No Water! Drip - Drip - Dribble / English Addict - 212 - LIVE chat + learning / Sun 14th Aug 2022

The sun has got his hat on.

خورشید کلاهش را بر سر گذاشته است.

Hip, hip. Hooray

هیپ هیپ.

the sun has got its hat on it.

هورای خورشید کلاهش را بر سر گذاشته است.

It's coming out to play.

بیرون می آید تا بازی کند.

He Hello, everyone.

سلام سلام به همه

Here we are again once more on a very hot day.

اینجا ما یک بار دیگر در یک روز بسیار گرم هستیم.

It is the hottest day so far

این گرم ترین روز تاکنون

during this particular heatwave.

در طول این موج گرما خاص است.

Hi and welcome.

سلام و خوش آمدید.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Are you ready to enjoy the English language?

آیا برای لذت بردن از زبان انگلیسی آماده اید؟

Because here we are again. This is English addict.

چون دوباره اینجا هستیم. این معتاد انگلیسی است.

Coming to you live from the birthplace of the English language, which just happens to be

از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً

I am so sweaty

امروز خیلی عرق کرده

and sticky today.

و می چسبم به حضور شما می آیم.

Yes, it's England.

بله، انگلیس است.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope you are feeling happy.

امیدوارم احساس خوشبختی کنید

And I hope you have a big smile on your face right now.

و امیدوارم همین الان لبخند بزرگی بر لب داشته باشید.

If you don't do it now, please give me a lovely smile.

اگر الان این کار را نمی کنید، لطفا یک لبخند زیبا به من بدهید.

You know you want to.

میدونی که میخوای

I am so sweaty.

من خیلی عرق کرده ام

I am very sticky and sweaty today.

من امروز خیلی چسبنده و عرق کرده ام.

It is

so hot here in the studio.

اینجا در استودیو خیلی گرم است.

I have to say it is boiling hot.

باید بگم داغ در حال جوشیدن است.

It is scorching and I am sweating.

سوزان است و من عرق می کنم.

I am sweating from parts of my body

از قسمت هایی از بدنم

that I did not know I could sweat from.

عرق می کنم که نمی دانستم می توانم عرق کنم.

That's how hot I am feeling today.

امروز چقدر داغ شده ام.

My name is Duncan.

اسم من دانکن است.

I talk about the English language.

من در مورد زبان انگلیسی صحبت می کنم.

I love English so much.

من انگلیسی را خیلی دوست دارم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

A lot of people say that.

خیلی ها این را می گویند.

You see they see that Mr.

می بینید که آقای

Duncan, he's one of those an English addict.

دانکن، او یکی از معتادان انگلیسی است.

And I am I love the English language.

و من عاشق زبان انگلیسی هستم.

How much how much do I love the English language before I go to sleep at night?

چقدر قبل از خواب شبانه به زبان انگلیسی علاقه دارم؟

I always think of all those lovely words

من همیشه به تمام آن کلمات دوست داشتنی

in the English language, and I count them all, and they always help me

در زبان انگلیسی فکر می کنم و همه آنها را می شمارم و همیشه به من کمک

to get to sleep with a big smile on my face.

می کنند تا با یک لبخند بزرگ روی صورتم بخوابم.

That's how much I love English.

به همین دلیل من انگلیسی را دوست دارم.

And I have a feeling maybe.

و من یه حسی دارم شاید

Perhaps you like English as well.

شاید شما هم انگلیسی را دوست داشته باشید.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

It is a hot one behind me.

پشت سرم داغ است.

You can see the landscape. You can see everything

می توانید منظره را ببینید. می توانید ببینید همه

is brown.

چیز قهوه ای است.

Some of that is actually farmland.

بخشی از آن در واقع زمین کشاورزی است.

However, some of it is also grass as well.

با این حال، برخی از آن نیز چمن است.

We've had so much hot weather and perhaps

ما هوای بسیار گرمی داشته ایم و شاید

also you are experiencing hot weather as well.

شما نیز هوای گرمی را تجربه می کنید.

So we can share our sweaty ness together.

بنابراین ما می توانیم عرق کردن خود را با هم تقسیم کنیم.

Do you have a secret, by the way?

راستی رازی داری؟

Is there a secret to keeping cool during this period?

آیا رازی برای حفظ خونسردی در این دوران وجود دارد؟

What about you? Do you have something that you like to do?

تو چطور؟ آیا کاری دارید که دوست دارید انجام دهید؟

Perhaps you go into your kitchen and open your refrigerator

شاید شما به آشپزخانه خود بروید و در یخچال خود را باز کنید

and then you may maybe you you stick your head inside to cool yourself off.

و سپس شاید سر خود را داخل آن فرو کنید تا خود را خنک کنید.

By the way, all refrigerator got so hot the other day

به هر حال، تمام یخچال ها روز قبل خیلی داغ شدند،

because it was working extra hard to keep everything cool inside.

زیرا سخت کار می کرد تا همه چیز در داخل خنک بماند.

It actually stopped working for a while.

در واقع برای مدتی از کار افتاد.

The motor actually overheated and stopped.

موتور در واقع بیش از حد گرم شد و متوقف شد.

Fortunately, it did come back out, so it was out.

خوشبختانه، دوباره بیرون آمد، بنابراین بیرون آمد.

It was only off for a few minutes and then it came back on, fortunately,

فقط چند دقیقه خاموش بود و بعد دوباره روشن شد، خوشبختانه،

because well, to be honest with you, I need my cold water.

چون خوب، راستش را بخواهید، من به آب سردم نیاز دارم.

Talking of which.

صحبت از کدام

Oh, very nice, Mr.

اوه، خیلی خوب، آقای

Duncan.

دانکن.

We like your slinky link.

ما پیوند نازک شما را دوست داریم.

My slinky link into today's topic,

پیوند نازک من به موضوع امروز،

which is all of our words connected to water

که همه کلمات ما مرتبط با

types of water pressure,

انواع فشار آب

the way in which water can flow,

، روشی که آب می‌تواند در آن جریان داشته باشد،

and all of the words connected to it.

و همه کلمات مرتبط با آن است.

So we are talking about water.

بنابراین ما در مورد آب صحبت می کنیم.

We're also having a look today.

امروز هم داریم نگاه می کنیم

It's an interesting word, the word charlatan.

کلمه جالبی است، کلمه شارلاتان.

There is a certain person who has once again reappeared

یک فرد خاص هست که یک بار دیگر ظاهر شده

and is being talked about in the news,

و در اخبار در مورد او صحبت می شود

a person who I don't really like very much.

، فردی که من واقعاً خیلی دوستش ندارم.

You might be surprised to find out that I dislike someone

ممکن است تعجب کنید اگر بفهمید من از کسی

because I'm such a lovely man.

بدم می آید زیرا مرد دوست داشتنی هستم.

A lot of people say that I buy really

خیلی ها می گویند که من واقعا خوب خرید می کنم

well.

.

Okay then Mr.

خوب پس آقای

Steve says it's sometimes about me.

استیو می گوید که گاهی اوقات به من مربوط می شود.

I can't think of anyone else who says it,

من نمی توانم به شخص دیگری فکر کنم که آن را بگوید،

but there is one person who is in the news headlines again

اما یک نفر وجود دارد که دوباره در تیتر اخبار قرار دارد

and I would would class this person as a charlatan,

و من این شخص را در زمره یک شارلاتان قرار می دهم

a person who pretends to have abilities that they don't have.

، فردی که وانمود می کند توانایی هایی دارد که آنها ندارند.

And in fact, in the past, it has been proven

و در واقع در گذشته ثابت شده است

that this person does not have these so-called abilities.

که این فرد این به اصطلاح توانایی ها را ندارد.

We'll be talking about that a little bit later as well.

در مورد آن نیز کمی بعد صحبت خواهیم کرد.

Yes, we have made it all the way to the end of another week

بله، ما آن را به پایان یک هفته دیگر

and also the end of another weekend.

و همچنین پایان یک آخر هفته دیگر رساندیم.

Did you see my special live stream on Friday?

پخش زنده ویژه من در روز جمعه را دیدید؟

Did you?

آیا تو؟

It was my birthday and now I am another year older.

تولدم بود و الان یک سال دیگه بزرگتر شدم.

Yes, it's Sunday. TBD,

بله، یکشنبه است. TBD،

TBD. Beep, beep, beep, beep, beep, beep.

TBD. بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

The sun has definitely got its hat on today.

خورشید قطعا امروز کلاهش را بر سر گذاشته است.

It's outside and it's beaming

بیرون است و

down on mankind.

بر بشر می تابد.

Or should I say, humankind?

یا باید بگویم، نوع بشر؟

Oh, Mr.

اوه، آقای

Duncan, you have to be so careful with those pronouns.

دانکن، شما باید خیلی مراقب این ضمایر باشید.

Naughty boy.

پسر شیطون

The sun has got its hat on.

خورشید کلاهش را بر سر گذاشته است.

Hip, hip, hip. Hooray!

هیپ، لگن، لگن. هورا!

The sun has got its hat on.

خورشید کلاهش را بر سر گذاشته است.

And it's come out to play and also make me very sweaty.

و برای بازی بیرون آمده و همچنین مرا بسیار عرق کرده است.

Talking of sweaty people, we have Mr.

در مورد افراد عرق کرده صحبت می کنیم، ما آقای

Steve coming up in a few moments as well.

استیو را نیز تا چند لحظه دیگر می بینیم.

And around about 15 minutes we have Mr.

و حدود 15 دقیقه ما آقای

Steve here joining us once more on the live chat.

استیو را داریم که یک بار دیگر در چت زنده به ما ملحق می شود.

Can I say a big thank you?

آیا می توانم یک تشکر بزرگ بگویم؟

I, first of all, have to say a wonderful thank you

اول از همه باید

to all those who sent their donations to me

از همه کسانی که کمک های خود را

in response to Fridays Live Stream.

در پاسخ به پخش زنده جمعه ها برای من ارسال کردند تشکر کنم.

I was doing a little bit of fundraising to help my work continue.

من برای کمک به ادامه کارم کمی جمع آوری کمک مالی انجام می دادم.

Can I say a big thank you to all those

آیا می توانم از همه کسانی

who made a lovely donation on my PayPal?

که کمک های مالی خوبی در پی پال من انجام دادند تشکر کنم؟

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

You Lena.

تو لنا

Maurizio.

مائوریتزیو

Magdalena. Olga.

ماگدالنا. اولگا.

Valentin. Nelly.

والنتین. نلی

Bella.

بلا.

Anna, Catherine and also Jose or Jose.

آنا، کاترین و همچنین خوزه یا خوزه.

Jose Marin.

خوزه مارین.

I hope you are here today

امیدوارم امروز اینجا

to receive my heartfelt thanks very much.

باشید تا از صمیم قلب تشکر کنید.

Thank you very much.

I do appreciate your donations.

بسیار از شما متشکرم.

من از کمک های شما قدردانی می کنم.

As you know, I do all this for free.

همانطور که می دانید، من همه این کارها را رایگان انجام می دهم.

I've been doing this for nearly 16 years and I've never charged anything.

من نزدیک به 16 سال است که این کار را انجام می دهم و هرگز چیزی شارژ نکرده ام.

Everything has always been for free.

همه چیز همیشه رایگان بوده است.

So that's what I'm doing today.

پس این کاری است که من امروز انجام می دهم.

I'm saying thank you to all those who made a donation and there is still time

من از همه کسانی که کمک مالی کردند تشکر می کنم و

if you wish to make a donation to my PayPal, you are more than welcome to do so.

اگر می خواهید به PayPal من کمک مالی کنید هنوز فرصت دارید، از انجام این کار استقبال می کنید.

I would appreciate it and you are welcome to do it.

من از آن قدردانی می کنم و شما از انجام آن استقبال می کنید.

Of course you don't have to.

البته لازم نیست.

I'm not forcing you. There is no pressure.

من مجبورت نمیکنم هیچ فشاری وجود ندارد.

But if you would like to help, you are more than welcome to do so.

اما اگر می خواهید کمک کنید ، از انجام این کار خوشتان می آید.

You will not hear me complaining about that.

شما نمی شنوید که من در مورد آن شکایت کنم.

Can I also say hello to the live chat?

آیا می توانم به چت زنده هم سلام کنم؟

Hello live chat.

سلام چت زنده.

Don't forget also if you are watching right now or perhaps you are watching

همچنین فراموش نکنید اگر در حال تماشا هستید یا شاید در حال

the recording of this live stream, please

تماشای ضبط این پخش زنده هستید، لطفاً

give me a lovely lie to show you can.

یک دروغ دوست داشتنی به من بگویید تا نشان دهم می توانید.

It is a little bit like giving me a hug,

کمی شبیه در آغوش گرفتن من است،

so imagine this as a lovely warm hug,

بنابراین تصور کنید که این یک آغوش گرم و دوست داشتنی است،

holding me close and reassuring me

من را در آغوش می گیرد و به من اطمینان می دهد

that there are people out there in YouTube land

که افرادی در آنجا در سرزمین YouTube

who are liking my my videos and my live streams that would be ever so nice.

هستند که ویدیوهای من و پخش زنده من را دوست دارند که همیشه اینطور خواهد بود. خوب.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Give me a like right now under this video.

همین الان زیر این ویدیو به من لایک کنید.

Thank you.

متشکرم.

I'm talking of the live chat.

من در مورد چت زنده صحبت می کنم.

Oh, I wonder who was first today.

اوه، من تعجب می کنم که امروز اولین بود.

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Very interesting. Oh,

بسیار جالب. اوه،

this might deserve a fancy pants.

این ممکن است شایسته یک شلوار فانتزی باشد.

I'm not sure I might.

من مطمئن نیستم که ممکن است.

I might do it. I might not.

ممکنه انجامش بدم من ممکن است نه.

Ma'am. Beatrice.

خانم. بئاتریس

Hello, Beatrice. Nice to see you here today.

سلام بئاتریس خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Yes, you are.

بله، شما هستید.

First on today's live chat.

اول در چت زنده امروز.

Congratulations.

تبریک می گویم.

I can't begin to tell you how hot it is in the studio.

من نمی توانم شروع کنم به شما بگویم چقدر هوا در استودیو گرم است.

I'm not outside, I'm indoors, I'm in the studio.

من بیرون نیستم، داخل خانه هستم، در استودیو هستم.

And I think it's actually hotter in here than it is outside.

و من فکر می کنم در واقع اینجا گرمتر از بیرون است.

It is 32 degrees, 32 Celsius outside.

بیرون 32 درجه و 32 درجه سانتیگراد است.

There.

آنجا.

However, here in the studio, I think it must be around 37,

با این حال، اینجا در استودیو، فکر می‌کنم در اینجا باید حدود 37،

36 or 37 degrees in here.

36 یا 37 درجه باشد.

So so you might get the chance today to see me

بنابراین ممکن است امروز این فرصت را داشته باشید که من را در حال

faint or collapse because of heatstroke.

غش کردن یا سقوط به دلیل گرمازدگی ببینید.

If you spend too much time outside in the sun,

اگر زمان زیادی را بیرون از خانه زیر نور خورشید بگذرانید

the heat can actually make your body go a little strange.

، گرما می تواند بدن شما را کمی عجیب کند.

You can become dehydrated, you might become dizzy.

ممکن است دچار کم آبی شوید، ممکن است دچار سرگیجه شوید.

You might even pass out faint.

حتی ممکن است بیهوش شوید.

You might fall to the floor

ممکن است

from exhaustion, from the intense heat.

از خستگی، از شدت گرما روی زمین بیفتید.

So that's the reason why you have to be careful if you go outside on a hot day.

بنابراین به همین دلیل است که اگر در روزهای گرم بیرون می روید باید مراقب باشید.

However,

با این حال،

here in the studio, it's hotter than it is outside it.

اینجا در استودیو، گرمتر از بیرون آن است.

And as I understand it, I think today is actually

و همانطور که می فهمم، فکر می کنم امروز در واقع

going to be the hottest day.

گرم ترین روز خواهد بود.

So from now on, I think it's going to get cooler over the next few days, which is.

بنابراین از این به بعد، فکر می‌کنم طی چند روز آینده خنک‌تر شود.

Well, I have to be honest with you, it is good news.

خب، باید با شما صادق باشم، خبر خوبی است.

I'm very pleased that it's going to get cooler over the next few days.

من بسیار خوشحالم که در چند روز آینده هوا خنک تر می شود.

Hello.

سلام.

All So, Claudia, I suppose

بنابراین، کلودیا، فکر

I should ask that very important question that I haven't asked for a long time.

می‌کنم باید آن سوال بسیار مهمی را بپرسم که مدت‌هاست نپرسیده‌ام.

You know what the question is?

میدونی سوال چیه؟

The question is what's cooking?

سوال این است که آشپزی چیست؟

Claudia, what have you got in the pot?

کلودیا، چه چیزی در گلدان داری؟

What's cooking?

آشپزی چیست؟

Claudia, Is it something spicy and hot?

کلودیا، چیزی تند و تند است؟

Is it something salty or not or chlor?

آیا چیزی شور است یا نه یا کلر؟

Yeah.

آره

What is in the pot?

در گلدان چیست؟

Come on, Claudia.

بیا کلودیا

What are you cooking today?

امروز چی میپزی؟

What is in your pocket today?

امروز در جیبتان چیست؟

Claudia, please let us know on the live chat.

کلودیا، لطفاً در چت زنده به ما اطلاع دهید.

Also we have Petra is here today.

همچنین پترا امروز اینجاست.

Thank you.

Petra and I know the other day you will really enjoy ing the live stream,

متشکرم.

من و پترا می دانیم که روز گذشته شما واقعاً از پخش زنده لذت خواهید برد،

so it is nice to see you back also.

بنابراین خوشحالم که دوباره شما را می بینم.

Yes, we also have Vitesse.

بله، ویتسه هم داریم.

Hello, Vitus.

سلام ویتوس

Nice to see you here today.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم.

Also Palmira, thank you very much for your donation last week on the super chat, by the way.

همچنین پالمیرا، اتفاقاً از کمک مالی شما در هفته گذشته در سوپر چت بسیار سپاسگزارم.

Also, Beatriz, again, Beatrice, congratulations.

همچنین، بئاتریز، دوباره، بئاتریس، تبریک می گویم.

And yes, he is here.

و بله، او اینجاست.

You know what I'm going to say?

میدونی چی میخوام بگم؟

Welcome once more to Louis Mendez

یک بار دیگر به لوئیس مندز خوش آمدید

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Louis.

سلام، لویی.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We also have glue.

چسب هم داریم.

Alberto. Hello, Alberto.

آلبرتو سلام آلبرتو

I don't recognise your name.

من اسم شما را نمی شناسم

I think you have been here before.

فکر کنم قبلا اینجا بودی

Angelica is here.

گلپر اینجاست

The lady with Angel in her name.

خانم با فرشته به نام او.

Hello, teacher.

سلام معلم.

Good morning from Brazil and good afternoon in England.

صبح بخیر از برزیل و عصر بخیر در انگلیس.

Happy for yet another encounter with the

خوشحالم برای دیداری دیگر با

handsome, happy, handsome.

خوش تیپ، شاد، خوش تیپ.

Can I just say you've made my day

آیا می توانم فقط بگویم روزم را ساخته اید

If someone makes your day,

اگر کسی روز شما را می سازد، به

it means they do something or say something that makes you feel happy

این معنی است که کاری انجام می دهد یا چیزی می گوید که باعث خوشحالی شما می شود

and maybe something that will stay in your mind for the rest of the day.

و شاید چیزی که تا پایان روز در ذهن شما باقی بماند .

So thank you very much, handsome.

پس خیلی ممنون، خوش تیپ.

Oh, I'm going to tell Steve about that later on.

اوه، بعداً در مورد آن به استیو خواهم گفت.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Hello.

سلام.

Also to who else is here today, Fernando.

همچنین به چه کسی دیگر امروز اینجاست، فرناندو.

Hello, Fernando.

سلام فرناندو

Also we have

Fayyaz is here as well.

همچنین فیاض هم اینجاست.

Thank you for joining me on the live chat.

از اینکه در چت زنده به من ملحق شدید متشکرم.

Yes, we do have Mr. Steve here today.

بله، ما امروز آقای استیو را اینجا داریم.

He is here despite the heat,

او با وجود گرما اینجاست،

despite the fact that he's upstairs

علیرغم این واقعیت که

at the moment trying to stay cool

در حال حاضر در طبقه بالا است و سعی می کند خنک بماند،

because the whole of the house is red hot.

زیرا کل خانه داغ است.

And the problem is, you know what the problem is?

و مشکل این است که می دانید مشکل چیست؟

If you are living in a building

اگر در

made of brick, what you often find is

ساختمانی از آجر زندگی می کنید، آنچه اغلب می بینید این است

the outside of the house will begin to heat up and it will continue to heat up.

که بیرون خانه شروع به گرم شدن می کند و همچنان گرم می شود.

And that eventually all of that heat will go through the bricks and into the house,

و در نهایت تمام آن گرما از آجرها عبور می کند و وارد خانه می شود

and then the outside of the house will stay hot for a long period of time.

و سپس بیرون خانه برای مدت طولانی گرم می ماند.

So inside this house at the moment is like an oven.

بنابراین داخل این خانه در حال حاضر مانند یک تنور است.

It is.

این است.

And that's probably the reason why

و احتمالاً به همین دلیل است

we are having water shortages at the moment.

که در حال حاضر با کمبود آب مواجه هستیم.

So in many parts of the UK, especially England,

بنابراین در بسیاری از نقاط بریتانیا، به ویژه انگلستان،

in the south east of England,

در جنوب شرقی انگلستان

there is a serious water shortage,

، کمبود آب جدی،

many reservoirs, many rivers.

مخازن بسیار، رودخانه های بسیار وجود دارد.

They are very low and in some cases almost dry.

آنها بسیار کم و در برخی موارد تقریبا خشک هستند.

There is no water to go around.

آب برای دور زدن نیست.

So there are certain restrictions taking place

بنابراین محدودیت های خاصی

at the moment in the south of England.

در حال حاضر در جنوب انگلستان وجود دارد.

We cannot run water.

ما نمی توانیم آب را اجرا کنیم.

We cannot waste water.

ما نمی توانیم آب را هدر دهیم.

So people cannot go into their gardens.

بنابراین مردم نمی توانند به باغ های خود بروند.

They are not allowed they are banned from using their hose pipes.

آنها مجاز به استفاده از لوله های شلنگ خود نیستند.

They can't water their gardens, their plants or their grass.

آنها نمی توانند باغچه ها، گیاهان یا علف هایشان را آبیاری کنند.

They are not allowed to do it.

اجازه انجام آن را ندارند.

And if they do, if they are caught, they will be fined a large amount of money

و اگر این کار را بکنند، اگر دستگیر شوند، مبلغ زیادی جریمه خواهند شد،

because they were breaking that particular law.

زیرا آن قانون خاص را زیر پا گذاشته اند.

So it is something that's temporary.

بنابراین این چیزی است که موقتی است.

Whilst the water shortage continues

در حالی که کمبود آب

here in England, there will be restrictions.

در اینجا در انگلیس ادامه دارد، محدودیت هایی وجود خواهد داشت.

However, fortunately around here

با این حال، خوشبختانه در اطراف اینجا

we have a lot of water around here. So?

ما آب زیادی در اطراف داریم. بنابراین؟

So at the moment there are no real water restrictions.

بنابراین در حال حاضر هیچ محدودیت واقعی آب وجود ندارد.

However, I have a feeling maybe over the next couple of days they will be so at the moment

با این حال، من این احساس را دارم که شاید طی چند روز آینده آنها چنین باشند تا آنجا که من می دانم در حال حاضر

there are no restrictions in the Shropshire area

هیچ محدودیتی در منطقه Shropshire وجود ندارد

as far as I know.

.

I would imagine Mr.

فکر می کنم آقای

Steve will come in a few moments and he will say, Mr.

استیو چند لحظه دیگر بیاید و بگوید آقای

Duncan, guess what, there are restrictions.

دانکن حدس بزنید چه محدودیت هایی وجود دارد.

He is such a know it all that Mr.

او آنقدر همه چیز را می داند که آقای

Steve. Anyway, he will be here soon.

استیو. به هر حال او به زودی اینجا خواهد بود.

I hope you will stay with us on this very hot day.

امیدوارم در این روز بسیار گرم در کنار ما باشید.

We also have Souad Silva.

سواد سیلوا هم داریم.

Hello to you as well, Souad and also Sylvie.

سلام به شما، سواد و همچنین سیلوی.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Apparently in Howden it is 34 Celsius,

ظاهراً در هاودن 34 درجه سانتیگراد است،

so it's almost as hot here it is as it is where you are.

بنابراین اینجا تقریباً به اندازه جایی که شما هستید گرم است.

I know it's a hot day. I know I keep saying it.

می دانم که روز گرمی است. میدونم که مدام میگم

I would imagine most people are really bored

تصور می کنم بیشتر مردم واقعاً از

with listening to me talk about the heat, but it is hot

شنیدن صحبت های من در مورد گرما خسته شده اند، اما هوا گرم است

and now

و اکنون به

we are being told that we can't use our water in certain parts of the country.

ما می گویند که نمی توانیم در مناطق خاصی از کشور از آب خود استفاده کنیم.

So it's not very good really.

پس خیلی خوب نیست واقعا

Oh, by the way, I have been enjoying my new toast,

اوه، اتفاقا من از نان تست جدیدم لذت می برم،

my new toasting device for toasting my bread.

دستگاه برشته کن جدیدم برای برشته کردن نان.

I have been enjoying it.

من از آن لذت برده ام.

I have been using it so far.

من تا الان استفاده کردم.

It's working very well.

خیلی خوب کار میکنه

A lovely birthday present that I received from Mr.

یک هدیه تولد دوست داشتنی که از آقای استیونز دریافت کردم

Stevens.

Very nice.

.

بسیار خوب.

Hello. Also too.

سلام. همینطور.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Amarjeet.

آمارجیت.

Hello, Amarjeet.

سلام آمارجیت

If you live in a house with solid brickwork,

اگر در خانه ای با آجرکاری های جامد زندگی

you will find that the inside of your house will heat up.

می کنید، متوجه خواهید شد که داخل خانه شما گرم می شود.

