Have a 'cracking' Easter - English Addict 244 - LIVE CHAT - Sunday 9th April 2023

Welcome to today's livestream.

به پخش زنده امروز خوش آمدید.

I hope you are feeling well.

امیدوارم حالتون خوب باشه

We are back.

ما برگشتیم.

We are here.

We are with you.

ما اینجا هستیم.

ما با تو هستیم.

It's Easter, everyone.

عید پاک است، همه.

I hope you are having a super duper Easter today.

امیدوارم امروز عید پاکی را سپری کرده باشید.

We are back with you and I hope you are feeling good today.

ما با شما برگشتیم و امیدوارم امروز احساس خوبی داشته باشید.

We are here with you on.

ما اینجا با شما هستیم

It's not a great day. I will be honest.

روز خوبی نیست. من صادق خواهم بود.

The weather is a little gloomy.

هوا کمی تاریک است.

We have a little bit of sunshine and then it goes away.

کمی آفتاب داریم و بعد از بین می رود.

I don't know where, but please, please, sunshine, come back and we will be very happy.

نمیدونم کجا ولی خواهش میکنم خواهش میکنم آفتابی کن برگرد و خیلی خوشحال میشیم. می

You can see behind us the garden.

توانید پشت سر ما باغ را ببینید.

That is the back garden live.

این باغ پشت زندگی می کنند.

So anything could happen behind us over the next few moments.

بنابراین ممکن است در چند لحظه آینده هر اتفاقی پشت سر ما بیفتد .

This is a short live stream.

این یک پخش زنده کوتاه است.

I will say this straight away, very short, because, well,

این را فوراً می گویم، بسیار کوتاه، زیرا، خوب،

various things are happening for those who know it is

برای کسانی که می دانند چهارشنبه مراسم خاکسپاری مامان من است، اتفاقات مختلفی در حال رخ دادن است

my mum's funeral on Wednesday.

.

We are preparing for that.

ما برای آن آماده می شویم.

Not the most happiest of times, I will be honest with you

خوشحال ترین زمان نیست، من با شما صادق خواهم بود

and we are just dealing with all of that.

و ما فقط با همه اینها سروکار داریم.

And if you have been in that situation, you will know how it feels.

و اگر در چنین موقعیتی بوده اید، می دانید که چه احساسی دارد.

Anyway, on to today.

به هر حال تا امروز

Hi everybody.

سلام به همه.

This is Mr.

Duncan and Mr. Steve.

این آقای

دانکن و آقای استیو هستند.

Oh, I've been waiting to say hello. Mr. Duncan.

اوه، منتظر سلام کردن بودم. آقای دانکن

Why, during your monologue, were you holding it in a monologue?

چرا در طول مونولوگ خود آن را به صورت مونولوگ برگزار می کردید؟

That's when somebody just talks for themselves for a period of time.

آن وقت است که یک نفر فقط برای مدتی برای خودش صحبت می کند .

Mono is one, isn't it? I think, yes.

مونو یکی است، اینطور نیست؟ فکر می کنم بله.

I remember teaching already.

یادمه قبلا تدریس میکردم زیاد

Doesn't take long.

طول نمیکشه

So one person is speaking and quite often it's a speech.

بنابراین یک نفر صحبت می کند و اغلب این یک سخنرانی است.

Or maybe they are telling the short story.

یا شاید دارند داستان کوتاه را تعریف می کنند.

We often describe it as a monologue.

ما اغلب آن را به عنوان یک مونولوگ توصیف می کنیم.

One person speaking for a period of time.

یک نفر برای مدتی صحبت می کند.

But welcome.

Can I add my welcome to all of you across the world?

ولی خوش اومدی آیا

می توانم خوشامدگویی خود را به همه شما در سراسر جهان اضافه کنم؟

So it's lovely messages coming up on the live chat.

بنابراین پیام های دوست داشتنی در چت زنده ظاهر می شود.

Happy Easter.

People are saying it is Easter.

عید پاک مبارک.

مردم می گویند عید پاک است.

Yes. So thank you for your greetings and I wish you happy Easter in return.

آره. بنابراین از تبریک شما متشکرم و در عوض عید پاک را به شما تبریک می گویم.

If you are celebrating that in whatever form that you may wish to do. So.

اگر به هر شکلی که بخواهید آن را جشن می گیرید. بنابراین.

So even if you are not celebrating Easter, you are welcome to join us.

