Feeling LUCKY? 🎲🎰 / English Addict LIVE chat & Learning / Wed 16th March 2022 - with Mr Duncan

Hi, everybody,

سلام، به همه،

and welcome to another live stream.

و به یک پخش زنده دیگر خوش آمدید.

Even though at the moment this is recorded.

اگرچه در حال حاضر این موضوع ثبت شده است.

I couldn't resist coming out here today to one of my most favourite places.

من نمی توانستم مقاومت کنم که امروز اینجا به یکی از مکان های مورد علاقه ام بروم.

I could not resist coming out to breathe in some of that spring.

نمی‌توانستم در مقابل بیرون آمدنم مقاومت کنم تا در آن چشمه نفس بکشم.

Yes, it really does feel as if spring is in the air at last.

بله، واقعاً احساس می شود که بالاخره بهار در هوا است.

Finally, we can start to enjoy those long spring days.

در نهایت، می توانیم از آن روزهای طولانی بهاری لذت ببریم.

I am at the moment in a place,

من در حال حاضر در مکانی هستم،

a local area near to where I live called the 99 Steps.

یک منطقه محلی نزدیک به محل زندگی خود به نام 99 پله.

And the reason why it's called that is because just behind me,

و دلیل نامگذاری آن به این دلیل است که درست پشت سر من،

there are 99 steps.

99 پله وجود دارد.

Well, there used to be.

خب قبلا وجود داشت

Now there are around 70 steps.

اکنون حدود 70 پله وجود دارد.

So not quite as many.

بنابراین نه چندان زیاد.

I don't know what happened to the others.

نمی دانم چه بلایی سر بقیه آمد.

They all vanished for some reason.

همه آنها به دلایلی ناپدید شدند.

By the way,

در ضمن

you may have noticed that I am using a stick today.

، شاید متوجه شده باشید که من امروز از چوب استفاده می کنم.

This is my lovely stick.

این چوب دوست داشتنی من است

And the reason why I'm using this is not because I'm getting old.

و دلیل اینکه من از این استفاده می کنم این نیست که پیر شده ام.

Don't worry about that.

نگران این نباش.

I am not becoming infirm, by the way.

اتفاقاً من ناتوان نمی شوم.

The word infirm means unable to move around easily.

لغت ناتوان به معنای ناتوانی در حرکت آسان است.

Quite often if you are elderly, you will be infirm,

اغلب اگر شما مسن هستید، ناتوان خواهید بود،

especially if you don't take enough exercise in your earlier years.

به خصوص اگر در سال های اولیه خود به اندازه کافی ورزش نکنید.

Mr. Duncan, some lovely health advice there.

آقای دانکن، چند توصیه بهداشتی دوست داشتنی وجود دارد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

For the gist.

برای اصل مطلب

Behind me there is a lovely brook babbling

پشت سر من یک جویبار دوست‌داشتنی وجود دارد که در کنار یک نهر غوغا

by a brook is a shallow river

می‌کند، رودخانه‌ای کم‌عمق

quite often with rocks at the bottom,

که اغلب در پایین آن سنگ‌هایی وجود دارد،

and they are normally quite noisy.

و معمولاً بسیار پر سر و صدا هستند.

And that's the reason why we describe a book as babbling.

و به همین دلیل است که ما یک کتاب را به عنوان غرغر توصیف می کنیم.

Also, if a person talks too much,

همچنین، اگر فردی زیاد حرف بزند،

they babble we can describe a person as babbling

غرغر می‌کند، می‌توانیم فردی

if they talk for a long time or if they talk about nonsense.

را که طولانی صحبت می‌کند یا در مورد مزخرف صحبت می‌کند، به غرغر توصیف کنیم.

Some people say, Mr.

بعضی‌ها می‌گویند آقای

Duncan, sometimes you babble.

دانکن، گاهی غرغر می‌کنی.

I don't know what you mean.

من نمی دانم منظور شما چیست.

Anyway, I'm glad to see you here.

به هر حال از اینکه شما را اینجا می بینم خوشحالم.

We will be live in a moment.

ما یک لحظه دیگر زنده خواهیم شد.

And of course, I hope you stay with us today.

و البته امیدوارم امروز با ما بمانید.

Lots of super duper stuff to come your way.

چیزهای فوق‌العاده‌ای که به سراغ شما می‌آیند.

This is, of course, English addict.

البته این معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of the English language,

از زادگاه زبان انگلیسی

which is England

که انگلستان

do you believe we do you mean we are on?

است به شما می‌آیم.

We are here.

ما اینجا هستیم.

Hell, do Hey, Lou.

جهنم، هی، لو.

Hey, Lou. Hi, everybody.

هی، لو سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you're feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنی

It has been chaos here today.

امروز اینجا هرج و مرج شده است.

I'm sure you have days very similar to this

من مطمئن هستم که شما روزهای بسیار شبیه به این را دارید

where everything seems to be happening at the same time.

که در آن به نظر می رسد همه چیز همزمان اتفاق می افتد .

I haven't had a drink.

من مشروب نخورده ام

I haven't got any water with me.

من با خودم آب ندارم

I haven't eaten any food whatsoever today.

من امروز هیچ غذایی نخوردم

So you might hear my stomach rumbling from time to time.

بنابراین ممکن است هر از چند گاهی صدای شکم من را بشنوید.

I've had some computer problems.

من چند مشکل کامپیوتری داشتم

Of course,

البته قرار

I was going to go outside today to do my live stream outdoors.

بود امروز برم بیرون تا پخش زنده رو در فضای باز انجام بدم.

But although yesterday was a beautiful day,

اما اگر چه دیروز روز زیبایی بود،

as you could see in the video that I played at the start of today's live stream.

همانطور که در ویدیویی که من در شروع پخش زنده امروز پخش کردم مشاهده کردید.

But today, not so good.

اما امروز، نه چندان خوب.

It is.

این است.

I would say that it is miserable.

من می گویم بدبخت است.

I hope you're not miserable,

امیدوارم بدبخت نباشید،

but the weather outside is quite grey, quite gloomy,

اما هوای بیرون کاملا خاکستری است، کاملاً تاریک است،

although I have to say we haven't had any sandstorms.

اگرچه باید بگویم که ما هیچ طوفان شنی نداشته ایم.

I know a lot of people have been getting sandstorms as the sand

من می‌دانم که بسیاری از مردم دچار طوفان شن شده‌اند، زیرا

has been lifted and blown across Europe.

شن‌ها بلند شده و در سراسر اروپا وزیده شده است.

But here we haven't had any sand or any sandstorms.

اما اینجا ما هیچ شن یا طوفان شنی نداشته ایم.

But some parts of Europe have had lots

اما برخی از بخش‌های اروپا

of dramatic scenes of the orange sky

صحنه‌های دراماتیک زیادی از آسمان نارنجی داشته‌اند

as the the sand billows across.

که شن‌ها در آن بالا می‌روند.

I do remember, though, a few years ago

به یاد دارم، هرچند، چند سال پیش،

I I do remember when I was in China,

یادم می آید زمانی که در چین بودم

the place that I lived in in China

، مکانی که در چین زندگی می

was very close to the Gobi Desert

کردم، بسیار نزدیک به صحرای گبی بود

and normally around springtime,

و معمولاً در حوالی بهار،

there would be lots of sandstorms.

طوفان های شن زیادی رخ می داد.

We would get huge gusts of wind

وزش بادهای عظیمی دریافت می

and they would carry a lot of the sand with them.

کردیم و آنها مقدار زیادی شن را با خود حمل می کردند.

And in the afternoon you would often hear

و بعد از ظهر اغلب

the sound of the sand approaching.

صدای نزدیک شدن شن را می شنوید.

It would be a rather eerie, creepy

این یک صدای زوزه خزنده نسبتاً ترسناک

howling sound in the air

در هوا خواهد بود

and you knew straight away that there was a sandstorm coming.

و شما بلافاصله می دانستید که یک طوفان شن در راه است.

And so everyone would have to go indoors, they would have to close their windows,

و بنابراین همه باید به داخل خانه می رفتند، آنها باید پنجره های خود را می بستند،

and then everywhere I would go orange.

و سپس همه جا من نارنجی می شدم.

You wouldn't be able to see anything outside.

شما نمی توانید چیزی را در خارج ببینید.

It was like living on Mars for around about ten or 15 minutes

این مانند زندگی در مریخ برای حدود ده یا 15 دقیقه

whilst the sandstorm passed over.

در حالی بود که طوفان شن از آن عبور کرد.

But yes, we had a lot of sandstorms

اما بله، طوفان های شن زیادی

during the spring months in China, but not here today.

در ماه های بهار در چین داشتیم، اما امروز اینجا نیست.

Fortunately, you might notice behind me as well, we have a different background

خوشبختانه، ممکن است در پشت سر من نیز متوجه شوید، ما پس زمینه متفاوتی داریم

because the weather is so bad My usual background

زیرا هوا بسیار بد است پس زمینه معمول من

is just haze mist because the rain is coming down.

فقط مه غبار است زیرا باران در حال باریدن است.

However, there is behind me a live view right now

با این حال، در حال حاضر یک نمای زنده در پشت من وجود دارد که

looking into the garden and those are my lovely daffodils in the garden.

به باغ نگاه می کند و آن ها نرگس های دوست داشتنی من در باغ هستند.

So we have a live you, but something

بنابراین ما یک زندگی شما را داریم، اما

a little different today behind me.

چیزی کمی متفاوت امروز پشت سر من است.

I hope you are enjoying the spring view, which I will have

امیدوارم از منظره بهاری لذت برده باشید که من

for the rest of today's live stream behind me.

برای بقیه پخش زنده امروز پشت سرم خواهم داشت.

I hope you are feeling good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

Yes, we have made it all the way

بله، ما

to the middle of another week without blowing ourselves up

تا اواسط یک هفته دیگر بدون اینکه خودمان را منفجر کنیم، آن را

yet Beep, beep,

beep, beep, beep, beep, beep, beep.

طی کرده ایم.

I hope you will excuse me.

امیدوارم ببخشید

I hope you will say Mr.

امیدوارم بگویی آقای

Duncan we quite understand.

دانکن ما کاملا متوجه شدیم.

I like to have fun here on the live stream.

من دوست دارم اینجا در جریان زنده لذت ببرم.

I have to be honest with you.

من باید با شما صادق باشم.

I do like to have fun.

من دوست دارم لذت ببرم

And I know at the moment there are some terrible things happening in the world.

و من می دانم که در حال حاضر چیزهای وحشتناکی در جهان رخ می دهد.

Of course, in Ukraine, we also have places like Yemen parts of Africa,

البته در اوکراین، مناطقی مانند یمن در آفریقا نیز داریم

where they have already forecast a huge famine,

که قبلاً قحطی بزرگی را پیش‌بینی کرده‌اند،

where maybe up to 11 million

جایی که شاید تا ۱۱ میلیون

people are going to be affected by famine.

نفر در آن تحت تأثیر قحطی قرار بگیرند.

So there are lots of things going on in the world

بنابراین چیزهای زیادی در دنیا در حال وقوع است

that are quite gloomy, sad,

که بسیار غم انگیز، غم انگیز،

unfortunate and dare I say, disastrous for quite a few people.

تاسف بار و به جرأت می توانم بگویم، برای تعداد کمی از مردم فاجعه بار است.

