RISE and SHINE EVERYBODY! / English Addict LIVE chat & Learning / Wed 2nd FEB 2022 - with Mr Duncan

Here we are again, oh, my goodness.

ما دوباره اینجا هستیم، خدای من.

These days are going by so quickly, don't you think?

این روزها خیلی زود می گذرند، فکر نمی کنی؟

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

Yes, it is another English addict.

بله، این یک معتاد انگلیسی دیگر است.

Extra something extra during the week, just for you.

چیز اضافی اضافی در طول هفته، فقط برای شما.

Here we are, live once more from the birthplace of the English language,

ما اینجا هستیم، یک بار دیگر از زادگاه زبان انگلیسی زندگی می کنیم،

and I think by now, you know where it is.

و فکر می کنم تا به حال، می دانید کجاست.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Yes, I'm coming to you live from England.

بله، من از انگلیس به صورت زنده پیش شما می آیم.

New DVD video.

ویدیوی دی وی دی جدید.

Hi, everybody.

سلام به همه.

Mm-Hmm. Yes.

مم-هوم آره.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so. Are you happy?

امیدوارم. آیا شما خوشحال هستید؟

Do you have a smile on your face right now?

آیا در حال حاضر لبخند بر لب دارید؟

If you don't, we are all going to smile now

اگر این کار را نکنید، همه ما با هم اکنون

together after 3123. Hmm.

بعد از 3123 لبخند خواهیم زد.

Yeah.

آره

Can't be bad.

نمیتونه بد باشه

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

My name is Duncan. I talk about English.

اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I love English.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

You might say that I am one of those an English addict,

ممکن است بگویید من یکی از آن معتادان انگلیسی هستم

and I have a feeling that you might be as well.

و این احساس را دارم که ممکن است شما هم باشید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Then, yes, I talk about English.

سپس، بله، من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I love the English language.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

I've been doing this for ever such a long time.

من این کار را برای مدت طولانی انجام داده ام.

I know I haven't mentioned this for a while, but I've been doing this for over

می دانم که مدتی است به این موضوع اشاره نکرده ام، اما بیش از 15 سال است که این کار را در یوتیوب انجام می دهم

15 years on YouTube.

.

I remember many years ago starting my YouTube

یادم می آید سال ها پیش

channel when I was still working in China.

زمانی که هنوز در چین کار می کردم کانال یوتیوب خود را راه اندازی کردم.

And here I am over 15 years later,

و من بیش از 15 سال بعد

standing here, live, talking to you.

اینجا ایستاده ام، زندگی می کنم و با شما صحبت می کنم.

When I started doing this way back in 2006, there was no live streaming.

وقتی در سال 2006 شروع به انجام این کار کردم، پخش زنده وجود نداشت.

It didn't exist.

وجود نداشت

The technology wasn't around.

تکنولوژی در اطراف نبود.

You could not live stream on YouTube in 2006.

در سال 2006 نمی‌توانستید در یوتیوب پخش مستقیم داشته باشید.

But over the years, the technology has improved.

اما با گذشت سالها، این فناوری بهبود یافته است.

I'm not sure if my content has improved.

من مطمئن نیستم که آیا محتوای من بهبود یافته است.

I don't know if the things I do

نمی دانم کارهایی که انجام می دهم

have got better, but at least I try my best.

بهتر شده اند یا نه، اما حداقل تمام تلاشم را می کنم.

Anyway, here we are, and now we know what it's all about.

به هر حال، ما اینجا هستیم و اکنون می دانیم که موضوع چیست.

Yes, we have made it to the middle of another week

بله، ما به وسط یک هفته دیگر رسیدیم

because it is Wednesday.

زیرا چهارشنبه است.

Beep beep, beep, beep, beep, beep, beep,

بوق بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ،

beep, empty, typically BJP deputy PD PDP dude.

بوق، خالی، معمولا معاون BJP PD PDP دوست.

I'm so glad to see that

من خیلی خوشحالم که امروز می بینم که

so many of you have a smile on your face today.

بسیاری از شما لبخند بر لب دارید.

It's nice.

خوبه.

I think there's nothing wrong with smiling.

به نظر من لبخند زدن اشکالی ندارد.

Some people might give you a strange look.

برخی افراد ممکن است نگاه عجیبی به شما داشته باشند.

I love walking around with a smile on my face.

من عاشق قدم زدن در اطراف با لبخندی بر لب هستم.

It always confuses people

همیشه مردم را گیج می کند

because they don't know why you are happy.

زیرا نمی دانند چرا شما خوشحال هستید.

They have no idea.

آنها هیچ ایده ای ندارند.

But sometimes that smile on your face

اما گاهی اوقات آن لبخند روی صورت شما

can make other people also feel happy.

باعث می شود دیگران نیز احساس خوشحالی کنند.

Maybe they needed to see someone else

شاید آنها نیاز داشتند که شخص دیگری را ببینند که

smiling at them to make their day extra special.

به آنها لبخند می زند تا روز آنها را خاص کند.

So remember that next time you're walking around, keep

بنابراین به یاد داشته باشید که دفعه بعد که در حال قدم زدن هستید،

that smile upon your face as you walk amongst the human race. You?

هنگام قدم زدن در میان نسل بشر، آن لبخند را بر لبان خود نگه دارید. شما؟

You never know.

شما هرگز نمی دانید.

You might change a person's day completely

شما ممکن است روز یک فرد

or even their life.

یا حتی زندگی او را تغییر دهید.

Who knows?

چه کسی می داند؟

It's a very strange day, I will be honest with you.

روز خیلی عجیبی است، من با شما صادق خواهم بود.

It feels like spring is in the air.

انگار بهار در هواست.

However,

با این حال،

it is also incredibly warm

دمای آن نیز به طور باورنکردنی

twelve degrees twelve Celsius.

دوازده درجه دوازده سانتیگراد است.

Today, the temperature outside my window and here is another view.

امروز دمای بیرون پنجره من و اینجا نمای دیگری است.

I know a lot of people like to see the view from my window.

می دانم که بسیاری از مردم دوست دارند منظره ای را از پنجره من ببینند.

They always say, Mr.

همیشه می گویند آقای

Duncan, we love to see the view from your window.

دانکن، ما عاشق دیدن منظره از پنجره شما هستیم.

So there it is twelve degrees twelve Celsius.

بنابراین آنجا دوازده درجه دوازده سانتیگراد است.

For those who like to be modern

برای کسانی که دوست دارند مدرن

and precise, so there it is.

و دقیق باشند، این کار وجود دارد.

That is the view outside the window right now.

این نمای بیرون از پنجره در حال حاضر است.

I could I could have gone outside today.

میتونستم امروز برم بیرون

I did think about doing my live stream outside, but I wasn't sure

من به این فکر کردم که پخش زنده خود را در خارج از خانه انجام دهم، اما مطمئن نبودم

because there is a little bit of noise going on at the moment.

زیرا در حال حاضر کمی سر و صدا در جریان است.

Near where I live, so I decided not to, but it is warm enough.

نزدیک محل زندگی من، بنابراین تصمیم گرفتم این کار را نکنم، اما به اندازه کافی گرم است.

I can't believe it.

من نمی توانم آن را باور کنم.

Today is warm enough to go outside in

امروز آنقدر گرم است که

just your T-shirt and shorts.

فقط با تی شرت و شلوارک بیرون بروید.

Incredible.

باور نکردنی

So we are having a very nice, warm day today.

بنابراین ما امروز یک روز بسیار خوب و گرم را سپری می کنیم.

We also have the live chat, of course.

البته چت زنده هم داریم.

Today we are looking at a subject that we started looking at on Sunday,

امروز ما در حال بررسی موضوعی هستیم که از یکشنبه شروع به بررسی آن کردیم،

but we ran out of time because

اما وقت ما تمام شد زیرا

Mr Steve kept talking all the time.

آقای استیو همیشه صحبت می کرد.

He loves talking and apparently you love

او عاشق صحبت کردن است و ظاهراً شما عاشق

listening to Mr Steve telling his stories.

گوش دادن به داستان های آقای استیو هستید.

So we will have more of Mr Steve next Sunday.

بنابراین یکشنبه آینده بیشتر از آقای استیو خواهیم داشت.

But of course, we have subjects to look at,

اما البته ما موضوعاتی داریم که باید به آنها نگاه کنیم،

including the stages of age.

از جمله مراحل سن.

So today we are looking at adult hood.

بنابراین امروز ما به هود بزرگسالان نگاه می کنیم.

So on Sunday, we looked at childhood.

بنابراین یکشنبه، ما به دوران کودکی نگاه کردیم.

Today we are looking at adult hood

امروز ما به کلمات هود بزرگسال

words connected to that.

مرتبط با آن نگاه می کنیم.

We also have some strange English words to look at.

ما همچنین چند کلمه انگلیسی عجیب داریم که باید به آنها نگاه کنیم.

As you know, I love English, and sometimes

همانطور که می دانید من عاشق انگلیسی هستم و گاهی اوقات

the English language can be a little bit

زبان انگلیسی ممکن است کمی

strange.

عجیب باشد.

It really can.

واقعا می تواند.

So we are doing that as well.

بنابراین ما نیز این کار را انجام می دهیم.

Of course, we have the live chat.

البته ما چت زنده داریم.

It wouldn't be a live stream without you on the live chat.

بدون شما در چت زنده، پخش زنده نخواهد بود.

Hello to everyone.

سلام به همگی.

And I wonder who is first today?

و من تعجب می کنم که امروز چه کسی اول است؟

Who is first?

چه کسی اول است؟

Oh, we have someone new.

اوه، ما یک نفر جدید داریم.

Hmm. Hello to render

هوم با سلام به رندر

Fo Z Runda Pharmacy.

داروخانه Fo Z Runda.

I hope I pronounce your name right.

امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

Hello, render. Guess what?

سلام، رندر. حدس بزن چی شده؟

You are first on today's live chat.

شما اولین نفر در چت زنده امروز هستید.

Very nice.

بسیار خوب.

In fact, I think that deserves a fancy pants.

در واقع، من فکر می کنم که سزاوار یک شلوار فانتزی است.

Okay, that's enough.

باشه کافیه

Did you like my jazz hands, by the way?

اتفاقا از دست های جاز من خوشت آمد؟

That's a new thing I'm introducing when I'm doing my fancy pants.

این چیز جدیدی است که وقتی شلوارهای فانتزی ام را درست می کنم، معرفی می کنم.

I will do my jazz hands as a show of my appreciation.

من دستان جاز خود را به عنوان نشانی از قدردانی خود انجام خواهم داد.

So well done.

خیلی خوبه

Congratulations to to run the Runda Fauzi

به شما تبریک می گویم که امروز برای همه شما Runda Fauzi را اجرا می

you all first today.

کنید.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

We also have betrayers. We have tests.

ما خائن هم داریم. ما تست داریم

Hello, V8's, I'm afraid you are not first today,

سلام V8، میترسم امروز نفر اول نباشی

but maybe you were very close.

ولی شاید خیلی نزدیک بودی.

Perhaps you were very close to being first.

شاید شما خیلی به اولین بودن نزدیک بودید.

We also have betrayers, palmira.

خیانتکار هم داریم پالمیرا.

We also have a Zika.

ما هم زیکا داریم.

We have Beatrice.

ما بئاتریس را داریم.

We have more one

ما یک مورد

more one.

دیگر داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

Thanks for joining me today.

ممنون بابت همراهی امروز من.

Also, Fernando, oh,

همچنین، فرناندو، اوه،

we also have Luis Mendez.

ما نیز لوئیس مندز را داریم.

He's here today.

او امروز اینجاست

Hello, Louis.

سلام، لویی.

I've got some photographs to show in a few moments from Louis.

من چند عکس دارم که تا چند لحظه دیگر از لویی نشان دهم.

Also, can you believe I had a big surprise this morning?

همچنین، باورتان می شود امروز صبح یک سورپرایز بزرگ داشتم؟

I received an email from one of my viewers with some incredible news.

ایمیلی از یکی از بینندگانم دریافت کردم که خبرهای باورنکردنی داشت.

Some think that I don't think has ever happened before.

برخی فکر می کنند که من فکر نمی کنم قبلاً چنین اتفاقی افتاده باشد.

In my life, someone has written a song all about me

در زندگی من، یک نفر آهنگی درباره من

and also Mr.

و همچنین آقای

Steve.

استیو نوشته است.

And there he is.

و او آنجاست.

Thank you very much to Paolo.

از پائولو بسیار سپاسگزارم.

Hello, Paolo. Are you watching today?

سلام، پائولو. آیا امروز تماشا می کنید؟

I was watching your video this morning singing your song

امروز صبح داشتم ویدیوی شما را تماشا می‌کردم که آهنگ شما

dedicated to not only myself, but also Mr.

