Learn ENGLISH (almost) EVERY DAY #2 - LIVE from England / 4th APRIL 2022

I don't know why I always think that music sounds

نمی دانم چرا همیشه فکر می کنم موسیقی طوری به نظر می رسد

as if it should be played at Christmas time.

که انگار باید در زمان کریسمس پخش شود.

Am I right about that, I wonder?

آیا من در مورد آن حق دارم، تعجب می کنم؟

Yes. Here we are.

آره. اینجا هستیم.

One Sergei.

یکی سرگئی

We are here.

ما اینجا هستیم.

Leave as lives can be.

همانطور که زندگی می تواند ترک کنید.

It's very nice to be back with you.

خیلی خوبه که با شما برگشتم

Yes, it is another one of those special

بله، این یکی دیگر از آن

live streams that I'm doing during the month of April.

پخش زنده ویژه است که در ماه آوریل انجام می دهم.

It is almost every day.

تقریباً هر روز است.

Not quite.

نه کاملا.

Almost, yes.

تقریباً بله.

Live from the birthplace of the English language.

زندگی از زادگاه زبان انگلیسی.

It is another live English almost every day.

تقریبا هر روز یک انگلیسی زنده دیگر است.

Hello.

سلام.

How is your Monday going so far?

دوشنبه شما تا الان چطور پیش می رود؟

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Hi, everybody. This is Mr. Duncan in England.

سلام به همه. این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy on this Monday?

آیا در این دوشنبه احساس خوشبختی می کنید؟

I know what you are going to say, Mr. Duncan.

میدونم چی میخوای بگی آقای دانکن.

We hate Monday.

ما از دوشنبه متنفریم

Because we hate them so much.

چون خیلی ازشون متنفریم

They are stinky.

آنها بدبو هستند.

They are horrible.

آنها وحشتناک هستند.

They are like a pair of underpants

آنها مانند یک شلوار زیر

that have been worn for two months without taking them off.

هستند که دو ماه بدون درآوردن پوشیده شده اند.

We hate Mondays.

ما از دوشنبه ها متنفریم

But I hope that my arrival

اما امیدوارم آمدن من

will make your Monday a little bit brighter.

دوشنبه شما را کمی روشن تر کند.

Here we go again. Yes.

دوباره شروع کنیم. آره.

For those who aren't aware.

برای کسانی که آگاه نیستند

Well, first of all, my name is Duncan.

خب اول از همه اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

I like English quite a lot.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am crazy about English.

شاید بگویید من دیوانه انگلیسی هستم.

You might even say that I am an English addict, you see?

حتی ممکن است بگویید من یک معتاد انگلیسی هستم، می بینید؟

And I have a feeling that maybe, perhaps you are one of those as well.

و من این احساس را دارم که شاید، شاید شما هم یکی از آن ها باشید.

Yes. During the month of April, I'm doing a special series

آره. در ماه آوریل، تقریباً هر روز یک سری ویژه

of live streams almost every day.

از پخش زنده را انجام می دهم.

Not quite.

نه کاملا.

Almost 25.

تقریبا 25.

Exactly.

دقیقا.

25 live streams coming up this month.

25 پخش زنده در این ماه در راه است.

Of course, normally I'm with you on Sunday and Wednesday,

البته من به طور معمول یکشنبه و چهارشنبه با شما هستم،

but this particular month,

اما این ماه خاص،

almost every day except Saturday.

تقریبا هر روز به جز شنبه.

So think of every day of the week.

پس به هر روز هفته فکر کنید.

But then take off Saturday

اما بعد شنبه پرواز کن

and that's it.

و تمام.

That is basically my schedule.

این اساساً برنامه من است.

For the whole of this month.

برای کل این ماه

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

I'm not feeling too bad.

حالم خیلی بد نیست

We had a busy one yesterday.

دیروز یه کار شلوغ داشتیم

Steve was here.

استیو اینجا بود

We talked about lots of different things, including words

ما در مورد چیزهای مختلف زیادی صحبت کردیم، از جمله کلمات

and phrases connected to the word slap.

و عبارات مرتبط با کلمه سیلی.

And can you believe how many there were?

و باورتان می شود چند نفر بودند؟

It is strange and I suppose

عجیب است و

also fascinating that in the English language there are many words

همچنین فکر می کنم جذاب است که در زبان انگلیسی کلمات زیادی وجود دارد

that seem quite innocent and uninteresting.

که کاملاً بی گناه و غیر جالب به نظر می رسند.

But actually, when you start to to look closer

اما در واقع، وقتی شروع به نگاه دقیق‌تر

at those words, you realise that they are rather fascinating.

به آن کلمات می‌کنید، متوجه می‌شوید که آنها نسبتاً جذاب هستند.

So I hope you enjoyed yesterday's live stream We had a lot of fun,

بنابراین امیدوارم از پخش زنده دیروز لذت برده باشید. ما بسیار لذت بردیم،

some very interesting moments of time as usual, when Mr.

لحظات بسیار جالبی مثل همیشه، زمانی که آقای

Steve is around.

استیو در اطراف است.

So just in case you missed it, if you did miss yesterday's

بنابراین اگر پخش زنده دیروز را از دست

live stream, you can watch it again.

دادید، می‌توانید دوباره آن را تماشا کنید.

Yes, here we go.

بله، در اینجا ما می رویم.

We have made it all the way to the start.

ما آن را تا آغاز کار طی کرده ایم.

Of a new week.

از یک هفته جدید

It is lovely to be with you again.

دوست داشتنی است دوباره با شما باشم.

Yes, it's Monday

بله، دوشنبه است

Beep, beep,

بیپ، بیپ،

beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Oh, I like that bit.

اوه، من آن را دوست دارم.

Ooh, that.

اوه، آن

I'm going to say that I'm going to put it in my pocket in one day.

میخام بگم یه روز دیگه میذارم تو جیبم.

I might need it.

من ممکن است به آن نیاز داشته باشم.

Here we go. Then. Yes, Monday.

در اینجا ما می رویم. سپس. بله دوشنبه

I hope you have joined me now.

امیدوارم الان به من ملحق شده باشید.

I hope you are here with me right now.

امیدوارم همین الان اینجا با من باشید.

As we begin our first live stream of the week.

با شروع اولین پخش زنده این هفته.

Will I manage to make it

آیا می‌توانم

all the way to the end of this month?

آن را تا پایان این ماه طی کنم؟

You might not realise it, but on Sunday, normally I do.

شما ممکن است متوجه آن نباشید، اما یکشنبه، به طور معمول من متوجه می شوم.

2 hours on Sunday, two whole hours.

2 ساعت یکشنبه، دو ساعت کامل.

I'm here And can I just say.

من اینجا هستم و فقط می توانم بگویم.

It really does leave you feeling quite

این واقعاً شما را کاملاً

exhausted, wiped out.

خسته و محو می کند.

I often feel wiped out.

من اغلب احساس می کنم از بین رفته ام.

Completely exhausted,

کاملاً خسته،

not only on Sunday evening after

نه تنها یکشنبه عصر پس از

finishing my live stream, but also on Monday.

اتمام پخش زنده من، بلکه روز دوشنبه.

Normally. Quite often on Monday.

به طور معمول. اغلب در روز دوشنبه.

I'm going to let you in on a secret.

من به شما اجازه می دهم که یک راز را وارد کنید.

Sometimes on Monday morning I will stay in bed

گاهی اوقات دوشنبه صبح تا دیروقت در رختخواب می مانم

till quite late, maybe midday or 1:00.

، شاید ظهر یا ساعت 1:00.

I know it's very naughty of me, but yes, it it does.

من می دانم که این از من بسیار شیطون است، اما بله، اینطور است.

Doing a two hour live stream does exhaust you.

انجام یک پخش زنده دو ساعته شما را خسته می کند.

I find that it wipes me out

می بینم که من را از بین می برد،

Maybe it's my age.

شاید این سن من است.

I don't know. It might be. It might not.

من نمی دانم. شاید باشه. ممکن است نباشد.

The garden is looking rather nice today, and there it is.

باغ امروز نسبتاً زیبا به نظر می رسد، و آنجاست.

People always like to see the garden.

مردم همیشه دوست دارند باغ را ببینند.

You can see it behind me.

می توانید آن را پشت سر من ببینید.

And also there you can see some detail of some of the plants

و همچنین در آنجا می توانید جزئیات برخی از گیاهان را مشاهده کنید.

we have some rose bushes, we have some daffodils.

ما بوته های گل رز داریم، تعدادی نرگس داریم.

And also we have some beautiful lavender that is now coming out.

و همچنین تعدادی اسطوخودوس زیبا داریم که اکنون در حال بیرون آمدن است.

In fact, I think that is that actually is that Heather?

در واقع، من فکر می کنم که در واقع همان هدر است؟

I think that's Heather growing there.

فکر می کنم هدر در آنجا رشد می کند.

I used to go to to school with a girl

من با دختری به نام هیتر به مدرسه می رفتم

called Heather, a lovely girl.

، دختری دوست داشتنی.

And here is another view looking out of the window across the landscape.

و اینجا نمای دیگری است که از پنجره در سراسر منظره نگاه می کند.

You can see today it's not very bright.

امروز می بینید که خیلی روشن نیست.

We are not having much sunshine today.

امروز آفتاب زیادی نداریم.

Not a lot.

نه زیاد.

Not much sunshine, sadly.

آفتاب زیاد نیست، متاسفانه

But I will try to bring a little bit of sunshine

اما من سعی می کنم

into the studio right now.

در حال حاضر کمی نور خورشید را به استودیو بیاورم.

I will try my best anyway.

به هر حال تمام تلاشم را خواهم کرد.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Let's see who is first who was first on today's live chat.

بیایید ببینیم چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز است.

I wonder.

من تعجب میکنم.

We are going to look now.

اکنون می خواهیم نگاه کنیم.

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Arriving at 2:01 o'clock,

با رسیدن به ساعت 2:01،

we have

ما

Sandra Gonzalez.

ساندرا گونزالس را داریم.

We also have veterans

ما پیشکسوتانی

and we also have Luis Mendez.

هم داریم و لوئیس مندز را هم داریم.

Is here as well.

اینجا هم هست

Congratulations to you three.

به شما سه تا تبریک میگم

You were first on today's live chat

شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید، می

I know I haven't done it for a long time,

دانم که مدت زیادی است این کار را انجام نداده ام،

but I think that deserves a fancy pants

اما فکر می کنم که سزاوار یک شلوار فانتزی

That's enough.

است، کافی است.

We can't have too much excitement.

ما نمی توانیم هیجان زیادی داشته باشیم.