It doesn't mean that I don't care just because I'm having fun here

این به این معنی نیست که من فقط به این دلیل که اینجا سرگرم هستم

and bringing a little bit of sunlight and colour

و کمی نور خورشید و رنگ

doesn't mean that I don't care.

می آوردم به این معنی نیست که اهمیتی نمی دهم.

I have had some messages and some emails asking Mr.

من پیام‌ها و ایمیل‌هایی داشتم که از آقای

Duncan, Do you really care about what's happening in the world?

دانکن می‌پرسیدند، آیا واقعاً به آنچه در جهان می‌گذرد اهمیت می‌دهی؟

Yes, I do, I do.

بله، دارم، انجام می دهم.

Those things do affect me.

آن چیزها روی من تأثیر می گذارد.

But when I do this,

اما وقتی این کار را انجام می‌دهم،

I like to try and bring something positive.

دوست دارم تلاش کنم و چیز مثبتی را به ارمغان بیاورم.

Someone has to do it.

یک نفر باید این کار را انجام دهد.

It's very easy

to to turn on the television and listen to the news.

روشن کردن تلویزیون و گوش دادن به اخبار بسیار آسان است.

And everything is doom and gloom.

و همه چیز عذاب و غم است.

And I do understand that.

و من این را درک می کنم.

But there are people who feel affected by that.

اما افرادی هستند که تحت تاثیر آن احساس می کنند.

Situation, either directly or indirectly.

وضعیت، چه به طور مستقیم یا غیر مستقیم.

So a lot of people like to come and watch my livestream as a way of cheering themselves up.

بنابراین بسیاری از مردم دوست دارند بیایند و پخش زنده من را به عنوان راهی برای شاد کردن خود تماشا کنند.

So that's what I try to do.

بنابراین این چیزی است که من سعی می کنم انجام دهم.

However, it doesn't mean I don't care,

با این حال، این به این معنا نیست که اهمیتی نمی‌دهم،

and it doesn't mean I have no empathy.

و به این معنا نیست که همدلی ندارم.

By the way, that's a great word.

به هر حال، این یک کلمه عالی است.

Empathy if you have empathy, it means you have an understanding.

همدلی اگر همدلی داشته باشی یعنی درک داری.

You have an understanding of other people's feelings.

شما درک درستی از احساسات دیگران دارید.

So, yes, I do know and I am aware

بنابراین، بله، من می دانم و

that we do have many viewers in in the areas

می دانم که در مناطقی

that are affected at the moment, including Ukraine.

که در حال حاضر تحت تأثیر قرار گرفته اند، از جمله اوکراین، بینندگان زیادی داریم.

So I have received lots of messages,

بنابراین من پیام های زیادی دریافت کرده

which I thank you for.

ام که از شما تشکر می کنم.

So here we are today.

پس امروز اینجا هستیم.

It is English Addict Extra.

انگلیسی Addict Extra است.

I like to give you something extra on Wednesday.

من دوست دارم چهارشنبه یک چیز اضافی به شما بدهم.

And I hope you don't mind.

و امیدوارم مشکلی نداشته باشی

We are talking about look, today,

ما در مورد نگاه صحبت می کنیم، امروز،

maybe ironically, we are looking

شاید از قضا، ما به

looking at the subject of look, some people might say, Mr.

موضوع نگاه نگاه می کنیم، ممکن است برخی بگویند آقای

Duncan, there is a lot of bad look around at the moment,

دانکن، در حال حاضر نگاه بد زیادی در اطراف وجود دارد،

but we will do that anyway.

اما ما به هر حال این کار را خواهیم کرد.

That is what we are doing today, looking at words and phrases

این همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم و به کلمات و عبارات

connected to look being lucky or not being lucky.

مرتبط با خوش شانس بودن یا نبودن نگاه می کنیم.

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

I have something to show you.

من چیزی برای نشان دادن شما دارم.

I had I had a little problem, by the way,

اتفاقاً

during the week and during last weekend.

در طول هفته و آخر هفته گذشته یک مشکل کوچک داشتم.

I did show a photograph

من یک عکس را

last weekend and I will show it again.

آخر هفته گذشته نشان دادم و دوباره آن را نشان خواهم داد.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

There is the photograph that I showed last week.

عکسی هست که هفته پیش نشان دادم.

And I said that that photo was from Claudia.

و من گفتم که آن عکس از کلودیا است.

However, I realised later my mistake

با این حال، بعداً متوجه شدم که

it was in fact from Lewis.

اشتباهم در واقع از لوئیس بود.

So can I say sorry about that?

پس آیا می توانم از این بابت متاسفم؟

And we will be looking at a guinea

و ما تا

pig in a few moments time as well.

چند لحظه دیگر به یک خوکچه هندی نگاه خواهیم کرد.

Here is another photograph of the daffodils that Lewis sent.

این هم عکس دیگری از نرگس هایی که لوئیس فرستاده است.

Not Claudia Lewis.

نه کلودیا لوئیس

So thank you very much for sending that in.

بنابراین از ارسال آن بسیار سپاسگزارم.

And I do appreciate everything you send to me.

و از همه چیزهایی که برای من ارسال می کنید سپاسگزارم.

If it is something nice,

اگر چیز خوبی است،

something not so nice, maybe you are criticising me for some reason.

چیزی نه چندان خوب، شاید شما به دلایلی از من انتقاد می کنید.

Maybe I said something that you don't like.

شاید من چیزی گفتم که شما دوست ندارید.

Or maybe you want to send me something lovely to look at

یا شاید بخواهید چیزی دوست داشتنی برای من بفرستید تا ببینم

and to show on the live chat Partridge.

و در چت زنده پارتریج نشان دهم.

Hello, Partridge. Oh,

سلام کبک. آه،

what is this I see before me?

این چه چیزی است که من پیش روی خود می بینم؟

This looks like a guinea pig.

این شبیه یک خوکچه هندی است.

Hello, Mr. Guinea pig.

سلام آقای خوکچه هندی.

I'm not sure if this is a male guinea pig

مطمئن نیستم که این خوکچه هندی نر است

or a female guinea pig, but it's lovely.

یا خوکچه هندی ماده، اما دوست داشتنی است.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

And a close up shot as well.

و همچنین یک عکس از نزدیک.

Thank you very much for that.

بابت آن بسیار ممنونم.

I remember many years ago at school,

یادم می آید سال ها پیش در مدرسه،

we used to have a pet guinea pig in the classroom,

در کلاس یک خوکچه هندی خانگی داشتیم

and its name was William.

که نامش ویلیام بود.

That was the name of the guinea pig.

این نام خوکچه هندی بود.

That we had at school.

که در مدرسه داشتیم.

And normally during the school holidays,

و به طور معمول در طول تعطیلات مدرسه،

one of the children would have to take

یکی از بچه ها

the guinea pig home to look after.

باید خوکچه هندی را برای مراقبت به خانه می برد.

And can you believe it?

و آیا می توانید آن را باور کنید؟

On one of those occasions, I took the guinea pig home to look after.

در یکی از آن موارد ، خوکچه هندی را برای مراقبت به خانه بردم.

So isn't that lovely?

پس دوست داشتنی نیست؟

I think guinea pigs are lovely.

به نظر من خوکچه هندی دوست داشتنی است.

They're like giant mice.

آنها مانند موش های غول پیکر هستند.

Without the tail.

بدون دم

I don't know why, but they always remind me of giant mice.

نمی دانم چرا، اما همیشه مرا یاد موش های غول پیکر می اندازند.

I know what you're thinking, Mr. Duncan.

می دانم به چه فکر می کنی، آقای دانکن.

They look nothing like giant mice, you silly man.

آنها هیچ شباهتی به موش های غول پیکر ندارند، ای مرد احمق.

Well, I think they look like it anyway.

خوب، من فکر می کنم آنها به هر حال شبیه آن هستند.

Isn't that lovely? I love

دوست داشتنی نیست؟ من دوست

it is not hamster.

دارم همستر نیست.

It is not a hamster.

همستر نیست.

It is a guinea pig.

خوکچه هندی است.

Isn't that lovely? Hello to the live chat.

دوست داشتنی نیست؟ سلام به چت زنده

Oh, I haven't said hello to the live chat, for which I apologise.

اوه، من به چت زنده سلام نکرده ام، که از این بابت عذرخواهی می کنم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you here today,

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم

and I hope you are having a good day wherever you are in the world.

و امیدوارم هر کجای دنیا که هستید روز خوبی را سپری کنید.

I hope some luck is coming your way,

امیدوارم شانسی در راه شما باشد،

because that's what we're talking about today on the live chat.

زیرا این همان چیزی است که امروز در چت زنده در مورد آن صحبت می کنیم.

It is a lovely guinea pig.

این یک خوکچه هندی دوست داشتنی است.

I agree with you.

من با شما موافقم.

Isn't that beautiful?

این زیبا نیست؟

It is a beautiful guinea pig.

این یک خوکچه هندی زیبا است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And I always like the noise they make me

و من همیشه صدایی را که برایم ایجاد می کنند دوست دارم که اتفاقاً

That, by the

way, is the sound of a guinea pig with me.

صدای خوکچه هندی با من است.

Me, me, me, me, me, me.

من، من، من، من، من، من.

And I think that's the reason why they are called guinea pigs,

و من فکر می کنم به همین دلیل است که آنها را خوکچه هندی می نامند،

because their sound is very similar to the sound made by a pig.

زیرا صدای آنها بسیار شبیه صدای یک خوک است.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think that's the reason why I'm sure someone will correct me and say Mr.

فکر می کنم به همین دلیل است که مطمئن هستم یکی مرا اصلاح می کند و می گوید آقای

Duncan, you silly sausage.

دانکن، سوسیس احمقانه.

It has nothing to do with that.

هیچ ربطی به آن ندارد.

But I think it is because they do sound like

اما فکر می‌کنم به این دلیل است که صدای آنها شبیه

little little pigs.

خوک‌های کوچک است.

That's the sound they make.

این صدایی است که آنها تولید می کنند.

You see

میبینی

I'll be alright in a moment.

که یه لحظه خوب میشم

I'm hungry. I haven't eaten any food today.

من گرسنه ام من امروز هیچ غذایی نخوردم

I've been so busy setting up my live stream,

من خیلی مشغول راه اندازی پخش زنده ام،

talking with which we have the live chat.

صحبت کردن که با آن چت زنده داریم، بوده ام.

Who was first on today's live chat?

چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

Oh, very interesting.

اوه خیلی جالبه

Hello, Vitesse.

سلام، ویتسه.

Guess what you are first on today's live chat.

حدس بزنید اولین بار در چت زنده امروز چه هستید.

I know what we haven't had for a long time.

من می دانم آنچه را برای مدت طولانی نداشتیم.

We haven't had a fancy pants, so thank you, Vitesse, for joining me.

ما شلوار فانتزی نداشتیم، پس از شما متشکرم، Vitesse، که به من ملحق شدید.

Also, we have a moral wall, moral

همچنین، ما یک دیوار اخلاقی داریم

hello, my room, our Sandra Gonzalez.

، سلام اخلاقی، اتاق من، ساندرا گونزالس ما.

We also have Maria Cristina

ما همچنین ماریا کریستینا را داریم

and also oh, hello once again.

و همچنین اوه، یک بار دیگر سلام.

I mentioned you earlier.

قبلاً به شما اشاره کردم.

Luis Mendez is here today.

