MASKS are back on in England / English Addict Live Chat and Learning / Sunday 28th November 2021

I still can't believe I'm here doing this.

من هنوز نمی توانم باور کنم که اینجا هستم و این کار را انجام می دهم.

I shouldn't be I should be lying in bed resting, but

من نباید باشم، باید در رختخواب دراز

I couldn't resist coming and doing my live stream right here right now.

می کشیدم و استراحت می کردم، اما نمی توانستم در مقابل آمدن و اجرای پخش زنده ام همین الان اینجا مقاومت کنم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It is Sunday and it is English

یکشنبه است و

addict coming to you live from the place.

معتاد انگلیسی است که از همان محل به شما می آید.

Well, you know where it's coming from.

خب میدونی از کجا میاد

Of course it's England.

البته انگلیس است.

Oh, poor, Mr Juncker.

بیچاره آقای یونکر.

Poor, Mr Duncan.

بیچاره آقای دانکن

What a pity.

چه تاسف خوردی.

Hi, everybody, this is Mr.

سلام، این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلستان است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you OK?

خوبی؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I really hope you are feeling happy.

من واقعا امیدوارم که شما احساس خوشبختی کنید.

Oh, wait there a second.

اوه، یک لحظه صبر کن

There you are. Hello, everyone.

شما آنجا هستید. سلام به همه

Nice to see you here. Thank you for joining me.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم. از این که من را همراهی میکنید متشکرم.

I should be embedded at the moment.

من باید در حال حاضر جاسازی شده باشم.

I was yesterday in bed all day.

دیروز تمام روز را در رختخواب بودم.

Mr Steve went off

آقای استیو رفت

and left me all alone,

و من را تنها گذاشت،

so I had to suffer.

بنابراین من مجبور شدم عذاب بکشم.

I had to lie in bed by myself.

مجبور شدم تنها در رختخواب دراز بکشم.

And yes, you may have noticed also

و بله، ممکن است متوجه شده باشید که

we are wearing masks again.

ما دوباره ماسک زده ایم.

It was announced yesterday that here in England,

دیروز اعلام شد که اینجا در انگلیس،

we have two once more aware our masks when we go

وقتی

into public places where there are lots of people together, for example,

به مکان‌های عمومی که افراد زیادی با هم هستند می‌رویم، مثلاً

public transport, on the train, on the bus,

حمل‌ونقل عمومی ، قطار، اتوبوس

on your local airplane service

، سرویس هواپیمای محلی شما، دو بار دیگر از ماسک‌های خود آگاه هستیم.

or air ship,

یا کشتی هوایی، در

whatever your mode of travel is.

هر حالتی که سفر می کنید.

And also when you are in supermarkets, shops,

و همچنین هنگامی که در سوپرمارکت ها، مغازه ها،

shopping areas, you will once again have to wear your

مناطق خرید هستید، یک بار دیگر باید ماسک خود را بپوشید

masks.

.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, we are doing this again.

بله، ما دوباره این کار را انجام می دهیم.

Another thing we are doing again, of course, is English addict.

کار دیگری که ما دوباره انجام می دهیم ، البته اعتیاد به انگلیسی است.

Yes, we have made it all the way to the end of another weekend

بله، ما تمام راه را به پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم

and also for those who are wondering who I am, well, I will tell you more about me

و همچنین برای کسانی که در تعجب هستند که من کی هستم، خوب، چند لحظه دیگر در مورد خودم بیشتر به شما خواهم گفت

in a few moments time because it

is Sunday.

زیرا یکشنبه است.

Did do

آیا انجام

do do do do do do do, do do.

دهید انجام دهید انجام دهید انجام دهید انجام دهید، انجام دهید.

I can't do my high voice. I'm afraid.

من نمی توانم صدای بلندم را انجام دهم. میترسم.

I just can't reach up there at the moment for which I apologize.

در حال حاضر نمی توانم به آنجا برسم و به خاطر آن عذرخواهی می کنم.

I'm very sorry.

من خیلی متاسفم.

Please bear with me today.

لطفا امروز مرا تحمل کنید

I don't know how long this live stream is going to last for.

نمی‌دانم این پخش زنده تا کی قرار است ادامه داشته باشد.

It might only four be for

ممکن است فقط چهار برای

five minutes.

پنج دقیقه باشد.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

But I have my emergency screen ready just in case anything goes wrong.

اما من صفحه اضطراری خود را آماده کرده ام تا در صورت بروز مشکل.

And also helping me a little bit later on.

و همچنین کمی بعد به من کمک می کند.

We have Mr. Steve as well.

ما آقای استیو را هم داریم.

Mr. Steve will be with us a little bit later on as well.

آقای استیو نیز کمی بعد با ما خواهد بود.

How has your week been? I hope your week

هفته ات چطور بود؟ امیدوارم هفته شما

has been better than my week because to be honest with you,

بهتر از هفته من بوده باشد زیرا صادقانه بگویم،

last week

هفته گذشته

I spent most of it lying down,

بیشتر آن را دراز کشیدن،

coughing, sneezing and generally feeling unwell.

سرفه، عطسه و به طور کلی احساس ناخوشی سپری کردم.

So that is the reason why I sound different today, for which I apologize.

بنابراین به همین دلیل است که من امروز متفاوت به نظر می‌رسم و از این بابت عذرخواهی می‌کنم.

We will see how long my voice lasts for

خواهیم دید که صدای من تا به حال چقدر طول می کشد

so far.

.

We are doing well, but yes, we are back together again.

ما خوب کار می کنیم، اما بله، دوباره با هم برگشتیم.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about English. I love English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم. من عاشق زبان انگلیسی هستم.

But the English language is a wonderful thing.

اما زبان انگلیسی چیز فوق العاده ای است.

Very popular.

بسیار محبوب.

Many people enjoy learning English as a second language.

بسیاری از مردم از یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم لذت می برند.

And yes, I think

و بله، من فکر می

it's fair to say that it is rather popular.

کنم منصفانه است که بگوییم نسبتاً محبوب است.

We also have the live chat.

چت زنده هم داریم

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Oh, congratulations to a Marois Marois Mohammed.

آه، به یک ماروای ماروا محمد تبریک می گویم.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

Ma ma ma ma ma.

ماما ماما ماما.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

It feels very strange.

خیلی حس عجیبیه

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

I'm feeling rather unwell today.

امروز نسبتاً حالم بد است

Isn't that a shame?

شرم آور نیست؟

I don't know how long this is going to go on for, but

نمی دانم تا کی قرار است این وضعیت ادامه داشته باشد، اما

I always feel that when you get a cold or a fever,

همیشه احساس می کنم وقتی سرما می خوری یا تب می کنی،

I always feel that they go through different stages.

همیشه احساس می کنم که آنها مراحل مختلفی را پشت سر می گذارند.

So, for example, mine started

بنابراین، برای مثال، مال من

with a very strange, unpleasant discomfort.

با یک ناراحتی بسیار عجیب و ناخوشایند شروع شد.

In my nose, nothing too serious, but I knew that

در بینی من، هیچ چیز خیلی جدی نیست، اما می دانستم

that was the start of a cold

که شروع

coming on and then quit pretty quickly.

سرماخوردگی است و سپس خیلی سریع ترک کردم.

It spread to my throat

به گلویم سرایت کرد

and then I tried to do a live stream last week

و بعد سعی کردم هفته گذشته یک استریم زنده انجام

with my throat all painful and sore.

دهم که گلویم کاملاً دردناک و دردناک بود.

And then it made it worse.

و بعد بدترش کرد.

So because I did my live stream last Wednesday,

بنابراین از آنجایی که من چهارشنبه گذشته پخش زنده خود را انجام دادم ،

it actually made everything much worse.

در واقع همه چیز را بسیار بدتر کرد.

So my throat was hurting. It was painful.

پس گلویم درد می کرد. دردناک بود.

And then slowly it spread down

و سپس به آرامی گسترش یافت و

to not not into my lungs,

نه در ریه های من،

but certainly all of the tubes that go down towards your lungs.

بلکه مطمئناً در تمام لوله هایی که به سمت ریه های شما پایین می روند گسترش یافت.

They also became

آنها همچنین

rather painful as well before anyone says anything.

قبل از اینکه کسی چیزی بگوید نسبتاً دردناک شدند.

No, it was.

نه، این بود.

It is not COVID.

کووید نیست.

So don't worry about that.

پس نگران این نباش.

It's nothing like that.

این چیزی نیست.

It is one of those damn colds

این یکی از آن سرماخوردگی های لعنتی است

that are going around at the moment.

که در این لحظه وجود دارد.

So besides COVID, we also have normal infections

بنابراین، علاوه بر کووید، عفونت‌های عادی نیز داریم

that normally spread around at this time of year

که معمولاً در این فصل از سال

colds, flu, all sorts of fevers.

، سرماخوردگی، آنفولانزا، و انواع تب‌ها پخش می‌شوند.

And now we have the new variant of coronavirus as well.

و اکنون ما نوع جدید ویروس کرونا را نیز داریم.

Oh, Mike from

اوه، مایک از

Omicron,

Omicron،

which apparently.

که ظاهرا.

Means small.

یعنی کوچک.

Which is why we say micro,

به همین دلیل است که می گوییم میکرو،

you see, so when we say micro, we mean small.

می بینید، بنابراین وقتی می گوییم میکرو، منظور کوچک است.

So Omicron refers well,

بنابراین Omicron به خوبی اشاره می کند

it is also one of the numbers in the Greek,

، همچنین یکی از اعداد در یونانی،

one of the letters in the Greek alphabet.

یکی از حروف در الفبای یونانی است.

I'm doing well today and I am considering my brain has decided to switch off.

امروز حالم خوب است و فکر می کنم مغزم تصمیم گرفته است خاموش شود.

But also micro is used

همچنین میکرو

to describe something small and

برای توصیف چیزی کوچک و

on it, or mega means large.

روی آن یا مگا به معنای بزرگ استفاده می شود.

So that's the reason why we use those two words as a prefix to say

بنابراین به همین دلیل است که از این دو کلمه به عنوان پیشوند استفاده می کنیم تا

that something is small or something is large.

بگوییم چیزی کوچک است یا چیزی بزرگ است.

Oh, that was very difficult.

اوه خیلی سخت بود

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I'm finding all of this rather hard to do, but I hope you will stay with me.

انجام همه این کارها برایم سخت است، اما امیدوارم با من بمانید.

Who knows?

You might get to see me collapse on the floor?

چه کسی می داند؟

ممکن است ببینی که من روی زمین دراز می کشم؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

Also today joining us, we have Tomek.

همچنین امروز با پیوستن به ما، Tomek را داریم.

Hello, Tomek.

سلام تومک

I hope you will treat me gently today because I'm feeling frail.

امیدوارم امروز با ملایمت با من رفتار کنید زیرا احساس ضعف می کنم.

I am feeling delicate.

احساس لطیفی دارم

Also, we have Louis Mendon

همچنین، ما داریم که لوئیس مندون

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Lewis, thanks for joining us.

سلام، لوئیس، از اینکه به ما پیوستید متشکرم.

I hope you feel better than I do today.

امیدوارم حال شما بهتر از امروز باشد.

I really do.

من حتما انجام میدم.

And I will say Richard Beatrice, we also have Michael

و من می گویم ریچارد بئاتریس، ما نیز مایکل را داریم

and also take charge.

و همچنین مسئولیت را بر عهده می گیریم.

Hello, teacher.

سلام معلم.

It feels like a long time since I saw you here last.

از آخرین باری که تو را اینجا دیدم خیلی وقت است.

Is it my imagination?

آیا تخیل من است؟

It feels like it.

این حس را دارد.

It feels like a very long time since I last saw you here.

از آخرین باری که تو را اینجا دیدم، خیلی وقت است.

We also have Sandra Oh,

ما همچنین ساندرا اوه را داریم،

another person I haven't seen for a long time.

شخص دیگری که مدتهاست ندیده ام.

Pedro Belmont

پدرو بلمونت

is here as well.

هم اینجاست.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Hello, stranger.

سلام غریبه.

I suppose I should say, although I have to apologize, I'm still unwell.

فکر می کنم باید بگویم، اگرچه باید عذرخواهی کنم، اما هنوز حالم خوب نیست.

I'm still feeling under the weather.

من هنوز زیر آب و هوا هستم.

I have a cold.

من سرما خورده ام.

It's gone to my throat and then it's gone to my chest.

تا گلویم رفته و بعد به سینه ام رفته است.

And and now I am fighting

و اکنون من

fighting the infection.

با عفونت مبارزه می کنم.

Although the good thing is, you end up with a rather sexy deep voice.

اگرچه خوبی این است که شما در نهایت صدای عمیق نسبتاً سکسی دارید.

Yeah.

آره

Coming soon to a cinema near you.

به زودی به سینمای نزدیک شما.

Hello, also, Claudia.

سلام، همچنین، کلودیا.

Don't worry, I am unwell, but but at least

نگران نباش، حالم خوب نیست، اما حداقل

as I always say, it could always be worse.

همانطور که همیشه می گویم، همیشه می تواند بدتر باشد.

It's true.

درسته.

It could always be always be worse, always.

همیشه می تواند همیشه بدتر باشد، همیشه.

So however bad things seem, it could always be worse.

بنابراین هر چقدر هم که چیزهای بد به نظر می رسند، همیشه می تواند بدتر باشد.

Hello also to Hakken.

سلام به هاکن.

Also, we have to.

همچنین، ما مجبوریم.

Hello also to Maria,

سلام به ماریا،

Maria Giovanni, La Rosa.

ماریا جووانی، لا روزا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I hope you are feeling good today, by the way.

در ضمن امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

I hope you are feeling happy and great

امیدوارم هنگام خداحافظی احساس شادی و خوبی

as we say goodbye.

داشته باشید.

And yes, we are about to say goodbye to November.

و بله، ما در آستانه خداحافظی با نوامبر هستیم.

November

نوامبر

is fading away

like like the sun setting in the distance.

مانند غروب خورشید در دوردست ها محو می شود.

And then of course, we have December coming up.

و البته، ماه دسامبر در راه است.

December is just around the corner, a busy month for many people.

دسامبر نزدیک است، یک ماه شلوغ برای بسیاری از مردم.

We have Christmas.

کریسمس داریم

We have preparations for the new year.

برای سال جدید آمادگی داریم.

So a lot of people getting very excited during the month of December.

بنابراین بسیاری از مردم در ماه دسامبر بسیار هیجان زده می شوند.

And because of my illness, I haven't been able to go outside

و به دلیل بیماریم نتوانسته

to put my Christmas lights on the house.

ام بیرون بروم و چراغ های کریسمس را روی خانه بگذارم.

I haven't been able to go outside and arrange all of my lovely Christmas lights.

من نتوانستم بیرون بروم و همه چراغ های کریسمس دوست داشتنی ام را مرتب کنم.

I haven't done it yet.

من هنوز آن را انجام نداده ام.

Normally, by now, normally I have it done by now.

به طور معمول، در حال حاضر، به طور معمول من آن را در حال حاضر انجام داده ام.

But this year I am a little bit late, unfortunately.

ولی امسال یه کم دیر اومدم متاسفانه.

I am a little bit later with my Christmas lights, so I haven't done it yet.

من کمی دیرتر با چراغ های کریسمس هستم، بنابراین هنوز آن را انجام نداده ام.

I haven't put them up.

من آنها را قرار نداده ام

I think I should get a move on because,

فکر می‌کنم باید حرکتی انجام دهم، زیرا،

well, it's only around

خوب، فقط حدود

three weeks, just over three weeks until Christmas.

سه هفته، کمی بیش از سه هفته تا کریسمس باقی مانده است.

So I better get a move on.

پس بهتر است حرکت کنم.

I better move my bum.

بهتره دست و پامو حرکت بدم

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Who else is here today? Hello.

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟ سلام.

Also, very nice to see you here as well.

همچنین، بسیار خوشحالم که شما را در اینجا می بینم.

Hello.

سلام.

To mean meme.

به معنی میم.

Hello, meme meme.

سلام، میم میم.

Are you okay today?

امروز حالت خوبه؟

How are your means today?

امکانات امروز شما چگونه است؟

Are they spreading around the world?

آیا آنها در سراسر جهان پخش می شوند؟

You might describe something that is passed on from one person

ممکن است چیزی را توصیف کنید که از فردی به فرد

to another, something that spreads very quickly as a meme.

دیگر منتقل می شود، چیزی که به سرعت به عنوان یک الگوی رفتاری پخش می شود.

It's a very interesting expression, but these days people do like to communicate.

بیان بسیار جالبی است، اما این روزها مردم دوست دارند با هم ارتباط برقرار کنند.

They like to communicate using mediums.

آنها دوست دارند با استفاده از رسانه ها ارتباط برقرار کنند.

Rather than saying things quite often,

به‌جای گفتن اغلب موارد،

you will see people on the internet, especially on websites like Twitter.

افراد را در اینترنت، به‌ویژه در وب‌سایت‌هایی مانند توییتر خواهید دید.

You will often see people communicating

شما اغلب می بینید که مردم

or expressing themselves using a meme,

با استفاده از یک الگوی رفتاری،

maybe a clip from a movie or maybe something.

شاید یک کلیپ از یک فیلم یا شاید چیزی، ارتباط برقرار می کنند یا خودشان را بیان می کنند.

A picture, a well known photograph that has been altered slightly

یک عکس، یک عکس شناخته شده که کمی تغییر کرده است

means I love means very much.

به معنای دوست دارم بسیار معنی دارد.

Hello to Ken, who says, Oh,

سلام به کن، که می گوید، اوه،

I will be in London and a couple of weeks for business.

من در لندن خواهم بود و چند هفته دیگر برای تجارت.

Are there any new restrictions besides the mask?

آیا محدودیت جدیدی به جز ماسک وجود دارد؟

Well, I believe if you are coming into the UK

خوب، من معتقدم اگر

from abroad, you will you will actually have to produce.

از خارج از کشور وارد بریتانیا می شوید، در واقع باید تولید کنید.

I think it's something called a PCR test result and it must be negative.

من فکر می کنم چیزی به نام نتیجه آزمایش PCR است و باید منفی باشد.

So that's one of the things they are also going to change.

بنابراین این یکی از چیزهایی است که آنها نیز تغییر خواهند کرد.

So instead of having a little bit of quarantine,

بنابراین به جای اینکه کمی قرنطینه

you must also make sure that you produce a PCR test result,

داشته باشید، باید مطمئن شوید که نتیجه آزمایش PCR را تولید می کنید،

which has to be it must be.

که باید باشد.

Negative, if it is positive,

منفی، اگر مثبت باشد،

then you will have to go into isolation

باید مانند همیشه به انزوا بروید

just the same as it always has been.

.

So yes, that's one of the other things that has changed slightly.

بنابراین بله، این یکی از چیزهای دیگری است که کمی تغییر کرده است.

Many more restrictions for of of where

بسیاری از محدودیت‌های بیشتر برای جایی

you can actually fly from if you are coming here to the UK.

که می‌توانید در صورت ورود به بریتانیا از آنجا پرواز کنید.

I believe at the moment there

من معتقدم در حال حاضر

are some African nations now that are on the red list.

برخی از کشورهای آفریقایی در لیست قرمز هستند.

That's what we call it.

این چیزی است که ما به آن می گوییم.

You see, we have our red list of countries where you can't

ببینید، ما لیست قرمز خود را از کشورهایی داریم که نمی توانید

or you are not allowed to travel from.

یا مجاز به سفر از آنها نیستید.

So that's that's what's happening at the moment.

بنابراین این چیزی است که در حال حاضر اتفاق می افتد.

But I suppose the biggest one must be the masks.

اما من فکر می کنم بزرگترین آنها باید ماسک باشد.

We all have to wear masks again

همه

when we are in crowded places, crowded areas, not outside.

ما وقتی در مکان‌های شلوغ، مکان‌های شلوغ و نه بیرون از خانه هستیم، باید دوباره ماسک بزنیم.

So if you are outside in the fresh air and of course, you don't

بنابراین اگر بیرون در هوای تازه هستید و البته

have to wear your mask, but if you go inside or in a place

لازم نیست ماسک بزنید، اما اگر به داخل یا در

that is crowded, you have to put one of these on your face.

مکانی شلوغ می روید، باید یکی از این ها را روی صورت خود قرار دهید.

Yes, it is back, and some people feel

بله، بازگشته است، و برخی از افراد

slightly annoyed by that.

کمی از این موضوع ناراحت هستند.

They feel as if they've been cheated

آنها احساس می کنند که گول خورده اند،

because they were told that they wouldn't have to wear it.

زیرا به آنها گفته شده است که مجبور نیستند آن را بپوشند.

But of course, this is one of those strange situations

اما البته این یکی از آن موقعیت های عجیب است

where circumstances change and they can change at any moment.

که شرایط تغییر می کند و هر لحظه ممکن است تغییر کند.

Who knows, by the end of today,

چه کسی می داند، تا پایان امروز،

before today, and who knows, we might have to change something else.

قبل از امروز، و چه کسی می داند ، ممکن است مجبور باشیم چیز دیگری را تغییر دهیم.

Something else might change.

ممکن است چیز دیگری تغییر کند.

So I suppose it's a little bit unfair

بنابراین من فکر می کنم کمی ناعادلانه

to expect everything to go smoothly.

است که انتظار داشته باشیم همه چیز به آرامی پیش برود.

Sometimes there might be little surprises, little shocks

گاهی اوقات ممکن است شگفتی‌های کوچک، شوک‌های کوچک

and things that we have to change or things

و چیزهایی که باید تغییر دهیم یا چیزهایی

that we have to change back to.

که باید دوباره به آنها تغییر دهیم وجود داشته باشد.

So there are some people who are not very happy about that.

بنابراین برخی از افراد هستند که از این موضوع چندان راضی نیستند.

Hello.

سلام.

Oh, is it?

اوه، این است؟

Oh, it looks

اوه، به نظر می

as if Tommy has.

رسد که تامی دارد.

A birthday?

تولد؟

Is that right?

درست است؟

Hello, Tommy. Happy birthday to you.

سلام تامی تولدت مبارک.

I won't ask you how old you are because you are not supposed to

من از شما نمیپرسم چند سال دارید چون قرار نیست

ask a lady her age, so I will not ask your age.

سن خانم را بپرسید، بنابراین سن شما را نمیپرسم.

But can I say Happy birthday to you?

اما آیا می توانم تولدت را تبریک بگویم؟

I suppose I should give you a round of applause.

من فکر می کنم باید شما را تشویق کنم.

Is that good?

آیا این خوب است؟

Yes, apparently

بله، ظاهراً

Tomic had a birthday this week

تومیک این هفته تولد داشت

and also a new job as well,

و همچنین یک شغل جدید نیز داشت،

junior manager position at my work and I will get the answer tomorrow.

سمت مدیر جوانی در محل کار من و فردا پاسخ خواهم داد.

So it looks as if not only is Tomic another year older,

بنابراین به نظر می رسد که نه تنها تومیک یک سال دیگر بزرگتر شده است،

but it also looks as if you might be getting a promotion in your work.

بلکه به نظر می رسد که ممکن است در کار خود ارتقا پیدا کنید.

So congratulations once again.

بنابراین یک بار دیگر تبریک می گویم.

Oh my goodness,

وای خدای من

I can't believe it.

باورم نمیشه

I am wearing out my applause button.

دارم دکمه تشویقم را می بندم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

We also have a rover,

ما یک مریخ نورد هم داریم،

Rajendra, I'm sorry,

راجندرا، متاسفم،

I'm sorry if I'm

ببخشید اگر

making mistakes today,

امروز اشتباه می کنم،

but I have to be honest my brain is not really working.

اما باید صادقانه بگویم مغزم واقعاً کار نمی کند.

