SWEATING COB-NUTS - IT'S A HOT ONE! / English Addict - 207 - live learning / Sunday 10th JULY 2022

And there it is.

The view outside looking rather nice.

و آنجاست.

نمای بیرون نسبتاً زیبا به نظر می رسد.

It is a hot day.

روز گرمی است.

How hot is it? Well,

چقدر گرم است؟ خوب،

everything around me is melting.

همه چیز در اطراف من آب می شود.

I can't even go outside with my ice cream

من حتی نمی توانم با بستنی ام بیرون بروم

because it will melt in seconds.

زیرا در عرض چند ثانیه آب می شود.

Here we go, then. Yes, we are back.

پس ما اینجا می رویم. بله، ما برگشتیم.

And it is English addicts coming to you live and direct

و این معتادان انگلیسی هستند که به صورت زنده و مستقیم

from a very hot and sweaty

از یک زادگاه بسیار داغ و عرق

birthplace of the English language, which just happens to be,

کرده زبان انگلیسی به شما می آیند، که اتفاقاً

Oh my goodness, it's England.

اوه خدای من، انگلیس است.

It's so hard.

آن چنان سخت.

It is absolutely boiling hot.

کاملاً داغ است.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England. How are you today?

این آقای دانکن در انگلیس است. امروز چطوری؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

I hope you are feeling happy today.

امیدوارم امروز احساس خوشبختی کرده باشید.

I'm okay, but I'm very hot.

حالم خوبه ولی خیلی داغونم

Now, I did have two things planned today.

حالا، من امروز دو چیز را برنامه ریزی کردم.

I was going to do my live

من می‌خواستم

stream outside, but unfortunately it is so hot

پخش زنده‌ام را در بیرون انجام دهم، اما متأسفانه در

whilst setting up

حین نصب

my gazebo outside.

آلاچیقم در بیرون، هوا بسیار گرم است.

And let's be honest, I haven't used my gazebo

و راستش را بخواهید، من مدت زیادی است که از آلاچیقم استفاده نکرده ام

for a very long time, so I thought today I would use it.

، بنابراین فکر کردم امروز از آن استفاده کنم.

But unfortunately, because it's so hot outside,

اما متأسفانه، چون بیرون خیلی گرم است،

I've decided to stay in the studio.

تصمیم گرفتم در استودیو بمانم.

That's how hot it is.

اینقدر گرم است.

Not only that, but we also have lots of insects

نه تنها این، بلکه ما حشرات زیادی هم داریم که

buzzing around outside as well, getting everywhere,

در بیرون وز وز می کنند، همه جا را می گیرند

getting under my clothing and

، زیر لباس هایم را می گیرند و به

dare I say, into my shorts, which is not a good idea, really.

جرأت می گویم شلوارک من را پوشانده اند ، که واقعا ایده خوبی نیست.

It's very distracting when something is buzzing around inside your shorts.

وقتی چیزی در داخل شورت شما وزوز می کند، بسیار حواس پرتی است.

So instead, I decided to stay in the studio.

بنابراین در عوض تصمیم گرفتم در استودیو بمانم.

Although it is supposed to be cool in here, but it isn't.

اگرچه قرار است اینجا جالب باشد، اما اینطور نیست.

It's probably hotter in here than it is outside.

احتمالاً اینجا گرمتر از بیرون است.

But the good thing is, we don't have the insects in here.

اما خوبی این است که ما حشرات در اینجا نداریم.

We have no annoying creatures buzzing around.

ما هیچ موجود آزار دهنده ای نداریم که در اطراف وزوز کند.

However,

با این حال،

we do have one

ما یک

creature that will be coming into the studio and buzzing around Mr.

موجود داریم که به استودیو می آید و در اطراف آقای

Steve is actually here today.

استیو در واقع امروز اینجاست.

Can you believe it? He's here.

می تونی باور کنی؟ او اینجاست.

Mr. Steve will be here.

آقای استیو اینجا خواهد بود.

Okay, that's enough.

باشه کافیه

Mr. Steve will be here at.

آقای استیو اینجا خواهد بود.

Around about 2:30.

حدود ساعت 2:30

He hasn't got a rehearsal today.

او امروز تمرین نداشته است.

I thought he was away, but he isn't.

من فکر می کردم او دور است، اما او نیست.

He's here today.

او امروز اینجاست

Live from 2:30.

پخش زنده از ساعت 2:30

For those who don't know who I am.

برای اونایی که نمیدونن من کی هستم

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

Normally I am cool and laid back, but today I am not cool.

من معمولا خونسرد و آرام هستم، اما امروز خونسرد نیستم.

I am hot everywhere.

من همه جا گرمم

Certain parts of my body have become so hot

بعضی از قسمت های بدنم آنقدر داغ شده اند

I've had to stick them out of the window.

که مجبور شده ام آنها را از پنجره بیرون بیاورم.

I had to open the window earlier

باید پنجره را زودتر باز می

and I had to put something out of the window to cool it down.

کردم و باید چیزی از پنجره بیرون می گذاشتم تا خنک شود.

Don't worry, though, before anyone complains.

با این حال، قبل از اینکه کسی شکایت کند، نگران نباشید.

Don't worry. It's all right.

نگران نباشید. همه چیز درست است.

It's only my feet.

فقط پاهای من است

My big feet.

پاهای بزرگ من

We're getting rather hot in the studio.

ما در استودیو خیلی گرم می شویم.

Anyway, enough of that.

به هر حال بسه

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about English.

من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

Sometimes I'm cool and sometimes I'm hot.

گاهی باحالم و گاهی گرم.

Today I am hot.

امروز دلم گرمه

So now we have the introductions out of the way.

بنابراین در حال حاضر ما مقدمه خارج از راه است.

You can see the scenery behind me.

می توانید مناظر پشت سرم را ببینید.

That is the view out of the window.

این نمای بیرون از پنجره است.

And you can see how hot it is.

و می توانید ببینید چقدر گرم است.

You can actually see the heat vapour.

شما در واقع می توانید بخار گرما را ببینید.

That is how hot it is today.

امروز چقدر گرم است.

It's a very hot one today.

امروز هوا خیلی گرمه

I do have my electric fan in the studio.

من فن برقی ام را در استودیو دارم.

I might have to put that on in a minute, especially when Steve arrives.

ممکن است مجبور باشم آن را در یک دقیقه بپوشم، به خصوص وقتی استیو از راه می رسد.

Steve is very sensitive to hot things.

استیو به چیزهای داغ بسیار حساس است.

We had a lovely day yesterday, by the way.

اتفاقاً دیروز روز خوبی داشتیم.

By the way, can I just say we had a lovely day.

به هر حال، فقط می توانم بگویم که روز خوبی داشتیم.

We went to see Mr.

به دیدن

Steve's mother, who was not very well last week.

مادر آقای استیو رفتیم که هفته پیش حالش خوب نبود.

So we went there, we had a lovely meal and we even went outside

بنابراین ما به آنجا رفتیم، یک غذای دوست داشتنی خوردیم و حتی بیرون رفتیم

and had a lovely walk in the sunshine because it was also a hot day yesterday.

و در زیر نور آفتاب پیاده روی دوست داشتنی داشتیم زیرا دیروز هم یک روز گرم بود.

It was really hot and Mr.

واقعا هوا گرم بود و

Steve's mum was outdoors.

مادر آقای استیو بیرون از خانه بود.

I will be showing a photograph in a few moments of Mr.

من عکسی را در چند لحظه از آقای

Steve and his mother yesterday

استیو و مادرش دیروز نشان خواهم

when we were out having a lovely meal. So.

داد که بیرون از خانه یک غذای دلپذیر داشتیم. بنابراین.

So I hope you are okay.

پس امیدوارم حالتون خوب باشه

I am absolutely exhausted already.

من در حال حاضر کاملا خسته شده ام.

I was outside trying to build my gazebo and I gave up.

من بیرون سعی می کردم آلاچیقم را بسازم و منصرف شدم.

It was too hot.

هوا خیلی گرم بود.

So instead of being outside

بنابراین به جای بیرون بودن،

I decided to do my live stream in the studio.

تصمیم گرفتم استریم زنده ام را در استودیو انجام دهم.

Even though now I'm thinking maybe we should have gone outside, I'm not sure.

با اینکه الان به این فکر می کنم که شاید باید بیرون می رفتیم، مطمئن نیستم.

Sometimes it's very hard to make decisions, don't you think?

گاهی اوقات تصمیم گیری بسیار سخت است، فکر نمی کنید؟

Anyway, here we are.

به هر حال ما اینجا هستیم.

We've made it all the way to the end of another weekend

ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر

and we are coming up to the middle of July.

رساندیم و به اواسط جولای می رسیم.

Can you believe it already?

آیا می توانید آن را از قبل باور کنید؟

This time next week we will already be halfway through July.

این بار هفته آینده ما در حال حاضر در نیمه جولای خواهیم بود.

This year is going by so quickly.

امسال خیلی سریع میگذره

Yes, it's Sunday, baby.

بله، یکشنبه است عزیزم.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ

It is a hot one.

یک گرم است.

I'm so hot.

من خیلی جذاب ام.

How hot is it?

چقدر گرم است؟

I will tell you in a moment.

یه لحظه بهت میگم

It is scorching who, as we like to say here, scorching.

سوزاننده است، همانطور که ما دوست داریم اینجا بگوییم، سوزاننده است.

I love that word.

من عاشق این کلمه هستم

The word scorcher ing means to be so heart, to be so hot.

کلمه Scorcher ing به معنای آنقدر دل بودن، آنقدر داغ بودن است.

It almost or the thing in question is almost burning.

تقریباً یا چیز مورد نظر تقریباً در حال سوختن است.

Almost, not quite, but it is scorching.

تقریباً نه کاملاً اما سوزاننده است.

Maybe the sunshine today.

شاید آفتاب امروز

The brightness of the sun is hot enough

درخشندگی خورشید به اندازه ای گرم است

to actually burn things.

که در واقع اشیا را بسوزاند.

Well, I know for a fact your skin will burn.

خوب، من در واقع می دانم که پوست شما می سوزد.

Definitely.

قطعا.

If you go outside today in the sun because it is very hot scorching.

اگر امروز زیر نور آفتاب بیرون بروید زیرا هوا بسیار گرم است.

So in fact, what's it like where you are?

بنابراین در واقع، آن جایی که هستید چگونه است؟

Are you hot?

دمت گرم؟

I am absolutely baking here at the moment.

من در حال حاضر اینجا کاملاً در حال پخت هستم.

I hope you are okay where you are.

امیدوارم جایی که هستی خوب باشی

Another look outside the window.

نگاهی دیگر به بیرون از پنجره.

Oh, I. I

اوه، من.

can I survive today?

آیا می توانم امروز زنده بمانم؟

I'm just wondering if I'm going to survive today's live stream because it's so hot already.

فقط به این فکر می‌کنم که آیا می‌خواهم از پخش زنده امروز جان سالم به در ببرم زیرا در حال حاضر خیلی داغ است.

I'm getting dizzy spells.

دارم سرگیجه میگیرم

Very strange.

خیلی عجیب.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

Looking outside right now, blue sky, everything is hot.

همین الان به بیرون نگاه می کنم، آسمان آبی، همه چیز داغ است.

And apparently next week

و ظاهرا هفته آینده هوا

it's going to get even hotter.

حتی گرمتر خواهد شد.

I'm starting to believe all of those scientists

من کم کم دارم به همه آن دانشمندانی

who are saying that the earth is getting too hot.

که می گویند زمین خیلی داغ می شود باور می کنم.

It's literally too hot for human beings.

به معنای واقعی کلمه برای انسان خیلی گرم است.

And I'm starting to think maybe, yeah,

و من شروع به فکر می کنم که شاید، بله،

they might have a point, to be honest.

آنها ممکن است نکته ای داشته باشند، صادقانه بگویم.

So it is a hot one.

پس داغ است.

And next week, apparently it is it is going to be in the mid-thirties

و هفته آینده، ظاهراً اینجا در اواسط دهه سی

here, maybe even

است، شاید حتی

40 degrees.

40 درجه.

Surely that that can't be right.

مطمئناً این نمی تواند درست باشد.

It can't be 40 degrees here next week.

هفته آینده اینجا نمی تواند 40 درجه باشد.

That's impossible.

غیرممکن است.

It's never been so 40 degrees.

هیچ وقت اینقدر 40 درجه نبود.

I'm a little

من کمی

shocked and slightly worried about that because everything is dry already

شوکه شده ام و کمی نگران هستم زیرا همه چیز از قبل خشک شده است

and I'm not sure what will happen if we have 40 degree heat.

و مطمئن نیستم اگر گرمای 40 درجه داشته باشیم چه اتفاقی می افتد.

I think it might everything might start

من فکر می کنم ممکن است همه چیز شروع

bursting into flames, including me.

به آتش زدن کند، از جمله من.

Anyway, we've made it towards the end of another weekend.

به هر حال، ما به پایان یک آخر هفته دیگر رسیدیم.

I hope your week has been good.

امیدوارم هفته تون خوب بوده باشه

We had a lovely time yesterday with Mr.

دیروز با

Steves mother.

مادر آقای استیو خوش گذشت.

Would you like to see a photograph?

دوست داری یه عکس ببینی؟

I'm losing my voice already.

من در حال حاضر صدایم را از دست داده ام

That's not a good start. Sit.

این شروع خوبی نیست. بنشین

Here is Mr.

اینجا آقای

Steve and his mother yesterday.

استیو و مادرش دیروز هستند.

Oh, don't they look lovely? They're having a lovely time.

اوه، آنها دوست داشتنی به نظر نمی رسند؟ آنها اوقات خوشی را سپری می کنند

There they are yesterday.

دیروز آنجا هستند.

Out in the hot sunshine.

بیرون در آفتاب داغ.

I will show that picture a little bit later on.

من آن عکس را کمی بعد نشان خواهم داد.

Again, don't worry.

باز هم نگران نباشید.

I'm not holding it back from you.

من آن را از شما دریغ نمی کنم.

I can't give you too much, though, because you might not stick around.

با این حال، نمی توانم زیاد به شما بدهم، زیرا ممکن است در کنار شما نباشید.

And I need you.

و من به تو نیاز دارم.

I need your support, to be honest.

من به حمایت شما نیاز دارم، صادقانه بگویم.

Here we go, then. Yes.

پس ما اینجا می رویم. آره.

Just to prove how hot it is today.

فقط برای اینکه ثابت کنم امروز چقدر گرم است.

Look, it is very hot, apparently here at the moment.

ببینید، هوا خیلی گرم است، ظاهراً در حال حاضر اینجاست.

It is around 28 Celsius here

اینجا که من هستم حدود 28 درجه سانتیگراد است

where I am, but towards London

، اما به سمت

it is 30.

لندن 30 است.

It might even be as high as 31

حتی ممکن است

degrees in London today,

امروز در لندن به 31 درجه برسد،

but here it's only around 28.

اما اینجا فقط حدود 28 است. به

It does sound as if I'm saying that everything here is cool and relaxed, but it isn't.

نظر می رسد که من می گویم همه چیز اینجا است. خنک و آرام است، اما اینطور نیست.

It's boiling hot.

داغ می جوشد.

And that's the reason why I'm in the studio and not outside.

و این دلیلی است که من در استودیو هستم و بیرون نیستم.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Don't worry, I haven't forgotten you.

نگران نباش فراموشت نکردم

Hello to you.

درود بر تو.

Oh, hello, Beatrice. Congratulations, Beatrice.

اوه، سلام، بئاتریس. تبریک می گویم، بئاتریس.

Guess what.

You are first on today's live chat.

حدس بزن چی شده.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

It's too hot.

خیلی گرم است.

It's too hot for claps.

برای کف زدن خیلی گرم است.

I haven't got the energy to show my applause.

من انرژی لازم برای نشان دادن تشویقم را ندارم.

I'm already exhausted here in the studio.

من اینجا در استودیو خسته شده ام.

Congratulate is Beatrice. Also Valentine.

تبریک بئاتریس است. همچنین ولنتاین.

We have Claudia.

ما کلودیا را داریم.

Of course.

Today we will be asking what is cooking?

البته.

امروز خواهیم پرسید آشپزی چیست؟

Claudia, I know what's cooking here and that's me.

کلودیا، من می دانم اینجا چه چیزی درست می شود و آن من هستم.

I am cooking in the studio

من در استودیو آشپزی می کنم

because it's so hot I might start to melt.

زیرا آنقدر گرم است که ممکن است شروع به آب شدن کنم.

So what's cooking?

خب آشپزی چیه؟

Claudia We will find out a little bit later on.

کلودیا کمی بعد متوجه خواهیم شد.

And also we have who else is here?

و همچنین داریم که چه کسی دیگر اینجاست؟

Zeekr Hello to you as well.

Zeekr سلام به شما نیز.

Very nice to see you here,

خیلی خوشحالم که تو را اینجا می بینم،

Maria.

ماریا.

We also have Vitesse. Hello, Vitesse.

ویتسه هم داریم. سلام، ویتسه.

Buenos dias to you and everyone watching today.

بوئنوس به شما و همه کسانی که امروز تماشا می‌کنند، می‌گوید.

Also, we have

همچنین، آیا

can I say hello to Hugh?

می توانم به هیو سلام کنم؟

Rahm. Hello?

رحم. سلام؟

Hey, Rahm. Watching in Mexico?

هی رحم در مکزیک تماشا می کنید؟

I have a feeling. Maybe.

یه حسی دارم. شاید.

Maybe it is as hot here as it is in Mexico.

شاید اینجا هم مثل مکزیک گرم باشد.

Is it right?

ایا درسته؟

Am I am I right there?

آیا من همانجا هستم؟

So we have a round of round 30, 31 degrees today

پس امروز دور 30، 31 درجه

and maybe higher tomorrow.

و فردا شاید بالاتر داریم.

Unbelievable.

باور نکردنی.

Global warming is definitely starting.

گرمایش جهانی قطعا شروع شده است.

Olga, hello to Olga.

اولگا، سلام به اولگا.

Hello to you.

درود بر تو.

Miguel is also here.

میگل هم اینجاست.

Rosa, we have lots of people joining us today and I hope you will stay with us.

رزا، امروز افراد زیادی به ما ملحق می شوند و امیدوارم که شما با ما بمانید.

We are looking at hot and cold idioms today.

ما امروز نگاهی به اصطلاحات سرد و گرم داریم.

Things connected to being hot

چیزهایی که به

like this and also being cool and cold,

اینگونه گرم بودن و همچنین خنک و سرد بودن مرتبط است،

which is how I wish I was feeling right now.

که ای کاش الان این احساس را داشتم.

But unfortunately, I am not 100.

اما متاسفانه من 100 نیستم.

Debi has just joined us. Hello to you.

دبی به تازگی به ما ملحق شده است. درود بر تو.

Thank you very much for entering my hot room.

خیلی ممنون که وارد اتاق گرم من شدید.

It is hot and steamy here today.

امروز اینجا گرم و بخار است.

I can tell you also we have a whole Luis

همچنین می توانم به شما بگویم که ما امروز یک لوئیز

Mendez is here today.

مندز کامل اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you.

از دیدن شما خوشحالم.

I hope you are staying cool as well because

امیدوارم شما هم خونسرد باشید چون

I would imagine where you are.

تصور می کنم کجا هستید.

It is also hot.

گرم هم هست.

A lot of heat around at the moment.

در حال حاضر گرمای زیادی در اطراف وجود دارد.

Of course, here in the UK

البته، اینجا در بریتانیا

we've had a little bit of drama this week, political drama.

، این هفته کمی درام داشتیم، درام سیاسی.

We had to say good bye, bye bye, Boris.

باید خداحافظی می کردیم، خداحافظ، بوریس.

Bye bye.

خداحافظ.

But in fact, we haven't said goodbye because he's still there.

اما در واقع ما خداحافظی نکرده ایم زیرا او هنوز آنجاست.

It's very confusing. I know.

خیلی گیج کننده است. میدانم.

So how can someone resign from their job

بنابراین چگونه ممکن است فردی از شغل خود استعفا دهد

but still be there doing the job?

اما همچنان آنجا باشد و کار را انجام دهد؟

It's very confusing.

خیلی گیج کننده است.

Politics can be a little confusing sometimes.

سیاست گاهی اوقات ممکن است کمی گیج کننده باشد.

So Boris has left, but he's still there

بنابراین بوریس رفته است، اما او هنوز

until around October.

تا حدود اکتبر آنجاست.

And by that time, hopefully we will have a new Prime Minister.

و تا آن زمان، امیدواریم یک نخست وزیر جدید داشته باشیم.

But at the moment he is still there.

اما در حال حاضر او هنوز آنجاست.

But I don't think he's doing much.

اما من فکر نمی کنم او کار زیادی انجام دهد.

I would imagine today Boris Johnson is sitting in the garden

تصور می‌کنم امروز بوریس جانسون در باغی

at the back of number ten Downing Street

در پشت خیابان داونینگ شماره ده روی صندلی تخت نشسته است

in a deckchair with his trousers

و شلوارش را

rolled up, revealing his knees.

تا کرده است و زانوهایش را آشکار می‌کند.

And I bet he is sucking on the largest

و من شرط می بندم که او بزرگترین

ice cream or ice lollipop ever.

بستنی یا آبنبات چوبی یخی را می مکد.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

All I know is that's what I want to do at the moment.

تنها چیزی که می دانم این است که این همان کاری است که در حال حاضر می خواهم انجام دهم.

I wish I was outside at the moment cooling myself down, but I'm not.

ای کاش در آن لحظه بیرون بودم و خودم را خنک می کردم، اما نیستم.

I'm here in the studio getting very hot.

من اینجا در استودیو هستم.

Yes, you're right. Mr.

بله حق با شماست. آقای

Steve is here today. We have Mr.

استیو امروز اینجاست. ما آقای

Steve in the studio.

استیو را در استودیو داریم.

I suppose the big question is how long will Mr.

فکر می کنم سوال بزرگ این است که آقای

Steve actually last today?

استیو واقعاً امروز چقدر دوام خواهد آورد؟

Because to be honest with you, it's hot.

چون صادقانه با شما، داغ است.

I think even my computer is struggling today to stay cool.

فکر می‌کنم حتی رایانه‌ام امروز در تلاش است تا خنک بماند.

And there is one thing I do not want.

و یک چیز وجود دارد که من نمی خواهم.

I do not want my computer to overheat.

من نمی خواهم کامپیوترم بیش از حد گرم شود.

That would not be good.

این خوب نخواهد بود.

So I suppose I should ask the question.

بنابراین فکر می کنم باید این سوال را بپرسم.

Shall we ask it now? Okay, then I will ask the question

حالا بپرسیم؟ بسیار خوب، پس

if I can find it.

اگر بتوانم آن را پیدا کنم، سؤال می کنم.

I can't always find these things, you see.

من همیشه نمی توانم این چیزها را پیدا کنم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Sometimes I can't find them.

گاهی اوقات نمی توانم آنها را پیدا کنم.

Okay, here we go.

خوب، ما می رویم.

The question is what?

سوال این است که چیست؟

What us conclude here? What have you got in the pot?

در اینجا چه نتیجه ای می گیریم؟ چه چیزی در گلدان دارید؟

What's cooking, Claudia?

چه آشپزی است، کلودیا؟

Is it something spicy and hot?

آیا چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not?

چیز شوری هست یا نه؟

What? Claudia, what is in the pot? Pot?

چی؟ کلودیا، در گلدان چیست؟ گلدان؟

What is in the pot today?

امروز در گلدان چیست؟

Claudia, let's have a look, shall we?

کلودیا، بیایید نگاهی بیندازیم، درست است؟

Today we are having cake with cream and meringue.

امروز کیک با خامه و مرنگ میخوریم.

We are celebrating my father's birthday with my brother.

با برادرم تولد پدرم را جشن می گیریم.

So Claudia is in the party mood with her father.

بنابراین کلودیا در حال و هوای مهمانی با پدرش است.

I did see some lovely photographs, by the way, on your Facebook page with your dad.

اتفاقاً من چند عکس دوست داشتنی در صفحه فیس بوک شما با پدرتان دیدم.

So it was very nice to see you both.

پس خیلی خوشحال شدم که هر دوی شما را دیدم.

And I hope you will have a nice party today with your father.

و امیدوارم امروز یک مهمانی خوب با پدرت داشته باشی.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Magdalena is here. Hello, Magdalena.

ماگدالنا اینجاست. سلام ماگدالنا

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Very good to see so many people joining in even though it's hot.

خیلی خوب است که می بینم افراد زیادی به آن ملحق می شوند، حتی اگر هوا گرم است.

I would imagine a lot of people are staying in to be honest.

من تصور می کنم بسیاری از مردم در آنجا می مانند تا صادقانه بگویم.

I think a lot of people are staying in the house.

فکر می کنم خیلی ها در خانه می مانند.

They're not even going outside.

اونا حتی بیرون نمیرن

I did notice this morning it's very quiet outside.

امروز صبح متوجه شدم بیرون خیلی خلوت است.

I can't hear anyone moving around.

من نمی شنوم کسی در حال حرکت است.

So I would imagine that a lot of people are just staying in the house as well.

بنابراین من تصور می کنم که افراد زیادی نیز فقط در خانه می مانند.

Another reason probably is also because

دلیل دیگر احتمالاً این است که

it's too expensive to drive around.

رانندگی در اطراف آن بسیار گران است.

We noticed yesterday, I'm sure Steve will talk about this in a few moments.

ما دیروز متوجه شدیم، مطمئنم استیو تا چند لحظه دیگر در مورد این موضوع صحبت خواهد کرد.

But yesterday we did notice that

اما دیروز متوجه

there were very few cars driving around.

شدیم که خودروهای بسیار کمی در حال تردد هستند.

There was a lot less traffic than normal.

ترافیک خیلی کمتر از حد معمول بود.

Fewer cars were driving around.

ماشین های کمتری در حال تردد بودند.

And I think the reason is because a lot of people are finding it

و من فکر می کنم دلیل آن این است که بسیاری از مردم پر

very expensive to fill

their cars with petrol or diesel.

کردن اتومبیل خود با بنزین یا گازوئیل را بسیار گران می دانند.

So I think that's the reason why a lot of people

بنابراین فکر می‌کنم به همین دلیل است که بسیاری از

are now choosing to stay at home and not drive around.

مردم اکنون ترجیح می‌دهند در خانه بمانند و رانندگی نکنند.

They want to save their petrol and keep it.

آنها می خواهند بنزین خود را ذخیره کنند و آن را حفظ کنند.

It's almost become

as valuable as gold, I would imagine.

من تصور می کنم که تقریباً به ارزش طلا تبدیل شده است.

There are people hiding, hiding their cars.

افرادی هستند که پنهان شده اند، ماشین های خود را پنهان می کنند.

So other people can't steal their petrol.

بنابراین افراد دیگر نمی توانند بنزین آنها را بدزدند.

That used to happen.

قبلا این اتفاق می افتاد.

I remember when that used to happen

به یاد می‌آورم زمانی که این اتفاق می‌افتاد،

before we got all of these sophisticated

قبل از اینکه همه این

locking devices on our cars.

وسایل قفل پیشرفته را روی ماشین‌هایمان نصب کنیم.

