🌸SPRINGTIME has Arrived in England 🐇/ English Addict LIVE chat & Learning / Sunday 27th MARCH 2022

Mm. After ten days

مم بعد از ده

of sweating and worrying

روز عرق ریختن و نگرانی

and struggling

و تقلا

and maybe also shedding the occasional tear.

و شاید هم اشک ریختن گهگاهی.

Yes, we are back once again.

بله، ما یک بار دیگر برگشتیم.

And wow, look at that in the garden right now.

و وای، همین الان در باغ نگاه کن.

You can see the the daffodils are out.

می توانید ببینید که نرگس ها بیرون هستند.

They are looking rather nice today.

آنها امروز نسبتاً زیبا به نظر می رسند.

I have to say. The daffodils are all out.

من باید بگویم. نرگس ها همه بیرون هستند.

And yes, there is a special reason why I am so excited about it.

و بله، دلیل خاصی وجود دارد که من در مورد آن هیجان زده هستم.

All of that coming up a little bit later on.

همه اینها کمی بعد به میان می آیند.

Yes. This is English addict coming to you live

آره. این معتاد انگلیسی است که از زادگاه انگلیسی به شما می آید

from the birthplace of English, which just happens to be.

که اتفاقاً همینطور است.

Oh, my goodness, it's England.

خدای من، اینجا انگلیس است.

In TV.

در تلویزیون.

DVD doo doo doo doo doo doo doo doo.

دی وی دی دوو دوو دوو دوو دوو دوو.

Oh, hi, everybody.

اوه، سلام، همه.

This is Mr.

این آقای

Duncan in England.

دانکن در انگلیس است.

How are you today?

امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I really hope you are feeling good.

واقعا امیدوارم حالتون خوب باشه

I'm excited for many reasons.

من به دلایل زیادی هیجان زده هستم.

I don't have enough time to tell you all the reasons why I'm happy.

من وقت کافی ندارم تا همه دلایل خوشحالی خود را به شما بگویم .

So I will just give you the top two

بنابراین من فقط دو مورد برتر و شماره دو را به شما می

and number two,

my computer works.

دهم، کامپیوتر من کار می کند.

This is the computer that I built myself, and I know, I know.

این کامپیوتری است که خودم ساختم و می دانم، می دانم.

I keep mentioning it, but from my own personal point of view,

من مدام به آن اشاره می‌کنم، اما از دیدگاه شخصی خودم،

I feel that it is quite an achievement.

احساس می‌کنم که این یک موفقیت است.

I feel quite proud of myself, although there were some problems,

من کاملاً به خودم افتخار می کنم، اگرچه مشکلاتی وجود داشت،

some problems that I had to sort out, and I think I have.

مشکلاتی وجود داشت که باید آنها را حل می کردم و فکر می کنم دارم.

So this is it today.

پس امروز همین است.

Is the big test, because now

این آزمایش بزرگ است، زیرا

the computer is connected to my studio

اکنون کامپیوتر

with all of the equipment plugged into it.

با تمام تجهیزات وصل شده به استودیوی من وصل شده است.

It's all connected up right now, so I hope it works.

در حال حاضر همه چیز متصل است، بنابراین امیدوارم کار کند.

All right, if you can hear me, please let me know.

بسیار خوب، اگر صدای من را می شنوید، لطفاً به من اطلاع دهید.

If you can't hear me, please let me know as well.

اگر صدای من را نمی شنوید، لطفاً به من نیز اطلاع دهید.

It is a super day,

این یک روز فوق العاده است،

number one, the number one reason why I am happy.

شماره یک، دلیل شماره یک خوشحالی من.

Well,

خوب،

I think you know why I'm feeling happy today.

فکر می کنم می دانید چرا امروز احساس خوشحالی می کنم.

If you were looking at the thumbnail for this live stream

اگر به تصویر کوچک این پخش زنده نگاه

you will know that something has happened.

می‌کردید، متوجه می‌شوید که اتفاقی افتاده است.

Yes. During the night, we had to do something.

آره. در طول شب باید کاری می کردیم.

We had to put our clocks forward by one hour.

مجبور شدیم ساعتمان را یک ساعت جلو ببریم.

So now the clocks have gone forward in the UK.

بنابراین اکنون ساعت در بریتانیا به جلو رفته است.

As you can see, the clocks have gone

همانطور که می بینید، ساعت ها

forward by one hour.

یک ساعت به جلو رفته اند.

So for those who are wondering why I am not

بنابراین برای کسانی که در تعجب هستند که چرا من

at the usual time it is because we've changed the clocks.

در زمان معمول نیستم، این به این دلیل است که ما ساعت را تغییر داده ایم.

The clocks have altered,

ساعت‌ها تغییر کرده‌اند

of course, as springtime

، البته با فرا

arrives moves, we also change the clocks.

رسیدن فصل بهار، ساعت‌ها را هم عوض می‌کنیم.

It also means that we get a little bit more sunlight as well during the day, which is rather nice.

همچنین به این معنی است که در طول روز نیز کمی بیشتر نور خورشید دریافت می کنیم ، که نسبتا خوب است.

Yes, Ladies and gentlemen, it's official

بله، خانم ها و آقایان،

it's springtime, baby.

بهار رسمی است، عزیزم.

Mm mm

mm mm mm mm mm mm mm

Everything is coming up.

همه چیز در راه است.

Daffodils.

نرگس.

Because spring is here

چون بهار آمده است

and it feels good.

و حس خوبی دارد.

I'm not going to lie to you.

من قرار نیست به شما دروغ بگویم.

Because I don't do that.

چون من این کار را نمی کنم.

You say I don't lie to you.

تو میگی بهت دروغ نمیگم

I always like to be honest. Whenever I can.

من همیشه دوست دارم صادق باشم. هر وقت بتوانم.

I like to share my moments.

دوست دارم لحظاتم را به اشتراک بگذارم.

My feelings be they good or bad.

احساسات من خوب باشد یا بد.

Today, I feel pretty good

امروز احساس خیلی خوبی دارم

because spring is here.

چون بهار اینجاست.

It is no longer imagined.

دیگر تصور نمی شود.

It is no longer something that is being anticipated.

این دیگر چیزی نیست که پیش بینی شود.

Oh, I like that word.

اوه من این کلمه را دوست دارم

If you anticipate something it means you wait for it to happen.

اگر چیزی را پیش بینی می کنید به این معنی است که منتظر وقوع آن هستید.

Sometimes a thing that we can't wait for.

گاهی اوقات چیزی که ما نمی توانیم برای آن صبر کنیم.

You anticipate that thing you are waiting for it.

شما آن چیزی را که منتظر آن هستید پیش بینی می کنید.

You are preparing yourself for that moment.

شما خود را برای آن لحظه آماده می کنید.

Of course, the word anticipate can refer to something

البته کلمه پیش بینی می تواند به اتفاقی اشاره کند

that might be happening in the future that is good or bad.

که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد که خوب یا بد باشد.

So you can anticipate a bad thing happening.

بنابراین می توانید یک اتفاق بد را پیش بینی کنید.

We don't have to

ما مجبور نیستیم

anticipate spring because it is here.

بهار را پیش بینی کنیم زیرا اینجاست.

It is now here. 100%

الان اینجاست. 100%

I can't begin to tell you

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم

how how good it feels to have spring here once again.

چقدر حس خوبی است که یک بار دیگر بهار را در اینجا داشته باشید.

I feel really good about it.

واقعا احساس خوبی نسبت به آن دارم.

I don't know about you, but I feel pretty good.

من شما را نمی دانم، اما احساس خوبی دارم.

In fact,

در واقع

I feel as if there is a poem coming on

احساس می‌کنم شعری می‌آید

What is it

about the season of spring that makes me want to dance and sing?

در فصل بهار چیست که مرا به رقص و آواز وا می‌دارد؟

Is it the colour bursting out with glee

آیا این رنگی است که از شادی منفجر می شود

or the first buzz buzz of the bumblebee,

یا اولین وزوز زنبور عسل

the daffodils waving their colours as they sway?

، نرگس ها در حال تکان دادن رنگ های خود را تکان می دهند؟

What a joy to be out on a springtime day.

بیرون بودن در یک روز بهاری چه لذتی دارد.

The nights become shorter and the days grow long.

شب ها کوتاه تر و روزها طولانی تر می شوند.

The birds begin calling their mating song.

پرندگان شروع به خواندن آواز جفت گیری خود می کنند.

Spring is to me a time to give birth.

بهار برای من زمان زایمان است.

A time to replenish the air and the earth.

زمانی برای دوباره پر کردن هوا و زمین.

So taking a deep breath and I'm sure you will agree

پس یک نفس عمیق بکش و مطمئنم قبول خواهی کرد

that spring is a glorious season to see

که بهار فصل باشکوهی برای دیدن

Oh, and there it was,

آه است، و آنجا بود،

a little poem all about springtime.

شعری کوچک درباره بهار.

It is English addict it is sun.

این معتاد انگلیسی است خورشید است.

My name is Mr. Duncan. What is your name?

اسم من آقای دانکن است. اسم شما چیست؟

I wonder what your name is.

من تعجب می کنم که نام شما چیست؟

I don't know what your name is. I can't see you see?

نمیدونم اسمت چیه من نمیتونم ببینم میبینی؟

So you will have to identify yourself by saying hello, Mr.

بنابراین شما باید با گفتن سلام، آقای

Duncan, my name is.

دانکن، نام من است.

And then tell me your name.

و بعد اسمت را بگو

Here we are.

That we have a lot of things to talk about today.

اینجا هستیم.

اینکه امروز خیلی چیزها برای گفتن داریم.

We have lots of photographs to show you.

ما عکس های زیادی برای نشان دادن شما داریم.

We have some subjects as well.

سوژه هایی هم داریم.

And shall I tell you now, or shall I save it for later?

و الان بهت بگم یا برای بعد ذخیره کنم؟

I will save it for later. We have a surprise.

من آن را برای بعد ذخیره می کنم. سورپرایز داریم

Something has returned something has come back

چیزی برگشته است چیزی

after many requests.

پس از درخواست‌های زیاد برگشته است.

It is back today.

امروز برگشته است.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

For now.

I won't ruin the surprise. I don't want to spoil it.

در حال حاضر.

من سورپرایز را خراب نمی کنم. من نمی خواهم آن را خراب کنم.

But one thing in particular that we used to do quite often

اما یک چیز خاص که قبلاً اغلب

on the live stream is returning today.

در پخش زنده انجام می دادیم، امروز برمی گردد.

Oh, I wonder what that could be.

اوه، من تعجب می کنم که چه چیزی می تواند باشد.

Hello to the live chat. Don't worry.

سلام به چت زنده نگران نباشید.

I haven't forgotten you.

من تو را فراموش نکرده ام

The live chat is here.

چت زنده اینجاست.

Who was first on today's live chat?

چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود؟

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Very interesting.

بسیار جالب.

A very interesting state of affairs, a very interesting situation taking place

یک وضعیت بسیار جالب، یک موقعیت بسیار جالب در حال وقوع است

because we have a valentine

زیرا ما

in first place.

در وهله اول یک ولنتاین داریم.

Congratulations, Valentine.

تبریک میگم ولنتاین

Guess what?

حدس بزن چی شده؟ 15 دقیقه

You are first on today's live stream

اولین بار در پخش زنده امروز هستید

15 minutes and everything is still working.

و همه چیز همچنان کار می کند.

Can I just say,

می توانم فقط بگویم

if I seem a little apprehensive at times,

، اگر گاهی اوقات کمی نگران به نظر می رسم،

if I seem a little concerned or worried The reason is

اگر کمی نگران یا نگران به نظر می رسم، دلیلش

this is the first time

این است که این اولین بار است

that I've used my new computer, the computer that I built myself

که از رایانه جدیدم استفاده می کنم ، رایانه ای که خودم

with my own beautiful, delicate hands.

با زیبایی خودم ساخته ام، دست های ظریف

The first time I've used it with my main studio.

اولین باری است که از آن با استودیوی اصلی خود استفاده کردم.

So we will see if it works and for how long it works for.

بنابراین خواهیم دید که آیا کار می کند و برای چه مدت کار می کند.

So if I suddenly disappear, if I suddenly vanish, you will know why.

پس اگر ناگهان ناپدید شوم، اگر ناگهان ناپدید شوم، می دانید چرا.

It's because

این به این دلیل است که

everything has stopped working,

همه چیز از کار افتاده است،

and there are probably lots of sparks and smoke around me

و احتمالاً جرقه ها و دودهای زیادی در اطراف من وجود دارد

as my studio catches fire Here we go then. Yes.

زیرا استودیو من آتش می گیرد. آره.

What else is coming up today?

امروز چه چیز دیگری در راه است؟

If we have time, there is an interesting subject

اگر وقت داشته باشیم، یک موضوع جالب وجود دارد که

I want to talk about vanity

می خواهم در مورد غرور صحبت

I love that word vanity.

کنم. من آن کلمه غرور را دوست دارم.

When we talk about vanity, it is the care and attention that a person

وقتی در مورد غرور صحبت می کنیم، این مراقبت و توجهی است که یک فرد

takes or undertakes

انجام می دهد یا متعهد

to take care of their appearance, their image, if you will.

می شود از ظاهر خود مراقبت کند، اگر بخواهید.

So that might be something we will talk about later on.

بنابراین ممکن است این چیزی باشد که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

I am going also today. I'm going to give Mr.

من هم امروز میرم من به آقای

Steve a chance

استیو فرصتی

to complain about something.

می دهم که از چیزی شکایت کند.

And I know that he wants to complain about it.

و من می دانم که او می خواهد از این موضوع شکایت کند.

So I am giving Mr.

بنابراین من امروز به آقای

Steve a chance today to complain

استیو این فرصت را می دهم که از

about one thing and one thing only.

یک چیز و فقط یک چیز شکایت کند.

It might be a new feature that we're going to start every Sunday.

ممکن است این یک ویژگی جدید باشد که هر یکشنبه آن را شروع می کنیم.

We might have Mr.

ما ممکن است

Steve's mode every Sunday so that is another thing we are doing today.

هر یکشنبه حالت آقای استیو را داشته باشیم، بنابراین این یکی دیگر از کارهایی است که امروز انجام می دهیم.

Congratulations.

تبریک می گویم.

Also, Vitesse Zelnick is here as well.

همچنین Vitesse Zelnick نیز اینجاست.

Beatriz Marin.

بئاتریز مارین.

It's also worth saving.

همچنین ارزش پس انداز را دارد.

Inaki said Sica.

ایناکی گفت سیکا.

We also have La Es Mendez

ما همچنین La Es Mendez

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Lewis.

سلام، لوئیس.

Thank you very much for joining me today as well.

از اینکه امروز نیز به من ملحق شدید بسیار متشکرم.

Oh, by the way, while I remember,

اوه، اتفاقا، تا زمانی که یادم می آید،

I have a photograph here from Lewis.

من اینجا یک عکس از لوئیس دارم.

Here we go.

Lewis, this is the photograph that you sent

در اینجا ما می رویم.

لوئیس، این عکسی است که فرستادی

Oh, isn't that lovely?

اوه، دوست داشتنی نیست؟

And there you can see a definite sign

و در آنجا نشانه

that spring has arrived.

قطعی آمدن بهار را می بینید.

Some beautiful cherry blossom on the trees.

چند شکوفه گیلاس زیبا روی درختان.

Looking very nice.

خیلی خوب به نظر می رسد.

Thank you very much, Lewis, for your photograph.

خیلی ممنون لوئیس بابت عکست.

And don't forget, I like receiving your pictures.

و فراموش نکنید، من دوست دارم تصاویر شما را دریافت کنم.

And you are more than welcome to send them in.

و شما بیشتر از ارسال آنها خوش آمدید.

No problem.

مشکلی نیست.

If you want to send a photograph, feel free.

اگر می خواهید عکس بفرستید، خیالتان راحت باشد.

It's not a problem.

مشکلی نیست.

You can, because I love it.

شما می توانید، زیرا من آن را دوست دارم.

I love hearing from you.

من عاشق شنیدن از شما هستم.

I love receiving your photographs.

من عاشق دریافت عکس های شما هستم

I love catching up with all of your gossip, all of the things that are going on in your life.

من عاشق شنیدن همه شایعات شما، همه چیزهایی که در زندگی شما می گذرد، هستم.

Maybe something you want to share with me.

شاید چیزی بخواهید با من در میان بگذارید.

Maybe some good news or maybe something not so good.

شاید یک خبر خوب یا شاید یک چیز نه چندان خوب.

You're welcome to write to me.

خوش آمدید برای من بنویسید.

You can send me a message whenever you want.

هر وقت خواستی میتونی بهم پیام بدی

It's not a problem.

مشکلی نیست.

If you want, I will put the email address on the screen right now.

اگر بخواهید آدرس ایمیل را همین الان روی صفحه می گذارم.

So here it is.

پس اینجاست.

If you want to get in touch, you can.

اگر می خواهید با هم تماس بگیرید، می توانید.

So there is my email address on the screen right now.

بنابراین آدرس ایمیل من در حال حاضر روی صفحه نمایش وجود دارد.

You can stay in touch through email.

می توانید از طریق ایمیل در تماس باشید.

Mr. Duncan at y mail

آقای دانکن در y mail

dot com that is my email address if you want to send something.

dot com که آدرس ایمیل من است اگر می خواهید چیزی بفرستید.

If you want to say thank you, Mr.

اگر می خواهید تشکر کنید، آقای

Duncan, if you want to send a photograph of yourself

دانکن، اگر می خواهید یک عکس از خودتان بفرستید

because sometimes it is nice to see who I'm talking to

زیرا گاهی اوقات دیدن اینکه با چه کسی صحبت می کنم خوب است

because sometimes I don't know who I'm talking to.

زیرا گاهی اوقات نمی دانم با چه کسی صحبت می کنم.

Sometimes I'm just talking to silhouettes

گاهی اوقات من فقط با سایه های سایه ها صحبت می کنم

shadows, people hiding in the darkness.

، افرادی که در تاریکی پنهان شده اند.

I don't know who you are, you see.

من نمی دانم شما کی هستید، می بینید.

So if you want to, you can, you can share that with me.

بنابراین اگر می خواهید، می توانید، می توانید آن را با من به اشتراک بگذارید.

Hello, Sandra.

سلام ساندرا

Sandra Gonzalez is here today.

ساندرا گونزالس امروز اینجاست.

Oh, we also have Pedro Balboa

اوه، ما همچنین داریم پدرو

is free

بالبوآ آزاد است

and walking around.

و در حال قدم زدن است.

That's good. I'm always glad to hear that.

خوبه. من همیشه از شنیدن آن خوشحالم.

I'm always glad to hear when when Pedro is free.

من همیشه خوشحالم که وقتی پدرو آزاد است می شنوم.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

Hello, also.

سلام، همچنین.

Oh, hello.

اوه سلام.

Can I say hello to Claudia? Hello, Claudia.

آیا می توانم به کلودیا سلام کنم؟ سلام، کلودیا.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Lots and lots of regular viewers, people who come here

تعداد زیادی بیننده معمولی، افرادی که هر هفته به اینجا می آیند

and watch every single week.

و تماشا می کنند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

As well to you, by the way,

همینطور به شما، اتفاقا،

this month

این ماه

or should I say next month because April is just around the corner.

یا باید بگویم ماه آینده، زیرا آوریل نزدیک است.

So I know it's still March before anyone tells me

بنابراین می دانم که هنوز مارس است قبل از اینکه کسی به من بگوید که

April is coming it's around the corner.

آوریل نزدیک است.

It's very close. It's near.

خیلی نزدیکه نزدیک است

It's almost it's almost a whisper away.

تقریباً یک زمزمه دور است.

To me

برای من

like that.

اینطوری

I'm going to the dentist in April.

فروردین میرم دندانپزشک

The reason why I'm mentioning that is because

دلیل اینکه من به آن اشاره می کنم این است که

Claudia is a dentist.

کلودیا دندانپزشک است.

Hello.

سلام.

To eat it. Hello. Eat it.

برای خوردن آن. سلام. بخورش.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

If I have. I haven't said hello.

اگر من داشته. سلام نکرده ام

If I didn't say hello to you, please don't complain,

اگه بهت سلام نکردم لطفا گله نکن

but you are in my thoughts right now.

ولی الان تو فکر من هستی.

Even if I haven't said hello.

حتی اگر سلام نکرده باشم.

What I do like to do.

کاری که دوست دارم انجام دهم.

Maybe you don't realise this.

شاید شما متوجه این موضوع نباشید.

I do like to watch the live stream later.

من دوست دارم بعداً پخش زنده را تماشا کنم.

And the reason why I do that is because I want to read the live chat.

و دلیل اینکه من این کار را می کنم این است که می خواهم چت زنده را بخوانم.

So quite often I will miss lots of things on the live chat.

بنابراین اغلب اوقات من چیزهای زیادی را در چت زنده از دست می دهم.

I will miss them.

دلم براشون تنگ میشه

I don't see them or I don't notice them.

من آنها را نمی بینم یا متوجه آنها نمی شوم.

So later on I always like to go through the live chat

بنابراین بعداً همیشه دوست دارم دوباره با پخش مجدد چت زنده را مرور

again with the replay so I can

کنم تا بتوانم

I can see

whose messages I missed.

ببینم پیام های چه کسی را از دست داده ام.

That's the reason why I do that.

به همین دلیل است که من این کار را انجام می دهم.

Hello to everybody.

سلام به همه

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Karen Praet.

کارن پرات.

Hello, Karen Praet watching in Punjab in India.

سلام، کارن پرات در حال تماشای در پنجاب در هند.

Hello to you.

درود بر تو.

I hope you can see and hear me loud and clear with my

امیدوارم بتوانید صدای من را با صدای بلند و واضح با کامپیوتر جدیدم ببینید و بشنوید

my new computer.

.

I did have a problem with it last week

من هفته گذشته با آن مشکل داشتم

and the problem was it was very noisy.

و مشکل این بود که بسیار نویز بود.

It was making a lot of noise

خیلی سر و صدا می

and it was annoying me a lot.

کرد و خیلی اذیتم می کرد.

So I've managed to cure the noise.

بنابراین من موفق به درمان سر و صدا شده ام.

And you might even notice it's much quieter in the studio now.

و حتی ممکن است متوجه شوید که اکنون در استودیو بسیار ساکت‌تر است.

So the computer I have now is much quieter than the one I had before.

بنابراین کامپیوتری که الان دارم بسیار بی صداتر از کامپیوتری است که قبلا داشتم.

So all you will be able to hear today is me talking.

بنابراین تنها چیزی که امروز می توانید بشنوید صحبت من است.

There will be no other sounds in the room.

هیچ صدای دیگری در اتاق وجود نخواهد داشت.

Nothing else. Isn't that lovely?

هیچ چیز دیگر. دوست داشتنی نیست؟

Hello, Marcia.

سلام مارسیا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have who else is here today?

ما همچنین داریم که چه کسی امروز اینجاست؟

I'm going to say hello to someone I've never said hello to before.

من به کسی سلام می کنم که تا به حال به او سلام نکرده ام.

Hello, Angela.

سلام آنجلا

Angela Van Der Zenden.

آنجلا ون در زندن.

Well, I think I've said hello to you before, but welcome back.

خوب، فکر می کنم قبلاً به شما سلام کرده ام، اما خوش آمدید.

Welcome back.

خوش برگشتی.

And I'm glad to hear that you have recovered

و من خوشحالم که می شنوم که شما از کرونا مخوف بهبود یافته اید

from the dreaded coronavirus.

.

I'm very pleased to hear that you are feeling much better.

من خیلی خوشحالم که می شنوم که حال شما خیلی بهتر است.

That is always good news.

این همیشه خبر خوبی است.

As I mentioned, I have some photographs to show quite a few.

همانطور که اشاره کردم، تعدادی عکس برای نشان دادن تعداد زیادی دارم.

In fact,

در واقع

Hello, Eric.

سلام اریک.

Eric, guiltier is.

اریک، گناهکارتر است.

Hello to you, Eric.

سلام به تو اریک

Thank you very much for your lovely photographs that you sent.

خیلی ممنون از عکسهای قشنگی که فرستادید

Here is one.

اینجا یکی است.

First of all,

اول از همه،

now, this particular photograph was taken in Nicaragua.

اکنون، این عکس خاص در نیکاراگوئه گرفته شده است.

A place called Corn Island.

جایی به نام جزیره ذرت.

And can I just say

و فقط می توانم بگویم

it does look rather nice

که اکنون بسیار زیبا به نظر می رسد

now. That's where I want to be

. همان جایی است که من می خواهم همین الان باشم

right now, lying on the beach next to that dog.

، کنار آن سگ در ساحل دراز بکشم.

Whose dog is that?

اون سگ کیه؟

Is that your dog?

ایاسگ توست؟

Eric? Is that your dog on the beach?

اریک؟ آیا آن سگ شما در ساحل است؟

You don't often see dogs on the beach.

شما اغلب سگ ها را در ساحل نمی بینید.

And there is a reason for that.

و دلیلی برای آن وجود دارد.

Dogs quite often have a habit

سگ ها اغلب عادت دارند

of doing big poops on the beach.

در ساحل مدفوع بزرگ انجام دهند.

And it isn't much fun when you are rolling around in the sand

و زمانی که در شن و ماسه غلت می زنید

and then suddenly

و ناگهان

a big piece of dog poop sticks to your back.

یک تکه بزرگ مدفوع سگ به پشت شما می چسبد، چندان جالب نیست.

It is not much fun.

زیاد سرگرم کننده نیست.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

But it's not nice.

ولی خوب نیست

So that's Nicaragua, a place called Coon Island.

پس این نیکاراگوئه است، مکانی به نام جزیره کون.

Here is another photograph from Eric.

اینم یه عکس دیگه از اریک

Oh, yes, that's it.

اوه، بله، همین است.

That's where I want to be right now.

همان جایی است که من می خواهم در حال حاضر باشم.

Why aren't I there?

چرا من آنجا نیستم؟

That's where I want to be standing on that beach looking out.

اینجاست که من می خواهم در آن ساحل بایستم و به بیرون نگاه کنم.

Apparently, there is a bar, a bar area

ظاهراً یک بار وجود دارد، یک منطقه بار

where you can order drinks that is in the middle of the sea.

که در آن می توانید نوشیدنی سفارش دهید که وسط دریا است.

So I suppose you have to swim out

بنابراین من فکر می کنم شما باید

into the middle of the ocean to pick up your drink.

برای برداشتن نوشیدنی خود به وسط اقیانوس شنا کنید.

Thank you, Eric, for that photograph.

مرسی اریک بابت اون عکس

In fact, two photographs there of a very beautiful place.

