💘 'LOVE is BLIND' 💋 / English Addict LIVE chat & Learning / Sun 13th FEBRUARY 2022 - with Mr Duncan

Love is in the air

everywhere I look around

هر جا که به اطرافم نگاه کنم

and love is in the air

عشق در هواست و

with every sight and every sound.

با هر دید و هر صدایی عشق در هواست.

Here we go. Yes, we are back together.

در اینجا ما می رویم. بله، ما دوباره با هم هستیم.

Hello. To you.

سلام. برای تو.

I hope you are having a good weekend.

امیدوارم آخر هفته خوبی داشته باشید.

My weekend is okay.

آخر هفته من خوب است.

Looking out of the window right now.

همین الان از پنجره به بیرون نگاه می کنم.

You can see it is a little grey.

می بینید که کمی خاکستری است.

We have a great day today.

امروز روز خوبی داریم.

The pigeons are all getting rather excited because love is in the air.

کبوترها همه نسبتاً هیجان زده می شوند زیرا عشق در هوا است.

As we will find out during today's live stream,

همانطور که در جریان پخش زنده امروز متوجه خواهیم شد

which comes to you live from the birthplace of the English language,

که به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی برای شما

which just happens to be, oh, my goodness, it's England.

می آید، که اتفاقاً خدای من ، انگلیس است.

New Love is definitely in the air today.

عشق جدید قطعا امروز در هوا است.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England. How are you today?

دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy? Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟ آیا شما خوشحال هستید؟

Yes, we are.

بله ما هستیم.

Still allowed to have some fun here in the world,

با

even though a lot of people at the moment are feeling angry, disappointed

وجود اینکه بسیاری از مردم در حال حاضر احساس عصبانیت، ناامیدی و

even outraged.

حتی خشمگین می‌کنند، هنوز مجاز به تفریح ​​در اینجا در جهان هستند.

But yes, it is still possible

اما بله، هنوز هم می توان

to have a smile on your face.

لبخندی بر لب داشت.

And of course, sometimes it's

و البته، گاهی اوقات

nice to be a little bit silly.

خوب است که کمی احمق باشیم.

I must admit, I opened my curtains this morning

باید اعتراف کنم، امروز صبح پرده هایم را باز کردم

and I looked outside and I was so pleased to see

و به بیرون نگاه کردم و از اینکه دیدم

there was no mushroom cloud in the sky.

هیچ ابر قارچی در آسمان وجود ندارد بسیار خوشحال شدم.

Isn't it nice The world is still here.

خوب نیست دنیا هنوز اینجاست

We've managed not to blow ourselves up just yet.

ما هنوز موفق شده ایم خودمان را منفجر نکنیم.

Here we go, then. Yes. My name is Mr. Duncan.

پس ما اینجا می رویم. آره. اسم من آقای دانکن است.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

They're up there in the top of my screen.

آنها در بالای صفحه من هستند.

I am an English addict, and I have a feeling that you might be one of those as well.

من یک معتاد انگلیسی هستم و این احساس را دارم که ممکن است شما نیز یکی از این افراد باشید.

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Yes, I talk about English.

بله، من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I like English very much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

I like the language.

من زبان را دوست دارم.

I've been learning English

since I was born, basically.

اصولاً از بدو تولد شروع به یادگیری زبان انگلیسی کرده ام.

Maybe that's the reason why I love it so much.

شاید به همین دلیل است که من آن را خیلی دوست دارم.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, we have made it all the way to the end of another weekend

بله، ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر

and also almost halfway through another month.

و همچنین تقریباً در نیمه راه یک ماه دیگر رساندیم.

Yes, it's

بله، این

a very romantic weekend.

یک آخر هفته بسیار رمانتیک است.

And of course, tomorrow it gets even more romantic.

و البته فردا عاشقانه تر می شود.

We have made it all the way to Sunday

ما تمام راه را به یکشنبه

Deep, deep doo doo doo doo doo doo doo.

عمیق، عمیق دوو دوو دوو دوو دوو دوو رساندیم.

Here we go again. Yes. It's nice to see you.

دوباره شروع کنیم. آره. از دیدنت خوشحالم

To see you. Very lovely and glad.

برای دیدن تو خیلی دوست داشتنی و خوشحالم

And I'm happy.

و من خوشحالم.

I'm so happy that you are here.

من خیلی خوشحالم که شما اینجا هستید.

Very happy. In fact, yes.

خیلی خوشحال. در واقع، بله.

As I just mentioned, love is in the air

همانطور که قبلاً اشاره کردم، عشق در هوا است

because tomorrow here in the UK, it is Valentine's Day.

زیرا فردا اینجا در بریتانیا، روز ولنتاین است.

So a lot of people a lot of men

بنابراین بسیاری از مردم، بسیاری از مردان

at this very moment are rushing around, panicking.

در همین لحظه با عجله به اطراف، وحشت زده هستند.

And you know why?

و می دانید چرا؟

Because they've forgotten to buy their sweetheart,

از آنجایی که آنها فراموش کرده اند که معشوقه خود،

their girlfriend or their wife

دوست دختر یا همسرشان

or perhaps even boyfriend or husband

یا شاید حتی دوست پسر یا شوهر

they've forgotten to buy a gift.

خود را بخرند، فراموش کرده اند هدیه بخرند.

Normally a box of chocolates will be given

به طور معمول یک جعبه شکلات

and maybe a lovely romantic card as well.

و شاید یک کارت عاشقانه دوست داشتنی نیز داده می شود.

But of course, Valentine's Day is not

اما البته، روز ولنتاین

just for those in love

فقط برای عاشقان

No, it isn't.

نیست، نه، اینطور نیست.

Valentine's Day is also

روز ولنتاین نیز

for those who are looking for love.

برای کسانی است که به دنبال عشق هستند.

Maybe they they have a person they are in

شاید آنها فردی دارند که

love with, but perhaps that person doesn't know about it.

عاشق او هستند، اما شاید آن شخص در مورد آن نداند.

So maybe you are in love with someone

بنابراین شاید شما عاشق کسی

from a distance, maybe a work

از راه دور هستید، شاید یک

colleague, maybe someone you see every day of your life.

همکار، شاید کسی که هر روز زندگی خود را می بینید.

But they have no idea just how much you love them,

اما آنها نمی دانند چقدر شما آنها را دوست دارید،

and yet you spend a lot of time near them.

و با این حال شما زمان زیادی را در کنار آنها می گذرانید.

Quite often.

We want to tell someone how we feel about

اغلب.

ما می خواهیم به کسی بگوییم که در

our romantic urges.

مورد تمایلات عاشقانه خود چه احساسی داریم.

That's one way of putting it.

این یکی از راه های قرار دادن آن است.

Love is what we are talking about today.

عشق چیزی است که امروز درباره آن صحبت می کنیم.

One of the many subjects,

یکی از سوژه های متعدد

of course, we have Mr.

، البته ما آقای

Steve here as well.

استیو را اینجا هم داریم. امروز صبح

I was looking through my archive

داشتم آرشیو خود را نگاه

this morning and I came across some thing

می‌کردم و به چیزی برخوردم که مدت‌هاست

I haven't played for a long time

and I can't resist playing it who remembers when Mr.

بازی نکرده‌ام و نمی‌توانم در برابر بازی آن مقاومت کنم.

Steve was doing his exercises in the studio,

going way back to 2018?

?

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

This morning I found the clip of Mr.

امروز صبح کلیپ آقای

Steve doing his physical journey

استیو در حال انجام سفر فیزیکی خود را پیدا کردم.

Mr. Steve likes to keep fit.

آقای استیو دوست دارد تناسب اندام خود را حفظ کند.

He really does.

او واقعاً انجام می دهد.

I haven't seen that for a very long time,

خیلی وقت بود که ندیده بودمش

and it still makes me laugh.

و هنوز هم باعث خنده ام می شود.

Mr. Steve likes to keep fit.

آقای استیو دوست دارد تناسب اندام را حفظ کند.

He really does.

او واقعاً انجام می دهد.

He is the sort of person who likes to go out running.

او از آن دسته افرادی است که دوست دارد دویدن بیرون برود.

He will often do some exercises at the weekend.

او اغلب در آخر هفته چند تمرین انجام می دهد.

He spends a lot of his time these days.

او این روزها زمان زیادی را صرف می کند.

Lying flat on the floor, lifting his legs up,

صاف روی زمین دراز کشیده، پاهایش را بلند کرده،

stretching his arms

دست‌هایش را دراز کرده

turning his head from side to side.

و سرش را از این طرف به طرف دیگر می‌چرخاند.

In fact, sometimes I'll have to go upstairs and I have to

در واقع، گاهی اوقات من مجبور می شوم بروم طبقه بالا و مجبورم

and not Mr.

و نه آقای

Steve, because all of his limbs have become all tied together.

استیو، زیرا همه اعضایش به هم گره خورده است.

He gets very carried away sometimes when he's

او گاهی اوقات زمانی که ورزش می کند خیلی غافلگیر می شود

exercise Hello, everybody.

سلام به همه.

Are you in the mood for love?

آیا در خلق و خوی عشق هستید؟

We have a little bit of love in the air.

ما کمی عشق در هوا داریم.

I think it's a nice thing to do.

من فکر می کنم این کار خوبی است.

To be honest with you, especially at the moment, because everyone is getting annoyed.

راستش را بخواهم، مخصوصاً در حال حاضر، چون همه دارند اذیت می شوند.

They are getting their knickers in a twist over

آنها در یک پیچ و خم بر سر

all sorts of things.

همه چیز هستند.

By the way, if you get your knickers

به هر حال، اگر شما لقمه های خود را

in a twist, it means you become angry, frustrated.

در پیچ و خم کنید، به این معنی است که عصبانی و ناامید می شوید.

You lose your cool

شما خونسردی خود را از دست

you get your knickers in a twist.

می دهید، در یک پیچ و تاب به مهارت خود دست پیدا می کنید.

I love that expression.

من آن بیان را دوست دارم.

We also have the live chat.

چت زنده هم داریم

Of course, it would not be an English addict

البته،

without you joining in on the live chat.

بدون اینکه شما در چت زنده شرکت کنید، معتاد انگلیسی نخواهد بود.

Hello there.

سلام.

Live chat.

چت زنده.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I wonder who was first on today's live chat.

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود.

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Oh, oh, very interesting.

اوه اوه خیلی جالبه

The champion is back.

قهرمان برگشته

He is back in town because he has been resting his finger.

او به شهر برگشته است زیرا به انگشت خود استراحت داده است.

Now, all I can say is I hope you haven't used

حالا فقط میتونم بگم امیدوارم از

any illegal substances

هیچ ماده غیرقانونی

to give your finger extra energy.

برای دادن انرژی اضافی به انگشتتون استفاده نکرده باشید.

Nothing like that.

چنین چیزی نیست.

I hope. V tests.

امیدوارم. تست های V

Congratulations.

تبریک می گویم.

You are first on today's live chat

شما اولین نفر در گفتگوی زنده امروز هستید که

congratulations to vitesse.

به vitesse تبریک می گوییم.

You once again are the king

شما یک بار دیگر

of the finger clicking.

سلطان کلیک انگشت هستید.

We have had beaches as well.

ما سواحل هم داشته ایم.

She has been the queen of the finger clicking.

او ملکه کلیک انگشت بوده است.

A lot of things going on

چیزهای زیادی در

concerning

مورد

how fast you can click your finger

اینکه با چه سرعتی می توانید روی انگشت خود کلیک کنید

i think it should be an olympic sport.

، اتفاق می افتد، فکر می کنم باید یک ورزش المپیکی باشد.

I think in the next summer olympics,

فکر می‌کنم در المپیک تابستانی آینده

i'm not sure where they're being held

، مطمئن نیستم کجا برگزار می‌شود

i know where they're not being held.

، می‌دانم کجا برگزار نمی‌شود.

They are definitely not being held in china.

آنها قطعا در چین نگهداری نمی شوند.

The next Olympic Games

بازی های المپیک بعدی

I'm not sure where they are being held.

من مطمئن نیستم که کجا برگزار می شود.

Where are the next Olympic Games, the summer games,

بازی های المپیک بعدی، بازی های تابستانی،

where are they being held?

کجا برگزار می شود؟

Does anyone know?

کسی میدونه؟

Because I can't remember,

چون یادم نمی آید،

but I think finger clicking should be a new sport.

اما فکر می کنم کلیک انگشت باید یک ورزش جدید باشد.

So what you have to do, you have to sit down with some other competitors

بنابراین کاری که باید انجام دهید ، باید با چند رقیب دیگر بنشینید

and you all have a little mouse in front of you.

و همه شما یک موش کوچک در مقابل خود داشته باشید.

One of these one of these things.

یکی از این یکی از این چیزها.

So you have one of these in front of you.

بنابراین شما یکی از اینها را پیش روی خود دارید.

And what you have to do is

و کاری که باید انجام دهید این است

you have to click a thousand times

که باید در عرض یک دقیقه هزار بار کلیک کنید

within one minute.

.

And the fastest person,

و سریعترین فرد

the person who gets to 1,001st within one minute is the winner.

، کسی که در عرض یک دقیقه به رتبه 1001 برسد برنده است.

So I think it would be a great sport

بنابراین فکر می‌کنم

in the next Olympic Games, wherever

در بازی‌های المپیک بعدی، هر کجا

they happen to be, because I don't know.

که باشد، ورزش فوق‌العاده‌ای خواهد بود، زیرا نمی‌دانم.

I know at the moment the Winter Olympics are taking place.

من می دانم که در حال حاضر بازی های المپیک زمستانی در حال برگزاری است.

Am I the only person who has no interest?

آیا من تنها کسی هستم که هیچ علاقه ای ندارم؟

In fact, I keep forgetting

در واقع، مدام فراموش می

that the Winter Olympics are even taking place.

کنم که بازی های المپیک زمستانی حتی در حال برگزاری است.

I keep forgetting all about it.

من دائماً همه چیز را فراموش می کنم.

It's only when the news talks about it.

تنها زمانی است که اخبار در مورد آن صحبت می کنند.

Then I remember that there is actually

سپس به یاد می آورم که در واقع

an Olympic Games taking place at the moment.

یک بازی المپیک در حال برگزاری است.

China, the first country to host

چین اولین کشوری است که میزبان

both the summer and Winter Olympic Games

بازی های المپیک تابستانی و زمستانی

as I understand.

است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Oh, apparently it will be in France.

اوه، ظاهراً در فرانسه خواهد بود.

Oh, very interesting. Now,

اوه خیلی جالبه حالا،

I am intrigued.

من کنجکاو شدم.

I am quite intrigued by that.

من کاملاً شیفته آن هستم.

So the next Olympic Games will be in France.

بنابراین بازی های المپیک بعدی در فرانسه خواهد بود.

Really?

واقعا؟

So I think it might be in Paris.

بنابراین من فکر می کنم ممکن است در پاریس باشد.

Interesting.

جالب هست.

I am I'm rather intrigued by that, to be honest.

صادقانه بگویم، من نسبتاً شیفته آن هستم.

All right. Nice.

خیلی خوب. خوب.

Coming up today, we have Mr.

در حال آمدن امروز، آقای

Steve joining us in the studio.

استیو را داریم که در استودیو به ما ملحق شده است.

He went to see his mother yesterday.

دیروز به دیدن مادرش رفت.

So don't be too surprised if Mr.

بنابراین اگر آقای

Steve looks a little bit worn out and tired

استیو کمی فرسوده و خسته به نظر می رسد زیاد تعجب نکنید

because he had a very long day yesterday.

زیرا دیروز روز بسیار طولانی را سپری کرده است.

Seeing his mother.

دیدن مادرش.

He went all the way to Banbury

او تمام راه را تا Banbury رفت

and he was walking around the streets, the cold,

و در خیابان‌ها راه می‌رفت، سرما و

the freezing cold streets of Banbury yesterday.

سردی سرد خیابان‌های Banbury دیروز.

Apparently, the weather was awful

ظاهراً تا زمانی

whilst I was staying here.

که من اینجا بودم، هوا افتضاح بود.

I stayed here yesterday preparing a lesson, a new video lesson,

من دیروز اینجا ماندم و یک درس آماده کردم، یک درس ویدیویی جدید،

which will be published on Wednesday.

که چهارشنبه منتشر می شود.

A busy week this week because on Wednesday it's Mr.

این هفته یک هفته شلوغ است زیرا روز چهارشنبه

Steve's birthday, so Steve will be another year older.

تولد آقای استیو است، بنابراین استیو یک سال دیگر بزرگتر خواهد شد.

On Wednesday, however, I will not be here alive.

اما روز چهارشنبه زنده اینجا نخواهم بود.

We are doing something different on Wednesday.

چهارشنبه داریم کار متفاوتی انجام می دهیم.

Mr. Steve and myself, we've decided to do something different.

آقای استیو و من، ما تصمیم گرفتیم کار متفاوتی انجام دهیم.

Hopefully we will be going out on Wednesday, but

امیدوارم چهارشنبه بیرون برویم، اما

there will be a new video lesson.

یک درس ویدیویی جدید وجود خواهد داشت.

So this Wednesday, Wednesday coming,

پس این چهارشنبه چهارشنبه در راه است

which will be the 16th of February.

که 16 فوریه خواهد بود.

It's Mr.

این

Steve's birthday and we will be taking the day off.

روز تولد آقای استیو است و ما این روز را تعطیل خواهیم کرد.

But there will be a new lesson So that's what I was doing yesterday.

اما یک درس جدید وجود خواهد داشت پس این همان کاری است که من دیروز انجام می دادم.

I was busy in the studio yesterday preparing my first

من دیروز در استودیو مشغول آماده کردن اولین

outdoor lesson

درس خارج

of 20, 22.

از خانه خود در 20، 22

So the lesson that I'm going to post on

بودم. بنابراین درسی که قرار است در

Wednesday will be the first lesson

روز چهارشنبه پست کنم، اولین درسی است

that I've made outside this year,

که امسال در خارج از خانه ساخته ام،

because the weather is slowly getting better,

زیرا هوا کم کم دارد بهتر می شود. ،

even though today

حتی اگر امروز

it's not looking very good outside, it's a little bit murky.

بیرون خیلی خوب به نظر نمی رسد ، کمی تاریک است.

We've had a lot of rain, but yes, there will be a new lesson

ما باران زیادی داشته ایم، اما بله، یک درس جدید در روز چهارشنبه وجود خواهد داشت،

on Wednesday a hello to the live chat.

یک سلام به چت زنده.

Oh, nice to see so many people here.

اوه، خوشحالم که افراد زیادی را اینجا می بینم.

Hello to.

سلام به.

Who do we have here? Wow.

ما اینجا کی داریم؟ وای.

It's a big list.

این یک لیست بزرگ است.

We have big trees.

ما درختان بزرگی داریم.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

We have Jemmy from Hong Kong.

ما جیمی از هنگ کنگ داریم.

Hello, Jemmy.

سلام جمی

Now, Jemmy thought

حالا جیمی فکر می‌کرد

the title of today's live

که عنوان

stream would be Love Is in the Chat.

پخش زنده امروز عشق در چت است.

I suppose we could do that. We could do that.

من فکر می کنم ما می توانیم این کار را انجام دهیم. ما می توانستیم این کار را انجام دهیم.

Love is in the chat.

عشق در چت است.

Everywhere you look

هر جایی که به اطراف نگاه می کنید

around and love is in the chat

و عشق می ورزی در چت

with every site and every sound

با هر سایت و هر صدا

and good thing that works.

و چیز خوبی است که کار می کند.

I think that does work. Well done.

من فکر می کنم که کار می کند. آفرین.

Hello.

Also to Maria, Alessandra

سلام.

همچنین به ماریا، الساندرا

Marois.

مارویس.

Hello, Marois.

سلام مارویس.

Apparently, it was your birthday yesterday.

ظاهرا دیروز تولدت بود.

So happy birthday.

پس تولدت مبارک

Happy birthday to my wife.

تولد همسرم مبارک.

Mother world.

دنیای مادر.

Mom. Oh,

مامان اوه

happy birthday.

تولدت مبارک

Marois for yesterday.

مارویس برای دیروز

I hope you had a good day.

امیدوارم روز خوبی داشته باشی.

Hello.

سلام.

Also, we have Alessandra

همچنین، ما الساندرا

we have marshmello.

داریم و مارشلو داریم.

Hello to you. Hello.

درود بر تو. سلام.

Did we also have Hugo?

هوگو هم داشتیم؟

Hello, hugo.

سلام هوگو

Hugo Ramiro Hernandez.

هوگو رامیرو هرناندز

Hey, now, I'd like your name, by the way.

سلام، در ضمن، من اسم شما را می خواهم.

Although I can't say it fast,

اگرچه من نمی توانم آن را سریع بگویم،

so that's as fast as I can actually say your name.

بنابراین به همان سرعتی است که می توانم نام شما را بگویم.

Hello, also Florence.

سلام فلورانس هم

Oh, we also have Luis Mendez

اوه، ما هم داریم که لوئیز مندز

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Luis.

I believe you are staying somewhere else today.

سلام، لوئیس.

من فکر می کنم شما امروز در جای دیگری می مانید.

You are somewhere else.

شما جای دیگری هستید.

I won't give too much away because maybe it's your private information, but. Yes.

من زیاد تقدیم نمی کنم زیرا شاید این اطلاعات خصوصی شما باشد، اما. آره.

Welcome.

I'm glad your internet connexion is working well today. Eh?

خوش آمدی.

خوشحالم که اتصال اینترنتی شما امروز به خوبی کار می کند. آه؟

Adam.

آدم.

Hello. Adam asks Mr.

سلام. آدام از آقای دانکن می پرسد

Duncan, could you talk a bit about phonetics?

، می توانید کمی در مورد فونتیک صحبت کنید؟

It's a very interesting subject.

موضوع بسیار جالبی است.

I don't know about you, but I'm always interested.

من شما را نمی دانم، اما من همیشه علاقه مند هستم.

I've always been interested in phonetics.

من همیشه به فونتیک علاقه داشتم.

However,

با این حال،

most people learning English do not like phonetics.

اکثر افرادی که زبان انگلیسی را یاد می گیرند آوایی را دوست ندارند.

They find them.

آنها را پیدا می کنند.

What's the word?

کلمه چیست؟

Boring. That's it.

حوصله سر بر. خودشه.

A lot of people complain.

خیلی ها شکایت دارند.

I have made a lesson.

من درسی ساخته ام.

There is a lesson on my YouTube channel.

یک درس در کانال یوتیوب من وجود دارد.

All about phonetics.

همه چیز درباره فونتیک

So you can search my channel and just put phonetics.

بنابراین شما می توانید کانال من را جستجو کنید و فقط فونتیک را قرار دهید.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

And you will find a lesson

و شما یک

all about the various sounds and the cymbals.

درس در مورد صداهای مختلف و سنج خواهید یافت.

So this is a form of standardised

بنابراین، این یک شکل استاندارد شده است،

I suppose you would call them cymbals to show every sound

فکر می کنم شما آنها را سنج می نامید تا هر صدا

or each sound that exists in all of the English words.

یا هر صدایی را که در همه کلمات انگلیسی وجود دارد نشان دهد.

Of course, there are phonetics for all languages,

البته برای همه زبان ها فونتیک وجود دارد،

but we are just talking about the English language.

اما ما فقط در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

So yes, they are phonetics that exist in English.

بنابراین بله، آنها آوایی هستند که در زبان انگلیسی وجود دارند.

And many years ago, even when I was at school, when I was very young,

و خیلی سال پیش، حتی زمانی که در مدرسه بودم، زمانی که خیلی جوان بودم،

they would teach phonetics to us

زمانی که در کودکی زبان انگلیسی یاد می‌گرفتیم، آواشناسی را به ما یاد می‌دادند

when we were learning English in our childhood.

.

