The meanings of 'give'. Learn the many ways to express 'giving'. Speak English with Mr Duncan

So today's subject is

بنابراین موضوع امروز

words and phrases connected to give.

کلمات و عبارات مرتبط با دادن است.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

I think the feeling of giving is the most amazing feeling.

من فکر می کنم احساس بخشش شگفت انگیزترین احساس است. می

I know it's nice to receive things as well.

دانم که دریافت چیزها نیز خوب است.

So maybe if it's your birthday, you receive a gift.

بنابراین شاید اگر روز تولد شما باشد، یک هدیه دریافت کنید.

But I think it's also very nice to give things as well.

اما به نظر من دادن چیزهایی نیز بسیار خوب است.

You give something to another person.

شما چیزی را به شخص دیگری می دهید.

So we are going to go through these very quickly.

بنابراین ما به سرعت از این موارد عبور خواهیم کرد.

And if you want to watch this again later

و اگر می‌خواهید بعداً دوباره این را تماشا کنید

so you can take notes, then feel free to give.

تا بتوانید یادداشت برداری کنید، در صورت تمایل آن را ارسال کنید.

So quite often we use the word give as a verb.

بنابراین اغلب ما از کلمه give به عنوان فعل استفاده می کنیم.

So gift is often used as a verb.

بنابراین هدیه اغلب به عنوان یک فعل استفاده می شود.

It can be used as a noun as well, which we will talk about later.

می توان از آن به عنوان اسم نیز استفاده کرد که در ادامه در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

So when we use GIF as a verb

بنابراین وقتی از GIF به عنوان یک فعل

to offer voluntarily without needing a reward.

برای ارائه داوطلبانه بدون نیاز به پاداش استفاده می کنیم.

So quite often when we give something, we give it

بنابراین اغلب وقتی چیزی را می دهیم،

without wanting anything in return.

بدون اینکه چیزی در ازای آن بخواهیم آن را می دهیم.

You might give a present.

شما ممکن است یک هدیه بدهید.

You might give your friend some money for their birthday.

ممکن است برای تولد دوستتان مقداری پول بدهید.

You might give someone

ممکن است کسی را

a kiss.

ببوسید.

But please, before you do that, make sure you get their permission.

اما لطفا، قبل از انجام این کار، مطمئن شوید که از آنها اجازه گرفته اید.

Don't just go up to a stranger in the street

فقط به سراغ یک غریبه در خیابان نروید

and kiss them because, well, these days it is frowned upon.

و آنها را ببوسید، زیرا خوب، این روزها آن را اخم کرده اند.

It really is.

واقعا هست.

Hello, Florence.

سلام فلورانس

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Thank you for your lovely comments about my studio.

از نظرات زیبای شما در مورد استودیوی من متشکرم.

So we have some examples of give.

بنابراین ما چند نمونه از دادن داریم.

Do you want me to give you a ride to work?

میخوای سوارت کنم سرکار؟

So maybe a person is offering to take

بنابراین ممکن است شخصی پیشنهاد کند

another person in their car.

شخص دیگری را در ماشین خود ببرد.

Do you want me to give you a ride to work?

میخوای سوارت کنم سرکار؟

I will give you a piece of my cake.

تکه ای از کیکم را به تو می دهم.

So you are giving something, but

بنابراین شما چیزی می دهید، اما

you don't want anything in return.

در ازای آن چیزی نمی خواهید.

You don't want anything back as payment.

شما چیزی به عنوان پرداخت نمی خواهید.

You are doing it for free.

شما این کار را رایگان انجام می دهید.

You give something.

شما چیزی بدهید.

So quite often the word give is used to mean

بنابراین اغلب از کلمه اعطا به معنای

give without wanting anything in return,

دادن بدون اینکه چیزی در ازای آن بخواهید استفاده می شود،

you give it selflessly without wanting any reward.

شما بدون اینکه هیچ پاداشی بخواهید آن را فداکارانه می دهید.