Like, do you know, do you know those things that they

مثل، می دانی، آن چیزهایی

they make pottery inside.

را می شناسی که داخل آن ها سفال می سازند.

So when you make pottery, you put it inside a very hot oven.

بنابراین وقتی سفال درست می‌کنید، آن را داخل یک اجاق بسیار داغ قرار می‌دهید.

They also call it a kiln.

به آن کوره هم می گویند.

Okay.

I l n kiln.

باشه.

من كوره هستم

It is a very hot oven normally used

این کوره بسیار داغ است که معمولاً

for making pottery, anything made of clay.

برای ساختن سفال، هر چیزی که از گل ساخته شده است، استفاده می شود.

It helps it to go hard or to harden,

به سخت شدن یا سفت شدن آن کمک می کند،

but it is like a kiln in here today or a furnace.

اما مانند کوره ای است که امروز در اینجا یا کوره است.

That's another way of describing hot weather

این روش دیگری برای توصیف هوای گرم

or the feeling of being hot today.

یا احساس گرمای امروز است.

It is like a furnace in here.

اینجا مثل یک کوره است.

We are going to have Mr. Steve here in a few moments.

چند لحظه دیگر آقای استیو را اینجا خواهیم داشت.

I thought it would be nice actually just to enjoy

فکر می‌کردم واقعاً خوب است که از

a little bit of water, a little bit of flowing

کمی آب لذت ببرم، کمی آب جاری

water for those who want to cool down,

برای کسانی که می‌خواهند خنک شوند،

for those who are feeling a little bit hot

برای کسانی که مثل من کمی احساس گرما

and sweaty like me.

و عرق می‌کنند.

And then after this, Mr.

و بعد از این، آقای

Steve will be here.

استیو اینجا خواهد بود.

Oh, well.

اوه، خوب

Hmm hmm.

Hmm hmm.

هوم هوم

هوم هوم

Oh. Did you enjoy the cows?

اوه آیا از گاوها لذت بردید؟

Did you enjoy the water?

آیا از آب لذت بردید؟

To be honest, I wish there was some water flowing through here right now

راستش را بخواهید، ای کاش الان مقداری آب از اینجا در جریان بود

because it's so hot in the studio.

زیرا در استودیو بسیار گرم است.

Beep, beep, beep, beep, beep. Here he is.

بوق، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ. او اینجا است.

He's on his way.

او در راه است.

Hello?

سلام؟

Hello, Mr. Duncan. Hello.

سلام آقای دانکن سلام.

Love reviews. Oh, I feel as how I was.

نظرات عاشقانه اوه، احساس می کنم که چگونه بودم.

It wasn't last Sunday that I was on.

یکشنبه گذشته نبود که من بودم.

I felt as good as I was on a lot

خیلی زودتر از اینها احساس خوبی داشتم

sooner than this. Yes.

. آره.

Or later. Few days ago?

و یا بعد. چند روز قبل؟

Yes. When was I?

On Friday. Friday.

آره. من کی بودم؟

در جمعه. جمعه.

We were here celebrating my lovely birthday.

ما اینجا بودیم برای جشن تولد دوست داشتنی من.

It's not what it was.

آن چیزی که بود نیست.

It was my best, not what it was on Friday.

بهترین من بود، نه آن چیزی که روز جمعه بود.

You know, I just.

میدونی من فقط

I totally forgotten it was my birthday on Friday.

اصلا فراموش کردم روز جمعه تولدم بود.

Thank you very much to all those.

از همه آنها بسیار سپاسگزارم.

Once again, can I just say thank you very much to those who made lovely donations

یک بار دیگر، می توانم فقط از کسانی که

over the past couple of days as well.

در چند روز گذشته کمک های مالی خوبی کردند تشکر کنم.

I will put them on the screen very quickly.

من آنها را خیلی سریع روی صفحه نمایش خواهم گذاشت.

There we go. Look at that.

ما میرویم آنجا. به آن نگاه کنید.

So many people have made lovely donations on PayPal.

بسیاری از مردم در پی پال کمک های مالی خوبی کرده اند.

I haven't given you a penny.

من یک ریال به شما نداده ام

No, you haven't.

نه، نداشتی.

Although you did give me a very lovely toaster.

اگر چه توستر بسیار دوست داشتنی به من دادی.

That's true.

I have been so busy making toast, I can't remember the last time I actually cooked.

درست است.

من آنقدر مشغول درست کردن نان تست بودم، یادم نمی‌آید آخرین باری که واقعا پختم کی بود.

Or should I say toasted toast?

یا باید بگم نان تست شده؟

Because of course, toast.

چون البته نان تست.

The word toast can be used as a noun

کلمه نان تست را می توان به عنوان اسم

and also a verb, and it can also its appearance.

و همچنین فعل و همچنین می تواند ظاهر آن را به کار برد.

Something can appear toasted as well. Yes.

ممکن است چیزی برشته شده نیز به نظر برسد. آره.

So if it looks brown or slightly burnt, not completely.

بنابراین اگر قهوه ای یا کمی سوخته به نظر می رسد، نه کاملا.

But if it's been near the heat,

اما اگر نزدیک به گرما باشد،

I feel as if I have been toasted, to be honest.

صادقانه بگویم، احساس می‌کنم که برشته شده‌ام.

It's hot in here, isn't it?

اینجا گرم است، اینطور نیست؟

And you can use it to describe sort of

و می توانید از آن برای توصیف

getting back at somebody.

نوعی بازگشت به کسی استفاده کنید.

You can say to somebody, if you don't stop that, you're toast.

می توانید به کسی بگویید، اگر جلوی آن را نگیرید، نان تست شده اید.

Yeah. Can't you?

آره نمی تونی؟

You can say to somebody,

می‌توانی به کسی بگوئی

you know, it's an indication that you're going to annihilate them

، می‌دانی، این نشان‌دهنده این است که می‌خواهی او را

in some way or do something against them, do something against them.

به نحوی نابود کنی یا کاری علیه او انجام دهی، علیه او کاری انجام بده.

It might not be physical.

ممکنه فیزیکی نباشه

It could be you know, you might be at work.

ممکن است بدانید، ممکن است در محل کار باشید.

You might be competing with colleagues at work and they might be trying to beat you.

ممکن است در محل کار با همکاران خود رقابت کنید و آنها سعی دارند شما را شکست دهند.

And you say, well, watch out because I'm going to beat you.

و تو می گویی، خوب، مواظب باش چون من تو را شکست خواهم داد.

You'll be toast by the time I finish.

تا زمانی که من تمام کنم تو نان تست می خوری.

Or if you are if you're going to receive punishment as well,

یا اگر قرار است مجازات هم دریافت کنید،

you can say that that person is going to be toast.

می توانید بگویید که آن شخص قرار است نان تست شود.

The boss will have him in the office and he will be toast.

رئیس او را در دفتر خواهد داشت و او نان تست می شود.

Yes. In other words. Yes.

آره. به عبارت دیگر. آره.

So maybe he'll be demoted. Demoted.

پس شاید او تنزل رتبه پیدا کند. تنزل یافت.

Something going to happen equivalent to, you know, imagine what it's like if you

می‌دانی، اتفاقی می‌افتد که معادل آن است، تصور کنید

if you actually were hated to the point of being like toast.

اگر واقعاً تا حدی از شما متنفر می‌شدید که مثل نان تست بودید، چه شکلی بود.

But it can be said in a friendly way, can be said in a in a serious way.

اما میشه دوستانه گفت، میشه جدی گفت.

You know, watch out.

میدونی مواظب باش

You'll be toast. Yes.

تو نان تست میشی آره.

Well, I feel as if I'm turning into toast today in the studio.

خوب، احساس می کنم امروز در استودیو به نان تست تبدیل می شوم .

God, it's hot in here today.

خدایا امروز اینجا گرمه

I mean, it is around 36 or 37, but I could actually actually.

یعنی حدود 36 یا 37 است، اما در واقع می توانستم.

Well, we won't be doing that because it's incredibly boring.

خوب، ما این کار را انجام نمی دهیم زیرا فوق العاده خسته کننده است.

Well, no, it's not.

خوب، نه، اینطور نیست.

Did you imagine what it might be for you? Did you what?

آیا تصور کردید چه چیزی ممکن است برای شما باشد؟ چیکار کردی؟

I mean, is it even hotter than the melting point of chocolate?

یعنی حتی از نقطه ذوب شکلات هم گرمتر است؟

So we it got so hot in the studio on Thursday, Friday, Friday.

بنابراین روزهای پنجشنبه، جمعه، جمعه در استودیو بسیار داغ شد .

Anybody watching would have seen the comical moment when we decided to open

هر کسی که تماشا می‌کرد، لحظه‌ی خنده‌دار را می‌دید که تصمیم

the chocolates that are given Mr.

گرفتیم شکلات‌هایی را که برای تولد آقای دانکن داده می‌شود، باز کنیم

Duncan for his birthday.

.

And when I went to pick one out, my finger went straight into it.

و وقتی رفتم یکی را انتخاب کنم، انگشتم مستقیم به داخل آن رفت.

They had melted in Duncan's studio.

آنها در استودیوی دانکن ذوب شده بودند.

In fact, here is the spoon that we used to actually to actually eat one of the chocolates.

در واقع، اینجا قاشقی است که برای خوردن یکی از شکلات ها استفاده می کردیم.

It was it was really like eating dessert rather than a chocolate.

این واقعاً شبیه خوردن دسر بود تا شکلات.

It was just so soft. So it's rather nice.

فقط خیلی نرم بود بنابراین نسبتاً خوب است.

Thank you, Peter.

متشکرم، پیتر.

Thank you, Rosa, Mose and Beatrice

با تشکر از شما، رزا، موز و بئاتریس

to Dick

به دیک

Gulu ten psi Ali Fayyaz, Ali Rosa.

گولو ten psi علی فیاض، علی رزا.

Everyone is saying hello to me.

همه به من سلام می کنند.

These are the people said tonight to be Palmira

اینها افرادی هستند که امشب گفته شد پالمیرا

Lewis.

لوئیس هستند.

How nice it is.

چقدر خوبه

Nice, by the way, apparently Claudia is busy with her laundry.

خوب، اتفاقاً، ظاهراً کلودیا مشغول لباسشویی است.

Today's so we won't be seeing much of Claudia.

امروز خیلی از کلودیا را نخواهیم دید.

And I wanted to find out what was cooking in her part.

و من می خواستم بفهمم چه چیزی در قسمت او پخته می شود.

Well, maybe.

خوب شاید.

Maybe she's too busy to cook.

شاید او برای آشپزی خیلی شلوغ است.

Can she do the laundry and cook at the same time and watch us?

آیا او می تواند همزمان لباس بشوید و آشپزی کند و ما را تماشا کند؟

I don't know.

من نمی دانم.

Multitask.

Well, I'll tell you who is cooking Saturday. No.

چند وظیفه ای.

خوب، من به شما می گویم چه کسی در حال پختن شنبه است. نه.

Oh, Catarina is cooking pasta.

اوه، کاتارینا در حال پختن ماکارونی است.

Penne Al Ragu, which sounds very nice.

Penne Al Ragu، که بسیار زیبا به نظر می رسد.

I've heard it. I've heard of Ragu.

من آن را شنیده ام. من در مورد راگو شنیده ام.

There's a brand of pasta sauces

مارکی از سس های پاستا

in jars that you can get in the UK called Ragu, some

در شیشه ها وجود دارد که می توانید آن را در بریتانیا تهیه کنید به نام Ragu،

sort of tomato based.

نوعی از گوجه فرنگی.

So there's meat in this dish.

بنابراین گوشت در این ظرف وجود دارد.

Yeah. Duncan. Mr. Duncan.

آره دانکن آقای دانکن

So talking of meat, I was going to cook.

پس در مورد گوشت صحبت کردم، قرار بود آشپزی کنم.

I forgot to put the meat on for later.

یادم رفت برای بعد گوشت را بپوشم.

This random thoughts of Mr..

این افکار تصادفی آقای

Steve That's it. That's not what you get with me.

استیو همین است. این چیزی نیست که شما با من دریافت کنید.

We're almost wearing the same colour.

ما تقریباً همین رنگ را می پوشیم.

Everything today looks like it's been.

همه چیز امروز به نظر می رسد که بوده است.

It's been burned by the sun. So.

آفتاب سوخته است بنابراین.

So all of our faded.

بنابراین همه ما پژمرده شد.

We've got warm colours and behind us.

ما رنگ های گرم و پشت سر داریم.

Yes, that is life.

بله، زندگی همین است.

A lot of people say that is not life, but it is that's outside the window.

بسیاری از مردم می گویند این زندگی نیست، اما بیرون از پنجره است.

It is very, very hard.

خیلی خیلی سخته

We went for a walk yesterday, but we decided not to do it during the day time

ما دیروز برای پیاده روی رفتیم، اما تصمیم گرفتیم این کار را در طول روز انجام ندهیم

because it was just too hot.

زیرا هوا خیلی گرم بود.

Well, today is the peak of the heat.

خب امروز اوج گرما است.

Tomorrow it's cooling off and the rest of the week is going to be back to average

فردا هوا خنک می‌شود و بقیه هفته به میانگین

August temperatures in the UK 2020 122.

دمای ماه اوت در بریتانیا 2020 122 برمی‌گردد.

I'm good at that so we should feel a lot more comfortable tomorrow

من در آن خوب هستم، بنابراین فردا باید احساس راحتی بیشتری

and I should be able to go out and do something in the garden.

داشته باشیم و باید بتوانم بیرون بروم و انجام دهم. چیزی در باغ

I went out yesterday.

دیروز رفتم بیرون

I could only bear it for half an hour

من فقط نیم ساعت تحمل کردم

and I had to come in.

و مجبور شدم وارد شوم.

Any trim says that you are very similar in maybe your character

هر تریمی می گوید که شما از نظر شخصیت

or your appearance as the famous late night

یا ظاهرتان به عنوان مجری معروف برنامه

talk show host Johnny Carson.

تاک شو آخر شب جانی کارسون بسیار شبیه هستید.

What was he, bald?

او چه بود، کچل؟

He wasn't no. He had he had a head of hair.

او نه نبود او داشت یک سر مو داشت.

But but you should take that as a compliment.

اما شما باید آن را به عنوان یک تعریف و تمجید در نظر بگیرید.

Well, people keep telling me I look like other people.

خوب، مردم مدام به من می گویند که من شبیه دیگران هستم.

The other day I. Where was I the other day?

روز دیگر من. آن روز کجا بودم؟

Somewhere. Okay, good. Customer.

یه جایی باشه خوبه مشتری.

I can't remember where it was.

یادم نیست کجا بود

And somebody said I looked like I knew what it was.

و یکی گفت من به نظر می رسیدم که می دانستم چیست.

We had a concert at this church last Saturday and afterwards I was

شنبه گذشته در این کلیسا کنسرتی داشتیم و بعد از آن

I sang a solo, but afterwards people came up to me, said, Oh,

من یک سولو خواندم، اما بعد از آن مردم به سمت من آمدند و گفتند: اوه،

you look like the comedian Steve Allen.

شما شبیه کمدین استیو آلن هستید.

And then somebody said, Oh, no, you look like you look like the son of the Labour leader

و بعد یکی گفت: اوه، نه، شما شبیه پسر رهبر کارگر هستید

whose name I can't remember.

که نام او را به خاطر نمی‌آورم.

Who did I say

من گفتم که

Labour leader from the sort of eighties nine is the one that fell over. Yes.

رهبر حزب کارگر از نوع دهه هشتاد و نه آن کسی است که سقوط کرده است. آره.

Neil Kinnock.

نیل کیناک.

Neil Kinnock apparently looked like Steve Kinnock,

نیل کیناک ظاهراً شبیه استیو کیناک بود،

which I thought could have been an insult

که فکر می‌کردم می‌تواند توهین‌آمیز باشد

until I looked up Steve Kinnock's profile.

تا اینکه نمایه استیو کیناک را جستجو کردم.

And he's quite a handsome dude.

و او یک شخص بسیار خوش تیپ است.

You say this on Friday?

اینو جمعه میگی؟

No, you didn't mention that before it.

نه، شما قبلاً به آن اشاره نکردید.

It's Friday, so thank you.

جمعه است، پس ممنون

I'm looking like lots of people who, by the way,

من شبیه افراد زیادی هستم که اتفاقاً،

no one watching will have any idea who they are.

هیچ کس که آنها را تماشا می کند نمی داند چه کسی هستند.

But Johnny Carson.

اما جانی کارسون

That's a good one I would I would take that one.

این یکی خوب است من می خواهم آن را انتخاب کنم.

Here is Johnny.

اینجا جانی است.

I remember him being a looker,

به یاد دارم که او یک نگاه بود،

but he was

اما

he was the most famous for years and years and years.

او سال ها و سال ها و سال ها معروف ترین بود.

Right up until the early 1990s.

درست تا اوایل دهه 1990.

He was the most famous talk show host in the world.

او مشهورترین مجری برنامه تاک شو در جهان بود.

Actually, yes. I. I do know that.

در واقع، بله. من این را می دانم.

But I don't remembering I don't remember him being known for his good looks.

اما یادم نمی‌آید، یادم نمی‌آید که او را به ظاهر خوبش می‌شناسند.

He was quite suave. Suave.

او کاملا متین بود. آرام بخش

I'll take anything.

من هر چیزی را می گیرم.

I'll take anything. Take, take suave.

من هر چیزی را می گیرم. بگیر، راحت بگیر

It's a great word. Suave.

این یک کلمه عالی است. آرام بخش

Steve Kinnock, even Steve Coogan.

استیو کیناک، حتی استیو کوگان.

Handsome man.

مرد خوش تیپ

I'll take that long.

من آنقدر طول می کشم.

We don't know who he is. They can look him up. Look him up.

ما نمی دانیم او کیست. آنها می توانند به او نگاه کنند. به او نگاه کن

He's is an MP. Okay.

او نماینده مجلس است باشه.

And I might go on, I might ask, this is my new profession now, Mr.

و من ممکن است ادامه دهم، ممکن است بپرسم، این حرفه جدید من در حال حاضر است، آقای

Duncan, I'm going to be a celebrity lookalike.

دانکن، من یک چهره مشهور خواهم بود.

I always thought you looked like Bruce Willis.

همیشه فکر می کردم شبیه بروس ویلیس هستی.

I thought Bruce Willis was the one.

من فکر می کردم بروس ویلیس همان یکی است.

A Bruce Willis.

بروس ویلیس

Look at that.

Well, not now. No. You look like an angry bulldog now.

به آن نگاه کنید.

خب الان نه نه. شما الان مثل یک بولداگ عصبانی به نظر می رسید.

You look like a dog. This just swallowed a wasp. Right.

تو شبیه سگ هستی این فقط یک زنبور را بلعیده است. درست.

Okay. There you go.

باشه. شما بروید.

Oh, it's.

اوه، این است.

It's Father's Day in Brazil.

در برزیل روز پدر است.

Hello to all the dads.

سلام به همه باباها

All the dads watching.

همه باباها نگاه میکنن

And we must have some dads watching in Brazil.

و ما باید چند پدر داشته باشیم که در برزیل تماشا می کنند.

And we've got Pedro watching.

و ما پدرو را مجبور به تماشای آن کردیم.

Maybe he's a dad.

شاید او پدر است.

I don't know.

من نمی دانم.

There are other people watching in Brazil.

افراد دیگری نیز در برزیل تماشا می کنند.

I know.

But I'm just saying that's the first thing that came to mind for some reason.

میدانم.

اما من فقط می گویم این اولین چیزی است که به دلایلی به ذهنم خطور کرد.

Okay, Steve, calm down.

باشه، استیو، آرام باش.

I remember you remember you got the court case coming up.

یادم می آید یادت می آید که پرونده دادگاه در راه بود.

That's right. Yeah, I don't want another one.

درست است. آره من یکی دیگه نمیخوام

So we are talking about words

بنابراین ما در مورد کلمات

connected to water, but not just the actual water,

مرتبط با آب صحبت می کنیم، اما نه فقط آب واقعی،

but the way in which water can actually flow, the way it can move

بلکه روشی که آب می تواند در واقع جریان داشته باشد ، روشی که می تواند نیروی آب را به حرکت درآورد

the force of water.

.

There are different ways of describe all of those things.

روش های مختلفی برای توصیف همه این موارد وجود دارد.

So we are talking about that in a little while,

پس تا مدتی دیگر در مورد آن صحبت می کنیم،

but sorry, H2O, what's that got to do?

اما متاسفم، H2O، چه کاری باید انجام شود؟

Yes, Aqua, nothing for water.

بله، آکوا، چیزی برای آب نیست.

Yes. Well, it's it's things mentioned.

آره. خوب، این موارد ذکر شده است.

That's an English teaching channel.

این یک کانال آموزش زبان انگلیسی است.

All things related to water.

تمام موارد مربوط به آب

No, we have aqua as a prefix.

نه، ما aqua را به عنوان پیشوند داریم.

Do you say to.

می گویید به.

So I thought before we carry on we would have a little deep

بنابراین فکر می‌کردم قبل از اینکه ادامه دهیم، لحظه‌ای عمیق خواهیم داشت

moment, a deep moment

، لحظه‌ای عمیق

where we think about the way we view ourself

که در آن به نحوه‌ی دیدی که به خود

and also life in general.

و همچنین زندگی به طور کلی می‌بینیم فکر می‌کنیم.

This might look like just an ordinary glass of water,

این ممکن است فقط یک لیوان آب معمولی به نظر برسد،

but in fact it is something much more symbolic.

اما در واقع چیزی بسیار نمادین تر است.

The way in which you view this glass might reveal

نحوه نگرش شما به این لیوان ممکن است نشان دهد

how you view your own situation in life.

که وضعیت خود را در زندگی چگونه می بینید.

Let me explain to some.

بگذارید برای برخی توضیح دهم.

This glass is half full.

این لیوان نیمه پر است.

It is not empty.

خالی نیست.

It still has something to offer you.

هنوز چیزی برای ارائه به شما دارد.

There is still some water in the glass.

هنوز مقداری آب در لیوان است.

You could say that this is a positive way of looking at the glass.

می توان گفت که این یک نگاه مثبت به شیشه است.

However, to others, this is half empty.

با این حال، برای دیگران، این نیمه خالی است.

There is not as much water in the glass as there could be.

در لیوان به اندازه ای که ممکن است آب وجود ندارد.

This could be viewed as being

این می تواند

negative and pessimistic.

منفی و بدبینانه تلقی شود.

Your perspective of the world

دیدگاه شما از جهان

and your situation in general can often be judged by whether you.

و وضعیت شما به طور کلی اغلب می تواند بر اساس اینکه آیا شما قضاوت می کنید.

See, the glass is half full or half empty.

ببینید نیمه پر یا نیمه خالی لیوان است.

As for me, well, what do you think?

در مورد من، خوب، شما چه فکر می کنید؟

Is my glass half full or half empty?

لیوان من نیمه پر است یا نیمه خالی؟

Being able to see the bright side of something is not.

توانایی دیدن جنبه روشن چیزی نیست.

But it can be done.

اما می توان انجامش داد.

After all, tomorrow is indeed another day.

به هر حال، فردا واقعاً روز دیگری است.

Take another look at your glass.

یک نگاه دیگر به لیوان خود بیندازید.

You might be pleasantly surprised

ممکن است

by what you see.

از آنچه می بینید شگفت زده شوید.

Oh, very deep, very meaningful.

اوه، بسیار عمیق، بسیار معنادار.

What about your glass, Mr.

لیوان شما چطور، آقای

Steve?

استیو؟

Well, I'm definitely a glass half empty kind of guy,

خب، من قطعاً نیمه خالی لیوان هستم،

so, yeah, they're always using this this analogy

بنابراین، بله، آنها همیشه از این قیاس

or this statement at work to describe how positive you are

یا این عبارت در محل کار استفاده می کنند تا توضیح دهند که چقدر

looking into the future and

به آینده نگاه مثبتی دارید و

about how you think your sales will go, things like that.

در مورد اینکه چگونه فکر می کنید فروش شما چگونه پیش خواهد رفت. ، چیزهایی مثل آن.

So, yes, so another way of looking looking at that

بنابراین، بله، بنابراین یک راه دیگر برای نگاه کردن به این

is if you see a glass, it's half empty.

است که اگر یک لیوان را ببینید، نیمه خالی است.

So do you see your life as

پس آیا زندگی خود را

running out?

در حال اتمام می بینید؟

You're getting less or do you see that there is more room, more room,

کم می‌شوید یا می‌بینید

more things, exciting things to happen in your life.

که در زندگی‌تان جای بیشتر، فضای بیشتر، چیزهای بیشتر، چیزهای هیجان‌انگیزی وجود دارد.

So it's really about what your own personal perspective is of something, whether it's positive or negative.

بنابراین این واقعاً به این بستگی دارد که دیدگاه شخصی شما از چیزی چه مثبت یا منفی باشد.

So some people see that the glass is half empty

بنابراین برخی افراد اگر همیشه منفی فکر می کنند، می بینند که نیمه خالی لیوان است

if they are always thinking negatively.

.

However, if you are a positive person, quite often

با این حال، اگر فرد مثبتی هستید، اغلب

you will see the glass as half full.

نیمه پر لیوان را خواهید دید.

That means there is still some water there.

یعنی هنوز مقداری آب در آنجا وجود دارد.

It's a little bit like life.

کمی شبیه زندگی است.

That means that there's more room for more water to go in.

این بدان معناست که فضای بیشتری برای ورود آب بیشتر وجود دارد

The glass is filling up, not emptying.

. لیوان در حال پر شدن است نه خالی شدن.

Oh, there is still plenty of water left. Yes.

اوه، هنوز مقدار زیادی آب باقی مانده است. آره.

However you want to think of it, if you are a glass half full type of person,

هر طور که بخواهید به آن فکر کنید، اگر نیمه پر لیوان هستید،

generally you would say you are positive, optimistic about the future.

معمولاً می گویید مثبت اندیش و نسبت به آینده خوش بین هستید.

I would say I'm neither half full or half empty.

من می گویم نه نیمه پر هستم و نه نیمه خالی.

I'm in the middle.

من در وسط هستم.

I look at that glass and think, well, it could get worse or it could get better.