So quite often phonetics is a way of simplifying

بنابراین اغلب آواشناسی راهی برای ساده کردن

or showing the sounds of certain words.

یا نشان دادن صداهای کلمات خاص است.

So it is an area of English that I'm fascinated with.

بنابراین این حوزه ای از زبان انگلیسی است که من شیفته آن هستم.

However, those learning English quite often will complain

با این حال، کسانی که اغلب انگلیسی را یاد می گیرند، شکایت خواهند کرد

because they don't like learning about phonetics.

زیرا دوست ندارند در مورد آوایی یاد بگیرند.

So I always find that rather interesting.

بنابراین من همیشه آن را جالب می دانم.

The difference

تفاوت

between the attitude of teachers

بین نگرش معلمانی

like myself and students

مانند من و دانش آموزانی

who really, really don't enjoy certain types of learning.

که واقعاً از انواع خاصی از یادگیری لذت نمی برند.

Another type of learning that other students hate

نوع دیگری از یادگیری که سایر دانش‌آموزان از

is repetition, repeating things

آن متنفرند، تکرار است، تکرار چیزها

from my own point of view

از دیدگاه

and from my own experience of standing in the classroom,

خودم و با توجه به تجربه خودم از ایستادن در کلاس درس،

teaching students repeating things

آموزش تکرار مطالب

is a very good way of learning.

به دانش‌آموزان روش بسیار خوبی برای یادگیری است.

It might seem a little bit boring.

ممکن است کمی خسته کننده به نظر برسد.

It might not seem very interesting to many people,

ممکن است برای بسیاری از مردم چندان جالب به نظر نرسد،

but just like phonetics

اما درست مانند فونتیک،

repeating things can be a very good way

تکرار چیزها می تواند راه بسیار خوبی برای

of remembering new words, learning pronunciation,

به خاطر سپردن کلمات جدید، یادگیری تلفظ باشد

and it will increase

و

your world power as well.

همچنین قدرت جهانی شما را افزایش می دهد.

So as you pick up new words, as you learn new words,

بنابراین همانطور که کلمات جدید را انتخاب می کنید، با یادگیری کلمات جدید،

you will also increase your vocabulary as well.

دایره لغات خود را نیز افزایش خواهید داد.

So from my own point of view, repeating,

بنابراین از دیدگاه خودم، تکرار،

repeating things, repeating sentences or repeating words

تکرار چیزها، تکرار جملات یا تکرار

is a good way of remembering words.

کلمات راه خوبی برای به خاطر سپردن کلمات است.

And also the formation of grammar,

و همچنین شکل گیری دستور زبان،

phonetic is concerned with the sounds,

آوایی مربوط به صداها

the sounds of certain parts of a word.

، صداهای بخش های خاصی از یک کلمه است.

And quite often they will be shown in the fall of symbols.

و اغلب آنها در سقوط نمادها نشان داده می شوند.

However, these days, phonetics.

با این حال، این روزها، آوایی.

I don't think phonetics is as popular as it used to be.

فکر نمی کنم فونتیک مثل گذشته محبوبیت داشته باشد.

Dare I say so, over the years, I think phonetics has become

به جرأت می توانم بگویم، در طول سال ها، فکر می کنم آوایی

not as important.

اهمیت چندانی پیدا نکرده است.

However, if you are taking an English exam or an English test,

با این حال، اگر در امتحان زبان انگلیسی یا آزمون انگلیسی شرکت می کنید،

it is quite useful

to understand the different sounds that exist in words.

درک صداهای مختلف در کلمات بسیار مفید است.

So it can be useful,

بنابراین می تواند مفید باشد،

especially if you are going into a specialised field of English.

به خصوص اگر به یک رشته تخصصی انگلیسی می روید.

So if you are planning

بنابراین اگر قصد دارید

to teach English

in your life, in your future, if you want to be a teacher later on,

در زندگی خود انگلیسی تدریس کنید، در آینده ، اگر می خواهید بعداً معلم شوید،

then you do need to have some understanding

باید درک درستی

of the phonetic symbols

از نمادهای آوایی

so it can be useful even though a lot of people

داشته باشید تا حتی اگر بسیاری از مردم این کار را نمی کنند، مفید باشد.

don't like it.

دوستش ندارم

Hello, pal. Me?

سلام رفیق من؟

Mr. Duncan, have you got a gift for Mr.

آقای دانکن، آیا برای تولد آقای استیو هدیه ای گرفته

Steve's birthday?

اید؟

There is something waiting for Mr.

چیزی در انتظار آقای

Steve

استیو است

I haven't got anything for Valentine's Day.

من برای روز ولنتاین چیزی ندارم.

The reason is I was going to get some chocolate,

دلیلش این بود که می خواستم شکلات بگیرم،

but Steve told me not to get some chocolate.

اما استیو به من گفت که شکلات نگیر.

He says, Don't get chocolate this year for Valentine's Day.

او می گوید، امسال برای روز ولنتاین شکلات نگیرید.

Don't get any chocolate So I haven't

هیچ شکلاتی نگیرید

So I'm not sure

پس من نگرفتم پس مطمئن

if Steve is going to be disappointed tomorrow when he finds out

نیستم فردا وقتی استیو

that I've only got a card he has a card, but I haven't got Mr.

بفهمد من فقط کارت دارم او کارت دارم، اما من Mr.

Steve any Valentine's chocolates because he told me not to

استیو هر شکلات ولنتاینی چون به من گفت

put on Wednesday will be a gift for Steve.

چهارشنبه نگذارم برای استیو هدیه خواهد بود.

Not as extravagant as last year, because if you remember, last year,

نه به ولخرجی سال گذشته، زیرا اگر به خاطر داشته باشید، سال گذشته،

Steve had his six fifth birthday last year.

استیو سال گذشته ششمین تولد خود را داشت.

So last year Mr.

بنابراین سال گذشته آقای

Steve was 60, and I did some special things on a live stream for Mr.

استیو 60 ساله بود، و من کارهای خاصی را در یک پخش زنده برای آقای استیو انجام دادم

Steve, and he was very happy

، و او بسیار خوشحال

If you remember what happened,

then you will know exactly what occurred last year.

شد.

So on Wednesday, it won't be quite as extravagant

بنابراین، چهارشنبه، آنقدرها هم ولخرجی نخواهد بود،

because it's just a normal birthday on Wednesday for Mr.

زیرا روز چهارشنبه برای آقای استیو یک تولد عادی است

Steve. Nothing special,

. چیز خاصی نیست،

but we will be

اما ما

celebrating.

جشن خواهیم گرفت.

Hello, Santa Reno.

سلام، سانتا رنو.

Hello, Santorini.

سلام، سانتورینی.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Is is is this a go?

آیا این یک رفتن است؟

Are you goo as is, i.e., goo?

آیا همان طور که هستی، یعنی گو؟

Hello to you. I hope I pronounce your name right.

درود بر تو. امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

We are taking a break in a few moments,

چند لحظه دیگر استراحت می کنیم،

but don't worry, I will be back with more live chat

اما نگران نباشید، من با گپ زنده بیشتر برمی گردم

Excuse me.

. ببخشید.

I just have to do something.

فقط باید یه کاری بکنم

There it goes.

اینم از این.

Job done.

کار انجام شد.

Mr. Steve will be here in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

We are going to take a break.

قرار است استراحت کنیم.

Can I first of all, say a big thank you, by the way, too.

اتفاقاً می توانم اول از همه یک تشکر بزرگ هم بکنم.

And I'm going to put her name on the screen right now.

و من می خواهم نام او را در حال حاضر روی صفحه نمایش بگذارم.

Thank you very much to Elspeth Haller,

از السپت هالر بسیار سپاسگزارم،

who has sent a lovely donation Hello, Elspeth.

که یک کمک مالی دوست داشتنی ارسال کرد سلام، السپث.

I hope I pronounce your name correctly.

امیدوارم نام شما را درست تلفظ کرده باشم.

Elspeth, Elspeth Haller.

السپت، السپث هالر.

I hope you are here today

امیدوارم امروز اینجا باشید

and I hope you are here to to hear me give you a big thank you.

و امیدوارم که اینجا باشید تا از من تشکر کنم.

Thank you very much for sending

از ارسال

a lovely donation to my people.

یک کمک مالی زیبا به مردم من بسیار سپاسگزارم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Thank you very much, Elspeth.

خیلی ممنون، السپت.

And if you want to send a donation as well, you are more than welcome to do so.

و اگر می خواهید کمک مالی نیز بفرستید ، از انجام این کار استقبال می کنید.

Don't forget everything I do I do for free.

هر کاری را که به صورت رایگان انجام می دهم را فراموش نکنید.

It costs nothing to watch my lessons.

دیدن دروس من هیچ هزینه ای ندارد.

Everything is free, and everything I do is given away for free.

همه چیز رایگان است و هر کاری که انجام می دهم رایگان است.

And I've been doing this for for over 15 years.

و من بیش از 15 سال است که این کار را انجام می دهم.

And it's always being free,

و همیشه رایگان است،

always since 2006.

همیشه از سال 2006.

Oh, hello, Tomic.

اوه، سلام، تومیک.

Tomic is here as well.

تومیک هم اینجاست.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And yes, it is Valentine's Day tomorrow.

و بله، فردا روز ولنتاین است.

We are talking about love and I thought it would be a good opportunity

ما در مورد عشق صحبت می کنیم و فکر کردم فرصت خوبی است

to show an excerpt from one of my lessons as well.

تا گزیده ای از یکی از درس هایم را نیز به نمایش بگذارم.

We will be looking at a lesson that I made all about

ما درسی را بررسی خواهیم کرد که من همه چیز را در

the subject of love.

مورد موضوع عشق ساخته ام.

In the meantime, it is an excerpt

در ضمن، این گزیده ای

from one of my full English lessons which will take us up to Mr.

از یکی از درس های کامل انگلیسی من است که ما را به آقای

Steve.

استیو می برد.

He will be here in a roundabout 5 minutes from now.

او 5 دقیقه دیگر در یک میدان به اینجا خواهد آمد.

Don't go away.

نرو

I don't know about you, but I love hearing gossip.

من شما را نمی دانم، اما من عاشق شنیدن شایعات هستم.

To gossip is to talk freely about another person's life.

غیبت کردن یعنی صحبت آزادانه در مورد زندگی دیگران.

The things you have heard about another person, regardless

چیزهایی که در مورد شخص دیگری شنیده اید، صرف نظر

of whether you know it to be true or not.

از اینکه آن را درست می دانید یا نه.

The word gossip can be used as a noun.

کلمه شایعه را می توان به عنوان اسم استفاده کرد.

Or a verb.

یا یک فعل

A person who gossips is a gossip.

آدمی که غیبت می کند، غیبت می کند.

They like to gossip about other people.

آنها دوست دارند در مورد دیگران بدگویی کنند.

The things said are the gossip.

مطالب گفته شده شایعه است.

You can hear gossip from others.

شما می توانید شایعات دیگران را بشنوید.

Gossip can be described as hearsay,

شایعات را می توان به عنوان شایعات،

tittle tattle, rumour scandal.

شایعات، رسوایی شایعه توصیف کرد.

You will often find that very small towns

اغلب متوجه خواهید شد که شهرهای بسیار کوچک

and villages will have local gossip.

و روستاها شایعات محلی دارند.

A person who seems to know all about what is happening

فردی که به نظر می رسد همه چیز را در مورد آنچه در اطراف اتفاق می افتد می داند

in the surrounding area is the local gossip.

شایعات محلی است.

Be careful what you say to her.

مراقب حرف هایی که به او می زنی باش.

She is the local gossip around here.

او شایعه پراکنی محلی در این اطراف است.

So gossip can be the person spreading the rumours or the thing that is being said.

بنابراین شایعه می تواند شخصی باشد که شایعات را منتشر می کند یا چیزی که گفته می شود.

Some people like to read about celebrity gossip

برخی از مردم دوست دارند در مورد شایعات افراد مشهور

on the internet or in magazines.

در اینترنت یا مجلات مطالعه کنند.

Gossip person will often be reluctant

افراد شایعه پراکنی اغلب مایل نیستند

to tell you where they got the gossip from.

به شما بگویند که شایعات را از کجا آورده اند.

If you ask them where they got the information.

اگر از آنها بپرسید که اطلاعات را از کجا آورده اند.

They will often reply with

آنها اغلب با یک پرنده کوچک پاسخ می دهند که

a little birdie told me

به من گفت

It's time now to take a look at another buzz word.

اکنون وقت آن است که نگاهی به کلمه وزوز دیگری بیندازم.

A buzz word is a word or phrase that is used during a certain period of time.

کلمه buzz کلمه یا عبارتی است که در مدت زمان معینی استفاده می شود.

Today's buzz word is redact.

کلمه وزوز امروز redact است.

The word redact means to conceal or hide information

کلمه redact به معنای پنهان کردن یا مخفی کردن اطلاعاتی است

which may be unsuitable or sensitive

که ممکن است

to conceal parts of printed text that is deemed

برای پنهان کردن بخش‌هایی از متن چاپ شده که

private or classified is to redact to edit.

خصوصی یا طبقه‌بندی شده تلقی می‌شوند نامناسب یا حساس باشد، ویرایش برای ویرایش است.

A report before publication is to redact

گزارشی قبل از انتشار برای

the redacted Secret Service report

ویرایش گزارش ویرایش شده سرویس مخفی

was published yesterday.

دیروز منتشر شد.

To censor or obscure something

سانسور یا مبهم کردن چیزی

so it cannot be seen is to redact

به گونه ای که دیده نشود به معنای ویرایش مجدد است

The leaked memo did not reveal much due to it being heavily redacted.

. یادداشت فاش شده به دلیل ویرایش شدید آن چیز زیادی را فاش نکرد .

The person doing the redacting is the redacted

شخصی که ویرایش را انجام می دهد، ویرایش شده است.

the 20 page report was redacted to just a few paragraphs.

گزارش 20 صفحه ای فقط به چند پاراگراف ویرایش شده است.

To redact is to edit

ویرایش کردن یعنی ویرایش

censor cover, explicate,

سانسور جلد، توضیح دادن،

suppress to hide something

سرکوب کردن برای پنهان کردن چیزی

so it cannot be seen is to redact

به طوری که دیده نشود، ویرایش کردن است

Have you ever seen the prefix in an English word?

آیا تا به حال پیشوند را در یک کلمه انگلیسی دیده اید؟

Well, in fact, there are lots of them.

خوب، در واقع، تعداد زیادی از آنها وجود دارد.

In fact, there might be more than you realise.

در واقع، ممکن است بیشتر از آنچه شما تصور می کنید وجود داشته باشد.

There are many occurrences of prefixes in English words

تعداد زیادی پیشوند در کلمات انگلیسی وجود دارد

that serve to dramatically change the meaning of the original word.

که به طور چشمگیری معنای کلمه اصلی را تغییر می دهد.

For example, the prefix pseudo before a word denotes

به عنوان مثال، پیشوند شبه قبل از یک کلمه،

something as fake or artificial For example,

چیزی را به عنوان ساختگی یا ساختگی نشان می دهد، برای مثال،

pseudo science refers to a practise of science

شبه علم به یک عمل علمی

that has not been accredited or qualified.

اشاره دارد که اعتبار یا واجد شرایط نشده است.

It is seen as untrue and meritless.

غیرواقعی و بی ارزش تلقی می شود.

Another good example is the prefix quasi, which defines

مثال خوب دیگر پیشوند شبه است که چیزی را تعریف می

something that appears real but is in fact the opposite.

کند که واقعی به نظر می رسد اما در واقع برعکس است.

For example, quasi political.

مثلاً شبه سیاسی.

An action appears to be stating an opinion,

به نظر می رسد یک عمل بیان یک عقیده است،

but in fact is doing the opposite.

اما در واقع خلاف آن را انجام می دهد.

You might say that these two examples have similar meanings.

شاید بگویید این دو مثال معانی مشابهی دارند.

Another example of a prefix is retro.

نمونه دیگری از پیشوند یکپارچهسازی با سیستمعامل است.

This particular prefix means to go backwards or regress.

این پیشوند خاص به معنای عقب رفتن یا پسرفت است .

For example, retro migration,

به عنوان مثال، مهاجرت یکپارچهسازی با سیستمعامل،

which means return to your place of origin

که به معنای بازگشت به محل مبدا شما است،

migration back to a place of origin.

مهاجرت به یک مکان مبدا.

The prefix un before a word denotes an opposite

پیشوند un قبل از یک کلمه بیانگر معنای متضاد

meaning such as an apologetic.

مانند معذرت خواهی است.

There are many prefixes in the English language,

پیشوندهای زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد که

some of which take the form of combining words

برخی از آنها به شکل ترکیب کلماتی

such as anti auto and omni.

مانند anti auto و omni هستند.

How many prefix words do you know

چند کلمه پیشوند می دانید

And there

was an excerpt from one of my full English lessons.

و گزیده ای از یکی از درس های کامل انگلیسی من بود.

And can I just say there are lots and lots of English lessons on my YouTube channel.

و فقط می توانم بگویم که در کانال یوتیوب من تعداد زیادی درس انگلیسی وجود دارد.

Check them out when you have time

وقتی

to really believe

واقعاً وقت دارید باور کنید

he reads

که او

Hello.

Hello را می‌خواند، آنها را بررسی کنید.

Hello, Mr. Duncan.

سلام آقای دانکن

Hello.

سلام.

Lovely viewers across the globe

بینندگان دوست داشتنی در سرتاسر جهان

and there are many of you on today as I have noticed, Mr.

و همانطور که من متوجه شده ام امروز بسیاری از شما حضور دارید، آقای

Duncan, despite our horrible weather today, it's miserable.

دانکن، با وجود هوای وحشتناک امروز ما، بدبختی است.

Outside it's raining, but inside it's cheerful.

بیرون باران می بارد، اما درونش شاد است.

And upbeat.

و خوش بین.

Mr. Steve has has the sun shining in his heart.

آقای استیو در قلبش آفتاب دارد.

By the way, can I just apologise for looking a little bit rough

ضمناً، می‌توانم از اینکه کمی خشن به نظر می‌رسم عذرخواهی

I haven't had a shave today, and I look slightly rough.

کنم، من امروز اصلاح نکرده‌ام و کمی خشن به نظر می‌رسم.

Well, in fact, I wasn't prepared.

خوب، در واقع، من آماده نبودم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I did have to rush around preparing myself for today's live stream.

من مجبور شدم عجله کنم تا خودم را برای پخش زنده امروز آماده کنم .

Well, that is a surprise, Mr. Duncan.

خوب، این یک تعجب است، آقای دانکن.

Okay, that's a little.

خوب، این کمی است.

I was away all day yesterday visiting my mother.

دیروز تمام روز را برای دیدن مادرم دور بودم.

Yes, I mentioned this earlier.

بله، قبلاً به این موضوع اشاره کردم.

That's why Steve looks so delicate today.

به همین دلیل است که امروز بسیار ظریف به نظر می رسد.

He's had a whole day with his mother.

او یک روز کامل را با مادرش گذرانده است.

Wandering around the streets of Banbury in the freezing cold weather.

سرگردانی در خیابان های بانبری در هوای سرد یخبندان.

Somebody asked Christina said earlier, How far away is your mother from much Wenlock?

شخصی از کریستینا پرسید که قبلاً گفت: مادرت چقدر با ونلاک فاصله دارد؟

Well, it's about 85 miles.

خوب، حدود 85 مایل است.

That's a long way.

این راه طولانی است.

100 kilometres, something like that.

100 کیلومتر، یه همچین چیزی.

So it took me over.

پس من را گرفت.

Usually takes me around one hour, 40 minutes to travel.

معمولاً حدود یک ساعت و 40 دقیقه طول می کشد تا سفر کنم.

So it's quite a long way.

بنابراین راه بسیار طولانی است.

Yeah, I was a bit tired after the journey back

آره، من بعد از

last night in the dark and the rain and the wind.

سفر دیشب در تاریکی و باران و باد کمی خسته بودم.

It was very windy.

خیلی باد می آمد.

I felt a bit sort of oh, when I got back.

وقتی برگشتم یه جورایی احساس کردم آه.

Well, it's, the thing is, it's, it's nearly 180 miles.

خوب، مسئله این است که، تقریباً 180 مایل است.

Yeah, well, yes.

آره خب بله

By the time I've driven, we've driven around town and gone to various places.

تا زمانی که من رانندگی کردم، در شهر گشتیم و به جاهای مختلف رفتیم.

I think I nearly did 200 miles yesterday, which is what, 13 kilometres.

فکر می کنم دیروز تقریباً 200 مایل را طی کردم، یعنی 13 کیلومتر.

I don't know.

من نمی دانم.

It doesn't matter if you want to know what the kilometres are, you can work it out these days.

مهم نیست که بخواهید بدانید کیلومتر چند است، این روزها می توانید آن را حل کنید.

It is no Google, it's anything.

این گوگل نیست، چیزی است.

We don't need to tell you that because you can work that out on your own.

نیازی نیست که این را به شما بگوییم زیرا می توانید آن را به تنهایی حل کنید.

Here we go then. Yes, we are together.

پس ما اینجا می رویم. بله، ما با هم هستیم.

It is no ordinary week.

این یک هفته معمولی نیست.

We have a special week of course.

البته هفته خاصی داریم

Tomorrow it is Valentine's Day.

فردا روز ولنتاین است.

Where all of those who are in love

جایی که همه آنهایی که عاشق هستند

and those who are still looking for love,

و آنهایی که هنوز به دنبال عشق هستند،

maybe they have someone in their heart

شاید کسی را در دل دارند

that they want to become romantically connected with,

که می خواهند با او ارتباط عاشقانه برقرار کنند،

but they are too afraid to say anything and it happens a lot.

اما از گفتن چیزی می ترسند و این اتفاق زیاد می افتد.

I think there are many people who go through life with someone

من فکر می کنم افراد زیادی هستند که با کسی

that they work with or they are close to

که با او کار می کنند یا نزدیک هستند زندگی می کنند

and they love them all the time.

و همیشه او را دوست دارند.

They are deeply in love with them, but they never,

آنها عمیقاً عاشق آنها هستند، اما هرگز و

ever express themselves.

هرگز خود را ابراز نمی کنند.

A word for that isn't there? Yes.

یک کلمه برای آن وجود ندارد؟ آره.

Unrequited love? Yes.

عشق یکطرفه؟ آره.

So maybe love that

پس

is not returned, or maybe love that is not received it is unrequited,

شاید عشقی که برنمی‌گردد یا عشقی که دریافت نمی‌شود بی‌عوض باشد،

but from a distance it is possible.

اما از راه دور ممکن است.

However, there is good news because if you are in that situation,

با این حال، خبرهای خوبی وجود دارد زیرا اگر در آن موقعیت هستید

there is Valentine's Day

، روز ولنتاین است

and that is your chance, your opportunity

و این شانس شماست، فرصتی

to tell that person

برای شماست که

in a very subtle way, normally with a card

به روشی بسیار ظریف، معمولاً با یک کارت

or a gift, that you do

یا یک هدیه، به آن شخص بگویید که

actually like them not too fast.

واقعاً او را دوست دارید. خیلی سریع نیست

Don't rush it,

عجله نکنید،

don't run up to them and try and kiss them straight away

به سمت آنها نروید و بلافاصله آنها را ببوسید

because you might be well, you might be arrested.

زیرا ممکن است خوب باشید، ممکن است دستگیر شوید.

First of all, you might get into a lot of trouble.

اول از همه، ممکن است به دردسر زیادی بیفتید.

There are laws against that sort of thing.

قوانینی علیه این جور چیزها وجود دارد.

So if you are going to send something or give something to someone,

بنابراین اگر می خواهید چیزی بفرستید یا چیزی به کسی بدهید،

make sure you still observe the law.

مطمئن شوید که همچنان قانون را رعایت می کنید.

