعداد زیادی از آنها را انجام داده ایم.

Just in case people are wondering. That was a joke.

فقط در صورتی که مردم تعجب کنند. این یک شوخی بود.

Me throwing the wrapping from the little snack I had onto the ground.

من بسته بندی را از میان وعده کوچکی که داشتم روی زمین پرت کردم.

It's just a joke. I picked it up afterwards.

این فقط یک شوخی است. بعدش برداشتمش

We just like to laugh and joke around

ما فقط دوست

when we're out and about and film it for your pleasure.

داریم وقتی خارج از خانه هستیم بخندیم و شوخی کنیم و برای لذت شما فیلمبرداری کنیم.

He didn't.

او این کار را نکرد.

He left it there. It's still there now. Blowing around.

آنجا را رها کرد. الان هم آنجاست دمیدن در اطراف.

Probably.

It's probably it's probably in a little bird's nest somewhere.

شاید.

احتمالاً در یک لانه پرنده کوچک جایی است.

And being used as insulation.

و به عنوان عایق استفاده می شود.

It'll decompose in about a hundred years time. Yes.

حدود صد سال دیگر تجزیه می شود. آره.

As everything will, including us.

همانطور که همه چیز، از جمله ما.

Now, we don't we don't leave them that we've done that joke before MR.

حالا، ما آنها را رها نمی کنیم که این شوخی را قبل از MR انجام داده ایم.

Don't we often do it when there are people around we often go to the churchyard in much Wenlock

آیا ما اغلب این کار را انجام نمی دهیم، وقتی افرادی در اطراف هستند، اغلب به حیاط کلیسا در ونلاک زیادی می

and then we sit down and we if we're having an ice cream or and or a magnum,

رویم و سپس می نشینیم و اگر یک بستنی یا و یا یک مگنوم می خوریم،

oh we will take the wrapper and then afterwards

اوه، لفاف را برداریم و سپس سپس

we just throw them away just to see if anyone reacts.

آنها را دور می اندازیم تا ببینیم آیا کسی واکنشی نشان می دهد یا خیر.

But they never do.

اما آنها هرگز انجام نمی دهند.

They never do because they're not brave enough, you see.

آنها هرگز این کار را نمی کنند زیرا به اندازه کافی شجاع نیستند.

But yes, I mean that we know what we know what makes people angry

اما بله، منظورم این است که ما می دانیم آنچه که مردم را

around this area and littering is one of them.

در اطراف این منطقه عصبانی می کند و زباله ها یکی از آنهاست.

But yeah. What only German.

ولی آره. چه فقط آلمانی.

Well it doesn't make them angry.

خوب آنها را عصبانی نمی کند.

That's the thinking I know, but they're too frightened to to react to go over to is insane the thing.

این تفکری است که من می‌دانم، اما آن‌ها آن‌قدر می‌ترسند که واکنش نشان دهند و به سراغش بروند، چیز دیوانه‌کننده‌ای است.

Yes, because they're sort of wealthy, middle class, retired people

بله، چون آنها یک جورهایی افراد ثروتمند، طبقه متوسط و بازنشسته هستند

who don't like to sort of make a fuss who make way.

که دوست ندارند یک جورهایی سر و صدا راه بیاندازند.

We are none of those people, by the way, we don't fit into any of those correct to correct

ما هیچ‌کدام از آن‌ها نیستیم، اتفاقاً در هیچ یک از آن‌هایی که برای تصحیح

little character.

شخصیت کوچک درست هستند، نمی‌مانیم.

I still can't see it.

من هنوز نمی توانم آن را ببینم.

Well, what am I looking for that, Steve?

خوب، من دنبال چی هستم، استیو؟

Categories.

دسته بندی ها.

That's in categories.

این در دسته بندی ها است.

I don't know what's happening today.

نمی دانم امروز چه خبر است.

I'm finding it very difficult to to to get my aural right.

برای من خیلی سخت است که صدا را درست کنم.

OK, well, we think we're suffering from lung cover, don't we?

خوب، خوب، ما فکر می کنیم که از پوشش ریه رنج می بریم، اینطور نیست؟

Because we seem to be exhausted.

چون انگار خسته شده ایم.

Everything we do seems to exhaust.

به نظر می رسد هر کاری که انجام می دهیم خسته شده است.

As I know what happened yesterday, we had that walk, we had a walk, and then we got back

همانطور که می دانم دیروز چه اتفاقی افتاد، ما آن پیاده روی داشتیم، پیاده روی داشتیم، و بعد برگشتیم

and I can't remember the last time I felt so tired by anything.

و یادم نمی آید آخرین باری که از چیزی اینقدر خسته شدم، کی بود.

Mentally, physically, every joint is aching, my hips are aching

از نظر روحی، جسمی، هر مفصلی درد می کند، باسنم درد می کند

and my hand and joints in my fingers are hurting, my necks hurting.

و دست و مفاصل انگشتانم درد می کند، گردنم درد می کند.

I don't know what's going on, Mr. Duncan.

من نمی دانم چه خبر است، آقای دانکن.

I think, you know, once you pass 60, it's all downhill from there.

من فکر می کنم، می دانید، وقتی از 60 عبور کنید ، همه چیز از آنجا به سراشیبی می رسد.

We were talking about nature a few moments ago.

چند لحظه پیش داشتیم در مورد طبیعت صحبت می کردیم.

We have something very special to show you.

ما چیز بسیار ویژه ای برای نشان دادن شما داریم.

An animal that we've never filmed and we've never showed before.

حیوانی که هرگز از آن فیلم نگرفته ایم و هرگز نشان نداده ایم.

And I want to say thank

و من می خواهم

you to Steve, because it was Steve who actually spotted the animal.

از استیو تشکر کنم، زیرا این استیو بود که در واقع حیوان را دید.

You saw it.

شما آن را دیدید.

And so we we stayed very still.

و بنابراین ما بسیار ساکن ماندیم.

And the animal came towards us, and I was able to film it.

و حیوان به سمت ما آمد و من توانستم از آن فیلم بگیرم.

The quality of the video isn't very good,

کیفیت ویدیو خیلی خوب نیست،

mainly because I filmed it.

عمدتاً به این دلیل که من فیلمبرداری کردم.

But there is something there and it's quite

اما چیزی وجود دارد و دیدن آن بسیار

interesting to see and we were really excited about it.

جالب است و ما واقعاً در مورد آن هیجان زده بودیم.

One of the things about walking in the countryside, Steve,

یکی از چیزهایی که در مورد پیاده روی در حومه شهر است، استیو،

you never know what you're going to find,

شما هرگز نمی دانید که قرار است چه چیزی پیدا کنید،

particularly if you stay very still

به خصوص اگر خیلی ساکت بمانید

and just sort of observe and watch

و فقط نگاه کنید و تماشا کنید

and see what comes out of the undergrowth.

و ببینید چه چیزی از زیر درختان بیرون می آید.

Yes, I'm very into the bushes.

بله، من به شدت در بوته ها هستم.

I'm very good at staying still, but Mr Steve isn't very good at staying quiet,

من در بی حرکت ماندن خیلی خوب هستم، اما آقای استیو در ساکت ماندن خیلی خوب نیست،

except yesterday because I was tired.

به جز دیروز چون من خسته بودم.

I just stood still.

من فقط ایستادم.

Yeah, and I think to this particular creature,

بله، و من فکر می کنم برای این موجود خاص،

I must have seemed almost barely alive because it hardly reacted at all.

من تقریباً به سختی زنده به نظر می رسیدم زیرا اصلاً واکنش نشان نمی داد.

Shall we have a look at it? Go on then, Mr. Duncan.

یک نگاهی به آن بیندازیم؟ ادامه بده، آقای دانکن.

Yes, let's have a look at it. Here it is.

بله، بیایید نگاهی به آن بیندازیم. ایناهاش.

He's the animal that we saw yesterday.

او همان حیوانی است که دیروز دیدیم.

I wonder how long it will take you to to recognise the animal.

من نمی دانم چقدر طول می کشد تا حیوان را بشناسید.

But we are going to look at it now and we're going to see how long it takes you to spot the animals.

اما ما اکنون به آن نگاه می کنیم و می خواهیم ببینیم چقدر طول می کشد تا حیوانات را تشخیص دهید.

So as soon as you know what the animal is, please let us know on the live chat if it comes.

بنابراین به محض اینکه متوجه شدید حیوان چیست، لطفاً در صورت آمدن آن در چت زنده به ما اطلاع دهید.

But what could it be?

اما چه چیزی می تواند باشد؟

Here it is. Oh, what is it?

ایناهاش. اوه، آن چیست؟

We can't see it yet.

ما هنوز نمی توانیم آن را ببینیم.

It's coming.

داره میاد

There it is.

ایناهاش.

It's approaching.

داره نزدیک میشه

It's a little bit cautious because I think it knows that we are nearby.

کمی محتاط است زیرا فکر می کنم می داند که ما در نزدیکی هستیم.

Oh, isn't that lovely though?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

So don't say anything, Steve.

پس چیزی نگو استیو.

Does anyone know what it is?

کسی میدونه چیه؟

Can you tell what it is yet?

می توانید بگویید هنوز چیست؟

I thought it was a cat at first.

من اول فکر کردم گربه است.

It first. I thought it was a cat.

ابتدا آن را فکر کردم گربه است.

It's having a wee there.

اونجا داره غمگین میشه

I think it was having a wee there or something.

فکر می‌کنم در آنجا غوغا می‌کردم یا چیز دیگری.

I think it's hunting.

فکر کنم شکار باشه

This particular animal is hunting for some having a wee.

این حیوان خاص در حال شکار برای عده‌ای است که دچار عارضه هستند.

Then it's looking for food.

بعد دنبال غذا می گردد.

It thinks there is something in that grassy bank.

فکر می کند چیزی در آن بانک علف وجود دارد.

Yes. At that it's.

آره. در آن است.

It's preparing itself.

داره خودش رو آماده میکنه

It's hunting it's looking for food. Ooh.

این شکار است و به دنبال غذا است. اوه

Thinks of something it thinks is something not quite right there. Yes.

به چیزی فکر می کند که فکر می کند چیزی کاملاً درست نیست. آره.

We've still isn't dog

ما هنوز سگ نیستیم،

so in a

moment it's going to actually plants it's going to jump in the air

بنابراین در یک

لحظه در واقع کاشته می شود و در هوا می

and try to catch the thing it is looking for.

پرد و سعی می کند چیزی را که به دنبالش است بگیرد.

But it also knows that we're there as well.

اما همچنین می داند که ما نیز آنجا هستیم.

That is here we go any second now.

اینجاست که ما هر ثانیه پیش می رویم.

One, two, three, four,

یک، دو، سه، چهار،

oh, this is exciting, isn't it?

اوه، این هیجان انگیز است، اینطور نیست؟

Any second now it's going to jump

حالا هر ثانیه می پرد

I just love that

من فقط دوست دارم که

we don't know if it actually caught anything or not.

نمی دانیم آیا واقعاً چیزی را گرفته یا نه.

It doesn't look like it, though, does it? Because he looks a bit disappointed.

با این حال، به نظر نمی رسد، اینطور نیست؟ زیرا او کمی ناامید به نظر می رسد.

So there is a beautiful fox thank you for all those who said what it is.

بنابراین یک روباه زیبا وجود دارد از شما برای همه کسانی که می گویند چیست تشکر می کنم.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Isn't that just the most amazing creature?

آیا این شگفت انگیزترین موجود نیست؟

We were? Just it.

ما بودیم؟ فقط آن را.

For some reason, it didn't know we were there.

بنا به دلایلی نمی دانست ما آنجا هستیم.

Mm. Mm. I think it was. It was being very cautious,

مم مم من فکر می کنم این بود. خیلی محتاط بود،

but it seemed

اما به نظر

as if it knew we were there, but it wasn't really afraid

می‌رسید که می‌دانست ما آنجا هستیم، اما واقعاً نمی‌ترسید

and I think also it was a little bit injured, so it looks like it's

و فکر می‌کنم کمی هم مجروح شده بود، بنابراین به نظر می‌رسد که

actually sustained an injury.

واقعاً مصدوم شده است.

I like the way it looks back.

من نگاهش را به گذشته دوست دارم.

Just heard me then. Yeah,

آن موقع فقط صدایم را شنید بله،

it looks back and then it runs away because it realises that maybe.

به عقب نگاه می کند و سپس فرار می کند، زیرا متوجه می شود که شاید.

Maybe it's camera shy. Perhaps.

شاید از دوربین خجالتی است. شاید.

Maybe that's the reason why.

شاید به همین دلیل است.

So there it was.

Yesterday we saw a lovely fox, one of the most

پس آنجا بود.

دیروز یک روباه دوست داشتنی، یکی از

beautiful creatures around.

زیباترین موجودات اطراف را دیدیم.

And you don't see them very often.

و شما اغلب آنها را نمی بینید.

Ironically,

از قضا،

you don't see them very often in the countryside.

شما اغلب آنها را در حومه شهر نمی بینید.

However, you see them a lot in urban areas.

با این حال، آنها را در مناطق شهری زیاد می بینید.

Where there are lots of houses and people.

جایی که تعداد زیادی خانه و مردم وجود دارد.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

When we lived in Wolverhampton, we used to see them all the time.

زمانی که ما در ولورهمپتون زندگی می کردیم، همیشه آنها را می دیدیم.

If you went for

اگر

a walk at night, you would often see a fox trotting around,

شب‌ها برای پیاده‌روی می‌رفتید ، اغلب روباهی را می‌دیدید که در اطراف می‌چرخد

you know, going into people's bins looking for something to eat.

، می‌دانید که در سطل‌های زباله مردم به دنبال چیزی برای خوردن می‌رود.

And they weren't tame.

و اهلی نبودند.

But at the same, you know, I come back at night in one across the road, they were everywhere.

اما در همان حال، می دانید، من شب در یکی از آن طرف جاده برمی گردم، آنها همه جا بودند.

But of course in the countryside they are.

اما البته در حومه شهر هستند.

I think they're cold, aren't they, to keep their populations down yes.

من فکر می کنم آنها سرد هستند، نه، برای پایین نگه داشتن جمعیت خود بله.

And of course the more they're more cautious as well.

و البته هر چه بیشتر محتاط تر باشند.

So wild, wild animals are more cautious

بنابراین حیوانات وحشی و وحشی محتاط

than urban animals because they are they are more comfortable with humans.

تر از حیوانات شهری هستند زیرا آنها با انسان راحت تر هستند.

And of course, the farmers don't like them because if they're keeping sort of poultry

و البته، کشاورزان آنها را دوست ندارند، زیرا اگر آنها از نوعی مرغ

or small birds, then obviously the fox is going to attack them.

یا پرندگان کوچک نگهداری می کنند ، واضح است که روباه به آنها حمله خواهد کرد.

So they tend to kill the foxes in the countryside.

بنابراین آنها تمایل به کشتن روباه ها در روستا دارند.

Well, as I always say, a fox has got to live it's got to live somehow,

خوب، همانطور که همیشه می گویم، روباه باید زندگی کند، باید به نحوی زندگی کند،

even if it has to eat some chickens now and again, or the occasional rabbit.

حتی اگر مجبور شود چند بار چند مرغ بخورد ، یا گاهی اوقات خرگوش.

Ooh, that

reminds me, we've got some baby rabbits, haven't we, in the garden,

اوه، این

به من یادآوری می کند، ما چند بچه خرگوش داریم، مگر نه، در باغ،

wildlife is closing in on this area.

حیات وحش در حال نزدیک شدن به این منطقه است.

Well, I have to put up an electric fence

خوب، من باید یک حصار برقی ایجاد کنم

surrounded by animals, cows, foxes.

که اطراف آن را حیوانات، گاو، روباه احاطه کرده اند.

We've got everything around here.

ما اینجا همه چیز داریم

So there is there is a little, a little family of baby

بنابراین خانواده کوچک و کوچکی از بچه

rabbits, and they, they keep playing on the lawn.

خرگوش ها وجود دارد، و آنها همچنان در چمن بازی می کنند.

The only problem is they don't stay there very long.

تنها مشکل این است که آنها مدت زیادی آنجا نمی مانند.

So I normally don't have a chance to film them,

بنابراین من معمولاً فرصتی برای فیلمبرداری از آنها

but I really want to take some video footage

ندارم، اما واقعاً می خواهم چند فیلم ویدیویی

of of the baby rabbits in the garden and their suit and suit.

از بچه خرگوش های باغ و کت و شلوار و کت و شلوار آنها بگیرم.

Tiny and cute.

ریز و ناز.

Of course.

البته.

Hello, Pedro, by the way.

سلام، پدرو، اتفاقا.

Pedro said he's going in a moment, so I thought I'd say hello before he goes.

پدرو گفت که او یک لحظه دیگر می رود، بنابراین فکر کردم قبل از رفتن او سلام کنم.

Pedro never stays for long.

پدرو هرگز برای مدت طولانی نمی ماند.

We don't mind we don't mind as long as he's here.

تا زمانی که او اینجاست، مشکلی نداریم.

That's the main thing

این مهمترین چیز است

from the largest animals down to the smallest creatures.

از بزرگترین حیوانات گرفته تا کوچکترین موجودات.

So what have I been doing this morning, Mr. Duncan?

پس من امروز صبح چه کار می کردم، آقای دانکن؟

I've been trying to keep the ants away.

من سعی کرده ام مورچه ها را دور نگه دارم.

Because outside, we've got this sort of patio area,

چون بیرون، ما این جور محوطه پاسیو داریم

and they came in the house.

و آنها وارد خانه شدند.

They sort of the slightest hole anywhere.

آنها به نوعی کوچکترین سوراخ در هر نقطه هستند.

They will come up.

بالا خواهند آمد.

So I've been filling all the holes around the grouting

بنابراین من تمام سوراخ‌های اطراف

of the paving slabs to discourage them.

دوغاب سنگ‌فرش را پر کرده‌ام تا آنها را ناامید کنم.

And ask them gently to move away.

و به آرامی از آنها بخواهید که دور شوند.

This is another area, because last year we had ants everywhere.

این منطقه دیگری است، زیرا پارسال همه جا مورچه داشتیم.

So I've been filling in every little hole, every little gap in the grouting

بنابراین، من هر سوراخ کوچک، هر شکاف کوچکی را در دوغاب پر می‌کنم،

because they seem to like coming out there looking for food and go back in again

زیرا به نظر می‌رسد که آنها دوست دارند به دنبال غذا بیایند و دوباره به داخل برگردند

and building their nests underneath the paving slabs.

و لانه‌های خود را زیر سنگ‌فرش‌ها بسازند.

But of course, when the populations get too big, they start coming in the house. Yes.

