A Lesson 'Fit for a King' 👑 - English Addict / Ep 248 - LIVE CHAT - Sunday 7th May 2023

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

We are back everyone.

همه برگشتیم

We are here with you once more.

ما یک بار دیگر اینجا با شما هستیم.

It is so nice to be back with you once again.

خیلی خوب است که یک بار دیگر با شما برگشتم.

Yes, we are once again live across YouTube.

بله، ما یک بار دیگر در سراسر YouTube زنده هستیم.

It's ever so nice to be here.

اینجا بودن همیشه خیلی خوب است.

Hi, everybody. This is Mr.

سلام به همه. این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay? I hope so. Are you feeling happy?

حالت خوبه؟ امیدوارم. آیا احساس خوشبختی می کنید؟

Are you

آیا

feeling happy?

احساس خوشبختی می کنید؟

And I think it is a word that we are not using enough these days.

و من فکر می کنم این کلمه ای است که این روزها به اندازه کافی از آن استفاده نمی کنیم .

There are many other words we could use to

بسیاری از کلمات دیگر وجود دارد که می‌توانیم از آنها

to express happiness or to say that we.

برای ابراز خوشحالی یا بیان اینکه ما استفاده کنیم.

We actually feel happy.

ما در واقع احساس خوشبختی می کنیم.

But it's a word that's not used enough.

اما این کلمه ای است که به اندازه کافی استفاده نشده است.

So tomorrow, when you are out walking amongst your friends,

پس فردا، وقتی در میان دوستانتان قدم می زنید،

please walk up to the first person you say

لطفاً به سراغ اولین فردی که می گویید می

you see and say, Are you happy?

بینید بروید و بگویید: آیا خوشحال هستید؟

And get them to reply with Yes, I am happy.

و از آنها بخواهید که با بله، خوشحالم پاسخ دهند.

Happiness.

خوشبختی.

I know sometimes it doesn't come easily and I know sometimes it is very hard to find.

می دانم گاهی اوقات به راحتی نمی شود و می دانم گاهی اوقات پیدا کردنش خیلی سخت است.

But I think happiness starts

اما من فکر می کنم خوشبختی

right here with you, the individual.

درست از اینجا با شما شروع می شود.

Anyway, here we are all together again on a beautiful day.

به هر حال، اینجا ما دوباره در یک روز زیبا با هم هستیم.

All I can say is the weather today is absolutely fantastic.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که هوای امروز کاملاً فوق العاده است.

21. Well, it's nearly 20 degrees.

21. خوب، نزدیک به 20 درجه است.

It might actually get as high as 21 later.

ممکن است بعداً به 21 برسد.

But it's a lovely day.

اما این یک روز دوست داشتنی است.

Very warm, very pleasant outside.

بیرون بسیار گرم، بسیار دلپذیر. به

It is looking rather nice, to be honest with you.

نظر می رسد نسبتا خوب است، با شما صادقانه بگویم.

So my name is Duncan.

پس اسم من دانکن است.

I am one of those up there.

من یکی از اون بالا هستم

I'm sure you know the school by now.

من مطمئن هستم که شما تا به حال مدرسه را می شناسید.

You know what it's all about English.

شما می دانید که همه چیز در مورد انگلیسی چیست.

We love the English language.

ما عاشق زبان انگلیسی هستیم.

However, this is a little bit different from all of those other English teachers.

با این حال، این کمی با سایر معلمان انگلیسی متفاوت است.

This is something we do live.

این چیزی است که ما زندگی می کنیم.

First of all, it is 100% live right now

اول از همه،

at 2:08 o'clock on Sunday,

در ساعت 2:08 روز یکشنبه،

the 7th of May 2023.

7 مه 2023، 100% زنده است

I'm here right now, live as life can be.

.

You can see behind me as well outside

شما می توانید پشت سر من را نیز ببینید که بیرون از

the studio window is looking absolutely amazing today.

پنجره استودیو امروز کاملاً شگفت انگیز به نظر می رسد.

Really, really nice. In fact,

واقعا خیلی قشنگه در واقع،

we have Mr.

ما آقای

Steve coming a little bit later on.

استیو را کمی بعد داریم.

Oh, by the way, did you see that very special thing

اوه، اتفاقا، دیروز آن اتفاق خیلی خاص را دیدید

yesterday that happened?

؟

No, I'm not talking about Mr.

نه، من در مورد

Steve changing his underwear.

تعویض لباس زیر آقای استیو صحبت نمی کنم.

We are talking all about the coronation.

ما همه چیز در مورد تاج گذاری صحبت می کنیم.

Charles became King

چارلز پادشاه

Charles the third, apparently 13 million.

چارلز سوم شد، ظاهرا 13 میلیون.

And that doesn't sound like a lot.

و این خیلی به نظر نمی رسد.

I'm sure it must be more people than that. Maybe that's.

من مطمئن هستم که باید بیشتر از این افراد باشد. شاید همین باشد.

That's the amount of people or the number of people who watched in this country.

این تعداد افراد یا تعداد افرادی است که در این کشور تماشا کرده اند.

But I think it must have been millions and millions of people

اما من فکر می کنم میلیون ها و میلیون ها نفر باید مراسم

watching the coronation that took place yesterday in London.

تاج گذاری را که دیروز در لندن انجام شد تماشا می کردند.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Did you watch the coronation? Did you see it?

تاج گذاری رو دیدی؟ دیدی؟

Was it interesting?

جالب بود؟

I'm sure for a lot of people it must be interesting

من مطمئن هستم که برای بسیاری از مردم

watching something like that, because you are getting,

تماشای چنین چیزی باید جالب باشد، زیرا

I suppose, a sense of another culture.

فکر می کنم شما در حال دریافت یک فرهنگ دیگر هستید.

And it's very easy to forget when you live in a certain country,

و فراموش کردن بسیار آسان است وقتی در یک کشور خاص زندگی می کنید،

you forget that you are surrounded by your own culture.

فراموش می کنید که توسط فرهنگ خود احاطه شده اید.

And I suppose to some people

و من فکر می کنم برای برخی از مردم که

watching all of the celebrations and all of the

همه جشن ها و همه

the ceremony yesterday must have seemed very strange.

مراسم دیروز را تماشا می کردند باید بسیار عجیب به نظر می رسید.

I know in the USA they are absolutely crazy about all of this.

من می دانم که در ایالات متحده آنها کاملاً دیوانه همه اینها هستند.

They love anything connected to the royal family or royalty.

آنها عاشق هر چیزی هستند که به خانواده سلطنتی یا خانواده سلطنتی مرتبط باشد.

English royalty, British royalty,

سلطنتی انگلیسی، سلطنتی بریتانیا،

Welsh royalty.

سلطنتی ولز.

Call it what you want, but it is very interesting

آن را هر چه می خواهید بنامید، اما بسیار جالب است

and most of the things that you saw happening yesterday

و بیشتر اتفاقاتی که دیروز رخ داد، به

date back almost a thousand years.

هزار سال قبل برمی گردد.

So many of the things done, many of the things that was said

بسیاری از کارهای انجام شده، بسیاری از چیزهایی که گفته شد به

go back a very long way in tradition.

قدمت بسیار طولانی در سنت بازمی گردد.

And I suppose that's what it's all about, really.

و فکر می‌کنم واقعاً موضوع همین است.

So the whole ceremony from walking in, from being,

بنابراین کل مراسم از ورود به داخل، از بودن،

well, one of the most interesting parts of the whole ceremony

خوب، یکی از جالب ترین قسمت های کل مراسم

must have been when when Charles

باید زمانی باشد که چارلز

took most of his clothes off.

بیشتر لباس هایش را درآورد.

So he stripped right down to a very loose shirt.

بنابراین او دقیقاً یک پیراهن بسیار گشاد در آورد.

And I thought that was a very interesting part

و من فکر می کردم که این بخش بسیار جالبی

of the ceremony because he looked just like maybe a person

از مراسم بود، زیرا او دقیقاً شبیه یک آدم

from the street, a common person.

خیابانی بود، یک آدم معمولی.

But slowly but surely

اما به آرامی اما مطمئناً

they put all of the clothing onto him.

همه لباس ها را بر تن او کردند.

They anointed his head with oil, special oil,

سرش را با روغن مسح کردند، روغن مخصوص،

no ordinary oil.

نه روغن معمولی.

It was very special oil.

روغن خیلی خاصی بود

And then slowly they built up his his clothing, his regalia,

و سپس آهسته آهسته لباس‌هایش، جلیقه‌هایش،

all of the things that he wore and the things that he had to hold.

همه چیزهایی که می‌پوشید و چیزهایی که باید نگه می‌داشت، درست کردند.

They were all symbolic.

همه آنها نمادین بودند.

And then eventually he was crowned

و در نهایت

that large crown was placed upon his head.

تاج بزرگی بر سر او گذاشتند.

And that set from that moment, he was the king.

و آن مجموعه از آن لحظه، او پادشاه بود.

He became the king of England.

او پادشاه انگلستان شد.

King Charles the third.

شاه چارلز سوم

All I can say is I hope

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که امیدوارم

he does better than the previous.

او بهتر از قبلی باشد.

Charles And also the one before that.

چارلز و همچنین قبل از آن.

So they didn't have a very good time.

بنابراین آنها زمان چندان خوبی نداشتند.

So I hope this particular King Charles has a good time.

بنابراین امیدوارم این پادشاه چارلز خاص اوقات خوبی داشته باشد.

I really do. So it's nice to see you here today.

من حتما انجام میدم. بنابراین خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

And if you did watch the coronation

و اگر دیروز تاجگذاری پادشاه را تماشا کردید،

of the king yesterday, did you see it?

آن را دیدید؟

Did you watch it?

آیا آن را دیدی؟

I know some people woke up very early yesterday morning to watch it.

من می دانم که برخی از مردم دیروز صبح خیلی زود از خواب بیدار شدند تا آن را تماشا کنند.

All I can say is thank you very much for your support of this country.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که از حمایت شما از این کشور بسیار سپاسگزارم.

We need the viewers, you say so.

ما به بیننده نیاز داریم، شما اینطور بگویید.

You might be one of the many millions of people

شاید شما یکی از میلیون ها نفری باشید

who were watching the ceremony yesterday.

که مراسم دیروز را تماشا می کردند.

Of course, there is always a little bit of controversy in these situations.

البته همیشه در این مواقع کمی بحث و جدل وجود دارد .

Whenever something like this happens, there are always people who who disagree

هر زمان که چنین اتفاقی می افتد، همیشه افرادی هستند که

with having a monarchy.

با داشتن سلطنت مخالف هستند.

And there were people in London protesting

و مردمی در لندن معترض بودند

and they were they were making their voices heard

و مدتی صدای خود را به گوش می‌رسانند

for a while

until they were dragged off the streets by the police

تا اینکه توسط پلیس از خیابان‌ها بیرون کشیده شدند

and locked up in the back of a van.

و در پشت یک ون حبس شدند.

Didn't last very long.

خیلی طول نکشید

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

Nice to see you all here on the live chat.

خوشحالم که همه شما را اینجا در چت زنده می بینم.

Yes, we have made it all the way to the end of another week

بله، ما آن را به پایان یک هفته دیگر

and also the end of another weekend.

و همچنین پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم.

And I suppose I should also say we are now into a new month.

و من فکر می کنم باید بگویم که ما اکنون وارد یک ماه جدید هستیم.

May has arrived.

اردیبهشت رسیده است.

Yes, it's Sunday.

بله، یکشنبه است.

Hmm. Hmm

هوم هوم

hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm hmm

هوم هوم هوم هوم هوم هوم

hmm hmm.

Mm hmm.

مم هوم

I'm still drinking some water.

هنوزم دارم آب میخورم

Look what I've got here.

ببین من اینجا چی دارم

Ooh, Isn't it a big one? It's very big.

اوه، بزرگ نیست؟ این خیلی بزرگه.

And it's something I love to hold in my hand.

و این چیزی است که دوست دارم آن را در دست بگیرم.

And sometimes I like to put it in my mouth.

و گاهی دوست دارم آن را در دهانم بگذارم. به

Look at the size of that baguette.

اندازه آن باگت نگاه کنید.

This is really getting me in the mood

این واقعاً حال من را

for our trip to France.

برای سفر ما به فرانسه در می آورد.

Yes, around about four weeks,

بله، حدود چهار هفته،

maybe five weeks from now, we will all be meeting together for those

شاید پنج هفته بعد، همه با هم برای کسانی

who are coming for the big meet up for big Paris rendezvous.

که برای ملاقات بزرگ برای میعادگاه بزرگ پاریس می آیند، گرد هم می آییم .

Are you excited?

آیا شما هیجان زده هستید؟

Oh, look, I can't wait.

اوه، ببین، من نمی توانم صبر کنم.

And just to prove it, I have a lovely French

و فقط برای اثبات آن، من یک باگت فرانسوی دوست داشتنی

baguette in my hand right now.

در دست دارم.

It's not lovely.

دوست داشتنی نیست

We might be seeing more of this a little bit later on.

ممکن است کمی بعدتر شاهد این موارد باشیم.

Talking of bread, Steve has been in the kitchen once again doing his magic,

صحبت از نان، استیو یک بار دیگر در آشپزخانه بوده است و جادوی خود را انجام می دهد و

weaving his magic in the kitchen.

جادوی خود را در آشپزخانه می بافد.

He has been making bread once again.

او یک بار دیگر نان درست کرده است.

It smells delicious.

بوی خوش می دهد.

I'm just wondering whether or not Steve

من فقط به این فکر می کنم که آیا استیو

is going to bring some of that lovely bread into the studio to me.

قرار است مقداری از آن نان دوست داشتنی را برای من به استودیو بیاورد یا خیر.

We will find out later on.

بعداً متوجه خواهیم شد.

Oh, yes, Mr.

اوه، بله، آقای

Steve is coming for those worried or wondering.

استیو برای کسانی که نگران یا متعجب هستند می آید.

And also he has some big news today.

و همچنین او امروز خبرهای مهمی دارد.

It might be good news,

ممکن است یک خبر خوب باشد،

but it might also be bad news.

اما ممکن است یک خبر بد نیز باشد.

So sometimes how have you noticed this?

بنابراین گاهی اوقات چگونه متوجه این موضوع شده اید؟

When a person tells you something, maybe they have something big happening in their life

وقتی شخصی چیزی را به شما می‌گوید، شاید اتفاق بزرگی در زندگی‌اش می‌افتد

and they tell you sometimes it's good news,

و گاهی اوقات به شما می‌گویند که این یک خبر خوب است،

but also there might be a bad side

اما همچنین ممکن است یک جنبه بد

or a down side to that thing that they are telling you.

یا جنبه منفی آن چیزی که به شما می‌گویند وجود داشته باشد.

So we will see what happens later when Mr.

پس خواهیم دید که بعداً وقتی آقای

Steve is with us.

استیو با ما باشد چه اتفاقی می افتد.

Maybe he will want to share his big news or maybe not.

شاید او بخواهد اخبار مهم خود را به اشتراک بگذارد یا نه.

Are you looking forward to meeting up in Paris

آیا مشتاقانه منتظر ملاقات در پاریس

for the beautiful rendezvous?

برای قرار ملاقات زیبا هستید؟

I'm not sure where we are going to meet at the moment,

من مطمئن نیستم که در حال حاضر کجا قرار است ملاقات کنیم،

but it will be somewhere central

اما جایی

around the centre of Paris, so it should be rather interesting.

در مرکز پاریس خواهد بود، بنابراین باید جالب باشد.

We we will be mentioning Paris later on, by the way,

اتفاقاً ما بعداً به پاریس اشاره خواهیم کرد،

because there is something I want to mention about Paris.

زیرا چیزی است که می خواهم در مورد پاریس ذکر کنم.

Something interesting. An interesting fact.

یه چیز جالب یک واقعیت جالب

In fact.

در حقیقت.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Oh, we have Vitesse. Well done, Vitesse.

اوه، ما ویتسه داریم. آفرین، ویتسه.

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Very interesting.

بسیار جالب.

Nice to see you here and welcome.

از دیدن شما در اینجا خوشحالم و خوش آمدید.

Vitesse is first on today's live chat.

Vitesse اولین نفر در چت زنده امروز است.

Thank you for the address, Vitesse for joining us.

با تشکر از شما برای آدرس، Vitesse برای پیوستن به ما.

We also have tarmac kiss here.

ما اینجا بوسه آسفالت هم داریم.

Hello, Tarmac.

سلام، تارمک.

Are you excited to be meeting up?

آیا از ملاقات هیجان زده هستید؟ راستش

I think it will be a very interesting situation, to be honest.

فکر می کنم موقعیت بسیار جالبی خواهد بود .

Hello.

Also, two oh, one of our regular viewers,

سلام.

همچنین، دو آه، یکی از بینندگان همیشگی ما،

Luis Mendez,

لوئیس مندز،

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello, Mr. Duncan, the king of Facebook.

سلام آقای دانکن، پادشاه فیس بوک.

And hello to all the queens and kings.

و سلام به همه ملکه ها و پادشاهان.

Well, I have a feeling there might be a lot of kings watching,

خوب، من احساس می کنم که ممکن است پادشاهان زیادی تماشا کنند،

but also there might be a lot of queens watching as well.

اما همچنین ممکن است تعداد زیادی ملکه نیز تماشا کنند.

I'm not sure what's happening to my face today.

من مطمئن نیستم که امروز چه اتفاقی برای چهره من می افتد.

You may have noticed that I haven't had a shave.

شاید متوجه شده باشید که من اصلاح نکرده ام.

In fact, I haven't shaved for a couple of days

راستش من یکی دو روزه اصلاح نکردم

because the skin on my face is very sensitive at the moment.

چون فعلا پوست صورتم خیلی حساسه .

I don't know why, but it's very painful to shave.

نمی‌دانم چرا، اما ریش زدن خیلی دردناک است.

So I've decided to give my face a little bit of a rest for a couple of days.

بنابراین تصمیم گرفتم برای چند روز کمی به صورتم استراحت بدهم. به

So that's why it looks very strange with my beard.

همین دلیل است که با ریش من بسیار عجیب به نظر می رسد.

And the really odd thing is I have some black

و چیزی که واقعاً عجیب است این است که من چند رشته ریش سیاه دارم،

some black strands of beard there, just there.

همین جا.

So the rest of my beard is quite grey.

بنابراین بقیه ریش من کاملا خاکستری است.

But here I have just a very small,

اما در اینجا من فقط یک خط بسیار کوچک و

very small line of

بسیار کوچک

dark brown, be it can you see it?

قهوه ای تیره دارم، آیا می توانید آن را ببینید؟

It's rather distracting, to say the least.

حداقل می توان گفت که حواس پرت کننده است.

Hello. Also to Sash.

سلام. همچنین به ساش.

Hello, Devil Sash.

سلام دیویل ساش

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Everyone is here today.

همه امروز اینجا هستند.

Claudia is here as well.

کلودیا هم اینجاست.

Intelligent is also here,

هوشمند نیز اینجاست،

feeling very chill just to be here.

فقط برای اینجا بودن احساس خنکی می کند.

The word shift is an interesting word indeed.

کلمه shift واقعاً کلمه جالبی است. به این

It means that you feel happy or pleased about a certain situation.

معنی است که شما از یک موقعیت خاص احساس خوشحالی یا خوشحالی می کنید.

Maybe something you feel pleased about.

شاید چیزی که از آن احساس رضایت می کنید. می

You can say that you feel chuffed.

توانید بگویید که احساس خفگی می کنید.

I am ever so just to be here today.

من همیشه فقط برای بودن امروز اینجا هستم.

I really am.

من واقعا هستم.

We also have Francesca.

فرانچسکا را هم داریم.

Hello, Francesca.

سلام فرانچسکا

Mm. I beg your to you also Zika.

مم من از شما خواهش می کنم زیکا را نیز به شما ارائه دهید.

Irene. Maria.

آیرین ماریا

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

I always like to say hello to as many people as possible,

من همیشه دوست دارم تا حد امکان به افراد زیادی سلام کنم

and I do get complaints from people saying.

و از افرادی که می گویند شکایت می کنم.

Mr. Duncan, why did you not say hello to me?

آقای دانکن چرا به من سلام نکردی؟

I will try to remember everyone today.

سعی می کنم امروز همه را به یاد بیاورم.

I guess

we will be talking about the royal family and the coronation.