Not on a Monday I still have a long way

نه در دوشنبه، من هنوز راه درازی در

to go this month before we get to the end.

این ماه دارم تا به پایان برسیم.

So I can't I can't use too much energy as I as I said a few moments ago,

بنابراین نمی توانم همانطور که چند لحظه پیش گفتم نمی توانم بیش از حد انرژی مصرف کنم ،

I normally spend Monday morning in bed recovering from the day before.

معمولا صبح دوشنبه را در رختخواب می گذرانم تا از روز قبل خود ریکاوری کنم.

It's very, very tiring.

خیلی خیلی خسته کننده است.

Doing the live streams.

انجام پخش زنده

Hello. Also, we have Nelly.

سلام. همچنین نلی را داریم.

Hello, Nelly.

سلام نلی

Nice to see you here as well. Also,

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. همچنین،

Maria my roots.

ماریا ریشه های من.

Also Mika. Hello, Mika.

همچنین میکا. سلام میکا

Are you enjoying the peak

آیا از اوج

of the cherry blossom season in Japan?

فصل شکوفه های گیلاس در ژاپن لذت می برید؟

Apparently, people in Japan go absolutely

ظاهراً مردم ژاپن

wild over the cherry blossom

در مورد شکوفه های گیلاس کاملاً وحشی می شوند

because it is the peak when everything suddenly comes out.

زیرا زمانی که همه چیز ناگهان بیرون می آید اوج است.

Sadly.

با ناراحتی.

And I think it is a sad thing.

و من فکر می کنم این یک چیز غم انگیز است.

It doesn't last very long.

خیلی طول نمیکشه

So the cherry blossom will come out, and then a week later, it will all start falling off

بنابراین شکوفه های گیلاس بیرون می آیند، و سپس یک هفته بعد، همه آنها شروع به ریزش می کنند

to be replaced with all of the leaves

تا با همه برگ ها جایگزین شوند

and hopefully maybe some fruit

و امیدواریم شاید مقداری میوه

What? Mr.

چه؟ آقای

Duncan, what are you talking about?

دانکن، در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟

Hello. Also to.

سلام. همچنین به.

Oh, we have

اوه، ما

Richard here today.

امروز ریچارد را اینجا داریم.

Call us. Hi, everybody.

با ما تماس بگیرید. سلام به همه.

We are waiting for the new lesson.

منتظر درس جدید هستیم

Oh, okay, then. Well, guess what?

اوه خوب پس. خوب حدس بزن چی؟

Here we are now.

الان اینجا هستیم.

Hello, Jemmy.

سلام جمی

Jemmy from Hong Kong is here as well.

جمی از هنگ کنگ نیز اینجاست.

Nice to see you also on the live chat.

خوشحالم که شما را در چت زنده نیز می بینم.

So many people joining me already.

افراد زیادی در حال حاضر به من ملحق شده اند.

It's great to see you here on Monday.

خوشحالم که شما را در روز دوشنبه اینجا می بینم.

Now, I know it's the start of the week.

حالا می دانم که شروع هفته است.

The beginning of the week always means that people have lots of things to do.

شروع هفته همیشه به این معنی است که مردم کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.

I I often think of people who work in offices,

من اغلب به افرادی فکر می کنم که در ادارات کار می کنند،

so. So maybe this is you.

بنابراین. پس شاید این شما هستید.

Maybe this is what you have to contend with.

شاید این چیزی است که شما باید با آن مبارزه کنید.

Or something you have to put up with every Monday when you go into work.

یا چیزی که باید هر دوشنبه وقتی سر کار می روید تحمل کنید.

Do you find that you have lots of things waiting for you

آیا متوجه می شوید که چیزهای زیادی در انتظار شما هستند

to sort out things that have to be done?

تا کارهایی را که باید انجام دهید، مرتب کنید؟

Maybe things that have been left on your desk

شاید چیزهایی که روی میز

or your inbox.

یا صندوق پستی شما باقی مانده است.

Because, of course, nowadays most people

زیرا البته امروزه بیشتر افراد

follow their work routine or do their work on a computer.

از روال کاری خود پیروی می کنند یا کارهای خود را با کامپیوتر انجام می دهند.

So what about your inbox?

پس صندوق ورودی شما چطور؟

So maybe you will go to your your inbox

بنابراین ممکن است به صندوق ورودی

on your computer and there will be lots and lots of things,

خود در رایانه خود بروید و چیزهای زیادی وجود داشته باشد،

lots of messages that have to be read and things that must be done

پیام های زیادی که باید خوانده شوند و کارهایی که باید انجام شوند،

because over

زیرا

the weekend, lots of things have come through.

در آخر هفته، چیزهای زیادی از راه رسیده است.

One thing I do know is Steve

یک چیزی که من می دانم این است که استیو

quite often gets lots of stuff

اغلب

in his inbox on Monday morning.

در صبح دوشنبه چیزهای زیادی را در صندوق ورودی خود دریافت می کند.

So normally Steve has to spend many hours or well,

بنابراین معمولاً استیو باید ساعت‌های زیادی یا خوب را بگذراند،

I suppose two or 3 hours in the morning on Monday,

من فکر می‌کنم دو یا سه ساعت صبح روز دوشنبه

going through all of the emails and all of the messages, all of the Zoom meetings.

، همه ایمیل‌ها و همه پیام‌ها و تمام جلسات زوم را مرور می‌کند.

That's the big thing now.

حالا بزرگ ترین چیز همین است.

That's the big thing that many people are doing.

این کار بزرگی است که بسیاری از مردم انجام می دهند.

They're all having Zoom meetings.

همه آنها جلسات Zoom دارند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you find on Monday morning when you go back to work after your break?

آیا صبح روز دوشنبه را پیدا می کنید که بعد از استراحت به سر کار خود باز می گردید؟

Do you find that there are lots of things waiting for you?

آیا متوجه می شوید که چیزهای زیادی در انتظار شما هستند؟

Lots of emails perhaps.

ایمیل های زیادی شاید

Maybe on your desk.

شاید روی میز شما

Maybe you have a tray

شاید یک سینی داشته باشید

where everything is put

که در آن همه چیز در چیزهایی قرار

into the things that you must sort out

می گیرد که باید

the things that are there for your attention

چیزهایی را که برای توجه شما وجود دارد مرتب کنید،

Anything

هر چیزی

or nothing.

یا هیچ چیز.

Quite often I find emails in my email box.

اغلب اوقات من ایمیل هایی را در جعبه ایمیل خود پیدا می کنم.

Hello also to Claudia.

سلام به کلودیا.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Welcome back.

خوش برگشتی.

Also, we have Florence.

همچنین فلورانس را داریم.

We also have oh, we have

ما هم داریم آه، ما

Zika is here as well.

زیکا داریم اینجا هم هست.

So what happens on Monday?

پس دوشنبه چه اتفاقی می افتد؟

What do you normally do on Monday?

معمولا دوشنبه چه کار می کنید؟

I think Monday is the day of the week that most people hate.

من فکر می کنم دوشنبه روز هفته ای است که بیشتر مردم از آن متنفرند.

Most people dislike Mondays.

اکثر مردم دوشنبه ها را دوست ندارند.

A lot of people tend to moan on Monday.

بسیاری از مردم تمایل دارند روز دوشنبه ناله کنند.

I think so, except for me,

من اینطور فکر می کنم، به جز من،

because normally I'm lying in bed having some lovely dreams.

چون معمولاً در رختخواب دراز کشیده ام و رویاهای دوست داشتنی دارم.

Not today, though. I'm here with you. Life

هر چند امروز نه. من اینجا با شما هستم. زندگی

Today we are looking at time.

امروز ما به زمان نگاه می کنیم.

Time.

زمان.

Time is one of those interesting things.

زمان یکی از آن چیزهای جالب است.

We often need to express.

ما اغلب نیاز به بیان داریم.

Time in a certain way.

زمان به روشی خاص

Maybe the day of the week may.

شاید روز هفته ممکن است.

Maybe the day of the month.

شاید روز ماه.

Maybe the time of the year.

شاید زمان سال.

There are many ways of expressing time.

راه های زیادی برای بیان زمان وجود دارد.

Also, there are many ways of writing time down

همچنین

if we are going to express time in writing.

اگر بخواهیم زمان را به صورت نوشتاری بیان کنیم، راه‌های زیادی برای نوشتن زمان وجود دارد.

There are many ways of doing it.

راه های زیادی برای انجام آن وجود دارد.

Also, there are many ways of measuring time as well.

همچنین راه های زیادی برای اندازه گیری زمان نیز وجود دارد.

What is the difference between time and distance?

تفاوت زمان و مسافت چیست؟

It's an interesting question.

سوال جالبی است.

We might not answer it today,

ممکن است امروز به آن پاسخ ندهیم،

but I still think it's a very interesting question.

اما همچنان فکر می‌کنم این سوال بسیار جالبی است.

So those things are coming up a little bit later on.

بنابراین، آن چیزها کمی دیرتر مطرح می شوند.

We also have the line live chat.

ما همچنین خط چت زنده را داریم.

We are looking for your moments of time.

ما به دنبال لحظه های شما هستیم.

The things you have to do on Monday

کارهایی که باید دوشنبه

morning when you arrive at work.

صبح هنگام رسیدن به محل کار انجام دهید.

Maybe you are one of those people who is still working from home.

شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که هنوز در خانه کار می کنید.

What happens on your Monday morning

چه اتفاقی در صبح دوشنبه شما می افتد

And this

و این

Oh, yes.

اوه، بله.

Some of the beautiful spring time colour that we have at the moment here

برخی از رنگ‌های زیبای فصل بهار که در حال حاضر اینجا

in England, everything looking rather colourful

در انگلستان داریم، همه چیز رنگارنگ

as more things begin to come out

به نظر می‌رسد، زیرا چیزهای بیشتری شروع به بیرون آمدن می‌کنند

Lots of plants, flowers, trees,

بسیاری از گیاهان، گل‌ها، درختان،

everything is starting to come back to life.

همه چیز در حال بازگشت به زندگی است.

As spring continues here in England.

همانطور که بهار اینجا در انگلستان ادامه دارد.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

Yes. This is almost every day.

آره. این تقریباً هر روز است.

English life talking about lots of things today.

زندگی انگلیسی امروز در مورد چیزهای زیادی صحبت می کند.

Monday morning.

صبح دوشنبه.

What do you normally have to do on Mondays?

معمولا دوشنبه ها چه کاری باید انجام دهید؟

Of course.

البته.

I suppose there is one thing that I am forgetting

فکر می کنم یک چیز وجود دارد که من فراموش می کنم

and that's

و آن این است

that some people have to work at the weekend.

که برخی از افراد باید آخر هفته کار کنند.