لوئیس مندز امروز اینجاست.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

And thank you once again for the photograph

و یک بار دیگر از شما برای عکسی

that you sent of the daffodils.

که از نرگس ها ارسال کردید تشکر می کنم.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

We also have

ما همچنین

oh, Palmira is here

Oh، Palmira اینجاست

and also Forest Forest Leprechaun.

و همچنین Forest Forest Leprechaun را داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Can I say thank you for joining me on the big fancy pants

آیا می توانم بگویم از اینکه به من ملحق شدی و در شلوار فانتزی بزرگی که برایت

for you.

به همراه داشتی تشکر می کنم.

That's enough.

بس است.

Whoo! I'm tired out.

اووو من خسته ام

I was walking yesterday.

دیروز داشتم راه میرفتم

You see, I was filming and walking yesterday, and I did lots and lots of steps.

می بینید، دیروز داشتم فیلم می گرفتم و راه می رفتم و تعداد زیادی گام برداشتم.

I have decided once again to to start taking regular exercise.

من یک بار دیگر تصمیم گرفتم ورزش منظم را شروع کنم.

I know during the past few weeks,

می دانم که در چند هفته گذشته،

I've been taking less and less exercise.

کمتر و کمتر ورزش کرده ام.

So now the weather is starting to become

بنابراین اکنون هوا شروع به

better, milder.

بهتر شدن، ملایم‌تر شدن کرده است.

I'm going to be taking many more walks.

قرار است خیلی بیشتر پیاده روی کنم.

I will be doing much more exercise.

ورزش خیلی بیشتری انجام خواهم داد.

I will try anyway. Hello, Christina.

به هر حال تلاش خواهم کرد. سلام کریستینا

Christina says Mr.

کریستینا می گوید آقای

Duncan, there is a concert on June

دانکن، کنسرتی در

the 21st later this year with the Rolling Stones.

21 ژوئن در اواخر امسال با گروه رولینگ استونز برگزار می شود.

Ah, ah.

اه اه.

I can't get no satisfaction.

من نمی توانم رضایتی نداشته باشم

That should be my theme tune.

این باید آهنگ تم من باشد.

To be honest, I can't get no satisfaction.

راستش را بخواهید، نمی توانم رضایتی را کسب کنم.

It's true.

درسته.

Hello, also, Fernando, nice to see you here as well.

سلام، همچنین، فرناندو، خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Who apparently Palmira

کسی که ظاهرا پالمیرا

saw the Rolling Stones in concert last year.

سال گذشته گروه رولینگ استونز را در کنسرت دید.

How old

is Mick Jagger?

میک جگر چند سال دارد؟

How old is he?

چند سالشه؟

He must be about 83

او باید حدود 83 سال داشته باشد

and he's still doing it.

و هنوز این کار را انجام می دهد.

By the way, talking of singers, last weekend we had the BAFTA Awards.

در ضمن، صحبت از خواننده ها شد، آخر هفته گذشته جوایز بافتا را داشتیم.

The big ceremony giving awards to film and television.

مراسم بزرگ اهدای جوایز به سینما و تلویزیون.

And there was a performance,

و یک اجرا وجود داشت،

a live performance by my all time favourite singer and also Mr.

اجرای زنده توسط خواننده مورد علاقه من و همچنین خواننده مورد

Stevie's favourite singer, Shirley Bassey.

علاقه آقای استوی، شرلی باسی.

She sang Alive and it was amazing.

او Alive را خواند و فوق العاده بود.

It was absolutely fantastic.

کاملاً فوق العاده بود.

She sang Diamonds Are Forever,

او آهنگ Diamonds Are Forever را خواند

which of course is from a James Bond film of the same name.

که البته از فیلم جیمز باند به همین نام است.

Diamonds Are Forever.

الماس ها همیشه هستند.

85. Shirley Bassey is now 85 years old.

85. شرلی باسی اکنون 85 ساله است.

And there she was last weekend on stage

و او در آنجا آخر هفته گذشته روی صحنه

singing her heart out.

بود و قلبش را می خواند.

And it sounded absolutely incredible.

و کاملاً باورنکردنی به نظر می رسید.

It's not amazing.

این شگفت انگیز نیست.

So well done. Congratulations.

خیلی خوبه تبریک می گویم.

I know it sounds patronising, but Shirley Bassey is still got it.

من می دانم که به نظر می رسد حمایت کننده است، اما شرلی باسی هنوز آن را درک می کند.

Still performing at 85.

هنوز در 85 سالگی اجرا می

I hope I will have that much energy and enthusiasm

کنم. امیدوارم انرژی و اشتیاق زیادی داشته

maybe I will still be here when I'm 85

باشم، شاید در 85 سالگی هنوز اینجا

and I will still be teaching English

باشم و هنوز در یوتیوب انگلیسی تدریس کنم

on YouTube, who knows?

، چه کسی می داند؟

Yes, we are going to look at

بله، ما به

words connected to being lucky.

کلمات مرتبط با خوش شانس بودن نگاه می کنیم.

And I thought it will be interesting to have a mystery idiom.

و فکر کردم داشتن یک اصطلاح اسرارآمیز جالب خواهد بود.

Would you like one?

یکی میخوای؟

Okay.

Then we're going to have a mystery idiom and here it is.

باشه.

سپس ما یک اصطلاح اسرارآمیز خواهیم داشت و اینجاست.

And it is connected to today's subject.

و به موضوع امروز متصل است.

What is it though?

با این حال آن چیست؟

Do you know what today's mystery idiom is?

آیا می دانید اصطلاح رمز و راز امروز چیست؟

If you think you know.

اگر فکر می کنید می دانید.

Let me know on the live chat

در چت زنده به من اطلاع دهید

and then I will look at the live chat

و سپس من به چت زنده نگاه می کنم

and then I will say Who has made, I guess?

و سپس می گویم که حدس می زنم چه کسی ساخته است؟

Apparently,

ظاهراً،

apparently Mick Jagger is 79.

ظاهراً میک جگر 79 ساله است.

So he's he's a child really isn't he?

پس او واقعاً یک کودک است، اینطور نیست؟

Compared to Shirley Bassey. Shirley Bassey.

در مقایسه با شرلی باسی. شرلی باسی.

85, Mick Jagger. 79.

85، میک جگر. 79.

He's just a teenager.

او فقط یک نوجوان است.

Really, isn't he?

واقعاً، او نیست؟

Yes. Christina, I agree with you.

آره. کریستینا، من با شما موافقم.

Shirley Bassey is a talented singer.

شرلی باسی خواننده با استعدادی است.

You all right?

شما خوبی؟

She is both great and talented.

او هم بزرگ است و هم با استعداد.

I agree with you.

من با شما موافقم.

It is amazing, though, isn't it?

با این حال شگفت انگیز است، اینطور نیست؟

I think the secret

من فکر می کنم راز

when you when you see celebrities, famous people,

وقتی شما وقتی افراد مشهور، افراد مشهور

or even even not famous people

یا حتی افراد

who are still doing something active they are still keeping their life busy.

مشهوری را می بینید که هنوز مشغول انجام کارهای فعال هستند، هنوز زندگی خود را مشغول نگه دارید.

And I think the reason why they they carry on for so long

و من فکر می کنم دلیل اینکه آنها برای مدت طولانی ادامه

is because they're doing something they enjoy.

می دهند این است که کاری را انجام می دهند که از آن لذت می برند.

And I think that's the secret.

و من فکر می کنم این راز است.

Isn't that the big secret of life?

آیا این راز بزرگ زندگی نیست؟

Find something that you enjoy doing.

کاری را پیدا کنید که از انجام آن لذت می برید.

Keep doing it. And if you love doing it,

انجام آن. و اگر عاشق انجام آن هستید، ادامه دهید

Carry on.

.

Carry on until you drop.

ادامه دهید تا سقوط کنید.

That's what they say.

این چیزی است که آنها می گویند.

Oh, the mystery idiom has returned.

اوه، اصطلاح رمز و راز بازگشته است.

Yes, it has.

بله، دارد.

Would you like to see it again?

دوست داری دوباره ببینیش؟

Here it is. Very quickly.

ایناهاش. خیلی سریع

So this is today's mystery idiom.

بنابراین این اصطلاح رمز و راز امروزی است.

I thought we would do it today, connected to the theme

فکر می‌کردم امروز این کار را انجام می‌دهیم، به

of, look,

موضوع نگاه کنید،

and that is what we are talking about a little bit later on.

و این همان چیزی است که کمی بعد در مورد آن صحبت می‌کنیم.

But first, we're going to have a short break just for a few moments.

اما ابتدا، فقط برای چند لحظه استراحت کوتاهی خواهیم داشت.

And then I will be back with more live chat.

و سپس با چت زنده بیشتر باز خواهم گشت.

So please don't go away.

پس لطفا نروید

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

Welcome to another full English lesson coming to you

به یکی دیگر از درس های کامل انگلیسی که از زادگاه وینی پو به شما می آید خوش آمدید

from the birthplace of Winnie the Pooh.

.

Professor Snape,

پروفسور اسنیپ،

Judi Dench, Hugh Laurie,

جودی دنچ، هیو لوری

and of course, the English language,

و البته زبان انگلیسی،

which is why we are all here together now.

به همین دلیل است که ما اکنون اینجا هستیم.

So without any more dawdling or time wasting.

بنابراین بدون هیچ گونه هدر دادن یا اتلاف وقت.

Let's get on with today's full English lesson right

بیایید همین الان به درس کامل انگلیسی امروز بپردازیم

now. Have you

. آیا

ever been stuck for words?

تا به حال برای کلمات گیر کرده اید؟

Have you ever been in a situation where you could not think what to say?

آیا تا به حال در موقعیتی قرار گرفته اید که نتوانید فکر کنید چه بگویید؟

There are many ways of describing this occurrence.

راه های زیادی برای توصیف این اتفاق وجود دارد.

We can say that you are tongue tied.

می توان گفت که شما زبان بسته اید.

You have been left speechless.

لال ماندی

You are stuck for words.

شما برای کلمات گیر کرده اید.

You cannot find the words to express yourself.

شما نمی توانید کلماتی برای بیان خود پیدا کنید.

Your mind has gone blank.

ذهنت خالی شده

There are many reasons why you might find yourself unable to speak.

دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است متوجه شوید که قادر به صحبت کردن نیستید.

Perhaps you are in a state of shock or surprise.

شاید شما در حالت شوک یا تعجب هستید.

An unexpected event can leave you speechless.

یک اتفاق غیرمنتظره می تواند شما را ناامید کند.

The surprise can be a nice thing, or it can be something

غافلگیری می تواند چیز خوبی باشد، یا می تواند چیزی

not so nice, such as bad news.

نه چندان خوب، مانند خبر بد.

If you are giving a speech to a group of people.

اگر برای گروهی از مردم سخنرانی می کنید.

You might find that your brain suddenly stops working.

ممکن است متوجه شوید که مغز شما ناگهان از کار می افتد.

You become nervous and cannot remember what to say.

عصبی می شوید و نمی توانید به یاد بیاورید که چه بگویید.

I am ever so sorry.

من همیشه خیلی متاسفم

My mind has gone blank.

ذهنم خالی شده

After a sudden surprise, you might only be able

بعد از یک غافلگیری ناگهانی، ممکن است فقط

to say I'm speechless.

بتوانید بگویید من لال هستم.

You have become tongue tied and stuck for words.

زبانت بند آمده و برای کلمات گیر کرده ای.