As a verb,

به‌عنوان فعل،

we can also use the word give to mean offer a thing,

می‌توانیم از کلمه give به معنای ارائه یک چیز نیز استفاده کنیم،

maybe something you have in your hand and you need to pass it to another person.

شاید چیزی که در دست دارید و لازم است آن را به شخص دیگری منتقل کنید.

We often use the word hand as well.

ما اغلب از کلمه دست نیز استفاده می کنیم.

So you hand something to another person,

بنابراین شما چیزی را به شخص دیگری تحویل می دهید

to hand to someone.

تا به کسی تحویل دهید.

You pass something by hand, for example.

مثلا چیزی را با دست رد می کنید.

Hand me that screwdriver.

آن پیچ گوشتی را به من بده

Hand me that screwdriver.

آن پیچ گوشتی را به من بده

The postman handed me a letter

پستچی نامه ای به من داد

or he handed a letter to me.

یا نامه ای به من داد.

So quite often we use the word hand to mean

بنابراین اغلب ما از کلمه دست استفاده می کنیم تا به

give you hand something over.

شما چیزی را تحویل دهید.

Maybe the police come round to your house and you have a gun in your house.

شاید پلیس به خانه شما بیاید و شما یک اسلحه در خانه داشته باشید.

You have to hand the gun to them.

شما باید اسلحه را به آنها بدهید.

You have to give it to them.

باید به آنها بدهید.

Can you imagine me with a gun?

آیا می توانید من را با یک تفنگ تصور کنید؟

Thank goodness we live in England.

خدا را شکر که در انگلیس زندگی می کنیم.

There are no good guns allowed.

اسلحه خوب مجاز نیست. می

You see, you're not allowed to carry one.

بینید، شما اجازه ندارید یکی را حمل کنید.

Fortunately, yes.

خوشبختانه بله.

Mr. Steve is watching me from the from the back of the studio.

آقای استیو از پشت استودیو من را تماشا می کند.

You are right. He is just behind me.

حق با شماست. او درست پشت سر من است.

Of course, it's not the real Mr.

البته این آقای استیو واقعی نیست

Steve. It's the fake Mr. Steve.

. این آقای استیو جعلی است.

We are looking at words and phrases connected to give

ما در حال بررسی کلمات و عباراتی هستیم که باید به آنها

to place in someone's care.

توجه کنیم.

So you are taking something.

پس داری یه چیزی میگیری

You are giving it to someone else for them to take care of.

شما آن را به دیگری می دهید تا از او مراقبت کند.

It can be anything.

می تواند هر چیزی باشد.

I suppose it could be an animal.

فکر کنم میتونه حیوان باشه

Maybe you are going away on holiday

شاید در تعطیلات به آنجا می روید

and you want to give your dog to your neighbours.

و می خواهید سگ خود را به همسایگان خود بدهید.

You are giving it to them so they can look after the dog whilst you are on holiday.

شما آن را به آنها می دهید تا در تعطیلات شما بتوانند از سگ مراقبت کنند.

Give me your coat and I'll hang it in my wardrobe.

کتت را به من بده تا در کمد لباسم آویزانش کنم.

So you are giving it to someone but they are not going to keep it.

بنابراین شما آن را به کسی می دهید اما او آن را نگه نمی دارد.

They are going to look after it, they are going to take care of that

آنها می خواهند از آن مراقبت کنند، آنها می خواهند از آن

thing until you need it again

چیز مراقبت کنند تا زمانی که

to grant opportunity or permission.

برای دادن فرصت یا اجازه دوباره به آن نیاز داشته باشید.

So the word permission means allow.

پس لغت اذن به معنای اجازه دادن است.

So you are allowing that person,

بنابراین شما به آن شخص اجازه می دهید،

you are opening a door for someone, You are giving them permission

دری را برای کسی باز می کنید، به او اجازه

to enter the house to grant opportunity or permission.

ورود به خانه را می دهید تا فرصت یا اجازه بدهد.

Please give me another chance.

لطفا یک فرصت دیگر به من بدهید.