من حدس می زنم که

ما در مورد خانواده سلطنتی و تاج گذاری صحبت خواهیم کرد.

It was an important event for me.

اتفاق مهمی برای من بود.

Thank you, Lilia.

ممنون لیلیا

Yes, it was a very interesting time.

بله، زمان بسیار جالبی بود.

We haven't seen this happen for,

ما ندیده ایم این اتفاق بیفتد،

well, I would say around a generation,

خوب، من می گویم حدود یک نسل،

maybe a generation and a half over 70 years

شاید یک نسل و نیم بیش از 70 سال

since it happened before and I wasn't alive.

از زمانی که قبلاً اتفاق افتاده و من زنده نبودم.

And I have a feeling maybe you were not alive at the time.

و من احساس می کنم شاید شما در آن زمان زنده نبودید.

Perhaps.

شاید.

And for many people, it was the first time that they've ever seen

و برای بسیاری از مردم، این اولین بار بود که

this particular event happen.

این رویداد خاص را مشاهده کردند.

It might not be the last time, though,

شاید این آخرین بار نباشد، هرچند،

because of course, the thing to remember

چون البته، چیزی که باید به خاطر بسپارید

and I know it's a it's a rather sensitive subject,

و می‌دانم که موضوع نسبتاً حساسی است،

but King Charles is not young.

اما شاه چارلز جوان نیست.

He's 74 already.

او قبلاً 74 سال دارد.

So he has had to wait for all those years

بنابراین او باید تمام آن سال‌ها منتظر می‌ماند

to step in and become the king of England.

تا وارد عمل شود و پادشاه انگلیس شود.

So imagine that.

پس تصور کنید که

I imagine waiting for all of those years

تصور می کنم منتظر تمام آن سال ها هستم تا

to take your place and then suddenly it happens.

جای تو را بگیرد و ناگهان این اتفاق می افتد.

But you are 74 at the time,

اما شما در آن زمان 74 ساله هستید،

so we might be seeing another one of those in the next

بنابراین ممکن است در 15 یا شاید 20 سال آینده شاهد یکی دیگر از آن ها باشیم

15 or perhaps 20 years.

.

I hope not. Of course,

امیدوارم اینطور نباشه. البته،

but just in case.

اما در هر صورت.

Hello, also to Valentin.

سلام به والنتین.

Hello, Vana. Valentin, Nice to see you here today.

سلام وانا والنتین، خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

I am okay for those worried because I haven't been doing much here on YouTube.

من برای کسانی که نگران هستند خوب هستم زیرا من در اینجا در YouTube کار زیادی انجام نداده ام.

I've been doing other things away from YouTube,

من کارهای دیگری را دور از YouTube انجام داده ام،

including making some changes here in the studio,

از جمله ایجاد برخی تغییرات در استودیو،

readjusting some of the lights and also rebuilding

تنظیم مجدد برخی از نورها و همچنین بازسازی

the green screen that I use behind me.

صفحه سبزی که پشت سرم استفاده می کنم.

So I have been busy doing all sorts of things, but most of

بنابراین من مشغول انجام انواع کارها بوده ام، اما بیشتر

it has been hidden away from you because you you haven't seen it.

آنها از شما پنهان شده است، زیرا شما آن را ندیده اید.

Hello, also to Irene.

سلام، همچنین به ایرین.

We have one or two people here who don't seem too pleased

ما یک یا دو نفر در اینجا داریم که از خانواده سلطنتی چندان راضی به نظر نمی رسند

with the royal family.

.

And yes, I suppose there are people who who think that

و بله، گمان می‌کنم افرادی هستند که فکر می‌کنند

the royal family is a good thing to have

داشتن خانواده سلطنتی چیز خوبی است

and there are those who think it isn't a big deal these days.

و کسانی هستند که فکر می‌کنند این روزها چیز مهمی نیست.

Maybe they think it is out of date or antiquated.

شاید فکر می کنند که قدیمی یا قدیمی است.

Oh, there's an interesting word.

اوه، یک کلمه جالب وجود دارد.

The word antiquated means something that is old fashioned

کلمه قدیمی به معنای چیزی است که از مد افتاده

or maybe out of date or even worn out.

یا شاید قدیمی و یا حتی فرسوده شده است.

Something is antiquated.

چیزی قدیمی است.

It's been done so many times and maybe

بارها انجام شده و

maybe it isn't relevant anymore.

شاید دیگر ربطی نداشته باشد.

And there are many people who think that the royal family or having a monarchy

و بسیاری از مردم هستند که فکر می کنند خانواده سلطنتی یا داشتن سلطنت در

is irrelevant nowadays.

این روزها بی ربط است.

So not everyone, not everyone is into that, to be honest.

بنابراین، صادقانه بگویم، همه و همه به این موضوع علاقه ندارند. ضمناً

Thank you for your comments about my weight, by the way.

از نظر شما در مورد وزن من متشکرم.

Yes, I am still losing weight.

بله، من همچنان در حال کاهش وزن هستم.

Slowly but surely.

به آرامی اما با اطمینان.

I am slowly losing weight and yes, it is happening.

کم کم دارم وزن کم می کنم و بله، این اتفاق می افتد.

I am determined when we meet up in Paris,

مصمم هستم وقتی در پاریس همدیگر را ملاقات کنیم،

I am determined that I will be wearing

مصمم هستم که

my skinny jeans.

شلوار جین تنگم را بپوشم.

If you remember last year I was talking about this

اگر به یاد داشته باشید سال گذشته داشتم در مورد این موضوع صحبت می کردم

and it's my big aim to be able

و هدف بزرگ من این است که بتوانم

to fit into my very skinny,

با

tight jeans and they are quite small around the waist,

شلوار جین بسیار تنگ و تنگم که کاملاً دور کمر کوچک هستند جا بیفتم،

so I will know that I have lost weight if I can pull my jeans up.

بنابراین اگر بتوانم خودم را بکشم می دانم که وزنم کم شده است. شلوار جین بالا

And also fasten them at the front

و همچنین آنها را از جلو ببندید

without any any of my belly hanging out.

بدون اینکه شکمم آویزان باشد.

I will be very pleased to say the least.

من خیلی خوشحال خواهم شد که حداقل بگویم.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

Oh, we have Jagdish.

اوه ما جگدیش داریم.

Hello, Jagdish Parab.

سلام جگدیش پاراب.

Hello to you.

درود بر تو.

Thank you very much for joining me again.

از اینکه دوباره به من ملحق شدید بسیار سپاسگزارم.

So we are talking about royalty.

بنابراین ما در مورد سلطنت صحبت می کنیم.

I'm sure Mr.

من مطمئن هستم که آقای

Steve will have a lot to talk about today.

استیو امروز حرف های زیادی برای گفتن خواهد داشت.

I think he will have all sorts of things to say about it.

من فکر می کنم او همه چیز را در مورد آن خواهد گفت.

Now, I would say that we we do disagree

حالا می‌توانم بگویم که ما

on some things because a lot of people think that Mr.

در برخی چیزها با هم اختلاف نظر داریم، زیرا خیلی‌ها فکر می‌کنند که من

Steve and myself, we always agree on everything.

و آقای استیو همیشه در همه چیز با هم موافقیم.

But no, sometimes there are things we don't quite agree with.

اما نه، گاهی اوقات چیزهایی وجود دارد که ما کاملاً با آنها موافق نیستیم.

Sometimes we don't see eye to eye.

گاهی اوقات ما چشم به چشم نمی بینیم.

So maybe if you don't see eye to eye with another person,

بنابراین شاید اگر با شخص دیگری چشم در چشم نمی بینید ،

maybe you disagree with them on certain subjects

ممکن است در مورد موضوعات خاص

or certain topics or issues.

یا موضوعات یا موضوعات خاصی با او مخالف باشید.

And I

و فکر می‌کنم

suppose I was watching the coronation with Steve yesterday

دیروز داشتم مراسم تاج‌گذاری را با استیو تماشا می‌کردم

and I was saying, Well, it just seem very nice watching this.

و می‌گفتم، خوب، تماشای آن خیلی خوب به نظر می‌رسد.

But what about all of the people who don't have much money

اما در مورد همه افرادی که پول زیادی ندارند

and those people who have to pay money from their taxes

و آن دسته از افرادی که باید از مالیات خود پول بپردازند

so they are taxed, they have to pay money to the government.

تا از آنها مالیات بگیرند، باید به دولت پول بپردازند.

And some of that money then goes to support the monarchy.

و مقداری از آن پول برای حمایت از سلطنت می رود.

And Steve said, well,

و استیو گفت، خوب،

maybe there are many reasons why it's a good thing to have a monarchy.

شاید دلایل زیادی وجود داشته باشد که چرا داشتن یک سلطنت چیز خوبی است.

They bring a lot of tourists, a lot of people come to this country

آنها گردشگران زیادی می آورند، افراد زیادی به این کشور می آیند

and those people spend lots of money in this country.

و آن مردم پول زیادی را در این کشور خرج می کنند.

So maybe it is good for our economy.

پس شاید برای اقتصاد ما خوب باشد.

So there are two ways of looking at it.

بنابراین دو راه برای نگاه کردن به آن وجود دارد.

Hello, also to Beatrix.

سلام به بئاتریکس.

Hello, Beatrice.

سلام بئاتریس

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for your lovely compliments, Mr.

آقای دانکن از تعریف های زیبای شما بسیار متشکرم

Duncan. You do look quite well today.

. امروز خیلی خوب به نظر میرسی

I look slimmer.

من لاغرتر به نظر میرسم فکر می‌کنم می‌توان

I think it's safe to say I've become very brave

گفت که خیلی شجاع شده‌ام،

because I'm actually wearing my my black t shirt today.

زیرا امروز تی شرت مشکی‌ام را پوشیده‌ام.

Because some people say that if you wear black, you look slimmer.

زیرا برخی افراد می گویند که اگر مشکی بپوشید لاغرتر به نظر می رسید.

I'm not sure how true that is.

من مطمئن نیستم که چقدر درست است.

But anyway, I'm quite pleased.

اما به هر حال من کاملا راضی هستم.

I'm not a vain person.

من آدم بیهوده ای نیستم.

I don't spend all my time looking in the mirror.

من تمام وقتم را صرف نگاه کردن در آینه نمی کنم.

But I also like to make sure that I stay healthy.

اما من همچنین دوست دارم مطمئن شوم که سالم بمانم.

And that's the main reason why I'm doing this.

و این دلیل اصلی این است که من این کار را انجام می دهم.

That is the main reason why I'm doing this at the moment.

این دلیل اصلی این است که من در حال حاضر این کار را انجام می دهم.

Hello? Sylvie.

سلام؟ سیلوی

Sylvie. Sylvie. Nice to see you here today.

سیلوی سیلوی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم. چند لحظه قبل از آمدن آقای استیو

We will be having a little

کمی

sense, a little taste

حس، کمی

of the Parisian scenes,

از صحنه های پاریس،

some of the sights of Paris in a few moments before Mr.

برخی از دیدنی های پاریس خواهیم داشت

Steve comes along.

.

Can I say hello to Rosa?

میتونم به رزا سلام کنم؟

Is there anyone else I've forgotten?

آیا کس دیگری هست که فراموش کرده باشم؟

I hope not.

امیدوارم اینطور نباشه.

Irene, a prank seen.

آیرین، یک شوخی دیده شد.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

So, yes, we will be meeting up in Paris

بنابراین، بله،

in a roundabout four,

چهار،

five weeks from now.

پنج هفته دیگر در پاریس گرد هم می آییم.

So it will be in early June.

بنابراین در اوایل ژوئن خواهد بود.

I've already found out a couple of things.

من قبلاً متوجه چند چیز شده ام.

One is that early June is a good time

یکی اینکه اوایل ژوئن زمان خوبی

to go to Paris because it's still not very busy.

برای رفتن به پاریس است زیرا هنوز خیلی شلوغ نیست.

So I think we have actually chosen a very good time to go to Paris

بنابراین فکر می‌کنم ما واقعاً زمان بسیار خوبی را برای رفتن به پاریس انتخاب کرده‌ایم،

because early June and I was I was researching this morning all of this.

زیرا اوایل ژوئن و من امروز صبح در حال تحقیق درباره همه این‌ها بودم.

Apparently it's a good time to go early June.

ظاهرا زمان خوبی برای رفتن به اوایل ژوئن است.

So there are not that many people there.

بنابراین تعداد افراد زیادی در آنجا وجود ندارد.

The tourist season doesn't get busy in Paris

فصل توریستی در پاریس به

normally until towards the end of June and also the whole of July.

طور معمول تا اواخر ژوئن و همچنین کل ژوئیه شلوغ نمی شود.

So I'm hoping when we meet up in Paris,

بنابراین امیدوارم وقتی در پاریس همدیگر را ملاقات کنیم،

it won't be too busy.

خیلی شلوغ نباشد.

Who else is here today?

چه کسی دیگر امروز اینجاست؟

I don't want to forget anyone.

من نمی خواهم کسی را فراموش کنم.

What I say is here. Hello, Cafe.

آنچه من می گویم اینجاست. سلام کافه به

It seems like a long time since I said hello to you.

نظر می رسد خیلی وقت است که به شما سلام نکرده ام.

How are you doing?

حال شما چطور است؟

I hope you are doing very, very well.

امیدوارم حالتون خیلی خیلی خوب باشه

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

No, I'm getting lots of comments about my weight.

نه، من نظرات زیادی در مورد وزنم دریافت می کنم.

I do look slimmer.

من لاغرتر به نظر میرسم

It is true. Definitely.

درست است. قطعا.

So. Mr.

Steve will be here with us in around about 2 minutes,

بنابراین. آقای

استیو حدوداً 2 دقیقه دیگر اینجا با ما خواهد بود،

just enough time for us

فقط زمان کافی برای ماست

to get some of the feeling, some of scent,

تا کمی از احساس، عطر و

some of the atmosphere

فضای

of the place where we will be meeting up in a few weeks from now.

مکانی که چند هفته دیگر در آن قرار می‌گیریم، احساس کنیم.

Yes, we will be getting together and we will be having,

بله، ما دور هم جمع خواهیم شد و

ah, Paris or rendezvous.

آه، پاریس یا قرار ملاقات خواهیم داشت.

Ooh, la la la.

اوه، لا لا لا.

We are really getting in the mood for Paris.

ما واقعاً در حال و هوای پاریس هستیم.

It is coming and it's not the only thing that's coming

این در حال آمدن است و این تنها چیزی نیست که در راه است،

because coming up right now, you know what's coming next.

زیرا در حال حاضر، شما می دانید که چه چیزی در راه است .

Did it,

انجام داد،

did it.

انجام داد.

We are here.

ما اینجا هستیم.

It came not only me but also this guy as well.

نه تنها من، بلکه این پسر نیز به این موضوع رسید.

Mr. Steve is back with us.

آقای استیو با ما برگشته است.

Oh, Oh, Having a rich camera, I'm supposed to be honest with you, is flit around.

اوه، اوه، باید با شما روراست باشم، داشتن یک دوربین غنی، دور از ذهن است.

We are on that camera.

ما روی آن دوربین هستیم.

I can tell that now, because we've got to enable at least to get a dozen as one of the hands on up there.

اکنون می توانم این را بگویم، زیرا ما باید حداقل یک دوجین را به عنوان یکی از دستان در آنجا فعال کنیم.

This one down there and I've an which one to look at Mr.

این یکی اون پایین و من باید به آقای

Duncan. Anyway, welcome. Hello from me.

دانکن نگاه کنم. به هر حال خوش اومدی سلام از طرف من

Mr. Duncan's already said hello, but I'm saying hello as well.

آقای دانکن قبلاً سلام کرده بود، اما من هم سلام می‌کنم. اشکالی ندارد

That's okay.

I've got one half an hour later, which I usually do on a Sunday, don't I, Mr.

.

من نیم ساعت بعد یکی دارم، که معمولا یکشنبه انجام می دهم، نه، آقای

Turner. It is very good. Yes. Stating the obvious.

ترنر. خیلی خوب است. آره. توضیح واضحات.

Stating the obvious.

توضیح واضحات.

We've got 30 people watching today, Mr. Turner.

ما امروز 30 نفر داریم که تماشا می کنند، آقای ترنر.

Exciting weekend, hasn't it?

آخر هفته هیجان انگیز، اینطور نیست؟

It's been a very interesting weekend.

آخر هفته خیلی جالبی بود.

There was something interesting happening yesterday.

دیروز اتفاق جالبی افتاد.

You may have heard about it, but there was some.

ممکن است در مورد آن شنیده باشید، اما مواردی وجود داشت.

There was a guy in London

پسری در لندن بود

and he went shopping with his wife to buy a new hat.

و با همسرش برای خرید یک کلاه جدید به خرید رفت.

And not only did he get a new hat,

و نه تنها او یک کلاه جدید گرفت،

but she also got a new hat as well,

بلکه او نیز یک کلاه جدید گرفت،

and that is that they decided it was such a special day.

و این این است که آنها تصمیم گرفتند که این یک روز خاص است.

They were going to show their new hats on television

آنها قصد داشتند کلاه های جدید خود را در تلویزیون

to around 130 million people, which is quite nice when you think about it.

به حدود 130 میلیون نفر نشان دهند که وقتی به آن فکر می کنید بسیار خوب است.

Right? Okay. Yes. Yes. There were some nice hats.

درست؟ باشه. آره. آره. چند کلاه خوب بود.

You're, of course, referring to the the crown owns the crowns. Yes.

شما، البته، به تاج مالک تاج ها اشاره می کنید. آره.

Are you not? I am the coronation.

تو نیستی؟ من تاج گذاری هستم.

Charles and Camilla.

چارلز و کامیلا.

Yes. We've got a queen. Yes.

آره. ما یک ملکه داریم آره.

And of course, it has caused quite a stir.

و البته سر و صدای زیادی به پا کرده است.

Not everyone is onside

همه

with royalty or having a monarchy.

طرفدار سلطنت یا داشتن سلطنت نیستند.

There are those who feel strongly against it and those who feel strongly for it.

کسانی هستند که به شدت مخالف آن هستند و کسانی که به شدت به آن احساس می کنند.

But my argument always is it's worked for nearly a thousand years.

اما بحث من همیشه این است که برای نزدیک به هزار سال کار کرده است.

So why changes?

پس چرا تغییر می کند؟

And if we were to get an elected head of state, which is what the alternative is,

و اگر بخواهیم یک رئیس دولت منتخب به دست آوریم، که جایگزین آن است، به

who do you think you would get?

نظر شما چه کسی را به دست خواهید آورد؟

You would just get all these ex-prime ministers

شما فقط می توانید همه این نخست وزیران سابق را

who would get voted in as head of state.

به عنوان رئیس دولت انتخاب کنید.

Do you really want somebody like Johnson?

آیا واقعاً کسی مانند جانسون را می خواهید؟

Yes, as head of state?

بله، به عنوان رئیس دولت؟

Or do you really want who who really you know, they're carrying with them all this political baggage.

یا واقعاً می‌خواهید کسی را که واقعاً می‌شناسید، این همه توشه سیاسی را با خود حمل می‌کنند.

The monarchy isn't political.

سلطنت سیاسی نیست

That's the great thing about it.

این چیز عالی در مورد آن است.

Whereas if you get another head of state who's come from a political party,

در حالی که اگر رئیس دولت دیگری را انتخاب کنید که از یک حزب سیاسی آمده باشد،

it's all still politics are involved in it.

باز هم سیاست در آن دخیل است.

And anyway, that's why we won't get into that discussion, because I'm sure

و به هر حال، به همین دلیل است که ما وارد آن بحث نمی‌شویم، زیرا من مطمئن هستم که

lots of people have contrary ideas, but it's worked

بسیاری از افراد عقاید مخالف دارند، اما

and it's worked for all these centuries, I would say.

من می‌توانم بگویم که این کار در تمام این قرن‌ها کارساز بوده است.

So if it ain't broke, don't fix it.

پس اگر خراب نیست، آن را تعمیر نکنید.

Okay, Steve, you have to. This is what I said.

باشه، استیو، تو باید. این چیزی است که من گفتم.

It's not that. And here comes the full stop.

این، آن نیست. و در اینجا نقطه پایان می رسد.

Well, you know, they're both

خوب، می دانید، آنها هر دو

whatever system you've got, they're never perfect, are they?