If you try to remember the thing you wanted to mention you might say

اگر سعی کنید چیزی را که می خواستید ذکر کنید به خاطر بسپارید، ممکن است بگویید

It's on the tip of my tongue.

این روی نوک زبان من است.

A continuing debate in English usage is the question

یک بحث ادامه دار در کاربرد انگلیسی این سوال است

of when to use who and when to use whom,

که با توجه به دستور زبان رسمی، چه کسی از who و چه زمانی باید از who استفاده کرد، چه کسی

according to formal grammar, who forms the subjective case

حالت موضوعی را تشکیل می دهد

and so should be used in subject position in a sentence

و بنابراین باید در موقعیت موضوع در یک جمله استفاده شود،

as in who decided this the form?

مانند اینکه چه کسی این شکل را تعیین کرده است؟

Who, on the other hand, forms the objective case

از طرف دیگر چه کسی مصداق عینی را تشکیل می دهد

and so should be used in object position in a sentence as in.

و بنابراین باید در جایگاه مفعول در جمله ای مانند in استفاده شود. به

Whom do you think we should support?

نظر شما از چه کسی حمایت کنیم؟

To whom do you wish to speak?

با چه کسی می خواهید صحبت کنید؟

Although there are some speakers who still use who and whom, according to the rules of formal grammar.

اگرچه برخی از گویندگان هستند که هنوز طبق قوانین دستور زبان رسمی از who and who استفاده می کنند.

As stated here, there are many more who rarely use whom at all

همانطور که در اینجا بیان شد ، افراد بیشتری هستند که به ندرت از آنها استفاده می کنند

its use has retreated steadily

که استفاده از آن به طور پیوسته عقب نشینی کرده است

and is now largely restricted to formal contexts.

و اکنون عمدتاً به زمینه های رسمی محدود شده است.

The normal practise in modern English is to use who instead of whom,

روش عادی در انگلیسی مدرن این است که از who به جای who

and where applicable to put the preposition at the end of the sentence.

و در جایی که قابل استفاده است برای قرار دادن حرف اضافه در انتهای جمله استفاده شود.

Who do you wish to speak to?

می خواهید با چه کسی صحبت کنید؟

Who do you think we should support?

به نظر شما از چه کسی حمایت کنیم؟

Such uses today are broadly accepted in standard English

چنین استفاده‌هایی امروزه به طور گسترده در انگلیسی استاندارد پذیرفته شده‌اند.

I said it would be quick.

گفتم سریع خواهد بود.

I said the break would be short.

گفتم استراحت کوتاه است.

And there you can see it.

و در آنجا می توانید آن را ببینید.

Was there is one of my many lessons

آیا یکی از بسیاری از درس‌های من وجود دارد

you can find on my YouTube channel English Addict

که می‌توانید در کانال یوتیوب من، جریان زنده انگلیسی معتاد،

Live Stream today coming to you from England.

امروز از انگلستان به شما مراجعه کنید.

Of course,

البته

Mm hmm.

مم هوم

Yes, we are back live.

بله، ما به صورت زنده برگشتیم.

Yes, it is 20 minutes away from 3:00 on Wednesday, the 16th of March.

بله از ساعت 3 چهارشنبه 16 اسفند 20 دقیقه فاصله است .

We are now halfway through March.

ما الان در نیمه راه اسفند هستیم.

Already this year is going by so quickly, don't you think?

از قبل امسال به این سرعت می گذرد، فکر نمی کنید؟

Have you noticed this year going by very fast.

آیا متوجه شده اید که امسال خیلی سریع می گذرد؟

Some people say that that might be a good thing, apparently.

برخی از مردم می گویند که این ممکن است چیز خوبی باشد، ظاهرا.

Mick Jagger,

میک جگر،

I can't believe what a conversation has.

من نمی توانم باور کنم که یک مکالمه چیست.

Has. I

دارد. من

because of mentioning

به خاطر

the Rolling Stones.

ذکر رولینگ استونز.

Apparently, Mick Jagger is 78, not 79.

ظاهراً، میک جگر 78 ساله است، نه 79 ساله.

So I suppose his next birthday in July he will be 79.

بنابراین من فکر می‌کنم تولد بعدی او در ژوئیه 79 ساله خواهد بود.

Would I be right in saying that? I hope so.

آیا درست می‌گویم؟ امیدوارم.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

We are looking at look today.

ما امروز به نگاه نگاه می کنیم.

Some people seem to go through life with very little luck.

به نظر می رسد برخی افراد با شانس بسیار کمی زندگی را پشت سر می گذارند.

Have you noticed that there seem to be people who are unlucky

آیا متوجه شده اید که به نظر می رسد افرادی بدشانس

and other people who are lucky?

و افراد دیگری خوش شانس هستند؟

And quite often there seems to be no explanation

و اغلب به نظر می رسد که هیچ توضیحی

or no actual reason for it.

یا دلیل واقعی برای آن وجود ندارد.

But do you know someone?

اما آیا کسی را می شناسید؟

Do you know a person who seems to always have some sort of bad luck?

آیا فردی را می شناسید که به نظر می رسد همیشه نوعی بدشانسی دارد؟

And do you know people who seem to always have good luck?

و آیا افرادی را می شناسید که به نظر می رسد همیشه خوش شانس هستند؟

But it is true.

اما حقیقت دارد.

I'm not sure about my life.

در مورد زندگیم مطمئن نیستم.

If I had to sum up my life,

اگر بخواهم زندگی ام را خلاصه کنم،

is my life lucky?

آیا زندگی من خوش شانس است؟

Well, yes, in certain ways it is to be fortunate

خوب، بله، از جهاتی

to have look to be lucky.

خوش شانس بودن برای خوش شانس بودن است.

But I suppose also in other ways, not so lucky.

اما من فکر می کنم از راه های دیگر، نه چندان خوش شانس.

So so there has been moments in my past.

بنابراین لحظاتی در گذشته من وجود داشته است.

There have been moments where I've had bad fortune, bad luck.

لحظاتی بوده است که من بدشانسی داشته ام، بدشانسی.

So, yes, I think it would be fair to say that you can have both of those things,

بنابراین، بله، من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم شما می توانید هر دوی این چیزها را داشته باشید،

although sometimes it does appear that that some people

اگرچه گاهی اوقات به نظر می رسد که برخی افراد

do have a lot of

bad luck in their lives.

در زندگی خود بدشانسی زیادی دارند.

For various reasons. Hello.

به دلایل مختلف. سلام.

In India, we are celebrating the Festival of Colours

در هند جشنواره رنگ‌ها

called Holi or Holy, and I'm

به نام هولی یا مقدس را جشن می‌گیریم و من

very busy making delicious eatables

بسیار مشغول درست کردن غذاهای خوشمزه هستم

food.

.

Please don't talk about food at the moment because I'm hungry.

لطفاً در حال حاضر در مورد غذا صحبت نکنید زیرا من گرسنه هستم.

I am a little bit hungry because I haven't eaten this morning.

من کمی گرسنه هستم چون امروز صبح چیزی نخورده ام.

I was in a hurry.

من عجله داشتم.

I'm setting up lots of things here in the studio for the live stream.

من چیزهای زیادی را اینجا در استودیو برای پخش زنده تنظیم می کنم.

I am also

I don't know if I want to tell you this.

من هم نمی دانم می خواهم این را به شما بگویم یا نه.

Hmm. Shall I tell you what I'm doing at the moment?

هوم به شما بگویم در حال حاضر چه کار می کنم؟

I have a little project that I'm working on,

من یک پروژه کوچک دارم که روی آن کار می کنم،

and it's something that I haven't mentioned,

و این چیزی است که به آن اشاره نکرده ام،

but it is a little project that I'm doing behind the scenes

اما پروژه کوچکی است که در پشت صحنه انجام می دهم

to improve this.

تا این را بهبود بخشم.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

I'm not saying anything else.

من چیز دیگری نمی گویم.

I think that look doesn't exist.

من فکر می کنم آن نگاه وجود ندارد.

Everybody has to make things happen.

همه باید کاری کنند که اتفاق بیفتد.

Thank you, Eric.

ممنون اریک

Yes, I suppose from a certain point, of view,

بله، از نقطه نظر خاصی تصور می‌کنم،

if you go through your life expecting things to go your way

اگر در طول زندگی‌تان انتظار

or if you expect things to always come out

داشته باشید که همه چیز مطابق میل شما پیش برود یا اگر انتظار دارید که همه چیز همیشه

positively, you might be disappointed.

مثبت باشد، ممکن است ناامید شوید.

So I think sometimes it is just about doing your best, trying our best.

بنابراین من فکر می‌کنم گاهی اوقات این است که بهترین کار را انجام دهیم، بهترین تلاش خود را بکنیم.

Sometimes you will fail.

گاهی اوقات شما شکست خواهید خورد.

Sometimes you will succeed.

گاهی اوقات موفق خواهید شد.

Sometimes as you will be lucky.

گاهی اوقات همانطور که شما خوش شانس خواهید بود.

Sometimes you will be unlucky.

گاهی اوقات شما بدشانس خواهید بود.

Of course, there are people who try to be lucky.

البته افرادی هم هستند که سعی می کنند خوش شانس باشند.

Maybe they they gamble.

شاید آنها قمار می کنند.

Maybe they like to take chances on things.

شاید آنها دوست دارند در مورد چیزهایی شانس بگیرند.

So you can, I suppose, put yourself in a situation

بنابراین، فکر می کنم می توانید خود را در موقعیتی

where you are trying your best to be lucky.

قرار دهید که تمام تلاش خود را برای خوش شانسی می کنید.

But if you keep doing that, you will find that

اما اگر به این کار ادامه دهید، خواهید دید که

quite often bad luck will come your way.

اغلب بدشانسی سر راهتان قرار می گیرد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It can be like that.

می تواند اینطور باشد.

Hello.

Ten new in hello to you

سلام.

ده جدید در سلام به شما

and thank you for your love from Vietnam.

و از محبت شما از ویتنام سپاسگزارم.

Can I send you my love?

میتونم عشقمو برات بفرستم؟

Is that like

آیا این شبیه

nothing else?

هیچ چیز دیگری نیست؟

Just my best wishes and a warm love.

فقط بهترین آرزوها و یک عشق گرم من.

I did something very strange last week.

هفته پیش یه کار خیلی عجیب انجام دادم.

I think it might be my age.

فکر کنم شاید سن من باشه

But I was busy last week grooming myself,

اما من هفته گذشته مشغول آراستن خودم بودم،

trying to take care of my body to keep my appearance and I was cutting

سعی می کردم از بدنم مراقبت کنم تا ظاهرم را حفظ کنم و

my toenails.

ناخن های پایم را کوتاه می کردم.

I'm sure you are really pleased to hear about this,

مطمئنم از شنیدن این موضوع واقعا خوشحال می شوید،

but last week I was cutting my toenails

اما هفته گذشته داشتم ناخن های پایم را کوتاه می

and I was trying to cut the edge

کردم و سعی می کردم

of one of my toenails.

لبه یکی از ناخن های پایم را کوتاه کنم.

However, I got a little bit carried away with the Clippers.

با این حال، من کمی با کلیپرز رانده شدم.

And don't ask me how I did it, but I managed to chop

و از من نپرسید که چگونه این کار را انجام دادم، اما توانستم

a huge chunk

یک تکه بزرگ

out of my toe with the Clippers, so I was cutting my nail.

