Don't be DOWN / We'll cheer you UP - English Addict eXtra - CHAT / Thursday 15th December 2022

Do not be fooled by the view.

گول منظره را نخورید.

The live view right now.

نمای زنده همین الان

It looks lovely and sunny and it is,

دوست داشتنی و آفتابی به نظر می رسد و

however, where we are, unfortunately.

با این حال، متاسفانه همان جایی است که ما هستیم.

It is a little dark and gloomy.

کمی تاریک و تاریک است.

We are in the shade, unfortunately.

متأسفانه در سایه هستیم.

Here we go again. Yes, we are back.

دوباره شروع کنیم. بله، ما برگشتیم.

How are you doing?

حال شما چطور است؟

Are you feeling good?

آیا احساس خوبی داری؟

I hope so. This is English addict.

امیدوارم. این معتاد انگلیسی است.

Coming to you live and direct from the birthplace of the English language.

به صورت زنده و مستقیم از زادگاه زبان انگلیسی نزد شما می آید.

Which just happens to be. It is.

که اتفاقاً می شود. این است.

It is true.

درست است.

It is. England.

این است. انگلستان.

The. Here

. در اینجا

we go.

ما می رویم.

Andrew. Hello?

اندرو سلام؟

Hello?

سلام؟

Hello.

سلام.

He is here.

اون اینجاست.

Who you talking about? The penguin.

در مورد کی صحبت می کنی؟ پنگوئن.

The penguin is here.

پنگوئن اینجاست

Yes. Little penguin is asking you to like my live stream already.

آره. پنگوئن کوچولو از شما می‌خواهد که از قبل پخش زنده من را دوست داشته باشید.

Can you see the penguin? Hello.

آیا می توانید پنگوئن را ببینید؟ سلام.

My name is Mr.

اسم من آقای

Penguin, and I am asking you to like Mr.

پنگوئن است و از شما می خواهم

Duncan's livestream.

پخش زنده آقای دانکن را دوست داشته باشید.

Could you please do that? Yes.

آیا می توانید این کار را انجام دهید؟ آره.

Because we want lots of new people to watch Mr.

چون ما می‌خواهیم افراد جدید زیادی جریان آقای دانکن را تماشا کنند

Duncan stream.

.

And if you like it, it will send it out out there.

و اگر آن را دوست داشتید، آن را به بیرون ارسال می کند.

That penguin.

اون پنگوئن

I caught that in the garden this morning, Mr.

من امروز صبح آن را در باغ گرفتم، آقای

Duncan, because it so cold.

دانکن، چون هوا خیلی سرد است.

They are literally coming from the Arctic.

آنها به معنای واقعی کلمه از قطب شمال می آیند.

Got to get that right.

باید آن را به درستی دریافت کنم.

The Arctic, Not the Antarctic.

قطب شمال، نه قطب جنوب.

The Arctic

قطب شمال

down into a garden because it's so cold, Mr.

به باغی فرو می رود چون خیلی سرد است، آقای

Duncan. But there you go. Never mind that.

دانکن. اما شما بروید. به این موضوع اهمیت نده.

That is the winter weather that we are experiencing at the moment.

این همان هوای زمستانی است که ما در حال حاضر تجربه می کنیم.

It is winter.

زمستان است.

A lot of people seem surprised by the fact that winter has arrived, even though it happens every year.

به نظر می رسد بسیاری از مردم از فرا رسیدن زمستان شگفت زده شده اند ، حتی اگر هر سال این اتفاق بیفتد.

Minus five, at least minus eight.

منهای پنج، حداقل منهای هشت.

Last night, wasn't it, Mr. Duncan?

دیشب، اینطور نیست، آقای دانکن؟

Minus eight at the moment it's two.

منهای هشت در حال حاضر دو است.

So we have two Celsius at the moment then.

بنابراین ما در حال حاضر دو درجه سانتیگراد داریم.

Think we do here.

فکر کنید ما اینجا انجام می دهیم.

It's still frozen solid outside.

بیرون هنوز جامد یخ زده است.

So did you get that off an app, Mr.

پس آیا شما آن را از یک برنامه حذف کردید، آقای

Duncan? Of an app. Does it matter?

دانکن؟ از یک برنامه آیا این مهم است؟

I would say it is still below zero outside because there is frost everywhere.

من می گویم بیرون هنوز زیر صفر است چون همه جا یخبندان است.

I nearly slipped up on the path earlier.

تقریباً زودتر در مسیر لیز خوردم.

So we have a little penguin joining us today, making his little penguin noises.

بنابراین، امروز یک پنگوئن کوچک به ما ملحق شده و صدای پنگوئن کوچکش را می‌سازد.

Right.

Where, where, where, where?

درست.

کجا، کجا، کجا، کجا؟

I'm not sure if penguins actually make that noise.

من مطمئن نیستم که پنگوئن ها واقعاً این صدا را ایجاد می کنند.

Where are your friends? Where are your friends?

دوستانت کجا هستند؟ دوستانت کجا هستند؟

Where are your friends?

دوستانت کجا هستند؟

Are they outside?

بیرون هستند؟

You don't have to shout. Turning me down, Mr. Duncan.

مجبور نیستی فریاد بزنی رد کردن من، آقای دانکن.

I'm not.

من نیستم.

I'm not turning anything.

من چیزی رو نمی چرخونم

Worried that he's on his own and lost his voice.

نگران این است که او تنهاست و صدایش را از دست داده است.

Did you know that penguins cannot fly?

آیا می دانستید که پنگوئن ها نمی توانند پرواز کنند؟

Hear me? It tango. Winds can't fly.

به من می شنوی؟ تانگو است. بادها نمی توانند پرواز کنند

Well, as far as I know, they can't let see.

خب تا جایی که من میدونم نمیتونن ببینن.

Fly away, Little penguin.

پرواز کن پنگوئن کوچولو

Fly away.

پرواز کن

Oh, apparently they can fly for a while.

اوه، ظاهراً آنها می توانند برای مدتی پرواز کنند.

That's good, Mr. Duncan. That's good. Yes.

این خوب است، آقای دانکن. خوبه. آره.

Okay.

باشه.

Is this. Is this something you're doing that's funny?

آیا این است. آیا این کاری که شما انجام می دهید خنده دار است؟

You're telling me not to shout Mr. Duncan, So I'm just going to.

شما به من می گویید آقای دانکن فریاد نزنم، پس من فقط می روم.

I'm just going to whisper.

من فقط زمزمه می کنم.

Yeah, but no, no, that just sounds weird.

بله، اما نه، نه، این فقط عجیب به نظر می رسد.

And people tuning in know what's happening.

و افرادی که در حال تنظیم هستند می دانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

Hello, everyone. Hi, everybody.

سلام به همه سلام به همه.

This is Mr. Duncan and Mr. Steve here today. Yes.

این آقای دانکن و آقای استیو امروز اینجا هستند. آره.

Don't worry.

نگران نباشید.

There is nothing wrong with your calendar.

تقویم شما مشکلی ندارد.

There is nothing wrong at all.

اصلا عیبی نداره.

We are here and we are here on Thursday

ما اینجا هستیم و پنجشنبه اینجا هستیم

with some extra live streams and a lot of people

با چند پخش زنده اضافی و بسیاری از مردم

were disappointed about what they were feeling down.

از احساس ناراحتی خود ناامید شدند.

They were feeling sad about the fact that you won.

آنها از این واقعیت که شما برنده شدید ناراحت بودند.

You were not here on Tuesday.

سه شنبه اینجا نبودی

Glum weather, feeling glum.

آب و هوای غمگین، احساس غمگینی.

So good words, sir. Mr. Steve

خیلی حرفای خوبی آقا آقای استیو

Glum.

گلوم

That is the way Mr.

این همان چیزی است که آقای

Steve looks for most of the time.

استیو بیشتر اوقات به آن نگاه می کند.

It's a huge effort to make my math go the other way.

این تلاش بسیار بزرگی است که ریاضیاتم را به سمت دیگری پیش ببرم.

It is into into what people describe as a smile.

این به چیزی است که مردم به عنوان لبخند توصیف می کنند.

That's not true. I'm always smiling, but yeah, glum.

این درست نیست. من همیشه می خندم، اما آره، بداخلاق.

That's a good word.

این کلمه خوبی است.

Are you feeling down low in a low mood?

آیا در خلق و خوی ضعیف احساس ضعف می کنید؟

Glum. Okay. I hope you're not.

گلوم. باشه. امیدوارم نباشی

I hope we are going to pick you up and make you feel happy today.

امیدوارم امروز شما را انتخاب کنیم و احساس خوشبختی کنیم.

Which just happens to be the subject that I'm talking about later on.

موضوعی که بعداً در مورد آن صحبت خواهم کرد.

Idioms and phrases connected to up and down.

اصطلاحات و عبارات مرتبط با بالا و پایین.

But you were not here on Tuesday.

اما تو سه شنبه اینجا نبودی.

No, Steve was catching up. Sorry.

نه، استیو داشت جلو می رفت. متاسف.

Oh, yes.

آه بله.

Where were you?

کجا بودید؟

I was meeting up with some ex work colleagues.

داشتم با چند همکار سابق ملاقات می کردم.

Some of your your recently departed

برخی از شما که اخیراً ترک کرده‌اید

and see

redundant, redundant colleagues, whatever you want to call it.

و

همکاران مازاد و زائد را می‌بینید، هر چه می‌خواهید اسمش را بگذارید.

Yes, quite a few of us.

بله، تعداد کمی از ما.

Let's just say we decided that.

بیایید بگوییم که ما این تصمیم را گرفتیم.

Let's just say we've been made.

بیایید بگوییم ما ساخته شده ایم.

Let's just say we're not working anymore.

بیایید بگوییم که دیگر کار نمی کنیم.

We'll just meet the company we were at.

ما فقط با شرکتی که در آن بودیم ملاقات خواهیم کرد.

Make your mind up and we had a good time about it.

تصمیم خود را بگیرید و به ما خوش گذشت.

For three of us, including myself, met up

برای سه نفر از ما، از جمله خود من،

the departed colleagues as we're cutting ourselves

در حالی که داریم خودمان را کم می‌کنیم، با همکاران درگذشته

and we just met up for a bit of a laugh and a joke and had a nice meal out.

ملاقات کردیم و فقط برای خنده و شوخی همدیگر را دیدیم و یک غذای خوب بیرون خوردیم.

And we met up in Wales.

و در ولز با هم آشنا شدیم.

Mr. Duncan Yes, a place called Oswestry.

آقای دانکن بله، مکانی به نام Oswestry.

Oswestry Very nice, a very nice place

Oswestry بسیار خوب، یک مکان بسیار

at a nice it had a nice little meal and my nose. Mr.

خوب در یک غذای کوچک و بینی من خوب بود. آقای

Duncan is being constantly running for the last few days.

دانکن در چند روز اخیر مدام در حال دویدن است.

I think it's the cold air. Well, it is cold.

فکر کنم هوای سرده خب هوا سرده

We went out yesterday for a lovely walk.

دیروز برای یک پیاده روی زیبا بیرون رفتیم.

Would you like to see some of the lovely things we saw yesterday?

آیا دوست دارید برخی از چیزهای دوست داشتنی که دیروز دیدیم را ببینید؟

Because we had a lovely walk in the snow and I don't know about you,

از آنجا که ما یک پیاده روی دوست داشتنی در برف داشتیم و من در مورد شما نمی دانم،

but there is something really nice about walking in the snow and you might spot Mr.

اما یک چیز واقعاً خوب در مورد راه رفتن در برف وجود دارد و ممکن است آقای

Steve now and again in this video.

استیو را بارها و بارها در این ویدیو ببینید.

So here it is, some beautiful winter sights and then we will be back

بنابراین اینجاست، برخی از مناظر زیبای زمستانی و سپس

with more of this guy.

با تعداد بیشتری از این مرد باز خواهیم گشت.

I think I would describe that as atmospheric.

فکر می کنم آن را به عنوان جوی توصیف کنم.

And it was yesterday we were out and about.

و دیروز بود که بیرون بودیم.

However, just as we were heading back home,

با این حال، همین‌طور که داشتیم به خانه برمی‌گشتیم،

I realised that I was feeling a little and, well, I don't know what it is about

متوجه شدم که احساس کمی دارم و خوب، نمی‌دانم

when you're out in the cold, but for a while you feel okay.

وقتی در سرما بیرون می‌روی در چه موردی است، اما برای مدتی احساس خوبی داری.

You feel as if your body can stand it.

احساس می کنید که بدن شما می تواند آن را تحمل کند.

But then after a while, something very strange happens and then you start to feel slightly unwell

اما بعد از مدتی، اتفاق بسیار عجیبی رخ می دهد و کمی احساس ناخوشی می کنید

and the cold starts to eat into

و سرما شروع به نفوذ به

your body and I was really glad.

بدن شما می کند و من واقعا خوشحال شدم.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I was very pleased to get back home yesterday.

دیروز از بازگشت به خانه بسیار خوشحال شدم.

It was freezing, wasn't it?

یخ زده بود، نه؟

It was.

بود.

A few people have, remarked Mr.

آقای دانکن گفت که چند نفر گفته اند

Duncan, that I am wearing a thick sweater.

که من یک ژاکت ضخیم پوشیده ام.

Yes, it's like a it's like a fleecy material material.

بله، مانند موادی مانند مواد پرزدار است.

Very soft.

خیلی نرم.

Whereas Mr.

در حالی که آقای

Duncan is a Beatrice likes it.

دانکن یک بئاتریس است آن را دوست دارد.

And by the way, Beatrice Peter said that she missed me.

و اتفاقاً بئاتریس پیتر گفت که دلش برای من تنگ شده است.

Oh, isn't that lovely?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

Oh, can I say congratulations, by the way, to Vitesse, who is first on today's live chat?

اوه، می‌توانم به ویتسه که اولین نفر در چت زنده امروز است، تبریک بگویم؟

Isn't that nice

آیا این خوب نیست که

of you to contribute?

شما کمک کنید؟

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

Well, the reason I'm wearing this is because I'm I said my hands are still cold.

خوب، دلیل پوشیدن من این است که می گویم هنوز دستانم سرد است.

I haven't warmed up today in the house at all, despite

با

the fact that we have very soft the central heating on

وجود اینکه گرمایش مرکزی خیلی ملایم است

and we have a fire going in the living room.