هر سیستمی هستند که شما دارید، آنها هرگز کامل نیستند، درست است؟

There's not a perfect system out there.

یک سیستم کامل وجود ندارد.

There isn't one. So I think nothing is perfect.

یکی نیست بنابراین من فکر می کنم هیچ چیز کامل نیست.

You know, we haven't been taken over by dictators yet, which,

می دانید، ما هنوز توسط دیکتاتورها تسخیر نشده ایم، که، می

you know, could happen if you haven't got a monarchy,

دانید، اگر شما یک سلطنت و سلطنت موروثی نداشته باشید، ممکن است اتفاق بیفتد

hereditary monarchy, because they ultimately they can stop that from happening.

، زیرا آنها در نهایت می توانند جلوی این اتفاق را بگیرند.

Yes, but but but don't forget. Yeah, but don't forget.

بله، اما اما فراموش نکنید. آره اما فراموش نکن

They used to have teeth.

قبلاً دندان داشتند.

The monarchy. I did. Yeah. Okay.

سلطنت. من کردم. آره باشه.

Okay then.

باشه پس

I won't say anything else then.

اونوقت دیگه هیچی نمیگم

No, I'm just saying I don't know. Yeah. Anyway.

نه، فقط می گویم نمی دانم. آره به هر حال.

Oh, Mr.

اوه، آقای

Duncan, it's a controversial subject, and there are people around here living where we are

دانکن، این یک موضوع بحث برانگیز است، و افرادی در اینجا زندگی می کنند که ما

now, some very anti and some very pro monarchists that some people had.

الان هستیم، برخی بسیار مخالف و برخی طرفدار سلطنت که برخی از مردم داشتند.

Yes, I heard you say some people had flags outside their houses.

بله، شنیدم که می گویید برخی از مردم بیرون خانه هایشان پرچم داشتند.

We went for a walk last night.

دیشب رفتیم پیاده روی

We saw a house with a nice with a flag outside, obviously supporting what was going on yesterday.

خانه‌ای را دیدیم که بیرونش یک پرچم داشت و آشکارا از اتفاقات دیروز حمایت می‌کرد.

And yet I also heard there were some people who were deliberately not watching because they don't

و با این حال، من همچنین شنیدم که عده‌ای بودند که عمداً تماشا نمی‌کردند، زیرا

you know, they want a

شما نمی‌دانید، آنها می‌خواهند

they want to get rid of it all, that sort of thing.

از شر همه چیز خلاص شوند، این نوع چیزها.

I think they're jealous commitment.

من فکر می کنم آنها تعهد حسادت می کنند.

Maybe they're just not interested.

شاید آنها فقط علاقه ای ندارند.

There are people who are just not interested in it.

افرادی هستند که به آن علاقه ای ندارند.

They just true that Can I just finish a sentence today?

آنها فقط درست هستند که آیا می توانم یک جمله را امروز تمام کنم؟

There are people who are not interested in the monarchy.

افرادی هستند که علاقه ای به سلطنت ندارند.

It's but they don't want to see it stopped or scrapped.

این است اما آنها نمی خواهند ببینند که متوقف شده یا از بین رفته است.

I mean I do have I disagree maybe carry out.

منظورم این است که من مخالفم شاید انجام شود.

I don't follow football.

من فوتبال را دنبال نمی کنم.

I don't follow football at all. I don't.

من اصلا فوتبال را دنبال نمی کنم. من این کار را نمی کنم.

But I don't want it banned.

اما من نمی خواهم ممنوع شود.

I just I just have no interest in it.

من فقط علاقه ای به آن ندارم.

So I think there there is a lot of lethargy.

بنابراین فکر می‌کنم بی‌حالی زیادی وجود دارد.

Ambivalence.

دوسوگرایی.

Yeah, that's a good word.

آره حرف خوبیه

A lot of people are ambivalent, sir.

بسیاری از مردم دوسوگرا هستند، قربان.

My word is lethargy and yours is ambivalence.

حرف من بی حالی است و شما دوگانگی.

You just sort of.

تو فقط یه جورایی

Oh, I don't mind one way or the other, but I'm not going to necessarily

اوه، من از این طرف یا آن طرف اهمیتی نمی‌دهم، اما قرار نیست لزوماً

spend my entire day watching what was going on.

تمام روزم را صرف تماشای اتفاقات کنم.

I did.

من کردم.

I watched lots of it.

من خیلی از آن را تماشا کردم.

Mr. Duncan, Because I just I'm just interested in watching those events because they are unique events.

آقای دانکن، چون من فقط به تماشای آن رویدادها علاقه مند هستم، زیرا آنها رویدادهای منحصر به فردی هستند.

So what is your favourite bit of the music?

پس قطعه مورد علاقه شما از موسیقی چیست؟

So Which particular piece?

بنابراین کدام قطعه خاص؟

Zadok The Priest.

سادوک کشیش.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

I also like the one as as the King came in.

من یکی را دوست دارم همانطور که پادشاه آمد.

I do like the one that yes, we are most

glad to see was something I was glad by. Yes.

آره.

Oh, he was that by God. We'll take a break showing.

اوه به خدا همین بود ما یک استراحت برای نمایش.

But that was that's that was that because that goes on for a long time.

اما این بود که همین بود زیرا این مدت طولانی ادامه دارد.

And I sang that in the when I was in the Birmingham choir.

و من آن را در زمانی که در گروه کر بیرمنگام بودم خواندم .

Several of those songs actually for that particular one.

چند تا از آن آهنگ ها در واقع برای آن آهنگ خاص است.

Parry.

پاری

Parry, it's by Hubert Powell.

پری، این اثر هوبرت پاول است.

It's a very stirring piece. Very stirring. Yes.

این یک قطعه بسیار تکان دهنده است. خیلی تکان دهنده آره.

So there are lots of pieces of music that are played during that time.

بنابراین قطعات موسیقی زیادی در آن زمان پخش می شود.

And yes, yes, there is the other one, the priest,

و بله، بله، یکی دیگر وجود دارد، کشیش،

where where everyone really does get emotional

جایی که همه واقعاً احساساتی می شوند،

because we know that the crown is about to be put

زیرا می دانیم که تاج

onto the new monarch's head,

بر سر پادشاه جدید گذاشته می شود،

even though they did seem to have a little bit of difficulty getting

حتی اگر به نظر می رسید که آنها کمی مشکل دارند.

getting it.

Stay on. King Charles is hard because.

گرفتن آن

اقامت در. شاه چارلز سخت است زیرا.

He lowered the crown and then he turned it around

تاج را پایین آورد و بعد آن را چرخاند،

like he was trying to screw in a light bulb.

انگار که می‌خواست لامپ را پیچ کند.

And I was waiting for Prince Charles or King

و من منتظر شاهزاده چارلز یا شاه

Charles, his head to turn around with it.

چارلز بودم که سرش با آن بچرخد.

So there was a little bit of

بنابراین کمی از

you can put some very funny sound effects.

شما می توانید برخی از جلوه های صوتی بسیار خنده دار وجود دارد.

I could overlay some very funny

می‌توانم

sound effects over a lot of what was going on yesterday.

جلوه‌های صوتی بسیار خنده‌دار را روی بسیاری از اتفاقات دیروز قرار دهم.

I'm not sure how many people really did watch it.

من مطمئن نیستم چند نفر واقعاً آن را تماشا کرده اند.

Now that we've had a day, how many people actually watched on the television

اکنون که روزی را سپری کرده‌ایم، چند نفر واقعاً از تلویزیون تماشا کردند

that I'd like to see some figures about how many people actually did what they think.

که من مایلم ارقامی را ببینم که چند نفر واقعاً آنچه را که فکر می‌کنند انجام داده‌اند.

At the moment, I think it's 130 million around the world.

در حال حاضر فکر می کنم در سراسر جهان 130 میلیون است.

So everyone a lot of people had to get up very early,

بنابراین، بسیاری از مردم،

including some of our viewers, by the way. So

از جمله برخی از بینندگان ما، مجبور بودند خیلی زود بیدار شوند. آفرین

well done

to those who managed to get out of bed at 6 a.m.

به کسانی که صبح دیروز ساعت 6 صبح از رختخواب بلند شدند

yesterday morning to watch the coronation.

تا مراسم تاج گذاری را تماشا کنند. لازم

We didn't have to worry about that because it started in the morning here and mid-morning.

نبود نگران این موضوع باشیم زیرا از صبح اینجا و اواسط صبح شروع شد.

So we didn't have to worry too much about it.

پس لازم نبود خیلی نگران این موضوع باشیم.

But yes, and I think there's also a celebration tonight as well.

اما بله، و فکر می کنم امشب نیز جشنی وجود دارد.

So it's a bit of it's a bit of escapism, isn't it a bit of pomp.

بنابراین این کمی از آن یک کمی فرار است، آیا این کمی شکوه نیست.

And so it's just something to take your mind off the worries of of

و بنابراین این فقط چیزی است که ذهن شما را از نگرانی در مورد

what's going on around the world and the economy and all that sort of thing.

آنچه در سراسر جهان و اقتصاد و همه چیز در حال وقوع است دور کند.

There's nothing better.

هیچ چیز بهتر نیست

There's nothing better if you want to take your mind off

هیچ چیز بهتری نیست اگر بخواهید ذهن خود را از

all of the problems, maybe you don't have much money and you're struggling.

همه مشکلات دور کنید، شاید پول زیادی ندارید و در حال مبارزه هستید.

There's nothing that takes your mind off that than watching royalty

چیزی جز تماشای اعضای خانواده سلطنتی که با

riding around dressed in jewellery, priceless crowns

لباس جواهرات، تاج های گرانبها

and riding around in gold carriages.

و کالسکه های طلا به اطراف سوار می شوند، ذهن شما را از بین نمی برد.

Nothing.

Nothing helps you forget about all that.

هیچ چی.

هیچ چیز به شما کمک نمی کند همه اینها را فراموش کنید.

You love to do that.

شما عاشق انجام این کار هستید.

But Francesca says there's a little problem with the sound.

اما فرانچسکا می گوید صدا کمی مشکل دارد.

Is it

آیا

has. Does anybody else

دارد. آیا کسی

think there's a problem with the sound?

فکر می کند مشکلی در صدا وجود دارد؟

Can you hear it clearly?

آیا می توانید آن را به وضوح بشنوید؟

Please let us know either way.

لطفا در هر صورت به ما اطلاع دهید.

Okay.

باشه.

It might be just right, Francesca.

ممکن است درست باشد، فرانچسکا.

But if you can't hear it properly, please let us know. Yes.

اما اگر نمی توانید آن را به درستی بشنوید، لطفاً به ما اطلاع دهید. آره.

I mean,

منظورم این است که

sometimes there is a problem,

گاهی اوقات مشکلی وجود دارد،

but it's and also sometimes it's a bit like the BBC yesterday.

اما این مشکل است و همچنین گاهی اوقات کمی شبیه بی بی سی دیروز است.

They also had a lot of problems with their sound watching here in the UK.

آنها همچنین با تماشای صدای خود در اینجا در بریتانیا مشکلات زیادی داشتند.

I'm sure it was all right for you, but the test says, no, no,

من مطمئنم که همه چیز برای شما خوب بوده است، اما آزمایش می گوید، نه، نه، می

know what, but hopefully it means no problem.

دانم چیست، اما امیدوارم به این معنی باشد که مشکلی وجود ندارد.

Yes Oh, no, we can't hear you.

بله، نه، ما نمی توانیم صدای شما را بشنویم.

I can hear you.

من می توانم شما را بشنوم.

Clearly says intelligence.

به وضوح می گوید هوش.

Let me just make sure I can do a couple of little longer.

اجازه دهید مطمئن شوم که می توانم چند وقت دیگر هم انجام دهم.

Says she's got a problem.

میگه مشکل داره

Oh, and so does Anna.

اوه، آنا هم همینطور.

Okay.

باشه. چه

When do you say disruption or disturbance?

زمانی می گویید اختلال یا اختلال؟

Is it the volume is wrong or it's breaking out more?

آیا صدا اشتباه است یا بیشتر می شکند؟

Please let us know how Mr.

لطفاً به ما اطلاع دهید که آقای

Duncan is checking or his various levers of power,

دانکن چگونه بررسی می کند یا به اصطلاح اهرم های مختلف قدرت او را بررسی می کند

so to speak,

to make sure that everything the valuation says.

تا مطمئن شویم همه چیزهایی که ارزش گذاری می گوید.

Claudia says it's okay. Okay.

کلودیا می گوید اشکالی ندارد. باشه.

So maybe it's country specific,

بنابراین ممکن است این کشور خاص باشد،

but Louis makes a very interesting point

اما لویی به نکته بسیار جالبی اشاره می کند

and I'll answer Luis’s q...

و من به پرسش لوئیس پاسخ می دهم...

I have absolutely no idea what was happening there.

من مطلقاً نمی دانم آنجا چه اتفاقی می افتد.

I still don't know.

من هنوز نمی دانم.

And I'm just making sure that the sound is

و من فقط مطمئن می شوم که صدا

all right, because we did have a few problems as well with the sound.

درست است، زیرا ما با صدا نیز چند مشکل داشتیم.

So I am going to press some buttons.

بنابراین من قصد دارم چند دکمه را فشار دهم.

This is really

این واقعاً

both annoying and also embarrassing at the same time.

هم آزاردهنده و هم در عین حال شرم آور است.

So I'm just going to see what we've got going on here.

بنابراین من فقط می روم تا ببینم ما اینجا چه می کنیم.

Do the two.

این دو را انجام دهید. صدای

Can you hear me? Okay, let's have a look at that.

من را می شنوی؟ خوب، بیایید نگاهی به آن بیندازیم.

So I think I think we are back.

بنابراین فکر می کنم فکر می کنم ما برگشتیم.

I think we are back with complete sound

فکر می کنم با صدای کامل

and almost complete image.

و تصویر تقریبا کامل برگشتیم.

We will see what happens if you get Are you ready?

ما خواهیم دید که اگر شما آماده باشید چه اتفاقی می افتد؟

I'm going to press the button now, even if everything looks rather odd.

من می خواهم دکمه را فشار دهم، حتی اگر همه چیز نسبتاً عجیب به نظر برسد.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Because the power suddenly cut off and everything went a little bit weird.

چون برق ناگهان قطع شد و همه چیز کمی عجیب شد.

Oh, there we are.

اوه، ما اینجا هستیم.

Yes. We've got a very unreliable

آره. ما در

electricity supply where we are.

جایی که هستیم منبع برق بسیار نامطمئنی داریم.

It often goes off probably about once a month.

اغلب تقریباً یک بار در ماه از بین می رود.

And it chose to do it in the middle of our live stream, which is very convenient.

و این کار را در وسط پخش زنده ما انجام داد که بسیار راحت است.

We don't know why.

It's like it's like living in a third world country.

ما نمی دانیم چرا.

مثل این است که در یک کشور جهان سوم زندگی می کنید.

Sometimes where we are, it is a bit like that.

گاهی اوقات جایی که ما هستیم، کمی اینطور است.

It's always going off.

همیشه داره خاموش میشه

It went off about two weeks ago, didn't it? AMBRA

حدود دو هفته پیش خاموش شد، اینطور نیست؟ آمبرا

We were cooking a meal at the time, but it happened.

در آن زمان مشغول پختن غذا بودیم، اما این اتفاق افتاد.

So there we go apologies for that.

بنابراین ما برای آن عذرخواهی می کنیم.

But here we are.

I was answering your question.

اما ما اینجا هستیم.

داشتم به سوال شما جواب میدادم

Well, let's wait till everybody's back for answer that question, because

خوب، بیایید منتظر بمانیم تا همه برای پاسخ به این سؤال برگردند، زیرا

we need to let people know what was the question?

باید به مردم اطلاع دهیم که سؤال چیست؟

Yes, I'll find it.

بله، آن را پیدا می کنم.

It was from Lewis asking about.

از طرف لوئیس بود که در موردش پرسید.

Well, let me let me find it. Mr.

خب بذار پیداش کنم آقای

Lewis was asking a question about

لوئیس این سوال را مطرح می کرد که

why was it Edwards the king from nothing?

چرا ادواردز شاه از هیچ بود؟

I can't remember that was not had to abdicate

نمی‌توانم به خاطر بیاورم که مجبور نبود از سلطنت کناره‌گیری کند،

because he was marrying an American.

زیرا او با یک آمریکایی ازدواج می‌کرد.

I always I always want to say Edward the seventh.

من همیشه می خواهم بگویم ادوارد هفتم.

Yes. He had to step down.

آره. مجبور شد کناره گیری کند.

He he was going to become king.

او قرار بود پادشاه شود.

And then he stepped aside because he he wanted to marry

و سپس کنار رفت زیرا می خواست با

Wallis Simpson, who was a very

والیس سیمپسون ازدواج کند که بسیار

beautiful but also

زیبا بود اما قبلاً

already married once and divorced lady from the USA.

یک بار ازدواج کرده بود و بانوی طلاق گرفته از ایالات متحده آمریکا.

And that did not go down very well with the royal family.

و این برای خانواده سلطنتی چندان خوشایند نبود.

They said, no, you don't do that sort of thing, because it was,

آنها گفتند، نه، شما چنین کاری را انجام نمی دهید، زیرا می

you know, very, very religious, the royal family.

دانید، خانواده سلطنتی بسیار بسیار مذهبی بودند.

And so it wasn't allowed.

و بنابراین مجاز نبود.

But of course, over time things change.

اما البته با گذشت زمان همه چیز تغییر می کند.

And so now it's allowed because they're not against people

و بنابراین اکنون مجاز است زیرا آنها مخالف افرادی نیستند

who have been previously married, people who were divorced.

که قبلاً ازدواج کرده اند، افرادی که طلاق گرفته اند.

So that's the reason that Charles was allowed to marry Camilla,

پس این دلیلی است که چارلز اجازه ازدواج با کامیلا را پیدا کرد، به این

is because that strict rule

دلیل است که آن قانون سخت

is no longer in place

دیگر

for the monarchy.

برای سلطنت وجود ندارد.

But it was back then,

اما آن زمان بود،

You know, things change.

می دانید، همه چیز تغییر می کند.

Things move with the times. And,

همه چیز با زمان حرکت می کند. و، می‌دانید

you know, it's 70 divorce people around

، 70 نفر از طلاق‌ها در اطراف،

there would be very difficult to find somebody else that wasn't.

پیدا کردن فرد دیگری که نبوده، بسیار دشوار است.

So sometimes it happens for the better.

بنابراین گاهی اوقات برای بهتر شدن اتفاق می افتد.

But of course, protocol is a word that they often use.

اما البته پروتکل کلمه ای است که اغلب از آن استفاده می کنند.

So things that are done in a certain way

بنابراین کارهایی که به روش خاصی انجام می شود

and marrying a divorcee,

و ازدواج با یک فرد مطلقه،

a woman who's already been married and then divorced was

زنی که قبلاً ازدواج کرده و سپس طلاق گرفته بود،

was seen as a really bad thing It was just in normal societies.

به عنوان یک چیز واقعاً بد تلقی می شد. این فقط در جوامع عادی بود.

Why wasn't it?

چرا نبود؟

Yeah, it's just in royal society, it's just a normal society.

بله، این فقط در جامعه سلطنتی است، این فقط یک جامعه عادی است.

It was, it was very bad, you know, if you were divorced.

این بود، خیلی بد بود، می‌دانی ، اگر طلاق گرفته بودی.

Well, I mean, women couldn't divorce men at one point.

خب، منظورم این است که زنان در یک مقطع نمی توانستند مردان را طلاق دهند. این

It was it was the men, the man that used to end the it would end the relationship.

مردها بودند، مردی که عادت داشت به رابطه پایان دهد. فکر

Women weren't allowed, I don't think, were they for some time to actually divorce,

نمی‌کنم زن‌ها برای مدتی واقعاً اجازه طلاق،

divorce their husbands.

طلاق از شوهرانشان را نداشتند.

But of course they are now.

اما البته الان هستند.

I have the luxury of never being married or divorced,

من این تجمل را دارم که هرگز ازدواج نکرده یا طلاق نگرفته ام،

although I have seen what happens when it when it does occur.

اگرچه دیده ام که در صورت وقوع چه اتفاقی می افتد.

Yes, it was seen as shameful.

بله، شرم آور تلقی شد.

