'STRENGTH' + 'weakness' -- words and phrases - English Addict - LIVE / Listen and Learn 9th Nov 2022

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

We are back with you once more.

ما یک بار دیگر با شما برگشتیم

It is a beautiful day outside.

بیرون یه روز قشنگه

I can't begin to tell you how lovely the weather is right now.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که هوا در حال حاضر چقدر خوب است.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

We are here.

ما اینجا هستیم.

We are live from the birthplace of the English language,

ما از زادگاه زبان انگلیسی زندگی می کنیم،

which just happens to be, oh, my goodness, this is English addict.

که اتفاقاً، خدای من، این معتاد انگلیسی است.

Live from England.

زنده از انگلستان

We are back together again as live as

ما دوباره با هم به همان اندازه که

Live can be.

Live می تواند زنده باشد، برگشته ایم.

How are you today?

امروز چطوری؟

I see, Mr.

می بینم، آقای

Steve. Already. You have your fingers crossed.

استیو. قبلا، پیش از این. شما انگشتان خود را روی هم گذاشته اید.

I've got my fingers crossed, Mr.

من انگشتانم را روی هم گذاشته ام، آقای

Duncan, because you know what happened on Sunday?

دانکن، چون می دانید یکشنبه چه اتفاقی افتاد؟

On Sunday, we had some we had some technical problems.

روز یکشنبه چند مشکل فنی داشتیم.

Please work.

لطفا کار کن

Please work.

لطفا کار کن

Internet for Mr.

اینترنت برای آقای

Duncan. So far, everything is running smoothly.

دانکن. تا اینجا همه چیز به آرامی پیش می رود.

I did a big update on my computer this morning, so I hope

من امروز صبح یک به روز رسانی بزرگ در رایانه خود انجام دادم، بنابراین امیدوارم امروز

everything will be smooth and and lovely today.

همه چیز صاف و دوست داشتنی باشد.

Talking of smooth and lovely.

صحبت از صاف و دوست داشتنی.

Here he is. It's Mr. Steve is here and I'm here.

او اینجا است. این آقای استیو اینجاست و من اینجا هستم.

My name is Duncan and I am one of those up there.

نام من دانکن است و من یکی از آن‌هایی هستم که در آنجا حضور دارند.

A lot of people a lot of people say I am one of those.

بسیاری از مردم بسیاری از مردم می گویند من یکی از آنها هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

Mr. Steve is one of those as well.

آقای استیو نیز یکی از این افراد است.

And I have a feeling you might be one of those also.

و من احساس می کنم ممکن است شما نیز یکی از آن ها باشید.

Some of them are probably.

برخی از آنها احتمالا هستند.

Hello. Hello, everyone.

سلام. سلام به همه

I've just realised I can't click my fingers. Okay.

من تازه متوجه شدم که نمی توانم روی انگشتانم کلیک کنم. باشه.

I am.

من هستم.

That was painful, Mr. Duncan.

این دردناک بود، آقای دانکن.

That, unfortunately, is Mr.

این متاسفانه

Steve's rheumatism.

رماتیسم آقای استیو است.

Well. Oh, I'd have been digging in the garden.

خوب. اوه، من در باغ حفاری می کردم.

You know that work. Look. Mud.

شما آن کار را می شناسید. نگاه کن گل و لای.

Mud. I've got this. Mud.

گل و لای. من اینو دارم گل و لای.

I've just realised you are wearing very dirty clothes.

تازه فهمیدم لباسای خیلی کثیف پوشیده ای

Because I've come straight out of the garden.

چون من مستقیماً از باغ بیرون آمده ام.

You know, I'm multitasking, putting these plants in, working hard,

می دانید، من چندوظیفه ای انجام می دهم، این گیاهان را می گذارم ، سخت کار می کنم،

literally working in mud because the soil is very clay and very full of water.

به معنای واقعی کلمه در گل کار می کنم، زیرا خاک بسیار رسی و بسیار پر از آب است.

We've had so much rain.

ما خیلی باران داشتیم

Rushed in to be here to see you walk.

عجله کردم تا اینجا باشم تا راه رفتنت را ببینم.

And I'm so excited, like Mr.

و من خیلی هیجان زده هستم، مثل اینکه آقای

Duncan is to be here at two to only.

دانکن قرار است ساعت دو به تنها اینجا باشد.

Briefly, though I'm not here for long, but because I'm busy.

خلاصه، هرچند مدت زیادی نیست که اینجا نیستم، اما به دلیل مشغله کاری.

And apparently so.

و ظاهرا همینطور است.

The weather is nice.

هوا خوبه

But we've had so much rain over the past two or three days, I can't begin to tell you.

اما ما در دو سه روز گذشته آنقدر باران داشتیم که نمی توانم به شما بگویم.

So now Mr.

بنابراین اکنون آقای

Steve is is floating around in the garden,

استیو در باغ شناور است،

on the mud, trying to plant his new trees.

روی گل و لای و سعی می کند درختان جدید خود را بکارد.

Anyway, enough of that. Enough of that.

به هر حال بسه بسه دیگه

Because we are here today, live on Wednesday.

چون امروز اینجا هستیم، چهارشنبه زنده هستیم.

It is Wednesday.

چهارشنبه است.

It is the 9th of November.

نهم آبان است.

We are almost already almost halfway through November.

تقریباً در نیمه های ماه نوامبر هستیم.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Talking of which, of course, yesterday was the 8th of November,

صحبت از آن ، البته دیروز 8 نوامبر بود،

a very big special day in the United States.

یک روز خاص بسیار بزرگ در ایالات متحده.

They all went to vote.

همه رفتند رای دادند.

A lot of people were predicting

بسیاری از مردم

a landslide victory

for the conservatives or as they call them, their Republicans.

پیروزی قاطع محافظه‌کاران یا به قول خودشان جمهوری‌خواهانشان را پیش‌بینی می‌کردند.

So here in the UK, we say conservatives

بنابراین اینجا در بریتانیا، ما می گوییم محافظه کاران

pretty much the same thing,

تقریباً همان چیز را دارند،

very similar to Republicans with their points of view.

با دیدگاه هایشان بسیار شبیه جمهوری خواهان.

However, it did not turn out quite that way.

با این حال، کاملاً اینطور نشد.

A lot of people were saying the blood moon last night

بسیاری از مردم می‌گفتند ماه خونی دیشب

was predicting the outcome, but in fact,

نتیجه را پیش‌بینی می‌کند، اما در واقع،

I think it was actually a warning

من فکر می‌کنم این در واقع هشداری بود

telling people not to do it.

که به مردم می‌گفت این کار را انجام ندهند.

Yes, I yeah.

بله، من بله.

Anyway, we haven't really seen much about the results on that.

به هر حال، ما واقعاً در مورد نتایج آن چیز زیادی ندیده ایم.

I don't think it's the quite the landslide they were after.

من فکر نمی‌کنم که آن رانش زمینی که آنها دنبال می‌کردند باشد.

It is not, although they may might still potentially control both houses.

اینطور نیست، اگرچه ممکن است آنها همچنان هر دو خانه را کنترل کنند.

The risk that could happen, but certainly not a

خطری که می تواند اتفاق بیفتد، اما مطمئناً

big sweeping wall as they expected.

آنطور که آنها انتظار داشتند، دیوار بزرگی نیست.

But either way, if they win both, it's all over for the Democrats.

اما در هر صورت، اگر هر دو را ببرند، همه چیز برای دموکرات ها تمام شده است.

But there you go.

اما شما بروید.

Well, when we say all over, I don't think it's actually all over in that sense.

خوب، وقتی می گوییم همه چیز، من فکر نمی کنم در واقع همه چیز به این معنا تمام شده باشد.

But I think it has taken a lot of the steam out of a certain Mr.

اما من فکر می‌کنم که این کار خیلی از آقای

Donald Trump.

دونالد ترامپ را گرفته است.

Yes, he was expecting everything to change

بله، او انتظار داشت که همه چیز کاملاً تغییر کند

completely and have a real big victory.

و یک پیروزی بزرگ واقعی داشته باشد.

But it didn't happen. It didn't turn out like that.

اما این اتفاق نیفتاد. اینطوری نشد

What do you think?

شما چی فکر میکنید؟

What do I think?

من چه فکر می کنم؟

No view.

بدون دید.

Oh, what do you think?

اوه، نظر شما چیست؟

Well, if you want to ask what I think, I think people now

خوب، اگر می‌خواهید بپرسید من چه فکر می‌کنم، فکر می‌کنم مردم اکنون

are quite wary

نسبت به

of this particular man because they've been fooled before.

این مرد خاص کاملاً محتاط هستند زیرا قبلاً فریب خورده‌اند.

And there is an old saying, isn't there?

و یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد، اینطور نیست؟

Fool me once.

من را یک بار گول بزن.

Shame on me.

خجالت بکش

Sorry. No, wait there.

متاسف. نه، اونجا صبر کن

That's wrong.

آن اشتباه است.

I'm doing the George W Bush because he got it wrong.

من جورج دبلیو بوش را انجام می دهم زیرا او اشتباه کرده است.

Fool me once. Shame on you.

من را یک بار گول بزن. شرم بر شما.

Fool me twice.

دوبار منو گول بزن

Shame on me.

خجالت بکش

All right. Because I should have learnt my lesson.

خیلی خوب. چون باید درسمو یاد میگرفتم

And I think a lot of people have, they feel as if they've learnt their lesson.

و من فکر می کنم بسیاری از مردم چنین کرده اند، آنها احساس می کنند که درسی خود را آموخته اند.

And of course, let's not forget the other thing, Steve,

و البته، نکته دیگر را فراموش نکنیم، استیو،

I don't want to talk too much about this, but

من نمی خواهم زیاد در مورد این موضوع صحبت کنم، اما

there was one big significant thing that a lot of people

یک چیز مهم وجود داشت که بسیاری از

were worried about or concerned about, and I think that was abortion.

مردم نگران یا نگران آن بودند و فکر می کنم آن سقط جنین بود. .

I know it's a big subject.

می دانم موضوع بزرگی است.

We're not going to go into it deeply, but I think they made a big mistake there

ما قرار نیست عمیقا وارد آن شویم، اما فکر می‌کنم که آنها

by outlawing it, because I think a lot of people wanted it to stay.

با غیرقانونی کردن آن اشتباه بزرگی کردند، زیرا فکر می‌کنم بسیاری از مردم می‌خواستند آن باقی بماند.

And that's one of the reasons why a lot of people hesitated to vote Republican.

و این یکی از دلایلی است که بسیاری از مردم در رأی دادن به جمهوری خواهان تردید کردند.

So it's interesting very interesting state.

بنابراین جالب است وضعیت بسیار جالب است.

I know.

میدانم.

All the results aren't in yet, but it would appear

همه نتایج هنوز به دست نیامده اند، اما به نظر می رسد

that it's not quite the victory that they were hoping for.

که این پیروزی کاملاً آن چیزی نیست که آنها امیدوار بودند.

So it's an interesting time.

پس زمان جالبی است.

And it also, Steve serves as a great distraction

و همچنین، استیو به‌عنوان حواس‌پرتی بزرگ

from the absolute mess we are in here in England.

از آشفتگی مطلقی که اینجا در انگلیس در آن هستیم، عمل می‌کند.

So that's another reason why I'm excited about it.

بنابراین این دلیل دیگری است که من در مورد آن هیجان زده هستم.

Yes, but all across

بله، اما در سراسر

the sort of western world, there are there are political issues.

جهان غرب، مسائل سیاسی وجود دارد.

But we don't you know, I don't know. Sure.

اما شما نمی دانیم، من نمی دانم. مطمئن.

If people want to talk about.

اگر مردم بخواهند در مورد آن صحبت کنند.

No. Well, I.

Said that was the that was the line being. Drawn.

نه. خب، من

گفتم که این موجود خطی بود. کشیده شده.

The line being drawn. Right. That's it.

خط در حال کشیده شدن درست. خودشه.

If you want to make a comment, obviously feel free to do so.

اگر می خواهید نظر بدهید، بدیهی است که این کار را انجام دهید.

And Mr.

و

Duncan can have a look at those when I'm gone.

وقتی من رفتم آقای دانکن می تواند نگاهی به آنها بیندازد.

We have the live chat. Everyone.

ما چت زنده را داریم. هر کس.

Today we are looking at two particular subjects

امروز ما در حال بررسی دو موضوع خاص از

strengths strong.

نقاط قوت قوی هستیم.

I need that out in the garden, Mr.

من به آن در باغ نیاز دارم، آقای

Duncan.

دانکن.

Digging and sawing and wading through mud. Yes.

کندن و اره کردن و راه رفتن در میان گل. آره.

Everything. You can see what I'm thinking.

همه چيز. می توانید ببینید من به چه فکر می کنم.

I'm getting a bit ripped.

