💋Hello Gorgeous! ☝🏽 / English Addict LIVE chat & Learning / Wed 30th March 2022 - with Mr Duncan

Oh, look outside.

اوه، بیرون را نگاه کن

Can you see what is going on?

می توانید ببینید چه خبر است؟

Well, we have a lot of rain today, unfortunately,

خب امروز متاسفانه بارون زیاد داریم

and it's also very gloomy, very cold.

و هوا هم خیلی تاریکه خیلی سرد.

I don't know what is happened to all of the beautiful weather we've been having

من نمی دانم چه اتفاقی برای این همه هوای زیبا که در

over the last few days, but it's all suddenly disappeared.

چند روز گذشته داشتیم، افتاده است، اما همه چیز ناگهان ناپدید شد.

Where has it gone?

کجا رفته؟

Please come back.

لطفا برگرد.

Beautiful. Sunny weather.

زیبا. هوای آفتابی.

I really miss you already.

من واقعاً دلم برایت تنگ شده است.

Here we go, then.

پس ما اینجا می رویم.

Yes, it's English addict extra.

بله، این معتاد انگلیسی اضافی است.

Look coming to your life.

ببین به زندگیت میاد

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Some people say.

بعضی ها می گویند.

They say, Mr. Duncan, we don't think you are live.

آنها می گویند، آقای دانکن، ما فکر نمی کنیم شما زنده باشید.

But yes, we are now coming live from the birthplace of the English language.

اما بله، ما اکنون به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی می آییم.

Which just happens to be.

که اتفاقاً می شود.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

It's England.

انگلستان است.

I don't know why nothing is working today.

نمی دانم چرا امروز هیچ چیز کار نمی کند.

Well, that's embarrassing.

خب، این شرم آور است.

I'm pressing all the buttons, but nothing is working.

من همه دکمه ها را فشار می دهم، اما هیچ چیز کار نمی کند.

I might have to unplug something you say, and then plug it back in.

ممکن است مجبور شوم چیزی که شما می‌گویید را از برق بکشم، و دوباره آن را وصل کنم.

But something is something very strange is happening

اما امروز یک اتفاق بسیار عجیب در حال رخ دادن

today.

است.

See, that's me now.

ببین الان من هستم

But what I really wanted

اما چیزی که من واقعاً می

what I really wanted

خواستم چیزی بود که واقعاً می

was this uh.

خواستم این بود.

I'm trying to

من

I'm trying

to get my devices to work, but what of my devices here in

سعی می‌کنم دستگاه‌هایم را به کار بیاورم، اما آنچه از دستگاه‌های من

the studio is not working, and it's rather annoying, to be honest.

در استودیو کار نمی‌کند، و صادقانه بگویم، آزاردهنده است.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

Hi, everybody.

سلام به همه.

Shall I press this button and see what happens?

این دکمه رو بزنم ببینم چی میشه؟

No, nothing is happening. That's good.

نه هیچ اتفاقی نمی افته خوبه.

That's great.

عالیه.

It's a great start to today's live stream. I'm.

این یک شروع عالی برای پخش زنده امروز است. من هستم.

I'm so happy that this is how it is beginning

من خیلی خوشحالم که

Just a moment.

فقط یک لحظه اینگونه شروع می شود.

I'm going to try something.

من قصد دارم چیزی را امتحان کنم.

If you hear some banging noises, it's just me smashing my computer

اگر صدای کوبیدن می‌شنوید، فقط من کامپیوترم

up to two to do D.

را تا دو تا می‌کوبم تا D را انجام دهم.

Oh, I've never done this before.

اوه، من قبلاً این کار را نکرده‌ام. بیرون

Pulling things

کشیدن چیزها

out no.

نه.

Maybe it will work now.

شاید الان کار کند.

Let's see, shall we?

بیایید ببینیم، می توانیم؟

No, it's still not working.

نه، هنوز کار نمی کند.

Well, that's great.

خوب، این عالی است.

That's just that's just fantastic.

این فقط فوق العاده است.

I'm so happy

من خیلی خوشحالم

that suddenly a very important piece of equipment in my studio isn't working. Hi.

که ناگهان یک قطعه بسیار مهم از تجهیزات در استودیو من کار نمی کند. سلام.

Everybody, this is Mr. Duncan.

همه، این آقای دانکن است.

You will have to trust me.

شما باید به من اعتماد کنید.

This is Mr.

این آقای

Duncan. I am definitely Mr.

دانکن است. من قطعا آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس هستم.

I normally have a little thing underneath that tells you that it's Mr.

من معمولاً یک چیز کوچک زیر آن دارم که به شما می گوید آقای

Duncan.

دانکن است.

Wow. That's that's really strange.

وای. این واقعاً عجیب است.

I don't know why but everything seems to have gone wrong suddenly.

نمی دانم چرا اما به نظر می رسد همه چیز به طور ناگهانی اشتباه شده است.

I think I know why.

فکر می کنم می دانم چرا.

Because last week, I've just remembered.

چون هفته گذشته، تازه یادم آمد.

Last week, I did my live stream outside and everything was different.

هفته گذشته پخش زنده خود را در خارج از خانه انجام دادم و همه چیز متفاوت بود.

So maybe that's the reason why some of my things are not working at the moment.

بنابراین شاید به همین دلیل است که برخی از چیزهای من در حال حاضر کار نمی کنند.

It's very annoying.

خیلی آزار دهنده است.

It also means I won't be able to give my round of applause unless, of course, they work

این همچنین به این معنی است که من نمی توانم دور تشویق خود را انجام دهم ، مگر اینکه، البته،

no how embarrassing.

آنها چقدر شرم آور باشند.

Anyway, we are back together.

به هر حال ما دوباره با هم هستیم.

And, yes, we have made it to the middle of another week.

و بله، ما به اواسط یک هفته دیگر رسیدیم.

Oh, thank goodness for that.

اوه، خدا را شکر برای آن.

Even though my equipment is not working properly,

با وجود اینکه تجهیزات من به درستی کار نمی کند،

it is Wednesday

امروز چهارشنبه

I have determined to get this working.

است که تصمیم گرفته ام این کار را انجام دهم.

I really am.

من واقعا هستم.

Even if it kills me, which it might actually

حتی اگر مرا بکشد، که ممکن است در واقع

I don't know what is happening.

نمی دانم چه اتفاقی می افتد.

Something very weird is going on today.

امروز یک اتفاق بسیار عجیب در حال وقوع است.

I don't know what is happening to my equipment.

من نمی دانم چه اتفاقی برای تجهیزات من می افتد.

It is nothing to do with my new computer before anyone says Mr.

قبل از اینکه کسی بگوید آقای

Duncan, it's your computer.

دانکن، این کامپیوتر شماست، ربطی به کامپیوتر جدید من ندارد.

It isn't working properly, but I'm sure it is.

درست کار نمی کند، اما من مطمئن هستم که دارد.

I know what it was, though.

هرچند میدونم چی بود

I I know it is because last week I was outside.

می دانم به این دلیل است که هفته گذشته بیرون بودم.

I think that's the reason why.

فکر می کنم دلیلش همین است.

Let's just see if it works now.

حالا ببینیم کار می کند یا نه.

I better work. Who?

بهتره کار کنم سازمان بهداشت جهانی؟

No, it's not working.

نه، کار نمی کند.

How strange that is.

چقدر عجیبه

I can't begin to tell you how annoying that is.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که چقدر آزار دهنده است.

Very annoying.

بسیار آزار دهنده.

In fact, it does make things today a little bit more difficult.

در واقع، امروز کارها را کمی دشوارتر می کند.

But is it going to bother me

اما آیا این که منظره بیرون است باعث ناراحتی من

that is the view outside, by the way, for those wondering, yes,

می شود، اتفاقاً، برای کسانی که تعجب می کنند، بله،

we've had so much rain today, I I'm not used to it raining.

امروز آنقدر باران داشتیم، من به باران عادت ندارم.

I prefer it when there is no rain, to be honest.

صادقانه بگویم وقتی باران نباشد ترجیح می دهم.

I like it when the sun is out.

دوست دارم وقتی خورشید بیرون میاد.

But at least we have

اما حداقل ما

we have the daffodils

to cheer as a on this rather gloomy day,

نرگس‌هایی داریم که در این روز نسبتاً غمگین تشویق کنیم،

I hope you are having a good day where you are and I hope everything is okay.

امیدوارم روز خوبی را در جایی که هستید سپری کنید و امیدوارم همه چیز خوب باشد.

Mm. Very nice.

مم بسیار خوب.

Well, that was a good start, wasn't it? Here we go. Yes.

خوب، شروع خوبی بود، اینطور نیست؟ در اینجا ما می رویم. آره.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

And yes, it is great to be with you again on Wednesday.

و بله، خیلی خوب است که دوباره در چهارشنبه با شما باشم.

Now, as you may have noticed, we are coming towards the end

اکنون، همانطور که ممکن است متوجه شده باشید، به

of March.

اواخر ماه مارس نزدیک می شویم.

March is about to march off into the distance,

مارس در حال حرکت به دور است،

and then April will be with us

و سپس آوریل با ما خواهد بود.

I have something special planned for April.

من برای آوریل برنامه خاصی دارم.

All I'm going to say for now is I will be with you on Friday.

تنها چیزی که فعلاً می خواهم بگویم این است که جمعه با شما خواهم بود.

This week.

این هفته.

So there is a clue.

بنابراین یک سرنخ وجود دارد.

And of course, Friday is the 1st of April, April Fools Day.

و البته، جمعه اول آوریل، روز اول آوریل است.

So it would seem to be quite appropriate

بنابراین کاملاً مناسب به

that you have this April fool

نظر می رسد که این احمقانه آوریل

with you on the 1st of April.

را در اول آوریل با خود داشته باشید.

So I will be with you on Friday, and that will be

بنابراین من در روز جمعه با شما خواهم بود و

the announcement of what is happening during April.

این اعلامیه آنچه در ماه آوریل اتفاق می افتد خواهد بود.

So I will be back with you on Friday.

پس من جمعه با شما برمی گردم.

Don't worry, I haven't forgotten about you.

نگران نباش من تو را فراموش نکرده ام.

I'm just I'm just hoping my equipment will work on Friday.

من فقط امیدوارم تجهیزات من در روز جمعه کار کند.

Very strange.

خیلی عجیب.

What what a strange event that was.

چه اتفاق عجیبی بود

Everything was going well.

همه چیز خوب پیش می رفت.

I was relaxed.

من آرام بودم.

I was on time. Everything was going smoothly.

به موقع بودم همه چیز به آرامی پیش می رفت.

And then what?

What happens

و پس از آن چه؟

something in my studio does not work properly.

اتفاقی که در استودیو من می افتد به درستی کار نمی کند.

I'm going to be

I'm going to be saying some very rude words later. On.

من خواهم بود بعداً کلمات بسیار بی ادبانه ای خواهم گفت. بر.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

I might have to slap my computer.

شاید مجبور باشم به کامپیوترم سیلی بزنم.

I might go over to my computer and

ممکن است به کامپیوترم بروم و

give it a slap to teach a lesson.

برای درس دادن به آن سیلی بزنم.

Hello to. Oh, my. Soon.

سلام به. ای وای. به زودی.

Hello, Masood.

سلام مسعود

I'm just trying to find my applause.

من فقط سعی می کنم تشویقم را پیدا کنم.

Let's see, shall we?

بیایید ببینیم، می توانیم؟

Oh, we might be able to have some applause, mo soon.

اوه، ممکن است بزودی بتوانیم کمی تشویق کنیم.

Congratulations, you all.

به همه شما تبریک می گویم.

First on today's live chat

اولین بار در چت زنده امروز،

I can't believe that just worked.

من نمی توانم باور کنم که کار کرده است.

I'm having to do everything the old fashioned way.

من باید همه چیز را به روش قدیمی انجام دهم.

So normally I have some lovely buttons that I can press in the studio.

بنابراین معمولاً چند دکمه دوست داشتنی دارم که می توانم در استودیو آنها را فشار دهم.

And everything happens automatically.

و همه چیز به طور خودکار اتفاق می افتد.

But the problem is, it's not working.

اما مشکل اینجاست که کار نمی کند.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

I don't know why it's not working, but it's very annoying.

نمی دونم چرا کار نمی کنه ولی خیلی آزار دهنده است.

And so instead, I have to do everything by hand,

و بنابراین در عوض، من باید همه چیز را با دست انجام دهم،

by clicking, and it's very slow.

با کلیک کردن، و بسیار کند است.

And sometimes I can't find the things that I want to click

و گاهی اوقات چیزهایی را که می خواهم روی

so congratulations.

آنها کلیک کنم پیدا نمی کنم، تبریک می گویم.

Mohsen, you are first on today's live chat.

محسن، شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Yes, that is a live view.

بله، این یک نمای زنده است.

In the garden you can see.

در باغ می توانید ببینید.

Well, first of all, you can see the beautiful magnolia that is now coming out.

خوب، اول از همه، می توانید ماگنولیا زیبا را ببینید که اکنون در حال بیرون آمدن است.

We have some beautiful purple magnolia coming out in the garden.

ما چند ماگنولیا بنفش زیبا داریم که در باغ بیرون می آید.

And you might also notice that it's rather windy, cold,

و همچنین ممکن است متوجه شوید که باد، سرد،

wet and

مرطوب

and miserable.

و بدبختی است.

But enough about Mr. Steve.

اما در مورد آقای استیو کافی است.

We also have who else is here?

ما هم داریم کی دیگه اینجاست؟

Vitesse, Zizic, oh, also

Vitesse، Zizic، اوه، همچنین

a big special helping

یک کمک ویژه بزرگ

to me.