و در اتاق نشیمن آتش داریم، امروز اصلاً در خانه گرم نکردم.

Well,

خوب،

now the living room isn't on fire.

حالا اتاق نشیمن در آتش نیست.

I've got the fire lit in the living room.

من آتش را در اتاق نشیمن روشن کردم.

It sounds like fun.

به نظر سرگرم کننده است.

So there's a fire in the living room.

بنابراین در اتاق نشیمن آتش است.

It sounds well, hopefully there isn't.

به نظر خوب می رسد، امیدوارم وجود نداشته باشد.

Well, it kind of can just be the thing that is creating heat and was still cold.

خب، این فقط می تواند چیزی باشد که گرما ایجاد می کند و هنوز هم سرد بود.

Mind you, I have set the heating very low.

توجه داشته باشید، من گرمایش را بسیار کم تنظیم کرده ام.

But to save energy.

اما برای صرفه جویی در انرژی.

So that's probably why it's only set at 60.

بنابراین احتمالاً به همین دلیل است که فقط روی 60 تنظیم شده است

But nevertheless.

. اما با این وجود.

So I'm wearing this because I'm cold and I'm warming up.

بنابراین من این را می پوشم چون سردم است و دارم گرم می شوم.

Now in your studio, it's warm in here because there's probably a zillion

اکنون در استودیوی شما، اینجا گرم است زیرا احتمالاً یک میلیارد

watts of electricity being used to power them.

وات برق برای تامین انرژی آنها استفاده می شود.

Are you going to do this again?

آیا قرار است دوباره این کار را انجام دهید؟

Because just you remember what happened last week.

چون فقط به یاد می آورید که هفته گذشته چه اتفاقی افتاد.

I know I did switch all the lights off. You did?

می دانم که همه چراغ ها را خاموش کردم. شما انجام دادید؟

It was funny for about 5 seconds.

حدود 5 ثانیه خنده دار بود.

Yes. So

آره. بنابراین،

but yes, the careful it's nice and warm.

اما بله، مراقب باشید که خوب و گرم است.

And Mrs. Duncan's studio.

و استودیوی خانم دانکن.

So I'm beginning to get for feeling a little hot under the collar.

بنابراین من شروع به احساس گرما کمی زیر یقه می کنم.

One thing I've noticed, by the way, talking is this time of year, of course, Christmas is on its way.

اتفاقاً یک چیزی که من متوجه شدم، صحبت کردن این است که در این زمان از سال، البته کریسمس در راه است.

In just a few days time. It will be Christmas on Sunday.

فقط در چند روز یکشنبه کریسمس خواهد بود.

Of course, we will be with you on Sunday and it will be the week before Christmas.

البته ما یکشنبه با شما خواهیم بود و هفته قبل از کریسمس خواهد بود.

So everything in the studio, we will start to look a little bit

بنابراین همه چیز در استودیو، ما شروع خواهیم کرد تا کمی

more Christmas like Christmas light.

بیشتر شبیه نور کریسمس به نظر برسیم.

It will look as if Christmas is arriving.

به نظر می رسد که گویی کریسمس فرا می رسد.

And of course, Sunday, the following Sunday is Christmas Day.

و البته یکشنبه ، یکشنبه بعدی روز کریسمس است.

Will we be here on Christmas Day?

آیا در روز کریسمس اینجا خواهیم بود؟

We might be here.

شاید اینجا باشیم

I will be showing you all of the lovely presents, all of the beautiful gifts that Mr.

همه هدایای دوست داشتنی، همه هدایای زیبایی که آقای

Steve has bought me.

استیو برایم خریده را به شما نشان خواهم داد.

Of course, Mr. Duncan,

البته آقای دانکن،

I've just got to go to the shops

من فقط باید

for no particular reason. By

بدون دلیل خاصی به مغازه ها بروم.

Oh, doubt

اوه، شک

there will be surprises in store, not just for Mr.

نه تنها برای آقای دانکن، بلکه برای شما نیز شگفتی‌هایی در انتظار شما خواهد

Duncan, but for you as well.

بود.

Oh, now, the thing is, will anybody actually watch?

اوه، اکنون، موضوع این است که آیا کسی واقعاً تماشا خواهد کرد؟

Do we have we ever done a live stream on Christmas Day before?

آیا قبلاً در روز کریسمس پخش زنده پخش کرده ایم؟

I can't remember. I don't think we have.

من نمی توانم به یاد بیاورم. فکر نمی کنم داشته باشیم.

We've often done one on Christmas Eve

ما اغلب یکی را در شب کریسمس انجام داده

and we've often done one on Boxing Day, the day after Christmas.

ایم و اغلب یکی را در روز باکسینگ روز بعد از کریسمس انجام داده ایم.

But I don't think we've ever done a live stream on Christmas Day itself.

اما فکر نمی‌کنم تا به حال در خود روز کریسمس پخش زنده داشته باشیم.

So we will see.

پس خواهیم دید.

However, something I wanted to talk about very briefly,

با این حال، چیزی که می‌خواستم در مورد آن خیلی کوتاه صحبت

I think that people

کنم، فکر می‌کنم که مردم

are being much more cautious

and careful this year with how much money they spend on Christmas.

امسال نسبت به میزان پولی که برای کریسمس خرج می‌کنند بسیار محتاط‌تر و محتاط‌تر هستند.

Definitely.

We've noticed already one thing that's happened, we have received

قطعا.

ما قبلاً متوجه یک اتفاق شده ایم،

very few Christmas cards.

کارت های کریسمس بسیار کمی دریافت کرده ایم.

Three, hardly three, hardly any.

سه، به سختی سه، به سختی هیچ.

You know, when you get about 30 something.

میدونی، وقتی چیزی حدود 30 بگیری.

So a lot of people this year are not sending Christmas cards.

بنابراین بسیاری از مردم امسال کارت کریسمس نمی فرستند.

And I think there are two reasons for that.

و من فکر می کنم دو دلیل برای آن وجود دارد.

One, of course, is because people want to save money

البته یکی از آنها این است که مردم می خواهند در پول خود صرفه جویی کنند

and not do it because it can be expensive if you are buying lots of Christmas cards

و این کار را انجام نمی دهند زیرا اگر تعداد زیادی کارت کریسمس بخرید

and then you have to post them, you have to pay the postage.

و سپس مجبور شوید آنها را پست کنید ، باید هزینه پست را بپردازید ممکن است گران باشد.

But the other reason is I think a lot of people

اما دلیل دیگر این است که فکر می کنم بسیاری از مردم

this year, Steve, are making donations to charities.

امسال، استیو، به خیریه ها کمک می کنند.

Well, you see.

خوب، می بینید.

Are they, though?

با این حال آیا آنها هستند؟

And of course, we have a postal strike. Yes.

و البته اعتصاب پستی داریم. آره.

So I think a lot of people are sort of saying, oh, I'm not

بنابراین من فکر می کنم بسیاری از مردم به نوعی می گویند، اوه، من نیستم،

they're using the excuse to say, oh,

آنها به بهانه ای برای گفتن، اوه،

I'm not going to send Christmas cards this year

امسال کارت کریسمس ارسال نمی کنم

because, you know, you might not receive that because of the postal strike.

، زیرا، می دانید، ممکن است آن را دریافت نکنید. به دلیل اعتصاب پست

Yeah.

آره

So I'm going to give money to charity instead.

بنابراین من به جای آن به خیریه پول می دهم.

Of course, they never present any evidence.

البته هرگز مدرکی ارائه نمی کنند.

So it does show you that they've put their money towards charity.

بنابراین به شما نشان می دهد که آنها پول خود را صرف امور خیریه کرده اند.

It's a bit rude, though, isn't it, to ask?

این کمی بی ادب است، اینطور نیست که بپرسم؟

It's a bit of a copout.

این کمی کوپاوت است.

So it's rude to ask them, Hey, you didn't send me a Christmas card.

بنابراین بی ادبی است که از آنها بپرسید، هی، شما برای من کارت کریسمس نفرستادید.

You are going to have to prove that you sent that money to charity.

شما باید ثابت کنید که آن پول را برای خیریه فرستاده اید.

I need to see the receipts.

باید رسیدها را ببینم

I think people I think people are,

فکر می‌کنم افرادی که فکر می‌کنم مردم هستند،

because it's a very time consuming

زیرا این یک رویداد بسیار وقت‌گیر

event, if that's the right word.

است، اگر این کلمه درست باشد.

It's very time consuming to write Christmas cards.

نوشتن کارت های کریسمس بسیار زمان بر است.

I always end up doing it in a state of semi stress

من همیشه در حالت نیمه استرس این کار را انجام می دهم

because, you know, sending about 30 Christmas cards,

زیرا، می دانید، با ارسال حدود 30 کارت کریسمس

you've got to you've got to write little messages in all of them. Yes.

، باید پیام های کوچکی در همه آنها بنویسید. آره.

And it takes a long time to put them in the envelopes

و زمان زیادی طول می کشد تا آنها را در

to put all the addresses on.

پاکت قرار دهید تا همه آدرس ها روی آنها قرار گیرند.

But the stamps on by the stamps go out.

اما تمبرهای روی تمبرها خاموش می شوند.

Stamps are expensive and you have to post them and you have to post them and you have to do it

تمبرها گران هستند و باید آنها را پست کنید و باید آنها را پست کنید و باید تا یک مهلت این کار را انجام دهید

by a deadline.

.

But my point, the point I'm trying to make before we go right off the subject is

اما نظر من، نکته ای که سعی می کنم قبل از اینکه از موضوع خارج شویم این است

I think people are not spending so much money this year.

که فکر می کنم مردم امسال آنقدر پول خرج نمی کنند .

I think we are going to see this after the new year arrives.

فکر می‌کنم بعد از رسیدن سال جدید شاهد این باشیم.

I think a lot of shops are going to be saying

فکر می کنم بسیاری از مغازه ها می گویند

and reporting that they did not have a very good Christmas.

و گزارش می دهند که کریسمس خیلی خوبی نداشته اند.

So I have a feeling lots of people are.

بنابراین من احساس می کنم بسیاری از مردم هستند.

There's a great expression in English.

یک عبارت عالی در انگلیسی وجود دارد.

I'm sure you've heard of this, Steve.

مطمئنم این را شنیده ای استیو.

You tighten your belt,

کمربندت را سفت می‌کنی،

you pull your belt in to make it tighter.

کمربندت را می‌کشی تا سفت‌تر شود.

And that means that you are trying to save money.

و این بدان معنی است که شما در تلاش برای پس انداز پول هستید.

You don't want to spend so much money, so you are tightening your belts.

شما نمی خواهید اینقدر پول خرج کنید، پس کمربندهای خود را محکم می کنید.

You are making everything become a little bit more restrictive,

شما دارید همه چیز را کمی محدودتر می کنید، به

which means you won't spend much money.

این معنی که پول زیادی خرج نمی کنید.

So that's.

Do you think that's where that phrase comes from?

پس همین است.

به نظر شما این عبارت از همین جا آمده است؟

Tightening is you restricting things

سفت کردن یعنی شما چیزها را محدود می کنید

and it's when you don't you don't have food.

و زمانی است که ندارید غذا ندارید.

So what's the first thing that happens when you don't eat?

پس اولین چیزی که وقتی غذا نمی خورید چیست؟

Well, I was going to I was wondering whether it meant that you lose weight.

خب، من داشتم می رفتم، داشتم فکر می کردم که آیا این به معنای کاهش وزن است؟

So you talking about but are you tightening about as a metaphor

بنابراین شما در مورد آن صحبت می کنید، اما آیا به عنوان استعاره

for another phrase, which is tightening monetarily?

ای از عبارت دیگری که از نظر مالی در حال سخت شدن است، سخت گیری می کنید؟

So you're you're not spending so much money, so you're tightening your belt.

پس شما اینقدر پول خرج نمی کنید، پس کمربندتان را می بندید.

It what it did was just makes you don't spend so much money.

کاری که انجام داد این بود که باعث شد پول زیادی خرج نکنید.

I just told you, I've already looked it up. Yes.

من فقط به شما گفتم، قبلاً آن را جستجو کردم. آره.

That's that time we've actually talked about this before, that's why.

در آن زمان است که ما قبلاً در مورد این موضوع صحبت کرده ایم، به همین دلیل است.

So if you tighten your belts, you are actually pulling your belt in because you are not eating.

بنابراین اگر کمربندهایتان را ببندید، در واقع کمربندتان را به این دلیل می‌کشید که غذا نمی‌خورید.

You are having to cut back on the things you spend money on.

شما مجبور هستید چیزهایی را که برای آنها خرج می کنید کاهش دهید.

And it's a great expression.

و این یک بیان عالی است.

So I think I think that is one that a lot of people are going to

بنابراین فکر می‌کنم این یکی از مواردی است که بسیاری از مردم به آن تمایل دارند، زیرا به

because it is a yes because of the increased cost of living

دلیل افزایش هزینه‌های زندگی

that we've all got to tighten our belts.

که همه ما باید کمربندمان را ببندیم، بله است.

And therefore, it just means that you've got to you won't have so much money to spend on maybe presents.

و بنابراین، این فقط به این معنی است که شما باید به شما پول زیادی برای خرج کردن در هدایایی نخواهید داشت.

Maybe people will spend money on the food. Hmm.

شاید مردم برای غذا پول خرج کنند. هوم

People are making choices, rational choices.

مردم در حال انتخاب هستند، انتخاب های منطقی.

As you said to me earlier, Mr.

همانطور که قبلاً به من گفتید، آقای

Duncan, if you've got so much money to spend, if that money is reduced because of energy bills going

دانکن، اگر پول زیادی برای خرج کردن دارید، اگر این پول به دلیل افزایش قبوض انرژی

up, etc., inflation, then you'll be spending money on food

و غیره، تورم کاهش یابد، پس برای هدایای غذا پول خرج خواهید

presents, parties going out for meals.

کرد. مهمانی هایی که برای صرف غذا بیرون می روند

Some of those you might have to cut down on.

برخی از آنها که ممکن است مجبور شوید آنها را کاهش دهید.

Yes, Well, I think people are just cutting out things.

بله، خوب، من فکر می کنم مردم فقط چیزها را قطع می کنند.

