Confrontation & Complaining words - English Addict / LIVE Learning / WED 15th JUNE 2022

Oh, hello, everybody.

اوه، سلام، همه.

It's so nice to see you back where you belong.

خیلی خوب است که شما را به جایی که به آن تعلق دارید می بینم.

Yes, we are back together again.

بله، ما دوباره با هم برگشتیم.

And it's so nice to be back with you.

و خیلی خوب است که با شما برگشتم.

After my slight drama concerning my health.

بعد از درام خفیف من در مورد سلامتی ام.

Nothing too serious.

هیچ چیز خیلی جدی نیست.

But for those who have been watching me for a long time, you will know what I am talking about.

اما برای کسانی که مدت هاست مرا تماشا می کنند، متوجه می شوند که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

Here we go. Again.

در اینجا ما می رویم. از نو.

Yes, we are back once more on a very warm day.

بله، ما یک بار دیگر در یک روز بسیار گرم برگشتیم.

I have to say, it is hot.

باید بگویم هوا گرم است.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

As the week goes by, it's going to get even hotter.

هرچه هفته می گذرد، هوا گرم تر می شود.

I suppose the big question today is how many times

فکر می‌کنم سوال بزرگ امروز این است که چند بار

am I going to sneeze

Find out at the end of today's

live stream coming to you live and direct

from the birthplace of the English language, which just happens to be England

Yes, I know.

عطسه خواهم کرد.

I know what you're going to say.

میدونم چی میخوای بگی

Where were you, Mr. Duncan?

کجا بودی آقای دانکن؟

We missed you on Sunday. Hi, everybody.

یکشنبه دلمون برات تنگ شده بود سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so.

حالت خوبه؟ امیدوارم.

Are you happy Are you feeling happy today?

آیا خوشحال هستید آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنید

I really wish in my heart

من واقعاً در قلبم آرزو می

that there is a smile on your face at this very moment in time.

کنم که در این لحظه لبخند بر لبان شما باشد.

Well, here we are.

خوب، ما اینجا هستیم.

First of all, sorry about Sunday.

اول از همه بابت یکشنبه متاسفم.

I'm ever so sorry, but I was suffering from hay fever.

من همیشه خیلی متاسفم، اما من از تب یونجه رنج می بردم.

It is something that affects me every single year.

این چیزی است که هر سال روی من تأثیر می گذارد.

Every time the summer arrives, I always spend a few days

هر بار که تابستان فرا می رسد، من همیشه چند روز

feeling a little unwell because of hay fever.

را به دلیل تب یونجه کمی احساس ناراحتی می کنم.

And that's what happened on Sunday.

و این چیزی است که در روز یکشنبه اتفاق افتاد.

I was feeling really ill.

واقعا احساس بیماری می کردم.

Really, under the weather.

واقعاً زیر آب و هوا.

Now, can I just say it is nothing serious,

حالا، فقط می توانم بگویم که هیچ چیز جدی

nothing life threatening.

نیست، تهدیدی برای زندگی نیست.

I don't think anyone has ever died from hay fever.

من فکر نمی کنم تا به حال کسی از تب یونجه مرده باشد.

However, the problem is

با این حال، مشکل این است

people who suffer from hay fever quite often suffer

که افرادی که از تب یونجه رنج می برند اغلب

from other things as well, including asthma.

از موارد دیگری نیز رنج می برند، از جمله آسم.

And of course, asthma is a very different situation altogether.

و البته، آسم یک وضعیت کاملا متفاوت است .

Because many people can.

چون خیلی ها می توانند.

Many people do.

بسیاری از مردم انجام می دهند.

In fact, many people have died

در واقع، بسیاری از افراد بر اثر حمله آسم جان خود را از دست داده اند

from having an asthma attack.

.

So because I have both of those things, sometimes it is a little worrying.

بنابراین چون من هر دوی این موارد را دارم، گاهی اوقات کمی نگران کننده است.

But this is just hay fever.

اما این فقط تب یونجه است.

It's nothing serious.

چیز جدی نیست

It's OK.

مشکلی نیست.

I am feeling great.

حالم عالیه

The only problem is I often sneeze.

تنها مشکل این است که اغلب عطسه می کنم.

I often have sore eyes Sometimes

من اغلب چشم‌هایم درد می‌کند گاهی

I find it very difficult to speak because my throat is sore.

اوقات صحبت کردن برایم سخت است زیرا گلویم درد می‌کند.

But today I am OK.

ولی امروز حالم خوبه

And the reason is because I've sealed myself

و دلیلش این است که من خودم را در استودیو کاملاً مهر و موم کرده ام

in the studio completely.

.

I feel like one of those insects that you sometimes keep in a jar.

من احساس می کنم یکی از آن حشراتی هستم که گاهی در کوزه نگه می دارید.

The only difference is there are no homes punched in the lid.

تنها تفاوت این است که هیچ خانه ای در درب آن سوراخ نشده است.

So that's what I feel like today in the studio

بنابراین این همان چیزی است که من امروز در استودیو احساس می کنم

because all of the windows are closed everything is sealed.

زیرا همه پنجره ها بسته هستند همه چیز مهر و موم شده است.

So all of that horrible pollen cannot come in to the studio.

بنابراین همه آن گرده های وحشتناک نمی توانند وارد استودیو شوند.

So I feel like one of those insects

بنابراین احساس می کنم یکی از آن حشراتی

that is being kept in a jam jar.

هستم که در شیشه مربا نگهداری می شوند.

But the only difference is there are no holes

اما تنها تفاوت این است که هیچ

punched in the lid to let the air it.

سوراخی در درب آن سوراخ نشده است تا هوا را به آن منتقل کند.

So it is a little bit I suppose the word I'm looking for is stuffy.

بنابراین فکر می کنم کلمه ای که به دنبالش هستم خفه کننده است.

It's very stuffy in here today.

امروز اینجا خیلی خفه است

Quite hot.

خیلی گرم

There is no air for me to breathe, unfortunately,

متأسفانه هیچ هوایی برای من وجود ندارد که بتوانم نفس بکشم،

because I have to keep everything sealed

زیرا باید همه چیز را بسته نگه دارم،

all of the windows closed so the pollen cannot come in.

همه پنجره ها را بسته نگه دارم تا گرده ها نتوانند وارد شوند.

So I am trying to protect myself today from that

بنابراین امروز سعی می کنم از خودم در برابر

horrible, horrible pollen that is in the air.

گرده های وحشتناک و وحشتناکی که در هوا وجود دارد محافظت کنم.

I mentioned the weather a few moments ago.

چند لحظه پیش به آب و هوا اشاره کردم.

We have some glorious weather coming this week.

این هفته هوای بسیار خوبی داریم.

It is going to get

قراره خیلی گرم بشه

very hot.

We are talking.

ما داریم صحبت می کنیم.

33 degrees on Friday.

33 درجه در روز جمعه.

On Friday.

در جمعه.

33 degrees on Friday.

33 درجه در روز جمعه.

Very hot.

خیلی گرم.

Although if you are watching in Europe,

اگر چه اگر در اروپا تماشا می کنید،

you will know that, well,

می دانید که خوب،

if you are in Spain, or Portugal, you will know

اگر در اسپانیا یا پرتغال باشید، قطعاً می دانید

definitely that it has been a hot week.

که هفته گرمی بوده است.

Some of the temperatures there have been crazy

برخی از دمای هوا در آنجا

Almost 40.

تقریباً

40 degrees in some parts of Europe.

40.40 درجه در برخی از نقاط اروپا بوده است.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

So we will be having some hot weather on Friday.

بنابراین روز جمعه هوای گرم خواهیم داشت.

In fact, it's hot today.

در واقع امروز هوا گرم است.

It's about to fall.

در شرف سقوط است.

I know what you're going to say.

میدونم چی میخوای بگی

Mr. Duncan.

آقای دانکن

24 Celsius is nothing.

24 درجه سانتیگراد چیزی نیست. برای برخی افراد

It's like it's like being in the North Pole for some people.

مثل این است که در قطب شمال باشید .

But for me, it is hot for us British people.

اما برای من، برای ما بریتانیایی ها داغ است.

It is hot.

گرمه.

So. 23 degrees rising to 33 on Friday.

بنابراین. افزایش 23 درجه به 33 در روز جمعه.

So it's going to be rather hot here.

بنابراین اینجا نسبتاً گرم خواهد بود.

Hello, everybody.

سلام به همه.

It's nice to be back. I did miss you on Sunday.

خیلی خوبه که برگشتی یکشنبه دلم برات تنگ شده بود

Did you miss me?

دلت برام تنگ شده بود؟

That is the question.

مساله این است.

Did you miss my live stream because I wasn't here?

آیا پخش زنده من را از دست دادید زیرا من اینجا نبودم؟

Well, I will try to make it up to you today.

خوب، من سعی می کنم امروز آن را جبران کنم.

If you make something up to a person, you are trying to even

اگر چیزی را برای شخصی درست می کنید ، در تلاشید

the situation you are trying to make things better.

حتی موقعیتی را که می خواهید اوضاع را بهتر کنید.

So I will try to make it up to you

پس سعی می کنم جبران کنم

because I wasn't here on Sunday.

چون یکشنبه اینجا نبودم.

I will do much harder today.

امروز خیلی سخت تر کار خواهم کرد.

I will I will.

من خواهم کرد.

Maybe I will stay here a little bit longer today

شاید امروز کمی بیشتر اینجا بمانم

to make up for the fact that I was not here on Sunday.

تا این واقعیت که یکشنبه نبودم را جبران کنم.

Here we go then. Yes.

پس ما اینجا می رویم. آره.

If you like the English language, guess what?

اگر به زبان انگلیسی علاقه دارید، حدس بزنید چیست؟

You've come to the right place because my name is Mr.

شما به جای درستی آمده اید زیرا نام من آقای

Duncan. I talk about English.

دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

And I have a feeling that you are as well. Yes.

و من این احساس را دارم که شما هم هستید. آره.

We have made it all the way to the middle of the week, which means only one thing.

ما به وسط هفته رسیدیم که فقط یک چیز دارد.

It's Wednesday may

چهارشنبه

the TPP.

می TPP است.

B b. B. B, b. B, b. B, b, b. B, b, b.

ب ب. ب. ب، ب. ب، ب. ب، ب، ب. ب، ب، ب.

B, b b. B b b.

ب، ب ب. ب ب ب.

B b b.

B b to b to people to.

ب ب ب.

ب ب به ب به مردم به.

It is Wednesday midweek and this is English addict extra.

چهارشنبه وسط هفته است و این یک معتاد انگلیسی اضافی است.

A little bit extra.