اما البته، وقتی جمعیت خیلی زیاد می شود ، شروع به ورود به خانه می کنند. آره.

And also the other thing is the ants have been around for millions of years.

و همچنین نکته دیگر این است که مورچه ها میلیون ها سال است که در اطراف هستند.

Then they're not going anywhere. They are.

اونوقت هیچ جا نمیرن آن ها هستند.

They're very adaptable.

آنها بسیار سازگار هستند.

They are able to adapt to all situations.

آنها قادرند خود را با همه شرایط وفق دهند.

So that's one of the reasons why ants quite often get everywhere

بنابراین این یکی از دلایلی است که مورچه ها اغلب به همه جا

because they are very good at adapting.

می رسند زیرا در سازگاری بسیار خوب هستند.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Right? Yes.

درست؟ آره.

We don't want ants in our pants.

ما نمی خواهیم مورچه در شلوارمان باشد.

No. As the saying goes, or anywhere for that matter.

نه. به قول معروف، یا هر جایی برای این موضوع.

We saw something yesterday on our wall again.

دیروز دوباره روی دیوارمان چیزی دیدیم.

Did we see something else?

چیز دیگه ای دیدیم؟

Yes, we saw a lot of things yesterday.

بله، دیروز چیزهای زیادی دیدیم.

Here's something that we saw yesterday.

این چیزی است که ما دیروز دیدیم.

I'm not sure if anyone can identify this,

من مطمئن نیستم که کسی بتواند این را شناسایی کند،

but it's a very interesting plant that we saw growing.

اما این گیاه بسیار جالبی است که شاهد رشد آن بودیم.

And I've never seen this before.

و من قبلاً این را ندیده بودم.

Steve, it's a very unusual plant.

استیو، این یک گیاه بسیار غیر معمول است.

It looks like wheat or barley, but it isn't so.

به نظر می رسد گندم یا جو است، اما اینطور نیست.

So does anyone know what this is and one of the reasons

پس آیا کسی می‌داند این چیست و یکی از

why we noticed this yesterday, because we we noticed

دلایلی که دیروز متوجه این موضوع شدیم، زیرا متوجه شدیم

lots of pollen coming off this particular plant

که گرده‌های زیادی از این گیاه خاص بیرون می‌آید

and you can see there is

و می‌توانید ببینید که

lots of it looks like hair, doesn't it?

تعداد زیادی از آن شبیه مو هستند، اینطور نیست؟

But all of that is actually pollen.

اما همه اینها در واقع گرده هستند.

And if you if you touch it with your hand, lots

و اگر با دستتان آن را لمس کنید، مقدار

and lots of dust comes off, it's some kind of grass. Hmm.

زیادی گرد و غبار از آن خارج می شود ، نوعی علف است. هوم

But if anyone can identify that, in fact, there's a lot of it around here.

اما اگر کسی بتواند آن را تشخیص دهد، در واقع، موارد زیادی در اینجا وجود دارد.

And I notice it gets very tall, it can get as tall as sort of, you know, two metres tall.

و من متوجه شدم که خیلی بلند می شود، می تواند به اندازه دو متر بلند شود.

This grass can

I think it's a grass it looks like a grass

این چمن به نظر من یک چمن است که به نظر شما یک علف

as you say.

است.

It looks a bit like wheat, but it's much bigger than that.

کمی شبیه گندم است، اما بسیار بزرگتر از آن است.

We had some in the back of our garden last year.

ما سال گذشته مقداری در پشت باغمان داشتیم.

So if anyone knows what this is, please let us know.

بنابراین اگر کسی می داند این چیست لطفاً به ما اطلاع دهد.

And of course, I suppose

و البته فکر می

I should also mention that May has arrived.

کنم باید به این هم اشاره کنم که اردیبهشت رسیده است.

We are approaching mid-May and for me and many people that is always bad news

ما به اواسط ماه مه نزدیک می شویم و برای من و بسیاری از مردم همیشه خبر بدی است

because that means the hay fever season is beginning

زیرا این بدان معناست که فصل تب یونجه در حال شروع

bad news for people like me.

خبر بد برای افرادی مانند من است.

So in a couple of weeks I won't be able to go outside

بنابراین تا چند هفته دیگر نمی توانم بیرون بروم

because if I do, I will be sneezing my head off with hay fever.

زیرا اگر بروم، سرم را با تب یونجه عطسه خواهم کرد.

So not quite yet, but as soon as all of the grass

بنابراین هنوز کاملاً مشخص نیست، اما به محض اینکه همه چمن

starts to produce it's pollen, then

شروع به تولید گرده می کند،

it's bad news for me.

برای من خبر بدی است.

You'll be drugged up with antihistamines and I might have to to present the show.

شما با آنتی هیستامین مصرف خواهید شد و من ممکن است مجبور شوم نمایش را ارائه دهم.

Mr Duncan, that's never going to happen because you might be too ill to continue.

آقای دانکن، این هرگز اتفاق نخواهد افتاد زیرا ممکن است آنقدر بیمار باشید که نتوانید ادامه دهید.

That's never going to happen, ever.

این هرگز اتفاق نمی افتد، هرگز.

Victoria says that

ویکتوریا می‌گوید که

she finds lots of green lizards

مارمولک‌های سبز زیادی

in her garden and once spotted a salamander.

در باغ خود پیدا کرده و یک بار سمندر را مشاهده کرده است.

Oh, I think they're quite large, aren't they?

اوه، من فکر می کنم آنها بسیار بزرگ هستند، اینطور نیست؟

We were quite scared.

ما کاملا ترسیده بودیم.

Yes, yes.

بله بله.

So salamanders are like snakes with legs, I always think.

بنابراین سمندرها مانند مارهایی با پا هستند، من همیشه فکر می کنم.

Is that right? Yes, I think so. Yes. That long.

درست است؟ بله، من اینطور فکر می کنم. آره. به همین مدت

They look like snakes with legs there.

آنها شبیه مارهایی هستند که در آنجا پا دارند.

Maybe they're some kind of you know, in evolutionary terms, somewhere between a snake and a lizard.

شاید آنها نوعی از شما هستند، در شرایط تکاملی، جایی بین یک مار و یک مارمولک.

Maybe some expert would be able to tell us that Mother's Day,

شاید یک متخصص بتواند به ما بگوید که روز مادر،

apparently in Brazil at the moment, hello to all the mothers in Brazil.

ظاهراً در حال حاضر در برزیل است، سلام به همه مادران در برزیل.

Happy Mother's Day to you.

روز مادر بر شما مبارک.

That's presumably where Pedro's going after this.

احتمالاً پدرو پس از این به این سمت می رود.

Yes, maybe, maybe, maybe we don't know.

بله، شاید، شاید، شاید ما نمی دانیم.

But yes, yes.

اما بله، بله.

Mother's Day every week it's Mother's Day in some country around the world.

روز مادر هر هفته در برخی از کشورهای جهان روز مادر است.

I mean, Mother's Day for us was about a month ago, wasn't it?

یعنی روز مادر برای ما حدود یک ماه پیش بود، اینطور نیست؟

It was. It was.

بود. بود.

Well, it was towards the end of April. Yes.

خب، اواخر فروردین بود. آره.

And yet every week we come on, somebody says it's Mother's Day in their country.

و با این حال هر هفته که می آییم، یکی می گوید در کشورشان روز مادر است.

So it's it's amazing.

بنابراین شگفت انگیز است.

How different it is in different countries.

چقدر در کشورهای مختلف متفاوت است.

It's spread out.

پخش شده است.

Irfan says Mr Duncan is prone to getting hay fever.

عرفان می گوید آقای دانکن مستعد ابتلا به تب یونجه است.

If you are prone to something, it means you are at risk

اگر مستعد چیزی هستید، به این معنی است که در معرض خطر

or you are susceptible to that particular thing.

هستید یا در معرض آن چیز خاص هستید.

So yes, you are right.

پس بله حق با شماست.

I am prone to getting hay fever

من مستعد ابتلا به تب یونجه

during the mid-summer months so that is coming

در ماه های اواسط تابستان هستم، به طوری که در حال آمدن است

and it normally lasts normally during June

و به طور معمول در ماه ژوئن طول می کشد

and then July it starts to ease away.

و سپس جولای شروع به کاهش می کند.

So I do get to enjoy some of summer, not all of it.

بنابراین می توانم از بخشی از تابستان لذت ببرم، نه از تمام آن.

If you were if you were a mother

اگر مادر

and you liked the attention of Mother's Day,

بودید و توجه روز مادر را

you could literally travel to many different countries

دوست داشتید، به معنای واقعی کلمه می توانستید از ماه مارس تا مه به بسیاری از کشورهای مختلف سفر کنید

from sort of

March through to May and celebrate Mother's Day everywhere you went.

و روز مادر را هر جا که می رفتید جشن بگیرید.

Yes. Couldn't you?

آره. نمی توانستی؟

I like the idea you were a mother and you like the attention of Mother's Day.

من از این ایده که شما یک مادر بودید و توجه روز مادر را دوست دارید.

If it's how should we go to that country next week on holiday and then it be Mother's Day

اگر اینطور است که باید هفته آینده در تعطیلات به آن کشور برویم و بعد روز مادر باشد

and you'd have to buy some more chocolates and flowers and another card.

و شما باید چند شکلات و گل و یک کارت دیگر بخرید.

And then you go to another country and it would be Mother's Day.

و سپس به کشور دیگری می روید و روز مادر خواهد بود.

Then you'd have to repeat the whole process ever again.

سپس باید کل فرآیند را دوباره تکرار کنید.

So, yes, if you are somebody that likes Mother's Day,

بنابراین، بله، اگر شما کسی هستید که روز مادر را دوست

you could go on a world tour

دارید، می توانید به یک تور جهانی بروید

and celebrate it every week somewhere in the world.

و هر هفته آن را در جایی از جهان جشن بگیرید.

It's a bit like Christmas because quite often there are two Christmases.

این کمی شبیه کریسمس است زیرا اغلب دو کریسمس وجود دارد.

There's Christmas that we have, and then a few days later there is another Christmas

کریسمس است که ما داریم، و چند روز بعد کریسمس دیگری وجود دارد

so you could technically celebrate Christmas twice as well.

تا بتوانید از نظر فنی کریسمس را دو برابر جشن بگیرید.

Just like the Queen of England, she has two birthdays.

درست مثل ملکه انگلیس، او دو تولد دارد.

She does.

او انجام می دهد.

Oh, by the way, talking of birthdays, guess who has their birthday today?

اوه، به هر حال، صحبت از تولد است، حدس بزنید امروز تولد کیست؟

A very famous popular person,

یک فرد محبوب بسیار مشهور،

British person, incredibly

یک فرد بریتانیایی، فوق

well renowned, incredibly well known in a certain field

العاده مشهور، فوق العاده در یک زمینه خاص

or a certain area of expertise.

یا یک حوزه تخصصی خاص شناخته شده است.

Oh, I d I don't know, Mr. Duncan.

اوه، من نمی دانم، آقای دانکن.

He is 96 today.

او امروز 96 ساله است.

He is 96. I will give you a clue.

او 96 است. من به شما یک سرنخ می دهم.

He has a boat

او یک قایق دارد

that has been named after him.

که به نام او نامگذاری شده است.

I was going to say Cliff Richard's but obviously it's not that.

می خواستم بگویم کلیف ریچارد اما بدیهی است که اینطور نیست.

Not Cliff, not Cliff Richard.

نه کلیف، نه کلیف ریچارد.

It seems like he's 96

به نظر می رسد که او 96

somebody that's got a boat.

ساله است که یک قایق دارد.

So what field of expertise is this person in?

پس این شخص در چه زمینه ای تخصص دارد؟

A boat was named after him.

یک قایق به نام او نامگذاری شد.

Not not. It's not his boat.

نه نه. قایق او نیست.

He's still alive then.

اون موقع هنوز زنده است

He is still alive because he's celebrating his birthday.

او هنوز زنده است چون تولدش را جشن می گیرد.

We always find that that's that's the best way

ما همیشه متوجه می‌شویم که این بهترین راه

to celebrate your birthday whilst being alive.

برای جشن تولد شما در حالی است که زنده هستید.

Are you going to give us a clue?

آیا می خواهید سرنخی به ما بدهید؟

Well, I feel that he's in.

خوب، من احساس می کنم که او وارد شده است.

Well, you might actually find him in an actual field.

خب، شما ممکن است او را در یک زمینه واقعی پیدا کنید.

Maybe looking at the insects and the animals.

شاید نگاه کردن به حشرات و حیوانات.

It's the famous naturalist.

این طبیعت شناس معروف است.

It is a famous naturalist.

یک طبیعت شناس معروف است.

Not to be confused with naturist.

نباید با طبیعت شناس اشتباه گرفته شود.

Naturist is a person

طبیعت‌شناس شخصی است

who often walks around with no clothes on,

که اغلب بدون لباس در اطراف راه می‌رود

a naturist and then there is a naturalist who is interested in wildlife,

، یک طبیعت‌شناس و سپس یک طبیعت‌شناس وجود دارد که به حیات وحش،

the animal kingdom, plants, and all of the things in between.

قلمرو حیوانات، گیاهان و همه چیزهای بین‌المللی علاقه‌مند است.

So there is a difference naturalist, naturist.

بنابراین یک تفاوت طبیعت گرا، طبیعت شناس وجود دارد.

Well, did you see yesterday a lot of a lot of women

خوب، دیدید دیروز تعداد زیادی از زنان

were posting naked photographs of themselves.

عکس های برهنه خود را منتشر می کردند.

In their garden because yesterday it was naked

در باغ آنها چون دیروز

gardening day here in the UK.

روز باغبانی برهنه اینجا در بریتانیا بود.

Do we need naked gardening day?

آیا ما به روز باغبانی برهنه نیاز داریم؟

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

I that sounds like that's something that somebody made

به نظر من این چیزی است که کسی آن را ساخته

that up in order to make some money somewhere.

است تا در جایی پول به دست بیاورد.

But there were some some some pictures of people gathering

اما تعدادی عکس از مردم در حال جمع

their melons and their cucumbers

آوری خربزه ها و خیارها

and their berries.

و توت هایشان بود.

No doubt I would say that 99% of all the people

بدون شک می‌توانم بگویم که 99 درصد از همه افرادی

that posted pictures of themselves were not physically attractive.

که عکس‌های خود را منتشر می‌کنند ، از نظر فیزیکی جذاب نیستند.

Well, that's, that's that's your view.

خب، این دیدگاه شماست.

That's a bit cruel.

این کمی ظالمانه است.

There's no many people that post naked pictures of themselves seem to be unashamed

افراد زیادی وجود ندارند که تصاویر برهنه خود را منتشر می کنند، به نظر می رسد

about their their appearance yes.

از ظاهر خود خجالت نکشند، بله.

But the issue is the human body comes in all shapes and sizes,

اما مسئله این است که بدن انسان در همه شکل ها و اندازه ها،

all all shapes and sizes.

همه شکل ها و اندازه ها وجود دارد.

So was this world wide or was it just in the you know, just here?

پس این جهان گسترده بود یا فقط در جایی بود که می دانید، فقط اینجا؟

I don't know why we do it, but every year everyone gets naked in their back garden.

نمی دانم چرا این کار را می کنیم، اما هر سال همه در باغچه پشتی خود برهنه می شوند.

I've never heard of that before. Mr.

من قبلاً در مورد آن چیزی نشنیده بودم. آقای

Duncan, is there and then some of the photographs are on Twitter.

دانکن، آنجاست و سپس تعدادی از عکس ها در توییتر هستند.

They are there.

آنها آنجا هستند.

They're all naked. A video

همشون برهنه یک ویدیو

Moldovan I've probably pronounced your name incorrectly.

مولداوی احتمالاً نام شما را اشتباه تلفظ کرده ام.

Could well be correct.

می تواند درست باشد

In Ruki Matt, who is the famous naturalist celebrity who's 96 today.

در روکی مت، که سلبریتی مشهور طبیعت گرا است که امروز 96 ساله است.

Evidently you might actually be correct

به نظر من، ظاهراً ممکن است در واقع

with your assumption, I think.

با فرض خود درست باشید.

Actually you are correct, sir.

در واقع حق با شماست قربان

David Attenborough, Wildlife Explorer.

دیوید آتنبرو، کاوشگر حیات وحش.

He likes hanging out in the jungle

او دوست دارد

with all of the furry animals

با همه حیوانات پشمالو در جنگل بنشیند،

sometimes they will throw their poop at him, but it's OK.

گاهی اوقات آنها مدفوع خود را به سمت او پرتاب می کنند، اما اشکالی ندارد.

He throws his poop back at them.

مدفوعش را به طرف آنها پرتاب می کند.

So David Attenborough is 96 today.

بنابراین دیوید آتنبرو امروز 96 ساله است.

Congratulations is still going strong.

تبریک همچنان قوی است.

I think that deserves a round of applause.

من فکر می کنم که سزاوار یک دور تشویق است.

You didn't think you liked

فکر نمی کردی دوست داشته

you've always expressed to me that you don't like David.

باشی همیشه به من گفتی که دیوید را دوست نداری.

I see you always.

همیشه میبینمت

You you always get these things wrong. I've never said that.

شما همیشه این چیزها را اشتباه می گیرید. من هرگز این را نگفته ام

I don't like him.

من او را دوست ندارم.

I like David Attenborough.

من دیوید آتنبرو را دوست دارم.

But I'm not going to get into this. By the way.

اما من وارد این موضوع نمی شوم. راستی.

Thank you, Steve, for mentioning it.

متشکرم، استیو، برای ذکر آن.

Let's change the subject because I don't get into an argument.

بحث را عوض کنیم چون وارد بحث نمی شوم.

I don't dislike David Attenborough.

من دیوید آتنبرو را دوست ندارم.

Can we just make that clear?

آیا می توانیم آن را روشن کنیم؟

But I do sometimes wonder why no one

اما گاهی اوقات تعجب می کنم که چرا هیچ

is allowed to criticise David Attenborough in any way.

کس اجازه ندارد به هیچ وجه از دیوید آتنبرو انتقاد کند.

It's like he's he's maybe the boss of the Mafia.

مثل اینکه او شاید رئیس مافیا باشد.

I always feel that everyone is afraid oh.

من همیشه احساس می کنم که همه می ترسند آه.

Did you see that man yesterday?

دیروز آن مرد را دیدی؟

He said something bad about David Attenborough and now he's vanished is gone.

او چیز بدی در مورد دیوید آتنبرو گفت و اکنون ناپدید شده است.

No one knows where he is.

هیچ کس نمی داند او کجاست.

So that's. That's my only. That's it.

پس همین است. این تنها من است. خودشه.

I don't dislike him.