Please give me another chance.

لطفا یک فرصت دیگر به من بدهید.

I will give you the right to reply.

من به شما این حق را می دهم که پاسخ دهید.

So that's an interesting sentence.

پس جمله جالبی است.

If you give someone the right to reply, it means you are allowing them

اگر به کسی حق پاسخ دادن را بدهید، به این معنی است که به او اجازه می‌دهید

to reply to what you have just said.

به آنچه شما گفتید پاسخ دهد.

So maybe I make some comments

بنابراین شاید من نظراتی را ارائه دهم

and then I will allow other people to reply.

و سپس به دیگران اجازه پاسخ دادن را بدهم.

I give them the right to reply.

من به آنها حق پاسخگویی می دهم.

They can reply to the things I've just said.

آنها می توانند به چیزهایی که من گفتم پاسخ دهند.

So to grant opportunity or to give permission you are allowing it.

بنابراین برای دادن فرصت یا اجازه دادن به آن اجازه می دهید.

You give permission

شما اجازه

to impart or communicate.

انتشار یا ارتباط را می دهید.

So quite often in

بنابراین اغلب در

everyday life we want, we often give information.

زندگی روزمره که می خواهیم، ​​اغلب اطلاعات می دهیم.

Maybe we give instructions, maybe we give an offer.

شاید دستور می دهیم، شاید هم پیشنهاد می دهیم.

You impart, you are saying something,

شما منتشر می کنید، چیزی می گویید،

you are passing on information or you will giving information.

اطلاعات می دهید یا اطلاعات می دهید.

I will give you some good advice.

من به شما توصیه های خوبی خواهم کرد. آیا

Would you like some good advice?

توصیه خوبی می خواهید؟

Practice English every day.

هر روز انگلیسی را تمرین کنید. با

Treat English like a part of your body.

زبان انگلیسی مانند بخشی از بدن خود رفتار کنید.

Make it your own, make it part of your life.

آن را مال خودت کن، بخشی از زندگیت کن.

So there is some good advice for me.

بنابراین توصیه های خوبی برای من وجود دارد.

A careless cough

سرفه بی دقت

might give someone a cold or fever.

ممکن است باعث سرماخوردگی یا تب شود.

So to give something you impart information

بنابراین برای دادن چیزی، اطلاعاتی را منتشر می کنید

or maybe you pass something on such

یا ممکن است چیزی مانند ویروس را منتقل کنید

as a virus.

.

Naughty, naughty

شیطان، شیطان

to set, fool or show present offer.

برای تنظیم، احمق یا نشان دادن پیشنهاد حاضر.

So you are giving something.

پس شما چیزی می دهید.

Give me one good reason why I should trust you.

یک دلیل خوب به من بدهید که چرا باید به شما اعتماد کنم.

Give me one good reason why I should trust you know.

یک دلیل خوب به من بدهید که چرا باید به شما اعتماد کنم.

Give you one good reason why I should trust you.

یک دلیل خوب به شما بیاورید که چرا باید به شما اعتماد کنم.

Give me one good reason.

یک دلیل خوب به من بدهید

You are asking that person.

داری از اون شخص میپرسی

You are instructing them.

شما به آنها دستور می دهید.

You are offering them the chance to tell you why

شما به آنها این فرصت را می دهید که به شما بگویند چرا

you should trust them.

باید به آنها اعتماد کنید.

He will give you a good deal on the new car.

او یک معامله خوب برای ماشین جدید به شما خواهد داد.

It's a shame Mr.

شرم آور است که آقای

Steve isn't here, because I'm sure Steve would have a lot of things to talk about with that,

استیو اینجا نیست، زیرا مطمئن هستم که استیو در مورد آن چیزهای زیادی برای گفتن دارد،

he will give you a good deal on a new car.

او یک ماشین جدید به شما می دهد.