We don't want to see anyone ending up in prison.

ما نمی خواهیم ببینیم که کسی در زندان به سر می برد.

Well, Palmira has already had 15 red roses

خوب، پالمیرا قبلاً 15 گل رز قرمز

or 15 roses, a bouquet.

یا 15 گل رز، یک دسته گل داشته است.

Very nice, says pound Palmira from your desk, from your husband.

خیلی خوبه، از شوهرت پالمیرا رو از روی میزت بکن .

Well, or someone else she didn't specify,

خوب، یا شخص دیگری که او مشخص نکرده است،

but 15 roses.

اما 15 گل رز.

Roses, of course, being very traditional bouquet.

البته گل رز بسیار سنتی است.

Nice use of an English word there yes.

استفاده خوب از یک کلمه انگلیسی در آنجا بله.

Well, it's a French. It's actually a French word. Yes.

خوب، این یک فرانسوی است. در واقع یک کلمه فرانسوی است. آره.

But we use it in English a bunch.

اما ما آن را در انگلیسی یکسری استفاده می کنیم.

A bouquet, something collected together,

دسته گل، چیزی که با هم جمع شده اند

a bouquet of flowers, often given

، دسته گلی که اغلب

on a special occasion, on a wedding or a birthday.

در یک مناسبت خاص، در جشن عروسی یا تولد داده می شود.

And of course, Valentine's Day as a

و البته، روز ولنتاین به

as a show of appreciation if you are in a relationship.

عنوان یک نمایش قدردانی اگر در یک رابطه هستید.

So I am going to assume

بنابراین من می‌خواهم فرض

that the roses are all from Palmeiras husband.

کنم که گل‌های رز همه از شوهر پالمیراس هستند.

Maybe we will get confirmation.

شاید تاییدیه بگیریم

That's it from Palmira.

این از پالمیرا است.

That's what I'm the live chat.

این همان چیزی است که من چت زنده هستم.

That's what I'm going with.

این چیزی است که من با آن می روم.

Thank you for your comments, by the way, on my shirt.

ضمناً از نظرات شما در مورد پیراهن من متشکرم.

Lots of people, many people saying how much they like my black shirt.

بسیاری از مردم، بسیاری از مردم می گویند که چقدر پیراهن مشکی من را دوست دارند.

Well, thank you.

خب ممنون

It's an unusual it's very unusual to see

این یک امر غیرعادی است، بسیار غیرعادی است که شما را می بینم

you look like you're going to a funeral.

که انگار دارید به مراسم خاکسپاری می روید.

Or I could be waiting at your table.

یا می‌توانستم سر میز شما منتظر باشم.

I could be a waiter.

من می توانستم گارسون باشم.

You were dressed like a friend.

مثل یک دوست لباس پوشیده بودی

Behind my back. Yes. Hello.

پشت سرم آره. سلام.

You are dressed like a French waiter.

شما مانند یک پیشخدمت فرانسوی لباس پوشیده اید.

Sophisticated.

پیچیده.

You see, there used to be an advert television years ago.

ببینید، سالها پیش یک تلویزیون تبلیغاتی وجود داشت.

Okay.

باشه.

For a certain brand of chocolates

برای یک برند خاص از شکلات

called Black Magic Chocolates.

به نام شکلات جادوی سیاه.

Very popular in the UK.

در انگلستان بسیار محبوب است.

And they used to be a man that would deliver them in the advert.

و آنها قبلاً مردی بودند که آنها را در آگهی تحویل می داد.

It was probably in the seventies and eighties. It's not.

احتمالا دهه هفتاد و هشتاد بود. این نیست.

Not Black magic, it's milk. Try

جادوی سیاه نیست، شیر است. سعی

you've ruined.

I've ruined it, Mr. Dank. Oh, I think you're right.

کن خراب کردی

من خرابش کردم آقای دانک اوه، فکر می کنم حق با شماست.

You are right.

حق با شماست.

It's over because the lady loves black magic.

تمام شد چون خانم عاشق جادوی سیاه است.

Yes, it isn't

بله،

all because the lady loves milk tray.

همه چیز نیست زیرا خانم سینی شیر را دوست دارد.

We all love a bit of black magic.

همه ما کمی جادوی سیاه را دوست داریم.

My mother does like black dark chocolate. So

مادر من شکلات سیاه را دوست دارد. من فلان

and so do I.

و فلان هستم.

Because it's. There's something about it.

چون اینطور است. چیزی در مورد آن وجود دارد.

So I thought I'd wear black sophisticated look elegant today

بنابراین فکر کردم امروز ظاهری شیک مشکی بپوشم

because it's Valentine's Day tomorrow, so.

زیرا فردا روز ولنتاین است، بنابراین.

Yeah. Thank you for your for your comment.

آره ممنون از نظر شما

Yes, Steve looks like a French waiter.

بله، استیو شبیه یک پیشخدمت فرانسوی است.

Yeah. Yeah.

آره آره

I feel like you should be coming up to me, you know, outside

احساس می کنم باید بیرون

a French cafe and asking me for my order.

یک کافه فرانسوی پیش من بیای و از من سفارشم را بخواهی.

This is something that I've got this black shirt because

این چیزی است که من این پیراهن مشکی را دارم زیرا

as many of you know, I mean, choirs.

همانطور که بسیاری از شما می دانید، منظورم گروه های کر است.

So I sing in choirs, and quite often there's the two forms of dress in the choir.

بنابراین من در گروه های کر آواز می خوانم، و اغلب این دو نوع لباس در گروه کر وجود دارد.

Usually for men, it's either a dinner jacket in a bow tie,

معمولاً برای آقایان ، یا یک کت شام با پاپیون است،

or if it's a bit more informal, it'll be a black long sleeve shirt you could have.

یا اگر کمی غیر رسمی‌تر است ، یک پیراهن آستین بلند مشکی است که می‌توانید داشته باشید.

So that's what this does.

پس این کاری است که انجام می دهد.

I've got this because I used to wear in the choirs. Good.

من این را دارم چون قبلاً در گروه کر می پوشیدم. خوب

You should have had your dicky bow.

تو باید کمان دیوونه ات رو میداشتی

You could have had a red dicky bow.

شما می توانستید یک پاپیون قرمز رنگ داشته باشید.

I could have done hands up.

می توانستم دستم را بالا ببرم.

Who wants to see Mr. Steve's Red Dicky?

چه کسی می‌خواهد «رد دیکی» آقای استیو را ببیند؟

Do you want to see it?

آیا می خواهید آن را ببینید؟

Apparently they don't.

ظاهراً ندارند.

I said, Mr. Steve.

گفتم آقای استیو.

Mr. Steve, please keep your red Dickie to yourself.

آقای استیو، لطفا دیکی قرمز خود را برای خود نگه دارید.

We have a few hellos to say Can I say hello to Jonatan?

چند سلام برای گفتن داریم آیا می توانم به جاناتان سلام کنم؟

Jonatan.

جاناتان.

Eduardo are bank, though.

هرچند ادواردو بانک هستند.

True, true, true. Leo.

درست، درست، درست است. لئو

Well done.

That's a long name.

آفرین.

این یک نام طولانی است.

And also, can I say hello to y ming ko?

و همچنین، آیا می توانم به y ming ko سلام کنم؟

Hello Wai Ming Ko, who says hello as well?

سلام وای مینگ کو، کی هم سلام میکنه؟

Where are you watching at the moment?

در حال حاضر کجا را تماشا می کنید؟

It's somebody's birthday as well.

تولد کسی هم هست

It was yesterday.

دیروز بود.

Oh, somebody says Tai, today is my birthday.

اوه، یکی می گوید تای، امروز تولد من است.

Kian Tran.

کیان تران.

Oh, hello, Kian.

سلام کیان

Quintero, announce that correctly.

Quintero، آن را به درستی اعلام کنید.

Kian Tran, happy birthday for today.

کیان تران، امروز تولدت مبارک.

And I suppose I should give you a round of applause for your birthday.

و فکر می کنم باید برای تولدت یک دور تشویقت کنم .

Kian Tran, is that right?

کیان تران، درست است؟

I think we've pronouncing that correctly.

من فکر می کنم ما آن را به درستی تلفظ کرده ایم.

Kian Tran.

کیان تران.

Happy birthday to you.

تولدت مبارک.

Where are you from?

شما اهل کجا هستید؟

Whereabouts are you from?

اهل کجا هستید؟

I'm guessing it will be Vietnam. Yeah, I think.

حدس می زنم ویتنام باشد. آره فکر میکنم

I think you are in Vietnam.

من فکر می کنم شما در ویتنام هستید.

Please tell me.

لطفا به من بگو.

And can I wish you a very happy day?

و آیا می توانم روز بسیار شادی را برای شما آرزو کنم؟

Have a super duper birthday.

تولدت سوپر دوپر باشه

Best wishes from England.

بهترین آرزوها از انگلیس

On this.

روی این.

Very wet,

روز بسیار مرطوب،

very, very rainy day.

بسیار، بسیار بارانی.

Palmira, you haven't told us yet.

پالمیرا، تو هنوز به ما نگفتی.

Who gave you the red roses or the rose?

چه کسی گل رز یا گل رز را به شما داد؟

The 15 roses that you mentioned earlier. Hmm.

15 گل رز که قبلا ذکر کردید. هوم

So we'd love to know.

بنابراین ما دوست داریم بدانیم.

And why 15?

و چرا 15؟

Why is this?

چرا این هست؟

Is that significant?

آیا این قابل توجه است؟

It's terribly.

این به طرز وحشتناکی است.

It's probably expensive.

احتمالا گران است.

15 roses is probably expensive

15 گل رز احتمالاً

with five roses, you know, the more roses you get

با پنج گل رز گران است، می دانید، هر چه گل رز بیشتری دریافت کنید،

because roses are expensive and a bouquet of flowers, they are at the moment.

زیرا گل رز گران است و یک دسته گل، در حال حاضر.

So if you get 15, that sounds.

بنابراین اگر 15 بگیرید، به نظر می رسد.

That's you know, a nice amount to have.

می دانید، مقدار خوبی است.

But at the

اما در

moment flowers are expensive because you can't get them.

حال حاضر گل ها گران هستند زیرا نمی توانید آنها را تهیه کنید.

You can't get flowers, aren't you?

شما نمی توانید گل بگیرید، نه؟

They're in very short supply.

آنها در عرضه بسیار کم هستند.

Because of well, you know why all of the usual reasons.

به دلیل خوب، شما می دانید چرا همه از دلایل معمول.

Nothing to do with Ukraine, but it is to do with Brexit and all sorts of things like that.

ربطی به اوکراین ندارد، اما مربوط به برگزیت و انواع چیزهایی از این دست است.

So there have been difficulties, there have been problems getting red roses and flowers,

بنابراین مشکلاتی وجود داشته است، مشکلاتی برای گرفتن گل رز قرمز و گل وجود دارد،

which is a bit disappointing

که کمی ناامید کننده است

because tomorrow is we saw a programme about.

زیرا فردا برنامه ای در مورد آن دیدیم.

Yes, exactly. Valentine's Day.

بله دقیقا. روز ولنتاین.

Valentine's Day, the Netherlands produce a lot of flowers.

روز ولنتاین ، هلند گل های زیادی تولید می کند.

We did we did see that programme, we saw that programme and

ما آن برنامه را دیدیم، آن برنامه را دیدیم و

you know that it's a shame that we can't get I don't know why that is.

می دانید که مایه شرمساری است که نمی توانیم دریافت کنیم، نمی دانم چرا اینطور است.

Maybe

the person who lives say it's a endless why we're not getting more of your flowers and it's a supply chain.

شاید کسی که زندگی می کند بگوید بی پایان است که چرا گل های شما را بیشتر نمی گیریم و این یک زنجیره تامین است.

It's the problem with the supply.

مشکل از عرضه است.

Talking of romance, Mr.

صحبت از عاشقانه بود، آقای

Steve came back yesterday from his mother's and he brought something for me

استیو دیروز از خانه مادرش برگشت و چیزی برای من آورد

and I thought it was going to be something for Valentine's Day.

و من فکر کردم که قرار است چیزی برای روز ولنتاین باشد.

I said to you, didn't you said, I've got a gift for you.

بهت گفتم مگه نگفتی برات هدیه دارم

I bought something in town when I was out with my mother

وقتی با مادرم بیرون بودیم در شهر چیزی خریدم

and he gave me

و او به

a gift.

من هدیه داد.

I'm not sure if this is for Valentine's Day.

من مطمئن نیستم که آیا این برای روز ولنتاین است.

He hasn't yet told me if this is my Valentine's gift.

او هنوز به من نگفته است که آیا این هدیه ولنتاین من است یا خیر.

But Mr.

اما آقای

Steve gave me

استیو به من

a term or a container of dead mealworms

یک اصطلاح یا یک ظرف کرم آرد مرده داد

Steve, is this my go man isn't dead.

استیو، آیا این مرد من نمرده است؟

This is very romantic in our relationship.

این در رابطه ما بسیار رمانتیک است.

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

Yes, a dead maggots

بله، یک حشره مرده

thank you.

I don't know what kalsi worms are, but they're they look like dried maggots.

از شما متشکرم.

من نمی‌دانم کرم‌های کالسی چیست، اما شبیه انگل‌های خشک شده هستند.

Yes, they mealworms and mealworms. So. Yes.

بله، آنها کرم های خوراکی و کرم های خوراکی هستند. بنابراین. آره.

So you love to feed the birds, so I thought I would buy those for you.

بنابراین شما عاشق غذا دادن به پرندگان هستید، بنابراین فکر کردم آنها را برای شما بخرم.

And they were on special offer, and there they are.

و آنها در یک پیشنهاد ویژه بودند، و آنها هستند.

In fact, it was disconcerting.

در واقع، نگران کننده بود.

Disconcerting some slightly upsetting. Yes.

ناراحت کننده برخی کمی ناراحت کننده. آره.

That when you move the tub, it looks like they were all still alive inside.

که وقتی وان را حرکت می دهید، به نظر می رسد که همه آنها هنوز در داخل زنده هستند.

Steve thought they were still alive

استیو فکر می کرد که آنها هنوز زنده هستند

because when you move the tub slightly they sort of move because they're very dry.

زیرا وقتی وان را کمی حرکت می دهید به نوعی حرکت می کنند زیرا بسیار خشک هستند.

Yes, I can assure you they are dead.

بله، من می توانم به شما اطمینان دهم که آنها مرده اند.

Would you like a close look?

آیا می خواهید از نزدیک نگاه کنید؟

So, in fact, so if anyone is having their dinner, if you are having your lunch at the moment,

بنابراین، در واقع، بنابراین اگر کسی در حال صرف شام است، اگر در حال حاضر ناهار خود را می خورید،

you might want to look away from the screen right now.

ممکن است بخواهید همین الان نگاهتان را از صفحه نمایش دور کنید.

So this is what Mr.

پس این چیزی است که آقای

Steve bought me as my Valentine's gift oh, yes.

استیو برای من به عنوان هدیه ولنتاین خرید، اوه، بله.

And they say that romance is dead.

و آنها می گویند که عاشقانه مرده است.

It isn't.

این نیست.

Look at that more.

بیشتر نگاه کن

Mr. Steve, thank you very much. Delicious.

آقای استیو، خیلی ممنون. خوشمزه - لذیذ.

Yes. They look so delicious.

آره. خیلی خوشمزه به نظر میرسن

I'm just worried now, is that going to be our Valentine's meal?

من الان نگرانم، آیا این وعده غذایی ولنتاین ما خواهد بود؟

Are you going to fry those with some rice?

آیا آنها را با کمی برنج سرخ می کنید؟

They're probably very high in protein.

آنها احتمالاً پروتئین بسیار بالایی دارند.

So that's probably why the birds liked them.

بنابراین احتمالاً به همین دلیل است که پرندگان آنها را دوست داشتند.

But probably they might not like them in the winter because they might not be very high in energy.

اما احتمالاً آنها ممکن است آنها را در زمستان دوست نداشته باشند زیرا ممکن است انرژی زیادی نداشته باشند.

They're probably good if they want to feed they young in the spring.

اگر بخواهند در بهار به آنها غذا بدهند، احتمالاً خوب هستند.

They're disgusting, but maybe in the winter.

آنها منزجر کننده هستند، اما شاید در زمستان.

Not ideal.

ایده آل نیست.

I really can't believe that Mr.

من واقعاً نمی توانم باور کنم که آقای

Steve bought me a large container full of dead mealworms.

استیو یک ظرف بزرگ پر از کرم های گوشتی مرده برای من خریده باشد.

I really did think that that was my Valentine's gift.

من واقعا فکر می کردم که این هدیه ولنتاین من است.

Palmira says in Lithuania, men like to fork out.

پالمیرا می‌گوید در لیتوانی، مردها دوست دارند بیرون بروند.

If you fork out, it means you're spending money. Yes,

اگر انشعاب کنید، به این معنی است که پول خرج می کنید. بله

a lot of money.

، پول زیادی است.

They like to fork out on flowers, fork.

آنها دوست دارند روی گل ها چنگال بزنند.

So, you know, well, if you like flowers and then maybe

بنابراین، می‌دانی، خوب، اگر گل دوست داری و بعد شاید

and you want a man to go to Lithuania,

و می‌خواهی مردی به لیتوانی برود،

I will be showered in gifts and flowers.

هدایا و گل به من می‌بارند.

Right.

Interesting. I wonder where they get the flowers from.

درست.

جالب هست. من تعجب می کنم که آنها گل ها را از کجا می آورند.

I just want to mention that not everywhere has Valentine's Day tomorrow.

فقط می خواهم به این نکته اشاره کنم که فردا همه جا روز ولنتاین نیست.

I know.

I know certain countries have their their Valentine's Day

میدانم.

من می دانم که برخی از کشورها روز ولنتاین خود را

on other days or different days to us.

در روزهای دیگر یا روزهای مختلف برای ما دارند.

But there are other celebrations as well as Lovers Day.

اما جشن های دیگری نیز مانند روز عاشقان وجود دارد.

Lovers Day, quite often celebrated in Asia.

روز عاشقان که اغلب در آسیا جشن گرفته می شود.

China has lovers day, I believe in Vietnam as well.

چین روز عاشقان دارد، من به ویتنام نیز اعتقاد دارم.

And I think Japan, they have a special day, lovers day.

و من فکر می کنم ژاپن، آنها یک روز خاص دارند، روز عاشقان.

So Lovers Day is the day when people

بنابراین روز عاشقان روزی است

who are in love or have a lover,

که افراد عاشق یا معشوق

they they celebrate that day.

آن روز را جشن می گیرند.

Or maybe they remember someone who they loved who is no longer with them.

یا شاید کسی را به یاد می آورند که دوستش داشتند و دیگر با آنها نیست.

Maybe they split up, maybe they left them, maybe they passed away.

شاید از هم جدا شدند ، شاید آنها را رها کردند، شاید از دنیا رفتند.

So there are many ways of expressing that.

بنابراین راه های زیادی برای بیان آن وجود دارد.

Mujeeb, Mujeeb Ur Rahman,

مجیب، مجیب الرحمن،

who was

که

I hope you're still on, mentioned

امیدوارم هنوز هستی، اشاره کرد

that it's their wedding anniversary o today,

که امروز سالگرد ازدواجشان است،

which is interesting

که جالب است

considering that till you didn't get married, you got married

با توجه به اینکه تا زمانی که ازدواج نکردی،

one day before Valentine's Day and assuming that you celebrate that in your country.

یک روز قبل از روز ولنتاین ازدواج کردی و با فرض اینکه آن را در کشور خود جشن بگیرید.

Yes. So happy wedding anniversary to you today.

آره. پس امروز سالگرد ازدواج شما مبارک.

So I've got birthdays, we've got wedding anniversaries,

بنابراین من تولد دارم، سالگرد ازدواج داریم،

all sorts of things.

همه چیز.

So they we go Vitesse has been out shopping.

بنابراین آنها ما به Vitesse شده است خرید.

Oh, for what?

اوه، برای چه؟

Well, well, it's where it's where Vitesse has been shopping,

خوب، خوب، اینجا جایی است که Vitesse خرید کرده است،

which I find quite interesting and adult

که به نظر من

and adult toy shop.

فروشگاه اسباب بازی فروشی بسیار جالب و بزرگسالان و بزرگسالان است.

Now, Vitesse has been been country hopping,

در حال حاضر، Vitesse شده است کشور پرش،

so it must be very useful that you can go across to Poland.

بنابراین بسیار مفید است که شما می توانید در سراسر لهستان بروید.

Really? Yes. By the groceries are much cheaper.

واقعا؟ آره. با مواد غذایی بسیار ارزان تر است.

Wow. We can't do that where we are not.

وای. جایی که نیستیم نمی توانیم این کار را انجام دهیم.

Well, we'd have to get on a boat or a plane.

خب، باید سوار قایق یا هواپیما شویم.

Yes, a little bit further than you

بله، کمی دورتر از

remind us where you live, Vitesse.

جایی که به ما یادآوری می کنید، ویتس.

It's a country next to Poland.

این کشور در کنار لهستان است.

Is it Russia?

آیا روسیه است؟

Well, I would imagine there are a lot of different types of food you can buy in Poland as well.

خوب، من تصور می کنم انواع مختلفی از مواد غذایی وجود دارد که می توانید در لهستان نیز بخرید.

Different types of things to go with meals salads.

انواع مختلفی از چیزهایی که باید با وعده های غذایی سالاد همراه باشید.

I believe there are there are lots of different types of food like that.

من معتقدم که انواع مختلفی از این نوع غذا وجود دارد.

And I would imagine also cakes as well, bread, things like that.

و همچنین کیک، نان، چیزهایی از این قبیل را تصور می کنم.

We are talking about we are talking about romance today.

ما در مورد ما صحبت می کنیم امروز در مورد عاشقانه صحبت می کنیم.

And I couldn't resist Mr.

و من نتوانستم مقاومت کنم که آقای

Steve showing those lovely

استیو آن کبوترهای عاشقانه دوست داشتنی را نشان دهد

romantic love pigeons.

.

Do you remember?

یادت میاد؟

I do, yes. Well, yes.

دارم، بله. خب بله.

We're going to take a look at them now.

اکنون می خواهیم نگاهی به آنها بیندازیم.

They are in love.

آنها عاشق هستند.

They are sharing a little bit of love together.

آنها اندکی عشق را با هم تقسیم می کنند.

Oh, isn't that lovely?

اوه، این دوست داشتنی نیست؟

I couldn't resist showing that

من نمی توانستم مقاومت کنم و نشان دهم

the love pigeons. Yes.

که کبوترها عاشق هستند. آره.

I expect we'll be seeing lots of those when spring arrives

من انتظار دارم که وقتی بهار فرا می رسد، تعداد زیادی از آنها را ببینیم

and they're starting to get a little amorous with each other now of the pigeons.

و آنها اکنون شروع به دوست داشتن کمی با یکدیگر در مورد کبوترها کرده اند.

I could still come.

من هنوز میتونستم بیام

I could hear them this morning. Some of them of.

امروز صبح می توانستم صدایشان را بشنوم. برخی از آنها از.

I've already started.

من قبلا شروع کرده ام.

They're courting. You can always hear the sound

دارن خواستگاری میکنن شما همیشه می توانید صدا را بشنوید

but that is a sound I cannot create.

اما این صدایی است که من نمی توانم ایجاد کنم.

That's the sound of a pigeon.

این صدای کبوتر است.

I cannot make that

من نمی توانم آن را

okay.

That's a sick pigeon.

درست کنم.

اون کبوتر مریضه

I can't do that. You can roll your eyes.

من نمی توانم این کار را انجام دهم. می توانید چشمان خود را بچرخانید.

I find that very difficult.

به نظرم خیلی سخته

And making the right I can do it

و درست کردن، من می توانم آن را

now. A contact. Okay.