من از او بدم نمی آید.

He does a lot of good work, but I sometimes wonder why

او کارهای خوبی انجام می دهد، اما من گاهی تعجب می کنم که چرا

no one is allowed to actually criticise his.

هیچ کس اجازه ندارد واقعاً از او انتقاد کند.

He sometimes. But that's it.

او گاهی اوقات اما همین.

That's all I'm going to say.

این تمام چیزی است که می خواهم بگویم.

Naked Gardening Day.

روز باغبانی برهنه

Did I hear that right?

درست شنیدم؟

Says Michael Yes.

می گوید مایکل بله.

We have it here.

ما اینجا داریم.

Don't ask me why it sounds ridiculous.

از من نپرسید چرا مسخره به نظر می رسد.

You, I you know these sorts of things I don't understand.

تو، من این جور چیزها را می دانی که من نمی فهمم.

The only reason this must have been

تنها دلیلی که

this must have been started is that somebody somewhere is making money out of it.

این باید شروع شده باشد این است که کسی در جایی از آن پول در می آورد.

I don't know, that's all.

نمی دانم، همین است.

I can assume that somebody has a channel somewhere or something.

من می توانم فرض کنم که کسی در جایی یا چیزی کانال دارد.

It certainly wasn't on the news.

مطمئناً در اخبار نبود.

I haven't seen it anywhere, Mr. Duncan.

من هیچ جا ندیده ام، آقای دانکن.

Well, I don't think the news are talking about it, but it's certainly on the Internet.

خوب، من فکر نمی کنم اخبار در مورد آن صحبت کنند، اما مطمئناً در اینترنت وجود دارد.

If you want to see naked people.

اگر می خواهید افراد برهنه را ببینید.

I always find from my own experience

من همیشه از تجربه خودم

that you will often see naked people on the Internet,

دریافتم که اغلب افراد برهنه را در اینترنت خواهید دید،

even if you don't want to

حتی اگر نمی خواهید

Yes, Mia, you're right.

بله، میا، حق با شماست.

Today is celebration of the end of World War Two,

امروز جشن پایان جنگ جهانی دوم است

and many celebrations

و جشن

are taking place in many countries around the world as a coincidence.

های بسیاری در بسیاری از کشورهای جهان به طور تصادفی برگزار می شود.

It's also the start of World War Three today.

همچنین امروز شروع جنگ جهانی سوم است.

Well, that's that is what people are

خب، این همان چیزی است که مردم

assuming that a certain a certain president

تصور می کنند فلان رئیس جمهور

and country may say, hey, well, announce today is not funny.

و کشور خاص ممکن است بگوید، خوب، امروز اعلام کنید خنده دار نیست.

I don't know why you're laughing. Well, you said it first.

نمیدونم چرا میخندی خب اول گفتی

I was going to mention well, for three years you mentioned it

قرار بود خوب اشاره کنم، سه سال است که شما به آن اشاره کردید،

because no, I didn't criticise you for that.

زیرا نه، من از شما انتقاد نکردم.

I criticise you for laughing about it.

من از شما انتقاد می کنم که به آن می خندید.

You went oh yes.

رفتی اوه بله

So yes, maybe the end of World War Two, but maybe the start of World War Three.

بنابراین بله، شاید پایان جنگ جهانی دوم، اما شاید شروع جنگ جهانی سوم.

Let's hope not.

امیدوار باشیم که نه.

We will still be broadcasting no matter what happens.

ما همچنان هر اتفاقی بیفتد پخش خواهیم کرد.

We will.

ما خواهیم کرد.

We will be standing here, we might be glowing, we might be glowing green, but we will still be here.

ما اینجا خواهیم ایستاد، ممکن است بدرخشیم ، ممکن است سبز بدرخشیم، اما همچنان اینجا خواهیم بود.

And there might be various parts of our anatomy that have fallen off.

و ممکن است قسمت های مختلفی از آناتومی ما افتاده باشد.

But rest assured, I will not miss any of them,

اما مطمئن باشید، من هیچ یک از آنها را از دست نخواهم داد،

any parts they can all fall off.

هر قسمتی که ممکن است همه آنها سقوط کنند.

I don't use them anymore. Anyway,

من دیگه ازشون استفاده نمیکنم به هر حال

it's a beautiful day here in England.

، اینجا در انگلیس روز زیبایی است.

I hope you're having a good one as well.

امیدوارم شما هم خوش گذشته باشید

We are looking at apostrophes I wondered what we were going to talk about today, Mr.

ما به آپاستروف ها نگاه می کنیم، آقای دانکن، فکر می کردم امروز قرار است در مورد چه چیزی صحبت کنیم

Duncan. Apostrophes.

. آپستروف ها.

It is one of those areas of the English language

این یکی از آن حوزه های زبان انگلیسی است

that a lot of people get confused by even here.

که بسیاری از افراد حتی در اینجا گیج می شوند.

Would you like to see a classic use,

آیا می خواهید یک استفاده کلاسیک ببینید

or should I say misuse use of the apostrophe?

یا باید بگویم استفاده نادرست از آپستروف؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I love this, Steve.

من این را دوست دارم، استیو.

Look at the picture on the screen.

به تصویر روی صفحه نگاه کنید.

So you can see here there are several mistakes

بنابراین می توانید در اینجا ببینید که چندین اشتباه وجود دارد

that people have made or someone has made.

که افراد مرتکب شده اند یا شخصی مرتکب شده است.

And this is on the side of a van, a vehicle right

و این در کنار یک ون، یک وسیله نقلیه درست است

and someone noticed that this person has literally

و شخصی متوجه شده است که این شخص به معنای واقعی

used the apostrophe incorrectly.

کلمه آپستروف را اشتباه استفاده کرده است.

Right the way through.

درست از طریق.

For example, Moti Faily, is he he's included,

به عنوان مثال، Moti Faily، آیا او شامل او شده است،

I'm assuming it's a he by the way, because it's a builder's van.

من فرض می کنم که اتفاقاً یک او باشد، زیرا یک ون سازنده است.

So there so before anyone says I'm being sexist, I'm

بنابراین قبل از اینکه کسی بگوید من جنسیت گرا هستم،

not emotive failures

من شکست عاطفی

with an apostrophe which of course is wrong.

با آپستروف نیست که البته اشتباه است.

And then we have diagnostics also.

و سپس ما تشخیص نیز داریم.

They are using an apostrophe incorrectly brakes

آنها از ترمزهای نادرست آپوستروف استفاده می کنند،

as my favourite brakes

به عنوان ترمزهای مورد علاقه من،

you don't put an apostrophe in that either.

شما هم در آن آپوستروف قرار نمی دهید.

My favourite must be clutch is because they've even kept the

مورد علاقه من باید کلاچ باشد زیرا آنها حتی

the E apostrophe s.

s آپاستروف E را نگه داشته اند.

I don't know why they've done that in a in clutch anyway.

من نمی دانم چرا آنها این کار را در یک کلاچ انجام داده اند.

Is that

آیا

they put an E in and then an apostrophe?

آنها یک E و سپس یک آپاستروف قرار می دهند؟

I think if it's the plural you can, but of course they've made the mistake

من فکر می کنم اگر جمع باشد می توانید، اما مطمئناً آنها اشتباه کرده اند

of putting the apostrophe in there as well.

که آپستروف را نیز در آنجا قرار داده اند.

What's the last one, Steve?

استیو آخرین مورد چیست؟

What's the, what's a cam belt?

تسمه بادامک چیست؟

A cam belt is, is a, is a belt or it can be a chain

تسمه بادامک یک تسمه است یا می تواند زنجیره ای باشد

that connects

که

the engine to the new one, to the cooling fan,

موتور را به موتور جدید، به فن خنک کننده متصل می کند،

or it could be connecting it to the timing chain

یا می تواند آن را به زنجیر زمان وصل کند

which decides when your vowels open and close.

که تعیین می کند چه زمانی صدادارهای شما باز و بسته می شوند.

So in your head, your internal combustion engine.

بنابراین در ذهن شما، موتور احتراق داخلی شما.

I like the sound of that.

من صدای آن را دوست دارم.

Yeah, that's what the cam bounces.

بله، این همان چیزی است که بادامک پرش می کند.

It can be a chain.

می تواند زنجیره ای باشد.

It can be a balance.

So yes, it, it times the the

می تواند یک تعادل باشد.

بنابراین، بله، آن

the little explosions in your engine and make sure that everything works correctly.

زمان انفجارهای کوچک در موتور شما است و مطمئن شوید که همه چیز درست کار می کند.

It's been a while since I've had an explosion in my engine.

مدتی است که در موتورم دچار انفجار شده ام.

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

And even at the bottom, they even get it wrong.

و حتی در پایین، حتی اشتباه می کنند.

At the bottom, Steve repairs to all makes and models.

در پایین، استیو تمام مدل ها و مدل ها را تعمیر می کند.

And once again, they've used the apostrophe wrongly.

و بار دیگر، آنها از آپستروف به اشتباه استفاده کرده اند.

They've used it incorrect. Lee

آنها از آن نادرست استفاده کرده اند. لی

and this

و این

was actually seen here in the UK.

در واقع اینجا در بریتانیا دیده شد.

So this this this is not another country.

پس این اینجا کشور دیگری نیست.

I'm not making fun of someone else or another another language.

من شخص دیگری یا زبان دیگری را مسخره نمی کنم.

I'm actually making fun of us here.

من اینجا واقعاً ما را مسخره می کنم.

So this was seen in this country

بنابراین این در این کشور دیده شد

and even here we can't get the use.

و حتی در اینجا ما نمی توانیم استفاده کنیم.

I mean you're going to explain why this is wrong.

منظورم این است که شما توضیح می دهید که چرا این اشتباه است.

No doubt, Mr.

بدون شک، آقای

Duncan, we are going to look at that in a few moments.

دانکن، ما چند لحظه دیگر به آن نگاه خواهیم کرد.

We're going to look at the apostrophe.

ما به آپستروف نگاه می کنیم.

Can I just say quickly you of Summer Sun.

آیا می توانم سریعاً از خورشید تابستان به شما بگویم.

Hello, Summer Sun.

سلام خورشید تابستان.

Lovely name, by the way, has given us an ID to that weed.

اتفاقاً نام دوست داشتنی آن علف هرز را به ما شناسنامه داده است.

Oh, OK.

آهان باشه.

Apparently it's called

ظاهرا

Pendulous.

اسمش آونگ است. جیم کری

Said Pendulous scent or hanging

گفت: بوی آویزان یا آویزان

or drooping or weeping, said Jim Carrey.

یا آویزان یا گریان.

Pendulum. Oh, so it's sedge.

آونگ. اوه، پس این سج است.

So is it type of grass?

پس آیا این نوع چمن است؟

Oh, so thank you very much, Simpson.

اوه، پس خیلی ممنون سیمپسون.

So it's a weed, but of course a weed is,

پس علف هرز است، اما علف هرز هم هست،

as is a plant in a position that you don't want it to be.

همانطور که گیاهی در موقعیتی است که شما نمی خواهید.

You know, if you wanted pendulous edge in your garden,

می دانید، اگر می خواهید لبه آویزانی در باغ خود داشته باشید،

then you would not class it as a weed in your in that particular location.

آن را به عنوان علف هرز در آن مکان خاص در باغ خود طبقه بندی نمی کنید.

But if you don't want it there, I mean if you don't want roses in your garden

اما اگر آنجا را نمی‌خواهی، منظورم این است که اگر گل رز را در باغت نمی‌خواهی

and then they're weeds to you and you throw them out.

و آنگاه برایت علف هرز هستند و آنها را بیرون می‌ریزی.

So we, we often describe an invasive plant,

بنابراین ما اغلب یک گیاه مهاجم را توصیف می کنیم

a plant that is invading your garden and might even cause

، گیاهی که به باغ شما حمله می کند و حتی ممکن است

damage to other plants is often described as a weed.

به گیاهان دیگر آسیب برساند اغلب به عنوان یک علف هرز توصیف می شود.

Thank you very much for letting us know what that is.

خیلی ممنون که به ما اطلاع دادید چیه.

Thank you, Simpson.

ممنون سیمپسون

We were wondering and one of the things I noticed yesterday is in the breeze,

ما متعجب بودیم و یکی از چیزهایی که دیروز متوجه شدم در نسیم است،

all of the pollen comes off.

همه گرده ها بیرون می آیند.

So I, I made sure that I stayed very far away

بنابراین، مطمئن شدم که

from that particular plant because I don't want to sneeze my head off.

از آن گیاه خاص خیلی دور می مانم زیرا نمی خواهم سرم را عطسه کنم.

I really don't.

من واقعا این کار را نمی کنم.

Now, I

حالا،

tell my kids retracting messages, but I did see it.

به بچه‌هایم می‌گویم که پیام‌ها را پس می‌گیرند، اما آن را دیدم.

All right, then.

باشه پس

I so welcome him

من از او

to the Thomas show, and it made me just a little excited, I must say.

برای حضور در نمایش توماس استقبال می کنم و باید بگویم که کمی هیجان زده ام کرد.

Good.

So no one no one knows what you're talking about, by the way.

خوب

بنابراین هیچ کس نمی داند شما در مورد چه صحبت می کنید، اتفاقا.

Well, they might have them if they read the message, OK, but if they didn't, it means nothing.

خوب، اگر پیام را بخوانند، ممکن است آنها را داشته باشند ، خوب، اما اگر نخوانند، معنایی ندارد.

Absolutely nothing.

مطلقا هیچ چیزی.

Episode seven It was episode 200 today.

قسمت هفتم امروز قسمت 200 بود.

Of English Addict.

از معتاد انگلیسی.

It feels like 2 million, to be honest.

صادقانه بگویم 2 میلیون است.

It feels like a lot more than that.

خیلی بیشتر از این احساس می شود.

Oh, by the way, some other big news concerning my YouTube

به هر حال، خبرهای مهم دیگری در مورد یوتیوب من،

we are now 9000 subscribers

ما اکنون 9000

away from 1 million subscribers

مشترک از 1 میلیون مشترک فاصله

so we only need 9000 subscribers.

داریم، بنابراین ما فقط به 9000 مشترک نیاز داریم.

And then we will cross that magic line

و زمانی که همه چیز باورنکردنی شود از آن خط جادویی عبور خواهیم کرد

when everything becomes incredible.

.

My life will become completely different.

زندگی من کاملاً متفاوت خواهد شد.

You'll be a worldwide celebrity. Doors will open.

شما یک سلبریتی در سراسر جهان خواهید شد. درها باز خواهند شد

Yes, private jets will land

بله، جت‌های شخصی

at the bottom of my driveway to take me away

در انتهای مسیر من فرود می‌آیند تا مرا

to this wonderful place, this wonderful sunny place.

به این مکان شگفت‌انگیز، این مکان آفتابی شگفت‌انگیز ببرند.

And we're not talking about Epstein Island either.

و ما در مورد جزیره اپستین نیز صحبت نمی کنیم.

Nothing like that.

چنین چیزی نیست.

But I think my life is about to change, Steve.

اما من فکر می کنم زندگی من در حال تغییر است، استیو.

Well, and and with that, so will mine.

خوب، و با آن، مال من نیز همینطور خواهد بود.

I will be able to retire from my job

من می توانم از شغلم بازنشسته شوم

might be doing that anyway.

ممکن است به هر حال این کار را انجام دهم.

But, yes, suddenly you will be a worldwide celebrity.

اما، بله، ناگهان شما یک سلبریتی در سراسر جهان خواهید شد.

Riches will fall down from the sky.

ثروت از آسمان فرو می ریزد.

Well, they haven't so far.

خوب، آنها تا کنون نکرده اند.

So my whole life and I'm sure I think YouTube

بنابراین، تمام زندگی من و من مطمئن هستم که فکر می‌کنم

will actually send an aeroplane to take me all the way to California

یوتیوب واقعاً یک هواپیما می‌فرستد تا من را تا کالیفرنیا ببرد

to meet to meet Susie, as I call her Susie.

تا با سوزی ملاقات کنم، همانطور که من او را سوزی می‌نامم.

She's the head she's the head guy.

او سر اوست.

All of YouTube.

همه یوتیوب.

So so as soon as I pass 1 million subscribers, I think my life is just going to change.

بنابراین به محض اینکه از 1 میلیون مشترک عبور کنم، فکر می کنم زندگی من تغییر خواهد کرد.

It's now I won't let it change me.

الان است که اجازه نمی دهم مرا تغییر دهد.

I will still be the same modest, down to earth person

من همچنان همان آدم متواضع و زمینی

that I've always been, but we are just 9000, 9000 subscribers.

خواهم بود که همیشه بودم، اما ما فقط 9000، 9000 مشترک هستیم.

Tell all your friends, even if they're not interested in learning English,

به همه دوستانت بگو حتی اگر علاقه ای به یادگیری زبان انگلیسی

tell them anyway so that we can get to 9000.

ندارند به آنها بگو تا به 9000 برسیم

Oh, what? Sorry.

We can get 1 million subscribers. And Mr. Duncan.

اوه چی؟ متاسف.

می توانیم 1 میلیون مشترک داشته باشیم. و آقای دانکن

Yes, I'm sure you deserve it.

بله، من مطمئن هستم که شما شایسته آن هستید.

After all these years.

بعد از این همه سال.

A lot of people think a lot of people think I don't deserve

بسیاری از مردم فکر می کنند بسیاری از مردم فکر می کنند که من سزاوار

golden the YouTube shield.

طلایی شدن سپر یوتیوب نیستم.

It says here. Oh, yes, the play button.

اینجا می گوید. اوه، بله، دکمه پخش.

So you are supposed to also get a prise an award.

بنابراین قرار است شما نیز یک جایزه یک جایزه دریافت کنید.

Now, I never got my silver play button.

در حال حاضر، من هرگز دکمه بازی نقره ای خود را دریافت نکردم.

I didn't get that.

من متوجه نشدم

So I have a feeling I won't be getting my gold one either.

بنابراین من احساس می کنم که طلای خود را نیز نخواهم گرفت.

I'm sure there's somebody you could write to.

مطمئنم کسی هست که بتوانید برایش نامه بنویسید.

I'm not going to be that sad.

قرار نیست آنقدر غمگین باشم.

Hello? Hello, YouTube.

سلام؟ سلام یوتیوب.

Oh, you didn't send me an award.

آخه تو برام جایزه نفرستاد

Oh, I'm going to cry every day.

اوه من هر روز گریه میکنم

No, none of that.

نه هیچ کدام

So what about apostrophes, Mr.

پس در مورد آپستروف ها چطور، آقای

Duncan? Apostrophes?

دانکن؟ آپستروف ها؟

They they are a thing that causes a lot of confusion.

