English Addict ( Quick Fix 18 ) Tuesday 26th October 2021- Live Chat from England with Mr Duncan

And here we are again we are back together  yes it is another english addict quick fix  

و ما دوباره با هم برگشتیم بله این یک راه حل سریع دیگر معتاد انگلیسی

coming to you from the birthplace of the  english language which is of course england

است   که از زادگاه زبان انگلیسی که البته انگلیس است به سراغ

how are you today?

شما می آید، امروز چطور هستید؟

I don't know what's happening to my spectacles  at the moment but they they feel so uncomfortable  

نمی‌دانم در حال حاضر

i don't know what's happened  i know i haven't damaged them  

چه اتفاقی برای عینک من می‌افتد،

but they feel really uncomfortable today do  you ever find that if you wear glasses you find  

اما آنها خیلی احساس ناراحتی می‌کنند. پیدا

sometimes your glasses might  feel uncomfortable for no reason  

کنید   گاهی ممکن است بدون دلیل عینک شما  احساس ناراحتی کند

i remember when i was a kid i was always breaking  my glasses quite often i would sit on them  

یادم می‌آید وقتی بچه بودم همیشه عینکم را می‌شکستم  اغلب روی آن می‌نشستم

or drop them on the floor or sometimes  my classmates would take them off my face  

یا آن را روی زمین می‌اندازم یا گاهی همکلاسی‌هایم آن‌ها را از روی صورتم برمی‌دارند

and hide them or throw them around the  classroom i was always breaking my glasses

و پنهان می‌کردند. آنها را در کلاس پرتاب کنید من همیشه داشتم عینکم را می‌شکستم،

what about you if you were wearing glasses as  a child did you break them as often as i did i  

اگر در کودکی عینک می‌زدید، همان‌طور

i actually lost count of how many times i broke  my glasses when i was at school when i was a kid  

که من عینک می‌زدید، آن را می‌شکستید. من بچه بودم

not so much nowadays but i think sometimes maybe  i i might sit on them or maybe sometimes when i'm  

این روزها نه چندان اما فکر می‌کنم گاهی ممکن است روی آنها بنشینم یا شاید گاهی اوقات وقتی

lying down i might wear my glasses and keep them  on on my face so maybe that's the reason why here  

دراز می‌کشم ممکن است عینکم را بزنم و روی صورتم بگذارم، پس شاید به همین دلیل است که

we go then hi everybody this is mr duncan  in england how are you today are you okay  

می‌رویم و سپس سلام ه واقعاً این آقای دانکن است  در انگلیس امروز چطوری، آیا شما خوب هستید

i hope so are you feeling  happy that is the big question  

من امیدوارم که آیا احساس خوشحالی می کنید این سؤال بزرگ است   این یک سؤال

it's a very big one in fact are you happy  i hope so i hope you're feeling happy today  

بزرگ است در واقع آیا خوشحال هستید  امیدوارم پس امیدوارم امروز احساس خوشحالی داشته باشید

i hope everything is super duper in your world  we have made it all the way to the second  

امیدوارم همه چیز در دنیای شما بسیار احمقانه است ما بدون اینکه خودمان را منفجر کنیم به دومین

working day of the week without  blowing ourselves up which is nice yes

روز کاری هفته رسیدیم که خوب است

it's tuesday

بله سه شنبه

here we are we are back yes it's very  nice to be with you again on tuesday

است ما برگشتیم بله خیلی خوشحالم که دوباره در سه شنبه سه شنبه با شما هستم

it's tuesday the second working day of the week  

دومین روز کاری هفته   هفته

how has your week been so far mine has not  been too bad we have strange weather outside

شما تا به حال چگونه بوده است، هفته من خیلی بد نبوده است، بیرون هوای عجیبی داریم،

it can't decide what to do it feels as if  it's about to rain however there is no rain  

نمی‌توانیم تصمیم بگیریم چه کنیم، احساس می‌کنم که در شرف باریدن است، اما در پیش‌بینی باران وجود ندارد.

in the forecast so i can't understand  why it feels as if it's about to rain  

نمی‌توانم بفهمم چرا انگار

i was going to hang some washing out on the line  but i decided not to just in case it started  

باران می‌بارد، می‌خواستم در خط بنشینم، اما تصمیم گرفتم که اگر باران شروع شد

raining and there's nothing worse and i'm sure  ladies and maybe some gentlemen as well you will  

و هیچ چیز بدتر از این وجود نداشت، این کار را نکنم و مطمئن هستم که خانم‌ها و شاید برخی آقایان همچنین

know the problem when you wash your clothes you  want to hang them outside you have to make sure  

زمانی که y مشکل را می‌دانید اگر لباس‌هایتان را بشویید، می‌خواهید بیرون آویزانشان کنید، باید مطمئن

you pick the right day to do it because  if the weather is terrible if it rains  

شوید که روز مناسبی را برای این کار انتخاب کرده‌اید، زیرا اگر هوا وحشتناک باشد، اگر باران ببارد،

especially if your clothes are almost dry and  then suddenly it rains it's quite annoying  

به‌خصوص اگر لباس‌هایتان تقریباً خشک باشند و ناگهان باران ببارد،

in fact well it is to me anyway here we are  then yes we are back together again for those  

در واقع آزاردهنده است. این برای من است به هر حال ما اینجا هستیم سپس بله دوباره با هم برگشتیم برای کسانی

wondering who i am my name is mr duncan it  says so right under my face hello it's me  

که تعجب می کنند که من کی هستم نام من آقای دانکن است، درست زیر صورت من می گوید سلام من هستم

and i talk about the english language i love  english you might say that i am an english  

و من در مورد زبان انگلیسی که دوست دارم انگلیسی صحبت می کنم ممکن است بگویید که

addict and i have a feeling that you might be  as well welcome once again to another one of my  

من یک معتاد انگلیسی هستم و احساس می‌کنم که ممکن است بار دیگر به یکی دیگر

special quick fix english addict streams coming  to you right now live from england the birthplace  

از برنامه‌های معتاد انگلیسی من که همین الان مستقیماً از انگلستان،

of the english language this is where it all  started that lovely language almost a thousand  

زادگاه انگلیسی زبان به شما می‌آید، خوش آمدید، اینجاست که همه چیز شروع شد. آن زبان دوست داشتنی تقریباً هزار

years ago people were going hello hello that's a  good word i like that word hello i think we will  

سال پیش مردم می‌رفتند سلام سلام، این کلمه خوبی است، من آن کلمه سلام را دوست دارم، فکر می‌کنم

call that english something like that anyway it's  not exactly how it happened but it's something  

ما   آن انگلیسی را چیزی شبیه به آن می‌نامیم، به هر حال، دقیقاً اینطور نیست، اما من این چیزی است

like that here we go then i wonder who is first on  today's live chat the big question is was it vitas

مثل آن اینجا که می‌رویم، پس من تعجب می‌کنم که چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز است، سؤال اصلی این است که آیا

can you see my face can you see the expression on  my face at the moment this is the expression of  

می‌توانی چهره من را ببینی آیا می‌توانی حالت صورت من را در آن لحظه ببینی که این حالت

surprise and shock because it is not vtes today  first on the live chat it is sandra gonzalez

تعجب و شوک است زیرا امروز vtes نیست اولین بار در چت زنده این است ساندرا گونزالس

well done sandra you are first on  today's live chat we have shirin  

آفرین ساندرا شما اولین هستید  در چت زنده امروز ما شیرین

in second place luis mendez  or should i say louis mendes

در مقام دوم لوئیس مندز یا باید بگویم لوئیس مندز

is here today vitas oh vitas it would  appear that you were not quick enough  

امروز اینجاست ویتا oh vitas به نظر  شما نبودید به اندازه کافی سریع

your finger is getting tired you need  to give your finger a rest i think so

انگشت شما خسته می شود باید به انگشت خود استراحت دهید من فکر می کنم پس

sandra is here as well beatriz is here  as well mohammed abbas is here as well  

ساندرا اینجاست و همچنین بیتریز اینجاست همچنین محمد عباس

rohit is here as well

نیز اینجاست   روهیت اینجاست همچنین

is that becoming annoying is it starting to  become annoying maria is here as well we also have  