So if you give someone a good deal, it means you are offering them

بنابراین اگر به کسی معامله خوبی بدهید، به این معنی است که

something at a reasonable price,

چیزی را با قیمت مناسب به او پیشنهاد می‌کنید،

maybe something that is less expensive than other people

شاید چیزی که هزینه کمتری نسبت به سایر افراد

to pay or transfer

برای پرداخت یا انتقال

possession to another in exchange for something very similar

مالکیت به دیگری در ازای چیزی بسیار شبیه

to the preview use example to pay or transfer possession

به مثال استفاده از پیش‌نمایش برای پرداخت دارد. یا در

to another person in exchange

ازای دریافت

for something quite often money.

چیزی اغلب پول به شخص دیگری انتقال دهد.

I will give you

من

£800 for your old car.

800 پوند برای ماشین قدیمی شما به شما می دهم.

That's a very good offer.

این یک پیشنهاد بسیار خوب است.

I will give you £800 for your old car.

من 800 پوند برای ماشین قدیمی شما به شما می دهم.

He gave me £60 for my old camera.

او برای دوربین قدیمی ام 60 پوند به من داد.

He gave me £60 for my old camera.

او برای دوربین قدیمی ام 60 پوند به من داد.

He gave me £60 for my old camera.

او برای دوربین قدیمی ام 60 پوند به من داد.

It's a very good offer. I think so.

خیلی پیشنهاد خوبیه من هم اینچنین فکر میکنم.

So if you sell something to another person,

بنابراین اگر چیزی را به شخص دیگری بفروشید،

maybe something you've already used

شاید چیزی که قبلاً استفاده کرده اید،

sometimes you try to get a good price.

گاهی اوقات سعی می کنید قیمت خوبی داشته باشید. او

He gave me £60.

60 پوند به من داد.

I will give you £800.

من به شما 800 پوند می دهم.

Both of those sentences are showing an exchange

هر دوی این جمله ها مبادله

of one thing for another.

یک چیز را با چیز دیگر نشان می دهند.

Here we go again. Here's another one

دوباره شروع کنیم. در اینجا یکی دیگر

to deal or administer.

برای رسیدگی یا مدیریت وجود دارد.

So quite often when we deal, it means you are giving,

بنابراین اغلب وقتی معامله می کنیم، به این معنی است که شما در حال دادن هستید، به

you are offering you a deal.

شما پیشنهاد می دهید.

So to deal is to give

بنابراین معامله دادن به این معناست که

maybe in a game of cards you will deal with cards.

شاید در یک بازی ورق با ورق برخورد کنید. به این

It means you are giving the cards out to the other players.

معنی است که شما کارت ها را به بازیکنان دیگر می دهید.

I will give you the insulin injection.

بهت تزریق انسولین میدم

Some people do.

برخی از مردم انجام می دهند.

They have to have injections all the time

آنها باید مدام آمپول بزنند

because they have diabetes.

زیرا دیابت دارند.

They need insulin to help their body to cope with the sugar.

آنها به انسولین برای کمک به بدن برای مقابله با قند نیاز دارند.

I will give you your insulin injection.

من بهت تزریق انسولین میدم

He gave me

a blow to the head.

ضربه ای به سرم زد.

So that is an action, a direct action

بنابراین این یک عمل است، یک عمل مستقیم که در آن

where one thing is being given to another.

یک چیز به چیز دیگر داده می شود.

So quite often we might say that this is a physical thing.

بنابراین اغلب ممکن است بگوییم که این یک چیز فیزیکی است.

You are doing it physically.

شما این کار را به صورت فیزیکی انجام می دهید.

I will give you your insulin injection.

من بهت تزریق انسولین میدم

He gave me a blow to the head.

ضربه ای به سرم زد.

So these are things that are actually happening physically

بنابراین اینها چیزهایی هستند که در واقع به صورت فیزیکی

to administer or deal.

برای مدیریت یا رسیدگی اتفاق می‌افتند.

You are giving something out

شما چیزی را به

to inflict as punishment on another.

عنوان تنبیه به دیگری می دهید.

So you give punishment.

پس مجازات می کنی

You inflict punishment.