Hello, Micha.

به من است.

سلام، میکا.

Nice to see you back as well. Watching in Japan.

از بازگشت شما نیز خوشحالم. تماشا در ژاپن

And one of the reasons why you are here is because of the change in time.

و یکی از دلایلی که شما اینجا هستید ، تغییر زمان است.

So on Sunday, we changed the clocks.

بنابراین یکشنبه، ساعت را تغییر دادیم.

We went forward by one hour, which means

ما یک ساعت جلو رفتیم، یعنی

if you are watching in Asia,

اگر در آسیا تماشا می کنید،

then you will be able to watch me a little bit earlier,

می توانید کمی زودتر من را تماشا کنید،

which is nice.

که خوب است.

We also have Christina.

کریستینا هم داریم.

We also have, oh, Luis Mendez.

ما همچنین لوئیس مندز را داریم.

Is here today

امروز اینجاست

and Victoria Sandro Gonzalez.

و ویکتوریا ساندرو گونزالس.

Also, we have Beatriz Claudia is here.

همچنین، ما Beatriz Claudia اینجاست.

So it's Zika.

پس زیکا است.

Fernando, that reminds me of the famous Abba song.

فرناندو، این مرا یاد آهنگ معروف آبا می اندازد.

Do you hear the drums?

صدای طبل را می شنوی؟

Fernando

فرناندو

or something like that.

یا چیزی شبیه این

Anyway, we also have who else is here today?

به هر حال، ما هم داریم که چه کسی امروز اینجاست؟

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Victoria is here. As well.

ویکتوریا اینجاست. همچنین.

And also Jao Louise, London.

و همچنین Jao Louise، لندن.

Oh, hello.

اوه سلام.

Jiao Louise in London.

جیائو لوئیز در لندن.

Hello, London.

سلام لندن.

This is much Wenlock calling London.

ونلاک خیلی به لندن زنگ می‌زند.

Can you hear me?

صدای من را می شنوی؟

Am I coming through loud and clear?

آیا من با صدای بلند و واضح می آیم؟

I hope so.

امیدوارم.

I really do hope so.

من واقعا امیدوارم.

Not just a little bit.

نه فقط کمی.

I'm hoping a lot that you can hear me.

من خیلی امیدوارم که صدای من را بشنوید.

So what is the weather like in London?

پس هوای لندن چگونه است؟

Is it as gloomy as it is?

آیا به همان اندازه غمگین است؟

Here?

اینجا؟

Hello, Nevin, who is watching in Vienna.

سلام نوین که تو وین داره تماشا میکنه.

Very nice.

بسیار خوب.

Of course, there was a famous song from the 1980s.

البته آهنگ معروفی از دهه 1980 بود.

This means nothing to me.

این برای من معنایی ندارد.

Oh, Vienna.

اوه، وین.

Here's an interesting fact.

در اینجا یک واقعیت جالب وجود دارد.

Vienna did not make it to the top of the charts

وین

when it was in the charts in the early 1980s.

زمانی که در اوایل دهه 1980 در چارت ها بود، نتوانست به صدر جدول برسد.

It did not make it to number one.

به شماره یک نرسید.

It was kept off the top

با یک آهنگ خاص از اوج نگه داشته شد

by one particular song.

.

Called Shut Up or Face.

به نام خفه شو یا صورت.

It was a song all about a mother's advice to her son.

این آهنگی بود که تماماً درباره نصیحت یک مادر به پسرش بود.

What's the matter?

موضوع چیه؟

You got a no respect.

تو هیچ احترامی نداری

What do you think you do?

فکر میکنی چیکار میکنی؟

What do you think?

You said it's not so bad.

شما چی فکر میکنید؟

گفتی خیلی هم بد نیست

It's a nicer place.

جای بهتری است

Just shut up your face.

فقط صورتت را ببند

That was the song that kept Vienna

این آهنگی بود که در اوایل دهه 1980 وین را

by Ultra Fox from the top of the charts way back in the early 1980s.

از اولترا فاکس از صدر جدول ها حفظ کرد.

It's true.

درسته.

You can look on Wikipedia if you don't believe me.

اگر باور ندارید می توانید در ویکی پدیا نگاه کنید.

We also have Sash, Sash or Shaista.

ساش، ساش یا شیستا هم داریم.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Thank you for joining me on Wednesday.

از اینکه چهارشنبه به من ملحق شدید متشکرم.

We all coming towards the end of March

همه به اواخر اسفند می رسیم

and as I mentioned a few moments ago, during my nervous breakdown

و همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم، در هنگام حمله اعصابم

I will be with you on Friday with some news

، روز جمعه با شما همراه خواهم بود و اخباری

about what is happening during the month of April.

در مورد اتفاقات فروردین ماه می گذرد.

And I hope you will join me for that.

و امیدوارم برای این کار به من بپیوندید.

We have junk mail in a few moments.

ما در چند لحظه پست ناخواسته داریم.

I know a lot of you like to see my junk mail that comes through my letterbox

می دانم که بسیاری از شما دوست دارید نامه های ناخواسته من را ببینید که از طریق صندوق پستی من می آید

and yes, I have some super junk

و بله، من چند پست ناخواسته فوق العاده

mail to show you in a moment.

دارم که در یک لحظه به شما نشان می دهم.

We also have 100 Dobby.

100 دابی هم داریم.

Hello, Mr. Duncan. Please come to the Caribbean.

سلام آقای دانکن لطفا به کارائیب بیایید.

Here it is, Sunny for most of the time.

اینجاست، بیشتر اوقات آفتابی است.

I wish I could go there.

کاش میتونستم برم اونجا

I wish I could travel somewhere.

کاش می توانستم به جایی سفر کنم.

It would be a lovely, lovely experience, I'm sure.

مطمئنم این یک تجربه دوست داشتنی و دوست داشتنی خواهد بود.

Hello. Also to Florence.

سلام. همچنین به فلورانس.

Hello. Also to.

سلام. همچنین به.

Can I say hello to Kafka?

آیا می توانم به کافکا سلام کنم؟

Hello, Kafka.

سلام کافکا

You are a good singer.

تو خواننده خوبی هستی

Are you sure about that?

در موردش مطمئنی؟

I don't think I'm a good singer.

فکر نمی کنم خواننده خوبی باشم.

I try my best, as I always say, in this world.

من تمام تلاشم را می کنم، همانطور که همیشه می گویم، در این دنیا.

The only thing we can really do and the only thing we can really do

تنها کاری که واقعاً می توانیم انجام دهیم و تنها کاری که واقعاً می توانیم به

well is our best.

خوبی انجام دهیم بهترین کار است.

You can never do more than that.

شما هرگز نمی توانید بیش از این انجام دهید.

You can try.

می تونی امتحان کنی.

You can try to do more than your best, but you can only do your best.

شما می توانید تلاش کنید تا بیشتر از بهترین خود انجام دهید، اما فقط می توانید بهترین کار را انجام دهید.

That is the limit.

این حد است.

That is the the ceiling that you hit your head on

این همان سقفی است که سر خود را به

so you can only do your best.

آن می زنید تا فقط بتوانید بهترین کار را انجام دهید.

You can't do more than that.

شما نمی توانید بیش از این انجام دهید.

However much you think

هر چقدر که فکر

you might be a superhero.

می کنید ممکن است یک ابرقهرمان باشید.

Even Superman can only do his best.

حتی سوپرمن فقط می تواند بهترین کار خود را انجام دهد.

He can't do more than that.

او بیشتر از این نمی تواند انجام دهد.

He can't.

او نمی تواند.

It's impossible.

غیر ممکنه.

Hello, Palmira.

سلام پالمیرا

Hello to you.

درود بر تو.

It's unusual to see Mr.

دیدن آقای

Duncan wearing a black t shirt.

دانکن که تی شرت مشکی پوشیده است غیرعادی است.

Yes, I am in black today.

بله، من امروز سیاهپوش هستم.

We are talking all about vanity.

ما در مورد غرور صحبت می کنیم.

Your image the way you look, the way a person appears to themselves.

تصویر شما به شکلی که به نظر می‌رسید، به شکلی که یک شخص در مقابل خود ظاهر می‌شود.

Vanity, your self image.

غرور، تصویر خودتان.

Is the phrase we often use when we're talking about that.

عبارتی است که ما اغلب وقتی در مورد آن صحبت می کنیم استفاده می کنیم.

So a person's self-image.

بنابراین تصویر یک فرد از خود.

So I thought today I would become very daring

بنابراین فکر کردم امروز بسیار جسور می شوم

and wear a colour that I very rarely

و رنگی را می پوشم که به ندرت

where I don't often wear black.

در جایی که اغلب مشکی نمی پوشم، می پوشم.

I will be honest with you, it isn't a colour that you see me wearing very often.

من با شما روراست خواهم بود، این رنگی نیست که اغلب من را می پوشید.

But today, look, I'm wearing my black t shirt

اما امروز، ببین، من تی شرت

they often say that black is the best colour to wear.

مشکی خود را می پوشم، اغلب می گویند مشکی بهترین رنگ برای پوشیدن است.

Women like to wear black men

خانم‌ها دوست دارند که مردان مشکی بپوشند، همیشه با لباس سیاه به

always look good in black,

نظر می‌رسند،

maybe a black suit, maybe a lady will wear a black dress.

شاید یک کت و شلوار مشکی، شاید یک خانم یک لباس مشکی بپوشد.

I don't know why, but black is always

نمی دانم چرا، اما

a fashionable colour, I suppose.

فکر می کنم مشکی همیشه یک رنگ مد است.

Hello all.

سلام به همگی.

So who else is here today on the live chat?

پس چه کسی امروز در چت زنده اینجاست؟

Alice.

آلیس.

Hello, Alice.

سلام، آلیس.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Christina said.

کریستینا گفت.

Do you want to slap your computer

آیا می خواهید به رایانه خود

the way that Will Smith slapped

همان گونه سیلی بزنید که ویل اسمیت

Chris Rock during the Oscars?

در جریان اسکار به کریس راک سیلی زد؟

And maybe, maybe it might.

و شاید، شاید ممکن است.

It might actually get more serious than that.

در واقع ممکن است جدی تر از این باشد.

I might actually get my hammer

من ممکن است در واقع چکش خود را به دست بیاورم

I might.

.

I might get my hammer and start smashing everything up

من ممکن است چکش خود را بگیرم و شروع کنم به شکستن همه چیزهایی که

Ricardo says.

ریکاردو می گوید.

Mr. Duncan, with due respect, all due respect,

آقای دانکن، با احترام، با تمام احترام،

you look thinner with that black shirt well, that's what they say.

شما با آن پیراهن مشکی لاغرتر به نظر می رسید، این را می گویند.

You see, they say that

ببینید، آنها می گویند که

black is a very flattering colour to wear because it makes you look thin.

رنگ مشکی برای پوشیدن بسیار جذاب است، زیرا شما را لاغر نشان می دهد.

It makes you look slimmer.

شما را لاغرتر نشان می دهد.

I don't know why or how or where or who or if

نمی دانم چرا و چگونه یا کجا و چه کسی یا

they had a smile on their face.

اگر لبخندی بر لب داشت.

I don't know any of those things.

من هیچ یک از این چیزها را نمی دانم.

But I do know one thing.

اما من یک چیز را می دانم.

Black

is a colour that most people can wear for some reason.

مشکی رنگی است که اکثر افراد بنا به دلایلی می توانند آن را بپوشند.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Cancer, hello to cancer,

سرطان سلام بر سرطان

or should I say cancer?

یا بگویم سرطان؟

I'm saying hello to cancer.

دارم به سرطان سلام می کنم.

Hello, Cancer.

سلام، سرطان.

Nice to see you as well.

از دیدن شما هم خوشحالم

I guess we are talking all about image today.

من حدس می زنم که ما امروز همه چیز در مورد تصویر صحبت می کنیم.

Vanity.

غرور.

You might say that we live in an age where people

ممکن است بگویید که ما در عصری زندگی می‌کنیم

are more concerned

and more aware of the way they look,

که مردم بیشتر نگران ظاهرشان هستند،

especially as we we become more public with the way we share things.

به‌ویژه وقتی با نحوه اشتراک‌گذاری چیزها عمومی‌تر می‌شویم.

For example, we often share photographs of ourselves on Facebook

به عنوان مثال، ما اغلب عکس‌هایی از خودمان را در فیس‌بوک

or Instagram and I suppose

یا اینستاگرام به اشتراک می‌گذاریم و

it would be fair to say that many people these days like to go on to Instagram

فکر می‌کنم منصفانه باشد که بگوییم این روزها خیلی‌ها دوست دارند به اینستاگرام بروند

to show themselves off

تا خود را نشان دهند،

if you are young, if you are beautiful, if you want to show your appearance,

اگر جوان هستید، اگر زیبا هستید، اگر می‌خواهید. برای نشان دادن ظاهر خود،

if you want to display your beauty for the world to see

اگر می خواهید زیبایی خود را برای جهانیان به نمایش بگذارید،

then maybe you will go on Instagram and post some pictures

شاید به اینستاگرام بروید و تعدادی عکس

on there as well.

نیز در آنجا ارسال کنید.

Can I say hello to Popcorn?

آیا می توانم به پاپ کورن سلام کنم؟

Hello, Popcorn?

سلام پاپ کورن؟

You're probably asking Mr.

احتمالاً از آقای

Duncan, Who the hell is popcorn?

دانکن می‌پرسید پاپ کورن کیست؟

Well, this is popcorn.

خب، این پاپ کورن است.

Hello, Popcorn.

