BACK from the DEAD! (figuratively) / English Addict LIVE chat & Learning / Sunday 24th April 2022

Hmm. Well, we

هوم خوب، ما

are here almost in one piece.

تقریباً یک تکه اینجا هستیم.

Hello, everyone.

سلام به همه

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

And we are having some technical problems today, for which I apologise.

و امروز با مشکلات فنی مواجه هستیم که بابت آن عذرخواهی می کنم.

I've had a few malfunctions.

من چند تا خرابی داشتم

I love that word.

من عاشق این کلمه هستم

If you're going to start your English addicts

اگر می خواهید پخش زنده معتادان انگلیسی خود را شروع کنید

live stream, always start with a good word.

، همیشه با یک کلمه خوب شروع کنید.

And that is a pretty good word.

و این کلمه بسیار خوبی است.

We have a mole, a malfunction,

ما یک خال داریم، یک نقص،

right?

درست است؟

Here we are. Yes, we are back together.

اینجا هستیم. بله، ما دوباره با هم هستیم.

It's English addict.

این معتاد انگلیسی است.

And I have just crawled from my sickbed

و من به تازگی از بستر بیماری ام خزیدم

it was almost my deathbed, but

که تقریباً بستر مرگ من بود، اما

I'm going to just say that it was my.

فقط می خواهم بگویم که این تخت من بود.

My sick bed.

تخت مریض من

Yes, we are live from the birthplace of the English language,

بله، ما از زادگاه زبان انگلیسی زندگی می کنیم

which just happens to be England.

که اتفاقاً انگلستان است.

Yeah, I'm dropping frames.

آره، فریم ها را می ریزم.

I'm dropping frames.

من فریم می اندازم

I'm dropping frames.

من فریم می اندازم

There's nothing worse than dropping frames.

هیچ چیز بدتر از انداختن فریم نیست.

We might actually have to abandon this already.

ممکن است در واقع مجبور شویم از قبل این را رها کنیم.

I'm having difficulty with my live stream.

من با پخش زنده خود مشکل دارم.

Unfortunately, you might notice that the picture is a little weird as I'm moving,

متأسفانه، ممکن است متوجه شوید که در حین حرکت من، تصویر کمی عجیب است،

and there would appear to be a slight problem, but I'm going to try

و به نظر می رسد یک مشکل جزئی وجود داشته باشد، اما من سعی

and deal with it as we go along today.

می کنم تا امروز با آن برخورد کنم.

Here we go. Hi, everybody.

در اینجا ما می رویم. سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy? Are you?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟ شما هستید؟

Are you feeling good?

آیا احساس خوبی داری؟

I suppose that's the biggest question of all today.

فکر می کنم این بزرگترین سوال امروز باشد.

Are you feeling okay?

آیا شما احساس خوبی دارید؟

I really hope so.

من واقعا امیدوارم.

I can't begin to tell you

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که

what a terrible week I've had.

چه هفته وحشتناکی را پشت سر گذاشتم.

I've been sick in bed.

من در رختخواب مریض شده ام.

I haven't moved from my bed for almost a week.

تقریبا یک هفته است که از تختم تکان نخورده ام.

If you remember last weekend, I tried to come on.

اگر یادتان باشد آخر هفته گذشته، سعی کردم بیام.

I didn't stay on for very long.

من خیلی طولانی نماندم

I was here with Steve last Sunday, but unfortunately, I was so ill.

یکشنبه گذشته با استیو اینجا بودم ، اما متأسفانه خیلی بیمار بودم.

As you may have known, or heard, I've got COVID.

همانطور که ممکن است می دانستید یا شنیده اید، من مبتلا به کووید هستم.

I'm over it now, I suppose, but

من فکر می کنم اکنون از آن گذشته ام،

I still have all of the effects of it.

اما هنوز همه اثرات آن را دارم.

Unfortunately, And to say the least, it has made me feel unwell.

متأسفانه، و حداقل بگویم، این باعث شده است که احساس ناخوشی داشته باشم.

That's all I'm say.

این تمام چیزی است که من می گویم.

I don't want to go on about it because I know everyone in the world at the moment has their own problems.

من نمی خواهم در مورد آن ادامه دهم زیرا می دانم که در حال حاضر هر کسی در جهان مشکلات خاص خود را دارد.

You have your problems.

شما مشکلات خود را دارید.

There are many people suffering far worse things than I am.

افراد زیادی هستند که از چیزهایی بدتر از من رنج می برند.

So I'm not going to go on about it too much.

بنابراین من زیاد در مورد آن ادامه نمی دهم.

But we are here again.

اما ما دوباره اینجا هستیم.

And yes, it is English addict with

و بله، این معتاد انگلیسی است و

my computer almost working.

کامپیوتر من تقریباً کار می کند.

I had a big scare yesterday.

دیروز یه ترس بزرگ داشتم

My computer suddenly stopped working completely.

کامپیوتر من ناگهان به طور کامل از کار افتاد.

Absolutely. Completely stopped. Working.

کاملا. کاملا متوقف شد کار کردن.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

In fact, it was so bad.

در واقع خیلی بد بود.

I had a black screen

من یک صفحه نمایش سیاه داشتم

with with the old fashioned writing that you used to see

با نوشته های قدیمی که قبلاً

on 1970s computers.

در رایانه های دهه 1970 می دیدید.

That's how bad it was.

این چقدر بد بود.

It was saying there was no boot drive

می‌گفتند درایو بوت وجود ندارد

That's pretty serious when your computer

، وقتی رایانه‌تان

is telling you that there is literally nothing inside it.

به شما می‌گوید که به معنای واقعی کلمه چیزی درون آن نیست، بسیار جدی است.

With some lovely 1970s style

با چند متن دوست داشتنی به سبک دهه 1970

text, you know your computer is not very well.

، می دانید که رایانه شما خیلی خوب نیست.

So I've tried to fix it.

بنابراین من سعی کردم آن را درست کنم.

I think it's about 85% working today.

فکر می کنم امروز حدود 85 درصد کار می کند.

So if there is a problem, if things do go wrong, please, please bear with me.

بنابراین اگر مشکلی وجود دارد، اگر مشکلی پیش آمد، لطفاً با من تحمل کنید.

But I have been in bed for the past seven days

اما من در هفت روز گذشته در رختخواب بودم،

so this is down my 14th day of suffering from COVID

بنابراین این چهاردهمین روز است که از کووید رنج

and I didn't realise just how bad it would make you feel.

می‌برم و نمی‌دانستم که چقدر احساس بدی در شما ایجاد می‌کند.

I've heard a lot of people have suffered in various ways.

من شنیده ام که افراد زیادی به طرق مختلف رنج برده اند.

Some people just a little.

بعضی ها فقط کمی

Some people quite a lot.

برخی افراد بسیار زیاد.

And of course, as we know, a lot of people did succumb

و البته، همانطور که می دانیم، بسیاری از مردم نیز

to to the virus as well.

به این ویروس تسلیم شدند.

So I suppose I should count myself lucky like many people now who are actually getting through it.

بنابراین فکر می‌کنم باید مانند بسیاری از مردمی که در حال حاضر از آن عبور می‌کنند، خود را خوش شانس بدانم.

But it isn't much fun.

اما زیاد سرگرم کننده نیست

That's all I'm going to say.

این تمام چیزی است که می خواهم بگویم.

It is not much fun.

زیاد سرگرم کننده نیست.

So I hope you are OK.

پس امیدوارم حالتون خوب باشه

I hope everything is all right because yes, we have made it to the end of another week.

امیدوارم همه چیز درست باشد زیرا بله ، تا پایان یک هفته دیگر به پایان رسیدیم.

I haven't been with you at all

من

since last

از آخر

weekend, for which I apologise, but I have a good reason.

هفته گذشته اصلاً با شما نبودم که از این بابت عذرخواهی می کنم اما دلیل خوبی دارم.

I was feeling very, very sick Yes, it's Sunday.

خیلی خیلی حالم بد بود بله، یکشنبه است.

Boo boo, boo boo boo boo.

بووووووووووووووو.

Phoebe Beep, beep.

فیبی بیپ، بیپ.

But, but.

اما، اما

But, but.

اما، اما

But. But.

ولی. ولی.

Where

از کجا

did you like my chicken impression?

برداشت مرغ من را دوست داشتید؟

There I'm sorry about that.

در آنجا من برای آن متاسفم.

I tried my best

من تمام تلاشم را کردم

Oh, yes.

اوه، بله.

Here we are.

It is English addict coming to you live

اینجا هستیم.

این معتاد انگلیسی است که

from the birthplace of the English language.

از محل تولد زبان انگلیسی به شما می آید.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

My computer is not working very well.

کامپیوتر من خیلی خوب کار نمی کند.

It's probably my fault.

احتمالا تقصیر منه

Although I did wake up yesterday

اگرچه من دیروز از خواب بیدار شدم

and find also lots of copyright claims

و ادعاهای حق نسخه برداری زیادی را

on many of my videos.

در مورد بسیاری از ویدیوهایم مشاهده کردم.

Not the best thing to wake up to in the morning when you're feeling like,

بهترین چیزی نیست که صبح با آن از خواب بیدار شوید، زمانی که احساس می کنید،

well, you feel like your chest is going to explode.

خوب، احساس می کنید قفسه سینه شما منفجر می شود.

So a lot of things going on at the moment.

بنابراین در حال حاضر چیزهای زیادی در حال وقوع است.

I'm sure we have lots of news to catch up with.

من مطمئن هستم که ما اخبار زیادی برای پیگیری داریم.

What about you? How was your week?

تو چطور؟ هفته ات چطور بود؟

Was it a good week?

هفته خوبی بود؟

Are you feeling OK?

حالت خوبه؟

Maybe you have had your own experience with COVID

شاید شما تجربه خود را در مورد COVID

that you might want to share.

داشته باشید که ممکن است بخواهید آن را به اشتراک بگذارید.

Maybe some advice or some tips of how to get over

شاید توصیه یا نکاتی برای غلبه

having this

بر این

terrible, disgusting illness.

بیماری وحشتناک و نفرت انگیز.

I'm going to be honest with you.

من قصد دارم با شما صادق باشم.

I can't begin to tell you this morning I was in the kitchen

امروز صبح نمی توانم به شما بگویم که در آشپزخانه

and I won't do it, but I will I will do the action.

بودم و این کار را نمی کنم، اما عمل را انجام خواهم داد.

But you won't hear the actual words.

اما شما کلمات واقعی را نخواهید شنید.

I stood in the kitchen this morning and all I said again

امروز صبح در آشپزخانه ایستادم و هرچه بارها و بارها گفتم همین

and again was

that's what I said.

بود که گفتم.

I hope you didn't hear that.

امیدوارم نشنیدی

I was so frustrated.

خیلی ناامید شدم

I can't begin to tell you how frustrated I felt this morning.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که امروز صبح چقدر احساس ناامیدی کردم.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

Anyway, we we we are here live almost

به هر حال، ما که اینجا هستیم تقریباً زندگی می‌کنیم،

Even though I am dropping frames.

حتی اگر فریم‌ها را پایین بیاورم.

It's not a good thing.

چیز خوبی نیست.

By the way, if you know about live streaming, you will know that

به هر حال، اگر در مورد پخش زنده اطلاعات داشته باشید، می دانید که

dropping frames is always bad.

افت فریم همیشه بد است.

It's never a good thing.

هیچ وقت چیز خوبی نیست.

You never want to drop your frames.

شما هرگز نمی خواهید فریم های خود را رها کنید.

And that's what I'm doing at the moment.

و این کاری است که من در حال حاضر انجام می دهم.

Hello.

To the live chat. Nice to see you all here.

سلام.

به چت زنده خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Who is here and who was first?

چه کسی اینجاست و چه کسی اولین بود؟

I suppose I should say hello to.

فکر کنم باید بهش سلام کنم

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Luis Mendez.

لوئیس مندز

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

You were first.

تو اول بودی

Also, we have Vitesse and Palmira and also Sandra,

همچنین، ویتسه و پالمیرا و همچنین ساندرا،

Maria and Claudia.

ماریا و کلودیا را داریم.

In fact, lots of people arrived at the same time.

در واقع، تعداد زیادی از مردم در همان زمان وارد شدند.

Also, we had Beatrix, Mika,

همچنین، ما بئاتریکس، میکا را داشتیم

arrived at it exactly the same time as everyone else.

که دقیقاً در همان زمان به آن رسیدیم.

So congratulations to all of you.

پس به همه شما تبریک می گویم.

You were first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید.

Thank you very much for spending some time with me.

از اینکه مدتی را با من سپری کردید بسیار سپاسگزارم.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

I'm not sure if this was a good idea, by the way,

من مطمئن نیستم که این ایده خوبی بود، اتفاقا،

because my computer is only working

زیرا کامپیوتر من فقط

at 85%.

در 85٪ کار می کند.

I'm only working at 15 and a half percent.

من فقط با 15 و نیم درصد کار می کنم.

And we don't even have Mr.

و ما حتی آقای

Steve yet.

استیو را هم نداریم.

And he is working at, I think, around about 60%.

و من فکر می کنم او در حدود 60 درصد کار می کند.

So between all of us, maybe we can get a semi-decent show today.

بنابراین بین همه ما، شاید بتوانیم امروز یک نمایش نیمه آبرومند داشته باشیم.

I will try my best anyway.

به هر حال تمام تلاشم را خواهم کرد.

Hello, also to my wife, or should I say Marwa Marwa.

سلام به همسرم هم یا مروه مروه بگویم.

So nice to see you here today.

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Also, we have

همچنین، ما

Maria, also Vitoria.

ماریا، همچنین ویتوریا را داریم.

Hello, Vitoria.

سلام، ویتوریا.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

I crawled out of my bed this morning.

امروز صبح از تختم بیرون خزیدم.

Have you seen the thumbnail for today's livestream?

آیا تصویر کوچک پخش زنده امروز را دیده اید؟

That was me this morning.

امروز صبح من بودم

I took that picture

من آن عکس

That's what I looked like this morning

را گرفتم این همان چیزی بود که امروز صبح

when I was climbing out of my my death bed.

وقتی از بستر مرگم بیرون می رفتم به نظر می رسیدم.

I am back from the dead so to speak, figuratively.

من از مردگان بازگشته ام، به عبارتی مجازی.

In fact, today we are talking about speaking figuratively.

در واقع امروز صحبت از بیان مجازی است.

Did you see what I did there?

دیدی اونجا چیکار کردم؟

I call that a Segway because you you move into a subject

من آن را سگوی می نامم زیرا شما وارد موضوعی می شوید

or you move towards something that you want to talk about.

یا به سمت چیزی حرکت می کنید که می خواهید در مورد آن صحبت کنید.

I think I did a very good job of that, even though

فکر می‌کنم کارم را خیلی خوب انجام دادم، حتی اگر

now I have drawn far too much attention to it.

اکنون توجه زیادی به آن جلب کرده‌ام.

If I was honest with you today, we are looking at metaphors and also speaking figuratively.

اگر امروز با شما صادق بودم، ما به استعاره نگاه می کنیم و همچنین به صورت مجازی صحبت می کنیم.

We do it a lot.

ما این کار را زیاد انجام می دهیم.

You might be surprised how often we use

ممکن است تعجب کنید که چگونه اغلب از

figurative speech or metaphors

گفتار یا استعاره های مجازی

where we want to express ourselves quite often, where we want to express something.

در جایی که می خواهیم خود را اغلب بیان کنیم، جایی که می خواهیم چیزی را بیان کنیم، استفاده می کنیم.

Maybe an emergency or maybe a feeling that we have.

شاید یک اورژانس یا شاید احساسی که ما داریم.

Or maybe if we want to express a difficult situation,

یا شاید اگر بخواهیم موقعیت دشواری را بیان

we will often use metaphor because

کنیم، اغلب از استعاره استفاده می کنیم، زیرا

figurative speech, quite often in literature,

گفتار مجازی، اغلب در ادبیات،

in our

در

everyday lives, we often use figurative speech.

زندگی روزمره خود، اغلب از گفتار مجازی استفاده می کنیم.

When we want to express something, we want to get our message across.

وقتی می خواهیم چیزی را بیان کنیم، می خواهیم پیام خود را برسانیم.

We want to really express clearly how we feel.

ما می خواهیم واقعاً احساس خود را به وضوح بیان کنیم.

So quite often we will use figurative speech

بنابراین معمولاً وقتی این کار را انجام می دهیم از گفتار مجازی استفاده

when we are doing that.

می کنیم.

Hello, to Bruno.

سلام به برونو.

Hello, Bruno. Nice to see you back here as well.

سلام برونو خوشحالم که شما را به اینجا برگشتم.

It is a strange one today because this morning I was I was in bed

امروز خیلی عجیب است چون امروز صبح در رختخواب

and I wasn't sure if I was going to do this

بودم و مطمئن نبودم که قرار است این کار را بکنم

or not because I felt so ill.

یا نه چون احساس بیماری می کردم.

But I've crawled out of bed.

اما من از رختخواب خزیدم بیرون.

I've had a wash I even had a shave just for you.

من یک شست و شو داشتم و حتی برای تو اصلاح کردم.

Look at the triple.

به سه گانه نگاه کن

Look at the the work that I'm going to

به کاری که من می روم

Just to make myself look presentable.

نگاه کنید فقط برای اینکه خودم را قابل ارائه جلوه دهم.

Even though underneath I feel like

حتی با وجود اینکه در زیر من احساس می کنم یک

crap,

مزخرف هستم،

basically.

اساسا.

Hello, Victoria.

سلام ویکتوریا

Hello, Monica.

سلام مونیکا

Hello, Monica.

سلام مونیکا

Monica, I haven't seen you for a long time.

مونیکا خیلی وقته ندیدمت

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

Of course, April was supposed to be a busy month for me.

البته قرار بود فروردین ماه شلوغی برای من باشد.

Because we were going to do lots of special live streams.

چون قرار بود استریم های زنده ویژه زیادی انجام دهیم.

Of course, the dreaded Lucky

البته ویروس مخوف لاکی

Corona virus came along First of all, Mr.

کرونا آمد اول از همه، آقای

Steve caught it, and then I got it.

استیو آن را گرفت و بعد من گرفتم.

And I've had it for the past two weeks.

و من در دو هفته گذشته آن را داشتم.

But I think I think the virus has actually gone now.

اما فکر می‌کنم اکنون ویروس واقعاً از بین رفته است.

But I am left with all of the damage.

اما من با همه آسیب ها مانده ام.

So it's all around here.

بنابراین همه چیز اینجاست.

It's in my chest, in my throat, and everything

در سینه ام، در گلویم است، و همه

is really sore and painful.

چیز واقعاً دردناک و دردناک است.

But as I said at the start of today's live stream,

اما همانطور که در ابتدای پخش زنده امروز گفتم،

it could always be worse it can always be worse.

همیشه می تواند بدتر باشد، همیشه می تواند بدتر باشد.

Life can always be worse.

زندگی همیشه می تواند بدتر باشد.

We often think that we are the only people suffering.

ما اغلب فکر می کنیم که تنها مردمی هستیم که رنج می برند.

But in the world there are people suffering all over

اما در دنیا مردمی در همه جا رنج می برند

the place, far worse things

، چیزهایی به مراتب بدتر

than we are.

از ما.

Far worse

به مراتب بدتر از آن

hello to Sandra.

سلام به ساندرا.

Thank you very much for your messages.

از پیام های شما بسیار سپاسگزارم.

By the way, I haven't been able to to read all of them because I've only been looking at my email

ضمناً، من نتوانستم همه آنها را بخوانم زیرا امروز صبح فقط به ایمیلم نگاه می

this morning, and I know I have a lot of messages that I need to catch up on.

کردم و می دانم که پیام های زیادی دارم که باید به آنها رسیدگی کنم.

But honestly, I've been in bed.

اما راستش من در رختخواب بودم.

I haven't moved Mr.

من حرکت نکردم آقای

Steve will tell you just how bad I've been this week.

استیو به شما خواهد گفت که این هفته چقدر حالم بد بوده است.

We also have beaches again.

ما همچنین دوباره سواحل داریم.

Thank you very much for saying hello to me.

خیلی ممنون که به من سلام کردید.

So many people here today.

امروز افراد زیادی اینجا هستند.

Very nice to see you.

خیلی خوشحالم از دیدنت

Thank you.

متشکرم.

Fairy tale forreal Mustafa.

افسانه مصطفی واقعی.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So we are talking about metaphors, figurative speech,

بنابراین ما در مورد استعاره ها، گفتار مجازی صحبت می کنیم،

and it is amazing how often we do it.

و شگفت انگیز است که چقدر این کار را انجام می دهیم.

We do like to I want to say exaggerate

ما دوست داریم که می خواهم بگویم اغراق آمیز

another great word.

یک کلمه عالی دیگر.

If you exaggerate, it means you are making something seem

اگر اغراق کنید، به این معنی است که چیزی را

more than it really is.

بیشتر از آنچه هست جلوه می دهید.

You exaggerate.

تو اغراق میکنی.

Sometimes people who feel unwell

گاهی اوقات افرادی که احساس ناراحتی می کنند

might exaggerate.

ممکن است اغراق کنند.

And I'm not talking about me because this is real.

و من در مورد من صحبت نمی کنم زیرا این واقعی است.

This is genuine.

این اصیل است.

You are looking now at genuine, genuine suffering.

شما اکنون به رنج واقعی و واقعی نگاه می کنید.

Honestly,

راستش

hello.

سلام.

How will you carry on?

چگونه ادامه خواهید داد؟

I will

will.

Online.

خواهم کرد.

برخط.

Hello to you watching in Somalia.

سلام به شما که در سومالی تماشا می کنید.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I'm not sure if my voice is going to last today.

مطمئن نیستم صدایم امروز دوام بیاورد یا نه.

I'm not sure how long I'm going to have my voice.

من مطمئن نیستم که تا کی قرار است صدایم را داشته باشم.

This is the most that I've used my voice since last Sunday.

این بیشترین چیزی است که از یکشنبه گذشته از صدایم استفاده کرده ام.

So if I have any emergencies today,

بنابراین، اگر امروز هر گونه شرایط اضطراری داشته باشم

if anything goes wrong with my voice,

، اگر مشکلی با صدایم پیش بیاید،

I have my special button on standby

دکمه ویژه خود را در حالت آماده به کار

I just in case anything goes wrong with my health

دارم، فقط در صورتی که مشکلی برای سلامتی من پیش

So there you can see it.

بیاید، بنابراین می توانید آن را ببینید.

So that is what you will see today.

پس این چیزی است که امروز خواهید دید.

If there are any problems with my health

اگر در پخش زنده امروز مشکلی برای سلامتی من

during today's livestream, but I will try to stay with you as long as possible.

وجود داشت، اما سعی می کنم تا جایی که امکان دارد با شما بمانم.

I will.

من خواهم.

Monisha says Mr. Duncan.

مونیشا می گوید آقای دانکن.

COVID had finished me off and I had no strength for anything.

کووید من را تمام کرده بود و من برای هیچ کاری قدرت نداشتم.

Thank you many.

خیلی ممنون

So yes, it's strange I've noticed because many of Mr.

بنابراین بله، عجیب است که من متوجه شده ام زیرا بسیاری

Steve's colleagues from his work have caught COVID

از همکاران آقای استیو در محل کارش در

over the past couple of months,

چند ماه گذشته به کووید مبتلا شده اند

and some of them have carried on working.

و برخی از آنها به کار خود ادامه داده اند.

They haven't been at all ill,

آنها اصلاً مریض نشده اند

which I'm slightly jealous of.

که من کمی به آن حسادت می کنم.

If I was honest, I'm a little bit jealous of that.

اگر صادقانه بگویم، کمی به آن حسادت می کنم.

Whilst others have gone to bed and they've stayed in bed

در حالی که دیگران به رختخواب رفته اند و ده روز در رختخواب مانده اند

for ten days, unable to move,

و قادر به حرکت نیستند،

and then even afterwards, they still feel weak and unwell.