مجازات می کنی

The judge gave her ten years in prison.

قاضی به او ده سال زندان محکوم کرد.

The judge gave her ten years in prison.

قاضی به او ده سال زندان محکوم کرد. به

They are likely to give him a tough sentence.

احتمال زیاد به او حکم سختی خواهند داد.

Again, both of these sentences

باز هم هر دوی این جملات

refer to punishment that is gaping.

به مجازاتی اشاره دارد که در حال شکاف است.

Given you are giving punishment, you inflict punishment.

با توجه به اینکه شما مجازات می کنید، مجازات می کنید.

You are handing over a sentence

شما

for a crime.

برای جرمی حکم صادر می کنید.

The judge gave her ten years in prison.

قاضی به او ده سال زندان محکوم کرد. به

They are likely to give him a tough sentence.

احتمال زیاد به او حکم سختی خواهند داد.

So from that sentence, we are saying that

پس از آن جمله می گوییم

the period of time that he will be in prison

مدت زمانی که او در زندان خواهد بود

will be a long time.

طولانی خواهد بود.

It will it will be a long prison sentence

to offer a pledge

ارائه تعهد

or offer as a promise.

یا پیشنهاد به عنوان یک وعده، حکم زندان طولانی خواهد داشت.

I give you my word.

من حرفم را به شما می دهم. به

I will tell no one.

هیچ کس نخواهم گفت.

So I am giving you my pledge.

پس من عهد خود را به شما می دهم.

I am saying that I will not tell other people.

من می گویم به دیگران نمی گویم.

It is a promise that I'm giving to you.

این قولی است که من به شما می دهم.

You must give me your promise not to lie again.

تو باید به من قول بدهی که دیگر دروغ نگویی.

Again, you are asking that person

باز هم از آن شخص می خواهید به

to give you a promise

شما قول بدهد

so I can give you a promise.

تا من به شما قول بدهم.

Or you can give me a promise.

یا میتونی به من قول بدی

You are saying Don't worry, Don't worry.

شما می گویید نگران نباش، نگران نباش.

I promise.

قول میدهم.

I will never say that again.

من هرگز آن را دوباره نمی گویم.

I will never lie to you again.

من دیگر هرگز به شما دروغ نخواهم گفت. در

Here's another one

اینجا یکی دیگر از

you can have give as a noun and this is quite interesting.

شما می توانید به عنوان یک اسم و این بسیار جالب است.

Give the state of offering resilience.

وضعیت ارائه تاب آوری را بدهید.

You give, you are not breaking.

می دهی، نمی شکنی.

You are taking the strain.

شما در حال تحمل فشار هستید.

Give as a noun the spring Goodness don't you don't know.

بهار را به عنوان اسم بده

You don't know the spring Guinness of something.

شما گینس بهار چیزی را نمی دانید.

So you are saying that something can take a lot of pressure.

بنابراین شما می گویید که چیزی می تواند فشار زیادی را تحمل کند.

It can take the weight of something.

می تواند وزن چیزی را تحمل کند.

Of course, the word give can also mean to collapse.

البته کلمه دادن می تواند به معنای فرو ریختن نیز باشد.

Maybe something gives way, maybe something collapses.

شاید چیزی تسلیم شود، شاید چیزی فرو بریزد.

So give as a noun often refers

بنابراین داده به عنوان اسم اغلب

to the resilience of something.

به انعطاف پذیری چیزی اشاره دارد.

How strong something is

چقدر چیزی قوی است

and how much weight or force it can take.

و چقدر وزن یا نیرو می تواند بگیرد.

For example, this rope has a lot of give,

به عنوان مثال، این طناب قدرت زیادی دارد،

so that means the rope can support a lot of weight.

به این معنی که طناب می تواند وزن زیادی را تحمل کند.

So you don't have to worry about the rope snapping.

بنابراین لازم نیست نگران قفل شدن طناب باشید.

It won't snap because it has lots of give.

خراب نمی شود زیرا بخشش زیادی دارد.

The bridge is too weak.