Well, they could be like Christmas cards is a good thing, but you don't cut out the food.

خوب، آنها می توانند مانند کارت های کریسمس چیز خوبی باشند، اما شما غذا را قطع نمی کنید.

Well, that's it.

You see, I don't think people are cut down on the food That's probably the last thing they'll cut.

خب همین.

می بینید، من فکر نمی کنم مردم از غذایشان کم کنند، این احتمالاً آخرین چیزی است که می برند.

But I mean, you've got to eat, haven't you?

اما منظورم این است که باید غذا بخوری، نه؟

But maybe going out

اما شاید بیرون رفتن

for meals, that's an easy one to save money on, isn't it?

برای صرف غذا ، صرفه‌جویی در هزینه‌ها آسان باشد، اینطور نیست؟

Yeah.

So from the evidence I've seen going out for me as recently,

آره

بنابراین با توجه به شواهدی که اخیراً دیده ام،

that doesn't seem to be stopping because everywhere we've been it's been fairly busy with people.

به نظر نمی رسد که این کار متوقف شود، زیرا هر جا که بوده ایم نسبتاً با مردم مشغول بوده است.

Well, I think it's the time of year.

خوب، فکر می کنم زمان سال است.

Lots of companies, lots of people from work are going for Christmas meals.

بسیاری از شرکت ها، افراد زیادی از محل کار برای وعده های غذایی کریسمس می روند.

So I think that's quite popular.

بنابراین من فکر می کنم که بسیار محبوب است.

And sometimes, of course the company will pay

و گاهی اوقات، البته شرکت

for that particular meal.

هزینه آن وعده غذایی خاص را پرداخت می کند.

So you might still see people going to restaurants and having a good time

بنابراین ممکن است هنوز افرادی را ببینید که به رستوران‌ها می‌روند و اوقات خوشی را

and perhaps that that company is paying for that particular thing.

سپری می‌کنند و شاید آن شرکت برای آن چیز خاص پول می‌دهد.

As I said on Tuesday, the most important thing about Christmas, it's not gifts.

همانطور که در روز سه شنبه گفتم، مهمترین چیز در مورد کریسمس، هدیه نیست.

It's not Santa Claus, isn't it?

بابا نوئل نیست، اینطور نیست؟

It's food.

این غذا است.

I thought it was gifts.

فکر کردم هدیه است.

No, food is always top of the list for me.

نه، غذا برای من همیشه در صدر لیست است.

So so the presents are all very close.

بنابراین هدایا همه بسیار نزدیک هستند.

But Lewis says that I've got a shredded body.

اما لوئیس می‌گوید که من بدنی خرد شده دارم.

Shredded. Shredded? Yeah.

خرد شده. خرد شده؟ آره

What does that mean?

معنی آن چیست؟

Cut up into lots of little pieces. Yes.

به تعداد زیادی تکه های کوچک برش دهید. آره.

I'll take it as a compliment.

من آن را به عنوان یک تعریف می گیرم.

I think you probably remain slim,

من فکر می کنم شما احتمالاً لاغر،

muscular, athletic, something like that.

عضلانی، ورزشکار، چیزی شبیه به آن باقی خواهید ماند.

Another one is wiry.

یکی دیگر سیمی است.

Wiry?

Yes, I like that one.

حواس پرتی؟

بله، من آن یکی را دوست دارم.

If you're wiry, it means you're very thin.

اگر شما خسته هستید، به این معنی است که شما بسیار لاغر هستید.

So your arms and legs are almost like wires.

بنابراین دست ها و پاهای شما تقریباً مانند سیم هستند.

You're so skinny, there's not much meat on your bones.

آنقدر لاغر هستی که گوشت روی استخوان هایت زیاد نیست.

Not much muscle, not much fat.

نه عضله زیاد، نه چربی زیاد.

Um, yeah.

اوم، آره

We wouldn't normally use the word shredded. Well, it is.

ما معمولاً از کلمه خرد شده استفاده نمی کنیم. خوب، این است.

Well, it is a word when a person is well-built, muscular, but not.

خوب، این یک کلمه است که یک فرد خوش اندام، عضلانی است، اما نه.

Not overweight. Muscular? Yeah. Really?

اضافه وزن نیست. عضلانی؟ آره واقعا؟

Can we use that word? Yes. Oh, yes, definitely.

آیا می توانیم از آن کلمه استفاده کنیم؟ آره. اوه، بله، قطعا.

I stand corrected.

من درست ایستاده ام

Yes. Is what you say.

آره. این چیزی است که شما می گویید.

If you are openly admitting

اگر آشکارا اعتراف

that you have probably made a mistake, I stand corrected.

می کنید که احتمالاً اشتباه کرده اید، من تصحیح شده ام.

Can I say a big hello to Konno and your students as well?

آیا می توانم یک سلام بزرگ به کونو و دانش آموزان شما نیز بگویم؟

There is a classroom watching as right now. That's true.

یک کلاس درس در حال تماشا است. درست است.

I saw that Carl says I'm at the university.

دیدم که کارل می گوید من در دانشگاه هستم.

Well, other people are watching.

خوب، دیگران دارند تماشا می کنند.

Well, well, the people in

خوب، خوب، افراد

the classes are exciting.

در کلاس ها هیجان انگیز هستند.

I hope that people are watching.

امیدوارم مردم تماشا کنند.

Well, we better be on our best behaviour, Mr.

خوب، بهتر است بهترین رفتارمان را داشته باشیم، آقای

Duncan. Hello, Colonel.

دانکن. سلام جناب سرهنگ

And also hello to your student. Hello.

و همچنین سلام به دانش آموز شما. سلام.

We have to be on our best behaviour, which means that we will have to not swear.

ما باید بهترین رفتار خود را داشته باشیم، به این معنی که مجبور نیستیم قسم بخوریم.

No, And we have to talk in the correct manner.

نه، و ما باید به روش صحیح صحبت کنیم.

Okay.

So that people can understand every single word that we are saying.

باشه.

تا مردم بتوانند تک تک کلماتی که می گوییم را درک کنند.

I think they learn.

فکر کنم یاد میگیرن

I could already feel them clicking away.

از قبل می‌توانستم صدای کلیک کردن آنها را حس کنم.

And definitely we don't want any of Mr.

و قطعاً ما نمی‌خواهیم که آقای

Steve having a poop.

استیو مدفوع کند.

Christina Yes, I think.

کریستینا بله، من فکر می کنم.

What was that?

آن چه بود؟

Did you see that?

اون رو دیدی؟

What was that? Mr.

آن چه بود؟ آقای

Duncan Is that, is that all suitable to show to Come on, students What was that?

دانکن آیا این همه مناسب است برای نشان دادن به دانشجویان بیا این چه بود؟

So just so we can't have any of this.

پس فقط برای اینکه نتوانیم هیچ کدام از اینها را داشته باشیم.

We can't have anything. We haven't had any sprouts yet.

ما نمی توانیم چیزی داشته باشیم. ما هنوز جوانه ای نداشتیم.

Uh, brussel sprouts, vegetables that cause

اوه، کلم بروکسل، سبزیجاتی که باعث

you to, let's just say, produce a lot of gas.

می شوند، مثلاً بگوییم، گاز زیادی تولید می کنید.

Okay, good. In your intestine. Yes.

باشه خوبه در روده شما آره.

And there are other words for that.

و کلمات دیگری برای آن وجود دارد.

But we won't use them because students watching, we don't know what age they are, what age?

اما ما از آنها استفاده نخواهیم کرد زیرا دانش آموزانی که تماشا می کنند، ما نمی دانیم چه سنی هستند، چه سنی هستند؟

How old are your students?

دانش آموزان شما چند سال دارند؟

I don't think they're five. Okay.

فکر نمی کنم پنج نفر باشند. باشه.

I think they might be adults because I think it's a college.

من فکر می کنم آنها ممکن است بزرگسال باشند زیرا فکر می کنم این یک دانشگاه است.

Unless unless they've started admitting five year olds.

مگر اینکه پذیرش کودکان پنج ساله را شروع کرده باشند.

Lots of people are admiring my sweater.

بسیاری از مردم ژاکت من را تحسین می کنند.

Yeah, You call it a sweater or. Or a fleece? Yes.

بله، شما به آن می گویید ژاکت یا. یا پشم گوسفند؟ آره.

Uh, but it are actually, I am beginning to sweat very soft.

اوه، اما در واقع، من شروع به عرق کردن خیلی نرم کردم.

It's like Mr.

مثل اینکه آقای

Steve is a big, giant animal.

استیو یک حیوان بزرگ و غول پیکر است.

I've had this for years.

من این را سالهاست دارم

I think it's made.

فکر کنم ساخته شده

It's not made of cotton.

از پنبه ساخته نشده است.

It's made of some kind of manmade fibre. Okay?

از نوعی الیاف مصنوعی ساخته شده است. باشه؟

And it's just tough.

و فقط سخت است.

Yeah, I must have had it for 20 years.

بله، من باید آن را برای 20 سال است.

20 years, 18, 20 years.

20 سال، 18، 20 سال.

I must say. It does it does look in better condition than you do.

باید بگویم. به نظر می رسد وضعیت بهتری نسبت به شما دارد.

If I get very cold, you see, I can do that.

اگر من خیلی سرد شوم، می بینید، می توانم این کار را انجام دهم.

Do it right up at the neck like that.

این کار را تا بالای گردن انجام دهید.

Or if I get heart twitch, I now I can just do that.

یا اگر دچار انقباض قلب شوم، اکنون می توانم این کار را انجام دهم.

Okay.

I thought I look better before like that.

باشه.

من فکر می کردم قبلاً اینطوری بهتر به نظر می رسیدم.

I've got, you know, options. Options? Yes. Yes.

من گزینه هایی دارم. گزینه ها؟ آره. آره.

So I look futuristic in this. Mr.

بنابراین من در این مورد آینده نگر به نظر می رسم. آقا

Didn't know.

خبر نداشت

Okay.

You look like I tell you who you look like.

باشه.

تو مثل اینکه من بهت میگم شبیه کی هستی

Have you ever seen the movie Logan's Run?

آیا تا به حال فیلم Logan's Run را دیده اید؟

They wore it. Wolverine. Yeah.

آن را پوشیدند. ولورین آره

They wore very similar clothing, but with a large band across the front.

آنها لباس های بسیار شبیه به هم می پوشیدند، اما با یک نوار بزرگ در جلو.

Logan's Run. Yes.

Logan's Run. آره.

Futuristic story of a people are only living to a certain age.

داستان آینده نگر از مردم تنها به یک سن خاص زندگی می کنند.

And then they killed in a big dome, aren't they the earth supposed to be in that?

و بعد در یک گنبد بزرگ کشتند، مگر قرار نیست زمین در آن باشد؟

Was it 30 or it could have been 30. Yes.

30 بود یا می توانست 30 باشد. بله.

They were living in a post apocalyptic world.

آنها در دنیای پسا آخرالزمانی زندگی می کردند.

Yes. Well, everything went wrong.

آره. خوب، همه چیز اشتباه شد.

A bit like 2022. Really?

کمی شبیه 2022. واقعا؟

Exactly.

دقیقا.

We could well be living in a post-apocalyptic world.

ما می‌توانیم در دنیای پسا آخرالزمانی زندگی کنیم.

There's a good phrase, but we are living in a pre apocalyptic world.

یک عبارت خوب وجود دارد، اما ما در یک دنیای ماقبل آخرالزمانی زندگی می کنیم.

Yes, at the moment, unless you count Brexit

بله، در حال حاضر، مگر اینکه شما برگزیت

as apocalyptic, in which case we are living in a post apocalyptic world.

را آخرالزمانی حساب کنید، در این صورت ما در دنیای پسا آخرالزمانی زندگی می کنیم.

But of course you've got

اما مطمئناً

to be careful mentioning Brexit because people get upset.

باید مراقب برگزیت باشید زیرا مردم ناراحت می شوند.

Well, who who gets upset?

خب کی ناراحت میشه

The Brexiteers, okay, the people

طرفداران برگزیت، بسیار خوب، افرادی

that wanted it, they get very upset if you start talking about it

که آن را می خواستند، اگر شروع به صحبت کردن در مورد آن کنید بسیار ناراحت می شوند

because you know they're in flexible minds

زیرا می دانید که آنها در ذهن انعطاف پذیری هستند که

like I accept in their silos, in their

من در سیلوهایشان قبول دارم،

what's in that try you talking about.

در تلاشی که شما درباره آن صحبت می کنید چه چیزی در آن وجود دارد.

I can already, I can already hear,

قبلاً می‌توانم، از قبل می‌شنوم،

I can already hear Connell clicking away.

می‌توانم صدای کانل را بشنوم که دور می‌زند.

I teach medical translation, medical medical.

من ترجمه پزشکی، پزشکی پزشکی تدریس می کنم.

So all of those interesting parts of your body, including the bones.

بنابراین تمام آن قسمت های جالب بدن شما، از جمله استخوان ها.

Can you name full bones in your body?

آیا می توانید استخوان های کامل بدن خود را نام ببرید؟

Steve Humerus, humerus, humerus.

استیو هومروس، بازو، بازو.

There's bone. Where is it?

استخوان وجود دارد. کجاست؟

That's in your leg.

این در پای شماست.

Okay. It's.

باشه. این است.

It also happens to be the largest bone in the body, thigh bone.

همچنین اتفاقاً بزرگترین استخوان بدن یعنی استخوان ران است.

But for some people it is. Or is it?

اما برای برخی افراد اینطور است. یا آن؟

Yes. Cobbles, matter, carpools or carpools where are they?

آره. سنگفرش ها، ماده، carpools یا carpools کجا هستند؟

The toes of fingers. One of the two, it's in your hands.

انگشتان پا. یکی از این دو، در دستان شماست.

Your carpools.

کارپول های شما

Your carpools are actually the

کارپول های شما در واقع

the the wrist and hand bones.

استخوان های مچ دست و دست هستند.

And then your metacarpal is the metacarpal balls are your finger bones.

و سپس متاکارپ شما توپ های متاکارپ استخوان های انگشت شما هستند.

And then in your feet you have your tassels

و سپس در پاهای خود منگوله ها

and your metatarsals, which are your toes.

و متاتارس های خود را دارید که انگشتان پا هستند.