I know that people used to sneak into other people's

من می دانم که مردم به طور مخفیانه وارد

houses or garages or even outside their house.

خانه یا گاراژ دیگران یا حتی بیرون از خانه آنها می شدند.

They would steal other people's petrol from their car.

بنزین دیگران را از ماشینشان می دزدیدند.

So we might see that happening again.

بنابراین ممکن است شاهد تکرار آن باشیم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

Anyway, Mr.

به هر حال آقای

Steve will be here in a few moments.

استیو تا چند لحظه دیگر اینجا خواهد بود.

Don't worry. I know we have a lot of friends here.

نگران نباشید. من می دانم که ما اینجا دوستان زیادی داریم.

Steve will be talking all about his show that he's in next week.

استیو همه چیز را در مورد برنامه خود که در هفته آینده در آن حضور دارد صحبت خواهد کرد.

So he's actually performing next week.

بنابراین او در واقع هفته آینده اجرا خواهد کرد.

I think it's Thursday, Friday and Saturday.

فکر کنم پنجشنبه و جمعه و شنبه باشه

Steve will be performing in his show.

استیو در برنامه خود اجرا خواهد کرد.

So I hope

بنابراین امیدوارم

that will go well.

که به خوبی پیش برود.

Steve, coming up, we also have tennis today.

استیو، در راه است، ما امروز نیز تنیس داریم.

Tennis is taking place.

تنیس در حال برگزاری است.

We're talking about the reason why there are

ما در مورد دلیل اینکه

so few cars driving around on the road

چرا اتومبیل های کمی در جاده

and we are looking at hot and cold idioms.

تردد می کنند صحبت می کنیم و به اصطلاحات گرم و سرد نگاه می کنیم.

All of that coming up.

همه اینها در راه است.

But first of all, a little memory,

اما اول از همه یک خاطره کوچک

a memory of one of my past walks.

، خاطره یکی از پیاده روی های گذشته ام.

And then after this, Mr.

و بعد از این، آقای

Steve will be right here in the studio,

استیو دقیقاً اینجا در استودیو خواهد بود،

hot and sticky.

داغ و چسبنده.

Don't go away.

نرو

A few days ago,

چند روز پیش،

I was actually walking through this very field here

من واقعاً در این مزرعه اینجا قدم می زدم

and if you remember, I promised that I would show you

و اگر یادتان باشد قول داده بودم که

the bloom of the wild garlic.

شکوفه سیر وحشی را به شما نشان دهم.

So as you can see, all of the wild garlic has now

بنابراین همانطور که می بینید، همه سیرهای وحشی

come into bloom and.

اکنون شکوفا شده اند و.

Hmm, I really do wish you could smell the aroma in the air.

هوم، من واقعاً آرزو می کنم که می توانستی عطر را در هوا استشمام کنی.

It smells very

خیلی بوی سیر میده

garlicky.

Now, filming in the woods on a summer's

اکنون، فیلمبرداری در جنگل در یک

day might look like a very enjoyable way to pass the time.

روز تابستانی ممکن است راهی بسیار لذت بخش برای گذراندن زمان به نظر برسد.

It might look like something that is very pleasurable and relaxing.

ممکن است شبیه چیزی باشد که بسیار لذت بخش و آرامش بخش باشد.

However, there are some things you have to be aware of,

با این حال، مواردی وجود دارد که باید از آنها آگاه باشید،

such as small obstacles hidden in the undergrowth.

مانند موانع کوچکی که در زیر درختان پنهان شده اند.

For example, this tiny piece of wood look,

به عنوان مثال، این تکه چوب کوچک،

this little piece of wood, it looks so innocent, doesn't it?

این تکه چوب کوچک، خیلی معصوم به نظر می رسد، اینطور نیست؟

However, if I were to step on this piece of wood,

با این حال، اگر قرار بود روی این تکه چوب

and if it were to roll underneath my foot

پا بگذارم، و اگر قرار بود زیر پایم غلت

as I step onto it, I could fall over.

بخورد، می‌توانستم بیفتم.

I might break an arm or a leg, or even worse,

ممکن است یک دست یا پا یا حتی بدتر از آن

my neck.

گردنم بشکند.

If you are watching at the start of today's live stream,

اگر در ابتدای پخش زنده امروز تماشا می کنید،

you would have seen me standing in front of this lovely field.

حتماً من را در مقابل این میدان دوست داشتنی می دیدید.

Isn't it beautiful?

زیبا نیست؟

I must say, it really does feel as if summer is in the air.

باید بگویم ، واقعاً احساس می شود که تابستان در هوا است.

And because

و به همین

of this, this particular field is full of rapeseed.

دلیل، این مزرعه خاص پر از کلزا است.

Now, this is something that I've been showing you over the past couple of weeks

اکنون، این چیزی است که من طی دو هفته گذشته

during my live streams, and now we can see it up

در جریان پخش زنده خود به شما نشان داده ام، و اکنون می توانیم آن را از

close and personal.

نزدیک و شخصی ببینیم.

As I've mentioned before, rapeseed is used for making food oils

همانطور که قبلاً اشاره کردم، از کلزا برای ساخت روغن های غذایی

and also for making biofuels as well.

و همچنین برای ساخت سوخت های زیستی استفاده می شود.

Modern fuels, which are made

سوخت های مدرن،

from things that are renewable.

که از چیزهای تجدید پذیر ساخته می شوند.

So these plants every year will grow

بنابراین این گیاهان هر ساله رشد

and they can be harvested to make biofuels.

می کنند و می توان آنها را برای تولید سوخت های زیستی برداشت کرد.

It is something that has become very popular

این چیزی است که

just to show how popular biofuels are nowadays.

فقط برای نشان دادن میزان محبوبیت سوخت های زیستی امروزه بسیار محبوب شده است.

Many of the fields in this area are full of rapeseed, which is good for the environment,

بسیاری از مزارع این منطقه مملو از کلزا است که برای محیط زیست مفید است،

but not very good news for me because I suffer from

اما برای من خبر چندان خوبی نیست زیرا

hay fever every single year.

هر سال از تب یونجه رنج می برم.

I get terrible hay fever which causes me to sneeze.

من تب یونجه وحشتناکی دارم که باعث عطسه من می شود.

It makes my eyes very itchy.

چشمام خیلی خارش داره

In fact, as I'm standing here now, I can feel my nose becoming very itchy.

در واقع، همین‌طور که الان اینجا ایستاده‌ام، می‌توانم احساس کنم که بینی‌ام به شدت خارش می‌کند.

I feel as if I want to sneeze.

احساس می کنم می خواهم عطسه کنم.

So there you can see it.

بنابراین آنجا می توانید آن را ببینید.

The beauty feel rapeseed.

زیبایی احساس کلزا.

Growing around the area in which I live, many people asking Mr.

در اطراف منطقه ای که در آن زندگی می کنم، بسیاری از مردم از آقای

Duncan, where do you live?

دانکن می پرسند، شما کجا زندگی می کنید؟

Where do you normally broadcast your live streams from?

به طور معمول استریم های زنده خود را از کجا پخش می کنید؟

Normally I broadcast from my little studio

من معمولاً از استودیوی کوچکم

in much Wenlock, which is situated in the county

در ونلاک، که در شهرستان شروپشایر واقع شده است، برنامه پخش می کنم

of Shropshire.

.

You know, there's nothing I enjoy more on a day like this

می‌دانی، در چنین روزی

than going for a wander.

از هیچ چیز بیشتر از سرگردانی لذت نمی‌برم.

The word wander can have more than one meaning.

کلمه سرگردان می تواند بیش از یک معنی داشته باشد.

It can also be spelt in different ways.

همچنین می توان آن را به اشکال مختلف نوشت.

There is wonder with A and wonder with O

شگفتی با A و شگفتی با O

wonder with A means to roam around.

شگفتی با A وجود دارد به معنی پرسه زدن در اطراف.

You roam around in a casual way

شما به روشی معمولی

You wander, you wander around the field.

در اطراف پرسه می زنید.

You wander around the town

شما در اطراف شهر پرسه می زنید

and then there is wonder spelt with an O,

و سپس شگفتی با یک O نوشته می شود،

that particular wonder means to be amazed by something.

آن شگفتی خاص به معنای شگفت زده شدن از چیزی است.

Something that is amazing to think about is a wonder.

چیزی که فکر کردن به آن شگفت‌انگیز است، شگفت‌انگیز است.

You might say wonders of the universe

ممکن است بگویید شگفتی های جهان

or wonders of nature.

یا شگفتی های طبیعت.

So there are two different types of wonder.

بنابراین دو نوع شگفتی متفاوت وجود دارد.

Now I am going for a wander

حالا من برای یک سرگردانی

over there.

در آنجا می روم.

Okay? It's got so hot in here.

باشه؟ اینجا خیلی گرمه

We've we've had to open the windows, the doors.

ما مجبور شدیم پنجره ها و درها را باز کنیم.

In fact, we've had to open everything.

در واقع، ما مجبور شدیم همه چیز را باز کنیم.

Hello, everyone. Welcome.

سلام به همه خوش آمدی.

This is English addict coming to you live hot and direct

این معتاد انگلیسی است که به صورت زنده و مستقیم از انگلیس به شما می آید

from England, isn't it?

، اینطور نیست؟

It is.

این است.

It's a hot one, baby.

خیلی داغه عزیزم

Hello? Surprise!

سلام؟ تعجب!

No, I wasn't supposed to be here today.

نه، قرار نبود امروز اینجا باشم.

Well, I think I said I wasn't going to be here today, but in fact, I am.

خب، فکر می‌کنم گفتم امروز قرار نیست اینجا باشم، اما در واقع هستم.

Yes, we haven't got a rehearsal today, thankfully,

بله، خوشبختانه امروز تمرین نداریم،

because I didn't want to leave our lovely area and go into a hot rehearsal room,

زیرا نمی خواستم منطقه دوست داشتنی خود را ترک کنم و به اتاق تمرین گرم بروم،

although next week, every night I shall be in a hot rehearsal room.

اگرچه هفته آینده، هر شب در یک اتاق تمرین گرم خواهم بود.

So. Yeah, right.

بنابراین. بله درسته.

Wish me luck.

برای من آرزوی موفقیت کن

You've got a you've got a busy week ahead of you.

هفته ای پرمشغله در پیش رو دارید.

Hello, everyone. Welcome. Hello, Mr. Duncan.

سلام به همه خوش آمدی. سلام آقای دانکن

So just to explain, I did say last week that Steve would not be here, but he is here. So.

بنابراین فقط برای توضیح، هفته گذشته گفتم استیو اینجا نخواهد بود، اما او اینجاست. بنابراین.

So that's the reason why Mr. Steve is standing next to me.

پس این دلیلی است که آقای استیو در کنار من ایستاده است.

Because he is actually here.

چون او در واقع اینجاست.

It's not a figment of your imagination.

این محصول تخیل شما نیست.

You're not having heat stroke or anything like that.

شما دچار گرمازدگی یا چیزی شبیه به آن نیستید.

You're not you're not having hallucinations.

شما نیستید، توهم ندارید.

That is really. Mr. Steve.

واقعا همینطور است. آقای استیو

How hot is it, Mr.

چقدر گرم است آقای

Steve? Here we go.

استیو؟ در اینجا ما می رویم.

I've got a thermometer.

من دماسنج دارم

Yeah, a thermometer. Thermometer.

آره دماسنج دماسنج.

This one is very old.

این یکی خیلی قدیمیه

It's not. It's analogue.

این نیست. آنالوگ است.

non-Digital. Okay, just tell us what the temperature is.

غیر دیجیتال خوب، فقط به ما بگویید دما چقدر است.

It's 80 at the moment

در حال حاضر

or 80

80 یا 80

degrees Fahrenheit, or if you want it in centigrade, it's

درجه فارنهایت است، یا اگر بخواهید بر حسب سانتیگراد،

26 and a half, 27 degrees centigrade.

26 و نیم، 27 درجه سانتیگراد است.

Celsius.

درجه سانتیگراد

Centigrade or Celsius.

درجه سانتیگراد یا سانتیگراد.

Yeah. I don't think anyone says centigrade anymore.

آره من فکر نمی کنم کسی دیگر بگوید درجه سانتیگراد.

Why do you think.

چرا فکر میکنی.

Well. Well, that does not surprise me.

خوب. خوب، این من را شگفت زده نمی کند.

Well, this isn't all I have.

خوب، این تمام چیزی نیست که من دارم.

This when I was a child, it used to be in my father's greenhouse memories.

این در دوران کودکی در خاطرات گلخانه ای پدرم بود.

And I've kept it all those years later.

و من تمام آن سالها بعد آن را نگه داشته ام.

And it's what you would call a mercury thermometer, even though I don't think it's got mercury in it.

و این همان چیزی است که شما آن را دماسنج جیوه ای می نامید، حتی اگر فکر نمی کنم در آن جیوه وجود داشته باشد.

Well, you you will find you will find nowadays, though,

خوب، می‌بینید که امروزه پیدا خواهید کرد، هرچند،

even even professional

حتی

meteorologists will still use the old fashioned

هواشناسان حرفه‌ای هم هنوز از

the old fashioned thermometer using the little level of mercury.

دماسنج قدیمی با استفاده از سطح کمی جیوه استفاده می‌کنند.

And then apparently it's more precise.

و سپس ظاهراً دقیق تر است.

So here in the studio, it's about 26, 27 degrees,

بنابراین اینجا در استودیو، حدود 26، 27 درجه است،

but it feels a lot hotter than that, even though now we've opened the way to keep going.

اما بسیار گرمتر از این احساس می شود، حتی اگر اکنون راه را برای ادامه راه باز کرده ایم.

Steve, you keep vanishing off and then coming back.

استیو، تو مدام ناپدید میشی و بعد برمیگردی.

I'm looking at the thermometer. Oh, don't worry about that.

دارم به دماسنج نگاه میکنم اوه، نگران این نباش.

We know it's hot. I know it's hot. You know it's hot.

می دانیم که هوا گرم است. میدونم داغه میدونی داغه

We were going to be outside today,

امروز قرار بود بیرون باشیم،

but I changed my mind when I realised

اما وقتی

that I was actually collapsing on the floor with heat exhaustion.

فهمیدم واقعا دارم از شدت گرما روی زمین می ریزم، نظرم تغییر کرد.

So I decided not to do that.

بنابراین تصمیم گرفتم این کار را نکنم.

You see, it's hot to us because relatively so.

می بینید که برای ما گرم است زیرا نسبتاً همینطور است.

The difference between what it was say last week

تفاوت بین آنچه که در هفته گذشته

or the week before and now is a big difference.

یا هفته قبل گفته شد و اکنون یک تفاوت بزرگ است.

But you wouldn't want to be in Portugal right now.

اما شما نمی خواهید در حال حاضر در پرتغال باشید.

Luis said that in his home town in Portugal, it's 42 degrees at the moment.

لوئیس گفت که در زادگاهش در پرتغال، دمای هوا در حال حاضر 42 درجه است.

How is that even possible?

این چطور ممکن هست؟

I'm amazed how casually

من تعجب می کنم که چگونه

a lot of people are accepting these high temperatures, because I don't remember

بسیاری از مردم این درجه حرارت بالا را قبول می کنند، زیرا من هرگز به یاد نمی

it ever being over 40 degrees in Europe, but now it is.

آورم که در اروپا بیش از 40 درجه باشد، اما اکنون چنین است.

And apparently we are going to get high temperatures next week here in England.

و ظاهراً هفته آینده اینجا در انگلیس دمای بالایی خواهیم داشت.

So we are not going to escape those extreme temperatures.

بنابراین نمی‌خواهیم از آن دمای شدید فرار کنیم .

It looks as if we might be getting 36 or maybe 37.

به نظر می رسد که ما ممکن است 36 یا شاید 37 بگیریم.

But the weather men are getting very excited because they actually want it to get to 40.

اما مردان آب و هوا بسیار هیجان زده می شوند زیرا آنها در واقع می خواهند که این رقم به 40 برسد.

They get really excited by these things because then it will break all records

آنها واقعاً با این چیزها هیجان زده می شوند زیرا در این صورت همه رکوردها را می شکند

so that wishing it to get to 40, of course, that's very,

تا آرزو کنند. به 40 برسید ، البته،

very bad for elderly people, for heat.

برای افراد مسن، برای گرما، بسیار بسیار بد است.

Well, for everyone, humanity, particularly elderly people, because they're more vulnerable,

خوب، برای همه، بشریت، به خصوص افراد مسن، چون آسیب پذیرتر هستند،

you know, they don't

می دانید، آنها مانند

cool down in the same way that we do, don't they?

ما سرد نمی شوند، اینطور نیست؟

No, I don't think I don't think they get

نه، فکر نمی‌کنم آنها

the same signals, you know, that they will keep all their clothes on.

سیگنال‌های یکسانی دریافت کنند ، می‌دانی، که همه لباس‌هایشان را بر تن خواهند داشت.

If you notice, elderly people, they well, they they go outside in hot

اگر توجه کنید، افراد مسن، خوب، آنها در

weather with with, you know, jackets on and coats.

هوای گرم با کت و کت به بیرون می روند.

But then somehow something happens when you get older, your brain

اما وقتی بزرگتر می‌شوید، به نوعی اتفاقی می‌افتد، مغزتان

doesn't tell you that you're overheating

به شما نمی‌گوید که در حال گرم شدن بیش از حد

in the same way it does when you're younger.

هستید، همانطور که در جوانی این کار را می‌کند.

So if you know any elderly people, get them naked.

بنابراین اگر افراد مسن را می شناسید، آنها را برهنه کنید.

Now, just take all the clothes off, hands on.

حالا، فقط تمام لباس ها را در بیاورید.

Take all the clothes off right now.

همین الان همه لباس ها را در بیاور

Unless, of course, it's Mr. Steve's mother.

البته مگر اینکه مادر آقای استیو باشد.

And of course they can people can get dehydrated, as we well know.

و البته آن‌ها می‌توانند ، همانطور که می‌دانیم، مردم ممکن است دچار کم آبی شوند.

In fact, my mother full of happy stories. Yes.

در واقع مادرم پر از داستان های شاد است. آره.

As my mother.

به عنوان مادرم.

And thank you, Louis, for for saying giving giving his

و ازت ممنونم، لویی، که گفتی آرزوی خود را به او دادی

your wish is that my mother is is better, but she is a lot better.

این است که مادرم بهتر است، اما او خیلی بهتر است.

We see yesterday she is

ما دیروز می بینیم که او

feisty.

شیطون است.

She has a lot of she has more energy.

او مقدار زیادی انرژی دارد.

She has more energy than we do.

او از ما انرژی بیشتری دارد.

Do you like my glass?

آیا لیوان من را دوست دارید؟

I've got my water here. Yes.

من آبم را اینجا دارم آره.

Put it in this glass. There's.

آن را در این لیوان قرار دهید. وجود دارد.

I definitely did not steal yesterday from the place where we ate.

قطعا دیروز از جایی که غذا خوردیم دزدی نکردم.

I did not steal this glass from the lovely place

من این لیوان را از مکان دوست داشتنی

where we had a delicious meal and some refreshing drinks.

که در آن یک غذای خوشمزه و چند نوشیدنی گوارا خوردیم ندزدم.

I did not steal it.

من آن را دزدی نکردم.

You were enabled by somebody that.

شما توسط شخصی فعال شده اید که

Oh, oh, I didn't steal it.

اوه اوه من ندزدمش

Nothing happened.

هیچ اتفاقی نیفتاد.

I'm just saying. Now, this is evidence.

من فقط می گویم. حالا این شواهد است.

If I have to appear in court, this is.

اگر من باید در دادگاه حاضر شوم، این است.

This is evidence.

این مدرک است.

It was funny.

Yesterday, we went to visit my mother and

بامزه بود.

دیروز به دیدن مادرم رفتیم و

we were exhausted when we came back in the afternoon

بعدازظهر

from going out for which was a lovely man.

که از بیرون رفتن که مرد دوست داشتنی بود برگشتیم خسته بودیم.

I fell asleep for an hour and a half.

یک ساعت و نیم خوابیدم.

I fell asleep, but my mother stayed awake continuously.

من خوابم برد، اما مادرم مدام بیدار بود.

That's how much she'd worn us out. Yeah.

این چقدر ما را فرسوده کرده بود. آره

Shall we have a look at the photograph?

یه نگاهی به عکس بیندازیم؟

This is Mr.

Steve and his mother yesterday. Here they come.

این آقای

استیو و مادرش دیروز هستند. اینجا می آیند.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

Your mother does look quite happy there.

مادرت در آنجا کاملاً خوشحال به نظر می رسد.

And yes, I don't know what you're doing.

و بله، من نمی دانم شما چه کار می کنید.

It looks like you're you're wiping your bum on the bush.

به نظر می رسد که داری ادم خود را روی بوته پاک می کنی.

That's a very arty looking photograph.

این یک عکس بسیار هنرمندانه است.

Well, I took it.

خب من گرفتمش

You can you can always guarantee if I take the photograph, they are always really, really good.

شما همیشه می توانید تضمین کنید اگر من عکس را بگیرم ، آنها همیشه واقعاً بسیار خوب هستند.

She doesn't look 92, I've got to say.

باید بگویم که او 92 ساله به نظر نمی رسد.

I have to say no in order, you know.

به ترتیب باید بگویم نه، می دانید.

Actually, you do.

در واقع، شما انجام می دهید.

Steve looks 92, but your mother definitely doesn't because it's very rare in looking after my mother.

استیو 92 ساله به نظر می رسد، اما مادر شما قطعاً اینطور نیست زیرا مراقبت از مادر من بسیار نادر است.

She looks amazing.

او شگفت انگیز به نظر می رسد.

I think your mother looks incredible for a very good recovery, I must say.

من فکر می کنم مادر شما برای بهبودی بسیار خوب به نظر می رسد، باید بگویم.

Where when you took your mother to the hospital a few days ago,

جایی که وقتی چند روز پیش مادرت را به بیمارستان بردی

you actually had a very nice comment from one of the nurses

، در واقع یک نظر بسیار زیبا از یکی از پرستاران داشتی

that she couldn't believe that your mother was 92 or is 92 not was is

که باورش نمی‌شد مادرت 92 سال داشته باشد یا 92 سال نیست،

should never say the past tense is 92.

هرگز نباید بگوید زمان گذشته این است. 92.

Well, she's 92 in December.

خوب، او در دسامبر 92 است.

Yes, she will will be 92.

بله، او 92 ساله خواهد شد.

Yes. Yes, sir.

بله. بله قربان.

Thank you for your good wishes.

ممنون از آرزوهای خوب شما

Not just Louis, but other people have also sent good wishes

نه فقط لوئیس، بلکه افراد دیگر نیز آرزوهای خوب فرستاده اند

and which is very welcome indeed.

و در واقع بسیار خوش آمدید.

Yes, we've got the fan on, by the way, if you can hear a humming sound, it's not Mr.

بله، ما فن را روشن کرده‌ایم، اتفاقاً، اگر صدای زمزمه‌ای را می‌شنوید، این آقای

Steve, it's not Mr. Steve overheating.

استیو نیست، این آقای استیو نیست که بیش از حد گرم می‌شود.

You see, we've we've got the fan, we've got the Little Electric Fan

می بینید، ما پنکه داریم، فن برقی کوچکی داریم

blowing the cool air, although it doesn't feel cool.

که هوای خنک را می دمد، اگرچه احساس خنکی ندارد.

We've got the windows open. We've got everything going on.

ما پنجره ها را باز کرده ایم ما همه چیز در جریان است.

Where are you going, Stevie?

کجا میری استوی؟

Going up again. It's going up. It's now.

دوباره بالا رفتن داره بالا میره برف میاد.

This might be a new dance.

این ممکن است یک رقص جدید باشد.

We'll call it the Steve.

ما آن را استیو می نامیم.

Where you do this, you go, oh, 27 and a half.

جایی که این کار را می کنی، می روی، اوه، 27 و نیم.

We're doing the Mr.

ما در حال انجام این کار آقای

Steve 82 doing that. He's just reaching down for this.

استیو 82 هستیم. او فقط برای این دست درازی می کند.

Mr.. Duncan I know it's all right. It's just having fun.

آقای دانکن می دانم که همه چیز درست است. این فقط سرگرمی است.

Having fun. Steve I'm not in the mood for fun.

تفریح ​​کردن استیو من حوصله تفریح ​​ندارم.

Definitely not. I've noticed that

قطعا نه. من متوجه شده ام که

everything else happening on the live chat.

همه چیز در چت زنده اتفاق می افتد.

Ros, I heard you talking, Claudia and what she's cooking, and you mentioned the cake.

راس، من شنیدم که شما صحبت می کنید، کلودیا و آنچه که او درست می کند، و شما به کیک اشاره کردید.

But what you didn't mention what you missed. Overlooked?

اما آنچه را که ذکر نکردید چه چیزی را از دست داده اید. نادیده گرفته شده؟

Oh, in the live chat was sauerkraut with sausages.

اوه، در چت زنده کلم ترش با سوسیس بود.

Oh, sausages.

اوه، سوسیس.

Which I think you would like.

که فکر می کنم شما دوست دارید.

Well, I made some delicious sausages while your mum was staying with us and she loved them.

خوب، من چند سوسیس خوشمزه درست کردم در حالی که مادرت پیش ما بود و او آنها را دوست داشت.

We even had a little song that we were singing together.

ما حتی یک آهنگ کوچک داشتیم که با هم می خواندیم.

Do you remember the sausage thing?

چیز سوسیس یادت هست؟

Sausages, sausages, sausages, sausages,

سوسیس، کالباس، کالباس، کالباس،

sausages, sausages, sausage.

کالباس، کالباس، کالباس، کالباس

And your mother was singing the song as well,

و مادرت هم آهنگ را می خواند که به

which I thought was brilliant.

نظر من عالی بود.

You've also been talking about the price of fuel, haven't you?

شما هم در مورد قیمت سوخت صحبت کرده اید، اینطور نیست؟

Price of fuel?

قیمت سوخت؟

Well that sort of thing.

خب این جور چیزها

Well, we talked about fuel yesterday when we were driving around in the car

خوب، دیروز وقتی با ماشین در حال رانندگی بودیم در مورد سوخت صحبت کردیم

because we noticed that there weren't many people on the road.

زیرا متوجه شدیم که افراد زیادی در جاده نیستند.

I know.

میدانم.

And and it almost felt as if lockdown had returned.

و تقریباً احساس می شد که قرنطینه بازگشته است.

I would say there was half as many cars on the road.

می توانم بگویم نصف تعداد ماشین ها در جاده بود.

So quite usual on, you know, Saturday, you normally on Saturday,

بنابراین کاملاً معمول است، می دانید، شنبه، شما معمولاً شنبه،

when we travel down to visit my mother in the morning, there's usually a lot of traffic.

وقتی صبح برای دیدن مادرم به پایین سفر می کنیم ، معمولاً ترافیک زیادی وجود دارد.

It's like a weekday and I've noticed during the week as well, very little traffic on the road.

مثل یک روز هفته است و در طول هفته نیز متوجه شده ام که ترافیک بسیار کمی در جاده وجود دارد.

People are saving money because of the price of fuel.