را نه تنها به خودم، بلکه به آقای

Steve and the English lessons

استیو و درس‌های انگلیسی

that I've been doing for the past 15 years.

که در 15 سال گذشته انجام می‌دادم، می‌خواندم.

So thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

I will play your song on Sunday.

یکشنبه آهنگت رو میزارم

So when you join me on Sunday, I will play Paolo's song.

پس وقتی یکشنبه به من ملحق شدی، من آهنگ پائولو را پخش خواهم کرد.

I haven't been able to put it into my computer yet, but I have a photograph there.

من هنوز نتوانستم آن را در رایانه خود قرار دهم، اما یک عکس در آنجا دارم.

Thank you very much, Paolo, for your wonderful song

خیلی ممنون، پائولو، برای آهنگ فوق العاده شما

that I listen to this morning.

که امروز صبح به آن گوش می دهم.

Very good and very nice. Thank you.

بسیار خوب و بسیار زیبا. متشکرم.

I must say I've never had

باید بگویم تا به حال هرگز

anyone write a song about me before, ever.

کسی را نداشته ام که درباره من ترانه بنویسد.

So yeah, that's quite incredible.

بنابراین بله، این کاملاً باورنکردنی است.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

Who else is on the live chat today?

چه کسی امروز در چت زنده است؟

We also have a Mega Mega is here.

ما همچنین یک مگا مگا اینجا داریم.

Hello to you as well.

سلام به شما نیز.

If it is your first time now,

اگر الان اولین بار است

the reason why I mention this is because on Sunday, I noticed

، دلیل اینکه من به این موضوع اشاره می کنم به این دلیل است که روز یکشنبه

that we had a lot of new visitors on my live chat.

متوجه شدم که بازدیدکنندگان جدید زیادی در چت زنده من داشته ایم.

So if it is your first time, please say, Mr.

پس اگر اولین بار است، لطفا بگویید آقای

Duncan, it is my first time.

دانکن، اولین بار است.

Please let me know and I will say hello to you.

لطفا به من اطلاع دهید و من به شما سلام خواهم کرد.

Hello to Charlie.

سلام به چارلی.

Hello, Charlie.

سلام چارلی

I can see from your little icon

از نماد کوچک شما می توانم متوجه شوم

that you are a fan of Charlie Chaplin.

که شما از طرفداران چارلی چاپلین هستید.

Very nice.

بسیار خوب.

Charlie Chaplin.

چارلی چاپلین.

Hello UK and Mr. Duncan.

سلام انگلستان و آقای دانکن.

Thank you very much for joining me here today.

از اینکه امروز در اینجا به من ملحق شدید بسیار سپاسگزارم.

This is my mid-week live stream.

این پخش زنده اواسط هفته من است.

Of course, I am also with you on Sunday as well.

البته یکشنبه هم با شما هستم.

Don't forget, you can also find me here

فراموش نکنید، شما می توانید من را

on Sunday from 2:00 p.m.

در روز یکشنبه از ساعت 14:00 اینجا نیز پیدا کنید.

UK time.

به وقت انگلستان

English addict live so

معتاد انگلیسی

not only on Wednesday, but also on

نه تنها در روز چهارشنبه، بلکه

Sunday as well for two hours on Sunday.

یکشنبه نیز به مدت دو ساعت در روز یکشنبه زندگی می کند.

Not only myself but also Mr Steve.

نه تنها خودم بلکه آقای استیو.

He will be here as well.

او هم اینجا خواهد بود.

Hello, Annie.

سلام آنی

Hello. Also, happy life.

سلام. همچنین زندگی شاد.

That's what you need.

این چیزی است که شما نیاز دارید.

You see, you need a happy life. You need something.

می بینید، شما به یک زندگی شاد نیاز دارید. شما به چیزی نیاز دارید.

You need to have something in your life to give you purpose, but also something that makes you happy.

شما باید چیزی در زندگی خود داشته باشید که به شما هدف بدهد، اما همچنین چیزی که شما را خوشحال کند.

So I hope by watching this and improving your English at the same time,

بنابراین امیدوارم با تماشای این مطلب و در عین حال بهبود زبان انگلیسی شما،

I will also bring a little bit of joy and happiness as well.

کمی شادی و خوشحالی را نیز به ارمغان بیاورم .

I really do.

من حتما انجام میدم.

Hello.

سلام.

Also to

همچنین در

now I've got someone here

حال حاضر من یک نفر را در اینجا

on the live chat, but I can't read your name because it is.

در چت زنده دارم، اما نمی توانم نام شما را بخوانم زیرا اینطور است.

It looks like Cyrillic, and I can't read that.

شبیه سیریلیک است و من نمی توانم آن را بخوانم.

Unfortunately, I might try to translate that in a moment

متأسفانه ، ممکن است سعی کنم در یک لحظه آن را ترجمه کنم

to see if I can actually read it.

تا ببینم آیا واقعاً می توانم آن را بخوانم یا خیر.

We also have Anna Vera.

آنا ورا هم داریم.

Hello to you as well, Mohammed Alala.

سلام به شما هم محمد علاله.

I heard about you on Twitter.

من در مورد شما در توییتر شنیدم.

Really?

واقعا؟

So it would appear on Sunday

بنابراین روز یکشنبه ظاهر می شود

someone had recommended me on Twitter,

که شخصی به من در توییتر توصیه کرده است،

and that's why we had a lot of people joining for the first time.

و به همین دلیل است که ما افراد زیادی برای اولین بار به آن ملحق شده اند.

Happy Life says it is my first time here.

زندگی شاد می گوید اولین بار است که اینجا هستم.

Well, congratulations.

خب تبریک میگم

Welcome to my big English family.

به خانواده بزرگ انگلیسی من خوش آمدید.

This is the biggest English corner.

این بزرگترین گوشه انگلیسی است.

The biggest, the largest English corner

بزرگترین، بزرگترین گوشه انگلیسی

in the world because it is not only here

در جهان، زیرا نه تنها اینجا

live, but also I'm here

زنده است، بلکه من اینجا هستم

and you are here as well all around the world.

و شما نیز در سراسر جهان اینجا هستید.

Valentin says

والنتین میگه

We definitely need someone like you, Mr Duncan.

ما حتما به یکی مثل شما نیاز داریم آقای دانکن.

Thank you very much. Well, I try my best.

بسیار از شما متشکرم. خوب من تمام تلاشم را می کنم.

That's all I can do, really.

این تنها کاری است که می توانم انجام دهم، واقعاً.

I can't.

من نمی توانم.

I can never do more than my best.

من هرگز نمی توانم بیشتر از بهترین کارم انجام دهم.

I can try my hardest.

من می توانم تمام تلاشم را کنم.

I can try to be as good as I can,

می توانم سعی کنم تا جایی که می توانم خوب باشم،

but still, it's the same thing.

اما باز هم همین است.

All I can do is my best.

تنها کاری که می توانم انجام دهم این است که بهترین کارم را انجام دهم.

Hello to.

سلام به.

Oh, Beatriz is here as well, Paolo.

اوه، بئاتریز هم اینجاست، پائولو.

Paolo, I like your present.

پائولو، من هدیه شما را دوست دارم.

I love it very much and I will be playing that on Sunday.

من آن را بسیار دوست دارم و یکشنبه آن را بازی خواهم کرد.

So next Sunday, I will play the song that Paolo has has written

بنابراین یکشنبه آینده، آهنگی را که پائولو نوشته است

and also has sung just for us.

و فقط برای ما خوانده است را پخش خواهم کرد.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

It's very nice of you today.

امروز از شما خیلی خوب است

As you may have noticed from my thumbnail

همانطور که ممکن است از تصویر کوچک من

in the United States,

در ایالات متحده

it is Groundhog Day, a special day.

متوجه شده باشید، روز Groundhog، یک روز خاص است.

This is where people find out whether winter

اینجاست که مردم متوجه می شوند که آیا

is going to continue for another six weeks or not.

زمستان شش هفته دیگر ادامه خواهد داشت یا خیر.

And it is called Groundhog Day.

و به آن روز گراندهاگ می گویند.

It is also the title of a very popular movie

این همچنین عنوان فیلمی بسیار محبوب

starring Bill Murray and Andie MacDowell,

با بازی بیل موری و اندی مک داول است،

a very big film many years ago.

فیلمی بسیار بزرگ سال ها پیش.

I think it was from the IRA.

فکر کنم از IRA بود.

I always want to say the 1980s, but I don't think it was.

من همیشه می خواهم بگویم دهه 1980، اما فکر نمی کنم اینطور باشد.

I think Groundhog Day was actually made in the early 1990s.

فکر می کنم Groundhog Day در واقع در اوایل دهه 1990 ساخته شد.

I might be wrong there, but at least it is the end of the 1980s.

من ممکن است در آنجا اشتباه کنم، اما حداقل این اواخر دهه 1980 است.

But a good film all the same.

اما به هر حال فیلم خوبی است.

But yes, we have.

اما بله، داریم.

We have some breaking news coming through now,

ما در حال حاضر

some breaking news on this Groundhog Day.

اخبار فوری داریم، برخی از اخبار فوری در این روز Groundhog.

And of course, every year, the residents of a place called

و البته هر ساله اهالی محلی به نام

Gobblers Knob, which is a real place.

گوبلرز ناب که مکانی واقعی است.

By the way. I didn't make that up.

راستی. من درست نکردم

I'm not being rude or disgusting,

من بی ادب یا منزجر نیستم،

but the people of Gobblers knob always wait on February

اما مردم دستگیره Gobblers همیشه در دوم فوریه منتظر هستند تا گرگ

the second for the little groundhog to come out of the ground.

کوچک از زمین بیرون بیاید.

And if the groundhog sees its shadow,

و اگر خاکریز سایه خود را ببیند، به

it means there will be another six weeks of winter.

این معنی است که شش هفته دیگر زمستان خواهد بود.

But if he doesn't see his shadow, then

اما اگر سایه خود را نبیند،

winter has come to an end

زمستان به پایان رسیده است

and spring will start straight away or earlier than usual.

و بهار بلافاصله یا زودتر از همیشه آغاز می شود.

So let's have a look, shall we?

پس بیایید نگاهی بیندازیم، نه؟

Because apparently we've had the news come through.

زیرا ظاهراً ما این خبر را دریافت کرده ایم.

Just a few moments ago, apparently.

همین چند لحظه پیش ظاهرا

Yes, it is.

بله همینطور است.

Breaking news, everyone.

اخبار فوری، همه.

What has happened?

چه اتفاقی افتاده است؟

Has the groundhog seen its shadow or not?

آیا خاکریز سایه اش را دیده یا نه؟

Well, let's find out.

خب بیایید بفهمیم

Come on.

بیا دیگه.

Oh dear.

اوه عزیزم.

It would appear that

به نظر می رسد که

in the United States, they are going to have

در ایالات متحده، آنها

six more weeks of winter,

شش هفته دیگر زمستان خواهند داشت،

which means that the little groundhog

به این معنی که گراز کوچک

actually saw its own shadow.

در واقع سایه خود را دیده است.

It actually saw its shadow.

در واقع سایه اش را دید.

Which means there is six more weeks of winter.

یعنی شش هفته دیگر زمستان است.

Fortunately, it doesn't apply here,

خوشبختانه، در اینجا اعمال نمی شود،

so it's not here in the UK.

بنابراین اینجا در بریتانیا نیست.

So, so that's good news,

بنابراین، این خبر خوبی است،

because it really does feel as if winter has already come to an end.

زیرا واقعاً احساس می شود که زمستان به پایان رسیده است.

Apparently, we've just had here in England

ظاهراً، ما در

the sunniest and driest

انگلستان، آفتابی‌ترین و خشک‌ترین

January for many, many years.

ژانویه را برای سال‌های بسیار زیادی داشته‌ایم.

So it has been a very

بنابراین بسیار

warm, mild and

گرم، ملایم بوده است و

I suppose I should also say

من فکر می کنم باید بگویم

dry as well.

خشک نیز هست.

So January was a very dry month indeed.

بنابراین ژانویه یک ماه بسیار خشک بود.

So that's what's happening in the US, say this morning as the little groundhog

پس این همان چیزی است که در ایالات متحده اتفاق می افتد، بگویید امروز صبح که گراز کوچک

came out of the ground

از زمین بیرون آمد

and he saw his shadow,

و سایه خود را دید،

which means in the US say they have to,

یعنی در ایالات متحده می گویند که مجبور هستند،

they have to endure another six weeks of winter.

باید شش هفته دیگر زمستان را تحمل کنند.

I wonder if it also refers to lockdown.

من نمی دانم که آیا این به قفل کردن نیز اشاره دارد؟

Maybe they could have a little groundhog that comes out of the ground

شاید آنها می توانند یک گراز کوچک داشته باشند که از زمین بیرون می آید

to decide whether they'll be another six weeks of lockdown.