Yes, of course, it's a PCR test, not PCI.

بله، البته، این یک آزمایش PCR است، نه PCI.

I think that is something

من فکر می کنم این چیزی است

that you plug things into on a computer.

که شما چیزها را در رایانه به آن وصل می کنید.

I'm sorry about that.

درباره ی آن قضیه متاسفم.

The PCR test, of course.

البته تست PCR.

So you have to have one of those.

پس باید یکی از آن ها را داشته باشید.

It has to be negative for you to enter the country.

برای ورود شما به کشور باید منفی باشد.

And if it's positive, then you will have to go

و اگر مثبت باشد

into quarantine for ten days, apparently.

، ظاهراً باید ده روز قرنطینه شوید.

So that's the latest thing.

پس این آخرین مورد است.

I think

من فکر می کنم

one of the biggest things that's confusing people is that many of the rules

یکی از بزرگترین چیزهایی که مردم را گیج می کند این است که بسیاری از قوانین

and many of the things that have been announced or the changes

و بسیاری از چیزهایی که اعلام شده است یا

that are made very they are different between one place and another.

تغییراتی که ایجاد می شود بین یک مکان و مکان دیگر متفاوت است.

So you might see in one country there are certain rules that you have to abide by.

بنابراین ممکن است ببینید در یک کشور قوانین خاصی وجود دارد که باید از آنها پیروی کنید.

But then in another country, there might be completely different rules.

اما در کشور دیگری ممکن است قوانین کاملاً متفاوتی وجود داشته باشد.

Or maybe some of the rules are have been changed and you don't realize it.

یا شاید برخی از قوانین تغییر کرده اند و شما متوجه آن نیستید.

So I think that is one of the things it is causing confusion.

بنابراین من فکر می کنم یکی از مواردی است که باعث سردرگمی می شود.

I'm not going to deny that

من نمی خواهم انکار کنم

there is a lot of confusion around.

که سردرگمی زیادی در اطراف وجود دارد.

I suppose my advice would be just check, check

فکر می کنم توصیه من این است که فقط بررسی کنید،

on the updates if there are any changes.

اگر تغییراتی وجود دارد، به روز رسانی ها را بررسی کنید.

And if you are about to travel to another country or another place,

و اگر قصد سفر به کشور یا مکان دیگری را دارید

then make sure you know what the new rules are.

، مطمئن شوید که قوانین جدید چیست.

I suppose the biggest one here

من فکر می کنم بزرگترین مورد در اینجا

is the requirement once again to wear your mask.

این است که یک بار دیگر ماسک خود را بپوشید.

So when you go into a shop or if you are on public transport,

بنابراین وقتی وارد یک مغازه می‌شوید یا اگر در وسایل نقلیه عمومی

you will once again have to wear your mask, unfortunately.

هستید، متأسفانه یک بار دیگر مجبور خواهید بود ماسک خود را بزنید.

Oh, thank you very much.

آه از شما بسیار سپاسگزارم.

Tomic is feeling rather,

تومیک بیشتر احساس می کند،

I think he's he's a little bit moved by your kind wishes.

من فکر می کنم او کمی تحت تأثیر خواسته های مهربان شما قرار گرفته است.

I think so,

من فکر می کنم اینطور است،

Mr. Duncan, you are the best.

آقای دانکن، شما بهترین هستید.

Tomorrow is my English exam.

فردا امتحان زبان انگلیسی من است.

Your English videos are helping me a lot.

ویدیوهای انگلیسی شما خیلی به من کمک می کند.

Thanks a ton.

یک تن ممنون

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

That's very kind of you. Thank you, Pushkar.

این خیلی از شما مهربان است. ممنون پوشکار.

I hope you have a good exam tomorrow.

امیدوارم فردا امتحان خوبی داشته باشی

I hope it goes well.

امیدوارم به خیر بگذره.

I will

give you a one of my lucky thumbs up.

من یکی از شست های خوش شانس خود را به شما می دهم.

But of course,

اما البته،

I only do some of the work.

من فقط برخی از کارها را انجام می دهم.

I only do part of the work.

من فقط بخشی از کار را انجام می دهم.

The biggest part is you,

بزرگترین بخش شما هستید

the effort and the time and the work that you put into your study.

، تلاش و زمان و کاری که برای مطالعه خود می گذارید.

So even though I do help you

بنابراین، حتی اگر

at the end of the day and after all is said and done,

در پایان روز و بعد از انجام همه چیز به شما کمک کنم،

it is actually you who achieves the success.

در واقع این شما هستید که به موفقیت می‌رسید.

Hello to myriad

سلام به

media me here by V.C.

رسانه های بی شمار من اینجا توسط V.C.

Hello.

I'm here, me here.

سلام.

من اینجا هستم، من اینجا

But V-C, I hope I pronounce your name right.

اما V-C، امیدوارم نام شما را درست تلفظ کنم.

I hope it came out of my mouth, right?

امیدوارم از دهنم بیرون بیاد، درسته؟

Can you see I haven't had a shave today,

می بینید که من امروز اصلاح

so I haven't shaved my face for around two days.

نکرده ام، بنابراین حدود دو روز است که صورتم را اصلاح نکرده ام .

So this is what my face looks like.

پس این همان چیزی است که صورت من به نظر می رسد.

If I don't shave for a couple of days

اگر چند روزی

because I was in bed, I was alone

به دلیل اینکه در رختخواب بودم اصلاح نمی‌کنم، دیروز تنها بودم و

feeling very sorry for myself yesterday because Steve went out

خیلی برای خودم متاسف بودم، زیرا استیو بیرون رفت

and also he went shopping as well.

و همچنین به خرید رفت.

I'm hoping that Steve will tell us

امیدوارم استیو به ما

what he bought yesterday.

بگوید دیروز چه خریدی کرده است.

He has treated himself to something.

خودش را با چیزی رفتار کرده است.

Or should I say his mother has treated

یا بهتر است بگویم مادرش با

Mr Steve to something, something rather nice.

آقای استیو با چیزی نسبتاً خوب رفتار کرده است.

Maiuri is here, o mayo.

مایوری اینجاست، ای مایو.

I hope you'll read my note.

امیدوارم یادداشت من را بخوانید.

But you always buy your own.

اما شما همیشه خودتان می خرید.

Hello, Mary, nice to see you as well.

سلام مریم جان خوشحالم از دیدنت

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

This is what is going to happen.

این اتفاقی است که قرار است بیفتد.

I think I need to take a little break

فکر می کنم باید کمی

for a moment.

استراحت کنم.

I'm back, I'm sorry about that,

من برگشتم، از این بابت متاسفم،

I had to drink some water, and I also had to soothe my throat.

مجبور شدم کمی آب بخورم و همچنین باید گلویم را آرام کنم.

Very sorry about that.

از این بابت خیلی متاسفم

So that's going to happen a lot today.

بنابراین این اتفاق امروز زیاد خواهد افتاد.

So you might notice from time to time I will vanish or disappear.

بنابراین ممکن است هر از گاهی متوجه شوید که من ناپدید یا ناپدید خواهم شد.

And that is because,

و این به این دلیل است که،

well, basically because I'm choking.

خوب، اساساً به این دلیل است که من در حال خفگی هستم.

It's not nice.

این خوب نیست.

So if I suddenly disappear, then you know why

بنابراین اگر ناگهان ناپدید شدم، می دانید که

I have to press my emergency button

چرا باید دکمه اضطراری خود را فشار دهم

and when I do, this happens.

و وقتی این کار را انجام دادم، این اتفاق می افتد.

Like that, you see, oh, that's good.

مثل آن، می بینید، اوه، این خوب است.

Hello, story, story and lesson.

سلام، داستان، داستان و درس.

I've never seen your name before on the live chat.

من قبلاً نام شما را در چت زنده ندیده بودم.

Is it your first time here?

آیا اولین بار است که اینجا هستید؟

Interesting.

جالب هست.

Very nice.

بسیار خوب.

Mr. Duncan,

آقای دانکن،

who did?

چه کسی این کار را کرد؟

We're having some very interesting

ما نظرات بسیار جالبی

comments coming up on the live chat.

در چت زنده داریم.

Well, of course you are.

خب معلومه که هستی

You are entitled to your opinion.

شما حق دارید نظر خود را بیان کنید.

It doesn't necessarily mean you're right.

لزوماً به این معنی نیست که حق با شماست.

That's the only problem.

تنها مشکل همینه

Oh, Jimmy. Hello, Jimmy.

اوه جیمی سلام جیمی

I've never given your name an echo before, but today I'm going to.

من قبلاً هرگز نام شما را تکرار نکرده بودم، اما امروز می خواهم.

Hello, Jimmy.

سلام جیمی

Jimmy Jimmy to be watching in Hollywood.

جیمی جیمی در هالیوود تماشا می کند.

So even though my throat is bad,

بنابراین حتی اگر گلویم بد است،

I can still sing a little bit, not much.

هنوز هم می توانم کمی آواز بخوانم، نه زیاد.

Oh, it is my first time here.

اوه، اولین بار است که اینجا هستم.

Hello, story, story and lesson.

سلام، داستان، داستان و درس.

Very interesting name.

اسم خیلی جالبه

And can I give you a round of applause because it is your first time here

و آیا می توانم شما را تشویق کنم زیرا اولین بار است که

today?

امروز اینجا هستید؟

Why not, why not?

چرا نه، چرا نه؟

That's what I say. Very nice.

این چیزی است که من می گویم. بسیار خوب.

My real name is Miriam.

نام واقعی من میریام است.

Well, Miriam, welcome.

خب مریم خوش اومدی

You are watching my live stream.

شما در حال تماشای پخش زنده من هستید.

Unfortunately, over the past few days, I've not been very well.

متاسفانه در چند روز گذشته حالم خیلی خوب نبود.

So I hope you will forgive me for my rough

پس امیدوارم من را به

and croaky voice.

خاطر صدای خشن و زمزمه ام ببخشید.

I hope you will excuse me for that.

امیدوارم مرا به خاطر آن عذر خواهی کنید.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Mary is saying it feels as if today is my first day

مریم می گوید انگار امروز اولین روز من است

because I haven't attended your live stream for a month.

چون یک ماه است که در پخش زنده شما شرکت نکرده ام.

Well, it's nice to see you back, whether you are new

خوب، خوشحالم که دوباره شما را می بینم، چه تازه کار باشید

or whether this is your first time.

و چه این اولین بار است.

You are all very welcome on my live stream.

همگی به پخش زنده من خوش آمدید .

We're going to take a little break for a while now.

حالا برای مدتی کمی استراحت می کنیم.

I'm just trying to find something that I can put on

من فقط سعی می کنم چیزی را پیدا کنم که بتوانم

as Mr.

Steve comes along because I've just realized I haven't got anything to play.

با آمدن آقای

استیو روی آن بپوشم، زیرا تازه متوجه شده ام که چیزی برای بازی ندارم.

So normally I have something to play, you see.

بنابراین به طور معمول من چیزی برای بازی دارم، می بینید.

Whilst Mr.

Steve prepares himself, well,

در حالی که آقای

استیو خودش را آماده می کند، خوب،

so let's have a look, shall we?

پس بیایید نگاهی بیندازیم، درست است؟

Oh yes, I think I think we will have a compilation of funny things whilst Mr.

اوه بله، فکر می کنم در حالی که آقای

Steve comes into the studio and

استیو وارد استودیو

prepares to join us.

می شود و برای پیوستن به ما آماده می شود، مجموعه ای از چیزهای خنده دار خواهیم داشت.

Is that is that a good idea?

آیا این ایده خوبی است؟

Okay, we will do that.

خوب، ما این کار را انجام خواهیم داد.

Then we will be back.

سپس ما بر می گردیم.

Be right back.

الآن برمیگردم.

Goo goo

اوووووووو

goo goo.

And that was that

و آن هم این بود

there is a reason for showing the snow angel,

که دلیلی برای نشان دادن فرشته برفی وجود دارد

and that is because about half an hour ago

و آن هم به این دلیل است که حدود نیم ساعت پیش

it was trying to snow.

قصد داشت برف ببارد.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

Okay, everyone stand by. Here he comes.

باشه همه بایستند اینجا او می آید.

Yes, it's the man you've all been waiting for.

بله، این مردی است که همه منتظرش بودید.

I'm so glad he's here.

من خیلی خوشحالم که او اینجاست.

Hello.

سلام.

It is, Mr.

این است، آقای

Duncan, I've got to be careful with my voice as well as well

دانکن، من باید مواظب صدایم نیز

because I'm still recovering from the cold that I gave you

باشم، زیرا هنوز در حال بهبودی از سرمایی هستم که به شما

while I'm assuming you got it from me.

دادم، در حالی که فکر می کنم شما آن را از من گرفته اید.

I did. Lovely to be here.

من کردم. دوست داشتنی اینجا بودن

Lovely to be with you, Mr. Duncan.

دوست دارم با شما باشم، آقای دانکن.

I need you today, do you?

من امروز به تو نیاز دارم، آیا؟

You are what I call my backup.

شما همان چیزی هستید که من آن را پشتیبان خود می نامم.

You are my backup.

تو پشتیبان من هستی

Or I suppose a more modern phrase would be,

یا فرض می‌کنم یک عبارت مدرن‌تر می‌تواند این باشد،

you are my wingman wingman.

شما وینگمن من هستید.

So, so quite often when a man goes out looking for a female company, oh, not us,

بنابراین، خیلی وقت ها وقتی مردی به دنبال یک شرکت زنانه می رود، اوه، نه ما

he might.

، ممکن است.

He might take a friend

او ممکن است دوستی را

with him to give him some moral support whilst he's there.

با خود همراه کند تا زمانی که او آنجاست از او حمایت معنوی کند.

So the man does not look so sad and lonely.

بنابراین مرد چندان غمگین و تنها به نظر نمی رسد .

It always looks better if you are with another person when you are out

همیشه بهتر به نظر می رسد اگر با شخص دیگری باشید و به

looking for a date or looking for

دنبال قرار ملاقات باشید یا به دنبال

that special

someone apparently at this time of year, Steve.

شخص خاص ظاهراً در این زمان از سال، استیو باشید.

People start looking for a little bit of cash.

مردم شروع به جستجوی اندکی پول نقد می کنند.

Will love to keep them going.

دوست دارم آنها را ادامه دهند.

Joe, during the Crimean single people.

جو، در زمان مجردان کریمه.

So single people. Yes, yes.

پس افراد مجرد بله بله.

I suppose we should make sure that that clear single

فکر می‌کنم باید مطمئن شویم که افراد مجرد واضح

people are looking for a little bit of casual love

during the holiday season as Christmas approaches.

در فصل تعطیلات با نزدیک شدن به کریسمس به دنبال کمی عشق معمولی هستند.

So apparently this is quite this is quite common.

بنابراین ظاهراً این کاملاً رایج است.

This happens.

این اتفاق می افتد.

They call it snow globe being apparently snow globe.

آنها به آن گوی برفی می گویند که ظاهراً برفی است.

Being a snow globe is when you have a relationship

برفی بودن زمانی است که در

with someone over the holiday period during the Christmas period.

طول دوره تعطیلات در دوره کریسمس با کسی رابطه برقرار می کنید .

So you are not alone.

پس تو تنها نیستی.

Well, it's understandable.

خوب قابل درک است.

Christmas is that time of year

کریسمس زمانی از سال

for a lot of people where

برای بسیاری از مردم است که

if you are alone, it can be very sad and depressing.

اگر تنها باشید ، می تواند بسیار غم انگیز و افسرده کننده باشد.

So it's very understandable that you would want to be

بنابراین بسیار قابل درک است که بخواهید

with somebody over Christmas, even if it was just family. Yes.

در کریسمس با کسی باشید، حتی اگر فقط خانواده باشد. آره.

For example.

مثلا.

So yes, this time of the year, people try and find somebody

بنابراین بله، در این زمان از سال، مردم سعی می کنند کسی را پیدا کنند

and then they dump them in the new year.

و سپس آنها را در سال جدید رها می کنند.

This is the this snow globe being phrase refers

این عبارت است که این کره برفی

to the fact that people will try and find somebody for the Christmas period,

به این واقعیت اشاره دارد که مردم سعی می کنند کسی را برای دوره کریسمس پیدا کنند،

and then one or other of them

و سپس یکی از آنها

may be upset because one just then dumps them in the new year

ممکن است ناراحت شوند زیرا یکی آنها را در سال جدید رها می کند،

because they've only been using them for company.

زیرا آنها تنها بوده اند. استفاده از آنها برای شرکت

Yes, and comfort during that period, that's it.

بله، و راحتی در آن دوره، همین است.

So it's a very interesting,

بنابراین

I suppose, if both people know what what this situation is.

، اگر هر دو نفر بدانند این چه وضعیتی است، فکر می کنم بسیار جالب است.

So if both people in the relationship

بنابراین اگر هر دو نفر در رابطه

know that it is, it's casual and will only last for a short time . So.

بدانند که چنین است، اتفاقی است و فقط برای مدت کوتاهی دوام خواهد داشت. بنابراین.

So just after New Year's Day, they will say, Okay, thanks.

بنابراین درست بعد از روز سال نو، آنها خواهند گفت، بسیار خوب، متشکرم.

It's been really good having some time with you and keeping each of the company.

این واقعاً خوب بود که با شما کمی وقت داشته باشم و هر یک از شرکت ها را حفظ کنم.

And now they they might go their separate ways.

و حالا آنها ممکن است راه خود را بروند.

Or of course, sometimes Steve, they might decide

یا البته، گاهی اوقات استیو ، ممکن است تصمیم

that they are actually in love could happen and they decide

بگیرند که واقعاً عاشق شده اند و تصمیم بگیرند

that maybe it is a relationship and they want to stay together.

که شاید این یک رابطه است و می خواهند با هم بمانند.

So it's not not always temporary might meet at a Christmas party.

بنابراین همیشه موقتی نیست ممکن است در یک مهمانی کریسمس ملاقات کنید.

And of course, if you're going to visit friends and family,

و البته، اگر قصد ملاقات با دوستان و خانواده را دارید،

there is pressure isn't there that you're not.

فشاری وجود ندارد که شما نباشید.

Sometimes there is pressure that to find somebody to take along

گاهی اوقات این فشار وجود دارد که کسی را برای همراهی پیدا کنید،

because it's nice not to be on your own at a party somewhere.

زیرا خوب است که در یک مهمانی تنها نباشید.

So yes, maybe we should break up and then we can find,

بنابراین بله، شاید باید از هم جدا شویم و بعد می‌توانیم

you know, see how much fun we can have snow driving this Christmas.

بفهمیم، می‌دانی، ببینیم چقدر می‌توانیم از رانندگی برف در کریسمس لذت ببریم.

The only problem is the only problem is I am sure that no one would want us to.

تنها مشکل تنها مشکل این است که من مطمئن هستم که هیچ کس ما را نخواهد.

In fact, that's you and I.

در واقع، من و شما هستیم.

So not both of us, but or or just you.

پس نه هر دوی ما، بلکه یا فقط شما.

But but but I don't think anyone, anyone

اما من فکر نمی‌کنم کسی بخواهد

would want

us nearby or near them at Christmas time.

در زمان کریسمس ما در نزدیکی یا نزدیک او باشیم.

We're not the only ones, by the way, suffering

اتفاقاً ما تنها کسانی نیستیم که

from colds, bad throats.

از سرماخوردگی، گلو بد رنج می‌بریم.

I mean, add, ADHD has also said who of course, is in

منظورم این است که اضافه کنید، ADHD نیز گفته است که البته

the UK, has also mentioned that he's got one

در انگلستان است، همچنین گفته است که او یکی

and there are there is something called a super cold.

دارد و چیزی به نام سرماخوردگی فوق العاده وجود دارد.

They're calling it a super cold.

بهش میگن سرماخوردگی فوق العاده

And at the moment, there is nothing super about it, by the way.

و در حال حاضر، اتفاقاً هیچ چیز فوق العاده ای در مورد آن وجود ندارد.

There is a cold that people are having because a lot of people haven't

یک سرماخوردگی وجود دارد که مردم درگیر آن هستند، زیرا بسیاری از مردم

been catching colds because of lockdowns

به دلیل قرنطینه

over the past two years,

در دو سال گذشته سرما نخورده اند،

our resistance to colds has reduced and now when we're getting them

مقاومت ما در برابر سرماخوردگی کاهش یافته است و اکنون که به دلیل بیرون آمدن و ملاقات با آنها به سرماخوردگی مبتلا می شویم.

because we are out and about and meeting people.

مردم.

There's a particular coal that's really affecting people

زغال سنگ خاصی وجود دارد که واقعاً مردم را تحت تأثیر قرار می دهد

and really laying them low, making them feel bad and sick

و آنها را واقعاً ضعیف می کند و باعث می شود برای مدت طولانی احساس بدی کنند و بیمار

for a long period of time because our immune systems haven't been

شوند زیرا سیستم ایمنی ما در

primed to this sort of regular

معرض این نوع

exposure to these types of seasonal viruses. Yes.

قرار گرفتن منظم در معرض این نوع ویروس های فصلی قرار نگرفته است. آره.

Yeah.

So a lot of people are getting it.

آره

بنابراین بسیاری از مردم آن را دریافت می کنند.

Few people at work have been off for like a week.

تعداد کمی از افراد در محل کار به مدت یک هفته مرخصی داشته اند.

I didn't get it too badly, but you have really been effective

من خیلی بد متوجه نشدم، اما شما واقعاً مؤثر بوده اید،

because you don't usually get affected with cold.

زیرا معمولاً تحت تأثیر سرما قرار نمی گیرید.

And so I have them all the time.

و بنابراین من همیشه آنها را دارم.

I bring them back home.

آنها را به خانه برگردانم.

I probably have three or four year. Yes.

من احتمالا سه یا چهار سال وقت دارم. آره.

And you never get them.

و شما هرگز آنها را دریافت نمی کنید.

But this one, you've had it worse than me. Hmm.

اما این یکی، تو بدتر از من داشتی. هوم

So I'm not quite sure why I'm and I'm still suffering, by the way.

بنابراین من کاملاً مطمئن نیستم که چرا هستم و اتفاقاً هنوز هم رنج می‌کشم.

I still have it.

هنوز آنرا دارم.

So now and again today, you might notice that we disappear.

بنابراین اکنون و دوباره امروز ، ممکن است متوجه شوید که ما ناپدید می شویم.

If we if we suddenly vanish, then the reason is because I'm choking

اگر ناگهان ناپدید شدیم، دلیل آن است که خفه می شوم

that Urrutia is cooking again every week.

که اوروتیا دوباره هر هفته می پزد.

Claudia is busy in the kitchen.

کلودیا در آشپزخانه مشغول است.

Claudia is.

کلودیا است.

Well, no, that's Claudia.

خوب، نه، این کلودیا است.

Oh yes, Belarus is Claudia.

اوه بله، بلاروس کلودیا است.

Well, it doesn't come right, OK?

خوب، درست نمی شود، باشه؟

I just had what I call.

من فقط چیزی را داشتم که به آن زنگ می زنم.

I call Claudia or Claudia Belarus, because that's how she appears on the live chat.

من کلودیا یا کلودیا بلاروس را صدا می زنم، زیرا او اینگونه در چت زنده ظاهر می شود.

That's all right.

And cooking meat and potatoes?

مشکلی نیست.

و پختن گوشت و سیب زمینی؟

Oh, that sounds like the perfect combination.

اوه، به نظر می رسد ترکیبی عالی است .

Sounds nice. Always cooking something.

بنظر خوب میاد. همیشه در حال پختن چیزی

I've got.

من دارم.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Have you already?

آیا شما قبلا؟

Isn't Thomas got something going on?

آیا توماس چیزی در حال رخ دادن نیست؟

I had a birthday or a promotion or something?