آنها چیزی هستند که باعث سردرگمی زیادی می شود.

Even people who are like us.

حتی افرادی که شبیه ما هستند.

Well, not exactly like us, but like us

خوب، نه دقیقاً شبیه ما، بلکه

in the fact that they are native English speakers. So.

از این نظر که آنها انگلیسی زبان مادری هستند، مانند ما هستند. بنابراین.

So a lot of people get them wrong.

بنابراین بسیاری از مردم آنها را اشتباه می گیرند.

Steve a lot of people do.

استیو بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند.

Look at you right today, Mr. Duncan?

همین امروز به شما نگاه کنید، آقای دانکن؟

Yeah, I'm fine. Look at this.

آره خوبم. به این نگاه کن

I'm just happy because it's 200 episodes so he's a he's he's.

من فقط خوشحالم چون 200 قسمت است بنابراین او همان اوست.

He's one of my favourites. Steve Beds.

او یکی از مورد علاقه های من است. استیو تخت.

Mattresses?

تشک ها؟

Well, yes, sofas.

خوب، بله، مبل ها.

I think we need to explain why we keep sharing examples of where it's wrong.

من فکر می‌کنم باید توضیح دهیم که چرا ما به اشتراک‌گذاری مثال‌هایی از اشتباه بودن آن ادامه می‌دهیم.

I did just, I did just with the other one.

من فقط انجام دادم، فقط با دیگری انجام دادم.

I explained each one why it's wrong. Bed, sir.

من به هر کدام توضیح دادم که چرا اشتباه است. تخت، آقا

You didn't.

شما این کار را نکردید.

I did.

من کردم.

I did.

من کردم.

You didn't say why it was wrong.

نگفتی چرا اشتباه بود

Yes, I just said it is wrong.

بله فقط گفتم اشتباه است.

That's all you need to know.

این تمام چیزی است که باید بدانید.

Yeah, but what's right then, Mr. Duncan?

آره، اما پس چه چیزی، آقای دانکن؟

We want to know what's wrong.

می خواهیم بدانیم چه مشکلی دارد.

And so we are going to talk about that in a moment.

و بنابراین ما در یک لحظه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

But I love this.

اما من این را دوست دارم.

I live quite often in this country.

من اغلب در این کشور زندگی می کنم.

You will see the apostrophe is

خواهید دید که آپاستروف

used incorrectly.

اشتباه استفاده شده است.

So what about the apostrophe rule? Yes.

پس قاعده آپستروف چطور؟ آره.

At last Mr. Duncan.

بالاخره آقای دانکن

You know I like that.

میدونی که دوست دارم

What about the apostrophe rule?

در مورد قاعده آپستروف چطور؟

What the hell is that all about? You

این چه لعنتی است؟ شما

meet had

ملاقات

an apostrophe is used

داشتید که از آپستروف

to show possession.

برای نشان دادن مالکیت استفاده می شود.

Possession one thing

تصرف یک

is possessed.

چیز است.

When I say possessed, I don't mean, like possessed

وقتی می گویم تسخیر شده، منظورم این نیست که چنین تسخیر شده

like that.

باشد.

I mean owning or being owned by

منظورم مالکیت یا داشتن یا

or connected to in a strong way or a definite way.

به صورت قوی یا قطعی بودن است.

So an apostrophe is often used to show possession.

بنابراین از آپستروف اغلب برای نشان دادن مالکیت استفاده می شود.

One thing belongs to another.

یک چیز به چیز دیگر تعلق دارد.

So we often see the apostrophe as defining the ownership

بنابراین ما اغلب آپاستروف را به عنوان تعریف مالکیت

or the connexion between two things.

یا ارتباط بین دو چیز می بینیم.

Normally there is another way which we will also talk about a little bit later on.

به طور معمول راه دیگری وجود دارد که ما نیز کمی بعد در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

The Apostrophe Express is the connexion

آپوستروف اکسپرس ارتباط

or ownership, and I will give you some examples in a moment.

یا مالکیت است، و من در یک لحظه چند نمونه برای شما خواهم آورد.

So don't worry don't panic.

پس نگران نباش نترس

There are examples coming.

نمونه هایی در راه است.

Don't go away.

نرو

The apostrophe express is the connexion or ownership.

اکسپرس آپاستروف ارتباط یا مالکیت است.

So one thing belongs to someone else,

بنابراین یک چیز متعلق به شخص دیگری است،

or there is a connexion between those things, maybe a place,

یا ارتباطی بین آن چیزها وجود دارد، شاید یک مکان،

maybe a business, maybe a thing.

شاید یک تجارت، شاید یک چیز.

For example,

به عنوان مثال،

now you can see how you should use

اکنون می توانید ببینید که چگونه باید از آپستروف استفاده کنید

an apostrophe.

.

This is how you use the apostrophe.

این روشی است که شما از آپستروف استفاده می کنید.

You can see that the ball belongs to the dog.

می بینید که توپ متعلق به سگ است.

So we say that a the dog's ball.

بنابراین ما می گوییم که یک توپ سگ.

That's

این

an interesting example, Mr. Duncan.

یک مثال جالب است، آقای دانکن.

You know, I've just only just realised I read it, just realised that the dog's ball.

میدونی، من تازه فهمیدم که خوندمش، تازه فهمیدم که توپ سگه.

Well he's, he's only got one, you see, had an accident.

خوب، او فقط یک مورد دارد، می بینید که تصادف کرده است.

He was jumping over a gate.

داشت از روی دروازه می پرید.

You mean a toy? Yeah.

منظورت اسباب بازیه؟ آره

You mean a toy?

منظورت اسباب بازیه؟

Of course I do, yes.

البته که دارم، بله.

A dog's.

یک سگ

I can't look at that the same now.

الان نمی توانم به آن یکسان نگاه کنم.

A dog's ball.

توپ سگ

So the ball

بنابراین توپ

belongs to the dog and we use the apostrophe to show you that,

متعلق به سگ است و ما از آپاستروف استفاده می کنیم تا آن را به شما نشان دهیم،

to show that it is possessive

تا نشان دهیم که مالکیت دارد

because if you don't have the apostrophe then

زیرا اگر آپاستروف را نداشته باشید،

that is referring to the plural more than one.

این به معنای جمع بیش از یک است.

So without the apostrophe

بنابراین بدون آپستروف

you would say the dogs are everywhere.

می گویید سگ ها همه جا هستند.

The dogs.

سگ ها.

There are dogs in my garden and there would be no apostrophe.

سگ‌هایی در باغ من هستند و هیچ آپستروفی وجود نخواهد داشت.

But this is possessive.

اما این تملک است.

Here we go. Another one.

در اینجا ما می رویم. یکی دیگه.

A cat's collar.

یقه یک گربه.

The collar belongs to the cat.

قلاده متعلق به گربه است.

So we use the apostrophe.

بنابراین ما از آپستروف استفاده می کنیم.

A girl's bike.

دوچرخه دخترانه

It is a bike that belongs to a girl.

دوچرخه ای است که متعلق به یک دختر است.

Or maybe it is a bike that is often ridden

یا شاید دوچرخه‌ای باشد که اغلب

or used by a girl, a girl's bike

دختر، دوچرخه دخترانه و اسباب‌بازی پسرانه آن را سوار یا از آن استفاده می‌کند

and a boys toy.

.

Mr. Steve has a boy's toy.

آقای استیو یک اسباب بازی پسرانه دارد.

Do I?

آیا من؟

Well, of course you do.

خوب البته شما انجام می دهید.

You have your. Your lovely car.

شما خود را دارید. ماشین دوست داشتنی شما

A boys toy.

یک اسباب بازی پسرانه

Is a thing that belongs to a boy.

چیزی است که متعلق به یک پسر است.

It is possessive.

تملک است.

We are showing that that thing belongs to the other person.

ما نشان می دهیم که آن چیز متعلق به شخص دیگری است.

So the apostrophe is used to separate the plural from the possessive.

پس برای جداسازی جمع از مضارع از مضارع استفاده می شود .

It is a way of making sure that there is no mistake

این روشی است برای اطمینان از اینکه اشتباهی وجود ندارد

also, it is very useful when you are writing as well,

، همچنین زمانی که در حال نوشتن هستید بسیار مفید است،

especially when you are writing signs for your shop

به خصوص زمانی که در حال نوشتن تابلوهایی برای مغازه

or your business.

یا تجارت خود هستید.

You have to make sure that you don't misuse

شما باید مطمئن شوید که

the apostrophe.

از آپستروف سوء استفاده نکنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So put simply, dogs without the apostrophe is plural.

بنابراین به زبان ساده، سگ بدون آپستروف جمع است.

More than one.

بیش از یکی.

Dogs with an apostrophe is possessive.

سگ هایی که آپستروف دارند مالکیت دارند.

We are talking about something that is related to the dog

ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که مربوط به سگ

or belonging to the dog.

یا متعلق به سگ است.

The dog's meal, the dog's leash,

غذای سگ،

the dog's ball

افسار سگ، توپ سگ

or plural

یا جمع

the dog's balls may be

توپ های سگ ممکن است

when a possessive is used with a plural syntax.

زمانی باشد که از ملکیت با نحو جمع استفاده می شود.

That is the way of using a sentence or constructing a sentence.

این روش استفاده از جمله یا ساختن جمله است.

The apostrophe might come at the end of the word, for example, and you will see this quite often.

برای مثال ممکن است آپاستروف در انتهای کلمه بیاید و شما اغلب این را خواهید دید.

For example, the teacher's college,

مثلاً دانشکده معلمی،

you can see there that we are using the possessive,

آنجا می بینید که ما از ملکیت استفاده می کنیم،

but the apostrophe comes at the end.

اما آخرالزمان می آید.

So there is no need to state anything else

بنابراین نیازی به بیان هیچ چیز دیگری نیست

you know that that is the teacher's college.

که می دانید این دانشکده معلمی است.

So the R and S are not separated by the apostrophe.

بنابراین R و S با آپاستروف از هم جدا نمی شوند.

Can you can you separate them? Yes. Yes.

میشه جداشون کنی؟ آره. آره.

So that's an alternative way of

پس این یک راه جایگزین برای

indicating the possessive then?

نشان دادن مالکیت است؟

Yes, it's strange.

بله، عجیب است.

It's one of those strange grey areas in English.

این یکی از آن مناطق خاکستری عجیب در انگلیسی است.

You might actually say that, that it is often used in American English more than British English as well.

ممکن است واقعاً بگویید که اغلب در انگلیسی آمریکایی بیشتر از انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

So I think you'd also it just depends on which type of English

بنابراین من فکر می کنم که شما نیز بستگی به نوع زبان انگلیسی

you are adopting in that particular sense.

شما در آن معنای خاص دارد.

So the thing that is possessive, the apostrophe can also come at the end,

پس چیزی که ملکی است، آخرالزمان نیز می تواند در آخر بیاید،

especially when it can also be used as a plural as well.

مخصوصاً زمانی که بتوان آن را به صورت جمع نیز به کار برد.

So teachers can be used as both a plural and as a possessive.

بنابراین معلمان را می توان هم به صورت جمع و هم به صورت ملکی استفاده کرد.

So by simply putting the apostrophe at the end shows

بنابراین با قرار دادن ساده آپستروف در پایان

very clearly that you are talking about the possessive clause.

به وضوح نشان می دهد که شما در مورد بند ملکی صحبت می کنید.

You are saying that the college is for people to learn

شما می گویید کالج برای این است که مردم یاد

to become teachers.

بگیرند معلم شوند.

It is the teachers college

این کالج معلمان

a contraction and this is the other use of the apostrophe.

یک انقباض است و این کاربرد دیگر آپاستروف است.

Steve, a contraction also uses

استیو، یک انقباض نیز استفاده

or can be used as an apostrophe.

می کند یا می تواند به عنوان آپاستروف استفاده شود.

Shall I try that again?

آیا دوباره آن را امتحان کنم؟

A contraction also used or uses an apostrophe in words

در انقباض نیز از آپاستروف در کلماتی

such as don't wear there

مانند don't wear there

shouldn't and wouldn't.

shouldn't و wouldn't استفاده می شود.

So that's the other reason why we use apostrophes.

بنابراین این دلیل دیگری است که ما از آپستروف استفاده می کنیم.

If there is a letter missing from a word,

اگر حرفی در یک کلمه وجود نداشته باشد

we often fill that space with an apostrophe.

، اغلب آن فضا را با یک آپستروف پر می کنیم.

So now so you're you're combining

بنابراین اکنون دو کلمه را با هم ترکیب می‌کنید

two words to make it quicker to write it. Yes.

تا نوشتن آن سریع‌تر شود. آره.

Because otherwise you'd have said

چون در غیر این صورت شما می‌گفتید

like shouldn't should that should not, isn't it?

که نباید نباید، اینطور نیست؟

That's it.

So instead of having to say, should not you put an apostrophe in the T

خودشه.

بنابراین به جای نیاز به گفتن، آیا باید یک آپوستروف را در T قرار دهید

or would not, is contracted to wouldn't sit.

یا نه، منعقد می شود که نمی نشیند.

So the space that would or the space

بنابراین فضایی که می‌خواهد یا فضایی

that would be taken up by the missing letters becomes the apostrophe.

که حروف گمشده اشغال می‌کنند، به آپستروف تبدیل می‌شود.

You are showing that that has been shortened.

شما نشان می دهید که کوتاه شده است.

Of course, there are exceptions.

البته، استثناهایی وجود دارد.

Won't won't quite often.

خیلی وقت ها این کار را نخواهد کرد.

Doesn't have an apostrophe.

آپاستروف ندارد

It's one of those things that some people argue about.

این یکی از مواردی است که برخی افراد در مورد آن بحث می کنند.

So won't will not quite often, will not have

بنابراین، خیلی وقت‌ها نمی‌خواهد،

or it won't have an apostrophe.

نخواهد داشت یا آپاستروف نخواهد داشت.

It's one of those strange little quirks of the English language.

این یکی از آن چیزهای عجیب و غریب در زبان انگلیسی است.

So now you can see why this is wrong.

بنابراین اکنون می توانید ببینید که چرا این اشتباه است.

So they are talking about plural

بنابراین آنها

in this particular situation, beds are plural.

در این موقعیت خاص از جمع صحبت می کنند، تخت ها جمع هستند.

So you don't need an apostrophe.

بنابراین شما نیازی به آپاستروف ندارید.

Mattresses.

تشک.

That's the nice springy thing that you lie down on.

این همان چیز فنری خوبی است که روی آن دراز می کشید.

It doesn't need

نیازی

to have an apostrophe because you were talking plural.

نیست که آپاستروف داشته باشد چون شما جمع صحبت می کردید.

You are saying that this shop sells

شما می گویید که این مغازه

beds, lots of beds, mattresses,

تخت، تعداد زیادی تخت، تشک،

sofas, lots of them.

مبل، تعداد زیادی از آنها را می فروشد.

So you don't actually need to have the apostrophe.

بنابراین شما در واقع نیازی به آپاستروف ندارید.

And I suppose also it explains this as well, much better.

و من فکر می کنم این را نیز توضیح می دهد، بسیار بهتر.

Now you can see why this is wrong the most failures.

اکنون می توانید ببینید که چرا این اشتباه اکثر شکست ها است.

Well, it's not possessive.

خب تملک نیست.

It definitely is not.

قطعا اینطور نیست.

Yes. So diagnostics you're discovering what is wrong with the car?

آره. بنابراین تشخیص، شما کشف می کنید که چه مشکلی در ماشین وجود دارد؟

You are testing it to find out what is wrong with it.

شما در حال آزمایش آن هستید تا متوجه شوید که چه مشکلی دارد.

You don't need you don't need it.

شما نیاز ندارید شما به آن نیاز ندارید.

You don't need the possessive there.

شما در آنجا به مالکیت نیاز ندارید.

You are just using the noun.

شما فقط از اسم استفاده می کنید.

You are saying diagnostics.

شما می گویید تشخیص.

That is what you are doing.

این کاری است که شما انجام می دهید.

That is the task that we will carry out for you.

این وظیفه ای است که ما برای شما انجام خواهیم داد.

We will repair brakes.

ترمز را تعمیر خواهیم کرد.

Well, again, you don't need to add the apostrophe.

خوب، دوباره، شما نیازی به اضافه کردن آپستروف ندارید.

This is still my favourite these two are my favourite, Steve Clutches.

این هنوز هم مورد علاقه من است، این دو مورد مورد علاقه من هستند، استیو کلاچ.

Clutches, that's my favourite.

کلاچ، مورد علاقه من است.

And also Campbell's.

و همچنین کمپبل.

Both of these are plural.

هر دوی اینها جمع هستند.

You are naming the parts of the car

شما قطعات خودرو

so you can see that the apostrophe is something

را نام می برید تا ببینید که آپستروف چیزی است

that can cause a lot of trouble.

که می تواند دردسرهای زیادی ایجاد کند.

You are going to say, Steve, they've even used one at the end there.

شما می خواهید بگویید، استیو، آنها حتی در پایان از یکی استفاده کرده اند.

That was correct. Incorrect as well in the writing.

درست بود در نوشته نیز نادرست است.

Yes. First of all, makes and models. Yes.

آره. اول از همه، می سازد و مدل. آره.

And you don't need apostrophes anywhere.

و هیچ جا به آپاستروف نیاز ندارید.

You know what I think?

میدونی چی فکر میکنم؟

I think what they've done is whoever designed that sign

من فکر می کنم کاری که آنها انجام داده اند این است که هر کسی آن علامت را طراحی کرده است

they they panicked.

، وحشت کرده اند.

Maybe they did it, but they didn't put the apostrophes in and they thought,

شاید آنها این کار را کردند، اما آنها آپستروف ها را در آن قرار ندادند و فکر کردند،

hmm, that doesn't look right.

هوم، به نظر درست نیست.

I feel as if I need to put apostrophes in there.

احساس می‌کنم باید آپاستروف‌ها را در آنجا قرار دهم.

So instead of making any mistakes, I'm just going to put

بنابراین به جای هر اشتباهی، فقط

apostrophes in everything.

در همه چیز آپاستروف می گذارم.

And maybe somewhere in there, maybe some of these will be right.

و شاید جایی در آنجا، شاید برخی از اینها درست باشد.

And fortunately,

و

they are 100% 100% wrong, unfortunately.

خوشبختانه 100% 100% اشتباه می کنند متاسفانه.

So none of these things should have apostrophes.

بنابراین هیچ یک از این چیزها نباید آپستروف داشته باشد.

So to the person who is driving around in this van,

بنابراین به شخصی که در این ون در حال رانندگی است،

can you please change the supplier of your signs?

لطفاً می توانید عرضه کننده علائم خود را تغییر دهید؟

Go somewhere else.