بنابراین حتی اگر عید پاک را جشن نمی گیرید، می توانید به ما بپیوندید.

Can I just say, first of all, one of the things that we traditionally do

می توانم فقط بگویم، اول از همه، یکی از کارهایی که ما به طور سنتی

at this time of year besides, well, some people go to church,

در این زمان از سال انجام می دهیم، علاوه بر این، خوب، برخی از مردم به کلیسا می روند،

some people become very religious, certainly,

برخی افراد بسیار مذهبی می شوند، مطمئنا،

and they attend all sorts of services.

و آنها در انواع مراسم شرکت می کنند.

The other thing that people do is eat lots and lots of chocolate.

کار دیگری که مردم انجام می دهند این است که مقدار زیادی شکلات می خورند.

Oh, yes, but well, it's this year, unfortunately,

اوه، بله، اما خب، متاسفانه امسال است،

because I in the process of losing some weight,

زیرا من در روند کاهش وزن،

I have lost another £2 this week.

این هفته 2 پوند دیگر از دست دادم.

So I have to be careful.

پس باید مراقب باشم.

I don't want to lose too much weight because it's not good for you so big.

من نمی خواهم زیاد وزن کم کنم زیرا برای شما خوب نیست.

Because I am dieting,

از آنجایی که من رژیم می‌گیرم، باید

I'm having to eat less junk so we don't

کمتر غذای آشغال بخورم تا

we don't actually

have an Easter egg for the first time ever.

برای اولین بار تخم مرغ عید پاک نخوریم.

I think.

I think in my entire life and certainly in the 30 odd years

من فکر می کنم.

فکر می‌کنم در کل زندگی‌ام و مطمئناً در 30 سالی که

we've been together, yeah, they certainly have been odd.

با هم بودیم، بله، آنها قطعاً عجیب بوده‌اند.

We normally we buy an egg each and consume it this year.

ما معمولاً هر کدام یک تخم مرغ می خریم و امسال مصرف می کنیم.

Nothing, no eggs at all.

هیچی، اصلاً تخم مرغی نیست.

Although it would be unfair to say that we've had no chocolate.

اگر چه بی انصافی است که بگوییم ما هیچ شکلاتی نخورده ایم.

We have had a little bit yes, from my sister who visited yesterday, but my husband.

کمی بله از خواهرم که دیروز تشریف آورده بود اما شوهرم داشتیم.

So we had some biscuits.

بنابراین ما چند بیسکویت خوردیم.

We had some biscuits, but we've also been given some little sort of chocolate separately.

ما چند بیسکویت داشتیم، اما مقدار کمی شکلات نیز جداگانه به ما داده شده است.

Let's have a look and have a look.

بیایید نگاه کنیم و نگاه کنیم.

So let's look at the chocolates.

پس بیایید به شکلات ها نگاه کنیم.

And these are for my sister

و اینها برای خواهرم است

who we had a nice day yesterday.

که دیروز روز خوبی داشتیم.

Guess they came over on balance.

حدس می زنم که آنها در تعادل آمده اند.

It was all right, wasn't it?

همه چیز درست بود، اینطور نیست؟

Yes, but why wouldn't it be? I'm only joking.

بله، اما چرا اینطور نباشد؟ من فقط شوخی می کنم.

I managed.

It was a good day.

من مدیریت کردم.

روز خوبی بود.

We had a lovely meal and a nice Easter celebration.

ما یک غذای خوشمزه و یک جشن عید پاک داشتیم.

I suppose you would call it. Yes. We went out for a meal.

من فکر می کنم شما آن را صدا می زنید. آره. برای صرف غذا بیرون رفتیم. به

We had a nice time. The weather was nice.

ما خوش گذشت هوا خوب بود.

You do that, Mr. Duncan?

شما این کار را می کنید، آقای دانکن؟

Because technically you're better with that sort of thing.

چون از نظر فنی شما با این جور چیزها بهتر هستید.

That's a little chocolate. Yes.

اونم یه شکلات کوچولو آره.

So all of these have either an Easter theme

بنابراین همه اینها یا تم عید پاک دارند

or a spring theme.

یا تم بهاری.

Flowers, egg, rabbit, another rabbit, an egg and another flower.

گل، تخم مرغ، خرگوش، خرگوش دیگر، تخم مرغ و گل دیگر.

Tulip.

گل لاله.

