Is maths a hard subject? / English Addict - 231 🚨LIVE CHAT🚨 - Sunday 8th January 2023

Now it's time for us to get together

حالا وقت آن است که دور هم جمع شویم

and enjoy the lovely words and phrases of the English language.

و از کلمات و عبارات دوست داشتنی زبان انگلیسی لذت ببریم.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

We are back, everyone.

همه برگشتیم

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

I hope today you have a spring in your step.

امیدوارم امروز بهاری در گام شما باشد.

I hope you are feeling really, really good today.

امیدوارم امروز واقعاً احساس خوبی داشته باشید.

Here we go. We are back, everyone.

در اینجا ما می رویم. همه برگشتیم

English addicts

معتادان انگلیسی

is coming to you once more from the birthplace of the English language.

بار دیگر از زادگاه زبان انگلیسی به سراغ شما می آیند.

And we all know where that is.

و همه ما می دانیم که کجاست.

Yes, of course you know where it is. I know where it is.

بله، البته می دانید کجاست. من میدانم کجاست.

We all know where it is.

همه می دانیم کجاست.

It is, of course, England in the

البته در مصاحبه، انگلیس است

interview and

و

yes, it is.

بله، همینطور است.

We are back. Everyone.

ما برگشتیم. هر کس.

Oh, hello there.

اوه، سلام.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy?

آیا احساس خوشبختی می کنید؟

I'm okay. I'm not too bad.

خوبم. زیاد بد نیستم.

I am.

من هستم.

I suppose I would say I am quite relaxed today.

فکر می کنم امروز می گویم کاملاً آرام هستم.

I don't know why, Because today's subject is one

نمی دانم چرا، چون موضوع امروز موضوعی است

that I am completely afraid of.

که من کاملاً از آن می ترسم.

It is a subject I hate so much,

این موضوعی است که من خیلی از آن متنفرم،

but we are going to talk about it.

اما قرار است در مورد آن صحبت کنیم.

However, I did have a lovely sleep last night.

با این حال، دیشب خواب خوبی داشتم.

Very relaxing.

بسیار آرامش بخش.

Also, I went to see my mummy as well on Friday.

همچنین روز جمعه به دیدن مومیایی ام رفتم.

We went to see my mum.

رفتیم دیدن مامانم

We had a lovely time with her.

با او خوش گذشت

Even though for most of the time she was fast asleep.

با وجود اینکه بیشتر اوقات او در خواب عمیق بود.

She was sleeping away in front of us, but we had a lovely time seeing her.

او جلوی ما خوابیده بود، اما ما از دیدن او لذت بردیم.

Anyway, it was lovely.

به هر حال دوست داشتنی بود

And then after that we, Mr.

و بعد از آن ما، آقای

Steve and myself, we went for a KFC.

استیو و من، برای KFC رفتیم.

Yes, we did.

بله ما انجام دادیم.

Now it does sound as if we are having a good time there.

حالا به نظر می رسد که ما در آنجا اوقات خوبی را سپری می کنیم.

But we were hungry

اما ما گرسنه بودیم

and we thought we would treat ourselves to a Kentucky Fried Chicken

و فکر می کردیم خودمان را با یک جوجه کنتاکی سرخ شده

or as they say in China can.

یا به قول چینی ها میل کنیم.

KENDIG Did you know that? Yes.

KENDIG آیا می دانستید؟ آره.

So now you have learned some Chinese can g

حالا شما یاد گرفته‌اید که آیا می‌توان چینی

Is Kentucky Fried Chicken in Chinese?

مرغ سرخ‌شده کنتاکی را به زبان چینی جست؟ اتفاقا

I am Mr.

من آقای

Duncan, by the way, for those wondering who that strange man is, I wonder who

دانکن هستم، برای کسانی که می‌پرسند آن مرد عجیب کیست، می‌پرسم

who is that strange man there?

آن مرد عجیب کیست؟

Can you see there? There are people walking.

می توانید آنجا را ببینید؟ افرادی هستند که راه می روند. در حال حاضر

There is one person and there is another person

یک نفر و یک نفر دیگر

walking behind me right now.

پشت سر من راه می روند.

They are outside enjoying this lovely day.

آنها بیرون هستند و از این روز زیبا لذت می برند.

I hope you are okay. I love English by the way.

امیدوارم حالتون خوب باشه اتفاقا من عاشق انگلیسی هستم.

I am an English addict.

من یک معتاد انگلیسی هستم.

I am one of those that I love.

من یکی از کسانی هستم که دوستشان دارم.

The English language. You might say that I am crazy

زبان انگلیسی. ممکن است بگویید من دیوانه

about English, which I am, of course.

انگلیسی هستم که البته هستم.

I hope you are all feeling good today.

امیدوارم امروز حال همه شما خوب باشد.

I am okay.

من خوب هستم.

I have to be honest with you. A busy week.

من باید با شما صادق باشم. یک هفته شلوغ

A busy year so far, but everything is okay.

یک سال پرمشغله تا اینجای کار، اما همه چیز خوب است.

So I feel quite good today and I hope you do as well.

بنابراین من امروز احساس بسیار خوبی دارم و امیدوارم شما هم همینطور باشید.

So that's the introduction out of the way.

بنابراین این مقدمه خارج از راه است.

We are talking about a subject that I do not like.

ما در مورد موضوعی صحبت می کنیم که من آن را دوست ندارم.

I hate the subject and I know what you're thinking.

من از موضوع متنفرم و می دانم به چه چیزی فکر می کنید.

You're wondering, Mr.

شما تعجب می کنید، آقای

Duncan, if you hate the subject, why are you going to talk about it?

دانکن، اگر از موضوع متنفر هستید، چرا می خواهید در مورد آن صحبت کنید؟

Well, I think it's still an interesting subject, even if we don't like things

خوب، من فکر می کنم هنوز موضوع جالبی است، حتی اگر گاهی اوقات چیزهایی را دوست نداشته باشیم،

sometimes it is nice to talk about them.

خوب است در مورد آنها صحبت کنیم.

I don't like politics, to be honest.

راستش من سیاست را دوست ندارم.

However, I do find it interesting

با این حال،

from time to time when interesting things happen.

گاهی اوقات اتفاقات جالبی برای من جالب است. گمان میکنم

I suppose.

.

I have been watching the news over

من در

the past few days with what is happening in the United States and also other parts of the world

چند روز گذشته اخبار مربوط به آنچه در ایالات متحده و همچنین سایر نقاط جهان اتفاق می افتد و

as well as political situations change and alter.

همچنین شرایط سیاسی تغییر و تغییر می کند، تماشا کرده ام.

Things are always changing.

همه چیز همیشه در حال تغییر است.

I think.

من فکر می کنم.

I think we we do become bored very easily nowadays

فکر می‌کنم امروزه خیلی راحت از اطلاعات خسته می‌شویم،

with information because we always want more information.

زیرا همیشه اطلاعات بیشتری می‌خواهیم. آیا به

Have you noticed that?

آن توجه کرده اید؟

We always want a little bit more information.

ما همیشه کمی اطلاعات بیشتر می خواهیم. به

There never seems to be enough information.

نظر می رسد هرگز اطلاعات کافی وجود ندارد.

If we hear about something immediately, we want to hear more about it.

اگر بلافاصله در مورد چیزی بشنویم، می خواهیم بیشتر در مورد آن بشنویم.

Please tell me more.

لطفا بیشتر به من بگویید.

Please give me more information.

لطفأ به من اطلاعات بیشتری بدهید.

And then a few moments later we want even more information about that thing.

و چند لحظه بعد ما اطلاعات بیشتری در مورد آن چیز می خواهیم.

So I think these days we do become slightly bored with news

بنابراین فکر می‌کنم این روزها از اخبار کمی خسته شده‌ایم،

because we always feel as if we want to know more

زیرا همیشه احساس می‌کنیم که می‌خواهیم بیشتر بدانیم

and we always feel as if we don't know

و همیشه احساس می‌کنیم که نمی‌دانیم

or we don't become informed about what is happening in the world.

یا از آنچه در دنیا می‌گذرد مطلع نمی‌شویم.

Anyway, I'm here and I hope you are okay as well.

به هر حال من اینجام و امیدوارم شما هم خوب باشید.

Yes, we have made it all the way to the end of another week

بله، ما آن را به پایان یک هفته دیگر

and almost the end of another weekend as well, because

و تقریباً پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم، زیرا

it is Sunday.

یکشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep,

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ

beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

، بیپ، بیپ، بیپ

We are back together, everyone.

همه با هم برگشتیم

I hope you are having a good one.

امیدوارم حالتون خوب باشه

I hope today everything is shining on you with a lovely warm light.

امیدوارم امروز همه چیز با یک نور گرم دوست داشتنی بر شما بدرخشد.

I really do.

من حتما انجام میدم.

And we are back together again.

و دوباره با هم برگشتیم

Don't forget.

فراموش نکنید.

And I suppose I should mention we are here twice a week, Sunday

و من فکر می کنم باید اشاره کنم که ما هفته ای دو بار اینجا هستیم، یکشنبه

and Wednesday as well.

و چهارشنبه نیز.

We are here also coming up today.

ما هم امروز اینجا هستیم.

Yes, I know what you're going to say is Mr.

بله، می دانم که می خواهید بگویید آیا آقای

Steve coming onto the live chat?

استیو وارد چت زنده می شود؟

The answer to that is yes.

پاسخ مثبت است.

Steve will be with us a little bit later on.

استیو کمی بعد با ما خواهد بود.

We are talking about

ما در مورد

mathematics, mathematics,

ریاضیات، ریاضیات،

or as they say in the United States, math.

یا همانطور که در ایالات متحده می گویند، ریاضی صحبت می کنیم.

They don't say math. They say math

ریاضی نمی گویند آنها می گویند ریاضی

without the s on the end.

بدون s در پایان.

So that is what we are talking about now.

پس این همان چیزی است که ما اکنون در مورد آن صحبت می کنیم.

Hello to everyone. Nice to see you here.

سلام به همگی. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

The live chat is very busy.

چت زنده بسیار شلوغ است.

I wonder who was first on today's live chat.

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود.

And I suppose the big question is because I haven't done it for a long time,

و فکر می‌کنم سوال بزرگ این است که مدت زیادی است که این کار را انجام نداده‌ام، مدت زیادی است که به

I haven't given anyone a fancy pants

کسی شلوار فانتزی نداده‌ام

for a very long time, so I'm just wondering

، بنابراین فقط به این فکر می‌کنم که

if I can give a fancy pants

آیا می‌توانم یک شلوار فانتزی

to today's first live chat.

برای اولین بار امروز بدهم. چت زنده.

Oh, hello to Lewis.

اوه، سلام به لوئیس.

Mendez is here today.

مندز امروز اینجاست.

Hello, Lewis. Nice to see you here.

سلام، لوئیس. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

And yes, I have noticed you are first

و بله، متوجه شدم که شما اول هستید

and congratulations to you.

و به شما تبریک می گویم.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Some jubilation as Lewis Mendez is

شادی به عنوان لوئیس مندز

first on today's live chat.

اولین بار در چت زنده امروز است.

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

And I suppose also I should give you a

و همچنین فکر می کنم باید یک شلوار فانتزی

big happy, wonderful

، شاد و

fresh from the laundry,

تازه از لباسشویی به شما بدهم

fancy pants.

.

That's enough. We can't have too much excitement.

بس است. ما نمی توانیم هیجان زیادی داشته باشیم.

We are only 12 minutes into today's live stream, so I have to be careful.

فقط 12 دقیقه به پخش زنده امروز مانده ایم، بنابراین باید مراقب باشم.

We also have V times.

V بار هم داریم.

Hello, V, It's nice to see you back here as well.

سلام، V، خوشحالم که شما را دوباره اینجا می بینم.

Very nice to see you in the live chat.

بسیار خوشحالم که شما را در چت زنده می بینم.

I hope you can hear me all right.

امیدوارم بتوانید صدایم را خوب بشنوید.

Today one of my microphones in my studio

امروز به نظر می رسد یکی از میکروفون های من در استودیوی من

seems to have a problem, so I hope I am coming through loud and clear.

مشکل دارد، بنابراین امیدوارم با صدای بلند و واضح به آن بیایم.

If I'm not, please let me know. But I will try my best.

اگر نیستم لطفا به من اطلاع دهید. اما تمام تلاشم را خواهم کرد. اگر اوضاع بدتر شد،

I might have to open the window and start shouting

ممکن است مجبور شوم پنجره را باز کنم و شروع به فریاد زدن کنم

if it gets any worse.

.

Anyway, Vitesse is here. Hello, Vitus.

به هر حال ویتسه اینجاست. سلام ویتوس

You are second today on the live chat.

شما امروز در چت زنده دوم هستید.

Beatrice pal Palmira.

بئاتریس پال پالمیرا.

We also have Paolo. Hello, Paolo.

ما پائولو را هم داریم. سلام، پائولو.

I do believe that you are trying to send

من معتقدم که شما سعی می کنید

some some of your videos of you singing.

برخی از ویدیوهای خود را در حال آواز خواندن خود ارسال کنید.

Now you can of course make them smaller.

حالا البته می توانید آنها را کوچکتر کنید.

You can make them smaller by by compressing them.

می توانید با فشرده سازی آنها را کوچکتر کنید.

I won't get into the technical details at the moment, but there is a way of doing that.

من فعلا وارد جزئیات فنی نمی شوم، اما راهی برای انجام این کار وجود دارد.

But yes, I know what you mean.

اما بله، می دانم منظور شما چیست.

Sometimes it is hard, especially if you are sending video

گاهی اوقات سخت است، به خصوص اگر

clips through email or through the internet.

کلیپ های ویدیویی را از طریق ایمیل یا از طریق اینترنت ارسال می کنید.

It can be quite difficult and I will also to drews.

این می تواند بسیار دشوار باشد و من هم به قرعه کشی خواهم پرداخت.

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you back here as well today.

خوشحالم که امروز هم شما را اینجا می بینم.

A lot of people joining in.

افراد زیادی در حال پیوستن هستند.

Alessandra, hello to you who

الساندرا، سلام به شما که

we also have tomorrow or should I

فردا هم داریم یا باید

say my wall, my wall

بگویم دیوارم، دیوار من

is back with us as well.

نیز با ما برگشته است.

Guadalupe Hello.

گوادالوپ سلام.

Guadalupe Oh, my goodness.

گوادالوپ اوه، خدای من.

Guadalupe Guzman Torres is here

گوادالوپ گوزمن تورس اینجاست

and I feel as if it's been a very long time.

و احساس می کنم مدت زیادی از آن گذشته است.

I haven't seen you for ages on the live chat.

سالهاست که تو را در چت زنده ندیده ام.

So welcome back, Guadalupe.

پس خوش آمدید، گوادالوپ.

It's nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

New Tram is here.

تراموا جدید اینجاست.

We also have a Valentine.

ولنتاین هم داریم

I have a feeling

من احساس می کنم که

today's live stream

پخش زنده امروز

is going to be very busy with the live chat.

بسیار مشغول چت زنده خواهد بود.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello, Vittoria?

سلام، ویتوریا؟

Yeah, Inaki is here as well.

آره، ایناکی هم اینجاست.

So many people are joining me today.

امروز افراد زیادی به من می پیوندند.

Oh, we also have tarmac.

آه، آسفالت هم داریم.

Tarmac, tarmac, tarmac, tarmac.

آسفالت، آسفالت، آسفالت، آسفالت.

Tomek Tarmac, tarmac.

تامک آسفالت، آسفالت.

Hello, Tarmac.

سلام، تارمک.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Virtual Maria is here. Wow.

ماریا مجازی اینجاست. وای.

Can I say welcome, everyone?

می توانم بگویم خوش آمدید، همه؟

There are too many people here.

اینجا افراد زیادی هستند.

Could some of you please leave?

ممکن است برخی از شما لطفا ترک کنند؟

It's getting very crowded here.

اینجا خیلی شلوغ میشه

It's a little bit like when you travel by train during the rush hour in London.

این کمی شبیه زمانی است که در ساعات شلوغی لندن با قطار سفر می کنید. آیا

Have you ever tried doing that?

تا به حال سعی کرده اید این کار را انجام دهید؟ به

I remember going down to London a few years ago,

یاد دارم که چند سال پیش به لندن رفتم،

and it was during a very busy period of time

و در یک دوره زمانی بسیار شلوغ بود

and I remember being crushed

و به یاد دارم که در زیر

on the underground, the underground trains

زمین له شدم، قطارهای زیرزمینی

that run under the city, hundreds

که زیر شهر حرکت می کنند، صدها

and hundreds of people all trying to get on

و صدها نفر که همه سعی می کردند سوار شوند

and off the trains.

و خارج از قطار

And if you've ever been to London, if you've ever experienced the London Underground

و اگر تا به حال به لندن رفته اید، اگر تا به حال متروی لندن را

during rush hour, all I can say is

در ساعات شلوغی تجربه کرده باشید، فقط می توانم بگویم

it is not a very nice experience, to be honest.

این تجربه خیلی خوبی نیست، صادقانه بگویم.

When you travel to different countries, you often find that

هنگامی که به کشورهای مختلف سفر می کنید، اغلب متوجه می شوید که

you you experience things in different ways.

چیزها را به روش های مختلف تجربه می کنید.

I remember when Mr.

یادم می آید زمانی که آقای

Steve and myself, we were in Paris and we actually went on the metro.

استیو و من در پاریس بودیم و در واقع وارد مترو شدیم.

We tried using the underground metro

ما سعی کردیم از متروی زیرزمینی استفاده کنیم

and it was fantastic work.

و کار فوق العاده ای بود.

I was so impressed,

من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم،

even though lots of people kept saying, Mr.

حتی اگر بسیاری از مردم مدام می گفتند، آقای

Duncan, if you go on the French metro or the Paris metro,

دانکن، اگر با متروی فرانسه یا متروی پاریس می روید،

please be careful because there are lots of people who are criminals.

لطفا مراقب باشید زیرا افراد زیادی مجرم هستند.

But to be honest with you, we enjoyed it.

اما صادقانه بگویم، ما از آن لذت بردیم. باید بگویم که

We felt much safer

than we

normally do when we're travelling here in the UK, I have to say.

وقتی به اینجا در بریتانیا سفر می کنیم، نسبت به حالت عادی احساس امنیت می کردیم .

So I did enjoy it very much.

بنابراین من از آن بسیار لذت بردم.

Hello, Hugo is here as well.

سلام، هوگو هم اینجاست.

So many people we are talking about math,

ما در مورد بسیاری از افراد در مورد ریاضیات،

mathematics, doing arithmetic,

ریاضیات، انجام حساب صحبت می کنیم،

some people are very good at doing maths in their head.

برخی از افراد در انجام ریاضیات در ذهن خود بسیار خوب هستند.

I I'm not one of those people.

من از اون آدما نیستم

I'm terrible at maths.

من در ریاضیات وحشتناک هستم.

So this, this is a very strange subject for me to do

بنابراین، این موضوع برای من بسیار عجیب است

because I hate it and I'm not very good at it.

زیرا از آن متنفرم و در آن خیلی خوب نیستم.

So it should be very interesting to see how

بنابراین باید بسیار جالب باشد که ببینیم

all of that turns out later on today.

همه اینها بعداً امروز چگونه خواهد شد.

Palmira is here as well,

پالمیرا هم اینجاست و

saying hello to Christina.

به کریستینا سلام می کند.

Palmira says, My son is going to Italy

پالمیرا می گوید، پسرم به زودی به ایتالیا می رود و

soon to a ski resort.

به یک پیست اسکی می رود.

I heard that many skiing places in Austria

شنیده ام که بسیاری از مکان های اسکی در اتریش

and Switzerland are now closed.

و سوئیس اکنون بسته شده اند.

There is a reason for this.

دلیل برای این وجود دارد.

They have no snow, apparently because the earth is heating up,

آنها برف ندارند، ظاهراً به این دلیل که زمین در حال گرم شدن است،

because it is now glowing red with all of the heat.

زیرا اکنون با تمام گرما قرمز می درخشد.

There is no snow in Switzerland.

در سوئیس برفی وجود ندارد.

So don't, please, please.

پس نکن، لطفا، لطفا

Here is a safety warning.

در اینجا یک هشدار ایمنی وجود دارد.

Please do not try to ski down any of the Swiss

لطفاً در این زمان از سال سعی نکنید در هیچ یک از آلپ های سوئیس اسکی کنید

Alps at this time of year because there should be snow.

زیرا باید برف باشد.

But there isn't.

اما وجود ندارد.

So if you do try doing it, you might hurt yourself

بنابراین اگر سعی کنید این کار را انجام دهید، ممکن است

as you as you bounce along the rocks.

هنگام پریدن در کنار صخره ها به خود آسیب برسانید.

Hello, Christina. As well.

سلام کریستینا همچنین.

Christina, I always took the metro or as we call it here, the underground,

کریستینا، من همیشه با مترو یا به قول ما اینجا زیرزمینی

or some people call it the tube

یا برخی به آن تیوب

as well.

هم می‌رفتم.

I always took the metro in London and I always felt safe.

من همیشه در لندن سوار مترو بودم و همیشه احساس امنیت می کردم.

There are many cameras and vigilantes around.

دوربین ها و مراقب های زیادی در اطراف وجود دارد.

I'm not sure about vigilantes.

در مورد مراقب ها مطمئن نیستم.

It's a great word, by the way, vigilante,

این یک کلمه عالی است، به هر حال، هوشیار،

a person who looks out for trouble

فردی که به دنبال مشکل است

and is is always willing or ready

و همیشه مایل است یا آماده

to help other people who might be in danger.

کمک به سایر افرادی است که ممکن است در خطر باشند.

Or maybe they are they are in the process of being in danger.

یا شاید آنها در حال خطر هستند.

Vigilante.

پارتیزان. به

I remember many years ago there was there was a series of films

یاد دارم سال ها پیش یک سری فیلم

starring Charles Bronson called Death Wish.

با بازی چارلز برانسون به نام آرزوی مرگ وجود داشت.

And in those movies, Charles Bronson played

و در آن فیلم‌ها، چارلز برانسون

the part of a vigilante who went around

نقش یک فرد هوشیار را بازی می‌کرد که برای

sorting out the local criminal gangs.

مرتب کردن باندهای تبهکار محلی به اطراف می‌رفت.

Very violent movies.

فیلم های خیلی خشن

I remember the first one because it was directed

من اولی را به خاطر می آورم که

by someone called Michael Winner.

توسط شخصی به نام مایکل وینر کارگردانی شده بود.

Michael Winner was a very,

مایکل وینر فردی بسیار عجیب بود،

I would describe him as an eccentric person,

من او را فردی عجیب و غریب توصیف می کنم،

and he directed the first Death Wish film

و او اولین فیلم آرزوی مرگ را

way back in the 1970s.

در دهه 1970 کارگردانی کرد.

Hello to all.

سلام به همه. آیا

Can I say hello to Monica?

می توانم به مونیکا سلام کنم؟

Hello, Monica.

سلام مونیکا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Don't worry. 10 minutes, only 10 minutes.

نگران نباشید. 10 دقیقه، فقط 10 دقیقه.

You have to wait before Mr.

باید منتظر بمانید تا آقای

Steve appears.

استیو ظاهر شود.

So we are looking at the subject of maths today, mathematics.

بنابراین ما امروز به موضوع ریاضیات یعنی ریاضیات نگاه می کنیم .

And in the corner of my studio I have my new camera that I set up yesterday.

و در گوشه استودیو دوربین جدیدم را دارم که دیروز نصب کردم.

Would you like to see it?

دوست دارید آن را ببینید؟

Here it is.

ایناهاش.

So here is the new camera.

بنابراین دوربین جدید اینجاست.

And you can see I have something set up here. I have some

و می توانید ببینید که من چیزی را در اینجا تنظیم کرده ام. من مقداری ریاضی دارم

mathematics

for. For Mr.

برای آقای

Steve and maybe also you to sort out later on.

استیو و شاید شما هم بعداً حل کنید.

So I do have some mathematics

بنابراین من تعدادی ریاضی

for you to answer later on.

برای شما دارم که بعداً پاسخ دهید.

Oh, don't worry, though. They won't be very difficult.

اوه، نگران نباش، هر چند. آنها خیلی سخت نخواهند بود.

They will be easy.

آنها آسان خواهند بود.

They would be quite simple arithmetic questions.

آنها سؤالات حسابی کاملاً ساده ای خواهند بود.

So don't worry too much.

پس زیاد نگران نباش

Don't be afraid.

نترس

It's only the internet.

این فقط اینترنت است.

Don't worry about it at all.

اصلا نگرانش نباش

Bamboo says.

بامبو می گوید.

I loved Charles Bronson.

من عاشق چارلز برانسون بودم.

He believed in the biblical law.

او به قانون کتاب مقدس اعتقاد داشت.

An eye for an eye, of course, that is.

چشم در برابر چشم، البته، این است.

I think that's from the Old Testament.

فکر کنم از عهد عتیق باشه

I've read the Bible.

من کتاب مقدس را خوانده ام.

A lot of people don't think I have, but I have.

بسیاری از مردم فکر نمی کنند که من دارم، اما دارم.

I have a copy of the Bible in this house.

من یک نسخه از کتاب مقدس در این خانه دارم.

In fact, I have all the religious books here in the House, so I've looked at all of them.

در واقع، من تمام کتاب‌های دینی را اینجا در مجلس دارم، بنابراین همه آنها را نگاه کردم.

Yeah.

Are you surprised?

آره

تعجب کردی؟

So an eye for an eye is one of those

بنابراین چشم در برابر چشم یکی از آن

old Testament rules.

قوانین عهد قدیم است.

If a person does something bad to you, you do something bad to them.

اگر شخصی با شما بدی کند، شما با او بدی می کنید.

I'm not sure what Jesus would have made of it.

من مطمئن نیستم که عیسی از آن چه می ساخت.

I don't think he would have agreed to be honest with you.

بعید میدونم قبول کنه باهات صادق باشه.

Hello, Jews as well.

سلام بر یهودیان نیز.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Oh, we have Claudia.

اوه، ما کلودیا را داریم.

Hello, Claudia.

سلام، کلودیا.

Thank you very much for joining us today as well.

از اینکه امروز نیز به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

Welcome, Claudia.

خوش اومدی کلودیا

And I suppose I should ask the question

و فکر می کنم باید سوالی را بپرسم

that I always ask whenever I see Claudia on the live chat.

که همیشه هر زمان که کلودیا را در چت زنده می بینم می پرسم.

You know what I'm going to sing right now?

میدونی الان قراره چی بخونم؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

What have you got in the pot?

چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not? Or.

چیز شوری هست یا نه؟ یا.

Claudia What is in the pot?

کلودیا در گلدان چیست؟

What?

چی؟

What is in the pot today?

امروز در گلدان چیست؟

Claudia, please let us know on the live chat.

کلودیا، لطفاً در چت زنده به ما اطلاع دهید.

If you are eating something nice, please let me know.

اگر چیز خوبی می خورید لطفا به من اطلاع دهید.

By the way, talking of food, I

به هر حال، صحبت از غذا، من

am going to change my ways.

قصد دارم راهم را تغییر دهم.

Of course, Christmas has just happened.

البته کریسمس به تازگی اتفاق افتاده است.

By the way.

راستی. آیا

Can I say happy Christmas to those celebrating Christmas this weekend?

می توانم به کسانی که این آخر هفته کریسمس را جشن می گیرند کریسمس مبارک بگویم؟

Because there are people celebrating Christmas because they follow a different calendar.

زیرا افرادی هستند که کریسمس را جشن می گیرند زیرا از تقویم متفاوتی پیروی می کنند.

The Julian Calendar.

تقویم جولیان.

Hello, Julian. Calendar followers.

سلام جولیان پیروان تقویم

And can I say happy Christmas to you as well.

و می توانم کریسمس را به شما نیز تبریک بگویم.

Claudia is having oh,

کلودیا در حال خوردن است،

Claudia is having pizza.

کلودیا در حال خوردن پیتزا.

I wonder if you are going to put pineapple on your pizza.

تعجب می کنم که آیا قرار است آناناس را روی پیتزای خود قرار دهید؟

If you are, don't do it.

اگر هستید، این کار را نکنید.

Please don't.

لطفا این کار را نکنید.

It is a crime against pizzas.

این یک جنایت علیه پیتزا است.

It should be illegal.

باید غیرقانونی باشد.

It should be

باید

they should ban they should outlaw

آنها را ممنوع کنند و

putting pineapple on pizzas.

گذاشتن آناناس روی پیتزا را غیرقانونی اعلام کنند.

It's really disgusting.

واقعا منزجر کننده است.

That's all I've got to say about it.

این تمام چیزی است که در مورد آن باید بگویم.

Anyway, thank you very much for joining me today.

به هر حال از اینکه امروز به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Yes, tomorrow.

بله فردا.

Tomorrow, I'm starting my new health regime

فردا، من رژیم جدید سلامتی خود را شروع می کنم

because I've been eating a lot over Christmas.

زیرا در طول کریسمس زیاد غذا خورده ام.

I've been eating far too much food,

من بیش از حد غذا می خوردم،

a lot of unhealthy food.

غذاهای ناسالم زیاد.

But tomorrow morning, I am starting my new health,

اما فردا صبح، من سلامتی جدید خود را شروع می کنم،

my new healthy way

شیوه جدید تغذیه سالم خود را

of eating.

.

So tomorrow I'm going to start having porridge in the morning again.

پس فردا صبح دوباره فرنی را شروع می کنم.

I haven't done it for a very long time, so I will begin my new health

من مدت زیادی است که این کار را انجام نداده ام، بنابراین به

résumé or regime as some people say.

قول برخی افراد رزومه یا رژیم جدید سلامتی خود را شروع خواهم کرد.

We will be doing that.

ما این کار را انجام خواهیم داد.

I will be doing that tomorrow.

من فردا این کار را خواهم کرد.

So I am trying to lose a little bit of weight.

بنابراین سعی می کنم کمی وزن کم کنم.

It is fair to say that over the Christmas period

منصفانه است که بگویم در طول دوره کریسمس

I have put a little bit of weight on.

کمی روی آن وزن گذاشته ام.