سلام پاپ کورن

This is Popcorn, the guinea pig.

این پاپ کورن، خوکچه هندی است.

And a few days ago I showed a picture of popcorn,

و چند روز پیش عکس پاپ کورن

but I couldn't remember his name, so.

رو نشون دادم ولی اسمش یادم نبود پس.

Hello, popcorn.

سلام پاپ کورن

It's so nice to see you here today smiling at me.

خیلی خوشحالم که امروز تو را اینجا می بینم که به من لبخند می زند.

Although

با

even though you look like a giant rat,

وجود اینکه شما شبیه یک موش غول پیکر هستید،

I'll get complaints.

من شکایت خواهم کرد.

People are going to complain.

مردم شکایت خواهند کرد.

They are going to say, Mr. Duncan, how dare you say that?

آنها می خواهند بگویند آقای دانکن، چطور جرأت می کنی این حرف را بزنی؟

Popcorn looks like a giant rats.

پاپ کورن شبیه موش های غول پیکر است.

That is offensive to guinea pigs.

این برای خوکچه هندی توهین آمیز است.

I might have to go on

من ممکن است مجبور شوم به

TV or maybe make a special video where I.

تلویزیون بروم یا شاید یک ویدیوی خاص در آنجا بسازم.

I have to apologise to all the guinea pigs watching in the world.

باید از همه خوکچه های هندی که در جهان تماشا می کنند عذرخواهی کنم.

I have to be sincere and apologise for my

من باید صادق باشم و بابت

my terrible thing that I said about popcorn.

حرف وحشتناکم که در مورد پاپ کورن گفتم عذرخواهی کنم.

The guinea pig.

خوکچه هندی.

So I've had some junk mail come through the door.

بنابراین من چند نامه ناخواسته از در آورده ام.

A lot of people ask, they say, Mr.

خیلی ها می پرسند، می گویند آقای

Duncan, can we see your junk mail?

دانکن، آیا می توانیم نامه های ناخواسته شما را ببینیم؟

So there it is. There is my latest junk mail.

بنابراین وجود دارد. آخرین نامه ناخواسته من وجود دارد.

The mail that came through the door.

نامه ای که از در آمد.

In fact, most of this came through my door this morning.

در واقع، بیشتر اینها امروز صبح از در من گذشت.

It all arrived this morning.

همه چیز امروز صبح رسید.

So here is my first piece of junk mail.

بنابراین این اولین قطعه نامه ناخواسته من است.

Oh, look at this.

اوه اینو ببین

I like the look of this.

من ظاهر این را دوست دارم.

Do you like that?

آن را دوست داری؟

So that that particular leaflet

به طوری که آن جزوه خاص

is advertising a type of chair,

یک نوع صندلی را تبلیغ می کند،

a comfortable reclining chair.

یک صندلی راحت.

I like that. I like the look of that.

من آن را دوست دارم. من ظاهر آن را دوست دارم.

Can you see that in my studio? I think so.

آیا می توانید آن را در استودیوی من ببینید؟ من هم اینچنین فکر میکنم.

Although I have a

اگرچه

I have a feeling that this chair might be very expensive.

من احساس می کنم که این صندلی ممکن است بسیار گران باشد.

I think this is an expensive chair,

فکر می‌کنم این یک صندلی گران‌قیمت است،

and that's why they are so desperate

و به همین دلیل است که آنها بسیار ناامید

to get me to buy one.

هستند که من را بخرند.

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

Oh, yes, very lovely.

اوه، بله، بسیار دوست داشتنی.

Yes, I like that.

بله اونو دوست دارم.

I think that that is a nice chair because I can put my feet

من فکر می کنم که صندلی خوبی است زیرا می توانم پاهایم را

on the little stool in front of me.

روی چهارپایه کوچک جلوی خود بگذارم.

Yeah, I like that.

بله، من آن را دوست دارم.

But I have a feeling that these chairs cost

اما من احساس می کنم که این صندلی ها

a lot of money, so maybe I won't be buying one.

هزینه زیادی دارند، بنابراین شاید من یکی را نخرم.

Actually, unfortunately, I'm

راستی متأسفانه

very sorry, but I won't be buying one of your stress.

خیلی متاسفم ولی از استرس شما نمیخرم.

Atlas lean back chairs.

صندلی های تکیه اطلس.

Sorry about that.

از این بابت متاسفم.

What else is coming through my letterbox?

چه چیز دیگری از طریق صندوق نامه من می آید؟

Oh, oh.

اوه، اوه

I have a leaflet from a care home.

من یک جزوه از خانه مراقبت دارم.

I think they want me

فکر می کنم آنها از من

to go into their care home,

می خواهند که به خانه نگهداری آنها بروم

and they will take care of me when I am very old.

و وقتی خیلی پیر شدم از من مراقبت می کنند.

I don't know what they are thinking.

من نمی دانم آنها به چه فکر می کنند.

I'm not old yet.

من هنوز پیر نشده ام.

I know I'm approaching 60, but I'm not that old.

می دانم که به 60 سالگی نزدیک می شوم، اما آنقدرها هم پیر نیستم.

I don't think I need an old people's home.

فکر نمی کنم نیازی به خانه سالمندان داشته باشم.

Just yet.

فقط الان.

But I received this leaflet this morning

اما من امروز صبح این بروشور را دریافت کردم که

advertising the wonderful elderly care home.

خانه فوق العاده سالمندان را تبلیغ می کند.

So this one is private and you have to pay to stay there.

بنابراین این یکی خصوصی است و برای ماندن در آنجا باید هزینه کنید.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

It's called lots of lovely things that you can have you can have nice meals

به این می گویند چیزهای دوست داشتنی زیادی که می توانید بخورید، می توانید وعده های غذایی خوبی بخورید

and you can be taken care of,

و می توانید از آنها مراقبت کنید،

but you do have to pay a lot of money for it.

اما باید پول زیادی برای آن بپردازید.

So they've invited me to go along and have a look just in case I,

بنابراین آنها از من دعوت کرده اند که با هم همراه شوم و نگاهی بیاندازم،

I need some care, some extra care

اگر به مراقبت نیاز دارم، به مراقبت بیشتری نیاز دارم،

what else do we have here?

چه چیز دیگری اینجا داریم؟

Oh, a new dining experience is coming to Bridgnorth.

اوه، یک تجربه غذاخوری جدید به بریگنورث می آید.

Is it really I have a feeling this won't show up because it's green,

آیا واقعاً این احساس را دارم که به دلیل سبز بودن آن ظاهر نمی

but there it is, a beautiful new dining experience.

شود، اما یک تجربه جدید و زیبا از ناهار خوری وجود دارد.

We don't actually go out anymore for meals.

ما در واقع دیگر برای صرف غذا بیرون نمی رویم.

So Mr.

Steve and myself, we used to go out quite a lot and have meals.

بنابراین، آقای

استیو و من ، معمولاً زیاد بیرون می‌رفتیم و غذا می‌خوردیم.

We would go to a cafe or a restaurant.

به کافه یا رستوران می رفتیم.

We would go somewhere nice and sample some delicious food.

یه جای خوب میرفتیم و یه غذای خوشمزه امتحان میکردیم.

But it seems like a long time since we last went to a restaurant.

اما به نظر می رسد از آخرین باری که به یک رستوران رفته بودیم زمان زیادی است.

What else do we have here?

ما اینجا چه چیز دیگری داریم؟

Oh, okay. Then we have.

اوه، باشه سپس ما داریم.

Oh, would I like to be a member of a golf club?

اوه، آیا می خواهم عضو یک باشگاه گلف باشم؟

I can play golf.

من می توانم گلف بازی کنم.

Wow. Let's look at that.

وای. بیایید به آن نگاه کنیم.

That looks very posh.

که خیلی شیک به نظر می رسد

The only problem is I don't play golf.

تنها مشکل این است که من گلف بازی نمی کنم.

I've never played golf in my life,

من هرگز در زندگی ام گلف بازی نکرده

ever.

ام.

So am I.

من هم همینطور.

Who knows? I might be really good at it.

چه کسی می داند؟ من ممکن است واقعا در آن خوب باشم.

I don't know.

من نمی دانم.

But this particular golf club,

اما این باشگاه گلف خاص

it is an organisation that allows you to go onto their

، سازمانی است که به شما اجازه می دهد به

their green

سبزه آنها بروید

and play golf.

و گلف بازی کنید.

Look at that.

به آن نگاه کنید.

Very nice.

بسیار خوب.

Unfortunately, as I just mentioned, I don't play golf.

متاسفانه همانطور که اشاره کردم گلف بازی نمی کنم.

I can't play golf, and I definitely can't afford

من نمی‌توانم گلف بازی کنم و قطعاً نمی‌توانم هزینه‌های مالی

to join a golf club.

برای پیوستن به یک باشگاه گلف را داشته باشم.

Finally. Oh,

سرانجام. اوه،

this is something for people who suffer from incontinence

این چیزی است برای افرادی که از بی اختیاری رنج می برند،

so this this is actually for people

بنابراین این در واقع برای افرادی است

who get incontinence, special underwear that you can put on

که دچار بی اختیاری می شوند، لباس زیر مخصوصی که می توانید

I am I really that old

I know one day it will happen.

بپوشید.

I know one day I will be walking down the road and there will be a trail

می دانم که یک روز در جاده راه خواهم رفت و ردی

of moisture behind me.

از رطوبت پشت سرم خواهد بود.

I know it will happen, but it's not happening just yet.

می دانم که این اتفاق خواهد افتاد، اما هنوز این اتفاق نیفتاده است.

So thank you very much to my postman

بنابراین از پستچی من بسیار سپاسگزارم

for bringing all the junk mail to my house this morning.

که امروز صبح تمام نامه های ناخواسته را به خانه من آورد .

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

We are talking about image today.

ما امروز در مورد تصویر صحبت می کنیم.

The image, your image.

تصویر، تصویر شما

Are you obsessed with the way you look?

آیا نسبت به ظاهر خود وسواس دارید؟

Do you often think about your appearance?

آیا اغلب به ظاهر خود فکر می کنید؟

I know I do.

من می دانم که انجام می دهم.

Sometimes I become very worried about my appearance.

گاهی اوقات به شدت نگران ظاهرم می شوم.

I think sometimes that I can see

من فکر می کنم گاهی اوقات که می

my my age

توانم سنم را

I can see it.

ببینم، می توانم آن را ببینم.

In the past when I was young,

در گذشته وقتی جوان

I was self-conscious about my body, but for different reasons.

بودم، نسبت به بدنم خودآگاه بودم، اما به دلایل مختلف.

So as you get older, maybe your your reasons

بنابراین با افزایش سن، شاید دلایل شما

for becoming unhappy about your looks will change.

برای ناراضی شدن از ظاهرتان تغییر کند.

So now, of course, I have old age and as we all know,

خب الان البته سنم بالاست و همانطور که همه

as we get older, our face will start to become wrinkly.

می دانیم با بالا رفتن سن، صورتمان شروع به چروک شدن می کند.

Our skin will change.

پوست ما تغییر خواهد کرد.

Already I can see things happening to my neck.

از قبل می توانم اتفاقاتی را که در گردنم رخ می دهد ببینم.

I have this strange thing that happens sometimes to my neck, especially when I'm looking

من این اتفاق عجیب را دارم که گاهی برای گردنم اتفاق می افتد، مخصوصاً وقتی

in the mirror in the morning and I can see something just for a brief moment.

صبح در آینه نگاه می کنم و می توانم چیزی را فقط برای یک لحظه ببینم.

I can see something that looks different

من می توانم چیزی را ببینم که به نظر متفاوت است،

maybe I'm cleaning my teeth or having a shave.

شاید در حال تمیز کردن دندان هایم یا اصلاح هستم.

And then for a few moments I think, what was that?

و بعد برای چند لحظه فکر می کنم، آن چه بود؟

What was that on my face?

چه چیزی روی صورتم بود؟

What was that on my neck?

اون چی بود روی گردنم؟

Something something looks different.

چیزی چیزی متفاوت به نظر می رسد.

And I know what it is.

و من می دانم که چیست.

I'm using my beautiful looks,

من از قیافه های زیبای خود استفاده می

my twinkle is beginning to fade.

کنم، چشمک هایم در حال محو شدن هستند.

That's what I think.

این چیزی است که من فکر می کنم.

Anyway, so we are talking about your self-image, vanity,

به هر حال، بنابراین ما در مورد خودانگاره شما صحبت می کنیم، غرور،

something we will be talking

چیزی که

about today.

امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

Oh, it's nice to see that Vitus is here with his jokes.

آه، چه خوب که می بینم ویتوس با شوخی هایش اینجاست.

Thank you very TASS for cheering us up

از TASS بسیار متشکرم که در این مواقع دیوانه کننده ما را تشویق کردید

during these crazy times.

.

If you thought 2020 was bad,

اگر فکر می کردید سال 2020 بد بود،

do you know what I wish?

می دانید چه آرزویی دارم؟

I wish it was 2020.

ای کاش سال

I really do.

2020 بود.

I wish we could go back to 20. 20

کاش می توانستیم به 20 برگردیم. 20

things were so much simpler back then.

چیز در آن زمان بسیار ساده تر بود.

When they

وقتی آنها

yes, we are

talking about image and I thought I would show you an excerpt

بله، ما در

مورد تصویر صحبت می کنیم و فکر کردم گزیده ای

from one of my lessons that I did all about that actual subject.

از یکی از درس هایم را به شما نشان دهم که همه چیز را در مورد آن موضوع واقعی انجام دادم.