کمی اضافی

Even though you didn't have any of me

با اینکه یکشنبه هیچکدام از من

on Sunday, unfortunately,

را نداشتی، متاسفانه

there was none of me.

هیچ کدام از من نبودم.

What did you do instead?

به جای آن چه کردید؟

What did you do on Sunday?

روز یکشنبه چه کار کردی؟

When I wasn't here?

وقتی من اینجا نبودم؟

Did you do something else?

کار دیگه ای کردی؟

Did you do something more exciting or more enjoyable on Sunday?

آیا کاری هیجان انگیزتر یا لذت بخش تر در روز یکشنبه انجام دادید؟

Please let me know on the live chat.

لطفا در چت زنده به من اطلاع دهید.

Talking of which, yes, we have the live chat.

صحبت از آن، بله، ما چت زنده را داریم.

And yes, there is always someone who is in first place

و بله، همیشه کسی هست که در وهله اول قرار دارد،

I wonder who was first on today's live chat.

من تعجب می کنم که چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز بود.

Oh, surprise, surprise.

اوه، تعجب، تعجب.

Once again,

بار دیگر،

he is first on today's live stream and the live chat.

او اولین بار در جریان مستقیم امروز و چت زنده است.

Hello to the white Vitesse who says, Mr.

سلام به ویتسی سفید که میگه آقای

Duncan, I missed you so much.

دانکن خیلی دلم برات تنگ شده بود.

Well, you don't have to miss me today because I am here.

خب ، لازم نیست امروز دلتنگ من بشی چون اینجا هستم.

And congratulations, Vitesse.

و تبریک می گویم، ویتسه.

Vitesse, you are first on today's live chat

Vitesse، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید،

Well done, Vitesse.

آفرین، Vitesse.

Once again, the champion, the champion of champions.

بار دیگر قهرمان، قهرمان قهرمانان.

By the way, who watched the football yesterday Even

اتفاقاً، کسی که دیروز فوتبال را تماشا کرد، حتی

I decided to watch some of the football match

من تصمیم گرفتم تا مقداری از مسابقه فوتبال را تماشا

because it was taking place not very far away from where I live.

کنم، زیرا این مسابقه نه چندان دور از محل زندگی من برگزار می شد.

And the place called Wolverhampton.

و مکانی به نام ولورهمپتون.

And it was Hungary playing

و دیروز مجارستان با انگلیس بازی می کرد

England

yesterday.

.

Oh, England did not do very well.

اوه، انگلیس خیلی خوب عمل نکرد.

There were some angry faces.

چند قیافه عصبانی بود.

There were some disappointed faces in the crowd yesterday.

دیروز چند چهره ناامید در میان جمعیت بود .

After the match for Nil.

بعد از مسابقه برای نیل.

Wow. That is very embarrassing, I have to say.

وای. این خیلی شرم آور است، باید بگویم.

So I suppose I should say well done.

بنابراین فکر می کنم باید بگویم آفرین.

Hungary four for beating England for now.

مجارستان چهار برای شکست دادن انگلیس در حال حاضر.

I'm not sure how that is

من مطمئن نیستم که چگونه این

going to go down with the England fans, but

موضوع با هواداران انگلیس رو به رو خواهد شد، اما

I suppose sometimes in sport you can't always win.

فکر می کنم گاهی اوقات در ورزش همیشه نمی توان برنده شد.

Sometimes you have to lose

گاهی اوقات باید باخت،

you have to lose to enjoy the sensation of winning.

باید باخت تا از حس برد لذت برد.

That's what I always say anyway.

به هر حال من همیشه همین را می گویم.

Here we are You may notice today it's dull.

اینجا هستیم شاید متوجه شوید که امروز کسل کننده است.

I don't know what happened this morning.

نمیدونم امروز صبح چی شد

When I woke up, the sun was out and everything was glorious.

وقتی از خواب بیدار شدم ، خورشید بیرون بود و همه چیز با شکوه بود.

And now

و

the sun has disappeared.

اکنون خورشید ناپدید شده است.

And everything is rather dull outside.

و همه چیز در بیرون کسل کننده است.

But it is hot.

اما گرم است.

I think in here it must be around

فکر می‌کنم اینجا باید حدود

30 degrees in the studio

30 درجه در استودیو باشد

because I have my lights

زیرا من چراغ‌هایم را دارم

and all of the windows are closed.

و همه پنجره‌ها بسته هستند.

So the pollen will not affect me and make me sneeze.

بنابراین گرده بر من تأثیر نمی گذارد و باعث عطسه من نمی شود.

I'm very glad to say that after 6 minutes

خیلی خوشحالم که بگم بعد از 6 دقیقه

of doing my live stream today, I have not sneezed once.

از پخش زنده امروزم، یک بار هم عطسه نکردم.

We will see what happens for the rest of it.

خواهیم دید که برای بقیه آن چه اتفاقی می افتد.

We have lots of subjects to talk about today.

امروز موضوعات زیادی برای صحبت داریم.

We are talking about something quite a few of us

ما در مورد چیزی صحبت می کنیم که تعداد کمی از ما

try to avoid we avoid doing it.

سعی می کنیم از انجام آن اجتناب کنیم.

Something we try not to do,

کاری که سعی می کنیم انجام ندهیم،

even if we feel as if we want to do it.

حتی اگر احساس می کنیم که می خواهیم انجامش دهیم.

Even if we feel as if we need to do it.

حتی اگر احساس کنیم که باید این کار را انجام دهیم.

I'm talking about confrontation.

من در مورد تقابل صحبت می کنم.

Confrontation

تقابل

Sometimes we have to face up to something.

گاهی اوقات باید با چیزی روبرو شویم.

Sometimes we have to face a problem or a person.

گاهی اوقات باید با مشکل یا فردی روبرو شویم.

Quite often a person who has made us angry or upset.

اغلب فردی که ما را عصبانی یا ناراحت کرده است.

Maybe someone who has been

شاید کسی که به

annoying us in a certain way.

نوعی ما را آزار داده است.

Confrontation is what we are talking about today.

تقابل چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

Another thing I'm going to talk about.

موضوع دیگری که قرار است در مورد آن صحبت کنم.

Have you Have you tried

آیا شما

that new thing on the Internet?

آن چیز جدید را در اینترنت امتحان کرده اید؟

That thing where you can make some crazy pictures

چیزی که در آن شما می توانید تصاویر دیوانه کننده ای را

just by entering some text?

فقط با وارد کردن متن ایجاد کنید؟

Have you tried it?

این را امتحان کرده ای؟

Now, I'm not normally a person who goes

در حال حاضر، من معمولاً فردی نیستم که به

for fashion or things that are popular.

دنبال مد یا چیزهای محبوب باشم.

Quite often I will go the opposite way,

اغلب اوقات من برعکس می روم،

but I have become a little bit addicted to this particular thing.

اما کمی به این چیز خاص معتاد شده ام.

I don't know if you've seen it, but a lot of people at the moment are going

نمی‌دانم آن را دیده‌اید یا نه، اما بسیاری از مردم در حال حاضر

absolutely crazy at the moment for this particular thing.

برای این چیز خاص دیوانه می‌شوند.

It's called Dali.

اسمش دالی است.

It is a type of intelligent software.

این یک نوع نرم افزار هوشمند است.

And all you have to do is you type

و تنها کاری که باید انجام دهید این است که

a sentence or some words into a box.

یک جمله یا چند کلمه را در یک کادر تایپ کنید.

And then it will produce it will come up with images

و سپس با

using artificial intelligence.

استفاده از هوش مصنوعی تصاویری تولید خواهد کرد.

Sometimes the images are good.

گاهی اوقات تصاویر خوب هستند.

Sometimes they are very strange, and sometimes they are quite weird.

گاهی اوقات بسیار عجیب و غریب هستند و گاهی اوقات کاملاً عجیب و غریب.

I will give you an example.

یک مثال برای شما می زنم.

So this is something I did the other day.

بنابراین این کاری است که روز گذشته انجام دادم.

I entered the following sentence.

جمله زیر را وارد کردم.

William Shakespeare sitting on the toilet.

ویلیام شکسپیر روی توالت نشسته است.

And this is what it came up with.

و این چیزی است که به آن رسید.

So as you can see, there were lots of pictures of William Shakespeare.

بنابراین همانطور که می بینید، تصاویر زیادی از ویلیام شکسپیر وجود داشت.

And you might notice in some of them, he is actually sitting on the toilet.

و ممکن است در برخی از آنها متوجه شوید، او در واقع روی توالت نشسته است.

So that is all generated by artificial intelligence

بنابراین همه اینها توسط هوش مصنوعی

just by typing

فقط با تایپ

some words or a sentence into their system.

برخی کلمات یا یک جمله در سیستم آنها ایجاد می شود.

It will come up with images.

با تصاویر خواهد آمد.

It will create unique images that don't exist anywhere else.

این تصاویر منحصر به فرد ایجاد می کند که در هیچ جای دیگری وجود ندارد.

So as you can see, we have William Shakespeare,

بنابراین همانطور که می بینید، ما ویلیام شکسپیر را داریم،

and in some of the pictures, you can see that

و در برخی از تصاویر، می توانید ببینید که

he is actually sitting on the toilet.

او در واقع روی توالت نشسته است.

And that is all created using artificial intelligence.

و این همه با استفاده از هوش مصنوعی ایجاد شده است.

Here's another one that I created

در اینجا یکی دیگر که من ایجاد

I put the Queen of England as the Mona Lisa.

کردم ملکه انگلستان را به عنوان مونالیزا قرار دادم.

And this is what it came up with. It's not very good.

و این چیزی است که به آن رسید. خیلی خوب نیست

I will admit it doesn't look very good.

اعتراف می کنم که خیلی خوب به نظر نمی رسد.

But there it is, the queen of England as the Mona Lisa.

اما ملکه انگلستان در نقش مونالیزا وجود دارد.

And that is the best one that it created using artificial intelligence.

و این بهترین چیزی است که با استفاده از هوش مصنوعی ایجاد کرده است.

Here is another one.

اینم یکی دیگه

I I like this one.

من این یکی را دوست دارم

So this is Tom Cruise as a mini in.

بنابراین این تام کروز به عنوان یک مینی این است.

Of course, the minions are coming back.

البته، مینیون ها در حال بازگشت هستند.

Soon in a new movie.

به زودی در یک فیلم جدید.

I bet you can't wait.

شرط می بندم نمی تونی صبر کنی

So there is Tom Cruise, and it does look like him.

بنابراین تام کروز وجود دارد، و شبیه او است.

You can see that.

شما می توانید آن را ببینید.