و حتی پس از آن، هنوز احساس ضعف و ناخوشی می کنند.

So I suppose I'm not as bad as that.

بنابراین من فکر می کنم من به این بد نیستم.

I'm not that bad. However,

من آنقدرها هم بد نیستم. با این حال،

it's not pleasant.

خوشایند نیست.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I still feel a little strange standing here in front of you today.

هنوز هم امروز اینجا جلوی تو ایستاده ام کمی احساس غریبی می کنم.

If I was honest with you.

اگر با شما صادق بودم

Hello. Also to Michael.

سلام. همچنین به مایکل.

Michael Levis.

مایکل لویس.

Mr. Duncan, you look very well after such a difficult week.

آقای دانکن، شما بعد از چنین هفته سختی خیلی خوب به نظر می رسید.

I only hope it's only a false impression, but you have got better.

فقط امیدوارم تصور نادرستی باشد، اما شما بهتر شده اید.

Indeed.

در واقع.

Well, I look OK.

خوب به نظرم خوبه

But underneath I am suffering slightly.

اما در زیر من کمی عذاب می کشم.

It's all here.

همه چیز اینجاست.

This is where it is.

اینجا جایی است که هست.

It's head pain.

سر درد است

Burning sensitivity.

حساسیت به سوزش

And it doesn't help because I also suffer from asthma as well.

و این کمکی نمی کند زیرا من نیز از آسم رنج می برم.

So two things.

پس دو چیز

Two things going on To be honest with you, yes, Mr.

دو چیز در جریان است اگر با شما صادق باشم، بله، آقای

Steve is here, even though he is missing from the thumbnail.

استیو اینجاست، حتی اگر او در تصویر کوچک وجود نداشته باشد.

On today's livestream, we do have Mr.

در پخش زنده امروز، آقای

Steve He will be here with us in around about seven

استیو را داریم که او تا حدود هفت

or 8 minutes, catching up on what has been happening in Mr.

یا هشت دقیقه دیگر اینجا با ما خواهد بود و از آنچه در دنیای آقای استیو اتفاق افتاده است مطلع می

Steve's world.

شود.

I will give you a clue.

من به شما یک سرنخ می دهم.

Not much

به اندازه

about as much as

what has been going on in my life, to be honest,

آنچه در زندگی من اتفاق افتاده است، صادقانه بگویم، زیاد

because we've been both suffering a little bit.

نیست، زیرا هر دوی ما کمی رنج کشیده ایم.

But Mr.

Steve is much better, so he is a little bit ahead of me by about three days.

اما آقای

استیو خیلی بهتر است، بنابراین او حدود سه روز از من کمی جلوتر است.

So I didn't feel ill until around three or four days after Mr.

بنابراین من تا حدود سه یا چهار روز بعد از آقای

Steve.

استیو احساس بیماری نکردم.

So I think I am a little bit behind Steve.

بنابراین فکر می کنم کمی از استیو عقب تر هستم.

So maybe I have another two or three days of this.

پس شاید دو یا سه روز دیگر از این کار وقت داشته باشم.

And then hopefully I will be feeling all right.

و بعد امیدوارم که حالم خوب باشد.

But the worst part of this is Steve

اما بدترین بخش این است که استیو

has taken

some holiday time.

مدتی تعطیلات را به خود اختصاص داده است.

So we were going to have a little bit of a holiday break We were going to go away somewhere

بنابراین قرار بود کمی استراحت تعطیلات داشته باشیم، قرار بود جایی برویم

and do some live streaming, but we couldn't because we got COVID.

و پخش زنده انجام دهیم، اما نتوانستیم چون کووید گرفتیم.

So instead of having a lovely holiday, we've been here

بنابراین به جای داشتن یک تعطیلات دوست داشتنی،

coughing and sneezing all over the place.

همه جا سرفه و عطسه کرده ایم.

You might be buffering today

ممکن است امروز

If you are buffering, I do apologise.

در حال بافر کردن باشید اگر در حال بافر هستید، من عذرخواهی می کنم.

There is a slight problem today with the computer.

امروز یک مشکل جزئی با کامپیوتر وجود دارد.

I don't know why that shouldn't be.

نمی دانم چرا نباید اینطور باشد.

But there is,

اما وجود

for which I apologise.

دارد که من از آن عذرخواهی می کنم.

Hello also to Alessandra again.

سلام مجدد به الساندرا.

Hello to you.

درود بر تو.

I don't feel too bad in my head.

در سرم خیلی احساس بدی ندارم

I feel OK.

من احساس می کنم خوب است.

I've lost my sense of smell and taste.

حس بویایی و چشایی ام را از دست داده ام.

Although my taste is now slowly coming back.

هرچند ذائقه من الان کم کم داره برمیگرده.

So I can once again enjoy all the beautiful, lovely food that Mr.

بنابراین من می توانم یک بار دیگر از غذاهای زیبا و دوست داشتنی که آقای

Steve has been cooking this week.

استیو این هفته درست کرده است لذت ببرم.

To keep me strong and healthy.

تا من را قوی و سالم نگه دارد.

But besides that, it's just my chest.

اما علاوه بر آن، فقط قفسه سینه من است.

This is where it's all happening now. This is.

این جایی است که همه چیز در حال حاضر اتفاق می افتد. این هست.

This is where it's all going on right here.

اینجاست که همه چیز در اینجا در جریان است.

In fact, I can't believe that I've been with you for 24 minutes.

در واقع من نمی توانم باور کنم که من 24 دقیقه با شما هستم.

And I haven't coughed once.

و من یک بار سرفه نکردم.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Hello.

سلام.

Thank you, Bella. Oh, hello, Bella.

ممنون بلا. اوه، سلام، بلا.

Hello, Bella.

سلام بلا.

I'm going to give you a special.

من می خواهم به شما یک چیز ویژه بدهم.

Hello.

سلام.

Hello, Bella.

سلام بلا.

It seems like a long time since I've seen you.

به نظر می رسد مدت زیادی است که شما را ندیده ام.

Hi, Bella.

سلام بلا.

Oh, my goodness. Nice to see you back as well.

اوه خدای من. از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Of course.

البته.

Today a lot of people are talking about France and the French election.

امروزه بسیاری از مردم درباره فرانسه و انتخابات فرانسه صحبت می کنند.

Lots of elections taking place, I believe.

من معتقدم که انتخابات زیادی در حال برگزاری است.

If I'm not mistaken, I think Australia

اگر اشتباه نکنم، فکر می کنم استرالیا

is having an election as well.

هم در حال برگزاری انتخابات است.

And also, there is another country that I can't remember.

و همچنین، کشور دیگری وجود دارد که من نمی توانم آن را به یاد بیاورم.

There is another country having a big election.

کشور دیگری وجود دارد که انتخابات بزرگی دارد.

Of course, we have our local elections coming up next month.

البته ما انتخابات محلی خود را در ماه آینده در پیش داریم.

And lots of people are really nervous about that

و بسیاری از مردم واقعاً در مورد آن عصبی هستند

because we don't know what's going to happen.

زیرا ما نمی دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد.

But today we have the second vote for the French

اما امروز ما دومین رای برای انتخابات فرانسه

election for the new president

برای رئیس جمهور

of course, defending his position.

جدید البته با دفاع از موقعیت او داریم.

President Macron.

رئیس جمهور مکرون

Oh, I thought I thought I pronounce that very well.

اوه، من فکر کردم که فکر کردم آن را خیلی خوب تلفظ می کنم.

Did you like my French pronunciation, then?

پس از تلفظ فرانسوی من خوشتان آمد؟

It's very good.

خیلی خوبه

Very, very nice.

خیلی خیلی خوب.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

And also, Maggie Le Pen is also

و همچنین مگی لوپن نیز

taking part in today's election.

در انتخابات امروز شرکت می کند.

So a lot of people talking about that.

بنابراین بسیاری از مردم در مورد آن صحبت می کنند.

Hello, Max.

سلام مکس

Max Poe is also here today.

مکس پو نیز امروز اینجاست.

Thank you, Max, for joining us.

از شما، مکس، برای پیوستن به ما سپاسگزاریم.

We are talking all about figurative speech

ما امروز همه چیز در مورد گفتار مجازی صحبت

today, figurative of speech,

می کنیم، مجازی گفتار،

how to use figurative speech,

نحوه استفاده از گفتار مجازی،

how to express yourself using metaphor

نحوه بیان خود با استفاده از

We often say that a person is speaking metaphorically.

استعاره اغلب می گوییم که یک شخص به صورت استعاری صحبت می کند.

So if you are speaking in a certain way,

بنابراین اگر به روش خاصی صحبت می کنید،

maybe you are trying to make

شاید سعی دارید

an emphasis on something,

بر چیزی تأکید کنید،

maybe the way you feel or a situation that is taking place.

شاید بر حسی که دارید یا موقعیتی که در حال وقوع است.

I might say that I felt as if I was dying this week.

می توانم بگویم که این هفته احساس می کردم که دارم می میرم.

Of course I wasn't.

البته من نبودم

But it felt like it.

اما این حس را داشت.

So that I suppose is a type of metaphor.

بنابراین به نظر من نوعی استعاره است.

I was saying I was dying, but I wasn't.

میگفتم دارم میمیرم ولی نه.

I was just really, really unwell.

واقعا حالم بد بود.

But it is it is often the case where we do like to use

اما اغلب اوقات این اتفاق می‌افتد که ما دوست داریم از استعاره استفاده کنیم

metaphors and also maybe slight exhaustion.

و همچنین ممکن است فرسودگی جزئی داشته باشیم.

Regime as well when we are describing things.

رژیم نیز زمانی که ما در حال توصیف چیزها هستیم.

Figurative speech is what we are talking about today.

گفتار مجازی همان چیزی است که امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

When Mr. Steve joins me

وقتی آقای استیو به من ملحق شد

and he will be with us in a few moments time.

و تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

A quick break and then I'll be back and then we will have

یک استراحت سریع و سپس من برمی گردم و سپس

a little look at one of my full English lessons.

نگاهی کوچک به یکی از درس های کامل انگلیسی خود خواهیم داشت.

All of that coming up right after this.

همه اینها درست بعد از این اتفاق می افتد.

The I'm taking a deep breath and I'm saying hello.

نفس عمیقی می کشم و سلام می کنم.

Welcome back.

خوش برگشتی.

And this is English addict.

و این معتاد انگلیسی است.

On Sunday,

یکشنبه امروز

it's a strange

خیلی عجیبه

one today because I have a slight problem with my computer.

چون یه مشکل جزئی با کامپیوترم دارم.

If you all buffering at the moment, I do apologise.

اگر در حال حاضر همگی بافر هستید، من عذرخواهی می کنم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I suppose I should have restarted my computer before doing this, but I didn't.

فکر می کنم قبل از انجام این کار باید کامپیوترم را ریستارت می کردم ، اما این کار را نکردم.

And maybe that is the reason why sometimes they often say that

و شاید به همین دلیل است که گاهی اوقات آنها می گویند که

if you have a problem with your computer, if anything is going wrong with your computer,

اگر با رایانه خود مشکل دارید، اگر مشکلی برای رایانه

you should always restart the computer and then open your programmes again.

شما پیش آمد، باید همیشه رایانه را مجدداً راه اندازی کنید و سپس دوباره برنامه های خود را باز کنید.

Rather terrifying.

نسبتاً وحشتناک

Yesterday.

دیروز.

I can't believe I was staring at a blank screen and my computer was completely dead.

باورم نمی شود که به یک صفحه خالی خیره شده بودم و کامپیوترم کاملاً مرده بود.

It was. It was on,

بود. روشن بود،

but all I was getting was this old fashioned writing on the screen.

اما تنها چیزی که به دست می آوردم همین نوشته های قدیمی روی صفحه بود.

It looked like something from many, many years ago.

به نظر چیزی مربوط به سال‌ها پیش بود.

And it was saying You have no boot drive.

و می گفت شما درایو بوت ندارید.

You are missing your boot

شما چکمه خود را گم کرده اید

Apparently that's not a good thing.

ظاهراً این چیز خوبی نیست.

So I had to spend yesterday afternoon trying to get it working

بنابراین من مجبور شدم دیروز بعد از ظهر را صرف تلاش کنم تا کار کند

and well, here we are at around about 85%.

و خوب، در اینجا ما در حدود 85٪ هستیم.

Today we are working with our computer and as I said earlier,

امروز ما با رایانه خود کار می کنیم و همانطور که قبلاً گفتم،

I think I am around about 65%, so still not very good.

فکر می کنم حدود 65٪ هستم، بنابراین هنوز خیلی خوب نیستم.

Mr. Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

But as I mentioned, I do have lots of video lessons on my YouTube channel.

اما همانطور که اشاره کردم، درس های ویدیویی زیادی در کانال یوتیوب خود دارم.

Many people don't realise it, but I do.

بسیاری از مردم متوجه این موضوع نیستند، اما من می دانم.

I have lots and lots of video lessons and here is an example of the sort of thing

من تعداد زیادی درس ویدیویی دارم و در اینجا نمونه ای از کارهایی است

I like to do with my recorded lessons.

که دوست دارم با درس های ضبط شده خود انجام دهم.

This is an excerpt from one of my full English lessons.

این گزیده ای از یکی از درس های کامل انگلیسی من است.

This is full English number 21.

این شماره 21 انگلیسی کامل است.

And then we will be back with Mr. Steve.

و سپس با آقای استیو برمی گردیم.

Don't go away.

نرو

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope so.

امیدوارم.

Oh, I haven't said that for such a long time.

اوه من مدتهاست که نگفته بودم

Do you remember when I used to introduce every video lesson like that?

یادت میاد وقتی هر درس ویدیویی رو اینطوری معرفی میکردم؟

Anyway, welcome to another full English lesson.

به هر حال، به یک درس کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید.

Yes, I have decided to make another one,

بله، من تصمیم گرفتم یکی دیگر را بسازم،

just in case you were thinking that the previous one was the last ever.

فقط اگر فکر می کردید که قبلی آخرین مورد بوده است.

Of course, the name of the game is teaching English in England.

البته اسم بازی آموزش زبان انگلیسی در انگلستان است.

That is where I am.

من آنجا هستم.

England also happens to be the birthplace of

انگلستان همچنین زادگاه

We are actually here, but unfortunately, we are now dropping.

ما در واقع اینجاست، اما متأسفانه ، اکنون در حال سقوط هستیم.

Hello. So, everyone drop it.

سلام. بنابراین، همه آن را رها می کنند.

We are dropping so many frames at the moment.

ما در حال حاضر فریم های زیادی را رها می کنیم.

I don't know what that means, Mr. Duncan.

من نمی دانم این به چه معناست، آقای دانکن.

It's all very technical.

همه چیز بسیار فنی است.

Yeah, but hello. Welcome to you all.

آره ولی سلام به همه شما خوش آمدید.

I hope you've had a good week, and we have survived.

امیدوارم هفته خوبی را سپری کرده باشید و ما زنده مانده باشیم.

But Mr. Duncan's been telling you about his coughing.

اما آقای دانکن در مورد سرفه هایش به شما گفته است.

I'm not sure about.

من مطمئن نیستم.

I'm not sure about surviving.

من در مورد زنده ماندن مطمئن نیستم.

I wouldn't say that.

This is surviving. It's scraping through.

من این را نمی گویم.

این در حال زنده ماندن است. در حال خراشیدن است.

Yes, we've had a hard time. But anyway, enough of that.

بله، ما روزهای سختی را گذرانده ایم. اما به هر حال بس است.

I've had a week off.

من یک هفته مرخصی داشتم

I wish I had a holiday, but I wish I'd said I wish I had actually not had a holiday

ای کاش تعطیلات داشتم، اما کاش می‌گفتم کاش واقعاً تعطیلات نداشتم

and just gone off sick because that would have been a better use of my holiday.

و مریض می‌شدم، زیرا این می‌توانست استفاده بهتری از تعطیلاتم داشته باشد.

Well, you know, what happens, you do that, you try to make plans,

خوب، می دانید، چه اتفاقی می افتد، شما آن کار را انجام می دهید، سعی می کنید برنامه ریزی کنید،

but you can never plan for everything.

اما هرگز نمی توانید برای همه چیز برنامه ریزی کنید.

If only we could.

اگر فقط می توانستیم.

If only we were all psychic, if only we could all see the future,

فقط اگر همه ما روانی بودیم، اگر همه ما می توانستیم آینده را ببینیم،

and then nothing bad would ever happen and everything would be lovely

و آنگاه هیچ اتفاق بدی نمی افتاد و همه چیز دوست داشتنی

and fluffy and ever so nice have boring that wouldn't it.

و کرکی می شد و همیشه آنقدر خوب بود که خسته کننده بود که اینطور نیست.

If you knew what was happening, it would be a bit boring.

اگر می دانستید چه اتفاقی دارد می افتد، کمی خسته کننده بود.

I don't know if if I knew that you were going to come back

نمی‌دانم اگر می‌دانستم که قرار است برگردی

and give me COVID, then I think maybe

و کووید را به من بدهی، فکر می‌کنم شاید سعی می‌کردم از آن کووید

maybe I would have tried to avoid that one.

دوری کنم.

So here we are that Mr. Steve is back with us.

بنابراین ما اینجا هستیم که آقای استیو با ما بازگشته است.

We have a few technical problems today.

امروز چند مشکل فنی داریم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I don't know what's going on.

نمی دانم چه خبر است.

I don't know why it's happening.

من نمی دانم چرا این اتفاق می افتد.

Although I did have a slight problem with my computer yesterday

اگرچه من دیروز با کامپیوترم مشکل جزئی داشتم در

when it would literally not do anything.

حالی که به معنای واقعی کلمه هیچ کاری انجام نمی داد.

Yes, it was just a black screen you spent most of yesterday.

بله، این فقط یک صفحه سیاه بود که بیشتر دیروز را سپری کردید.

In fact, I would say half of both.

در واقع، من می گویم نیمی از هر دو.

I would say most of yesterday.

من می گویم بیشتر دیروز.

Well, time to fix your computer.

خوب، وقت آن است که کامپیوتر خود را تعمیر کنید.

Certainly the time that I was out of bed yesterday, which was the afternoon,

مطمئناً زمانی که دیروز از رختخواب بیدار بودم، بعد از ظهر بود،

but at least we're here almost.

اما حداقل ما تقریباً اینجا هستیم.

So after this is finished, I'm going to go back to my computer and try to sort this problem out.

بنابراین پس از اتمام این کار، من می خواهم به رایانه خود برگردم و سعی کنم این مشکل را حل کنم.

I think I should have just restarted it, to be honest, that that often puts things right.

من فکر می‌کنم که باید آن را دوباره راه‌اندازی می‌کردم، صادقانه بگویم، که اغلب اوضاع را درست می‌کند.

Thank you for your hellos beyond awake.

از شما برای سلام های فراتر از بیداری شما متشکرم.

I like that.

من آن را دوست دارم.

I like that. Beyond Awake.

من آن را دوست دارم. فراتر از بیدار.

I'd like to be beyond a wait. I'm I-E.

من می خواهم فراتر از انتظار باشم. من I-E هستم.

That sounds like you're very alive.

به نظر می رسد که شما خیلی زنده اید.

Yes, I love that name. It sounds like you've.

بله من عاشق این اسم هستم به نظر می رسد که شما.

Are you taking anything to make you

آیا چیزی مصرف می کنید که

more awake?

بیشتر بیدار شوید؟

Beyond awake? Is it caffeine? What is it?

فراتر از بیداری؟ آیا کافئین است؟ چیست؟

Or are you just so high on life that you just feel great all the time?

یا آنقدر در زندگی بالا هستید که همیشه احساس خوبی دارید؟

Whatever it is, please tell us. Yes.

هر چه هست لطفا به ما بگویید. آره.

Well, what is your secret of always being up there hyper and happy?

خوب، راز شما برای همیشه فوق العاده و شاد بودن چیست؟

Please tell us your kids please tell us your secret.

لطفا بچه هایتان را به ما بگویید لطفا رازتان را به ما بگویید.

We want to know what it is.

می خواهیم بدانیم چیست.

I was looking the other day.

آن روز داشتم نگاه می کردم.

I was I was feeling so ill.

من داشتم خیلی حالم بد بود

I was trying to find

سعی می کردم

all of your father's pills.

همه قرص های پدرت را پیدا کنم.

We've got a box. We've got a box.

ما یک جعبه داریم. ما یک جعبه داریم.

Do you remember?

We kept we kept a lot of your dad's pills today.

یادت میاد؟

ما نگه داشتیم امروز خیلی از قرص های پدرت را نگه داشتیم.

You were looking for them.

تو دنبالشون بودی

I was searching for the morphine.

من دنبال مورفین بودم.

We've got a box of morphine. I don't really know.

ما یک جعبه مورفین داریم. من واقعا نمی دانم.

Not really.

نه واقعا.

I was going to say, I think they're about.

من می خواستم بگویم، فکر می کنم آنها در مورد هستند.

Oh, probably about ten years out of date now.

اوه، احتمالا حدود ده سال از تاریخ گذشته است.

OK, we probably shouldn't be keeping old medicines in the house, especially morphine.

خوب، احتمالاً نباید داروهای قدیمی مخصوصاً مرفین را در خانه نگه داریم.

Yeah, well, I had yes, because my dad had a terminal illness

بله، خوب، بله، چون پدرم یک بیماری لاعلاج داشت

and had to be taking strong, strong painkillers towards the end of his life.

و تا پایان عمرش مجبور بود مسکن های قوی و قوی مصرف کند.

Morphine was one of them.

مورفین یکی از آنها بود.

I and

من و

I was desperately searching for boxes of morphine.

من ناامیدانه به دنبال جعبه های مرفین می گشتیم.

And, yeah, I felt like Sherlock Holmes.

و آره، احساس می کردم شرلوک هلمز هستم.

Let's just say I kept them my mother wanted to get rid of them.

فقط بگوییم آنها را نگه داشتم مادرم می خواست از شر آنها خلاص شود.

And of course, what you're supposed to do is take them

و البته، کاری که باید انجام دهید این است که آنها را

to a pharmacy to for them to destroy them.

به داروخانه ببرید تا آنها را از بین ببرد.

But I just didn't I just kept them.

اما من فقط آنها را نگه نداشتم.

And now they're all out of date.

و اکنون همه آنها قدیمی شده اند.

So, I mean, you know, and

بنابراین، منظورم این است که می دانید، و

they're probably worth probably a thousand on the black market, on the drug

احتمالاً آنها در بازار سیاه ارزش هزاران نفر را دارند، در بازار سیاه مواد مخدر دارویی

black market is the drug not out of not out of date ones. Yes.

است که از تاریخ گذشته نیست. آره.

But I mean, you wouldn't tell them, you know, they'd buy them anyway, wouldn't they?

اما منظورم این است که شما به آنها نمی گویید، می دانید، آنها آنها را به هر حال می خرند، اینطور نیست؟

A drug you would buy them even if they were out of date.

دارویی که حتی اگر تاریخ مصرف گذشته باشد، آنها را می خرید.

They're probably still work.

احتمالا هنوز سر کار هستند

OK, I don't know how you know how.

خوب، من نمی دانم شما چگونه می دانید.

Anyway, we're not going to try that. Mr.

به هر حال، ما آن را امتحان نمی کنیم. آقای

Duncan, don't forget, you were sick from two Kokoda miles that's how you got codeine.

دانکن، یادت نره، تو از دو مایل کوکودا مریض بودی که اینطوری کدئین گرفتی.

This is this is suddenly very boring.

این است که ناگهان بسیار خسته کننده است.

I expect somebody somebody might come on and ask us to

من انتظار دارم کسی ممکن است بیاید و از ما بخواهد

to send them to them, you know, like, you know, for a service fee.