مردم به خاطر قیمت سوخت در حال پس انداز هستند.

Yeah.

Slattery No said it's €2.1

آره

Slattery No گفت 2.1 یورو به

per litre and I can't remember where you are sat now.

ازای هر لیتر است و من یادم نیست الان کجا نشسته اید.

€2.1. Yes.

2.1 یورو آره.

Well, two it's a bit like if it's a bit like saying £2.10

خوب، دو، کمی شبیه است، اگر کمی شبیه به گفتن 2.10 پوند باشد،

but it's two whatever.

اما هر چه باشد، دو است.

What, what is the small change in euro is because we don't have the euro here.

چه، تغییر کوچک یورو به این دلیل است که ما اینجا یورو نداریم.

We're awkward because we're British 2.1 that'll be a 10th.

ما بی دست و پا هستیم زیرا ما بریتانیایی 2.1 هستیم که یک دهم خواهد بود.

4.1 will be a ten.

4.1 ده خواهد شد.

I mean what, what you call it, what you call it?

یعنی چی، اسمش رو چی میزاری؟

I don't know.

من نمی دانم.

So we have we have pounds and pennies and pence.

بنابراین ما پوند و پنی و پن داریم.

But what is this? Is it sent?

اما این چیست؟ ارسال میشه؟

I think it might be sent.

فکر کنم ممکنه ارسال بشه

You know, could be. Is it?

می دانید، می تواند باشد. آیا این است؟

Please tell us.

لطفا به ما بگویید.

So the small chain. Small, yes.

بنابراین زنجیره کوچک. کوچک، بله.

Bits of a you know, say a 10th of a euro or what do you as it cents what you call it,

چیزهایی که می دانید، مثلاً یک دهم یورو یا آنچه شما آن را سنت می کنید،

because we didn't really use euros, to be honest, because we're British and we're awkward.

به این دلیل که ما واقعاً از یورو استفاده نکردیم، صادقانه بگویم، زیرا ما انگلیسی هستیم و بی دست و پا هستیم.

Don't forget that whenever people say

فراموش نکنید که هر وقت مردم می گویند

British, they say awkward at the same time.

بریتانیایی، در عین حال می گویند بی دست و پا.

We'll certainly never have Euros now.

مطمئناً اکنون هرگز یورو نخواهیم داشت.

And there's a point in time where we came very close to adopting the euro, but we never did.

و در مقطعی از زمان ما به پذیرش یورو نزدیک شدیم، اما هرگز این کار را نکردیم.

I think it is. Oh, I'm right.

من فکر میکنم که هست. اوه، راست می گویم.

Very bloody hell. Yes, sir.

جهنم خیلی خونین بله قربان.

Thank you for that. I'm right.

بابت آن تشکر می کنم. من درست می گویم.

I've got it right, Mr. Steele.

من درست متوجه شدم، آقای استیل.

Okay. Okay.

باشه. باشه.

I deserve some sort of prise or reward.

من مستحق نوعی جایزه یا جایزه هستم.

Maybe this this lovely glass.

شاید این لیوان دوست داشتنی باشه

Isn't this beautiful?

این زیبا نیست؟

This glass?

This might be the nicest class I've ever seen.

این لیوان؟

شاید این بهترین کلاسی باشد که تا به حال دیده ام.

And can I just repeat, I did not steal this yesterday.

و آیا می توانم فقط تکرار کنم، من دیروز این را دزدی نکردم.

I definitely didn't deny Steve.

من قطعا استیو را انکار نکردم.

Now, you mean the fact that I have to go 90 miles an hour to escape?

حالا منظورت اینه که من باید 90 مایل در ساعت برم تا فرار کنم؟

The police has.

پلیس دارد.

I definitely did not steal this yesterday from anywhere, but it is the most amazing glass.

من قطعاً دیروز این را از جایی ندزدیدم، اما شگفت انگیزترین لیوان است.

I am never going to put this glass down. It's wonderful.

من هرگز این لیوان را زمین نمی گذارم. فوق العاده است.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

Well, the price of fuel here is is 196

خوب، قیمت سوخت در اینجا 196

£1.96

پوند 1.96 پوند

for petrol and £2 for diesel.

برای بنزین و 2 پوند برای گازوئیل است.

Yeah. So why?

آره پس چرا؟

So that's actually you're the expert.

بنابراین در واقع شما متخصص هستید.

Why diesel. Why is diesel more expensive?

چرا گازوئیل چرا گازوئیل گرانتر است؟

Because apparently a lot of the diesel,

زیرا ظاهراً بسیاری از گازوئیل

I think, has to do with the Russia Ukraine war.

، به نظر من، مربوط به جنگ روسیه اوکراین است.

Oh, okay.

اوه، باشه

So although the prices have gone up because of that,

بنابراین، اگرچه قیمت‌ها به همین دلیل افزایش یافته است، اما

diesel is

دیزل به

particularly in short supply because a lot of diesel comes from Russia, apparently.

ویژه با کمبود عرضه می‌شود، زیرا ظاهراً گازوئیل زیادی از روسیه می‌آید.

I think it's or it's more difficult to make diesel from the oil,

من فکر می کنم ساختن گازوئیل از روغن یا سخت تر است،

but the difference between diesel and petrol has gone up.

اما تفاوت بین گازوئیل و بنزین بالا رفته است.

They used to be sort of very similar in price,

قبلاً از نظر قیمت بسیار شبیه به هم بودند،

but now there's quite a big difference between diesel and petrol now.

اما اکنون تفاوت زیادی بین دیزل و بنزین وجود دارد.

Yeah.

So in this country anyway. Yes. So, yes.

آره

پس به هر حال در این کشور. آره. درنتیجه بله.

So to fill up my car, Mr.

بنابراین برای پر کردن ماشینم، آقای

Duncan, I filled my car up yesterday which was it still had some in it

دانکن، دیروز ماشینم را پر کردم که هنوز مقداری در آن وجود داشت،

so I put just over 50 litres and I think about 53 litres

بنابراین کمی بیش از 50 لیتر ریختم و فکر می کنم حدود 53 لیتر است

and it costs me £101.

و قیمت آن 101 پوند است.

That's crazy.

این دیوانه است.

£101 to fill up my car with petrol.

101 پوند برای پر کردن ماشینم با بنزین.

So that's just thinking about that for a moment.

بنابراین فقط یک لحظه به آن فکر می کنم.

You're going to the forecourt, the place where you fill your car,

شما به پیشروی می روید ، جایی که ماشین خود را پر می کنید

you put petrol in there, and then you have to spend £101.

، بنزین می ریزید و سپس باید 101 پوند خرج کنید.

I know what what kind of craziness is this?

میدونم این چه دیوونگیه؟

So that's about that's about €120, something like that.

بنابراین حدوداً 120 یورو است، چیزی شبیه به آن.

Not quite sure exactly what the exchange rate is now

دقیقاً مطمئن نیستم که نرخ مبادله در حال حاضر چقدر است،

because the

pound and the euro are both been dropping against the dollar quite significantly.

زیرا

پوند و یورو هر دو به طور قابل توجهی در برابر دلار کاهش یافته اند.

Can you believe that?

آیا می توانید آن را باور کنید؟

I know.

میدانم.

I honestly, it takes a lot to stun me, but I'm so stunned.

راستش را بخواهید، برای مبهوت کردن من خیلی طول می کشد، اما من خیلی مات و مبهوت هستم.

Well, that means now, because my car does about 45 to the gallon.

خب، یعنی الان، چون ماشین من حدود 45 گالن انجام می دهد.

I know that because I monitor it very regularly.

من این را می دانم زیرا به طور منظم آن را نظارت می کنم.

You do?

شما انجام می دهید؟

I know he does.

من می دانم که او انجام می دهد.

So that means it's costing me in old money.

پس این بدان معناست که برای من پول قدیمی دارد.

Probably £8.

احتمالا 8 پوند

Yeah, every time I travel 45 miles.

بله، هر بار که 45 مایل سفر می کنم.

So that's when I'm going to my rehearsals to Wolverhampton and back.

بنابراین در آن زمان است که من به تمرینات خود به ولورهمپتون می روم و برمی گردم.

That's about a 50 mile round trip, so it's costing me around

این حدود 50 مایل رفت و برگشت است، بنابراین برای

seven or £8 every rehearsal.

هر تمرین حدود 7 یا 8 پوند هزینه دارد.

Yeah.

آره

So that's quite and I don't remember it wasn't, I remember it wasn't that long ago

این کاملاً است و من یادم نمی‌آید که اینطور نبود، یادم می‌آید آنقدرها پیش نبود

when we were all moaning about it costing £50. Yes.

که همه ما درباره قیمت آن 50 پوند ناله می‌کردیم. آره.

To fill the car.

برای پر کردن ماشین

Well that's it.

That's what I'm saying. It's crazy.

خب همین.

این چیزی است که من می گویم. این دیوانه است.

And also remember during the pandemic when oil companies

و همچنین به یاد داشته باشید در زمان همه‌گیری، زمانی که شرکت‌های نفتی

were trying to give us the oil for free,

تلاش می‌کردند نفت را به صورت رایگان به ما بدهند

they want they wanted to pay us

، می‌خواستند به ما پول

to take to take it off their hands because they had too much money now.

بدهند تا آن را از دستشان برداریم، زیرا اکنون پول زیادی داشتند.

And now it's like gold.

و حالا مثل طلا شده است.

Yeah, well, you see, you put into that the price of fuel has gone up,

بله، خوب، می بینید، شما وارد این موضوع می شوید که قیمت سوخت افزایش یافته

the price of electricity has doubled,

، قیمت برق دو برابر شده

the price of gas has probably gone up more than that.

، قیمت گاز احتمالاً بیشتر از این افزایش یافته است.

So these sort of everyday bills that people have

بنابراین، این نوع صورت‌حساب‌های روزمره که مردم

is causing a huge impact on everybody's

دارند، تأثیر زیادی بر تراز همه افراد

balance, you know,

می‌گذارد، می‌دانید،

balance sheet, how much money you've got coming in, going out.

ترازنامه، میزان پولی که وارد می‌کنید یا خارج می‌شوید.

So if you had, you know, a couple of hundred

بنابراین اگر

pounds left over at the end of every month, which thing I wish

در پایان هر ماه چند صد پوند باقی می‌ماند، چیزی که ای کاش

now you're going to be that money's been it's

اکنون به آن پول

a big makes a big difference

رسیده‌اید، تفاوت

to two people's disposable income disposable income

زیادی در درآمد قابل تصرف دو نفر ایجاد می‌کند.

how much money you've got left over after

چه مقدار پول پس

you have paid all your bills

از پرداخت تمام صورتحساب هایتان باقی می ماند

is what we call disposable income.

همان چیزی است که ما آن را درآمد قابل تصرف می نامیم.

I think it's becoming much harder to make ends meet.

فکر می کنم گذراندن زندگی سخت تر می شود.

So people are having to make choices.

بنابراین مردم مجبور به انتخاب هستند.

Are they going to stay at home?

آیا آنها قرار است در خانه بمانند؟

Are they going to go out in the car? Yeah.

قراره با ماشین برن بیرون؟ آره

And spend money on fuel when they've already seen their electricity bills go up significantly.

و زمانی که قبلاً شاهد افزایش چشمگیر قبوض برق خود بوده اند، برای سوخت هزینه کنند.

Everything. Yeah.

همه چيز. آره

I mean, the cost of electricity, for example, has gone up from

منظورم این است که هزینه برق، به عنوان مثال، از

I was paying

around only about two years ago, around $0.30 a kilowatt.

حدود دو سال پیش که من می پرداختم، حدود 0.30 دلار در هر کیلووات افزایش یافته است.

Okay. I don't I have no idea what it is.

باشه. من نمی دانم چه چیزی است.

Well, I pay the bills, you see, so I know.

خوب، من قبض ها را پرداخت می کنم، می بینید، پس می دانم.

No, I mean what a kilowatt is, is it.

نه، منظورم این است که کیلووات چیست؟

What kilowatt? Kilowatt is it really?

چه کیلوواتی؟ کیلووات واقعا؟

Imagine a bar fire.

آتش سوزی یک بار را تصور کنید.

Imagine a fire with, you know, those those traditional

می دانید،

old fashioned electric fires with a glowing red bar.

آتشی را با آن آتش های برقی سنتی قدیمی با نوار قرمز درخشان تصور کنید.

Okay, that's one kilowatt there.

خوب، یک کیلووات آنجاست.

One kilowatt each.

هر کدام یک کیلووات

So that if you switch that on for one hour, electricity is involved.

به طوری که اگر آن را برای یک ساعت روشن کنید، برق درگیر می شود.

It is in the UK, it's measured in kilowatt hours. Okay.

در انگلستان است و بر حسب کیلووات ساعت اندازه گیری می شود. باشه.

So it's how many kilowatts you use per hour.

بنابراین این مقدار است که شما در هر ساعت چند کیلووات مصرف می کنید.

So the cost of that kilowatt

بنابراین هزینه آن

used to be $0.13 for one hour.

کیلووات برای یک ساعت 0.13 دلار بود.

Okay. It's now $0.26

باشه. اکنون

in two years.

در دو سال 0.26 دلار است.

I still I still there.

من هنوز هنوز آنجا هستم

Understand how

درک کنید که چگونه

just say is expensive.

فقط گفتن گران است.

Well that means very, very expensive.

خب این یعنی خیلی خیلی گران است.

Well, what that means is the bi monthly electricity bill.

خوب ، معنی آن دو قبض ماهانه برق است.

Okay. Okay.

باشه. باشه.

Used to cost around

حدود

40, £50 a month.

40، 50 پوند در ماه هزینه استفاده می شود.

It's now £110 a month.

الان 110 پوند در ماه است.

So it's doubled.

بنابراین دو برابر شده است.

So over the year, that's another £500 on my on my fuse, which is

بنابراین در طول سال، این مبلغ 500 پوند دیگر بر روی فیوز من است، که

this is very strange that you're divulging all this information by the way.

این بسیار عجیب است که شما در حال افشای همه این اطلاعات هستید.

This is the sort of stuff you would normally.

این همان چیزهایی است که شما معمولاً انجام می دهید.

It's just general bills.

این فقط صورت حساب های عمومی است.

It's just Bill, bill everyone's bills around the same.

این فقط بیل است، قبض های همه را یکسان قبض کنید.

We all have bills to pay. The other thing. Mr..

همه ما قبض هایی برای پرداخت داریم. مورد دیگر. آقای. به

Because of the of oil going up so much. Yes.

خاطر نفت بالا رفتن خیلی. آره.

And we here have to heat our house with oil.

و ما اینجا باید خانه خود را با نفت گرم کنیم.

We do. Right?

ما انجام می دهیم. درست؟

We don't use gas here because we don't have gas pipes where we live.

ما اینجا از گاز استفاده نمی کنیم چون در محل زندگی خود لوله گاز نداریم.

We don't and we don't heat with electricity because that would be stupid.

ما نه و نه با برق گرم می کنیم زیرا احمقانه است.

It's too expensive. Stupid. So

خیلی گران است. احمق. بنابراین

lots of rural houses in many parts of the world,

بسیاری از خانه‌های روستایی در بسیاری از نقاط جهان،

certainly in the UK, use oil, which is actually kerosene.

قطعاً در بریتانیا، از نفت استفاده می‌کنند که در واقع نفت سفید است.

It's a bit like the same. Okay.

کمی شبیه همین است. باشه.

And these please get to the point.

و اینها لطفا سر اصل مطلب بروید.

Yeah, well, that's doubled in price and people are stealing the oil out of people's

بله، خوب، قیمت آن دو برابر شده است و مردم

oil tanks at night, sneaking around, siphoning it out, siphoning.

شب‌ها نفت را از مخازن نفت مردم می‌دزدند، یواشکی می‌گردند، آن را سیفون می‌کنند، سیفون می‌کنند.

Is that the is that the sign.

آیا این همان نشانه است.

Is it for siphoning.

آیا برای سیفون است.

If you are siphoning.

اگر سیفون می کنید.

Siphoning, I don't know what but what is that what are you doing there

سیفون کردن، نمی‌دانم چیست، اما

when you're doing this siphoning.

وقتی دارید این سیفون را انجام می‌دهید، آنجا چه می‌کنید.

So you're saying I'm boring.

پس شما می گویید من خسته ام.

Some people are finding it quite interesting.

برخی افراد آن را بسیار جالب می دانند.

Siphoning has the cost of electricity and gas sort of doubled in your country?

آیا سیفون هزینه برق و گاز در کشور شما دو برابر شده است؟

We're interested to know and what are you doing?

ما علاقه مندیم بدانیم و شما چه کار می کنید؟

You see, what we're doing is Mr.

ببینید، کاری که ما انجام می دهیم آقای

Duncan, it's we're not using the what are the things that use the most energy in the home.

دانکن است، این است که از چیزهایی که بیشترین مصرف انرژی را در خانه دارند استفاده نمی کنیم.

Anything that uses

هر چیزی که از گرما استفاده می کند

heat, anything that produces heat deep means it burns a lot of energy.

، هر چیزی که گرمای عمیق تولید می کند به این معنی است که انرژی زیادی می سوزاند.

So we have we have too much heat at the moment.

بنابراین در حال حاضر گرمای زیادی داریم.

So the oven probably four or five kilowatts to heat the Arctic.

بنابراین فر احتمالاً چهار یا پنج کیلووات برای گرم کردن قطب شمال است.

So we've got a slow cooker.

بنابراین ما یک اجاق گاز آهسته داریم.

We've mentioned this before.

قبلاً به این موضوع اشاره کردیم.

Yes, it's only a hundred watts, 100th of a kilowatt.

بله، فقط صد وات است، صدم یک کیلووات.

So we're saving electricity that way.

بنابراین ما از این طریق در مصرف برق صرفه جویی می کنیم.

I know you don't have to pay the bills, too.

من می دانم که شما مجبور نیستید قبض ها را نیز بپردازید.

I know I'm not saying it. I have to pay the bills.

میدونم که نمیگم من باید قبض ها را پرداخت کنم.

It's just it's just not the most interesting topic.

فقط جالب ترین موضوع نیست.

You just switched it all on what? Afterwards.

همه رو روی چی روشن کردی؟ پس از آن.

You don't care? Yeah.

برایت مهم نیست؟ آره

I don't know how many kilowatts my studio uses.

من نمی دانم استودیو من چند کیلووات مصرف می کند.

Yeah, well, I would like to shut this down.

بله، من می خواهم این را تعطیل کنم.

Would save a fortune.

یک ثروت را پس انداز می کند.

It might be it might actually be gigawatts.

ممکن است در واقع گیگاوات باشد.

But of course, since you've

اما مطمئناً، از آنجایی که

been switching all your lights over to LEDs and you've got a more efficient compute in there. Yes.

همه چراغ‌های خود را به LED تغییر داده‌اید و محاسبات کارآمدتری را در آنجا دارید. آره.

Well, not today it isn't.

خوب، امروز نیست.

It's my poor computer is sweating if you want it. Yeah.

اگر بخواهی کامپیوتر ضعیف من عرق کرده است. آره

If you ever want to think what's using electricity in my home, it's anything that produces heat.

اگر می خواهید فکر کنید که چه چیزی از برق در خانه من استفاده می کند، هر چیزی است که گرما تولید می کند.

Yeah.

It really is going to be the thing that uses the most electric.

آره

این واقعاً چیزی است که بیشترین استفاده از برق را دارد.

And that includes lights because lights produce heat.

و این شامل نورها می شود زیرا نورها گرما تولید می کنند.

So not the LCD, so not anymore.

پس نه ال سی دی، پس دیگر نه.

And that's what we're going to say.

و این چیزی است که ما می خواهیم بگوییم.

I was going to say that in the past.

در گذشته قرار بود این را بگویم.

So people don't worry so much about lighting, but certainly heating because you still have

بنابراین مردم چندان نگران روشنایی نیستند، اما مطمئناً نگران گرمایش هستند زیرا هنوز

to generate heat.

باید گرما تولید کنید.

I'm probably boring to many people, but all this

من احتمالا برای بسیاری از مردم خسته کننده هستم، اما همه این

talk about energy thinking, including me.

صحبت ها در مورد تفکر انرژی، از جمله من.

But some people might be interested.

اما برخی از افراد ممکن است علاقه مند شوند.

Yes, one maybe one person. And I think that's you.

بله، شاید یک نفر. و من فکر می کنم این شما هستید.

Yeah. Yeah, right. Okay.

آره بله درسته. باشه.

When they block somebody, their Khan says, interesting.

وقتی کسی را مسدود می کنند، خانشان می گوید، جالب است.

Mr. C Thank you.

آقای سی متشکرم.

It isn't oh can I just say I'm saying, I mean, I think I think I pronounce your name Khan.

آه نمیشه فقط بگم دارم میگم، یعنی فکر می کنم فکر کنم اسمت رو خان ​​تلفظ می کنم.

Is that right?

درست است؟

It looks like to me an orange circles.

به نظر من یک دایره نارنجی است.

It looks it looks

به نظر می رسد

like actually it might be Cyrillic

که در واقع ممکن است سیریلیک

it looks like Khan maybe two.

باشد، به نظر می رسد مانند خان شاید دو.

Is it Khan?

آیا این خان است؟

Yes. Say yes.

آره. بگو آره.

Please tell us if it is.

لطفا اگر هست به ما بگویید.

It's a very cool name to put on our minds.

این یک نام بسیار جالب است که باید در ذهن ما بگذاریم.

At rest reminds us very much of a certain science fiction.

استراحت ما را به یاد یک داستان علمی تخیلی خاص می اندازد.

If you've just What body are you?

اگر شما فقط چه بدنی هستید؟

Okay, you delirious.

باشه تو هذیان.

If the heat.

اگر گرما.

I was going to say something that I keep trying to produce the programme here

من می خواستم چیزی بگویم که من به تلاش برای تولید برنامه در اینجا ادامه

and you get completely started talking about Star Trek.

می دهم و شما کاملاً شروع به صحبت در مورد Star Trek می کنید.

You were watching English Addict on a very hot day.

شما در یک روز بسیار گرم مشغول تماشای English Addict بودید.

I'm in the studio with Mr. Steve and it's boiling hot.

من با آقای استیو در استودیو هستم و داغ است.

We are looking at some hot phrases and words in a few moments.

در چند لحظه نگاهی به عبارات و کلمات داغ می اندازیم .

So if you want to say hello in the live chat, you are more than welcome to do so.

بنابراین اگر می خواهید در چت زنده سلام کنید، از انجام این کار خوشتان می آید.

It's a very strange one today because I, I feel slightly overcome

امروز خیلی عجیب است، زیرا من، کمی احساس

with heat exhaustion because I've been so busy.

گرمازدگی می کنم، زیرا خیلی سرم شلوغ بوده است.

We were going to be outside, but I decided not to.

قرار بود بیرون باشیم، اما تصمیم گرفتم این کار را نکنم.

It's just, it's hot

فقط، بیرون گرم است

outside.

.

Too hot.

خیلی داغه

I think we would have got sunstroke if we were outside.

فکر می کنم اگر بیرون بودیم دچار سکته آفتاب می شدیم.

I'm struggling a bit today because I've got a blister on the inside of my lower lip.

امروز کمی مشکل دارم چون داخل لب پایینم تاول دارد.

Okay.

باشه.

Do you ever get that when you're eating

آیا تا به حال در هنگام غذا خوردن

and you bite the inside of your lip?

و گاز گرفتن داخل لبتان دچار این مشکل می شوید؟

It's a it's an ulcer. An ulcer.

این یک زخم است. یک زخم

You are c e r r.

شما c e r r هستید.

No, you're right.

نه، حق با شماست.

The first time ulcer, you, you just know don't you, if you bite ooh.

اولین بار زخم، شما، فقط می دانید که نه، اگر گاز می گیرید اوه.

And you crunch into your neck, I'm getting one of those in my stomach.

و تو به گردنت خرد می کنی، من یکی از آن ها را در شکمم می گیرم.

You just know it will turn into a painful blister

فقط می دانید که به یک تاول دردناک تبدیل می

which will last several days.

شود که چندین روز طول می کشد.

And I'm in the process of this.

و من در جریان این هستم.

And the other day I accidentally bit for the second time in the same place.

و روز دیگر به طور تصادفی برای دومین بار در همان مکان گاز گرفتم.

Yeah.

Because they said of course a bit of swelling and then you're more likely to bite them twice.

آره

چون گفتند البته کمی ورم دارد و بعد احتمال دوبار گاز گرفتن آنها بیشتر است.

So bet it.

پس شرط ببند

And then two days later I bit into again

و بعد دو روز بعد دوباره گاز

I screamed like a girl.

گرفتم مثل یک دختر جیغ زدم.

He did. He cried for an hour.

او انجام داد. یک ساعت گریه کرد.

I had to.

مجبور بودم.

I had to kiss him better.

باید بهتر ببوسمش.

I had to kiss his lip better.

مجبور شدم بهتر لبش را ببوسم.

It was very messy.

خیلی بهم ریخته بود

He was salivating all over the place.

همه جا آب دهانش جاری شده بود.

Oh, well, canal, it's pronounced o canal.

اوه، خوب، کانال، آن را o canal تلفظ می کنند.

Like.

پسندیدن.

Like the the place where the little narrowboat along means a channel.

مانند جایی که قایق باریک کوچک در کنار آن به معنای کانال است.

A channel? Yes, canal. Canal.

یک کانال؟ بله کانال کانال.

So like a channel. Yeah. So what are you channel.

پس مثل یک کانال آره پس کانالت چیه

What you challenging that you channelling

چه چیزی را به چالش می کشی که

now. What do you channelling.

اکنون آن را کانالیزه می کنی. چه چیزی را کانالیزه می کنید

Is it positive energy.

آیا انرژی مثبت است

I'm just wondering what you're channelling.

من فقط تعجب می کنم که شما چه چیزی را کانالیزه می کنید.

Is it what are you channelling towards.

آیا این همان چیزی است که شما به سمت آن هدایت می کنید؟

Channelling positive energy.

هدایت انرژی مثبت

That's what everyone say.

این چیزی است که همه می گویند.

Channelling, channelling.

کانال سازی، کانال سازی.

I can't say it because of my blister.

به خاطر تاولم نمیتونم بگم

Oh, that's a shame.

اوه، این شرم آور است.

Well, if that's the only problem you've got in your life, you're doing pretty well.

خوب، اگر این تنها مشکلی است که در زندگی تان دارید، خیلی خوب کار می کنید.

I that's, that's a starter anyway.

به هر حال این یک شروع است.

Yes. Yeah. We.

آره. آره ما

Right. Okay. So yes I've dealt with that.

درست. باشه. بنابراین بله، من با آن برخورد کرده ام.

Yes. Few cars on the road I can cross off my to do list here.

آره. تعداد کمی از ماشین‌ها در جاده‌ها که می‌توانم لیست کارهایم را اینجا حذف کنم.

That's it. I've got nothing left. Okay.

خودشه. هیچی ندارم باشه.

So over to you, Mr. Juncker.

پس به شما، آقای یونکر.

You didn't have much to start with, to be honest.

راستش شما چیز زیادی برای شروع نداشتید.

Those indeed did comment on the tragic events in Japan.