تا تصمیم بگیرد که آیا آنها شش هفته دیگر قرنطینه خواهند بود یا خیر.

Maybe you could have a little Dr.

شاید بخواهی دکتر

Ritchie come out of the ground and go

ریچی کوچکی از زمین بیرون بیاید و

six more weeks of lockdown, baby.

شش هفته دیگر قرنطینه شود، عزیزم.

I don't know.

من نمی دانم.

Maybe, maybe not.

شاید شایدم نه.

Anyway, we all live today, and as you know, I love receiving your photographs.

به هر حال همه ما امروز زندگی می کنیم و همانطور که می دانید من عاشق دریافت عکس های شما هستم.

I love receiving your emails.

من عاشق دریافت ایمیل های شما هستم.

Can I say thank you to

آیا می توانم از ماگدالنا تشکر کنم

Magdalena?

؟

Hello, Magdalena, who came to the UK in 2017 and.

سلام، ماگدالنا، که در سال 2017 به بریتانیا آمد و.

During this time, you saw some lovely old English castles and beautiful gardens.

در این مدت، قلعه های دوست داشتنی قدیمی انگلیسی و باغ های زیبا را دیدید. Magdalena می نویسد،

You spent one day in London, then one in Canterbury

شما یک روز را در لندن گذراندید، سپس یک روز را در کانتربری

and one day on the south coast

و یک روز را در سواحل

of England, Magdalena writes.

جنوبی انگلستان گذراندید.

We tried all sorts of English beer.

ما انواع آبجو انگلیسی را امتحان کردیم.

Oh, I see, I'm sure you did.

اوه، می بینم، مطمئنم که این کار را کردی.

We have some lovely local beer

ما

in the area where I live as well.

در منطقه ای که من زندگی می کنم آبجوی محلی دوست داشتنی می خوریم.

We tried all sorts of English beer and we also had

ما انواع آبجو انگلیسی را امتحان کردیم و

some fish and chips.

مقداری ماهی و چیپس هم خوردیم.

Thank you, Magdalena.

ممنون مگدالنا.

And to answer your final question,

و برای پاسخ به سوال آخر شما

has Mr Steve found some running shoes?

، آیا آقای استیو کفش دویدن پیدا کرده است؟

I can tell you now that he has.

الان میتونم بهت بگم که داره.

Mr Steve has some lovely new running shoes

آقای استیو کفش‌های دوندگی جدید و دوست‌داشتنی دارد

that literally, as I started my live stream today,

که به معنای واقعی کلمه، همانطور که امروز پخش زنده‌ام را شروع کردم،

Mr Steve was in the kitchen cleaning his new running shoes.

آقای استیو در آشپزخانه بود و کفش‌های جدیدش را تمیز می‌کرد.

Can you believe that?

آیا می توانید آن را باور کنید؟

Also, I've had a lovely message

همچنین، من یک پیام دوست داشتنی

come through as well concerning

در مورد

part of Argentina.

بخشی از آرژانتین داشتم.

Would you like to have a look?

آیا دوست دارید نگاهی بیندازید؟

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

If you look in the centre of the screen, you will see a place called Miramar.

اگر به مرکز صفحه نگاه کنید، مکانی به نام Miramar را خواهید دید.

And this is a place that Sandra

و این مکانی است که ساندرا

Sandra Gonzalez often visits.

ساندرا گونزالس اغلب از آن بازدید می کند.

Apparently, Sandra used to visit this place with her family,

ظاهرا ساندرا با خانواده اش به این مکان می رفت

but now she goes there to remember her family.

اما حالا برای یادی از خانواده اش به آنجا می رود.

It always brings back lots of lovely memories and also some lovely photographs as well.

همیشه بسیاری از خاطرات دوست داشتنی و همچنین تعدادی عکس دوست داشتنی را به ارمغان می آورد.

So thank you very much.

خوب، خیلی ممنون.

So this is a place called Miramar Miramar,

بنابراین این مکانی است به نام Miramar Miramar،

and it is on the I think it's the East Coast

و در ساحل شرقی

south of Sao Paulo, and here is another one.

جنوب سائوپائولو است، و اینجا مکان دیگری است.

This is Sandra's dock.

این اسکله ساندرا است.

Isn't that amazing?

آیا این شگفت انگیز نیست؟

I'm just trying to work out what type of dog that is.

من فقط دارم سعی می کنم بفهمم این سگ چه نوع سگی است.

I think it's a bulldog, maybe even a British bulldog.

من فکر می کنم این یک بولداگ است، شاید حتی یک بولداگ بریتانیایی.

I think it might be.

فکر میکنم اون ممکنه باشه.

Am I right, Sandra?

درست میگم ساندرا؟

Am I right?

درست میگم؟

Is your dog a British bulldog?

آیا سگ شما یک بولداگ بریتانیایی است؟

And also another photograph sent by Sandra.

و همچنین یک عکس دیگر از ساندرا ارسال شده است.

Very nice looking at the not only the beach,

نه تنها به ساحل،

but also the buildings as well in the distance.

بلکه به ساختمان ها نیز در دوردست نگاه بسیار خوبی دارد.

So apparently, Miramar is a popular

بنابراین ظاهرا، میرامار یک

holiday holiday destination.

مقصد محبوب برای تعطیلات است.

And Sandra goes there quite often.

و ساندرا اغلب به آنجا می رود.

We also have some photographs from Lewis as well.

ما همچنین چند عکس از لوئیس داریم.

Louis Mendez, thank you very much.

لوئیس مندز، بسیار متشکرم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Some more photographs from Lewis.

چند عکس دیگر از لوئیس

And yes, you can really tell that spring is in the air.

و بله، واقعاً می توان گفت که بهار در هوا است.

Also in France, walking around the park, just so

همچنین در فرانسه، قدم زدن در اطراف پارک، فقط برای

you see, I've actually pronounced it correct today.

اینکه ببینید، امروز آن را درست تلفظ کردم.

Also, another photograph from Louis.

همچنین یک عکس دیگر از لویی.

Let's have a look at this one.

بیایید نگاهی به این یکی بیندازیم.

Very nice.

بسیار خوب.

Very nice.

بسیار خوب.

Although I can see in that photograph there are a lot of grey skies.

اگرچه من می توانم در آن عکس ببینم که آسمان های خاکستری زیادی وجود دارد.

The clouds look a little bit angry.

ابرها کمی عصبانی به نظر می رسند.

Dare I say.

به جرات می گویم.

And finally, one more photograph from Louis.

و در نهایت یک عکس دیگر از لویی.

Oh yes, I do like that shot.

اوه بله، من آن شات را دوست دارم.

I have to be honest, Louis.

باید صادق باشم لویی

I do like that picture.

من آن عکس را دوست دارم

I think that might be my favourite picture.

فکر می کنم شاید این عکس مورد علاقه من باشد.

I don't know why, but I love walking down paths,

نمی دانم چرا، اما من عاشق راه رفتن در مسیرها هستم،

long paths that have lots of trees

مسیرهای طولانی که درختان زیادی

lined on each side.

در هر طرف ردیف شده اند.

So this looks like an arboretum.

بنابراین این به نظر می رسد یک درختکاری است.

I would probably describe

من احتمالاً

this particular place as an arboretum.

این مکان خاص را به عنوان یک درختکاری توصیف می کنم.

Would I be right in saying that?

آیا من درست می گویم؟

And finally, this is the local museum in the same area

و در نهایت، این موزه محلی در همان منطقه

where apparently they are having a special exhibition

است که ظاهراً نمایشگاه ویژه ای

for is it Lewis Libby, the 14th

برای لوئیس لیبی، چهاردهمین

and also Napoleon, the third

و همچنین ناپلئون، سومین

who apparently escaped to England.

نفری که ظاهراً به انگلستان فرار کرده است، دارند.

So I didn't actually realise that.

بنابراین من واقعاً متوجه این موضوع نشدم.

So maybe somewhere in England

بنابراین شاید جایی در انگلستان

or maybe the UK, perhaps Napoleon.

یا شاید انگلستان، شاید ناپلئون.

The third is buried somewhere.

سومی در جایی دفن شده است.

His resting place is somewhere in this country.

محل استراحت او جایی در این کشور است.

Thank you once again to Louis Mendez.

یک بار دیگر از لوئیس مندز تشکر می کنم.

Yes. Beatrice also enjoys your your picture with.

آره. بئاتریس همچنین از عکس شما با آن لذت می برد.

A beautiful tree.

یک درخت زیبا

He's going down a path.

او در حال رفتن به یک مسیر است.

It looks like a very long footpath

به نظر می رسد یک مسیر پیاده روی بسیار طولانی

and lots of trees on either side.

و تعداد زیادی درخت در دو طرف آن باشد.

It looks very nice. In fact,

خیلی خوب به نظر میرسه. در واقع

we are having longer days, by the way,

ما روزهای طولانی تری را می گذرانیم

the days are slowly getting longer.

، اتفاقاً روزها کم کم طولانی تر می شوند.

I don't know about where you are, but

نمی‌دانم کجا هستید،

the days are now slowly getting longer

اما روزها به آرامی طولانی‌تر

as we head towards the end of winter and spring.

می‌شوند و به پایان زمستان و بهار می‌رویم.

Next month,

ماه

the weather will change.

آینده آب و هوا تغییر می کند.

As March arrives, we will have much better weather.

با فرا رسیدن اسفند، هوای بسیار بهتری خواهیم داشت.

Also, it means that the daylight will become longer.

همچنین به این معنی است که نور روز طولانی تر می شود.

I don't know about you, but I can't wait.

من شما را نمی دانم، اما نمی توانم صبر کنم.

I really can't wait for the nice weather to arrive.

من واقعاً نمی توانم منتظر رسیدن هوای خوب باشم.

I hope you are feeling good today.

امیدوارم امروز حالتون خوب باشه

This is English addict.

این معتاد انگلیسی است.

We are alive.

ما زنده هستیم.

We are looking at some strange English words a little bit later on.

ما کمی بعد به چند کلمه انگلیسی عجیب نگاه می کنیم.

We also have some words connected to adulthood getting older.

ما همچنین کلماتی داریم که به پیر شدن بزرگسالی مرتبط هستند.

It is not necessarily

a depressing subject.

لزوماً موضوعی افسرده کننده نیست.

You can have a little bit of humour as well,

شما می توانید کمی شوخ طبعی نیز داشته باشید،

a little bit of fun when you are talking about getting older.

زمانی که در مورد پیر شدن صحبت می کنید کمی سرگرم کننده باشید.

All of that coming up later on.

همه اینها بعداً مطرح می شود.

But first, here is an excerpt from one of my full English lessons,

اما ابتدا، اینجا گزیده‌ای از یکی از درس‌های انگلیسی کامل من است

giving you the opportunity to see what I do here

که به شما این فرصت را می‌دهد تا ببینید من اینجا

on YouTube.

در یوتیوب چه می‌کنم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

This is Mr. Duncan in England.

این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you?

چطور هستید؟

Oh, wait, there a moment.

اوه، صبر کنید، یک لحظه وجود دارد.

Something's wrong here.

اینجا یه چیزی اشتباهه

Oh, there you are.

اوه، شما اینجا هستید.

I'm very sorry.

من خیلی متاسفم.

I was facing the wrong way.

من با راه اشتباه روبرو بودم.

I had my back to you.

پشتم به تو بود

Well, here we are once again with another edition of Mr.

خوب، در اینجا ما یک بار دیگر با یک نسخه دیگر از

Duncan's full English.

انگلیسی کامل آقای دانکن هستیم.

Yes. Another serving of piping

آره. سروینگ دیگری از پایپینگ

hot English is about to be served.

هات انگلیسی در شرف ارائه است.

So please take your seats and let the full English soiree begin.

پس لطفاً در صندلی‌های خود بنشینید و اجازه دهید مراسم کامل انگلیسی آغاز شود.

Oh, by the way, soiree is a French word,

به هر حال، soiree یک کلمه فرانسوی است،

meaning evening meal or social gathering.

به معنای عصرانه یا گردهمایی اجتماعی.

Can you see what sort of day it is here?

می توانید ببینید اینجا چه روزی است؟

The weather today is cold and icy.

هوا امروز سرد و یخبندان است.

There is frost on the ground and the air is frigid.

روی زمین یخبندان است و هوا سرد است.

The word frigid means cold.

لغت frigid به معنای سرد است.

It can also be used to describe a person who is unemotional and cold hearted.

همچنین می توان از آن برای توصیف فردی که بی عاطفه و سرد قلب است استفاده کرد.

If a person shows no affection towards others in any way

اگر شخصی به هیچ وجه نسبت به دیگران محبت نشان نمی دهد

or seems distant and uninterested in making friends,

یا به نظر دور و بی علاقه به دوستی است،

we can say that they are frigid.