در حال حاضر انجام دهم. یک مخاطب باشه.

You are just I can literally hear people in with headphones

تو فقط می توانم به معنای واقعی کلمه افرادی را بشنوم که با هدفون

falling to the floor

روی زمین

living the the 17th remind us reminds us

می افتند و در هفدهمین روز زندگی می کنند به ما یادآوری می کند

that Valentine's Day isn't really about giving gifts

که روز ولنتاین در واقع هدیه دادن

rather, it's the day we celebrate the spirit of love

نیست، بلکه روزی است که روح عشق را جشن می گیریم در

while honouring Saint Valentine of Rome,

حالی که به سنت ولنتاین رم احترام می گذاریم. ،

who was martyred in the third century A.D..

که در قرن سوم هجری قمری به شهادت رسید. از

Hence the reason why we say Valentine's.

این روست که می گوییم ولنتاین.

Yes, martyred.

بله شهید شد.

Why was he martyred?

چرا شهید شد؟

Presumably something to do with love. Hmm.

احتمالاً چیزی به عشق مربوط می شود. هوم

Interestingly enough, my name Stephen

به اندازه کافی جالب، اسم من استیون

D. Yeah.

دی. بله.

Is in biblical terms, is the name of a martyr.

در اصطلاح کتاب مقدس، نام یک شهید است.

Oh. Uh, so, you know.

اوه اوه، پس، شما می دانید.

Oh, I martyr myself.

آخه من خودم شهید شدم

Every week when I come on this. So nothing.

هر هفته که در این مورد می آیم. پس هیچی.

Nothing to do with love.

هیچ ربطی به عشق نداره

Nothing do with love just to do with me.

هیچ کاری با عشق انجام نده فقط با من.

Of course, love it.

البته دوستش داشته باش

But, yeah, love has always been a thing.

اما، بله، عشق همیشه یک چیز بوده است.

Love has always been a thing.

عشق همیشه یک چیز بوده است.

Even with the ancient Roman, the Romans and the ancient Greeks, they all have their gods.

حتی با روم باستان، رومی ها و یونانیان باستان، همه آنها خدایان خود را دارند.

The God of love.

خدای عشق.

So we are talking here.

بنابراین ما در اینجا صحبت می کنیم.

We talk. We're talking Eros.

ما صحبت می کنیم. ما داریم اروس صحبت می کنیم.

Eros.

اروس.

Now, I can never remember.

حالا، هیچ وقت یادم نمی آید.

Is Eros, the Greek God or the or the Roman God?

آیا اروس، خدای یونانی است یا خدای رومی؟

Yes, because there was Eros and he was the other one.

بله، چون اروس وجود داشت و او دیگری بود.

I don't know. I can't remember.

من نمی دانم. من نمی توانم به یاد بیاورم.

We'll we're showing our ignorance now, but, you know, I'm not showing my ignorance.

ما اکنون نادانی خود را نشان می دهیم، اما، می دانید، من نادانی خود را نشان نمی دهم.

I have the our Greek gods or are the Roman gods.

من خدایان یونانی خود را دارم یا خدایان رومی.

Well, there were just too many of them. Yes, there were.

خوب، تعداد آنها خیلی زیاد بود. بله، وجود داشتند.

Yeah, there were too many gods.

آره، خدایان خیلی زیاد بودند.

I can see now why they they decided to cut down

اکنون می توانم بفهمم که چرا آنها تصمیم گرفتند

on the number of gods because it's just confusing.

تعداد خدایان را کاهش دهند زیرا این فقط گیج کننده است.

It's too confusing.

خیلی گیج کننده است.

And that's why later everyone just decided to have one.

و به همین دلیل است که بعداً همه تصمیم گرفتند یکی داشته باشند.

It's much easier to pay taxes in Lithuania.

پرداخت مالیات در لیتوانی بسیار ساده تر است.

So thank you for that.

بنابراین برای آن از تو متشکرم.

Yeah, I thought it was Lithuania, but I was too afraid to say.

آره، فکر می کردم لیتوانی است، اما خیلی ترسیدم که بگویم.

But yes, because I remember when we were talking about my watch Cupid. Hmm.

اما بله، چون یادم می آید زمانی که در مورد ساعت من کوپید صحبت می کردیم. هوم

So Cupid is the other one.

بنابراین کوپید یکی دیگر است.

Cupid and Eros.

کوپید و اروس.

But I'm sure there was another one.

ولی مطمئنم یکی دیگه بود

There is another one, and it's on the tip of my tongue.

یکی دیگر هم هست و روی زبانم است.

But let me. The 17th says Eros. Is Cupid.

اما اجازه بده هفدهم می گوید اروس. کوپید است.

Aphrodite, Aphrodite, Aphrodite, Venus.

آفرودیت، آفرودیت، آفرودیت، زهره.

Because, of course, if we take something that improves are

زیرا، البته، اگر چیزی را مصرف کنیم که باعث بهبودی

our love,

عشق ما شود،

we call it an aphrodisiac.

آن را یک داروی غرایز جنسی می نامیم.

Hence, did you just burned those two disturbed?

از این رو، آیا شما آن دو را آشفته سوزانده اید؟

Proved

ثابت کرد

I just got a blast of something.

که من فقط از چیزی لذت بردم.

That's what I'm talking about.

این همون چیزیه که من درباره اش حرف می زنم.

What was that?

آن چه بود؟

It's not like I'm too ridiculous.

اینطور نیست که من خیلی مسخره باشم.

If I do that live on AM.

اگر این کار را به صورت زنده در AM انجام دهم.

It's not like lasagne bananas.

مثل موز لازانیایی نیست.

I usually did.

من معمولا انجام می دادم.

You have lasagne yesterday with your mom?

دیروز با مامانت لازانیا خوردی؟

I did not stomach-ache last night. I have my mother's.

دیشب معده درد نداشتم من مادرم را دارم

All right?

خیلی خوب؟

Yes, Eros.

بله اروس

Here we go, Steve.

ما به اینجا می رویم، استیو.

Eros is the Greek god.

اروس خدای یونانی است.

That's it. But there's also Aphrodite.

خودشه. اما آفرودیت هم هست.

Aphrodite and it's Venus.

آفرودیت و آن زهره است.

I just never realised there were so many.

من هرگز متوجه نشدم که تعداد آنها اینقدر زیاد است.

So many people connected.

افراد زیادی متصل شدند.

Venus, of course.

زهره البته.

Yeah. Venus Venus de Milo.

آره ونوس ونوس میلو.

The famous.

معروف.

The famous carving, the famous statue.

کنده کاری معروف، مجسمه معروف.

Maybe we should have done some research.

شاید باید تحقیق می کردیم.

Although it came on today. Although sadly.

اگرچه امروز آمد. هر چند متأسفانه.

Well, I'm just telling you something now.

خب من الان یه چیزی بهت میگم

Venus de Milo, the famous. The famous sculpture.

ونوس میلو، معروف. مجسمه معروف

But the only problem is she has no arms.

اما تنها مشکل این است که او دست ندارد.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

Well, as a lovers tiff, probably.

خوب، به عنوان یک عاشق، احتمالا.

Yes. Yeah.

آره. آره

Okay, so what are we doing?

خوب، پس ما چه کار می کنیم؟

If we're talking about love, then today you may have noticed

اگر در مورد عشق صحبت می کنیم، امروز ممکن است متوجه شده باشید که

we are talking about love.

ما در مورد عشق صحبت می کنیم.

Have you read the news this morning, Mr.

آیا شما اخبار امروز صبح را خوانده اید، آقای

Steve?

استیو؟

Did you hear the story about the riots and the protests taking place in New Zealand?

آیا داستان شورش ها و اعتراضات در نیوزلند را شنیده اید؟

And apparently they've been going on now for Zealand, New Zealand and Canada?

و ظاهراً آنها اکنون برای نیوزلند، نیوزلند و کانادا ادامه داشته اند؟

Yes, in France, but in New Zealand,

بله، در فرانسه، اما در نیوزیلند،

apparently they have been all gathering outside

ظاهراً همه آنها بیرون ساختمان پارلمان تجمع کرده اند

the Parliament building and

و به

what are they protesting about?

چه چیزی اعتراض می کنند؟

The usual thing.

چیز معمولی

The thing locked.

چیز قفل شد

The thing that I'm not we're not going to mention that.

چیزی که من نیستم به آن اشاره نمی کنیم.

Right.

درست.

But apparently to drive the people away,

اما ظاهراً برای راندن مردم،

Steve, to drive the people away.

استیو، برای راندن مردم.

I love this story.

من عاشق این داستان هستم.

That's that they've been playing the music of a certain

این است که آنها موسیقی یک

star, a certain pop star.

ستاره خاص، یک ستاره پاپ خاص را پخش کرده اند.

Into this to drive them away.

به این کار تا آنها را دور کنند.

And I was wondering if you knew who it was.

و من تعجب می کردم که آیا می دانید آن کیست؟

Well, it's interesting because if you want to annoy your neighbours,

خوب، جالب است، زیرا اگر می خواهید همسایه های خود را آزار دهید،

you play music that you think that they wouldn't like. Yes.

موسیقی را پخش می کنید که فکر می کنید آنها دوست ندارند. آره.

So this is obviously and quite often

بنابراین واضح است و اغلب اوقات

if you play loud classical music, that will annoy people,

اگر موسیقی کلاسیک با صدای بلند پخش می‌کنید، مردم را آزار می‌دهند،

not classical, but so ah, so it's a pop star that lots of people.

نه کلاسیک، اما خب، پس این یک ستاره پاپ است که بسیاری از مردم را.

Well, some people must have liked the sound of this music.

خب، حتماً بعضی ها صدای این موسیقی را دوست داشته اند.

I just I don't know. The majority don't.

من فقط نمی دانم. اکثریت ندارند.

Well, the idea was they thought the people playing the music thought it would drive them away.

خوب، ایده این بود که آنها فکر می کردند افرادی که موسیقی را می نوازند فکر می کردند که آنها را از خود دور می کند.

But I'm not sure if it did work.

اما مطمئن نیستم که کار کرده یا نه.

I feel suggests Justin Bieber,

من احساس می کنم جاستین بیبر را پیشنهاد می کند،

that would drive everyone away from the planet.

که همه را از سیاره دور می کند.

No, it's it's actually I love this story so much.

نه، در واقع من این داستان را خیلی دوست دارم.

It just made me laugh.

فقط باعث خنده ام شد

It is actually Barry Manilow.

در واقع بری مانیلو است.

Right.

درست.

Although, although I'm not sure if that is Barry Manilow, it looks like a waxwork.

اگرچه، اگرچه مطمئن نیستم که آیا آن بری مانیلو است یا خیر، اما به نظر می رسد که یک موم کاری است.

He's had a lot of work done that hasn't what has happened to Barry Manilow?

او کارهای زیادی انجام داده است که برای بری مانیلو چه اتفاقی افتاده است؟

He he looks like a mannequin.

او شبیه یک مانکن است.

He looks like he looks like that guy from Star Trek, the one that can shapeshift

به نظر می رسد که او شبیه آن مردی از Star Trek است ، کسی که اکنون می تواند شکل را تغییر دهد،

now That's too much.

این خیلی زیاد است.

That's too much facial reconstruction.

این بازسازی بیش از حد صورت است.

They see the hair looks.

آنها ظاهر مو را می بینند.

I mean, he looks good.

یعنی ظاهرش خوبه

He looks like he looks like. Yeah.

او به نظر می رسد که شبیه او است. آره

That is not good.

این خوب نیست.

Can I just say, if you were planning on having some plastic surgery, don't do this.

فقط می توانم بگویم، اگر قصد انجام جراحی پلاستیک را داشتید، این کار را انجام ندهید.

Don't go this far.

اینقدر پیش نرو

This is the point.

این نکته است.

Where you never want to reach, where you actually look as

جایی که هرگز نمی‌خواهید به آن برسید، جایی که در واقع به نظر می‌رسید که

if you've you've melted in the sun is another one.

انگار زیر نور خورشید آب شده‌اید، جای دیگری است.

Oh, my God. That's not much better.

اوه خدای من. این خیلی بهتر نیست.

Well, I was trying to find a good picture of Barry Manilow, but I couldn't.

خوب، من سعی می کردم یک عکس خوب از بری مانیلو پیدا کنم، اما نتوانستم.

But apparently they're playing Barry Manilow songs

اما ظاهراً آنها آهنگ های بری مانیلو

to to drive away the protesters.

را برای بیرون راندن معترضان پخش می کنند.

But surely a lot of the women would stay

اما مطمئناً بسیاری از زنان می‌مانند،

because Barry Manilow is essentially, I would thought a lot of his songs

زیرا بری مانیلو اساساً همینطور است، من فکر می‌کردم بسیاری از آهنگ‌های او

were directed at women, and he'd be very popular with women. Hmm.

برای زنان است و او بین زنان بسیار محبوب خواهد بود. هوم

So maybe it's driving the aggressive men away,

بنابراین شاید این امر مردان پرخاشگر را از خود دور می کند،

but the women will say yes, well, maybe they were.

اما زنان می گویند بله، خوب، شاید آنها بوده اند.

Well, there probably weren't very many men protesting, but.

خب، احتمالاً تعداد زیادی از مردان معترض نبودند، اما.

Well, but, Barry, you know, so we probably went

خوب، اما، بری، شما می دانید، بنابراین ما احتمالا

to very many women protest in public was mainly men.

به اعتراض بسیاری از زنان در انظار عمومی عمدتا مردان بودند.

So they knew that Barry Manilow would just scare them off.

بنابراین آنها می دانستند که بری مانیلو فقط آنها را می ترساند.

I think that's a very, very good tactic.

من فکر می کنم این یک تاکتیک بسیار بسیار خوب است.

Look, what they should have done is just shown his face What's happened?

ببین چه کاری باید میکردن فقط صورتش رو نشون میدادن چی شده؟

I think he's turned into into a large plastic mannequin.

فکر می کنم او به یک مانکن پلاستیکی بزرگ تبدیل شده است .

Come on.

I know, I know.

بیا دیگه.

میدونم میدونم.

I shouldn't be picking on people's appearances, but.

من نباید ظاهر مردم را انتخاب کنم، اما.

But come on.

اما بیا

No, Barry.

نه بری

No, don't do that.

نه، این کار را نکن

Don't have romance.

Something's going on here between Tomic and Victoria.

عاشقانه نداشته باش

اینجا چیزی بین تومیک و ویکتوریا در جریان است.

Okay.

باشه.

Yes, as I read the term declaring his love for Victoria. Huh?

بله، همانطور که من اصطلاح ابراز عشق او به ویکتوریا را خواندم. متعجب؟

I'm very jealous.

خیلی حسودی میکنم.

Got to say, I was hoping for a Valentine's card, but Well, that's like.

باید بگویم، من به کارت ولنتاین امیدوار بودم، اما خب، اینطور است.

That's gone out of the window.

اون از پنجره رفت بیرون

That's incredible.

این باور نکردنی است.

It's Val. Well, I was. I was going to ask.

وال است. خب من بودم قرار بود بپرسم

I was going to ask the obvious question, Steve, which is, are you getting anything

می خواستم یک سوال واضح بپرسم، استیو ، یعنی آیا

for Valentine's Day?

برای روز ولنتاین چیزی می گیری؟

Are you sending a card to someone?

آیا برای کسی کارت می فرستید؟

Do you do you observe Valentine's Day

آیا شما روز ولنتاین را رعایت می کنید

or do you have your own special Valentine's Day?

یا روز ولنتاین خاص خود را دارید؟

That is on a different day.

آن هم در یک روز متفاوت.

So it's not on the 14th of February priority.

بنابراین در اولویت 14 فوریه نیست.

It is on a different day during the year

در روز متفاوتی در طول سال است

Yes, exactly.

بله، دقیقا.

I mean, that's what makes people go to that.

منظورم این است که باعث می شود مردم به سمت آن بروند.

They must be so frightened of using losing their good

آنها باید آنقدر از از دست دادن

looks and getting older that they are driven

ظاهر زیبا و پیر شدن هراس داشته باشند که مجبور شوند

to taking drastic measures

اقدامات شدیدی را انجام

to keep themselves attracted to their friends.

دهند تا خود را جذب دوستان خود نگه دارند.

And they think, what do you what about Barry Manilow?

و آنها فکر می کنند، نظر شما در مورد بری مانیلو چیست؟

That was a lot of thought I just said to you.

این خیلی فکر بود که همین الان بهت گفتم

What has nothing to do with what I just said.

چیزی که ربطی به حرف من نداره

Well, you obviously weren't listening to me at all.

خب معلومه که اصلا به حرف من گوش نمیدادی

Well well, I was just commenting on the Barry Manilow picture

خوب، من فقط در مورد عکس بری مانیلو نظر می دادم زیرا مردم در مورد عکس بری مانیلو

because people are talking about the Barry Manilow picture.

صحبت می کنند .

So anyone out there?

پس کسی آنجاست؟

Are you doing anything for Valentine's Day?

آیا برای روز ولنتاین کاری انجام می دهید؟

I might send this person a card

من ممکن است برای این شخص کارتی بفرستم

they're not I'm not sure if I'm getting anything because Mr.

که مطمئن نیستند چیزی دریافت می کنم یا نه زیرا آقای

Steve gave me a bucket of mealworms yesterday.

استیو دیروز یک سطل کرم خوراکی به من داد.

That's all you deserve.

این تمام چیزی است که لیاقت شما را دارید.

That's all Yes.

این همه بله.

Victoria's been married for 16 years, but, you know,

ویکتوریا 16 سال است که ازدواج کرده است، اما، می دانید،

that could all be ending after tomorrow.

همه اینها ممکن است پس از فردا به پایان برسد.

Well, apparently, Louis.

خب ظاهرا لویی

Louis has been married for many, many years.

لویی سالهاست که ازدواج کرده است.

Yes, yes, yes.

بله بله بله.

Who has been?

چه کسی بوده است؟

It's not it's not a competition, but who has been married

این یک مسابقه نیست، اما

for the longest Who is watching us today?

چه کسی طولانی‌ترین مدت ازدواج کرده است چه کسی امروز ما را تماشا می‌کند؟

I wonder when we will make it into a competition.

من نمی دانم چه زمانی آن را به یک مسابقه تبدیل خواهیم کرد.

No, no, not really.

نه نه واقعا نه

I'm joking.

من شوخی میکنم.

It's not a competition.

این یک مسابقه نیست.

But how long have you been married?

اما چند وقته ازدواج کردی؟

Maybe you've been together.

شاید با هم بودید

Not everyone gets married.

همه ازدواج نمی کنند.

Not everyone wants to get married. Some people don't.

همه نمی خواهند ازدواج کنند. بعضی ها این کار را نمی کنند.

They don't.

They would.

آنها نمی کنند.

آنها انجام می دهند.

They choose not to because they don't want to.

آنها انتخاب نمی کنند زیرا نمی خواهند.

They don't want to ruin the good thing that they've got.

آنها نمی خواهند چیز خوبی را که دارند خراب کنند.

Some people seem to be receiving cards already.

به نظر می رسد برخی از افراد قبلاً کارت دریافت می کنند.

For Valentine's Day.

برای روز ولنتاین.

Good. Maybe.

خوب شاید.

I wonder why that is.

تعجب می کنم که چرا اینطوری است.

Well, I suppose on the same day.

خوب، من فکر می کنم در همان روز.

Yes. Well, I said the 14th

آره. خب، من گفتم 14

But some people can receive them.

اما برخی از مردم می توانند آنها را دریافت کنند.

Maybe if you're visiting someone who is far away or maybe you've left a surprise

شاید اگر به ملاقات کسی می روید که دور است یا شاید

for your husband or wife or girlfriend or boyfriend

برای همسر یا همسر یا دوست دختر یا دوست پسر

or significant other.

یا شخص مهم دیگری سورپرایز گذاشته اید.

That's a great word, by the way.

اتفاقاً این یک کلمه عالی است.

Or phrase significant other.

یا عبارت قابل توجه دیگری.

Yes, your partner.

بله شریک زندگی شما

Yes, they would.

بله، آنها خواهند بود.

They they often say that at work, if there is a work meeting and you can bring a partner

اغلب می گویند در محل کار، اگر جلسه کاری باشد و بتوانی شریک بیاوری

and they don't use the word partner, they say you can bring your significant other.

و از کلمه شریک استفاده نکنند، می گویند می توانی دیگری را بیاوری.

V8's has told a funny joke.

V8 یک جوک بامزه گفته است.

My wife

همسرم

always told me that if I wanted breakfast

همیشه به من می گفت اگر

in bed, then I would have to sleep in the kitchen.

در رختخواب صبحانه می خواهم، باید در آشپزخانه بخوابم.

That's a funny one.

این خنده دار است.

If I could. Yes.

اگر میتوانستم. آره.

Yes. So thank you very much for that.

آره. پس از این بابت بسیار متشکرم.

Happy birthday in advance. Thank you, Palmira.

پیشاپیش تولدت مبارک متشکرم پالمیرا

That's one of your good ones.

این یکی از خوبی های شماست

I don't need any plastic surgery. Not yet.

من نیازی به جراحی پلاستیک ندارم نه هنوز.

Thank you. No. Well, not on his face, anyway.

متشکرم. نه. خوب، به هر حال روی صورتش نیست.

They're everywhere else.

آنها همه جای دیگر هستند.

There is.

There are some things they could change.

وجود دارد.

چیزهایی وجود دارد که می توانند تغییر دهند.

Maybe, you know, with a little bit of plastic surgery.

شاید، می دانید، با کمی جراحی پلاستیک.

You know, make, make, think some things.

شما می دانید، بسازید، بسازید، فکر کنید.

Smaller and maybe some things a little larger.

کوچکتر و شاید برخی چیزها کمی بزرگتر.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

We won't go into that.

ما وارد آن نمی شویم.

So how long have you been married for?

پس چند وقته ازدواج کردی؟

How long have you been together in a relationship?

چه مدت با هم در رابطه هستید؟

If you have a relationship. If you're married.

اگر رابطه دارید. اگر متاهل هستید

If you're seeing someone, if you're having a lovely, lovely

اگر کسی را می بینید، اگر لحظات دوست داشتنی و دوست داشتنی را سپری می

time how long has it been going on for?

کنید چه مدت است که ادامه دارد؟

So are are you going to display some words, Mr.

آیا می خواهید چند کلمه را نمایش دهید، آقای

Jenkins, that is connected with

جنکینز، که با

a more Yes, we have some words coming up.

یک بله بیشتر مرتبط است، ما چند کلمه در راه است.

But as we are talking about love, we are going to take a short break

اما همانطور که در مورد عشق صحبت می کنیم، قرار است یک استراحت کوتاه

because we're going to have a look at an excerpt from one of my lessons

داشته باشیم زیرا می خواهیم به گزیده ای از یکی از درس

that I made quite a long time ago.

هایم که مدت ها پیش ساخته بودم نگاهی بیندازیم.

But it is still a good one.

اما هنوز هم خوب است.

We have some excerpts from my lesson

ما گزیده هایی از درس من داریم

that is all about the subject we are talking about today,

که همه در مورد موضوعی است که امروز در مورد آن صحبت می کنیم،

which is love

یعنی عشق

Shall I compare the to a summer's day?

آیا آن را با یک روز تابستانی مقایسه کنم؟

Thou art all lovely and more temperate.

شما همه دوست داشتنی و معتدل تر هستید.

Rough winds to shake the darling buds of May

بادهای خشن برای تکان دادن جوانه های عزیز ماه می

and summer's lease have oh to short to date

و اجاره تابستان

so long as men can breathe or eyes can see

تا زمانی که مردها می توانند نفس بکشند یا چشم ها می توانند

so long lives this and this gives life to the

زندگی های طولانی را ببینند و این زندگی را به شما می بخشد

since the moment I first

از همان لحظه ای

saw you, I knew that I must have you.

