Full English lesson with Mr Duncan - #45 - Button uses - What is Hyperbole? - Expressing Annoyance

Hi everybody, this is Mr Duncan in England.

سلام به همه، این آقای دانکن در انگلستان است.

Welcome to another Full English lesson.

به یک درس کامل انگلیسی دیگر خوش آمدید.

For all those who cannot get enough

برای همه کسانی که نمی توانند

of that beautiful thing we  call the English language.

از آن چیز زیبا سیر شوند که ما آن را زبان انگلیسی می نامیم.

It is very nice to see you here again.

خیلی خوشحالم که دوباره شما را اینجا می بینم.

Thank you very much for joining me.

از اینکه به من پیوستید بسیار سپاسگزارم.

Before we get under way with today’s lesson,

قبل از اینکه درس امروز را شروع کنیم،

I would like to set a little brainteaser for you,

می‌خواهم یک بازی فکری کوچک برای شما تنظیم

so as to give you something to ‘mull  over’ whilst watching today’s lesson.

کنم تا در حین تماشای درس امروز چیزی به شما بدهم که «در مورد آن فکر کنید».

To ‘mull over’ is to think about  or consider something carefully.

"در نظر گرفتن" به این معناست که درباره چیزی فکر کنید یا به دقت در نظر بگیرید.

The question is…

سوال این است...

What word can be used alongside  the following 5 words?

چه کلمه ای را می توان در کنار 5 کلمه زیر استفاده کرد؟

The words are…

کلمات عبارتند از...

gate lamp office man box

جعبه مرد اداری چراغ دروازه،

I will give you the answer  at the end of the video,

من جواب شما را در پایان ویدیو خواهم داد،

so get your thinking caps on!

پس کلاه های فکری خود را به کار ببرید!

Have you ever found yourself in a situation

آیا تا به حال در موقعیتی قرار گرفته اید

where a person is doing something annoying  and irritating and won’t stop doing it?

که شخصی کاری آزاردهنده و آزاردهنده انجام دهد و از انجام آن دست نکشد؟

Maybe they are talking too  much about their problems,

شاید آنها بیش از حد در مورد مشکلاتشان صحبت می کنند

or they are doing something else  that is getting on your nerves.

یا کار دیگری انجام می دهند که اعصاب شما را به هم می زند.

The feeling caused by the irritation  can be described as an annoyance.

احساس ناشی از تحریک را می توان به عنوان آزاردهنده توصیف کرد.

You might want to say something to that  person, so as to get them to be quiet.

ممکن است بخواهید چیزی به آن شخص بگویید تا ساکت شود.

The only problem with doing that is you run  the risk of upsetting or offending them.

تنها مشکلی که در انجام این کار وجود دارد این است که خطر ناراحت کردن یا توهین به آنها را دارید.

The point at which you feel as if you must say  something can be described as the breaking point.

نقطه‌ای که در آن احساس می‌کنید باید چیزی بگویید را می‌توان به عنوان نقطه شکست توصیف کرد.

You cannot stand it any longer.

دیگه نمیتونی تحمل کنی

You have to say something.

باید یه چیزی بگی

Phrases such as… ‘Please stop it!’

عباراتی مانند... «لطفا متوقفش کنید!»

You have reached the end of your tether.

شما به پایان کار خود رسیده اید.

You cannot take anymore.

دیگه نمیتونی تحمل کنی

Please…

لطفا…

‘Cut it out.’ ‘Pack it in.’

«قطعش کن.» «آن را جمع کن.»

‘Give it a rest.’ ‘Belt up!’

«به آن استراحت بده».

‘Pipe down!’ ‘Enough already!’

‘Put a sock in it!’.

Of course all of those phrases are  normally used to show annoyance

البته همه این عبارات معمولاً برای نشان دادن آزار

and are normally used in the heat of the moment.

استفاده می‌شوند و معمولاً در گرمای لحظه استفاده می‌شوند.

The person receiving the complaint will most  likely feel annoyed or even hurt by your outburst.

شخصی که شکایت را دریافت می کند، به احتمال زیاد از طغیان شما آزرده خاطر می شود یا حتی صدمه می بیند.

But sometimes it is hard  to hold your feelings back.

اما گاهی اوقات سخت است که جلوی احساسات خود را بگیرید.

It is not unusual for a parent to tell their  child off for doing something annoying.

برای والدین غیرعادی نیست که فرزندشان را به خاطر انجام کاری آزاردهنده رد کنند.