می توانیم بگوییم سرد است.

The word refrigerator derives from the word frigid,

کلمه یخچال از کلمه frigid گرفته شده است

and the word frigid derives from the Latin word

و کلمه frigid از کلمه لاتین

for cold talking, of which

برای صحبت سرد گرفته شده است که

there is a harsh frost on the ground here today,

امروزه در اینجا یخبندان شدیدی روی زمین وجود دارد

which is caused by moisture freezing on the surface of the ground.

که ناشی از انجماد رطوبت در سطح زمین است.

Today is a chilly day.

امروز یک روز سرد است.

It's an icy warm.

گرمای یخی است.

It's nippy.

خفن است

It's colder than the Penguins breakfast.

سردتر از صبحانه پنگوئن است.

If I was given the choice

اگر

between being hot or feeling cold,

بین گرم بودن یا سرد بودن انتخابی به من داده شود،

I know which one I would choose, I'm not a fan of the cold weather.

می دانم کدام را انتخاب می کنم، من طرفدار هوای سرد نیستم.

I find going out on a freezing day tiring.

من بیرون رفتن در یک روز سرد را خسته می کنم. وقتی هوا سرد است

Your body uses up much more energy

بدن شما انرژی بسیار بیشتری مصرف می

when it is cold, so you get tired easily.

کند، بنابراین به راحتی خسته می شوید.

Your hands and feet become numb.

دست و پای شما بی حس می شود.

And if there is a cold wind to, then your face will freeze

و اگر باد سردی ببارد، صورت شما به حدی یخ می زند

to the point where you cannot speak.

که نمی توانید صحبت کنید.

Oh yes, I'm very sure that if I was given the choice,

اوه بله، من بسیار مطمئن هستم که اگر به من حق انتخاب داده می شد،

I would always choose a hot day over a cold one

همیشه یک روز گرم را به یک روز سرد انتخاب

every time.

می کردم.

Whilst walking out on a day like this,

در حالی که در چنین روزی

you are bound to come across some patches of ice,

بیرون می روید، احتمالاً با تکه های یخ روبرو می شوید،

you might even find a frozen area such as a pool or lake.

حتی ممکن است یک منطقه یخ زده مانند استخر یا دریاچه پیدا کنید.

There is an idiom in English that relates to ice.

یک اصطلاح در انگلیسی وجود دارد که به یخ مربوط می شود.

If a person is doing something that might get them into trouble,

اگر فردی در حال انجام کاری است که ممکن است او را به دردسر بیاندازد،

we can say that they are skating on thin ice

می توان گفت که روی یخ نازک اسکیت می کند

or treading on thin ice.

یا روی یخ نازک پا می گذارد.

This person is running the risk of being punished.

این فرد در معرض خطر مجازات قرار دارد.

They are tempting fate by doing something dangerous or risky.

آنها با انجام کاری خطرناک یا مخاطره آمیز سرنوشت را وسوسه می کنند.

The boss has noticed that you keep coming in late for work.

رئیس متوجه شده است که شما مدام دیر سر کار می آیید.

You are really skating on thin ice.

شما واقعاً روی یخ نازک اسکیت می کنید.

Hello, Sue Cat,

سلام سو کت،

there it was one of my full English lessons,

اونجا یکی از درس های کامل انگلیسی من بود

and of course, you can find all of my lessons on my YouTube channel.

و البته می تونید تمام درس های من رو در کانال یوتیوب من پیدا کنید.

And also, there is a playlist underneath

و همچنین، یک لیست پخش در زیر

this video as well.

این ویدیو نیز وجود دارد.

Yes, of course I saw you.

بله، البته من شما را دیدم.

Of course I noticed you, I see everything on the live chat.

البته من متوجه شما شدم، من همه چیز را در چت زنده می بینم.

Well, OK, not always.

خوب، نه همیشه.

I don't always see everything that happens.

من همیشه همه چیزهایی که اتفاق می افتد را نمی بینم.

But I did notice that Sue Cat was here.

اما متوجه شدم سو گربه اینجاست.

Hello, Sue. Cat, just in case you are still here.

سلام سو. گربه، فقط اگر هنوز اینجا باشی.

Hello.

سلام.

I know you can't stay for very long, but it's nice to see you here

می دانم که نمی توانی خیلی طولانی بمانی، اما به هر حال خوشحالم که تو را اینجا می بینم

anyway, even if it's just for a few seconds.

، حتی اگر فقط برای چند ثانیه باشد.

We also have Colonel. Hello, Colonel.

سرهنگ هم داریم. سلام جناب سرهنگ

Oh yes, Sandra's dog.

اوه بله، سگ ساندرا.

I forgot to mention this.

یادم رفت این را ذکر کنم

I'm sorry about that, but Sandra's dog is called Simon.

از این بابت متاسفم، اما سگ ساندرا سیمون نام دارد.

It's a great name for a dog.

این یک نام عالی برای سگ است.

I love that name.

من عاشق این اسم هستم

I can.

من میتوانم.

I can almost hear Sandra on the beach calling Simon.

تقریباً می توانم صدای ساندرا را در ساحل بشنوم که سیمون را صدا می کند.

So, Simon, come here, Simon.

پس، سایمون، بیا اینجا، سایمون.

Simon.

سیمون

Simon. Simon, Simon.

سیمون سیمون، سیمون.

Very nice, dog. Very lovely.

خیلی خوبه سگ خیلی دوست داشتنی.

And I think it is a British bulldog.

و من فکر می کنم یک بولداگ بریتانیایی است.

I think it is.

من فکر میکنم که هست.

Hello, also, Claudia.

سلام، همچنین، کلودیا.

Hello, Claudia. I haven't forgotten you.

سلام، کلودیا. من تو را فراموش نکرده ام

I had a very strange message.

یه پیام خیلی عجیب داشتم

Come this morning.

امروز صبح بیا

I do get some really unusual messages

من پیام‌های بسیار غیرمعمولی را

on my email address, and one of them was

در آدرس ایمیلم دریافت می‌کنم، و یکی از آنها

a company

یک شرکت

based in Turkey, offering me free dental work.

مستقر در ترکیه بود که به من خدمات دندانپزشکی رایگان ارائه می‌داد.

They wanted to take all my teeth out and replace them with beautiful

آنها می خواستند تمام دندان های من را بیرون بیاورند و با

white pearl white teeth.

دندان های سفید مروارید سفید زیبا جایگزین کنند.

And all I had to do was fly there

و تنها کاری که من باید انجام می‌دادم این بود که به آنجا پرواز کنم

and they would pull all my teeth out, and then they would put some nice new ones in.

و همه دندان‌هایم را بیرون بیاورند، و سپس دندان‌های خوب جدید را داخل

And all I had to do was mention their product

آن

and they were going to pay for everything.

بگذارند.

They were going to pay for the flight.

قرار بود هزینه پرواز را بپردازند.

They were going to pay for the treatment.

قرار بود هزینه درمان را بپردازند.

Everything was going to be free.

قرار بود همه چیز رایگان شود.

To be honest with you,

با شما صادقانه بگویم،

it's a lovely offer, but I'm not sure

این یک پیشنهاد دوست داشتنی است، اما مطمئن

if I want to have that sort sort of procedure.

نیستم که بخواهم چنین روشی داشته باشم یا خیر.

I don't like the idea of having all of my teeth

من از کشیدن تمام دندان هایم خوشم

pulled out, or sometimes I think they grind them.

نمی آید، یا گاهی فکر می کنم دندان هایم را می سایند.

They use a machine to grind your teeth,

آنها از دستگاهی برای تراشیدن دندان های شما استفاده می کنند

and then they put new teeth over the top of them.

و سپس دندان های جدید را روی آنها قرار می دهند.

To be honest with you, I do not like the sound of that.

راستش را بخواهم، صدای آن را دوست ندارم.

I will try my best

تمام تلاشم

to look after the teeth that I have now.

را می‌کنم تا از دندان‌هایی که الان دارم مراقبت کنم.

Is that okay? It's a nice offer.

خوبه؟ پیشنهاد خوبی است

So thank you very much to that lovely company

بنابراین از آن شرکت دوست داشتنی

in Turkey who who wanted to fly me

در ترکیه بسیار سپاسگزارم که می خواستند

all the way there to Istanbul,

مرا تا استانبول به آنجا ببرند

and they wanted to give me some free dental treatment.

و می خواستند به من خدمات دندانپزشکی رایگان بدهند.

They wanted to to make my teeth look

آنها می خواستند دندان های من را

like look like a film star.

شبیه یک ستاره سینما کنند.

I'm not sure if that's a good idea.

من مطمئن نیستم که آیا این ایده خوبی است.

Claudia Huber, who, by the way, is a dentist.

کلودیا هوبر که اتفاقاً یک دندانپزشک است.

So that's the reason why I'm mentioning this when I mention

به همین دلیل است که وقتی

Claudia's name because Claudia is a dentist.

نام کلودیا را می‌آورم به این دلیل است که کلودیا یک دندان‌پزشک است.

And Claudia says, Mr.

و کلودیا می گوید، آقای

Duncan, don't do that.

دانکن، این کار را نکن.

I don't want to do it anyway because I don't want someone

به هر حال نمی‌خواهم این کار را انجام دهم، زیرا نمی‌خواهم کسی

pulling all my teeth out and changing them for new teeth.

همه دندان‌هایم را بیرون بیاورد و آنها را با دندان‌های جدید عوض کند.

I don't want to do that because I don't like going to the dentist anyway.

من نمی خواهم این کار را انجام دهم زیرا به هر حال دوست ندارم به دندانپزشکی بروم.

I don't like it.

من آن را دوست ندارم.

However,

با این حال،

there is something that I know you can get in Turkey

چیزی وجود دارد که می‌دانم می‌توانید آن را در ترکیه تهیه کنید

that is apparently not very expensive,

که ظاهراً خیلی گران نیست

and you can also

و

get it done

همچنین می‌توانید آن را

with very good quality.

با کیفیت بسیار خوبی انجام دهید.

So, so the professionalism of the particular thing I'm about to mention.

بنابراین، حرفه ای بودن چیز خاصی که می خواهم ذکر کنم.

Apparently, it's very high quality and I'm talking

ظاهرا کیفیتش خیلی بالاست و

about hair transplants.

کاشت مو رو میگم.

Apparently, this is the new thing.

ظاهراً این چیز جدید است.

A lot of men are now flying to turkey

اکنون بسیاری از مردان

to have hair transplants.

برای کاشت مو به ترکیه پرواز می کنند.

So if they are losing their hair, maybe they are going bald.

بنابراین اگر موهای خود را از دست می دهند، شاید در حال کچل شدن هستند.

They can have hair

آنها می توانند

from the back of their head, or maybe from somewhere else on their body.

از پشت سر خود یا شاید از جای دیگری در بدن خود مو داشته باشند.

I don't know where

من نمی دانم کجا

they have it implanted at the front.

آن را در جلو کاشته اند.

So it looks as if they have all of their hair.

بنابراین به نظر می رسد که آنها همه موهای خود را دارند.

But apparently a lot of men are flying all the way to turkey for two reasons.

اما ظاهراً تعداد زیادی از مردان به دو دلیل تا ترکیه پرواز می کنند.

one, apparently it's very cheap

یکی، ظاهراً بسیار ارزان است

and two apparently.

و دو ظاهراً.

The quality of the work, the quality of the hair

کیفیت کار، کیفیت کاشت مو

transplant is supposed to be very good.

قرار است خیلی خوب باشد.

So what I'm waiting for now?

پس الان منتظر چی هستم؟

You know what I'm waiting for?

میدونی منتظر چی هستم؟

I'm waiting for someone in Turkey to write to me and say, Mr.

منتظرم یکی در ترکیه به من بنویسد و بگوید، آقای

Duncan,

دانکن،

we can give you a lovely, nice new head of hair

ما می‌توانیم یک موی جدید و دوست‌داشتنی رایگان به شما بدهیم

for free.

.

And all you have to do is mention it, mention our product or our company.

و تنها کاری که باید انجام دهید این است که آن را ذکر کنید، محصول یا شرکت ما را ذکر کنید.

So am I do that? I might be tempted.

پس آیا من این کار را می کنم؟ ممکنه وسوسه بشم

But as long as Mr.

اما تا زمانی که آقای

Steve can come with me as well.

استیو بتواند با من بیاید.

And then he can have his hair transplant

و سپس او می تواند موی خود را پیوند بزند

and we can both come back with this lovely, thick head of hair.

و ما می توانیم با این موهای پرپشت و دوست داشتنی برگردیم .

Can you imagine it?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

Hello, Agnello.

سلام، آنیلو.

Hello, Agnello.

سلام، آنیلو.

Yes, I agree with you, Claudia.

