Learn with Mr Duncan's Full English #42 - 'Sit on the fence' - 'Food for thought' - Uses of 'Nest'

Hi everybody, welcome to  another Full English lesson.

سلام به همه، به یک درس کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید.

With me Mr Duncan.

با من آقای دانکن

It is a windy day here in the UK,

اینجا در بریتانیا روز بادی است،

but I hope you are feeling cosy and warm

اما امیدوارم که احساس راحتی و گرمی

and you are okay...today!

داشته باشید و حالتان خوب باشد...امروز!

Before I begin I would like to  give you a little brainteaser,

قبل از شروع، می‌خواهم به شما یک بازی فکری کوچک بدهم

so as to warm up those sleepy synapses.

تا سیناپس‌های خواب‌آلود را گرم کنید.

What word can be used alongside  the following five words?

چه کلمه ای را می توان در کنار پنج کلمه زیر استفاده کرد؟

The words are…

کلمات ...

bag stalk counter runner baked.

کیسه ساقه شمارنده دونده پخته شده است.

I will give you the answer at  the end of today’s video lesson…

پاسخ را در پایان درس ویدیویی امروز به شما می‌دهم…

so get your thinking caps on!

پس از فکر کردن استفاده کنید!

As you know I love food.

همانطور که می دانید من عاشق غذا هستم.

And I couldn’t resist mentioning  an expression that is used

و نمی‌توانم از ذکر عبارتی که

before we think about something we’ve just heard.

قبل از اینکه درباره چیزی که شنیده‌ایم فکر کنیم استفاده می‌شود مقاومت نکنم.

The phrase is…‘Food for thought’.

عبارت… "غذا برای فکر" است.

A thing heard or read that  resonates or lingers in your mind,

چیزی که شنیده یا خوانده می‌شود که در ذهن شما طنین‌انداز می‌شود

or has the possibility to  change your view of something

یا این امکان را دارد که دیدگاه شما را نسبت به چیزی تغییر دهد،

might be described as ‘food for thought’.

ممکن است به عنوان «غذای فکر» توصیف شود.

“That speech of yours has given  me lots of food for thought.”

"این سخنرانی شما به من غذای زیادی برای فکر کردن داد."

The thing said has given you something  new or challenging to think about.

چیزی که گفته شد به شما چیزی جدید یا چالش برانگیز برای فکر کردن داده است.

It has fed some new information into your brain.

این اطلاعات جدید را به مغز شما وارد کرده است.

It has made you think deeply  about a certain idea or topic.

باعث شده است درباره یک ایده یا موضوع خاص عمیقاً فکر کنید.

You might even change your opinion because of it.

حتی ممکن است به خاطر آن نظر خود را تغییر دهید.

That new idea or opinion has given you  something to chew over in your mind.

این ایده یا نظر جدید به شما چیزی داده است که در ذهن خود بجوید.

It has given you some ‘food for thought’.

به شما «غذای فکری» داده است.

Can you see what is behind me?

میبینی پشت سرم چیه؟

It is something that is hidden  away, so it might be hard to see.

این چیزی است که پنهان است، بنابراین ممکن است دیدن آن سخت باشد.

Oh there it is.

اوه اونجا هست

This is a nest box.

این یک جعبه لانه است.

It is an artificial space  where bird eggs can be nurtured

این یک فضای مصنوعی  است که می‌توان تخم‌های پرندگان را

until the chicks growing inside  them are ready to hatch out.

تا زمانی که جوجه‌هایی که در داخل آن رشد می‌کنند آماده بیرون آمدن شوند، پرورش داد.

So this nest box will allow a pair  of birds to add their own bedding,

بنابراین این جعبه لانه به یک جفت پرنده اجازه می‌دهد تا ملافه‌های خود را

such as grass and moss to the inside of the box.

مانند علف و خزه به داخل جعبه اضافه کنند.

The word nest can be used in many ways.

کلمه لانه را می توان در بسیاری از موارد به کار برد.

To hide something away in a  safe place as a verb is nest.

پنهان کردن چیزی در مکانی امن به عنوان یک فعل لانه است.

You nest; you place something  away for safe keeping.

لانه می کنی؛ چیزی را برای نگهداری ایمن دور می‌گذارید.

You can have a nest egg, which is a sum of  money that is saved over a number of years.

شما می توانید یک تخم مرغ لانه داشته باشید، که مبلغی است که طی چند سال پس انداز می شود.

The money is often invested  so as to gather interest.

این پول اغلب برای جمع آوری سود سرمایه گذاری می شود.

You want your money to be worth more  in the future for when you retire.

می‌خواهید در آینده برای زمانی که بازنشسته می‌شوید، ارزش پولتان بیشتر باشد.