که شما را برای اولین بار دیدم، می دانستم که من باید تو را داشته باشد

You are the one I need only you can satisfy my desire.

تو کسی هستی که من بهش نیاز دارم فقط تو میتونی آرزوی من رو برآورده کنی.

It was meant to be.

باید این چنین میشد.

As soon as you came in the room.

به محض اینکه وارد اتاق شدی.

I must be with you.

من باید با تو باشم

I must hold you.

من باید تو را نگه دارم

I have to have my lips near you.

من باید لب هایم را نزدیک تو داشته باشم.

Please be mine.

لطفا مال من باش

Yeah, baby.

آره عزیزم

Next to it.

در کنار آن.

In this lesson, we will talk about something we all feel we all need.

در این درس، ما در مورد چیزی صحبت خواهیم کرد که همه ما احساس می کنیم همه به آن نیاز داریم.

We wish to give but also something

ما می‌خواهیم چیزی بدهیم

that can be hard to find or receive.

که یافتن یا دریافت آن دشوار است.

A word that can bring both happiness

کلمه ای که می تواند هم شادی

and sorrow into our lives.

و هم غم را وارد زندگی ما کند.

In today's lesson, we will take a look

در درس امروز نگاهی

at that magical four letter word.

به آن کلمه چهار حرفی جادویی خواهیم داشت.

00 v e long

00 v e long

bye 11

bye

the word love means a strong feeling of affection.

11 کلمه عشق به معنای احساس شدید محبت است.

The emotional bond between two people who are very close to each other,

پیوند عاطفی بین دو نفر که بسیار به یکدیگر نزدیک هستند،

the physical or sexual attraction

کشش فیزیکی یا جنسی

felt by one person towards another to have an interest in something

که یک فرد نسبت به دیگری احساس می کند تا به چیزی علاقه مند شود

which gives you great pleasure, such as a hobby or an interest.

که به شما لذت زیادی می دهد، مانند یک سرگرمی یا یک علاقه.

What is love?

عشق چیست؟

We know that it is not tangible.

می دانیم که قابل لمس نیست.

It cannot be held in our hands. Yet.

نمی توان آن را در دستان ما نگه داشت. هنوز.

To most people, love is a real thing.

برای اکثر مردم، عشق یک چیز واقعی است.

It reaches both from us and into us.

هم از ما می رسد و هم به ما.

It exists in our mind, but lives in our heart.

در ذهن ما وجود دارد، اما در قلب ما زندگی می کند.

There are various types of love

انواع مختلفی از عشق وجود دارد

which have different parts and emotions connected to them.

که بخش ها و عواطف مختلفی با آنها مرتبط است.

Familial love the love of a person through a family tie,

محبت خانوادگی محبت شخص از طریق پیوند خانوادگی،

such as the love of a mother towards her son.

مانند محبت مادر به پسرش.

Platonic love a close

عشق افلاطونی عشق نزدیکی است

love shared by two people but without the sexual relationship.

که بین دو نفر مشترک است اما بدون رابطه جنسی.

Although the earlier definition of this phrase meant something quite different.

اگرچه تعریف قبلی این عبارت به معنای چیز کاملاً متفاوتی بود.

Unrequited love, a love

عشق نافرجام، عشقی

that has been given but not returned.

که داده شده اما پس داده نشده است.

He loves her, but she does not love him.

او او را دوست دارد، اما او او را دوست ندارد.

Puppy love.

عشق توله سگ.

The innocent or naive love experienced by a young person

عشق معصومانه یا ساده لوحانه ای که یک جوان تجربه می کند

Of all the subjects ever written about in literature,

از بین همه موضوعاتی که در ادبیات نوشته شده است،

love must surely be the most common one used.

مطمئناً عشق باید رایج ترین مورد استفاده باشد.

Many poets and authors have strived over the years

بسیاری از شاعران و نویسندگان در طول سال‌ها تلاش

to capture the essence of what love is.

کرده‌اند تا جوهر عشق را به دست آورند.

Many have tried, and many have failed.

خیلی ها تلاش کرده اند و خیلی ها شکست خورده اند.

Famous authors such as Emily Bronte, Catherine Cookson,

نویسندگان مشهوری مانند امیلی برونته، کاترین کوکسون،

Charles Dickens, and the playwright William Shakespeare

چارلز دیکنز و نمایشنامه نویس ویلیام شکسپیر

have all used the theme of love in their works.

همگی از مضمون عشق در آثار خود استفاده کرده اند.

Every year all around the world.

هر سال در سراسر جهان.

Those in love get the chance to show their affection to a husband,

آنهایی که عاشق هستند این فرصت را دارند که محبت خود را به شوهر،

wife, boyfriend, girlfriend,

همسر، دوست پسر، دوست دختر

or maybe to someone who does not even know that they are loved.

یا شاید به کسی که حتی نمی‌داند دوست دارند نشان دهند.

For example, here in the UK we have Valentine's Day

به عنوان مثال، اینجا در بریتانیا روز ولنتاین را داریم

This happens each year on February 14.

این هر سال در 14 فوریه اتفاق می افتد.

Cards and chocolates are given as tokens of love,

کارت ها و شکلات ها به عنوان نشانه عشق داده می شود

and some couples will become engaged on this date

و برخی از زوج ها در این تاریخ

The words used between lovers tend to be special

and are spoken as a way of sharing that the other person is dear to them.

نامزد می کنند. به عنوان راهی برای به اشتراک گذاشتن اینکه طرف مقابل برای آنها عزیز است.

Words such as Angel, you are my angel.

کلماتی مانند فرشته، تو فرشته من هستی.

Darling, I miss you, darling.

عزیزم دلم برات تنگ شده عزیزم

Sweetheart.

عزیزم.

I love you, sweetheart.

دوستت دارم عزیزم.

Treasure.

گنج.

You are my treasure.

تو گنج من هستی

Honey,

عزیزم

kiss me.

منو ببوس

Honey, baby, baby.

عزیزم عزیزم

Call me later. Baby.

بعدا به من تماس بگیرید. عزیزم.

Precious, you are my precious

honey bunny.

عزیزم، تو خرگوش عسلی گرانبهای من هستی.

Hold me, honey bunny.

من را در آغوش بگیر، اسم حیوان دست اموز عزیزم.

We call these Terms of endearment

ما به این شرایط

love comes and love goes.

دوست داشتنی می گوییم عشق می آید و عشق می رود.

Losing love or ending a close relationship is a hard thing to do.

از دست دادن عشق یا پایان دادن به یک رابطه نزدیک کار سختی است.

Most people go through this experience at some point,

اکثر مردم در یک مقطع زمانی این تجربه را تجربه می‌کنند

and the younger you are, when it happens, then the more distressing it seems to feel.

و هر چه جوان‌تر باشید، وقتی این اتفاق می‌افتد، به نظر می‌رسد که احساس ناراحتی بیشتری می‌کنید.

You feel empty.

احساس پوچی می کنی

Your life seems pointless.

زندگی شما بی معنی به نظر می رسد.

Your heart is broken.

دلت شکسته

But such is life.

اما زندگی چنین است.

The knocks you suffer from lost love will never leave you.

ضرباتی که از عشق از دست رفته متحمل می شوید هرگز شما را رها نمی کنند.

Just like all of life's experiences, you have to take the rough

درست مثل تمام تجربیات زندگی ، باید سختی ها را

with the smooth

با همدیگر کنار بیاوری

There it was my love lesson.

آنجا درس عشق من بود.

If you like my lessons, by the way.

اتفاقا اگر از درس های من خوشتان می آید.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

There is a new lesson coming this Wednesday.

این چهارشنبه یک درس جدید در راه است.

Love is in the air.

عشق در هوا است.

It sure is.

حتما هست

Yes, we find out.

بله، ما متوجه می شویم.

I found out why Tomic has had his Valentine's cards today.

من متوجه شدم که چرا تومیک امروز کارت های ولنتاین خود را دارد .

Okay.

باشه.

Because where he lives in the Netherlands, they don't.

زیرا جایی که او در هلند زندگی می کند، آنها این کار را نمی کنند.

There's no postal service on a Monday. How strange.

هیچ سرویس پستی در روز دوشنبه وجود ندارد. چقدر عجیب.

If you want to have your cards delivered

اگر می خواهید کارت های خود را

using the Postal Service, then you have to have them delivered the day before.

با استفاده از خدمات پستی تحویل بگیرید، باید آنها را یک روز قبل تحویل بگیرید.

If it's Monday when that event is, which of course is Valentine's Day tomorrow, I straight.

اگر روز دوشنبه باشد که آن رویداد برگزار می شود، که البته فردا روز ولنتاین است، من مستقیماً.

I did not know that.

من این را نمیدانستم.

See, there is a new thing we've learnt, whereas we don't get the Postal Service on a Sunday.

ببینید، ما چیز جدیدی یاد گرفته‌ایم، در حالی که خدمات پستی را در روز یکشنبه دریافت نمی‌کنیم.

Yes, in the UK there's no postal service although Amazon will deliver, of course.

بله، در بریتانیا هیچ سرویس پستی وجود ندارد، اگرچه آمازون البته ارائه خواهد کرد.

So just so that must mean that in the Netherlands

بنابراین باید به این معنی باشد که در هلند

you do have a postal service on Sunday

شما در روز یکشنبه خدمات پستی دارید

Is that right?

آیا این درست است؟

Yes, that's that must be. That must be.

بله، این باید باشد. این باید باشد.

It sounds good.

خوب به نطر میاد.

Laura says Laura Molinaro from Italy

لورا می‌گوید لورا مولینارو از ایتالیا

says, I met my partner the day after Valentine's Day six years ago.

می‌گوید، من یک روز بعد از روز ولنتاین شش سال پیش شریک زندگی‌ام را ملاقات کردم.

Nice. Also known as Saint.

خوب. همچنین به عنوان سنت شناخته می شود.

First day in Italy.

اولین روز در ایتالیا

And it's the festival of single people.

و این جشنواره افراد مجرد است.

The day after.

روز بعد.

And you met your partner.

و شما با شریک زندگی خود آشنا شدید.

How wonderful.

چقدر عالی

We have quite a lot of answers

ما پاسخ ها

or posts about people's

یا پست های زیادی در مورد

relationships and how long they've been together. Yes.

روابط افراد و مدت زمانی که با هم بوده اند داریم. آره.

Mainly the parents. Yes.

عمدتا پدر و مادر. آره.

Not necessarily Sunday no.

نه لزوما یکشنبه نه.

No delivery on a Sunday either.

یکشنبه نیز تحویل نمی شود.

Oh, so you must have had it yesterday then.

اوه، پس حتما دیروز آن را داشتی.

Okay.

باشه.

Right. So fine. Yeah.

درست. خیلی خوب. آره

Why not to tell my parents I've been talking to Tomic.

چرا به پدر و مادرم نگویم که با تومیک صحبت کرده ام.

His parents have been together for 47 years,

پدر و مادرش 47 سال با هم بودند،

sat in, his parents have been together for 53 years.

نشستند، پدر و مادرش 53 سال با هم بودند.

Palmeiras parents 52 years, but so far, way out in front.

پدر و مادر Palmeiras 52 سال، اما تا کنون، راه در مقابل.

Not that it's a competition. So.

نه اینکه مسابقه باشد. بنابراین.

So when you say together they married, married and.

بنابراین وقتی می گویید با هم ازدواج کردند، ازدواج کردند و.

Well, Yes, they've been together.

خوب، بله، آنها با هم بوده اند.

That's great.

عالیه.

Rosa says her sister and her husband.

رزا می گوید خواهرش و شوهرش.

So her sister and her brother in law, as we would say,

بنابراین خواهر و برادر شوهرش به قول خودمان

have been together for 65 years.

65 سال است که با هم هستند.

That's incredible. Yes.

این باور نکردنی است. آره.

One is 83 years old and the other is 87.

یکی 83 ساله و دیگری 87

And as I, as I understand it, they are still going strong.

ساله است.

Yes. So that's fantastic though

آره. پس این فوق‌العاده است،

we there are names you give to to every decade.

اگرچه نام‌هایی وجود دارد که شما هر دهه به آن‌ها می‌دهید.

Aren't the diamond and gold don't we.

مگر ما الماس و طلا نیستیم.

I can't remember what those all I now know they they I think it's diamond.

من نمی توانم به یاد بیاورم آنهایی که اکنون می شناسم، آنها فکر می کنم الماس هستند.

I'm sure it is 60.

من مطمئنم 60 است.

I think over 60 diamonds. 70 is platinum.

فکر کنم بیش از 60 الماس است. 70 پلاتین است.

We know that of course platinum that and of course the queen

ما می دانیم که البته پلاتینی که و البته ملکه

and the Duke of Edinburgh

و دوک ادینبورگ

were together for 70 years.

70 سال با هم بودند.

They were married for 70 years.

آنها 70 سال ازدواج کردند.

Can you imagine that I'm, by the way Tomic.

می توانید تصور کنید که به هر حال تومیک هستم.

Yes, Tomic has been in a relationship.

بله، تومیک در یک رابطه بوده است.

He's had one,

او یکی داشت، 11

he's been having his relationship

سال رابطه اش را

11 years, one of his relationships 11 years.

داشت، یکی از روابطش 11 سال.

And you probably shouldn't say that.

و احتمالاً نباید این را بگویید.

How many years on the, on the, you know, has have this relationship it's been going on do you think.

فکر می‌کنید چند سال است که این رابطه ادامه داشته است.

Three years.

سه سال.

So you know, have you told your partner about this relationship.

بنابراین می دانید، آیا در مورد این رابطه به همسرتان گفته اید؟

We've that's quite important.

ما این خیلی مهم است.

Those wondering by the way we we've known each other

کسانی که تعجب می کنند که ما ۳۲ سال است که همدیگر را می شناسیم

for 32 years.

.

32. Yes, I've known each other for 32 years.

32. بله، من 32 سال است که همدیگر را می شناسم.

And that's why we have such a good

و به همین دلیل است که ما رابطه خوبی

rapport with each other.

با یکدیگر داریم.

We, we communicate.

ما، ما ارتباط برقرار می کنیم.

It's almost as if I know exactly what Mr.

تقریباً مثل این است که من دقیقاً می دانم که آقای

Steve is going to say like that.

استیو قرار است چنین بگوید.

Larry the 17th says talks about different types

لری هفدهم می گوید در مورد انواع

of love, talks about romantic love,

مختلف عشق صحبت می کند، در مورد عشق رمانتیک صحبت می کند

which is very, very human. Yes,

که بسیار بسیار انسانی است. بله،

very Italian.

بسیار ایتالیایی.

Platonic, love, platonic.

افلاطونی، عشق، افلاطونی.

We talked about platonic love.

ما در مورد عشق افلاطونی صحبت کردیم.

I did mention that in the lesson that we just watched,

اشاره کردم که در درسی که اخیراً تماشا کردیم،

platonic love is is a kind of love, a close friendship to people

عشق افلاطونی نوعی عشق است، دوستی نزدیک با

that have a close bond without

افرادی که پیوندی نزدیک بدون

the sexual relationship or as I like to say it,

رابطه جنسی دارند یا به قول من،

anyone who's been married for more than five years,

هرکسی که بیش از آن ازدواج کرده باشد. پنج سال،

they all eventually become platonic.

همه آنها در نهایت افلاطونی می شوند.

Trust me, And then he also mentions

به من اعتماد کن، و سپس او همچنین به عشق نافرجامی اشاره می کند

unrequited love, which we've mentioned before, and says very sadly

که قبلاً به آن اشاره کردیم، و با ناراحتی می گوید

that it's the story of his life but we don't want to hear that.

که این داستان زندگی اوست، اما ما نمی خواهیم آن را بشنویم.

We want to hear in the future that you have found true love.

ما می خواهیم در آینده بشنویم که شما عشق واقعی را پیدا کرده اید .

And maybe that's what happened today or

و شاید این چیزی است که امروز اتفاق افتاده است یا

you know, it yes, we want to hear it if it happens. Yes,

می دانید، بله، ما می خواهیم آن را بشنویم اگر اتفاق بیفتد. بله،

but thank you for your continuing messages on the live chat.

اما از پیام های مداوم شما در چت زنده متشکرم.

It's lovely to read them out.

خواندن آنها دوست داشتنی است.

Yes. And right. Okay. Tell me.

آره. و درسته باشه. به من بگو.

Says monogamy is not in our nature.

می گوید تک همسری در ذات ما نیست.

Stupid culture

فرهنگ احمقانه

forces us to get married and all that jazz.

ما را مجبور به ازدواج و آن همه جاز می کند.

Well, of course, monogamy is the is the practise of staying faithful in a relationship.

خوب، البته، تک همسری عمل وفادار ماندن در یک رابطه است.

So two people will meet, they will get together

بنابراین دو نفر ملاقات می کنند، با هم می آیند

and they will

و

they will kiss and then they will get married

می بوسند و بعد ازدواج می کنند

and maybe other things will occur as well, which I can't mention

و شاید اتفاقات دیگری نیز رخ دهد که نمی توانم به آن

and that's it.

اشاره کنم و تمام.

And these they stay together.

و اینها با هم می مانند.

They stay faithful forever and ever.

آنها برای همیشه و همیشه وفادار می مانند.

Although there are people who believe that that is not the case.

اگرچه افرادی هستند که معتقدند اینطور نیست.

Even religions, some religions allow a person to get married more than once.

حتی ادیان، برخی از ادیان اجازه می دهند که یک فرد بیش از یک بار ازدواج کند.

I believe it.

من آن را باور دارم.

Is it the is it the Mormons?

آیا این مورمون ها هستند؟

Well, there are

certain religions where you can you know, the man can have several partners. Yes.

خوب،

ادیان خاصی وجود دارد که می توانید آنها را بشناسید، مرد می تواند چندین شریک داشته باشد. آره.

Get married, have several wives. Yes.

ازدواج کن چندین زن داشته باش آره.

I have a yes.

من یک بله دارم.

There are certain religions where that is allowed.

ادیان خاصی وجود دارند که در آنها مجاز است.

And so you have monogamy, which is together and you have polygamy is that is that right?

و بنابراین شما تک همسری دارید که با هم است و چندهمسری دارید آیا این درست است؟

Polygamy.

چند همسري.

Polygamy.

Yeah, I think I don't know what. Polygamy, yes or no?

چند همسري.

آره فکر کنم نمیدونم چیه چند همسری، بله یا خیر؟

Polygamy,

چند همسری،

but yes.

So many people.

اما بله.

تعداد زیادی از مردم.

Well, you could also describe that as somebody

خوب، شما همچنین می توانید آن را به عنوان فردی

who was promiscuous, didn't you

که بی بند و بار بود، توصیف کنید، در

whereas you have

حالی که شما دارید

they have lots of lots of different partners

آنها شرکای زیادی دارند

and. Well, you could say that it's probably is

و خوب، می توانید بگویید که احتمالاً این

isn't a natural state to be in, to be

یک حالت طبیعی نیست که در آن قرار داشته باشید،

in a state of marriage with one person for a long period of time.

در یک وضعیت ازدواج با یک نفر برای مدت زمان طولانی.

But that's what civilisation has devised as a way

اما این چیزی است که تمدن به عنوان راهی

to make society more cohesive and more robust.

برای منسجم تر کردن و استحکام بیشتر جامعه ابداع کرده است.

Yeah. And that children could be brought up in this

آره و اینکه بچه ها می توانند

in in this sort of stable environment.

در چنین محیطی با ثبات تربیت شوند.

It's all helps with the continuation of the species and all that.

این همه به ادامه گونه و همه اینها کمک می کند.

But I think it tends to wear thin

اما فکر می‌کنم

after a number of years Well, once you brought the children up.

بعد از چند سال نازک می‌شود ، خوب، وقتی بچه‌ها را بزرگ کردید.

Okay Steve, we won't get into that.

خوب استیو، ما وارد این موضوع نمی شویم.

You're off, you're off into

شما خاموش هستید،

you were doing well, but then,

شما به خوبی کار می‌کردید، اما پس از آن،

then there was no full stop and it just carried on.

توقف کامل وجود نداشت و فقط ادامه داشت.

Yeah, that is a debate.

بله، این یک بحث است.

I mean, you know, most animals aren't monogamous.

منظورم این است که می دانید، بیشتر حیوانات تک همسر نیستند.

Summer.

Well, so many birds are. Yes, I know.

تابستان.

خوب، پرندگان زیادی هستند. بله میدانم.

They will make for life.

زندگی را خواهند ساخت.

Yeah, some of them do, but pigeons. Pigeons do.

بله، برخی از آنها این کار را می کنند، اما کبوترها. کبوترها انجام می دهند.

Apparently, they find a partner and they mate for life.

ظاهراً آنها یک شریک پیدا می کنند و برای زندگی با هم جفت می شوند.

Apparently, I don't know how true that is.

ظاهراً من نمی دانم چقدر درست است.

You know, maybe, maybe, maybe they're just pretending to be faithful.

می دانید، شاید، شاید، شاید آنها فقط تظاهر به وفاداری می کنند.

And then the pigeon is sneaking off during the day to to

و سپس کبوتر در طول روز یواشکی می رود تا

have relations with other pigeons.

با کبوترهای دیگر رابطه برقرار کند.

So it's probably not a natural state.

بنابراین احتمالاً یک حالت طبیعی نیست.

That probably is correct.

احتمالا درست است

But it brings it brings order in and civilised behaviour.

اما باعث نظم و رفتار متمدنانه می شود.

I suppose religion is where it all comes from because that that's

فکر می‌کنم دین از آنجا سرچشمه می‌گیرد، زیرا این

really the basis of that structure.

واقعاً اساس آن ساختار است.

It is a structure or else we would just be chasing each other around all the time.

این یک ساختار است وگرنه ما همیشه در حال تعقیب یکدیگر هستیم.

It definitely is trying to make love to each other.

قطعا تلاش برای عشق ورزیدن به یکدیگر است.

It definitely is in the Church of England, definitely it is.

قطعاً در کلیسای انگلستان است، قطعاً همینطور است.

Anyway, that's a new founding feature anyway.

به هر حال، این یک ویژگی جدید تأسیس است.

Is the monogamous relationship

آیا رابطه تک همسری

anyway

به هر حال

we have some words and phrases connected to love.

ما چند کلمه و عبارات مرتبط با عشق داریم.

I think we will have a look at those.

من فکر می کنم ما نگاهی به آنها خواهیم داشت.

Would you like to have a look at those?

آیا دوست دارید نگاهی به آنها بیندازید؟

I wonder if David Starkey wants to have a look.

من تعجب می کنم که آیا دیوید استارکی می خواهد نگاهی بیندازد.

David Starkey, do you want to have a look at the the love words and phrases?

دیوید استارکی، آیا می خواهید نگاهی به کلمات و عبارات عاشقانه بیندازید؟

Yes. Good.

آره. خوب

Okay. Okay.

باشه. باشه.

David, continue.

دیوید ادامه بده

David Starkey says yes.

دیوید استارکی می گوید بله.

So we will here we are.

بنابراین ما اینجا هستیم.

They love words and phrases, if I can find my little thing.

آنها عاشق کلمات و عبارات هستند، اگر بتوانم چیز کوچکم را پیدا کنم.

There it is.

ایناهاش.

Love is in the air.

عشق در هوا است.

A great song, by the way.

اتفاقا یه آهنگ عالیه

So I suppose it would be hard

بنابراین فکر

not to talk about love without talking about music.

می‌کنم صحبت نکردن در مورد عشق بدون صحبت در مورد موسیقی سخت باشد.

I think of all the music, all of the songs, I would imagine,

به تمام موسیقی‌ها، همه آهنگ‌ها، تصور می‌کنم

of all the themes and of all the subjects that songs have been written about over the years.