که آنها را برای آنها بفرستیم، می دانید، مانند، می دانید، برای هزینه خدمات.

Steve, shall we move on?

استیو، ادامه دهیم؟

I like I like coffee.

دوست دارم قهوه دوست دارم

Says be on the bike. Yes,

می گوید روی دوچرخه باش. بله

it's great.

این عالیست.

Coffee. Great.

قهوه. عالی.

Can I say good night to Mika?

میشه به میکا شب بخیر بگم؟

Mika was was staying just to see you.

میکا فقط برای دیدن تو مانده بود.

Really? But now.

واقعا؟ اما حالا.

But now Mika is going to bed because she has a very early start tomorrow, so see you later, Mika.

ولی الان میکا داره میخوابه چون فردا خیلی زود شروع میکنه پس بعدا میبینمت میکا.

Thank you, Mika. For joining us from Japan.

ممنون میکا برای پیوستن به ما از ژاپن.

I hope you are OK there and have a pleasant dream.

امیدوارم اونجا خوب باشی و یه خواب خوش ببینی.

Hello, Partridge.

سلام کبک.

Partridge is here. As well.

کبک اینجاست. همچنین.

He's decided to flutter down and land

او تصمیم گرفته است به پایین بال بزند و

on the live stream to say hello as well.

روی جریان زنده بیاید تا سلام کند.

Marsha. Hello, Marsha.

مارشا. سلام مارشا

Hello.

Also, Senator RINO is here.

سلام.

همچنین، سناتور RINO اینجاست.

A lot of people suddenly joining us.

خیلی ها ناگهان به ما می پیوندند.

I think some people are curious just to find out whether or not we are still alive.

من فکر می کنم برخی از مردم کنجکاو هستند که بدانند آیا ما هنوز زنده ایم یا نه.

Because I did disappear last weekend.

چون آخر هفته پیش ناپدید شدم

I vanished even though I was supposed to be with you all week.

من ناپدید شدم با اینکه قرار بود تمام هفته با تو باشم.

But I've been in bed.

اما من در رختخواب بودم.

I felt like I was at death's door.

احساس می کردم در آستانه مرگ هستم.

He was quite bad.

او خیلی بد بود.

I was.

من بودم.

I've never I can't remember the last time I felt so ill, to be honest.

راستش هیچ وقت یادم نمی‌آید آخرین باری که اینقدر مریض شدم کی بود.

But here we are anyway.

اما به هر حال ما اینجا هستیم.

Let's not dwell on that. So.

بیایید در این مورد کوتاهی نکنیم. بنابراین.

So what about you, Steve?

پس تو چی؟

Anything.

Anything fun and exciting happening?

هر چیزی.

آیا چیزی سرگرم کننده و هیجان انگیز اتفاق می افتد؟

I noticed you're in the garden repairing the heron or little plastic heron.

من متوجه شدم که شما در باغ در حال تعمیر حواصیل یا حواصیل پلاستیکی کوچک هستید.

Yes. Steve went into the garden he went to the little plastic heron,

آره. استیو به باغ رفت و به سمت حواصیل پلاستیکی کوچک رفت،

and you moved it and its head fell off.

و شما آن را حرکت دادید و سرش افتاد.

Well, it is. It is this.

خوب، این است. همینه.

It's been in the sun for a number of years, and the plastic is gone very brittle.

چند سالی است که زیر نور خورشید بوده و پلاستیک بسیار شکننده شده است.

And it fell over last year, and the head fell off because they've got long necks, haven't they?

و سال گذشته سقوط کرد، و سرشان به دلیل گردن دراز افتاد، اینطور نیست؟

Long necks. And the plastic is very brittle or brittle.

گردن های بلند. و پلاستیک بسیار شکننده یا شکننده است.

Yeah.

So it's easily breaks because the sun has broken down

آره

بنابراین به راحتی می شکند زیرا خورشید پلاستیک را شکسته است

the plastic and it goes very, very fragile.

و بسیار بسیار شکننده می شود.

Brittle. I like that. Brittle, brittle. Brittle.

شکننده. من آن را دوست دارم. شکننده، شکننده. شکننده.

If something is brittle it means it breaks or cracks

اگر چیزی شکننده باشد به این معنی است که خیلی راحت می شکند یا ترک می خورد

very easily brittle. Yes.

. آره.

So you can apply that phrase to materials but also to people.

بنابراین می توانید این عبارت را در مورد مواد و همچنین برای افراد به کار ببرید.

You can say I feel very brittle today. Hmm.

می توان گفت من امروز بسیار شکننده هستم. هوم

You can say we I say I'm brittle.

شما می توانید بگویید ما من می گویم من شکننده هستم.

You know, I'm easily broken.

میدونی من راحت میشکنم

Today may be emotionally you feel very brittle. Yes.

امروز ممکن است از نظر عاطفی احساس کنید که بسیار شکننده هستید. آره.

I like your sort.

من نوع شما را دوست دارم

I like your sort of I'm not sure about that expression,

من از نوع شما خوشم می آید، در مورد آن بیان مطمئن نیستم،

but you can't tell.

اما شما نمی توانید بگویید.

I feel brittle today. I can't say that.

امروز احساس شکنندگی می کنم من نمی توانم این را بگویم.

I've never heard anyone say that.

من هرگز نشنیده ام که کسی این را بگوید.

Yes. Fragile or maybe fragile and brittle. Yes.

آره. شکننده یا شاید شکننده و شکننده. آره.

I could be easily broken today with a with a nasty phrase.

امروز می توانم به راحتی با یک جمله زننده شکسته شوم.

I remember growing up there was there was a horrible illness

به یاد دارم که در آنجا بزرگ شدم، یک بیماری وحشتناک وجود داشت

that affected young children, brittle bone disease.

که کودکان خردسال را تحت تاثیر قرار می داد، بیماری استخوان شکننده.

You never hear about that note ear?

شما هرگز در مورد آن گوش توجه داشته باشید؟

No, no.

نه نه.

And I think it might have had something to do with with sort of vitamins or maybe certain minerals

و من فکر می‌کنم ممکن است به نوعی از ویتامین‌ها یا برخی مواد معدنی مربوط باشد

or maybe if the mother was not taking

یا شاید اگر

all of her vitamins, maybe something like that.

مادر تمام ویتامین‌هایش را مصرف نمی‌کرد، شاید چیزی شبیه به آن.

But I do remember brittle bone disease, it seemed to be mentioned

اما من بیماری استخوان شکننده را به خاطر می آورم، به نظر می رسید

a lot during the 1980s, but you never hear of it anymore.

که در طول دهه 1980 بسیار از آن یاد می شود، اما دیگر هرگز در مورد آن چیزی نشنیدید.

There's a mist.

You don't actually there's a mysterious liver disease

یه مه هست

در واقع یک بیماری مرموز کبدی وجود ندارد

that children are getting at the moment.

که کودکان در حال حاضر به آن مبتلا شوند.

Young children

کودکان خردسال

are getting this strange liver disease and they're not quite sure why it's happening.

به این بیماری عجیب کبد مبتلا می شوند و کاملا مطمئن نیستند که چرا این بیماری اتفاق می افتد.

I think it's a virus

من فکر می کنم این یک ویروس است

and but it seems to be on the increase in the UK.

و به نظر می رسد که در بریتانیا در حال افزایش است.

I'm not sure about other parts of Europe, not another one.

من در مورد سایر بخش های اروپا مطمئن نیستم، نه یکی دیگر.

It's like a liver disease, but it is a liver disease.

مثل یک بیماری کبدی است، اما یک بیماری کبدی است.

Can we not have any more epidemics

آیا ما دیگر اپیدمی

or illnesses or viruses?

یا بیماری یا ویروس نداریم؟

Can we just have can we have a truce?

آیا ما فقط می توانیم آتش بس داشته باشیم؟

Hello, Mother Nature, if you're watching, can

سلام، مادر طبیعت، اگر تماشا می‌کنید، آیا

we please have no more nasty surprises no more chicken flu,

می‌توانیم سورپرایزهای بد دیگری نداشته باشیم، نه آنفولانزای مرغ،

no more swine flu?

نه دیگر آنفولانزای خوکی؟

I think that's what I thought for Mr.

فکر می کنم این همان چیزی بود که برای آقای استیو فکر کردم

Steve.

Actually, I don't think it was cave it.

.

در واقع، من فکر نمی کنم این غار بود.

I think it was it was swine flu.

فکر کنم آنفولانزای خوکی بود.

No, Vittoria. Yes, it is a mysterious hepatitis.

نه، ویتوریا بله، این یک هپاتیت مرموز است.

Oh, that is.

اوه، یعنی.

Children seem to be getting it some kind of virus.

به نظر می رسد که کودکان آن را نوعی ویروس می گیرند.

I think.

من فکر می کنم.

Hello, Adrian.

سلام آدریان

How can I say hello to Adriano, who has sent a donation?

چگونه می توانم به آدریانو که کمک مالی ارسال کرده سلام کنم؟

Adriano Guido's, who says hello and you guys are awesome.

آدریانو گویدو، که سلام می کند و شما بچه ها فوق العاده هستید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I'm not sure how awesome we are today because

من مطمئن نیستم که امروز چقدر عالی

we're not feeling great.

هستیم زیرا احساس خوبی نداریم.

We're not having the best month to be honest, I can't wait for this month to end.

صادقانه بگویم ما بهترین ماه را سپری نمی کنیم، من نمی توانم صبر کنم تا این ماه تمام شود.

Manisha said earlier that she had a very hard time with COVID

مانیشا قبلاً گفته بود که دوران بسیار سختی را با کووید

no energy, no strength.

بدون انرژی و بدون قدرت پشت سر گذاشته است.

I think that is is an affliction.

من فکر می کنم که این یک مصیبت است.

We've just got this sort of cough that's been left, but never mind

ما به تازگی این نوع سرفه را داریم که باقی مانده است، اما مهم نیست

we have to battle on.

که باید با آن مبارزه کنیم.

That's why I decided to go out in the garden.

به همین دلیل تصمیم گرفتم به باغ بروم.

I'm just going to battle on anyway

به هر حال من فقط می‌خواهم بجنگم،

because I think sometimes

زیرا فکر می‌کنم گاهی

after an illness you have to get your strength back.

بعد از یک بیماری باید قدرت خود را برگردانی.

You have to sort of push your body a bit and it sort of jumpstarts it into into repair mode.

شما باید کمی بدن خود را فشار دهید و به نوعی آن را وارد حالت تعمیر می کند.

OK, I think so I've been out in the garden digging.

خوب، فکر می‌کنم برای حفاری در باغ رفته‌ام.

I've moved a plant today.

من امروز یک گیاه را جابجا کردم.

Mr. Daniel.

آقای دانیال

Well, I noticed also, Steve, that there are now a couple of fences that have blown over.

خوب، من همچنین متوجه شدم، استیو، که اکنون چند حصار وجود دارد که منفجر شده اند.

So we have to do some some major repairs in the garden.

بنابراین باید چند تعمیر اساسی در باغ انجام دهیم.

Major, I need your help, though, Mr.

سرگرد، من به کمک شما نیاز دارم، آقای

Duncan, because one of the panels has fallen out.

دانکن، زیرا یکی از پانل ها از بین رفته است.

It's too big and heavy for me to manhandle on my own.

خیلی بزرگ و سنگین است که نمی توانم به تنهایی از پس آن بربیایم.

OK, manhandle, manhandle there's no such phrases.

OK، manhandle، manhandle چنین عباراتی وجود ندارد.

Woman, handle, bother raised, but that one, you might get you into chains.

زن، دسته، مزاحم بزرگ شده، اما آن یکی، ممکن است تو را به زنجیر بکشی.

Maybe that's it.

شاید همین باشد.

That's more. More of a Bill Murray thing.

این بیشتر است. بیشتر از یک چیز بیل موری.

If you manhandle or something, it means that you're

اگر شما یا چیزی را کنترل می کنید، به این معنی است که

you're using sort of force to move something. Yes.

از نوعی نیرو برای حرکت دادن چیزی استفاده می کنید. آره.

You have to use a lot of strength to move it. Yes.

برای حرکت دادن آن باید از قدرت زیادی استفاده کنید. آره.

So I ooh, you're pulling and you're pushing you lifting.

پس من اوه، تو داری می کشی و هلت می دهی که بلندش کنی.

You have to manhandle that thing.

شما باید آن چیز را مدیریت کنید.

The implication is that only men could do it is obviously

مفهوم این است که فقط مردان می توانند این کار را انجام دهند،

a phrase from, you know, years and years ago.

آشکارا عبارتی از سال ها و سال ها پیش است.

But yes, it's probably going to be a banned phrase.

اما بله، احتمالاً یک عبارت ممنوعه خواهد بود.

I would imagine that people will say

من تصور می کنم که مردم بگویند

it's a misogynist term, but we're still going to use it.

این یک اصطلاح زن ستیز است، اما ما همچنان از آن استفاده خواهیم کرد.

So I need your help to manhandle.

بنابراین برای مدیریت به کمک شما نیاز دارم.

In other words, lift and reposition the fence panel back between the posts.

به عبارت دیگر، پانل حصار را بلند کنید و بین پایه ها قرار دهید.

Yes, OK.

بله، باشه.

Because it's too much work for me on my wall.

چون کار روی دیوارم برای من خیلی زیاد است.

I can't get my hands.

نمی توانم دستم را بگیرم.

You know why I regret bringing this up?

میدونی چرا از مطرح کردن این موضوع پشیمونم؟

I hate using English, using English.

من از استفاده از انگلیسی، استفاده از انگلیسی متنفرم.

Do you know, a few days ago, we had some lovely cattle arrive.

میدونی چند روز پیش چندتا گاو دوست داشتنی اومدیم.

Would you like to see them?

آیا دوست دارید آنها را ببینید؟

I actually went outside this morning and I tried to film the cattle.

من در واقع امروز صبح بیرون رفتم و سعی کردم از گاو فیلم بگیرم.

And to be honest with you, I thought I did quite a good job of it.

و صادقانه بگویم، فکر می‌کردم که کارم را به خوبی انجام داده‌ام.

So here they are. You might notice them in a moment.

بنابراین آنها اینجا هستند. ممکن است در یک لحظه متوجه آنها شوید.

I have a feeling that this video clip is the reason why I'm dropping frames.

احساس می کنم این کلیپ دلیل افت فریم است.

So look, there they are.

پس ببینید، آنها هستند.

Nobody knows what you mean when you say dropping frames.

هیچ کس نمی داند منظور شما از حذف فریم چیست.

They are back, baby.

اونا برگشتن عزیزم

The cows are back.

گاوها برگشتند

And there they were this morning at the back of the house.

و امروز صبح در پشت خانه آنجا بودند.

So they've arrived again a few days ago.

بنابراین آنها دوباره چند روز پیش آمده اند.

And now we have cows at the back of the house, and they look lovely.

و اکنون ما گاوهایی در پشت خانه داریم و آنها دوست داشتنی به نظر می رسند.

They're very timid.

اونا خیلی ترسو هستن

And I have to be honest, the weather is lovely today.

و باید صادقانه بگم، امروز هوا عالی است.

We are having the most amazing weather.

ما شگفت انگیزترین آب و هوا را داریم.

And you can see there are five cows.

و می توانید ببینید که پنج گاو وجود دارد.

I think actually they might be bulls

من فکر می کنم در واقع آنها ممکن است گاو نر

or they might be a combination of both.

باشند یا ممکن است ترکیبی از هر دو باشند.

You see, I think there might be cows and bulls.

می بینید، من فکر می کنم ممکن است گاو و گاو نر باشند.

Oh, so there they are looking they are a little bit scared, though, aren't they?

اوه، آنها به دنبال آن هستند که کمی ترسیده اند، اینطور نیست؟

Very scared. Yes.

خیلی ترسیده آره.

You just they they and I've tried going outside just to say hello

شما فقط آنها و من سعی کرده ایم فقط برای سلام کردن به بیرون برویم

and you they just see you at the window and they've run off.

و شما فقط شما را پشت پنجره می بینند و فرار کرده اند.

Yeah, they are very timid cows.

بله، آنها گاوهای بسیار ترسو هستند.

They're the most timid cows we've ever had.

آنها ترسوترین گاوهایی هستند که تا به حال داشته ایم.

Louie, the 17th says I don't manhandle women.

لویی، هفدهم میگه من با زنها رفتار نمیکنم.

I just mansplain.

من فقط توضیح میدم

Oh, yeah. That's a good phrase.

اوه، آره این جمله خوبی است.

Yes, that's a good phrase.

بله، این عبارت خوبی است.

I think mansplain is worse, though.

من فکر می کنم mansplain بدتر است.

I think that means when a man is patronising a woman

من فکر می‌کنم این بدان معناست که وقتی مردی

by explaining something, maybe something that simple to a woman

با توضیح چیزی از یک زن حمایت می‌کند، شاید چیزی به همین سادگی برای یک زن

and the man is going into a lot of detail as if the lady can't understand.

و مرد وارد جزئیات زیادی می‌شود که گویی آن خانم نمی‌تواند بفهمد.

Condescending.

تحقیر آمیز.

Yes, a little, little patronising towards the woman.

بله، کمی حمایت از زن.

Don't think it's done deliberately. Is it?

فکر نکنید که این کار عمدی انجام شده است. آیا این است؟

It's just that some people, some ladies

فقط بعضی ها، بعضی خانم ها

don't like to be told

دوست ندارند

by a man.

It might seem to them like they're being steady mansplain.

یک مرد به آنها بگوید.

ممکن است به نظر آنها بیاید که در حال بی ثباتی هستند.

Yes, of course. The other one is men spreading.

بله حتما. یکی دیگر مردان در حال گسترش است.

Have you heard of that one?

آیا در مورد آن یکی شنیده اید؟

I haven't heard of that one man spreading is where you are sitting on public transport

من نشنیده ام که یک مرد در جایی است که شما در وسایل نقلیه عمومی نشسته اید

and the man opposite you is sitting with his legs wide apart.

و مرد روبروی شما با پاهای باز نشسته است.

Oh, yes.

آه بله.

I don't know what's wrong with that. To be honest.

من نمی دانم چه اشکالی دارد. صادقانه بگویم.

They want a bigger space around me. Yes.

آنها فضای بزرگتری در اطراف من می خواهند. آره.

So they trying to take up lots of room, men spreading.

بنابراین آنها سعی می کنند فضای زیادی را اشغال کنند، مردان در حال گسترش هستند.

Well, men do that to each other.

خب، مردها با هم این کار را می کنند.

Do they?

آیا آنها؟

Yes. OK, man.

آره. باشه مرد

It's a form of aggression.

این نوعی پرخاشگری است.

It's a form of assertion. Men like to some.

این نوعی ادعاست. مردها به بعضیا خوششون میاد

Some men like to assert themselves around other men.

برخی از مردان دوست دارند خود را در کنار مردان دیگر نشان دهند.

And one of the one of the ways they do that

و یکی از راه‌هایی که آن‌ها این کار را انجام می‌دهند این

is to physically expand their space around them, as you say,

است که به‌طور فیزیکی فضای اطرافشان را گسترش می‌دهند، همانطور که شما می‌گویید،

by having their legs right out wide open or there.

با باز کردن پاهایشان کاملاً باز یا آنجا.

Well, yes, if you're sitting next to somebody, sometimes they won't.

خوب، بله، اگر شما در کنار کسی بنشینید، گاهی اوقات او نمی‌نشیند.

Yeah.

Instead of them the legs straight ahead, they'll have them right out.

آره

به‌جای اینکه پاها را مستقیماً جلو بیاورند، آنها را مستقیماً بیرون می‌آورند.

So you try to squash your space.

بنابراین شما سعی می کنید فضای خود را له کنید.

They want to be in your space.

آنها می خواهند در فضای شما باشند.

And it's a form of aggression, is it?

و این نوعی پرخاشگری است، درست است؟

Yes, it is.

بله همینطور است.

I think just I think it's just

فکر می‌کنم فقط فکر می‌کنم

especially if the man is large.

به خصوص اگر مرد بزرگ باشد.

I think I think if you were if you are a fat man, I think it's very hard to avoid.

فکر می کنم اگر مردی چاق بودی، فکر می کنم اجتناب از آن بسیار سخت است.

But what about when you do things deliberately?

اما وقتی کارها را عمدا انجام می دهید چطور؟

I know that, Steve, as I'm just using into the reason why it might happen.

من این را می دانم، استیو، زیرا من فقط از دلیل این که ممکن است این اتفاق بیفتد استفاده می کنم.

Yes. But yes, sometimes you go to you sitting in a cinema, for example,

آره. اما بله، گاهی اوقات شما مثلاً در یک سینما نشسته به سراغ شما می روید

and somebody next to you, they'll be they'll be spread out everywhere.

و یکی در کنار شماست، آنها همه جا پخش می شوند.

They're pushing their elbows onto onto the and on a plane and they'll deliberately do it.

آنها آرنج خود را روی هواپیما و روی هواپیما فشار می دهند و عمدا این کار را انجام می دهند.

It's a form of aggression to try and dominate you.

این نوعی پرخاشگری است که سعی کنیم بر شما مسلط شویم.

Although, to be honest, I'm going to be honest, I've had women do that to me on aeroplanes

اگر چه، صادقانه بگویم، صادقانه بگویم، من از زنان خواسته ام که در هواپیما این کار را با من انجام دهند،

so it's not necessarily men that do that on aeroplanes.

بنابراین لزوماً این مردان نیستند که در هواپیما این کار را انجام می دهند.

I've had women do that where they tried to take lots of space up next to you on the aeroplane,

من از زنان داشتم که این کار را انجام می‌دادند، جایی که سعی می‌کردند در هواپیما فضای زیادی را در کنار شما اشغال کنند،

and then suddenly you have this, this battle going on

و سپس ناگهان شما این کار را می‌کنید، این نبرد ادامه دارد

because both of you are trying to get the armrest.

زیرا هر دوی شما در تلاش برای گرفتن تکیه‌گاه هستید.

Yes, it's very annoying, but

بله، خیلی آزاردهنده است، اما

I suppose there are many words and phrases you can use.

فکر می کنم کلمات و عبارات زیادی وجود دارد که می توانید استفاده کنید.

So I think my frame rate has gone back to normal

بنابراین فکر می‌کنم نرخ فریم من به دلیل آن ویدیو به حالت عادی بازگشته است

because of that video.

.

That video that I had in my computer, I've just,

آن ویدیویی را که در کامپیوترم داشتم،

I've just taken it off my, my little playlist now.

همین الان آن را از لیست پخش کوچکم حذف کردم.

Everything's gone more back to normal, so that's good.

همه چیز به حالت عادی بازگشته است، پس خوب است.

So I think I know now what to do

بنابراین فکر می‌کنم اکنون می‌دانم چه باید

I am no longer dropping frames.

بکنم، دیگر فریم را رها نمی‌کنم.

I am no longer dropping my frames,

من دیگر فریم هایم را رها نمی کنم،

right? Yes.

درست است؟ آره.

Rosa says, What does mansplaining mean?

رزا می‌گوید، توضیح دادن به چه معناست؟

I think we've explained that hopefully.

من فکر می کنم ما آن را توضیح داده ایم امیدوارم.

Yes, it's it's like to overexplain something to a woman because you think she can't understand it.

بله، مثل این است که چیزی را بیش از حد برای یک زن توضیح دهید، زیرا فکر می کنید او نمی تواند آن را درک کند.

So it's like you're explaining it in a patronising way.

بنابراین مثل این است که شما آن را به روشی حمایتی توضیح می دهید.

This plane is like, oh, dear, hello.

این هواپیما شبیه، اوه، عزیز، سلام.

This is a computer.

این یک کامپیوتر است.

Do you know how to use it?

آیا می دانید چگونه از آن استفاده کنید؟

You have to press the buttons and then then

شما باید دکمه ها را فشار دهید و

the thing at the front, that's the screen.

