Misterduncan's Full English Lesson (30) Everyday or Every Day? / Do you ever Eavesdrop?

Oh…did I make you jump? Sorry about that. I didn’t mean to scare you. Welcome to another

اوه ... باعث شدم بپری؟ از این بابت متاسفم. قصدم ترساندن تو نبود به یکی دیگر از

Full English video lesson, coming to you from the birthplace of… Kate Bush, David Cameron,

درس های ویدیویی کامل انگلیسی که از زادگاه... کیت بوش، دیوید کامرون،

Basil Brush, Wallace and Gromit, and of course, the English language. It can literally open

باسیل براش، والاس و گرومیت و البته زبان انگلیسی به شما خوش آمدید. به معنای واقعی کلمه می تواند

doors for you, especially if you ask someone to open a door for you…in English. “Do

درها را به روی شما باز کند، به خصوص اگر از کسی بخواهید که دری را برای شما باز کند ... به انگلیسی. "

you mind opening the door for me?” Okay…enough of this idle incoherent waffle and pointless

می خواهی در را برای من باز کنی؟" خوب... بس است از این وافل بی ربط و بیهوده

gibberish. Let’s get on with today’s Full English lesson…right…

بیهوده. بیایید با درس انگلیسی کامل امروز... همین الان... ادامه دهیم

now!

!

It’s funny how some English phrases have more than one use. Here’s a good example

خنده دار است که چگونه برخی از عبارات انگلیسی بیش از یک کاربرد دارند. در اینجا یک مثال خوب

of this occurrence. The phrase ‘take off’ can be used in many ways. You can take off

از این اتفاق است. عبارت "برخاستن" را می توان به روش های مختلفی به کار برد. شما می توانید چیزی را بردارید

something, as in removing it. To peel off something or remove one thing from another

، مانند حذف آن. کندن چیزی یا حذف یک چیز از چیز

is to ‘take off’. You can take off the paint from an object, such as a door or wall.

دیگر به معنای "برداشتن" است. می توانید رنگ را از روی یک شی مانند در یا دیوار جدا کنید.

You can take off your clothes. To remove something is to ‘take off’. To mimic or impersonate

می توانید لباس های خود را در بیاورید. حذف چیزی به معنای "برخاستن" است. تقلید یا جعل هویت

someone is to ‘take-off’. To copy the mannerisms of a person, such as their movements

شخصی به معنای "برخاستن" است. کپی کردن آداب و رسوم یک فرد، مانند حرکات

and voice is to ‘take-off’. “His take-off of Elvis Presley was really convincing.”

و صدای آنها، "برخاستن" است. "برخاستن او از الویس پریسلی واقعا قانع کننده بود."

To do an impression of someone is to ‘take-off’. To delete something from a list you will need

تأثیر گذاشتن بر کسی به معنای «برخاستن» است. برای حذف چیزی از یک لیست،

to take off that item. “I had to take off the names of the absent students.” To lift

باید آن مورد را حذف کنید. "من مجبور شدم نام دانشجویان غایب را حذف کنم." بلند

off from the ground in an aircraft is ‘take-off’. You take-off in an aeroplane. The plane is

شدن از زمین در هواپیما به معنای «برخاستن» است. شما با هواپیما بلند می شوید. هواپیما

ready to leave the ground. “Can you please tell the passengers to prepare for take-off.”

آماده ترک زمین است. لطفاً می‌توانید به مسافران بگویید که برای پرواز آماده شوند.»

There is also ‘take down’, which described the action of making a written record of something.

همچنین "take down" وجود دارد که عمل ایجاد یک رکورد کتبی از چیزی را توصیف می کند.

“I will need to take down your name and address.” ‘Take down’ can also mean

"من باید نام و آدرس شما را حذف کنم." "برداشتن" همچنین می تواند به معنای

‘dismantle’. To slowly break something apart with care is to ‘take down’ something.

"برچیدن" باشد. شکستن آرام آرام چیزی با احتیاط به معنای «پایین انداختن» چیزی است.