از انگشت پام را با کلیپرز جدا کنم، بنابراین داشتم ناخنم را کوتاه می کردم.

And then suddenly

و سپس

I actually sliced a big chunk out of my toe.

ناگهان یک تکه بزرگ از انگشت پام را برش دادم.

I don't know how I did it, but all I can say is it was very painful.

نمی دانم چگونه این کار را انجام دادم، اما تنها چیزی که می توانم بگویم این است که بسیار دردناک بود.

For many days afterwards.

تا چند روز بعد.

In fact, even now, if I go for a walk

در واقع الان هم اگر به پیاده روی بروم

and I'm wearing my big heavy boots,

و چکمه های بزرگ و سنگینم را بپوشم،

it's very painful.

خیلی دردناک است.

Because my poor little toe is still trying to heal.

چون انگشت کوچک بیچاره من هنوز در حال تلاش برای بهبودی است.

I don't know how I did it.

من نمی دانم چگونه این کار را کردم.

I really do.

Do you ever accidentally injure yourself

من حتما انجام میدم.

آیا تا به حال شده به طور تصادفی

when you were doing something simple?

هنگام انجام یک کار ساده به خود آسیب وارد کنید؟

So I'm not talking about knives,

بنابراین من در مورد چاقو صحبت نمی‌کنم،

although come to think of it,

هر چند وقتی فکرش را بکنم،

I've had lots of accidents whilst cutting bread

هنگام بریدن نان

or cutting cake or cutting anything.

یا بریدن کیک یا بریدن هر چیزی تصادفات زیادی داشته‌ام.

So I have had quite a few accidents come to think of it.

بنابراین من تصادفات زیادی داشتم که به آن فکر می کردم.

So maybe it's just me.

پس شاید فقط من هستم.

Perhaps sign careless.

شاید بی دقت امضا کنید

Maybe I'm not paying enough attention

شاید

whilst doing my little jobs.

در حین انجام کارهای کوچکم به اندازه کافی توجه نمی کنم.

But yes, it's very strange

اما بله، خیلی عجیب است

Hello, Pedro.

سلام پدرو.

Pedro Belmont.

پدرو بلمونت

Or should I say Pedro Belmont?

یا باید بگویم پدرو بلمونت؟

Have you showed the video?

ویدیو رو نشون دادی؟

I haven't showed the video.

من ویدیو رو نشون ندادم

Pedro,

پدرو،

there is a video that Pedro sent to me

ویدیویی وجود دارد که پدرو

of of well, something very unusual happening.

درباره خوب، یک اتفاق بسیار غیرعادی برای من فرستاده است.

However, I can't show it here because there is another person

با این حال، من نمی توانم آن را در اینجا نشان دهم زیرا شخص

involved in the video and I can't do it.

دیگری در این ویدئو نقش دارد و من نمی توانم این کار را انجام دهم.

You have to trust me.

باید به من اعتماد کنی

There is one thing I know after doing this for 15 years

یک چیز وجود دارد که من بعد از 15 سال انجام این کار می دانم این

is, you know, when to do something and when not to do it.

است که می دانید چه زمانی کاری را انجام دهید و چه زمانی آن را انجام ندهید.

So that's the reason why I haven't shown it.

پس این دلیلی است که من آن را نشان ندادم.

Hello? 100, Dobby.

سلام؟ 100، دابی.

We are so lucky because your amazing English videos

ما بسیار خوش شانس هستیم زیرا ویدیوهای انگلیسی شگفت انگیز شما

and of course it seems that you are an awesome person.

و البته به نظر می رسد که شما شخص فوق العاده ای هستید.

I'm not sure if I'm awesome.

من مطمئن نیستم که آیا من عالی هستم.

I've been.

من بوده ام.

I've been described as many things in my life.

از من به عنوان چیزهای زیادی در زندگی ام توصیف شده است.

I'm not sure about awesome.

در مورد عالی مطمئن نیستم.

All I do is try my best

تمام تلاشم این است که تمام تلاشم را بکنم

Who else is here today?

چه کسی امروز اینجاست؟

Oh, we have. I think it's Daniel.

اوه، ما داریم. فکر کنم دنیل باشه

Hello, Daniel.

سلام دنیل.

And I believe you are watching in Ukraine at the moment.

و من معتقدم که شما در حال حاضر در اوکراین تماشا می کنید.

And you are asking about my videos.

و شما در مورد ویدیوهای من می پرسید.

Who makes your funny titles?

چه کسی عنوان های خنده دار شما را می سازد؟

For your video? I do.

برای ویدیوی شما؟ انجام میدهم.

I do everything myself.

همه کارها را خودم انجام می دهم.

So all of the editing, all of the production,

بنابراین تمام تدوین، تمام تولید،

everything you see everything you hear,

هر آنچه که می‌بینید،

everything is done by me.

همه چیز توسط من انجام می‌شود.

No one else helps me.

هیچ کس دیگری به من کمک نمی کند.

I do everything by myself.

همه کارها را خودم انجام می دهم.

So all of the editing, all of the graphic design, everything you see around you.

بنابراین تمام ویرایش ها، تمام طراحی های گرافیکی، همه چیزهایی که در اطراف خود می بینید.

It is created by me.

توسط من ایجاد شده است.

If it is on here, then

اگر اینجا هست پس

I made it.

من درستش کردم

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

Hello, Tomic.

سلام تومیک

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Even though I haven't had a shave. Have you noticed

با اینکه اصلاح نکرده ام. آیا متوجه شده اید که

I haven't had a shave today?

من امروز اصلاح نکرده ام؟

I'm starting to look very mature.

من کم کم دارم خیلی بالغ به نظر میرسم

Apparently some of the ladies

ظاهراً برخی از خانم ها

and maybe some of the men as well out there quite like my beard.

و شاید برخی از مردان نیز کاملاً ریش من را دوست دارند.

If you remember last year I did actually decide

اگر به یاد داشته باشید سال گذشته من واقعاً تصمیم

to grow a beard, but

گرفتم ریش بگذارم، اما

who knows?

چه کسی می داند؟

I might do it again.

ممکنه دوباره انجامش بدم

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

V8's, thank you also to Palmira for your lovely messages today.

V8، همچنین از پالمیرا برای پیام های دوست داشتنی امروز شما تشکر می کنم.

We have a lot of things to do.

ما کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.

We are going to talk about. Look.

قرار است در مورد آن صحبت کنیم. نگاه کن

Would you like to look at some words and phrases

آیا دوست دارید به چند کلمه و عبارات

connected to being lucky?

مرتبط با خوش شانس بودن نگاه کنید؟

Being fortunate.

خوش شانس بودن

Having good fortune on your side.

داشتن خوش شانسی در کنار شما

And I love those cows.

و من آن گاوها را دوست دارم.

And I have a feeling you do as well.

و من این احساس را دارم که شما هم همینطور.

Oh. Oh, lovely.

اوه آه .. چه دوست داشتنی.

A lot of requests for the cows. Mr.

درخواست های زیادی برای گاوها. آقای

Duncan, please show us the beautiful cows at the back of your house and there they are.

دانکن، لطفا گاوهای زیبای پشت خانه خود را به ما نشان دهید و آنها آنجا هستند.

Sora.

سورا.

Hello, Sora.

سلام سورا

And also we have all him or him.

و همچنین ما همه او یا او را داریم.

Hello? Or him.

سلام؟ یا او.

I haven't seen you for a while.

مدتیه که ندیدمت

It seems like a long while since I last saw you here.

به نظر می رسد از آخرین باری که شما را اینجا دیدم مدت زیادی است.

But it's nice to see you again.

اما خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

Yes, we are looking at. Look.

بله، ما در حال بررسی هستیم. نگاه کن

Some people seem to have all the luck.

به نظر می رسد که برخی افراد شانس زیادی دارند.

Some people seem to have no luck.

به نظر می رسد برخی افراد شانس ندارند.

They seem to be quite unlucky.

به نظر می رسد آنها کاملاً بدشانس هستند.

And that's what we are talking about today.

و این چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

By the way, we also have an idiom as well.

اتفاقا ما یک اصطلاح هم داریم.

The mystery idiom.

اصطلاح رمز و راز.

Here it is.

ایناهاش.

If you think you know what it is, please let me know.

اگر فکر می کنید می دانید چیست، لطفاً به من اطلاع دهید.

It's a well-known expression in the English language.

این یک عبارت شناخته شده در زبان انگلیسی است.

So let's have a look, shall we?

پس بیایید نگاهی بیندازیم، نه؟

We have some words and phrases connected to look.

ما چند کلمه و عبارات مرتبط با نگاه داریم.

Are you feeling lucky?

آیا احساس خوش شانسی می کنید؟

Well, are you

خوب، شما

Here we go.

اینجا هستید.

Then our first phrase up on your look.

سپس اولین عبارت ما در نگاه شما.

You might be up on your luck.

شما ممکن است در شانس خود باشید.

If a person is up on their luck, it means they are having good fortune.

اگر فردی خوش شانس باشد، به این معنی است که خوش شانس است.

Something nice is happening.

اتفاق خوبی در حال رخ دادن است.

They are having a situation or maybe an occurrence

آنها موقعیتی دارند یا شاید

that is bringing them joy, happiness.

اتفاقی که برایشان شادی و خوشبختی می آورد.

Because quite often good luck can also bring a smile to your face.

زیرا اغلب اوقات خوش شانسی نیز می تواند لبخند را بر لبان شما بیاورد.

If you are lucky enough to win some money.

اگر به اندازه کافی خوش شانس هستید که مقداری پول برنده شوید.

Or maybe you hear from a friend

یا شاید از یکی از دوستانتان می شنوید و سال هاست از او خبری ندارید

and you haven't heard from them for many years,

،

you might feel that today is your lucky day

ممکن است احساس کنید امروز روز خوش شانس

because you were waiting for something to happen.

شماست زیرا منتظر اتفاقی بودید.

Of course there is the opposite.

البته برعکس هم هست

You can also be down on your luck as well.

شما همچنین می توانید از شانس خود بی بهره باشید.

If you are down on your luck, it means you are having no luck.

اگر از شانس خود بی بهره هستید، به این معنی است که شانس ندارید.

You are feeling unhappy because you are having no luck.

شما احساس ناراحتی می کنید زیرا شانس ندارید.

We might say that you are down on your luck.

ممکن است بگوییم که شانس خود را از دست داده اید.

So we often use the word down as a negative word to show

بنابراین ما اغلب از کلمه down به عنوان یک کلمه منفی استفاده می کنیم تا نشان

that something is not as good as it was.

دهیم چیزی به خوبی که بود نیست.

Or maybe something that is not as good as it could be.

یا شاید چیزی که آنقدر که می‌توانست خوب نیست.

A person is down on their luck.

یک فرد از شانس خود بی بهره است.

You are down on your luck because you are having no good luck.

شما از شانس خود رنج می برید زیرا شانس خوبی ندارید.

Of course, there are many words we can use to describe.

البته کلمات زیادی وجود دارد که می توانیم برای توصیف استفاده کنیم.

Look, we can say Fortune,

ببین، می‌توانیم بگوییم فورچون،

Chance Destiny.

سرنوشت شانس.

Well, I like that word.

خب من این کلمه را دوست دارم.

I don't know why, but the word destiny

نمی دانم چرا، اما کلمه

is, is the arrival point

سرنوشت، نقطه ورود

in your future.