من تولد داشتم یا ترفیع یا چیزی؟

Did you say both? Both.

هر دو رو گفتی؟ هر دو.

So last week for Tomic, he had a birthday,

بنابراین هفته گذشته برای تومیک، او یک تولد داشت،

and also it looks like he will also be getting a promotion in his job.

و همچنین به نظر می رسد که او نیز در شغل خود ارتقا خواهد یافت.

I believe it's managerial.

من معتقدم مدیریتی است.

Oh, I'm not.

اوه، من نیستم.

OK. Now we don't know Tomic very well.

خوب. حالا ما تومیک را به خوبی نمی شناسیم.

We don't know. Most of you very well.

ما نمی دانیم. اکثر شما خیلی خوب

That's one of the things we sometimes we sometimes talk about this, don't we?

این یکی از چیزهایی است که ما گاهی اوقات در مورد آن صحبت می کنیم، اینطور نیست؟

Yes, we don't actually know any of you very well.

بله، ما در واقع هیچ یک از شما را به خوبی نمی شناسیم.

However, you you probably know more than know about us.

با این حال، شما احتمالاً بیشتر از دانستن در مورد ما می دانید.

I wish I could speak today.

کاش می توانستم امروز صحبت کنم.

You know more about us than we do about you.

شما بیشتر از ما درباره شما می دانید.

But I have a feeling that Tomic might be a strict

اما من این احساس را دارم که تومیک ممکن است

and harsh boss.

رئیسی سختگیر و خشن باشد.

He's going up in the world, and that's what you say

او در دنیا بالا می‌رود، و این چیزی است

when somebody gets a promotion and gets a better job.

که وقتی کسی ترفیع می‌گیرد و شغل بهتری پیدا می‌کند، این را می‌گویید.

We say that they're going up in the world.

ما می گوییم که آنها در جهان بالا می روند.

It's an expression that is commonly used in the UK.

این عبارتی است که معمولاً در بریتانیا استفاده می شود.

Oh, you're going up in the world if somebody buys a bigger house

اوه، اگر کسی خانه بزرگ‌تری بخرد

or they get a better job or a bigger car, so you're going up in the world.

یا شغل بهتر یا ماشین بزرگ‌تری پیدا کند، در دنیا بالا می‌روید، پس در دنیا بالا می‌روید.

Another one you can uses is you have a step up the ladder,

یکی دیگر از مواردی که می توانید استفاده کنید این است که یک پله از

step up the ladder, you go from one level, you go up to the next level.

نردبان بالا بروید، از نردبان بالا بروید، از یک سطح بروید، به سطح بعدی بروید.

So so if you are working in a job and you are just general staff

بنابراین، اگر در شغلی کار می کنید و فقط کارکنان عمومی هستید

and then you get a promotion, maybe you will be promoted to supervisor

و بعد ارتقا پیدا می کنید، ممکن است به سرپرست

or assistant manager or maybe even manager.

یا دستیار مدیر یا شاید حتی مدیر ارتقا پیدا کنید.

Oh, fancy pants.

اوه شلوار فانتزی

I was a manager in in a previous job,

من در یک شغل قبلی،

in a previous, you know, long time ago, 25 years ago,

در یک کار قبلی ، مدتها پیش، 25 سال پیش، مدیر

and I didn't like it.

بودم و آن را دوست نداشتم.

I did it for four years.

چهار سال انجام دادم.

I was a sales manager and I didn't like it.

من یک مدیر فروش بودم و آن را دوست نداشتم.

So we left and then went back to just doing sales.

بنابراین ما آنجا را ترک کردیم و سپس به کار فروش برگشتیم.

I think it would be fair to say that you are not management material.

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم شما مواد مدیریتی نیستید.

Well, it's not that it's I just

خوب، اینطور نیست که

I'm quite a people person,

من فقط یک آدم مردمی هستم،

but when people do what I expect them to do. OK,

اما وقتی مردم کاری را انجام می دهند که من از آنها انتظار دارم. باشه،

can I just I get quite stressed.

میتونم خیلی استرس بگیرم

Can I tell everyone what you were doing this morning?

آیا می توانم به همه بگویم که امروز صبح چه می کردید؟

Because Mr Steve is such a people person?

چون آقای استیو آدم چنین مردمی است؟

He loves pizza. No, no, nothing.

او عاشق پیتزا است. نه نه هیچی

All right. Okay.

خیلی خوب. باشه.

With Steve Steve, we have to do something.

با استیو استیو، ما باید کاری انجام دهیم.

A coffee break.

یک استراحت قهوه

Just just a moment.

فقط یک لحظه

Oh, well, that was fun.

اوه، خوب، جالب بود.

Back with we're back.

برگشت با ما برگشتیم

I have to tell you, Mr.

باید به شما بگویم، آقای

Duncan, when when we leave and Mr.

دانکن، وقتی ما می رویم و آقای

Duncan puts that on the screen, he's literally having a coughing fit.

دانکن آن را روی صفحه نمایش می گذارد، به معنای واقعی کلمه دچار سرفه می شود.

I was just choking my guts and bringing up all sorts of horrible.

من فقط اعصابم را خفه می کردم و همه چیز وحشتناک را مطرح می کردم.

OK, shall we say green. Is it green?

خوب، می گوییم سبز. سبزه؟

Yes. The color, the color that I am bringing from my lungs

آره. رنگی که من از ریه

and my throat is is a lovely shade of green. Yes.

و گلویم می آورم سایه دوست داشتنی سبز است. آره.

And of course, the atmosphere is very smoky around here at the moment

و البته، در حال حاضر جو اینجا بسیار دود آلود است،

because everyone's lighting their fires and knowingly

زیرا همه آتش خود را روشن می کنند و

making things even worse.

آگاهانه اوضاع را بدتر می کنند.

I was going to mention something about Tomek as well,

قرار بود در مورد تامک هم به چیزی اشاره کنم،

because if Tomic is watching, I think he is

زیرا اگر تومیک در حال تماشای آن باشد، فکر می‌کنم او

that at work, talking of sales.

در حال کار است و از فروش صحبت می‌کند.

So I'm in sales.

بنابراین من در فروش هستم.

I think Tomic is as well.

فکر می کنم تومیک هم همینطور.

I'm not entirely sure.

من کاملا مطمئن نیستم.

Okay, wait, wait.

باشه صبر کن صبر کن

We've got something at work that we had.

ما چیزی در کار داریم که داشتیم.

We're doing a course at the moment,

ما در حال انجام یک دوره هستیم

which is from the Netherlands

که از هلند

called the Energy Project,

به نام پروژه انرژی است

which I thought it was quite interesting.

که به نظر من بسیار جالب بود.

I wonder if Thomas watching has he heard of this?

من نمی دانم که آیا توماس در حال تماشای این موضوع را شنیده است؟

Is this to do with motivation?

آیا این به انگیزه مربوط می شود؟

It's to do with no.

این مربوط به هیچ است.

It's to do with managing your energy levels during the working day.

این به مدیریت سطوح انرژی شما در طول روز کاری مربوط می شود.

Oh dear.

اوه عزیزم.

And I mean, there's nothing really new in there

و منظورم این است که هیچ چیز واقعاً جدیدی در آنجا وجود ندارد

that you probably didn't know already, but it's sort of,

که احتمالاً قبلاً نمی دانستید، اما به نوعی،

yeah, it's about taking breaks and not carrying on all that.

بله، در مورد استراحت کردن و ادامه ندادن همه اینها است.

It's about making sure that you've got enough energy

این در مورد این است که مطمئن شوید انرژی کافی

to do all the tasks you want to do during the day.

برای انجام تمام کارهایی که می خواهید در طول روز انجام دهید، دارید.

And what is the best way of doing that?

و بهترین راه برای انجام این کار چیست؟

The worst way being just never stopping.

بدترین راه این است که هرگز متوقف نشویم.

So just wondering whether you know, Telmex watching,

بنابراین فقط نمی دانم که آیا می دانید، تلمکس در حال تماشا است،

if he's heard of the energy project needs something from the Netherlands

آیا او درباره پروژه انرژی شنیده است که به چیزی از هلند نیاز دارد که

we're using here in the company I work for.

ما اینجا در شرکتی که من در آن کار می کنم استفاده می کنیم .

If I if I had my way, if I was the boss of a company,

اگر راهم را داشتم، اگر رئیس یک شرکت

I would allow everyone to have half an hour's

بودم، حدود ساعت 2:30 به همه اجازه می دادم نیم

sleep at around about 2:30.

ساعت بخوابند.

I always find during the working day

من همیشه در طول روز کاری

when I used to work all the time.

می بینم که همیشه کار می کردم.

Some people say that I don't work anymore, but I do.

بعضی ها می گویند من دیگر کار نمی کنم اما کار می کنم.

This is work, trust me.

این کار است، به من اعتماد کنید.

But I would say that around about 2:30

اما می توانم بگویم حدود ساعت 2:30

to around 3:00

تا حدود 3:00

in the afternoon is the worst period at work.

بعد از ظهر بدترین دوره در محل کار است.

I don't know why that period of time always seems to go by so slowly.

نمی دانم چرا آن دوره زمانی به نظر می رسد که همیشه به کندی می گذرد.

So I think, I think to make the day go faster, we should all be allowed

بنابراین فکر می‌کنم، فکر می‌کنم برای اینکه روز سریع‌تر پیش برود، همه ما باید

to have half an hour's sleep at around about 2:30 in the afternoon.

حدود ساعت 2:30 بعد از ظهر اجازه داشته باشیم نیم ساعت بخوابیم.

So everyone at work, so you can all just stop what you're doing

بنابراین همه در محل کار، بنابراین همه شما می توانید کاری را که انجام می دهید متوقف کنید

and then have a little rest, a little sleep and then go back to work

و سپس کمی استراحت کنید ، کمی بخوابید و سپس به سر کار خود برگردید

afterwards.

.

And I think they have the afternoon then will be more pleasant.

و من فکر می کنم آنها بعد از ظهر لذت بخش تر خواهد بود.

Well, of course, in many countries,

خوب، البته، در بسیاری از کشورها،

I think they do it and

فکر می کنم آنها این کار را انجام می دهند و

they used to do it, certainly in France, in Spain and many European countries.

قبلاً این کار را می کردند، قطعاً در فرانسه، در اسپانیا و بسیاری از کشورهای اروپایی.

They do have a long break in the afternoon

بعدازظهرها استراحت طولانی دارند

and then work more into the evening hours.

و بعد از ظهر بیشتر کار می کنند.

You see, in the UK we've got we've always had this very strict

ببینید، در بریتانیا ما همیشه این

nine to five yes, working hours policy.

خط مشی بسیار سختگیرانه ساعت کاری نه تا پنج بله را داشته ایم.

So you start, you start at nine, you finish at 5:00 in the afternoon.

بنابراین شروع می کنید، ساعت نه شروع می کنید، ساعت 5 بعد از ظهر تمام می کنید.

So we often call that nine to five with just a one hour break at lunch time,

بنابراین ما اغلب با یک ساعت استراحت در زمان ناهار،

usually between maybe one and two or twelve and half one.

معمولاً بین یک تا دو یا دوازده و نیم ساعت، آن را نه تا پنج می نامیم.

But particularly,

اما به خصوص،

I think it's mainly to do with countries where the weather is a lot hotter.

من فکر می کنم که عمدتاً مربوط به کشورهایی است که آب و هوا در آنها بسیار گرمتر است.

Then people will take a longer break in the afternoon

سپس مردم بعدازظهر استراحت طولانی‌تری خواهند داشت

and then the shops, for example, and offices

و سپس مغازه‌ها، به عنوان مثال، و دفاتر

reopen later on in the afternoon when it's cooled off a bit

بعد از ظهر که کمی خنک شد دوباره باز می‌شوند

and then people work later on into the evening.

و بعداً تا عصر کار می‌کنند.

So they probably do the same hours.

بنابراین احتمالاً همان ساعات را انجام می دهند.

But with a larger gap in the afternoon, it happens.

اما با یک فاصله بزرگتر در بعد از ظهر، این اتفاق می افتد.

It still happens now. Yes.

الان هم این اتفاق می افتد. آره.

So certainly hot countries do.

بنابراین مطمئنا کشورهای گرم این کار را می کنند.

And I know, I know in China, they have very long rests.

و می دانم، می دانم که در چین، آنها استراحت بسیار طولانی دارند.

Most people sleep just after lunch.

بیشتر مردم درست بعد از ناهار می خوابند.

They will have about 4040 minutes, or maybe an hour or two

آنها حدود 4040 دقیقه یا شاید یک یا دو ساعت

to sleep as well before they go back to work in the afternoon.

فرصت خواهند داشت تا بعد از ظهر به سر کار خود برگردند.

Anyway, Steve, we have some things to talk about it today.

به هر حال، استیو، امروز باید در مورد آن صحبت کنیم.

We have the live chat.

ما چت زنده را داریم.

We have me here, we have Mr Steve, who is doing his best

ما اینجا من را داریم، آقای استیو را داریم که تمام تلاشش را می کند

to suppress his coughs.

تا سرفه هایش را سرکوب کند.

Now you went out yesterday, you left me all alone.

حالا دیروز رفتی بیرون منو تنها گذاشتی

Well, yes.

خب بله.

So I was sick yesterday, but Steve went out yesterday

بنابراین من دیروز بیمار بودم، اما استیو دیروز بیرون رفت

and you went to do a little bit of shopping.

و تو رفتی تا کمی خرید کنی.

Well, I wondered whether you'd mentioned something because if.

خوب، من تعجب کردم که آیا شما چیزی را ذکر کرده اید زیرا اگر.

Somebody a couple of people asked, What did I buy yesterday? Yes.

یکی دو نفر پرسیدند دیروز چی خریدم؟ آره.

So you've already told them everything that I did yesterday.

بنابراین شما قبلاً همه کارهایی را که من دیروز انجام دادم به آنها گفته اید.

I haven't. I'm joking. OK.

من نداشتم. من شوخی میکنم. خوب.

So let me get to the point.

پس بذار برم سر اصل مطلب

So Steve yesterday went out shopping.

بنابراین استیو دیروز برای خرید بیرون رفت.

His mother decided to treat him to something very nice.

مادرش تصمیم گرفت با او یک چیز بسیار خوب پذیرایی کند.

And this is something miss.

و این چیزی است که از دست رفته است.

Yes. Well, yes.

آره. خب بله.

I don't think we need to specify,

فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح باشد،

but a mother can be generous at any time.

اما یک مادر می‌تواند در هر زمانی سخاوتمند باشد.

But yes, Steve Steve is having an early Christmas present.

اما بله، استیو استیو یک هدیه اولیه کریسمس دارد.

Okay, let me let me carry on telling the story,

خوب، اجازه دهید به گفتن داستان ادامه

and I will get to the end of this story.

دهم و به پایان این داستان خواهم رسید.

Honestly, and quite often, Steve Steve is very good

صادقانه بگویم، و اغلب، استیو استیو بسیار خوب است،

because he doesn't buy things all the time, so he will wear his.

زیرا او همیشه چیزهایی را نمی‌خرد، بنابراین خودش را می‌پوشد.

He will wear his clothes.

لباس هایش را خواهد پوشید.

He will wear them until they virtually fall to pieces.

او آنها را می پوشد تا زمانی که عملاً تکه تکه شوند.

And he has some lovely suits that he wears for work.

و او چند کت و شلوار دوست داشتنی دارد که برای کار می پوشد.

The only problem is he often wears them out,

تنها مشکل این است که او اغلب آنها را فرسوده می کند،

so because he wears them a lot.

بنابراین چون آنها را زیاد می پوشد.

So he's decided to get a new suit because the other ones

بنابراین او تصمیم گرفت یک کت و شلوار جدید بخرد، زیرا کت و شلوارهای

are starting to fall to pieces, especially the trousers.

دیگر شروع به تکه تکه شدن کرده اند، به خصوص شلوار.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

But your mother said, treat yourself to a new suit.

اما مادرت گفت، خودت را با یک کت و شلوار جدید پذیرایی کن.

And then she will pay for it.

و سپس او هزینه آن را پرداخت خواهد کرد.

Well, so that's to a certain amount.

خوب، پس این مقدار معینی است.

Yes, anyway, that's not really important.

بله، به هر حال، این واقعاً مهم نیست.

That's not part of the story for Christmas.

این بخشی از داستان کریسمس نیست.

Let me just.

فقط اجازه بده

But Steve is a fussy person.

اما استیو آدم بداخلاقی است.

He's quite fussy sometimes.

او گاهی اوقات بسیار بداخلاق است.

So he wants a suit that you can actually put in the washing machine.

بنابراین او کت و شلواری می خواهد که بتوانید آن را در ماشین لباسشویی قرار دهید.

And there are suits.

و کت و شلوار وجود دارد.

There are suits, smart suits that you wear for the office

کت و شلوارهایی وجود دارد، کت و شلوارهای هوشمندی که برای دفتر

or for work that you can actually wash in the washing machine.

یا محل کار می پوشید و می توانید آنها را در ماشین لباسشویی بشویید.

But you had a lot of difficulty finding one. Yes.

اما شما برای پیدا کردن آن مشکل زیادی داشتید. آره.

So for many years now, I've always bought

بنابراین سال‌هاست که من همیشه

machine washable suits for work because normally

کت و شلوارهای قابل شستشو با ماشین لباسشویی را برای کار می‌خرم، زیرا

you have to have a suit dry cleaned because it contains wool.

معمولاً باید کت و شلوار را خشکشویی کنید زیرا حاوی پشم است.

Yes, they're horrible to to treat, and I hate the inconvenience

بله، درمان آنها وحشتناک است، و من

of having to have a suit dry cleaned.

از ناراحتی خشکشویی کت و شلوار متنفرم.

And what happens is that I mean, if you free,

و آنچه اتفاق می‌افتد این است که منظورم این است که اگر آزاد

you don't tend to do it very often because it's inconvenient.

هستید، تمایلی به انجام این کار اغلب ندارید زیرا این کار ناخوشایند است.

You've got to take it somewhere.

باید ببری یه جایی

You've got to then remember to go back and it could be out of you.

شما باید به یاد داشته باشید که به عقب برگردید و ممکن است از شما خارج شود.

I hate that kind of inconvenience.

من از این نوع ناراحتی متنفرم.

Plus, I think if you were wearing a pair

بعلاوه، من فکر می کنم اگر

of jeans every day, like you would a suit trousers for work,

هر روز یک شلوار جین می پوشید، مثل یک شلوار کت و شلواری برای کار،

how often would you want to actually wash those trousers?

چند بار می خواهید آن شلوار را بشویید؟

You probably want to wash them at least once a week or else you don't

احتمالاً می خواهید آنها را حداقل یک بار در هفته بشویید یا در غیر این صورت

when it's dry, when a suit needs dry cleaning because dry cleaning,

وقتی خشک است، وقتی کت و شلوار به خشک شویی نیاز دارد ،

but you can't be totally inconvenient to take it every week anyway.

این کار را نکنید، اما به هر حال نمی توانید آن را هر هفته مصرف کنید.

So yes.

درنتیجه بله.

So I discovered many years ago, you can buy machine washable suits.

بنابراین من سال ها پیش متوجه شدم که می توانید لباس های قابل شستشو با ماشین لباسشویی بخرید.

Okay, they're not quite.

خوب، آنها کاملاً نیستند.

They don't look quite as nice as the standard suit, but

آنها به خوبی کت و شلوار استاندارد به نظر نمی رسند،

you just put them in the washing machine on a very gentle wash

اما آنها را با شستشوی بسیار ملایم در ماشین لباسشویی قرار

and then you just hang them out and virtually.

می دهید و سپس آنها را به صورت مجازی آویزان می کنید .

The jacket doesn't need clean. It doesn't need ironing.

ژاکت نیازی به تمیز کردن ندارد. نیاز به اتو نداره

The trousers need ironing.

شلوار نیاز به اتو دارد.

They don't shrink. It's perfect.

آنها کوچک نمی شوند. عالیه.

So I buy two pairs of trousers with suits and then I can wash one

بنابراین من دو جفت شلوار با کت و شلوار می خرم و بعد می توانم

and the other one.

یکی و دیگری را بشورم.

I can be wearing an ironing and it's brilliant, but

من می‌توانم اتو بپوشم و عالی است،

I have found struggle to find one this year.

اما امسال برای پیدا کردن یکی از آن تلاش کردم.

But yes, because for whatever reason,

اما بله، زیرا به هر دلیلی

a lot of the shops now won't stock all the items.

، بسیاری از مغازه ها اکنون همه اقلام را ذخیره نمی کنند.

They'll only stock certain ones.

آنها فقط موارد خاصی را ذخیره می کنند.

But I found one, but I went to a shop tried.

اما یکی را پیدا کردم، اما سعی کردم به مغازه ای رفتم.

You have to order it online. That's it.

شما باید آن را آنلاین سفارش دهید. خودشه.

So there is there's still a little bit of waiting.

بنابراین هنوز اندکی انتظار وجود دارد.

So but quite often, but I remember the days, Steve,

بنابراین، اما اغلب، اما من روزهایی را به یاد می‌آورم، استیو،

where you would go to a shop and you had to have your suit made

که در آن به مغازه‌ای می‌رفتی و باید کت و شلوارت را درست

and you would have to wait for about two or three weeks whilst they made it so.

می‌کردی و باید حدود دو یا سه هفته صبر می‌کردی تا زمانی که آن‌ها درست می‌کردند.

So quite often you can go into a suit shop and pick one

بنابراین اغلب می توانید به یک مغازه کت و شلوار فروشی بروید و یکی را انتخاب کنید

and buy it straight away, but yours is a little bit

و فوراً آن را بخرید، اما در دست گرفتن کت و شلوار شما کمی

more difficult to get hold of only because it's a machine washable.

سخت تر است، فقط به این دلیل که قابل شستشو با ماشین لباسشویی است.

So they said to me, Try this style and see if you like this style.

بنابراین آنها به من گفتند: این سبک را امتحان کن ببین این سبک را دوست داری یا نه.

Mm-Hmm.

And if you do, we can order it the same style, the size,

مم-هوم

و اگر این کار را کردید، می‌توانیم آن را به همان سبک و اندازه سفارش دهید،

because we don't stop the machine washable ones, you have to order those online.

زیرا ما جلوی آن‌هایی که قابل شستشو هستند را نمی‌گیریم، باید آن‌ها را آنلاین سفارش دهید.

Yes. So, you know, couldn't just

آره. بنابراین، می‌دانید،

if you can just I'm lucky because I'm

نمی‌توانم فقط اگر بتوانید، من خوش شانس هستم، زیرا من

a sort of what must be quite a standard size for a man.

یک جور اندازه استاندارد برای یک مرد هستم.

I can always manage to pick a suit that fits straight off the shelf

من همیشه می توانم کت و شلواری را انتخاب کنم که مستقیماً از

of the peg every size, everything, everything of Steve.

قفسه گیره در هر اندازه، همه چیز و همه چیز استیو قرار بگیرد.

All of the sizes

همه اندازه

are fairly standard, except one thing

ها نسبتا استاندارد هستند، به جز یک چیز

I won't say what

که نمی گویم آن چیست

that. Overseas now, how many now?

. الان در خارج از کشور، الان چند؟

So, yes, yes, for some people, if they're, for example,

بنابراین، بله، بله، برای برخی از افراد ، برای مثال،

if they might have short legs or something

اگر پاهای کوتاه یا چیز دیگری

or they might be their proportions, don't fit

دارند یا ممکن است به تناسب آنها باشد،

with what our standard size suits you can get off the shelf.

با اندازه استاندارد ما که می توانید از قفسه خارج شوید، مناسب نیست.