این است که آزاردهنده شدن شروع به آزاردهنده شدن می کند ماریا ما هم اینجا هستیم

paulo hello paolo thank you for joining us  today on the live chat and also the live stream  

paulo hello paolo از اینکه امروز در چت زنده و همچنین پخش زنده به ما ملحق شدی متشکرم

super duper to have you here i hope  you are in a good mood i'm in a good  

super duper تا شما را اینجا داشته باشیم، امیدوارم حال شما خوب باشد، من در

mood i don't know why but i do feel rather  cheerful i have a i have a spring in my step  

حال خوب هستم. می دانم چرا اما می دانم احساس شادی نسبتاً خوبی دارم من یک فنر در قدم دارم

a smile on my face and a lovely clean pair  of underpants that i put on 15 minutes ago  

یک لبخند روی صورتم و یک جفت زیر شلواری زیبا و تمیز که 15 دقیقه پیش

hello also to zuzika we also have grace chin hello  grace it feels as if i haven't seen you for a long  

پوشیدم   سلام همچنین به zuzika، ما هم گریس چانه داریم سلام فضل احساس می کنم که من این کار را نکرده ام. شما را برای مدت

time here on the live chat it seems like maybe  weeks maybe a couple of months i haven't seen you  

طولانی   اینجا در چت زنده دیدم، به نظر می رسد شاید هفته ها، شاید چند ماه است که شما را ندیده

but i hope you are feeling well today hello  also to mayori mayori mayori myori mayori

ام   اما امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید سلام همچنین به شهردار شهردار، شهردار میوری میوری

welcome to you also i hope you are having a  good day yes i was talking about my glasses  

به شما خوش آمد می گویم، امیدوارم دارم روز خوبی را سپری می‌کنم بله من در مورد عینکم صحبت

my spectacles at the start of today's live  stream they feel uncomfortable i don't know  

می‌کردم   عینکم در شروع پخش زنده امروز احساس ناراحتی می‌کنند، نمی‌دانم

why i i haven't dropped them i haven't sat on  them but for some reason they feel they feel as  

چرا آن را رها نکرده‌ام، روی آنها ننشسته‌ام، اما به دلایلی احساس می‌کنند که احساس می کنم

if they don't fit my face properly maybe in  the night my face has got larger or smaller

اگر به درستی با صورت من نمی آیند شاید در  شبی که صورت من بزرگتر یا کوچکتر شده است

hello also sarri nice to see you here  as well yes mayuri also wears spectacles  

سلام ساری همچنین خوشحالم که شما را در اینجا می بینم همچنین بله مایوری عینک هم می‌زند

do you wear glasses some people need  them all the time like me but my eyesight  

آیا شما عینک می‌زنید که بعضی‌ها مثل من همیشه به آن نیاز دارند. اما بینایی من

is very strange because i can't see  far away but also i can't see near  

بسیار عجیب است زیرا می توانم دور را نمی بینم اما همچنین نمی توانم نزدیک را ببینم

so my vision is very weird so i have to wear  glasses for looking at things far away and then  

بنابراین دید من بسیار عجیب است بنابراین باید برای نگاه کردن به چیزهای دور از

i have to wear glasses when i'm looking at things  that are close to me like these reading glasses  

عینک استفاده کنم و سپس وقتی به چیزهای نزدیک نگاه می کنم باید عینک بزنم. من این عینک‌های مطالعه را دوست دارم

so these allow me to see the screen in front  of me with all of my my lovely equipment  

بنابراین اینها به من اجازه می‌دهند صفحه‌نمایش را در مقابلم ببینم در حالی که تمام تجهیزات دوست

flashing away in front of my face and of course i  can also read the live chat which is in very small  

داشتنی‌ام جلوی صورتم چشمک می‌زند و البته می‌توانم چت زنده را نیز بخوانم که بسیار کوچک

writing it's it's really embarrassing can i just  say if you can't read things that are in front  

است. خجالت آور است، فقط می‌توانم بگویم اگر نمی‌توانید چیزهایی را که در

of you it is embarrassing especially when you go  into a restaurant and they give you the menu and  

مقابل شما هستند بخوانید، خجالت‌آور است، مخصوصاً وقتی به رستوران می‌روید و منو را به شما می‌دهند

the menu is in the tiniest font you've ever seen  it's almost so small it's like it's like a lot of  

و   منو با کوچک‌ترین فونتی است که تا به حال دیده‌اید . تقریباً همینطور است. کوچک مانند بسیاری از

ants marching across the page i can't read any  of it it's too tiny so imagine my embarrassment  

مورچه‌ها است که روی صفحه راه می‌روند، من نمی‌توانم هیچکدام از آن‌ها را بخوانم، خیلی کوچک است، بنابراین خجالتم را تصور کنید،

especially when i'm not wearing my reading glasses  so i don't always have my reading glasses with me  

مخصوصاً وقتی عینک مطالعه‌ام را نمی‌زنم، بنابراین همیشه عینک مطالعه‌ام را همراه خود ندارم.

however i go for a meal and i sit down and they  give me the menu and i can't read any of it

با این حال من برای یک غذا می روم و می نشینم و آنها به من می دهند منو و من نمی توانم هیچ کدام از آن را بخوانم،

so please if you if you are the owner of a  restaurant or a cafe can you please have a version  

بنابراین اگر شما صاحب یک رستوران یا یک کافه هستید، لطفاً یک نسخه

of your menu with very large font for me so when  i come in i will say excuse me can i have the the  

از منوی خود را با فونت بسیار بزرگ برای من داشته باشید، بنابراین وقتی وارد شدم می گویم ببخشید. آیا می‌توانم

menu with the large font i want the big writing  because i can't see very well i have i have  

منوی   با فونت بزرگ داشته باشم، می‌خواهم نوشته بزرگی داشته باشم، زیرا نمی‌توانم خیلی خوب ببینم، دارم  در

difficulty seeing things that are very close to me

دیدن چیزهایی که به من بسیار نزدیک هستند مشکل دارم،

incredibly embarrassing you have no idea how  difficult it is to to have glasses not least of  

بسیار خجالت‌آور است، شما نمی‌دانید که داشتن عینک چقدر سخت است مهم‌تر از

all because i was always picked on at school for  wearing glasses they used to call me goggle eyes  

همه، به این دلیل که همیشه در مدرسه به دلیل استفاده از عینک انتخاب

four eyes specky spec spec spec that's  not that's not a very good one by the  

می‌شدم،

way they didn't use that very  often goggle eyes four eyes

آنها به من می‌گفتند عینک عینکی. چشم ها

it's hard it's hard wearing glasses trust  me i'm almost i should almost receive  

سخت است سخت است عینک زدن به من اعتماد کن من تقریباً تقریباً باید

some sort of disability allowance for this  just for all of the trauma and the heartache  

نوعی کمک هزینه از کارافتادگی را برای این کار دریافت کنم، فقط برای تمام آسیب ها و دل دردها

and the bullying and the beatings that i've  taken over the years for for having glasses  

و قلدری ها و کتک هایی که در طول سال ها به خاطر داشتن آنها متحمل شده ام.

i bet it never happened to clark kent that's  all i can say hello also to oh we have florence  

عینک   شرط می بندم که هرگز اتفاق نمی افتد اد به کلارک کنت فقط همین را می‌توانم بگویم اوه ما فلورانس داریم

here hello florence and your machine nice  to see you here here today min tu tran  

اینجا سلام فلورانس و دستگاه شما خوشحالم از اینکه امروز شما را اینجا می‌بینم مین تو

i have a feeling that sometimes i don't  pronounce the vietnamese names correctly for  

تران   احساس می‌کنم گاهی اوقات نام‌های ویتنامی را درست تلفظ نمی‌کنم

which i apologize right now hello gia patel  gia nice to see you here as well very nice  

. در حال حاضر عذرخواهی کنید سلام gia patel gia خوشحالم که شما را اینجا می بینم خیلی خوب

hello also to claudia hello claudia oh apparently  claude here i didn't realize i didn't know this  