Can I say thank you, Janice, for your lovely, lovely gift.

می توانم بگویم از شما تشکر می کنم، جانیس، برای هدیه دوست داشتنی و دوست داشتنی شما.

And we will be we won't be eating these now

و ما هم اکنون اینها را نخواهیم خورد

because we often get complaints from people and that different flavours. Mr.

زیرا اغلب از مردم شکایت می کنیم و طعم های متفاوت دارند. آقای

Duncan Oh, they even better, yes. One is praline.

دانکن اوه، آنها حتی بهترند، بله. یکی پرالین است.

Yes, one is a caramel ganache.

بله، یکی گاناش کاراملی است.

Okay. Uh, mint.

باشه. اوه، نعناع

You like that one?

اون یکی رو دوست داری؟

Oh, yes, definitely.

اوه، بله، قطعا.

Like the mint, raspberry, orange and milk.

مانند نعناع، ​​تمشک، پرتقال و شیر.

I think I will have the mint one and the orange.

فکر کنم نعناع و پرتقال را خواهم داشت.

Everyone has their favourite flavour

هر کسی طعم مورد علاقه خود را

of anything.

از هر چیزی دارد.

So my favourite flavour of chocolate

بنابراین طعم مورد علاقه من از شکلات

has to be mint and also orange.

باید نعناع و همچنین پرتقال باشد.

I love anything that's flavoured with orange or mint

من عاشق هر چیزی هستم که با پرتقال یا نعناع مزه دار شده باشد

and I go crazy over it. Go.

و دیوانه آن می شوم. برو

I like 85%

من 85 درصد

cocoa, dark chocolate

کاکائو، شکلات تلخ را دوست دارم،

because you can just have a couple of squares of that a day with chocolate.

زیرا می توانید فقط چند مربع از آن را در روز با شکلات میل کنید.

Supposed to be good for using it in small quantities.

قرار است برای استفاده در مقادیر کم خوب باشد.

It's supposed to be full and sort of, I don't know, antioxidants

قرار است پر باشد و یک جورهایی، نمی دانم، آنتی اکسیدان ها

and all sorts of things that are supposed to be good for you.

و همه چیزهایی که قرار است برای شما خوب باشد.

And dark chocolate is a good way of getting those benefits

و شکلات تلخ راه خوبی برای به دست آوردن این فواید

without having all the calories because you're going to have less of it.

بدون داشتن تمام کالری است زیرا کمتر از آن خواهید داشت.

My mother used to like dark chocolate is her favourite.

مادر من عادت داشت شکلات تلخ را دوست داشته باشد.

We would just buy her black magic.

ما فقط جادوی سیاهش را می خریدیم.

So we are doing very well this year

بنابراین ما امسال

with with without too much chocolate.

با شکلات بدون مقدار خیلی خوب کار می کنیم.

So we have this that Mr.

بنابراین ما این چیزی را داریم که آقای

Steve Sister gave to his yesterday and that is all we are going to have.

استیو سیستر دیروز به او داد و این تمام چیزی است که قرار است داشته باشیم.

No more chocolate juice.

دیگر از آب شکلات خبری نیست.

Just that very unusual.

فقط همین خیلی غیرعادی

I can't remember us ever ever not

من نمی توانم به یاد داشته باشم که ما هرگز

having an Easter egg at Easter.

در عید پاک یک تخم مرغ عید پاک نداشته باشیم.

I must admit I'm disappointed because, I mean, I don't have to lose weight.

باید اعتراف کنم که ناامید هستم زیرا، منظورم این است که مجبور نیستم وزن کم کنم.

I'm not boasting.

من لاف نمی زنم.

I but, you know, I would.

من اما، می دانید، من این کار را خواهم کرد.

But then it's not very healthy, you know, for your cholesterol, all that sort of thing.

اما می‌دانید که برای کلسترول شما خیلی سالم نیست، این همه چیز.

Yeah. Small quantities.

آره مقادیر کم.

When you get older, you don't want to be eating.

وقتی بزرگتر می شوید، نمی خواهید غذا بخورید.

We too can imagine how much we used to consume. Mr.

ما هم می توانیم تصور کنیم که قبلا چقدر مصرف می کردیم. آقای

Duncan. Well, I did as a child.

دانکن خب من از بچگی این کار را کردم.

I used to binge frightening into I used to actually binge,

I used to benge frightening into I used to really binge،

which means you do something where you do something too much.

