English Addict LATE and LIVE - 10pm UK time. Wednesday 26th January 2022. The second live stream.

Good evening.

عصر بخیر.

Here we are then, yes, we are back together,

ما اینجا هستیم، بله، دوباره با هم هستیم،

and yes, as you can see outside at the moment,

و بله، همانطور که در حال حاضر بیرون می بینید،

it is dark and there is a very good reason for that.

هوا تاریک است و دلیل بسیار خوبی برای آن وجود دارد.

It's because we are now late and live.

به این دلیل است که ما اکنون دیر رسیده ایم و زندگی می کنیم.

Yes, this is English addict.

بله، این معتاد انگلیسی است.

Late at night, it is now four minutes past 10:00 at night.

اواخر شب ، الان چهار دقیقه از ساعت 10 شب گذشته است.

Normally I would be tucked in bed, fast asleep,

معمولاً در رختخواب غوطه ور می شوم، به خواب عمیقی می خوابم،

dreaming of nice things, things

چیزهای خوبی می

that I'm not going to mention now because there might be adults listening.

بینم، چیزهایی که اکنون نمی خواهم به آنها اشاره کنم، زیرا ممکن است بزرگترهایی به آن گوش دهند.

Here we go.

Then yes, it is English addict coming to you late and live

در اینجا ما می رویم.

بله، این معتاد انگلیسی است که دیر به سراغ شما می آید و

from the birthplace of the English language, which just happens to be England.

از زادگاه زبان انگلیسی، که اتفاقاً انگلستان است، زندگی می کند.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

I have a special guest with me as well.

یک مهمان ویژه هم با خودم دارم.

Here we go. Are you ready?

در اینجا ما می رویم. اماده ای؟

Bonsiour. Oh!

Bonsiour. اوه

Oh, bonjour monsieur.

اوه، آقای بزرگوار.

Yes, well, Louis was saying Bon Soir.

بله، خوب، لویی می گفت بون سویر.

OK, so I thought I would copy and imagine

خوب، پس فکر کردم که لهجه فوق‌العاده‌اش را کپی کنم و تصور کنم

his wonderful accent as he was saying, You know, you know, Louis Mendez isn't French,

که می‌گوید ، می‌دانی، می‌دانی، لویی مندز فرانسوی نیست،

I know, but I'm sure he can speak better French than what we can.

می‌دانم، اما مطمئن هستم که او می‌تواند بهتر از آنچه ما می‌توانیم فرانسوی صحبت کند.

Yes, I think so. Here we go then. Hi, everybody.

بله، من اینطور فکر می کنم. پس ما اینجا می رویم. سلام به همه.

My name is Mr.

اسم من آقای

Duncan.

دانکن است.

That's me. By the way, the other guy is Mr Steve.

منم. به هر حال، شخص دیگر آقای استیو است.

I like to talk about the English language, and today

من دوست دارم در مورد زبان انگلیسی صحبت کنم، و امروز

we are doing something very different, very unusual,

ما در حال انجام کاری بسیار متفاوت، بسیار غیرعادی هستیم،

which means that things could

به این معنی که ممکن است

and probably will go wrong at some point over the next hour.

و احتمالاً در یک ساعت آینده همه چیز به اشتباه پیش برود .

Mr. Duncan, look outside it.

آقای دانکن، به بیرون نگاه کن.

It looks very creepy.

خیلی ترسناک به نظر می رسد.

We might see a ghost go by or an owl.

ممکن است شاهد عبور روح یا جغد باشیم.

Yeah. Creature of the night.

آره مخلوق شب

Vampires. Aha.

خون آشام ها آها

So who knows, Mr.

پس چه کسی می داند، آقای

Doom? Well, we will see.

دووم؟ خوب، خواهیم دید.

I haven't been drinking, honestly.

راستش مشروب نخوردم

OK, that's just

خوب، فقط

I know at the moment you are on eleven.

من می دانم که شما در یازدهم هستید.

Could you just turn it down a little bit to around about eight?

آیا می توانید آن را کمی کاهش دهید تا حدود هشت؟

So about ten as it's 10:00, 10:00 here.

بنابراین حدود ده به عنوان ساعت 10:00، 10:00 اینجا است.

But in other parts of the world,

اما در سایر نقاط جهان،

we have seen people appearing at, for example, 7:00 a.m..

افرادی را دیده‌ایم که مثلاً در ساعت 7 صبح ظاهر می‌شوند.

Yes, we have lots of people in the live chat.

بله، ما افراد زیادی در چت زنده داریم.

It's nice to see you here, by the way, we talk about the English language

خوشحالم که شما را اینجا می بینم، اتفاقاً ما در اینجا در مورد زبان انگلیسی صحبت می

here, just in case you have

کنیم، فقط در صورتی که

found yourself in a situation where you are completely bored

در موقعیتی قرار گرفتید که کاملاً حوصله

and you've decided to flick around the internet.

تان سر رفته و تصمیم گرفته اید در اینترنت ورق بزنید.

Well, this is something that normally comes on Sunday

خوب، این چیزی است که معمولاً یکشنبه

and sometimes on Wednesday, but at an earlier time, yes.

و گاهی چهارشنبه می آید، اما در زمان قبلی، بله.

So normally I'm here at 2:00 p.m.

بنابراین معمولاً ساعت 2 بعد از ظهر اینجا هستم.

UK time, but today we've done two live streams.

به وقت بریتانیا، اما امروز دو پخش زنده انجام دادیم.

I can't believe how energetic I'm feeling today, so I'm back.

من نمی توانم باور کنم که امروز چقدر پرانرژی هستم، بنابراین برگشتم.

You see, I've said Bon Soir,

ببینید، من گفته ام Bon Soir،

but that only counts for a small proportion

اما این فقط برای بخش کوچکی

of the people watching is, for me, care, for example.

از افرادی که تماشا می کنند، برای من اهمیت دارد، مثلاً.

It's good morning because it's 7:00 a.m.

صبح بخیر است زیرا ساعت 7:00 صبح است،

So that's amazing.

بنابراین شگفت انگیز است.

So it's no good me being saying Bon Soir to Mika

بنابراین خوب نیست که بون سویر را به میکا بگویم،

because she'll think, Oh, I've got to go back to bed and say, No, it's not .

زیرا او فکر می کند، اوه ، باید به رختخواب برگردم و بگویم، نه، اینطور نیست.

But yes, we're hoping to see instead of white vans

اما بله، ما امیدواریم که به جای ون های سفیدی

that you might see on a Sunday drifting by on the far distant road,

که ممکن است در یک روز یکشنبه در جاده های دوردست در حال حرکت در کنار جاده های دوردست

maybe tonight you will see an owl. Yes.

ببینید، ببینیم، شاید امشب یک جغد را ببینید. آره.

So this is a creature.

پس این یک موجود است.

This is live right now behind us live.

این لایو همین الان پشت سر ماست.

It's a live view outside looking into the garden and we might see a creature go by.

این یک نمای زنده از بیرون است که به باغ نگاه می کند و ممکن است موجودی را ببینیم که از کنار آن می گذرد.

Maybe a moth,

شاید یک پروانه،

maybe a bat.

شاید یک خفاش.

Francesco says yes.

فرانچسکو می گوید بله.

Be careful of Count Dracula.

مراقب کنت دراکولا باشید.

OK, well, we haven't said hello to the live chat yet.

خوب، خوب، ما هنوز به چت زنده سلام نکرده ایم.

So, so once again, you're stepping a little bit further ahead than I want to be at the moment.

بنابراین، یک بار دیگر، شما کمی جلوتر از آنچه من در حال حاضر می‌خواهم قدم بردارید.

We have the live chat, everyone.

ما چت زنده را داریم، همه.

I think everybody knows about the live chat, but who was first?

من فکر می کنم همه در مورد چت زنده می دانند، اما چه کسی اولین بود؟

Who was first?

اول کی بود؟

OK, shall we say, who was first?

خوب، باید بگوییم، چه کسی اولین بود؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Guess what, Beatrice Beatrice?

حدس بزن چی، بئاتریس بئاتریس؟

Congratulations, you are first onto today's

تبریک می گویم، شما اولین نفری هستید که امروز وارد

or should I say tonight's live chat?

چت زنده می شوید یا باید بگویم که امشب؟

Well done.

آفرین.

But if we look at the timing, OK,

اما اگر به زمان بندی نگاه کنیم، خوب،

I think three people are level level.

فکر می کنم سه نفر در سطح هستند.

So Beatrice, V8's and Marshmallow

بنابراین Beatrice، V8 و Marshmallow

all came in at exactly 200 hours,

همه دقیقاً در 200 ساعت،

10:00, 10:00.

10:00، 10:00 وارد شدند.

Yes, I'm just reading what was on the live chat.

بله، من فقط در حال خواندن آنچه در چت زنده بود هستم.

OK, so yes, so maybe we should to congratulate vytas and marshmallow.

خوب، بله، پس شاید باید به ویتاس و مارشملو تبریک بگوییم.

I'm starting to regret this already.

من در حال حاضر شروع به پشیمانی از این موضوع کرده ام.

Well, you know what happens, Mr. Duncan?

خوب، می دانید چه اتفاقی می افتد، آقای دانکن؟

If I come on live? Anything can happen.

اگر من زنده بیایم؟ هر چیزی می تواند رخ دهد.

Your company did something very generous today.

شرکت شما امروز کاری بسیار سخاوتمندانه انجام داد.

They treated us to a meal.

از ما پذیرایی کردند.

They said, you can have a meal buy a meal wherever you want to go.

گفتند، هرجا می‌خواهی بروی، می‌توانی غذا بخوری.

So we ordered a takeaway from the local Indian restaurant,

بنابراین ما یک غذای آماده از رستوران محلی هندی سفارش دادیم

and Mr Steve has been very busy today doing lots of things.

و آقای استیو امروز بسیار مشغول انجام کارهای زیادی بوده است.

You've had your company day.

شما روز شرکت خود را داشته اید.

So Steve has been busy all day

بنابراین استیو در تمام طول روز

on his internet connexion. Yes.

مشغول ارتباط اینترنتی خود بوده است. آره.

And now he's here at 10:00 at night on my internet connexion.

و حالا ساعت 10 شب اینجاست و در اینترنت من است.

Doing this, I just don't stop it.

با انجام این کار، من آن را متوقف نمی کنم.

It seems like you have so much energy these days.

به نظر می رسد این روزها انرژی زیادی دارید.

I know as soon as I come on the livestream, all my worries drift away

می دانم به محض اینکه وارد پخش زنده می شوم، تمام نگرانی هایم از بین می رود

and instantly I am engaged.

و بلافاصله درگیر می شوم.

That's the word engaged at work.

این کلمه درگیر در کار است.

Are you engaged?

آیا نامزد کردی؟

Is what we've been hearing today.

چیزی است که امروز می شنویم.

I never normally see you this excited about it, about anything.

من به طور معمول هرگز تو را اینقدر هیجان زده در مورد آن، در مورد چیزی نمی بینم.

Well, I'm not excited about it.

خوب، من در مورد آن هیجان زده نیستم.

We're we're all a bit cynical. The one.

ما همه کمی بدبین هستیم. یکی از.

Those of us who have been at work in the same place of work, and some of you

کسانی از ما که در همان محل کار

will relate to that if you've been working for an organisation for many years.

مشغول به کار بوده‌اند، و برخی از شما اگر سال‌ها در یک سازمان کار کرده باشید، با آن ارتباط برقرار خواهید کرد.

So I have for this one for now, 20 something years, 20 something, yes.

بنابراین من برای این یکی در حال حاضر، 20 چیزی سال، 20 چیزی، بله.

So you become a little cynical about the way

بنابراین شما نسبت به

that they conduct sort of conferences and things.

نحوه برگزاری کنفرانس ها و چیزها کمی بدبین می شوید.

You are seen all that before.

شما قبلاً همه اینها را دیده اید.

Welcome to Mr.

به آقای استیو خوش آمدید

Steve tries to get the sack from his job.

سعی می کند از شغلش اخراج شود.

He does this all the time.

او همیشه این کار را انجام می دهد.

He always says bad things about his work.

او همیشه از کارش بد می گوید.

one day your boss is going to be watching this and you will get the sack.

یک روز رئیس شما این را تماشا خواهد کرد و شما اخراج خواهید شد.

Trust me, they're not.

به من اعتماد کنید، آنها نیستند.

And then you will be able to spend all of your time here with us who?

و سپس شما قادر خواهید بود تمام وقت خود را اینجا با ما بگذرانید؟

That's why work is wonderful. My work is wonderful.

به همین دلیل کار فوق العاده است. کار من فوق العاده است.

I love my boss.

من عاشق رئیسم هستم.

I love everything about it. I want to work for another 20 years.

من همه چیزش را دوست دارم. من می خواهم 20 سال دیگر کار کنم.

Please, please don't sacked me. Had ordered to be live with Mr.

لطفا، لطفا مرا اخراج نکنید. دستور داده بود که هر روز با آقای دانکن زندگی کنند

Duncan every day.

.

Okay, Steve.

باشه، استیو.

Oh, just just take it down slightly.

اوه، فقط کمی آن را پایین بیاورید.

We only have. We only have 43 people

ما فقط داریم. در حال حاضر فقط 43 نفر

watching at the moment.

تماشا می کنند.

I would like to keep them for as long as possible.

من دوست دارم آنها را تا زمانی که ممکن است نگه دارم.

Marshmallow likes my.

مارشمالو من را دوست دارد.

It's a shirt. It's a shirt.

این یک پیراهن است. این یک پیراهن است.

I thought I thought I'd dress up sort of in evening wear.

فکر کردم فکر کردم یه جورایی لباس شب بپوشم.

It looks nice. Yes.

زیبا به نظر می رسد. آره.

I don't know what it's supposed to be.

نمیدونم قراره چی باشه

I've never quite worked it out.

من هرگز آن را کاملاً کار نکرده ام.

Well, it's just abstract.

خوب، این فقط انتزاعی است.

Yes, it's sort of grey cloudy day.

بله، این یک روز ابری خاکستری است.

I think what it is, it's a picture of a grey, cloudy day and you're stuck behind a metal fence.

فکر می کنم چه چیزی است، تصویری از یک روز خاکستری و ابری است و شما پشت یک حصار فلزی گیر کرده اید.

Okay, looking out.

باشه، به بیرون نگاه کن

I think it's actually quite a dark, sombre shirt.