من دارم کمی پاره می شوم

Mr. Duncan, are. You getting muscles? Yeah.

آقای دانکن، هستند. ماهیچه می گیری؟ آره

I think Mr.

Steve might be getting muscles

من فکر می کنم که آقای

استیو ممکن است بالاخره عضله کند

finally.

.

And the other word I'm looking at today is weakness as well.

و کلمه دیگری که امروز به آن نگاه می کنم، ضعف است.

Weakness.

ضعف.

So strength to be strong and weakness

بنابراین قدرت قوی بودن و

the ability to define what is strong

ضعف توانایی تعریف اینکه چه چیزی قوی است

and what is not strong or, as we often say, weak.

و چه چیزی قوی نیست یا همانطور که اغلب می گوییم ضعیف است.

We will often describe things that are not strong as weak.

ما اغلب چیزهایی را که قوی نیستند به عنوان ضعیف توصیف می کنیم.

To extremes and strength.

به افراط و قدرت.

And then the opposite weakness.

و سپس نقطه ضعف مخالف.

Um, so yes, that will be interesting.

اوم، بله، جالب خواهد بود.

You know, I ought to stay.

میدونی من باید بمونم

Really, this isn't pound.

واقعاً این پوند نیست.

Mayer has made an interesting observation in the news.

مایر در اخبار مشاهده جالبی داشته است.

Yes, I just saw the headline. Yes.

بله، من تازه تیتر را دیدم. آره.

Apparently. Yeah.

ظاهرا آره

The king has been pelted by eggs, but I don't know.

پادشاه را تخم زده اند، اما من نمی دانم.

What is that? Is that Elvis Presley?

اون چیه؟ اون الویس پریسلی هست؟

Elvis Presley?

الویس پریسلی؟

King Charles? Oh, I see.

شاه چارلز؟ اوه می فهمم.

So when you say the king.

پس وقتی می گویید شاه.

Yeah, I always think people are talking about Elvis Presley.

بله، من همیشه فکر می کنم که مردم در مورد الویس پریسلی صحبت می کنند.

Well, true. That's what he was known as.

خب درسته این همان چیزی بود که او به آن معروف بود.

That was his name. Yes.

اسمش همین بود آره.

But it was the king of England.

اما پادشاه انگلستان بود.

King of England. King Charles. Apparently, some was.

پادشاه انگلستان. شاه چارلز ظاهراً برخی بود.

They were throwing eggs at him.

به سمت او تخم مرغ پرتاب می کردند.

But was it just like an isolated troublemaker?

اما آیا این دقیقاً مانند یک دردسر ساز منزوی بود؟

Well, or was it like some concerted effort by a group?

خوب، یا این مانند تلاشی هماهنگ توسط یک گروه بود؟

We don't know. I haven't seen of details.

ما نمی دانیم. من از جزئیات ندیده ام

I imagine that if lots and lots of people had eggs in their hands and they all through the eggs

تصور می‌کنم اگر تعداد زیادی تخم‌مرغ در دست داشتند و همه آنها را همزمان در میان تخم‌مرغ‌ها قرار می‌دادند،

at the same time and poor old Prince Charles was covered

و شاهزاده چارلز بیچاره

in eggs like a giant walking omelette.

مانند املت غول‌پیکر با تخم‌مرغ پوشیده می‌شد.

Wouldn't that be amazing? It would.

آیا این شگفت انگیز نخواهد بود؟ این کار را خواهد کرد.

Be embarrassing.

Yes. That's happened to politicians on several occasions before.

خجالت بکش

آره. پیش از این چندین بار برای سیاستمداران اتفاق افتاده است .

Are you sure that he wasn't just having his breakfast and maybe he was eating too quickly

مطمئنی که او فقط صبحانه اش را نمی خورد و شاید خیلی سریع غذا می

and he had egg all on his clothing?

خورد و تمام لباسش تخم مرغ بود؟

Maybe. I don't know.

شاید. من نمی دانم.

I wasn't there and I certainly wasn't throwing any eggs.

من آنجا نبودم و مطمئناً هیچ تخم مرغی پرتاب نمی کردم.

Yes. Being attacked by eggs

آره.

the way you phrased it.

همانطور که شما آن را بیان کردید مورد حمله تخم مرغ قرار می گیرید.

Phrased it there. The king was attacked by eggs.

آن را در آنجا بیان کرد. پادشاه مورد حمله تخم ها قرار گرفت.

It looks like the eggs were actually physically attacking the king.

به نظر می رسد که تخم ها در واقع به صورت فیزیکی به پادشاه حمله می کنند.

Giant egg source.

منبع تخم مرغ غول پیکر

We know what you mean.

ما می دانیم منظور شما چیست.

He was way attacked by people throwing eggs.

او توسط افرادی که تخم مرغ پرتاب می کردند مورد حمله قرار گرفت.

Person I don't know the details.

شخصی که من از جزئیات خبر ندارم.

You can also say attacked with eggs. Yes.

همچنین می توان گفت با تخم مرغ حمله شده است. آره.

So we often say in that situation, the thing that you are using to attack someone,

بنابراین ما اغلب در آن شرایط می گوییم ، چیزی که شما از آن برای حمله به کسی استفاده می کنید،

we often use with you attack someone with eggs.

ما اغلب با شما استفاده می کنیم که با تخم مرغ به کسی حمله کنید.

So you are throwing throwing eggs.

بنابراین شما در حال پرتاب تخم مرغ هستید.

Another one that was very popular here is.

مورد دیگری که در اینجا بسیار محبوب بود این است.

How you can be attacked by dogs because

چگونه می توانید توسط سگ ها مورد حمله قرار بگیرید زیرا

dogs obviously can physically attack you.

سگ ها به وضوح می توانند به شما حمله فیزیکی کنند.

You can be attacked by a snake, be attacked by another person.

ممکن است مار به شما حمله کند، شخص دیگری به شما حمله کند.

Hence that you can't really be attacked by an inanimate object. No.

از این رو واقعاً نمی توانید توسط یک جسم بی جان مورد حمله قرار بگیرید. نه.

So you can't be attacked by

پس نمی توان با تلفن به شما حمله کرد

a telephone.

.

You unless someone is holding the telephone in their hand

شما مگر اینکه کسی تلفن را در دست گرفته باشد

and they are beating you on the head with it. That's it.

و با آن بر سر شما بکوبد. خودشه.

You have to word the sentence slightly differently and.

شما باید جمله را کمی متفاوت بیان کنید و.

Then you would say they were attacked with a telephone? Yes.

بعد می گویید با تلفن به آنها حمله کردند؟ آره.

Or with a hammer.

یا با چکش.

Or with eggs.

یا با تخم مرغ

Or with flour as well.

یا با آرد هم.

That was a very popular one years ago, many years ago, the 1980s.

این یک سال پیش بسیار محبوب بود، سال ها پیش، دهه 1980.

I believe flour that you use for making bread,

من معتقدم آردی که برای درست کردن نان استفاده می‌کنید،

that was very popular for throwing on people.

برای ریختن روی مردم بسیار محبوب بود.

And then later on, a couple of years ago, if you remember

و بعداً، چند سال پیش، اگر

Steve Milkshakes,

استیو میلک شیکس

a full do you remember Nigel Farage

را به خاطر دارید، نایجل فاراژ را کامل به یاد دارید

being covered with milkshake.

که با میلک شیک پوشانده شده باشد.

So you could look it off, couldn't you. I hate.

بنابراین شما می توانید آن را نگاه کنید، نمی توانید. متنفرم.

Can I just say the photographs of of him afterwards looked like something from

فقط می توانم بگویم که عکس های او بعد از آن شبیه چیزی از

an X-rated Japanese film.

یک فیلم ژاپنی درجه X بود.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

You know what I'm talking about.

شما می دانید من در مورد چه صحبت می کنم.

I know what I'm talking about. We know what we're told.

من می دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنم. ما می دانیم به ما چه می گویند.

I have no idea, Mr..

من هیچ نظری ندارم، آقا،

The children won't know, fortunately, what we're talking about.

بچه ها خوشبختانه نمی دانند ما در مورد چه چیزی صحبت می کنیم.

Idea but yes, it must be somewhere.

ایده اما بله، باید جایی باشد.

I hope you don't mind me pointing that out.

امیدوارم با اشاره به آن مشکلی نداشته باشید.

It's just, you know, just without it, you know, this is what this channel said.

فقط، می دانید، فقط بدون آن، می دانید، این چیزی است که این کانال گفته است.

Yes. That's what we're here for, apparently.

آره. ظاهراً برای همین اینجا هستیم.

Apparently, you know, and feel free

ظاهراً شما می دانید و

to correct us at any time as well.

در هر زمان ما را اصلاح کنید.

Yeah. So, yeah, that is interesting.

آره بنابراین، بله، جالب است.

I have to see the details of that later about the king being attacked with eggs.

من باید جزئیات آن را بعداً در مورد حمله به شاه با تخم مرغ ببینم.

Was it a chicken egg or was it a duck egg or was it an ostrich egg?

آیا این تخم مرغ بود یا تخم مرغ اردک یا تخم شترمرغ؟

We want to imagine that.

ما می خواهیم این را تصور کنیم.

Imagine having having an ostrich egg thrown at you.

تصور کنید که یک تخم شترمرغ به سمت شما پرتاب می شود.

That's a really big egg.

این یک تخم مرغ واقعا بزرگ است.

That would be.

که می شود.

But it would be trickier to actually get an accurate through

اما اینکه واقعاً از طریق

virus, ordinary

ویروس،

hens, eggs and just fit into your hand nicely.

مرغ‌های معمولی، تخم‌مرغ‌ها و به‌خوبی در دستتان جا بیفتد، مشکل‌تر خواهد بود.

They're quite nice.

آنها کاملاً خوب هستند.

Yes, it does appear that we are actually condoning this, but we are.

بله، به نظر می رسد که ما در واقع از این امر چشم پوشی می کنیم، اما ما هستیم.

We're not. Please, please, please.

نبود. لطفا لطفا لطفا.

Can I just say don't throw eggs at monarchs?

آیا می توانم فقط بگویم به پادشاهان تخم مرغ پرتاب نکنید؟

I had my car egged one chick.

من ماشینم را یک جوجه تخم کرده بودم.

Yes, I was just driving, doing my job and a bunch of teenagers.

بله، من فقط رانندگی می کردم، کارم را انجام می دادم و یکسری نوجوان.

I was parked in this.

من در این پارک شده بودم.

Near this shopping centre. Yeah.

نزدیک این مرکز خرید آره

And it turned out that there was

و معلوم شد که

a bunch of teenagers throwing eggs at passing cars.

یک دسته از نوجوانان در حال پرتاب تخم مرغ به سمت اتومبیل های عبوری بودند.

They were in a bus shelter.

آنها در یک پناهگاه اتوبوس بودند.

And I got my car, got pelted with eggs out there.

و من ماشینم را گرفتم، آنجا با تخم مرغ پرتاب شدم.

And unfortunately, the window, one of the windows was open.

و متاسفانه پنجره یکی از پنجره ها باز بود.

It took a long time to clean up the mess.

مدت زیادی طول کشید تا آشفتگی پاک شود.

Teddy. I was I was very angry about that.

تدی من از این بابت خیلی عصبانی بودم.

Steve was left literally with egg on his face.

استیو به معنای واقعی کلمه با تخم مرغ روی صورتش رها شد.

This is what they do in England.

این کاری است که آنها در انگلیس انجام می دهند.

Teenagers, they hang around in in near

نوجوانان، آنها در نزدیکی

bus shelters and pelt cars with eggs. Yes.

پناهگاه های اتوبوس آویزان می شوند و ماشین ها را با تخم مرغ پر می کنند. آره.

It's only happened once to me. It could have been worse.

فقط یکبار برای من اتفاق افتاده می توانست بدترشود.

Why? It could have been rocks.

چرا؟ ممکن است سنگ باشد.

For being more housebreaking.

برای خانه نشینی بیشتر

Yeah, so at least it was eggs.

بله، حداقل تخم مرغ بود.

You can wipe it off. Well, I actually.

می توانید آن را پاک کنید. خوب، من در واقع.

This is how annoyed angry I was.

اینقدر عصبانی شدم.

I actually went to a shop, bought some eggs,

من در واقع به یک مغازه رفتم، تعدادی تخم مرغ خریدم

and I drove back there

و به آنجا برگشتم

and attempted to throw eggs back at them.

و سعی کردم به سمت آنها تخم مرغ ها را پرتاب کنم.

But unfortunately I missed because my aim is so bad I'm useless at throwing.

اما متأسفانه از دست دادم زیرا هدفم آنقدر بد است که در پرتاب بی فایده هستم.

Please tell me that did not happen.

لطفا به من بگویید که این اتفاق نیفتاد.

It did happen. It did happen. So.

این اتفاق افتاد. این اتفاق افتاد. بنابراین.