برو یه جای دیگه

Lewis says, I've often

لوئیس می‌گوید، من اغلب

seen an apostrophe at the end of a phrase to stand in

در انتهای یک عبارت آپستروفی دیده‌ام که

for the same word mentioned before mhm.

برای همان کلمه‌ای که قبل از mhm ذکر شد، ایستاده است.

Can you give us an example of that, Lewis, please?

لطفاً، لوئیس، یک مثال از آن برای ما بیاورید؟

Not sure what you mean there at the end of a phrase.

مطمئن نیستم در انتهای یک عبارت منظورتان چیست.

Stand in for the same word mentioned before.

همان کلمه ای که قبلا ذکر شد بایستید.

Said you mean if a word is repeated?

گفت یعنی اگر کلمه ای تکرار شود؟

Yes, you might.

بله، شما ممکن است.

You might show that.

شما ممکن است این را نشان دهید.

I think, I think there you see I think maybe you are talking

فکر می‌کنم، فکر می‌کنم آنجا می‌بینی، فکر می‌کنم شاید شما در

about not necessarily apostrophes, but you are showing

مورد آپستروف‌ها صحبت نمی‌کنید، اما شما دارید

a word in its other use and that's a completely different thing altogether.

یک کلمه را در کاربرد دیگر آن نشان می‌دهید و این یک چیز کاملاً متفاوت است.

So you are, you are

بنابراین شما می

saying that this word can be used

گویید که این کلمه را می توان

with another word or in another way or by another word, but that's completely different.

با کلمه دیگری یا به شکل دیگری یا با کلمه دیگری استفاده کرد، اما این کاملاً متفاوت است.

So that has nothing to do with the use of apostrophes because you might see

بنابراین این ربطی به استفاده از آپاستروف ندارد زیرا ممکن است ببینید

that there is a semicolon or a colon

که یک نقطه ویرگول یا دو نقطه

at the beginning of the word and the end of the word.

در ابتدای کلمه و انتهای کلمه وجود دارد.

So that is a completely different thing.

پس این یک چیز کاملا متفاوت است.

It's a little bit like speech.

کمی شبیه سخنرانی است.

If you are reporting speech you will have the little

اگر سخنرانی را گزارش می کنید،

semicolons or colons at the end

نقطه ویرگول یا دونقطه کوچک را در پایان

and also at the beginning of the word, because you are saying

و همچنین در ابتدای کلمه خواهید داشت، زیرا شما در حال گفتن

or repeating what another person has said,

یا تکرار آنچه که شخص دیگری گفته است،

scissors, POW-MIA gives an example there.

قیچی، POW-MIA در آنجا مثالی ارائه می دهد.

No, that's that's incorrect.

نه، این نادرست است.

That it's not right.

که درست نیست

Because unless, of course, you were talking about an aspect

زیرا مگر اینکه مثلاً در مورد جنبه

of the scissors, for example.

ای از قیچی صحبت می کردید.

Oh, this is useful.

اوه، این مفید است.

You just happened to have scissors. I have some scissors.

اتفاقاً قیچی داشتی. من مقداری قیچی دارم

Scissors always has an axe on the end.

قیچی همیشه یک تبر در انتها دارد.

Anyway, so scissors is always used with an axe

به هر حال، بنابراین قیچی همیشه با تبر استفاده می شود،

because it is a tear, a pair of scissors.

زیرا یک قیچی است.

So scissor refers to the two blades meeting together.

بنابراین قیچی به برخورد دو تیغه با هم اشاره دارد.

So it is always expressed as

بنابراین همیشه به صورت جمع بیان می شود

a plural.

.

However, if we are talking about part of the scissors standing back here, it's.

با این حال، اگر ما در مورد بخشی از قیچی صحبت می کنیم که در اینجا ایستاده است، این است.

I'm nowhere near you, Steve.

من نزدیک تو نیستم، استیو.

You were when I was here.

وقتی من اینجا بودم تو بودی

I can say I promise I won't stop you with the scissors.

می توانم بگویم قول می دهم با قیچی جلوی شما را نخواهم گرفت.

Well, not today anyway.

خب، به هر حال امروز نه.

Yes. Scissors. Yeah. OK, Steve, I'm.

آره. قیچی. آره باشه، استیو، من هستم.

I've got to get to the point with this.

من باید با این موضوع به اصل مطلب برسم.

What was I going to lose my train?

چه چیزی قطارم را گم می کردم؟

If we are talking about part of this thing,

اگر در مورد بخشی از این چیز صحبت می کنیم

you might say the scissors handle.

، ممکن است بگویید دسته قیچی.

You are talking about part of the scissors,

شما در مورد بخشی از قیچی صحبت می کنید،

then you will use an apostrophe

سپس از آپستروف استفاده می کنید

because you are talking about something that is part of the scissors.

زیرا در مورد چیزی صحبت می کنید که بخشی از قیچی است.

It relates to this item.

به این مورد مربوط می شود.

So scissors as a noun does not have an apostrophe.

بنابراین قیچی به عنوان یک اسم، آپستروف ندارد.

But if you are talking about an aspect or part of this,

اما اگر در مورد یک جنبه یا بخشی از این صحبت

then you will use an apostrophe.

می کنید، از آپستروف استفاده خواهید کرد.

The scissors, blade the scissors handle the scissors.

قیچی، تیغه قیچی دسته قیچی.

Sighs, anything relate ing to this actual item

آه، هر چیزی مربوط به این آیتم واقعی است

where that's when you would put the apostrophe s? Yes.

که در آن زمان است که شما آپستروف s را قرار می دهید؟ آره.

But if you were talking about the plural form of scissors,

اما اگر در مورد جمع قیچی صحبت می کردید ،

I have a lot of scissors.

من قیچی زیادی دارم.

There isn't. It's the same spelling.

وجود ندارد. همان املا است.

Isn't that said?

اینطور نیست؟

Yes, it's the same spelling.

بله املا هم همینه

You've chosen an interesting example there.

شما یک مثال جالب را در آنجا انتخاب کرده اید.

America's scissors always has an S on the end.

قیچی آمریکا همیشه یک S در انتها دارد.

Anyway, it's a bit like trousers because it's a pair of scissors.

به هر حال کمی شبیه شلوار است چون یک قیچی است.

That's the full word.

این کلمه کامل است.

On a pair of trousers. Yes.

روی یک شلوار. آره.

So my trouser trousers always has an axe on the end anyway, even if it's in the singular.

بنابراین شلوار شلوار من همیشه یک تبر در انتها دارد ، حتی اگر به صورت مفرد باشد.

And if you were there because the thing with English is there's always exceptions to all these rules.

و اگر آنجا بودید، زیرا موضوع انگلیسی این است که همیشه استثناهایی برای همه این قوانین وجود دارد.

You don't, you don't have a scissor.

نداری، قیچی نداری.

You don't say, Can you pass me the scissor?

شما نمی گویید، می توانید قیچی را به من بدهید؟

Is always scissors because it's a pair of scissors past with the trousers.

همیشه قیچی است زیرا یک قیچی با شلوار گذشته است.

Trousers has an s on the end because it's a pair of trousers.

شلوار در انتها یک s دارد زیرا یک شلوار است.

But if you are talking about an aspect of the trousers, the trousers

اما اگر در مورد یک جنبه از شلوار صحبت می کنید

length, the trousers size,

، قد شلوار، سایز شلوار،

so the trousers you are talking about that actual thing and something relating to it.

پس شلوار شما در مورد آن چیز واقعی و چیزی مربوط به آن صحبت می کنید.

Then there will be an apostrophe.

سپس یک آپستروف وجود خواهد داشت.

But if I have three pairs of scissors here and if you are trying

اما اگر من در اینجا سه ​​جفت قیچی دارم و اگر

to indicate that you had more than one pair of scissors,

می‌خواهید نشان دهید که بیش از یک جفت قیچی

you would just have to say how many you've got.

دارید، فقط باید بگویید که چند جفت قیچی دارید.

You would have to say, I've got three pairs of scissors or three scissors or four scissors.

شما باید بگویید، من سه جفت قیچی یا سه قیچی یا چهار قیچی دارم.

And spelling remains the same because there's no

و املا ثابت می ماند زیرا از قبل

plural spelling for scissors already.

املای جمع برای قیچی وجود ندارد.

You might say on my table, there are lots of scissors, lots of scissors, scissors.

ممکن است بگویید روی میز من، قیچی زیاد است، قیچی زیاد، قیچی.

There are scissors everywhere.

همه جا قیچی هست.

And you, but you would not put apostrophe s, as Mr.

و شما، اما همانطور که آقای دانکن گفت، s آپستروف را قرار نمی دهید

Duncan said, unless you were referring to something to do with the scissors.

، مگر اینکه به چیزی مربوط به قیچی اشاره می کنید.

So the rule is quite simple, but it can be confusing because there are some slight

بنابراین قانون بسیار ساده است، اما می تواند گیج کننده باشد، زیرا برخی از

very Asians and because of that and this happens to everyone.

آسیایی های خفیف وجود دارند و به همین دلیل و این برای همه اتفاق می افتد.

So we are not we are not trying to to make you

بنابراین ما نیستیم، ما سعی نمی کنیم کاری کنیم که

seem as if you don't understand what what we are saying is we do it.

شما به نظر بیایید که ما چه می گوییم، ما این کار را می کنیم.

I think I've done it in the past.

فکر می کنم در گذشته این کار را انجام داده ام.

I'm sure in the past I've used an apostrophe in the wrong place or at the wrong time.

من مطمئن هستم که در گذشته از آپاستروف در مکان اشتباه یا در زمان اشتباه استفاده کرده ام.

So it can happen.

بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد.

You can do it by accident or you you might panic

شما می توانید این کار را به طور تصادفی انجام دهید یا ممکن است

like like the man who wrote the sign that we saw.

مانند مردی که علامتی را که ما دیدیم نوشت وحشت کنید.

Just I think he panicked and just thought,

فقط فکر می‌کنم او وحشت کرد و فقط فکر کرد،

OK, I think I will

خوب، فکر می‌کنم

just put apostrophes everywhere

فقط آپستروف‌ها را همه جا می‌گذارم

and maybe some of them will be writes maybe.

و شاید برخی از آنها ممکن است نوشته باشند.

Maybe they were hoping that people would notice that the sign was wrong

شاید آنها امیدوار بودند که مردم متوجه اشتباه بودن این علامت شوند

and that would create attention for them and they would get lots of business.

و این باعث جلب توجه آنها شود و کسب و کار زیادی را به دست آورند.

Anyway, Dorothy has put an example there.

به هر حال دوروتی در آنجا مثال زده است.

The problem with that sentence is that it's

مشکل آن جمله این است که

grammatically incorrect in the first place.

در وهله اول از نظر گرامری نادرست است.

So you wouldn't say if you had an uncle that was 19 years old,

بنابراین نمی گویید اگر عموی 19 ساله داشته

you would say, I've got an uncle that's

باشید، می گویید، من یک دایی دارم

who's age 19 or 19 years old.

که 19 یا 19 ساله است.

You wouldn't do it in that way anyway.

به هر حال شما این کار را به این شکل انجام نمی دهید.

If you said the 19 years old uncle, that would be grammatically incorrect,

اگر می گفتید دایی 19 ساله، از نظر دستوری نادرست است،

but you would say the 19 year old,

اما می گفتید 19 ساله،

you wouldn't put the S at the end anyway,

به هر حال S را در آخر قرار نمی دادید،

so there would be no need for an apostrophe at all.

بنابراین اصلاً نیازی به آپستروف نبود.

However, if you are referring to the 19 year old uncle,

با این حال، اگر به عموی 19 ساله اشاره می کنید

then yes, you would because you are referring to an aspect

، بله، به این دلیل که به جنبه ای

the 19 years old uncle.

از عموی 19 ساله اشاره می کنید.

But once again

اما یک بار دیگر

the grammar people out there

افراد دستور زبان

would come around and they would probably break all of your windows to be honest.

بیرون آمدند و احتمالاً تمام پنجره های شما را می شکنند.

But you just wouldn't say that, you wouldn't say it like that,

اما شما فقط این را نمی گویید، اینطور نمی گویید،

you would say your 19 year old uncle or your 19 year old

می گویید عموی 19 ساله یا خاله 19 ساله خود

auntie, you wouldn't have an s

،

on the years if you decided to use the sentence in that way.

اگر تصمیم به استفاده از این جمله داشته باشید، روی سال ها s نخواهید داشت. در آن راه.

Yes, my uncle is 19 years old is you would be that that would be grammatically correct.

بله، عموی من 19 ساله است، اگر شما از نظر گرامری درست است.

That's OK.

اشکالی ندارد.

Yes, but not that way round. Hmm.

بله، اما نه به این صورت. هوم

Speaking of scissors, I like watching.

وقتی صحبت از قیچی شد، من دوست دارم تماشا کنم.

Oh OK.

آهان باشه.

My stomach.

You are you are in danger of of never being on here again.

شکم من

شما در خطر هستید که دیگر هرگز اینجا نباشید.

By the way, I just want to let you know that that's OK.

به هر حال، من فقط می خواهم به شما اطلاع دهم که اشکالی ندارد.

I don't think that's a threat.

من فکر نمی کنم این یک تهدید باشد.

That's all I can be worried about.

این تمام چیزی است که می توانم نگران آن باشم.

Well, maybe you should.

خوب، شاید شما باید.

You'll be going the same way as Sergio.

شما همان راهی را خواهید رفت که سرجیو.

The same thing to say, Mr.

همان چیزی که باید بگویم، آقای

Duncan. Well, you see, I'm feeling butch today.

دانکن. خوب، می بینید، من امروز احساس بدی دارم.

I'm feeling butch.

من احساس می کنم.

I was running around with cows in the field yesterday,

دیروز با گاوها در مزرعه می دویدم،

so I'm feeling I'm feeling strong and manly.

بنابراین احساس می کنم قوی و مردانه هستم.

What do you think about that?

شما در مورد آن چه فکر میکنید؟

I think people are laughing now.

فکر کنم الان مردم دارن میخندن

Oh, that's good, Steve. Thanks for that. Thanks for that.

اوه، خوب است، استیو. برای آن متشکرم. برای آن متشکرم.

You are anything but strong and manly.

تو هرچیزی جز قوی و مردی.

Yes. Unlike unlike Mr.

آره. بر خلاف آقای

Steve, who is so strong

استیو که آنقدر قوی

and vigorous

و نیرومند است

I want honour.

که من افتخار می خواهم.

And so there is Mr.

و بنابراین، آقای

Steve showing off his big muscles and, well, everything, really, they are bulging.

استیو ماهیچه های بزرگ خود را نشان می دهد و، خوب، همه چیز، واقعاً، آنها برآمده هستند.

That was a number of years ago. Mr. Duncan.

این چند سال پیش بود. آقای دانکن

My, my my muscles have atrophied since then.

ماهیچه های من از آن زمان آتروفی شده اند.

They had to fade.

آنها باید محو می شدند.

They've made good work for you.

آنها کار خوبی برای شما ساخته اند.

If something electrifies, it's waists away.

اگر چیزی برق می‌گیرد، دور کمر است.

Yes, atrophy.

بله آتروفی

Your muscles atrophy.

عضلات شما آتروفی می شوند.

It means they reduce in size and fade away.

این بدان معنی است که اندازه آنها کاهش می یابد و محو می شوند.

Yes. A bit like other parts of your body.

آره. کمی شبیه سایر قسمت های بدن شماست.

You might you might have atrophy in your legs.

ممکن است در پاهای خود آتروفی داشته باشید.

Maybe if you are not using them very much. Yes.

شاید اگر زیاد از آنها استفاده نمی کنید. آره.

Yes. If you sit around all day and don't use your muscles, they will atrophy.

آره. اگر تمام روز بنشینید و از عضلات خود استفاده نکنید، آتروفی می شوند.

Yeah, I will just reduce in size. Yes.

آره فقط سایزش رو کم میکنم آره.

The Golic is back.

گولیک برگشته است.

Steve, we have goal. OK, again.

استیو، ما هدف داریم باشه بازم

Yes. The garlic has returned.

آره. سیر برگشته است.

Yesterday we noticed that there is lots of garlic lots of people

دیروز متوجه شدیم که سیرهای زیادی وجود دارد، افراد زیادی

like to collect the wild garlic and they like to put it in soup or on salads.

دوست دارند سیر وحشی را جمع آوری کنند و دوست دارند آن را در سوپ یا سالاد قرار دهند.

And there, look at that.

و در آنجا، به آن نگاه کنید.

I love the garlic.

من عاشق سیر هستم.

I love it when it all comes out and you get those beautiful white flowers as well.

من آن را دوست دارم وقتی همه چیز بیرون می آید و شما آن گل های سفید زیبا را نیز دریافت می کنید.

And of course, you can smell

و البته، می توانید

the garlic also so there it is.

بوی سیر را نیز بویید تا آنجا باشد.

You can collect the leaves and make a soup

می توانید برگ ها را جمع کنید و

from the leaves.

از برگ ها سوپ درست کنید.

I wonder if Claudia has done that

نمی دانم که آیا کلودیا این کار را

with with any of her special recipes.

با هر یک از دستور العمل های خاص خود انجام داده است.

But yes, you can.

اما بله، شما می توانید.

You can.

They apparently they're edible.

تو می توانی.

آنها ظاهراً خوراکی هستند.

I was going to put seminar in our mints

من دیشب قرار بود سمیناری را در ضرابخانه‌هایمان

last night, but I've decided

بگذارم، اما تصمیم گرفتم این کار

not to because I wasn't entirely sure

را نکنم زیرا کاملاً مطمئن نبودم

that that particular species of wild garlic

که آن گونه خاص سیر وحشی

was edible and wouldn't give us a stomach-ache.

خوراکی است و باعث درد معده نمی‌شود.

Well, apparently the locals, the locals around here all collect it and they use it.

خب، ظاهراً مردم محلی، مردم محلی اینجا همه آن را جمع می کنند و از آن استفاده می کنند.

It's quite well known.

کاملاً شناخته شده است.

But I did notice where you collected yours yesterday.

اما من متوجه شدم که دیروز مال خود را از کجا جمع کردید.

It was exactly the same place where I imagine that lots of dogs will have a wee.

دقیقاً همان جایی بود که تصور می‌کنم بسیاری از سگ‌ها دچار عارضه می‌شوند.

I don't know why you chose the corner

نمی‌دانم چرا گوشه‌ای را

for the end corner

برای گوشه انتهایی

and you were picking the leaves, and all I thought was

انتخاب کردی و داشتی برگ‌ها را می‌چینی، و تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود

I bet lots and lots of dogs

که شرط می‌بستم و بسیاری از سگ‌ها

have had a way that I was I would have washed the leaves first. Mr.