“We will have to take down the tent tomorrow, when the wind is not so strong.” To destroy

فردا که باد چندان قوی نیست، باید چادر را پایین بیاوریم . تخریب

a person’s reputation with criticism can be described as a ‘takedown’. You defeat

شهرت یک فرد با انتقاد را می توان به عنوان "برداشتن" توصیف کرد. شما

someone by criticizing them. A website that is removed from the internet is a ‘takedown’.

با انتقاد کردن از کسی شکست می دهید. وب سایتی که از اینترنت حذف می شود «حذف» است.

“The owners of the website were given a takedown notice by the government.” Even

"صاحبان وب سایت توسط دولت اخطاریه حذف دریافت کردند."

the word ‘take’ can be used in many ways. To steal something is ‘take’. The way

حتی کلمه "گرفتن" را می توان در بسیاری از موارد استفاده کرد. دزدیدن چیزی «گرفتن» است. روشی

you view something is ‘take’. “What is your take on the situation in Syria?”

که شما به چیزی نگاه می کنید، «گرفتن» است. نظر شما در مورد وضعیت سوریه چیست؟

To film a sequence that has been prepared in advance is a ‘take’. You might have

فیلمبرداری از سکانسی که از قبل آماده شده است، یک «برداشت» است. ممکن است مجبور

to do many takes of something before you get it right. “Let’s go again with another

شوید قبل از اینکه کاری را به درستی انجام دهید، کارهای زیادی را انجام دهید. بیایید دوباره با یک برداشت دیگر برویم

take, I hope we get it right this time.” To transport something from one place to another

، امیدوارم این بار آن را درست انجام دهیم. انتقال چیزی از یک مکان به مکان

is also ‘take’. You can take a person to the airport in your car. You can take some

دیگر نیز «گرفتن» است. می توانید یک نفر را با ماشین خود به فرودگاه ببرید. می توانید چند

clothes out of a wardrobe. To ‘take in’ is to give a home to someone. You might take

لباس را از کمد بیرون بیاورید. "پذیرفتن " به منزله دادن خانه به کسی است. ممکن است

in a homeless person during the winter months. To relax or consider something for a while

در ماه های زمستان یک فرد بی خانمان را بپذیرید. استراحت کردن یا در نظر گرفتن چیزی برای مدتی

or to process something is to ‘take time’. “It will take time for you to recover from

یا پردازش چیزی به معنای "وقت گذاشتن" است. بهبودی شما از

your injuries.” There are so many uses of the word ‘take’. It’s true! You can

آسیب دیدگی به زمان نیاز دارد. کاربردهای بسیار زیادی از کلمه "گرفتن" وجود دارد. درسته! می

take my word for it.

توانید حرف من را قبول کنید.

I don’t know about you, but sometimes it is hard to resist being nosey. Some say that

من شما را نمی‌دانم، اما گاهی اوقات مقاومت در برابر ناهنجار بودن سخت است. برخی می گویند که

it is human nature to be curious about other people’s lives. One point in particular

این طبیعت انسان است که در مورد زندگی دیگران کنجکاو باشد . یک نکته به

is the action of listening to a conversation that you are not a part of. You cannot resist

ویژه گوش دادن به مکالمه ای است که شما در آن عضو نیستید. شما نمی توانید در مقابل

listening in to what they are saying. Perhaps you are sitting in a café and at the table

گوش دادن به آنچه می گویند مقاومت کنید. شاید شما در یک کافه نشسته اید و سر میز

next to you a couple are having an argument, albeit quietly. They are having some sort

کنارتان زن و شوهری در حال دعوا هستند، البته بی سر و صدا. آنها

of disagreement. You can’t resist listening to what they are saying. Sometimes it is hard

نوعی اختلاف نظر دارند. شما نمی توانید در مقابل گوش دادن به آنچه آنها می گویند مقاومت کنید. گاهی اوقات

to hear what the conversation is about. You try to listen to them. You desperately try