در واقع، دو عکس از یک مکان بسیار زیبا وجود دارد.

All I can say is

تنها چیزی که می توانم

my biggest wish at the moment,

بگویم بزرگترین آرزوی من در حال حاضر است،

besides world peace

علاوه بر صلح جهانی

is to go away somewhere nice.

، رفتن به جایی خوب است.

Just have a little break.

فقط کمی استراحت کن

It doesn't have to be a million miles away.

لازم نیست یک میلیون مایل دورتر باشد.

It doesn't have to be on the other side of the world.

لازم نیست در آن سوی دنیا باشد.

But I would love to be able to go somewhere different,

اما دوست دارم بتوانم به جایی متفاوت،

somewhere peaceful, maybe by the sea,

جایی آرام، شاید کنار دریا بروم،

like Eric in that photograph.

مانند اریک در آن عکس.

We've also received another photograph.

عکس دیگری نیز دریافت کرده ایم.

Oh, this is interesting.

اوه این جالبه

Two more photographs, in fact, from a rucksack

دو عکس دیگر، در واقع، از یک کوله‌پشتی

who apparently likes to ride

که ظاهراً دوست دارد

his bicycle all over the place.

دوچرخه‌اش را در همه جا رکاب بزند.

And here is one of the views that he took

و این هم یکی از مناظری که او

during one of his bicycle rides, and it's not nice.

در یکی از دوچرخه سواری هایش از آن گرفته است و زیبا نیست.

So this is in Thailand, by the way.

این در تایلند است، اتفاقا.

Apparently, it's called

ظاهرا اسمش

I hope I pronounce this right.

هست امیدوارم درست تلفظش کنم.

Burma Ball Park.

پارک توپ برمه.

Bhumibol Park.

پارک بومیبول

I've I pronounce that correctly. I hope so.

من درست تلفظ کردم امیدوارم.

Thank you.

متشکرم.

Ring sak.

ساک حلقه.

And also, thank you for the photograph of your bicycle.

و همچنین، از شما برای عکس دوچرخه خود سپاسگزارم.

Can I just say you have a very interesting bike.

فقط می توانم بگویم که شما یک دوچرخه بسیار جالب دارید.

There it is.

ایناهاش.

Thank you.

Ring seck for that. It's not unusual.

متشکرم.

برای این کار زنگ بزنید این غیر معمول نیست.

That looks like one of those bikes that you can fold up

به نظر یکی از آن دوچرخه هایی است که می توانید آن را جمع کنید

and maybe put into the back of your car.

و شاید آن را در پشت ماشین خود قرار دهید.

So maybe if you're driving somewhere far away and you want to have a bike ride when you get there,

بنابراین شاید اگر در مکانی دور رانندگی می‌کنید و می‌خواهید با رسیدن به آنجا دوچرخه‌سواری کنید،

you can take that bicycle in the back of your car.

می‌توانید آن دوچرخه را در عقب ماشین خود ببرید.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Ring for that.

برای اون زنگ بزن

And I hope I pronounced the name of the park correctly.

و امیدوارم اسم پارک رو درست تلفظ کرده باشم.

Thank you very much for your photographs.

خیلی ممنون از عکس های شما

I do appreciate them. I really do.

من از آنها قدردانی می کنم. من حتما انجام میدم.

Thank you very.

خیلی ممنونم.

That's okay.

اشکالی ندارد.

Wrong circuits. No problem. It's my pleasure.

مدارهای اشتباه مشکلی نیست باعث خوشحالی من است.

I have some more photographs to show you.

چند تا عکس دیگه هم دارم که بهتون نشون بدم

Oh, now this is interesting.

اوه، حالا این جالب است.

I said hello

من

earlier on to Sandra.

قبلاً به ساندرا سلام کردم.

Sandra Gonzalez well, Sandra has sent me some lovely photographs.

ساندرا گونزالس خوب، ساندرا چند عکس دوست داشتنی برای من فرستاده است.

The first one is of her dog.

اولین مورد مربوط به سگ اوست.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

We are on the beach once more, and there is Sandra's dog.

ما یک بار دیگر در ساحل هستیم و سگ ساندرا آنجاست.

I think his name is Simon.

فکر کنم اسمش سایمون باشه

Is that right?

درست است؟

Have I remembered that correctly?

آیا آن را درست به خاطر آورده ام؟

So there is Simon on the beach.

بنابراین سیمون در ساحل وجود دارد.

He looks like he's having a sleep after playing with his ball.

به نظر می رسد بعد از بازی با توپش در حال خوابیدن است.

All I can say is I hope he did not leave any poop

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که امیدوارم او هیچ

lying around on the beach.

مدفوعی را در ساحل نگذاشته باشد.

That's all I can say.

این تمام چیزی است که می توانم بگویم.

I would imagine. Sandra, you are very responsible.

من تصور می کنم. ساندرا، تو خیلی مسئولیت پذیری.

You are a person who always makes sure that Simon

شما فردی هستید که همیشه اطمینان می‌دهید که سایمون

never leaves any of his poops lying around.

هیچ‌کدام از مدفوع‌هایش را در اطراف خود رها نمی‌کند.

And he is another one.

و او یکی دیگر است.

Another picture.

یه عکس دیگه

This is Miramar, by the way, in Argentina.

اتفاقاً این میرامار در آرژانتین است.

And there is another one.

Oh, isn't that great?

و یکی دیگر وجود دارد.

اوه، این عالی نیست؟

Isn't that absolutely brazen?

آیا این کاملاً وقیحانه نیست؟

That that's it?

یعنی همین؟

That's the place I want to be.

این جایی است که من می خواهم باشم.

When I'm in bed tonight,

وقتی امشب در رختخواب هستم

snuggled up,

، خمیده و

holding my teddy bear very close.

خرس عروسکی ام را خیلی نزدیک نگه داشته ام.

I'm going to be dreaming of that place,

من قرار است رویای آن مکان را ببینم،

walking along the beach as the sun is starting to set.

در حالی که خورشید در حال غروب است، در کنار ساحل قدم می زنم.

I must admit, that is the place I want to be right now.

باید اعتراف کنم، این جایی است که من می خواهم در حال حاضر باشم.

Wouldn't that be lovely?

دوست داشتنی نیست؟

Who knows?

چه کسی می داند؟

It might come true.

ممکن است محقق شود.

Maybe not this year.

شاید امسال نه

But perhaps next year.

اما شاید سال آینده

Who knows?

چه کسی می داند؟

Mr. Steve

آقای استیو

will be with us in a few moments.

تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

We have one more picture to show you.

ما یک عکس دیگر برای نشان دادن شما داریم.

And this is a photograph sent in by Saeed.

و این عکسی است که سعید ارسال کرده است.

Hello, Saeed.

سلام سعید

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

For your photograph that you also sent in to me as well.

برای عکست که برای من هم فرستادی

It's not.

Look at that.

این نیست.

به آن نگاه کنید.

That apparently is the dining table

آن ظاهراً همان میز ناهارخوری

that is set up with a tablecloth for the start of the new year.

است که برای شروع سال جدید با سفره ای چیده شده است .

I believe I might be wrong,

فکر می‌کنم ممکن است اشتباه

but I think this might be the start of

کنم، اما فکر می‌کنم این ممکن است آغاز

I want to say the Islamic New Year.

سال نوی اسلامی باشد.

If I'm wrong, please, please, accept my apologies.

اگر اشتباه می کنم، لطفاً عذرخواهی من را بپذیرید.

But I think it is.

اما من فکر می کنم این است.

I didn't see any details about which particular New Year it was.

من هیچ جزئیاتی در مورد کدام سال جدید ندیدم.

But thank you very much, Sayeed, for that as well.

ولی سعید از این بابت هم خیلی ممنونم.

I do appreciate all of your photographs, however many you want to send.

من از همه عکس های شما، هر تعداد که می خواهید ارسال کنید، قدردانی می کنم.

You are more than welcome to do so.

شما بیش از آن از انجام این کار خوش آمدید.

I will give you my email address once more later on.

آدرس ایمیلم را بعداً یک بار دیگر به شما خواهم داد.

Mr. Steve is on his way.

آقای استیو در راه است.

We have lots of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای صحبت داریم.

We are talking about the Queen of England.

ما در مورد ملکه انگلیس صحبت می کنیم.

We are talking about

ما در مورد

dogs and pets.

سگ ها و حیوانات خانگی صحبت می کنیم.

We are talking about vanity.

ما در مورد غرور صحبت می کنیم.

We are talking about lots of things today.

ما امروز در مورد خیلی چیزها صحبت می کنیم.

And also we have the return of one of our most favourite features

و همچنین ما بازگشت یکی از محبوب ترین ویژگی های ما همه

Everything coming up right after this.

چیز بلافاصله بعد از این است.

It is an excerpt from one of my full English lessons.

این گزیده ای از یکی از درس های کامل انگلیسی من است.

And then after this,

و بعد از این،

he is here live in the studio.

او اینجا به صورت زنده در استودیو است.

It's Mr.

این آقای

Steve

استیو

Hickory Dickory Dock.

هیکوری دیکوری داک است.

I'm holding one grey sock in the other.

من یک جوراب خاکستری را در جوراب دیگر گرفته ام.

There are two.

دو تا هستند.

And both of them are blue.

و هر دو آبی هستند.

Hickory Dickory Dock.

Hickory Dickory Dock.

Did you enjoy my little poem?

آیا از شعر کوچک من لذت بردید؟

Welcome, everyone, to another full English video lesson coming to you from England,

همه، به یک درس ویدیویی کامل انگلیسی دیگر از انگلستان

which happens to be the birthplace of Cadbury chocolate,

که زادگاه شکلات Cadbury،

bakewell tart, Yorkshire pudding

تارت شیرینی پزی، پودینگ یورکشایر

and my favourite spotted dick.

و دیک خالدار مورد علاقه من است، خوش آمدید.

And of course, the English language, which is the reason

و البته، زبان انگلیسی، که دلیلی است

we are all here today. So

که امروز همه ما اینجا هستیم. پس

take a deep breath.

نفس عمیق بکش

Open a few windows.

چند تا پنجره باز کن

Make a nice hot beverage, because today's full English lesson

یک نوشیدنی گرم خوب درست کنید، زیرا درس کامل انگلیسی امروز از

is going to start right now.

هم اکنون شروع می شود.

You may have noticed that I love English.

شاید متوجه شده باشید که من عاشق انگلیسی هستم.

Some of my favourite English words happen to be

برخی از کلمات انگلیسی مورد علاقه من به طور اتفاقی

the smallest and the most commonly used A good example

کوچکترین و پرکاربردترین هستند. مثال خوب این

is the word of it seems like such a simple word, yet it is often

است که کلمه آن بسیار ساده به نظر می رسد، با این حال

used on a daily basis in so many ways to cancel

اغلب به طور روزانه به روش های بسیاری برای لغو

something can be described as being off.

چیزی استفاده می شود که می توان توصیف کرد. به عنوان خاموش بودن

Sorry girls, the football match is off.

دخترا ببخشید مسابقه فوتبال تعطیله

You can call something off.

شما می توانید چیزی را لغو کنید.

We had to call off the outdoor concert because of the rain.

به خاطر باران مجبور شدیم کنسرت در فضای باز را لغو کنیم .

So I have a free day away from work.

بنابراین من یک روز آزاد به دور از کار دارم.

Can be described as being off.

می توان آن را خاموش بودن توصیف کرد.

I won't see you tomorrow as it's my off day.

فردا نمی بینمت چون روز مرخصی منه

You are having the day off.

روز مرخصی داری

Another use of off day is when things keep going wrong

یکی دیگر از موارد استفاده از روز تعطیل زمانی است که همه چیز به اشتباه پیش می رود

or when your mood is not good during a certain period of time.

یا زمانی که خلق و خوی شما در یک دوره زمانی خاص خوب نیست.

Sorry for all the mistakes, guys.

ببخشید برای همه اشتباهات بچه ها

I'm having a bit of an off day to make your way out of a place or to announce your departure.

من یک روز مرخصی را سپری می کنم تا از یک مکان بیرون بیایم یا رفتنت را اعلام کنم.

You can say that you are off.

می توانید بگویید که خاموش هستید.

Okay, guys, it's 5:00. See you tomorrow.

خوب بچه ها، ساعت 5:00 است. فردا می بینمت.

I am off.

من خاموش هستم

If something that is perishable

اگر چیزی که فاسد شدنی

has gone past its best, then we can say that it is.

است از بهترین خود گذشته باشد، می توانیم بگوییم که هست.

Oh, don't drink that milk.

اوه، آن شیر را نخورید.

It's off.

خاموش است.

This salmon smells awful.

این ماهی قزل آلا بوی بدی دارد.

I think it's off.

فکر کنم خاموشه

If something has been disconnected,

اگر چیزی

from its power source, we can say that it is off.

از منبع برق آن قطع شده باشد، می توانیم بگوییم که خاموش است.

The TV isn't broken.

تلویزیون خراب نیست

It's off.

خاموش است.

Talking of which, I'm off over there.

در مورد آن صحبت کردم، من آنجا هستم.

It's time to do the next sequence and

زمان انجام دنباله بعدی فرا رسیده است و

it's strange

عجیب است

how some words can find themselves together in English phrases.

که چگونه برخی کلمات می توانند در عبارات انگلیسی خود را در کنار هم بیابند .

A good example of this is the phrase love hate.

مثال خوب این عبارت عبارت عشق از نفرت است.

These words have opposite meanings.

این کلمات معانی متضادی دارند.

However, they do go together as a description of a certain type of relationship.

با این حال، آنها با هم به عنوان توصیف نوع خاصی از رابطه هستند.

I am talking about a love hate relationship in society.

من در مورد رابطه عشق با نفرت در جامعه صحبت می کنم.

A love hate relationship describes a partnership that involves

رابطه نفرت عشقی، شراکتی را توصیف می کند که

both fondness and hatred.

هم شامل علاقه و هم نفرت است.

A tumultuous or turbulent relationship

یک رابطه آشفته یا آشفته

between two people can be described as love hate.

بین دو نفر را می توان به عنوان نفرت عشق توصیف کرد.

We had a terrible fight last night,

دیشب با هم دعوای وحشتناکی

but today we made up and are having a meal together tonight.

داشتیم اما امروز جبران کردیم و امشب با هم غذا می خوریم.

You might feel that this relationship is based on love hate,

ممکن است احساس کنید که این رابطه بر اساس نفرت عشقی است،

especially if the arguments occur often.

به خصوص اگر مشاجره اغلب رخ دهد.

A long term relationship might become unstable

یک رابطه طولانی مدت ممکن است

due to a hopeless feeling of routine and familiarity.

به دلیل احساس ناامید کننده روتین و آشنایی ناپایدار شود.

The couple might become bitter and resentful,

زن و شوهر ممکن است خشمگین و کینه توز شوند

which results in the up and down nature of the relationship.

که منجر به بالا و پایین شدن رابطه می شود.

A love hate relationship can exist in other places.

رابطه نفرت عشقی می تواند در جاهای دیگر وجود داشته باشد.

If you love your job, but it does not pay very well,

اگر کارتان را دوست دارید، اما درآمد چندانی ندارد

you might have a love hate relationship with it.

، ممکن است با آن رابطه نفرت عشقی داشته باشید.

You might have a love hate relationship with your boss.

شما ممکن است با رئیس خود رابطه نفرت عشقی داشته باشید.

There are some good days and some bad.

روزهای خوب و چند روز بد وجود دارد.

You have mixed feelings.

شما احساسات متفاوتی دارید.

You have the feeling of both love and hate.

شما هم احساس عشق و هم نفرت را دارید.

What do you want and what do you need?

چه می خواهید و چه نیازی دارید؟

If you want too much, can we call this greed?

اگر زیاد می خواهی اسم این را حرص می گذاریم؟

Do you have more than you need? Or is it enough?

آیا بیش از آنچه نیاز دارید دارید؟ یا کافی است؟

Perhaps you have nothing.

شاید هیچی نداری

Sometimes life can be tough.

گاهی اوقات زندگی ممکن است سخت باشد.

There is a fine difference between the things you want and the things you need

بین چیزهایی که می خواهید و چیزهایی که باید

to want is to desire.

بخواهید، تفاوت خوبی وجود دارد، آرزو کردن است.

It is an urge to satisfy.

این یک اصرار برای ارضا است.

That desire to need is the instinctive response to nature's call for survival.

این میل به نیاز، پاسخ غریزی به ندای طبیعت برای بقا است.

It's the need to survive.

این نیاز به زنده ماندن است.

What is necessary to survive is your need

آنچه برای زنده ماندن ضروری است نیاز

The obvious things needed for survival are food and water.

شماست.

They are your basic needs.

آنها نیازهای اساسی شما هستند.

Without these, you will not survive for long.

بدون اینها، شما برای مدت طولانی زنده نخواهید بود.

Of course, want can be classified as need to.

البته خواستن را می توان به عنوان نیاز طبقه بندی کرد.

However, we often see want as a more selfish emotion.

با این حال، ما اغلب نیاز را به عنوان یک احساس خودخواهانه تر می بینیم.

I need food.

من به غذا نیاز دارم

I want a nice new car to show my neighbour.

من یک ماشین جدید خوب می خواهم تا به همسایه خود نشان دهم.

Furthermore, the dilemma of what money is creates quite a paradox.

علاوه بر این، معضل چیستی پول یک پارادوکس ایجاد می کند .

We need money to buy food, but we also want money to support a comfortable.

ما برای خرید غذا به پول نیاز داریم، اما برای حمایت از یک راحت هم پول می خواهیم.

And some might say wasteful lifestyle.

و برخی ممکن است بگویند سبک زندگی بیهوده.

Want is often seen as a selfish emotion.

میل اغلب به عنوان یک احساس خودخواهانه در نظر گرفته می شود.

Need comes from your basic necessities.

نیاز از نیازهای اولیه شما سرچشمه می گیرد.

Want comes from the things that will make you feel better as a person.

خواسته از چیزهایی ناشی می شود که به شما به عنوان یک فرد احساس بهتری می دهد.

Need comes from the basic survival instinct

نیاز از غریزه اصلی بقا

to make it through the day without starving to death.

برای گذراندن روز بدون گرسنگی تا حد مرگ ناشی می شود.

Need and want might have similar definitions,

نیاز و نیاز ممکن است تعاریف مشابهی داشته باشند،

but they are often seen as belonging to very different urges.

اما اغلب به عنوان متعلق به تمایلات بسیار متفاوت دیده می شوند.

What is a split infinitive?

مصدر تقسیم چیست؟

Is it painful?

آیا دردناک است؟

Will it leave a scar?

آیا جای زخم خواهد گذاشت؟

Well, first of all, having a split infinitive

خوب، اول از همه، داشتن یک مصدر تقسیم

is not an injury, although it does sound like one.

آسیب نیست، اگرچه به نظر می رسد.

In English grammar we name a certain grammar error

در گرامر انگلیسی یک خطای گرامری خاص

as a split infinitive and infinitive.

را به صورت تقسیم مصدر و مصدر نام گذاری می کنیم.

In English, grammar is the use of the word two with a verb.

در زبان انگلیسی، گرامر استفاده از کلمه دو با فعل است.

While there are no grammar rules that prohibit split infinitives.

در حالی که هیچ قاعده گرامری وجود ندارد که مصدرهای تقسیم شده را ممنوع کند.

Many English experts strongly disapprove of them.

بسیاری از کارشناسان انگلیسی به شدت آنها را تایید نمی کنند.

An example of a split infinitive is the classic

نمونه ای از مصدر تقسیم شده کلاسیک است

to boldly go where no man has gone before.

برای رفتن جسورانه به جایی که قبلاً هیچ مردی نرفته است.

The word boldly and go should be the other way round.

کلمه جسورانه و برو باید برعکس باشد.

It should read to go boldly where no man has gone before.

باید خوانده شود تا با جسارت به جایی برود که هیچ مردی قبلاً نرفته است.

In writing, this looks more dramatic.

در نوشتن، این دراماتیک تر به نظر می رسد.

But when spoken, the split infinitive sounds better.

اما وقتی صحبت می شود، مصدر تقسیم بهتر به نظر می رسد.

So while the use of a split infinitive is technically incorrect,

بنابراین، در حالی که استفاده از یک مصدر تقسیم از نظر فنی نادرست است

you might only find the most pedantic English teachers picking you on it.

، ممکن است فقط متحجرترین معلمان انگلیسی شما را انتخاب کنند.

To pick someone up on something is to correct them by pointing out their mistake

انتخاب کسی در مورد چیزی یعنی تصحیح او با اشاره به اشتباهش

No, it was.

نه، اینطور بود.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

And that was one of my full English lessons.

و این یکی از درس های کامل انگلیسی من بود.

Many of my full English lessons.

بسیاری از درس های کامل انگلیسی من.

In fact, lots and lots of my lessons can be found right here

در واقع ، بسیاری از درس های من را می توان در اینجا

on my YouTube channel.

در کانال یوتیوب من یافت.

Mm hmm.

مم هوم

Hello.

سلام.

Hello, Mr.

Duncan. Hello.

سلام آقای

دانکن سلام.

Wonderful viewers from across the globe.

بینندگان شگفت انگیز از سراسر جهان.

He's back.

او بازگشت.

Was I ever away?

آیا من هرگز دور بودم؟

Well, it did feel like it.

خوب، این حس را داشت.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

You know, those weeks seem very long when we're not on.

می‌دانی، آن هفته‌ها زمانی که ما حضور نداریم، بسیار طولانی به نظر می‌رسند.

Apparently, we do get missed.

ظاهراً از دست می‌دهیم.

Did you know that a lot of people miss us during the week?

آیا می دانستید که افراد زیادی در طول هفته دلتنگ ما هستند؟

Especially you I sometimes think that maybe you have more fans than me.

مخصوصا شما گاهی فکر می کنم شاید طرفداران بیشتری از من داشته باشید.

I very much doubt that, Mr.

من خیلی شک دارم، آقای

Dumb Animals, maybe, but certainly not fans.

حیوانات خنگ، شاید، اما مطمئناً نه طرفداران.

Nice to see you back.

خوشحالم می بینم برگشتی.

We have a busy one today.

امروز یه کار شلوغ داریم

We have lots of things to talk about.

ما چیزهای زیادی برای گفتگو داریم.

We are giving you something today, Steve.

ما امروز به شما چیزی می دهیم، استیو.

We don't often give you things chocolate, but today we are giving you something.

ما اغلب چیزهایی به شما شکلات نمی دهیم، اما امروز چیزی به شما می دهیم.

We're giving you the chance to have a moan.

ما به شما این فرصت را می دهیم که ناله کنید.

Don't get me started, Mr.

من را شروع نکنید، آقای

Duncan, because,

دانکن، زیرا،

you know, the whole 2 hours could be taken up with me just moaning because I'm very good at it.

می دانید، کل 2 ساعت ممکن است با ناله کردن من تمام شود، زیرا من در آن خیلی خوب هستم.

This is one particular thing, though, so I'm going to show you a picture later on,

با این حال، این یک چیز خاص است، بنابراین من بعداً یک عکس را به شما نشان خواهم داد،

and I know it's going to get the reaction you will react to it.

و می دانم که عکس العملی را که شما به آن واکنش نشان خواهید داد، خواهد داشت.

I spend most of my week talking to fellow colleagues,

بیشتر وقت هفته ام را با همکارانم صحبت می کنم و

moaning about various aspects of the job.

در مورد جنبه های مختلف کار ناله می کنم.

If there is one thing Steve is good at.

اگر استیو در یک چیز خوب باشد.

If there's one thing Steve is really good at, he excels at.

اگر استیو در یک چیز واقعاً خوب باشد، در آن عالی است.

I'm very good at finding all the negative things

من در یافتن همه چیزهای منفی در زندگی بسیار خوب هستم

in life and constantly talking about them moaning.

و مدام در حال ناله کردن درباره آنها صحبت می کنم.

Mr. Lovely.

Mr. Steve.

آقای دوست داشتنی

آقای استیو

Mr. Steve is good at moaning.

آقای استیو در ناله کردن خوب است.

Nice to see that you weren't here yesterday.

خوشحالم که دیروز اینجا نبودی.

Mr. Steve was aware yesterday he went to see his mother.

آقای استیو دیروز آگاه بود که به دیدن مادرش رفته است.

And of course, that connects quite well with today because today is

و البته، این به خوبی با امروز ارتباط دارد زیرا امروز

Mother's Day means it's Mothering Sunday.

روز مادر است به این معنی که یکشنبه مادر است.

So hello to all the mothers out there.

پس سلام به همه مادران بیرون.

You went to see your mummy yesterday.

دیروز رفتی دیدن مامانت

I went yesterday because obviously I'm dedicated to this livestream

من دیروز رفتم چون بدیهی است که من به این پخش زنده اختصاص یافته ام

and I had to give that up to be with Mr.

و مجبور شدم از آن صرف نظر کنم تا امروز با آقای

Duncan and you today.

دانکن و شما باشم.

So can you see this the sacrifices, the sacrifices we're making to be here with you?

پس آیا می‌توانی این فداکاری‌ها را ببینی ، فداکاری‌هایی که ما انجام می‌دهیم تا اینجا با شما باشیم؟

To be perfectly honest,

راستش را بخواهید،

my sister is taking my mother out today

خواهرم امروز مادرم را بیرون می‌برد

and they're going in the evening for a meal,

و عصر برای صرف غذا می‌روند

which, because my mother lives

، که چون مادرم

quite a long way away, isn't really feasible.

خیلی دور است، واقعاً امکان‌پذیر نیست.

Otherwise, I'd have a very late night.

وگرنه شب خیلی دیر میگذره

So I went yesterday, spent a lovely day with my mother,

پس دیروز رفتم، روز خوبی را با مادرم گذراندم

and we went out for a meal.

و برای صرف غذا بیرون رفتیم.

But yes, I gave her some flowers, and

اما بله، من به او گل دادم، و

I hope she's opened her presents, which is chocolate.

امیدوارم او کادوهایش را که شکلاتی است باز کرده باشد.

Oh, flowers and chocolate.

آه، گل و شکلات.

You can't go wrong on Mother's Day with flowers and chocolate.

شما نمی توانید در روز مادر با گل و شکلات اشتباه کنید.

I wish I was a mother.

کاش مادر بودم

Well, maybe one day.

خب شاید یه روزی

I bet you would just want the chocolates and not the flowers.

شرط می بندم شما فقط شکلات ها را می خواهید نه گل ها را.

Well, no, I don't want the flowers. Just give me lots of chocolates.

خوب، نه، من گل ها را نمی خواهم. فقط به من مقدار زیادی شکلات بدهید.

If you could give me chocolate flowers.

اگه میشه گل شکلاتی بهم بدی

Chocolate flowers?