راهی داشتند که من ابتدا برگ‌ها را می‌شستم. آقای

Jones. Good.

Put them straight in the stew.

جونز. خوب

آنها را مستقیم در خورش بریزید.

I'm pleased to hear that.

من از شنیدن آن خوشحالم.

Yes, I'm very pleased to hear that that that particular piece

بله، من بسیار خوشحالم که می شنوم که آن قطعه خاص

of exercise equipment that you just used on, that's called a bulwark.

از تجهیزات ورزشی که شما به تازگی روی آن استفاده کرده اید، سنگر نامیده می شود.

I've had that since I was about 17.

من از حدود 17 سالگی آن را داشتم

Yeah.

. بله.

So what took him ten years to open the box?

پس چه چیزی ده سال طول کشید تا او جعبه را باز کند؟

Yes, I've been I mean I don't use it now really.

بله، من بوده ام یعنی الان واقعا ازش استفاده نمی کنم.

At all.

اصلا

But I used to when I was young as a child builds up my muscles.

اما در دوران کودکی من عادت داشتم که عضلاتم را تقویت کنم.

Yes, that is.

بله این خودشه.

Yeah.

40, about 45 years old.

آره

40، حدود 45 ساله.

That particular piece of equipment, you should be like Mr.

اون قطعه خاص ، الان باید مثل مستر

Universe now.

کیهان باشی.

Well if I, if I used it continuously I would have been. Yes.

خوب اگر من، اگر به طور مداوم از آن استفاده می کردم، بودم. آره.

Instead of Mr. Puny Verse.

به جای آقای پونی ورس.

But yes, it's got a very strong

اما بله،

spring inside it obviously

در داخل آن فنر بسیار قوی وجود دارد که واضح است که

unlike you.

برخلاف شما.

Yes, it bounces back.

بله، به عقب برمی گردد.

So yes, it's years old. That is.

پس بله، سالهاست. به این معنا که.

Yes, it's incredible really. I've had that for 45 years.

بله، واقعاً باورنکردنی است. من 45 سال است که آن را دارم.

Bruno to Life or Bruno to five

برونو به زندگی یا برونو به پنج

says I like sausages with wild garlic.

می گوید من سوسیس با سیر وحشی را دوست دارم.

Yes, I like the sound of that.

بله، من صدای آن را دوست دارم.

So do you put the wild garlic inside the sausages and make them yourself

پس سیر وحشی را داخل سوسیس بریزید و خودتان درست کنید

because you can get lots of different varieties of sausage.

زیرا می توانید انواع مختلفی از سوسیس را تهیه کنید.

I remember a few months ago we had we had a lovely

یادم می آید چند ماه پیش یک سوسیس دوست داشتنی

we used to get these different sausages and they had all these

داشتیم که از این سوسیس های مختلف استفاده می کردیم و آنها همه

different herbs and spices inside.

این گیاهان و ادویه های مختلف را در داخل داشتند.

And there was one I'm sure it had apple inside.

و یکی بود که مطمئنم داخلش سیب بود.

I'm sure it was Apple.

مطمئنم اپل بوده

We had one with wild garlic in it.

ما یکی با سیر وحشی در آن داشتیم.

Oh, yes, of course. I forgot.

اوه، بله، البته. فراموش کردم.

We actually did buy some last year. Yes.

ما واقعاً سال گذشته تعدادی خریدیم. آره.

Oh, and that would have been the year before because the shop that sells them before

اوه، و این می‌توانست سال قبل باشد، زیرا مغازه‌ای که آنها را قبل

and out with the we don't like it anymore.

و خارج می‌فروشد، دیگر آن را دوست نداریم.

Well, that's so two years ago we did see sausages

خوب، دو سال پیش بود که ما سوسیس‌هایی

with Wild Garlic and we bought them and they were absolutely delicious.

با سیر وحشی دیدیم و آنها را خریدیم و کاملاً خوشمزه بودند.

So Bruno to five.

بنابراین برونو به پنج.

I forgot about that. Yes,

من آن را فراموش کردم. بله،

well,

خوب

it's almost worth going back to that shop just to see if they've got them. Hmm.

، تقریباً ارزش این را دارد که به آن مغازه برگردید تا ببینید آیا آنها آنها را دارند یا خیر. هوم

Oh, we can make our own.

اوه، ما می توانیم خودمان بسازیم.

We could, we could, we could get our own sausage meat

می توانستیم، می توانستیم، می توانستیم گوشت سوسیس و پوست سوسیس خود را تهیه کنیم

and sausage skins.

.

I don't know what I don't know if you can buy sausage skin.

نمی دونم چی نمی دونم می تونی پوست سوسیس بخری.

Sausage skin. It's not easy to say that, by the way.

پوست سوسیس. اتفاقاً گفتن آن آسان نیست.

So maybe it may be you could make your own and chop some wild garlic.

بنابراین شاید بتوانید خودتان درست کنید و مقداری سیر وحشی را خرد کنید.

Bruno says you can buy them at his local butchers.

برونو می گوید می توانید آنها را از قصابی های محلی او خریداری کنید.

Well,

yeah.

So, yes, maybe.

اره.

بنابراین، بله، شاید.

Maybe we can buy them locally as well.

شاید بتوانیم آنها را به صورت محلی نیز خریداری کنیم.

We need to check out our local butcher.

ما باید قصاب محلی خود را بررسی کنیم.

Yes, particularly the wild garlic is is very seasoned well,

بله، به خصوص سیر وحشی بسیار چاشنی شده است،

then it'll be gone in about two weeks time.

پس از مدتی حدود دو هفته دیگر از بین خواهد رفت.

You won't be able to.

شما نمی توانید.

It's only here for a short period of time.

فقط برای مدت کوتاهی اینجاست.

Just the season. That's right. So

فقط فصل درست است. بنابراین

we only saw them that once, and it was about this time of the year.

ما آنها را فقط یک بار دیدیم و تقریباً در این زمان از سال بود.

So, yes, we will check our local butcher.

بنابراین، بله، ما قصاب محلی خود را بررسی خواهیم کرد.

That will be my job this week to check out the local butcher and to see if he his God

این کار من این هفته خواهد بود که قصاب محلی را بررسی کنم و ببینم آیا او

save his sausages smell like garlic

خداییش بوی سوسیس‌هایش را شبیه

glue.

چسب سیر کرده است یا خیر.

Ten says they like garlic pickles. Ooh.

ده می گوید ترشی سیر دوست دارند. اوه

Or pickle.

Is that pickled garlic?

یا ترشی.

این سیر ترشی است؟

Hmm. Yes, I think you've had that, haven't you, MR.

هوم بله، من فکر می کنم شما آن را داشته اید، نه، آقای MR.

I was absolutely addicted

to pickled garlic when I was in China.

زمانی که در چین بودم کاملاً به سیر ترشی معتاد بودم.

Used to be able to get these big banks of pickled garlic

قبلاً می‌توانستم این حجم‌های بزرگ سیر ترشی را تهیه

and I used to sit at night and I would eat

کنم و شب‌ها می‌نشستم و

so much garlic

آنقدر سیر

and I never once saw a Chinese vampire.

می‌خوردم و هرگز یک خون‌آشام چینی ندیدم.

Not once. So it must have worked. It must have worked.

نه یکبار. پس باید کار کرده باشد. حتما کار کرده

I was going to say

آن موقع می خواستم چیزی بگویم

something then, but I think it might get me taken off air.

، اما فکر می کنم ممکن است من را از هوا خارج کند.

Right.

Interesting, right? Yes.

درست.

جالبه، درسته؟ آره.

Yeah.

آره

OK, so anything else to say on a apostrophes, Mr. Duncan?

خوب، پس چیز دیگری برای گفتن در مورد آپستروف ها، آقای دانکن؟

That's pretty much it.

تقریباً همین است.

If I if I talked any more about apostrophes, I think

اگر من اگر بیشتر در مورد آپاستروف ها صحبت کنم،

I think it would be very boring and dull and I think I might fall to sleep well.

فکر می کنم خیلی کسل کننده و کسل کننده خواهد بود و فکر می کنم ممکن است راحت بخوابم.

It's English.

People are here to learn English.

انگلیسی است.

مردم اینجا هستند تا انگلیسی یاد بگیرند.

Mr. Don't.

Yes, well, I think I made my point rather well.

آقای نکن.

بله، خوب، فکر می کنم منظورم را به خوبی بیان کردم.

Apostrophes are useful

آپاستروف ها زمانی مفید هستند

when you want to show possession of something, a possessive clause,

که بخواهید مالکیت چیزی ، بند ملکی

or if you are using a contraction,

یا انقباض را نشان دهید

and then you will put their apostrophe in the place where

و سپس آپستروف آنها را در جایی

the letters are missing.

که حروف گم شده است قرار دهید.

Oh. Oh, I see.

اوه اوه می فهمم.

Gulu asks.

گولو می پرسد.

What about garlic? Well, garlic.

سیر چطور؟ خوب سیر

I think garlic might be my most favourite thing

من فکر می کنم سیر ممکن است مورد علاقه من

to eat, especially with things like cheese as well.

برای خوردن باشد، به خصوص با چیزهایی مانند پنیر.

That's another one.

اون یکی دیگه

You can get special cheese that has garlic inside and it is amazing.

می توانید پنیر مخصوصی تهیه کنید که داخل آن سیر باشد و فوق العاده است.

The only problem is and we've learnt this in the past,

تنها مشکل این است و ما در گذشته این را آموخته ایم،

if you eat too much garlic it can make your stomach very bad.

اگر سیر بیش از حد بخورید می تواند معده شما را بسیار بد کند.

We've had bad stomachs you see.

ما شکم بدی داشتیم.

Bruno says that I don't collect

برونو می گوید من سیر وحشی را جمع نمی کنم

wild garlic because it's dangerous.

زیرا خطرناک است.

There's a plant that looks very similar but is poisonous.

گیاهی وجود دارد که به نظر بسیار شبیه است اما سمی است.

So that's what worried me.

پس این چیزی است که من را نگران کرده است.

Yesterday, Bruno, I decided I picked the leaves

دیروز، برونو، تصمیم گرفتم برگها را چیدم

and then in the end I decided not to put them in the meal because

و در نهایت تصمیم گرفتم آنها را در وعده غذایی نگذارم، زیرا

even though that probably is wild garlic,

اگرچه احتمالاً سیر وحشی است،

I still would want somebody to verify that

هنوز هم می خواهم کسی آن را تأیید کند و تأیید کند که

and confirm whether it is definitely safe

آیا قرار دادن آن مطمئناً بی خطر است یا خیر.

to put in food because I didn't want to poison Mr.

در غذا چون نمی خواستم آقای

Duncan on the eve of his 200th

دانکن را در آستانه 200 سالگی

lives and English and it live stream.

و انگلیسی و پخش زنده اش مسموم کنم.

I said, need it.

گفتم لازمه

Please don't. Please don't poison me. Mr. Steve.

لطفا این کار را نکنید. لطفا من را مسموم نکنید آقای استیو

That's interesting.

جالبه.

I've just thought of something.

من فقط به چیزی فکر کردم

Steve, how how did we find out

استیو، چگونه متوجه شدیم

that things are poisonous?

که چیزها سمی هستند؟

How do we find out?

چگونه متوجه شویم؟

So we were talking about this.

بنابراین ما در مورد این صحبت می کردیم.

Well, we were having one of our, one of our little chats at the dinner table, and we were both wondering

خوب، ما داشتیم یکی از گپ‌های کوچکمان را سر میز شام می‌گفتیم، و هر دو متعجب

how how did we discover

بودیم که چگونه متوجه

that certain types of mushroom,

شدیم که مثلاً انواع خاصی از قارچ

for example, will kill you?

، شما را می‌کشند؟

How did they find out about those things?

آنها چگونه از آن چیزها مطلع شدند؟

I'm just wondering if it was just by accident maybe they noticed

من فقط به این فکر می کنم که آیا به طور تصادفی ممکن است آنها متوجه شده اند که

someone eating a mushroom.

کسی قارچ می خورد.

And then and then a few moments later, they collapsed on the floor and died

و سپس و چند لحظه بعد، آنها روی زمین افتادند و مردند

and they might think, oh, I'm going to make a note of that.

و ممکن است فکر کنند، اوه، من می خواهم این را یادداشت کنم.

That particular mushroom will kill you if you eat it.

آن قارچ خاص اگر آن را بخورید شما را می کشد.

So I always find it quite interesting how did how did they discover that

بنابراین همیشه برای من بسیار جالب است که چگونه آنها متوجه شدند که

certain things like arsenic,

چیزهای خاصی مانند آرسنیک،

how do you how did you find out that it will kill you?

چگونه متوجه شدید که شما را می کشد؟

So they must have found out by someone actually

بنابراین آنها باید متوجه شده باشند که کسی

taking it and dying from it.

واقعاً آن را گرفته و از آن می میرد.

Well, I read a survival guide say for example,

خوب، من یک راهنمای بقا را خواندم که می‌گوید برای مثال،

that if you are

out in the wild

اگر در طبیعت

and you maybe

هستید و

maybe you've been on a shipwreck or maybe you've

شاید در یک کشتی غرق شده‌اید یا شاید

you've just ended up somehow in the wild,

هم به نوعی در طبیعت به پایان رسیده‌اید،

maybe you've gone to the top of Wenlock Edge and you've got lost and you've got all

شاید به بالای Wenlock Edge رفته اید و گم شده اید و همه

these plants around you, and you have to try and decide whether you can eat them or not, apparently,

این گیاهان را در اطراف خود دارید، و باید سعی کنید و تصمیم بگیرید که آیا می توانید آنها را بخورید یا نه، ظاهراً،

because if you've got a poisonous plant,

زیرا اگر گیاه سمی دارید ،

you've got to have a set.

شما باید یک مجموعه داشته باشید.

You've got to eat, eat a certain amount of it for it to kill you.

شما باید بخورید، مقدار مشخصی از آن را بخورید تا شما را بکشد.

So apparently what you do is you take a very small amount of it and see how you react to that.

بنابراین ظاهراً کاری که انجام می دهید این است که مقدار بسیار کمی از آن را مصرف می کنید و می بینید که چگونه به آن واکنش نشان می دهید.

And then that can determine whether it's safe to eat or not.

و سپس می تواند تعیین کند که آیا خوردن آن بی خطر است یا خیر.

I wouldn't like to do that, but apparently that's if you are desperate to know

من دوست ندارم این کار را انجام دهم، اما ظاهراً اگر ناامید هستید که بدانید

if you can eat a certain plant or a fungus or a mushroom,

آیا می توانید گیاه خاصی یا قارچ یا قارچ را بخورید

then you can just take a little bit of it and try it

، می توانید فقط کمی از آن را بردارید و امتحان کنید

and see when probably kill you a small amount.

و ببینید چه زمانی احتمالاً می کشد. شما مقدار کمی

But if you get a stomach-ache, maybe stay away from it.

اما اگر معده درد دارید، شاید از آن دوری کنید.

But certain plants are poisonous,

اما برخی از گیاهان سمی و

raw, but if you cook them, they're not poisonous.

خام هستند، اما اگر آنها را بپزید، سمی نیستند.

Anymore.

دیگر.

Well, there is that there is that type of fish, isn't there?

خوب، این نوع ماهی وجود دارد، اینطور نیست؟

There's a type of fish that you have to prepare very carefully.

یک نوع ماهی وجود دارد که باید با دقت آن را تهیه کنید.

It's a Japanese delicacy we could go through for something.

این یک غذای لذیذ ژاپنی است که می توانیم برای چیزی از آن استفاده کنیم.

It's cool, isn't it?

باحال است، اینطور نیست؟

Blowfish is what it's called, and you have to you have to carefully take all of the poison,

Blowfish همان چیزی است که به آن می گویند، و شما باید با دقت تمام سم،

all the poisonous organs out, and then you prepare it.

تمام اندام های سمی را خارج کنید، و سپس آن را آماده کنید.

But if you make a mistake

اما اگر اشتباه کنید

and you leave some of the poison

و مقداری از سم را

in the fish then the person will

در ماهی باقی بگذارید، آن شخص

they will die.

خواهد مرد.

Well, red kidney beans, which are very popular

خوب، لوبیا قرمز، که

in in food red kidney beans.

در مواد غذایی لوبیا قرمز بسیار محبوب است.

So they've got a sort of a red dye in them when you cook them

بنابراین وقتی آنها را می‌پزید نوعی رنگ قرمز در آنها وجود دارد

and we put them in our chilli on can.

و ما آنها را در فلفل دلمه‌ای روی قوطی قرار می‌دهیم.

Well, red kidney beans are poisonous, but

خوب، لوبیا قرمز سمی است، اما

when you cook them for a period of time,

وقتی آنها را برای

a long period of time, it destroys the poison in them.

مدت زمان طولانی بپزید، سم موجود در آنها را از بین می برد.

And you can then eat them quite safely.

و سپس می توانید آنها را با خیال راحت بخورید.

So red kidney beans, don't try eating them raw.

بنابراین لوبیا قرمز، سعی نکنید آنها را خام بخورید.

I think you've got to cook them for at least half an hour to

فکر می کنم باید حداقل نیم ساعت آنها را بپزید

to kill the toxin in them.

تا سم موجود در آنها از بین برود.

So so there's a good tip.

بنابراین یک نکته خوب وجود دارد.

Always make sure your red kidney beans, your red

همیشه مطمئن شوید که لوبیا قرمز،

kidney beans are thoroughly cooked.

لوبیا قرمز شما کاملا پخته شده باشد.

I've heard this about rice as well.

من این را در مورد برنج نیز شنیده ام.

Is that true? Rice, rice.

آیا این درست است؟ برنج، برنج

If you cook rice and then leave it out

اگر برنج را بپزید و سپس آن را کنار بگذارید

then there is some

،

bacteria that will grow in the in the cold rice.

باکتری هایی در برنج سرد رشد می کنند.

Say you cook the rice, that's fine. Rice is fine.

بگو برنج را بپزی، خوب است. برنج خوبه

But if you then leave it out, it can get infected

اما اگر آن را کنار بگذارید، ممکن است

with a bacteria that can give you food or make you very ill.

به باکتری آلوده شود که می تواند به شما غذا بدهد یا شما را بسیار بیمار کند.

I think it can kill you.

من فکر می کنم می تواند شما را بکشد.

Well, people that cook rising countries where they cook a lot of rice

خوب، افرادی که کشورهای در حال افزایش را می پزند و در آن برنج زیادی می

and they may be use one of these these rice cookers.

پزند و ممکن است از یکی از این پلوپزها استفاده کنند.