، به تمام مضامین و همه موضوعاتی که آهنگ‌ها در طول سال‌ها درباره‌شان نوشته شده‌اند، فکر می‌کنم.

I would imagine that love

من تصور می کنم که

is the big one.

عشق بزرگترین است.

The big it's got to be the main sort of driving factor

مهم است که عامل اصلی

behind people writing music and love songs.

محرک افرادی باشد که موسیقی و آهنگ های عاشقانه می نویسند.

You see the religion or love, isn't it okay.

شما دین یا عشق را می بینید، اشکالی ندارد.

But certainly in classical music,

اما مطمئناً در موسیقی کلاسیک،

religion is the big, big driving force behind music.

مذهب نیروی محرکه بزرگ و بزرگ موسیقی است.

The pop charts are full of those religious songs yes.

نمودارهای پاپ پر از آن آهنگ های مذهبی است بله.

That's what I was about to say within the pop charts.

این چیزی است که من می خواستم در نمودارهای پاپ بگویم.

And it's love, you know? Right. You talk about it.

و این عشق است، می دانید؟ درست. شما در مورد آن صحبت کنید.

But of course, as my mother always points out, you didn't talk about this sort of thing when you grew up.

اما البته، همانطور که مادرم همیشه اشاره می کند، وقتی بزرگ شدی در مورد این چیزها صحبت نکردی.

When my parents were growing, it once was sort of embrace your love

زمانی که پدر و مادرم در حال رشد بودند ، زمانی عشق تو را

openly in public, in the way that people do now.

آشکارا در ملاء عام در آغوش می‌گرفتم، به روشی که اکنون مردم انجام می‌دهند.

And, you know, you know, that's all rubbish, Facebook and all that.

و، می دانید، می دانید، اینها همه آشغال است، فیس بوک و همه اینها.

You know, I always I have a belief, by the way,

می دانید، من همیشه یک اعتقاد دارم، اتفاقاً، هر چه

the more the more prudish

the more reserved the society is,

جامعه محتاط تر باشد

the more there is going on behind the scenes

، بیشتر در پشت صحنه اتفاق می افتد

without other people knowing Victorians.

بدون اینکه مردم ویکتوریایی ها را بشناسند.

The Victorians were very prudish

ویکتوریایی ها بسیار مغرور

and apparently they were the worst

بودند و ظاهراً بدترین

for for being unfaithful

افراد برای خیانت

and jumping into bed with each other.

و پریدن به رختخواب با یکدیگر بودند.

And yet on the on the surface, it would appear that the Victorians

و با این حال، در ظاهر، به نظر می رسد که ویکتوریایی

were all just lovely and

ها همه فقط دوست داشتنی

and pure, but underneath they were not.

و خالص بودند، اما در زیر آنها اینطور نبودند.

Even Queen Victoria liked to

حتی ملکه ویکتوریا دوست داشت به

look at you like look at other man. Yes.

شما مثل نگاه کردن به دیگران نگاه کند. آره.

Well, look, you can look that knocked up well as is the phrase that is coming to you.

خوب، نگاه کن، می‌توانی آن عبارتی را که به تو می‌آید، خوب نگاه کنی.

Let's just say she did not just look.

بیایید بگوییم که او فقط نگاه نکرد.

So we are looking at some words he's worn.

بنابراین ما به برخی از کلمات او نگاه می کنیم.

He is one that Steve mentioned earlier.

او یکی است که استیو قبلاً به آن اشاره کرد.

How about a little bit of romance

چه برسد به کمی

an atmosphere where love is in the air.

عاشقانه فضایی که عشق در آن موج می زند.

Maybe you are feeling attracted to another person.

شاید شما احساس می کنید که جذب شخص دیگری شده اید.

You feel as if you want to express your love So we often talk about romance.

شما احساس می کنید که می خواهید عشق خود را ابراز کنید، بنابراین ما اغلب در مورد عاشقانه صحبت می کنیم.

We can also use romance.

ما همچنین می توانیم از عاشقانه استفاده کنیم.

Of course, when we are talking about art,

البته وقتی صحبت از هنر می‌شود،

different stages of art

مراحل مختلف

the romantics, certain areas or classes

هنر، رمانتیک‌ها، حوزه‌ها یا طبقات خاص

or the classification of certain types of art.

یا طبقه‌بندی انواع خاصی از هنر است.

We we often talk about the romantic acts or romanticism.

ما اغلب در مورد اعمال عاشقانه یا رمانتیسم صحبت می کنیم .

So it's quite often used in art, including poetry as well.

بنابراین اغلب در هنر از جمله شعر نیز استفاده می شود.

Love in poetry.

عشق در شعر

It's everywhere, it's all around us.

همه جا هست، اطراف ماست.

And of course if you're romancing somebody

و البته اگر با شخصی

or romance it, so is those types of it's those behaviours that you use

عاشقانه یا عاشقانه هستید ، این نوع رفتارها نیز همان رفتارهایی هستند که

to express your love for somebody. Yes.

برای ابراز عشق خود به کسی استفاده می کنید. آره.

An act of romance would be

یک عمل عاشقانه،

giving somebody a Valentine's card,

دادن کارت ولنتاین به

would be buying somebody a bunch of roses,

کسی، خریدن یک دسته گل رز،

a bouquet of flowers would be taking somebody out for a meal. Yes.

یک دسته گل، بردن کسی به بیرون برای صرف غذا. آره.

Being romantic is something that people like.

رمانتیک بودن چیزی است که مردم دوست دارند.

People like to be romance it means that you might take someone on a dance.

مردم دوست دارند عاشقانه باشند، این بدان معناست که شما ممکن است کسی را به رقص ببرید.

Yeah, you might.

بله، شما ممکن است.

It's just different ways that you use to express

این فقط روش های مختلفی است که شما برای بیان

your feelings for somebody so in this state we are using this

احساسات خود برای کسی استفاده می کنید، بنابراین در این حالت ما از آن

as a noun, so it describes the actual state

به عنوان اسم استفاده می کنیم، بنابراین وضعیت

of being in a romantic situation.

واقعی بودن در یک موقعیت عاشقانه را توصیف می کند.

So something that is romantic.

بنابراین چیزی که عاشقانه است.

We are describing its appearance. It is romantic.

ما در حال توصیف ظاهر آن هستیم. عاشقانه است.

It appears to be a romantic dinner.

به نظر می رسد یک شام عاشقانه است.

Yes. You are talking about the the visual

آره. شما در مورد بصری

and how it appears as an adjective.

و نحوه ظاهر شدن آن به عنوان یک صفت صحبت می کنید.

And then, of course, you can romance someone.

و سپس، البته، شما می توانید با کسی عاشقانه باشید.

You are actually doing it.

شما در واقع این کار را انجام می دهید.

You are romancing someone.

داری با کسی عاشق میشی

You are maybe doing something romantic and we are using that verbally.

شاید شما دارید کاری عاشقانه انجام می دهید و ما از آن به صورت شفاهی استفاده می کنیم.

So there are many ways and many different ways of using the word romance.

بنابراین راه‌های زیادی برای استفاده از کلمه عاشقانه وجود دارد.

A lot of people say because of course relationships, ultimately, if you're in love with somebody

بسیاری از مردم می گویند که البته به دلیل روابط، در نهایت، اگر شما عاشق

and you're going to be in a relationship together and obviously sex is going to come into that.

کسی هستید و قرار است با هم در یک رابطه باشید و بدیهی است که رابطه جنسی به آن وارد خواهد شد.

But, you know, it's often a lot of love to people

اما، می دانید، اغلب افراد

say in relationships that they they want the romance first. Yes.

در روابط خود می گویند که اول عاشقانه را می خواهند، عشق زیادی دارند. آره.

And the romance lasts for a long period of time because then it makes it more exciting.

و این عاشقانه برای مدت طولانی ادامه دارد زیرا آن را هیجان انگیزتر می کند.

It's more and more exciting.

این بیشتر و بیشتر هیجان انگیز است.

The excitement builds over the days.

هیجان در طول روز ایجاد می شود.

The weeks and months, and then suddenly it's all a big disappointment, hence it.

هفته‌ها و ماه‌ها، و سپس ناگهان همه‌چیز یک ناامیدی بزرگ است، از این رو.

No, but the actual the the thought of what might happen,

نه، اما تصور واقعی از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد

the romance is often more exciting than the actual event itself.

، عاشقانه اغلب هیجان انگیزتر از خود رویداد واقعی است.

You are giving so much away there.

خیلی چیزا رو اونجا میبخشی

But I think it's natural.

اما به نظر من طبیعی است.

I think it's a natural occurrence when the all of the the

من فکر می کنم این یک اتفاق طبیعی است وقتی که

the love in the heat, that's a good one.

تمام عشق در گرما، اتفاق خوبی است.

Heat, the heat of a relationship once

گرما، گرمای یک رابطه زمانی

it is cooled down, then you have other things.

که سرد شود، آنگاه چیزهای دیگری خواهید داشت.

You have respect, you have companionship, you have trust,

شما احترام دارید، همراهی دارید، اعتماد

you have something that you can share together.

دارید، چیزی دارید که می توانید با هم به اشتراک بگذارید.

So there are small moments of time.

بنابراین لحظات کوچکی از زمان وجود دارد.

I often say to Steve that for me, the most important moments in a relationship

من اغلب به استیو می گویم که برای من ، مهمترین لحظات در یک

are the very small, insignificant

رابطه، لحظات بسیار کوچک و بی اهمیتی هستند

moments that seem to come and go.

که به نظر می آیند و می روند.

Just like yesterday when I gave you a bucket of dried maggots, that was great.

درست مثل دیروز که به شما یک سطل ماگت خشک دادم ، عالی بود.

That was unexpected romance.

این یک عاشقانه غیرمنتظره بود.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

I imagine that was that was the highlight of my year so far.

من تصور می کنم که این نقطه برجسته سال من تا کنون بود.

Everybody likes a bit of romance.

همه کمی عاشقانه دوست دارند.

You don't want to you don't want to to think, you know, you've got to make the other person work a bit.

شما نمی خواهید، نمی خواهید فکر کنید، می دانید، باید کاری کنید که طرف مقابل کمی کار کند.

You know where it's going to end up.

میدونی قراره به کجا ختم بشه

Yeah. You got to, you know, make them work a bit for it.

آره می دانید، باید کاری کنید که آنها کمی برای آن کار کنند.

I guess so, yeah.

حدس می زنم اینطور باشد، بله.

That's not very romantic.

این خیلی رمانتیک نیست

Yes. Make them work for it.

آره. کاری کنید که برای آن کار کنند.

Take you out for a meal, buy you some flowers.

تو را برای صرف غذا بیرون ببرم، برایت گل بخرم.

The thing is, though, if you if you if you let that carry on for too long,

با این حال، مسئله این است که اگر اجازه دهید این کار برای مدت طولانی ادامه پیدا کند،

then the the person that is romancing you, if you won't give in to their,

آنگاه شخصی که با شما عاشقانه است، اگر تسلیم نشوید،

you know, their amorous needs advances.

می دانید که نیازهای عاشقانه او پیشرفت می کند.

Advances depends on whether you're waiting for marriage, of course,

پیشرفت بستگی به این دارد که آیا شما منتظر ازدواج هستید، البته

before you consummate the relationship.

قبل از اینکه رابطه را کامل کنید.

Hello.

Ever ever, ever.

سلام.

همیشه، همیشه.

Miss is here. Hello, Eva.

خانم اینجاست سلام ایوا

Oh, hello to Claudia.

اوه، سلام به کلودیا.

Claudia, welcome to the live chat.

کلودیا، به گفتگوی زنده خوش آمدید.

Nice to see Claudia. Here. Hello.

از دیدن کلودیا خوشحالم اینجا. سلام.

Yes, it is consummate conversation, Chip. Yes.

بله، این مکالمه کاملی است، چیپ. آره.

If you consummate normally used in marriage.

اگر شما کامل به طور معمول در ازدواج استفاده می شود.

So when we're talking about a new a newly formed marriage

بنابراین وقتی در مورد ازدواج جدیدی صحبت می

we often consummate, it means they make the

کنیم که اغلب به نتیجه می رسیم، به این معنی است که آنها اساساً

the relationship

official by joining together

با پیوستن به یکدیگر رابطه را رسمی می کنند

basically.

I was going to say it nicely.

.

قرار بود قشنگ بگم

I'm trying to be romantic.

من سعی می کنم رمانتیک باشم.

They join together physically.

آنها از نظر فیزیکی به هم می پیوندند.

Yes. They like to show their love.

آره. آنها دوست دارند عشق خود را نشان دهند.

They express it with with their bodies.

آنها آن را با بدن خود بیان می کنند.

Well, of course, legally, I don't know if it's still the case

خب، البته، از نظر قانونی، من نمی‌دانم الان هم همینطور است یا نه

now, but certainly it used to be in this country, okay, that you could divorce

، اما مطمئناً قبلاً در این کشور بود، خوب، که می‌توانستید طلاق

because it was very it used to be very difficult to get a divorce.

بگیرید، زیرا قبلاً طلاق گرفتن بسیار دشوار بود.

It's much easier now.

الان خیلی راحت تره

But years ago, it didn't used to be. But you can get it.

اما سال‌ها پیش، اینطور نبود. اما شما می توانید آن را دریافت کنید.

You can get used to be able to get divorce from somebody if that marriage hadn't been consummated. Yes.

شما می توانید عادت کنید که اگر آن ازدواج انجام نشده باشد، بتوانید از کسی طلاق بگیرید . آره.

So if you were together for a week or two weeks and you decided you wanted to change your mind

بنابراین اگر برای یک یا دو هفته با هم بودید و تصمیم

as long as you hadn't had sex, you could just divorce them very, very easily.

گرفتید تا زمانی که رابطه جنسی نداشته اید می خواهید نظر خود را تغییر دهید، می توانید خیلی خیلی راحت آنها را طلاق دهید.

Do you wish your marriage has not been consummated so, you know, stop.

آیا دوست دارید ازدواج شما به پایان نرسیده است ، پس، می دانید، متوقف شوید.

You know, you can only use that word so often on YouTube

می‌دانید، شما فقط می‌توانید این کلمه را اغلب در یوتیوب

before flags and then were taken off.

قبل از پرچم‌ها و سپس برداشته شدن استفاده کنید.

But yes, divorce divorces happen all the time.

اما بله، طلاق طلاق همیشه اتفاق می افتد.

In fact, most people get divorced before they get married.

در واقع اکثر افراد قبل از ازدواج طلاق می گیرند.

And these days they just they have a trial divorce.

و این روزها آنها فقط یک طلاق آزمایشی دارند.

They just move in together and then split up straight away.

آنها فقط با هم وارد خانه می شوند و بلافاصله از هم جدا می شوند.

And they said, shall we have a trial divorce?

و گفتند آیا طلاق آزمایشی داشته باشیم؟

Just in case? Just in case it doesn't work out.

محض احتیاط؟ فقط در صورتی که درست نشود.

Trying to work out how to thank you for your lovely comment.

سعی می کنم بفهمم چگونه از شما برای نظر دوست داشتنی شما تشکر کنم.

He doesn't want any maggots.

او هیچ حشره ای نمی خواهد.

Though.

اگر چه.

That's not a gift.

این یک هدیه نیست.

Okay, that's fine.

باشه، خوبه

But, you know, after after 30 years, maybe you'd be more accepting of that as a gift.

اما، می دانید، پس از 30 سال، شاید شما آن را به عنوان یک هدیه بیشتر بپذیرید.

But then again, you'd have to be interested in birds.

اما باز هم باید به پرندگان علاقه مند باشید.

Okay.

Which I'm sure you are interested in birds anyway, and not the feathering

باشه.

که من مطمئنم به هر حال به پرندگان علاقه دارید و نه

kind of feathered kind the humankind birds.

نوع پر پردار به پرندگان نوع بشر.

Okay, so what we say is this the slang words in the UK.

خوب، پس آنچه ما می گوییم این کلمات عامیانه در بریتانیا است.

Remember last week when you said I rambled the above just explaining of what you know.

هفته گذشته را به یاد بیاورید که گفتید من موارد بالا را فقط در مورد آنچه می دانید توضیح دادم.

Word? Yes.

کلمه؟ آره.

Well, what word were you explaining? Birds.

خوب، چه کلمه ای را توضیح می دادید؟ پرنده ها.

Oh, Latin word for women in the UK.

اوه، کلمه لاتین برای زنان در بریتانیا.

But you don't say that now.

اما شما الان این حرف را نزنید.

That's, that's, that's about is I know sexist is against.

من می دانم که جنسیت مخالف است.

I think you can still say it.

فکر کنم هنوز بتونی بگی

I tell you that you can call a woman a bird now without getting slapped

من به شما می گویم که اکنون می توانید یک زن را پرنده خطاب کنید بدون اینکه

in the face or probably probably probably up north would be.

به صورت سیلی بخورید یا احتمالاً احتمالاً در شمال این کار را انجام دهید.

All right. Okay Steve.

خیلی خوب. باشه استیو

Not in London.

I shouldn't let you get away with that, but you might get away with it.

نه در لندن

من نباید به شما اجازه می دادم که از این موضوع دور شوید، اما ممکن است از پس آن بربیایید.

You know, in other parts of the UK where people aren't

می‌دانید، در سایر بخش‌های بریتانیا که مردم

so politically correct I get worried about these sorts of things like Steve

آن‌قدر از نظر سیاسی درست نیستند، من نگران چیزهایی مثل استیو

and much Wenlock.

و بسیاری از ونلاک هستم.

Okay, Steve, by moving on

خوب، استیو، با حرکت بر روی

passion.

اشتیاق.

So this is the thing that happens when you first begin a relationship.

بنابراین این چیزی است که در اولین شروع یک رابطه اتفاق می افتد .

You have passion, the feeling it is a strong desire that both people share.

شما شور و اشتیاق دارید، این احساس یک میل قوی است که هر دو نفر در آن سهیم هستند.

So they want to be together, they want to have a little bit of passion, romance, passion.

بنابراین آنها می خواهند با هم باشند، آنها می خواهند کمی شور، عاشقانه، اشتیاق داشته باشند.

We often see these two things as being the same thing.

ما اغلب این دو چیز را یکسان می بینیم.

To be honest.

صادقانه بگویم.

Passion and romance often are intertwined together.

اشتیاق و عاشقانه اغلب با هم در هم تنیده هستند.

So where there is romance there is often passion.

بنابراین جایی که عاشقانه وجود دارد، اغلب اشتیاق وجود دارد.

The feeling, the strong feeling that you have towards someone,

احساس ، احساس قوی که نسبت به کسی داری،

a moment of passion and you can cook passionately about you.

یک لحظه اشتیاق و می توانی با شور و اشتیاق در موردت بپزی.

You can you can have a moment, a moment of passion,

شما می توانید یک لحظه، یک لحظه اشتیاق

a moment where you suddenly let yourself go and you express all of your true feelings.

، لحظه ای که ناگهان خود را رها کنید و تمام احساسات واقعی خود را بیان کنید، داشته باشید.

In a moment, pupils dilate, do they?

در یک لحظه، مردمک ها گشاد می شوند، آیا؟

Apparently, yes.

ظاهرا بله.

If you're gazing into somebody's eyes that you love, your pupils

اگر به چشم‌های کسی که دوستش دارید خیره شوید،

dilate, which means they get bigger.

مردمک‌هایتان گشاد می‌شوند، به این معنی که بزرگ‌تر می‌شوند.

Now, it's not the only thing.

حالا، این تنها چیز نیست.

That's not the only thing. They're exactly

این تنها چیز نیست. آنها دقیقاً

so if you see

someone's pupils dilating, then you know that they are in you're in love.

چنین هستند اگر دیدید

مردمک های کسی گشاد می شود، پس می دانید که او عاشق شما شده است.

They're in love with you.

آنها عاشق شما هستند

I know. Yes, exactly.

میدانم. بله دقیقا.

Yes. You're not looking at your own eyes. You are.

آره. تو به چشمان خودت نگاه نمیکنی شما هستید.

You could look in the mirror, you know, and you people could dilate.

شما می توانید در آینه نگاه کنید، می دانید، و شما مردم می توانید گشاد شوید.

And then you, you know, you're in love with yourself.

و بعد تو، می دانی، عاشق خودت هستی.

You're already explaining that so.

شما قبلاً اینطور توضیح می دهید.

Well, yes, of course, we can help.

خوب، بله، البته، ما می توانیم کمک کنیم.

We can also have a crime.

ما هم می توانیم جرم داشته باشیم.

Crime of passion.

جنایت اشتیاق.

So some kids something you've done,

بنابراین بعضی از بچه ها کاری را که انجام داده اید،

you commit a crime, you do something really horrible, brutal.

مرتکب جرم می شوید، کاری واقعا وحشتناک، وحشیانه انجام می دهید.

Maybe you murder someone, maybe a love rival.

شاید شما کسی را به قتل می رسانید، شاید یک رقیب عشقی.

Maybe someone was trying to take your wife away from you

شاید کسی قصد داشت همسرت را از تو بگیرد

and you stab them or shoot them.

و تو او را با چاقو بزنی یا به او شلیک کنی.

Or maybe you pushed them out of a window.

یا شاید شما آنها را از پنجره به بیرون هل داده اید.

Well, I mean, you know, I don't know if it's the majority,

خب، یعنی می‌دانید، نمی‌دانم اکثریت است یا

but I would imagine a large number of crimes, murders, are committed because of,

نه، اما تصور می‌کنم تعداد زیادی از جنایات، قتل‌ها، به خاطر

you know, out of love and of rivalry

عشق و رقابت

and people cheating on their partners, etc., etc.

و خیانت مردم به شریک زندگی‌شان انجام می‌شود. و غیره و غیره

That's why we call it a crime of passion.

به همین دلیل است که ما آن را جرم شور می نامیم.

Crime of passion. Yes.

جنایت اشتیاق. آره.

I don't think it's any excuse under the law, but nevertheless, it does happen.

من فکر نمی کنم که این هیچ بهانه ای بر اساس قانون باشد، اما با این وجود، این اتفاق می افتد.

I don't think I don't think anyone has ever got away with murder.

فکر نمی کنم هیچ کس تا به حال از قتل فرار نکرده باشد.

We've all felt that anger away and we've grown our partners as we know.

همه ما آن خشم را از بین برده ایم و آنطور که می دانیم شرکای خود را بزرگ کرده ایم.

We found out that cheated on his or old boyfriend or girlfriends

متوجه شدیم که

when we were in, you know, or they're seeing somebody else you know,

زمانی که ما در خانه بودیم، به دوست پسر یا دوست دختر قدیمی خود خیانت کرده است، یا آنها با شخص دیگری که شما می شناسید می بینند،

maybe they're trying to make you jealous and then they're going out for a date

شاید آنها سعی می کنند شما را حسادت کنند و سپس برای قرار ملاقات بیرون می روند.

with somebody else and your friend says, oh, they saw your,

شخص دیگری و دوست شما می‌گویند، اوه، آنها

your love out on a date with another person.

عشق شما را در قرار ملاقات با شخص دیگری دیدند.

Yeah. How did you feel?

آره چه احساسی داشتی؟

That horrible feeling is the worst feeling in the world when that happens.

این حس وحشتناک بدترین حس دنیاست وقتی این اتفاق می افتد.

And, you know, you could be driven to a crime

و، می دانید، اگر متاهل بودید، ممکن بود به جنایت کشیده

if you were married, and you can really

شوید، و واقعاً می توانید

arouse the passion yes.

این اشتیاق را برانگیزد.

The emotions. Okay.

احساسات. باشه.

So a crime of passion.

پس جنایت شور و اشتیاق.

What about you, David Starkey?

تو چی دیوید استارکی؟

Do you think crime of passion is a good thing or not?

به نظر شما جنایت عشق چیز خوبی است یا نه؟

Oh, no, no.