گل های شکلاتی؟

Exactly.

دقیقا.

Do you want to comment on my T-shirt that I'm wearing?

آیا می خواهید در مورد تی شرت من که پوشیده ام نظر بدهید؟

Yes, I was just noticing this.

بله، من فقط متوجه این موضوع شدم.

Well, first of all, it's Mother's Day, so let us get that one.

خب، اول از همه، روز مادر است، پس اجازه دهید آن یکی را بگیریم.

Out of the way.

خارج از راه.

First of all, Mother's Day, Mothering Sunday.

اول از همه، روز مادر، یکشنبه مادر.

Now, I know in different parts of the world, Mother's Day is actually on a different day.

اکنون، من می دانم که در نقاط مختلف جهان، روز مادر در واقع در یک روز متفاوت است.

But hello, to mothers everywhere.

اما سلام به مادران همه جا.

Wherever you are watching in the world.

هر کجای دنیا که تماشا می کنید.

Mothering Sunday, it's also the first day of spring

یکشنبه مادر، رسماً اولین روز بهار است

officially And

و

I I couldn't resist today

من امروز نتوانستم مقاومت

because, well, we often think of lots of different things that way.

کنم، زیرا، خوب، ما اغلب از این طریق به چیزهای مختلف فکر می کنیم.

When we think of springtime, we think of lots of different things that way

وقتی به بهار فکر می‌کنیم،

in spring, we do indeed.

در بهار به چیزهای مختلفی فکر می‌کنیم، واقعاً اینطور است.

Yes, to the onset of Easter, which means Easter eggs.

بله، به شروع عید پاک، که به معنی تخم مرغ عید پاک است.

By the way, we didn't finish talking about my T-shirt.

اتفاقاً صحبت در مورد تی شرت من را تمام نکردیم.

No, we're going to in a minute.

نه، یک دقیقه دیگر می رویم.

All right.

So we've got plenty of time to give you a clue.

خیلی خوب.

بنابراین ما زمان زیادی داریم تا به شما سرنخی بدهیم.

It's a particular type of bird.

این یک نوع خاص از پرنده است.

Well, show is showing the t shirt first and then we think we can comment on it afterwards.

خب، نمایش ابتدا تی شرت را نشان می دهد و بعد فکر می کنیم می توانیم بعداً در مورد آن نظر بدهیم.

So just raise yourself up slightly.

پس فقط کمی خودتان را بالا بیاورید.

Somebody gave me this T-shirt.

یکی این تی شرت را به من داد.

They went on holiday to this particular country.

آنها برای تعطیلات به این کشور خاص رفتند.

Okay. Just to show us the T-shirt.

باشه. فقط برای اینکه تی شرت را به ما نشان دهد.

Well, I'm just working up to it.

خوب، من فقط در حال انجام آن هستم.

I'm we're going to talk about the T-shirt later.

بعداً در مورد تی شرت صحبت می کنیم.

Oh, all right, then.

Do you want me to reveal it?

اوه، خوب، پس.

آیا می خواهید آن را فاش کنم؟

And I want to share it quickly as a taster.

و من می خواهم آن را به سرعت به عنوان یک طعم دهنده به اشتراک بگذارم.

There we go. There it is.

ما میرویم آنجا. ایناهاش.

Yes, I'm on tippy toes.

بله، من در نوک پا هستم.

Tippy toes. All right.

نوک انگشتان پا. خیلی خوب.

So a friend of mine visited Peru, but other countries in South America,

بنابراین یکی از دوستانم از پرو، اما کشورهای دیگر در آمریکای جنوبی، که

one of them being Peru, and brought me back this lovely T-shirt.

یکی از آنها پرو بود، دیدن کرد و این تی شرت دوست داشتنی را به من آورد.

That was about three years ago.

این حدود سه سال پیش بود.

It's the first time of war.

این اولین بار است که جنگ می شود.

It's it's very nice. So when we think about springtime,

خیلی خوبه بنابراین وقتی به بهار فکر می کنیم،

Steve, we start

استیو، شروع می کنیم به

talking about might you know, in a moment, we will talk about your T-shirt.

صحبت در مورد ممکن است بدانید، در یک لحظه، در مورد تی شرت شما صحبت خواهیم کرد.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

Well, why did you anyway. Right.

خوب، چرا شما به هر حال. درست.

Well, it's just a teaser. A teaser.

خوب، این فقط یک تیزر است. یک تیزر

I think it's over anyway.

فکر کنم به هر حال تموم شد

And, you know, if you start watching a TV show and they show you something,

و، می دانید، اگر شروع به تماشای یک برنامه تلویزیونی کنید و آنها چیزی به شما نشان دهند،

but it's not the whole episode, and then it goes into the titles.

اما تمام قسمت نباشد، و سپس وارد عنوان ها شود.

That's the teaser.

این تیزر است.

So that's a teaser.

پس این یک تیزر است.

You see, we're teasing. We're saying, stick around.

می بینید، ما داریم مسخره می کنیم. ما می گوییم، بچسبید.

I don't think it's that interesting, but never more.

من فکر نمی کنم آنقدرها جالب باشد، اما هرگز بیشتر از این نیست.

Okay, then.

باشه پس

But we won't talk about it then.

اما ما در آن زمان در مورد آن صحبت نمی کنیم.

Let's not talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت نکنیم.

Spring time is here.

زمان بهار اینجاست

What is the one thing we often think about during springtime?

تنها چیزی که ما اغلب در فصل بهار به آن فکر می کنیم چیست؟

Well, renewal. Hmm.

خب تمدید هوم

Flowers starting to pop up in the garden.

گلها در باغ شروع به بیرون زدن کردند.

What about animals?

در مورد حیوانات چطور؟

Animals coming out of hibernation? Yes.

حیواناتی که از خواب زمستانی خارج می شوند؟ آره.

Maybe a hedgehog Yes, maybe a rabbit.

شاید یک جوجه تیغی بله، شاید یک خرگوش.

But they don't really hibernate rabbits.

اما آنها واقعاً خرگوش ها را به خواب زمستانی نمی برند.

But you don't see them very much. But, yes.

اما شما آنها را زیاد نمی بینید. اما بله.

Animals. Birds.

حیوانات. پرنده ها.

So when you say starting to mate building nests.

بنابراین وقتی می گویید شروع به جفت گیری ساختن لانه.

When you say rabbit? Yes.

وقتی میگی خرگوش؟ آره.

You mean you mean this sort of rabbit here on on on our

منظورتان این است که این خرگوش روی

rabbits?

خرگوش های ماست؟

Got a very familiar face. Is is that it?

چهره بسیار آشنا پیدا کردم. آیا همین است؟

Was that the rabbit?

اون خرگوش بود؟

Did you miss it?

دلتنگش شدی؟

I found that Patsy's again.

دوباره متوجه شدم که پتسی است.

Everyone missed it on on on our.

همه آن را در مورد ما از دست دادند.

Now that looks suspiciously

اکنون به طور مشکوکی به نظر می رسد که

like somebody with you on the list.

فردی با شما در لیست است.

Today. Yes, it is true.

امروز. بله این درست است.

Very funny, Mr. Duncan.

خیلی بامزه آقای دانکن

Are you saying that

میخوای بگی

I'm like a rabbit?

من مثل خرگوشم؟

What are the characteristics of a rabbit?

خرگوش چه ویژگی هایی دارد؟

Well, that's stuck.

خوب، این گیر کرده است.

That's not really an insult.

این واقعا توهین نیست

Unless, of course, you have big teeth.

البته مگر اینکه دندان های بزرگی داشته باشید.

I used to have big teeth. At the front.

من قبلا دندان های بزرگی داشتم. در جلو.

Actually, I used to have.

راستش قبلا داشتم

They used to call me a rabbit at school day, so I had to front teeth.

آنها در روز مدرسه به من می گفتند خرگوش، بنابراین مجبور شدم دندان های جلویی را دربیاورم.

It sort of stuck out, faced as a say hello rabbit.

به نوعی گیر کرده بود، به عنوان یک خرگوش سلام کرد.

Well, they used to say, I've got teeth like a rabbit.

خوب می گفتند من مثل خرگوش دندان دارم.

I said, because my two front teeth were sort of

گفتم چون دو دندون جلویم یه

bucked.

جورایی خمیده بود.

I think it's a bear.

They used to stick out because I had too many teeth

فکر کنم خرس باشه

آنها قبلاً بیرون می آمدند زیرا من دندان های زیادی

in my small, little, petite jaw.

در فک کوچک و کوچک و کوچکم داشتم.

All the teeth wouldn't fit.

همه ی دندان ها جای نمی گیرند.

And so I had to have four teeth removed and then a brace fitted.

و بنابراین مجبور شدم چهار دندان را خارج کنم و سپس یک بریس نصب کنم.

So a metal wire that pulls your teeth back.

بنابراین یک سیم فلزی که دندان های شما را به عقب می کشد.

And of course,

و البته

Polaris here, isn't it? Yes.

پولاریس اینجاست، اینطور نیست؟ آره.

Claudia. Claudia.

کلودیا کلودیا

Well, know all about that.

خوب، همه چیز را در مورد آن بدانید.

So that's what they used to do.

پس این همان کاری است که آنها انجام می دادند.

I don't know if they still do that.

نمی دانم هنوز هم این کار را می کنند یا نه.

Valerie. See who, by the way. Claudia. Claudia.

والری. اتفاقا ببین کیه کلودیا کلودیا

Well, I don't know what to because it says Polaris on the ice, but

خب نمیدونم چیکار کنم چون روی یخ میگه Polaris

by the way, is cooking meat and potatoes today, and it's in the oven.

ولی اتفاقا امروز داره گوشت و سیب زمینی میپزه و تو فر هست.

So it sounds delicious. So, yes.

بنابراین به نظر خوشمزه می رسد. درنتیجه بله.

So if you've got sort of front teeth that stick out

بنابراین اگر دندان‌های جلویی دارید که بیرون زده‌اند،

do you still remove teeth

آیا باز هم دندان‌ها را خارج می‌کنید

and then use a brace to pull them back into line?

و سپس از بریس برای کشیدن آنها به خط استفاده می‌کنید؟

Well, people, they still have braces. Yes.

خب، مردم، آنها هنوز بریس دارند. آره.

You see, every teenager, if you ever go on YouTube and look at anyone

ببینید، هر نوجوانی، اگر زمانی به یوتیوب بروید و به کسی

who is under the age of 25, they all have braces or as they call them.

که زیر 25 سال سن دارد نگاه کنید، همه آنها بریس دارند یا به قول خودشان.

And I think in American English, they call them retainers, retainers.

و من فکر می کنم در انگلیسی آمریکایی، آنها را نگهدارنده، نگهدارنده می نامند.

So they hold back the teeth and then they gradually pull them into the right place.

بنابراین دندان ها را عقب نگه می دارند و سپس به تدریج آنها را به جای مناسب می کشند.

So, yes, I think people still have braces on their teeth.

بنابراین، بله، من فکر می‌کنم که مردم هنوز بریس‌هایی روی دندان‌های خود دارند.

I think so. Yes, I think I had it for several months.

من هم اینچنین فکر میکنم. بله فکر کنم چند ماهه دارمش.

And of course, it's made

و البته،

me into the goddess or God that I am today.

من را به الهه یا خدایی که امروز هستم تبدیل کرده است.

Okay, fair enough.

خوب، به اندازه کافی منصفانه

If I got Buckteeth, nobody would be watching.

اگر من Buckteeth را می گرفتم، هیچ کس تماشا نمی کرد.

You say nobody would be tuning in.

شما می گویید هیچ کس تنظیم نمی شود.

There is no answer to watch every week.

هیچ پاسخی برای تماشای هر هفته وجود ندارد.

So that.

به طوری که.

So I was in the garden yesterday.

پس دیروز تو باغ بودم.

I couldn't resist Steve wandering around the garden and some of the sights.

من نمی توانستم در برابر پرسه زدن استیو در باغ و برخی از مناظر مقاومت کنم.

At the moment we have some wonderful sites all around us, in fact.

در واقع، در حال حاضر سایت های فوق العاده ای در اطراف خود داریم.

And I have to be honest with you, I couldn't resist

و باید با شما روراست باشم، نمی‌توانستم در مقابل

showing some of the beautiful flowers

نشان دادن تعدادی از گل‌های

in the garden because we have quite a few coming out at the moment.

زیبای باغ مقاومت کنم، زیرا در حال حاضر تعداد زیادی گل داریم.

Lots of beautiful flowers, lots of yellow, some green,

تعداد زیادی گل زیبا، مقدار زیادی زرد، مقداری سبز،

everything looking rather nice.

همه چیز نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

And it's

و این است که

I couldn't resist showing you

من نتوانستم در مقابل نشان دادن

that video that I filmed yesterday in the garden.

آن ویدیویی که دیروز در باغ فیلمبرداری کردم مقاومت کنم.

Some beautiful shots of the flowers in bloom.

چند عکس زیبا از گل های در حال شکوفه.

Very nice.

بسیار خوب.

Yes. He's still with us.

آره. او هنوز با ماست

Mr. Steve is still here.

آقای استیو هنوز اینجاست.

He's decided to stay a little bit longer.

او تصمیم گرفته است که کمی بیشتر بماند.

Victoria says that we must have green

ویکتوریا می گوید که ما باید انگشت سبز هم داشته باشیم

fingered as well for those flowers to look so beautiful.

تا آن گل ها خیلی زیبا به نظر برسند.

Well, the thing with with spring flowers is you don't have to do very much

خوب، چیزی که در مورد گل های بهاری وجود دارد این است که شما مجبور نیستید کار زیادی انجام دهید

because they just come up

زیرا آنها فقط به

because they're bulbs, particularly those daffodils.

دلیل پیاز هستند، به خصوص آن نرگس ها.

So you don't have to do anything.

بنابراین شما مجبور نیستید کاری انجام دهید.

You just in fact, the previous owners put those in. Yes.

شما فقط در واقع، صاحبان قبلی آن ها را وارد کردند. بله.

And they just come up every spring and you don't really have to make any effort at all.

و آنها فقط هر بهار بالا می آیند و شما واقعاً نیازی به تلاش ندارید.

And they last for years and years and years.

و سالها و سالها و سالها دوام می آورند.

And every year you get lovely daffodils coming up in the garden.

و هر سال نرگس‌های دوست‌داشتنی در باغ می‌آیند.

You do.

شما انجام می دهید.

It's also the queen's birthday today.

همچنین امروز تولد ملکه است.

It is.

We were going to mention that.

این است.

قرار بود به آن اشاره کنیم.

And I suppose now would be a good time to mention it.

و فکر می کنم اکنون زمان خوبی برای ذکر آن باشد.

The queen

ملکه

is. How old is she today?

است. او امروز چند سال دارد؟

She is 90.

او 90.

Five.

پنج.

The Queen of England is 95.

ملکه انگلیس 95 سالشه. باورتون

Can you believe it?

میشه؟

She's four years older than my mother.

او چهار سال از مادرم بزرگتر است.

So your mother is catching up catching up with the queen is getting further away.

بنابراین مادرت دارد عقب می‌افتد و به ملکه نزدیک می‌شود.

Your mother is 91 92 in December.

مادر شما در دسامبر 91 92 است.

Yes. Wow. It's not amazing. I know.

آره. وای. این شگفت انگیز نیست. میدانم.

And the Queen of England, in fact, we might be talking about two Queen's

و ملکه انگلستان، در واقع ، ممکن است در مورد دو ملکه صحبت کنیم،

because of course, your mother to you is the Queen of you.

زیرا مطمئناً، مادر شما برای شما ملکه شما است.

Of I suppose. Very special person.

از من فکر می کنم. آدم خیلی خاصی

The Queen is 95 and of course

ملکه 95

she is getting on a little bit.

ساله است و البته او کمی در حال انجام است.

Let's not beat around the bush.

بیایید دور بوته نکوبیم.

The Queen of England is a little older now than she was

ملکه انگلیس اکنون کمی بزرگتر از

eight years ago,

هشت سال پیش است،

but she still keeping mobile.

اما او هنوز هم متحرک است.

Now at this age you would often find people or.

حالا در این سن اغلب افراد یا.

Well, this is something I'm looking forward to.

خوب، این چیزی است که من مشتاقانه منتظر آن هستم.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

I can't wait to have my own

من نمی توانم صبر کنم تا اسکوتر حرکتی کوچک خودم را داشته باشم

little mobility scooter that I can ride around on.

که بتوانم با آن سوار شوم.

I can't wait.

من نمی توانم صبر کنم.

And I suppose this is the sort of thing I'm talking about.

و من فکر می کنم این چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم.

So so when we think about mobility scooters, it's that sort of thing.

بنابراین، وقتی به اسکوترهای متحرک فکر می کنیم، چنین چیزی است.

I want one of these.

من یکی از اینها را میخواهم.

I can't wait So when I'm 60,

من نمی توانم صبر کنم بنابراین وقتی 60 ساله شدم

I've decided when I'm 60, I'm going to get one of these,

، تصمیم گرفتم وقتی 60 ساله شدم، یکی از اینها را تهیه کنم،

and I'm going to go around the local town everywhere to do my shopping.

و می خواهم برای خریدهایم همه جا شهر را دور بزنم.

In this mobility scooter, I'm going to have one of these.

در این اسکوتر متحرک، من یکی از اینها را خواهم داشت.

Mr. Steve, maybe wait till you're 80.

آقای استیو، شاید صبر کنید تا 80 ساله شوید.

I got 60.

من 60 ساله

Sounds a bit young. Mr. Don't I Want One Now.

شدم. کمی جوان به نظر می رسد. آقای Don't I Want One Now.

Why don't you just get yourself an electric bike instead?

چرا به جای آن یک دوچرخه برقی برای خود تهیه نمی کنید ؟

It's the only vehicle that you can ride on the pavement with.

این تنها وسیله نقلیه ای است که می توانید با آن روی پیاده رو سوار شوید .

You can actually ride along the footpath

در واقع می توانید در امتداد مسیر پیاده روی

or the sidewalk in one of these.

یا پیاده رو در یکی از اینها سوار شوید.

And so you can you can get everyone to jump out the way.

و بنابراین شما می توانید همه را وادار کنید که از مسیر خارج شوند.

And it even has a little horn as well.

و حتی یک شاخ کوچک نیز دارد.

Beep, beep, beep, beep.

بوق، بیپ، بیپ، بیپ.

Anyway, the queen of England, apparently

به هر حال ملکه انگلیس

the queen of England is getting one of these.

ظاهراً ملکه انگلیس یکی از اینها را می گیرد.

Really? Yes. I'm not joking.

واقعا؟ آره. شوخی نمی کنم.

It's all over the news this morning.

امروز صبح همه خبرهاست

I read the news this morning, but there is a big boat

من امروز صبح اخبار را خواندم، اما یک قایق بزرگ است

she's not getting one of these out.

که او یکی از اینها را بیرون نمی آورد.

She won't be getting one, though.

هر چند او یکی را دریافت نخواهد کرد.

She won't be getting one of the.

او یکی از آنها را دریافت نخواهد کرد.

This I think this is one of the cheapest ones you can buy.

من فکر می کنم این یکی از ارزان ترین مواردی است که می توانید بخرید.

I think it's about £1,000 for one of these.

من فکر می کنم برای یکی از اینها حدود 1000 پوند است.

But the queen, of course, being the richest woman on the planet,

اما ملکه، البته که ثروتمندترین زن روی کره زمین است،

this is the mobility scooter that the queen is buying.

این اسکوتر حرکتی است که ملکه در حال خرید آن است.

Would you like to see it?

Is this true? It is true.

دوست دارید آن را ببینید؟

آیا این درست است؟ درست است.

That it's a car.

اینکه ماشینه

It's a car.

این یک ماشین است.

It's basically a car with no doors.

این در اصل یک ماشین بدون در است.

Oh. So why does she need a mobility scooter?

اوه پس چرا او به یک اسکوتر متحرک نیاز دارد؟

Why can't she just get in a car and people driver around all the time?

چرا او نمی تواند همیشه سوار ماشین شود و مردم در آن اطراف رانندگی کنند؟

She's not going to actually drive that £65,000

او واقعاً با 65000 پوند

that mobility scooter is.

اسکوتر حرکتی رانندگی نخواهد کرد.

So you get a Ford Fiesta for a third of that.

بنابراین با یک سوم آن فورد فیستا می گیرید.

That's why the queen will be riding around a quarter of that as she's going around the town

به همین دلیل است که ملکه در حالی که در شهر

buying her her bread and cheese from the local Marks and Spencers.

می‌چرخد و نان و پنیر خود را از مارکس و اسپنسرهای محلی برای او می‌خرد، حدود یک چهارم آن را سوار خواهد کرد.

I'm surprised it's not gold plated.

من تعجب کردم که روکش طلا نیست.

Is it encrusted with diamonds?

آیا با الماس پوشانده شده است؟

It looks like it's been specially made because it looks very tall. Yes.

به نظر می رسد که مخصوصا ساخته شده است زیرا بسیار بلند به نظر می رسد. آره.

I don't understand what it actually is, is a golf cart.

من نمی فهمم که واقعاً چیست، یک گاری گلف است.

Is this for the queen to not use it in public?

آیا این برای ملکه است که از آن در ملاء عام استفاده نکند؟

Perhaps, but for riding around

شاید، اما برای سوار شدن در اطراف

Windsor Castle in one of her big castles?

قلعه ویندزور در یکی از قلعه های بزرگ او؟

Yes, I think so.

بله، من اینطور فکر می کنم.

So when she's outside going around the grounds and she wants to go and see the horses

بنابراین وقتی او بیرون است و در اطراف زمین است و می‌خواهد برود و اسب‌ها را ببیند

or she wants to go and shoot some birds, she could just sit in there

یا می‌خواهد برود و به چند پرنده شلیک کند ، می‌تواند

with a gun and just shoot the birds

با یک تفنگ در آنجا بنشیند و فقط به پرندگان شلیک کند

and then drive over and pick their little dead bodies up.

و سپس رانندگی کند و مرده‌های کوچک آنها را انتخاب کند. بدن بالا

Oh, well, we'll

اوه، خوب،

have to wait and see whether that mobility.

باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا این تحرک یا خیر.

But I wouldn't call it a scooter. No.

اما من اسم آن را روروک مخصوص بچه ها نمی گذارم. نه.

As you say, it looks like a posh golf car.

همانطور که شما می گویید، به نظر یک ماشین گلف شیک است.

Yes, I think that's what it is.

بله، فکر می کنم همین است.

But it is it is more expensive than most people's cars.

اما گران تر از ماشین های مردم است.

It's sort of in a royal blue colour.

به نوعی به رنگ آبی سلطنتی است.

Yes, I like that.

بله اونو دوست دارم.

I'm not sure if that's the final model.

من مطمئن نیستم که آیا این مدل نهایی است.

So it might vary, but I do like the I like the upholstery as well.

بنابراین ممکن است متفاوت باشد، اما من اثاثه یا لوازم داخلی را دوست دارم.

So that looks like very posh leather upholstery.

به طوری که به نظر می رسد تودوزی چرمی بسیار شیک است.

Louis the 17th says Is it a Bentley Yes, it does look like a Bentley.

لویی هفدهم می گوید آیا بنتلی است بله ، شبیه بنتلی است.

It's a new range from Bentley.

این یک سری جدید از بنتلی است.

Yeah. So.

آره بنابراین.

So it's not one of these.

پس یکی از اینها نیست.

It's not one of those.

این یکی از آن ها نیست.

It's one of these. It's one of those. So it's covered up.

یکی از اینهاست یکی از اونهاست پس پوشیده شده است.

Yeah. Well, call it a Bentley. I like that. Yes.

آره خب اسمش را بنتلی بگذارید. من آن را دوست دارم. آره.

Louis the 17th.

Thank you very much indeed for that humorous comment.

لویی هفدهم.

واقعاً از شما برای آن کامنت طنز آمیز بسیار سپاسگزارم.

So if you've ever

wondered what the richest woman in the world would drive around in during her old age

بنابراین، اگر تا به حال

فکر کرده اید که ثروتمندترین زن جهان در دوران پیری خود

there it is now, you know, it certainly won't be powered

در حال حاضر در آنجا چه می‌راند، می‌دانید، مطمئناً موتور

by a 12 or eight cylinder

12 یا 8 سیلندر

petrol engine, which is what you usually find in a Bentley.

بنزینی نخواهد داشت. معمولا در بنتلی پیدا می شود.

I think it's electric.

فکر کنم برقی باشه

It's probably electric. Yes, I think it is electric.

احتمالا برقی است بله فکر کنم برقی باشه

Well, it's a very interesting but well, maybe maybe she'll pass it down to Charles,

خوب، خیلی جالب است، اما خوب، شاید او آن را به چارلز منتقل کند،

because by the time Charles looks like he needs one, but I think they probably have one each.

زیرا تا زمانی که به نظر می رسد چارلز به یکی نیاز دارد، اما من فکر می کنم آنها احتمالاً هر کدام یکی دارند.

Who's riding in there with the queen?

چه کسی با ملکه در آنجا سوار است؟

There's four seats.

چهار صندلی هست

And of course, she will have a driver Steve.

و البته، او یک راننده استیو خواهد داشت.

She will have someone chauffeuring her

او کسی را خواهد داشت که او

around in her mobility scooter.

را با اسکوتر متحرک خود در اطراف او سوار کند.

I like that is.

من آن را دوست دارم.

So this is not the one I'm going to get.

بنابراین این چیزی نیست که من می خواهم دریافت کنم.

Unfortunately, I will only be able to have one of these,

متأسفانه، متأسفانه فقط می‌توانم یکی از این موارد را داشته باشم

unfortunately, but I'm still looking forward to doing it.

، اما همچنان مشتاق انجام آن هستم.

So I can't wait to ride around much.

بنابراین من نمی توانم برای سوار شدن زیاد صبر کنم.

Wenlock getting everyone to run out the way.

ونلاک همه را مجبور می‌کند راه را تمام کنند.

We see a lot of those in much Wenlock Safari now says that when

ما می بینیم که بسیاری از کسانی که در بسیاری از ونلاک سافاری هستند، اکنون می گویند که

when she's 60 she wants a Ferrari Testarossa

وقتی او 60 ساله است، یک فراری تستاروسا

from the 1980s.

از دهه 1980 می خواهد.

Oh that was the sort of archetypal

اوه، این یک نوع

brash show off car

ماشین خودنمایی وحشیانه کهن الگویی

wasn't it, in the 1980s, a Ferrari Testarossa.

بود، مگر نه، در دهه 1980، یک فراری تستاروسا.

It was very, very

این خیلی

the big sign, the opulence of being rich.

خیلی نشانه بزرگی بود، ثروتمند بودن.

