Full English Lesson (27) - What does Pedantic mean? / What is a tariff? / Uses of the word 'plant'

Oh there you are. I’ve been waiting here for ages. Where have you been?

اوه شما اینجا هستید. من سالهاست اینجا منتظرم کجا بودی؟

Welcome to another Full English lesson with me Misterduncan, coming to you from the birthplace of…

به یک درس کامل انگلیسی دیگر با من Misterduncan خوش آمدید، از زادگاه…

Johnny Rotten - Phil Collins - Billy Idol - Ringo Starr, and of course the English language.

جانی راتن - فیل کالینز - بیلی آیدل - رینگو استار و البته زبان انگلیسی.

I love English so much. I might actually marry it one day. Mr and Mrs English.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم. من واقعاً ممکن است یک روز با آن ازدواج کنم. آقا و خانم انگلیسی

We will be the most elegant guests at the ball. I can see it all now. What a wonderful feeling.

ما شیک ترین مهمانان در توپ خواهیم بود. الان میتونم همه رو ببینم چه حس فوق العاده ای

Oh sorry…I drifted away there. I went into a daydream. I became lost in my thoughts.

اوه متاسفم... من از آنجا دور شدم. به یک رویا رفتم. در افکارم گم شدم

Okay…without any more fantasising or daydreaming…let’s get on with today’s Full English lesson…right…

بسیار خوب...بدون خیال پردازی یا خیال پردازی بیشتر... بیایید به درس انگلیسی کامل امروز بپردازیم...درست...

Now !

اکنون!

Do you ever find yourself being pedantic? Have you ever met a person who has a pedantic character?

آیا تا به حال متوجه شده اید که فردی پدانتدار هستید؟ آیا تا به حال با فردی برخورد کرده اید که دارای شخصیت رکیک باشد؟

The word ‘pedantic’ is an adjective that describes a person who is excessively

کلمه "Pedantic" صفتی است که شخصی را توصیف می کند که بیش از حد

concerned with minor details. A person who always obsesses with the minor points of a

به جزئیات جزئی اهمیت می دهد. فردی که همیشه در مورد نکات جزئی یک

conversation and insists on correcting small mistakes made during the exchange of ideas

مکالمه وسواس دارد و اصرار دارد اشتباهات کوچکی را که در جریان تبادل نظر یا تبادل اطلاعات مرتکب می شود اصلاح کند

or information is pedantic. The person being pedantic can be described as a ‘pedant’.

. فردی که پدانتیک است را می توان به عنوان یک "پدانت" توصیف کرد.

This person cannot resist pulling someone up on a minor error or mistake.

این شخص نمی تواند در مقابل یک خطا یا اشتباه جزئی در مقابل کشیدن کسی مقاومت کند.

''I enjoyed your essay, however you said ‘historical’ instead of ‘historic’, which is incorrect.’’

«از مقاله شما لذت بردم، با این حال شما به جای «تاریخی» گفتید «تاریخی»، که نادرست است.

You might feel that the person telling you this is being pedantic.

» ممکن است احساس کنید فردی که این را به شما می‌گوید، دمدمی مزاج است.

On social media, you might see someone comment on another person’s grammar mistake.

در رسانه های اجتماعی، ممکن است فردی را در مورد اشتباه دستور زبان شخص دیگری مشاهده کنید.

''You wrote 'there' instead of the possessive ‘their’ in your comment.’’

''تو در نظرت بجای حرف مالکیتی اونها نوشتی اونجا .''

What a pedantic thing to write.

چه چیز رکیکی برای نوشتن.

A pedantic person might be described as a… nitpicker - faultfinder - hair-splitter - sophist

ممکن است یک فرد فضول را به‌عنوان یک ... نیشکر - عیب‌جو - مو شکافنده - سوفسطایی توصیف کرد

– they are being ‘finicky’. The word ‘pedant’ derives from – ‘paidagogos’,

- آنها «سخت‌گیر» هستند. کلمه "Pedant" از "paidagogos" گرفته شده است

which refers to a slave who would accompany a child to school. A strict teacher might

که به برده ای اشاره دارد که کودک را تا مدرسه همراهی می کند. یک معلم سخت گیر را

also be described as a ‘pedagogue’. Their teaching methods are methodical and pedantic.

می توان به عنوان یک "آموزگار" نیز توصیف کرد. روش تدریس آنها روشمند و روانی است.