That is Tom Cruise.

این تام کروز است.

As a minion.

به عنوان یک مینیون.

And all I did was type Tom Cruise as a minion.

و تنها کاری که انجام دادم تایپ تام کروز به عنوان مینیون بود.

And then the artificial intelligence

و سپس هوش مصنوعی

created an image just by typing in some words.

تنها با تایپ چند کلمه یک تصویر ایجاد کرد.

Here is another one.

اینم یکی دیگه

This is one that I did yesterday.

این یکی از کارهایی است که من دیروز انجام دادم.

Joe Biden

جو بایدن

as a ventriloquist dummy.

به عنوان یک آدمک بطن شناس.

So this is Joe Biden as a ventriloquist dummy.

بنابراین این جو بایدن به عنوان یک آدمک بطن شناس است.

I think that's pretty good, actually.

من فکر می کنم که خیلی خوب است، در واقع.

It does look like a ventriloquist's dummy.

به نظر می رسد شبیه ساختگی یک ventriloquist است.

It does.

این کار را انجام می دهد.

And it's Joe Biden.

و این جو بایدن است.

And that was created using artificial intelligence.

و این با استفاده از هوش مصنوعی ایجاد شد.

It is incredible.

آن باور نکردنی است.

I must admit, I am always impressed by technology He was the final one.

باید اعتراف کنم، من همیشه تحت تأثیر فناوری هستم. او آخرین نفر بود.

I decided to type two carrots,

تصمیم گرفتم دو هویج،

two happy carrots, getting married.

دو هویج شاد، ازدواج کنم.

And this is what Dali came up with.

و این چیزی است که دالی به آن رسید.

Oh, isn't that great?

اوه، این عالی نیست؟

So there are two happy carrots getting married.

بنابراین دو هویج خوشحال در حال ازدواج هستند.

I'm not sure if they are male or female.

من مطمئن نیستم که آنها مرد هستند یا زن.

Maybe one is male. One is female.

شاید یکی مرد باشه یکی زن است.

Maybe they're both male.

شاید هر دو مرد باشند

Maybe they are female.

شاید هم زن باشند.

Maybe they are everything in between.

شاید آنها همه چیز در این بین باشند.

But I do like that.

اما من آن را دوست دارم.

So have you tried it yet?

پس تا حالا امتحانش کردی؟

Have you tried to create your own unique images

آیا سعی کرده اید با استفاده از Dali Mini تصاویر منحصر به فرد خود را ایجاد کنید

using Dali Mini?

؟

And of course, this refers to Salvador Dali,

و البته این به سالوادور دالی اشاره دارد

who used to create some some wonderful

که با آثار هنری خود تصاویری شگفت انگیز

and some might say surreal images

و برخی ممکن است بگویند سورئال خلق می

with his artwork.

کرد.

Something that I wanted to play you with yesterday.

چیزی که دیروز می خواستم با تو بازی کنم.

And I have to say, it is quite addictive.

و باید بگویم که کاملاً اعتیاد آور است.

I will say it is rather addictive.

من می گویم این نسبتا اعتیاد آور است.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello. Also, who else is here?

سلام. همچنین، چه کسی دیگر اینجاست؟

Oh, we have Luis Mendez

اوه، ما داریم لوئیس مندز

is here today. Hello, Luis.

امروز اینجاست. سلام، لوئیس.

I hope everything is all right with you.

امیدوارم همه چیز با شما خوب باشد.

I have been thinking about you on Sunday.

یکشنبه به تو فکر می کردم.

I was thinking of you I was thinking of Claudia.

داشتم به تو فکر می کردم به کلودیا فکر می کردم.

I was thinking of Vitus.

داشتم به ویتوس فکر می کردم.

I was thinking of everyone.

من به همه فکر می کردم.

Beatriz. Sandra.

بئاتریز. ساندرا

Everyone. Mika.

هر کس. میکا.

So I was lying in bed on Sunday feeling dreadful,

بنابراین من روز یکشنبه در رختخواب دراز کشیده بودم و احساس وحشتناکی می کردم،

but I was still thinking of you all

اما هنوز به همه شما فکر می

Honestly.

کردم.

Hello. Also to Ricardo.

سلام. همچنین به ریکاردو.

Hello, Paolo.

سلام، پائولو.

Hello, also, palmira.

سلام، همچنین پالمیرا.

I was thinking of you on Sunday.

یکشنبه داشتم به تو فکر می کردم.

Also Amor.

همچنین آمور.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Zika.

زیکا

Also, we have Alessandra here as well.

همچنین، ما الساندرا را در اینجا نیز داریم.

Nice to see you back. As well.

خوشحالم می بینم برگشتی. همچنین.

On the live stream.

در پخش زنده

We are looking at some subjects today. Don't worry.

امروز در حال بررسی چند موضوع هستیم. نگران نباشید.

It isn't just me talking and talking and talking.

فقط من نیستم که حرف بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم.

There will be other things coming up as well.

چیزهای دیگری نیز در راه است.

We have Mosen. We also have.

ما موسن داریم. ما همچنین داریم.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Oh, we have Max.

اوه، ما مکس را داریم.

Hello, Max. Max Poe.

سلام مکس مکس پو.

It seems like a long time since I saw you here.

خیلی وقته که تو رو اینجا ندیدم

So thank you very much for joining us.

بنابراین از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

And welcome back, Max.

و خوش آمدی، مکس.

Yes, apparently it is 30 Celsius

بله، ظاهراً در فرانسه 30 درجه سانتیگراد است

in France.

.

30 Celsius which is hot.

30 درجه سانتیگراد که گرم است.

And apparently here on Friday, it is going to be 33 Celsius, which is quite hot.

و ظاهرا اینجا در روز جمعه ، 33 درجه سانتیگراد خواهد بود که بسیار گرم است.

I don't mind the hot weather.

هوای گرم برایم مهم نیست.

I like it.

من این را دوست دارم.

But the only problem is at the start of summer

اما تنها مشکل این است که در ابتدای تابستان

here in the U.K., I always get hay fever.

اینجا در بریتانیا، من همیشه تب یونجه می‌گیرم.

I always get my little allergy,

من همیشه آلرژی کوچکم را دارم

which makes me sneeze quite a lot

که باعث می شود خیلی عطسه کنم

Hello. Also, we have.

سلام. همچنین، ما داریم.

Oh, hello. Two more.

اوه سلام. دو تا بیشتر.

One more roll

یک رول دیگر

Hello to you.

سلام بر شما.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I was missing you all on Sunday.

یکشنبه دلم براتون تنگ شده بود

It is very frustrating.

بسیار ناامید کننده است.

Can I just say whenever I whenever I cancel my live

آیا می توانم بگویم هر زمان که پخش زنده خود را لغو می کنم

streams, I don't do it lightly.

، این کار را ساده انجام نمی دهم.

I take it very seriously.

خیلی جدی میگیرمش

So I hate I really hate cancelling my live streams

بنابراین من از لغو پخش زنده متنفرم،

because I always think maybe you are you are there waiting.

زیرا همیشه فکر می کنم شاید شما آنجا باشید و منتظر بمانید.

Maybe if you don't realise that I've cancelled the actual live stream,

شاید اگر متوجه نمی‌شوید که من پخش زنده واقعی را لغو کرده‌ام،

maybe you are feeling a little upset about

شاید از

hello also to Galu.

سلام به گالو نیز کمی ناراحت باشید.

Hello Galu.

سلام گالو

It's nice to see you back here as well.

خوشحالم که شما را دوباره اینجا می بینم.

Artificial intelligence apparently is becoming

هوش مصنوعی ظاهرا در حال تبدیل شدن به هوش است

sentient.

.

It is starting to think for itself.

شروع به فکر کردن برای خودش می کند.

I don't know if you saw the news story this week.

نمی دونم خبر این هفته رو دیدی یا نه.

Apparently a computer programmer who works for Google

ظاهراً یک برنامه نویس کامپیوتری که برای گوگل کار می

has leaked some information

کند اطلاعاتی

concerning their artificial intelligence.

در مورد هوش مصنوعی خود به بیرون درز داده است.

Apparently it has become self-aware.

ظاهراً خودآگاه شده است.

It knows what it is,

می داند چیست،

which is the thing that a lot of people are afraid of.

چیزی که بسیاری از مردم از آن می ترسند.

If you've ever seen the movie Terminator, you will know all about that.

اگر تا به حال فیلم ترمیناتور را دیده باشید، همه چیز را در مورد آن خواهید دانست.

So when machines start thinking for themselves.

بنابراین وقتی ماشین ها شروع به فکر کردن برای خودشان می کنند.

Well, a lot of people believe that that is is a bad thing.

خب ، بسیاری از مردم معتقدند که این چیز بدی است.

And apparently this week, someone who works at Google, who apparently has

و ظاهراً این هفته، شخصی که در گوگل کار می کند، که

has now had to

ظاهراً اکنون مجبور شده

take some time off from that job.

است مدتی از آن شغل مرخصی بگیرد.

I don't know what that means.

من نمی دانم این به چه معناست.

I think it actually means suspended from that job.

من فکر می کنم در واقع به معنای تعلیق از آن شغل است.

But they did reveal that

اما آنها فاش کردند که

apparently the artificial intelligence at Google

ظاهرا هوش مصنوعی در گوگل در

is starting to become self-aware.

حال شروع به خودآگاهی است.

We often talk about something

ما اغلب در مورد چیزی صحبت می کنیم

that is sentient, something that is aware

که حساس است، چیزی که آگاه است

or something that reacts with the environment.

یا چیزی که با محیط واکنش نشان می دهد.

Around it.

اطراف آن.

Hello to Usama.

سلام به اسامه.

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Paul Mayer says, honestly,

پل مایر می گوید، صادقانه

I was surprised about the cancelled stream.

بگویم، من در مورد پخش کنسل شده شگفت زده شدم.

Suddenly I had to think what to do.

ناگهان باید فکر می کردم که چه کار کنم.

I would imagine so.

من چنین تصور می کنم.

I always feel slightly moved on Sunday

من همیشه یکشنبه کمی احساس ناراحتی

because I know a lot of people give up their time to join the live stream.

می‌کنم، زیرا می‌دانم بسیاری از مردم وقت خود را برای پیوستن به پخش زنده صرف می‌کنند.

So I do appreciate it.

بنابراین من آن را قدردانی می کنم.

I know a lot of people think I don't

من می دانم که بسیاری از مردم فکر می کنند من

YouTube publishers or creators like me.

ناشران یا سازندگان YouTube من را دوست ندارم.

We often have a little I don't know, some criticism

ما اغلب انتقادات کوچکی را که نمی‌دانم،

about not caring for our viewers, but I do.