So a nest egg is something that  will be used at a later date.

بنابراین تخم مرغ لانه چیزی است که بعداً مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

A large quantity or number of animals living in  a certain location can be described as a nest.

تعداد یا تعداد زیادی از حیواناتی که در یک مکان خاص زندگی می کنند را می توان به عنوان یک لانه توصیف کرد.

A collection of furniture that belongs together  

مجموعه‌ای از مبلمان که به هم تعلق دارند

and is easy to pack away and  store can be described as a nest.

و به راحتی جمع‌آوری و نگهداری می‌شوند را می‌توان به عنوان یک لانه توصیف کرد.

For example, you can have a nest of tables.

به عنوان مثال، می توانید لانه ای از میزها داشته باشید.

All the different sized tables  can be store inside each other.

همه میزهای با اندازه‌های مختلف را می‌توان در داخل یکدیگر ذخیره کرد.

A place where a person likes to rest and  relax so as to feel cosy and safe is a nest.

مکانی که فرد دوست دارد در آن استراحت کند و آرامش داشته باشد تا احساس راحتی و امنیت کند، یک لانه است.

Hopefully soon there will be a family  of birds nesting inside this nest box.

امیدواریم به زودی خانواده‌ای از پرندگان در داخل این جعبه لانه لانه کنند.

A pair of birds will build a nest together  and raise their own brood of chicks.

یک جفت پرنده با هم لانه می سازند و جوجه های خود را پرورش می دهند.

I wonder what type of bird  will be living in there.

من نمی دانم چه نوع پرنده ای در آنجا زندگی خواهد کرد.

Could it be a pair of blue tits perhaps?

ممکن است یک جفت دختر آبی باشد؟

We will have to wait and see.

باید منتظر بمانیم و ببینیم.

It’s time to take a look at another buzzword.

وقت آن رسیده است که نگاهی به یک کلمه کلیدی دیگر بیندازیم.

A buzzword is a word or phrase that  is often used during a certain period,

کلیدواژه کلمه یا عبارتی است که اغلب در یک دوره خاص استفاده می‌شود

or is generally popular.

یا عموماً محبوب است.

Today’s buzzword is… ‘Generic’

کلمه رایج امروزی… "عمومی" است

The word ‘generic’ can be used  as both an adjective and a noun.

کلمه "عمومی" را می توان هم به عنوان صفت و هم به عنوان اسم استفاده کرد.

As an adjective; ‘generic’ means to belong to a  group with no precise or exact classification.

به عنوان صفت؛ «عمومی» به معنای متعلق به یک گروه بدون طبقه‌بندی دقیق یا دقیق است.

The thing in question is named by its group,

چیز مورد نظر با گروه آن نامگذاری شده است، بدون نام بردن از

without naming a singular characteristic.

یک مشخصه مفرد.

We are using its generic name. The overall  characteristics are being identified generically,

ما از نام عمومی آن استفاده می کنیم. ویژگی‌های کلی به طور کلی

as belonging to a certain group or ‘genus’.

به عنوان متعلق به یک گروه یا «جنس» مشخص می‌شوند.

Certain types of medicine with no clear brand  name are often referred to as ‘generic’.

انواع خاصی از داروها بدون نام تجاری مشخص اغلب به عنوان "عمومی" شناخته می شوند.

Something with no clear  individual identity is generic.

چیزی که هویت فردی مشخصی ندارد، عمومی است.

As an insult, a person might  describe an uninspiring idea  

به عنوان یک توهین، یک فرد ممکن است یک ایده غیر الهام‌بخش را

that lacks originality or thought as ‘generic’.

که فاقد اصالت یا تفکر است، «عمومی» توصیف کند.

As a noun, ‘generic’ refers  to an unbranded product

به عنوان یک اسم، «عمومی» به یک محصول بدون مارک اشاره دارد

and is normally associated with types of medicine.

و معمولاً با انواع دارو مرتبط است.

Can you see what I’m doing over there?

آیا می توانید ببینید من آنجا چه می کنم؟

I'm sitting on the fence.

من روی حصار نشسته ام.

I am enjoying the view and  taking in some fresh air.

من از منظره لذت می برم و هوای تازه می گذرانم.

There is a phrase that exists  in English which refers  

عبارتی در انگلیسی وجود دارد که

to the position in which I’m sitting right now.

به موقعیتی اشاره دارد که من در حال حاضر در آن نشسته ام.

To; ‘sit on the fence’. This phrase  refers to a person who cannot,

به؛ "روی حصار بنشین". این عبارت به شخصی اشاره می‌کند که نمی‌تواند،

or will not express their own opinion or take  any particular side in a dispute or argument.