بله، من با شما موافقم، کلودیا.

Your real teeth are the best of the best teeth to have.

دندان های واقعی شما بهترین دندان هایی هستند که می توانید داشته باشید.

I think so. I don't like fake teeth.

من هم اینچنین فکر میکنم. من از دندان مصنوعی خوشم نمیاد

You do see this a lot now with celebrities not only in Hollywood,

شما اکنون این را در مورد افراد مشهور نه تنها در هالیوود،

not only in other parts of the world, but also here as well in the UK.

نه تنها در سایر نقاط جهان، بلکه در اینجا نیز در بریتانیا مشاهده می کنید.

Famous people have all of their teeth replaced

افراد مشهور تمام دندان های خود را تعویض می

or they have them coated with.

کنند یا با آن روکش می کنند.

I think it's it's called, it's called Vinnie Ring.

فکر کنم اسمش هست، اسمش Vinnie Ring.

You have a veneer put on your teeth

شما یک روکش روی دندان های خود قرار داده اید

and it makes them look very white and sparkly.

و آنها را بسیار سفید و درخشان می کند.

Oh, apparently, Andrew

اوه، ظاهرا، اندرو

Andrew says you will probably need

اندرو می گوید که احتمالاً

some donors for a hair transplant.

برای پیوند مو به اهداکنندگان نیاز خواهید داشت.

Really?

Well, maybe I can take it from the back because I do have a lot of hair at the back.

واقعا؟

خوب، شاید بتوانم آن را از پشت بگیرم، زیرا من موهای زیادی در پشت دارم.

If I turn round, you can see.

اگر بچرخم، می توانید ببینید.

So I do have a lot of hair at the back, so maybe they can transplant

بنابراین من موهای زیادی در پشت دارم، بنابراین شاید آنها بتوانند

some of the hair from the back and put it at the front.

مقداری از موها را از پشت پیوند بزنند و در جلو قرار دهند.

But I have heard that this is happening a lot now.

اما شنیده ام که این اتفاق در حال حاضر زیاد است.

A lot of men are going to turkey to have hair

بسیاری از مردان برای کاشت مو به ترکیه می روند

transplants.

.

Hello also, too.

همچنین سلام.

Hello, Ricardo again.

سلام دوباره ریکاردو

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

So I'm waiting for someone to write to me

بنابراین منتظرم کسی برایم بنویسد

and offer a free hair transplant, but not just for me.

و کاشت موی رایگان را پیشنهاد دهد، اما نه فقط برای من.

It will also have to be for Mr.

همچنین باید برای آقای

Steve as well, so we can both have one.

استیو نیز باشد، بنابراین هر دو می‌توانیم یکی داشته باشیم.

But you have to pay for it.

اما شما باید برای آن هزینه کنید.

The company will have to pay for it.

شرکت باید هزینه آن را بپردازد.

And then maybe I will mention

و سپس شاید

your hair transplant company on here.

در اینجا به شرکت کاشت موی شما اشاره کنم.

Oh, very nice.

اوه خیلی خوبه

Can you imagine me with a lovely, thick head of hair?

آیا می توانید من را با موهای پرپشت و دوست داشتنی تصور کنید؟

Imagine it.

تصورش کن.

I will look like some Hollywood superstar.

من شبیه یک سوپراستار هالیوود خواهم بود.

I really well,

من واقعا خوبم،

hello to the devil.

سلام به شیطان.

Hello, Davy Lao Davy Lo go Dora.

سلام، دیوی لائو دیوی لو برو دورا.

Hello to you. Nice to see you here.

درود بر تو. خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Can I give you a special wave and welcome

آیا می توانم یک موج ویژه به شما بدهم و

to the biggest English corner on the internet?

به بزرگترین گوشه انگلیسی در اینترنت خوش آمدید؟

It is. It's the biggest one.

این است. این بزرگترین است.

There isn't a bigger one than this.

بزرگتر از این وجود ندارد

It's a very big one.

خیلی بزرگه

It's very large, in fact.

در واقع بسیار بزرگ است.

Would you like to see some strange English words?

آیا دوست دارید چند کلمه انگلیسی عجیب و غریب ببینید؟

You would.

شما می خواهید.

Okay.

Then in a moment, we are going to take a look at some unusual

باشه.

سپس در یک لحظه، ما قصد داریم نگاهی به برخی از

English words, some strange

کلمات انگلیسی غیرمعمول بیاندازیم، برخی از کلمات انگلیسی عجیب و غریب

English words that for many people

که برای بسیاری از مردم

do appear to be rather unusual.

به نظر غیرعادی می‌آیند.

We are waiting for some

ما منتظریم چند

cows to come to the back of the House.

گاو به پشت در خانه بیایند.

But there you just saw some lovely cows

اما شما همین الان چند گاو دوست داشتنی را دیدید

that we had right here at the back of the house

که پارسال اینجا پشت خانه داشتیم

last year.

.

We did.

ما انجام دادیم.

We often get lots of animals living behind our house.

ما اغلب حیوانات زیادی را پشت خانه ما زندگی می کنیم.

We have sheep.

ما گوسفند داریم

In fact, we had sheep last year and also some cows as well.

در واقع، ما سال گذشته گوسفند داشتیم و همچنین تعدادی گاو نیز داشتیم.

And then the year before that, we have we had lots of baby cows as well.

و سال قبل از آن، ما تعداد زیادی گاو بچه داشتیم.

Little cows living at the back of our house.

گاوهای کوچکی که در پشت خانه ما زندگی می کنند.

So I do like cows, very much Mr.

بنابراین من، آقای استیو و خودم، گاوها را خیلی دوست

Steve and myself. We love cows.

دارم. ما عاشق گاو هستیم

Sometimes we have a fantasy about actually owning

گاهی اوقات تصور می کنیم که واقعاً

maybe a couple of cows and looking after them in our garden.

شاید چند گاو داشته باشیم و در باغمان از آنها مراقبت کنیم.

The only problem is they might escape.

تنها مشکل این است که ممکن است فرار کنند.

And also the other problem, of course, is

و همچنین مشکل دیگر، البته، این است

they leave very large poops.

که آنها مدفوع بسیار بزرگی از خود به جای می گذارند.

That is one of the problems with having a cow.

این یکی از مشکلات داشتن گاو است.

Hello to oh, hello to Luciano.

سلام به اوه، سلام به لوسیانو.

Hello, Luciano.

سلام، لوسیانو.

Who's say a Ramos?

چه کسی می گوید راموس؟

Hello to you. Hello, dear teacher.

درود بر تو. سلام استاد عزیز.

I am from Brazil.

من از برزیل هستم.

Please say hi to me, Luciano.

لطفا به من سلام کن، لوسیانو.

Hello to you. I hope I pronounce your name right.

درود بر تو. امیدوارم اسمت رو درست تلفظ کنم

It might be Luciano.

شاید لوسیانو باشد.

It might be Lucio.

ممکنه لوسیو باشه

So, so hopefully one of those pronunciations

بنابراین، امیدوارم که یکی از آن تلفظ

will be right and welcome, of course.

ها درست و خوشایند باشد، البته.

Here we go.

Then we have some unusual English words, some strange English words

در اینجا ما می رویم.

سپس چند کلمه انگلیسی غیرمعمول داریم، چند کلمه انگلیسی عجیب

that some people say are rather unusual.

که برخی افراد می گویند نسبتاً غیرعادی هستند.

Some very strange English words.

چند کلمه انگلیسی بسیار عجیب

So here today, we have three unusual English words.

بنابراین امروز اینجا سه ​​کلمه انگلیسی غیرمعمول داریم.

So for some people, maybe you've heard these words before.

بنابراین برای برخی افراد، شاید قبلاً این کلمات را شنیده باشید.

Maybe you've seen them.

شاید شما آنها را دیده باشید.

Maybe you've seen them written down, and perhaps you don't know what they mean.

شاید شما آنها را یادداشت کرده باشید، و شاید ندانید که چه معنایی دارند.

So here are today's strange English words.

بنابراین در اینجا کلمات عجیب انگلیسی امروزی وجود دارد.

The first one? I love this word.

اولی؟ من عاشق این کلمه هستم

Something that is wonky.

چیزی که افتضاحه

Wonky.

وانکی

It's a great word wonky.

این یک کلمه ی خیلی خوب است.

We can say that something

می توانیم بگوییم که چیزی

that is an even crooked cockeyed,

که حتی خمیده، خمیده،

unlevel askew or not level

ناهمسطح یا بدون تراز باشد

is wonky.

، گیج کننده است.

Something that is wonky.

چیزی که افتضاحه

Something that is not straight.

چیزی که مستقیم نیست.

Something that is uneven.

چیزی که ناهموار است.

It is a thing that is not even something

این چیزی است که حتی یک چیز

that is wonky.

بد هم نیست.

It is an even crooked cockeyed.

این یک گیج کننده حتی کج است.

I like that as well.

من هم آن را دوست دارم.

Cockeyed, if something is cockeyed.

مغرور، اگر چیزی مغرور باشد.

It means it is not level.

یعنی سطح نیست.

It is not balanced.

متعادل نیست.

It is unbalanced.

نامتعادل است.

It is not level.

سطح نیست.

And we use the word wonky.

و ما از کلمه wonky استفاده می کنیم.

There it is.

ایناهاش.

As an adjective, you describe something that appears uneven

به عنوان یک صفت، چیزی را توصیف می کنید که ناهموار

or crooked or level

یا کج یا همسطح

or not level.

یا غیر همسطح به نظر می رسد.

Something that is not level.

چیزی که سطح نیست.

Maybe a flaw, maybe a wall,

شاید یک نقص، شاید یک دیوار،

maybe something that should be level, but it isn't.

شاید چیزی که باید همسطح باشد، اما اینطور نیست.

You can describe it as wonky.

می‌توانید آن را به‌عنوان ناخوشایند توصیف کنید.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

It's a good one.

این یکی خوب است.

It's one of the best. Here's another one.

یکی از بهترین هاست. اینم یکی دیگه

Another adjective categorical.

صفت دیگر مقوله ای.

I like this word.

من این کلمه را دوست دارم.

It's got a nice sound to it.

صدای خوبی داره

It's got some lovely, strong syllables as well.

هجاهای زیبا و قوی نیز دارد.

Categorical.

دسته بندی.

Something categorical is something that is defined

چیزی مقوله ای چیزی است که تعریف شده

or a resounding something.

یا چیزی طنین انداز است.

Clear, distinct.

واضح، مشخص

Something explicit is categorical.

چیزی صریح قاطعانه است.

Maybe something you are explaining.

شاید چیزی را توضیح می دهید.

Maybe you explain it in a very clear and defined way.

شاید شما آن را خیلی واضح و مشخص توضیح دهید.

You can say that you are explaining it

می توانید بگویید که به صورت دسته بندی شده توضیح می دهید

in a categorical way.

.

You are showing that the thing you are saying

شما نشان می دهید که چیزی که می

is being expressed and explained clearly.

گویید به وضوح بیان و توضیح داده می شود.

I hope my explanation of categorical

امیدوارم توضیحات من

was categorical.

در مورد دسته بندی قاطعانه بوده باشد.

I really do.

من حتما انجام میدم.

I hope so. Here's another one.

امیدوارم. اینم یکی دیگه

Our final strange word.

آخرین حرف عجیب ما

I've got three for you today.

امروز سه تا برات دارم

I've been in this position in my life,

من در زندگی ام در این موقعیت بوده ام،

I have been in this situation.

در این شرایط بوده ام.

The word is subordinate, subordinate

این کلمه تابع، تابع است

and we can use this as both an adjective and a noun.

و ما می توانیم این را هم به عنوان صفت و هم به عنوان اسم استفاده کنیم.

And also, you can use it sometimes as a verb as well.

و همچنین، شما می توانید آن را گاهی اوقات به عنوان یک فعل نیز استفاده کنید.

A subordinate is something that is secondary

تابع چیزی است که ثانویه

or lesser, something that is a minor,

یا کوچکتر است، چیزی که جزئی است،

something that is lower,

چیزی است که پایین است،

something that is inferior,

چیزی که پست است،

or if you are a person who is under supervision.

یا اگر شما فردی هستید که تحت نظارت هستید.

So maybe you are working for a supervisor

بنابراین شاید شما برای یک سرپرست

or maybe a manager and you are below them.

یا شاید یک مدیر کار می کنید و پایین تر از آنها هستید.

So your position is

پس موقعیت شما

subordinate, you are lower than the other person.

فرعی است، شما از شخص دیگر پایین تر هستید.

Maybe they have a high position in the company

شاید آنها جایگاه بالایی در شرکت داشته باشند

and you have a lower position.

و شما جایگاه پایین تری داشته باشید.

You are subordinate and we can also use it as a noun.