درباره بی‌توجهی به بینندگانمان داریم، اما من دارم.

I always worry I often worry about what I'm doing here

من همیشه نگران هستم اغلب نگران این هستم که اینجا چه کار

or whether you like it or whether you like me.

می‌کنم یا اینکه شما آن را دوست دارید یا من را دوست دارید.

So quite often I do worry about these things.

بنابراین اغلب من نگران این چیزها هستم.

They keep me awake at night

آنها من را در شب بسیار بیدار نگه می دارند

quite a lot, especially recently.

، به خصوص اخیرا.

Hello, Gianfranco. Thanks for everything.

سلام، جانفرانکو. برای همه چیز ممنونم.

You are doing for us and for teaching us such a wonderful language like English.

شما برای ما و برای آموزش زبان فوق العاده ای مانند انگلیسی به ما این کار را انجام می دهید .

Thank you again, Franco. That's very kind of you to say

باز هم ممنون فرانکو. این خیلی لطف کردی که

sorry Sayeeda.

ببخشید سعیده.

Sayeeda, Ne-Yo is here as well.

سعیده، نی یو هم اینجاست.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It's very nice to see you.

خیلی خوشحالم که میبینمت

Today.

امروز.

Well, something exciting is happening next week.

خوب، هفته آینده یک اتفاق هیجان انگیز در حال رخ دادن است.

We have a special guest coming to stay next week,

هفته آینده یک مهمان ویژه داریم

which will, of course, affect my live streams.

که می‌آید که البته روی پخش زنده من تأثیر خواهد گذاشت.

So there might be some changes happening next week.

بنابراین ممکن است تغییراتی در هفته آینده رخ دهد.

But also next week, I think maybe on Tuesday

اما همچنین هفته آینده، فکر می کنم شاید سه شنبه

or Wednesday or maybe Thursday.

یا چهارشنبه یا شاید پنجشنبه.

We are going to reach 1 million subscribers next week.

هفته آینده به 1 میلیون مشترک خواهیم رسید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think it's going to happen Maybe on Tuesday

من فکر می‌کنم شاید سه‌شنبه

or Wednesday or perhaps on Thursday.

یا چهارشنبه یا شاید پنجشنبه اتفاق بیفتد.

So around that time.

بنابراین در همان زمان.

But of course,

اما مطمئناً

have you ever noticed in life

، آیا تا به حال در زندگی متوجه شده اید که

sometimes something you want to do

گاهی اوقات چیزی که می خواهید انجام دهید

will happen

،

at the same time is something that you have to do.

در همان زمان اتفاق می افتد، کاری است که باید انجام دهید.

Something you want to do happens

کاری که می خواهید انجام دهید

at the same time as something you have to do or must do.

همزمان با کاری که باید انجام دهید یا باید انجام دهید اتفاق می افتد.

And that's what's happening next week.

و این چیزی است که در هفته آینده اتفاق می افتد.

So as I reach my 1,000,000th subscriber

بنابراین با رسیدن به 1000000 مشترکم در

next week, it will happen sometime next week.

هفته آینده، این اتفاق در هفته آینده رخ خواهد داد.

We also have a special guest coming here.

یک مهمان ویژه هم داریم که به اینجا می آید.

So lots of things happening.

بنابراین خیلی چیزها در حال رخ دادن است.

We will see what happens with that.

خواهیم دید که با آن چه اتفاقی می افتد.

It will be interesting. I will try

جالب خواهد بود. من سعی

I'm going to try and be live with you

خواهم کرد تلاش کنم و با شما به صورت زنده همراه باشید

as we pass 1 million subscribers.

زیرا از 1 میلیون مشترک عبور می کنیم.

I will try my best.

من نهایت تلاشم رو میکنم.

The only problem is

تنها مشکل این است که

you can't really control when it happens.

شما واقعا نمی توانید زمان وقوع آن را کنترل کنید.

So it might happen in the morning.

بنابراین ممکن است در صبح اتفاق بیفتد.

It might happen in the afternoon.

ممکن است بعد از ظهر اتفاق بیفتد.

It might happen in the middle of the night.

ممکن است در نیمه های شب اتفاق بیفتد.

So, again, we will see what happens.

بنابراین، دوباره، خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Hello?

Oh, hello, Jack.

سلام؟

اوه، سلام جک.

Dish. Hello, Jack Dish.

ظرف. سلام جک دیش

Nice to see you here as well. Very nice.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. بسیار خوب.

It's always good to see you here.

همیشه خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So today we are looking at the topic of confrontation

بنابراین امروز ما به موضوع تقابل

and also we are looking at the topic of

و همچنین به موضوع

planning or intending to do something.

برنامه ریزی یا قصد انجام کاری نگاه می کنیم.

There is always something in our daily lives that

همیشه در زندگی روزمره ما چیزی هست

we intend to do something.

که قصد انجام کاری را داریم.

We see and we want to do that thing,

ما می‌بینیم و می‌خواهیم آن کار را انجام دهیم،

but we never quite find the time to actually do it.

اما هرگز زمانی را برای انجام آن پیدا نمی‌کنیم.

Maybe you are walking around the house and you see maybe you see some dirt

شاید در حال قدم زدن در خانه هستید و می‌بینید شاید کمی خاک

on the window

روی پنجره

and you keep saying, I'm going to clean that window.

می‌بینید و مدام می‌گویید، من آن پنجره را تمیز می‌کنم.

Tomorrow,

فردا،

and then when tomorrow comes, you don't do it.

و بعد که فردا می آید، این کار را نمی کنید.

Something you are always planning to do, something that you want to do

کاری که همیشه در حال برنامه ریزی برای انجام آن هستید، کاری که می خواهید کاری را انجام

something that you mean to do,

دهید که قصد انجام آن را دارید،

but you never quite do it.

اما هرگز آن را کاملا انجام نمی دهید.

I know I have quite a few in my studio sometimes

می دانم که تعداد زیادی در استودیوی خود دارم گاهی

I notice that the floor in my studio is quite dirty.

اوقات متوجه می شوم که کف استودیو من کاملاً کثیف است.

Maybe there is some dust or some

شاید مقداری گرد و غبار یا چند

pieces of paper on the floor

تکه کاغذ روی چیزهایی روی زمین باشد

things that I've discarded and thrown on the floor.

که من دور انداخته ام و روی زمین انداخته ام.

And I always mean to move them. I want to move them.

و من همیشه قصد دارم آنها را جابجا کنم. من می خواهم آنها را جابجا کنم.

I want to pick them up.

من می خواهم آنها را بردارم.

But I never do because I don't have time.

اما من هرگز انجام نمی دهم زیرا وقت ندارم.

Or sometimes it slips my mind.

یا گاهی از ذهنم خارج می شود.

We are also going to do that.

ما هم قرار است این کار را انجام دهیم.

We'll take a quick break and then we will be back.

سریع استراحت می کنیم و بعد برمی گردیم.

For the time being,

در حال حاضر،

enjoy the lovely, cute cows

از گاوهای دوست داشتنی و بامزه لذت ببرید،

the oh,

آه،

I would love to be by the beach, especially when the weather is nice.

من دوست دارم در کنار ساحل باشم، به خصوص وقتی هوا خوب است.

Sadly, I can't be by the beach at the moment.

متأسفانه در حال حاضر نمی توانم کنار ساحل باشم.

I'm in the studio and it's ever so hot You

من در استودیو هستم و همیشه خیلی داغ است

Welcome, everybody.

. به همه خوش آمدید.

Welcome to the live stream that is English Addict Extra

به پخش زنده که English Addict Extra

for Wednesday, the 15th of June.

برای چهارشنبه، 15 ژوئن است، خوش آمدید.

We are officially halfway through this month

ما رسماً در نیمه راه این ماه

and we are almost halfway through the year.

هستیم و تقریباً در نیمه سال قرار داریم.

Can you believe that?

آیا می توانید آن را باور کنید؟

We are almost halfway through 2022

ما تقریباً در نیمه راه 2022 هستیم،

people already are talking about next year.

مردم در حال حاضر در مورد سال آینده صحبت می کنند.

I think quite often when people start doing that,

من فکر می‌کنم اغلب وقتی مردم شروع به انجام این کار می‌کنند،

they are often wishing for better time and let's be honest,

اغلب آرزوی زمان بهتری دارند و بیایید صادق باشیم،

if I can be serious for a moment,

اگر بتوانم برای لحظه‌ای جدی باشم،

we are living through some really bizarre times

ما در زمان‌های واقعاً عجیبی زندگی می‌کنیم

and I'm not even talking about COVID.

و من حتی در مورد COVID صحبت نمی‌کنم.

I mean, that was really, really weird.

یعنی واقعا خیلی عجیب بود.

That was a very strange period. Of time.

آن دوره بسیار عجیب بود. از زمان.

And here we are once again in what I can only describe

و اینجا ما یک بار دیگر در دوره ای هستیم که من فقط می توانم آن را

as a period of uncertainty

به عنوان یک دوره عدم اطمینان توصیف

I can't think of any other word

کنم. نمی توانم کلمه دیگری را

that I want to use uncertainty.

که بخواهم از عدم قطعیت استفاده کنم فکر کنم.

I think everyone is quite uncertain

فکر می‌کنم همه کاملاً نامطمئن هستند،

now I know from day to day our daily lives

من می‌دانم که روز به روز زندگی روزمره

we are fairly certain about things.

ما نسبتاً در مورد چیزها مطمئن هستیم.

But I think these days, at this moment in time, I think there is a lot of uncertainty

اما فکر می‌کنم این روزها، در این لحظه از زمان،

about almost everything that you can think of.

تقریباً درباره همه چیزهایی که می‌توانید به آن فکر کنید، ابهامات زیادی وجود دارد.

Future job, many health,

شغل آینده، سلامتی زیاد،

everything,

همه چیز،

even where you live

حتی جایی که زندگی

it is a very strange time indeed.

می کنید، واقعاً زمان بسیار عجیبی است.

We are looking at some subjects today

ما امروز به بررسی برخی از موضوعات برخی از

some English subjects to help you hopefully

موضوعات انگلیسی می پردازیم تا به شما در

with your understanding of the English language.

درک زبان انگلیسی کمک کند.

We are now going to look at a subject that I think is interesting,

اکنون می‌خواهیم موضوعی را بررسی کنیم که به نظر من جالب است،

something that we often avoid doing, however,

چیزی که اغلب از انجام آن اجتناب می‌کنیم، با این حال،

something that we often try not to do.

چیزی که اغلب سعی می‌کنیم انجام ندهیم.