So some kids through exit your car. Yes.

بنابراین برخی از بچه ها از طریق ماشین شما خارج می شوند. آره.

And then you drove to a supermarket.

و سپس به سمت یک سوپرمارکت رانندگی کردید.

Drove to supermarket, bought some eggs.

به سوپرمارکت رفتیم، تعدادی تخم مرغ خریدم.

Some eggs.

I went after.

مقداری تخم مرغ

رفتم دنبال

About ten or 15 minutes later, I drove back.

حدود ده یا 15 دقیقه بعد با ماشین برگشتم.

There was still there and I got out of the car and through eggs at them.

هنوز آنجا بود و من از ماشین پیاده شدم و با تخم مرغ به سمت آنها رفتم.

But unfortunately,

اما متأسفانه

I miss it because I'm used as a throwaway.

دلم برای آن تنگ شده است زیرا از من به عنوان دور ریختنی استفاده می شود.

I know if you throw like a girl, there's a lot of wrist action.

می دانم که اگر مثل یک دختر پرتاب کنی، مچ دست زیاد است.

It's almost too weak because we're talking about that today.

تقریباً خیلی ضعیف است زیرا ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

You see weakness and strength.

ضعف و قدرت را می بینید.

So Mr.

پس آقای

Steve, when he throws, it's like this.

استیو، وقتی پرتاب می کند، اینطور است.

Oh, thanks for that.

اوه، برای آن متشکرم.

So now it's not quite as bad as that, but I'm not very good.

بنابراین الان به این بدی نیست، اما من خیلی خوب نیستم.

I've never been good at throwing.

من هرگز در پرتاب خوب نبودم.

So, you know, they laughed and I had to get back in my car and drive off

بنابراین، می دانید، آنها خندیدند و من مجبور شدم سوار ماشینم شوم و بروم

and then they eggs my car again as I was driving off.

و سپس در حالی که من در حال حرکت بودم دوباره ماشینم را تخم مرغ می زنند.

So actually I got a double egging and I didn't get revenge.

بنابراین در واقع من دوتایی گرفتم و انتقام نگرفتم.

Can I just say I think I think I think the second time.

آیا می توانم فقط بگویم فکر می کنم فکر می کنم بار دوم فکر می کنم.

The second time, I think Steve deserved it.

بار دوم، فکر می کنم استیو لیاقتش را داشت.

Well, anyway, I think they were arrested actually, because I hung around a bit.

خوب، به هر حال، من فکر می کنم آنها در واقع دستگیر شدند، زیرا من کمی دور و بر بودم.

And so a police car turned up.

و بنابراین یک ماشین پلیس پیدا شد.

So I think they were, you know,

بنابراین من فکر می کنم که

being very disruptive.

آنها بسیار مخرب بودند.

So in my head they got arrested and they're probably still in prison.

بنابراین در ذهن من آنها دستگیر شدند و احتمالا هنوز در زندان هستند.

Yeah, 20 years later, I don't know whether actually was.

بله، 20 سال بعد، نمی‌دانم واقعا اینطور بوده یا نه.

What a waste of. Food could have been before we even met.

چه هدر دادن. غذا می توانست قبل از ملاقات ما باشد.

Oh, okay.

اوه، باشه

It's a long time. A long, long time ago.

خیلی وقته. خیلی وقت پیش.

I forget the 1980s that was. So eggs were different then.

من دهه 1980 را فراموش کردم. بنابراین تخم مرغ ها در آن زمان متفاوت بودند.

They were they were actually slightly larger and they

آنها در واقع کمی بزرگتر بودند و

they had more yolk in the 1980s.

در دهه 1980 زرده آنها بیشتر بود.

Eggs now, you see, have changed.

حالا می بینید که تخم مرغ ها تغییر کرده اند.

Eggs are much smaller now and they have less yolk.

تخم مرغ ها الان خیلی کوچکتر شده اند و زرده کمتری دارند.

I don't know why they must have changed them during the 1990s.

من نمی دانم چرا آنها باید آنها را در طول دهه 1990 تغییر داده باشند.

There's a shortage of. Eggs in the. UK.

کمبود وجود دارد. تخم مرغ در. انگلستان.

There's a strange.

یه چیز عجیبی هست

This.

Is there a shortage.

این.

آیا کمبودی وجود دارد.

Of as a shortage of eggs apparently in the UK?

به عنوان کمبود تخم مرغ ظاهرا در بریتانیا؟

Well that's because people keep throwing them at the king.

خوب به این دلیل است که مردم مدام آنها را به سمت شاه پرتاب می کنند.

Yes. Well, that's not going to help.

آره. خوب، این کمکی نمی کند.

I mean, I'm not joking.

یعنی شوخی نمی کنم.

This is another news story today that, you know, in one news story,

این یکی دیگر از اخبار امروز است که می دانید، در یک خبر

the king's being attacked with eggs or eggs.

، پادشاه با تخم مرغ یا تخم مرغ مورد حمله قرار می گیرد.

And then

و سپس

in another news story saying there's a shortage of eggs.

در یک خبر دیگر گفت که کمبود تخم مرغ وجود دارد.

I think I have a feeling that.

فکر می کنم این احساس را دارم.

That could be connected.

که می تواند متصل شود.

Everyone's been buying eggs and they've gone up to egg.

همه در حال خرید تخم مرغ هستند و به تخم مرغ رسیده اند.

The king.

پادشاه.

Coincidence? I think it's because of the cost of feed.

اتفاقی؟ فکر می کنم به خاطر هزینه خوراک است.

Since the pandemic it's gone up and lots of people that used to grow eggs

از زمان شیوع بیماری همه گیر افزایش یافته است و بسیاری از افرادی که قبلا تخم مرغ می کاشتند

and grow have chicken farms to grow eggs.

و رشد می کردند، مزارع مرغ برای پرورش تخم مرغ دارند.

Yes. To you don't grow egg part of the field, do you grow.

آره. برای اینکه شما قسمتی از مزرعه را تخم نکشید، آیا رشد می کنید.

Egg the field.

مزرعه را تخم مرغ

Produce eggs. You produce eggs.

تخم مرغ تولید کنید. شما تخم مرغ تولید می کنید.

You don't grow.

تو رشد نمیکنی

You produce eggs. There isn't a field.

شما تخم مرغ تولید می کنید. میدانی وجود ندارد

There isn't a field with eggs coming out of the ground.

مزرعه ای نیست که تخم از زمین بیرون بیاید.

You get a pound where you can you can you can put

هر جایی که می توانید یک پوند دریافت می کنید، می توانید

a comment to correct me on the live stream.

برای اصلاح من در جریان زنده نظر بگذارید.

I don't think we we wouldn't know where to start.

من فکر نمی کنم که ما نمی دانیم از کجا شروع کنیم.

Yeah.

آره

So a lot of egg producers have stopped producing eggs because it's too expensive.

بنابراین بسیاری از تولیدکنندگان تخم مرغ به دلیل گران بودن آن، تولید تخم مرغ را متوقف کرده اند .

And of course, we have bird flu at the moment.

و البته در حال حاضر آنفولانزای پرندگان داریم.

And yes.

و بله.

Avian flu, not as we don't have.

آنفولانزای مرغی، نه آنطور که ما نداریم.

It could related story can.

این می تواند داستان مرتبط می تواند.

I just say we don't have bird flu but there are cases.

فقط می گویم آنفولانزای پرندگان نداریم اما مواردی وجود دارد.

So if you have a chicken farm

بنابراین اگر شما یک مزرعه مرغ

or a turkey farm, you have to in the UK.

یا بوقلمون دارید، باید در بریتانیا این کار را انجام دهید.

I don't know if that's in other parts of Europe.

من نمی دانم که آیا این در سایر نقاط اروپا وجود دارد یا خیر.

Yeah, all those birds now cannot be allowed to be outside.

بله، اکنون نمی توان به همه آن پرندگان اجازه داد بیرون باشند.

They have to be inside.

آنها باید داخل باشند.

They're in lockdown.

آنها در قفل هستند.

They're in lockdown.

آنها در قفل هستند.

The chickens are in lockdown. You're right, Mr..

جوجه ها در قفل هستند. حق با شماست آقای

The chickens in the turkeys

جوجه های بوقلمون

that they are now having to stay at home, they're working from home at the moment.

که الان مجبورند در خانه بمانند ، فعلا از خانه کار می کنند.

They've all got their laptops.

همه آنها لپ تاپ خود را دارند.

And it's so that they don't come into contact

و این برای این است

with wild birds who are carrying the flu,

که آنها با پرندگان وحشی ناقل آنفولانزا تماس نگیرند،

because if they if the chickens are roaming

زیرا اگر آنها اگر جوجه ها

around outside in the turkeys, which they do,

در بوقلمون ها در خارج از خانه پرسه می زنند، که می کنند،

then the wild birds that have got the flu and I think I'm right in saying

پس پرندگان وحشی که آنفولانزا گرفته اند و من فکر می کنم من درست می گویم

that the bird flu is carried by, but it's wild, wild birds.

که آنفولانزای پرندگان توسط پرندگان وحشی و وحشی منتقل می شود.

The clue is in the title.

سرنخ در عنوان است.

Wild Beef, but wild birds.

گوشت گاو وحشی، اما پرندگان وحشی.

And then they land and then they give it to the

و سپس به زمین می نشینند و سپس آن را به

domestic birds or the chickens and farmed.

پرندگان اهلی یا جوجه ها می دهند و پرورش می دهند.

I want to know how they do it.

می خواهم بدانم چگونه این کار را انجام می دهند.

What are they doing?

آنها چه کار می کنند؟

Are they kissing each other?

آیا آنها یکدیگر را می بوسند؟

They must sneeze on them or something.

آنها باید روی آنها عطسه کنند یا چیزی دیگر.

I think I think there's some, some very strange behaviour going on between all of these birds.

فکر می‌کنم رفتار بسیار عجیبی بین همه این پرنده‌ها وجود دارد.

A pigeon is like is is now landing on the ground and a chicken

یک کبوتر مثل این است که الان روی زمین فرود می آید و یک

is going up to the pigeon and saying, oh hello, oh you're different.

مرغ به سمت کبوتر می رود و می گوید: اوه سلام، اوه تو با هم فرق داری.

Would you like to come over here to my nest?

دوست داری بیای اینجا به لانه من؟

I would imagine they must sneeze of I don't know.

من تصور می کنم آنها باید عطسه کنند، نمی دانم.

That transmitted between the wild birds and the farm birds.

که بین پرندگان وحشی و پرندگان مزرعه منتقل می شود.

I don't know how that transmission process takes place.

من نمی دانم این فرآیند انتقال چگونه انجام می شود.

Do birds sneeze.

آیا پرندگان عطسه می کنند

When they've got a cold or the. Flu?

وقتی سرما خورده اند یا آنفولانزا؟

I don't think I've ever seen a bird sneeze.

فکر نمی کنم تا به حال عطسه پرنده ای را ندیده باشم.

And of course, what happens then is that if the farm birds catch the flu

و البته، اتفاقی که می افتد این است که اگر پرندگان مزرعه به آنفولانزا مبتلا شوند،

because there's such a lot of them in a small space, they have to be all destroyed.

زیرا تعداد آنها در یک فضای کوچک بسیار زیاد است، همه آنها باید نابود شوند.

Oh, okay.

اوه، باشه

Can we still eat them?

آیا هنوز می توانیم آنها را بخوریم؟

Because there's the risk then that could be passed on to humans.

زیرا این خطر وجود دارد که می تواند به انسان منتقل شود.

I think if tape.

من فکر می کنم اگر نوار.

But if they if they destroy them, if they kill them, can they can still be eaten.

اما اگر آنها را نابود کنند، اگر آنها را بکشند، باز هم می توان آنها را خورد.

Well you would think so.

خوب شما اینطور فکر می کنید.

But I don't know how long the virus lives in tissue, so I know.

اما من نمی دانم ویروس چقدر در بافت زندگی می کند، بنابراین می دانم.

That you put them in a very hot oven.

که آنها را در فر بسیار داغ قرار دهید.

Can you fry them deep?

آیا می توانید آنها را عمیق سرخ کنید؟

Fry them? Well, in theory you could.

سرخشان کنیم؟ خوب، در تئوری شما می توانید.

I think this has come up before. Mr.

من فکر می کنم این قبلا مطرح شده است. آقای

DEMBY And we've had outbreaks of bird flu.

DEMBY و ما شیوع آنفولانزای پرندگان داشته ایم.

They've said you have to destroy all they chickens and turkeys.

آنها گفته اند باید همه جوجه ها و بوقلمون ها را نابود کنید.

But when the question is asked, could you eat the meat?

اما وقتی این سوال مطرح می شود که آیا می توانید گوشت را بخورید؟

They were saying, well,

آنها می گفتند، خوب،

probably

احتمالاً

if you cooked it high enough, but they don't want that to take.