You know, you know, hang

می‌دانی، می‌دانی،

hang back from the Victorian days

از دوران ویکتوریایی که

of sort of Puritan sort of thinking.

نوعی تفکر پیوریتن بود، بگذر.

Well, it is it is religion, isn't it, as well as religion.

خوب، این دین است، نه، و همچنین دین.

That's right.

It is.

It's because we were, you know, a Christian country,

درست است.

این است. به این

دلیل است که ما در تئوری یک کشور مسیحی بودیم

you know, in theory.

.

So I think most people have agreed now that we are actually a secular society

بنابراین فکر می‌کنم اکثر مردم اکنون موافق هستند که ما در واقع یک جامعه سکولار هستیم،

because there are so many religions being practised in this country now.

زیرا در حال حاضر مذاهب زیادی در این کشور انجام می‌شود.

So I think it's unfair to say to single one out.

بنابراین من فکر می‌کنم بی‌انصافی است که بگوییم یکی را جدا کنیم.

But yes, I know what you mean.

اما بله، می دانم منظور شما چیست.

The king had to swear to that, didn't he, yesterday.

دیروز پادشاه مجبور شد به آن قسم بخورد، مگر نه.

That's it. But that's a thousand year old tradition.

خودشه. اما این یک سنت هزار ساله است.

So yeah, but he still had to swear to uphold in the Protestant religion.

بنابراین بله، اما او همچنان باید سوگند یاد می کرد که از مذهب پروتستان دفاع کند.

Yes, they made a point of that.

بله، آنها به این نکته اشاره کردند.

Apparently that was written in that part was written

ظاهراً آن قسمتی که نوشته شده بود،

then to make it slightly more reinforced.

برای تقویت بیشتر آن نوشته شده بود. راستش

I don't think many people like that part of the ceremony, to be honest.

فکر نمی کنم خیلی ها آن قسمت از مراسم را دوست داشته باشند.

Tough.

سخت است.

Sorry, I can't believe you're defending religion.

متاسفم، من نمی توانم باور کنم که شما از دین دفاع می کنید.

Well, no, I'm defending the Constitution as we as we have it.

خوب، نه، من از قانون اساسی همانطور که داریم دفاع می کنم.

You know, it's okay.

میدونی اشکالی نداره

But anyway, let's not go into that. We might start arguing.

اما به هر حال اجازه دهید وارد این موضوع نشویم. شاید شروع کنیم به بحث

That's what I said.

Oh, what I was trying to say earlier, Steve, was I was talking before we were rudely interrupted

این همون چیزیه که گفتم.

اوه، چیزی که قبلاً می‌خواستم بگویم، استیو، این بود که داشتم صحبت می‌کردم قبل از اینکه

by the power supply in much Wenlock suddenly disappearing, which is very, very.

منبع تغذیه ما به‌طور بی‌رحمانه‌ای به دلیل ناپدید شدن ناگهانی ونلاک، که بسیار بسیار زیاد است، قطع شود.

I wouldn't be surprised if it happens again.

اگر دوباره تکرار شود تعجب نمی کنم.

So if we do disappear again,

بنابراین اگر دوباره ناپدید شدیم،

you know, you know the routine.

می دانید، شما روال را می دانید.

Now you just hang on until we come back.

حالا صبر کن تا ما برگردیم.

But yes, so.

اما بله، همینطور است.

So before Henry the eighth, because it was actually Henry the eighth,

بنابراین قبل از هنری هشتم، چون در واقع هنری هشتم بود،

it changed everything and started moving all of the furniture around.

همه چیز را تغییر داد و شروع به جابجایی همه وسایل خانه کرد.

But before then, kings and also I suppose after Henry the eighth,

اما قبل از آن، پادشاهان و همچنین فکر می‌کنم پس از هنری هشتم،

the Kings were quite brutal.

پادشاهان کاملاً وحشی بودند.

And also the queens as well.

و همچنین ملکه ها.

Even though the ladies were sitting on the throne,

با وجود اینکه خانم‌ها بر تخت نشسته بودند، اما می‌توانستند

they also could be quite ruthless

کاملاً بی‌رحم باشند

and they, they wouldn't even think twice about having someone's head chopped off.

و حتی به این فکر نمی‌کنند که سر کسی را بریده باشند.

Fortunately nowadays, because of all of the reforms,

خوشبختانه امروزه، به دلیل همه اصلاحات،

I suppose it goes back to the time of the Magna Carta

فکر می کنم به زمان مگنا کارتا برمی گردد

when a lot of the powers were taken away

که بسیاری از قدرت ها از سلطنت سلب شده

from the monarchy and given or handed over to the people.

و به مردم داده شده یا واگذار شده است.

So that's that's why we are in this situation now.

بنابراین به همین دلیل است که ما اکنون در این وضعیت قرار داریم.

So what was the question of we want that?

پس سوال ما چه بود؟

What's the question? Oh, no, we said, what?

سوال چیست؟ اوه، نه، گفتیم، چه؟

Why was Edwards why did you have to abdicate when you wanted to marry divorced woman?

چرا ادواردز بود چرا وقتی می خواستی با زن مطلقه ازدواج کنی مجبور شدی از سلطنت کناره گیری کنی؟

But why didn't my dad, Bobby Charles, allowed to ascend to the throne?

اما چرا پدرم، بابی چارلز، اجازه نداد تا به سلطنت برسد؟

And it's just because times have changed.

و این فقط به این دلیل است که زمان تغییر کرده است.

Yeah, that's all it is.

آره، این همه چیز است.

It's not seen as as as bad as it was back then.

به اندازه آن زمان بد دیده نمی شود.

And let's face it, their relationship, it goes back a very long way.

و بیایید با آن روبرو شویم، رابطه آنها به گذشته بسیار دور برمی گردد.

That's all I'm saying.

Free Diana means.

این تمام چیزی است که من می گویم.

رایگان دیانا یعنی.

So that's it's a very strange somebody.

بنابراین این یک شخص بسیار عجیب است.

The other day Steve described Charles and Camilla as a fairy tale.

روز پیش استیو چارلز و کامیلا را یک افسانه توصیف کرد.

Now, I don't know what type of fairy tale

حالا نمی‌دانم چه نوع افسانه‌ای

maybe it's one of Grimm's fairy tales,

شاید یکی از افسانه‌های گریم باشد،

but I wouldn't call their their romance a fairy tale.

اما من عاشقانه آنها را افسانه نمی‌دانم.

It is anything but.

هر چیزی است جز.

The fairy tale was with Charles and Diana.

افسانه با چارلز و دایانا بود.

That was the fairy tale until that all went wrong.

این افسانه بود تا زمانی که همه چیز خراب شد.

But of course,

اما مسلماً،

Princess of Wales, the Prince of Wales

شاهزاده ولز، شاهزاده ولز

has as a long standing history of,

سابقه طولانی، مثلاً

let's just say, philandering. Him,

فاحشه گری، دارد. او،

of having, you know, many different partners,

داشتن شرکای مختلف، به

I think is one of the problems with him becoming king as well.

نظر من یکی از مشکلات پادشاه شدن او نیز هست.

Because because he's been around for so long without actually taking over.

چون او خیلی وقت است که در آنجا حضور داشته است بدون اینکه واقعاً مسئولیت را بر عهده بگیرد.

He's done lots of other things.

او کارهای بسیار دیگری انجام داده است.

So so you might say that his character or his

بنابراین ممکن است بگویید که شخصیت یا

his name has been slightly tainted

نام او کمی آلوده

and spoilt because he was well known in the seventies.

و خراب شده است زیرا او در دهه هفتاد شناخته شده بود.

See, we grew up in the seventies and there was always a photograph

ببینید، ما در دهه هفتاد بزرگ شدیم و همیشه عکسی

of the young Prince Charles arm in arm

از شاهزاده چارلز جوان دست در دست

or on one of his lovely exotic holidays with a beautiful woman next to him.

یا در یکی از تعطیلات عجیب و غریب دوست داشتنی اش با یک زن زیبا در کنارش بود.

So it did happen and there was always a lot of interest in

بنابراین این اتفاق افتاد و همیشه علاقه زیادی وجود داشت که

who he was with, who his latest squeeze was.

او با چه کسی بود، آخرین فشار او چه کسی بود.

Yes. And he was always seen as a bit of a catch.

آره. و او همیشه به عنوان یک ذره گیر دیده می شد.

It wasn't if you're a catch, it means that you're you're very attractive and worth

این به این معنی نیست که اگر شما یک شکارچی هستید، به این معنی است که شما بسیار جذاب هستید و ارزش

marrying.

ازدواج را دارید.

And he was already he was quite handsome when he was younger.

و او قبلاً در جوانی بسیار خوش تیپ بود.

And there are,

و می

you know, shots of him in his swimming trunks, bathing in sea, in the sea and things like that.

دانید، عکس هایی از او در تنه شنا، حمام کردن در دریا، در دریا و چیزهایی از این قبیل وجود دارد.

That used to get women quite you know, you look at Prince Charles, he's quite handsome.

قبلاً زنان را کاملاً می شناسید، به شاهزاده چارلز نگاه کنید، او کاملاً خوش تیپ است.

He's good looking, dashing,

او خوش قیافه است، باهوش است، به

dare I even say sexy?

جرات می توانم بگویم سکسی؟

I think women used to think he was very sexy.

فکر می کنم خانم ها قبلا فکر می کردند که او خیلی سکسی است.

But until the ears started getting bigger and bigger

اما تا زمانی که گوش ها شروع به بزرگ شدن و بزرگ شدن کردند

and I think he lost all his hair.

و فکر کنم تمام موهایش را از دست داد.

Let's face it, if you're a man and you've got the title Prince,

بیایید با آن روبرو شویم، اگر شما یک مرد هستید و عنوان شاهزاده را دارید،

you're pretty much guaranteed to attract the opposite sex

مطمئناً جنس مخالف را جذب خواهید کرد

because, you know, that's quite a title to have.

زیرا، می دانید، این عنوان کاملاً مناسب است.

It's like it's like a fairy tale, isn't it? Yes. Yes.

مثل یک افسانه است، اینطور نیست؟ آره. آره.

You might just princess you might describe King Charles

شما ممکن است شاهزاده خانم، شاه چارلز را به

as the artist formerly known as Prince, if you like, that he could do.

عنوان هنرمندی که قبلاً به عنوان شاهزاده شناخته می شد، توصیف کنید، اگر دوست داشته باشید، که او می توانست انجام دهد.

Yes. Symbol.

آره. سمبل.

I thought you looked a bit

فکر می کردم

a very emotional yesterday during the ceremony.

دیروز در مراسم کمی احساسی به نظر می رسید. به

He looked like he was almost going to lose it. At one point.

نظر می رسید که نزدیک بود آن را از دست بدهد. در یک نقطه.

I thought he looked quite emotional.

من فکر می کردم که او کاملاً احساساتی به نظر می رسد.

I think I know what the problem was.

فکر کنم میدونم مشکل چی بوده

He didn't have a dump. He didn't have a poop.

زباله دانی نداشت. مدفوع نداشت

Oh, you've got to make sure you say so.

اوه، باید مطمئن بشی که اینطوری میگی

So I reckon in the morning, because he was so worried about what was going to happen,

بنابراین فکر می‌کنم صبح، چون او خیلی نگران بود که چه اتفاقی می‌افتد،

he couldn't have a poop.

نمی‌توانست مدفوع کند.

He's got people to do that for him.

او افرادی را دارد که این کار را برای او انجام دهند.

And so the rest of the day he had to hold that poop in the feather royalty.

و بنابراین بقیه روز مجبور شد آن مدفوع را در سلطنتی پر نگه دارد.

They don't they don't go to the toilet. Mr. Duncan They do.

آنها نمی کنند آنها به توالت نمی روند. آقای دانکن آنها انجام می دهند.

Of course they don't.

البته که ندارند.

Prince King Charles has his own servant who.

شاهزاده شاه چارلز خدمتکار خود را دارد که.

Who does? All of the royal wiping for him.

که می کند؟ تمام سلطنتی برای او پاک می شود.

It's true.

درسته.

We're not sure about that.

ما در مورد آن مطمئن نیستیم.

But we do know that he doesn't dress himself or put his toothpaste on his toothbrush.

اما ما می دانیم که او خودش لباس نمی پوشد و خمیر دندانش را روی مسواک نمی گذارد.

Well, that's what they say.

خوب، این چیزی است که آنها می گویند.

That is true.

این درست است.

But there have been many, many,

اما

many people who've come forward and said he's very, very spoilt.

افراد بسیار بسیار زیادی بوده اند که آمده اند و گفته اند که او بسیار بسیار بد اخلاق است.

The thing is, you know, he's been born into it.

مسئله این است که می دانید، او در آن به دنیا آمده است.

You know, he's brought, you know, the people of the world.

می دانید، او مردم جهان را آورده است.

They're born into it, so they don't know any different.

آنها در آن متولد شده اند، بنابراین هیچ چیز متفاوتی نمی دانند.

Okay.

باشه. می

You know, just, just But he's not, he's not really a man of the people then, is

دانید، فقط، فقط، اما او نیست، او واقعاً مرد مردم نیست، آیا

he is a man of the wealthy and pampered

او مردی از ثروتمندان و متنعم است

while he is protecting our freedom.

در حالی که از آزادی ما محافظت می کند.

That's that's what he swore to do yesterday.

این همان کاری است که او دیروز قسم خورد.

He it was it was wonderful seeing all those people getting dragged off the streets

او بسیار شگفت‌انگیز بود که همه آن مردم را از خیابان‌ها بیرون کشیدند

and thrown into police vans at 815 yesterday morning.

و در ون‌های پلیس در 815 صبح دیروز انداختند.

So I think because they should have been.

بنابراین من فکر می کنم چون آنها باید می بودند.

Oh, thank you. Yes.

اوه، متشکرم. آره.

You can't have people disrupting a coronation.

شما نمی توانید افرادی را داشته باشید که تاج گذاری را مختل کنند.

They can protest whenever they like.

هر وقت دوست داشته باشند می توانند اعتراض کنند.

But you can't have people you know, it could

اما نمی‌توانید افرادی را که می‌شناسید داشته باشید، منظورم این است که

potentially be I mean, how, you know, there weren't terrorists hidden amongst them.

چطور، می‌دانید، تروریست‌هایی در میان آنها پنهان نشده بودند.

Apparently, they thought they'd actually got permission.

ظاهراً، آنها فکر می کردند که واقعاً مجوز گرفته اند.

They got all of the proper permission and all of the paperwork to do it,

آنها همه مجوزها و تمام مدارک لازم را برای انجام این کار دریافت کردند،

because you can't just protest without telling the authorities.

زیرا شما نمی توانید بدون اطلاع به مقامات اعتراض کنید.

And apparently it was all approved.

و ظاهراً همه آن تأیید شده است.

So the mistake might not be with the protesters.

بنابراین اشتباه ممکن است با معترضان نباشد.

It might be the people who actually said you can go ahead and protest if you want.

ممکن است این مردم باشند که در واقع گفتند اگر بخواهید می توانید ادامه دهید و اعتراض کنید.

It's not very for says King Charles, is anything but

این خیلی برای پادشاه چارلز نیست، چیزی جز

handsome and sexy, Yet now he isn't.

خوش تیپ و سکسی نیست، اما اکنون او نیست.

If you look back, you know, when he was in his twenties,

اگر به گذشته نگاه کنید، می دانید، زمانی که او در دهه بیست و چند سالگی خود بود،

you could arguably say that he was then, which is the point I was making now.

می توان گفت که او آن زمان بود، این نکته ای است که من اکنون به آن اشاره می کنم.

He's not.

او نیست.

But when he was in his twenties

اما وقتی بیست و

and thirties, he was, you know, most people,

سی ساله بود، می دانید، بیشتر مردم بود،

if you will, from an objective point of view,

اگر بخواهید از منظر عینی

you would look at him and say, yes, he was good looking.

به او نگاه می کردید و می گفتید، بله، خوش قیافه بود.

But anyway, beauty is in the eye of the beholder, so the prom might not be your type anyway.

اما به هر حال، زیبایی در چشم بیننده است، بنابراین به هر حال ممکن است جشن جشن، نوع شما نباشد.

The problem is they have some really weak genes

مشکل این است که آنها ژن های واقعا ضعیفی دارند

and the weakness is in the hair and the fingers.

و ضعف در مو و انگشتان است.

Yes, well, we're going to come to that in a moment, because yesterday was a special day.

بله، خوب، ما در یک لحظه به آن خواهیم رسید، زیرا دیروز یک روز خاص بود.

The coronation took place.

تاج گذاری انجام شد.

Some things now to show you on screen.

برخی از چیزها در حال حاضر به شما روی صفحه نمایش نشان می دهد.

Yes, there is there is some content today, so don't worry.

بله، امروز محتوایی وجود دارد، پس نگران نباشید.

But I have a horrible feeling that some of this has been lost

اما من احساس وحشتناکی دارم که به دلیل قطع برق احمقانه مقداری از اینها از بین رفته است

because of the the stupid power cut.

.

See, that's the problem.

ببین مشکل همینه می

You see, when you have a power cut, lots of things go wrong and you have to be very careful.

بینید، وقتی برق قطع می شود، خیلی چیزها خراب می شود و باید خیلی مراقب باشید.

So here we go.

پس بزن که بریم.

The coronation was yesterday, of course, coronation.

تاجگذاری دیروز بود البته تاجگذاری.

What does that refer to?

این به چه چیزی اشاره دارد؟

Do you think

فکر می کنی از

you're asking me? Yes. Yes.

من می پرسی؟ آره. آره.

But it's your.

اما این مال شماست

That's when you actually become crown.

آن وقت است که شما در واقع تاج می شوید.

And that's it?

That's what it refers to.

و تمام؟

این همان چیزی است که به آن اشاره می کند.

So the coronation is the crowning.

پس تاج گذاری تاج گذاری است.

Hence Corrin or Corona.

از این رو کورین یا کرونا.

We all know that word very well.

همه ما این کلمه را به خوبی می دانیم. به

That way we do what we do.

این ترتیب ما کاری را که انجام می دهیم انجام می دهیم.

So that's where it comes from.

بنابراین از آنجا می آید.

It refers to the crowning or the crown being placed on the head, sir.

منظور تاج یا تاج گذاشتن بر سر است آقا.

So this is the only photograph I can show, by the way,

بنابراین، این تنها عکسی است که می‌توانم

without getting millions and millions of copyright strikes from YouTube.

بدون دریافت میلیون‌ها و میلیون‌ها اخطار حق نسخه‌برداری از YouTube نشان دهم.

So there it is, yesterday's service.

پس همین است، سرویس دیروز.

Lots of men in dresses wearing their long frocks

بسیاری از مردان در لباس پوشیدن لباس های بلند خود

and they.

And they call other people weird. Yes.

و آنها.

و دیگران را عجیب و غریب خطاب می کنند. آره.

Yes. It's it's strange because we

آره. عجیب است زیرا منظورم این است که

I mean, I was watching yesterday thinking some of this looks a bit odd. Hmm.

دیروز داشتم نگاه می کردم و فکر می کردم برخی از اینها کمی عجیب به نظر می رسد. هوم

I mean, it's steeped in, you know, nearly a thousand years of history.

منظورم این است که غرق در تقریبا هزار سال تاریخ است.

So you can understand that.

بنابراین شما می توانید آن را درک کنید.

But I'm just wondering what other people around the world actually think yet.

اما من فقط به این فکر می کنم که مردم دیگر در سراسر جهان واقعاً هنوز چه فکر می کنند.

Do they think it's what do you think?

آیا آنها فکر می کنند این همان چیزی است که شما فکر می کنید؟

It'd be interesting to know what you want defenders.

جالب است بدانید چه مدافعانی می خواهید.

I mean, I'll defend it probably, but you won't.

منظورم این است که من احتمالا از آن دفاع خواهم کرد، اما شما از آن دفاع نمی کنید.

Offender's necessarily right.

لزوماً مجرم حق دارد.

It's just ancient, isn't it?

این فقط قدیمی است، اینطور نیست؟

It's just a very ancient sentiment.

این فقط یک احساس بسیار قدیمی است.

But the thing is, all of these people are upholding the word of God

اما موضوع این است که همه این افراد کلام خدا را حفظ می کنند

and they're all dressed in long frocks and dresses.

و همه آنها لباس های بلند و لباس پوشیده اند.