من به آن لیوان نگاه می کنم و فکر می کنم، خوب، ممکن است بدتر شود یا بهتر شود.

Either could happen.

هر دو ممکن است اتفاق بیفتد.

But some people are always positive.

اما برخی از افراد همیشه مثبت هستند.

And some people my father said to me when I was I remember when I was about ten.

و بعضی از مردم که پدرم به من گفتند وقتی من بودم یادم می آید حدود ده ساله بودم.

Yes, he I can still picture the moment now.

بله، او هنوز هم می توانم آن لحظه را تصور کنم.

He said, you're a pessimist.

گفت تو بدبین هستی.

You are.

شما هستید.

After he said to me, well, that was only about ten.

بعد از اینکه به من گفت، خوب، این فقط حدود ده بود.

That's what you should have said, is, Yeah, Dad, so are you.

این چیزی است که باید می گفتی، بله، بابا، شما هم همینطور.

Because you just said that to me.

چون تو همین الان به من گفتی

Now, you see, my father was the eternal optimist.

حالا، می بینید، پدر من خوشبین ابدی بود.

He was always optimistic and positive,

او همیشه خوش بین و مثبت بود،

whereas my mother is the opposite.

در حالی که مادر من برعکس است.

Okay, so I. So I'm in the middle.

خوب، پس من. پس من در وسط هستم.

I think I'm in the middle.

فکر می کنم در وسط هستم.

So I can be very positive.

بنابراین من می توانم بسیار مثبت باشم.

And then I think I'm a realist.

و بعد فکر می کنم یک واقع گرا هستم.

I look upon life as, you know, you can't always think it's always going to get better.

من به زندگی به گونه ای نگاه می کنم که می دانید، نمی توانید همیشه فکر کنید که همیشه بهتر می شود.

And I used to

و من

work with somebody who had their philosophy in life.

با کسی کار می کردم که فلسفه زندگی اش را داشت.

He was a very miserable person.

خیلی آدم بدبختی بود.

This is when I used to work in hospital labs.

این زمانی بود که من در آزمایشگاه های بیمارستان کار می کردم.

And I mean most people that work in hospital labs, in my experience, are pretty miserable people anyway.

و منظورم این است که اکثر افرادی که در آزمایشگاه‌های بیمارستانی کار می‌کنند، طبق تجربه من، افراد بسیار بدبختی هستند.

That's why I got out of it

برای همین خیلی افسرده ازش خارج شدم

so depressing.

.

But he was quite a clever person

اما او کاملاً فردی باهوش

and he'd ended up in a job which was way below his capabilities.

بود و در نهایت به شغلی رسیده بود که بسیار کمتر از توانایی های او بود.

Okay.

باشه.

And he was always miserable, always negative.

و او همیشه بدبخت بود، همیشه منفی.

And he said that he preferred to think always if something was going to happen.

و او گفت که ترجیح می دهد همیشه فکر کند اگر قرار است اتفاقی بیفتد.

He always preferred to think that I think about what could go wrong.

او همیشه ترجیح می داد فکر کند که من به این فکر می کنم که چه چیزی ممکن است اشتباه باشد.

And then if it goes right, he's

و سپس اگر درست پیش برود، او به

pleasantly surprised and then feels happier. Yes.

طرز خوشایندی شگفت زده می شود و سپس احساس شادی بیشتری می کند. آره.

Whereas, you know, if you think things are always going to go right now,

در حالی که، می دانید، اگر فکر می کنید که همه چیز همیشه در حال حاضر پیش می رود،

obviously they can't always go right.

بدیهی است که همیشه نمی توانند درست پیش بروند.

And then he's right.

و سپس حق دارد.

He couldn't face the depression of when things went wrong and didn't go the way he expected.

او نمی توانست با افسردگی ناشی از زمانی که همه چیز اشتباه می شد روبرو شود و آنطور که انتظار داشت پیش نرفت.

You would rather be depressed all the time.

شما ترجیح می دهید همیشه افسرده باشید.

And then when something nice happens, he feels good. Yeah.

و سپس وقتی اتفاق خوبی می افتد، او احساس خوبی دارد. آره

Rather than feeling good all the time and then feeling depressed.

به جای اینکه همیشه احساس خوبی داشته باشید و سپس احساس افسردگی کنید.

But actually what they what psychologists have shown is that it is much better

اما در واقع چیزی که روانشناسان نشان داده اند این است که

for you to be positive all the time

برای شما بسیار بهتر است که همیشه مثبت اندیش

because you

باشید زیرا

occasionally things will go wrong and then you cope with it.

گاهی اوقات همه چیز اشتباه می شود و سپس با آن کنار می آیید.

It's better to be positive all the time because that's better for your body

بهتر است همیشه مثبت باشید زیرا این برای بدن شما بهتر است

and then accept that things will go wrong rather than be negative all the time.

و سپس بپذیرید که همه چیز به جای منفی بودن همیشه اشتباه پیش خواهد رفت.

Yeah. And then things occasionally will.

آره و پس از آن همه چیز گاهی اوقات خواهد شد.

Yeah.

Because if you're negative all the time, your body's producing weird hormones, which is bad for your health.

آره

زیرا اگر همیشه منفی باشید، بدنتان هورمون های عجیبی تولید می کند که برای سلامتی شما مضر است.

So I'm trying to switch.

بنابراین من سعی می کنم تغییر کنم.

Mr. Duncan, when I'm on here, I'm always positive.

آقای دانکن، وقتی من اینجا هستم، همیشه مثبت هستم.

Switch me.

منو عوض کن

I'm always positive.

من همیشه مثبت هستم.

You're very positive.

تو خیلی مثبت اندیشی

You always think things are going to go wrong.

شما همیشه فکر می کنید همه چیز به اشتباه پیش می رود.

All right, Steve, you just said you wanted to switch. Switch me, though.

باشه، استیو، فقط گفتی که میخوای عوض بشی. هر چند منو عوض کن

I'm okay.

I think I'm all right.

خوبم.

فکر کنم حالم خوبه

I know that's what I mean.

میدونم منظورم همینه

You're always Mr. Positive.

شما همیشه آقای مثبت هستید.

You're the complete opposite.

تو کاملا برعکس هستی

So when I buy anything or do anything, I'm always thinking, what could go wrong here?

بنابراین وقتی چیزی می‌خرم یا کاری انجام می‌دهم، همیشه به این فکر می‌کنم که چه مشکلی ممکن است در اینجا پیش بیاید؟

It's like leaving this toaster on the.

مثل این است که این توستر را روی آن بگذارید.

You would think, Oh, it'll be all right.

شما فکر می کنید، اوه، همه چیز درست می شود.

Like going, here's a classic one.

مثل رفتن، اینجا یک کلاسیک است.

Okay, we go out for the day somewhere and you decide to put the dishwasher on.

خوب، ما برای یک روز بیرون می رویم و شما تصمیم می گیرید ماشین ظرفشویی را روشن کنید.

Oh, my God, this all works out.

اوه، خدای من، همه اینها درست می شود.

And anybody still there now? I'm just.

و کسی الان هست؟ من فقط.

This is classic. Now. This is.

این کلاسیک است. اکنون. این هست.

This is classic.

این کلاسیک است.

How I think.

چقدر فکر میکنم

How you think so you think, oh, I'm going out.

چطور فکر می کنی، پس فکر می کنی، اوه، من دارم می روم بیرون.

I'll put the dishwasher out.

ماشین ظرفشویی رو میزارم بیرون

But my immediate thought is, I don't put it out.

اما فکر فوری من این است که آن را کنار نمی گذارم.

We go out, know we're going out somewhere.

ما بیرون می رویم، می دانیم که یک جایی می رویم بیرون.

Okay.

So going out for a few hours or for the day, you will put the dishwasher on before we go out.

باشه.

بنابراین برای چند ساعت یا یک روز بیرون رفتن، قبل از اینکه ما بیرون برویم، ماشین ظرفشویی را روشن کنید.

Now, in my mind I would be thinking, well, what happens

حالا، در ذهنم به این فکر می‌کنم، خوب، چه اتفاقی می‌افتد

if that dishwasher goes wrong when we're out?

اگر ماشین ظرفشویی وقتی بیرون هستیم خراب شود؟

What happens if it sets on fire and the house burns down?

اگر آتش بگیرد و خانه بسوزد چه اتفاقی می افتد؟

Yeah.

Whereas if we were here you wouldn't even that wouldn't enter your head to think like that.

آره

در حالی که اگر ما اینجا بودیم، حتی این هم به ذهنت نمی رسید که اینطور فکر کنی.

I would. Well, yes, because I'm.

من می خواهم. خوب، بله، چون من هستم.

Because I'm a I'm realistic.

چون من واقع بین هستم

Yes. You see, you just said you just said you're a realist.

آره. ببینید، شما فقط گفتید که فقط گفتید یک واقع گرا هستید.

But I think actually you're a pessimist because you always expect everything to go completely wrong.

اما من فکر می کنم در واقع شما یک بدبین هستید زیرا همیشه انتظار دارید همه چیز کاملاً اشتباه پیش برود.

Like that is true.

مثل اینکه درسته

If you go out the house, you think the dishwasher

اگر از خانه بیرون بروید، فکر می‌کنید ماشین

that is washing the dishes whilst we're out is going to just burst into flames

ظرفشویی که ظرف‌ها را می‌شوید در حالی که ما بیرون هستیم، فقط آتش می‌گیرد

and burn the house down like leaving the toaster on unattended.

و خانه را می‌سوزاند، مثل اینکه توستر را بدون مراقبت روشن گذاشته‌اید.

You are like Meryl Streep from the Who remembers Lemony Snicket.

شما مثل مریل استریپ از فیلم Who Remember Lemony Snicket هستید.

Sorry, who remembers Lemony Snicket?

ببخشید، چه کسی لیمونی اسنیکت را به یاد می آورد؟

A series of unfortunate events

یک سری اتفاقات ناگوار

she was in that you see Glenn Close and she played

که او در آن رخ داد که گلن کلوز را می‌بینید و او نقش

a character who lived in a precarious building at the edge of a cliff,

شخصیتی را بازی می‌کرد که در ساختمانی مخاطره‌آمیز در لبه یک صخره

and she was always worried about everything going wrong.

زندگی می‌کرد و همیشه نگران بود که همه چیز خراب شود.

I'm not surprised. I know.

من متعجب نشدم. میدانم.

Always things anything that happened around her, she always looked on the pessimistic side.

همیشه هر اتفاقی که در اطرافش می افتاد ، همیشه به سمت بدبینانه نگاه می کرد.

I can't remember the character's name, but I do know

نام این شخصیت را به خاطر نمی‌آورم، اما می‌دانم

she was played by Glenn Close.

گلن کلوز نقش او را بازی می‌کرد.

Very funny as well in that film.

در آن فیلم هم خیلی خنده دار است.

But you're a bit like that.

اما تو کمی اینطوری

Always looking on the, the, the, the dark side. Yeah.

همیشه به سمت تاریک نگاه می کنم. آره

So I know that the, the probability of the dishwasher

بنابراین من می دانم که احتمال اینکه ماشین

going wrong, wrong way out and setting the house on

ظرفشویی اشتباه، راه اشتباه و خانه را

fire is a very, very low probability.

آتش بزند، بسیار بسیار کم است.

But nevertheless, it is still a probability.

اما با این وجود، هنوز یک احتمال است.

There is still a chance it could happen.

هنوز این احتمال وجود دارد که این اتفاق بیفتد.

So I would you know, I always feel nervous till we come back, literally.

بنابراین می‌دانید، من همیشه تا زمانی که برگردیم، به معنای واقعی کلمه عصبی هستم.

You know, I come up the drive and think, oh,

می‌دانی، من از درایو بالا می‌آیم و فکر می‌کنم، اوه،

oh, the house is still there, really thinking about it all the time.

اوه، خانه هنوز آنجاست، واقعاً همیشه به آن فکر می‌کنم.

That's crazy. I know it's crazy.

این دیوانه است. می دانم دیوانه است.

You might want to my mind works.

شما ممکن است بخواهید به کار ذهن من.

You might want to have a chat to someone about that.

ممکن است بخواهید در مورد آن با کسی چت کنید.

It's because you hear about these obscure things that happen. Yes,

به این دلیل است که شما در مورد این چیزهای مبهم که اتفاق می افتد می شنوید. بله

yes. Well, how do you get in an aeroplane then?

بله. خوب، آن وقت چگونه می توانی سوار هواپیما شوی؟

Well. Well, exactly. Well, you might say the same thing.

خوب. خوب دقیقا خب شاید شما هم همین را بگویید.

There's always a probability you would never, ever.

همیشه این احتمال وجود دارد که هرگز، هرگز.

But you would never get out of bed ever again just in case.

اما برای هر موردی دیگر هرگز از رختخواب بلند نمی شوید .

As you got out of bed, you slipped or fell and hit your head on the wall.

وقتی از رختخواب بیرون آمدی، لیز خوردی یا زمین خوردی و سرت را به دیوار کوبید.

Or as you go down the stairs in the house, if you tripped, you will fall down the stairs.

یا وقتی از پله های خانه پایین می روید، اگر زمین بخورید، از پله ها می افتید.

So there is always there is always peril.

بنابراین همیشه خطر وجود دارد.

Life. Life is all about peril.

زندگی زندگی سراسر خطر است.

It's probabilities.

احتمالات است

It's like, for example, I know somebody, it's like they say, you shouldn't leave,

مثل این است که مثلاً من یکی را می شناسم ، مثل این است که می گویند نباید ترک کنی،

you shouldn't, you know, everything these charging up now, doesn't it?

نباید، می دانی، همه اینها الان شارژ می شوند ، اینطور نیست؟

Phone. Yes, everything.

تلفن. بله، همه چیز.

Excuse me.

Everything you've got has got batteries in that.

ببخشید.

هر چیزی که دارید دارای باتری است.

He's charging it so they can go wrong.

او آن را شارژ می کند تا آنها اشتباه کنند.

So the phone's lit, can burst into flame while they're being charged.

بنابراین گوشی روشن است، می تواند در حین شارژ شعله ور شود.

Even when they're not being charged again.

حتی زمانی که آنها دوباره شارژ نمی شوند.

Very rarely. Rarely.

بسیار به ندرت. به ندرت.

But I know that that happened to somebody. Yes.

اما من می دانم که این اتفاق برای کسی افتاده است. آره.

And initially, their house burnt down, somebody I work with that

و در ابتدا، خانه آنها سوخت، کسی که با او کار

they bought something for their son for birthday present Christmas.

می کنم، برای هدیه تولد کریسمس برای پسرشان چیزی خریدند.

No, it was Christmas.

نه کریسمس بود

And they were all downstairs having Christmas meal.

و همه آنها در طبقه پایین در حال صرف غذای کریسمس بودند.

The sun was up, was charged, everything, and suddenly there was smoke everywhere in the house.

آفتاب طلوع کرد، همه چیز شارژ شد و ناگهان همه جای خانه دود شد.

They had to get the fire brigade out on Christmas Day.

آنها باید آتش نشانی را در روز کریسمس بیرون می آوردند.

The charge has gone wrong or something.

شارژ اشتباه شده است یا چیزی.

It was probably, I hope the turkey didn't burn.

احتمالا بود، امیدوارم بوقلمون نسوخته باشه.

So those things, you know, I think, yeah, okay.

بنابراین، آن چیزها، می دانید، من فکر می کنم، آره، باشه.

You know, I would I would save the turkey.

می دانی، من می خواهم بوقلمون را نجات دهم.

If the house was on fire on Christmas Day, the first thing I would grab is the turkey

اگر در روز کریسمس خانه آتش می گرفت ، اولین چیزی که می گرفتم بوقلمون است

because there's no way.

زیرا راهی وجود ندارد.

There is no way my turkey is going to get burnt.

هیچ راهی وجود ندارد که بوقلمون من سوخته شود.

Yes, Angela.

بله آنجلا

Angelica, I says toast.

گلپر میگم نان تست.

Fired up.

اخراج کردن.

That's a weird thing to do here. Yes.

اینجا کار عجیبی است. آره.

If you're fired up, it means it's like, you know, it's like getting a fire going.

اگر شما آتش زده اید، به این معنی است که، می دانید، مثل روشن شدن آتش است.

It's all ready to go. Action.

همه چیز برای رفتن آماده است. عمل.

Yes, I'm fired up for today's live stream. Yes.

بله، من برای پخش زنده امروز مشتاقم. آره.

To stoke up.

برای تقویت.

You stoke up the fire.

تو آتش را برافروختی

You get the fire burning fiercely or ferociously.

شما آتش را به شدت یا به شدت می سوزانید.

You have a very hot, very, very.

شما خیلی گرم، بسیار، بسیار.

What's the word?

کلمه چیست؟

Uh, yes, if you.

اوه، بله، اگر شما.

Well, the point.

I was making it fierce fire. Use the word fired up.

خوب، نکته.

داشتم آتشی شدید درست میکردم از کلمه آتش زده استفاده کنید.

If you say I'm fired up, it means you are ready to go. Yes.

اگر می گویید من آتش زده ام، به این معنی است که شما آماده رفتن هستید. آره.

Lots of energy, enthusiasm, positivity.

انرژی زیاد، اشتیاق، مثبت.

Uh, and it's just like, you know,

اوه، و درست مثل این است که، می‌دانید،

if once you get an oven going with a fire, it's all ready to go.

اگر وقتی اجاق را با آتش روشن کنید، همه چیز آماده است.

You can start cooking.

می توانید آشپزی را شروع کنید.

You can. You're on the you're on the go.

تو می توانی. شما در حال حرکت هستید.

You're on the way. I think you're on the go today.

تو در راه هستی من فکر می کنم شما امروز در حال حرکت هستید.

You're on something. Yes.

شما در مورد چیزی هستید. آره.

So today we're looking at water.

بنابراین امروز ما به آب نگاه می کنیم.

But there's something else I want to talk about for a few moments.

اما موضوع دیگری وجود دارد که می خواهم چند لحظه در مورد آن صحبت کنم.

We did mention Johnny Carson earlier on, which is very strange because I'm going to talk

ما قبلاً به جانی کارسون اشاره کردیم، که بسیار عجیب است زیرا من

about Johnny Carson in a moment because, well,

در یک لحظه در مورد جانی کارسون صحبت خواهم کرد، زیرا، خوب،

there is someone who has come back into the news again.

کسی هست که دوباره به اخبار بازگشته است.

He's not always someone who is around or he's not always someone who is being talked about.

او همیشه کسی نیست که در اطراف است یا همیشه کسی نیست که در مورد او صحبت می شود.

But now and again, he just pop up.

اما حالا و دوباره، او فقط ظاهر می شود.

And that person is someone that I would describe as a

و آن شخص کسی است که من به عنوان یک شارلاتان توصیف می کنم

charlatan.

.

Charlatan. It's a great word.

شارلاتان. این یک کلمه عالی است.

A charlatan is a person who makes people believe

شارلاتان فردی است که به مردم این باور را

that they have abilities that they don't actually have.

می دهد که توانایی هایی دارند که در واقع ندارند.

The person I'm talking about, if you haven't already guessed,

شخصی که من در مورد او صحبت می کنم، اگر تا به حال حدس نزده اید

is Uri Geller.

، اوری گلر است.

I can't stand that guy.

من نمی توانم آن مرد را تحمل کنم.

He is the biggest one of those ever.

او بزرگترین یکی از آنها است

He is. And it's been proved very famously.

او هست. و بسیار معروف ثابت شده است.

If you look at YouTube, Johnny Carson, Uri Geller

اگر به یوتیوب نگاه کنید، جانی کارسون، اوری گلر

and a guy called James Randi.

و پسری به نام جیمز رندی.

And James Randi was a guy who went around proving

و جیمز رندی مردی بود که به این سو و آن سو رفت و ثابت کرد

that all of these people who say they have superpowers,

که همه این افرادی که می‌گویند قدرت‌های فوق‌العاده دارند،

he proved that they didn't.

او ثابت کرد که ندارند.

And he famously made Uri Geller

و او

look very silly on live television on the Johnny Carson Show.

در برنامه زنده تلویزیونی در شوی جانی کارسون اوری گلر را بسیار احمقانه نشان داد.

And they set up this this test of Uri Geller's psychic powers.

و آنها این آزمایش قدرت روانی اوری گلر را تنظیم کردند.

And you know what he gave up?

و می دانید چه چیزی را رها کرد؟

He said he couldn't do it.

او گفت که نمی تواند این کار را انجام دهد.

And that's because James Randi decided

و این به این دلیل است که جیمز رندی

on the things that he was going to sense.

در مورد چیزهایی که قرار بود حس کند تصمیم گرفت.

So if you have those powers, there should be

بنابراین اگر شما آن قدرت ها را دارید، نباید شرایطی وجود داشته باشد

no situation where those powers don't work.

که آن قدرت ها کارساز نباشند.

You either have them or you don't.

شما یا آنها را دارید یا ندارید.

Oh, so that so James Randi is was certainly no longer around,

اوه، پس مطمئناً جیمز رندی دیگر

but he went around proving all of these things to be completely

آنجا نبود، اما او به اطراف رفت و ثابت کرد که همه این چیزها کاملاً

bunkum.

بی‌حساب هستند.

Fake bunkum. Yes.

باکم تقلبی آره.

And that's that's my my thought on Uri Geller.

و این نظر من در مورد اوری گلر است.

He comes around now and again.

او بارها و بارها می آید.

He comes around, does things and then vanishes again.

او می آید، کارهایی انجام می دهد و دوباره ناپدید می شود.

Then comes back again.

سپس دوباره برمی گردد.

His people then forget what happened.

پس از آن مردم او آنچه اتفاق افتاده را فراموش می کنند.

Yes. Even forget that he was proved to be not a man with superpowers.

آره. حتی فراموش کنید که ثابت شد او مردی با ابرقدرت نیست.

No, but.

نه اما.

But what happens is people just don't care.

اما اتفاقی که می افتد این است که مردم اهمیتی نمی دهند.

People just like a famous person.

مردم دقیقاً یک فرد مشهور را دوست دارند.

No, I know people are gullible.

نه، من می دانم که مردم ساده لوح هستند.

That's what they want to believe that this is true, that every time he appears somewhere.

این همان چیزی است که آنها می خواهند باور کنند که این درست است، هر بار که او در جایی ظاهر می شود.

So at the moment he said that he's going to put a hex

بنابراین در حال حاضر او گفت که قصد

on on Vladimir Putin.

دارد ولادیمیر پوتین را به چالش بکشد.

So that's what he's doing.

پس این کاری است که او انجام می دهد.

He's threatening he's made threats against Vladimir Putin.

او تهدید می کند که علیه ولادیمیر پوتین تهدید کرده است.

And he said he's going to use his psychic powers to damage him.

و او گفت که از قدرت روانی خود برای آسیب رساندن به او استفاده خواهد کرد.

Can I just say that is that is so tacky and crass.

فقط میتونم بگم که خیلی ضخیم و مزخرف است.

It really is. It's a terrible thing to do.

واقعا هست. این کار وحشتناکی است.

And all he's getting is publicity.

و تنها چیزی که او به دست می آورد تبلیغات است.

And so he does this now and again.

و بنابراین او این کار را اکنون و دوباره انجام می دهد.

He comes out from under his rock.

از زیر سنگش بیرون می آید.

He says, Hello, I'm Uri Geller. I'm psychic.

او می گوید، سلام، من اوری گلر هستم. من روانی هستم

Look, look, I'm back again.

ببین ببین من دوباره برگشتم

And then he disappears again for a while, and then he comes back again.

و بعد دوباره برای مدتی ناپدید می شود و دوباره برمی گردد.

But he's he's not.

اما او نیست.

He can't bend spoons.

او نمی تواند قاشق ها را خم کند.

He can't make watches start again or clocks.

او نمی تواند ساعت ها یا ساعت ها را دوباره شروع کند.

And he did not

و

forecast 911, which is the other one that he now says that he did,

911 را پیش بینی نکرد که آن دیگری است که اکنون می گوید انجام داد،

but he didn't, because if he did, he would have told us.

اما نکرد، زیرا اگر می کرد به ما می گفت.

And if he didn't tell us, then we should prosecute him for not telling us.

و اگر به ما نگفته است، پس باید او را به خاطر نگفتن ما محاکمه کنیم.

You're not a fan, are you?

تو طرفدار نیستی، نه؟

Well, of course, no, because he he's a complete charlatan.

خوب، البته، نه، زیرا او یک شارلاتان کامل است.

That's the whole point.

تمام نکته همین است.

Well, yes.

I mean, you know. Yes.

خب بله.

یعنی میدونی آره.

I mean, he's more of a magician, isn't he?

منظورم این است که او بیشتر یک شعبده باز است، اینطور نیست؟

No, no, he isn't.

نه، نه، او نیست.

He's a he's a very dangerous person.

او یک فرد بسیار خطرناک است.

Well, he makes people believe things that are not possible.

خوب، او باعث می شود مردم چیزهایی را باور کنند که ممکن نیست.

It's been proved time and time again.

بارها و بارها ثابت شده است.

You can't bend a spoon by thinking about it.

شما نمی توانید یک قاشق را با فکر کردن به آن خم کنید.

You actually weaken the spoon first and then you just use pressure

در واقع ابتدا قاشق را ضعیف می کنید و سپس فقط با فشار

to slowly break the spoon that's already half broken.

دادن قاشقی را که نیمه شکسته است به آرامی بشکنید.

That is how you do it.

اینطوری انجامش میدی

It's all very it's all on YouTube.

همه چیز در یوتیوب است.

There's a spoons.

یک قاشق هست

Well, yes, but I have to break this spoon first.

خوب، بله، اما من باید اول این قاشق را بشکنم.

Well, when I was growing up, he was around in the seventies, wasn't he?

خوب، وقتی بزرگ شدم، او در دهه هفتاد بود، نه؟

He was, yes.

او بود، بله.

That's when he first became very famous in the eighties and the nineties.

این زمانی بود که او برای اولین بار در دهه هشتاد و نود بسیار مشهور شد .

So that's when he first came to sort of prominence.

بنابراین این زمانی بود که او برای اولین بار به نوعی برجسته شد.

It must have been some time in the 1970s.

باید مدتی در دهه 1970 باشد.