به آینده شماست.

So maybe in the future you will have good luck.

پس شاید در آینده موفق باشید.

Your destiny is the road or the route you are taking.

سرنوشت شما جاده یا مسیری است که می روید.

You might experience good things or bad things.

ممکن است چیزهای خوب یا بد را تجربه کنید.

We like to think of our destiny as being something

ما دوست داریم سرنوشت خود را چیزی بدانیم

that is fulfilled.

که محقق شده است.

Maybe a wish.

شاید یک آرزو.

Maybe something you hope for is your destiny.

شاید چیزی که به آن امید دارید سرنوشت شما باشد.

Fate is another word we often use fate negatively,

سرنوشت کلمه دیگری است که ما اغلب از سرنوشت به صورت منفی استفاده می کنیم

you might notice, but fate is just the outcome of something.

، شاید متوجه شوید، اما سرنوشت فقط نتیجه یک چیزی است.

Something that comes your way an occurrence or an event.

چیزی که یک اتفاق یا یک اتفاق برای شما پیش می آید.

Fate.

سرنوشت.

Although we often

اگرچه ما

use the word fate negatively to mean

اغلب کلمه سرنوشت را به معنای

a sad or unfortunate occurrence.

یک اتفاق غم انگیز یا تاسف بار به صورت منفی به کار می بریم.

Coincidence?

اتفاقی؟

Yes. As I mentioned earlier,

آره. همانطور که قبلا ذکر کردم،

a coincidence can be a happy event.

یک تصادف می تواند یک رویداد خوشحال کننده باشد.

Maybe something that you weren't expecting.

شاید چیزی که انتظارش را نداشتی

Perhaps you are walking down the road

شاید در حال قدم زدن در جاده

and you just happen

هستید و اتفاقاً

to look on the pavement or on the sidewalk

به پیاده رو یا پیاده رو

and you see some money that is maybe a pound coin

نگاه می کنید و مقداری پول می بینید که شاید یک سکه پوند

or something else of value.

یا چیز دیگری با ارزش باشد.

You might think, Oh, that is my lucky day.

ممکن است فکر کنید، اوه، آن روز خوش شانس من است.

That is my lucky pound.

این پوند شانس من است.

My lucky pound coin.

سکه پوند شانس من.

So you might have a coincidence where two things happen at the same time

بنابراین ممکن است تصادفی داشته باشید که در آن دو اتفاق همزمان رخ می دهد

and the event leads to something nice happening.

و رویداد منجر به اتفاق خوبی می شود.

You might say that the moment was lucky.

شاید بگویید آن لحظه خوش شانس بود.

We often say a lucky coincidence.

ما اغلب می گوییم یک تصادف خوش شانس.

Two things that happen at the same time that bring a nice moment of time

دو اتفاقی که همزمان اتفاق می‌افتد و لحظه‌ای خوب را

with them is a coincidence.

با خود به همراه می‌آورد، تصادفی است.

Providence is another word I think this particular word.

مشیت کلمه دیگری است که فکر می کنم این کلمه خاص است.

Providence is old fashioned, maybe.

پروویدنس از مد افتاده است، شاید.

I don't think people usually use the word providence,

من فکر نمی کنم مردم معمولاً از کلمه مشیت استفاده می کنند،

but it can be used when we are talking about, look,

اما وقتی صحبت می کنیم می توان از آن استفاده کرد، نگاه کنید،

to be fortunate is to be lucky.

خوش شانس بودن یعنی خوش شانس بودن.

And I suppose in these strange times we are living

و فکر می‌کنم در این روزگار عجیبی که در آن زندگی می‌کنیم

in, I think a lot of us

، فکر می‌کنم بسیاری از ما

are counting the blessings that we have

در حال شمارش نعمت‌هایی هستیم که داریم،

because maybe we live in a place that is peaceful,

زیرا شاید در مکانی زندگی می‌کنیم که آرام،

calm, Maybe you are able to put some food on your plate and eat a meal.

آرام است، شاید بتوانید مقداری غذا در بشقاب خود بریزید و یک وعده غذایی بخور

So for me, from my point of view, especially over the last couple of years,

بنابراین، برای من، از دیدگاه خودم، به خصوص در طول یکی دو سال اخیر

I have started to re-evaluate

، شروع به ارزیابی مجدد

my life, things that I often worry about

زندگی خود کرده ام، چیزهایی که اغلب در مورد آنها نگران

or feel annoyed about.

یا احساس آزارم می کنم.

I no longer worry about because I realise that those small things in life,

من دیگر نگران نیستم زیرا می دانم که آن چیزهای کوچک در زندگی،

the small things that you have, you realise how fortunate you are

چیزهای کوچکی که داری، می فهمی که چقدر خوش شانسی

because you can live in your house, you have a roof over your head, you are warm

چون می توانی در خانه ات زندگی کنی، سقفی بالای سرت داری، گرمی

and you have some food in front of you.

و داری مقداری غذا جلوی شماست

So those things, as far as I'm concerned,

بنابراین، آن چیزها، تا آنجا که به من مربوط می شود،

are my ways

روش های من برای

of of expressing fortune being fortunate,

بیان خوشبختی،

having the things that you need to survive.

داشتن چیزهایی هستند که برای زنده ماندن به آن نیاز دارید.

To be fortunate is to be lucky.

خوش شانس بودن یعنی خوش شانس بودن.

A lucky person might have everything they need in front of them.

یک فرد خوش شانس ممکن است هر آنچه را که نیاز دارد در مقابل خود داشته باشد.

And by that I mean walk a roof over your head

و منظورم این است که از سقفی بالای سر خود راه بروید

and maybe some sort of security as well.

و شاید نوعی امنیت نیز داشته باشید.

A fortunate person is a lucky person,

یک فرد خوش شانس یک فرد خوش شانس است

a person who has luck on their side.

، کسی که شانس را در کنار خود دارد.

They are fortunate.

آنها خوش شانس هستند.

They have good fortune.

آنها اقبال خوبی دارند.

We say a fortunate person, fortunate.

ما می گوییم یک فرد خوش شانس، خوش شانس.

And the opposite is unfortunate.

و برعکس مایه تاسف است.

A person who is not lucky is unfortunate.

کسی که خوش شانس نیست بدبخت است.

Maybe they have some bad luck in their life.

شاید آنها در زندگی خود بدشانسی داشته باشند.

You might say that that is unfortunate.

ممکن است بگویید که مایه تاسف است.

The thing that happened is not positive.

اتفاقی که افتاده مثبت نیست.

It is negative.

منفی است.

So fortunate is a good thing.

پس خوش شانسی چیز خوبی است.

It is something that has come your way.

این چیزی است که سر راه شما آمده است.

Some things that you need, something that is good for you

برخی از چیزهایی که به آنها نیاز دارید، چیزی که برای شما خوب است

and unfortunate is a situation

و ناگوار موقعیت

or an event that comes along that is not good for you.

یا رویدادی است که برای شما خوب نیست.

So those are the two words and the ways of expressing them

پس این دو کلمه هستند و روش های بیان آنها

He is a

an interesting phrase, the luck of the draw.

عبارت جالبی است، شانس قرعه کشی.

We often describe the luck of the draw

ما اغلب شانس قرعه‌کشی را

to mean the occurrence of luck or maybe

به معنای وقوع شانس یا شاید

the actual event of receiving look.

رویداد واقعی دریافت نگاه توصیف می‌کنیم.

The luck of the draw, for example,

شانس قرعه کشی، به عنوان مثال

the draw is when you pick something out.

، قرعه کشی زمانی است که شما چیزی را انتخاب می کنید.

So imagine if you are playing the lottery and you are

بنابراین تصور کنید که در حال بازی کردن در قرعه کشی هستید و

waiting for your magic numbers

منتظر هستید تا اعداد جادویی

or your lucky numbers to come up in the lottery.

یا اعداد خوش شانس خود در قرعه کشی ظاهر شوند.

So quite often they will draw some numbers and that means you are taking something out,

بنابراین اغلب آنها تعدادی اعداد را می کشند و این بدان معناست که شما چیزی را بیرون

you are drawing the numbers, and then you are showing each number

می آورید، اعداد را می کشید و سپس هر عدد را

to the audience or to those who are playing the lottery.

به مخاطب یا کسانی که در قرعه کشی بازی می کنند نشان می دهید.

The luck of the draw is the occurrence

شانس قرعه کشی اتفاق

or I suppose also the chance of luck

یا احتمال وقوع یا تکرار شانس است

happening or recurring.

.

By the way, do you play the lottery?

در ضمن، آیا شما لاتاری بازی می کنید؟

Do you ever take part in the lottery?

آیا تا به حال در قرعه کشی شرکت می کنید؟

I don't. I will be honest with you.

من این کار را نمی کنم. من با شما صادق خواهم بود.

I don't play the lottery

من قرعه کشی بازی نمی

I like to keep

کنم و دوست دارم

the money instead.

پول را نگه دارم.

I have seen people in the supermarkets or in the shops

من مردم را در سوپرمارکت ها یا مغازه ها دیده ام که

spend 20 or £30

on the lottery for each weekend.

برای هر آخر هفته 20 یا 30 پوند خرج قرعه کشی می کنند.

So they go into the shop and they spend 20 or £30

بنابراین آنها به مغازه می روند و 20 یا 30 پوند

on the lottery.

برای قرعه کشی خرج می کنند.

And as we all know,

و همانطور که همه ما می دانیم

the chances or the odds of you winning

، شانس یا شانس برنده شدن

are quite high.

شما بسیار زیاد است.

They are high or when.

آنها بالا هستند یا زمانی.

When I say high, I mean the chances are that you won't win.

وقتی می گویم بالا، منظورم این است که احتمال برنده نشدن شما وجود دارد.

Maybe it's 10 million to one.

شاید 10 میلیون به یک باشد.

You probably have more chance of being struck by lightning

احتمالاً شانس بیشتری برای اصابت صاعقه دارید

than winning the lottery.

تا برنده شدن در لاتاری.

That's what I'm saying.

این چیزی است که من می گویم.

Claudia says, I don't like gambling.

کلودیا می گوید، من قمار را دوست ندارم.

I don't like it.

من آن را دوست ندارم.

Anna says,

آنا می‌گوید،

I believe that many of us have the same feeling of you as you.

من معتقدم که بسیاری از ما همان احساس شما را نسبت به شما داریم.

Mr. Duncan, we are very lucky you are right. Yes.

آقای دانکن، ما خیلی خوش شانسیم که حق با شماست. آره.

And I like to count all of the luck and all of the lucky things that I have in my life.

و من دوست دارم همه شانس ها و همه چیزهای خوش شانسی را که در زندگی ام دارم بشمارم.

And that's

و

the reason why these days, I don't complain very much.

به همین دلیل است که این روزها، من زیاد شکایت نمی کنم.

I might complain sometimes,

من ممکن است گاهی شکایت کنم،

maybe about the weather or Mr.

شاید از آب و هوا یا آقای

Steve playing James last in his room,

استیو که آخرین نقش جیمز را در اتاقش بازی می کند،

but nothing else.

اما هیچ چیز دیگری.

To be on the road That's a great expression.

در جاده بودن این یک بیان عالی است.

If you are on a roll.

اگر در رول هستید.

It means you are having a lot of good luck.

به این معنی است که شما خیلی خوش شانس هستید.

To be on a roll means to have a lucky streak.