It was a deliberate attempt by Ferrari to create a car

این یک تلاش عمدی از سوی فراری بود تا ماشینی

to make the most of the opulent eighties because the eighties was a period of time

بسازد تا از دهه هشتاد به بهترین شکل ممکن استفاده کند، زیرا دهه هشتاد یک دوره زمانی بود

and when wealth what if you were wealthy you had to show it

و زمانی که ثروت چه زمانی بود که اگر ثروتمند بودید باید تا

as much as you possibly could.

آنجا که ممکن است آن را نشان می دادید.

I think that was a bit encouraged by Margaret Thatcher, but I think it still happens now.

فکر می‌کنم مارگارت تاچر کمی تشویقش کرده بود، اما فکر می‌کنم الان هم این اتفاق می‌افتد.

But that's certainly when it really started.

اما مطمئناً آن زمانی بود که واقعاً شروع شد.

That happens more now than ever. You've got to show your wealth off.

این در حال حاضر بیشتر از همیشه اتفاق می افتد. شما باید ثروت خود را به رخ بکشید.

And there was nothing that showed your wealth off more in the 1980s than a Ferrari Testarossa. Wow.

و در دهه 1980 هیچ چیزی بیشتر از یک فراری تستاروسا نشان دهنده ثروت شما نبود . وای.

Those big sort of slaps down the side

این نوع سیلی های بزرگ

featured in in many programmes at the time.

در آن زمان در بسیاری از برنامه ها دیده می شد.

In red of course.

البته به رنگ قرمز

Definitely

مطمئناً اتفاقاً

by the way, Angela's back

، پشت آنجلا

had a very bad bout of coronavirus.

یک حمله بسیار بد از ویروس کرونا داشت.

Yeah.

آره

So hope you're feeling better. Yes.

پس امیدوارم حالتون بهتر باشه آره.

And there's a lot of it about.

و موارد زیادی در مورد آن وجود دارد.

In fact, last week I was starting to

در واقع، هفته گذشته من

hopefully go out to see more of my customers and I made lots of appointments last week

امیدوار بودم برای دیدن مشتریانم بیشتر بیرون بروم و هفته گذشته قرارهای زیادی گذاشتم

and five of them were cancelled because the customers said, Well, we can't see you because I'm so busy

و پنج تای آنها لغو شد زیرا مشتریان گفتند، خوب، ما نمی توانیم شما را ببینیم زیرا من خیلی هستم. سرشان شلوغ است،

because they got lots of staff that were off

زیرا تعداد زیادی کارمند به دلیل ابتلا

work with coronavirus.

به ویروس کرونا بیکار بودند.

So there is a lot of it about at the moment still.

بنابراین در حال حاضر موارد زیادی در مورد آن وجود دارد.

Thankfully, it's not leading to too many

خوشبختانه، این منجر به بستری شدن بیش از حد

serious hospitalisations, not people still being sick with it.

جدی در بیمارستان نمی شود، نه افرادی که هنوز به آن مبتلا هستند.

I suppose the thing we can all take away from this is the cases are still high.

من فکر می کنم چیزی که همه ما می توانیم از این موضوع برداریم این است که موارد هنوز زیاد است.

However, the death rate is slowly subsiding.

با این حال، نرخ مرگ و میر به آرامی در حال کاهش است.

I think it actually hurts.

فکر کنم واقعا درد داره

So there are fewer people going into hospitals, certainly in the UK, so that's good.

بنابراین افراد کمتری هستند که به بیمارستان‌ها مراجعه می‌کنند، قطعاً در بریتانیا، بنابراین این خوب است.

So here things are slowly evening out, but we have been told,

بنابراین اینجا همه چیز به آرامی شروع می شود، اما به ما گفته شده است،

we were told a couple of weeks ago that now we have to live with it.

چند هفته پیش به ما گفته شد که اکنون باید با آن زندگی کنیم.

It's just the way things are going to be.

این دقیقاً به همین شکل است که قرار است پیش برود.

So just like every year when we have flu.

پس درست مثل هر سال که آنفولانزا داریم.

So there is always a season when people have flu

بنابراین همیشه فصلی وجود دارد که افراد

or certain illnesses during certain seasons.

در فصول خاصی دچار آنفولانزا یا بیماری های خاصی می شوند.

So we just have to live with it.

پس فقط باید با آن زندگی کنیم.

That's what we've been literally told

این چیزی است که به معنای واقعی کلمه به ما گفته شده است

And we have Cas

و ما

Cassandra, who has come back after watching you for a long period of time.

کاساندرا را داریم که پس از تماشای شما برای مدت طولانی بازگشته است.

So welcome back to you again.

پس دوباره به شما خوش آمدید.

We've got the sentence came, haven't we, Mr. Duncan?

ما حکم آمدیم، اینطور نیست، آقای دانکن؟

Oh, okay.

اوه، باشه

I haven't actually revealed that yet.

من در واقع هنوز آن را فاش نکرده ام.

Haven't you? I thought you had because you don't know.

مگر نه؟ فکر کردم داشتی چون نمیدونی

People have mentioned it on here.

مردم آن را در اینجا ذکر کرده اند.

Yes, I didn't say that.

بله، من این را نگفتم.

I Right. Okay. I seen that. You.

من درسته باشه. من آن را دیدم. شما.

Good night, everyone.

شب همگی بخیر

I seem to add because people

به نظر می رسد اضافه کنم زیرا

were making comments that Tomic would be praised.

مردم نظراتی می دادند که تومیک مورد تحسین قرار می گیرد.

So it's not.

Forget what I just said.

پس اینطور نیست.

چیزی که گفتم رو فراموش کن

Can you erase that section, Mr. Duncan?

آیا می توانید آن بخش را پاک کنید، آقای دانکن؟

And can we start again?

و آیا می توانیم دوباره شروع کنیم؟

I said earlier that something was coming back that a lot of people have missed, and that was it.

من قبلاً گفتم چیزی در حال بازگشت است که بسیاری از مردم آن را از دست داده اند و تمام.

Oh, well, that's it. I've just.

اوه، خوب، همین است. من فقط.

I've just let the cat out of the bag. Sorry, Mr. Duncan.

من فقط گربه را از کیف خارج کردم. ببخشید آقای دانکن

Well, if you let the cat out of the bag, it means you let the secret out

خوب، اگر گربه را از کیف بیرون بیاورید، به این معنی است که راز را

before it should have been let out

قبل از بیرون گذاشتن آن آزاد کرده اید

Well,

، خب

the number of viewers may plummet.

، ممکن است تعداد بینندگان به شدت کاهش یابد.

So anything else you'd like to reveal?

پس چیز دیگری که می خواهید فاش کنید؟

No one.

Oh, look at this.

هیچکس.

اوه اینو ببین

Oh, this is a live view outside let's have a distraction.

اوه، این یک نمای زنده از بیرون است، بیایید حواس پرتی داشته باشیم.

There it is.

ایناهاش.

So that is outside right now. In the sunlight.

بنابراین در حال حاضر بیرون است. در نور خورشید.

The sun is now out.

خورشید اکنون بیرون است.

The daffodils are sparkling in the spring, breeze.

نرگس ها در بهار می درخشند، نسیم.

And there it is now, looking outside. Live in the garden.

و اکنون اینجاست و به بیرون نگاه می کند. در باغ زندگی کنید.

Yes, it's about lovely.

بله، این در مورد دوست داشتنی است.

Oh, Steve, I can't tell you how excited I feel today.

اوه، استیو، نمی توانم به شما بگویم که امروز چقدر هیجان زده هستم.

Because of the daffodils.

به خاطر گل نرگس.

Because of the daffodils.

به خاطر گل نرگس.

I can't.

I can't remember the last time I got so excited.

من نمی توانم.

یادم نیست آخرین باری که اینقدر هیجان زده شدم.

Maybe the last time was when I looked at myself in the mirror naked.

شاید آخرین بار زمانی بود که برهنه در آینه به خودم نگاه کردم.

That was the last time I got really excited by anything.

این آخرین باری بود که از چیزی واقعا هیجان زده شدم.

Talking of naked Steve,

صحبت از استیو برهنه،

he was a story.

او یک داستان بود.

A tale that is too sad to be repeated anywhere else.

داستانی که غم انگیزتر از آن است که در جای دیگری تکرار شود.

I'm going to tell you about it anyway.

به هر حال من در مورد آن به شما می گویم. سوسیس

Do you like

دوست داری

sausage?

؟

I can't even bring myself to say this.

حتی حوصله ندارم اینو بگم

Do you like sausage rolls? No.

آیا رول سوسیس دوست دارید؟ نه.

Oh, I've never been a fan of sausage roll.

اوه، من هرگز طرفدار رول سوسیس نبودم.

For those wondering, there is a sausage roll, but that is no ordinary sausage roll.

برای کسانی که تعجب می کنند، یک رول سوسیس وجود دارد، اما این رول سوسیس معمولی نیست.

That is from a place called Greggs.

آن هم از جایی به نام گرگز.

Now, this particular shop, it's a bread shop.

حالا، این مغازه خاص، یک مغازه نان فروشی است.

A cake shop.

They sell lots of savoury food, but this particular shop is almost become an institution now.

یک مغازه کیک فروشی

آنها غذاهای خوش طعم زیادی می فروشند، اما این مغازه خاص اکنون تقریباً به یک موسسه تبدیل شده است.

It's very strange how this particular brand has become such

بسیار عجیب است که چگونه این برند خاص به

a strong part of of the British identity, but it really is.

بخشی قوی از هویت بریتانیا تبدیل شده است، اما واقعاً اینطور است.

And this particular thing is a sausage roll.

و این چیز خاص یک رول سوسیس است.

Normally it is meat, but now they also do

به طور معمول گوشت است، اما در حال حاضر آنها همچنین

vegetarian sausage rolls.

رول سوسیس گیاهی می کنند.

Don't worry, this story is going somewhere. Trust me.

نگران نباشید، این داستان به جایی می رسد. به من اعتماد کن.

And the particular

و

shop in question is called Greggs on the High Street.

مغازه خاص مورد نظر Greggs در خیابان High نام دارد.

We're not advertising fans like we are, but it is leading somewhere.

ما مثل خودمان طرفداران تبلیغات نمی کنیم، اما به جایی پیش می رود.

Okay. It is leading somewhere.

باشه. به جایی می‌برد.

Yesterday afternoon in a branch of Greggs here in England,

دیروز بعد از ظهر در یکی از شعبه های Greggs اینجا در انگلستان

a man walked in to one of these shops

، مردی وارد یکی از این مغازه ها شد

and he ordered a sausage roll.

و او یک رول سوسیس سفارش داد.

But there was something unusual about him.

اما چیزی غیرعادی در او وجود داشت.

Can you guess what it is? Yes.

آیا می توانید حدس بزنید که آن چیست؟ آره.

Was he naked?

آیا او برهنه بود؟

You are very good.

تو خیلی خوب هستی.

Yes. He joked he was done.

آره. او به شوخی گفت تمام شده است.

I didn't know okay. So I honestly didn't know.

نمیدونستم باشه پس راستش نمیدونستم

I just guessed.

من فقط حدس زدم

Yes, it is true.

بله این درست است.

Yes, it is after. Would you like to see the naked man?

بله، بعد از آن است. آیا دوست دارید مرد برهنه را ببینید؟

So the shop the paperwork in the shop saw his sausage roll? Yes.

پس کاغذهای مغازه در مغازه رول سوسیس او را دید؟ آره.

Before he ordered a sausage would just take away all of my good line.

قبل از اینکه او یک سوسیس سفارش دهد، تمام خط خوب من را از بین می برد.

Oh, right. Okay.

درسته. باشه.

Okay, so we ought to actually discuss what we're going to talk about, and then we're going to say.

بسیار خوب، پس ما باید در مورد چیزی که قرار است در مورد آن صحبت کنیم بحث کنیم، و سپس می خواهیم بگوییم.

Yeah,

آره،

well, you're in the garden.

خوب، تو در باغ هستی.

Here you go, Steve.

برو، استیو.

So here is the man who was not only eating a sausage roll,

بنابراین این مردی است که نه تنها یک رول سوسیس می خورد،

he was also showing everyone

بلکه

his sausage roll.

رول سوسیس خود را به همه نشان می داد.

Don't worry. It's not.

نگران نباشید. این نیست.

It's not actually censored.

در واقع سانسور نشده است.

Yes, I've censored the picture.

بله، عکس را سانسور کردم.

You mean you've you've you've crossed out the you've hidden the actual sausage roll.

منظورتان این است که رول سوسیس واقعی را مخفی کرده اید.

Oh, I see. Now, maybe it's nice.

اوه می فهمم. حالا شاید خوب باشه

A naked man eating a sausage roll

یک مرد برهنه در حال خوردن یک رول سوسیس

with chopsticks are you allowed to?

با چوب غذاخوری مجاز هستید؟

I don't think you're allowed to actually parade around naked, so I've never

فکر نمی‌کنم شما واقعاً مجاز باشید که برهنه رژه بروید، بنابراین من هرگز نرفتم، هرگز

I've never I can't I don't know what the motivation was.

نمی‌توانم، نمی‌دانم انگیزه آن چه بوده است.

People don't know why he did it, but apparently he was walking around the high street

مردم نمی‌دانند چرا او این کار را کرد، اما ظاهراً او کاملاً برهنه در خیابان راه می‌رفت

completely naked, wearing just a pair of shoes

، فقط یک جفت کفش

and also socks I don't think you're allowed.

و همچنین جوراب پوشیده بود، فکر نمی‌کنم شما مجاز باشید.

Are you are you legally allowed. No.

آیا شما از نظر قانونی مجاز هستید

To walk around naked.

نه. برهنه راه رفتن.

So was he arrested? No, he disappeared.

پس دستگیر شد؟ نه، او ناپدید شد.

He vanished.

او ناپدید شد.

Apparently, he went into the local Greggs,

ظاهراً او به گرگ محلی رفت

and that's why I mentioned the shop, because that's where he went.

و به همین دلیل به مغازه اشاره کردم زیرا آنجا رفت.

He ordered a sausage roll.

او یک رول سوسیس سفارش داد.

Then he sat down and ate it

سپس نشست و آن را

with a chops and a drink with chopsticks.

با قیمه و نوشیدنی با چوب میل کرد.

How do you eat sausage rolls with chopsticks?

چگونه رول سوسیس را با چاپستیک می خورید؟

I don't know.

من نمی دانم.

Well, okay,

خوب، خوب،

well, let's let's hope he had something to show off about.

بیایید امیدوار باشیم که او چیزی برای نشان دادن داشته باشد.

Apparently, a lot of people have been zooming in

ظاهراً افراد زیادی

to a certain part of the picture

روی قسمت خاصی از تصویر زوم کرده اند

to see what type of a sausage roll

تا ببینند این رول چه نوع

it was to see if it was a apparently

Some people have said it may be Jewish,

it may be a Jewish sausage roll.

سوسیس است یا نه. .

Well, Valentine

خوب، ولنتاین

all-American, of course, Valentine says it's

کاملا آمریکایی، البته، ولنتاین می گوید که

they think it's an advertising ploy by Greggs. Yes.

آنها فکر می کنند این یک ترفند تبلیغاتی توسط گرگ است. آره.

Well, guess you are not you're not the first person to say that.

خوب، حدس بزنید شما نیستید، اولین کسی نیستید که این حرف را می زند.

You're right. I think so.

حق با شماست. من هم اینچنین فکر میکنم.

I think this might just be a publicity campaign

من فکر می کنم این ممکن است فقط یک کمپین تبلیغاتی

by that particular shop, that particular

توسط آن فروشگاه خاص، آن

chain of food outlets.

زنجیره خاص از فروشگاه های مواد غذایی باشد.

And that's the reason why I mentioned Greggs

و به همین دلیل است که من از گرگز نام بردم

because they seem to have quite a hold

زیرا به نظر می رسد که آنها تأثیر زیادی

on the consciousness of the general public.

بر آگاهی عموم مردم دارند.

So they often do these things.

بنابراین اغلب این کارها را انجام می دهند.

There is always something happening.

همیشه اتفاقی در حال رخ دادن است.

I remember once they gave away free sausage rolls,

یادم می آید یک بار آنها رول های سوسیس رایگان دادند،

I think it was when they launched the vegetarian sausage rolls and what happened

فکر می کنم زمانی بود که رول های سوسیس گیاهی را راه اندازی کردند و اتفاقی که

to many people turned up at the shops

برای بسیاری از مردم افتاد به مغازه ها

and of course they did that on purpose

آمدند و البته آنها عمدا این کار را

because they knew that lots of people would come and then the news would report it.

کردند زیرا می دانستند که افراد زیادی خواهند آمد و سپس اخبار آن را گزارش می کرد.

So this happens quite a lot now in business.

بنابراین این اتفاق در حال حاضر در تجارت بسیار زیاد است.

We will see a news story

ما یک داستان خبری

concerning a certain company or a brand,

در مورد یک شرکت یا یک برند خاص خواهیم دید،

but of course the whole thing has been created to get attention.

اما البته همه چیز برای جلب توجه ایجاد شده است.

So every every every one in the country yesterday was talking about

بنابراین دیروز همه در کشور در

the naked man in Greek.

مورد مرد برهنه به زبان یونانی صحبت می کردند.

Was it the standard eight inch sausage roll yes.

آیا رول سوسیس هشت اینچی استاندارد بود بله.

You can get a normal size one which is four inches. Yes.

می توانید یک اندازه معمولی که چهار اینچ است تهیه کنید. آره.

And then there is a long one, which is ten inches, which I think is probably the one

و سپس یک بلندی وجود دارد که ده اینچ است، که فکر می کنم احتمالاً همان چیزی است

you would have turned that down.

که شما آن را رد می کردید.

I think. I think. I see.

من فکر می کنم. من فکر می کنم. می بینم.

See, I don't I don't mind about the length of my sausage.

ببینید، من برای طول سوسیس من مهم نیست.

Sausage roll

رول سوسیس حساب می

make reckons that

کند

the guy was on some kind of hard drugs. Yes.

که آن مرد از نوعی مواد مخدر سخت استفاده می کرد. آره.

Well, he was on something as long as as long as it was it was just drugs and not.

خوب، او تا زمانی که چیزی مصرف می کرد، فقط مواد مخدر بود و نه.

Yeah, well done.

آره آفرین

All I can.

All I can say is I feel sorry for the person who had to wipe the seats afterwards.

تمام آنچه می توانم.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که متاسفم برای کسی که بعد از آن مجبور شد صندلی ها را پاک کند.

Disgusting. Yes, exactly. Yes.

چندش آور. بله دقیقا. آره.

It's a good job.

I didn't sit on the sausage roll.

کار خوبی است.

روی رول کالباس ننشستم.

Yes. By mistake.

آره. اشتباها.

That would have created quite quite a stir.

که می توانست سر و صدای زیادی ایجاد کند.

Yes, in many ways, yes.

بله، از بسیاری جهات، بله.

But I think they've been struggling like a lot of these types

اما من فکر می کنم که آنها مانند بسیاری از این

of shops that sell fast food

نوع مغازه ها که فست فود

they've been struggling since the end of the lockdowns because people aren't going back

می فروشند، از زمان پایان قرنطینه با آن دست و پنجه نرم کرده اند زیرا مردم به عقب برنمی گردند

and doing what they usually do because a lot of people are still working from home.

و کاری را که معمولا انجام می دهند انجام نمی دهند زیرا بسیاری از مردم هنوز از خانه کار می کند

Yes. And therefore, then they're not going to work.

آره. و بنابراین، پس از آن آنها کار نمی کنند.

They're not going out to buy sandwiches.

آنها برای خرید ساندویچ بیرون نمی روند.

And I think they've had to close some branches, haven't they?

و من فکر می کنم آنها مجبور شده اند برخی از شعبه ها را ببندند، اینطور نیست؟

Didn't have you?

نداشتی؟

Well, during the last I think they had quite a few branches.

خوب، در طول گذشته فکر می کنم آنها چندین شعبه داشتند.

But but I think you might be right.

اما من فکر می کنم حق با شماست.

So a lot of people have been suggesting that this might be a publicity stunt.

بنابراین بسیاری از مردم پیشنهاد کرده اند که این ممکن است یک ترفند تبلیغاتی باشد.

Yeah.

And the reason is because he seemed to appear from nowhere and then he vanished into nowhere.

آره

و دلیل آن این است که به نظر می رسید او از ناکجاآباد ظاهر می شد و سپس در هیچ جا ناپدید شد.

So he went to the back of the shop or or there was just a vehicle waiting around the corner

بنابراین او به پشت مغازه رفت یا فقط یک وسیله نقلیه در گوشه ای منتظر بود

because apparently there are pictures of him walking through the high streets of this area completely naked.

زیرا ظاهراً تصاویری از او وجود دارد که کاملاً برهنه در خیابان های بالای این منطقه قدم می زند.

But I think that this may be set up by Greggs.

اما من فکر می کنم که این ممکن است توسط گرگ تنظیم شده باشد.

I just just my thought. So please don't sue me.

من فقط فکر خودم هستم پس لطفا از من شکایت نکن

Well, businesses are struggling to try and convince their workers

خب، کسب‌وکارها در تلاش هستند تا کارگران خود

to go back to not the head office or the office.

را متقاعد کنند که به دفتر مرکزی یا دفتر بازگردند.

I know we are as a company, we're virtually begging people

من می دانم که ما به عنوان یک شرکت هستیم، ما عملاً از مردم التماس می

to come back to the head office

کنیم که به دفتر مرکزی بازگردند،

because we've got this giant office space and people aren't going back.

زیرا ما این فضای اداری غول پیکر را داریم و مردم به عقب بر نمی گردند.

And it's quite a problem at the moment.

و در حال حاضر کاملاً یک مشکل است.

Yes, really cheering hazelnut pasties.

بله، واقعاً خمیر فندقی خوشحال کننده است.

But no, I'm just making a comment that companies are trying to convince their workers to go back.

اما نه، من فقط اظهار نظر می کنم که شرکت ها سعی دارند کارگران خود را متقاعد کنند که به عقب برگردند.

Yes. And in fact, we had a we had sort of an online

آره. و در واقع، ما یک نوع

zoom meeting, as we do most most days of the week,

جلسه بزرگنمایی آنلاین داشتیم، مانند بیشتر روزهای هفته،

where h r Human Resources was trying to convince people

که در آن منابع انسانی h r سعی داشت مردم را متقاعد کند

that they should come back to at least three days a week to head office.

که حداقل سه روز در هفته به دفتر مرکزی بازگردند. .

And somebody said, well, I'll come back if they've got fish on the menu

و یکی گفت، خوب، اگر آنها در منوی غذاخوری ماهی داشته باشند، برمی گردم، برای

in the in the canteen, that's fine by me.

من خوب است.

So they were trying to bribe. I think that's all right.

بنابراین آنها در صدد رشوه دادن بودند. من فکر می کنم همه چیز درست است.

They said, is fish back on the menu?

گفتند آیا ماهی دوباره در منوی غذاست؟

Because I used to like this particular fish dish. Yes.

چون قبلا این غذای خاص ماهی را دوست داشتم. آره.

And they the four h r a man

و آنها چهار ساعت

person had to to answer this question,

مردی مجبور بودند برای پاسخ به این سوال،

say, well, we will try and get it back.

بگویند، خوب، ما سعی می کنیم آن را پس بگیریم.

You know, they're trying to get people by head office, start putting nice food in the canteen.

می دانید، آنها سعی می کنند مردم را با دفتر مرکزی جذب کنند، شروع به گذاشتن غذاهای خوب در غذاخوری کنند.

Well, that's a good idea. Food.

خوب، این ایده خوبی است. غذا.

You didn't realise that people will do anything, literally

شما متوجه نشدید که مردم هر کاری انجام می دهند، به معنای واقعی کلمه

anything for food.

هر کاری را برای غذا انجام می دهند.

They will.

آن ها خواهند.

Let's face it, if you said to me, Steve, I had to run down the High Street

بپذیریم، اگر به من می‌گفتی استیو، من باید کاملاً برهنه از خیابان High Street

and much Wenlock completely naked

و بسیاری از Wenlock می‌دویدم

and you would give me a box of Jaffa Cakes,

و تو یک جعبه کیک Jaffa به من می‌دادی،

I would do it.

Would you. I would literally.

این کار را می‌کردم.

آیا شما. من به معنای واقعی کلمه.

Come on, let's do it if you got one.

بیا، اگر یکی داشتی، انجامش می دهیم.

Well, now we sell vat of Jaffa Cakes. In which one?

خوب، حالا ما ماءالشعیر کیک یافا را می فروشیم. در کدام یک؟

Oh okay. Because you've eaten them all that's no good.

اوه باشه چون همه آنها را خوردی که خوب نیست.

They put the price up.

قیمت را بالا می گذارند.

Have you noticed that we actually went in one week

دقت کرده اید که ما در یک هفته

and said into the local shop that sells the Jo nuts and we said,

رفتیم و به مغازه محلی که آجیل می فروشد گفتیم،

they're absolutely delicious, but they're very inexpensive, aren't they?

آنها کاملاً خوشمزه هستند، اما بسیار ارزان هستند، اینطور نیست؟

They charge much more on the Internet than you do.

آنها در اینترنت بسیار بیشتر از شما هزینه می گیرند.

And the next week they put the price up 50%

و هفته بعد آنها قیمت را 50٪ افزایش

because they obviously thought they could get away with it.

دادند زیرا واضح است که فکر می کردند می توانند با آن کنار بیایند.

You know what I've noticed recently? Yes.

می دانید اخیراً متوجه چه چیزی شده ام؟ آره.

Pet owners and pet owners

صاحبان حیوانات خانگی و صاحبان حیوانات خانگی

are possibly not all, not everyone.

احتمالاً همه نیستند، نه همه.

They might be the craziest people on the planet.

آنها ممکن است دیوانه ترین مردم روی کره زمین باشند.

Because they do some crazy things with their pets.

زیرا آنها کارهای دیوانه وار با حیوانات خانگی خود انجام می دهند.

They do

if you have a pet nowadays,

اگر امروزه حیوان خانگی

you have to normally have health insurance for your pet,

دارید، معمولاً باید بیمه درمانی برای حیوان خانگی خود داشته باشید،

which can run into hundreds if not thousands of pounds.

که می تواند به صدها یا هزاران پوند برسد.

Didn't a friend of yours recently lose their dog?

آیا یکی از دوستان شما اخیرا سگ خود را از دست نداده است؟

Yeah, they had to have it put to sleep, but

بله، آنها مجبور بودند آن را بخوابانند، اما

they were left with a huge bill yes.

با یک صورتحساب هنگفت بله باقی ماندند.

Left with a two and a half thousand pound bills.