And yet they would say that if a person wants to be trans

و با این حال آنها می گویند که اگر شخصی بخواهد ترنس باشد

or change their sex, they would probably say that that's terrible

یا جنسیت خود را تغییر دهد، احتمالاً می گویند که این وحشتناک

and abhorrent and weird and disgusting.

و نفرت انگیز و عجیب و منزجر کننده است.

And now they all are standing there in long frocks.

و اکنون همه آنها با لباسهای بلند در آنجا ایستاده اند.

Yeah. Yes.

آره آره.

You see the pot calling the kettle black?

دیگ را می بینی که کتری را سیاه صدا می کند؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So here's another one from yesterday.

پس اینم یکی دیگه از دیروز.

Did you see the creepy moment?

لحظه وحشتناک را دیدی؟

There was a very scary moment.

لحظه بسیار ترسناکی بود.

No, I don't remember that, Mr..

نه، من آن را به خاطر ندارم، آقای.

No, There was apparently lurking around

in the background was the Grim Reaper.

And this is actually a moment from yesterday's coronation.

و این در واقع لحظه ای از تاجگذاری دیروز است .

Apparently during one of the shots on,

ظاهراً در حین یکی از عکس‌برداری‌ها،

a lot of people reported

بسیاری از مردم گزارش دادند که

seeing a cloaked figure walking across

یک چهره شنل پوش را دیده‌اند که

in the background.

در پس‌زمینه راه می‌رفت.

Is that is that the cleaner I don't know who they are.

این است که پاک کننده من نمی دانم که آنها هستند.

Well, it's a very strange thing to wear if you are the cleaner.

خوب، پوشیدن آن بسیار عجیب است اگر شما نظافتچی هستید.

But a lot of people were joking that it was the Grim Reaper walking around.

اما بسیاری از مردم به شوخی می گفتند که گریم ریپر در حال قدم زدن در اطراف است.

But I'm going to guess that it's one of the maybe one of the clerics

اما می‌خواهم حدس بزنم که شاید یکی از روحانیون

from around the the abbey just doing their daily job.

اطراف صومعه باشد که به‌تازگی کار روزانه‌اش را انجام می‌دهد.

Maybe. But you might be right, Steve.

شاید. اما ممکن است حق با شما باشد، استیو.

It might be the cleaner.

شاید پاک کننده باشد

And they look they look as though they're in black because of the way the light's sort of shining from,

و به نظر می‌رسند که سیاه‌پوش هستند، زیرا نور از

you know, it's probably just a something to do with the way it's being filmed, isn't it?

آن تابیده می‌شود.

Okay.

باشه.

That, you know, there's more light on the other side of them because they're near the door.

می دانید که در طرف دیگر آنها نور بیشتری وجود دارد زیرا نزدیک در هستند.

I'm like, That's it.

من می گویم، همین است.

Anyway, we also we also had yesterday the Stone of Destiny.

به هر حال، ما نیز دیروز سنگ سرنوشت را داشتیم.

Where did we see that? No, we didn't.

ما کجا آن را دیدیم؟ نه، نداشتیم.

And I was looking forward to seeing it.

و من مشتاقانه منتظر دیدنش بودم.

And not one person for weeks and and weeks.

و نه یک نفر برای هفته ها و هفته ها.

All we've heard about Steve is the stone of destiny.

تمام آنچه در مورد استیو شنیده ایم سنگ سرنوشت است.

And yesterday they didn't even bother to mention it

و دیروز حتی به خود زحمت ذکر

or show it or even refer to it in any way.

یا نشان دادن و یا حتی اشاره به آن را ندادند.

After all those weeks of controversy, looks like a breeze.

پس از آن همه هفته بحث و جدل، به نظر می رسد نسیم است.

BLOCK It is apparently partly King Charles has to sit on it.

بلوک ظاهراً تا حدودی پادشاه چارلز باید روی آن بنشیند. به

It doesn't look very comfortable, I think.

نظر من خیلی راحت به نظر نمی رسد.

I think

maybe that's why he couldn't get a poop out yesterday.

فکر می کنم

شاید به همین دلیل بود که دیروز نتوانست مدفوع کند.

Another thing I noticed, I don't know if you noticed this, Steve, but there was a moment

نکته دیگری که من متوجه شدم، نمی‌دانم استیو به این موضوع توجه کردی یا نه، اما لحظه‌ای بود که

where do you remember the part when the rings were offered?

بخشی از ارائه حلقه‌ها را به خاطر می‌آوری؟

If they offered, the rings didn't.

اگر پیشنهاد می کردند، حلقه ها این کار را نمی کردند. منظور شما

That is one of the one of the ancient sort of connections to the past, you mean. Hmm.

این است که یکی از پیوندهای قدیمی با گذشته است. هوم

But, well, they offered the rings before they put the ring on Charles's finger.

اما، خوب، آنها قبل از اینکه حلقه را روی انگشت چارلز بگذارند، حلقه ها را تقدیم کردند.

They offered it to him.

به او پیشنهاد دادند.

Well, I was surprised to see what they put the ring on.

خوب، من تعجب کردم که دیدم حلقه را روی چه چیزی گذاشته اند.

I don't know if you noticed, Steve, but I was surprised to see that they put it on a sausage.

نمی دانم متوجه شدید، استیو، اما با تعجب دیدم که آن را روی سوسیس گذاشتند.

Oh, right. Yes.

درسته. آره.

So did did anyone else notice that?

پس آیا کسی دیگر متوجه این موضوع شده است؟

Because. Because apparently King Charles has fingers.

زیرا. چون ظاهرا شاه چارلز انگشت دارد.

They looked like sausages at a party. That's what they did.

آنها شبیه سوسیس در یک مهمانی بودند. همین کار را کردند.

They put his royal ring on on the sausage.

حلقه سلطنتی او را روی سوسیس گذاشتند.

I just hope it was one of his Dutchy sausages.

فقط امیدوارم یکی از سوسیس های هلندی او بوده باشد.

They're very nice. The skins are a bit tough

اونا خیلی خوبن

on the sausages, I must say.

باید بگویم که پوست روی سوسیس ها کمی سفت است.

We've we've have, we've had a few of those organic sausages and the skin is very tough

ما داشتیم، چند تا از آن سوسیس‌های ارگانیک خورده‌ایم و پوست آن خیلی سفت است،

I think it's safe to say that I am never ever going to get a knighthood

فکر می‌کنم به جرات می‌توان گفت که هرگز

or anything from the royal family.

از خانواده سلطنتی نشان شوالیه یا چیزی دریافت نخواهم کرد.

I do feel for your, your work in teaching English around the world.

من برای کار شما در آموزش زبان انگلیسی در سراسر جهان احساس می کنم.

You should get, you know, at least an MBA for that.

شما باید حداقل مدرک MBA برای آن بگیرید.

I don't think this is going to help, though, really, is it?

فکر نمی‌کنم این کمکی کند، اما واقعاً، اینطور است؟

This isn't going to help my chances.

این به شانس من کمک نمی کند.

For those of you watching that, it was actually not a sausage. Mr.

برای کسانی از شما که آن را تماشا می کنید، در واقع یک سوسیس نبود. آقای

Duncan has overlaid that in a clever way,

دانکن به روشی هوشمندانه،

using CGI or something like this.

با استفاده از CGI یا چیزی شبیه به این، آن را پوشش داده است.

And it was just it was just fun.

و این فقط سرگرم کننده بود.

It looked a bit like a finger, but it was just yeah, it was just a sort of a spoof short.

کمی شبیه انگشت به نظر می رسید، اما فقط آره بود، فقط یک نوع جعلی کوتاه بود.

Okay.

باشه.

But I'm not sure if people would have seen that.

اما مطمئن نیستم که مردم آن را دیده باشند یا خیر.

You see, I think everyone knows everyone.

ببینید، من فکر می کنم همه همه را می شناسند.

Everyone was watching yesterday.

همه دیروز تماشا می کردند.

Well, when we say everyone, but no, not necessarily everybody watching us today would have watched

خوب، وقتی می گوییم همه، اما نه، نه، لزوماً همه کسانی که امروز ما را تماشا می کنند،

it would have watched the I think I bet you everyone yesterday was watching because we were

آن را تماشا می کردند، فکر می کنم شرط می بندم شما همه دیروز تماشا می کردند، زیرا ما بودیم

and I wasn't all that interested in even I watched it anyway.

و من آنقدرها علاقه مند نبودم، حتی من به هر حال آن را تماشا کردم. .

Later on, of course, they came out on the balcony and their first words

البته بعداً آنها در بالکن بیرون آمدند و اولین سخنان خود را

to the general public bough peasants.

به عموم مردم دهقانان شاخه کردند.

Yes. Well, of course that's tradition, isn't it. Yes.

آره. خب، البته این یک سنت است، اینطور نیست. آره.

So they have to, first of all, tell us all to bow.

بنابراین آنها باید اول از همه به ما بگویند که تعظیم کنیم.

We'd have to get on our hands and knees and bow before them.

ما باید روی دست ها و زانوهایمان بنشینیم و در مقابل آنها تعظیم کنیم.

So that is also one of the things that you might not have seen yesterday,

بنابراین این نیز یکی از چیزهایی است که ممکن است دیروز ندیده باشید،

but that is that is what they do.

اما این همان کاری است که آنها انجام می دهند.

They stand on the balcony and they say bow peasants, and then we all have to get down

روی بالکن می ایستند و می گویند دهقانان کمان می کنند و بعد همه باید

on our hands and knees.

دست و زانو بزنیم.

So that's exactly what happened yesterday, all of it.

پس این دقیقاً همان چیزی است که دیروز اتفاق افتاد، همه چیز.

Yeah.

And we were supposed to be we were asked

آره

و قرار بود از ما خواسته شود

or it was suggested to us that we offered our allegiance

یا به ما پیشنهاد شد که در مراسمی که دعوت شدیم، در مراسمی که دعوت شدیم،

to the king

با شاه بیعت کنیم،

during there was a particular part of the ceremony when we were invited,

wasn't compulsory, but we were invited.

اجباری نبود، اما دعوت شدیم.

Those of us who were watching

کسانی از ما که

on television were invited to share in the

تلویزیون را تماشا می‌کردیم دعوت شدیم تا در

dedication to

وقف به

to pledge allegiance to the king.

بیعت با پادشاه شریک شویم.

We didn't have to.

ما مجبور نبودیم.

But I think if you if you are somebody from another country

اما من فکر می کنم اگر شما فردی از کشور دیگری هستید

that comes to live here and gets a passport and the right to to

که برای زندگی به اینجا آمده و پاسپورت و حق

to live and work here, I think you have to pledge your allegiance

زندگی و کار در اینجا دریافت کرده اید، فکر می کنم باید

to the sovereign,

با حاکمیت وفاداری خود را اعلام کنید،

because I know a friend of mine had to

زیرا من یکی از دوستان را می شناسم. مال من باید به

who works in this country came from Malaysia,

کسی که در این کشور کار می کند از مالزی آمده بود،

and part of the process

و بخشی از فرآیند

to get the passport was having to pledge

دریافت پاسپورت این بود که

she had to pledge allegiance to the queen as it was at the time.

باید با ملکه بیعت کند، همانطور که در آن زمان بود.

So, I mean, so, yes,

بنابراین، یعنی، بله،

I mean, sort of we're sort of automatically pledging allegiance.

منظورم این است که ما به نوعی خود به خود بیعت می کنیم.

I think if we're born here in a way as well.

من فکر می کنم اگر ما هم به نوعی اینجا به دنیا بیاییم.

We are the subjects we are that we are we are.

ما سوژه هایی هستیم که هستیم که هستیم.

We are the plebeians.

ما پلبی ها هستیم.

But I was reading today the about there was a lot of talk of the law

اما امروز داشتم مطالبی را می‌خواندم که صحبت‌های زیادی در مورد قانون وجود داشت که

wasn't that in will upheld the law.

آیا در اراده‌ای از قانون حمایت نمی‌کرد.

The King

شاه

Charles I have to say didn't dare to say yes I will.

چارلز که باید بگویم جرأت نکرد بگوید بله، من خواهم گفت.

And I thought and apparently a lot of people thought that just meant the laws of the land.

و من فکر کردم و ظاهراً بسیاری از مردم فکر کردند که این فقط به معنای قوانین کشور است.

But it doesn't actually refer to that.

اما در واقع به آن اشاره نمی کند.

It refers to a very ancient law of each of us

این به یک قانون بسیار قدیمی اشاره دارد که هر یک از ما

having sovereignty, having freedom. Hmm.

دارای حاکمیت و آزادی هستیم. هوم

So he's actually pledging allegiance to make sure that we remain free.

بنابراین او در واقع بیعت می‌کند تا مطمئن شود که ما آزاد می‌مانیم.

So it wasn't about the laws of the land, it was about the ancient law.

بنابراین در مورد قوانین کشور نبود، بلکه در مورد قانون باستان بود.

I don't know when that would have been set up.

نمی‌دانم چه زمانی باید راه‌اندازی شود.

Well, that sounds like it's something from the Magna Carta.

خوب، به نظر می رسد که چیزی از Magna Carta است.

It might be.

شاید باشه.

It might be.

I'm not sure that it is, but it might be that I think it might be even from before that.

شاید باشه.

من مطمئن نیستم که اینطور باشد، اما ممکن است فکر کنم ممکن است حتی از قبل از آن باشد.

It's been a while since I've read it. You see,

مدتی است که آن را خوانده ام. می بینید،

I've been there, by the way, to Runnymede

اتفاقاً من آنجا به رانیمد رفته ام

and actually, you know, been there.

و در واقع، می دانید، آنجا بوده ام.

Yes. So. Yes.

آره. بنابراین. آره.

So that's that's what he's so in theory, if we get some horrible dictator who tries to take charge.

پس این همان چیزی است که او در تئوری می گوید، اگر دیکتاتور وحشتناکی را پیدا کنیم که سعی می کند مسئولیت را به دست بگیرد.

Okay,

خوب،

then the

پس

the king or the queen can actually get rid of them.

پادشاه یا ملکه واقعاً می توانند از شر آنها خلاص شوند.

They have that ultimate power if they deem them

اگر فکر کنند

to be taking away our individual freedoms.

آزادی های فردی ما را می گیرند، آن قدرت نهایی را دارند.

Yeah, I suppose, you know,

بله، فکر می کنم، می دانید،

when you think about it, there's only really two choices.

وقتی به آن فکر می کنید، واقعاً فقط دو انتخاب وجود دارد.

When you think about you have a monarchy or you have a republic.

وقتی به این فکر می کنید که سلطنت دارید یا جمهوری دارید.

And then I suppose in between that you have a kind of

و سپس من در این بین تصور می کنم که شما یک نوع

autocratic

ruler who is there.

حاکم مستبد دارید که آنجاست.

And they, I suppose you might say the situation

و آنها، گمان می‌کنم ممکن است بگویید وضعیت

in China is a bit like that of Russia. So.

چین کمی شبیه به وضعیت روسیه است. بنابراین.

President G

رئیس جمهور G

is now well, basically he said,

اکنون خوب است، اساساً او گفت،

I'm not going anywhere, guys.

بچه ها من جایی نمی روم.

I'm staying here forever and ever.

من برای همیشه و همیشه اینجا می مانم.

He's like a king. Really?

او مثل یک پادشاه است. واقعا؟

Yes, he's he's kind of well, in the ancient sort of,

بله، او یک جورهایی خوب است، در نوع باستانی،

you know, ruler, I, I don't know whether he has complete power, does he?

می دانید، حاکم، من، نمی دانم آیا او قدرت کامل دارد، نه؟ گمان میکنم

I suppose. Yes, he does. He's the supreme leader.

. بله، او انجام می دهد. او مقام معظم رهبری است.

That's how they they actually

آنها در واقع

address them.

آنها را اینگونه خطاب می کنند.

He is the supreme leader.

او مقام معظم رهبری است.

He is the top.

او بالاست.

He is the head honcho, the big cheese, if you will.

اگر بخواهید، او سر هونچو، پنیر بزرگ است.

Francesca says, I admire Prince

فرانچسکا می گوید، من شاهزاده

and Princess Anne, which of course, you you're that prince.

و پرنسس آن را تحسین می کنم، که البته، شما آن شاهزاده هستید.

You're not really a I wouldn't call you a royalist.

تو واقعاً اهل سلطنت نیستی.

No, I'm not a royalist.

نه، من سلطنت طلب نیستم.

But the one the one member of the royal family that I love is Princess Anne,

اما یکی از اعضای خانواده سلطنتی که من دوستش دارم، پرنسس آن است،

because I grew up with her growing up.

زیرا با بزرگ شدن او بزرگ شدم.

So I remember all of the things that she used to do, and she was a very real person.

بنابراین من تمام کارهایی را که او انجام می داد، به یاد می آورم و او یک فرد بسیار واقعی بود.

I always thought that she was very similar to the Duke of Edinburgh,

من همیشه فکر می کردم که او بسیار شبیه به دوک ادینبورگ است،

who was, of course, the Queen's husband,

که البته شوهر ملکه بود،

her brash and abrasive character.

شخصیت وحشی و ساینده او.

She would always tell people if she didn't like something, she would tell them quite directly.

او همیشه به مردم می گفت اگر چیزی را دوست نداشت، مستقیماً به آنها می گفت.

And she worked very hard.

و او خیلی سخت کار کرد.

Yes, she is a very hard working royal tarnishes.

بله، او یک خانواده سلطنتی سخت کوش است.

The hardest working, Yes. Of all the royals.

سخت ترین کار، بله. از همه سلطنتی ها

And. Yes, but what was she born in, 1953?

و. بله، اما او در سال 1953 متولد شد؟

Probably.

شاید.

How old is she then?

اونوقت چند سالشه؟

Well, she's she's older than you, isn't she?

خوب، او از شما بزرگتر است، نه؟

She's definitely older than me. Yeah, I hope so. Yes.

او قطعا از من بزرگتر است. آره امیدوارم. آره.

She probably was born around that time.

احتمالاً در همان زمان متولد شده است.

That would make sense.

این منطقی خواهد بود.

She as she's probably.

او همانطور که احتمالا

Yeah. She should be about 70. Right. Hmm.

آره او باید حدود 70 سال داشته باشد. درست است. هوم

I won't say hello. It's Charles. 74.

سلام نمیکنم چارلز است. 74.

74. Yes. Yeah, that's probably about right.

74. بله. بله، احتمالاً درست است.

53, I would say.

53، من می گویم.

But most people admire,

اما بیشتر مردم، پرنسس آن را تحسین می کنند

Princess Anne, she just sort of gets on with it.

، او به نوعی با آن کار می کند.

You don't hear a moaning and groaning, which is like a lot of the royals, they don't

ناله و ناله نمی شنوید که مثل خیلی از سلطنتی ها

make comments.

نظر نمی دهند.

They don't you don't hear them criticising people in public.

آنها نمی شنوید که آنها در ملاء عام از مردم انتقاد می کنند.

They will stay quiet.

ساکت خواهند ماند.

That's this thing over.

این کار تمام شد

Meghan and Harry, you haven't heard anyone

مگان و هری، تا به حال نشنیده‌اید که کسی

from the royal family making any public statements about it?

از خانواده سلطنتی در مورد آن اظهارنظر عمومی کند؟

Well, that's that.

خوب، همین است.

I think I mentioned the word protocol earlier, so it's one of the things you never do.

فکر می کنم قبلاً کلمه پروتکل را ذکر کردم، بنابراین یکی از کارهایی است که هرگز انجام نمی دهید.

You never say and you never complain, You never talk about issues and you never complain about those things.

شما هرگز نمی گویید و شکایت نمی کنید، هرگز در مورد مسائل صحبت نمی کنید و هرگز از آن چیزها شکایت نمی کنید.

So that's always the rule.

بنابراین همیشه این قانون است.

I think that's one of the reasons everyone loves the queen.

فکر می کنم این یکی از دلایلی است که همه ملکه را دوست دارند.

Queen Elizabeth, the second they left her, because she

ملکه الیزابت، دومین باری که او را ترک کردند، زیرا او

she took the job completely and utterly serious

کار را کاملاً جدی گرفت

and never really seemed to to comment or make personal opinions.

و به نظر نمی‌رسید که واقعاً هیچ اظهارنظری یا نظر شخصی نداشته باشد.

The only problem is over the years, Charles has he's

تنها مشکل این است که در طول سال ها، چارلز در

got deeply over the years into politics

طول سال ها عمیقاً وارد سیاست

and the environment and all of these other things.