Quite often it is the noise  that a child is making that can  

اغلب اوقات این صدایی است که کودک ایجاد می کند که می

‘rile’ the parent to the point  where they lose their temper.

تواند والدین را تا حدی "آزار" دهد که عصبانی شوند.

The word ‘rile’ means anger.

کلمه "Rile" به معنای خشم است.

That feeling of rage that grows inside you  when something is getting on your nerves  

آن احساس خشمی که در درون شما رشد می‌کند، وقتی چیزی روی اعصابتان خراب می‌شود،

can be described as ‘getting riled’.

می‌توان آن را به‌عنوان «آشفتگی» توصیف کرد.

Fortunately most of us are  able to control our anger,

خوشبختانه اکثر ما قادریم خشم خود را کنترل کنیم،

but sometimes, not often, but sometimes,

اما گاهی اوقات، نه اغلب، اما گاهی اوقات،

even the most mild-mannered person might  become frustrated and lose their temper.

حتی ملایم‌ترین افراد ممکن است ناامید شوند و عصبانی شوند.

It’s time to take a look at another buzzword.

وقت آن رسیده است که نگاهی به یک کلمه کلیدی دیگر بیندازیم.

A buzzword is a word or phrase that  is popular during a certain period

کلیدواژه کلمه یا عبارتی است که در یک دوره خاص محبوب است

or is generally popular in everyday use.

یا عموماً در استفاده روزمره رایج است.

Today’s buzzword is…

کلمه رایج امروز…

‘Hyperbole’.

"هیپربولی" است.

The word ‘hyperbole’ is a noun that  means exaggerate of over-state something.

کلمه "hyperbole" اسمی است که به معنای اغراق در بیان چیزی است.

To make a situation appear worse than it really is

بدتر جلوه دادن یک موقعیت از آنچه هست

or to over blow something minor, so as to make  it appear more devastating that it actually is

یا به‌هم زدن چیزی جزئی، به‌گونه‌ای که ویران‌کننده‌تر از آنچه هست به نظر برسد،

can be described as ‘hyperbole’.

می‌توان آن را «هذلولی» توصیف کرد.

You might over-state your feelings or  exaggerate your reaction to something  

ممکن است احساسات خود را بیش از حد بیان کنید یا واکنش خود را نسبت به چیزی اغراق کنید تا

for extra dramatic effect.

تأثیر چشمگیر بیشتری داشته باشید.

News stories might use hyperbole  to get a person’s attention.

ممکن است در داستان‌های خبری از هذل گویی برای جلب توجه افراد استفاده شود.

Advertising often contains hyperbole, so as to  make a bigger impression on the general public.

تبلیغات اغلب حاوی اغراق است، به طوری که تأثیر بیشتری بر عموم مردم بگذارد.

Social media has allowed hyperbole  to slip into general use.

رسانه‌های اجتماعی اجازه داده‌اند که هذل‌گویی به استفاده عمومی تبدیل شود.

It might be stated that something is having  a bigger effect on people than it really is.

ممکن است گفته شود که چیزی بیشتر از آنچه هست، روی مردم تأثیر می گذارد.

“People are losing their minds over these new  contestants on the latest season of Love Island.”

"مردم در حال از دست دادن ذهن خود نسبت به این شرکت کنندگان جدید در آخرین فصل Love Island هستند."

In logical terms, it would be fair to say that  

از نظر منطقی، منصفانه است که

people do not normally lose  their minds over a TV show.

بگوییم   مردم معمولاً ذهن خود را به خاطر یک برنامه تلویزیونی از دست نمی دهند.

It is hyperbole.

هذلولی است.

You might hear a politician use hyperbole when  stating a situation that needs putting right.

ممکن است بشنوید که سیاستمداری هنگام بیان وضعیتی که نیاز به اصلاح دارد، از هذل گویی استفاده می کند.

This can be applied to both  the problem and the solution.

این را می توان هم برای مشکل و هم برای راه حل اعمال کرد.

That is to say; the situation is  made to seem far worse than it is

که این است که بگوییم؛ وضعیت بسیار بدتر از آنچه هست به نظر می رسد

and the solution might  appear; too good to be true.

و راه حل ممکن است ظاهر شود. خیلی خوبه که درست باشه

They can both be exaggerated.

هر دو را می توان اغراق کرد.

An overreaction or overstatement  can be described as ‘over the top.

یک واکنش افراطی یا اغراق آمیز را می توان به عنوان «بیش از حد» توصیف کرد.

It is… exaggerated, overstated, overblown,

اغراق‌آمیز، اغراق‌آمیز، مبالغه‌شده،

it is hyperbole.