Yeah, but I've always been lucky in that I can do that,

بله، اما من همیشه خوش شانس بوده ام که می توانم این کار را انجام دهم،

so I don't have to have a suit made, which costs obviously a lot of money.

بنابراین مجبور نیستم کت و شلوار درست کنم، که بدیهی است هزینه زیادی دارد.

But yet, anyway, that's a story.

اما با این حال، به هر حال، این یک داستان است.

Yeah, mum said. What do you want for Christmas?

آره مامان گفت برای کریسمس چی میخوای؟

And I said, Well, I do need a new suit.

و من گفتم، خوب، من به یک کت و شلوار جدید نیاز دارم.

And she said, Right, I'll buy you that.

و او گفت، درست است، من آن را برای شما می خرم.

What?

She doesn't realize it's cost twice as much

چی؟

او متوجه نمی شود که هزینه آن دو برابر هزینه ای است

as what she wanted to spend on me, but that's fine.

که می خواست برای من خرج کند، اما خوب است.

She can combine it

او می تواند آن را

with my birthday present, which is in February, and pay for the lot.

با هدیه تولد من، که در ماه فوریه است، ترکیب کند و هزینه آن را بپردازد.

That's it. So.

خودشه. بنابراین.

So when your birthday arrives early next year,

بنابراین هنگامی که تولد شما در اوایل سال آینده فرا

you won't get anything from your mummy because she's already bought you your suit

می رسد، از مومیایی خود چیزی دریافت نخواهید کرد زیرا او قبلاً کت و شلوار شما را خریده است،

unless she's forgotten.

مگر اینکه او فراموش شده باشد.

I do think it's a little

من فکر می کنم کمی

embarrassing that, you know, at the age of 60,

خجالت آور است که، می دانید، در سن 60 سالگی،

my mother is still buying me clothes, so that's

مادرم هنوز برای من لباس می خرد، پس

if that's slightly embarrassing not to be admitting to that well.

اگر این امر کمی خجالت آور است که به آن اعتراف نکنم.

Well, Mother's always treat their children, no matter

خوب، مادران همیشه با فرزندانشان رفتار می کنند، مهم نیست

how old they are, if they're 40, 50, 60.

چند سال دارند، اگر 40، 50، 60 ساله

And as long as the parent, of course, is still alive,

they will treat their children to something.

باشند.

They will treat their children to something friend Martin is watching today.

آنها فرزندان خود را با چیزی که دوست مارتین امروز تماشا می کند پذیرایی می کنند.

Martin Martello, Martin, nice to see you here today,

مارتین مارتلو، مارتین، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم،

friend of mine from many of the

دوست من از بسیاری از

acting groups that I'm with

گروه های بازیگری که من با آنها هستم

and we've acted together many times on stage acting .

و بارها با هم روی صحنه بازی کرده ایم.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

We are professional, even though they are amateur groups.

ما حرفه ای هستیم، اگرچه آنها گروه های آماتور هستند.

Anyway, Steve.

به هر حال استیو.

He's got a show coming up this week, I think.

فکر می‌کنم او این هفته برنامه‌ای دارد.

Okay, so well, good luck with that.

خوب، خیلی خوب، در آن موفق باشید.

Oh, you get in.

اوه، شما وارد شوید.

I thought, you're going to advertise it?

من فکر کردم، شما قصد دارید آن را تبلیغ کنید؟

Yes, I will.

بله، خواهم کرد.

Okay, Steve, I'm just saying

باشه، استیو، فقط

I thought, I thought for a moment you were going to advertise it.

میگم فکر کردم، یه لحظه فکر کردم که قراره تبلیغش کنی.

But so if anyone, if you fancy flying

اما اگر کسی، اگر دوست دارید

from wherever you are in the world to go and see Martin Show.

از هر کجای دنیا که هستید پرواز کنید، بروید و مارتین شو را ببینید.

Tickets are available.

بلیط موجود است.

Yes, definitely.

بله قطعا.

What was I going to say? Yes?

قرار بود چی بگم؟ آره؟

Well, aid, you could go because, you know, not living very far away.

خوب، کمک، شما می توانید بروید، زیرا، می دانید، خیلی دور زندگی نمی کنید.

And yeah, we're advertising.

و بله، ما تبلیغات می کنیم.

Anyone wants to visit any of us.

هر کسی می خواهد به دیدن هر یک از ما بیاید. این هفته

Go to a Christmas style

به یک کنسرت به سبک کریسمس بروید

concert this week.

.

Think it's Friday and Saturday?

فکر می کنید جمعه و شنبه است؟

We will go if we can,

اگه تونستیم میریم

then let us know.

بعد بهمون خبر بدین

And if you're in the UK, it's in the Midlands, near Birmingham.

و اگر در بریتانیا هستید ، در میدلندز، نزدیک بیرمنگام است.

I can play school Tipton.

من می توانم تیپتون مدرسه بازی کنم.

I was just making a joke there, by the way.

اتفاقاً من آنجا داشتم شوخی می کردم.

Yeah, it wasn't.

I wasn't being serious free advertising Martin.

آره، اینطور نبود.

من به طور جدی در حال تبلیغ رایگان مارتین نبودم.

I can't.

من نمی توانم.

I can't say much.

خیلی نمی توانم بگویم. کریستینا می گوید

I can't imagine anyone, anyone

من نمی توانم کسی را تصور کنم، کسی

flying

که

from the other side of the world, any gifts for Mr.

از آن طرف دنیا پرواز کند، هیچ هدیه ای برای آقای

Duncan, says Christina. Nothing.

دانکن داشته باشد. هیچ چی.

Can you believe he came back yesterday with all things that he bought

باورت میشه دیروز با همه چیزهایی که خریده برگشت

and he didn't buy me anything?

و برای من چیزی نخرید؟

However, I did.

با این حال، من انجام دادم.

Yes, I'm going to say now, Steve, he did buy me some throat tablets.

بله، حالا می‌خواهم بگویم، استیو، او برای من قرص گلو خرید.

Exactly.

دقیقا.

I don't want to show them some too late.

من نمی خواهم خیلی دیر به آنها نشان دهم.

Some throat tablets.

مقداری قرص گلو

So that's that's what Mr Steve bought for me yesterday.

پس این همان چیزی است که آقای استیو دیروز برای من خرید.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

How thoughtful.

چقدر متفکر

Lots of people saying that their mothers buy clothes for them.

بسیاری از مردم می گویند که مادرانشان برای آنها لباس می خرند.

Marty is saying that. Hmm.

مارتی این را می گوید. هوم

And so is my.

و من هم همینطور.

Laurie Murray is saying that as well.

لوری موری هم همین را می گوید.

It's more embarrassing when they come into the shop with you.

وقتی با شما وارد مغازه می شوند خجالت آورتر است.

Oh yes, because that has happened.

اوه بله، چون این اتفاق افتاده است.

We have gone out when I visited my mother and she's said,

وقتی به دیدن مادرم رفتم بیرون رفتیم و او گفت،

Do you want to go anywhere?

می‌خواهی جایی بروی؟

And I said, Oh yeah, I need to buy a new pair of jeans or something.

و من گفتم، اوه بله، من باید یک شلوار جین جدید یا چیزی بخرم.

And he said, I need some new underpants man,

و او گفت، من به چند مرد زیر شلواری جدید نیاز

you know, bearing in mind, I'm 60, my mother is 90.

دارم، در نظر داشته باشید که من 60 سال دارم، مادرم 90 سال

So there we go into a shop now I'm not.

دارد.

And then suddenly at the last minute, so I chose them, whatever

و بعد ناگهان در آخرین لحظه، بنابراین آنها را انتخاب کردم، هر

I want to buy, then my mother says, I'll buy it for you.

چه می خواهم بخرم، بعد مادرم می گوید برای شما می خرم.

You know, at the till I don't I as though here's my card.

می‌دانی، تا زمانی که نمی‌خواهم، انگار کارت من اینجاست.

This is like a little embarrassing.

این مثل کمی شرم آور است.

It's almost like, Oh my god, you think the assistants are thinking

تقریباً مثل این است که خدای من، شما فکر می کنید دستیاران به

man of his age, his elderly mother still buying him clothes?

مرد همسن و سال خود فکر می کنند، مادر پیرش هنوز برای او لباس می خرد؟

I don't think there's I don't think there's anything embarrassing about that.

فکر نمی‌کنم وجود داشته باشد، فکر نمی‌کنم چیز شرم‌آوری در این مورد وجود داشته باشد.

I just find it a little and it's like, I'm a failure in life.

من فقط کمی آن را پیدا می کنم و انگار در زندگی شکست خورده ام.

That's what it makes me feel like.

این چیزی است که به من احساس می کند.

That's a whole different subject altogether.

این یک موضوع کاملاً متفاوت است .

But one of the interesting things is I've noticed

اما یکی از چیزهای جالب توجه من این است

that men's clothing

که لباس مردانه

for the office or or formal clothing has changed .

برای اداره یا لباس های رسمی تغییر کرده است.

I don't think men wear ties anymore.

فکر نمی کنم مردها دیگر کراوات می زنند.

Have you noticed this? Well, yes.

آیا به این موضوع توجه کرده اید؟ خب بله.

Many office workplaces now, you don't have to wear a suit

در حال حاضر در بسیاری از محل‌های کار اداری، اصلاً لازم نیست کت و شلوار بپوشید

at all.

I mean, the standard

.

منظورم این است که

clothing for a man in any kind of sort of business

لباس استاندارد برای یک مرد در هر نوع

environment was always a suit and tie.

محیط کاری همیشه کت و شلوار و کراوات بود.

I mean, we used to wear hats, didn't wear Ebola

منظورم این است که ما کلاه می‌گذاشتیم،

hats up until about the 1960s or seventies.

تا حدود دهه 1960 یا 70 کلاه ابولا بر سر نداشتیم.

In the UK, a hat for a man was required.

در انگلستان کلاه برای یک مرد الزامی بود.

Dress codes.

کدهای لباس

Just walking.

فقط راه رفتن

Just doing your job. Naturally, yes.

فقط کار خودت رو انجام میدی به طور طبیعی، بله.

But that's gone.

اما این از بین رفته است.

I was telling you last night my uncle Vic, my lovely uncle Vic,

دیشب داشتم به عمویم ویک میگفتم، عموی دوست داشتنی من ویک،

who I used to think was the coolest person ever.

که فکر میکردم باحال ترین آدم تاریخ بوده.

I think everyone has a cool uncle at some point

فکر می‌کنم هرکسی

when they're growing up, and my uncle Vic would

زمانی که بزرگ می‌شود، عموی باحالی دارد، و عموی من ویک

always wear a tie

همیشه در

whenever he was doing.

هر زمانی که این کار را می‌کرد، کراوات می‌بست.

He could be in the garden,

او می‌توانست در باغ باشد،

trimming his daffodils or mowing the grass,

نرگس‌هایش را کوتاه کند یا علف‌ها را کنده

and he would still wear his tie,

و همچنان

a shirt and tie to to do the gardening.

برای انجام باغبانی کراوات، پیراهن و کراواتش را می‌پوشد.

Many men of that generation

بسیاری از مردان آن نسل به

sort of who grew up, maybe in the thirties and forties,

نوعی بزرگ شده اند، شاید در دهه سی و چهل،

who were born there and you would see them or earlier.

که در آنجا متولد شده اند و شما آنها را می بینید یا زودتر.

You would always see elderly men in their gardens

شما همیشه مردان مسن را در باغ های خود می بینید

wearing a tie dress and smart clothes doing gardening.

که لباس کراوات به تن دارند و لباس های هوشمند در حال باغبانی هستند.

Well, not not just elderly.

خوب نه فقط افراد مسن.

Yes. It was just normal.

آره. فقط عادی بود

It was just normal, even if you were in your garden.

این طبیعی بود، حتی اگر در باغ خود بودید.

Yes, in this country, it wasn't because they wanted to look smart.

بله، در این کشور، به این دلیل نبود که می خواستند باهوش به نظر برسند.

It was just that. That was it. That was what you did.

فقط همین بود. همین بود. این کاری بود که کردی

You went out of the house to the shops.

از خانه بیرون رفتی به مغازه ها.

You put a tie on

شما یک کراوات می‌زنید

a little bit

like maybe 100 over 100 years ago

،

مثل 100 یا 100 سال پیش،

when people used to wear hats, hats.

زمانی که مردم کلاه می‌گذاشتند.

Now, as you know,

الان همانطور که می

I like hats very much.

دانید من کلاه را خیلی دوست دارم.

I do love hats, but managed to wear hats all the time,

من عاشق کلاه هستم، اما توانستم همیشه از کلاه استفاده کنم،

and there were so many different styles of hat

و با تغییر مد، سبک های مختلفی از کلاه

as the fashions changed.

وجود داشت.

The hats would also change.

کلاه ها هم عوض می شد.

Sometimes they would be flat.

گاهی اوقات آنها صاف بودند.

Sometimes they would be made of straw.

گاهی از نی ساخته می شدند.

Sometimes they would be very tall.

گاهی اوقات آنها بسیار قد بلند بودند.

Sometimes they would be round or oval, such as the bowler hat.

گاهی اوقات آنها گرد یا بیضی شکل هستند، مانند کلاه کاسه.

Well, if you look at any old video footage

خوب، اگر به هر فیلم ویدیویی قدیمی

taken in factories, outside factories

که در کارخانه‌ها، خارج از کارخانه‌ها

and workplaces at any period, sort

و محل‌های کار در هر دوره‌ای

of from the 1960s, fifties,

، از دهه 1960، پنجاه،

forties, thirties, did they have video that,

چهل، سی گرفته شده است، نگاه کنید، آیا آنها ویدیویی داشتند که،

you know, when film was taken, everyone was wearing a hat

می‌دانید، وقتی فیلم گرفته می‌شد، همه آن‌ها بودند. کلاه گذاشتن

doesn't matter what the job was, but it was a factory.

مهم نیست شغلش چی بود، اما کارخونه بود.

Whether it was a hat when it was, just everybody wore a hat.

چه زمانی که کلاه بود ، همه کلاه بر سر داشتند.

And in fact, I think it should come back because you need to have your head

و در واقع، من فکر می کنم باید بازگردد، زیرا

covered, I think, to protect yourself from the ultraviolet rays of the Sun.

برای محافظت از خود در برابر پرتوهای فرابنفش خورشید، باید سر خود را بپوشانید.

So I think actually it's making people's health worse

بنابراین فکر می‌کنم در واقع با نداشتن کلاه، سلامت مردم را بدتر می‌کند

by not having a hat because I mean, for example, me with no hair.

، زیرا منظورم، برای مثال، من بدون مو است.

I, you know, it's dangerous to go outside for long periods of time

من، می دانید، بیرون رفتن برای مدت طولانی

without a hat on because you risk getting,

بدون کلاه خطرناک است، زیرا خطر ابتلا به

you know, melanomas can't skin cancer.

ملانوما نمی تواند سرطان پوست باشد.

So I think that's probably I don't know whether that's why people used

بنابراین فکر می‌کنم احتمالاً نمی‌دانم به همین دلیل است که مردم

to wear hats many years ago, but it's now unfashionable to wear a hat.

سال‌ها پیش از کلاه استفاده می‌کردند یا خیر، اما اکنون پوشیدن کلاه از مد نیست.

No. And in fact, yeah.

نه. و در واقع، بله.

So I put some factor, you know?

بنابراین من یک فاکتور را قرار دادم، می دانید؟

Okay, so anyway, this is moving well away.

خوب، به هر حال، این به خوبی در حال حرکت است.

People have said, Yeah, so what I was saying, Steve, yes,

مردم گفته‌اند، بله، پس چیزی که من می‌گفتم، استیو، بله

ties, neckties

، کراوات‌ها،

do not seem to be fashionable anymore.

کراوات‌ها دیگر مد نیستند.

Yeah, I love wearing my tie.

آره من عاشق بستن کراواتم

I don't wear it all the time, but I like putting my tie on, sometimes

من همیشه آن را نمی پوشم، اما دوست دارم کراواتم را بپوشم، گاهی اوقات

just to look presentable and dare I say professional.

فقط برای اینکه ظاهری زیبا داشته باشم و به جرات می گویم حرفه ای.

But I don't wear it all the time.

اما من همیشه آن را نمی پوشم.

But I have noticed that the fashions have changed.

اما من متوجه شده ام که مدها تغییر کرده است.

They have, yes.

دارند، بله.

Few people

have commented about my mother buying me gifts. Yes.

افراد کمی

در مورد اینکه مادرم برای من هدیه خریده است نظر داده است. آره.

Beatrice Beatrice says.

بئاتریس بئاتریس می گوید.

You have a sweet and lovely mum.

مامان شیرین و دوست داشتنی داری

Enjoy that.

ازش لذت ببر.

You have the possibility for her to buy clothes.

شما این امکان را دارید که او لباس بخرد .

Yes, I'm sort of. I'm

بله، من یک جورهایی هستم.

joking a bit

کمی شوخی

when when I say what I said and Tomic says

می‌کنم وقتی وقتی حرف‌هایم را می‌گویم و تومیک

makes a point to smile that

می‌گوید لبخندی

I let my parents indulge me every now and then.

به ذهنم خطور می‌کند که به والدینم اجازه می‌دهم هر از چند گاهی از من لذت ببرند.

Yes, because if I say no to my mother, she gets upset.

بله، چون اگر به مادرم نه بگویم ناراحت می شود.

If I say no mum, I don't want you to buy that.

اگر بگویم نه مامان، نمی‌خواهم آن را بخری.

I'm fine.

من خوبم.

She gets upset because she just wants to buy me something.

او ناراحت می شود زیرا فقط می خواهد برای من چیزی بخرد.

It's just it's like an instinct.

این فقط مثل یک غریزه است.

Yes, the mothering instinct never never goes.

بله، غریزه مادری هرگز از بین نمی رود.

So it's I don't say no anymore.

پس من دیگر نه نمی گویم.

No, it's just it's slightly embarrassing

نه، این فقط کمی خجالت آور است

when it's being done in front of other people in a shop.

که جلوی افراد دیگر در یک مغازه انجام شود.

Yes, she even she even buys things for me.

بله، حتی او حتی برای من چیزهایی می خرد.

She does.

او انجام می دهد.

She buys things for me,

او برای من چیزهایی می‌خرد،

so maybe I'm coming to the shop as well with Steve and then I'm buying

بنابراین شاید من نیز با استیو به مغازه بیایم و سپس

a nice T-shirt or something.

یک تی شرت زیبا یا چیزی بخرم.

I think Steve has a note, a runny nose.

من فکر می کنم استیو یک یادداشت دارد، آبریزش بینی دارد.

But yes, I'm

اما بله، من

Steve's mother also buys things for me as well.

مادر استیو هستم همچنین برای من چیزهایی می خرد.

Sometimes not always.

گاهی نه همیشه.

Sometimes a little treat for Mr Steve from his mum

گاهی اوقات یک پذیرایی کوچک برای آقای استیو از طرف مادرش

and a little treat for me from Mr Steve's mum.

و یک پذیرایی کوچک برای من از طرف مادر آقای استیو.

Isn't that? Yes, Inaki makes the point.

اینطور نیست؟ بله، ایناکی به این نکته اشاره می کند.

Mothers will always be mothers.

مادران همیشه مادر خواهند بود.

Does it matter how old you are?

مهم نیست چند سالته؟

They still see me.

آنها هنوز مرا می بینند.

I think my mother still sees me as as a little boy

فکر می‌کنم مادرم هنوز من را به‌عنوان پسر بچه‌ای می‌بیند

smiling up at her from the cocked.

که از روی خروس‌ها به او لبخند می‌زند.

And of course, it is that that bond

و البته، این است که این پیوند

between parent and child never really goes

بین والدین و فرزند در بسیاری از موارد هرگز از بین نمی رود

in a lot of cases. So,

. بنابراین،

you know, yes, you're right.

می دانید، بله، شما درست می گویید.

I shouldn't.

من نباید.

I shouldn't object.

من نباید مخالفت کنم

I should just accept it and let my mother enjoy buying me a gift.

من فقط باید قبول کنم و بگذارم مادرم از خریدن یک هدیه برای من لذت ببرد.

So, yes, thank you for that. Yeah,

بنابراین، بله، برای آن متشکرم. آره

yeah.

Just be a good son and say thank you, Rosa.

آره.

فقط پسر خوبی باش و بگو مرسی رزا.

Rosa makes the same point.

رزا هم همین نکته را بیان می کند. وقتی

Smile and hug your parents while they are there.

پدر و مادرتان آنجا هستند لبخند بزنید و در آغوش بگیرید .

There is a song called Terim Bala.

آهنگی هست به نام تریم بالا.

It has a deep water deep letter, or it has a deep meaning.

حرف عمیق آب دارد یا معنای عمیقی دارد.

Maybe so, yes, I think so. Thank you, Latif.

شاید اینطور باشد، بله، من اینطور فکر می کنم. ممنون لطیف

Yes, parents, we often complain

بله، والدین، ما اغلب از

about parents or parents when they are around.

والدین یا والدین وقتی در اطراف هستند شکایت می کنیم.

Sometimes maybe they are annoying

گاهی اوقات ممکن است گاهی اوقات آزاردهنده باشند

sometimes, but we can all be annoying.

، اما همه ما می توانیم آزاردهنده باشیم.

Steve, can you believe this?

استیو، آیا می توانی این را باور کنی؟

Sometimes Steve can be annoying.

گاهی اوقات استیو می تواند آزاردهنده باشد.

Okay.

باشه.

Most of the time.

بیشتر اوقات.

But it happens.

اما این اتفاق می افتد.

It happens.

It does.

اتفاق می افتد.

این کار را انجام می دهد.

I just I just need to accept it and not worry.

من فقط باید آن را بپذیرم و نگران نباشم.

Valentine says.

ولنتاین می گوید.

Just look at the pictures from New York

فقط به تصاویر نیویورک

and everywhere around that period taken in the 1930s.

و همه جای آن دوره که در دهه 1930 گرفته شده است نگاه کنید.

Literally all the male are wearing hats.

به معنای واقعی کلمه همه مردان کلاه بر سر دارند.

Yes, I think and you know me,

بله، فکر می کنم و شما مرا می شناسید،

I am a hat lover.

من عاشق کلاه هستم.

I do like wearing hats.

کلاه گذاشتن را دوست دارم

I think one day hats will come back.

فکر می کنم یک روز کلاه ها برمی گردند.

Of course, baseball hats like these are always popular,

البته، کلاه های بیسبال مانند این همیشه محبوب هستند،

but people don't seem to wear them very often anymore.

اما به نظر می رسد که مردم دیگر آن ها را زیاد استفاده نمی کنند.

So when you see a person wearing a hat, sometimes you think, Oh,

بنابراین وقتی فردی را می بینید که کلاه بر سر دارد، گاهی فکر می کنید، اوه،

wearing a hat or a hat?

کلاه بر سر دارد یا کلاه؟

Very interesting.

بسیار جالب.

Yet I think in the future they will come back.

با این حال فکر می کنم در آینده باز خواهند گشت.

Everything comes round the top with a baseball hat

همه چیز با یک کلاه بیسبال در بالای

as it's very good covering your head, but it doesn't cover the tops of your ears,

سر قرار می گیرد، زیرا سر شما را بسیار خوب می پوشاند، اما بالای گوش های شما را نمی پوشاند،

so they get exposed exposed to the sun.

بنابراین در معرض نور خورشید قرار می گیرند.

I always,

من همیشه،

I always notice my

همیشه متوجه می‌شوم

my hat pushes my ears right out,

که کلاهم گوش‌هایم را به سمت بیرون فشار می‌دهد،

so you need to lift it up a bit at the back.

بنابراین باید آن را کمی از پشت بلند کنید.

But I can't, because then it doesn't fit properly again.

اما من نمی توانم، زیرا پس از آن دوباره به درستی جا نمی شود.