من فکر می کنم در واقع یک پیراهن کاملاً تیره و تیره است.

I think you look like a newspaper stand.

به نظرم شما شبیه دکه روزنامه هستید.

Yes. Yeah, that's the other.

آره. آره اون یکی دیگه

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

I feel as if I should be putting heads at today's newspaper.

احساس می‌کنم که باید سر روزنامه امروز بگذارم .

Behind behind these lines?

پشت این خطوط؟

Well, somebody has already mentioned about the news headlines about Boris Johnson.

خوب، کسی قبلاً در مورد عناوین اخبار مربوط به بوریس جانسون اشاره کرده است.

Oh, OK, we're not going to talk about that.

اوه، خوب، ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

We're not talking about anything depressing.

ما در مورد هیچ چیز ناراحت کننده صحبت نمی کنیم.

So nothing about all of the things that everyone's talking about.

بنابراین هیچ چیز در مورد همه چیزهایی که همه در مورد آن صحبت می کنند.

Can we not have any of that?

آیا می توانیم هیچ کدام از آن را نداشته باشیم؟

A lot of people have tuned in to be cheered up,

بسیاری از مردم تنظیم شده اند تا شاد شوند،

not to be reminded of how crappy life can be sometimes.

نه اینکه گاهی اوقات به یادشان بیفتد که زندگی چقدر می تواند تلخ باشد.

Mika is here. Hello, Mika owed.

میکا اینجاست سلام میکا بدهکاره

I just said that, yes. Well, I'm saying it now

همین الان گفتم بله خوب، من می گویم آن را در حال حاضر

watching in Japan.

در ژاپن تماشا می کنم.

Hello to you.

And it's nice that I've got the chance to say hello to you.

درود بر تو.

و خیلی خوب است که من این فرصت را دارم که به شما سلام کنم.

Live very soon, of course.

البته خیلی زود زندگی کن

In a few weeks, the clocks will once again be going forward,

چند هفته دیگر ، ساعت‌ها دوباره به جلو می‌روند،

which means that you will be able

به این معنی که می‌توانید

to watch us again at our normal time.

دوباره در زمان عادی ما را تماشا کنید.

Because of that one hour difference, it does make a big difference sometimes.

به دلیل آن یک ساعت تفاوت، گاهی اوقات تفاوت زیادی ایجاد می کند.

Paul Mayer is just asked a question.

از پل مایر فقط یک سوال پرسیده می شود.

I use the word engaging.

من از کلمه جذاب استفاده می کنم.

Yes, and she is asked, What does it mean to so it doesn't mean attractive.

بله، و از او پرسیده می شود که چه معنایی دارد پس به معنای جذاب نیست.

It means that you get involved.

یعنی درگیر می شوید.

Yes, you get involved in something

بله، شما درگیر چیزی

like you all do on the live chat.

می شوید که همه شما در چت زنده انجام می دهید.

You see, I would say that POW-MIA you have

ببینید، من می گویم که POW-MIA شما

I've become engaged with the live chat.

با چت زنده درگیر شده ام.

You're getting involved and

شما درگیر می شوید

and obviously showing that you are doing it.

و به وضوح نشان می دهید که دارید آن را انجام می دهید.

So that's what we say.

پس این چیزی است که ما می گوییم.

When we're saying at work, you must get engaged.

وقتی می گوییم در محل کار، شما باید نامزد کنید.

It means you must get involved in all aspects, which you are saying

یعنی باید در همه جنبه ها درگیر شوید که می

the same thing also applies to.

گویید همین موضوع در موردش هم صدق می کند.

TV companies, TV programmes that are shown on television

شرکت های تلویزیونی، برنامه های تلویزیونی که اغلب در تلویزیون پخش

so quite often, they want to get their viewers engaged.

می شوند، می خواهند بینندگان خود را جذب کنند.

So you are involving the viewers may be the thing

بنابراین شما بینندگان را درگیر می کنید، ممکن است چیزی

that they are watching has a very interesting subject.

که تماشا می کنند موضوع بسیار جالبی داشته باشد.

So hopefully this will be engaging

بنابراین امیدواریم که این امر

some people.

برخی افراد را درگیر خود کند.

I know it's late at the moment because this is late in life.

من می دانم که در حال حاضر دیر است زیرا این اواخر زندگی است.

Good grief.

غم خوب

What's that Wilson, Michael?

آن ویلسون چیست، مایکل؟

Hello.

سلام.

I'm watching from India.

من از هند تماشا می کنم.

It's three 340 5:00 a.m..

ساعت سه 340 5:00 صبح است.

Hey, M 3:45.

هی، M 3:45.

Yes, because that east of us.

بله، چون شرق ماست.

Of course there. Yes. Exactly.

البته اونجا آره. دقیقا.

Yes. Oh, I, I don't believe it.

آره. اوه، من باور نمی کنم.

I don't believe it. It's 340 5:00 a.m..

من آن را باور نمی کنم. ساعت 340 5:00 صبح است

It's 35 in the morning, though, and you should be asleep.

، اما ساعت 35 صبح است و شما باید بخوابید.

You should be asleep.

تو باید خواب باشی

So have we woken you up?

پس آیا شما را بیدار کرده ایم؟

Have you got work tomorrow and or today?

فردا و یا امروز کار داری؟

Well, if you watch just for about five minutes, you'll drop fast asleep.

خوب، اگر فقط برای پنج دقیقه تماشا کنید، به سرعت به خواب خواهید رفت.

Yeah.

آره

Think of it as some guys think of it as something to send you off to sleep in a lovely mood.

به آن فکر کنید که برخی از بچه ها فکر می کنند چیزی است که شما را با روحیه ای دوست داشتنی به خواب می برد.

Hopefully,

you will either have sweet dreams or nightmares.

امیدوارم یا رویاهای شیرین ببینی یا کابوس.

Marshmallow says that their entire family are watching right now.

مارشمالو می گوید که تمام خانواده آنها در حال حاضر تماشا می کنند.

Can we say Hi, okay, hi

آیا می توانیم

to Marshmallow

به مارشمالو

and all of your family they are watching at the moment on the television?

و همه خانواده شما که در حال حاضر از تلویزیون تماشا می کنند سلام، خوب، سلام کنیم؟

You can actually have me on your TV.

شما واقعاً می توانید من را در تلویزیون خود داشته باشید.

Can you imagine us if you have a really big television?

آیا می توانید تصور کنید که تلویزیون واقعاً بزرگی داشته باشید؟

Can you imagine these two faces?

آیا می توانید این دو چهره را تصور کنید؟

I didn't put any makeup on Mr Duncan.

من هیچ آرایشی روی آقای دانکن نزدم.

All my flaws will be showing.

تمام عیب های من نمایان خواهد شد.

Let's hope it's a small television and not a big, wide screen television.

بیایید امیدوار باشیم که این یک تلویزیون کوچک باشد و نه یک تلویزیون بزرگ و با صفحه گسترده.

I think it's going to be a big one and everyone is watching us at the moment,

فکر می‌کنم این یک اتفاق بزرگ خواهد بود و همه در حال حاضر ما را تماشا می‌کنند،

so you will be able to see all of our wrinkles and all of the lines.

بنابراین شما می‌توانید تمام چین و چروک‌ها و تمام خطوط ما را ببینید.

I don't have any Mr Duncan.

من هیچ آقای دانکن را ندارم.

Okay.

باشه.

Oh yes. Yes.

آه بله. آره.

Are we having a pyjama chat?

آیا ما پیژامه چت می کنیم؟

Says Francesca.

فرانچسکا می گوید.

And Gore is asking, Why isn't Roseanne sleeping?

و گور می پرسد، چرا روزان نمی خوابد؟

Please tell us where we were going to wear our pyjamas.

لطفا به ما بگویید که کجا می خواهیم لباس خواب بپوشیم.

But unfortunately we sleep in the nude and I don't think anyone is ready for that.

اما متأسفانه ما برهنه می خوابیم و فکر نمی کنم کسی برای این کار آماده باشد.

I don't want to know how you sleep, Mr Dent.

من نمی خواهم بدانم شما چگونه می خوابید، آقای دنت.

We are talking about the last turkey in the shop,

ما در مورد آخرین بوقلمون در مغازه صحبت می کنیم،

not Brazil.

نه برزیل.

We've got a more from Brazil watching.

ما چیزهای بیشتری از تماشای برزیل داریم.

So it's going to be earlier in Brazil, isn't it?

بنابراین در برزیل زودتر خواهد بود، اینطور نیست؟

Yes, South America is a few few hours

بله، آمریکای جنوبی چند ساعت

behind and seven or eight hours maybe.

عقب است و شاید هفت یا هشت ساعت.

And Asia? Well, it depends how far away they are.

و آسیا؟ خب بستگی داره چقدر دور باشن

That's right.

So there could be ten hours behind or even twelve hours behind.

درست است.

بنابراین می تواند ده ساعت عقب باشد یا حتی دوازده ساعت عقب باشد.

But ahead, of course, Asia

اما در جلو، البته، آسیا در

ahead, maybe by five

پیش است، شاید با پنج

hours, six hours or even eight hours.

ساعت، شش ساعت یا حتی هشت ساعت.

Some people are eight hours ahead, which is the reason why some people

برخی از مردم هشت ساعت جلوتر هستند، به همین دلیل است که برخی از

are now watching this in the early hours of the morning.

مردم اکنون در ساعات اولیه صبح این را تماشا می کنند .

Mori says it's 7:11 p.m.

موری می گوید ساعت 7:11 بعد از ظهر است.

So yes, you must be to the rest of us.

پس بله، شما باید برای بقیه ما باشید.

And 7-Eleven reminds me of a shop

و 7-Eleven من را به یاد مغازه

that we see when we used to go abroad to Malaysia.

ای می اندازد که وقتی خارج از کشور به مالزی می رفتیم می بینیم.

Yeah, it was always the 7-Eleven shop

آره، همیشه مغازه 7-Eleven بود

because it was open all hours.

چون تمام ساعت ها باز بود.

Well, they have them in London. Yeah, they do. That's right.

خوب، آنها آنها را در لندن دارند. بله، آنها انجام می دهند. درست است.

Yeah, do they really?

بله، آیا آنها واقعا؟

I didn't know that perhaps 7-Eleven or everywhere.

من نمی دانستم که شاید 7-Eleven یا همه جا.

Oh, Mika says, I'm looking forward to joining you regularly like today.

اوه، میکا می‌گوید، من مشتاقم مثل امروز مرتب به شما بپیوندم.

Good.

خوب

Well, hopefully we can do it at a time.

خوب، امیدوارم بتوانیم آن را در یک زمان انجام دهیم.

While, yes, maybe you're doing this before you go to work.

در حالی که، بله، شاید شما این کار را قبل از رفتن به محل کار انجام می دهید.

Mika. Yes.

میکا. آره.

Because it's it's morning, 7:00 a.m.

چون صبح است، 7:00

That's right.

صبح درست است.

So now it's 7:20 in the morning in Japan.

بنابراین اکنون ساعت 7:20 صبح در ژاپن است.

We've got a lot to cover. Haven't we missed?

ما چیزهای زیادی برای پوشش داریم. از دست ندادیم؟

We've got a few things to talk about.

ما باید در مورد چند چیز صحبت کنیم.

We are only here for an hour, so make the most of it because we're not staying here long.

ما فقط یک ساعت اینجا هستیم، پس از آن نهایت استفاده را ببرید زیرا مدت زیادی اینجا نمی مانیم.

I'm already past my bedtime.

من از ساعت خوابم گذشته ام

I should be in bed now, fast asleep, having lovely dreams about things.

من باید الان در رختخواب باشم، عمیق بخوابم، رویاهای دوست داشتنی در مورد چیزها ببینم.

Earlier today, I was talking about the habit that we have nowadays of throwing things away

اوایل امروز، داشتم در مورد عادتی صحبت می‌کردم که این روزها داریم

when things become old, or maybe they stop working,

وقتی چیزها قدیمی می‌شوند، یا شاید از کار می‌افتند،

or maybe they break in some way.

یا شاید به نحوی از بین می‌روند، آن‌ها را دور می‌اندازیم.

We often throw things away, we throw them away.

ما اغلب چیزها را دور می اندازیم، آنها را دور می اندازیم.

We don't keep them.

ما آنها را نگه نمی داریم.

We don't even try to repair them.

ما حتی سعی نمی کنیم آنها را تعمیر کنیم.

We just throw them away.

فقط آنها را دور می اندازیم.

So I thought it would be interesting to have a quick look at words connected to that very thing.

بنابراین فکر کردم جالب است که نگاهی گذرا به کلمات مرتبط با آن موضوع داشته باشیم.

So do you repair something

پس آیا چیزی را تعمیر می کنید

or do you throw that thing away?

یا آن چیز را دور می اندازید؟

It can be anything.

می تواند هر چیزی باشد.

Maybe a pen.

شاید یک قلم.

Maybe a very simple device.

شاید یک وسیله بسیار ساده.

Maybe something that you've had for many years and suddenly it stops working.

شاید چیزی که سال هاست داشته اید و ناگهان کار نمی کند.

It's. Functioning.

این است. عملکرد.

And you think, what shall I do?

و شما فکر می کنید، چه کار کنم؟

Shall I buy a new one?

یه جدید بخرم؟

Or shall I try to repair this one instead?

یا به جای آن سعی کنم این یکی را تعمیر کنم؟

So these days, a lot of people do appear

بنابراین، این روزها، به نظر می رسد بسیاری از مردم

to want to throw things away

به

instead of trying to fix them.

جای تلاش برای اصلاح آنها، می خواهند چیزها را دور بریزند.

I suppose also, you could say, fix up or dump

فکر می‌کنم همچنین، می‌توانید بگویید، تعمیر کنید یا رها کنید،

so you fix something up, you make it

بنابراین چیزی را تعمیر کنید، آن

as good as new or you dump it.

را به خوبی جدید بسازید یا آن را رها کنید.

That means you throw it away.

یعنی آن را دور می اندازید.

Maybe you can make something new.

شاید بتوانید چیز جدیدی بسازید.

Make it new.

جدیدش کن

Make it as good as new.

آن را در حد نو درست کنید.

Oh, you can

اوه، شما می

chuck it away.

توانید آن را دور بریزید.

Chuck away.

چك كن

So this particular expression is often used in British English.

بنابراین این عبارت خاص اغلب در انگلیسی بریتانیایی استفاده می شود.