به این معنی که شما کاری را در جایی انجام می دهید که کاری را بیش از حد انجام می دهید. من

I used to.

قبلا

I used to love going over to the shops near

من قبلاً دوست داشتم به مغازه‌های نزدیک

my mum and we would well, I would go in there

مادرم بروم و خوب بود، من به آنجا می‌رفتم

and I would basically by half of the shop and go back home

و اساساً نیمی از مغازه را می‌رفتم و به خانه برمی‌گشتم

and then eat all of it at once.

و یک‌باره همه آن را می‌خوردم.

But the strange thing was back then I did not get fat, I didn't put any weight on.

اما نکته عجیب این بود که در آن زمان چاق نشدم، وزنم را اضافه نکردم.

So because we were, we were running around everywhere

بنابراین چون ما بودیم، با

on your bike being very active, you were growing as well.

دوچرخه شما همه جا می دویدیم و خیلی فعال بودید، شما هم در حال رشد بودید.

How do you run on a bike?

چگونه با دوچرخه می دوید؟

Well, I didn't mean run on the bike.

خب، منظورم دویدن با دوچرخه نبود.

Separate activity.

فعالیت جداگانه

Beatrice likes mint chocolate as well.

بئاتریس شکلات نعنایی را نیز دوست دارد.

So, you know, we might find some of that in anyway.

بنابراین، می دانید، به هر حال ممکن است برخی از آن ها را پیدا کنیم.

That's not jump ahead. Yeah.

این پرش جلو نیست. آره

So I'm just saying, you know, can I say hello to the live chat?

بنابراین من فقط می گویم، می دانید، آیا می توانم به چت زنده سلام کنم؟

Who was first on today's live chat.

چه کسی اولین نفر در چت زنده امروز بود.

Oh, talking of which, is that strange?

اوه، صحبت از کدام، عجیب است؟

Congratulations, Beatrice.

تبریک می گویم، بئاتریس.

You are first today.

تو امروز اول شدی

You are top of the class.

شما بالای کلاس هستید

Not that it's a competition.

نه اینکه مسابقه باشد.

It's not a competition, but it is So whoever

این یک مسابقه نیست، اما این است بنابراین هر کسی که

is first, you are now officially the best person in the world.

اول باشد، شما اکنون رسما بهترین فرد جهان هستید.

It's just a little bit of fun that we have on a just a little bit of fun.

این فقط کمی سرگرم کننده است که ما فقط کمی از آن لذت می بریم.

But you are amazing.

اما تو شگفت انگیزی

If you are first on the live chat and the rest of your week,

اگر اولین بار در چت زنده و بقیه هفته خود هستید،

you can walk around and tell all your friends you were first on Mr.

می توانید قدم بزنید و به همه دوستان خود بگویید که اولین بار در

Duncan's live stream. You're the winner in a way.

جریان مستقیم آقای دانکن بوده اید. تو یه جورایی برنده هستی

You're all winners for being here, that you are accurate.

همه شما برای حضور در اینجا برنده هستید، که دقیق هستید.

Why Beatrice is the winner.

چرا بئاتریس برنده است.

Yeah, and we're joking.

بله، و ما شوخی می کنیم.

The rest.

بقیه.

All the rest are just.

بقیه فقط هستند

Just in the dust.

فقط در غبار

No, not at all.

نه اصلا.

Not to. To Victor sent me a little message today.

نه به. برای ویکتور امروز یک پیام کوچک برای من فرستاد.

Oh, okay.

اوه، باشه

Yes, We should be happy as a thanks for that.

بله، ما باید برای تشکر از آن خوشحال باشیم.

And he's wishing.

و او آرزو می کند.

Happy Easter, everybody, on there as ever.

عید پاک همگی مبارک، مثل همیشه.

What are you doing for Easter? Will you let us know?

برای عید پاک چه می کنید؟ به ما اطلاع می دهید؟

What are you doing?

چه کار می کنی؟

If you are in a country that celebrates Easter,

اگر در کشوری هستید که عید پاک را جشن می گیرد، می

that I just know what you're doing today?

دانم که امروز چه می کنید؟ آیا

Are you with family and friends?

با خانواده و دوستان هستید؟

Are you just having a day by yourself, stuffing your face with chocolate?

آیا فقط یک روز را تنها می گذرانید و صورت خود را با شکلات پر می کنید؟

What are you doing?

