What does the word compromise mean? - Learning English with Mr Duncan

Today we are looking at a very interesting subject.

امروز به یک موضوع بسیار جالب توجه می کنیم.

The subject is compromise, making compromises.

موضوع سازش، سازش است.

Sometimes we have to compromise things in life.

گاهی اوقات باید در زندگی چیزهایی را به خطر بیندازیم.

I would say that it is

من می گویم این

inevitable, unavoidable,

اجتناب ناپذیر است، اجتناب ناپذیر است

that sometimes we have to compromise

که گاهی اوقات

to make compromises.

برای سازش باید مصالحه کنیم.

The word compromise means to accept or agree

مصالحه در لغت به معنای پذیرش یا توافق

on something less than what was intended.

بر چیزی کمتر از آنچه در نظر گرفته شده است است.

That is to say something you expect to happen

یعنی چیزی که انتظار دارید اتفاق بیفتد

or maybe something you expect to receive

یا شاید چیزی که انتظار دریافتش را

is not what you were expecting.

دارید آن چیزی نباشد که انتظارش را داشتید.

Sometimes we have to compromise and that is the word.

گاهی باید سازش کنیم و حرف همین است.

To lower the standard or expectation of a particular thing

پایین آوردن استاندارد یا انتظار از یک چیز خاص به این

means that a compromise has taken place.

معنی است که سازش صورت گرفته است.

So to look at that sentence again, to lower

بنابراین اگر دوباره به آن جمله نگاه کنیم،

the standard all expectation.

تمام انتظارات را از استاندارد پایین بیاوریم.

So when we talk about expectation,

بنابراین وقتی در مورد انتظار صحبت می کنیم،

it is the thing which you are waiting for.

این همان چیزی است که شما منتظر آن هستید.

Your expectation is the feeling of waiting for something

انتظار شما احساس انتظار برای چیزی است

to lower the standard or expectation of a particular thing

که استاندارد را پایین بیاورد یا انتظار از یک چیز خاص به این

means that a compromise has taken place.

معنی است که سازش صورت گرفته است.

The lack of agreement on something might lead to those involved

عدم توافق در مورد چیزی ممکن است منجر به مصالحه افراد درگیر

having to compromise.

شود.

A good example, of course, would be if

یک مثال خوب، البته، اگر

some workers for a certain company,

برخی از کارگران برای یک شرکت خاص،

maybe they want more money, maybe they want higher salary.

شاید آنها پول بیشتری می خواهند، شاید آنها حقوق بیشتری می خواهند.

So quite often they will have to negotiate.

بنابراین اغلب آنها مجبور به مذاکره هستند.

They will have to talk to another group of people

آنها باید با گروه دیگری از افراد صحبت

to try and make a deal.

کنند تا معامله کنند.

So perhaps the workers want a certain percentage

بنابراین شاید کارگران بخواهند درصد مشخصی

of their salary to be raised.

از حقوقشان افزایش یابد.

They might have to negotiate.

آنها ممکن است مجبور به مذاکره شوند.

And more often than not, you will have to compromise.

و در بیشتر مواقع مجبور خواهید بود سازش کنید.

So when you are trying to agree on something, whatever it is,

بنابراین وقتی می‌خواهید در مورد چیزی به توافق برسید، هر چه که باشد،

quite often you will have to compromise on that thing.

اغلب باید در مورد آن چیز مصالحه کنید.

If we say compromise, it can be the thing that is the noun.

اگر بگوییم مصالحه می تواند چیزی باشد که اسم است.

So we are using it in the sense of being the noun compromise.

بنابراین ما آن را به معنای سازش اسمی به کار می بریم.

It is the thing that is being compromised

این چیزی است که در حال مصالحه است

or the thing that is being negotiated

یا چیزی که برای سازش در حال مذاکره است

to compromise can also be the action.

نیز می تواند عمل باشد.

And in this situation, we are looking at the verb.

و در این وضعیت ما به فعل نگاه می کنیم.

A compromise can be the thing

مصالحه می تواند آن چیز

or it can be the actual action.

یا عمل واقعی باشد.

The action of compromising

a compromise was reached between the two groups.

اقدام سازش سازش بین دو گروه صورت گرفت.

So in that particular sentence in Greve,

بنابراین در آن جمله خاص در Greve،

you can see we are using the noun, the noun compromise.

می توانید ببینید که ما از اسم، اسم compromise استفاده می کنیم.

And underneath in blue

و در زیر آبی

to move forward, we must compromise.

برای حرکت به جلو، ما باید مصالحه کنیم.

So that means we have to make an agreement.

بنابراین این بدان معناست که ما باید توافق کنیم.

We are using the verb, the verb form, which is compromise.