We say, chuck away.

ما می گوییم، ول کن.

You chuck something away.

یه چیزی رو ول میکنی

It's a great

این یک محاوره عالی است

colloquialism.

.

Or you can refurbish something, make it as good as new.

یا می‌توانید چیزی را نوسازی کنید، آن را به خوبی جدید بسازید.

Or you can destroy it.

یا می توانید آن را نابود کنید.

You can just dispose of that particular thing.

شما فقط می توانید آن چیز خاص را دور بریزید.

So what about you?

درمورد شما چطور؟

Do you like to keep things?

آیا دوست دارید چیزهایی را نگه دارید؟

Do you like to repair things?

آیا دوست دارید چیزهایی را تعمیر کنید؟

I'm going to show you very quickly

من خیلی

a story that I read in the papers, Mr Steve. OK.

سریع داستانی را که در روزنامه ها خواندم به شما نشان خواهم داد، آقای استیو. خوب.

A man.

یک مرد

Let's just call him Bill James.

بیایید او را بیل جیمز صدا کنیم.

There he is.

او آنجاست.

That's James. That is right.

این جیمز است. درست است.

His name is James.

نام او جیمز است.

We don't need to.

ما نیاز نداریم

We don't need a false name because there he is.

ما نیازی به نام جعلی نداریم زیرا او آنجاست.

And if you look very closely, Steve, you can see

و اگر خیلی دقیق نگاه کنید، استیو، می بینید

he has his electric toaster.

که او توستر برقی خود را دارد.

Well, there was a story

خوب، این هفته یک داستان

this week on the internet that I read all about this man.

در اینترنت وجود داشت که من همه چیز را در مورد این مرد خواندم.

A man who uses his 72 year old toaster every day

مردی که هر روز از توستر ۷۲ ساله‌اش استفاده می‌کند،

said he was embracing the spirit of the wartime

می‌گوید که روح جمی جیمز نسل زمان جنگ را

generation Jemmy James.

پذیرفته است.

I don't think that's his real name change

فکر نمی کنم این تغییر نام واقعی او

to his friends, but a feeling that's not his real name.

به دوستانش باشد، اما احساسی که نام واقعی او نیست.

Jemmy James, from Stanwick in Northamptonshire, said the toaster was manufactured

جمی جیمز، اهل استانویک در نورث همپتون‌شایر، گفت که توستر

in December 1949 and given to his parents as a wedding present.

در دسامبر 1949 تولید شد و به عنوان هدیه عروسی به والدینش داده شد.

The 69 year old said it only needed

این مرد 69 ساله گفت که فقط

repairing once every six or seven years.

هر شش یا هفت سال یک بار نیاز به تعمیر دارد.

I know the feeling, Mr James said.

آقای جیمز گفت من این احساس را می دانم.

I was brought up by the wartime generation and encouraged

من توسط نسل زمان جنگ بزرگ شدم و تشویق شدم که

to repair things and not throw them away.

چیزها را تعمیر کنم و آنها را دور نریزم.

He inherited the Murphy Richards pop up toaster

او توستر پاپ آپ مورفی ریچاردز را

after his father's death in 1993.

پس از مرگ پدرش در سال 1993 به ارث برد

The machine generally needs repairing

once every six or seven years, he said.

. او گفت که این دستگاه معمولاً هر شش یا هفت سال یک بار نیاز به تعمیر دارد.

Again,

باز هم،

so Jemmy James has the idea.

جمی جیمز این ایده را دارد.

The thing that I've just been talking about repairing, fixing

چیزی که من فقط در مورد تعمیر آن صحبت کردم،

the thing that you have had for a long time.

تعمیر چیزی که شما مدتهاست دارید.

Another thing, by the way, Steve, he mentions,

اتفاقاً، استیو، او به چیز دیگری اشاره می کند،

he told BBC Radio Northampton that he also has

او به رادیو بی بی سی گفت که او

a couple of old convict heaters from the 1950s

همچنین چند بخاری قدیمی محکوم از دهه 1950

and the floor polisher from 1958.

و دستگاه پولیش کف سال 1958 دارد.

I have a feeling that Jemmy James

من این احساس را دارم که جمی جیمز

or at least his house might be burning down at some point.

یا حداقل خانه اش ممکن است. در یک نقطه می سوزد

It doesn't sound very safe having heaters

وجود

in your house from from the 1950s.

بخاری‌های مربوط به دهه 1950 در خانه‌تان چندان امن به نظر نمی‌رسد.

I don't think that sounds safe.

فکر نمی‌کنم بی‌خطر به نظر برسد.

Yes, maybe.

بله شاید.

Yes, you've got to make sure you've got the right fuse in.

بله، باید مطمئن شوید که فیوز مناسب را وارد کرده اید.

Well, interestingly enough, you see, hey, we've got Laura.

خب، جالب است، می بینید، هی، ما لورا را داریم.

Laura

has saying that she was talking about this

لورا گفته است که در مورد

very subject with a friend who recently

این موضوع با دوستی صحبت می کرد که اخیراً

and this is going to, I think, become more and more popular.

و فکر می کنم این موضوع بیشتر و بیشتر محبوب می شود.

I think we're going to be encouraged more and more

فکر می‌کنم ما بیشتر و بیشتر تشویق می‌شویم

to keep things for longer and look after them

که چیزها را برای مدت طولانی‌تری نگه داریم و از آنها مراقبت کنیم،

because instead of, you know, the throwaway economy that it's become.

زیرا به‌جای، می‌دانید، اقتصاد دور ریختنی که تبدیل شده است.

Hmm. Because

هوم

then if we want to save

زیرا اگر می‌خواهیم

the environment, then we should be keeping things for as long as possible.

محیط‌زیست را نجات دهیم، باید تا آنجایی که ممکن است چیزها را حفظ کنیم.

I think it would be fair to say we've become very wasteful, wasteful

من فکر می‌کنم منصفانه است که بگوییم ما بسیار ضایع شده‌ایم،

because of course, companies want to produce

زیرا مطمئناً، شرکت‌ها می‌خواهند

things that only last for a certain period of time, because then you can throw them away

چیزهایی تولید کنند که فقط برای مدت زمان مشخصی دوام بیاورند، زیرا در این صورت می‌توانید آنها را دور بیندازید

and buy another one, and it keeps their sales going up and up and up against it also.

و یکی دیگر بخرید، و این کار حفظ می‌شود. فروش آنها بالا و بالاتر و در مقابل آن نیز بالا می رود.

But it also keeps the economy moving.

اما باعث حرکت اقتصاد نیز می شود.

That's this is the paradox that we're in the paradox.

این همان پارادوکسی است که ما در آن قرار داریم.

Do you you know you're concerned about saving the planet?

آیا می دانید که نگران نجات سیاره هستید؟

But if you encourage people to keep things

اما اگر مردم را تشویق کنید که

a lot longer, will it ruin the economy?

چیزها را برای مدت طولانی تری نگه دارند، آیا اقتصاد را خراب می کند؟

To me, how do you adjust to that

از نظر من، چگونه با آن وفق می‌دهید که

as we move forward? Hmm.

به جلو می‌رویم؟ هوم

That's going to be difficult. I think

این سخت خواهد بود. من فکر می کنم

maybe we have to strike a balance.

شاید باید تعادل ایجاد کنیم.

I've said many times on here about cars.

من اینجا بارها در مورد ماشین گفته ام.

You know, we shouldn't be encouraged.

میدونی نباید تشویق بشیم

I mean, no, let's say we are in.

منظورم این است که نه، بیایید بگوییم که ما وارد هستیم.

I'm not going to give my point of view.

We are encouraged to change our cars regularly.

ما تشویق می‌شویم که ماشین‌هایمان را مرتباً عوض کنیم.

And then, you know, get rid of them.

و سپس، می دانید، از شر آنها خلاص شوید.

And that just generates more and more cars

و این فقط باعث تولید خودروهای بیشتر و بیشتری

because it is, you know, if you only keep a car for three years,

می شود، زیرا می دانید، اگر یک ماشین را فقط برای سه سال نگه دارید

then that's that that's going to stimulate the production of a new one cetera.

، این امر باعث تحریک تولید یک خودروی جدید می شود.

So if everyone keeps their toasters,

بنابراین اگر همه توسترهای خود را نگه دارند

the used to be a repair shop on the corner of every street.

، قبلاً یک تعمیرگاه در گوشه هر خیابان بوده است.

When we grew up, yes, they used to be a repair shop.

وقتی ما بزرگ شدیم، بله، آنها قبلاً تعمیرگاه بودند.

So you'd. It was.

بنابراین شما می خواهید. بود.

It looked a bit rundown, but if you if you had something in your house, it was broken.

کمی کوچک به نظر می رسید، اما اگر چیزی در خانه خود داشتید، خراب بود.

You take it to the repair shop somewhere and repair it.

شما آن را به تعمیرگاه یک جایی می برید و تعمیر می کنید.

Then you take it back and you could keep it for a few more years.

سپس آن را پس می گیرید و می توانید آن را برای چند سال دیگر نگه دارید.

Well, it's funny.

You should mention that because Jemmy James in the story that I've just read out the news item,

خب خنده داره

لازم به ذکر است که چون جمی جیمز در داستانی که من به تازگی خبر را خواندم،

he actually takes his 72 year old toaster to a repair shop.

او در واقع توستر ۷۲ ساله خود را به تعمیرگاه می برد .

It's been around for many years.

سالهاست که وجود دارد.

So that's how he he's able to keep his toaster because he takes it

بنابراین او می تواند توستر خود را نگه دارد زیرا او آن را

to a repair shop talking of repairing things.

به تعمیرگاه می برد و در مورد تعمیر چیزها صحبت می کند.

We have a slight problem with with our toaster.

ما با توستر خود کمی مشکل داریم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

So we've had a toaster also for many years, not as long as Jemmy.

بنابراین ما سال هاست که یک توستر داریم، نه به اندازه جیمی.

But if we have a look here,

اما اگر نگاهی به اینجا

if we have a look, there it is.

داشته باشیم، اگر نگاهی داشته باشیم، آنجاست.

So there is our toaster that is now in the kitchen.

بنابراین توستر ما وجود دارد که اکنون در آشپزخانه است.

Sadly, all toaster has started misbehaving.

متأسفانه، همه توسترها شروع به بدرفتاری کرده اند.

Yes, sometimes it does not switch off.

بله، گاهی اوقات خاموش نمی شود.

As I found out about three weeks ago, that's

همانطور که حدود سه هفته پیش متوجه شدم، همان

when when suddenly the smoke alarm

زمانی بود که ناگهان زنگ دود

was going off in the house and the kitchen was full of blue smoke.

در خانه به صدا درآمد و آشپزخانه پر از دود آبی شد.

And that's because the the toast was still being toasted,

و این به این دلیل است که نان تست هنوز در حال برشته شدن بود،

even though it has had stopped.

حتی اگر متوقف شده بود.

So the the toaster popped up,

بنابراین توستر بالا آمد،

but it was still on and the toaster caught fire.

اما هنوز روشن بود و توستر آتش گرفت.

So there it is. There is a lovely toaster.

بنابراین وجود دارد. یک توستر دوست داشتنی وجود دارد.

We had this, I would say we've had this for around

ما این را داشتیم، می‌توانم بگویم حدود

26, maybe 27 years.

26، شاید 27 سال است که این را داشته‌ایم.

I would say so. Yes, I would say we have.

من اینطور می گویم. بله، می گویم داریم.

It was quite an expensive one.

خیلی گران بود

I bought it for you as a present because

چون توستر نگرفته بودی برات هدیه خریدم

you hadn't got a toaster.

.

No. And you liked toast.

نه. و تو نان تست را دوست داشتی.

So I bought you a present toaster.

بنابراین من برای شما یک توستر هدیه خریدم.

And I think that it's a high quality toaster, and I think that we should get that repaired, Mr.

و من فکر می کنم که یک توستر با کیفیت بالا است و فکر می کنم باید آن را تعمیر کنیم، آقای

Duncan.

دانکن.

I think it I think it is repairable, definitely, because I mean, when you think about it,

من فکر می کنم که فکر می کنم قابل تعمیر است، قطعاً، زیرا منظورم این است که وقتی در مورد آن فکر می کنید،

they're quite simple devices, toasters, there isn't a lot to go wrong, so it should be easily repairable.

آنها دستگاه های کاملاً ساده ای هستند، توستر، مشکل زیادی وجود ندارد، بنابراین باید به راحتی قابل تعمیر باشد.

Yes, it's basically a heating element

بله، این اساسا یک عنصر گرمایش

and a by metal strip, which is something that heats up.

و یک نوار فلزی است، که چیزی است که گرم می شود.

And when it heats, it moves.

و هنگامی که گرم می شود، حرکت می کند.

It expands and bends, and that's

منبسط می شود و خم می شود و به این

how things turn on and turn off.

ترتیب همه چیز روشن و خاموش می شود.

So it's quite, I think it's quite a quite an easy thing to fix, Mr.

بنابراین کاملاً، من فکر می‌کنم که درست کردن آن بسیار آسان است، آقای

Steve. Yes.

استیو. آره.

And a lot of people have been saying that they agree with us on this.

و بسیاری از مردم گفته اند که در این مورد با ما موافق هستند.

Now, where was I looking at?

حالا کجا داشتم نگاه می کردم؟

Beatrice says that this is a good idea.

بئاتریس می گوید که این ایده خوبی است.

Marshmallow is talking about recycling.

مارشمالو در مورد بازیافت صحبت می کند.

Lewis says I'm not very good at fixing things,

لوئیس می‌گوید من در اصلاح چیزها خیلی خوب نیستم،

but Alessandra says I can't fix anything.

اما الساندرا می‌گوید من نمی‌توانم چیزی را درست کنم.

But luckily, my husband is very good at fixing things.

اما خوشبختانه شوهرم در درست کردن مسائل بسیار خوب است.

I'm sort of I can fix things.

من به نوعی می توانم مسائل را اصلاح کنم.

It gives you a lot of satisfaction.

به شما رضایت زیادی می دهد.

I love something that you repair and then you can keep it going for a bit longer.

من عاشق چیزی هستم که شما آن را تعمیر می کنید و سپس می توانید آن را برای مدتی طولانی تر ادامه دهید.

I just I just love that it just makes me feel good.

من فقط دوست دارم که فقط احساس خوبی به من بدهد.

