KEEP 'UP TO DATE' ☎ - English Addict eXtra - 🚨LIVE CHAT🚨 / Thursday 22nd December 2022

I have to say, I love that music.

باید بگویم که من آن موسیقی را دوست دارم.

It doesn't matter how many times I hear that piece of music, it always puts a smile on my face.

مهم نیست چند بار آن قطعه موسیقی را می شنوم، همیشه لبخند بر لبانم می نشاند.

Something else that I hope will put a smile on your face.

چیز دیگری که امیدوارم لبخند بر لبانتان بیاورد.

Yes. We are back together again.

آره. ما دوباره با هم برگشتیم.

English addict is with you once more and we are getting ready

معتاد انگلیسی یک بار دیگر با شما است و ما

for that big seasonal event.

برای آن رویداد بزرگ فصلی آماده می شویم.

I'm sure you know what it is.

مطمئنم میدونی چیه

We are coming to you live right now from the birthplace of the English language,

ما همین الان به صورت زنده از زادگاه زبان انگلیسی

which just happens to be, oh, my goodness, it's England.

که اتفاقاً، خدای من، انگلستان است، به سراغ شما می آییم.

And this is new.

و این جدید است.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

Everyone.

هر کس.

De de de de de de de de de, de de

de de de de de de de de de de

de de de de de de de de de de de de de.

de de de de de de de de de de de de de de de de de de.

I mean, such a good mood. Are you in a good mood, Steve?

منظورم این است که روحیه خوبی دارد. روحیه خوبی داری استیو؟

Why is that?

چرا اینطور است؟

Have you have you seen some of the presents that I bought you for Christmas and not told me?

آیا تا به حال برخی از هدایایی را که برای کریسمس برای شما خریده ام و به من نگفته ام دیده اید؟

I haven't.

I haven't seen anything as far as I'm concerned.

من ندارم.

تا جایی که من چیزی ندیدم

You haven't bought anything for me.

تو برای من چیزی نخریده ای

So everything you do buy for me will be a nice surprise.

بنابراین هر چیزی که برای من بخرید یک سورپرایز خوب خواهد بود.

Hello. Here we are again.

سلام. ما دوباره اینجا هستیم.

We are back with you.

ما با شما برگشتیم

Some extra English addict during the month of December.

چند معتاد انگلیسی اضافی در ماه دسامبر.

As we lead up to that special time of year.

همانطور که به آن زمان خاص از سال می رسیم.

And I hope you are getting into the mood as well.

و امیدوارم که شما هم وارد حال و هوا شوید.

So before we do anything else, we are going to officially begin

بنابراین قبل از انجام هر کار دیگری، می‌خواهیم کریسمس 2022 را به طور رسمی آغاز

Christmas 2022.

We have our tinsel.

کنیم.

Here is the tinsel.

اینجا قلع و قمع است.

Mr. Steve, would you like the red tinsel or the silver?

آقای استیو، رنگ قرمز را دوست دارید یا نقره ای؟

I think silver. Okay, then.

به نظر من نقره ای باشه پس

I think so, because it'll contrast, you see, with my blue shirt.

فکر می کنم اینطور است، زیرا با پیراهن آبی من در تضاد است.

There we go.

ما میرویم آنجا.

So, Mr. Steve has his silver tinsel.

بنابراین، آقای استیو قلوه نقره ای خود را دارد.

How exciting. How exciting, Mr. Duncan.

چقدر هیجان انگیز. چقدر هیجان انگیز است، آقای دانکن.

It is exciting.

هیجان انگیزه.

Yes, because Christmas is coming, and I have my.

بله، چون کریسمس در راه است، و من خودم را دارم.

My lovely, sexy red tinsel as well.

قلوه رنگ قرمز دوست داشتنی و سکسی من نیز.

So it is official, everyone.

پس رسمی است، همه.

And as a way of welcoming

و به عنوان راهی برای استقبال

the Christmas season as it arrives.

از فصل کریسمس با فرا رسیدن آن.

Here are some of our lovely Christmas

در اینجا تعدادی از چراغ های کریسمس دوست داشتنی ما

lights as well that are outside the house.

نیز وجود دارد که خارج از خانه هستند.

Oh, it's so nice to have Christmas here.

اوه، خیلی خوب است که کریسمس را اینجا داشته باشیم.

We are enjoying it.

ما در حال لذت بردن از آن هستیم.

Here it is. So lovely.

ایناهاش. خیلی دوست داشتنی.

Lovely, lovely, lovely.

دوست داشتنی، دوست داشتنی، دوست داشتنی.

It's not dark yet, Mr Duncan.

هنوز تاریک نشده آقای دانکن.

Christmas has arrived.

کریسمس فرا رسیده است.

Christmas has officially arrived.

کریسمس رسما فرا رسید.

And yes, for those wondering what we are doing for Christmas.

و بله، برای کسانی که نمی‌دانند ما برای کریسمس چه می‌کنیم.

Well,

خوب

guess what?

حدس بزن چی؟

We are going to be with you over the Christmas period.

در ایام کریسمس با شما خواهیم بود.

We will be with you on Saturday, Christmas Eve,

ما در روز شنبه، شب کریسمس،

Sunday, Christmas Day, and hopefully

یکشنبه، روز کریسمس و

also on Boxing Day, the day after Christmas.

همچنین در روز بعد از کریسمس در روز باکسینگ با شما خواهیم بود.

Now, at the moment, we're not sure where we will be.

اکنون، در حال حاضر، ما مطمئن نیستیم که کجا خواهیم بود.

We might be in much Wenlock

ما ممکن است در بسیاری از Wenlock

in the square or we might be here in the studio.

در میدان باشیم یا ممکن است اینجا در استودیو باشیم.

So it just depends on the weather.

بنابراین فقط به آب و هوا بستگی دارد.

At the moment.

It looks as if it's going to rain quite a lot.

درحال حاضر.

به نظر می رسد که باران بسیار زیادی خواهد بارید.

Yes, it does.

بله، این کار را می کند.

Although they are forecasting another cold blast

اگرچه آنها یک انفجار سرد دیگر

of easterly winds. No.

از بادهای شرقی را پیش بینی می کنند. نه.

And possibly snow after Christmas.

و احتمالا برف بعد از کریسمس.

Not that I've got any plans to go anywhere, so it doesn't really matter.

نه اینکه من برنامه ای برای رفتن به جایی داشته باشم، بنابراین واقعاً مهم نیست.

Although Mr.

اگرچه آقای

Duncan, we were out last night.

دانکن، ما دیشب بیرون بودیم.

We if going to talk about that I was there. Yes.

اگر قرار بود در مورد آن صحبت کنیم من آنجا بودم. آره.

I had something very interesting, Mr. Duncan.

من یه چیز خیلی جالب داشتم آقای دانکن.

Yes, but can I can I just make sure that everyone knows we are here for the whole of Christmas?

بله، اما آیا می توانم مطمئن شوم که همه می دانند که ما برای کل کریسمس اینجا هستیم؟

All right.

Yes. Yes.

I want to make sure, because there might be some people who have just joined who don't know.

خیلی خوب.

آره. آره.

می‌خواهم مطمئن شوم، زیرا ممکن است افرادی باشند که به تازگی به عضویت درآمده‌اند و ندانند.

We are here on Christmas Eve, Christmas Day

ما در شب کریسمس، روز کریسمس

and Boxing Day Live.

و Boxing Day Live اینجا هستیم.

It should be interesting.

باید جالب باشه

Goodness knows what is going to happen.

خدا میدونه قراره چی بشه

We might even have a little drink on Christmas Day.

حتی ممکن است در روز کریسمس کمی نوشیدنی بخوریم.

It is Christmas.

کریسمس است.

If it's Christmas, you are allowed.

اگر کریسمس است، شما مجاز هستید.

I think

من فکر می‌کنم

despite what your religion says, you are

علیرغم آنچه دین شما می‌گوید،

probably allowed to have one little drink

احتمالاً مجاز به نوشیدن

of alcohol. And I think we will.

کمی الکل هستید. و من فکر می کنم ما خواهیم کرد.

I think we will have something beer or wine or something.

فکر می کنم چیزی آبجو یا شراب یا چیزی خواهیم داشت.

The thing is, I don't think I'll open a bottle of wine because we're unlikely to finish it.

مسئله این است که فکر نمی کنم بطری شراب را باز کنم زیرا بعید است که آن را تمام کنیم.

We could just have a little beer together.

فقط می توانستیم با هم کمی آبجو بخوریم.

I think. So We don't know.

من فکر می کنم. پس ما نمی دانیم

Nobody just have half a bottle each.

هیچ کس فقط نصف بطری ندارد.

We often say, push the boat out.

اغلب می گوییم قایق را هل بده بیرون.

We often say Christmas.

ما اغلب می گوییم کریسمس.

We indulge in something.

ما به چیزی افراط می کنیم.

So we don't all normally drink alcohol.

بنابراین همه ما به طور معمول الکل نمی نوشیم.

The last time we had a lot of alcohol was

آخرین باری که الکل زیادی مصرف

when we reached 1 million subscribers and I got a little bit

کردیم زمانی بود که به 1 میلیون مشترک رسیدیم و

just a little bit drunk.

من کمی مست شدم.

I did drink more champagne than you did,

من بیشتر از شما شامپاین می‌نوشیدم

and I started to reveal some very strange secrets about my early life,

و شروع به فاش کردن رازهای بسیار عجیبی درباره زندگی اولیه‌ام کردم،

including the romantic encounter

از جمله برخورد عاشقانه‌ای

that I had down a certain railway line.

که در یک خط راه آهن داشتم.

I don't think we want to know about that, Mr. Duncan.

من فکر نمی کنم ما بخواهیم در مورد آن بدانیم، آقای دانکن.

I'm not going to say what there, Steve.

من نمی خواهم بگویم آنجا، استیو.

Just let me get to the end of the sentence.

فقط اجازه دهید به پایان جمله برسم.

So if you want to find out more about that, check out the video

بنابراین اگر می‌خواهید در مورد آن اطلاعات بیشتری کسب کنید، ویدیویی را

where we are doing it, where we are talking about our one millionth subscriber.

که در آن انجام می‌دهیم، که در مورد یک میلیونمین مشترکمان صحبت می‌کنیم، بررسی کنید.

And also we are drinking lots of champagne.

و همچنین ما مقدار زیادی شامپاین می نوشیم.

And I am revealing some of my dark secrets from my past.

و من برخی از رازهای تاریک گذشته ام را فاش می کنم.

What happened on that fateful night down that railway line trusted Mr.

اتفاقی که در آن شب سرنوشت‌ساز روی خط راه‌آهن افتاد، به بلیط آقای دانکن اعتماد کرد

Duncan ticket.

.

Interesting and think that he was already the thing that fascinate.

جالب است و فکر می کنم که او قبلا چیزی بود که مجذوب کننده بود.

Well, we are we are public figures.

خوب، ما هستیم، ما شخصیت های عمومی هستیم.

Very much advice to keep everything secret. You know why?

توصیه بسیار زیادی برای مخفی نگه داشتن همه چیز. میدونی چرا؟

Well, this is. No, no, not nowadays.

خوب، این است. نه، نه، امروزه نه.

If you are a celebrity or famous,

اگر یک سلبریتی یا مشهور

you have to tell everyone everything about yourself.

هستید، باید همه چیز را در مورد خودتان به همه بگویید.

But make sure that you sell those

اما مطمئن شوید که

those stories, first of all, to the highest bidder.

آن داستان‌ها را، اول از همه، به بالاترین قیمت پیشنهادی می‌فروشید.

Everyone is doing it now.

الان همه دارن انجامش میدن

Meghan Markle is doing it.

مگان مارکل این کار را انجام می دهد.

Prince Harry is doing it.

پرنس هری داره انجامش میده

Even the relatives of people now

حتی بستگان افرادی که اکنون

in the royal family, they are all selling their stories now.

در خانواده سلطنتی هستند، همگی در حال فروش داستان های خود هستند.

They are selling their stories in the in the royal family, well connected to it relatives.

آنها داستان های خود را در خانواده سلطنتی می فروشند که به خوبی با بستگان آن ارتباط دارند.

So Meghan Markle's father, Meghan Markle's cousin, Meghan Markle's

بنابراین پدر مگان مارکل، پسر عموی مگان مارکل،

estranged sister, they are all selling their stories now to the newspapers.

خواهر جدا شده مگان مارکل، همه آنها داستان های خود را اکنون به روزنامه ها می فروشند.

So we said we could have we could be able

بنابراین گفتیم که می‌توانیم

we might be able to sell our exclusive story

بتوانیم داستان انحصاری خود را بفروشیم

and maybe we can make a Netflix documentary as well.

و شاید بتوانیم یک مستند نتفلیکس نیز بسازیم.

But you never know.

اما شما هرگز نمی دانید.

Somebody might one day say, Mr.

ممکن است یک روز کسی بگوید، آقای

Duncan, you've got a million subscribers.

دانکن، شما یک میلیون مشترک دارید.

You've been on here for how long?

چقدر اینجا هستی؟

For 14 years, 16, 16 years.

برای 14 سال، 16، 16 سال.

It's even better.

حتی بهتر است.

You always get it right.

شما همیشه آن را درست متوجه می شوید.

So it's about time that we featured you.

پس وقت آن است که شما را معرفی کنیم.

I mean, I think YouTube should because the can't be many people who have been on YouTube

منظورم این است که فکر می‌کنم یوتیوب باید به این دلیل باشد که افراد زیادی در یوتیوب

producing as long as you have to be many without breaking without a break

تولید کرده‌اند تا زمانی که شما باید بدون وقفه زیاد باشید،

because there are people that you know what on before you but are they still going?

زیرا افرادی هستند که می‌دانید قبل از شما چه کار می‌کنند، اما هنوز هم هستند. ?

I doubt it. I see them.

من شک دارم. من آنها را می بینم.

There are some people who are who have who've long since gone,

افرادی هستند که مدت هاست رفته اند،

but I've been here since 2006 and I haven't had a break in 16 years.

اما من از سال 2006 اینجا هستم و 16 سال است که وقفه ای نداشته ام.

So I didn't disappear for a short time.

بنابراین برای مدت کوتاهی ناپدید نشدم.

Like some YouTube web celebrities do.

مانند برخی از افراد مشهور وب یوتیوب.

Anyway, can I say hello to the live chat?

به هر حال، می توانم به چت زنده سلام کنم؟

First of all, before we go any further, we do have some things to tell you about.

اول از همه، قبل از اینکه به ادامه مطلب برویم، چیزهایی داریم که به شما بگوییم.

Last night, a very interesting night. Yes.

دیشب، شب بسیار جالبی بود. آره.

We had we had some fun and games. We did not.

کلی سرگرمی و بازی داشتیم. ما انجام ندادیم.

Very interesting.

بسیار جالب.

Can I say congratulations to be fierce?

آیا می توانم به شما تبریک بگویم که خشن باشم؟

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Congratulations to you.

تبریکات فراوان به شما.

I am waving my tinsel and Mr. Steve Austin.

من در حال تکان دادن قلاب خودم و آقای استیو آستین هستم.

So you followed very closely by Louis? Yes.

پس لویی را از نزدیک دنبال کردی؟ آره.

Can I say something to Louis right now?

میتونم همین الان به لویی چیزی بگم؟

Of course.

Of course.

البته.

البته.

We are talking about Louis mandate and it's Louis.

ما در مورد فرمانروایی لوئیس صحبت می کنیم و این لوئیس است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Just before I started today's live Stream, I actually received

درست قبل از اینکه استریم زنده امروز را شروع کنم، در واقع

a donation from Louis only on paper.

یک کمک مالی از لویی فقط روی کاغذ دریافت کردم.

Well, thank you very much, Louis.

خب خیلی ممنون لویی

It actually came through just as I was starting my live stream.

در واقع درست زمانی که من داشتم پخش زنده خود را شروع می کردم به پایان رسید.

Does this mean that you can buy me a Christmas present? Mr.

آیا این به این معنی است که می توانید برای من یک هدیه کریسمس بخرید؟ آقای

Duncan, I will not be wasting that precious money on you.

دانکن، من آن پول گرانبها را برای شما هدر نخواهم داد.

It is all for my lovely live streams and my English teaching video.

همه اینها برای پخش زنده دوست داشتنی و ویدیوی آموزش زبان انگلیسی من است.

So everything.

پس همه چیز

Everything you donate on paper will go into this.

هر چیزی که روی کاغذ اهدا می کنید به این موضوع اختصاص می یابد.

Nothing else we like, we don't spending spend it on anything else.

هیچ چیز دیگری که دوست داریم، آن را برای چیز دیگری خرج نمی کنیم.

Just actually today I have a delivery of new bulbs, light bulbs

در واقع امروز من یک لامپ جدید تحویل گرفته ام، لامپ

coming for the studio because they don't last very long.

هایی که برای استودیو می آیند زیرا دوام زیادی ندارند.

And once they blow, I have to buy some more and they are not cheap.

و یک بار که آنها باد می کنند، باید مقدار بیشتری بخرم و ارزان نیستند.

All right.

خیلی خوب.

So you you are have now. Very well. Thank you very much, Louis.

بنابراین شما اکنون دارید. خیلی خوب. خیلی ممنون لویی

We appreciate everybody's support on this channel for Mr.

ما از حمایت همه در این کانال از آقای

Duncan so that you can continue to

دانکن قدردانی می کنیم تا بتوانید به

do what he does. Yes.

کاری که او انجام می دهد ادامه دهید. آره.

He's teaching this to many, many people around the world.

او این را به بسیاری از افراد در سراسر جهان آموزش می دهد.

This this is beginning to annoy me. Mr. Duncan.

این شروع به اذیت کردن من کرده است. آقای دانکن

Well, you can't be annoyed by tinsel.

خوب، شما نمی توانید از قلع و قمع اذیت شوید.

Tinsel next to your skin is quite irritating.

قلاب کنار پوست شما کاملا تحریک کننده است.

Tinsel is the most magical thing.

قلع جادویی ترین چیز است.

This is the closest you can get to actually

این نزدیکترین چیزی است که می توانید به واقعاً

looking a fairy in the eye because it's very similar.

در چشمان یک پری نگاه کنید زیرا بسیار شبیه است.

It makes a lovely shimmery, shiny light in front of you.

نور درخشان و درخشانی را در مقابل شما ایجاد می کند.

So I love tinsel very much and I like to put it on the Christmas tree.

بنابراین من خیلی قلوه سنگ را دوست دارم و دوست دارم آن را روی درخت کریسمس بگذارم.

The Christmas tree, by the way, is up.

درخت کریسمس، به هر حال، بلند شده است.

It is flashing away right now in the living room.

در حال حاضر در اتاق نشیمن چشمک می زند.

We might show it to you on Sunday because we will be with you

ما ممکن است آن را یکشنبه به شما نشان دهیم زیرا

on Christmas Day, Christmas Eve, and also Boxing Day.

در روز کریسمس، شب کریسمس و همچنین روز باکس در کنار شما خواهیم بود.

I will mention it a few times anyway.

به هر حال چند بار به آن اشاره خواهم کرد.

Steve.

استیو

Yes, we had a very interesting night last night.

بله، دیشب شب خیلی جالبی داشتیم.

I had something. Mr.