Mr. Steve has noticed.

آقای استیو متوجه شده است.

I have noticed

من متوجه شدم

maybe you have noticed.

شاید شما متوجه شده باشید.

So I'm going to try and lose a little bit of weight if I can.

بنابراین سعی می کنم اگر بتوانم کمی وزن کم کنم .

Florence is here. Hello, Florence.

فلورانس اینجاست سلام فلورانس

Alessandra is here.

الساندرا اینجاست

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Oh, we also have Pedro Belmont

اوه، ما همچنین پدرو بلمونت را داریم

is here today watching in Brazil.

که امروز اینجا در برزیل تماشا می کند.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Lots of people here today.

امروز افراد زیادی اینجا هستند.

We are talking about a subject that some people don't like,

ما در مورد موضوعی صحبت می کنیم که بعضی ها آن را دوست ندارند،

some people hate and some people avoid completely.

بعضی ها از آن متنفرند و بعضی ها کاملاً از آن اجتناب می کنند.

And I am one of those people today.

و من امروز یکی از این افراد هستم.

We are looking at maths, mathematics, words connected to it.

ما به ریاضیات، ریاضیات، کلمات مرتبط با آن نگاه می کنیم.

And also maybe later on I will give you some mathematics,

و همچنین شاید بعداً به شما تعدادی ریاضیات،

some problems to solve.

چند مسئله برای حل آن بدهم.

Does that sound like a good idea?

آیا این ایده خوبی به نظر می رسد؟

I think it's a pretty good way of spending your Sunday here

من فکر می‌کنم این یک راه بسیار خوب برای گذراندن یکشنبه خود در اینجا

on YouTube with us and all the other English addicts.

در YouTube با ما و سایر معتادان انگلیسی است.

It's so nice to see you here today.

خیلی خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

We are going to chat with Mr.

قرار است چند لحظه دیگر با آقای استیو گپ بزنیم

Steve in a few moments.

.

We're going to find out how he has been as Mr.

ما می خواهیم بفهمیم که او به عنوان آقای

Steve had a good year so far.

استیو تا کنون سال خوبی را پشت سر گذاشته است.

Find out a little bit later on.

کمی بعد متوجه شوید.

We are also going to take a look at Mr.

همچنین قصد داریم نگاهی به

Steve's new plant.

کارخانه جدید آقای استیو بیندازیم.

If you remember, one of our neighbours gave Mr.

اگر یادتان باشد یکی از همسایه های ما به آقای

Steve a little plant.

استیو یک گیاه کوچک داد.

It hadn't started growing,

شروع به رشد نکرده بود،

but Steve has now put it in a pot.

اما استیو اکنون آن را در گلدان گذاشته است.

He's given it a little bit of water and you won't believe

او کمی به آن آب داده است و شما باور نمی کنید که

you really won't believe what has happened to this plant.

واقعاً باور نمی کنید که چه اتفاقی برای این گیاه افتاده است.

We'll be sharing that later on as well.

بعداً آن را نیز به اشتراک خواهیم گذاشت.

Oh, by the way,

اوه، اتفاقا،

we went out for a walk the other day talking of Christmas.

روز قبل برای پیاده روی بیرون رفتیم و در مورد کریسمس صحبت کردیم.

We went out for a walk.

رفتیم بیرون قدم بزنیم

And guess what I was wearing the other day?

و حدس بزنید روز قبل چه پوشیده بودم؟

I was wearing my new boots.

چکمه های جدیدم را پوشیده بودم.

Mr. Steve bought some boots for me for my Christmas present.

آقای استیو برای هدیه کریسمس من چند چکمه برای من خرید .

So there it is, my lovely Christmas gift.

پس اینجاست، هدیه کریسمس دوست داشتنی من.

I was wearing them the other day for the first time.

روز قبل برای اولین بار آنها را پوشیدم.

My new boots, my lovely walking boots that Mr.

چکمه های جدید من، چکمه های پیاده روی دوست داشتنی من که آقای

Steve bought for Christmas.

استیو برای کریسمس خرید.

And as you can see,

و همانطور که می بینید،

they are really doing a very good job

آنها واقعاً کار بسیار خوبی

of keeping the mud off my feet.

برای نگه داشتن گل و لای از پای من انجام می دهند.

Thank you very much. Once again, Mr. Steve.

بسیار از شما متشکرم. یک بار دیگر آقای استیو.

What a lovely gift.

چه هدیه دوست داشتنی

Oh, Claudia, apparently

اوه، کلودیا، ظاهرا

Claudia does not like mathematics.

کلودیا ریاضیات را دوست ندارد.

A lot of people don't.

بسیاری از مردم این کار را نمی کنند.

The reason why I'm mentioning this today, by the way, I will mention now

به هر حال، دلیل اینکه من امروز به این موضوع اشاره می کنم، حالا می گویم که

why I'm talking about maths, because here in the UK

چرا در مورد ریاضیات صحبت می کنم، زیرا اینجا در انگلستان

or I suppose more specifically

یا به طور خاص تر

England,

انگلیس،

a lot of children, a lot of people, young people are leaving school

بسیاری از کودکان، بسیاری از مردم، جوانان در حال ترک تحصیل

without having any idea

بدون داشتن هیچ ایده ای

how to do mathematics.

برای انجام ریاضیات هستند.

Even simple basic mathematics.

حتی ریاضیات ساده اولیه.

They don't know how to do it.

آنها نمی دانند چگونه این کار را انجام دهند.

So we often refer to this as numeracy.

بنابراین ما اغلب به این به عنوان اعداد اشاره می کنیم.

Numeracy is the ability to work out

شمارش توانایی حل

mathematical problems normally simple ones.

مسائل ریاضی معمولاً ساده است.

So it would appear here in England lots of young people are now leaving school

بنابراین به نظر می رسد اینجا در انگلیس تعداد زیادی از جوانان اکنون مدرسه را ترک می کنند

and they have no idea, they have no knowledge whatsoever

و هیچ ایده ای ندارند، آنها هیچ دانشی

of how to do mathematics.

از نحوه انجام ریاضیات ندارند.

So apparently our government, our lovely friend

بنابراین ظاهراً دولت ما، دوست دوست داشتنی ما،

Rishi Sunak the other day announced,

ریشی سوناک، روز پیش اعلام کرد،

Oh, by the way, say hello Rishi, I grew one.

اوه، اتفاقاً به ریشی سلام کن، من بزرگ شدم.

Thank you, Rishi, That's lovely.

مرسی ریشی، خیلی قشنگه

So it's nice to see him here.

بنابراین دیدن او در اینجا خوشحالم.

Apparently he wants everyone to learn

ظاهراً او می خواهد که همه

maths until they are 18 years old

تا 18 سالگی ریاضی یاد بگیرند

because apparently lots of children are leaving school and they can't even add up

زیرا ظاهراً تعداد زیادی از بچه ها مدرسه را ترک می کنند و آنها حتی نمی توانند

simple sums, simple arithmetic,

جمع های ساده ، حساب ساده ،

even on their fingers, they can't do it.

حتی روی انگشتان خود را انجام دهند ، نمی توانند این کار را انجام دهند.

So our lovely Prime Minister Rishi Sunak, has said

بنابراین، نخست وزیر دوست داشتنی ما، ریشی سوناک، گفته است

that he's going to bring in a new law

که او قانون جدیدی را ارائه خواهد کرد

that will will require young people

که طبق آن جوانان باید

to learn maths until they are 18.

ریاضیات را تا سن 18 سالگی یاد بگیرند.

Sue Kat Hello, Sue Kat, nice to see you here as well.

سو کت سلام، سو کت، خوشحالم که شما را نیز اینجا می بینم.

Sue Cat says, Oh, those boots. Dr.

سو گربه می گوید، اوه، آن چکمه ها. دکتر

Martens No, they're not.

مارتنز نه، آنها نیستند.

They're not Dr.

آنها

Martin Boots but they are a very nice brand.

چکمه های دکتر مارتین نیستند اما مارک بسیار خوبی هستند.

They are very high quality boots and I was wearing them the other day with Mr.

آنها چکمه های بسیار باکیفیتی هستند و من آن روز را با آقای استیو پوشیده بودم

Steve.

.

How much is specs? Specs?

مشخصات چنده؟ مشخصات؟

Emilio says, I can't see

امیلیو می گوید، من نمی توانم

Rishi Sunak because he's so small.

ریشی سوناک را ببینم زیرا او بسیار کوچک است.

I've noticed that he's very tiny, isn't he?

من متوجه شدم که او بسیار کوچک است، نه؟

I always imagined that.

من همیشه این را تصور می کردم.

That you could actually put Rishi Sunak in your hand because he's so tiny.

اینکه واقعاً می توانید ریشی سوناک را در دستان خود بگذارید زیرا او بسیار کوچک است.

He looks so small.

او خیلی کوچک به نظر می رسد.

I remember when he was giving some press conferences.

یادم می آید زمانی که چند کنفرانس مطبوعاتی داشت.

I did notice that he was standing

متوجه شدم که او

on top of a box to make himself taller.

بالای جعبه ای ایستاده بود تا خود را بلندتر کند.

I did notice that.

من متوجه شدم که

Nice to see you here, Sue Kat.

از دیدنت خوشحالم، سو کت. از تو

Thank you, Sue Kat, for joining me today.

متشکرم، سو کت، که امروز به من ملحق شدی.

Very nice to see you here as well.

خیلی خوشحالم که شما را اینجا هم می بینم.

We also have Umberto.

ما اومبرتو را هم داریم.

I love your boots, Mr. Duncan.

من عاشق چکمه های شما هستم، آقای دانکن.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I'm glad you like them.

خوشحالم که آنها را دوست دارید.

If you were watching last week,

اگر هفته گذشته

myself and Mr.

من و آقای

Steve, we had a little argument about

استیو تماشا می‌کردید، در مورد

doing the housework,

انجام کارهای خانه،

doing the chores around the house.

انجام کارهای خانه، بحث کوچکی داشتیم.

And I said to Steve, I always do the work in the house.

و به استیو گفتم، من همیشه کارهای خانه را انجام می دهم.

I do most of it,

من بیشتر آن را انجام می دهم

and I can prove it as well.

و همچنین می توانم آن را ثابت کنم. آیا

Would you like to see the proof right now?

دوست دارید همین الان اثبات را ببینید؟

Okay, then.

باشه پس

So here it is.

Here is the proof.

پس اینجاست.

در اینجا اثبات است. در

Here is the evidence

اینجا شواهدی وجود دارد

that I quite often do most of the jobs around the house,

که نشان می دهد من اغلب کارهای اطراف خانه را انجام می دهم،

even though I don't really enjoy it.

حتی اگر واقعاً از آن لذت نمی برم.

Can you see what I'm doing here?

میتونی ببینی من اینجا چیکار میکنم؟

I'm hanging out some washing.

من در حال پاتوق کردن هستم برای شستشو.

This is one of my weekly chores that I have to do.

این یکی از کارهای هفتگی من است که باید انجام دهم.

It must be done regularly.

باید به طور منظم انجام شود.

To be honest, I do not enjoy doing chores.

راستش را بخواهید از انجام کارهای خانه لذت نمی برم.

They are such a chore.

اونا همچین کار سختی هستن

We often use the word chore

ما اغلب از کلمه کار

to describe an unpleasant or laborious task,

برای توصیف یک کار ناخوشایند یا پرزحمت استفاده می کنیم،

something we despise or dislike doing

کاری که از انجام دادن آن متنفریم یا از آن متنفریم،

can be described as a chore.

می تواند به عنوان یک کار طاقت فرسا توصیف شود.

There are many different types of chore

انواع مختلفی از کارهای روزمره وجود دارد

that must be done.

که باید انجام شود.

Washing the dishes.

شستن ظرف ها.

I hate having to wash the dishes.

من از شستن ظرف ها متنفرم.

Mowing the lawn.

چمن زنی.

I hate having to mow the lawn.

من از چمن زنی متنفرم.

Putting out the rubbish.

بیرون ریختن زباله ها

I hate having to put out the rubbish

من متنفرم که مجبور باشم زباله های

vacuuming the carpet.

جاروبرقی فرش را خاموش کنم. از

I hate having to vacuum the carpet.

جارو کشیدن فرش متنفرم.

But for me, the worst chore of all

اما برای من، بدترین کار

has to be ironing my clothes.

باید اتو کردن لباس‌هایم باشد.

I cannot begin to tell you just how much I despise ironing,

نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که چقدر از اتو کردن متنفرم،

especially when there are so many clothes that need ironing.

به خصوص وقتی لباس های زیادی وجود دارد که نیاز به اتو کردن دارند.

Yes, I'm pretty sure that my least favourite

بله، من تقریباً مطمئن هستم که کمترین کار مورد علاقه من

chore has got to be doing the ironing.

انجام اتو کردن است.

Do you enjoy doing chores?

آیا از انجام کارهای خانه لذت می برید؟ از

Which chores do you hate doing the most?

انجام کدام کار بیشتر از همه متنفر هستید؟ فکر می کنم

I think it is true to say

درست است که بگویم

that I don't like doing chores, even though last week Mr.

من از انجام کارهای خانه خوشم نمی آید، حتی اگر هفته گذشته آقای

Steve was saying some very cruel things about me.

استیو چیزهای بسیار بی رحمانه ای در مورد من می گفت.

This is English addict. Welcome, everyone.

این معتاد انگلیسی است. همگی خوش آمدید.

It is Sunday.

یکشنبه است.

It's Sunday here.

اینجا یکشنبه است

In fact, I think it is Sunday all around the world.

در واقع، من فکر می کنم در سراسر جهان یکشنبه است.

And we are we are coming to you live right now from England

و ما هم اکنون از انگلیس به صورت زنده به نزد شما می آییم

and here we go.

و اکنون می رویم.

Apparently, apparently, Mr.

ظاهراً، ظاهراً آقای

Steve is all blocked up.

استیو همگی مسدود شده است.

I'm all blocked up. Mr. Duncan, hello.

من همه مسدود شده ام آقای دانکن، سلام.

Hello.

سلام.

Wonderful viewers from across the globe.

بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان.

Here we are again, together again on Sunday afternoon.

دوباره اینجا هستیم، بعد از ظهر یکشنبه دوباره با هم هستیم.

It's so exciting now.

الان خیلی هیجان انگیزه

I think it's because I've been out in the garden talking about chores.

فکر می‌کنم به این دلیل است که در باغ رفته‌ام و در مورد کارهای خانه صحبت کرده‌ام.

Mr. Duncan. Yeah, I've been.

آقای دانکن بله، من بوده ام.

I noticed that there are a lot of leaves all over the grass on the lawn, and I thought,

متوجه شدم که تعداد زیادی برگ در سراسر چمن روی چمن وجود دارد، و فکر کردم،

I'm going to remove those, because what happens is that they,

می خواهم آنها را حذف کنم، زیرا اتفاقی که می افتد این است که آنها،

they, they rot and the grass dies off.

آنها، پوسیده می شوند و علف ها می میرند.

Yes, you won't.

بله، شما نمی خواهید.

You will quite particular.

شما کاملا خاص.

You are, you are very fussy about your grass.

شما هستید، شما در مورد چمن خود بسیار پریشان هستید.

Oh yes.

So, so we like to have our grass nice and green and it just look good at the moment.

آه بله.

بنابراین، ما دوست داریم چمنمان زیبا و سبز باشد و در حال حاضر خوب به نظر برسد.

I have to say it's a bit mossy, but I will say that we haven't had

باید بگویم که کمی خزه است، اما می‌گویم که ما تا به حال نداشتیم،

we haven't really had a bad we haven't really had a bad winter.

واقعاً زمستان بدی نداشتیم، واقعاً زمستان بدی نداشتیم.

So it's no, it's not too bad.

پس نه، خیلی هم بد نیست.

Very wet, but, but I think the grass loves that.

خیلی مرطوب است، اما، من فکر می کنم که چمن آن را دوست دارد.

Anyway, onto more important things Steve, whilst

به هر حال، در مورد چیزهای مهمتر استیو، در حالی که

we've actually got people watching what it was about, maybe what's more important than me? Mr.

ما واقعاً مردم را وادار می کنیم که آنچه در مورد آن بود را تماشا کنند، شاید چه چیزی مهمتر از من است؟ آقای

Duncan Well, the live chat is, the live chat is more important.

دانکن خب، چت زنده است، چت زنده مهمتر است.

We have rules.

ما قوانینی داریم

We have a very busy day today, by the way.

اتفاقاً امروز روز بسیار شلوغی داریم.

We are talking about a subject and as I mentioned a few moments ago, the reason why I'm talking about

ما در مورد یک موضوع صحبت می کنیم و همانطور که چند لحظه پیش اشاره کردم دلیل اینکه من در مورد

this subject is because our government has decided

این موضوع صحبت می کنم این است که دولت ما تصمیم گرفته است

that children young people are leaving school

که بچه های جوان مدرسه را ترک می کنند

and they don't know how to do maths,

و آنها نمی دانند چگونه ریاضی انجام دهند.

they don't know how to do mathematics well at all.

اصلاً بلد نیستم ریاضیات را خوب انجام دهم.

I'm sure we'll come on to specific defamation

من مطمئن هستم که ما به تعاریف خاص افترا

definitions surrounding the subject of mathematics.

در مورد موضوع ریاضیات خواهیم رسید.

Okay.

باشه.

But there is a bit of controversy.

اما کمی بحث و جدل وجود دارد. آیا

Isn't that about does he mean maths or mathematics?

منظور او ریاضیات نیست یا ریاضیات؟

Well, mathematics generally mean arithmetic.

خب، ریاضیات به طور کلی به معنای حساب است.

Well, again, it's basically the same thing.

خوب، دوباره، اساساً همان چیز است.

No, it's all, it's all numbers.

نه، همه چیز است، همه اعداد است.

But why there, Steve?

اما چرا آنجا، استیو؟

The reason why we're talking about it is because our government has decided

دلیل اینکه ما در مورد آن صحبت می کنیم این است که دولت ما تصمیم گرفته است

that young people are now going to learn mathematics or arithmetic some.

که جوانان اکنون ریاضیات یا حساب را یاد بگیرند.

But there is a difference.

اما یک تفاوت وجود دارد.

There is a slight difference.

یک تفاوت جزئی وجود دارد.

Yes, but the difference is no, let's not start

بله، اما تفاوت این است که نه، بیایید شروع نکنیم،

let's not start splitting hairs at this point.

در این مرحله شروع به شکافتن موها نکنیم.

So that's the reason why our lovely Prime Minister has decided that young people

بنابراین به همین دلیل است که نخست وزیر دوست داشتنی ما تصمیم گرفته است که جوانان

are now going to stay at school until they're 18

اکنون تا 18 سالگی در مدرسه بمانند

and they're going to be forced to learn mathematics.

و مجبور شوند ریاضیات را بیاموزند.

They have to work all of those hard things out formulas,

آنها باید همه آن چیزهای سخت را با فرمول

Algebra.

های جبر کار کنند.

Yes, Well, maybe not that difficult logarithms.

بله، خوب، شاید لگاریتم آنقدرها هم سخت نباشد.

So we are looking at basic maths today and also

بنابراین ما امروز به ریاضیات پایه نگاه می کنیم و همچنین

we will be having some maths question.

چند سوال ریاضی خواهیم داشت.

What? Yes, I might test you Mr.

چی؟ بله، من ممکن است شما را تست کنم آقای

Steve, with some maths questions

استیو، با چند سوال ریاضی

and well we will see what happens.

و خوب خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

I had to retake my maths O-level, O-levels,

من مجبور شدم دوباره در ریاضیاتم در سطح O، O-level شرکت کنم،

this sort of the exams you take when you're 16 in the UK.

این نوع امتحاناتی که شما در 16 سالگی در انگلستان شرکت می کنید.

Yeah.

آره

And I had to retake my maths because I didn't get a high enough grade

و من مجبور شدم ریاضیاتم را دوباره بخوانم چون نمره کافی نگرفتم

but then I did have a useless teacher at school

اما بعد از آن معلم بی فایده ای در مدرسه

go and ask me what was one plus two.

رفت و از من پرسید که یک به علاوه دو چیست.

No. Ask me how

نه. از من بپرس که چطور

I thought you meant ask you a maths question on arithmetic.

فکر کردم منظورت از شما یک سوال ریاضی در مورد حساب است.

Just ask. Ask me how I did it school with.

فقط بپرس از من بپرس که چگونه این کار را در مدرسه انجام دادم.

How did you do at school with your maths? Mr.

در مدرسه با ریاضیات چطور عمل می کردی؟ آقای

Duncan I was absolutely dreadful.

دانکن من کاملاً وحشتناک بودم. از

I hated maths.

ریاضی متنفر بودم

In fact, I can tell you now that I used to fall asleep and I did.

در واقع می توانم به شما بگویم که قبلاً خوابم می برد و خوابم می برد.

This is true.

درست است.

This will be in my biography one day When I write my biography

این در بیوگرافی من خواهد بود روزی زمانی که من زندگی نامه ام را می نویسم،

there will be myself and also Prince Harry writing our life stories.

من و شاهزاده هری داستان زندگی ما را می نویسند.

And I think mine is more interesting, to be honest.

و من فکر می کنم مال من جالب تر است، صادقانه بگویم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And I will talk about how awful I was, how terrible I was at maths at school.

و من در مورد اینکه چقدر وحشتناک بودم، چقدر در ریاضیات در مدرسه وحشتناک بودم صحبت خواهم کرد.

Mr. Westwood I think his name was Mr.

آقای وست وود فکر کنم اسمش آقای

West.

Sorry. Mr.

وست بود.

متاسف. آقای

West I don't think he's around anymore.

وست من فکر نمی کنم او دیگر در اطراف باشد.

I think he's worked out

من فکر می کنم او

his last calculation and he is no more.

آخرین محاسبه خود را انجام داده است و دیگر نیست.

But he used to always shout at me, Duncan,

اما او همیشه بر سر من فریاد می‌زد، دانکن،

wake up, or I would of course, be looking out the window

بیدار شو، وگرنه من از پنجره

in a world of my own where I would often be when I was young.

در دنیایی از خودم که اغلب در جوانی بودم، به بیرون نگاه می‌کردم. می

You see, in a fantasy world of your own making.

بینید، در دنیایی فانتزی که خودتان ساخته اید.

So I know Mr.

بنابراین من آقای

West, who used to teach his maths at high school,

وست را می شناسم که در دبیرستان ریاضیاتش را تدریس می کرد،

he used to always lose his temper with me.

همیشه از من عصبانی می شد.

He used to get so angry at maths teacher.

از معلم ریاضی خیلی عصبانی می شد.

He was actually used to sir had the same maths teacher from 11

او در واقع عادت داشت که آقا از 11 تا 16 همان معلم ریاضی را داشته باشد

all the way through to 16, and everyone said he was useless.

و همه می گفتند که او بی فایده است.

He didn't tell you how to do it if you said or how do I do that teacher

او به شما نگفته بود که چگونه این کار را انجام دهید، اگر شما بگویید یا چگونه آن معلم را انجام دهم،

he would just say Oh blah blah, blah, blah blah.

او فقط می‌گفت اوه بلا بل، بل، بلا، بلا.

That's the answer.

این پاسخ است.

He will never show you.

او هرگز به شما نشان نخواهد داد.

He literally said, blah, blah, blah, blah, blah.

او به معنای واقعی کلمه می گفت، بل، بل، بل، بل، بل، بلا، بلا، بلی.

Well, he just he wouldn't show you how to do it.

خوب، او فقط به شما نشان نمی دهد که چگونه این کار را انجام دهید.

He would just give you the answer. I don't think he would.

او فقط جواب شما را می داد. من فکر نمی کنم او این کار را انجام دهد.

And if you used to throw chalk at you again

و اگر بارها و گاهی به سمت شما گچ پرتاب می کردید،

and sometimes, you know

the blackboard with the chalk and you have the rubber,

تخته سیاه با گچ را می شناسید و لاستیک،

the felt rubber, the eraser, the eraser,

لاستیک نمدی، پاک کن، پاک کن را دارید،

well he used to hurl that.

خوب او آن را پرتاب می کرد.

If you hurl something, you throw it with force.

اگر چیزی را پرتاب کنید، آن را با قدرت پرتاب می کنید.

He used to throw it at you.

او آن را به سمت شما پرتاب می کرد.

Yeah.

If not necessarily me, but anyone in the classroom

آره

اگر نه لزوماً من، اما هر کسی که در کلاس

who was, you know, maybe not concentrating, talking with their friends,

بود، می‌دانید، شاید تمرکز نداشت و با دوستانش صحبت می‌کرد، به

he would literally hurl the eraser, which was,

معنای واقعی کلمه پاک‌کنی را پرتاب می‌کرد، که، می‌دانید،

you know, had a wooden handle, quite heavy, heavy wood bash people in the head.

دسته‌ای چوبی داشت، افراد چوبی بسیار سنگین و سنگین. در سر.

You couldn't do that any more. Mr.

دیگه نمیتونستی اینکارو بکنی آقای

Dunk Well, we were at school when when teachers were allowed to hit

دانک خب، ما در مدرسه بودیم که معلمان اجازه دادند

the students, and I was actually hit at school.

دانش آموزان را بزنند و من در مدرسه در واقع ضربه خوردم.

I remember myself and my friend Martin, Martin Baylis,

من خودم و دوستم مارتین، مارتین بایلیس را به یاد دارم

and we were at school and in religious education and class.

و در مدرسه و در آموزش دینی و کلاس بودیم.

And there was there was a teacher called Mrs.

و معلمی به نام خانم

Cooney and she was a dragon, basically.

کونی وجود داشت و او اساساً یک اژدها بود.

She was a horrible, horrible person.

او یک فرد وحشتناک، وحشتناک بود.

And I remember one day she got so angry with us, She, she got her, her knuckles.

و یادم می آید یک روز با ما خیلی عصبانی شد .

Steve And she banged them down on our heads, both of us.

استیو و او آنها را روی سر ما، هر دوی ما، کوبید.

And it was so painful.

و خیلی دردناک بود

And we actually walked out of the class and we protested.

و ما در واقع از کلاس خارج شدیم و اعتراض کردیم.

So there was myself and Martin, and we went. We went.

پس من و مارتین آنجا بودیم و رفتیم. ما رفتیم.

We went home.

رفتیم خونه.

We said, No, I'm sorry, you can't do this to us.

گفتیم نه، متاسفم، شما نمی توانید این کار را با ما انجام دهید.

So we went home and and it caused so much trouble.

بنابراین ما به خانه رفتیم و این باعث دردسر بسیار شد.

Really. It really did.

واقعا واقعا اینطور شد.

The teacher who who struck us, she was she was punished.

معلمی که به ما ضربه زد، او بود مجازات شد. به

She was ordered to to go to the headmistress.

او دستور داده شد که نزد مدیر مدرسه برود.

And she was she was told not not to strike

و به او گفته شد که

or hit students ever again.

دیگر هرگز دانش‌آموزان را کتک نزند.

So. So, yes.

And that's because I mean, people are talking about chores, Mr.

بنابراین. درنتیجه بله.

و این به این دلیل است که منظورم این است که آقای دانکن نیز مردم در مورد کارهای روزمره صحبت می کنند

Duncan as well. I notice that you mentioned those earlier.

. متوجه شدم که قبلاً به آنها اشاره کردید.

Well, I did, because last weekend you were you were saying that I do the chores

خوب، من این کار را کردم، چون آخر هفته پیش که شما بودید می‌گفتید من کارهای خانه را انجام می‌دهم،

even though I do some of I put

حتی اگر برخی از کارهایم را انجام می‌دهم،

I put some washing in the washing machine this morning.

امروز صبح مقداری لباسشویی در ماشین لباسشویی گذاشتم.

Well, that is chores.

خوب، این کار است.

Yeah, I noticed that actually I noticed that.

بله، متوجه شدم که در واقع متوجه آن شدم.

So well done to that.

خیلی خوبه که

But somebody somebody said that they don't like can't remember who it was.

اما یک نفر گفت که دوست ندارد نمی تواند به یاد بیاورد که کی بود.

No. Who said that. They don't like putting the dishes in though.

نه کی اینو گفته آنها دوست ندارند ظروف را داخل آن بگذارند.

It was Inaki.

ایناکی بود.

Inaki Inaki says they don't like putting the dishes in the dishwasher.

ایناکی ایناکی می گوید که آنها دوست ندارند ظرف ها را در ماشین ظرفشویی بگذارند.

No I don't. But Mr.

نه من نه. اما آقای

Duncan doesn't doing that so I let him do it.

دانکن این کار را نمی کند، بنابراین به او اجازه دادم این کار را انجام دهد.

So that is one of the things I do as well.

بنابراین این یکی از کارهایی است که من نیز انجام می دهم.

I do the chores and as you saw in that video a few moments ago,

من کارهای خانه را انجام می دهم و همانطور که چند لحظه پیش در آن ویدیو دیدید،

I can do all of the chores if I feel like it.

اگر دوست داشته باشم می توانم همه کارهای خانه را انجام دهم.

Claudia Do you remember when we first met

کلودیا آیا به یاد دارید زمانی که برای اولین بار

over 30 years ago,

بیش از 30 سال پیش با هم آشنا شدیم،

we were living in a little flat in Wolverhampton?

در آپارتمانی کوچک در ولورهمپتون زندگی می کردیم؟

Yeah.

And I was sick to death of doing the chores, you know, cleaning everything.

آره

و من از انجام کارهای خانه، می دانید که همه چیز را تمیز می کردم، تا حد مرگ بیمار بودم.

And I said, Oh, let's have a rota.

و من گفتم، اوه، بیایید یک روتا داشته باشیم.

I said, let's, let's set up a rota.

گفتم بیا یک روتا راه اندازی کنیم.

I have no recollection of that. I remember it.

من هیچ خاطره ای از آن ندارم. به یاد دارم.

I wrote, I wrote is when you, you write at who does what it particular time. Yes.

من نوشتم، نوشتم زمانی است که شما بنویسید چه کسی چه زمانی را انجام می دهد. آره.

And quite often you will swap those.

و اغلب شما آنها را تعویض خواهید کرد.

Yes. Those jobs.