And then if you leave the rice in there, I think it can become sort of infected

و سپس اگر برنج را در آنجا رها کنید، فکر می‌کنم ممکن است به نوعی

with the bacteria and then you can keep re infecting it and get quite sick with it.

به باکتری آلوده شود و سپس می‌توانید دوباره آن را آلوده کنید و کاملاً با آن بیمار شوید.

So you've got to be careful with rice.

پس باید مراقب برنج باشید.

If it's cooked, you can put it in the put it in the fridge.

اگر پخته شد می توانید آن را در یخچال قرار دهید.

Keep it cool, I think.

من فکر می کنم آن را خنک نگه دارید.

And I remember a friend of mine living in Malaysia

و به یاد دارم که یکی از دوستانم که در مالزی زندگی می کرد

said that they they never reheat,

گفت که آنها هرگز دوباره گرم نمی کنند،

reheat cooked rice if it's whatever

برنج پخته شده را

if there's any leftover, they chuck it away because apparently you can become quite sick

اگر باقی مانده باشد گرم می کنند، آن را می ریزند زیرا ظاهراً ممکن است با آن کاملاً بیمار شوید

with it. Yes.

. آره.

So that's but it seems like such an innocent food

بنابراین این است، اما به نظر می رسد یک برنج غذایی بی گناه است

rice, you just say, oh, look, there's some rice.

، شما فقط می گویید، اوه، نگاه کنید، مقداری برنج وجود دارد.

Oh, lovely.

آه .. چه دوست داشتنی.

But even that if you if you don't store it or if you don't store it

اما حتی اگر آن را نگهداری نکنید یا

properly after cooking, it can can make you very ill.

بعد از پختن آن را به درستی نگهداری نکنید، می تواند شما را بسیار بیمار کند.

Mm hmm. Yes.

مم هوم آره.

And of course, any food they left out will

و البته، هر غذایی که آنها را کنار گذاشته‌اند،

when you buy pre

وقتی

sort of made meals and ready made meals,

غذاهای آماده و غذاهای آماده را خریداری

you've got to only heat them once and heat them very quickly.

می‌کنید، باید فقط یک بار آنها را گرم کنید و خیلی سریع آنها را گرم کنید.

You can't

شما نمی

call them down and then reheat them again, because every time you do that,

توانید آنها را خاموش کنید و دوباره آنها را گرم کنید، زیرا هر بار که این کار را انجام می دهید،

there's a little period of time where the bacteria at that point

مدت زمان کمی وجود دارد که باکتری ها در آن نقطه ای

where the food is heating up, bacteria will grow in it

که غذا گرم می شود، باکتری ها در آن رشد می کنند

and give up their poisonous toxic substances.

و سم سمی خود را ترک می کنند. مواد

So every time you heat and cool, cool them down

بنابراین هر بار که آنها را گرم و سرد می کنید، دوباره آنها را خنک می

again, the bacteria enter that zone, but they can grow very quickly.

کنید، باکتری ها وارد آن منطقه می شوند، اما می توانند خیلی سریع رشد کنند.

So you've got to be quite careful with saved lives.

بنابراین باید مراقب زندگی های نجات یافته باشید.

Am I right?

درست میگم؟

Also, you have to be very careful with potatoes as well.

همچنین در مورد سیب زمینی نیز باید بسیار مراقب باشید.

Certainly if you

مطمئناً

if you're digging your own from the ground because there are certain things that are in the soil.

اگر خودتان در حال کندن زمین هستید زیرا چیزهای خاصی در خاک وجود دارد.

I might be wrong here, but I do remember a few years ago, people

شاید در اینجا اشتباه می کنم، اما یادم می آید چند سال پیش،

warning other people about potatoes.

مردم در مورد سیب زمینی به دیگران هشدار می دادند.

You have to be careful.

باید مراقب باشی.

I think it might be in the preparation perhaps.

فکر می کنم شاید در مرحله آماده سازی باشد.

So if you're preparing your potatoes and maybe you cut your finger.

بنابراین اگر در حال آماده کردن سیب زمینی های خود هستید و شاید انگشت خود را ببرید.

So I don't think it's actually about eating them, but I haven't.

بنابراین فکر نمی‌کنم در واقع خوردن آن‌ها باشد، اما من این کار را نکرده‌ام.

But I think if you eat soil, I don't think it's good for you

اما من فکر می کنم اگر خاک بخورید، فکر نمی کنم برای شما خوب باشد

because there might be something in that as well.

زیرا ممکن است چیزی در آن وجود داشته باشد.

But although lots of kids eat dirt

اما اگر چه بسیاری از بچه ها خاک می خورند

that I remember trying to eat dirt as a child,

که من به یاد دارم که در کودکی سعی کردم خاک بخورم،

and kids kids will put anything in their mouth.

و بچه های بچه ها هر چیزی را در دهان خود می گذارند.

They will, especially if it looks delicious, like a sweet or something.

آنها این کار را انجام می دهند، به خصوص اگر خوشمزه به نظر برسد، مانند یک شیرینی یا چیز دیگری.

But what you got to watch out with?

اما باید مراقب چه چیزی باشید؟

Well, of course, they say now that that's possibly one of the reasons

خوب، البته، اکنون می گویند که احتمالاً یکی از

why so many children have allergic problems, allergies

دلایلی که بسیاری از کودکان دچار مشکلات آلرژیک می شوند، آلرژی

is because they don't

است، زیرا آنها

get enough sort of exposure to soil and things like that.

به اندازه کافی در معرض خاک و چیزهایی از این قبیل قرار نمی گیرند.

Younger. Yeah.

جوان تر. آره

To build up sort of immunity in the body, they think that they don't know.

برای ایجاد نوعی ایمنی در بدن، آنها فکر می کنند که نمی دانند.

Cause the problem with soil is you've got to be careful

علت مشکل خاک این است که باید

of getting soil into a cut because of tetanus.

مراقب بریدگی خاک به دلیل کزاز باشید.

Yes. So that, you know, that's I think that's the one I'm referring to.

آره. بنابراین، می دانید، من فکر می کنم این همان چیزی است که من به آن اشاره می کنم.

I think that's one I'm actually on about.

من فکر می کنم این یکی از مواردی است که من واقعاً در مورد آن هستم.

So think even things that seem seem like a casual moment of time,

بنابراین حتی به چیزهایی که به نظر می رسد مانند یک لحظه معمولی از زمان به نظر می رسند،

maybe you cut your finger whilst you're preparing your potatoes and maybe a little bit of the soil,

فکر کنید، شاید انگشت خود را در حالی که سیب زمینی های خود را آماده می کنید و شاید کمی از خاک

a little bit of the something

، کمی از چیزی

from the ground goes into your bloodstream and then you are in trouble.

از زمین وارد جریان خون شما می شود، ببرید و سپس شما در مشکل هستید

So it is it is strange, but I'm always fascinated how we find out

بنابراین عجیب است، اما من همیشه مجذوب این هستم که چگونه

about these things, how we discover

از این چیزها مطلع می شویم، چگونه متوجه می شویم

that eating a certain type of mushroom.

که خوردن یک نوع قارچ خاص.

I think that's the one I think more people

فکر می‌کنم این همان چیزی است که فکر می‌کنم مردم بیشتر

than any other

food I think mushrooms might be the one that mean

از هر

غذای دیگری هستند. فکر می‌کنم قارچ‌ها ممکن است به این معنی باشند

that people are taken to hospital or even or even killed.

که مردم به بیمارستان منتقل می‌شوند یا حتی یا حتی کشته می‌شوند.

So you have to be very careful with things like mushrooms.

پس باید خیلی مراقب چیزهایی مثل قارچ باشید.

There are so many varieties that look tempting,

انواع زیادی وجود دارد که وسوسه انگیز به نظر می رسند،

but I believe the killer is a good way of working that.

اما من معتقدم قاتل روش خوبی برای کار کردن است.

I think a lot of them are very bright.

من فکر می کنم بسیاری از آنها بسیار درخشان هستند.

I think it's different with mushrooms, you know, magic mushrooms.

من فکر می کنم با قارچ فرق می کند، می دانید، قارچ جادویی.

Mr Duncan, they are now looking at magic mushrooms.

آقای دانکن، آنها اکنون به قارچ های جادویی نگاه می کنند.

As a way of treating certain mental disorders.

به عنوان راهی برای درمان برخی اختلالات روانی.

I think because they've discovered that it's

من فکر می کنم چون آنها کشف کرده اند که در

actually probably better than a lot of say.

واقع احتمالاً بهتر از بسیاری از موارد گفته شده است.

I don't know, for example, antidepressants or something like that.

من مثلاً داروهای ضد افسردگی یا چیزی شبیه این را نمی دانم.

They're beginning to look at magic mushrooms as a way of treating such a disorders of the mind.

آنها شروع کرده اند به قارچ های جادویی به عنوان راهی برای درمان چنین اختلالات ذهنی.

So so magic mushrooms in that sense is a type of mushroom that you eat or.

بنابراین قارچ جادویی به این معنا نوعی قارچ است که شما می خورید یا.

I think I think also you put it in food as well

فکر می‌کنم شما هم آن را در غذا می‌ریزید

and it makes you go, hey, man,

و باعث می‌شود که بروید، هی، مرد،

apparently.

ظاهرا.

Yes. I've never tried it, by the way.

آره. اتفاقاً من هرگز آن را امتحان نکردم.

Well, it's like looking frogs, you know, that's another that's another way of getting spaced out, isn't it?

خوب، مثل نگاه کردن به قورباغه است، می دانید، این یک راه دیگر برای فاصله گرفتن است، اینطور نیست؟

I don't think that's true.

فکر نمی کنم این درست باشد.

I think that was on a cartoon that was on Southpark.

فکر می‌کنم در کارتون‌ای بود که در Southpark بود.

That was a joke.

این یک شوخی بود.

I think I don't think it's a real thing that

من فکر نمی‌کنم این یک چیز واقعی

it's ever got anything else to talk about. MR.

باشد که هیچ چیز دیگری در مورد آن صحبت شود. آقای.

I get high on life.

من زندگی را بالا می برم.

You know what people say Mr.

می دانید مردم چه می گویند آقای

Duncan, are you on drugs?

دانکن، آیا مواد مخدر مصرف می کنید؟

And I always say, no, I'm not on anything.

و من همیشه می گویم، نه، من در مورد چیزی نیستم.

I don't smoke anything illegal or take anything illegal.

من سیگار غیرقانونی و غیرقانونی نمی کشم.

I'm just high on life when I wake up in the morning, you know what I do first thing in the morning, Steve?

من فقط وقتی صبح از خواب بیدار می شوم، در زندگی بالا هستم، می دانید اول صبح چه می کنم، استیو؟

I open my eyes and I have a smile, a big smile

چشمانم را باز می‌کنم و لبخندی می‌زنم، لبخند بزرگی

on my face because I get I get all of this again.

روی صورتم می‌نشیند، زیرا دوباره همه اینها را می‌بینم.

We get to do this again.

ما باید این کار را دوباره انجام دهیم.

I get to spend another day of my life with this

من یک روز دیگر از زندگی ام را با

this individual and and you're still here to tell the tale.

این فرد می گذرانم و تو هنوز اینجای تا داستان را تعریف کنی.

What about you?

تو چطور؟

What about you, Steve?

تو چطور، استیو؟

What do you do first thing in the morning besides moan?

اول صبح به جز ناله چه کار می کنید؟

Oh, I'm always moaning. Yes. I have a glass of water.

آخه من همیشه ناله میکنم آره. من یک لیوان آب دارم.

That's the first thing I do in the morning because I think it's flushes out my kidneys, OK?

این اولین کاری است که صبح انجام می دهم زیرا فکر می کنم کلیه هایم را بیرون می زند، خوب؟

And that prevents you from getting kidney stones?

و این مانع از ابتلا به سنگ کلیه می شود؟

I don't know it is the first thing I do in the morning.

نمی دانم این اولین کاری است که صبح انجام می دهم.

Do you still have your do you still have your poison spit as well?

آیا هنوز تف سمی خود را دارید؟

No, I don't. You do that.

نه، نه. شما این کار را انجام دهید.

But Steve used to Steve used to refuse

اما استیو عادت داشت استیو از

to to swallow his morning spit.

قورت دادن تف صبحگاهی خودداری کند.

I read somewhere that

یه جایی خوندم

it's full of toxins and you should spit it out.

که پر از سم هست و باید تف کنی بیرون.

It's probably rubbish, of course.

البته احتمالاً آشغال است.

But yeah, if one if he's been do you think about it?

اما بله، اگر یکی بوده است، به آن فکر می کنید؟

If you've been sleeping all night, then you, you, you know,

اگر تمام شب را خوابیده اید، پس شما، شما، می دانید،

you haven't drank any water for maybe seven or 8 hours.

شاید ۷ یا ۸ ساعت است که آب ننوشیده اید.

If it was the daytime you would be drinking, you know something every hour probably.

اگر روز بود که می‌نوشیدید، احتمالاً هر ساعت چیزی می‌دانید.

So you must wake up in the morning somewhat.

پس باید تا حدودی صبح از خواب بیدار شوید.

Dehydrate it.

آن را کم آب کنید.

So the first thing I do is take a glass of water

بنابراین اولین کاری که می کنم این است که یک لیوان آب می

and my mother always did that and her mother always did it.

خورم و مادرم همیشه این کار را می کرد و مادرش همیشه این کار را می کرد.

And they didn't have any kidney problems.

و هیچ مشکل کلیوی نداشتند.

So I think it maybe is helping me. Hmm.

بنابراین فکر می کنم شاید به من کمک کند. هوم

Maybe, maybe not.

شاید شایدم نه.

Some people have a cup of tea

بعضی ها یک فنجان چای می

yeah. What do you do first?

خورند بله. چه کاری را اول انجام میدهید؟

How many people out there have a glass of water when they first get up?

چند نفر وقتی برای اولین بار بلند می شوند یک لیوان آب می خورند؟

Or do you have tea or coffee?

یا چای یا قهوه می خورید؟

Because, of course, tea or coffee well, they say they say

چون البته چای یا قهوه خوب است، می

the caffeine in tea or coffee dehydrates you, but

گویند کافئین موجود در چای یا قهوه باعث کم آبی بدن شما می شود، اما

you still are taking in water.

شما همچنان آب مصرف می کنید.

It's still hydrating you.

هنوز هم شما را آبرسانی می کند.

You may be a bit more, but you still getting some hydration

ممکن است کمی بیشتر باشید، اما هنوز مقداری هیدراته

from that, from that the liquid and the tea in the coffee.

از آن، از مایع و چای موجود در قهوه، دریافت می کنید.

As long as you don't do it in the bed, that's that's that's my that's my only rule.

تا زمانی که این کار را در رختخواب انجام ندهی، این تنها قانون من است.

Mohammed

محمد

tries to drink a litre of water in the morning.

سعی می کند صبح یک لیتر آب بنوشد.

A litre?

یک لیتر؟

Yes, one litre that sounds like a lot.

بله، یک لیتر که به نظر زیاد می رسد.

Well, maybe that's over the morning.

خب، شاید صبح تمام شده باشد.

Oh, maybe not all at once.

اوه، شاید نه به یکباره.

Of course there have been debates over the years

البته در طول سال ها بحث هایی وجود داشته است

of how much water you are supposed to drink during the day.

که قرار است در طول روز چقدر آب بنوشید.

And this is, this has become a big thing.

و این است، این به یک چیز بزرگ تبدیل شده است.

And there are some people that have this I don't know if you've heard of it, Steve, but you have to drink

و برخی از افراد هستند که این را دارند، نمی‌دانم شما در مورد آن شنیده‌اید، استیو، اما باید

some some ridiculous amount of water every day.

هر روز مقداری آب مسخره بنوشید.

It's something crazy like 20 litres or

این یک چیز دیوانه کننده است مانند 20 لیتر یا

ten litres of water during the day.

ده لیتر آب در طول روز.

I'm not sure if that's good for you.

من مطمئن نیستم که برای شما خوب است یا نه.

I'm not sure if any part of your body wants ten litres of water every day,

من مطمئن نیستم که آیا هر قسمت از بدن شما روزانه ده لیتر آب می خواهد،

but there is something like that a type of diet and they believe that

اما یک نوع رژیم غذایی وجود دارد و آنها معتقدند که

it flushes your system.

سیستم شما را شستشو می دهد.

But I think you can only flush your system so many times

اما من فکر می کنم

before before you start washing away your internal organs.

قبل از اینکه شروع به شستشوی اندام های داخلی خود کنید، فقط می توانید چندین بار سیستم خود را شستشو دهید.

Well, there's always somebody with somebody saying you should drink so many, I think it's ten litres a day.

خوب، همیشه یکی هست که یکی می گوید باید اینقدر بنوشی، فکر می کنم روزی ده لیتر است.

I think they recommend but I mean that depends on the person,

من فکر می کنم آنها توصیه می کنند، اما منظورم این است که بستگی به فرد

it depends on the temperature, depends on so many things.

دارد، به دما بستگی دارد، به چیزهای زیادی بستگی دارد.

If you just stick to that ten litre a day rule,

اگر فقط به قانون ده لیتر در روز پایبند باشید،

some days you'd be going to the toilet every 5 minutes.

بعضی روزها هر 5 دقیقه یکبار به توالت می روید.

Another days you probably wouldn't.

روزهای دیگر شما احتمالا نمی خواهید.

But I mean if it's winter you don't need ten litres of water a day. No,

اما منظورم این است که اگر زمستان است، شما نیازی به ده لیتر آب در روز ندارید. نه،

because it's

cold so you don't sweat so you're not using up water.

چون

سرد است بنابراین عرق نمی کنید و آب مصرف نمی کنید.

But if it's the summer you might I might need two litres.

اما اگر تابستان است ممکن است من به دو لیتر نیاز داشته باشم.

I don't know particularly if you're playing tennis or going for a long go for a run or doing some exercise.

من به خصوص نمی دانم که آیا شما تنیس بازی می کنید یا برای دویدن طولانی یا انجام تمرینات ورزشی.

It varies and somebody said to me, a doctor said to me years ago,

این متفاوت است و یکی به من گفت، دکتری سال‌ها پیش به من گفت،

forget about any rules about

قوانینی را که در مورد

how much water you should drink during the day.

میزان آب مصرفی در طول روز باید رعایت کنی را فراموش کن.

The, the indication if you're drinking

نشانه ای که آیا

the right amount of water is the colour of your urine.

مقدار مناسب آب می نوشید، رنگ ادرار شما است.

Yeah.

آره

So if you are drinking the correct amount of water,

بنابراین اگر مقدار صحیح آب می نوشید،

your urine should be a very pale yellow colour and that's it.