It's the same with clothes.

در مورد لباس هم همینطور است.

I don't like to chuck clothes away. Yes.

من دوست ندارم لباس ها را کنار بزنم. آره.

So sadly, our toaster needs repairing,

بنابراین متأسفانه، توستر ما نیاز به تعمیر دارد،

so we might try or we might try to find someone who will be able to fix it.

بنابراین ممکن است سعی کنیم یا ممکن است سعی کنیم کسی را پیدا کنیم که بتواند آن را تعمیر کند.

Another thing I've done recently

کار دیگری که اخیراً

in my office, right in here, in the studio, in fact,

در دفترم انجام داده‌ام، درست در اینجا، در استودیو، در واقع،

my chair that I sit in to do my editing

صندلی من که برای انجام ویرایش‌ام روی آن می‌نشینم

has unfortunately worn out,

، متأسفانه فرسوده شده است،

especially where I put my arms on the armrests.

مخصوصاً جایی که بازوهایم را روی دسته‌هایم قرار می‌دهم.

So if you look here, you will be able to see

بنابراین اگر به اینجا نگاه کنید، می توانید ببینید

what I've done.

من چه کار کرده ام.

I've actually put some sticky tape, some strong sticky tape

من در واقع مقداری نوار چسب، مقداری چسب چسبنده قوی

on the armrests of my chair.

روی دسته های صندلی ام گذاشته ام.

So instead of throwing the chair away, what I've actually done

بنابراین به جای دور انداختن صندلی، کاری که من در واقع انجام داده‌ام

is just put some sticky tape over

این است که روی

all of the chairs and all of the cracks.

همه صندلی‌ها و همه ترک‌ها مقداری چسب چسبانده‌ام.

So I can still use this chair, I haven't got to throw it away.

بنابراین من هنوز هم می توانم از این صندلی استفاده کنم، مجبور نیستم آن را دور بیندازم.

So there is another

بنابراین مدرک دیگری وجود دارد

piece of proof that that's what I do.

که نشان می دهد من این کار را انجام می دهم.

I don't like to throw things out unless it is completely useless,

من دوست ندارم چیزها را بیرون بیاندازم مگر اینکه کاملاً بی فایده باشد،

something that does not work or does not function at all.

چیزی که کار نمی کند یا اصلاً کار نمی کند.

So that's what I've done there with my chair, which is right here in the studio.

بنابراین این همان کاری است که من در آنجا با صندلی خود انجام داده ام، که دقیقاً اینجا در استودیو است.

So I don't like to throw things away unless the thing

بنابراین من دوست ندارم چیزها را دور بیندازم مگر اینکه

is completely broken.

چیز کاملاً خراب شود.

There must be a fault with that chair because I've got the same one

حتما اون صندلی ایرادی داره چون من همون صندلی

in my office upstairs and it's got the same problem.

رو تو دفترم طبقه بالا دارم و همین مشکل رو داره.

And I'm going to have to wrap some tape around it.

و من باید مقداری نوار دور آن بپیچم.

Mika makes an interesting point.

میکا به نکته جالبی اشاره می کند.

It's a very pertinent point to pertinent yes means it's relevant, very relevant.

این یک نکته بسیار مربوط به مربوط بله است به این معنی که مربوط است، بسیار مرتبط است.

Talking about pertinent good.

صحبت در مورد خوبی های مربوطه

Sometimes it's cheaper to get a new thing than to repair the old one.

گاهی اوقات خرید یک چیز جدید ارزان تر از تعمیر چیز قبلی است.

But yes, there is a conundrum.

اما بله، یک معما وجود دارد.

There's a problem there in that modern things are often

مشکلی وجود دارد این است که چیزهای مدرن اغلب

too expensive to repair.

برای تعمیر بسیار گران هستند.

And so you have to check it out in order

و بنابراین شما باید آن را بررسی

not to waste money, particularly electrical items.

کنید تا پول را هدر ندهید، به ویژه اقلام الکتریکی.

Well, I hear you saying this.

خوب، من می شنوم که شما این را می گویید.

If you remember Steve, remember when my lovely big professional camera died? Yes.

اگر استیو را به خاطر دارید، زمانی را به خاطر می آورید که دوربین حرفه ای بزرگ و دوست داشتنی من مرد؟ آره.

And I've got this beautiful camera.

و من این دوربین زیبا را دارم.

It's professional.

حرفه ای است.

It's everything.

این همه چیز است.

Unfortunately, it was out of its warranty.

متأسفانه از گارانتی خارج شده بود.

So the guarantee has had expired.

پس گارانتی منقضی شده بود.

So I tried to get it fixed, and it turned out that it was

بنابراین من سعی کردم آن را تعمیر کنم، و معلوم شد که

almost as expensive to fix it

تعمیر آن تقریباً

as to buy a new camera.

به اندازه خرید یک دوربین جدید گران است.

Yes. Which was thousands of pounds.

آره. که هزاران پوند بود.

So I couldn't have it repaired because it would have cost the same

بنابراین نمی‌توانستم آن را تعمیر کنم، زیرا هزینه آن

as having a brand new camera, and I wasn't going to do that.

به اندازه داشتن یک دوربین کاملاً جدید بود، و من قصد نداشتم این کار را انجام دهم.

I don't know why that is because when my parents grew up

من نمی دانم چرا این به این دلیل است که وقتی پدر و مادرم بزرگ شدند

and grandparents, you always fix things.

و پدربزرگ و مادربزرگ، شما همیشه همه چیز را درست می کنید.

I don't know.

من نمی دانم.

Maybe.

شاید.

Well, certainly they used to repair clothes.

خوب، مطمئناً آنها قبلاً لباس را تعمیر می کردند.

But then I think, for example, my mother always tells you the story about socks. Yes.

اما بعد فکر می کنم، مثلاً، مادرم همیشه داستان جوراب را برای شما تعریف می کند. آره.

And so do you, by the way, you you often tell the story.

و شما هم همینطور، اتفاقاً شما اغلب داستان را تعریف می کنید.

It's passed down the generations, Mr Duncan,

این به نسل‌ها منتقل شده است، آقای دانکن

you know, if you get a hole in your sock, they used to don the sock darning.

، می‌دانی، اگر سوراخی در جوراب‌ات ایجاد شود، آن‌ها جوراب را به تن می‌کردند.

That means that you'd use a needle and thread to repair it.

این بدان معناست که شما از یک سوزن و نخ برای تعمیر آن استفاده می کنید.

Dancing in clothes and of course, in socks,

رقصیدن با لباس و البته با جوراب،

you tend to get the where points around the heel or maybe on the toes and the rest of the socks.

تمایل دارید نقاط دور پاشنه یا شاید روی انگشتان پا و بقیه جوراب ها را به دست آورید.

Probably. All right.

شاید. خیلی خوب.

So you would darn it, put some some new

بنابراین شما آن را لعنت می کنید، چند رشته جدید را

threads in there and you'd be able to use it for a bit longer.

در آنجا قرار می دهید و می توانید برای مدتی طولانی تر از آن استفاده کنید.

But of course, you've got to have time.

اما مطمئناً باید زمان داشته باشید.

You've got to have time to do that and have people got time

شما باید برای انجام این کار وقت داشته باشید و مردم

these days, particularly with,

این روزها وقت داشته باشند، به خصوص با،

you know, both parents working in a lot of families, which they didn't used to when I grew,

می دانید، هر دو والدین در بسیاری از خانواده ها کار می کنند، که وقتی من بزرگ شدم، وقتی پدربزرگ و مادربزرگم به آن عادت نداشتند.

you know, when my grandparents grew up and maybe the father worked and the mother stayed at home.

بزرگ شد و شاید پدر کار می کرد و مادر در خانه می ماند.

If this is like your life story,

اگر این مثل داستان زندگی شماست،

so you know, the mother would have that time to repair clothes and things like this,

پس می دانید، مادر آن زمان برای تعمیر لباس و چیزهایی از این قبیل دارد،

but people don't now, so they throw them away and buy new ones because they're working anyway,

اما مردم الان ندارند، بنابراین آنها را دور می اندازند و لباس های جدید می خرند، زیرا به هر حال کار می کنند.

so they've got more disposable income.

آنها درآمد قابل تصرف بیشتری دارند.

And then the war came.

و بعد جنگ آمد.

It was all about what happened during the war.

همه چیز مربوط به اتفاقات جنگ بود.

And the other the other thing my mother tells me that she used to do

و چیز دیگری که مادرم به من می گوید که قبلا انجام می داد

or my grandparents used to do is the collars on shirts.

یا پدربزرگ و مادربزرگم انجام می دادند یقه های روی پیراهن است.

So for what used to happen is if it was a white shirt, for example,

بنابراین اتفاقی که قبلا می افتاد این بود که مثلاً اگر یک پیراهن سفید بود،

then she would just cut the colour off and turn it over and so it back on again.

آن وقت فقط رنگ را قطع می کرد و آن را برمی گرداند و دوباره به تن می کرد.

That's a good idea.

این ایده خوبی است.

And then it looked like a brand new Collins is like underpants.

و بعد به نظر می رسید که کالینز کاملاً جدید مانند شلوار زیر است.

But of course, when you've been wearing your underpants for two or three days,

اما مطمئناً، وقتی دو یا سه روز است که زیرشلوار خود را پوشیده‌اید ،

you can just turn them inside out and put them back on and then they're good for about another week.

می‌توانید آن را از داخل بچرخانید و دوباره بپوشید و بعد از آن برای حدود یک هفته دیگر خوب هستند.

But of course, you've got to have time to do this sort of thing.

اما مطمئناً برای انجام این کارها باید زمان داشته باشید .

Time, it takes time to repair things.

زمان، تعمیر چیزها زمان می برد.

And yes, Amit has made a very good point that often,

و بله، آمیت به نکته بسیار خوبی اشاره کرده است که اغلب،

I mean, that happens with a car, doesn't it? Hmm.

منظورم این است که این اتفاق برای یک ماشین می افتد، اینطور نیست؟ هوم

When a car is very old,

هنگامی که یک ماشین بسیار قدیمی است،

then the labour costs involved in repairing it

پس هزینه های نیروی کار مربوط به تعمیر آن اغلب ارزش پرداختن به آن را

are often not worth

ندارد

forking out for.

.

If you fork out for something that's a great you fall campaign.

اگر شما برای چیزی که یک کمپین عالی است شروع به سقوط کنید.

Mean just spending? Yes.

یعنی فقط خرج کردن؟ آره.

I don't want to fork out.

من نمی خواهم چنگال کنم.

Okay?

I hope that's not coming up as something rude.

باشه؟

امیدوارم که به عنوان یک چیز بی ادبانه مطرح نشود.

F o r k.

چنگال.

Oh okay, you don't. Please don't make it worse.

اوه باشه، شما اینطور نیست. لطفا بدترش نکن

Yes, if you're forking out miss, you're paying for something you don't want.

بله، اگر در حال از دست دادن فرصت هستید، برای چیزی که نمی خواهید پرداخت می کنید.

He reluctantly don't keep saying that word because the subtitles might miss here.

او با اکراه این کلمه را تکرار نمی کند زیرا ممکن است زیرنویس اینجا از دست برود.

four out.

چهار بیرون

Don't keep saying it.

مدام نگو

Well, it's that.

خب همینه

Well, it can't be that bad spell check.

خوب، نمی تواند آنقدر غلط املایی باشد.

Oh, whatever it is, it is on YouTube.

اوه، هر چه هست، در یوتیوب است.

Trust me, the subtitles on YouTube sometimes come.

به من اعتماد کنید، زیرنویس های یوتیوب گاهی می آیند.

Very rude. Libby, the 17th yes, duct tape.

بسیار گستاخ. لیبی، هفدهمین بله، نوار چسب.

Well, no, actually, it isn't.

خوب، نه، در واقع اینطور نیست.

I will show you exactly what it is we use right now.

من دقیقاً به شما نشان خواهم داد که در حال حاضر از چه چیزی استفاده می کنیم.

What I use is this stuff.

چیزی که من استفاده می کنم این چیزهاست.

This is the most amazing stuff in the world.

این شگفت انگیزترین چیز در جهان است.

Look over.

نگاه کن

Now I have become addicted to gorilla tape.

حالا من به نوار گوریل معتاد شده ام.

It is amazing.

شگفت انگیز است.

I'm not selling this, by the way.

اتفاقا من این را نمی فروشم.

I'm not being sponsored by the company, but

من توسط این شرکت حمایت نمی شوم، اما

gorilla tape is the most amazing thing ever.

نوار گوریل شگفت انگیزترین چیز است.

It will stick anything.

هر چیزی را خواهد چسباند.

So a few moments ago, I showed you my chair

بنابراین چند لحظه پیش، صندلی خود را به شما نشان دادم

and this is actually what I've used to repair my chair.

و این همان چیزی است که برای تعمیر صندلی خود استفاده کرده ام.

But also, you can repair anything in the house, outside the house.

اما همچنین، شما می توانید هر چیزی را در خانه، خارج از خانه تعمیر کنید.

You can use it for all sorts of things.

شما می توانید از آن برای همه چیز استفاده کنید.

Mr. Steve was getting very excited then when he saw it, and I know why. Why?

آقای استیو وقتی آن را دید خیلی هیجان زده شد و من می دانم چرا. چرا؟

But why would I get excited about duct tape? What it's not?

اما چرا باید در مورد نوار چسب هیجان زده شوم؟ چه چیزی نیست؟

What is the difference between duct tape and debilitate?

تفاوت بین نوار چسب و ناتوان چیست؟

This is not duct tape.

این نوار چسب نیست.

This is this is this is a whole new generation of tape.

این یک نسل کاملاً جدید از نوار است.

It is very strong.

بسیار قوی است.

It's waterproof. I've used it to repair guttering.

ضد آب است. من از آن برای تعمیر ناودان استفاده کردم.

This is you can use it inside.

این است که شما می توانید آن را در داخل استفاده کنید.

You can use it outside.

می توانید از آن در خارج استفاده کنید.

On the outside. It is waterproof.

به سمت بیرون. ضد آب است.

It's the most amazing thing.

این شگفت انگیزترین چیز است.

I've used it to repair the gutters outside under the house

من از آن برای تعمیر ناودان های بیرون زیر خانه استفاده

so that the rain won't go through them.

کرده ام تا باران از آنها عبور نکند.

The other thing it's very good for well, out of the deep water.