آره. اون مشاغل

So you might say on Tuesday Mr.

بنابراین ممکن است بگویید روز سه شنبه آقای

Duncan will wash the floor in the kitchen.

دانکن کف آشپزخانه را خواهد شست. روز

On Wednesday, Mr.

چهارشنبه، آقای

Steve will do the dishes or something and then you that

استیو ظرف‌ها یا چیزی را می‌شوید و بعد شما

then you put it up on a board and then you look at little Tuesday today.

آن را روی تخته می‌گذارید و امروز سه‌شنبه کوچک را نگاه می‌کنید.

What do I do?

چکار کنم؟

It's a rota.

این یک چرخش است.

Yes, it's you can use the word rota or roster or roster etc..

بله، این شما می توانید از کلمه rota یا فهرست یا فهرست و غیره استفاده کنید.

So what you are saying you are, you are putting something in a particular order or a certain way

بنابراین آنچه که می گویید شما هستید، اغلب برای چهار شغلی که باید در مجموعه ای خاص انجام شوند، چیزی را به ترتیب خاصی یا به روش خاصی قرار می دهید.

quite often for four jobs that need to be done on

particular usually set out in days isn't it.

اینطور نیست

That's right.

درست است.

What is the rotor for today, Who's doing what.

روتور برای امروز چیست، چه کسی چه کاری انجام می دهد.

And that the idea is that then when you come back to that day, another week later,

و این ایده این است که وقتی به آن روز باز می گردید، یک هفته دیگر،

you know what you're doing? Yes. Anyway, I said to Mr.

می دانید چه کار می کنید؟ آره. به هر حال، من به آقای

Duncan, let's set up a rota, all the jobs that need doing around the flat

دانکن گفتم، بیایید یک روتا راه اندازی کنیم، همه کارهایی که باید در اطراف آپارتمان انجام شوند

and and then, you know, I won't have to do it or.

و بعد، می دانید، من مجبور نخواهم شد آن را انجام دهم یا.

And you objected.

و شما مخالفت کردید.

I did most of it.

من بیشتر آن را انجام دادم.

You said you didn't remember.

گفتی یادت نیست

Well, I can imagine that I would.

خوب، می توانم تصور کنم که این کار را انجام دهم.

You did. I did.

شما انجام دادید. من کردم. فکر می کنم

I think you basically said this isn't my flat, so I'm not going to do any of the chores.

شما اساساً گفتید که این خانه من نیست، بنابراین من هیچ یک از کارهای خانه را انجام نمی دهم.

I didn't remember any of This is what he said. Yes.

هیچی یادم نبود اینو گفت آره.

I you know, you know what I think?

میدونی، میدونی من چی فکر میکنم؟

I think Steve is making it up.

من فکر می کنم استیو دارد آن را می سازد.

No, I'm not. I distinctly remember, Mr.

نه من نیستم. من کاملاً به یاد دارم، آقای

Duncan, You are trying to make me look bad in front of my millions of followers.

دانکن، شما سعی می کنید من را در مقابل میلیون ها دنبال کننده من بد جلوه دهید.

Pedro, this T-shirt. Pedro. Hello, Pedro.

پدرو، این تی شرت. پدرو. سلام پدرو

Pedro. Flags of the World

پدرو. پرچم های جهان

is from Gap.

از گپ است.

This.

It's not Fred Perry, It's from Gap.

این.

این فرد پری نیست، از Gap است.

But Gap's closed down now, so we can't.

اما گپ در حال حاضر بسته شده است، بنابراین ما نمی توانیم.

Can't get any more.

No, And I got it on the side, of course, as I always do.

دیگر نمی توان دریافت.

نه، و من آن را از طرفی دریافت کردم، البته، مثل همیشه.

Okay, That's just by the closing down.

خوب، این فقط با بسته شدن است.

So to do so today, we have we are looking at mathematics and other things as well.

بنابراین برای انجام این کار امروز، ما باید به ریاضیات و چیزهای دیگر نیز نگاه کنیم.

We might also talk about families as well because on Friday I went to see my mum.

ما همچنین ممکن است در مورد خانواده ها نیز صحبت کنیم زیرا روز جمعه برای دیدن مادرم رفتم.

We went didn't wake, although she was asleep.

رفتیم بیدار نشدیم با اینکه خواب بود.

Apparently.

It turns out that my mother is a night person

ظاهرا معلوم می شود

که مادر من شب زنده داری است

and this is this is often the case with people who get Alzheimer's.

و این اغلب در مورد افرادی که آلزایمر می گیرند، صدق می کند. چه

When when, when a person suffers from Alzheimer's, quite often they will

زمانی، زمانی که فردی از آلزایمر رنج می‌برد، اغلب

they will be more active at night than during the day.

در شب فعال‌تر از روز است.

So. So my mother was asleep, wasn't she?

بنابراین. پس مادرم خواب بود، نه؟

She was asleep with her mouth open, snoring away.

او با دهان باز خوابیده بود و خروپف می کرد.

I thought that's a familiar sound.

فکر کردم صدای آشناست.

Oh, here we go.

اوه، ما به اینجا می رویم.

Like mother, like son.

مثل مادر، مثل پسر.

It was exactly the same snoring sound.

دقیقا همون صدای خروپف بود.

Isn't that strange?

این عجیب نیست؟

If Duncan's mum was snoring and it sounded exactly like Mr.

اگر مادر دانکن خروپف می‌کرد و دقیقاً شبیه صدای آقای

Duncan when he's snoring.

دانکن بود که او خروپف می‌کرد.

Yes. Well, I suppose there's a family resemblance, but.

آره. خب، من فکر می کنم یک شباهت خانوادگی وجود دارد، اما.

But families, I always think, and I think this might be something that a lot of people do.

اما خانواده‌ها، من همیشه فکر می‌کنم، و فکر می‌کنم این ممکن است کاری باشد که بسیاری از مردم انجام می‌دهند.

Steve. Yes.

If you can just stay with me for a second. It's so interesting.

استیو آره.

اگه میتونی یه لحظه با من بمونی خیلی جالبه

The live chat is so lively today that so much information.

چت زنده امروز آنقدر پر جنب و جوش است که اطلاعات زیادی دارد.

Yes, families are very interested, I always assume.

بله، خانواده ها بسیار علاقه مند هستند، من همیشه فرض می کنم.

Yeah.

I used to assume many years ago that everyone had a perfect family except for me.

آره

سال‌ها پیش تصور می‌کردم که همه به جز من خانواده کاملی دارند.

Now, I'm not going to criticise my family too much, but I always thought that my family was was a bit

حالا من زیاد از خانواده‌ام انتقاد نمی‌کنم، اما همیشه فکر می‌کردم که خانواده‌ام

rubbish sometimes and I always assumed

گاهی اوقات کمی آشغال هستند و همیشه تصور می‌کردم

everyone else had the perfect family.

بقیه خانواده کاملی دارند.

But as I got older I realised that's not true

اما وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که این درست نیست

because everyone has a rubbish family at some point.

زیرا هرکسی یک خانواده زباله دارد.

So because people are together, especially when you're growing up, you're in a family,

بنابراین از آنجایی که مردم با هم هستند، مخصوصاً وقتی بزرگ می‌شوید، در یک خانواده هستید،

you're in a family environment, it's impossible

در یک محیط خانوادگی هستید، نمی‌توانید

to always get along or be friendly with each other.

همیشه با یکدیگر کنار بیایید یا دوستانه باشید.

So I always thought when I was young that I had the worst family in the world.

بنابراین همیشه در جوانی فکر می کردم که بدترین خانواده دنیا را دارم.

But now of course, I realise that my family was pretty cool

اما اکنون البته، متوجه شدم که خانواده من

at the time, so it is strange, isn't it?

در آن زمان بسیار باحال بودند، بنابراین عجیب است، اینطور نیست؟

So what about you, Steve?

پس تو چی؟

Would you do you have that strange sort of feeling that

آیا چنین احساس عجیبی دارید که

that maybe your family was the only family that was dysfunctional?

شاید خانواده شما تنها خانواده ای بوده اند که ناکارآمد بوده اند؟

Is that the phrase you want to use?

آیا این عبارتی است که می خواهید استفاده کنید؟

That's a good word.

Dysfunctional families that don't seem to work

این کلمه خوبی است.

خانواده های ناکارآمد که به نظر نمی رسد

well often described as being dysfunctional.

خوب کار کنند، اغلب به عنوان ناکارآمد توصیف می شوند.

Yes, A lot of people say you might think of The Simpsons

بله، بسیاری از مردم می گویند ممکن است فکر کنید که سیمپسون ها

dysfunctional.

ناکارآمد هستند.

So you would expect parents to behave in a certain way,

بنابراین شما انتظار دارید که والدین به نحوی رفتار کنند،

their children and the children to behave in a certain way.

فرزندان و فرزندان نیز به شیوه ای خاص رفتار کنند.

And if they don't do that, you can describe it as dysfunctional.

و اگر آنها این کار را انجام ندهند، می توانید آن را ناکارآمد توصیف کنید.

You know, you might have a parent that isn't really

می دانید، ممکن است والدینی داشته باشید که واقعاً به

looking after the children properly or something like that anyway.

درستی از بچه ها مراقبت نمی کنند یا به هر حال چیزی شبیه به آن.

No, I would say, see, mine was

نه، من می گویم، ببینید،

my family were very sort of what I would describe as a very traditional family

خانواده من خانواده من بودند، بسیار شبیه به آنچه که من به عنوان یک خانواده بسیار سنتی توصیف می کردم،

based on the fact that many, many years ago,

بر اساس این واقعیت که سال ها پیش،

you know, the traditional family was the man went to work,

می دانید، خانواده سنتی مردی بود که سر کار می رفت،

the husband went to work,

شوهر رفت سر کار،

the wife stayed at home looking after the children and doing the housework.

زن در خانه ماند و مراقب بچه ها بود و کارهای خانه را انجام می داد.

I think it was our family set up.

من فکر می کنم این خانواده ما بود.

Obviously, things have changed over years.

بدیهی است که همه چیز در طول سال ها تغییر کرده است.

Mum did go out to work when I was older, but certainly not when we were younger,

وقتی من بزرگتر بودم، مامان بیرون سر کار می رفت، اما مطمئناً در جوانی نه،

so we didn't see very much of Dad except the weekend. Yes.

بنابراین به جز آخر هفته، چیز زیادی با پدر ندیدیم. آره.

So his dad was at work. He came home late.

پس پدرش سر کار بود. دیر به خانه آمد.

We were usually in bed and you know, we play with Dad at the weekends, but normally

ما معمولاً در رختخواب بودیم و می‌دانی، آخر هفته‌ها با بابا بازی می‌کردیم، اما معمولاً این

it was mum that was the person that was always there looking after it, cooking the food.

مادر بود که همیشه از او مراقبت می‌کرد و غذا را می‌پخت.

I thought I remember mum cooking, doing housework, cooking,

فکر می‌کردم یادم می‌آید که مامان آشپزی می‌کرد، کارهای خانه می‌کرد، آشپزی می‌کرد،

doing housework that mum was that traditional role.

کارهای خانه را انجام می‌داد که مادر آن نقش سنتی بود.

Yes, that certainly is.

بله، قطعا همینطور است. فکر می‌کنم

I suppose nowadays people would see that as a slightly old fashioned,

امروزه مردم آن را کمی قدیمی می‌بینند،

but I think, you know, I think I think you're right.

اما فکر می‌کنم، می‌دانی، فکر می‌کنم حق با شماست.

See my parents, because my parents were well my family was, was not wealthy

پدر و مادرم را ببینید، چون پدر و مادرم حالشان خوب بود، خانواده من ثروتمند نبودند،

in fact the complete opposite of wealthy.

در واقع برعکس ثروتمند بودند.

So both of them at some point would have to go out to work.

بنابراین هر دوی آنها در مقطعی باید برای کار بیرون بروند.

Sometimes they would work at the same time.

گاهی اوقات آنها همزمان کار می کردند.

And we have to we had to look after ourselves at home.

و ما باید در خانه مراقب خودمان باشیم.

So it was

بنابراین

I think that gives you

فکر می‌کنم این به شما

some idea of why I am the way I am.

ایده می‌دهد که چرا من اینگونه هستم که هستم.

By the way, Mr.

Duncan, we've got to be careful. Why?

به هر حال، آقای

دانکن، ما باید مراقب باشیم. چرا؟

Talking about mathematics? Why?

صحبت از ریاضیات؟ چرا؟

Because we have a maths teacher.

چون معلم ریاضی داریم.

Really? A maths teacher is here with us today. Life.

واقعا؟ امروز یک معلم ریاضی اینجا با ما است. زندگی

Where are you?

One one Productions.

شما کجا هستید؟

One One Productions.

Pay attention.

توجه کنید.

Mr. Duncan and Mr. Steve.

آقای دانکن و آقای استیو.

I'm a maths teacher.

من معلم ریاضی هستم

Well, one prediction. Yes.

خب یک پیش بینی آره.

So we've got to be careful.

پس باید مراقب باشیم

We've got to be careful that we.

ما باید مراقب باشیم که ما.

But maybe one.

اما شاید یکی.

Maybe you will concur.

شاید موافق باشید

There's a good word.

حرف خوبی هست

If you concur. You agree, You agree.

اگر موافق باشید شما موافقید، شما موافقید.

Maybe you will concur when I say that there is a difference

شاید شما هم موافق باشید که می گویم

between mathematics and arithmetic.

بین ریاضی و حساب تفاوت وجود دارد.

I think I think arithmetic is more about would I say that that's more

فکر می‌کنم حسابی بیشتر به این موضوع مربوط می‌شود، می‌توانم بگویم که این بیشتر

about working out formulas, numbers, O numbers of numbers.

در مورد کار کردن فرمول‌ها، اعداد، O اعداد اعداد است.

So that's the numbers.

پس این اعداد است.

So arithmetic is numbers adding up subtraction,

بنابراین حساب اعدادی است که تفریق را جمع می کنند،

multiplying mathematics is used in science.

ضرب ریاضی در علم استفاده می شود.

Mathematics is all the other things like the formulas,

ریاضیات همه چیزهای دیگر است مانند فرمول ها،

logarithms, I would say probably

لگاریتم ها، احتمالاً

algebra.

جبر.

It's more sort of theoretical

این بیشتر نوعی

virus.

ویروس تئوری است.

I think arithmetic you would define as being adding up subtraction.

فکر می‌کنم شما حساب را جمع کردن تفریق تعریف کنید .

Anyway, we're looking at anyway, we're looking at that.

به هر حال، ما به هر حال نگاه می کنیم، ما به آن نگاه می کنیم.

We're looking at that age.

ما به آن سن نگاه می کنیم.

Yes. As we're doing with time X back from Poland.

آره. همانطور که با زمان X از لهستان برگشته ایم.

Okay, good. Right.

باشه خوبه درست.

And says that he likes doing chores.

و می گوید که دوست دارد کارهای خانه را انجام دهد.

Okay.

باشه.

He likes doing chores because it is a distraction

او انجام دادن کارهای خانه را دوست دارد، زیرا این کار باعث

away from problems that he has in his life.

دوری از مشکلاتی است که در زندگی دارد.

All right. Well, I think so.

خیلی خوب. خب، من اینطور فکر میکنم.

Well, yeah, because if you Yeah, if you can do something

خوب، آره، چون اگر شما بله، اگر بتوانید کاری انجام دهید

that is takes up a lot of your mental

که انرژی ذهنی شما را می گیرد

energy, that's my representation of mental energy.

، این نمایش من از انرژی ذهنی است.

This is what the inside of Mr.

این همان چیزی است که داخل

C's brain looks like.

مغز آقای سی به نظر می رسد.

It's a mess.

It's a jumbled up mess.

این یک آشفتگی است.

این یک آشفتگی به هم ریخته است.

And so, yes, that can take away stress and anxiety.

و بنابراین، بله، این می تواند استرس و اضطراب را از بین ببرد.

Sometimes I find that you do something that really takes your attention away.

گاهی اوقات متوجه می شوم که شما کاری انجام می دهید که واقعاً توجه شما را از بین می برد.

You have to concentrate on.

باید روی آن تمرکز کنید.

I don't think putting things in the dishwasher is a no no for that sort of therapy.

من فکر نمی‌کنم قرار دادن چیزها در ماشین ظرفشویی برای این نوع درمان یک نه نه باشد.

I think we all do it.

من فکر می کنم همه ما این کار را انجام می دهیم.

We all have a way of distracting ourselves.

همه ما راهی برای پرت کردن حواس خودمان داریم.

Some people go on the internet and look at videos.

برخی از افراد وارد اینترنت می شوند و به فیلم ها نگاه می کنند.

Some people like to do other things like go outside.

برخی از افراد دوست دارند کارهای دیگری مانند بیرون رفتن را انجام دهند.

So there are many ways of destroying yourself.

بنابراین راه های زیادی برای نابود کردن خود وجود دارد.

See, that's why Nystrom is good

ببینید، به همین دلیل است که نیستروم

at science and is and has is very well-educated, educated, knows all about science

در علم خوب است و بسیار تحصیل کرده است و دارد، تحصیل کرده است، همه چیز را در مورد علم می داند،

because what a difference it makes if you have a good maths teacher.

زیرا اگر یک معلم ریاضی خوب داشته باشید چه تفاوتی می کند.

My maths teacher at high school was amazing.

معلم ریاضی من در دبیرستان فوق العاده بود.

He would give us his own time

او وقت خودش را به ما می داد

and we are friends to this day and do meet up.

و ما تا امروز با هم دوست هستیم و همدیگر را ملاقات می کنیم.

Yeah, that's it.

آره همینه.

You see, if you have a good teacher,

ببینید اگر معلم خوبی داشته باشید،

you understand the subject and then the subject becomes, you know, you enjoy it.

موضوع را می فهمید و بعد موضوع تبدیل می شود، می دانید، از آن لذت می برید.

Then I remember when I went to redo my maths O-level, I went to a different college

سپس به یاد می‌آورم که وقتی برای تکرار مجدد ریاضیات سطح O رفتم، به کالج دیگری رفتم

and the teacher was amazing.

و معلم شگفت‌انگیز بود.

Suddenly it was like a door had opened and suddenly I understood

یکدفعه انگار دری باز شده بود و ناگهان فهمیدم

what it was all about and the importance of teachers.

موضوع چیست و اهمیت معلمان چیست.

So you're a good teacher? One Yes.

پس شما معلم خوبی هستید؟ یک بله.

And you don't just look after the people that sort of because some people are very good

و شما فقط به این دلیل که برخی از افراد به

at maths automatically, they sort of got an instinct for it.

طور خودکار در ریاضیات بسیار خوب هستند، مراقب مردم نیستید، آنها به نوعی غریزه برای آن دارند.

But the ones that don't need a bit of help me aren't you either?

اما آنهایی که به کمک من نیاز ندارند، شما هم نیستید؟

I am.

من هستم.

I am what you might call numerically blind.

من چیزی هستم که شما ممکن است از نظر عددی آن را کور کنید.

And I have some strange blindness when it comes to to mathematics.

و من در مورد ریاضیات نابینایی عجیبی دارم.

I don't know why I can do simple arithmetic,

نمی‌دانم چرا می‌توانم حساب ساده،

simple mathematics with adding things and taking them away.

ریاضیات ساده را با جمع کردن چیزها و حذف آنها انجام دهم.

But anything other than that, anything will come to

اما هر چیزی غیر از این، همه چیز

okay.

درست می شود.

Steve Federico anyway.

به هر حال استیو فدریکو.

Yeah, I'm just talking at the moment.

آره فعلا فقط دارم حرف میزنم

Steve Really just so

استیو واقعاً خیلی

okay.

Presenter Guest That's what happens, you see.

خوب است.

مهمان ارائه کننده این چیزی است که اتفاق می افتد، می بینید.

Anyway,

به هر حال،

I can't even remember what I'm talking about Now.

من حتی نمی توانم به یاد داشته باشم که الان در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

You were talking about maths at school.

تو مدرسه داشتی از ریاضی حرف می زدی.

Yes, that's at school.

بله، در مدرسه است.

I was, I wasn't talking about math at school, but now you get dishwashers, Jaws.

من بودم، من در مدرسه در مورد ریاضی صحبت نمی کردم، اما حالا شما ماشین ظرفشویی می گیرید، فک.

Anyway, live chat. Anything interesting now?

به هر حال چت زنده الان چیز جالبی هست؟

Oh, okay. How many joking? I'm only joking.

اوه، باشه چند نفر شوخی کردند؟ من فقط شوخی می کنم.

Yes. People are commenting about the fact that, yes, some people like doing chores.

آره. مردم در مورد این واقعیت اظهار نظر می کنند که، بله، برخی از افراد دوست دارند کارهای خانه را انجام دهند.

Other people don't.

دیگران این کار را نمی کنند.

And Nachum, some people here have. Yeah.

و ناچوم، برخی از مردم اینجا دارند. آره

We only chance Very good at maths.

ما فقط شانس داریم در ریاضیات خیلی خوب هستیم.

Yeah. Oh I don't know.

آره اوه من نمی دانم.

Quite relative.

کاملا نسبی

Okay. I will, I will carry on talking now on that.

باشه. من این کار را خواهم کرد، اکنون در مورد آن صحبت خواهم کرد.

I don't know what that was.

من نمی دانم آن چه بود.

Yes. I'm numerically blind.

آره. من از نظر عددی نابینا هستم.

However I was really good at English.

با این حال من در انگلیسی واقعا خوب بودم.

I'm pretty good at English, I'm very good at remembering words, the spelling of words

من در زبان انگلیسی بسیار خوب هستم، در به خاطر سپردن کلمات، املای کلمات

sometimes and the meaning of words. So.

گاهی اوقات و معنی کلمات بسیار خوب هستم. بنابراین.

So I and this is very strange.

بنابراین من و این بسیار عجیب است.

This is very strange because I had extra English lessons when I was at school,

این خیلی عجیب است، زیرا وقتی در مدرسه بودم،

when I was in secondary school, because they discovered that I was having difficulty reading.

زمانی که در دبیرستان بودم، دروس انگلیسی اضافی داشتم، زیرا آنها متوجه شدند که من در خواندن مشکل دارم.

And this is true.

و این حقیقت دارد.

So they actually gave me extra English

بنابراین آنها در واقع به من

classes, reading classes, spelling classes,

کلاس های اضافی انگلیسی، کلاس های خواندن، کلاس های املا،

pronunciation classes, everything.

کلاس های تلفظ و همه چیز دادند.

And because of that, I became quite good at English.

و به همین دلیل در زبان انگلیسی کاملاً خوب شدم.

So I always did very well at English.

بنابراین من همیشه در زبان انگلیسی خیلی خوب عمل می کردم.

However, I always did really badly

با این حال، من همیشه در ریاضیات خیلی بد عمل می کردم

at mathematics.

.

I was sort of I'm one of those people that sort of

من از آن دسته افرادی هستم که تا

can do a bit of everything, but I'm not really brilliant at anything.

حدودی می‌توانم همه چیز را انجام دهم، اما واقعاً در هیچ کاری درخشان نیستم.

So I can do better.

بنابراین می توانم بهتر عمل کنم.

Maths, English, jokey, I can do a bit of everything,

ریاضیات، انگلیسی، جوکی، من می توانم کمی از همه کارها را انجام دهم،

but I'm not brilliant at anything and at any one of them.

اما در هیچ چیز و در هیچ یک از آنها درخشان نیستم.

So you find that with people, don't you?

پس این را با مردم پیدا می کنید، اینطور نیست؟

Some people can sort of accuse it.

برخی افراد می توانند به نوعی آن را متهم کنند.

I can do a bit of everything, yes, but they're not

من می توانم کمی از همه چیز را انجام دهم، بله، اما آنها

experts at one thing.

در یک چیز متخصص نیستند.

Whereas you get some people who are like naturally talented

در حالی که برخی از افراد را می‌بینید که ذاتاً

and brilliant in one area, but then they're rubbish in other areas.

در یک زمینه با استعداد و باهوش هستند، اما در زمینه‌های دیگر بی ارزش هستند.

Maybe that's the case with you, Mr. Duncan.

شاید در مورد شما اینطور باشد، آقای دانکن.

I'm quite good at English.

من در زبان انگلیسی کاملاً خوب هستم.

You're a genius. English genius.

تو نابغه ای نابغه انگلیسی.

Maybe I'm a savant.

شاید من یک دانشمند هستم.

Yes, I've heard of that. A savant.

بله، من در مورد آن شنیده ام. یک دانشمند

A savant is a person who is.

دانشمند شخصی است که هست.

Is. Is that they have a natural ability. It's something

است. این است که آنها یک توانایی طبیعی دارند. این چیزی است

that's unexplainable.

که غیرقابل توضیح است.

I think so, Yes, I think so.

من اینطور فکر می کنم، بله، من اینطور فکر می کنم.

It's like somebody who

مثل کسی است که

can just play a piano of the kind.

فقط می تواند پیانویی از آن نوع بنوازد.

Yes, I can just play a piano.

بله، من فقط می توانم پیانو بزنم.

And they've had no lessons.

و هیچ درسی نداشته اند.

And you, you nobody you don't know.

و تو، هیچکس که نمیشناسی.

How could they possibly do that?

چگونه آنها ممکن است این کار را انجام دهند؟

It's like somebody who's naturally good at maths.

مثل کسی است که به طور طبیعی در ریاضیات خوب است. منظورم این است که

I mean, every child is born there is naturally good is an iPhone or a

هر بچه ای که در آنجا به دنیا می آید طبیعتاً خوب است آیفون یا

they or technology because they just sort of I don't know, it must be

آنها یا فناوری، زیرا آنها به نوعی من نمی دانم، باید

I think it is passed in through the genes somehow but Yes,

فکر کنم به نوعی از طریق ژن ها منتقل می شود، اما بله،

but yeah, you see, you see babies now.

اما بله، شما ببین، الان بچه ها را می بینی.

I mean I'm not joking, you see babies

منظورم این است که شوخی نمی کنم، بچه ها را می بینید که

playing with tablet devices.

با دستگاه های تبلت بازی می کنند.

There is now a type of tablet device.

در حال حاضر یک نوع دستگاه تبلت وجود دارد. به

It looks like an iPad, but it looks like it's made for very small children.

نظر می رسد یک آی پد است، اما به نظر می رسد که برای کودکان بسیار کوچک ساخته شده است.

And now there are babies there are little babies who are

و اکنون نوزادانی هستند، نوزادان کوچکی هستند که

who are still in the the pram or the cot, and they've got this giant iPad

هنوز در کالسکه یا تخت هستند، و این آی پد غول پیکر را دارند

and they're learning how to use it and think they're just babies.

و یاد می گیرند که چگونه از آن استفاده کنند و فکر می کنند فقط یک نوزاد هستند.

It's incredible.

باورنکردنیه.

I know. It's it's good.

میدانم. این خوب است

I think it's the I don't know what our prime minister

فکر می‌کنم منظور نخست‌وزیر ما

means about making getting people to learn mathematics.

برای وادار کردن مردم به یادگیری ریاضیات چیست.

I think he means arithmetic because most maths algebra are logarithms in a way.

من فکر می کنم منظور او از حساب است زیرا اکثر جبر ریاضی به نوعی لگاریتمی هستند.

It's not much.

زیاد نیست.

Use in everyday life is not because you've got a calculator now.

استفاده در زندگی روزمره به این دلیل نیست که اکنون یک ماشین حساب دارید.

But what's useful in everyday life is being able to add things up,

اما چیزی که در زندگی روزمره مفید است این است که بتوانید چیزها را جمع کنید،

subtract things, work out what you know is 10% or something in a cell.

چیزها را کم کنید، آنچه را که می دانید 10 درصد است یا چیزی در یک سلول انجام دهید.

We're going to look at this anyway.

ما به هر حال به این موضوع نگاه خواهیم کرد.

Yeah, but that.

آره ولی همین

So I think arithmetic, which is probably exact say it's a branch of mathematics so it might not be, but

بنابراین من فکر می‌کنم حساب، که احتمالاً دقیق است، می‌گوید شاخه‌ای از ریاضیات است، بنابراین ممکن است اینطور نباشد، اما

I think the big one is working things out in your head, which is another thing we're going to look at.

فکر می‌کنم یکی از موارد بزرگ در حال حل کردن چیزها در ذهن شماست، که موضوع دیگری است که ما به آن نگاه خواهیم کرد.

Talking to Rishi Sunak.

صحبت با ریشی سوناک

I think he wants to say hello to us

من فکر می کنم او می خواهد از طریق یکی به ما سلام کند

through one.

.

Oh, isn't that nice? Thank you.

اوه، این خوب نیست؟ متشکرم.

Isn't that nice?

He came, he came in to say hello to us because we're so famous in the UK

این خوب نیست؟

او آمد، وارد شد تا به ما سلام کند، زیرا ما در بریتانیا آنقدر مشهور هستیم

that you know the on your your blog.

که در وبلاگ خود می دانید.

Is he on on your one of your one of your channels.

آیا او در یکی از کانال های شما فعال است؟

Most of I don't think if I Facebook that's it. Yeah.

بسیاری از من فکر نمی کنم اگر فیس بوک این است. آره

You can actually be on Facebook is it Tik tok with Mr.

شما واقعاً می‌توانید در فیس‌بوک باشید

Sunak one of the two.

.

It's everything everything connected everywhere it's only fans are right

این همه چیز همه چیز در همه جا متصل است فقط طرفداران حق دارند

he he registered with my only friends site.

او در سایت تنها دوستان من ثبت نام کرد. به

It looks like he'd be the sort of person that would.

نظر می رسد که او از آن جور آدمی خواهد بود.

When are we going to get invited to attend Steve Moving on.

کی قرار است برای شرکت در استیو حرکت دعوت شویم.

Emin is talking about all the other

امین در مورد

different types of mathematics.

انواع مختلف ریاضیات دیگر صحبت می کند.

So you have algebra now?

پس الان جبر داری؟

That's Arabic, isn't it?

این عربی است، اینطور نیست؟

Well, somebody pointed this out.

خب یکی به این نکته اشاره کرد می دانید،

A lot of maths was invented,

ریاضیات زیادی

you know, in Arabia and in the Middle East.