شما تابع هستید و ما هم می توانیم از آن به عنوان اسم استفاده کنیم.

If you are a person who is given the title

اگر شما فردی هستید که به شما عنوان

of being under supervision,

you are being looked after by a senior person.

تحت نظر بودن داده شده است، توسط یک فرد ارشد تحت مراقبت هستید.

You are a subordinate.

شما یک زیردست هستید.

You can also make a person feel inferior.

شما همچنین می توانید به شخص احساس حقارت دهید.

You can make them feel small and insignificant.

می توانید کاری کنید که آنها احساس کوچکی و بی اهمیتی کنند.

You can subordinate someone as a verb,

شما می توانید فردی را به عنوان یک فعل،

which is sometimes used

که گاهی اوقات به

as a verb as well.

عنوان فعل نیز استفاده می شود، تابع کنید.

So there they are three interesting,

بنابراین سه کلمه جالب و

three unusual English words.

غیرمعمول انگلیسی وجود دارد.

They are all used quite often in the English language.

همه آنها اغلب در زبان انگلیسی استفاده می شوند.

And yes, you can use these words every day.

و بله، شما می توانید هر روز از این کلمات استفاده کنید.

Yes, Palmira.

بله پالمیرا

All of those words can be used every day in everyday English.

همه این کلمات را می توان هر روز در زبان انگلیسی روزمره استفاده کرد.

Something you are stating.

چیزی که شما بیان می کنید.

Clearly, you are stating it categorically.

واضح است که قاطعانه بیان می کنید.

It is clear it is defined.

مشخص است که تعریف شده است.

And another word that we just used is subordinate

و کلمه دیگری که ما به تازگی استفاده کردیم این است که

to a person who is below another level

تابع فردی است که پایین‌تر از مدیر ناظر سطح دیگری است

supervisor manager

and I am down there at the bottom.

و من در پایین آن هستم.

I subordinate.

من تابع هستم.

I have a low level of status

in my company subordinate.

من در زیردستان شرکتم وضعیت پایینی دارم.

Thank you very much for your comments today.

از نظرات امروز شما بسیار سپاسگزارم.

I am with you for a few more minutes and I thought it would be interesting

من برای چند دقیقه دیگر با شما هستم و فکر کردم

today to continue what we looked at at the weekend.

امروز جالب است که به آنچه در آخر هفته نگاه کردیم ادامه دهم.

Excuse me, a moment?

ببخشید یک لحظه؟

Excuse me.

ببخشید.

Oh, that's better.

اوه، این بهتر است.

I just had to have a drink of water.

فقط باید آب می خوردم.

I'm back now, I'm back, I have my water here.

الان برگشتم، برگشتم، آبم اینجاست.

Sometimes my throat becomes dry.

گاهی گلویم خشک می شود.

And when that happens, I sometimes have to take a drink of water.

و وقتی این اتفاق می افتد، گاهی اوقات مجبور می شوم آب بنوشم.

So please excuse me. Hmm.

پس ببخشید لطفا هوم

Oh, that's better.

اوه، این بهتر است.

As I was saying on Sunday,

همانطور که روز یکشنبه می

we were talking about stages of age.

گفتم، ما در مورد مراحل سنی صحبت می کردیم.

We looked at childhood.

به دوران کودکی نگاه کردیم.

We looked at birth, being an infant,

ما به تولد، نوزادی

being a teenager, being a young person.

، نوجوانی و جوانی نگاه کردیم.

And I thought today we would continue this,

و من فکر کردم امروز این را ادامه دهیم،

continue the subject a little bit.

موضوع را کمی ادامه دهیم.

From childhood to adulthood.

از کودکی تا بزرگسالی.

So today we are going to look at adulthood

بنابراین امروز می خواهیم به بزرگسالی نگاه

and we can just define adulthood

کنیم و اگر بخواهیم این کلمه را تعریف کنیم، می توانیم بزرگسالی

if we are going to define this word.

را تعریف کنیم.

We can say that adulthood is when you are an adult.

می توان گفت که بزرگسالی زمانی است که شما بالغ هستید.

The state of being an adult, you are grown up,

حالت بالغ بودن، شما بزرگ شده اید،

you are fully developed.

کاملاً رشد یافته اید.

Mm-Hmm.

مم-هوم

You are responsible.

شما مسئول هستید.

You are answerable.

شما پاسخگو هستید.

You are accountable.

شما پاسخگو هستید.

So when we say that a person is responsible or accountable,

پس وقتی می گوییم فردی مسئول یا پاسخگو است، به

it means their actions

این معناست که

are under their control.

اعمال او تحت کنترل اوست.

So all of the things an adult does

بنابراین تمام کارهایی که یک بزرگسال انجام

are their responsibility.

می دهد مسئولیت آنهاست.

Each adult is responsible for their own actions.

هر بزرگسال مسئول اعمال خود است.

Whatever they do in law,

هر کاری که در قانون انجام می دهند،

an adult is responsible for their own actions.

یک بزرگسال مسئول اعمال خود است.

So when we talk about adulthood,

بنابراین وقتی از بزرگسالی صحبت می

we are often defining or describing an adult,

کنیم، اغلب یک بزرگسال را تعریف یا توصیف می کنیم

a person who is of adult age.

، فردی که در سن بزرگسالی است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Well, as I just said,

خوب، همانطور که گفتم،

an adult is seen as responsible for their actions.

یک بزرگسال مسئول اعمال خود تلقی می شود.

So if you do something that breaks the law and you are an adult,

بنابراین اگر شما کاری را انجام دهید که قانون را نقض می کند و بالغ

then you will be held responsible for that crime.

هستید، مسئولیت آن جنایت بر عهده شما خواهد بود.

Of course,

البته،

something we often approach,

چیزی که اغلب به آن نزدیک می‌شویم،

something we often approach when we are

چیزی که اغلب وقتی به سن خاصی نزدیک می‌شویم، به آن نزدیک می‌شویم

coming up towards a certain age.

.

In this case, around about 45 middle age,

در این مورد، حدود 45 سالگی میانسالی،

middle age is the time of your life

میانسالی زمانی از زندگی شماست

where you are still fit and healthy.

که در آن شما هنوز تناسب اندام و سلامتی دارید.

Maybe you have a good job.

شاید کار خوبی داشته باشی

Maybe you have an income.

شاید شما درآمد داشته باشید.

Perhaps you, you have a wife, you have a family.

شاید شما، همسر دارید، خانواده دارید.

Maybe you have established yourself in the world so you don't have to be married.

شاید شما خود را در دنیا تثبیت کرده اید تا مجبور نباشید ازدواج کنید.

You don't have to have children.

شما مجبور نیستید بچه دار شوید.

So maybe you have just established your life.

بنابراین شاید شما به تازگی زندگی خود را ایجاد کرده اید.

So we often say that middle age is

بنابراین ما اغلب می گوییم که میانسالی

maybe the peak of your life in that sense,

شاید اوج زندگی شما از این نظر باشد،

from the sense of having a career or a job

از این نظر که شغل یا شغلی

and you have stability, you still have your health

دارید و ثبات دارید، هنوز سلامت خود را دارید

because of course, these days we are more health conscious than we used to be.

زیرا این روزها ما بیشتر به سلامتی توجه می کنیم. عادت داشتیم.

We do worry more about our health

ما بیشتر از گذشته نگران سلامتی

than we used to, which means that a lot of people

خود هستیم، به این معنی که بسیاری از افرادی

now who are approaching their their forties,

که اکنون به چهل سالگی خود نزدیک می شوند،

maybe they are 42 or 43,

شاید 42 یا 43 ساله

they are now becoming more health conscious.

باشند، اکنون بیشتر به سلامتی خود توجه دارند.

They think more about their health.

آنها بیشتر به فکر سلامتی خود هستند.

So we often see middle age as 45 plus.

بنابراین ما اغلب میانسالی را 45 به علاوه می بینیم.

We often say that a person is at their prime.

ما اغلب می گوییم که یک فرد در اوج خود است.

They are at their peak.

آنها در اوج خود هستند.

But it doesn't mean as

اما این بدان معنا نیست که با افزایش

you get older, those things disappear.

سن، آن چیزها ناپدید می شوند.

It doesn't always mean that as we, we will find out later.

همیشه به این معنی نیست که ما بعداً متوجه خواهیم شد.

So between your forties and your sixties,

بنابراین بین دهه چهل و شصت شما،

we often describe this as your middle age, your middle age.

ما اغلب این را به عنوان میانسالی، میانسالی شما توصیف می کنیم .

A person's middle age is between 45,

میانسالی یک فرد بین 45 سال است

and normally

و به طور معمول

your sixties

دهه

is your middle age.

شصت شما میانسالی شماست.

So I would say that I am.

پس من می گویم که هستم.

Maybe

I am coming towards the middle

شاید به

of middle age, so I would describe.

اواسط میانسالی می‌رسم، بنابراین توضیح می‌دهم.

Myself as middle aged, so I think I am

من به عنوان میانسال هستم، بنابراین فکر می کنم

in the middle of middle age.

در میانسالی هستم.

I still have a little bit of time left, which is lovely.

هنوز کمی وقت دارم که خیلی دوست داشتنی است.

A lot of people say, of course, there is a well known expression.

بسیاری از مردم می گویند، البته ، یک عبارت شناخته شده وجود دارد.

Life begins at 40.

زندگی از 40 سالگی شروع می شود

A lot of people believe that this is true.

. بسیاری از مردم معتقدند که این درست است.

They say that life does begin at 40

آنها می گویند که زندگی از

many years ago now.

40 سال پیش در حال حاضر شروع می شود.

I suppose this is worth mentioning.

من فکر می کنم این قابل ذکر است.

100, maybe 200 years ago,

100، شاید 200 سال پیش

the life expectancy of the average person was much lower,

، امید به زندگی یک فرد معمولی بسیار کمتر بود،

maybe 40, maybe in your late thirties.

شاید 40، شاید در اواخر سی سالگی.

So people did not live

بنابراین مردم به اندازه اکنون زندگی نکردند

for as long as they do now.

.

And we are only going back.

و ما فقط به عقب برمی گردیم.

A couple of hundred years ago,

چند صد سال پیش،

people would die at a young age,

مردم در سنین جوانی و

sometimes in their in their teens.

گاهی در سنین نوجوانی می مردند.

Quite often a young child is born

اغلب اوقات یک کودک خردسال متولد

and it would not survive for very long.

می شود و برای مدت طولانی زنده نمی ماند.

So this was very common.

بنابراین این بسیار رایج بود.

But life expectancy now, of course, is much longer.

اما امید به زندگی در حال حاضر، البته، بسیار طولانی تر است.

So the average age of a person now is

بنابراین میانگین سنی یک فرد در حال حاضر

late sixties, early seventies.

اواخر دهه شصت، اوایل دهه هفتاد است.

So we do look at getting older

بنابراین ما این روزها به پیر شدن

in a very different way these days, and that's one of the reasons why it doesn't worry me.

به شیوه ای بسیار متفاوت نگاه می کنیم و این یکی از دلایلی است که باعث نگرانی من نمی شود.

I don't worry too much about getting older.

من زیاد نگران پیر شدن نیستم.

It's only a number. It doesn't really matter.

این فقط یک عدد است. این واقعا مهم نیست.

And as it says here,

و همانطور که اینجا می گوید،

life begins at 40.

زندگی از 40 سالگی شروع می شود.

That's what they say.

این چیزی است که آنها می گویند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

You are only as old as you feel.

شما فقط به اندازه ای که احساس می کنید پیر هستید.

You are only as old as you feel.

شما فقط به اندازه ای که احساس می کنید پیر هستید.

So if you feel 20,

بنابراین اگر احساس می کنید 20 ساله هستید،

great, if you feel 30,

عالی است، اگر احساس می کنید 30 ساله هستید،

wonderful.

فوق العاده است.

So if you are an older person and you still feel young, you still have your health

بنابراین اگر شما یک فرد مسن هستید و هنوز احساس جوانی می کنید، هنوز سلامت خود

and you still have your vitality.

را دارید و همچنان سرزندگی خود را دارید.

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

If you have vitality, it means you have youth.

اگر نشاط داری، یعنی جوانی داری.

You have an energy, a youthful energy.

شما یک انرژی دارید، یک انرژی جوانی.

You have vitality.

نشاط داری

I like that word.

من آن کلمه را دوست دارم.

And then,

of course, after middle age, we have something that a lot of people

و

البته بعد از میانسالی، اتفاقی داریم که خیلی ها

don't want to happen to them.

دوست ندارند برایشان بیفتد.

I don't really want to get older, but I have no choice.

من واقعا نمی خواهم بزرگتر شوم، اما چاره ای ندارم.

So to be honest with you, from my point of view,

بنابراین، صادقانه بگویم، از دیدگاه من،

there is no point worrying just to enjoy life.