This it, but that is really that looks stupid.

این است، اما واقعاً احمقانه به نظر می رسد.

No, I think that's better.

نه، به نظر من این بهتر است.

I think it looks better like that with my ears sticking out.

فکر می کنم با گوش های بیرون زده اینطوری بهتر به نظر می رسد.

Now you go.

Yeah, that's it.

حالا تو برو

درسته خودشه.

V8's everything comes round again.

همه چیز V8 دوباره شروع می شود.

I'm sure that big baggy flare

مطمئنم که شلوار جین گشاد گشاد

jeans will one day come back. Yes,

روزی برمی گردد. بله،

because that's something I've discovered now because I haven't bought a suit

چون این چیزی است که من اکنون کشف کرده‌ام، زیرا شاید حدود هشت سال است که کت و شلوار نخریده‌ام

for maybe about eight years that the style has changed dramatically,

که استایل آن به‌طور چشمگیری تغییر کرده است،

that it's all very skinny and almost drainpipe on the legs.

که همه آن‌ها بسیار لاغر هستند و تقریباً روی پاها لوله‌کشی دارند.

Everything's tight, and

همه چیز تنگ است و

I think I can show off my slim figure.

فکر می کنم می توانم اندام باریکم را به نمایش بگذارم.

Mr. Dunk doesn't need to worry.

آقای دانک نیازی به نگرانی ندارد.

Now you still have a slim figure. You do.

حالا شما هنوز اندام باریکی دارید. شما انجام می دهید.

But yes, tucking tight suits, it has to look as if the button at the front

اما بله، پوشیدن کت و شلوارهای تنگ، باید طوری به نظر برسد که گویی دکمه جلویی

is about to pop off.

در حال باز شدن است.

Yes, that's how tight everything has to be nowadays.

بله، این روزها همه چیز باید سخت باشد.

Well, the assistant in the shop, I tried the jacket on.

خوب، دستیار در مغازه، کت را امتحان کردم.

I thought, this is a bit tight and did feel very tight.

من فکر کردم، این کمی تنگ است و احساس کردم بسیار تنگ است.

He even suggested to me I to go for a size lower coat.

او حتی به من پیشنهاد داد که برای یک مانتو سایز پایین تر بروم.

He said,

او گفت،

I just, you know, I could just do the button up, but you know,

من فقط، می‌دانی، من فقط می‌توانم دکمه را بالا ببرم، اما می‌دانی،

he wanted me to go for a size , even narrower size

او می‌خواست من به دنبال یک اندازه، حتی باریک‌تر

because I had to tell him that I'm normally

باشم، زیرا باید به او می‌گفتم که من

a much bulkier than this, you know, with all my bodybuilding,

معمولاً بزرگ‌تر از این هستم. می دانید، با تمام بدنسازی ام،

but I've had to not do it recently because of my shoulder injuries.

اما اخیراً به دلیل آسیب دیدگی شانه ام مجبور به انجام این کار نشدم .

OK, you know, had to allow for me turning back into a

خوب، می‌دانی، باید به من اجازه می‌داد که دوباره

into a real muscular hunk and being able to fit into the jacket.

به یک پوسته عضلانی واقعی تبدیل شوم و بتوانم در کت جا شوم.

I don't know who that person is.

من نمی دانم آن شخص کیست.

It's definitely not you.

قطعا شما نیستید

So it is interesting that certain things that certainly when I grew up,

بنابراین جالب است که بعضی چیزها که مطمئناً وقتی من بزرگ شدم،

my grandad was another one who always used to wear a tie.

پدربزرگ من یکی دیگر از آنها بود که همیشه کراوات می زد.

I used to go around to their house and he would always have a tie on and he'd do.

من به خانه آنها می رفتم و او همیشه کراوات می بست و می کرد.

I always remembered my grandad.

من همیشه به یاد پدربزرگم بودم.

He would always stand by the fireplace and he'd he'd have a little tin of sniff

او همیشه کنار شومینه می‌ایستاد و یک قلع کوچک بو

sniff.

می‌خورد.

Pinch pinches

نیشگون گرفتن

put it up his nose and then he'd sneeze a couple of times,

آن را روی بینی‌اش قرار می‌داد و سپس چند بار عطسه

and then he would blow his nose into a handkerchief.

می‌کرد و سپس بینی‌اش را در یک دستمال فرو می‌کرد.

And it was all sort of brown.

و همه اش قهوه ای بود.

It's quite disgusting,

این خیلی منزجر کننده است،

but I always remember that of my granddad who used to take snuff.

اما من همیشه یاد پدربزرگم می افتم که انفاق می خورد.

I wonder if people still do that snuff.

تعجب می کنم که آیا مردم هنوز آن انفیه را انجام می دهند؟

It's probably rare, isn't it?

احتمالا نادر است، اینطور نیست؟

Powdered tobacco yes, it's it's.

پودر تنباکو بله، همینطور است.

It's tobacco leaves.

برگ تنباکو است.

If you want to get cancer, I would imagine snorting

اگر می‌خواهید به سرطان مبتلا شوید، تصور می‌کنم خروپف

that straight into your nose is not a good idea.

کردن مستقیم داخل بینی ایده خوبی نیست.

Well, there used to be a habit of chewing tobacco.

خب قبلا عادت جویدن تنباکو بود.

People used to buy tobacco leaves and choose them and hold that in their mouths.

مردم برگ‌های تنباکو را می‌خریدند و انتخاب می‌کردند و در دهان نگه می‌داشتند.

Mm-Hmm.

مم-هوم

And in fact, I know I know two people.

و در واقع می دانم که دو نفر را می شناسم.

one was a doctor

یکی از آنها دکتری

who and they both got

بود که و هر دو در

mouth cancer as a result of long term use of chewing tobacco.

نتیجه استفاده طولانی مدت از تنباکوی جویدنی به سرطان دهان مبتلا شدند .

So I don't imagine one being a doctor.

بنابراین تصور نمی‌کنم کسی دکتر باشد.

I mean, I yet.

یعنی من هنوز

But yes, so.

اما بله، همینطور است.

Yeah.

آره

But I've got the point I was making there.

اما نکته ای را که در آنجا بیان می کردم فهمیدم.

But yes, chewing tobacco snuff is not a good idea.

اما بله، جویدن انفیه تنباکو ایده خوبی نیست.

You know, something that we know or we've known for many years is bad for you.

می دانید، چیزی که ما می دانیم یا سال هاست می دانیم برای شما بد است.

But it doesn't mean just because that's actually a good point.

اما این فقط به این معنی نیست که این در واقع یک نکته خوب است.

You've just made there, Steve.

تو همین الان اونجا شدی، استیو.

Just because a doctor is a doctor,

فقط به این دلیل که یک پزشک پزشک است

we often assume that they will take good care of themselves.

، اغلب تصور می کنیم که آنها به خوبی از خود مراقبت می کنند.

But you've told me some horror stories about doctors that you've been to see,

اما تو داستان‌های ترسناکی درباره پزشکانی که به دیدنشان رفته‌ای به من گفته‌ای،

and they they normally have maybe maybe a bottle of whiskey

و آن‌ها معمولاً شاید یک بطری ویسکی

in their drawer, or maybe they're smoking like a chimney.

در کشوی خود دارند، یا شاید مثل دودکش سیگار می‌کشند.

And you would imagine if a person is a doctor,

و شما تصور می کنید اگر فردی پزشک باشد،

they would know that they shouldn't do that too much or do it at all.

می داند که نباید این کار را زیاد انجام دهد یا اصلاً این کار را انجام ندهد.

But it is interesting, isn't it?

اما جالب است، اینطور نیست؟

Yes, that's right.

بله درست است.

I mean, I used to have a job where I used to have to go

منظورم این است که قبلاً شغلی داشتم که بخشی از کارم باید می رفتم

and see doctors part of my job.

و دکترها را می دیدم.

And you know, you go to see them and this is going back not that long ago,

و می‌دانی، تو به دیدن آنها می‌روی و این به مدت‌ها قبل برمی‌گردد،

and they finished seeing all their patients

و آنها با دیدن همه بیمارانشان به پایان

and they'd offer you a glass of whiskey or or

رساندند و به شما یک لیوان ویسکی پیشنهاد

there was one I used to go and see that he was a chain smoker.

می‌کردند یا یکی بود که من می‌رفتم و می‌دیدم که او بود. یک سیگاری زنجیره ای

Mm-Hmm.

And you went into his consultation room and he was just it was just smoke

مم-هوم

و تو به اتاق مشاوره اش رفتی و او فقط

everywhere.

همه جا دود بود.

He always had a fag in his mouth.

او همیشه یک خر در دهان داشت.

Yes, he did.

بله، او انجام داد.

And he and incidentally, his sad story, his receptionist

و او و اتفاقاً داستان غم انگیزش،

that had been with him for 30 years died of lung cancer.

مسئول پذیرشش که 30 سال با او بود، بر اثر سرطان ریه درگذشت.

Oh yes. Well, that's the other thing.

آه بله. خوب، این چیز دیگری است.

Don't see, that's the other thing, you know, if you will cheat, obviously.

ندید، این چیز دیگری است، می دانید، اگر تقلب کنید، واضح است.

I mean, not saying that was the cause of it, but it's a coincidence.

منظورم این است که نمی گویم علت آن این بوده است، اما این یک اتفاق است.

A doctor that smokes, it's like, I always think,

دکتری که سیگار می کشد، مثل این است که، من همیشه فکر می کنم،

you know, if you go to a doctor and they're trying to advise you

می دانید، اگر به دکتر مراجعه کنید و آنها سعی کنند

about things which are beneficial to your health,

در مورد چیزهایی که برای سلامتی شما مفید است به شما توصیه کنند،

for example, you know, I mean, you can always tell if somebody smokes,

مثلاً، می دانید، منظورم این است که همیشه می توانید اگر کسی سیگار می‌کشد،

you can smell it on their breath even when they're not smoking.

می‌توانید بوی آن را در نفس او حس کنید، حتی زمانی که سیگار نمی‌کشد.

So if you went to a doctor and he said, you know, stop smoking, he or she

بنابراین اگر به دکتر مراجعه کردید و او گفت، می دانید، سیگار را ترک کنید، او

said, don't smoke or they or they they, then you would,

گفت، سیگار نکشید یا آنها یا آنها، آن وقت می

you know , if you knew they were smoker

دانید، می دانید، اگر می دانستید که آنها سیگاری هستند

or could smell smoke, you would think they were being hypocritical.

یا بوی دود می دهند. شما فکر می کنید که آنها ریا می کنند.

It's the same as going to see a doctor and that the doctor is obese.

مثل رفتن به دکتر و اینکه دکتر چاق باشد.

Well, that's the modern equivalent.

خوب، این معادل مدرن است.

And they're telling you to lose weight, move

و آنها به شما می گویند که وزن کم کنید،

selves, those who are overweight.

خود را حرکت دهید، کسانی که اضافه وزن دارند.

My suggestion is you should lose some weight

پیشنهاد من این است که باید کمی وزن کم کنید

and you can't take it seriously.

و نمی توانید آن را جدی بگیرید.

So if the doctor is fact

بنابراین، اگر دکتر حقیقت داشته باشد

and he's telling you not to eat so much food, it is hard to

و به شما می‌گوید اینقدر غذا نخورید، سخت است

take the advice which brings to mind the the well known expression

به توصیه‌ای که به ذهن متبادر می‌شود ،

do as I say, not as I do.

آن‌طور که من می‌گویم عمل کنید، نه آن‌طور که من انجام می‌دهم.

So that's saying that it doesn't matter what I do, I'm telling you

این یعنی اینکه من چه کاری انجام می دهم مهم نیست، من به شما می گویم

you should do something, even though I'm not doing it myself.

که باید کاری انجام دهید، حتی اگر خودم آن را انجام نمی دهم.

You don't do as I do do as I say.

شما همانطور که من می گویم انجام نمی دهید.

Yeah,

بله،

and that's a well known expression that people use when you say, Oh,

و این یک عبارت شناخته شده است که مردم وقتی می گویند، اوه، استفاده می کنند،

but you do it and then somebody says, Well, no, don't do as I do do as I say.

اما شما این کار را انجام می دهید و بعد یکی می گوید، خوب، نه، همانطور که من می گویم انجام ندهید.

Another one is one rule for one person and another rule for someone else.

یکی دیگر یک قانون برای یک نفر و یک قانون دیگر برای شخص دیگری است.

So you might you might give advice, but you don't take your own advice.

بنابراین ممکن است شما نصیحت کنید، اما نصیحت خود را قبول ندارید.

So that's a yes, I like that. That's pretty good.

پس این یک بله است، من آن را دوست دارم. خیلی خوب است.

We are talking about something else

ما در مورد چیز دیگری صحبت می کنیم

that a few moment, Steve, something that annoys me.

که چند لحظه استیو، چیزی که من را آزار می دهد.

I don't want to start moaning too much about things,

من نمی خواهم شروع به ناله کردن بیش از حد در مورد چیزها کنم،

but something something that annoys me.

اما چیزی که من را آزار می دهد.

When you get your your mail

وقتی نامه خود را صبح دریافت می کنید

in the morning, it comes through your letterbox.

، از طریق صندوق نامه شما می آید.

It goes,

می رود،

it comes

through your letterbox and drops onto the mat.

از صندوق نامه شما می آید و روی تشک می افتد.

And it's always an exciting moment, isn't it, when you get your mail

و این همیشه یک لحظه هیجان انگیز است، اینطور نیست که صبح نامه خود را دریافت می کنید

in the morning? It's always an exciting move.

؟ این همیشه یک حرکت هیجان انگیز است.

I like to get my mail through my letterbox and there's nothing more.

من دوست دارم نامه هایم را از طریق صندوق پستی ام دریافت کنم و دیگر چیزی وجود ندارد.

There's nothing.

چیزی نیست.

More exciting than receiving some some mail

هیجان انگیزتر از دریافت مقداری نامه

in your letterbox.

در صندوق پستی شماست.

Post, you mean post your post.

ارسال کنید، یعنی پست خود را ارسال کنید.

Well, that's what he did me so but but I've noticed sometimes

خوب، این کاری بود که او با من انجام داد ، اما من متوجه شده ام که گاهی اوقات

we get a lot of something called junk mail, junk mail.

ما چیزهای زیادی به نام نامه های ناخواسته، نامه های ناخواسته دریافت می کنیم.

And can I just say quite often the junk mail

و آیا می توانم بگویم اغلب نامه های

is is completely, completely

ناخواسته کاملاً، کاملاً

inappropriate

نامناسب است

or not connected to anything that we want?

یا به هر چیزی که ما می خواهیم متصل نیست؟

And that's the thing that always gets me.

و این چیزی است که همیشه مرا جذب می کند.

So I've got some here.

بنابراین من برخی از اینجا دارم.

I've got some here, some junk mail

من تعدادی اینجا دارم، چند نامه ناخواسته

here, some junk mail.

اینجا، چند نامه ناخواسته.

So this this is something I received the other day preferred to stay in.

بنابراین این چیزی است که روز گذشته دریافت کردم ترجیح دادم در آن بمانم.

It's a question.

این یک سوال است.

So this is from the Royal Mail.

پس این از رویال میل است.

The people that actually deliver

افرادی که در واقع

the mail, the letters and the parcels to you.

نامه ها ، نامه ها و بسته ها را به شما تحویل می دهند.

And they're now offering a service where they will pick your,

و آنها اکنون خدماتی را ارائه می دهند که در آن

your parcels and your letters.

بسته های شما، بسته ها و نامه های شما را انتخاب می کنند.

If you want to post something, you can stay in your house.

اگر می خواهید چیزی پست کنید، می توانید در خانه خود بمانید.

You don't have to even leave the house any more to post your letters.

حتی دیگر لازم نیست برای ارسال نامه های خود از خانه خارج شوید.

Really? Yes, I quite a good idea.

واقعا؟ بله، من ایده بسیار خوبی هستم.

So this is a new thing that they've they've just introduced.

بنابراین این یک چیز جدیدی است که آنها به تازگی معرفی کرده اند.

But really, isn't that just lazy?

اما واقعاً آیا این فقط تنبلی نیست؟

Isn't that just the laziest thing?

آیا این تنبل ترین کار نیست؟

You can't even be bothered to go to the post box, please.

حتی حوصله رفتن به صندوق پست را هم ندارید لطفا.

You've got to get some exercise.

شما باید کمی ورزش کنید.

But so I think this is making people more lazy.

اما من فکر می کنم این باعث تنبلی بیشتر مردم می شود .

So I don't think this applies to me.

بنابراین فکر نمی کنم این برای من صدق کند.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I think we still have to have some exercise.

فکر می کنم هنوز باید کمی ورزش کنیم.

This is the post office

این اداره پستی است

trying to get on the bandwagon of

که اکنون تلاش می کند تا در گروه

people now, the Amazon generation, as they're calling it,

مردم قرار بگیرد، نسل آمازون، همانطور که آنها آن را می نامند،

where people don't even leave the house anymore to buy anything.

جایی که مردم دیگر حتی برای خرید چیزی از خانه بیرون نمی روند.

So but the one thing you still have to do

بنابراین، اما تنها کاری که باید

to post a letter is go out to the post office or for a pass

برای ارسال نامه انجام دهید این است که به اداره پست بروید یا برای دریافت مجوز

or do you have to go to the post office to have to wait to put the stamps on

یا باید به اداره پست بروید تا منتظر بمانید تا تمبرها را روی

so they're trying to cash in or capitalize on the Amazon generation

آن قرار دهید تا آنها تلاش کنند از نسل آمازون

who don't want to go out anywhere anymore and of course, the COVID and all that.

که دیگر نمی خواهند جایی بیرون بروند و البته کووید و همه اینها پول نقد یا سرمایه گذاری کنید.

So actually, I think it's a good idea. Here's another one.

بنابراین در واقع، من فکر می کنم این یک ایده خوب است. اینم یکی دیگه

I've got a I've got to get through these quickly.

من باید به سرعت از اینها عبور کنم.

Yes, I know I've only got a dozen.

بله، من می دانم که من فقط یک دوجین دارم.

Would you like to go and see the northern lights?

آیا دوست دارید بروید و شفق شمالی را ببینید؟

We have that through our letterbox delivery that came through the letterbox.

ما آن را از طریق تحویل صندوق پستی خود داریم که از طریق صندوق پستی آمده است.

We call it junk mail because we didn't ask for it.

ما آن را نامه ناخواسته می نامیم زیرا آن را نخواستیم.

This is junk mail.

این نامه ناخواسته است.

We did not ask for this, but you can go and see the northern lights

ما این را نخواستیم، اما شما می توانید بروید و چراغ های شمالی را ببینید

and you can you can be pulled pulled along by some,

و می توانید توسط برخی،

some husky dogs.

چند سگ هاسکی، شما را بکشند.

Hello.

I like being pulled along by a something husky.

سلام.

من دوست دارم توسط یک چیزی هاسکی همراهم کند.

Well, I think hasn't I?

خوب، فکر می کنم اینطور نیست؟

Haven't there been some significant solar flares? Yes.

آیا شعله های خورشیدی قابل توجهی وجود نداشته است؟ آره.

But the problem is, you know, the problem is, yeah,

اما مشکل اینجاست، می دانید، مشکل این است که بله

the problem is there are many travel restrictions. Yes.

، مشکل این است که محدودیت های سفر زیادی وجود دارد. آره.

So I think maybe going there might be difficult.

بنابراین فکر می کنم شاید رفتن به آنجا دشوار باشد.

But I think when we have this high solar activity period,

اما من فکر می‌کنم وقتی این دوره فعالیت خورشیدی بالا را داریم،

which we're going through one now, the northern lights come further south.

که اکنون در حال گذراندن آن هستیم ، شفق‌های شمالی بیشتر به سمت جنوب می‌آیند.

So you don't have to necessarily go to Nordic countries or the Arctic.

بنابراین لزوماً مجبور نیستید به کشورهای شمال اروپا یا قطب شمال بروید.

They are called the aurora borealis.

آنها شفق قطبی نامیده می شوند.

So they are

saying now you might be able to see this in northern England

بنابراین آنها می

گویند اکنون ممکن است بتوانید این را در شمال انگلستان

because of the activity, because it's all to do with the Sun's activity.

به دلیل فعالیت مشاهده کنید، زیرا همه اینها به فعالیت خورشید مربوط می شود.

Yes, when the solar flares come out and as as it enters

بله، وقتی شراره های خورشیدی بیرون می آیند و همانطور که

the Earth's atmosphere, it all, it almost looks as if it is.

وارد جو زمین می شود ، همه چیز، تقریباً به نظر می رسد که چنین است.

If it's igniting, it's quite amazing.

اگر در حال اشتعال باشد، بسیار شگفت انگیز است.

Anyway, I don't need this. Are we going? No.

به هر حال من به این نیاز ندارم. ما می رویم؟ نه

Are we going?

No, we're not going.

میریم؟

نه، ما نمی رویم.

No, we're not going to.

نه، قرار نیست.

Wherever it is, it is.

هر جا هست، هست.

I don't want to go here.

من نمی خواهم اینجا بروم.

There is it Iceland? Where have you got to go to see the northern? Well?

ایسلند وجود دارد؟ برای دیدن شمال کجا باید رفت؟ خوب؟

Where do you think it is?

به نظر شما کجاست؟

But you might be able to just wait here or travel to Scotland

اما ممکن است بتوانید اینجا منتظر بمانید یا به اسکاتلند سفر کنید

because, you know, this year this is actually to Norway.

زیرا، می دانید، امسال در واقع به نروژ است.

Norway,

نروژ،

yes. Norway, Norway.

بله. نروژ، نروژ.

Oh, the fjords I'd love to.

آه، آبدره هایی که من دوست دارم.

I saw an advertisement the other day for a holiday to go to the

من یک روز تبلیغاتی دیدم برای تعطیلات

to go on a boat, to travel the fjords of Norway.

برای رفتن به قایق و سفر به آبدره های نروژ.

That would be that would be, I think, a lovely trip.

به نظر من این می تواند یک سفر دوست داشتنی باشد.

Okay. Anyway, moving on, here's another one.

باشه. به هر حال، ادامه می دهیم، اینم یکی دیگر.

Oh, look at this.

اوه اینو ببین

A glamor fashion magazine.

یک مجله مد پر زرق و برق.

Oh, right.

درسته.

But it's it's only for ladies.

اما این فقط برای خانم ها است.

It's all ladies clothing.

همش لباس خانمه

So unless unless Mr Steve has a secret that he's not telling me about,

بنابراین، مگر اینکه آقای استیو رازی داشته باشد که در مورد آن به من نگوید،

I don't think this is any use to us, really.

فکر نمی‌کنم این واقعاً برای ما مفید باشد.

It's it's a scattergun effect, isn't it?

این یک اثر تفنگ پراکنده است، اینطور نیست؟

If you advertisers pay the Royal Mail

اگر شما تبلیغ‌کنندگان به پست سلطنتی پرداخت

to deliver these into our doors,

می‌کنند تا اینها را به درهای ما برسانند،

but it's like having a scattergun effect

اما مثل این است که یک اثر تفنگ پراکنده داشته باشند

or they try to throw lots of mud at the wall and.

یا سعی می‌کنند گل‌های زیادی را روی دیوار پرتاب کنند.

Hope some of it sticks.

امیدوارم مقداری از آن بچسبد.

So they put it in every house,

بنابراین آنها آن را در هر خانه،

in all the country, in the hope that, you know, 1% of people will do it, yes,

در تمام کشور قرار می دهند، به این امید که، می دانید، 1٪ از مردم این کار را انجام دهند، بله،

and that

they will get a return on their investment of printing all those things out

و

آنها بازگشت سرمایه خود را از چاپ همه آن چیزها

and paying the Royal Mail to deliver them. Yes.