در عربستان و خاورمیانه اختراع شد.

Well, even even the numbers thousands of years ago numbers, the numbers you can see here.

خوب، حتی اعداد هزاران سال پیش ، اعدادی که می توانید اینجا ببینید.

So they are based on on Arabic designs.

بنابراین آنها بر اساس طرح های عربی هستند.

So so the original the original formation of numbers

بنابراین، شکل اولیه اعداد،

was was the number of angles or corners

تعداد زوایا یا گوشه‌هایی بود

that each each pictographs had.

که هر یک از تابلوها داشتند.

And that's how that's how numbers became numbers.

و اینگونه بود که اعداد به عدد تبدیل شدند.

So it's a lot of it. Yes.

بنابراین مقدار زیادی از آن است. آره.

A lot of it is is Arabic. You are right.

بسیاری از آن عربی است. حق با شماست.

So there is I don't know any of these subjects, by the way, algebra I

بنابراین من هیچ یک از این موضوعات را نمی دانم، به هر حال، جبر من

know that

آن

formulas and Steve, we've got a whole list here.

فرمول ها را می دانم و استیو، ما یک لیست کامل در اینجا داریم.

Geometry.

هندسه.

Geometry.

هندسه.

Think that's the shape of things?

فکر می کنید این شکل چیزها است؟

Angle? Yes.

زاویه؟ آره.

Is that right? ANGLES That's correct, Mr. Damascus.

درست است؟ ANGLES این درست است، آقای دمشق.

And then there is trigonometry.

و سپس مثلثات وجود دارد.

Now trigonometry, I think that is that is relating to two things

حالا مثلثات، من فکر می‌کنم که به دو چیز مربوط می‌شود،

as they are from from from your view.

همانطور که از دید شما هستند.

Is that right?

درست است؟

Made maybe from from a building or the angle of something that is standing up.

ساخته شده شاید از یک ساختمان یا زاویه چیزی که ایستاده است.

Right.

درست.

I'm sure somebody will.

من مطمئن هستم که کسی خواهد شد.

And then there is

و سپس

plenty tree

planting tree that sounds like maybe something

درختان زیادی برای کاشت درخت وجود دارد که به نظر می رسد شاید

to do with astronomy stars, planets, maybe.

با ستارگان نجوم، سیارات، شاید ارتباط داشته باشد.

And then stereo.

و سپس استریو.

Stereo tree

درخت استریو

stereo stereo metric stereo stereo symmetry.

استریو استریو متریک استریو تقارن استریو.

Okay, then when I'm seeing these words for the first time, he should have seen that before.

خوب، پس وقتی برای اولین بار این کلمات را می بینم، او باید قبلاً آن را می دید.

This isn't I haven't seen stereo mystery before.

این چیزی نیست که من قبلاً استریو راز ندیده بودم.

Just when we have.

درست زمانی که داریم.

It's probably not one that you would normally talk about.

احتمالاً این موردی نیست که شما معمولاً در مورد آن صحبت کنید.

Is that where you go round people's houses and help them repair their Hi-Fi?

آیا این جایی است که به خانه های مردم می روید و به آنها کمک می کنید تا Hi-Fi خود را تعمیر کنند؟

It must be to do with sort of, you know, maybe it's to do with to who knows.

باید به نوعی مربوط باشد، می دانید، شاید به کسی که می داند مربوط باشد.

But again, I get the feeling Steve doesn't know.

اما باز هم احساس می کنم استیو نمی داند.

I well know Steve also doesn't know isn't

من به خوبی می دانم که استیو همچنین نمی داند که آیا

trigonometry sort of angles and things like that.

مثلثات نوعی زاویه و چیزهایی از این دست نیست.

So is it similar then? Well, they use that a lot.

پس شبیه است پس؟ خب خیلی ازش استفاده میکنن

You see, my father my father was very good at maths. Yes.

ببینید، پدرم پدرم در ریاضیات خیلی خوب بود. آره.

Because he they have those things that now I've seen a man,

چون آنها چیزهایی دارند که حالا من مردی را دیده ام،

I've seen a man walking around a field and he has that, that thing, a field, a light.

مردی را دیده ام که در اطراف یک مزرعه راه می رود و او آن چیز، یک مزرعه، یک نور را دارد.

And I think that's connected isn't it, to trigonometry.

و من فکر می کنم که این به مثلثات مرتبط است.

I didn't know we shouldn't show our ignorance.

نمی دانستم نباید نادانی خود را نشان دهیم.

No, I'm not showing my I'm asking the questions.

نه، من نشان نمی دهم که من سؤالات را می پرسم.

It's sort of working out distances and poles and things like that, isn't it?

این به نوعی کار کردن با فاصله ها و قطب ها و چیزهایی از این قبیل است، اینطور نیست؟

I've never worked according to a formula.

من هرگز طبق یک فرمول کار نکرده ام.

I've never been an architect or a designer, so I don't know.

من هرگز معمار یا طراح نبودم، بنابراین نمی دانم.

See, my father was was

ببین پدرم

a sailor.

ملوان بود.

Okay.

باشه.

Oh, for, you know, any part of his life.

اوه، برای هر بخشی از زندگی او.

Hello, sailor.

سلام ملوان

He was a navigator.

او یک دریانورد بود.

Okay, So am I talking back in the 1940s and fifties?

خوب، آیا من در دهه 1940 و 50 صحبت می کنم؟

So he would have had to use trigonometry to work out

بنابراین او باید از مثلثات استفاده می‌کرد تا

distances from places that, you know, that, like, they have a sextant.

فواصل را از مکان‌هایی که می‌دانید، مثلثاتی دارند، محاسبه کند.

So really, I know you work out angles. I believe.

بنابراین واقعاً، من می دانم که شما زوایایی را انجام می دهید. من باور دارم.

I believe there was quite a lot of sextant on the Navy boats.

من معتقدم که در قایق های نیروی دریایی، سکستنت های بسیار زیادی وجود داشت.

And so my father had to work out

و بنابراین، پدرم باید تعیین می کرد که فاصله

how far it was to somewhere or distances

آن تا جایی یا فواصل،

on, you know, trigonometry and working at distances and using sextant and things.

مثلثات و کار در فواصل و با استفاده از سکستانت و چیزها چقدر است.

There were no sort of sat navs or radar or anything like that around my my father was at sea.

در اطراف پدرم که در دریا بود هیچ نوع ناوگروه یا رادار یا چیزی شبیه به آن وجود نداشت.

He was very clever at that.

او در آن بسیار باهوش بود.

He's very good at maths.

او در ریاضیات بسیار خوب است.

My father, it makes me wonder why he didn't teach me.

پدرم، تعجب می کنم که چرا به من یاد نداده است.

He probably tried, but I probably didn't listen.

او احتمالاً تلاش کرده است، اما من احتمالاً گوش ندادم.

You were probably a terrible student.

شما احتمالا دانش آموز وحشتناکی بودید.

Probably. Yeah. So. Yeah.

شاید. آره بنابراین. آره

And of course, before then they used to use the stars.

و البته قبل از آن از ستاره ها استفاده می کردند.

The stars in the school my father did when he was at sea.

ستاره های مدرسه ای که پدرم وقتی در دریا بود انجام می داد.

Is there anything your father didn't do?

آیا کاری هست که پدرت انجام نداده باشد؟

Well, that's how he. That's how they worked out where they were.

خوب، او اینگونه است. به این ترتیب آنها به جایی رسیدند که بودند.

They even back in the 1950s they were still using the position

آنها حتی در دهه 1950 هنوز از موقعیت

of the stars to work out where the ship was.

ستارگان برای تعیین مکان کشتی استفاده می کردند.

I mean, some believe.

یعنی برخی معتقدند.

But it's to think that it's not that long ago, really

اما باید فکر کرد که آنقدرها پیش نیست، واقعاً با

full steam ahead to Uranus, trigonometry.

بخار کامل به اورانوس، مثلثات پیش رفته است.

Trigonometry is is signs and cosines.

مثلثات علامت و کسینوس است. ما

There we go. Blimey.

میرویم آنجا. بلیمی.

I used to have a scientific calculator when I was at school this year.

من امسال وقتی مدرسه بودم ماشین حساب علمی داشتم.

Yeah, Easy.

آره راحت

Well, I needed the degree to work out how to use the scientific calculator.

خوب، من به مدرک نیاز داشتم تا بفهمم چگونه از ماشین حساب علمی استفاده کنم.

That was the problem.

مشکل همین بود.

It had all the things on it. Like signs and signs.

همه چیز روی آن بود. مانند علائم و نشانه ها.

But I didn't know what to do with.

ولی نمیدونستم چیکار کنم

Didn't know what to do anyway.

به هر حال نمی دانست باید چه کار کند.

You got to know what to do, which buttons to press, which I find in life.

شما باید بدانید که چه کاری باید انجام دهید، کدام دکمه ها را فشار دهید، کدام را در زندگی پیدا می کنم.

It's always best if you know what to do. So.

همیشه بهتر است اگر بدانید چه کاری انجام دهید. بنابراین.

So here is where we just mentioned calculators.

بنابراین اینجا جایی است که ما فقط به ماشین حساب ها اشاره کردیم.

There you go. Look at that.

شما بروید. به آن نگاه کنید.

There's my rinky dink calculator and you can see there are some some.

ماشین‌حساب من در این زمینه وجود دارد و می‌توانید برخی از آنها را ببینید.

Now, this is not a scientific calculator.

حالا این یک ماشین حساب علمی نیست.

I will say now that it isn't, but you can see that there are some

حالا می گویم که اینطور نیست، اما می بینید که چند دکمه

mathematical or arithmetic

ریاضی یا حسابی

buttons on

در

there, and I'm sure they are all familiar to you.

آنجا وجود دارد و مطمئنم که همه آنها برای شما آشنا هستند.

So we will be looking at this a little bit later on.

بنابراین ما کمی بعد به این موضوع خواهیم پرداخت.

So don't go away.

پس نرو

I began to be able to work out how much money you learn from this nice dream.

شروع کردم به این که بفهمم چقدر از این رویای خوب یاد می گیرید.

We'll have to work that out now.

اکنون باید آن را حل کنیم.

Nothing.

هیچ چی.

Zero, zero, nothing, Zilch.

صفر، صفر، هیچی، زیلچ.

Ling, as they say in Chinese, Ling means zero.

لینگ همانطور که در زبان چینی می گویند لینگ به معنای صفر است.

Yes, that's right.

بله درست است.

Yeah. Interesting. Yes.

آره جالب هست. آره.

Somebody made a good comment about.

یکی نظر خوبی در موردش داد

I can't remember.

It's gone now.

من نمی توانم به یاد بیاورم.

الان رفته

There's so many comments on the live stream today. Yes.

امروز نظرات زیادی در جریان زنده وجود دارد. آره.

I'm finding it difficult to follow it

when production says I love maths.

وقتی تولید می گوید من عاشق ریاضی هستم، پیگیری آن برایم سخت است. به گمان من،

It's a great product of human creativity,

این محصول عالی خلاقیت انسان است،

just like music and painting, I suppose.

درست مثل موسیقی و نقاشی.

Yes. Well, I suppose nowadays

آره. خب، فکر می‌کنم امروزه

when you think about it, because everything is becoming

وقتی به آن فکر می‌کنید، چون همه چیز در حال تبدیل شدن به

technology based, I would say that you do need to have an understanding,

فناوری است، می‌توانم بگویم که باید درک درستی داشته باشید،

especially when you are doing things connected to computers coding.

به‌ویژه وقتی کارهایی را انجام می‌دهید که به رایانه‌های کدنویسی متصل هستند.

Now I'm not sure because I'm not a coder,

حالا مطمئن نیستم چون کدنویس نیستم،

I don't do coding and that means you are writing programmes

کدنویسی نمیکنم و این بدان معناست که شما در حال نوشتن برنامه هستید

because there is a specific language that is used for that.

چون زبان خاصی برای آن استفاده می شود.

But I don't think that is quite the same thing as maths or, or arithmetic.

اما من فکر نمی‌کنم که این دقیقاً مشابه ریاضیات یا ریاضیات باشد.

So that is almost like its own language, isn't it?

پس این تقریباً شبیه زبان خودش است، اینطور نیست؟

Yes, I think, I think from what I understand

بله، فکر می‌کنم، فکر می‌کنم از آنچه که من می‌فهمم،

arithmetic is just to do in numbers, adding up,

حساب فقط انجام دادن اعداد است، جمع کردن،

division, multiplying,

تقسیم کردن، ضرب کردن،

taking away and then maths is everything else.

برداشتن و سپس ریاضیات همه چیز دیگر است.

Yes as well. I understand. Well all about coding.

بله همینطور. من میفهمم. خوب همه چیز در مورد کد نویسی.

Yeah I know.

آره میدونم

Well that's probably is comes from maths.

خوب این احتمالاً از ریاضیات می آید.

Mathematics doesn't get it.

ریاضیات نمی فهمد

So I think, I think it is a kind of language though.

بنابراین من فکر می کنم، به نظر من این یک نوع زبان است.

So, so it's an interesting subject

بنابراین، موضوع جالبی است

and one that always makes my eyes go blank whenever I think about it.

و همیشه هر وقت به آن فکر می کنم چشمانم را خالی می کند.

It's just like maths really.

این دقیقاً شبیه ریاضیات است.

So we aren't talking about that.

بنابراین ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

We're talking about we're not going to, we're not teaching maths.

ما در مورد این صحبت می کنیم که قرار نیست ، ما ریاضی تدریس نمی کنیم.

Well, no, no, we're just teaching phrases connected with it.

خوب، نه، نه، ما فقط عبارات مرتبط با آن را آموزش می دهیم. به

That's why it's called English and it's not maths.

همین دلیل به آن می گویند انگلیسی و ریاضی نیست.

Adding I wonder if there is a maths addict's

اضافه کردن من تعجب می کنم که آیا کانال معتاد ریاضی وجود دارد

channel.

.

Well yeah, there's loads and loads, there's hundreds

خب بله، بارها و بارها وجود دارد، صدها

of thousands of people now teaching maths on YouTube.

هزار نفر در حال حاضر در یوتیوب ریاضی تدریس می کنند.

Well you don't need teachers anymore do you.

خوب شما دیگر به معلم نیاز ندارید.

This is and you were saying the other day about these algorithms that if you,

این است و شما روز گذشته در مورد این الگوریتم ها می گفتید که اگر می

if you want to write an essay, say you're a student

خواهید یک انشا بنویسید، بگویید دانشجو هستید

and you want an essay writing in something, say you wanted an essay writing in,

و می خواهید در چیزی مقاله بنویسید، بگویید می خواهید یک مقاله بنویسید،

you know, 2000 words on trigonometry,

می دانید 2000 کلمه در مورد مثلثات،

you just put that into a into a search engine somewhere and it just writes it for you, isn't it?

شما فقط آن را در یک موتور جستجو در جایی قرار می دهید و آن را فقط برای شما می نویسد، اینطور نیست؟

Yes, but it does it badly.

بله، اما این کار را بد انجام می دهد.

It is.

این است.

Because it doesn't know the difference between things that are true and things that are false or made up.

زیرا فرق بین چیزهای درست و نادرست یا ساخته شده را نمی داند.

So that's the only problem.

پس تنها مشکل همین است.

So a lot of students might think that they will be able to cheat

بنابراین بسیاری از دانش آموزان ممکن است فکر کنند که با استفاده از هوش مصنوعی می توانند

when they are writing their essays by using artificial intelligence.

در هنگام نوشتن مقالات خود تقلب کنند .

The only problem is the artificial intelligence doesn't know

تنها مشکل این است که هوش مصنوعی

the difference between truth

تفاوت بین حقیقت

and things that are fictitious.

و چیزهای ساختگی را نمی داند.

So that's the problem.

پس مشکل همینه

So be very careful if you are planning to write your essay

بنابراین اگر قصد دارید مقاله خود را بنویسید

and give it to your teacher.

و به معلم خود بدهید، بسیار مراقب باشید.

I it says, Have you watched the film The Man Who Knew Infinity?

من می‌گویم، آیا فیلم مردی که بی‌نهایت را می‌شناخت تماشا کرده‌اید؟

No. No, I haven't.

نه. نه، نداشتم.

What's the sign for infinity?

نشانه بی نهایت چیست؟

Isn't it?

Isn't it sort of that it's a it's a number eight on its side.

اینطور نیست؟

آیا این یک جور نیست که یک عدد هشت در کنارش است.

Yeah, that's it. It's a number eight on its side.

آره همینه. در کنارش عدد هشت است.

It goes on tendency.

این گرایش ادامه دارد.

It just means forever and ever and ever and ever.

این فقط به معنای همیشه و همیشه و همیشه و همیشه است.

Like this live stream. Really.

مانند این پخش زنده. واقعا

Sometimes it feels like they're going on

گاهی اوقات به نظر می رسد که آنها

into infinity forever and ever.

برای همیشه و همیشه به سمت بی نهایت می روند.

Yeah.

There's an interesting question that Ntcham

آره

یک سوال جالب وجود دارد که نتچام

will no doubt have thought about.

بدون شک به آن فکر کرده است.

So clever.

بسیار باهوش.

Is the universe

آیا جهان

infinite?

بی نهایت است؟

There's a question often posed by

یک سوال اغلب توسط

you experts in the field

شما متخصصان در این زمینه مطرح می شود،

because if it is, that poses all sorts of

زیرا اگر اینطور باشد، همه انواع

issues and probability

مسائل و احتمالات را ایجاد می کند،

then becomes everything that could happen can happen.

سپس به هر چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد تبدیل می شود.

I think.

من فکر می کنم.

Anyway, we're not talking about that.

به هر حال، ما در مورد آن صحبت نمی کنیم.

I think Steve has been watching too much.

من فکر می کنم استیو بیش از حد تماشا کرده است.

Neil deGrasse Tyson I think so.

نیل دگراس تایسون فکر می کنم اینطور است.

I didn't get that from there.

من از آنجا متوجه نشدم

I read that from a from ages ago.

من آن را از قرون پیش خواندم.

Okay.

باشه.

Well, yesterday, yes, If something is infinite, if the universe is infinite,

خوب، دیروز، بله، اگر چیزی نامتناهی است، اگر جهان نامتناهی است،

it means that anything within the realms of probability

به این معنی است که هر چیزی در قلمرو احتمالات

and according to the laws of science,

و بر اساس قوانین علم،

could actually and will in fact happen. Yes.

می تواند در واقع اتفاق بیفتد و خواهد بود. آره.

Well, it's inevitable if it's infinite, if it's as close to infinite, it will happen.

خوب، اگر نامتناهی باشد، اجتناب ناپذیر است، اگر به بی نهایت نزدیک باشد، اتفاق می افتد.

And it means things like you and I will exist

و این بدان معنی است که چیزهایی مانند من و شما

somewhere else again in another part of the universe, because there is a probability

دوباره در جای دیگری در بخشی دیگر از جهان وجود خواهیم داشت، زیرا احتمال

of that happening exactly as we are.

وقوع آن دقیقاً همانطور که هستیم وجود دارد.

And that means if it's infinite, it won't happen.

و این بدان معناست که اگر بی نهایت باشد، اتفاق نخواهد افتاد.

So somewhere in the universe there might be a live stream that's actually interesting

بنابراین جایی در جهان ممکن است یک پخش زنده وجود داشته باشد که واقعاً جالب باشد

that represents it'll be exactly the same live stream, exactly the same,

که نشان می‌دهد دقیقاً همان پخش زنده خواهد بود، دقیقاً یکسان است،

because there is a very very small probability that that could actually happen.

زیرا احتمال بسیار کمی وجود دارد که واقعاً این اتفاق بیفتد.

The universe is infinite.

جهان بی نهایت است.

It means it will eventually happen.

یعنی بالاخره اتفاق خواهد افتاد.

Like, say we are actually truly we're all immortal, except we're not.

مثلاً بگوییم ما واقعاً همه جاودانه هستیم، با این تفاوت که اینطور نیستیم.

We all because we exist again. Yeah, we don't know.

همه ما چون دوباره وجود داریم. بله، ما نمی دانیم.

Because you don't know it.

چون شما آن را نمی دانید.

We don't know.

ما نمی دانیم.

It's only the root of all existence is consciousness.

این فقط ریشه همه هستی آگاهی است.

I went to.

The consciousness is gone.

من رفتم به.

هوشیاری از بین رفته است.

There is no existence.

وجود ندارد.

Physics. Oh, my goodness.

فیزیک. اوه خدای من.

You can't reanimate existence or consciousness.

شما نمی توانید هستی یا آگاهی را زنده کنید.

It can only be there or not be there.

فقط می تواند آنجا باشد یا نباشد.

Oh, dear. Oh, yes. But anyway, I.

اوه عزیزم. آه بله. اما به هر حال، من.

We won't get into that. Huh?

ما وارد آن نمی شویم. متعجب؟

Physics is like maths.

فیزیک مانند ریاضیات است.

Yes, yes.

بله بله.

Well that said you've got to be good at maths to be able to do physics

خوب این گفت که شما باید در ریاضیات خوب باشید تا بتوانید فیزیک

and probably chemistry as well, which is why I did biology,

و احتمالاً شیمی نیز انجام دهید، به همین دلیل است که من زیست شناسی انجام دادم،

because You don't need to be good at maths to be able to study biology.

زیرا برای اینکه بتوانید زیست شناسی بخوانید نیازی نیست در ریاضیات خوب باشید.

You don't need to know how long somebody's tibia is.

شما نیازی به دانستن طول ساق پا یک نفر ندارید.

Well you don't need to.

خب نیازی نیست

Whereas in you've got to know your maths, you've got to know your food.

در حالی که شما باید ریاضیات خود را بدانید، باید غذای خود را بشناسید.

I remember when I went from O-level maths at 16, I'm

یادم می آید وقتی از ریاضیات سطح O در 16 سالگی رفتم،

sorry, O-level physics to A-level physics, which is A-levels.

ببخشید، فیزیک سطح O به فیزیک سطح A که سطح A است.

You stopped there just before university.

درست قبل از دانشگاه آنجا توقف کردی.

I said 15, and I couldn't do it.

گفتم 15 و نمیتونم انجامش بدم.

I had to give it up after two months is too difficult because I wasn't good at maths.

من مجبور شدم بعد از دو ماه آن را رها کنم خیلی سخت است زیرا در ریاضیات خوب نبودم.

The same with chemistry.

در مورد شیمی هم همینطور.

I love chemistry, but only like the practical side experiments. Yes.

من عاشق شیمی هستم، اما فقط آزمایش های جانبی عملی را دوست دارم. آره.

I watched you watching things blow up.

من تو را در حال تماشای انفجار چیزها تماشا کردم.

Yes, I wanted to be a chemist actually, but it never happened because I wasn't clever enough.

بله، من واقعاً می خواستم شیمیدان شوم، اما هرگز این اتفاق نیفتاد زیرا به اندازه کافی باهوش نبودم.

But at that citizen, when when you when you become advanced in anything.

اما در آن شهروند، زمانی که وقتی شما در هر کاری پیشرفته می شوید.

And I think I think this is another interesting point to mention,

و فکر می‌کنم این نکته جالب دیگری است که باید به آن اشاره کرد،

anything that's advanced, any form of study.

هر چیزی که پیشرفته باشد، هر شکلی از مطالعه.

It's interesting.

جالب است.

You eventually end up or you eventually meet

شما در نهایت به پایان می رسید و یا در نهایت به

some form of maybe mathematics or arithmetic.

نوعی از ریاضیات یا حساب می رسید.

So so even looking at the stars, you might think looking at the stars is just lovely.

بنابراین حتی نگاه کردن به ستارگان، ممکن است فکر کنید که نگاه کردن به ستاره ها زیباست.

But you also need to be able to work out

اما شما همچنین باید بتوانید معادله ریاضی را به دست آورید

mathematical equation because it's all about time, isn't it?

زیرا همه چیز مربوط به زمان است، اینطور نیست؟

And distance, how far something is travelling, how fast it's going,

و مسافت، چقدر چیزی در حال حرکت است، چقدر سریع می رود،

how long it will take to reach certain place, the speed of light.

چقدر طول می کشد تا به مکان خاصی برسد، سرعت نور.

Of course we often talk of light years, so that is based

البته ما اغلب از سال های نوری صحبت می کنیم، به طوری که

completely on, on mathematics.

کاملاً بر اساس ریاضیات است.

Would you say 186,000 miles per second?

آیا می توانید بگویید 186000 مایل در ثانیه؟

That's incredible. I remember that. No, I don't know why.

این باور نکردنی است. من آن را به خاطر می آورم. نه، نمی دانم چرا.

Because anyone I don't know what that is.

چون هر کسی که من نمی دانم آن چیست.

In kilometres it was about three times that, isn't it.

در کیلومتر حدود سه برابر آن بود، اینطور نیست.

Probably. I don't know.

شاید. من نمی دانم.

No, not three times that. No.

نه، نه سه برابر. نه.

It's probably about

احتمالاً

250 300 kilometres.

250300 کیلومتر است.

Okay, I'm going to edit all these.

خوب، من همه اینها را ویرایش می کنم.

But see I don't know what the conversion from miles to kilometres is, but you aren't about 63% don't you.

اما ببینید من نمی دانم تبدیل مایل به کیلومتر چقدر است، اما شما حدود 63 درصد نیستید.

I don't know.

من نمی دانم.

I Hate kilometres. I hate them.

من از کیلومتر متنفرم از آنها متنفرم.

I love miles.

مایل ها را دوست دارم

We don't know. Kilometres. I love miles.

ما نمی دانیم. کیلومتر. مایل ها را دوست دارم

Miles. Great.

مایل. عالی.

I love Feat, feat and inches.

من عاشق شاهکار، شاهکار و اینچ هستم.

I love them so much but I do not like metres,

من آنها را خیلی دوست دارم اما متر و

yards and kilometres.

یارد و کیلومتر را دوست ندارم.

I don't like them at all anyway.

به هر حال من آنها را اصلا دوست ندارم.

Yes, well I don't mind metres because it's quite close to a yard.

بله، خوب من اهمیتی برای متر ندارم زیرا کاملاً به حیاط نزدیک است.

Okay.

باشه.

But centimetres. I don't mind that because

اما سانتی متر برای من مهم نیست چون

centimetres or inches.

سانتی متر یا اینچ است.

I don't mind, I don't like kilometres because it doesn't mean anything to me.

من مشکلی ندارم، کیلومترها را دوست ندارم چون برایم معنی ندارد.

Somebody says to me, oh we're going to this next town, it's

یکی به من می گوید، اوه ما به این شهر بعدی می رویم،

30 kilometres away is not a no meaning to me.

30 کیلومتر دورتر است، برای من بی معنی نیست.

I don't know, I don't know what that means.

نمی دانم، نمی دانم یعنی چه.

I know it's about 20 miles.

من می دانم که حدود 20 مایل است.

I can see ten miles.

من می توانم ده مایل را ببینم.

Ten miles? Yeah. Yes, I get the idea.

ده مایل؟ آره بله، من این ایده را دریافت کردم.

But if you said 15 kilometres I would have no idea what you talking about.

اما اگر می گفتی 15 کیلومتر، من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنی.

The thing now is that Torino actually,

مسئله اکنون این است که تورینو در واقع،

no, I wasn't talking about parallel dimensions.

نه، من در مورد ابعاد موازی صحبت نکردم.

That's a different thing altogether.

این یک چیز متفاوت است.

I was just talking about just this dimension that we're in now. Yes.

من فقط در مورد این بعد صحبت می کردم که اکنون در آن هستیم. آره.

If it's if it's infinite, if it if there is no end to the universe,

اگر بی نهایت باشد، اگر پایانی برای جهان وجود نداشته باشد، به این

then it means that any probably city

معنی است که هر شهری که احتمالاً

of anything occurring will happen no matter how small it is.

هر اتفاقی رخ دهد، مهم نیست که چقدر کوچک باشد، اتفاق خواهد افتاد.

Given enough time. Yeah.

با توجه به زمان کافی آره

Parallel universes is a different thing.

جهان های موازی چیز دیگری است.

Yeah So that's things. Everything.

آره پس این چیزهاست. همه چيز.

Everything's happening at the same time, but in slightly different ways.

همه چیز در یک زمان اتفاق می افتد، اما به روش های کمی متفاوت.

Is that right?

درست است؟

Anyway, so anyway, it's complicated.

به هر حال، پس به هر حال، این پیچیده است.

This is not we're talking about today.

امروز در مورد این صحبت نمی کنیم.

Steve and I can see the viewing figures dropping like a stone of the not so

من و استیو می‌توانیم شاهد سقوط چهره‌های تماشاچی باشیم که نه

much that encourage other people to leave as well.

آنقدر که افراد دیگر را نیز ترغیب به ترک کردن کند.

A nice I'm not encouraging anyone to leave.

خوب من کسی را تشویق نمی کنم که ترک کند.

No one's leaving. Everyone's here.

هیچکس نمیره همه اینجا هستند

I'm not encouraging anyone to leave.

من کسی را تشویق نمی کنم که ترک کند.

So we're talking about what?

پس ما در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟

Mr. Duncan, your chores, Are we talking about the chores that you're going to be doing?

آقای دانکن، کارهای شما، آیا ما در مورد کارهایی که قرار است انجام دهید صحبت می کنیم؟

We've done. We've done that.

ما انجام داده ایم. ما این کار را کرده ایم.

What about your new health regime?

در مورد رژیم جدید سلامتی شما چطور؟

I mentioned earlier I'm going to start from tomorrow morning.

قبلا گفتم از فردا صبح شروع میکنم.

Tomorrow morning, I'm going to start having my morning porridge again,

فردا صبح، من دوباره شروع به خوردن فرنی صبح می کنم،

My lovely sticky porridge Well.

فرنی چسبناک دوست داشتنی من خب.

Well, that's all right.

خوب، همه چیز درست است.

It's probably so nice to see.

احتمالا دیدنش خیلی خوبه

This is the problem, you see.

این مشکل است، می بینید.

Can I just let you in on a little secret?

آیا می توانم فقط یک راز کوچک را به شما بگویم؟

Whenever I do anything, even if it's a positive thing, Steve will find a problem with it.