For example, Florence says for me

مثلا فلورانس برای من می گوید

it is better to watch you during the week because every weekend I have to go to work.

بهتر است در طول هفته شما را تماشا کنم زیرا هر آخر هفته باید به سر کار بروم.

So it is very easy to forget that there are people who have to work at the weekends

بنابراین بسیار آسان است که فراموش کنیم افرادی هستند که باید در آخر هفته کار کنند،

So maybe watching me on Sunday is not as convenient.

بنابراین شاید تماشای من در روز یکشنبه چندان راحت نباشد.

So yes, that is a good point and it is very easy to forget that I think so.

بنابراین بله، این نکته خوبی است و فراموش کردن اینکه من اینطور فکر می کنم بسیار آسان است.

Claudia says, I have many things to do today, but here I am watching you.

کلودیا می‌گوید، من امروز کارهای زیادی برای انجام دادن دارم، اما اینجا دارم تو را تماشا می‌کنم.

But afterwards I will be very busy

اما بعد از آن خیلی سرم شلوغ خواهد بود

Eric. Oh, sorry.

اریک. اوه ببخشید.

Palmira says many people do not want

پالمیرا می گوید بسیاری از مردم نمی خواهند

to return to their offices.

به دفاتر خود بازگردند.

Yes, this has happened here in the UK as well.

بله، اینجا در بریتانیا نیز این اتفاق افتاده است.

In England, of course, all of the restrictions have now been removed.

البته در انگلستان همه محدودیت ها اکنون برداشته شده است.

Everything Compulsory testing, free

همه چیز تست اجباری، تست رایگان

testing, all of that has come to an end.

، همه اینها به پایان رسیده است.

So you might say

بنابراین ممکن است بگویید

I am, of course, keeping my my fingers crossed

من، البته، انگشتانم را

very tightly.

خیلی محکم روی هم گذاشته ام.

You might say that here everything has almost gone back to normal.

شاید بگویید اینجا همه چیز تقریباً به حالت عادی بازگشته است.

However, as you mentioned, there are people

با این حال، همانطور که اشاره کردید، افرادی هستند

who don't want to go back to the office.

که نمی خواهند به دفتر بازگردند.

They've had the sensation,

آنها این حس را داشته اند،

they've had the experience of working from home.

آنها تجربه کار از خانه را داشته اند.

And I think many people have realised

و من فکر می کنم بسیاری از مردم متوجه شده اند که

it's quite nice working from home.

کار کردن در خانه بسیار خوب است.

And they don't want to go back.

و آنها نمی خواهند به عقب برگردند.

They would rather work from home than go back to the office.

آنها ترجیح می دهند از خانه کار کنند تا اینکه به دفتر کار برگردند.

Many people in the morning, they have to drive, maybe for one

بسیاری از مردم صبح ها مجبورند رانندگی کنند، شاید برای یک

or 2 hours to get to work.

یا 2 ساعت تا به محل کار برسند.

They have to sit in traffic to get to work.

آنها باید در ترافیک بنشینند تا به محل کار برسند.

But during the lockdown many people who did that

اما در طول قرنطینه، بسیاری از افرادی که این کار را انجام

have been staying at home and I think quite a few people have realised

دادند در خانه مانده‌اند و من فکر می‌کنم تعداد کمی از مردم متوجه شده‌اند

it's much easier

که خیلی راحت‌تر است.

You can still do your work, you can still do your job,

but you don't have all of the inconvenience of travelling to the office.

از سفر به دفتر

So I think that might be one of the reasons, not just because of the health reasons,

بنابراین فکر می‌کنم این ممکن است یکی از دلایل باشد، نه فقط به خاطر دلایل سلامتی،

because there are still people who are concerned with the situation

زیرا هنوز افرادی هستند که نگران وضعیت

concerning coronavirus, COVID

ویروس کرونا، کووید

19, whatever you want to call it.

19 هستند، هر چه می‌خواهید نامش را بگذارید.

So there are still people who are concerned about it

بنابراین هنوز افرادی هستند که نگران این موضوع هستند،

but also I think

اما همچنین فکر می‌کنم به

it is because a lot of people have had the taste,

این دلیل است که بسیاری از افراد ذوق

they've had the taste of working from home

و سلیقه کار کردن در خانه

and they don't want to go back

را داشته‌اند و نمی‌خواهند به روش قبلی بازگردند.

to the old way of doing it.

انجام آن

Maybe it's true.

شاید درست باشد.

Maybe it's not.

شاید اینطور نباشد.

Hello, Florence.

سلام فلورانس

I couldn't follow you yesterday,

من دیروز نتوانستم شما را دنبال کنم،

but after this live stream I will do it.

اما بعد از پخش زنده این کار را انجام خواهم داد.

Yes, it was a very busy one.

بله خیلی شلوغ بود

There were some rather strange moments of time,

لحظات نسبتاً عجیبی وجود داشت،

but did you

اما

see what happened towards the end of yesterday's live stream?

دیدید در پایان پخش زنده دیروز چه اتفاقی افتاد ؟

Something that I've never done before and I will never do again.

کاری که تا به حال انجام نداده ام و دیگر انجام نخواهم داد.

I did yesterday.

من دیروز انجام دادم

Can you remember?

میتوانی به یاد بیاوری؟

Maybe you've forgotten, but yes, it is true.

شاید شما فراموش کرده باشید، اما بله، درست است.

Time goes by slowly, but passes quickly.

زمان به کندی می گذرد، اما به سرعت می گذرد.

Yes, I think time is

بله، من فکر می کنم زمان

sometimes an illusion.

گاهی اوقات یک توهم است.

Now, I don't mean from that.

حالا منظورم از آن نیست.

I don't mean that it's not real.

منظورم این نیست که واقعی نیست

But I do mean that sometimes the speed

اما منظور من این است که گاهی اوقات به

or how quickly time goes by seems to change.

نظر می رسد سرعت یا سرعت زمان تغییر می کند.

Of course it doesn't.

البته اینطور نیست.

It's all up here in your brain.

همه چیز اینجا در مغز شماست.

The way you process things, the way you.

روشی که شما چیزها را پردازش می کنید، روشی که شما.

You understand the passage of time.

شما گذر زمان را درک می کنید.

Your understanding and also the feeling.

درک شما و همچنین احساس.

The sensation of time passing by.

حس گذر زمان

Maybe if you have nothing to do.

شاید اگر کاری برای انجام دادن نداشته باشید.

Time goes by slowly.

زمان به کندی می گذرد.

Maybe if you are busy and you have a busy life.

شاید اگر مشغول هستید و زندگی پرمشغله ای دارید.

Lots of things to do.

کارهای زیادی برای انجام دادن.

Maybe the day seems to go quickly.

شاید به نظر می رسد روز به سرعت می گذرد.

Maybe time seems to go by quickly.

شاید به نظر می رسد زمان به سرعت می گذرد.

However,

با این حال،

whatever your perception of time is,

تصور شما از زمان هر چه که باشد،

you often find that it always seems to go by quickly

اغلب متوجه

when you are looking at the days of the week or the months of the year.

می‌شوید که وقتی به روزهای هفته یا ماه‌های سال نگاه می‌کنید، همیشه به‌سرعت می‌گذرد.

It always seems as if time is going by quickly,

همیشه به نظر می رسد که زمان به سرعت در حال سپری شدن است،

especially when you get older.

به خصوص وقتی بزرگتر می شوید.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

When I was a child, the summer months seemed like forever.

وقتی بچه بودم، ماه های تابستان برای همیشه به نظر می رسید.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

Summer always seemed incredibly long.

تابستان همیشه فوق العاده طولانی به نظر می رسید.

It seemed to go on forever,

به نظر می رسید برای همیشه ادامه دارد،

but now the seasons seem to come and go very quickly.

اما اکنون به نظر می رسد فصل ها خیلی سریع می آیند و می روند.

Summer then winter and suddenly it's spring.

تابستان بعد زمستان و ناگهان بهار می شود.

And then suddenly it's autumn.

و سپس ناگهان پاییز است.

And then suddenly it's spring again.

و ناگهان دوباره بهار می شود.

It comes around very quickly.

خیلی سریع می آید.

So sometimes I think time does appear to go slowly.

بنابراین گاهی فکر می‌کنم زمان به کندی پیش می‌رود.

However, overall, when you look at the days

با این حال، به طور کلی، وقتی به روزها

and the months and the years,

، ماه ها و سال ها نگاه می کنید،

suddenly you realise that time actually goes by quickly.

ناگهان متوجه می شوید که زمان واقعاً به سرعت می گذرد.

Especially as you get older

به خصوص که بزرگتر

Mika says, Hello, Mika.

می شوی میکا می گوید: سلام میکا.

What's

آنچه در

commuting is

رفت و آمد است

stressful, especially in this COVID situation.

، به خصوص در این وضعیت کووید، استرس زا است.

And it's better working online if you can.

و اگر می توانید بهتر است آنلاین کار کنید.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

See my own theory?

تئوری خودم را می بینید؟

This is what I think I know.

این چیزی است که فکر می کنم می دانم.

I know you are thinking, Mr. Duncan.

من می دانم که شما در حال فکر کردن هستید، آقای دانکن.

We don't care what you think.

برای ما مهم نیست که شما چه فکر می کنید.

Shut up.

خفه شو.

I'm going to tell you anyway what I think is

به هر حال من به شما می گویم که فکر می کنم این است

we've sort of we've sort of had a leap in time.

که ما به نوعی جهشی در زمان داشته ایم.

We've we've had a quantum leap

ما یک جهش کوانتومی

Who remembers that TV show?

داشته ایم چه کسی آن برنامه تلویزیونی را به خاطر می آورد؟

Do you remember Quantum Leap?

آیا جهش کوانتومی را به خاطر دارید؟

I used to like Quantum Leap.

من قبلا کوانتوم لیپ را دوست داشتم.

Steve doesn't like it because he doesn't like Scott Bakula.

استیو آن را دوست ندارد زیرا او اسکات باکولا را دوست ندارد.

He doesn't like him.

او را دوست ندارد.

He says, I don't like Scott Bakula.

او می گوید، من اسکات باکولا را دوست ندارم.

I don't like him, but I like Quantum Leap.

من او را دوست ندارم، اما کوانتوم لیپ را دوست دارم.

Dr. Sam Beckett.

دکتر سام بکت

He stepped into the Quantum Leap Accelerator and vanished.

او وارد شتاب دهنده جهش کوانتومی شد و ناپدید شد.

And each time, he was hoping

و هر بار، او

that his next leap would be the Leap home.

امیدوار بود که جهش بعدی او خانه جهش باشد.

But it wasn't.

اما اینطور نبود.