پل خیلی ضعیفه

It could give at any moment.

هر لحظه می تواند بدهد.

So in the second sentence, we are saying that

بنابراین در جمله دوم می گوییم که

if we put too much pressure on the bridge,

اگر فشار زیادی به پل وارد کنیم

it will eventually collapse.

در نهایت فرو می ریزد.

So something can give.

بنابراین چیزی می تواند بدهد.

It can collapse, something can also give

ممکن است فرو بریزد، چیزی نیز می تواند حمایت کند

and still offer support.

و همچنان ارائه دهد.

So it's a very interesting use of the word

بنابراین استفاده از کلمه give بسیار جالب است

give and we are using it there as a noun.

و ما در آنجا به عنوان اسم از آن استفاده می کنیم.

Some phrase is connected to give

برخی از عبارت‌ها برای دادن

the phrase give as good as you get.

عبارت give به همان اندازه که می‌گیرید متصل است.

So a person might be attacked in some way.

بنابراین ممکن است یک فرد به نحوی مورد حمله قرار گیرد.

They might be attacked by another person.

ممکن است توسط شخص دیگری مورد حمله قرار گیرند.

So you retaliate, you

بنابراین شما تلافی می‌کنید،

fight back to

you give as good as you get.

به همان اندازه که به دست می‌آورید، می‌جنگید.

So all of the things that are happening to you, you respond

بنابراین همه چیزهایی که برای شما اتفاق می‌افتد، شما

in the same way with the same force

به همان روش با همان نیرو پاسخ می‌دهید

to retaliate in equal measure,

تا به همان اندازه تلافی کنید،

to fight back with the same or similar force.

تا با همان نیروی مشابه یا مشابه مقابله کنید.

So if someone is mean to you, you are mean to them.

پس اگر کسی نسبت به شما بد است، شما هم نسبت به او بد هستید.

Violence aimed at one person

خشونتی که یک نفر را هدف قرار می‌دهد

might mean that that person then has to fight back in the same way

ممکن است به این معنا باشد که آن شخص باید به همان روشی که

you give

شما به همان اندازه که

as good as you get.

می‌گیرید، مقابله کند.

Then we have the phrase Give up the ghost,

سپس عبارت Give up the ghost،

Give up the ghost.

Give up the ghost را داریم.

It is a sentence that we often say when something has

این جمله ای است که اغلب می گوییم وقتی چیزی

expired or something is about or will soon

منقضی شده است یا چیزی در مورد است یا به زودی از

stop working or expire or die,

کار می افتد یا منقضی می شود یا می میرد،

something stops functioning.

چیزی از کار می افتد.

It who gives up the ghost?

چه کسی روح را تسلیم می کند؟

So imagine a ghost floating away from the object

بنابراین شبحی را تصور کنید که هنگام مرگ از جسم دور می شود

as it die.

.

It gives up the ghost.

روح را رها می کند.

To give up the ghost means that you stop.

تسلیم شدن روح به این معنی است که متوقف می شوید. تمام می‌شوی

You end, something expires, it dies,

، چیزی منقضی می‌شود، می‌میرد،

it stops functioning.

کار نمی‌کند.

Then we have the phrase is give up and give in.

سپس عبارت است رها کردن و تسلیم شدن را داریم.

So these both use the words give.

بنابراین این هر دو از کلمات دادن استفاده می کنند.

You give up,

تسلیم می‌شوی،

you give in.

تسلیم می‌شوی.

To stop trying

دست کشیدن از تلاش

to quit is to give up or give in.

برای استعفا، تسلیم شدن یا تسلیم شدن است.

Maybe if you have to admit defeat, maybe if you have been beaten,

شاید اگر مجبور به اعتراف به شکست شوید، شاید اگر شکست خورده‌اید،

maybe if you are in a contest or a competition

شاید اگر در یک مسابقه یا مسابقه هستید

and the other person beats you, they win and you lose.

و دیگری شما را شکست می دهد، آنها برنده می شوند و شما می بازید.