هر وقت کاری انجام می دهم، حتی اگر یک چیز مثبت باشد، استیو با آن مشکل پیدا می کند.

He'll say, Yes, you're doing that, but.

او می گوید، بله، شما این کار را می کنید، اما.

But it's not quite right.

اما کاملا درست نیست.

It's a m I've scoffed, scoff.

این چیزی است که من مسخره کرده ام، مسخره کن.

He will make fun of his attempts.

او تلاش های خود را مسخره خواهد کرد.

He will make fun of you scoffing. Oh.

او شما را مسخره می کند. اوه

Oh, yeah. Laughing is scoffing.

اوه، آره خندیدن تمسخر است.

Yeah. Yo, yo, yo, yo, yo. Taking the mickey.

آره یو، یو، یو، یو، یو. گرفتن میکی

Yeah, yeah, yeah. It's you're being.

آره، آره، آره این تو هستی

You're being unkind to being unkind.

شما نسبت به نامهربانی نامهربانی می کنید.

No, no.

نه نه.

I fully support your attempts to to get fit well and healthy.

من کاملاً از تلاش های شما برای رسیدن به تناسب اندام و سلامتی حمایت می کنم.

The story is a couple of days ago, I got up in the morning and I took my T-shirt off and.

داستان یکی دو روز پیش است که صبح از خواب بیدار شدم و تی شرتم را درآوردم و.

And then I looked down and I saw something that startled me.

و سپس به پایین نگاه کردم و چیزی دیدم که مرا متعجب کرد.

Can you guess what it was?

می توانید حدس بزنید چه بود؟

It was something big.

چیز بزرگی بود

It was something that was sticking in front of me,

این چیزی بود که جلوی من چسبیده بود

and I was quite alarmed by it.

و من کاملاً از آن نگران بودم.

It was my big, fat stomach,

شکم بزرگ و چاق من بود

and I decided to see if I could hold it.

و تصمیم گرفتم ببینم آیا می توانم آن را نگه دارم یا نه.

And so I put my hands underneath

و بنابراین دستهایم را زیر آن گذاشتم

and that I was horrified.

و وحشت کردم.

I can't begin to tell you how horrified was, but

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم که چقدر وحشتناک بود، اما می

I could hold my stomach.

توانستم شکمم را نگه دارم.

I could hold the the fact in my hand.

می توانستم واقعیت را در دستانم نگه دارم.

And I've never been able to do that before. So that's it.

و من قبلاً هرگز نتوانسته ام این کار را انجام دهم. پس همین است.

I thought, Oh, God, I think I had better lose some weight.

فکر کردم، خدایا، فکر کنم بهتر است کمی وزن کم کنم.

And I think you need to have your cholesterol checked as well. Yes.

و من فکر می کنم شما باید کلسترول خود را نیز چک کنید. آره.

Okay. Well, one step at a time.

باشه. خوب، یک قدم در یک زمان.

I mean, you've got the new boots. You shed those the new boots.

منظورم این است که شما چکمه های جدید را دارید. شما چکمه های جدید را رها کردید.

So that means you can romp up the hills without slipping over on the mud.

بنابراین این بدان معناست که می‌توانید از تپه‌ها بدون لغزش روی گل بالا بروید.

Although you nearly broke your ankle, didn't your first time out in the new boot.

اگرچه تقریباً مچ پایتان شکسته بود، اما اولین باری که با چکمه جدید بیرون آمدید نبود.

The first time we walked out with my new boots and I slipped and I nearly broke my ankle.

اولین باری که با چکمه های جدیدم بیرون رفتیم و لیز خوردم و نزدیک بود مچ پام بشکند.

Yes, A is ankle

بله، پای قوزک A است که

leg fell over into a hole and leaves

داخل یک سوراخ افتاده و می‌رود

and your body twisted is it's it was swollen up.

و بدن شما پیچ خورده است، زیرا متورم شده است.

It's still a bit painful, but not too bad. Oh, okay.

هنوز هم کمی دردناک است، اما خیلی بد نیست. اوه، باشه

Do you want to see something?

میخوای چیزی ببینی؟ می خواستم

I was going to say, you know, when you've lost enough weight, Mr.

بگویم، می دانید، وقتی به اندازه کافی وزن کم کردید، آقای

De, because when you look down, you'll be able to see your feet.

دی، چون وقتی به پایین نگاه کنید، می توانید پاهای خود را ببینید.

And once you can see your feet,

و هنگامی که می توانید پاهای خود را ببینید،

when you look down, well, I can always see my feet because they're so big.

وقتی به پایین نگاه می کنید، خوب، من همیشه می توانم پاهایم را ببینم زیرا آنها بسیار بزرگ هستند.

Oh, right.

درسته.

And what else is hidden normally a by a large expanse by having a big get my dingle bingo.

و چه چیز دیگری است که معمولا توسط یک وسعت بزرگ با داشتن یک بازی شبیه لوتو بزرگ من پنهان شده است.

That's it.

So when you can see that Mr. Duncan, you know you've lost enough.

خودشه.

بنابراین وقتی می توانید آن آقای دانکن را ببینید، می دانید که به اندازه کافی از دست داده اید.

So when my dingle dingle reappeared, you have to do that when necessary.

بنابراین، هنگامی که دانگ دینگ من دوباره ظاهر شد، باید در صورت لزوم این کار را انجام دهید.

Read the dingle.

دینگ را بخوانید.

Dingle I that's, that's what I call a dingle. Dingle.

دینگل من همین است، این چیزی است که من به آن می گویم. دینگل.

So where am I. Dingle Dingle reappears.

پس من کجا هستم. Dingle Dingle دوباره ظاهر می شود.

I know I'm losing weight.

میدونم دارم وزن کم میکنم

Okay, fine.

باشه، خوبه.

Okay.

باشه.

What do you want to see? Something really weird.

چه چیزی می خواهی ببینی؟ یه چیز واقعا عجیبه

And it is not my dingle. Dingle It is something Mr.

و این دلتنگی من نیست. Dingle این چیزی است که آقای

Steve got something you received at Christmas time and it's plain,

استیو چیزی دریافت کرد که شما در زمان کریسمس دریافت کردید و واضح است،

but when you got it, yes, it hadn't.

اما وقتی آن را دریافت کردید، بله، آن را دریافت نکرده بود.

The Amaryllis Yes, it had grown.

آماریلیس بله، رشد کرده بود.

I'm going to show it now.

الان میخوام نشونش بدم

Here it is.

There it is. Look, the Amaryllis plant burnt.

ایناهاش.

ایناهاش. ببینید، گیاه آماریلیس سوخته است.

Look at it. Now, I don't know what is happening. This.

بهش نگاه کن. حالا من نمی دانم چه اتفاقی می افتد. این.

This is a very creepy plant.

این یک گیاه بسیار ترسناک است. در

It's huge now, in one week.

حال حاضر، در یک هفته بسیار بزرگ است.

Yeah, well, since I planted it only a week ago.

بله، خوب، از آنجایی که من آن را فقط یک هفته پیش کاشتم.

Yes, it had no leaves.

بله برگ نداشت.

And within one week it is now already it's growing about a centimetre a day.

و در عرض یک هفته اکنون حدود یک سانتی متر در روز رشد می کند.

Yes, every day.

بله هر روز.

In fact, last night I was standing, I was washing one of the dishes

در واقع، دیشب من ایستاده بودم، داشتم یکی از ظروف را می شستم

and it moved the plant actually moved it.

و آن را حرکت داد، گیاه در واقع آن را حرکت داد.

The two leaves that you can see, they're forming, it opened up.

دو برگ که می بینید، در حال شکل گیری هستند، باز شد.

It moved.

حرکت کرد.

So I was actually seeing it grow right in front of my eyes.

بنابراین من در واقع رشد آن را درست جلوی چشمانم می دیدم.

It is quite freaky.

کاملاً عجیب است. با

It is it is growing at a rate that I've never seen a plant

سرعتی در حال رشد است که من هرگز گیاهی را ندیده بودم

grow at before, maybe bamboo.

، شاید بامبو.

And before anyone asks about this amaryllis,

و قبل از اینکه کسی در مورد این آماریلیس بپرسد،

they might say, Oh, you've got that in a very small pot, Mr.

ممکن است بگوید، اوه، شما آن را در یک گلدان بسیار کوچک دارید، آقای

Steve.

استیو.

But apparently that's what you are supposed to do.

اما ظاهراً این همان کاری است که شما باید انجام دهید.

You are not supposed to put them in a big pot.

قرار نیست آنها را در یک قابلمه بزرگ قرار دهید.

They like being in a small part and you don't water them very much.

آنها دوست دارند در یک قسمت کوچک باشند و شما زیاد به آنها آب نمی دهید.

So I was well, we were both surprised just how fast this this particular plant is growing.

بنابراین من خوب بودم، هر دو ما شگفت زده شدیم که این گیاه خاص با چه سرعتی در حال رشد است.

It's it's it's almost like witchcraft.

این تقریباً شبیه جادوگری است.

There were no leaves at all a week ago, and now it's done that.

یک هفته پیش اصلاً برگ وجود نداشت و اکنون این کار انجام شده است.

In fact, it's grown since yesterday.

در واقع از دیروز رشد کرده است.

It's actually slightly larger since yesterday.

در واقع از دیروز کمی بزرگتر شده است.

So that's amazing.

I would have loved to have had a camera filming that every day.

پس این شگفت انگیز است.

دوست داشتم دوربینی داشته باشم که هر روز آن را فیلمبرداری می کند.

And so we could have we could have actually watched it grow.

و بنابراین ما می توانستیم واقعاً رشد آن را تماشا کنیم.

But but I didn't.

اما من این کار را نکردم.

But apparently, Victoria, what you do is that you

اما ظاهرا، ویکتوریا، کاری که شما انجام می دهید این است که باید

you've got to be careful with those bulbs, that you don't overwater them, otherwise they rot.

مراقب آن لامپ ها باشید، که آنها را بیش از حد آب ندهید، در غیر این صورت پوسیده می شوند.

Beatrice said you need bigger part.

بئاتریس گفت به بخش بزرگتری نیاز داری.

No, you don't have to expand. Why?

نه، شما نیازی به گسترش نیستید. چرا؟ به

It tells you

specifically in the instructions not to put it in a big pot

طور خاص در دستورالعمل به شما می گوید که آن را در یک قابلمه بزرگ قرار ندهید،

because I think what happens is that, well, it rot, it rots.

زیرا من فکر می کنم اتفاقی که می افتد این است که، خوب، پوسیده می شود، می پوسد.

I think because the soil gets too wet and it will rot.

فکر می کنم چون خاک خیلی خیس می شود و می پوسد.

So it told me specifically in the instructions

بنابراین به طور خاص در دستورالعمل به من گفت که

only puts it in a pot that's just slightly bigger than the bulb itself. Yes.

فقط آن را در گلدانی قرار می دهد که کمی بزرگتر از خود لامپ است. آره.

And then leave that a third of the bulb

و سپس آن یک سوم پیاز را

above the surface of the soil,

بالای سطح خاک بگذارید،

because otherwise it rots so well.

زیرا در غیر این صورت خیلی خوب می پوسد.

I must be doing something right because it's grown that much in a week.

من باید کاری را درست انجام دهم زیرا در عرض یک هفته آنقدر بزرگ شده است.

It's incredible. It's but it's so creepy.

باورنکردنیه. این است اما خیلی وحشتناک است.

I've never seen a plant ever grow, ever as fast as that.

من هرگز گیاهی را ندیده‌ام که به این سرعت رشد کند.

It's really strange, Trump said I'd be more worried about the giant ladybird.

واقعا عجیب است، ترامپ گفت من بیشتر نگران کفشدوزک غول پیکر خواهم بود.

Yes. Instead, we've got freakishly large

آره. در عوض، ما کفشدوزک‌های عجیب و غریب بزرگی داریم که به خوبی

ladybirds grabbing as well as the plants.

گیاهان را می‌گیرند.

Yes, we have.

بله ما داریم.

Oh, yes, of course.

اوه، بله، البته.

Next to the next.

کنار بعدی.

Yes, I just realised.

بله، من تازه متوجه شدم.

Yes, of course. Let's have a look, shall we?

بله حتما. بیایید نگاهی بیندازیم، نه؟

There. Is it.

آنجا. آیا آن است.

There it is.

ایناهاش.

I'm the Robin of the robin.

من رابین رابین هستم.

But that ladybird does look a little. Yes.

اما آن کفشدوزک کمی به نظر می رسد. آره.

If lady birds were that big, they'd be trying to squeeze out of us. Yes.

اگر لیدی پرندگان آنقدر بزرگ بودند، سعی می کردند از ما بیرون بروند. آره.

They've been certain about the baby carrying babies away.

آنها در مورد حمل نوزادان توسط نوزاد مطمئن بوده اند .

Oh, no, they.

اوه، نه، آنها

They eat aphids, don't you.

آنها شته می خورند، نه.

Do they love it. Yes.

آیا آنها آن را دوست دارند. آره.

Well, maybe I'll get aphids on the Amaryllis and then the ladybird will climb up and eat the aphids.

خب، شاید من روی آماریلیس شته بگیرم و بعد کفشدوزک بالا برود و شته ها را بخورد.

Yes, We are approaching our subject, Mr.

بله، ما به موضوع خود نزدیک می شویم، آقای

Steve.

استیو. ساعت

Is it 3:20?

3:20 است؟

Past three.

سه گذشته

We've been on for one hour and 23 minutes.

ما یک ساعت و 23 دقیقه روشن بودیم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

It always goes fast.

همیشه سریع پیش میره

Everyone says, Mr. Duncan, It's not fair.

همه می گویند، آقای دانکن، این عادلانه نیست.

Your live stream goes by so quickly

پخش زنده شما خیلی سریع می گذرد

and it always seems to be over very fast.

و به نظر می رسد همیشه خیلی سریع تمام می شود.

But yes, we all coming back.

اما بله، همه ما برمی گردیم.

We're having a quick break.

ما یک استراحت سریع داریم.

I'm going to have a little drink of water and then we will be back.

من می روم کمی آب بنوشم و بعد برمی گردیم.

And we are looking at today's specialist subject.

و ما به موضوع تخصصی امروز نگاه می کنیم.

We have time for, you know, what's not today.

ما برای چیزی که امروز نیست، وقت داریم.

We have tons we have lots and lots

ما هزاران تن داریم،

of other things to test your brain.

چیزهای زیادی برای آزمایش مغز شما داریم.

That's right.

درست است.

There will a lot of testing taking place.

آزمایش های زیادی انجام خواهد شد.

So please don't go away.

پس لطفا نروید

We have to get away somewhere.

باید یه جایی فرار کنیم

Seeing that lovely video of his playing on the beach makes me

دیدن آن ویدیوی دوست داشتنی از بازی او در ساحل باعث می شود که

want to go somewhere, go on holiday, maybe somewhere lovely and sunny.

بخواهم به جایی بروم، به تعطیلات بروم، شاید جایی دوست داشتنی و آفتابی.

The time.

زمان.

Yeah,

بله،

we are back

ما

talking of healthy regimes or regimes, as they would say in America.

در مورد رژیم ها یا رژیم های سالم صحبت می کنیم، همانطور که در آمریکا می گویند.

Résumé or résumé.

رزومه یا رزومه.

Yes, I before I came on the live stream today, Mr.

بله، من قبل از اینکه امروز وارد استریم زنده شوم، آقای

Duncan, I don't normally eat anything, but

دانکن، به طور معمول چیزی نمی خورم، اما

I find that as the live stream progresses, my energy levels fade away.

متوجه می شوم که با پیشرفت پخش زنده، سطح انرژی ام کم می شود.

So I decided today, I would have something healthy and sustaining.

بنابراین تصمیم گرفتم امروز چیزی سالم و پایدار داشته باشم.

Yes, I had a peanut butter sandwich.

بله، من یک ساندویچ کره بادام زمینی داشتم.

I like brown bread, lightly toasted with a big dollop

من نان قهوه ای را دوست دارم که کمی با یک تکه بزرگ

of peanut butter.

کره بادام زمینی برشته شده باشد.

Smooth peanut butter.

کره بادام زمینی صاف.

That's a good word, because there's is a bit of carbohydrate there and some protein.

این کلمه خوبی است، زیرا مقداری کربوهیدرات در آنجا و مقداری پروتئین وجود دارد.

And I'm hoping that that will sustain my energy level, sustain them,

و من امیدوارم که سطح انرژی من را حفظ کند، آنها را حفظ کند،

keep them maintained

آنها را

throughout the live stream.

در طول پخش زنده حفظ کند.

So far, it's going well. It's going very well.

تا اینجای کار خوب پیش می رود. خیلی خوب پیش میره

I feel energetic.

احساس انرژی می کنم.

I love that word, by the way.

اتفاقاً من این کلمه را دوست دارم.

Dunlop.

دانلوپ

Dunlop It means a big quantity of something in one

دانلوپ یعنی مقدار زیادی از چیزی در

in one complete pile,

یک توده کامل،

a pile of something you give someone. Yes.

انبوهی از چیزی که به کسی می دهید. آره.

You normally sort of throw it down and make you like a dollop of ice cream or a dollop of mashed potato.

شما معمولاً آن را پایین می اندازید و شبیه یک بسته بستنی یا یک عروسک پوره سیب زمینی می شوید.

That's it.

خودشه.

You sort of like it onto the plate.

شما به نوعی آن را در بشقاب دوست دارید.

There's a big dollop, dollop, a large quantity.

یک عروسک بزرگ، عروسک، مقدار زیادی وجود دارد.

And normally it's given in a very careless way.

و معمولاً به روشی بسیار بی دقت داده می شود.

Dollop Yes.

عروسک بله.

I love that and it makes a noise as it goes down.

من آن را دوست دارم و با پایین آمدن صدا ایجاد می کند.

Anyway, we have today's subject,

به هر حال ما موضوع امروزی داریم

and it's a subject that I know causes

و موضوعی است که می‌دانم برای همه آدم‌ها

a lot of pain, a lot of heartache,

درد، درد دل،

a lot of difficulty for all sorts of people.

سختی‌های زیادی ایجاد می‌کند.

Today we are looking at

امروز به

the subject of mathematics.

موضوع ریاضیات می پردازیم.

Oh, no.

وای نه.

What is going on?

چه خبره؟

I don't know what's happening.

من نمی دانم چه اتفاقی می افتد.

I'm trapped in the womb of maths

من در بطن ریاضیات گیر افتاده ام

and that is what we're looking at today.

و این چیزی است که امروز به آن نگاه می کنیم.

Welcome, everyone.

همگی خوش آمدید.

If you're just joined us, by the way, I think you've come at a very interesting point

اگر به تازگی به ما ملحق شده اید، به هر حال، فکر می کنم به نقطه بسیار جالبی رسیده اید

because we are now looking at today's subject.

زیرا ما اکنون به موضوع امروز نگاه می کنیم.

The subject is maths, mathematics, the way

موضوع ریاضیات است، ریاضیات، روشی

in which we work out things connected to numbers.

که در آن چیزهای مرتبط با اعداد را حل می کنیم.

And I know you're going to say arithmetic.

و من می دانم که شما قرار است حسابی بگویید.

If we were in America.

اگر در آمریکا بودیم.

Yeah. Mr.

آره آقای

Duncan, we would say math would be well put the example.

دانکن، ما می گوییم ریاضی را به خوبی مثال می زنیم.

I am about to do that.

من در شرف انجام این کار هستم.

Okay.

Yeah, I thought I was being clever there, but obviously.

باشه.

آره، فکر می کردم در آنجا باهوش هستم، اما واضح است.

No, no. Fact is clever.

نه نه. واقعیت هوشمندانه است.

Look at that.

Look at the design. Duncan, do you like my design there?

به آن نگاه کنید.

به طرح نگاه کنید. دانکن، آیا طرح من را در آنجا دوست داری؟

What are all those pluses in mine? Oh, I see.

آن همه مزیت های من چیست؟ اوه می فهمم.

Am plus a minus T times H equals X.

Am به اضافه منهای T ضربدر H برابر با X است.

It's math.

این ریاضی است.

That's what we're looking at today.

این چیزی است که ما امروز به آن نگاه می کنیم.

Or math. Yes. You're in America.

یا ریاضی آره. شما در آمریکا هستید.

I'm about to explain that.

من می خواهم آن را توضیح دهم.

I see.

می بینم.

I seem to be repeating myself.

انگار دارم خودمو تکرار میکنم

Well, the thing is,

خب، موضوع این است که

I don't know why we bother with American English because we never have anybody from America.

من نمی‌دانم چرا ما با انگلیسی آمریکایی زحمت می‌دهیم، زیرا هرگز کسی از آمریکا نداریم.

Logic. No, but there are people learning American English

منطق. نه، اما افرادی هستند که انگلیسی آمریکایی را یاد می گیرند و

who are not in America, so they're the ones learning it.

در آمریکا نیستند، بنابراین آنها هستند که آن را یاد می گیرند.

They should be letting British English.

آنها باید به انگلیسی بریتانیایی اجازه دهند.

They should be, yes, but it should be compulsory yet.

آنها باید باشند، بله، اما هنوز باید اجباری باشد.

So here we go, the word maths.

بنابراین در اینجا به واژه ریاضیات می پردازیم.

And as Steve rightly said in American English,

و همانطور که استیو به درستی در انگلیسی آمریکایی گفت،

they will say maths, math anyway because they're wrong

آنها به هر حال ریاضیات را می گویند، زیرا آنها اشتباه می کنند

and a t h we normally use it as well.

و ما معمولاً از آن نیز استفاده می کنیم.

Well the subject of course is possessive, so

البته موضوع تملک است، بنابراین

you might say that it's belonging to maths,

ممکن است بگویید که به ریاضیات تعلق دارد،

but it's just general way of saying anything connected to mathematics.

اما این فقط یک روش کلی برای گفتن هر چیزی است که به ریاضیات مرتبط است.

If there isn't a word, you wouldn't just say mathematic would you.

اگر کلمه ای وجود نداشته باشد، شما فقط ریاضی را نمی گویید.

You wouldn't say mathematics. No.

شما نمی گویید ریاضی. خیر.

Good for them to the American to shorten it to maths.

برای آمریکایی ها خوب است که آن را به ریاضیات کوتاه کنند.

Well they just like shortening things.

خوب آنها فقط کوتاه کردن چیزها را دوست دارند.

They, well it's a bit more complicated than that Steve, but yeah, I think it's laziness. Yes.

آنها، خوب، این کمی پیچیده تر از استیو است، اما بله، من فکر می کنم این تنبلی است. آره.

I don't want to say maths, I just want to get math. Yes.

من نمی خواهم ریاضی بگویم، فقط می خواهم ریاضی را بدست بیاورم. آره.

Is easier to say than maths.

گفتنش از ریاضی راحت تره

Well they say they see it as a perfect abbreviation, you see where it is, we use it as a plural.

خوب می گویند آن را به صورت مخفف کامل می بینند، شما ببینید کجاست، ما آن را به صورت جمع استفاده می کنیم.

So maths is everything connected to that subject.

بنابراین ریاضیات همه چیز مرتبط با آن موضوع است.

Right. Correct. They're wrong.

درست. درست. آنها اشتباه می کنند.

Anyway, we have maths, we have mathematics,

به هر حال، ما ریاضیات داریم، ریاضی داریم،

which is the term that most people use when they are.

این اصطلاحی است که بیشتر مردم وقتی هستند از آن استفاده می کنند.

I suppose if you're being formal about it you will say mathematics.

من فکر می کنم اگر در مورد آن رسمی باشید، می گویید ریاضی.

We also have arithmetic and this is interesting, this is what Steve was saying earlier.

ما حسابی هم داریم و این جالب است، این همان چیزی است که استیو قبلاً گفته بود.

Now you have to change.

حالا باید تغییر کنی.

You see, to say what you said earlier, I should just weighted.

ببینید، برای گفتن همان چیزی که قبلاً گفتید، فقط باید وزن کنم.

Yes. Well, I did tell you

آره. خوب، من به شما گفتم که

I was itching itching to get in there with a comment.

خارش دارم تا با یک نظر وارد آنجا شوید.

If your if you say you're itching to say something, it means you can't wait.

اگر می گویید برای گفتن چیزی احساس خارش دارید، به این معنی است که نمی توانید صبر کنید.

You can't wait to say something.

شما نمی توانید صبر کنید تا چیزی بگویید.

It's not like you can't wait to scratch.

اینطور نیست که نمی توانید برای خراشیدن صبر کنید.

I can't wait to say I'm itching to say something.

من نمی توانم منتظر بمانم تا بگویم دلم می سوزد تا چیزی بگویم.

Oh, teacher, let me say something.

اوه استاد بذار یه چیزی بگم

All of them itching to make a comment.

همه آنها برای اظهار نظر خارش دارند.

Okay, somebody please phone an ambulance.

باشه لطفا یکی با آمبولانس تماس بگیره

So we have arithmetic again.

پس ما دوباره حساب داریم.

Steve. Yes.

استیو آره.

So what you said earlier, Well, I've said it now.

بنابراین آنچه قبلاً گفتید، خوب، من آن را اکنون گفتم.

Yeah, that's it.

So, yes, arithmetic, as far as I'm aware,

آره همینه.

بنابراین، بله، حساب، تا آنجایی که من اطلاع دارم، به

is to do with, as you say, sums,

قول شما، با جمع کردن و

adding up.

جمع کردن است.

Now we're going to look at that as well.

اکنون ما به آن نیز نگاه خواهیم کرد.

So arithmetic is generally linked to some say

بنابراین حساب به طور کلی به برخی مرتبط است که می گویند

you can measure it's equations, but anyway, and we have no I'm not saying it.

شما می توانید معادلات آن را اندازه گیری کنید، اما به هر حال، و ما هیچ نمی گویم.

Who said it was?

کی گفته بود؟

It's I'm just not.

فقط من نیستم

Yeah, these are these are words that are okay.

بله، اینها کلماتی هستند که اشکالی ندارد.

Oh, I see. Right.

اوه می فهمم. درست.

Okay. Right.

باشه. درست.

Do I have to explain the format of the programme.

آیا باید فرمت برنامه را توضیح دهم؟

I thought because of the way it was spatially laid out. Yes.

فکر کردم به خاطر نحوه چیدمان فضایی آن. آره.

Well that time there.

خوب اون زمان اونجا

Divided arithmetic. Yes, arithmetic.

حساب تقسیم شده بله، حسابی.

Guess I would see as adding up taking it by subtracting.

حدس می زنم به عنوان جمع کردن آن را با تفریق ببینم.

That's it.

خودشه.

That's the same thing. And then.

این همان چیزی است. و سپس.

And then we have some, some some.

و سپس ما برخی، برخی از برخی.

So they might be problems that you have to solve.

بنابراین ممکن است آنها مشکلاتی باشند که شما باید آنها را حل کنید.

Yes What is ten plus one.

بله ده به علاوه یک چیست.

That is a sum.

I have no idea. Yes.

این یک مبلغ است.

هیچ نظری ندارم. آره.

And then we have an equation which I think often

و سپس ما یک معادله داریم که فکر می کنم اغلب

forms the result of something.

نتیجه چیزی را تشکیل می دهد.

Would you say the equation? So.

معادله را می گویید؟ بنابراین.

So since the formula or the way of getting from your question to answer.

بنابراین از فرمول یا راه رسیدن از سوال شما به پاسخ.

So the equation is the question leading to an answer.

بنابراین معادله سؤالی است که به پاسخ می رسد.

That's a number of variables.

این تعدادی متغیر است.

You put them together in a certain order and then you get a result from that?

آنها را با یک ترتیب خاص کنار هم قرار می دهید و بعد از آن نتیجه می گیرید؟

I think so like equals M.C. Squared, for example.

من فکر می کنم مثل M.C. به عنوان مثال مربع.

Okay, There's an equation for you that's always that formula.

خوب، یک معادله برای شما وجود دارد که همیشه آن فرمول است.

Anyway, here we go.

به هر حال، ما به اینجا می رویم.

We weren't, weren't, weren't one.

ما نبودیم، نبودیم، یکی نبودیم.

So David Starkey was supposed to come in

بنابراین قرار بود دیوید استارکی به

like this, that sort of thing that sets in.

این شکل وارد شود، چیزهایی که اتفاق می‌افتد.

So whenever we say something and we're showing our ignorance about something,

بنابراین هر زمان که ما چیزی می‌گوییم و نسبت به چیزی نادانی خود را نشان می‌دهیم،

or if we're not sure if we're not sure, that's what

یا اگر مطمئن نیستیم مطمئن نیستیم، این همان چیزی است که

we'll do, we'll do this.

ما انجام خواهیم داد، ما این کار را انجام خواهیم داد.

Oh, that's what

اوه، این همان

that was a Look, I used to get a lot from my maths teacher.

یک نگاه بود، من از معلم ریاضیم چیزهای زیادی می گرفتم.

That was Professor David Starkey. Yes.

این پروفسور دیوید استارکی بود. آره.

Looking really disappointed with us.

به نظر واقعاً از ما ناامید شده است.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

Because that way you couple of ideas.

از آنجا که به این ترتیب شما چند ایده.

Move, moving on, Moving on. Yes.

حرکت کردن، حرکت کردن، حرکت کردن. آره.

Quickly, as quickly as possible

سریع، در اسرع وقت

to his.

به او.

Another one, Steve.

Then a numerical problem.

یکی دیگه، استیو.

سپس یک مسئله عددی.

A numerical problem.

یک مشکل عددی

So you might have a problem that needs to be solved using

بنابراین ممکن است مشکلی داشته باشید که باید با استفاده از

numbers, numbers, numerical problem.

اعداد، اعداد، مسئله عددی حل شود.

So you might say that in general, mathematics

بنابراین ممکن است بگویید که به طور کلی، ریاضیات

in general, working out a problem

به طور کلی، حل یک مسئله

to come up with an answer, a numerical problem,

برای رسیدن به یک پاسخ، یک مسئله عددی،

or maybe a scientific equation.

یا شاید یک معادله علمی است.

Oh, fancy pants, Mr.

اوه، شلوار فانتزی، آقای

Turner or formula? Yes.