The easiest way to remember is just remember the ones down there

ساده ترین راه برای به خاطر سپردن این است که فقط مواردی را که در پایین با آن

begin with t I'm sure Connell has already passed that sort of

شروع

thing onto his students.

می شوند به خاطر بسپارید.

Okay, well.

Well, yeah, we I suppose there are other people watching you.

خب باشه.

خب، بله، فکر می‌کنم افراد دیگری هم شما را تماشا می‌کنند.

My students. Okay, another one, another possibility.

شاگردان من خوب، یکی دیگر، یک احتمال دیگر.

But I would imagine, Mr.

اما من تصور می کنم، آقای

Duncan, that Connell is teaching.

دانکن، کانل در حال تدریس است.

Well, it's medical translation.

خوب، ترجمه پزشکی است.

It's going to be quite sophisticated.

قرار است کاملاً پیچیده باشد.

So medical studies may be.

بنابراین ممکن است مطالعات پزشکی باشد.

And so you're not doing bones probably gone beyond the bones.

و بنابراین شما انجام نمی دهید استخوان احتمالا فراتر از استخوان رفته است.

Stay nothing bones of the most important part.

هیچ چیز استخوان از مهم ترین بخش باقی بماند.

That was probably in sort of lesson one. Yes.

این احتمالاً در نوع درس اول بود. آره.

All right. Stuff. Anyway.

خیلی خوب. چیز. به هر حال.

It's you know, in translations of medical documents, I would imagine.

می دانید، در ترجمه اسناد پزشکی، من تصور می کنم.

Are the bones involved in clinical studies?

آیا استخوان ها در مطالعات بالینی نقش دارند؟

All right.

خیلی خوب.

We've got to want to know the details. I'm interested.

ما باید بخواهیم جزئیات را بدانیم. من علاقه مند هستم.

Yes. Well, okay. Today's talk.

آره. بسیار خوب. بحث امروز

Oh, goodness sake,

اوه، خداروشکر،

just let me get a word in edgewise.

فقط اجازه دهید یک کلمه در حاشیه صحبت کنم.

Well, I've got to get all the words in before I go.

خوب، من باید قبل از رفتن همه کلمات را وارد کنم.

Connell is talking about the urinary system.

کانل در مورد سیستم ادراری صحبت می کند.

Now. I think you're just taking the p000.

اکنون. من فکر می کنم شما فقط از p000 استفاده می کنید.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

I could

have said taking the piss as well, but I can't say that.

می‌توانستم

بگویم پیس را هم بگیرم، اما نمی‌توانم این را بگویم.

There we go. There's a joke.

ما میرویم آنجا. یه شوخی هست

I hope your students, you know.

امیدوارم دانش آموزان شما بدانند.

You know what my favourite bone in the body is?

آیا می دانید استخوان مورد علاقه من در بدن چیست؟

My favourite bone in the body is

استخوان مورد علاقه من در بدن

his. The is the coccyx.

اوست. دنبالچه است.

Well half right of guest.

خوب نیمی از سمت راست مهمان.

Yeah.

آره

It's, it's because it's, it's where I always sit,

این است، به این دلیل است، جایی است که من همیشه می نشینم،

I always sit on my coccyx and I have a feeling

همیشه روی دنبالچه ام می نشینم و احساس

you might be sitting on your coccyx right now by the way.

می کنم ممکن است همین الان روی دنبالچه خود نشسته باشید .

It's the lower part of the spine.

این قسمت پایین ستون فقرات است.

I'm sure that comes with a taught yes students.

من مطمئن هستم که با دانش آموزان بله آموزش داده شده همراه است.

Yes, there are. There are other people watching, though.

بله، وجود دارد. با این حال، افراد دیگری نیز در حال تماشا هستند.

Just checking. Yes. Okay.

فقط چک کردن. آره. باشه.

Okay.

Let's have Langerhans now.

باشه.

حالا لانگرهانس داشته باشیم.

Are they in the kidneys or in the liver?

آیا آنها در کلیه ها هستند یا در کبد؟

The islets of Langerhans, I can't remember.

جزایر لانگرهانس، یادم نمی آید.

They isn't.

آنها نیستند.

Isn't that a Caribbean island?

آیا آن جزیره کارائیب نیست؟

Islets of langerhans?

جزایر لانگرهانس؟

They're part of either the kidney or the.

آنها بخشی از کلیه یا کلیه هستند.

I think it's the liver, I think.

فکر می کنم این کبد است، فکر می کنم.

But I might be wrong.

ولی ممکنه اشتباه کنم

Maybe so are you telling us or asking?

شاید شما به ما می گویید یا می پرسی؟

Well, I can't remember.

خب یادم نمیاد

I remember learning about the islets of Langerhans.

یادم می آید که در مورد جزایر لانگرهانس یاد گرفتم.

Okay. I still think it's a holiday destination.

باشه. هنوز هم فکر می کنم مقصد تعطیلات است.

Is that where did you go for your holiday?

اونجا برای تعطیلات رفتی؟

I went to the islets of Langerhans and

من به جزایر لانگرهانس رفتم و

it was very nice.

خیلی خوب بود.

Yes, I've got a fit. Yeah.

بله، تناسب اندام دارم. آره

I think for me, the kidneys, maybe I'm right.

فکر می کنم برای من، کلیه ها، شاید حق با من باشد.

Or maybe it did rain a lot.

یا شاید هم باران زیاد بود.

Oh, you see what it did? The nephrons.

اوه، دیدی چه کرد؟ نفرون ها

They're definitely in the kidneys. Nephrons?

آنها قطعا در کلیه ها هستند. نفرون ها؟

What about the medulla oblongata? I'm

در مورد بصل النخاع چطور؟

not sure about that.

مطمئن نیستم.

What's in your brain?

در مغز شما چیست؟

That's part of the brain.

این بخشی از مغز است.

It has nothing to do with the kidney.

ربطی به کلیه نداره

No, I didn't say.

نه نگفتم

Well, I didn't say actually, it was, but there is a medulla as well in the kidneys.

خوب، من نگفتم در واقع اینطور بود، اما یک مدولا در کلیه ها نیز وجود دارد.

Really?

واقعا؟

Yes. Maybe Colin can enlighten us.

آره. شاید کالین بتواند ما را روشن کند.

There is.

وجود دارد.

You see, I don't just throw this show together.

می بینید، من فقط این نمایش را با هم نمی سازم.

This is all coming from my big, powerful brain.

همه اینها از مغز بزرگ و قدرتمند من می آید.

That's what that's what's happening.

این چیزی است که اتفاق می افتد.

Yes. I can't remember much about the urinary system.

آره. چیز زیادی از سیستم ادراری به یاد ندارم.

No more me. But I can picture it.

دیگر من نیست. اما من می توانم آن را تصویر کنم.

All I know about the urinary system is quite often it wakes me up in the middle of the night

تنها چیزی که در مورد سیستم ادراری می دانم این است که اغلب من را در نیمه شب از خواب بیدار می کند

and I have to empty that particular thing.

و من باید آن چیز خاص را تخلیه کنم. می‌دانید

That could be due to your prostate

که می‌تواند به این دلیل

gland being, you know, swollen to the size of a grape.

باشد که غده پروستات شما به اندازه یک انگور متورم شده است.

There is nothing wrong with my prostate.

پروستاتم مشکلی نداره

The doctor has given it a good test.

دکتر آزمایش خوبی داده.

It the finger.

این انگشت

In fact, I think the whole hand went up there and it gave it a good squeeze.

در واقع من فکر می کنم کل دست به آنجا رفت و فشار خوبی به آن داد.

Doesn't take long for the the standards to start coming down to the base level.

طولی نمی کشد تا استانداردها شروع به پایین آمدن به سطح پایه کنند.

It's all it's all biology.

همه چیز این همه زیست شناسی است.

It's just nature.

این فقط طبیعت است.

That's what it is, isn't it, Colonel? It's just nature.

همین است، اینطور نیست، سرهنگ؟ این فقط طبیعت است.

Your human body, all those interesting bits,

بدن انسان شما، تمام آن قطعات جالب،

some of them a bit sticky, some of them a bit slippery,

برخی از آنها کمی چسبنده، برخی از آنها کمی لغزنده،

and some of them are a bit horrible to look at, but they're all part of the body.

و برخی از آنها کمی وحشتناک هستند، اما همه آنها بخشی از بدن هستند.

Maybe you could share some information with us about what exactly?

شاید بتوانید اطلاعاتی در مورد اینکه دقیقا چه چیزی با ما در میان بگذارید؟

But my urinary system, I think we've got enough information about that.

اما سیستم ادراری من، فکر می کنم اطلاعات کافی در مورد آن داریم.

Yeah.

As you say, we don't want to take the pay.

آره

همانطور که شما می گویید، ما نمی خواهیم حقوق بگیریم.

No. Again.

دوباره نه.

So today we're looking at a lot of subjects in body hot.

بنابراین امروز ما در حال بررسی بسیاری از موضوعات در بدن داغ هستیم.

Are you all right, Mr. Duncan? I've got. I've got you.

خوبید آقای دانکن؟ من دارم. هوات رو دارم.

I've got a Frenchman.

من یک فرانسوی دارم

You need time to recover.

برای بهبودی نیاز به زمان دارید.

I have a Frenchman in my larynx.

من یک فرانسوی در حنجره ام دارم.

I'm okay now. So today we're looking at enjoyment.

الان خوبم بنابراین امروز ما به دنبال لذت هستیم.

Is this something at the moment you are enjoying in your life?

آیا این چیزی در لحظه ای است که از زندگی خود لذت می برید؟

I think we always have to have something.

فکر می کنم همیشه باید چیزی داشته باشیم.

Steve, to enjoy.

استیو، برای لذت بردن.

I think there is always

من فکر می کنم همیشه

something in our lives that we have to have that we enjoy.

چیزی در زندگی ما وجود دارد که باید داشته باشیم و از آن لذت ببریم.

So I suppose a good question to ask is what are you enjoying at the moment?

بنابراین من فکر می کنم یک سوال خوب برای پرسیدن این است که در حال حاضر از چه چیزی لذت می برید؟

You out there watching in YouTube land?

شما آنجا در زمین یوتیوب تماشا می کنید؟

What are you enjoying right now?

در حال حاضر از چه چیزی لذت می برید؟

Is this something that you are enjoying?

آیا این چیزی است که شما از آن لذت می برید؟

It can be anything.

می تواند هر چیزی باشد.

It might be a new hobby or maybe you are reading

ممکن است این یک سرگرمی جدید باشد یا شاید شما در حال خواندن

a certain book which is interesting to you.

کتاب خاصی هستید که برای شما جالب است.

So what are you enjoying at the moment?

پس در حال حاضر از چه چیزی لذت می برید؟

Steve Not working. Yes.

استیو کار نمی کند آره.

It's a good job, you know,

می دانید، کار خوبی است،

being a translator for medical terminology, Something I could do, I think. Yes.

مترجم اصطلاحات پزشکی، کاری که می توانستم انجام دهم، فکر می کنم. آره.

Although you seem to know nothing about the human body that I could refresh.

اگرچه به نظر می رسد شما چیزی در مورد بدن انسان نمی دانید که بتوانم آن را تازه کنم.

You know, don't forget, I'm well read in the biological sciences, Mr.

می دانید، فراموش نکنید، من در علوم زیستی خوب خوانده ام، آقای

Jones, but yes,

جونز، اما بله

what am I enjoying it?

، من از آن لذت می برم؟

I'm not enjoying being here.

من از بودن در اینجا لذت نمی برم.

Yeah, the live stream.

بله، پخش زنده

I meant genuinely in your life.

من واقعاً منظورم در زندگی شما بود.

I'm enjoying my sabbatical. Yes.

دارم از تعطیلاتم لذت میبرم آره.

Steve is now a man of leisure. Yes.

استیو اکنون یک مرد اوقات فراغت است. آره.

That's what you call yourself if you feel like it.

این همان چیزی است که اگر دوست داشته باشید خود را به آن می گویید.

No, although that's okay. Well, make your mind up.

نه، اگرچه اشکالی ندارد. خب تصمیمت رو بگیر

You just said you were enjoying it.

فقط گفتی ازش لذت میبری

Well, it doesn't feel like I'm just got days of endless leisure. Hmm.

خوب، به نظر نمی رسد که من فقط روزهای فراغت بی پایان دارم. هوم

Because I've had lots of jobs to do. Yes.

چون کارهای زیادی برای انجام دادن داشتم. آره.

Yeah.

So let's just say that I'm

آره

بنابراین اجازه دهید بگوییم که من

in a bit of a hiatus at the moment.

در حال حاضر در یک وقفه هستم.

Yes, a little break.

بله، کمی استراحت.

A little break. A sabbatical.

کمی استراحت یک تعطیلی

And then I am probably going to return

و سپس احتمالاً

to some kind of paid employee minimum next year.

سال آینده به نوعی حداقل حقوق کارمند باز خواهم گشت.

Okay.

As opposed to this, which is completely unpaid,

باشه.

برخلاف این، که کاملاً بدون دستمزد است،

Francesca is enjoying something at the moment.

فرانچسکا در حال حاضر از چیزی لذت می برد.

Oh, playing the guitar.

اوه، گیتار زدن

Oh, are you playing your bass guitar?

اوه، داری گیتار بیس میزنی؟

Are you practising or are you learning?

تمرین میکنی یا یاد میگیری؟

Sometimes now I think learning can be fun.

گاهی اوقات فکر می کنم که یادگیری می تواند سرگرم کننده باشد.

I always believe that whatever it is in your life,

من همیشه معتقدم که هر آنچه در زندگی شما وجود دارد،

whatever you are learning, it should always be fun.

هر چیزی که یاد می گیرید، همیشه باید سرگرم کننده باشد.

It should always be something that you enjoy.

همیشه باید چیزی باشد که از آن لذت ببرید.

So maybe a new hobby, maybe a new skill that you're learning?

بنابراین شاید یک سرگرمی جدید، شاید یک مهارت جدید که در حال یادگیری آن هستید؟

Yes, I'm enjoying

بله، در حال حاضر از

singing in the choirs that I'm in at the moment. Yes.

خواندن در گروه های کر که در آن حضور دارم لذت می برم. آره.

Now, the concert on Friday night, the one on Saturday, concert for for Christmas.