صرفاً برای لذت بردن از زندگی نگرانی وجود ندارد.

Enjoy yourself.

از خودت لذت ببر

Old age is often described as later life.

پیری اغلب به عنوان زندگی بعدی توصیف می شود.

We often refer to old age

ما اغلب از پیری

as your twilight years.

به عنوان سال های گرگ و میش یاد می کنیم.

I'm not sure if that's still true.

من مطمئن نیستم که آیا هنوز هم درست است.

So I always think that if you describe a person's

بنابراین من همیشه فکر می‌کنم که اگر پیری یک فرد

old age as their twilight years, I always think that's negative.

را سال‌های گرگ و میش توصیف کنید، همیشه فکر می‌کنم منفی است.

It sounds a little bit negative to me.

برای من کمی منفی به نظر می رسد.

Your twilight years.

سال های گرگ و میش شما

It sounds as if everything is fading away,

به نظر می رسد که همه چیز در حال محو شدن است،

which of course it isn't because people are living

که البته به این دلیل نیست که مردم

much longer these days .

این روزها بسیار طولانی تر زندگی می کنند.

We can also say that a person is getting on

همچنین می توانیم بگوییم که یک فرد در

if they are getting older.

صورتی که سنش بالا رفته باشد در حال سوار شدن است.

We can say that they are getting on.

می توان گفت که آنها در حال پیشروی هستند. اگر

You might describe your parents if they are getting older.

پدر و مادرتان بزرگتر می شوند، می توانید توصیف کنید.

You might say that they are getting on.

ممکن است بگویید که آنها در حال حرکت هستند.

It means they are getting older.

یعنی پیر می شوند.

They are getting on.

دارند سوار می شوند.

I am getting on.

دارم سوار میشم

In years,

در سال‌ها

we might describe a person

، ممکن است فردی را

who is older as being no spring chicken.

که سنش بالاتر است، جوجه بهاری توصیف کنیم.

I sometimes feel like that in the morning when I get out of bed.

گاهی صبح که از رختخواب بلند می شوم چنین احساسی دارم .

Maybe I have to stretch my arms and legs, and maybe I have a little bit of backache,

شاید باید دست و پاهایم را دراز کنم و شاید کمی کمردرد،

maybe a little bit of discomfort in my back. Oh,

شاید کمی ناراحتی در پشتم داشته باشم. آه،

and and those little pains,

و آن دردهای کوچک،

those little aches remind you

آن دردهای کوچک به تو یادآوری می کنند

that you are no spring chicken.

که تو مرغ بهاری نیستی.

It means you are getting older,

این بدان معنی است که شما در حال پیر شدن هستید،

but at least you're still alive.

اما حداقل هنوز زنده هستید.

An old or ageing person

ممکن است یک فرد مسن یا سالخورده

might be described as past it.

به عنوان گذشته توصیف شود.

That's.

Terrible.

یعنی.

وحشتناک.

You can't say that to someone.

شما نمی توانید این را به کسی بگویید.

Never, ever describe an old person as past it.

هرگز، هرگز یک فرد مسن را به عنوان گذشته توصیف نکنید.

So that normally means that they can't do things

بنابراین معمولاً به این معنی است که آنها نمی توانند کارها را انجام دهند

or they can't carry out the actions or activities.

یا نمی توانند اقدامات یا فعالیت ها را انجام دهند.

As a young person, would

به عنوان یک جوان، آیا

you know what I'm talking about?

می دانید در مورد چه چیزی صحبت می کنم؟

You know what I'm talking about?

میدونی دارم راجع به چی حرف میزنم؟

So an old person might be described as being past it.

بنابراین ممکن است یک فرد مسن به عنوان گذشته از آن توصیف شود.

They are no longer able

آنها دیگر نمی

to do the things that a young person does.

توانند کارهایی را که یک جوان انجام می دهد انجام دهند.

It's not true, though.

هر چند این درست نیست.

It's not true.

این درست نیست.

We might describe a person as over the hill,

ممکن است فردی را بالای تپه توصیف کنیم

a person who is over the hill

، شخصی که بالای تپه است

as a person who now is approaching

را فردی که اکنون نزدیک شده

or is in old age.

یا در سنین پیری است توصیف کنیم.

They have reached a certain age that is seen as old.

آنها به سن خاصی رسیده اند که پیر دیده می شود.

We might describe a person as being over the hill.

ما ممکن است فردی را به عنوان کسی که بالای تپه است توصیف کنیم.

And if they can't run very far, maybe they feel out of breath if they try running.

و اگر نتوانند خیلی دور بدوند، شاید اگر سعی در دویدن داشته باشند، احساس تنگی نفس می‌کنند.

They might say, Oh, I can't, I can't run any further.

آنها ممکن است بگویند، اوه، من نمی توانم، نمی توانم بیشتر از این بدوم.

Oh, I'm over the hill.

اوه، من بالای تپه هستم.

It means I'm too old for this.

یعنی من برای این خیلی پیر شده ام.

I'm too old to do this.

من برای انجام این کار خیلی پیر هستم.

I'm over the hill.

من بالای تپه هستم

And of course, another one.

و البته یکی دیگر.

This one is an insult.

این یکی توهین است

Never, ever say this to anyone.

هرگز، هرگز این را به کسی نگو.

A person who is old might have one foot in the grave

شخصی که پیر است اگر خیلی پیر باشد ممکن است یک پایش در قبر

if they are very old.

باشد.

That's terrible.

این وحشتناک است.

That that is a horrible thing to say.

گفتن این یک چیز وحشتناک است.

That really is a horrible thing to say to someone.

گفتن به کسی واقعاً وحشتناک است.

Never say to anyone.

هرگز به کسی نگو

You look like you have one foot in the grave.

انگار یک پایت در قبر است.

Horrible

آدم وحشتناکی

a person.

An old person might be referred to as an old codger,

ممکن است از یک فرد مسن به عنوان یک کدنویس قدیمی یاد شود

an old called.

، قدیمی به نام.

Quite often we will describe an elderly person,

اغلب ما یک فرد مسن را توصیف می کنیم،

maybe a person who is having difficulty walking or moving.

شاید فردی که در راه رفتن یا حرکت کردن مشکل دارد.

We will describe them as an old codger.

ما آنها را به عنوان یک کدگذار قدیمی توصیف خواهیم کرد.

I still think that is very unfair.

من هنوز فکر می کنم که بسیار ناعادلانه است.

It's not a nice thing to say.

گفتنش حرف قشنگی نیست

You might describe an old man as an old geezer,

شما ممکن است یک پیرمرد را به عنوان یک گیزر قدیمی توصیف کنید،

and this

is often used in both British and American English.

و

این اغلب در هر دو انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی استفاده می شود.

An old geezer.

یک گیره قدیمی.

So when we say an old geezer,

بنابراین وقتی می گوییم یک گیزر پیر،

we are actually describing an old man, an elderly man

در واقع داریم یک پیرمرد را توصیف می کنیم، یک مرد مسن

sitting on a park bench.

که روی نیمکت پارک نشسته است.

Or maybe he's walking down the road with his shopping bags.

یا شاید او با کیف های خریدش در جاده راه می رود .

He's just been to the supermarket.

او به تازگی به سوپرمارکت رفته است.

An old geezer.

یک گیره قدیمی.

Very soon I will be an old geezer.

خیلی زود من یک گیزر قدیمی خواهم شد.

People will be saying, Oh no, it's not that old geezer, Mr.

مردم خواهند گفت، اوه، نه، آن قدر قدیمی نیست، آقای

Duncan.

دانکن.

And we can also describe an old person as an old stick.

و همچنین می توانیم یک فرد مسن را به عنوان یک چوب قدیمی توصیف کنیم.

That's horrible.

این وحشتناک است.

By the way, these are all horrible phrases, but I have to show them to you

به هر حال، اینها همه عبارات وحشتناکی هستند، اما من باید آنها را به شما نشان دهم

because they do exist in the English language.

زیرا آنها در زبان انگلیسی وجود دارند.

An old stick.

یک چوب قدیمی

We might describe an elderly person as an old stick.

ممکن است یک فرد مسن را به عنوان یک چوب قدیمی توصیف کنیم.

It's not very nice, is it?

خیلی قشنگ نیست، درسته؟

You might also say that I'm not getting any younger.

شما همچنین ممکن است بگویید که من جوان تر نمی شوم.

I'm not getting any younger.

من جوان تر نمی شوم

If you are talking about your, your health

اگر در مورد سلامتی خود،

or your fitness,

یا تناسب اندام خود صحبت می کنید

you might say that these days

، ممکن است بگویید که این روزها

I can't walk very far these days.

این روزها نمی توانم خیلی راه بروم.

I feel tired very easily.

خیلی راحت احساس خستگی می کنم.

Even if I only do a little bit of work, I get very tired.

حتی اگر فقط کمی کار کنم، خیلی خسته می شوم.

And then maybe I will say I'm not getting any younger.

و آنگاه شاید بگویم جوان تر نمی شوم.

I'm not getting any younger.

من جوان تر نمی شوم

Come to think of it.

بیا به آن فکر می کنم.

None of us know nobody is getting any younger.

هیچ یک از ما نمی دانیم که هیچ کس جوان تر نمی شود.

When you think about it,

وقتی به آن فکر می کنید،

Valentin says, How about old sport?

والنتین می گوید: ورزش قدیمی چطور؟

Yes, I suppose you could say that.

بله، من فکر می کنم شما می توانید این را بگویید.

Hello, old sport.

سلام ورزش قدیمی

Well, though, I think that particular phrase is a little bit out of date.

خوب، با این حال، من فکر می کنم آن عبارت خاص کمی قدیمی است.

I don't think we use it very much nowadays.

فکر نمی کنم امروزه زیاد از آن استفاده کنیم.

An old person might be described as age. It

یک فرد مسن را می توان به عنوان سن توصیف کرد.

aged,

پیر شد،

so an aged person, a person who is older,

بنابراین یک فرد سالخورده، شخصی که بزرگتر است،

very old, will be described as aged.

بسیار پیر است، به عنوان سالخورده توصیف می شود.

And you will notice the pronunciation is different.

و متوجه خواهید شد که تلفظ متفاوت است.

So you can say aged or you can say

بنابراین می توانید بگویید olded یا می توانید بگویید

age it aged and in British English,

age it olded و در انگلیسی بریتانیایی،

we will often pronounce the the title or the name given to an old person

ما اغلب عنوان یا نامی را که به یک فرد مسن

or a person who appears old as aged.

یا شخصی که پیر به نظر می رسد گفته می شود تلفظ می کنیم.

Elderly is another one,

سالمند یکی دیگر است،

an elderly person and OJP.

یک فرد مسن و OJP.

Quite often we will use this in British English

اغلب ما از این در انگلیسی بریتانیایی استفاده می کنیم.

o a p means old aged pensioner.

o a p به معنای مستمری بگیر مسن است.

And finally, in medicine,

و بالاخره در پزشکی،

in medicine terms or medical terms,

در اصطلاح پزشکی یا پزشکی،

we will describe an elderly person

سالمند

as geriatric, geriatric.

را سالمند، سالمند توصیف می کنیم.

Quite often, if you go to a hospital here in the UK,

اغلب، اگر به بیمارستانی در اینجا در انگلستان بروید،

you will see that there is a sign somewhere in the hospital

می بینید که در جایی در بیمارستان تابلویی وجود دارد که روی آن نوشته شده است

that says geriatric ward.

.

That is a place where elderly people are being taken care of.

آنجا جایی است که از سالمندان مراقبت می شود.

So the word geriatric is often used in medical terms.

بنابراین کلمه سالمندی اغلب در اصطلاحات پزشکی استفاده می شود.

When we are talking about the care

هنگامی که ما در مورد

given to elderly people,

مراقبت از افراد مسن صحبت می

something positive

کنیم، چیزی مثبت

to finish with something nice and positive.

برای پایان دادن به چیزی خوب و مثبت است.

You are never too old.

تو هیچ وقت خیلی پیر نمیشی

You are never too old.

تو هیچ وقت خیلی پیر نمیشی

You are never too old to try something new.

شما هیچ وقت برای امتحان کردن چیز جدیدی پیر نیستید.

You are never too old to travel.

شما هیچ وقت برای سفر پیر نیستید.

You are never too old to learn

شما هرگز برای یادگیری

something that you didn't know before.

چیزی که قبلا نمی دانستید آنقدر پیر نیستید.

And that's one of the things I believe in.

و این یکی از چیزهایی است که من به آن اعتقاد دارم.

I think that is part of having a long and healthy life.

فکر می کنم این بخشی از داشتن یک زندگی طولانی و سالم است.

You are never too old to do something, to try something,

شما هیچ وقت برای انجام کاری، برای امتحان کردن چیزی،

to learn something you are never too old.