However, now and again in life, we have to do it.

با این حال، در حال حاضر و دوباره در زندگی، ما باید آن را انجام دهیم.

We have no choice.

ما هیچ انتخابی نداریم.

We are talking all about confrontation confrontation.

ما همه چیز در مورد رویارویی رویارویی صحبت می کنیم.

It's a great word. Confrontation.

این یک کلمه عالی است. تقابل.

It is a word that

این کلمه ای است که

often comes around when there is some sort of disagreement,

اغلب زمانی مطرح می شود که نوعی اختلاف نظر وجود دارد،

something that is taking place, an occurrence

چیزی که در حال وقوع است، اتفاقی

where maybe people are disagreeing or maybe there are things

که ممکن است افراد با هم مخالف باشند یا شاید چیزهایی وجود دارد

that people want to talk about or say or even do

که مردم می خواهند در مورد آن صحبت کنند یا بگویند یا حتی درگیری انجام دهند

confrontation.

.

So that's what we're doing today.

پس این کاری است که ما امروز انجام می دهیم.

For the next few moments, I hope you will stay with me.

برای چند لحظه آینده امیدوارم با من بمانید.

The word confrontation is a noun

کلمه رویارویی اسمی است

that defines a heated disagreement.

که اختلاف نظر شدید را تعریف می کند.

So quite often when we use the word confrontation, we are saying that there is

بنابراین اغلب وقتی از کلمه تقابل استفاده می کنیم، می گوییم که

some sort of disagreement taking place.

نوعی اختلاف در حال وقوع است.

There is a confrontation.

تقابل وجود دارد.

Maybe one group or two groups are coming together.

شاید یک یا دو گروه دور هم جمع شوند.

And of course, maybe one or two individuals

و البته ممکن است یکی دو

are coming together in a heated debate,

نفر در یک بحث داغ با هم جمع شوند

an argument or conflict

، بحث یا درگیری

between two or more people is a confrontation.

بین دو یا چند نفر یک تقابل باشد.

You want to

شما می خواهید

talk about a certain thing with another person maybe something that is annoying you or irritating you,

در مورد موضوع خاصی با شخص دیگری صحبت کنید، شاید چیزی که شما را آزار می دهد یا شما را عصبانی می کند،

maybe something that you feel you feel

شاید چیزی که احساس می کنید احساس می کنید

as if you want to say it to them.

می خواهید آن را به او بگویید.

We've all been in that situation.

همه ما در چنین شرایطی بوده ایم.

We've all been in a position where we've really wanted to say something to someone,

همه ما در موقعیتی بوده‌ایم که واقعاً می‌خواستیم به کسی چیزی بگوییم،

maybe another person has been annoying you

شاید شخص دیگری شما را آزار می‌دهد

and you really want to to tell them

و شما واقعاً می‌خواهید به او بگویید

how much they've been annoying you.

که چقدر شما را آزار داده است.

But of course, to do that you have to have confrontation,

اما مسلماً برای انجام این کار باید درگیری داشته باشید

an argument or conflict

، بحث یا درگیری

between two or more people is a confrontation.

بین دو یا چند نفر یک تقابل است.

To confront someone or something is to face it

رویارویی با کسی یا چیزی به معنای مواجهه

directly or straight on.

مستقیم یا مستقیم با آن است.

So when we say straight on, we are doing it directly.

بنابراین وقتی مستقیماً می گوییم، مستقیماً این کار را انجام می دهیم.

Maybe you are doing it face to face.

شاید شما آن را رو در رو انجام می دهید.

Perhaps you are doing it through a phone call.

شاید از طریق تماس تلفنی این کار را انجام می دهید.

You are doing it directly in some way,

شما به نوعی مستقیماً این کار را انجام می دهید،

and we often describe it as a confrontation.

و ما اغلب آن را به عنوان یک رویارویی توصیف می کنیم.

To confront someone or something is to face it directly

برای رویارویی با کسی یا چیزی، مواجهه مستقیم با آن است،

you have to confront that thing.

باید با آن چیز روبرو شوید.

A heated disagreement can be described as contention

یک اختلاف نظر شدید را می توان به عنوان مشاجره توصیف کرد،

so contention also describes

بنابراین مشاجره همچنین

that feeling of something that is annoying you.

احساس چیزی را توصیف می کند که شما را آزار می دهد.

Some things that you have to say or tell someone

برخی از چیزهایی که باید به کسی بگویید یا

something that is making you so angry and mad

چیزی بگویید که شما را آنقدر عصبانی و عصبانی می کند

that you have to get it out in the open.

که باید آن را آشکارا بیان کنید.

You have to tell that person how you feel.

شما باید به آن شخص بگویید که چه احساسی دارید.

It is something that you want to talk about.

این چیزی است که شما می خواهید در مورد آن صحبت کنید.

However, it can also be an argument.

با این حال، می تواند یک استدلال نیز باشد.

It can lead to some sort of disagreement, some sort of argument,

این می تواند منجر به نوعی اختلاف، نوعی مشاجره،

some sort of conflict

نوعی درگیری شود

you confront someone.

که با کسی روبرو می شوید.

But there is always a risk that there will be also

اما همیشه این خطر وجود دارد که مشاجره، دعوا نیز وجود داشته باشد

some arguing, fighting

and that's one of the reasons

و این یکی از دلایلی است

why many people try to avoid confrontation.

که بسیاری از افراد سعی می کنند از رویارویی اجتناب کنند.

The moment when something must be discussed

لحظه ای که باید در مورد چیزی

between individuals is confrontation.

بین افراد بحث شود تقابل است.

As I said a few moments ago, it is something

همانطور که چند لحظه پیش گفتم، چیزی است

you can't stop, you can't hold back, confront Tatian

که نمی‌توانید متوقف کنید، نمی‌توانید جلوی آن را بگیرید، رویارویی با تاتیان

quite often comes from an emotional reaction,

اغلب ناشی از یک واکنش احساسی است،

something that has been happening, something that has been annoying you

چیزی که اتفاق افتاده است، چیزی که شما را آزار می‌دهد،

maybe something that has been

شاید چیزی که

getting on your nerves and you really have to say something.

اعصابت خورد شده و واقعا باید یه چیزی بگی

You can't hold it back you have to say something.

نمیتونی جلوشو بگیری باید یه چیزی بگی

You really do.

شما واقعا انجام می دهید.

A long running dispute will often lead to confrontation

یک مشاجره طولانی مدت اغلب منجر به تقابل می شود،

so when we talk about something that is long running,

بنابراین وقتی در مورد چیزی صحبت می کنیم که طولانی است،

it is something that has been going on for a long time.

آن چیزی است که برای مدت طولانی در جریان بوده است.

Long running, something that has been going on for a long time.

دویدن طولانی، چیزی که مدت هاست ادامه دارد.

So a long running dispute is

بنابراین یک اختلاف طولانی مدت

a disagreement,

یک اختلاف است،

something that has been going on

چیزی که در جریان بوده و

that two people disagree about for a long time.

دو نفر در مورد آن برای مدت طولانی اختلاف نظر دارند.

It will often lead to confrontation.

اغلب منجر به درگیری خواهد شد.

Quite often there are situations in our daily life

اغلب اوقات در زندگی روزمره ما موقعیت

where there might be some sort of confrontation

هایی وجود دارد که ممکن است نوعی تقابل وجود داشته باشد

and we will be looking at that in a few moments.

و ما در چند لحظه به آن نگاه خواهیم کرد.

A disagreement between neighbours

اختلاف نظر بین همسایگان

might lead to confrontation.

ممکن است منجر به درگیری شود.

Confrontation between neighbours

رویارویی بین همسایگان

You might not realise this, but here in the UK, I don't know about where you are,

شما ممکن است متوجه این موضوع نباشید، اما اینجا در بریتانیا، من نمی‌دانم کجا هستید،

but here in the UK one of the biggest problems

اما اینجا در بریتانیا یکی از بزرگترین مشکلاتی

that arises

که

between people

بین مردم ایجاد می‌شود

are are disputes or disagreements between neighbours.

، اختلاف یا اختلاف نظر بین همسایگان است.

It happens quite a lot and you can probably imagine

این خیلی اتفاق می افتد و احتمالاً می توانید تصور

there would be many reasons why neighbours

کنید که دلایل زیادی وجود دارد که چرا

would have some sort of disagreement

همسایگان نوعی اختلاف

or some sort of conflict or confrontation.

یا نوعی درگیری یا تقابل دارند.

There are many reasons.

دلایل زیادی وجود دارد.

Maybe there is noise maybe your neighbours are making a lot of noise,

شاید سر و صدا باشد، شاید همسایه‌هایت سر و صدا می‌کنند،

maybe they are having parties and every night you can't get to sleep

شاید مهمانی می‌گیرند و هر شب خوابت نمی‌برد

and you keep saying tomorrow, tomorrow

و مدام می‌گویی که

I'm going to tell my neighbours what I think about their noise.

فردا می‌خواهم به همسایه‌هایم بگویم در مورد سر و صدایشان چه فکر می‌کنم. .

I'm going to tell them maybe your neighbour has a barking dog

من به آنها می گویم شاید همسایه شما سگی

that keeps barking all the time,

دارد که پارس می کند و همیشه پارس می کند

but maybe, maybe early

، اما

in the morning it is barking and it won't stop Maybe at night

شاید صبح زود پارس می کند و متوقف نمی شود، شاید

it is barking, making a noise and you can't get to sleep.

شب پارس می کند، سروصدا می کند و شما نمی توانم بخوابم

So there is a situation

بنابراین ممکن است شرایطی

that might arise or come along

پیش بیاید یا پیش

that will cause disagreement between neighbours

بیاید که بین همسایگان اختلاف نظر ایجاد کند

and it is one of the most common forms of disagreement

و یکی از رایج ترین اشکال اختلاف

to face up to a person or problem

در مواجهه مستقیم با شخص یا مشکل

directly is confrontation.

، رویارویی است.

You will go to that person directly

شما مستقیماً پیش آن شخص

and you will tell them, you will explain what the problem is.

می روید و به او می گویید، توضیح می دهید که مشکل از کجاست.

The thing that is annoying you, you will face up to that thing.

چیزی که شما را آزار می دهد، با آن موضوع روبرو خواهید شد.

I like that expression, by the way. Face up.

اتفاقاً من این عبارت را دوست دارم. مواجه شدن.

If you face up to something, it means you are confronting it.

اگر با چیزی روبرو شدید، به این معنی است که در حال مقابله با آن هستید.

You are going to that thing directly.

شما مستقیماً به سراغ آن موضوع می روید.

You are facing up to something.