چپ با اسکناس دو و نیم هزار پوندی.

So the dog is gone.

بنابراین سگ رفته است.

So the dog was 13 anyway.

بنابراین سگ به هر حال 13 ساله بود.

So that's quite old for a dog.

بنابراین برای یک سگ بسیار قدیمی است.

And it became ill and they decided to go to the vet.

و مریض شد و تصمیم گرفتند به دامپزشکی بروند.

And the vet of course wants to make lots of money.

و البته دامپزشک می خواهد پول زیادی به دست آورد.

They do.

So instead of saying, well, your dog's 30 and it's, you know,

انجام می دهند.

بنابراین به جای گفتن، خوب، سگ شما 30 ساله است و می دانید،

it's probably only going to last a few more months anyway.

به هر حال احتمالاً فقط چند ماه دیگر دوام خواهد آورد.

Managed to convince my friend to send the dog for an MRI scan

موفق شدم دوستم را متقاعد کنم که سگ را برای اسکن MRI

and lots of other very expensive tests

و بسیاری از آزمایشات بسیار گران قیمت دیگر که

normally reserved for humans. Yes.

معمولاً برای انسان اختصاص داده شده است، بفرستد. آره.

And ran up a two and a half thousand pound bill.

و یک اسکناس دو و نیم هزار پوندی خرید.

The dog subsequently died only a couple of weeks later,

سگ متعاقباً تنها چند هفته بعد مرد،

so the vet managed to extend the life of my friend's dog

بنابراین دامپزشک توانست عمر سگ دوست من

by probably a week and a half. Yes.

را احتمالاً یک هفته و نیم افزایش دهد. آره.

So at the cost of two and a half thousand.

پس به قیمت دو و نیم هزار.

So that's C-sections treatments.

بنابراین این درمان سزارین است.

That's okay. Steve.

اشکالی ندارد. استیو

That's it, isn't it?

همین است، اینطور نیست؟

It's crazy, but yeah, it's crazy.

این دیوانه است، اما بله، دیوانه است.

Now, I don't want to be insensitive because I do understand we had a dog for many years.

حالا، نمی‌خواهم بی‌احساس باشم، زیرا می‌دانم که ما سال‌ها سگ داشتیم.

My mum had a lovely dog called Tess for many years,

مامان من سالها سگ دوست داشتنی داشت به نام تس

and when she died, we were all upset.

و وقتی او مرد، همه ما ناراحت بودیم.

But I think there has to be a limit there has to be some sort of cut-off point

اما من فکر می‌کنم باید حدی وجود داشته باشد که باید نوعی نقطه برش

with human beings, rather should be a cut off point there as well.

با انسان‌ها وجود داشته باشد، بلکه باید در آنجا نیز یک نقطه برش وجود داشته باشد.

Very controversial.

بسیار بحث برانگیز

I don't know what you mean.

من نمی دانم منظور شما چیست.

Well, in terms of how much you spend on treatment.

خوب، از نظر اینکه چقدر برای درمان هزینه می کنید.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

If you're already, you know, if you're already.

اگر قبلاً هستید، می دانید، اگر قبلاً هستید.

I'm hoping that when I get to an age which I consider is enough,

امیدوارم وقتی به سنی رسیدم که فکر می‌کنم برایم کافی است،

okay,

خوب،

obviously a hundred for me because I want to see Halley's Comet.

صد البته برای من چون می‌خواهم دنباله‌دار هالی را ببینم.

What does this have to do with dogs?

این چه ربطی به سگ داره؟

Well, I'm just saying that you know, there should be a limit to how much you spend.

خب من فقط میگم که میدونی باید حدی برای خرج کردنت باشه.

You should realise, I think, when you get to a certain age that what's the point in spending lots of money?

فکر می کنم وقتی به سن خاصی رسیدی باید بفهمی که صرف هزینه زیاد چه فایده ای دارد؟

Well, you've got to have a reason to stay alive, aren't you?

خوب، برای زنده ماندن باید دلیلی داشته باشی، نه؟

Well, yes, I thought it yourself. Fine.

خب، بله، خودم فکر کردم. خوب.

That's not actually what I'm out of.

در واقع این چیزی نیست که من از آن بیزارم.

Okay.

باشه.

What are you are talking about?

About people equating

در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟

در مورد مردمی که

looking after their animal, their pet, just as they would a human being.

مراقبت از حیوان و حیوان خانگی خود را برابر می دانند، درست مانند یک انسان.

Now, I know it's controversial.

حالا می دانم که بحث برانگیز است.

I'm not trying to be controversial.

من سعی نمی کنم بحث برانگیز باشم.

I'm not trying to get a reaction, but I think that human life is always more valuable than a pet.

من سعی نمی کنم واکنشی نشان دهم، اما فکر می کنم زندگی انسان همیشه از یک حیوان خانگی ارزشمندتر است.

I'm sorry, but that's just the way I hope that's sitting.

متاسفم، اما امیدوارم همین طور باشد.

But I do hear people quite often nowadays saying

اما امروزه اغلب از مردم می شنوم که می

if I if I saw a house on fire

گویند اگر خانه ای را در آتش ببینم

and there was a person in there and a dog I would save the dog.

و یک نفر و یک سگ در آنجا بود، سگ را نجات خواهم داد.

And people do say that and I would leave the person.

و مردم این را می گویند و من آن شخص را ترک می کنم.

They're human beings.

آنها انسان هستند

Oh, they would have to go to prison, I think, for land.

اوه، آنها باید به زندان بروند، فکر می کنم، برای زمین.

Well, they wouldn't. Yeah, but they're not going to tell anyone.

خوب، آنها نمی خواهند. بله، اما آنها قرار نیست به کسی بگویند.

They're going to say, hey, guess what, I just did.

آنها می خواهند بگویند، هی، حدس بزنید، من همین الان انجام دادم.

My thing is, you know what?

موضوع من این است که می دانید چیست؟

Yes. Well, straying from a point which is human life is always more important than a pet's life.

آره. خوب، دور شدن از نقطه ای که زندگی انسان است، همیشه مهمتر از زندگی یک حیوان خانگی است.

I'm sorry, but that's that's just the way it is, unfortunately.

متاسفم ، اما متاسفانه همین طور است.

Well, you see, you probably won't upset

خوب، می بینید، احتمالاً

too many people watching us because we haven't got too many people watching in the UK.

خیلی از افرادی که ما را تماشا می کنند ناراحت نخواهید شد زیرا ما افراد زیادی در بریتانیا تماشا نمی کنیم.

I'm not trying to upset myself. Pet lovers in the UK.

من سعی نمی کنم خودم را ناراحت کنم. دوستداران حیوانات خانگی در بریتانیا

I think you'll find the world.

فکر کنم دنیا رو پیدا کنی

Well, I think we're we've got a reputation with dog owners in the UK.

خوب، من فکر می کنم ما در بین صاحبان سگ در بریتانیا شهرت داریم.

But yes, I mean, if you're pet if your dog is 13 years old,

اما بله، منظورم این است که اگر سگ شما 13 ساله باشد، اگر حیوان خانگی هستید،

then it's not going to live for very much longer no matter what you do anyway.

مهم نیست که چه کاری انجام دهید، برای مدت زیادی بیشتر زنده نخواهد ماند .

So if you're a human and you're saying

بنابراین اگر شما یک انسان هستید و می

get to 85 and then you've got a medical condition

گویید به 85 سالگی برسید و سپس به یک بیماری پزشکی مبتلا شده

you can keep yourself alive maybe for another five or ten years.

اید، می توانید خود را تا پنج یا ده سال دیگر زنده نگه دارید.

Yes, but no matter what you do, that dog is going to die within a few weeks or months anyway.

بله، اما مهم نیست که چه کاری انجام دهید، به هر حال آن سگ ظرف چند هفته یا چند ماه خواهد مرد.

Yeah.

But, but also also it's difficult when to unless you're in that position.

آره

اما، اما همچنین دشوار است که چه زمانی باید انجام شود، مگر اینکه در آن موقعیت باشید.

I have, I've just explained.

دارم، تازه توضیح دادم

I know, but I have when you, you're a child, it's different when you're an adult

می دانم ، اما وقتی تو بچه هستی، وقتی بزرگ می شوی

and say, you know, I was, I was an adult.

و می گویی، می دانی، من بودم، بزرگ بودم، فرق می کند.

I know when Tess died, she was about six years old

می‌دانم وقتی تس درگذشت، او حدوداً شش ساله بود

and I was really upset and I was, I was about 27 yes.

و من واقعاً ناراحت بودم و داشتم، حدود 27 ساله بودم، بله.

But I mean, it was to put yourself in the situation that you live on your own

اما منظور من این بود که خود را در موقعیتی قرار دهید که خودتان زندگی کنید

and you've got a dog and that dog is, you company, you probably would

و یک سگ دارید و آن سگ است، شما

be tempted

احتمالاً وسوسه

to spend a lot of money to keep it alive for as long as possible.

می شوید که پول زیادی خرج کنید تا آن را زنده نگه دارید. تا زمانی که ممکن است

Okay.

باشه.

Only because I mean, you know, put yourself in somebody else's.

فقط به این دلیل که منظورم این است که می‌دانی، خودت را جای دیگران بگذار.

Well, I am, but, but, but I'm not all about I again, I'm not about that.

خوب، من هستم، اما، اما، اما من دوباره در مورد من نیستم، من در مورد آن نیستم.

I'm all about the person that will put a pet

من در مورد کسی هستم که یک حیوان خانگی را

above a human being

بالاتر از یک انسان قرار دهد

as being worthy to stay alive.

و آن را شایسته زنده ماندن کند.

That's my point.

این حرف من است.

Because I've heard this all too often.

چون من این را اغلب شنیده ام.

It might be a sickness in this country.

ممکن است در این کشور یک بیماری باشد.

Maybe it was I would rather have a a dog as a friend than a human being.

شاید این بود که من ترجیح می دادم یک سگ به عنوان دوست داشته باشم تا یک انسان.

Rather, there is a lot of controversy, wasn't there when people are annoying sometimes.

در عوض، بحث های زیادی وجود دارد، آیا زمانی که مردم گاهی اوقات مزاحم می شوند، وجود نداشت.

When the US decided to leave Afghanistan

زمانی که ایالات متحده در سال گذشته تصمیم به ترک افغانستان

last year, there was a lot of controversy here because it is alleged

گرفت، بحث های زیادی در اینجا وجود داشت زیرا ادعا می شود

that a plane was specifically chartered just to

که یک هواپیما به طور خاص فقط برای

rescue dogs from Afghanistan back to the UK.

نجات سگ ها از افغانستان به بریتانیا اجاره شده است.

Yes, and that is a story that apparently it's true.

بله، و این داستانی است که ظاهراً حقیقت دارد.

Well, they reckon that Boris Johnson was was asked about it and he said, yes, sure.

خوب، آنها فکر می کنند که از بوریس جانسون در مورد آن سؤال شد و او گفت، بله، مطمئنا.

But he may have actually misheard them because he may have said,

اما او ممکن است در واقع آنها را اشتباه شنیده باشد زیرا ممکن است گفته باشد،

Would you like us to save the Afghans?

آیا دوست دارید ما افغان ها را نجات دهیم؟

Oh, yes, yes. And he may have misheard it.

اوه، بله، بله. و شاید اشتباه شنیده باشد.

That's a joke. No, it's not a joke.

این یک شوخی است. نه، شوخی نیست.

Oh, yes, it is a joke. Is there?

اوه، بله، این یک شوخی است. آیا وجود دارد؟

I wasn't joking, by the way. That wasn't a joke.

اتفاقا شوخی نکردم این شوخی نبود

That's Boris Johnson. That's the way he thinks, you see.

این بوریس جانسون است. می بینید که او این گونه فکر می کند.

So I wasn't making a joke about that.

پس من با این موضوع شوخی نکردم.

I was just thinking that that might be what actually happened.

من فقط به این فکر می کردم که ممکن است واقعاً این اتفاق افتاده باشد.

They said we need a plane to save the Afghans.

گفتند برای نجات افغان ها به هواپیما نیاز داریم.

And he he said, okay, then no problem.

و او گفت: باشه پس مشکلی نیست.

And then they came back with lots of dogs.

و بعد با تعداد زیادی سگ برگشتند.

But I'm not wasn't joking.

اما من شوخی نکردم

I'm just saying that's how stupid our prime minister is.

من فقط می گویم که نخست وزیر ما چقدر احمق است.

Controversial would I know?

بحث برانگیز است آیا می دانم؟

But it was not just Steve this is not controversial, trust me.

اما این فقط استیو نیست که بحث برانگیز نیست، به من اعتماد کنید.

But it is true that there was a plane

اما درست است که هواپیمایی وجود داشت که

specially chartered not to save human beings, but to save dogs.

به طور ویژه نه برای نجات انسان ها، بلکه برای نجات سگ ها اجاره شده بود.

In Afghanistan.

در افغانستان.

Yes. Before the Taliban took over

آره. قبل از تسلط طالبان در

last year, it's been reported, and a lot of people were getting very angry, saying,

سال گذشته، گزارش شده است، و بسیاری از مردم به شدت عصبانی شده بودند و می گفتند،

well, the dogs should be you know, people's pet should be allowed to survive.

خوب، سگ ها باید باشند، باید به حیوان خانگی مردم اجازه داده شود که زنده بماند.

They should be able to bring their pets with them.

آنها باید بتوانند حیوانات خانگی خود را با خود بیاورند.

But, you know, it was not not not at the cost of human life.

اما، می دانید، این به قیمت جان انسان نبود.

Well, that was what probably happened.

خب، این چیزی بود که احتمالا اتفاق افتاده است.

Well, it did happen.

I mean, we saw human beings clinging onto planes. Yes.

خوب، این اتفاق افتاد.

منظورم این است که ما انسان هایی را دیدیم که به هواپیما چسبیده بودند. آره.

Trying to escape.

تلاش برای فرار.

Yes. And I think the point people were making is there was a plane flying in and leaving

آره. و من فکر می کنم نکته ای که مردم به آن اشاره می کردند این بود که یک هواپیما در حال پرواز بود و

with lots of animals. Yes, Lord.

با حیوانات زیادی از آنجا خارج می شد. بله، پروردگار.

When all the people were still lining up, desperate to to get out.

زمانی که همه مردم در صف ایستاده بودند، ناامید بودند که بیرون بیایند.

Yes. It's a tough one.

آره. این یکی سخت است.

It's a tough one.

It's one of those decisions that is very hard to make.

این یکی سخت است.

این یکی از آن تصمیماتی است که گرفتن آن بسیار سخت است.

I would not like to make that decision if I was honest, Steve, I wouldn't like to make it.

من اگر صادق باشم، دوست ندارم چنین تصمیمی بگیرم، استیو، دوست ندارم این تصمیم را بگیرم.

I've got a lot of friends at the moment spending a lot of money on their pets. Yes.

من در حال حاضر دوستان زیادی دارم که پول زیادی را برای حیوانات خانگی خود خرج می کنند. آره.

I've got somebody another friend who's got a horse she likes horse riding.

من دوست دیگری دارم که اسبی دارد که دوست دارد اسب سواری کند.

If she spent Alison's, you might as well burn the money.

اگر او پول آلیسون را خرج می کرد ، ممکن است پول را بسوزانید.

Just just take your money.

فقط پولت را بگیر

Take it into a big field.

آن را به یک میدان بزرگ ببرید.

Where the horse would be and just set fire to it.

جایی که اسب بود و فقط آن را آتش زد.

But what it is, you can take out pet insurance.

اما آنچه که هست، می توانید بیمه حیوانات خانگی بگیرید.

It's a big it's a big industry. Pet insurance. Yes.

این یک صنعت بزرگ است. بیمه حیوانات خانگی آره.

That's it.

خودشه.

But of course, it only covers you for certain conditions, depending on how much you pay.

اما البته بسته به مبلغی که پرداخت می کنید فقط برای شرایط خاصی شما را پوشش می دهد.

You know, it's going to be the ones that dogs never get. Yes.

می‌دانی، آن‌هایی خواهند بود که سگ‌ها هرگز به دست نمی‌آورند. آره.

And then for each condition that it is covered,

و سپس به ازای هر شرطی که تحت

it will only cover you up to a certain amount.

پوشش قرار می گیرد، فقط تا مقدار معینی شما را تحت پوشش قرار می دهد.

So this friend so this friend with the dog actually

بنابراین این دوست و این دوست با سگ در واقع

ran up a bill of nearly £5,000,

یک صورتحساب نزدیک به 5000 پوند دریافت کرد،

but half a half of it was covered by the insurance, but the other half wasn't.

اما نیمی از آن توسط بیمه پوشش داده شد، اما نیمی دیگر اینطور نبود.

So in the space of two weeks,

بنابراین در عرض دو هفته

the vet managed to ring up

، دامپزشک موفق شد مبلغی

charge of

nearly £5,000 for various treatments for this dog.

نزدیک به 5000 پوند برای درمان های مختلف این سگ دریافت کند.

And it died anyway.

و به هر حال مرد.

Yeah.

As Tom says, maybe they can take the vet to court.

آره

همانطور که تام می گوید، شاید آنها بتوانند دامپزشک را به دادگاه ببرند.

I don't know. Maybe they had to sign something.

من نمی دانم. شاید باید چیزی را امضا می کردند.

Yes, us but I think when you're having treatment for something, even, even if it is a person,

بله، ما، اما من فکر می‌کنم وقتی برای چیزی درمان می‌شوید، حتی اگر یک فرد باشد،

if we talk about people having treatment, you can go into a hospital,

اگر صحبت از افرادی شود که درمان می‌کنند، می‌توانید به بیمارستان بروید،

you can have an operation and and maybe you will die during the operation.

می‌توانید عمل کنید و شاید بمیرید. در طول عملیات

So I suppose it depends what the circumstances are,

بنابراین فکر می‌کنم بستگی به شرایط دارد،

but I find it amazing that people are so devoted.

اما برای من شگفت‌انگیز است که مردم اینقدر فداکار هستند.

It's lovely. Don't get me wrong.

دوست داشتنی است. اشتباه نکنید

It's lovely that people feel so devoted to their animals.

این دوست داشتنی است که مردم احساس می کنند اینقدر به حیواناتشان ارادت دارند.

It is, yeah.

این است، بله.

But they're not people.

اما آنها مردم نیستند.

I don't know what I would do in medicine.

نمی دانم در پزشکی چه کار کنم.

Says my fingers are black. Yes, you're right.

میگه انگشتام سیاهه بله حق با شماست.

It's.

I'll tell you what it is. Yes, I know what? It's a pen.

این است.

بهت میگم چیه بله میدونم چیه؟ این یک قلم است.

Yes, it's a pen.

بله قلم است.

Because I'm fiddling with the pen like this under the under the camera.

چون اینجوری زیر دوربین دارم با قلم دست و پا میزنم .

Steve can not stand or sit still.

استیو نمی تواند بایستد یا بی حرکت بنشیند.

It's ink. It's ink.

جوهر است. جوهر است.

Look at that.

It looks like you've been voting in an election because I'm doing this, you say, and I'm getting the ink.

به آن نگاه کنید.

به نظر می رسد که شما در یک انتخابات رای داده اید، زیرا من این کار را انجام می دهم، شما می گویید، و من جوهر می گیرم.

There are some countries where if you vote, you have to put your finger

بعضی از کشورها هستند که اگر رای می دهید ، باید انگشت خود را

into some blue ink, and then it stains the end of your finger.

در یک جوهر آبی فرو کنید و سپس انتهای انگشت شما را لکه دار کند.

So when you go back,

پس وقتی به عقب برگردید،

they know that you have already voted.

می دانند که قبلا رای داده اید.

But of course, you might wear a rubber glove that looks like a hand and then you dip your finger in

اما البته، ممکن است یک دستکش لاستیکی بپوشید که شبیه یک دست است و سپس انگشت خود را در آن فرو کنید

and then just take the rubber gloves off and then it's gone.

و سپس فقط دستکش های لاستیکی را بردارید و بعد از بین برود.

Uh, Rafael says Mr.

اوه، رافائل می گوید که آقای

Steve is becoming venom.

استیو در حال تبدیل شدن به سم است.

What's that?

آن چیست؟

Venom is a character from a comic book,

ونوم شخصیتی از یک کتاب کمیک است

and he becomes accidentally infected

و به طور تصادفی

by some Martian or some extraterrestrial virus.

توسط یک ویروس مریخی یا یک ویروس فرازمینی آلوده می شود.

Or sounds exciting, some creature that can live inside him and stuff into movies made.

یا هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد، موجودی که می‌تواند در درون او زندگی کند و در فیلم‌های ساخته شده بسازد.

Does your hair grow back? No, it doesn't.

آیا موهای شما دوباره رشد می کند؟ نه، اینطور نیست.

It turned into a giant snake Okay, that sounds like fun.

تبدیل به یک مار غول پیکر شد ، خب، به نظر سرگرم کننده است.

You can more.

شما می توانید بیشتر.

You can change into lots of different things like that.

شما می توانید به بسیاری از چیزهای مختلف مانند آن تغییر دهید.

Tom Hardy.

تام هاردی

Tom Hardy is the actor who plays Venom.

تام هاردی بازیگر نقش ونوم است.

Oh, right.

درسته.

That sounds quite fun.

به نظر می رسد بسیار سرگرم کننده است.

There used to be a character in space. 1999.

قبلاً یک شخصیت در فضا وجود داشت. 1999.

Okay. Morph into different animals.

باشه. تبدیل به حیوانات مختلف.

You hated the character I hated Maya. Maya.

تو از شخصیتی متنفر بودی که من از مایا متنفر بودم. مایا.

That's why nobody liked Maya.

به همین دلیل هیچ کس مایا را دوست نداشت.

Season two of space.

فصل دوم فضا

1999.

1999.

It's when they try to please the Americans.

این زمانی است که آنها سعی می کنند آمریکایی ها را راضی کنند.

They wanted to make it more appealing to the US.

آنها می خواستند آن را برای ایالات متحده جذاب تر کنند.

So they decided to completely destroy the show.

بنابراین آنها تصمیم گرفتند نمایش را به طور کامل نابود کنند.

And that's why they never made any more afterwards.

و به همین دلیل است که پس از آن دیگر هیچ گاه ساخته نشدند.

Oh, there's apparently Louis is saying. And Pedro's back.

اوه، ظاهراً لویی می گوید. و پدرو برگشت.

Apparently I didn't know Pedro had gone.

ظاهرا نمی دانستم پدرو رفته است.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Says that

می گوید که

Louis says that there's been.

لویی می گوید که وجود داشته است.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

As there's been a terrible accident on Lemon

همانطور که یک تصادف وحشتناک در لیمو رخ داده است،

We all like to watch.

همه ما دوست داریم تماشا کنیم.

Isn't it horrible on YouTube, this, this or this race.

آیا در یوتیوب، این، این یا این مسابقه وحشتناک نیست؟

You've seen it then.

شما آن را دیده اید.

Now, I haven't seen it, but isn't it macabre?

حالا من ندیدمش ولی مگه خفن نیست؟

Is that the right word?

آیا این کلمه درست است؟

We all like to watch them.

همه ما دوست داریم آنها را تماشا کنیم.

But we were watching a programme last night.

اما دیشب داشتیم برنامه می دیدیم.

We watched a bit of it.

کمی از آن را تماشا کردیم.

Where people are involved in accidents, car accidents,

جایی که مردم درگیر تصادفات، تصادفات رانندگی،

all sorts of accidents and catastrophes.

انواع تصادفات و فجایع هستند.

We like to watch it, don't we?

ما دوست داریم آن را تماشا کنیم، اینطور نیست؟

Yeah, well, lane crashes.

آره، خوب، لین تصادف می کند.

Okay, Steve, let's just.

باشه، استیو، اجازه بده.

Oh, we just.

اوه، ما فقط

We like to have one. Steve So you're saying this? Yes.

ما دوست داریم یکی داشته باشیم. استیو پس این را می گویی؟ آره.

Yes, there is.

بله وجود دارد.

Just move away from that one. Well, okay, but.

فقط از اون یکی فاصله بگیر خوب، خوب، اما.

Yeah, but it's, you know, I, you know what I'm saying?

بله، اما این است، می دانید، من، می دانید چه می گویم؟

It's something that people. Yes. Like to. Okay, Steve.

این چیزی است که مردم. آره. دوست دارم. باشه، استیو.

But normally we like to watch it when because the ones they show on television,

اما معمولاً ما دوست داریم آن را تماشا کنیم ، زیرا آنهایی که در تلویزیون نشان می دهند،

nothing.

Nobody gets hurt in those accidents.

هیچ چیز.

در آن تصادفات به کسی آسیب نمی رسد.

They just accidents happen to people miraculously survive.

آنها فقط تصادفات برای مردم اتفاق می افتد به طور معجزه آسایی زنده می مانند.

Oh, all right.

اوه درسته.

Like, we are miraculously, miraculously just surviving this life story

مانند، ما به طور معجزه آسایی، به طور معجزه آسایی فقط از این داستان زندگی

by not getting cut off after we get cut off.

با قطع نشدن بعد از قطع شدن جان سالم به در می بریم.

Well, do you want me to explain to you right now there was a huge plane crash a couple of days ago.

خب میخوای همین الان برات توضیح بدم چند روز پیش یه سانحه هوایی بزرگ اتفاق افتاد.

That was.

بود.

But I'm not everyone.

اما من همه نیستم.

Well, I know there's always plane crashes incident.

خوب، من می دانم که همیشه حوادث سقوط هواپیما وجود دارد.

And some of those plane got always just saying that.

و برخی از آن هواپیماها همیشه همین را می گفتند.

Any comment to making people like to watch videos of.

هر نظری که باعث شود مردم دوست داشته باشند ویدیوهای آن را تماشا کنند.

Yes, you've made decisions you made it very well.

بله، شما تصمیماتی گرفته اید و خیلی خوب تصمیم گرفته اید.

Yes, I know.

بله میدانم.

There was a there was a I think one of the cars spun off

من فکر می کنم یکی از ماشین ها دیشب منفجر شد

and smashed into the concrete side of the track last night.

و به سمت سیمانی پیست کوبید.

It was actually yesterday.

در واقع دیروز بود

Oh, I know.

آه من می دانم.

I know that.

من می دانم که.

I know.

As long as people aren't seriously hurt, we like to watch.

میدانم.

تا زمانی که مردم آسیب جدی نبینند، ما دوست داریم تماشا کنیم.

Yes. I don't want to see people hurt or killed.

آره. من نمی خواهم ببینم مردم زخمی یا کشته می شوند.

Definitely not.

قطعا نه.

Nobody wants to see that.

هیچ کس نمی خواهد آن را ببیند.