یه چیزی داشتم آقای

Duncan Big and tasty.

دانکن بزرگ و خوشمزه.

Oh, okay. I wasn't on about that.

اوه، باشه من در این مورد نبودم

But that that is also there.

اما این نیز وجود دارد.

You're right. Yes, I almost forgot about that.

حق با شماست. بله، تقریباً آن را فراموش کرده بودم.

I'll I'll let the viewers guess.

من اجازه می دهم بینندگان حدس بزنند.

If I say I had something last night that was big and tasty,

اگر بگویم دیشب چیزی بزرگ و خوشمزه

guess what it was that I enjoyed last night.

داشتم، حدس بزنید که دیشب از چه چیزی لذت بردم.

Well,

خوب،

I can think of one thing, but I know it wasn't that

من می توانم به یک چیز فکر کنم، اما می دانم که

maybe our lovely viewers

شاید بینندگان دوست داشتنی

will maybe tell us what they think it was.

ما به ما بگویند که آنها چه فکر می کنند.

So I will give you a clue.

بنابراین من به شما یک سرنخ می دهم.

It was connected to something that Mr.

این به چیزی مرتبط بود که آقای

Steve likes putting in his mouth. Yes.

استیو دوست دارد در دهانش بگذارد. آره.

And I also like putting it in my mouth as well.

و همچنین دوست دارم آن را در دهانم بگذارم.

And he had on his mouth.

و روی دهانش بود.

Yes, I had We don't like to be rude, but but anyway, it's a joke.

بله، من داشتم ما دوست نداریم بی ادب باشیم، اما به هر حال، این یک شوخی است.

It's not rude.

بی ادبی نیست.

I had something big and tasty last night, said Mr.

آقای دانکن گفت دیشب یک چیز بزرگ و خوشمزه خوردم

Duncan. Although you had more meat than they didn't.

. اگر چه شما بیشتر از آنها گوشت داشتید.

Yeah, well, I had slightly more meat, but then I'm always a little bit greedy.

آره، خوب، گوشتم کمی بیشتر بود، اما همیشه کمی حریص هستم.

Exactly.

دقیقا.

So have a guess what it is that we had last night

پس حدس بزنید آن چیزی که دیشب

before we went to see.

قبل از رفتن به دیدن داشتیم چیست.

What would you call it, a show?

اسمش را چه می گذارید، نمایش؟

Well, this is something else I wanted to mention about last night.

خوب، این چیز دیگری است که می خواستم در مورد آن دیشب ذکر کنم.

We did something last night we've never done before.

ما دیشب کاری انجام دادیم که قبلا انجام نداده بودیم.

And I'm not talking about having something large and meaty.

و من در مورد داشتن چیزی بزرگ و گوشتی صحبت نمی کنم.

I am talking about another thing.

من در مورد چیز دیگری صحبت می کنم.

We went to see

رفتیم

a comedy act.

یه کمدی ببینیم

We've never done this.

ما هرگز این کار را نکرده ایم.

So there was a live comedy act featuring two

بنابراین یک کمدی زنده با حضور دو

rather well-known comedians here in the UK.

کمدین نسبتاً مشهور اینجا در بریتانیا برگزار شد.

And let's just say

و فقط بگوییم

that the humour

که

is not very politically correct.

طنز از نظر سیاسی چندان درست نیست.

I don't think bamboo for you would would have enjoyed the humour

من فکر نمی کنم بامبو برای شما از طنزی

that we that we were subjected to last night.

که ما دیشب در معرض آن قرار گرفتیم لذت می برد.

Why not? Because.

چرا که نه؟ زیرا.

But Bamboo, for you has made a comment about the comments that a certain

اما بامبو برای شما در مورد نظراتی که یک

person has made about Prince Harry's voice

شخص خاص در مورد صدای شاهزاده هری

in the news.

در اخبار داده است، نظر داده است.

It's all over the news in the UK, that is will be another guy.

این همه اخبار در بریتانیا است، این است که یک مرد دیگر خواهد بود.

Jeremy Clarkson.

جرمی کلارکسون.

Yes, Jeremy Clarkson is a TV presenter and over the years

بله، جرمی کلارکسون مجری تلویزیون است و در طول سال ها

he's made a name for himself by saying outrageous things.

با گفتن حرف های ظالمانه نامی برای خود دست و پا کرده است.

He does this. So that's what he does. He does it.

او این کار را می کند. پس این کاری است که او انجام می دهد. او این کار را انجام می دهد.

So he gets lots of attention and then he releases a new book or a new TV show.

بنابراین او توجه زیادی را به خود جلب می کند و سپس یک کتاب جدید یا یک برنامه تلویزیونی جدید منتشر می کند.

Or maybe he has a new series coming up on Amazon, something like that.

یا شاید او یک سریال جدید در آمازون دارد، چیزی شبیه به آن.

But yeah, no, carry on.

اما آره، نه، ادامه بده

But what I would say bamboo for you is that despite

اما چیزی که می‌خواهم برای شما بگویم بامبو این است که علی‌رغم

what the press are saying about the comments that were made,

آنچه که مطبوعات در مورد نظراتی که انجام شده می‌گویند،

you will find that in the UK, Meghan

متوجه خواهید شد که در بریتانیا، مگان

Markle does not have many fans know well.

مارکل طرفداران زیادی ندارد و خوب می‌دانند.

Well, let's just say that it's rather polarising.

خوب، فقط بگوییم که نسبتاً قطبی است.

I will be honest.

من صادق خواهم بود.

There are people who are for or for her and against her.

افرادی هستند که موافق یا موافق و مخالف او هستند.

Probably 1% is for her.

احتمالاً 1٪ برای او است.

Well, maybe 5% and all of them will be under 20. Hmm.

خوب، شاید 5 درصد و همه آنها زیر 20 باشند.

Everybody else

pretty much agrees with was, Clarkson said.

کلارکسون گفت که بقیه تقریباً موافق بودند.

Really?

واقعا؟

Not in a tone that he said, I will be honest.

نه با لحنی که او گفت، صادقانه می گویم.

I don't agree with him much.

من زیاد با او موافق نیستم.

Or most people in the UK would very much like to see the back anyway of Meghan Markle.

یا بیشتر مردم در بریتانیا خیلی دوست دارند به هر حال پشت مگان مارکل را ببینند.

What we did last week, we're straying way off from what we did last night.

کاری که هفته گذشته انجام دادیم، از کاری که دیشب انجام دادیم فاصله داریم.

We went to see a comedy act.

رفتیم یه کمدی ببینیم

Two comedians, very rude,

دو کمدین، بسیار بی ادب،

not politically correct, but also very funny.

نه از نظر سیاسی درست، بلکه بسیار خنده دار.

So I think sometimes if you say things that are slightly offensive, maybe or rude,

بنابراین فکر می‌کنم گاهی اوقات اگر چیزهایی می‌گویید که کمی توهین‌آمیز، شاید یا گستاخانه هستند،

but it's also funny, I think you're you can laugh at those things.

اما خنده‌دار هم هستند، فکر می‌کنم شما هستید، می‌توانید به آن چیزها بخندید.

We always laugh at ourselves, to be honest.

راستش ما همیشه به خودمان می خندیم.

We don't take ourselves very seriously.

ما خودمان را خیلی جدی نمی گیریم.

Not Mr.

نه آقای

Dunn, because life is too short to be serious all the time.

دان، چون زندگی آنقدر کوتاه است که بتوان همیشه جدی بود.

Sometimes you have to look in the mirror and think,

گاهی باید در آینه نگاه کنی و فکر کنی

That is so stupid and weird.

که خیلی احمقانه و عجیب است.

You have to be able to laugh at yourself.

شما باید بتوانید به خودتان بخندید.

See, this is what's been lost

ببینید، این چیزی است که

in humour now, and people are overreacting to

اکنون در طنز گم شده است و مردم نسبت به

things that people say.

چیزهایی که مردم می گویند بیش از حد واکنش نشان می دهند.

You've got to be able to laugh at yourself.

شما باید بتوانید به خودتان بخندید.

You can't laugh at yourself.

شما نمی توانید به خودتان بخندید.

Then really you're going to have a very unhappy life.

آن وقت واقعاً زندگی بسیار ناخوشایندی خواهید داشت.

Let me just pick this pen of Mr. Duncan.

بگذار فقط این قلم آقای دانکن را انتخاب کنم.

Oh, Steve, is that.

اوه، استیو، همین است.

Is that my Christmas present?

آیا این هدیه کریسمس من است؟

Fiddle with something when I'm on the list, Usually this pen probably pretty best.

وقتی در لیست هستم با چیزی سر و کله بزنید، معمولاً این قلم احتمالاً بهترین است.

Not say that again.

دیگه اینو نگو

Yes. So.

But yeah, if you can't laugh at yourself

آره. بنابراین.

اما بله، اگر نمی‌توانید به خودتان بخندید

then and it just because you make a comment about somebody

و فقط به این دلیل که در مورد

that's got a certain skin colour

کسی که رنگ پوست خاصی دارد نظر می‌دهید،

doesn't mean that it's necessarily racist.

به این معنی نیست که لزوماً نژادپرستانه است.

Well, now it's always interpreted it as that.

خوب، اکنون همیشه آن را اینگونه تعبیر می کنند.

You see somebody says somebody can make a funny comment about me because I'm white.

می بینید که یکی می گوید یکی می تواند در مورد من نظر خنده دار بگذارد زیرا من سفید پوست هستم.

I'm not going to think that they're being racist.

من فکر نمی کنم که آنها نژادپرست می کنند.

But of course it's just the way things have become now, unfortunately.

اما مطمئناً، متأسفانه اکنون اوضاع به همین شکل است .

Well, I think we have to make sure that we don't say that it doesn't exist because it does.

خوب، من فکر می کنم ما باید مطمئن شویم که نمی گوییم که وجود ندارد زیرا وجود دارد.

There are idiots, but there is a fine line, I think, between that

احمق ها وجود دارند، اما فکر می کنم بین آن

and just everyone having a laugh at each other.

و اینکه همه به هم می خندند، مرز باریکی وجود دارد.

I don't think I don't think there's any harm in that.

فکر نمی‌کنم این کار ضرری داشته باشد.

No. Anyway, we went to see this.

نه. به هر حال ما رفتیم اینو ببینیم.

We went to see these comedy.

رفتیم این کمدی ها را دیدیم.

Well, comedians, one of them,

خب، کمدین ها، یکی از آنها

the first act that came on, decided to pick

، اولین بازیگری که روی صحنه آمد، تصمیم گرفت

on someone in the audience. Yes.

یکی از بینندگان را انتخاب کند. آره.

When I say that person is

وقتی می گویم آن شخص الان

standing in front of you now, you can probably guess who it was.

روبروی شما ایستاده است ، احتمالاً می توانید حدس بزنید که چه کسی بود.

Yes, it was me.

بله، من بودم.

Because last night I decided to go out and I wore my red hats.

چون دیشب تصمیم گرفتم برم بیرون و کلاه قرمزی پوشیدم.

Now, I didn't think anything of it because I just think

در حال حاضر، من چیزی در مورد آن فکر نمی کردم، زیرا فکر می کنم

this is a nice hat to wear when you go out.

این کلاه خوبی است که هنگام بیرون رفتن از آن استفاده کنید.

However, the comedian.

با این حال، کمدین.

Sorry, nothing.

ببخشید هیچی

Nothing sounded like something.

هیچ چیز شبیه چیزی نبود.

It sounded like you said something that.

انگار چیزی گفتی

Okay, the comedian decided to pick on me because of my red hat.

خوب، کمدین تصمیم گرفت به خاطر کلاه قرمزی من را انتخاب کند.

He said there is a guy in the audience wearing a MAGA hat.

او گفت که یک مرد در بین تماشاگران است که کلاه MAGA بر سر دارد.

And for those who don't know what that is, it's Donald Trump's followers.

و برای کسانی که نمی دانند این چیست، پیروان دونالد ترامپ هستند.

They all wear a red hat with Make America Great Again, written on the front.

همه آنها کلاه قرمزی بر سر می گذارند که روی آن نوشته شده است دوباره آمریکا را بزرگ کن.

Of course, mine does not have that.

البته مال من اینو نداره

But he decided to pick on me in the audience.

اما او تصمیم گرفت من را در بین تماشاگران انتخاب کند.

He said he's never seen anybody wear a red hat indoors before.

او گفت که تا به حال ندیده است کسی در داخل خانه کلاه قرمزی بر سر بگذارد.

No, but but he did make a few references to me

نه، اما او چند اشاره به من کرد

being a supporter of Donald Trump, which of course, is a valid point to make.

که از حامیان دونالد ترامپ هستم، که البته نکته قابل توجهی است.

I mean, he was a comedian. Yes.

منظورم این است که او یک کمدین بود. آره.

But yes, red hats are associated with Donald Trump supporters.

اما بله، کلاه قرمزی با حامیان دونالد ترامپ مرتبط است.

But you wouldn't we wouldn't think about that in the UK.

اما شما فکر نمی کنید که در بریتانیا به این موضوع فکر نمی کردیم.

But but it hasn't got anything written on the front, so it doesn't matter.

اما جلوی آن چیزی نوشته نشده است، بنابراین مهم نیست.

So this is just a normal standard red hat.

بنابراین این فقط یک کلاه قرمز معمولی است.

It has no political persuasion.

اقناع سیاسی ندارد.

It is not an indication of anything I believe in.

این نشانه چیزی نیست که من به آن اعتقاد دارم

It is just a very nice red hat.

. فقط یک کلاه قرمز بسیار زیبا است.

But this comedian last night embarrassed me in front of the whole auditorium, everyone there.

اما این کمدین دیشب من را جلوی کل سالن، همه آنجا شرمنده کرد.

And so I decided to say things to him.

و بنابراین تصمیم گرفتم چیزهایی را به او بگویم.

He loved it. He loved he liked the attention.

او آن را دوست داشت. او دوست داشت توجه را دوست داشت.

You see, I wasn't sure at first, but then afterwards in the break, everybody was looking at you.

می بینی، اول مطمئن نبودم، اما بعد از آن در وقت استراحت، همه به تو نگاه می کردند.

They all the audience in the break because there was a break halfway through. Yes.

آنها همه تماشاگران در استراحت بودند زیرا در نیمه راه استراحت وجود داشت. آره.

And we went for a little, you know, drink and everyone was sort of staring at Mr.

و ما برای کمی نوشیدنی رفتیم، می دانید، و همه به نوعی به آقای دانکن خیره شده بودند

Duncan.

I thought they probably thought that he was a bit of a right wing nut job.

.

من فکر کردم که آنها احتمالاً فکر می کنند که او یک کار آجیل راست است.

No, I'm not. Because you had a red hat on.

نه من نیستم. چون کلاه قرمزی سرت بود

But he had he had revealed it to everyone literally sitting in the audience.

اما او آن را برای همه کسانی که به معنای واقعی کلمه در بین تماشاچیان نشسته بودند فاش کرده بود.

So I was slightly embarrassed during the interval during the break

بنابراین من در فاصله زمانی استراحت

because quite a few people were just looking at me in a strange

کمی خجالت کشیدم زیرا افراد زیادی به طرز عجیبی به من نگاه می کردند و

way, thinking, Well, maybe, maybe he is.

فکر می کردند، خوب، شاید، شاید او باشد.

Maybe he is a right wing person.

شاید او یک جناح راست باشد.

But it is.

اما آن است.

I'm not.

من نیستم.

It is slightly strange to wear

پوشیدن

a red baseball cap indoors.

کلاه بیسبال قرمز در داخل خانه کمی عجیب است.

Yeah, it is.

آره آن است.

It's not something that you see very often, but a lot of people were wearing hats last night

این چیزی نیست که شما اغلب می بینید، اما بسیاری از افراد دیشب

in the audience, but red ones and that's all right.

در بین تماشاگران کلاه بر سر داشتند، اما کلاه قرمز و این اشکالی ندارد.

Yeah, but I mean, signs the signs.

بله، اما منظورم این است که نشانه ها را امضا می کند.

I didn't think too. I'm used to it.

من هم فکر نمی کردم. من به آن عادت کرده ام.

You say that there are baseball teams

شما می گویید که تیم های بیسبال هستند

that literally wear red hats all the time for their team.

که به معنای واقعی کلمه کلاه قرمزی برای تیم خود می پوشند.

By the way, if anyone was wondering what we had last night

به هر حال، اگر کسی فکر می کرد که دیشب چه

that was big and tasty, it was a McDonald's burger.

چیز بزرگ و خوشمزه ای داشتیم، آن همبرگر مک دونالد بود.

Yes, a big tasty.

بله، خیلی خوشمزه است.

They've got one at the moment, which is now.

آنها در حال حاضر یکی دارند، که اکنون است.

We only we only eat this kind of junk food.

فقط ما فقط از این نوع غذاهای ناسالم می خوریم.

Normally when we go out somewhere, I think an average

معمولاً وقتی جایی بیرون می‌رویم، فکر می‌کنم

is about three or four times a year, three or four times a year.

میانگین سه یا چهار بار در سال، سه یا چهار بار در سال است.

Usually when we get to see your mother as well.

معمولاً وقتی مادرت را هم ببینیم.

So maybe we'll repeat this again on Friday.

پس شاید روز جمعه دوباره این کار را تکرار کنیم.

But yes, there is a particular burger

اما بله، برگر خاصی وجود دارد که

shouldn't be really advertised.

نباید واقعاً تبلیغ شود.

I think people know the big tasty sites all around the world.

من فکر می کنم مردم سایت های خوشمزه بزرگ در سراسر جهان را می شناسند.

It isn't just this country.

فقط این کشور نیست

Well, let's just say the name is very accurate.

خوب، فقط بگوییم که نام بسیار دقیق است.

It's a big bird. Big.

این یک پرنده بزرگ است. بزرگ.

It's big and it's nice and it tastes very good.

بزرگ است و خوش طعم و طعم بسیار خوبی دارد.

It's something like a thousand calories in this burger

چیزی حدود هزار کالری در این همبرگر است

and it's got from your entire day's allocation of fat.

و از تخصیص چربی کل روز شما به دست می آید.

But it's just very nice.

اما فقط خیلی خوبه

A now and then.

حالا و بعد.

I don't think it does you any harm at all.

به نظر من اصلا ضرری به شما نمی رساند.

I must say, Mr.

باید بگم آقای

Duncan, McDonald's chips are not very nice.

دانکن چیپس های مک دونالد خیلی قشنگ نیستن.

No, that is the only thing compared to KFC.

نه، این تنها چیزی است که در مقایسه با KFC وجود دارد.

The only thing I would fault

تنها چیزی که من مقصر

is their French fries.

آن هستم سیب زمینی سرخ کرده آنهاست.

They are not very nice.

آنها خیلی خوب نیستند.

I think KFC make much better chips, much better.

من فکر می کنم KFC تراشه های بسیار بهتری می سازد، بسیار بهتر.

They actually taste like the ones that we had last night at

آنها در واقع طعم آنهایی را که ما دیشب در

McDonald's were soggy and ghastly.

مک دونالد داشتیم، خیس و وحشتناک بودند.

I didn't eat them all. They were disgusting.

من همه آنها را نخوردم. نفرت انگیز بودند.

So we actually went all the way to Stafford last night and that is the place where I was raised.