سلام همچنین به کلودیا سلام کلودیا اوه ظاهراً کلود اینجاست من متوجه نشدم که این را نمی دانستم

claudia started wearing glasses two years ago  i've never noticed see when i've seen you in  

کلودیا از دو سال پیش شروع به عینک زدن کرد هرگز متوجه نشدم ببینم وقتی تو را در

photographs claudia you never have glasses so  do you wear your glasses when you are treating  

عکس‌های کلودیا دیده‌ام، تو هیچ‌وقت عینک نداری، پس آیا هنگام درمان بیمارانی که در عمل جراحی هستند از عینک خود استفاده می‌کنی،

the patients in your surgery  maybe maybe that's it shirin  

شاید شیرین همین باشد.

says mr duncan you can use a magnifying glass

please please allow me to have some  self-respect and dignity can you imagine that  

-احترام و وقار می توانید تصور کنید که

i go into a restaurant and they give me the  menu and then suddenly i i pull out a huge  

من به یک رستوران می روم و منوی غذا را به من می دهند و سپس ناگهان ذره بین بزرگی را بیرون می آورم

magnifying glass how embarrassing is that no i  don't think i'll be doing that i must remember  

چقدر شرم آور است که نه، فکر نمی کنم این کار را انجام دهم که باید آن را برطرف کنم.

to take my reading glasses with me when i go  to places that's what i should be doing really  

دوست دارم وقتی به مکان‌هایی می‌روم عینک مطالعه‌ام را با خودم ببرم که واقعاً باید انجام دهم.

today we're talking about home or should i say  

leaving home mr duncan you always managed  to come up with an interesting topic  

today being at home living at home and then of  course as you get older you will think about  

در خانه و البته با بزرگتر شدن به

leaving home and the reason why i'm mentioning  this today is because i read an interesting report  

خروج از خانه فکر خواهید کرد و دلیل اینکه من امروز به این موضوع اشاره می کنم این است که

in the newspaper a couple of days ago and  it's said that children are now moving  

چند روز پیش گزارش جالبی را در روزنامه خواندم و می گویند بچه ها اکنون در حال

back in with their parents due to the high  price of renting property and the difficulty  

برگشتن هستند. با والدین خود به دلیل قیمت بالای اجاره ملک و

of getting on the property ladder what is the  property ladder well when you first buy a house  

دشواری سوار شدن بر نردبان ملک هنگام خرید خانه برای اولین بار،

unfortunately for most people you can't afford a  big house or a large house so you have two choices  

متأسفانه برای اکثر مردم شما نمی توانید یک خانه بزرگ یا خانه بزرگ بخرید. شما دو انتخاب

you can either rent a house or a small flat or  an apartment or you can try to buy a small flat  

دارید   می‌توانید یک خانه یا یک آپارتمان کوچک یا یک آپارتمان اجاره کنید یا می‌توانید یک آپارتمان کوچک بخرید

maybe you will take a mortgage and then you pay  for the flat or the small house over many years  

شاید وام مسکن بگیرید و سپس هزینه آپارتمان یا خانه کوچک را طی سالیان متمادی بپردازید

i remember me and mr steve we used to live in a  small flat a very small flat when we first met

به یاد دارم که من و آقای استیو زمانی که برای اولین بار در دهه 1980 با هم آشنا شدیم، در یک آپارتمان کوچک زندگی می‌کردیم، وای

way back in the 1980s oh my goodness such a long  time ago so what is happening now many children  

خدای من، خیلی وقت پیش، بنابراین اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است، اکنون بسیاری

are now moving back in with their parents when  we say children of course we mean young adults  

از بچه‌ها اکنون با والدین خود به خانه باز می‌گردند. وقتی می گوییم کودکان البته منظورمان بزرگسالان جوان است

so young adults are now moving back in with their  parents due to the high price of renting property  

بنابراین بزرگسالان جوان اکنون به دلیل قیمت بالای اجاره ملک با والدین خود به خانه باز می گردند

the market for renting property is huge now  i don't know about your country but here  

بازار اجاره ملک در حال حاضر بسیار زیاد است من در مورد کشور شما نمی دانم اما اینجا

renting property has become more and  more expensive and of course it does  

اجاره ملک بیشتر و گران‌تر می‌شود و

vary it changes depending on your  location it depends on where you live  

البته تغییر می‌کند   بسته به موقعیت مکانی شما تغییر می‌کند ، بستگی به محل زندگی شما دارد

and as i mentioned just also it's much  more difficult for young people to to start  

و همانطور که اشاره کردم فقط شروع    از نردبان ملک برای جوانان بسیار دشوارتر است،

on the property ladder so maybe you you  buy a small house or a small flat and maybe  

بنابراین شاید شما خرید کوچکی داشته باشید. خانه یا یک آپارتمان کوچک و شاید

it isn't very expensive but you agree with  the bank to to borrow some money from them  

خیلی گران نباشد، اما با بانک موافقت می‌کنید که مقداری پول از آنها قرض کنید

and then you pay that money back over so many  years maybe 10 years or in some cases 20 years

و سپس آن پول را طی چند سال، شاید 10 سال یا در برخی موارد 20 سال

but because everything has gone up in price  property many people are trying to find a  

پس می‌دهید. از آنجایی که قیمت همه چیز افزایش یافته است. بسیاری از افراد در تلاش برای یافتن

place to live they are all trying to find  somewhere to call their home their home  

مکانی برای زندگی هستند، همه آنها سعی می کنند جایی پیدا کنند تا خانه خود

sweet home and i suppose it brings me round to the  subject the topic leaving home quite often when  

را خانه خود بنامند.

you get to a certain age maybe you live with your  family during your childhood some people don't  

شما به سن خاصی می‌رسید، شاید در دوران کودکی‌تان با خانواده‌تان زندگی می‌کنید، برخی از مردم زندگی نمی‌کنند،

and that's another interesting thing it's amazing  how many children don't live with their parents  

و این چیز جالب دیگری است، شگفت‌انگیز است که تعداد کودکانی

whilst they are studying or at school maybe they  go away to a private school and they rarely see  

که در حال تحصیل یا مدرسه هستند با والدین خود زندگی نمی‌کنند. مدرسه خصوصی و آن‌ها به ندرت می‌بینند

their parents leaving home now i left home when  i was 24. so i was 24 years old when i officially  

که پدر و مادرشان اکنون خانه را ترک کنند، من وقتی ۲۴ ساله بودم خانه را ترک کردم . بنابراین وقتی رسماً با خانواده‌ام خداحافظی کردم، ۲۴ ساله بودم،

said goodbye to my family not forever of course  i still saw them but leaving home a lot of people  

البته نه برای همیشه، هنوز آنها را می‌دیدم، اما بسیاری از مردم

leave home normally and again this is  something that happens quite often quite often  

خانه را ترک کردند. معمولاً و دوباره این چیزی است که اغلب اوقات اتفاق

you will find teenagers maybe of school leaving  age maybe 17 or 18 perhaps they go to study  

می‌افتد   نوجوانانی را می‌بینید که ممکن است مدرسه را ترک کنند، شاید 17 یا 18 سال داشته باشند، شاید آنها برای تحصیل

at university and quite often the university will  be in another place another town maybe abroad  

در دانشگاه و اغلب به دانشگاه می‌روند. در شهر دیگری باشد شاید در خارج از کشور

it is not unusual nowadays for students for young  people who want to study and maybe experience a  

. امروزه برای دانشجویان جوانی که می‌خواهند درس بخوانند و شاید

different way of life they they might not just  leave home they might also leave their own  

شیوه‌ای متفاوت از زندگی را تجربه کنند، غیرعادی نیست، بلکه ممکن است نه تنها خانه را ترک کنند، بلکه ممکن است کشور خود را نیز ترک کنند

country and study abroad here in the uk we have  many many young people coming here to study in  

و در خارج از کشور تحصیل کنند. در انگلستان ما جوانان زیادی داریم که از کشورهای مختلف در سراسر جهان برای تحصیل در این کشور به اینجا می آیند،

this country from various countries around the  world i suppose asia is one of the most popular  