و پرداخت هزینه دریافت کنند. پست سلطنتی برای تحویل آنها. آره.

So they call it a mail shot.

بنابراین آنها به آن شات پستی می گویند.

So in the industry, they actually call it a mail shot.

بنابراین در صنعت، آنها در واقع آن را یک شات پستی می نامند.

So imagine shooting a gun or a weapon.

بنابراین تصور کنید که به یک تفنگ یا یک سلاح شلیک کنید.

And out of the end, all of the junk mail will fly

و در نهایت، تمام نامه های ناخواسته پرواز می کنند

and land quite often on your doorstep subsequently.

و متعاقباً اغلب در آستانه شما فرود می آیند.

Can I mention something quickly?

آیا می توانم سریع چیزی را ذکر کنم؟

OK, I'll tell you what's a particularly annoyance to me of junk mail

بسیار خوب، من به شما می گویم که چیزی که از پست های ناخواسته برای من آزاردهنده

is that when you're already purchasing a product

است این است که وقتی قبلاً محصولی را

from a particular company,

از یک شرکت خاص خریداری می کنید

you still get the junk mail from that company.

، همچنان نامه های ناخواسته را از آن شرکت دریافت می کنید.

Well, that's asking you to buy something off.

خوب، این از شما می خواهد که چیزی را خریداری کنید.

I don't know if you are psychic, but that's exactly what I was about to say.

نمی دونم تو روانی هستی یا نه، اما دقیقا همینو می خواستم بگم.

Really? Yeah.

واقعا؟ آره

So supermarkets, for example, there's a particular supermarket

بنابراین، برای مثال، سوپرمارکت‌ها، سوپرمارکت خاصی وجود دارد

that we use

که ما مرتباً از آن استفاده می‌کنیم

regularly and yet

، اما

they continually send us junk mail, saying

آنها به طور مداوم برای ما نامه‌های ناخواسته می‌فرستند و

giving us offers that we can only use if we're a new customer.

می‌گویند پیشنهادهایی را به ما می‌دهند که فقط در صورتی می‌توانیم از آن استفاده کنیم که مشتری جدید باشیم.

Yes, that is really annoying.

بله، این واقعا آزار دهنده است.

So we'll get 30, get £10 off your delivery.

بنابراین ما 30 می گیریم، 10 پوند تخفیف تحویل می گیریم.

New customers only. Yes.

فقط مشتریان جدید آره.

I mean, I'm already buying a.

منظورم این است که من در حال خرید یک.

So that actually makes me annoyed because I think, Well,

پس این واقعاً مرا آزار می‌دهد، زیرا فکر می‌کنم، خوب،

why don't you give me some money back off my orders

چرا به

for ordering off you every two weeks for the last five years?

خاطر سفارش دادن هر دو هفته یک‌بار در پنج سال گذشته مقداری پول از سفارش‌هایم به من پس نمی‌دهی؟

This sounds like a conversation

این به نظر می رسد مکالمه ای است

you have with your mum, sometimes when you're moaning. Here we go.

که با مادرتان دارید، گاهی اوقات وقتی ناله می کنید. در اینجا ما می رویم.

So this is a company that we already deal with,

بنابراین این شرکتی است که ما قبلاً با آن سروکار داریم،

but they still send, yes, junk mail.

اما آنها همچنان، بله، نامه های ناخواسته را ارسال می کنند.

So this is British telecom and we happen

بنابراین این مخابرات بریتانیا است و

to have their service already,

ما قبلاً خدمات

but they keep sending junk mail.

آنها را داریم، اما آنها به ارسال نامه های ناخواسته ادامه می دهند.

Asking us is if if we would like

از ما می پرسند که آیا مایلیم

to have their service, but we already have it.

خدمات آنها را داشته باشیم، اما ما قبلاً آن را داریم.

You would think that in this day and age of technology,

شما فکر می کنید که در عصر و عصر تکنولوژی،

that they could filter out from their list of customers, that their

که آنها می توانند از لیست مشتریان خود،

email list

لیست ایمیل

or their list of all the people that they're sending junk mail

یا لیست تمام افرادی که نامه های ناخواسته برای آنها ارسال

to, you'd think they would be able to match that up and take out the ones

می کنند، فیلتر کنند، فکر می کنید که آنها اینگونه خواهند بود. می تواند آن را مطابقت دهد و آنهایی را

that are already buying those products from them because it's very annoying. So.

که قبلاً آن محصولات را می خرند از آنها خارج کند زیرا بسیار آزاردهنده است. بنابراین.

So we get advertisements and junk mail from British Telecom,

بنابراین ما تبلیغات و نامه های ناخواسته را از British Telecom دریافت می کنیم،

even though we already use this service and a supermarket.

حتی اگر قبلاً از این سرویس و یک سوپرمارکت استفاده می کنیم.

In fact, that is how I am coming to you now.

در واقع، من اکنون به این شکل می‌آیم.

Oh, fancy pants? Here's another one, Steve.

اوه، شلوار فانتزی؟ اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, right, OK.

اوه، درست، باشه.

This is we get a lot of charities writing to us at this time of year.

این است که ما در این زمان از سال تعداد زیادی خیریه برای ما نامه می نویسند.

So there we go. Look. Crisis.

بنابراین ما به آنجا برویم. نگاه کن بحران.

This is a well known charity helping people who are.

این یک موسسه خیریه شناخته شده برای کمک به افرادی است که هستند.

I think it's for people who are homeless

فکر می کنم برای افرادی است که بی خانمان هستند

or need temporary shelter.

یا نیاز به سرپناه موقت دارند.

So this is something we get quite often through the door.

بنابراین این چیزی است که ما اغلب از در می گذریم.

Charities, yes.

خیریه ها بله

So charities often, especially at this time of year around

بنابراین موسسات خیریه اغلب، به خصوص در این زمان از سال در حوالی

Christmas, because they seem to assume that we are more generous.

کریسمس، زیرا به نظر می رسد که آنها تصور می کنند که ما سخاوتمندتر هستیم.

So we often get more requests for donations to charities as well.

بنابراین اغلب درخواست‌های بیشتری برای کمک‌های مالی به موسسات خیریه دریافت می‌کنیم.

It also

این آسانسور

is a good one

یک پله نیز خوب است

stair lifts.

.

If you are elderly

اگر مسن

and you have difficulty getting up the stairs,

هستید و به سختی از پله‌ها بالا می‌روید،

you can have a stair lift.

می‌توانید از پله بالابر استفاده کنید.

Yes. Do they think

آره. آیا آنها فکر می کنند

already we are, we are over the hill.

در حال حاضر ما هستیم، ما بالای تپه هستیم.

We are not over the hill.

ما بالای تپه نیستیم

We are not old age pensioners yet.

ما هنوز مستمری بگیر نیستیم.

So still something I've noticed, I don't know

بنابراین هنوز چیزی که من متوجه شده‌ام، نمی‌دانم

whether that's in in your list of junk mail is that we've also begun

که آیا در لیست نامه‌های ناخواسته شما وجود دارد یا نه این است که ما

to start having junk mail from companies

شروع به دریافت نامه‌های ناخواسته از شرکت‌هایی کرده‌ایم

that advertise our advertising nursing home, retirement home.

که خانه سالمندان، خانه سالمندان تبلیغاتی ما را تبلیغ می‌کنند.

Yes, retirement homes, because they must they either

بله، خانه های سالمندان، زیرا آنها باید آنها را داشته باشند یا

we're on a list somewhere where a mailing list, somewhere

ما در لیستی هستیم که در آن لیست پستی وجود دارد،

where our age is known or because of the area we live in.

جایی که سن ما مشخص است یا به دلیل منطقه ای که در آن زندگی می کنیم.

I mean, you don't really want to be, you know, you don't want to think

منظورم این است که شما واقعاً نمی خواهید باشید، شما بدانید، وقتی خوب هستید، نمی خواهید به

about going into a retirement home

رفتن به خانه سالمندان

when you're well. Yeah.

فکر کنید. آره

So that makes you think, you know, you know, don't like it, don't like that, Mr.

بنابراین این باعث می شود فکر کنید، می دانید، می دانید، آن را دوست ندارید، آن را دوست ندارید، آقای

Duncan. Not so.

دانکن. اینطور نیست.

And oh, here's a good one.

و اوه، اینجا یکی خوب است.

Autumn smart phone says Do you ever get advertisements for funerals?

تلفن هوشمند پاییزی می گوید آیا تا به حال تبلیغاتی برای مراسم تدفین دریافت می کنید؟

Well, yes, there is. We have had

خوب، بله، وجود دارد. ما

leaflets

اعلامیه

like this come through our door and there they are, advertising

هایی از این دست داشتیم که از درب ما می آیند و در آنجا هستند،

cremation services, funeral services

خدمات سوزاندن بدن، خدمات تشییع جنازه

and you can pay for your funeral.

و شما می توانید هزینه مراسم خاکسپاری خود را بپردازید.

It says Why not start paying for your funeral today?

می گوید چرا از امروز شروع به پرداخت هزینه مراسم خاکسپاری خود نمی کنید؟

And that's not the sort of thing you want to see first thing in the morning after

و این چیزی نیست که شما بخواهید اول صبح بعد از

getting out of bed and facing another day, particularly with your bad cough.

بلند شدن از رختخواب و مواجهه با یک روز دیگر، به خصوص با سرفه بدتان، ببینید.

Yes, or anything.

بله، یا هر چیز دیگری.

So yes, we do have those sometimes. Yes.

بنابراین بله، ما گاهی اوقات آنها را داریم. آره.

Funeral directors, funeral

مدیران تشییع جنازه، شرکت های تشییع جنازه

companies that offer insurance that you pay

که بیمه ای را ارائه می دهند که شما می

and then when you snuff it, they will pay for your funeral.

پردازید و سپس وقتی آن را خنثی می کنید، هزینه تشییع جنازه شما را پرداخت می کنند.

Oh, here's a good one.

اوه، اینجا یکی خوب است.

Talking of funerals, this is easy.

صحبت از مراسم تشییع جنازه، این آسان است.

When we got the other day, we're real suffering, ever.

وقتی روز دیگر را به دست آوردیم، همیشه در حال رنج واقعی هستیم.

And now already, as soon as I saw this, Steve, I knew that

و اکنون، به محض اینکه این را دیدم، استیو، می‌دانستم که

this was from the Jehovah's Witnesses,

این از سوی شاهدان یهوه است،

and it was so the Jehovah's Witnesses

و به همین دلیل است که گروه مذهبی شاهدان یهوه

religious group and there are a lot around here.

و در این اطراف افراد زیادی هستند.

I was surprised to find that there are

با تعجب متوجه شدم که

a lot of organizations, religious organizations

تعداد زیادی سازمان، سازمان های مذهبی وجود دارد

and one

of the most common ones is the Jehovah's Witnesses. Yes.

و یکی

از رایج ترین آنها شاهدان یهوه است. آره.

So this is the sort of thing

بنابراین این همان چیزی است که

this will suffering ever end and there's a picture of somebody suffering.

این رنج همیشه پایان می یابد و تصویری از کسی در حال رنج است.

So you might be in a low point in your life, your suffering,

بنابراین ممکن است شما در نقطه پایینی از زندگی، رنج خود قرار بگیرید،

and you identify with that picture on the front and then you open it up.

و با آن تصویر در جلو همذات پنداری کنید و سپس آن را باز کنید.

And what do you see?

و چه می بینید؟

Salvation is at hand.

رستگاری در دست است.

There is a happy person obviously reading a religious book.

واضح است که یک فرد خوشحال در حال خواندن یک کتاب مذهبی است.

The answer is to come to us Jehovah's Witnesses.

پاسخ این است که به ما شاهدان یهوه بیایید.

But of course, you know, we are not religious either of us.

اما مطمئناً می دانید که ما هم مذهبی نیستیم.

So that's no good. Yes, I know.

پس این خوب نیست بله میدانم.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

I don't sorry if anyone is a Jehovah's Witness

اگر کسی شاهد یهوه است که

watching us,

ما را تماشا می کند متأسف نیستم،

but we object to having that through our door.

اما ما مخالفت می کنیم که آن را از درب خانه خود داشته باشیم.

Well, we don't object is

خوب، ما مخالفتی نداریم،

actually we find it quite amusing because it gives us a bit of fun.

در واقع ما آن را بسیار سرگرم کننده می دانیم زیرا کمی سرگرم کننده به ما می دهد.

I wouldn't say I once had a person from the Jehovah's Witnesses

نمی توانم بگویم که یک بار یک نفر از شاهدان

knock on my door and I had a lovely chat

یهوه در خانه ام را زد و من

with them for around 40 minutes.

حدود 40 دقیقه با آنها چت دوست داشتنی داشتم.

And I think they wanted to go, which which very rarely happens normally.

و من فکر می کنم آنها می خواستند بروند، که به ندرت اتفاق می افتد.

Normally they get the door slammed in their face.

معمولاً در را به صورتشان می کوبند.

But but I wanted to have a chat with them.

اما من می خواستم با آنها چت کنم.

I was very interested to actually talk to them.

من بسیار علاقه مند بودم که واقعاً با آنها صحبت کنم. لوئیس گفت،

They've got a certain reputation for being quite

آنها شهرت خاصی به دلیل

manipulative religious

مذهبی بودن

in the UK and anywhere where

در بریتانیا و هر جایی که

people are talking about smoking, Lewis said.

مردم در مورد سیگار کشیدن صحبت می کنند، دارند .

Hello, Louis, that stopping smoking was the most

سلام، لویی، که ترک سیگار

difficult experience of his life.

سخت ترین تجربه زندگی او بود.

And it is, I know, because my father was a heavy smoker

و می دانم، چون پدرم سیگاری شدید بود

and he he could never stop.

و هرگز نتوانست آن را ترک کند.

I mean, it's highly addictive and we know all that.

منظورم این است که بسیار اعتیاد آور است و ما همه اینها را می دانیم.

And in fact, he only stopped when

و در واقع، او تنها زمانی متوقف شد که

he was seriously ill as a result of that smoking.

در اثر آن سیگار به شدت بیمار شد.

And then it was too late and then it was too late.

و بعد خیلی دیر شد و بعد خیلی دیر شد.

But I mean, he still had a few years, but we know that, Beatrice says.

اما منظورم این است که او هنوز چند سال فرصت داشت، اما ما این را می دانیم، بئاتریس می گوید.

I think it was Beatrice number one where we stopped.

فکر می کنم بئاتریس شماره یک جایی بود که توقف کردیم.

But if you sat down, just try to do it for that.

اما اگر نشستید، فقط سعی کنید این کار را برای آن انجام دهید.

I think it was only moving.

فکر کنم فقط در حال حرکت بود.

Can't remember that when you have a heart attack, it's easy

نمی توانم به خاطر بیاورم که وقتی دچار حمله قلبی می شوید،

to make that decision because, yes, a lot of people, but that's a lot.

گرفتن چنین تصمیمی آسان است، زیرا، بله ، بسیاری از مردم، اما این مقدار زیاد است.

People with health issues, you do things that you never and.

افرادی که مشکلات سلامتی دارند ، کارهایی را انجام می دهید که هرگز و.

Healthy, but because you don't see

سالم، اما چون نمی بینی

that you don't think anything's happening to you.

که فکر نمی کنی اتفاقی برایت می افتد .

A lot of the time we only react to it when something happens. Yes,

در بسیاری از مواقع ما فقط زمانی به آن واکنش نشان می دهیم که اتفاقی بیفتد. بله،

but then often it's too late.

اما اغلب خیلی دیر است.

And we often described that as a wake up call.

و ما اغلب آن را به عنوان یک زنگ بیدارباش توصیف می کنیم.

And how you have a wake up call.

و چگونه یک زنگ بیدار شدن دارید.

So maybe you are smoking a lot and then suddenly one day you cough

بنابراین شاید شما زیاد سیگار می کشید و ناگهان یک روز سرفه می کنید

and then suddenly there's a little bit of blood

و ناگهان کمی خون می آید

and you think, Oh,

و فکر می کنید، اوه،

and you go to the doctor and you say, Oh,

و به دکتر مراجعه می کنید و می گویید، اوه،

you got something seriously wrong with you.

مشکل جدی برای شما پیش آمده است.

And then they treat it and you are able to carry on with your life.

و سپس آنها آن را درمان می کنند و شما می توانید به زندگی خود ادامه دهید.

But afterwards, you will definitely never smoke

اما پس از آن ، مطمئناً دیگر هرگز سیگار

another cigaret ever again.

دیگری نخواهید کشید.

Yes. Autumn smart phone.

آره. تلفن هوشمند پاییزی.

They have very nice leaflets, yes, but they're all the same.

آنها جزوات بسیار خوبی دارند، بله، اما همه آنها یکسان هستند.

It's always

همیشه

I was fear that it tried to prey on you in a way, it's silly to use them

از این می ترسیدم که سعی کند به نوعی شما را شکار کند، احمقانه است که از آنها

as a bit of an ironic phrase to use that you're trying to get you at a low point

به عنوان یک عبارت کنایه آمیز استفاده کنم تا از این که می خواهید شما را در نقطه پایینی از

in your life.

زندگی خود قرار دهید استفاده کنید.

Yes, and saying that the answer is what they have to offer.

بله، و گفتن این است که پاسخ آن چیزی است که آنها باید ارائه دهند.

I mean, maybe it's true.

منظورم این است که شاید درست باشد.

You might find that happy people who are completely content

ممکن است متوجه شوید که افراد شاد که کاملاً راضی هستند،

very rarely become religious.

به ندرت مذهبی می شوند.

However, people who are miserable and they hate their life,

اما افرادی که بدبخت هستند و از زندگی خود متنفر هستند،

they are more vulnerable

در برابر

to to becoming religious.

مذهبی شدن آسیب پذیرتر هستند.

I know that.

من می دانم که.

I know, I know you might disagree, but I think that's a just a general thing.

می دانم، می دانم که ممکن است مخالفت کنید، اما فکر می کنم این یک چیز کلی است.

You say you just generally, generally.

شما می گویید شما فقط به طور کلی، به طور کلی.

So quite often.

بنابراین اغلب.

If you want someone to join your religion, you will often look for people

اگر می‌خواهید کسی به دین شما بپیوندد، اغلب به دنبال افرادی

who are feeling a little bit down or down on their luck.

می‌گردید که کمی از شانس خود احساس ناراحتی می‌کنند.

Sorry, Fetus's told as a joke student,

با عرض پوزش، جنین به عنوان یک دانش آموز به شوخی گفت،

Would you punish me for something I didn't do?

آیا من را به خاطر کاری که انجام ندادم تنبیه می کنید؟

Teacher says, Of course not.

معلم می گوید، البته نه.

And then student replies, Good because I haven't done my homework.

و سپس دانش آموز پاسخ می دهد: خوب است زیرا تکالیفم را انجام نداده ام.

That's a good one.

این یکی خوب است.

We've had a few jokes today.

امروز چندتا جوک داشتیم

Yes, I think I think Vitus is becoming a comedian.

بله، فکر می کنم ویتوس در حال تبدیل شدن به یک کمدین است.

I think it is a bean bag being burned.

فکر کنم کیسه لوبیا سوخته باشه.

Yes, a bean burner.

بله لوبیا سوز.

I thought, what is a bean burner?

فکر کردم که لوبیا سوز چیست؟

Rafael says.

رافائل می گوید.

I used to call them the bean burners.

من به آنها می گفتم لوبیا سوز.

Well, I would imagine the Jehovah's Witness.

خوب، من شاهد یهوه را تصور می کنم.

Yes, I don't know.

بله، من نمی دانم.

I. Let's not let's not go into that just in case it's something really rude.

I. اجازه ندهیم که وارد این موضوع نشویم، فقط در صورتی که این موضوع واقعاً بی ادبانه باشد.

Uh, Tom Rocks says

اوه، تام راکس می گوید

we are Mr Duncan witnesses.

ما شاهدان آقای دانکن هستیم.

What a terrible thing to have to witness.

چه چیز وحشتناکی را باید شاهد بود.

This is a kind of a religion religious movement,

این یک نوع حرکت مذهبی مذهبی است

isn't it?

، اینطور نیست؟

Yes. Well, yeah.

آره. اره.

So there's no answer to that.

بنابراین هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد.

Valentin makes a comment about funerals and says that,

والنتین در مورد مراسم تشییع جنازه نظری می دهد و می گوید که،

you know, why not order your smart

می دانید، چرا

caskets online two for the price of one?

تابوت های هوشمند خود را دو تا به قیمت یکی سفارش نمی دهید؟

They could.

آنها می توانند.

They could bury you in a giant mobile phone case

آنها می توانند شما را در یک قاب تلفن همراه غول پیکر دفن کنند

and then put all of your mobile devices in there with you.

و سپس تمام دستگاه های تلفن همراه شما را با شما در آنجا بگذارند.

But make sure they're fully charged.

اما مطمئن شوید که آنها کاملا شارژ شده اند.

And so we are looking at

و بنابراین ما به دنبال

junk junk

mail words connected to having junk mail.

کلمات ناخواسته نامه های ناخواسته مرتبط با داشتن نامه های ناخواسته هستیم.

And that's a little subject we're going to look at.

و این موضوع کوچکی است که ما به آن نگاه خواهیم کرد.

Oh, that's interesting.

اوه، این جالب است.

Rafael, an answer to what does being Berners mean?

رافائل، پاسخی به برنرز بودن یعنی چه؟

It means that when you're talking, yes,

یعنی وقتی در حال صحبت کردن هستید، بله،

you forget that you've got something in the oven

فراموش می‌کنید که در

while talking to the Jehovah's Witness because the Jehovah's Witnesses

حین صحبت با شاهد یهوه چیزی در اجاق دارید، زیرا شاهدان یهوه

and then you go back and discover that what you've put in the oven as burnt,

و سپس برمی‌گردید و متوجه می‌شوید که چیزی که در اجاق گذاشته‌اید سوخته است. ،

because when you go to the door and Jehovah's Witnesses are there,

زیرا وقتی به در می روید و شاهدان یهوه آنجا هستند

it's often the conversation goes on for a long period of time.

، اغلب گفتگو برای مدت طولانی ادامه دارد.

Mm-Hmm.

مم-هوم

And of course, in this case, beans in the oven, whatever it is, is burnt.

و البته در این صورت لوبیا در تنور هر چه که باشد می سوزد.

Yeah, bean burners. I like that.

آره لوبیا سوز. من آن را دوست دارم.

So it distracts you away from the thing you are doing.

بنابراین شما را از کاری که انجام می دهید منحرف می کند.

Yes, but quite often people would just close the door in their faces.

بله، اما اغلب مردم فقط در را به روی صورت خود می بندند.

They would just,

آنها فقط

I mean, I'm always pleasant.

، یعنی من همیشه خوشایند هستم.

It's just not worth engaging anymore because you can never win, can you?

دیگر ارزش درگیر شدن را ندارد زیرا هرگز نمی توانید برنده شوید، می توانید؟

Because they've always got an answer.

زیرا آنها همیشه یک پاسخ دریافت کرده اند.

Even even if it's totally illogical, they believe it. So.

حتی اگر کاملاً غیر منطقی باشد، آن را باور می کنند. بنابراین.

And we're back.

و ما برگشتیم

Oh, oh, I wish you could see what's happening.

اوه، اوه، ای کاش می دیدی چه اتفاقی دارد می افتد.

Disgusting, but it is really disgusting.

منزجر کننده است، اما واقعاً منزجر کننده است.

It's disgusting.

آن نفرت انگیز است.

If you want to see somebody choking and almost

اگر می خواهید کسی را ببینید که خفه می شود و تقریباً

suffocating on their own tongue and their mouths

خفه می شود به زبان خودش و دهانش

in the subject of religion is sensitive .