چیز دیگر برای چاه بسیار خوب است، خارج از آب عمیق.

You can't shut me up, Mr.

شما نمی توانید من را ببندید، آقای

Duncan.

دانکن.

You can't shut me up.

تو نمیتونی من رو ببندی

Not when I'm on the livestream.

نه زمانی که من در پخش زنده هستم. به هر حال

I know that

من این را می دانم

anyway. Yes, that's very interesting, Mr. Duncan.

. بله، این خیلی جالب است، آقای دانکن.

So this is a good brand, by the way.

بنابراین این یک مارک خوب است، اتفاقا.

Did you hear about the girl there was there was a woman who who wanted to style her hair

آیا در مورد دختری شنیده‌اید که زنی بود که می‌خواست موهایش را حالت دهد

and she actually put gorilla glue in her hair to keep it in place.

و در واقع چسب گوریل را به موهایش می‌زد تا سر جایش بماند.

But the only problem is the glue is permanent,

اما تنها مشکل این است که چسب دائمی است،

so she actually stuck her hair to her head.

بنابراین او در واقع موهایش را به سرش چسباند.

Well, good.

خب خوبه

Sorry, go ahead.

ببخشید، ادامه بده

Yeah, Louis, the 17th mentioned Gorilla Glue.

آره، لویی، هفدهمین به چسب گوریلا اشاره کرد.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

In in one of his posts there.

در یکی از پست های خود در آنجا.

Yeah, exactly. Yes. This is amazing stuff.

بله دقیقا. آره. این چیزهای شگفت انگیز است.

So if you ever have anything you need to stick or repair,

بنابراین اگر چیزی دارید که نیاز به چسباندن یا تعمیر دارید،

this is incredible.

این باور نکردنی است.

It really is.

واقعا هست.

A 17th has got his finger on the pulse because as you were saying

یک نفر 17 انگشت خود را روی نبض گذاشته است زیرا همانطور که شما می

that, he's mentioned it in the live chat as well.

گفتید، او در چت زنده نیز به آن اشاره کرده است.

Everybody, Beatrice says she uses that tape.

بئاتریس می گوید که همه از آن نوار استفاده می کنند.

You can repair anything with that.

با آن می توانید هر چیزی را تعمیر کنید.

Yes, that's what they should use with aeroplanes.

بله، این چیزی است که آنها باید با هواپیماها استفاده کنند.

They should just wrap gorilla tape all over the aeroplane.

آنها فقط باید نوار گوریل را در سراسر هواپیما بپیچند.

And then even if it crashes, it just stays in one piece.

و حتی اگر خراب شود ، فقط یک تکه می ماند.

Yeah, I think so.

آره، من اینطور فکر می کنم.

I think this could be the secret to

من فکر می کنم این می تواند راز

to airline safety.

ایمنی خطوط هوایی باشد.

Just have a roll of gorilla tape next to you in the aeroplane.

فقط یک رول نوار گوریل در هواپیما کنار خود داشته باشید.

So just before you start crashing, you can get the gorilla

بنابراین درست قبل از شروع سقوط، می توانید نوار گوریل را

tape out and stick it all on the inside of the plane.

بیرون بیاورید و همه آن را در داخل هواپیما بچسبانید.

And then you'll be OK because it's it's so strong.

و بعدش خوب میشی چون خیلی قویه.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

I keep things Mr.

آقای دانکن هم چیزهایی را نگه می دارم

Duncan as well.

.

I have a collection of things here which I can show to the wonderful viewers,

من مجموعه‌ای از چیزها را در اینجا دارم که می‌توانم آن‌ها را به بینندگان شگفت‌انگیز نشان دهم،

if you must, of things that I have had

اگر لازم باشد، چیزهایی را که

and kept for a very long period of time.

برای مدت بسیار طولانی داشتم و نگه داشته‌ام.

Mm-Hmm. Shall I go in order?

مم-هوم به ترتیب برم؟

So a lot of these things?

پس خیلی از این چیزها؟

When my grandparents died on my father's side, OK,

وقتی پدربزرگ و مادربزرگم از طرف پدرم مردند، خوب

then I was sort of in my late teens,

، من در اواخر نوجوانی ام بودم،

OK, teenage instead of at just a teenage boy and never been kissed.

خوب، به جای اینکه فقط یک پسر نوجوان باشم، نوجوان بودم و هرگز بوسیده نشدم.

True.

And I was going to college

درست است، واقعی.

و من داشتم به دانشگاه می

and then I was, no, they died.

رفتم و بعد بودم، نه، آنها مردند.

Sadly, when I was around 19 years of age and my father and I

متأسفانه، وقتی حدود 19 سال داشتم و من و پدرم

went to their home and my father said to me,

به خانه آنها رفتیم و پدرم به من گفت،

if you want any of their belongings,

اگر از وسایل آنها می خواهی،

so it was like no use for Kerry.

برای کری هیچ فایده ای نداشت.

Do you need to carry me?

آیا نیاز داری مرا حمل کنی؟

You need rebooting if you want any of the furniture

اگر هر یک از مبلمان یا وسایل اینجا را می خواهید، باید راه اندازی مجدد

or belongings here, because take it.

کنید، زیرا آن را بردارید.

We took a van.

سوار یک ون شدیم.

My father and I hired a van, went to my grandparents house.

من و پدرم یک ون کرایه کردیم، به خانه پدربزرگ و مادربزرگم رفتیم.

My sister was three years younger than me, so it was.

خواهرم سه سال از من کوچکتر بود، پس همینطور بود.

She didn't want it.

او آن را نمی خواست.

I was able to take all their furniture that I thought I could use

من توانستم تمام اثاثیه‌شان را که فکر می‌کردم می‌توانم از بشقاب‌ها استفاده کنم، ببرم

plates, all sorts of things because I haven't got a house of my own.

، همه چیز را چون خانه‌ای برای خودم ندارم.

I was about another five years until I did.

من تقریباً پنج سال دیگر مانده بودم تا این کار را انجام دهم.

But we kept it all at home, so I've still got a lot of their belongings

اما ما همه آن را در خانه نگه داشتیم، بنابراین من هنوز بسیاری از وسایل

and I still use them today like their dining table.

آنها را دارم و امروز هم مانند میز ناهارخوری آنها از آنها استفاده می کنم.

I use it as my office desk and I have their plates, so I've got these lovely plate.

من از آن به عنوان میز اداری خود استفاده می کنم و بشقاب های آنها را دارم، بنابراین این بشقاب دوست داشتنی را دارم.

Which I don't want to break them.

که من نمی خواهم آنها را بشکنم.

Oh, they're all different colours.

اوه، همه آنها رنگهای متفاوتی دارند.

That's what attracted me to them.

این چیزی بود که من را جذب آنها کرد.

Yes, we a bone China.

بله، ما یک چین استخوانی هستیم.

They're wearing a bit now, but these must be they must have had these as a wedding present,

آنها الان کمی پوشیده اند، اما اینها باید اینها را به عنوان هدیه عروسی

so they would have been married, probably in the 1920s.

داشته باشند، بنابراین احتمالاً در دهه 1920 ازدواج می کردند.

So these must be getting on for 100 years

پس اینها باید برای 100 سال

old, these plates

قدمت داشته باشند، این بشقاب ها

talking of grandparents.

از پدربزرگ و مادربزرگ صحبت می کنند.

This is my grandfather.

این پدربزرگ من است.

This is what your granddad used to use to pull your grandmother's teeth out with.

این همان چیزی است که پدربزرگ شما برای درآوردن دندان های مادربزرگتان استفاده می کرد.

She used.

او استفاده کرد.

He used to go open wide. Love.

او به طور گسترده باز می شد. عشق.

Okay, I'm going to pull your teeth out now, people.

باشه، مردم الان دندوناتو در میارم.

Now I like gardening and this is a pair of secateurs.

حالا من باغبانی را دوست دارم و این یک جفت قیچی است.

Very posh secretaries.

منشی های خیلی شیک

It sounds French.

به نظر فرانسوی می رسد.

These for to divide

اینها برای تقسیم

chopping the heads off plants and tissues.

کردن سرها بر روی گیاهان و بافتها.

Well, these are my grandfathers.

خوب اینها پدربزرگ من هستند.

They I think they probably had hand sort of plastic coverings, but these are as good as new.

فکر می‌کنم احتمالاً پوشش‌های پلاستیکی دستی داشتند ، اما اینها به خوبی جدید هستند.

They are incredible quality.

کیفیت باورنکردنی دارند.

And again, they're probably getting on for 19 years old and they must be.

و دوباره، آنها احتمالاً 19 ساله هستند و باید باشند.

Yes, because I mean, he was gardening, you know, he was born in 1890, something my grandfather.

بله، چون منظورم این است که او باغبانی می کرد، می دانید، او در سال 1890 به دنیا آمد، چیزی که پدربزرگ من بود.

I will send these off to be carbon dated.

من اینها را می فرستم تا تاریخ کربن داشته باشند.

For all I know, they were his grandfather's, they could be more than 100 could be.

با توجه به چیزی که من می دانم، آنها مال پدربزرگش بودند، ممکن است بیش از 100 نفر باشند.

And I'm still using them today.

و من هنوز از آنها استفاده می کنم.

They've never even been sharpened.

آنها هرگز حتی تیز نشده اند.

They might be 1000 years old.

شاید 1000 سال سن داشته باشند.

Here is a plate you can probably have.

این یک بشقاب است که احتمالاً می توانید داشته باشید.

Well, it's transparent. It's transparent.

خب شفافه شفاف است.

This is a plate. It's smoked glass.

این یک بشقاب است. شیشه دودی است

It was fashionable in the 1980s, trying to show something that's transparent, transparent

در دهه 1980 مد بود و سعی می کرد چیزی را شفاف، شفاف

or transparent.

یا شفاف نشان دهد.

This was the plate that I had when I was a student.

این بشقاب بود که در دوران دانشجویی داشتم.

So this is not very big.

پس این خیلی بزرگ نیست.

I know, but I didn't used to eat, but I couldn't afford to eat very much.

میدونم ولی قبلا غذا نمیخوردم ولی نمیتونستم زیاد بخورم.

I had this plate as a student and I still use it today every day.

من در دوران دانشجویی این بشقاب را داشتم و امروز هم هر روز از آن استفاده می کنم.

Yes, it's going.

بله، دارد می رود.

It's a bit chipped around the edges, but it's very tough.

در اطراف لبه ها کمی تراشه دارد، اما بسیار سخت است.

I bet.

شرط میبندم.

I bet this would make a very good frisbee.

شرط می بندم که این یک فریزبی بسیار خوب درست می کند.

Shall I throw it and see what happens?

پرتش کنم ببینم چی میشه؟

It's it's yeah, it's smoky glass.

بله، این یک شیشه دودی است.

You used to be able to get smoky glass.

شما قبلا می توانستید شیشه دودی بگیرید.

Everything was smoked glass in the 1986 you everything

همه چیز شیشه دودی بود در سال 1986 شما همه چیز

glasses, windows, everything with smoked glass.

شیشه، پنجره، همه چیز با شیشه دودی.

See, I keep everything. He's an Apple, Mr. Duncan.

ببینید، من همه چیز را نگه می دارم. او یک اپل است، آقای دانکن.

He's an apple, which I've kept in the fridge for too long, but I won't throw it away.

او یک سیب است که من مدت زیادی آن را در یخچال نگه داشته ام اما آن را دور نمی اندازم.

Is that your grandparents?

این پدربزرگ و مادربزرگ شماست؟

It could be. Yes.

میتونه باشه. آره.

Is this one of your grandparents, apple?

آیا این یکی از پدربزرگ و مادربزرگ شما است، اپل؟

It's a bit wrinkled. Yes. A bit like your grandparents.

کمی چروک است. آره. کمی شبیه پدربزرگ و مادربزرگ شماست.

Yes. So yes,

آره. بنابراین بله،

but I use these objects every day.

اما من هر روز از این اشیا استفاده می کنم.

Well, not the secretary's office and not the Apple and not the Apple.

خوب، نه دفتر منشی و نه اپل و نه اپل.

But yes, I just like to keep everything.

اما بله، من فقط دوست دارم همه چیز را نگه دارم.

Okay.

باشه.

All right.

Here we go.

خیلی خوب.

در اینجا ما می رویم.

So beautiful compliments. Yes. Thank you very much, Laura.

خیلی تعارفات قشنگه آره. خیلی ممنون، لورا.

I love these plates.

من عاشق این بشقاب ها هستم

And every time I have a piece of toast in the morning,

و هر بار که صبح‌ها یک تکه نان تست می‌خورم،

I think if my grandparents because that gives me,

فکر می‌کنم اگر پدربزرگ و مادربزرگم به این دلیل که به من می‌دهند،

I like that connexion to the past,

آن ارتباط را با گذشته دوست دارم،

to things objects in the past.

با چیزهایی که در گذشته اشیاء هستند.

I like that physical connexion.

من آن ارتباط فیزیکی را دوست دارم.

I like I like collecting very old things because it's like, it's like, you're in touch with the past.

من دوست دارم چیزهای خیلی قدیمی را جمع آوری کنم، چون مثل این است که شما با گذشته در ارتباط هستید.

I always like to have something old near to me.

من همیشه دوست دارم یک چیز قدیمی در نزدیکی خودم داشته باشم.

Something from from another age.

چیزی از عصری دیگر.

Something from a very long time ago to remind me

چیزی از زمان های بسیار دور که به من یادآوری می کند

that there was there was a world.

که دنیایی وجود دارد.

There was a civilisation before I was born, and that's why I have Mr.

قبل از تولد من تمدنی وجود داشت و به همین دلیل است که آقای

Steve nearby.

استیو را در این نزدیکی دارم.

You see, he always reminds me of the distant

می بینید، او همیشه قبل از برق مرا به یاد گذشته های دور می اندازد

past before electricity.

.

And when we used to all ride around on horses.

و زمانی که همه ما سوار بر اسب می‌رفتیم.

Louie Louie,

لویی لویی

the 17th, has his grandfather, Swiss Army knife. Oh,

، هفدهمین، پدربزرگش، چاقوی ارتش سوئیس را دارد. اوه،

I was sharing these earlier, Steve as well, my watches.

من قبلاً اینها را به اشتراک می‌گذاشتم، استیو نیز، ساعت‌هایم را.

So these watches I am actually going to repair, they're not repaired yet.