هذل‌گویی است.

Can you see the object that is next to me here?

آیا می توانید جسمی را که در کنار من است اینجا ببینید؟

It is a simple everyday item  that can be found everywhere.

این یک کالای ساده روزمره است که در همه جا یافت می شود.

There might be one or more  of these near you right now.

ممکن است در حال حاضر یک یا چند مورد از این موارد در نزدیکی شما وجود داشته باشد.

This is a button.

این یک دکمه است.

It is a useful thing for  fastening your clothes with.

این یک چیز مفید برای بستن لباس است.

Buttons come in all shapes, sizes, and colours.

دکمه ها در همه اشکال، اندازه ها و رنگ ها وجود دارند.

The word ‘button’ can be used in other ways too.

کلمه "دکمه" را می توان به روش های دیگری نیز به کار برد.

A control that needs to work instantly  will often be in the form of a button.

کنترلی که باید فوراً کار کند اغلب به شکل یک دکمه است.

It can be pressed easily.

به راحتی می توان آن را فشار داد.

An emergency button might be placed in  a room, so as to activate a fire alarm.

ممکن است یک دکمه اضطراری در یک اتاق قرار داده شود تا زنگ هشدار آتش را فعال کند.

This might also be called a ‘panic button’.

این ممکن است "دکمه وحشت" نیز نامیده شود.

In order to activate the alarm,  you will need to press the button.

برای فعال کردن زنگ هشدار، باید دکمه را فشار دهید.

You hit the button. You push the button.

شما دکمه را می زنید. شما دکمه را فشار می دهید.

An elderly person might wear an  alarm button on their person,

یک فرد مسن ممکن است دکمه زنگ هشدار را روی فرد خود ببندد

so they can call for help in an emergency.

تا بتواند در مواقع اضطراری کمک بگیرد.

“If you need any assistance in the  night, just press the red button.”

«اگر در شب به کمک نیاز دارید ، فقط دکمه قرمز را فشار دهید.»

A computer will most likely have  a power button on the front,

رایانه به احتمال زیاد دارای یک دکمه روشن/خاموش در جلو خواهد بود

so as to allow you to ‘power up’ the device.

تا به شما امکان «روشن کردن» دستگاه را بدهد.

A lift or elevator normally  has many buttons inside it.

آسانسور یا آسانسور معمولاً دکمه‌های زیادی در داخل خود دارد.

However, these days the physical button  is being replace by the ‘touch’ button.

با این حال، این روزها دکمه فیزیکی با دکمه «لمسی» جایگزین شده است.

Touch screens now allow you  activate a function on a device

اکنون صفحه‌های لمسی به شما امکان می‌دهند عملکردی را در دستگاه

without having to press a real button.

بدون فشار دادن یک دکمه واقعی فعال کنید.

A button might also be referred to as a key.

یک دکمه همچنین ممکن است به عنوان یک کلید نامیده شود.

A computer keyboard has buttons that  are pressed to perform an action;

صفحه‌کلید رایانه دارای دکمه‌هایی است که برای انجام یک عمل فشار داده می‌شوند.

although, they are more  normally referred to as keys.

اگرچه، معمولاً به آنها کلیدها گفته می شود.

There are some phrases related  to the word ‘button’ as well.

برخی از عبارات مربوط به کلمه "دکمه" نیز وجود دارد.

You might be ‘on the button’ about something.

ممکن است درباره چیزی «روی دکمه» باشید.

This means that you are correct about something.

این به این معنی است که شما در مورد چیزی درست می گویید.

An accurate statement or answer can  be described as being ‘on the button’.

یک بیانیه یا پاسخ دقیق را می توان به عنوان «روی دکمه» توصیف کرد.

“You were on the button about the  improvements that need to be made.”

«شما در مورد بهبودهایی که باید انجام شوند روی دکمه بودید.»

There is also an item that can be worn on  a person’s clothing for a special occasion.

همچنین یک مورد وجود دارد که می‌توان آن را برای یک موقعیت خاص روی لباس افراد پوشید.

A flower that is place on the jacket  of a person attending a wedding

گلی که روی کاپشن فردی که در مراسم عروسی

or some other celebration is a buttonhole.

یا جشن های دیگر شرکت می کند قرار می گیرد، سوراخ دکمه است.

It is normally placed in the hole  where a button might fasten in.

معمولاً در سوراخی قرار می‌گیرد که ممکن است دکمه‌ای در آن بسته شود

The flower is often a pink or white carnation.