حالا کنسرت جمعه شب ، شنبه، کنسرت برای کریسمس.

Lots of Christmas carols, Christmas themed

بسیاری از سرودهای کریسمس، آهنگ‌های مضمون کریسمس

songs, Audiences there will be freezing cold.

، تماشاگران در آنجا سرمای انجمادی خواهند داشت.

We've been told the church is very cold and we need to put lots

به ما گفته شده است که کلیسا خیلی سرد است و باید

of undergarments underneath your.

زیر لباس های زیر شما زیاد بپوشیم.

Will you be wearing this?

آیا این را می پوشی؟

No, because we have to wear we have to wear a black tie,

نه، چون باید بپوشیم باید کراوات مشکی بپوشیم

as they call it now, a bow tie with a dinner suit.

که الان به آن می گویند، پاپیون با کت و شلوار شام.

Okay. Because we have to look smart.

باشه. چون باید باهوش به نظر برسیم.

But underneath I will have

اما در زیر

layers of like long johns and I'll have a t shirt on underneath.

لایه‌هایی مانند جان‌های بلند خواهم داشت و زیر آن یک تی شرت خواهم داشت.

It will be very cold standing there in the typical

آنجا در

British church, which is not very well insulated against the cold.

کلیسای معمولی بریتانیا که عایق بندی خوبی در برابر سرما نیست، هوا بسیار سرد خواهد بود.

What is a typical British church?

یک کلیسای معمولی بریتانیا چیست؟

The cold, empty, damp.

سرد، خالی، نم.

Even on Sunday?

حتی یکشنبه؟

Yes, it will be the massive buildings to heat.

بله، ساختمان های عظیم برای گرم کردن خواهند بود.

No one goes down.

هیچکس پایین نمیاد

No one goes to church anymore, which, by the way, they do.

هیچ کس دیگر به کلیسا نمی رود ، که اتفاقاً آنها می روند.

But of course, they cost a lot to heat because they're advanced big buildings.

اما البته، هزینه زیادی برای گرم کردن آن‌ها دارد، زیرا ساختمان‌های پیشرفته و بزرگی هستند.

And the church, particularly Church of England, less and less people going.

و کلیسا، به ویژه کلیسای انگلستان، مردم کمتر و کمتری می روند.

Therefore, they don't get the the donations.

بنابراین، آنها کمک های مالی را دریافت نمی کنند.

They can't afford to put the heating on and imagine how much it cost to heat a church.

آنها نمی توانند گرمایش را بگذارند و تصور کنند هزینه گرم کردن یک کلیسا چقدر است.

You know, I know how much it cost to heat this house.

می دانید، من می دانم هزینه گرم کردن این خانه چقدر است.

Okay.

So if you are really going all out all over the place.

باشه.

بنابراین اگر واقعاً در همه جا می روید.

Well, I do know Christina, so it can we can we just carry on £8,000 a year?

خوب، من کریستینا را می شناسم، پس آیا می توانیم فقط 8000 پوند در سال داشته باشیم؟

Okay, That's great. Why are you telling people that?

باشه، عالیه چرا این را به مردم می گویید؟

Well, because I think it's interesting I don't think it's very interesting at all.

خوب، چون فکر می کنم جالب است ، اصلاً فکر نمی کنم جالب باشد.

Not not at this moment in time.

نه در این لحظه از زمان.

So, no, enjoy.

بنابراین، نه، لذت ببرید.

We've got to be enjoying, enjoying, enjoy.

ما باید لذت ببریم، لذت ببریم، لذت ببریم.

Yes. Paying your bills is not enjoyable.

آره. پرداخت قبوض شما لذت بخش نیست.

Christina says.

کریستینا می گوید.

I enjoy riding my bike in the woods.

از دوچرخه سواری در جنگل لذت می برم.

I hope that is not a euphemism.

امیدوارم این یک تعبیر نباشد.

Marshmallows enjoying watching the World Cup?

مارشمالوها از تماشای جام جهانی لذت می برند؟

Yes. Yeah.

آره. آره

The final is on Sunday.

فینال یکشنبه است.

Next Sunday, the final.

یکشنبه آینده، فینال.

I hope you will be here watching me instead of watching the World Cup final.

امیدوارم به جای تماشای فینال جام جهانی اینجا باشید و مرا تماشا کنید.

I wonder who will be French.

نمی دانم چه کسی فرانسوی خواهد بود.

The French people are getting excited. Maybe.

مردم فرانسه هیجان زده می شوند. شاید.

Maybe they think France will win.

شاید فکر می کنند فرانسه پیروز می شود.

Or perhaps is it Argentina as well?

یا شاید آرژانتین هم هست؟

Oh, that would be a match, wouldn't it?

اوه، این یک مسابقه خواهد بود، اینطور نیست؟

France against Argentina and Brazil

فرانسه مقابل آرژانتین و برزیل

out of Brazil still in the World Cup.

خارج از برزیل هنوز در جام جهانی هستند.

I think they got

فکر کنم

kicked out.

They've they've gone. Brazil have gone, Brazil have gone.

اخراج شدند

آنها رفته اند. برزیل رفت، برزیل رفت.

France, Argentina then.

فرانسه، آرژانتین پس از آن.

Yes, I think it's going to be France against Argentina, to be honest with you.

بله، من فکر می کنم که فرانسه مقابل آرژانتین خواهد بود، صادقانه با شما.

I'm not really following.

من واقعا دنبال نمی کنم

It would be difficult to us to to take a side there, wouldn't it, Because we've got people

برای ما سخت است که در آنجا طرفی بگیریم ، اینطور نیست، زیرا ما مردمی داریم که

watching in France, people lots of people watching in Argentina.

در فرانسه تماشا می‌کنند، مردم زیادی در آرژانتین تماشا می‌کنند.

We don't want to take sides on that one.

ما نمی خواهیم در این مورد جانبداری کنیم.

I would say I want the team to win.

من می گویم می خواهم تیم برنده شود.

Who's got the most attractive players?

چه کسی جذاب ترین بازیکنان را دارد؟

Okay, That's who I will.

بسیار خوب، من همین را خواهم کرد.

That's what I normally look at.

این چیزی است که من معمولا به آن نگاه می کنم.

If I'm watching a team sport, who are the most attractive people

اگر من در حال تماشای یک ورزش تیمی هستم، که جذاب ترین افراد

in that team, therefore, I want you to win.

در آن تیم هستند، بنابراین، می خواهم شما برنده شوید.

That's the only thing I think about.

این تنها چیزی است که به آن فکر می کنم.

Yes, that sounds good.

بله، به نظر خوب می رسد.

Connolly's going, Connell is going, Oh, well, enjoy the rest of your lesson.

کانلی می رود، کانل می رود، اوه، خوب، از بقیه درس خود لذت ببرید.

I hope your students enjoy the rest of your lesson.

امیدوارم دانش آموزان شما از بقیه درس شما لذت ببرند.

I learned something. Yes. From coming on. Yes.

یه چیزی یاد گرفتم آره. از آمدن آره.

Parts of the body.

قسمت هایی از بدن.

Mm. Now you know the difference

مم اکنون شما تفاوت

between your tassels and your metatarsals

بین منگوله و متاتارس

and your carpools and your metacarpal.

خود و کارپول و متاکارپ خود را می دانید.

Do you.

Do you know your nephrons from your something else?

آیا تو.

آیا نفرون خود را از چیز دیگری می شناسید؟

Kidney.

Oh, that's good.

Steve. Yes, that's correct.

کلیه

آه آن خوب است.

استیو بله، درست است.

Do you know your nephrons from your urethra?

آیا نفرون خود را از مجرای ادرار می شناسید؟

Yeah.

Oh, Aretha's, you know, I would stop if I were you.

آره

اوه، آرتا، میدونی، اگه جای تو بودم متوقف میشدم.

You have a couple of germs there anyway. Yes.

به هر حال شما چند میکروب در آنجا دارید. آره.

Pale urine. That's what you want.

ادرار رنگ پریده. این چیزی است که شما می خواهید.

By the way, if your urine is the colour of pale straw,

به هر حال، اگر رنگ ادرار شما به رنگ نی کم رنگ است،

you know you're not dehydrated, so it's just very pale brown.

می دانید که کم آب نشده اید، بنابراین فقط قهوه ای کم رنگ است.

No, you don't want pale brown.

نه، شما قهوه ای کم رنگ نمی خواهید.

Don't want brown.

قهوه ای نمیخواهد

Well it isn't well straw.

خوب کاه خوب نیست

It's brown stories. Yellow like a pale yellow.

داستان های قهوه ای است. زرد مانند زرد کم رنگ.

Oh, I suppose, Yes. Well everyone knows that.

اوه، من فکر می کنم، بله. خوب همه این را می دانند.

Everyone knows that poop is yellow, so that's the best colour for it.

همه می دانند که مدفوع زرد است، بنابراین این بهترین رنگ برای آن است.

What's the worst colour?

بدترین رنگ چیست؟

Brown or red?

قهوه ای یا قرمز؟

I would say yes.

من می گویم بله.

Anything other than a very pale yellow Is time to go to your GP? Yes.

چیزی غیر از رنگ زرد بسیار کم رنگ آیا زمان مراجعه به پزشک عمومی است؟ آره.

If blood is anywhere except for inside your veins,

اگر خون در جایی به جز داخل رگ های شما وجود دارد

go to the doctor.

، به پزشک مراجعه کنید.

I always think that's the best.

من همیشه فکر می کنم این بهترین است.

The best line of medical advice to take.

بهترین خط مشاوره پزشکی

If blood is anywhere

اگر خون به

instead of in your veins.

جای خون در رگهای شما جایی است.

It's very serious, but bloody you'll you know, I'm not joking.

خیلی جدی است، اما می دانید، شوخی نمی کنم.

Even one episode they tell you you must go to the doctor

حتی یک قسمت آنها به شما می گویند که باید به دکتر بروید

because it's a sign that you know the big C something.

زیرا این نشانه آن است که شما یک چیز بزرگ C را می دانید.

Okay.

باشه.

The big C, really.

C بزرگ، واقعا.

Well, that's what they call it. Cancer. Oh, I see.

خب اسمش اینه سرطان. اوه می فهمم.

Oh, cancer.

اوه سرطان

I thought you were saying something else, but yeah, and yeah, I know

فکر می کردم چیز دیگری می گویید، اما بله، و بله،

quite a few big C's, so enjoying things.

من چند C بزرگ را می شناسم، بنابراین از چیزها لذت می برم.

I think it's very important to enjoy lots of things.

به نظر من لذت بردن از خیلی چیزها بسیار مهم است.

By the way, can I say hello to Claudia?

به هر حال، می توانم به کلودیا سلام کنم؟

Claudia sent a lovely photograph of something she was making.

کلودیا یک عکس دوست داشتنی از چیزی که داشت می ساخت فرستاد.

This is actually a meat roll.

این در واقع یک رول گوشت است.

It is rolled meat.

گوشت رول شده است.

So inside there there is actually meat.

بنابراین در داخل آنجا در واقع گوشت وجود دارد.

I'm not sure what type of meat it looks a bit like chicken.

من مطمئن نیستم که چه نوع گوشتی شبیه مرغ است.

What's it rolled up in?

در چیست؟

What's the is it like a what's the base. Yes.

چه چیزی است آن را مانند آنچه که پایه است. آره.

It looks like the outside.

شبیه بیرون است.

I think it looks like a type of bread, maybe pita bread.

به نظر من شبیه یک نوع نان است، شاید نان پیتا.

You can. Yes.

تو می توانی. آره.

Oh, it's nice.

اوه، خوب است.

And it's for Claudia.

و این برای کلودیا است.

You're a very good cook, as I've said before. Yes.

همانطور که قبلاً گفته ام، شما آشپز بسیار خوبی هستید. آره.

When you find the right man, you can wow him with your cooking.

وقتی مرد مناسب را پیدا کردید، می توانید او را با آشپزی خود شگفت زده کنید.

And if that doesn't work, I don't know what will.

و اگر این کار نکرد، نمی دانم چه خواهد شد.

Oh, okay.

اوه، باشه

Thanks for that.

برای آن متشکرم.

But normally what normally, you know, in

اما به طور معمول آنچه به طور معمول، شما می دانید، به

traditionally, you know, traditionally, if you a good cook,

طور سنتی، می دانید، به طور سنتی، اگر آشپز خوبی

you know, that's a way to get a partner, isn't it, if you're good at cooking.

هستید، می دانید، این راهی برای گرفتن شریک زندگی است، اینطور نیست، اگر در آشپزی مهارت دارید.

Because that man would be thinking, if I'm with this lady, I will get good food all my life.

چون آن مرد به این فکر می کرد که اگر من با این خانم باشم، تمام عمرم غذای خوب می گیرم.

And it probably these days it works the other way round.

و احتمالاً این روزها برعکس عمل می کند.

If you've got a woman that doesn't is got a high profile job in the city

اگر زنی دارید که ندارد، شغل بالایی در شهر

is finance something like that in politics, maybe she wants a husband that can cook

دارد که در امور مالی چیزی شبیه به آن در سیاست است، شاید او شوهری می خواهد که بتواند آشپزی کند

and then she will be provided for him.

و سپس برای او فراهم شود.

Yes, yes.

بله بله.

He's not very attractive, but you can cook well and probably I'll get some children as well.

او خیلی جذاب نیست، اما شما می توانید به خوبی آشپزی کنید و احتمالاً من هم چند فرزند خواهم داشت.

And yes, one of the children rabbiting.

و بله، یکی از بچه ها خرگوش می کند.

I don't know what I'm talking about. I have no idea.

من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنم. هیچ نظری ندارم.

Don't you know, I'm trying to encourage people to watch not not put them off watching.

نمی دانی، من سعی می کنم مردم را تشویق کنم که تماشا کنند نه اینکه تماشای آن ها را به تعویق بیندازند.

But. Yes, but it is

ولی. بله، اما

it makes you feel it, doesn't it, If your partner cooks a lovely meal for you.

این باعث می شود شما آن را احساس کنید، اینطور نیست، اگر شریک زندگی شما یک غذای دوست داشتنی برای شما طبخ کند.

Yeah. Just makes you feel closer together.

آره فقط باعث می شود احساس نزدیکی به یکدیگر کنید.