سپس چیزی که در جلو است، آن صفحه است.

OK, so, so maybe a man would do that to a woman.

خوب، پس شاید یک مرد این کار را با یک زن انجام دهد.

I mean, that, that is a very extreme example, but you know what I mean?

منظورم این است که این یک مثال بسیار افراطی است، اما می دانید منظور من چیست؟

Now, let me show you how you how you drive this car, you know, that sort of thing.

حالا، بگذارید به شما نشان دهم که چگونه با این ماشین رانندگی می کنید، می دانید، چنین چیزهایی.

Is sort of patronising. Why?

نوعی حمایت است چرا؟

I don't think it's always done

فکر نمی کنم همیشه عمدی انجام شود

deliberately.

.

But no, you know, some people don't like let's be honest, sometimes

اما نه، می دانید، برخی از مردم دوست ندارند، راستش را بخواهید، گاهی اوقات

men can be absolute jerks.

مردان می توانند تند و تیز باشند.

They can.

آنها می توانند.

But then yes, but then sometimes women

اما بله، اما گاهی اوقات زنان

can also be a little nasty as well and a little annoying.

نیز می توانند کمی بد و آزاردهنده باشند.

So I think we're all capable of it.

بنابراین من فکر می کنم همه ما قادر به انجام آن هستیم.

Even Steve, sometimes he looks lovely and cute.

حتی استیو، گاهی اوقات او دوست داشتنی و بامزه به نظر می رسد.

And innocent, but even Mr.

و بی گناه، اما حتی آقای

Steve Kent can drive the sanest person to despair.

استیو کنت می تواند عاقل ترین فرد را به ناامیدی بکشاند.

It's my temper that I've got to control.

این خلق و خوی من است که باید آن را کنترل کنم.

I feel better now. My frame rates have returned. We get.

الان احساس بهتری دارم نرخ فریم من برگشته است. ما گرفتیم.

We don't know what you're talking about, Mr.

ما نمی دانیم در مورد چه چیزی صحبت می کنید، آقای

Duncan, and we're not really interested. I'm sorry.

دانکن، و ما واقعاً علاقه ای نداریم. متاسفم.

Well, the thing is, if you drop frames, that means everyone out there has to start buffering.

خوب، مسئله این است که اگر فریم‌ها را رها کنید، به این معنی است که همه باید شروع به بافر کردن کنند.

So I hope now you don't have to buffer.

بنابراین امیدوارم اکنون مجبور نباشید بافر کنید.

I hope your buffering has stopped because my frames have returned

امیدوارم بافر کردن شما متوقف شده باشد زیرا فریم های من به

right

well, whatever that is, Mr.

خوبی بازگشته اند، هر چه که باشد، آقای

Duncan, all we want to do is just watch.

دانکن، تنها کاری که می خواهیم انجام دهیم این است که فقط تماشا کنیم.

We are talking about ways of expressing ourselves.

ما در مورد روش های بیان خود صحبت می کنیم.

It is common for people to exaggerate

معمول است که مردم

when they are talking, especially if you want to get across

هنگام صحبت کردن، اغراق می کنند، به خصوص اگر می خواهید با

a feeling or a meaning,

یک احساس یا معنایی آشنا شوید،

or maybe you want to get some sympathy

یا شاید بخواهید

for an illness that you will recover.

برای بیماری که بهبود می یابند، احساس همدردی کنید.

I wonder who might be doing that that you are recovering from.

من تعجب می کنم که چه کسی ممکن است این کار را انجام دهد که شما در حال بهبودی هستید.

You say, yes, well, that's it.

شما می گویید، بله، همین است.

You see, you do that a lot at work.

ببینید، این کار را در محل کار زیاد انجام می دهید.

Then if you feeling sick and you want a sick day, then you always

آن وقت اگر احساس بیماری می کنید و می خواهید یک روز مریض داشته باشید،

you always over exaggerate

همیشه در مورد

your illness, don't you, to get more sympathy.

بیماری خود اغراق می کنید، نه، برای همدردی بیشتر.

New co-workers. Yes, I think it's better.

همکاران جدید. بله، به نظر من بهتر است.

It's better. There is.

این بهتر است. وجود دارد.

Have you ever called your work?

آیا تا به حال به کار خود زنگ زده اید؟

Have you ever had to make a phone call and maybe you can't go to work because you're feeling ill.

آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که تماس تلفنی برقرار کنید و شاید نتوانید سر کار بروید زیرا احساس بیماری می کنید.

And I'm always aware if I if I do it or when I did it in the past,

و من همیشه می‌دانم که اگر این کار را انجام می‌دهم یا زمانی که آن را در گذشته انجام

I always tried to make sure that I sounded ill

می‌دادم، همیشه سعی می‌کردم مطمئن شوم که صدایم بد است

because you don't want to sound too well when you phone up.

زیرا نمی‌خواهید وقتی تلفن می‌زنید خیلی خوب صدا کنید.

Oh, hello.

اوه سلام.

Hello? It's Duncan here.

سلام؟ اینجا دانکن است.

I'm afraid I'm feeling sick today.

میترسم امروز حالم بد باشه

I can't come in.

من نمی توانم وارد شوم.

You always sort of prepare yourself.

تو همیشه خودت را آماده می کنی.

You get your voice into a certain certain tone.

شما صدای خود را به لحن خاصی تبدیل می کنید.

Hello?

سلام؟

Hello. It's Duncan here.

سلام. اینجا دانکن است.

I'm sorry.

متاسفم.

I'm not feeling very well today.

امروز حالم خیلی خوب نیست

Yeah, unfortunately, I've injured my ankle,

بله، متأسفانه، من مچ پایم آسیب دیده است،

and then they will think, well, how is that affected your voice?

و بعد آنها فکر می کنند، خوب، این چه تاثیری بر صدای شما داشته است؟

But you have to sound ill.

اما شما باید بیمار به نظر برسید.

Well, that's the rule.

خب این قاعده است.

If you phone your work

اگر به محل کارتان تلفن می‌زنید

to tell them you're sick, you have to sound sick.

و به آنها می‌گویید که مریض هستید، باید بیمار به نظر برسید.

You can't sound too happy on the phone, or else they won't believe you.

شما نمی توانید در تلفن خیلی خوشحال به نظر برسید، وگرنه آنها شما را باور نمی کنند.

We need to give somebody some applause.

ما باید یک نفر را تشویق کنیم.

So, OK, somebody new watching. Oh,

بنابراین، خوب، یک نفر جدید در حال تماشا است. اوه،

dat or Dart?

دات یا دارت؟

Not sure how to pronounce your name.

نمی دانم چگونه نام خود را تلفظ کنید.

A new student of this class.

دانش آموز جدید این کلاس

Welcome to you. Hello.

به شما خوش آمدید. سلام.

I think maybe you are watching in Vietnam.

من فکر می کنم شاید شما در ویتنام تماشا می کنید.

Can I say welcome for myself?

می توانم بگویم برای خودم خوش آمدید؟

And also Mr. Steve. Welcome.

و همچنین آقای استیو. خوش آمدی.

That watching in Vietnam.

آن تماشا در ویتنام.

How we like to welcome newbies.

چقدر دوست داریم از تازه کارها استقبال کنیم.

We like to welcome all of the newbies

ما دوست داریم به همه تازه واردها

and all of the oldies and all of the

و همه قدیمی ها و همه افراد

others in between.

دیگر در این بین خوش آمد بگوییم.

And thank you for making a contribution to the live chat which we love.

و از شما برای مشارکت در چت زنده ای که ما آن را دوست داریم سپاسگزاریم.

We love people making comments in the live chat because it enables us to talk

ما افرادی را دوست داریم که در چت زنده نظر بدهند زیرا به ما امکان می دهد

more about English and to discuss subjects that you want to talk about.

بیشتر در مورد انگلیسی صحبت کنیم و در مورد موضوعاتی که می خواهید صحبت کنید بحث کنیم.

It gives us something to talk about.

چیزی برای صحبت کردن به ما می دهد.

Belarus. Yeah, look. Surprise, surprise.

بلاروس. آره نگاه کن سورپرایز، تعجب.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Claudia,

کلودیا،

you say this every week, and yet, anyway,

شما هر هفته این را می گویید، اما به هر حال،

is cooking. Of course.

در حال آشپزی است. البته.

Oh, Claudia is always cooking and having noodles

اوه، کلودیا همیشه در حال آشپزی و خوردن نودل

with tomato sauce and lots and lots of garlic, I think.

با سس گوجه فرنگی و مقدار زیادی سیر است، فکر می کنم.

Well, I think some people are celebrating the Easter weekend.

خوب، من فکر می کنم برخی از مردم آخر هفته عید پاک را جشن می گیرند.

Yes, it's true.

بله این درست است.

Yes, that is why

بله، به همین دلیل است که

always something different.

همیشه چیزی متفاوت است.

Claudia is always cooking something different.

کلودیا همیشه چیزی متفاوت می پزد.

So you have a wide you have a big expanse of different recipes.

بنابراین شما باید یک گستره وسیعی از دستور العمل های مختلف داشته باشید.

That you can use.

که می توانید استفاده کنید.

You might say gourds.

شاید بگید کدو.

You might say it's it's Claudia's repertoire.

ممکن است بگویید این کارنامه کلودیا است.

Yes. So repertoire, that's the word I was searching for.

آره. بنابراین رپرتوار، این کلمه ای است که من به دنبال آن بودم.

The things you do that are part of your performance, the things that you like to do

کارهایی که انجام می دهید و بخشی از اجرای شما هستند ، کارهایی که دوست دارید انجام دهید

or to show your repertoire it's a French word.

یا کارنامه خود را نشان دهید این یک کلمه فرانسوی است.

And I think it just mean your your actions, the things you do, your ex.

و من فکر می کنم که این فقط به معنای اعمال شما ، کارهایی که انجام می دهید، سابق شما است.

I think it does.

من فکر می کنم این کار را انجام می دهد.

Talking of cooking. Oh, yes.

صحبت از آشپزی آه بله.

And relating that to the rising costs of energy.

و ارتباط آن با افزایش هزینه های انرژی.

Oh, OK.

آهان باشه.

Particularly electricity, topical electricity prices

به ویژه برق، قیمت برق موضعی

have in the UK virtually doubled

در بریتانیا تقریباً دو برابر

or at least doubled.

یا حداقل دو برابر شده است.

I think energy prices have for electricity

من فکر می کنم قیمت انرژی برای برق وجود دارد

and they probably are in lots of different countries around the world.

و احتمالاً در بسیاری از کشورهای مختلف در سراسر جهان است.

OK, and there's a big topic at the moment is, you know, how to save energy at home. Yes.

خوب، و یک موضوع بزرگ در حال حاضر وجود دارد این است که چگونه می توان در خانه انرژی صرفه جویی کرد. آره.

Well, one of the ways I've discovered

خوب، یکی از راه هایی که من کشف کردم

and read about and have started doing collect your thoughts

و در مورد آن خواندم و شروع کردم به جمع آوری افکار شما

is to

،

use a slow cooker instead of the main oven on the cooker.

استفاده از آرام پز به جای اجاق اصلی روی اجاق گاز است.

I thought you were my slow cooker.

من فکر می کردم که شما آرام پز من هستید.

So I was reading that

بنابراین داشتم می‌خواندم که

if you put some, you know, something in the oven, OK,

اگر مقداری، می‌دانید، چیزی در فر قرار دهید، خوب،

it will cost you about a £1.50

تقریباً 1.50 پوند

to heat up that big space

برای گرم کردن آن فضای بزرگ هزینه خواهد داشت،

because it's something like five kilowatts or something, a big oven, £1.50 total.

زیرا چیزی در حدود پنج کیلووات یا چیزی است، یک اجاق بزرگ، در مجموع 1.50 پوند .

Yes. Every time you cook something, it's not very much.

آره. هر بار که چیزی می پزید، خیلی زیاد نیست.

Well, yes.

خب بله.

But if you do that every day or every other day.

اما اگر این کار را هر روز یا یک روز در میان انجام دهید.

Yes, that's one of the main contributors to your electricity bill.

بله، این یکی از عوامل اصلی قبض برق شماست.

Whereas if you use a little slow cooker, which I have,

در حالی که اگر از یک آرام پز کوچک استفاده کنید، که من دارم،

which my mother gave me years ago,

که مادرم سال ها پیش به من داده

it's only 150 watts, OK, so it uses like

، فقط 150 وات است، خوب، بنابراین

only a quarter or less than a quarter of the energy.

فقط یک چهارم یا کمتر از یک چهارم انرژی مصرف می کند.

Yes, it's on for longer, but because it's a low wattage,

بله، برای مدت طولانی تری روشن است، اما از آنجایی که توان مصرفی آن کم است،

you can cook the same meal for a quarter of the cost so we're using that.

می توانید همان غذا را با یک چهارم هزینه بپزید، بنابراین ما از آن استفاده می کنیم.

We've used it twice this way. Yes.

ما دوبار از این روش استفاده کرده ایم. آره.

Now, this is something your mother gave Yes.

حالا، این چیزی است که مادرت بله داده است.

To us a couple of years ago.

برای ما یکی دو سال پیش.

And we've only used it a couple of times.

و ما فقط چند بار از آن استفاده کرده ایم.

So Steve has started using this amazing

بنابراین استیو شروع به استفاده از این دستگاه شگفت انگیز کرده

machine.

است.

This is such a simple machine it's just heats up your food very slowly.

این دستگاه آنقدر ساده است که غذای شما را خیلی آهسته گرم می کند.

So it cooks the food over a very long period of time,

بنابراین غذا را در مدت زمان بسیار طولانی طبخ می کند،

but also it does it more efficiently and cheaper as well.

اما این کار را با کارایی بیشتر و ارزان تر نیز انجام می دهد.

It doesn't cost as much.

آنقدر هزینه ندارد.

And yes.

Yes, you can make casseroles.

و بله.

بله، شما می توانید کاسرول درست کنید.

Yes, Stew.

بله خورش

I made a beef stew yes.

من خورش گاو درست کردم بله

It was lovely in the week and also some dumplings.

در هفته دوست داشتنی بود و همچنین مقداری کوفته.

Dumplings in it.

کوفته در آن.

You can just shove everything in and leave it on low.

شما فقط می توانید همه چیز را به داخل فشار دهید و آن را در حالت کم قرار دهید.

And four or 5 hours later you've got this lovely meal

و چهار یا پنج ساعت بعد شما این غذای دوست داشتنی را می خورید

and it's much less effort than cooking as normal.

و تلاش بسیار کمتری نسبت به طبخ معمولی دارد.

And because it's there's only two of us

و چون فقط دو نفر هستیم

and it's a big pot, you've got some left for the next day.

و یک گلدان بزرگ است، شما مقداری برای روز بعد دارید.

Very nice.

بسیار خوب.

And I'm just going to use it all the time.

و من فقط قصد دارم همیشه از آن استفاده کنم.

If you can cook whole chickens in there.

اگر می توانید مرغ کامل را در آنجا بپزید.

Apparently I've got some vegetarian dishes I'm going to try.

ظاهراً من غذاهای گیاهی دارم که می خواهم امتحان کنم.

And so we're going to cut our electricity bill

و بنابراین ما قبض برق خود را به طور چشمگیری کاهش خواهیم داد

dramatically.

.

I think by using this they may be also

من فکر می کنم با استفاده از این ممکن است

we will have to do our live streams in the dark

ما مجبور شویم پخش زنده خود را در تاریکی انجام دهیم

because I have to use some lights you see in the studio. Yes.

زیرا من باید از نورهایی استفاده کنم که در استودیو می بینید. آره.

So maybe we will just be here using candles instead.

بنابراین شاید ما فقط با استفاده از شمع در اینجا باشیم.

So maybe you would just be able to see our faces lit

بنابراین شاید بتوانید چهره‌های ما را که با نور

by candle light

شمع روشن شده‌اند

better.

Easier says we are all invited

بهتر ببینید.

ایزیر می گوید همه ما

to her meal. Oh, OK, then.

به وعده غذایی او دعوت شده ایم. اوه، باشه، پس

What is it, though?

با این حال آن چیست؟

Figuratively. Figuratively? Oh, yes. Not really.

به صورت مجازی. به صورت مجازی؟ آه بله. نه واقعا.

Not literally and figuratively.

نه به معنای واقعی و مجازی.

I'm starving.

من دارم از گرسنگی میمیرم

That's a good one, you see.

این یکی خوب است، می بینید.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

That's a good figurative speech example.

این یک مثال گفتاری مجازی خوب است.

I'm starving.

من دارم از گرسنگی میمیرم

How many times do we say that I'm starving?

چند بار می گوییم که از گرسنگی می میرم؟

I'm going to pass out, I'm going to faint.

بیهوش می شوم، غش می کنم.

I'm starving to death.

من دارم از گرسنگی میمیرم

But you're not.

اما تو نیستی.

But that's a very good example of figurative speech.

اما این نمونه بسیار خوبی از گفتار مجازی است.

Where you are saying something but you're not really starving to death.

جایی که شما چیزی می گویید اما واقعاً از گرسنگی نمی میرید.

You just feel hungry.

شما فقط احساس گرسنگی می کنید.

So that's a good example.

پس این یک مثال خوب است.

We will be looking at that soon.

ما به زودی آن را بررسی خواهیم کرد.

By the way, right?

به هر حال، درست است؟

That I isn't.

که من نیستم

Can I say hello to Isaac Newton?

آیا می توانم به اسحاق نیوتن سلام کنم؟

Can I say hello to you?

می توانم به شما سلام کنم؟

I hope today's livestream is not proving to be too heavy.

امیدوارم پخش زنده امروز خیلی سنگین نباشد.

Did you see what I did there?

دیدی اونجا چیکار کردم؟

No. Is thank you very much for joining

نه. از اینکه پیوستید بسیار متشکرم

and I hope you are here enjoying everything

و امیدوارم که اینجا باشید و از همه چیزهایی

that's happening on today's livestream.

که در پخش زنده امروز اتفاق می افتد لذت ببرید.

Even though we are both recovering from

اگرچه همانطور که می بینید هر دو در حال بهبودی هستیم

as you can see.

.

And here

و در اینجا

we're both recovering at the moment from Corona Virus.

ما هر دو در حال بهبودی از ویروس کرونا هستیم.

Pedro's here. Hello, Pedro. I drove.

پدرو اینجاست سلام پدرو من راندم.

Shall I? Pedro, go on.

من؟ پدرو، ادامه بده

This here today.

این امروز اینجاست

We like to say hello to everybody. Of course. Yes.

ما دوست داریم به همه سلام کنیم. البته. آره.

Not just Pedro, but everyone. But everyone.

نه فقط پدرو، بلکه همه. اما همه

But especially, especially Pedro and my Michael Labus says

اما به خصوص، به خصوص پدرو و مایکل لابوس من می‌گویند

the increasing price of energy is the cost of long term

که افزایش قیمت انرژی هزینه

fight against global warming.

مبارزه طولانی‌مدت با گرمایش جهانی است.

And I think actually, it's very interesting how these two things

و من فکر می کنم در واقع، بسیار جالب است که چگونه این دو

never seem to meet together.

چیز هرگز با هم ملاقات نمی کنند.

We talk about energy costs and then we talk about environmental issues,

ما در مورد هزینه‌های انرژی صحبت می‌کنیم و سپس در مورد مسائل زیست‌محیطی صحبت می‌کنیم،

but we never really meet in the middle

اما واقعاً هرگز در وسط قرار نمی‌گیریم

and talk about those two things as a combination

و در مورد این دو چیز به عنوان ترکیبی صحبت می‌کنیم،

so does this environmentally friendly energy

بنابراین آیا این انرژی سازگار با محیط زیست

necessarily mean that that energy will be cheaper?

لزوماً به این معنی است که آن انرژی ارزان‌تر خواهد بود؟

Oh, no.

وای نه.

I think I've just blown blown everyone's mind that I don't think so anyway.

من فکر می کنم من فقط ذهن همه را منفجر کردم که به هر حال اینطور فکر نمی کنم.

Yeah, the electricity costs in the UK

بله، هزینه های برق در

are 20% higher than they should be because of

بریتانیا 20 درصد بیشتر از آنچه باید باشد، به

the switch to wind power and all this sort of thing.

دلیل تغییر به انرژی باد و همه این چیزها است.

Yes, because they're expensive to set up and produce.

بله، زیرا راه اندازی و تولید آنها گران است.

So, yes, that is one of the reasons.

بنابراین، بله، این یکی از دلایل است.

Definitely. Monaco, thank you for that.

قطعا. موناکو، از این بابت متشکرم.

As to why

در مورد اینکه

the cost of setting the electricity is going up

چرا هزینه راه اندازی برق بالا می رود

because there is a tax or a subsidy or a tax on it

زیرا برای توسعه همه اینها مالیات یا یارانه یا مالیات بر

to pay for the development of all this.

آن پرداخت می شود.

And so we are paying a lot more than we would have done

بنابراین، ما بسیار بیشتر از آنچه

if we'd kept the old coal powered fire station yes.

که اگر ایستگاه آتش نشانی قدیمی با انرژی زغال سنگ را حفظ می کردیم، پرداخت می کنیم.

Fire stations, coal power,

نیروگاه های آتش نشانی، زغال سنگ،

power, power stations.

نیروگاه ها، نیروگاه ها.

But that's cheaper to run.

اما اجرای آن ارزان تر است.

Yes, but that says that's the reason why

بله، اما این می‌گوید که به همین دلیل است که

places like China still have hundreds and hundreds

مکان‌هایی مانند چین هنوز صدها و

of coal powered power stations because

صدها نیروگاه زغال‌سنگ دارند، زیرا

it's incredibly cheap to run.

کارکرد آن فوق‌العاده ارزان است.

But but I have my own vision.

اما من دیدگاه خودم را دارم.

I my vision of the future

من

is something I haven't heard anyone mention yet.

تصور من از آینده چیزی است که هنوز کسی به آن اشاره نکرده است.

And it's nothing to do with collecting your farts.

و این ربطی به جمع آوری گوزهای شما ندارد.

I know. I know what you're thinking out there.

میدانم. میدونم اون بیرون به چی فکر میکنی

I think I think we should all have little nuclear

فکر می کنم همه ما باید رآکتورهای هسته ای کوچکی

reactors at the back of our houses.

در پشت خانه هایمان داشته باشیم.

Just small ones.

فقط کوچیک ها

Not big ones.

نه بزرگ ها

Not like those big places you see with the big dome on top.

نه مانند آن مکان های بزرگی که با گنبد بزرگ در بالا می بینید.

Nothing like that.

چنین چیزی نیست.

But I think in the future, we will all have our own little nuclear reactor

اما من فکر می کنم در آینده، همه ما راکتور هسته ای کوچک خود را در

next to our house and it's very small.

کنار خانه خود خواهیم داشت و بسیار کوچک است.

It's just a very small scale.

این فقط یک مقیاس بسیار کوچک است.

So everyone will have one of these because you only need a little bit

بنابراین همه یکی از اینها را خواهند داشت زیرا شما فقط به کمی

of nuclear fuel and a little bit of fusion reaction.

سوخت هسته ای و کمی واکنش همجوشی نیاز دارید.

So everyone could have their own little nuclear reactor.

بنابراین همه می توانند راکتور هسته ای کوچک خود را داشته باشند.

Of course, I know what you're going to say before anyone says it.

البته من می‌دانم قبل از اینکه کسی بگوید چه می‌خواهی بگویی.

I know what you're going to say.

میدونم چی میخوای بگی

What happens if there's an accident?

اگر تصادفی رخ دهد چه اتفاقی می افتد؟

What happens if there is something?

اگر چیزی باشد چه اتفاقی می افتد؟

Well, yeah, yeah, there is that.

خوب، بله، بله، آن وجود دارد.

I didn't think about that bit.

من به آن کمی فکر نکردم.