بنابراین ما در واقع دیشب تمام راه را به استافورد رفتیم و آنجا جایی است که من در آن بزرگ شدم.

So it was strange walking through the town

بنابراین قدم زدن در شهر

late at night and and I was having flashbacks.

در اواخر شب عجیب بود و من در حال فلاش بک بودم.

I never coming back.

من هرگز بر نمی گردم

My childhood growing up in the county town of Stafford.

دوران کودکی من در شهر استافورد بزرگ شدم.

So it was good. We had a very interesting night.

پس خوب بود شب خیلی جالبی داشتیم.

We even went to do some shopping, some grocery shopping afterwards.

ما حتی رفتیم تا خرید کنیم، بعد از آن مقداری بقالی بخریم.

Yes. At a rent to a supermarket? Yes.

آره. در اجاره سوپرمارکت؟ آره.

As 11:00 at night because it's open 24 hours.

از ساعت 11 شب چون 24 ساعته باز است.

And it was wonderful because I think I mentioned the other day, Mr.

و فوق‌العاده بود، زیرا فکر می‌کنم روز پیش، آقای

Duncan, when I was on. Was it Tuesday?

دانکن، زمانی که من در آنجا بودم، اشاره کردم. سه شنبه بود؟

We were, yes. Right.

ما بودیم، بله درست.

I had been out in the car to visit one of Mum's friends

من در ماشین رفته بودم تا یکی از دوستان مامان

and on the way back I decided that I would go into the

را ببینم و در راه برگشت تصمیم گرفتم که به

large

supermarket and I couldn't get in, I couldn't get in.

سوپرمارکت بزرگ بروم و نتوانستم سوار شوم، نمی توانستم داخل

I abandoned the attempt because there were so many cars queuing

شوم. تلاش را رها کردم زیرا وجود داشت خودروهای زیادی

to get into the supermarket car park that I abandoned it.

برای سوار شدن به پارکینگ سوپرمارکت در صف ایستاده بودند که من آن را رها کردم.

And I said to Mr.

و من به آقای

Duncan, And you said it as well, Why don't we try at 11:00 at night

دانکن گفتم، و شما هم گفتید، چرا ساعت 11 شب

on the way back from this comedy event?

در راه بازگشت از این رویداد کمدی تلاش نکنیم؟

And it was wonderful.

و فوق العاده بود

Straight in, no traffic,

مستقیم، بدون ترافیک،

no queues at the checkout, about much of the shop to ourselves.

بدون صف در صندوق، تقریباً بیشتر مغازه برای خودمان.

It was fantastic.

عالی بود.

That is the time to go and do your Christmas supermarket shopping.

آن زمان است که بروید و خرید کریسمس خود را در سوپرمارکت انجام دهید.

Yeah, especially this week, because the week leading up to Christmas is always crazy.

بله، به خصوص این هفته، زیرا هفته منتهی به کریسمس همیشه دیوانه کننده است.

There's always people dashing around trying to grab those last minute presents.

همیشه افرادی هستند که برای گرفتن هدایای لحظه آخری هجوم می آورند.

Maybe.

شاید.

Or maybe they want to buy some food

یا شاید آنها می خواهند

for their Christmas feast, maybe some brussel sprouts

برای جشن کریسمس خود مقداری غذا بخرند، شاید کمی کلم بروکسل

or maybe some parsnips,

یا شاید مقداری ازگیل

or maybe a big, fat, juicy turkey.

یا شاید یک بوقلمون بزرگ، چاق و آبدار.

Oh, interest people are pointing out the that Francesca

اوه، علاقه مندان به این نکته اشاره می کنند که فرانچسکا

has pointed out that in Italy

به این موضوع اشاره کرده است که در

the colour red is connected to being left wing.

ایتالیا رنگ قرمز به بال چپ مرتبط است.

And of course it is in this country as well.

و البته در این کشور هم هست.

Never.

هرگز.

Normally they wear red ties.

معمولا کراوات قرمز می پوشند.

Red is normally associated with left wing,

قرمز معمولاً با جناح چپ مرتبط است،

but for some reason in America, the red hat, the MAGA hat, as they call it,

اما به دلایلی در آمریکا ، کلاه قرمزی، کلاه MAGA، همانطور که آن را می‌گویند

the Donald Trump hat is associated with right wing politics.

، کلاه دونالد ترامپ با سیاست جناح راست مرتبط است.

Yes, because that's that colour means that colour, their party colour is red as well. Yes.

بله، چون این رنگ به معنای آن رنگ است، رنگ مهمانی آنها نیز قرمز است. آره.

So it's the opposite.

پس برعکس است.

Normally Blue is conservative isn't it. Here.

به طور معمول آبی محافظه کار است، اینطور نیست. اینجا.

Here it is. Probably in Italy.

ایناهاش. احتمالا در ایتالیا.

I don't know that.

Normally blue is conservative and red is left wing.

من این را نمی دانم.

به طور معمول آبی محافظه کار است و قرمز بال چپ است.

And of course yes, the red of course refers to communism.

و البته بله، قرمز البته به کمونیسم اشاره دارد.

So that's it. Yeah.

پس همین است. آره

So when you go left, it tends to be red.

بنابراین وقتی به چپ می روید، قرمز می شود.

If you look at China, that red flag.

اگر به چین نگاه کنید، آن پرچم قرمز است.

Yeah.

آره

With with the stars and everything else.

با ستاره ها و هر چیز دیگری.

So that's it. That's the reason why.

پس همین است. به همین دلیل است.

But this is not this is not political in any way.

اما این به هیچ وجه سیاسی نیست.

The tinsel as well. Can I just say the tinsel?

زهره هم همینطور فقط میتونم بگم قلوه؟

This is not political.

این سیاسی نیست.

This is purely festive.

این کاملاً جشن است.

Of course, somebody pointed out as well.

البته یک نفر هم اشاره کرد.

I do think, as pointed out,

من فکر می کنم، همانطور که اشاره شد

it is reminiscent of Santa Claus with his red hat.

، یادآور بابانوئل با کلاه قرمزی است.

Yes, of course. You should have said that last night.

بله حتما. دیشب باید میگفتی

You should, instead of Santa.

شما باید، به جای بابانوئل.

But yeah, I don't know what sort of response that would have had.

اما بله، نمی دانم چه نوع واکنشی می توانست داشته باشد.

Probably no response whatsoever.

احتمالاً هیچ پاسخی وجود ندارد.

Anyway, we are talking about different, different things today.

به هر حال، ما امروز در مورد چیزهای مختلف و متفاوت صحبت می کنیم .

We, of course, are normally here talking about the English language.

ما، البته، معمولاً در اینجا در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنیم.

That is what we do.

این کاریه که ما می کنیم.

You can listen to this.

می توانید به این گوش دهید.

You can also follow the live captions.

همچنین می توانید زیرنویس های زنده را دنبال کنید.

Don't forget there are live captions.

فراموش نکنید که زیرنویس‌های زنده وجود دارد.

And later on, after this has finished,

و بعداً، پس از اتمام این کار

there are permanent captions

، زیرنویس‌های دائمی

on this recording as well later on.

روی این ضبط نیز بعداً وجود دارد.

So at the moment we are live at 28 minutes pass to cover the people.

بنابراین در حال حاضر ما در ساعت 28 دقیقه به صورت زنده هستیم تا مردم را پوشش دهیم.

I don't recognise from previous livestreams making themselves known.

من از پخش زنده قبلی که خودشان را شناخته اند نمی شناسم.

Raissa Prince Bui Oh I think I have from India.

Raissa Prince Bui Oh من فکر می کنم از هند دارم.

Oh I think he's right. Yes, he's been on before.

اوه من فکر می کنم حق با اوست. بله، او قبلا حضور داشته است.

Thank you. Hello.

متشکرم. سلام.

And we have Farah Jaffer Lee from Asia died as a Abi John.

و فرح جفر لی از آسیا به عنوان ابی جان درگذشت.

Oh, with three A's. Or is it four days? Is that right?

اوه، با سه A. یا چهار روز است؟ درست است؟

We don't get many people watching from Azerbaijan.

ما از آذربایجان زیاد تماشا نمی کنیم.

So welcome to you and hope that you're enjoying the show so far.

پس به شما خوش آمد می گویم و امیدوارم که تا اینجا از نمایش لذت برده باشید.

We always welcome new viewers wherever you are in the world.

ما همیشه پذیرای بینندگان جدید در هر کجای جهان هستیم.

We've got a doctor, a doctor in the house. I'm Dr.

ما یک دکتر داریم، یک دکتر در خانه. من دکتر

Sana Iqbal.

ثنا اقبال هستم.

Are you a real doctor?

آیا شما یک دکتر واقعی هستید؟

Who are we?

ما که هستیم؟

There were doctors in the audience last night, weren't they?

دیشب پزشکان در بین تماشاگران بودند، اینطور نیست؟

Yes, because the when the the comedians come on, they like to sort of

بله، چون وقتی کمدین ها می آیند، دوست دارند

get a connection with the audience.

به نوعی با مخاطب ارتباط برقرار کنند.

So they sort of pick on people and ask them what they do.

بنابراین آنها به نوعی افراد را انتخاب می کنند و از آنها می پرسند که چه کار می کنند.

People picked on me.

مردم مرا انتخاب کردند.

They did.

And there was there was a psychologist sitting there

انجام دادند.

و یک روانشناس آنجا نشسته بود

and there was also a doctor.

و یک دکتر هم آنجا بود.

So, yeah, all sorts of people.

بنابراین، بله، همه نوع مردم.

Well, of course, you know, this is the sort of circles that we mix in intellectuals,

خب، البته، می‌دانید، این حلقه‌هایی است که ما در میان روشنفکران

sort of comedians with high intelligence doctors in the audience. Yes.

، کمدین‌هایی با پزشکان هوش بالا در میان مخاطبان با هم ترکیب می‌کنیم. آره.

Oh, yeah.

We can tell everyone about that. Mr. Duncan.

اوه، آره

ما می توانیم در مورد آن به همه بگوییم. آقای دانکن

Well, I always think that anyway, about comedians, I think you've you have to be quite intelligent

خب، من همیشه فکر می‌کنم به هر حال، در مورد کمدین‌ها، فکر می‌کنم شما باید کاملاً باهوش

or have a very good grasp of what is happening in the world.

باشید یا درک بسیار خوبی از آنچه در جهان اتفاق می‌افتد داشته باشید.

You have to be up to date, you have to be current,

باید به روز باشی، باید به روز باشی،

you have to be with the time and you can't be left behind.

باید با زمان همراه باشی و نمی توان عقب ماند.

Which can you believe?

کدام را باور کنید؟

Steve That is what we are talking about today.

استیو این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We are talking about being up to date.

ما در مورد به روز بودن صحبت می کنیم.

We are talking about living in the current time

ما در مورد زندگی در زمان فعلی صحبت می کنیم

to be aware of what is happening now.

تا از آنچه اکنون در حال رخ دادن است آگاه باشیم.

We often use the term current events,

ما اغلب از اصطلاح رویدادهای جاری استفاده می کنیم،

so the word current means present.

بنابراین کلمه فعلی به معنای حال است.

Now, the things that are happening during this particular

در حال حاضر، اتفاقاتی که در این زمان خاص رخ می

time and I suppose in a way humour

دهد و به نظر من به نوعی

is something that is often used during

طنز چیزی است که اغلب در

certain situations and certain times, especially at the moment.

موقعیت های خاص و زمان های خاص، به ویژه در آن لحظه استفاده می شود.

So there are many people at the moment.

بنابراین در حال حاضر افراد زیادی وجود دارند.

I notice this morning, Steve, a lot of people are being a little sarcastic

امروز صبح متوجه شدم، استیو ، بسیاری از مردم کمی به ایالات متحده طعنه می زنند

towards the United States because they are at the moment hosting

زیرا آنها در حال حاضر میزبان

President Zelensky from Ukraine

رئیس جمهور زلنسکی از اوکراین هستند

and of course in his previous life

و البته در زندگی قبلی خود

he was

he was actually a comedian through and now lots of video

او در واقع یک کمدین بود و اکنون بسیاری از آنها

clips are starting to appear of him doing his comedy routines.

کلیپ های ویدیویی از او در حال انجام کارهای کمدی خود شروع شده است.

And there is one particular one where he plays

و یکی خاص وجود دارد که در

the piano with a certain part of his body.

آن با قسمت خاصی از بدنش پیانو می نوازد.

Really? Yes.

واقعا؟ آره.

As it is to now, it's a little higher up.

همانطور که در حال حاضر است، کمی بالاتر است.

It's his dingli dangly.

این دینگل اوست.

So there is I'm sure you've seen it because it's all over the place.

بنابراین مطمئن هستم که شما آن را دیده اید زیرا همه جا وجود دارد.

I haven't. But he's he's playing the piano.

من نداشتم. اما او در حال نواختن پیانو است.

He's standing in front of the piano and he's doing this standing with his hands in the air.

او جلوی پیانو ایستاده و با دستانش در هوا ایستاده این کار را انجام می دهد.

But he's playing the piano and we all know how he's doing it.

اما او در حال نواختن پیانو است و همه ما می دانیم که چگونه این کار را انجام می دهد.

And that's the joke you say.

و این همان شوخی است که شما می گویید.

So there are quite a few means

بنابراین وسایل

and quite a few things being said, and some of them quite unkind.

و چیزهای بسیار کمی گفته می شود و برخی از آنها کاملاً نامهربان است.

You'd you'd need to be in a certain state of arousal,

شما باید در حالت خاصی از برانگیختگی قرار

would you not if you were to be.

داشته باشید، اگر اینطور بودید، اینطور نیست.

If I was to put the keys down on the piano.

اگر قرار بود کلیدهای پیانو را بگذارم.

That's the joke. Is that the joke?

شوخی همین است. این شوخی است؟

That's the joke.

شوخی همین است.

You say, Oh I.

شما می گویید، اوه من.

Because otherwise you can't do it. Exactly.

زیرا در غیر این صورت نمی توانید آن را انجام دهید. دقیقا.

Because it's all floppy.

چون همش فلاپی است.

So it has to be in a certain.

پس باید در حد معینی باشد.

I wasn't going to actually. Yeah.

در واقع قرار نبودم آره

I think people can become you can't play the piano like that.

من فکر می کنم مردم می توانند تبدیل شوند که شما نمی توانید آنطور پیانو بزنید.

You seem. Yes.

به نظر می رسد. آره.

You have to keep abreast of the latest news.

شما باید در جریان آخرین اخبار باشید.

Abdel Gaydar.

عبدالگیدر.

Yassine Yeah.

یاسین آره

Dukie I like that one because that's a good phrase to keep abreast, to keep up to date.

Dukie من آن یکی را دوست دارم زیرا این عبارت خوبی برای به روز نگه داشتن و به روز بودن است.

You are. So those things are always in front of you.

شما هستید. بنابراین آن چیزها همیشه در مقابل شما هستند.

They are current, they are things that are happening now.

آنها جاری هستند، چیزهایی هستند که الان اتفاق می افتد.

You have to keep up to date.

شما باید به روز باشید.

You have to become knowledgeable of what is happening now.

شما باید از آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد آگاه شوید.

Yes, you say.

بله، شما بگویید.

I like to keep up to date with current events or you can say use the phrase I like to keep abreast.

من دوست دارم از رویدادهای جاری به روز باشم یا می توانید بگویید از عبارت I like to keep abreast استفاده کنید.

I need to keep abreast of current events or abreast of the times just means you staying up to date.

من باید در جریان رویدادهای جاری باشم یا در جریان زمان‌ها فقط به این معنی است که شما به‌روز می‌مانید.

I'm not sure where that phrase came from, but yes, keeping abreast

من مطمئن نیستم که این عبارت از کجا آمده است، اما بله،

to the latest news or what's going on in around the world.

در جریان آخرین اخبار یا آنچه در سراسر جهان می گذرد.

Another interesting thing about President Zelensky, he starred in a TV show

نکته جالب دیگر در مورد رئیس جمهور زلنسکی، بازی او در یک برنامه تلویزیونی

about a comedian

درباره یک کمدین

who became the president of a country by accident.

بود که به طور تصادفی رئیس جمهور یک کشور شد.

And can you believe that?

و آیا می توانید آن را باور کنید؟

That is that is not weird, though.

این است که عجیب نیست، هر چند.

So before before before he became president of Ukraine,

بنابراین قبل از اینکه رئیس جمهور اوکراین شود،

he was actually in a show where he became the president of a country.

او در واقع در نمایشی حضور داشت که در آن رئیس جمهور یک کشور شد.

And I think that's that's quite amazing.

و من فکر می کنم که این بسیار شگفت انگیز است.

But it's not the first act, of course, to be the leader of a country, is it, Steve?

اما این اولین اقدام نیست ، البته، رهبر یک کشور، استیو؟

No, No, it isn't

نه، نه،

exactly.

دقیقاً اینطور نیست.

I mean, we had we had in America famous

منظورم این است که ما در آمریکا یک

idol from the silver screen,

بت معروف از سینمای نقره ای داشتیم

who was president in the in the 1980s.

که در دهه 1980 رئیس جمهور بود.

And I'm just I'm talking to try and hope

و من فقط دارم صحبت می کنم تا سعی کنم و امیدوارم

that the name of that person comes in to my Ronald Ronald Reagan.

که نام آن شخص به رونالد رونالد ریگان من بیاید.

Yes. Reagan.

آره. ریگان.

He was, of course, very close.

او البته خیلی نزدیک بود.

They were like this.

آنها اینگونه بودند.

He was like this with Margaret Thatcher.

او با مارگارت تاچر اینگونه بود.

Yes, I think they were.

بله، من فکر می کنم آنها بودند.

Yes, they were very close politically. So.

بله از نظر سیاسی خیلی نزدیک بودند. بنابراین.

Well, between the two of them, they were able

خوب، بین این دو نفر، آنها توانستند

to to make changes in

with the cold War, bringing a lot of things, too, to an end.

با جنگ سرد تغییراتی ایجاد کنند و خیلی چیزها را نیز به پایان برسانند.

So even though I'm not a big fan of Mrs.

بنابراین با وجود اینکه من از طرفداران خانم

Thatcher,

تاچر

I suppose in some ways between herself and Ronald Reagan,

نیستم، گمان می‌کنم از جهاتی بین او و رونالد ریگان،

they they did bring about some big changes in the world.

آنها تغییرات بزرگی را در جهان ایجاد کردند.

But he was an actor, Hollywood actor.

اما او یک بازیگر بود، هنرپیشه هالیوود.

So it kind of happened. Yeah, exactly.

بنابراین به نوعی این اتفاق افتاد. بله دقیقا.

Because the president of the United States doesn't have to be somebody who I mean.

زیرا رئیس جمهور ایالات متحده نباید کسی باشد که منظور من است.

Yeah, yeah.

آره آره.

As long as you've got a vision about what you want to do, then you don't have to.

تا زمانی که چشم اندازی در مورد کاری که می خواهید انجام دهید دارید، پس نیازی به انجام آن ندارید.

You know, you've got you give the orders out and everybody else follows them.

می‌دانی، تو باید دستورات را بدهی و بقیه آنها را دنبال کنند.

And of course he was a senator for many years as well from the 1970s.

و البته او از دهه 1970 سالها سناتور بود.