آنها در واقع درباره وقایع غم انگیز ژاپن اظهار نظر کردند.

So we're hoping that people like me who might be watching this later on,

بنابراین امیدواریم افرادی مانند من که ممکن است بعداً این را تماشا کنند

we send you all our best wishes for what was a very shocking

، بهترین آرزوها را برای شما برای اتفاقی بسیار تکان دهنده

and tragic event.

و غم انگیز ارسال کنیم.

It was really shocking because you just didn't see that sort of thing in Japan.

واقعاً تکان دهنده بود زیرا شما چنین چیزی را در ژاپن ندیدید.

Well, very rarely, no.

خوب، خیلی به ندرت، نه.

And also well, we've had similar events here last year.

و همچنین خوب، ما رویدادهای مشابهی را در سال گذشته در اینجا داشته ایم.

One of our members of parliament was killed. Yes.

یکی از نمایندگان مجلس ما کشته شد. آره.

Whilst giving a meeting or holding a meeting with some of the people.

در حالی که با برخی از افراد جلسه می گذارند یا جلسه می گذارند.

He serves and someone decided to stop him because they didn't like him.

او خدمت می کند و یک نفر تصمیم گرفت او را متوقف کند زیرا او را دوست نداشتند.

And for another politician,

و برای یک سیاستمدار دیگر،

lady died a number of years, a few years ago as well.

خانمی چند سال، چند سال پیش نیز درگذشت.

In America, of course, it's happening all that all the time.

در آمریکا ، البته، همیشه این اتفاق می افتد.

Well, politicians aren't being killed all the time.

خب، سیاستمداران همیشه کشته نمی شوند.

Shootings, I mean, shooting.

تیراندازی، منظورم تیراندازی است.

Yeah, there's a mass shooting in south South Africa.

بله، یک تیراندازی دسته جمعی در جنوب آفریقای جنوبی وجود دارد.

And I saw this morning as well.

و امروز صبح هم دیدم

Just a cheer. Everyone up.

فقط یه تشویق همه بالا

Okay, Steve, it's catching on.

باشه، استیو، در حال گرفتن است.

So I don't mind you mentioning sad stories, but you say it's such a happy, jolly way

بنابراین من بدم نمی‌آید که داستان‌های غم‌انگیز را ذکر کنید، اما می‌گویید این بسیار شاد و مفرح

you seem.

به نظر می‌رسید.

You seem to be breezing with with enthusiasm.

به نظر می رسد که شما با اشتیاق همراه هستید.

So if you are going to talk about sad things, at least keep it a bit sombre.

بنابراین اگر می خواهید در مورد چیزهای غم انگیز صحبت کنید، حداقل آن را کمی تاریک نگه دارید.

Canal, canal.

کانال، کانال.

But the world is a bit messed up.

اما دنیا کمی به هم ریخته است.

I will I will be honest with you, Steve.

من با شما صادق خواهم بود، استیو.

Just wait there a minute.

فقط یه دقیقه اونجا صبر کن

Just random thoughts of Mr.

فقط افکار تصادفی از آقای

Steve just popping out.

استیو بیرون می آیند.

I mean, I'm just

منظورم این است که

I'm just saying the world is a bit messed up.

فقط می گویم دنیا کمی به هم ریخته است.

Can we just all agree on that?

آیا همه ما فقط می توانیم در مورد آن توافق کنیم؟

It's all a bit messed up.

همه چیز کمی به هم ریخته است.

We've got chaos here.

اینجا هرج و مرج داریم

We've got chaos around the world.

ما در سراسر جهان هرج و مرج داریم.

We've got wars, famine in Africa.

ما در آفریقا جنگ داریم، قحطی.

13 million people affected,

13 میلیون نفر آسیب دیده،

13 million people affected by famine.

13 میلیون نفر از قحطی آسیب دیده اند.

So that's to do with the grain.

پس این مربوط به دانه است.

It is absolutely crazy.

این کاملا دیوانه است.

Absolutely crazy.

کاملا دیوانه است.

The world is a little bit messed up.

دنیا کمی به هم ریخته است.

Is it canal or do we?

کانال است یا ما؟

Which syllable do we emphasise?

روی کدام هجا تأکید می کنیم؟

Is it K now canal?

الان کانال K هست؟

Do we emphasise the K or is it K?

آیا روی K تأکید می کنیم یا K است؟

You know, I don't know.

شما می دانید، من نمی دانم.

It could be.

میتونه باشه.

That sounds very rude.

این خیلی بی ادبانه به نظر می رسد.

Mr. Duncan,

آقای دانکن

over to you.

، پیش شما.

Hello. Says Tom. Hello, Tom.

سلام. می گوید تام. سلام تام.

Hello, Tom. Rocks.

سلام تام. سنگ ها

Do you really?

شما واقعا؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

It is 3:00.

ساعت 3:00 است.

Guess what it is 3:00.

حدس بزنید ساعت 3:00 است.

3:00 here in England on a very hot day.

ساعت 3:00 اینجا در انگلستان در یک روز بسیار گرم.

And apparently next week it's going to get even hotter.

و ظاهرا هفته آینده هوا حتی گرمتر خواهد شد.

I oh,

من اوه،

how can it get hotter than this?

چگونه می تواند داغتر از این باشد؟

37 degrees next week, apparently.

37 درجه هفته بعد ظاهرا.

And we've never had that.

و ما هرگز آن را نداشتیم.

I don't know what will happen.

نمی دانم چه خواهد شد.

I think the fields behind us can you can see this is all live, by the way,

فکر می‌کنم زمین‌های پشت سر ما می‌توانید ببینید که این همه زنده است،

that will all be on fire next week

اتفاقاً

if if we have 37 degrees.

اگر 37 درجه داشته باشیم، هفته آینده همه آتش خواهند گرفت.

So it's only a matter of time before this water shortages

بنابراین این مسئله زمان زیادی است که این کمبود آب

and rationing of the water, because that always happens in the UK.

و جیره بندی آب وجود داشته باشد، زیرا همیشه در بریتانیا این اتفاق می افتد.

Even though we've had months of rain,

با وجود اینکه ماه‌ها بارندگی داشته‌ایم،

we will still be getting shortages.

همچنان با کمبود مواجه خواهیم بود.

In fact, I was surprised because I went out to water the plants in the garden this morning.

در واقع من تعجب کردم چون امروز صبح برای آبیاری گیاهان باغ بیرون رفتم.

Okay.

And I expected the water pressure to be reduced because everyone had their hose pipes on.

باشه.

و من انتظار داشتم فشار آب کاهش یابد زیرا همه لوله های شلنگ خود را بسته بودند.

But it hasn't.

اما نشده است.

But that won't take long before that happens. Hmm.

اما زمان زیادی طول نمی کشد تا این اتفاق بیفتد. هوم

Remember 1976?

سال 1976 را به خاطر دارید؟

I do remember.

به یاد می آورم.

Remember everyone was suffering here

یادش بخیر اینجا همه

with the drought of 1976.

از خشکسالی سال 1976 رنج می بردند.

Apparently ladybirds were everywhere.

ظاهرا کفشدوزک ها همه جا بودند.

People

افرادی

they were ladybirds, just people were having to put their windscreen wipers on

که کفشدوزک بودند، فقط مردم مجبور بودند برف پاک کن‌های شیشه جلوی خود را روی آن بگذارند،

because there were so many ladybirds they couldn't drive without their car being covered

زیرا کفشدوزک‌های زیادی وجود داشتند که نمی‌توانستند بدون پوشاندن

with Ladybird ladies, I always remember 1976 as well as when

ماشینشان با خانم‌های کفشدوزکی رانندگی کنند، من همیشه سال 1976 را به یاد می‌آورم و همچنین زمانی

I was actually quite in love with a French teacher.

که واقعاً عاشق آن بودم. یک معلم فرانسوی

Yeah.

You've told us so many that I know this story is that story.

آره

آنقدر به ما گفتی که می دانم این داستان همان داستان است.

This story.

این داستان.

It's like it's like being with him yesterday.

انگار دیروز با او بودن.

I still got a photograph of him as well.

من هنوز از او عکس گرفتم.

Well, you know, the French teacher, the French says, well, why?

خوب، می دانید، معلم فرانسه، فرانسوی می گوید، خوب، چرا؟

Why were you so in love with him now?

حالا چرا اینقدر عاشقش بودی؟

Why were you so in love with your French? Take no idea.

چرا اینقدر عاشق زبان فرانسه بودی؟ فکر نکن

You know, I was I was a teenager. I must have been.

میدونی من نوجوان بودم من باید بودم.

I would have been how? I would have been

من چطور بودم؟ من

15. So there you go.

15 ساله بودم.

Fancy anything at 15?

در 15 سالگی چیزی دوست دارید؟

Of course. 15.

البته. 15.

Everything was starting to drop

همه چیز در حال سقوط

and and things were happening to your body.

بود و اتفاقاتی برای بدن شما رخ می داد.

You were all

تو همه

and I still I still think I still think you are confused.

بودی و من هنوز هم فکر می کنم هنوز هم فکر می کنم گیج شدی.

I mean, I must have been confused to be attracted to a female French teacher.

منظورم این است که حتما گیج شده ام که جذب یک معلم زن فرانسوی شده باشم.

I must have been very confused. Time. That's it.

حتما خیلی گیج بودم زمان. خودشه.

But there you go.

اما شما بروید.

I don't remember ever having a crush on my teachers.

یادم نمی‌آید که تا به حال به معلمانم علاقه داشته باشم.

I might get that picture out one day and show you he has a our fabra.

من ممکن است یک روز آن عکس را بیرون بیاورم و به شما نشان دهم که او یک فابرای ما دارد.

What's her name?

اسمش چیه؟

Yes, I'm you know, I'm pretty neat.

بله، من می دانم، من بسیار تمیز هستم.

Brigitte Fabric was her name.

بریژیت فابریک نام او بود.

If you are watching and you are still teaching,

اگر در حال تماشا هستید و هنوز در حال تدریس هستید،

do you remember me in Chipping Campden or still or still alive?

آیا من را در چیپینگ کمپدن به یاد دارید یا هنوز زنده ام یا زنده؟

Though she'd

اگرچه او

probably only be about ten years older than me, I would think at the time.

احتمالاً فقط ده سال از من بزرگتر است، در آن زمان فکر می کردم.

Maybe something like that.

شاید همچین چیزی

So yes, probably not quite as attractive now as she was then,

بنابراین بله، احتمالاً اکنون به اندازه آن زمان جذاب

but actually looking at the photograph, she actually wasn't that attractive.

نیست، اما در واقع با نگاه کردن به عکس، او در واقع آنقدرها هم جذاب نبود.

So I don't know what was going on at the time was just, Are you okay?

بنابراین من نمی دانم آنچه در آن زمان در حال وقوع بود، فقط، حالت خوب بود؟

All the teenage boys were in love with her.

همه پسرهای نوجوان عاشق او بودند.

I mean, blimey, who wouldn't pay what?

یعنی بلیمی، چه کسی چه چیزی را پرداخت نمی کند؟

What English teenager would not be in love

کدام نوجوان انگلیسی

with a 23 year old French lady

عاشق یک خانم فرانسوی 23 ساله نیست

trying to teach them French and speaking French who would not be attracted to that?

که سعی می کند به آنها زبان فرانسه بیاموزد و فرانسوی صحبت کند که مجذوب آن نشود؟

I think the girls were all attracted to her as well.

فکر کنم همه دخترا هم جذبش شده بودن.

I should think it's just the accent because we our the company that I work for,

من باید فکر کنم که این فقط لهجه است زیرا ما شرکتی هستیم که در آن کار می کنم،

we had a boss who was French and all the men were in love with that.

رئیسی داشتیم که فرانسوی بود و همه مردان عاشق آن بودند.

She had to stand up and start speaking English in that French accent so she could have said anything.

او مجبور شد بلند شود و با آن لهجه فرانسوی شروع به صحبت کردن انگلیسی کند تا بتواند هر چیزی بگوید.

So what was it that?

پس این چی بود؟

Was it just the accent then?

اون موقع فقط لهجه بود؟

It was the accent, yes. Yes.

این لهجه بود، بله. آره.

It's a bit like British people, though.

اگرچه کمی شبیه مردم بریتانیا است.

If you go to the United States and you speak with a British accent, they think you're royalty.

اگر به ایالات متحده بروید و با لهجه انگلیسی صحبت کنید، آنها فکر می کنند که شما یک خانواده سلطنتی هستید.

You can actually go there and say that you are a member of the royal family

شما در واقع می توانید به آنجا بروید و بگویید که یکی از اعضای خانواده سلطنتی هستید

and they will actually believe you.

و آنها واقعاً شما را باور خواهند کرد.

They will invite you around for supper or tea or a Big Mac.

آنها شما را برای صرف شام یا چای یا بیگ مک دعوت می کنند.

I think it's mainly Big Macs

من فکر می‌کنم که عمدتاً بیگ مک‌ها

and they will say, oh, we've got a member of the Royal family here today.

هستند و می‌گویند، اوه، امروز یکی از اعضای خانواده سلطنتی را داریم.

And I'll go, Oh, hello, my name is Mr.

و من می روم، اوه، سلام، نام من آقای

Duncan.

I am 25th in line

دانکن است.

من بیست و پنجمین در

to the throne of England, and they will believe you

صف تاج و تخت انگلیس هستم و آنها شما را باور خواهند کرد

because you have a British accent and

زیرا شما لهجه بریتانیایی دارید و

my eyes are quite close together.

چشمان من کاملاً به هم نزدیک است.

So people are likely to believe I could be royalty

بنابراین مردم احتمالاً معتقدند که من می‌توانم خانواده سلطنتی باشم،

because all the royalty, their eyes are all close together.

زیرا همه اعضای خانواده سلطنتی، چشمان آنها همه به هم نزدیک است.

It's not it's not the only thing that's close together.

این تنها چیزی نیست که به هم نزدیک است.

And their eyes are very close together.

و چشمانشان خیلی به هم نزدیک است.

You look at that next time the queen, even Prince Philip as well,

به این نگاه کنید که دفعه بعد ملکه، حتی شاهزاده فیلیپ نیز،

they all have eyes very close together that must show some kind of royal

همه آنها چشمانی بسیار نزدیک به هم دارند که باید نوعی گرایش سلطنتی را نشان دهد

leaning.

.

Oh, you certainly have a leaning towards something.

اوه، مطمئناً به چیزی تمایل دارید.

I'm not sure what it is.

من مطمئن نیستم که چیست.

So welcome, everyone.

پس همه خوش آمدید

It is Sunday, the 10th of July.

یکشنبه دهم تیرماه است.

We are almost halfway through July.

تقریباً در نیمه راه تیرماه هستیم.

Don't forget, by the way, I haven't mentioned this yet.

فراموش نکنید، اتفاقاً من هنوز به این موضوع اشاره نکرده ام.

I'm going to mention it today, next month.

من امروز، ماه آینده به آن اشاره خواهم کرد.

It is my birthday.

تولد من است.

So I am giving you one month notice.

بنابراین من به شما یک ماه اخطار می دهم.

So I am giving you plenty of time to buy your lovely gifts.

بنابراین من به شما زمان زیادی برای خرید هدایای دوست داشتنی خود می دهم.

By the way, I'm talking to Steve here, so you have plenty of time to buy your lovely gifts.

در ضمن، من اینجا با استیو صحبت می کنم، بنابراین شما زمان زیادی برای خرید هدایای دوست داشتنی خود دارید.

Some of your thoughtful presents, maybe a beautiful car, plural?

برخی از هدایای متفکر شما، شاید یک ماشین زیبا، جمع؟

Yes. Not singular. Yes.

آره. مفرد نیست. آره.

So I'm expecting that.

بنابراین من انتظار آن را دارم.

And you, of course, you're welcome as well.

و شما، البته، شما نیز خوش آمدید.

If you want to send something to me, I don't know how it's going to get here

اگر می خواهید چیزی برای من بفرستید، من نمی دانم چگونه به اینجا می رسد

because I would never give

زیرا من هرگز

my real address.

آدرس واقعی خود را نمی دهم.

Mr. Duncan, what are we going to talk about today?

آقای دانکن، امروز قرار است در مورد چه چیزی صحبت کنیم؟

We're talking about hot and cold.

ما در مورد گرم و سرد صحبت می کنیم.

Have you noticed?

It's quite hot today, although I feel a lot cooler now.

آیا توجه کرده اید؟

امروز هوا خیلی گرم است، اگرچه الان خیلی خنک تر هستم.

We actually have the fan.

ما در واقع هوادار را داریم.

There's a little electric fan that is blowing down there.

یک فن برقی کوچک وجود دارد که در آن پایین می وزد.

There was something blowing under the desk, but up to 28 degrees Celsius or centigrade. Yes,

چیزی زیر میز می‌وزید، اما تا 28 درجه سانتی‌گراد یا سانتی‌گراد. بله،

nearly 82 Fahrenheit, 82 Fahrenheit.

نزدیک به 82 فارنهایت، 82 فارنهایت.

Everyone anybody use Fahrenheit to measure temperature in their country.

هر کسی برای اندازه گیری دمای کشور خود از فارنهایت استفاده می کند.

I have no idea. But tell us if you do.

هیچ نظری ندارم. اما اگر دارید به ما بگویید.

I like Fahrenheit.

من فارنهایت را دوست دارم.

I hate I hate measurements.

متنفرم از اندازه گیری متنفرم

I hate them.

از آنها متنفرم.

The only measurements I understand, Steve, are feet

تنها اندازه‌هایی که من می‌فهمم، استیو، پا

and inches.

و اینچ است.

Steady. No, steady.

ثابت. نه، ثابت

I know what you're doing out there.

میدونم اون بیرون چیکار میکنی

You're thinking feet in inches.

شما به پاها در اینچ فکر می کنید.

That's all I understand. Anything else?

این تمام چیزی است که من می فهمم. چیز دیگری مد نظر دارید؟

I have no metres.

متر ندارم

People say 20 metres.

مردم می گویند 20 متر.

I have no idea what that is.

من هیچ ایدهای نسبت به این که آن چه بود ندارم.

I'm all right with me just because it's very close to yards.

من با خودم خوبم فقط به این دلیل که خیلی نزدیک به حیاط است.

That's even worse.

این حتی بدتر است.

You must know what a yard is.

باید بدانید حیاط چیست.

I'm not that old and not as old as you.

من آنقدر پیر نیستم و به اندازه تو نیستم.

But yeah.

ولی آره.

Your birth certificate is in Latin.

شناسنامه شما به زبان لاتین است.

No, not.

نه، نه.

That's how old you were. Metres and yards away.

همین چند ساله بودی متر و چند متر دورتر.

A metre is.

Just a little bigger than a yard? Yes.

یک متر است.

فقط کمی بزرگتر از حیاط؟ آره.

I never have problems with metres.

من هرگز با متر مشکل ندارم.

Give me a foot.

یک پا به من بده

Give me one foot and 12 inches and I'll be happy.

یک پا و 12 اینچ به من بدهید خوشحال می شوم.

What are you talking about there, Mr.

آقای دانکن در مورد چه چیزی صحبت می کنید

Duncan? Measurements,

؟ البته اندازه گیری ها

of course.

Inaki. Mr.

ایناکی.

Seaver's trip the thermometer. No, I haven't.

سفر آقای سیور دماسنج. نه، ندارم.

This is real live temperature.

این دمای زنده واقعی است.

So he put it down his underwear.

پس لباس زیرش را گذاشت.

I can show you.

من می توانم به شما نشان دهم.

Maybe go.

شاید بره

That's out of focus, Steve.

این خارج از تمرکز است، استیو.

Why should I put it there? No, the near. That's it.

چرا باید آن را آنجا بگذارم؟ نه، نزدیک خودشه.

Leave it there.

I see you see the red line.

بذار اونجا

من می بینم که شما خط قرمز را می بینید.

The camera you see is fixed.

دوربینی که می بینید ثابت است.

Focus.

تمرکز.

We can say you can zoom in on that.

می توانیم بگوییم که می توانید روی آن زوم کنید.

Can we get it to 30, by the way?

به هر حال می توانیم آن را به 30 برسانیم؟

We need to shut all the doors and windows.

ما باید تمام درها و پنجره ها را ببندیم.

Please don't do that, which we don't want to do that.

لطفا این کار را نکنید، که ما نمی خواهیم این کار را انجام دهیم.

I think it's good to acclimatise yourself to the heat.

به نظر من خوب است که خود را با گرما وفق دهید.

That's what I do in the car in the early part of this summer.

این کاری است که من در اوایل تابستان امسال در ماشین انجام می دهم.

I will not switch the aircon on

من کولر را روشن

so that the temperature inside the car gets very hot

نمی کنم تا دمای داخل ماشین خیلی گرم شود

and I'm trying to acclimatise my body to the heat.

و سعی کنم بدنم را با گرما سازگار کنم.

I know it sounds ridiculous, but that's what I like to do with it.

می دانم که مسخره به نظر می رسد، اما این کاری است که دوست دارم با آن انجام دهم.

It definitely sounds ridiculous.

قطعاً مسخره به نظر می رسد.

Yes. I think if I if I can see, how long can I stand it?

آره. فکر می کنم اگر بتوانم ببینم تا کی می توانم تحمل کنم؟

Well, that that sort of get you used to the high temperatures, doesn't it?

خوب، اینطوری شما را به دمای بالا عادت می دهد، اینطور نیست؟

You've got to sort of make your body climb.

شما باید به نوعی بدن خود را بالا ببرید.

You really shouldn't have said that because you've just reminded me of something.

تو واقعاً نباید این را می گفتی، زیرا فقط چیزی را به من یادآوری کردی.

Can I just say yesterday we were driving to Mr.

فقط میتونم بگم دیروز داشتیم با

Steve's mother in the car, and I suddenly realised

ماشین پیش مادر آقای استیو رانندگی میکردیم و من ناگهان متوجه شدم

that Steve was driving with with the air conditioning.

که استیو با تهویه مطبوع رانندگی میکنه.

The air conditioning was switched off

تهویه مطبوع خاموش بود

and I was passing out.

و من داشتم از حال می رفتم.

And I said to Steve, I said, Why is it so hot in this car?

و من به استیو گفتم، گفتم چرا در این ماشین اینقدر گرم است؟

Right. You see, I'm used to it. Yes, but that's it.

درست. میبینی من عادت کردم بله، اما همین.

But the thing is, why don't you just put the air conditioning on anyway?

اما مسئله این است که چرا به هر حال تهویه مطبوع را روشن نمی کنید؟

Because for your life, do you think, Mr.

به این دلیل که برای زندگی شما، آقای دانکن، فکر می کنید

Duncan, because you're trying to save energy or fuel?

به این دلیل است که در حال تلاش برای صرفه جویی در انرژی یا سوخت هستید؟

I will use about 3% more petrol.

من حدود 3 درصد بیشتر بنزین مصرف خواهم کرد.

So you draw in the truth.

پس شما حقیقت را ترسیم می کنید.

So you would rather

بنابراین شما ترجیح می دهید

me suffer,

من رنج بکشم،

maybe even pass out in the car with heatstroke,

شاید حتی در ماشین با گرمازدگی از حال برود،

then just put the air conditioning on.

سپس فقط تهویه هوا را روشن کنید.

Well, I thought I'll wait for Mr.

خوب، فکر کردم

Duncan to say something before I switch it up.

قبل از اینکه آن را عوض کنم، صبر کنم تا آقای دانکن چیزی بگوید.

Oh, I said something.

اوه من یه چیزی گفتم

And it actually, to be fair, we were halfway to our destination, so we,

و در واقع، انصافاً، ما در نیمه راه به مقصد رسیده بودیم، بنابراین،

we probably travelled about 35 miles before Mr.

احتمالاً حدود 35 مایل قبل از اینکه آقای

Duncan said it's too hot in here.

دانکن بگوید اینجا خیلی گرم است، سفر کردیم.

So I got 35 miles in without losing 3% fuel economy by having the air conditioning.

بنابراین با داشتن تهویه مطبوع، 35 مایل را بدون از دست دادن 3 درصد مصرف سوخت طی کردم.

It was just unbelievable.

فقط باور نکردنی بود

I think you see it's all about how I think it was.

فکر می کنم می بینید که همه چیز مربوط به این است که من فکر می کنم.

It was unbelievable.

باور نکردنی بود

I was just baking in the car and I couldn't work out what was going on.

من فقط در ماشین پخت می کردم و نمی توانستم بفهمم چه خبر است.

And I said, if you have you turn the air conditioning off?

و من گفتم اگر دارید تهویه هوا را خاموش می کنید؟

No, I never switched it on.

نه هیچ وقت روشنش نکردم

You never switch switches. Sounds that set off, you know, from home.

شما هرگز سوئیچ ها را عوض نمی کنید. صداهایی که از خانه بلند می شوند.

It was all cars covered up so it wasn't too hot.

همه ماشین ها پوشیده بود بنابراین خیلی گرم نبود.

You didn't do that with your mother, did you? Oh, no.

با مادرت این کار را نکردی، نه؟ وای نه.

That's not the reason why she fell ill.

این دلیل مریض شدن او نیست. با مشت محکمت

You weren't making your mother suffocate in the car

باعث نمی شدی مادرت در ماشین

with your with your tight fisted ness.

با تو خفه شود.

A person who is tight fisted, they don't like to spend money

کسی که مشت تنگ است ، دوست ندارد پول را با مشت خرج کند

tight fisted.

.

You carry around. Actually, Mr. Steve is very generous.

شما حمل می کنید. در واقع، آقای استیو بسیار سخاوتمند است.

I will be honest with you.

من با شما صادق خواهم بود.

Now, I know we're not brothers.

حالا میدونم ما برادر نیستیم

Someone asked earlier. Are we brothers? We often get that question.

یک نفر زودتر پرسید. ما برادریم؟ ما اغلب با این سوال مواجه می شویم.

We are not forget that we are not brothers and something that rhymes with brothers,

ما فراموش نمی کنیم که ما برادر نیستیم و چیزی که با برادران،

brothers, mothers.

برادران، مادران هم قافیه است.

Think of another anyway. Yes, Smothers.

به هر حال به فکر دیگری باشید. بله، Smothers.

I feel as if I'm being smothered today.

احساس می کنم امروز در حال خفه شدن هستم.

We. Yes. There we go. Yes.

ما آره. ما میرویم آنجا. آره.

100. DOB, I saw you.

100. DOB، من تو را دیدم.

You've stated this again. You've rained.

شما دوباره این را بیان کردید تو باران آمدی

UV rays are dangerous and these we have an ozone layer for free.

اشعه ماوراء بنفش خطرناک است و اینها ما یک لایه اوزون رایگان داریم.

The ozone layer filters out the UV rays because without that, we will be dead.

لایه اوزون پرتوهای فرابنفش را فیلتر می کند زیرا بدون آن، ما مرده خواهیم بود.

No one ever talks about the ozone layer.

هیچ کس در مورد لایه اوزون صحبت نمی کند.

I remember during the late, late 1980s

به یاد دارم در اواخر، اواخر دهه 1980

and the early nineties, that's all anyone ever talked about.

و اوایل دهه نود، این تمام چیزی بود که هر کسی در مورد آن صحبت می کرد.

You would go up to someone in the street and say, Oh, good morning.