شنیدن این گفتگو در مورد چیست. شما سعی می کنید به آنها گوش دهید. شما ناامیدانه سعی می کنید

to hear their words. We call this action ‘eavesdropping’. You eavesdrop on a conversation. You listen

حرف های آنها را بشنوید. ما این عمل را «شنود» می نامیم. شما مکالمه را استراق سمع می کنید. شما به آن گوش می دهید

in. The problem with eavesdropping is that, if you get caught doing it, those having the

. مشکل استراق سمع این است که، اگر در حال انجام آن گرفتار شوید، کسانی که

‘private’ conversation might not be too happy. “Hey, we are trying to have a private

مکالمه «خصوصی» را انجام می دهند ممکن است خیلی خوشحال نباشند. "هی، ما سعی می کنیم

conversation here, don’t be so nosey!” To spy on someone and listen to what they

اینجا یک مکالمه خصوصی داشته باشیم، اینقدر فضول نباش!" جاسوسی از کسی و گوش دادن به صحبت

are saying in private can also be described as ‘eavesdropping’. We can say you are

های او در خلوت نیز می تواند به عنوان "استراق سمع" توصیف شود. می‌توانیم بگوییم که شما

‘ear-wigging’. You ‘overhear’ something. You ‘listen in’ on a conversation. It

«گوش‌باز» هستید. چیزی را «شنود» می کنی. شما در یک مکالمه "گوش می دهید".

is possible to accidentally hear a conversation. You hear it by chance. Do you ever eavesdrop?

ممکن است به طور تصادفی یک مکالمه بشنوید. شما به طور اتفاقی آن را می شنوید. آیا تا به حال استراق سمع می کنید؟

It’s time now to take a look at another buzzword. A buzzword is a phrase or sentence

اکنون زمان آن رسیده است که نگاهی به یک کلمه کلیدی دیگر بیندازیم. کلمه ی پر سر و صدا عبارت یا جمله

that is popular during a certain period of time, or is commonly used in general. Today’s

ای است که در یک بازه ی زمانی معین محبوب است یا به طور کلی استفاده می شود.

buzzword is…controversy. The word controversy is a noun which means a row in response, or

کلمه رایج امروز ... بحث و جدل است. کلمه جدال اسمی است که به معنای ردیف در پاسخ یا

a negative reaction to something. A strong reaction to something, such as someone’s

واکنش منفی به چیزی است. یک واکنش شدید به چیزی، مانند

personal opinion, or a provocative action. “His words caused controversy throughout

نظر شخصی شخصی، یا یک اقدام تحریک آمیز. سخنان او در سراسر جهان جنجال ایجاد

the world.” You can create controversy by saying something inflammatory or provocative.

کرد. شما می توانید با گفتن چیزی تحریک کننده یا تحریک آمیز جنجال ایجاد کنید.

The words used cause anger and outrage. To speak in a way that offends people. A controversy

کلمات استفاده شده باعث خشم و عصبانیت می شود. طوری صحبت کند که مردم را آزرده کند. یک مجادله

usually involves people with opposing views. One group agrees or holds the same opinion

معمولاً شامل افرادی با دیدگاه های مخالف است. یک گروه موافق یا همان نظر

while the other group disagrees, thus creating controversy. The occurrence of the controversy

را دارند در حالی که گروه دیگر مخالف هستند و در نتیجه اختلاف ایجاد می کنند . وقوع این جنجال بحث

is described as controversial. ‘A controversial plan’

برانگیز توصیف شده است. «یک طرح جنجالی»

‘A controversial idea’ ‘A controversial film’ ‘A controversial speech’. ‘Controversial’

«یک ایده جنجالی» «یک فیلم جنجالی» «یک سخنرانی جنجالی». "جنجال

is the adjective form of ‘controversy’.

" شکل صفت "جنجال" است.