This is a lesson all about image because today

این یک درس در مورد تصویر است زیرا امروز

we are talking about one particular word

ما در مورد یک کلمه خاص

in the English language, and that word is

در زبان انگلیسی صحبت می کنیم و آن کلمه

vanity.

Vanity است.

In our day to day

در

lives, image plays an important role

زندگی روزمره ما، تصویر نقش مهمی ایفا می کند،

when we are out shopping for fresh food,

زمانی که ما برای خرید غذای تازه بیرون می

we are constantly judging the image of what we are looking at.

رویم، ما دائماً در حال قضاوت تصویری از آنچه به آن نگاه می کنیم، هستیم.

A Red Apple might look better than a green one,

یک سیب قرمز ممکن است بهتر از یک سیب سبز به نظر برسد،

a tomato with its stalk and the leaves

یک گوجه فرنگی با ساقه و برگ های

attached may look fresh to the image

متصل به آن ممکن است به ظاهر تازه به نظر برسد

of even the most simple thing can alter the way we see it.

، حتی ساده ترین چیز نیز می تواند نحوه دیدن ما را تغییر دهد.

Of course, what is pleasing to one

البته آنچه برای یک

person may not be so to another.

نفر خوشایند است ممکن است برای دیگری خوشایند نباشد.

This is why offering more choice to shoppers is a common one.

به همین دلیل است که ارائه انتخاب بیشتر به خریداران امری رایج است.

You can buy some fresh tomatoes or

می توانید مقداری گوجه فرنگی تازه بخرید یا

pick up some that have been put in a can.

مقداری که در قوطی ریخته شده است بردارید.

More choice means more customers

انتخاب بیشتر به این معنی است که مشتریان بیشتری

we often see image as being a real thing.

اغلب تصویر را واقعی می بینیم.

The thing we look at has an image.

چیزی که ما به آن نگاه می کنیم یک تصویر دارد.

It leaves an impression on us,

بر ما تأثیر می گذارد،

but image can also exist in the mind.

اما تصویر نیز می تواند در ذهن وجود داشته باشد.

We can imagine anything.

ما می توانیم هر چیزی را تصور کنیم.

Your imagination allows you

تخیل شما به شما این امکان را می دهد

to free

که آزاد شوید،

albeit in a dreamlike way.

هرچند به روشی رویایی.

Creativity tends to come from this imaginary process,

خلاقیت از این فرآیند تخیلی ناشی می شود،

so the power of imagery is a force, for one,

بنابراین قدرت تصویرسازی یک نیرو است، مثلاً

be it right in front of your eyes or appear in your mind.

در مقابل چشمان شما یا در ذهن شما ظاهر می شود.

And there are many moments in your life

و لحظات زیادی در زندگی شما

where the way you look and how you show yourself to others is important.

وجود دارد که در آن نوع نگاه و نحوه نشان دادن خود به دیگران مهم است.

For example, when you are attending

به عنوان مثال، زمانی که در مصاحبه‌های شغلی شرکت می‌کنید در

job interviews while looking for work,

حالی که به دنبال کار

you need to make sure that the image you are

هستید، باید مطمئن شوید که تصویری که ارائه می‌کنید

projecting is a positive one.

مثبت است.

There is a strong belief that first impressions are the most important ones.

این باور قوی وجود دارد که برداشت های اولیه مهم ترین آنها هستند.

So it is crucial to make sure that the first impression you make on the person

بنابراین بسیار مهم است که مطمئن شوید اولین تاثیری که روی شخصی

who could end up being your employer is a good one.

که می تواند کارفرمای شما باشد، خوب است.

A smart and tidy appearance can go a long way

یک ظاهر باهوش و مرتب می تواند راه زیادی را

There is a saying

به شما بدهد. ضرب المثلی

in English Beauty is only skin deep

در زبان انگلیسی وجود دارد که زیبایی فقط عمق پوست است،

This means that the outward appearance of a person

این بدان معناست که ظاهر ظاهری یک فرد

does not give a complete picture of what they are like.

تصویر کاملی از شکل و شمایل آنها به دست نمی دهد.

It is what lies deep down in a person's character that is important.

این چیزی است که در اعماق شخصیت یک فرد نهفته است که مهم است.

Also, it is worth remembering that beauty

همچنین، شایان ذکر است که

is in the eye of the beholder.

زیبایی در چشم بیننده است.

What might seem attractive to one person

چیزی که ممکن است برای یک نفر جذاب به نظر برسد، ممکن است برای دیگری

may be completely repugnant or repulsive

کاملاً نفرت انگیز یا نفرت

to someone else.

انگیز باشد.

Take a look at these images.

به این تصاویر نگاه کنید.

Do they affect you in any way

آیا آنها به هیچ وجه روی شما تأثیر می گذارند؟

Photographs and video playback

عکس ها و پخش فیلم

allow us to relive moments from our lives

به ما اجازه می دهند لحظاتی از زندگی خود را دوباره زنده کنیم

and in some cases see things that will never happen

و در برخی موارد چیزهایی را ببینیم که دیگر تکرار نمی

again.

شوند.

To see those precious moments again

دیدن دوباره آن لحظات ارزشمند

can have a deep impact on you.

می تواند تأثیر عمیقی بر شما داشته باشد.

When you take a photo or a video clip,

وقتی یک عکس یا یک کلیپ ویدیویی

you are capturing a moment of time so it can be cherished forever.

می گیرید، لحظه ای از زمان را ثبت می کنید تا بتوان آن را برای همیشه گرامی داشت.

And there it

و اینجا

was, an excerpt from one of my many lessons on YouTube,

بود، گزیده ای از یکی از درس های متعدد من در یوتیوب،

all about the image and the way you look

همه چیز در مورد تصویر و نوع نگاه شما

divided between

بین تقسیم شده

There is definitely something

است، قطعاً

very strange going on today with my equipment.

امروز چیز بسیار عجیبی با تجهیزات من در جریان است.

I will have to sort that out.

من باید آن را مرتب کنم.

But even though we have some slight technical problems,

اما با وجود اینکه مشکلات فنی جزئی داریم،

don't worry about it.

نگران نباشید.

Let me do the worrying.

بگذار نگرانی را انجام دهم

Let me do the crying in the corner of the studio.

اجازه دهید من در گوشه استودیو گریه کنم.

It's very strange.

خیلی عجیب است.

I don't know what's happening today.

نمی دانم امروز چه خبر است.

I press the buttons and nothing happens.

دکمه ها را فشار می دهم هیچ اتفاقی نمی افتد.

And then three things happen at the same time.

و سپس سه اتفاق همزمان رخ می دهد.

It's typical, isn't it?

معمولی است، اینطور نیست؟

Really, I suppose.

واقعا، فکر می کنم.

Here we go then. Yes, it is English.

پس ما اینجا می رویم. بله انگلیسی است.

And today we are looking at a very interesting word.

و امروز ما به یک کلمه بسیار جالب نگاه می کنیم.

The word is vanity.

کلمه باطل است.

Vanity. When we talk about vanity.

غرور. وقتی از غرور صحبت می کنیم.

We are talking about one person's impression of their own.

ما در مورد برداشت یک نفر از خود صحبت می کنیم.

Image, or maybe in some cases an obsession

تصویر، یا شاید در برخی موارد یک وسواس

or so a person can, of course,

یا بیشتر، یک فرد، البته، می

become obsessed with their appearance.

تواند به ظاهر خود وسواس پیدا کند.

Vanity. Words and phrases.

غرور. کلمات و عبارات.

And as you can see, we have our special guests.

و همانطور که می بینید ما مهمانان ویژه خود را داریم.

We have Bobby.

ما بابی را داریم.

Hello, Bobby.

سلام بابی

Say hello. Hello.

سلام برسان. سلام.

My name is Bobby.

اسم من بابی است.

And I am a supermodel, and I am made of plastic

و من یک سوپرمدل هستم و از پلاستیک ساخته شده ام

that's no comment.

که هیچ نظری ندارد.

And this over here is.

و این اینجاست

Oh, that's Ken. Ken.

اوه، این کن است. کن.

Apparently, Ken is very handsome and sexy,

ظاهرا کن خیلی خوش تیپ و سکسی هست

although my name is Ken, and I am very handsome and sexy.

با اینکه اسمم کن هست و خیلی خوش تیپ و سکسی هستم.

So they will be with us today.

بنابراین آنها امروز با ما خواهند بود.

Special guests in the studio

مهمانان ویژه در استودیو

talking about vanity words and phrases.

درباره کلمات و عبارات بیهوده صحبت می کنند.

So let's get underway.

پس بیایید شروع کنیم.

This is a short live stream today.

این یک پخش زنده کوتاه امروز است.

Not a long one.

طولانی نیست.

If you want to have a long one.

اگر می خواهید یک طولانی داشته باشید.

You can join us on Sunday with Mr.

شما می توانید یکشنبه با آقای

Steve when we are with you for 2 hours.

استیو که 2 ساعت با شما هستیم به ما بپیوندید.

And don't forget also, I will I will be with you on Friday as well.

و همچنین فراموش نکنید، من در روز جمعه نیز با شما خواهم بود.

Interesting.

جالب هست.

Friday, vanity is a great word.

جمعه، غرور کلمه بزرگی است.

Vanity refers to a person's self image.

غرور به تصویر یک فرد از خود اشاره دارد.

So your vanity quite often is your own appearance.

بنابراین غرور شما اغلب ظاهر خودتان است.

Your thoughts, your feeling, your impression of your own appearance.

افکار شما، احساس شما، تصور شما از ظاهر خود.

So we often look at vanity

بنابراین ما اغلب به غرور

as something that is referring to our selves,

به عنوان چیزی می نگریم که به خودمان،

our own appearance, the way we think we look.

ظاهر خودمان، و طرز فکر ما به نظر می رسد.

Your self-image, as I mentioned, in the video

تصویر شما از خود، همانطور که اشاره کردم، در

a few moments ago, your self-image is the way you see yourself

ویدیوی چند لحظه پیش، تصویر شما از خود، نحوه‌ی دیدن خود را

when you look in the mirror, when you walk down the road, the way you think

هنگام نگاه کردن در آینه، زمانی که در جاده راه می‌روید، نحوه‌ای که فکر می‌کنید

people see you, the people you meet every day, your friends.

مردم شما را می‌بینند، است . افرادی که هر روز ملاقات می کنید، دوستانتان.

Maybe you are a person who has to appear

شاید شما فردی باشید که باید

in public and do public things like this.

در انظار عمومی ظاهر شوید و کارهای عمومی از این قبیل انجام دهید.

Maybe you have to stand in front of a camera

شاید مجبور باشید جلوی دوربین بایستید

and try your best to look beautiful.

و تمام تلاش خود را بکنید تا زیبا به نظر برسید.

The attitude towards one's look.

نگرش به نگاه.

So quite often we are talking about the attitude,

بنابراین اغلب ما در مورد نگرش

the way we feel towards our own

، احساسی که نسبت به ظاهر خود داریم صحبت می کنیم

appearance.

.

The attention to how one looks.

توجه به اینکه چگونه به نظر می رسد.

So when we talk about your own attention, we are talking

بنابراین وقتی در مورد توجه شما صحبت می کنیم، در

about your own attitude to the way you look.

مورد نگرش شما نسبت به ظاهرتان صحبت می کنیم.

So not just physically, but also in appearance.

بنابراین نه تنها از نظر فیزیکی، بلکه در ظاهر نیز.

So by that, the effect that we have

بنابراین، تأثیری که

when we see ourselves, for example, in the mirror

وقتی خودمان را می‌بینیم، مثلاً در آینه می‌گذاریم، در

I mentioned a few moments ago about the shock

مورد شوکی

that I feel sometimes when I'm looking at myself in the mirror

که گاهی اوقات وقتی به خودم در آینه نگاه می‌کنم احساس می‌کنم، اشاره کردم

and maybe I notice something that has changed on my face.

و شاید متوجه چیزی شوم که روی صورتم تغییر کرد

Maybe a new wrinkle, maybe a new line.

شاید یک چین و چروک جدید، شاید یک خط جدید.

Or maybe I can see that the skin on my neck is starting to change.

یا شاید بتوانم ببینم که پوست گردنم شروع به تغییر کرده است.

It is starting to become loose.

شروع به شل شدن می کند.

We call that creeping by the way, creep.

ما به آن خزنده می گوییم خزش.

Your skin starts to become loose.

پوست شما شروع به شل شدن می کند.

It begins to creep.

شروع به خزش می کند.

The first time I saw it,

اولین باری که

I almost creeped myself.

دیدمش تقریبا خزیدم.

So the attention to how one looks your own image

بنابراین توجه به اینکه چگونه یک فرد به تصویر خود نگاه

to be image conscious as well.

می کند تا تصویر آگاهانه نیز باشد.

So I suppose you might think of yourself

بنابراین فکر می‌کنم وقتی در جاده‌ها قدم می‌زنید، وقتی در یک مکان عمومی هستید، اگر می‌خواهید به جایی بروید

in a certain way, the way you see yourself or the way you wish

، ممکن است به شیوه‌ای در مورد خودتان فکر کنید، آن‌طور که خودتان را می‌بینید یا آن‌طور که

to project yourself to other people when you are walking down the road,

می‌خواهید خود را به دیگران نشان دهید.

when you are in a public place, if you are going somewhere special,

خاص،

maybe you are going for a meal in a nice place, a nice restaurant

شاید شما برای صرف غذا به یک مکان خوب می روید، یک رستوران خوب

somewhere where you want to be seen

جایی که می خواهید دیده شوید

and hopefully admired

و امیدوارم مورد تحسین قرار

Maybe you are trying to find a partner,

بگیرید، شاید در تلاش برای پیدا کردن یک شریک،

a girlfriend, boyfriend,

یک دوست دختر، دوست پسر

You are image conscious,

هستید، شما از تصویر آگاه هستید،

so you are very aware of the clothes

بنابراین بسیار از لباس هایی

you wear and also the way you appear.