Well, they are going to develop smaller nuclear reactors,

خوب، آنها می خواهند راکتورهای هسته ای کوچکتر، راکتورهای

much smaller ones, which are much easier to maintain than the large ones.

بسیار کوچکتر را توسعه دهند، که نگهداری از آنها بسیار آسانتر از رآکتورهای بزرگ است.

I now think it's Rolls-Royce in this country is developing these.

من اکنون فکر می کنم که رولزرویس در این کشور در حال توسعه اینها است.

I think I might be wrong in the company, much smaller ones that will just power a town. Yes.

فکر می‌کنم ممکن است در شرکت اشتباه کنم، شرکت‌های بسیار کوچک‌تر که فقط به یک شهر کمک می‌کنند. آره.

Or something.

یا چیزی

Because in the nuclear reactors, in, for example,

زیرا در رآکتورهای هسته‌ای، مثلاً در

a submarine, a nuclear powered submarine, they these are very safe

یک زیردریایی، یک زیردریایی با انرژی هسته‌ای، اینها بسیار ایمن هستند

and easy to maintain small reactors,

و برای نگهداری راکتورهای کوچک بسیار آسان هستند،

which you can use to power a town.

که می‌توانید از آنها برای تأمین انرژی یک شهر استفاده کنید.

And they're going to develop lots of these.

و آنها قصد دارند تعداد زیادی از اینها را توسعه دهند.

Of course,

البته

nuclear energy has been out of fashion for a long time

انرژی هسته ای مدت زیادی است

because of accidents that have happened with various power plants.

که به دلیل حوادثی که در نیروگاه های مختلف رخ داده است، از مد افتاده است.

And it's been out of favour, but now it's becoming

و نامطلوب بوده است، اما اکنون

in vogue again.

دوباره مد شده است.

Yeah, well, Germany, well, a large amount of German.

بله، خوب، آلمان، خوب، مقدار زیادی آلمانی.

No French. French.

فرانسوی نه. فرانسوی.

Oh, sorry, the French, something like 70% of,

اوه، متاسفم، فرانسوی ها، چیزی حدود 70٪،

I beg your pardon, France's energy, I think it's 70%.

من ببخشید، انرژی فرانسه، فکر می کنم 70٪ است.

Louis will probably be able to update us on that comes from nuclear power.

لوئیس احتمالاً می تواند ما را در مورد انرژی هسته ای به روز کند.

Strangely, we have one that's being built

عجیب است که ما یکی داریم که در حال ساخت است

and it's going to take years and years to build it.

و ساخت آن سال ها و سال ها طول می کشد.

Well, this is the problem.

خب مشکل همینه

They take ten years to build and then when once you've built it,

ده سال طول می کشد تا آن ها ساخته شوند و پس از آن زمانی که شما آن

it takes about another seven years

را ساختید، حدود هفت سال دیگر طول می کشد

to actually start the process of generating electricity.

تا عملاً فرآیند تولید برق آغاز شود.

So even if you make a plan to build

بنابراین حتی اگر برنامه ای برای

a nuclear power plant, you have ten years to build it.

ساخت نیروگاه هسته ای داشته باشید، ده سال فرصت دارید تا آن را بسازید.

And then another seven years to actually get everything hot.

و سپس هفت سال دیگر در واقع همه چیز را داغ کنید.

Well, that's the trouble with the big ones, the vast ones.

خب ، مشکل بزرگ‌ها، بزرگ‌ها، همین است.

But if you can build these smaller ones, apparently they're much quicker to sort of commission

اما اگر بتوانید این موارد کوچکتر را بسازید، ظاهراً آنها برای مرتب کردن کمیسیون بسیار سریعتر هستند

and to get commission means to get them working together.

و دریافت کمیسیون به این معنی است که آنها را با هم کار کنید.

And once you've built them, there's a time between once you've built them to them actually working.

و هنگامی که آنها را ساختید، زمانی بین زمانی که آنها را ساختید تا آنها واقعاً کار کنند وجود دارد.

And that's the commissioning period.

و این دوره راه اندازی است.

And the smaller ones probably look like they're going to be a solution

و کوچکترها احتمالاً به نظر می‌رسند که راه‌حلی

to, you know, because.

برای آن خواهند بود، زیرا.

Yeah, because France is looking very good because they've got

بله، چون فرانسه بسیار خوب به نظر می رسد زیرا آنها

all these nuclear reactors and I'm sure it's 70%.

همه این راکتورهای هسته ای دارند و من مطمئن هستم که 70٪ است.

I'm hoping Lewis will

من امیدوارم که لوئیس

or somebody else from France will tell us, OK,

یا شخص دیگری از فرانسه به ما بگوید، خوب،

and so they're not so reliant on energy from, you know,

و بنابراین آنها چندان متکی به انرژی

less favourable countries.

کشورهای کمتر مساعد نیستند.

Well, what, what's, what's.

خب، چی، چیه، چیه.

Well, you're talking of a less

خب

favourable countries, if I'm not mistaken.

، اگر اشتباه نکنم از کشورهای کمتر مساعد صحبت می کنید.

The one that's being built on the south coast of England is actually Chinese.

آن چیزی که در سواحل جنوبی انگلستان ساخته می شود در واقع چینی است.

Is that still is that still happening?

آیا هنوز هم همین اتفاق می افتد؟

You know, is it still the Chinese?

میدونی هنوز چینیه؟

I don't think we're going to allow that.

من فکر نمی کنم که ما اجازه دهیم.

Who are building that power plant?

چه کسانی آن نیروگاه را می سازند؟

Well, you should never let a foreign power.

خوب، شما هرگز نباید اجازه دهید یک قدرت خارجی.

Well, I don't care about foreign powers, but you have to choose

خوب، من به قدرت های خارجی اهمیت نمی دهم، اما شما باید با دقت انتخاب کنید

very carefully who is building your nuclear power plant.

که چه کسی نیروگاه هسته ای شما را می سازد.

Yeah, but I know for a while I'm sure it was China China that was going to build a power plant.

بله، اما من می دانم که برای مدتی مطمئن هستم که چین چین بود که قرار بود یک نیروگاه بسازد.

And the thing is, I remember also that they said it was an experimental power plant

و نکته این است که من همچنین به یاد دارم که آنها گفتند این یک نیروگاه آزمایشی است،

so the Chinese may or may not be building

بنابراین ممکن است چینی ها در حال ساختن

an experimental nuclear power plant on the south coast of England, which is great.

یک نیروگاه هسته ای آزمایشی در سواحل جنوبی انگلستان باشند یا خیر، که عالی است.

I don't know about you, but I can sleep much safer in my bed at night.

شما را نمی‌دانم، اما شب‌ها می‌توانم خیلی راحت‌تر روی تختم بخوابم.

No, we don't want foreign investment with things like power

نه، ما نمی‌خواهیم سرمایه‌گذاری خارجی با کارهایی مانند

generation that's got to be done by the country.

تولید برق که باید توسط کشور انجام شود.

You mean that gives you security?

یعنی به شما امنیت می دهد؟

I can't believe that we ever thought about doing anything as stupid as getting a foreign power.

من نمی توانم باور کنم که ما هرگز به انجام کار احمقانه ای مانند بدست آوردن یک قدرت خارجی فکر کرده ایم.

That's our control.

این کنترل ماست.

Our energy production is lunacy.

تولید انرژی ما دیوانگی است.

Steve, Steve, that's not what actually what I'm talking about

استیو، استیو، این چیزی نیست که من در مورد

getting on my hobbyhorse, since no one wants to hear that, by the way.

سوار شدن به اسب سرگرمی ام صحبت می کنم، زیرا اتفاقاً هیچ کس نمی خواهد آن را بشنود.

No, including me.

نه، از جمله من.

Hello?

سلام؟

Oh, we just had Louie the 14th.

اوه، ما لویی 14 را داشتیم.

Yes, Louie the 14th.

بله لویی چهاردهم

Louie the 17th.

لویی هفدهم

Thank you for your donation as well. Thank you very much.

از کمک شما نیز سپاسگزارم. بسیار از شما متشکرم.

Sorry I missed that because we were so deep, deep in conversation.

متاسفم که آن را از دست دادم زیرا ما بسیار عمیق و عمیق در گفتگو بودیم.

About

درباره

power and energy.

قدرت و انرژی

But, yes, maybe in the future, maybe when you you come outside,

اما، بله، شاید در آینده، شاید وقتی بیرون می آیید

there might be a little glowing nuclear reactor

، ممکن است یک رآکتور هسته ای درخشان در

next to your back door.

کنار در پشتی شما باشد.

At night.

در شب.

You can hear it,

می توانید آن را بشنوید،

then think, yes, yes.

سپس فکر کنید، بله، بله.

That's the thing.

You've got to be self-reliant in energy, haven't you?

این شد یه چیزی.

شما باید از نظر انرژی متکی به خود باشید، اینطور نیست؟

I think don't, don't, don't even rely on your own country to produce power for you.

فکر می کنم نکن، نکن، حتی به کشور خودت تکیه نکن تا برایت قدرت تولید کند.

Try and try and do it yourself in some way.

سعی کنید و سعی کنید و خودتان آن را به نوعی انجام دهید.

Cut down on what you use.

آنچه را که استفاده می کنید کاهش دهید.

Maybe get a few solar panels.

شاید چند پنل خورشیدی تهیه کنید.

They're coming down in cost.

قیمت آنها پایین می آید

Yeah.

آره

When they come down a bit more, I'm going to invest. Mr.

زمانی که آنها کمی بیشتر پایین بیایند، من قصد دارم سرمایه گذاری کنم. آقای

Duncan, please don't do that.

دانکن، لطفا این کار را نکنید.

Well, the thing is, there is nothing more unsightly

خوب، چیزی که وجود دارد این است که هیچ چیز بدتر

than seeing a house with with lots of solar panels on the roof.

از دیدن خانه ای با تعداد زیادی پنل خورشیدی روی پشت بام نیست.

Just be done correctly.

فقط به درستی انجام شود.

You are not doing your house any favours

شما با انجام این کار هیچ لطفی به خانه خود نمی کنید

by doing that because no one wants to buy a house like that.

زیرا هیچ کس نمی خواهد چنین خانه ای بخرد.

Well, if you do it discreetly, it can be done OK, correctly.

خوب، اگر این کار را با احتیاط انجام دهید، می توان آن را خوب، به درستی انجام داد.

But yes,

اما بله،

also the fact we don't have much sunshine in this country

همچنین این واقعیت که ما در این کشور آفتاب زیادی نداریم

well, it's a big topic at the moment, isn't it, since the war that everyone is now

، در حال حاضر موضوع بزرگی است، اینطور نیست، از زمان جنگی که اکنون همه

trying to look at how they produce energy and it's become

سعی می کنند ببینند چگونه انرژی تولید می کنند و این موضوع تبدیل به

a big political debate

یک موضوع شده است. بحث بزرگ سیاسی

this countries, amongst other things, including bread.

این کشورها، در میان چیزهای دیگر، از جمله نان.

Apparently this is the one that's worrying me.

ظاهرا این همان چیزی است که من را نگران کرده است.

I don't really care very much about oil and gas.

من واقعاً زیاد به نفت و گاز اهمیت نمی دهم.

What I'm worried about is my bread, my lovely tiger bread and and all of the wheat

چیزی که من نگران آن هستم نان من، نان ببر دوست داشتنی من و همه گندمی

that apparently is produced in that part of the world. Yes.

است که ظاهراً در آن نقطه از جهان تولید می شود. آره.

And suddenly there's going to be very little of it.

و ناگهان مقدار بسیار کمی از آن وجود خواهد داشت.

I think something like Ukraine produces something like a third of the world's wheat it's

من فکر می کنم چیزی مانند اوکراین چیزی در حدود یک سوم گندم جهان را تولید می کند،

they call it the they call it the wheat basket

آن ها به آن می گویند سبد گندم

or the bread basket of the world.

یا سبد نان جهان.

Well, and also,

خوب، و همچنین،

I think Russia

من فکر می کنم روسیه

produces something like 80% of the fertiliser,

چیزی حدود 80 درصد از کود،

raw ingredients for fertilisers.

مواد خام برای کودها را تولید می کند.

So that's going to be a going to be a big problem for,

بنابراین این یک مشکل بزرگ خواهد

you know, they're predicting all sorts of problems with food production in the next few years.

بود، زیرا آنها در حال پیش بینی انواع مشکلات در تولید مواد غذایی در چند سال آینده هستند.

So so we might see that we might see a shortage of things like bread,

بنابراین ممکن است ببینیم که ممکن است شاهد کمبود چیزهایی مانند نان باشیم،

but also we might see things again go up in price.

اما همچنین ممکن است دوباره شاهد افزایش قیمت باشیم.

But bread. Do not take away my bread please.

اما نان نان منو نگیر لطفا

Well in the UK because it's a huge

خوب در انگلستان چون یک روغن بزرگ است

I don't know what the percentages of cooking oils,

، نمی دانم چه درصدی از روغن های پخت و پز است،

I think specifically sunflower oil comes from Ukraine.

من فکر می کنم به طور خاص روغن آفتابگردان از اوکراین می آید.

Supermarkets in the UK have already started rationing

سوپرمارکت‌ها در بریتانیا

how how many bottles of cooking oil

you can buy as a direct consequence of what's going on.

به‌عنوان پیامد مستقیم آنچه در حال وقوع است، جیره‌بندی تعداد بطری‌های روغن پخت و پز را آغاز کرده‌اند.

But I suppose the good thing there is we have a lot of production of our own local

اما من فکر می کنم خوبی وجود دارد این است که ما مقدار زیادی از روغن محلی خودمان

oil sort of with, with rapeseed.

را با دانه کلزا تولید می کنیم.

In fact you can see it today outside there you see there's going to have to be a transition of life

در واقع شما می توانید آن را امروز در خارج از آنجا ببینید، می بینید که باید تغییری از زندگی

from all sorts of things, a realignment of where we get our commodities from.

از همه نوع چیزها صورت گیرد، یک تنظیم مجدد از جایی که کالاهای خود را از کجا تهیه می کنیم.

So if you look in the distance, though, you can see the yellow in the distance.

بنابراین، اگر به دوردست نگاه کنید، می توانید رنگ زرد را در دوردست ببینید.

That's all rapeseed and many, many farms, especially around here over the years.

این همه کلزا و مزارع بسیار بسیار زیادی است، به خصوص در این اطراف در طول سال ها.

So see, I remember Steve when all you would see around here

پس ببینید، من استیو را به یاد می آورم زمانی که تنها چیزی که در اینجا می دیدید

was wheat and barley being grown. Yes.

کشت گندم و جو بود. آره.

But most of that is disappeared.

اما بیشتر آن ناپدید شده است.

Most of the farmland around here now grow rapeseed.

اکنون بیشتر زمین های کشاورزی اطراف اینجا کلزا می رویند.

Well, but you see, what we can do, of course, is very easily and quickly transition to growing wheat.

خوب، اما می بینید، آنچه که ما می توانیم انجام دهیم، البته ، انتقال بسیار آسان و سریع به کشت گندم است.

Again, if we couldn't get wheat, we could start growing it here.

باز هم اگر نمی توانستیم گندم به دست آوریم، می توانستیم آن را در اینجا شروع کنیم.

Instead of rapeseed oil.

به جای روغن کلزا

So this is

بنابراین

the whole change that's going on everywhere at the moment.

این کل تغییری است که در حال حاضر در همه جا در حال وقوع است.

Energy, commodities, a whole realignment of all the supply chains

انرژی، کالاها ، هم‌سویی مجدد تمام زنجیره‌های تامین

have been disrupted through COVID and now the war.

از طریق کووید و اکنون جنگ مختل شده‌اند.

Everything's going to have to be realigned and rethought out again.

همه چیز باید دوباره تنظیم شود و دوباره فکر شود.

And it's going to be a few years before the prices of everything settle back down again.

و چند سالی می‌گذرد تا قیمت همه چیز دوباره کاهش پیدا کند.

I think another interesting thing, it's funny I was just having a flashback

من فکر می کنم یک چیز جالب دیگر، خنده دار است که من فقط یک فلاش بک

to my school days and we did I think it was in

به دوران مدرسه ام داشتم و ما این کار را انجام دادیم، فکر می کنم در این سال بود،

I went to say geography it may not have been geography, but I think it was geography.

رفتم تا بگویم جغرافیا شاید جغرافیا نبود، اما فکر می کنم جغرافیا بود.

And we were looking at the problems

و ما در حال بررسی مشکلاتی

that would be facing the world in the future.

بودیم که جهان در آینده با آن روبرو خواهد شد.

And one of the things that we I'm not lying about this.

و یکی از چیزهایی که ما در مورد این دروغ نمی گویم.

One of the things that we talked about in one of our lessons, I still remember the teacher

یکی از چیزهایی که در یکی از درس‌هایمان درباره آن صحبت کردیم ، هنوز به یاد دارم که معلم

telling us all of this about how how gloomy things

همه اینها را به ما گفت که چقدر اوضاع

will be in the future with certain situations.

در آینده با موقعیت‌های خاص چقدر غم‌انگیز خواهد بود.

And one of them was energy and the other one was food.

و یکی از آنها انرژی و دیگری غذا بود.

And isn't that strange?

و این عجیب نیست؟

So I know, I know it was way back in the 1970s, the teachers were talking about that,

بنابراین می دانم، می دانم که در دهه 1970 بود ، معلمان در مورد آن صحبت می کردند،

but they said that there would be a crisis in the future in some form.

اما آنها می گفتند که در آینده به نوعی بحران وجود خواهد داشت .

They didn't know exactly how, but they knew that

آنها دقیقاً نمی‌دانستند چگونه، اما می‌دانستند که با

as as certain fuels become scarce

کمیاب شدن برخی سوخت‌ها

or maybe because of political situations

یا شاید به دلیل موقعیت‌های سیاسی

such as change of government or as we're

مانند تغییر دولت یا همانطور

seeing now, war taking place.

که اکنون می‌بینیم، جنگ در حال وقوع است.

So it's very interesting that all those years ago

بنابراین خیلی جالب است که تمام آن سال‌ها پیش

I still remember sitting in the classroom hearing the teacher talk about these things.

هنوز یادم می‌آید که در کلاس نشسته بودم و معلم درباره این چیزها صحبت می‌کرد.

And I it really did paint quite a quite a gloomy picture.

و من واقعاً تصویر کاملاً تاریکی را ترسیم کردم.

Well, it's taken 40 years, but it's finally happened.

خوب، 40 سال طول کشید، اما بالاخره این اتفاق افتاد.

Here we are.

اینجا هستیم.

Yes, yes. All sorts of things going.

بله بله. همه جور چیز پیش میره

I mean, we coal is, is a dirty word, isn't it?

منظورم این است که ما زغال سنگ است، یک کلمه کثیف است، اینطور نیست؟

It is mentalists literally.

به معنای واقعی کلمه ذهن گرایان است.

And but apparently we are about to approve

و اما ظاهراً ما در شرف تصویب

the we haven't got any

coal mines in the UK, but we're about to I don't think we have we're about

معادن زغال سنگ در بریتانیا هستیم، اما فکر نمی‌کنم که داریم

to approve the opening of the first coal mine for about 40 years. Yes.

افتتاح اولین معدن زغال‌سنگ را برای حدود 40 سال تصویب کنیم. سال ها. آره.

Most of them were closed during the 1980s and early nineties.

اکثر آنها در طول دهه 1980 و اوایل دهه نود بسته شدند.

So we've still got them.

بنابراین ما هنوز آنها را داریم.

It's just that they've all been just covered with concrete

فقط این است که همه آنها فقط با بتن پوشانده شده

so they've, they vanished but all the coal is still under the ground.

اند، بنابراین ناپدید شده اند، اما تمام زغال سنگ هنوز زیر زمین است.

We've apparently we've got something like a hundred years worth of coal

ما ظاهراً چیزی به ارزش صد سال زغال

that we can just use apparently a Canada, if anyone's watching from Canada.

داریم که می توانیم ظاهراً از یک کانادا استفاده کنیم، اگر کسی از کانادا تماشا می کند.

I was reading today that Canada have something like a hundred years

امروز داشتم می خواندم که کانادا چیزی حدود صد سال

worth of oil

did you. I, there's an interesting thing.

نفت دارد. من، یک چیز جالب وجود دارد.

Do you know who is the largest producer of oil worldwide?

آیا می دانید بزرگترین تولید کننده نفت در جهان کیست؟

I want to say the United States you are right. Yes it is.

من می خواهم بگویم ایالات متحده حق با شماست. بله همینطور است.

Yes, everybody thinks it is. But I thought it would be Saudi Arabia.

بله، همه فکر می کنند اینطور است. اما من فکر می کردم عربستان سعودی باشد.

But the United States produce about twice as much as Saudi Arabia.

اما ایالات متحده حدود دو برابر عربستان سعودی تولید می کند.

And yet and I think one of the reasons for that.

و با این حال و من فکر می کنم یکی از دلایل آن است.

Sorry, I didn't mean to interrupt you.

ببخشید نمی خواستم حرف شما را قطع کنم.

I hope you forgive me. Please forgive me. Never.

امیدوارم منو ببخشی لطفا من را ببخشید. هرگز.

But I think one of the reasons also is there is more control over

اما من فکر می‌کنم یکی از دلایل این است که کنترل بیشتری بر

how much oil is produced in Middle Eastern countries,

میزان تولید نفت در کشورهای خاورمیانه وجود دارد،

because it's all about making sure that the price always stays at a certain level.

زیرا همه چیز به این بستگی دارد که مطمئن شویم قیمت همیشه در یک سطح مشخص باقی می‌ماند.

So if you get too much oil, the price plummets.

بنابراین اگر نفت زیادی دریافت کنید، قیمت به شدت کاهش می یابد.

It actually happened, didn't it, during the coronavirus pandemic when everything was locked down?

این در واقع در طول همه‌گیری ویروس کرونا که همه چیز قفل شده بود، اتفاق افتاد؟

No, one wanted oil.

نه، یکی نفت می خواست.

They had far too much of it.

آنها بیش از حد آن را داشتند.

Everyone had oil coming out of their ears and they were literally paying people to take the oil away.

روغن از گوش همه بیرون می‌آمد و به معنای واقعی کلمه به مردم پول می‌دادند تا روغن را بردارند.

They were giving it.

می دادند.

If they please, please take this oil, please have this oil, please.

اگر آنها لطف دارند، لطفا این روغن را بردارید ، لطفاً این روغن را داشته باشید.

We never wanted.

ما هرگز نخواستیم.

But now, of course, we're kind of back to where we started where oil is now.

اما اکنون، البته، ما به نوعی به همان جایی که نفت را شروع کردیم، برگشتیم.

I think it's something like $140 a barrel if you're buying it on the market.

فکر می کنم اگر از بازار بخرید چیزی حدود 140 دلار در هر بشکه است .

So it's.

که اینطور.

Yes, so yes, the US is apparently the largest producer.

بله، بله، ایالات متحده ظاهرا بزرگترین تولید کننده است.

Then I think it's Saudi Arabia, then it's Russia.

بعد فکر می کنم عربستان سعودی است، بعد روسیه.

But I didn't know Canada produce such a lot of the world, but I do.

اما من نمی دانستم که کانادا این همه از جهان را تولید می کند، اما می دانم.

I think we're going to be reliant.

من فکر می کنم ما متکی خواهیم بود.

I mean it doesn't environmentalists, of course.

منظورم این است که طبیعتا دوستداران محیط زیست نیست.

Of course. We're all we know.

البته. ما همه آن چیزی هستیم که می دانیم.

We all want zero carbon don't we want

همه ما کربن صفر می خواهیم، ​​آیا نمی خواهیم

the environment to be better.

محیط زیست بهتر شود.

But realistically, we can't do it yet. Yes.

اما در واقع، ما هنوز نمی توانیم آن را انجام دهیم. آره.