رول بودن به معنای خوش شانس بودن است.

So when we say lucky streak, we are describing a moment where you seem to have lots of luck

بنابراین وقتی می گوییم خط خوش شانسی، لحظه ای را توصیف می کنیم که به نظر می رسد شما

lucky things and good things are happening.

چیزهای خوش شانس زیادی دارید و اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است.

You are having a lucky streak.

شما یک خط خوش شانسی دارید.

So if you are on a roll, it means everything is going your way.

بنابراین اگر در حال چرخش هستید، به این معنی است که همه چیز طبق خواسته شما پیش می رود .

Everything is going as you wanted it to.

همه چیز همانطور که شما می خواهید پیش می رود.

You are on a roller

شما روی یک غلتک هستید

A lucky number might be seen as bringing good luck.

یک عدد خوش شانس ممکن است به عنوان خوش شانسی در نظر گرفته شود.

So some people believe that they have their own lucky number.

بنابراین برخی افراد معتقدند که آنها شماره شانس خود را دارند .

Some people believe that if they play the lottery

برخی افراد معتقدند که اگر لاتاری بازی می کنند

and if they use certain numbers, maybe their date of birth

و اگر از اعداد خاصی استفاده می کنند، شاید تاریخ تولدشان

or maybe the date that they got married,

یا شاید تاریخ ازدواجشان

or maybe the date of birth of their child,

یا شاید تاریخ تولد فرزندشان،

they believe that those numbers are actually lucky and they will help them to win the lottery.

معتقدند که این اعداد در واقع خوش شانس هستند. به آنها کمک می کند تا در قرعه کشی برنده شوند.

So some people believe in lucky numbers.

بنابراین برخی افراد به اعداد خوش شانس اعتقاد دارند.

Some people have a lucky number.

برخی افراد یک عدد شانس دارند.

I used to think that my lucky number was four.

قبلاً فکر می کردم که عدد شانس من چهار است.

I don't know why, but I was always strangely attracted to number four.

نمی دانم چرا، اما همیشه به طرز عجیبی جذب شماره چهار بودم.

And I have no idea why, but a lucky number might be seen as bringing

و من نمی دانم چرا، اما یک عدد خوش شانس ممکن است به عنوان

good luck or fortune.

خوش شانسی یا ثروت در نظر گرفته شود.

So what about you? Do you have a lucky number?

درمورد شما چطور؟ آیا شماره شانس دارید؟

Is there a number that you sometimes think, Oh,

آیا شماره ای وجود دارد که گاهی فکر می کنید، اوه،

I like it when that number appears in front of me

من دوست دارم وقتی آن عدد جلوی من ظاهر می شود،

because then I feel more confident or comfortable that things will go my way.

زیرا در این صورت احساس اطمینان یا راحتی بیشتری می کنم که همه چیز بر وفق مراد من پیش می رود.

So we often have lucky numbers, maybe one or many

بنابراین ما اغلب اعداد شانس داریم، شاید یک یا چند

Oh, that's interesting.

آه، این جالب است.

Yes. A lot of people now commenting on gambling.

آره. بسیاری از مردم اکنون در مورد قمار نظر می دهند.

Eric says there are many addictions

اریک می گوید اعتیادهای زیادی وجود دارد

and many people become addicted to gambling.

و افراد زیادی به قمار معتاد می شوند.

You are right.

حق با شماست.

One of the things I've noticed in this country

یکی از چیزهایی که من در این کشور در انگلستان متوجه شده ام این

in England is how many

است که تعداد

online casinos there are

کازینوهای آنلاین وجود دارد،

so there are many people now that like to gamble online.

بنابراین اکنون افراد زیادی هستند که دوست دارند به قمار آنلاین بپردازند.

They will go to a website and they will put some money

آنها به یک وب سایت می روند و مقداری پول

on maybe a roulette table

روی میز رولت

or maybe the drawing of some cards.

یا شاید کشیدن چند کارت می گذارند.

Or maybe if numbers come up on the screen,

یا شاید اگر اعداد روی صفحه ظاهر شوند

you will try to guess those numbers and then if you do, you get some some money in return.

، سعی کنید آن اعداد را حدس بزنید و سپس اگر انجام دادید، در ازای آن مقداری پول دریافت می کنید.

So I would say that gambling has become a very big thing

بنابراین می‌توانم بگویم که قمار به

in this country, a very big thing

یک چیز بسیار بزرگ در این کشور تبدیل

There are many casinos here in this country,

but also there are many online gambling sites.

شده است.

And it would appear, especially during lockdown,

و به نظر می رسد، به خصوص در دوران قرنطینه

that lots of people have become addicted

، بسیاری از مردم به قمار معتاد شده اند،

to gambling because they've had nothing else to do whilst they were

زیرا در زمانی که در آنجا بودند مجبور به ماندن در خانه بودند، کار دیگری برای انجام دادن نداشتند

there were being forced to stay at home.

.

So they found something else to do.

بنابراین کار دیگری برای انجام دادن پیدا کردند.

And quite often those those people who are looking for a little bit of excitement

و اغلب آن دسته از افرادی که در

during their long days, they might decide to try gambling, but

طول روزهای طولانی خود به دنبال کمی هیجان هستند، ممکن است تصمیم بگیرند که قمار را امتحان کنند، اما

it's not a good thing It is not

این چیز خوبی نیست،

the test says something nice.

این آزمایش نیست، چیز خوبی می گوید.

Thank you for your tests.

ممنون از تست های شما

It is no joke.

I just want to say that my thoughts are with the Ukrainian people and I wish them the best of luck.

شوخی نیست.

فقط می خواهم بگویم که افکار من با مردم اوکراین است و برای آنها آرزوی موفقیت دارم.

Thank you ve tass.

ممنون از شما.

As we all do.

همانطور که همه ما انجام می دهیم.

As we all do during this time.

همانطور که همه ما در این مدت انجام می دهیم.

Another one coming up on your screen.

یکی دیگر روی صفحه نمایش شما ظاهر می شود.

An item worn

کالایی که

for luck is a lucky charm.

برای شانس پوشیده می شود یک طلسم شانس است.

Many people believe that if they carry something around with them,

بسیاری از مردم بر این باورند که اگر چیزی را با خود حمل کنند،

if they have something that they carry with them,

اگر چیزی را با خود حمل کنند،

it will bring them good luck.

برایشان خوش شانسی به همراه خواهد داشت.

And there are many different types of things that people might carry with them.

و انواع مختلفی از چیزهایی که افراد ممکن است با خود حمل کنند وجود دارد.

For example,

به عنوان مثال،

maybe a four-leaf clover.

شاید یک شبدر چهار برگ.

A four-leaf clover is considered

شبدر چهار برگی

to be lucky It is a lucky charm.

را خوش شانس می دانند این طلسم خوش شانسی است.

So if you can find a four-leaf clover, then you can

بنابراین اگر بتوانید یک شبدر چهار برگ پیدا کنید، پس می

have some good luck.

توانید کمی خوش شانس باشید.

Apparently, because that's what people believe.

ظاهراً چون مردم به این اعتقاد دارند.

Oh, dear.

اوه عزیزم.

What are those

آن ها چه هستند

Some people like to carry a rabbit's foot

برخی از افراد دوست دارند پای یک خرگوش

or maybe two rabbits feet around with them.

یا شاید دو پای خرگوش را با خود حمل کنند.

I'm not sure if people still do this.

من مطمئن نیستم که آیا مردم هنوز این کار را انجام می دهند.

I would imagine nowadays a lot of people would be quite angry if they realised

تصور می‌کنم امروزه بسیاری از مردم اگر بفهمند

that their best friend was carrying part of a rabbit around in their handbag.

که بهترین دوستشان بخشی از یک خرگوش را در کیف دستی‌شان حمل می‌کند، کاملاً عصبانی می‌شوند.

But yes, some people do believe that a rabbit's foot will bring them good luck.

اما بله، برخی از مردم معتقدند که پای خرگوش برای آنها خوش شانسی به همراه خواهد داشت.

Maybe you might have a lucky charm,

شاید شما یک طلسم خوش شانسی داشته

something that you believe will bring you good luck.

باشید، چیزی که فکر می کنید برای شما خوش شانسی می آورد.

Such as?

مانند؟

Maybe your your lucky dice

شاید تاس خوش شانس

you might carry this around with you.

شما ممکن است این تاس را با خود حمل کنید.

When you are gambling, you might believe that this thing will bring you good luck.

وقتی در حال قمار هستید، ممکن است باور داشته باشید که این چیز برای شما خوش شانسی به همراه خواهد داشت.

Of course, quite often it probably won't.

البته، اغلب اوقات احتمالاً اینطور نخواهد شد.

Also, a very familiar sight outside people's houses.

همچنین یک منظره بسیار آشنا بیرون از خانه های مردم.

Horseshoes.

نعل اسب.

So maybe a lucky horseshoe.

پس شاید یک نعل اسب خوش شانس.

A lot of people believe if you have one of these outside your house

بسیاری از مردم بر این باورند که اگر یکی از اینها را در بیرون از خانه

or near your front door, this will bring you good luck.

یا نزدیک درب ورودی خود داشته باشید، برای شما خوش شانسی به همراه خواهد داشت.

It is seen as a good luck charm.

به عنوان یک طلسم خوش شانسی دیده می شود.

Some things that might bring look, your way.

برخی از چیزهایی که ممکن است به شما نگاه کند.

When people get married, you will often find

وقتی افراد ازدواج می کنند، اغلب

somewhere near the bride.

جایی نزدیک عروس پیدا می کنید.

There will be a horseshoe

یک نعل اسب وجود خواهد داشت

It is a symbol of good luck.

این نماد خوش شانسی است.

Of course, there are many

البته، طلسم های

good luck charms Many things that a person might wear.

خوش شانسی بسیاری وجود دارد که ممکن است یک شخص بپوشد.

As you can see here on the screen now, there are many different

همانطور که اکنون در اینجا روی صفحه می بینید ،

types of good look charm

انواع مختلفی از جذابیت های زیبا وجود دارد

that you might wear on your on your neck or on your wrist.

که ممکن است روی گردن یا مچ دست خود بپوشید.

And we call these things good luck charm

و ما به این چیزها طلسم خوش شانسی می گوییم

And as I mentioned earlier,

و همانطور که قبلاً اشاره کردم،

there are people who have their own lucky number.

افرادی هستند که شماره شانس خود را دارند.

For example, if you look here

به عنوان مثال، اگر به اینجا نگاه کنید،

your lucky numbers here are three and six.

اعداد شانس شما در اینجا سه ​​و شش هستند.

And that means that you are gifted and modest

و این بدان معنی است که شما با استعداد و متواضع هستید

and your lucky day is Tuesday.

و روز شانس شما سه شنبه است.

I suppose that's another thing worth mentioning is, well, a lot of people

فکر می‌کنم این یکی دیگر از مواردی است که باید به آن اشاره کرد، خوب، بسیاری از مردم

believe that they have a lucky day of the week.

معتقدند که یک روز خوش شانس در هفته دارند.

Oh, by the way, it's raining.

اوه، اتفاقا، باران می بارد.

Can you see behind me?

می توانی پشت سر من را ببینی؟

The rain is really coming down there.

واقعاً باران آنجا می آید.

So that's the reason why the image behind me has become very blurred.

بنابراین به همین دلیل است که تصویر پشت من بسیار تار شده است.