تو خیابون میرفتی پیش یکی و میگفتی، صبح بخیر.

How is the ozone layer today?

لایه اوزون امروز چگونه است؟

And I said, The ozone layer is quite good, thank you very much.

و من گفتم، لایه اوزون خیلی خوب است، خیلی ممنون.

And we'd all look up all the time watching the ozone layer.

و همه ما همیشه با تماشای لایه اوزون به بالا نگاه می کردیم .

But now no one ever talks about the ozone layer.

اما اکنون هیچ کس در مورد لایه اوزون صحبت نمی کند.

Oh, well, that's because that's because it's okay.

اوه، خوب، به این دلیل است که مشکلی ندارد.

Now, in the 1980s, it was it was dissolving away.

اکنون، در دهه 1980، در حال انحلال بود.

Yeah, that's the right phrase. There were Holmes holes

بله، این عبارت درست است. سوراخ های هولمز

because of all the gases from

به دلیل تمام گازهای

particularly from fridges. Yes.

به خصوص از یخچال ها وجود داشت. آره.

Refrigerators, cars, mainly from the particular

یخچال و فریزر، اتومبیل، عمدتاً از

refrigerants that they use in refrigerators.

مبردهای خاصی که در یخچال ها استفاده می کنند.

Refrigerants are causing holes

مبردها باعث ایجاد سوراخ هایی

in the ozone layer, particularly above the poles.

در لایه اوزون، به ویژه بالای قطب ها می شوند.

So everyone was worried that we wouldn't have any ozone left.

بنابراین همه نگران بودند که ازون باقی نماند.

And with all the it all turned into cancer lumps.

و با همه اینها همه به توده های سرطانی تبدیل شد.

Yes, well, some people have.

بله، خوب، بعضی ها دارند.

That's the problem. I probably have. Probably. Yes, yes.

مشکل همینه احتمالا دارم. شاید. بله بله.

But I'm assuming that we have, you know, a fairly adequate ozone layer now.

اما من فرض می‌کنم که ما اکنون یک لایه ازن نسبتاً کافی داریم.

I think no one's mentioned.

فکر کنم به کسی اشاره نشده

We know for years this is what I'm on about.

ما می دانیم که برای سال ها این چیزی است که من در مورد آن هستم.

We never mentioned the ozone layer.

ما هرگز به لایه اوزون اشاره نکردیم.

They used to be giant holes.

آنها قبلاً سوراخ های غول پیکر بودند.

Well, 100 and perhaps 100 dominoes.

خوب، 100 و شاید 100 دومینو.

Oh, okay.

اوه، باشه

Why have.

چرا داشتن.

Well, because $100 referring to the ozone layer.

خوب، زیرا 100 دلار به لایه ازن اشاره دارد.

Oh, okay. So

اوه، باشه

is it still fully intact?

پس آیا هنوز کاملا سالم است؟

How is your ozone hole?

سوراخ ازن شما چطور است؟

Yes. Do you have a hole in your ozone?

آره. آیا سوراخی در ازن خود دارید؟

Yes. You don't want it really?

آره. واقعا نمیخوای؟

No, you definitely don't.

نه، شما قطعا این کار را نمی کنید.

But yes, they used to talk about that all the time, didn't they?

اما بله، آنها همیشه در مورد آن صحبت می کردند، اینطور نیست؟

They did.

So maybe, you know, now they're talking about raising global temperatures.

انجام دادند.

بنابراین شاید، می دانید، اکنون آنها در مورد افزایش دمای کره زمین صحبت می کنند.

Maybe they'll forget about that in a few years. Maybe.

شاید چند سال دیگر آن را فراموش کنند. شاید.

Maybe that's it.

شاید همین باشد.

They'll be something else.

آنها چیز دیگری خواهند بود.

Maybe donkey farts, maybe.

شاید گوز الاغ، شاید.

Maybe we will have to eradicate all donkeys on the planet because we

شاید مجبور باشیم همه خرهای روی کره زمین را از بین ببریم زیرا

we discover using scientific experiments

با استفاده از آزمایشات علمی دریافتیم

that donkeys produce the worst gas.

که خرها بدترین گاز را تولید می کنند.

And so we have to eradicate all donkeys on the planet.

و بنابراین ما باید تمام خرهای روی کره زمین را از بین ببریم.

He's joking.

او شوخی می کند.

Hot and cold. Yes, hot and cold.

گرم و سرد. بله سرد و گرم.

I know which one I'm feeling today.

من می دانم که امروز کدام را احساس می کنم.

I'm feeling hot.

حالم گرمه

Feeling hot, hot, hot.

احساس گرما، گرم، گرم.

I'm feeling hot, hot, hot, hot, hot, hot.

من احساس گرما، گرم، گرم، گرم، گرم، گرم دارم.

My glass is empty.

لیوان من خالی است

And this is a beautiful glass, by the way.

و این یک لیوان زیبا است، اتفاقا.

And can I just say once again, Steve, I did definitely not.

و آیا می توانم فقط یک بار دیگر بگویم، استیو، من قطعا این کار را نکردم.

I did not steal this yesterday.

من دیروز اینو دزدی نکردم

No. Because next time we go, are you going to take it back?

نه. چون دفعه بعد که ما رفتیم، آن را پس می گیرید؟

So you've borrowed it. And in fact, this is on loan.

بنابراین شما آن را قرض گرفته اید. و در واقع این امانت است.

It's on that.

روی آن است.

It's on loan.

به صورت قرضی است.

I didn't steal it.

من ندزدمش

I wasn't I wasn't so captivated.

من نبودم انقدر مجذوب نشدم

I was captivated by this glass.

من اسیر این لیوان شدم.

So we're neglecting the live chat here, people, other people, which is very good of them,

بنابراین ما از چت زنده در اینجا غافل شده ایم، مردم، افراد دیگر، که بسیار خوب است

are in fact answering other people's questions relating to English.

، در واقع به سوالات دیگران در رابطه با انگلیسی پاسخ می دهند.

Okay.

باشه.

Tom asks, does out mean dying.

تام می پرسد، آیا به معنای مردن است؟

If you pass out, it means you faint, you become unconscious.

اگر بیهوش شوید یعنی بیهوش می شوید، بیهوش می شوید.

Exactly.

دقیقا.

The wolf of Alexandra.

گرگ الکساندرا.

I probably Alexandra answered that question for us because we were neglecting the live chat.

من احتمالا الکساندرا به این سوال برای ما پاسخ داد زیرا ما از چت زنده غافل بودیم.

And, you know, actually teaching's of English.

و، می دانید، در واقع آموزش زبان انگلیسی است.

So Alexander Alexander says, would you like a double G in T, a gin and tonic?

بنابراین الکساندر می گوید ، آیا یک جی دوبل در تی، یک جین و تونیک می خواهید؟

This does look like a glass that should have maybe whisky

این به نظر یک لیوان است که باید ویسکی

or maybe some some wine, a bit of porto wine or perhaps some whisky.

یا شاید مقداری شراب ، کمی شراب پورتو یا شاید مقداری ویسکی داشته باشد.

Baileys.

بیلیس.

Baileys, yes.

بیلیس، بله.

So there's a little bit of confusion there.

بنابراین کمی سردرگمی وجود دارد.

I will answer this other one.

جواب این یکی دیگه رو میدم

So passing out just means fainting over visiting.

بنابراین غش کردن فقط به معنای غش کردن بر سر ملاقات است.

But you can also passing out as another meaning

اما شما همچنین می توانید به عنوان معنای دیگری

as funny to you when you've got your qualification.

که برای شما خنده دار است، زمانی که صلاحیت خود را دریافت کردید، غافل شوید.

Yes, you can use it.

بله، می توانید از آن استفاده کنید.

And just trying to think of an example now you pass out when you well normally in the military that's it.

و فقط سعی می‌کنی به مثالی فکر کنی، وقتی که به طور معمول در ارتش خوب می‌شوی، غش می‌کنی.

So in the military when you give your know when you you stop your training you will pass out.

بنابراین در ارتش، زمانی که شما می دانید زمانی که آموزش خود را متوقف می کنید، از هوش خواهید رفت.

So it means you you leave your training and you go into the proper military.

بنابراین به این معنی است که شما آموزش خود را ترک می کنید و وارد ارتش مناسب می شوید.

So there you go.

You're passing something, leaving something behind, leaving the trainee behind and going into the

بنابراین شما بروید.

شما چیزی را پشت سر می گذارید، چیزی را پشت سر می گذارید، کارآموز را پشت سر می گذارید و به

real world.

دنیای واقعی می روید.

But we were when we were saying passing out was, oh, oh, I'm fainting, I'm having the vapours.

اما وقتی می‌گفتیم غش کردن، اوه، اوه، دارم غش می‌کنم، دارم بخار می‌کنم.

But don't get that confused with because Alexandra, I just noticed that as well

اما اینقدر اشتباه نگیرید زیرا الکساندرا، من تازه متوجه شدم که

pass away

does mean dying. Yes.

مرگ نیز به معنای مردن است. آره.

If you pass away, it means you die. Yes.

اگر از دنیا رفتی یعنی می میری. آره.

Passing out just means you've fainted

از دست دادن فقط به این معنی است که شما به دلیل گرما غش کرده اید

because of the heat or somebody said something that shocked you.

یا کسی چیزی گفته است که شما را شوکه کرده است.

Maybe you are a Victorian lady and you've just seen a gentleman

شاید شما یک خانم ویکتوریایی هستید و به تازگی یک آقایی را دیده اید که

show his underwear to you wearing a big top hat.

لباس زیر خود را با یک کلاه بزرگ به شما نشان می دهد.

Yes, such a big top hat.

بله، چنین کلاه بزرگی.

Apparently women used to pass out.

ظاهراً خانم ها از حال می رفتند.

Yes. That is when top hats first introduced.

آره. این زمانی بود که کلاه های برتر برای اولین بار معرفی شدند.

Women were so shocked by them.

زنان بسیار از آنها شوکه شده بودند.

They used to pass out.

آنها از حال می رفتند.

They used to faint.

بیهوش می شدند.

Yep. So pass.

بله پس بگذر

Pass out.

از حال رفتن.

This means fainting because something's affected you like the heat.

این به معنای غش کردن است زیرا چیزی مانند گرما روی شما تأثیر گذاشته است .

But pass away does in fact mean dying.

اما مرگ در واقع به معنای مردن است.

Yes You die, you pass away.

بله میمیری، میمیری

Uncle has passed away.

عمو فوت کرده

You passed away.

از دنیا رفتی

It's a kind way of saying dying.

این یک راه مهربان برای گفتن مردن است.

He has passed on, passed on, passed on.

گذشت، گذشت، گذشت.

Yes, your grandad has passed on.

بله، پدربزرگ شما درگذشت.

He's passed away.

او از دنیا رفته است

He has ceased to be.

او دیگر وجود ندارد.

Sometimes if you say, you know

گاهی اگر بگویی

such and such

that they've died, well, they're dead.

فلان را می دانی که مرده اند، خب مرده اند.

It's a very it's a very harsh word to you.

این یک کلمه بسیار تند برای شما است.

It is very harsh.

خیلی خشن است.

You say they passed away. Yes.

شما می گویید آنها فوت کردند. آره.

It's a more gentle way of saying yes, they did.

این یک راه آرام تر برای گفتن بله است، آنها این کار را کردند.

That's it. Passed away.

خودشه. فوت کرد.

They've gone to join the choir. Invisible.

آنها رفته اند تا به گروه کر بپیوندند. نامرئی.

But don't say they passed out.

اما نگویید که از حال رفتند.

No, because you will confuse people that says people will think they're not really dead.

نه، زیرا شما مردم را گیج خواهید کرد که می گویند مردم فکر می کنند واقعاً نمرده اند.

They've just passed out. It's just fainted on the floor.

تازه از حال رفته اند فقط روی زمین بیهوش شده است.

Now, with heat exhaustion, like I will soon.

در حال حاضر، با خستگی گرما، مانند من به زودی.

And there we go.

و ما به آنجا می رویم.

I like to pay attention to the comments.

من دوست دارم به نظرات توجه کنم.

Thank you.

متشکرم.

100 are good and I promise to chime.

100 تا خوبه و قول میدم زنگ بزنم.

See all of them.

همه آنها را ببینید.

Oh, Mary Fur says hello, Mr. Duncan. Mr.

اوه، مری فور می گوید سلام، آقای دانکن. آقای

C from Canada.

سی از کانادا.

Hello, Canada.

سلام کانادا

A big hello to you.

We had some of your biscuits the other day.

یک سلام بزرگ به شما

روز قبل تعدادی از بیسکویت های شما را خوردیم.

We did because Mr. Steve. Sister, I can fix them.

ما این کار را کردیم چون آقای استیو. خواهر، من می توانم آنها را تعمیر کنم.

I won't.

I won't explain the whole story.

من نمی خواهم.

من کل داستان را توضیح نمی دهم.

Go get them. Steve, this might be interesting.

برو بگیرشون. استیو، این ممکن است جالب باشد.

We might actually have something interesting to talk about.

ممکن است واقعاً چیز جالبی برای صحبت کردن داشته باشیم.

Now. Wow.

اکنون. وای.

I like that big shed.

من آن سوله بزرگ را دوست دارم.

I wonder what they're keeping in that big shed.

من تعجب می کنم که آنها چه چیزی را در آن آلونک بزرگ نگه می دارند.

Look at this.

به این نگاه کن

So, Mr. Steve's sister.

خب، خواهر آقای استیو.

Oh, I can't really be bothered to explain this.

اوه، من واقعاً حوصله توضیح این را ندارم.

Let's just say someone we know has just come back from Canada.

بیایید بگوییم کسی که می شناسیم به تازگی از کانادا برگشته است.

There we go.

ما میرویم آنجا.

There we go.

ما میرویم آنجا.

And these maple cookies.

و این کوکی های افرا.

And can I just say, they are gorgeous.

و فقط می توانم بگویم که آنها فوق العاده هستند.

The only problem is they are full of fat.

تنها مشکل این است که آنها پر از چربی هستند.

And the worst day anyway.

و به هر حال بدترین روز.

Now I'm Mr. spoilers. No it's not.

حالا من آقای اسپویلر هستم. نه اینطور نیست.

Suppose that they are they are full of fat, but they are so lovely.

فرض کنید که آنها پر از چربی هستند، اما آنها بسیار دوست داشتنی هستند.

I have eaten most of these.

من بیشتر اینها را خورده ام.

Can I you've.

آیا می توانم شما؟

You've moved Mr. Duncan.

شما آقای دانکن را جابجا کردید.

I think you moved when you went off, baby. Go.

فکر کنم وقتی رفتی حرکت کردی عزیزم. برو

So, yes, these are maple.

بنابراین، بله، اینها افرا هستند.

Maple syrup is gorgeous.

شربت افرا فوق العاده است.

Maple syrup. Get it from a tree.

شربت افرا. آن را از درخت بگیرید.

Yes, yes.

بله بله.

They they go to the tree and they milk believe

آنها به سمت درخت می روند و شیر می دوشند و باور می

it, the maple tree by any chance it might be.

کنند، درخت افرا هر اتفاقی بیفتد.

Hence the maple leaf.

از این رو برگ افرا.

Being a symbol of Canada,

به عنوان نماد کانادا،

it looks like my nose is running.

به نظر می رسد که بینی من در حال اجرا است.

Yes, I've got a runny nose.

بله آبریزش بینی دارم

Maple syrup comes from Mr.

شربت افرا از آقای جنکینز می آید

Jenkins. No, maple syrup comes from my nose.

. نه، شربت افرا از بینی من می آید.

There we go.

ما میرویم آنجا.

So now you know, that's quite funny.

بنابراین اکنون می دانید، این بسیار خنده دار است.

Yes. Mr.

Duncan has been munching into these biscuits, which were no doubt

آره. آقای

دانکن این بیسکویت‌ها را که

purchased at the duty free.

بدون گمرک خریداری شده‌اند، می‌خورد.

I think your sister went to a lot of trouble to get these.

فکر کنم خواهرت برای تهیه اینها زحمت زیادی کشید .

Just as she was about to board the plane.

درست زمانی که می خواست سوار هواپیما شود.

She was very busy.

خیلی سرش شلوغ بود

She was about to board the plane and she thought, oh, my God, I've got nothing for Stephen Duncan.

او در حال سوار شدن به هواپیما بود و فکر کرد، اوه، خدای من، من چیزی برای استفان دانکن ندارم.

Oh, well, I will get them a box of biscuits that was around the

اوه، خوب، من برایشان یک جعبه بیسکویت می گیرم که در اطراف

departure lounge.

سالن خروج بود.

I will put absolutely no thought and effort into this gift.

من مطلقاً هیچ فکر و تلاشی برای این هدیه نمی کنم.

They were quite nice.

آنها کاملاً خوب بودند.

I mean, everybody just.

یعنی همه فقط

I mean, to be fair.

منظورم این است که منصف باشیم.

Oh, my sister has been very busy. Yes.

آخه خواهرم خیلی سرش شلوغ بوده آره.

Okay. You know, because her eldest son.

باشه. میدونی، چون پسر بزرگش.

Yeah was getting married to a Canadian girl.

آره داشت با یه دختر کانادایی ازدواج میکرد.

Yes. Again, why why did you say girl in that?

آره. بازم چرا اینو گفتی دختر؟

A Canadian girl?

دختر کانادایی؟

Well, you you seem surprised.

خوب، شما به نظر تعجب کرده اید.

And they were very busy, very busy, emotional.

و آنها بسیار شلوغ، بسیار پرمشغله، احساساتی بودند.

So, you know, so

بنابراین، می دانید، بنابراین

thank you very much for these lovely biscuits wrapped just as you were going through the wait.

از شما برای این بیسکویت های دوست داشتنی که درست زمانی که منتظر بودید پیچیده شده اند، سپاسگزارم.

My joke the departure gate.

شوخی من دروازه خروج.

Yeah I want literally the wedding was one day and then they had to fly back the next. Yes.

بله، من می خواهم به معنای واقعی کلمه عروسی یک روز بود و بعد آنها مجبور شدند به عقب برگردند. آره.

So, you know, you haven't got much time.

بنابراین، می دانید، شما زمان زیادی ندارید.

There is no excuse for missing presence, which I thought you were going to bring me back a little.

هیچ بهانه ای برای غیبت وجود ندارد که فکر می کردم کمی مرا برمی گردانی.

Which reminds me, plastic Mountie.

که من را به یاد کوه پلاستیکی می اندازد.

I still and I said, I've got a

هنوز هم گفتم،

wedding present for my

برای برادرزاده ام کادو عروسی گرفته ام

nephew. Yes.

. آره.

Is it nephew.

آیا برادرزاده است

Oh no I wasn't mixed up.

اوه نه من قاطی نشدم

Was it mixed up with this?

با این قاطی شده بود؟

What are you doing, sir? My sister's nephew.

چیکار میکنی آقا؟ خواهرزاده خواهرم

Yeah, that's right.

آره درست است.

So I still haven't done that.

بنابراین من هنوز این کار را انجام نداده ام.

So did you work out?

پس تمرین کردی؟

It's not. Yeah.

این نیست. آره

She's not your auntie.

اون خاله تو نیست

I don't know that.

من این را نمی دانم.

My God, these are so nice.

خدای من اینا خیلی خوبن

So, hello, Canada.

بنابراین، سلام، کانادا.

And look, I'm going to eat your next

و ببین، من برگ ملی بعدی تو را خواهم خورد

your national leaf.

.

I hope you don't mind, but it is full of delicious maple syrup.

امیدوارم مشکلی نداشته باشید اما پر از شربت افرای خوشمزه است.

I don't know why the smell of maple syrup is absent.

نمی دانم چرا بوی شربت افرا نمی آید.

Incredible.

باور نکردنی

I don't know why you can smell it in the morning.

نمی دونم چرا صبح ها بو می کنی.

Canal. No, canal. It's my.

کانال. نه کانال مال منه

My, my sister. No.

من، خواهرم

None of our sisters live in Canada, but my sister went there

خیر هیچ کدام از خواهران ما در کانادا زندگی نمی کنند، اما خواهرم به

because her son was getting married to a Canadian girl.

دلیل ازدواج پسرش با یک دختر کانادایی به آنجا رفت.

And that's why my mother had to come and stay with us.

و به همین دلیل مادرم مجبور شد بیاید و پیش ما بماند.

Because there would be nobody nearby.

چون کسی در این نزدیکی وجود نخواهد داشت.

She needs to look after her.

او باید از او مراقبت کند.

Oh, yes.

آه بله.

What about your cholesterol level, Mr. C?

سطح کلسترول شما چطور، آقای سی؟

That did shock me, actually, when I read on the back, as I do,

این مرا شوکه کرد، در واقع، وقتی که در پشت آن مطالعه می‌کنم،

how many of us look at the

چند نفر از ما به

the nutritional information on the back of packets of things?

اطلاعات تغذیه‌ای پشت بسته‌ها نگاه می‌کنیم؟

I'm always doing it.

من همیشه این کار را انجام می دهم.

You just like to ruin everything.

شما فقط دوست دارید همه چیز را خراب کنید.

So, fats.

بنابراین، چربی ها.

There we go. It's

ما میرویم آنجا.

Oh, it's not as bad as I thought, Mr.

اوه، آنقدرها هم که فکر می کردم بد نیست، آقای

Duncan.

دانکن.

Oh, no, the saturates aren't so bad.

اوه، نه، اشباع ها چندان بد نیستند.

But, Sacha, it's 2.5 grams.

اما ساشا 2.5 گرم است.

But yes, it's five grams of fat and two and a half grams of saturates.

اما بله، پنج گرم چربی و دو و نیم گرم مواد اشباع است.

But most disappointingly, the fact is palm oil.

اما ناامیدکننده‌تر، واقعیت روغن پالم است.

Palm oil, which as we know,

روغن پالم که همانطور که

is grown on deforested land.

می دانیم در زمین های جنگل زدایی می روید.

Yes, that is the big problem with palm.

بله، مشکل بزرگ کف دست همین است.

It's very popular.

بسیار محبوب است.

It's very popular.

بسیار محبوب است.

Cheap to produce, but they tear down rainforests in order to plant

تولید آن ارزان است، اما آنها جنگل های بارانی را برای

the trees required to to make the palm oil.

کاشت درختان مورد نیاز برای تولید روغن نخل تخریب می کنند.

So now I am part of the problem.

بنابراین اکنون من بخشی از مشکل هستم.

You are too.

تو هم هستی.

Then we get a lot of facts coming in there today.

سپس ما حقایق زیادی را امروز در آنجا دریافت می کنیم.

And facts, facts, not facts.

و حقایق، حقایق، نه حقایق.

Facts.

حقایق

Sir Mary, what do you think of that?

آقا مریم، نظر شما در مورد آن چیست؟

Do you Mary, do you eat these biscuits yourself?

مریم تو خودت این بیسکویت ها رو میخوری؟

Yes. Would you recognise these as a particularly quality brand, please?

آره. آیا اینها را به عنوان یک مارک با کیفیت خاص می شناسید، لطفا؟

Dennis I have a feeling these are only found

دنیس من احساس می کنم اینها فقط

in the duty free area of airport shops.

در منطقه معاف از گمرک مغازه های فرودگاه یافت می شوند.

Maybe there must be people returning from Canada with with these.

شاید باید افرادی با اینها از کانادا برگردند.

There's probably more of those in this country and around the world than the roaring in Canada.

احتمالاً تعداد آنها در این کشور و در سراسر جهان بیشتر از غرش در کانادا است.

Is everyone grabbing them?

آیا همه آنها را می گیرند؟

They're grabbing them.

As Mary says, they're very popular in Canada.

دارند آنها را می گیرند.

همانطور که مری می گوید، آنها در کانادا بسیار محبوب هستند.

So that particular brands, well, that's good.

بنابراین مارک های خاص، خوب، خوب است.

They do have the name Canada on the front.

آنها نام کانادا را در جلو دارند.

Do we have a British honey? Nice.

آیا ما یک عسل انگلیسی داریم؟ خوب.

Whatever we should have a British biscuit pound Mary grows up.

هر چه ما باید یک بیسکویت انگلیسی پوند داشته باشیم مری بزرگ می شود.

We do the digestive

ما کار گوارشی را انجام

that we know I think an English biscuit would be.

می دهیم که می دانیم فکر می کنم یک بیسکویت انگلیسی می تواند باشد.

That reminds me, my mother was going to give me one yesterday.

این به من یادآوری می کند که دیروز قرار بود مادرم یکی به من بدهد.

Okay. But she actually obviously forgot.

باشه. اما او در واقع به وضوح فراموش کرده است.

I'm loving I'm loving the insight into Steve's

من عاشق هستم من عاشق بینش

inner monologue.

تک گویی درونی استیو هستم.

I would be a nice English biscuit would be probably.

من یک بیسکویت انگلیسی خوب خواهم بود احتمالا.

What would you say would be nice English biscuits you can tell me would say some

می‌توانید بگویید چه بیسکویت انگلیسی خوبی است، می‌توانید به من بگویید مقداری

shortbread.

شیرینی کوتاه.

Shortbread I think Scottish anyway.

به هر حال من فکر می کنم نان کوتاه اسکاتلندی.

Custard cream.

کرم کاستارد.

Shortbread.

نان کوتاه.

Custard cream is a British biscuit.

کرم کاستارد یک بیسکویت بریتانیایی است.

That's what people think of British biscuit.

این چیزی است که مردم در مورد بیسکویت بریتانیایی فکر می کنند.

Custard cream.

کرم کاستارد.

It's a bit like the one that I've just eaten,

کمی شبیه همان چیزی است که من تازه خوردم،

but instead it's got soft cream inside.

اما در عوض کرم نرمی داخل آن است.

Very nice.

بسیار خوب.

Where is that?

آن کجاست؟

One has cream, but it's maple syrup, which is delicious.

یکی خامه داره ولی شربت افرا که خوشمزه است.

So hello to everyone in Canada.

پس سلام به همه در کانادا.

I hope you're having a good day where you are today.

امیدوارم در جایی که امروز هستید روز خوبی را سپری کرده باشید.

What? Mary's watching from Canada.

چی؟ مری از کانادا دارد تماشا می کند.

So Hopefully there might be somebody else watching that's it's

بنابراین امیدوارم که ممکن است شخص دیگری در حال تماشا باشد

a very small percentage of the population of Canada are watching at the moment.

که درصد بسیار کمی از جمعیت کانادا در حال حاضر تماشا می کنند.

Palmero grew up near maple trees. Oh,

پالمرو در نزدیکی درختان افرا بزرگ شد. اوه،

and yes, highly sticky liquid that comes out of them.

و بله، مایع بسیار چسبنده ای که از آنها خارج می شود.

Yes, that's the maple syrup

بله، این شربت افرا است

and I read an interesting fact on the back of here.

و من یک واقعیت جالب را در پشت اینجا خواندم.

Did you maple syrup?

شربت افرا خوردی؟

Yes. I think you have to have a hundred litres of syrup from the tree to make one litre of

آره. من فکر می کنم برای درست کردن یک

of traditional maple syrup, according to what I read on the back of here.

لیتر شربت افرای سنتی باید صد لیتر شربت از درخت بخورید، طبق آنچه در پشت اینجا خواندم.