در موضوع دین حساس است.

So we've got to be careful what you say.

پس ما باید مراقب حرف های شما باشیم.

Well, we were just mentioning that because that's one of the things we often get.

خوب، ما فقط به این موضوع اشاره کردیم، زیرا این یکی از چیزهایی است که ما اغلب دریافت می کنیم.

We often get mail.

ما اغلب نامه دریافت می کنیم.

And also, we often get calls to the house in person.

و همچنین، ما اغلب شخصاً با خانه تماس می گیریم.

Everyone is entitled to their beliefs.

هر کس حق دارد عقاید خود را داشته باشد.

Yes. Okay, Steve, as we don't talk about it, it doesn't injure me.

آره. باشه، استیو، چون ما در موردش صحبت نمی کنیم، به من آسیب نمی رساند.

Okay. Okay, Steve. Right.

باشه. باشه، استیو. درست.

So junk mail,

بنابراین نامه های ناخواسته،

we often see junk

ما اغلب

mail as unsolicited correspondence.

نامه های ناخواسته را به عنوان نامه نگاری ناخواسته می بینیم.

So that is the formal way of saying junk mail.

بنابراین این روش رسمی گفتن نامه های ناخواسته است.

So we often say junk mail, but in fact, what we actually mean

بنابراین ما اغلب می گوییم نامه های ناخواسته، اما در واقع منظور

is unsolicited correspondence.

ما مکاتبات ناخواسته است.

Something, something we've received

چیزی، چیزی که ما دریافت

that we we did not want or we did not ask for.

کرده‌ایم که نمی‌خواستیم یا نخواستیم.

Maybe from something that's come from a person we don't know.

شاید از چیزی که از طرف شخصی که ما نمی شناسیم آمده باشد.

So junk mail can be described formally

بنابراین نامه های ناخواسته را می توان به طور رسمی

as unsolicited correspondence.

به عنوان نامه نگاری ناخواسته توصیف کرد.

Can I just add something to that? You can.

آیا می توانم فقط چیزی به آن اضافه کنم؟ تو می توانی.

Have you finished what you wanted to say? Mm-Hmm.

آیا آنچه را که می خواستی بگویی تمام کردی؟ مم-هوم

Unsolicited correspondence can also apply

مکاتبات ناخواسته می تواند

to things like emails, which I will be talking about.

برای مواردی مانند ایمیل ها نیز اعمال شود که در مورد آنها صحبت خواهم کرد.

Yes, and you've got to be careful these days.

بله، و این روزها باید مراقب باشید .

Quite often, if you are communicating with people

اغلب، اگر از

by email that you have email,

طریق ایمیل با افرادی که ایمیل

you have permission to contact them.

دارید در ارتباط هستید، اجازه دارید با آنها تماس بگیرید.

And maybe if you giving them, for example, in

و شاید اگر به آنها می دهید مثلاً در

my job is sales, and I have to be very careful

کار من فروش است و باید خیلی مراقب

that I don't send emails to people that seem to be promotional,

باشم که برای افرادی که ظاهراً تبلیغاتی هستند ایمیلی ارسال

but I haven't got their permission beforehand.

نکنم اما از قبل اجازه آنها را نگرفته ام.

And you have to be very careful with this.

و شما باید در این مورد بسیار مراقب باشید.

I have to be very careful with this in my line of work

من باید در کار خود بسیار مراقب این موضوع باشم

because I could have a complaint made against me

زیرا

if I don't word that email correctly or send

اگر آن ایمیل را به درستی بیان نکنم یا

proper official emails,

ایمیل های رسمی مناسبی ارسال نکنم

or they have already signed

یا آنها قبلاً توافق نامه ای را امضا کرده اند که

an agreement to allow me to send them emails in the first place,

به من اجازه می دهد آنها را ارسال کنم، ممکن است از خودم شکایت کنم. ایمیل ها در وهله اول، در چند سال

it's become quite a big thing over the last few years.

گذشته به یک چیز بزرگ تبدیل شده است .

So there are a lot of laws and rules around now

بنابراین در حال حاضر قوانین و قوانین زیادی در

about sending unsolicited correspondence.

مورد ارسال مکاتبات ناخواسته وجود دارد.

So I suppose it would be fair to say most of it

بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم بیشتر آن

consists of advertisements.

شامل تبلیغات است.

So I think it would be fair to say that's what most of it consists of.

بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم این همان چیزی است که بیشتر آن از آن تشکیل شده است.

Quite often when you when you sign up to a product or service online,

اغلب زمانی که برای یک محصول یا خدمات آنلاین ثبت نام می کنید

you have to tick boxes to say that you are happy

، باید کادرها را علامت بزنید تا بگویید

to receive correspondence and you can select that.

از دریافت مکاتبات خوشحال هستید و می توانید آن را انتخاب کنید.

Can't you unsubscribe?

نمی توانید اشتراک خود را لغو کنید؟

I think most people, most people make sure that they don't get it.

من فکر می کنم اکثر مردم، اکثر مردم مطمئن هستند که آن را دریافت نمی کنند.

Mm-Hmm. Here's another one.

مم-هوم اینم یکی دیگه

Unwanted emails are also junk,

ایمیل های ناخواسته نیز ناخواسته هستند،

so we often refer to emails that we don't want.

بنابراین ما اغلب به ایمیل هایی اشاره می کنیم که نمی خواهیم.

And let's face it,

و اجازه دهید با آن روبرو شویم،

we often get them.

ما اغلب آنها را دریافت می کنیم.

I know that my my official email address

من می دانم که آدرس ایمیل رسمی من

for this, for all of this.

برای این، برای همه اینها است.

I get more junk mail than anything else.

من بیشتر از هر چیز دیگری نامه های ناخواسته دریافت می کنم.

Sometimes the average month I get around 500

گاهی اوقات در ماه به طور متوسط حدود 500

500 junk emails, just rubbish from everyone.

500 ایمیل ناخواسته دریافت می کنم، که فقط از همه بی ارزش است.

Lots of Nigerian princes

بسیاری از شاهزادگان نیجریه ای

who have

have $20 million in their bank account that they want to give to me,

که 20 میلیون دلار در حساب بانکی خود دارند که می خواهند به من بدهند،

and all I have to do is send them, send them the bank charges for it.

و تنها کاری که باید انجام دهم این است که آنها را بفرستم، هزینه های بانکی آن را برای آنها بفرستم.

So all I have to do is send them a small percentage of that,

بنابراین تنها کاری که باید انجام دهم این است که درصد کمی از

and then they will send me the the two $200 million.

آن را برای آنها بفرستم و سپس آن دو 200 میلیون دلار را برای من بفرستند.

It's not great.

عالی نیست

We all know Mr.

همه ما آقای

Duncan.

دانکن را می شناسیم.

No, no.

نه نه.

I'm definitely not going to fall for that one.

من قطعاً عاشق آن یکی نمی شوم.

So I do get a lot.

بنابراین من خیلی چیزها را دریافت می کنم.

I get a lot of what are the strange thing is

من خیلی از چیزهای عجیب و غریب

state.

دولت است.

I wish I could speak today.

کاش می توانستم امروز صحبت کنم.

It's horrible.

این وحشتناک است.

It's like talking through sandpaper.

مثل صحبت کردن با کاغذ سنباده است.

one of the strange things I've noticed is when people try to con you

یکی از چیزهای عجیبی که من متوجه شدم این است که مردم سعی می کنند شما

on the internet through junk mail.

را در اینترنت از طریق نامه های ناخواسته فریب دهند.

Quite often they will use religion.

اغلب آنها از دین استفاده می کنند.

They will say, I hope God is with you today, and then they try to con you

آنها می گویند، امیدوارم خدا امروز با شما باشد ، و سپس آنقدر سعی می کنند شما

so despicable in the despicable

را در افراد حقیر فریب

that they really do try anything to to

دهند که واقعاً هر کاری می کنند

to trick you into sending money somehow.

تا شما را فریب دهند تا به نوعی پول بفرستید.

So unwanted e-mails

بنابراین ایمیل های ناخواسته

are often referred to as junk junk e-mail.

اغلب به عنوان ایمیل ناخواسته نامیده می شوند.

Often referred to as spam, right, spam.

اغلب به عنوان هرزنامه، حق، هرزنامه نامیده می شود.

So I love that word.

پس من این کلمه را دوست دارم.

So they send you something to your email address, but you did not ask for it.

بنابراین آنها چیزی برای شما به آدرس ایمیل شما ارسال می کنند ، اما شما آن را درخواست نکرده اید.

It came into your email box, but you don't want it.

وارد صندوق ایمیل شما شد، اما شما آن را نمی خواهید.

So we often describe it as spam.

بنابراین ما اغلب آن را به عنوان هرزنامه توصیف می کنیم.

Do we know why it's called spam?

آیا می دانیم چرا به آن اسپم می گویند؟

We call it spam because, well, first of all,

ما به آن اسپم می گوییم، زیرا اول از همه،

there is a product that you can buy.

محصولی وجود دارد که می توانید آن را بخرید.

Good grief, a meat product.

غم خوب، یک محصول گوشتی.

And we did. We plan that

و ما انجام دادیم. ما برنامه ریزی می کنیم که

I planned it.

من آن را برنامه ریزی کردم.

That's regrettable.

این مایه تاسف است

I plan because I have honestly had no idea.

من برنامه ریزی می کنم زیرا صادقانه بگویم که هیچ ایده ای نداشتم.

Okay. Mr.

باشه. آقای

Duncan was going to do good, but they draw attention to it.

دانکن قرار بود کار خوبی انجام دهد، اما آنها توجه را به آن جلب می کنند.

Just make it look professional.

فقط حرفه ای به نظر برسد

Yes, we intended for this to happen.

بله، ما قصد داشتیم این اتفاق بیفتد.

So spam is a type of meat.

پس اسپم نوعی گوشت است.

It was introduced.

معرفی شد.

I think it was just after the second World War where

فکر می‌کنم درست بعد از جنگ جهانی دوم بود

when there was a lot of rationing and this was sold as as something

که جیره‌بندی‌های زیادی وجود داشت و این به

that was an affordable type of meat spam,

عنوان یک نوع مقرون‌به‌صرفه گوشت‌های اسپم فروخته می‌شد

which means special ham.

که به معنای ژامبون مخصوص است.

So it is it is the two words contracted

پس از آن است که دو کلمه

together, crushed together spam.

با هم قرارداد، با هم خرد شده هرزنامه.

Special ham. Right?

ژامبون مخصوص. درست؟

So that's why we call it that.

بنابراین به همین دلیل است که ما آن را اینگونه می نامیم.

Even though pork, then yes, I think it is pork,

حتی اگر گوشت خوک، بله، من فکر می کنم گوشت خوک است،

but it's it's got it's got other things in as well.

اما خوب است و چیزهای دیگری نیز دارد.

It's let's just put it this way, it won't be the pure meat.

بگذارید اینطور بگوییم، این گوشت خالص نخواهد بود.

It's not.

این نیست.

It'll be hooves.

این سم خواهد بود.

It's now. Well, that isn't what I meant, actually.

برف میاد. خب ، در واقع منظور من این نبود.

Well, it was always

خوب،

it was always regarded as a low, very low quality meat, wasn't it?

همیشه به عنوان یک گوشت کم کیفیت و بسیار کم در نظر گرفته می شد، اینطور نیست؟

Okay, Steve, it does exist.

باشه، استیو، وجود دارد.

Still, I know it does.

با این حال، می دانم که دارد.

But if that's what it's regarded and it's not, it's not high quality yet,

اما اگر این چیزی است که در نظر گرفته می‌شود و اینطور نیست، هنوز کیفیت بالایی ندارد،

I think the medicine the makers would would agree that they're not.

من فکر می‌کنم دارویی که سازندگان موافق هستند که اینطور نیستند.

They're not.

آنها نیستند.

They're not saying that this is high quality meat.

آنها نمی گویند که این گوشت مرغوب است.

So the makers of spam are selling.

بنابراین سازندگان هرزنامه در حال فروش هستند.

This is something that's not very good by spam.

این چیزی است که از نظر اسپم خیلی خوب نیست .

It's not very good.

خیلی خوب نیست

Yes, I don't think they're doing that anyway, but it is still very popular.

بله، من فکر نمی کنم که آنها به هر حال این کار را انجام دهند ، اما هنوز هم بسیار محبوب است.

But the word spam

اما کلمه

comes from special ham, however.

هرزنامه از ژامبون ویژه می آید.

How did this product

چگونه این محصول

become the word for junk e-mail?

به کلمه ایمیل ناخواسته تبدیل شد؟

Well, I will tell you, is the clue in the word junk?

خوب، من به شما می گویم، آیا سرنخ در کلمه آشغال است؟

No. OK.

خیر.

The word comes from Monty Python of all places.

این کلمه از مونتی پایتون همه مکان ها می آید.

There is a famous sketch, a famous performance

یک طرح معروف وجود دارد، یک اجرای معروف

where someone working in a small

که در آن از شخصی که در یک کافه کوچک کار می کند

cafe is asked what is on the menu

، از او می پرسند که در منو چه چیزی

and there is the person working at the restaurant.

وجود دارد و شخصی که در رستوران کار می کند وجود دارد.

Yes, it is a man dressed as a lady, but that's what Monty Python often did.

بله، این مردی است که لباس زنانه می پوشد، اما این همان کاری است که مونتی پایتون اغلب انجام می داد.

But she goes through all of the menu

اما او تمام منو را مرور می کند

and everything has spam, spam

و همه چیز دارای هرزنامه، هرزنامه

and chips, spam and egg spam and toast spam.

و تراشه، هرزنامه و تخم مرغ هرزنامه و هرزنامه تست است.

So everything had spam.

بنابراین همه چیز اسپم داشت.

And in the end, she just says spam,

و در پایان فقط می گوید هرزنامه،

spam, spam, spam, spam, spam, spam.

هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه، هرزنامه.

And it becomes annoying after a while.

و بعد از مدتی آزاردهنده می شود.

And that is why we call junk

و به همین دلیل است که ما ایمیل های ناخواسته را هرزنامه می نامیم

e-mail spam because it's annoying because it's

زیرا آزاردهنده است زیرا

something that's annoying, something you can't get rid of.

چیزی است که آزاردهنده است، چیزی که نمی توانید از شر آن خلاص شوید.

So that song that they sing, the spam song

بنابراین آهنگی که آنها می خوانند، آهنگ هرزنامه

is where we get spam

جایی است که ما

for junk mail because it's annoying

برای نامه های ناخواسته هرزنامه دریافت می کنیم زیرا آزاردهنده است

because it's annoying and it's always coming in your ear.

زیرا آزاردهنده است و همیشه در گوش شما می آید.

You can't get rid of it, interestingly enough.

شما نمی توانید از شر آن خلاص شوید، به اندازه کافی جالب است.

I have, I have, you know, a work

من یک

email address and a personal email address.

آدرس ایمیل کاری و یک آدرس ایمیل شخصی دارم.

And the work email address is controlled by the company I work for.

و آدرس ایمیل کاری توسط شرکتی که من در آن کار می کنم کنترل می شود.

And they must have very good filters because I get very, very few, very, very

و آنها باید فیلترهای بسیار خوبی داشته باشند، زیرا من هرزنامه های بسیار بسیار کم، بسیار بسیار

little spam, if any, or junk emails.

کم، در صورت وجود، یا ایمیل های ناخواسته دریافت می کنم.

So I don't know what, but my personal email address,

بنابراین من نمی دانم چیست، اما آدرس ایمیل شخصی من،

I get loads of this and I don't know how is that my stomach?

بارهای زیادی از این دریافت می کنم و نمی دانم شکم من چگونه است؟

Your stomach is rumbling.

شکم شما غرغر می کند.

I'm hungry and I've got something of a treat for you, Mr.

من گرسنه هستم و برای شما چیزهایی دارم، آقای

Duncan.

Later on after this, after this live stream.

دانکن.

بعداً بعد از این، پس از این پخش زنده.

So yes, and I don't know how I can.

بنابراین بله، و من نمی دانم چگونه می توانم.

I don't know what the company does that I can't do.

من نمی دانم شرکت چه می کند که من نمی توانم انجام دهم.

I must be able to do something to stop all this spam and junk mail

من باید بتوانم کاری انجام دهم تا این همه نامه های ناخواسته و هرزنامه را متوقف

because it takes me ten or 15 minutes a day just to get rid of all the junk,

کنم، زیرا روزی ده یا 15 دقیقه زمان می برد تا از شر تمام ناخواسته ها خلاص شوم،

to find the emails that are useful.

تا ایمیل های مفید را پیدا کنم.

On my personal email address, Steve,

در آدرس ایمیل شخصی خود، استیو،

I mentioned spam a few moments ago.

چند لحظه پیش به اسپم اشاره کردم.

Junk e-mail.

ایمیل های ناخواسته.

But did you know that this particular product also has

اما آیا می دانستید که این محصول خاص

a high salt content?

دارای نمک بالایی نیز می باشد؟

It has its own museum.

موزه خودش را دارد.

There is a museum of spam.

یک موزه از هرزنامه وجود دارد.

I'm not joking. I'm not joking.

شوخی نمی کنم. شوخی نمی کنم.

It is true.

درست است.

And there it is.

و آنجاست.

There is the spam museum, and inside you can have the.

موزه هرزنامه وجود دارد، و در داخل شما می توانید آن را داشته باشید.

You can see the history of spam, all of the things over the years

می‌توانید تاریخچه هرزنامه‌ها، همه چیزهایی که در طول سال‌ها با

that have been associated with that particular product.

آن محصول خاص مرتبط بوده‌اند را ببینید .

This is based in the United States, by the way, not in this country.

این در ایالات متحده است ، اتفاقا، نه در این کشور.

It's not in England. It's in the in the USA.

در انگلیس نیست. در ایالات متحده آمریکا است.

I think it's Minnesota. Minnesota

فکر کنم مینه سوتا باشه مینه سوتا

is where this particular place is actually situated.

جایی است که این مکان خاص در واقع واقع شده است.

There is a spam museum and it's dedicated,

یک موزه هرزنامه وجود دارد و به

completely dedicated to to this product

طور کامل به این محصول اختصاص داده شده است

spam meat.

.

Can you believe it? It's true.

می تونی باور کنی؟ درسته.

I'm not joking, by the way.

اتفاقا شوخی نمی کنم.

I wish I was.

ایکاش بودم.

Hope that we are not offending certain religions

امیدواریم

by talking about pork derived products. But

با صحبت در مورد محصولات مشتق شده از گوشت خوک، ادیان خاصی را توهین نکنیم. اما

it's part of the world, so we're just talking about it.

این بخشی از جهان است، بنابراین ما فقط در مورد آن صحبت می کنیم.

Okay.

باشه.

I'm not sure if you'd be offending the religious people

من مطمئن نیستم که آیا شما به افراد مذهبی

or just anyone, anyone that eats food.

یا هر کسی که غذا می خورد توهین می کنید.

That's because it's not the nicest thing in the world.

دلیلش این است که این زیباترین چیز در جهان نیست.

Bamboo for You says that you can.

Bamboo for You می گوید که شما می توانید.

There's an acronym as well that you can put around around spam,

همچنین یک مخفف وجود دارد که می‌توانید در اطراف هرزنامه،

sending of persistent, annoying mail. Hmm.

ارسال نامه‌های دائمی و مزاحم قرار دهید. هوم

So yes, it's it's annoying.

پس بله، آزاردهنده است.

Like the song was in that

مثل آهنگ در آن

spam spend, spend, spend, spend, spend, spend, spend

هرزنامه بود خرج کنید، خرج کنید، خرج کنید، خرج کنید، خرج کنید، خرج کنید،

more fully spam.

به طور کامل هرزنامه خرج کنید.

I can see smoke going by. Is it? It's not.

می توانم دود را ببینم که می گذرد. آیا این است؟ این نیست.

There's not coming from you. Is that?

از تو نمی آید آیا این؟

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

What's next, Mr.

بعدش

Duncan? I hate it when you say that, by the way.

چی میشه آقای دانکن؟ اتفاقاً از این که این را می گویی متنفرم.

So there is a spam museum.

بنابراین یک موزه هرزنامه وجود دارد.

I can't believe that.

من نمی توانم این را باور کنم.

I wonder if there are any other museums that are connected to

من تعجب می کنم که آیا موزه های دیگری وجود دارد که به

something that is that is really weird or something very odd.

چیزی که واقعاً عجیب است یا چیز بسیار عجیبی متصل باشد.

I can't believe now.

الان باورم نمیشه

I don't want to offend anyone with this.

من نمی خواهم با این کار به کسی توهین کنم.

I can't believe that there is a 9-11 museum.

من نمی توانم باور کنم که یک موزه 9-11 وجود دارد.

Really? Yes.

واقعا؟ آره.

Because a museum and you can go inside and there are lots of bits

از آنجا که یک موزه و شما می توانید به داخل بروید و تعداد زیادی از

of the twin towers and you can look at look at all sorts of things.

برج های دوقلو وجود دارد و می توانید به همه چیز نگاه کنید.

Now, I don't know, just from my point of view, by the way,

حالا، نمی‌دانم، فقط از نظر من،

I think I'm not sure if, if, if that is in good taste.

اتفاقاً، فکر می‌کنم مطمئن نیستم که آیا، اگر، آیا این سلیقه‌ای است یا خیر.

Am I wrong there?

آیا من در آنجا اشتباه می کنم؟

Is it wrong to have a 9-11 museum?

آیا داشتن موزه 9-11 اشکال دارد؟

So there are things that I think sometimes they they

بنابراین چیزهایی وجود دارد که من فکر می کنم گاهی اوقات

they seem to go to the edge of decency.

آنها به نظر می رسد که آنها به لبه نجابت می روند.

So that's just a thought.

پس این فقط یک فکر است.

Just a thought that just popped in my head.

فقط فکری که به ذهنم خطور کرد

But there are lots of lots of interesting museums, car museums.

اما تعداد زیادی موزه جالب، موزه ماشین وجود دارد.

I would go to any of those, Mr. Duncan.

من پیش هر کدام از آن ها می روم، آقای دانکن.

Yes, we have.

بله ما داریم.

We have some very good, some very nice car museums around here.

ما در اینجا چند موزه اتومبیل بسیار خوب و بسیار زیبا داریم.

What's this got to do with junk mail?

این چه ربطی به نامه های ناخواسته دارد؟

I was talking about strange museums because because of the spam museum.

من در مورد موزه های عجیب و غریب صحبت می کردم به خاطر موزه اسپم.

So I thought, yes, I thought, maybe there are other strange museums.

بنابراین فکر کردم، بله، فکر کردم، شاید موزه های عجیب دیگری وجود داشته باشد.

Of course, in hard times, that project came out of hard times.

البته در روزهای سخت، آن پروژه از روزهای سخت بیرون آمد.

You know, when did you say it was developed after the war?

میدونی کی گفتی بعد از جنگ ساخته شد؟

I'm hearing I think it was after.

دارم میشنوم فکر میکنم بعدش بوده

I think it was because there was serious food rationing.

فکر می کنم به این دلیل بود که جیره بندی غذایی جدی وجود داشت.

Well, I think it came from that.

خوب، من فکر می کنم از آن آمده است.

We've learned so much from watching our favorite show.

ما از تماشای برنامه مورد علاقه خود چیزهای زیادی یاد گرفته ایم.

Don't be Mr. Duncan.

آقای دانکن نباش.

Bull's eye.

وسط خال.

We learned all sorts of facts because it's a quiz show,

ما انواع حقایق را یاد گرفتیم زیرا این یک برنامه مسابقه است،

and we learned from a question that was asked from a program

و از سؤالی که از برنامه ای

we watched yesterday an episode that rationing in the U.K.