بنابراین این ساعت‌ها را که من واقعاً می‌خواهم تعمیر کنم ، هنوز تعمیر نشده‌اند.

They don't work.

آنها کار نمی کنند.

But I did.

ولی من انجام دادم.

I did show these today on my earlier live stream as well.

من امروز اینها را در پخش زنده قبلی خود نیز نشان دادم .

So I am going to try and fix these two watches.

بنابراین من سعی می کنم این دو ساعت را تعمیر کنم.

This one, of course, is very old.

این یکی البته خیلی قدیمیه

This is a present that Mr.

این هدیه ای است که آقای

Steve bought for me in Malaysia

استیو

many years ago, around 2627 years ago.

سال ها پیش، حدود 2627 سال پیش، برای من در مالزی خرید.

Yes, you bought this for me.

بله، شما این را برای من خریدید.

It doesn't work. It needs a new battery.

این کار نمی کند. نیاز به باتری نو دارد.

This one I bought about eight years ago, I had one as well.

این یکی را که حدود هشت سال پیش خریدم، یکی را هم داشتم. در

They were seemed like something from the future at the time.

آن زمان به نظر می رسید که آنها چیزی از آینده باشند.

I mean, a watch with a calculator on, I mean, it was just unheard of.

منظورم این است که ساعتی با ماشین حساب روشن است، یعنی چیزی که شنیده نشده بود.

Yeah, it was quite something in those days.

آره، آن روزها کاملاً چیزی بود.

It was amazing that back in the what I remember

شگفت‌انگیز بود که در

when I was at school calculators coming in. Yes.

دورانی که در مدرسه بودم، ماشین‌حساب‌ها را به یاد می‌آورم. بله.

Because you I was I was probably so, yes,

چون تو من بودم، احتمالاً همینطور بودم، بله

I was going to school in the 1970s. Okay,

، در دهه 1970 به مدرسه می رفتم. خوب،

so that's when

پس آن زمان

calculate when printed pocket calculators first come in.

محاسبه می شود که ماشین حساب های جیبی برای اولین بار وارد می شوند

It was the early seventies, early to mid seventies, but not everyone had them.

. اوایل دهه هفتاد، اوایل تا اواسط دهه هفتاد بود، اما همه آنها را نداشتند.

Of course, you remember the abacus being introduced.

البته یادتان هست که چرتکه معرفی شد.

You're so old, Mr.

شما خیلی پیر هستید،

Mr Steve is so old.

آقای استیو خیلی پیر است.

He was one of the first people to use an abacus.

او یکی از اولین افرادی بود که از چرتکه استفاده کرد.

I'm only four years older than you, Mr.

من فقط چهار سال از شما بزرگترم آقای

Yes. And we were allowed to use them in class,

بله. و ما اجازه داشتیم از آنها در کلاس استفاده کنیم،

but we weren't allowed to use them in exams.

اما اجازه استفاده از آنها در امتحانات را نداشتیم.

So you still had to, you know, be able to do arithmetic

بنابراین، می‌دانید، هنوز باید می‌توانستید حسابی را

in your head or or long division and things like that.

در ذهن خود یا تقسیم طولانی و مواردی از این قبیل انجام دهید.

And my mother is brilliant at maths.

و مادرم در ریاضیات فوق العاده است.

Yes, your shoulders add up a column of figures in no time.

بله، شانه های شما در کمترین زمان یک ستون از ارقام را جمع می کنند. اگر

She'd be good actually for scoring

کسی دارت بازی می کرد، در واقع برای گلزنی خوب

if someone was playing darts. OK.

بود. خوب.

Anyway, we have other things to take a look at before

به هر حال، قبل از اینکه یکی دیگر از داستان های طولانی آقای استیو درباره مادرش و جنگ داشته باشیم، چیزهای دیگری داریم که باید به آنها نگاه

we have another one of Mr Steve's long stories about his mother and the war.

کنیم .

Najam says that

نجم می گوید که

I look like somebody famous and super rich.

من شبیه یک فرد مشهور و فوق العاده ثروتمند هستم.

Oh OK, thank you very much.

اوه باشه، خیلی ممنون

Yes, sir.

بله قربان.

I think this shirt is very, you know, I take it in compliments.

من فکر می کنم این پیراهن بسیار است، می دانید، من آن را به عنوان تعارف می گیرم.

I don't know who it could be, so I am going to fix my watch tomorrow.

نمی‌دانم چه کسی می‌تواند باشد، پس فردا می‌خواهم ساعتم را تعمیر کنم.

There you can see my watches and also the batteries.

در آنجا می توانید ساعت های من و همچنین باتری ها را ببینید.

And yes, you are right, the the digital watch is actually a Casio.

و بله، حق با شماست ، ساعت دیجیتال در واقع یک کاسیو است.

There it is. You can see it now close up.

ایناهاش. اکنون می توانید آن را از نزدیک ببینید.

And this particular watch was first released in 1995.

و این ساعت خاص برای اولین بار در سال 1995 عرضه شد.

Can you believe it?

باورتان می شود؟

That's when this watch was first available.

این زمانی بود که این ساعت برای اولین بار در دسترس قرار گرفت.

1995 and I bought it a couple of years later and around about 1997.

سال 1995 و من آن را چند سال بعد و حدود سال 1997 خریدم.

So this watch is very old.

بنابراین این ساعت بسیار قدیمی است.

It is almost an antique

تقریباً یک عتیقه است

and you can also see my other watch as well.

و می توانید ساعت دیگر من را نیز ببینید.

That one is more recent.

اون یکی جدیدتره

It's a more modern watch and you can see the batteries

این ساعت مدرن تری است و می توانید باتری

that I will be putting in my watch.

هایی را که من در ساعت خود قرار خواهم داد مشاهده کنید.

So you're going to repair it sometime tomorrow, hopefully.

پس فردا میخوای تعمیرش کنی، امیدوارم.

Would you like to see the repair kit?

آیا می خواهید کیت تعمیر را ببینید؟

Because it's amazing. This is the repair kit

چون شگفت انگیز است. این کیت تعمیر

stuff for fixing the watch.

برای تعمیر ساعت است.

Look at that.

It looks like something from an operating theatre.

به آن نگاه کنید.

به نظر می رسد چیزی از یک اتاق عمل است.

You could set yourself up in business, Mr.

شما می توانید خود را در تجارت راه اندازی کنید، آقای

Yes, it's amazing in the town square.

بله، در میدان شهر شگفت انگیز است.

In much wenlock. Yes.

در بسیاری از موارد. آره.

Watches repaired here.

ساعت‌ها اینجا تعمیر می‌شوند.

Come and get your watches repaired.

بیا و ساعتت را تعمیر کن

Let me get your watches repaired.

بذار ساعتت رو تعمیر کنم

Come and get your watches repaired.

بیا و ساعتت را تعمیر کن

We haven't got anyone that repairs watches the much wenlock,

ما هیچ کس را نداریم که ساعت‌های قفل زیادی را تعمیر کند،

although we haven't got, we haven't got places that do most things.

اگرچه نداریم، اما مکان‌هایی نداریم که بیشتر کارها را انجام دهد.

Nowadays, most of the shops have closed down, so there we go.

این روزها اکثر مغازه ها تعطیل شده اند، بنابراین ما به آنجا برویم.

That's what I'm hopefully going to do tomorrow.

این کاری است که امیدوارم فردا انجام دهم.

Steve, I'm going to fix my watches.

استیو، من ساعت هایم را تعمیر می کنم.

We are going to repair the things that are old and worn out,

ما قرار است چیزهایی که قدیمی و فرسوده هستند را تعمیر کنیم،

so you're not going to dispose of the watch.

بنابراین شما ساعت را دور نمی اندازید.

I am not another word you can use.

من کلمه دیگری نیستم که بتوانید از آن استفاده کنید.

If you're getting rid of something you can dispose of each dispose, dispose

اگر در حال خلاص شدن از شر چیزی هستید که می توانید هر دفعی را دور بریزید،

of it. It means you're throwing it away.

آن را دور بریزید. یعنی داری دور میریزی

It's a posh word you wouldn't normally say dispose of.

این یک کلمه شیک است که معمولا نمی گویید آن را دور بریزید.

I think you can.

من فکر می کنم شما می توانید.

I think I don't think it's formal.

فکر نمی کنم رسمی باشد.

I think you can dispose of something.

من فکر می کنم شما می توانید چیزی را از بین ببرید.

Yes. You can also use the word dispose in a in a sort of a dark

آره. شما همچنین می توانید از کلمه dispose به نوعی شیطانی تاریک

evil way to say that you're going to kill somebody.

استفاده کنید تا بگویید که می خواهید کسی را بکشید.

OK, I'm going to dispose of them.

خوب، من آنها را از بین می برم.

Mm-Hmm.

مم-هوم

You know, that means kill.

میدونی یعنی بکش

The worst one is liquidate.

بدترین آن انحلال است.

I hate hate.

That's a horrible word. Horrible word liquidate.

از نفرت متنفرم

این کلمه وحشتناکی است. کلمه وحشتناک انحلال

If you liquidate something, it means you completely eradicate

اگر چیزی را از بین ببرید، به این معناست که آن را

it from existence and you can use that word.

کاملاً از وجودتان پاک می کنید و می توانید از آن کلمه استفاده کنید.

Also, when you are killing people,

همچنین زمانی که شما در حال کشتن افراد،

maybe one person or a group of people, you liquidate them.

شاید یک نفر یا گروهی از افراد هستید، آنها را تصفیه می کنید.

It's a horrible, Oh, I hate that word.

این وحشتناک است، اوه، من از این کلمه متنفرم.

I forgot to mention naughty, naughty.

یادم رفت بگم شیطون، شیطون.

I shan't pronounce your name correctly

من اسم شما را درست تلفظ نمی کنم و می گویم

and says that they are by the Mississippi River.

که آنها در کنار رودخانه می سی سی پی هستند.

A very nice. I know.

خیلی خوبه میدانم.

And whereabouts in.

و محل اقامت.

So are you. Where is the Mississippi River?

شما هم همینطور. رودخانه می سی سی پی کجاست؟

That's an American that isn't in the Mississippi, the famous Mississippi River,

این یک آمریکایی است که در می سی سی پی، رودخانه معروف می سی سی پی نیست

isn't it? The Old Man River?

، اینطور نیست؟ رودخانه پیرمرد؟

I don't know.

من نمی دانم.

The Old Man River, that old man river, except the Mississippi.

رودخانه پیرمرد، آن رودخانه پیرمرد، به جز می سی سی پی.

He just keeps rolling.

او فقط به چرخیدن ادامه می دهد.

He just keeps rolling along and asks, When was your first live stream?

او مدام می چرخد ​​و می پرسد، اولین پخش زنده شما کی بود؟

Can we still sing that? Or has it been banned yet?

آیا هنوز هم می توانیم آن را بخوانیم؟ یا هنوز ممنوع شده؟

I don't know.

من نمی دانم.

Okay. Do you know?

باشه. میدونی؟

Oh, Meeker says, I still have a cassette player.

اوه، میکر می‌گوید، من هنوز یک دستگاه کاست دارم.

Yes, and a word processor.

بله، و یک واژه پرداز.

Yes. Yes, yes, I.

آره. بله، بله، من

We are still going.

هنوز هم داریم می رویم.

A cassette player upstairs because cassette tapes were brilliant.

یک دستگاه پخش کاست در طبقه بالا چون نوارهای کاست درخشان بودند.

If I if I want to,

اگر بخواهم،

if I'm learning

اگر در حال یادگیری

lines for a musical or a play that I mean,

ردیف‌هایی برای یک موزیکال یا نمایشی هستم که منظورم است،

then I like the way I like to do it, if it's a long scene is

پس از روشی که دوست دارم انجامش دهم، اگر صحنه طولانی باشد،

I like to record the other parts

دوست دارم قسمت‌های دیگر را ضبط کنم

and then leave gaps from my bits.

و سپس ترک کنم. شکاف از بیت های من

And you can only do that on a cassette tape.

و شما فقط می توانید این کار را روی نوار کاست انجام دهید.

I suppose.

گمان میکنم.

What else can you do it on?

روی چه چیز دیگری می توانید آن را انجام دهید؟

Because you're able to sort of rewind and do things that are very,

از آنجایی که می‌توانید به‌طور مرتب به عقب برگردید و کارهایی را انجام دهید که بسیار مناسب هستند،

sort of tape is still quite a flexible way of recording things. Yes.

نوع نوار همچنان یک روش کاملاً انعطاف‌پذیر برای ضبط چیزها است. آره.

Yes, it's still used in some cases as well for recording high quality

بله، هنوز هم در برخی موارد برای ضبط با کیفیت بالا

next in Saint Louis, Missouri.

در سنت لوئیس، میسوری استفاده می شود.

How fantastic.

چقدر فوق العاده

Saint Louis.

سنت لوئیس.

Yes. I know Saint Louis, Saint Louis

آره. من سنت لوئیس، سنت لوئیس

now or Saint Louis watching.

اکنون یا سنت لوئیس را در حال تماشا می دانم.

Is Louis the Saint?

آیا لویی سنت است؟

Now we're talking about Saint Louis. Okay.

اکنون در مورد سنت لوئیس صحبت می کنیم. باشه.

I have no idea.

هیچ نظری ندارم.

Well, you know what? Yeah, no. I don't know

خب میدونی چیه؟ آره، نه من سنت لوئیس را نمی شناسم

Saint Louis.

.

I remember Saint Louis being featured in

یادم می آید که سنت لوئیس در

a very funny film called Trains, Planes and Automobiles.

یک فیلم بسیار خنده دار به نام قطار، هواپیما و اتومبیل ظاهر شد.

I think Saint Louis was actually featured in that

فکر می‌کنم سنت لوئیس واقعاً در آن نقش داشت که

when they were, I think they were on the coach

وقتی آن‌ها بودند، فکر می‌کنم روی مربی بودند

singing a song.

و آهنگی می‌خواندند.

I think John Candy eventually starts singing the theme from The Flintstones.

فکر می‌کنم جان کندی در نهایت شروع به خواندن تم از Flintstones می‌کند.

And I think that that is when they were heading towards Saint Louis.

و من فکر می‌کنم که آن‌ها به سمت سنت لوئیس می‌رفتند.

I might be wrong, but I think it is.

من ممکن است اشتباه کنم، اما فکر می کنم اینطور است.