یا نمی‌خواهد نظر خود را بیان کند یا طرف خاصی را در یک اختلاف یا بحث اتخاذ کند.

To remain neutral without  expressing your personal opinion  

بی طرف ماندن بدون بیان نظر شخصی خود را

can be described as ‘sitting on the fence’.

می توان به عنوان «نشستن روی حصار» توصیف کرد.

You might be willing to listen to the discussion,  but you are unwilling to get involved directly.

ممکن است مایل به گوش دادن به بحث باشید، اما تمایلی به شرکت مستقیم ندارید.

We often use this expression negatively  

ما اغلب

when describing a person who seems  unwilling to express their own thoughts.

هنگام توصیف شخصی که به نظر می‌رسد تمایلی به بیان افکار خود ندارد، از این عبارت به صورت منفی استفاده می‌کنیم.

“You two can argue all day, but if you  don’t mind I would rather sit on the fence.”

«شما دو نفر می‌توانید تمام روز با هم بحث کنید، اما اگر برایتان مهم نیست، ترجیح می‌دهم روی حصار بنشینم.»

“There you go again, avoiding the  problem by sitting on the fence.”

دوباره می‌روید و با نشستن روی حصار از مشکل جلوگیری می‌کنید.»

“You will have to get involved at some  point; you can’t keep sitting on the fence.”

«شما مجبور خواهید بود در یک مقطع زمانی درگیر شوید . نمی‌توانی روی حصار بنشینی.»

To sit on the fence is to remain  neutral. You don’t want to get involved.

نشستن روی حصار بی طرف ماندن است . شما نمی خواهید درگیر شوید.

You would rather keep your opinion to yourself.

شما ترجیح می دهید نظر خود را برای خود نگه دارید.

You abstain, withhold, hold back, decline.

شما خودداری می کنید، خودداری می کنید، خودداری می کنید، رد می کنید.

You keep your feelings to yourself by not  expressing an opinion, decision or choice.

با بیان نکردن نظر، تصمیم یا انتخاب، احساسات خود را برای خود نگه می دارید .

You have chosen to ‘sit on the fence’.

شما انتخاب کرده اید که «روی حصار بنشینید».

Well that's almost it from me for today.

خوب این تقریباً از من برای امروز است.

I hope you have enjoyed this Full English lesson.

امیدوارم از این درس کامل انگلیسی لذت برده باشید.

However I still have some unfinished business  to sort out concerning the brainteaser

با این حال، من هنوز کارهای ناتمامی دارم که در رابطه با بازی فکری

that I gave you at the start  of today’s video lesson.

که در ابتدای درس ویدیویی امروز به شما دادم، مرتب کنم .

I asked you to name the word that can  be used alongside the following 5 words.

از شما خواستم کلمه ای را که می توان در کنار 5 کلمه زیر استفاده کرد نام ببرید.

bag stalk counter runner baked.

ساقه کیسه ضد دونده پخته شده است.

The answer is… Bean.

پاسخ این است… لوبیا.

You can have a ‘bean bag’,  which is a type of chair.

می‌توانید «کیسه لوبیا» داشته باشید که نوعی صندلی است.

You can have a bean stalk, which is  the main support body of a bean plant.

می‌توانید ساقه لوبیا داشته باشید که بدنه اصلی گیاه لوبیا است.

Then there is ‘bean counter’, which  is a slang term for ‘accountant’.

سپس «قطع‌کننده لوبیا» وجود دارد که اصطلاحی عامیانه برای «حسابدار» است.

Then there is ‘runner bean’,  which is a type of creeping plant.

سپس «لوبیا دونده» وجود دارد که نوعی گیاه خزنده است.

And of course there is ‘baked bean’,

و البته "لوبیا پخته" نیز وجود دارد

which is a delicious type of food that  goes well with tomato sauce on toast.

که یک نوع غذای خوشمزه است که با سس گوجه فرنگی روی نان تست به خوبی می آید.

Oh, delicious

اوه، خوشمزه

That's it, it is time to say goodbye.

همین، وقت خداحافظی است.

See you again very soon for  another Full English lesson.

خیلی زود دوباره شما را برای یک درس کامل انگلیسی دیگر می بینیم.

This is Mr Duncan in the birthplace of English,

این آقای دانکن در زادگاه انگلیسی است،

that is of course England saying...

که البته انگلیس می گوید...

Thanks for watching, see you again soon,

از تماشای شما متشکرم، به زودی دوباره شما را می بینیم،

and of course until the next time we meet,

و البته تا دفعه بعدی که ملاقات خواهیم کرد،

you know what's coming next...

می دانید که چه چیزی در راه است...

ta ta for now.

تا تا فعلا .