فکر می کنم آسیا یکی از محبوب ترین

places where people travel from to study here but  of course there are many others as well we have  

مکان هایی است که مردم از آنجا برای تحصیل به اینجا سفر می کنند، اما البته بسیاری از افراد دیگر نیز وجود

the live chat don't worry i haven't forgotten  you we have the live chat hello also magdalena

دارند. چت زنده نگران نباش، تو را فراموش نکرده‌ام، ما گپ زنده را داریم، سلام ماگدالنا،

oh i see claudia says i still manage  to survive without wearing glasses

آه، کلودیا می‌گوید من هنوز می‌توانم بدون عینک زنده بمانم

majori says we don't have to worry because  all children live with their parents  

till they become old except in some  cases there are also many joint families  

. آنها پیر می شوند، به جز در برخی موارد، خانواده های مشترک زیادی نیز وجود دارد

and i think this is an interesting point so i am  just talking from my point of view but i am aware  

و من فکر می کنم این نکته جالبی است، بنابراین من فقط از دیدگاه خودم صحبت می کنم، اما می دانم

very aware that quite often maybe in other  countries and other cultures the family unit  

بسیار آگاه هستم که کاملاً ممکن است در کشورهای دیگر و فرهنگ‌های دیگر، واحد خانواده

will stay together so even if the children  grow up they they study they leave school  

با هم بمانند، بنابراین حتی اگر بچه‌ها بزرگ شوند که تحصیل می‌کنند، مدرسه را ترک

maybe they find a job in the local area but they  will still live at home until they are much older  

می‌کنند   شاید در منطقه محلی شغلی پیدا می‌کنند، اما تا زمانی که خیلی بزرگ‌تر شوند همچنان در خانه زندگی می‌کنند.

or maybe until the point where they are married  but even then after they've married someone it is  

تا زمانی که آنها ازدواج کرده اند، اما حتی پس از ازدواج با کسی،

not unusual for the married couple to still live  at home and of course as the parents become older  

غیرعادی نیست که زوج متاهل همچنان در خانه زندگی کنند و البته با بزرگتر شدن والدین

the children are at home to take care of the  parents i know that happens quite often in china  

، فرزندان در خانه هستند تا از والدینی که من می شناسم مراقبت کنند. این اغلب در چین اتفاق می افتد

in china i remember from my own experience  i i would often talk to people of all ages  

در چین از تجربه خودم به یاد دارم  اغلب با افراد در هر سنی صحبت می کردم

and i was quite surprised how many were  still at home or it was the other way round  

و کاملاً متعجب بودم که چند نفر هنوز در خانه هستند یا

the parents or one of the parents would  come to live with the son or daughter  

برعکس   والدین یا یکی از والدین  می آمدند زندگی کردن با پسر یا دختری

who was now married so it would  also work the other way as well here  

که اکنون ازدواج کرده است، بنابراین در اینجا هم برعکس عمل می کند

not so often you will find certainly in western  countries such as well europe the united kingdom  

نه چندان زیاد، مطمئناً در کشورهای غربی مانند اروپا، پادشاهی متحده

the united states you might find that young people  are very keen very eager to leave home i know i  

خیابان متحد خواهید یافت. شاید متوجه شوید که جوانان بسیار مشتاق ترک خانه هستند،

was i i knew that i would know when the right time  was to leave home i i always knew that i would  

می‌دانم، می‌دانستم که زمان مناسب ترک خانه چیست، همیشه می‌دانستم که

i would feel when it was the right time and  for me it was the age of 24. i left home at 24.  

وقتی زمان مناسب باشد، احساس خواهم کرد من در سن 24 سالگی بودم. من در 24 سالگی خانه را ترک کردم.

and i suppose it brings me round also  to a question that i can ask when did  

و فکر می‌کنم این سؤال من را درگیر سؤالی می‌کند که می‌توانم بپرسم چه زمانی

you leave home when did you leave home  so i'm sure many of my viewers and i know  

زمانی که خانه را ترک کردی پس مطمئنم که بسیاری از بینندگان من و من بدانید

many of you are now adults you are no longer at  home with your parents or maybe in some cases you  

بسیاری از شما اکنون بزرگسال هستید، دیگر در خانه با والدین خود نیستید یا شاید در برخی موارد

are so how old did you leave home how old were you  when you said mum dad i have something to tell you  

i've decided to leave home i'm going to study  in another town or maybe i'm going to work  

خانه را ترک کنم، می‌خواهم در شهر دیگری درس بخوانم یا شاید می‌خواهم

in another place or maybe i maybe you've met  someone maybe a special man or a special lady

در مکانی دیگر کار کنم، یا شاید با فردی، شاید یک مرد خاص یا یک بانوی خاص آشنا شده‌ای

and you think that's it that is time that  is the right time for me to leave home  

و فکر می‌کنی که این زمان است. زمان مناسبی است که من خانه را ترک کنم

so what about you when did you leave home zuzika  yes the live captions are available you have  

پس شما چه زمانی از خانه خارج شدید zuzika بله زیرنویس‌های زنده عبارتند از av می‌توانید

to activate the live captions so yes they are  available i'm just going to check to make sure  

زیرنویس‌های زنده را فعال کنید، بنابراین بله، در دسترس هستند، فقط می‌خواهم بررسی کنم تا مطمئن شوم

oh that's interesting i don't know why the  live captions don't seem to be on today  

اوه جالب است، نمی‌دانم چرا به‌نظر می‌رسد  زیرنویس‌های زنده امروز روشن نیستند

i wonder why that is let me just see if i  can get them to work well isn't that strange

نمی‌دانم چرا این اجازه را به من داده است. فقط ببینید آیا می‌توانم آنها را به خوبی به کار ببرم، خیلی عجیب نیست

yes i think you're right it would appear  that the live captions are not working today  

بله، فکر می‌کنم حق با شماست، به نظر می‌رسد که زیرنویس‌های زنده امروز کار نمی‌کنند

let me just see if i can change that  i apologize for that i didn't realize  

اجازه دهید ببینم آیا می‌توانم آن را تغییر دهم یا نه، برای این که نکردم عذرخواهی می‌کنم متوجه شدم

i didn't know that the live  captions were not working

من نمی‌دانستم که زیرنویس‌های زنده کار نمی‌کنند،

hmm very interesting  

خیلی جالب است

they appear to be on yes they are on here it  says they are working oh very strange how bizarre  

به نظر می‌رسد روی آن‌ها هستند بله، اینجا هستند می‌گوید که کار می‌کنند آه بسیار عجیب است

the automatic captions are switched on yes it  says they are on but i don't know why they're  

زیرنویس‌های خودکار روشن می‌شوند بله می‌گوید روشن هستند اما من نمی دانم چرا

not working it's nothing to do with me they are  definitely supposed to be working unavailable it  

کار نمی کنند، به من ربطی ندارد، آنها قطعاً قرار است کار کنند غیرقابل دسترسی

says unavailable i don't know why i'm sorry  about that but they are supposed to be on

i'm not sure why i will check that  later on after i finish my live stream  

مطمئن هستم که چرا بعداً پس از اتمام پخش جریانی زنده، آن را بررسی خواهم کرد

so how old were you when you left home when did  you leave home maybe there was an actual age  

آیا زمانی که خانه را ترک کردید، چه زمانی خانه را ترک کردید، شاید یک سن واقعی

where you are allowed to leave home so we often  talk about the the age where a person is free to  

وجود داشته باشد که اجازه خروج از خانه را داشته باشید، بنابراین ما اغلب در مورد سنی صحبت می‌کنیم که در آن فرد آزاد

do their own thing here in this country it's 18.  so we often see the age of 18 as the time when you  

است  در اینجا در این کشور کارهای خود را انجام دهد، یعنی 18 سالگی. بنابراین ما اغلب سن 18 سالگی را زمانی می‌بینیم که

can actually do your own things you are free of  your family you can walk out and live somewhere  

می‌توانی واقعاً کارهای خودت را انجام دهی، بدون خانواده، می‌توانی بیرون بروی و در جای دیگری زندگی کنی،

else so here it it is normally 18. i think in the  usa i think it's 21. so i think the age where you  