Yeah. So it's not like he went straight into it.

آره بنابراین اینطور نیست که او مستقیماً وارد آن شده باشد.

He really went from from being an actor into politics many years before that.

او واقعاً سال ها قبل از آن از یک بازیگر به سیاست تبدیل شد .

But but yes, I there are no certain in in America,

اما بله، من در آمریکا مطمئن نیستم،

there are no restrictions that anyone can become president as long as you were born there.

هیچ محدودیتی وجود ندارد که هر کسی می تواند رئیس جمهور شود تا زمانی که شما در آنجا متولد شده باشید.

I think that's the only stipulation.

من فکر می کنم این تنها شرط است.

We've had many actors, many actors in this country

ما در این کشور بازیگران زیادی داشته ایم، بازیگران زیادی

as well, who have gone into politics. Yes.

هم که وارد سیاست شده اند. آره.

So it's not unusual.

بنابراین غیرعادی نیست.

It's not an unusual to Jackson.

این برای جکسون غیرعادی نیست.

Yes. Famous actress in the 1970s.

آره. بازیگر مشهور دهه 1970.

It does happen.

این اتفاق می افتد.

It does happen. You can go for it from the arts.

این اتفاق می افتد. شما می توانید آن را از هنر.

You can go from the arts into into politics.

شما می توانید از هنر به سیاست بروید.

It does happen quite often.

اغلب اوقات اتفاق می افتد.

So we are going to look at this now, I think, Steve,

بنابراین، من فکر می‌کنم، استیو، اکنون به این موضوع نگاه می‌کنیم،

because you're such a good co-host today, and I really love having you around

زیرا شما امروز میزبان خوبی هستید، و من واقعاً دوست دارم شما را در کنار شما داشته

and I think you do as well that you are you trying to button me up?

باشم و فکر می‌کنم شما نیز همین کار را انجام می‌دهید که می‌خواهید دکمه‌های من را ببندید. ?

Mr. Duncan I'm not trying to do anything.

آقای دانکن من سعی نمی کنم کاری انجام دهم.

You're going to ask a favour, are you?

میخوای یه لطفی بکنی، نه؟

No, no, no, no. I'm not asking anything.

نه نه نه نه. من چیزی نمی پرسم.

It's like you were buttering me up.

انگار داشتی به من آب میدادی

You better somebody.

شما بهتر از کسی.

If it means that you flatter them, you flatter them more

اگر به این معنی است که شما آنها را چاپلوسی می کنید، بیشتر

than would be expected because you want them to do something for.

از آنچه انتظار می رود چاپلوسی آنها می کنید زیرا می خواهید آنها کاری را برای آنها انجام دهند.

You know, I think it's it's good.

میدونی فکر کنم خوبه

It's a good time to talk about the subject so you can hang around for a bit longer

زمان خوبی برای صحبت در مورد موضوع است تا بتوانید کمی بیشتر در اطراف بمانید

because we are talking about staying up to date.

زیرا ما در مورد به روز ماندن صحبت می کنیم.

And this is something we talk about with ourselves, don't we?

و این چیزی است که ما با خودمان در مورد آن صحبت می کنیم، اینطور نیست؟

Do Yes. And since I've stopped working,

آیا بله. و از آنجایی که کارم را متوقف کرده‌ام،

I'm staying up to date a lot more with what is going on around the world

بیشتر از آنچه در سرتاسر جهان می‌گذرد به‌روز می‌مانم،

because I've got time to look, read many news

زیرا وقت دارم که نگاه کنم، اخبار زیادی

items on the Internet and a happy time got into Mr.

را در اینترنت بخوانم و اوقات خوشی را با آقای Mr.

Duncan, which are probably going to have to stop too, because I'm going to get myself into trouble

دانکن، که احتمالاً باید متوقف شود، زیرا دیر یا زود خودم را به دردسر می اندازم

sooner or later.

.

In fact, I keep leaving comments on news stories

در واقع، من همچنان در مورد اخبار کامنت

because you can do that, can't you? Can.

می گذارم زیرا شما می توانید این کار را انجام دهید، نمی توانید؟ می توان.

A news story comes up and there's a section where people have left comments,

یک خبر می آید و بخشی وجود دارد که مردم نظرات خود را گذاشته اند

and I'm getting to the point where I can't.

و من دارم به نقطه ای می رسم که نمی توانم.

I have to keep reacting and leaving comments to news items.

من باید به عکس العمل نشان دهم و در مورد اخبار کامنت بگذارم.

I'm not saying anything rude or saying anything racist

من هیچ چیز بی ادبانه یا نژادپرستانه

or anti any particular people, but I am certainly

یا ضد مردم خاصی نمی گویم، اما مطمئناً

venting my opinion.

نظرم را ابراز می کنم.

And that's you're putting your point of view across from my point of view across.

و این است که شما دیدگاه خود را در مقابل دیدگاه من قرار می دهید.

But what concerns me, Mr. Duncan,

اما چیزی که من را نگران می کند، آقای دانکن،

is that those are going to be recorded for all time.

این است که آنها برای همیشه ضبط خواهند شد.

Somewhere someone is collecting all these

یک جایی کسی همه اینها را جمع

and they could well be used against me in the future.

می کند و در آینده می تواند علیه من استفاده شود.

Well, it's as if committing a crime stop.

خوب، انگار ارتکاب یک جنایت متوقف می شود.

Well, not just that, but where public figures we are public figures.

خوب، نه فقط این، بلکه در جایی که شخصیت های عمومی هستند، ما شخصیت های عمومی هستیم.

I'm on Facebook.

من در فیس بوک هستم.

I have a little blue tick, so that means I am official.

من یک تیک آبی کوچک دارم، یعنی من رسمی هستم.

It's officially me on there on Facebook.

من رسماً در فیسبوک حضور دارم.

So you have to be careful what you say sometimes.

پس گاهی اوقات باید مراقب حرف هایی که میزنید باشید.

So to stay up to date, here are some phrases we can use.

بنابراین برای به روز ماندن، در اینجا عباراتی وجود دارد که می توانیم از آنها استفاده کنیم.

Mr. Steve,

آقای استیو،

you can keep in touch.

شما می توانید در تماس باشید.

I like this phrase, actually. Keep in touch.

من این عبارت را دوست دارم، در واقع. در تماس باش.

This can be used in many ways.

این را می توان در بسیاری از موارد استفاده کرد.

Actually You can keep in touch by connecting with someone.

در واقع شما می توانید با برقراری ارتباط با کسی در تماس باشید.

You keep in touch by connecting with a certain person, maybe someone that you

شما با برقراری ارتباط با یک شخص خاص، شاید

you used to know years ago and you still want to know them.

کسی که سال‌ها پیش می‌شناختید و هنوز هم می‌خواهید او را بشناسید، در تماس هستید.

So you keep in touch, which could be

بنابراین شما در تماس باشید، که می

telephone or could be letter, could be texting.

تواند تلفن یا نامه باشد، می تواند پیامک باشد.

And that's what you say.

و این چیزی است که شما می گویید.

Know, you might meet somebody and then you might say, well,

بدانید، ممکن است با کسی ملاقات کنید و سپس بگویید، خوب،

you know, let's make sure we keep in touch,

می دانید، بیایید مطمئن شویم که در تماس هستیم،

which means regularly send each other a message.

که به این معنی است که مرتباً برای یکدیگر پیام ارسال می کنیم.

Yes, telephone or something like that.

بله تلفن یا چیزی شبیه این.

But that's a very, very common phrase to use when you're with people and you want to make sure

اما این یک عبارت بسیار بسیار رایج برای استفاده در زمانی است که با مردم هستید و می خواهید مطمئن

that you stay in contact, then you can use the phrase, Yeah, let's let's keep in touch.

شوید که در تماس هستید، سپس می توانید از عبارت، بله، بیایید در تماس باشیم استفاده کنید.

Let's stay in touch.

در تماس باشیم.

But another way of using that, of course,

اما راه دیگر استفاده از آن، البته،

is to keep in touch with what is happening

این است که با آنچه در حال رخ دادن

so you can be in touch with the world around you.

است در تماس باشید تا بتوانید با دنیای اطراف خود در تماس باشید.

That means understanding what is happening in the world.

این به معنای درک آنچه در جهان اتفاق می افتد است.

And there are many things happening at the moment.

و در حال حاضر اتفاقات زیادی در حال وقوع است.

Some of them good, some of them

برخی از آنها خوب هستند، برخی از آنها

not so good,

نه چندان خوب،

but to keep in touch with and you used a very interesting word,

اما برای حفظ ارتباط با آنها از یک کلمه بسیار جالب استفاده کردید

the current events or the things happening now,

، رویدادهای جاری یا اتفاقاتی که اکنون در حال رخ دادن است

the the general news, the general,

، اخبار عمومی، کلیات

the things that are happening around the world, the events.

، چیزهایی که در اطراف اتفاق می افتد. جهان ، حوادث

Yes, yes.

بله بله.

You can stay in touch with a person or

شما می توانید با یک شخص

keep in touch with a person, which means not literally touch.

در ارتباط باشید یا با یک شخص در ارتباط باشید که به معنای واقعی کلمه لمس نکردن است.

No, but it just means you will communicate on a regular basis

نه، اما این فقط به این معنی است که شما به طور منظم

to keep the friendship going or whatever that relationship is.

برای حفظ دوستی یا هر رابطه ای که باشد ارتباط برقرار خواهید کرد.

And you can say, let's stay in touch.

و می توانید بگویید، بیایید در تماس باشیم.

But as you say, if you stay in touch, you can stay in touch with current events.

اما همانطور که می گویید، اگر در تماس باشید، می توانید با رویدادهای جاری در ارتباط باشید.

As you say, it just means that you read the news,

همانطور که شما می گویید، این فقط به این معنی است که شما اخبار را می خوانید،

watch the television and your your your keeping in touch.

تلویزیون تماشا می کنید و ارتباط خود را حفظ می کنید.

It could be with you with what's going on at work.

این می تواند با شما در مورد آنچه در محل کار اتفاق می افتد.

I will stay in touch with what the wider companies doing.

من با آنچه شرکت های بزرگتر انجام می دهند در تماس خواهم بود.

Yes. Yeah.

آره. آره

It just means that you. Yeah.

این فقط به این معنی است که شما. آره

Keep you up to date with current events.

شما را در جریان رویدادهای جاری قرار دهد.

If you want the latest news, you want to keep in touch, you want you want to have a connection as well.

اگر می خواهید آخرین اخبار را داشته باشید، می خواهید در تماس باشید، همچنین می خواهید ارتباط برقرار کنید.

So I suppose keeping in touch is also a form of connection.

بنابراین من فکر می کنم حفظ در تماس نیز نوعی ارتباط است.

You are keeping in touch with the present day.

شما در حال حفظ ارتباط با امروز هستید.

The present events, the things that are happening right now around the world.

وقایع کنونی، چیزهایی که در حال حاضر در سراسر جهان در حال وقوع است.

Here's another way of expressing that.

در اینجا روش دیگری برای بیان آن وجود دارد.

I suppose you can keep yourself updated as well.

من فکر می کنم شما می توانید خود را نیز به روز نگه دارید.

So this means that you receive news or you receive information

بنابراین این بدان معناست که شما اخباری را دریافت می کنید یا اطلاعاتی را دریافت می کنید

that is happening or has just happened,

که اتفاق می افتد یا به تازگی اتفاق افتاده است

and we all do that, especially on our mobile phones.

و همه ما این کار را انجام می دهیم، به خصوص در تلفن های همراه خود.

Steve Everyone, now they have communication from apps,

Steve Everyone، اکنون آنها ارتباطی از برنامه‌ها،

maybe from the news services, all of the notifications that come through.

شاید از سرویس‌های خبری، همه اعلان‌هایی که از طریق آن ارسال می‌شود، دارند.

So I think a lot of people these days like to keep themselves updated and I think you do as well.

بنابراین من فکر می کنم بسیاری از مردم این روزها دوست دارند خود را به روز نگه دارند و فکر می کنم شما نیز همینطور.

Definitely.

قطعا.

I like to know what's going on.

دوست دارم بدانم چه خبر است.

I mean, really, when you think about it, there's nothing

منظورم این است که، واقعاً، وقتی به آن فکر می‌کنید،

there's nothing more

چیزی وجود ندارد که

probably pertinent is the word I would use or

احتمالاً کلمه‌ای که من از آن استفاده می‌کنم مرتبط‌تر

nothing more interesting sometimes.

یا جالب‌تر نیست.

And knowing what's going on in the present moment around the

و دانستن اینکه در لحظه حال در اطراف چه اتفاقی می افتد،

because once you don't do that,

زیرا وقتی این کار را انجام ندهید

the opposite phrase comes into mind,

، عبارت مخالف به ذهن شما خطور می کند و

which is you become out of touch. Yes.

آن این است که شما از تماس خارج می شوید. آره.

And we'll look at that a little bit later on. Yes.

و ما کمی بعد به آن نگاه خواهیم کرد. آره.

So the opposite of being in touch is being out of touch.

بنابراین نقطه مقابل در تماس بودن، عدم تماس است.

And I don't think, you know, that's a lot of people

و من فکر نمی‌کنم، می‌دانی، این

as they get older sometimes,

افراد با افزایش سن، گاهی اوقات

I mean, not always, but sometimes people's circle of influence,

، نه همیشه، اما گاهی اوقات دایره نفوذ

the people that they know around them shrinks and they just

افراد، افرادی که اطرافشان می‌شناسند کوچک می‌شود و آنها

live in a small bubble.

فقط در یک حباب کوچک زندگی می‌کنند. .

And a lot of people do this anyway of all ages, not just not just older people.

و بسیاری از افراد در هر سنی این کار را انجام می دهند، نه فقط افراد مسن.

They live in a small bubble of just the people that they know, their own

آنها در یک حباب کوچک از افرادی که می شناسند زندگی می کنند

friends, their own family, and sometimes they don't really know what's going on.

، دوستان خود، خانواده خود، و گاهی اوقات آنها واقعا نمی دانند چه خبر است.

And we've all met people, haven't we, Mr. Duncan?

و همه ما با مردم آشنا شده ایم، مگر نه، آقای دانکن؟

And I'm sure you watching too.

و مطمئنم شما هم تماشا می کنید.

You meet some people and they don't seem to have a clue about what's going on in the world.

شما با برخی از افراد ملاقات می کنید و به نظر می رسد آنها سرنخی از آنچه در جهان می گذرد ندارند.

Sometimes it's shocking outside maybe their own country

گاهی اوقات در خارج از

or their own town that they live in and

کشورشان یا شهر خودشان که در آن زندگی می‌کنند تکان‌دهنده است و

most of you watching

بیشتر شما که اکنون تماشا می‌کنید

now sort of people have sort of international influence.

افرادی از نفوذ بین‌المللی برخوردارند.

I would say people that like to stay in touch with what's going on because we see the comments

من می گویم افرادی که دوست دارند با اتفاقاتی که می گذرد در ارتباط باشند، زیرا ما نظراتی را

that you make about current events and you know a lot about what's

که شما در مورد رویدادهای جاری می دهید می بینیم و شما چیزهای زیادی در مورد

going on in this country,

آنچه در این کشور و

in other countries.

در کشورهای دیگر می گذرد می دانید.

And people are making comments to each other about what's going on in their particular countries.

و مردم در مورد آنچه در کشورهای خاصشان می گذرد به یکدیگر نظر می دهند.

I think communication is a good point to make, actually.

من فکر می کنم ارتباط نکته خوبی برای بیان است، در واقع.

So quite often these days we use modern communication devices,

بنابراین اغلب این روزها از وسایل ارتباطی مدرن استفاده می کنیم، ابزارهای مدرن ارتباطی

modern means of communicating to keep ourselves updated.

برای به روز نگه داشتن خودمان.

For those wondering what this is around our necks, it is tinsel.

برای آنهایی که نمی‌دانند این دور گردن ما چیست، این قلع و قمع است.

Tinsel.

قلع و قمع

It is something we normally put on our Christmas trees as as Christmas approaches.

این چیزی است که ما معمولاً با نزدیک شدن به کریسمس روی درخت های کریسمس خود می گذاریم .

So today we've we've started our official Christmas holiday,

بنابراین امروز ما تعطیلات رسمی کریسمس خود را آغاز کرده ایم،

even though we're not having much of a holiday because we will be with you right over Christmas.

حتی اگر تعطیلات زیادی نداریم زیرا درست در کریسمس با شما خواهیم بود.

We are with you every day.

ما هر روز با شما هستیم.

Francesca says that Berlusconi,

فرانچسکا می گوید که

of course, was a president of infamous

برلوسکونی البته رئیس جمهور

Salvador, say president of Italy.

سالوادور بدنام بوده است، رئیس جمهور ایتالیا می گوید.

He used to play piano on cruise ships.

او در کشتی های تفریحی پیانو می زد.

Oh, I didn't know that.

اوه من اینو نمیدونستم

So, yeah, again, somebody asked from a

بنابراین، بله، دوباره، شخصی از یک

background

پیشینه

concerned with entertainment, and he's still relevant as well.

مرتبط با سرگرمی پرسید، و او هنوز هم مرتبط است.

After all the scandals he's been connected to, he's

پس از تمام رسوایی هایی که او با آنها در ارتباط بوده است، او

still quite relevant in Italy as well.

همچنان در ایتالیا نیز کاملاً مرتبط است.

Very nice.

بسیار خوب.

Hello from Peru says When the now Hello, Peru.

سلام از پرو می گوید When the now Hello, Pro.

I hope you're staying safe there.

امیدوارم اونجا سالم بمونی

Lots of things going on there.

چیزهای زیادی آنجا می گذرد.

Some some people not happy, some people a little.

برخی از مردم خوشحال نیستند، برخی از مردم کمی.

I don't know. I would say disgruntled.

من نمی دانم. من می گویم ناراضی.

I think that's a good word.

به نظر من این کلمه خوبی است.

If you are disgruntled, it means you are not happy with something.

اگر ناراضی هستید یعنی از چیزی راضی نیستید.

And there is a lot of unhappiness taking place

و در حال حاضر ناراحتی های زیادی

at the moment in Peru.

در پرو در حال وقوع است.

I think there's always something going on.

من فکر می کنم همیشه چیزی در حال وقوع است.

I mean, we've got strikes everywhere in the UK.

منظورم این است که ما در همه جای بریتانیا اعتصاب کرده ایم.

Yes, people have mentioned those in the live stream, the nurses.

بله، مردم در پخش زنده از پرستاران نام برده اند.

Are they on strike again today?

آیا امروز دوباره اعتصاب می کنند؟

I don't think they are today.

فکر نمی کنم امروز باشند.

But back to work today, we're having strikes, industrial action.

اما امروز به سر کار برگردیم، اعتصابات و اقدامات صنعتی داریم.

Many people are deciding just before Christmas they are going to protest

بسیاری از مردم درست قبل از کریسمس تصمیم می گیرند که

about their poor rate of pay.

در مورد نرخ ضعیف حقوق خود اعتراض کنند.

Yes, I it's it's quite strange because the ambulances,

بله، خیلی عجیب است زیرا آمبولانس ها

the ambulance drivers were on strike yesterday.

، رانندگان آمبولانس دیروز اعتصاب کرده بودند.

The people that come in and look after you and take you to hospital, if you're ill.