ما از فعل استفاده می کنیم، شکل فعل که سازش است.

The word concession

از کلمه امتیاز

can also be used to show that a compromise was made.

نیز می توان برای نشان دادن مصالحه استفاده کرد.

So when we are talking about compromise,

بنابراین وقتی صحبت از سازش می‌شود،

we can also use the word concession.

می‌توان از کلمه امتیاز نیز استفاده کرد.

You might go into a department store

شما ممکن است به یک فروشگاه بزرگ بروید

and in the department store you might see some well-known shops.

و در فروشگاه بزرگ ممکن است چند مغازه معروف را ببینید.

But the size of the shop is much smaller

اما اندازه مغازه بسیار کوچکتر است

and we often call that a concession.

و ما اغلب آن را یک امتیاز می نامیم.

So a reduced version of something

بنابراین یک نسخه کاهش یافته از چیزی

can also be described as a concession.

را نیز می توان به عنوان یک امتیاز توصیف کرد.

The word concession can also be used to show

از کلمه امتیاز نیز می توان برای نشان

that a compromise was made.

دادن مصالحه استفاده کرد.

You are making something less than it should have been.

شما چیزی کمتر از آنچه باید می ساختید.

We might say that someone has to settle for less.

ممکن است بگوییم که کسی باید به کمتر راضی باشد.

This happens a lot.

این خیلی اتفاق می افتد.

I think it's very fair to say that in life you can you can't always have what you want.

من فکر می کنم بسیار منصفانه است که بگوییم در زندگی می توانید همیشه نمی توانید آنچه را که می خواهید داشته باشید.

So we might say that we settle for less.

بنابراین ممکن است بگوییم که به کمتر راضی هستیم.

You are agreeing to take something, but it isn't as good.

شما موافقت می کنید که چیزی را بردارید، اما آنقدرها خوب نیست.

We might say that someone has to settle for less.

ممکن است بگوییم که کسی باید به کمتر راضی باشد.

And there might be lots of situations where you have to do that.

و ممکن است موقعیت های زیادی وجود داشته باشد که شما مجبور به انجام این کار شوید.

For example, I want a big house, but I can't afford one.

مثلاً من یک خانه بزرگ می خواهم، اما توان خرید آن را ندارم.

So instead I have to compromise.

بنابراین در عوض باید سازش کنم.

I want a big house, but I can't afford it.

من یک خانه بزرگ می خواهم، اما نمی توانم آن را بپردازم.

So instead I have to buy a small house.

بنابراین در عوض باید یک خانه کوچک بخرم.

Sometimes you have to compromise.

گاهی باید سازش کرد.

I want a big fast car like this, but

من یک ماشین سریع بزرگ مثل این می خواهم، اما

I can't afford the fuel to run it.

نمی توانم سوخت آن را بخرم.

So instead, I must compromise.

بنابراین در عوض، من باید مصالحه کنم.

I must make a compromise.

من باید مصالحه کنم

I must have a small car.

من باید یک ماشین کوچک داشته باشم.

Instead, because a large car will use lots of fuel.

در عوض، زیرا یک ماشین بزرگ سوخت زیادی مصرف می کند.

I want a beautiful girlfriend.

من یک دوست دختر زیبا می خواهم.

Hello there.

سلام.

Wow. You will. Rather lovely.

وای. شما خواهد شد. نسبتا دوست داشتنی

Yes. Hello.

آره. سلام.

Would you like to be my girlfriend?

آیا دوست داری دوست دختر من باشی؟

Would you like to go out with me sometime?

دوست داری یه وقتایی با من بری بیرون؟

No. Okay.

نه. باشه.

Unfortunately, she doesn't want to go out with me, so instead

متأسفانه، او نمی خواهد با من بیرون برود، بنابراین در عوض

I will have to compromise.

باید سازش کنم.

You want the beautiful supermodel,

شما سوپر مدل زیبا را می خواهید،

but unfortunately, you can't have her.

اما متاسفانه، نمی توانید او را داشته باشید.

So instead, you must

بنابراین در عوض، شما باید

compromise.

مصالحه کنید.

You must

settle for less.

باید به کمتر بسنده کنی

There are many phrases connected to the word compromise.

عبارات زیادی به واژه سازش مرتبط است.

The first phrase we have is make, do,

اولین عبارتی که داریم ساختن، انجام دادن،

make, do.

ساختن، انجام دادن است.

In this particular phrase, we are expressing

در این عبارت خاص، ما

the fact that we have to use what is available.

این واقعیت را بیان می کنیم که باید از آنچه در دسترس است استفاده کنیم.

Unfortunately, we can't have what we want.

متأسفانه ما نمی توانیم آنچه را که می خواهیم داشته باشیم.

So instead you have to make do.