ترنر یا فرمول؟ آره.

So in science, as we mentioned earlier, in science,

بنابراین در علم، همانطور که قبلاً اشاره کردیم، در علم،

you will often find maths is in there.

اغلب متوجه خواهید شد که ریاضیات در آنجا وجود دارد.

It's all it's all bound in there.

این همه آن چیزی است که در آنجا محدود شده است.

It's like baking a cake.

مثل پختن کیک است.

The term is posing a numerical.

این اصطلاح یک عدد است.

Yes, because he's asking what is one plus one

بله، چون او می پرسد که یک به علاوه یک

plus one most times in the world, one plus one.

به علاوه یک چیست، یک به علاوه یک.

He's saying it's not two either, is it computers. Yes.

میگه دوتا هم نیست، کامپیوتره. آره.

I'm not sure if it is computers or if if there's another thing

من مطمئن نیستم که آیا این کامپیوترها هستند یا اینکه آیا چیز دیگری نیز وجود دارد

going around as well, which which talks about that particular question.

که در مورد آن سوال خاص صحبت می کند.

So it might be you might be he might be going with the binary thing you say are ripe.

بنابراین ممکن است شما ممکن است او با چیزهای دوتایی که شما می گویید رسیده است پیش رود.

Is using binary system the binary system.

آیا با استفاده از سیستم باینری سیستم باینری.

Yes, maybe. Right.

بله شاید. درست.

So what is the answer then?

پس جواب چیست؟

Perhaps.

شاید.

And I'm sure the term didn't mean one times one, which is one.

و من مطمئن هستم که این اصطلاح به معنای یک بار یک، که یک است، نبود.

So it's one plus one. Yes.

پس یک به علاوه یک است. آره.

Okay. Well, maybe he'll tell us.

باشه. خوب، شاید او به ما بگوید.

Maybe in charm.

شاید در جذابیت. به

He will tell us and give an explanation.

ما می گوید و توضیح می دهد. در حال

Moving on, Steve, of the answer.

حرکت، استیو، از پاسخ.

I've got loads of things to show.

من چیزهای زیادی برای نشان دادن دارم.

The skill of using numbers is, numeracy, numeracy.

مهارت استفاده از اعداد، اعداد، اعداد است.

And this is the thing that kids, young people are leaving school

و این همان چیزی است که بچه‌ها، جوانان مدرسه را ترک می‌کنند

and they have no, no ability whatsoever to use.

و هیچ، توانایی استفاده از آن را ندارند.

That's really annoying me.

این واقعاً من را آزار می دهد.

Let me just do that. I don't know what's to stand there.

بگذار فقط این کار را بکنم. من نمی دانم چه چیزی باید آنجا بایستم.

That's better.

این بهتر است.

Not me.

Steve's giant fingers doesn't do anything, so the skill of using numbers is numeracy.

من نه.

انگشتان غول پیکر استیو هیچ کاری انجام نمی دهند، بنابراین مهارت استفاده از اعداد، محاسبه است.

But the problem is apparently lots of kids are leaving school

اما مشکل این است که ظاهراً بسیاری از بچه‌ها در

here in this country and they have no idea how to how to use numbers

اینجا در این کشور مدرسه را ترک می‌کنند و نمی‌دانند چگونه از اعداد استفاده کنند

and add numbers together or take them away from each other.

و اعداد را با هم جمع کنند یا آنها را از یکدیگر دور کنند.

So is that a synonym of arithmetic?

پس آیا این مترادف حساب است؟

Well, numeracy, the skill, the actual skill of doing

خوب، محاسبات، مهارت، مهارت واقعی انجام

having numeracy is the ability, the actual ability to

حساب کردن، توانایی، توانایی واقعی

to think of numbers, use numbers and of course work out

اندیشیدن به اعداد، استفاده از اعداد و البته حل

problems connected with numbers.

مسائل مرتبط با اعداد است.

The word mathematics derives from the Greek word for scientific.

کلمه ریاضیات از کلمه یونانی به معنای علمی گرفته شده است. آیا می

Did you know that? No.

دانستید که؟ خیر.

So scientific or science

پس حقایق علمی یا علمی

facts or anything connected to science. So.

یا هر چیزی که به علم مرتبط باشد. بنابراین.

So the word maths says read as that in 00i see.

بنابراین کلمه ریاضی می گوید read as that در 00i see.

Yes, that's my theme. Yes.

بله، موضوع من همین است. آره.

So the the scientific way

بنابراین روش علمی

of looking at things and of course when you think of the Greeks,

نگاه کردن به چیزها و البته وقتی به یونانی ها فکر می کنید،

we do think a lot of maths and mathematicians,

ما به ریاضیات و ریاضیدانان زیادی فکر می کنیم،

we do nice beaches. Yes.

ما سواحل خوبی انجام می دهیم. آره.

There was the guy that woke up in the bath and, he went oh my goodness, it's all shrivelled up.

مردی بود که در حمام از خواب بیدار شد و رفت وای خدای من، همه چیز چروکیده است.

The field of mathematics uses many different forms

رشته ریاضیات از اشکال مختلف

of equation and also results.

معادله و همچنین نتایج استفاده می کند.

So there are many ways of working things out.

بنابراین راه های زیادی برای حل مسائل وجود دارد.

And this is where I get confused.

و اینجاست که من گیج می شوم. می

You see, with mathematics and arithmetic, working things out using numbers.

بینید که با ریاضیات و حساب، کارها را با استفاده از اعداد انجام می دهند.

And of course you have lots of ways of doing that.

و البته شما راه های زیادی برای انجام این کار دارید.

And as you go on and on into the subject, Steve,

و همانطور که به موضوع ادامه می دهید، استیو، پیچیده

it becomes more and more complex.

تر و پیچیده تر می شود.

Does me mean you mean a bit like maths itself? Yes.

منظورم این است که منظور شما کمی شبیه ریاضیات است؟ آره.

Everything it's it becomes very complicated.

همه چیز آن بسیار پیچیده می شود.

So mathematics is taught in all schools at varying levels of difficulty.

بنابراین ریاضیات در همه مدارس در سطوح مختلف دشواری تدریس می شود.

And I'm talking about this country of course.

و البته من در مورد این کشور صحبت می کنم.

And I would imagine in most countries the basic we often talk about the basic

و من تصور می‌کنم در بیشتر کشورها،

skills needed to survive in this world.

مهارت‌های اساسی مورد نیاز برای زنده ماندن در این دنیا، اغلب صحبت می‌کنیم.

We often say the three R's, even though it doesn't make sense reading, reading,

ما اغلب سه R را می گوییم، حتی اگر خواندن، خواندن،

writing and arithmetic.

نوشتن و حساب معنی ندارد.

So only one of those words begins with R Yes, we always used to say that

بنابراین فقط یکی از آن کلمات با R شروع می شود بله، ما همیشه می گفتیم که

you've got to know the three R's reading, writing and arithmetic.

شما باید خواندن، نوشتن و حساب سه R را بدانید.

Arithmetic, yes, but that they don't.

حسابی، بله، اما اینطور نیست.

But writing and arithmetic don't begin with R,

اما نوشتن و حساب با R شروع نمی شود،

but it just it sounds good when you say got to know your three R's. Yes.

اما وقتی می گویید سه R خود را بشناسید به نظر خوب می رسد. آره.

It's not a good start, by the way.

اتفاقاً شروع خوبی نیست.

By the way, we've got somebody new watching is from Korea.

به هر حال، ما یک نفر جدید داریم که در حال تماشای آن از کره است.

Hello, Korea. Yes.

سلام کره آره.

And we're trying to find out because they're writing obviously in Korean.

و ما سعی می کنیم بفهمیم چون آنها آشکارا به زبان کره ای می نویسند.

We don't know. It's midnight there, by the way.

ما نمی دانیم. اتفاقاً آنجا نیمه شب است.

Is it very well done for staying up and watching us in at midnight

آیا برای بیدار ماندن و تماشای ما در نیمه شب بسیار خوب است

and we're waiting to see what your name is or what name you would give yourself in

و ما منتظریم تا ببینیم نام شما چیست یا چه نامی به نوعی به انگلیسی بریتانیایی برای خود می گذارید؟

sort of British English.

But yeah, mathematics is taught in all schools and I would imagine around the world

اما بله، ریاضیات در همه مدارس تدریس می شود و من تصور می کنم در سراسر جهان

I would think that it will be taught in many places around the world as well.

فکر می کنم که در بسیاری از نقاط جهان نیز تدریس خواهد شد.

So here we go. Steve, would you like to get down to it?

پس بزن که بریم. استیو، آیا دوست داری به این موضوع بپردازی؟

Do you want to get down to the down and dirty basic mathematics?

آیا می خواهید به ریاضیات ابتدایی پایین و کثیف برسید؟

Now, we're not teaching mathematics. I stress this again.

حالا ما ریاضی درس نمی دهیم. من دوباره روی این موضوع تاکید می کنم.

We are not teaching mathematics, teaching English words,

ما ریاضیات آموزش نمی دهیم، کلمات انگلیسی را آموزش نمی دهیم،

connected English words connected with mathematics, Nothing.

کلمات انگلیسی مرتبط با ریاضیات، هیچ چیز.

I think everyone's got that.

من فکر می کنم همه این را دارند.

Now just double checking that somebody doesn't

حالا فقط دوبار بررسی کنید که کسی

just drop into the channel and thinks that we're teaching maths.

فقط وارد کانال نشود و فکر کند که ما ریاضی درس می دهیم.

We're not English, English addict,

ما انگلیسی نیستیم، معتاد انگلیسی،

English is what we talk about.

انگلیسی چیزی است که درباره آن صحبت می کنیم.

And so the subject is maths

و بنابراین موضوع ریاضیات امروزی است که

today

adding together.

با هم جمع می شوند.

So this is the one, isn't it?

پس این یکی است، اینطور نیست؟ یادم می‌آید

I remember when I was at school, the first thing, the first thing I was taught

وقتی در مدرسه بودم، اولین چیزی که به من آموختند،

besides how to stand up when I'm having a wee wee

علاوه بر اینکه چگونه در زمان کم‌سنگی چگونه سرپا بایستم،

was how to add up and things together.

جمع کردن و چیزها با هم بود.

Numbers. So I think that's the most basic one, isn't it.

شماره. بنابراین من فکر می کنم این اساسی ترین مورد است، اینطور نیست.

And we had the question earlier from Newt Trump,

و ما قبلاً این سؤال را از نیوت ترامپ داشتیم،

but also we have

اما

other ways

راه های دیگری نیز

of teaching and learning and quite often we will learn from an early age.

برای آموزش و یادگیری داریم و اغلب از سنین پایین یاد خواهیم گرفت.

So I think I started learning maths at around five five years old.

بنابراین فکر می کنم از حدود پنج سالگی شروع به یادگیری ریاضی کردم.

What about you, Steve?

تو چطور، استیو؟

I can't remember.

من نمی توانم به یاد بیاورم.

I probably was, yes.

احتمالا بودم، بله

By the way, the answer to one plus one in computer speak is zero.

ضمنا جواب یک به علاوه یک در اسپیک کامپیوتر صفر است.

I was right. He's such clever.

حق با من بود. اون خیلی باهوشه

Yes. So that's the answer.

آره. پس جواب همین است.

Half.

If Laurence is going to see my day, my day is so perfect now because of that.

نیم.

اگر لارنس قرار است روز من را ببیند، به همین دلیل، اکنون روز من بسیار عالی است.

Wow is right.

وای درسته

So adding together, adding, we often call that addition.

بنابراین با جمع کردن، اضافه کردن، اغلب به آن اضافه می گوییم.

Yeah. Additions.

آره اضافات.

Adding up addition is putting 111 number

جمع کردن، قرار دادن عدد 111 است

and we are adding it to another number to come up with the answer.

و ما آن را به عدد دیگری اضافه می کنیم تا به جواب برسیم.

So this is the one. I can do this.

پس این یکی است. من می تونم این کار را انجام دهم.

I'm good at this one.

من در این یکی خوب هستم.

One plus one in non computer world.

یک به علاوه یک در دنیای غیر کامپیوتری.

It's obviously two. Yes.

مشخص است که دو است. آره.

So this is adding you know what's a million plus what's million

بنابراین این اضافه کردن است که شما می دانید یک میلیون به اضافه چه چیزی میلیون

174 plus 1,100,072.

174 به اضافه 1,100,072 است.

We don't know. But that is edition of this.

ما نمی دانیم. اما این نسخه از این است.

And I don't know what I was talking about then.

و من نمی دانم در آن زمان در مورد چه چیزی صحبت می کردم.

Well.

خوب.

Well, why break a habit of a lifetime?

خوب، چرا یک عادت یک عمر را ترک کنید؟

That's what I say.

این چیزی است که من می گویم.

Now we have taking away, Taking away, taking away.

اکنون ما برداشتن، برداشتن، برداشتن داریم.

So I've got some things in this hand and.

بنابراین من چیزهایی در این دست دارم و.

Nothing in this hand.

چیزی در این دست نیست

But if I take some away, some will go into that hand.

اما اگر مقداری را بردارم، برخی به آن دست خواهند رفت.

Is that what you're saying?

این چیزی است که شما می گویید؟

Yeah.

Something like that. Subtraction.

آره

یه چیزی شبیه اون. منها کردن.

You Take one figure away from another.

شما یک چهره را از دیگری جدا می کنید.

So normally a smaller figure, smaller

بنابراین به طور معمول یک عدد کوچکتر،

number is taken away from a larger number.

عدد کوچکتر از عدد بزرگتر حذف می شود.

So normally, but of course it is possible to do it the other way round as well, where you actually end it

بنابراین به طور معمول، اما البته ممکن است این کار را برعکس انجام دهید، جایی که در واقع آن را

with below zero, which is minus.

با زیر صفر، که منفی است، پایان دهید.

But that, that is a, that is a whole different ball game.

اما این یک بازی کاملاً متفاوت با توپ است.

Now if you started the live stream and you had 165 people watching

حالا اگر پخش زنده را شروع کرده باشید و 165 نفر تماشا کنند

and then you then looked at the live 2 hours later and you only had one person watching,

و سپس 2 ساعت بعد به پخش زنده نگاه کنید و فقط یک نفر تماشا کنید،

how many people would have left the live stream, that type of thing.

چند نفر از پخش زنده خارج می شدند، این نوع چیزها.

It's just a typical live stream, really purely speculative.

این فقط یک پخش زنده معمولی است ، واقعاً کاملاً حدس و گمان.

So taking away is often referred to as subtraction.

بنابراین برداشت اغلب به عنوان تفریق نامیده می شود.

You are taking one number away from another and coming up with an answer.

شما در حال برداشتن یک عدد از دیگری هستید و به یک پاسخ می رسید. در

Here's another one that I sometimes I'm sometimes good.

اینجا یکی دیگر است که من گاهی اوقات من گاهی اوقات خوب است.

Yes, the next one, Steve

بله، بعدی، استیو

multiply multiplying as they said in the Bible,

ضرب ضرب است همانطور که در کتاب مقدس گفته اند،

go forth and multiply.

برو جلو و ضرب کن.

Yes, multiplication

بله، ضرب

is having one thing

داشتن یک چیز است

that you then multiply by another thing.

که آن را در یک چیز دیگر ضرب می کنید.

So for example, you might have two

برای مثال، ممکن است دو داشته باشید

and you multiply it by two.

و آن را در دو ضرب کنید.

Oh, that's it.

اوه، همین.

I of course.

من البته

Thank you, Steve. At school.

متشکرم، استیو. در مدرسه.

I wasn't asking you that.

من این را از شما نپرسیدم

In school we had to know our multiplication tables again.

در مدرسه باید دوباره جدول ضرب خود را می دانستیم.

Again.

از نو.

Okay. Right.

باشه. درست.

You're coming on to that. Oh, by the way, it's

شما در حال آمدن به آن هستید. اوه، اتفاقا،

Jenny.

جنی است.

Is our new person watching from Korea.

آیا فرد جدید ما از کره در حال تماشا است.

Hello, Jenny.

سلام جنی

I presume South Korea, corn and bean? Yes.

من فرض می کنم کره جنوبی، ذرت و لوبیا؟ آره.

We're assuming it's South.

ما فرض می کنیم جنوب است.

We're assuming it's South Korea, because obviously you probably wouldn't

ما فرض می کنیم کره جنوبی است، زیرا بدیهی است که

have a connection if you were in North Korea.

اگر در کره شمالی بودید احتمالاً ارتباطی با هم نداشتید.

But yes, Mr.

اما بله، آقای

Duncan's going to on to talk about the multiplication tape.

دانکن قرار است در مورد نوار ضرب صحبت کند.

You were right.

تو درست میگفتی.

I'm back. Right.

من برگشتم درست.

I've just realised. Now, look at this. Bring this bottle over, Mr..

من تازه متوجه شدم حالا به این نگاه کن این بطری را بیاورید، آقای...

No, no, you don't bring the bottle.

نه، نه، شما بطری را نمی آورید.

Let's carry on. We've only got 15 minutes.

ادامه بدیم فقط 15 دقیقه وقت داریم

I'm going to, I'm going to mark that bottle with a big X, Okay.

من می روم، می خواهم آن بطری را با یک X بزرگ علامت گذاری کنم، بسیار خوب.

That stays in here anyway.

که به هر حال اینجا می ماند.

So not always multiply doing multiplication.

بنابراین همیشه با انجام ضرب ضرب نکنید.

There was a song wasn't there.

آهنگی بود که آنجا نبود

There was a song multiplication.

ضرب آهنگ بود.

It's the name of the game.

اسم بازی هست

It was all about love.

همه چیز در مورد عشق بود.

Oh, look. POW!

Mia is calculating her electricity figures.

اوه نگاه کن. اسرا

میا در حال محاسبه ارقام برق خود است.

How much electricity is she using per month? Hmm.

چقدر برق در ماه مصرف می کند؟ هوم

So she's come up with 63 kilowatts.

بنابراین او به 63 کیلووات رسیده است.

Okay, per month.

باشه هر ماه

Now, that doesn't sound like much.

حالا این خیلی به نظر نمی رسد.

That's quite a lot, Mrs.

این خیلی زیاد است، خانم

It That's like having an electric bar fire on

آن.

for 63 hours, certainly.

Well, because it's kilowatt hours, isn't it.

خوب، چون کیلووات ساعت است، اینطور نیست.

It's measured in.

So you could that thing, you could therefore work out what your

بنابراین شما می‌توانید آن چیز را انجام دهید، بنابراین می‌توانید آنچه را که می‌دانید به دست آورید،

you know, if you were good at maths you could work at or good at arithmetic

اگر در ریاضیات خوب بودید، می‌توانید روی آن کار کنید یا در حسابتان خوب بودید،

you could work out because we often say that or are you good at math?

می‌توانید کار کنید زیرا ما اغلب این را می‌گوییم یا در ریاضیات خوب هستید؟

But in fact what you really mean is are you good at

اما در واقع منظور شما این است که آیا شما در

arithmetic or as you said, are you good at numeracy?

محاسبات خوب هستید یا همانطور که گفتید آیا در محاسبات خوب هستید؟

So from that me if you know

بنابراین اگر می‌دانید برای

what you're charged per kilowatt hour

هر کیلووات ساعت چقدر شارژ می‌شوید

and your standing daily rate,

و نرخ روزانه خود را می‌دانید،

you have to work out what your electricity bill is good.

باید بفهمید که قبض برق شما چقدر است.

So multiplying

بنابراین،

back to the what I'm talking about

دوباره به چیزی که در مورد آن صحبت می‌کنم ضرب می‌کنم

and then finally, and this is the one I sometimes have difficulty with.

و سپس در نهایت، و این همان چیزی است که گاهی اوقات با آن مشکل دارم.

Yes, I don't know why I think it's those two dots.

بله، نمی دانم چرا فکر می کنم این دو نقطه است.

They just distract me.

فقط حواسمو پرت میکنن

It looks like a snake coming towards me.

انگار مار به سمتم می آید.

I don't know why.

So you look right. Okay? Yeah.

نمی دانم چرا.

پس درست نگاه میکنی باشه؟ آره

Basic mathematics dividing or as we often call it.

تقسیم بندی ریاضیات پایه یا همانطور که ما اغلب آن را می نامیم.

Division. Division.

بخش. بخش.

So you are dividing one number

بنابراین شما در حال تقسیم یک عدد

with another or by another.

به دیگری یا بر دیگری هستید.

So it's six divided by two, which is obviously three.

بنابراین تقسیم شش بر دو است که مشخصاً سه است.

Thank you.

متشکرم.

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

So dividing.

بنابراین تقسیم.

So instead of adding, instead of putting two numbers together,

بنابراین به جای جمع کردن، به جای کنار هم قرار دادن دو عدد،

instead of taking one number away from another, you are actually splitting

به جای جدا کردن یک عدد از عدد دیگر، در واقع

a number by another number.

یک عدد را به عدد دیگری تقسیم می کنید.

So I like that dividing divide.

بنابراین من آن تقسیم بندی را دوست دارم.

And of course there is another subject called Long Division, which is the one that I'm not good at.

و البته موضوع دیگری به نام Long Division وجود دارد که من در آن خوب نیستم.

I'm going to be honest, I can't do long division.

راستش را بخواهید، نمی توانم تقسیم طولانی انجام دهم.

I remember my maths teacher at secondary school and at high school,

یادم می آید که معلم ریاضی من در دبیرستان و دبیرستان، هر

both of them, they used to get very frustrated when they were trying to explain long division.

دو، زمانی که می خواستند تقسیم طولانی را توضیح دهند، بسیار ناامید می شدند.

So what is long division then?

پس تقسیم طولانی چیست؟

Well, long Division is dividing more

خوب، تقسیم طولانی

number by than one number isn't it.

تعداد بیشتری را بر یک عدد تقسیم می کند، اینطور نیست.

Right. Is that right?

درست. درست است؟

I don't know him well.

من او را خوب نمی شناسم.

I just said I'm not very good at it.

فقط گفتم من زیاد تو این کار خوب نیستم.

I don't even know what it is.

من حتی نمی دانم چیست.

You can't be good at something. You don't even know what it is.

شما نمی توانید در چیزی خوب باشید. شما حتی نمی دانید آن چیست.

Actually, do explain something that I don't know what it is, but I hate long division.

در واقع، چیزی را توضیح دهید که من نمی دانم چیست، اما از تقسیم طولانی متنفرم.

You have a column of figures that you have to keep dividing it.

شما ستونی از ارقام دارید که باید به تقسیم آن ادامه دهید.

My mother very good at numeracy.

مادر من در حساب کردن خیلی خوب است.

Yes, she was very good at arithmetic.

بله، او در محاسبات بسیار خوب بود.

She could add up a column of figures

او می‌توانست ستونی از ارقام را

in no time, because she used to work in a in a in a

در کمترین زمان اضافه کند، زیرا او قبلاً در یک در یک

in an office and I think it was the solicitor's office when she was younger.

در یک دفتر کار می‌کرد و فکر می‌کنم وقتی جوان‌تر بود این دفتر وکیل بود .

And of course you didn't have calculators back in the 1940s

و البته شما در دهه 1940

or 1950s and so were just used to fingers.

یا 1950 ماشین حساب نداشتید و فقط به انگشتان دست عادت داشتید.

Yeah, they have lots of people adding up columns of numbers.

بله، آنها افراد زیادی دارند که ستون های اعداد را جمع می کنند.

You having to just literally at the moment just go through them.

شما باید به معنای واقعی کلمه در حال حاضر فقط از آنها عبور کنید.

Or did you just carry that bill?

یا فقط آن صورت حساب را حمل کردید؟

Does she make that noise?

آیا او این صدا را ایجاد می کند؟

I don't know. But she, she go to doo doo doo doo doo doo.

من نمی دانم. اما او، او به دوو دوو دوو دوو .

Do My mother never used a calculator if she could, she could divide,

آیا مادر من اگر می توانست هرگز از ماشین حساب استفاده نمی کرد، می توانست تقسیم کند، می

she could add up, multiply, particularly adding up columns of figures.

توانست جمع کند، ضرب کند، به ویژه با جمع کردن ستون های ارقام.

She's very, very good at it.

او در این کار بسیار بسیار خوب است.

She's certainly multiplied at least twice.

او مطمئناً حداقل دو برابر شده است.

Yeah.

So, by the way, here we go.

آره

بنابراین، اتفاقا، ما به اینجا می رویم.

This is Victoria, a a song from Grease.

این ویکتوریا، آهنگی از گریس است.

John Travolta.

جان تراولتا.

I've got chills that multiplying mess.

من لرزی دارم که این آشفتگی چند برابر می شود.

And I'm losing control because the power you're supplying is electrifying.

و من کنترل خود را از دست می دهم زیرا نیرویی که شما تامین می کنید در حال برق گرفتن است.

It's electrifying.

داره برق میزنه

You think?

تو فکر می کنی؟

Yes. So yes,

آره. بنابراین بله،

presumably you're excited by seeing somebody who's quite sexy anyway and you get the.

احتمالاً شما با دیدن شخصی که به هر حال کاملاً سکسی است هیجان زده می شوید و متوجه می شوید.

Oh, yes.

آه بله.

And they get more and more and more of them and then eventually you blow off.

و آنها بیشتر و بیشتر و بیشتر از آنها دریافت می کنند و در نهایت شما منفجر می شوید.

All right.

خیلی خوب.

So I don't know.

بنابراین من نمی دانم.

Yes, that's probably arithmetic can be done.

بله، احتمالاً می توان این کار را انجام داد.

Here we go, Steve.

We're getting down to it now.

ما به اینجا می رویم، استیو.

الان داریم بهش میرسیم

Arithmetic can be done on paper

حساب را می توان روی کاغذ

or in one's head.

یا در سر انجام داد.

Yeah, up here.

آره همین بالا

Oh, on a machine like the one I showed you earlier.

اوه، روی دستگاهی مثل ماشینی که قبلاً به شما نشان دادم.

So when we think of modern machines

بنابراین، وقتی به ماشین‌های مدرنی فکر می‌کنیم

that can do maths, we often think of, well, we think of

که می‌توانند ریاضیات را انجام دهند، اغلب به این فکر می‌کنیم که

calculators don't way we.

ماشین‌حساب‌ها در این فکر نیستند.

That's what we actually think of, we think of calculus later as they can do

این همان چیزی است که ما در واقع به آن فکر می کنیم، ما بعداً به حساب دیفرانسیل و انتگرال فکر می کنیم زیرا آنها می توانند ریاضیات را انجام دهند

the maths, they can do it very easily.

، آنها می توانند آن را خیلی راحت انجام دهند.

A lot of people like to cheat as I understand it.

بسیاری از مردم آنطور که من می فهمم دوست دارند تقلب کنند.

I think nowadays if you take an exam I think you can actually

فکر می‌کنم امروزه اگر در امتحان شرکت کنید، فکر می‌کنم واقعاً می‌توانید از

take a calculator into the exam.

یک ماشین حساب در امتحان شرکت کنید.

Yes, you couldn't.

بله، شما نتوانستید.

When I was nine, when we were at school

وقتی نه ساله بودم، وقتی

back in the seventies and me, you couldn't use a calculator then.

در دهه هفتاد و من در مدرسه بودیم، آن موقع نمی‌توانستید از ماشین حساب استفاده کنید.

You weren't.

تو نبودی

What's the point?

چه فایده ای دارد؟

You weren't allowed to. But now I think you can. Now, Yes.

تو اجازه نداشتی ولی الان فکر میکنم میتونی در حال حاضر بله.

What's the point of having a mathematics exam?

امتحان ریاضی چه فایده ای دارد؟

If you can take

اگر می توانید شرکت کنید،

you can take a bloody calculator

می توانید از یک ماشین حساب خونین استفاده کنید

and that's like, that's like having a history exam

و این مثل این است که امتحان تاریخ داشته باشید

and they let you open Wikipedia, although that might not be a good idea.

و به شما اجازه دهند ویکی پدیا را باز کنید، اگرچه ممکن است این ایده خوبی نباشد.

So arithmetic can be done on paper in one's hand.

بنابراین حساب را می توان روی کاغذی که در دست دارد انجام داد.

And you call that if you if you work out things and going to.

و اگر کارها را انجام می دهید و می روید، این را می گویید.

I'm yeah. Okay.

من آره هستم باشه. می

You see I'm pre-empting everything that you're doing pre-empting.

بینید که من هر کاری را که شما انجام می دهید پیش دستی می کنم.

Next week I'm going to get Steve to prepare the live stream.

هفته آینده می خواهم از استیو بخواهم تا پخش زنده را آماده کند.

If you pre-empt something, that means you sort of you

اگر چیزی را پیش‌دستی می‌کنید، به این معنی است که

mentioned it before it's actually happened. Yes.

قبل از اینکه واقعاً اتفاق بیفتد، به آن اشاره کرده‌اید. آره.

So I am thinking of something and I want to say that Mr.

بنابراین من به چیزی فکر می کنم و می خواهم بگویم که آقای

Duncan has already got it on the next slide.

دانکن قبلاً آن را در اسلاید بعدی دریافت کرده است.

So I'm I'm pre-empting what he's saying, but fine, which is often annoying for Mr.

بنابراین من دارم از صحبت های او پیشی می گیرم، اما خوب، که اغلب برای آقای دنبی آزاردهنده است

Denby, or as I like to, call it, ruining the show.

، یا به قول من، نمایش را خراب می کند.

So here we go.

پس بزن که بریم.

This is what Steve was about to say.

این چیزی است که استیو می خواست بگوید.

If you do it in your head, is that what you're to say?

اگر این کار را در ذهن خود انجام دهید، این همان چیزی است که باید بگویید؟ حسابی

I was mental

ذهنی بودم

arithmetic.

.

It means that very cleverly you can work out sums in your head

این بدان معنی است که بسیار هوشمندانه می توانید

without having to use a piece of paper or a calculator.

بدون استفاده از یک تکه کاغذ یا ماشین حساب، مبالغ را در ذهن خود محاسبه کنید.