که می پوشید و همچنین ظاهرتان آگاه است.

The self awareness of one's flaws.

خودآگاهی از عیوب خود.

This is it.

You see, I think most people, when they look in the mirror,

این است.

می بینید، من فکر می کنم اکثر مردم، وقتی در آینه نگاه می کنند،

I'm sure we can all find something that doesn't look right.

مطمئن هستم که همه ما می توانیم چیزی را پیدا کنیم که درست به نظر نمی رسد.

Maybe something we wish we could change.

شاید چیزی که آرزو می کنیم بتوانیم تغییر دهیم.

I used to be obsessed with my appearance,

من قبلاً به ظاهرم،

one particular part of my body.

یک قسمت خاص از بدنم وسواس داشتم.

I used to be very self-conscious of when I was a child.

من از بچگی خیلی خودآگاه بودم.

I used to hate my Adam's apple,

من از سیب آدمم،

my larynx here in my neck.

حنجره ام اینجا در گردنم متنفر بودم.

Because it used to stick out.

چون قبلاً بیرون می زد.

In fact, it still does.

در واقع، هنوز هم دارد.

It's very obvious.

خیلی بدیهی است.

And when I was a teenager, around the ages, maybe

و زمانی که من یک نوجوان بودم، در حدود سنین،

maybe 13 or 14 years old, you know what happens?

شاید 13 یا 14 سال، می دانید چه اتفاقی می افتد؟

We all start to become more conscious of our bodies.

همه ما نسبت به بدن خود آگاه تر می شویم.

And I hate it my Adam's apple because I always thought it was too big.

و من از سیب آدم متنفرم چون همیشه فکر می کردم خیلی بزرگ است.

And I still think it is, although these days

و من هنوز فکر می کنم که اینطور است، اگرچه این روزها

it doesn't bother me But when I was young, I used to hate it.

آزارم نمی دهد، اما وقتی جوان بودم، از آن متنفر بودم.

I used to dream of having an operation

من قبلاً رویای این را داشتم که یک عمل جراحی

to remove it or to make it less obvious.

برای برداشتن یا کمتر آشکار کردن آن انجام دهم.

But of course, unfortunately, you can't.

اما البته، متأسفانه، شما نمی توانید.

There are no operations.

هیچ عملیاتی وجود ندارد.

There is no surgery that will take away your Adam's apple.

هیچ جراحی وجود ندارد که سیب آدم را از شما بگیرد.

In fact, some men and some women

در واقع، برخی از مردان و برخی زنان

like to see a man with an Adam's apple

دوست دارند مردی را با سیب آدم

with a large larynx.

با حنجره بزرگ ببینند.

Some people think it's manly

برخی از مردم فکر می کنند که این

little

چیز کمی مردانه است که

I don't know about that.

من در مورد آن نمی دانم.

But yes, I was often self-conscious about my body, my height.

اما بله، من اغلب در مورد بدن و قدم خودآگاه بودم.

I didn't like being tall.

قد بلند بودن را دوست نداشتم

I hated being tall at school and thin.

از اینکه در مدرسه قد بلند و لاغر بودم متنفر بودم.

I was very thin when I was a child.

وقتی بچه بودم خیلی لاغر بودم.

So my Adam's apple, my larynx would look even larger.

بنابراین سیب آدم، حنجره من حتی بزرگتر به نظر می رسد.

I hated it.

من از آن متنفر بودم.

Vanity can also be described as narcissism.

غرور را می توان به عنوان خودشیفتگی نیز توصیف کرد.

Yes, well, I suppose so.

بله، خوب، من فکر می کنم.

If you enjoy looking at yourself

اگر از نگاه کردن به خود لذت می برید،

if you enjoy looking at your own reflection or your image,

اگر از تماشای انعکاس یا تصویر خود لذت می برید،

or maybe you you are obsessed with taking photographs

یا شاید وسواس دارید که

of yourself and then posting them to Instagram

از خود عکس بگیرید و سپس آنها را در اینستاگرام پست کنید،

I don't do that.

من این کار را نمی کنم.

I don't do that.

من این کار را نمی کنم.

I'm not good-Looking enough.

من به اندازه کافی خوش قیافه نیستم.

I'm not young and beautiful.

من جوان و زیبا نیستم.

Unfortunately, vanity can be described as narcissism.

متأسفانه، غرور را می توان به عنوان خودشیفتگی توصیف کرد.

A person who is obsessed with their own appearance, the way they look.

فردی که به ظاهر خود، نوع ظاهر خود وسواس دارد .

They become obsessed with their appearance.

آنها نسبت به ظاهر خود وسواس پیدا می کنند.

We describe that person

ما آن شخص

as a narcissist,

را یک خودشیفته توصیف می کنیم

and, of course, it comes from the ancient story.

و البته از داستان باستانی آمده است.

Of the young youth who fell in love

از جوانی که

with his reflection

عاشق انعکاس او شد، اتفاقاً

That's not me, by the way.

من نیستم.

Definitely not me.

قطعا من نه.

Definitely.

قطعا.

I'm pretty sure it's not me.

من تقریباً مطمئن هستم که این من نیستم.

A narcissistic person is a vain person.

یک فرد خودشیفته، فردی بیهوده است.

We've described them as narcissistic.

ما آنها را به عنوان خودشیفته توصیف کرده ایم.

So a person who enjoys looking at their reflection.

بنابراین فردی که از دیدن انعکاس خود لذت می برد.

I often notice this nowadays with young people.

این روزها اغلب در مورد جوانان متوجه این موضوع می شوم.

You often see young people if they if they go past

اغلب جوانان را می بینید که اگر

a window of a shop, they are always looking and

از پشت ویترین مغازه رد شوند، همیشه نگاه

they are they are adjusting their hair,

می کنند و موهایشان را مرتب می کنند

making themselves look beautiful.

و خود را زیبا نشان می دهند.

I'm saying nothing about that.

من در مورد آن چیزی نمی گویم.

Nothing

هیچ چیز

but a narcissistic person,

جز یک آدم خودشیفته نیست،

a vain person is narcissistic.

آدم بیهوده خودشیفته است.

And of course, we have another word.

و البته حرف دیگری هم داریم.

They're vain in which is related to vanity.

آنها بیهوده هستند که در ارتباط با غرور است.

So to be vain is to be obsessed

پس بیهوده بودن یعنی وسواس

with your own appearance.

به ظاهر خود.

Beauty.

زیبایی

We often talk about beauty.

ما اغلب در مورد زیبایی صحبت می کنیم.

We often talk about glamour, fashion,

ما اغلب در مورد زرق و برق، مد صحبت می کنیم،

and all of these things quite often are linked

و همه این موارد اغلب

to beauty, beauty products,

به زیبایی، محصولات زیبایی،

fashion things that can make you look beautiful.

چیزهای مدی مرتبط هستند که می توانند شما را زیبا نشان دهند.

So beauty is the concept of image.

بنابراین زیبایی مفهوم تصویر است.

The concept of what is attractive

می‌دانم که مفهوم جذابیت این روزها

I know it's controversial

بحث‌برانگیز است،

these days because over the last few years we have become more conscious

زیرا در چند سال اخیر ما نسبت به

of the way in which people look and appear

ظاهر و ظاهر

of all shapes, sizes.

افراد در هر شکل و اندازه‌ای آگاه‌تر شده‌ایم.

People

افراد

might not be attractive, or maybe they might not be attractive

ممکن است جذاب نباشند، یا شاید

to a certain person, but they might be very attractive to someone else.

برای یک فرد خاص جذاب نباشند، اما ممکن است برای شخص دیگری بسیار جذاب باشند.

So in the past, the ideal person would be one particular thing.

بنابراین در گذشته، فرد ایده آل یک چیز خاص بود.

Slim, young, beautiful.

لاغر، جوان، زیبا.

But these days that attitude has changed a lot.

اما این روزها این نگرش بسیار تغییر کرده است.

And you will notice this quite often in fashion

و شما اغلب در مد

when you see those glossy fashion magazines,

وقتی آن مجلات مد براق را می

you will often see people of all shapes

بینید متوجه این موضوع خواهید شد، اغلب افراد با هر شکل

and sizes in those magazine

و اندازه ای را در آن مجله خواهید دید،

So beauty is the concept of image.

بنابراین زیبایی مفهوم تصویر است.

The concept of what is attractive

مفهوم چیزی که جذاب است

And there are some great expressions, by the way.

و اتفاقاً عبارات عالی وجود دارد.

This is one of my favourites

این یکی از موارد مورد علاقه من

Beauty is in the eye of the beholder.

است که زیبایی در چشم بیننده است.

So the person who is looking, the person who is observing

بنابراین شخصی که نگاه می کند ، فردی که مشاهده

is the one who decides

می کند، کسی است که تصمیم می گیرد

whether something is attractive or beautiful.

که آیا چیزی جذاب است یا زیبا.

So the beholder is the one looking.

پس بیننده همان است که می نگرد.

So you might see someone in a crowded room

بنابراین ممکن است فردی را در یک اتاق شلوغ ببینید

or whilst walking down the high street in town, you might see someone

یا در حالی که در خیابان بزرگ شهر قدم می‌زنید، ممکن است کسی را ببینید که

walking towards you and you think, oh,

به سمت شما می‌رود و فکر کنید، اوه،

that person is very beautiful.

آن شخص بسیار زیباست.

Very beautiful, but that is what you find beautiful or attractive.

بسیار زیبا، اما این چیزی است که شما آن را زیبا یا جذاب می‌دانید.

It might not be attractive

ممکن است

or that person might not be attractive to someone else.

جذاب نباشد یا آن شخص برای دیگری جذاب نباشد.

Beauty is in the eye of the beholder.

زیبایی در نگاه بیننده است.

The person who sees the thing the person,

کسی که چیزی را می بیند، شخص

the image in front of them.

، تصویری که در مقابل اوست.

So everyone has their own concept or their own idea.

بنابراین هر کسی مفهوم یا ایده خود را دارد.

Of what is good looking, attractive or beautiful

از آنچه که ظاهر خوب، جذاب یا زیبا است

Another great expression.

یکی دیگر از بیان عالی.

Beauty is only skin deep.

زیبایی ظاهری است.

Beauty is only skin deep.

زیبایی ظاهری است.

It is on the surface.

در سطح است.

It is what you see on the surface.

این همان چیزی است که در سطح می بینید.

Beauty is

زیبایی

on the surface.

در سطح است.

You don't really know what a person is like.

شما واقعا نمی دانید یک شخص چگونه است.

A person might be beautiful.

یک نفر ممکن است زیبا باشد.

They might be the most beautiful person in the world, but it doesn't mean that they're a nice person.

آنها ممکن است زیباترین فرد در جهان باشند، اما به این معنی نیست که آنها انسان خوبی هستند.

And of course, as I mentioned earlier,

و البته، همانطور که قبلاً اشاره کردم،

it's all very lovely being young and beautiful bursts

جوان بودن بسیار دوست داشتنی است و انفجارهای زیبایی

waiting just around the corner

که در همان گوشه

Time is waiting to take all of that away.

منتظر هستند، زمان منتظر است تا همه اینها را از بین ببرد.

So whatever you have underneath that beauty, your character,

بنابراین هر چیزی که در زیر آن زیبایی دارید، شخصیت

the way you behave, the way you treat other people,

شما، نحوه رفتارتان، رفتاری که با دیگران دارید،

those things will become more important later in life.

آن چیزها بعداً در زندگی مهم تر می شوند.

As your beauty starts to fade,

همانطور که زیبایی شما شروع به محو شدن می کند،

it's a very important lesson

این درس بسیار مهمی است

that many people learn too late, unfortunately.

که متاسفانه بسیاری از مردم خیلی دیر یاد می گیرند.

So beauty is only skin deep.

پس زیبایی فقط عمق پوست است.

It is just on the surface.

فقط روی سطح است.

A person that only cares about someone's

فردی که فقط به ظاهر کسی اهمیت می دهد

appearance can be described as shallow.

را می توان سطحی توصیف کرد.

A shallow person is someone who only cares

یک فرد کم عمق کسی است که فقط

about the appearance of another person.

به ظاهر شخص دیگری اهمیت می دهد.

So maybe they think they have to be beautiful.

بنابراین شاید آنها فکر می کنند که باید زیبا باشند.

They have to have a certain

آنها باید

body shape a certain look,

فرم بدن خاصی داشته باشند و ظاهر خاصی داشته

and they judge that person based

باشند و

entirely on their appearance.

کاملاً بر اساس ظاهر خود در مورد آن شخص قضاوت می کنند.

So they don't care what the person is really like,

بنابراین برای آنها مهم نیست که شخص واقعاً چگونه است

their character, all they care about is their appearance.

، شخصیت او، تنها چیزی که به آنها اهمیت می دهد ظاهر اوست.

So maybe you meet a nice girl and she's very pleasant,

بنابراین ممکن است شما با یک دختر خوب ملاقات کنید و او بسیار خوشایند،

very friendly, but you don't find her completely attractive

بسیار دوستانه باشد، اما او را کاملاً جذاب

because you want to find the perfect person, the perfect woman.

نمی بینید زیرا می خواهید فرد ایده آل، زن کامل را پیدا کنید .

The perfect man.

مرد کامل.

You keep looking. You keep searching.

تو به جستجو ادامه بده شما به جستجو ادامه دهید.

Where is she?