So there we go.

بنابراین ما به آنجا برویم.

Welcome to a new series called Mr.

به سری جدید خوش آمدید به نام آقای

Steve Reads the information on the side of boxes of biscuits.

استیو اطلاعات کنار جعبه های بیسکویت را می خواند. لوئیس می‌گوید،

I think it's going to be a big hit,

فکر می‌کنم این موفقیت بزرگی خواهد بود،

Louis says, is that

این است که

Louis has got a very good memory says is that the t shirt that Mr.

لوئی حافظه بسیار خوبی دارد و می‌گوید تی شرتی است که آقای

Lomax criticised.

لومکس از آن انتقاد کرد.

It is well done. I was eating my breakfast and Mr.

به خوبی انجام شده است. داشتم صبحانه میخوردم و آقای

Lomax started picking on me because of my slurping.

لومکس به خاطر غر زدن من شروع به چیدن من کرد.

And this is this is what I was wearing my Wolverine that talk about attention to detail

و این همان چیزی است که من Wolverine خود را پوشیده بودم که در مورد توجه به جزئیات صحبت می کند

that is a true fan Mr.

که یک طرفدار واقعی است. آقای

Duncan Lewis remembers that from one of the videos that must deserve some kind of applause.

دانکن لوئیس آن را از یکی از ویدیوهایی که باید مستحق نوعی تشویق باشد به یاد می آورد.

Wolverine is a girl now, by the way.

اتفاقا ولورین الان یک دختر است.

So I'm sorry, this is the cartoon

بنابراین متاسفم، این کارتون

Wolverine, but apparently Wolverine now is a girl, so

Wolverine است، اما ظاهرا Wolverine اکنون یک دختر است، بنابراین

maybe this is now out of date or the transition

شاید این در حال حاضر منسوخ شده باشد یا این انتقال

taking place

در اینجا اتفاق می افتد

here.

.

You want to go down that road, Steve?

میخوای اون جاده رو بروی، استیو؟

Oh, that's what people say. Now, if you're going from one

اوه، این چیزی است که مردم می گویند. حالا، اگر از یک

identity to another, you're transitioning,

هویت به هویت دیگر می روید، در حال گذار هستید،

aren't you?

اینطور نیست؟

As we make transition from one subject to another? Yes.

همانطور که ما از یک موضوع به موضوع دیگر انتقال می دهیم؟ آره. اگر ما مراقب نباشیم

People might transition from one identity if we're not careful,

ممکن است افراد از یک هویت تغییر کنند ،

we might transition from being on YouTube to being not on YouTube and not offending anyone.

ممکن است از حضور در YouTube به عدم حضور در YouTube و توهین به کسی تبدیل شویم.

Every everything is offensive.

همه چیز توهین آمیز است.

Everything we've said so far today is offensive to someone.

همه چیزهایی که تا به حال امروز گفته ایم برای کسی توهین آمیز است.

Someone somewhere is offended.

کسی در جایی دلخور شده است.

All of this, Tom, my Stephen y Mr.

همه اینها، تام، استفن من و آقای

Stephen.

استفن.

Mr. Steve or Stephen.

آقای استیو یا استفن

Yes, actually if you were going to if you were going to use

بله، در واقع اگر می خواستید اگر قرار بود از

my whole name correctly, he would spell it with a P-H.

کل نام من به درستی استفاده کنید، او آن را با یک P-H می نوشت.

But thank you anyway.

اما به هر حال ممنونم

I like the way you've gone for formality.

من از راهی که برای رسمیت رفتی خوشم می آید.

There are why doesn't your mother appear on the live stream.

چرا مادرت در پخش زنده ظاهر نمی شود.

That is because she.

به این دلیل است که او

We have asked her many times, but she's too shy.

بارها از او پرسیده ایم، اما او خیلی خجالتی است.

Well, I suppose it's the same reason why most of you won't.

خب، فکر می‌کنم به همین دلیل است که بسیاری از شما این کار را نمی‌کنید.

She's shy.

او خجالتی است.

Oh, I definitely know what. What people think of me.

اوه، من قطعا می دانم که چیست. آنچه مردم در مورد من فکر می کنند.

What would I look like? Well, yeah,

چه شکلی خواهم بود؟ خوب، بله،

we've tried.

ما سعی کردیم.

We tried for those wondering, there is Mr.

ما سعی کردیم برای کسانی که تعجب می کنند،

Steve's mum with Mr. Steve. That was yesterday.

مادر آقای استیو با آقای استیو وجود دارد. آن دیروز بود.

We were outside having a beautiful meal, we had a lovely meal and we walked around outside and.

بیرون بودیم و یه غذای قشنگ خوردیم، یه غذای خوشمزه خوردیم و بیرون قدم زدیم.

I, I took that photograph but I definitely didn't take

من، آن عکس را گرفتم اما قطعاً در

this class.

این کلاس شرکت نکردم.

I didn't, I did not steal.

نکردم، دزدی نکردم.

So I don't know why.

پس نمی دانم چرا.

Why would you accuse me of such a heinous crime?

چرا مرا به چنین جنایت فجیعی متهم می کنید؟

We would not say where we were because then it's all recorded that then.

ما نمی گوییم کجا بودیم زیرا آن زمان همه چیز در آن زمان ثبت شده است.

But then the lady that was serving, as

اما بعد از آن خانمی که در حال خدمت بود، همانطور

she told us, a very interesting story she did told us there was a story.

که به ما گفت، یک داستان بسیار جالب به ما گفت که یک داستان وجود دارد.

It wasn't related to that? No.

ربطی به اون نداشت؟ نه.

She said that for a celebration,

او گفت که برای یک جشن،

her and her husband went to stay in the.

او و شوهرش رفتند تا در خانه بمانند.

It wasn't the Ritz, was it? It was

ریتز نبود، نه؟ هر چی بود بود

whatever.

The famous hotel in London off the Strand of the Strand, not the Ritz. The.

هتل معروف لندن در نزدیکی Strand of the Strand، نه Ritz. .

You were there Mr.

شما آنجا بودید، آقای

Duncan, putting on the Ritz.

دانکن، ریتز را می پوشید.

Savoy. Savoy.

ساوی. ساوی.

Okay.

باشه.

She went to stay in the Savoy Hotel with her husband.

او به همراه همسرش برای اقامت در هتل ساوی رفت.

And I thought, well, you know where she's getting the money from?

و من فکر کردم، خوب، می دانید او از کجا پول می آورد؟

You know, she's a waitress and she getting the money from to stay in the Savoy Hotel.

می‌دانی، او پیشخدمت است و پول می‌گیرد تا در هتل ساوی بماند.

I thought her husband must have a good job.

فکر می کردم شوهرش باید شغل خوبی داشته باشد.

I'm sorry.

Anyway, that was an aside.

متاسفم.

به هر حال این یک کنار بود.

That's the first thing that came to mind. Steve Yeah.

این اولین چیزی بود که به ذهنم رسید. استیو آره

So they went to the Savoy Hotel, stayed there for a week, and apparently she told us the story.

بنابراین آنها به هتل ساوی رفتند، یک هفته در آنجا ماندند و ظاهراً او ماجرا را برای ما تعریف کرد.

Very interesting, but she said she stole

خیلی جالب است، اما او گفت که

lots cutlery and cups and all sorts of things.

تعداد زیادی کارد و چنگال و فنجان و انواع چیزها را دزدیده است.

So she put them in a suitcase and she said her house is covered in

بنابراین او آنها را در یک چمدان گذاشت و گفت که خانه اش پوشیده از

ice and various items she stole from the Savoy Hotel.

یخ و وسایل مختلفی است که از هتل ساوی دزدیده است.

So the Savoy Hotel is is watching and they're wondering where all their

بنابراین، هتل ساووی در حال تماشا است و آنها به این فکر

if they've noticed anything missing

می‌کنند که آیا اخیراً متوجه شده‌اند که در

from one of their rooms recently.

یکی از اتاق‌هایشان چیزی کم شده است.

Get in touch with us.

با ما در تماس باشید.

We all you know, we can always we know who it was, you know

ما همه شما می دانید، ما همیشه می توانیم بدانیم که چه کسی بود، شما می دانید که

it wasn't.

Then I expect everybody steals things from the Savoy Hotel,

آن نبود.

سپس من انتظار دارم که همه چیزهایی را از هتل ساووی بدزدند،

which is why it cost so much to stay there, because 50% of the bill is

به همین دلیل است که اقامت در آنجا هزینه زیادی دارد، زیرا 50 درصد صورتحساب این است

that they're expecting to steal half the stuff from the room anyway.

که به هر حال انتظار دارند نیمی از وسایل اتاق را بدزدند.

So you might as well because you've paid for it. Yes.

بنابراین ممکن است شما نیز چون برای آن پول پرداخت کرده اید. آره.

So it was it wasn't here.

پس اینجا نبود.

It wasn't here. It was. I wouldn't

اینجا نبود بود. من نمی خواستم

it was definitely not here.

قطعا اینجا نبود.

Okay. Okay.

باشه. باشه.

So it's going to melt me later.

بنابراین بعداً من را ذوب می کند.

No. So I know nobody's going to find out.

نه. بنابراین من می دانم که هیچ کس قرار نیست بفهمد.

It was definitely not. Where was it? Where was the place?

قطعا اینطور نبود. که در آن بود؟ مکان کجا بود؟

Where was the item that you just shouted at me?

آن آیتمی که فقط سر من فریاد زدی کجا بود؟

No, I would have welcomed it.

نه، من از آن استقبال می کردم.

I would have said, look, does my €6,

من می گفتم، نگاه کنید، آیا من 6 یورو هستم،

does it?

اینطور است؟

There you go.

شما بروید.

So maple syrup,

بنابراین

maple syrup is is about the same value as

شربت افرا تقریباً همان مقداری است که

we stabilised at 28 degrees

ما

C, 28 degrees Celsius in the studio,

در استودیو در دمای 28 درجه سانتیگراد و 28 درجه سانتیگراد تثبیت کردیم،

even though inside my underwear it is around

حتی اگر داخل لباس زیر من اطراف

it's it's the same temperature is the centre

آن باشد، همان دما

of the sun to be honest inside my underwear

مرکز خورشید است. لباس زیرم

very hot.

خیلی داغه

What was that, Steve?

این چی بود استیو؟

Nothing. I'm waiting for you.

هیچ چی. من منتظر شما هستم.

It's your. It's your turn to say something.

این شماست. نوبت شماست که چیزی بگویید.

I have to teach English. Mrs.

من باید انگلیسی تدریس کنم. خانم

Robinson, your mother is a lovely lady.

رابینسون، مادر شما یک خانم دوست داشتنی است.

Well, it looks.

خوب، به نظر می رسد.

It would appear that from the photographs underneath the table, underneath, choking.

به نظر می رسد که از عکس های زیر میز، زیر، خفه می شود.

Yes, she is an everybody. I just my mother.

بله، او همه است. من فقط مادرم

I do like how you worry.

از نگرانی شما خوشم می آید

The people we know in real life might actually watch this.

افرادی که در زندگی واقعی می شناسیم ممکن است واقعاً این را تماشا کنند.

They don't know. No one.

آنها نمی دانند. هیچکس.

We know if there is anyone we know in real life watching this now,

ما می دانیم که اگر کسی است که ما در زندگی واقعی می شناسیم که اکنون این را تماشا می کند،

please let us know.

لطفاً به ما اطلاع دهید.

Tell us now so we know you in real life.

اکنون به ما بگویید تا شما را در زندگی واقعی بشناسیم.

Maybe our friend Martin is watching.

شاید دوست ما مارتین در حال تماشا باشد.

Oh, that Martin.

اوه اون مارتین

Has he contracted COVID?

آیا او به کووید مبتلا شده است؟

Oh, okay.

I'm sure he's quite ill.

اوه، باشه

من مطمئن هستم که او کاملاً بیمار است.

I'm sure is pleased that you divulge.

من مطمئن هستم که از افشای شما خوشحالم.

I must remember to send him a text later to ask him how he is

باید به خاطر داشته باشم که بعداً برای او پیامکی بفرستم تا از او بپرسم که حالش چطور است

and hopefully nobody else in his family has picked it up.

و امیدوارم هیچ کس دیگری از خانواده او آن را دریافت نکرده باشد.

Are you over the dreaded Luigi Martin?

آیا از لوئیجی مارتین مخوف گذشتی؟

But besides Martin because Martin is cool.

اما علاوه بر مارتین، چون مارتین باحال است.

Is cool, you see like this.

عالیه اینجوری میبینی

But anyone else who knows us in real life

اما هر کس دیگری که ما را در زندگی واقعی می شناسد

and maybe you are going to report the crime

و شاید شما می خواهید جنایت را گزارش کنید

but they're not in there's no crime.

اما آنها در آنجا نیستند هیچ جرمی وجود ندارد.

We pay for it. So crime.

ما برای آن هزینه می کنیم. پس جنایت

Yeah, yeah.

آره آره.

Have you got some words connected with hot and cold, Mr.

آیا شما چند کلمه مرتبط با گرم و سرد دارید، آقای

Dent? I don't know, do I?

دنت؟ نمی دانم، نه؟

I don't know.

من نمی دانم.

Because you mentioned that the theme of today's lesson was hot and cold.

چون اشاره کردید که موضوع درس امروز سرد و گرم بود.

You know, I'm so hot, I've forgotten my brain is now frying inside my skull.

می دونی، من خیلی داغونم، یادم رفته مغزم داره داخل جمجمه ام سرخ میشه.

We'll have a quick break because tennis is happening today, Steve.

ما یک استراحت سریع خواهیم داشت، زیرا امروز تنیس در حال وقوع است، استیو.

Oh, tennis.

اوه تنیس

Your mother is a big fan of tennis.

مادرت از طرفداران بزرگ تنیس است.

She likes Roger Federer.

او راجر فدرر را دوست دارد.

She thinks he's sexy.

او فکر می کند او سکسی است.

Well, she doesn't say that, but we know that's what she means.

خوب، او این را نمی گوید، اما ما می دانیم که منظور او این است.

She always draws the curtains

او همیشه وقتی تنیس روشن است پرده ها را می کشد

when the tennis is on.

.

That's all I'm saying.

My mother was say things like, oh, he's a very good player.

این تمام چیزی است که من می گویم.

مادرم چیزهایی مثل اوه، او بازیکن بسیار خوبی است.

He's very polite on the court.

او در زمین بسیار مودب است.

You know, he's you sort of things like that.

میدونی، اون تو همچین چیزایی هستی

She would never say, Oh, my sexy, okay,

او هرگز نمی گفت، اوه، سکسی من، خوب،

but I mean, when when I mean,

اما منظورم این است که وقتی منظورم این است،

lots of women like to go to Wimbledon to watch tennis.

بسیاری از زنان دوست دارند برای تماشای تنیس به ویمبلدون بروند.

I think lots of men do as well.

من فکر می کنم بسیاری از مردان نیز این کار را انجام می دهند.

Well, yes, they do.

خوب، بله، آنها انجام می دهند.

You see, that is why you see that.

می بینید، به همین دلیل است که آن را می بینید.

It was interesting because I saw an interview

جالب بود چون مصاحبه ای بین آنها دیدم

between.

.

King Billie Jean King.

شاه بیلی جین کینگ.

Yes. Famous Tennis player

آره. تنیسور معروفی

who was around when I was growing up in the seventies.

که در دهه هفتاد در دوران بزرگ شدن من حضور داشت.

She was becoming very famous

او خیلی معروف می شد

and talking about women's sport

و در مورد ورزش زنان صحبت می کرد

and whether, you know, how more women's sports are becoming popular.

و اینکه آیا می دانید ورزش زنان چقدر بیشتر محبوب می شود یا خیر.

But tennis, of course, has always been very it's always been mainstream, hasn't it?

اما تنیس، البته، همیشه بسیار جریان اصلی بوده است، اینطور نیست؟

So tennis for women.

بنابراین تنیس برای زنان.

So women's football.

پس فوتبال زنان.

You never used to see that on the television in hockey sometimes you never saw women's

شما هرگز عادت نداشتید که در تلویزیون در هاکی گاهی اوقات ورزش زنان را

sports on the television. The only one you did ever see.

در تلویزیون ندیدید. تنها کسی که تا حالا دیدی

Sometimes you see golf was tennis.

گاهی می بینی گلف تنیس بود.

You think about that. It's always been on the television.

شما در مورد آن فکر کنید. همیشه در تلویزیون بوده است.

Y Well, it's obviously obvious to me why? Why?

خوب، برای من واضح است که چرا؟ چرا؟

Because all the sexy ladies

از آنجایی که همه خانم‌های سکسی با

running around on a court

in short skirts, the men obviously want to watch it.

دامن‌های کوتاه در دادگاه می‌دوند، مردان واضح است که می‌خواهند آن را تماشا کنند.

They well, the thing is, sometimes if they if they hit the ball very hard,

آنها خوب، مسئله این است که گاهی اوقات اگر آنها خیلی محکم به توپ ضربه بزنند،

you can see a little bit of underwear.

می توانید کمی لباس زیر را ببینید.

I think that's what they're going for.

من فکر می کنم این همان چیزی است که آنها به دنبال آن هستند.

And there's a lot of grunting going on. Not a grunting.

و غرغرهای زیادی در جریان است. نه غرغر

And that's from the audience women go to to watch

و این از مخاطبانی است که زنان برای تماشای

play tennis because there's sexy men playing tennis and shorts.

بازی تنیس به آنجا می روند زیرا مردان جذابی در حال بازی تنیس و شلوارک هستند.

Anyway, that's why tennis is so popular, because they're always seen to be good looking, don't they?

به هر حال، به همین دلیل است که تنیس بسیار محبوب است، زیرا آنها همیشه ظاهر خوبی دارند، اینطور نیست؟

The men and the women, they're always good looking

مردان و زنان، آنها همیشه زیبا

and attractive.

و جذاب هستند.

So obviously

بنابراین بدیهی است

there are a lot of reasons why women's tennis is popular.

که دلایل زیادی برای محبوبیت تنیس زنان وجود دارد.

It's, you know, I'm just putting that out there.

این است، می دانید، من فقط آن را مطرح می کنم.

You know, you certainly are.

میدونی، حتما هستی.

Whereas women's football,

در حالی که فوتبال زنان،

you know, maybe.

می دانید، شاید.

I don't know. I don't know.

من نمی دانم. من نمی دانم.

I've got to be careful I don't get myself into hot water.

باید مواظب باشم خودم را در آب داغ ندهم.

So you certainly do you realise how how risky.

بنابراین مطمئناً متوجه شدید که چقدر خطرناک است.

I know.

I just think I'm going to just they're just bringing women's football

میدانم.

من فقط فکر می کنم می خواهم فقط فوتبال زنان را بیاورند

and then you want to say something else but you're not going to are you?

و بعد شما می خواهید چیز دیگری بگویید اما نمی خواهید؟

You know what's on my back, but yes, back to tennis, because tennis taking place today.

می‌دانی پشت من چیست، اما بله، به تنیس بازمی‌گردم، زیرا امروز تنیس برگزار می‌شود.

It's the Wimbledon final.

فینال ویمبلدون است.

And we a few weeks ago were having our own Wimbledon

و ما چند هفته پیش داشتیم

final right here in our front garden.

فینال ویمبلدون خودمان را اینجا در باغچه جلویی خود داشتیم.

And there it was.

و آنجا بود.

What a

load of balls.

چه

باری از توپ.

It's a hot one, baby.

خیلی داغه عزیزم

And we're back.

و ما برگشتیم

We are back.

We are live right now, live on a very hot day.

ما برگشتیم.

ما در حال حاضر زنده هستیم، در یک روز بسیار گرم زندگی کنید.

What's the temperature?

درجه حرارت چقدر است؟

Mr. Steve is saying the same.

آقای استیو هم همین را می گوید.

It's stabilised at 38 centigrade or Celsius.

در 38 درجه سانتیگراد یا سانتیگراد تثبیت شده است.

38 Celsius.

38 درجه سانتیگراد

And we found out that in Russia

و ما متوجه شدیم که در روسیه

they use centigrade. Centigrade.

از درجه سانتیگراد استفاده می کنند. درجه سانتیگراد

Okay, so it's anybody use Fahrenheit?

خوب، پس آیا کسی از فارنهایت استفاده می کند؟

Probably.

شاید.

I think Fahrenheit was probably I don't know what nationality Fahrenheit was.

من فکر می کنم فارنهایت احتمالاً من نمی دانم فارنهایت چه ملیتی بود.

I feel sorry for Mr. Fahrenheit.

برای آقای فارنهایت متاسفم.

Mr. Fahrenheit has almost been forgotten about in history.

آقای فارنهایت تقریباً در تاریخ فراموش شده است.

So now it's Mr. Celsius.

پس الان آقای سلسیوس است.

That's all we talk about now. Yes.

این تمام چیزی است که اکنون در مورد آن صحبت می کنیم. آره.

And of course, Mr. Degrees. Mr.

و البته آقای درجه. آقای

Degrees, he's still quite popular. He's very popular.

درجه، او هنوز هم بسیار محبوب است. او بسیار محبوب است.

In fact.

در حقیقت.

Anyway, we have a little subject to talk about for the next 20 minutes.

به هر حال تا 20 دقیقه آینده یک موضوع کوچک برای صحبت داریم .

And, oh, as I mentioned, it is tennis taking place.

و اوه، همانطور که اشاره کردم، تنیس در حال برگزاری است.

I think it's happening right now actually at Wimbledon so far.

من فکر می کنم که این اتفاق در حال حاضر در ویمبلدون تا کنون رخ داده است.

Is it the final or the final of the men's today?

فینال مردان امروز است یا فینال؟

It's Nick

این نیک

Kyrgios, who

کیرگیوس است که

we guess probably can we guess Kyrgios good.

حدس می زنیم احتمالاً می توانیم کیرگیوس را خوب حدس بزنیم.

Oh, I've noticed that both of these players

اوه، من متوجه شده ام که هر دوی این

have very difficult to pronounce names.

بازیکنان تلفظ نامشان بسیار سخت است.

Djokovic, Novak Djokovic.

جوکوویچ، نواک جوکوویچ.

I like that face.

من آن چهره را دوست دارم.

That face looks like, oh, no, I'm not going from.

آن چهره به نظر می رسد، اوه، نه، من از آنجا نمی روم.

Is he not?

او نیست؟

This is.

این هست.

No. Why do you why do you ask questions?

نه. چرا میپرسی چرا سوال میکنی؟

You know, why is it why I want to say Lithuania.

می دانید، چرا می خواهم بگویم لیتوانی.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

I, I, we're not big tennis followers, so.

من، من، ما دنبال کننده بزرگ تنیس نیستیم، بنابراین.

Nick Anyway.

به هر حال نیک

Steve Somebody can tell us. Nick Cute.

استیو کسی می تواند به ما بگوید. نیک ناز.

I wish I could pronounce his name.

کاش میتونستم اسمشو تلفظ کنم

Nick Kyrie Here we go.

نیک کایری ما می رویم.

Q. Q. Q. Q. Q.

کجایی

Q. Q. Where

I want to say Australian.

که می خواهم بگویم استرالیایی.

Am I right that he's the bad boy, isn't he?

آیا من درست می گویم که او پسر بدی است، نه؟

He's the bad boy of tennis.

او پسر بد تنیس است.

He don't follow the rules.

او قوانین را رعایت نمی کند

He don't follow any of the rules.

او هیچ یک از قوانین را رعایت نمی کند.

He's his own man, apparently. So.

ظاهراً او مرد خودش است. بنابراین.

It should be a very interesting match that is probably taking place right now.

باید بازی بسیار جالبی باشد که احتمالا همین الان برگزار می شود.

So if anyone knows what the score is so far, even though I won't understand it.

بنابراین اگر کسی بداند تا اینجا نمره چند است، حتی اگر آن را نفهمم.

Six, six, three, six, two.

شش، شش، سه، شش، دو.

I have no idea what that's about.

من نمی دانم این در مورد چیست.

So there it is.

Tennis taking place today, Steve.

بنابراین وجود دارد.

تنیس امروز برگزار می شود، استیو.

Probably straight sets.

احتمالا ست های مستقیم.

I would imagine will be so hot.

من تصور می کنم خیلی گرم خواهد بود.

They will all need new balls because they will be melting.

همه آنها به توپ های جدید نیاز دارند زیرا در حال ذوب شدن هستند.

Yeah, it'll be.

بله، خواهد شد.

Do you think.

Do you think Devo Jack will win in straight sex before Shaq? No.

آیا شما فکر می کنید.

آیا فکر می کنید دوو جک در رابطه جنسی مستقیم قبل از Shaq برنده خواهد شد؟ نه

Did I say it again? Tim's devotion.

بازم گفتم؟ فداکاری تیم

He's a he's a composer.

او یک آهنگساز است.

Why don't you play tennis?

چرا تنیس بازی نمیکنی؟

To do what?

برای انجام چه کاری؟

Put it back up again, Mr. Duncan.

دوباره آن را برگردانید، آقای دانکن.

I can't remember the names or the pictures of the people playing tennis.

من نمی توانم نام یا عکس افرادی که تنیس بازی می کنند را به خاطر بیاورم.

What do Novak do?

نواک چیکار کنه؟

Go on, get it back up, Mr.

برو، آن را دوباره بلند کن، آقای

Dennis, and draw attention to it.

دنیس، و توجه را به آن جلب کن.

He's a composer, right?

او آهنگساز است، درست است؟

He was.

He says he's not playing tennis anymore.

او بود.

او می گوید که دیگر تنیس بازی نمی کند.

He has definitely passed away and not passed out.

او قطعا از دنیا رفته و از بین نرفته است.

I've lost the piece of lost.

من تکه از دست رفته را گم کرده ام

I've lost it now. Yes. Useless.

الان گمش کردم آره. بلا استفاده.

There it is.

Djokovic now draws Jack.

ایناهاش.

جوکوویچ اکنون جک را می کشد.

He was a composer.

او آهنگساز بود.

He might have been good at tennis.

شاید او در تنیس خوب بود.

He might have been very good at tennis.

شاید در تنیس خیلی خوب بود.

Oh, Inaki says, was he vaccinated?

اوه ایناکی میگه واکسن زده بود؟

Who do you draw avec devotion?

چه کسی ارادت avec را جلب می کنید؟

I hadn't invented vaccination before.

من قبلا واکسن را اختراع نکرده بودم.

Shaq was not vaccinate Djokovic, was he?

شاک به جوکوویچ واکسینه نشده بود، نه؟

Did he get vaccinated in the end?

بالاخره واکسن زد؟

I don't know.

من نمی دانم.

There was all this controversy about it, wasn't there?

این همه جنجال در مورد آن وجود داشت، اینطور نیست؟

Look for the little mark on his on his arm.

به دنبال علامت کوچک روی بازویش باشید.

If he's got a little round plaster, because they wouldn't allow him to

اگر او کمی گچ گرد داشته باشد، چون به او اجازه

compete, would they, in was it the French Open?

رقابت نمی دادند، آیا در اوپن فرانسه بود؟

Sure, it was the French because he hadn't been vaccinated.

مطمئناً، این فرانسوی بود، زیرا او واکسن نزده بود.