He just vanished into thin air.

او فقط در هوا ناپدید شد.

One of the most disappointing endings ever

یکی از ناامیدکننده ترین پایان

to a TV show was the last ever episode of Quantum Leap.

های یک برنامه تلویزیونی، آخرین قسمت از کوانتوم لیپ بود.

He just vanishes at the end, and that's it.

او فقط در پایان ناپدید می شود و تمام.

We never find out what happens to him.

ما هرگز متوجه نمی شویم که چه اتفاقی برای او می افتد.

It does.

این کار را انجام می دهد.

It made me so angry.

خیلی عصبانیم کرد

I can say it was a great series. Yes.

میتونم بگم سریال خوبی بود آره.

I used to like it all the time.

من همیشه آن را دوست داشتم.

I used to love watching it.

من قبلاً عاشق تماشای آن بودم.

Very interesting programme.

برنامه خیلی جالبیه

Was I going somewhere with this?

با این داشتم جایی می رفتم؟

Oh, yes, I was.

اوه، بله، من بودم.

I think we've all had

من فکر می کنم همه ما

a quantum leap into the future.

یک جهش کوانتومی به آینده داشته ایم.

So the ways in which we were working during the lockdown period,

بنابراین، روش‌هایی که ما در طول دوره قرنطینه

I think that is how we would be working

کار می‌کردیم، فکر می‌کنم

maybe five or ten years from now.

شاید پنج یا ده سال آینده اینگونه کار کنیم.

So I think what's

بنابراین فکر می‌کنم

happened is we've sort of gone forward in time

اتفاقی که افتاده این است که

with the way we we work and the way we do our jobs.

ما با نحوه کار و نحوه انجام کارهایمان به مرور زمان پیش رفته‌ایم.

So I think this would have happened anyway.

بنابراین فکر می کنم به هر حال این اتفاق می افتاد.

But what happened when the pandemic came?

اما چه اتفاقی افتاد که همه‌گیری فرا رسید؟

Everyone had to work from home and suddenly all of that technology

همه باید از خانه کار می‌کردند و ناگهان تمام آن فناوری

that was around, suddenly it was put to a different use.

که در اطراف بود، ناگهان مورد استفاده دیگری قرار گرفت.

And that's what I think has happened.

و این چیزی است که من فکر می کنم اتفاق افتاده است.

So imagine going forward in time, ten years from now,

بنابراین تصور کنید که در زمان به جلو برویم، ده سال بعد،

we would be working

ما

the way we are working out I hope you understand that.

به روشی که داریم کار می کنیم، امیدوارم که شما این را درک کرده باشید.

It makes sense to me anyway.

به هر حال برای من منطقی است.

I understand it

متوجه شدم

Oh, hello, Emma.

اوه، سلام اِما.

I'm all says I have been following you for eight years.

من همه می گویم هشت سال است که شما را دنبال می کنم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

This year, of course, I'm celebrating my 16 years.

البته امسال 16 سالگیم را جشن میگیرم.

Talking about time

صحبت از زمان

Wow. 16 years.

عجب 16 سال.

I would have been doing this in October this year.

من این کار را در اکتبر امسال انجام می دادم.

Can't believe it.

باورم نمیشه

That's incredible.

این باور نکردنی است.

In our childhood, we enjoy the summer months doing many things.

در دوران کودکی ما از انجام بسیاری از کارها در ماه های تابستان لذت می بریم.

Nowadays, we have lots and lots of responsibilities that we have to do automatically.

امروزه ما مسئولیت های بسیار زیادی داریم که باید به صورت خودکار انجام دهیم.

Yes. I don't know why, though.

آره. هر چند نمی دانم چرا.

When I was a child.

وقتی بچه بودم.

Time always seemed to go by so slowly.

به نظر می رسید زمان همیشه به کندی می گذرد.

We always had that wonderful six week break,

ما همیشه آن تعطیلات شش هفته ای فوق العاده را داشتیم،

six weeks away from school during the summer holidays.

شش هفته دور از مدرسه در تعطیلات تابستانی.

And it always seemed to go on forever and ever.

و به نظر می رسید همیشه برای همیشه و همیشه ادامه دارد.

It seemed as if it would never end.

به نظر می رسید که هرگز تمام نمی شود.

But of course

اما البته

it did.

این کار را کرد.

And we all had to go back to school.

و همه ما مجبور شدیم به مدرسه برگردیم.

Lewis says when you grow older, it goes by more quickly.

لوئیس می‌گوید وقتی بزرگ‌تر می‌شوی ، زودتر می‌گذرد.

If I compare a day when I was 20 to this day,

اگر روزی را که ۲۰ ساله بودم با امروز مقایسه کنم،

it seems to me like just one hour.

به نظرم فقط یک ساعت است.

I think so, yes.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

Yes. The hours go by like minutes

آره. ساعت ها مثل دقیقه ها

the days go by like hours.

می گذرند روزها مثل ساعت ها می گذرند.

The months go by like weeks and the years

ماه ها مثل هفته ها و

go by very quickly.

سال ها خیلی سریع می گذرند.

I think you're right.

فکر می کنم حق با شماست.

Actually, I do agree with you there.

در واقع، من با شما موافقم.

Time is a very strange thing.

زمان چیز بسیار عجیبی است.

It really is.

واقعا هست.

In a few moments, we are going to look at words and phrases

تا چند لحظه دیگر به لغات و عبارات

and how to express. Time

و نحوه بیان نگاه می کنیم. زمان

And if we do have time, I will also take you through the months

و اگر وقت داشته باشیم، شما را نیز در طول ماه ها می برم

Why are the months?

چرا ماه ها هستند؟

Why are the months of the year called what they are?

چرا ماه های سال را چه نامیده اند؟

How did they get their names Find out

چگونه نام آنها را به دست آوردند

a little bit later on.

کمی بعد دریابید.

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Welcome to another full English lesson coming to you

به یکی دیگر از درس های کامل انگلیسی که از زادگاه وینی پو به شما می آید خوش آمدید

from the birthplace of Winnie the Pooh.

.

Professor Snape,

پروفسور اسنیپ،

Judi Dench,

جودی دنچ،

Hugh Laurie, and of course, the English language,

هیو لوری و البته زبان انگلیسی،

which is why we are all here together. Now.

به همین دلیل است که همه ما اینجا هستیم. اکنون.

So without any more dawdling or time wasting.

بنابراین بدون هیچ گونه هدر دادن یا اتلاف وقت.

Let's get on with today's full English lesson

بیایید همین الان به درس کامل انگلیسی امروز بپردازیم

right now.

.

Have you ever been stuck for words?

آیا تا به حال برای کلمات گیر کرده اید؟

Have you ever been in a situation where you could not think what to say?

آیا تا به حال در موقعیتی قرار گرفته اید که نتوانید فکر کنید چه بگویید؟

There are many ways of describing this occurrence.

راه های زیادی برای توصیف این اتفاق وجود دارد.

We can say that you are tongue tied.

می توان گفت که شما زبان بسته اید.

You have been left speechless.

لال ماندی

You are stuck for words.

شما برای کلمات گیر کرده اید.

You cannot find the words to express yourself.

شما نمی توانید کلماتی برای بیان خود پیدا کنید.

Your mind has gone blank.

ذهنت خالی شده

There are many reasons why you might find yourself unable to speak.

دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است متوجه شوید که قادر به صحبت کردن نیستید.

Perhaps you are in a state of shock or surprise.

شاید شما در حالت شوک یا تعجب هستید.

An unexpected event can leave you speechless.

یک اتفاق غیرمنتظره می تواند شما را ناامید کند.

The surprise can be a nice thing, or it can be something

غافلگیری می تواند چیز خوبی باشد، یا می تواند چیزی

not so nice, such as bad news.

نه چندان خوب، مانند خبر بد.

If you are giving a speech to a group of people, you might find

اگر برای گروهی از افراد سخنرانی می کنید، ممکن است متوجه شوید

that your brain suddenly stops working.

که مغز شما ناگهان از کار می افتد.

You become nervous and cannot remember what to say.

عصبی می شوید و نمی توانید به یاد بیاورید که چه بگویید.

I am ever so sorry.

من همیشه خیلی متاسفم

My mind has gone blank.

ذهنم خالی شده

After a sudden surprise, you might only be able

بعد از یک غافلگیری ناگهانی، ممکن است فقط

to say I'm speechless.

بتوانید بگویید من لال هستم.

You have become tongue tied and stuck for words.

زبانت بند آمده و برای کلمات گیر کرده ای.

If you try to remember the thing you wanted to mention, you might say

اگر سعی کنید چیزی را که می خواستید به آن اشاره کنید به خاطر بسپارید، ممکن است بگویید

It's on the tip of my tongue.

این روی نوک زبانم است.

A continuing debate in

یک بحث ادامه دار در

English usage is the question of when to use who

کاربرد انگلیسی این سوال است که با توجه به دستور زبان رسمی، چه کسی از who

and when to use whom, according

و چه زمانی از who استفاده شود، چه کسی

to formal grammar, who forms the subjective case

حالت ذهنی را تشکیل می دهد

and so should be used in subject position in a sentence

و بنابراین باید در موقعیت موضوع در یک جمله استفاده شود،

as in who decided this?

مانند اینکه چه کسی این تصمیم را گرفته است؟

The form whom, on the other hand, forms the objective case

از طرف دیگر شکل whom مصداق عینی را تشکیل می دهد

and so should be used in object position in a sentence as in.

و بنابراین باید در موقعیت مفعول در جمله ای مانند in استفاده شود. به

Whom do you think we should support?

نظر شما از چه کسی حمایت کنیم؟

To whom do you wish to speak?

با چه کسی می خواهید صحبت کنید؟

Although there are some speakers who still use who and whom, according to the rules of formal grammar.

اگرچه برخی از گویندگان هستند که هنوز طبق قوانین دستور زبان رسمی از who and who استفاده می کنند.

As stated here, there are many more who rarely use whom at all

همانطور که در اینجا بیان شد ، افراد بیشتری هستند که به ندرت از آنها استفاده می کنند

its use has retreated steadily

که استفاده از آن به طور پیوسته عقب نشینی کرده است

and is now largely restricted to formal contexts.

و اکنون عمدتاً به زمینه های رسمی محدود شده است.

The normal practise in modern English is to use who instead of whom,

روش عادی در انگلیسی مدرن این است که از who به جای who

and where applicable to put the preposition at the end of the sentence.

و در جایی که قابل استفاده است برای قرار دادن حرف اضافه در انتهای جمله استفاده شود.

Who do you wish to speak to?

می خواهید با چه کسی صحبت کنید؟

Who do you think we should support?