بنابراین اینجا معمولاً 18 سال است. من فکر می‌کنم در ایالات متحده آمریکا فکر می‌کنم 21 ساله است. بنابراین فکر می‌کنم سنی که

can you are free to leave home and leave your  family is 21 but here it is 18. magdalena says  

می‌توانید آزادانه خانه را ترک کنید و خانواده‌تان را ترک کنید 21 سال است، اما اینجا 18 سال است. ماگدالنا

i left home at 18 when i finished school and  started to work some people might say that's young  

می‌گوید   وقتی مدرسه را تمام کردم در 18 سالگی خانه را ترک کردم و شروع به کار کردم، برخی ممکن است بگویند جوان است.

some people might say that that is too early  to leave home so i waited until i was 24  

ممکن است بگویم که برای ترک خانه خیلی زود است، بنابراین تا 24 سالگی صبر کردم،

but i must admit and i don't want to sound mean  or cruel but i was quite glad to leave home  

اما باید اعتراف کنم و نمی‌خواهم بی‌رحمانه یا بی‌رحمانه به نظر برسم، اما از اینکه خانه را ترک کردم بسیار خوشحالم

i don't know why i i loved that feeling  of i suppose the word i'm looking for  

. نمی‌دانم چرا آن احساس را دوست داشتم. فکر می‌کنم کلمه‌ای که دنبالش هستم

is independence i had my independence also  i had met someone who was quite suitable yes

استقلال است من هم استقلال خودم را داشتم با کسی آشنا شدم که کاملاً مناسب بود بله

vitality

حیاتی

vitalik oh sorry vitalic social says  i was 28 when i left home yes well  

حیاتی اوه متاسفم حیاتی اجتماعی می‌گوید من ۲۸ ساله بودم که خانه را ترک کردم بله خوب

this is the interesting part what is happening  now here in the uk people who have left home  

این قسمت جالبی است که در حال رخ دادن است اکنون اینجا در بریتانیا افرادی که خانه را ترک کرده‌اند

are now returning home to live with their parents  again so i'm not talking about people who are  

اکنون به خانه بازمی‌گردند تا با خود زندگی کنند. والدین دوباره در مورد افرادی صحبت نمی‌کنم که

18. i'm talking about people who are  maybe 26 28 maybe even in their 30s  

18 ساله هستند. من در مورد افرادی صحبت می‌کنم که شاید 26 28 ساله هستند، شاید حتی در 30 سالگی

they are actually choosing to go  back home and live with their parents  

آنها واقعاً تصمیم می‌گیرند  به خانه برگردند و با والدین خود زندگی کنند   با

i can safely say that i haven't lived at home  since leaving home i never went back home  

خیال راحت می‌توانم بگویم که پناهگاهی دارم. از زمانی که خانه را ترک کرده ام در خانه زندگی نکرده ام، هرگز به خانه برنگشتم.

so after i left home at the age of 24 i never  went back so i never went to live at home again

پس از اینکه در سن 24 سالگی خانه را ترک کردم، هرگز برگشتم پس دیگر هرگز نرفتم در خانه زندگی کنم،

hello udom oh i know who you are you are my loyal  listener and viewer in thailand hello udom nice to  

سلام اوه می دانم که تو کیستی، شنونده وفادار من هستی و بیننده در تایلند سلام خیلی خوشحالم که

see you back as well so it is an interesting  subject i think and there are many words  

شما را هم می بینم، بنابراین فکر می کنم موضوع جالبی است و کلمات

and many phrases we can use to describe the action  of leaving home for example well here is the most  

و عبارات زیادی وجود دارد که می توانیم برای توصیف عمل ترک خانه از آنها استفاده کنیم، به عنوان مثال خوب اینجا اساسی ترین

basic one you leave home you leave home you decide  that the time is right you you might have a job  

موردی است که شما خانه را ترک می کنید. شما تصمیم می گیرید خانه را ترک کنید اگر زمان مناسبی است،

if you are lucky if you are maybe 18 or 20  or maybe 24 you might have a job that takes  

اگر خوش شانس باشید، اگر 18 یا 20 ساله یا شاید 24 ساله باشید، ممکن است شغلی داشته باشید، ممکن است شغلی داشته باشید که

you away from your family uh also you might have a  relationship as well so maybe you meet someone and  

شما را از خانواده‌تان دور کند، همچنین ممکن است رابطه‌ای داشته باشید، بنابراین شاید با کسی ملاقات کنید و

they live in another place another town or city  or country and you decide to go and live with them

آنها در یک شهر یا شهر دیگر یا کشور دیگری زندگی می‌کنند و شما تصمیم می‌گیرید بروید و با او زندگی کنید

so it can happen and it often  does another expression we can use

تا این اتفاق بیفتد و اغلب  عبارت دیگری است که ما می‌توانیم از آن استفاده کنیم،

you might fly the nest imagine a bird leaving its  parents it will fly from the nest and never return  

ممکن است در لانه پرواز کنید، تصور کنید پرنده‌ای پدر و مادرش را ترک می‌کند و پرواز خواهد کرد. از لانه و هرگز برنمی

so quite often in in the in the wildlife because  that's what we're talking about here birds young  

گردند   اغلب در حیات وحش، زیرا این همان چیزی است که ما در اینجا در مورد آن صحبت می کنیم، پرندگان  پرندگان جوان

birds will fly from the nest and that's it  they are on their own so quite often when  

از لانه پرواز می کنند و همین است  آنها اغلب وقتی  یک پرنده جوان از لانه خارج می شود، خودشان هستند.

a young bird leaves the nest it will be only a  couple of days before the parents leave them so  

فقط چند روز طول می کشد تا والدین آنها را ترک کنند،

the parents will watch the chicks they will see if  they are okay they will check that they are safe  

بنابراین والدین جوجه ها را تماشا می کنند و می بینند که آیا خوب هستند، بررسی می کنند که سالم هستند

and then that's it they will leave them they  will fly off and do their own thing they are  

و سپس آنها را رها می کنند ، پرواز می کنند و کارهای خودشان را انجام می دهند. چیزی که هستند

on their own so we often use the  expression fly the nest you fly the nest  

به خودی خود بنابراین ما اغلب از عبارت fly the nest you fly the nest

or if we are using the past tense you  have flown the nest you've left home  

استفاده می کنیم یا اگر از زمان گذشته استفاده می کنیم you have fly the nest you've from

i love that expression a person might leave  home you might leave home to find your fortune  

home ثروت

this sounds like something from a dickens novel  he left home he went forth to find his fortune  

به نظر چیزی از یک رمان دیکنز است او خانه را ترک کرد و برای یافتن ثروتش به آنجا رفت

so quite often we use this phrase you you go  to find your fortune you you you leave home  

بنابراین اغلب ما از این عبارت شما می‌روید  برای پیدا کردن ثروت خود استفاده می‌کنیم

and you try to find your own life you you want  to create your own life your living conditions  

و سعی می‌کنید زندگی خود را که می‌خواهید پیدا کنید  شرایط زندگی خود را بسازید

the way you live and also hopefully you will  find a job and maybe some success in that job  

به روشی که زندگی می کنید و همچنین امیدوارم شغلی پیدا کنید و شاید موفقیت در آن

you will leave home to find your fortune we can  also say make your fortune you can also make  

شغل   خانه را ترک کنید تا ثروت خود را پیدا کنید.

your fortune as well so not only do you leave  home because it's the right time to do it  

نه تنها خانه را ترک می‌کنید چون زمان مناسبی برای انجام آن است،

you also leave home to find your future to  begin your destiny or to find your destiny

بلکه خانه را ترک می‌کنید تا آینده‌تان را پیدا کنید تا سرنوشت خود را شروع کنید یا برای یافتن سرنوشت

make your fortune you make your fortune not  everyone is successful of course i know i wasn't  

خود، ثروت خود را بسازید، شما ثروت خود را می‌سازید، نه همه افراد موفق هستند، البته می‌دانم که من این کار را نکردم.