There's lots of songs about the Mississippi River

آهنگ‌های زیادی درباره رودخانه می‌سی‌سی‌پی

and the wide Missouri Jordahl.

و میسوری جردال وجود دارد.

Jordahl has vinyl records.

جوردال دارای صفحات وینیل است.

You put the needle on the record, put the needle on the record.

سوزن را روی رکورد گذاشتی ، سوزن را روی رکورد گذاشت.

Put the needle pop up, up, up, up, up, up, up, put the needle on the record.

سوزن را پاپ بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا، بالا ، سوزن را روی رکورد قرار دهید.

That's what we used to say in the 1990s.

این همان چیزی است که ما در دهه 1990 می گفتیم.

Yes. Liquidate says Nystrom,

آره. Liquidate می گوید Nystrom

is also used in business as well. Yes.

در تجارت نیز استفاده می شود. آره.

When you when you want to get rid of your stock. Yeah.

هنگامی که شما زمانی که می خواهید از شر سهام خود خلاص شوید. آره

So if you have a lot of furniture or a lot of things to sell, you have to get rid of it.

بنابراین اگر مبلمان زیادی دارید یا چیزهای زیادی برای فروش دارید، باید از شر آن خلاص شوید.

You have to sell it very quickly.

باید خیلی سریع آن را بفروشید.

Maybe you owe people lots of money.

شاید شما به مردم پول زیادی بدهکار هستید.

You have to liquidate all of your stuff.

شما باید همه چیز خود را نقد کنید.

Your your assets, turn them into hard cash.

دارایی های خود را به پول نقد تبدیل کنید.

Sounds painful.

دردناک به نظر می رسد.

Yes, it certainly does.

بله، قطعا اینطور است.

I can't remember the last time I liquidated my assets.

آخرین باری که دارایی هایم را نقد کردم را به خاطر نمی آورم.

Or you can toss it.

یا می توانید آن را پرتاب کنید.

Who says Lewis Libby the 17th? Yes.

چه کسی می گوید لوئیس لیبی هفدهم؟ آره.

Yes. If you toss something, then just throwing it away.

آره. اگر چیزی را پرتاب کردید، آن را دور بیندازید.

I won't do the action.

من عمل را انجام نمی دهم

No, please don't toss.

نه لطفا پرت نکنید

There are lots of words for for for getting rid of rubbish asset.

کلمات زیادی برای خلاص شدن از شر دارایی زباله وجود دارد.

Yes. But Mr.

آره. اما آقای

Steve does often throw things away

استیو اغلب چیزهایی را دور می

things that are old and useless, maybe old cans.

اندازد که قدیمی و بی فایده هستند، شاید قوطی های قدیمی.

He puts them in the recycling so you often toss things, don't you?

او آنها را در بازیافت قرار می دهد تا شما اغلب چیزهایی را پرتاب کنید، اینطور نیست؟

Yes. Well, I do a lot of recycling.

آره. خوب، من بازیافت زیادی انجام می دهم.

I think what we have to do now.

فکر می کنم الان باید چیکار کنیم.

In fact, are bins in the U.K now are searched

در واقع، آیا اکنون سطل‌ها در بریتانیا جستجو می‌شوند

to make sure that we

تا اطمینان حاصل

are properly recycling

شود

that sort of cans, bottles, plastics.

که این نوع قوطی‌ها، بطری‌ها، پلاستیک‌ها را به‌درستی بازیافت می‌کنیم.

If they you have to put them in the right receptacles, right bin.

اگر مجبورید آنها را در ظرف های مناسب قرار دهید، سطل درست کنید.

We've got several, but you probably have in your countries.

ما چندین مورد داریم، اما شما احتمالاً در کشورهای خود دارید.

Well, they do have different bins for different things so that we can recycle

خوب، آنها سطل های مختلفی برای چیزهای مختلف دارند تا

yes, plastics, metals

بتوانیم پلاستیک، فلزات

and glass and cardboard.

و شیشه و مقوا را بازیافت کنیم.

I think I think people know what recycling is.

فکر می کنم مردم می دانند بازیافت چیست.

We're constantly being told about it, aren't we?

مدام در مورد آن به ما می گویند، اینطور نیست؟

Yeah. Yes.

آره آره.

I think I am going to have my self recycled.

فکر می کنم می خواهم خودم را بازیافت کنم.

I think after I snuff it, I think I'm going to have myself recycled into something.

فکر می‌کنم بعد از اینکه آن را خنثی کردم، فکر می‌کنم می‌خواهم خودم را در چیزی بازیافت کنم.

Apparently, you can be made into a little diamond now.

ظاهراً اکنون می توان از شما یک الماس کوچک ساخت.

So if you want to wear your your lover or your husband or your wife,

بنابراین اگر می‌خواهید معشوق یا شوهر یا همسرتان را بپوشید،

if you want to have them near to you all the time after you die, apparently you can.

اگر می‌خواهید بعد از مرگ همیشه آنها را نزدیک خود داشته باشید، ظاهراً می‌توانید.

You can.

You can be cremated and then they turn

تو می توانی.

شما می توانید سوزانده شوید و سپس

your ashes into a small diamond and then you can wear that person all the time.

خاکستر شما را به یک الماس کوچک تبدیل می کنند و سپس می توانید آن شخص را همیشه بپوشید.

How do they do that?

آنها چگونه انجامش میدهند؟

I think is romantic.

به نظر من عاشقانه

Quite romantic, really.

واقعا رمانتیکه

Isn't it rather sad having them near you all the time?

آیا این غم انگیز نیست که همیشه آنها را در کنار خود داشته باشید؟

How could they do that?

چطور توانستند آن را انجام بدهند؟

How do they reduce you to a diamond?

چگونه شما را به الماس تقلیل می دهند؟

Well, well, first of all, they burn the body. Yes.

خوب، خوب، اول از همه بدن را می سوزانند. آره.

And then you just become ash and then they they can use special forces.

و سپس شما فقط خاکستر می شوید و سپس آنها می توانند از نیروهای ویژه استفاده کنند.

I think its feet.

فکر کنم پاهاش

It's a combination of heat and pressure, and they can actually create

این ترکیبی از گرما و فشار است و در واقع می

a small diamond like crystal.

توانند الماس کوچکی مانند کریستال ایجاد کنند.

And it's that's that's the person,

و این همان شخص است

and you can put them anywhere.

و شما می توانید آنها را در هر جایی قرار دهید.

You can wear them on your ear.

می توانید آنها را روی گوش خود بپوشید.

You can have them pierced through your nose

می توانید آنها را از بینی خود سوراخ کنید

or anywhere, anywhere you want them to be.

یا هر جا و هر جایی که می خواهید باشند.

Very.

خیلی

Let me let me the the 17th says that

اجازه دهید 17th می گوید که

they have old suitcases.

آنها چمدان های قدیمی دارند.

Okay.

باشه.

one which they still use

یکی که هنوز هم

before they used to put wheels on them.

قبل از چرخ زدن روی آنها استفاده می کنند.

Yes. Because. Yes, that's right.

آره. زیرا. بله درست است.

All suitcases now, particularly if you're travelling,

اکنون همه چمدان‌ها، به‌ویژه اگر در سفر هستید،

tend to have wheels on the bottom to make it easier.

چرخ‌هایی در پایین دارند تا کار را آسان‌تر کنند.

They never work properly.

آنها هرگز به درستی کار نمی کنند.

Yes, they tend to break. Yes.

بله، آنها تمایل به شکستن دارند. آره.

Or they just wobble.

یا فقط تکان میخورند.

They just wobble everywhere when you're trying to rank them.

وقتی می‌خواهید آنها را رتبه‌بندی کنید، آنها فقط در همه جا تکان می‌خورند.

So I prefer the old fashioned suitcase

بنابراین من چمدان قدیمی را

that you just lifted up with a big handle.

که شما با یک دسته بزرگ بلند کردید ترجیح می دهم.

Yes. Of course.

آره. البته.

Of course, in in the old days, I used to have people who would sort of carry my baggage for me.

البته در قدیم افرادی را داشتم که بارم را برایم حمل می کردند.

I'd walk in front and they'd be following behind carrying my bags for me.

من از جلو راه می رفتم و آنها پشت سر می آمدند و کیف هایم را برایم حمل می کردند.

You used to do that.

تو قبلا اینکارو میکردی

I thought you were the baggage. Thanks a lot.

فکر کردم تو توشه خیلی ممنون.

What about deep six?

دیپ شش چطور؟

I want to deep six.

من می خواهم شش را عمیق کنم.

My old things.

چیزهای قدیمی من

What does that mean? I've never heard of that expression.

معنی آن چیست؟ من هرگز در مورد آن تعبیر نشنیده ام.

If it is, that means if it is an expression, I've never heard of it.

اگر اینطور است، به این معنی است که اگر یک عبارت باشد، من هرگز در مورد آن نشنیده ام.

Now we don't know what that is.

حالا ما نمی دانیم آن چیست.

That's a new one. Sir, he.

این یک مورد جدید است. آقا، او

Sorry if I pronounce your name incorrectly.

ببخشید اگر نام شما را اشتباه تلفظ کردم.

Tell you who we haven't seen tonight.

به شما بگویم چه کسی را امشب ندیده ایم.

Who Tolmach know.

که تولماچ می شناسد.

Well, I guess Tomic is now asleep.

خب، حدس می‌زنم تومیک الان خواب است.

I think Tomic will be fast asleep because it's raised his commitment.

من فکر می کنم تومیک به خواب عمیقی خواهد رفت زیرا تعهد او را افزایش داده است.

Well, it's only Europe.

خوب، فقط اروپاست.

You see in Europe, it's the same time as us.

ببینید در اروپا هم زمان ماست.

I know, I know.

میدونم میدونم.

So I would imagine Tomic is now tucked up

بنابراین تصور می‌کنم تومیک اکنون

fast asleep in bed, having a lovely, sweet dream.

در رختخواب به خواب عمیقی فرو رفته است و رویای شیرین و دوست‌داشتنی می‌بیند.

I think he'll be dreaming about us doing this.

من فکر می کنم او در مورد ما در خواب خواهد بود که این کار را انجام دهیم.

Yes. Well, yes, he'd be wishing he was.

آره. خوب، بله، او آرزو می کرد که کاش بود.

He probably is watching.

احتمالا داره تماشا میکنه

Because

زیرا

sometimes people do watch and they don't reveal themselves.

گاهی اوقات مردم تماشا می کنند و خود را نشان نمی دهند.

No, but that's fine. We don't mind that at all.

نه، اما خوب است. ما اصلاً از این موضوع ناراحت نیستیم.

But we really appreciate appreciate it when people take part in the live chat.

اما وقتی مردم در چت زنده شرکت می‌کنند واقعاً قدردانی می‌کنیم.

Can't read.

Or it's very difficult for me to keep up with the live chat and read everybody's comments.

نمی تواند بخواند.

یا برای من خیلی سخت است که با چت زنده همراه باشم و نظرات همه را بخوانم.

So I do apologise if I haven't read everybody's comment.

بنابراین اگر نظر همه را نخوانده ام عذرخواهی می کنم.

But if you want me to, if you know if you're really serious, then

اما اگر می‌خواهید، اگر می‌دانید که واقعاً جدی هستید،

repeat it again and I will, I will read it out.

دوباره آن را تکرار کنید و خواهم کرد، آن را خواهم خواند.

Okay.

باشه.

Well, by the way, guess what came through our door today?

خوب، به هر حال، حدس بزنید امروز چه چیزی از در ما گذشت؟

It was posted through our door.

از درب ما پست شده بود.

Was it a cheque for £1,000,000?

آیا این یک چک 1000000 پوندی بود؟

No, it was not a.

نه، این یک نبود.

It was the Wenlock Herald.

ونلاک هرالد بود.

This is the local paper, the local magazine that is published every month

این همان روزنامه محلی است، مجله محلی که هر ماه منتشر می شود

and it is pushed through the letterbox of every house in the area.

و از صندوق نامه هر خانه در آن منطقه عبور می کند.

And you might not know this, Steve,

و شما ممکن است این را ندانید، استیو،

but you cannot cancel the Wenlock Herald, can't you?

اما نمی توانید Wenlock Herald را لغو کنید، نمی توانید؟

No, you can't.

نه، شما نمی توانید.

They will give it you.

آن را به شما خواهند داد.

Whether you want it or not, it is actually impossible to cancel the Wenlock Herald.

چه بخواهید چه نخواهید، لغو Wenlock Herald در واقع غیرممکن است.

You can. You can ask them, but they won't.

تو می توانی. شما می توانید از آنها بپرسید، اما آنها نمی خواهند.

They won't cancel it.

آنها آن را لغو نمی کنند.

They will still deliver it.

آنها همچنان آن را تحویل خواهند داد.

They want you to have this.

آنها از شما می خواهند که این را داشته باشید.

You have to read at least two pages of it.

شما باید حداقل دو صفحه از آن را بخوانید.

Sometimes they have people from the local council.

گاهی اوقات افرادی از شورای محلی دارند.

They will come around and they will actually search your house

آنها می آیند و در واقع خانه شما را جستجو می

and they will look for the latest Wenlock Herald

کنند و به دنبال آخرین Wenlock Herald می

to make sure that you've actually read some of it.

گردند تا مطمئن شوند که شما واقعاً بخشی از آن را خوانده اید.

It's true. I'm not joking.

درسته. شوخی نمی کنم.

Interestingly enough, anyone

به اندازه کافی جالب توجه است، هر کسی

wondering what that magazine see, we just get it put through the door.

که تعجب می کند آن مجله چه چیزی می بیند، ما فقط آن را از در می گذاریم.

It comes to that at and every month.

در و هر ماه به آن می رسد.

It's quite religious.

کاملا مذهبیه

Over 60 years they've been doing this.

بیش از 60 سال است که آنها این کار را انجام می دهند.

It's quite a religious magazine.

این یک مجله کاملا مذهبی است.

It's sort of, well, it's for the parish.

این یک جورهایی است، خوب، این برای محله است.

It's for the parish. Yes. So it's Church of England

برای محله است. آره. بنابراین این کلیسای انگلستان است

and it's written by there's always

و توسط آن نوشته شده است همیشه

the first page is always something by the local vicar,

صفحه اول همیشه چیزی توسط جانشین محلی است که

usually giving you some sort of word worldly advice

معمولاً به شما نوعی توصیه دنیوی

or his thoughts on on the way that you should behave.