شما با چیزی روبرو هستید.

Maybe you have to face up to your punishment.

شاید باید با مجازات خود روبرو شوید.

Maybe you have to face up to your embarrassment.

شاید باید با شرمندگی خود روبرو شوید.

Something that you have to confront, something that you have to face directly

چیزی که شما باید با آن مقابله کنید، چیزی که باید مستقیماً

to make a complaint about

با آن روبرو شوید تا از

something is a form of confrontation.

چیزی شکایت کنید، نوعی رویارویی است.

So when you complain and we all do it,

بنابراین وقتی شما شکایت می‌کنید و همه ما این کار را انجام می‌دهیم،

if there is one thing that we all good at here

اگر یک چیز وجود دارد که همه ما در اینجا

in England and across the UK, we are very good

در انگلیس و در سراسر بریتانیا در آن مهارت داریم، ما

at complaining about things

در شکایت از چیزهایی که

We complain about the weather.

از آب و هوا شکایت داریم بسیار خوب هستیم.

We might complain about the food

ممکن است از غذایی

that we have eaten in the restaurant

که در رستوران خورده

we might complain about our neighbour.

ایم شکایت کنیم و ممکن است از همسایه خود شکایت کنیم.

As I said a few moments ago.

همانطور که چند لحظه پیش گفتم.

So there are many things that we might complain about

بنابراین چیزهای زیادی وجود دارد که ممکن است از آنها شکایت

and we do like to complain.

کنیم و دوست داریم شکایت کنیم.

Maybe you are eating some food

شاید در رستورانی در حال خوردن غذا هستید

in a restaurant and the food is not very good.

و غذا خیلی خوب نیست.

You might complain about it,

ممکن است از آن شکایت کنید،

even though it can be very embarrassing if you are with someone.

حتی اگر با کسی باشید که می تواند بسیار خجالت آور باشد.

I have been

من

on the

در

little trips where I've met friends and we've gone for a meal

سفرهای کوچکی بوده ام که دوستانی را ملاقات کرده ام و برای صرف غذا رفته ایم

and the people that we are dining with,

و مردمی که با آنها غذا می خوریم، مدام

they start complaining about the food all the time.

از غذا شکایت می کنند.

They send the food back, they keep complaining and sometimes they complain

آنها غذا را پس می فرستند، مدام شکایت می کنند و گاهی شکایت می کنند

even though there is nothing really to complain about.

حتی اگر واقعاً چیزی برای شکایت وجود ندارد.

They just like to make a fuss.

آنها فقط دوست دارند غوغا کنند.

So to make a complaint about something

بنابراین شکایت از

is a form of confrontation.

چیزی نوعی تقابل است.

However, not everyone likes to complain.

با این حال، همه دوست ندارند شکایت کنند.

Not everyone likes to confront something

همه دوست ندارند با چیزی

to complain or object

برای شکایت یا اعتراض

directly is confrontation.

مستقیم روبرو شوند، تقابل است.

You confront something you complain,

شما با چیزی که شکایت دارید روبرو می شوید،

you object to something directly.

مستقیماً به چیزی اعتراض می کنید.

I suppose you might say that protesting

فکر می کنم ممکن است بگویید که اعتراض

to have a protest over a certain issue

برای اعتراض به یک موضوع خاص

might be a form of confrontation.

ممکن است نوعی تقابل باشد.

You are confronting a certain problem or a certain issue,

شما با مشکل یا موضوع خاصی مواجه هستید،

maybe a demonstration

شاید تظاهراتی

towards the government

نسبت به دولت

or maybe some plans that a government has.

یا شاید برنامه هایی که یک دولت دارد.

Or maybe you are trying to raise awareness.

یا شاید شما در حال تلاش برای افزایش آگاهی هستید.

You are confronting the ignorance

شما با ناآگاهی

perhaps of a group of people.

شاید گروهی از مردم مواجه هستید.

So to confront can also be to protest as well.

بنابراین مقابله می تواند اعتراض نیز باشد.

A complaint or confrontation

ممکن است شکایت یا برخورد

might not occur face to face.

رو در رو رخ ندهد.

So there might be situations where you do not

بنابراین ممکن است شرایطی وجود داشته باشد که شما

confront a person directly.

مستقیماً با یک فرد روبرو نشوید.

You might do it through some other way.

ممکن است از راه دیگری این کار را انجام دهید.

And there are other ways of confronting a person without doing it.

و راه‌های دیگری نیز برای رویارویی با شخص بدون انجام آن وجود دارد.

Directly.

به طور مستقیم.

A confrontation might be carried out in a court of law

برخورد ممکن است در دادگاه قانونی

or through a counsellor.

یا از طریق یک مشاور انجام شود.

So quite often there might be a situation

بنابراین اغلب اوقات ممکن است موقعیتی پیش بیاید

where the confrontation does not take place directly,

که رویارویی مستقیماً صورت نگیرد،

even though there is still confrontation, but it is not direct.

حتی اگر هنوز رویارویی وجود داشته باشد، اما مستقیم نباشد.

Quite often in law, maybe if a married couple are divorcing

غالباً در قانون، شاید اگر یک زوج متاهل

their confrontation, their disagreements

از رویارویی خود طلاق بگیرند، اختلافات آنها

might be carried out separately

ممکن است جداگانه

through a court.

از طریق دادگاه انجام شود.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

Many people try to avoid confrontation whenever possible.

بسیاری از مردم سعی می کنند تا حد امکان از رویارویی اجتناب کنند.

It is true no one, no one likes confrontation.

این درست است که هیچ کس، هیچ کس رویارویی را دوست ندارد.

However annoying something is, however bad

هرچقدر هم چیزی آزاردهنده باشد، هر چقدر هم

something seems to be

چیزی بد به

We will still avoid confrontation.

نظر برسد، باز هم از رویارویی اجتناب می کنیم.

And I mentioned a few moments ago the situation with a neighbour.

و من چند لحظه پیش به وضعیت یکی از همسایه ها اشاره کردم.

If you have a dispute, if you have a problem with your neighbour,

اگر اختلاف دارید، اگر با همسایه خود مشکل دارید،

they are doing something that is annoying you

آنها کاری انجام می دهند که شما را آزار می دهد

and it is common it happens all the time.

و معمول است که همیشه این اتفاق می افتد.

Maybe you have experienced it.

شاید شما آن را تجربه کرده باشید.

Maybe one of your neighbours has been annoying you in some way

شاید یکی از همسایه هایتان به نوعی شما را اذیت کرده است

and you keep telling yourself, I'm going to do something about that.

و شما مدام به خودتان می گویید من برای این موضوع کاری انجام خواهم داد.

I'm going to go round to my neighbour tomorrow

من فردا می روم پیش همسایه

and tell them I'm going to confront them.

و به آنها می گویم که با آنها مقابله خواهم کرد.

However,

با این حال،

quite often you don't do it

اغلب اوقات شما این کار را انجام نمی دهید

because you you worry, you are afraid

زیرا نگران هستید، می

The confrontation is not, is not a good thing

ترسید رویارویی نباشد، چیز خوبی

to confront.

برای مقابله نیست.

Someone is often seen as bad, negative.

شخصی اغلب بد و منفی دیده می شود.

And of course it can lead to other problems as well.

و البته می تواند به مشکلات دیگری نیز منجر شود.

There is always a fear

همیشه ترس

of the consequences of confronting something or someone.

از عواقب مواجهه با چیزی یا کسی وجود دارد.

So I suppose the fear of confrontation is what the effect will be.

بنابراین فکر می‌کنم ترس از رویارویی چه تأثیری خواهد داشت.

What will happen if I go round to my neighbour and complain?

اگر بروم پیش همسایه و شکایت کنم چه می شود؟

What will they do?

آنها چه خواهند کرد؟

How will they react?

آنها چگونه واکنش نشان خواهند داد؟

Maybe they will be angry.

شاید عصبانی شوند.

Maybe they will start a fight

شاید

verbally or physically.

دعوای لفظی یا فیزیکی را شروع کنند.

So it is sometimes

بنابراین گاهی اوقات

a difficult situation.

شرایط سختی است.

Confrontation.

تقابل.

There is always a fear of the consequences

همیشه ترس از

of confronting someone.

عواقب مواجهه با کسی وجود دارد.

Of course, there are many people also who are not afraid

البته، افراد زیادی نیز وجود دارند که نمی ترسند

they will do anything to to face up

برای رویارویی

to a problem or a bad situation.

با یک مشکل یا موقعیت بد دست به هر کاری بزنند.

A war or violent battle is the conflict

جنگ یا نبرد خشونت‌آمیز درگیری است.

We often describe war as conflict,

ما اغلب جنگ را به‌عنوان درگیری توصیف می‌کنیم،

a serious conflict where

یک درگیری جدی که در آن

things I suppose

چیزهایی که فکر می‌کنم

when war occurs it means things have got out of hand.

وقتی جنگ رخ می‌دهد به این معنی است که همه چیز از کنترل خارج شده است.

Things have gone too far.

همه چیز بیش از حد پیش رفته است.

War is a consequence quite often of disagreement.

جنگ اغلب نتیجه اختلاف نظر است.

And there are many things

و چیزهای زیادی وجود دارد

that we can disagree about that might start

که ما می توانیم در مورد آنها اختلاف نظر داشته باشیم که ممکن است شروع

a war or conflict.

یک جنگ یا درگیری باشد.

The confrontation of conflict is often brutal.

رویارویی درگیری اغلب وحشیانه است.

So a war or a violent battle is a conflict.

بنابراین یک جنگ یا یک نبرد خشونت آمیز یک درگیری است.

The confrontation is often brutal,

این رویارویی اغلب وحشیانه

and you often hear the word conflict used.

است و اغلب از کلمه درگیری استفاده می شود.

A confrontation might be made in the form of a threat.

رویارویی ممکن است به شکل تهدید صورت گیرد.

You might threaten someone

ممکن است کسی را تهدید

so you don't argue.

کنید تا بحث نکنید.

There is no conflict.

درگیری وجود ندارد.

But instead you make a threat.

اما در عوض شما تهدید می کنید.

You do something because you want that situation to stop.

شما کاری را انجام می دهید زیرا می خواهید آن وضعیت متوقف شود.

It is a form of confrontation.

نوعی تقابل است.

So you might threaten someone.

بنابراین ممکن است کسی را تهدید کنید.

Maybe you threaten them with

شاید شما آنها را به

some sort of legal action

نوعی اقدام قانونی

You threaten someone.

تهدید می کنید.

You make a threat.