او کجاست؟

Where is my dream woman?

زن رویایی من کجاست؟

And you look

و شما نگاه می کنید

and you find it very hard to find her

و پیدا کردن او بسیار سخت است

because your expectations are high.

زیرا انتظارات شما بالاست.

You might describe that person as shallow

ممکن است آن شخص را کم عمق توصیف کنید

It is important to be beautiful inside.

.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Now, a lot of people think it is a cliché

در حال حاضر، بسیاری از مردم فکر می کنند این یک کلیشه

to say, is it what lies beneath

است که بگوییم آیا آنچه در

the surface of a person is more important.

زیر سطح یک شخص نهفته است مهم تر است.

But as I mentioned a few moments ago, as you get older

اما همان‌طور که چند لحظه پیش اشاره کردم، با بالا رفتن

the characteristics of a person, the way they behave, the way they treat other people

سن ویژگی‌های یک فرد ، نحوه رفتار و رفتار او با دیگران

becomes very important.

بسیار مهم می‌شود.

Even in a relationship.

حتی در یک رابطه.

If you've been together for many years, you will slowly appreciate

اگر سال‌ها با هم بوده‌اید،

more and more that person's character

کم کم شخصیت آن شخص را

more than you might realise, in fact.

بیشتر از آنچه که تصور می‌کنید درک خواهید کرد.

So a person that only cares about someone's appearance can be described

بنابراین فردی که فقط به ظاهر کسی اهمیت می دهد را می توان

as shallow, a shallow person.

فردی کم عمق توصیف کرد.

They only judge someone by what they see on the surface.

آنها فقط از روی چیزی که در ظاهر می بینند قضاوت می کنند.

To be self-obsessed with one's

خود شیفتگی نسبت به ظاهر خود،

looks is to be conceited.

خودپسندی است.

A conceited person.

یک فرد متکبر

They are so proud of their appearance.

آنها به ظاهر خود بسیار افتخار می کنند.

They think that they they are like a god

آنها فکر می کنند که مانند خدایی

like a Greek God or a Roman God.

مانند خدای یونانی یا خدای رومی هستند.

They are vain.

آنها بیهوده هستند.

A vain person

یک آدم بیهوده

will always look at themselves in the mirror,

همیشه در آینه به

or they look for their reflection in a shop window.

خود نگاه می کند یا در ویترین مغازه به دنبال انعکاس خود می گردد.

They always like to see themselves in some way.

آنها همیشه دوست دارند خود را به نوعی ببینند.

They are vain, shallow.

آنها بیهوده، کم عمق هستند.

And as I said earlier, narcissistic.

و همانطور که قبلاً گفتم، خودشیفته است.

It's a great word, by the way,

این یک کلمه عالی است،

as I said earlier, narcissism is the obsession

اتفاقا، همانطور که قبلاً گفتم، خودشیفتگی وسواسی است

that a person has with their own appearance.

که یک فرد نسبت به ظاهر خود دارد.

Some people feel unhappy

برخی از افراد

about their appearance and try to make changes to put it right

از ظاهر خود احساس نارضایتی می کنند و سعی می کنند تغییراتی ایجاد کنند تا آن را درست کنند

This is something that happens all the time right here.

این چیزی است که همیشه در اینجا اتفاق می افتد.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

You might not believe it.

شاید باورتان نشود.

But here in much Wenlock, there is a place that you can go to and they will do

اما اینجا در بسیاری از Wenlock، جایی وجود دارد که می توانید به آنجا بروید و آنها

light

cosmetic surgery, cosmetic surgery on your face,

جراحی زیبایی سبک، جراحی زیبایی روی صورت شما، عمل های

very small procedures so nothing too heavy.

بسیار کوچک انجام می دهند، بنابراین هیچ چیز خیلی سنگین نیست.

So they can't change the shape of your nose or the shape of your mouth,

بنابراین آنها نمی توانند شکل بینی یا شکل دهان شما را تغییر دهند،

but they can use certain chemicals

اما می توانند از مواد شیمیایی خاصی استفاده

so they can inject

کنند تا بتوانند

things into your face and

چیزهایی را به صورت شما تزریق کنند و

afterwards

پس از آن

you look completely different.

شما کاملاً متفاوت به نظر برسید.

So young,

خیلی جوان

of course, I'm talking about Botox.

، البته، من در مورد بوتاکس صحبت می کنم.

Botox is something that many people have.

بوتاکس چیزی است که بسیاری از افراد دارند.

They have it

آنها آن را

as a common procedure.

به عنوان یک روش معمول دارند.

They will go to a local clinic and the person will inject

آنها به یک کلینیک محلی می روند و فرد

all of this stuff into their face and it makes their skin

تمام این مواد را به صورتش تزریق می کند و باعث می شود پوستش

swell slightly.

کمی متورم شود.

And by doing that, it removes the lines and the wrinkles.

و با این کار خطوط و چین و چروک ها را از بین می برد.

So it is something that all people have nowadays not me.

بنابراین این چیزی است که امروزه همه مردم دارند نه من.

Before you ask, I know you are going to ask, you're going to say, Mr.

قبل از اینکه بپرسید، می دانم که می خواهید بپرسید، می خواهید بگویید آقای

Duncan, do you ever do it?

دانکن، آیا تا به حال این کار را انجام می دهید؟

Have you ever had cosmetic surgery

آیا تا به حال جراحی زیبایی انجام

have you ever had Botox injected into your face?

داده اید آیا تا به حال بوتاکس به صورت خود تزریق کرده اید؟

The answer is no, definitely not.

پاسخ منفی است، قطعاً خیر.

I would never have that done.

من هرگز این کار را نمی کردم.

However, some people will and do feel unhappy

با این حال، برخی از افراد از ظاهر خود ناراضی هستند و احساس می

about their appearance, and they will try to put it right

کنند، و سعی می کنند آن را درست

they will try to do something to make it look different.

کنند و سعی می کنند کاری انجام دهند تا ظاهر خود را متفاوت نشان دهند.

Makeup and cosmetic products

لوازم آرایشی و بهداشتی

are often used by both women and men.

اغلب توسط زنان و مردان استفاده می شود.

There was a time in the past

زمانی در گذشته بود

when only women would wear makeup, although

که فقط زنان آرایش می کردند، اگرچه از

I suppose technically speaking, there was a time in the past

نظر فنی فکر می کنم زمانی در گذشته بود

when men used to wear makeup.

که مردان آرایش می کردند.

Maybe a couple of hundred years ago.

شاید یکی دو صد سال پیش.

200 years ago, maybe 300 years ago,

200 سال پیش، شاید 300 سال پیش،

men were more

مردان بیشتر

worried about the way they looked at 1700s

نگران نوع نگاهشان به 1700

in the 1800s,

در دهه 1800

the 1600s.

، 1600 بودند.

So in the past, men did used to wear makeup

بنابراین در گذشته، مردان آرایش

they would often use certain types of powder to whiten their face,

می کردند و اغلب از انواع خاصی از پودر برای سفید کردن صورت خود استفاده

and then they would put lines on their face around their eyes or around their mouth.

می کردند و سپس خطوطی را روی صورت خود در اطراف چشم یا اطراف دهان خود ایجاد می کردند.

Or give themselves a little beauty spot.

یا به خود کمی نقطه زیبایی بدهند.

So it did happen.

بنابراین این اتفاق افتاد.

But then for many years it became unfashionable for men to wear makeup.

اما بعد از آن برای سال‌ها آرایش برای مردان غیر مد شد.

And I remember growing up, if a man was wearing makeup

و من به یاد دارم که بزرگ شدم، اگر مردی

in the 1970s

در دهه 1970 آرایش می کرد،

a lot of people would, would judge that person

بسیاری از مردم آن شخص را

quite harshly and unfairly.

کاملاً سخت و ناعادلانه قضاوت می کردند.

But these days they there are cosmetics makeup

اما این روزها در واقع لوازم آرایشی

for both women and men, in fact.

برای زنان و مردان وجود دارد.

Can I let you in on a secret Mr.

آیا می توانم به شما اجازه بدهم در یک راز صحبت کنید. آقای

Steve sometimes uses cosmetics

استیو گاهی اوقات از لوازم آرایشی برای من استفاده می کند

on me.

.

No, but Mr. Steve, does Mr.

نه، اما آقای استیو، آیا آقای

Steve sometimes use his cosmetics

استیو گاهی از لوازم آرایشی خود استفاده می کند

but don't tell him.

اما به او نمی گوید.

Don't tell him I told you.

بهش نگو که بهت گفتم

Please don't say anything.

لطفا چیزی نگو

But Mr.

Steve does like to put some cream on his face.

اما آقای

استیو دوست دارد مقداری کرم روی صورتش بمالد.

Some rejuvenation cream to rejuvenate

برخی از کرم‌های جوان‌سازی برای جوان‌سازی

is to refresh

، طراوت کردن است

to make the appearance look younger, to rejuvenate.

تا ظاهر را جوان‌تر نشان دهد، برای جوان‌سازی.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

Mickey is going.

میکی داره میره

Good night maker.

شب بخیر سازنده

You can watch the rest of this live stream later.

بقیه این پخش زنده را می توانید بعداً تماشا کنید.

And it was really nice to have you here live once again back here.

و واقعاً خوب بود که دوباره اینجا زندگی می کنید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

So we are talking about

بنابراین ما امروز در مورد

appearance today, vanity.

ظاهر صحبت می کنیم، غرور.

And as I mentioned, a few moments ago.

و همانطور که اشاره کردم چند لحظه پیش. این روزها

Plastic or cosmetic surgery is often

جراحی پلاستیک یا زیبایی

carried out these days on those who wish to change their appearance.

اغلب برای کسانی که می خواهند ظاهر خود را تغییر دهند انجام می شود.

And there are many ways of changing your appearance.

و راه های زیادی برای تغییر ظاهر شما وجود دارد.

You can use certain chemicals.

می توانید از مواد شیمیایی خاصی استفاده کنید.

You can also

همچنین می

have surgery.

توانید جراحی کنید.

And that is literally where they cut parts of your body off

و به معنای واقعی کلمه جایی است که قسمت‌هایی از بدن شما را بریده

Sometimes they make things smaller.

می‌کنند گاهی اوقات چیزها را کوچک‌تر می‌کنند.

Maybe you are concerned about the size of your nose

شاید شما نگران اندازه بینی خود هستید

or maybe you want to make your chin

یا شاید می خواهید چانه خود

a little smaller

را کمی کوچکتر

Sometimes you want to make things larger

And that's all I'm saying about that.

کنید.

But yes, a lot of people these days do have plastic

اما بله، این روزها بسیاری از افراد

surgery, cosmetic surgery,

جراحی پلاستیک، جراحی زیبایی انجام می دهند

It is very common for people to go and have injections in their face.

، بسیار رایج است که افراد بروند و به صورت خود تزریق کنند.

And if you have lots of money, you can

و اگر پول زیادی دارید،

you can have a new face you can have your old face removed

می توانید یک چهره جدید داشته باشید، می توانید چهره قدیمی خود را حذف کنید

and have a new one.

و یک چهره جدید داشته باشید.

But of course, the problem with that is it can become an obsession

اما مسلماً مشکل این است که می‌تواند تبدیل به یک وسواس

Some people start having cosmetic surgery and then they find that they can't stop.

شود.

They always want to make changes.

آنها همیشه می خواهند تغییراتی ایجاد کنند.

They are never happy with the way they look.

آنها هرگز از ظاهر خود راضی نیستند.

So it can be something that becomes

بنابراین می تواند چیزی باشد که به

a problem or an issue.

یک مشکل یا مشکل تبدیل شود.

It's also very dangerous as well,

همچنین بسیار خطرناک است،

because every time you have an operation

زیرا هر بار که شما عمل می کنید

or you have anaesthetic, it can cause damage.

یا داروی بیهوشی می کنید، می تواند باعث آسیب شود.

It is always a good thing not to have too many operations in your life,

همیشه خوب است که در زندگی خود عمل های زیادی نداشته باشید،

especially if it's unnecessary.

به خصوص اگر غیر ضروری باشد.

Most.

And says Michael Jackson.

اکثر.

و می گوید مایکل جکسون.

Well, I suppose when we think about plastic surgery,

خوب، فکر می کنم وقتی به جراحی پلاستیک فکر می کنیم،

there are many people we think of.

افراد زیادی هستند که به آنها فکر می کنیم.

But I would imagine at the top of the list

اما من تصور می کنم در بالای

is Michael Jackson, well known for his

لیست مایکل جکسون است که به خاطر

cosmetic surgery plastic surgery.

جراحی زیبایی جراحی زیبایی اش شناخته شده است.

Also, I suppose more recently there are other celebrities

همچنین، گمان می‌کنم اخیراً افراد مشهور دیگری هم هستند

who have had plastic surgery.

که جراحی پلاستیک کرده‌اند.

They've had parts of their face changed,

فکر می کنم قسمت هایی از صورتشان عوض شده است

I suppose.

.

Barry Manilow.

بری مانیلو.

Has anyone seen Barry Manilow?

کسی بری مانیلو را دیده است؟

These days?

این روزها؟

He has had too much plastic surgery.

او بیش از حد جراحی پلاستیک انجام داده است.

He actually looks

او در واقع

like a doll.

شبیه یک عروسک است.

He looks a little bit like he looks a little bit like Ken.

او کمی شبیه به کن است.

In fact.

در حقیقت.

And that's what happens if you have too much plastic surgery.

و اگر جراحی پلاستیک بیش از حد انجام دهید این اتفاق می افتد.

If you have too much cosmetic surgery,

اگر بیش از حد جراحی زیبایی انجام دهید

you actually start to look more.