Okay.

باشه.

And I used to spend hours trying to bend spoons,

و من ساعت‌ها سعی می‌کردم قاشق‌ها را خم

you know, the way he did it because it was just everyone at school.

کنم، می‌دانی، روشی که او این کار را می‌کرد، زیرا فقط همه در مدرسه بودند.

No, I'm just saying that to do that.

نه، من فقط برای انجام این کار می گویم.

But you would as a child, you see that, oh, I want to have a go yourself.

اما شما به عنوان یک کودک، می بینید که اوه، من می خواهم خودتان بروم.

Well, again, that's fine.

خوب، دوباره، خوب است.

You know, by doing that, of course, I never did manage to do.

می دانید، با انجام این کار ، البته، من هرگز موفق به انجام آن نشدم.

No, because it doesn't exist to be.

نه، چون وجود ندارد که باشد.

I wouldn't be here now, be on television.

من الان اینجا نبودم، در تلویزیون باشم.

But you wouldn't because you can't do it.

اما شما این کار را نمی کنید زیرا نمی توانید آن را انجام دهید.

Oh, I know that.

اوه، من این را می دانم.

I know that Mr. Dunk.

من می دانم که آقای دانک.

There is no such thing as psychic power.

چیزی به نام نیروی روانی وجود ندارد.

It does not exist because to this date it's never been proven.

وجود ندارد زیرا تا به امروز هرگز ثابت نشده است.

Steve, trust me. No, I'm just saying.

استیو، به من اعتماد کن نه، من فقط می گویم.

You mean James Randi.

منظورت جیمز رندی هست

Well, if it does upset people, that's okay. It's okay.

خوب، اگر باعث ناراحتی مردم شود، اشکالی ندارد. مشکلی نیست.

It's a free world.

این یک دنیای آزاد است.

It's a free country. You have freedom of expression.

این یک کشور آزاد است. شما آزادی بیان دارید.

You got the you've really got to well, I mean, the bit

شما واقعاً به خوبی رسیدید، منظورم این است که لقمه

between your teeth, to be honest, I'm a bit pissed off this week. Why?

بین دندان های شما، صادقانه بگویم، من این هفته کمی عصبانی هستم. چرا؟

I am swearing, Mr.

قسم می خورم آقای

Duncan. I've never heard you swear.

دانکن. من هرگز نشنیدم که تو قسم بخوری

Oh, well, there you go.

اوه، خوب، شما بروید.

Yeah.

Never heard you say I had on your last two days.

آره

هرگز نشنیده ام که بگویی در دو روز آخرت داشتم.

I'm trying to say something here.

من سعی می کنم اینجا چیزی بگویم.

Something quite serious.

یه چیز کاملا جدی

I was a bit pissed off about what I read of.

من از چیزی که در مورد آن خواندم کمی عصبانی بودم.

Well, I was a bit pissed off about what happened to Salman Rushdie.

خوب، من از اتفاقی که برای سلمان رشدی افتاد کمی عصبانی بودم.

I'm going to be honest, it really has upset me a bit, and I don't know why it's upset me.

راستش را بخواهید، واقعاً کمی من را ناراحت کرده است و نمی دانم چرا ناراحتم کرده است.

And I think it's because freedom of speech

و من فکر می کنم به این دلیل است که آزادی بیان

should never be a thing that puts you in danger.

هرگز نباید چیزی باشد که شما را در معرض خطر قرار دهد.

You should always have some sort of freedom to say what you think.

شما همیشه باید نوعی آزادی برای بیان آنچه فکر می کنید داشته باشید.

So I think Uri Geller is a complete charlatan.

بنابراین من فکر می کنم که اوری گلر یک شارلاتان کامل است.

And you can't stop me from saying that because he

و شما نمی توانید من را از گفتن آن منصرف کنید زیرا او

is it's been proven.

ثابت شده است.

So that's it.

So I'm not going to upset people.

پس همین است.

بنابراین من قصد ندارم مردم را ناراحت کنم.

I'm just giving my opinion and I am a bit upset.

من فقط نظرم را می گویم و کمی ناراحتم.

I don't know why it has actually upset me a bit because it's all about freedom of expression.

نمی‌دانم چرا واقعاً من را کمی ناراحت کرده است زیرا همه چیز درباره آزادی بیان است.

You you either have freedom or you don't.

شما یا آزادی دارید یا ندارید.

That's it.

There's no in between.

خودشه.

هیچ در این بین وجود ندارد.

You don't say, Oh, today, here, here, have some freedom.

شما نمی گویید، آه، امروز، اینجا، اینجا ، کمی آزادی داشته باشید.

Now, tomorrow we're going to take that freedom back.

حالا، فردا ما این آزادی را پس خواهیم گرفت.

You can't have it tomorrow.

فردا نمی تونی داشته باشی

Well, that has happened in many countries, a little bit of freedom.

خب، این اتفاق در بسیاری از کشورها افتاده است ، کمی آزادی.

But we're not going to give you all of the freedom and that's it, you see.

اما ما قرار نیست همه آزادی را به شما بدهیم و تمام است.

So freedom of expression to me is about what countries have done that, haven't they?

بنابراین آزادی بیان برای من مربوط به این است که چه کشورها این کار را انجام داده اند، اینطور نیست؟

They've gone down the route of more freedom and expression, but then they've taken it away again.

آنها مسیر آزادی و بیان بیشتر را طی کرده اند، اما دوباره آن را از بین برده اند.

Well, yes, in many countries around the world

خب، بله، در بسیاری از کشورهای جهان

that have tried to become more sort of open and democratic,

که سعی کرده‌اند به نوعی بازتر و دموکراتیک‌تر شوند،

and then a group of people that don't like that come back into power and then destroy it again.

و سپس گروهی از مردم که آن را دوست ندارند دوباره به قدرت می‌رسند و دوباره آن را نابود می‌کنند.

Yes. I mean.

آره. منظور من این است که.

Well, not in many countries.

خوب، در بسیاری از کشورها نه.

Well, at least most most countries that don't give freedom

خوب، حداقل اکثر کشورهایی که آزادی نمی دهند

or at least they don't make a secret of it.

یا حداقل آن را مخفی نمی کنند.

So I will say to a degree,

بنابراین تا حدی می گویم،

at least countries that don't have freedom, Steve, of speech.

حداقل کشورهایی که آزادی بیان ندارند، استیو.

Yes, least they don't hide it.

بله، حداقل آنها آن را پنهان نمی کنند.

So we have countries around the world, you know where they are.

بنابراین ما کشورهایی در سراسر جهان داریم، شما می دانید آنها کجا هستند.

I know where they are.

می دانم کجا هستند.

Fortunately, we live in a country where you do have freedom of expression.

خوشبختانه، ما در کشوری زندگی می کنیم که در آن شما آزادی بیان دارید.

So I can run out into the street now and say that the Queen of England

بنابراین من می توانم اکنون به خیابان فرار کنم و بگویم که ملکه

is a poopy pants

انگلیس یک شلوار مدفوع است

and no one can do about it like they can't.

و هیچ کس نمی تواند آنطور که آنها نمی توانند در مورد آن انجام دهند.

But in some countries, Steve, if I went outside and said,

اما در برخی از کشورها، استیو، اگر من بیرون بروم و

the king or queen of that country has poopy pants,

بگویم پادشاه یا ملکه آن کشور شلوار مدفوع دارد

I would be locked up in prison or,

، در زندان حبس می‌شوم یا،

you know, somebody that's revered in a religious way. Yes.

می‌دانید، کسی که از لحاظ مذهبی مورد احترام است. آره.

Well, yes.

خب بله.

Let's not go down that road.

بیایید آن مسیر را طی نکنیم.

Well, you've sort of touched on this.

خوب، شما به نوعی به این موضوع دست زده اید.

Yeah. Jokes about Salman Rushdie.

آره شوخی در مورد سلمان رشدی.

Yes, I know.

But that's all I said.

بله میدانم.

اما این تمام چیزی است که گفتم.

Yes, I know.

بله میدانم.

The you know, the way I see it is that

آنطور که می‌دانی، روشی که من می‌بینم این است

you know what you are taught when you are very young.

که می‌دانی در جوانی چه چیزی بهت آموزش داده می‌شود.

See, I don't necessarily blame people for this

ببینید، من لزوماً مردم را در این مورد

because I blame leaders of countries and leaders

سرزنش نمی‌کنم، زیرا رهبران کشورها و رهبران

of religious groups going back, you know, because if you grow up.

گروه‌های مذهبی را که به عقب برمی‌گردند سرزنش می‌کنم، می‌دانید، زیرا اگر بزرگ شوید.

I was as a child.

من در کودکی بودم.

Yes and you are taught certain things,

you it's hardwired into your brain

and you can't think anything else.

بله.

And so

و بنابراین

I think that's what you have to I mean, I was very lucky.

من فکر می کنم این همان چیزی است که شما باید منظور من باشد، من بسیار خوش شانس بودم.

I grew up in a family where my religion, my mother is very religious, but my father wasn't.

من در خانواده ای بزرگ شدم که دین من، مادرم بسیار مذهبی است، اما پدرم اینطور نبود.

Yeah, well, I'm not really actually to be honest, I'm not talking about religion, so.

بله، خوب، من واقعاً صادق نیستم، من در مورد مذهب صحبت نمی کنم، بنابراین.

I know. But that's the one.

میدانم. اما این یکی است.

That's the one you've gone down the road of.

اون همونیه که تو راهش رو رفتی

I'm not talking about anything in particular.

من در مورد چیز خاصی صحبت نمی کنم.

I'm just all about freedom.

من فقط در مورد آزادی هستم.

Freedom is a word you can say what you think.

آزادی کلمه ای است که شما می توانید آنچه را که فکر می کنید بیان کنید.

You think some people will go?

فکر می کنی بعضی ها بروند؟

I don't think that's a very nice thing to say in other people will go, Yeah, I agree with you.

من فکر نمی‌کنم این چیز خوبی باشد که بگوییم دیگران از بین خواهند رفت، بله، من با شما موافقم.

Well, they might want to debate you, but that's all healthy stuff.

خوب، آنها ممکن است بخواهند با شما مناظره کنند، اما همه چیز سالم است.

It's good stuff.

چیز خوبی است

And that's what I'm on about.

و این چیزی است که من در مورد آن هستم.

I'm not saying religion, I'm not saying anyone, but I'm saying that you should be able to sometimes

من نه دین را می گویم، نه به کسی می گویم، بلکه می گویم شما باید بتوانید گاهی اوقات

say out loud what you think instead of everyone going around saying, Shut up, shut up.

آنچه را که فکر می کنید با صدای بلند بگویید به جای اینکه همه دور و بر خود بگویند: خفه شو، ساکت شو.

You can't say that.

شما نمی توانید این را بگویید.

You can't say that, except you have to.

شما نمی توانید این را بگویید، مگر اینکه مجبور باشید.

You know, when you're in, you to have some respect, you know,

می‌دانی، وقتی وارد می‌شوی، باید کمی احترام بگذاری ، می‌دانی،

you've got to be you know, you can't just say what you like any way you like

باید باشی، نمی‌توانی هر طور

because you know you're going to upset people.

که دوست داری بگو .

Yeah. Yeah, well, that's that's what I just said.

آره آره خب همینو گفتم

But I mean, you know, people will be upset

اما منظورم این است که می‌دانی

if I walk down the road tomorrow, if I walk through town tomorrow

، اگر فردا در جاده قدم بردارم مردم ناراحت می‌شوند، اگر فردا از شهر عبور کنم

and I don't say anything to anyone,

و به کسی چیزی نگویم،

someone will be upset just by me walking past them.

یک نفر فقط از رد شدن من از کنارشان ناراحت می‌شود.

So what do I do? Do I just never go outside again?

بنابراین چه کار کنم؟ آیا من دیگر هرگز بیرون نمی روم؟

So that is it.

پس همین است.

The moment you open your mouth, the moment you say something, the moment

لحظه ای که دهان خود را باز می کنید ، لحظه ای که چیزی می گویید، لحظه ای

you utter an opinion, you might upset someone.

که نظری را بیان می کنید، ممکن است کسی را ناراحت کنید.

Someone, but that's it. That's what freedom is.

کسی، اما همین. آزادی یعنی همین

Freedom of speech is saying something

آزادی بیان عبارت است از گفتن چیزی

that people will either disagree with or agree with.

که مردم یا با آن مخالف هستند یا با آن موافق هستند.

That's it.

You've just got to you've just got to be aware, though, that if you're saying

خودشه.

شما فقط باید آگاه باشید، اما اگر

that to a person who doesn't share your views, they may react in a way that, you know,

این را به فردی بگویید که نظرات شما را ندارد ، ممکن است به گونه ای واکنش نشان دهند که،

oh, they might attack you. Yes.

اوه، ممکن است به شما حمله کند آره.

Well,

خوب،

that's that that doesn't make any sense.

این معنی ندارد.

That's what I'm

این چیزی است که من هستم

so everyone everyone has a right to say something.

بنابراین همه حق دارند چیزی بگویند.

No one has more right to say something than others.

هیچ کس بیش از دیگران حق ندارد چیزی بگوید.

Everyone has the same right.

حق همه یکسان است.

That's why we keep talking about equality.

به همین دلیل است که ما مدام از برابری صحبت می کنیم.

Equality is just having the right to say what you think or feel.

برابری فقط داشتن حق بیان آنچه فکر می‌کنید یا احساس می‌کنید است.

It might offend someone. You might have a joke.

ممکنه به کسی توهین کنه شاید شوخی داشته باشی

Steve We hear a lot of this at the moment about jokes, people making jokes.

استیو ما در حال حاضر این موارد را در مورد جوک ها، افرادی که جوک می کنند، می شنویم.

Oh, I was offended by that joke.

اوه از این شوخی ناراحت شدم

Oh, I'm so offended.

اوه من خیلی ناراحتم

I want that person to be cancelled.

من می خواهم آن شخص لغو شود.

I want them to go away forever for my baby.

من می خواهم آنها برای همیشه برای کودکم از بین بروند.

And not a lot of other people think that's very funny

و بسیاری از افراد دیگر فکر نمی کنند که خیلی خنده دار است

and love it.

و آن را دوست دارند.

So why why should one or two people say

پس چرا باید یکی دو نفر بگویند

that that person should should go away?

که آن شخص باید برود؟

When you talking about the cancel culture, just generally, yes.

وقتی در مورد فرهنگ لغو صحبت می کنید، فقط به طور کلی، بله.

Yeah, it is quite prevalent these days

بله، این روزها کاملاً رایج است

because

we're talking about it from a Western perspective. Yes.

زیرا

ما از دیدگاه غربی در مورد آن صحبت می کنیم. آره.

Well, I'm talking about it for from a human perspective, actually.

خوب، من در واقع از منظر انسانی در مورد آن صحبت می کنم .

It would be it would be lovely if, you know, if the world was this wonderful, fluffy place.

خیلی دوست‌داشتنی می‌شد اگر، می‌دانی، اگر دنیا این مکان فوق‌العاده و کرکی بود.

Unfortunately, it isn't.

متاسفانه اینطور نیست.

Well, I didn't. Yeah, but again, I didn't say it was.

خوب، من این کار را نکردم. آره ولی بازم نگفتم که هست

And I think, you know, human beings are human beings.

و من فکر می کنم، می دانید، انسان ها انسان هستند.

We've got emotions. Yes.

ما احساسات داریم آره.

But always, you know, you know, you some you've got to sometimes not say exactly what you think.

اما همیشه، می‌دانید، می‌دانید، برخی از شما باید گاهی اوقات دقیقاً آنچه را که فکر می‌کنید، نگویید.

Yeah, it's but aren't we supposed to be moving forward?

بله، اما آیا قرار نیست ما به جلو حرکت کنیم؟

Isn't humanity supposed to be trying to be better and be be more lovely,

آیا انسانیت قرار نیست سعی کند بهتر و دوست داشتنی تر باشد، در

giving hugs and communicating with each other?

آغوش گرفتن و ارتباط با یکدیگر باشد؟

But apparently not. Apparently we're not.

اما ظاهرا نه. ظاهرا ما نیستیم

Oh, I think it is, Mr. Duncan.

اوه، فکر کنم همینطور است، آقای دانکن.

I mean, your grass at the moment is very much.

منظورم این است که چمن شما در حال حاضر بسیار زیاد است.

No, no, mine's full to the top.

نه، نه، مال من تا اوج پر شده است.

My glasses overflowing.

عینکم لبریز شد

You see, it's.

می بینید، این است.

And I'm saying that it is.

و من می گویم که هست.

And if you're offended by my glass that is overflowing with water,

و اگر از لیوان من که پر از آب است ناراحت شدی،

what can I say?

چه بگویم؟

You've really you've really got you got one on you today is be saying

شما واقعاً واقعاً دارید که امروز یکی از آن ها را درگیر کرده اید، این است که می گویید

I'm not I'm not I'm just saying something because I was a bit upset by it.

من نیستم نیستم، من فقط چیزی می گویم زیرا کمی از آن ناراحت بودم.

It's not very nice thing to happen.

اتفاق خیلی خوبی نیست

Oh, now, of course it's not that I'm never going to get stabbed, do they.

اوه، حالا، البته اینطور نیست که من هیچ وقت چاقو نخورم، اونا.

Okay, Steve. Yes, okay then. Steve.

باشه، استیو. بله پس باشه استیو

Anyway, let's move away from this knee.

به هر حال از این زانو دور شویم.

Tram says something that I thought he was going to say.

ترام چیزی می گوید که فکر می کردم او می خواهد بگوید.

Have you ever been offended by someone who makes a gay joke?

آیا تا به حال از کسی که شوخی همجنس گرایان می کند، توهین شده اید؟

No, no.

نه نه.

I normally have a really good laugh about it.

من معمولاً خیلی خوب در مورد آن می خندم.

You see, it happens to gay men in an aeroplane.

ببینید، برای مردان همجنسگرا در هواپیما اتفاق می افتد.

One gay guy says to the other, if the plane goes up

یکی از همجنس گرایان به دیگری می گوید، اگر هواپیما

upside down, will we fall out?

برعکس شود، می افتیم؟

And the other one says, No, we'll still be friends.

و دیگری می گوید: نه، ما هنوز دوست خواهیم بود.

You see, there's a gate.

می بینید، یک دروازه وجود دارد.

You can't you see?

نمیتونی ببینی؟

It depends.

I mean, we have watched sitcoms and been offended sometimes by.

بستگی دارد.

منظورم این است که ما سریال های کمدی را تماشا کرده ایم و گاهی اوقات از آنها دلخور شده ایم.

Yes, but, you know.

بله، اما، شما می دانید.

But then we forget about it a minute later.

اما یک دقیقه بعد آن را فراموش می کنیم.

I don't I don't pick up the phone and say hello.

من گوشی را بر نمی دارم و سلام نمی کنم.

Hello.

The producer of this TV show, I want everyone cancel.

سلام.

تهیه کننده این برنامه تلویزیونی من می خواهم همه کنسل کنند.

Now you say I go, okay, that was a bit naughty, but yeah.

حالا شما می گویید من می روم، باشه، کمی شیطنت آمیز بود، اما بله.

But then yeah.

اما بعد آره

Yeah. Okay.

آره باشه.

I'm not quite sure what point you're trying to make.

من کاملاً مطمئن نیستم که شما می خواهید به چه نکته ای اشاره کنید.

This isn't what.

این چیزی نیست

But you know that that's a that's a question I'm just answering from the live chat.

اما می دانید که این سوالی است که من فقط از چت زنده به آن پاسخ می دهم.

You you're in a funny mood this time.

شما این بار در حالت خنده دار هستید.

I didn't know you were going to be in this kind of mood.

نمی دونستم قراره تو این جور روحیه باشی

We're going to talk about water. Yes, but we are.

ما در مورد آب صحبت می کنیم. بله، اما ما هستیم.

That's that's that's the very important thing, because everyone's talking about water.

این چیزی است که بسیار مهم است، زیرا همه در مورد آب صحبت می کنند.

But I don't think so. I don't think it's for that.

اما من اینطور فکر نمی کنم. من فکر نمی کنم برای آن باشد.

There's but it all started because the other night, Uri Geller was on it.

وجود دارد، اما همه چیز شروع شد زیرا شب دیگر، اوری گلر در آن بود.

He's he's doing all this rubbish again about I'm thinking and sending things through the air.

او دوباره این همه مزخرف را انجام می دهد که من دارم فکر می کنم و چیزهایی را از طریق هوا می فرستم.

He's not psychic.

او روانی نیست

He can't bend spoons.

او نمی تواند قاشق ها را خم کند.

He can't start clocks or watches. Okay. Yeah, he has.

او نمی تواند ساعت یا ساعت را روشن کند. باشه. بله، او دارد.

He has none of those abilities.

او هیچ کدام از این توانایی ها را ندارد.

So please stop saying he does because he doesn't.

پس لطفاً از گفتن این کار خودداری کنید زیرا این کار را نمی کند.

It's been proven.

این ثابت شده است.

You're Bob. I think everybody knows he can't say that.

تو باب هستی فکر می کنم همه می دانند که او نمی تواند این حرف را بزند.

But he's an entertainer and he's, you know, he's making money off it.

اما او یک سرگرمی است و می دانید، او از آن پول در می آورد.

So. Okay.

بنابراین. باشه.

By lying.

با دروغ گفتن

Well, what do you what do you want? Do you want to be put in prison?

خب چی میخوای میخوای زندانی بشی؟

Is that what you want?

آیا این چیزیه که می خواهید؟

No, I just want.

نه، من فقط می خواهم.

Then I just think you should be ignored

پس من فقط فکر می کنم شما باید نادیده گرفته شوید

instead of being given tons of publicity every time he opens his mouth.

به جای اینکه هر بار که دهانش را باز می کند تبلیغات زیادی به شما داده شود.

Well, that's he's obviously got friends in high places.

خب، این بدیهی است که او دوستانی در جاهای بلند پیدا کرده است.

Oh, yes.

آه بله.

Well, isn't that isn't that the problem with most things in the world?

خوب، این مشکل اکثر چیزهای دنیا نیست؟

Giovanni Olivetti

جووانی اولیوتی

is watering

در حال آبیاری

his lawn,

چمن خود است و

talking about water.

در مورد آب صحبت می کند.

Okay, now I change the subject. Then

باشه الان بحث رو عوض میکنم سپس

I'm watching you. What?

من تو را تماشا می کنم. چی؟

I'm watering my seven ladies.

من هفت خانمم را آب می دهم.

Orchids. Orchids. Wow.

ارکیده. ارکیده. وای.

Nice to see you again.

خوشحالم دوباره می بینمت.

Happy Sunday afternoon.

بعدازظهر یکشنبه مبارک

Yes. Well, we're not allowed to water our lawns here in the UK

آره. خب، ما اجازه نداریم به چمن‌های خود در اینجا در بریتانیا آبیاری کنیم،

because we are in a drought situation.

زیرا در شرایط خشکسالی هستیم.

As Mohsen mentioned earlier, he said he's

همانطور که محسن قبلاً اشاره کرد، او گفت

seen on Twitter that Britain is in a drought.

که در توییتر دیده است که بریتانیا در خشکسالی است.

Is this true? Yes, it is.

آیا این درست است؟ بله همینطور است.

Well, parts of Britain, yeah, the southeast, the south east is definitely a drought at the moment.

خوب، بخش‌هایی از بریتانیا، بله، جنوب شرقی ، جنوب شرقی قطعاً در حال حاضر خشکسالی است.

We're still okay here.

ما اینجا هنوز خوب هستیم

There is there is no there is no ban on using water for watering your garden.

هیچ منعی برای استفاده از آب برای آبیاری باغ شما وجود ندارد.

But in the south east, they've had so little rain, all of their reservoirs have dried,

اما در جنوب شرقی، باران بسیار کمی داشته اند، تمام مخازن آنها خشک شده است

the rivers are dry

، رودخانه ها خشک

and they are experiencing drought conditions.

هستند و شرایط خشکسالی را تجربه می کنند.

There is very little.

بسیار کم است.

Yes. So we've been told, although we're not officially

آره. بنابراین به ما گفته شده است، اگرچه ما رسماً

in a drought in Shropshire

در شروپشایر

or the Western Midlands, as you say, it's the sort of south

یا میدلند غربی در خشکسالی نیستیم، همانطور که شما می گویید، این گونه از جنوب

west, isn't it, while the south of south east, south

غربی است، اینطور نیست، در حالی که جنوب جنوب شرق، جنوب

west are parts of Kent, that sort of area, we have been asked

غرب بخش هایی هستند. در کنت، آن نوع منطقه، مودبانه از ما خواسته شده است که

politely not to use a hose garden to try and save niches.

از باغچه شلنگ برای نجات طاقچه ها استفاده نکنیم.

They're going to find people if they use it.

اگر از آن استفاده کنند، افرادی را پیدا خواهند کرد.

Well, they are and they are in certain parts of the country.

خوب، آنها هستند و در مناطق خاصی از کشور هستند.

I think 2000 now, £2,000, £2,000 if you're seen watering your plants.

من فکر می کنم 2000 در حال حاضر، 2000 پوند، 2000 پوند اگر دیده شوید که گیاهان خود را آبیاری می کنید.

And by the way, you won't be seen by the local council.

و اتفاقاً شورای محلی شما را نخواهد دید.

The only way that you would get a fine is if one of your neighbours

تنها راهی که جریمه می‌شوید این است که یکی از

delved you in.

همسایه‌هایتان شما را وارد کند.

Yeah. Dodgy in is a phrase to me.

بله. Dodgy in برای من یک عبارت است.

Reported you? Yes.

به شما گزارش داد؟ آره.

To the local authority. Yes.

به مقامات محلی. آره.

And someone will say I saw Mr.

و کسی خواهد گفت که من آقای استیو را دیدم

Steve, they might take a picture of.

، ممکن است از او عکس بگیرند.

Yes, I saw Mr.

بله، من دیشب آقای

Steve last night in his home, I saw Mr.

استیو را در خانه اش دیدم، دیشب آقای

Steve last night in the garden and he was watering his plants and I filmed Mr.

استیو را در باغ دیدم و او در حال آبیاری گیاهانش بود و از آقای استیو فیلم گرفتم که

Steve doing it.