به نظر شما از چه کسی حمایت کنیم؟

Such is today are broadly accepted in standard English

امروزه به طور گسترده در زبان استاندارد انگلیسی پذیرفته شده

language

است،

meaning there it was one of my many English lessons.

به این معنی که یکی از بسیاری از درس های انگلیسی من در آنجا بود.

Yes, there are lots of recorded lessons on my YouTube channel.

بله، تعداد زیادی درس ضبط شده در کانال یوتیوب من وجود دارد.

Not a lot of people know that

خیلی ها فقط این را نمی دانند

only.

.

Hi everybody.

سلام به همه.

If you just join me.

اگر فقط به من بپیوندید

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I'm here almost every day.

من تقریبا هر روز اینجا هستم.

During the month of April.

در طول ماه آوریل.

Almost every day. Not quite.

تقریبا هر روز. نه کاملا.

I have to have at least one day off in the week.

من باید حداقل یک روز در هفته مرخصی داشته باشم.

And that day is Saturday.

و آن روز شنبه است.

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Lots of people joining me. Hello to Daniel.

افراد زیادی به من می پیوندند. سلام به دانیال

Daniel, I believe you are watching in Ukraine and needless

دانیل، من معتقدم که تو در اوکراین تماشا می کنی و نیازی

to say, my thoughts, everyone's thoughts are with you.

به گفتن نیست، افکار من، افکار همه با توست.

And I am glad that you are here with us today.

و خوشحالم که امروز اینجا با ما هستید.

Hello, Amal.

سلام امل

Amal. Eight years.

امل. هشت سال.

I still can't believe that you've really been watching me for eight years.

هنوز هم باورم نمی شود که تو واقعاً هشت سال است که مرا تماشا می کنی.

Thank you very much for your I want to say your loyal company.

از شما بسیار سپاسگزارم برای شرکت وفادار شما.

Very, very kind of you. Thank you.

خیلی خیلی لطف کردی متشکرم.

Yes. Oh, this is interesting.

آره. اوه این جالبه

We have Tomic, who is one of our regular viewers.

ما تومیک را داریم که یکی از بینندگان ثابت ماست.

Thomas says, I am still working from home.

توماس می گوید، من هنوز از خانه کار می کنم.

However, my manager asked

با این حال، مدیرم پرسید که

if I would like to go back to the office and I told him

آیا می‌خواهم به دفتر برگردم و من

only when it's required because I don't look forward to commuting

فقط در مواقعی که لازم باشد به او گفتم زیرا مشتاق نیستم که هر روز دو ساعت و نیم رفت و آمد داشته باشم

for two and a half hours

every day.

.

Is that both ways?

آیا این هر دو طرف است؟

So when you go to work on the way to work, it takes you two and a half hours

بنابراین وقتی در مسیر سر کار به سر کار می روید، دو ساعت و نیم طول می کشد

and when you come back from work,

و وقتی از سر کار بر می گردید،

it takes another two and a half hours

دو ساعت و نیم دیگر طول می کشد

That's incredible.

که باورنکردنی است.

I used to do the same thing many years ago

من سال‌ها پیش

when I used to work in town,

وقتی در شهر کار

and sometimes I would work in other towns that I had to commute to

می‌کردم همین کار را می‌کردم و گاهی اوقات در شهرهای دیگری کار می‌کردم که مجبور بودم به آنجا بروم

and quite often by train because I don't drive.

و اغلب با قطار چون رانندگی نمی‌کنم.

I don't have a car.

من ماشین ندارم

I didn't in the past and I still don't.

در گذشته این کار را نکردم و هنوز هم ندارم.

So I've never learnt to drive.

بنابراین من هرگز رانندگی را یاد نگرفتم.

To be honest with you, I never done it.

صادقانه بگویم، من هرگز این کار را نکردم.

So I used to have to commute sometimes using two

بنابراین من مجبور بودم گاهی با دو

or sometimes three trains,

یا گاهی سه قطار رفت

and it would take me a very long time to get to work.

و آمد کنم و زمان زیادی طول می کشید تا به سر کار برسم.

And I have to be honest with you.

و من باید با شما صادق باشم.

I would never return to those days.

من هرگز به آن روزها بر نمی گردم.

I do quite like working from home.

من کاملاً دوست دارم از خانه کار کنم.

That is one of the wonderful things about computers and technology People complain about it.

این یکی از چیزهای شگفت انگیز در مورد رایانه و فناوری است که مردم از آن شکایت دارند.

They say, I hate computers so much.

آنها می گویند، من خیلی از کامپیوتر متنفرم.

I have a feeling over the past couple of years a lot of people have fallen in love

من احساس می کنم در چند سال گذشته بسیاری از مردم

with computers and technology because without them

عاشق کامپیوتر و فناوری شده اند زیرا بدون آنها

we would not have been able to stay at home to do our jobs.

نمی توانستیم در خانه بمانیم و کارهای خود را انجام دهیم.

And also, maybe in some cases

و همچنین، شاید در برخی

you might find that your company or the or the company you work for,

موارد ممکن است متوجه شوید که شرکت شما یا شرکتی که در آن کار می کنید

they might decide that that is the best thing

، ممکن است تصمیم بگیرند که این بهترین کار

for you to just work from home forever.

برای شماست که برای همیشه از خانه کار کنید.

I imagine that.

من این را تصور می کنم.

So I do like that particular situation.

بنابراین من آن موقعیت خاص را دوست دارم.

I will be honest with you,

من با شما صادق خواهم بود،

Hello also to Eric.

سلام به اریک.

Oh, yes.

آه بله.

Well, there are a lot of negatives, I suppose.

خوب، من فکر می کنم بسیاری از موارد منفی وجود دارد.

It depends how you look at it.

بستگی داره چطوری بهش نگاه کنی

There are negatives and positives to everything, I suppose.

فکر می کنم همه چیز دارای نکات منفی و مثبت است .

Eric says as a side effect of this pandemic time,

اریک می گوید به عنوان یک عارضه جانبی این زمان همه گیر

I was affected by salary reduction.

، تحت تاثیر کاهش حقوق قرار گرفتم.

A lot of people had to stop working.

بسیاری از مردم مجبور به توقف کار شدند.

Maybe if you were working at a shop or a restaurant,

شاید اگر در یک مغازه یا رستوران کار می کردید

of course they were told that they couldn't stay open.

، البته به آنها گفته می شد که نمی توانند باز بمانند.

Just like here, it happened here.

درست مثل اینجا، اینجا هم اتفاق افتاد.

Lots of people suddenly found that not only did they have no work to go to.

بسیاری از مردم ناگهان متوجه شدند که نه تنها کاری برای رفتن ندارند.

They also had no salary, no wages.

آنها هم نه حقوق داشتند و نه دستمزد.

So the government here decided to give people money.

بنابراین دولت اینجا تصمیم گرفت به مردم پول بدهد.

It sounds great,

عالی به نظر می رسد،

but unfortunately that money has to come from somewhere.

اما متأسفانه این پول باید از جایی بیاید.

So I'm sure over the next few years we will be paying that money back.

بنابراین من مطمئن هستم که در چند سال آینده ما آن پول را پس خواهیم داد.

So a lot of people, not me.

بنابراین بسیاری از مردم، نه من.

I didn't I didn't I decided not to claim any money from the government,

من نگرفتم، تصمیم گرفتم هیچ پولی از دولت مطالبه نکنم،

but lots of people who had lost their jobs

اما بسیاری از افرادی که شغل خود را از دست داده

or were not receiving any salary,

بودند یا حقوقی دریافت نمی

they were able to claim money from the government

کردند، توانستند

whilst they were on furlough.

در زمانی که در مرخصی بودند، از دولت پول مطالبه کنند.

Furlough.

مرخصی.

So if you take furlough, it means it is time that you take

بنابراین اگر مرخصی بگیرید، به این معنی است که زمان آن فرا رسیده است

from work that has been agreed.

که از کار مورد توافق خارج شوید.

You agree to take the time off

شما موافقت می کنید که مرخصی بگیرید

Apparently Tomic has to travel 65 kilometres

ظاهراً تومیک باید 65 کیلومتر را طی کند

I can't believe that.

من نمی توانم این را باور کنم.

That's incredible.

این باور نکردنی است.

Hello. Bamboo.

سلام. بامبو.

Bamboo for you says I love computers.

بامبو برای تو می گوید من عاشق کامپیوتر هستم.

Me too.

من هم همینطور.

Over the past few weeks.

طی چند هفته گذشته.

And you know what I'm going to say?

و میدونی چی میخوام بگم؟

You know what I'm going to say?

میدونی چی میخوام بگم؟

I've become very interested in

من به

how computers are built and all of the parts that go into them.

نحوه ساخت کامپیوترها و تمام قطعاتی که در آنها تعلق می گیرد بسیار علاقه مند شده ام.

Because the computer you are watching me on now I built myself.

چون کامپیوتری که الان با آن من را تماشا می کنید من خودم ساخته ام.

I was determined to try and build my own computer and guess what?

مصمم بودم کامپیوتر خودم را بسازم و حدس بزنم چه چیزی؟

I managed to do it.

من موفق به انجام آن شدم.

So the computer that I'm using now that you're watching this on, I built myself

بنابراین کامپیوتری که من اکنون از آن استفاده می‌کنم که شما این را تماشا می‌کنید، من خودم

from lots of different parts

را از بخش‌های مختلف

Claudia says I had to stop working during the pandemic, but slowly

ساختم

people are coming back to my office again.

.

Yes, I suppose with your type of work,

بله، فکر می کنم با توجه به نوع کار شما

being a dentist,

، دندانپزشک بودن

you have to you have to get very close to people

، باید خیلی به مردم نزدیک شوید

and I have recently started going to the dentist again

و من اخیراً دوباره شروع به رفتن به دندانپزشکی کرده ام

because the dentist here in much Wenlock was closed.

زیرا دندانپزشک اینجا در ونلاک بسیار بسته بود.

It closed down during the pandemic,

در طول همه گیری تعطیل شد،

but recently it has reopened.

اما اخیرا بازگشایی شده است.

So I think it was around January,

بنابراین فکر می کنم حدود ژانویه،

January, they started seeing people again.

ژانویه بود، آنها دوباره شروع به دیدن مردم کردند.

And in fact, I have

و در واقع،

I've just realised I have a dentist appointment

من تازه متوجه شدم که در این ماه در 22 ام، قرار ملاقات با دندانپزشک دارم

this month on the 22nd.

.

So on the 22nd of April I will be going to the dentist

بنابراین در 22 آوریل برای معاینه به دندانپزشک خواهم رفت

for a Check-Up to check that my teeth are not falling out

تا بررسی کنم که دندان

Palmieri says we do not need masks anymore in shops,

هایم نمی ریزند یا

but it is still required on public transport.