اگر آن را به اندازه کافی بالا بپزید، اما آنها نمی خواهند که این اتفاق بیفتد.

Yes, they don't want the risk.

بله، آنها ریسک را نمی خواهند.

You see, they don't want the risk of you catching something.

می بینید، آنها خطر ابتلا به چیزی را نمی خواهند.

But I think it's a terrible waste of food when you think about it.

اما فکر می کنم وقتی به آن فکر می کنید، هدر دادن غذای وحشتناکی است .

So not only are we wasting eggs,

بنابراین ما نه تنها تخم مرغ ها را هدر می دهیم، بلکه

we might be wasting chickens and turkeys and there might be no turkeys.

ممکن است جوجه ها و بوقلمون ها را هدر دهیم و ممکن است بوقلمونی وجود نداشته باشد.

You see no turkeys for Christmas? Yes, Michael.

برای کریسمس بوقلمون نمی بینید؟ بله، مایکل.

Birds. Pigeons can have flu.

پرنده ها. کبوترها ممکن است آنفولانزا داشته باشند.

There is a type of flu called bird flu,

نوعی آنفولانزا به نام آنفولانزای پرندگان وجود دارد

which is different to human flu.

که با آنفولانزای انسانی متفاوت است.

And cats, you know, dogs, they have their own type of flu as well.

و گربه‌ها، سگ‌ها، آنفولانزای خاص خود را نیز دارند.

All these animals.

این همه حیوان

And normally you can't.

و به طور معمول شما نمی توانید.

So if a bird gets flu, it's a specific virus to the birds

بنابراین اگر پرنده ای به آنفولانزا مبتلا شود ، یک ویروس خاص برای پرندگان است

and it can't be, you know, humans can't catch it from birds.

و نمی تواند باشد، می دانید، انسان نمی تواند آن را از پرندگان بگیرد.

No, but it can.

نه، اما می تواند.

But, you know, in theory, normally it doesn't, but in practise it can happen.

اما، می دانید، در تئوری، معمولاً اینطور نیست، اما در عمل می تواند اتفاق بیفتد.

So it can it could be transmitted.

بنابراین می توان آن را منتقل کرد.

It can be.

میتونه باشه.

From birds to humans, but we're not sure.

از پرندگان گرفته تا انسان ها، اما ما مطمئن نیستیم.

But it does happen. That's the danger.

اما این اتفاق می افتد. این خطر است.

And what can happen is when it gets into lots of birds, it can mutate a little and it can mutate into a form

و آنچه می تواند اتفاق بیفتد این است که وقتی به تعداد زیادی از پرندگان برخورد می کند، می تواند کمی جهش پیدا کند و می تواند به شکلی جهش یابد

that then is transmitted to humans because they're very closely related.

که سپس به انسان منتقل می شود زیرا آنها بسیار نزدیک هستند.

Viruses and all the details.

ویروس ها و تمام جزئیات.

Yes, well, I have noticed that.

بله، خوب، من متوجه شده ام.

But please. More than

اما لطفا. بیش از

anyone.

Please be careful.

هر کس.

لطفا مراقب باش.

Please be careful.

If you are feeling amorous towards your chicken. Yes.

لطفا مراقب باش.

اگر نسبت به مرغ خود احساس عشق می کنید. آره.

Or turkey.

یا بوقلمون.

Do not be tempted to have a kiss

وسوسه نشوید که

and a cuddle with your bird

پرنده خود را ببوسید و نوازش کنید،

unless that bird is a female human and then you're okay.

مگر اینکه آن پرنده یک انسان ماده باشد و پس از آن شما خوب باشید.

Well, lots of human flu actually does start in chicken farms in Asia some anyway.

خب، به هر حال، بسیاری از آنفولانزاهای انسانی در مزارع مرغ در آسیا شروع می‌شوند.

Let's that that's not let's it's that one off. Okay.

اجازه دهید که آن نیست. باشه.

I thought you were only staying for 10 minutes.

فکر کردم فقط 10 دقیقه میمونی

I was. Revenge of the chicken, says Mr.

من بودم. انتقام مرغ، آقای بله می گوید

Yes for eating billions of their kids. Yes.

که میلیاردها بچه شان را خوردند. آره.

Yes. Maybe that may be nature.

آره. شاید این طبیعت باشد.

Because this is happening.

چون این اتفاق می افتد.

Everyone's talking about the environment and nature again,

همه دوباره در مورد محیط زیست و طبیعت صحبت می کنند،

with the most useless gathering of people ever.

با بی فایده ترین تجمع مردم تا کنون.

And that, of course, is COP 27.

و این، البته، COP 27 است.

COP 27 is where lots of people fly

COP 27 جایی است که افراد زیادی

from various countries on

از کشورهای مختلف

very air polluting aeroplanes and they all meet

با هواپیماهای بسیار آلوده کننده هوا پرواز می کنند و همه آنها ملاقات می کنند

and wine and dine in very posh hotels

و در هتل های بسیار شیک شراب می خورند و شام می

and then they talk about how they're going to save the environment.

خورند و سپس در مورد چگونگی صرفه جویی صحبت می کنند. محیط زیست.

And then at the end of the meeting, after they've had lots of lovely meals

و سپس در پایان جلسه، بعد از اینکه آنها غذاهای بسیار دوست داشتنی خوردند

and congratulated each other for how wonderful they are for saving the world,

و به یکدیگر تبریک گفتند که چقدر برای نجات جهان فوق العاده هستند،

they actually decide that they can't do anything,

در واقع تصمیم می گیرند که نمی توانند کاری انجام دهند،

but they do agree the next time they will try better.

اما دفعه بعد توافق می کنند. آنها بهتر تلاش خواهند کرد.

And that's it.

و بس.

And that's it's the latest thing they've come up with Mr.

و این آخرین چیزی است که آنها با آقای

Duncan, is that

دانکن مطرح کرده اند، این

is that rich western

است که کشورهای ثروتمند غربی

countries will have to pay reparations.

باید غرامت بپردازند.

So, you know, most of the countries in Europe, America, the UK,

بنابراین، می دانید، اکثر کشورهای اروپا، آمریکا ، بریتانیا،

this this is being put about now that we have to pay reparations. To.

این موضوع اکنون مطرح می شود که ما باید غرامت بپردازیم. به.

To poorer countries. So that's not so much.

به کشورهای فقیرتر پس این خیلی زیاد نیست.

So that's about 70% of the world.

بنابراین این حدود 70 درصد از جهان است.

So that they can because obviously we want other countries

به طوری که آنها می توانند زیرا بدیهی است که ما می خواهیم کشورهای دیگر

to develop low carbon usage. Yes.

مصرف کم کربن را توسعه دهند. آره.

But they are saying it's too expensive for them to do it.

اما آنها می گویند انجام این کار برای آنها بسیار گران است.

You got to carry on burning coal.

شما باید زغال سوز را ادامه دهید.

But they're right. Well, that's it.

اما حق با آنهاست خب همین.

So what they want is us to pay them

بنابراین چیزی که آنها می خواهند این است که ما به آنها پول بدهیم

to have the carbon neutral technology.

تا فناوری خنثی کربن داشته باشند.

The only problem is, you know what happens when you pay

تنها مشکل این است که می دانید وقتی پول زیادی به کشورهای دیگر می پردازید چه اتفاقی می افتد

lots of money to other countries?

؟

What happens to the money is will it be used?

چه اتفاقی برای پول می افتد این است که آیا از آن استفاده می شود؟

Yeah, yeah, warlords.

آره، آره، فرماندهان جنگ

And we'll get hold of the money.

و ما پول را در دست می گیریم.

And, you know, unless you send your own companies in to do it,

و، می دانید، مگر اینکه شرکت های خود را برای انجام این کار بفرستید

at any rate.

.

Yeah. Anyway, that's a government debt, but yes.

آره به هر حال، این بدهی دولت است، اما بله.

So if we do that, we'll have no money.

بنابراین اگر این کار را انجام دهیم، پولی نخواهیم داشت.

Well, that's it. It'll all come out of taxpayers money.

خب همین. این همه از پول مالیات دهندگان بیرون خواهد آمد.

This is rather like this is rather like asking a millionaire

این بیشتر شبیه به این است که از یک میلیونر

to give all of his millions to help lots of other people.

بخواهید که تمام میلیون های خود را برای کمک به بسیاری از افراد دیگر بدهد.

But then he will have no money.

اما در این صورت پولی نخواهد داشت.

And then he will be asking other people to give him money

و سپس از افراد دیگر خواهد خواست که به او پول بدهند،

because he gave all of his millions away.

زیرا او همه میلیون هاش را داده است.

Talking of which, Steve. I'm covered in mud.

صحبت از آن، استیو. من پوشیده از گل هستم.

Yeah, Steve, don't worry about that.

آره، استیو، نگران این نباش.

I'm used to your dirt, Steve.

من به خاک تو عادت کردم استیو.

One person has won

یک نفر نزدیک به دو برنده شده است

nearly two.

.

Is it $2 billion? Yes.

2 میلیارد دلار است؟ آره.

One person on the Thunderball.

یک نفر در تاندربال.

Well, the big jackpot in the United States, one person, one ticket has won.

خوب، جکپات بزرگ در ایالات متحده، یک نفر، یک بلیط برنده شده است.

I think it's 1.9 billion.

فکر کنم 1.9 میلیارد باشه.

Yeah, phenomenal.

آره، فوق العاده

I don't even know what to say.

من حتی نمی دانم چه بگویم.

It's very rare that I'm speechless.

خیلی به ندرت پیش می آید که بی زبان باشم.

One person has won 1.9 billion.

یک نفر 1.9 میلیارد برنده شده است.

And in fact, I think it's more than that now. Well, what I mean.

و در واقع، من فکر می کنم که اکنون بیش از این است. خب منظورم چیه

I think it's gone over 2 billion.

فکر کنم بالای 2 میلیارد رفته.

I think it's actually 2.1 billion.

من فکر می کنم در واقع 2.1 میلیارد است.

And because lots of people were buying more tickets, so the jackpot went even higher.

و از آنجایی که افراد زیادی بلیط های بیشتری می خریدند ، جکپات حتی بالاتر رفت.

Well, what I'm hoping, Mr.

خوب، چیزی که من امیدوار هستم، آقای

Duncan, is that the person that has won $2 billion. Yes.

دانکن، این است که فردی که 2 میلیارد دلار برنده شده است. آره.

Is needs to learn English.

نیاز به یادگیری زبان انگلیسی دارد.

Yes, they might be watching now.

بله، آنها ممکن است در حال حاضر تماشا کنند.

I might be watching that.

من ممکن است آن را تماشا کنم

If you are the person who is decided to improve your English

اگر شما فردی هستید که تصمیم گرفته اید

for whatever reason it may be, I'm not here to judge.

به هر دلیلی انگلیسی خود را بهبود ببخشید، من اینجا نیستم که قضاوت کنم.

And you've just won 2 billion.

و شما فقط 2 میلیارد برنده شده اید.

Billion?

میلیارد؟

I mean, I'm not saying million.

یعنی نمی گویم میلیون.

I'm saying $2 billion.

من می گویم 2 میلیارد دلار.

I know it's a long shot, Steve.

من می دانم که این یک شات طولانی است، استیو.

I'm going to try anyway. Here we go.

به هر حال سعی می کنم. در اینجا ما می رویم.

I'm going to put it on the screen.

من می خواهم آن را روی صفحه نمایش بگذارم.

If you if you would like to donate some of that, you don't have to donate all of it.

اگر می خواهید بخشی از آن را اهدا کنید ، لازم نیست همه آن را اهدا کنید.

But here is the address.

اما آدرس اینجاست.

There it is on the screen right now if you want to send a donation.

اگر می‌خواهید کمک مالی بفرستید، در حال حاضر روی صفحه نمایش داده می‌شود .

There it is.

ایناهاش.

So, so to the the new billionaire.

بنابراین، به میلیاردر جدید.

I still can't believe that.

من هنوز نمی توانم آن را باور کنم.

I can't believe that one person has just won $2 billion.

من نمی توانم باور کنم که یک نفر به تازگی 2 میلیارد دلار برنده شده است.

That's saying that's crazy.

این می گوید که دیوانه است.

I know any billionaire or millionaire watching who who wants to learn English. P.S.

من هر میلیاردر یا میلیونری را می شناسم که در حال تماشای کسی است که می خواهد انگلیسی یاد بگیرد. P.S.

every two Tuesday night.

هر دو سه شنبه شب

Large sums. Yes, and we mean large sums.

مبالغ زیاد بله، و منظور ما مبالغ کلان است.

It doesn't have to be large. It can be just $10.

لازم نیست بزرگ باشد. می تواند فقط 10 دلار باشد.