این کار را انجام می داد.

So I think you should come round and you should fine, Mr.

بنابراین من فکر می کنم شما باید بیایید و خوب باشید، آقای

Steve.

استیو.

You should give him a big fine.

باید جریمه بزرگی به او بدهی

Well, I'm not using the hose there.

خوب، من از شیلنگ آنجا استفاده نمی کنم.

Well, why is that? Seem to be a long way out from that.

خوب، چرا اینطور است؟ به نظر می رسد راه زیادی از آن وجود دارد.

Well, this is this is about three years ago.

خوب، این مربوط به سه سال پیش است.

I was going to say that's not now.

میخواستم بگم الان نیست

Well, no, it's not now, because you're here with me.

خوب، نه، الان نیست، چون تو اینجا با من هستی.

Well, yeah, but the creepy thing is, Mr.

خب، بله، اما چیز وحشتناک این است که آقای

Duncan, the very talking about strange coincidence.

دانکن، صحبت درباره تصادف عجیب است.

Okay, then.

باشه پس

Well, I'm wearing now on the live stream exactly the same clothes.

خوب، من الان در پخش زنده دقیقاً همان لباس ها را می پوشم.

That's not now.

این الان نیست

I go, Well, I'm just saying.

من می روم، خوب، من فقط می گویم.

You said this was recorded some time ago.

گفتی این چند وقت پیش ضبط شده.

Yes, about three years ago.

بله، حدود سه سال پیش.

Well, I'm now on this high stream.

خوب، من اکنون در این جریان بالا هستم.

I didn't know you were going to show that.

نمیدونستم قراره اینو نشون بدی

And I am wearing exactly the same clothes I'm wearing

و من دقیقاً همان لباسی را می پوشم

that top and the same

که آن تاپ می پوشم و همان

shorts.

شورت.

Oh, yes, you're right.

اوه، بله، حق با شماست.

It's the same one.

همان یکی است.

Let's look at that. So.

بیایید به آن نگاه کنیم. بنابراین.

But we can't see your shorts. You can't see the shorts.

اما ما نمی توانیم شورت شما را ببینیم. شما نمی توانید شورت را ببینید.

But believe me, I'm wearing exactly the same. Why not?

اما باور کنید من دقیقا همین را می پوشم. چرا که نه؟

But if you just said is.

اما اگر فقط گفتی هست.

Is that now?

الان همینه؟

Well, only because I didn't know when you filmed it.

خوب، فقط به این دلیل که من نمی دانستم چه زمانی از آن فیلم گرفته اید.

It's funny.

جالبه.

I wish.

I wish the dahlias in the garden looked like that.

من آرزو می کنم.

کاش گل کوکب های باغ اینطوری بودند.

I thought they looked like that.

من فکر می کردم آنها اینگونه هستند.

This year, they're all fried.

امسال، همه آنها سرخ شده اند.

I thought it was a trick of your camera, making them look better.

من فکر می کردم این یک ترفند دوربین شما است که آنها را بهتر به نظر می رساند.

And then I thought, well, they weren't there, that they're further.

و بعد فکر کردم، خوب، آنها آنجا نبودند، که آنها دورتر هستند.

They're in a different position this year.

آنها امسال در موقعیت متفاوتی قرار دارند.

Yeah.

آره

So, yes, they look amazing.

بنابراین، بله، آنها شگفت انگیز به نظر می رسند.

This was about three years ago.

این حدود سه سال پیش بود.

Yeah. So Mr.

آره بنابراین آقای

Steve is now wearing exactly the same clothes.

استیو اکنون دقیقاً همان لباس را پوشیده است.

It's that top.

اون بالاست

And as you can see, it's faded compared to when you filmed that.

و همانطور که می بینید، در مقایسه با زمانی که آن را فیلمبرداری کردید، محو شده است.

Talking is strange coincidences, Mr.

صحبت کردن تصادفی عجیب است، آقای

Duncan, is this is this the one?

دانکن، آیا این یکی است؟

I think it's going to be, because this is going to be a very long story.

فکر می‌کنم اینطور خواهد شد، زیرا این داستان بسیار طولانی خواهد بود.

Well, I can keep it short.

خوب، من می توانم آن را کوتاه نگه دارم.

If you could.

اگه تونستی

So there's a strange coincidence.

بنابراین یک تصادف عجیب وجود دارد.

Duncan filmed sharing a film of something three years ago that I didn't know

دانکن سه سال پیش با به اشتراک گذاشتن فیلمی از چیزی که

he was going to show.

نمی‌دانستم قرار است نمایش دهد، فیلمبرداری کرد.

And I'm wearing the same clothes, exactly the same clothes as then.

و من همان لباس ها را می پوشم، دقیقاً همان لباس های آن زمان.

And obviously, I don't look any older either.

و بدیهی است که من هم پیرتر به نظر نمی رسم.

And I'm not wearing that white cap.

و من آن کلاه سفید را بر سر ندارم.

But never mind, because Mr.

اما مهم نیست، زیرا آقای

Duncan to wear the case, this is the short version.

دانکن به پوشیدن مورد، این نسخه کوتاه است.

So we went out for a meal on your birthday on Friday night and managed to get Mr.

بنابراین جمعه شب در روز تولد شما برای صرف غذا بیرون رفتیم و موفق

Duncan into a nice restaurant we had a lovely meal.

شدیم آقای دانکن را به یک رستوران خوب ببریم و یک غذای دوست داشتنی خوردیم.

They were playing music, but they were, as they do in restaurants.

آنها در حال پخش موسیقی بودند، اما همان طور که در رستوران ها انجام می دهند، بودند.

And a lot of it was sort of 6780s music.

و بسیاری از آن به نوعی موسیقی دهه 6780 بود.

And I had been watching

و من

a German

یک

TV show from the 1970s called TV Wonderland and one of the songs.

برنامه تلویزیونی آلمانی از دهه 1970 به نام TV Wonderland و یکی از آهنگ ها را تماشا می کردم.

And I love it.

و من عاشق این هستم.

But one of the pieces of music they played was Here Comes the Sun.

اما یکی از قطعات موسیقی که می نواختند اینجا خورشید می آید بود.

Here Comes the Sun, which we think is by one of the Beatles wrote that

Here Comes the Sun، که ما فکر می کنیم توسط یکی از بیتل ها نوشته شده است

we think The Beatles, the famous group in the 1960s, George Harrison.

که فکر می کنیم بیتلز، گروه معروف دهه 1960، جورج هریسون.

George Harrison, that he was one of the Beatles.

جورج هریسون، که او یکی از بیتلز بود.

And I said, Well, it's a lovely version of that in there.

و من گفتم، خوب، این یک نسخه دوست داشتنی از آن است.

10 minutes later, guess what?

10 دقیقه بعد، حدس بزنید چیست؟

They played

آنها

through the loudspeakers in the restaurant, Here Comes the Sun by George.

از طریق بلندگوهای رستوران، «خورشید اینجا می آید» نوشته جورج را پخش کردند.

By George Harrison, the original version.

توسط جورج هریسون، نسخه اصلی.

So it's spooky or what Steve was talking about that song and then they played it.

بنابراین ترسناک است یا چیزی که استیو در مورد آن آهنگ صحبت می کرد و سپس آن را پخش کردند.

I think maybe they were taking requests.

من فکر می کنم شاید آنها درخواست می کردند.

Well, and that goes to prove Mr.

خوب، و این ثابت می کند که آقای

Duncan does it about probabilities.

دانکن این کار را در مورد احتمالات انجام می دهد.

So what is the probability of you sitting in a restaurant talking

پس احتمال اینکه در یک رستوران نشسته باشید و در

about a particular song and then 10 minutes later it gets played?

مورد یک آهنگ خاص صحبت کنید و 10 دقیقه بعد پخش شود چقدر است؟

What are the chances you could measure that?

چه شانسی دارید که بتوانید آن را اندازه گیری کنید؟

It's probably one in a million or something.

احتمالاً یک در میلیون یا چیزی شبیه به آن است.

Maybe probably one in one, 100,000.

شاید یکی در یک، 100000.

So therefore that event happened.

بنابراین آن رویداد رخ داد.

So therefore, if we went out and left the dishwasher going,

بنابراین، اگر ما بیرون برویم و ماشین ظرفشویی را روشن بگذاریم،

it could set fire because it's a probability.

ممکن است آتش بزند زیرا این یک احتمال است.

It's something that could happen.

این چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد.

What's that probability?

این احتمال چقدر است؟

One in 100,000, maybe the same probability.

یک در 100000، شاید همین احتمال.

What's the possibility of me becoming the next pope?

احتمال اینکه من پاپ بعدی شوم چیست؟

That's a very low probability.

احتمالش خیلی کمه

Apparently, you have more chance of becoming the next pope than winning the national lottery here in the UK.

ظاهراً شانس شما برای تبدیل شدن به پاپ بعدی بیشتر از برنده شدن در لاتاری ملی اینجا در بریتانیا است.

It's true you have more chance of being

این درست است که شما شانس بیشتری برای

being announced as the next Pope

معرفی شدن به عنوان پاپ بعدی دارید

than actually winning the lottery.

تا اینکه واقعاً در لاتاری برنده شوید.

Ooh, Belarus's got cannelloni.

اوه، بلاروس کانلونی دارد.

Hello? Claudia. Claudia?

سلام؟ کلودیا کلودیا؟

Oh, Belarus. Yeah.

اوه بلاروس آره

Just say, Claudia, we all know who Claudia is now.

فقط بگو، کلودیا، همه ما می دانیم که اکنون کلودیا کیست.

Well, cannelloni.

خب کانلونی

Cannelloni is in the oven.

Cannelloni در فر است.

Tomato sauce is ready. My father is sleeping.

سس گوجه فرنگی آماده است. پدرم خواب است.

I can relax.

من می توانم آرام باشم.

Hello, Mr. Steve.

سلام آقای استیو.

Hello, Peluso.

سلام پلوسو

Claudia. Claudia.

کلودیا کلودیا

And well.

و خب.

So been multitasking.

بنابراین چند وظیفه ای بود.

You've been doing the washing and also cooking and watching us at three things at the same time.

شما در حال شستن و همچنین پختن و تماشای ما در سه مورد به طور همزمان بوده اید.

Well, that's good. You're very clever, Claudia.

خوب، این خوب است. تو خیلی باهوشی، کلودیا.

And probably maybe your fitting someone's cleaning someone's teeth at the same time.

و احتمالاً شاید مناسب شماست که کسی همزمان دندان های کسی را تمیز کند.

Yes, all things

بله، همه

are right.

چیز درست است.

Good. Pedro, ask something earlier.

خوب پدرو، زودتر چیزی بپرس.

Hello, Pedro.

سلام پدرو

Oh, we have Pedro.

اوه، ما پدرو داریم.

Belmont visitor is here and he asks me a question.

بازدید کننده بلمونت اینجاست و از من سوالی می پرسد.

Hmm? Have, have I seen? P.S.

هوم؟ دیده ام، دیده ام؟ P.S.

I see.

می بینم.

Oh, Seacombe is that pronounced?

اوه، Seacombe این تلفظ می شود؟

Saeko

ساکو

Uh, is that a film?

اوه، این یک فیلم است؟

That's when we were talking about.

اون موقع بود که داشتیم حرف میزدیم

Where's the comment there?

نظر آنجا کجاست؟

That's when we were talking about,

آن موقع بود که داشتیم درباره

um, what would be Tokyo?

توکیو صحبت می‌کردیم؟

Sure it is.

مطمئنا اینطور است.

Are you sure it isn't psycho?

مطمئنی روانی نیست؟

Oh, it could be Psycho.

اوه، ممکن است روانی باشد.

The famous film by Alfred Hitchcock.

فیلم معروف آلفرد هیچکاک.

We were talking about pessimism.

در مورد بدبینی صحبت می کردیم.

And optimism and glass half full and half empty. Okay.

و خوش بینی و نیمه پر و نیمه خالی لیوان. باشه.

It may be. It's psycho.

ممکن است. روانی است

Yes, I have seen it.

بله، من آن را دیده ام.

Oh, yes. Stabbings. I bet that's what it is. Yes.

آه بله. چاقو زدن. شرط می بندم همین است. آره.

Okay. Exactly.

باشه. دقیقا.

And the way you say it, so sort of casually.

و روشی که شما آن را می گویید، خیلی معمولی است.

Oh, yeah. Stabbings, the house, smells of garlic.

اوه، آره خنجر، خانه، بوی سیر می دهد.

Ooh, says Claude.

اوه، کلود می گوید.

You would like that. My word.

شما آن را دوست دارید. حرف من

I like garlic. Well, we're sacrificing.

من سیر دوست دارم خب فداکاری میکنیم

I was going to cook.

قرار بود آشپزی کنم.

Cook our our usual weekend chilli con carnie.

فلفل قرمز معمولی آخر هفته ما را بپزید.

Which Eddie con carne.

کدام ادی باطل.

I don't know how to pronounce that, but I haven't had time before we came on.

من نمی دانم چگونه آن را تلفظ کنم، اما قبل از آمدنمان وقت نداشتم.

So, you know, I'm sacrificing our meal this.

بنابراین، می دانید، من این وعده غذایی خود را قربانی می کنم.

I don't want to eat it. It's too hot to eat.

من نمی خواهم آن را بخورم. برای خوردن خیلی گرم است.

Do you ever notice that when it's hot, you don't feel like eating food, you don't feel like eating anything.

آیا تا به حال متوجه شده اید که وقتی هوا گرم است، حوصله خوردن غذا ندارید، حوصله خوردن چیزی ندارید.

Your appetite completely vanishes.

اشتهای شما کاملاً از بین می رود.

And I don't really feel like eating much food.

و من واقعاً حوصله خوردن غذای زیادی ندارم.

Well, we had so much to eat on Friday at your meal.

خوب، ما در روز جمعه در وعده غذایی شما چیزهای زیادی برای خوردن داشتیم.

I mean, we literally stuffed ourselves.

یعنی ما به معنای واقعی کلمه خودمان را پر کردیم.

That's an expression.

این یک بیان است.

So if you go out for a meal or you have a meal at home and you eat far too much,

بنابراین اگر برای صرف غذا بیرون می روید یا در خانه غذا می خورید و زیاد غذا می خورید،

you say, I've stuffed myself.

می گویید من خودم را پر کرده ام.

Yes, I'm stuffed. Yeah.

بله، من پر شده ام. آره

So literally it's like stuffing an animal.

بنابراین به معنای واقعی کلمه مانند پر کردن یک حیوان است.

So I should just stuffing a soft toy with, with whatever you put into a soft toy

بنابراین من فقط باید یک اسباب بازی نرم را با هر چیزی که در یک اسباب بازی نرم قرار

that looks like that look that looks like something really disgusting, by the way,

می دهید که شبیه آن ظاهری است که واقعاً منزجر کننده به نظر می رسد پر کنم،

I don't know what you're doing.

اتفاقاً من نمی دانم شما چه کار می کنید.

And somebody says, have you have you had enough to eat?

و یکی می گوید، آیا به اندازه کافی غذا خورده ای؟

It's full.

پر است.

I've had I'm stuffed.

من تا به حال من پر شده است.

This am stuffed.

این پر شده

It means you've had plenty of food.

یعنی غذای زیادی خورده اید.

You couldn't get anything else in. I'm stuffed.

تو نمیتونستی چیز دیگه ای وارد کنی.

Of course you can use that expression in other ways.

البته می توانید از این عبارت به روش های دیگری نیز استفاده کنید.

But Steve.

اما استیو

Yes, I did wonder when you started doing me action.

بله، تعجب کردم که از چه زمانی شروع به انجام عمل من کردید.

You see, I wasn't sure what that was.

ببینید، من مطمئن نبودم که این چیست.

Yeah. Don't say I've just been stuffed. Yeah.

آره نگویید من تازه پر شده ام. آره

Say I'm stuffed because they've got two very different meaning. Yes.

بگویید من پر شده ام زیرا آنها دو معنای بسیار متفاوت دارند. آره.

If you say that you're going into the garden to stuff the turkey

اگر می گویید برای پر کردن بوقلمون به باغ

or you're going to stuff the turkey tonight.

می روید یا امشب بوقلمون را پر می کنید.

Yeah.

آره

If you stuffed something, it means that you're, you're filling an empty void with something.

اگر چیزی را پر کردی، به این معنی است که هستی، یک جای خالی خالی را با چیزی پر می کنی.

My filling, yes.

پر کردن من، بله.

So you've got a soft toy and you stuff it

بنابراین شما یک اسباب بازی نرم دارید و آن را

full of cotton wool or something, you know, to bring it out.

پر از پشم پنبه یا چیزی می‌کنید تا آن را بیرون بیاورید.

Then you're stuffing something.

بعد داری یه چیزی پر می کنی

It's stuffing, but it has got other meanings to stuff.

پر کردن است، اما معانی دیگری برای پر کردن دارد.

To stuff. Something is a verb, you stuff.

پر کردن. چیزی یک فعل است، شما چیز می کنید.

That thing. I

آن چیز.

think I'm stuffed.

فکر کنم پر شدم

I've had plenty to eat.

من مقدار زیادی برای خوردن داشتم.

Okay, Steve, I think.

باشه، استیو، فکر می کنم.

I think we've made that very clear.

من فکر می کنم که ما این را کاملاً روشن کرده ایم.

Actually,

در واقع،

I dropped how Mary says.

من آنچه مری می گوید را رها کردم.

I started to learn English from Michael Jackson's sounds after his death.

من بعد از مرگ مایکل جکسون شروع به یادگیری زبان انگلیسی از صداهای او کردم.

So 2009 is well when pound there is started to learn English.

بنابراین سال 2009 زمانی خوب است که پوند شروع به یادگیری زبان انگلیسی می کند.

So have you got American English then?

پس آیا شما انگلیسی آمریکایی دارید؟

Well, that's funny because.

خوب، خنده دار است زیرا.

Uri Geller was a very close friend of Michael Jackson's right.

اوری گلر از دوستان بسیار نزدیک مایکل جکسون بود.

And that's that's it. Really.

و بس. واقعا

Michael Jackson. Yes. A lot of.

مایکل جکسون. آره. بسیاری از.

Well, music is a very good way of learning English, listening to music,

خوب، موسیقی راه بسیار خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی، گوش دادن به موسیقی،

looking at the lyrics or the words of the song.

نگاه کردن به متن یا کلمات آهنگ است.

Yes, very good.

بله خیلی خوبه

Mohsin is making some very good comments today.

محسن امروز نظرات بسیار خوبی می دهد.

In some Arab countries, there is little rainfall, yes, Saudi Arabia, etc..

در برخی از کشورهای عربی بارندگی کم است، بله، عربستان و...

But they get the water from desalination. Hmm.

اما آب را از نمک زدایی می گیرند. هوم

So, yes, they get water from the sea and they take the salt out of it.

پس بله، از دریا آب می گیرند و نمک را از آن خارج می کنند.

It's a high energy process because they've got lots of oil there.

این یک فرآیند انرژی بالا است زیرا آنها نفت زیادی در آنجا دارند.

So probably no problem with that.

بنابراین احتمالاً مشکلی با آن وجود ندارد.

And in fact, in the UK they are now talking about in fact they have built

و در واقع، در بریتانیا اکنون در مورد این صحبت می کنند که در واقع

a desalinate plant in the UK.

یک کارخانه نمک زدایی در بریتانیا ساخته اند.

Yeah, but it's not working.

بله، اما کار نمی کند.

Where is it?

کجاست؟

Somewhere near the south coast.

جایی نزدیک ساحل جنوبی.

I believe

in exactly the area where they currently have a drought.

من دقیقاً به منطقه ای که در حال حاضر خشکسالی دارند اعتقاد دارم.

So it's near the sea. It's near the sea.

پس نزدیک دریاست. نزدیک دریاست

It has to be near the sea.

باید نزدیک دریا باشه

Well, it doesn't have to be because, you know, you can bring the water.

خوب، لازم نیست اینطور باشد، زیرا، می دانید، می توانید آب را بیاورید.

I don't know how it is.

نمی دانم چطور است.

Saudi Arabia must be there must be a river sea nearby.

عربستان سعودی باید دریای رودخانه ای در این نزدیکی وجود داشته باشد.

My geography is not very good,

جغرافیای من خیلی خوب نیست،

but it's expensive to produce the water that way.

اما تولید آب از این طریق گران است.

But I presume you can use the heat of the sun to do that.

اما من فرض می کنم که می توانید از گرمای خورشید برای این کار استفاده کنید.

But I mean, we don't really need them in this country because we have so much rainfall normally

اما منظورم این است که ما واقعاً در این کشور به آنها نیاز نداریم زیرا به طور معمول آنقدر بارندگی

that we should be able to have enough reservoirs, keep the water.

داریم که باید بتوانیم مخازن کافی داشته باشیم، آب را حفظ کنیم.

But there you go. Right.

اما شما بروید. درست.

So, yes, that is how they get water

بنابراین، بله، آنها

in very hot countries like Saudi Arabia. Yes.

در کشورهای بسیار گرم مانند عربستان سعودی به این ترتیب آب می گیرند. آره.

But they're quite expensive to run, aren't they?

اما اجرای آنها بسیار گران است، اینطور نیست؟

They use a lot of energy to actually convert it.

آنها انرژی زیادی را برای تبدیل واقعی آن مصرف می کنند.

I still don't know why we can't just drink sea water.

من هنوز نمی دانم چرا ما نمی توانیم فقط آب دریا بنوشیم.

Just just you just have a have a glass of seawater.

فقط کافیست یک لیوان آب دریا بنوشید.

I mean, yes, there might be a little bit of pollution

منظورم این است که، بله، ممکن است کمی آلودگی وجود داشته باشد

and the occasional little bit of plastic or something.

و گهگاه کمی پلاستیک یا چیز دیگری وجود داشته باشد.

It might make you thirsty afterwards, but you can also drink, but you can always drink some water.

ممکن است بعد از آن شما را تشنه کند، اما می توانید بنوشید، اما همیشه می توانید مقداری آب بنوشید.

So. Oh, hang on.

بنابراین. اوه صبر کن

I guess we know if you're if you're trapped,

حدس می‌زنم می‌دانیم که اگر گرفتار شده‌اید،

if you're at sea on a lifeboat in the middle of the ocean,

اگر در دریا با یک قایق نجات در وسط اقیانوس هستید،

it's better to

drink your own urine than it is to drink the seawater.

بهتر است ادرار خودتان را بنوشید تا اینکه آب دریا را بنوشید.

Okay. Apparently, partly.

باشه. ظاهراً تا حدی

That's how you get monkeypox, right?

اینجوری آبله میمون میگیری، درسته؟

I didn't know that where they do that.

من نمی دانستم کجا این کار را می کنند.

So, yes, it's yes and no seawater.

بنابراین، بله، بله است و نه آب دریا.

We know we can't drink. That definitely can't.

ما می دانیم که نمی توانیم آب بنوشیم. که قطعا نمی تواند.

So don't try it.

پس امتحانش نکن

Please don't try to drink seawater tonight.

لطفا امشب سعی نکنید آب دریا بنوشید.

Too salty.

خیلی شور.

Yes, too salty

بله خیلی شور

and polluted.

و آلوده.

You mean you might swallow a jellyfish?

یعنی ممکن است یک چتر دریایی را قورت دهید؟

Yes. Alessandra.

آره. الساندرا

Alessandra, if you say get stuffed to somebody.

الساندرا، اگر می گویی به کسی پرت کن.

Yeah, that's a bad word.

آره، این کلمه بدی است.

Yes, that means go away, get stuffed.

بله، این بدان معنی است که بروید، پر شوید.

Yes, it actually means the the f it's a bit like saying the F word.

بله، این در واقع به معنای f است که کمی شبیه به گفتن کلمه F است.

Yes, but a kind of way of saying it.

بله، اما نوعی بیان آن است.

Well, no, because it's just as bad you're annoy me.

خوب، نه، چون به همان اندازه بد است که مرا اذیت می کنی.

Get lost.

از دست رفته.

Well you're annoying me. Get stuffed.

خب داری اذیتم میکنی پر کنید.

Yes. Is quite rude.

آره. کاملا بی ادب است

Yeah. Not as rude as f off. No. Okay.

آره نه آنقدر بی ادبانه. نه. باشه.

Which is an equivalent, you know that one could start a fight.

که معادل است، می دانید که می توان دعوا را شروع کرد.

Yeah. It's definitely I'll get stuffed. Yes.

آره قطعا من پر می شوم آره.

But that isn't very friendly because very, very rude as well.

اما این خیلی دوستانه نیست زیرا بسیار بسیار بی ادبانه نیز هست.

That's true, too.

It's indicating that, you know, well it's not nice,

این هم درست است.

این نشان می دهد که، می دانید، خوب نیست،

but if you feel, then that means you're full of food.

اما اگر احساس می کنید، به این معنی است که پر از غذا هستید.

So again, a word that can be used in different ways.

پس باز هم کلمه ای که می توان به طرق مختلف استفاده کرد.

It has very different meanings.

معانی بسیار متفاوتی دارد.

We are going to talk about water in a few moments because today

ما چند لحظه دیگر در مورد آب صحبت

we're looking at different ways of expressing the movement

خواهیم کرد زیرا امروز به روش های مختلف بیان

of right, yeah.

حرکت حق نگاه می کنیم، بله.

Go on. Yes.

ادامه دادن. آره.

Tell me, rosés.

به من بگو، گل سرخ

In some countries, wine is cheaper than mineral water.

در برخی کشورها، شراب ارزان تر از آب معدنی است.

Okay.

باشه.

Yeah, well, you can't bathe in it.

بله، خوب، شما نمی توانید در آن حمام کنید.

No, exactly.

نه دقیقا.

Bathe in wine because mineral water is quite expensive.

در شراب حمام کنید زیرا آب معدنی بسیار گران است.

It's quite cheap here.

اینجا کاملاً ارزان است.

But I can imagine

اما من می توانم تصور کنم

that wine could be cheaper in a country where you can make.

که شراب در کشوری که می توانید در آن درست کنید می تواند ارزان تر باشد.

Yeah, you can grow grapes and make wine.

بله، می توانید انگور بکارید و شراب درست کنید.

But mineral water might be you might not have any available in your country.