. گل اغلب یک گل میخک صورتی یا سفید است.

If you want a person to stop talking,  you might tell them to ‘button it’.

اگر می‌خواهید شخصی دیگر صحبت نکند، ممکن است به او بگویید «دکمه‌اش را ببندد».

You are telling them to say nothing.

شما به آنها می گویید که چیزی نگویند.

“Don’t tell anyone that I’m  getting married, just button it.”

«به کسی نگویید که دارم ازدواج می‌کنم، فقط دکمه آن را فشار دهید.»

Then there is the phrase that  means to purposely annoy someone

سپس عبارتی وجود دارد که به معنای آزار دادن عمدی کسی

so as to make them angry;  to push someone’s buttons.

است تا او را عصبانی کند. فشار دادن دکمه های کسی

You are doing something to wind  a person up and make them angry.

شما کاری انجام می دهید که یک نفر را عصبانی کنید و عصبانی کنید.

You are ‘pushing their buttons’.

شما "دکمه های آنها را فشار می دهید".

“If he was disagreeing with me so as to  push my buttons, then he’s succeeded.

«اگر او با من مخالف بود تا دکمه‌هایم را فشار دهد، پس موفق شده است.

In American English a ‘button’  is a type of flat metal object,

در انگلیسی آمریکایی «دکمه » نوعی شیء فلزی تخت است

which is pinned to a person’s clothing.

که به لباس افراد سنجاق می‌شود.

It is often called a ‘badge’.

اغلب به آن "نشان" می گویند.

This is a badge.

این یک نشان است.

It can also be called a button.

می توان آن را یک دکمه نیز نامید.

Sadly we have come to the end  of another Full English lesson.

متأسفانه به پایان  یک درس کامل انگلیسی دیگر رسیدیم.

Yes I know...

بله می دانم...

those 10 minutes go by so quickly don't they.

آن 10 دقیقه خیلی زود می گذرد.

Before I let you go...

قبل از اینکه شما را رها کنم...

here is the answer to the  brainteaser I set for you earlier.

در اینجا پاسخ به  بازی فکری ای است که قبلاً برای شما تنظیم کردم.

I asked you to name the word that can  go alongside the following five words.

از شما خواستم کلمه ای را که می تواند در کنار پنج کلمه زیر قرار گیرد نام ببرید.

The words were…

کلمات…

gate lamp office man box.

چراغ دروازه جعبه مرد اداری بود.

The answer is…

پاسخ این است…

Post.

ارسال کنید.

First there is gate post, which is the support  that is normally driven into the ground  

ابتدا پست دروازه وجود دارد، که تکیه گاه است که معمولاً به داخل زمین هدایت می شود

and is used to support a swinging gate.

و برای پشتیبانی از یک دروازه تابدار استفاده می شود.

Then there is lamp post, which is a long solid  pole onto which a light is mounted at the top.

سپس تیر چراغ وجود دارد، که یک قطب جامد طولانی است که روی آن چراغی در بالا نصب شده است.

Then there is post office, which is  a building where mail is handed in  

سپس اداره پست وجود دارد، که ساختمانی است که در آن نامه ها تحویل داده می شود

and sorted for collection and delivery.

و برای جمع آوری و تحویل مرتب می شوند.

Then there is post man, or post woman, which  is a person who delivers those letters to you.

سپس یک مرد پست یا زن پست وجود دارد که شخصی است که آن نامه ها را به شما تحویل می دهد.

Finally there is post box,  

در نهایت صندوق پستی وجود دارد،

which is a safe and secure place where  letters are placed for later collection.

که مکانی امن و مطمئن است که در آن نامه‌ها برای جمع‌آوری بعدی قرار می‌گیرند.

That is it, it's time to go.

همین است، وقت رفتن است.

I hope you have enjoyed today's Full English

امیدوارم از انگلیسی کامل امروز لذت برده باشید

And I really do hope you will join  me again very soon for another one.

و واقعاً امیدوارم به زودی دوباره برای یکی دیگر به من بپیوندید.

This is Mr Duncan, in the birthplace of English

این آقای دانکن است، در زادگاه انگلیسی

saying thanks for watching,

که می گوید متشکرم برای تماشا،

see you again soon.

به زودی دوباره شما را می بینم.

And of course until the next  time we meet here on YouTube...

و البته تا دفعه بعدی که اینجا در YouTube ملاقات می کنیم...

you know what's coming next, yes you do...

شما می دانید که بعداً چه اتفاقی می افتد، بله می دانید...

ta ta for now.

فعلاً.