افرادی که می آیند و از شما مراقبت می کنند و اگر مریض هستید شما را به بیمارستان می برند.

And the advice from the government yesterday was, you know, don't do anything dangerous.

و توصیه دیروز دولت این بود که کار خطرناکی نکنید.

Since yesterday they said don't do anything dangerous, don't get injured, don't get injured.

از دیروز گفتند کار خطرناکی نکن، زخمی نشو، زخمی نشو.

You know, don't drink too much.

میدونی زیاد مشروب نخور

We were even told not to drink too much yesterday because if you did get sick,

حتی دیروز به ما گفتند که زیاد مشروب نخورید، زیرا اگر مریض شدید

then there wouldn't be an ambulance that would come along and take you into hospital.

، آمبولانسی وجود نخواهد داشت که بیاید و شما را به بیمارستان برساند.

I mean, actually, that was one of the jokes that the comedians pointed out last night.

منظورم این است که در واقع این یکی از شوخی هایی بود که کمدین ها دیشب به آن اشاره کردند.

Surely, surely on any day

مطمئناً، مطمئناً در هر روز به هر حال

you shouldn't be doing dangerous things anyway.

نباید کارهای خطرناک انجام دهید.

I mean, is is if there is a day when you can do dangerous things. Yes.

منظورم این است که اگر روزی باشد که بتوانید کارهای خطرناکی انجام دهید. آره.

They were only picking people up yesterday in ambulances.

فقط دیروز با آمبولانس ها مردم را می بردند .

If it was life threatening event.

اگر این رویداد تهدید کننده زندگی بود.

If you were if you phoned up, if, for example,

اگر شما بودید اگر زنگ می‌زدید، مثلاً

you would an ambulance wouldn't come yesterday

اگر دیروز آمبولانس نمی‌آمد

if you were having a stroke

اگر سکته می‌کردید

or if an elderly person

یا اگر یک

that fell over at home, the ambulance wouldn't come out for that yesterday.

سالمند در خانه می‌افتاد، دیروز آمبولانس برای این کار بیرون نمی‌آمد.

It's only if you have a heart attack, I mean, even road accident, it's fair to say

فقط در صورت سکته قلبی ، یعنی حتی تصادف جاده ای، منصفانه است که بگوییم

during normal times it is.

در مواقع عادی این اتفاق می افتد.

It is possible to have to wait for a very long time to be.

ممکن است برای رسیدن به زمان بسیار طولانی صبر کنید.

I don't want any personal stories, Steve.

من هیچ داستان شخصی نمی خواهم، استیو.

Well, no stories.

خوب، بدون داستان.

No, I'm just somebody I know. Well, that's it.

نه، من فقط کسی هستم که می شناسم. خب همین.

But I'm not going to say who it is. Yes, it's okay.

اما نمی‌خواهم بگویم کیست. بله، اشکالی ندارد.

I don't I don't want to bring that up.

من نمی خواهم من نمی خواهم آن را مطرح کنم.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I'm just saying the waiting times that people have 13 hours to write for them.

من فقط زمان های انتظار را می گویم که مردم 13 ساعت فرصت دارند تا برایشان بنویسند.

That's it?

خودشه؟

Yes, that's it.

آره همینه.

Yeah.

Well, I was going to say I wasn't going to say names and places. I

آره

خب، می خواستم بگویم که قرار نیست نام و مکان را بگویم.

know I'm not that stupid.

میدونم اونقدرا هم احمق نیستم

Mr. Duncan

آقای دانکن

Sash.

ساش.

Sash says

ساش می گوید

that I'm from Pakistan, so we've got people from all over the place today.

که من اهل پاکستان هستم، بنابراین امروز از همه جا مردم داریم.

Pedro was here apparently, Pedro moaned.

پدرو ناله کرد ظاهراً پدرو اینجا بود.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

See, Pedro did well.

ببینید، پدرو خوب کار کرد.

Can we get back to our subject? What?

آیا می توانیم به موضوع خود برگردیم؟ چی؟

That whole subject.

کل اون موضوع

Keeping up to date, keeping up to date?

به روز نگه داشتن، به روز نگه داشتن؟

If there is one person who has sometimes difficulty keeping in the moment, it's Mr.

اگر یک نفر باشد که گاهی اوقات برای نگه داشتن لحظه مشکل دارد، آن آقای

Steve.

Don't get left behind, Steve, this is my advice to you.

استیو است.

جا نمان، استیو، این نصیحت من به توست.

I think the rain is coming.

فکر کنم بارون داره میاد

By the way, can you see behind us?

به هر حال، آیا می توانید پشت سر ما را ببینید؟

Yeah. There isn't a It's raining.

آره باران وجود ندارد.

It's raining. Yes.

هوا بارانی است. آره.

Don't get left behind.

عقب نمانید

It is possible because the world seems to move quicker.

این امکان پذیر است زیرا به نظر می رسد جهان سریعتر حرکت می کند.

Everything seems to happen at a faster pace these days.

به نظر می رسد این روزها همه چیز با سرعت بیشتری اتفاق می افتد.

And sometimes it is easy to get left behind, whether it's in politics.

و گاهی اوقات عقب ماندن آسان است، چه در سیاست.

If you are interested in that, maybe you are left behind with technology.

اگر به آن علاقه دارید، شاید از فناوری عقب مانده باشید.

That's that's the one. That's the one. Mr. Duncan,

این همان یکی است. این یکی است. آقای دانکن،

Isn't it very easy to get left behind with?

پشت سر گذاشتن خیلی راحت نیست؟

It doesn't mean, you know, you can get left behind.

این بدان معنا نیست که می‌دانی، می‌توانی پشت سر بگذاری.

A child can get physically, you can get left behind if you parent forgets to pick you up from school.

یک کودک می تواند از نظر جسمی خوب شود، اگر والدین شما فراموش کنند شما را از مدرسه ببرند، می توانید عقب بمانید.

Now, that's we're talking about a different kind of being, you know, being left behind.

حالا، ما در مورد نوع دیگری از وجود صحبت می‌کنیم، می‌دانید که عقب ماندن.

This is figurative.

این فیگوراتیو است.

That's it's figurative.

این فیگوراتیو است.

We're not talking literally. No.

ما به معنای واقعی کلمه صحبت نمی کنیم. نه.

Personally, you're left behind because somebody didn't pick you up after a party or after school.

شخصاً، شما عقب مانده اید، زیرا کسی شما را بعد از مهمانی یا بعد از مدرسه نگرفته است.

This is about you not keeping up to date with something.

این مربوط به عدم به روز بودن شما در مورد چیزی است.

Technology, as you say. Yeah.

به قول شما تکنولوژی آره

What's going on at work?

در محل کار چه خبر است؟

What's going on around the world.

در سرتاسر دنیا چه می گذرد.

But yes, technology is a very common one.

اما بله، فناوری بسیار رایج است.

And I must admit I've been a bit left behind

و باید اعتراف کنم که در زمینه فناوری کمی عقب مانده ام

when it comes to technology.

.

Certainly when it comes to things like social media.

مطمئناً وقتی صحبت از مواردی مانند رسانه های اجتماعی می شود.

I mean, I'm you know, I don't really don't

منظورم این است که من می دانم، من واقعاً

do Tik tok or you you I don't really.

تیک توک یا شما شما را انجام نمی دهم.

Well, I think you do YouTube.

خوب، من فکر می کنم شما یوتیوب کار می کنید.

I know, but I'm on here doing it now. Yes.

می دانم، اما الان اینجا هستم و این کار را انجام می دهم. آره.

And you know, your Facebooks and your tick tock,

و می دانید، فیس بوک و تیک تاک شما،

tick tock and you like your MySpace.

تیک تاک و مای اسپیس خود را دوست دارید.

Well, what's that of the one where they put those short form videos on Instagram Instagrams?

خوب، آن فیلمی که در آن فیلم های کوتاه را در اینستاگرام قرار می دهند چیست؟

You know, I don't do any of those.

میدونی من هیچ کدوم از اینا رو انجام نمیدم

Instagram is the weirdest.

اینستاگرام عجیب ترین است.

I think that is the most I think of all the toxic social media sites.

فکر می‌کنم این بیشترین چیزی است که از تمام سایت‌های رسانه‌های اجتماعی سمی فکر می‌کنم.

I know a lot of people these days criticise Tik Tok,

می دانم که این روزها افراد زیادی از تیک توک انتقاد می کنند،

but I think still in this day and age, I think the most toxic

اما فکر می کنم هنوز در این روزگار، من فکر می کنم سمی ترین

social media must be Instagram because, well,

رسانه اجتماعی باید اینستاگرام باشد، زیرا،

yes, I think it is, and I think a lot of people still have concerns about that.

بله، من فکر می کنم اینطور است، و فکر می کنم بسیاری از مردم هنوز در مورد آن نگرانی دارند.

Tik Tok is something that is, I would describe it is frivolous,

تیک توک چیزی است که هست، من آن را بیهوده توصیف می کنم،

but they are now trying.

اما آنها اکنون در تلاش هستند.

And I think I think the people who are running Tik Tok have realised

و فکر می‌کنم افرادی که تیک توک را اداره

that they have to be taken more seriously these days.

می‌کنند متوجه شده‌اند که این روزها باید جدی‌تر گرفته شوند.

So now they are trying to introduce an educational front for Tik Tok, can you believe it?

خب حالا سعی می کنند یک جبهه آموزشی برای تیک توک معرفی کنند، باورتان می شود؟

So they are now trying to put Tik Tok forward as an educational platform,

بنابراین آنها اکنون در تلاشند تا تیک توک را به عنوان یک پلتفرم آموزشی معرفی کنند

which I find quite interesting and slightly silly as well.

که به نظر من بسیار جالب و کمی احمقانه نیز هست.

Isn't Tik Tok Chinese?

تیک توک چینی نیست؟

Well, it is owned by Chinese, but it is part owned.

خوب، این متعلق به چینی است، اما آن متعلق به بخشی است.

It is also part owned by the United States.

همچنین بخشی از آن متعلق به ایالات متحده است.

Don't forget they have a big share in Tik Tok.

فراموش نکنید که آنها سهم زیادی در تیک توک دارند.

Well, we've got somebody called Israel

خوب، ما یک نفر به نام اسرائیل داریم

who says that they're from China.

که می گوید آنها از چین هستند.

Hello to this today. Really? Yes.

سلام به این امروز واقعا؟ آره.

Are you actually in China?

آیا شما واقعا در چین هستید؟

If you are, congratulations on breaking through into the real world,

اگر هستید، به خاطر نفوذ به دنیای واقعی،

to the Western world, the Great Firewall of China. Yes.

به دنیای غرب، دیوار آتش بزرگ چین، تبریک می گویم. آره.

But obviously, you might not be in China.

اما بدیهی است که شما ممکن است در چین نباشید.

But are you actually in China is probably better not admit it

اما آیا واقعاً در چین هستید احتمالاً بهتر است آن را اعتراف نکنید

because somebody will cut you off if you do so.

زیرا اگر این کار را انجام دهید، کسی ارتباط شما را قطع خواهد کرد.

Maybe not reveal that.

شاید آن را فاش نکند.

But we're glad to have you here. Okay.

اما خوشحالیم که شما اینجا هستید. باشه.

Pedro asks and the answer to Pedro's question

پدرو می پرسد و پاسخ به سوال پدرو

Will there be a class on Sunday?

آیا یکشنبه کلاس خواهد بود؟

If you'd been here at the start, Pedro, you would have known. Yes.

اگر در ابتدا اینجا بودی، پدرو، می دانستی. آره.

If you hadn't been watching or if you were here on Tuesday, You've. Yes.

اگر تماشا نکرده بودید یا اگر سه شنبه اینجا بودید، تماشا کرده اید. آره.

Why were you late?

چرا دیر کردی؟

Come on.

بیا دیگه.

You have to be here at 2 p.m., because what happens is you miss all of the really important information.

شما باید ساعت 2 بعدازظهر اینجا باشید، زیرا اتفاقی که می افتد این است که همه اطلاعات واقعا مهم را از دست می دهید.

You have to punish you. Now, Pedro, we are here on Sunday.

باید تنبیهت کنی حالا پدرو، ما یکشنبه اینجا هستیم.

We will be with you on Christmas Eve, Saturday,

ما در شب کریسمس، شنبه،

Christmas Day, Sunday day and Boxing Day.

روز کریسمس، روز یکشنبه و روز باکس در کنار شما خواهیم بود.

Monday.

دوشنبه.

We might we might give Pedro a special Christmas present.

ممکن است یک هدیه ویژه کریسمس به پدرو بدهیم.

He's here on Sunday. Flights of the world

او یکشنبه اینجاست. پروازهای دنیا

Might be.

ممکن است باشد.

You know, you never know.

میدونی هیچوقت نمیدونی

I would imagine Duncan might be feeling generous on Christmas Day.

من تصور می کنم دانکن ممکن است در روز کریسمس احساس سخاوتمندی کند.

He might be a little tipsy, a little drunk.

او ممکن است کمی بدحال، کمی مست باشد.

And Juan

و خوان

asks us, what do we drink on

از ما می پرسد، در روز کریسمس که معمولاً فقط آبجو می خوریم، چه می نوشیم

Christmas Day when normally we just have beer? Hmm.

؟ هوم

Some people have beer, some people have wine,

بعضی ها آبجو، بعضی ها شراب،

some people have sherry or brandy.

بعضی ها شری یا براندی می خورند.

So there are spirits that you can have.

بنابراین ارواح وجود دارد که می توانید داشته باشید.

When I say spirits, I mean very strong alcoholic drinks.

وقتی می گویم ارواح، منظورم نوشیدنی های الکلی بسیار قوی است.

Okay, I'm just talking.

باشه من فقط دارم حرف میزنم

Steve. So there are many.

استیو بنابراین تعداد زیادی وجود دارد.

You can have spirits.

شما می توانید روح داشته باشید.

So I don't mean ghosts.

پس منظورم ارواح نیست.

I mean very strong alcohol.

منظورم الکل بسیار قوی است.

Oh, background or background has disappeared.

اوه، پس‌زمینه یا پس‌زمینه ناپدید شده است.

So that is supposed to be the road that leads into much Wenlock.

بنابراین قرار است این جاده ای باشد که به بسیاری از Wenlock منتهی می شود.

It is a road right behind us.

این جاده درست پشت سر ماست.

Well, it should be, but now it's just rain.

خوب، باید باشد، اما اکنون فقط باران است.

It's raining. So, yes, Israel is.

هوا بارانی است. بنابراین، بله، اسرائیل است.

I am in jealous Yang or Yang Province, which is in China.

من در استان یانگ یا یانگ حسود هستم که در چین است.

Yes, I I've heard of that place. I used to work in China.

بله، من در مورد آن مکان شنیده ام. من قبلاً در چین کار می کردم.

I lived in China for over four years working and teaching English.

من بیش از چهار سال در چین زندگی کردم و به تدریس زبان انگلیسی پرداختم.

That's what I did.

این کاری است که من انجام دادم.

Well, congratulations.

خب تبریک میگم

I'm using your VPN, no doubt, to to break through.

من از VPN شما استفاده می کنم، بدون شک، برای شکستن.

But we we won't say anything.

اما ما چیزی نمی گوییم.

We won't let the authorities find out what you're doing. No.

ما اجازه نمی‌دهیم مسئولان بفهمند که شما چه می‌کنید. نه.

So I hope you can have you stay on for as long as you can.

پس امیدوارم بتوانید تا زمانی که می توانید در ادامه کار بمانید.

And I hope the situation there is is much better now.

و امیدوارم الان اوضاع آنجا خیلی بهتر شده باشد.

Now they are slowly relaxing some of the rules surrounding COVID.

اکنون آنها به آرامی برخی از قوانین مربوط به COVID را کاهش می دهند.

The people were not very happy about that.

مردم از این موضوع چندان خوشحال نبودند.

The deputy rate show are getting worried because they think there's going to be a big outbreak in China. But

نمایش نرخ معاونت نگران می شود زیرا آنها فکر می کنند شیوع بزرگی در چین وجود دارد. اما

hopefully it's not.

امیدوارم اینطور نباشد.

Don't be alarmed, please.

نگران نباش لطفا

Mr. Steve does this a lot.

آقای استیو این کار را زیاد انجام می دهد.

He he likes to make people see.

او دوست دارد مردم را ببیند.

See, I'm keeping up to date with current events.

ببینید، من در جریان رویدادهای جاری هستم.

Yeah, well, that's.

آره خب همینه

Well, that's not really.

I'm not getting left behind, Mr. Duncan.

خوب، واقعا اینطور نیست.

من عقب نمی مانم، آقای دانکن.

Well, saying what might happen isn't a current event.

خوب، گفتن آنچه ممکن است اتفاق بیفتد یک رویداد فعلی نیست.

Well, it's the news.

خوب، این خبر است.

Yes, but it's. It's what happens.

بله، اما این است. این چیزی است که اتفاق می افتد.

It's from the W.H.O..

این از W.H.O. است.

I always like to think of what what actually happens is more important.

من همیشه دوست دارم به این فکر کنم که چه چیزی واقعاً اتفاق می افتد مهم تر است.

What people think might happen, because that's what we found out.

آنچه مردم فکر می کنند ممکن است اتفاق بیفتد، زیرا این چیزی است که ما متوجه شدیم.

Steve, over the years, there are many people who say they are experts,

استیو، در طول سال ها، افراد زیادی هستند که می گویند متخصص هستند،

but they know nothing about the situation.

اما چیزی در مورد وضعیت نمی دانند.

They just like to say they know, but they don't know.

آنها فقط دوست دارند بگویند می دانند، اما نمی دانند.

A typical example of that, Mr.

نمونه بارز آن، آقای

Duncan, is people predicting what's going to happen to the stock market.

دانکن، این است که مردم پیش‌بینی می‌کنند چه اتفاقی برای بازار سهام خواهد افتاد.

Yes, that is there you go on to the Internet

بله، اینجاست که به اینترنت

and you can read, you know,

می روید و می توانید، می دانید

a dozen different opinions about where

، ده ها نظر مختلف در مورد اینکه

so-called experts think that the stock market is going to go in the next week.

به اصطلاح کارشناسان فکر می کنند که بازار سهام در هفته آینده به کجا خواهد رفت، بخوانید.

And the next month in the next year.

و ماه بعد در سال بعد.

But the fact is, nobody knows.

اما واقعیت این است که هیچ کس نمی داند.

But because there are people

اما چون افرادی هستند

who and it's the same with the news, there are people who are,

که در اخبار هم همینطور است، افرادی هستند که

you know, very visible on the media, on TV,

می دانید در رسانه ها، تلویزیون

and they are seen as so-called experts.

ها بسیار دیده می شوند و به اصطلاح متخصص دیده می شوند.

So they have to give an opinion because if they don't

پس باید نظر بدهند چون اگر نظر ندهند

give an opinion, it looks like they're probably not experts.

به نظر می رسد که احتمالاً متخصص نیستند.

So they very confidently give a prediction about what they think is going to happen.

بنابراین آنها با اطمینان بسیار در مورد آنچه که فکر می کنند قرار است اتفاق بیفتد، پیش بینی می کنند.

Yes. Even though there's no way they could possibly ever know.