، در واقع شروع به نگاه کردن بیشتر می کنید.

Well, a natural

خوب، طبیعی است

you are trying to rejuvenate yourself.

که سعی می کنید خود را جوان کنید.

You want to return back to your youthful looks.

شما می خواهید به ظاهر جوان خود بازگردید.

But quite often you end up

اما اغلب

looking worse than you did before, especially if you do it too much.

اوقات بدتر از قبل به نظر می رسید، به خصوص اگر این کار را بیش از حد انجام دهید.

Tom Sellers says Rod Stewart Yes, I believe so.

تام سلرز می گوید راد استوارت بله، من این را باور دارم.

I think you're right.

فکر می کنم حق با شماست.

I think Rod Stewart has had some plastic surgery as well.

فکر می کنم راد استوارت چند عمل جراحی پلاستیک نیز انجام داده است.

What about me?

من چطور؟

Do you think I need any plastic surgery?

آیا به نظر شما نیاز به جراحی پلاستیک دارم؟

Do I need some cosmetic surgery?

آیا نیاز به جراحی زیبایی دارم؟

Maybe here.

شاید اینجا.

Maybe underneath here.

شاید زیر اینجا

Maybe around here.

شاید همین اطراف

I don't know.

من نمی دانم.

Hello to Norah.

سلام به نورا

Damn.

لعنتی

A new face.

یک چهره جدید

I don't know why I'm laughing.

نمیدونم چرا دارم میخندم

Well, why are you laughing?

خب چرا میخندی

I thought I would have a little laugh there.

فکر کردم آنجا کمی بخندم.

I hope you don't mind.

امیدوارم مشکلی نداشته باشی

Yes. Lots of celebrities these days.

آره. بسیاری از افراد مشهور این روزها.

Who else has had plastic surgery?

چه کسی جراحی پلاستیک انجام داده است؟

Can you think of any other celebrities

آیا می توانید به افراد مشهور دیگری فکر کنید

who have had plastic surgery?

که جراحی پلاستیک کرده باشند؟

I can think of maybe two more.

من می توانم به دو مورد دیگر فکر کنم.

But sometimes what happens?

اما گاهی اوقات چه اتفاقی می افتد؟

People say that they've had plastic surgery, but they haven't.

مردم می گویند که جراحی پلاستیک کرده اند، اما این کار را نکرده اند.

So you do have to be careful

بنابراین باید مراقب باشید،

but there are lots of people now having plastic surgery

اما افراد زیادی هستند که اکنون جراحی پلاستیک انجام

I'm not quite sure what's going on here, but they go

می دهند، من کاملاً مطمئن نیستم که اینجا چه خبر است، اما

if you write a certain word on the live

اگر کلمه خاصی را در چت زنده بنویسید

chat, lots and lots of times, it actually makes no difference.

، بارها و بارها می روند، در واقع این کار را انجام می دهند. تفاوتی نمی کند.

It doesn't change anything.

چیزی را تغییر نمی دهد.

Because I can just delete the music.

چون من فقط می توانم موسیقی را حذف کنم.

So it's pretty pointless, really, isn't it?

پس واقعاً بی معنی است، اینطور نیست؟

There you go. You see, it's so easy.

شما بروید. می بینید، خیلی آسان است.

It's so easy to get rid of you.

خلاص شدن از دستت خیلی راحته

I have the power

من قدرت دارم

This is so easy.

این خیلی آسان است.

It's very easy.

خیلی راحته

I could do this all day, but either way,

من می توانستم این کار را تمام روز انجام دهم، اما در هر صورت،

I can't do this all day.

نمی توانم تمام روز این کار را انجام دهم.

Do you see?

میبینی؟

I can do it all day.

من می توانم آن را تمام روز انجام دهم.

And then later, where my live stream is playback.

و بعداً، جایی که پخش زنده من در حال پخش است.

All of your messages will be gone

همه پیام‌های شما

to two to do to doo

به دو نفر می‌رود

doo doo doo doo doo doo doo

I could just do this all day.

که می‌توانند این کار را تمام روز انجام دهند.

Plastic surgery.

جراحی پلاستیک.

I am thinking of having plastic surgery.

من به جراحی پلاستیک فکر می کنم.

I'm not going to tell you where, but it is on a certain part of my body.

قرار نیست به شما بگویم کجاست، اما روی قسمت خاصی از بدن من است.

Hello, Florence. What is happening?

سلام فلورانس چه اتفاقی می افتد؟

Oh, is back again.

اوه، دوباره برگشت.

I don't know where my moderators are.

من نمی دانم ناظم من کجا هستند.

How their moderators.

چگونه مدیران آنها.

If moderators would mind doing something for me, it would be very nice.

اگر ناظم ها بخواهند کاری برای من انجام دهند، خیلی خوب است.

The easy.

آسان.

I would imagine this is automatic.

من تصور می کنم این خودکار است.

I would imagine

من تصور می

I can do this all day.

کنم که می توانم این کار را تمام روز انجام دهم.

It's not a problem.

مشکلی نیست.

I would imagine

this is a new thing that happens on YouTube.

من تصور می کنم

این اتفاق جدیدی است که در یوتیوب رخ می دهد.

That's better.

Thank you very much, moderators, for doing your your duty there.

این بهتر است.

با تشکر فراوان از شما مدیران، برای انجام وظیفه خود در آنجا.

That's very nice of you.

خیلی محبت کردید.

There is a way of getting rid of this person, by the way.

اتفاقاً راهی برای خلاص شدن از شر این شخص وجود دارد.

It's very easy to do.

انجام آن بسیار آسان است.

Let me just make a little change

اجازه دهید فقط کمی تغییر ایجاد کنم

and there

و

that should do it.

باید آن را انجام دهم.

That should get rid of that person.

که باید از شر آن شخص خلاص شود.

Oh, yes.

آه بله.

I think I've just got rid of that person.

فکر کنم تازه از شر اون آدم خلاص شدم

That's nice. Very nice.

خوبه. بسیار خوب.

It's okay.

مشکلی نیست.

Now, I have just changed my live stream to subscribers only.

اکنون، من به تازگی پخش زنده خود را فقط به مشترکین تغییر داده ام.

And look at that.

و به آن نگاه کنید.

He's gone

او رفته

he's gone.

او رفته است.

Thank you, Norah, for your messages there.

از شما، نورا، برای پیام های شما در آنجا متشکرم.

And yes, I'm still here. I haven't gone anywhere.

و بله، من هنوز اینجا هستم. من جایی نرفته ام

One of the wonderful things about doing this for 15 years

یکی از چیزهای شگفت انگیز انجام این کار به مدت 15 سال

is that stuff like that doesn't bother me.

این است که چنین چیزهایی مرا آزار نمی دهد.

Sara Nice.

سارا نیس

Finally, before I do go, the is connected to one's appearance

در نهایت، قبل از اینکه من بروم ، به ظاهر فرد

or similar between

یا مشابه آن بین

women and men.

زن و مرد مرتبط است.

The worries connected between women and men.

نگرانی های مرتبط بین زن و مرد.

About their appearance tend to be the same.

در مورد ظاهر آنها تمایل به یکسان است.

I can name five things that people often worry about

من می توانم پنج مورد را نام ببرم که مردم اغلب نگران

their weight

وزن

quite often their skin.

خود هستند و اغلب پوست خود را نگران می کنند.

I think men and women these days worry about their skin.

فکر می کنم این روزها مردان و زنان نگران پوست خود هستند.

Is my skin soft?

آیا پوست من نرم است؟

Is it smooth? Is it wrinkly.

صاف است؟ آیا چروک است.

Is it dry?

خشک است؟

Is it too greasy?

خیلی چربه؟

So I think a lot of people do obsess

بنابراین فکر می‌کنم بسیاری از مردم

and they do become quite obsessed with their skin.

وسواس می‌کنند و نسبت به پوست خود کاملاً وسواس پیدا می‌کنند.

Hair.

مو.

What about hair?

در مورد مو چطور؟

You can have too much hair

شما ممکن است موهای زیادی

on your body or maybe you don't have enough hair

روی بدن خود داشته باشید یا شاید موهایتان به اندازه کافی نباشد

on your head.

.

A lot of men suffer from hair loss.

بسیاری از مردان از ریزش مو رنج می برند.

They go bald.

آنها کچل می شوند.

I'm not saying who,

من نمی گویم چه کسی،

but they do

اما آنها این کار را می کنند

And yes,

I suppose sometimes women can also lose their hair as well for certain reasons.

و بله،

فکر می کنم گاهی اوقات زنان نیز به دلایل خاصی ممکن است موهای خود را از دست بدهند .

Maybe because they are they have an illness, or maybe there are certain things

شاید به این دلیل که آنها یک بیماری دارند، یا شاید موارد خاصی وجود دارد

that can affect the hair on your head.

که می تواند روی موهای سر شما تأثیر بگذارد.

I'm not saying anything else.

من چیز دیگری نمی گویم.

I don't want to get my face slapped.

من نمی خواهم به صورتم سیلی بخورد.

Lady Diana from

لیدی دایانا

the UK was a woman so beautiful, both inside and outside.

از بریتانیا زنی بسیار زیبا بود، چه در داخل و چه در خارج.

She had no vanity.

او غرور نداشت.

She was not a vain person.

او آدم بیهوده ای نبود.

She was a nice person.

او آدم خوبی بود.

It is a shame that she died at an early age.

شرم آور است که او در سنین پایین مرد.

Yes, you are right.

بله حق با شماست.

I like Princess Diana.

من پرنسس دایانا را دوست دارم.

And one of the things I hate nowadays I dislike

و یکی از چیزهایی که این روزها از من

is the way

متنفرم، راه

here in England and I suppose in the UK,

اینجا در انگلیس است و فکر می‌کنم در بریتانیا،

we are constantly being forced to accept people

دائماً مجبور می‌شویم مردم را

as the new Diana

به عنوان دیانا جدید بپذیریم

Sorry about that.

.

I had to have a little cough.

مجبور شدم کمی سرفه کنم.

So yes, I think nowadays.

بنابراین بله، من فکر می کنم امروزه.

So when we think of Kate

بنابراین وقتی به کیت

and Meghan,

و مگان

so they are often talked about as if they are in the new the new Princess Diana's.

فکر می کنیم، اغلب در مورد آنها صحبت می شود که گویی در پرنسس دایانا جدید هستند.

But to be honest with you, I think Princess Diana

اما اگر با شما صادق باشم، فکر می کنم پرنسس دایانا

was quite unique for many reasons.

به دلایل زیادی کاملاً منحصر به فرد بود.

The way she behaved, the way she looked,

طرز رفتار او، نوع نگاهش،

and I suppose also her compassion as well.

و همچنین فکر می کنم دلسوزی او نیز همینطور.

So she was always very willing to to talk about things

بنابراین او همیشه مایل بود در مورد چیزهایی صحبت کند

that were very difficult to talk about many years ago.

که صحبت کردن در مورد آنها سال ها پیش بسیار دشوار بود.

Christina says,

کریستینا می‌گوید،

I think the obsession with one's own appearance might be insecurity.

فکر می‌کنم وسواس نسبت به ظاهر خود ممکن است ناامنی باشد.

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

Well, I think it would be fair to say that many people are insecure

خوب، من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم بسیاری از افراد در

about their appearance the way they look.

مورد ظاهر خود نسبت به شکل ظاهری خود ناامن هستند.

So it would be very difficult for anyone to look in the mirror

بنابراین برای هر کسی خیلی سخت خواهد بود که در آینه نگاه کند

and say they feel comfortable with everything,

و بگوید که با همه چیز احساس راحتی می کند،

that they have their whole appearance.

که تمام ظاهر خود را دارد.

So I think so. I think there is always something

پس من اینطور فکر می کنم. من فکر می کنم همیشه چیزی وجود دارد

that a person might be

که ممکن است یک فرد

unhappy with a certain type of.

از نوع خاصی از آن ناراضی باشد.

I suppose these days we talk about neurosis, neurosis,

فکر می‌کنم این روزها در مورد روان رنجوری صحبت می‌کنیم، بنابراین روان‌رنجوری

So a person's neurosis

is the thing they can't stop thinking about.

یک فرد چیزی است که نمی‌تواند از فکر کردن به آن دست بردارد.

And quite often people do become obsessed

و اغلب افراد

with certain things in their life, especially their own appearance.

در زندگی خود نسبت به چیزهای خاصی، به ویژه ظاهر خود، وسواس پیدا می کنند.

I know in the past I have in my teenage years, I was so awkward.

می‌دانم که در گذشته در سال‌های نوجوانی‌ام، خیلی بی‌معنا بودم.

I don't know about you, but I know that

شما را نمی‌دانم، اما می‌دانم که

when I was a teenager, I was really,

وقتی نوجوان بودم،

really self-conscious about the way I looked.

واقعاً نسبت به ظاهرم خودآگاه بودم.

So that was today's topic.

پس موضوع امروز همین بود.

Today's topic was all about vanity and words.

موضوع امروز همه چیز در مورد غرور و حرف بود.

Thank you very much, Barbie.

خیلی ممنون باربی.

And thank you very much, Ken, for joining me as well.

و از شما بسیار سپاسگزارم، کن، که به من پیوستید.

Oh, more Sienna,

اوه، Sienna بیشتر،

more Sienna

Sienna بیشتر

share.

سهم.

I think it would be fair to say that Cher is now

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم که شر اکنون

less less of a of a person she was years ago.

کمتر فردی است که سال ها پیش بود.

I think Cher has had a lot of plastic surgery

فکر می‌کنم شر جراحی پلاستیک زیادی انجام

I think so.