And as we've already discussed, the transition to these green energies

و همانطور که قبلاً بحث کردیم، انتقال به این انرژی های سبز

because, I mean, everyone's electricity costs go up.

زیرا منظورم این است که هزینه های برق همه بالا می رود.

But that's a big what I find interesting about this is we never look at the bigger picture

اما این یک چیز بزرگی است که به نظر من در این مورد جالب است این است که ما هرگز به تصویر بزرگتر نگاه نمی کنیم،

I think this is one of the problems with human beings

فکر می کنم این یکی از مشکلات انسان است

because we live for a very short time.

زیرا ما برای مدت بسیار کوتاهی زندگی می کنیم.

Our lives are literally

زندگی ما به معنای واقعی کلمه

a flash and we're gone.

یک فلش است و ما رفته ایم.

So so we often look at things

بنابراین ما اغلب

through that perspective of our very, very, very short lives.

از منظر زندگی بسیار بسیار کوتاه خود به مسائل نگاه می کنیم .

So we think of 20 years as being a long time.

بنابراین ما فکر می کنیم 20 سال زمان زیادی است.

But it isn't, it's just, it's nothing.

اما اینطور نیست، فقط، چیزی نیست.

50 years, it's just a flash.

50 سال، این فقط یک فلش است.

It's gone so when we talk about having things change by a certain

از بین رفته است، بنابراین وقتی در مورد تغییر همه چیز در یک سال خاص صحبت می کنیم

year, 20, 50, well, 2050 is not that far away.

، 20، 50، خوب، 2050 چندان دور نیست.

You may, it might seem far away, but in the big picture it's nothing.

ممکن است دور به نظر برسد، اما در تصویر بزرگ چیزی نیست.

It's like next week.

انگار هفته بعده

So really we might be talking not not actually 50 years from now or 30 years

بنابراین واقعاً ممکن است صحبت کنیم نه در واقع 50 سال آینده یا 30

from now we might be talking 150 years from now.

سال آینده ممکن است در 150 سال آینده صحبت کنیم.

So we're trying to plant the seeds now, but we can't necessarily

بنابراین ما اکنون در تلاشیم تا بذرها را بکاریم، اما لزوماً نمی‌توانیم

or we won't necessarily see the result for another hundred years.

و یا لزوماً تا صد سال دیگر نتیجه را نخواهیم دید.

So you're kind of planning not just for the, for the,

بنابراین شما در حال برنامه ریزی نه فقط برای

for the short term future but also the long term.

آینده کوتاه مدت، بلکه برای بلندمدت نیز هستید.

And of course we're not very good at that.

و البته ما در آن خیلی خوب نیستیم.

Well, human beings aren't very good at planning for 400 years ahead

خب، انسان ها در برنامه ریزی برای 400 سال آینده خیلی خوب نیستند،

because we all know that we're going to be dead.

زیرا همه ما می دانیم که قرار است بمیریم.

So it doesn't seem as important I always find these things quite interesting.

بنابراین به نظر من آنقدرها مهم نیست که من همیشه این چیزها را بسیار جالب می دانم.

The 17th is living forever, so. Oh, OK.

هفدهم برای همیشه زنده است، بنابراین. آهان باشه.

So you can sort the problem, you can solve the problem here.

بنابراین شما می توانید مشکل را مرتب کنید، می توانید مشکل را در اینجا حل کنید.

Of course, that's often the that's one of the faults of, you know, one of the negatives

البته، این اغلب یکی از ایرادات است ، می دانید، یکی از نکات منفی

or downsides of of a democracy is that because

یا منفی یک دموکراسی این است که چون

you have to have elections every four or five years,

شما باید هر چهار یا پنج سال یک بار انتخابات داشته باشید

the people in charge don't think far enough in the future.

، افراد مسئول به اندازه کافی زیاد فکر نمی کنند. در آینده.

They're only thinking about the next four or five years to stay in power.

آنها فقط به چهار یا پنج سال آینده فکر می کنند تا در قدرت بمانند.

And that is one of the problems

و این یکی از مشکلاتی است

which our democracy has.

که دموکراسی ما دارد.

Yes. It's not perfect no.

آره. کامل نیست نه

No one likes democracy.

هیچ کس دموکراسی را دوست ندارد.

Even Winston Churchill hated democracy.

حتی وینستون چرچیل از دموکراسی متنفر بود.

He hated it. You think it stinks? It stinks.

از آن متنفر بود. فکر می کنی بو می دهد؟ بوی گند میدهد.

Like last week's fish pie, but it's the best of all the bad things or the bad ways of running a country.

مانند پای ماهی هفته گذشته، اما بهترین چیز از همه بد یا روش های بد اداره یک کشور است.

So no one really likes it.

بنابراین هیچ کس واقعا آن را دوست ندارد.

To be honest, we don't like it. We complain all the time.

راستش را بخواهید، ما آن را دوست نداریم. ما همیشه شکایت می کنیم.

And I would say that we have we are lucky to live

و من می توانم بگویم که ما داریم، ما خوش شانس هستیم که

in a country that has so much so much freedom.

در کشوری زندگی می کنیم که این همه آزادی دارد.

Of expression and movement.

از بیان و حرکت.

But even we complain about it.

اما حتی ما از آن شکایت داریم.

It's always the way people are complaining.

همیشه همین طور است که مردم شکایت می کنند.

But it could be a lot worse.

اما ممکن است خیلی بدتر باشد.

I think one of the big problems as well is

من فکر می کنم یکی از مشکلات بزرگ هم این است

when you are protesting about these things,

که وقتی به این چیزها اعتراض می کنید،

I think you are always on very thin ice.

فکر می کنم همیشه روی یخ بسیار نازک هستید.

Not literally.

نه به معنای واقعی کلمه.

I'm talking figuratively.

من مجازی صحبت می کنم.

Oh, yes, that's a good one. Figuratively.

اوه، بله، این یکی خوب است. به صورت مجازی.

You were on thin ice because you are you are discussing something where you might

شما روی یخ نازک بودید زیرا دارید در مورد چیزی بحث می کنید که ممکن است

suddenly appear to be a hypocrite.

ناگهان به نظر منافق برسید.

So if you are driving to a protest to protest about the use of oil,

بنابراین اگر برای اعتراض به استفاده از روغن به اعتراض می‌روید،

quite often you will get in your car

اغلب سوار ماشین خود

and then you drive in your car, which uses oil and petrol

می‌شوید و سپس با ماشین خود رانندگی می‌کنید که از روغن و بنزین استفاده می‌کند،

so you have to be it's a very, very difficult situation.

بنابراین باید شرایط بسیار بسیار دشواری داشته باشید.

I'm actually when you see people protesting with all of those boards

من در واقع وقتی می بینید که مردم با همه آن تخته ها اعتراض می کنند

and they've painted them and designed them and all of those things that they're using

و آنها را رنگ کرده و طراحی کرده اند و همه چیزهایی که آنها استفاده می

have all been either cut from trees or produced

کنند همه یا از درختان بریده شده یا

in chemical factories quite often using plastic.

در کارخانه های شیمیایی اغلب با استفاده از پلاستیک تولید شده اند.

I'm optimistic.

من خوشبین هستم.

I think

من فکر

we will the human race will solve all these problems with technology.

می کنم که نسل بشر همه این مشکلات را با فناوری حل خواهد کرد.

And I think that, you know, we'll eventually crack

و من فکر می کنم که، می دانید، ما در نهایت

energy production. Yes.

تولید انرژی را متوقف خواهیم کرد. آره.

And the use of oil, it's not going to go away in our lifetime.

و استفاده از روغن، در طول زندگی ما از بین نخواهد رفت.

Does that

آیا این

not say that is also the point I was making in power and things like that.

نمی‌گوید که این همان نکته‌ای است که من در قدرت و مواردی از این دست بیان می‌کردم.

We're getting very close to we we can only we can only see the future

ما داریم به خودمان خیلی نزدیک می‌شویم، فقط می‌توانیم آینده را

in our very fleeting moments of existence.

در لحظات بسیار زودگذر وجودمان ببینیم.

But a hundred years from now, 200 years from now,

اما صد سال بعد، 200 سال بعد،

no one's talking about that because it's too far away and no one will be around.

هیچ کس در مورد آن صحبت نمی کند زیرا خیلی دور است و هیچ کس در اطراف نخواهد بود.

So I think it's a very fascinating subject yes.

بنابراین فکر می کنم این موضوع بسیار جذابی است بله.

We'll solve it.

حلش میکنیم

We always have and we will.

همیشه داریم و خواهیم داشت.

Talking of figurative speech,

در صحبت از گفتار مجازی،

you are on thin ice if your person is on thin ice,

اگر شخص شما روی یخ نازک است، شما روی یخ نازک هستید،

they are not literally standing on thin ice,

به معنای واقعی کلمه روی یخ نازک نمی ایستد،

but they might be in a situation that is dangerous

اما ممکن است در موقعیتی باشد که خطرناک باشد

or maybe something that might cause them some harm.

یا شاید چیزی که ممکن است به او آسیب برساند.

Not directly and quite often.

نه به طور مستقیم و اغلب.

Not not

نه

anything that's it's very harmful.

چیزی که خیلی مضر باشد.

But you can be on thin ice if you are going to lose an argument

اما اگر می‌خواهید بحثی را از دست بدهید

or maybe you are protesting about something.

یا شاید در مورد چیزی اعتراض می‌کنید، می‌توانید روی یخ نازک باشید.

So I thought it be interesting Steve, to have a look

بنابراین فکر کردم جالب است استیو، نگاهی

at the part of English that always fascinates me.

به بخشی از زبان انگلیسی که همیشه من را مجذوب خود می کند.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

This is one of the reasons why I love the English language so much,

این یکی از دلایلی است که من زبان انگلیسی را بسیار دوست دارم،

figurative speech using metaphors.

گفتار مجازی با استفاده از استعاره.

So sometimes these are different things.

بنابراین گاهی اوقات اینها چیزهای متفاوتی هستند.

Both of these are different things, but not always.

هر دوی اینها چیزهای متفاوتی هستند، اما نه همیشه.

They are not always different things, but they can be also the same thing.

آنها همیشه چیزهای متفاوتی نیستند، اما می توانند یک چیز باشند.

You are using figurative speech,

شما از گفتار مجازی استفاده

you are using metaphors, you are not necessarily

می کنید، از استعاره استفاده می کنید، لزوماً

speaking literally.

به معنای واقعی کلمه صحبت نمی کنید.

So a metaphor is a form of speech where words are expressed

بنابراین استعاره شکلی از گفتار است که در آن کلمات

in a non literal way.

به صورت غیر تحت اللفظی بیان می شوند.

So there are ways of expressing yourself

بنابراین راه هایی برای بیان خود

an action or an event,

یک عمل یا یک رویداد وجود دارد،

something that has happened is happening or might happen.

چیزی که اتفاق افتاده است در حال رخ دادن است یا ممکن است رخ دهد.

However, it is not always

با این حال، همیشه

something that is literally happening.

چیزی نیست که به معنای واقعی کلمه اتفاق می افتد.

The literal sense is the

معنای لغوی

actual meaning in its accurate context.

معنای واقعی در بافت دقیق آن است.

So there are ways of expressing a movement,

بنابراین راه هایی برای بیان یک حرکت،

an event, a thing that might happen or is happening.

یک رویداد، چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد یا در حال رخ دادن است وجود دارد.

But it is not actually happening in the literal sense.

اما در واقع به معنای تحت اللفظی اتفاق نمی افتد.

So I like that.

پس من آن را دوست دارم.

I think it's an interesting subject.

به نظر من موضوع جالبی است.

For example, so here are some literal ones, Steve.

به عنوان مثال، در اینجا برخی از موارد تحت اللفظی، استیو.

He fell out of the window.

از پنجره افتاد بیرون.

That's literal.

این به معنای واقعی کلمه است.

He did.

او انجام داد.

He was leaning out of the window to wave to his girlfriend

او از پنجره به بیرون خم شده بود تا برای دوست دخترش دست تکان دهد

and then suddenly

و ناگهان

he fell out the window.

از پنجره بیرون افتاد.

She slipped on the ice, literally.

او به معنای واقعی کلمه روی یخ لیز خورد.

She slipped on the ice.

او روی یخ لیز خورد.

He stepped

او

on a snail

روی یک حلزون

paw snail.

پنجه حلزون پا گذاشت.

That's horrible, isn't it, when you know, you've stepped on a snail and are trying

این وحشتناک است، اینطور نیست، وقتی می دانید که روی یک حلزون قدم گذاشته اید و در حال امتحان

crunching signs are IP the snail.

کردن علائمی هستید که به حلزون IP می گویند.

He stepped on a snail.

پا بر روی حلزون گذاشت.

It's late at night, it's damp outside and you walk outside

آخر شب است، بیرون مرطوب است و بیرون راه می روی

and you hear that crunching sound and you know, you stepped on a snail.

و آن صدای خس را می شنوی و می دانی، پا روی حلزون گذاشته ای.

Yeah, that snail is now squashed.

بله، آن حلزون اکنون له شده است.

No way back for that snail.

راه برگشتی برای آن حلزون نیست.

There's no way back that you could have the best snail doctors

هیچ راه برگشتی وجود ندارد که بتوانید بهترین پزشکان حلزون

on the planet.

روی کره زمین را داشته باشید.

And there is no way those snail doctors or those snail surgeons

و هیچ راهی وجود ندارد که آن پزشکان حلزون یا آن جراحان حلزون

are going to put that snail back together again.

، آن حلزون را دوباره کنار هم قرار دهند.

He's he's a goner, basically.

او اساساً یک آدم رفته است.

So those sentences that I just showed you make himself laugh.

پس اون جملاتی که بهت نشون دادم باعث خنده خودش میشه.

The three sentences I just showed you are literal, Steve.

سه جمله ای که به شما نشان دادم واقعی هستند، استیو.

So you are saying that not only are we using those words,

بنابراین شما می گویید که ما نه تنها از آن کلمات استفاده می کنیم،

but we are using the actual correct way

بلکه از روش واقعی واقعی

of expressing what is happening with those words.

بیان آنچه در آن کلمات رخ می دهد استفاده می کنیم.

It's actually happening.

در واقع دارد اتفاق می افتد.

What you're saying is, is it's like saying, you know, we are now live

آنچه شما می گویید این است که می گویید، می دانید، ما اکنون

across the world teaching English. Yes.

در سراسر جهان به صورت زنده در حال آموزش زبان انگلیسی هستیم. آره.

Millions of people. Yes. Actually, that's a lie.

میلیون ها نفر. آره. در واقع، این یک دروغ است.

It is.

It is a lie to maybe several hundred people. Yes.

این است.

شاید برای صدها نفر دروغ باشد. آره.

We're talking we're actually talking to ourselves.

ما داریم صحبت می کنیم در واقع داریم با خودمان صحبت می کنیم.

A metaphor

is often used as a way of emphasising the seriousness of some things.

استعاره اغلب به عنوان راهی برای تأکید بر جدی بودن برخی چیزها استفاده می شود.

So you might want to make your point, you might want to say something, but

بنابراین ممکن است بخواهید نظر خود را بیان کنید ، ممکن است بخواهید چیزی بگویید، اما

it's not necessarily the thing that is actually happening,

لزوماً چیزی نیست که در واقع اتفاق می‌افتد،

but you want to use a word that somehow makes

بلکه می‌خواهید از کلمه‌ای استفاده کنید که به نوعی

that thing seem more serious or important.

آن موضوع را جدی‌تر یا مهم‌تر به‌نظر می‌آورد.

So a metaphor is often used.

بنابراین اغلب از یک استعاره استفاده می شود.

We speak figuratively as a way of emphasising

ما به صورت مجازی به عنوان راهی برای تأکید بر

the seriousness of something,

جدی بودن چیزی،

a strong emotional response.

یک واکنش احساسی قوی صحبت می کنیم.

Here's a good one. I like this one. Steve

اینجا یکی خوبه من این یکی را دوست دارم.

he kicked me in the teeth.

استیو لگد به دندانم زد.

He kicked me in the teeth.

لگد به دندانم زد.

Now, this is not literal

حالا این به معنای واقعی کلمه نیست

a person is not kicking another person in the teeth with their foot.

که یک نفر با پای خود به دندان دیگری لگد نزند .

It could be true that, couldn't it?

این می تواند درست باشد، اینطور نیست؟

Yes, but I'm now talking figuratively.

بله، اما من در حال حاضر مجازی صحبت می کنم.

OK, so in a figurative sense, we can

خوب، پس به معنای مجازی، می توانیم

say that a person has maybe

بگوییم که ممکن است یک نفر

betrayed you

به شما خیانت کرده است،

they've gone against your trust,

او برخلاف اعتماد شما عمل کرده است، او

they've done something against you.

کاری علیه شما انجام داده است.

You trusted that person, but they misled you.

شما به آن شخص اعتماد کردید، اما آنها شما را گمراه کردند.

They lied to you.

به شما دروغ گفتند

We can say that that person kicked you in the teeth.

می توان گفت که آن شخص لگد به دندان شما زده است.

It feels like that.

چنین احساسی دارد.

It feels like you've been really hurt.

انگار واقعا صدمه دیده اید.

Felt like a kick in the teeth. Yes.

احساس لگدی در دندان ها داشت. آره.

So even though that sounds quite violent,

بنابراین، حتی اگر به نظر خشن به نظر می رسد،

we are saying that that person deceived me.

ما می گوییم که آن شخص من را فریب داد.

They tricked me.

آنها مرا فریب دادند.

They led me to believe something nice.

آنها مرا به این باور رساندند که چیز خوبی را باور کنم.

Maybe you were going for a job

شاید شما برای کاری می

and your co-worker at work

رفتید و همکارتان در محل کار می

said that they weren't going for that particular promotion.

گفت که برای آن ترفیع خاص نمی روند.

And then you suddenly find out that they've got the job instead of you,

و بعد ناگهان متوجه می‌شوید که آنها به جای شما کار را پیدا کرده‌اند

and they went behind your back and secretly

و پشت سر شما رفتند و مخفیانه

went for that interview and got the job.

برای آن مصاحبه رفتند و کار را گرفتند.

You could say it felt like a kick in the teeth because you might have helped them in something.

می توان گفت که احساس لگد زدن به دندان ها بود زیرا ممکن است در کاری به آنها کمک کرده باشید.

You know, you might have been a good co-worker. Yes.

میدونی شاید همکار خوبی بودی آره.

And you could say it felt like a kick in the teeth.

و می توان گفت که مانند ضربه ای به دندان ها بود.

So I think

بنابراین من فکر می‌کنم

that's a good a very good example of figurative speech

که این یک مثال بسیار خوب از گفتار مجازی است

you're not being kicked in the teeth,

که به دندان‌های شما لگد نمی‌زنند،

but we use the expression to show that you've been

اما ما از این عبارت استفاده می‌کنیم تا نشان دهیم که شما

really hurt by what that person did.

واقعاً از کاری که آن شخص انجام داده آسیب دیده‌اید.

They really hurt me. They deceived me.

آنها واقعاً به من صدمه زدند. آنها مرا فریب دادند.

They say they made a promise and then they they removed that promise.

می گویند قول دادند و بعد آن قول را حذف کردند.

Your boss at work says to you, if you do all this extra work, you know, work nights, you know,

رئیس شما در محل کار به شما می گوید، اگر این همه کار اضافی را انجام دهید، می دانید، شب کار، می دانید،

I'll give you a pay rise so you do all that extra work

من حقوق شما را افزایش می دهم تا شما تمام کارهای اضافی

you do the project, and then at the end of the year,

را که پروژه را انجام می دهید، انجام دهید، و سپس در پایان سال،

you ask for the pay rise and say, sorry, no, I can't give you a pay rise.

شما درخواست افزایش حقوق می کنید و می گویید، متاسفم، نه، نمی توانم به شما افزایش حقوق بدهم.

We haven't got enough money for that.

ما پول کافی برای آن نداریم.

You could say that felt like a kick in the teeth.

می توان گفت که مانند ضربه ای به دندان بود.

You were betrayed.

به تو خیانت شد

Your boss lied to you. Yes.

رئیست بهت دروغ گفته آره.

Not like you do, but not literally. Yes.

نه مثل شما، اما نه به معنای واقعی کلمه. آره.

Here's another one. She shouted her head off

اینم یکی دیگه سرش را فریاد زد

and said, Good.

و گفت: خوب.

So we use this on quite often parts of your body

بنابراین، ما اغلب از آن در قسمت‌هایی از بدن

falling off or exploding

که می‌افتند یا منفجر می‌شوند

we often use in a figurative way.

استفاده می‌کنیم که اغلب به صورت تصویری استفاده می‌کنیم.

So this is a good one.

پس این یکی خوب است.

She shouted her head off.

سرش را فریاد زد.

Well, hey.

خب هی

Yes, well, yes, of course I am.

بله، بله، البته که هستم.

If you will notice that I'm doing he and then she and then he.

اگر متوجه خواهید شد که من او را انجام می دهم و سپس او و سپس او.

So the examples will will alternate

بنابراین، مثال‌ها جایگزین خواهند شد،

I'm trying my best not to let anyone down.

من تمام تلاشم را می‌کنم که کسی را ناامید نکنم.

Please, please don't cancel me.

لطفا، لطفا من را لغو نکنید.

Please don't do a Bill Murray on me.

لطفا بیل موری را با من نکنید.

She's shouted her head off.

سرش را فریاد زد

She screamed loudly, but of course her head

او با صدای بلند فریاد زد، اما البته سرش

did not fall off we are using it

figuratively to show that she was shouting very loudly.

نیفتاد.

She was screaming at the top of her voice.

با تمام صدایش جیغ می زد.

So much so that potentially

آنقدر که به طور بالقوه

it could take your head off.

می تواند سر شما را از بین ببرد.

Yes, but obviously it's an exaggeration, isn't it?

بله، اما واضح است که این یک اغراق است، اینطور نیست؟

Yeah.

آره

To describe your reaction to something. Yes.

برای توصیف واکنش خود به چیزی. آره.

So quite often we do that. We will do that.

بنابراین اغلب ما این کار را انجام می دهیم. ما آن را انجام خواهیم داد.

We will often exaggerate.

ما اغلب اغراق خواهیم کرد.

We use

ما از

figurative speech as a way of doing that.

گفتار مجازی به عنوان راهی برای انجام آن استفاده می کنیم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

An outstanding performance.

یک عملکرد فوق العاده

Maybe you you performed in a show

شاید شما در یک نمایش

and you did a really good job.

اجرا کردید و واقعاً کار خوبی انجام دادید.

And everybody got up a standing ovation

و همه با تشویق ایستاده

and they were clapping and cheering

بودند و همینطور دست می زدند و تشویق

like that.

Right.

می کردند.

درست.

And so, yes, mate, maybe that that is what is happening.

و بنابراین، بله، رفیق، شاید این چیزی است که اتفاق می افتد.

So a person who performed really well, an outstanding performance,

بنابراین فردی که واقعاً خوب اجرا کرد، یک اجرای فوق العاده

he brought the house down.

، خانه را به پایین آورد.

The applause was so loud.

تشویق ها خیلی بلند بود.

Everyone was so excited by the performance

همه آنقدر از اجرا هیجان زده بودند

that he brought the house down.

که او خانه را پایین آورد.

He performed so well.

خیلی خوب اجرا کرد

And the crowd were overwhelmed.

و جمعیت غرق شد.

They were applauding.

کف می زدند.

They were standing on their chairs.

روی صندلی هایشان ایستاده بودند.

They were waving.

دست تکان می دادند.

They were throwing their underwear.

لباس زیرشان را پرت می کردند.

I so much so that the that it actually destroyed the fabric of the building.

من به حدی که در واقع بافت ساختمان را از بین برد.

But it didn't. But it didn't. You can also say

اما نشد. اما نشد. همچنین می توانید بگویید

raise the roof.