You give up, you admit defeat,

تسلیم می‌شوی، شکست را می‌پذیری،

or maybe you cease fighting to give in

یا شاید از جنگ دست می‌کشی

is to surrender, for example.

، مثلاً تسلیم می‌شوی.

So maybe you give in or you give yourself up.

بنابراین شاید تسلیم شوید یا خودتان را تسلیم کنید.

You surrender.

شما تسلیم شوید.

Maybe you surrender to the police.

شاید تسلیم پلیس شدی

Yes, you can give up smoking.

بله، می توانید سیگار را ترک کنید.

That's a good one.

این یکی خوب است.

Thank you. V test for that. You give up smoking.

متشکرم. تست V برای آن. شما سیگار را ترک می کنید.

Then we have the phrase give way.

سپس عبارت give way را داریم.

Quite often you will see this particular sign on the road here in the UK.

اغلب شما این علامت خاص را در جاده های اینجا در انگلستان خواهید دید.

Quite often as you drive around.

اغلب در حین رانندگی.

This might be one of the most common

این ممکن است یکی از رایج‌ترین

signs on the road that you will see

علائم در جاده باشد که می‌بینید

Give way means allow

Give way یعنی اجازه

others to pass across.

عبور دیگران را می‌دهد.

So if you are going along the road, you have to wait at the junction

بنابراین اگر در امتداد جاده می‌روید، باید در تقاطع منتظر بمانید

and allow other traffic

و قبل از اینکه بپیچید اجازه دهید سایر ترافیک‌ها

to pass by before you turn out.

عبور کنند.

You have to give way.

باید راه بدی

Also, it can mean stop or move over as an instruction.

همچنین، می تواند به معنای توقف یا حرکت به عنوان یک دستورالعمل باشد.

So if you give way, it means you are stopping what you are doing

بنابراین اگر راه را واگذار کنید، به این معنی است که کاری را که انجام می دهید متوقف می کنید

and then you are allowing another person to begin.

و سپس به شخص دیگری اجازه می دهید شروع کند.

You give way to that person.

شما راه را به آن شخص می دهید.

Or maybe if you are driving along the road,

یا شاید اگر در امتداد جاده رانندگی می کنید،

you give way to a to another car that's behind you.

جای خود را به ماشین دیگری که پشت سرتان است می دهید.

You move over and you allow that car to pass by.

شما حرکت می کنید و اجازه می دهید آن ماشین از آنجا عبور کند.

You give way and yes,

شما تسلیم می شوید و بله،

you will see this sign quite often on the roads here in the UK.

این علامت را اغلب در جاده های اینجا در انگلستان خواهید دید.

It's a very common sign.

این یک علامت بسیار رایج است.

Finally.

سرانجام.

Oh, finally we have one more

اوه، بالاخره یک عبارت دیگر داریم

the phrase.

.

So this is just one phrase, not to the phrase

بنابراین این فقط یک عبارت است، نه به عبارت به

give the benefit of the doubt.

سود شک.

If you give the benefit of the doubt,

اگر از شک بهره مند شوید، به این

it means to offer a good outcome because of uncertainty.

معنی است که به دلیل عدم اطمینان، نتیجه خوبی ارائه می دهید.

So quite often, if a person has been accused

بنابراین اغلب، اگر شخصی متهم

of doing something bad, they might

به انجام کار بدی شده باشد،

well, they might actually escape any punishment

ممکن است در واقع از هر مجازاتی فرار کند،

because there is no evidence, there is only suspicion,

زیرا هیچ مدرکی وجود ندارد، فقط سوء ظن وجود دارد،

but there's also doubt.

اما شک نیز وجود دارد.

So quite often when we have doubt, it means we are uncertain

بنابراین اغلب وقتی شک داریم، به این معنی است که مطمئن نیستیم

about whether that person committed the crime or not.

آن شخص مرتکب جرم شده یا نه.

You offer a good outcome because of uncertainty.

شما به دلیل عدم اطمینان نتیجه خوبی ارائه می دهید.