و محیط زیست و همه این چیزهای دیگر شده است.

So I think that's one of the reasons why having him now as King

بنابراین فکر می‌کنم این یکی از دلایلی است که نشان می‌دهد او اکنون به‌عنوان پادشاه

seems a little bit out of place because we we know what he thinks

کمی نامناسب به نظر می‌رسد، زیرا می‌دانیم او

about things, whereas we never did about Queen Elizabeth,

در مورد چیزها چه فکر می‌کند، در حالی که ما هرگز در مورد ملکه الیزابت این کار را نکردیم،

we never really knew what was going on inside

هرگز واقعاً نمی‌دانستیم که در داخل چه می‌گذرد،

because she was very young when she became queen.

زیرا او زمانی که ملکه شد بسیار جوان بود.

What else are we doing today? Mr. Duncan Not much else.

امروز چه کار دیگری انجام می دهیم؟ آقای دانکن چیز دیگری نیست.

All right. Yes. Okay.

خیلی خوب. آره. باشه. چیز

There's not much else. We're not doing much else today.

زیادی نیست ما امروز کار دیگری انجام نمی دهیم.

Okay. All

باشه. همه چیز

there isn't much else. Go.

زیادی وجود ندارد. برو

But to be honest, this is all people are talking about at the moment in the UK.

اما صادقانه بگویم، این تمام چیزی است که مردم در حال حاضر در بریتانیا درباره آن صحبت می کنند.

Don't you think?

فکر نمی کنی؟

We're not we're not hearing anything else. So.

ما نیستیم و هیچ چیز دیگری نمی شنویم. بنابراین.

So if Russia has invaded anywhere else, if anything to test

بنابراین اگر روسیه به جای دیگری حمله کرده باشد، اگر چیزی برای آزمایش

any catastrophes have occurred, we're not going to hear about it here

فاجعه ای رخ داده باشد، ما در اینجا در مورد آن چیزی نخواهیم شنید،

because all people are talking about today is is the coronation.

زیرا همه مردم امروز درباره تاج گذاری صحبت می کنند.

And there's a big celebration tonight, by the way, taking place in London.

و اتفاقاً امشب یک جشن بزرگ در لندن برگزار می شود.

Stars, British stars,

ستاره ها، ستارگان بریتانیایی،

including Lionel Richie.

از جمله لیونل ریچی. درست

That's Not right, is it?

نیست، اینطور نیست؟ آیا

Is Lionel Richie British?

لیونل ریچی بریتانیایی است؟

Is Cliff Richard doing something?

آیا کلیف ریچارد کاری انجام می دهد؟

No, They've all refused. Shirley Bassey? No, refused.

نه، همه آنها رد کرده اند. شرلی باسی؟ نه، امتناع کرد.

You see, they're they're being bit silly.

می بینید، آنها کمی احمق هستند.

They're being a bit sad because this will be an event that will always be remembered. Yes.

آنها کمی غمگین هستند زیرا این رویدادی خواهد بود که همیشه در یادها باقی خواهد ماند. آره.

And so for them to fire them, why have they said they won't do it?

و بنابراین برای اخراج آنها، چرا آنها گفته اند که این کار را نمی کنند؟

Well, I think it's it's some of the some of the

خوب، من فکر می کنم این برخی از

recent events

رویدادهای اخیر

surrounding Meghan Markle and Prince Harry

پیرامون مگان مارکل و شاهزاده هری

and the treatment of them and other things as well.

و رفتار با آنها و موارد دیگر است. راستش

It's a little bit complex, to be honest, but many of the big celebrities in this country

کمی پیچیده است، اما بسیاری از سلبریتی های بزرگ این کشور

have said, no, we are not going to perform.

گفته اند، نه، ما قرار نیست اجرا کنیم.

So instead we have American Lionel Richie

بنابراین در عوض ما لیونل ریچی آمریکایی

topping the bill and Katy Perry.

و کیتی پری را داریم.

I don't know.

I don't even know who Katy Perry is.

من نمی دانم.

من حتی نمی دانم کیتی پری کیست.

She hasn't had a hit for about 13 or 14 years.

او حدود 13 یا 14 سال است که هیچ ضربه ای نداشته است.

I don't know who it is. I've never heard of her.

نمی دانم کیست. من هرگز در مورد او نشنیده ام.

I probably should have done.

احتمالا باید انجام می دادم

But I

اما من

never heard of her.

She's name ahead.

هرگز نام او را نشنیده بودم.

اسمش جلوتره

Well, she's very well known for dating.

خوب، او برای قرار ملاقات بسیار شناخته شده است.

What's his name, you know. Hello.

اسمش چیه میدونی سلام.

Hello.

I'm, you know, Russell Brand.

سلام.

من، می دانید، راسل برند هستم.

Oh, right.

Only she she dated him for a while.

درسته.

فقط او مدتی با او قرار گذاشت.

She might even be married to him. For all I know.

حتی ممکن است با او ازدواج کرده باشد. تا جایی که می دانم.

But no,

اما نه،

those are the those are the two big stars

اینها همان دو ستاره بزرگی هستند

that are appearing in the concert, the pop concert.

که در کنسرت، کنسرت پاپ ظاهر می شوند.

Lionel Richie and Katy Perry.

لیونل ریچی و کیتی پری.

No one else.

هیچکس دیگر.

They should be really, really enthralling.

آنها باید واقعاً، واقعاً جذاب باشند.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

Do we know any women, dictators?

آیا زنان دیکتاتوری را می شناسیم؟

Yes, that's a very good question.

بله، این سوال بسیار خوبی است.

I think they're probably few and far between. Hmm.

من فکر می کنم آنها احتمالا تعداد کمی از آنها هستند. هوم

Yes. Any women who have become

آره. هر زنی که تبدیل به

it's always men, isn't it, that seem to be dictators.

آن شده است همیشه مرد است، اینطور نیست که به نظر می رسد دیکتاتور است.

Uh, interesting, Nancy, was Nancy Reagan.

جالب بود، نانسی، نانسی ریگان بود.

Apparently, Partly. Nancy Reagan was.

ظاهراً تا حدی نانسی ریگان بود.

She was not a very nice person

خیلی آدم خوبی نبود

that when she passed, a lot of people were saying all these lovely kind things about her.

که وقتی می گذشت خیلی ها این همه محبت دوست داشتنی در موردش می گفتند.

But at the time, she was actually quite outspoken.

اما در آن زمان، او در واقع کاملاً صریح بود.

She was she was a what they call a thorough, red blooded

او همان چیزی بود که آنها به آن می گویند یک

Republican.

جمهوری خواه کامل و سرخوش.

She really was all the way through.

او واقعاً تمام راه را طی کرده بود.

All the way through.

تمام راه را از طریق.

And she she was was quite outspoken

و او کاملاً صریح بود

and very right wing dare say

و جناح راست به جرأت گفت که

she didn't have much time for during the AIDS epidemic.

در طول اپیدمی ایدز وقت زیادی نداشت.

When it started, she said, no, let them all die.

وقتی شروع شد، گفت: نه، بگذار همه بمیرند.

Yes, they deserve it.

بله، آنها شایسته آن هستند.

They deserve it. Thank you, Nancy Reagan.

آنها سزاوار آن هستند. ممنون نانسی ریگان.

Yes. All those all those people in Africa that have died from AIDS.

آره. همه کسانی که در آفریقا بر اثر ایدز مرده اند.

And she basically said let them die.

و او اساساً گفت بگذار بمیرند.

Yes, she was referring to that, of course.

بله، او البته به آن اشاره می کرد.

No, that's what transpired in the end. How lovely.

نه، این چیزی است که در پایان اتفاق افتاد. چقدر دوست داشتنی.

So you might say that there may have been women

بنابراین ممکن است بگویید که ممکن است زنانی

in history who may have put their thoughts forward

در تاریخ بوده اند که ممکن است افکار خود را مطرح کرده باشند

and may have influenced things as well from the background.

و از پس زمینه نیز بر همه چیز تأثیر گذاشته باشند .

Catherine the Great says Tomek from Russia.

کاترین کبیر می گوید تومک از روسیه.

Yes, may be yes.

بله، ممکن است بله.

Well, you're probably right, but she was a very good cook.

خوب، احتمالاً حق با شماست، اما او آشپز بسیار خوبی بود.

She could she could bake a meatloaf like anything.

او می‌توانست مانند هر چیز دیگری یک قرص گوشت بپزد.

She was really good at meatloaf, apparently.

ظاهراً او واقعاً در میت لوف خوب بود.

Anybody else.

هرکس دیگری.

Yes. And any other female dictators or.

آره. و هر دیکتاتور زن دیگری یا.

Yeah.

That there have to be, you know, nasty dictators.

آره

می دانید که باید دیکتاتورهای بدی وجود داشته باشند.

They can be dictators but they're.

آنها می توانند دیکتاتور باشند اما هستند.

Well, I mean, in in,

خوب، منظورم این است که در داخل،

in you can have a benevolent dictator can't you.

در شما می توانید یک دیکتاتور خیرخواه داشته باشید.

They used to, they used to say that to whoever the the

آنها قبلاً می گفتند که به هر کسی که سال ها

leader in Malaysia for many years can't get into the name.

رهبر مالزی باشد نمی تواند نامش را وارد کند.

I can't remember his name.

اسمش یادم نمیاد

That would be a yes.

این یک بله خواهد بود.

That would be Mahathir.

این ماهاتیر خواهد بود.

They called him that.

او را اینطور صدا می کردند.

He was a dictator. They called him a benevolent dictator.

او یک دیکتاتور بود. او را یک دیکتاتور خیرخواه خطاب کردند.

So he had absolute power.

پس قدرت مطلق داشت.

But he he wasn't going, you know, locking people up.

اما او نمی‌رفت، می‌دانید که مردم را حبس کند.

And he might be he was, though, but they they they called him a benevolent dictator.

و شاید او بود، اما آنها او را یک دیکتاتور خیرخواه نامیدند.

As dictators go, he wasn't he wasn't as bad as

همانطور که دیکتاتورها می روند، او آنقدر هم که

you do realise.

شما می دانید بد نبود.

They had the death penalty in Malaysia when we used to stay there and they were

آنها در مالزی مجازات اعدام داشتند، زمانی که ما آنجا می ماندیم و

they were locking up gay people and even his political opponent, he, he had him locked up in prison.

آنها همجنس گرایان و حتی حریف سیاسی او ، او، او را در زندان حبس می کردند.

So I think it's fair to say that he was he was a bit just a bit of a dictator.

بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم او کمی دیکتاتور بود.

Yes, I think it wasn't. Yes, it wasn't.

بله، فکر می کنم اینطور نبود. بله، اینطور نبود.

I think, you know, in terms of degrees, I don't think he's as bad as some them. So.

من فکر می کنم، می دانید، از نظر مدرک، فکر نمی کنم او به اندازه برخی آنها بد باشد. بنابراین.

So what's the what's the cut-off?

بنابراین چه چیزی قطع است؟

So if you kill less than a million people, you're not such a bad dictator.

بنابراین اگر کمتر از یک میلیون نفر را بکشید، دیکتاتور بدی نیستید.

True.

I'll probably I'd probably say Queen Victoria was probably I know she wouldn't have been a dictator.

درست است، واقعی.

احتمالاً احتمالاً می گویم ملکه ویکتوریا احتمالاً می دانستم که دیکتاتور نمی شد.

I mean, she she had a lot of power.

منظورم این است که او قدرت زیادی داشت.

She was she was actually quite she was very Queen.

او در واقع کاملاً ملکه بود.

Victoria had a very interesting life, in fact,

ویکتوریا زندگی بسیار جالبی داشت، در واقع

this puritanical way of of getting society to behave.

این روش خالصانه برای واداشتن جامعه به رفتار بود.

But underneath

اما در زیر

all of the all of the naughty things were going on still.

همه چیزهای شیطانی همچنان ادامه داشت.

And this happens quite a lot in countries that have strict rules, strict

و این در کشورهایی که قوانین سختگیرانه، قوانین اخلاقی سختگیرانه دارند، بسیار زیاد اتفاق می‌افتد،

moral rules, quite often

اغلب در

underneath it's all still going on.

زیر همه اینها هنوز ادامه دارد.

And that's what was going on during the Victorian era.

و این چیزی است که در دوران ویکتوریا در حال وقوع است.

Roser makes an interesting observation about

روزر مشاهده جالبی در مورد اینکه

why Eve is being dictate is the last word in my house is always mine.

چرا حوا دیکته می شود این است که آخرین کلمه در خانه من همیشه از آن من است.

Haha.

هاها

Of course we've often commented on this that we, we,

البته ما اغلب در این مورد اظهار نظر کرده ایم که ما، ما،

we see in a lot of relationships with married people,

در بسیاری از روابط با افراد متاهل،

men and women married that the woman often does seem to have the last word.

مردان و زنان متاهل می بینیم که به نظر می رسد زن اغلب حرف آخر را می زند.

Yeah, I think you could say that they are dictators in a sense

بله، من فکر می کنم می توانید بگویید که آنها به نوعی دیکتاتور هستند

in the marriage

در شرایط ازدواج

situation

and I'm not sure why that is.

و من مطمئن نیستم که چرا اینطور است.

I think they just

من فکر می‌کنم که آنها

probably just wear down their husbands and the husbands just give up because they want a quiet life.

احتمالاً فقط شوهرشان را فرسوده می‌کنند و شوهران فقط تسلیم می‌شوند زیرا می‌خواهند یک زندگی آرام داشته باشند.

Then I think I think it's the man wears the trousers,

بعد فکر می‌کنم مرد شلوار می‌پوشد،

but the woman holds the wallet and I think that's it.

اما زن کیف پول را نگه می‌دارد و فکر می‌کنم همین است.

You have to treat the woman well.

شما باید با زن خوب رفتار کنید.

You have to make sure that you keep her happy or you won't be getting your

شما باید مطمئن شوید که او را راضی نگه دارید وگرنه

your treat on the table.

غذای خود را روی میز نخواهید داشت.

You won't be getting your lovely meals.

شما وعده های غذایی دوست داشتنی خود را دریافت نخواهید کرد. هر اتفاقی که قرار است بیفتد،

You won't be getting your your Friday night special,

شب جمعه خود را ویژه نخواهید داشت

whatever that is

going to happen.

.

I'm not going to say that. I believe Say what I was going to say.

من این را نمی گویم. من معتقدم آنچه را که می خواستم بگویم بگو.

Don't say anything and say anything else because I don't want to offend any wives

چیزی نگو و چیز دیگری نگو چون نمی خواهم به هیچ همسری توهین کنم

out there. No,

. نه،

but all I can say is it must be good.

اما تنها چیزی که می توانم بگویم این است که باید خوب باشد. می‌دانی

You know, it must be good if, you know, men are prepared

، خوب است، می‌دانی، اگر مردها آماده باشند که

kowtow to kowtow down to their wives.

به همسرانشان خم شوند.

But it's all a it's all the way joking.

اما این همه شوخی است.

It's all set up as evens out somewhere along the way.

همه چیز به عنوان یکنواخت در جایی در طول راه تنظیم شده است.

Are you joking?

شوخی می کنی؟ راستش

I'm not even sure if Steve is joking at this point, to be honest.

من حتی مطمئن نیستم که استیو در این مرحله شوخی می کند یا نه.

But you know what it's like.

اما شما می دانید که چگونه است.

But it is true.

اما حقیقت دارد.

But history has shown there have been many,

اما تاریخ نشان داده است که زنان شرور بسیار زیادی وجود داشته اند

many evil women

who've committed terrible crimes.

که مرتکب جنایات وحشتناکی شده اند.

So I can think of at least two in this country, two women

بنابراین من می توانم حداقل به دو نفر در این کشور فکر کنم، دو زن

who who committed awful, awful crimes over the years.

که در طول سال ها مرتکب جنایات وحشتناک و هولناکی شدند.

Ruth Ellis is, one Ruth Ellis.

روث الیس است، روث الیس.

She was the last woman to be hanged.

او آخرین زنی بود که به دار آویخته شد.

It's true.

درسته.

Yes. But yeah, intelligent makes an interesting here.

آره. اما آره، اینتلیجنت اینجا چیز جالبی میسازه.

And of course, we've discussed this before.

و البته قبلاً در این مورد بحث کرده ایم.

In order to get into power, you probably have to have psychopathic tendencies.

برای رسیدن به قدرت، احتمالاً باید تمایلات روانی داشته باشید.

Definitely think you do.

قطعا فکر می کنید که انجام می دهید.

Yes, because you have to be able to.

بله، چون باید بتوانید.

It's what you want, isn't it?

این همان چیزی است که شما می خواهید، اینطور نیست؟

It's all about you.

همه چیز در مورد شماست.

And you don't care about anybody else or the consequences of what you do.

و به هیچ کس یا عواقب کاری که انجام می دهید اهمیت نمی دهید.

So yeah, you've got to be a bit of a psychopath

پس آره،

to get into power, because if you're not somebody

برای رسیدن به قدرت باید کمی روانی باشی، چون اگر فردی

who is a psychopath is going to get rid of you

روانی نباشی، از شر تو خلاص می شود

and depose you in some way.

و به نحوی تو را خلع می کند.

I think I think this is the same also in a career as well.

فکر می‌کنم در حرفه‌ای هم همین‌طور است.

So if you have a certain career, you work for a certain company,

بنابراین اگر شغل خاصی دارید، برای یک شرکت خاص کار می کنید،

you find those that move to the top, those that become more powerful.

کسانی را می یابید که به سمت بالا حرکت می کنند، کسانی که قدرتمندتر می شوند.

The company often have a certain

شرکت اغلب

certain mindset that puts them in that position.

طرز فکر خاصی دارد که آنها را در آن موقعیت قرار می دهد.

And I think that's what you've said a lot, isn't it?

و من فکر می کنم این چیزی است که شما زیاد گفته اید، اینطور نیست؟

You've said that a lot, that there are a lot of people that want power, normally have something that it's

شما این را زیاد گفته اید، که افراد زیادی هستند که خواهان قدرت هستند، معمولاً چیزی

going on in their in their mind, that it's slightly different from other people, definite Like,

در ذهنشان می گذرد، که کمی با افراد دیگر متفاوت است، قطعی مثل،

I mean, if you could if you could it's been said before, intelligent people probably

منظورم این است که اگر می توانستید ممکن است قبلاً گفته شود ، افراد باهوش احتمالاً

concur with this has often been said

با این موافق هستند اغلب گفته شده است

that if you could screen out

که اگر بتوانید

psychopaths when they're children

روان‌پرستان را در کودکی غربال کنید

and have them treated, if it's possible to treat somebody with those tendencies

و آنها را تحت درمان قرار دهید، آیا ممکن است با کسی که این تمایلات را دارد درمان کنید

or give them tablets or something, then we wouldn't have these lunatics running countries

یا به آنها قرص یا چیزی دیگر بدهید. در آن صورت ما این دیوانه ها را نخواهیم داشت که کشورها را اداره کنند

and killing loads of people just to try and, you know, invading other countries.

و تعداد زیادی از مردم را فقط برای اینکه تلاش کنند و به کشورهای دیگر حمله کنند، بکشند.

And I'm not talking about just recently, but in the past.

و من در مورد اخیر صحبت نمی کنم، بلکه در گذشته است.

Yeah, you know, getting older,

بله، می دانید، پیر شدن،

turning the populations against another country to justify

مردم را علیه کشوری دیگر برای توجیه

taking over that country because they've got more wealth or something that they want.

تصرف آن کشور به دلیل ثروت بیشتر یا چیزی که می خواهند، برمی گرداند.

I mean, you know,

منظورم این است که می دانید، برای انجام این کار

it's you've got to be a bit of a psychopath to to to do that.

باید کمی روانی باشید .

I think so, yes.

من فکر می کنم اینطور است، بله. فکر می‌کنم

I think I think there is a if only there was a way of sort of going into the garden

راهی وجود دارد که می‌توان به باغ رفت

and pulling up the weeds, the things that you don't want to grow, but and keeping them separate

و علف‌های هرز را بیرون کشید، چیزهایی که نمی‌خواهید رشد کنند، اما جدا نگه‌داشته می‌شوند

or giving them some sort of treatment, maybe there would be fewer murders and things going on.