تهدید میکنی

Maybe you go round to your neighbour's house

شاید به خانه همسایه‌تان بروید

and you say, if you don't stop making noise,

و بگویید، اگر سر و صدا ایجاد نکنید،

if you don't stop doing that,

اگر این کار را متوقف نکنید

you might make a physical threat.

، ممکن است تهدید فیزیکی کنید.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

A confrontation might be a way of settling a dispute or argument.

رویارویی ممکن است راهی برای حل و فصل اختلاف یا مشاجره باشد.

So let's look on the bright side.

پس بیایید به جنبه روشن نگاه کنیم.

Let's look on the positive side of things.

بیایید به جنبه مثبت چیزها نگاه کنیم.

Confrontation is not always negative.

رویارویی همیشه منفی نیست.

There can be a positive outcome.

می تواند نتیجه مثبتی داشته باشد.

Confronting a situation,

در مواجهه با یک موقعیت،

maybe two people who want to talk about a thing.

شاید دو نفر که می خواهند در مورد چیزی صحبت کنند.

And maybe both of those people are annoyed or upset.

و شاید هر دوی این افراد آزرده یا ناراحت باشند.

But when they start talking, they realise

اما وقتی شروع به صحبت می کنند، متوجه می شوند

that the problem is not as bad as they thought.

که مشکل آنقدرها هم که فکر می کردند بد نیست.

Or maybe they are able to come to a solution

یا شاید آنها می توانند به یک راه حل برسند،

So sometimes confrontation

بنابراین گاهی اوقات رویارویی

might be a way of settling a dispute

ممکن است راهی برای حل و فصل اختلاف

or ending an argument

یا پایان دادن به یک مشاجره باشد،

So it is not always a bad thing.

بنابراین همیشه چیز بدی نیست.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you ever confront something

آیا تا به حال با چیزی روبرو می شوید

or do you avoid confrontation?

یا از رویارویی اجتناب می کنید؟

From my own point of view, I have to be honest.

از دیدگاه خودم باید صادق باشم.

I'm not always brave when it comes to confrontation.

من همیشه در مورد رویارویی شجاع نیستم.

I don't like it sometimes.

گاهی دوست ندارم

I don't like to complain or object to something.

دوست ندارم از چیزی گلایه یا اعتراض کنم.

Maybe in certain situations, especially in social situation,

شاید در موقعیت های خاص، به خصوص در موقعیت های اجتماعی،

because you always worry about what other people will think.

زیرا شما همیشه نگران این هستید که دیگران چه فکری می کنند.

Maybe if you are eating a meal

شاید اگر در حال خوردن یک وعده غذایی هستید

and the food isn't very good

و غذا خیلی خوب نیست،

maybe you don't want to complain because you don't want to be that person.

شاید نخواهید شکایت کنید زیرا نمی خواهید آن شخص باشید.

You don't want to be the person that complains

شما نمی خواهید فردی باشید که شکایت می کند،

so you don't.

بنابراین این کار را نکنید.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you ever confront something?

آیا تا به حال با چیزی روبرو می شوید؟

And it can be anything.

و می تواند هر چیزی باشد.

Maybe a person who has been annoying you or a person

شاید فردی که شما را آزار می دهد یا شخصی

who has been doing something that you don't like

که کاری را انجام می دهد که شما دوست ندارید

and you want to confront them.

و می خواهید با آنها مقابله کنید.

However,

با این حال،

you don't,

شما این کار را نمی کنید

you just keep it to yourself.

، فقط آن را برای خود نگه می دارید.

You want to say something, but

شما می خواهید چیزی بگویید،

you just keep it to yourself.

اما فقط آن را برای خود نگه می دارید.

A quick break now whilst

یک استراحت سریع در حال حاضر در حالی که

I have a little cough excuse me a moment.

من کمی سرفه دارم ببخشید یک لحظه.

I will be right back.

الان بر میگردم.

Thank you for your company today.

از شرکت امروز شما متشکرم.

We are talking about confrontation I had to have a little break there

ما در مورد رویارویی صحبت می کنیم. من باید در آنجا کمی استراحت

so I could drink some water.

می کردم تا بتوانم کمی آب بنوشم.

Yes. The effects of hay

آره. اثرات تب یونجه

fever are starting to take their toll on my poor little body.

شروع به تأثیرگذاری بر بدن کوچک فقیر من کرده است.

Hello. Live chat.

سلام. چت زنده.

Gian Franco says English is really hard to learn,

جیان فرانکو می‌گوید یادگیری زبان انگلیسی واقعاً سخت است،

but I'm putting my heart into it to improve my English knowledge.

اما من قلبم را برای بهبود دانش انگلیسی خود صرف آن می‌کنم.

Thank you, Gina and Franco.

با تشکر از شما، جینا و فرانکو.

Well, that is the way to learn anything.

خوب، این راهی برای یادگیری هر چیزی است.

To improve, you have to keep doing it.

برای بهبود، باید به انجام آن ادامه دهید.

Giving up is never the way to learn anything.

تسلیم شدن هرگز راهی برای یادگیری چیزی نیست.

So keep doing it.

پس به این کار ادامه دهید.

Sometimes you have to push yourself.

گاهی باید به خود فشار بیاوری.

Sometimes you have to confront

گاهی اوقات برای ادامه دادن باید با

certain things to carry on.

چیزهای خاصی روبرو شوید.

Maybe you have to spend a lot of time practising.

شاید باید زمان زیادی را صرف تمرین کنید.

Or maybe studying.

یا شایدم درس خوندن

Sometimes you have to confront those things.

گاهی باید با آن چیزها مقابله کرد.

As well.

همچنین.

Confrontation is something that happens

رویارویی چیزی است

quite often in our lives, and that is what we are talking about today.

که اغلب در زندگی ما اتفاق می افتد، و این چیزی است که امروز درباره آن صحبت می کنیم.

What about you?

Do you ever confront something or someone?

تو چطور؟

آیا تا به حال با چیزی یا کسی روبرو شده اید؟

Perhaps it work.

شاید کار کند.

Maybe there is a situation at work that you are unhappy with.

شاید موقعیتی در کار باشد که از آن ناراضی باشید.

Perhaps your boss has been treating you badly

شاید رئیستان رفتار بدی با شما داشته است

and you want to say something to them,

و می خواهید چیزی به آنها بگویید،

but you are afraid to do it.

اما از انجام آن می ترسید.

Because if you confront your boss,

زیرا اگر با رئیس خود،

maybe a manager or a supervisor,

شاید یک مدیر یا یک سرپرست،

perhaps you will get in even more serious trouble.

روبرو شوید، شاید با مشکلات جدی تری مواجه شوید.

Maybe your difficult situation will become more difficult

شاید شرایط سخت شما سخت تر شود

because you've complained or you've confront it that problem.

زیرا شکایت کرده اید یا با آن مشکل روبرو شده اید.

So it can happen in a situation

بنابراین ممکن است در موقعیتی اتفاق بیفتد

where you want to tell someone how you feel.

که بخواهید احساس خود را به کسی بگویید.

I suppose another one is relationships.

من فکر می کنم یکی دیگر از روابط است.

Oh, confrontation in relationships.

آه، تقابل در روابط.

And it can be anything.

و می تواند هر چیزی باشد.

Maybe in the morning your partner wants to leave the bathroom

شاید صبح‌ها همسرتان بخواهد پنجره حمام را

window open to let some air in.

باز بگذارد تا هوا وارد شود.

But you don't want to have the bathroom window open.

اما شما نمی‌خواهید پنجره حمام را باز کنید.

You want to close it

میخوای ببندیش

What do you do?

چیکار میکنی؟

Do you start a confrontation?

آیا درگیری را شروع می کنید؟

Do you say to your partner, I want I want to close the window?

آیا به شریک زندگی خود می گویید می خواهم پنجره را ببندم؟

I don't want the window open.

من نمی خواهم پنجره باز شود.

It's letting in all of the cold air

تمام هوای سرد را وارد می کند

and the flies are coming in.

و مگس ها وارد می شوند.

I want the window closed.

می خواهم پنجره بسته شود.

But your partner wants the bathroom window open

اما شریک زندگی شما می‌خواهد پنجره حمام باز باشد

because the window is all steamy

زیرا تمام پنجره بخار است

and they want the steam to clear away from the windows.

و می‌خواهند بخار از پنجره‌ها خارج شود.

And that is a typical situation where there might be confrontation

و این یک موقعیت معمولی است که در آن ممکن است در یک رابطه رویارویی وجود داشته باشد

in a relationship It happens all the time.

و همیشه اتفاق می افتد.

I always say as long

من همیشه می گویم تا زمانی

as people in a relationship

که افراد در یک رابطه

are talking to each other and it doesn't always have to be friendly.

با یکدیگر صحبت می کنند و همیشه نباید دوستانه باشد.

Sometimes there are arguments.

گاهی اوقات بحث و جدل وجود دارد.

There is no such thing as a perfect relationship.

چیزی به نام رابطه کامل وجود ندارد.

Sometimes there is conflict disagreement

گاهی اوقات

even in the best relationships.

حتی در بهترین روابط هم اختلاف نظر وجود دارد.

Quite often there are disagreements

اغلب اوقات اختلاف نظر وجود دارد

Hello, Magdalena.

سلام، ماگدالنا.

That's very nice.

خیلی خوبه.

Thank you very much for your comment.

برای نظرت بسیار سپاسگزارم.

I always try to avoid confrontation.

من همیشه سعی می کنم از درگیری اجتناب کنم.

I love harmony, but sometimes you have to force your rights, if possible, peacefully.

من عاشق هماهنگی هستم، اما گاهی اوقات باید حقوق خود را، در صورت امکان، با آرامش تحمیل کنید.

Thank you, Magdalena.

ممنون مگدالنا.

It is true it is true.

درست است درست است.

I suppose I was talking about the current situation

فکر می‌کنم در مورد وضعیت یا موقعیت‌های کنونی دنیا صحبت می‌کردم

or situations in the world,

and sometimes times confrontation can be a good thing.

و گاهی اوقات رویارویی می‌تواند چیز خوبی باشد.

Over the years, there have been many situations where people

در طول سال‌ها، موقعیت‌های زیادی وجود داشته است که مردم

have had to stand up for something they believe in.

مجبور بوده‌اند برای چیزی که به آن اعتقاد دارند دفاع کنند.

And there has been confrontation.

There has been a situation where one group of people

موقعیتی وجود داشته است که گروهی از مردم

who feel as if they are being badly treated

که احساس می کنند با آنها بد رفتار می شود

have to do something.

باید کاری انجام دهند.

They have to protest.

باید اعتراض کنند.

They have to confront that situation.

آنها باید با این وضعیت مقابله کنند.