Here’s an interesting word that relates to a common form of human behaviour.

در اینجا یک کلمه جالب وجود دارد که به شکل معمولی از رفتار انسانی مربوط می شود.

The word is...

کلمه...

PASSIVE-AGGRESSIVE

PASIVE-AGRESSIVE

A passive-aggressive person is someone who uses non-direct resistance

فرد منفعل-تهاجمی کسی است که از مقاومت غیر مستقیم به

as a form of protest or as a means of reacting to something.

عنوان اعتراض یا به عنوان وسیله ای برای واکنش به چیزی استفاده می کند.

A common form of this behaviour

شکل رایج این

is the action of pretending to misunderstand or feign confusion. You avoid confrontation

رفتار، تظاهر به سوء تفاهم یا تظاهر به سردرگمی است. شما

by ‘acting dumb’. Non-direct confrontation can take the form of silence.

با «احمق عمل کردن» از رویارویی اجتناب می کنید. رویارویی غیر مستقیم می تواند به شکل سکوت باشد.

Avoiding contact or refusing to speak to someone can be described as passive-aggressive behaviour.

اجتناب از تماس یا امتناع از صحبت با کسی را می توان به عنوان رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه توصیف کرد.

It is common for those in long-term relationships to develop patterns of passive-aggressive behaviour.

برای کسانی که در روابط طولانی مدت هستند معمول است که الگوهای رفتار منفعل-تهاجمی را ایجاد کنند.

The word ‘passive’ is often used to show a submissive state, whereas ‘aggression’

کلمه "منفعل" اغلب برای نشان دادن حالت تسلیم به کار می رود، در حالی که "پرخاشگری

is often seen as being the opposite. Some see this word as an ‘oxymoron’.

" اغلب به عنوان برعکس دیده می شود. برخی این کلمه را به عنوان یک "oxymoron" می بینند.

Two words that are used together, but have opposite meanings is an ‘oxymoron’.

دو کلمه ای که با هم استفاده می شوند، اما دارای معانی متضاد هستند، یک "oxymoron" است.

Passive-aggressive behaviour is generally seen as a ‘normal’ part of human interaction; however it can

رفتار منفعل-پرخاشگرانه عموماً به عنوان بخش "عادی" تعامل انسانی در نظر گرفته می شود. با این

however it can sometimes be linked to certain personality disorders. To avoid responsibility or conflict

حال گاهی اوقات می تواند با اختلالات شخصیتی خاصی مرتبط باشد. اجتناب از مسئولیت یا درگیری

in a non-compliant way can be described as ‘Passive-aggressive’ behaviour.

به روشی غیرمنطبق می تواند به عنوان رفتار «منفعل-پرخاشگرانه» توصیف شود.

It's now time to take a look at another buzzword. A buzzword is a word or phrase that is used

اکنون زمان آن فرا رسیده است که نگاهی به یک کلمه کلیدی دیگر بیندازیم. کلمه ی عمومی کلمه یا عبارتی است که

often during a certain period of time. Today’s buzzword is…

اغلب در یک دوره زمانی معین استفاده می شود. کلمه رایج امروزی...

TARIFF

The word 'tariff' can be used as a noun or verb. As a noun, the word ‘tariff’ is a form of taxation,

تعرفه کلمه "تعرفه" را می توان به عنوان اسم یا فعل استفاده کرد. به عنوان یک اسم، کلمه "تعرفه" نوعی مالیات

or charge, which is added to the sale of goods imported from overseas.

یا هزینه است که به فروش کالاهای وارداتی از خارج از کشور اضافه می شود.

“If China wants to sell their goods to the USA, then they will have to pay tariffs on what they export.”

اگر چین بخواهد کالاهای خود را به ایالات متحده بفروشد، باید برای کالاهایی که صادر می کند، تعرفه بپردازد.

The amount of each tariff depends on what types of goods are being sold.

میزان هر تعرفه بستگی به نوع کالایی دارد که به فروش می رسد.

High-end or expensive items tend to have a very high tariff attached to them. Luxury items such as cars

اقلام گران قیمت یا گران قیمت معمولاً دارای تعرفه بسیار بالایی هستند. اقلام لوکس مانند خودروها

and valuable commodities sold overseas, such as oil and steel often carry heavy tariffs.

و کالاهای با ارزشی که در خارج از کشور فروخته می شوند، مانند نفت و فولاد اغلب دارای تعرفه های سنگین هستند.