Well, but you just said they did know that I'd see the accident.

خوب، اما شما فقط گفتید که آنها می دانستند که من تصادف را خواهم دید.

Oh, I think as long as they know, I don't know.

اوه، من فکر می کنم تا زمانی که آنها می دانند، من نمی دانم.

So the ones that we see on BBC, for example,

بنابراین، آنهایی که مثلاً در بی بی سی می بینیم،

you know that accidents like there was one last night, wasn't there?

می دانید که تصادفاتی مانند حادثه دیشب اتفاق افتاده است ، اینطور نیست؟

We saw there was a big two big cranes,

دیدیم که دو جرثقیل بزرگ وجود دارد

and they were trying to lower some section of a road or something.

و آنها سعی می کردند بخشی از یک جاده یا چیزی را پایین بیاورند.

It was a bridge, and it collapsed

این یک پل بود و

onto all these houses.

روی همه این خانه ها فرو ریخت.

It destroyed lots of houses, but nobody was hurt.

خانه های زیادی را ویران کرد، اما به کسی آسیبی نرسید.

And lots of people are being killed they wouldn't have shown it.

و بسیاری از مردم کشته می شوند که آنها آن را نشان نمی دادند.

But, you know, they're fascinating to watch.

اما، می دانید، تماشای آنها جذاب است.

But we do like to see disaster movies.

اما ما دوست داریم فیلم های فاجعه بار ببینیم.

Oh, that's a horrible move is why where people do get killed.

اوه، این یک حرکت وحشتناک است که چرا مردم در آن کشته می شوند.

So there is something in there.

بنابراین چیزی در آن وجود دارد.

There is definite well, when it's a movie, when people die, you know, it's you know, it's not

خوب مشخص است، وقتی فیلم است، وقتی مردم می‌میرند، می‌دانی، می‌دانی،

you know you know, it's fiction. Yes.

نمی‌دانی که می‌دانی، تخیلی است. آره.

Okay.

باشه.

So we don't mind watching people die in a film

بنابراین ما از تماشای مردن مردم در یک فیلم بدمان

because we know it's fiction.

نمی آید زیرا می دانیم که این فیلم تخیلی است.

Tomic has accused me of being a little cat.

تومیک من را متهم کرده است که یک گربه کوچک هستم.

He says, You are such a cat, Mr.

او می گوید، شما چنان گربه ای هستید، آقای

Duncan, that it's gone now because it's been deleted by Pedro.

دانکن، که اکنون رفته است، زیرا پدرو آن را حذف کرده است.

So putting comments on when you delete them instantly.

بنابراین وقتی آنها را فوراً حذف می کنید، نظرات را درج کنید.

Well, I didn't delete them. Pedro deleted it.

خب من پاکشون نکردم پدرو آن را حذف کرد.

Oh, I see.

Why did Pedro delete the comments? Oh, dear.

اوه می فهمم.

چرا پدرو نظرات را حذف کرد؟ اوه عزیزم.

Larry, are we going to explain every moment of

لری، آیا

censoring each other as we speak?

قرار است در حین صحبت کردن، هر لحظه سانسور یکدیگر را توضیح دهیم؟

Well, that's that's my job.

خب کار من همینه

That's Pedro's job. He's one of the moderators so he can.

این کار پدرو است . او یکی از مدیران است پس می تواند.

What's the comment?

نظر چیه؟

Was it just a yes, I've just I just said he's justified.

آیا این فقط یک بله بود، من فقط گفتم که او موجه است.

I just said that Tomic called me a cat.

من فقط گفتم که تومیک مرا گربه صدا می کند.

Well, think of another word.

خوب، به یک کلمه دیگر فکر کنید.

That sounds like a cat.

این صدا شبیه گربه است.

Okay. Okay.

باشه. باشه.

Mrs. Slocombe.

خانم اسلوکامب

Mrs. Slocombe.

خانم اسلوکامب

Oh, fine. Okay, then. Fine.

اوه! خیلی خوبه. باشه پس خوب.

Right. Okay.

درست. باشه.

It's.

Well, it's not the first time nobody's done that to talk.

این است.

خوب، این اولین بار نیست که کسی این کار را برای صحبت کردن انجام نمی دهد.

Are you sure?

مطمئنی؟

Are you sure?

You I'm sure Steve isn't at your mum's house.

مطمئنی؟

تو مطمئنم استیو خونه مامانت نیست

And you're not.

و تو نیستی.

Steve's mum is. You've got swapped in bodies.

مادر استیو است. شما در بدن عوض شده اید.

You've done the Freaky Friday.

شما جمعه عجیب و غریب را انجام دادید.

I'm not sure what you're talking about, Mr.

من مطمئن نیستم در مورد چه چیزی صحبت می کنید، آقای

Duncan.

دانکن.

I can't.

من نمی توانم.

You know, I can't talk to you and follow everything at the same time.

میدونی من نمیتونم همزمان باهات حرف بزنم و همه چیز رو دنبال کنم.

I'm saying you have the. You have the allure of

من می گویم شما آن را دارید. شما جذابیت

a 92 year old lady.

یک خانم 92 ساله را دارید.

Yes. Nystrom Why do I keep being censored by Mr.

آره. نیستروم چرا من مدام توسط آقای دانکن سانسور می

Duncan? Exactly.

شوم؟ دقیقا.

Like you're being a bit.

مثل اینکه داری کمی حال می کنی

You're being a bit sort of twitchy today. Mr.

امروز کمی انقباض دارید. آقای

Keats.

کیتس.

Cos I just

چون

think today you're having a go at me today. Mr.

فکر می‌کنم امروز داری به من سر میزنی. آقای

Preston, anything wrong?

پرستون مشکلی نیست؟

I want there to be a camera under this table.

من می خواهم یک دوربین زیر این میز باشد.

So you can see all the strange things that Steve is doing.

بنابراین می توانید تمام کارهای عجیب و غریبی که استیو انجام می دهد را ببینید.

Anything he's taking all these things that his legs.

هر چیزی که او تمام این چیزها را از پاهایش می گیرد.

I've just moving. I'm just. It's just.

من تازه حرکت کردم من فقط. این فقط.

It's just like.

درست مثل این است.

It's not fair, is it? View is. It's not fair.

این عادلانه نیست، اینطور است؟ مشاهده است. این عادلانه نیست.

I'm being censored. It's just so funny. Yes.

دارم سانسور میشم خیلی خنده دار است. آره.

And there are movies, of course, based on real events when people did get killed.

و البته فیلم‌هایی هم هستند که بر اساس رویدادهای واقعی هستند که در آن مردم کشته می‌شوند.

Oh, thank you.

اوه، متشکرم.

I guess that's a very good point. But that's different then, isn't it?

حدس می‌زنم این نکته بسیار خوبی است. اما آن وقت فرق می کند، اینطور نیست؟

But you are making money out of someone else's fatality.

اما شما از مرگ شخص دیگری پول در می آورید.

You're right. Well, yes, I didn't think of that.

حق با شماست. خوب، بله، من به این فکر نکردم.

That's a good one. Neat tram. Thank you very much.

این یکی خوب است. تراموا مرتب بسیار از شما متشکرم.

Yeah, that's a good one.

آره این یکی خوبه

There seems to be a habit at the moment with TV shows to re-enact

به نظر می رسد در حال حاضر در برنامه های تلویزیونی این عادت وجود دارد

or to to to act out a terrible situation

که یک موقعیت وحشتناک را

where maybe a person was murdered or maybe people died.

که ممکن است یک نفر به قتل رسیده یا ممکن است مرده باشد، دوباره به نمایش بگذارند یا انجام دهند.

And that's no different to seeing the actual.

و این تفاوتی با دیدن واقعی ندارد.

Yeah, event.

آره رویداد

But it's that still it's more chilling when, you know,

اما این است که هنوز وقتی، می دانید،

sanitisation, it's but it did actually happen.

ضد عفونی کردن، سرد کننده تر است، اما در واقع این اتفاق افتاده است.

So they are kind of using it in a way to make money.

بنابراین آنها به نوعی از آن برای کسب درآمد استفاده می کنند.

That's my point here.

منظور من اینجاست.

Steve, it's time for your Minute Moan.

استیو، وقت ناله دقیقه ای شماست.

It's a new feature that we have. I will show Mr.

این یک ویژگی جدید است که ما داریم. من به آقای استیو نشان خواهم داد

Steve I moan about you. Oh,

که در مورد شما ناله می کنم. اوه،

can I just do the best?

آیا می توانم بهترین کار را انجام دهم؟

Can I do the bit?

Steve, go on.

آیا می توانم کمی را انجام دهم؟

استیو، ادامه بده

I'm Larry Sanders, and this is Hank Kingsley.

من لری سندرز هستم و این هنک کینگزلی است.

Hey, now

هی، اکنون

no one gets that reference, I'm pretty sure.

هیچ کس آن مرجع را دریافت نمی کند، من کاملاً مطمئن هستم.

Here we go, Steve.

ما به اینجا می رویم، استیو.

Here is the photograph right now.

اینم عکس همین الان

Oh, yes.

آه بله.

That's our chancellor

این صدراعظم ماست که

in charge of the purse strings.

مسئول رشته های کیف است.

And this is the guy that really got Mr.

و این مردی است که

Steve quite angry this week.

این هفته آقای استیو را واقعاً عصبانی کرد.

Yes. So, yes, there we go.

آره. بنابراین، بله، ما به آنجا می رویم.

He's just given his sort of budget update, his spring update

او فقط نوعی به روز رسانی بودجه خود را ارائه کرده است، به روز رسانی بهاره خود

to how he's going to tax his more because he's the chancellor of the Exchequer.

را در مورد اینکه چگونه می خواهد مالیات بیشتری از خود بگیرد زیرا او وزیر دارایی است.

Changes is making to the taxation.

تغییراتی در مالیات ایجاد می شود.

His name is Rishi Sunak.

نام او ریشی سوناک است.

That's right. And his wife's a multi billionaire.

درست است. و همسرش مولتی میلیاردر است.

That's good.

خوبه.

And I think he's probably got quite a lot of money himself. So.

و من فکر می کنم او احتمالاً خودش پول زیادی دارد . بنابراین.

So they're very rich.

بنابراین آنها بسیار ثروتمند هستند.

So there he was. He's he's reduced, which is very funny.

پس او آنجا بود. او کاهش یافته است، که بسیار خنده دار است.

Anyway, he announced with great drama

به هر حال او با نمایشی بسیار

that he was reducing the price of the tax on fuel.

اعلام کرد که در حال کاهش قیمت مالیات بر سوخت است.

This is the tax that the government take when you purchase

این مالیاتی است که دولت هنگام خرید

petrol or diesel on a full court in the UK.

بنزین یا گازوئیل در دادگاه کامل در بریتانیا می گیرد.

He was reducing it by 5.5 $0.05, $0.05.

او آن را با 5.5 $ 0.05، $ 0.05 کاهش داد.

So basically bringing it back to the price it was last week

بنابراین اساساً آن را به قیمت هفته گذشته برگردانیم

as the price of fuel has gone up dramatically okay everywhere, not just in the UK.

زیرا قیمت سوخت در همه جا به طرز چشمگیری افزایش یافته است، نه فقط در بریتانیا.

So we're probably paying about.

بنابراین ما احتمالاً در حال پرداخت هستیم.

So so what is the photograph doing?

پس عکس چه می کند؟

So the photographs are there.

بنابراین عکس ها آنجا هستند.

He was supposedly filling up his own car in the forecourt.

او ظاهراً داشت ماشین خودش را در محوطه پر می کرد .

Yeah, and of course my immediate thought was a multi-billionaire

بله، و البته فکر فوری من این بود که یک مولتی میلیاردر

would not be driving around in a car I mean he is a very good car.

با ماشینی رانندگی نمی کند، منظورم این است که او ماشین بسیار خوبی است.

They are.

آن ها هستند.

But if you're a billionaire, you're not going to drive around in a car. Yes.

اما اگر میلیاردر هستید، قرار نیست با ماشین برانید. آره.

And of course it turned out not that that wasn't his car.

و البته معلوم نشد که این ماشین او نیست.

At all.

اصلا

It wasn't it was all stage.

این همه صحنه نبود.

It was all staged.

همش صحنه سازی بود

And the funny thing the funny thing is it

و نکته خنده دار این است که

would appear that he's never done this before.

به نظر می رسد او قبلاً این کار را نکرده است.

Because when he went into the the place to pay for his petrol

چون وقتی برای پرداخت هزینه بنزینی

that he put into that car, that is not his

که در آن ماشین ریخته بود، رفت،

he didn't seem to know what to do.

به نظر نمی‌آمد که نمی‌دانست باید چه کار کند.

It it was as if it was the first time ever

انگار اولین بار

in his life that he was doing that thing, paying for something.

در عمرش بود که آن کار را انجام می داد، برای چیزی پول می داد.

And yes, he is that the chancellor.

و بله، او صدراعظم است.

He's the head of all the spending that the government does in this country.

او رئیس تمام هزینه هایی است که دولت در این کشور انجام می دهد.

But it does happen quite often where people

اما اغلب اوقات این اتفاق می افتد که مردم

try to get the public to like them

سعی می کنند مردم را وادار کنند که آنها را دوست داشته باشند

or to to support them by pretending to be like the average person.

یا با تظاهر به اینکه مانند افراد معمولی هستند از آنها حمایت کنند.

Yes. He's anything but.

آره. او هر چیزی است جز

He is not he is not an average person.

او نیست او یک فرد متوسط ​​نیست.

He's a multi-millionaire.

او یک مولتی میلیونر است.

His wife is a multi billionaire.

همسرش مولتی میلیاردر است.

And he does not own a killer.

و او قاتل ندارد.

He does not own that car.

او صاحب آن ماشین نیست.

Definitely not.

قطعا نه.

And the whole thing was exposed this week and stage sometimes it's best not to try and do that

و همه چیز در این هفته افشا شد و گاهی اوقات بهتر است این کار را انجام ندهید

because people will ask, they will enquire and then they will find out. So

زیرا مردم می پرسند، پرس و جو می کنند و سپس متوجه می شوند.

the price of people's fuel bills,

بنابراین قیمت قبوض سوخت مردم،

generally gas and electric is going to mean

عموماً گاز و برق به این معنی است

that people will pay on average around £2,000 a year.

که مردم به طور متوسط ​​سالانه حدود 2000 پوند پرداخت خواهند کرد.

More for electric and heating bills this incredible next year.

بیشتر برای قبوض برق و گرمایش سال آینده این باورنکردنی است.

Yeah. This year than they were last year.

آره امسال نسبت به سال گذشته.

That's a lot of money.

اون پول زیادیه.

And yet

و با این حال

our Chancellor has has reduced

صدراعظم ما

the tax on fuel by five per litre,

مالیات بر سوخت را به میزان پنج در هر لیتر کاهش داده است،

meaning that when you fill up a tank of your your car

به این معنی که وقتی باک ماشین خود را

with petrol or diesel, it's going to save you about two or £3

با بنزین یا گازوئیل پر می کنید، احتمالاً ماهیانه دو یا 3 پوند برای یک فرد معمولی صرفه جویی می کنید.

probably a month for the average person.

.

So, you know, smoke and mirrors is the phrase that people use.

بنابراین، می دانید، دود و آینه عبارتی است که مردم استفاده می کنند.

So all of these reductions in fuel, all of these cuts in fuel price mean nothing

بنابراین همه این کاهش‌ها در سوخت، همه این کاهش‌ها در قیمت سوخت هیچ معنایی ندارند،

because it's just a few pennies and of course the prices will go up.

زیرا فقط چند پنی است و البته قیمت‌ها افزایش خواهد یافت.

So whatever saving you have

بنابراین هرچه ذخیره

it will soon be completely removed.

داشته باشید به زودی به طور کامل حذف خواهد شد.

Anyway, that was today's Mr.

به هر حال، این

Steve's minute moan, all about Rishi

ناله دقیقه‌ای آقای استیو امروز بود، همه چیز در مورد ریشی

Sunak pretending to fill up his car.

سوناک که وانمود می‌کرد ماشینش را پر می‌کند.

That isn't actually his.

این در واقع مال او نیست.

The thing is, I forgive him because he's a bit of a dish.

مسئله این است که من او را می بخشم زیرا او کمی غذاست.

That was the that was the wrap up there.

این همان چیزی بود که در آنجا خلاصه می شد.

You see, he's a bit of a dish, isn't he?

می بینید، او کمی غذاست، اینطور نیست؟

So I forgive him.

پس من او را می بخشم.

When I say a

وقتی می‌گویم یک

dish, he's quite well, he's quite I think he's quite attractive.

غذا، او کاملاً خوب است، من فکر می‌کنم کاملاً جذاب است.

Okay, that sounds good.

خوب، به نظر خوب می رسد.

So you know, I forgive him anyway.

پس می دانی، به هر حال او را می بخشم.

All right.

خیلی خوب.

Great.

عالی.

Steve, it is now time

استیو، اکنون

to do something.

زمان انجام کاری است.

I am going to reveal something now.

الان یه چیزی رو فاش میکنم

No, no, not like this.

نه نه اینجوری نیست

You haven't got a sausage roll on the table.

رول سوسیس روی میز نداری.

I don't have a sausage roll that I'm going to show nothing like that.

من یک رول سوسیس ندارم که چیزی شبیه آن را نشان دهم.

We are bringing something back, Steve.

ما چیزی را برمی گردانیم، استیو.

Something that has not been

چیزی که خیلی وقت است اینجا نبوده است

here for a long time.

.

Stand by, Tom. Mac,

بایست، تام. مک،

ladies and gentlemen,

خانم ها و آقایان،

boys and girls, I'm having to blow the dust

پسران و دختران، من باید گرد و

off this little button down here.

غبار این دکمه کوچک را در اینجا پاک کنم.

Wait there.

اونجا صبر کن

That's it.

It's all dusty because I haven't used it for such a long time.

خودشه.

همش گرد و خاکه چون خیلی وقته ازش استفاده نکرده بودم.

Ladies and gentlemen, it's time to play

خانم‌ها و آقایان، وقت آن است

the spring time sentence gang

که جمله‌ی بهار را با

the get em y y y y y y y y you whip do move.

گروه دریافت کنید .

The sentence game is back, everyone.

بازی جمله برگشته، همه.

It's a special one today, Steve.

امروز یک مورد خاص است، استیو.

Springtime same sentence came

بهار همان

the sentence game is here on English Addict.

جمله آمد بازی جمله اینجا در انگلیسی معتاد است.

And here we go.

و در اینجا ما می رویم.

Oh, are you excited? I'm very excited.

اوه، آیا شما هیجان زده اید؟ من خیلی هیجان زده هستم.

No, the viewers

نه، بینندگان

are all I can say is I wish I had a sausage roll in my hand right now.

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که ای کاش الان یک رول سوسیس در دست داشتم.

I would wave it around everywhere.

من آن را در همه جا تکان می دادم.

Is that to get viewers no.

آیا برای به دست آوردن بینندگان نه.

It's just because I'm hungry, right?

این فقط به این دلیل است که من گرسنه هستم، درست است؟

I need to eat something. Here we go. Then.

من باید چیزی بخورم در اینجا ما می رویم. سپس.

The sentence scheme is here. It's a simple game.

طرح جمله اینجاست. این یک بازی ساده است.

Fortunate league.

لیگ خوش شانس

Yes. We better explain to those

آره. بهتر است برای آن

people, new viewers who have never seen the sentence.

افراد، بینندگان جدیدی که هرگز این جمله را ندیده اند توضیح دهیم.

We have the sentence game.

ما بازی جمله را داریم.

And today we are looking at words connected to spring.

و امروز ما به کلمات مرتبط با بهار نگاه می کنیم.

I am going to show you a sentence with certain words missing.

می‌خواهم جمله‌ای را به شما نشان دهم که برخی از کلمات از دست رفته است.

They are not there. They are absent.

آنها آنجا نیستند. غایب هستند.

What you have to do is tell me what the words are.

کاری که باید انجام دهید این است که به من بگویید کلمات چیست.

It's as simple as that.

به همین سادگی.

They are all related to the beautiful season of spring, spring has arrived.

همه مربوط به فصل زیبای بهار هستند، بهار از راه رسیده است.

Steve.

استیو

I feel I feel almost ten months younger.

احساس می کنم تقریباً ده ماه جوان تر هستم.

Beatrice is excited as well.

بئاتریس نیز هیجان زده است.

And Inaki

و Inaki

and lots of people central.

و تعداد زیادی از مردم مرکزی.

Yes. Move.

آره. حرکت.

Yes. A lot of people are quite excited about the return

آره. بسیاری از مردم در مورد

of a fan favourite from the past

بازگشت یک طرفدار مورد علاقه از گذشته

to the two tickets as I prefer to spot the white fan.

به دو بلیط بسیار هیجان زده هستند زیرا من ترجیح می دهم طرفدار سفید را ببینم.

Have you seen one today?

آیا امروز یکی را دیده اید؟

You know, what I'm thinking of doing is playing

می دانید، کاری که من به انجام آن فکر می کنم این است که

a new game called Spot the Ambulance because I've noticed

یک بازی جدید به نام Spot the Ambulance را انجام دهم زیرا متوجه شده ام که

there are quite a few ambulances

تعداد زیادی آمبولانس

going backwards and forwards behind us from our own

از خودمان پشت سر ما عقب و جلو می روند

and I think that's because maybe it is

و فکر می کنم به این دلیل است که شاید این

the main road that takes people between a place called Shrewsbury and much Wenlock

جاده اصلی باشد. که مردم را بین مکانی به نام Shrewsbury و بسیاری از Wenlock

and maybe some other places as well, like Bridgnorth and Ironbridge.

و شاید برخی مکان‌های دیگر مانند بریگنورث و آیرونبریج می برد.

But you do see a lot of ambulances going up and down that road as well.

اما شما آمبولانس های زیادی را می بینید که در آن جاده بالا و پایین می روند.

So maybe we can we can start a new game, spot the ambulance.

پس شاید بتوانیم یک بازی جدید شروع کنیم، آمبولانس را تشخیص دهیم.

People have spent all winter sitting down in front of their computers and now the weather's getting better.

مردم تمام زمستان را با نشستن در مقابل رایانه های خود گذرانده اند و اکنون هوا رو به بهبود است.

They're going out into the garden and and making themselves ill.

آنها به باغ می روند و خود را بیمار می کنند.

Yeah, they're falling over.

آره، دارند می افتند.

Or maybe they're sticking their garden fork into their foot

یا شاید آنها چنگال باغ خود را به پای خود می چسبانند

because they're sometimes a bit silly.

زیرا گاهی اوقات کمی احمقانه هستند.

Here we go.

Then the sentence came, and here is the first one.

در اینجا ما می رویم.

بعد جمله اومد و اینم اولین جمله.

If you've never played before, then now is the time to actually do it.

اگر قبلاً هرگز بازی نکرده اید ، اکنون زمان آن است که واقعاً آن را انجام دهید.

Today's first sentence came

اولین جمله امروز آمده است:

o something you get something you can enjoy

چیزی که می توانید

at this time of year.

در این زمان از سال از آن لذت ببرید.

So, yes, three words

بنابراین، بله، سه کلمه

but this one begins with

اما این یکی با

is that begins with a no.

این است که با نه شروع می شود.

Oh, no.

That they have the sense something the six letters

وای نه.

اینکه آن‌ها حسی دارند که شش حرف

begins with B,

با B شروع می‌شود،

we can tell it's a long time since we've played this even I can't remember.

می‌توانیم بگوییم که مدت زیادی است که این را بازی نکرده‌ایم، حتی من یادم نمی‌آید.

So you can see underneath the first missing word

بنابراین می توانید ببینید که در زیر اولین کلمه گمشده

begins with B, six letters, F

با B شروع می شود، شش حرف، F

five letters and a three

پنج حرف و یک سه

letters are something

حرف چیزی

of some something, something, something.

از چیزی، چیزی، چیزی است.

It's something you can enjoy, Steve.

این چیزی است که می توانید از آن لذت ببرید، استیو.

You know you know, you were doing it this morning moaning.

میدونی میدونی، امروز صبح داشتی ناله میکردی.

You were doing it.

داشتی انجامش میدادی

Steve was doing it this morning.

استیو امروز صبح این کار را انجام می داد.

Was I doing this morning?

آیا امروز صبح مشغول بودم؟

I was sleeping well earlier before before the live stream started.

قبل از شروع پخش زنده، زودتر خوابیده بودم.

I right? Yes. Okay. Yeah, yeah, yeah.

من درسته؟ آره. باشه. آره، آره، آره

Yes. Yeah. So before the live stream started, Mr.

آره. آره بنابراین قبل از شروع پخش زنده، آقای

Steve was was busy enjoying that particular thing

استیو مشغول لذت بردن از آن چیز خاص بود

and yes, more it liked the sentence scheme, didn't she?

و بله، طرح جمله را بیشتر دوست داشت، اینطور نیست؟

He was enjoying a something of something.

او از چیزی لذت می برد.

Something.

یه چیزی

Well, we've got answers coming through already.

خوب، ما در حال حاضر پاسخ هایی را دریافت کرده ایم.

And it wasn't a bottle of Russian vodka

و این یک بطری ودکای روسی

that wouldn't fit anyway,

نبود که به هر حال جا نیفتد،

which of course is now being banned

که البته اکنون

probably in most countries.

احتمالاً در اکثر کشورها ممنوع است.

Right? Yes.

We've got answers coming through, and it looks like the correct answers

درست؟ آره.

ما پاسخ هایی در دست داریم، و به نظر می رسد که پاسخ های صحیح

are already there.

از قبل وجود دارد.

So do we have any correct answers coming through or any answers?

بنابراین آیا پاسخ صحیحی داریم یا پاسخی؟

100 DOB.

100 DOB.

Now the spring is in the air.

اکنون بهار در هوا است.

That sounds like a sound, isn't it?

شبیه صداست، اینطور نیست؟

Something like now that spring is in the air

چیزی شبیه همین الان که بهار در هواست

and everything is really nice.

و همه چیز واقعاً خوب است.

Well, guess it was first

خوب، حدس بزنید که

a person from who used to love the sentence game as well.

ابتدا شخصی از بازی جملات نیز دوست داشت.

Oh, Maura.

اوه، ماورا.

Oh, Maura, whose name we probably pronounce incorrectly.

اوه، مائورا، که احتمالاً نامش را اشتباه تلفظ می کنیم.

We had a lot of debate about this, didn't we, Maura? Yes.

ما در این مورد بحث های زیادی داشتیم، اینطور نیست ، مائورا؟ آره.

Or as I used to say, Maura.

یا همانطور که قبلاً می گفتم مائورا.

Well, or more and more.

خوب، یا بیشتر و بیشتر.