اما ممکن است آب معدنی در کشورتان وجود نداشته باشد.

You need mountains for that, don't you?

برای آن به کوه نیاز دارید، نه؟

So you might have to import the mineral water so it's expensive, whereas the wine is produced

بنابراین ممکن است مجبور شوید آب معدنی را وارد کنید تا گران باشد، در حالی که شراب

in that country and therefore is cheaper than the mineral water.

در آن کشور تولید می شود و بنابراین ارزان تر از آب معدنی است.

People used to drink beer hundreds of years ago in this country.

مردم صدها سال پیش در این کشور آبجو می نوشیدند.

Well, because water was disgusting.

خوب، چون آب منزجر کننده بود.

Water gave you made you ill.

آبی که بهت داد مریضت کرد

But Beer.

اما آبجو

The process of making beer eliminates all the harmful bacteria.

فرآیند تولید آبجو تمام باکتری های مضر را از بین می برد.

So people used to just drink beer all the time and people still use that excuse.

بنابراین مردم همیشه فقط آبجو می نوشیدند و مردم هنوز هم از این بهانه استفاده می کنند.

Look, I would ask you this beer and I'm going to drink it all the time because I'm thirsty.

ببین، من این آبجو را از تو می خواهم و می خواهم همیشه آن را بنوشم زیرا تشنه هستم.

I don't want the water because this is disgusting.

من آب را نمی خواهم زیرا این منزجر کننده است.

So I'm just going to carry. On drinking that beer.

بنابراین من فقط می خواهم حمل کنم. با نوشیدن آن آبجو

They worked out that it was very weak beer, but they worked out that people particularly working

آنها متوجه شدند که این آبجو بسیار ضعیف است، اما آنها متوجه شدند که افرادی که به خصوص

in factories that needed to have a lot of water because it was hot manual work.

در کارخانه هایی کار می کنند که نیاز به آب زیادی دارند، زیرا کار دستی گرم بود.

They used to they used to give them beer

به آنها آبجو

so that they didn't get sick from from poor quality water. Hmm.

می دادند تا از آب بی کیفیت مریض نشوند . هوم

This has been going back a few hundred years now.

این به چند صد سال قبل برمی گردد.

Yes, quite a while, but yes. So

بله، مدت زیادی است، اما بله. پس

what a way to live.

چه راهی برای زندگی کردن.

Some some people do live longer.

برخی از افراد بیشتر عمر می کنند.

They do? Yes. Yes.

انجام می دهند؟ آره. آره.

They were always happy.

آنها همیشه خوشحال بودند.

Their lives aren't very happy then.

اونوقت زندگیشون خیلی خوش نیست

Yes, yes.

بله بله.

Oh, right.

درسته.

Najat says until now, desalinated water

نجات می گوید تا کنون از آب شیرین کن

was used for power plants, but it can be used as drinking water.

برای نیروگاه ها استفاده می شد اما می توان از آن به عنوان آب شرب استفاده کرد.

Yeah. Okay.

آره باشه.

Yeah. So, yeah, I don't suppose you can put to.

آره بنابراین، بله، من فکر نمی کنم شما می توانید به.

You don't know.

But that's obviously a technical thing.

شما نمی دانید.

اما واضح است که این یک چیز فنی است.

So we have, we can desalinate, but it's too expensive to do.

بنابراین، ما می توانیم نمک زدایی کنیم، اما انجام آن بسیار گران است.

But at the moment we are in a difficult situation because we have a water shortage

اما در حال حاضر ما در شرایط سختی هستیم زیرا

across many parts of England, across the south.

در بسیاری از مناطق انگلستان، در سراسر جنوب، کمبود آب داریم.

So I thought tasty.

بنابراین فکر کردم خوشمزه است.

It would be fun.

خوش خواهد گذشت.

Let's have some fun, shall we?

بیایید کمی خوش بگذرانیم، درست است؟

Well, it would be nice. It would be nice.

خوب، خوب خواهد بود. خوب خواهد بود.

But I think I one of the things people like about this show, Steve, is

اما من فکر می کنم یکی از چیزهایی که مردم در مورد این نمایش دوست دارند، استیو، این است

we do talk about subjects sometimes, subjects that other people won't talk about.

که ما گاهی اوقات درباره موضوعاتی صحبت می کنیم، موضوعاتی که دیگران درباره آنها صحبت نمی کنند.

So? So why not?

بنابراین؟ چرا که نه؟

Why not?

چرا که نه؟

That's what the Internet is for everyone.

اینترنت برای همه همین است.

It is for everyone everywhere.

این برای همه در همه جا است.

So we're looking at ways of

بنابراین ما به دنبال راه هایی برای

describing the movement of water.

توصیف حرکت آب هستیم.

So I will give you a good example is an example, Mr.

بنابراین من به شما یک مثال خوب می زنم، یک مثال، آقای

Steve, for you.

استیو، برای شما.

So look at the screen and you will see something.

بنابراین به صفحه نگاه کنید و چیزی را خواهید دید. حالا

Come on any second

هر لحظه بیا

now, drip.

، چکه کن.

So there is the first way of showing

بنابراین اولین راه برای نشان دادن

water, the movement of water.

آب وجود دارد، حرکت آب.

So this is one that is quite common, quite a common thing.

بنابراین این یکی است که بسیار رایج است، یک چیز کاملاً رایج.

You will see maybe you are looking at your tap or the faucet

می بینید که شاید دارید به شیر یا شیر آب

and you will see that there is water dripping.

خود نگاه می کنید و می بینید که آب می چکد.

There is water dripping from the tap.

از شیر آب می چکد.

So that is a way of describing

بنابراین این راهی برای توصیف

water that is just coming out slightly.

آبی است که کمی بیرون می آید.

Drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip,

قطره ، قطره ، قطره قطره ، قطره ، قطره قطره ، قطره ، قطره

drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip, drip.

قطره ، قطره قطره ، قطره ، قطره قطره ، قطره قطره ، قطره ، قطره ، قطره ، قطره.

So that is the

پس

meaning of the word there.

معنای کلمه در آنجا همین است.

But you can also use that as a as a a verb.

اما شما همچنین می توانید آن را به عنوان یک فعل استفاده کنید.

Wouldn't be right. Yes.

درست نمی شود آره.

Something Can drip

چیزی می تواند چکه کند

but if you you can call someone a drip. Yes.

اما اگر بتوانی کسی را قطره خطاب کنی. آره.

So obviously

آنقدر بدیهی است

that water not flowing out of there as fast as it should do.

که آب آنطور که باید از آنجا خارج نمی شود.

But if you if you say to somebody, you're a drip, that's,

اما اگر به کسی بگویید که یک قطره چکان هستید،

you know, that's sort of mildly offensive. Yes.

می دانید که به نوعی توهین آمیز است. آره.

Because that means somebody is a bit silly, a bit stupid. Yes.

زیرا این بدان معناست که کسی کمی احمق است ، کمی احمق است. آره.

You're saying that that person is ineffectual,

شما می گویید که آن شخص بی تأثیر است،

slow to grasp things

در درک چیزها دیر است

and just we've learnt all week you drip.

و فقط ما تمام هفته یاد گرفته ایم که شما چکه می کنید.

That's it.

So for example if you saw a person

خودشه.

مثلاً اگر فردی را

that you wanted, maybe a man sees a beautiful girl and

دیدید که می‌خواستید، ممکن است مردی دختر زیبایی را ببیند و

or somebody doesn't have to be beautiful.

یا کسی مجبور نباشد زیبا باشد.

Somebody that he's, he's very attracted to.

کسی که او است، او بسیار جذب می شود.

And you want to ask that girl out, but he's too shy, too scared.

و شما می خواهید از آن دختر بخواهید بیرون، اما او خیلی خجالتی است، خیلی ترسیده است.

His mate might say to him, Oh, for

ممکن است همسرش به او بگوید، به

goodness sake, you drip, go ask her out. Yeah.

خاطر خدا، تو قطره چکه می‌کنی، برو از او درخواست کن. آره

So in other words, you're a bit.

بنابراین به عبارت دیگر، شما کمی هستید.

Yeah, it's drip.

آره، قطره ای است.

Yeah. Ineffectual.

آره بی تاثیر

Yes. This is the is what it actually is directly.

آره. این همان چیزی است که در واقع به طور مستقیم وجود دارد.

It can be used to describe a person who is weak and feeble of character.

می توان از آن برای توصیف فردی که دارای شخصیت ضعیف و ضعیف است استفاده کرد.

Yes, they are.

بله، آنها هستند.

They're a bit of a drip.

آنها کمی قطره ای هستند.

That's it.

Although there might.

خودشه.

اگرچه ممکن است وجود داشته باشد.

There might just be.

فقط ممکن است وجود داشته باشد.

Yeah That's just too nice.

آره خیلی خوبه

Sometimes if

some are described as too nice or or,

گاهی اوقات اگر

برخی به عنوان خیلی خوب توصیف شوند یا یا،

you know, is totally inoffensive and every single way he it

می دانید، کاملاً توهین آمیز است و به هر طریقی آن را انجام

and is not capable of really doing anything for themselves.

می دهد و واقعاً قادر به انجام کاری برای خود نیستند.

You described them as a drip. Hmm.

شما آنها را به عنوان یک قطره توصیف کردید. هوم

Oh, what a drip. Yeah.

اوه چه قطره ای آره

Anyway, we have another one, Steve.

به هر حال، ما یکی دیگر داریم، استیو.

Another one that has more than one meaning.

یکی دیگر که بیش از یک معنی دارد.

You like to say, oh, Rikki, sorry, Rikki Sydney asking is it only water that can drip.

دوست دارید بگویید، اوه، ریکی، ببخشید، ریکی سیدنی می‌پرسد آیا فقط آب می‌تواند چکه کند؟

Well anything can drip any liquid,

خوب هر چیزی می تواند هر مایعی را چکه کند،

anything that is dripping in form.

هر چیزی که در حال چکه کردن باشد.

So maybe wax from a candle. Yes.

پس شاید واکس از شمع. آره.

Good morning. Mr. Duncan can drip.

صبح بخیر. آقای دانکن می تواند چکه کند.

So maybe if a candle is melting,

بنابراین شاید اگر یک شمع در حال آب شدن است

the wax might drip.

، موم ممکن است چکه کند.

It just means droplets.

فقط به معنی قطرات است.

Droplets, doesn't it? Yes, they are falling.

قطرات، اینطور نیست؟ بله، آنها در حال سقوط هستند.

Falling droplets, not a steady flow of water.

ریزش قطرات، نه جریان ثابت آب.

Yes, just little bits. That's it.

بله، فقط کمی. خودشه.

Here's another ones.

اینم یکی دیگه

And Steve, we've had drip.

و استیو، ما قطره چکان خورده ایم.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

You might like this one.

شما ممکن است این یکی را دوست داشته باشید.

Here we go.

If I can get it to.

در اینجا ما می رویم.

اگر بتوانم به آن برسم.

Come on. The mercury could drip as well.

بیا دیگه. جیوه نیز می تواند چکه کند.

Okay, dribble, dribble.

باشه، دریبل، دریبل.

Now, this is something I often do,

اکنون، این کاری است که من اغلب انجام می‌دهم،

especially when you get to a certain age.

مخصوصاً وقتی به سن خاصی می‌رسی.

Steve, if the men are watching, if there are many watching over

استیو، اگر مردها تماشا می‌کنند، اگر افراد زیادی در

a certain age, you will know that we all suffer from this problem.

سنین خاصی تماشا می‌کنند ، می‌دانی که همه ما از این مشکل رنج می‌بریم.

Sometimes you want to go to the toilet and all you get is a dribble.

گاهی اوقات شما می خواهید به توالت بروید و تنها چیزی که به دست می آورید یک دریبل است.

So that is a very weak stream or flow of water.

بنابراین یک جریان یا جریان آب بسیار ضعیف است.

It will dribble the drops of just, just about turning into.

آن را دریبل قطره فقط، فقط در مورد تبدیل به.

It's not quite a stream.

این کاملا یک جریان نیست.

It's it's intermittent. Yes.

این متناوب است آره.

So you get some flow and you get some drops.

بنابراین مقداری جریان دریافت می کنید و مقداری قطره دریافت می کنید.

A dribble. Hmm.

یک دریبل هوم

Not not not as bad as a drip,

نه به بدی یک قطره،

but not as good as a stream.

اما نه به خوبی یک جریان.

A dribble somewhere in between

دریبل جایی بین

drips and streams.

قطره ها و نهرها.

Yes, I would say so.

بله، من می گویم.

So low pressure if the water is coming through

بنابراین فشار کم اگر آب

with a very low pressure, it might only dribble.

با فشار بسیار کم وارد شود، ممکن است فقط چکه کند.

It might only dribble down or dribble

ممکن است فقط دریبل بزند یا

down or out or from something.

پایین بیاید یا از چیزی بیرون بزند.

Yes, dribble.

بله دریبل کن

You can say that if somebody is maybe asleep. Hmm.

شما می توانید بگویید که اگر کسی ممکن است خواب باشد. هوم

Maybe somebody is asleep and saliva is coming out of the corner of their mouth.

شاید کسی خواب باشد و بزاق از گوشه دهانش خارج شود.

Yes, you can say that. You know, they're dribbling. Yeah.

بله، می توانید این را بگویید. میدونی دارن دریبل میزنن آره

Or if you got so much saliva because you're and you're eating,

یا اگر اینقدر بزاق گرفتی چون هستی و می خوری،

saliva is coming out of your mouth, it's dribbling out of your mouth.

بزاق از دهانت بیرون می آید، از دهانت چکه می کند.

So there'll be like a sort of a weak stream of saliva.

بنابراین مانند یک جریان ضعیف بزاق وجود خواهد داشت.

And if people are asleep,

و اگر مردم خواب باشند،

their mouth open, they can dribble out of the corner of your mouth.

دهانشان باز باشد، می توانند از گوشه دهان شما قطره چکان کنند.

Also in football.

همچنین در فوتبال.

Yes, if you kick the ball steadily in front of you,

بله، اگر توپ را به طور پیوسته در مقابل خود لگد بزنید،

if you are moving forwards and also kicking

اگر به سمت جلو حرکت می کنید و همچنین

the ball, not hard, but you kick it lightly.

به توپ ضربه می زنید، نه محکم، اما به آرامی به آن ضربه می زنید.

You dribble the ball.

شما توپ را دریبل می کنید.

Yes, you are moving along steadily and you are pushing the ball with your foot.

بله، شما پیوسته در حال حرکت هستید و توپ را با پای خود هل می دهید.

And if you go along, that's a good one.

و اگر همراهی کنید، این کار خوبی است.

Mr. Duncan.

آقای دانکن

Dribble, dribble is sort of intermittent sort of

دریبل، دریبل نوعی

pattern of movement.

الگوی حرکتی متناوب است.

Yeah, slightly erratic.

آره، کمی نامنظم

Yeah.

آره

It's not a regular pattern. No.

این یک الگوی منظم نیست. نه.

Um, yes.

اوم، بله.

And dribbling would be would be the.

و دریبل کردن خواهد بود.

Yeah. Okay,

آره

turn the volume up then.

باشه پس صدا رو زیاد کن

Here's another one is a good. Oh I like this one.

اینجا یکی دیگه خوبه اوه من این یکی را دوست دارم

Oh yes. Mr.

آه بله. آقای

Steve, you're going to like this one as well.

استیو، این یکی را هم دوست خواهید داشت.

This one is

این یکی

good.

خوبه

Gosh. Gosh, look at that.

خدایا خدایا ببین

Something it's coming out almost uncontrollably.

چیزی که تقریباً غیرقابل کنترل در حال بیرون آمدن است.

It gushes something is

چیزی فوران می کند

maybe maybe the water pipe has broken.

شاید لوله آب شکسته است.

I think this one is just transferring water from one place to another.

من فکر می کنم این یکی فقط آب را از جایی به مکان دیگر منتقل می کند.

But you can see the pressure of the water.

اما شما می توانید فشار آب را ببینید.

It's very, very high, very strong pressure gushing.

فوران فشار بسیار بسیار زیاد و بسیار قوی است.

So if you if you if you see water gushing out somewhere, that means it's

بنابراین اگر می‌بینید که در جایی آب فوران می‌کند، به این معنی است

an unrestricted large flow of water.

که جریان بزرگ آب بدون محدودیت است.

It's gushing out, you know, probably almost uncontrollably. Yes.

می دانید، احتمالاً تقریباً غیرقابل کنترل در حال فوران است. آره.

So If a if a pipe breaks,

بنابراین اگر یک لوله شکسته شود،

say you you

بگویید

live in a coal country and you and your water pipe freezes

که در یک کشور زغال سنگ زندگی می کنید و شما و لوله

the water will gush out of the pipe in a sort of random

آب شما یخ می زند، آب به نوعی جریان سنگین تصادفی از لوله خارج می

heavy flow sort of way.

شود.

It's gushing out

فوران می کند

and other words, other meanings for that word.

و کلمات دیگر، معانی دیگری برای آن کلمه.

Mr. Duncan, if you if you're if you talk a lot

آقای دانکن، اگر زیاد حرف می‌زنید

and you're always talking

و

sort of not without control, but you you just you can talk in a gushing way.

همیشه بدون کنترل حرف می‌زنید، اما شما فقط می‌توانید به شکلی تند صحبت کنید.

You can't. Yes.

شما نمی توانید. آره.

If you can't hold back the words that you want to say, you keep saying things

اگر نمی‌توانید کلماتی را که می‌خواهید بگویید، نگه دارید، اغلب به گفتن چیزها ادامه می‌دهید

quite often.

.

If if a person is being complimentary. Yes.

اگر فردی در حال تعارف باشد. آره.

About another person.

در مورد شخص دیگری.

Oh, you are such an amazing teacher, Mr.

اوه، شما معلم شگفت انگیزی هستید، آقای

Duncan. Now, I love watching you all the time.

دانکن. حالا، من دوست دارم همیشه تو را تماشا کنم.

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

And that person can be described as gushing.

و آن شخص را می توان فوران کننده توصیف کرد.

They gush.

فوران می کنند.

They're almost uncontrollably saying, not of nice things

آنها تقریباً به طور غیرقابل کنترلی می گویند، نه از چیزهای خوب

about about something or somebody.

در مورد چیزی یا کسی.

They're gushing.

They're very enthusiastic there.

آنها فوران می کنند.

آنها آنجا بسیار مشتاق هستند.

The words are spilling out of their mouths

کلمات در مورد یک موضوع خاص از دهان آنها می ریزد

about a particular subject or somebody,

یا

as you say, know me in a complimentary way.

به قول شما کسی من را به صورت تعریفی می شناسد.

Uh, yes.

اوه، بله

He was very gushing

on his description of his girlfriend. Yes.

او در توصیف خود از دوست دخترش بسیار مشتاق بود. آره.

So the water in this video is gushing.

بنابراین آب در این ویدیو فوران می کند.

The Water is gushing from the open pipe.

آب از لوله باز فوران می کند.

And you can see the water is coming out at a very high force.

و می توانید ببینید که آب با نیروی بسیار بالایی خارج می شود.

The pressure is very high.

فشارش خیلی زیاده

And also you will notice that the water is not actually under control.

و همچنین متوجه خواهید شد که آب در واقع تحت کنترل نیست.

It is random.

تصادفی است.

It is coming out randomly at high pressure.

به طور تصادفی با فشار بالا خارج می شود.

It's a great word actually gush of.

این یک کلمه عالی در واقع فوران است.

Is that a word that you're going to use that?

آیا این کلمه ای است که می خواهید از آن استفاده کنید؟

Mr. DUNCAN

آقای دانکن

No, no, I don't think I but I think that's a good one to mention.

نه، نه، فکر نمی‌کنم، اما فکر می‌کنم که ذکر آن خوب است.

All right, then, Mohammed, thank you.

خیلی خب، محمد، ممنون.

It's a bit like what you just said about dribble.

کمی شبیه آن چیزی است که شما در مورد دریبل گفتید.

Yes. If you're drooling, it's the same thing.

آره. اگر آب دهانت می ریزد همین است.

Drooling is something. You also

آب دهان چیزی است. شما همچنین

know that

می دانید که

there's two ways of maybe just you could use an example of that.

دو راه وجود دارد که شاید فقط بتوانید از یک مثال از آن استفاده کنید.

One, you have so hungry that the saliva is drooling out of your mouth.

یکی، آنقدر گرسنه ای که آب دهانت از دهانت می ریزد.

So if it's coming out one side, it's dribbling out.

بنابراین اگر از یک طرف بیرون می آید، دریبل می زند.

If you have lots of saliva, drooling.

اگر بزاق زیاد دارید، آب دهان شما ترشح می شود.

Yes. So lots of saliva in your mouth.

آره. بنابراین مقدار زیادی بزاق در دهان شما وجود دارد.

You so hungry for that food?

خیلی گرسنه اون غذا هستی؟

The saliva is in your mouth.

بزاق در دهان شماست.

Is so much of it? No.

خیلی از آن است؟ نه.

But of course, you can drool somebody.

اما مطمئناً، می‌توانید کسی را آب دهان بیاورید.

Yes, literally.

بله، به معنای واقعی کلمه.

You're so excited by somebody's appearance,

شما از ظاهر کسی بسیار هیجان زده هستید،

you know, you're excited.

می دانید، شما هیجان زده هستید.

You're just very attracted to them.

شما فقط جذب آنها شدید.

You've taken a certain expression in saliva, sort of drool comes out of your mouth.

در بزاق یک حالت خاصی به خود گرفته اید، نوعی آب دهان از دهانتان بیرون می آید.

You're drooling over that person.

داری سر اون آدم آب میریزی

I think that's more used figuratively. Yes.

من فکر می کنم که بیشتر به صورت مجازی استفاده می شود. آره.

You're not actually there isn't actually saliva coming out of your mouth.

شما واقعاً بزاق از دهان شما خارج نمی شود.

It's yeah, that would be very weird.

بله، خیلی عجیب است.

You are definitely not going to find a girlfriend or boyfriend

if you are drooling like like a dog.

اگر مثل سگ آب دهانتان را بیرون بیاورید، قطعاً دوست دختر یا دوست پسری پیدا نمی کنید.

That's

این

yes. Out of my mouth.

بله. از دهانم خارج شد.

It says like a dog drooling. Yes.

مثل سگی که آب دهانش را آب می دهد می گوید. آره.

Dogs can't control their saliva doing that.

سگ ها با این کار نمی توانند بزاق خود را کنترل کنند.

I know they're disgusting, but yeah.

من می دانم که آنها منزجر کننده هستند، اما بله.

If you drool over somebody, it means that you you are very attracted to them.

اگر برای کسی آب دهان می دهید، به این معنی است که شما بسیار جذب او شده اید.

Yeah.

And you take on a certain expression almost similar when you are excited

آره

و زمانی که

about being hungry and seeing food and saliva is in your mouth,

از گرسنگی هیجان زده می شوید و می بینید که غذا و بزاق در دهان شما وجود دارد، تقریباً شبیه به آن بیان می کنید،

you know you're already excited.

می دانید که از قبل هیجان زده شده اید.

Yeah. So thank you for that.

آره بنابراین برای آن از تو متشکرم.

Mohammed's hmm.

محمد هوم

We love it when people

وقتی

are cleverer than us and come up with words and suggestions that we can talk about.

مردم باهوش‌تر از ما هستند و حرف‌ها و پیشنهادهایی می‌دهند که بتوانیم درباره‌شان صحبت کنیم، دوست داریم.

That doesn't take much. Doing. That's true.

این کار زیادی نمی برد. در حال انجام. درست است.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

Oh, I like this one.

اوه من این یکی را دوست دارم

Well, this is something a lot of people wish they were doing today.

خب، این کاری است که بسیاری از مردم آرزو می کردند امروز انجام می دادند.

Yes. Splash.

آره. پاشیدن

You get into the water and you make the water fly around and move erratically.

وارد آب می‌شوید و باعث می‌شوید که آب به اطراف پرواز کند و نامنظم حرکت کند.

You splash.

شما آب پاشید.

You can splash in a swimming pool.

می توانید در استخر شنا کنید.

You can you could throw water at someone and splash them.

می توانید به طرف کسی آب پرتاب کنید و به او پاشید.

So it can be used quite often as a verb to show that you are doing that thing.

بنابراین اغلب می توان از آن به عنوان یک فعل استفاده کرد تا نشان دهد که شما آن کار را انجام می دهید.

You are splashing the splash of water,

داری پاشیدن آب می

droplets of water are flying towards you.

پاشی، قطرات آب به سمتت پرواز می کنند.

Yes, splashing.

بله، پاشیدن.

So like there's a video of you, Mr.

مثل اینکه ویدیویی از شما وجود دارد، آقای

Duncan, splashing in the puddles outside somebody's house in much.

دانکن، که در حال آب پاشیدن در گودال‌های بیرون از خانه کسی هستید .

Wenlock Yes.

ونلاک بله.

So if you jump in a puddle of water, yeah.

بنابراین اگر در یک گودال آب بپرید، بله.

Then if that water then goes over somebody else, you splash them,

سپس اگر آن آب روی دیگری برود، آنها را می‌پاشید،

you splash them with water.

آنها را با آب می‌پاشید.

Splash.

پاشیدن

You might you might splash water over your face in the sink in the morning

ممکن است صبح

you washing your face.

که صورت خود را می شستید، در سینک آب روی صورت خود بپاشید.

There's water in the in the bowl and you use your hands

در کاسه آب وجود دارد و شما از دستان خود استفاده می کنید

and you splash water over your face to wash your face

و برای شستن صورت خود آب می پاشید

or you might want to cool off because you're getting too excited.

یا ممکن است بخواهید خنک شوید زیرا بیش از حد هیجان زده شده اید.

We can also use the word figuratively.

می توانیم از این کلمه به صورت مجازی نیز استفاده کنیم.

We can use the word splash figuratively as well

ما می‌توانیم از کلمه splash نیز

to mean spend large amounts of money

به معنای خرج کردن مقدار زیادی پول

on something or someone you might buy.

برای چیزی یا شخصی استفاده کنیم که ممکن است بخرید.

Expensive diamond.

الماس گران قیمت

You might go out and buy a new sports car, you splash out.