“The president has announced controversial reforms to the healthcare service.” The

رئیس جمهور اصلاحات بحث برانگیز در خدمات بهداشت و درمان را اعلام کرده است. موضوع

controversial thing creates controversy. It is controversial because one group objects

بحث برانگیز باعث ایجاد اختلاف می شود. بحث برانگیز است زیرا یک گروه مخالف است

while another accepts. A person who causes controversy is controversial. He or she is

در حالی که گروه دیگر می پذیرد. فردی که باعث اختلاف می شود بحث برانگیز است. او

a controversial character. The word controversy comes from the Latin word for ‘turnaround’,

شخصیتی بحث برانگیز است. کلمه جدال از کلمه لاتین به معنای "تحول" می آید

which refers to an opposing view or the actual disagreement. Synonyms of controversy include

که به دیدگاه مخالف یا اختلاف نظر واقعی اشاره دارد . مترادف‌های مجادله عبارتند از

‘altercation’ ‘disagreement’ ‘dispute’ ‘opposition’ ‘quarrel’ ‘wrangle’.

«مشاهده» «اختلاف» «اختلاف» «مخالفت» «نزاع» «مشاهده».

The overall disagreement over something in society can be described as ‘controversy’.

اختلاف نظر کلی در مورد چیزی در جامعه را می توان به عنوان "جنجال" توصیف کرد.

The subject in question is controversial.

موضوع مورد بحث بحث برانگیز است.

Here is an interesting grammar point, that is often mentioned in your messages. What

در اینجا یک نکته گرامری جالب وجود دارد که اغلب در پیام های شما ذکر می شود.

is the difference between ‘everyday’ and ‘every day’ as separate words, – ‘onto

چه تفاوتی بین «هر روز» و « هر روز» به عنوان کلمات جداگانه وجود دارد، - «روی»

and ‘on to’ as separate words – ‘into and ‘in to’ as separate words Firstly,

و «به» به عنوان کلمات جداگانه - «به » و «به» به عنوان کلمات جداگانه در ابتدا، «

‘everyday’ described something that frequently happens or occurs often.

هر روز» چیزی را توصیف می کند که اغلب اتفاق می افتد یا اغلب رخ می دهد.

“This is my everyday coat.” It is something that is frequently happening.

"این کت روزمره من است." این چیزی است که اغلب اتفاق می افتد.

Then there is ‘every day’, as separate words, which is the adverb form of ‘each

سپس «هر روز» به عنوان کلمات جداگانه وجود دارد که شکل قید «هر

day’. “I go to town every day to look around the

روز» است. "من هر روز به شهر می روم تا

shops”. This is the adverb for each day. Then there is ‘onto’ as a complete word.

مغازه ها را نگاه کنم." این قید برای هر روز است. سپس "روی" به عنوان یک کلمه کامل وجود دارد.

This is used as a preposition, however it is not recognised in formal British English.

این به عنوان حرف اضافه استفاده می شود، اما در انگلیسی رسمی انگلیسی به رسمیت شناخته نمی شود.

“He jumped onto the horse”. In British English we will always used the words separately.

او روی اسب پرید. در انگلیسی بریتانیایی ما همیشه از کلمات به طور جداگانه استفاده می کنیم.

“The bus went on to Piccadilly Circus”. You can see here you have the adverb plus

اتوبوس به سیرک پیکادیلی رفت. در اینجا می‌توانید ببینید که قید به

the preposition 'to continue'.

اضافه حرف اضافه «به ادامه دادن» دارید.

Finally there is ‘into’ as a complete word. This is the only form of this preposition.

در نهایت "into" به عنوان یک کلمه کامل وجود دارد . این تنها شکل این حرف اضافه است.

He jumped into the lake to cool off. This is a preposition to show movement or change.

او برای خنک شدن به داخل دریاچه پرید. این حرف اضافه برای نشان دادن حرکت یا تغییر است.

The only times we use in and to next to each other is through normal sentence structure,

تنها مواردی که در داخل و کنار یکدیگر استفاده می کنیم از طریق ساختار جملات معمولی است،

for example… “We need to go in to find out what happened”.