یا نوعی درمان با آنها انجام می‌شود. شاید قتل ها و اتفاقات کمتری رخ دهد.

But it's it's not easy.

اما این آسان نیست.

It's often said there are two types of people in this world, people who lead and people who are led.

اغلب گفته می شود دو نوع آدم در این دنیا وجود دارد، افرادی که رهبری می کنند و افرادی که رهبری می شوند.

And I think that's why it's much easier to be led,

و من فکر می‌کنم به همین دلیل است که هدایت شدن بسیار آسان‌تر است،

isn't it, to to to give up that self-control

اینطور نیست که از کنترل خود دست بکشیم

and just and just say, no, I'll just be led.

و فقط بگویم، نه، من فقط هدایت خواهم شد.

Yeah, it's a much easier life if you just go along with what everyone else is doing.

آره، اگر با کاری که دیگران انجام می‌دهند کنار بیایی، زندگی بسیار آسان‌تر است.

Yes and then that's what often leads you into

بله، و این همان چیزی است که اغلب شما را به

doing things which are very bad

انجام کارهایی سوق می دهد که بسیار بد هستند،

because you, you know, even religion is the same.

زیرا شما، می دانید، حتی مذهب نیز یکسان است.

But what's happened in the past with religions, what's been done in the name of religion.

اما آنچه در گذشته در مورد ادیان اتفاق افتاده است، آنچه به نام دین انجام شده است.

But let's not get into that. You're getting into this.

اما اجازه دهید وارد این موضوع نشویم. تو داری وارد این میشی

But yeah, that's a whole nother subject.

اما بله، این موضوع کاملاً دیگری است.

Are we playing the.

آیا ما بازی می کنیم

Oh, no, we're not doing anything else today, but we had some lovely bits

اوه، نه، ما امروز کار دیگری انجام نمی دهیم، اما چند قطعه دوست داشتنی

for the coronation, but I've lost them because of the power cut.

برای تاج گذاری داشتیم، اما من آنها را به دلیل قطع برق از دست دادم.

So I had two things loaded in my computer,

بنابراین من دو چیز را در کامپیوترم بارگذاری کرده بودم،

but because I didn't save them properly and the power cuts occurred, I've now lost them.

اما چون آنها را به درستی ذخیره نکردم و برق قطع شد، اکنون آنها را از دست داده ام.

Well, there's a lesson. Well, no, it isn't a lesson.

خب یه درس هست خوب، نه، این یک درس نیست.

Well, the lesson is for the local electricity company not to have power outages.

خوب، درس این است که شرکت برق محلی قطعی برق نداشته باشد.

And so it's it's not my fault. Their fault.

و بنابراین تقصیر من نیست. تقصیر آنهاست

And that's that's my stance on.

و این موضع من در مورد این است.

Yes, to be honest.

بله، صادقانه بگویم.

Yes. Carlos, as if people in the UK had seen

آره. کارلوس، انگار مردم انگلیس

this ceremony in another country, they would have made fuss.

این مراسم را در کشور دیگری دیده بودند، سر و صدا به پا می کردند. این

They would have made fun of all the fuss.

همه هیاهو را مسخره می کردند.

Can I just say we do that?

فقط می توانم بگویم این کار را می کنیم؟

That's exactly what we do on the news.

این دقیقاً همان کاری است که ما در اخبار انجام می دهیم.

Quite the news will report on other countries

کاملاً اخبار مربوط به کشورهای دیگری است

that have a slightly

که

tighter hold on their population.

کنترل کمی بر جمعیت خود دارند.

North Korea.

کره شمالی.

We often make fun of North Korea in this country with all of the

ما اغلب کره شمالی را در این کشور با تمام

the military processions and the rather

صفوف نظامی و

sort of well, the the appearance of the leader everywhere you look.

ظاهر رهبر هر کجا که نگاه می کنید، مسخره می کنیم.

But when you think about it, yesterday,

اما وقتی به آن فکر می کنید، دیروز،

all you saw were pictures of King Charles everywhere

تنها چیزی که دیدید، تصاویری از شاه چارلز بود که در همه جا دیده می شد

and lots of flags flying and lots of military presence

و پرچم های زیادی در اهتزاز بود و تعداد زیادی حضور نظامی

as lots of people, the soldiers and the army

در حالی که تعداد زیادی از مردم، سربازان و ارتش

doing exactly the same thing as what they do in North Korea.

دقیقاً همان کاری را انجام می دادند که در کره شمالی انجام می دهند. .

But we often make fun of North Korea for following their

اما ما اغلب کره شمالی را به دلیل پیروی از

their way of ruling without any thought or question.

شیوه حکومت آنها بدون هیچ فکر و سوالی مسخره می کنیم.

And here we are in this country doing

و اینجا ما در این کشور هستیم که

arguably the same thing.

احتمالاً همین کار را انجام می دهیم.

Yeah, And of course,

بله، و البته،

because you're born here, you are very difficult

چون شما اینجا به دنیا آمده اید، خیلی سخت است

to look from the outside and see what's really happening.

که از بیرون نگاه کنید و ببینید واقعا چه اتفاقی می افتد.

But we are all being brainwashed a bit, I'm sure,

اما مطمئنم که همه ما کمی شستشوی مغزی می‌گیریم،

just like you, just like

درست مثل شما، درست مثل همه

all countries tend to brainwash their populations,

کشورها که تمایل دارند جمعیت‌هایشان را شستشوی مغزی بدهند، اینطور

don't they, to get them to conform

نیست، تا آنها را وادار به سازگاری کنند،

because you might need to use one day.

زیرا ممکن است روزی نیاز به استفاده از آن داشته باشید.

Then with the same things

سپس با اتفاقات مشابهی که

happening to us, I mean we've brought up with the been brought up with royalty. So

برای ما رخ می دهد، منظورم این است که ما با خانواده های سلطنتی بزرگ شده ایم. پس

you know it's it's all a bit of brainwashing really, isn't it?

شما می دانید که این همه یک مقدار شستشوی مغزی است ، اینطور نیست؟

Gavin

گاوین

But we like to think it's fairly benevolent

اما ما دوست داریم فکر کنیم که این نسبتاً خیرخواهانه است

and, and not really particularly harmful.

و واقعاً مضر نیست.

But I suppose it is.

اما من حدس می زنم که باشد.

I suppose it is now isn't it.

فکر کنم الان هست، اینطور نیست.

But, but if you are equating other countries with what we do,

اما، اما اگر کشورهای دیگر را با کاری که ما انجام می‌دهیم یکی می‌دانید،

on the surface it appears to be exactly the same thing.

در ظاهر به نظر دقیقاً همین است.

But underneath of course when you dig deeper you realise that that here

اما در زیر البته وقتی عمیق‌تر می‌شوید متوجه می‌شوید که اینجا

no one is being sent to the tower, London

هیچ‌کس به برج فرستاده نمی‌شود، لندن را

locked up or murdered or beheaded.

قفل می‌کنند یا به قتل می‌رسانند یا سر بریده می‌شوند.

So none of that happens anymore.

بنابراین هیچ کدام از اینها دیگر اتفاق نمی افتد.

Whilst in other countries it's every yeah, where we are in other countries it does still happen

در حالی که در کشورهای دیگر هر بار بله، جایی که ما در کشورهای دیگر هستیم هنوز

quite a lot.

So I think I think that's the difference. That's what I'm saying.

خیلی اتفاق می افتد.

بنابراین فکر می کنم این تفاوت است. این چیزی است که من می گویم.

So, so even though we have all of this royalty,

بنابراین، بنابراین، حتی اگر ما همه این حق امتیاز را داریم،

they really can't do much with it.

آنها واقعاً نمی توانند کار زیادی با آن انجام دهند.

Fortunately.

خوشبختانه

No, I don't think we are.

نه، فکر نمی کنم ما باشیم.

Yeah, we don't sort of,

آره، ما

you know, bump people off, do we, in this country?

در این مملکت به هیچ وجه نمی‌خواهیم مردم را به هم بزنیم؟

I mean, we might do

منظورم این است که ممکن است

for a minor.

برای یک خردسال انجام دهیم.

It probably does happen, but you don't.

احتمالاً این اتفاق می افتد، اما شما این کار را نمی کنید.

I think we, I think we'd have heard about it.

فکر می کنم ما، فکر می کنم در مورد آن شنیده بودیم.

Yeah, well, it doesn't happen.

بله، خوب، این اتفاق نمی افتد.

I think we would have heard about it.

من فکر می کنم ما در مورد آن می شنیدیم.

I don't think I think honestly to each other.

فکر نمی کنم صادقانه با هم فکر کنم.

But honestly, Yes.

اما صادقانه بگویم، بله.

King Charles is not ordering the execution of King Charles.

شاه چارلز دستور اعدام شاه چارلز را نمی دهد.

Well, that's what I'm on about.

خوب، این چیزی است که من در مورد آن هستم.

Yeah, of course, it hasn't. No,

بله، البته، اینطور نیست. نه،

I was on about governments, about some of the thing altogether.

من در مورد دولت ها بودم، در کل در مورد برخی از چیزها.

So you've got nothing else to share or nothing. Alright.

بنابراین شما هیچ چیز دیگری برای به اشتراک گذاشتن یا چیزی ندارید. بسيار خوب.

So they, they keep drawing attention to that other way.

بنابراین، آنها مدام توجه را به روش دیگری جلب می کنند.

Now I've. Got nothing.

در حال حاضر من. چیزی نگرفتم

I've got nothing here Steve.

من اینجا چیزی ندارم استیو

There is nothing because of the power cut.

به دلیل قطع برق چیزی نیست.

I've lost some of the content from today's show so I've got nothing.

من بخشی از محتوای برنامه امروز را از دست داده ام، بنابراین چیزی ندارم.

So I'm sorry everyone, if you want to click away now and do something else, we've got nothing.

بنابراین از همه متاسفم، اگر می‌خواهید همین الان کلیک کنید و کار دیگری انجام دهید، ما چیزی نداریم.

And it's because of the power that there is of all French channels.

و این به دلیل قدرتی است که در همه کانال های فرانسوی وجود دارد.

A programme to the coronation.

برنامه ای برای تاج گذاری

Of course they were. I don't think they all were here.

البته که بودند. من فکر نمی کنم همه آنها اینجا بودند.

I think you could watch other things, couldn't you?

من فکر می کنم شما می توانید چیزهای دیگر را تماشا کنید، نمی توانید؟

I was Johnny English.

من جانی انگلیسی بودم.

They the one channel was showing Johnny English.

آنها یک کانال جانی انگلیسی را نشان می دادند.

Yes. During the coronation, which I thought was quite funny.

آره. در زمان تاجگذاری که به نظرم خیلی خنده دار بود.

I didn't go

من

flicked through all the channels, but they certainly, all the news channels were covering.

همه کانال ها را ورق نزدم، اما مطمئناً همه کانال های خبری پوشش می دادند.

But I wonder if other channels you know what?

اما من تعجب می کنم که آیا کانال های دیگر شما می دانید چیست؟

There's this hundreds of them.

این صدها نفر از آنها وجود دارد.

I mean, just they were all covering it.

منظورم این است که فقط همه آن را پوشش می دادند. در

What about what about Al-Jazeera.

مورد الجزیره چطور؟

But they covering it. They were.

اما آنها آن را پوشش می دهند. آنها بودند.

Oh, yes, I did actually look at Al Jazeera yesterday

اوه، بله، من در واقع دیروز به الجزیره نگاه کردم

and they were covering it not as much as we were of, course, but they did.

و البته آنها به اندازه ما آن را پوشش نمی دادند، اما آنها این کار را کردند.

They were mentioning it because, of course, you know, very interested royalty.

آنها به این دلیل اشاره کردند که، البته، می دانید، خانواده سلطنتی بسیار علاقه مند هستند.

They have their own royal families in the Middle East.

آنها خانواده های سلطنتی خود را در خاورمیانه دارند.

So very similar in some ways.

بنابراین از جهاتی بسیار شبیه است.

In other ways, very different.

از جهات دیگر، بسیار متفاوت است.

And that's all I'm saying about that.

و این تمام چیزی است که در مورد آن می گویم.

We all are back the way next Sunday for those wondering.

همه ما یکشنبه آینده برای کسانی که در تعجب هستند به راه بازگشته ایم.

But of course, we are getting excited here

اما مطمئناً اینجا داریم هیجان زده می شویم

because we are going away

زیرا

next month, the beginning of next month, we are going away.

ماه آینده می رویم، ابتدای ماه آینده، ما می رویم.

We're having a little trip and hopefully meeting up with a few of you at the same time.

ما یک سفر کوچک داریم و امیدواریم همزمان با چند نفر از شما ملاقات کنیم.

I had something I wanted to show you, but it's gone.

چیزی داشتم که میخواستم بهت نشون بدم ولی از بین رفت.

Oh, no, there it is. It's come back. It's come back.

اوه، نه، آنجاست. برگشته برگشته

Yesterday, by the way, was a special day.

اتفاقا دیروز روز خاصی بود.

Do you know yesterday?

میدونی دیروز؟

Because we are going to Paris next month.

چون ماه آینده به پاریس می رویم.

And yesterday was the anniversary

و دیروز سالگرد

of the opening of the Eiffel Tower.

افتتاح برج ایفل بود.

Did you know on May six,

آیا می دانید در ششم ماه مه

1889,

1889،

the Eiffel Tower was officially opened to the public in Paris, France.

برج ایفل به طور رسمی در پاریس فرانسه به روی عموم باز شد.

Right.

درست.

The Tower, which was designed by Gustave Eiffel,

این برج که توسط گوستاو ایفل طراحی شده است،

is now one of the most famous landmarks in the world and attracts

اکنون یکی از مشهورترین بناهای دیدنی جهان است و

millions of viewers

میلیون‌ها بیننده

and visitors who want to come and see it.

و بازدیدکننده را به خود جذب می‌کند که می‌خواهند بیایند و آن را ببینند.

Every single year.

هر سال

Millions of people and we

میلیون ها نفر و ما

we will be one of those people.

یکی از این افراد خواهیم بود.

In fact, I will be one of them.

در واقع من یکی از آنها خواهم بود.

And you will be one of them as well.

و شما نیز یکی از آنها خواهید بود.

And maybe you will be one of those people meeting up

و شاید شما یکی از آن افرادی باشید که

at the beginning of June when we have our little Paris rendezvous.

در اوایل ژوئن که قرار ملاقات کوچکمان در پاریس برگزار می شود، با هم ملاقات می کنند.

You know who you are.

میدونی کی هستی

Are we going to do a livestream during the meetups?

آیا قرار است در طول جلسات پخش زنده انجام دهیم؟

Tomic?

تومیک؟ می

I know why Tomic has asked you. Yes,

دانم چرا تومیک از شما سوال کرده است. بله،

I, I know why Tomic as asked this question.

من می دانم که چرا تومیک این سوال را پرسید. می

I know why because Tomic

دانم چرا چون تومیک

doesn't want to be on camera.

نمی خواهد جلوی دوربین باشد.

He does.

He doesn't want any any live streams or any filming when we meet up.

او انجام می دهد.

او هیچ پخش زنده یا فیلمبرداری زمانی که ما ملاقات می کنیم نمی خواهد.

So that might be difficult.

بنابراین ممکن است دشوار باشد.

You might to put something over your head, maybe,

شما ممکن است چیزی را بالای سر خود بگذارید، شاید،

maybe a bucket or something, because we probably will be doing a live stream,

شاید یک سطل یا چیز دیگری، زیرا ما احتمالاً یک پخش زنده انجام خواهیم داد،

or at least we will be doing some filming and very exciting when we meet up together.

یا حداقل زمانی که با هم همدیگر را ملاقات می کنیم، فیلمبرداری می کنیم و بسیار هیجان انگیز است.

So to answer your question. Tomic Yes, we will.

بنابر این برای پاسخ به پرسش شما. تومیک بله، ما این کار را خواهیم کرد.

We will be doing some some filming, maybe a live stream.

ما در حال انجام برخی فیلمبرداری خواهیم بود، شاید یک پخش زنده.

It all depends on the technology, to be honest with you.

همه چیز به تکنولوژی بستگی دارد، صادقانه با شما.

Of course, you don't have to take part in that.

البته لازم نیست در آن شرکت کنید.

It's, you know, we're not going to dictate to you

می دانید، ما به شما دیکته نمی کنیم

that you have to be part of that.

که باید بخشی از آن باشید.

But it would be very nice for everybody else to say, Wouldn't that be quite exciting?

اما خیلی خوب است که بقیه بگویند، آیا این خیلی هیجان انگیز نیست؟

That would.

که می شود.

Mr. Duncan But let's see what happens.

آقای دانکن اما بیایید ببینیم چه اتفاقی می افتد.

Marcia says, Yes, it would be very nice.

مارسیا می گوید، بله، خیلی خوب است.

This is when we find out

این زمانی است که ما به

all of the little secrets that you have.

تمام رازهای کوچکی که دارید پی می بریم.

So when we meet up, we will see eye to eye.

بنابراین وقتی با هم ملاقات کنیم، چشم در چشم خواهیم دید.

You won't be able to hide behind your keyboard.

شما نمی توانید پشت صفحه کلید خود پنهان شوید.

Ooh, it's exciting actually.

اوه، در واقع هیجان انگیز است.

So is anyone going to come now?

خب الان کسی قراره بیاد؟

It's all up to You said that Mr. Duncan.

همه چیز به شما بستگی دارد که گفتید آقای دانکن.

Maybe he's a secret agent, says Valentini.

والنتینی می گوید شاید او یک مامور مخفی است.

Yes, maybe.

بله شاید.

Maybe he is a famous TV star or an actor, and we don't even realise it.

شاید او یک ستاره تلویزیونی یا یک بازیگر مشهور است و ما حتی متوجه این موضوع نیستیم.

Well, it definitely doesn't make sense to us before that.

خب، قطعا قبل از آن برای ما معنی ندارد.

He's he's been in the showbiz.

او در نمایش بیز بوده است.

I don't remember.

یادم نمیاد

I think Tomic has said that he's been involved in

فکر می‌کنم تومیک گفته است که

in showbiz before.

قبلاً در شو بیز شرکت داشته است.

And in fact Tomic saying he's not camera shy at all.

و در واقع تومیک گفت که اصلاً از دوربین خجالتی نیست.

And why not? Quite the contrary.

چرا که نه؟ کاملا برعکس.

Oh, okay. That's good.

اوه، باشه خوبه.

Fantastic.

خارق العاده.

That's even better then. Yeah,

آن وقت که حتی بهتر است. بله،

you can be a co-presenter. Maybe.

شما می توانید یک مجری مشترک باشید. شاید.

Maybe you can just presenters and we can go somewhere else and have have one of these.

شاید شما فقط بتوانید مجریان باشید و ما بتوانیم به جای دیگری برویم و یکی از اینها را داشته باشیم.

We can have one of these. Put one of these in my mouth.

ما می توانیم یکی از اینها را داشته باشیم. یکی از اینا رو بذار تو دهنم

I want to have one of these lovely baguette.

من می خواهم یکی از این باگت های دوست داشتنی داشته باشم.

A lot of people were talking about this last week

بسیاری از مردم هفته گذشته

on the Paris metre page

در صفحه متر پاریس در مورد این موضوع صحبت می کردند

and they were all talking about their little ways

و همه آنها در مورد راه های کوچک خود

of finding their fresh bread in the morning.

برای پیدا کردن نان تازه خود در صبح صحبت می کردند.

Quite often they would go out and have a croissant

اغلب آنها بیرون می رفتند و یک کروسان می خوردند

and I must admit I am looking forward

و باید اعتراف کنم که مشتاقانه منتظر

to trying a lovely French croissant.

امتحان یک کروسان فرانسوی دوست داشتنی هستم.

Maybe a local French baker.

شاید یک نانوای محلی فرانسوی.

Yeah, well I think we said that. Coffee and croissants.

آره، فکر کنم اینو گفتیم قهوه و کروسانت.

Yeah, that would be. I'm looking forward to that

بله، این می شود. من مشتاقانه منتظر آن

Beef bourguignon I'm looking forward to.

گوشت گاو بورگوینیون هستم که مشتاقانه منتظرش هستم.

I wish we had Last time we went to Paris, one of my favourite meals.

ای کاش آخرین باری که به پاریس رفتیم، یکی از غذاهای مورد علاقه من بود.

Um, it's sort of meat, isn't it?