بنابراین در عوض شما باید انجام دهید.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

I know this one very well.

من این یکی را خیلی خوب می شناسم.

Beggars can't be choosers.

گداها نمی توانند انتخاب کننده باشند.

Sometimes when you are desperate,

گاهی اوقات که ناامید هستید،

maybe sometimes when you really need something,

شاید گاهی اوقات که واقعاً به چیزی نیاز دارید،

you can't be fussy.

نمی‌توانید بی‌حوصله باشید.

You don't have any choice.

چاره ای نداری

You have to take what you are given.

شما باید آنچه را که به شما داده شده است بگیرید.

Sometimes beggars can't be choosers.

گاهی اوقات گداها نمی توانند انتخاب کننده باشند.

You might also have to lower your expectations on a situation.

همچنین ممکن است مجبور شوید انتظارات خود را در یک موقعیت پایین بیاورید.

Something that you want.

چیزی که شما می خواهید.

Something that you need.

چیزی که شما نیاز دارید.

You have to lower your expectations.

باید توقعات خود را پایین بیاورید.

You reduce your expectations.

توقعاتت رو کم میکنی

You lower your expectations.

توقعاتت رو کم میکنی

Maybe you have the last turkey in the shop.

شاید آخرین بوقلمون را در مغازه داشته باشید.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

Maybe it is the last thing.

شاید آخرین چیز باشد.

Maybe there is no other choice.

شاید چاره دیگری نباشد.

It is the last turkey in the shop.

این آخرین بوقلمون در مغازه است.

It is the worst of all.

این از همه بدتر است.

But it is all that is available.

اما این تنها چیزی است که در دسترس است.

You have no choice.

تو انتخابی نداری.

Maybe you want a nice, big, juicy turkey.

شاید یک بوقلمون خوب، بزرگ و آبدار بخواهید.

You want a big, juicy one, but you can't have it.

شما یک بزرگ و آبدار می خواهید، اما نمی توانید آن را داشته باشید.

Because sometimes in life, you can't have what you want.

زیرا گاهی اوقات در زندگی، نمی توانید آنچه را که می خواهید داشته باشید.

It's true.

درسته.

We have some words connected to compromise.

ما کلماتی در ارتباط با سازش داریم.

You make a compromise.

شما سازش می کنید.

You make or have a negotiation.

شما مذاکره می کنید یا دارید.

You give and take.

شما می دهید و می گیرید.

You have a concession.

شما امتیاز دارید.

You have a cable operation.

شما یک عملیات کابلی دارید.

Cooperation is an interesting word because it means that two groups of people

همکاری کلمه جالبی است زیرا به این معنی است که دو گروه از مردم

join together and they agree on many things.

به هم می پیوندند و در بسیاری از موارد به توافق می رسند.

They agree to work together.

آنها توافق می کنند که با هم کار کنند.

So quite often when there is cooperation.

بنابراین اغلب زمانی که همکاری وجود دارد.

Quite often you have to make compromises.

اغلب اوقات باید مصالحه کنید.

Sometimes you might find the middle ground.

گاهی ممکن است حد وسط را پیدا کنید.

If you find the middle ground, it means that you are agreeing with each other.

اگر حد وسط را پیدا کردید به این معنی است که با یکدیگر موافق هستید.

You might not agree completely, but you are finding the middle ground.

ممکن است کاملا موافق نباشید، اما راه میانه را پیدا می کنید.

You are coming together.

شما با هم می آیید.

You are discussing the differences.

شما در مورد تفاوت ها بحث می کنید.

And hopefully you will make an agreement.

و امیدوارم به توافق برسید.

You find the middle ground and finally, with this list,

شما حد وسط را پیدا می کنید و در نهایت با این لیست،

you meet in the middle two people who do not agree.

در وسط دو نفر را ملاقات می کنید که موافق نیستند.

Maybe they are trying to make a deal or come to a bargain or make a decision together.

شاید آنها در حال تلاش برای انجام یک معامله یا معامله هستند یا با هم تصمیم می گیرند.

But they can't agree.

اما آنها نمی توانند موافقت کنند.

Sometimes you have to make compromise noises.

گاهی اوقات باید سر و صدای سازش ایجاد کنید.

You have to compromise.

شما باید سازش کنید.

So you meet in the middle. You come

بنابراین شما در وسط ملاقات می کنید.

to an agreement.

به توافق میرسی

You make a compromise.

شما سازش می کنید.

The basic lesson from having to compromise

درس اساسی از مصالحه

is that quite often it is hard to get what you want.

این است که اغلب اوقات رسیدن به آنچه می خواهید دشوار است.

For some people, it is the hardest lesson to learn

برای برخی افراد، این سخت ترین درس

in life.

در زندگی است.