Because that will save, you know, other people who haven't got so much

زیرا می دانید که این باعث صرفه جویی در سایر افرادی می شود که پول زیادی ندارند

money. Okay.

. باشه.

I won't have to do it. And then we'll have see.

من مجبور به انجام آن نخواهم بود. و سپس خواهیم دید.

If they haven't got this money.

اگر این پول را نگرفته اند.

But if the people who haven't got much money aren't going to donate to us.

اما اگر افرادی که پول زیادی ندارند به ما کمک مالی نکنند.

So I'm not worried about that.

بنابراین من نگران این نیستم.

But yeah, but if you want, if you are loaded,

اما بله، اما اگر می خواهید، اگر شما در حال بارگذاری هستید،

if you are a person who, who is just worth $2 billion.

اگر فردی هستید که فقط 2 میلیارد دلار ارزش دارد.

Stephen. I'm sure you can spend all right.

استفان من مطمئن هستم که شما می توانید همه چیز را به درستی خرج کنید.

Yes, I think you can spare you can spare a little bit of that, I'm sure.

بله، من فکر می کنم شما می توانید از شما صرفه جویی کنید می توانید کمی از آن صرفه جویی کنید، مطمئن هستم.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

There it is. I want to see Duncan continue doing what he's.

ایناهاش. من می خواهم ببینم دانکن به کاری که دارد ادامه می دهد.

Doing by the end of the day. I want to see because.

انجام تا پایان روز. میخوام ببینم چون

You do need to fix your Internet.

شما باید اینترنت خود را تعمیر کنید.

My Internet, my computer, my studio, my teeth.

اینترنت من، کامپیوتر من، استودیوی من، دندان های من.

They're all falling out.

همشون دارن بیرون میرن

I've got a problem down there.

من یه مشکلی دارم اون پایین

There's something wrong down there.

یه چیزی اون پایینه

I keep waking up in the night all wet and I don't know what that's all about.

من مدام در شب کاملا خیس از خواب بیدار می شوم و نمی دانم این موضوع چیست.

So, yes, there's all sorts of things going.

بنابراین، بله، همه چیز در حال انجام است.

On anyway, right? Yes.

در هر حال، درست است؟ آره.

So so billionaire, the billionaire or any other millionaires watching

بنابراین میلیاردر، میلیاردر یا هر میلیونر دیگری

there it is.

که آنجا را تماشا می کند، همینطور است.

So now, you know.

خب حالا میدونی

Ashton, do you be sorry if I've pronounced you right there?

اشتون، متاسفید اگر من شما را همان جا تلفظ کردم؟

From India.

اهل هندوستان.

Hello to India. Hello to India.

سلام به هند. سلام به هند.

Well, I saw an interesting statistic today on world population levels.

خب، من امروز یک آمار جالب در سطح جمعیت جهان دیدم.

Okay, which is set to hit 8 billion

بسیار خوب، اگر هیچ روزی نرسیده باشد، قرار است به 8 میلیارد برسد

if it hasn't already any day or, you know, 8 billion people.

یا، می دانید، 8 میلیارد نفر.

So it has gone up three times since 1950.

بنابراین از سال 1950 سه بار افزایش یافته است.

So it was about 3 million somewhere in 1915.

بنابراین در سال 1915 حدود 3 میلیون بود.

It's now 8 billion.

اکنون به 8 میلیارد رسیده است.

China is currently the country with the most people in the world,

چین در حال حاضر کشوری با بیشترین جمعیت در جهان است،

while India are going to overtake China

در حالی که هند به

as being the most populous country in the world. Yes.

عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان از چین پیشی می گیرد. آره.

Probably quite soon. Yes.

احتمالا خیلی زود آره.

I think the problem with China, I think they keep rounding them up.

من فکر می کنم مشکل با چین است، فکر می کنم آنها همچنان آنها را جمع می کنند.

Well, this is going to start going down.

خوب، این شروع به پایین آمدن می کند.

And locking them away.

و قفل کردنشون

And apparently the the world population

و ظاهراً جمعیت جهان

will peak at 10 billion probably in the next 20 years,

احتمالاً در 20 سال،

20 or 30 years.

20 یا 30 سال آینده به 10 میلیارد نفر خواهد رسید.

And then it will start to decline, apparently.

و سپس ظاهراً شروع به کاهش خواهد کرد.

But they're beginning to sort out mention

اما آنها شروع به مرتب کردن

that you're beating China in the

این موضوع کرده‌اند که شما چین را

in the production of human beings race, assuming that is even a race.

در مسابقه تولید انسان‌ها شکست می‌دهید، با این فرض که حتی یک مسابقه است.

I have to say it is a strange it is a very strange thing

باید بگویم عجیب

to be competing with or competing over.

است، رقابت با آن یا رقابت بر سر آن چیز بسیار عجیبی است.

I don't mean it to sound like a competition, but

منظورم این نیست که شبیه یک مسابقه به نظر برسد، اما

you've got a much younger population, which would be very good

شما جمعیت بسیار جوان تری دارید، که بسیار خوب است

because we need more younger people. Yes.

زیرا ما به افراد جوان بیشتری نیاز داریم. آره.

Well, they're getting older.

خب دارن پیر میشن

Yes. Well, not not necessarily the world, but certainly in this country, we have too many old people.

آره. خب، نه لزوماً دنیا، اما مطمئناً در این کشور، ما افراد مسن زیادی داریم.

That's something else I read today, apparently, since a lot of people

این چیز دیگری است که من امروز خواندم، ظاهراً، زیرا بسیاری از مردم

are retiring from work now earlier than they otherwise would have done.

اکنون زودتر از آنچه در غیر این صورت می‌توانستند از کار بازنشسته می‌شوند.

I'm one of those. Yes, you are one of those.

من یکی از آن ها هستم. بله، شما یکی از آنها هستید.

I should have carried on for at least another four or five years.

باید حداقل چهار یا پنج سال دیگر ادامه می دادم .

But, you know, obviously I was made redundant,

اما، می دانید، بدیهی است که من از کار بیکار

so I'm stopping working probably won't go back to work.

شدم، بنابراین کار را متوقف می کنم، احتمالاً به سر کار باز نمی گردم.

Okay.

باشه.

And but a lot of people are doing this now and so the government are getting less taxes in.

و اما بسیاری از مردم اکنون این کار را انجام می دهند و بنابراین دولت مالیات کمتری دریافت می کند.

So it's all causing a problem.

بنابراین همه اینها باعث ایجاد مشکل می شود.

And this is not just in the UK, it's in France, it's in

و این فقط در بریتانیا نیست، در فرانسه است،

is all over overdeveloped countries.

در سراسر کشورهای توسعه‌یافته است.

Overdeveloped.

بیش از حد توسعه یافته است.

Well, what's an overdeveloped.

خوب، چه چیزی بیش از حد توسعه یافته است.

Country in developed countries? Oh, I see. Because

کشور در کشورهای توسعه یافته؟ اوه می فهمم. چون

I would love to live in an overdeveloped country which.

دوست دارم در کشوری بیش از حد توسعه یافته زندگی کنم که.

Says I want to become a billionaire like my uncle.

می گوید من می خواهم مثل عمویم میلیاردر شوم.

Oh, okay.

اوه، باشه

What? Well, maybe.

چی؟ خوب شاید.

Maybe you can give your uncle a phone call.

شاید بتوانی به عمویت زنگ بزنی.

Give your uncle a phone call.

به عمویت زنگ بزن

Hello, Uncle. Highland.

سلام عمو. هایلند.

Hello, Mr..

سلام جناب

Mr.. My uncle, my billionaire uncle.

آقای ... دایی من، عموی میلیاردر من.

It's a very strange title, by the way.

اتفاقاً عنوان بسیار عجیبی است.

Hello, billionaire uncle.

سلام عموی میلیاردر

And just point out all the fantastic stuff that you've learnt from Mr.

و فقط به همه چیزهای خارق العاده ای که از کانال آقای دانکن آموخته اید

Duncan's channel and how you think that he should be supported.

و اینکه چگونه فکر می کنید باید از او حمایت شود، اشاره کنید.

It is a bit sad, it is a bit sad that we are here begging.

کمی غم انگیز است، کمی غم انگیز است که ما اینجا التماس می کنیم.

Us for not paying.

ما برای پرداخت نکردن

Apparently COP 27 was missing one very important thing.

ظاهراً COP 27 یک چیز بسیار مهم را از دست داده بود.

What was missing this year? Credibility.

امسال چه چیزی کم بود؟ اعتبار.

No greater Greta Thunberg.

بزرگتر از گرتا تونبرگ نیست.

Yes, she wasn't there.

بله، او آنجا نبود.

How dare you?

چطور جرات میکنی؟

Is that because she's no longer a teenager? Yes.

آیا این به این دلیل است که او دیگر یک نوجوان نیست؟ آره.

And this is what she said when she found out how dare you?

و این همان چیزی است که او وقتی فهمید که چگونه جرات دارید گفت؟

She said, how dare you for inviting me?

گفت چطور جرات کردی منو دعوت کنی؟

She's not 12 anymore.

او دیگر 12 ساله نیست.

Oh, no, no.

اوه، نه، نه.

She's about 32 now. Yes.

الان حدود 32 سالشه آره.

And she wants all

و او می خواهد که همه

wealthy white people to be to be to be overthrown.

سفیدپوستان ثروتمند سرنگون شوند.

Apparently, she she hates capitalism.

ظاهراً او از سرمایه داری متنفر است.

She hates the Western world, and yet then she is living in it.

او از دنیای غرب متنفر است و با این حال در آن زندگی می کند.

But isn't her father extremely rich?

اما آیا پدرش فوق العاده ثروتمند نیست؟

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know much about that family.

من چیز زیادی در مورد آن خانواده نمی دانم.

But didn't they didn't she going to?

اما آیا او این کار را نکرد؟

I don't know.

من نمی دانم.

But I mean, I. Know if you don't know, then.

اما منظورم این است که من. بدانید اگر نمی دانید، پس.

I'm thinking of somebody else.

من به شخص دیگری فکر می کنم.

Who's that person who went on a yacht?

آن شخصی که سوار قایق تفریحی شده کیست؟

Yeah, I'm thinking of something else.

آره دارم به یه چیز دیگه فکر میکنم

Yeah, I don't think her family are poor.

بله، من فکر نمی کنم خانواده او فقیر باشند.

Well, that. Was Greta Thunberg.

خب این گرتا تونبرگ بود.

That was her. Yes.

اون اون بود آره.

She went on a a yacht to around

او با یک قایق تفریحی به اطراف رفت

to show that you don't need to use fossil fuels.

تا نشان دهد که شما نیازی به استفاده از سوخت های فسیلی ندارید.

We can all do that.

But the only problem was she stayed up all over.

همه ما می توانیم این کار را انجام دهیم.

اما تنها مشکل این بود که او بیدار ماند.

She flew back on a plane.

او با هواپیما برگشت.

And who was funding that, I wonder?

و من تعجب می کنم که چه کسی آن را تأمین مالی می کرد؟

Oh, that's why I think she's got it.

اوه، به همین دلیل است که من فکر می کنم او آن را دریافت کرده است.

She comes from a rich family, so she's being hypocritical, probably.

او از خانواده ای ثروتمند است ، بنابراین احتمالاً ریا می کند.

Okay.

باشه.

And but anyway.

و اما به هر حال.

Well, what's the alternative to capitalism?

خوب، جایگزین سرمایه داری چیست؟

We know what the alternative and most of us would say they don't want.

ما می دانیم که جایگزین چیست و بیشتر ما می گوییم که آنها نمی خواهند.

We don't want. That.

ما نمی خواهیم. که

What's that then? Well, communism. Communism.

اونوقت چیه؟ خب کمونیسم کمونیسم

And, you know.

و شما می دانید.

Come on, comrades, let's get together.

بیایید رفقا، بیایید دور هم جمع شویم.

Let's all eat our potatoes in a field.

بیایید همه سیب زمینی هایمان را در یک مزرعه بخوریم.

In theory, very good.

در تئوری، بسیار خوب است.

In practise, lunatics get in charge.

در عمل، دیوانگان مسئولیت را بر عهده می گیرند.

And then it all.

و سپس همه چیز.

Goes, Yes, I believe this is what we did the other weekend with that.

می رود، بله، من معتقدم این همان کاری است که ما آخر هفته دیگر با آن انجام دادیم.

Yes. You can't resist, can you, Steve?

آره. شما نمی توانید مقاومت کنید، می توانید استیو؟

Well, that's the that's the

خب، این همان

democracy.

دموکراسی است.

That's one big advantage.

این یک مزیت بزرگ است.

You can get rid of a leader you don't like. But you can.

شما می توانید از شر رهبری که دوست ندارید خلاص شوید. ولی تو می توانی.

You can in communism.

در کمونیسم می توانید.

Yes, but you just you just you just do it with.

بله، اما شما فقط شما فقط این کار را با شما انجام می دهید.