So. Yes.

بنابراین. آره.

Was he vaccinated and have come? If he hasn't.

آیا واکسن زده بود و آمده بود؟ اگر نکرده است.

Why was he allowed to play? Maybe he was tested.

چرا به او اجازه بازی داده شد؟ شاید او آزمایش شده است.

Tested right?

تست شده درسته؟

Alexander doesn't give a pair about tennis.

اسکندر در مورد تنیس یک جفت نمی دهد.

He doesn't.

او این کار را نمی کند.

Now, that's interesting, because you would normally say you can't give a fig. Yes.

حالا جالب است، چون معمولاً می گویید نمی توانید انجیر بدهید. آره.

So that's very clever.

پس این خیلی هوشمندانه است.

Alexandra, maybe that's what you say in your country.

الکساندرا، شاید این چیزی است که شما در کشور خود می گویید.

I don't give a pass for tennis, but.

من برای تنیس پاس نمی دهم، اما.

So you don't like it?

پس شما آن را دوست ندارید؟

Yes. Anyway, it's hot today.

آره. به هر حال امروز هوا گرمه

I mean, it doesn't meet Nadal.

منظورم این است که نادال را ملاقات نمی کند.

He's aged.

او پیر شده است.

Don't you think so? Well, he's going bald.

آیا شما اینطور فکر نمی کنید؟ خب داره کچل میشه

He looks is ageing.

به نظر می رسد پیر شده است.

Yes, I used to find it quite attractive.

بله، قبلاً آن را کاملاً جذاب می دانستم.

I've off and now his legs are still nice.

من رفتم و حالا پاهایش هنوز خوب است.

He's got nice legs.

او پاهای خوبی دارد

But the rest of him he's really got got quite.

اما بقیه او واقعاً خوب است.

He's gone to seed. Yes.

او به بذر رفته است. آره.

Which is.

که هست.

Yeah I know Steve.

آره من استیو رو میشناسم

I know he's gone to fifth seed.

من می دانم که او به رتبه پنجم رفته است.

I don't know what see I don't know what seed

نمی‌دانم چه می‌دانم من نمی‌دانم چه

is now in the rankings as next

دانه‌ای اکنون در رتبه‌بندی به عنوان

the rankings in tennis because seeds it's like you're just coming around from anaesthetic.

رتبه‌های بعدی در تنیس قرار دارد، زیرا دانه‌ها مثل این است که شما فقط از بیهوشی می‌آیید.

Everything you

say it's like a person when they're just coming round from.

هر چیزی که شما

می گویید مثل یک آدم است وقتی تازه از آنجا می آید.

Anaesthetic. Oh well I don't want to see this.

بی حس کننده. اوه خوب من نمیخوام اینو ببینم

I just want seed. He is.

من فقط دانه می خواهم. او هست.

Is it Devil Jack.

آیا این شیطان جک است.

Devil Jack is playing tennis.

شیطان جک در حال بازی تنیس است.

Tennis and.

تنیس و.

Oh, don't worry, Alexander.

اوه، نگران نباش اسکندر.

We're not going to talk about tennis at all.

ما اصلا قرار نیست در مورد تنیس صحبت کنیم.

Even though we've been talking about it for the last 12 minutes, it's only interesting because,

با وجود اینکه ما در 12 دقیقه گذشته در مورد آن صحبت کرده ایم ، اما جالب است زیرا،

you know, you I mean, you and you watch it to see who's attractive.

می دانید، منظور شما، شما و شما آن را تماشا می کنید تا ببینید چه کسی جذاب است.

Most most sport is watched by

بیشتر ورزش ها توسط دیوانگان جنسی تماشا می شود

sex maniacs.

.

Well, people like people like to see somebody who's in the peak physical condition.

خوب، افرادی مانند مردم دوست دارند فردی را ببینند که در اوج شرایط جسمانی است.

You would never think you would never.

شما هرگز فکر نمی کنید که هرگز.

Two giant overweight people running around and lots of people watching

دو نفر غول‌پیکر دارای اضافه وزن در حال دویدن هستند و افراد زیادی تماشا

unless unless it was sumo wrestling, of course, that's the only sport

می‌کنند مگر اینکه کشتی سومو باشد، البته این تنها ورزشی است

that I know of where you could get very overweight people, large people

که می‌دانم در آن می‌توان افراد چاق را جمع کرد، آدم‌های بزرگ

stripped down

to just their underwear rolling around and wrestling.

که فقط لباس زیرشان را غلت می‌زنند و کشتی می‌گیرند.

Actually, actually, I quite like the sound of that, so maybe.

در واقع، در واقع، من صدای آن را کاملاً دوست دارم، بنابراین شاید.

Maybe it will catch on. Who knows?

شاید گیر بیاره چه کسی می داند؟

But it's interesting.

I was always attacked.

اما جالب است.

همیشه به من حمله می کردند.

I used to I used to like watching tennis when I was younger.

وقتی کوچکتر بودم دوست داشتم تنیس تماشا کنم.

Did you and but I was always attracted to the strong women

آیا من و شما همیشه جذب زنان قدرتمندی

like Navratilova and

مانند ناوراتیلووا و

Billie Jean King. Virginia Wade.

بیلی جین کینگ بودم. ویرجینیا وید

Virginia Wade.

I didn't much care for her.

ویرجینیا وید

من زیاد به او اهمیت نمی دادم.

They all have very big, large thighs.

همه آنها رانهای بسیار بزرگ و بزرگی دارند.

Well, I guess because they got to run around the court.

خوب، حدس می‌زنم چون آنها باید در اطراف دادگاه بدوند.

I'm always amazed.

من همیشه در شگفتم.

Serena Williams and Venus Williams they have the most amazing fa.

سرنا ویلیامز و ونوس ویلیامز شگفت انگیزترین فا را دارند.

I wish my thighs were like that.

کاش ران های من اینطور بود.

I don't know why i always feel a little intimidated by people with big thighs.

نمی دانم چرا همیشه از افرادی که ران های بزرگی دارند احساس ترس می کنم.

You do.

شما انجام می دهید.

Steve has big fastest.

استیو سریعترین سرعت را دارد.

I do. I do have legs.

انجام میدهم. من پا دارم

I remember when you were I remember that time

یادم می آید زمانی که تو بودی، آن دوران را به یاد می آورم که

when I was still working at the Science Park.

هنوز در پارک علم کار می کردم.

I had my studio in Wolverhampton and Steve came to visit me one day

من استودیوی خود را در ولورهمپتون داشتم و یک روز استیو به دیدن من آمد

and there was a guy on the reception, a young guy,

و یک پسر در پذیرایی بود، یک پسر جوان،

and he was attracted to Mr.

و او جذب

Steve's leg.

پای آقای استیو شد.

Those same shorts he was wearing in the video.

همان شورت هایی که در ویدیو پوشیده بود.

Yes. Playing tennis? Yes.

آره. بازی تنیس؟ آره.

So he scored.

بنابراین او گل زد.

If it was Mr.

Duncan hadn't been with me out of out of school with that day.

اگر آقای

دانکن بود، آن روز بیرون از مدرسه با من نبود.

He would have definitely been seeded.

او قطعا بذر می شد.

He was he was.

او بود.

And he was actually quite a dish himself.

و او در واقع خودش یک غذا بود.

I can't believe I just said that. Yes.

باورم نمیشه همین الان اینو گفتم آره.

But anyway, strangely enough, I saw him again a number about a year later because I had to.

اما به هر حال، به طرز عجیبی، حدود یک سال بعد دوباره او را دیدم زیرا مجبور بودم.

I was doing a news conference.

در حال برگزاری کنفرانس خبری بودم.

Were you wearing your shorts then? No, I wasn't.

اون موقع شورت می پوشیدی؟ نه، من نبودم.

I was in a suit, but he recognised me and we got chatting and unknowingly

من کت و شلوار پوشیده بودم، اما او مرا شناخت و با هم گپ زدیم و

the woman organising the conference came up and wanted to talk to me.

ناخودآگاه زن برگزارکننده کنفرانس آمد و خواست با من صحبت کند.

So that was it.

پس همین بود.

When I came out he'd gone anyway, you know.

وقتی من بیرون آمدم او به هر حال رفته بود، می دانید.

So, so basically Steve has very sexy legs.

بنابراین، اساسا استیو پاهای بسیار جذابی دارد.

He would probably be a very good tennis player to you, so you get lots of people watching you running around.

او احتمالاً یک تنیسور بسیار خوب برای شما خواهد بود، بنابراین افراد زیادی شما را در حال دویدن نگاه می کنند.

Well, that's what people watch

خب، این چیزی است که مردم تماشا می‌کنند،

because tennis is one of those sports where the cameras where you can see have football.

زیرا تنیس یکی از ورزش‌هایی است که دوربین‌هایی که در آن می‌توان دید فوتبال دارند.

You don't really get to see the players close up, do you?

واقعا نمی توانید بازیکنان را از نزدیک ببینید ، درست است؟

Because it's always long distance shots and there's lots of people on.

چون همیشه عکس های مسافت طولانی است و افراد زیادی در آن حضور دارند.

You really get to see them close up boys, tennis, they're there all the time.

شما واقعاً می توانید آنها را از نزدیک ببینید، پسرها، تنیس، آنها همیشه آنجا هستند.

You see every ripple, every bulge.

شما هر موجی، هر برآمدگی را می بینید.

Everything's there for all to see what you like, the cameras.

همه چیز برای همه وجود دارد تا ببینند چه چیزی دوست دارید، دوربین ها.

So I think he's getting very hot today, Steve, many ways.

بنابراین من فکر می کنم او امروز بسیار گرم است، استیو، از بسیاری جهات.

But if you want to see

اما

if you want to see sexy footballers,

اگر می‌خواهید ببینید که آیا می‌خواهید فوتبالیست‌های سکسی ببینید یا نه

you have to watch football from the 1970s

، باید فوتبال دهه 1970 را تماشا کنید،

because yes, the footballers in the 1970s used to wear the smallest,

زیرا بله، فوتبالیست‌های دهه 1970 کوچک‌ترین و

tightest show I did in the world.

فشرده‌ترین نمایشی را که من در دنیا انجام دادم، می‌پوشیدند.

And now they wear these baggy things and nothing see anything.

و حالا این چیزهای گشاد را می پوشند و هیچ چیزی نمی بینند.

I know that is what they wear. Those big baggy showing.

من می دانم که این همان چیزی است که می پوشند. آن نمایش های گشاد بزرگ.

They wear those big baggy shorts.

آن شورت های گشاد بزرگ را می پوشند.

You can't see anything. 1970s footballers.

شما نمی توانید چیزی را ببینید. فوتبالیست های دهه 1970

Yes. They wore these tight. Sure. It's almost it's almost

آره. این ها را تنگ می پوشیدند. مطمئن. تقریباً این تقریباً

obscene.

زشت است.

So that's it that's what you need to do.

پس این همان کاری است که باید انجام دهید.

You just go to go to YouTube.

شما فقط برای رفتن به YouTube بروید.

But 1970s UK football

اما فوتبال بریتانیا در دهه 1970

and you'll see lots of men running around on the football field

و شما مردان زیادی را خواهید دید که در زمین فوتبال در حال دویدن هستند

and they're wearing the tiniest, tightest shorts that you can imagine.

و آنها ریزترین و تنگ ترین شورت هایی را که می توانید تصور کنید پوشیده اند.

And I don't know why, because they look really uncomfortable.

و من نمی دانم چرا، زیرا آنها واقعا ناراحت کننده به نظر می رسند.

Are we doing anything to. Oh, I'm sure.

آیا ما کاری انجام می دهیم اوه، مطمئنم.

I'm sure. You must have prepared something. Yeah.

من مطمئن هستم. حتما چیزی آماده کرده اید. آره

How about half an hour?

نیم ساعت چطور؟

How about hot and cold idiom?

در مورد اصطلاح گرم و سرد چطور؟

Go on then. Yes.

ادامه بده پس آره.

Shall we do that or shall we just talk aimlessly

آیا این کار را انجام دهیم یا

as we have been for a while?

همان طور که مدتی است بی هدف صحبت کنیم؟

Who's the sexiest tennis player of all time?

سکسی ترین تنیسور تمام دوران کیست؟

Come on, let us know.

بیا به ما خبر بده

Oh, I've been watching this.

اوه، من این را تماشا کرده ام.

I don't think anyone wants to talk about tennis.

فکر نمی کنم کسی بخواهد در مورد تنیس صحبت کند.

I don't think about certainly

من در مورد مطمئنا

V-8s doesn't.

V-8s فکر نمی کنم.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

Hot and cold idioms.

اصطلاحات سرد و گرم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I've never v test likes tennis. Yeah.

من هرگز تست v را دوست نداشتم تنیس. آره

Yes. So, anyway,

آره. بنابراین، به هر حال

Steve, come back to me.

استیو، پیش من برگرد.

Come back.

برگرد.

Don't go to the light.

به نور نرو

Come back to do something in the heat of the moment

برگردید تا کاری را در گرمای لحظه انجام دهید،

because that is all about hot, you see, because it's very hot today.

زیرا می بینید که همه چیز گرم است ، زیرا امروز بسیار گرم است.

To do something in the heat of the moment means

انجام کاری در گرمای لحظه به معنای

to do something

انجام کاری

straight away without really thinking.

بلافاصله بدون فکر کردن است.

Yes, on impulse.

بله، از روی انگیزه.

Some impulse, yes.

مقداری انگیزه، بله.

You do something impulsively.

شما یک کاری را تکان دهنده انجام می دهید.

You do something.

تو یه کاری بکن

Putting any thought or preparation into that thing, you do it

با قرار دادن هر فکر یا آمادگی در آن کار، آن را

in the heat of the moment.

در گرمای لحظه انجام می دهید.

I think there was a song as well.

فکر کنم آهنگی هم داشت.

He, uh, he does the moment that,

او، اوه، او آن لحظه را انجام می دهد،

that it's in the heat of the moment and it doesn't mean

که در گرمای لحظه است و به معنای

temperature heat.

گرمای دما نیست.

It just means something's happening.

فقط به این معنی است که چیزی در حال رخ دادن است.

The heat of the moment when when there's the most activity going on in something. Hmm.

گرمای لحظه ای که بیشترین فعالیت در چیزی در جریان است. هوم

So maybe it's road rage. Yes.

پس شاید خشم جاده است. آره.

And you in the heat of the moment, you've lost a temper and you react

و شما در تب و تاب، عصبانی شده اید و

without really thinking about it.

بدون اینکه واقعاً به آن فکر کنید واکنش نشان می دهید.

Yes, I just did it in the heat of the moment.

بله، من فقط در گرما این کار را انجام دادم.

And sometimes you in law, you can you can get away with a crime like a murder.

و گاهی اوقات شما در قانون، می توانید از جنایتی مانند قتل فرار کنید.

You can be downgraded to manslaughter

if you committed that crime in the heat of the moment.

اگر آن جنایت را در اوج لحظه مرتکب شده باشید، می توانید به قتل عمد تنزل دهید.

So if there was an a sudden and the circumstances

بنابراین اگر ناگهانی اتفاق بیفتد و

were quite serious

شرایط کاملاً جدی باشد

and you had a massive argument and then you killed somebody,

و شما مشاجره گسترده ای داشته باشید و سپس کسی را بکشید،

then you might not necessarily get away, you know,

ممکن است لزوماً فرار نکنید، می دانید،

might not necessarily be charged with murder or will be a killer or convicted of murder.

ممکن است لزوماً به قتل متهم نشوید یا قاتل یا محکوم شوید. از قتل

If you could prove that you just did it in the heat of the moment,

اگر می توانستید ثابت کنید که این کار را در گرمای لحظه انجام داده اید

the emotion overwhelmed you. Yes.

، احساسات شما را تحت تأثیر قرار می دهد. آره.

But as opposed to planning it in advance,

اما بر خلاف برنامه ریزی از قبل،

I believe in law they call it diminished responsibility.

به قانون معتقدم که آنها آن را کاهش مسئولیت می نامند.

Yes. Or you could get the crime downgraded because there is an allowance

آره. یا می توانید جرم را کاهش دهید زیرا

in the law for a certain amount of sort of in the moment emotions. Yes.

در قانون برای مقدار معینی از احساسات لحظه ای در نظر گرفته شده است. آره.

Affecting the crime. Yes.

تأثیر گذاشتن بر جرم. آره.

But of course, if you were to plan

اما مطمئناً، اگر

in advance to kill someone, that would be premeditation.

از قبل برای کشتن کسی برنامه ریزی کنید، این یک برنامه ریزی قبلی است.

Then you would obviously be convicted.

در آن صورت آشکارا محکوم خواهید شد.

But yes, but there are various things so in the heat of the moment is yes, is a good time.

اما بله، اما چیزهای مختلفی وجود دارد، بنابراین در گرما از لحظه بله، زمان خوبی است.

So you come back home, Mr.

پس شما به خانه برگردید، آقای

Duncan, you have an entire day at work.

دانکن، یک روز کامل سر کار دارید.

I think we've explained you find your partner in bed with another person

فکر می‌کنم توضیح داده‌ایم که شریک زندگی‌تان را در رختخواب با یک نفر دیگر پیدا می‌کنید

and in the heat of the moment you kill them both.

و در گرمای لحظه‌ای که هر دوی آنها را می‌کشید.

Yes, Steve.

بله، استیو.

Okay, this is really depressing me,

خوب، این واقعاً من را افسرده می کند،

I have to say, on such a beautiful day in the heat of the moment.

باید بگویم در چنین روز زیبایی در گرمای لحظه.

Yes, it was.

آره اینجوری بود.

It was a song by a brilliant group of progressive rock men.

این آهنگی از گروهی درخشان از مردان پراگرسیو راک بود.

Yes, yes. Heat of the moment.

بله بله. گرمای لحظه.

Savannah knows the answer to that.

ساوانا جواب آن را می داند.

I like the song owner of a lonely heart owner

من دوست دارم صاحب آهنگ

A lonely heart to do, to do to owner of a lonely haunt.

صاحب یک قلب تنها.

To, to, to, to to to do.

به، به، به، به انجام دادن.

Umberto wants to know is sweating coconuts.

اومبرتو می خواهد بداند که نارگیل عرق می کند.

Oh, now that is a great expression.

اوه، حالا این یک بیان عالی است.

If you are really sweating profusely,

اگر واقعاً زیاد عرق می کنید،

if you are sweating a lot,

اگر زیاد عرق می کنید،

maybe the sweat is coming out on your body.

شاید عرق روی بدن شما بیرون می آید.

We can say that you are sweating cups

می توانیم بگوییم که شما در حال عرق کردن

or sweating cup nuts, coconut, sir type of nut.

فنجان یا آجیل فنجانی، نارگیل، نوع آقا مهره هستید.

They are around.

آنها در اطراف هستند.

And so the sweat that appears on

و بنابراین عرقی که

your skin is also round spherical.

روی پوست شما ظاهر می شود نیز گرد کروی است.

They look like little beads.

آنها شبیه مهره های کوچک هستند.

We we often describe sweat as beads of sweat.

ما اغلب عرق را به عنوان دانه های عرق توصیف می کنیم.

So that's why I'm sweating continents.

بنابراین به همین دلیل است که من قاره ها را عرق می کنم.

So it looks like you are literally sweating a type of nut.

بنابراین به نظر می رسد که شما به معنای واقعی کلمه در حال عرق کردن نوعی آجیل هستید.

So in that called the cabinet is around not very small

بنابراین در آن به نام کابینت در اطراف بسیار کوچک

and that's it.

It's just an expression to mean you're sweating a lot.

نیست و تمام.

این فقط یک عبارت است به این معنی که شما زیاد عرق می کنید.

Visibly.

قابل مشاهده است.

Yes, visibly.

بله، به وضوح.

You might also be sweating buckets.

همچنین ممکن است سطل عرق کنید.

Yeah, you are sweating buckets since our sweating buckets.

آره، شما از سطل های عرق ما عرق می کنید.

So buckets of water will switch volume. Yes.

بنابراین سطل های آب حجم را تغییر می دهند. آره.

Of sweat enough to fill a bucket.

عرق کافی برای پر کردن یک سطل

You are sweating.

عرق می کنی.

So you're you're not you wouldn't be literally sweating that.

بنابراین شما نیستید، به معنای واقعی کلمه عرق نمی کنید.

No, of course not.

هیچ البته نه.

But the expression is meant to give the impression that you are sweating a lot of sweating buckets.

اما این عبارت برای این است که این تصور را ایجاد کند که شما در حال عرق کردن سطل های زیادی هستید.

Yes, it's a lot. Not literally enough to fill up.

بله، خیلی زیاد است. به معنای واقعی کلمه برای پر کردن کافی نیست.

You are using it using an exaggeration to express something that is happening.

شما از آن با استفاده از اغراق برای بیان چیزی که در حال وقوع است استفاده می کنید.

That might be dramatic. Yes.

ممکن است دراماتیک باشد. آره.

So that is it.

پس همین است.

Yeah, another one.

آره یکی دیگه

Shall we have a look at another one?

یکی دیگه رو ببینیم؟

Okay.

باشه.

To be hot under the collar.

زیر یقه گرم باشد.

Oh, well, this is your collar.

اوه، این یقه شماست.

So if you get hot under the collar, maybe you are getting excited

بنابراین اگر زیر یقه گرم می‌شوید، ممکن است

or emotional to the point where you are sweating.

تا حدی هیجان‌زده یا احساساتی شده‌اید که عرق می‌کنید.

You are getting excited, or maybe you are becoming inflamed.

هیجان زده می شوید یا ممکن است ملتهب شوید.

Enraged, yes. By something.

عصبانی، بله توسط چیزی

You are hot under the collar.

زیر یقه داری گرم.

So quite often we use it to express excitement.

بنابراین اغلب ما از آن برای ابراز هیجان استفاده می کنیم.

Excitement.

هیجان.

If you are excited about something, we might say that you are hot

اگر در مورد چیزی هیجان زده هستید ، ممکن است بگوییم که در زیر گرم هستید

under, you might be having a conversation with somebody.

، ممکن است با کسی صحبت کنید.

You start to argue and you your voices

شما شروع به بحث می کنید و صدای شما بلند می

start to raise and you start to get red.

شود و شروع به قرمز شدن می کنید.

And the other person might say, you know, no need to get hot under the collar

و شخص دیگر ممکن است بگوید، می دانید، نیازی به گرم شدن زیر یقه

because that because when you've got a collar on, you get hotter, don't you?

نیست، زیرا وقتی یقه را در دست دارید، گرمتر می شوید، نه؟

Because the collar is up high and it retains heat.

چون یقه بالاست و گرما را حفظ می کند.

Yeah. So yeah. You getting hot?

آره پس آره. گرم میشی؟

You want to so don't get hot under the collar means you know,

میخوای پس زیر یقه داغ نشو یعنی میدونی

don't too angry, don't get too upset.

خیلی عصبانی نباش خیلی ناراحت نشو.

But also you get hot under the collar if you're attracted to somebody.

اما اگر جذب کسی شوید زیر یقه هم گرم می شوید.

Yes. Again, like your French teacher who's

آره. باز هم، مانند معلم فرانسوی شما که

I'm sure

that was not that was not the only place you were getting hot.

مطمئنم

این تنها جایی نبود که شما گرم می شدید.

But here's another one. To feel the heat.

اما اینجا یکی دیگر است. برای احساس گرما

If you feel the heat, well, we are not talking literally.

اگر گرما را احساس می کنید، خوب، ما به معنای واقعی کلمه صحبت نمی کنیم.

We are talking about if you are feeling the pressure

ما در مورد این صحبت می کنیم که اگر فشار چیزی را احساس می

of something, maybe you have an important job interview or maybe you are in a competition

کنید، ممکن است یک مصاحبه شغلی مهم داشته باشید یا شاید در یک رقابت هستید

and maybe the other person is very good at the thing.

و شاید طرف مقابل در آن کار بسیار خوب باشد.

You will be both doing, maybe a tennis match, you will be feeling the heat.

هر دوی شما در حال انجام یک مسابقه تنیس خواهید بود، گرما را احساس خواهید کرد.

To feel the heat is to feel the pressure

احساس گرما به معنای احساس

of something you are about to do.

فشار کاری است که می خواهید انجام دهید.

The stress.

استرس.

It's right. Yes. To feel the heat.

درست است. آره. برای احساس گرما

Oh, I'm feeling the heat. Yes, you are.

اوه من گرما رو حس میکنم بله، شما هستید.

You are stressed and anxious over something

شما نسبت به کاری

that you are about do.

که می خواهید انجام دهید استرس و اضطراب دارید.

Or you might be doing things which which.

یا ممکن است کارهایی انجام دهید که

Yeah.

Might you stressed average scientist.

آره

ممکن است شما یک دانشمند متوسط ​​استرس داشته باشید.

Here's another one to be in hot water.

اینم یکی دیگه که تو آب گرم باشه

We are talking about idioms connected to hot and cold.

ما در مورد اصطلاحات مرتبط با گرم و سرد صحبت می کنیم.

To be in hot water is to be want be in hot water.

در آب گرم بودن، خواستن در آب گرم است.

You're in trouble.

تو دردسر افتادی.

Yes, you're in trouble.

بله، شما در مشکل هستید.

You're in trouble. You're in trouble.

تو دردسر افتادی. تو دردسر افتادی.

Maybe you've maybe you stolen a glass from a restaurant

شاید شما ممکن است یک لیوان از یک رستوران دزدیده باشید

and somebody finds out

و کسی

and they come round to try and retrieve that glass

متوجه شود و آنها بیایند تا آن لیوان را

or they call the police, you are in hot water

پس بگیرند یا به پلیس زنگ بزنند، شما در آب داغ

because you committed a crime of some description or other

هستید زیرا مرتکب جرمی با توصیفات دیگر شده

you maybe, maybe at work

اید، شاید در محل کار

you made a remark to somebody which was inappropriate.

شما به کسی سخنی گفته اید که نامناسب بوده است.

Inappropriate remark to somebody at work.

اظهارات نامناسب به کسی در محل کار

And they've reported you to

و آنها شما را به بخش منابع انسانی گزارش کرده اند

Human Resources Department

and you are going to be reprimanded.

و قرار است شما را توبیخ کنند.

You are in hot water. This is a great story.

شما در آب گرم هستید. این یک داستان عالی است.

I like this story. Steve, you say very good.

من این داستان را دوست دارم. استیو خیلی خوب میگی

Yes. So

آره.

has tried to use the phrase hot under the collar.

بنابراین سعی شده از عبارت داغ زیر یقه استفاده شود.

I'm hot under the collar in the bakery. Hmm.

من زیر یقه در نانوایی داغ هستم. هوم

Well, that sounds like you're literally hot. Use

خوب، به نظر می رسد که شما به معنای واقعی کلمه داغ هستید.

the term hot under the collar.

از عبارت گرم زیر یقه استفاده کنید.

Doesn't mean you're

به این معنی نیست که تو هستی

it's.

Yes, you wouldn't use it in that respect unless you were sweating, unless you were in the bakery.

بله، از این نظر استفاده نمی کنید مگر اینکه عرق کرده باشید، مگر اینکه در نانوایی باشید.

And there was a lot of pressure from the word.