برای یادگیری چیزی پیر نیستید که هیچ وقت خیلی پیر نیستید.

And I think that is a very good expression

و من فکر می کنم که این بیان بسیار خوبی

to remember.

برای به خاطر سپردن است.

We have some expressions to finish with

ما چند عبارت داریم که با

this one.

این یکی تمام می کنیم.

We are using the word kid, of course.

البته ما از کلمه بچه استفاده می کنیم.

On Sunday, we talked about the word kid.

یکشنبه درباره کلمه بچه صحبت کردیم.

A kid is a young child.

بچه یک بچه خردسال است.

It can also be a young goat as well.

همچنین می تواند یک بز جوان نیز باشد.

Interesting.

جالب هست.

So in this particular phrase, we are talking about having fun

بنابراین در این عبارت خاص، ما در مورد تفریح

and playing to kid around.

و بازی برای بچه ها صحبت می کنیم.

If you kid around, it means you are not being serious.

اگر با هم بچه بازی می کنید، به این معنی است که جدی نیستید.

You are playing around. You are having fun.

شما در حال بازی کردن هستید. داری خوش میگذرونی

You are kidding around.

داری شوخی میکنی

You kid around.

شما بچه دور و بر.

It means you are

یعنی

being humorous.

شما شوخ طبع هستید.

You are playing.

شما در حال بازی هستید.

Maybe you are not taking something seriously.

شاید شما چیزی را جدی نمی گیرید.

Perhaps you must take it seriously, but you don't want to.

شاید شما باید آن را جدی بگیرید، اما نمی خواهید.

You decide to kid around.

شما تصمیم می گیرید در اطراف خود بچه بازی کنید.

You make jokes, you have fun.

شوخی می کنی، خوش می گذرد.

You kid around

hello to holler, Holler says.

هولر می‌گوید: «سلام به هولر».

Age is just a number.

سن فقط یک عدد است.

And I agree with you it is.

و من با شما موافقم که اینطور است.

Age is nothing.

سن چیزی نیست

Age is what you make.

سن چیزی است که شما می سازید.

It just like life, really when you think about it.

درست مثل زندگی است، واقعاً وقتی به آن فکر می کنید.

It's the same as life.

این همان زندگی است.

It is what you make it

این چیزی است که شما آن را

to kids, someone.

برای بچه ها، یک نفر درست می کنید.

If you kid someone, it means you play a trick or mislead a person.

اگر کسی را شوخی می کنید، به این معنی است که شما یک حقه بازی می کنید یا یک نفر را گمراه می کنید.

So maybe you play a joke on someone.

بنابراین شاید شما با کسی شوخی می کنید.

You kid someone, you play a joke,

کسی را شوخی می‌کنی، شوخی

you mislead someone,

می‌کنی، کسی را گمراه

you trick someone into believing something.

می‌کنی، کسی را فریب می‌دهی تا چیزی را باور کند.

Or maybe they say something that is untrue.

یا شاید چیزی می گویند که واقعیت ندارد.

They are kidding.

شوخی می کنند.

They are kidding you.

آنها با شما شوخی می کنند.

They try to kid you.

آنها سعی می کنند شما را مسخره کنند.

They try to mislead and trick you.

آنها سعی می کنند شما را گمراه کنند و فریب دهند.

Finally, something that is easy to do.

در نهایت، کاری که انجام آن آسان است.

Something that is simple.

چیزی که ساده است.

Something that takes no effort.

چیزی که هیچ تلاشی نمی خواهد.

Something that is easy to do

کاری که به راحتی انجام

can be described as child's play.

می شود را می توان به عنوان بازی کودک توصیف کرد.

It's child's play.

بچه بازیه

It is so easy to do.

انجام آن بسیار آسان است.

It's so simple. Anyone can do it.

خیلی ساده است. هر کسی می تواند آن را انجام دهد.

It's child's play.

بچه بازیه

It's easy.

آسان است.

Some people say that learning English with Mr Duncan

برخی از مردم می گویند که یادگیری زبان انگلیسی با آقای دانکن

is child's play because.

یک بازی کودکانه است زیرا.

It is explained so clearly,

خیلی واضح توضیح داده شده

so thank you.

پس ممنون

Thank you very much for your company and

از همراهی شما بسیار سپاسگزارم و

I hope today's lesson has been easy.

امیدوارم درس امروز آسان بوده باشد.

I hope it has been child's play

امیدوارم برای شما بازی کودکانه بوده باشد

to you

and that since we are coming towards

و از زمانی که

the end of today's livestream, a round about another three

به پایان پخش زنده امروز نزدیک می شویم، یک دور حدوداً سه

or four minutes.

یا چهار دقیقه دیگر.

Davey Lyle Hello, Davey.

دیوی لایل سلام، دیوی.

You only look around 35.

تو فقط به 35 سالگی نگاه

Do you mean me?

می کنی. منظورت منه؟

Well, I've always been.

خب من همیشه بودم

I've always looked younger than my age.

من همیشه جوانتر از سنم به نظر می رسیدم.

So I remember when I was 23, when I was in my early twenties,

بنابراین به یاد می‌آورم وقتی 23 ساله بودم، وقتی در اوایل دهه بیستم

I found it very hard to get served with alcohol

if I went into a bar or a pub.

بودم، اگر به یک بار یا میخانه می‌رفتم، سرو کردن با الکل برایم سخت بود.

People would always ask to see some identity.

مردم همیشه می خواهند هویتی ببینند.

They had to see my driver's licence or some sort of

برای اثبات سن من باید گواهینامه رانندگی یا نوعی شناسنامه ام را می دیدند

ID to prove my age.

.

So even when I was in my twenties, my early twenties, I always looked much younger

بنابراین حتی زمانی که در دهه بیستم بودم، اوایل دهه بیستم، همیشه خیلی جوانتر

than I actually was.

از آنچه بودم به نظر می رسیدم.

And that followed me all the way through life.

و این من را در تمام طول زندگی دنبال کرد.

However, it can also be something that is negative.

با این حال، ممکن است چیزی منفی نیز باشد.

It can have a negative effect on your life.

می تواند تاثیر منفی بر زندگی شما داشته باشد.

If you look to young people, sometimes don't take you seriously.

اگر به جوانان نگاه می کنید، گاهی شما را جدی نگیرید.

It's very hard to be taken seriously if you look young.

اگر جوان به نظر می رسید جدی گرفتن بسیار سخت است.

So in certain jobs, in certain professions,

بنابراین در مشاغل خاص، در مشاغل خاص

they might expect a person to appear mature.

، ممکن است انتظار داشته باشند که یک فرد بالغ به نظر برسد.

So sometimes looking younger

بنابراین گاهی اوقات جوانتر

than your real age can be a negative thing.

از سن واقعی شما به نظر می رسد می تواند یک چیز منفی باشد.

It can have negative effects.

می تواند اثرات منفی داشته باشد.

Not always, not always.

نه همیشه، نه همیشه.

But people are always surprised to find out that I am

اما مردم همیشه وقتی متوجه می شوند که من به 60 نفر بزرگ نزدیک می شوم شگفت زده می شوند.

approaching the big 60.

People can't believe it.

مردم نمی توانند آن را باور کنند.

Talking of birthdays, by the way, of course we are now into February.

اتفاقاً در مورد تولدها صحبت می کنیم ، البته اکنون به ماه فوریه رسیده ایم.

February

فوریه

is here.

اینجاست

Mr Steve has his birthday on the 16th

تولد آقای استیو در

of February,

16 فوریه است،

so a lot of people have been asking about Mr Steve's birthday.

بنابراین افراد زیادی در مورد تولد آقای استیو سوال کرده اند.

He will be another year older

او در 16 فوریه یک سال دیگر بزرگتر می شود

on the 16th of February.

.

For those asking and of course, also we have Valentine's Day

برای کسانی که می پرسند و البته، همچنین روز

coming up for all those who are looking for love,

ولنتاین را برای همه کسانی که به دنبال عشق هستند،

or maybe they are already in love.

یا شاید قبلاً عاشق شده اند، در پیش داریم.

So February is a busy month.

بنابراین فوریه ماه شلوغی است.

We also have the Lunar New Year

ما همچنین سال نو قمری

and anything else happening this month.

و هر اتفاق دیگری را در این ماه داریم.

I can't think of anything else but that.

جز این نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم.

That's it so far.

تا اینجا همین است.

Perhaps you have a birthday coming up.

شاید تولدی در پیش دارید.

Do you have a birthday this month?

این ماه تولد داری؟

If you do, let me know and I will say, Happy birthday to you.

اگر دارید به من اطلاع دهید و من می گویم تولدت مبارک.

Thank you, Christina.

متشکرم کریستینا

Thank you, Valentine. Thank you, Eve.

ممنون ولنتاین ممنون حوا

Thank you.

متشکرم.

Also to Tom. Hello, Tom.

همچنین به تام. سلام تام.

You are never too old to rock.

شما هرگز برای تکان دادن آنقدر پیر نیستید.

I agree with you.

من با شما موافقم.

There's nothing I

از هیچ چیز

enjoy more than having a dance around the house.

بیشتر از رقصیدن در خانه لذت نمی برم.

I like to put some music on and I like to have

من دوست دارم کمی موسیقی بگذارم و دوست دارم

a little boogie woogie around the house.

یک بوگی ووگی کوچک در اطراف خانه داشته باشم.

So I agree with you, Tom.

پس من با شما موافقم، تام.

You are never too old to rock.

شما هرگز برای تکان دادن آنقدر پیر نیستید.

You are never too old to have a little dance.

تو هیچ وقت برای داشتن کمی رقص پیر نیستی.

It's another way of keeping young and free

این راه دیگری برای آزاد نگه داشتن جوان و

free.

آزاد است.

I think I mean fit, young and fit.

فکر می کنم منظورم تناسب اندام، جوان و خوش اندام است.

Thank you, Beatrice.

متشکرم، بئاتریس.

Thank you also, Jessica.

از شما نیز متشکرم، جسیکا.

Thank you.

متشکرم.

Also to Kristina again.

همچنین دوباره به کریستینا.

Hello, also to Omar.

سلام به عمر.

Hello, Omar.

Omar, Adele, hello

سلام عمر

عمر، ادل،

to you as well.

Thanks for joining me today.

به شما هم سلام.

ممنون بابت همراهی امروز من.

I am back on Sunday.

من یکشنبه برگشتم

I am with you on Sunday.

یکشنبه با شما هستم

Paolo. Hello, Paolo.

Paolo says.

پائولو سلام، پائولو.

پائولو می گوید.

My birthday will be on the ninth of February the night,

شب تولد من نهم بهمن ماه خواهد بود،

so I hope you have a good birthday on that day.

پس امیدوارم در آن روز تولد خوبی داشته باشید.

I'm not sure if I'm on leave that day.

مطمئن نیستم آن روز مرخصی هستم یا نه.

Am I with you on the ninth?

آیا من در نهم با شما هستم؟

I will have to wait and find out.

باید صبر کنم و بفهمم.

Thank you, Paolo, once again for your lovely video.

با تشکر از شما، پائولو، یک بار دیگر برای ویدیوی زیبای شما.

We will be playing it on Sunday.

ما آن را یکشنبه بازی خواهیم کرد.

Paolo has written a song all about me and Mr.

پائولو آهنگی درباره من و آقای

Steve, and I will be playing it on Sunday.

استیو نوشته است و من یکشنبه آن را اجرا خواهم کرد.

Thank you for your company. I am going now.

ممنون از همراهی شما الان دارم میرم

I hope you've enjoyed this live stream.

امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

And yes, if you look behind me, you can see that it's actually raining now.

و بله، اگر به پشت سر من نگاه کنید، می بینید که در واقع اکنون باران می بارد.

We have rain,

ما باران داریم،

so I am glad that I did not go outside.

بنابراین خوشحالم که بیرون نرفتم.

Very glad.

خیلی خوشحال.

Thanks a lot for joining me.

خیلی ممنون که به من پیوستید

See you on Sunday from 2:00 p.m. UK time. This is Mr.

یکشنبه از ساعت 14 می بینمت. به وقت انگلستان این را آقای

Duncan in England saying. Thanks for watching.

دانکن در انگلیس می گوید. ممنون از ملاحظه تان.

See you on Sunday.

یکشنبه می بینمت.

Enjoy the rest of your Wednesday

از بقیه چهارشنبه

and the rest of your week, and I will see you soon.

و بقیه هفته خود لذت ببرید و به زودی شما را می بینم.

And of course,

و البته،

until the next time we meet here, you know what's coming next?

تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ملاقات می کنیم، می دانید بعد از آن چه می شود؟

Yes, you do.

بله، شما انجام می دهید.

Ta ta for now.

تا تا فعلا