And so you have so. Yeah.

و بنابراین شما چنین دارید. آره

Radioactive material in their soup. Yeah.

مواد رادیواکتیو در سوپ آنها. آره

So at least if you don't like who's in charge, you can get rid of them in an election.

بنابراین حداقل اگر دوست ندارید چه کسی مسئول است، می توانید در انتخابات از شر آنها خلاص شوید.

I suppose they both have their ups and downs.

فکر می کنم هر دوی آنها بالا و پایین های خود را دارند.

They both have their ups and downs. They do.

هر دو فراز و نشیب خود را دارند. انجام می دهند.

Capitalism. Yes.

نظام سرمایه داری. آره.

There are people who are not rich and not wealthy,

افرادی هستند که نه ثروتمند هستند و نه ثروتمند،

but at least you can watch television and you have Netflix. Yes.

اما حداقل می توانید تلویزیون تماشا کنید و نتفلیکس دارید. آره.

So but in communism, you don't have much wealth, you don't own anything.

بنابراین، اما در کمونیسم، شما ثروت زیادی ندارید، شما مالک چیزی نیستید.

And you can eat.

و می توانید بخورید.

But but the upside is you can eat all the potatoes you want.

اما نکته مثبت این است که می توانید تمام سیب زمینی هایی را که می خواهید بخورید.

So I quite like that.

بنابراین من کاملا آن را دوست دارم.

So there's always an upside and a downside.

بنابراین همیشه یک جنبه مثبت و منفی وجود دارد.

Luis Mendez Yes, Luis said at the beginning he can only stay a while.

لوئیس مندز بله، لوئیس در ابتدا گفت که او فقط می تواند مدتی بماند.

Okay. I began to moan at me.

باشه. شروع کردم به ناله کردن بر سرم.

Oh. Says the tests. Okay.

اوه آزمایش ها را می گوید. باشه.

Who obviously has a grasp of the French language as well as the English language? Oui,

چه کسی به وضوح زبان فرانسه و همچنین زبان انگلیسی را درک می کند؟ اوی،

oui, oui, yes.

اوی، اوی، بله.

No, I'm not saying yes.

نه، من نمی گویم بله.

I just want to go to the toilet for a while.

فقط میخوام یه مدت برم توالت.

You guys.

شما بچه ها

Good luck, says Palmira. Why?

پالمیرا می گوید موفق باشید. چرا؟

What's a very important errand to run?

چه مأموریت بسیار مهمی برای اجرا وجود دارد؟

I will watch the Livestream later.

من بعداً پخش زنده را تماشا خواهم کرد.

I wish you stop burping in my face.

کاش دست از آروغ زدن تو صورتم بردار

I burping a lot anyway.

به هر حال من خیلی آروغ میزنم

State I'm going to go.

ایالت من می روم.

You've been here now for 35 minutes. Yes.

اکنون 35 دقیقه است که اینجا هستید. آره.

And I still haven't got to my subjects, right? Yes.

و من هنوز به موضوعاتم نرسیده ام، درست است؟ آره.

And you have plenty stuff. To do this every day, Mr..

و شما چیزهای زیادی دارید. برای انجام این کار هر روز آقای...

Don't you have plants to put in the ground?

گیاهی ندارید که در زمین بگذارید؟

Yeah, yeah it's true.

بله، بله درست است.

A but but don't, don't, don't exhaust yourself or else we might be putting you in the ground.

اما نه، نه، نه، خودت را خسته نکن وگرنه ممکن است تو را در زمین بگذاریم.

It's lovely to be here,

دوست داشتنی است که اینجا باشم،

if only for a short while, although it has been 35 minutes.

اگر چه برای مدت کوتاهی، اگرچه 35 دقیقه گذشته است.

Yes, I did point that I.

بله، من به این نکته اشاره کردم.

Have enjoyed every second of it if you have to,

اگر مجبور باشید از هر ثانیه آن لذت برده

and I look forward to seeing you all on Sunday.

ام و من مشتاقانه منتظر دیدار همه شما در یکشنبه هستم.

See you on Sunday. Have a good. Lesson with Mr. Duncan.

یکشنبه می بینمت. خوبی داشته باشی. درس با آقای دانکن.

Thank you.

It is. Just want to stop this.

متشکرم.

این است. فقط میخوای جلوی این کارو بگیری

Thought you were going to, you know, professionally failed me out of them.

فکر می‌کردی، می‌دانی، از نظر حرفه‌ای من را از آن‌ها محروم می‌کنی.

I'm just going to cut you like this,

من فقط می خواهم تو را اینطور برش دهم،

okay?

باشه؟

I do.

انجام میدهم.

And I am

و من

the new English addict is with you to day.

معتاد جدید انگلیسی هستم که امروز با شماست.

It is Wednesday.

چهارشنبه است.

I hope you are having a good day where you are in the world.

امیدوارم در جایی که در دنیا هستید روز خوبی را سپری کرده باشید.

It isn't too bad.

خیلی هم بد نیست

Here we are having some lovely sunshine.

در اینجا ما آفتاب دلپذیری داریم.

The sun is out the skies the skies are almost blue.

خورشید بیرون از آسمان است، آسمان تقریبا آبی است.

We have a few clouds here and there.

اینجا و آنجا چند ابر داریم.

But at least it's not raining.

اما حداقل باران نمی بارد.

Yes, Mr.

بله، آقای

Steve is with us now on Wednesday.

استیو در حال حاضر چهارشنبه با ما است.

Is a lot of people surprised to see that Mr.

آیا بسیاری از مردم از دیدن اینکه آقای

Steve is here?

استیو اینجاست تعجب می کنند؟

But yes, he is.

اما بله، او است.

He is here.

اون اینجاست.

And I'm obviously glad that you're pleased about it.

و من بدیهی است خوشحالم که شما در مورد آن راضی هستید.

I don't know why I'm I again, I hope you can still hear me because my

من نمی دانم چرا دوباره من هستم، امیدوارم هنوز بتوانید صدای من را بشنوید زیرا

I think my my microphone is doing something very weird, so I hope you can still hear me.

فکر می کنم میکروفون من کار بسیار عجیبی انجام می دهد، بنابراین امیدوارم هنوز بتوانید صدایم را بشنوید.

If you can't, please let me know.

اگر نمی توانید، لطفا به من اطلاع دهید.

Please say, Mr. Duncan.

لطفا بگویید آقای دانکن.

We can't hear you, you silly sausage.

ما صدایت را نمی شنویم، سوسیس احمق.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Hello, as Astor as the doobie.

سلام، به عنوان Astor به عنوان doobie.

Hello to you.

درود بر تو.

I like your name, by the way.

اتفاقا اسمت را دوست دارم

Do be.

باش

I'm not going to say what that refers to, but it does refer to something very interesting.

من قصد ندارم بگویم که به چه چیزی اشاره دارد، اما به چیزی بسیار جالب اشاره دارد.

Hello also to Mohsin.

سلام به محسن هم.

Hello, Mohsin.

سلام محسن.

Hello, Magdalena.

سلام ماگدالنا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Hello.

Also to Nick Tram.

سلام.

همچنین به نیک ترام.

We've said hello to you already once.

ما قبلاً یک بار به شما سلام کرده ایم.

Hello also, pal Mira.

سلام رفیق میرا.

And we have the Lewis, of course,

و البته ما لوئیس را داریم که با

otherwise known as Lewis Mendez. Just

نام لوئیس مندز شناخته می شود. فقط

Lewis.

لوئیس

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست.

I hope you're having a good day.

امیدوارم روز خوبی رو سپری کرده باشید

Sorry about those sounds, by the way.

اتفاقاً بابت این صداها متاسفم.

I'm just making sure that my microphone is still working.

من فقط مطمئن می شوم که میکروفون من هنوز کار می کند.

Something very weird just happened.

اتفاق خیلی عجیبی افتاد

Hello to.

سلام به.

Oh, interesting. Claudia is here. Hello, Claudia.

اوه جالبه کلودیا اینجاست سلام، کلودیا.

I don't know why you can't hear me.

نمی دانم چرا صدایم را نمی شنوی.

Apparently, a lot of people are saying your volume is very low.

ظاهراً خیلی ها می گویند حجم شما بسیار کم است.

Suddenly, I don't know why.

ناگهان، نمی دانم چرا.

Very strange.

خیلی عجیب.

I'm just going to blame Mr.

من فقط آقای

Steve for it.

استیو را به خاطر آن مقصر می دانم.

That's what I'm going to do.

این کاری است که من می خواهم انجام دهم.

I'm going to blame Steve.

من استیو را مقصر می دانم.

It must be Steve's fault.

باید تقصیر استیو باشه

Hello to Vitesse.

سلام به ویتسه

Oh, you were first, by the way. Congratulations, Vitesse.

اتفاقا تو اول بودی تبریک میگم، ویتسه.

You were first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز بودید.

Congratulations, Vitesse. You are first today.

تبریک میگم، ویتسه. تو امروز اول شدی

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

On the live chat, we are talking about strength,

در چت زنده، ما در مورد قدرت،

strength and weakness.

قدرت و ضعف صحبت می کنیم.

I was quite a weak child.

من بچه ضعیفی بودم

It's true.

درسته.

I was not very strong, not very athletic.

من نه خیلی قوی بودم، نه خیلی ورزشکار.

It has to be said that I was not a very strong person.

باید گفت که من آدم خیلی قوی ای نبودم.

In fact, some people might say that

در واقع ممکن است برخی بگویند که

I'm not very strong now.

من الان خیلی قوی نیستم.

I would not describe myself as manly or macho.

من خودم را مرد یا مردی توصیف نمی کنم.

I would not say that at all, but I try my best anyway.

من اصلاً این را نمی گویم، اما به هر حال تمام تلاشم را می کنم.

Hello Van and new in Who Says Hello teacher.

سلام وان و جدید در Who Says Hello معلم.

Hello to you.

درود بر تو.

I believe you are watching in Vietnam.

من فکر می کنم شما در ویتنام تماشا می کنید.

So we are looking at words and phrases

بنابراین ما به کلمات و عبارات

connected to strength

مرتبط با قوت

and weakness, being strong and being weak.

و ضعف، قوی بودن و ضعیف بودن نگاه می کنیم.

You can see there on the screen we have the two words

می توانید در آنجا روی صفحه ببینید که ما دو کلمه

strength and weakness.

قوت و ضعف را داریم.

So we will go through very briefly what these things are and what they mean.

بنابراین به طور بسیار مختصر به این خواهیم پرداخت که این چیزها چیست و چه معنایی دارند.

We often see the word

ما اغلب کلمه

and weakness as opposites, which of course is true.

و ضعف را متضاد می بینیم که البته درست است.

They are generally speaking, strength

آنها به طور کلی صحبت می کنند، قدرت

and weakness are seen as opposite words.

و ضعف به عنوان کلمات متضاد دیده می شود.

We often see the word strength and weakness as opposites, as one

ما اغلب کلمه قوت و ضعف را متضاد می بینیم، زیرا یکی

tends to be positive and the other quite often is negative.

به سمت مثبت و دیگری اغلب منفی است.

So often we see the word strength

بنابراین اغلب ما کلمه قدرت

as something that is positive.

را چیزی مثبت می بینیم.

It is an attribute that is good to have.

این صفتی است که داشتن آن خوب است.

Strength relates to the ability to withstand

قدرت به توانایی مقاومت

and endure through difficult times.

و تحمل در زمان های دشوار مربوط می شود.

So quite often we will use the word strength

بنابراین اغلب ما از کلمه قدرت استفاده می کنیم

to state how well a person

تا بیان کنیم که یک

is able to cope with pressure,

فرد چقدر می تواند با فشار کنار بیاید،

or maybe the ability to do something

یا شاید توانایی انجام کاری

to overcome a difficulty.

برای غلبه بر یک مشکل را دارد.

Your relates to the ability

شما به توانایی

to withstand and endure.

مقاومت و تحمل مربوط می شود.

I love those two words, by the way.

اتفاقا من این دو کلمه را دوست دارم.

Withstand to withstand is to bare something.

مقاومت برای ایستادن به معنای برهنه کردن چیزی است.

To take the weight or the pressure of

تحمل وزن یا فشار

something is to withstand.

چیزی یعنی تحمل کردن.

And of course, we have the word in jaw

و البته ما در فک این کلمه را داریم

and jaw means to battle through.

و فک به معنای نبرد کردن است.

You can stand the pain, you can take the pressure,

شما می توانید درد را تحمل کنید، می توانید فشار

you endure that thing.

را تحمل کنید، آن چیز را تحمل می کنید.

You might say that you are fighting against a certain type of thing,

ممکن است بگویید که در حال مبارزه با نوع خاصی از چیزها هستید،

be it a difficult situation or maybe a bad moment

خواه یک موقعیت دشوار باشد یا شاید یک لحظه بد

in your life or perhaps illness.