و فشار زیادی از این کلمه وارد شد.

You wouldn't use it to mean you're actually hot because a baker is hot.

شما نمی توانید از آن به این معنی استفاده کنید که واقعاً گرم هستید زیرا نانوا گرم است.

Yes, it's figurative. It's figurative.

بله، فیگوراتیو است. فیگوراتیو است.

So this one doesn't mean that you're lying in a bath of hot water.

بنابراین این یکی به این معنی نیست که شما در حمام آب داغ دراز کشیده اید.

It means that you are just in trouble.

به این معنی است که شما فقط در مشکل هستید.

So these are all idioms.

پس اینها همه اصطلاحات هستند.

So they all used figure.

بنابراین همه آنها از شکل استفاده کردند.

Wasn't the colour just means you're getting emotional hungry?

آیا رنگ فقط به این معنی نبود که شما احساس گرسنگی می کنید؟

Usually. Usually means you're getting angry.

معمولا. معمولاً به این معنی است که شما عصبانی می شوید.

And when you get angry, your blood comes to the surface.

و وقتی عصبانی میشی خونت به سطح میاد.

You get and you get literally do get hot under the collar.

می گیری و به معنای واقعی کلمه زیر یقه گرم می شوی.

It doesn't mean that there's outside heat as in a bakery. Yes.

این بدان معنا نیست که گرمای بیرون مانند نانوایی وجود دارد. آره.

Isn't it? Here's another one before we go.

اینطور نیست؟ اینم یکی دیگه قبل از رفتن

Beaches is going by, Beatrice.

سواحل می گذرد، بئاتریس.

See you later, Beatrice.

بعدا می بینمت، بئاتریس.

I hope you will see us again soon.

امیدوارم به زودی دوباره ما را ببینید.

I will be with you on Wednesday, by the way.

اتفاقاً چهارشنبه با شما خواهم بود.

Wednesday I will be with you from 2 p.m.

چهارشنبه از ساعت 14 با شما هستم.

UK time.

به وقت انگلستان

A melting pot.

یک دیگ ذوب

Melting pot is an expression we use where lots of things,

دیگ ذوب عبارتی است که ما در آن به کار می بریم که در آن چیزهای زیادی،

lots of different things are put together or combined.

چیزهای مختلف زیادی در کنار هم قرار می گیرند یا با هم ترکیب می شوند.

Or maybe they are just in one place or a melting pot.

یا شاید آنها فقط در یک مکان یا یک دیگ ذوب هستند.

A mixture of eclectic things,

ترکیبی از چیزهای التقاطی،

all thin and eclectic, very different things.

همه نازک و التقاطی، چیزهای بسیار متفاوت.

Things that are varied and different.

چیزهایی که متنوع و متفاوت هستند.

A melting pot.

یک دیگ ذوب

We often talk about melting pot when we are discussing society, maybe different people

هنگامی که در مورد جامعه بحث می کنیم، اغلب در مورد دیگ ذوب صحبت می کنیم، شاید افراد

from various backgrounds or different countries or different races.

مختلف از پیشینه های مختلف یا کشورهای مختلف یا نژادهای مختلف.

London in the sixties was a melting pot for different ideas. Yes,

لندن در دهه شصت دیگ ذوب ایده های مختلف بود. بله،

people coming together with different ideas.

افراد با ایده های مختلف گرد هم می آیند.

And all those ideas get combined.

و همه این ایده ها با هم ترکیب می شوند.

Everyone's talked to each other and you come up with new styles of music or new fashion.

همه با یکدیگر صحبت کرده‌اند و شما سبک‌های جدیدی از موسیقی یا مد جدید را ارائه می‌کنید.

Everything's going in, and what's coming out is something different.

همه چیز در حال رخ دادن است و آنچه بیرون می آید چیز دیگری است.

I always say that change often brings lots of positive things.

من همیشه می گویم که تغییر اغلب چیزهای مثبت زیادی به همراه دارد.

So when things change, especially in society, quite often

بنابراین وقتی همه چیز تغییر می کند، به ویژه در جامعه، اغلب

you can find that unexpected things occur.

می توانید متوجه شوید که چیزهای غیرمنتظره ای رخ می دهد.

Because of that, creativity can sometimes

به همین دلیل، خلاقیت گاهی اوقات می تواند

suddenly produce

به طور ناگهانی

a very unique thing.

یک چیز بسیار منحصر به فرد ایجاد کند.

So I think, yes. Melting pot.

بنابراین من فکر می کنم، بله. دیگ ذوب.

I like that one.

من آن را دوست دارم.

Usually a melting pot of ideas or cultures.

معمولاً یک دیگ ذوب ایده ها یا فرهنگ ها.

And that's right.

و درست است.

What we need now

چیزی که اکنون به آن نیاز

is a great big melting pot

داریم یک دیگ ذوب بزرگ است

with everyone joining together.

که همه به هم بپیوندند.

In fact.

Yes, again, that isn't

در حقیقت.

بله، باز هم،

that was a very famous song, but now it's rather politically incorrect

این آهنگ خیلی معروفی نبود، اما اکنون از نظر سیاسی نادرست است،

because ironically, that song uses a of racist language

زیرا از قضا، آن آهنگ از زبان نژادپرستانه

or what is deemed as racist. Yes.

یا چیزی که نژادپرستانه تلقی می شود استفاده می کند. آره.

Oh, no, it's very racist.

اوه، نه، این خیلی نژادپرستانه است.

Sorry for that.

برای آن متاسفم.

Even for that time.

حتی برای آن زمان.

It's very strange, isn't it? Sometimes.

خیلی عجیب است، اینطور نیست؟ گاهی.

So a song about people coming together and living in harmony contains racist words.

بنابراین آهنگی درباره مردمی که دور هم جمع می شوند و در هماهنگی زندگی می کنند حاوی کلمات نژادپرستانه است.

Alexander Survey says I look like that.

نظرسنجی الکساندر می گوید من اینطور به نظر می رسم.

Ex-boss Andy from Yard Bar in Soho.

رئیس سابق اندی از یارد بار در سوهو.

Interesting.

جالب هست.

Okay, I'm going to show you.

باشه من بهت نشون میدم

I never have worked in Soho, Alexander.

من هرگز در سوهو، الکساندر کار نکرده ام.

And I didn't know that you were.

و من نمیدونستم که هستی

Are you living in England? Yes.

آیا شما در انگلستان زندگی می کنید؟ آره.

The odd bar.

نوار عجیب و غریب.

I wonder.

من تعجب میکنم.

Well, I wonder where the yard bar is.

خوب، من تعجب می کنم که نوار حیاط کجاست.

Sounds like it should be famous. Yeah.

به نظر می رسد که باید معروف باشد. آره

Is it in the area?

آیا در منطقه است؟

It is close to Chinatown.

به محله چینی ها نزدیک است.

Oh, you know where?

I mean, you know what I'm on about.

اوه میدونی کجا؟

منظورم این است که می دانید من در مورد چه چیزی هستم.

I don't. Is it near Old Compton Street?

من این کار را نمی کنم. نزدیک خیابان کامپتون قدیمی است؟

Around that, America is considered a melting pot.

در اطراف آن، آمریکا به عنوان یک دیگ ذوب در نظر گرفته می شود.

Yes. Yes.

آره. آره.

Because lots of people from all over the world came to live in America.

زیرا افراد زیادی از سراسر جهان برای زندگی در آمریکا آمده اند.

So different cultures, ideas, free, open society.

بنابراین فرهنگ ها، ایده ها، جامعه آزاد و باز متفاوت است.

That's what you need from algebra much. Wenlock

این چیزی است که شما از جبر بسیار نیاز دارید. Wenlock

is not is

چیزی نیست

what you wouldn't call much wenlock a melting pot.

که شما آن را خیلی ونلاک یک دیگ ذوب نمی نامید.

Well my mother's a

خوب مادر من

maybe a little, but it's not melting.

شاید کمی باشد، اما ذوب نمی شود.

Nothing's melting in much Wenlock it's no it's fairly static, it's, it's as cold as ice.

هیچ چیز در ونلاک زیاد ذوب نمی‌شود، نه، نسبتاً ساکن است، به اندازه یخ سرد است.

Yeah. So another good song, by the way.

آره اتفاقا یه آهنگ خوب دیگه.

You're as cold as ice.

تو مثل یخ سردی

You're willing to sacrifice your love

شما حاضرید عشق خود را فدای

to June to h sorry.

ژوئن برای متاسف شدن کنید.

Is every phrase going to it's going to kickstart you into some song?

آیا هر عبارتی که به آن می‌رود، شما را به آهنگی سوق می‌دهد؟

Probably,

احتمالا،

but we haven't got long.

اما ما زمان زیادی نداریم.

It's 4:00 and I'm thirsty.

ساعت 4:00 است و من تشنه ام.

Well, I was 5 minutes late, so you can stay on that.

خوب، من 5 دقیقه تاخیر داشتم، بنابراین شما می توانید روی آن بمانید.

Oh, it's still always gone up a bit.

اوه، هنوز هم کمی بالا رفته است.

It's gone off a bit. It's 30 that.

کمی از بین رفته است. 30 هستش

Sorry, it's 28 and a half centigrade now.

ببخشید الان 28 و نیم سانتی گراد است.

Navy approaching 85 Fahrenheit, 85 Fahrenheit.

نزدیک شدن نیروی دریایی به 85 فارنهایت، 85 فارنهایت.

Everyone's chances isn't that hot. No, although.

شانس همه آنقدرها داغ نیست. نه، هر چند.

Yeah, it does feel hot.

بله، احساس گرما می کند.

I do, baby.

دارم عزیزم

Next Sunday, which I will be on next Sunday. Okay.

یکشنبه آینده که یکشنبه آینده خواهم بود. باشه.

Because the show will be finished.

چون نمایش تمام می شود.

That's the show, by the way. The show that's advertising.

اتفاقاً این نمایش است. نمایشی که تبلیغات است

There it is.

ایناهاش.

It is called Orpheus in the Underworld.

اورفئوس در دنیای زیرین نامیده می شود.

And it is exciting.

و هیجان انگیز است.

It's as exciting as it sounds.

به همان اندازه که به نظر می رسد هیجان انگیز است.

She's excited.

I've seen your costume.

او هیجان زده است.

من لباس تو را دیده ام

Mr. Steve is wearing a giant.

آقای استیو یک غول پوشیده است.

You looked like a Roman emperor.

تو شبیه امپراتور روم بودی

It's just sort of simple

این فقط یک نوع

wear simple clothes that people would have worn instead of Grecian days.

ساده پوشیدن لباس های ساده است که مردم به جای روزهای یونان می پوشیدند.

Grecian?

یونانی؟

Yes, in Greek.

بله، به زبان یونانی.

My dad used to use that on his hair to make it dark.

پدرم برای تیره کردن موهایش از آن استفاده می کرد.

Can you still can you still get Grecian 2000?

آیا هنوز هم می توانید Grecian 2000 را دریافت کنید؟

Do you remember that

آیا به یاد دارید که

every man over 50 used to use Grecian 2000 on their hair?

هر مرد بالای 50 سال از Grecian 2000 برای موهای خود استفاده می کرد؟

Christina says conundrum.

کریستینا می گوید معماست.

Question mark, conundrum.

علامت سوال، معما.

Have we did one of us just use that word?

آیا یکی از ما فقط از آن کلمه استفاده کرده ایم؟

No, I don't remember using.

نه یادم نمیاد استفاده کرده باشم

No, I can smell our chilli con carne.

نه، من می‌توانم بوی فلفل دلمه‌ای را حس کنم.

A conundrum is a puzzle.

معما یک پازل است.

A conundrum is a puzzle.

معما یک پازل است.

Puzzle, puzzle.

پازل، پازل.

I don't understand that.

من این را نمی فهمم.

That's a conundrum. Hmm.

این یک معماست. هوم

It's something difficult to understand. Maybe.

این چیزی است که درک آن دشوار است. شاید.

Maybe someone ask you a question, and it's very hard to answer.

شاید کسی از شما سوالی بپرسد و پاسخ دادن به آن بسیار سخت باشد.

You might say that is a conundrum. It is

شاید بگویید این یک معماست.

puzzle.

پازل است.

A puzzle?

یک معما؟ الکساندرا می‌گوید

Yes, a puzzle to be worked out,

بله، یک پازل باید حل شود

Alexandra says.

.

Alexander Silva says, I lived there

الکساندر سیلوا می گوید، من به

for 15 years working in London.

مدت 15 سال در لندن کار کردم.

So are you still there or have you moved somewhere?

پس هنوز آنجا هستید یا جایی نقل مکان کرده اید؟

Well, it looks like the past tense.

خوب به نظر می رسد زمان گذشته است.

I lived there, yes.

من آنجا زندگی می کردم، بله.

So because you lived there means you probably don't live there anymore.

بنابراین چون شما در آنجا زندگی می کردید به این معنی است که احتمالاً دیگر آنجا زندگی نمی کنید.

You weren't late today, were you accompanying? I was good.

امروز دیر نکردی همراهی کردی؟ خوب بودم.

You're always on time.

شما همیشه به موقع هستید.

I was 5 minutes late because I was everything up

من 5 دقیقه تاخیر داشتم چون همه چیز

and there was a giant fly chasing me around the city.

سرم بود و یک مگس غول پیکر مرا در شهر تعقیب می کرد.

It was the heat. It was the heat as well. Everything right was an act.

گرما بود گرما هم بود همه چیز درست یک عمل بود.

So, Mr. Duncan, I can't believe.

بنابراین، آقای دانکن، من نمی توانم باور کنم.

Well, the next one is is going. Oh, is that. It's not.

خوب، بعدی در حال رفتن است. اوه، همین است. این نیست.

I think that's all we have time for it.

من فکر می کنم این تمام وقت ما برای آن است.

Fortunately, because we were talking same topic today, we were talking about

خوشبختانه، چون امروز داشتیم درباره یک موضوع صحبت می‌کردیم، امروز در مورد

so many interesting things today, like Mr.

چیزهای جالب زیادی صحبت می‌کردیم، مثل آقای

Steve and his petrol, making sure that his air

استیو و بنزینش، و مطمئن بودیم که تهویه

conditioning stays off at all times,

مطبوع او همیشه خاموش می‌ماند،

even if I am sitting in the passenger seat

حتی اگر من روی صندلی مسافر نشسته باشم و

sweating and passing out,

عرق کنم. و غش کردن،

he doesn't care.

او اهمیتی نمی دهد.

I've seen Pedro today.

من امروز پدرو را دیدم.

I drove.

من راندم.

Belmont is not here today.

بلمونت امروز اینجا نیست.

Where are they? They're watching the tennis.

آنها کجا هستند؟ آنها در حال تماشای تنیس هستند.

Yeah, probably watching the tennis and watching those men in their tight shorts.

بله، احتمالا در حال تماشای تنیس و تماشای آن مردان با شورت تنگشان.

So that's the thing.

At least at least tennis players still wear their tight shorts.

پس موضوع همین است.

حداقل حداقل تنیسورها هنوز شلوارک تنگ خود را می پوشند.

So there is still something for them to watch, to look at.

بنابراین هنوز چیزی برای تماشا کردن، نگاه کردن به آنها وجود دارد.

Alessandra is a British citizen and can always come back home.

الساندرا یک شهروند بریتانیایی است و همیشه می تواند به خانه بازگردد.

Good, good, good. Will, please do.

خوب خوب خوب. ویل، لطفا انجام دهید.

And let us know when you do and we can meet up.

و در صورت انجام به ما اطلاع دهید و ما می توانیم ملاقات کنیم.

Yes, because we're very keen to do that.

بله، زیرا ما بسیار مشتاق انجام این کار هستیم.

We can come down to London.

می توانیم به لندن بیاییم.

We haven't been to London for a very long time.

مدت زیادی است که به لندن نرفته ایم.

Are you going to travel anywhere this summer? Says Inaki.

آیا قرار است تابستان امسال به جایی سفر کنید؟ ایناکی می گوید.

Well, we'd like to. We haven't planned anything yet.

خوب، ما دوست داریم. ما هنوز چیزی برنامه ریزی نکرده ایم.

There is so much confusion, though, isn't there?

با این حال، سردرگمی زیادی وجود دارد، اینطور نیست؟

Because we're very poor planning anything holiday.

چون برنامه ریزی خیلی ضعیفی برای تعطیلات داریم.

And also we're very poor. That's not true.

و همچنین ما بسیار فقیر هستیم. این درست نیست.

But what I was going to say, Steve, you are what I was going to say.

اما چیزی که می خواستم بگویم، استیو، تو همان چیزی هستی که می خواستم بگویم.

I'm Paul.

من پل هستم

I'm the poor one.

من بیچاره ام

I am destitute.

من فقیر هستم.

I might have to start selling my body again.

شاید مجبور باشم دوباره شروع به فروش بدنم کنم.

You throw a few pennies every.

هر بار چند سکه می ریزید.

They throw me a few pennies.

چند سکه به من می اندازند.

They put a couple of dollar bills down my G-string

آنها چند اسکناس دلاری را در جی-رشته

to keep me going for the rest of the week.

من گذاشتند تا من را تا آخر هفته ادامه بدهند.

I've lost my train of thought.

من رشته افکارم را گم کرده ام

Now, because of you, I can smell

اکنون، به خاطر تو

of, as I've already mentioned, that you ignored it.

، همان طور که قبلاً اشاره کردم، حس می کنم که شما آن را نادیده گرفته اید.

I can smell our tea cooking.

بوی پختن چایمان را حس می کنم.

It smells like chilling Hong Kong Chacun Kong does not sound like the ideal meal to have on a very hot day.

بوی خنک هنگ کنگ چاکون کنگ غذای ایده آلی برای خوردن در روزهای بسیار گرم به نظر نمی رسد.

Why are we having spicy yet?

چرا هنوز تند می خوریم؟

Hot mince with

گوشت چرخ کرده داغ با

vegetables, hot veg plate why we pantos.

سبزیجات، بشقاب سبزیجات داغ چرا ما پانتو می کنیم.

We shouldn't be having a hot meal today.

امروز نباید یک غذای گرم بخوریم.

We should have a nice cold meal like potato salad with lettuce.

باید یک غذای سرد خوب مانند سالاد سیب زمینی با کاهو بخوریم.

What's happening in the tennis?

در تنیس چه خبر است؟

Is anybody watching it while also watching us at the same time?

آیا کسی آن را تماشا می کند و در عین حال ما را نیز تماشا می کند؟

It's the holidays. And do they know? I bet it's over.

تعطیلات است. و آیا می دانند؟ شرط می بندم تمام شد

But it was straight sets really that I bet draws

اما واقعاً شرط می‌بندم که جک از آن آهنگساز دیگر باشد، ست‌های مستقیم

Jack as being from that other composer.

بود.

That Beethoven. Yeah, it's Beethoven.

اون بتهوون آره، بتهوون است.

Draws Jack have been playing together Jack and Djokovic.

دراو جک با جک و جوکوویچ بازی کرده اند.

It sounds that which sounds like a fungal disease, isn't it, Djokovic

به نظر می رسد که یک بیماری قارچی به نظر می رسد ، نه، جوکوویچ

It sounds like you need to get it.

به نظر می رسد که شما باید به آن مبتلا شوید.

You need to get some ointment on that.

برای آن باید مقداری پماد تهیه کنید.

Well, I've got a bit of Djokovic, just a joke.

خوب، من کمی جوکوویچ دارم، فقط یک شوخی.

But this is a good way to end my live stream

اما این یک راه خوب برای پایان دادن به پخش زنده من است

and my YouTube career is nothing.

و حرفه من در YouTube چیزی نیست.

It's not offensive, is it?

توهین آمیز نیست، اینطور است؟

I thought it was quite funny. Anyway,

به نظرم خیلی خنده دار بود به هر

you you

might be the only one, by the way, who finds that funny.

حال، ممکن است شما تنها کسی باشید که آن را خنده دار می بینید.

So are you going now, Mr. Steve?

خب الان میری آقای استیو؟

Well, I'll go.

خب من میرم

Yes, I'll go and put the kettle on without a hot cup of tea.

بله، من می روم و بدون یک فنجان چای داغ، کتری را می گذارم.

Doesn't sound like the ideal drink, but sometimes a hot drink can be good when it's hot,

این نوشیدنی ایده آل به نظر نمی رسد، اما گاهی اوقات یک نوشیدنی داغ می تواند زمانی که گرم است خوب باشد،

generally because you will produce

به طور کلی به این دلیل که عرق بیشتری تولید می کنید

more sweat, which will then cool you down beads of sweat.

که سپس دانه های عرق شما را خنک می کند.

Yes, I will be sweating cabinets later.

بله، بعداً کابینت ها را عرق می کنم.

Sweating like well, some people some people say sweating like a pig as well

عرق کردن خوب است، برخی از افراد می گویند که عرق کردن مانند خوک نیز

has been watching for ten years.

ده سال است که تماشا می کند.

I'm so hot, I'm sweating like a pig.

من خیلی گرمم، مثل خوک عرق می کنم.

That's the same length of time as

این همان مدت زمانی است که

many people have been watching you. Yes, sir.

بسیاری از مردم شما را تماشا کرده اند. بله قربان.

Thank you very much for your loyalty.

از وفاداری شما بسیار سپاسگزارم.

Alexander.

اسکندر.

We got to Alexandra.

به الکساندرا رسیدیم.

Alexandra? Hmm?

الکساندرا؟ هوم؟

He was speaking in Portuguese.

او به زبان پرتغالی صحبت می کرد.

Hmm hmm.

هوم هوم

Who's learning Portuguese?

چه کسی پرتغالی را یاد می گیرد؟

Uh, and we have Alexander

اوه، و ما الکساندر را

as a song with Alexandra in it.

به عنوان یک آهنگ با الکساندرا در آن داریم.

I sing in the choir. Oh, dear.

من در گروه کر می خوانم. اوه عزیزم.

Yes. Let's not go into that. What's a chap?

آره. اجازه دهید وارد آن نشویم. چپق چیست؟

No, no, his name was Alexander.

نه، نه، اسمش اسکندر بود.

Okay. Alexander. Alexander.

باشه. اسکندر. اسکندر.

His name was Alexander.

نام او اسکندر بود.

Steve. It's a song. I know it. Yes. From the choir that.

استیو این یک آهنگ است. من آن را می دانم. آره. از گروه کر که.

I mean,

منظورم این است که

we have nowhere cool to go to,

ما هیچ جای خنکی برای رفتن نداریم،

so I might have to take a very cold shower,

بنابراین ممکن است مجبور شوم یک دوش آب سرد بگیرم،

although that's nothing unusual for me.

اگرچه این برای من غیرعادی نیست.

We could jump into the bath together.

می توانستیم با هم به حمام بپریم.

There's no room for that.

جایی برای آن وجود ندارد.

Now, that will make quite a splash.

در حال حاضر، که بسیار چلپ چلوپ.

Right?

درست؟

See rule. I will be here next week.

قاعده را ببینید. من هفته آینده اینجا خواهم بود.

I might be a little tired.

شاید کمی خسته باشم

I might be a little over the top

من ممکن است کمی بیش از حد بالا

because I would have been on stage over the top.

باشم زیرا روی صحنه می‌رفتم.

You're always over the top.

شما همیشه در اوج هستید

I like to get hot under the collar.

من دوست دارم زیر یقه گرم شوم.

I don't know what's going on today.

نمی دانم امروز چه خبر است.

I Think you're just you're just so excited because you saw your mummy yesterday and she gave you a gift.

من فکر می کنم شما فقط خیلی هیجان زده اید زیرا دیروز مومیایی خود را دیدید و او به شما هدیه داد.

It isn't the words.

این کلمات نیست

She gave you a big hug.

او شما را در آغوش گرفت.

It was lovely.

It was it was nice actually to see your mum yesterday.

دوست داشتنی بود.

ديروز ديروز مادرت واقعاً خوب بود.

So. Thanks, Steve. Thank you. Thank you, Mr. Duncan.

بنابراین. ممنون، استیو. متشکرم. ممنون آقای دانکن

I'll see you shortly outside.

به زودی بیرون می بینمت

I don't think we're watching Colombo today, are we?

فکر نمی کنم امروز کلمبو را تماشا کنیم، درست است؟

We're not watching.

ما تماشا نمی کنیم.

We're not watching.

ما تماشا نمی کنیم.

No, no Colombo.

نه، نه کلمبو.

No tennis.

بدون تنیس

Just peace and quiet. Get some sun on my legs.

فقط صلح و آرامش کمی آفتاب به پاهایم بزن

Okay, Steve.

باشه، استیو.

If it Brom. Steve. Bye bye, everyone. By

اگر بروم باشد. استیو خداحافظ همه در

There he goes. Mr.

آنجا او می رود. آقای

Steve And there it is.

استیو و آنجاست.

The view outside now it is absolutely glorious.

نمای بیرون اکنون کاملاً باشکوه است.

Thank you for joining us today.

از اینکه به ما پیوستید، از شما ممنونم.

It has been a lot of fun, even though I've been standing

خیلی سرگرم کننده بود، حتی با وجود اینکه

in a very hot studio,

در یک استودیو بسیار داغ ایستاده بودم،

sweating quite a lot in fact

خیلی عرق می کردم، در واقع

I will be back on Wednesday from 2 p.m.

چهارشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر برمی گردم.

UK. Time is when I'm with you next so I will see you soon.

انگلستان. زمان زمانی است که من با شما هستم پس به زودی شما را می بینم.

Enjoy the rest of your day.

از باقی روز لذت ببر.

Enjoy the rest of your week.

از بقیه هفته خود لذت ببرید.

Until Wednesday which is when I'm back with you.

تا چهارشنبه که با شما برگشتم.

Don't forget to PM UK time.

PM به وقت انگلستان را فراموش نکنید.

I've also started putting some posts on Instagram as well.

من همچنین شروع به گذاشتن چند پست در اینستاگرام کرده ام.

Something I'm trying out if it is popular I will do more.

چیزی که من در حال تلاش برای آن هستم اگر محبوب باشد ، بیشتر انجام خواهم داد.

If it is not popular,

اگر محبوب نباشد،

I won't do it ever again.

دیگر این کار را نمی‌کنم.

We will see.

خواهیم دید.

So on Wednesday I'm back.

پس چهارشنبه برگشتم.

Enjoy The rest of your day.

از باقی روز لذت ببر.

Stay cool wherever you are and I will see you on Wednesday.

هرجا هستی خونسرد باش تا چهارشنبه میبینمت.

This is Mr.

Duncan in the birthplace of English, saying, thanks for watching.

این آقای

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید، ممنون که تماشا کردید.

See you soon.

And of course, until the next time we meet right here,

به زودی میبینمت.

و البته، تا دفعه بعد که همین جا همدیگر را ملاقات کنیم،

hopefully on Wednesday it will be cooler.

امیدوارم چهارشنبه هوا خنک تر باشد.

Although I have a feeling it will not.

هر چند من احساس می کنم که نمی شود.

And of course, you know what's coming next.

و البته، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Oh, Mr.

اوه، آقای

Steve is now going to put some ice cubes down my shorts

استیو فعلاً می خواهد چند تکه یخ را روی شورت من

ta ta for now.

بگذارد.