So a lot of people believe that if they have,

بنابراین بسیاری از مردم بر این باورند که اگر آنها،

I don't know, a certain thing on their body, or nearby,

نمی‌دانم، چیز خاصی را روی بدن خود یا در نزدیکی

that they will have good luck an item

خود داشته باشند، یک آیتم موفق خواهند بود

or maybe you have your lucky day of the week.

یا شاید شما روز خوش شانس خود را در هفته داشته باشید.

Some people believe that they have a lucky month as well.

برخی افراد معتقدند که ماه خوش شانسی نیز دارند.

Some people believe that they have a lucky year.

برخی افراد معتقدند که سال خوشی دارند.

So maybe they are waiting for the year

بنابراین شاید آنها منتظر سالی

that they believe will give them good fortune.

هستند که معتقدند به آنها خوش شانسی می دهد.

Claudia is going.

کلودیا می رود.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

I will also be going in a few moments.

من هم تا چند لحظه دیگر می روم.

So look, when we talk about being lucky,

پس نگاه کنید، وقتی در مورد خوش شانس بودن صحبت می کنیم،

we might say that it is a thing

ممکن است بگوییم که اگر در زندگی سخت کار کنید، این چیزی

that you bring upon yourself

است که به خودتان وارد

If you work hard in your life.

می کنید.

If you try your best, even if you fail,

اگر تمام تلاشتان را بکنید، حتی اگر شکست بخورید،

eventually luck will come your way.

در نهایت شانس به سراغتان خواهد آمد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think it is true to say that

فکر می‌کنم درست است که بگوییم

Palmira says I do not like Friday,

پالمیرا می‌گوید من جمعه

the 13th Yes, I suppose it would be fair to say

، سیزدهم را دوست ندارم، بله، فکر می‌کنم منصفانه باشد که بگوییم

that there are things that are seen as bringing luck,

چیزهایی وجود دارند که به‌عنوان خوش شانسی به نظر می‌رسند،

but also there are things that do not bring luck.

اما چیزهایی هم هستند که شانس نمی‌آورند.

So, yes, you might have a good point there.

بنابراین، بله، ممکن است نقطه خوبی در آنجا داشته باشید.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

People.

مردم.

Some people believe that bad luck

برخی معتقدند

is a punishment for a bad deed.

بدشانسی مجازاتی برای یک کار بد است.

Some people believe that if a person is bad in their life,

برخی افراد بر این باورند که اگر فردی در زندگی خود بد باشد، در یک مقطع زمانی

that they will receive or get at some point bad luck.

بدشانسی دریافت می کند یا نصیبش می شود.

We often call this karma.

ما اغلب به این کارما می گوییم.

Karma.

کارما

So there are people who believe that if you do something bad towards another person,

بنابراین افرادی هستند که معتقدند اگر نسبت به دیگری

if you do something evil, or wicked,

کار بدی انجام دهید، اگر کار بد یا بدی انجام دهید،

then bad things will come back.

آن وقت چیزهای بد باز خواهند گشت.

They will come back to you.

آنها به شما باز خواهند گشت.

And that is what karma is.

و این همان کارما است.

And a lot of people do believe in it.

و بسیاری از مردم به آن اعتقاد دارند.

So those are some words and phrases

بنابراین اینها برخی از کلمات و عبارات

connected to being lucky, having luck,

مرتبط با خوش شانس بودن، خوش شانس بودن،

looking for luck,

جستجوی شانس

having good luck, bad luck

، خوش شانس بودن، بدشانسی

to be fortunate or unfortunate.

بودن یا بدشانسی بودن هستند.

There are many words that we can use

کلمات زیادی وجود دارد که می توانیم از

Yes, sir.

بله قربان استفاده کنیم.

Sure.

مطمئن.

Marsha asks, Are these myths?

مارشا می پرسد، آیا اینها افسانه هستند؟

Well, I would say that they are superstitions.

خوب، من می گویم که آنها خرافات هستند.

Superstitions are things that people have or do.

خرافات چیزهایی هستند که مردم دارند یا انجام می دهند.

There is something they do in their life.

یه کاری هست تو زندگیشون

Maybe inactivity that they believe will bring them good luck.

شاید بی تحرکی که معتقدند برایشان خوش شانسی بیاورد.

Of course there is the opposite.

البته برعکس هم هست

You can have good superstition and bad superstition.

شما می توانید خرافات خوب و خرافات بد داشته باشید.

So maybe if something happens that you believe will bring you

پس شاید اگر اتفاقی بیفتد که فکر می‌کنید

bad luck is bad superstition.

بدشانسی می‌آورد، خرافه بد باشد.

But quite often people try to do things that will bring them good luck.

اما اغلب افراد سعی می کنند کارهایی انجام دهند که برایشان خوش شانسی به همراه داشته باشد.

So there are people who believe in superstition.

بنابراین افرادی هستند که به خرافات اعتقاد دارند. پالمیرا می‌گوید،

And I think that is the word that

فکر می‌کنم این کلمه‌ای است که

we would use

ما

to stop being superstitious

برای دست کشیدن از خرافات

is very difficult, says Palmira.

به کار می‌بریم، بسیار دشوار است.

You are right.

I think it is hard in your everyday life not

حق با شماست.

من فکر می کنم در زندگی روزمره سخت است که

to be superstitious in some way.

به نوعی خرافه نباشی.

There are many things that people do or they try to avoid

بسیاری از کارها وجود دارد که مردم انجام می دهند یا سعی می کنند از آنها اجتناب کنند

because they believe it will bring them bad luck or good luck.

زیرا معتقدند این کار برای آنها بدشانسی یا خوش شانسی به همراه خواهد داشت .

For example, walking under a ladder.

مثلا راه رفتن زیر نردبان.

Some people believe if you walk under a ladder, it will bring you bad luck.

برخی معتقدند اگر زیر نردبان راه بروید برایتان بدشانسی می آورد.

So there is a good example of something that people believe brings bad fortune,

بنابراین یک مثال خوب از چیزی وجود دارد که مردم معتقدند بدشانسی به همراه دارد،

whether it's true or not

خواه درست باشد یا

is up to you.

نباشد به شما بستگی دارد.

I am about to go.

من در شرف رفتن هستم.

The rain is pouring down. It's falling outside.

باران در حال باریدن است. داره بیرون میریزه

It does not feel like spring today.

امروز انگار بهار نیست.

Yesterday it was beautiful.

دیروز قشنگ بود

We had a lovely day yesterday here.

دیروز روز خوبی رو اینجا داشتیم

And today it's the opposite.

و امروز برعکس است.

It's raining, it's gloomy.

باران می بارد، غم انگیز است.

But here in the studio, everything is lovely and bright.

اما اینجا در استودیو، همه چیز دوست داشتنی و روشن است.

I will see you on Wednesday.

چهارشنبه میبینمت

I'm going to be back with you on Sunday.

من قرار است یکشنبه با شما برگردم.

So I'm here today. On Wednesday.

پس من امروز اینجا هستم. روز چهارشنبه

But I will be back with you on Sunday, Sunday and Wednesday.

اما یکشنبه، یکشنبه و چهارشنبه با شما بازخواهم گشت .

2 p.m.

UK time is when you can find me

ساعت 2 بعد از ظهر

زمان انگلستان زمانی است که می توانید مرا پیدا کنید

Christina leaves us with a very good point.

کریستینا ما را با یک نکته بسیار خوب ترک می کند.

The Law of Attraction.

قانون جذب.

I've heard of this.

من در مورد این شنیده ام.

I've seen many videos on YouTube

من ویدیوهای زیادی را در یوتیوب دیده ام که در

talking about the laws of attraction.

مورد قوانین جذب صحبت می کنند.

If you believe that good things will happen,

اگر باور داشته باشید که اتفاقات خوب رخ خواهد داد،

if you believe that your life will be positive, then good things will come your way.

اگر باور داشته باشید که زندگی شما مثبت خواهد بود، آنگاه چیزهای خوبی برایتان پیش خواهد آمد.

That is something I have heard of.

این چیزی است که من در مورد آن شنیده ام.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

Before I go, of course I have the mystery idiom.

قبل از رفتن، البته من اصطلاح رمز و راز را دارم.

Don't worry, I haven't forgotten

نگران نباشید،

I haven't forgotten about the mystery idiom.

من فراموش نکرده ام، اصطلاح رمز و راز را فراموش نکرده ام.

Here it is.

ایناهاش.

Did you think I had forgotten

فکر کردی من

about the mystery idiom?

اصطلاح رمز و راز را فراموش کرده ام؟

I almost did.

تقریبا انجام دادم.

I almost forgot.

تقریبا فراموش کردم.

Thank you for reminding me.

از یادآوری شما متشکرم.

Today's mystery idiom is

اصطلاح اسرارآمیز امروزی این است که

push your luck.

شانس خود را فشار دهید.

As I mentioned earlier,

همانطور که قبلاً اشاره کردم

the person who keeps trying to be lucky

، شخصی که به تلاش برای خوش شانس بودن ادامه می دهد،

maybe they do risky things that they believe

ممکن است کارهای خطرناکی انجام دهد که به اعتقاد آنها

will bring luck their way to continually do things that are dangerous or risky.

برای انجام مداوم کارهای خطرناک یا پرخطر شانس را برای او به ارمغان می آورد.

A person who always dices with danger

می توان گفت فردی که همیشه با خطر مواجه می شود

or likes to take risks can be said

یا دوست دارد ریسک کند،

to be pushing their luck.

شانس خود را بالا می برد.

Perhaps a person who is gambling at the casino

شاید فردی که در کازینو قمار

and they keep going back every day,

می کند و هر روز به عقب برمی گردد

and quite often they lose all their money.

و اغلب تمام پول خود را از دست می دهد.

We might say that that person is pushing their luck.

ممکن است بگوییم که آن شخص به شانس خود فشار می آورد.

And there it was.

و آنجا بود.

Today's Mystery Idiom.

اصطلاح رمز و راز امروز.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Time to go see one Sunday.

زمان رفتن به دیدن یک یکشنبه است.

2 p.m.

ساعت 2 بعد از ظهر

UK time is when I'm with you.

زمان انگلستان زمانی است که من با شما هستم.

I will put it on the screen very quickly.

خیلی سریع آن را روی صفحه می گذارم.

There it is.

ایناهاش.

The next time I'm with you is on Sunday from 2 p.m.

دفعه بعد که با شما هستم یکشنبه از ساعت 14 است.

UK time.

به وقت انگلستان

Mr. Steve will be here as well.

آقای استیو هم اینجا خواهد بود.

He's not here today.

او امروز اینجا نیست.

You may have noticed Mr.

ممکن است متوجه شده باشید که آقای

Steve isn't here because he's working.

استیو اینجا نیست زیرا او کار می کند.

Catch you later.

بعد به شما ملحق میشم.

Take care. Enjoy the rest of your day.

مراقب باش. از باقی روز لذت ببر.

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of English, saying Thanks for joining me,

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و می گوید از اینکه به من ملحق شدید،

even though the weather was not very nice.

با وجود اینکه هوا خیلی خوب نبود.

I hope I have still brought.

امیدوارم هنوز آورده باشم.

I hope I've brought a little bit of sunshine into your lives.

امیدوارم کمی آفتاب به زندگی شما آورده باشم.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next

می‌دانی بعد از آن چه می‌آید،

Yes you do...

بله،

ta ta for now.

فعلاً انجام می‌دهی.