خیر.

Yes, that is what we were doing up

بله، این همان کاری است که ما

until a few days ago and now everything has stopped.

تا چند روز پیش انجام می دادیم و اکنون همه چیز متوقف شده است.

So now you don't have to wear a mask anywhere.

بنابراین در حال حاضر شما نیازی به استفاده از ماسک در جایی ندارید.

The only place that you probably still have to do it

تنها جایی که احتمالاً هنوز باید این کار را انجام دهید این

is if you go into a doctor's surgery.

است که به جراحی پزشک بروید.

So if you go to see the doctor, I think you still have to wear a mask

بنابراین اگر به دکتر مراجعه کنید، فکر می کنم هنوز باید ماسک

and if you go into the pharmacy

بزنید و اگر

to pick up some medicine, you have to wear your mask.

برای برداشتن مقداری دارو به داروخانه بروید، باید ماسک خود را بپوشید.

And of course, when I go into the dentist,

و البته، وقتی به دندانپزشکی می روم،

so when I visit the dentist, I have to wear my mask

بنابراین وقتی به دندانپزشک مراجعه می کنم، باید ماسکم را بزنم

until

تا زمانی

the dentist asks me to open my mouth wide

که دندانپزشک از من بخواهد دهانم را کاملا باز کنم

and then I take my mask off

و سپس ماسکم را برمی دارم،

So that's it.

پس تمام است.

Hello, Marta.

سلام مارتا

Do the people who received the money have to pay the money back?

آیا افرادی که پول را دریافت کرده اند باید پول را پس بدهند؟

No, they don't.

نه، این کار را نمی کنند.

No, they don't have to pay the money back.

نه، آنها مجبور نیستند پول را پس بدهند.

However, I think somehow

با این حال، من فکر می کنم به نحوی

we will have to pay the money back

باید پول را

maybe through our tax or something like that.

از طریق مالیات خود یا چیزی شبیه به آن پس بدهیم.

But no, that no, the money that was given was given

اما نه، نه، پولی که داده شد به کلودیا داده شد،

Claudia says the magnolia in your garden looks beautiful.

می گوید ماگنولیا در باغ شما زیبا به نظر می رسد.

Thank you very much. Yes.

بسیار از شما متشکرم. آره.

Behind me, you can see the beautiful purple

پشت سر من، می توانید بنفش

of the magnolia in the garden right now

زیبای ماگنولیا را در باغ ببینید، همین حالا

as the breeze is blowing by my studio window.

که نسیم در کنار پنجره استودیو من می وزد.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

So, yes, I think things have changed.

بنابراین، بله، من فکر می کنم همه چیز تغییر کرده است.

We have taken

ما

a leap forward in time.

در زمان یک جهش رو به جلو برداشته ایم.

We have progressed

ما

quite quickly because of the pandemic.

به دلیل همه گیری بسیار سریع پیشرفت کرده ایم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Bamboo says in

بامبو می‌گوید در

hospitals, you still have to wear your masks. Yes.

بیمارستان‌ها، همچنان باید ماسک‌های خود را بپوشید. آره.

Here it's still the same.

اینجا هنوز هم همینطوره

So if you go to a place where there might be people who are vulnerable, maybe they are ill,

بنابراین اگر به جایی بروید که ممکن است افرادی آسیب پذیر باشند، شاید آنها بیمار باشند،

maybe a place where people are being taken care of,

شاید جایی که از مردم مراقبت می شوند،

for example, a care home so maybe a care home

به عنوان مثال، یک خانه مراقبتی، شاید یک خانه مراقبتی

that is taking care of elderly people,

که از افراد مسن مراقبت می کند.

a very similar to a place where my mother is at the moment.

، بسیار شبیه به جایی که مادرم در آن لحظه است.

So she is being taken care of there as well.

بنابراین در آنجا نیز از او مراقبت می شود.

We are now going to talk about time.

اکنون در مورد زمان صحبت می کنیم.

I think time is an interesting thing and what I want to do

فکر می کنم زمان چیز جالبی است و کاری که امروز می خواهم انجام دهم

today is talk about expressing the date,

صحبت در مورد بیان تاریخ است،

a very small thing.

یک چیز بسیار کوچک.

I know it might not seem very important, but expressing the date.

می دانم که شاید خیلی مهم به نظر نرسد، اما بیان تاریخ.

There are different ways of expressing the date.

روش های مختلفی برای بیان تاریخ وجود دارد.

And by that I mean the order in which

و منظور من از آن ترتیب ظاهر

the day, the month appear.

شدن روز و ماه است.

So sometimes they are one way round

بنابراین گاهی

and in other cases they are the opposite way round.

یک طرفه و در موارد دیگر برعکس هستند.

I would explain now.

الان توضیح میدم

So quite often when we express the date,

بنابراین اغلب زمانی که تاریخ را بیان می

we often put the date, the month and the year.

کنیم، اغلب تاریخ، ماه و سال را قرار می دهیم.

So when I say date, I mean the number.

بنابراین وقتی می گویم تاریخ، منظورم عدد است.

The number.

شماره.

So the date is actually the number.

بنابراین تاریخ در واقع عدد است.

So you put the number, then the month, then the year.

بنابراین شما عدد، سپس ماه و سپس سال را قرار می دهید.

However, there are also situations

با این حال، شرایطی نیز وجود دارد

where you might put the month first

که ممکن است ابتدا ماه

and then the number or the date and then the year.

و سپس عدد یا تاریخ و سپس سال را قرار دهید.

And I will show you an example.

و من یک مثال به شما نشان می دهم.

Now, for example, you can have the 4th of April,

حالا مثلاً می توانید چهارم آوریل

2022, the 4th of April.

2022، 4 آوریل داشته باشید.

So the fourth is the number.

پس چهارمین عدد است.

April is the month and of course followed by the year.

آوریل ماه و البته به دنبال آن سال است.

However, it is also possible to express the date

با این حال، می توان تاریخ را برعکس بیان کرد

the other way round, you can say April 4th,

، می توان گفت 4،

20, 22,

20، 22 آوریل،

and there is a reason for that which I will explain

و دلیلی برای آن وجود دارد که

a little bit later on

در ادامه کمی توضیح خواهم داد

And also there are ways of expressing the dates as well.

و همچنین راه هایی برای بیان تاریخ ها وجود دارد. همچنین.

And I'm going to give you some examples because quite often people get them wrong

و من قصد دارم چند مثال برای شما بیاورم زیرا اغلب مردم

when they are writing them down and you can see how I've written them on the screen.

هنگام نوشتن آنها اشتباه می کنند و می توانید ببینید که چگونه آنها را روی صفحه نوشته ام.

You can see them written down just underneath my lovely face.

می توانید آنها را دقیقاً زیر صورت دوست داشتنی من نوشته شده ببینید.

You have the first, second, third, fourth,

شما اول، دوم، سوم، چهارم،

fifth, sixth seventh, eighth, ninth,

پنجم، ششم هفتم، هشتم، نهم،

10th.

دهم دارید.

So they are all expressed in a certain way

بنابراین همه آنها به روش خاصی بیان می شوند

and if you want to use the actual writing,

و اگر می خواهید از نوشته واقعی استفاده کنید،

well, I've done that for you.

خوب، من این کار را برای شما انجام داده ام.

You have the first and you can see

شما اولی را دارید و می توانید

at the end of each word, you can see that I've marked

در انتهای هر کلمه ببینید، می بینید که من

the end of those words with red and there is a reason for that.

انتهای آن کلمات را با قرمز مشخص کرده ام و دلیلی برای آن وجود دارد.

And you will see that the end of each of those words

و خواهید دید که پایان هر یک از آن

is what you abbreviate the date to.

کلمات همان چیزی است که تاریخ را به اختصار در آن ذکر می کنید.

For example, today is the fourth,

به عنوان مثال، امروز چهارم است،

and you can see that the fourth ends with T-H,

و می توانید ببینید که چهارم با T-H به پایان می رسد،

which is basically what we do here.

که اساساً همان کاری است که ما اینجا انجام می دهیم.

And that is the reason why, because they come

و به همین دلیل است، زیرا آنها

at the end of each of those words like that.

در پایان هر یک از آن کلمات چنین می آیند.

So remember in the

بنابراین در ایالات متحده به یاد داشته باشید

United States, so if you are writing with American English,

، بنابراین اگر با انگلیسی آمریکایی می نویسید،

it is worth noting that the month will always come first

شایان ذکر است که همیشه اول ماه

and then the number and then the year.

و سپس عدد و سپس سال می آید.

However, if you are writing using British English,

با این حال، اگر با استفاده از انگلیسی بریتانیایی می نویسید،

quite often here we will put the day

اغلب در اینجا روز

or the number first.

یا شماره را اول قرار می دهیم.

So the date or the number and then the day and then the year.

بنابراین تاریخ یا عدد و سپس روز و سپس سال.

And that is the reason why if you look just above my head, you can see there,

و به همین دلیل است که اگر درست بالای سر من نگاه کنید، می توانید آنجا را ببینید،

that is the reason why we write

به همین دلیل است که

the 4th of April 20, 22,

ما چهارم آوریل 20، 22 را می نویسیم،

because we always put the number first

زیرا همیشه اول عدد

and then the month the number and then the month

و سپس ماه را می گذاریم و سپس عدد را ماه

and then American English, it will be expressed

و سپس انگلیسی آمریکایی، برعکس بیان خواهد شد

the other way round

And when we are talking about

و وقتی در مورد زمان صحبت می

time, the passage of time, or maybe how often

کنیم، گذشت زمان، یا شاید هر چند وقت یکبار

something happens, there are some words that we can

اتفاقی می افتد، کلماتی هستند که می توانیم

use as well for example, we can say annual

از آنها استفاده کنیم، مثلاً می توانیم بگوییم. سالانه

something that is annual is yearly.

چیزی که سالانه است سالانه است.

So one year is annual

بنابراین یک سال

from the beginning of the year to the end of the year or 12 months cycle.

از ابتدای سال تا پایان سال یا چرخه 12 ماهه سالانه است.

So each time the year changes to the next number

بنابراین هر بار سال به عدد بعدی

that is annual yearly.

که سالانه است تغییر می کند.

So maybe an event that happens once a year.

پس شاید اتفاقی که سالی یک بار رخ می دهد.

We can describe it as annual, and then you have bi annual,

می‌توانیم آن را سالانه توصیف کنیم، و سپس شما دو سالیانه دارید،

which is every two years.

که هر دو سال یکبار است.

We can also express decade.

ما همچنین می توانیم دهه را بیان کنیم.