در زندگی شما یا شاید بیماری.

You have the strength to fight

شما قدرت مبارزه با

that thing.

آن چیز را دارید.

The quality of being strong refers

کیفیت قوی بودن

to the amount of strength a person has.

به میزان قدرتی که یک فرد دارد اشاره دارد.

So the quality of being strong is your strength.

پس کیفیت قوی بودن قدرت شماست.

So you might say that being strong

بنابراین ممکن است بگویید که قوی بودن

means that you are able to do something well, or maybe you are able to

به این معنی است که شما می توانید کاری را به خوبی انجام دهید، یا شاید

to do something physical that other people can't.

بتوانید کاری فیزیکی انجام دهید که دیگران نمی توانند انجام دهند.

But of course, quite often strength

اما البته اغلب اوقات

is also judged on the type of level.

قدرت بر اساس نوع سطح نیز مورد قضاوت قرار می گیرد.

There are different levels of strength.

سطوح مختلف قدرت وجود دارد.

So strong just means that you have an ability to do something well,

خیلی قوی فقط به این معنی است که شما توانایی انجام کاری را به خوبی دارید،

or maybe you have the power and strength

یا شاید قدرت و قدرت

is the level, the level.

آن سطح، سطح باشد.

So you might have little strength,

بنابراین ممکن است شما قدرت کمی داشته باشید،

you might have some strength,

ممکن است مقداری قدرت داشته باشید،

or perhaps you have a lot of strength.

یا شاید قدرت زیادی داشته باشید.

You are of the level of strength reflects one's stamina.

شما در سطحی از قدرت هستید که نشان دهنده استقامت فرد است.

Another good word we are looking at some quite

یکی دیگر از کلمات خوب ما امروز به چند

interesting words today, by the way, stamina,

کلمه بسیار جالب نگاه می کنیم، به هر حال، استقامت،

a person's stamina.

استقامت یک شخص.

Am I going off?

من میرم؟

I hope not. I hope.

امیدوارم اینطور نباشه. امیدوارم.

I hope I'm not having difficulty with my connexion again or else there will be trouble.

امیدوارم دوباره در ارتباطم مشکلی نداشته باشم وگرنه مشکلی پیش خواهد آمد.

There will be a lot of trouble.

دردسرهای زیادی پیش خواهد آمد.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

So the level of strength reflects one's stamina.

بنابراین سطح قدرت نشان دهنده استقامت فرد است.

Your ability to continue the energy or the strength

توانایی شما برای ادامه انرژی یا قدرتی

that you have inside is your stamina.

که در درون دارید، استقامت شماست.

You can continue because you have lots of strength.

شما می توانید ادامه دهید زیرا قدرت زیادی دارید.

You can carry on because you are strong

شما می توانید ادامه دهید زیرا

a person, strength or ability to endure.

فردی قوی، قدرت یا توانایی تحمل هستید.

Is there stamina?

آیا استقامت وجود دارد؟

So an athlete you might describe an athlete

بنابراین شما ممکن است یک ورزشکار را

as having lots of stamina.

به عنوان ورزشکاری با استقامت زیاد توصیف کنید.

They have lots of strength.

آنها قدرت زیادی دارند.

They have lots of stored energy.

آنها انرژی ذخیره شده زیادی دارند.

They have lots of stamina.

آنها استقامت زیادی دارند.

I do like that word. That's a very nice word.

من آن کلمه را دوست دارم این کلمه بسیار زیبایی است.

We often view strength

ما اغلب قدرت را

as a physical attribute.

به عنوان یک ویژگی فیزیکی می بینیم.

So another interesting word, the word attribute, there it is.

بنابراین یک کلمه جالب دیگر، کلمه صفت، وجود دارد.

PBB attributes is something that can be said

ویژگی های PBB چیزی است که می توان آن را

as being part of you or a part of a thing.

به عنوان بخشی از شما یا بخشی از یک چیز گفت.

The attribute you might also say a person's characteristic.

صفتی که شما همچنین می توانید ویژگی یک شخص را بگویید.

The attribute the thing that you say a person is.

صفت چیزی که شما می گویید یک شخص است.

Or maybe if you want to give a compliment,

یا شاید اگر می خواهید تعریف کنید

you might attribute something towards that person.

، ممکن است چیزی را به آن شخص نسبت دهید.

You are giving them a compliment, perhaps about something

شما به آنها تعارف می کنید، شاید در مورد چیزی

that they have a part of their character or maybe their strength.

که آنها بخشی از شخصیت یا شاید قدرتشان را دارند.

It can also define a person's character.

همچنین می تواند شخصیت یک فرد را مشخص کند.

So we often view strength as a physical attribute,

بنابراین ما اغلب قدرت را به عنوان یک ویژگی فیزیکی

something that relates to your body.

می بینیم، چیزی که به بدن شما مربوط می شود.

Maybe you have large muscles, maybe you can lift

شاید شما عضلات بزرگی دارید، شاید بتوانید

heavy things, you have physical strength,

چیزهای سنگین را بلند کنید، قدرت بدنی دارید،

but it can also define a person's character the way they are.

اما می تواند شخصیت یک فرد را آنطور که هست مشخص کند.

Their actual character, the type of person they are

شخصیت واقعی آنها، نوع فردی که

to be strong physically.

از نظر فیزیکی قوی هستند.

So if you are physically strong,

بنابراین اگر از نظر بدنی قوی

you are

هستید،

doing this.

این کار را انجام می دهید.

Role.

نقش.

Like that, or you can be strong

مثل آن، یا می توانید از نظر ذهنی قوی

mentally appear in your head

the way you think, the way you express your thoughts.

باشید، همانطور که فکر می کنید، روشی که افکار خود را بیان می کنید، در ذهن شما ظاهر می شود.

So a person can be strong physically

بنابراین یک فرد می تواند از نظر جسمی قوی باشد

and also strong mentally.

و همچنین از نظر روحی قوی باشد.

We can say that these things

می توان گفت که این چیزها

express the ability to endure either physical stress

بیانگر توانایی تحمل استرس فیزیکی

or mental stress.

یا روانی است.

So a person who can run very far, a person

بنابراین فردی که می تواند خیلی دور بدود، فردی

who can lift heavy things,

که می تواند چیزهای سنگین بلند کند،

has physical strength, may be a person

قدرت بدنی دارد، ممکن است فردی باشد

who is very good at understanding other people's problems,

که در درک مشکلات

or maybe they are very good at facing their own difficulties.

دیگران بسیار خوب باشد یا شاید در رویارویی با مشکلات خود بسیار خوب باشد.

You can say that that person is strong mentally.

می توان گفت که آن فرد از نظر روحی قوی است.

They are able to take the stress and strain of modern life.

آنها می توانند استرس و فشار زندگی مدرن را تحمل کنند.

So there are many ways of describing that.

بنابراین راه های زیادی برای توصیف آن وجود دارد.

You might say that a person has strength of character.

ممکن است بگویید که یک شخص دارای شخصیت قوی است.

When we say that, we are actually

وقتی این را می گوییم، در واقع داریم

describing a person who is good

شخصی را توصیف می کنیم که خوب است

or may be a person who can be trusted to do the right thing.

یا ممکن است فردی باشد که بتوان به او اعتماد کرد تا کار درست را انجام دهد.

So a person who can be relied on,

بنابراین فردی که می توان به او تکیه کرد

a person who has strong character

، فردی که شخصیت قوی دارد

or maybe they have strength of character,

یا شاید شخصیت قوی دارد،

you are saying what that person is like, maybe how they treat other people

شما می گویید که آن شخص چگونه است، شاید چگونه با دیگران رفتار می کند

or how they behave in their day to day life.

یا در زندگی روزمره خود چگونه رفتار می کند.

The word weakness.

کلمه ضعف

Quite often it is used negatively.

اغلب اوقات به صورت منفی استفاده می شود.

The word weakness relates to the lack of strength.

کلمه ضعف به فقدان قدرت مربوط می شود.

A weak person lacks strength.

یک فرد ضعیف فاقد قدرت است.

They don't have the ability to do it.

توانایی انجام آن را ندارند.

They don't have the ability to do something.

توانایی انجام کاری را ندارند.

They are unable to carry a certain task out.

آنها قادر به انجام یک کار خاص نیستند.

Maybe they don't have a very strong body.

شاید بدن خیلی قوی ندارند.

Maybe they have very little strength to do it.

شاید آنها قدرت بسیار کمی برای انجام این کار داشته باشند.

The word weakness relates to the lack of strength.

کلمه ضعف به فقدان قدرت مربوط می شود.

A weak person lacks strength,

یک فرد ضعیف فاقد قدرت است،

so if you lack something, it means you don't have it.

پس اگر چیزی کم دارید، به این معنی است که آن را ندارید.

It is not there.

آنجا نیست.

That thing does not exist.

آن چیز وجود ندارد.

You do not have that particular thing.

شما آن چیز خاص را ندارید.

You lack strength.

شما فاقد قدرت هستید.

You don't have much strength.

تو قدرت زیادی نداری

You have weakness.

تو ضعف داری

You can be weak physically, you can be weak mentally.

شما می توانید از نظر جسمی ضعیف باشید، می توانید از نظر روحی ضعیف باشید.

So I suppose it's fair to say that you can be strong up here

بنابراین من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم شما می توانید در اینجا

and also here,

و همچنین اینجا قوی باشید،

or you can be weak here

یا می توانید اینجا و اینجا ضعیف باشید

and here.

.

So there are ways of defining weakness,

بنابراین راه‌هایی برای تعریف ضعف وجود دارد،

especially when we are talking about your abilities,

مخصوصاً وقتی در مورد توانایی‌های شما صحبت می‌کنیم

be it physical or mental, a weak

، چه جسمی یا ذهنی، یک

minded person, a very interesting word

فرد ضعیف ذهن، دوباره یک کلمه بسیار جالب

again, or I suppose it's more like a phrase, a person who is weak

، یا فکر می‌کنم بیشتر شبیه یک عبارت است ، فردی که

minded, a weak minded person is gullible

ذهن ضعیفی دارد. یک فرد ضعیف النفس ساده لوح است

and can easily be fooled or convinced.

و می تواند به راحتی فریب داده یا متقاعد شود.

So we might describe a person as weak minded

بنابراین ممکن است فردی را ضعیف الفکر توصیف

or we can use the word gullible.

کنیم یا می توانیم از کلمه ساده لوح استفاده کنیم.

A gullible person is a person who is easily fooled.

آدم ساده لوح کسی است که به راحتی گول می خورد.

They believe anything that they hear.

آنها هر چیزی را که می شنوند باور می کنند.

They believe all of the things, maybe

آنها به همه چیزها اعتقاد دارند، شاید

conspiracy theories that most other people don't believe.

تئوری های توطئه که اکثر مردم آن را باور ندارند.

Maybe they still believe them.

شاید هنوز آنها را باور دارند.

Maybe they believe something they are told by another person

شاید آنها چیزی را باور کنند که شخص دیگری به آنها گفته است

without even checking to make sure that it is correct.

بدون اینکه حتی بررسی کنند که درست است.

That person is weak minded.

آن شخص ضعیف ذهن است.

We can also use the word gullible.

می توانیم از کلمه ساده لوح نیز استفاده کنیم.

We can use the words feeble

ما می توانیم از کلمات ضعیف

and frail to describe a weak person.

و ضعیف برای توصیف یک فرد ضعیف استفاده کنیم.

So a person who is not very strong

بنابراین فردی که از نظر جسمی خیلی قوی نیست

physically or may be a person who is suffering

یا ممکن است فردی باشد که از سلامتی رنج می برد

ill health can be described as feeble and frail.

می تواند ضعیف و ضعیف توصیف شود.

They don't have much strength.

آنها قدرت زیادی ندارند.

Unfortunately, strength and weakness

متأسفانه، از قوت و ضعف

can be also used to show the amount of flavour

نیز می توان برای نشان دادن میزان طعم

or the force of something.

یا قدرت چیزی استفاده کرد.

Strength and weakness can be used to show the amount of flavour,

قوت و ضعف را می توان برای نشان دادن مقدار طعم،

maybe in a certain type of food, or

شاید در نوع خاصی از غذا، یا

maybe in a certain type of drink.

شاید در نوع خاصی از نوشیدنی، استفاده کرد.

And of course, we can also use strength

و البته، ما همچنین می‌توانیم از قدرت

and weakness to describe the force of, something the force

و ضعف برای توصیف نیروی چیزی استفاده کنیم،

that is exerted by one thing on another.

نیرویی که توسط یک چیز بر چیز دیگر وارد می‌شود.

It is often used

اغلب

to describe type weather events.

برای توصیف نوع رویدادهای آب و هوایی استفاده می شود.