یا افکار او در مورد نحوه رفتار شما می دهد.

May I begin by wishing all our readers a Happy New Year?

می‌توانم با تبریک سال نو به همه خوانندگانمان شروع کنم ؟

I share below some personal news regarding

در زیر برخی از اخبار شخصی را در

regarding my next steps for this year.

مورد اقدامات بعدی خود در سال جاری به اشتراک می گذارم.

As many of you know, the curiosity is a time

همانطور که بسیاری از شما می دانید، کنجکاوی یک

limited training period for three to four years.

دوره آموزشی محدود به مدت سه تا چهار سال است.

It has been a joy to serve my curiosity curiosity.

خدمت به کنجکاوی کنجکاوی من باعث خوشحالی شده است.

That's how you pronounce CC accuracy.

دقت CC را اینگونه تلفظ می کنید.

It's so if you are a curiosity,

بنابراین اگر شما یک کنجکاوی هستید،

if you have a curiosity, that means you are the local vicar here.

اگر یک کنجکاوی دارید، به این معنی است که شما جانشین محلی اینجا هستید.

Yes, you are the local curate or vicar.

بله، شما سرپرست یا معاون محلی هستید.

Yes. Yes.

So so this particular man has been here.

آره. آره.

بنابراین این مرد خاص اینجا بوده است.

I think he is actually training.

من فکر می کنم او در واقع در حال تمرین است.

He's training to be to be a vicar or a priest.

او در حال آموزش است که جانشین یا کشیش شود.

I don't know how you do that.

من نمی دانم شما چگونه این کار را انجام می دهید.

Maybe you get some certificate or maybe a little medal.

شاید مدرک یا مدال کوچکی بگیرید.

I don't know.

من نمی دانم.

But this is the Wenlock Herald.

اما این Wenlock Herald است.

The thing you can't cancel?

چیزی که نمی توانید لغو کنید؟

You can try, but they will still deliver it.

شما می توانید امتحان کنید، اما آنها همچنان آن را ارائه می دهند.

How many times, however, many times you try to get it cancelled, they will still deliver it to you.

با این حال، چند بار که سعی می کنید آن را لغو کنید، باز هم آن را به شما تحویل می دهند.

It's quite religious and it's got lots of adverts in for local, local

این کاملاً مذهبی است و تبلیغات زیادی برای مشاغل محلی و محلی

sort of

businesses who wish to advertise the back pay.

دارد که مایلند حقوق معوقه را تبلیغ کنند.

They pay.

Yes, that's how the magazine can be published, you see.

آنها پرداخت می کنند.

بله، می بینید که مجله اینطوری منتشر می شود.

So it's quite good.

پس خیلی خوبه

Sometimes there are some interesting stories in here.

گاهی اوقات داستان های جالبی در اینجا وجود دارد.

I am waiting for the week.

منتظر هفته هستم

I am waiting for the month.

منتظر ماه هستم

Should I say when we appear in here?

آیا باید بگویم وقتی اینجا ظاهر می شویم؟

Well, if we do.

خوب، اگر انجام دهیم.

Do you think we will ever be in?

آیا فکر می کنید ما هرگز وارد آن خواهیم شد؟

The Wenlock Herald will be in the page where you know the naughty page, the sinners.

Wenlock Herald در صفحه ای خواهد بود که شما صفحه شیطان، گناهکاران را می شناسید.

The sinners will be on the page for the sinners.

گناهکاران در صفحۀ گناهکاران خواهند بود.

They will have a new feature called Sinners

آنها یک ویژگی جدید به نام

of the Week, Yes, or Sinners of the Month.

گناهکاران هفته، بله یا گناهکاران ماه خواهند داشت.

And at the top of the page, it will say Mr Steve and Mr Duncan

و در بالای صفحه ، می گوید آقای استیو و

are this week's or this month's sinners of the month.

آقای دانکن گناهکاران ماه این هفته یا این ماه هستند.

I think we'd automatically go in every month.

من فکر می کنم ما به طور خودکار هر ماه وارد می شویم.

I think so. By the way, the the deep six means

من هم اینچنین فکر میکنم. به هر حال، شش عمیق به معنای

burying somebody at sea.

دفن کسی در دریا است.

That's a depth of six fathoms.

این عمق شش فاحش است.

I don't know how deep a fathom is.

نمی دانم درک چقدر عمیق است.

Is a fathom

آیا تفاهم

so many miles or something like that?

اینهمه مایل یا چیزی شبیه به آن است؟

It's a long way.

راه درازی است.

I will try to fathom it out later.

سعی می کنم بعداً آن را درک کنم.

You see what I did?

دیدی چیکار کردم؟

Mr Dennis? Very clever. I thought there was the bamboo.

آقای دنیس؟ بسیار باهوش. فکر کردم بامبو آنجاست.

It is illegal to put that magazine straight in the bin.

گذاشتن آن مجله مستقیم در سطل زباله غیرقانونی است.

We have to recycle it.

ما باید آن را بازیافت کنیم.

Oh, well, no, you have to keep them all.

اوه، خوب، نه، شما باید همه آنها را نگه دارید.

They come and check to make sure that you have them.

آنها می آیند و بررسی می کنند تا مطمئن شوند که آنها را دارید.

I remember a few years ago, do you remember two or three years ago I made a joke.

یادمه چند سال پیش ، یادت میاد دو سه سال پیش یه شوخی کردم.

We were talking to some neighbours and I was we were talking about the Wenlock Herald.

ما با چند همسایه صحبت می کردیم و من در مورد Wenlock Herald صحبت می کردیم.

And I said, Oh yes, I always keep the Wenlock Herald

و من گفتم، اوه بله، من همیشه ونلاک هرالد را نگه می‌دارم،

because it makes very good kindling when I'm lighting the fire.

زیرا وقتی آتش را روشن می‌کنم، آتش‌سوزی بسیار خوبی ایجاد می‌کند.

And they did not like it.

و آن را دوست نداشتند.

Yes, it's it's it's quite, you know, we don't object.

بله، این کاملاً است، می دانید، ما مخالفتی نداریم.

But I mean, there are worse things that could arrive.

اما منظورم این است که چیزهای بدتری هم وجود دارد که ممکن است اتفاق بیفتد.

Yes, Louis, the I object to, I don't want this.

بله، لویی، من به آن اعتراض دارم، من این را نمی خواهم.

We don't do that. Mr Jenkins Joakim.

ما این کار را نمی کنیم. آقای جنکینز جواکیم

Well, we don't mind if we do really stop stop sending the

خب ، اگر واقعاً از ارسال

we're not Harold persistent Anglican we don't want.

آنگلیکان مستمر ما هارولد نیستیم که نمی‌خواهیم، ​​دست برداریم.

It is is an interesting phrase.

جمله جالبی است

Louis the 17th. Yes, Anglicans, of course.

لویی هفدهم. بله، آنگلیکن ها، البته.

How would you like it if I went round to your house and pushed something through your letterbox?

اگر من به خانه شما بروم و چیزی را در صندوق نامه شما فشار دهم، چگونه دوست دارید؟

But of all religions are fairly persistent.

اما از همه ادیان نسبتا پایدار هستند.

I'm not talking about religion.

من در مورد دین صحبت نمی کنم.

Well, I am.

خب من هستم.

I'm just having two different conversations here.

من اینجا فقط دو مکالمه متفاوت دارم.

I'm just talking about the Wenlock Herald.

من فقط در مورد Wenlock Herald صحبت می کنم.

I know, but I know I was reading out something that Louis, the 17th,

می‌دانم، اما می‌دانم که داشتم چیزی می‌خواندم که لویی، هفدهمینی،

said, Oh, okay, because that's a religious magazine.

گفت: اوه، باشه، چون این یک مجله مذهبی است.

And he's indicating that, of course.

و او البته این را نشان می دهد.

Well, no religion ever gives up trying to convert.

خوب، هیچ دینی هرگز تلاش برای تغییر مذهب را رها نمی کند.

You do that, always trying to.

شما این کار را می کنید، همیشه سعی می کنید.

There is always trying to keep you onside.

همیشه سعی می شود شما را در کنار خود نگه دارد.

It's ever everything persistent, Steve.

همیشه همه چیز پایدار است، استیو.

It's only the first three or four pages that are religious.

فقط سه چهار صفحه اولش مذهبیه.

The rest of it is just news about the local area.

بقیه آن فقط اخبار مربوط به منطقه محلی است.

A fathom is six feet.

فاهوم شش فوت است.

I just I just don't want it.

من فقط آن را نمی خواهم.

I don't want it through my door.

من نمی خواهم آن را از در من عبور کند.

I think it was worse than that. No reason.

فکر کنم بدتر از اون بود بی دلیل.

I just don't want it.

من فقط آن را نمی خواهم.

Yes, Laura.

بله، لورا.

Yes, Anglicans are a branch of Christianity.

بله، انگلیکن ها شاخه ای از مسیحیت هستند.

There are many.

بسیاری وجود دارد.

Exactly. Yes.

دقیقا. آره.

It's just, yeah, exactly.

این فقط، بله، دقیقا.

Well, Mr.

Duncan, it's a yes. It's eleven 2:11.

خب، آقای

دانکن، این یک بله است. ساعت یازده 2:11 است.

Oh, 22 minutes past 11:00 at night.

اوه، 22 دقیقه به ساعت 11 شب.

Do you know what we've got to do when we come off this live stream?

آیا می دانید وقتی از این پخش زنده خارج می شویم باید چه کار کنیم؟

Have a cup of tea and watch Colombo?

یک فنجان چای بنوشید و کلمبو را تماشا کنید؟

No, it's not Sunday.

نه یکشنبه نیست

Oh no, no.

اوه نه، نه.

Well, the first thing I'm doing is getting ready for bed.

خب ، اولین کاری که انجام می دهم این است که برای خواب آماده شوم.

And then maybe we can watch a little bit of bulls-eye.

و سپس شاید بتوانیم کمی از گاو نر تماشا کنیم.

OK, Najam, I understand. Yes.

باشه نجم متوجه شدم آره.

No. What about what, mum?

نه. مامان چی؟

What might we eat?

چه چیزی ممکن است بخوریم؟

Oh yes, we might have some.

اوه بله، ممکن است مقداری داشته باشیم.

Have we got some Jaffa cakes?

کیک یافا داریم؟

I bought some Jaffa doughnuts.

من مقداری دونات یافا خریدم.

Some of those big Jaffa cakes, they're gorgeous. And Mr.

برخی از آن کیک های بزرگ یافا، فوق العاده هستند. و آقای

Steve bought them tonight when he went to collect our lovely curry that we had earlier.

استیو آن‌ها را امشب وقتی که برای جمع‌آوری کاری دوست‌داشتنی ما که قبلا داشتیم، خرید.

Very nice as well.

خیلی هم قشنگه

Very, very tasty. Lots of chicken.

خیلی خیلی خوشمزه مرغ زیاد.

So that's it.

I think, Steve, I think that is the end of this very unusual

پس همین است.

فکر می‌کنم، استیو، فکر می‌کنم این پایان این گپ بسیار غیرعادی

late night chat.

اواخر شب است.

Thank you very much for your company, and thank you also, Mr.

از همراهی شما بسیار متشکریم، و همچنین از شما، آقای

Steve, for joining us as well.

استیو، برای پیوستن به ما نیز سپاسگزاریم.

Thank you very much for being here today.

از اینکه امروز اینجا هستید بسیار سپاسگزارم.

Thank you for inviting me.

از شما به خاطر دعوت کردنم ممنونم.

Mr. Duncan, and we haven't seen.

آقای دانکن، و ما ندیدیم.

Nobody's spotted anything in the.

هیچ کس چیزی در آن ندیده است.

Garden, no. Nothing.

باغ، نه هیچ چی.

Maybe the wildlife has been scared off by the bright lights.

شاید حیات وحش از نورهای روشن ترسیده باشد.

It is windy.

باد می وزد.

It is windy, as we can hear it outside.

باد می‌وزد، همانطور که از بیرون می‌شنویم.

Great to be here, if only briefly and I look forward to seeing hopefully

خیلی خوب است که در اینجا هستم، اگر فقط برای مدت کوتاهی، و امیدوارم

most of you at a different time on Sunday. Yes.

بیشتر شما را در زمان دیگری در روز یکشنبه ببینم. آره.

In fact, we are going to leave at the same time, so we will both say our goodbyes together.

در واقع قرار است همزمان برویم، پس هر دو با هم خداحافظی می کنیم.

I will be back with you on Sunday.

من یکشنبه با شما برمی گردم.

We will be here on Sunday.

ما یکشنبه اینجا خواهیم بود.

Mr. Steve will join in.

آقای استیو به ما ملحق خواهد شد.

Don't forget, we are back on Sunday from 2:00 p.m.

فراموش نکنید، ما یکشنبه از ساعت 14:00 برمی گردیم.

UK time Sunday 2:00 p.m.

به وقت انگلستان یکشنبه 2:00 بعد از ظهر

UK time is when we are back.

زمان بریتانیا زمانی است که ما برگشتیم.

You can watch this again as well later with subtitles.

بعداً می‌توانید این را دوباره با زیرنویس تماشا کنید.

And also you can watch the earlier live stream

و همچنین می توانید پخش زنده قبلی را

that I did this afternoon during the afternoon hours here as well.

که من امروز بعدازظهر در ساعات بعد از ظهر انجام دادم، اینجا نیز تماشا کنید.

So actually, I did two live streams today.

بنابراین در واقع، من امروز دو پخش زنده انجام دادم.

Thank you very much for your company. See you on Sunday.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم. یکشنبه می بینمت.

Thank you, Steve, for giving up your evening to be here with us.

متشکرم، استیو، برای اینکه شب خود را کنار ما گذاشتی.

I expect to be paid later.

انتظار دارم بعداً پرداخت شود.

OK? I don't know how.

خوب؟ من نمی دانم چگونه.

Thank you very much, Mr. Steve.

خیلی ممنون آقای استیو.

Thank you as well for your company also.

همچنین از شرکت شما نیز متشکرم.

And we will see you on Sunday.

و یکشنبه شما را خواهیم دید.

This is Mr.

Duncan and Mr.

این آقای

دانکن و آقای

Steve saying, Thanks for watching.

استیو هستند که می‌گویند، متشکرم که تماشا کردید.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next?

و البته، تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید بعد از آن چه می شود؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

ta ta for now.

تا تا فعلا