The charge is added as a way of collecting the lost revenue, which would otherwise be

این هزینه به عنوان راهی برای جمع آوری درآمد از دست رفته اضافه می شود که در غیر این صورت در

generated domestically. As a verb, ‘tariff’ is the action of putting the charge in place.

داخل کشور ایجاد می شود. به عنوان یک فعل، "تعرفه " عمل قرار دادن بار در محل است.

A tariff can also be described as a…

تعرفه را می توان به عنوان ...

levy - tax - toll - duty - excise.

مالیات - عوارض - عوارض - مالیات غیر مستقیم توصیف کرد.

It is a form of export tax. The country exporting the goods pays a tariff to the country that is importing them.

نوعی مالیات صادراتی است. کشور صادر کننده کالا به کشوری که کالا را وارد می کند تعرفه می پردازد.

To charge a tariff is to ‘impose’ a fee. The tariffs are put in place.

اخذ تعرفه به معنای «تحمیل » هزینه است. تعرفه ها وضع شده است.

They are required. They have been enforced.

آنها مورد نیاز هستند. اجرا شده اند.

Ah! Do you like my garden?

آه! باغ من را دوست داری؟

I must say it looks rather nice today, with all the plants coming into bloom.

باید بگویم که امروز نسبتاً زیبا به نظر می رسد، با تمام گیاهانی که شکوفه می دهند.

Did you know that the word ‘plant’ can be used in many ways?

آیا می دانستید که کلمه "گیاه" را می توان در بسیاری از موارد به کار برد؟

As a verb, the word ‘plant’ means to put something in the ground.

به عنوان یک فعل، کلمه "گیاه" به معنای گذاشتن چیزی در زمین است.

You place something in a hole and cover it with soil. You bury something in the ground.

چیزی را در یک سوراخ قرار می دهید و روی آن را با خاک می پوشانید. چیزی را در زمین دفن می کنید.

You plant something. To push something sharp into the ground is ‘plant’.

چیزی می کارید هل دادن چیزی تیز به زمین «گیاه» است.

You can plant a flagpole. To carefully place a small flower or tree with its roots under

می توانید یک میله پرچم بکارید. قرار دادن دقیق یک گل یا درخت کوچک با ریشه در

the soil is to plant. You plant a flower, You plant a tree. You can plant a kiss on another person.

زیر خاک، کاشت است. شما یک گل می کارید، یک درخت می کارید. شما می توانید یک بوسه را بر روی شخص دیگری بکارید.

To place something where it can easily be found is to plant.

قرار دادن چیزی در جایی که به راحتی بتوان آن را پیدا کرد، کاشت است.

“The evidence was planted in his apartment by the police.’’

"شواهد توسط پلیس در آپارتمان او کاشته شد." به

As a noun, the word plant can refer to a large factory.

عنوان یک اسم ، کلمه گیاه می تواند به یک کارخانه بزرگ اشاره کند.

A person who goes undercover to pose as another person is a plant. A certain species of flower

شخصی که مخفیانه می رود تا به عنوان یک شخص دیگر ظاهر شود، یک گیاه است. گونه خاصی از گل

or other green foliage can be described as a plant. You can plant a plant. Grow a plant.

یا سایر شاخ و برگ های سبز را می توان به عنوان یک گیاه توصیف کرد. می توانید گیاه بکارید. یک گیاه بکارید.

Nourish a plant, or like now…You can enjoy a plant.

یک گیاه را تغذیه کنید، یا مثل الان ... می توانید از یک گیاه لذت ببرید.

Wow…I can’t believe it. We’ve reached the end of another Full English lesson.

وای... باورم نمیشه ما به پایان یک درس کامل انگلیسی دیگر رسیدیم.

Did you enjoy it? I hope so.

آیا خوشت اومد؟ امیدوارم.

Don't forget to subscribe to my YouTube Channel, and I hope you will join me again very soon

فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید و امیدوارم به زودی دوباره به من بپیوندید

for another in-depth and close-up look at the English language.

تا نگاهی عمیق و نزدیک به زبان انگلیسی داشته باشید.

This is Misterduncan in The birthplace of English…that is of course, England, saying...

این Misterduncan است در زادگاه انگلیسی… که البته انگلستان است، می‌گوید...

thanks for watching and of course until next time...

ممنون که تماشا کردید و البته تا دفعه بعد...

ta ta for now.

تا تا فعلا.