I would rather go out for a nice meal, to be honest, given the choice,

من ترجیح می دهم برای یک غذای خوب بیرون بروم، صادقانه بگویم، با توجه به انتخاب،

go out to a nice place, and then everyone does everything for you.

به یک مکان خوب بیرون بروم، و سپس همه برای شما هر کاری انجام می دهند.

And then you can go back home. There's no washing up.

و سپس می توانید به خانه برگردید. شستشو وجود ندارد

There's nothing to do, no clearing up in the kitchen.

هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد، بدون تمیز کردن در آشپزخانه.

You just go out.

تو فقط برو بیرون

Go to a nice place, have something nice to eat, come back home, and that's it.

به یک جای خوب برو، یک غذای خوب بخور، به خانه برگرد، و تمام.

Is it done?

Because I would think when you cook me beans on toast, I think, Oh,

آیا انجام شده است؟

چون فکر می‌کنم وقتی برای من لوبیا را روی نان تست می‌پزی، فکر می‌کنم، اوه،

I feel so much closer to you as having chosen the right person here to spend my life with.

احساس می‌کنم آنقدر به تو نزدیک‌تر هستم که فرد مناسبی را برای گذراندن زندگی‌ام در اینجا انتخاب کرده‌ام.

Yes, it's true. I'm being sarcastic.

بله این درست است. من دارم طعنه میزنم

You still have the stains on the wall where Mr.

هنوز لکه هایی روی دیوار داری که آقای

Steve has thrown the plate

استیو وقتی از ایتالیایی ناراضی بود، بشقاب را با عصبانیت پرت کرده است

in anger

when he was dissatisfied with Italian.

.

Our team.

تیم ما.

Unfortunately, no.

متاسفانه نه.

Italy are not in and Brazil are out.

ایتالیا داخل نیست و برزیل بیرون است.

No, I think it's. I think it's Argentina and France.

نه، فکر می کنم همینطور است. فکر می کنم آرژانتین و فرانسه هستند.

Oh, is that the final?

اوه، این فینال است؟

I think well well, that's what I'm predicting.

خوب فکر می کنم، این چیزی است که من پیش بینی می کنم.

I think I think there's still a match to go.

فکر می کنم هنوز مسابقه ای باقی مانده است.

But yes, I think I think it will be from my point of view.

اما بله، فکر می کنم از دیدگاه من اینطور خواهد بود.

Argentina and France, I'm sure someone will correct me.

آرژانتین و فرانسه، مطمئنم که یکی مرا اصلاح خواهد کرد.

I will root for the team with the most attractive players.

من برای تیمی که جذاب ترین بازیکنان را دارد، ریشه می زنم .

So you root for something.

بنابراین شما به دنبال چیزی هستید.

It means that your your that's the one you want to win.

این بدان معنی است که شما همان کسی هستید که می خواهید برنده شوید.

You root for them.

شما آنها را ریشه یابی می کنید.

You are rooting for them.

شما برای آنها ریشه یابی می کنید.

If you root for them, then it means that you are there.

اگر آنها را روت کنید، به این معنی است که شما آنجا هستید.

The ones that you're supporting.

اونایی که ازشون حمایت میکنی

Yes, Well, urging yes, you are urging your team to win.

بله، خوب، با اصرار بله، شما از تیم خود می خواهید که برنده شود.

You are rooting for them.

شما برای آنها ریشه یابی می کنید.

So I think it will be Argentina and France.

بنابراین فکر می کنم آرژانتین و فرانسه خواهند بود.

And of course, I will be supporting France. Really?

و البته من از فرانسه حمایت خواهم کرد. واقعا؟

Yes, of course. I am part French.

بله حتما. من بخشی فرانسوی هستم

So have to I have to obey my ancestors.

پس باید از اجدادم اطاعت کنم.

They are saying, Mr.

می گویند آقای

Dunk, you should support us as a French team.

دانک شما باید به عنوان یک تیم فرانسوی از ما حمایت کنید.

You're not team man.

تو مرد تیم نیستی

Something like, Well, in that case, I should support Argentina.

چیزی شبیه، خوب، در این صورت، من باید از آرژانتین حمایت کنم.

Okay, good.

باشه خوبه

Just to take the opposite view,

فقط برای اینکه

the opposing view, as we can say, or the contrarian view.

دیدگاه مخالف را داشته باشیم، همان طور که می توانیم بگوییم دیدگاه مخالف یا دیدگاه مخالف.

Okay.

باشه.

And I'm just hoping that they've got the most attractive players.

و من فقط امیدوارم که آنها جذاب ترین بازیکنان را داشته باشند.

I'm sure they have.

مطمئنم که دارند.

But because of the course, it doesn't necessarily mean I know there had to.

اما به دلیل دوره، لزوماً به این معنی نیست که می دانم باید وجود داشته باشد.

Yeah, I don't know yet what I'm about.

بله، من هنوز نمی دانم در مورد چه چیزی هستم.

What is what is going on today?

امروز چه خبر است؟

Nothing really in the UK.

واقعاً هیچ چیز در انگلستان نیست.

Steve I'm absolutely think you've spent too much time in the cold.

استیو من کاملا فکر می کنم که شما زمان زیادی را در سرما سپری کرده اید.

I think your brain has turned into a a large ice cream.

فکر می کنم مغز شما به یک بستنی بزرگ تبدیل شده است.

It really is turning into a sweater because I'm getting quite hot.

واقعاً داره تبدیل به ژاکت می‌شه چون خیلی داغ می‌کنم.

Okay, I'm enjoying these details.

خوب، من از این جزئیات لذت می برم.

By the way, when do you want me to go, by the way?

راستی راستی کی میخوای برم؟

You can go whenever you want. By

هر وقت بخوای میتونی بری در

now, I might save you a bit longer just to annoy you.

حال حاضر، ممکن است شما را کمی بیشتر ذخیره کنم تا شما را اذیت کنم.

Well, you're not annoying me, and I know I'm not trying hard enough.

خب، تو مرا آزار نمی دهی و می دانم که به اندازه کافی تلاش نمی کنم.

Then it takes a lot to annoy me.

بعدش خیلی طول میکشه که اذیتم کنه.

I am not easily annoyed, but we do have some other things to look at.

من به راحتی اذیت نمی شوم، اما چیزهای دیگری هم داریم که باید به آنها نگاه کنیم.

And also, I suppose you know.

و همچنین، من فکر می کنم شما می دانید.

You know what I'd like to do right now?

میدونی الان میخوام چیکار کنم؟

You keep touching me.

مدام مرا لمس می کنی

If this fleecy top, isn't it? He likes this place.

اگر این تاپ پرزدار، اینطور نیست؟ او این مکان را دوست دارد.

He tells you it's all warm and sort of cuddly and fleecy.

او به شما می گوید که همه چیز گرم است و به نوعی نوازشگر و کرک است.

It's very soft.

خیلی نرمه

I'm going to take it off in a minute. It's very soft.

من یک دقیقه دیگر آن را در می آورم. خیلی نرمه

But what would happen if I put my hand down now?

اما اگر الان دستم را پایین بگذارم چه اتفاقی می افتد؟

All the viewers would leave?

همه بیننده ها می رفتند؟

No, I think they would.

نه، من فکر می کنم آنها خواهند بود.

I think we might get more viewers.

من فکر می کنم ممکن است بینندگان بیشتری داشته باشیم.

Well, somebody said that they were what they get enjoyment from is

خوب، یکی گفت که آنها چیزی هستند که از آن لذت

p question mark. And

می برند علامت سوال p است. و

that was

این

that was autumn.

همان پاییز بود.

So yeah, for autumn smartphone.

بنابراین بله، برای گوشی های هوشمند پاییز.

Yeah.

آره

Hello to you.

درود بر تو.

And yes, we all like it.

و بله، همه ما آن را دوست داریم.

But in fact from time to time, don't we?

اما در واقع هر از گاهی، اینطور نیست؟

To be honest with you, I don't even know what the word was, but never mind.

راستش را بخواهم، من حتی نمی دانم این کلمه چه بود، اما مهم نیست.

Well, why did you mention it then?

خب پس چرا بهش اشاره کردی؟

Because

چون

that made it okay.

این باعث شد که خوب بشه

I was joke, you know. I'm joking.

شوخی کردم میدونی من شوخی میکنم.

I have no idea what you were doing

من نمی دانم با ساش چه می کردی

with Sash. Sash.

. ارسی.

Hi. Classmates are.

سلام. همکلاسی ها هستند.

You new to this channel?

تازه وارد این کانال شده اید؟

Hello, Sash. Sash. Sash.

سلام ساش ارسی. ارسی.

Hello to you. Well, you welcome.

درود بر تو. خب خوش اومدی

Well, anyway, Steve, I always like to welcome new people.

خب، به هر حال استیو، من همیشه دوست دارم به افراد جدید خوشامد بگویم.

Victoria is welcoming Sash. Sash?

ویکتوریا از ساش استقبال می کند. ارسی؟

It's difficult word to say quickly, Sash.

گفتن سریع کلمه سخت است، ساش.

Such a difficult to say.

گفتنش خیلی سخته

Yes, Yes, very difficult to repeat that word twice in a row

بله، بله، خیلی سخت است که آن کلمه را دو بار پشت سر هم تکرار کنید

without getting your tongue tied up. Hmm.

بدون اینکه زبانتان بسته شود. هوم

Can I just call you Sash for short?

آیا می توانم شما را به اختصار ساش صدا کنم؟

This is lots difficult as sash for short.

این به طور خلاصه به عنوان ارسی بسیار دشوار است.

It's difficult.

این سخته.

Certain phrases are difficult to say quickly, aren't they?

گفتن سریع برخی عبارات دشوار است، اینطور نیست؟

Has such sense or in your case, every phrase or sash.

چنین حسی دارد یا در مورد شما، هر عبارت یا ارسی.

Sash is easy to say.

Sash به راحتی می توان گفت.

Difficult to say quickly.

گفتنش سریع سخته

Okay, well, Sash is not an easy word to pronounce.

خوب، خوب، Sash کلمه ای برای تلفظ آسان نیست.

The H is difficult. Okay? I'm just.

H دشوار است. باشه؟ من فقط.

I'm just reviewing whether to have Steve on my life stream ever again

من فقط در حال بررسی این هستم که آیا امروز دوباره استیو را در جریان زندگی ام داشته باشم یا خیر

today.

Steve, I want to get something.

.

استیو، من می خواهم چیزی بگیرم.

Something in. Steve, stay with me.

استیو، با من بمان.

I think today we might have.

من فکر می کنم امروز ممکن است داشته باشیم.

Oh, fill in the blanks.

اوه، جاهای خالی را پر کنید.

I have a theme tune as well. Here it is.

من یک آهنگ تم نیز دارم. ایناهاش.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks. Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید. جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Did you enjoy that?

آیا از آن لذت بردید؟

So that's my new tune. Fill in the blanks.

پس این آهنگ جدید من است. جاهای خالی را پر کنید.

We are going to play.

قرار است بازی کنیم.

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Oh, you are? I'm off to just for the moment. Steve.

اوه، شما هستید؟ من فقط برای یک لحظه می روم. استیو

What now? We're doing it now. Yes.

حالا چی؟ الان داریم انجامش میدیم آره.

Well, yes. No, no, this is. This is.

خب بله. نه، نه، این است. این هست.

This is tomorrow.

این فردا است.

We need to send a message.

باید پیام بدیم

Fill in the blanks.

جاهای خالی را پر کنید.

Who will be listening?

چه کسی گوش خواهد داد؟

Okay, Steve.

The same person.

باشه، استیو.

همان فرد.

Steve in the Netherlands, please.

استیو در هلند، لطفا.

Steve Here we go. Steve. Yes?

استیو ما می رویم. استیو آره؟

Just stick with the format, please,

فقط فرمت را رعایت کنید، لطفاً

for goodness

به خاطر خدا

sake, fill in the blanks.

، جاهای خالی را پر کنید.

This could be rude.

این می تواند بی ادب باشد.

Now, as we know with this section,

حالا، همانطور که با این بخش می دانیم،

this spot that you have here, Mr.

این نقطه ای که شما اینجا دارید، آقای

Duncan. Yes. Fill in the blanks.

دانکن. آره. جاهای خالی را پر کنید.

There isn't There is.

وجود ندارد وجود دارد.

Mr. Duncan has a suggested answer,

آقای دانکن یک پاسخ پیشنهادی دارد،

but there could be many other different possibilities

اما ممکن است احتمالات متفاوت دیگری وجود

that could be correct.

داشته باشد که می تواند درست باشد.

So we invite you to make suggestions as to what the blanks could be.

بنابراین ما از شما دعوت می کنیم تا پیشنهاداتی را در مورد موارد خالی ارائه دهید.

And as long as it's grammatically correct,

و تا زمانی که از نظر گرامری درست باشد،

you will get a big tick from us.

یک تیک بزرگ از ما دریافت خواهید کرد.

Just try anyway. Yeah, just try.

به هر حال فقط سعی کن آره فقط سعی کن

So it's not a test. We're not trying to show anyone up.

پس امتحان نیست. ما سعی نمی کنیم کسی را نشان دهیم.

So here is today's fill in the blanks because we haven't done it for a while.

بنابراین اینجا جای خالی امروز را پر کنید زیرا مدتی است که این کار را انجام نداده ایم.

My something has something me out.

چیزی که من دارم چیزی برای من دارد.

I mean, we don't read ones would be funny as well.

منظورم این است که ما آنهایی را که نمی خوانیم خنده دار خواهد بود.

Okay. But

باشه. اما

anything, anything that you think is grammatically correct,

هر چیزی، هر چیزی که فکر می کنید از نظر گرامری درست است،

if it involves English words and they're in there, you can do it.

اگر شامل کلمات انگلیسی باشد و آنها در آن وجود دارند، می توانید آن را انجام دهید.

My something has something me out

چیزی که من دارم چیزی برایم دارد

and it's not rude.

و بی ادبانه نیست.

It's it's not supposed your suggestion isn't going to be rude.

قرار نیست پیشنهاد شما بی ادبانه نباشد.

No, it's not rude.

نه بی ادبی نیست

Does it have to be rude?

آیا باید بی ادب باشد؟

My something has something.

چیزی من چیزی دارد.

Victoria has already come up with a suggestion, which is correct.