که دیروز تماشا کردیم پرسیده شد، قسمتی را آموختیم که پس از جنگ در بریتانیا جیره بندی شد

after the war.

.

So the war ended in 4445, 1944.

بنابراین جنگ در 4445، 1944 به پایان رسید. غذای

Modified

اصلاح شده

food was still being rationed right up until as it was at the end of the 1950.

همچنان تا پایان سال 1950 جیره بندی

It was 1959 1959.

می شد. در سال 1959، 1959 بود.

So during the war, everybody had a ration book.

بنابراین در طول جنگ، همه یک جیره بندی داشتند.

My mother tells me about this and you were only allowed to buy

مادرم در این مورد به من می گوید و شما فقط مجاز بودید

certain quantities of food each week.

هر هفته مقادیر مشخصی غذا بخرید.

A certain amount of sugar, a certain amount of meat, certain amount of milk.

مقدار مشخصی شکر، مقدار مشخصی گوشت، مقدار مشخصی شیر.

You had a ration because there wasn't enough food available during the war,

شما یک جیره داشتید زیرا در طول جنگ غذای کافی در دسترس

but that rationing

نبود، اما این جیره بندی

because it took a long time for everything to get back to normal after the war.

به این دلیل بود که زمان زیادی طول کشید تا همه چیز بعد از جنگ به حالت عادی برگردد.

Supplies and everything bit like we were experiencing now in a way

منابع و همه چیزهایی که اکنون تجربه می‌کردیم، به نوعی

after the pandemic took a long time for those supply chains.

بعد از همه‌گیری زمان زیادی برای آن زنجیره‌های تامین طول کشید.

And to get back to normal again, because, you know, all the men

و برای بازگشت دوباره به حالت عادی، زیرا، می دانید، همه مردان

have gone to war or there weren't so much farming going on, that's the thing.

به جنگ رفته اند یا کشاورزی زیادی انجام نشده است، این مسئله است.

I suppose we should mention rationing. Rationing

فکر می کنم باید به جیره بندی اشاره کنیم. سهمیه بندی

means you are

به این معنی است که

you are cutting the supply of things,

شما عرضه کالاها را کاهش می دهید،

so you can't just go to the shop and buy something.

بنابراین نمی توانید به مغازه بروید و چیزی بخرید.

You have to have rations

شما باید جیره بندی

so you can only buy a certain amount of something.

داشته باشید تا بتوانید فقط مقدار مشخصی از چیزی را بخرید.

So that's what rationing was

پس جیره بندی

after the second World War, and it went on to 1959.

بعد از جنگ جهانی دوم همین بود و تا سال 1959 ادامه یافت.

Did you say yes? Incredible.

شما گفتید بله؟ باور نکردنی

And the last thing that was rationed, they took things off at different times

و آخرین چیزی که جیره بندی شد، آنها چیزها را در زمان های مختلف برداشتند،

because that was the most difficult one to get hold of was

زیرا سخت ترین چیزی که به دست آوردن آن،

meat meat.

گوشت گوشت بود.

So you meat was still rationed right up until 1959

بنابراین گوشت شما تا سال 1959 هنوز جیره‌بندی می‌شد،

because it had taken 15, 14, 15

زیرا 15، 14، 15

years to get the supplies back

سال طول کشیده بود تا

to normal after the war. Yes.

پس از جنگ به حالت عادی بازگردد. آره.

And of course, in those days,

و البته، در آن روزها،

I actually think there were very few overweight people

من در واقع فکر می‌کنم افراد دارای اضافه وزن بسیار کمی وجود داشتند،

because you could only eat so much and as you grew it yourself.

زیرا شما فقط می‌توانستید مقدار زیادی غذا بخورید و خودتان آن را بزرگ کنید.

But I still think that's

اما من هنوز فکر می کنم که

I mean, literally two years before I was born.

منظورم به معنای واقعی کلمه دو سال قبل از تولد من است.

Okay.

They were still rationing.

باشه.

هنوز جیره بندی می کردند.

Yes, it's amazing.

بله، شگفت انگیز است.

You OK, Steve?

I just something caught my eye out.

تو خوبی استیو؟

فقط یه چیزی نظرمو جلب کرد

Didn't I caught my eye?

چشمم را جلب نکرد؟

Okay.

باشه.

In fact, it was just a reflection of us.

در واقع این فقط بازتابی از ما بود.

Yes. In the window. That's it. Okay, great.

آره. در پنجره. خودشه. باشه عالیه.

I'm sure we're all glad to know that you can see outside now.

مطمئنم همه ما خوشحالیم که می دانیم اکنون می توانید بیرون را ببینید.

It's getting dark. It's dark.

هوا داره تاریک میشه تاریکه.

The Sun has gone down, and it's only it's not even 4:00.

خورشید غروب کرده است و ساعت 4 بعدازظهر هم نشده است.

Nothing to see.

چیزی برای دیدن نیست.

Nothing to see outside. Look.

چیزی بیرون برای دیدن نیست نگاه کن

So there it is outside.

پس آنجا بیرون است.

You can tell it's life.

شما می توانید بگویید که این زندگی است.

You can tell where life because it's gradually got dark.

شما می توانید بفهمید که زندگی کجاست زیرا کم کم تاریک شده است.

Yes, we've been on air just to prove how short

بله، ما روی آنتن رفتیم تا ثابت کنیم که

the days are here in England.

روزهای اینجا در انگلیس چقدر کوتاه است.

We are going in the moment.

ما در لحظه می رویم.

We are, but I'm feeling hungry.

ما هستیم، اما من احساس گرسنگی می کنم.

I can't believe that I survived all the way through.

نمی توانم باور کنم که در تمام طول مسیر زنده مانده ام.

Well, your voice is definitely you wrested it yesterday.

خوب، قطعاً صدای شما همان است که دیروز آن را به دست آوردید.

You didn't come out with me.

تو با من بیرون نیومدی

I decided to stay indoors.

تصمیم گرفتم در خانه بمانم.

It was very cold, very windy.

هوا خیلی سرد بود، خیلی باد.

And yes,

و بله

you obviously benefited from that rest.

، بدیهی است که شما از این استراحت سود بردید.

I think sometimes when you get sick, it's in a way, you know,

فکر می‌کنم گاهی اوقات وقتی مریض می‌شوی، این به نوعی است، می‌دانی

it's your body telling you, slow down, you're sick

، بدنت به شما می‌گوید، آهسته‌تر حرکت کنید، مریض هستید،

because you've probably been overdoing it and you just need to slow down.

زیرا احتمالاً زیاده روی کرده‌اید و فقط باید سرعتتان را کم کنید.

Stop, let your body catch up and repair itself.

بس کن، بگذار بدنت به خود برسد و خودش را ترمیم کند.

And that has worked for you yesterday, Mr.

و این برای شما دیروز کار کرده است، آقای

Yes. Yes.

بله. آره.

So I don't feel too bad.

بنابراین من خیلی احساس بدی ندارم.

I suppose I was a little bit excited to come back and join you here.

فکر می کنم کمی هیجان زده بودم که برمی گردم و اینجا به شما ملحق می شوم.

By the way, talking of exciting things next week,

به هر حال، صحبت از چیزهای هیجان انگیز هفته آینده،

December arrives, and also I will begin

دسامبر فرا می رسد، و همچنین من شروع به

publishing my new English lessons.

انتشار درس های جدید انگلیسی خود خواهم کرد.

So on Wednesday,

بنابراین چهارشنبه،

this Wednesday, there will be no live stream on Wednesday because I am going

این چهارشنبه، چهارشنبه هیچ پخش زنده ای وجود نخواهد داشت، زیرا من قصد دارم

to start publishing my new English lessons, I will give you a clue.

شروع به انتشار درس های جدید انگلیسی خود کنم، من به شما یک سرنخ می دهم.

What I'm doing is I am rerecording and remaking some of my earlier lessons,

کاری که من انجام می‌دهم این است که برخی از درس‌های قبلی‌ام را دوباره ضبط و بازسازی می‌کنم،

which now look a little bit old fashioned

که اکنون کمی قدیمی به نظر می‌رسند

and also because the quality isn't as good.

و همچنین به این دلیل که کیفیت آن‌ها خوب نیست.

So I rerecorded.

بنابراین دوباره ضبط کردم.

I've remade completely from scratch.

من کاملا از اول بازسازی کردم

So it is me now.

پس الان من هستم.

As I look,

همانطور که نگاه می کنم،

I've remade them and I will begin posting them

آنها را دوباره ساخته ام و هفته آینده با فرا رسیدن دسامبر شروع به ارسال آنها

onto a new playlist next week as December arrives.

در یک لیست پخش جدید خواهم کرد .

Have you used clever technology, Mr.

آیا از فناوری هوشمندانه استفاده کرده‌اید، آقای

Duncan, to take away the years

دانکن، تا سال‌ها

and make yourself look like you did when you first made that list?

را از بین ببرید و خودتان را شبیه زمانی که برای اولین بار آن فهرست را تهیه کردید، نشان دهید؟

No, the first.

نه، اولی

Well, the one thing to mention is I'm not wearing my hat,

خوب، تنها چیزی که باید به آن اشاره کنم این است که من کلاه خود را بر سر نمی‌گذارم،

so there is no hat in my new lessons, so I'm not even wearing my hat.

بنابراین در درس‌های جدیدم کلاهی وجود ندارد، بنابراین من حتی کلاهم را بر سر نمی‌گذارم.

Oh, so I hope you are intrigued enough to take a look at my new lessons

اوه، بنابراین امیدوارم که به اندازه کافی مجذوب شده باشید که به درس های جدید من نگاهی بیندازید،

as I start to po post them next week

همانطور که من شروع به ارسال آنها در هفته آینده

as we enter December .

با ورود به دسامبر می کنم.

I know the answer to the question I had earlier.

من جواب سوالی را که قبلا داشتم می دانم.

I haven't started putting my Christmas lights on the house and I haven't.

من شروع به گذاشتن چراغ های کریسمس روی خانه نکرده ام و نکرده ام.

I don't even know when I'm going to do it.

من حتی نمی دانم چه زمانی قرار است این کار را انجام دهم.

So I have to do it.

پس باید انجامش بدم.

Maybe next week sometime, but I will try my best.

شاید هفته آینده، اما تمام تلاشم را خواهم کرد.

I hope I feel better.

امیدوارم حالم بهتر شود.

I hope I feel better then.

امیدوارم اون موقع حالم بهتر بشه

There were lots of new people watching us today, somebody from Russia

امروز افراد جدید زیادی ما را تماشا می کردند، یکی از روسیه

who good says Hi, but

که خوب می گوید سلام، اما

we can't read your name, unfortunately, because we can't read

متاسفانه نمی توانیم نام شما را بخوانیم ، زیرا نمی توانیم

Cyrillic.

سیریلیک بخوانیم.

That's it.

Abigail.

خودشه.

ابیگیل

Hello.

سلام.

I'm from Russia and also somebody from Sudan.

من از روسیه و همچنین کسی از سودان هستم.

Hello to Sudan.

سلام به سودان

That's disappeared.

که ناپدید شد

Yeah, there we go now. I can't.

آره، الان می‌رویم. من نمی توانم.

We can't read your name, either.

ما هم نمی توانیم نام شما را بخوانیم.

Unfortunately,

متأسفانه،

we're not clever enough to be able to read

ما آنقدر باهوش نیستیم که بتوانیم

people's names in other languages.

نام افراد را به زبان های دیگر بخوانیم.

We don't we we can't be like that.

ما نه ما نمی توانیم اینطور باشیم.

So it looks it looks a bit like Arabic.

بنابراین به نظر می رسد که کمی شبیه به عربی است.

So I think Cyrillic and Arabic, we are not very good at reading.

بنابراین من فکر می کنم سیریلیک و عربی، ما در خواندن خیلی خوب نیستیم.

We're going to struggle with that. So apologies.

ما با آن مبارزه خواهیم کرد. پس معذرت میخوام

If you do have any English equivalents, please let us know.

اگر معادل انگلیسی دارید، لطفاً به ما اطلاع دهید.

Yeah.

And and we'd love to read your name ahead and we appreciate you watching us today.

آره

و ما دوست داریم نام شما را پیشاپیش بخوانیم و از اینکه امروز ما را تماشا می کنید سپاسگزاریم.

Yes. Gulu, Gulu, Gulu

آره. گولو، گولو، گولو

is here as well.

هم اینجاست.

I believe you are one of our regular viewers.

من فکر می کنم شما یکی از بینندگان ثابت ما هستید.

Well, I've noticed today we've had a lot of people come back today

خوب، من امروز متوجه شدم که امروز افراد زیادی برگشته اند

that we haven't seen for a long time in Vick's arm. Yes.

که مدت زیادی است آنها را در آغوش ویک ندیده ایم. آره.

Has just

said come back after a year or two years.

گفت بعد از یکی دو سال برگرد.

So many memories

خاطرات زیاد

and a nice little heart. Yes.

و یک قلب کوچک خوب. آره.

So many old memories.

خیلی خاطرات قدیمی

Well, of course, they don't come much older than this,

خوب، البته، آنها خیلی بزرگتر از این نمی آیند،

especially here on YouTube.

به خصوص اینجا در یوتیوب.

We are going in the moment we are.

ما در لحظه ای که هستیم می رویم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Shall I tell you the surprise I have for you?

سورپرایزی که برایت دارم را بگویم؟

Steve has something for me.

استیو چیزی برای من دارد.

He's going to give me a nice treat.

او به من غذای خوبی می دهد.

I wonder what it could be.

متعجبم، چی میتواند باشد.

Do I have to take my clothes off?

آیا باید لباس هایم را در بیاورم؟

No. OK, good. Good.

نه. باشه، خوبه. خوب

Thank goodness for that.

خداروشکر از این بابت.

I'm glad it's too cold for that anyway.

خوشحالم که برای آن خیلی سرد است.

Yes, sir.

بله قربان.

What have we done on a Sunday after the livestreams

ما در یک یکشنبه پس از پخش زنده ای

that we have done and used to do for year and year and year on?

که سال و سال و سال انجام می دادیم و انجام می دادیم چه کرده ایم؟

We used to always do something after the livestream and we always announced it.

ما همیشه بعد از پخش زنده کاری انجام می دادیم و همیشه آن را اعلام می کردیم.

We had a cup of tea and we used to steal one of our farm local farmers sheep.

یک فنجان چای خوردیم و گوسفند یکی از کشاورزان محلی مزرعه مان را دزدیدیم.

Oh no, no, we don't talk about that, do we?

اوه نه، نه، ما در مورد آن صحبت نمی کنیم، نه؟

We always had a cup of tea and a tea cake.

همیشه یک فنجان چای و یک کیک چای می خوردیم.

Yes, but we stopped having the tea cakes and of course, our low.

بله، اما ما از خوردن کیک های چای و البته کم مصرف خودداری کردیم.

Bakery closed down. Well, guess what, Mr.

نانوایی تعطیل شد خوب، حدس بزنید، آقای

Duncan, yeah, I went out yesterday on the way to where I was going

دانکن، آره، من دیروز در مسیر جایی که می رفتم

without you, and I went into the bakery shop, which is reopened.

بدون شما بیرون رفتم و وارد مغازه نانوایی شدم که دوباره باز شده است.

And lo and behold, that's the first.

و ببینید، این اولین است.

Lo and behold, like that.

ببین، همینطور.

And lo and behold, it's afraid of you to say, Nuala.

و اینک از شما می ترسد که بگویید نوآلا.

There it is.

ایناهاش.

Lo and behold, I think it's from the from the Bible.

ببینید، من فکر می کنم از کتاب مقدس است.

I think it is. So there we go.

من فکر میکنم که هست. بنابراین ما به آنجا برویم.

Lo and behold, we have tea cakes.

ببین، کیک چای داریم.

Yes, they look nice. They look quite big.

بله، آنها زیبا به نظر می رسند. آنها کاملاً بزرگ به نظر می رسند.

They're big one big one.

آنها بزرگ هستند یکی بزرگ.

So teacakes are back,

بنابراین کیک های چای

at least for this week.

حداقل برای این هفته بازگشته اند.

Let's see if they're stale and dry, if they are.

ببینیم کهنه و خشک هستند یا نه.

I will be complaining and we won't be purchasing them again.

من شکایت خواهم کرد و دیگر آنها را نخواهیم خرید.

OK, OK, we will see what happens.

باشه، باشه، ببینیم چی میشه.

Right?

درست؟

Say yes.

بگو آره.

Lovely. Oh, a good ideas.

دوست داشتني. اوه، یک ایده خوب

Take a little rest.

کمی استراحت کن

Oh yes.

آه بله.

Lovely to be here, Mr.

خوشحالم که اینجا هستم، آقای

Duncan. OK, so I won't be here on Wednesday.

دانکن. باشه پس من چهارشنبه اینجا نیستم

No live stream on Wednesday, but of course, we will be back next Sunday.

روز چهارشنبه پخش زنده وجود ندارد ، اما مطمئناً یکشنبه آینده برمی گردیم.

I hope I will be feeling better.

امیدوارم حالم بهتر بشه

And of course we will be if we go out and about.

و البته اگر بیرون برویم و بگردیم، خواهیم بود.

If we go into the shops,

اگر به مغازه‌ها برویم، ماسک‌هایمان را می‌زنیم،

we will wear our masks because we have to now.

چون الان مجبوریم.

Yes, it's back, it's back.

بله، برگشت، برگشت.

We are back to wearing our masks.

ما به پوشیدن ماسک برگشتیم.

Everyone's worried about a new strain of the COVID.

همه نگران نوع جدیدی از کووید هستند.

I often get a new strain, but I can't tell you where.

من اغلب یک سویه جدید دریافت می کنم، اما نمی توانم به شما بگویم کجا.

What are they calling it?

اسمش چیه؟

Is it this?

آیا این است؟

It's the army on Omicron or Omicron,

ارتش روی Omicron یا Omicron است

which comes from the word microbe, which means small.

که از کلمه microbe به معنی کوچک آمده است.

Oh, did you know that

اوه، آیا می دانستید که

might run?

I knew small. Yes, my micro. Yes.

ممکن است اجرا شود؟

کوچک می دانستم. بله میکرو من. آره.

Well, that's that's why we put microbes in front of words.

خب به همین دلیل است که میکروب ها را جلوی کلمات قرار می دهیم.

Yes, yes.

بله بله.

And so is that.

و همینطور است.

But is that the next one in the Greek alphabet after devil?

اما آیا این مورد بعدی در الفبای یونانی بعد از شیطان است؟

The strange thing is, no, it isn't.

نکته عجیب این است که نه، اینطور نیست.

It's much further down because some of them don't make any sense.

خیلی پایین تر است زیرا برخی از آنها هیچ معنایی ندارند.

So some of them are just two letters. Ah.

بنابراین برخی از آنها فقط دو حرف هستند. آه

And so they don't.

و بنابراین آنها نمی کنند.

Well, I think one is pig where you can't

خب، من فکر می‌کنم یکی خوک است که

really have the pig, so they've missed out ones that you can't pronounce.

واقعاً نمی‌توانید خوک را داشته باشید، بنابراین آن‌هایی را که نمی‌توانید تلفظ کنید، از دست داده‌اند.

Yes. Ones that look a bit strange.

آره. آنهایی که کمی عجیب به نظر می رسند.

So now we are on our microbe on on.

بنابراین اکنون ما روی میکروب خود روشن هستیم.

OK, from the time to worry is when we've used up all the letters

بسیار خوب، از زمان نگرانی زمانی است که همه

of the Greek alphabet and we've come back and we have to have a new system

حروف الفبای یونانی را مصرف کرده باشیم و برگردیم و باید یک سیستم جدید

to describe COVID variants, then we know we're really in trouble.

برای توصیف انواع کووید داشته باشیم، آنگاه می دانیم که واقعاً در مشکل هستیم.

Well, I hope that doesn't happen. Yes. All right.

خوب، امیدوارم این اتفاق نیفتد. آره. خیلی خوب.

Mr. Duncan, I'll go into the kitchen and make a cup of tea and tea cake. Yes.

آقای دانکن، من به آشپزخانه می روم و یک فنجان چای و کیک چای درست می کنم. آره.

And I shall see you in a few minutes time and lovely to be here.

و من تا چند دقیقه دیگر شما را می بینم و دوست دارم اینجا باشم .

Have you have a lovely week learning English and whatever you do

آیا هفته خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی و هر کاری که انجام می دهید

and see you next week?

و هفته آینده شما را می بینید سپری کرده اید؟

Mr. Steve is going.

آقای استیو می رود.

I've just realized one thing I've realized is

من به تازگی متوجه یک چیزی شده ام که متوجه شده ام این است

I need a new backdrop, an emergency backdrop,

که به یک پس زمینه جدید نیاز دارم، یک پس زمینه اضطراری،

so so when the light goes outside,

بنابراین وقتی نور به بیرون می رود،

I have to have a backdrop that I can put behind me.

باید پس زمینه ای داشته باشم که بتوانم آن را پشت سر بگذارم.

So it just doesn't look like I'm standing in front of a blackboard

بنابراین به نظر نمی رسد که من در مقابل یک تخته سیاه

or a blank void.

یا یک فضای خالی ایستاده باشم.

So that's what I have to do.

پس این کاری است که باید انجام دهم.

I think I will try to sort that out for next week.

فکر می کنم برای هفته آینده سعی می کنم آن را مرتب کنم .

It's time to say goodbye.

وقت خداحافظی است.

It's time for me to go.

وقت رفتن من است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

Thank you for your company.

ممنون از همراهی شما

It's been a busy one. We've talked about a lot of things.

یکم شلوغ بوده ما در مورد خیلی چیزها صحبت کرده ایم.

We've talked about face masks.

ما در مورد ماسک های صورت صحبت کرده ایم.

We've talked about Mr.

ما در مورد

Steve's new suit and we've talked about junk mail.

لباس جدید آقای استیو صحبت کرده ایم و در مورد نامه های ناخواسته صحبت کرده ایم.

We've talked about Jehovah's Witnesses

ما در مورد شاهدان یهوه

and we've talked about teacakes as well.

صحبت کرده ایم و در مورد کیک چای نیز صحبت کرده ایم.

See you later. Take care, everyone.

بعدا میبینمت. مواظب همه باشید

And I hope you've enjoyed today's livestream.

و امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

My new lesson, my first new lesson

درس جدیدم، اولین درس جدیدم

that I've been making and I have made a few.

که ساختم و چند تا ساختم.

I'm going to try and make some more next week.

من سعی می کنم هفته آینده چیزهای بیشتری بسازم.

The first one will be posted on.

اولین مورد در پست گذاشته خواهد شد.

I want to say Tuesday.

میخوام بگم سه شنبه

Yes, I think Tuesday, Tuesday will be the day,

بله، فکر می‌کنم روز سه‌شنبه، سه‌شنبه باشد،

so I hope you will catch that

بنابراین امیدوارم شما آن را بگیرید

and I hope I will catch you

و امیدوارم یکشنبه آینده هم شما را بگیرم

next Sunday as well.

.

This is Mr.

این آقای

Duncan in the birthplace of English, saying, Thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، از تماشای شما متشکرم.

See you soon. Enjoy your week.

به زودی میبینمت. از هفته خود لذت ببرید.

Have a good one.

یک خوب.

And can you stay safe as well?

و آیا می توانید ایمن بمانید؟

Just for me, I would be very happy if you could stay safe

فقط برای من، خیلی خوشحال می شوم اگر بتوانید سالم بمانید

and of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا ملاقات می کنیم.

You know what's coming next? Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه؟ بله، شما انجام می دهید.

Ta ta for

تا تا

now. And.

فعلا و.

I'm a big boy now.

من الان پسر بزرگی هستم.