ادرار شما باید به رنگ زرد کم رنگ باشد و بس.

You don't need to follow any particular rule anyway.

به هر حال لازم نیست از قانون خاصی پیروی کنید.

You know, when you're thirsty yeah.

میدونی وقتی تشنه ای آره

Yeah, I am terrible, by the way, for drinking water.

بله، اتفاقاً من برای نوشیدن آب وحشتناک هستم.

I sometimes during the day I won't drink anything.

من گاهی در طول روز چیزی نمی نوشم.

I might have my cup of tea in the morning

من ممکن است صبح یک فنجان چای

and maybe coffee and then an evening tea, but that's it.

و شاید قهوه و سپس یک چای عصرانه بخورم، اما همین.

I won't drink anything in between.

در این بین چیزی نمی نوشم

And I know in the past that that I yes, you're right.

و من در گذشته می دانم که بله، حق با شماست.

I actually that's a brilliant point.

من در واقع این یک نکته درخشان است.

Sometimes when you go for a wee wee, it looks like tea, it looks like black tea.

بعضی وقت ها وقتی می روید برای یک غذای کوچک، شبیه چای است ، شبیه چای سیاه است.

And I'm sure that's not good for something else.

و من مطمئن هستم که برای چیز دیگری خوب نیست.

But also, if it's clear, you have to be careful as well.

اما همچنین، اگر واضح است، شما نیز باید مراقب باشید.

I think if it's like water, you have to also sometimes be careful

من فکر می کنم اگر مانند آب است ، باید گاهی اوقات مراقب

because you might have too much sugar.

باشید زیرا ممکن است قند زیادی داشته باشید.

Am I right that.

No, that if it's if it's just very, very pale that just that just probably

درست میگم

نه، اگر خیلی خیلی رنگ پریده باشد، احتمالاً

I mean, if you go into the toilet all the time and urine

منظورم این است که اگر مدام به توالت می روید و

is the same colour as the water you're drinking, the you probably drinking too much water. Yes.

ادرار هم رنگ آبی است که می نوشید، احتمالاً بیش از حد آب می نوشید. . آره.

You know, but if it's like a dark yellow, then you're probably not drinking enough.

می دانید، اما اگر مانند زرد تیره است ، احتمالاً به اندازه کافی مشروب نمی نوشید.

If it's the same colour is this field, if you're, if your wee wee looks

اگر همرنگ است، این رشته، اگر شما هستید، اگر مای شما همرنگ به نظر می

the same colour is this, then that's not good for you.

رسد، این برای شما خوب نیست.

Then you need to have a rule as such, not as if

پس باید یک قانون داشته باشید، نه

I think it's the first time we've talked about urine ever before.

اینکه فکر کنم این اولین بار است که قبلاً در مورد ادرار صحبت می کنیم.

I think we talk about it every week. Yes. Rather

فکر می کنم هر هفته در مورد آن صحبت می کنیم. آره.

the water has to be room temperature instead of cold. Yes.

بلکه آب باید به جای سرد، دمای اتاق باشد . آره.

I don't like having cold water.

من آب سرد را دوست ندارم

It's sort of it sort of sends my stomach into a spasm.

یک جورهایی معده ام را دچار اسپاسم می کند.

It's nice to have it at room temperature.

داشتن آن در دمای اتاق خوب است.

I think so.

Otherwise it's sort of it's a shock to the body

من هم اینچنین فکر میکنم.

در غیر این صورت، به نوعی برای بدن یک شوک است

and some people like to put a little bit of lemon juice in there

و برخی از افراد دوست دارند کمی آب لیمو در آن بریزند

and it's quite popular now to have this apple cider

و در حال حاضر بسیار محبوب است که این

put a few teaspoons of apple cider juice

سیب چند قاشق چایخوری آب سیب

into your water that's supposed to help you it sounds that sounds disgusting.

را در آب شما قرار دهد که قرار است به شما کمک کند. به نظر می رسد که منزجر کننده به نظر می رسد.

Oh, can I say hello to someone, Steve?

اوه، می توانم به کسی سلام کنم، استیو؟

I've been asked to say hello

از من خواسته شده است که به

to our bowl pharmacy hello.

داروخانه کاسه ای ما سلام کنم.

Abdul Fawzi.

عبدالفوزی.

Abdul Fawzi Kodjoe.

عبدالفوزی کدجوی.

Can I say hello to you or should I shall I use my echo?

آیا می توانم به شما سلام کنم یا باید از اکو استفاده کنم؟

OK, I've only done it once today.

خوب، امروز فقط یک بار این کار را انجام دادم.

Can I say hello?

آیا می توانم سلام کنم؟

Abdul Fawzi, welcome to my live stream.

عبدالفوزی، به پخش زنده من خوش آمدید.

Today.

امروز.

Welcome. Yes, there's always.

خوش آمدی. بله، همیشه وجود دارد.

There's always somebody telling us how much water we need to drink.

همیشه یک نفر به ما می گوید که چقدر آب باید بنوشیم.

It's so boring.

خیلی کسل کننده است.

I mean, come on. We're human beings. We've got.

منظورم این است که بی خیال. ما انسان هستیم ما داریم.

We've got instincts.

ما غرایز داریم

We know how much water to drink and how much not to drink.

ما می دانیم چه مقدار آب بنوشیم و چه مقدار آب ننوشیم.

Everybody knows when they're not.

همه می دانند وقتی نیستند.

When they haven't drink enough water.

وقتی آب کافی ننوشیده اند.

If we are talking about something not to worry about, if we are talking about food,

اگر در مورد چیزی صحبت می کنیم که نگران آن نباشیم، اگر در مورد غذا صحبت می کنیم،

that is a completely different thing altogether.

این موضوع کاملاً متفاوت است.

Sometimes I miss my morning meal,

گاهی اوقات غذای صبحانه ام را از دست می دهم،

but quite often I will have maybe some toast.

اما اغلب اوقات نان تست می خورم.

But I do like my evening meal.

اما من غذای عصرانه ام را دوست دارم.

I do we had the most delicious meal last night.

من دیشب خوشمزه ترین غذا را خوردیم.

The chilli con carne last night.

فلفل دلمه ای دیشب.

It is, yes. Cooked.

این است، بله. پخته شده.

Hey, here's something that also annoys me.

سلام، این چیزی است که من را نیز آزار می دهد.

If we're going to change the subject away from here in OK, is every F,

اگر بخواهیم موضوع را از اینجا در OK تغییر دهیم، هر F است،

you know, if you're looking at news items and if you're on the internet,

می‌دانید، اگر به اخبار نگاه می‌کنید و اگر در اینترنت هستید،

every regular once a month, once

هر ماه یک‌بار،

every two months, someone writes an article about a study

هر دو ماه یک‌بار، کسی مقاله ای در مورد مطالعه ای

that's done telling you, telling us how much sleep we should get.

که انجام شده است می نویسد و به شما می گوید که چقدر باید بخوابیم.

Oh, I'm sick to death of people

آه، من از

telling me how much sleep I need because they're all different.

اینکه مردم به من می گویند چقدر به خواب نیاز دارم، حالم بد شده است، زیرا همه آنها متفاوت هستند.

Every article that's written, and I can't believe people are being paid

هر مقاله‌ای که نوشته می‌شود، و من نمی‌توانم باور کنم که به مردم دستمزد می‌گیرند

somebody is you know, somebody is being quite clever here.

، می‌دانید، کسی اینجا کاملاً باهوش است.

All these people doing these long year two,

همه این افراد این مطالعات طولانی دو،

three, five year studies on sleep

سه، پنج ساله در مورد خواب را انجام می دهند

and then they come out with a study saying,

و بعد با یک مطالعه بیرون می آیند که می گویند

oh, we need 8 hours sleep.

آه، ما به 8 ساعت خواب نیاز داریم.

And then another study comes out says you must have between seven and 8 hours sleep.

و سپس مطالعه دیگری منتشر شد که می گوید شما باید بین هفت تا 8 ساعت بخوابید.

Well, it's the same, isn't it?

خب همینطوره، نه؟

I know. And it's always different.

میدانم. و همیشه متفاوت است.

And then now there was another article saying if you're over 60, you only need 7 hours sleep.

و اکنون مقاله دیگری وجود دارد که می گوید اگر بالای 60 سال دارید، فقط به 7 ساعت خواب نیاز دارید.

And then there was another one, somebody on another one.

و بعد یکی دیگر بود، یکی روی یکی دیگر.

I read that your sleep should be divided into 90 minute

من خواندم که خواب شما باید به سطح 90 دقیقه تقسیم شود،

level so if you want, you have lots of sleeps during the day.

بنابراین اگر می خواهید، در طول روز خواب های زیادی داشته باشید .

Yes, you shouldn't.

بله، شما نباید.

Apparently this article said you've got to think of it in 90 minutes.

ظاهراً این مقاله می گوید که باید در 90 دقیقه به آن فکر کنید.

So OK.

And you know, I mean it's ridiculous.

پس باشه.

و می دانید، منظورم این است که مسخره است.

You feel tired, you go to bed.

احساس خستگی می کنید، به رختخواب می روید.

Everyone knows when they're not getting enough sleep.

همه می دانند چه زمانی به اندازه کافی نمی خوابند.

We all know because we feel tired yeah.

همه ما می دانیم زیرا احساس خستگی می کنیم بله.

And I'm sure we can catch up at the weekend.

و من مطمئن هستم که می توانیم در آخر هفته به نتیجه برسیم.

I'm sick to death of people telling me how much sleep I need.

از اینکه مردم به من می گویند چقدر به خواب نیاز دارم تا حد مرگ بیمارم.

But we do this all the time though.

اما ما همیشه این کار را انجام می دهیم.

We, I think people like to read these stories and the internet is full of them.

ما فکر می کنم مردم دوست دارند این داستان ها را بخوانند و اینترنت پر از آنهاست.

How to lose weight whilst still eating well.

چگونه با تغذیه خوب وزن کم کنیم

I mean, sleep.

یعنی بخواب

You can't, you can't you can't lose weight when you're eating.

شما نمی توانید، شما نمی توانید شما نمی توانید وزن خود را در هنگام غذا خوردن کاهش دهید.

So we don't want to talk about that again. I do.

بنابراین ما نمی خواهیم دوباره در مورد آن صحبت کنیم. انجام میدهم.

I do know.

می دونم.

Well, because because by going, everyone's different.

خوب، چون چون با رفتن، همه با هم فرق دارند.

You can't write a rule like that and say everyone should get that same amount of sleep

شما نمی توانید چنین قانونی بنویسید و بگویید همه باید به همان میزان بخوابند،

because everyone's different.

زیرا همه افراد متفاوت هستند.

And what you've done in the day, you've just literally said that.

و آنچه در آن روز انجام داده اید، به معنای واقعی کلمه آن را گفته اید.

I know they studies never look at that.

من می دانم که آنها مطالعه هرگز به آن نگاه نمی کنند.

And so you're repeating, you guys should get into one of those.

و بنابراین شما دارید تکرار می کنید، شما بچه ها باید وارد یکی از این موارد شوید.

It must be a must be a good you.

این باید یک شما خوب باشد.

It must be a nice old trick to get into that being paid into a useless, pointless study for years. Yes.

این باید یک ترفند قدیمی خوب باشد تا وارد آن شوید که برای سالها به یک مطالعه بی فایده و بیهوده پرداخت می شود. آره.

Well, a lot of a lot of scientists do this a lot of universities do it.

خب، تعداد زیادی از دانشمندان این کار را انجام می دهند، بسیاری از دانشگاه ها این کار را انجام می دهند.

They study something that sounds useful. Yes.

آنها چیزی را مطالعه می کنند که مفید به نظر می رسد. آره.

And then they

و سپس آنها

well, and then they get a they get a grant yeah.

خوب، و سپس آنها یک کمک هزینه دریافت می کنند بله.

Two or $3 million or pounds to do this study.

دو یا 3 میلیون دلار یا پوند برای انجام این مطالعه.

And then at the end, you have to produce a report.

و سپس در پایان باید گزارشی تهیه کنید.

You all you have to you have no choice.

تو هرچی داری چاره ای نداری

And quite often the report at the end of it is just a load of rubbish.

و اغلب گزارش انتهای آن فقط یک بار زباله است.

That's it.

خودشه.

Sleep is subjective, says Vittoria.

ویتوریا می‌گوید که خواب ذهنی است.

We all we don't all need the same amount.

همه ما همه به یک مقدار نیاز نداریم.

And it depends on the time of year, the season, that's it.

و بستگی به زمان سال ، فصل دارد، همین.

In the winter you probably need more sleep because it's dark is less light. Hmm.

در زمستان احتمالاً به خواب بیشتری نیاز دارید زیرا هوا تاریک است و نور کمتری دارد. هوم

I mean, how many millions of years, how many hundreds of thousands

منظورم این است که چند میلیون سال، چند صد

of years of human beings being going to sleep?

هزار سال انسان در حال خوابیدن است؟

We, you know, not millions.

ما، می دانید، نه میلیون ها.

It's, you know, it's it's something you'd have to think about sleep.

می دانید، این چیزی است که باید در مورد خواب فکر کنید.

I don't think I'm going to stop worrying about it.

فکر نمی کنم از نگرانی در مورد آن دست بردارم.

You know, if you don't get enough sleep one night, you can catch up the next yeah.

می‌دانید، اگر یک شب به اندازه کافی نخوابید، می‌توانید شب دیگر را جبران کنید.

You feel tired, you go to bed, listen to your body, OK,

شما احساس خستگی می کنید، به رختخواب می روید، به بدن خود گوش می دهید، خوب،

so it's sending me to sleep.

پس من را به خواب می برد.

By the way, this conversation

به هر حال، این گفتگو

right?

We are we are going in a moment.

درست است؟

ما داریم میریم یه لحظه

Thanks for joining today's special 200th

برای پیوستن به قسمت 200 ویژه امروز

episode of English Addict.

انگلیسی معتاد متشکریم.

It's been a good one today. I like it.

امروز خیلی خوب بود من این را دوست دارم.

I really like it.

من واقعا دوستش دارم.

I like it a lot.

این را بسیار دوست دارم.

I thought my known, by the way, haven't I?

اتفاقاً فکر می‌کردم شناخته شده‌ام، اینطور نیست؟

Yeah, you have.

بله، شما دارید.

And in the end, good. You got it in, as it were.

و در پایان، خوب است. شما آن را وارد کردید، همانطور که بود.

I will be back with you on Wednesday.

من چهارشنبه با شما برمی گردم.

Just a normal one.

فقط یک معمولی

It's a normal English addict extra on Wednesday.

این یک معتاد عادی انگلیسی در روز چهارشنبه است.

Nothing special.

چیز خاصی نیست.

Of course, I'm going to the dentist on Friday.

البته من جمعه میرم دندونپزشک.

Something I didn't realise when I when I changed

چیزی که وقتی

my dentist appointment

نوبت دندانپزشکی خود را تغییر

I didn't realise that I had changed it to Friday the 13th

دادم متوجه نشدم، متوجه نشدم که آن را به جمعه سیزدهم تغییر داده

I I'm going to the dentist on Friday.

ام و روز جمعه به دندانپزشکی می روم.

The 13th.

سیزدهم.

I hope it goes well I hope nothing goes wrong.

امیدوارم خوب پیش بره امیدوارم مشکلی پیش نیاد

I hope the dentist does not accidentally

امیدوارم دندانپزشک به طور تصادفی

push the drill too far and it comes out the top of my head

مته را خیلی دور نکند و از بالای سرم بیرون نیاید

or anything else like that.

یا هر چیز دیگری از این قبیل.

Lovely to be here and I will hopefully see you all next week.

خوشحالم که اینجا هستم و امیدوارم هفته آینده همه شما را ببینم.

I'm going to obviously put the kettle on Africa for tea, cup of tea

بدیهی است کتری را روی آفریقا می گذارم برای چای، فنجان چای

and we haven't got a cake unfortunately, so we'll just have to have some bread.

و متأسفانه کیک نداریم، بنابراین فقط باید مقداری نان بخوریم.

So I'm going out to mow the grass afterwards because it's getting a bit long.

پس من می‌روم بیرون تا علف‌ها را بچینم، چون کمی طولانی‌تر می‌شود.

Good.

خوب

So lovely to see you all.

خیلی دوست دارم همه شما را ببینم

Hope you've learnt something today.

امیدوارم امروز چیزی یاد گرفته باشید.

I hope you find today useful and I'll see you all again next week.

امیدوارم امروز برایتان مفید باشد و هفته آینده دوباره همه شما را ببینم .

It certainly taught me a lesson.

مطمئناً به من درسی داد.

Thank you, Steve. See you next week.

متشکرم، استیو. هفته آینده می بینمت.

And there he goes.

و آنجا می رود.

Mr. Steve, every Sunday. Mr.

آقای استیو، هر یکشنبه. آقای

Steve is here with us, talking to us live on YouTube.

استیو اینجا با ما است و در یوتیوب با ما صحبت می کند.

And of course, I will be back with you on Wednesday from 2 p.m.

و البته من چهارشنبه از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK time. I hope you will join me then.

به وقت انگلستان امیدوارم پس از آن به من بپیوندید.

Thanks for your company.

با تشکر از شرکت شما

I hope you've enjoyed all of this, everything that has happened

امیدوارم از همه اینها لذت برده باشید، همه چیزهایی که

since 2:00 UK time.

از ساعت 2:00 به وقت بریتانیا اتفاق افتاده است.

I hope you've enjoyed it and I will see you on Wednesday.

امیدوارم از آن لذت برده باشید و چهارشنبه شما را ببینم.

We are back together on Wednesday.

چهارشنبه دوباره با هم هستیم

I hope you will join me then.

امیدوارم پس از آن به من بپیوندید.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

Thank you to everyone.

از همه ممنونم.

Thank you for being here,

از حضور شما سپاسگزارم و

helping me celebrate my 200th

به من کمک کردید تا دویستمین پخش

English addict livestream Catch you later.

زنده معتاد انگلیسی خود را جشن بگیرم. بعداً شما را بگیرم.

I hope today's lesson and all of the things we've talked about.

امیدوارم درس امروز و همه چیزهایی که در مورد آنها صحبت کرده ایم.

I hope they've been useful to you and of course,

امیدوارم که آنها برای شما مفید بوده باشند و البته،

until the next time we meet here, you know what's coming next.

تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، بدانید که چه اتفاقی می افتد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Have a good day.

روز خوبی داشته باشید.

Have a good rest of your Sunday and I will see you on Wednesday.

یکشنبه خود را به خوبی بگذرانید و چهارشنبه شما را می بینم.

And of course

و البته

ta ta for now.

تا تا در حال حاضر.