More, more Yes.

بیشتر، بیشتر بله.

So there we go. It looks like had lots of similar answers

بنابراین ما به آنجا برویم. به نظر می رسد که در کل پاسخ های مشابه زیادی داشت

in all.

.

He says it in.

او آن را به داخل می‌گوید.

Inaki says Blow yes

ایناکی می‌گوید ضربه

well it's not quite enough letters.

بزنید، بله، حروف کافی نیست.

That would be a very long blow because it would have six letters.

این ضربه بسیار طولانی خواهد بود زیرا شش حرف دارد.

But but, you know.

اما، شما می دانید.

Well, one well done for having a go.

خوب، یک کار خوب برای رفتن.

I think the answer is that I think we know what it is. Yes.

من فکر می کنم پاسخ این است که فکر می کنم ما می دانیم که چیست. آره.

So when you go outside,

بنابراین وقتی بیرون می روید،

particularly on a nice spring day, yes.

به خصوص در یک روز خوب بهاری، بله.

And there is no smoke in the air, no one is burning things with somebody burning things around here.

و هیچ دودی در هوا نیست، هیچ کس چیزی را با کسی که این اطراف را می سوزاند، نمی سوزاند.

We've noticed that over the last few days, yes.

ما متوجه شدیم که در چند روز گذشته، بله.

A lot of people are having fires around here.

افراد زیادی در این اطراف آتش می گیرند.

And it has been a little bit smoky here because then here is the answer.

و اینجا کمی دود شده است زیرا جواب اینجاست.

And of course, you know who is back who's back?

و البته، می دانید چه کسی برگشته است؟

Mr. Steve? Don't know.

آقای استیو؟ نمی دانم.

Oh, oh, not the cough.

اوه، اوه، سرفه نیست.

Grow that make a big thing of it, Mr.

آقای

Duncan, here he comes.

دانکن، او آمد.

It's been a long time since we've seen this guy.

خیلی وقت است که این مرد را ندیده ایم.

Okay, time's up.

باشه وقت تموم شد

We go answer Mr.

ما برویم جواب آقای

Duncan.

دانکن را بدهیم.

It is being yes.

بله بودن است.

Oh, you can have a breath of fresh air.

آه، شما می توانید یک نفس تازه داشته باشید.

So when we say breath, we are actually saying,

بنابراین وقتی می گوییم نفس، در واقع می گوییم،

as it is taken in to your lungs,

همانطور که به ریه های شما وارد می شود،

you take in

شما

a breath of fresh air.

یک نفس تازه می کنید.

You are taking in the fresh air.

شما در حال گرفتن هوای تازه هستید.

You breathe in.

شما تنفس می کنید

Of course, the word breathe air is spelt differently.

البته املای کلمه تنفس هوا متفاوت است.

Breathe has an E at the end.

Breathe در انتها یک E دارد.

So that is the difference between breath and breathe.

پس این تفاوت بین نفس و نفس کشیدن است.

Breath is the air itself

نفس نفس نفس است نفس نفس

breathe is the action of taking in

کشیدن

and expelling breath

و بیرون راندن

and it was today's first sentence came.

است و اولین جمله امروز آمد.

Oh, it's it's so nice to have it back.

اوه، خیلی خوب است که آن را برگردانم.

Beatrice got it right as well.

بئاتریس هم درست متوجه شد.

Lots of people did.

افراد زیادی انجام دادند.

Oh, that's interesting.

اوه، این جالب است.

No, don't think that more quite fits, but well done to everybody who got it right.

نه، فکر نکنید که این کار کاملاً مناسب است، اما آفرین به همه کسانی که آن را درست انجام دادند.

Beatrice got it right as well. Valentin got it right.

بئاتریس هم درست متوجه شد. والنتین درست متوجه شد

Yeah,

بله

of course.

We can also use it as an idiom.

، البته.

همچنین می توانیم از آن به عنوان یک اصطلاح استفاده کنیم.

By the way, if you have a breath of fresh air, it means something new,

به هر حال، اگر هوای تازه دارید، به معنای چیزی جدید،

something exhilarating, or something that makes you feel refreshed.

هیجان انگیز یا چیزی است که به شما احساس شادابی می دهد.

So anything that you experience for the first time or something that is different from what

بنابراین هر چیزی که برای اولین بار تجربه می کنید یا چیزی که با آنچه

you've done before and makes you feel good, you can say

قبلا انجام داده اید متفاوت است و احساس خوبی به شما می دهد، می توانید بگویید

it was a breath of fresh air, something different.

که یک نفس تازه بود، چیزی متفاوت.

Some people say that my English lessons and my live streams

بعضی‌ها می‌گویند که درس‌های انگلیسی من و پخش زنده‌ام

are like a breath of fresh air, something very different.

مثل یک نفس تازه است، چیزی بسیار متفاوت.

You can say that about a new person that starts in the office starts working in the office.

می توان گفت در مورد یک فرد جدید که در دفتر شروع به کار می کند، در دفتر شروع به کار می کند.

Yeah, that oh, they're like a breath of fresh air

بله، اوه، آنها مانند یک نفس تازه

in this department because maybe they're very positive, maybe they're very friendly

در این بخش هستند، زیرا شاید آنها بسیار مثبت هستند، شاید آنها بسیار دوستانه هستند

and everybody else has got very sort of set in their ways.

و همه افراد دیگر در مسیر خود قرار دارند.

You can describe a person as being a breath of fresh air

شما می توانید فردی را به عنوان یک نفس تازه

in an office, in a party in any particular situation.

در یک دفتر، در یک مهمانی در هر موقعیت خاص توصیف کنید.

Here we go. Next one.

در اینجا ما می رویم. بعدی.

The second spring sentence game

دومین بازی جمله بهار

is there. Oh.

آنجاست. اوه

Mm. Something come.

مم یه چیزی بیاد

Something, something.

چیزی چیزی.

Think of something you might see.

به چیزی فکر کنید که ممکن است ببینید.

Well, that need to give any clues just yet, Mr.

خب، آقای دانکن هنوز باید سرنخی بدهد

Duncan.

And while we're waiting, we can talk about my my lovely Peruvian T-shirt.

.

و در حالی که منتظریم، می توانیم در مورد تی شرت پروی دوست داشتنی من صحبت کنیم.

Yes, I began or excused or which we looked it up is

بله، من شروع کردم یا بهانه کردم یا آن را بررسی کردیم

a national symbol of several countries

نماد ملی چندین کشور

in South America, Peru being one of them, including Peru.

در آمریکای جنوبی است که پرو یکی از آنها از جمله پرو است.

Yes. So, yes, I would like to go.

آره. بنابراین، بله، من می خواهم بروم.

It's a giant bird, isn't it? A condor.

این یک پرنده غول پیکر است، اینطور نیست؟ یک کندور

A giant bird of prey. Yes.

یک پرنده غول پیکر شکاری. آره.

That's right.

درست است.

Okay, uh,

خوب، اوه،

we've got some suggestions already.

ما قبلاً چند پیشنهاد داریم.

The something come in,

چیزی وارد می شود،

and it's it said it that

و آن را می گوید که

I'm so stupid.

Sometimes the something come something something I

من خیلی احمق هستم.

گاهی اوقات چیزی می آید چیزی چیزی من

uh. I'm sorry.

اوه. متاسفم.

It wasn't me.

من نبودم

It wasn't me.

من نبودم

It was me.

من بودم.

I nearly made a boo boo yeah.

من تقریباً یک بووو درست کردم بله.

Well, I think we've got the answers anyway.

خب، من فکر می کنم ما به هر حال پاسخ ها را داریم.

Yes, we'll just wait for the answer because we have about 30 seconds delay,

بله، ما فقط منتظر پاسخ هستیم زیرا حدود 30 ثانیه تاخیر داریم،

so we will wait firm as well.

بنابراین ما نیز محکم منتظر خواهیم بود.

We'll be trees and all quickly and a

ما درخت خواهیم بود و همه به سرعت و یک

fan tea trend.

روند چای طرفدار.

Oh, yes,

اوه، بله،

yes, I think so.

بله، من فکر می کنم.

We have Valentine. Well done. Yes.

ما ولنتاین داریم آفرین. آره.

It looks as if we have quite a few answers coming through right now.

به نظر می رسد که ما در حال حاضر چند پاسخ داریم .

Thank you very much for getting involved on the sentence game.

از اینکه در بازی جملات شرکت کردید بسیار سپاسگزارم.

The something come something something

وقتی به

think of what you see as you look outside the window.

بیرون از پنجره نگاه می کنید، چیزی به چیزی فکر کنید که می بینید.

My fingers are getting blacker and blacker

انگشتانم سیاه‌تر و سیاه‌تر می‌شوند

and so is my heart

، قلب و روحم هم سیاه‌تر می‌شوند

and my soul.

.

There is a clue

یک سرنخ وجود دارد

that was I think we've got it.

که من فکر می کنم ما آن را دریافت کرده ایم.

That was a clue.

این یک سرنخ بود.

Did you like that clue there? That was a visual clue.

آیا آن سرنخ آنجا را دوست داشتید؟ این یک سرنخ بصری بود.

I'm very surprised at a lack of

من

a lack of input from a certain person. Hmm.

از فقدان اطلاعات از سوی یک شخص خاص بسیار متعجبم. هوم

Okay.

باشه.

Maybe they're saving the saving the best of last

شاید آنها در حال صرفه جویی در صرفه جویی در بهترین های گذشته

merry go.

شاد.

I think we've got lots of suggestions, Mr. Duncan.

من فکر می کنم ما پیشنهادهای زیادی داریم، آقای دانکن.

If we stay silent for more than 20 seconds, YouTube will panic.

اگر بیش از 20 ثانیه ساکت بمانیم، یوتیوب وحشت خواهد کرد.

They start to panic, and someone will fly over from California

آنها شروع به وحشت می کنند و یک نفر از کالیفرنیا پرواز می کند

to come and check to make sure we haven't both dropped dead.

تا بیاید و بررسی کند تا مطمئن شود که هر دو مرده نیستیم.

They have to disconnect our Internet

آنها باید اینترنت ما را قطع کنند

Well done, Jemmy.

آفرین، جمی.

I think we've got enough now, Mr. Duncan.

من فکر می کنم اکنون به اندازه کافی داریم، آقای دانکن.

Okey dokey. Here comes the answer.

باشه رفیق. در اینجا پاسخ می آید.

Come on, Mr.

بیا، آقای

Cockrell.

کوکرل.

We are waiting for the answer.

منتظر جواب هستیم.

Here it is.

ایناهاش.

Faster, Mr.

سریع تر، آقای

Duncan. It's okay.

دانکن. مشکلی نیست.

Don't worry.

We got 10 minutes.

نگران نباشید.

10 دقیقه وقت داریم

The same thing comes something.

همان چیزی می آید چیزی.

Something.

یه چیزی

The answer is yes.

پاسخ بله است.

The flowers come into bloom.

گل ها شکوفا می شوند.

I like that word bloom.

من این کلمه bloom را دوست دارم.

And that's another interesting word because you can use it as

و این یک کلمه جالب دیگر است زیرا می توانید از آن به

a verb or a noun.

عنوان فعل یا اسم استفاده کنید.

Something will bloom.

چیزی شکوفا خواهد شد.

It means the flower will open and grow and reveal itself.

یعنی گل باز می شود و رشد می کند و خود را نشان می دهد.

Bloom or of course,

شکوفه یا البته،

it can describe the actual flower itself.

می تواند خود گل واقعی را توصیف کند.

We can describe a flower as a bloom.

ما می توانیم یک گل را به عنوان یک شکوفه توصیف کنیم.

They come into bloom Valentine.

آنها به شکوفه ولنتاین می آیند.

Not that it's a race, but Valentine was first so well

این یک مسابقه نیست، اما ولنتاین ابتدا خیلی خوب

done.

انجام شد.

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

Yes. Flowers come into Bloom Farm as well.

آره. گل ها به مزرعه بلوم نیز می آیند.

Got that correctly. Good. And got it.

درست متوجه شدم خوب و آن را دریافت کرد.

Lots of people did Inaki, Beatrice, Sandra.

افراد زیادی ایناکی، بئاتریس، ساندرا را انجام دادند.

Well done to all of you.

آفرین به همه شما

Jemmy from Hong Kong says blossoming.

جیمی از هنگ کنگ می‌گوید شکوفا شدن.

Yes, that's a good way of describing that as well.

بله، این نیز روش خوبی برای توصیف آن است.

Blossoming.

شکوفا شدن.

They come out, they open, they are blossoming.

بیرون می آیند، باز می شوند، شکوفا می شوند.

Yes. Instead of having instead of using three words you can use one.

آره. به جای داشتن به جای استفاده از سه کلمه، می توانید از یک کلمه استفاده کنید.

So thank you very much for that.

پس از این بابت بسیار متشکرم.

You might say that the flowers are blossoming.

ممکن است بگویید که گل ها در حال شکوفه دادن هستند.

If you can describe a person as bloom ming a person.

اگر بتوانید فردی را به عنوان یک فرد بلوم مینگ توصیف کنید.

If a person blooms, it means they've got a certain glow or aura about them.

اگر فردی شکوفا شود، به این معنی است که درخشش یا هاله خاصی در مورد خود دارد.

I remember my mother saying that

یادم می‌آید مادرم

that when she reached a certain age, she lost her bloom

می‌گفت وقتی به سن خاصی رسید، شکوفه‌اش را از دست داد

and people can have better than losing your bloom is.

و مردم می‌توانند بهتر از از دست دادن شکوفه تو داشته باشند.

Yes, if you say to somebody, well, you wouldn't say this to somebody

بله، اگر به کسی بگویید خوب، این را به کسی نمی گویید

that you might comment, oh, they've lost their bloom.

که نظر بدهید، اوه او شکوفه خود را از دست داده است.

In fact, my mother said that

در واقع، مادرم گفت

the one that her father in law,

که پدر شوهرش،

when my mother gave birth to me, he said to her own

وقتی مادرم مرا به دنیا آورد، به خودش گفت:

You've lost your bloom,

شکوفه هایت را از دست داده ای،

which sounds unkind,

که به نظر نامهربانی می رسد،

but it just means that you use that youthful glow.

اما فقط به این معنی است که تو از آن درخشش جوانی استفاده می کنی.

It is a bit unkind.

کمی نامهربان است.

Bloom is something that you have when you're young.

بلوم چیزی است که در جوانی دارید.

It's a it's not a compliment.

این یک تعریف و تمجید نیست

It's a youthful glow.

این یک درخشش جوانی است.

Can I just say you really do look quite dour these days.

فقط می توانم بگویم که این روزها واقعاً خشن به نظر می رسی.

You've lost your bloom.

شما شکوفه خود را از دست داده اید.

If you say that to somebody, it is definitely not sea.

اگر این را به کسی بگویید، قطعاً دریا نیست.

No, no, I thought.

نه، نه، فکر کردم.

I thought what you were going to say, Steve, I thought you were going to tell me

فکر کردم چی میخوای بگی، استیو، فکر کردم میخوای بهم بگی

that when you came out of your mother, that your father was disappointed because he wanted a girl.

وقتی از مادرت بیرون اومدی، پدرت ناامید شده چون دختر میخواد.

And you know what? He very nearly did

میدونی چیه؟ او تقریباً این کار را کرد

about, right? Yes.

، درست است؟ آره.

So, yes, if you're blooming, a person can bloom.

بنابراین، بله، اگر شما در حال شکوفه دادن هستید، یک فرد می تواند شکوفا شود.

It means they're young, they're fresh, they've got lovely skin.

این بدان معنی است که آنها جوان هستند، آنها تازه هستند، آنها پوست دوست داشتنی دارند.

They've got a nice rosy glow about them.

آنها درخشش گلگون خوبی در مورد آنها دارند.

And then as they get older and cynical

و بعد که بزرگتر و بدبین

and they start to have maybe they have babies, maybe they

می شوند و شروع به بچه دار شدن می کنند، شاید بچه دار شوند، شاید

either there's something that upsets them in life or they've had too much sun and the skin goes

یا چیزی در زندگی آنها را ناراحت می کند یا زیاد آفتاب خورده اند و پوست

horrible and covered in

وحشتناک و لکه های پوشیده می

spots.

شود.

Then they lose their love.

سپس عشق خود را از دست می دهند.

It's not very nice.

خیلی قشنگ نیست

I feel as if you didn't know

احساس می‌کنم که نمی‌دانستید

what that next word was going to be, though, in that sentence, have I lost my glory Mr.

آن کلمه بعدی چه خواهد بود، اما در آن جمله، آیا من شکوهم را از دست داده‌ام آقای

Duncan, your glow has gone.

دانکن، درخشش شما رفته است.

I have a little you I like like a gas lamp

من کمی تو را دارم که دوست دارم مثل یک لامپ گازی

that was snuffed out in 1918

که در سال 1918 خاموش شد،

oh don't get upset, Tommy.

اوه ناراحت نشو، تامی.

I'm sure, I'm sure it was maybe an overreaction.

مطمئنم، مطمئنم شاید یک واکنش افراطی بود.

What does it matter?

چه اهمیتی دارد؟

It's nothing to do with you.

به تو ربطی نداره

There's probably a, probably a bit of an accident.

احتمالاً یک تصادف، احتمالاً کمی وجود دارد.

I think maybe Pedro is a bit trigger happy.

فکر می کنم شاید پدرو کمی خوشحال باشد.

So he's very protective.

بنابراین او بسیار محافظ است.

Of us and maybe thought it was something rude and maybe it wasn't.

از ما و شاید فکر می‌کردیم که چیزی بی‌ادب است و شاید هم نبود.

I don't know.

من نمی دانم.

I just can't check it because the message is gone.

من فقط نمی توانم آن را بررسی کنم زیرا پیام از بین رفته است.

Okay, but woke up. Blimey.

باشه ولی بیدار شدی بلیمی.

Right. Okay. Yes, I don't.

درست. باشه. بله، من این کار را نمی کنم.

I have absolutely no idea. Don't take it to heart.

من مطلقا هیچ ایدهای ندارم. به دل نگیرید

Okay?

باشه؟

Don't take it to heart.

به دل نگیرید

You'll have to kiss and make up

شما باید ببوسید و جبران کنید

I just still don't know what you're on about.

من هنوز نمی دانم در مورد چه چیزی هستید.

The flowers into bloom. Into bloom.

گلها شکوفا شدند به شکوفه.

The flowers are into bloom.

گلها شکوفا شده اند.

Here is the next sentence came.

اینم جمله بعدی اومد

I almost forgot that I was playing the sentence game.

تقریباً فراموش کردم که دارم بازی جمله را انجام می دهم.

Then here's the next one.

سپس این مورد بعدی است.

Many something will something and something.

خیلی چیزها چیزی و چیزی را خواهند داشت.

There something interesting. Yes.

یه چیز جالب هست آره.

Interest one to four letters a thank you, Angela.

علاقه یک تا چهار نامه تشکر، آنجلا.

The word

کلمه

in Holland for flower is is sounds like bloom.

در هلند برای گل است شبیه شکوفه است.

Blow, wind, blow me. Do you pronounce that so?

باد، باد، من را باد کن. آیا اینطور تلفظ می کنید؟

Yes, it's probably.

بله، احتمالاً همینطور است.

It's probably yes.

احتمالاً بله است.

Derived from that.

برگرفته از آن.

As you know, English is not

همانطور که می دانید، انگلیسی

is not a unique language.

یک زبان منحصر به فرد نیست.

It is basically stolen from all the best bits of the other languages.

این اساساً از بهترین بیت های زبان های دیگر به سرقت رفته است.

Well, Beatrice Green is my favourite colour so maybe I am green inside.

خوب، بئاتریس سبز رنگ مورد علاقه من است، بنابراین شاید من در داخل سبز هستم.

Or if you describe someone as being green,

یا اگر شخصی را سبز رنگ توصیف کنید، به

it means that they are inexperienced,

این معنی است که او بی تجربه است

they don't know very much about life.

، چیز زیادی در مورد زندگی نمی داند.

Who mentioned green? Beatrice. Oh, okay.

چه کسی به رنگ سبز اشاره کرده است؟ بئاتریس اوه، باشه

Who said that the I was green inside, not black because I mentioned earlier that I was.

چه کسی گفت که من در داخل سبز هستم، نه سیاه زیرا قبلاً ذکر کردم که هستم.

Oh no, Marcia said that.

اوه نه، مارسیا این را گفت.

Oh, no, I'm getting mixed.

اوه نه من دارم قاطی میشم

I don't know who said it first.

نمی دونم کی اولش گفته

But Beatrice said that.

اما بئاتریس این را گفت.

Yes, it was Beatrice.

بله، بئاتریس بود.

Yes. Would you like to come back later?

آره. دوست داری بعدا برگردی؟

Either person is green.

هر دو نفر سبز هستند.

It means that inexperienced in life,

این بدان معنی است که در زندگی بی تجربه،

but to which I am. I'm not.

اما به آن هستم. من نیستم.

I'm not an innocent virgin who's never really experienced very much

من یک باکره بی گناه نیستم که واقعاً تجربه زیادی

but green is my favourite colour so that you get four letters.

نداشته باشم، اما سبز رنگ مورد علاقه من است به طوری که شما چهار حرف می گیرید.

Many something with something and something that's something.

خیلی چیزها با چیزی و چیزی که چیزی است.

Yeah. And it's spring related.

آره و مربوط به بهار است.

And it is.

و هست.

We are talking about things.

ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم.

We are talking about certain

ما در مورد چیزهای خاصی صحبت

things.

می کنیم.

Do we need a clue that early on?

آیا در همان اوایل به سرنخی نیاز داریم؟

Here's the clue now.

حالا سرنخ اینجاست.

Doo doo doo doo doo doo doo doo.

دوو دوو دوو دوو دوو.

Ooh, ooh.

اوه اوه.

Ooh, ooh.

اوه اوه.

Well, at least they're the same species

خوب، حداقل آنها دوباره همان گونه هستند

again.

.

You should have had two different species of birds, and you could said it.

شما باید دو گونه مختلف پرنده می داشتید و می توانستید آن را بگویید.

You said it was an Interrail show.

گفتی این یک نمایش Interrail بود.

That's fair. That is disgusting.

این عادلانه است. که منزجر کننده است.

And then later, later the this will go,

و بعداً، بعداً این از بین می‌رود،

and then just

و بعد فقط

so you can tell I haven't rehearsed this

برای اینکه بتوانید بگویید من این را آن‌طور تمرین نکرده‌ام

that way round

Oh, well, look at that.

، خب، به آن نگاه کنید.

I missed this tram.

من این تراموا را از دست دادم.

Oh, that was exhausting.

اوه، خسته کننده بود.

And unnecessary.

و غیر ضروری.

Very unnecessary.

خیلی غیر ضروری

Many something by something.

بسیاری از چیزی توسط چیزی.

I mean many not not necessarily these,

منظورم این است که خیلی‌ها نه لزوماً این‌ها،

but many will

اما خیلی‌ها این کار را می‌کنند

Well, I didn't think you needed to have given a clue, really,

خب، من فکر نمی‌کردم شما هم واقعاً نیازی به ارائه سرنخی داشته

either. I just.

باشید. من فقط.

I just wanted to do this. Really?

من فقط می خواستم این کار را انجام دهم. واقعا؟

The people up. People are getting it. Yes.

مردم بالا. مردم آن را دریافت می کنند. آره.

You just wanted to do that.

فقط می خواستی این کار را بکنی

I just wanted to show that getting.

من فقط می خواستم آن را نشان دهم.

Yes. Passionate.

آره. پرشور.

Mm hmm.

مم هوم

Yes. What's your name?

آره. اسمت چیه؟

My name's okay.

اسمم خوبه

Mr. Duncan.

آقای دانکن

I think you've over done that. My name's Jemima.

من فکر می کنم شما بیش از حد این کار را انجام داده اید. اسم من جمیما است

What's your name? My name is Derek.

اسمت چیه؟ اسم من درک است.

Derek. That's a very sexy name.

درک. خیلی اسم سکسی است

Yeah.

آره

Thank you. I haven't seen you around here before.

متشکرم. من شما را قبلاً در اینجا ندیده بودم.

Oh, well, are you single? Yes, I am, actually.

اوه خوب مجردی؟ بله، در واقع هستم.

Well, we've got answers. Mr.

خب ما جواب هایی داریم آقای

Duncan, you seem to be ignoring the live chat and concentrating

دانکن، به نظر می رسد که شما چت زنده را نادیده می گیرید و

on your sort of performance.

روی عملکرد خود تمرکز می کنید.

It's my little performance as performance art that is

این اجرای کوچک من به عنوان هنر پرفورمنس است که

your, ah, eat your heart out, Banksy.

توست، آه، دلت را بخور، بنکسی.

Here we go, then.

پس ما اینجا می رویم.

Would you like the answer?

آیا می خواهید پاسخ دهید؟

Many something, will.

خیلی چیزها، خواهد شد.

Something and something there. Something.

یه چیزی و یه چیزی اونجا یه چیزی

Oh, right.

درسته.

We've got quite a few answers coming through.

ما پاسخ‌های زیادی داریم.

We have?

ما داریم؟

Yes, we have.

بله ما داریم.

A lot. So, yes.

زیاد. درنتیجه بله.

Any correct answers?

هیچ پاسخ صحیحی دارید؟

Well, I think I think Maura.

خوب، من فکر می کنم مائورا.

Maura

has maybe come up with the correct answer, Mr.

آقای دانکن شاید مائورا به جواب صحیح رسیده

Duncan.

باشد.

Okay.

Well, without any help from your demonstration, it's almost time to go.

باشه.

خوب، بدون هیچ کمکی از تظاهرات شما ، تقریباً وقت رفتن است.

So the rude demonstration, it's not rude.

بنابراین تظاهرات بی ادبانه، بی ادبانه نیست.

But Mitcham has also

اما میچام همچنین

suggested something which I would

چیزی را پیشنهاد کرده است که به

consider would definitely fit

نظر من قطعاً مناسب است

and other people have got a lot of the words correct.

و افراد دیگر بسیاری از کلمات را درست می‌گویند.

Good. Even if they didn't get the whole sentence.

خوب حتی اگر کل جمله را نگرفته باشند.

So shall we have the answer.

بنابراین ما باید پاسخ را داشته باشیم.

Go on, then.

Come on, Mr.

ادامه بده پس

بیا، آقای

Cockerill.

کوکریل.

Oh, Lewis has got it as well, I think.

اوه، من فکر می کنم لوئیس آن را نیز دریافت کرده است.

Good.

خوب

The answer is

جواب

animals.

حیوانات است.

Many animals will mate

بسیاری از حیوانات با هم

and raise their offspring mate to get together.