Decade means ten years.

دهه یعنی ده سال.

So each ten years is a decade

پس هر ده سال یک دهه است

Every time ten years passes by,

هر بار که ده سال می گذرد،

we can say that a decade has passed.

می توان گفت که یک دهه گذشته است.

We can also use decade to express each of the ten years.

همچنین می توانیم از دهه برای بیان هر یک از ده سال استفاده کنیم.

For example, the ten years between

به عنوان مثال، ده سال بین

2000 2010.

2000 2010.

Or of course some people are going to say, Actually, Mr.

یا البته برخی از مردم می خواهند بگویند، در واقع، آقای

Duncan, it's 2000 to 2009.

دانکن، سال 2000 تا 2009 است.

Thank you very much for that.

از این بابت بسیار متشکرم.

And then you have century.

و سپس شما یک قرن دارید.

Century normally refers to 100.

قرن به طور معمول به 100 اشاره دارد.

So in this situation, century refers to 100 years.

بنابراین در این وضعیت، قرن به 100 سال اشاره دارد.

And then we have millennium.

و سپس هزاره داریم.

Millennium is 1000 years.

هزاره 1000 سال است.

And then we can talk about

و سپس می توانیم در مورد

something that always blows my mind.

چیزی صحبت کنیم که همیشه ذهن من را به خود مشغول می کند.

Something that Mr. Steve mentioned yesterday.

چیزی که دیروز آقای استیو به آن اشاره کرد.

In fact last year

در واقع در سال گذشته

one light year,

یک سال نوری

a lot of people believe that light year is a measurement of time, but it isn't.

، بسیاری از مردم معتقدند که سال نوری اندازه‌گیری زمان است، اما اینطور نیست.

It's actually distance.

در واقع فاصله است.

So when we talk about light years, we are talking about the distance between one thing and another.

بنابراین وقتی از سال های نوری صحبت می کنیم، در مورد فاصله بین یک چیز و چیز دیگر صحبت می کنیم.

And to calibrate that

و برای کالیبره کردن آن

to work out what that actually is, that distance

برای تعیین اینکه واقعاً چیست، آن مسافتی

we use, the time that it takes for light

که استفاده می کنیم، مدت زمانی که طول می کشد تا نور

to travel from one place to another.

از یک مکان به مکان دیگر حرکت کند.

Which I believe is around about

که من معتقدم تقریباً

well, it's around about 5.8 billion miles.

خوب است، حدود 5.8 میلیارد مایل است.

So that's a long way.

پس راه طولانی است.

So when we talk about light years we are talking about

بنابراین وقتی از سال های نوری صحبت می کنیم، در واقع در مورد

very large distances indeed.

فواصل بسیار بزرگ صحبت می کنیم.

Incredibly large.

فوق العاده بزرگ

So you might say this, a light

بنابراین ممکن است این را بگویید، یک

year is a year because it takes one year.

سال نوری یک سال است زیرا یک سال طول می کشد.

Can you imagine that?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

One year for light to travel from one place to another?

یک سال برای عبور نور از مکانی به مکان دیگر؟

So one moment of time, one moment of light

بنابراین یک لحظه از زمان، یک لحظه نور

it has to travel

باید این

all that distance

همه مسافت را طی کند،

But that is the reason why

اما به همین دلیل است که

a lot of people tend to confuse those two things.

بسیاری از مردم تمایل دارند این دو چیز را با هم اشتباه بگیرند.

They often confuse light year

آنها اغلب سال نوری را

between time and distance,

بین زمان و فاصله اشتباه می گیرند،

but normally it is distance.

اما معمولاً فاصله است.

Hello, to oh, Pedro.

سلام، به اوه، پدرو.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Or should I say Pedro Belmonte?

یا باید بگویم پدرو بلمونته؟

Is here today.

امروز اینجاست

Nice to see you, Pedro.

از دیدنت خوشحالم، پدرو.

Very nice.

بسیار خوب.

In Japanese,

در

the years come first and then the month and then the day.

ژاپنی ابتدا سالها و سپس ماه و سپس روز می آید.

Well, that's also interesting.

خب این هم جالبه

So there are other situations where it is expressed in a different way again.

بنابراین موقعیت های دیگری وجود دارد که دوباره به شکل دیگری بیان می شود.

So in Japanese, the year will come first

بنابراین در ژاپنی ابتدا سال

and then the month and then the day.

و سپس ماه و سپس روز می آید.

So it can change depending on where you are in the world.

بنابراین بسته به اینکه در کجای جهان هستید می تواند تغییر کند.

It's always worth remembering those things because it can be confusing.

همیشه ارزش به خاطر سپردن آن چیزها را دارد زیرا ممکن است گیج کننده باشد.

For example, you might have well, for example, today is April.

به عنوان مثال ، ممکن است خوب باشید، به عنوان مثال، امروز آوریل است.

January, February.

فوریه ژانویه.

March. April. Well, that is the fourth month.

مارس. آوریل. خب این ماه چهارم است.

So today isn't really confusing because it is the fourth

بنابراین امروز واقعاً گیج کننده نیست زیرا چهارم

of the fourth.

از چهارم است.

So today is not a very good example,

بنابراین امروز مثال خوبی نیست،

but maybe you have the 12th of September.

اما شاید شما 12 سپتامبر را داشته باشید.

So if you put 12 nine,

بنابراین اگر 12 9 را قرار دهید

that might be misinterpreted

، ممکن است به اشتباه

to mean the 9th of December

به معنای 9 دسامبر

or the 12th of September.

یا 12 سپتامبر تفسیر شود.

Do you see what I mean?

متوجه منظورم شدی؟

So sometimes moving those numbers around can cause confusion

بنابراین گاهی اوقات جابجایی آن اعداد می تواند باعث سردرگمی شود و

you might end up

ممکن است

going somewhere on the wrong date

به این دلیل در تاریخ اشتباه

or the wrong time because of that

یا زمان اشتباه به جایی بروید

And of course, we also have three months of the year as well.

و البته، ما همچنین سه ماه از سال را نیز داریم.

Something I'm always interested in is how we get

چیزی که من همیشه به آن علاقه دارم این است که چگونه کلمات خاصی را به دست می آوریم،

certain words For example,

به عنوان مثال

the days of the month

، روزهای ماه

for example, January, you probably know this already.

به عنوان مثال، ژانویه، احتمالاً شما قبلاً این را می دانید.

If you don't, then this might be interesting.

اگر این کار را نکنید، ممکن است جالب باشد.

January comes from Janice,

ژانویه از جانیس می آید

who was the God of beginnings and transition.

که خدای آغاز و گذار بود.

So we often think of January

بنابراین ما اغلب به ژانویه

as being the beginning of the year, the start.

به عنوان آغاز سال، شروع سال فکر می کنیم.

It was added later.

بعدا اضافه شد.

Did you know that originally there were no there were no winter months?

آیا می دانستید که در ابتدا هیچ ماه زمستانی وجود نداشت؟

It's true.

درسته.

So January was added later

بنابراین ژانویه بعداً اضافه شد

and it is named after the.

و به نام آن نامگذاری شد.

Well, most of these are after Roman got These were named

خب، بیشتر اینها بعد از این هستند که رومن اینها

the God of Beginnings and Transition.

را خدای آغازها و گذار نامگذاری کرد.

So that is how we have the month of January

بنابراین ماه ژانویه

and then we have, of course, February.

را داریم و البته بهمن ماه را داریم.

It is the shortest day of the shortest month of the year.

کوتاه ترین روز از کوتاه ترین ماه سال است.

And cerebrum is where it comes from,

و سربروم از آنجاست

which means purification.

که به معنای تطهیر است.

So quite often we think of February

بنابراین اغلب ما فکر می کنیم که

is coming at the beginning of the year

فوریه در ابتدای سال

or near to the beginning of the year.

یا نزدیک به ابتدای سال است.

And then we have March.

و بعد مارس داریم.

Most people know this If you are a fan of classical music, you will know that Gustav Holst

بیشتر مردم این را می‌دانند اگر از طرفداران موسیقی کلاسیک هستید، می‌دانید که گوستاو

created some wonderful music

هولست موسیقی فوق‌العاده‌ای را

for all of the planets and Mars.

برای تمام سیارات و مریخ خلق کرده است.

I think Mars is my favourite of all of the Planet suite.

من فکر می کنم مریخ مورد علاقه من در میان مجموعه سیاره است.

To be honest, by By Holst.

صادقانه بگویم، توسط هلست.

March is named after the God of War Mars.

نام مارس از نام خدای جنگ مریخ گرفته شده است.

And I think most people know that one.

و من فکر می کنم اکثر مردم آن را می دانند.

I think that's quite a well-known one.

من فکر می کنم این یک مورد کاملاً شناخته شده است.

April comes from a acrylics,

آوریل از یک اکریلیک می آید،

which possibly now people are unsure about this one.

که احتمالاً اکنون مردم در مورد آن مطمئن نیستند.

We think that April is is referring

ما فکر می کنیم که آوریل

to the opening, the opening.

به افتتاحیه، افتتاحیه اشاره دارد.

And it's worth remembering that originally

و شایان ذکر است که در ابتدا

there were there were not 12 months in the year.

12 ماه در سال وجود نداشت.

So some of the months were added later as we will discover.

بنابراین برخی از ماه ها بعداً اضافه شدند همانطور که ما کشف خواهیم کرد.

So the word acrylics refers to the opening.

بنابراین کلمه اکریلیک به دهانه اشاره دارد.

Quite likely the opening of the flowers,

به احتمال زیاد باز شدن گل ها

the opening of all of the buds on the trees.

، باز شدن همه جوانه های درختان.

Then we have May Maria or Maria,

سپس می ماریا یا ماریا را داریم

who is the Greek goddess of fertility.

که الهه یونانی باروری است.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Very nice.

بسیار خوب.

And then we have June,

و سپس ژوئن را داریم

which is named after Juno

که به نام جونو

the Roman goddess and also the wife of Jupiter.

الهه رومی و همچنین همسر مشتری نامگذاری شده است.

But there are other possible reasons why this exists.

اما دلایل احتمالی دیگری وجود دارد که چرا این وجود دارد.

As well.

همچنین.

So there are other reasons why we call June.

بنابراین دلایل دیگری وجود دارد که چرا ما ژوئن را صدا می کنیم.

June.

ژوئن.

So there are quite a few theories as to why

بنابراین تئوری های زیادی وجود دارد که

we use that particular word.

چرا از آن کلمه خاص استفاده می کنیم.

And then we have July, of course.

و البته ما جولای داریم.

Another well-known one.

یکی دیگر که شناخته شده است.

I think a lot of people know that this comes from Julius Caesar, the famous Roman emperor.