داده است.

Yes. In fact,

آره. در واقع،

I think Cher was one of the first celebrities,

من فکر می‌کنم چر یکی از اولین سلبریتی‌ها و

female celebrities to start having lots and lots of cosmetic surgery.

سلبریتی‌های زن بود که شروع به جراحی‌های زیبایی زیادی کرد.

So I think at the time when she started having

بنابراین فکر می‌کنم در زمانی که او شروع به

plastic surgery, I think it was it was still quite a new thing.

جراحی پلاستیک کرد، فکر می‌کنم این هنوز یک چیز کاملاً جدید بود.

So I think I always think of Cher when I think of that

بنابراین فکر می‌کنم وقتی به این فکر می‌کنم که

Tom asks, what surgery are you thinking of having?

تام می‌پرسد، به فکر انجام چه جراحی هستید، همیشه به شر فکر می‌کنم؟

I would like to have

من می

a little bit of laser surgery,

خواهم کمی جراحی با لیزر انجام دهم،

nothing too drastic, but just just little things.

هیچ چیز خیلی شدیدی نیست، اما فقط چیزهای کوچک.

And sometimes it's the small things that you become obsessed with.

و گاهی اوقات این چیزهای کوچکی هستند که به آنها وسواس پیدا می کنید.

So I don't really care too much about my general appearance.

بنابراین من خیلی به ظاهر کلی خودم اهمیت نمی دهم.

I don't worry too much about it now because I know I'm getting older and there's nothing I can do about it.

من الان زیاد نگران این موضوع نیستم زیرا می دانم که دارم بزرگتر می شوم و هیچ کاری نمی توانم در مورد آن انجام دهم.

But I suppose a little bit of a little bit of laser surgery

اما من فکر می کنم کمی جراحی لیزری

here in their spots

در اینجا در نقاط آنها

or maybe those horrible little things that you get on your body sometimes.

یا شاید آن چیزهای کوچک وحشتناکی که گاهی اوقات روی بدن خود می کنید.

I don't know if you get them, but they're like little tags, little skin tags,

نمی دانم آنها را می گیرید یا نه، اما آنها مانند برچسب های کوچک، برچسب های پوستی کوچک هستند،

and I've got two or three on my body and I don't know why I have them,

و من دو یا سه روی بدنم دارم و نمی دانم چرا آنها را دارم،

but apparently as you get older, you can get them

اما ظاهراً وقتی بزرگتر می شوید ، می توانید آنها را دریافت کنید،

but they're very annoying, really annoying.

اما آنها بسیار آزاردهنده هستند، واقعا آزار دهنده هستند.

They normally appear round your arms or maybe round your

آنها به طور معمول در اطراف بازوهای شما ظاهر می شوند یا ممکن است

your lower or upper chest you can get them.

دور پایین یا بالای سینه شما باشند که می توانید آنها را دریافت کنید.

But I've got, I've got three of them and I'm really annoying in the morning and I see them every day.

اما من دارم، من سه تا از آنها را دارم و صبح واقعاً اذیت می کنم و هر روز آنها را می بینم.

And I think to myself, I would love

و من با خودم فکر می کنم،

to have those removed because they really annoy me.

دوست دارم آن ها را حذف کنم زیرا واقعاً من را آزار می دهند.

So these days, it isn't the big things that I worry about.

بنابراین، این روزها، چیزهای بزرگی نیستند که نگرانشان هستم.

It's actually quite often the small things,

در واقع اغلب چیزهای

the small imperfections

کوچک، نقص های کوچک

or the things that have changed

یا چیزهایی هستند که در

over the past few years.

چند سال گذشته تغییر کرده اند.

And as you get older, lots of things do change.

و با افزایش سن، چیزهای زیادی تغییر می کنند.

They do

آنها

hello to oh, Dora.

به اوه، دورا سلام می کنند.

Dora Singer, thank you very much for your lovely message.

دورا سینگر، از پیام زیبای شما بسیار سپاسگزارم.

Tom says, I am also

تام می گوید، من

in England, mate, and I know in English, God.

هم در انگلیس هستم، رفیق، و به انگلیسی می دانم، خدایا.

And when I see you on yes, right behind me that is my garden.

و وقتی تو را روی بله می بینم، درست پشت سرم باغ من است.

In fact, I can show you another view as well.

در واقع، من می توانم نمای دیگری را نیز به شما نشان دهم.

There is another view of my garden

نمای دیگری از باغ من وجود دارد

looking into the distance

که به دوردستی

that is alive.

که زنده است نگاه می کند.

You outside.

تو بیرون

Would you like to see my daffodils?

دوست دارید نرگس های من را ببینید؟

I have my daffodils as well.

من گل نرگس هایم را هم دارم.

Oh, oh.

اوه، اوه

So my daffodils looking very nice at the moment,

بنابراین گل نرگس‌های من در حال حاضر بسیار زیبا به نظر می‌رسند،

even though everything at the moment is a little gloomy outside.

حتی اگر همه چیز در آن لحظه بیرون کمی تیره و تار است.

But I will try to cheer you up as best as I can.

اما سعی می کنم تا جایی که می توانم به شما روحیه بدهم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

Claudia?

کلودیا؟

Yes, Claudia, you are right.

بله، کلودیا، حق با شماست.

Quite often after a person has had cosmetic surgery,

اغلب پس از انجام جراحی زیبایی،

they often look worse than they did before.

ظاهر آنها بدتر از قبل است.

I think you're right.

فکر می کنم حق با شماست.

What about teeth?

در مورد دندان ها چطور؟

I didn't mention teeth.

من به دندان اشاره نکردم.

One of the things that a person can be obsessed with or about

یکی از چیزهایی که ممکن است فرد نسبت به آن وسواس داشته باشد یا در مورد

or maybe they feel insecure about,

آن احساس ناامنی کند

of course, are their teeth as well.

، البته دندان های او نیز هست.

As you get older, your teeth might become discoloured,

با بالا رفتن سن، ممکن است دندان‌هایتان تغییر رنگ داده،

they might turn yellow, or maybe they start

زرد شوند یا ممکن است شروع

to fall out.

به افتادن کنند.

They become rotten.

پوسیده می شوند.

And fall out.

و بیرون بیفتند.

So I suppose one of the things

بنابراین من فکر می کنم یکی از چیزهایی که

both men and women can become worried about

هم مردان و هم زنان می توانند

with their appearance of course, is teeth as well.

با ظاهر خود نگران شوند، دندان ها نیز هستند.

Hair and teeth.

مو و دندان.

So if I had the choice between having my hair

بنابراین اگر حق انتخاب بین رشد موهایم

grow back

and losing my teeth

و از دست دادن دندان

I would prefer to be the way I am now, to be honest.

هایم را داشتم، صادقانه بگویم ترجیح می دادم اینگونه باشم که الان هستم.

So I like to have my teeth, but I don't care about losing my hair.

بنابراین من دوست دارم دندان هایم را داشته باشم، اما ریزش موهایم برایم مهم نیست.

So I would I would prefer to have my teeth

بنابراین ترجیح می‌دهم دندان‌هایم را

than my hair, and that's what I have.

داشته باشم تا موهایم، و این چیزی است که من دارم.

So even though I have lost some of my hair over the years,

بنابراین با وجود اینکه در طول سال ها مقداری از موهایم را از دست داده ام،

I still have all of my teeth.

هنوز تمام دندان هایم را دارم.

So I feel quite pleased about that, to be honest.

بنابراین، صادقانه بگویم، از این بابت کاملاً خوشحالم.

Some people might have big teeth.

برخی از افراد ممکن است دندان های بزرگی داشته باشند.

Oh, I suppose you could have your teeth

اوه، من فکر می کنم شما می توانید دندان های خود را

changed or made smaller

تغییر دهید یا کوچکتر کنید

or maybe you can have cosmetic surgery

یا شاید بتوانید جراحی زیبایی

on your teeth to make them white.

روی دندان های خود انجام دهید تا آنها سفید شوند.

But of course, sometimes it is possible to have your teeth too white

اما البته، گاهی اوقات ممکن است دندان های شما بیش از حد سفید باشد

Have you seen some celebrities when they're on TV?

آیا برخی از افراد مشهور را در تلویزیون دیده اید؟

Their teeth are too white.

دندان هایشان خیلی سفید است.

It looks very strange. I think so.

خیلی عجیب به نظر می رسد. من هم اینچنین فکر میکنم.

I will be going in a few moments.

چند لحظه دیگه میرم

But don't forget I am back on Friday

اما فراموش نکنید که من جمعه

April, the first

آوریل، اولین

April Fools Day.

روز اول آوریل، برگشتم.

And I know what you're going to say before you say it.

و من می دانم که قبل از اینکه آن را بگویی چه چیزی می خواهی بگویی.

Mr. Duncan, that's a very suitable day for you to be here on April

آقای دانکن، آن روز برای شما بسیار مناسب است که در

Fools Day because you are a bit of an April fool.

روز اول آوریل اینجا باشید، زیرا شما یک خرده آوریل هستید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Claudia says, yes, you can have braces on your teeth.

کلودیا می‌گوید، بله، می‌توانید روی دندان‌هایتان بریس داشته باشید.

So if your teeth are coming out too far, like this,

بنابراین اگر دندان‌های شما خیلی دور بیرون می‌آیند، به این ترتیب،

you could have braces,

می‌توانید بریس‌هایی داشته باشید،

you can have something fitted to your teeth and they will push them back into place.

می‌توانید چیزی روی دندان‌هایتان نصب کنید و آن‌ها آن‌ها را به جای خود برگردانند.

You are right

حق

Thank you very much.

با شماست خیلی ممنون

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Oh, hello. OIM all him.

اوه سلام. همه او را OIM.

I see.

می بینم.

Or him or him. Is actually

یا او یا او. در واقع

using a different name today.

امروز از نام دیگری استفاده می کند.

I'm okay.

خوبم.

OIM is now red. Red

OIM اکنون قرمز است. قرمز

I don't know why you changed your name,

من نمی دانم چرا اسمت را عوض کردی،

but I did like your name before.

اما من قبلاً اسمت را دوست داشتم.

I like your name because it says wah wah

من اسمت را دوست دارم چون به عقب می گوید واه واه

backwards.

.

I do like that.

من آن را دوست دارم.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I am going in a few moments, and I'm sure you have things that you want to

من تا چند لحظه دیگر می روم، و مطمئن هستم که شما کارهایی دارید که می

do as well around your house and in your life.

خواهید در خانه و زندگی خود انجام دهید.

I'm back on Friday. Friday.

من جمعه برگشتم جمعه.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time.

به وقت انگلستان

The same time and I will give you all the details

در همان زمان و من تمام

of what is happening during April.

جزئیات آنچه در ماه آوریل اتفاق می افتد را به شما خواهم داد.

All will be revealed on Friday.

همه چیز در روز جمعه آشکار خواهد شد.

I am going to try and get my computer working.

سعی می کنم کامپیوترم کار کند.

Well, I don't think it is my computer.

خوب، فکر نمی کنم کامپیوتر من باشد.

I think it is actually this.

من فکر می کنم در واقع این است.

You've never seen this before.

شما قبلاً این را ندیده اید.

So this is the device that I use

بنابراین این دستگاهی است که من از

to to make things work on my computer.

آن برای کار کردن همه چیز در رایانه خود استفاده می کنم.

But today it is not working for some reason.

اما امروز به دلایلی کار نمی کند.

So I am now going to try and sort that out

بنابراین من اکنون سعی می کنم آن را مرتب

and I will let you carry on with the rest of your day.

کنم و به شما اجازه می دهم بقیه روز خود را ادامه دهید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much. Thank you, Alice.

بسیار از شما متشکرم. متشکرم، آلیس.

Thank you.

And to thank you, Vitesse.

متشکرم.

و برای تشکر از شما، Vitesse.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Also to Louis Mendez.

همچنین به لوئیس مندز.

Thank you.

See you on Friday.

متشکرم.

جمعه میبینمت.

2 p.m. UK. Time is when I'm back.

ساعت 2 بعد از ظهر انگلستان. زمان زمانی است که من برگشتم.

And I hope you will enjoy the rest of your week.

و امیدوارم از بقیه هفته لذت ببرید.

I will say it again.

من آنرا دوباره بازگو خواهم کرد.

Just say you remember Friday the 1st of April.

فقط بگویید جمعه اول آوریل را به یاد دارید.

I will be with you from 2 p.m.

از ساعت 14 با شما خواهم بود.

UK time

زمان انگلستان

and you will find out

و خواهید فهمید

what is happening during the month of April.

که در ماه آوریل چه اتفاقی می افتد.

Here on my YouTube channel.

اینجا در کانال یوتیوب من.

That's all I am saying for now.

فعلاً فقط همین را می گویم.

I won't give too much away.

من زیاد تقدیم نمی کنم.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

See you later.

بعدا میبینمت.

Thank you, Florence. Thank you, Marsha.

ممنون فلورانس ممنون مارشا

Thank you.

متشکرم.

Norah.

نورا.

And I will see you again very soon.

و خیلی زود دوباره میبینمت

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of the English language,

دانکن است، در زادگاه زبان انگلیسی

which is, of course, England.

، که البته انگلستان است.

Saying, Thank you for watching. See you soon. Take care.

گفتن، ممنون که تماشا کردی. به زودی میبینمت. مراقب باش.

Enjoy the rest of your Wednesday.

از بقیه چهارشنبه خود لذت ببرید.

And of course, until the next time we meet here together.

و البته تا دفعه بعد که اینجا با هم همدیگر را ملاقات کنیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میاد

Yes, you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً... تا تا.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.