ویکتوریا قبلاً پیشنهادی ارائه کرده است که درست است.

My company has left me out. Yes.

شرکت من مرا کنار گذاشته است. آره.

Yeah.

آره

So maybe you were expecting to be included in something,

بنابراین شاید انتظار داشتید در چیزی گنجانده شوید،

but instead you were left out.

اما در عوض کنار گذاشته شده اید.

My company has left me out.

شرکت من مرا کنار گذاشته است.

They have ignored me.

آنها مرا نادیده گرفته اند.

Or maybe they've forgotten about me.

یا شاید آنها مرا فراموش کرده اند.

Or maybe they are just ignoring me.

یا شاید آنها فقط مرا نادیده می گیرند.

So pretend they pretend I don't exist. Maybe so.

بنابراین وانمود می کنند که وانمود می کنند من وجود ندارم. شاید اینطور باشد.

Well done with that.

آفرین با آن

But you couldn't put, for example, my family in there.

اما شما نمی توانید مثلاً خانواده من را در آنجا قرار دهید.

Yes, you could.

Yes, you could. Yes,

بله، شما می توانید.

بله، شما می توانید. بله،

But would you? Yeah. Yes, you could. Yes.

اما آیا شما؟ آره بله، شما می توانید. آره.

My family, my friend, my mother, my aunt.

خانواده ام، دوستم، مادرم، خاله ام.

So all of those things could go in there.

بنابراین همه آن چیزها می توانند به آنجا بروند.

Anything that's related to the person speaking kind can be added in there.

هر چیزی که مربوط به شخصی است که مهربان صحبت می کند را می توان در آنجا اضافه کرد.

Her, my company, my family, my

او، شرکت من، خانواده من،

my exercise are you see.

ورزش من هستند.

So you could say my exercise has worn me out.

بنابراین می توان گفت ورزش من را فرسوده کرده است.

Oh, so there are many possibilities.

اوه، پس احتمالات زیادی وجود دارد.

There is a good one from Francesca.

یکی خوب از فرانچسکا وجود دارد.

This is good.

این خوبه.

My husband has thrown me out.

شوهرم منو بیرون انداخته

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

Oh, a big take.

اوه، یک برداشت بزرگ.

I hope that's not from experience.

امیدوارم این از روی تجربه نباشد.

And that's funny as well.

و این هم خنده دار است.

With my hiatus, I hope it hasn't really happened.

با وقفه ام، امیدوارم واقعا این اتفاق نیفتاده باشد.

Fetus's as my girl has kicked me out.

جنین به عنوان دخترم مرا بیرون انداخته است.

Yeah, well, you could say my girlfriend has kicked me out.

بله، خوب، می توانید بگویید دوست دخترم مرا بیرون انداخته است.

Oh, my wife.

اوه همسرم

My wife has kicked me out and she she has kicked me out.

همسرم مرا بیرون انداخته و او هم مرا بیرون کرده است.

Tatiana, my brother has cut me out.

تاتیانا، برادرم مرا قطع کرده است.

Yes, you can be cut out.

بله، شما می توانید قطع شوید.

You can be cut out of a will, for example.

مثلاً می‌توان از یک وصیت‌نامه جدا شد.

Yeah, you can be cut out of a particular company of people.

بله، شما می توانید از یک گروه خاص از افراد جدا شوید.

You've been cut out, literally removed in not a very nice way. Yes.

شما حذف شده اید، به معنای واقعی کلمه به روشی نه چندان زیبا حذف شده اید. آره.

So ignored, excluded,

بنابراین نادیده گرفته شد، طرد شد،

pushed out, rejected, ignored.

رانده شد، طرد شد، نادیده گرفته شد.

There are many ways of saying that.

راه های زیادی برای گفتن آن وجود دارد.

And then you could add something on to the end of that sentence to make

و سپس می توانید چیزی را به انتهای آن جمله اضافه کنید تا منظور خود

to elaborate on what you mean by that.

را از آن توضیح دهید.

So you could say my brother has cut me out of the family.

بنابراین می توان گفت برادرم مرا از خانواده جدا کرده است.

Oh, yeah, Yeah.

اوه، آره، آره

So to be cut out means to be removed.

پس بریده شدن یعنی حذف شدن.

So that's a good one. Yes, very good.

پس این یکی خوب است. بله خیلی خوبه

Very good. Very nice.

خیلی خوب. بسیار خوب.

Very good suggestion. Yes.

پیشنهاد خیلی خوبیه آره.

And all. Grammatically correct.

و همه. از نظر گرامری صحیح است.

Good. Um, so.

خوب اوم، پس

So here is my suggestion.

پس پیشنهاد من اینجاست.

This is what I was going to put.

این چیزی است که قرار بود بگذارم.

That is just one suggestion of many. That's it.

این فقط یکی از پیشنهادات بسیاری است. خودشه.

So this is my suggestion.

پس این پیشنهاد من است.

My friend has asked me out.

دوستم از من درخواست کرده است.

Beatrice, just something similar.

بئاتریس، فقط چیزی مشابه.

Just as you said that my friend has called me out. Yes.

همونطور که گفتی دوستم با من تماس گرفته. آره.

Maybe someone is calling your name from another room.

شاید کسی نام شما را از اتاق دیگری صدا می کند.

Or maybe they are outside the house.

یا شاید بیرون از خانه هستند.

My friend has called me out.

دوستم با من تماس گرفته است.

They are asking me to go out of the house and meet them.

آنها از من می خواهند که از خانه بیرون بروم و آنها را ملاقات کنم.

Maybe in the front garden. So yes, that. That is it.

شاید در باغ جلویی بنابراین بله، آن. همین است.

That is good.

خوبه.

So I thought that was fun.

بنابراین فکر کردم که سرگرم کننده است.

Steve Giles says My attitude has left me out. Hmm.

استیو گیلز می گوید نگرش من مرا کنار گذاشته است. هوم

My attitude has a better word.

نگرش من کلمه بهتری دارد.

Would be what our attitude has forced me out. Yes.

همان چیزی است که نگرش ما مرا مجبور به ترک آن کرده است. آره.

Or my attitude has pushed pushed me out.

یا نگرش من را هل داده است بیرون.

So maybe you have a bad attitude, maybe you are rude to other people and then you've

بنابراین شاید شما نگرش بدی دارید، شاید با دیگران بی ادب هستید و سپس

been left out of things like meeting up with friends

از مواردی مانند ملاقات با دوستانتان کنار گذاشته شده اید

because your attitude has forced me out

زیرا رفتار شما من را مجبور کرده است از

because you've been maybe mouthing off, being rude to people.

آنجا بیرون بیایم، زیرا ممکن است به دیگران بی ادبی کرده اید، بی ادبی کرده اید. .

Yes, things like that. Okay. Anyway, that's it.

بله، چنین چیزهایی. باشه. به هر حال همین.

We're not taking any of these literally.

ما هیچ کدام از اینها را به معنای واقعی کلمه در نظر نمی گیریم.

By the way, we're not suggesting that Francesca's husband has thrown around.

به هر حال، ما پیشنهاد نمی کنیم که شوهر فرانچسکا دور و بر خود را دور زده است.

No, I am pretty sure that hasn't really. He has.

نه، من کاملاً مطمئن هستم که واقعاً اینطور نیست. او دارد.

His girl has kicked him out.

دخترش او را بیرون کرده است.

No, I don't think that's any of those things. That's it.

نه، فکر نمی‌کنم این هیچ‌کدام از آن چیزها باشد. خودشه.

He's a good one. Tatiana.

او خوب است. تاتیانا

My Samsung has locked me out.

سامسونگ من را قفل کرده است.

Oh, good one.

اوه، یکی خوب.

Yes, good one. Well, my computer has locked me out.

بله یکی خوبه خب، کامپیوتر من را قفل کرده است.

My phone has locked me.

گوشیم منو قفل کرده

Yeah, That's a very modern.

بله، این بسیار مدرن است.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Well done getting that one in very quickly. Yes.

آفرین که خیلی سریع آن را وارد کردید. آره.

Oh, look, Sash.

Sash is is whose real name or full name is

اوه، ببین ساش.

Sash is نام واقعی یا نام کامل او

Shyster Shout.

Shyster Shout است.

No, no, no.

نه نه نه.

I think I think that's a just that's a German

فکر می‌کنم این فقط یک

word for poop and not new.

کلمه آلمانی برای مدفوع است و جدید نیست.

But I've been watching Mr.

اما من

Duncan's video for more than ten years when he used to do the recorded ones that have them,

بیش از ده سال است که ویدیوهای آقای دانکن را تماشا می‌کنم ، زمانی که او ویدیوهای ضبط شده را انجام

who remember, who remembers my old video lessons

when I looked so young and cute.

می‌داد.

But now I'm old and ugly.

اما الان پیر و زشت شده ام.

I'm sorry about that. Hello, Shaista.

درباره ی آن قضیه متاسفم. سلام شیستا

I think it's Shaista.

فکر کنم شیستا باشه

I hope I pronounced it right. Who is right? I think Mr.

امیدوارم درست تلفظ کرده باشم حق با کیست؟ فکر می کنم

Steve pronunciation sounded slightly German to me

تلفظ آقای استیو برای من کمی آلمانی

Anyway, Steve, I've got to get on with other things.

به نظر می رسید.

What does that mean?

Are you kicking me? Oh, I'm not kicking anyone anywhere.

معنی آن چیست؟

به من لگد میزنی؟ اوه، من به هیچ‌کس لگد نمی‌زنم.

I just have a I have a whole subjects talk about.

من فقط یک موضوع کامل دارم که در مورد آن صحبت کنم.

That's fine.

I will go and get something to eat because I'm a bit hungry anyway, so check on the fire.

خوبه.

من می روم و چیزی برای خوردن می آورم زیرا به هر حال کمی گرسنه هستم، پس آتش را بررسی کنید.

Okay? Just.

باشه؟ فقط

Just, just, just please, please, please, please.

فقط، فقط، فقط لطفا، لطفا، لطفا، لطفا.

Just want me to go there. Just.

فقط بخواه من بروم آنجا فقط

Just say thank you for watching today, and then I will cut into something else.

فقط بگویید از اینکه امروز تماشا کردید متشکرم، و سپس به چیز دیگری می پردازم.

My Duncan has kicked me out.

دانکن من را بیرون کرده است.

My Duncan

دانکن من

of the live stream.

از جریان زنده.

That should be my beloved.

این باید محبوب من باشد.

My teacher has kicked me out.

معلمم مرا بیرون انداخته است.

Okay? Okay. Lovely to be here.

باشه؟ باشه. دوست داشتنی اینجا بودن

But I was going to say a short time, I've never been here an hour.

اما می خواستم برای مدت کوتاهی بگویم، من هرگز یک ساعت اینجا نبودم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Well, lots of things to do. Places to go.

خوب، کارهای زیادی برای انجام دادن. مکان هایی برای رفتن

Yes, I've got things to do as well.

بله، من هم کارهایی برای انجام دادن دارم.

Okay, well, you don't have to. Yeah, right, Right.

خوب، خوب، شما مجبور نیستید. آره، درسته، درسته

See you all. When.

همه شما را می بینم. چه زمانی.

When am I next?

بعدش کی هستم؟

Back on with you, Mr. Duncan.

برگردیم با شما، آقای دانکن.

Well, I guess. Sun. Sun.

خوب من حدس میزنم. آفتاب. آفتاب.

Are you back?

But anyway, I'll let you do that later by everyone.

برگشتی؟

اما به هر حال، بعداً به شما اجازه می دهم این کار را توسط همه انجام دهید.

However, enjoy the rest of your lesson with Mr. Duncan.

با این حال، از بقیه درس خود با آقای دانکن لذت ببرید.

Obviously, it won't be as good as me being here as well.

بدیهی است که اینجا هم به خوبی من نخواهد بود.

But do stay on and concentrate as Mr.

اما همانطور که آقای

Duncan enlightens you with his words of wisdom.

دانکن با سخنان خردمندانه خود شما را روشن می کند، بمانید و تمرکز کنید.

Bye!

خدا حافظ!

Some more views, out and about, there is snow on the ground.

برخی از مناظر دیگر، بیرون و اطراف، برف روی زمین وجود دارد.

However, the strange thing about living here

با این حال، نکته عجیب زندگی در اینجا

is in one place the view looks like this.

این است که در یک مکان منظره به این شکل است.

Lots of sunshine and quite bright.

آفتاب زیاد و کاملاً روشن.

And on my side where I am

و در سمت من جایی که الان هستم

now, it looks like this quite dull.

، خیلی کسل کننده به نظر می رسد.

And we are in the shade unfortunately here.

و ما متاسفانه اینجا در سایه هستیم.

So those are both views of this very moment in time.

بنابراین این هر دو دیدگاه همین لحظه در زمان هستند.

Sunshine in one place and here we are in the shade.

آفتاب در یک مکان و اینجا ما در سایه هستیم.

Unfortunately, in the

متأسفانه، در اتاق

in the room,

the English addict is on.

، معتاد انگلیسی روشن است.

I hope you are feeling good today, Thursday, the 15th of December.

امیدوارم امروز پنجشنبه پانزدهم دی ماه حالتون خوب باشه.

We are halfway through the month.

در نیمه راه هستیم.

Christmas is just a few days away as well.

همچنین فقط چند روز دیگر به کریسمس باقی مانده است.

Are you excited for Christmas?

آیا برای کریسمس هیجان زده هستید؟

I don't know if you are or not.

نمیدونم هستی یا نه

I hope you are.

امیدوارم که باشی

So now we are going to have a quick look because we are running over today.

بنابراین اکنون می خواهیم نگاهی گذرا داشته باشیم زیرا امروز در حال اجرا هستیم.

Normally we do an hour, but today we are going slightly longer than normal.

به طور معمول یک ساعت کار می کنیم، اما امروز کمی بیشتر از حد معمول پیش می رویم.

We are looking at words and phrases connected to up

ما به کلمات و عبارات مرتبط با بالا

and down, things that go up and things that go down.

و پایین نگاه می کنیم، چیزهایی که بالا می روند و چیزهایی که پایین می آیند.