and i'm still not to be honest here's another  one this is an interesting phrase that we  

و من هنوز صادقانه نمی گویم اینجا یک عبارت دیگر است. این یک عبارت جالب است که ما

sometimes use you might leave the brood you  leave the nest you leave the brood so quite  

گاهی اوقات استفاده می کنیم ممکن است بچه ها را ترک کنید ، لانه را ترک کنید، بچه ها را ترک کنید، بنابراین

often we use the word brood to describe the  offspring or the children or the young of  

اغلب ما از کلمه مولد برای توصیف فرزندان یا بچه ها استفاده می کنیم. بچه‌های

a certain type of animal a bird normally you  leave the brood you decide to go off on your own  

یک نوع خاص از یک پرنده معمولاً شما بچه‌هایی را که تصمیم می‌گیرید به تنهایی بیرون بیایید ترک می‌کنید

and of course there is a rather sad side effect  unfortunately a fact if you leave home quite often  

و البته یک عارضه جانبی نسبتاً غم انگیز وجود دارد متأسفانه اگر اغلب خانه را ترک

the parents or parent might feel sad and lonely  they might miss having their children around

کنید  والدین یا والدین ممکن است غمگین شوند و تنها ممکن است دلتنگ بودن فرزندانشان در اطراف باشند

and we call this the empty nest syndrome empty  nest syndrome this is something that can happen  

و ما آن را سندرم آشیانه خالی می‌نامیم سندروم لانه خالی این چیزی است که می‌تواند اتفاق بیفتد

when parents are left alone after their  children have left home we call it  

وقتی والدین پس از خروج فرزندانشان از خانه تنها می‌مانند، ما آن

the empty nest syndrome and it is something  that can affect parents in a very profound way  

را   سندرم آشیانه خالی می‌نامیم و این چیزی است که می‌تواند تأثیر بگذارد. والدین به روشی بسیار عمیق

some parents never quite recover maybe they have  issues maybe mental issues maybe they find that  

برخی از والدین هرگز کاملاً بهبود نمی یابند، شاید مشکلاتی دارند، شاید مشکلات ذهنی، شاید متوجه می

their life becomes quite empty and they have no  purpose so the empty nest syndrome can affect  

شوند که   زندگی آنها کاملاً خالی می شود و هدفی ندارند. سندرم آشیانه خالی می‌تواند

a lot of adults especially when their children  leave home it is a difficult thing to deal with  

روی بسیاری از بزرگسالان تأثیر بگذارد، به‌خصوص زمانی که فرزندانشان خانه را ترک می‌کنند، مقابله با آن مشکل است

and i suppose the question is when did you leave  home so when did you leave home and how old were  

و فکر می‌کنم این سوال این است که چه زمانی خانه را ترک کردید، پس چه زمانی خانه را ترک کردید و چند ساله

you marcia said after i finished my graduation  i had to leave my city to work and develop  

بودید. فارغ التحصیلی من مجبور شدم شهرم را ترک کنم تا کار کنم و از نظر

professionally yes your destiny your  the course that your life follows  

حرفه ای پیشرفت کنم بله سرنوشت شما مسیری که زندگی شما دنبال

might take you away from your family anyway  you might have no choice so maybe you want to  

می کند ممکن است شما را از خانواده خود دور کند به هر حال ممکن است چاره ای نداشته باشید پس شاید بخواهید

stay at home with your family but unfortunately  your destiny the course that your life is taking  

در خانه با خانواده خود بمانید اما متاسفانه  سرنوشت مسیری که زندگی شما در پیش می‌گیرد

will mean that you have to leave home so some  people leave home and they don't want to they  

به این معنا خواهد بود که شما باید خانه را ترک کنید تا برخی از افراد خانه را ترک کنند و نمی‌خواهند،

wish they could stay with their parents for much  longer but they have to leave because they have  

آرزو می‌کنند که کاش می‌توانستند مدت طولانی‌تری با والدین خود بمانند، اما مجبورند خانه را ترک کنند، زیرا

their own new responsibilities maybe a new job  perhaps they have to go off to study at university

آنها خانه جدید خود را دارند. مسئولیت ها شاید یک شغل جدید شاید باید برای تحصیل در دانشگاه بروند

hello louis

سلام لوئیس

hello also to let me just have a look oh anarchy  i flew the nest at the age of 30 when i met a  

سلام همچنین به من اجازه دهید فقط یک نگاهی بیندازم آه هرج و مرج. من در 30 سالگی لانه را پر کردم وقتی با یک

wonderful person and i suppose that is another  reason for leaving home finding a partner  

شگفتی آشنا شدم من فکر می کنم که این یک دلیل دیگر برای ترک خانه برای یافتن

is there a correct age to start dating or finding  a person that you want to spend the rest of your  

شریک زندگی است، آیا سن مناسبی برای شروع قرار ملاقات یا یافتن فردی وجود دارد که می خواهید بقیه

life with from my own point of view maybe the  answer is no i don't think there is a right age  

عمر خود را با او سپری کنید، شاید پاسخ منفی باشد. فکر نکنید سن مناسبی

some people fall in love when they are still at  school and they become sweethearts for many years  

وجود دارد   بعضی از افراد وقتی هنوز در مدرسه هستند عاشق می شوند و برای سالهای زیادی با هم دوست می شوند

and maybe eventually they decide to stay together  maybe they get married or maybe they just live  

و شاید در نهایت تصمیم بگیرند که با هم بمانند شاید ازدواج کنند یا شاید فقط

together as a couple some people have to wait  and quite a number of years before they find  

به عنوان یک زوج با هم زندگی کنند. باید سال‌ها منتظر بمانند تا

another person before they discover their true  love maybe they have several relationships  

فرد دیگری را پیدا کنند قبل از اینکه عشق واقعی خود را پیدا کنند، شاید چندین رابطه

before they find the right person so it can take a  long time to find mr right or or miss right it can  

داشته باشند قبل از اینکه فرد مناسب را پیدا کنند، بنابراین زمان زیادی طول می‌کشد تا آقای درست را پیدا کنند یا درست را از دست بدهند.

take quite a while shirin hello shirin i  was 18 and i was afraid to go out alone  

مدتی شیرین سلام شیرین من 18 ساله بودم و می‌ترسیدم تنها بیرون بروم

well that's it everyone is different some  people are more confident they can leave  

. خب این همه متفاوت است برخی افراد مطمئن‌تر هستند که می‌توانند

home at a young age whilst others maybe  not i don't think i was really confident  

خانه را در سنین پایین ترک کنند، در حالی که دیگران شاید من این کار را نکنم. فکر نمی‌کنم

as a person myself i don't think i was so i would  never leave home at 18 or 19 i think i was still  

خودم به‌عنوان یک فرد واقعاً اعتماد به نفس داشتم، فکر نمی‌کنم اینطور باشد که هرگز در 18 یا 19 سالگی خانه را ترک نمی‌کنم، فکر می‌کنم

a little naïve and nervous so i did not think  about leaving home when i was 18. i rather enjoyed  

هنوز کمی ساده لوح و عصبی بودم، بنابراین در 18 سالگی به ترک خانه فکر نمی‌کردم. من ترجیح می‌دهم از

living with my family to be honest i did find it  rather nice especially when your parents or should  

زندگی با خانواده‌ام لذت ببرم، صادقانه بگویم، به نظرم خیلی خوب بود، مخصوصاً وقتی پدر و

i say my mother was doing things for me washing  my clothes making the meals very nice it was like  

مادرت یا باید بگویم مادرم کارهایی برای من انجام می‌داد و لباس‌هایم را می‌شست و غذاها را خیلی خوب می‌کرد، مثل این بود که

a little magic fairy would fly into my room and  all of my clothes would magically clean themselves  

یک پری جادویی کوچک به داخل پرواز می‌کرد. اتاقم و همه لباس‌هایم به طرزی جادویی خود را تمیز

and then they would reappear on my bed but  of course it wasn't a fairy it was my mum

می‌کردند و بعد دوباره روی تختم ظاهر می‌شدند، اما البته پری نبود، مادرم بود

vitas hello vitas i left home when i was  17. was there a particular reason why you  