آره. حتی اگر هیچ راهی وجود ندارد که آنها احتمالاً هرگز بدانند.

And then if one of them gets it right, a year later, they'll say, oh, well, I got it right.

و بعد اگر یکی از آنها درست متوجه شود، یک سال بعد، می گویند، اوه، خوب، درست متوجه شدم.

But it was just pure luck. Yeah.

اما این فقط یک شانس محض بود. آره

So I suppose in many cases you could predict anything

بنابراین من فکر می کنم در بسیاری از موارد شما می توانید هر چیزی را پیش بینی کنید

and have a 5050 chance of being right and that you'll be heard.

و شانس 5050 برای درست بودن دارید و شنیده می شوید.

And you know what I'm going to say?

و میدونی چی میخوام بگم؟

No one forecast the big financial crash in 2008.

هیچ کس سقوط مالی بزرگ در سال 2008 را پیش بینی

No, not one single financial expert said, well, you know what you going to say?

نکرد.

I know you're going to say people did, but they didn't.

می دانم که می خواهید بگویید مردم این کار را کردند، اما این کار را نکردند.

If they did, if they knew, they would have said something, but no one did.

اگر می‌گفتند، اگر می‌دانستند، چیزی می‌گفتند، اما هیچ‌کس نگفت.

They waited until everything crashed.

صبر کردند تا همه چیز خراب شد.

And then all the experts said, yes, we we we kind of thought this was going to happen.

و سپس همه کارشناسان گفتند، بله، ما فکر می‌کردیم این اتفاق می‌افتد.

No, you didn't.

نه، نکردی.

So a lot of people were lying during that time saying that they had predicted it, but they hadn't.

بنابراین بسیاری از مردم در آن مدت دروغ می گفتند که آن را پیش بینی کرده بودند، اما این کار را نکرده بودند.

No one saw it coming.

هیچ کس آمدنش را ندید.

Experts quite often have no idea what they're talking about.

کارشناسان اغلب نمی دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند.

They just appear to and 99% of the time they are completely wrong.

آنها فقط به نظر می رسند و 99٪ مواقع کاملاً در اشتباه هستند.

And when they are right, they will talk about it forever.

و وقتی حق با آنها باشد، برای همیشه در مورد آن صحبت خواهند کرد.

And then here's another example.

و سپس در اینجا یک مثال دیگر است.

Of course, polls that come out before

البته نظرسنجی‌هایی که قبل

or certainly before elections take place that predict that

یا حتماً قبل از انتخابات انجام می‌شوند، پیش‌بینی

certain candidates are going to win or lose.

می‌کنند که نامزدهای خاصی پیروز یا شکست خواهند خورد.

I don't know why people even bother anymore.

من نمی دانم چرا مردم حتی دیگر اذیت می کنند.

They've been wrong every time.

آنها هر بار اشتباه کرده اند.

I don't think they've ever been right, have they?

من فکر نمی کنم که آنها هرگز درست گفته اند، نه؟

Well, which country on a boat?

خوب، کدام کشور در یک قایق؟

Well, by irony, no one in America.

خب، از قضا، هیچ کس در آمریکا نیست.

In this country.

در این کشور.

Polls that take place before elections of invariably wrong. Yes.

نظرسنجی‌هایی که قبل از انتخابات برگزار می‌شوند، همیشه اشتباه هستند. آره.

A lot of people got the Brexit vote wrong.

بسیاری از مردم رأی برگزیت را اشتباه گرفتند.

Yes, A lot of people said that we would vote to remain, but the opposite happened and lot of people said

بله، خیلی‌ها گفتند که ما به ماندن رای می‌دهیم، اما برعکس شد و خیلی‌ها گفتند

the poll polling people were asking those

که نظرسنجی‌کنندگان از کسانی می‌پرسند

who who had an interest in politics.

که به سیاست علاقه دارند.

They were saying that Donald Trump would not become president and he did.

آنها می گفتند که دونالد ترامپ رئیس جمهور نمی شود و شد.

So I think I think there were many people getting it all completely wrong and maybe wrong.

بنابراین فکر می‌کنم افراد زیادی بودند که همه را کاملاً اشتباه و شاید اشتباه می‌کردند.

Anyway.

Anyway, back to the subject. Subject.

به هر حال.

به هر حال به موضوع برگردیم. موضوع.

We are talking about being left behind.

ما در مورد عقب ماندن صحبت می کنیم.

You have to stay up to get left behind.

شما باید بیدار بمانید تا عقب بمانید.

Stay ahead, stay up to date with current events to stay current.

جلوتر بمانید، در جریان رویدادهای جاری باشید تا به روز بمانید.

So there is the word that Steve just said.

پس کلمه ای هست که استیو همین الان گفت.

So when we talk about current, we are talking about things that are happening

بنابراین وقتی در مورد جریان صحبت می کنیم، در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که اکنون اتفاق می افتد

now, the flow of information, the flow of news,

، جریان اطلاعات، جریان اخبار

the flow of what is happening right now.

، جریان آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد.

So we talk about current events,

بنابراین ما در مورد رویدادهای جاری صحبت می کنیم،

things that are happening right now.

چیزهایی که در حال حاضر اتفاق می افتد.

So I'm sure all of you can think of one thing.

بنابراین من مطمئن هستم که همه شما می توانید به یک چیز فکر کنید.

It doesn't have to be the same thing because of course we are.

لزومی ندارد که این موضوع یکسان باشد زیرا مطمئناً ما هستیم.

We are going out to many people around the world.

ما با افراد زیادی در سراسر جهان بیرون می رویم.

So in your country there might be something happening where you are

بنابراین در کشور شما ممکن است در جایی که شما هستید اتفاقی بیفتد

that we don't know about, but you do because it is the current situation where you are.

که ما از آن اطلاعی نداریم، اما شما انجام می دهید زیرا این وضعیت فعلی است.

We mentioned Peru a few moments ago, also in Argentina,

چند لحظه پیش به پرو اشاره کردیم، همچنین در آرژانتین

a lot of people there getting very excited over the past couple of days.

، بسیاری از مردم آنجا طی چند روز گذشته بسیار هیجان زده شده اند.

I don't know if you saw the parade for the Argentinean to see that.

نمی دانم رژه را دیدید که آرژانتینی آن را ببینید.

No, it was amazing.

نه، شگفت انگیز بود.

The there must have been a million people in the streets.

باید یک میلیون نفر در خیابان ها بودند.

I think I've witnessed many things.

فکر می کنم شاهد چیزهای زیادی بوده ام.

I've never seen so many people in one place.

من هرگز این همه آدم را در یک مکان ندیده بودم.

It was incredible.

بی نظیر بود.

But they were very pleased that their country won the World Cup.

اما آنها از قهرمانی کشورشان در جام جهانی بسیار خوشحال بودند.

Of course, there are many, many, many reasons for that so.

البته دلایل بسیار بسیار زیادی برای آن وجود دارد.

So there were many things happening locally.

بنابراین اتفاقات محلی زیادی رخ داد.

So sometimes you might be aware of things that are happening in your area.

بنابراین گاهی اوقات ممکن است از اتفاقاتی که در منطقه شما در حال وقوع است آگاه باشید.

Steve, but no one else knows about it

استیو، اما هیچ کس دیگری در مورد آن نمی داند

because it's just in that particular place

زیرا فقط در آن مکان

or area or city or country.

یا منطقه یا شهر یا کشور خاص است.

So I always find that quite fascinating.

بنابراین من همیشه آن را بسیار جذاب می دانم.

There's another type of current, isn't there?

نوع دیگری از جریان وجود دارد، اینطور نیست؟

That sounds heavy.

به نظر سنگین میاد

Here we get homophones again,

اینجا دوباره همفون می گیریم

there's a fruit, isn't there?

، میوه ای هست، اینطور نیست؟

A dried fruit called a current?

میوه خشکی به نام جریان؟

It's spelt differently. It's spelt differently. Yes.

جور دیگری نوشته شده است. جور دیگری نوشته شده است. آره.

It's anti isn't it. Yeah.

ضد است نه آره

See you double are a anti.

می بینم که شما دو ضد هستند.

So yeah, it may sound the same but it's spelt differently.

بنابراین بله، ممکن است یکسان به نظر برسد اما املای آن متفاوت است.

And of course a current is a dried

و البته یک جریان یک میوه خشک است

fruit.

.

Yes. Will a great be a great or something like that.

آره. آیا یک بزرگ یک عالی خواهد بود یا چیزی شبیه به آن.

Or a plum.

یا یک آلو.

Also the word currant spelt like this

همچنین کلمه بیدانه که به این شکل نوشته

can mean the flow of electricity as well.

می شود می تواند به معنای جریان برق نیز باشد.

So as electricity flows

بنابراین زمانی که الکتریسیته جریان دارد،

we often think of the force of electricity, especially if you are one of those

ما اغلب به نیروی الکتریسیته فکر می کنیم، به خصوص اگر شما از آن دسته

poor people who have suffered an electric shock.

افراد فقیری هستید که دچار برق گرفتگی شده اید.

I was electrocuted years ago as a child, accidentally, very briefly.

من سالها پیش در کودکی تصادفی، خیلی کوتاه برق گرفتم.

I touched something I shouldn't have.

من چیزی را لمس کردم که نباید می داشتم.

You know what it's like when you're young.

شما می دانید وقتی جوان هستید چه حالی دارید.

You're always putting your fingers where they shouldn't be.

شما همیشه انگشتان خود را در جایی که نباید قرار می دهید قرار می دهید .

And I got slightly electrocuted and it was not very nice.

و من کمی برق گرفتم و خیلی خوب نبود.

I can tell you.

من می توانم به شما بگویم.

So the word currant, that's that spelling

بنابراین کلمه بیدانه، یعنی املا در

there can also mean the flow the force of electricity,

آنجا می تواند به معنای جریان نیروی برق نیز باشد

the current Rosa says 5 billion in Argentina.

، روزا فعلی می گوید 5 میلیارد در آرژانتین.

I think you probably mean million yes

من فکر می کنم منظور شما احتمالاً میلیون ها بله است

I don't think there are 5 billion people in Argentina. No.

، فکر نمی کنم 5 میلیارد نفر در آرژانتین وجود داشته باشد. نه.

As any eight on the planet.

مانند هر هشت روی این سیاره.

Yes, you probably mean a million there.

بله، احتمالاً منظور شما یک میلیون است.

But that's still a phenomenal number of people

اما هنوز هم تعداد خارق العاده ای از مردم هستند

who and it was

که

it was it was quite interesting listening to the

the reporters who were who were following the game.

شنیدن خبرنگارانی که بازی را دنبال می کردند بسیار جالب بود.

They were so excited.

آنها خیلی هیجان زده بودند.

Yes, they do get very excited.

بله، آنها بسیار هیجان زده می شوند.

The commentators in Argentina

مفسران در

are the most excitable

آرژانتین هیجان‌انگیزترین

people in the world and they were really getting quite excited.

مردم دنیا هستند و واقعاً هیجان‌زده می‌شدند.

Go! Beatrice says yes.

برو! بئاتریس می گوید بله.

She didn't know the phrase getting left behind.

او این عبارت را پشت سر گذاشتن نمی دانست.

Victoria says, I'm a kind of dinosaur.

ویکتوریا می گوید، من نوعی دایناسور هستم.

Not very good at technology and not attracted by it.

در فن آوری خیلی خوب نیست و جذب آن نمی شود.

And Palmira says her husband got left behind.

و پالمیرا می گوید که شوهرش جا مانده است.

He doesn't have a smartphone.

او گوشی هوشمند ندارد.

He doesn't even recognise it.

او حتی آن را تشخیص نمی دهد.

Hmm. Yes.

هوم آره.

Yes. I think it's fair to say that that does happen,

آره. من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم که این اتفاق می افتد،

that there is a large proportion of the population here that don't do it.

که بخش زیادی از جمعیت اینجا هستند که این کار را نمی کنند.

That's right.

درست است.

But I think you have I mean, it's I don't like to do it.

اما من فکر می کنم شما دارید یعنی من دوست ندارم این کار را انجام دهم.

And if it hadn't been for my place of

و اگر جای

I don't think I

من نبود، فکر نمی‌کنم

would have ever got bothered to get a smartphone.

هرگز برای گرفتن گوشی هوشمند اذیت نمی‌شدم.

I know friends same age as me.

دوستان همسن خودم را می شناسم.

You haven't got a smartphone, but I think you have to at least know what's going on,

شما گوشی هوشمند ندارید، اما فکر می‌کنم حداقل باید بدانید که چه اتفاقی می‌افتد،

because once you get out of touch with what's going on,

زیرا زمانی که از ارتباط با آنچه که می‌گذرد خارج شدید

then you to get old.

، پیر می‌شوید.

You know, mentally you have to know what's going on.

می دانی، از نظر ذهنی باید بدانی چه خبر است.

Change.

تغییر دادن.

That's the one thing I remember Mr.

این تنها چیزی است که آقای

Duncan about my college days is we had

دانکن را در مورد روزهای دانشگاهم به خاطر می آورم این است که ما

a lecturer come in to tell us about

یک استاد آمدیم تا به ما بگوید

what was going to happen in the future, and it was nothing to do with the subject

که در آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد، و این هیچ ربطی به موضوعی

I was studying at the time, which was biology.

که من در آن زمان مطالعه می کردم، نداشت. زیست شناسی بود

But I remember him coming in saying, Look, you lot here, you, you generation.

اما یادم می‌آید که او آمد و گفت: ببین، تو خیلی اینجا، شما، شما نسل.

This would have been in the early 1980s.

این در اوایل دهه 1980 بود.

If you remember nothing about what I'm telling you today,

اگر چیزی در مورد آنچه امروز به شما می گویم به

just remember this one thing and I do remember it to this day.

یاد نمی آورید، فقط این یک چیز را به خاطر بسپارید و من آن را تا به امروز به یاد دارم.

Change. He said Change.

تغییر دادن. گفت عوض کن

You will see more change than any other generation before it

شما بیش از هر نسل دیگری قبل از آن تغییر خواهید دید

just as the next generation that comes along always is more.

، همانطور که نسل بعدی که همیشه می آید بیشتر است.

And he said, if you don't adapt to that change, you will get left behind

و او گفت، اگر با آن تغییر وفق ندهید، عقب خواهید ماند

and you will become irrelevant in a modern society.

و در یک جامعه مدرن بی ربط خواهید شد.

And I think that's the problem. If you don't stay up to

و من فکر می کنم مشکل همین است. اگر

and you get left behind and then you, you, you disappear.

سرپا نمانید و عقب نمانید و سپس شما، شما، ناپدید می شوید.

And I know lots of people are much older than me.

و من می دانم که بسیاری از مردم بسیار بزرگتر از من هستند.

They're on Facebook and they stay in.

آنها در فیس بوک هستند و در آن می مانند.

That's how people stay in touch.

اینگونه است که مردم در تماس هستند.

Now you've just got to accept things have changed.

حالا فقط باید بپذیری که همه چیز تغییر کرده است.

Yes, I think it's interesting.

بله، به نظر من جالب است.

It's not the number of your age because it doesn't matter the number of your age.

این تعداد سن شما نیست زیرا تعداد سن شما مهم نیست.

Does it matter?

It's actually really you how you you focus on what is happening around you and also keeping up to date.

آیا این مهم است؟

در واقع این شما هستید که چگونه بر آنچه در اطرافتان اتفاق می افتد تمرکز می کنید و همچنین به روز نگه می دارید.

I have to do it all the time because the technology

من باید همیشه این کار را انجام دهم زیرا فناوری

I use here in my studio is constantly changing there.

که اینجا در استودیوی خود استفاده می کنم دائماً در آنجا تغییر می کند.

There are always updates and new innovations.

همیشه به روز رسانی ها و نوآوری های جدید وجود دارد.

Things change.

اوضاع عوض میشود.

There are things that are slightly altered and you have to make sure

چیزهایی هستند که اندکی تغییر می‌کنند و باید مطمئن

that you know that those things are happening or else you just get left behind.

شوید که می‌دانید آن چیزها در حال رخ دادن هستند، در غیر این صورت شما تنها می‌مانید.

And these days it's so easy to be left behind.

و این روزها عقب ماندن خیلی آسان است.

Very easy, because there's always something new coming along, something you don't have doesn't mean

خیلی آسان، چون همیشه چیز جدیدی در راه است، چیزی که ندارید به این معنی

it doesn't mean you have to do all the things that come along like Tick

نیست که باید همه کارهایی را که پیش می‌آیند مانند تیک

tock and and what was the other one?

تاک و و دیگری انجام دهید؟

You mentioned Instagram. You don't have to

به اینستاگرام اشاره کردید. شما مجبور نیستید

get involved in them, but you

درگیر آنها شوید، اما

at least have to know what they're there and that you do they exist.

حداقل باید بدانید که آنها در آنجا چه هستند و شما وجود دارند.

I mean, I know about them, but I'm not I'm not on about them.

منظورم این است که من در مورد آنها می دانم، اما من در مورد آنها نیستم.

Of course, Louis is one of our more senior members of regular viewers,

البته، لوئیس یکی از اعضای ارشد ما بینندگان معمولی است،

and Lewis obviously is staying very much up to date with everything that's going on.

و لوئیس به وضوح از همه چیزهایی که در جریان است به‌روز می‌ماند.

He's on YouTube and texting and emailing and everything.

او در یوتیوب است و پیامک می فرستد و ایمیل می فرستد و همه چیز.

And I, I met one of my mother's friends who is the same age as my mother.

و من با یکی از دوستان مادرم همسن و سال مادرم آشنا شدم.

You see, my mother

می بینید، مادر من

dresses so

no longer with us,

دیگر با ما لباس نمی پوشد،

but mum didn't stay up to date with what was going on

اما مامان اصلا در جریان اتفاقات قرار نمی گرفت

at all.

.

But I've met some of her friends same age as her and they're on Facebook.

اما من با برخی از دوستانش هم سن و سال او آشنا شده ام و آنها در فیس بوک هستند.

They're there just sending texts, emails and watching things on YouTube.

آنها فقط برای ارسال پیامک، ایمیل و تماشای چیزهایی در YouTube هستند.

They admit that they're not

آنها اعتراف می کنند که

fast at it or quick at it, but at least that's staying up to date.

در این کار سریع یا سریع نیستند، اما حداقل این موضوع به روز می ماند.

So they're getting information in about things which they otherwise wouldn't have done.

بنابراین آنها در مورد چیزهایی که در غیر این صورت انجام نمی دادند اطلاعات می گیرند.

And it's just I think it keeps your mind active,

و فقط فکر می‌کنم ذهن شما را فعال

keeps your mind active and inquisitive

نگه می‌دارد، ذهن شما را فعال و کنجکاو نگه می‌دارد

and interested in what's going on Once you give up, I think,

و به آنچه در حال وقوع است علاقه‌مند می‌شود وقتی تسلیم شوید، فکر می‌کنم،

you know, you become irrelevant in the world, really.

می‌دانید، واقعاً در دنیا بی‌ربط می‌شوید.

It is very important, I think. Follow the innovations.

به نظر من خیلی مهم است. نوآوری ها را دنبال کنید.

Here's the other one.

اینم یکی دیگه

Follow the innovation. Right. Sorry.

نوآوری را دنبال کنید. درست. متاسف.