جفت می شوند و فرزندان خود را بزرگ می کنند.

You you create some little versions,

شما چند نسخه کوچک،

some new versions of yourself.

چند نسخه جدید از خودتان ایجاد می کنید.

Inaki has come up with a lovely

ایناکی یک جمله دوست داشتنی

sentence as well and replace

نیز آورده است و

the word mate with mate. Hmm.

کلمه mate را جایگزین کلمه mate کرده است. هوم

And that is, you know, you were very rude, Mr.

و این یعنی، می دانید، شما خیلی بی ادب بودید، آقای

Duncan. I was not rude. That that's nature.

دانکن. من بی ادب نبودم. که این طبیعت است.

I know.

میدانم.

That's Mother Nature on Mother's Day many animals will meet and raise their offspring.

این مادر طبیعت است در روز مادر بسیاری از حیوانات با هم ملاقات می کنند و فرزندان خود را بزرگ می کنند.

Thank you for that.

بابت آن تشکر می کنم.

Yes, they have social clubs yeah.

بله، آنها باشگاه های اجتماعی دارند بله.

Social groups

گروه های اجتماعی

that the Lonely Bird

که Lonely Bird

Social group where lots of lonely birds meet up.

گروه اجتماعی هستند که در آن تعداد زیادی پرنده تنها با هم ملاقات می کنند.

Well, Victoria, you will get better.

خوب، ویکتوریا، تو بهتر خواهی شد.

You've you will get better, and you have made suggestions, so it's not like you're not taking part.

شما بهتر خواهید شد، و پیشنهادهایی داده اید، بنابراین اینطور نیست که شرکت نکنید.

There's no humiliation there.

هیچ تحقیر وجود ندارد.

Isn't on this list.

در این لیست نیست

Really, the only part from the only humiliation is on this side of the camp. Yes.

به راستی تنها بخشی از تحقیر این طرف اردوگاه است. آره.

I'm the only one that gets humiliated.

من تنها کسی هستم که تحقیر می شود.

Mr. Duncan, the only humiliation here is

آقای دانکن، تنها تحقیر اینجاست

where the ones that are that are really, really.

که آنهایی که هستند واقعاً، واقعاً هستند.

This is the reason why we've been cast out of every

به همین دلیل است که ما از

every area of society.

هر بخش از جامعه رانده شده ایم.

The thing is, even if you can't get the whole sentence, don't be afraid to just suggest

مسئله این است که، حتی اگر نمی‌توانید کل جمله را دریافت کنید، از پیشنهاد

some of the individual words because you know that

برخی از کلمات نترسید زیرا می‌دانید

that is part of you engaging. Yes.

که این بخشی از جذابیت شماست. آره.

And we like to see anybody's suggestions.

و ما دوست داریم پیشنهادات هر کسی را ببینیم.

And then particularly if it's a difficult one,

و به خصوص اگر سخت باشد،

you're one word might help other people to get the whole sentence.

یک کلمه شما ممکن است به افراد دیگر کمک کند تا کل جمله را دریافت کنند.

So it is a bit of a team effort.

بنابراین کمی تلاش تیمی است.

I think these are too easy. Mr. Duncan, really?

به نظر من اینها خیلی راحت هستند. آقای دانکن واقعا؟

I think so, because people, you know, one or two people are getting them quite quickly. Yes.

من فکر می کنم اینطور است، زیرا مردم، می دانید، یک یا دو نفر خیلی سریع آنها را دریافت می کنند. آره.

Well, if I make them too hard

خوب، اگر آنها را خیلی سخت

and then I would probably get complaints too difficult.

کنم و احتمالاً شکایت هایم خیلی سخت می شود.

I know.

I don't think they're too hard.

میدانم.

من فکر نمی کنم آنها خیلی سخت باشند.

Maybe for you that's easy.

شاید برای شما این آسان باشد.

I'm not sure if it's too easy for Mr.

راستش من مطمئن نیستم که برای آقای

Steve, to be honest.

استیو خیلی آسان است یا نه.

Shall we have one more when not autumn?

آیا یک بار دیگر داشته باشیم که پاییز نباشد؟

The answer is no.

پاسخ منفی است.

Well, it doesn't matter.

خب مهم نیست.

Carry on.

ادامه دادن.

You can look at the live stream later and

می توانید بعداً به پخش زنده نگاه کنید و

because I'm getting hungry, Mr.

چون من دارم گرسنه می شوم، آقای

Duncan, and it's 2 minutes past four UK time, one of these birds will sing.

دانکن، و ساعت 4 و 2 دقیقه به وقت انگلستان است، یکی از این پرندگان آواز خواهد خواند.

Oh, not that one.

اوه، اون یکی نیست

One of these birds will sing.

یکی از این پرندگان آواز خواهد خواند.

Oh, I'm the batteries from gone flat.

اوه، من باتری ها تمام شده اند.

The good she

خوب او

and this cat is now going mad.

و این گربه در حال حاضر دیوانه شده است.

Yeah, in the house.

آره تو خونه

So that is this particular bird is called a long tail ticked that you say anything

این است که این پرنده خاص به نام یک دم بلند تیک خورده است که شما هر چیزی می

that you say anything Mr.

گویید که هر چیزی می گویید آقای

Steve one more animal going

استیو یک حیوان دیگر

something.

00 I haven't put it on the screen yet.

چیزی می رود.

00 هنوز آن را روی صفحه نمایش نگذاشته ام.

Here we go

در اینجا ما

something.

یک چیزی.

Something and the something become something. Oh.

چیزی و چیزی تبدیل به چیزی می شود. اوه

So think of something that we did last night.

پس به کاری فکر کن که دیشب انجام دادیم.

There was something that Mr. Steve and myself had to do.

کاری بود که آقای استیو و من باید انجام می دادیم.

We don't, we didn't want to do it.

ما نمی کنیم، ما نمی خواستیم این کار را انجام دهیم.

And sometimes you know, you just, you just don't.

و گاهی اوقات می دانید، شما فقط، شما فقط نمی دانید.

You're not in the mood.

تو حال و حوصله ای نداری

But before you went before we went to bed last night, before we went to bed, we had to do it.

اما قبل از رفتن شما قبل از اینکه ما دیشب بخوابیم، قبل از اینکه بخوابیم، باید این کار را انجام می دادیم.

We didn't want to do it, but

ما نمی خواستیم این کار را انجام دهیم، اما

it is connected to this, you see, cleaning our teeth.

به این متصل است، می بینید که دندان های ما را تمیز می کند.

That's something I particularly dislike doing before going to bed.

این کاری است که من به خصوص از انجام آن قبل از رفتن به رختخواب بدم می آید.

Is cleaning my teeth.

داره دندونامو تمیز میکنه

My mother has a good solution to that.

مادرم راه حل خوبی برای آن دارد.

She cleans that. She takes her that

او آن را تمیز می کند. او را می‌برد که

she cleans her teeth at about 9:00

حدود ساعت 9:00 دندان‌هایش را تمیز می‌کند

and then gets dressed and ready for bed and goes back downstairs

و سپس لباس می‌پوشد و برای رختخواب آماده می‌شود و برمی‌گردد به طبقه پایین

and then 9:00 in the morning and then watches a bit more television

و سپس ساعت 9:00 صبح و سپس کمی بیشتر تلویزیون تماشا می‌کند

or reads or whatever, and then goes to bed about an hour and a half later.

یا می‌خواند یا هر چیز دیگری، و سپس به رختخواب می‌رود. حدود یک ساعت و نیم بعد

So then all you have to do is go upstairs and get straight into bed. Yes.

پس تنها کاری که باید انجام دهید این است که به طبقه بالا بروید و مستقیم به رختخواب بروید. آره.

Which I think is a very good idea because if you're watching

که به نظر من ایده بسیار خوبی است زیرا اگر در حال تماشای

a television programme or something and then you get ready for bed,

یک برنامه تلویزیونی یا چیزی هستید و سپس برای خواب آماده می شوید

you have to go upstairs, you have to clean your teeth, wash, go to the toilet, all that,

، باید به طبقه بالا بروید، باید دندان های خود را تمیز کنید، بشویید، به توالت بروید، همه اینها،

and it takes what, ten, 15 minutes.

و ده، 15 دقیقه طول می کشد.

Whereas if you've done it or an hour and a half earlier,

در حالی که اگر این کار را انجام داده باشید یا یک ساعت و نیم زودتر،

you can just go straight up and go straight into bed and go to sleep.

می توانید مستقیماً بالا بروید و مستقیم به رختخواب بروید و بخوابید.

Because I think sometimes the act of doing all the teeth cleaning and the getting change

چون فکر می‌کنم گاهی اوقات تمیز کردن همه دندان‌ها و تعویض

and everything sort of wakes you up again and then you can be find it harder to get to sleep.

و همه چیز دوباره شما را از خواب بیدار می‌کند و بعد برایتان سخت‌تر می‌شود که بخوابید.

So I think do it what my mother does, doing it an hour and a half before going to bed

بنابراین فکر می‌کنم همان کاری را انجام دهید که مادرم انجام می‌دهد، انجام آن یک ساعت و نیم قبل از خواب

means that you can just when you feel sleepy, you can then just go straight into bed. Yes.

به این معنی است که شما می‌توانید درست زمانی که احساس خواب آلودگی می‌کنید، می‌توانید مستقیماً به رختخواب بروید. آره.

You could just sleep where you were sitting.

شما فقط می توانید در جایی که نشسته اید بخوابید.

Of course, you could put the TV on and just fall asleep in front of the television.

البته، شما می توانید تلویزیون را بگذارید و فقط جلوی تلویزیون بخوابید.

And then the next morning when you wake up though, there will still be programmes on the telly

و سپس صبح روز بعد که از خواب بیدار می‌شوید، همچنان برنامه‌هایی در تلویزیون

because television is on all the time that there's always a programme

پخش می‌شود، زیرا تلویزیون همیشه روشن است و همیشه برنامه‌ای

playing somewhere here you go then. Yes.

در جایی پخش می‌شود که می‌روید. آره.

Any answers on the, this, this thing we're doing?

آیا پاسخی در مورد، این، کاری که ما انجام می دهیم وجود دارد؟

Yes. In this room

آره. در این اتاق

I've often thought of doing that started my own channel

من اغلب به این فکر کرده ام که کانال خودم را راه اندازی کرده

and just talking about controversial subjects

و فقط در مورد موضوعات بحث برانگیز صحبت کنم

and see if I get cancelled, I'll just get Mr.

و ببینم اگر کنسل شوم، فقط آقای

Duncan cancel the first show.

دانکن اولین برنامه را لغو می کنم.

And I think that's what you're trying to do.

و من فکر می کنم این همان چیزی است که شما سعی می کنید انجام دهید.

I'm sure someone is paying you to sabotage this.

من مطمئن هستم که کسی به شما پول می دهد تا این کار را خراب کنید.

Who is it that that says and hello, Mr.

چه کسی می گوید و سلام، آقای

Duncan, that I've been learning English from your videos from 12 years ago. Wow.

دانکن، که من انگلیسی را از ویدیوهای شما از 12 سال پیش یاد می گیرم. وای.

12 years.

12 سال.

That's a long time.

زمان زیادی است.

Thank you very much. And thanks for the picture as well.

بسیار از شما متشکرم. و همچنین بابت عکس هم ممنون

We always we always like to see pictures of what our viewers look like.

ما همیشه دوست داریم تصاویری از ظاهر بینندگانمان ببینیم.

Thank you very much for doing that.

از شما برای انجام این کار بسیار سپاسگزارم.

Mm hmm.

مم هوم

So this is about spring. Yes.

پس این در مورد بهار است. آره.

So Valentin has put a suggestion in that arena, has a blocked pipe

بنابراین والنتین پیشنهادی در آن عرصه داده است، یک لوله مسدود شده است

my I have a flood.

من یک سیل دارم.

She's going to see a doctor. I have that.

او به دکتر مراجعه می کند. من آن را دارم.

I have a flood in my back's

من سیل در پشتم دارم

the some pipe has got blocked,

که مقداری لوله مسدود شده است

and now I've got to be a sun plumber.

و اکنون باید یک لوله کش آفتاب شوم.

Can I just say, if you actually have a problem

فقط می‌توانم بگویم، اگر واقعاً

with your water in your house

با آب در خانه‌تان مشکل

and you have to call a plumber on Sunday,

دارید و مجبور شوید یکشنبه با یک لوله‌کش تماس بگیرید

it will cost you so much an arm and a leg.

، یک دست و یک پا برایتان گران تمام می‌شود.

Very expensive to do that to get a tradesperson.

انجام این کار برای به دست آوردن یک تاجر بسیار گران است.

So, yes, do it yourself.

بنابراین، بله، خودتان این کار را انجام دهید.

Yes, I can get your hand down there.

بله، من می توانم دست شما را پایین بیاورم.

There's nothing.

چیزی نیست.

The one I hate is when your toilet blocks up.

چیزی که من از آن متنفرم زمانی است که توالت شما مسدود می شود.

And we all know why that happens.

و همه ما می دانیم که چرا این اتفاق می افتد.

Sometimes you flush

گاهی اوقات آب می شویی

and then of suddenly the water goes up, it goes really high

و ناگهان آب بالا می رود، واقعاً بالا می رود

and you think, oh, my coat was what's it feel so wrong?

و فکر می کنی، اوه، کت من چه احساسی دارد که اینقدر اشتباه است؟

No, no, it's supposed to go down it's not supposed to come back up the water.

نه، نه، قرار است پایین بیاید، قرار نیست از آب برگردد.

It's supposed to go away from you.

قرار است از تو دور شود.

I have putting that right can be a very unpleasant job.

من درست کردن آن می تواند کار بسیار ناخوشایندی باشد.

Okay, here we go.

خوب، ما می رویم.

You the answer to the final sentence game?

شما پاسخ بازی جمله پایانی را دارید؟

It's so nice to see the sentence came back

خیلی خوب است که می بینم این جمله

the answer is so quiet then.

برگشته است، پس از آن پاسخ بسیار آرام است.

Did you notice that?

آیا به آن توجه کردید؟

So quiet in here with my new computer.

اینجا با کامپیوتر جدیدم خیلی ساکته.

That I built myself?

که خودم ساختم؟

You can't even hear the computer. It's really weird.

شما حتی نمی توانید کامپیوتر را بشنوید. واقعا عجیب است.

I keep.

نگه میدارم

I keep having to check that it's still working.

من همچنان باید بررسی کنم که هنوز کار می کند.

It's so quiet.

خیلی ساکته

Oh, here we go.

اوه، ما به اینجا می رویم.

Take a valentine.

ولنتاین بگیر

You got one of the words, right?

شما یکی از کلمات را دارید، درست است؟

Temperatures rise and now I've actually missed.

دما افزایش می یابد و اکنون من واقعاً از دست داده ام.

I've. I missed the word out there.

من داشتم. من این کلمه را از دست دادم.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

There is second that this is.

دومی وجود دارد که این است.

That must be. I can't be right.

این باید باشد. من نمی توانم درست باشم.

Yes. That doesn't make sense. No,

آره. این معنا ندارد. نه

it should be days.

، باید روزها باشد.

I don't know where days has gone. Is that my my fault?

نمی دانم روزها کجا رفته است. آیا این تقصیر من است؟

Maybe it is, but I did I wrote that out

شاید اینطور باشد، اما من قبلاً آن

earlier and I did definitely put days in there.

را نوشتم و قطعاً روزها را در آنجا گذاشتم.

I don't know where it's gone.

نمی دانم کجا رفته است.

I've lost the days.

روزها را از دست داده ام

Yes. Temperatures rise and the days

آره. دما افزایش می یابد و روزها

become longer.

طولانی تر می شوند.

I apologise for that.

از این بابت عذرخواهی می کنم.

What a humiliating way of ending today's live stream.

چه روش تحقیرآمیزی برای پایان دادن به پخش زنده امروز.

But it is true at this time of year, the days

اما درست است که در این زمان از سال، روزها

do appear to be longer because we have

طولانی تر به نظر می رسند زیرا ما

longer days with the daylight.

روزهای طولانی تری با نور روز داریم.

Valentine got the whole thing right.

ولنتاین همه چیز را درست فهمید.

Even with days. Yes.

حتی با روزها آره.

So no need to feel embarrassed about to see earlier what you said.

بنابراین نیازی نیست که از دیدن آنچه قبلاً گفتید خجالت بکشید .

You got it right. Yeah. You did better than I did.

درست متوجه شدید. آره تو بهتر از من کار کردی

And and I devised and invented that game.

و من آن بازی را ابداع و اختراع کردم.

And even if I got it wrong

و حتی اگر اشتباه

and Inaki got put the two together and got it completely right,

کردم و ایناکی این دو را کنار هم گذاشت و کاملا درست شد،

Uh, yeah.

اوه، بله.

So that began.

بنابراین شروع شد.

That's it.

And that's Bruno.

خودشه.

و این برونو است.

Anita, thank you very much.

آنیتا خیلی ممنون

We know about the flooded pipe at century.

ما در مورد لوله آب گرفتگی قرن می دانیم.

Nice house. You got that fix today.

خانه زیبا. شما امروز آن را اصلاح کردید.

Don't forget to wash

your hands afterwards before you prepare food.

فراموش نکنید که

بعد از آن قبل از تهیه غذا، دستان خود را بشویید.

Yeah, that's a lot of people got that right.

آره، خیلی ها درست متوجه شدند.

Well,

خب،

yeah, temperatures definitely got 11 letters.

بله، درجه حرارت قطعا 11 حرف دارد.

Yes, but I have an S on the end are temperatures.

بله، اما من یک S در انتهای دما دارم.

And I know, I think I know what happened now.

و می دانم، فکر می کنم می دانم الان چه اتفاقی افتاده است.

That's it.

خودشه.

I was going to put temperature, but then I changed the construction of the sentence,

می خواستم دما بگذارم اما بعد ساختار جمله

but I forgot to change the other details, such as the number of letters.

را تغییر دادم اما یادم رفت که سایر جزئیات مانند تعداد حروف را تغییر دهم.

So it should actually be more than that.

بنابراین در واقع باید بیش از این باشد.

Yes, you're right.

بله حق با شماست.

But if you had put the word temperature in there,

اما اگر کلمه دما را در آنجا قرار

you would have had to change a lot of the other word.

می دادید، باید مقدار زیادی کلمه دیگر را تغییر می دادید.

That's it.

خودشه.

And also, I didn't take grammatically correct.

و همچنین از نظر گرامری درست نگرفتم.

I didn't put these in there originally.

من اینها را در ابتدا در آنجا قرار ندادم.

And that's the reason why it's missing.

و به همین دلیل است که از دست رفته است.

Now, I know you would have to say the temperature is rising

حالا، می‌دانم که باید بگویید دما در حال افزایش است

and the days are becoming longer

و روزها طولانی‌تر می‌شوند،

if you're going to use the word temperature

اگر می‌خواهید از کلمه دما استفاده کنید،

should be just to be grammatically correct.

باید فقط از نظر گرامری درست باشد.

I did not want

من نمی‌خواستم

to mislead anyone I think I misled myself there.

کسی را گمراه کنم، فکر می‌کنم آنجا خودم را گمراه کردم.

But I think

اما من فکر می‌کنم

most people got the gist of it, got the idea of what it was about.

بیشتر مردم به اصل موضوع پی برده‌اند ، ایده‌ای که درباره آن چیست.

I think so. I think so. Yes. Yes.

من هم اینچنین فکر میکنم. من هم اینچنین فکر میکنم. آره. آره.

Spring is here, by the way.

اتفاقاً بهار فرا رسیده است.

And if you needed reminding, well, lots of features

و اگر نیاز به یادآوری داشتید، خوب، بسیاری از ویژگی ها

suddenly appear, lots of little creatures, lots.

ناگهان ظاهر می شوند، بسیاری از موجودات کوچک، تعداد زیادی.

Lots of big creatures and lots of tiny insects

بسیاری از موجودات بزرگ و بسیاری از حشرات

as well.

ریز نیز.

Watch out.

مواظب باش.

There's a bee about

زنبوری در مورد

it. Came back then to say hello.

آن وجود دارد. برگشتم تا سلام کنم.

Yeah, the bees are coming out of that.

آره، زنبورها از آن بیرون می آیند.

They're all over. Are Heathers, which are in bloom.

همه آنها تمام شده اند. هدرها هستند که در شکوفه هستند.

Oh, Steve, look out.

اوه، استیو، مراقب باش

Look out. Steve, what's up?

مراقب باش. استیو، چه خبر؟

Oh, we're being attacked with a swarm of

اوه، ما با انبوهی از چیزها مورد حمله قرار می گیریم

things.

Like the bees are all though like wasps.

.

مثل زنبورها همه شبیه زنبورها هستند.

Did you see that? We were attacked?

اون رو دیدی؟ به ما حمله کردند؟

I said, Oh, quite exciting.

گفتم: اوه، خیلی هیجان انگیز است.

A swarm of bees

دسته ای از زنبورها

maybe they'll come back another day.

شاید روزی دیگر برگردند.

Well, that was.

خب همین بود

That was 5 hours of my life.

این 5 ساعت از زندگی من بود.

I'm not getting back

من برنمی گردم که به

making that

I like the one on his own.

تنهایی آن را دوست دارم.

I think that one's much nicer.

به نظر من اون یکی خیلی قشنگتره

Oh, he's got a friendly face. No.

اوه، او چهره دوستانه ای دارد. نه

Oh, he came back to say hello.

، او برگشت تا سلام کند.

He did.

او انجام داد.

And that's it.

و بس.

That is all there is today.

این تمام چیزی است که امروز وجود دارد.

That is all we have time for.

این تمام چیزی است که ما برای آن وقت داریم.

I hope you've enjoyed whatever this is

امیدوارم از هر چیزی که هست لذت برده باشید

and I will see you again on Wednesday.

و روز چهارشنبه دوباره شما را ببینم.

Can you believe it?

می تونی باور کنی؟

I'm back with you on Wednesday, and I'm doing a short live stream on Wednesday.

من چهارشنبه با شما برگشتم، و چهارشنبه یک پخش زنده کوتاه انجام می دهم.

And then, of course,

و سپس، البته،

next week.

هفته آینده.

Friday

is the beginning of April.

جمعه اوایل فروردین است.

And I am planning to do something

و من قصد دارم

a little different for April.

برای آوریل کاری کمی متفاوت انجام دهم.

More details about that on Wednesday.

جزئیات بیشتر در مورد آن در روز چهارشنبه.

What is going on?

چه خبره؟

What will happen?

چه اتفاقی خواهد افتاد؟

What is going to happen when April arrives?

با فرا رسیدن آوریل چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

We will have to wait and see

باید منتظر بمانیم و ببینیم

Well,

خب،

I think it was nice to be here today, Mr.

من فکر می‌کنم امروز اینجا بودن خوب بود، آقای

Jenkins. Was it? Did you enjoy it?

جنکینز. بود؟ آیا لذت بردی؟

Not sure.

I enjoyed your company, but I enjoyed everybody else's company.

مطمئن نیستم.

من از همراهی شما لذت بردم، اما از همراهی دیگران لذت بردم.

Have a lovely week.

هفته خوبی داشته باشید

It's a shame, really, because you were actually stuck with me

واقعاً مایه شرمساری است، زیرا

after we finished this.

بعد از اینکه ما این کار را به پایان رساندیم در واقع با من گیر کردی.

Steve has to still put up with me.

استیو هنوز باید من را تحمل کند.

And the nice part, which is you.

و بخش خوب، که شما هستید.

That all goes away.

این همه از بین می رود.

Well, I can.

خوب، من می توانم.

I can escape into the garden. Good.

من می توانم به باغ فرار کنم. خوب

Yeah. Lovely to be here.

آره دوست داشتنی اینجا بودن

And lovely to see you today.

و خوشحالم که امروز شما را می بینم.

And look forward to seeing you all again next week.

و مشتاقانه منتظر دیدار مجدد همه شما در هفته آینده هستم.

Have a lovely week.

هفته خوبی داشته باشید

That's it.

خودشه.

And we will see Mr. Steve next weekend.

و آخر هفته آینده آقای استیو را خواهیم دید.

Enjoy yourself in the garden. I've

از خود در باغ لذت ببرید. من

yee ha!

دارم بله!

Mr. Steve will be back with us next week.

آقای استیو هفته آینده با ما بازخواهد گشت.

And that, as they say,

و این، همانطور که می گویند،

is that that is all I have time for today.

این است که تمام وقت من برای امروز همین است.

Thank you for your company for the past 2 hours and 15 minutes.

از همراهی شما در 2 ساعت و 15 دقیقه گذشته سپاسگزاریم.

Goodness me.

خدایا من

I'm doing a lot of overtime at the moment.

من در حال حاضر اضافه کاری زیادی انجام می دهم.

Thank you very much for your company.

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

I hope you enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

You could watch this again if you want to.

اگر بخواهید می توانید این را دوباره تماشا کنید.

If you really want to,

اگر واقعاً می خواهید،

you can.

می توانید.

You can watch the whole thing later.

می توانید بعداً کل آن را تماشا کنید.

There will be captions as well for you to enjoy.

زیرنویس هایی نیز وجود خواهد داشت که می توانید از آن لذت ببرید.

You can revise you can look at all of the wonderful English words

شما می توانید تجدید نظر کنید و می توانید به تمام کلمات انگلیسی شگفت انگیز نگاه کنید

and watch every moment of this again.

و هر لحظه از آن را دوباره تماشا کنید.

Do you really want to do that?

آیا واقعاً می خواهید این کار را انجام دهید؟

I hope so.

امیدوارم.

See you on Wednesday. Yes, I will be back with you.

چهارشنبه می بینمت. بله، من با شما برمی گردم.

We will be talking about vanity on Wednesday being vain

ما در مورد بیهودگی روز چهارشنبه صحبت خواهیم کرد که بیهوده است

We didn't have time to

talk about it today, so we will do it on Wednesday.

.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Thank you to everyone.

از همه ممنونم.

Who has made comments,

کسانی که اظهار نظر کرده اند،

mentioned different things today.

امروز چیزهای مختلفی را ذکر کردند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It's really nice to have you here. With us today.

واقعاً خوب است که شما اینجا هستید. امروز با ما

And of course, until the next time we meet here, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که در اینجا ملاقات می کنیم، می دانید که چه چیزی در راه است.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Stay happy.

شاد بمان.

Stay safe.

Keep that smile upon your face as you walk amongst the human race.

ایمن بمان.

هنگامی که در میان نسل بشر قدم می زنید، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید.

And I will see you later.

و بعدا میبینمت

And, of course,

و البته

I really want to eat a sausage roll now.

الان خیلی دلم میخواد یه رول سوسیس بخورم.

Ta ta for now

تا تا فعلا