For example, you might go into a store, into a shop,

به عنوان مثال، شما ممکن است به یک فروشگاه بروید، به یک مغازه،

and there is an item of clothing there

و یک لباس در آنجا وجود دارد

that say, was the pair, nice pair,

که می‌گوید یک جفت، یک جفت خوب، یک

nice skirt over a pair of trousers.

دامن زیبا روی یک شلوار بود.

This this must be very interesting when you go shopping for your skirts.

وقتی برای خرید دامن خود می روید، این باید بسیار جالب باشد.

Yes, well, let's say I was trying not to be sexist,

بله، خوب، فرض کنید سعی می‌کردم جنسیت‌گرا نباشم،

but let's say let's say there was a nice pair of Levi jeans

اما فرض کنید یک شلوار جین زیبای Levi وجود داشت

that normally cost £165.

که معمولاً 165 پوند قیمت داشت.

Okay.

And this 10% off in the sale, You know, we're not doing that.

باشه.

و این 10٪ تخفیف در فروش، می دانید، ما این کار را انجام نمی دهیم.

No, I know, but that's mental arithmetic.

نه، می دانم، اما این یک محاسبات ذهنی است.

And then you can say, oh, well, that's going to cost me. Yeah.

و سپس می توانید بگویید، اوه، خوب، این برای من هزینه دارد. آره

So you work out how much something will cost with the reduction.

بنابراین شما تعیین می کنید که با کاهش هزینه چیزی چقدر خواهد بود .

Exactly. Or you might go into a shop for example.

دقیقا. یا ممکن است برای مثال به یک مغازه بروید.

Here's another one and that might be a one litre

اینجا یکی دیگر است و ممکن است یک بطری یک لیتری

bottle of, of a juice.

آبمیوه باشد.

Okay.

باشه.

But they say, oh, toilet paper, here's a good one.

اما آنها می گویند، اوه، دستمال توالت، این یک کاغذ خوب است.

They often do this to try and catch you out.

آنها اغلب این کار را انجام می دهند تا شما را به دام بیاندازند.

So you've got a pack of 12 toilet papers or you've got a pack of four.

بنابراین شما یک بسته 12 تایی دستمال توالت یا یک بسته چهارتایی دارید.

So the pack of 12 normally would cost less, but there's an offer on the pack of four.

بنابراین بسته 12 تایی معمولاً هزینه کمتری دارد، اما یک پیشنهاد برای بسته چهار تایی وجود دارد.

And they say if you buy two of these pack three,

و می گویند اگر دو تا از این پک سه،

the two of these packs of four, you'll get them at this price.

دو تا از این بسته های چهارتایی بخری، با این قیمت می گیری.

So then you have to work and you had one.

پس باید کار کنی و یکی داشتی.

Is it still cheaper to buy the bigger pack or should I buy lots of the smaller packs?

آیا خرید بسته بزرگتر همچنان ارزانتر است یا باید تعداد زیادی بسته کوچکتر بخرم؟

And often they try and catch you out like that, don't they.

و اغلب آنها سعی می کنند شما را به این شکل بیرون بیاورند، اینطور نیست.

Because you, they know full well that you can't quickly work it out in your head

زیرا شما، آنها به خوبی می‌دانند که نمی‌توانید به سرعت آن را در ذهن خود حل کنید،

so you get tired and just pick one of the pack.

بنابراین خسته می‌شوید و فقط یکی از بسته‌ها را انتخاب می‌کنید.

Actually, now that you know, by law in this country, you have to state that, though.

در واقع، اکنون که می دانید، طبق قانون در این کشور، باید آن را بیان کنید.

You have to state how much each individual thing is now.

شما باید اعلام کنید که هر یک از چیزها در حال حاضر چقدر است.

But I don't always trust it. Okay?

اما من همیشه به آن اعتماد ندارم. باشه؟

There's a law that controls that now as well.

اکنون نیز قانونی وجود دارد که آن را کنترل می کند.

Yeah.

So you can't mislead people. Weights and measures.

آره

بنابراین شما نمی توانید مردم را گمراه کنید. وزن ها و سنجش ها.

You see the weights and measures.

وزن ها و اندازه ها را می بینید.

So if you work something out in your head

بنابراین اگر چیزی را در ذهن خود

using numbers, some sums,

با استفاده از اعداد، برخی از مجموع، حل کنید،

it's mental arithmetic, It's certainly mental.

آن حساب ذهنی است، مطمئناً ذهنی است.

If you say that, if you say something mental, you mean it's stupid don't you.

اگر این را می گویید، اگر چیزی ذهنی می گویید، یعنی احمقانه است، نه.

Quite often you can use that phrase.

اغلب می توانید از این عبارت استفاده کنید.

Yes, it's crazy, but crazy or stupid of mental that is mental arithmetic.

بله، این دیوانه است، اما دیوانه یا احمقانه ذهنی که حساب ذهنی است.

Mental.

ذهنی.

Anyway,

به هر حال،

an early way

یک راه اولیه

of mechanical assistance

کمک مکانیکی

involved the use of an abacus.

شامل استفاده از چرتکه بود.

Now, I think I'm going to get into trouble here.

حالا فکر کنم اینجا به مشکل برسم.

I always thought that it was the Chinese

من همیشه فکر می‌کردم این چینی‌ها بودند

that came up with the Abacus basic

که اعداد اولیه آباکوس را به دست آوردند

working out numbers, but I think it might be the Japanese.

، اما فکر می‌کنم ممکن است ژاپنی‌ها باشند.

So this might be a long running dispute, Steve,

پس این ممکن است یک بحث طولانی مدت باشد، استیو،

between who who came up with it first is the abacus the one with beads on it?

بین اینکه چه کسی اولین بار آن را مطرح کرد چرتکه ای است که مهره هایی روی آن دارد؟

It is. I'm going to show you.

این است. من به شما نشان خواهم داد.

So who invented beads will probably give you the answer.

بنابراین چه کسی مهره ها را اختراع کرد احتمالاً پاسخ شما را خواهد داد.

Yeah, there it is. Is going.

بله، آنجاست. در حال رفتن.

So says thank you for the lesson today. Okay.

بنابراین می گوید از شما برای درس امروز تشکر می کنم. باشه.

And I think Lucy's going as well.

و من فکر می کنم که لوسی نیز در حال رفتن است.

I know Lucy's still here, but yeah, anyway. Yeah, right.

من می دانم که لوسی هنوز اینجاست، اما بله، به هر حال. بله درسته.

There's the abacus and lots of beads.

چرتکه و تعداد زیادی مهره وجود دارد.

That's a bit so.

کمی همینطور است.

So this is an old fashioned way, very early way.

بنابراین این یک روش قدیمی است، روش بسیار اولیه.

If I was the first way of working out

اگر من اولین راه حل کردن

things, things sums

چیزها بودم، مجموع چیزها

and working out the, the maybe the cost something

و کار کردن، شاید هزینه آن چیزی بود

or maybe if you were keeping a record

یا شاید اگر شما سابقه ای

of your stock, maybe if you are a shopkeeper,

از موجودی خود را نگه می داشتید، شاید اگر یک مغازه دار هستید،

you might use an abacus way

ممکن است از یک راه چرتکه

before the invention of the calculator.

قبل از اختراع ماشین حساب

And of course fingers fingers did not exist.

و البته انگشتان دست وجود نداشت.

Then everyone used their nose.

سپس همه از بینی خود استفاده کردند.

I use my fingers a lot, Right? You did.

من خیلی از انگشتانم استفاده می کنم، درست است؟ شما انجام دادید.

Especially a middleman.

مخصوصا واسطه

So I thought

بنابراین فکر کردم

the job with an abacus is that is very susceptible to movement.

کار با چرتکه این است که بسیار مستعد حرکت است.

So you've got you put all these beads, you move them around and somebody comes

بنابراین باید همه این مهره ها را بچینید، آنها را جابه جا کنید و کسی وارد

in, gives you a nudge, and all the beads go everywhere and you have to start again.

شود، به شما تلنگری بزند، و همه مهره ها همه جا می روند و شما باید دوباره شروع کنید.

That's probably why we don't use them anymore.

احتمالاً به همین دلیل است که ما دیگر از آنها استفاده نمی کنیم.

Probably you didn't see many people using an abacus anymore.

احتمالاً دیگر افراد زیادی را ندیدید که از چرتکه استفاده کنند.

If I was with Broken to make up with the word abacus.

اگر با بروکن بودم تا کلمه چرتکه را جبران کنم.

Abacus? Yes.

چرتکه؟ آره. به

Tell Mac's been doing his chores to to

مک بگویید که کارهایش را انجام می دهد تا

to distract him from the horror of this live stream.

او را از وحشت این پخش زنده منحرف کند.

So these days most people use electronic devices? Yes.

بنابراین این روزها بیشتر مردم از وسایل الکترونیکی استفاده می کنند؟ آره.

As we saw earlier, the electronic device such as a calculator.

همانطور که قبلا دیدیم، دستگاه های الکترونیکی مانند ماشین حساب.

All you have to do is press buttons

تنها کاری که باید انجام دهید این است که دکمه ها را فشار دهید

and then magically the answer will come up on the screen.

و سپس به طور جادویی پاسخ روی صفحه نمایش داده می شود.

They'll never understand there is a basic calculator, right?

آنها هرگز متوجه نمی شوند که یک ماشین حساب اولیه وجود دارد، درست است؟

That's not a scientific calculator.

این یک ماشین حساب علمی نیست.

No, it's a basic one, but it's got the square root symbol on there, hasn't it?

نه، این یک پایه است، اما نماد ریشه مربع در آن وجود دارد، اینطور نیست؟

Okay. Whoever uses that.

باشه. هر کس از آن استفاده کند.

Yeah.

Why it, why do you need a square root symbol on a on what is a basic calculator.

آره

چرا آن را، چرا شما نیاز به یک نماد ریشه مربع در یک ماشین حساب اساسی است.

So what is a square root.

پس جذر چیست؟

Well I don't know.

خوب من نمی دانم.

Well it's not, it's not a scientist, it's not a division isn't it.

خوب اینطور نیست، دانشمند نیست، تقسیم بندی نیست، اینطور نیست.

Yes, but isn't it.

Isn't it a perfect number that divides with itself?

بله، اما اینطور نیست. آیا

عدد کاملی نیست که با خودش تقسیم شود؟

I think you're right, Juncker.

من فکر می کنم حق با شماست، یونکر.

Oh, yes, it is. Yes, I think you're right, Mr. Juncker.

اوه، بله، این است. بله، من فکر می کنم حق با شماست، آقای یونکر.

I thought two things After I'm still here, I'm starting to think that I'm better at maths than I think.

من به دو چیز فکر کردم بعد از اینکه هنوز اینجا هستم، شروع به فکر کردن کردم که در ریاضیات از چیزی که فکر می کنم بهتر هستم.

I am.

من هستم.

Bellucci says that she still uses her fingers to count numbers.

بلوچی می گوید که هنوز از انگشتانش برای شمردن اعداد استفاده می کند.

So do I.

من هم همینطور.

Yeah. It's no lo, Claudia.

آره. این نیست، کلودیا.

So do I as well. Yes.

من هم همینطور. آره.

One, two, three, four.

یک دو سه چهار.

I do use my fingers to use them

من از انگشتانم برای استفاده از آن‌ها استفاده می‌کنم

and I might as well use them as sometimes his toes, my own abacus.

و ممکن است مانند گاهی اوقات انگشتان پای او، چرتکه خودم، از آن‌ها استفاده کنم.

The only problem is, is when it has to count to 13, then it becomes a little embarrassing.

تنها مشکل این است که وقتی باید تا 13 بشمرد، کمی خجالت آور می شود.

And for some I fell asleep and was woken up by the word abacus.

و برای برخی خوابیدم و با کلمه چرتکه از خواب بیدار شدم.

Abacus? I wonder why? I don't know.

چرتکه؟ تعجب می کنم که چرا؟ من نمی دانم.

So these days most people use electronic devices.

بنابراین این روزها بیشتر مردم از وسایل الکترونیکی استفاده می کنند.

Here's another one, Steve, that people do.

این یکی دیگر است، استیو، که مردم انجام می دهند.

Maybe you are going for a meal now.

شاید الان برای یک وعده غذایی می روید.

Oh, yes.

آه بله.

Maybe you'll go for a meal.

شاید شما برای یک وعده غذایی بروید.

And there were there are four people

و

at that meal.

در آن غذا چهار نفر حضور داشتند.

Yes. And each person orders their food.

آره. و هر نفر غذای خود را سفارش می دهد.

Maybe one person has something

شاید یک نفر چیزی

to start the meal and maybe two other people don't.

برای شروع غذا داشته باشد و شاید دو نفر دیگر نداشته باشند.

And there are many ways of working out

و راه های زیادی برای بررسی

how to pay for the bill at the end.

نحوه پرداخت قبض در پایان وجود دارد.

Sometimes they will work out

گاهی اوقات آنها متوجه می شوند که

how much each person has to pay.

هر فرد چقدر باید بپردازد.

They will just divide that.

آنها فقط آن را تقسیم خواهند کرد.

But also they might work out the percentage

اما همچنین ممکن است درصدی

of how much of the meal that person had.

از وعده غذایی آن شخص را محاسبه کنند.

And of course, afterwards, when you get the bill,

و البته بعد از آن، وقتی صورتحساب را دریافت کردید،

you have to pay the waiter or the person serving you.

باید به پیشخدمت یا شخصی که به شما خدمات می دهد، پرداخت کنید.

You then work out how much you want to give as

سپس مقداری را که می‌خواهید به عنوان انعام بدهید، محاسبه کنید

a tip as well.

.

So maybe you want to give the waiter a tip.

بنابراین شاید بخواهید به پیشخدمت انعام بدهید.

So quite often percentage percentages

بنابراین اغلب درصد درصد

are actually quite an important thing.

در واقع چیز بسیار مهمی است.

You've hit on a subject here, which is probably the

شما در اینجا به موضوعی برخورد کرده اید، که احتمالاً می

I would say probably one of the times when use maths

توانم بگویم احتمالاً یکی از مواردی که از ریاضیات بیشتر استفاده می شود،

the most is when they're going out for meals with friends. Yes.

زمانی است که آنها برای صرف غذا با دوستان بیرون می روند. آره.

And isn't that always a subject of discussion.

و آیا این همیشه موضوع بحث نیست؟

So there could be four of you there, You've gone out for a meal and the bill comes to £100.

بنابراین ممکن است شما چهار نفر آنجا باشید، برای صرف غذا بیرون رفته اید و صورتحساب به 100 پوند می رسد.

Let's make it easier. Or $100.

بیایید آن را آسان تر کنیم. یا 100 دلار

What do you do? So.

چه کار میکنی؟ بنابراین.

So one person had a starter, another person didn't.

بنابراین یک نفر شروع کننده داشت، یک نفر دیگر نداشت.

Some people had wine, other people didn't.

برخی از مردم شراب داشتند، برخی دیگر نه.

So what do you do?

پس چیکار میکنی؟

Do you just divide it by four and pay £25 each?

آیا شما فقط آن را بر چهار تقسیم می کنید و هر کدام 25 پوند پرداخت می کنید؟

Or do you work out which from the itemised bill

یا متوجه می‌شوید که کدام یک از صورت‌حساب جزئی

exactly what each person had and then each person pays for only what they had?

دقیقاً چه چیزی داشته است و سپس هر فرد فقط برای آنچه داشته است پرداخت می‌کند؟

Yeah, that's it.

آره همینه.

Now that's often so you divided equally

اکنون معمولاً اینطور است که شما به طور مساوی تقسیم می کنید

or you divide it based on what people actually had.

یا آن را بر اساس آنچه مردم در واقع داشتند تقسیم می کنید.

So if one person ordered more things

بنابراین اگر یک نفر چیزهای بیشتری

than someone else, then if you divided equally, then it's unfair.

نسبت به شخص دیگری سفارش داده باشد، پس اگر به طور مساوی تقسیم کنید، این ناعادلانه است.

Well, that person is then benefiting from that situation.

خب، آن شخص از آن موقعیت سود می برد.

I've got to move on, Steve.

من باید ادامه بدم، استیو.

Yes, but I was just saying, we've got four bloody minutes

بله، اما من فقط می‌گفتم، ما چهار دقیقه خونین داریم

and I've got I've got 17, 17 maths equations to work out.

و من باید 17، 17 معادله ریاضی را حل کنم.

Great.

عالی.

So we're going to work out.

بنابراین ما می خواهیم کار کنیم.

Can we fit 17 into the next 3 minutes.

آیا می توانیم 17 را در 3 دقیقه آینده قرار دهیم؟

We count how many seconds we need to spend on each in order to

ما شمارش می کنیم که برای هر کدام چند ثانیه باید وقت بگذاریم تا

take 17 into the next 3 minutes.

17 دقیقه در 3 دقیقه بعدی صرف شود.

Somebody could use your calculator. Mr.

کسی می تواند از ماشین حساب شما استفاده کند. آقای

Duncan Right, let's stick it out.

دانکن درست است، اجازه دهید آن را کنار بگذاریم.

Steve Because you carry on, you just take it out.

استیو چون ادامه می‌دهی، فقط آن را بیرون می‌آوری.

You just waste it.

3 minutes at 60 minutes times three.

فقط هدرش میدی

3 دقیقه در 60 دقیقه ضربدر سه.

Oh, I'm sorry, everyone. We've got people joining us.

اوه، متاسفم، همه. ما افرادی را داریم که به ما ملحق می شوند.

Steve, Steve, you've got to do one every 10.5. Mr.

استیو، استیو، شما باید هر 10.5 یک بار انجام دهید. آقای

Duncan. That's a big order, too.

دانکن این هم سفارش بزرگی است.

Okay, Well, you've just wasted you just wasted a minute of that.

خوب، خوب، شما فقط یک دقیقه از آن را تلف کردید.

I just thought that would be funny. Mr. Duncan Well, guess what?

من فقط فکر کردم که خنده دار خواهد بود. آقای دانکن خب، حدس بزنید چی؟

I think again, working out percentages also is a type

من دوباره فکر می کنم، محاسبه درصدها نیز نوعی

of maths equation, so you are working out a percentage.

معادله ریاضی است، بنابراین شما درصدی را محاسبه می کنید.

And of course when we talk about percent, we are talking per 100.

و البته وقتی در مورد درصد صحبت می کنیم، به ازای هر 100 صحبت می کنیم.

So it always it always has to fit into 100.

بنابراین همیشه باید در 100 قرار گیرد.

That is the basic way of putting

این روش اساسی برای اعمال

a percentage into, into practice.

درصد در عمل است.

So the measurement of percentage

بنابراین، اندازه گیری درصد

is always based around 100.

همیشه در حدود 100 است.

In fact, even the symbol you might notice the symbol is actually

در واقع، حتی نمادی که ممکن است متوجه آن نماد شوید در واقع

100, right?

100 است، درست است؟ آیا

Have you ever noticed that? No, Never. No.

تا به حال به آن توجه کرده اید؟ نه هرگز. نه.

The percentage symbol is actually 100.

نماد درصد در واقع 100 است.

If you look, it's one and two zeros,

اگر نگاه کنید، یک و دو صفر است،

even though it doesn't necessarily really refer to that.

اگرچه لزوماً واقعاً به آن اشاره ندارد.

But it's it is interesting why it looks like that, Right?

اما جالب است که چرا اینطور به نظر می رسد، درست است؟

Okay. Yeah.

باشه. آره

Sorry. I keep spitting over you.

متاسف. مدام به تو تف می کنم

I'm very sorry.

I just noticed a multiplication.

من خیلی متاسفم. من

تازه متوجه ضرب شدم.

There is a system of remembering

سیستمی برای به خاطر سپردن

the answers to basic sums,

پاسخ های مبالغ پایه وجود دارد،

and this is saying to Jenny, See you later, Jenny.

و این به جنی می گوید، جنی، بعداً می بینمت.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

And in multiplication, there is a system

و در ضرب، سیستم به

of remembering the answers to basic sums.

خاطر سپردن پاسخ به مجموع پایه وجود دارد.

And you know what I'm going to say next

و می‌دانید که بعداً می‌خواهم چه بگویم،

Are the Times table, the Times

جدول تایمز،

tables, the multiplication table,

جدول زمان، جدول ضرب،

the thing that used to put the fear

چیزی که باعث ایجاد ترس

into most children when they were at school, when they were very young.

در بیشتر بچه‌ها وقتی در مدرسه بودند، زمانی که خیلی کوچک بودند، هستند.

No one likes multiplication.

هیچ کس ضرب را دوست ندارد.

No one likes it at all.

هیچ کس آن را اصلا دوست ندارد.

My mum did. She loved them. Hmm.

مامانم انجام داد او آنها را دوست داشت. هوم

So the times tables

بنابراین جدول زمان‌ها

and quite often when we were at school, we would often learn

و اغلب زمانی که در مدرسه بودیم، اغلب

the basic times.

اوقات اولیه را یاد می‌گرفتیم.

So maybe.

پس شاید.

Well, one.

خب یکی

Of course you don't.

البته شما این کار را نمی کنید.

You don't need to learn that one.

شما نیازی به یادگیری آن یکی ندارید.

But times table

اما جدول زمان ها

normally start from two, so you always think of your two times table

معمولاً از دو شروع می شود، بنابراین شما همیشه به جدول دو بار

or your three, and we would always learn up to 12.

یا سه زمان خود فکر می کنید، و ما همیشه تا 12 را یاد می گیریم.

And I don't know why.

و من نمی دانم چرا.

So you never learnt your 13 times table, didn't did you?

بنابراین شما هرگز جدول 13 بار خود را یاد نگرفتید، اینطور نیست؟

You always learned up to 12 and I never understood that was so.

شما همیشه تا 12 یاد می گرفتید و من هرگز متوجه نشدم که اینطور است.

So they would teach you all of those and I would give you an example

بنابراین آنها همه آنها را به شما آموزش می‌دهند و من

for those who, who aren't clear on what a graphic.

برای کسانی که نمی‌دانند چه گرافیکی دارند مثالی می‌زنم.

For example, you can have your two times table.

به عنوان مثال، می توانید میز دو بار خود را داشته باشید.

So two plus two is for full

بنابراین دو به علاوه دو برای کامل به علاوه

plus two is six as a six, six plus two is eight.

دو شش به عنوان شش، شش به علاوه دو هشت است.

So each time you are multiplying,

بنابراین هر بار که در حال ضرب هستید،

you are by adding 2 to 4, six,

با جمع کردن 2 به 4، شش،

eight, ten, 12, 14, 16, 18.

هشت، ده، 12، 14، 16، 18 هستید

You need to have actually explained all that to mind.

.

Well, I'm just going through it because it has a certain rhythm

خوب، من فقط دارم آن را می گذرانم زیرا ریتم خاصی دارد

and that is what I used to try and remember at schools.

و این همان چیزی است که قبلاً در مدارس سعی می کردم و به یاد می آوردم.

So when I, when I try to remember my times table,

بنابراین وقتی سعی می‌کنم جدول زمان‌هایم را به خاطر بیاورم،

I would often think of it almost visually.

اغلب به صورت بصری به آن فکر می‌کنم.

But also it is a rhythm as well.

اما همچنین یک ریتم است.

Two, four, six, eight, ten, 12, 14, 16, 18, 20 and you could remember it.

دو، چهار، شش، هشت، ده، 12، 14، 16، 18، 20 و شما می توانید آن را به خاطر بسپارید.

So it's very strange.

پس خیلی عجیب است.

But there were, there were always certain

اما همیشه

times tables that I difficulty with.

جداول زمان خاصی وجود داشت که من با آنها مشکل داشتم.

There's always one and I think mine was nine, nine and seven was, was wasn't easy.

همیشه یکی هست و فکر می کنم مال من نه بود، نه و هفت بود، آسان نبود.

Yeah.

آره

The higher the bigger the number became, the more difficult the notification or the times table became.

هر چه عدد بزرگتر می شد، اعلان یا جدول زمان دشوارتر می شد.

And of course the two easy ones of course were ten and 11,

و البته دو مورد آسان البته ده و 11 بودند،

because ten always ends with a zero and

زیرا ده همیشه با صفر به پایان می رسد و

11 was a Well yeah, it's always the same isn't it.

11 یک خوب است، بله، همیشه یکسان است، نه.

So we know it's always the same two numbers.

بنابراین می دانیم که همیشه همان دو عدد هستند.

Yeah.

22, 33, 44, 55.

آره

22، 33، 44، 55.

Yeah.

So that was, that's how so I was always very good at my 11 times

بله.

بنابراین من همیشه در میزهای 11 بار

tables and also my ten times table

و همچنین میز ده بار خود بسیار خوب بودم،

but not very good because that wasn't actually a table.

اما خیلی خوب نبودم زیرا در واقع یک جدول نبود.

I normally just the norm in a table on a double.

من به طور معمول فقط در یک جدول روی یک دو نفره معمول هستم.

The norm is in a sort of a box shape. Yes.

هنجار به نوعی جعبه شکل است. آره.

Well, that said yes.

خوب، گفت بله.

Well, well, yes. Okay.

خوب، خوب، بله. باشه.

But your times tables

اما جداول زمان‌های شما،

are your basic arithmetic using each number and normally

محاسبات اصلی شما با استفاده از هر عدد است و معمولاً

adding that that number to itself each time.

هر بار آن عدد را به خودش اضافه می‌کند.

My mother had to learn it backwards, She said we had to know our multiplication

مادرم باید آن را به عقب یاد می گرفت، او گفت که ما باید جدول ضرب خود را به عقب بدانیم

tables backwards so you wouldn't just go once to two to do the four.

تا شما فقط یک بار به دو نروید و چهار را انجام دهید.

So each is a etc. you would have to go.

بنابراین هر کدام یک و غیره است که باید بروید.

You would have to start from 12 to 24 and then work back.

شما باید از ساعت 12 تا 24 شروع کنید و سپس دوباره کار کنید.

And you remember even for nine and everything.

و شما حتی برای نه و همه چیز را به یاد می آورید.

I think I think if you were clever, you did so you did learn 14

فکر می کنم اگر باهوش بودید، این کار را کردید، 14

and 15 and 13 and you gave up.

و 15 و 13 را یاد گرفتید و منصرف شدید.

But I don't know why. Maybe it just becomes very difficult.

اما نمی دانم چرا. شاید خیلی سخت شود.

The 13 times table, perhaps it becomes very difficult.

جدول 13 بار، شاید خیلی سخت شود.

I don't know.

من نمی دانم.

Okay, Steve, are you ready to be tested?

باشه، استیو، آیا برای آزمایش آماده ای؟

I don't want to be tested, but that's okay.

من نمی خواهم آزمایش شوم، اما اشکالی ندارد.

So they worry.

بنابراین آنها نگران هستند.

So so so this is what our teacher used to do in our class.

پس این همان کاری است که معلم ما در کلاس ما انجام می داد.

This is what our teacher used to do.

این کاری است که معلم ما انجام می داد.

And it's it's really horrible.

و این واقعاً وحشتناک است.

It's really they used to put them on the board, They used to put the times table questions

واقعاً آنها آنها را روی تخته می گذاشتند، آنها معمولاً سؤالات جدول زمان را می گذاشتند

and they would just get us to stand up

و فقط ما را وادار می کردند که بلند شویم

and give the answer instantly instead of having to go through from the beginning.

و به جای اینکه مجبور باشیم از ابتدا آن را بررسی کنیم، فوراً پاسخ بدهیم.

Yes, that's it.

آره همینه.

And of course I would be there going once you see two, three, six, three these two.

و البته من آنجا خواهم بود وقتی دو، سه، شش، سه این دو را ببینید.

But they say, No, no, no, Duncan, we want the answer now, not later.

اما آنها می گویند، نه، نه، نه، دانکن، ما جواب را اکنون می خواهیم، ​​نه بعدا.

Sit down.

بشین

So here we go.

پس بزن که بریم.

Are you ready? Let's go over to our

اماده ای؟ بیایید

remote camera for our first

برای اولین سوال جدول بار به دوربین راه دور خود برویم

times table question.

.

Yeah. 1854.

آره 1854.

Oh, is that right?

اوه، درست است؟

No, wait, wait. Steve So that's your answer?

نه صبر کن صبر کن استیو پس این پاسخ شماست؟

Anyone else?

هر کس دیگری؟

No. No, not just for you. But they get it.

نه، نه فقط برای شما. اما آنها آن را دریافت می کنند.

They use the calculator.

آنها از ماشین حساب استفاده می کنند.

I'm going to pass.

من میرم بگذرم

Pass me the calculator using it, people see?

ماشین حساب را با استفاده از آن به من بدهید، مردم می بینند؟

Well, no, you're ruining my format, so I'll just let me do it.

خوب، نه، شما قالب من را خراب می کنید، بنابراین من فقط به من اجازه می دهم این کار را انجام دهم.

All right. So what is it, nine?

خیلی خوب. پس آن چیست، نه؟

I think it's 24.

فکر کنم 24 باشه.

Well, that's what springs to mind.

خب این چیزیه که به ذهنم میرسه.

Are you put nine times 88?

نه ضربدر 88 می گذارید؟

I don't know what that is, but I do now with

من نمی دانم آن چیست، اما الان با oh 72 انجام می دهم.

oh 72.

I got it wrong.

اشتباه متوجه شدم.

That's

این

West David Starkey.

وست دیوید استارکی است.

The weather. Exactly.

آب و هوا. دقیقا.

You remember what happens if you get it wrong?

یادت می آید اگر اشتباه کنی چه اتفاقی می افتد؟

You get this. Oh,

شما این را دریافت می کنید. اوه، به

it didn't seem big enough to me.

نظرم به اندازه کافی بزرگ نبود.

Okay, but there you go.

خوب، اما شما بروید.

Other people got it right. I didn't. Yeah.

دیگران درست متوجه شدند. من این کار را نکردم. آره

Are you ready? Go on that name again.

اماده ای؟ دوباره به آن نام بروید.

It's another one, Steve.

این یکی دیگر است، استیو.

Three nines, 27, three nines.

سه نه، 27، سه نه.

Okay, let's see.

باشه ببینیم

I think.

من فکر می کنم.

Oh, thank goodness for that, Steve.

اوه، خدا را شکر برای آن، استیو.

Okay, you can go now.

باشه الان میتونی بری

Now, when David started, very slow on the live stream.