Yes. No, they were I like this word, by the way, innovation.

آره. نه، آنها من این کلمه را دوست دارم، اتفاقاً، نوآوری.

We live in a world or an age of innovation.

ما در جهان یا عصر نوآوری زندگی می کنیم.

And what you said earlier is quite true, Steve, about living in the moment,

و آنچه قبلاً گفتید کاملاً درست است، استیو، در مورد زندگی در لحظه

being aware of those changes, never getting left behind.

، آگاهی از آن تغییرات، هرگز عقب نماندن.

And also the innovations, the new ideas.

و همچنین نوآوری ها، ایده های جدید.

And I always think that new ways of thinking,

و من همیشه فکر می کنم که روش های جدید تفکر،

new attitudes, new technology,

نگرش های جدید، فن آوری جدید،

all of those things are new innovations.

همه این چیزها نوآوری های جدید هستند.

So a way of thinking, philosophy,

بنابراین یک روش تفکر، فلسفه،

I always think philosophy, is one of those

من همیشه فکر می‌کنم فلسفه، یکی از آن

fascinating subjects where you can change

موضوعات جذاب است که در آن می‌توانید

all to talk about things, look deeply into certain subjects and quite often

همه چیز را تغییر دهید تا در مورد چیزها صحبت کنید، عمیقاً به موضوعات خاص نگاه کنید و اغلب

you make new discoveries about,

well, about people and how they think and what they want.

در مورد افراد و چگونگی آنها اکتشافات جدیدی می‌کنید. فکر می کنند و آنچه می خواهند

So I like the word innovation

بنابراین من کلمه نوآوری را دوست دارم

because innovation relates to all of the new ways of thinking,

زیرا نوآوری به تمام روش های جدید تفکر مربوط

and that can be inventions from technology

می شود و برای مثال می تواند اختراعات فناوری

and the ways we use energy, for example.

و روش هایی باشد که ما از انرژی استفاده می کنیم.

That is a big one where we are often talking about energy

این موضوع بزرگی است که در آن ما اغلب در مورد

innovations in technologies surrounding that,

نوآوری های انرژی در فناوری های پیرامون آن صحبت می کنیم،

but also the way we think, the way we see each other,

اما همچنین از نحوه تفکر، نحوه دیدن یکدیگر

the way we identify with, with ourselves.

، روشی که با خودمان همذات پنداری می کنیم صحبت می کنیم.

Even so, these are all new ideas is thank you, Rosa.

با این حال، همه اینها ایده های جدیدی هستند، ممنون از شما، رزا.

Who is who was told Israel Israel was asking a question.

کیست که به اسرائیل گفته شد اسرائیل سؤال می کند.

We can't always answer everybody's questions, unfortunately,

ما همیشه نمی‌توانیم به سؤالات همه پاسخ دهیم، متأسفانه،

because sometimes the live chat is very, very fast moving

زیرا گاهی اوقات گفتگوی زنده بسیار بسیار سریع انجام می‌شود

and we don't always have time to answer everybody's question.

و ما همیشه وقت نداریم به سؤال همه پاسخ دهیم .

Yes, it moves quite quickly. We are in the UK. Yes.

بله، خیلی سریع حرکت می کند. ما در انگلستان هستیم. آره.

So new ideas are often described as innovations.

بنابراین ایده های جدید اغلب به عنوان نوآوری توصیف می شوند.

Oh, I like this one. You keep, you keep your finger.

اوه من این یکی را دوست دارم شما نگه دارید، انگشت خود را نگه دارید.

Or sometimes we say you keep your fingers

یا گاهی اوقات می گوییم انگشتان خود را

on the pulse, the pulse,

روی نبض نگه دارید، نبض

the heartbeat that you can feel in your wrist.

، ضربان قلب که می توانید در مچ دست خود احساس کنید.

So the pulse is the activity.

بنابراین نبض فعالیت است.

Think of everything that is happening.

به هر چیزی که در حال وقوع است فکر کنید.

Steve as staying in touch with current events

استیو همانطور که با رویدادهای جاری

in the moment.

در لحظه در ارتباط است.

Your finger on the pulse, you know exactly what's happening.

انگشت شما روی نبض است، دقیقاً می دانید چه اتفاقی می افتد.

Just like just not literally keeping your finger.

درست مثل اینکه به معنای واقعی کلمه انگشت خود را نگه ندارید.

We don't mean literally, but the pulse is cinnamon.

منظور ما به معنای واقعی کلمه نیست، اما نبض دارچین است.

Synonym is what is happening.

مترادف چیزی است که اتفاق می افتد.

It's meaning that you're in touch with what's going on right now.

این بدان معناست که شما با آنچه در حال حاضر در حال وقوع است در تماس هستید.

Just as if you had your finger on your pulse,

همانطور که اگر انگشت خود را روی نبض خود گذاشته باشید،

you would know what your heart rate was doing right at that moment.

می دانید که ضربان قلب شما در آن لحظه دقیقاً چه کار می کند.

And if you keep your finger on the pulse of events,

و اگر انگشت خود را روی نبض رویدادها نگه

it just means that you are up to date with what's going on around the world

دارید، فقط به این معنی است که از آنچه در سراسر

or in your place of work,

جهان یا محل کارتان می

or what's connected with your your particular scene.

گذرد، یا آنچه که با صحنه خاص شما مرتبط است به روز هستید.

For example, I was in sales, so I need to keep my finger

به عنوان مثال، من در بخش فروش بودم، بنابراین باید

on the pulse about what customers are thinking about,

در مورد اینکه مشتریان به چه چیزهایی فکر می‌کنند،

what things that they want to buy and what they're using and things like that.

چه چیزهایی می‌خواهند بخرند و از چه چیزهایی استفاده می‌کنند و چیزهایی از این قبیل، انگشت خود را نگه دارم.

It doesn't have to be just world events.

لازم نیست فقط رویدادهای جهانی باشد.

It can be just in your particular

این می تواند فقط در

sphere of influence, in

حوزه نفوذ خاص شما،

your field of expertise. Yes.

در زمینه تخصص شما باشد. آره.

And then we have two words that are opposite opposite words now.

و سپس دو کلمه داریم که در حال حاضر کلمات متضاد مقابل یکدیگر هستند .

So you have to observe what is new

بنابراین شما باید چیزهای جدید

and obsolete as well.

و منسوخ را نیز مشاهده کنید.

So I sometimes feel as if

بنابراین من گاهی اوقات احساس می کنم که

maybe I'm obsolete, but I know what you're going to say. Mr.

شاید من کهنه شده ام، اما می دانم که شما چه خواهید گفت. آقای

Duncan is feeling sorry for himself again.

دانکن دوباره برای خودش متاسف است.

No, I'm just saying sometimes I feel that maybe I am old

نه، من فقط می گویم گاهی اوقات احساس می کنم که شاید من در

and obsolete here on YouTube because there is always something new.

اینجا در YouTube قدیمی و منسوخ شده ام زیرا همیشه چیز جدیدی وجود دارد.

There is always a new thing appearing every day on this very website.

همیشه یک چیز جدید هر روز در همین وب سایت ظاهر می شود.

And so every time something new appears, I always think maybe

و بنابراین هر بار که چیز جدیدی ظاهر می شود، همیشه فکر می کنم شاید

I become a little bit more a little more obsolete.

کمی منسوخ تر شوم.

Well, I would never use your you're staying up to date.

خوب، من هرگز از به روز ماندن شما استفاده نمی کنم.

If you if something becomes obsolete, it means it becomes useless,

اگر چیزی منسوخ شد، به این معنی است که بی فایده می شود،

something that you can't

چیزی که دیگر نمی توانید

use or don't need to use anymore. Yes.

استفاده کنید یا نیازی به استفاده از آن ندارید. آره.

For example, face time

به عنوان مثال، زمان چهره

is that you know, his face time still around? Yeah.

است که شما می دانید، زمان چهره او هنوز در اطراف؟ آره

So what's what's obsolete in the world of.

پس چه چیزی در دنیای منسوخ شده است.

Well, I mean,

خوب، منظورم این است که

musical CDs are becoming obsolete now because everyone's got

سی دی های موسیقی در حال حاضر منسوخ شده اند، زیرا هر کس

digital music stored in their phone.

موسیقی دیجیتالی را در تلفن خود ذخیره می کند.

Maybe videotape, videotape, something that was useful

شاید نوار ویدئویی، نوار ویدئویی، چیزی که زمانی مفید بوده

once and is no longer useful anymore.

و دیگر به درد نمی خورد.

Obsolete? Yeah.

منسوخ شده؟ آره

You Can describe a person as becoming obsolete as well.

شما می توانید فردی را که منسوخ شده است نیز توصیف کنید.

Not just objects.

نه فقط اشیاء

You can say you're becoming obsolete, meaning that you're useless.

می توانید بگویید که در حال منسوخ شدن هستید، به این معنی که شما بی فایده هستید.

You're no good for anything anymore.

تو دیگه برای هیچی خوب نیستی

And of course, it's fair to say that new technology that comes along often

و البته، منصفانه است که بگوییم فناوری جدیدی که به وجود می آید

makes human beings obsolete.

اغلب انسان ها را منسوخ می کند.

And that is another thing that we are often talking about.

و این چیز دیگری است که ما اغلب در مورد آن صحبت می کنیم.

Robots.

Yes, robots, new technology, artificial intelligence, and all of these things are coming along.

روبات ها

بله، روبات‌ها، فناوری‌های جدید، هوش مصنوعی و همه این‌ها در راه است.

And every time.

و هر بار

There is a change or an innovation or a new invention.

یک تغییر یا یک نوآوری یا یک اختراع جدید وجود دارد.

Someone somewhere is going to lose their job.

یک نفر در جایی قرار است شغل خود را از دست بدهد.

Such, such and such, such a difficult word to pronounce quickly.

فلان و فلان کلمه ی سخت تلفظ سریع.

Difficult two words to pronounce quickly.

تلفظ سریع دو کلمه دشوار است.

Close together is quite difficult.

نزدیکی به هم بسیار سخت است.

Sash. Sash

ارسی. ساش

says, I find it difficult to remember Spellings, Please give me some tips.

می گوید، به خاطر سپردن املا برایم سخت است، لطفاً نکاتی را به من بدهید.

They are well, I think.

آنها خوب هستند، فکر می کنم.

It's just really about memorising the spelling.

این فقط در مورد حفظ املا است.

But even if it makes you feel better and I'm going to reassure you now.

اما حتی اگر حال شما را بهتر کند و من اکنون به شما اطمینان خواهم داد.

So first of all, I'm going to say calm down about that.

بنابراین اول از همه، می خواهم بگویم که در این مورد آرام باشید.

You don't have to worry too much about it, because

لازم نیست زیاد نگران این موضوع باشید، زیرا

even here in this country where people speak English is their first,

حتی در این کشور که مردم به زبان انگلیسی صحبت می کنند، برای اولین بار،

You will be amazed how many people make spelling mistakes.

شما شگفت زده خواهید شد که چگونه بسیاری از مردم اشتباهات املایی دارند.

Yes. Or get certain words mixed up, of course,

آره. یا برخی از کلمات را با هم مخلوط کنید، البته، با

over time you will get it's just like I mean, we

گذشت زمان متوجه خواهید شد که دقیقاً مثل این است که

when when you're a youngster, just like when you learn your own language

ما وقتی جوان هستید، درست مانند زمانی که زبان خود را

every day or every week, you learn

هر روز یا هر هفته یاد می گیرید

new words, don't you, when you're at school And then over a long period of time,

، کلمات جدیدی یاد می گیرید، شما وقتی در مدرسه هستید و پس از مدتی طولانی،

you have your memory bank for all those different world words increases.

بانک حافظه خود را برای تمام آن کلمات مختلف دنیا افزایش می دهید.

So yeah, it's really repetition, isn't it, really writing it down.

پس بله، واقعاً تکرار است ، اینطور نیست، واقعاً آن را یادداشت می‌کنید.

I would say if you want to remember something, it's like when I'm having to remember

من می گویم اگر می خواهید چیزی را به خاطر بسپارید، مثل زمانی است که باید

the words in a song or the script in a play.

کلمات یک آهنگ یا فیلمنامه یک نمایشنامه را به خاطر بسپارم.

If you write it down that my my singing

اگر آن را بنویسی که معلم آواز من

teacher was said, she said to me, If you want to remember

گفته شده است، او به من گفت: اگر می خواهی

a song,

آهنگی را به خاطر بسپاری

write it down three times and then act it out.

، آن را سه بار بنویس و سپس اجرا کن.

What the words mean with your hands and then you remember it.

معنای کلمات با دستان شما چیست و سپس آن را به یاد می آورید.

So if you keep writing something down, you you'll remember it.

بنابراین اگر به نوشتن چیزی ادامه دهید، آن را به خاطر خواهید آورد.

Yeah, That's what the visual.

بله، این چیزی است که بصری است.

The visual is very important.

بصری بسیار مهم است.

Your brain recognises the visual.

مغز شما بصری را تشخیص می دهد.

So write the word out many times.

بنابراین کلمه را بارها بنویسید.

And you, you will then remember well writing uses more than one part of your brain.

و شما، پس از آن به خوبی به یاد خواهید آورد که نوشتن از بیش از یک قسمت مغز شما استفاده می کند.

And that's why.

و به همین دلیل.

And that's why doing it.

و به همین دلیل انجام آن است.

And that's with new words and also spelling, writing things

و این با کلمات جدید و همچنین املا است، نوشتن

down uses more than one part of your brain, which is why

چیزها از بیش از یک قسمت مغز شما استفاده می کند، به همین دلیل است

it often is a good way of getting something

که اغلب روش خوبی برای چاپ کردن چیزی است

to imprint, imprint into your brain.

که در مغز شما نقش می بندد.

So I think that's probably the best piece of advice I can give.

بنابراین فکر می‌کنم این احتمالاً بهترین توصیه‌ای است که می‌توانم انجام دهم.

Really. You can spell the word word out

واقعا شما می توانید کلمه یا آنها را هجی کنید

or they and hear it orally,

و به صورت شفاهی بشنوید،

but if you the more senses you can engage, the better chance you've got of your brain remembering it.

اما اگر حواس شما بیشتر باشد، شانس بیشتری برای به خاطر سپردن آن از مغزتان خواهید داشت.

So writing it down, then you've got the visual, then say it,

بنابراین آن را یادداشت کنید، سپس تصویر بصری را دریافت کنید، سپس آن را بگویید

see it on a screen and eventually it'll take time.

، آن را روی صفحه ببینید و در نهایت زمان می برد.

It's not a quick process.

این یک روند سریع نیست.

Never underestimate

هرگز

writing things down,

نوشتن چیزها را دست کم نگیرید،

not just because when you write it, you can see it.

نه فقط به این دلیل که وقتی آن را می نویسید، می توانید آن را ببینید.

I remember it, but also the process.

من آن را به یاد می آورم، بلکه روند را نیز به یاد دارم.

The brain is doing something, you are doing something physical,

مغز در حال انجام کاری است، شما در حال انجام یک کار فیزیکی هستید،

but also you are doing something mental as well.

اما همچنین در حال انجام یک کار ذهنی هستید.

It's going on up here, but also it's going up.

اینجا ادامه دارد، اما در حال بالا رفتن است.

It's happening with your hand.

با دست شما اتفاق می افتد.

It's a very, very physical thing, Abdelkader says.

عبدالقادر می گوید این یک چیز بسیار بسیار فیزیکی است.

That's another another word for obsolete is antique.

این یک کلمه دیگر برای منسوخ، عتیقه است.

Yes, Yes.

بله بله.

Could be used as a synonym. Yes.

می تواند به عنوان مترادف استفاده شود. آره.

So maybe an old thing, something that's old,

بنابراین شاید یک چیز قدیمی، چیزی که قدیمی است،

that's not used very much anymore.

که دیگر زیاد استفاده نمی شود.

So will often joke. But if you've got a phone

بنابراین اغلب شوخی می کند. اما اگر تلفنی دارید

that's maybe five years old.

که شاید پنج سال از عمرش گذشته باشد.

Yes. Now say, Oh, what's that? Antique?

آره. حالا بگو، اوه، این چیست؟ عتیقه؟

Yeah, as a joke.

آره به شوخی

It's not really that old.

واقعاً آنقدرها هم قدیمی نیست.

But in in the world of technology now, a five year old phone is old.

اما در دنیای فناوری اکنون، یک گوشی پنج ساله قدیمی شده است.

It's like.

مثل اینه که.

It's like a five year old television that that's old

مثل یک تلویزیون پنج ساله است که الان قدیمی شده است،

now because they update them every so many years.

زیرا هر چند سال یک بار آن را به روز می کنند.

Yeah, well, I was I was asked the other day about my phone.

آره، خوب، روز قبل از من در مورد تلفنم پرسیدند.

Someone said, is that is that the new iPhone?

یکی گفت این همان آیفون جدید است؟

And I said, no, no, it's last year.

و من گفتم، نه، نه، سال گذشته است.

And they look really disappointed as if oh, oh, oh, that's the old one.

و آنها واقعاً ناامید به نظر می رسند که انگار آه، اوه، اوه، این همان قدیمی است.

And it's only last year, for goodness sake.

و فقط سال گذشته، به خاطر خدا.

It's not out of date yet. Thank you for that. That's it.

هنوز قدیمی نشده است. بابت آن تشکر می کنم. خودشه.

That's what technology is.

تکنولوژی همین است.

So you can use the word antique as a joke,

بنابراین می‌توانید از کلمه عتیقه به عنوان شوخی استفاده کنید،

because normally you would

زیرا

think of an antique as something of being very old, like 50 or 100 years old.

معمولاً یک عتیقه را چیزی شبیه به قدمت 50 یا 100 ساله می‌دانید.

But you can say just a joke to somebody if their phone or

اما اگر گوشی یا گوشی

their have is five years old.

او پنج ساله باشد، می‌توانید فقط یک شوخی به کسی بگویید.

So that's a bit of an antique.

پس این کمی عتیقه است.

Yeah, that's a joke. Yes, we might.

بله، این یک شوخی است. بله، ممکن است.

We might also make a joke by using the word prehistoric.

ما همچنین ممکن است با استفاده از کلمه ماقبل تاریخ شوخی کنیم.

Oh, my goodness. That old phone.

اوه خدای من. اون گوشی قدیمی

Look at that. It's prehistoric. It's so old.

به آن نگاه کنید. این ماقبل تاریخ است. خیلی قدیمیه

Yeah, It was around when the dinosaurs were walking the earth.

آره، زمانی بود که دایناسورها روی زمین راه می رفتند .

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Now, this is another phrase

حال، این عبارت دیگری است

that we use the here and now.

که ما اینجا و اکنون را به کار می بریم.

When? When we are in the here and now.

چه زمانی؟ وقتی در اینجا و اکنون هستیم.

Well, as it suggests, I suppose it explains itself early.

خب، همانطور که نشان می‌دهد، فکر می‌کنم خود را زود توضیح می‌دهد.

The here and now relates to this period, what is happening right now.

اینجا و اکنون مربوط به این دوره است، آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد.

So you are sitting there very comfortably and you look very relaxed today.

بنابراین شما خیلی راحت در آنجا نشسته اید و امروز بسیار آرام به نظر می رسید.

Can I say you? You are.