به عنوان مثال… "ما باید وارد شویم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است".

The two words just happen to be next to each other, but they have their own used in the

این دو کلمه به طور اتفاقی در کنار یکدیگر قرار دارند، اما آنها در جمله استفاده خاص خود را دارند

sentence. Did I clearly explain that to you? Was my explanation adequate? I hope so.

. آیا من آن را به وضوح برای شما توضیح دادم؟ آیا توضیحات من کافی بود؟ امیدوارم.

Life is full of surprises. You never really know what’s around the corner. Life is unpredictable

زندگی پر از شگفتی ها است. شما هرگز واقعاً نمی دانید چه چیزی در این گوشه است. زندگی غیرقابل پیش‌بینی است

and quite often you can find yourself being caught on the hop. I love that expression.

و اغلب اوقات می‌توانید خود را در حال گیر افتادن در پرتاب کنید. من آن بیان را دوست دارم.

To get caught ‘on the hop’ means to be caught unawares and unprepared. If you are

گرفتار شدن در «هپ» به معنای غافلگیر شدن و ناآماده شدن است. اگر

distracted by the thing you are doing, then it is possible to suddenly be caught ‘on

حواس‌تان به کاری که انجام می‌دهید پرت می‌شوید، ممکن است ناگهان «

the hop’. You were caught off-guard and forced into a difficult situation by being

روی هاپ» گرفتار شوید. شما به دلیل ناآماده نبودن در شرایط سختی قرار

unprepared. This phrase is often used in British English. We can also say that a person who

گرفتید. این عبارت اغلب در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود . همچنین می توانیم بگوییم که فردی

is busy doing something is on the hop. They are bustling. They are active. They are actively

که مشغول انجام کاری است روی هاپ است. شلوغ هستند. فعال هستند. آنها فعالانه

doing something. They are on the hop. Another great phrase for being unprepared is “caught

کاری انجام می دهند. آنها در حال حرکت هستند. یکی دیگر از جمله های عالی برای ناآماده بودن این است که "

with your pants down.” A person who has been put in a difficult position by being

با شلوار پایین گیر افتادم." فردی که به دلیل عدم آمادگی برای چیزی در موقعیت دشواری قرار

unprepared for something has been caught with their pants down. “The regional manager’s

گرفته است، با شلوار پایین گرفتار شده است . "بازدید مدیر منطقه

visit caught us all with our pants down.” “The enquiry caught many politicians with

همه ما را با شلوار پایین گرفتار کرد." "تحقیق بسیاری از سیاستمداران را

their pants down.” To be caught on the hope. To be caught with your pants down. You were

با شلوار پایین دستگیر کرد." گرفتار شدن در امید. با شلوار پایین گیر بیفتی شما

not ready for what happened. For most of us, it’s just another day in this crazy thing

برای اتفاقی که افتاد آماده نبودید. برای بسیاری از ما، این فقط یک روز دیگر در این چیز دیوانه‌وار است که

we call ‘life’.

آن را «زندگی» می‌نامیم.

Sadly we have come to the end of another ‘Full English’ lesson. See you next time for ‘Full

متأسفانه ما به پایان یک درس دیگر "انگلیسی کامل" رسیدیم . دفعه بعد برای "Full

English’ number 31. Don’t forget to hit the subscribe button and I will see you again…whether

English" شماره 31 شما را می بینیم. فراموش نکنید که دکمه اشتراک را بزنید و من دوباره شما را می بینم ...

it is recorded or live I will be here somewhere on YouTube. This is Misterduncan in the birthplace

چه ضبط شده باشد یا زنده، من در جایی در YouTube اینجا خواهم بود . این Misterduncan در

of English, of course that is England saying…thanks for watching, enjoy English…and of course…

زادگاه انگلیسی است، البته که انگلستان می‌گوید…ممنون که تماشا کردید، از انگلیسی لذت ببرید… و البته…

ta ta for now.

ta ta فعلا.