اوم، این یک نوع گوشت است، اینطور نیست؟

A beef?

گوشت گاو؟

It's sort of in a lovely sauce with red wine.

این نوعی سس دوست داشتنی با شراب قرمز است.

And I'm very much looking to that.

و من خیلی دنبال آن هستم.

One of my favourite meals with potatoes and vegetables.

یکی از غذاهای مورد علاقه من با سیب زمینی و سبزیجات.

So yes, for the French food.

بنابراین بله، برای غذاهای فرانسوی. مشتاقانه

Looking forward to that.

منتظر آن هستیم.

I can hear things moving around Mr.

من می‌توانم چیزهایی را بشنوم که در اطراف آقای

Duncan and yeah, yes, it's certainly somebody moving around outside I think,

دانکن حرکت می‌کنند و بله، بله، مطمئناً یک نفر در خارج از خانه در حال حرکت است،

but yeah, yeah that'll be, that'll be good.

اما بله، بله همینطور خواهد بود، خوب است.

And we, it'd be nice if we could all have a meal together wouldn't it.

و ما، چه خوب است اگر بتوانیم با هم یک وعده غذایی بخوریم، اینطور نیست.

That would be very nice.

خیلی خوب میشه.

We'll have to decide what we're going to do. Yes.

ما باید تصمیم بگیریم که چه کار کنیم. آره.

When we, when we, when we meet up.

زمانی که ما، زمانی که ما، زمانی که ما ملاقات می کنیم.

Of course we will.

We will be splitting the bill just to.

البته که خواهیم کرد.

ما صورتحساب را فقط به این منظور تقسیم خواهیم کرد.

Just to make sure we're clear. Yes, we're clear on that.

فقط برای اینکه مطمئن شویم که شفاف هستیم. بله، ما در این مورد واضح هستیم. آیا

Can't we just be clear on that now so there will be some ground rules.

نمی‌توانیم اکنون در این مورد شفاف باشیم، بنابراین برخی قوانین اساسی وجود خواهد داشت.

One of them.

یکی از آنها.

Well, there are several, including don't hug me because I don't like hugs.

خوب، چندین مورد وجود دارد، از جمله مرا در آغوش نگیرید زیرا من از آغوش کشیدن خوشم نمی آید.

And also we're splitting the bill

و همچنین

if we go somewhere to eat or even better now, anyway.

اگر به جایی برای غذا خوردن یا حتی بهتر از آن برویم، به هر حال، صورت حساب را تقسیم می کنیم.

Yes. Stomach says that we can relax.

آره. معده می گوید که ما می توانیم آرامش داشته باشیم.

And Lewis and I can take over.

و من و لوئیس می توانیم مسئولیت را بر عهده بگیریم.

Oh, I see. Yeah. And we can be the guests.

اوه می فهمم. آره و ما می توانیم مهمان باشیم.

You can interview us, you can ask us what you like, and we have to answer.

شما می توانید با ما مصاحبه کنید، می توانید از ما بپرسید که چه چیزی را دوست دارید و ما باید پاسخ دهیم.

Well, I'm looking forward to meeting all of you, to be honest.

خب، صادقانه بگویم، مشتاق دیدار همه شما هستم .

Yeah, it's going to be great.

آره عالی میشه

It's going to be fantastic.

این فوق العاده خواهد بود.

And, you know, we're insured.

و، می دانید، ما بیمه شده ایم.

So if anything happens, you know what we find?

بنابراین اگر اتفاقی بیفتد، می دانید چه چیزی پیدا می کنیم؟ به

What do you think might happen?

نظر شما چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

We go Dutch. This says topic.

میریم هلندی این موضوع می گوید

I was going to say that, but I didn't want to offend. Yes,

من می خواستم این را بگویم، اما نمی خواستم توهین کنم. بله،

that's quite good.

Actually We go. Except we know you're not.

این خیلی خوب است.

در واقع ما می رویم به جز ما که می دانیم شما نیستید.

You're not actually Dutch.

تو در واقع هلندی نیستی

But what does that mean for you? Explain that.

اما این برای شما چه معنایی دارد؟ آن را توضیح دهید.

If you go Dutch, it means everyone pays for their own share.

اگر هلندی می روید، یعنی هرکس برای سهم خودش پول می دهد.

Yeah.

So whatever you have, you have to pay for that part of the meal.

آره

بنابراین هر چه دارید، باید هزینه آن قسمت از غذا را بپردازید.

Whereas if you just split the bill, you split the bill,

در حالی که اگر فقط صورت حساب را تقسیم کنید، صورت حساب را تقسیم کنید،

you might just divide it by two or three or four or in our case,

ممکن است آن را بر دو یا سه یا چهار یا در مورد ما،

13 or 14 people.

13 یا 14 نفر تقسیم کنید.

So I think at the moment there are around maybe ten or 12 people.

بنابراین من فکر می کنم در حال حاضر حدود ده یا 12 نفر هستند.

But what we're not sure of Yes.

اما چیزی که ما از آن مطمئن نیستیم بله.

Is if if you are bringing your partner or anyone else with you.

اگر شریک زندگی خود یا شخص دیگری را با خود می آورید.

So that will be also quite interesting.

بنابراین این نیز بسیار جالب خواهد بود.

So I would imagine some of you,

بنابراین من برخی از شما را تصور می کنم،

because you are travelling a long way, maybe you will be coming with other people.

زیرا شما در حال سفر طولانی هستید، شاید با افراد دیگری بیایید.

So that should be very interesting.

بنابراین باید بسیار جالب باشد.

So there might be maybe 15 or even 20 people

بنابراین ممکن است 15 یا حتی 20 نفر

walking around Paris causing all sorts of chaos.

در اطراف پاریس قدم بزنند و باعث ایجاد انواع هرج و مرج شوند.

I know if we're booking somewhere to go and eat

می‌دانم اگر جایی برای رفتن و غذا خوردن رزرو می‌کنیم

and maybe we can ask people like Louis,

و شاید بتوانیم از افرادی مانند لویی

who lives in Paris, where would be a nice place to go and eat?

که در پاریس زندگی می‌کند بپرسیم، کجا جای خوبی برای رفتن و غذا خوردن است؟

We may need to book up well in advance no seafood because

ممکن است لازم باشد از قبل غذای دریایی رزرو نکنیم، زیرا

obviously if there's a big group,

بدیهی است که اگر یک گروه بزرگ وجود داشته باشد،

we won't be able to just turn up and and go for a meal.

نمی‌توانیم فقط حاضر شویم و برای صرف غذا برویم.

So that would be very exciting.

بنابراین بسیار هیجان انگیز خواهد بود.

That would be my other ground rule.

این قانون اساسی دیگر من خواهد بود.

If we go if we go somewhere to eat, no seafood, no seafood restaurants,

اگر ما برویم اگر جایی برای غذا خوردن برویم، نه غذاهای دریایی، نه رستوران غذاهای دریایی،

not with the mussels, because you know, the French, they love the mussels,

نه با صدف، چون می دانید فرانسوی ها صدف را دوست دارند،

they love the lobster, they love the What's the other thing of the caviar?

خرچنگ را دوست دارند، خاویار را دوست دارند چه چیز دیگری است؟

I've never tried caviar, by the way. Never tried it.

اتفاقا من هرگز خاویار را امتحان نکردم. هرگز آن را امتحان نکرد.

Ever, ever.

همیشه، همیشه.

Not Gra, says Francesca.

فرانچسکا می گوید نه گرا.

She adores foie gras, which is sort of potatoes.

او فوای گراس را که نوعی سیب زمینی است، می پسندد.

And it made from. Mm.

و از آن ساخته شده است. مم

Uh I want to say liver,

اوه می خواهم بگویم جگر،

but I don't think it is. Is it. Is it, is it.

اما فکر نمی کنم اینطور باشد. آیا آن است. آیا این است.

I can't remember what foie gras is now.

الان یادم نمیاد فویا گراس چیه.

Is it something to do with.

آیا ربطی به آن دارد.

This is a bird bird's eggs and I can't remember.

این تخم پرنده است و من یادم نمی آید.

Okay. No it's not.

باشه. نه اینطور نیست.

You're probably right. It. It probably is.

احتمالا حق با شماست. آی تی. احتمالا اینطور است.

I think it's from a very young.

من فکر می کنم از یک خیلی جوان است.

I've got a feeling it's.

من یک احساس دارم که این است.

Somebody tell us.

یکی به ما بگوید

Yes, Nice and cheap, says Tomek.

تومک می گوید: بله، خوب و ارزان است.

Yes, well, we actually went to.

بله، خوب، ما در واقع رفتیم.

Do you remember when we went to Paris last time we went down to Shanxi, Louisa,

یادت هست آخرین باری که رفتیم پاریس به شانشی لوئیزا رفتیم

and we went to this restaurant and it was awful.

و به این رستوران رفتیم و افتضاح بود.

We had a pizza.

پیتزا خوردیم

Oh, yeah, but that was yes, it was the worst pizza ever had.

اوه، بله، اما بله، این بدترین پیتزا بود.

No. If you live in Paris or you know Paris, you'll know exactly what I'm talking about.

نه. اگر در پاریس زندگی می کنید یا پاریس را می شناسید، دقیقاً متوجه خواهید شد که در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

It is the first few restaurants

این چند رستوران اول

on the show and say, Lisa, after the Arc de Triomphe, and those are the places

نمایش است و می گویند، لیزا، پس از طاق پیروزی، و این مکان هایی هستند

where the tourists go, and most of it isn't that good.

که گردشگران به آنجا می روند، و بیشتر آن ها چندان خوب نیستند.

So if you really want to find the good flavour.

بنابراین اگر واقعاً می خواهید طعم خوب را پیدا کنید.

Sorry.

متاسف.

Yeah. If you really want to find.

آره اگر واقعاً می خواهید پیدا کنید.

Well, the whistle, tell us one T okay.

خب، سوت، یکی به ما بگو خوبه. پس

If you So if you really want to find

اگر واقعاً می‌خواهید

the good restaurants, you go further down.

رستوران‌های خوب را پیدا کنید، پایین‌تر بروید.

You need to go slightly off the beaten track to get

باید کمی از مسیر پرتحرک خارج شوید تا

the nice places, the red, the red restaurant

مکان‌های زیبا، رستوران قرمز و قرمز

with the place we went to not very far away from the Louvre.

با مکانی که ما به آن رفتیم، نه چندان دور از لوور را به دست آورید.

And it was very nice.

و خیلی قشنگ بود

And not that not very expensive either, but the food was amazing.

و نه چندان گران نیست، اما غذا فوق العاده بود.

I Forgot to get a receipt because we were on a work trip

من فراموش کردم رسید بگیرم چون در یک سفر کاری بودیم

and if I've got the receipt I could have got the money back for it.

و اگر رسید را می گرفتم می توانستم پول آن را پس بگیرم.

Therefore I lost the receipt. So it was live?

بنابراین رسید را گم کردم. پس زنده بود؟

Yes, that was quite good.

بله خیلی خوب بود می

I was going to say Goose, I was thinking of a bird and I can think.

خواستم بگویم غاز، به پرنده ای فکر می کردم و می توانم فکر کنم.

But it was

اما این

a go.

یک رفتن بود.

Yeah, well, we're not staying on for much longer

بله، خوب، ما خیلی بیشتر نمی‌مانیم

because we've got nothing to show because of the power failure.

زیرا به دلیل قطع برق چیزی برای نشان دادن نداریم .

Yes, we had a power failure.

بله، ما قطع برق داشتیم.

So I think this live stream is still complete.

بنابراین فکر می کنم این پخش زنده هنوز کامل است.

I don't know how it does it, but YouTube obviously is being very good and they've managed to

نمی‌دانم چگونه این کار را انجام می‌دهد، اما واضح است که یوتیوب بسیار خوب است و آنها توانسته‌اند

to put the two live streams together, even though we went off for about 15 minutes.

این دو پخش زنده را کنار هم بگذارند، حتی اگر ما حدود 15 دقیقه خاموش شدیم.

But somehow I think this is still the same live stream.

اما به نوعی فکر می کنم این هنوز همان پخش زنده است.

So well done, You Tube.

خیلی خوب، یو تیوب.

Maybe it's a are you doing that now?

شاید الان این کار را می کنی؟

I don't think so either.

من هم اینطور فکر نمی کنم.

I think YouTube is still a bit behind with all of that.

من فکر می کنم یوتیوب هنوز با همه اینها کمی عقب است.

They've only just got full high definition, so I think they are a little behind.

آنها به تازگی کیفیت بالایی دارند، بنابراین فکر می کنم کمی عقب هستند.

But anyway, it doesn't matter.

اما به هر حال مهم نیست.

We are back next week and hopefully things

ما هفته آینده برگشتیم و امیدوارم همه چیز

will be back to normal as well, whatever that is.

به حالت عادی بازگردد، هر چه که باشد.

And you might do something that we might be reminded from this week.

و ممکن است کاری انجام دهید که ممکن است این هفته به ما یادآوری شود.

We couldn't yesterday. I have.

دیروز نتونستیم من دارم.

I have something I want to do next week.

من یک کاری دارم که می خواهم هفته آینده انجام دهم.

I want to go and find some lovely wild bluebells.

من می خواهم بروم و چند زنگ آبی وحشی دوست داشتنی پیدا کنم.

There are bluebells growing in the woods, in the forest, the back of, the house.

زنگ های آبی در جنگل، در جنگل، پشت خانه رشد می کنند.

But you do have to search for them.

اما شما باید آنها را جستجو کنید.

And apparently when you do find them, they are absolutely beautiful.

و ظاهراً وقتی آنها را پیدا کنید، کاملاً زیبا هستند.

So hopefully, if the weather is nice tomorrow or Tuesday, I would like to go and try

بنابراین امیدوارم، اگر فردا یا سه شنبه هوا خوب است، من می خواهم بروم و سعی کنم

and find some loopholes.

برخی از نقاط ضعف را پیدا کنم.

And if I can get a good signal on my phone, I might even do it live.

و اگر بتوانم سیگنال خوبی روی تلفنم دریافت کنم، حتی ممکن است آن را به صورت زنده انجام دهم.

We will. What happens?

ما خواهیم کرد. چه اتفاقی می افتد؟

Another thing to mention just before we go this morning, I got up very early, by the way,

نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم دقیقاً قبل از رفتن امروز صبح، اتفاقاً خیلی زود بیدار شدم

and I filmed the dawn chorus.

و از گروه کر سپیده دم فیلم گرفتم.

It was the most amazing thing and I hope it's still in my computer.

این شگفت انگیزترین چیز بود و امیدوارم هنوز در رایانه من باشد.

I bet it isn't.

شرط می بندم که اینطور نیست.

I bet it is all there is. Yes, it is it is.

شرط می بندم این همه چیزی است که هست. بله همینطور است.

So this was this morning.

پس امروز صبح بود

Listen to that

گوش کن که

isn't not amazing.

شگفت انگیز نیست

So I got up early this morning and we actually filmed.

بنابراین امروز صبح زود بیدار شدم و در واقع فیلمبرداری کردیم.

Well, I did.

And then Steve came down to see where I was.

خوب، من انجام دادم.

و سپس استیو پایین آمد تا ببیند من کجا هستم.

I filmed the Dawn chorus

من از گروه کر سپیده دم فیلمبرداری کردم

and amazing.

و شگفت انگیز بود.

It is one of the most amazing things that occurs in nature.

این یکی از شگفت انگیزترین چیزهایی است که در طبیعت رخ می دهد.

And I have to say I love it.

و باید بگم که دوستش دارم.

So that video is now available on my YouTube channel

بنابراین آن ویدیو اکنون در کانال یوتیوب من در دسترس است

and I think it runs for about 11 minutes.

و فکر می کنم حدود 11 دقیقه اجرا شود.

11 minutes?

11 دقیقه؟

Yes, it is beautiful.

بله زیباست

Beautiful sound of nature.

صدای زیبای طبیعت.

Oh, sorry.

اوه ببخشید.

It hasn't been quite.

کاملاً نبوده است.

Let's go to Italy for coffee, says Palmira.

پالمیرا می گوید بیا برای قهوه به ایتالیا برویم.

Yes, well, I think we'll bring a flask.

بله، خوب، فکر کنم یک فلاسک بیاوریم.

Maybe Luis can bring a flask of coffee for us all.

شاید لوئیس بتواند برای همه ما یک فلاسک قهوه بیاورد.

And then we might have to spend €7 on a coffee.

و سپس ممکن است مجبور شویم ۷ یورو برای یک قهوه خرج کنیم.

We can

maybe have a picnic by the Eiffel Tower.

شاید بتوانیم در کنار برج ایفل یک پیک نیک داشته باشیم.

Yes, maybe we can. Is there.

بله، شاید بتوانیم. وجود دارد.

Is there anything to eat at the top of the Eiffel Tower?

آیا در بالای برج ایفل چیزی برای خوردن وجود دارد؟

Is there a café?

کافه هست؟

There is. There's a restaurant right? Can actually book.

وجود دارد. رستوران هست درسته؟ در واقع می تواند رزرو کند.

And I was I was looking at all of this this morning.

و امروز صبح داشتم به همه اینها نگاه می کردم.

So I was actually looking at how you get up

بنابراین من در واقع داشتم به این نگاه می‌کردم که چگونه از

the Eiffel Tower and you can book tickets, although they go very quickly.

برج ایفل بالا می‌آیید و می‌توانید بلیط رزرو کنید، اگرچه آنها خیلی سریع می‌روند.

So once they're gone, you can't actually get them.

بنابراین وقتی آنها از بین رفتند، در واقع نمی توانید آنها را دریافت کنید.

But also there is a restaurant.

اما یک رستوران نیز وجود دارد.

Did you know there are only three floors on the Eiffel Tower?

آیا می دانستید برج ایفل فقط سه طبقه دارد ؟

Three floors.

سه طبقه.

So you would imagine maybe there are lots of levels, but actually there's only three.

بنابراین تصور می کنید که سطوح زیادی وجود دارد، اما در واقع فقط سه سطح وجود دارد.

There's the bottom near the base, then the half and then at the very top.

پایین در نزدیکی پایه، سپس نیمه و سپس در بالا وجود دارد.

And there is a restaurant as well that you can actually sit

و یک رستوران نیز وجود دارد که می توانید در واقع

in on the Eiffel Tower and.

در برج ایفل بنشینید و.

It's very expensive and probably not

این بسیار گران است و احتمالاً

very good because it's probably a tourist restaurant that we should be able to tell us.

خیلی خوب نیست زیرا احتمالاً یک رستوران توریستی است که باید بتوانیم به ما بگوییم.

Right.

درست.

I'm going to put the T on Mr.

من می خواهم تی را روی آقای

Duncan. Lovely to see you all.

دانکن بگذارم. از دیدن همه شما خوشحالم داریم

We're having a teacake.

کیک چای میخوریم

Yes, I think so. Definitely.

بله، من اینطور فکر می کنم. قطعا.

Are we going together or are you?

ما با هم می رویم یا شما؟

Should I go? And then what have you got to do it today?

باید برم؟ و بعد امروز چه کاری باید انجام دهید؟

We'll go together.

با هم میریم

All right then.

خوب پس

If we're going to go, we will go together.

اگه قراره بریم با هم میریم

That's.

یعنی.

That's my only wish in this world.

این تنها آرزوی من در این دنیاست.

So thank you very, very much for your company.

بنابراین از شرکت شما بسیار بسیار سپاسگزارم.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

We are back next week.

ما هفته آینده برگشتیم.

Hopefully there won't be any power cuts or

امیدوارم هیچ قطعی برق وجود نداشته باشد یا

I will be on the phone

من تلفنی باشم

and I will be very angry asking the local electricity company

و بسیار عصبانی خواهم شد که از شرکت برق محلی بپرسم که

why they are not supplying

چرا آنها

the electricity us and spoiling my live stream.

برق ما را تامین نمی کنند و پخش زنده من را خراب می کنند.

See you soon.

به زودی میبینمت.

This is Mr. Duncan and Mr. Steve.

این آقای دانکن و آقای استیو هستند.

That's him then.

پس اون اونه دارد می

It is saying.

گوید.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

See you soon.

به زودی میبینمت.

Take care of yourselves.

مراقب خودت باش.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

After three.

بعد از سه.

One, two, three.

یک دو سه.

ta ta for now.

تا تا فعلا