سلام ویتاس، وقتی ۱۷ ساله بودم از خانه خارج شدم . آیا دلیل خاصی وجود داشت که چرا تو

left home at 17 was there a reason  maybe you went to study somewhere

ترک خانه در 17 سالگی دلیلی وجود داشت شاید شما برای مطالعه به جایی رفته اید

anna rita says my daughter left home three  months ago fortunately her house is close to mine  

آنا ریتا می گوید دخترم سه ماه پیش خانه را ترک کرد خوشبختانه خانه او نزدیک خانه من

well that's good and this is another thing that  can happen in families you might find that your  

است   خوب این خوب است و این اتفاق دیگری است که در خانواده هایی ممکن است اتفاق بیفتد که ممکن است متوجه شوید

son or daughter might just move a short distance  away maybe they live around the corner sometimes  

پسر شما  یا دختر ممکن است فقط کمی دورتر بروید شاید گاهی اوقات آنها در گوشه و کنار زندگی می کنند

parents and their children might live just a few  doors away so for example my my younger sister  

والدین و فرزندانشان ممکن است فقط چند در دورتر زندگی کنند، برای مثال خواهر

my younger sister by the way it was her birthday  yesterday and i didn't forget i didn't forget  

کوچکتر من   خواهر کوچکتر من اتفاقاً دیروز تولدش بود و من فراموش نکردم که فراموش نکن

it was her birthday but my sister lives very close  or lives very close to what was our family home we  

تولد او بود، اما خواهرم خیلی نزدیک زندگی می‌کند  یا خیلی نزدیک به خانه خانوادگی ما زندگی می‌کند، ما

don't have it anymore our family home is gone but  yes i i think it does happen sometimes especially  

دیگر آن را نداریم خانه خانوادگی ما از بین رفته است، اما بله، فکر می‌کنم گاهی اوقات اتفاق می‌افتد، به خصوص

i think one of the most delicate situations  a difficult situation is what happens when  

فکر می‌کنم یکی از بهترین‌ها موقعیت‌های حساس یک موقعیت دشوار اتفاقی است که وقتی

your parents get older and i think this is  always the question that lots of us avoid  

والدین شما بزرگتر می‌شوند اتفاق می‌افتد و فکر می‌کنم این همیشه سؤالی است که بسیاری از ما از

it's a difficult decision to make what  happens when your parents get older  

آن اجتناب می‌کنیم   تصمیم سختی است که وقتی والدین بزرگتر می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد

and again i think there are some differences  between cultures and the way people in other  

و دوباره فکر می‌کنم تفاوت‌هایی بین فرهنگ‌ها و فرهنگ‌ها وجود دارد. با نگاهی که مردم در

countries look at their family unit here  there are many choices and many choices but  

کشورهای دیگر به خانواده خود در اینجا نگاه می‌کنند ، انتخاب‌های زیادی وجود دارد، اما

in some countries you will find that the parents  will will move back in with one of the one of the  

در برخی کشورها متوجه می‌شوید که والدین به خانواده خود باز خواهند گشت. یکی از یکی از

children or maybe the son or the daughter they  will move back in with them as they get older  

بچه‌ها یا شاید پسر یا دختری که با بزرگ‌تر شدن با آنها

palmyra says warm greetings for your sister's  birthday i think she was having a busy day  

برمی‌گردند   پالمیرا برای تولد خواهرت تبریک می‌گوید، فکر می‌کنم او روز

yesterday it didn't sound like my sister  was having a relaxing birthday yesterday  

پرمشغله‌ای داشت دیروز مثل خواهر من نبود دیروز تولد آرامی داشت

because she was having some work done in the house  so i would imagine yesterday it was a bit chaotic  

چون مشغول انجام کارهایی در خانه بود بنابراین فکر می‌کردم دیروز کمی آشفته بود

so i i hope today my lovely sister  i hope you are resting today

پس امیدوارم امروز خواهر دوست داشتنی من امیدوارم امروز بعد از روز پرمشغله دیروزت استراحت کرده باشی

after your busy day yesterday

hello rocket hello rocket ah i am very lucky i am  leaving my family you seem very excited by that  

سلام موشک سلام موشک آه من من خیلی خوش شانس هستم که خانواده ام را ترک می کنم شما بسیار هیجان زده به نظر می رسید

i think it's a natural feeling though don't you it  doesn't mean that you don't care for your family  

که این یک احساس طبیعی

i think i think part of the excitement is is that  feeling of adventure because once you leave home  

است. احساس ماجراجویی چون وقتی خانه را ترک کردی

the world is your oyster the world is yours  you can find your own way through life

دنیا صدف توست، دنیا مال توست  می‌توانی راه خودت را در زندگی پیدا کنی

marcia says i left home when i was 19  years old and i went to live in sao  

مارسیا می‌گوید من در 19 سالگی خانه را ترک کردم و رفتم در سائو

paulo the biggest city in my country it was a  big change ah so i suppose another thing you  

پائولو، بزرگترین شهر کشورم زندگی کنم. این یک تغییر بزرگ بود آه، بنابراین فکر می‌کنم یکی دیگر از چیزهایی که

we could talk about is the adjustment how  easy it is to adjust to your new way of life

می‌توانیم درباره آن صحبت کنیم این است که چقدر راحت می‌توان با روش جدید زندگی خود سازگار شد،

so it is very different when you are living at  home maybe your family is taking care of you and  

بنابراین زمانی که در خانه زندگی می‌کنید بسیار متفاوت است، شاید خانواده‌تان از شما مراقبت می‌کنند. و

you are having a very nice life but then suddenly  you have to leave home and take care of yourself  

شما زندگی بسیار خوبی دارید، اما ناگهان  باید خانه را ترک کنید و از خودتان مراقبت

maybe you maybe you live in a small village or  a small town and then you have to move somewhere  

کنید   شاید در یک روستای کوچک یا یک شهر کوچک زندگی می کنید و سپس مجبور شوید به جایی

that is larger and more busy so yes i think there  are many challenges in fact that might face you  

که بزرگتر و شلوغ تر است بروید، بنابراین بله من فکر می‌کنم چالش‌های زیادی وجود دارد که ممکن است با شما روبرو شود.

louis says it is very difficult to leave your  family and friends but you need to earn your life  

لوئیس می‌گوید ترک خانواده و دوستان بسیار دشوار است، اما باید زندگی‌تان را به دست آورید.

yes it is amazing how some children whatever  their age is whether they're 20 30 40 or 50.  

they just can't break away from their family  completely they have they still have a very  

آنها نمی توانند به طور کامل از خانواده خود جدا شوند. آنها هنوز هم پیوند بسیار

strong bond or a very strong tie  to their family whilst others  

قوی یا پیوند بسیار محکمی با خانواده خود دارند، در حالی که برای

find it very easy to leave their family behind  maybe they will travel to another place another  

دیگران خیلی آسان است که خانواده خود را پشت سر بگذارند، شاید آنها به جای دیگری سفر کنند

town or city or country maybe they work  thousands of miles away from their family  

. در شهر یا کشور شاید هزاران مایل دورتر از خانواده‌شان کار می‌کنند،

but of course the wonderful thing nowadays is we  have all this wonderful equipment this wonderful  

اما مسلماً چیز شگفت‌انگیز این روزها این است که ما همه این تجهیزات فوق‌العاده این فناوری فوق‌العاده را داریم

technology that allows us to to stay in touch so  yes i would say that modern devices mobile phones  

که به ما اجازه می‌دهد در تماس بمانیم، بنابراین بله، می‌توانم بگویم که دستگاه‌های مدرن تلفن همراه

computers allow us to keep in touch with our  family anyway so i would say nowadays it is almost  

رایانه به ما اجازه دهید به هر حال با خانواده خود در تماس باشیم، بنابراین من می گویم امروزه تقریباً

as if you are still at home especially if you talk  to your family every day on your computer device

مثل این است که شما هنوز در خانه هستید، به خصوص اگر هر روز با خانواده خود در دستگاه رایانه خود صحبت کنید.

ah anarchy another very good point it is almost  impossible to mature maturing is almost impossible  