سقف را بالا ببرید.

Yes. As well.

آره. همچنین.

Somebody somebody's performance is so good that the audience cheered so much.

اجرای یک نفر آنقدر خوب است که تماشاگران آنقدر تشویق کردند.

They raised the all the performer raised the roof of the building. Yes.

آنها تمام مجری سقف ساختمان را بالا بردند. آره.

Such was their performance that they powerful singing.

اجرای آنها چنان بود که آواز قدرتمندی می خواندند.

It raised the roof with their performance obviously.

به وضوح با عملکرد آنها سقف را بالا برد.

It didn't literally happen.

به معنای واقعی کلمه اتفاق نیفتاد.

It was figurative. Yes.

فیگوراتیو بود. آره.

So that's what we're talking about today.

پس این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

We're talking about using metaphors and making figurative ways.

ما در مورد استفاده از استعاره و ساختن راه های مجازی صحبت می کنیم.

A good one, Jack.

یکی خوبه جک

She blew my socks off. Yes.

او جوراب های مرا پاره کرد. آره.

You might have that one coming, but that's a good one. Yes.

ممکن است آن یکی بیاید، اما این یکی خوب است. آره.

You looked at somebody. They were so beautiful.

به کسی نگاه کردی خیلی زیبا بودند

Oh, she blew my socks off or

اوه، او جوراب‌های مرا پاره کرد

or somebody could give you a gift

یا کسی می‌تواند به شما هدیه بدهد،

and you're so it's just like a cartoon, isn't it?

و شما واقعاً مثل یک کارتون هستید، اینطور نیست؟

The sound is almost like you can envisage a cartoon, right?

صدا تقریباً شبیه این است که می توانید یک کارتون را تصور کنید، درست است؟

You are so taken aback, so

شما آنقدر متحیر شده اید، آنقدر

glad and welcomed by what's happened that it's you're just so surprised.

خوشحال هستید و از اتفاقی که افتاده است استقبال می کنید که اینقدر شگفت زده شده اید.

It's just blown your socks off.

فقط جوراب هایت را باد کرده است.

You can't believe it's happened.

شما نمی توانید باور کنید که این اتفاق افتاده است.

Science will often blow your socks off because something you learn, something you discover.

علم اغلب جوراب های شما را به خاطر چیزی که یاد می گیرید، چیزی که کشف می کنید، منفجر می کند.

Maybe you go along to the hydrogen collider, the big the big CERN collider,

شاید شما به سمت برخورددهنده هیدروژنی بروید، برخورد دهنده بزرگ سرن،

and you can see those little tiny things colliding like that.

و بتوانید آن چیزهای کوچک را که به این شکل برخورد می کنند، ببینید.

And you go, wow,

و تو برو، وای،

wow, that blew my socks off.

وای، که جوراب هایم را باد کرد.

I'm doing fine. Thanks, Tommy.

خوبم. ممنون، تامی

Thank you for asking.

ممنون که پرسیدید

So who is Tom or Pedro that asks?

پس تام یا پدرو کیست که می پرسد؟

I will be honest. I feel a lot better.

من صادق خواهم بود. احساس خیلی بهتری دارم

This this may this may be the medicine that I need.

این ممکن است دارویی باشد که من به آن نیاز دارم.

And asking about you spending time with you is asking about me generally.

و پرسیدن در مورد اینکه شما با شما وقت می گذرانید به طور کلی در مورد من سوال می کند.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

The feeling of hopelessness.

احساس ناامیدی.

This is what I've had all week.

این چیزی است که من در تمام هفته داشتم.

I'm standing on a cliff edge

من روی لبه صخره

I'm standing on a cliff

ایستاده ام روی لبه صخره ایستاده

edge where I feel like I'm standing on a cliff.

ام که احساس می کنم روی یک صخره ایستاده ام.

Yeah, but that says you say you say that.

بله، اما این می گوید شما می گویید که این را می گویید.

But you're not really you're not really high up on a cliff edge, but you feel like it.

اما شما واقعاً نیستید، واقعاً در بالای لبه صخره نیستید، اما دوست دارید.

You are expressing that the desperation, the hopelessness that you feel inside something.

داری بیان می کنی که یاس ، ناامیدی که در درون چیزی احساس می کنی.

That's the fear.

That's an expression you would use if something you feel as though

ترس همینه

این عبارتی است که اگر هر لحظه احساس می

something bad is going to happen at any moment.

کنید اتفاق بدی قرار است بیفتد از آن استفاده می کنید.

The stock markets

بازارهای سهام

feel like they're on a cliff edge

احساس می کنند که در لبه صخره قرار دارند

is something that was used this Friday.

، چیزی است که این جمعه مورد استفاده قرار گرفت.

Just gone in fact, it felt like that fallen off a cliff edge.

در واقع از بین رفته ، احساس می کردم که از لبه صخره افتاده است.

Yes. It's a metaphor to describe something

آره. این یک استعاره برای توصیف یک

bad happening, something dropping suddenly. Yes.

اتفاق بد، افتادن ناگهانی چیزی است. آره.

There's no way out.

هیچ راهی نیست

Yes, there's no way out. There's no way back.

بله راه فراری نیست راه برگشتی نیست

You were on a cliff edge.

تو لبه صخره بودی

The only way is to step forward and we all know how that will end.

تنها راه این است که گام برداریم و همه ما می دانیم که چگونه به پایان می رسد.

Not very.

نه خیلی.

You can step back from the cliff edge, can't you?

شما می توانید از لبه صخره عقب نشینی کنید، نمی توانید؟

You will be in conflict.

در تضاد خواهید بود.

You will be like the snail situation.

شما مانند وضعیت حلزون خواهید بود.

The use of metaphors is often seen in literature.

استفاده از استعاره اغلب در ادبیات دیده می شود.

And yes, you will you especially things

و بله، شما به خصوص چیزهایی

like poetry or prose, as you will often

مانند شعر یا نثر را در نظر خواهید گرفت، زیرا

see metaphors or figurative speech,

اغلب استعاره ها یا گفتار مجازی را می بینید،

because you want to to bring that sensation

زیرا زمانی که می خواهید احساسی را از طریق کلمات نوشته شده ایجاد کنید، می خواهید آن احساس را ایجاد

when you are trying to to bring forth an emotion

کنید

through words written.

.

Quite often you will see poetry will quite often use alliteration

اغلب می بینید که شعر اغلب از

or figurative figurative speech

استعاره یا گفتار مجازی تصویری

using metaphors so yes, it will happen quite often.

با استفاده از استعاره استفاده می کند، بنابراین بله، اغلب اتفاق می افتد.

His heart

قلبش

was broken into a thousand pieces.

هزار تکه شد.

Of course, it wasn't it wasn't figuratively.

البته، به صورت مجازی نبود.

It was we are saying that he was so devastated because the lovely lady

این بود که می گوییم او خیلی ویران شده بود زیرا آن خانم دوست داشتنی

did not want to be with him.

نمی خواست با او باشد.

His heart was broken into a thousand pieces

دلش هزار تکه

because he was spurned by the lady.

شد چون از طرف آن خانم طرد شد.

She did not want to hold his hand.

نمی خواست دستش را بگیرد.

His heart was broken into a thousand pieces,

قلب او به هزار تکه شکسته شد،

not literally, but he probably felt like it.

نه به معنای واقعی کلمه، اما احتمالاً آن را دوست داشت.

Death is often used as a metaphor as well.

مرگ اغلب به عنوان یک استعاره نیز به کار می رود.

We use it quite a lot.

ما از آن بسیار استفاده می کنیم.

In fact, an embarrassing moment might make you feel as if you are going to die.

در واقع، یک لحظه شرم آور ممکن است این احساس را در شما ایجاد کند که انگار قرار است بمیرید.

We often use that figuratively.

ما اغلب از آن به صورت مجازی استفاده می کنیم.

I almost died when she walked in or when he walked in.

من تقریباً بمیرم وقتی او وارد شد یا وقتی او وارد شد.

I almost died.

من تقریباً بمیرم.

So something you were not expecting, Steve?

پس چیزی که انتظارش را نداشتی، استیو؟

We've all been there.

ما همه آنجا بوده ایم.

We've all been in situations where we feel like that thing is so embarrassing

همه ما در موقعیت‌هایی بوده‌ایم که احساس می‌کنیم آن چیز آنقدر شرم‌آور است

or that surprise is so shocking that you feel like you are going to die.

یا آن غافلگیری آنقدر تکان دهنده است که احساس می‌کنیم قرار است بمیری.

That's such a surprise.

این چنین شگفتی است.

I almost died when he walked in.

نزدیک بود بمیرم وقتی او وارد شد.

You need he gave me a heart attack.

Oh, we use this one.

اوه، ما از این استفاده می کنیم.

A lot.

زیاد.

A person shocks you, they give you a surprise.

یک نفر شما را شوکه می کند، آنها شما را شگفت زده می کنند.

You're not having a heart attack, and the person is not giving you a heart attack,

شما دچار حمله قلبی نمی‌شوید و آن شخص به شما حمله قلبی نمی‌کند،

but you like to show that that

اما دوست دارید نشان دهید که

that thing was very surprising and shocking.

آن چیز بسیار شگفت‌انگیز و تکان‌دهنده بود.

Yes. You nearly gave me a heart attack.

آره. نزدیک بود به من حمله قلبی کنی

It's a form of exaggeration to express how you feel.

این نوعی اغراق برای بیان احساستان است.

Somebody could come up and surprise you. Hmm.

کسی می تواند بیاید و شما را غافلگیر کند. هوم

Something unexpected happens, and.

اتفاق غیرمنتظره ای رخ می دهد و

And you can say, oh, I thought I was going to have a heart attack.

و شما می توانید بگویید، اوه، من فکر کردم که قرار است یک حمله قلبی داشته باشم.

Why did you do that? Hmm?

چرا این کار را کردی؟ هوم؟

Somebody had you know, boop.

کسی می خواست شما را بشناسید.

Come up to you like that, couldn't they? Suddenly,

همینطور پیش تو بیایند، نمی توانند؟ ناگهان،

and you weren't expecting it to happen.

و تو انتظار نداشتی این اتفاق بیفتد.

It might shock you to the extent that you use a phrase like that to describe how you feel.

ممکن است شما را شوکه کند تا جایی که از عبارتی مانند آن برای توصیف احساس خود استفاده کنید.

This.

این.

You nearly gave me a heart attack.

نزدیک بود به من حمله قلبی کنی

Or like like me this week.

یا مثل من این هفته.

I came back from the dead.

من از مرده برگشتم.

I was ill all week feeling so poorly and weak.

من در تمام هفته مریض بودم و احساس ضعف و ضعف داشتم.

But I am back from the dead.

اما من از مردگان برگشتم.

It means that I was really so ill and so unwell.

یعنی واقعا خیلی مریض و خیلی بد بودم.

I couldn't move. I was in bed.

نمی توانستم حرکت کنم. در رختخواب بودم.

I was lying there.

من آنجا دراز کشیده بودم.

Mr Steve was bringing me food he was feeding it straight into my mouth.

آقای استیو برای من غذا می آورد و مستقیماً آن را به دهان من می خورد.

The only thing I objected to was

تنها چیزی که من به آن اعتراض کردم این

was the fact he was chewing it first like a bird.

بود که او ابتدا آن را مانند یک پرنده می جوید.

Well, you were so weak.

خب تو خیلی ضعیف بودی

So he was chewing the food and then

بنابراین او غذا را می جوید و سپس

spitting it into my mouth.

آن را به دهان من تف می داد.

But it was all right.

اما همه چیز درست بود.

It was ok.

خوب بود.

Is that a metaphor? Yeah, it's a metaphor.

آیا این یک استعاره است؟ بله، این یک استعاره است.

Speaking figuratively there.

در آنجا به صورت مجازی صحبت می کنیم.

Literally. Not literally.

به معنای واقعی کلمه. نه به معنای واقعی کلمه.

So he is back from the dead

بنابراین او از مردگان بازگشته است به این

means he has recovered from his illness,

معنی که از بیماری خود بهبود یافته است،

but he's not really back from the dead because then he would be a zombie.

اما او واقعاً از مرده برنگشته است زیرا در این صورت یک زامبی خواهد بود.

And as we all know, that's not that's not good.

و همانطور که همه ما می دانیم، این خوب نیست.

It's not a good thing to be mentioned.

این چیز خوبی نیست که ذکر شود.

Something by somebody else is put in. Yes.

چیزی توسط شخص دیگری وارد شده است. بله.

Jack, again, it says, thank you for this.

جک، باز هم می گوید، از این بابت متشکرم.

I'm flying by the seat of my pants.

کنار صندلی شلوارم پرواز می کنم.

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

That's a good one. I'm flying by the seat of my pants.

این یکی خوب است. کنار صندلی شلوارم پرواز می کنم.

That means you are doing something maybe in desperation

این بدان معناست که شما در حال انجام کاری هستید، شاید در حالت ناامیدی

or maybe with no preparation or maybe in a situation

یا شاید بدون آمادگی یا شاید در شرایطی

where an emergency is taking place, you are doing it by the seat of your pants.

که یک موقعیت اضطراری در حال وقوع است، شما آن را در کنار صندلی شلوار خود انجام می دهید.

Yes. You're on the edge.

آره. شما در لبه هستید.

You've been tasked to do something and you've had no time to prepare for it

به شما وظیفه داده شده که کاری را انجام دهید و زمانی برای آماده شدن برای آن

or you haven't prepared for it.

نداشته اید یا برای آن آماده نشده اید.

You might have had time prepared.

ممکن است زمان آماده کرده باشید.

Like suddenly you're asked to give a speech

مثل اینکه ناگهان از شما خواسته می شود

with very little preparation and and you.

با آمادگی بسیار کمی سخنرانی کنید و شما.

So I feel like I'm flying by the seat of my pants.

بنابراین احساس می‌کنم کنار صندلی شلوارم پرواز می‌کنم.

So in other words, you're keeping going, but you might appear to be all right,

بنابراین به عبارت دیگر، شما به راه خود ادامه می دهید، اما ممکن است به نظر برسد که همه چیز خوب است،

but you feel as though you really are on the edge of your seat.

اما احساس می کنید که واقعاً در لبه صندلی خود هستید.

You are using your wits, your

شما از عقل و

your natural abilities to get you through that difficult moment.

توانایی های طبیعی خود برای عبور از آن لحظه سخت استفاده می کنید.

You've got no protection around you.

شما هیچ حفاظتی در اطراف خود ندارید.

You know, you haven't got if you're in an aeroplane,

می‌دانید، اگر در هواپیما

you be protected by the, the, the structure of the aeroplane.

هستید، نباید توسط ساختار هواپیما محافظت کنید.

Or if you're

یا اگر

flying without that then you're flying by that by your pants. Yes.

بدون آن پرواز می کنید، با شلوار خود در حال پرواز با آن هستید. آره.

Seat of your pants.

نشیمن شلوارت

You've got no protection you're totally exposed.

شما هیچ محافظتی ندارید و کاملاً در معرض دید هستید.

A strong performance

یک اجرای قوی

can also be related to words connected to death.

همچنین می تواند مربوط به کلمات مرتبط با مرگ باشد.

Or being made dead.

یا مرده شدن

He killed the audience last night.

او دیشب تماشاگران را کشت.

He killed the audience last night.

او دیشب تماشاگران را کشت.

That doesn't mean that he killed the audience.

این بدان معنا نیست که او مخاطب را کشته است.

That means he did such an amazing job.

یعنی او چنین کار شگفت انگیزی انجام داده است.

His act was incredible.

عمل او باورنکردنی بود.

He killed the audience last night.

او دیشب تماشاگران را کشت.

He he killed them.

او آنها را کشت.

He they were so overwhelmed.

او آنها بسیار غرق شده بودند.

His his performance was was vivid and powerful.

عملکرد او زنده و قدرتمند بود.

He killed the audience.

او تماشاگران را کشت.

Anyone could say, you know, how were you?

هر کسی می تواند بگوید، می دانید، چطور بودید؟

How did you how did your talk go to the

چطور شد که صحبت‌هایتان با روسای شرکت چطور پیش رفت

to the the company bosses?

؟

And you can say, I killed you can just shorten it to I killed. Yes.

و می توانید بگویید، من کشتم، شما فقط می توانید آن را به من کشتم کوتاه کنید. آره.

In other words, you did a very good job,

به عبارت دیگر، شما کار بسیار خوبی انجام دادید،

but they've got nothing to come back with you

اما آنها چیزی ندارند که با شما برگردند و

to say in everything you said was just right.

در مورد هر چیزی که گفتید درست است بگویند.

It was perfect.

عالی بود.

They got no criticism at all.

اصلاً انتقادی نداشتند.

And he's the other one.

و اون یکی دیگه

I think we had this mentioned earlier with blowing your socks off.

فکر می‌کنم این موضوع را قبلاً با دمیدن جوراب‌هایتان ذکر کردیم.

The audience was blown away.

حضار متحیر شدند.

To be blown away means to be surprised

دمیده شدن به معنای متعجب شدن

or overwhelmed or impressed.

یا غرق شدن یا تحت تاثیر قرار گرفتن است.

You are blown away by something that's incredible.

شما از چیزی که باورنکردنی است متحیر شدید.

Blown away.

منفجر شد.

So not necessarily

بنابراین لزوماً به

it doesn't necessarily mean you are being blown

این معنی نیست که شما

across the garden or over the house.

در باغ یا خانه دمیده می شوید.

But you are impressed.

اما شما تحت تاثیر قرار گرفته اید.

Something has really impressed you. Yes.

چیزی واقعا شما را تحت تاثیر قرار داده است. آره.

That that that wedding reception it was the best I've ever seen.

که آن جشن عروسی بهترین چیزی بود که تا به حال دیده بودم.

It blew me away.

من را به باد داد.

It doesn't have to be somebody's individual performance.

لازم نیست این عملکرد فردی کسی باشد.

It could be used to describe that

می توان از آن برای توصیف استفاده کرد که

I blew them away with my presentation.

من آنها را با ارائه خود منفجر کردم.

A violent act might be used figuratively

یک عمل خشونت‌آمیز ممکن است به‌طور مجازی

an unexpected, cruel action.

یک عمل غیرمنتظره و بی‌رحمانه به کار رود.

My pay cut was a huge kick in the balls

کاهش دستمزد من ضربه بزرگی به توپ ها بود،

but we do use that expression and it is part of the English language.

اما ما از این عبارت استفاده می کنیم و بخشی از زبان انگلیسی است.

A lot of people will say it's something that is painful some think that,

بسیاری از مردم می گویند این چیزی است که دردناک است، برخی فکر می کنند که

again, it's very similar to being kicked in the teeth.

باز هم بسیار شبیه لگد زدن به دندان است.

Yes, very similar.

بله خیلی شبیه

So your paycut was a huge kick in the balls.

بنابراین کاهش دستمزد شما ضربه بزرگی به توپ ها بود.

You you find that thing offensive

شما آن چیز را توهین آمیز

and upsetting and painful.

و ناراحت کننده و دردناک می دانید.

You feel as if you've been somehow, I don't know, offend by it.

شما احساس می کنید که به نوعی، نمی دانم، از این موضوع توهین شده اید.

It's very upsetting.

خیلی ناراحت کننده است.

It is something that you see as a setback.

این چیزی است که شما آن را به عنوان یک عقب نشینی می بینید.

It is a kick.

این یک ضربه است.

You would use that expression that you would

شما از آن عبارتی استفاده می‌کنید که

probably choose who you would use that,

احتمالاً انتخاب می‌کنید چه کسی از آن استفاده می‌کنید،

because that's a more impactful to say.

زیرا این بیان تأثیرگذارتر است.

I feel as though I've been kicked in the teeth is fairly

احساس می‌کنم لگد به دندان‌هایم زده شده است

it's an offensive that if you were to say cheers,

، این توهین‌آمیز است که اگر بخواهی به سلامتی بگوییم،

I feel like I've been kicked in the balls, that might offend some people.

احساس می‌کنم به من لگد زده‌اند، این ممکن است باعث رنجش برخی افراد شود.

Yes. So that's a sort of it is a little bit crude.

آره. بنابراین این یک نوع از آن کمی خام است.

It's a bit crude, but you will be amazed how often people say

کمی خام است، اما تعجب خواهید کرد که چقدر مردم می گویند

that it's a very it's a very common word.

که این یک کلمه بسیار رایج است.

You might threaten you might threaten

ممکن است تهدید کنید که ممکن است کسی را تهدید کنید که

to kick someone in the balls, but you're not going to.

به توپ ها ضربه می زنید، اما این کار را نمی کنید.

But you just want to you just want to get back at them.

اما شما فقط می خواهید فقط می خواهید به آنها برگردید.

You would you want to somehow get revenge.

دوست داری یه جوری انتقام بگیری

You want to warn them or

شما می خواهید به آنها هشدار دهید یا

give them a I'm going to give him

به آنها بگویید من می خواهم به

a kicking of balls like that.

او اینطور توپ ها را بزنم.

Tom has given us one here to steal the show.

تام یکی را اینجا به ما داده است تا نمایش را بدزدیم.

Oh, yes, that's a good one.

اوه، بله، این یکی خوب است.

If someone's performing and it may be

اگر کسی اجرا می کند و ممکن

there are a number of performers, maybe it's a play or a production

است تعدادی اجرا کننده باشد، شاید یک نمایش یا تولید باشد

and there are lots of different actors and performers, but one person

و تعداد زیادی بازیگر و مجری مختلف وجود داشته باشد ، اما یک نفر

stands out and gets all the

برجسته می شود و همه

applause and it gets all the attention.

تشویق ها را به خود جلب می کند و همه توجه را به خود جلب می کند.

They steal the show.

نمایش را می دزدند.

They're stealing it from everybody else, from all the other performers.

آنها آن را از همه، از همه مجریان دیگر می دزدند.

It could be something at work.

ممکن است چیزی در محل کار باشد.

You know, you could be giving presentations at work, and and there could be a group of you all

می دانید، شما می توانید در محل کار سخنرانی ارائه دهید، و ممکن است گروهی از شما در

presenting something.

حال ارائه چیزی باشید.

And but you do the best perform.

و اما شما بهترین عملکرد را دارید.

You do the best one.

شما بهترین کار را انجام می دهید.

You get all the laughs, you get all the reactions.

شما همه خنده ها را دریافت می کنید، همه واکنش ها را دریافت می کنید.

Who they they stole the show.

چه کسانی نمایش را دزدیدند.

Hmm. Well, I stole the show with my wonderful performance.

هوم خب من با اجرای فوق العاده ام نمایش را دزدیدم.

So I have to be on the set so it can be used negatively or positively.

بنابراین باید سر صحنه فیلمبرداری باشم تا بتوان از آن استفاده منفی یا مثبت کرد.

That's right.

If somebody took your glory away, you might say

درست است.

اگر کسی شکوه و جلال شما را گرفت، ممکن است بگویید

they stole the show from me is not very nice.

که نمایش را از من دزدیده است، خیلی خوب نیست.

Really. Here's another one, Steve.

واقعا اینم یکی دیگه، استیو.

Using a little bit of crude language for a Sunday afternoon

استفاده از کمی زبان زمخت برای بعد از ظهر یکشنبه

to get someone to work harder

برای ترغیب کسی به کار سخت تر،

he needs a good kick in the arse.

او نیاز به یک ضربه خوب در زمین دارد.

Oh, or backside.

اوه، یا پشت.

I've had many bosses when I was young,

من زمانی که جوان بودم، رئیس‌های زیادی داشتم،

they were literally lining up Steve

آنها به معنای واقعی کلمه استیو را صف می‌کشیدند

to kick me up the arse.

تا من را با لگد بلند کند.

That's all I wanted to do.

این تمام کاری است که می خواستم انجام دهم.

Yes, well, mainly so if you want to encourage someone,

بله، خوب، عمدتاً بنابراین اگر می‌خواهید کسی را تشویق کنید،

maybe they're being lazy in that job.