اوه، نه، نه.

I don't think he I don't think Dr.

من فکر نمی کنم او باشد. فکر نمی کنم دکتر

David Starkey likes this.

دیوید استارکی این را دوست داشته باشد.

Anybody know who Dr. David?

کسی میدونه دکتر دیوید کیه؟

It doesn't matter, Steve. Don't draw attention to it.

مهم نیست استیو. توجه رو بهش جلب نکن

It's just a funny thing that I'm including.

این فقط یک چیز خنده دار است که من در آن گنجانده ام.

You don't have to announce it.

شما مجبور نیستید آن را اعلام کنید.

Jealousy, jealousy, jealousy.

حسادت، حسادت، حسادت.

That there is a word that can be used in connexion with love.

این که کلمه ای هست که بتوان آن را در پیوند با عشق به کار برد.

Jealousy. Okay.

حسادت باشه.

Jealous of another person we were talking

حسادت به شخص دیگری که داشتیم در مورد زبان فرانسه صحبت می کردیم

about the French language.

.

Well, what about this one?

خوب، در مورد این یکی؟

Are more and more and more and more.

بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر می شوند.

There was a song, wasn't there?

آهنگی بود، نه؟

Called A More, a more, a more.

به نام A More, a More, a More.

I think I think it's been done by many people.

فکر می کنم فکر می کنم این کار توسط افراد زیادی انجام شده است.

Including who?

از جمله چه کسی؟

Leo Iglesias.

لئو ایگلسیاس

I think he had a hit with it.

من فکر می کنم او با آن ضربه خورده است.

But Julio Iglesias was playing in a restaurant that I was at with my mother

اما خولیو ایگلسیاس در رستورانی بازی می کرد که من دیروز با مادرم

yesterday on Live He was actually there in Banbury.

در برنامه Live He در واقع آنجا در Banbury بود.

Yes. Yes, he was. Yes.

آره. بله او بود. آره.

I find it very hard to believe that Liu Iglesias

باورم خیلی سخت است که لیو

was in Banbury yesterday singing to you and your mum.

ایگلسیاس دیروز در بانبری بود و برای تو و مادرت آواز می خواند.

I don't think that happened.

فکر نمی کنم این اتفاق افتاده باشد.

He's playing over the loudspeakers.

داره از بلندگو پخش میکنه

Okay.

باشه.

Burning Love. Yes, you can have a burning love.

عشق سوزان. بله، شما می توانید یک عشق سوزان داشته باشید.

You know, when you it is horrible, isn't it?

میدونی وقتی تو وحشتناکه، نه؟

That feeling that when you end up when you're younger, he doesn't have money.

این احساس که وقتی جوان تر می شوید، او پول ندارد.

I don't know if it happens in your older

نمی‌دانم در بزرگترهایت اتفاق می‌افتد

that you get this burning love, you know, it consumes you, doesn't it?

که این عشق سوزان را به سراغت بیاورد ، می‌دانی، این تو را می‌بلعد، نه؟

It's that is a good word to use when you're in love with somebody, but you can't be with them or you.

این کلمه خوبی است برای استفاده وقتی که عاشق کسی هستید، اما نمی توانید با او یا خودتان باشید.

Oh, they don't want to be with you.

اوه، آنها نمی خواهند با شما باشند.

It's unrequited love. It's just. It's just a horrible.

این عشق بی نتیجه است این فقط. این فقط وحشتناک است.

Yeah, it's, it's, I suppose, I suppose it is

بله، این است، فکر می‌کنم، فکر می‌کنم برای این

so that I wouldn't know about I wouldn't know about that.

است که من نمی‌دانم در مورد آن چیزی نمی‌دانم.

I wouldn't know. I don't think it's not.

من نمی دانم. فکر نمی کنم اینطور نباشد.

So he was, we talked about Terms of Endearment earlier.

او همینطور بود، ما قبلاً در مورد Terms of Endearment صحبت کردیم.

Terms of Endearment.

شرایط همکاری.

And you might give your partner a name,

و شما ممکن است نامی برای شریک زندگی خود بگذارید

you might describe this sort of behaviour as lovey dovey

، ممکن است این نوع رفتار را به عنوان کبوتر دوست داشتنی

yes. Something that's lovey dovey.

توصیف کنید. چیزی که کبوتر دوست داشتنی است.

Oh, so in a relationship you're,

اوه، پس در رابطه ای که هستی،

you're being all 00 baby, I love you.

تو تمام 00 سال هستی عزیزم، دوستت دارم.

Oh darling, you're my honey bun.

اوه عزیزم تو نان عسلی من هستی

Oh you're my sugar pie.

اوه تو پای شکر منی

You are all lovey dovey.

همه شما کبوتر دوست داشتنی هستید

If you see people in public,

اگر مردم را در انظار عمومی می‌بینید،

which you never really used to see

که هرگز قبلاً

in the UK, people wouldn't you know, it's becoming more common now.

در بریتانیا نمی‌دیدید، مردم نمی‌دانستید، اکنون رایج‌تر شده است.

It's sort of out for a me, a young couple and they're all sort of

این برای من، یک زوج جوان و همه آنها

holding hands and maybe gazing into each other's eyes.

دست در دست هم گرفته اند و شاید به چشمان یکدیگر خیره شده اند.

That's all it is.

A kiss,

همه چیز همین است.

یک بوسه،

you would say.

شما می گویید.

That's very lovey dovey.

این کبوتر بسیار دوست داشتنی است.

Yeah, it's, you know, that kind of almost sickening in a way.

بله، می دانید، این یک جورهایی تقریباً بیمار کننده است.

You know, other people watched for other people watching, particularly

می دانید، دیگران برای تماشای افراد دیگر تماشا می کردند ، به خصوص

if your relationship isn't going very well or you're looking for love and you haven't found love.

اگر رابطه شما خیلی خوب پیش نمی رود یا به دنبال عشق هستید و عشق را پیدا نکرده اید.

When you see other people doing it, it

وقتی می بینید افراد دیگری این کار را انجام می دهند،

can be a bit sick.

ممکن است کمی بیمار باشد.

And some people don't like walking through the park

و برخی از مردم راه رفتن در پارک را دوست

and they see people sitting on the park benches kissing and cuddling,

ندارند و مردم را می بینند که روی نیمکت های پارک نشسته اند و در حال بوسیدن و نوازش هستند،

and they get really quite passionate

و در لحظه عاشقانه خود واقعاً بسیار پرشور می

in their in their their moment of romance.

شوند.

So they're all people who really feel quite, ooh, I don't want to see that.

بنابراین همه آنها افرادی هستند که واقعاً احساس می کنند، اوه، من نمی خواهم آن را ببینم.

Maybe a man and a woman, a young man and a lady,

شاید یک مرد و یک زن، یک مرد و یک خانم جوان،

or maybe two ladies having a kiss

یا شاید دو خانم در حال بوسه

or maybe two men having a kiss and a couple.

یا شاید دو مرد در حال بوسه و یک زن و شوهر.

Ooh. Shocking. Shocking.

اوه تکان دهنده. تکان دهنده.

That that's shocking.

که تکان دهنده است.

Mr. Steve Puppy love.

آقای استیو توله سگ عشق.

Oh, is that one of your expressions?

اوه، این یکی از عبارات شماست؟

I haven't got it here.

من اینجا رو نگرفتم

We've had that suggested by Thomas Young.

ما پیشنهاد توماس یانگ را داشتیم.

Love, Young Love.

عشق، عشق جوان.

We love when you are young.

ما جوانی را دوست داریم.

And maybe you fall in love with your classmate or maybe your teacher.

و شاید شما عاشق همکلاسی یا شاید معلمتان شوید.

What you have?

چی داری؟

Puppy love.

عشق توله سگ.

Puppy love is young love.

عشق توله سگ عشق جوانی است.

When you don't really know what is happening, you feel love, but you don't know how to express it.

وقتی واقعا نمی دانید چه اتفاقی می افتد ، احساس عشق می کنید، اما نمی دانید چگونه آن را ابراز کنید.

It's just puppy love. Puppy love.

فقط عشق توله سگه عشق توله سگ.

There was a song, and they called it puppy love.

آهنگی بود و اسمش را گذاشتند عشق توله سگ.

Ha ha ha ha.

ها ها ها ها ها.

That was, uh.

این بود، اوه

I can't remember his name.

اسمش یادم نمیاد

Right. That's good.

درست. خوبه.

One of the is the go on tell me. Mr. Duncan.

یکی از این است که به من بگویید. آقای دانکن

Donny Osmond.

Donny Osmond.

دانی آزموند.

دانی آزموند.

That's Donny Osmond, one of the Osmonds.

اون دونی آزموند، یکی از اسموندها.

They were Mormons.

آنها مورمون بودند.

They were Mormons.

آنها مورمون بودند.

They us.

آنها ما

They were so maybe they.

شاید هم همینطور بودند.

I wonder how many wives Donny Osmond has.

من تعجب می کنم که دانی آزموند چند همسر دارد.

Maybe three, four.

شاید سه، چهار

Maybe a whole house full of wives chasing him around

شاید یک خانه کامل پر از همسران در تعقیب او در اطراف

Yes. So thanks for that.

بله. بنابراین برای آن متشکرم.

Lovey lovey dovey.

کبوتر دوست داشتنی.

Lovey lovey dovey.

کبوتر دوست داشتنی.

Where you say those pigeons were being lovey dovey.

جایی که شما می گویید آن کبوترها کبوتر دوست داشتنی بودند.

They of them.

آنها از آنها.

We will look at the pigeons again a little bit later on smooch.

ما کمی بعد دوباره به کبوترها نگاه خواهیم کرد .

So, again, this is two people.

بنابراین، دوباره، این دو نفر هستند.

Maybe they are close together.

شاید به هم نزدیک باشند.

Maybe they are holding each other.

شاید همدیگر را در آغوش گرفته اند.

They are having a little romantic moment.

آنها لحظات عاشقانه ای را سپری می کنند.

They are in very close proximity.

آنها در مجاورت بسیار نزدیک هستند.

They are close together.

آنها به هم نزدیک هستند.

They're not necessarily kissing but they might be just close.

آنها لزوماً در حال بوسیدن نیستند، اما ممکن است نزدیک باشند.

They are holding each other close.

همدیگر را نزدیک نگه داشته اند.

Maybe they are dancing to a romantic song

شاید با یک آهنگ عاشقانه می رقصند

and they are smooching at the same time.

و در عین حال در حال خمیدن هستند.

Maybe they are resting their heads on each other's shoulders.

شاید سرشان را روی شانه های همدیگر گذاشته اند.

Oh, you are having a smooch.

اوه، شما در حال گرفتن smooch.

Yes. Smooching, kissing, cuddling smooch.

آره. هم زدن، بوسیدن، نوازش کردن.

Similar to the words you mentioned earlier.

مشابه کلماتی که قبلا ذکر کردید.

Similar to lovey dovey.

شبیه کبوتر دوست داشتنی.

Similar in a way, but smooching is more.

از جهاتی مشابه است، اما smooching بیشتر است.

You're very close, isn't it? Yes.

شما خیلی نزدیک هستید، اینطور نیست؟ آره.

It's not necessarily kissing, but you might be close together.

لزوماً بوسیدن نیست، اما ممکن است به هم نزدیک باشید.

You are in an embrace you are embracing.

شما در آغوشی هستید که در آغوش می گیرید.

Here's another one.

I like this word.

اینم یکی دیگه

من این کلمه را دوست دارم.

Cuddle as well. Cuddle.

همینطور نوازش کن در اغوش گرفتن.

You can cuddle anywhere.

شما می توانید هر جایی در آغوش بگیرید.

You can cuddle in bed.

می توانید در رختخواب در آغوش بگیرید.

You can cuddle on the floor.

می توانید روی زمین در آغوش بگیرید.

Or you can cuddle together on the sofa.

یا می توانید روی مبل با هم در آغوش بگیرید.

When you're watching television, you can cuddle

وقتی در حال تماشای تلویزیون هستید، می توانید

on a cold day.

در یک روز سرد در آغوش بگیرید.

Where maybe you're outside and you are both very cold.

جایی که شاید بیرون هستید و هر دو خیلی سرد هستید.

So you you cuddle up together,

بنابراین شما با هم در آغوش می گیرید، در

you cuddle up, you get very close.

آغوش می گیرید، خیلی به هم نزدیک می شوید.

And sometimes we cuddle because we are cold.

و گاهی هم به خاطر سرد بودن خود را در آغوش می گیریم.

We need to feel another person near us because we need to cuddle.

ما نیاز داریم که شخص دیگری را در نزدیکی خود احساس کنیم زیرا به نوازش نیاز داریم.

Some people like to cuddle their pet.

برخی از افراد دوست دارند حیوان خانگی خود را در آغوش بگیرند.

Maybe you have a dog that you like to cuddle up to.

شاید سگی دارید که دوست دارید او را در آغوش بگیرید.

Is it is possible to do that?

آیا امکان انجام آن وجود دارد؟

It looks like Victoria and Thomas affair is already over that we showed.

به نظر می رسد که ماجرای ویکتوریا و توماس از قبل به پایان رسیده است.

Yes, because Victoria has said that

بله، زیرا ویکتوریا گفته است که

her husband is very jealous and he's very strong. Yes.

شوهرش بسیار حسود است و او بسیار قوی است. آره.

So there might be a crime of passion taking place there.

بنابراین ممکن است یک جنایت از علاقه در آنجا رخ دهد.

So we have to be careful. We do it pretty.

پس باید مراقب باشیم. ما آن را زیبا انجام می دهیم.

I don't want my Lifestream to be responsible for any murders.

من نمی خواهم Lifestream من مسئول هیچ قتلی باشد.

You nipped Arafat in the bird.

عرفات را در پرنده نیش زدی.

Yes. That's a good expression to something.

آره. این بیان خوبی برای چیزی است.

Yes. So a bird is something is a flower.

آره. پس پرنده چیزی است که گل است.

A beautiful flower is waiting to blossom.

گلی زیبا در انتظار شکفتن است.

Something beautiful is waiting to emerge from a bird

چیزی زیبا در انتظار بیرون آمدن از یک پرنده است

so that the bird of a relationship, you could say so

تا پرنده یک رابطه، شما می توانید بگویید که

if you nip off that bird, it never gets to express itself.

اگر آن پرنده را ترک کنید، هرگز نمی تواند خودش را بیان کند.

It's never realised.

هرگز متوجه نشده است.

You never see the beauty behind the bird. Yes.

شما هرگز زیبایی پشت پرنده را نمی بینید. آره.

So if you nip something, you get cut it.

بنابراین اگر چیزی را خرد کنید، آن را قطع می کنید.

You know that thing.

شما آن چیز را می دانید.

You stop it, you stop the thing from happening.

شما جلوی آن را می گیرید، جلوی اتفاق را می گیرید.

I think we have one more one more word.

من فکر می کنم ما یک کلمه دیگر داریم.

It's somewhere down there. There it is.

یه جایی اون پایینه ایناهاش.

Kiss.

بوسه.

Now we all know what that is mistaken, but it can be used in other ways.

اکنون همه ما می دانیم که چه چیزی اشتباه است، اما می توان از آن به روش های دیگری استفاده کرد.

Did you know they tell?

آیا می دانستید که می گویند؟

Well, of course, if two things

خوب، البته، اگر دو چیز

come together and they touch each other, but they don't crash,

به هم برسند و همدیگر را لمس کنند، اما تصادف نکنند،

they just lightly kiss.

فقط به آرامی می بوسند.

So two things might meet.

بنابراین ممکن است دو چیز به هم برسند.

And they come together, and they.

و آنها با هم می آیند و آنها.

They like that. Two balloons.

آنها این را دوست دارند. دو بادکنک.

So things come together and

بنابراین همه چیز به هم می رسد و می

kiss. Yes.

بوسد. آره.

You kind of use that.

شما به نوعی از آن استفاده می کنید.

Is it safe to two big objects?

آیا برای دو جسم بزرگ امن است؟

Like two boats?

مثل دو قایق؟

Obviously think if they collided to be a collision,

بدیهی است که فکر کنید اگر آنها با هم برخورد کردند یک برخورد بود،

but if they just sort of gently knocked into each other?

اما اگر آنها فقط به آرامی به یکدیگر برخورد کردند؟

Yes. They say they, you know, oh, you can say in a game of, for example, billiards. Yes.

آره. آنها می گویند آنها، می دانید، اوه، شما می توانید در یک بازی مثلاً بیلیارد بگویید. آره.

Or snooker balls a balls, just kiss each other.

یا توپ های اسنوکر یک توپ، فقط یکدیگر را ببوسید.

That means they just lightly touch.

یعنی آنها فقط به آرامی لمس می کنند.

So they don't they don't slam into each other.

بنابراین آنها نمی کنند آنها به یکدیگر برخورد نمی کنند.

They don't crash, they just

آنها تصادف نمی کنند، آنها فقط می

kiss.

بوسند.

And of course, if you use your lips to kiss another person,

و البته، اگر از لب های خود برای

you might kiss another person on the lips

بوسیدن شخص دیگری استفاده می کنید، ممکن است لب های دیگری را

or you might kiss them on their cheek.

ببوسید یا ممکن است گونه او را ببوسید.

You might kiss them on their nose.

ممکن است بینی آنها را ببوسید.

You might kiss them on their neck.

ممکن است گردن آنها را ببوسید.

Ooh, like those pigeons.

اوه مثل اون کبوترها

Or you might get neck and beaks.

یا ممکن است گردن و منقار داشته باشید.

And we talked about a crush of we talked about having a crush. Yes.

و ما در مورد علاقه صحبت کردیم ما در مورد داشتن یک دوست صحبت کردیم. آره.

Somebody a crush.

کسی دوست داره

That's a good one, Valentine.

خیلی خوبه ولنتاین

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

A crush.

If you have a crush on somebody, it means that

له شدن

اگر به کسی علاقه دارید، به این معنی

well, you're probably be in love with them.

است که احتمالاً عاشق او شده اید.

Physically attracted to.

از نظر جسمی جذب می شود.

Yet it's the feeling without the actual romance. Yes.

با این حال این احساس بدون عاشقانه واقعی است. آره.

So you have a crush.

بنابراین شما یک علاقه دارید.

It's someone maybe you admire so you can admire someone,

این کسی است که شاید شما آن را تحسین می کنید تا بتوانید کسی را تحسین کنید،

but maybe that feeling becomes very strong and overwhelming.

اما شاید این احساس بسیار قوی و طاقت فرسا شود.

So you can describe that as a crush.

بنابراین می توانید آن را به عنوان یک دلخوری توصیف کنید.

It's like it's like it's like a developing feeling, a developing relationship.

مثل این است که مثل یک احساس در حال توسعه است، یک رابطه در حال توسعه.

You can say, wow, I've got I've got a bit of a crush on the boss.

می توانی بگویی، وای، من کمی به رئیس علاقه دارم.

At work. Really?

در محل کار. واقعا؟

No, that's not a statement of fact.

نه، این یک بیانیه واقعیت نیست.

Okay.

باشه.

It's an example of how to use the how to use the expression

این مثالی از نحوه استفاده از عبارت how to use

expression I've got a bit of a got a bit of a crush on, on, on that.

عبارت I've got a bit of a got a bit of a crush on, on, on that است.

On the boss at work. Yes. Or maybe a pop star.

در مورد رئیس در محل کار. آره. یا شاید یک ستاره پاپ.

Yes. Or a pop star.

آره. یا یک ستاره پاپ.

Maybe.

Maybe your favourite K-pop singer maybe it may be that cute one.

شاید.

شاید خواننده کی پاپ مورد علاقه شما شاید آن خواننده بامزه باشد.

Well, they're all cute.

خوب، همه آنها ناز هستند.

You know, you're almost saying that you've got romantic feelings

می دانید، شما تقریباً می گویید که احساسات عاشقانه ای نسبت

for them, but there's no way on earth it could ever happen.

به آنها دارید، اما هیچ راهی روی زمین وجود ندارد که این اتفاق بیفتد.

Yeah.

آره

See, if you've got a crush on a pop star,

ببینید، اگر به یک ستاره پاپ علاقه

then you're never going to get involved with them.

دارید، پس هرگز با آنها درگیر نخواهید شد.

It's all sort of just not real.

همه چیز واقعی نیست.

Yes, it's almost it almost isn't real when you have a crush on somebody.

بله، وقتی به کسی علاقه دارید تقریباً واقعی نیست.

Not it's sort of

اینطور نیست که

you're a bit mixed up probably, aren't you?

شما کمی قاطی شده اید احتمالا، نه؟

Yeah.

Well, you have the feelings, but without the actual motivation to go up to them, you would.

آره

خوب، شما این احساسات را دارید، اما بدون انگیزه واقعی برای بالا رفتن از آنها، می خواهید.

So that's why often people will have a crush

بنابراین به همین دلیل است که اغلب مردم

on a person that they know they can never be near.

عاشق شخصی می شوند که می دانند هرگز نمی توانند به او نزدیک شوند.

So that that's why I use the pop star,

بنابراین به همین دلیل است که من از ستاره پاپ استفاده می کنم،

maybe a handsome pop star or a handsome

شاید یک ستاره خوش تیپ پاپ یا یک ستاره خوش تیپ

movie star, or maybe even someone who presents

سینما، یا شاید حتی از کسی که

an English teaching live stream

یک جریان زنده آموزش انگلیسی ارائه می دهد

perhaps.

You've probably got lots of people having a crush on you.

.

احتمالاً افراد زیادی به شما علاقه دارند.

I don't think I could imagine because, you know, being a sort of a teacher,

فکر نمی‌کنم بتوانم تصور کنم ، زیرا، می‌دانید، به‌عنوان یک جور معلم

it's people often have crushes on their teachers.

، مردم اغلب معلم‌هایشان را دوست دارند.

At school.

در مدرسه.

I had a crush actually on the French teacher.

من واقعاً به معلم فرانسه علاقه داشتم.

Oh, okay. High school. Was it a male or female?

اوه، باشه دبیرستان. مذکر بود یا ماده؟

It was a female, actually.

در واقع یک زن بود

Mackenzie, you know, that's confusing.

مکنزی، می دانید، این گیج کننده است.

That's very that's very confusing.

این خیلی گیج کننده است.

I was so devastated by her rejections that, you know, to swap sides.

من آنقدر از رد کردن او ناراحت شدم که، می دانید، طرف را عوض کنم.

Now, but no, I still remember her name.

حالا، اما نه، هنوز اسمش را به خاطر دارم.

Mademoiselle Farber.

مادمازل فاربر.

She yes, she was from France, and Mum was Elle,

او بله، او اهل فرانسه بود، و مامان ال بود،

not Mademoiselle Barbara and name as of Fabra.

نه مادمازل باربارا و نام فابرا.

Oh, what a picture of her.

اوه چه عکسی ازش

Yes, I really had a crush on I it's almost impossible because I was probably how old I've been.

بله، من واقعاً به آن علاقه داشتم، تقریباً غیرممکن است زیرا احتمالاً چند ساله بودم.

Probably 1450 I think I was 16

احتمالاً 1450 فکر می کنم من 16 ساله بودم

and she was probably in her early twenties.

و او احتمالاً در اوایل دهه 20 خود بود.

So I was learning obviously late in French at school and along comes this beautiful French

بنابراین من آشکارا در مدرسه دیر زبان فرانسه را یاد می گرفتم و این دختر زیبای فرانسوی

girl, a woman, a woman, a woman.

، یک زن، یک زن، یک زن از راه می رسد.

And I think, I think all the young boys has had a crush on her.

و فکر می‌کنم، فکر می‌کنم همه پسران جوان او را دوست داشتند.

Okay.

باشه.

And you can say had a crush because,

و می‌توان گفت علاقه‌ای داشتم، زیرا

you know, it's that sort of, you know, nothing's ever going to happen.