ممکن است بیرون بروید و یک ماشین اسپورت جدید بخرید، بیرون بیایید.

Oh, palmeiras is that.

اوه، پالمیراس همین است.

Yes, you splash out

بله، شما مشابه آن را پاشیده اید

similar.

Similarly to you know, you just sort of randomly sort of just spending money,

.

همانطور که می دانید، شما به طور تصادفی صرفاً پول خرج می کنید،

just like water moving around all over the place because you've splashed the water.

درست مانند آب که در همه جا حرکت می کند زیرا آب را پاشیده اید.

You've done something. Yes.

تو یه کاری کردی آره.

You're just spending money almost uncontrollably splashing out.

شما فقط به طور غیرقابل کنترلی پول خرج می کنید.

That's it.

خودشه.

I bought drinks for everybody in the pub tonight.

من امشب برای همه در میخانه نوشیدنی خریدم.

I splashed out

من بیرون

or I bought presents for everybody at work.

ریختم یا برای همه در محل کار هدیه خریدم.

I splashed out. Hmm.

پاشیدم بیرون هوم

You just spent a lot of money more than you normally bought.

شما فقط مقدار زیادی پول بیشتر از آنچه که به طور معمول خریده اید خرج کرده اید.

And of course, there is another phrase as well.

و البته یک عبارت دیگر نیز وجود دارد.

You can make a splash as well.

شما می توانید یک اسپل هم درست کنید.

Yes. To make a splash is to make a big impression on other people.

آره. ایجاد یک غوغا به معنای ایجاد تأثیر بزرگ بر دیگران است.

Maybe you walk in a room and everyone looks at you and they're so fascinated

شاید شما در اتاقی راه می روید و همه به شما نگاه می کنند و بسیار مجذوب

because you are very, very interesting to look at.

شما می شوند زیرا شما بسیار بسیار جالب توجه هستید.

We can say that that person has made a splash you have made a very deep

می‌توانیم بگوییم که آن شخص سروصدا کرده است، شما تأثیر بسیار عمیق

and profound impression on those around you. Yes.

و عمیقی بر اطرافیان خود گذاشته‌اید. آره.

Because when you make a splash of in water, that creates a lot of excitement, doesn't it?

چون وقتی آب می پاشید، هیجان زیادی ایجاد می کند، اینطور نیست؟

Because people go out and splash me with water.

چون مردم بیرون می روند و به من آب می پاشند.

You know, it's noticed. Hmm.

می دانید، متوجه شده است. هوم

So if you make a splash it means you've made an impression. Yes.

بنابراین اگر شما یک چلپ چلوپ ایجاد کنید به این معنی است که شما تاثیر گذاشته اید. آره.

And are we making a splash today on Mr.

و آیا امروز در

Duncan's live stream?

جریان زنده آقای دانکن سروصدا می کنیم؟

Also, there was another one you can make.

همچنین، یکی دیگر وجود دارد که می توانید درست کنید.

You can have a splash of colour.

شما می توانید یک تند رنگ داشته باشید.

Yes, maybe if you are brightening up your room,

بله، شاید اگر می خواهید اتاق خود را روشن کنید،

maybe you want to introduce some lovely bright colours.

شاید بخواهید چند رنگ روشن دوست داشتنی را معرفی کنید.

We can say that.

می توانیم بگوییم که.

Well, my room is very dark, so

خب، اتاق من خیلی تاریک است، بنابراین

I think I might have a splash of colour

فکر می‌کنم ممکن است

or add a splash of colour to the room.

رنگی به اتاقم اضافه شود یا رنگی به اتاق اضافه کنم.

That means you are adding some bright colours,

این بدان معناست که شما چند رنگ روشن،

some bright tones or light colours into the room.

چند رنگ روشن یا رنگ های روشن به اتاق اضافه می کنید.

Reds, orange, bright

قرمز، نارنجی،

yellow, very bright colours.

زرد روشن، رنگ های بسیار روشن.

You introduce them into the room and you add a splash of colour. Yes.

آنها را وارد اتاق می کنید و رنگی به آن اضافه می کنید. آره.

Thanks for that. Yes.

برای آن متشکرم. آره.

And that we've got Blues Bird using the phrase

و اینکه ما Blues Bird را داریم که از عبارت

splash down splashed down there.

splash down استفاده می‌کند.

You could use that at least two ways.

شما می توانید از آن حداقل دو راه استفاده کنید.

I had one of those this morning.

امروز صبح یکی از آن ها را داشتم.

Yes. If you have a splash down, it means you're having very quick wash.

آره. اگر پاشیده می‌شوید، به این معنی است که شستشوی بسیار سریع دارید.

Oh, okay.

اوه، باشه

A splash down. A very quick wash.

یک آب پاش پایین. شستشوی بسیار سریع

Or obviously, when

یا بدیهی است که

if something falls into water

اگر چیزی مانند یک فضاپیما در آب بیفتد

like a spacecraft comes back down to earth,

به زمین بازگردد

it splashes down, and otherwise it's landing on water.

، پاشیده می شود و در غیر این صورت روی آب فرود می آید.

A lifeboat could be released from a boat.

یک قایق نجات می تواند از یک قایق رها شود.

It's splash splashing down into the water.

پاشیدن آب به آب است.

Yes. To fall heavily.

آره. به شدت سقوط کردن.

So, yes, maybe maybe a little space capsule comes back.

بنابراین، بله، شاید یک کپسول فضایی کوچک بازگردد.

Yes, some space.

بله مقداری فضا

It will always splash down in the water or in the sea the means to land.

همیشه در آب می‌پاشد یا وسیله‌ای برای فرود در دریا.

To land, to land on water.

فرود آمدن، فرود آمدن روی آب.

To land and water down.

زمین و آب کردن.

Yes, that's good.

بله خوبه.

Okay, here are some.

خوب، در اینجا برخی از آنها وجود دارد.

Here's some rather interesting ones now. Nasty.

در اینجا چند مورد نسبتاً جالب در حال حاضر وجود دارد. زننده

Yes, sorry. Roses. Just that as well. Yes.

بله متاسفم. گل رز. همینطور. آره.

Your car gets dirty when it goes past the pedals

ماشین شما وقتی از کنار پدال ها می گذرد کثیف می شود

because the puddles are splashing all the car.

زیرا گودال ها همه ماشین را پاشیده اند.

That is annoying when you've just washed your car and then you have to go through a puddle. Yes.

وقتی تازه ماشین خود را شسته اید و سپس مجبور به عبور از یک گودال هستید آزار دهنده است. آره.

You might also say that you get heavy spray spray

همچنین ممکن است بگویید که اسپری سنگینی دریافت می‌کنید

that spray,

که اسپری می‌کند،

small droplets of water

قطرات کوچک آبی

that are that are flying through the air at great speed,

که با سرعت زیاد در هوا پرواز می‌کنند ،

very small particles or droplets of water

ذرات بسیار کوچک یا قطرات آبی

that are moving through the air under false.

که در هوا در حال حرکت هستند.

We say the word spray, something will spray out.

ما کلمه اسپری را می گوییم، چیزی می پاشد.

It sprays everywhere.

به همه جا می پاشد.

Yes. So a gash would be water, but a spray

آره. بنابراین یک گاز آب خواهد بود، اما یک اسپری

is the fine droplets.

قطرات ریز است.

And you can you can recreate that, of course, with a hose pipe.

و شما می توانید آن را بازسازی کنید، البته، با یک لوله شلنگ.

If you put your finger over the end and turn the tap

اگر انگشت خود را روی انتها قرار دهید و شیر آب

on, you can create a nice spray of water

را باز کنید، می‌توانید زمانی که در بزرگراه هستید، یک اسپری آب خوب ایجاد کنید که

when you're on the motorway driving water

might spray up from the road.

ممکن است آب از جاده به بیرون پاشیده شود.

A lorry might go over the water on the road

ممکن است یک کامیون از روی آب در جاده عبور کند

and the wall of water sprays up onto your windscreen

و دیواره آب روی شیشه جلو

or your hose.

یا شیلنگ شما بپاشد.

You can spray your plants with water.

می توانید گیاهان خود را با آب اسپری کنید.

It would indicate that you are

این نشان می‌دهد که شما آن را

you've got it on a

در حالتی قرار داده‌اید

setting that gives fine droplets of water that will land on the leaves.

که قطرات ریز آب روی برگ‌ها فرود می‌آید.

For example.

مثلا.

We can also use this word as well to mean

همچنین می‌توان از این کلمه به معنای

a collection of flowers that have been arranged together.

مجموعه‌ای از گل‌هایی استفاده کرد که در کنار هم چیده شده‌اند.

We often talk about a spray of flowers,

ما اغلب در مورد گل پاشی صحبت می کنیم،

so that is used in another way, figuratively,

به طوری که به شکل مجازی

to mean a group or a bunch of flowers that have been arranged in a certain way.

به معنای گروه یا دسته گلی است که به شکل خاصی چیده شده اند.

A beautiful spray of flowers. Yes.

اسپری زیبا از گل. آره.

Very nice. Yes.

بسیار خوب. آره.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Another one.

Oh, we have we have a few still to come here.

یکی دیگه.

اوه، ما هنوز چند نفر داریم که باید به اینجا بیایم.

So I hope you're feeling energetic and hungry.

بنابراین امیدوارم احساس پرانرژی و گرسنگی داشته باشید.

Hungry? Yeah, me too.

گرسنه؟ آره منم همینطور.

I am a little bit peckish because I haven't eaten anything today.

من کمی بداخلاق هستم چون امروز چیزی نخوردم.

Oh, that's my. You're in a bit of a bad mood. Maybe.

اوه، اون مال منه شما یک مقدار بد خلق هستید. شاید.

Maybe that's one of the reasons.

شاید یکی از دلایلش همین باشه

Here we go, Steve.

ما به اینجا می رویم، استیو.

Oh, what's happening there?

اوه، آنجا چه خبر است؟

A spurt. Spurt?

یک جهش جهش؟

A spurs of water spurt.

یک جرقه آب فوران کرد.

Something is spurting out.

چیزی در حال فوران است.

You can see the water here is spurting.

می بینید که آب اینجا فواره می زند.

We can say that there is a spurt of water, a sudden force

می توانیم بگوییم که یک فواره آب، یک نیروی ناگهانی

or a sudden appearance of water

یا ظاهر ناگهانی جهش

spurting or squirting.

یا جهش آب وجود دارد.

And then we have we have squirt as well.

و پس از آن ما باید سرپیچ نیز داریم.

I'll just go back there slightly because we miss that one.

من فقط کمی به آنجا برمی گردم زیرا دلمان برای آن یکی تنگ شده است.

We also have squirt as well, water

ما همچنین دارای سرپیچ نیز هستیم،

that is directed under pressure in a certain way.

آبی که تحت فشار به روش خاصی هدایت می شود.

Squirt.

سرپیچ

We can also use this to describe a weak person as well.

ما همچنین می توانیم از این برای توصیف یک فرد ضعیف نیز استفاده کنیم.

We can hit person who's very weak.

ما می توانیم فردی را که بسیار ضعیف است ضربه بزنیم.

They don't have much strength in their body.

آنها قدرت زیادی در بدن خود ندارند.

There are squirt is is a

سرپیچ وجود دارد که آیا یک

solid water coming out like that,

آب جامد مانند آن خارج می شود،

but it's not a very big stream of water, is it?

اما این یک جریان آب خیلی بزرگ نیست، درست است؟

That's sort of a weak squirt of water.

یه جورایی یه سرش آب ضعیفه

Yeah. So it's, it's far, it's more than a dribble.

آره بنابراین، خیلی دور است، بیشتر از یک دریبل است.

Yeah.

But it's, it's still not very strong, it's not gushing out, it's just a

آره

اما این است، هنوز هم خیلی قوی نیست، بیرون نمی جهد، فقط یک

thin thread of water doesn't last for long a squirt.

رشته نازک آب برای مدت طولانی دوام نمی آورد.

So if you call somebody a squirt, it means that a small, weak sort of person,

بنابراین اگر شما به کسی می گویید دمنوش، به این معنی است که یک فرد کوچک و ضعیف

there is a spurt.

، یک جهش دارد.

Could be very powerful. Yeah, but doesn't last for long.

میتونه خیلی قدرتمند باشه بله، اما برای مدت طولانی دوام نمی آورد.

That's it.

In a sudden squirt amount of water

خودشه.

در یک سرش ناگهانی مقدار آبی

that's coming out, a spurt that could be quite powerful.

که خارج می شود، فورانی که می تواند بسیار قوی باشد.

Okay, here's another nasty shoot out.

خوب، این هم یک تیراندازی ناخوشایند دیگر.

Shoot out? Yes. Okay.

شلیک کنید؟ آره. باشه.

The water shoots out.

آب شلیک می کند.

It shoots out from the hose pipe.

از لوله شلنگ شلیک می کند.

Also, we have the word flow.

همچنین، ما کلمه جریان را داریم.

If something flows, it means it's moving in a steady

اگر چیزی جریان دارد، به این معنی است که در یک

stream, a steady flow of water.

جریان ثابت، یک جریان ثابت آب در حال حرکت است.

And then of course, we have dribble again.

و البته ما دوباره دریبل داریم.

This is my favourite word today. Dribble.

این کلمه مورد علاقه امروز من است. دریبل

That's you when you get up in the night and that's what I wish I was doing.

وقتی شب از خواب بیدار می شوی تو هستی و این همان کاری است که آرزو می کردم من انجام می دادم.

A water jet.

یک جت آب

Yes. A very, very concentrated, powerful amount of water

آره. مقدار بسیار بسیار غلیظ و قدرتمندی از آب

that just comes out and a solid, solid stream like that.

که تازه بیرون می آید و یک جریان جامد و جامد مانند آن.

So that's me in the night.

پس من در شب هستم.

Yes. When I go to the toilet, nothing's coming out.

آره. وقتی به توالت می روم چیزی بیرون نمی آید.

And that's what I wish it was doing.

و این همان کاری است که ای کاش انجام می داد.

That's what it was like when you were 18. Yes.

وقتی 18 ساله بودی همینطور بود. بله.

That's what it used to be like. Yes. I remember the days,

قبلاً همینطور بود. آره. یاد روزها می افتم،

happy days.

روزهای شاد.

And we have we have I think we have a couple of more before we go.

و ما داریم، فکر می کنم قبل از رفتن، چند مورد دیگر داریم.

Yes, we do. Yes, we actually do.

بله ما انجام میدهیم. بله، ما در واقع انجام می دهیم.

Yes, yes, we do.

بله، بله، ما انجام می دهیم.

So something that shoots out suddenly comes from nowhere.

بنابراین چیزی که ناگهان شلیک می‌کند ، از ناکجاآباد می‌آید.

You weren't expecting it? Yes.

انتظارش را نداشتی؟ آره.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

So water that's flowing along the ground, we can say that it's babbling,

بنابراین آبی که در امتداد زمین جاری است، می توانیم بگوییم که غوغا می کند،

babbling, rippling, babbling.

غوغا می کند، موج می زند، غوغا می کند.

Yes. Because air gets trapped, echoes underneath the water

آره. از آنجایی که هوا به دام می افتد، در زیر

as the water's flowing and it produces a certain

آب با جریان آب طنین انداز می شود و صدای خاصی تولید می

sound, doesn't a babbling brook

کند، آیا جویبار غوغایی در حین جاری شدنش

has lots of air trapped within it

هوای زیادی در درون خود محبوس نمی

as it's flowing, because there could be rocks there like that

شود، زیرا ممکن است چنین سنگ هایی در آنجا وجود داشته باشد

and it would make a particular sound, a babbling brook.

و باعث ایجاد صدایی شود. صدای خاص، نهر غوغایی.

You got to have air trapped in underneath the water

شما باید هوا در زیر آب حبس شده باشد

and then the air escapes and makes a certain sound. Yes.

و سپس هوا خارج شده و صدای خاصی ایجاد می کند. آره.

So the pressure of the water hitting the surface as well as it moves along.

بنابراین فشار آب که به سطح برخورد می کند و همچنین حرکت می کند.

Yes. Rippling as well.

آره. مواج نیز.

So this can be the movement of the water.

بنابراین این می تواند حرکت آب باشد.

So as you watch the water move, you notice that it is rippling.

بنابراین همانطور که حرکت آب را تماشا می کنید، متوجه می شوید که موج می زند.

Rippling ripple. It's a certain pattern, isn't it?

موج دار شدن. این یک الگوی خاص است، اینطور نیست؟

You can see there the water is rippling over the stone.

می توانید آنجا را ببینید که آب روی سنگ موج می زند.

Yes and the.

بله و

It's almost like small waves.

تقریباً شبیه امواج کوچک است.

Yes, small short waves of water ripples ripple.

بله، امواج کوتاه کوتاه آب موج می زند.

And then, of course, when we talk generally about the river or the water flowing,

و البته، وقتی به طور کلی در مورد رودخانه یا آب جاری صحبت می کنیم،

it describes the movement of the water.

حرکت آب را توصیف می کند.

It describes how the water is moving,

نحوه حرکت آب را توصیف می کند،

flowing movement so that you can see the water

حرکتی که جریان دارد، به طوری که شما می توانید ببینید که آب در

there is flowing water flows down the stream,

آنجا جاری است، آب به سمت پایین جریان می ریزد،

flowing babbling there, but it's also flow now flowing is more of a

در آنجا غوغا می کند، اما همچنین جریان فعلی جاری شدن بیشتر چیزی است که

you would describe water flowing when it's just more of a smooth the sort of.

شما می توانید آن را توصیف کنید که جریان آب در حال جریان است. یک نوع صاف.

Yes, a smooth sort of passages.

بله، یک نوع گذرگاه صاف.

So once the water goes back into the river, as we'll see in a second,

بنابراین هنگامی که آب به رودخانه برمی‌گردد، همانطور که در یک ثانیه خواهیم دید،

you can see it flowing just behind just at the back.

می‌توانید آن را درست از پشت و در پشت سر ببینید.

Yes, it's flowing.

بله، جریان دارد.

It's probably not being interrupted by rocks or anything like that.

احتمالاً توسط سنگ یا هر چیز دیگری قطع نمی شود.

It's yes.

بله.

Flowing down river.

جاری شدن به پایین رودخانه

Very nice, uninterrupted way.

روشی بسیار زیبا و بدون وقفه

I do like that, by the way.

اتفاقاً من آن را دوست دارم.

Heavy flow. Yes.

جریان سنگین. آره.

I used to get to school with heavy flow.

من با جریان سنگین به مدرسه می رسیدم.

It's always time to say goodbye.

همیشه وقت خداحافظی است.

Are you sad?

ناراحتی؟

Yes. Yes, yes, I have.

آره. بله، بله، دارم.

Oh, by the way, I had a birthday card.

اتفاقا من کارت تولد داشتم.

Come yesterday. I think it was a bit late.

دیروز بیا فکر کنم کمی دیر شد.

And it's.

It's a lovely card.

و آن.

کارت دوست داشتنی است

Look at this.

به این نگاه کن

It says.

It says Happy birthday, Duncan. Isn't that lovely?

می گوید.

می گوید تولدت مبارک دانکن. دوست داشتنی نیست؟

From from our lovely friends who we're going to see next week.

از طرف دوستان دوست داشتنی ما که هفته آینده خواهیم دید.

We're going to see them next week.

هفته آینده قرار است آنها را ببینیم.

Only Sonya and Brent,

فقط سونیا و برنت،

if you are watching, we will be seeing you next week

اگر تماشا می‌کنید، هفته آینده شما را

and I hope we will be going for a lovely curry all being well.

می‌بینیم و امیدوارم برای یک کاری دوست‌داشتنی برویم .

Yeah, it's all being well.

آره همه چی خوبه

That's something you say. I'll see you next week.

این چیزی است که شما می گویید. هفته آینده می بینمت.

All being well.

حال همه خوب است

That means that as long as everything, nothing goes wrong I'll come and see you.

یعنی تا زمانی که همه چیز مشکلی پیش نیاید من می آیم و شما را می بینم.

Although, unfortunately, in your world, there's always that possibility of being.

اگرچه، متأسفانه، در دنیای شما ، همیشه این امکان وجود دارد.

Well, that's a good expression to use.

خوب، این یک عبارت خوب برای استفاده است.

I'll see you on the 14th of September.

در 14 سپتامبر می بینمت.

All being well. Yes, all being well.

حال همه خوب است بله، همه چیز خوب است.

So everything nothing interrupts that nothing goes wrong.

بنابراین همه چیز را قطع نمی کند که هیچ چیز اشتباه نمی شود.

In the meantime, we have to rearrange.

در این بین، ما باید دوباره تنظیم کنیم.

However, I am a little bit disappointed by the card.

با این حال، من از کارت کمی ناامید هستم.

The front of the card.

جلوی کارت.

Okay.

باشه.

I don't know if this is a statement of my appearance. Yes,

نمی دانم این بیانیه ظاهر من است یا نه. بله،

this is the front of the card.

این قسمت جلوی کارت است.

I don't know what.

نمیدونم چیه

I don't know what you're saying. They're about me.

من نمی دانم شما چه می گویید. آنها در مورد من هستند.

But thank you very much for the sentiment.

اما از احساس شما بسیار سپاسگزارم.

Anyway,

به هر حال

this is me this morning.

این من امروز صبح هستم.

This is what I look like every morning when I wake up slightly disorientated

این همان چیزی است که من هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می شوم که کمی سرگردان از خواب بیدار می شوم

and wondering what to do for my next live stream.

و به این فکر می کنم که برای پخش زنده بعدی خود چه کار کنم، به نظر می رسد.

Maybe that that monkeys pondering or the chimpanzees.

شاید آن میمون ها در حال تفکر یا شامپانزه ها.

Yes, it is going to be careful with any sort of experience watching and anything up on that.

بله، با هر نوع تجربه تماشا و هر چیزی که در این زمینه باشد، مراقب باشید.

Any chimpanzees watching at the moment are chimpanzees.

هر شامپانزه ای که در حال حاضر تماشا می کند، شامپانزه است.

They have to have tails. Right.

آنها باید دم داشته باشند. درست.

But monkeys have tails and apes don't have tails.

اما میمون ها دم دارند و میمون ها دم ندارند.

I needed a chimpanzee. Chimpanzees tails never.

من به یک شامپانزه نیاز داشتم. دم شامپانزه ها هرگز.

Don't do that.

این کار را نکن

Don't. That's definitely a chimpanzee. That's it.

نکن. این قطعا یک شامپانزه است. خودشه.

Missed like Mr.

از دست رفته مثل آقای

Lomax, you say so maybe this is a picture of Mr.

لومکس، شما می گویید شاید این عکسی از آقای

Lomax relaxing.

لومکس در حال استراحت باشد.

Maybe there our friends have been watching.

شاید دوستان ما در آنجا تماشا کرده اند.

Yes, yes, yes.

بله بله بله.

Maybe this is representing Mr. Lomax.

شاید این نماینده آقای لومکس باشد.

Lewis mentioned that

لوئیس اشاره کرد که

talking to see the saying that we were

صحبت کردن برای دیدن این ضرب المثل که ما بودیم

and this has happened to all of us,

و این اتفاق برای همه ما افتاده است

that you're walking along the pavement.

که شما در امتداد پیاده رو راه می روید.

It's been raining.

باران می بارید.

Yeah, there are cars driving down the road and a car deliberately

آره، ماشین‌هایی هستند که در جاده می‌روند و ماشینی

goes into a big puddle to spray you with water.

عمداً داخل یک گودال بزرگ می‌رود تا به شما آب بپاشد.

Now? Yes.

اکنون؟ آره.

Lewis said he was with some friends and the driver did it on purpose and we got completely soaked.

لوئیس گفت که با چند نفر از دوستانش بود و راننده عمدا این کار را کرد و ما کاملا خیس شدیم.

You would have to say soaked not there.

شما باید بگویید خیس شده وجود ندارد.

You'd have to use not soaked.

شما باید از خیس نشده استفاده کنید.

You'd have to say we got completely soaked.

باید بگی کاملا خیس شدیم

That's happened to me.

این اتفاق برای من افتاده است.

It's happened to us.

برای ما اتفاق افتاده است.

In fact, I happen to happen to sometimes it's on acts

در واقع، گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که به

by accident because, you know, a driver can't

طور تصادفی در حال حرکت است، زیرا، می‌دانید، راننده

put the brakes on just to you getting wet because it could be dangerous.

نمی‌تواند فقط برای خیس شدن شما ترمز کند، زیرا ممکن است خطرناک باشد.

But sometimes we know they do it deliberately.

اما گاهی اوقات می دانیم که آنها این کار را عمدا انجام می دهند.

They see you walking along the road and there's a giant puddle

آنها شما را می بینند که در امتداد جاده راه می روید و یک گودال غول پیکر در

side of the road and they drive that car through it.

کنار جاده وجود دارد و آن ماشین را از طریق آن می رانند.

That's it.

And then the spray of water will go all over you and they have a good laugh.

خودشه.

و سپس اسپری آب به همه شما می رسد و آنها به خوبی می خندند.

Fact I have been in a car when someone's done that.

در واقع من زمانی که کسی این کار را انجام داده است، در ماشین بوده ام.

Oh, okay.

اوه، باشه

Deliberately so I go out because when I used to be a manager, who was it?

از عمد بیرون می روم چون زمانی که مدیر بودم، کی بود؟

Name in shame?

نام در شرم؟

It was.

I can't remember his name now, but he one of my reps.

بود.

الان اسمش را به خاطر نمی آورم، اما او یکی از نمایندگان من است.

Okay.

باشه.

And I was out on a field visit

و من در یک بازدید میدانی بیرون رفته بودم و

going round with him to his customers.

با او به مشتریانش می رفتم.

Bye bye.

خداحافظ.

The manager sits, observe, observes the, observes the call.

مدیر می نشیند، مشاهده می کند، تماشا می کند، تماس را مشاهده می کند.

And he was a bit of a

و او

bit of a lad, a bit of a mischievous sort of person.

کمی پسر بود، کمی آدم بداخلاق.

And we were driving around and he said, Oh, and he deliberately drove

و ما در حال رانندگی بودیم و او گفت: اوه، و او عمداً

in this puddle of water to soak these two other I can't remember them.

در این گودال آب رانندگی کرد تا این دو نفر دیگر را خیس کند.