اکنون، وقتی دیوید شروع به پخش زنده کرد، بسیار کند بود.

Steve That is a delay.

استیو این یک تاخیر است.

Okay When you get it right, of course you get a happy David Star.

بسیار خوب وقتی درست به نتیجه رسیدید، مطمئناً یک دیوید استار خوشحال خواهید داشت.

Oh, right. Oh,

درسته. اوه

good. Yeah.

خوبه. آره

Oh, you see, so is I'm not being unfair to Mr.

اوه، می بینید، پس من نسبت به آقای استیو بی انصافی نمی کنم

Steve.

When he gets it right he will get

.

هنگامی که او آن را به درستی دریافت می کند،

we've got some various answers to this answer this time

این بار به دلیل تاخیر در چت زنده، پاسخ های مختلفی برای این پاسخ دریافت کرده ایم،

because of the live chat you see delay So we'll we'll do another one.

بنابراین ما پاسخ دیگری را انجام خواهیم داد.

Well, you people.

خب شما مردم

Right.

درست.

Anyway, yes. It's not just for you.

به هر حال، بله. این فقط برای شما نیست. به هر حال می‌دانم

I know there are the people watching you say

افرادی هستند که می‌گویند شما را تماشا می‌کنند

anyway, but we don't know if they're cheating or well, they could be cheating.

، اما نمی‌دانیم که آنها تقلب می‌کنند یا خوب، ممکن است تقلب کنند.

Okay, here's another one.

خوب اینم یکی دیگه

The victim under pressure

قربانی تحت فشار

for 728 3232

برای 728 3232

Now, I was right.

The first half is right. The first.

حالا حق با من بود.

نیمه اول درست است. اولین. می

You see, I always trust your instincts.

بینی، من همیشه به غرایز تو اعتماد دارم.

Yes, that that's 28. Yes.

بله، این 28 است. بله.

That's a very good example of Mr. Steve.

این یک مثال بسیار خوب از آقای استیو است.

Not trusting his own instincts was I'm feeling the perspiration pressure, Mr.

عدم اعتماد به غرایز خودش باعث شد فشار عرق را احساس کنم، آقای

Duncan. The pressure.

دانکن. فشار.

Don't forget, we are live. Yes.

فراموش نکنید، ما زنده هستیم. آره.

So it's.

پس اینطور.

It's a bit of extra pressure.

این یک مقدار فشار اضافی است.

It'd be pointless if it was recorded.

اگر ضبط می شد بی معنی بود

Everyone's getting it right.

همه دارند درست می گیرند.

Okay. He's up.

باشه. او بلند شده است.

It's good, isn't it?

خوب است، اینطور نیست؟

It's heavy stuff.

چیزهای سنگینی است

It's this something.

You got one right so far?

این چیزی است.

تا الان یکی رو درست گرفتی؟

Well, at least.

خوب، حداقل.

At least not taking your O-levels in maths.

حداقل سطح O خود را در ریاضیات نگیرید.

Well, at least doing it twice.

خوب، حداقل این کار را دو بار انجام دهید.

But you got it right the second time. It

اما بار دوم درست متوجه شدید.

seven twelves.

هفت دوازده. به سال

It's not come into 84.

84 وارد نشده است.

No. 96.

شماره 96.

I was right, I was right.

درست گفتم، درست گفتم.

You say trust your instincts.

شما می گویید به غرایز خود اعتماد کنید.

I should have. I should have trusted my instinct.

من باید داشته باشم. باید به غریزه ام اعتماد می کردم.

This is very true of you.

این در مورد شما بسیار صادق است.

You see, this is very true of Mr. Steve.

ببینید، این در مورد آقای استیو بسیار صادق است.

He often doesn't trust his own.

او اغلب به خود اعتماد ندارد.

I don't. I'm very bad at trusting my instincts.

من این کار را نمی کنم. من در اعتماد به غرایز خود بسیار بد هستم.

So I tried to let the logical brain come in.

بنابراین سعی کردم به مغز منطقی اجازه ورود پیدا کنم

So you get of these, Steve

Thank you.

.

David.

Yes. So?

دیوید

آره. بنابراین؟

So he likes that.

بنابراین او آن را دوست دارد.

He likes it when you get it right.

وقتی شما درست می کنید دوستش دارد. به

Trust your instincts.

غرایز خود اعتماد کنید.

Anyway, a lot of people are very good at mental arithmetic.

به هر حال، بسیاری از افراد در محاسبات ذهنی بسیار خوب هستند.

I've got to say

من باید

it. We pleased you, but the last one, be pleased to hear that.

آن را بگویم. ما شما را خوشحال کردیم، اما آخرین نفر، از شنیدن آن خوشحال باشید.

That's the last one I did was I didn't want to put too much pressure on you.

این آخرین کاری بود که انجام دادم این بود که نمی خواستم زیاد به شما فشار بیاورم.

Well, it's.

Can I give you some? No, please.

خوب، این است. آیا

می توانم مقداری به شما بدهم؟ نه لطفا.

Well, the tables have turned. I've already.

خوب، جدول ها برگشته است. من قبلا.

But I've already confessed. I've confessed.

اما من قبلاً اعتراف کردم. من اعتراف کردم

I sat down with the vicar.

با نایب نشستم.

Or is it the priest or is it the father?

یا کشیش است یا پدر؟

I sat down and I said, Look, I've sinned.

نشستم و گفتم ببین من گناه کردم.

I cannot I cannot do mathematics.

من نمی توانم نمی توانم ریاضی انجام دهم.

So I have actually admitted to it.

بنابراین من در واقع به آن اعتراف کردم.

There is no secret that I am.

هیچ رازی وجود ندارد که من هستم.

I am just terrible at mathematics.

من فقط در ریاضیات وحشتناک هستم.

Anyway, before we go, one last thing I want to show you.

به هر حال، قبل از رفتن، آخرین چیزی را می خواهم به شما نشان دهم.

Yes. What's all this about? What the

آره. این همه برای چیست؟

hell is this all about, Steve?

این لعنتی برای چیست استیو؟ مربوط به

It's to do with.

It's to do with what Claudia is doing at the moment.

این مربوط به کاری است که کلودیا در حال حاضر انجام می دهد.

I'll you a clue. It's not an eye test.

من به شما یک سرنخ می دهم آزمایش چشم نیست

It looks like an eye test.

شبیه آزمایش چشم است. به

It looks like we might be testing your eyes.

نظر می رسد ممکن است چشمان شما را آزمایش کنیم.

It's something that Claudia might cook in the oven.

این چیزی است که کلودیا ممکن است در فر بپزد.

Claudia Might have one of these in the oven? Yes.

کلودیا ممکن است یکی از اینها را در فر داشته باشد؟ آره.

It might be made of Apple.

ممکن است از اپل ساخته شده باشد.

It might be made of rhubarb. Who knows?

ممکن است از ریواس ساخته شده باشد. چه کسی می داند؟

This is, of course, we are talking about the lovely,

این البته، ما در مورد پای دوست داشتنی و

lovely pie.

دوست داشتنی صحبت می کنیم.

Apparently the longest number.

ظاهرا طولانی ترین عدد.

The longest number that exists.

طولانی ترین عددی که وجود دارد.

Does it have an ending? No,

آیا پایانی دارد؟ نه،

it's million.

It's infinite. Is infinite.

میلیون است.

بی نهایت است. بی نهایت است.

I think it's not infinite, but it is.

فکر می کنم بی نهایت نیست، اما هست.

It is millions.

میلیونی است.

Millions of of numbers

میلیون ها عدد

make up pi.

پی را تشکیل می دهند.

And do you know I can't even remember what it is to do?

و آیا می دانید که من حتی نمی توانم به یاد بیاورم که باید چه کار کنم؟

What is pi?

پی چیست؟

What is.

I can't even remember why it's even important, isn't it.

چیست.

من حتی نمی توانم به خاطر بیاورم که چرا حتی مهم است، اینطور نیست.

Connected to Pythagoras? Theory of numbers.

به فیثاغورث متصل هستید؟ نظریه اعداد.

And this.

و این.

This isn't just the most perfect number or something.

این فقط کامل ترین عدد یا چیزی نیست.

I can't even remember what it is.

حتی یادم نمیاد چیه

Well, I didn't really said I think I slept during this lesson, to be honest.

راستش من واقعاً نگفتم فکر می کنم در این درس خوابیدم.

But we should. We?

اما ما باید. ما؟

I know. I was at school, Lisa.

میدانم. من در مدرسه بودم، لیزا.

I slept.

من خوابیدم.

Basic fundamentals. We should know these sort of things.

اصول اولیه ما باید این جور چیزها را بدانیم.

Well, how often do you need pi?

خوب، چند وقت یکبار به پی نیاز دارید؟

Well, I don't think I've ever needed it. No. Well.

خوب، فکر نمی کنم تا به حال به آن نیاز داشته باشم. خوب نیست.

Well, it's not fundamental. It is. It's.

خوب، اساسی نیست. این است. این است.

But not.

اما نه.

Not in everyday life. Let's put it that way, is it?

نه در زندگی روزمره بیایید آن را اینگونه بیان کنیم، اینطور است؟

So someone will tell us what is the significance of that.

بنابراین یکی به ما خواهد گفت که اهمیت آن چیست.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

So the conclusion I've come to today, Steve, from all of this, there is a conclusion

بنابراین، نتیجه‌ای که امروز به آن رسیدم، استیو، از همه این‌ها، نتیجه‌ای است

that I've reached and that's all you need

که به آن رسیده‌ام و این تنها چیزی است که شما به آن نیاز دارید،

are the basics of mathematics in your daily life.

مبانی ریاضیات در زندگی روزمره‌تان است.

But the problem is now a lot of kids are leaving school

اما مشکل این است که اکنون بسیاری از بچه ها مدرسه را ترک می کنند

and they can't even do simple mathematics.

و حتی نمی توانند ریاضیات ساده را انجام دهند.

They can't even do that Times tables.

آنها حتی نمی توانند این جداول تایمز را انجام دهند.

No, I doubt they even know what they are.

نه، من شک دارم که آنها حتی بدانند که چه هستند.

Probably, don't they? Probably don't.

احتمالا، اینطور نیست؟ احتمالا اینطور نیست.

I wonder. I bet they don't teach them in school anymore.

من تعجب میکنم. شرط می بندم که دیگر در مدرسه به آنها درس نمی دهند. از

Ask them what the new song by Katy Perry is and they probably know what it is.

آنها بپرسید آهنگ جدید کیتی پری چیست و احتمالاً می دانند که چیست.

But ask them what seven fives are and they'll just go,

اما از آنها بپرسید که هفت پنج ها چیست و آنها فقط می روند،

Let's do this.

بیایید این کار را انجام دهیم.

Is it?

The instinct is it is it a rap song?

آیا این است؟

غریزه این است که آهنگ رپ است؟

Is it on Tik Tok, that sort of thing?

آیا در تیک توک، چنین چیزی است؟

There's probably a pop group called Pi, probably is.

احتمالاً یک گروه پاپ به نام Pi، احتمالاً وجود دارد.

Oh, here we go.

اوه، ما به اینجا می رویم.

The ratio of length of circumference of a circle,

نسبت طول محیط یک دایره،

the ratio of the length of the circumference of a circle

نسبت طول محیط یک دایره

and its diameter is always the number pi, no matter how big the circle.

و قطر آن همیشه عدد پی است، مهم نیست که دایره چقدر بزرگ است.

Thank you. Natural. That's it.

متشکرم. طبیعی. خودشه.

So there we go.

بنابراین ما به آنجا برویم.

It's all about circles. It's all about circles.

همه چیز در مورد حلقه ها است. همه چیز در مورد حلقه ها است.

So the ratio between.

بنابراین نسبت بین.

So that's it. So yeah, yeah, yeah.

پس همین است. پس آره، آره، آره

And just to kind of show you what Steve just does.

و فقط برای اینکه به شما نشان دهم استیو چه کاری انجام می دهد.

Well, sorry, this is, this is Steve's explanation.

خوب، متاسفم، این توضیح استیو است.

This is so funny. I'm sorry. It's right.

این خیلی خنده دار است متاسفم. درست است.

This is Steve.

این استیو است.

Let me go see Steve's. Make it. Made a note there.

بگذار بروم استیو را ببینم. درستش کن. آنجا یادداشت کرد.

Have a circle and that's it.

دایره داشته باشید و تمام.

So that's it, is it, Steve?

پس همین است، استیو؟

I know.

میدانم.

So we know that you let me explain. Yes.

بنابراین ما می دانیم که شما اجازه دهید من توضیح دهم. آره.

So there we go.

بنابراین ما به آنجا برویم.

Well, so I think what MITTROMNEY is right

خب، بنابراین فکر می‌کنم آنچه می‌ترومنی درست می‌گوید، این

so is if we measure that distance, they point it at the camera.

است که اگر آن فاصله را اندازه‌گیری کنیم، آن‌ها را به سمت دوربین می‌برند.

Well, I can't even if we if we measure that distance.

خوب، حتی اگر آن فاصله را اندازه گیری کنیم، نمی توانم.

And so back to front, if we measure that distance there

و بنابراین، اگر آن فاصله را در آنجا اندازه گیری کنیم

and then put that over that distance

و سپس آن را روی آن فاصله قرار دهیم،

there, it's always,

همیشه،

no matter how big the circle is, can be as big as this room.

مهم نیست که دایره چقدر بزرگ باشد، می تواند به اندازه این اتاق باشد.

A planet, a planet

یک سیاره، یک سیاره،

measure its circumference and then it's and we can't do with the planet.

محیطش را اندازه گیری می کند و بعد این است و ما نمی توانیم با این سیاره کار کنیم.

It's always 3.14. Interesting.

همیشه 3.14 است. جالب هست.

Yeah, but why would you why is that important.

بله، اما چرا اینقدر مهم است؟

Why is that important?

چرا این مهم است؟

You never transform a square into a circumference.

شما هرگز مربع را به محیط تبدیل نمی کنید.

Yeah.

Yeah, but how is that useful in everyday life to know that I don't think it is, is it?

آره

بله، اما چگونه در زندگی روزمره مفید است که بدانیم فکر نمی‌کنم، درست است؟

I think it's just a number.

فکر می کنم فقط یک عدد است.

Pi is just a number. You don't use it for anything.

پی فقط یک عدد است. شما از آن برای هیچ چیز استفاده نمی کنید.

That is just a number.

این فقط یک عدد است.

Yes, I go into a shop that.

بله، من به مغازه ای می روم که

Well this, this proves the point that I made earlier

خوب این، این نکته ای را که قبلاً گفتم ثابت می کند

that most mathematics, most of the equations,

که بیشتر ریاضیات، بیشتر معادلات و

most of the types of mathematics is is just completely pointless.

بسیاری از انواع ریاضیات کاملاً بی معنی هستند.

It's all pointless, but it's all going on in

همه چیز بیهوده است، اما همه چیز در

everyday life because you imagine the amount of maths

زندگی روزمره اتفاق می افتد، زیرا شما تصور می کنید که چقدر ریاضیات صرف

that has gone into working out how your mobile phone is working,

کار کردن تلفن همراه شما شده است،

imagine how much maths has been used and equations

تصور کنید چقدر از ریاضیات استفاده شده است و معادلات نشان می دهد که

working out how to get a mobile phone to work.

چگونه یک تلفن همراه را به دست بیاورید. کار کردن

Well, just think of that when you're talking about electricity, the capacitors,

خوب، فقط به این فکر کنید که وقتی در مورد الکتریسیته، خازن ها،

the all the little things that are inside,

همه چیزهای کوچکی که در داخل هستند صحبت می کنید،

they all have to have their own measured measurements.

همه آنها باید اندازه گیری های اندازه گیری شده خود را داشته باشند.

So you have to work out, especially when you're dealing with electricity.

بنابراین شما باید ورزش کنید، به خصوص زمانی که با برق سر و کار دارید.

Speed of light is all involved with with, with mobile

سرعت نور با

phones, everything, every I mean,

تلفن های همراه، همه چیز درگیر است، منظورم هر چیزی است،

when you think of a mobile phone, you don't really think of it when you're using it.

وقتی به تلفن همراه فکر می کنید، وقتی از آن استفاده می کنید واقعاً به آن فکر نمی کنید.

But the the amount of

اما مقدار

human

knowledge that's being required to get to that point,

دانش بشری که برای رسیدن به آن نقطه،

to have a mobile phone or the thousands, hundreds of years

داشتن یک تلفن همراه یا هزاران، صدها سال

of knowledge of maths, thousands, hundreds of physics,

دانش ریاضی، هزاران، صدها دانش فیزیک لازم است،

it's been built up and culminated in that device.

در آن دستگاه ساخته شده و به اوج خود رسیده است.

Yes, because there's so much going on inside,

بله، از آنجایی که چیزهای زیادی در داخل در حال وقوع است،

it's quite mind boggling to anything to imagine.

تصور هر چیزی کاملاً گیج کننده است.

Well, I mean, anything that it always amazes me how they're able

خوب، منظورم این است که هر چیزی که همیشه مرا متحیر می کند چگونه می توانند

to to launch a rocket into space

موشکی را به فضا پرتاب کنند

and they can work out to the inch where that rocket will be like

و می توانند تا اینچی کار کنند که آن موشک مانند موشکی باشد که

that one recently where they they they sent that rocket and it had to smash into that.

اخیراً آن راکت را فرستادند و آن را داشت. برای شکستن در آن

Was it an asteroid?

سیارک بود؟

You're telling me, Steve, because they wanted to see

تو به من می گویی استیو، چون آنها می خواستند ببینند

that when it smashed into that,

که وقتی به آن برخورد کرد، یک سیارک

it was a I think it was an asteroid.

بود که فکر می کنم یک سیارک بود.

Would it put it off course?

آیا آن را از مسیر خارج می کند؟

You know, because they want to see if they can stop asteroids hitting the earth in the future.

می دانید، زیرا آنها می خواهند ببینند که آیا می توانند در آینده برخورد سیارک ها به زمین را متوقف کنند.

So let's talk about that.

پس بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

So they sent up they sent it off today and it was millions of miles away.

بنابراین آنها فرستادند و امروز آن را فرستادند و میلیون ها مایل دورتر بود.

And they exactly managed to work out

و آنها دقیقاً موفق شدند به طرز

incredibly exactly how to smash into that comet.

باورنکردنی دقیقاً نحوه برخورد با آن دنباله دار را بیابند.

Yes, it was an asteroid and the other one is how they send a rocket

بله، این یک سیارک بود و دیگری این است که چگونه موشک می فرستند

and it perfectly arrives where it's going to and then orbits the planet. Yes.

و کاملاً به جایی که می رود می رسد و سپس به دور سیاره می چرخد. آره.

And it's going round other planets descending shot.

و به دور سیارات دیگر در حال نزول است.

It's gone round another one.

دور یکی دیگه رفت

And they just incredible. Yeah.

و آنها فقط باورنکردنی هستند. آره

But that's all maths, that's all mathematics, all of it.

اما این همه ریاضی است، این همه ریاضیات است، همه چیز.

It's all away.

این همه دور است.

They have to work all of that out.

آنها باید همه اینها را حل کنند.

Do you think I'll ever get to that level, Mr. Dean?

آیا فکر می کنید من هرگز به آن سطح خواهم رسید، آقای دین؟

I'm going to know exactly how to send a rocket to another planet.

من می خواهم دقیقاً بدانم که چگونه یک موشک به سیاره دیگری بفرستم.

I'm going to say no.

من می خواهم بگویم نه.

You think they do that all on paper or mental arithmetic, or do you think they use computers?

فکر می کنید همه این کارها را روی کاغذ یا حساب ذهنی انجام می دهند یا فکر می کنید از کامپیوتر استفاده می کنند؟

I think it's done on paper and nowadays probably computers.

فکر می کنم روی کاغذ و امروزه احتمالاً رایانه ها انجام می شود.

Computers? I think so.

کامپیوترها؟ من هم اینچنین فکر میکنم.

Anyway Steve, we're going to go on even this.

به هر حال استیو، ما حتی این را ادامه خواهیم داد.

Trump says it's useless

ترامپ می گوید بی فایده است

and he's clever, but he says it's useless.

و باهوش است، اما می گوید بی فایده است.

But it's very similar to music.

اما شباهت زیادی به موسیقی دارد.

It's beautiful so when you think about it, music.

این زیباست، بنابراین وقتی به آن فکر می کنید، موسیقی.

Music serves no purpose.

موسیقی هیچ هدفی ندارد

When you think about it carefully.

وقتی با دقت به آن فکر می کنید.

Music doesn't do anything, but it's beautiful.

موسیقی هیچ کاری نمی کند، اما زیباست.

And a lot of people see the beauty in maths.

و بسیاری از مردم زیبایی را در ریاضیات می بینند.

You have to know maths.

شما باید ریاضی بلد باشید.

You have to you have to be good at mental arithmetic to do music, to read music,

باید در محاسبات ذهنی مهارت داشته باشید تا موسیقی بنویسید، موسیقی بخوانید،

because it's all time you get to know how much a note is worth

زیرا تمام وقت است که می‌دانید ارزش یک نت چقدر است

and you know how many in the bar and all that to work out to clear sight reading,

و می‌دانید چند نت در نوار وجود دارد و همه چیزهایی که باید انجام دهید تا دید واضحی داشته باشید. خواندن،

which is probably why I'm not very good at sight reading anyway.

احتمالاً به همین دلیل است که به هر حال در خواندن بینایی خیلی خوب نیستم .

Mr. Jones, have we finished?

آقای جونز، آیا کارمان تمام شد؟

Can I go and get something to eat?

میتونم برم یه چیزی بخورم؟

We are definitely finished tonight.

قطعا امشب کارمون تموم شد

We are back on Wednesday. Wednesday.

چهارشنبه برگشتیم چهار شنبه.

Don't forget there is more of this wonderful stuff.

فراموش نکنید که این چیزهای فوق العاده بیشتر وجود دارد.

This this is all happening again on Wednesday, but not this.

این همه در چهارشنبه تکرار می شود، اما نه این.

This is not recorded and it will be kept in the archive forever and ever.

این ثبت نشده است و برای همیشه و همیشه در آرشیو نگهداری می شود.

But on Wednesday we have a whole new one to do

اما در روز چهارشنبه یک برنامه کاملاً جدید برای انجام

it. Sam says that in June last year,

آن داریم. سام می گوید که در ژوئن سال گذشته،

the 100 trillion decimal place of pi was known.

100 تریلیون رقم اعشار پی شناخته شد.

Yes, that's a lot, I wonder. That's a lot.

بله، این خیلی است، من تعجب می کنم. آن خیلی زیاد است.

That's a lot of pi.

این مقدار زیادی پی است.

That's a lot of pi.

این مقدار زیادی پی است.

I don't think I could eat all of that.

فکر نمی کنم بتوانم همه اینها را بخورم. در

Here's a math here's something which is incredible when it comes to numbers.

اینجا یک ریاضی در اینجا چیزی است که در مورد اعداد باور نکردنی است.

And I end on this and then go your age. Oh,

و من به این پایان می دهم و سپس به سن شما می روم. اوه،

no, it's such a big number.

نه، این یک عدد بزرگ است.

The difference between a million and a billion,

تفاوت بین یک میلیون و یک میلیارد،

it doesn't sound very much just.

خیلی هم درست به نظر نمی رسد.

Oh, okay.

اوه، باشه

Are you going to explain this? Well, I hope so. Okay.

این را توضیح می دهید؟ خب امیدوارم. باشه.

No, because.

نه، زیرا.

Yeah, how long will it take our work this out?

بله، این کار ما چقدر طول می کشد؟

Once on a calculator.

یک بار روی ماشین حساب.

You can work it out. Now, if you have a billion

شما می توانید آن را حل کنید. حالا اگر یک میلیارد

marbles.

تیله دارید.

A billion marbles or a billion gold coins.

یک میلیارد سنگ مرمر یا یک میلیارد سکه طلا.

Okay, A billion.

باشه یک میلیارد اگر هر ثانیه یک عدد بشمارید

How long would it take you to count them

چقدر طول می کشد تا آنها را بشمارید

if you counted one every second?

؟

How long?

چه مدت؟

Well, it's about 11 years.

خوب، حدود 11 سال است.

Okay so it would take you 11 years to count.

خوب پس 11 سال طول می کشد تا بشمارید.

To count a billion if you were counting a billion of anything or just count to a billion.

اگر در حال شمارش یک میلیارد از هر چیزی بودید یک میلیارد بشمارید یا فقط تا یک میلیارد بشمارید.

But if estimate if you were a billionaire, for example.

اما اگر تخمین بزنید که مثلاً میلیاردر بودید یا خیر.

Okay.

باشه.

And somebody gave what if you're a millionaire, you could count

و یکی به شما داد که اگر میلیونر هستید، می توانید

the million in a few days.

میلیون ها را در چند روز بشمارید.

One a second.

یک ثانیه

If you had €1,000,000 or £1,000,000,

اگر 1000000 یورو یا 1000000 پوند داشتید،

I think it only takes like a few days to count a million.

فکر می کنم فقط چند روز طول می کشد تا یک میلیون بشمارید.

Yes, but it takes you 11 years to count a billion of this.

بله، اما 11 سال طول می کشد تا یک میلیارد از آن را بشمارید.

If you're a billionaire, you can never, ever count your wealth.

اگر میلیاردر هستید، هرگز نمی توانید ثروت خود را بشمارید.

You can never say, Oh, I'll count them.

شما هرگز نمی توانید بگویید، اوه، من آنها را می شمارم.

Count all those billion pennies so you can't do it.

همه آن میلیاردها پنی را بشمار تا نتوانی آن را انجام دهی.

But but who who is who is going to count them whenever you think you'd be able to wouldn't you count.

اما این که چه کسی است که می خواهد آنها را هر زمان که فکر می کنید قادر به شمارش هستید، حساب نمی کنید.

No you can't.

نه نمی تونی

I pretty much know I wouldn't be able to fix it.

تقریباً می دانم که نمی توانم آن را درست کنم.

So I thought it was interesting, but it's a lot.

بنابراین فکر کردم جالب بود، اما زیاد است.

You know who else is a billionaire?

میدونی میلیاردر کیه دیگه؟

You know who's a billionaire? You know? Not me. I wish.

میدونی میلیاردر کیه؟ میدونی؟ من نه. من آرزو می کنم.

I wish I was.

ایکاش بودم.

Now, this guy I grew on,

حالا، این مردی که من در او بزرگ شدم،

Rishi Sunak, he's he's a billionaire,

ریشی سوناک، او یک میلیاردر است

and his wife's a multi-billionaire. Yes.

و همسرش یک میلیاردر است. آره.

Right. All right.

درست. خیلی خوب.

It's lovely to be here, Mr.

اینجا بودن خیلی خوب است، آقای

Duncan.

دانکن.

Let's just share this wonderful moment.

بیایید فقط این لحظه فوق العاده را به اشتراک بگذاریم.

It was 2 hours. It was great.

2 ساعت بود عالی بود.

My energy levels have remained high, so the peanut butter

سطح انرژی من بالا مانده است، بنابراین ساندویچ کره بادام زمینی

sandwich that I had before coming on has done its work.

که قبل از آمدن داشتم کار خود را انجام داده است.

So I'm going to go off into the kitchen

بنابراین من به آشپزخانه می روم

and make one plus one cups of tea,

و یک فنجان به علاوه یک چای درست می کنم،

which doesn't mean I'm going to make no cups of tea.

این بدان معنا نیست که من هیچ فنجان چای دم نمی کنم.

It means I'm going to make two cups of tea.

یعنی دو تا لیوان چای درست کنم.

Yeah.

آره

And so I'll look forward to seeing you all possibly Wednesday.

و بنابراین من مشتاقانه منتظر دیدار همه شما در چهارشنبه هستم.

The word you're looking for is goodbye.

کلمه ای که به دنبالش هستید خداحافظی است.

Yeah.

So I'll see you won't say bye.

آره

پس میبینم خداحافظی نمیکنی

Thank you, Mr.

ممنون آقای

Steve. It

استیو.

never has anyone taken so long to say goodbye.

هرگز کسی اینقدر طول نکشیده که خداحافظی کند.

But he did it. He managed to do it.

اما او این کار را کرد. او موفق به انجام آن شد. از

Thank You, Mr.

Steve, I appreciate it so much more than you will ever know.

شما متشکرم، آقای

استیو، من خیلی بیشتر از آن چیزی که شما هرگز نمی دانید قدردان آن هستم.

Thank you, Mr. Steve.

ممنون آقای استیو.

Thank you, everyone, for watching this.

با تشکر از شما، همه، برای تماشای این.

And I hope it's been interesting.

و امیدوارم جالب بوده باشه

I hope it's been enlightening.

امیدوارم روشنگر بوده باشد

If there's one thing I hope this has been, it is enlightening.

اگر یک چیز وجود داشته باشد که امیدوارم این بوده باشد، روشنگر است.

I hope you are well and truly enlightened.

امیدوارم حالتون خوب باشه و واقعاً روشن فکر باشید.

See you on Wednesday. We are back on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت. چهارشنبه برگشتیم

I think we are looking at above and below on.

من فکر می کنم ما به بالا و پایین نگاه می کنیم.

I think so on Wednesday.

من فکر می کنم چهارشنبه.

I think that's what we're looking at.

من فکر می کنم این چیزی است که ما به آن نگاه می کنیم.

So I will see you on Wednesday 2 p.m.

پس چهارشنبه ساعت 14 می بینمت. به

UK time.

وقت انگلستان

Of course Mr. Steve will be with us as well.

البته آقای استیو نیز با ما خواهد بود.

He will be here, so I will see you on Wednesday.

او اینجا خواهد بود، بنابراین من شما را چهارشنبه می بینم.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope it's been good. I really do.

امیدوارم خوب بوده باشه من حتما انجام میدم.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of the English language, saying Thanks for watching.

این آقای

دانکن در زادگاه زبان انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you soon.

به زودی میبینمت.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do

بله، شما از

enjoy the rest of your Sunday and of course,

بقیه روزهای یکشنبه خود لذت می برید و البته فعلاً تا به

ta ta for now.

حال.