، می‌دانی، این چنین است ، می‌دانی، هیچ‌وقت قرار نیست اتفاقی بیفتد.

That's it.

Because you are just a schoolboy and she is a is a grown woman.

خودشه.

زیرا شما فقط یک پسر مدرسه ای هستید و او یک زن بالغ است.

So it's it's a crush because it can't ever happen.

بنابراین این یک لهو است زیرا هرگز نمی تواند اتفاق بیفتد.

Well, I mean, it could do because it would have been illegal.

خوب، منظورم این است که می تواند انجام دهد زیرا غیرقانونی بود.

But it does have it does happen. Yeah, it does happen.

اما باید این اتفاق بیفتد. بله، این اتفاق می افتد.

But but yes, I mean, she was very nice.

اما بله، منظورم این است که او خیلی خوب بود.

She knew I had a crush on I used to write her letters and all sorts of things.

او می‌دانست که من به نوشتن نامه‌ها و همه چیز برای او علاقه دارم.

Okay. Yeah.

باشه. آره

You know, I hope for you girls out there.

می دانید، من به شما دختران آن بیرون امیدوارم.

I'm not sure if I I'm not sure if I want to know any more of that story.

مطمئن نیستم مطمئن نیستم که بخواهم بیشتر از آن داستان بدانم یا نه.

I still got a letter she wrote to me when she went back to France.

من هنوز نامه ای دریافت کردم که او وقتی به فرانسه برگشت به من نوشت.

Oh, okay.

اوه، باشه

And a photograph that I took over, it was 1976.

و عکسی که من گرفتم، سال 1976 بود.

So actually how old was.

پس واقعا چند ساله بود.

I was 15.

من 15 ساله

I was 15

بودم. من 15

and 1976 with this blazing hot summer.

و 1976 بودم با این تابستان گرم.

It was UK, it was the summer of the drought and I had a crush

انگلستان بود، تابستان خشکسالی بود و من عاشق

on the French teacher. Yes.

معلم فرانسوی بودم. آره.

Good.

Today we go

خوب

امروز می رویم

you learn something, Mrs.

شما چیزی یاد می گیرید خانم

Gary.

گری.

Okay, bye.

باشه خداحافظ.

Louis.

لویی.

You're obviously off to prepare for Valentine's Day tomorrow.

شما مشخصاً می خواهید برای روز ولنتاین فردا آماده شوید.

A special day that you've got to prepare for.

یک روز خاص که باید برای آن آماده شوید.

Okay, so you have a lovely, have a lovely time.

خوب، پس شما اوقات خوبی دارید، اوقات خوشی را سپری می کنید.

Okay.

باشه.

Thank you very much for all of those lovely comments.

خیلی ممنون از همه ی این نظرات زیبا.

Today.

It's nice.

امروز.

خوبه.

It's nice when we share these little moments of time together, things

خیلی خوب است وقتی این لحظات کوچک را با هم تقسیم می کنیم،

that have happened to you in your life.

اتفاقاتی که در زندگی شما برای شما افتاده است.

And sometimes we share things that happen to us.

و گاهی اوقات اتفاقاتی که برایمان می افتد را به اشتراک می گذاریم.

But but of course, our lives are not that exciting, really.

اما البته، زندگی ما واقعاً هیجان انگیز نیست.

So we don't really have much time.

پس واقعا وقت زیادی نداریم.

We don't have much to actually explain or express, you know,

ما چیز زیادی برای توضیح یا بیان نداریم، می دانید،

living a life on the stage.

زندگی روی صحنه.

But what should you do today then?

اما امروز چه کاری باید انجام دهید؟

Today, I of all I was going through, I was going through HMS Pinafore,

امروز، من از همه چیزهایی که داشتم می گذشتم،

HMS Pinafore, Gilbert and Sullivan were performing that in two weeks time.

HMS Pinafore را می گذراندم، HMS Pinafore، گیلبرت و سالیوان آن را در مدت دو هفته اجرا می کردند.

Did people still watch Gilbert and Sullivan Show?

آیا مردم هنوز نمایش گیلبرت و سالیوان را تماشا می کردند؟

Yes, they do.

بله، آنها انجام می دهند.

They yeah.

We've got lots of people coming to watch two performances.

اونا آره

ما افراد زیادی برای تماشای دو اجرا آمده ایم.

Are they are they actually alive, though?

آیا آنها واقعاً زنده هستند؟

Well, Gilbert and Sullivan.

خوب، گیلبرت و سالیوان.

No, they oh, definitely doubt the audience.

نه، اوه، قطعاً به مخاطب شک دارند.

Well, they will be on the elderly, so that is that is correct.

خوب، آنها در مورد افراد مسن خواهند بود، بنابراین این درست است.

You are right in that assessment.

در این ارزیابی حق با شماست.

But I don't know how popular

اما نمی‌دانم چقدر

it is across the world, but certainly in America, it's still very popular.

در سراسر جهان محبوب است، اما مطمئناً در آمریکا ، هنوز هم بسیار محبوب است.

Yeah. Okay.

آره باشه.

I will take your word for it. Yes.

من حرف شما را قبول می کنم. آره.

You kind of have captions, live captions.

شما به نوعی زیرنویس دارید، زیرنویس زنده.

If you press C on your keyboard, you have live captions.

اگر C را روی صفحه کلید خود فشار دهید، زیرنویس زنده دارید.

They can be made to appear.

می توان آنها را به ظاهر ساخت.

And of course, there will be captions and subtitles later on as well.

و البته بعداً زیرنویس و زیرنویس نیز وجود خواهد داشت.

You can watch this live stream again.

می توانید دوباره این پخش زنده را تماشا کنید.

As many times as you want.

هر چند بار که بخواهید.

You can watch it once, twice or a thousand times if you want.

اگر بخواهید می توانید آن را یک بار، دو بار یا هزار بار تماشا کنید .

It is entirely up to you.

کاملا به شما بستگی دارد.

It's been an interesting one today.

امروز جالب بود

I have to be honest with you, Steve.

من باید با شما صادق باشم، استیو.

It has been a very interesting live stream today.

امروز یک پخش زنده بسیار جالب بود.

We've had a lot of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای گفتگو داشته ایم.

We've talked about love, we've talked about

ما در مورد عشق صحبت کرده ایم، ما در مورد

romance, we've talked about lots of things.

عاشقانه صحبت کرده ایم، ما در مورد چیزهای زیادی صحبت کرده ایم.

But there is one thing we haven't really talked about,

اما یک چیز وجود دارد که ما واقعاً در مورد آن صحبت نکرده ایم

and that is

و آن

your birthday.

تولد شماست.

Well, it's Mr.

خب،

Steve's birthday.

تولد آقای استیو است.

I mean, how can you do it?

منظورم این است که چگونه می توانید آن را انجام دهید؟

Just isn't 8 minutes. It's been it's Mr.

فقط 8 دقیقه نیست

Steve's birthday on Wednesday, but we won't be here we're not doing a live stream.

روز چهارشنبه تولد آقای استیو است، اما ما اینجا نخواهیم بود و پخش زنده انجام نمی دهیم.

On Wednesday, there will be a recorded lesson,

چهارشنبه، یک درس ضبط شده وجود دارد،

a brand new lesson that I was making yesterday.

یک درس کاملاً جدید که دیروز داشتم می ساختم.

And it's my first outdoor lesson,

و این اولین درس من در فضای باز است،

the first lesson I've made outside this year.

اولین درسی که امسال در خارج از خانه ساخته ام.

So. So there is something to look forward to on Wednesday.

بنابراین. بنابراین چیزی برای روز چهارشنبه وجود دارد.

And we will be sharing our birth, Mr.

و ما تولدمان،

Steve's birthday with me.

تولد آقای استیو را با من به اشتراک خواهیم گذاشت.

Of course, it won't be as big as last year, if you remember last year, Steve,

البته، به اندازه سال گذشته نخواهد بود، اگر سال گذشته را به خاطر داشته باشید، استیو،

but I really did go go all the way last year.

اما من واقعاً سال گذشته تمام راه را ادامه دادم. برای تولدت

I bought you some lovely presents for your big birthday.

کادوهای دوست داشتنی خریدم .

So. So this Wednesday, it's not a big birthday.

بنابراین. پس این چهارشنبه، تولد بزرگی نیست.

We have to wait a few

باید

more years for the next big birthday.

چند سال دیگر منتظر تولد بزرگ بعدی باشیم.

We do. We do.

ما انجام می دهیم. ما انجام می دهیم.

But yours will be coming up soon.

اما مال شما به زودی در دسترس خواهد بود.

August. August?

مرداد. اوت؟

Yes. That's a long way.

آره. این راه طولانی است.

I meant, you know, not many years before you have a significant birthday.

منظورم این بود که می‌دانی ، سال‌ها قبل از تولدت مهم نیست.

No, about three years, I think three years.

نه، حدود سه سال، فکر کنم سه سال.

And then I will have the same big birthday that Mr.

و سپس من همان تولد بزرگی را خواهم داشت که

Steve had last year.

سال گذشته آقای استیو داشت.

That's right. That's right.

درست است. درست است.

I hope you've enjoyed today's live stream

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید

and I hope it has been useful to you.

و امیدوارم برای شما مفید بوده باشد.

Can I say a big thank you once again, because I received a lovely donation, Mr.

آیا می توانم یک بار دیگر از شما تشکر کنم، زیرا من یک کمک مالی دوست داشتنی دریافت کردم، آقای

Steve. A big donation.

استیو. یک کمک مالی بزرگ

Can I say thank you to

آیا می توانم از

Elspeth Parilla?

السپت پریلا تشکر کنم؟

I haven't pronounce your name right for your lovely donation.

من نام شما را برای اهدای زیبای شما درست تلفظ نکردم.

Thank you very much for your lovely donation that you sent to PayPal.

از کمک مالی شما که به PayPal ارسال کردید بسیار سپاسگزاریم.

And I suppose it's worth mentioning that

و فکر می‌کنم شایان ذکر است که

all of my lessons, everything I do is free including my live streams.

تمام درس‌های من، هر کاری که انجام می‌دهم رایگان است، از جمله پخش زنده من.

I don't charge anything for any of this.

من برای هیچکدام از اینها هزینه ای دریافت نمی کنم.

So can I say thank you once again?

پس می توانم یک بار دیگر از شما تشکر کنم؟

To Elspeth for your lovely donation, where it sounds.

به Elspeth برای اهدای دوست داشتنی شما، جایی که به نظر می رسد.

Elspeth from Do we know?

Elspeth از آیا می دانیم؟

Switzerland. Wow. Okay, that's lovely.

سوئیس. وای. خوب، دوست داشتنی است.

So thank you as well for that helps to keep Mr.

بنابراین از شما نیز تشکر می کنم که به آقای دانکن کمک می کند تا

Duncans

buying equipment that is constantly breaking.

تجهیزاتی را خریداری کند که دائماً در حال خراب شدن هستند.

Well, my kids, my computer are at the.

خوب، بچه های من، کامپیوتر من در آنجا هستند.

Can I just tell you a story?

آیا می توانم فقط یک داستان برای شما تعریف کنم؟

My computer is holding on

کامپیوتر من

for dear life by a thread.

برای زندگی عزیز با یک نخ نگه داشته شده است.

By a thread.

توسط یک نخ.

It is holding on it is just about working.

نگه داشتن آن فقط در مورد کار کردن است.

I have a I have a few problems with my computer.

من با کامپیوترم چند مشکل دارم.

It's now over four years old.

الان بیش از چهار سال سن دارد.

So I've been using this computer for four years.

بنابراین من چهار سال است که از این کامپیوتر استفاده می کنم.

Without any brakes and it's and it is on hasn't even been switched off.

بدون ترمز و روشن است و حتی خاموش نشده است.

It is on for most of the time.

در بیشتر مواقع روشن است.

Doing something either editing my videos or streaming like we are now.

انجام کاری یا ویرایش ویدیوهایم یا پخش جریانی مثل الان

But the the computer is is having problems

اما کامپیوتر مشکل دارد

and I am over the next couple of months, hopefully

و من در طی دو ماه آینده،

I'm going to update some of the parts inside,

امیدوارم برخی از قسمت های داخل آن را به روز کنم،

some of which have worn quite badly

برخی از آنها

because it's been used constantly.

به دلیل استفاده مداوم از آن به شدت فرسوده شده اند.

So that's one of the things I will be using some of the donation money

بنابراین این یکی از چیزهایی است که من از مقداری از پول اهدایی

to put my computer right so I can do this carry on doing all of this.

برای درست کردن رایانه خود استفاده خواهم کرد تا بتوانم این کار را انجام دهم و به انجام همه این کارها ادامه دهم.

You see

ببینید

16th of February is national day in Lithuania.

16 فوریه روز ملی در لیتوانی است.

Oh, okay.

اوه، باشه

Now we know and we know that we'll have to remember that maybe I should come to Lithuania yes.

اکنون می دانیم و می دانیم که باید به خاطر داشته باشیم که شاید باید به لیتوانی بیایم بله.

You could celebrate your birthday.

شما می توانید تولد خود را جشن بگیرید.

One year in Lithuania, part of our world tour.

یک سال در لیتوانی، بخشی از تور جهانی ما.

The flags will be out

پرچم ها

how interesting.

چقدر جالب خواهند بود.

National Day in Lithuania on the 16th of February.

روز ملی در لیتوانی در 16 فوریه.

I have to say, I, I think that's a good thing.

باید بگویم، من، فکر می کنم این چیز خوبی است.

I think it's great that you can have some pride in your in your nationality, even if it's just once a year.

من فکر می کنم خیلی خوب است که می توانید به ملیت خود افتخار کنید، حتی اگر سالی یک بار باشد.

So here we don't do it anymore.

پس اینجا دیگر این کار را نمی کنیم.

We used to have big celebrations for all national day, but we don't really do it anymore.

ما قبلاً برای همه روز ملی جشن های بزرگ می گرفتیم، اما واقعاً دیگر این کار را نمی کنیم.

Tuesday.

سهشنبه.

Yes. Well, we feel a little afraid to do it now.

آره. خوب، ما اکنون کمی ترس از انجام آن داریم.

There is a certain amount of embarrassment.

یک مقدار خجالت وجود دارد.

Nationalism has been suppressed. Yes.

ناسیونالیسم سرکوب شده است. آره.

So I well, I suppose there is a

بنابراین من خوب، فکر می کنم

right type of nationalism. Yes.

نوع درستی از ناسیونالیسم وجود دارد. آره.

And a wrong type.

و یک نوع اشتباه.

And we all know the wrong one.

و همه ما اشتباه را می دانیم.

But I think it's nice sometimes just to have a little bit of a celebration, a celebration.

اما من فکر می کنم گاهی اوقات خوب است که فقط یک جشن کوچک برگزار کنیم، یک جشن.

Be proud of your country.

به کشور خود افتخار کنید.

Why you live without being aggressive towards other people.

چرا بدون پرخاشگری نسبت به دیگران زندگی می کنید؟

I don't countries.

من کشورها نیستم

I don't think there's anything wrong with that, to be honest.

راستش فکر نمی کنم ایرادی داشته باشد.

Yesterday was Marwa Mohammed's birthday. Yes.

دیروز تولد مروه محمد بود. آره.

So congratulations for yesterday.

پس دیروز را تبریک می گویم.

I did mention that.

من به آن اشاره کردم

Oh, right.

Okay. Yeah, I just yes, I will keep deleting people.

درسته.

باشه. بله، من فقط بله، من به حذف افراد ادامه خواهم داد.

Please don't delete any one

لطفا هیچ یک

Mr. Steve's giant

hands will sometimes delete or block you.

را حذف نکنید.

But it's not me.

اما این من نیستم.

It's not.

Trans birthday's coming soon.

این نیست.

تولد ترنس به زودی در راه است.

But let us know when it is, and we will.

اما زمانی که هست به ما اطلاع دهید و خواهیم کرد.

We will celebrate with you on the live stream.

ما با شما در پخش زنده جشن خواهیم گرفت.

Who. Who is that?

سازمان بهداشت جهانی. اون کیه؟

Who? I try and I try him.

سازمان بهداشت جهانی؟ من تلاش می کنم و او را امتحان می کنم.

Oh, okay. We're trying.

اوه، باشه ما تلاش می کنیم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

So your birthday is also coming up in February.

بنابراین تولد شما نیز در فوریه نزدیک است.

Beaver is going to visit Lithuania in the summer.

بیور قرار است در تابستان از لیتوانی دیدن کند.

Not sure, but thinking of going there.

مطمئن نیستم، اما به رفتن به آنجا فکر می کنم.

And Thomas says it's a beautiful country, so maybe we should think about going there.

و توماس می گوید این کشور زیبایی است، پس شاید باید به رفتن به آنجا فکر کنیم.

As well. Yes.

همچنین. آره.

I'm just wondering if you are going to meet up

من فقط به این فکر می کنم که آیا اصلاً قرار است با Vitesse ملاقات کنید یا خیر

with Vitesse at all.

.

Maybe you might you might arrange a little

شاید شما ممکن است یک

face to face meet up.

ملاقات حضوری کوچک ترتیب دهید.

So that would be quite good.

بنابراین بسیار خوب خواهد بود.

And that's something that we are planning.

و این چیزی است که ما در حال برنامه ریزی آن هستیم.

By the way, a lot of people have asked.

اتفاقا خیلی ها پرسیده اند.

Last Wednesday, many people were asking about the the big meetup.

چهارشنبه گذشته، بسیاری از مردم در مورد جلسه بزرگ می پرسیدند.

We are hoping to do that maybe this year.

امیدواریم این کار را شاید امسال انجام دهیم.

Oh, I think it's more likely next year.

اوه، فکر می کنم سال آینده این احتمال بیشتر است.

Judging by the we've got to keep the momentum going.

قضاوت بر اساس این که ما باید حرکت را حفظ کنیم.

People are interested in.

مردم به آن علاقه دارند.

Steve, I don't know if you've noticed on the news, but

استیو، نمی‌دانم به اخبار توجه کرده‌اید

I don't think it's a good,

یا نه، اما فکر نمی‌کنم

good time of year to visit Paris at the moment.

در حال حاضر زمان خوبی از سال برای بازدید از پاریس باشد.

It's a little chaotic.

کمی آشفته است.

Let's just say there's always something going on and there's other things as well going on in the world.

بیایید بگوییم همیشه چیزی در حال وقوع است و چیزهای دیگری نیز در دنیا در جریان است.

But it might be this year.

اما ممکن است امسال باشد.

It might be next year, but we are hoping to have a little rendezvous. Yes.

ممکن است سال آینده باشد، اما امیدواریم که قرار ملاقات کوچکی داشته باشیم. آره.

See what I did.

ببین چیکار کردم

The first thing may would be a good time because it won't be too hot.

اولین چیز ممکن است زمان خوبی باشد زیرا خیلی گرم نخواهد بود.

So we will.

پس ما خواهیم کرد.

Anyway, we're not saying dates or times.

به هر حال، ما تاریخ و زمان را نمی گوییم.

We don't know yet.

ما هنوز نمی دانیم.

But we would love to do it and we would love to see all of you

اما ما دوست داریم این کار را انجام دهیم و دوست داریم همه شما

as well together in one place.

را در کنار هم در یک مکان ببینیم.

And that's all I can say about that at the moment.

و این تنها چیزی است که در حال حاضر می توانم در مورد آن بگویم.

Talking of saying things, Steve, it's almost time to say goodbye.

صحبت از گفتن چیزها، استیو ، تقریباً وقت خداحافظی است.

How sad.

چقدر غمگین

This live stream is coming to an end.

این پخش زنده رو به پایان است.

I hope you've enjoyed it.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

We've had a lovely time.

به ما خوش گذشت

You see.

می بینید.

Did you love it?

آیا آن را دوست داشتید؟

Yes, you can. If you. Yes, you can. So you had a lovely time.

بله، تو میتونی. اگر شما. بله، تو میتونی. پس بهت خوش گذشت

It felt not actual love, but it was a nice time.

احساس می کردم عشق واقعی نیست، اما زمان خوبی بود.

Yeah, a lovely time. Pleasant pleasant.

آره، زمان دوست داشتنی دلپذیر دلپذیر.

And we say that when we go out with friends.

و وقتی با دوستان بیرون می رویم این را می گوییم.

Did we have a lovely time?

به ما خوش گذشت؟

You know, nothing nasty was said.

میدونی هیچ چیز بدی نگفته

It was just nice.

فقط خوب بود

Lovely. Felt like, hmm.

دوست داشتني. احساس کردم، هوم

It's not like la. Almost that love.

مثل لا نیست تقریبا همین عشق

You had a great experience if a tonic lover, of course.

البته اگر عاشق تونیک هستید تجربه خوبی داشتید.

It was lovely.

دوست داشتنی بود.

I hope you have had a lovely time as well.

امیدوارم شما هم لحظات خوبی را سپری کرده باشید.

I'm going.

من دارم میروم.

And Mr. Steve is going right now.

و آقای استیو همین الان می رود.

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

And we will see you.

و ما شما را خواهیم دید.

Not on Wednesday when we're not here. Wednesday.

نه چهارشنبه که اینجا نیستیم. چهار شنبه.

Well, I'm not here on Wednesday, but we are back together next week.

خب، من چهارشنبه اینجا نیستم، اما هفته آینده با هم هستیم.

Next Sunday, which I think is the 20th next week.

یکشنبه آینده که فکر می کنم بیستمین هفته آینده باشد.

Thank you.

متشکرم.

And lovely to be here once again with you all.

و خوشحالم که یک بار دیگر اینجا با همه شما هستم.

And I will be here again next Sunday to look forward to seeing you then.

و یکشنبه آینده دوباره اینجا خواهم بود تا منتظر دیدار شما باشم.

Have a lovely week.

هفته خوبی داشته باشید

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

He has

او

gone ye has.

رفته شما دارید.

That's it.

خودشه.

It's almost time to say goodbye.

تقریباً زمان خداحافظی فرا رسیده است.

Oh, it's been an interesting 2 hours.

اوه، 2 ساعت جالب گذشت.

I've been with you for 2 hours.

من 2 ساعت با شما هستم

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

We have a recorded lesson,

ما یک درس ضبط شده داریم،

a new lesson on a Wednesday.

یک درس جدید در روز چهارشنبه.

It is my first lesson recorded outside this year,

این اولین درس من است که امسال در خارج از کشور ضبط شده است

and I will be back with you next Sunday.

و یکشنبه آینده با شما بازخواهم گشت.

Mr. Steve will be here as well.

آقای استیو هم اینجا خواهد بود.

We are celebrating Steve's birthday

ما چهارشنبه تولد استیو را جشن می گیریم

on Wednesday, but we won't be here live.

، اما زنده اینجا نخواهیم بود.

We are doing something different this year.

ما امسال کار متفاوتی انجام می دهیم.

Thanks for your company and I will see you later.

از همراهی شما متشکرم و بعداً شما را خواهم دید.

I hope you have enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope it's been a lot of fun.

امیدوارم خیلی سرگرم کننده بوده باشد.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And have a good weekend and enjoy the rest of your week as well.

و آخر هفته خوبی داشته باشید و از بقیه هفته خود نیز لذت ببرید.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching See you later.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می‌گوید، از تماشای شما متشکرم.

And of course, of course,

و البته، البته،

until we meet here again, until we all join together

تا زمانی که دوباره اینجا را ملاقات کنیم، تا زمانی که یک بار دیگر همه به هم بپیوندیم

once more.

.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میاد

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Stay happy.

شاد بمان.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And remember, you might not realise it,

و به یاد داشته باشید، ممکن است متوجه نشوید،

but somewhere someone loves you

اما در جایی کسی شما را بسیار دوست دارد

a lot.

.

Ta ta for now.

تا تا فعلا