بلوغ تقریباً غیرممکن است

whilst living with your parents i think that is a  very good point i think it's hard to grow up when  

در حالی که زندگی با والدینت، فکر می‌کنم این نکته بسیار خوبی است، فکر می‌کنم بزرگ شدن سخت است

you are still living at home you can be you can  become infantile it's almost as if i want to say  

وقتی  هنوز در خانه زندگی می‌کنی، می‌توانی کودک شوی، تقریباً مثل این است که می‌خواهم  چیزی بگویم

something but i think it might be offensive it's  almost as if you still want to hold your mother

اما فکر می‌کنم ممکن است توهین‌آمیز باشد، تقریباً مثل اینکه هنوز می‌خواهید مادرتان را در آغوش بگیرید

and breastfeed from her it's it's it's  the bond that may be difficult to break

و از او شیر بدهید، این همان پیوندی است که ممکن است شکستن اریک سخت باشد

eric hello eric i haven't even left my bed  

سلام اریک، من حتی آن را ترک نکرده‌ام تخت من

are you watching me in bed well i've heard of  stranger places that there are some very strange  

آیا خوب مرا در رختخواب تماشا می‌کنی من در مورد مکان‌های غریبه‌ای شنیده‌ام که مکان‌های بسیار عجیبی وجود دارد

places where people watch my live streams i  can tell you sometimes when they're walking  

که مردم پخش‌های زنده من را تماشا می‌کنند، می‌توانم به شما بگویم گاهی وقتی

down the road maybe sometimes if they are a  passenger in a car sometimes when they are

در جاده راه می‌روند، شاید گاهی اوقات اگر مسافری هستند. یک ماشین گاهی اوقات وقتی

sitting on the toilet

روی توالت نشسته اند

yes so wherever you are i hope  you've enjoyed today's live stream  

بله، بنابراین هر کجا که هستید امیدوارم  از پخش زنده امروز لذت برده

i will be going in a moment i am going in a  few moments but don't forget i'm back with  

باشید   من یک لحظه می روم چند لحظه دیگر می روم اما فراموش نکنید که فردا با شما برمی گردم

you tomorrow very interesting subject and the  reason why i talked about this today is because  

موضوع بسیار جالبی است و دلیل اینکه من امروز در مورد آن صحبت کردم این است که

many young people in this country are  now moving back with their families  

بسیاری از جوانان این کشور اکنون با خانواده های خود به عقب برمی گردند.

i know deep in my heart i could not do  that well i can't do it anyway because

my family home is no more it does not exist  

دیگر وجود ندارد

thank you very much for your company i hope  you've enjoyed today's live stream and i  

بسیار متشکرم از همراهی شما، امیدوارم  از پخش زنده امروز لذت برده باشید و من

will be back with you tomorrow live as well can  you believe it so i am back with you tomorrow

فردا نیز به صورت زنده با شما بازخواهم گشت.

as yet skyer as yet skyr i hope i pronounce  your name right i want to learn english you  

skyr امیدوارم تو را تلفظ کنم نام درست است من می‌خواهم انگلیسی یاد بگیرم

are in the right place listen to english speak  english write english and as my anagram here  

شما در جای درستی هستید به انگلیسی گوش دهید انگلیسی صحبت کنید انگلیسی بنویسید و همانطور که آناگرام من اینجا

says has anyone guessed what this is it's  been on my live stream for the past two days  

می‌گوید آیا کسی حدس زده است که این چیست در دو روز گذشته در جریان مستقیم من بوده است

the anagram i will give you  the answer to this because  

آناگرام را که به شما می‌دهم به این پاسخ دهید

i forgot to do it yesterday but i'm  going to do it today the anagram is

زیرا دیروز فراموش کردم این کار را انجام دهم اما امروز این کار را انجام می دهم. آناگرام

learn new words one of my helpful tips if you  want to improve your english if you want to  

یادگیری کلمات جدید یکی از نکات مفید من است اگر می خواهید انگلیسی خود را بهبود ببخشید اگر می خواهید

study english well you must learn new words so try  to learn some new words every day maybe you can  

انگلیسی را خوب مطالعه کنید باید کلمات جدید را یاد بگیرید. سعی کنید هر روز چند کلمه جدید یاد بگیرید شاید

read a dictionary or a thesaurus sometimes it is  good to learn new words and i would always suggest  

بتوانید یک فرهنگ لغت یا اصطلاحنامه بخوانید گاهی اوقات یادگیری کلمات جدید خوب است و من همیشه پیشنهاد می

that you should learn some new words  every day maybe five new words perhaps  

کنم که باید هر روز چند کلمه جدید یاد بگیرید شاید پنج کلمه جدید شاید

ten new words so perhaps today you have learnt  some new words from me or maybe some new phrases i  

ده کلمه جدید بنابراین شاید امروز چند کلمه جدید از من یاد گرفته‌ای یا شاید عبارات جدیدی

will be back with you tomorrow ricardo by the way  just before we leave ricardo says leaving the nest  

که فردا با تو برمی‌گردم ریکاردو درست قبل از ترک ما ریکاردو می‌گوید ترک

is a risky journey when you are not independent  all the dark winds whip you and sometimes you are  

آشیانه سفر پرخطری است وقتی مستقل نیستی. بادها شما را شلاق می زنند و گاهی

obligated to go back yes sometimes things don't go  the way you planned especially when you're young  

مجبورید به عقب برگردید بله گاهی همه چیز آنطور که برنامه ریزی کرده اید پیش نمی رود، به خصوص وقتی جوان هستید

it is a very hard thing to discover  that life quite often can be very unfair  

، کشف این موضوع بسیار سخت است که زندگی اغلب می تواند بسیار ناعادلانه باشد

and learning that lesson as a young person is  not a pleasant thing to do but we've all done it  

و یاد گرفتن این درس به عنوان یک فرد جوان کار خوشایندی نیست، اما همه ما این کار را انجام داده‌ایم

and we all have to do it i suppose it's part  of gaining experience that's what some people  

و همه ما باید آن را انجام دهیم، فکر می‌کنم این بخشی از  به دست آوردن تجربه است، این همان چیزی است که برخی افراد

would say anyway thank you marcia thank  you lexido flaxseeder says too difficult  

به هر حال می‌گویند متشکرم مارسیا متشکرم، lexido flaxseeder می‌گوید خیلی

what do you mean do you mean learning  new words or do you mean my anagram  

سخت است   منظورت اینه که لغات جدید یاد بگیری یا منظورت آناگرام

well my anagram is always difficult i don't  like to make it too easy thank you very much  

منه   خب اناگرام من همیشه سخته من دوست ندارم خیلی راحتش کنم خیلی ممنون

marcia florence also beatriz see you tomorrow i  am back tomorrow so don't worry i will be with  

مارسیا فلورانس هم beatriz فردا میبینمت فردا برمیگردم پس نگران نباش

you tomorrow from 2pm uk time and i hope you  will be there as well tomorrow is wednesday  

فردا از ساعت 2 بعدازظهر به وقت انگلستان با شما خواهم بود و امیدوارم که فردا چهارشنبه نیز آنجا باشید

i hope we will have a good midweek livestream  this is mr duncan in the birthplace of english  

. امیدوارم در اواسط هفته پخش زنده خوبی داشته

saying thanks for watching me today i hope you've  enjoyed this live stream i'm going to leave you  

باشیم. من از این پخش زنده لذت بردم، امروز شما را

with something different today i thought i would  show a short video clip of mr steve and myself  

با چیز متفاوتی ترک می کنم، فکر کردم یک کلیپ ویدیویی کوتاه از آقای استیو و خودم نشان

being very silly and also some lovely cows as  well and of course until tomorrow you know what's  

می دهم که خیلی احمق هستیم و همچنین چند گاو دوست داشتنی و البته تا فردا می دانید که چه خبر است.

coming next yes you do take care enjoy the rest of  your tuesday and i will see you soon and of course

بعد بله، مراقب باشید از بقیه سه شنبه خود لذت ببرید و من به زودی شما را می بینم و البته

ta ta for now

فعلاً