شاید او در آن کار تنبل است.

Maybe they're not pulling their weight.

شاید آنها وزن خود را نمی کشند.

That's a good one. See that? That's another one.

این یکی خوب است. می بینیم که؟ اون یکی دیگه

So that's figurative.

پس این تصویری است.

A person who pulls their weight is a person who does their share of the work.

شخصی که وزن خود را می کشد شخصی است که سهم خود را از کار انجام می دهد.

To get someone to work harder, you might have to kick them up the arse or up

برای اینکه کسی سخت‌تر کار کند ، ممکن است مجبور شوید او را با لگد بالا بیاورید یا

the backside up the backside of their arse.

از پشت پا و پشت کمرش بالا بیاورید.

But you will find that this is the one that a lot of people use

اما متوجه خواهید شد که این همان چیزی است که بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند،

because it's a little crude, naughty,

زیرا کمی خام، شیطون است،

and it gets more, more attention. Yes.

و بیشتر و بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. آره.

If you don't work hard, I'm going to give you a good

اگر سخت کار نمی کنی، من می خواهم یک لگد خوب به تو

kick up the backside go and say arse.

بزنم برو و بگو آرس.

I don't want to.

من نمی خواهم.

Oh, it's just to say in cases mum's listening.

اوه، فقط می توان گفت در مواردی که مادر گوش می دهد.

You're saying she isn't because she will give him a kick up the arse

شما می گویید که او اینطور نیست زیرا

next week when he goes to need that from time to time.

هفته آینده وقتی او هر از گاهی به آن نیاز پیدا می کند به او ضربه می زند.

Yes, it's true.

بله این درست است.

Your boss,

رئیس

from time to time when you're slacking off at work

شما، گهگاهی که در محل کارتان سست

will give you a good kick up the arse.

می شوید، به شما کمک می کند تا به شما کمک کند.

Yeah, I've said it.

آره گفتم

Oh kick up the backside is a, is a is a is a less crude way of saying.

Oh kick up the backside is a, is a is a روشی کمتر خام برای گفتن است.

It's the impression, you know, they're not going to literally kick you.

این تصور است، می دانید، آنها به معنای واقعی کلمه به شما لگد نمی زنند.

It's figurative.

فیگوراتیو است.

It's in the English language.

به زبان انگلیسی است.

If it's in the English language, we will talk about it.

اگر به زبان انگلیسی باشد، در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

He's a good one.

او خوب است.

I've got some, uh, steal your thunder.

من مقداری دارم، اوه، تندر شما را بدزدم.

Oh, still one's thunder. Yes.

اوه، هنوز رعد و برق یکی است. آره.

From Zarif cat.

از گربه ظریف.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

So to steal something quite often, we can say that

بنابراین برای دزدیدن چیزی اغلب، می‌توانیم بگوییم که

you took something away from a person, not necessarily

چیزی را از یک شخص گرفتید، نه لزوماً

an object or something of value,

یک شی یا چیزی با ارزش،

but you might steal their their glory.

اما ممکن است شکوه او را بدزدید.

Yeah.

Very similar to what we just said about stealing the show.

آره

بسیار شبیه به آنچه که ما در مورد سرقت نمایش گفتیم.

You might be.

شما ممکن است.

You might be going to a party and you might be hosting that party, for example.

ممکن است به مهمانی بروید و مثلاً میزبان آن مهمانی باشید.

Mm hmm. You might have said, I'm having a party,

مم هوم ممکن است گفته باشید، من یک مهمانی دارم،

and then you you you wear a nice outfit,

و بعد شما یک لباس زیبا می پوشید،

and then somebody else comes along

و بعد یکی دیگر از راه می رسد

and they try to go one better by having a totally over the top outfit.

و آنها سعی می کنند با داشتن یک لباس کاملاً بالا، یکی را بهتر کنند.

So you could be could happen to a wedding as well. Hmm.

بنابراین ممکن است در یک عروسی نیز اتفاق بیفتد. هوم

Somebody somebody could come and try and outdo

کسی می تواند بیاید و سعی

the way that the bride is dressed.

کند از لباس پوشیدن عروس پیشی بگیرد.

And you could say that they're stealing their thunder. Mm.

و می توان گفت که آنها رعد و برق خود را می دزدند. مم

You know, they deliberately done something to try and upstage

می دانید، آنها عمداً کاری کردند که سعی کنند در بالای

there's another expression. Yes.

صحنه یک عبارت دیگر وجود دارد. آره.

If you upstage somebody, you, you,

اگر کسی

you you get the attention

را بالای صحنه ببرید، شما، شما، توجه را به خود جلب

you take the attention

می کنید که توجه

away from somebody and but yes, exactly.

را از کسی دور می کنید و بله، دقیقاً.

Yeah. Thank you for that one.

آره بابت اون یکی ممنونم

And to steal your thunder, is it you said something or done something,

و برای ربودن رعد شما، آیا چیزی گفته‌اید یا کاری انجام داده‌اید،

and somebody comes along and tries to go one better

و کسی می‌آید و سعی می‌کند یکی بهتر از

and get and make out that they're better than you.

آن‌ها پیش برود و بفهمد که آنها بهتر از شما هستند.

Hello. Chief. And hello, Jack.

سلام. رئیس. و سلام، جک.

Jack Zoom or Jack Zoom.

جک زوم یا جک زوم.

Zoom. Yes. I don't know.

بزرگنمایی. آره. من نمی دانم.

I think I pronounced that right the first time she made my heart sing.

فکر می‌کنم اولین باری که او قلبم را آواز خواند، این را درست تلفظ کردم.

Yes. Your heart is not actually singing because it can't.

آره. قلب شما در واقع آواز نمی خواند زیرا نمی تواند.

You see, it can make a little

ببینید، می تواند کمی

noise, but it can't sing.

سر و صدا ایجاد کند، اما نمی تواند آواز بخواند.

But maybe if a person makes you happy or makes you feel overjoyed,

اما شاید اگر شخصی شما را خوشحال کند یا باعث خوشحالی شما شود،

you can say that your heart will sing

می توانید بگویید که قلب شما آواز می خواند

because you feel so happy.

زیرا احساس خوشحالی می کنید.

Some other literal words, Steve,

برخی از کلمات تحت اللفظی دیگر، استیو،

you were doing this just trying to understand what

تو این کار را انجام می دادی فقط سعی می کردی بفهمی چه چیزی

and in A Break-Up, it is used when he was kicked in the I don't think.

و در A Break-Up، زمانی استفاده می شود که او در قسمت فکر نمی کنم لگد زده شود.

Don't Rose.

رز نکن

I'm not quite sure what you mean there.

من کاملاً مطمئن نیستم که منظور شما در آنجا چیست.

Do you mean A Break-Up?

منظورت جدایی هست؟

In a relationship when someone break up, is it used?

در یک رابطه وقتی کسی از هم جدا می شود، استفاده می شود؟

He was kicked.

او را لگد زدند.

Well, you can you can dump someone,

خوب، شما می توانید کسی را رها کنید، او را

dump them that's a great one.

رها کنید که این عالی است.

So maybe if you have some rubbish that you don't need or something

بنابراین شاید اگر مقداری زباله دارید که به آن نیاز ندارید یا چیزی

you don't want, you throw it away, you will dump that thing.

که نمی خواهید، آن را دور بریزید، آن چیز را دور بریزید .

So maybe a boy will be dumped

بنابراین شاید یک پسر

by his girlfriend because she doesn't want to see him anymore.

توسط دوست دخترش اخراج شود زیرا او دیگر نمی خواهد او را ببیند.

She's found a much more handsome man.

او مرد بسیار زیباتری پیدا کرده است.

More wealthy maybe.

شاید ثروتمندتر

So she dumps her boyfriend, she dumps the guy

بنابراین او دوست پسر خود را رها می کند، او پسر

and he feels very sad about it.

را رها می کند و او از این بابت بسیار ناراحت می شود.

So some beaches have got a good one.

بنابراین برخی از سواحل سواحل خوبی دارند.

Butterflies in your stomach. That's a good one.

پروانه ها در شکم شما این یکی خوب است.

I've got you nervous about something, nervous

من شما را در مورد چیزی عصبی کرده ام،

about a presentation, nervous about a wedding,

در مورد یک سخنرانی عصبی، در مورد عروسی

nervous, anything you're nervous about.

عصبی، عصبی، هر چیزی که در مورد آن عصبی هستید.

You get that funny feeling of nerves,

شما آن احساس خنده دار اعصاب را دریافت می کنید،

and they describe it as butterflies in your tummy. Hmm.

و آنها آن را به عنوان پروانه هایی در شکم شما توصیف می کنند. هوم

You haven't literally got butterflies in your tummy.

شما به معنای واقعی کلمه پروانه در شکم خود ندارید.

You're using that expression to describe that you're feeling

شما از این عبارت برای توصیف این موضوع استفاده می کنید که

a little anxious, a bit nervous about something you've got to do. Hmm.

در مورد کاری که باید انجام دهید کمی مضطرب و کمی عصبی هستید. هوم

Here are some words that are literal,

در اینجا چند کلمه است که تحت اللفظی هستند،

but we often use also figuratively.

اما ما اغلب به صورت مجازی نیز استفاده می کنیم.

For example, Steve to fall or to crash,

به عنوان مثال، استیو برای افتادن یا تصادف

to slip or to drop

، لیز خوردن یا افتادن،

so all of those things can be actual things that are happening

بنابراین همه آن چیزها می توانند چیزهای واقعی باشند که در حال رخ دادن هستند

fall, crash, slip, drop.

، سقوط، تصادف، لغزش، سقوط.

But also we can use them figuratively.

اما همچنین می توانیم از آنها به صورت مجازی استفاده کنیم.

As well.

همچنین.

So they are not necessarily always used literally.

بنابراین لزوماً آنها همیشه به معنای واقعی کلمه استفاده نمی شوند.

She fell head over heels for him

او برای او سر به پا شد

she fell head over heels.

او سر به پا شد.

It doesn't mean that she did fall

این بدان معنا نیست که او زمین

and she went over and over

خورد و بارها و بارها رفت،

but it means that she lost control of her emotions.

بلکه به این معنی است که کنترل احساسات خود را از دست داده است.

Her emotions were overwhelming. She fell.

احساسات او بسیار زیاد بود. او افتاد.

She fell head over heels for him.

برای او سر به پا شد.

The interview was a car crash.

مصاحبه تصادف ماشین بود.

Yeah.

آره

So the you had a job interview

بنابراین شما یک مصاحبه شغلی داشتید

and it went very badly wrong. Yes.

و خیلی بد پیش رفت. آره.

You described it as a car crash. Yes.

شما آن را یک تصادف اتومبیل توصیف کردید. آره.

So a car crash interview

بنابراین مصاحبه تصادف اتومبیل

is an interview that went really badly.

مصاحبه ای است که واقعاً بد پیش رفت.

Maybe the questions were difficult and the person being interviewed couldn't answer them

شاید سؤالات سخت بوده و فرد مصاحبه شونده نتواند به آنها پاسخ دهد

or maybe they said something embarrassing

یا شاید آنها چیز شرم آور گفته اند که

we have one or two politicians at the moment here in England

ما در حال حاضر در انگلیس یک یا دو سیاستمدار داریم

who often go on television and they talk about things,

که اغلب به تلویزیون می روند و در مورد مسائل صحبت می کنند،

but then they realise that they have no idea what they're talking about.

اما بعد متوجه می شوند که آنها نمی دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند

And then later the interview will be described

و بعداً مصاحبه به

as a car crash because it was a it was a disaster.

عنوان یک تصادف اتومبیل توصیف می شود زیرا یک فاجعه بود.

I slipped up by lying.

با دروغ گفتن لیز خوردم

I slipped up.

من لیز خوردم.

If you slip up, it means you make a mistake an error.

اگر لغزید، به این معنی است که شما یک اشتباه مرتکب خطا شده اید.

Maybe you did something and you were trying to keep it a secret,

شاید کاری کردید و سعی داشتید آن را مخفی نگه دارید،

but you slipped up, you made an error of judgement

اما لغزش کردید، اشتباه قضاوت

you slipped up by lying.

کردید و با دروغ گفتن لغزش کردید.

My mistake was that I did not tell the truth

اشتباه من این بود که حقیقت

and on this list I almost dropped him.

را نگفتم و تقریباً او را در این لیست حذف کردم.

It means to hit someone.

به معنای ضربه زدن به کسی است.

So if you hit a person, you drop them,

بنابراین اگر به شخصی ضربه بزنید، او را رها می کنید، او

you drop them, you hit the person and then quite often they will fall.

را رها می کنید، به آن شخص ضربه می زنید و سپس اغلب آنها سقوط می کنند.

They will fall to the ground or fall over.

آنها به زمین می افتند یا می افتند.

I almost dropped him

من تقریباً او را رها کردم

quite often used when we are expressing

که اغلب زمانی استفاده می شود که ما

the urge to be violent.

می خواهیم خشونت داشته باشیم.

He's gone from stomach to be in the dark.

او از معده به تاریکی رفته است.

Oh, yes.

آه بله.

Thank you for that one. Yes. Yes. If you are.

بابت اون یکی ممنونم آره. آره. اگر شما.

If you're in the dark, it means that you

اگر در تاریکی هستید، به این معنی است که

you don't know something.

شما چیزی را نمی دانید.

That's a bit of knowledge that you haven't got.

این کمی دانش است که شما آن را ندارید.

Trying to thinking of an example.

سعی در فکر کردن به یک مثال.

You are you are actually being excluded.

شما واقعاً طرد می شوید.

You are being kept in the dark, something you are unaware of.

شما در تاریکی نگه داشته می شوید، چیزی که از آن بی خبرید.

So it is often used negatively, isn't it?

بنابراین اغلب به صورت منفی استفاده می شود، اینطور نیست؟

It is.

این است.

There might be a subject that you don't know anything about.

ممکن است موضوعی وجود داشته باشد که شما چیزی در مورد آن نمی دانید.

For example, construction.

مثلا ساخت و ساز.

I don't know anything about how to build something.

من چیزی در مورد چگونگی ساختن چیزی نمی دانم.

And you could say, Oh, I'm a bit in the dark on that subject.

و می توانید بگویید، اوه، من در مورد این موضوع کمی در تاریکی هستم.

I don't know anything about it.

من چیزی در مورد آن نمی دانم.

It just means

این فقط به این معنی است

you don't know anything about something.

که شما چیزی در مورد چیزی نمی دانید.

But yes, you. Yes, sir.

اما بله، شما بله قربان.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

To be in the dark are something we,

در تاریکی بودن چیزی است که ما،

as you say, to be kept in the dark. Hmm.

به قول شما، باید در تاریکی نگه داریم. هوم

We're going to keep a bill in the dark about that one.

ما یک لایحه در مورد آن را در تاریکی نگه خواهیم داشت.

It's always been. Yes.

همیشه بوده است. آره.

It means that you're not going to tell a particular person

این بدان معناست که شما قرار نیست اطلاعاتی را به شخص خاصی بگویید

some information you don't want them to know about it.

که نمی خواهید آنها در مورد آن بدانند.

Keep them in the dark about that.

در این مورد آنها را در تاریکی نگه دارید.

Don't tell them we are approaching the end, Steve.

به آنها نگویید که به پایان نزدیک می شویم، استیو.

OK, an exaggeration often

خوب، اغراق

comes in the form of a figurative sentence.

اغلب به شکل یک جمله مجازی می آید.

So quite often we will exaggerate things.

بنابراین اغلب ما در مورد چیزها اغراق می کنیم.

We will make something seem more serious or more important.

ما چیزی را جدی تر یا مهم تر جلوه خواهیم داد.

We want maybe to get some sympathy because we've been in bed all week

ما می‌خواهیم کمی همدردی کنیم زیرا در تمام هفته در رختخواب بودیم و

feeling unwell like me is what I'm saying.

احساس ناخوشایندی داشتیم.

An exaggeration often comes in the form of a figurative sentence.

اغراق اغلب به شکل یک جمله مجازی می آید.

I suppose another word we often use these days is hyperbole.

فکر می کنم کلمه دیگری که این روزها اغلب استفاده می کنیم، هذل گویی است.

Hyperbole may be

هایپربولی ممکن

the figurative use of something because you want to exaggerate.

است استفاده مجازی از چیزی باشد زیرا می خواهید اغراق کنید.

You want to exaggerate the feeling or the response. And

می خواهید در مورد احساس یا پاسخ اغراق کنید. و

this is it.

The final bit as as my stream starts to break down, for some reason,

این است.

بیت پایانی وقتی جریان من شروع به خراب شدن می کند، به دلایلی،

I don't know why I'm getting a yellow and yellow thing coming up.

نمی دانم چرا یک چیز زرد و زرد بالا می آید.

I wonder what that means

من تعجب می کنم که این به چه معنی است

that's not good.

که خوب نیست.

If we go suddenly, then you'll know why. Yes.

اگر ناگهانی برویم، پس دلیل آن را خواهید فهمید. آره.

If we suddenly disappear, I think we have.

اگر ناگهان ناپدید شویم، فکر می کنم ناپدید شده ایم.

I think we may have disappeared. Steve

فکر می کنم ممکن است ناپدید شده باشیم. استیو

Oh, no, I think we're back.

اوه، نه، فکر می کنم ما برگشتیم.

I think we are back.

فکر کنم برگشتیم

Well, that came at the right time.

خوب، در زمان مناسب آمد.

So an exaggeration often comes in the form of a figurative sentence.

بنابراین اغراق اغلب به شکل یک جمله مجازی می آید.

That is it.

همین است.

I've got another one from Tomic.

من یکی دیگر از تومیک دارم.

I'm over the moon. Over the moon?

من بالای ماه هستم روی ماه؟

That means you are extremely happy.

یعنی شما فوق العاده خوشحال هستید.

I'm over the moon. I don't know where that comes from,

من بالای ماه هستم نمی‌دانم این از کجا می‌آید،

but if you're really happy about something, you've just had a pay rise.

اما اگر واقعاً از چیزی خوشحال هستید، فقط دستمزدتان افزایش یافته است.

You can say I'm over the moon. Thank you very much.

می تونی بگی من بالای ماه هستم. بسیار از شما متشکرم.

You feel ecstatic?

احساس خلسه می کنید؟

Yes. Let's hope you are all over the moon

آره. امیدواریم با تماشای امروز ما در سراسر ماه باشید

by watching us today. Yes.

. آره.

So we all are having a slight connexion problem.

بنابراین همه ما یک مشکل اتصال جزئی داریم.

So I think this is a good time to go.

بنابراین فکر می کنم این زمان خوبی برای رفتن است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Just before my computer completely gives up the ghost.

درست قبل از اینکه کامپیوتر من روح را کاملاً تسلیم کند.

Oh, that's a good one.

اوه، این یکی خوب است.

This one gives up the ghost. Yes.

این یکی روح را تسلیم می کند. آره.

To completely fail or die or stop working completely.

به طور کامل از کار بیفتند یا بمیرند یا کاملاً کار را متوقف کنند.

It gives up the ghosts.

ارواح را رها می کند.

Or you got some work to do, Mr.

یا کاری دارید که باید انجام دهید، آقای

Duncan, to sort out your technical issues.

دانکن، تا مسائل فنی خود را حل کنید.

I have I have got some work to do in the kitchen by making us a cup of tea.

من باید با درست کردن یک فنجان چای برایمان در آشپزخانه کارهایی انجام دهم.

Oh, I am so thirsty.

وای من خیلی تشنه ام

I'm due to eat something he doesn't eat anything.

من باید چیزی بخورم که او چیزی نمی خورد.

He needs to build his strength back up.

او باید قدرت خود را دوباره تقویت کند.

I do. Lovely to see you all.

انجام میدهم. از دیدن همه شما خوشحالم

And hopefully see you all again.

و امیدوارم دوباره همه شما را ببینم.

Same time, same place next week.

در همان زمان، همان مکان هفته آینده.

Have a lovely week. Bye bye.

هفته خوبی داشته باشید خداحافظ.

Thank you very much, Mr steve.

خیلی ممنون آقای استیو.

And he is now going into the kitchen.

و او اکنون به آشپزخانه می رود.

Mr Steve is leaving the building.

آقای استیو ساختمان را ترک می کند.

Well, is leaving my room anyway.

خب، به هر حال اتاقم را ترک می کنم.

Thank you, steve.

متشکرم، استیو.

And also, can I say thank you to as well for joining me today.

و همچنین، می توانم از شما تشکر کنم که امروز به من پیوستید.

We've had one or two technical problems, but I think we have managed

ما یکی دو مشکل فنی داشتیم، اما فکر

to to ride the storm

می‌کنم توانسته‌ایم از طوفان عبور کنیم

oh, you see?

، می‌بینی؟

See, that is another figurative expression.

ببینید، این یک بیان مجازی دیگر است.

If you ride the storm, it means you have made it through

اگر سوار طوفان می شوید، به این معنی است که از

all of the difficulties, not necessarily

تمام مشکلات عبور کرده اید، نه لزوماً

in a ship on the ocean.

در یک کشتی در اقیانوس.

Oh, that's a good time to come.

اوه، زمان خوبی برای آمدن است.

Interesting

جالبه

that was easy.

که آسون بود

Thank you very much for your company today.

از شرکت امروز شما بسیار سپاسگزارم.

Nice to see you today. I hope you've enjoyed this.

خوشحالم که امروز شما را می بینم. امیدوارم از این کار لذت برده باشید.

It's great being back it was nice that I was able to crawl out of my death

خیلی خوب است که برگشتم، خوشحالم که امروز توانستم از بستر مرگم بیرون بیایم

bed today and be with you

و

for the past 2 hours.

در 2 ساعت گذشته با شما باشم.

Incredible. Thank you very much.

باور نکردنی بسیار از شما متشکرم.

And of course, as I always say, I like being here with you.

و البته، همانطور که همیشه می گویم، دوست دارم اینجا با شما باشم.

And I hope you enjoy being here with me.

و امیدوارم از بودن با من لذت ببرید.

We both have a good time, I hope.

هردومون خوش میگذره امیدوارم

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I probably won't be here tomorrow.

احتمالا فردا اینجا نباشم

I am going to take a little rest tomorrow, and then I will see how I feel.

فردا میرم کمی استراحت کنم بعد ببینم چه حسی دارم.

I don't want to do too much because if I push myself

من نمی خواهم کار زیادی انجام دهم زیرا اگر زیاد به خودم فشار

too much, then I will make myself ill again.

بیاورم دوباره خودم را بیمار می کنم.

And I don't want to be ill, to be honest.

و راستش من نمی خواهم بیمار باشم.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

I hope you've enjoyed this live stream.

امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

And yes, I will see you back here very soon.

و بله، به زودی شما را در اینجا خواهم دید.

Hopefully I will be 100% well, and also I hope

امیدوارم 100% خوب باشم و همچنین امیدوارم

my computer will also be working at 100%.

کامپیوتر من نیز 100% کار کند.

Thanks for your company today.

با تشکر از شرکت شما امروز

It's a beautiful day.

روز زیبایی است.

I might go into the garden and drink my tea outside.

ممکن است به باغ بروم و چایم را بیرون بنوشم.

Thanks for watching. See you soon. This is Mr.

ممنون از ملاحظه تان. به زودی میبینمت. این آقای

Duncan in England saying Thank you very much for joining me.

دانکن در انگلیس است که می گوید از اینکه به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

Take care.

مراقب باش.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next. Yes, you do.

میدونی بعدش چی میشه بله، شما انجام می دهید.

Stay happy. Stay safe.

شاد بمان. ایمن بمان.

Keep that smile.

این لبخند را حفظ کن

Upon your face as you walk amongst the human race.

در حالی که در میان نسل بشر راه می روید.

And, of course,

و البته

ta ta for now.

فعلا تا تا.