You might have a strong cup of tea

ممکن است یک فنجان چای قوی داشته باشید

which has an intense flavour, so a strong cup of tea

که طعمی تند داشته باشد، بنابراین یک فنجان چای

has intense flavour.

قوی دارای طعم شدید است.

If something is intense, it means it is very visible

اگر چیزی شدید است، به این معنی است که بسیار قابل مشاهده است

or you can sense that thing very easily.

یا می توانید آن چیز را خیلی راحت حس کنید.

It is intense.

شدید است.

You might also

همچنین ممکن است

a weather situation,

در شرایط آب و هوایی

a strong wind exerts great force.

، باد شدید نیروی زیادی اعمال کند.

So we can describe wind that is blowing

بنابراین می‌توانیم بادی که به

strongly as strong.

شدت در حال وزیدن است را قوی توصیف کنیم.

You can say strong wind or strong winds.

می توان گفت باد شدید یا باد شدید.

Quite often when you are giving a weather forecast,

معمولاً وقتی پیش‌بینی آب و هوا می‌کنید،

if bad weather is coming your way,

اگر هوای بدی در راه است،

if you are having a lot of wind,

اگر باد زیادی می‌وزید

you might say that there is a strong wind approaching.

، ممکن است بگویید که باد شدیدی در راه است.

Of course, you can also use the word weak as well. Weak.

البته می توانید از کلمه ضعیف نیز استفاده کنید. ضعیف.

A weak

یک

cup of tea has little or no flavour.

فنجان چای ضعیف طعم کمی دارد یا اصلاً طعم ندارد.

So something that you can't taste or maybe something

بنابراین چیزی که نمی توانید آن را بچشید یا شاید چیزی

that should have flavour, but it doesn't.

که باید طعم داشته باشد، اما اینطور نیست.

We can describe it as weak.

می توانیم آن را ضعیف توصیف کنیم.

So maybe sometimes Mr.

بنابراین شاید گاهی آقای

Steve, when he's making a cup of tea for me,

استیو، وقتی برای من یک فنجان چای درست می کند،

sometimes he will do it very quickly.

گاهی این کار را خیلی سریع انجام دهد.

And the tea will taste weak.

و طعم چای ضعیف خواهد بود.

There isn't much flavour

طعم زیادی وجود ندارد

and if you are talking about the weather

و اگر در مورد آب و هوا صحبت

you might describe a weak

می کنید، ممکن است

a weak wind exerts little force.

باد ضعیف را توصیف کنید، باد ضعیف نیروی کمی اعمال می کند.

There is no force in the wind.

هیچ نیرویی در باد وجود ندارد.

It will not cause any damage or harm.

هیچ آسیب و آسیبی ایجاد نخواهد کرد.

Both strength and weakness can be measured and compared.

قدرت و ضعف هر دو قابل اندازه گیری و مقایسه هستند.

So you might decide to compare

بنابراین ممکن است تصمیم بگیرید که

different things with each other.

چیزهای مختلف را با یکدیگر مقایسه کنید.

How strong is that?

چقدر قوی است؟

How strong is that?

چقدر قوی است؟

How weak is that?

چقدر ضعیفه

How weak is that?

چقدر ضعیفه

Or maybe you will compare both of them

یا شاید هر دوی آنها را با هم مقایسه کنید

to see which one is the strongest

تا ببینید کدام

and which one is the weakest.

یک قوی‌ترین و کدام ضعیف‌تر است.

So there are many ways of

بنابراین راه‌های زیادی برای

measuring or comparing how strong

اندازه‌گیری یا مقایسه قوی

or how weak something is.

یا ضعیف بودن چیزی وجود دارد.

A structure or building can be strong and safe,

یک سازه یا ساختمان می تواند قوی و ایمن باشد

or it might be weak and unsafe.

یا ممکن است ضعیف و ناامن باشد.

So a strong structure, a building

بنابراین یک سازه مستحکم، ساختمانی

that is very capable

که

of withstanding things like strong wind

توانایی مقاومت در برابر مواردی مانند باد شدید

or an earthquake, a strong structure,

یا زلزله را داشته باشد، یک سازه قوی،

a strong building, a very safe building,

یک ساختمان مستحکم، یک ساختمان بسیار امن و

or of course, perhaps a building has weaknesses.

یا البته شاید یک ساختمان دارای نقاط ضعفی است.

It is weak. It is not safe.

ضعیف است. این امن نیست.

It might be damaged easily by severe weather conditions.

ممکن است به راحتی توسط شرایط آب و هوایی سخت آسیب ببیند.

The word strength defines agility,

کلمه قدرت، چابکی،

alertness, force

هوشیاری،

might power, quickness,

قدرت قدرت، سرعت،

vigour, zest.

نشاط، ذوق و شوق را تعریف می کند.

A person who has a lot of energy, they might be energetic.

فردی که انرژی زیادی دارد ، ممکن است پرانرژی باشد.

They like to do lots of things during the day.

آنها دوست دارند در طول روز کارهای زیادی انجام دهند.

You might describe them as strong because they have a lot of energy,

ممکن است آنها را قوی توصیف کنید زیرا انرژی

they have a lot of vigour

زیادی دارند، نشاط

and zest.

و ذوق زیادی دارند.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

The word weakness defines disadvantage.

لغت ضعف به معنای زیان است.

Drawback, faults,

عیب، ایراد،

flaw,

نقص،

failings,

شکست،

limitation and weak spot.

محدودیت و نقطه ضعف.

So all of those things that are listed

بنابراین همه مواردی که

beneath here can define

در اینجا فهرست شده‌اند می‌توانند

weakness, things that

ضعف را تعریف کنند، چیزهایی

are without strength, or things

که قدرت ندارند یا چیزهایی

that have very little strength.

که قدرت بسیار کمی دارند.

Words connected to strong.

کلمات متصل به قوی.

Well, we can say something is strong,

خوب، می توان گفت چیزی قوی،

agile, burly.

چابک، تنومند است.

We often use the word burly to describe a person's appearance

ما اغلب از کلمه تنومند برای توصیف ظاهر یک فرد استفاده می

if they are large and muscular,

کنیم اگر بزرگ و عضلانی باشد،

maybe they have lots of muscles.

شاید آنها ماهیچه های زیادی داشته باشند.

They are burly.

تنومند هستند.

A person who is fit quite often is also strong.

فردی که اغلب تناسب اندام دارد، قوی است.

Still 30 something strong,

هنوز 30 چیزی قوی،

something that does not move easily, can be described as sturdy,

چیزی که به راحتی حرکت نمی کند ، می توان آن را محکم،

tough is another one.

سخت توصیف کرد.

Something strong, something tough,

چیزی قوی، چیزی سخت،

something well-built

چیزی خوش ساخت

or something that is well-made can be described as strong.

یا چیزی که به خوبی ساخته شده است را می توان قوی توصیف کرد.

And then we have words connected to weak.

و سپس ما کلمات مرتبط با ضعیف داریم.

We can say that something is weak, delicate, feeble,

می‌توان گفت که چیزی ضعیف، ظریف، ضعیف،

fragile, pathetic,

شکننده،

puny, scrawny,

رقت‌انگیز، ضعیف، نازک،

weedy, something that appears to have no strength

علف‌های هرز است، چیزی که به نظر می‌رسد قدرتی ندارد

or appears weak can be described as weedy

یا ضعیف به نظر می‌رسد را می‌توان به عنوان علف‌های هرز یا ضعیف توصیف کرد

or scrawny.

.

Not very nice words, actually.

در واقع کلمات خیلی خوبی نیستند.

A person might describe a weakness or vulnerability

ممکن است فردی ضعف یا آسیب پذیری

they have as their Achilles heel.

خود را به عنوان پاشنه آشیل خود توصیف کند.

Achilles heel.

پاشنه آشیل.

Have you ever heard that expression before, Mr.

آیا قبلاً این عبارت را شنیده اید، آقای

Duncan?

دانکن؟

We don't know what it is.

ما نمی دانیم آن چیست.

Can you please show is on the screen.

آیا می توانید لطفا نشان دهید که روی صفحه نمایش است.

Okay, then.

باشه پس

Well, there it is.

خوب، آنجاست.

There is your Achilles heel.

پاشنه آشیل شما وجود دارد.

It is part of the back of your foot.

بخشی از پشت پای شماست.

You can see that there is a large tendon

می توانید ببینید که یک

coming up at the back of your foot.

تاندون بزرگ در پشت پای شما قرار دارد.

In fact, you can feel it as well.

در واقع، شما می توانید آن را نیز احساس کنید.

You can actually feel your Achilles tendon tendon.

شما در واقع می توانید تاندون آشیل خود را احساس کنید.

You can actually feel it.

در واقع می توانید آن را احساس کنید.

The word well, of course, the tendon at the back of your foot is, of course, the heel.

کلمه خوب، البته، تاندون پشت پای شما، البته پاشنه پا است.

The back of your foot is described as the heel, the back of your foot,

پشت پای شما به عنوان پاشنه، پشت پای شما توصیف می شود

and the Achilles tendon

و تاندون

forms your Achilles heel.

آشیل پاشنه آشیل شما را تشکیل می دهد.

Mr. Duncan, can you please tell us why?

آقای دانکن، لطفاً به ما بگویید چرا؟

Why do we call it the Achilles heel?

چرا به آن پاشنه آشیل می گوییم؟

Oh, okay.

اوه، باشه

Then I will.

سپس من.

I will do that for you. Don't worry. It's no problem.

من این کار را برای شما انجام خواهم داد. نگران نباشید. مشکلی نیست.

Your Achilles heel is named after the mythological Greek warrior

نام پاشنه آشیل شما از نام یک جنگجوی اساطیری یونانی گرفته شده است

who is defeated in battle by an arrow shot into his ankle.

که در نبرد با شلیک تیری به مچ پایش شکست خورده است.

So that's it.

You see, that's how he died.

پس همین است.

دیدی که اینطوری مرد.

He died because an arrow hit him.

چون تیری به او اصابت کرد مرد.

It went in to the back of his foot.

تا پشت پایش رفت.

And that's why we have the term Achilles heel.

و به همین دلیل است که اصطلاح پاشنه آشیل را داریم.

Achilles, he was strong.

آشیل، او قوی بود.

He was manly, but unfortunately he also had a weak spot

او مرد بود اما متاسفانه نقطه ضعفی هم داشت

and that was the back of his foot,

و آن پشت پایش بود

otherwise known as the Achilles heel.

که به پاشنه آشیل معروف بود.

Oh, Mr. Duncan, very interesting.

اوه، آقای دانکن، خیلی جالب است.

That is almost it for me for today.

برای امروز من تقریباً همین است.

I hope you've enjoyed all of those words and some of the phrases as well that we've used today.

امیدوارم از همه آن کلمات و برخی از عباراتی که امروز استفاده کردیم لذت برده باشید.

Thank you also to everyone on the live chat.

همچنین از همه کسانی که در چت زنده حضور دارند تشکر می کنم.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Don't worry, I'm back with you on Sunday.

نگران نباش من یکشنبه با شما برگشتم.

Sunday, I'm here with you

یکشنبه، من اینجا با

and I hope you will be here with me on Sunday.

شما هستم و امیدوارم یکشنبه با من باشید.

Thanks also to Mr. Steve.

همچنین از آقای استیو تشکر می کنم.

Thank you for joining us today.

از اینکه به ما پیوستید، از شما ممنونم.

Mr. Steve will be back with us.

آقای استیو با ما بازخواهد گشت.

Don't worry, he will be with us again on Sunday.

نگران نباش، او یکشنبه دوباره با ما خواهد بود.

So you can catch myself and also Mr.

بنابراین شما می توانید من و همچنین آقای

Steve on Sunday from 2 p.m.

استیو را در روز یکشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر بگیرید.

UK time today we've talked all about strength and weakness.

امروز به وقت انگلستان همه چیز در مورد قدرت و ضعف صحبت کرده ایم.

I hope you stay strong.

امیدوارم قوی بمونی

I hope you show no weakness

امیدوارم

until the next time we meet here on YouTube.

تا دفعه بعد که اینجا در یوتیوب ملاقات می کنیم، هیچ نقطه ضعفی نشان ندهید.

Thank you very much for joining me today.

از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

It's been very nice to see you.

از دیدنت خیلی خوشحال شدم

Hello, fatty.

سلام چاق

Fatty, monsieur.

چاق، آقا

Hello. What are you watching in Morocco?

سلام. چه چیزی را در مراکش تماشا می کنید؟

Hello, Morocco.

سلام مراکش.

I hope you are having a good day. Where you are.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید. جایی که شما هستید.

It's time for me to go.

وقت رفتن من است.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next?

میدونی بعدش چی میشه؟

Yes. Do take care of yourself and

آره. مواظب خودت باش و

you know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

Of course you do.

البته که انجامش میدی.

Because I say it every single time

چون فعلاً هر بار

ta ta for now.

تا تا تا می گویم.