من فکر می کنم بسیاری از مردم می دانند که این از ژولیوس سزار، امپراتور مشهور روم می آید.

So that's why we have July.

بنابراین به همین دلیل است که ما جولای داریم.

Julius Caesar had a month named after him

جولیوس سزار یک ماه به نام او نامگذاری کرد

because he's so famous

زیرا او بسیار مشهور است

And then we have my month.

و سپس ماه من را داریم.

Oh, this is my month, August.

اوه، این ماه من است، اوت.

Although it was originally called six lists.

اگرچه در ابتدا شش لیست نامیده می شد.

That was the original month

این ماه اولیه

before they changed the name to August, which was named after the emperor.

قبل از تغییر نام به آگوست بود که به نام امپراتور نامگذاری شد.

August this.

اوت این

But originally, August was actually called sexless.

اما در اصل آگوست در واقع بدون جنسیت نامیده می شد.

Do you know why

آیا می دانید چرا

Because it was the sixth month of the year originally.

زیرا در ابتدا ششمین ماه سال بود.

It's very confusing, isn't it?

خیلی گیج کننده است، اینطور نیست؟

September.

سپتامبر.

September is the Latin.

سپتامبر لاتین است.

September, which is the Latin word for seven, because originally September

سپتامبر که کلمه لاتین هفت است، زیرا در ابتدا

was the seventh month of the year.

سپتامبر هفتمین ماه سال بود.

That one's quite easy.

اون یکی خیلی راحته

And then, of course, we have October,

و سپس، البته، ما اکتبر را داریم،

which comes from October

که از اکتبر می آید، به

which means eight

این معنی که هشت

I know what you're going to say.

می دانم چه می خواهید بگویید.

You're going to say, Mr. Duncan.

شما می خواهید بگویید، آقای دانکن.

October is not the eighth month, but it used to be

اکتبر هشتمین ماه نیست، اما

before they added the new ones.

قبل از اینکه ماه های جدید را اضافه کنند بود.

And then we have November, which is November, which is the word meaning nine

و سپس نوامبر را داریم که نوامبر است، که در لغت به معنای نه است

even though

، هرچند

nowadays it is the 11th month.

که امروزه ماه یازدهم است.

I think you know what's coming next year.

فکر می کنم می دانید سال آینده چه اتفاقی می افتد.

You know what I'm going to say next

شما می دانید که من قرار است در

December,

دسامبر،

December or deckhand.

دسامبر یا دکه دستی آینده چه بگویم.

The word that means ten

کلمه ای که به معنی ده است

So just to confuse things even more.

بنابراین فقط برای اینکه چیزها حتی بیشتر گیج شوند.

December used to be the 10th month

دسامبر دهمین ماه

before they added the other two

قبل از اضافه کردن دو ماه دیگر بود،

As I said earlier, originally the winter months had no months.

همانطور که قبلاً گفتم، در ابتدا ماه های زمستان ماه نداشتند.

There were no winter months.

هیچ ماه زمستانی وجود نداشت.

It was just winter And they did not assign any months to them.

تازه زمستان بود و هیچ ماهی برایشان تعیین نکردند.

But then later on they did.

اما بعداً این کار را کردند.

And that's how we get January and February

و اینگونه است که ما ژانویه و فوریه را به دست می آوریم

Do you ever start something and wish you hadn't?

آیا تا به حال کاری را شروع کرده اید و ای کاش این کار را نمی کردید؟

That was one of those moments.

اون یکی از اون لحظات بود

So now, you know.

خب حالا میدونی

Now you know why we have the months

اکنون می دانید که چرا ما ماه ها را داریم

and why they are called the names they are.

و چرا آنها به نام هایی که هستند خوانده می شوند.

Mr. Duncan,

I thought that it was time and distance, a light year.

آقای دانکن،

من فکر کردم که زمان و مسافت است، یک سال نوری.

Yes, that is true. That is what I said.

بله، این درست است. این همان چیزی است که من گفتم.

So we often think of light years as well.

بنابراین ما اغلب به سال های نوری نیز فکر می کنیم.

Normally we think of time we think of it is time, but it is actually distance.

معمولاً ما به زمان فکر می کنیم که فکر می کنیم زمان است، اما در واقع فاصله است.

It's the distance that we not often talk about.

این فاصله ای است که ما اغلب در مورد آن صحبت نمی کنیم.

I suppose another one that lots of people mentioned when we talk about light

فکر می‌کنم یکی دیگر از مواردی که بسیاری از افراد وقتی درباره سال‌های نوری صحبت می‌کنند به

years is the use of Parsec

آن اشاره کرده‌اند، استفاده از پارسک است،

because there was a big mistake made

زیرا

in the original Star Wars film

در فیلم اصلی جنگ ستارگان اشتباه بزرگی رخ داده است،

where they talked about Parsecs being time

جایی که در مورد زمان بودن پارسک صحبت می‌کنند

And of course it isn't.

و البته اینطور نیست.

Hello to Florence.

سلام به فلورانس

Hello also to.

سلام به.

Oh, that's interesting.

اوه، این جالب است.

I think it is something for us to talk about our cities.

من فکر می کنم این چیزی است که ما در مورد شهرهای خود صحبت کنیم.

And I think that five person for a start is enough.

و من فکر می کنم که پنج نفر برای شروع کافی است.

I'm not sure what Pedro is.

من مطمئن نیستم پدرو چیست.

Oh, I think Pedro is talking about creating a WhatsApp group.

اوه، من فکر می کنم پدرو در مورد ایجاد یک گروه WhatsApp صحبت می کند.

That's a very good idea.

این ایده بسیار خوبی است.

But you have to be very careful if you are inviting people to your WhatsApp

اما اگر افرادی را به گروه WhatsApp خود دعوت می کنید

group, make sure you know who they are.

، باید بسیار مراقب باشید، مطمئن شوید که آنها چه کسانی هستند.

Make sure you are familiar with them.

مطمئن شوید که با آنها آشنا هستید.

And please don't share any personal information if you are doing that.

و لطفاً در صورت انجام این کار، هیچ اطلاعات شخصی را به اشتراک نگذارید.

So please, if you decide to create your own

بنابراین، لطفاً، اگر تصمیم دارید گروه واتس اپ خود را ایجاد کنید

WhatsApp group,

،

it is not my responsibility.

مسئولیت من نیست.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

What I would advise

توصیه من این

is that you come here and share your time with us.

است که به اینجا بیایید و وقت خود را با ما در میان بگذارید.

Because we are a nice, big, happy group.

چون ما یک گروه خوب، بزرگ و شاد هستیم.

But if you want to, you can.

اما اگر بخواهید، می توانید.

No problem.

مشکلی نیست

I will be going in a moment.

یه لحظه دیگه میرم

I hope you've enjoyed this. And guess what?

امیدوارم از این کار لذت برده باشید. و حدس بزنید چه؟

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

I'm back again tomorrow.

فردا دوباره برگشتم

How am I going to do this?

چگونه می خواهم این کار را انجام دهم؟

25 days I'm going to be with you live.

25 روز من با شما هستم زنده.

So I hope you will join me again tomorrow.

پس امیدوارم فردا دوباره به من بپیوندید.

I will be with you live from 2 p.m.

از ساعت 14 به صورت زنده با شما خواهم بود.

UK time Every day except Saturday.

زمان انگلستان همه روزه به جز شنبه.

I will

put it on the screen for you, just so you know.

من

آن را برای شما بر روی صفحه نمایش قرار می دهم تا بدانید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So during April, I will be with you on Sunday, Monday, Tuesday,

بنابراین در ماه آوریل روزهای یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه،

Wednesday, Thursday and Friday from 2 p.m.

چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK time.

به وقت انگلستان

Maybe tomorrow we will look at why

شاید فردا ببینیم

the days of the week have the names that they do.

چرا روزهای هفته اسمی دارند که دارند.

Maybe we can do that tomorrow.

شاید فردا بتوانیم این کار را انجام دهیم.

Does that sound like fun?

آیا این به نظر سرگرم کننده است؟

I hope so.

امیدوارم.

Hello to

سلام به

oh. Who else is here?

اوه کی دیگه اینجاست؟

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

We have one or two people joining.

ما یکی دو نفر داریم که می‌پیوندند.

Hello, Eric.

سلام اریک

Eric is wishing me well.

اریک برای من آرزوی سلامتی می کند.

Eric said I wish that you will accomplish

اریک گفت ای کاش

two decades on YouTube.

دو دهه را در یوتیوب به پایان برسانی.

I hope so as well. I hope I'm still around.

امیدوارم همینطور باشه امیدوارم هنوز در اطراف باشم.

I hope I'm still alive.

امیدوارم هنوز زنده باشم

It's only four years from now.

فقط چهار سال دیگه

So this year is my 16th year.

بنابراین امسال شانزدهمین سال من است.

So I hope for another four years I will.

بنابراین امیدوارم چهار سال دیگر این کار را انجام دهم.

I will survive. I will flourish

من زنده خواهم ماند. من شکوفا

I will still be here.

خواهم شد هنوز اینجا خواهم بود.

I hope so.

امیدوارم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

In this crazy world of ours.

در این دنیای دیوانه ما

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this. Yes, I am back tomorrow.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید. بله فردا برمیگردم

You can watch this again later.

می توانید بعداً دوباره این را تماشا کنید.

And yes, there will be captions.

و بله، زیرنویس وجود خواهد داشت.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

And that is all we have time for.

و این تمام چیزی است که ما برای آن وقت داریم.

See you tomorrow.

فردا می بینمت.

Don't forget, it's the same time every day.

فراموش نکنید، هر روز ساعت یکسانی است.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time is when I'm with you

زمان انگلستان زمانی است که

for 25 days during April.

در ماه آوریل به مدت 25 روز با شما هستم.

Thank you. Also to Mika.

متشکرم. همچنین به میکا.

Thank you, Florence.

ممنون فلورانس

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Vitesse, I hope you've enjoyed this past hour

ویتسی، امیدوارم از این ساعت گذشته لذت برده باشید

and I hope you will join me tomorrow if you have time.

و اگر وقت دارید فردا به من بپیوندید.

To do so.

برای انجام این کار.

If you do. I'll see you then.

اگر انجام دهید. اونوقت میبینمت

This is Mr.

Duncan, in the birthplace of English, saying thanks for watching.

این آقای

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و از تماشای شما تشکر می کند.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until tomorrow.

و البته تا فردا

You know what's coming next? Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، شما انجام می دهید.

Have a good Monday.

دوشنبه خوبی داشته باشید فعلا

Stay safe, stay happy and...

سالم بمانید، شاد بمانید و...

ta ta for now.