So maybe I think that my neighbour has stolen

بنابراین شاید فکر می کنم که همسایه من

some of my garden sculptures, but

تعدادی از مجسمه های باغم را دزدیده است، اما

I can't prove it.

نمی توانم آن را ثابت کنم.

So because I can't prove that it was them,

بنابراین چون نمی توانم ثابت کنم که آنها بوده اند،

I have to give them the benefit of the doubt because I'm not certain.

باید به آنها شک کنم زیرا مطمئن نیستم.

I have no proof, I have no evidence.

من هیچ مدرکی ندارم، هیچ مدرکی ندارم.

You benefit because there is doubt.

شما سود می برید زیرا شک وجود دارد.

So maybe I am accused

بنابراین ممکن است من متهم

of committing a crime, but no one can prove it.

به ارتکاب جرم باشم، اما هیچکس نمی تواند آن را ثابت کند.

There is only suspicion.

فقط شبهه وجود دارد.

So all they can do is give me the benefit of the doubt because they're not certain.

بنابراین تنها کاری که آنها می توانند انجام دهند این است که من را از شک و تردید بهره مند کنند زیرا آنها مطمئن نیستند.

Quite often in law, if you have to go to court, if you have to go on trial

اغلب در قانون، اگر باید به دادگاه بروید، اگر مجبور به محاکمه

for a crime, quite often there has to be some proof.

برای جرمی هستید، اغلب باید مدرکی وجود داشته باشد.

If there is ever any doubt,

اگر شک و شبهه ای وجود داشته باشد،

then the benefit of the doubt will always go your way.

سود شک همیشه به راه شما خواهد رفت.

It will always be in your favour.

همیشه به نفع شما خواهد بود.

So that is today's subject.

پس این موضوع امروز است.

There are many other ways of expressing give.

راه های زیادی برای بیان دادن وجود دارد.

As I said earlier, that you give up something

همانطور که قبلاً گفتم، ترک کاری

may be a bad habit, maybe something you've been doing for many years.

ممکن است عادت بدی باشد، شاید کاری که سال‌هاست انجام می‌دهید.

You've been smoking or drinking.

شما سیگار می کشیدید یا مشروب می خوردید.

Maybe you give up your your lazy lifestyle

شاید شما سبک زندگی تنبل خود را رها کنید

because you want to do more exercise, something like that.

زیرا می خواهید بیشتر ورزش کنید، چیزی شبیه به آن.

So, yes, some very interesting phrases

بنابراین، بله، برخی از عبارات بسیار جالب

and also some definitions of the word give.

و همچنین برخی از تعاریف از کلمه ارائه می دهد.

I will be going in a moment.

یه لحظه دیگه میرم

And yes, I know what you're going to say, Mr.

و بله، من می دانم که شما چه خواهید گفت، آقای

Duncan. It's a short one.

دانکن. این یک کوتاه است.

Well, we will see what happens.

خوب، خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

I'm not here on Wednesday.

من چهارشنبه اینجا نیستم

Don't forget no live stream on Wednesday, and it doesn't mean anything bad.

بدون پخش زنده در روز چهارشنبه فراموش نکنید، و این به معنای چیز بدی نیست.

So don't panic. Please don't panic.

پس نترسید. لطفا نترسید.

It's not a bad thing. I'm not quitting.

چیز بدی نیست. من ترک نمی کنم.

I'm not.

من نیستم.

I'm not going to give up.

من قرار نیست تسلیم شوم.

Nothing like that.

چنین چیزی نیست.

Do you remember that song

آیا آن آهنگ دهه 1980 را به خاطر دارید

from the 1980s?

؟

Never going to give you up, Never going to let you down,

هرگز تو را رها نمی‌کنم، هرگز ناامیدت نمی‌کنم،

never going to run around

هرگز نمی‌دویم

and desert you.

و تو را رها نمی‌کنم.

So I am not going to give up. Definitely not.

بنابراین من تسلیم نمی شوم. قطعا نه.