And I suppose it is something that can have a positive outcome.

و من فکر می کنم این چیزی است که می تواند یک نتیجه مثبت داشته باشد.

Peaceful confrontation it does sound as if

رویارویی مسالمت آمیز به نظر می رسد که گویی

that thing can't actually happen.

آن چیزی واقعاً نمی تواند اتفاق بیفتد.

A lot of people think that you can't have confrontation without violence.

بسیاری از مردم فکر می کنند که بدون خشونت نمی توان رویارویی داشت .

But I don't think so.

اما من اینطور فکر نمی کنم.

I think you can have confrontation without violence.

من فکر می کنم شما می توانید بدون خشونت مقابله کنید.

You can stand up for your rights,

شما می توانید از حقوق خود دفاع کنید

stand up for something you believe in.

، برای چیزی که به آن اعتقاد دارید دفاع کنید.

So it does happen and it has happened

بنابراین این اتفاق می افتد و در

quite a lot over the years.

طول سال ها بسیار اتفاق افتاده است.

Gianfranco

جیانفرانکو

says, I think if human beings could communicate

می‌گوید، من فکر می‌کنم اگر انسان‌ها می‌توانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند

and get along with each other, things would certainly go much better.

و با یکدیگر کنار بیایند، مطمئناً همه چیز بهتر پیش می‌رفت.

In this world.

در این دنیا.

The only problem is it is easy to say, but not easy to do

تنها مشکل این است که گفتن آن آسان است، اما به راحتی نمی توان آن

side nut or seed. No

را آجیل یا تخمه کرد. نه

I will definitely face confrontation

،

if something makes me feel

اگر چیزی به

or somebody makes me feel unimportant.

من احساس بی‌اهمیتی بدهد، قطعاً با برخورد مواجه خواهم شد.

Well, I suppose in relationships you can feel

خب، گمان می‌کنم در روابط می‌توانید

as if you are being neglected.

احساس کنید که مورد غفلت قرار گرفته‌اید.

It can happen.

ممکن است اتفاق بیفتد.

Maybe in society you might feel as if you are

شاید در جامعه احساس کنید که به نحوی با

being unfairly treated in some way.

شما ناعادلانه رفتار می شود.

That can also lead to confrontation.

این نیز می تواند منجر به تقابل شود.

But it isn't easy to do.

اما انجام آن آسان نیست.

I think it's a normal reaction.

به نظر من این یک واکنش طبیعی است.

I think it's normal to avoid confrontation.

به نظر من اجتناب از درگیری طبیعی است.

So it's more normal not to have confrontation.

پس این طبیعی تر است که درگیری نداشته باشیم.

We all go through life as things we would love to say to someone,

همه ما در زندگی به عنوان چیزهایی می گذریم که دوست داریم به کسی بگوییم،

but we never do it to a partner to our neighbour.

اما هرگز این کار را با شریک زندگی خود با همسایه خود انجام نمی دهیم.

Maybe the person down the road who keeps playing their music loud.

شاید کسی که در راه است، موسیقی خود را با صدای بلند پخش می کند.

You want to go round and tell them, but you are worried about the consequences What will happen if I do it?

شما می خواهید دور بزنید و به آنها بگویید، اما نگران عواقب آن هستید اگر این کار را انجام دهم چه اتفاقی می افتد؟

So a lot of us do

بنابراین بسیاری از ما

avoid confrontation.

از رویارویی اجتناب می کنیم.

Magdalena says, What about the suffragettes?

مگدالنا می‌گوید: «در مورد حق‌های رأی‌گیری چطور؟

Mr. Duncan. Suffragettes? Yes.

آقای دانکن حق رأی؟ آره.

Women standing up for their rights.

زنان برای دفاع از حقوق خود

They would protest.

اعتراض می کردند.

And sometimes they would lay down their lives

و گاه جان خود

for the cause of women's

را در راه حقوق زنان

rights, for voting and having

، رای دادن و

I suppose the word I'm looking for is equality.

داشتن کلمه ای که من به دنبال آن هستم، برابری می گذاشتند.

Sometimes it's not easy to get.

گاهی اوقات بدست آوردن آن آسان نیست.

Sometimes it is not an easy thing to get.

گاهی اوقات بدست آوردن آن آسان نیست.

And sometimes you do have to fight for it.

و گاهی اوقات باید برای آن بجنگید.

You do

شما اغلب این کار را انجام می دهید،

quite often you win as well.

همچنین برنده می شوید.

We are going in a moment.

یه لحظه دیگه میریم

I will be going that way.

من به آن سمت خواهم رفت

I don't know what you're doing, but I will be going over there.

من نمی دانم داری چه کار می کنی، اما من به آنجا خواهم رفت.

Whatever your plans are for this afternoon, I hope they are good

برای امروز بعدازظهر هر چه که دارید، امیدوارم خوب باشد

and I hope you will have a wonderful time.

و به شما خوش بگذرد.

Confrontation is something that

تقابل کاری است که

we all have to do from time to time.

همه ما هر از گاهی باید انجام دهیم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

A good subject, an interesting subject, especially at the moment,

یک موضوع خوب، یک موضوع جالب، مخصوصاً در حال حاضر،

because a lot of people are talking about disagreements,

زیرا افراد زیادی در مورد اختلاف نظرها صحبت می کنند ،

protesting about various things,

در مورد چیزهای مختلف اعتراض می کنند

some things that you want to complain

، چیزهایی که شما می خواهید از آنها

about to another person.

به شخص دیگری شکایت کنید.

Maybe you want to complain to me.

شاید بخواهی از من شکایت کنی.

Maybe you have a complaint for me.

شاید از من شکایتی داشته باشید.

I sometimes get complaints

من گاهی اوقات

from my viewers, sometimes not very often.

از بینندگانم شکایت می‌کنم، گاهی اوقات نه خیلی زیاد.

I do feel quite pleased and happy that I don't often

از اینکه

get complaints but sometimes I do.

اغلب شکایت نمی‌کنم، اما گاهی شکایت می‌کنم، کاملاً خوشحال و خوشحالم.

Only small complaints, nothing serious,

فقط شکایات کوچک، هیچ چیز جدی نیست،

but sometimes I do get complaints.

اما گاهی اوقات شکایت می کنم.

Definitely

قطعا

No one is perfect.

هیچ کس کامل نیست.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed today's livestream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I feel good to be here.

احساس خوبی دارم که اینجا هستم.

I feel quite well today.

امروز احساس خوبی دارم

Even though I have had to lock myself in my studio without any fresh air.

حتی با وجود اینکه مجبور شدم خودم را بدون هوای تازه در استودیو حبس کنم.

And I've managed to avoid sneezing for the whole hour.

و من موفق شده ام در تمام یک ساعت از عطسه کردن خودداری کنم.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

We are back, of course, on Sunday, Mr.

ما برگشتیم، البته یکشنبه، آقای

Steve will be here.

استیو اینجا خواهد بود.

There will be some changes next week

در هفته آینده تغییراتی رخ خواهد داد،

because we have a special guest coming to stay, so there will be some changes.

زیرا ما یک مهمان ویژه داریم که می‌آید، بنابراین تغییراتی رخ خواهد داد.

However, I will keep you informed

با این حال، من شما را از

about what is happening with my subscriber count

اتفاقاتی که در مورد تعداد مشترکانم می افتد مطلع خواهم کرد

because we are now coming up to

زیرا اکنون به

1 million subscribers.

1 میلیون مشترک می رسیم.

We are around.

ما در اطراف هستیم.

I think we are around 1000

من فکر می کنم حدود 1000

601,600 subscribers

601600

away from 1 million,

مشترک با 1 میلیون مشترک فاصله داریم

and I think that will happen sometime next week.

و فکر می کنم هفته آینده این اتفاق بیفتد.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

You can watch this again

if you want to make a donation you are more than welcome to do so.

اگر می‌خواهید کمک مالی کنید، می‌توانید این را دوباره تماشا کنید.

Don't forget, I do everything for free.

فراموش نکنید، من همه کارها را رایگان انجام می دهم.

There is the donation address.

آدرس اهدا وجود دارد.

A lot of people ask Mr. Duncan

خیلی ها از آقای دانکن می پرسند

Why do you do this for free?

چرا این کار را رایگان انجام می دهید؟

Because, well, I try to give everyone a chance

چون، خوب، من سعی می کنم به همه فرصتی

to learn English, to enjoy English.

برای یادگیری زبان انگلیسی بدهم تا از زبان انگلیسی لذت ببرند.

To listen to English.

برای گوش دادن به زبان انگلیسی

And that's the reason why I do it for free.

و این دلیلی است که من این کار را رایگان انجام می دهم.

I've been doing this for free for the past

من در 15 سال گذشته این کار را رایگان انجام داده ام

15 years.

.

In fact, this year it will be six years

در واقع، امسال شش سال می شود

that I've been doing this.

که این کار را انجام می دهم.

So if you want to make a donation, please it will be ever so nice.

بنابراین اگر می خواهید کمک مالی کنید، لطفاً همیشه بسیار خوب خواهد بود.

And I can carry on doing this forever and ever and ever.

و من می توانم این کار را برای همیشه و همیشه و همیشه ادامه دهم.

I'm not sure if that's a good thing or not.

من مطمئن نیستم که آیا این چیز خوبی است یا نه.

Thank you, Fernando.

متشکرم، فرناندو.

Thank you, Beatrice. Thank you, Vitesse.

متشکرم، بئاتریس. ممنون ویتسه

Thank you. Also Colonel.

متشکرم. همچنین سرهنگ

Hello, Colonel.

سلام جناب سرهنگ

I didn't see you there on the live chat.

من شما را آنجا در چت زنده ندیدم.

Thank you also for joining me today.

از اینکه امروز به من ملحق شدید متشکرم.

I hope you will join me on Sunday,

امیدوارم یکشنبه به من بپیوندید

and I hope you will enjoy

و امیدوارم

the rest of your day wherever you are watching in the world.

از بقیه روزتان در هر کجای دنیا که تماشا می کنید لذت ببرید.

This is Mr.

Duncan, in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

این آقای

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و می‌گوید، ممنون که تماشا کردید.

I hope you've had a good time.

امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه

I hope you've enjoyed everything that's happened and if you haven't,

امیدوارم از هر اتفاقی که افتاده لذت برده باشید و اگر نه،

you can always complain.

همیشه بتوانید شکایت کنید.

You can always

شما همیشه می توانید

confront me.

با من روبرو شوید.

See you on Sunday, 2 p.m.

یکشنبه، ساعت 14 می بینمت.

UK time, and of course, until the next time we meet here.

به وقت انگلستان و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.