میتونم بگم تو؟ شما هستید.

I just wish you you had put some clothes on, that's all.

فقط کاش چند تا لباس می پوشیدی، همین.

But you look very relaxed there.

اما شما آنجا خیلی آرام به نظر می رسید.

Yes. Daring. It's

آره. شجاعانه.

paper money now is increasingly

اکنون پول کاغذی به طور

being seen as obsolete. Yes.

فزاینده ای منسوخ شده است. آره.

And well, the funny thing is and, I said this to Steve yesterday.

و خوب، چیز خنده دار این است که دیروز این را به استیو گفتم.

They're bringing out all of the new money here in the UK.

آنها تمام پول های جدید را اینجا در بریتانیا بیرون می آورند.

Yes. With Prince Charles.

آره. با شاهزاده چارلز

Now, of course, King Charles,

حالا، البته، شاه چارلز،

he will be on the face of the new banknotes.

او در چهره اسکناس های جدید خواهد بود.

But I said to Steve, I said, what a waste of time.

اما من به استیو گفتم، گفتم چه اتلاف وقت.

So no one use this money anymore.

بنابراین هیچ کس دیگر از این پول استفاده نمی کند.

Where the last time you actually had money, cash, paper money in your hand.

جایی که آخرین بار واقعاً پول، پول نقد، پول کاغذی در دست داشتید.

So they're going to a lot of expense to to to remove

بنابراین آنها برای حذف

all of the old banknotes with Queen Elizabeth on the front.

تمام اسکناس های قدیمی که ملکه الیزابت در جلوی آن قرار دارد، هزینه های زیادی را متحمل می شوند.

And they're going to introduce new banknotes with King Charles.

و با شاه چارلز اسکناس های جدید معرفی می کنند .

But I think it's quite pointless because very few

اما من فکر می‌کنم این کاملاً بی‌معنی است، زیرا تعداد بسیار کمی از

people actually carry large amounts of cash.

مردم در واقع مقادیر زیادی پول نقد حمل می‌کنند.

And in fact, some places now in the UK won't even accept cash.

و در واقع، برخی از مکان‌ها در حال حاضر در بریتانیا حتی پول نقد نمی‌پذیرند.

You can't even go into some restaurants now.

الان حتی نمی توانید به برخی از رستوران ها بروید.

They won't take cash.

آنها پول نقد نمی گیرند.

It's because banks are sometimes charging companies money

این به این دلیل است که بانک‌ها گاهی از شرکت‌ها

for taking cash in and putting it into the bank.

برای دریافت پول نقد و گذاشتن آن در بانک پول دریافت می‌کنند.

Well, I mean, can you believe that?

خب یعنی می تونی باور کنی؟

That they are trying to make us a cashless society because it means that the black market,

اینکه آنها سعی می کنند ما را به یک جامعه بدون پول تبدیل کنند، زیرا به این معنی است که بازار سیاه،

you just keep a build up £1,000 for doing something and you know that

شما فقط 1000 پوند برای انجام کاری جمع آوری می کنید و می دانید که

those days will be gone because it's a way of getting more tax.

آن روزها از بین خواهند رفت زیرا این راهی برای دریافت مالیات بیشتر است.

If you stop people using

اگر

cash rather than having to write a check.

به جای نوشتن چک، مانع از استفاده مردم از پول نقد شوید.

Well, I would say because they are printing new notes with King Charles on the front,

خوب، من می گویم چون آنها در حال چاپ یادداشت های جدید با شاه چارلز در جلو هستند،

I would imagine that they're not about to do that.

تصور می کنم که آنها قصد انجام این کار را ندارند.

Even the comedian last night was selling books

حتی این کمدین دیشب کتاب می

and in his back he had a little device

فروخت و پشتش یک وسیله کوچک داشت

that could read your cards if you wanted to buy something there.

که اگر می خواستی از آنجا چیزی بخری می توانست کارت های تو را بخواند.

And then you couldn't give him cash.

و بعد نمی توانستی به او پول نقد بدهی.

No, you had to pay on this card.

نه، باید با این کارت پرداخت می کردید.

Reader.

Yes, a little machine, which I believe you can now get quite cheaply.

خواننده.

بله، یک ماشین کوچک، که فکر می کنم اکنون می توانید بسیار ارزان آن را تهیه کنید.

It's very, very small.

خیلی خیلی کوچک است.

It was and it was connected to his phone.

بود و به گوشیش وصل شد.

So all he had to do was just read your card and you pay and that's it.

بنابراین تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که فقط کارت شما را بخواند و شما پرداخت کنید و تمام.

And then later on, the cash will go to him.

و بعداً پول نقد نزد او خواهد رفت.

So he was selling these books last night.

پس دیشب داشت این کتابها را می فروخت.

We didn't buy one last night, by the way.

اتفاقا دیشب یکی نخریدیم.

We we kept far away,

ما تا آنجا که ممکن بود دور شدیم

as far away as possible.

.

So the here and now would you say, Mr.

بنابراین اینجا و اکنون، آیا می‌گویید، آقای

Steve, that you are in the here and now?

استیو، شما در اینجا و اکنون هستید؟

More so than I've ever been? Yes.

بیشتر از همیشه؟ آره.

I think, I like to stay in the here and now.

فکر می کنم، دوست دارم در اینجا و اکنون بمانم.

Well, in certainly in terms of news.

خوب، قطعاً از نظر اخبار.

Yeah I think so.

آره فکر میکنم

I, I'm fairly good with that now.

من، الان با آن نسبتا خوب هستم.

I'm still better since you retired. I am. That's it.

از زمانی که بازنشسته شدی هنوز بهتر هستم. من هستم. خودشه.

Definitely. Yes.

قطعا. آره.

Okay.

باشه.

I had a couple of ball and I was going all right. Yes.

من دو تا توپ داشتم و خوب پیش می رفتم. آره.

I need to go, Mr. Duncan.

من باید بروم آقای دانکن.

I've got things to do, places to go.

من کارهایی برای انجام دادن، جاهایی برای رفتن دارم.

So here are my tips.

بنابراین در اینجا نکات من است.

You want my tips?

راهنمایی های من را می خواهید؟

How? Your tips. What you think I said?

چگونه؟ نکات شما فکر میکنی چی گفتم؟

I thought you said something else that Mr.

فکر کردم چیز دیگری گفتی که آقای

Duncan tips to stay up to date.

دانکن برای به روز ماندن راهنمایی می کند.

Here is my advice.

در اینجا توصیه من است.

Listen, observe,

گوش کن، ببین،

learn.

یاد بگیر.

That's it.

خودشه.

So that's it.

پس همین است.

This is. Stay up to date with that English, is it Mr.

این هست. با آن انگلیسی به روز باشید، آیا این آقای

Duncan? Anything?

دانکن است؟ هر چیزی؟

Well, yes.

خب بله.

It's just to stay up to date with the world politics, the news, your family.

این فقط برای به روز ماندن از سیاست جهانی، اخبار، خانواده خود است.

Listen, observe, learn.

گوش کن، ببین، یاد بگیر.

So you might say that the first two things

بنابراین ممکن است بگویید که دو مورد

will lead to the third thing.

اول منجر به سومین چیز می شود.

Listen.

گوش کن.

Listen to what is happening.

به آنچه در حال وقوع است گوش دهید.

Listen to what people are saying.

به آنچه مردم می گویند گوش دهید.

Observe.

Look at what's happening around you.

رعایت کنید.

به آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد نگاه کنید.

Look at how people are acting or behaving towards each other or towards yourself.

به نحوه رفتار یا رفتار مردم با یکدیگر یا با خودتان نگاه کنید.

And then, of course, learn, learn a new skill.

و سپس، البته، یاد بگیرید، یک مهارت جدید بیاموزید.

You don't have to learn lots of things every day.

لازم نیست هر روز چیزهای زیادی یاد بگیرید.

Just spend a few moments every day learning something.

فقط هر روز چند لحظه را صرف یادگیری چیزی کنید.

Maybe it is English, maybe it is something.

شاید انگلیسی باشد، شاید چیزی باشد.

So that is my best advice for keeping up to date.

بنابراین این بهترین توصیه من برای به روز ماندن است.

Listen, observe and learn.

گوش کنید، مشاهده کنید و یاد بگیرید.

Now, finally, Mr.

حالا بالاخره آقای

Steve,

استیو،

we often say that something is out of date.

ما اغلب می گوییم که چیزی قدیمی است.

If it is old, we say something is old,

اگر قدیمی است، می گوییم فلان چیز قدیمی است

it is out of date, it is obsolete.

، تاریخ گذشته است، منسوخ شده است.

It is an antique.

عتیقه است.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Well done.

آفرین.

The way that thing is old

همان طور که آن چیز قدیمی است

fashioned, a person can be old fashioned.

، آدم می تواند قدیمی باشد.

That's it.

If are described as an old fashioned person, you are somebody that probably

خودشه.

اگر به عنوان یک فرد قدیمی توصیف می‌شوید، شما فردی هستید که احتمالاً

at some point in your life stopped bothering

در مقطعی از زندگی‌تان دیگر به خود زحمت نمی‌دهید

to keep up to date with what's going on in the world.

تا از آنچه در جهان می‌گذرد به‌روز باشید.

You may be wearing the same clothes

ممکن است همان لباسی را بپوشید

that you had 20 years ago or 30 years ago.

که 20 سال پیش یا 30 سال پیش داشتید.

And when you buy new clothes, you buy exactly the same ones that you had before.

و هنگام خرید لباس های جدید، دقیقاً همان لباس هایی را می خرید که قبلاً داشتید.

You you don't have a mobile phone.

تو که موبایل نداری

You talk in terms that would suggest that you come

شما با عباراتی صحبت می کنید که نشان می دهد

from a different era or a different time.

از یک دوره یا زمان دیگری آمده اید.

An old fashioned person is basically I mean, there's nothing necessarily wrong with that.

یک فرد قدیمی اساساً منظور من است، لزوماً هیچ مشکلی در آن وجود ندارد.

There is a we're not criticising it because I don't think that,

یک موضوعی وجود دارد که ما از آن انتقاد نمی‌کنیم، زیرا فکر نمی‌کنم،

you know,

you have to stay up to date with things.

می‌دانید،

باید در جریان مسائل باشید.

And some people, you know, it's comforting to stay in touch with the things

و برخی از مردم، می دانید، این آرامش بخش است که با

that they've always known and some people and it's good to stay in touch with that.

چیزهایی که همیشه می دانستند و برخی از مردم در ارتباط باشید و خوب است که با آن در ارتباط باشید.

But you know, if you are described as an old fashioned person,

اما می‌دانید، اگر به‌عنوان یک فرد قدیمی توصیف می‌شوید، به

it means that you are somebody that probably hasn't kept up to date with things

این معنی است که شما فردی هستید که احتمالاً با مسائل به‌روز نشده‌اید

or may be a person who believes in traditional values.

یا ممکن است فردی باشید که به ارزش‌های سنتی اعتقاد دارد.

Yes, their morals, their ways of behaving.

بله، اخلاقشان، طرز رفتارشان.

They are an old fashioned person.

آنها یک فرد قدیمی هستند.

They they say that they believe that there are certain rules in life

آنها می گویند که معتقدند قوانین خاصی در زندگی

or in society that they follow, even though they are they are not fashionable.

یا در جامعه وجود دارد که آنها از آنها پیروی می کنند، اگرچه آنها مد نیستند.

They are old fashioned, old fashioned views, since quite often people,

آنها دیدگاه های قدیمی و قدیمی هستند، زیرا اغلب افراد،

for example has one sex before marriage.

به عنوان مثال، قبل از ازدواج یک رابطه جنسی دارند.

A lot of people think I did.

بسیاری از مردم فکر می کنند من این کار را کردم.

I mean, that's what my parents believed in.

منظورم این است که والدین من به آن اعتقاد داشتند.

It's what their parents believed in that this was something that people should follow.

این چیزی است که والدینشان به آن اعتقاد داشتند این چیزی است که مردم باید از آن پیروی کنند.

But now it is often seen as old fashioned

اما در حال حاضر اغلب

in a modern society that that

در یک جامعه مدرن به نظر می رسد که این

attitude I'm not

نگرش را

going to say.

Rather, I think it's one way or the other, but it's after if you were to say, for example,

نمی گویم.

بلکه فکر می‌کنم این‌طوری است، اما بعد از آن است که اگر قرار باشد مثلاً

if we were to go out with friends and have a discussion on somebody was to say,

با دوستان بیرون برویم و در مورد کسی بحث کنیم، بگوییم

Oh, I think that I don't believe in sex before marriage,

اوه، فکر می‌کنم که من این کار را نمی‌کنم. به رابطه جنسی قبل از ازدواج اعتقاد داشته باشید،

somebody might comment, Oh, that's a very old fashioned view.

ممکن است کسی نظر بدهد، اوه، این یک دیدگاه بسیار قدیمی است.

They might.

اونها ممکنه.

They might, but that would that's just an example

آنها ممکن است، اما این فقط یک نمونه

of a particular behaviour.

از یک رفتار خاص است.

Think it could be.

فکر کن میتونه باشه

Yeah, maybe you don't keep up to date with clothes and the fashions.

بله، شاید شما با لباس ها و مدها به روز نیستید .

I mean I don't I'm very old fashioned with in terms of clothing.

منظورم این است که من از نظر لباس خیلی قدیمی نیستم .

Yeah.

Well people say nowadays that marriage itself. Yes.

آره

خوب امروزه مردم می گویند که خود ازدواج. آره.

Marriage Itself the actual act of marriage, some people believe that

ازدواج خود عمل واقعی ازدواج است، برخی افراد معتقدند

that is an old fashioned way.

که این یک روش قدیمی است.

So there are people now that don't even feel like they want to get married

بنابراین در حال حاضر افرادی هستند که حتی احساس نمی‌کنند می‌خواهند ازدواج کنند،

because they see it as an old fashioned and out of date thing.

زیرا آن را یک چیز قدیمی و قدیمی می‌دانند .

Many, many examples of this.

نمونه های بسیار بسیار زیادی از این دست.

Yes, food.

بله غذا

Food can also be called out of date if it has gone rotten,

اگر مواد غذایی فاسد شده باشند،

or maybe if it is unsafe to.

یا شاید اگر ناامن باشند، می‌توان آن را قدیمی نامید.

We say that it is out of date.

ما می گوییم که تاریخ گذشته است.

Do we?

آیا ما؟

Yeah, that's it.

درسته خودشه.

But that's like a technical thing, isn't it, where we're saying we're about a slightly different

اما این مانند یک چیز فنی است، اینطور نیست، جایی که ما می گوییم در اینجا معنای کمی متفاوت داریم

meaning here, but that is another use of that, that word my

، اما این استفاده دیگری از آن است، این کلمه

meat, my my.

گوشت من، من من.

The chicken that I bought last week is now out of date.

مرغی که هفته پیش خریدم الان قدیمی شده.

It is two days outside its sell by date.

دو روز دیگر از تاریخ فروش آن فاصله دارد.

It is out of date.

منسوخ شده است.

Yeah. Old fashioned.

آره سبک قدیمی.

It's something that when people call you old fashioned, it can be it

این چیزی است که وقتی مردم شما را قدیمی می نامند، ممکن

almost can be a bit of an insult at times, particularly if.

است گاهی اوقات کمی توهین آمیز باشد، به خصوص اگر.

But yeah, yeah, that's right.

اما بله، بله، درست است.

But an old fashioned person is a person who maybe they just believe

اما یک فرد قدیمی فردی است که شاید فقط به

in traditional ways or traditional values.

روش های سنتی یا ارزش های سنتی اعتقاد داشته باشد.

Now Gaydar says, Thank you for keeping us up to date in English language.

حالا گیدار می گوید، از اینکه ما را به زبان انگلیسی به روز نگه می دارید، متشکرم .

Thank you very much as well. Good use of the phrase.

از شما نیز بسیار متشکرم. استفاده خوب از عبارت

And you may have noticed today we have put on our tinsel

و ممکن است متوجه شده باشید که امروز ما قلوه سنگ را پوشیده ایم

and there is a very good reason for that because Christmas is coming.

و دلیل بسیار خوبی برای آن وجود دارد زیرا کریسمس در راه است.

And this weekend I will mention it again for those who missed it,

و این آخر هفته دوباره برای کسانی که آن را از دست داده اند ذکر خواهم کرد،

we are with you on Christmas Eve,

ما در شب کریسمس، شنبه، روز کریسمس با شما هستیم

Saturday, Christmas Day,

،

a I can't wait to see what happens there.

بی صبرانه منتظرم ببینم آنجا چه اتفاقی می افتد.

Christmas Day on Sunday and on Boxing

روز کریسمس در یکشنبه و در

Day, the day after Christmas.

روز باکس، روز بعد از کریسمس.

We hope with you as well.

امیدواریم با شما هم باشیم.

I'm not sure if that's a good idea or not, but

مطمئن نیستم که این ایده خوبی است یا نه، اما

we're going to try anyway.

به هر حال سعی می کنیم.

So we are back with you Saturday, Christmas Eve.

پس شنبه شب کریسمس با شما برگشتیم.

We will be back with you.

ما با شما باز خواهیم گشت.

I don't know when I'm going to have time to wrap your presents.

نمی دانم چه زمانی برای بسته بندی هدایای شما وقت خواهم داشت.

Mr. Duncan, you will have to wear online on Christmas time.

آقای دانکن، شما باید در زمان کریسمس آنلاین بپوشید.

You have the whole of tomorrow, right?

شما کل فردا را دارید، درست است؟

I'll say goodbye first and then I'll go for the catalogue because I feel like a cup of tea.

اول خداحافظی می کنم و بعد می روم سراغ کاتالوگ چون حس یک فنجان چای دارم.

Lovely to be here.

Lovely to see you all and see you all again on Saturday.

دوست داشتنی اینجا بودن

از دیدن همه شما و دوباره دیدن همه شما در شنبه خوشحالم.

Well, actually, I'm going to go at the same time.

خوب، در واقع، من می خواهم در همان زمان بروم.

Are you? Yes.

شما هستید؟ آره.

We're going to fade away into the Christmas lights again,

ما دوباره در چراغ‌های کریسمس محو می‌شویم،

because from this point on,

زیرا از این نقطه به بعد،

Christmas is officially here,

کریسمس رسماً اینجاست،

even though it isn't happening until Sunday.

حتی اگر تا یکشنبه اتفاق نیفتد.

But we are really getting into the Christmas feel now.

اما ما در حال حاضر واقعاً در حال ورود به احساس کریسمس هستیم.

And definitely on Saturday it will feel very much like

و قطعا روز شنبه احساس

the season of goodwill has arrived.

می شود که فصل حسن نیت فرا رسیده است.

This is Mr. Duncan and Mr.

این آقای دانکن و آقای

Steve saying Enjoy the rest of your Thursday and I will see you and Mr.

استیو است که می گویند از بقیه پنج شنبه خود لذت ببرید و من شما را می بینم و آقای

Steve will see you on Saturday, Christmas Eve.

استیو شما را در روز شنبه، شب کریسمس می بیند.

Are you excited? I hope so.

آیا شما هیجان زده هستید؟ امیدوارم.

And of course, until the next time...

و البته تا دفعه بعد...

ta ta for now.

تا تا فعلا.