A couple of lads are lad with a girl walking down the street and he was laughing afterwards.

چند تا پسر با دختری که تو خیابون راه میرفتن و بعدش داشت میخندید.

Looking back ha ha ha.

به گذشته نگاه می کنم ها ها ها ها

I thought it was very nasty at the time.

در آن زمان فکر می کردم خیلی بد است.

Yeah, some horrible friends, by the way, because if you're driving in a car,

بله، دوستان وحشتناک، اتفاقا، زیرا اگر در ماشین رانندگی می کنید،

if you get close to the kerb, that's where the puddle will be deepest.

اگر به حاشیه نزدیک شوید، آنجاست که گودال عمیق تر خواهد بود.

And then you can you know, and I don't think I've ever done that,

و سپس شما می توانید بدانید، و من فکر نمی کنم که من هرگز این کار را انجام داده باشم،

but I've definitely been in a car when someone's done it.

اما مطمئناً وقتی کسی این کار را انجام داده است، در ماشین بوده ام.

I reprimanded him and said, Right, you are not getting a pay rise.

توبیخش کردم و گفتم: درسته ، حقوق نمی گیری.

You wish.

The thing is, it sounds were very good so he can sort of get away with it.

شما آرزو می کنید.

مسئله این است که به نظر می رسد بسیار خوب است، بنابراین او می تواند به نوعی از آن دور شود.

Okay. This is this is really straying off.

باشه. این واقعاً منحرف است.

I feel like I want to throw water over you to stop, you know, and look at what nature is telling that.

احساس می‌کنم می‌خواهم روی تو آب بریزم تا بایستی ، می‌دانی، و ببینم طبیعت چه می‌گوید.

I'm sorry.

متاسفم.

Absolutely. Soaking wet.

کاملا. خیس شدن.

It's Raining Men. Hallelujah. Oh,

باران مردان است. سپاس خداوند را. اوه،

favourite song of Mr.

آهنگ مورد علاقه آقای

Stevens which to knows of course that it is not my favourite song

استیونز که البته می دانم که آهنگ مورد علاقه من

It's Raining Men and engineer it's raining men.

It's Raining Men نیست و مهندس، این آهنگ بارانی مردان است.

I mean, just short.

یعنی فقط کوتاهه

Fat or small? Not fat.

چاق یا کوچک؟ چاق نیست

Okay, absolutely.

باشه، کاملا.

So that's brilliant.

پس عالیه

And The Tramp, thank you very much for that reference

و The Tramp، از شما بسیار سپاسگزارم برای آن مرجع

and shows

و نشان

that you are watching a lot of our live stream saying that that is not my favourite.

می دهد که شما بسیاری از پخش زنده ما را تماشا می کنید و می گویید که مورد علاقه من نیست.

So yeah, well you do mention it every week.

بنابراین بله، شما هر هفته به آن اشاره می کنید.

That's again that is true. Yes.

باز هم که درست است. آره.

Lots of people get Angelique is going

بسیاری از مردم متوجه می شوند که آنجلیک

by the way, if you get a lot of rain.

در راه است، اگر باران زیادی ببارید.

Oh, sorry.

اوه ببخشید.

If you get a lot of water onto you or on you, we can say that you've been drenched.

اگر آب زیادی به خود یا روی شما وارد شد، می توانیم بگوییم که شما خیس شده اید.

Yes, those are good.

بله، اینها خوب هستند.

So maybe if you've been out in the rain and the rain has been falling

پس شاید اگر زیر باران بیرون آمده اید و باران باریده است

and you come back in the house and your clothes are all wet,

و به خانه بر می گردید و لباس هایتان خیس است،

you can say, I am drenched.

می توانید بگویید من خیس شده ام.

Yes, the drenched the water is on my clothes

بله، آب خیس شده روی لباس من است

and it's soaked in. Mhm.

و خیس شده است. مهم.

So Louis your, your example very you could have said that when you were

بنابراین، لویی، مثال شما، شما می‌توانستید بگویید

when the driver drove through the puddle and covered you in water, you were soaked.

که وقتی راننده از گودال عبور کرد و شما را در آب پوشاند، خیس شده بودید.

So the water went all the way through your clothes. Yes.

بنابراین آب تمام راه را از میان لباس های شما عبور کرد. آره.

But you can also say that you were drenched as well, that could be another

اما شما همچنین می توانید بگویید که شما نیز خیس شده اید، این

another word you could use that I'm drenched in water.

می تواند کلمه دیگری باشد که می توانید از آن استفاده کنید که من در آب هستم.

So lots of water has fallen or has gone

بنابراین مقدار زیادی آب افتاده یا

on to a certain place or a certain thing can also say you're engaged.

به یک مکان خاص رفته است یا یک چیز خاص نیز می تواند بگوید شما نامزد کرده اید.

You can. Yes, you can. You can drench water over

تو می توانی. بله، تو میتونی. شما می توانید آب را

your head over a pavement just means a lot of water has gone on.

روی سر خود بر روی یک پیاده رو خیس کنید، فقط به این معنی است که آب زیادی رفته است.

Something very soaked means it's gone right through.

چیزی خیلی خیس شده یعنی درست از بین رفته است.

I'm soaking wet

من خیس شده

or I'm soaked through.

ام یا خیس شده ام.

Yeah, soaked.

آره خیس شده

I soaked through to my skin.

تا پوستم خیس شدم

It's gone right through your clothes onto your skin Soaked through

درست از میان لباس‌هایت روی پوستت می‌رود. خیس می‌شود

or soaked to the skin Soaked to the skin I'm soaked to the skin.

یا به پوست خیس می‌شود.

I'm soaked through

من خیس شده ام

which, you know, if you don't if you go outside,

که، می دانید، اگر بیرون بروید،

I mean, you often see children now don't you go into school

منظورم این است که اغلب بچه ها را می بینید،

if you're out driving and

آیا اگر بیرون رانندگی

you know, when children are walking to school, when you're driving past the school

می کنید، به مدرسه نمی روید و می دانید، وقتی بچه ها در حال پیاده روی هستند مدرسه، وقتی با ماشین از کنار مدرسه رد

or when you're coming back

می‌شوید یا

when they're coming out of school, often kids now

وقتی که از مدرسه بیرون می‌آیید، اغلب بچه‌ها الان

don't want to. Where do they?

نمی‌خواهند. آنها کجا؟

They don't want to wear

آن‌ها نمی‌خواهند

coats with

کت‌هایی با

hats on and don't want to use an umbrella because it's not cool.

کلاه بپوشند و نمی‌خواهند از چتر استفاده کنند، زیرا خنک نیست.

Most of them don't even walk anymore.

بیشتر آنها دیگر حتی راه نمی روند.

They'll they'll get in their mother mummy in daddy's car.

آنها سوار مومیایی مادرشان در ماشین بابا می شوند.

But sometimes you do see this and you think, you know,

اما گاهی اوقات شما این را می بینید و فکر می کنید، می دانید،

how did that child leave the house without a coat?

چگونه آن کودک بدون کت از خانه بیرون رفت؟

It's raining and they are soaked.

باران می بارد و آنها خیس شده اند.

Literally soaked.

به معنای واقعی کلمه خیس شده است.

And they've got to stay at school all day in those wet clothes

و آنها باید تمام روز را با آن لباس‌های خیس در مدرسه بمانند،

because it's not it would not look cool with their friends

زیرا اینطور نیست که با دوستانشان

if they arrived at school with that with,

با آن لباس‌های خیس به مدرسه می‌رسند

you know, an anorak on with a hood or an umbrella.

، می‌دانی، آنوراک با کلاه یا چتر.

So being wet is trendy.

بنابراین خیس بودن مد روز است.

Being wet, it's preferable to be wet and soaked through okay.

از آنجایی که خیس است، ترجیحاً مرطوب و خیس شده باشد.

Than to be ridiculed for being and trendy to wear a coat

تا اینکه به خاطر بودن و شیک بودن، کت پوشیدن

and have an umbrella.

و چتر داشتن مورد تمسخر قرار بگیری.

You learn something new.

چیز جدیدی یاد میگیری

Drenched. Yes, Francesca. That is the correct spelling

خیس شده. بله فرانچسکا این املای صحیح

to drench something.

برای خیس کردن چیزی است.

So we kind of use it as verb as well so it can appear drenched or you can drench something.

بنابراین ما به نوعی از آن به عنوان فعل نیز استفاده می کنیم تا خیس به نظر برسد یا شما بتوانید چیزی را خیس کنید.

I suppose if you put something into water as well.

فکر می کنم اگر چیزی را هم در آب بریزید.

Deep water, you can put something under the water

آب عمیق، می توانید چیزی را زیر آب بگذارید

or immerse something in this.

یا چیزی را در آن فرو کنید.

Immerse, drown. Yes.

غوطه ور شدن، غرق شدن آره.

Well immerse is just to put under the water.

خوب غوطه ور کردن فقط برای قرار دادن در زیر آب است.

Drown

غرق شدن

is it is a little different.

این است که کمی متفاوت است.

Yeah.

To drown is to do is to put something into the water violently and also quite often

آره

غرق شدن یعنی اینکه چیزی را با خشونت در آب بیندازید و همچنین اغلب

because you are trying to make another person suffer in some way

به این دلیل که سعی می کنید شخص دیگری را به نوعی رنج

oh I nearly drowned is what you can often say

بکشید، اوه من تقریباً غرق شدم همان چیزی است که اگر می دانید اغراق می کنید اغلب می توانید بگویید

if you you know you're exaggerating.

.

You're almost giving the impression that you did drown.

شما تقریباً این تصور را ایجاد می کنید که غرق شده اید.

Yeah, I went into I went for a swim in the river,

آره، رفتم داخل رودخانه، رفتم تو رودخانه شنا کنم،

but I nearly drowned.

اما نزدیک بود غرق بشم.

Nearly.

You nearly died because you got into difficulty. Yes.

تقریبا.

نزدیک بود بمیری چون در سختی قرار گرفتی. آره.

So you inhale the water.

بنابراین شما آب را استنشاق می کنید.

The water goes into your lungs, you breathe in and the water goes into your lungs.

آب وارد ریه های شما می شود، شما نفس می کشید و آب به ریه های شما می رود.

You drown in the water.

تو آب غرق میشی

So that can be figurative as well, can't it? Yes.

پس این می تواند تصویری نیز باشد، اینطور نیست؟ آره.

Well, Mr.

Duncan, I need to get the I need to get the on.

خب، آقای

دانکن، من باید آن چیزی را که برای روشن کردن نیاز دارم، تهیه کنم.

Do you want to make the jelly konkani tonight.

میخوای امشب ژله کنکانی درست کنی.

You know, I don't know if I actually want to eat mince.

می‌دانی، نمی‌دانم واقعاً می‌خواهم گوشت چرخ کرده بخورم یا نه.

I think I will make it because I've got the mince out and it's defrosted.

فکر می کنم درستش کنم چون قیمه را بیرون آورده ام و یخ زدایی شده است.

Okay. I don't this is charade.

باشه. من فکر نمی کنم که این هذیان است.

This conversation afterwards spoil this time I'm going to run out, run out.

این مکالمه بعد از آن خراب می شود این بار من تمام می شوم، تمام می شوم.

I'm going to make the cup of tea, but I'm also going to simultaneously make the chilli konkani in slow cooker

من قرار است فنجان چای را درست کنم، اما همزمان برای صرفه جویی در مصرف برق، فلفل دلمه ای را در آرام پز درست

to save electricity. Yes.

می کنم. آره.

And because last week you did it quickly, it was amazing talking about saving electricity.

و از آنجایی که هفته گذشته به سرعت این کار را انجام دادید، صحبت در مورد صرفه جویی در مصرف برق شگفت انگیز بود.

Okay.

باشه.

I spoke to a friend of mine last night.

دیشب با یکی از دوستانم صحبت کردم.

Here's another tip for saving electricity.

در اینجا یک نکته دیگر برای صرفه جویی در مصرف برق وجود دارد.

But I want to keep giving tips for saving, you know, energy bills going up.

اما می‌خواهم به دادن نکاتی برای صرفه‌جویی در هزینه‌های انرژی ادامه دهم.

I spoke to a friend of mine who lives in Birmingham

با یکی از دوستانم که در بیرمنگام زندگی می کند صحبت کردم

and to save electricity, instead of cooking me

و برای صرفه جویی در مصرف برق، به جای اینکه من را

every night in the oven, he is

هر شب در فر بپزد،

he is cooking using every shell.

او با استفاده از هر پوسته ای آشپزی می کند.

He's making, like five meals all at once.

او در حال درست کردن است، مثل پنج وعده غذایی در یک زمان.

Okay.

One on every shelf in the cooker so that he's making it.

باشه.

یکی در هر قفسه در اجاق گاز به طوری که او آن را درست می کند.

So then you've got enough for the entire week.

بنابراین شما به اندازه کافی برای کل هفته دارید.

So he makes all these meals in the oven and then freezes them.

بنابراین همه این غذاها را در فر درست می کند و سپس آنها را فریز می کند.

So how do you reheat them in the microwave.

بنابراین چگونه آنها را دوباره در مایکروویو گرم کنید.

Oh I see.

اوه می فهمم.

Which uses the electricity. They're not very much. Okay.

که از برق استفاده می کند. آنها خیلی زیاد نیستند. باشه.

So instead of switching the oven on and just putting one meal on, which is will,

بنابراین به جای اینکه فر را روشن کنید و فقط یک وعده غذا را روشن کنید،

it will use the same amount of electricity as if you cook five meals in all the different channels.

همان مقدار برق مصرف می کند که اگر پنج وعده غذایی را در همه کانال های مختلف بپزید.

So clever I thought. Very clever.

خیلی باهوش فکر کردم بسیار باهوش.

Oh, fantastic.

اوه، فوق العاده

That's my top tip for saving electricity.

این بهترین نکته من برای صرفه جویی در مصرف برق است.

Whatever you do, don't spray water around electricity.

هر کاری که می‌کنید، اطراف برق آب نپاشید.

Of course, you can just not pay the bill and then they will cut your electricity off

البته شما فقط می توانید قبض را پرداخت نکنید و بعد برق شما را قطع می کنند

and then you won't use any electricity at all.

و دیگر اصلاً از برق استفاده نمی کنید.

Anyway, Steve, it's time to say goodbye.

به هر حال استیو، وقت خداحافظی است.

We've been here for 2 hours.

ما 2 ساعت اینجا هستیم

We've talked about a lot of things today.

ما امروز در مورد خیلی چیزها صحبت کردیم.

We've talked about water.

ما در مورد آب صحبت کرده ایم.

We've talked about getting wet. Oh, we've to splatter.

ما در مورد خیس شدن صحبت کرده ایم. اوه، ما باید آب پاشی کنیم.

Oh, shall we carry on

آه، ادامه دهیم

teacher there's Johnny says what about the word splatter.

معلم، جانی در مورد کلمه اسپلتر چه می گوید.

Yes you can splatter. Hmm.

بله می توانید آب پاشید. هوم

Yeah that's a good word. Yes.

آره حرف خوبیه آره.

So if you splatter water on something, it just means you throw a bit of water on it.

بنابراین اگر روی چیزی آب بپاشید ، فقط به این معنی است که کمی آب روی آن می‌ریزید.

Random randomly lands on a surface.

تصادفی به طور تصادفی روی یک سطح فرود می آید.

Yes, you can splatter paint on it just means it sort of

بله، شما می توانید رنگ را روی آن بپاشید فقط به این معنی که به

randomly on the wall.

طور تصادفی روی دیوار است.

It's quite often quite often used with something that's other than water as well. Yes.

اغلب اغلب با چیزی غیر از آب نیز استفاده می شود. آره.

So it's normally something that you don't normally splatter water.

بنابراین معمولاً چیزی است که شما معمولاً آب نمی‌پاشید.

I will be honest with you. It's very unusual.

من با شما صادق خواهم بود. خیلی غیرعادی است.

But no, it's any substance of a paint than water.

اما نه، این هر ماده ای از رنگ است تا آب.

Blood.

خون

Blood,

خون،

yeah. Yes. Okay, Steve.

آره آره. باشه، استیو.

But so it's blood paint.

اما پس رنگ خون است.

Anything thick splatter milk everywhere.

همه جا شیر غلیظ بپاشید.

Cream.

کرم رنگ.

So it's there.

پس آنجاست.

If I'm not going there, don't worry.

اگر قرار نیست به آنجا بروم، نگران نباشید.

So something is splattering.

بنابراین چیزی در حال پاشیدن است.

It's a certain pattern.

این یک الگوی خاص است.

Imagine, imagine getting some some

تصور کنید، تصور کنید

some paint and throwing it at the wall.

مقداری رنگ بگیرید و آن را به دیوار پرتاب کنید.

It would create a certain pattern, wouldn't it?

این یک الگوی خاص ایجاد می کند، اینطور نیست؟

Like a fan sort of pattern.

مانند یک الگوی فن.

Just random, random, random patches.

فقط وصله های تصادفی، تصادفی، تصادفی.

And it would create certain pattern, almost like a fan pattern.

و الگوی خاصی را ایجاد می کند، تقریباً مانند یک الگوی فن.

And yes.

و بله.

So the walls were splattered in blood

بنابراین دیوارها در خون پاشیده شدند

or paint

یا

this red paint.

این رنگ قرمز را رنگ کردند.

Right on that graphic note.

درست روی آن یادداشت گرافیکی.

Have a good week, everyone.

همگی هفته ی خوبی داشته باشید.

And yes.

و بله.

And hopefully see you all being well

و امیدوارم در آن زمان حال همه شما را خوب

then. We will see you again next Sunday.

ببینم. یکشنبه آینده دوباره شما را خواهیم دید.

There is a chance we won't be here next Sunday.

این احتمال وجود دارد که یکشنبه آینده اینجا نباشیم.

Oh yes, because we are away and that's to be very awkward.

اوه بله، چون ما دور هستیم و این خیلی ناجور است.

So we might not be on next Sunday.

بنابراین ممکن است یکشنبه آینده نباشیم.

I'm going to think about it because we are going to see our friends up north.

من در مورد آن فکر می کنم زیرا قرار است دوستانمان را در شمال ببینیم.

So we have to make sure that we know whether we are going to be here.

بنابراین ما باید مطمئن شویم که می دانیم آیا قرار است اینجا باشیم یا خیر.

So you will know.

بنابراین شما خواهید دانست.

So I'm not sure there is a chance we won't be on next week

بنابراین مطمئن نیستم که این احتمال وجود داشته باشد که هفته آینده در آن حضور نداشته

because we probably won't leave them until mid-morning.

باشیم زیرا احتمالاً آنها را تا اواسط صبح ترک نخواهیم کرد.

And by the time we get back here might be too late.

و زمانی که به اینجا برگردیم ممکن است خیلی دیر شده باشد.

Yeah, so we will see.

بله، پس خواهیم دید.

What about?

در مورد چی؟

Hey, we only tram's coming up with another one.

هی، ما فقط یک تراموا داریم می آید.

The water down.

آب پایین.

If you water something down to water something down is to make something thinner.

اگر چیزی را آب کنید تا چیزی را آب کنید، به معنای نازک‌تر کردن چیزی است.

You dilute.

رقیق میکنی

Yes. You thin something or yeah.

آره. شما چیزی را نازک می کنید یا بله.

Dilute. That's a good word

رقیق کنید. این کلمه خوبی است

that you make something stronger.

که چیزی را قوی تر می کنید.

So if you like, for example, Mr.

بنابراین اگر مثلاً آقای

Duncan, you like your

دانکن را دوست

what's that drink you have?

دارید، آن نوشیدنی را که می خورید دوست دارید؟

You make something weaker? Yes. What's drink you like?

چیزی ضعیف تر درست می کنی؟ آره. چه نوشیدنی دوست داری؟

And you always have it. You had to be dry, be rhiwbina.

و شما همیشه آن را دارید. تو باید خشک باشی، ریوبینا باشی.

So you water it down.

بنابراین شما آن را آب کنید.

You you take the concentrated rye that you dilute it.

چاودار غلیظ را می گیرید و رقیق می کنید.

You put some into a grassy but water and you water it down.

مقداری را در یک علف اما آب قرار می دهید و آن را آب می کنید .

You make it weaker, you paint, you can water down paint.

شما آن را ضعیف تر می کنید، رنگ می کنید، می توانید رنگ را آب کنید.

You can add some to it or something and make it not quite such a strong colour.

می توانید مقداری یا چیزی به آن اضافه کنید و رنگ آن را چندان قوی نکنید.

Many thank you for that.

Maybe you're having a party, you're going to have some drinks, maybe a whisky

خیلی ها از این بابت ممنونم.

شاید شما در حال برگزاری یک مهمانی هستید، می خواهید نوشیدنی بخورید، شاید یک ویسکی

and you don't want to give all of the whisky to your guests.

و نمی خواهید تمام ویسکی را به مهمانان خود بدهید.

So you you put some whisky in another bottle

بنابراین شما مقداری ویسکی را در بطری دیگری بریزید

and then add some water to make it look as if there's more.

و سپس مقداری آب به آن اضافه کنید تا به نظر برسد که گویی بیشتر است.

There you water it down, you water down the whisky

در آنجا به آن آب می‌دهید، ویسکی را آب می‌دهید

that can be used to describe a situation where

که می‌تواند برای توصیف موقعیتی استفاده

you're watering down the

شود که در آن

discussion as well to make something less serious. Yes.

بحث را نیز کم‌کم می‌کنید تا چیزی کمتر جدی شود. آره.

Than than it actually is. You water it down.

از آنچه در واقع هست. آبش میکنی

Yeah, that's it.

درسته خودشه.

You're trying to ease a situation or a serious situation, right?

شما در حال تلاش برای تسکین یک موقعیت یا یک موقعیت جدی هستید، درست است؟

You try to water it down or you might add water

سعی می کنید آن را آب کنید یا ممکن است آب اضافه کنید

or throw water on something to try and stop it completely.

یا روی چیزی آب بیندازید تا کاملاً متوقف شود .

Like a fire.

مثل آتش.

Yes, that's it, Steve. Shall we?

بله، همین است، استیو. آیا ما؟

Shall we?

آیا ما؟

And then, yes, I'll go into the kitchen and I'll see you all.

و بعد، بله، من به آشپزخانه می روم و همه شما را می بینم.

Maybe Sunday.

شاید یکشنبه

We can always stuff and do a live stream on the way back.

ما همیشه می‌توانیم در راه بازگشت وسایل و پخش زنده داشته باشیم.

I literally we won't be doing that, you know that.

من به معنای واقعی کلمه ما این کار را انجام نخواهیم داد، شما این را می دانید.

You know we won't be doing that.

شما می دانید که ما این کار را نمی کنیم.

Right.

درست.

Lovely to have you here and see you all next week.

خوشحالم که اینجا هستم و هفته آینده شما را می بینم.

I have sweat running down my legs.

عرق از پاهایم جاری شده است.

Is that is that embarrassing?

آیا این خجالت آور است؟

Is it a dribble?

آیا دریبل است؟

No, it isn't. It's more of a gush.

نه، اینطور نیست. این بیشتر یک فوران است.

Let's hope it's water and not something else.

امیدواریم آب باشد نه چیز دیگری.

Oh, okay, Steve, lovely. And on that lovely graphic

اوه، باشه، استیو، دوست داشتنی. و در آن یادداشت گرافیکی دوست داشتنی

note.

.

Yes, once. Thank you, Mr. Steve.

بله یکبار. ممنون آقای استیو.

I see. Hear of.

می بینم. بشنو

I think I've got heatstroke.

فکر کنم گرمازدگی گرفتم

I've got heatstroke, Steve. I've got heatstroke.

من گرمازدگی گرفتم استیو. گرمازدگی گرفتم

I don't think I can carry on.

فکر نمی کنم بتوانم ادامه دهم

I think I'm going to faint.

فکر کنم دارم غش میکنم

We'll collapse on the ground.

روی زمین فرو می ریزیم

Oh, my goodness.

اوه خدای من.

It is so hot here in the studio.

اینجا در استودیو خیلی گرم است.

Thank you very much for joining us.

از اینکه به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

For the last 2 hours, it's been lively today.

در 2 ساعت گذشته، امروز پر جنب و جوش بوده است.

I've talked about some things.

من در مورد چیزهایی صحبت کرده ام.

I hope you were not too offended.

امیدوارم زیاد ناراحت نشده باشید

But sometimes it's good to talk about these things, isn't it?

اما گاهی اوقات خوب است در مورد این چیزها صحبت کنیم ، اینطور نیست؟

I think talking about things is always good.

من فکر می کنم صحبت کردن در مورد چیزها همیشه خوب است.

It is.

این است.

It is. It is.

این است. این است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I will be here on.

من اینجا خواهم بود.

When am I back with you? On Wednesday.

کی برمیگردم پیشت؟ روز چهارشنبه

I'm getting very confused, you see, because I was with you on Friday and.

من دارم خیلی گیج میشم ، میبینی چون جمعه با تو بودم و.

Well, it just make me a little confused.

خوب، فقط من را کمی گیج می کند.

It's my age, probably.

احتمالاً سن من است.

See you on Wednesday 2 p.m.

چهارشنبه ساعت 14 میبینمت

UK time this is Mr.

به وقت بریتانیا این آقای

Duncan in the birthplace of English saying thanks for watching.

دانکن در زادگاه انگلیسی است که می گوید ممنون از تماشا کردن.

See you very soon.

خیلی زود میبینمت

Take care of yourselves, stay happy.

مواظب خودت باش شاد باش

Don't forget to phone a friend.

فراموش نکنید که با یک دوست تماس بگیرید.

Say to them Phone a relative,

به آنها بگویید با یکی از اقوام تماس بگیرید،

tell them you love them.

به آنها بگویید دوستشان دارید.

Isn't that nice?

این خوب نیست؟

Well, a lovely way to end today's live stream.

خوب، یک راه دوست داشتنی برای پایان دادن به پخش زنده امروز.

And of course, until the next time we meet, you know what's coming next.

و البته، تا دفعه بعد که ما ملاقات می کنیم، شما می دانید که در آینده چه خواهد شد.

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Oh, I'm so hot

اوه، من در حال حاضر خیلی داغ هستم

ta ta for now