There are many idioms, many phrases

اصطلاحات زیادی، عبارات زیادی

in English language that can be used,

در زبان انگلیسی وجود دارد که می توان از آنها استفاده کرد،

and there are

و

many phrases, many idioms connected to the word up

عبارات زیادی وجود دارد، اصطلاحات زیادی نیز به کلمه up

and the word down as well.

و کلمه down مرتبط هستند.

For example,

برای مثال،

here's our first phrase connected to down

در اینجا اولین عبارت ما است که به down

Have some down time.

Have some down time مرتبط است.

The phrase down time means some rest, some relaxation.

عبارت down time به معنای کمی استراحت، کمی آرامش است.

You are doing something to relax yourself.

شما برای آرامش خود کاری انجام می دهید.

You are taking a break.

شما در حال استراحت هستید.

Maybe from the thing you normally do, you are having some down

شاید از کاری که به طور معمول انجام می دهید ، کمی

time, you are taking a rest.

استراحت می کنید، استراحت می کنید.

So maybe if you've had a busy period of work,

بنابراین شاید اگر یک دوره کاری شلوغ داشته اید،

maybe you need to take a rest.

شاید نیاز به استراحت داشته باشید.

So you take some down time,

بنابراین کمی وقت

you take a break, you take a rest

می گذارید، استراحت می کنید، استراحت

to be down on your luck.

می کنید تا شانس خود را از دست بدهید.

And I suppose it would be fair to say in life

و گمان می‌کنم منصفانه باشد که در زندگی

we are all sometimes down on our look.

بگوییم همه ما گاهی اوقات از نگاه خود بدبین هستیم.

If you are down on your luck, it means you are going through a period of time

اگر شانس خود را کم کرده اید، به این معنی است که دوره ای از زمان را

with lots of unfortunate things happening.

با اتفاقات ناگوار زیادی سپری می کنید.

Quite often things that are bad, or maybe things that are unpleasant.

اغلب چیزهایی که بد هستند، یا شاید چیزهایی که ناخوشایند هستند.

They are happening to you.

آنها برای شما اتفاق می افتد.

You are down on your luck.

شما در شانس خود هستید. وقتی در مورد پول صحبت

We often think of down on your luck when we are talking about money.

می کنیم اغلب به شانس شما فکر می کنیم.

If you have some money,

اگر مقداری پول دارید،

you might be up on your luck.

ممکن است خوش شانس باشید.

If you have very little money or maybe you have lost a lot of money,

اگر پول بسیار کمی دارید یا شاید پول زیادی از دست داده اید،

maybe you invested some of your money into Bitcoin and then you lost it.

شاید مقداری از پول خود را در بیت کوین سرمایه گذاری کرده اید و سپس آن را از دست داده اید.

You can say that you are down on your luck.

شما می توانید بگویید که از شانس خود محروم هستید.

You are going through a period of

شما در حال گذراندن دوره ای از

luck that is not good,

شانس هستید که خوب نیست،

otherwise known as bad luck

در غیر این صورت به عنوان بدشانسی

to put someone down.

برای پایین آوردن کسی شناخته می شود.

If you put someone down, it means you are criticising them,

اگر کسی را پایین می آورید، یعنی از او انتقاد می کنید،

You are saying things that are not very nice,

چیزهایی می گویید که خیلی خوب نیست،

you are putting someone down, you are criticising them,

کسی را تحقیر می کنید، از او انتقاد می کنید

you are making them feel small and insignificant, you are making them feel foolish.

، به او احساس کوچک و بی اهمیتی می دهید ، به او احساس حماقت می دهید.

You are saying bad things to them.

داری بدی بهشون میگی

Or maybe you are saying bad things behind their back.

یا شاید پشت سر آنها چیزهای بدی می گویید.

Without them realising to put someone down is to

بدون اینکه آنها متوجه شوند که یک نفر را پایین بیاورند،

say negative things about a person.

گفتن چیزهای منفی در مورد یک شخص است.

You put them down

شما آنها را زمین

to be down trodden.

می گذارید تا زیر پا گذاشته شوند.

A person who is down trodden is someone who is victimised

کسی که زیر پا گذاشته می شود، کسی است که قربانی می شود

or maybe they are oppressed.

یا شاید به او ظلم می شود.

They are a person who has been criticised,

آنها فردی هستند که مورد انتقاد قرار گرفته اند

they are made to feel small, they have been bullied,

، آنها را کوچک کرده اند، مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند،

they are down trodden.

آنها را زیر پا گذاشته اند.

We often think of governments

ما اغلب به این فکر می کنیم که دولت ها

forcing their subjects

رعایا

or their population to do things in a certain way.

یا جمعیت خود را مجبور به انجام کارها به روشی خاص می کنند.

You might say that they are down trodden.

ممکن است بگویید که آنها زیر پا گذاشته شده اند.

Here's another one

در اینجا یکی دیگر

to be on a downer or to be a downer

از داونر بودن یا داونر بودن وجود دارد

If a person is a downer or if a thing is a downer,

اگر شخصی یک داونر باشد یا اگر چیزی داونر باشد،

it is something that is making you feel unhappy.

این چیزی است که باعث می شود احساس ناراحتی کنید.

It is a downer.

یک داونر است.

Maybe a person who is miserable and maybe they come into the room

شاید یه آدم بدبخت و شاید بیاد تو اتاق

and they start moaning and complaining about everything.

و شروع کنه به ناله و شاکی کردن از همه چیز.

You might say that person is a downer.

ممکن است بگویید آن شخص یک داونر است.

They are somewhat who

آنها تا حدودی

makes everyone in the

باعث می شوند که همه افراد در

room feel miserable.

اتاق احساس بدبختی کنند.

Then we have some idioms connected to help

سپس چند اصطلاح داریم که به

something a little more cheerful.

چیزی کمی شادتر کمک می کند.

You might go up in the world.

ممکنه تو دنیا بری بالا

If you go up in the world, it means you are

اگر در دنیا بالا می روید به این معنی است که در حال

improving your situation in life.

بهبود وضعیت خود در زندگی هستید.

Maybe your level of life is getting better climbing.

شاید سطح زندگی شما در حال صعود بهتر باشد.

You are reaching a higher social circle.

شما در حال رسیدن به یک دایره اجتماعی بالاتر هستید.

You are going up in the world,

شما در جهان بالا می

you are improving your life,

روید، زندگی خود را بهبود می دهید،

you are going up in the world.

در جهان بالا می روید.

To be on your uppers

بالا بودن

means to be in a pitiful situation, a difficult situation.

به معنای قرار گرفتن در یک موقعیت رقت انگیز، یک موقعیت دشوار است.

Maybe you have lost all of your money.

شاید شما تمام پول خود را از دست داده اید.

Maybe you are living in tough circumstances.

شاید شما در شرایط سختی زندگی می کنید.

We can say that you are on your uppers

می‌توانیم بگوییم که شما در حال

to put up with something.

تحمل چیزی هستید.

If you put up with something, it means you can bear or withstand

اگر چیزی را تحمل کنید، به این معنی است که می توانید

something to tolerate something, maybe something that is annoying.

چیزی را تحمل کنید یا تحمل کنید تا چیزی را تحمل کنید، شاید چیزی که آزاردهنده است.

You put up with it.

تحملش کردی

You bear that thing, you tolerate that thing.

شما آن چیز را تحمل می کنید، آن چیز را تحمل می کنید.

You put up with it.

تحملش کردی

Another one

یکی دیگر

to get the upper hand.

برای گرفتن دست بالا.

Oh, I like this one.

اوه من این یکی را دوست دارم

A person who gets the upper hand is a person who wins.

کسی که دست بالا را بدست می آورد شخصی است که برنده می شود.

Maybe you do something that is better

شاید کاری را انجام دهید که بهتر

than another person

از دیگری

does.

باشد.

You win the race?

شما برنده مسابقه هستید؟

Maybe you beat another person, you get the upper hand.

شاید شما شخص دیگری را کتک بزنید، دست بالا را بگیرید.

Also, it can mean to gain control as well.

همچنین، می تواند به معنای به دست آوردن کنترل نیز باشد.

If you gain control in a certain situation, you will get the upper hand.

اگر در موقعیت خاصی کنترل را به دست آورید، دست بالا را خواهید گرفت.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

This is not a positive one, unfortunately.

متأسفانه این نکته مثبتی نیست.

Give up.

دست برداشتن از.

We've all done it.

همه ما آن را انجام داده ایم.

We have all thought of doing it in the past to give up.

همه ما در گذشته به انجام این کار فکر کرده ایم تا تسلیم شویم.

If you give up, it means you quit,

اگر تسلیم شدی، یعنی کنار می‌کشی

You stop, you decide not to do it anymore.

، متوقف می‌شوی، تصمیم می‌گیری که دیگر این کار را نکنی.

You give up

to surrender can also be described as giving up.

تسلیم شدن را می توان به عنوان تسلیم شدن نیز توصیف کرد.

So if you give up, we can also say that you surrender as well.

پس اگر تسلیم شدید، می‌توانیم بگوییم که شما نیز تسلیم شوید.

You give up

شما

finally to be

در نهایت برای

uppity and stuck up

ناراحتی تسلیم می شوید و

a person who thinks they are better than others.

فردی را که فکر می کند بهتر از دیگران است سرکوب می کنید.

A person who thinks that they are a much

فردی که فکر می‌کند

higher class than everyone else around them.

از همه افراد اطرافش بسیار بالاتر است.

You might describe that person as uppity

شما ممکن است آن شخص را به عنوان یک فرد ناراحت توصیف کنید

or stuck up a person

یا فردی

who is very sensitive to things.

که به چیزها بسیار حساس است.

Maybe they become upset very easily.

شاید خیلی راحت ناراحت می شوند.

We can also say that that person is uppity.

همچنین می توانیم بگوییم که آن شخص بدبخت است.

They become upset and angry about things very easily.

آنها خیلی راحت از چیزها ناراحت و عصبانی می شوند.

They are very uppity.

آنها بسیار بی حوصله هستند.

Uppity.

افتضاح.

An uppity person is fussy

یک فرد بداخلاق دمدمی

and they are easily annoyed with

مزاحم است و به راحتی مورد آزار و اذیت قرار می گیرد

and that is

و این این است

that we got through that quite quickly actually.

که ما در واقع خیلی سریع از آن عبور کردیم.

Shall I call Mr.

برگردم به آقای استیو زنگ بزنم

Steve back?

؟

Shall we have Mr. Steve back?

آیا آقای استیو را برگردانیم؟

Maybe not today.

شاید امروز نه.

We will wait until Sunday. We will have Mr.

تا یکشنبه صبر می کنیم.

Steve back with us on Sunday.

ما روز یکشنبه آقای استیو را با خود خواهیم داشت.

I hope you will join us then.

امیدوارم پس از آن به ما بپیوندید.

Thank you very much for spending your time with me today.

از اینکه امروز وقت خود را با من صرف کردید بسیار سپاسگزارم .

One thing I did film the other day,

روزی از یک کار فیلم گرفتم،

something you saw a few moments ago,

چیزی که چند لحظه پیش دیدی،

did you see the robin in the garden?

آیا رابین را در باغ دیدی؟

Beautiful Robin.

رابین زیبا

And many of the birds at the moment are coming into the garden

و بسیاری از پرندگان در حال حاضر به باغ می آیند

and they are trying to find food,

و در تلاش برای یافتن غذا هستند،

including this little Robin.

از جمله این رابین کوچک.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

I don't know why, but I love

نمی دانم چرا، اما رابین را دوست دارم

Robin, especially in the snow.

، مخصوصاً در برف.

And you can see that Robin is so cold.

و می بینید که رابین خیلی سرد است.

It is standing on one leg.

روی یک پا ایستاده است.

What it's doing is trying to keep one of its feet warm

کاری که انجام می دهد این است که یکی از پاهایش را گرم

so it will stand on one leg.

نگه دارد تا روی یک پا بایستد.

And this is something that birds do quite often when they are trying to keep warm.

و این کاری است که پرندگان اغلب زمانی که سعی در گرم نگه داشتن خود دارند انجام می دهند.

Instead of standing on both legs, they will stand on one leg.

به جای اینکه روی هر دو پا بایستند، روی یک پا بایستند.

It's not lovely.

دوست داشتنی نیست

What a lovely Robin.

چه رابین دوست داشتنی

Hello, lovely Robin.

سلام رابین دوست داشتنی

You are so nice.

تو خیلی خوبی

And that is it for today.

و برای امروز همین است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

It's been interesting.

جالب بوده

I hope there is something in there that you could use.

امیدوارم چیزی در آن وجود داشته باشد که بتوانید از آن استفاده کنید.

I hope that

امیدوارم

everything was enjoyable.

همه چیز لذت بخش بوده باشد.

If it wasn't, please let me know.

اگر نبود لطفاً به من اطلاع دهید.

If you didn't like it, please let me know.

اگر دوست نداشتید، لطفا به من اطلاع دهید.

However, if you did like it,

با این حال، اگر آن را دوست داشتید،

please give me one of these and I will be ever so happy.

لطفاً یکی از اینها را به من بدهید و من همیشه خوشحال خواهم شد.

So give me a lovely thumbs up.

پس به من یک شست دوست داشتنی بدهید.

Give me a like and I will have a smile on my face

به من لایک کنید

for the rest of the day.

تا بقیه روز لبخند بر لبانم باشد.

Thank you for your company. I will see you soon.

ممنون از همراهی شما به زودی می بینمت.

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of English, saying Thank you for watching me today.

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و می گوید از اینکه امروز مرا تماشا کردید متشکرم.

I hope you've enjoyed it.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

I hope it's been interesting.

امیدوارم جالب بوده باشه

I will see you on Sunday.

یکشنبه میبینمت

And yes, we are getting very excited on Sunday

و بله، ما در روز یکشنبه بسیار هیجان زده می

because we are just one week away from Christmas.

شویم زیرا فقط یک هفته تا کریسمس فاصله داریم.

Next Sunday, I will see you then.

یکشنبه آینده، من شما را می بینم.

And of course, till the next time we meet.

و البته تا دفعه بعد که همدیگه رو ببینیم.

Take care of yourself.

مراقب خودت باش.

Stay happy, Stay up.

شاد بمان، بیدار بمان.

There is no need to feel down and I will see you later.

نیازی به ناراحتی نیست و بعدا می بینمت.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

yes you do...

بله، شما

ta ta for now.

در حال حاضر.