چه کار می کنی؟

We know what Claudia is doing.

ما می دانیم که کلودیا چه می کند.

Oh, okay.

Yes, She's frying onions.

اوه، باشه

بله، او پیاز را سرخ می کند.

Oh, anyone's in the kitchen.

اوه، هر کسی در آشپزخانه است.

That's very interesting.

خیلی جالبه.

I'm intrigued because you can use onions

من شیفته‌ام زیرا می‌توانید از پیاز

in so many different types of food,

در انواع مختلف غذا استفاده کنید،

from very basic food to to complex food and with lots of ingredients.

از غذاهای بسیار ابتدایی گرفته تا غذاهای پیچیده و با مواد زیادی.

So I'm now interested to find out what Claudia is making.

بنابراین من اکنون علاقه مندم که بفهمم کلودیا چه چیزی می سازد.

What what is cooking in your kitchen today?

چه چیزی در آشپزخانه شما پخته می شود؟

Please let us know.

لطفا اجازه دهید تا ما بدانیم.

By the way, last week we had so much.

اتفاقا هفته گذشته خیلی چیزها داشتیم. فکر

I don't think we've ever had such a big response to

نمی‌کنم تا به حال به

something we've shown really on the live chat then then Mr.

چیزی که واقعاً در چت زنده نشان داده‌ایم، پس از آن

Steve's bread maker last weekend, last Sunday we talked about it

نان‌ساز آقای استیو، آخر هفته گذشته، یکشنبه گذشته در مورد آن صحبت کردیم

and everyone has gone absolutely crazy

و همه کاملاً دیوانه

about your bread maker and and lots of comments.

نان شما شده‌اند، چنین واکنش بزرگی نداشته‌ایم. سازنده و و بسیاری از نظرات.

First of all, quite a few of you said Mr.

اول از همه، خیلی از شما گفتید آقای

Duncan, you should not have a break bread maker

دانکن، شما نباید نان ساز استراحت داشته باشید،

because then you will be tempted to eat lots of bread and you won't lose weight.

زیرا در این صورت وسوسه می شوید که نان زیادی بخورید و وزن کم نمی کنید.

I have a lot of self-control at the moment.

من در حال حاضر کنترل زیادی بر خود دارم.

Also, a lot of people suggested that you try

همچنین خیلی ها پیشنهاد دادند که سعی کنید

to make some wholemeal bread, which you can

نان سبوس دار درست کنید که می توانید تا

so that I'm going to do tomorrow.

فردا این کار را انجام دهم.

Now, I nearly made a homemade loaf.

الان تقریباً یک نان خانگی درست کردم.

Yes. Yesterday.

آره. دیروز.

Was it the day before?

روز قبل بود؟

I don't know.

Then.

من نمی دانم.

سپس.

The reason I didn't is because it takes a lot longer to bake. Yes.

دلیل اینکه من این کار را نکردم این است که پخت آن زمان زیادی می برد. آره.

Takes 5 hours.

5 ساعت طول می کشد.

And you need to be there when it's finished is something I've discovered with these bread makers.

و وقتی کار تمام شد باید آنجا باشید، چیزی است که من با این نان سازها کشف کردم.

You can't just go out and leave it and come back.

شما نمی توانید بیرون بروید و آن را رها کنید و برگردید.

You've got to be there when it finishes.

وقتی تمام شد باید آنجا باشید.

Okay.

Need to take it out of its tin.

باشه.

باید آن را از قلع خارج کرد.

Otherwise I think it goes a bit funny. Okay.

وگرنه فکر می کنم کمی خنده دار می شود. باشه.

And we haven't got time to bake.

و ما زمان پخت نداریم.

A homemade loaf takes 5 hours.

یک نان خانگی 5 ساعت طول می کشد.

A white loaf only takes 4 hours. Yes.

یک نان سفید فقط 4 ساعت طول می کشد. آره.

So I'm going to attempt that tomorrow, Mr.

بنابراین من فردا این کار را انجام می دهم، آقای

Duncan, so you don't have to stay by the machine.

دانکن، بنابراین شما مجبور نیستید کنار دستگاه بمانید.

It will do it all for you.

این همه آن را برای شما انجام خواهد داد.

But you do it. You do have to be nearby when it finishes.

اما تو انجامش میدی وقتی کار تمام شد باید در نزدیکی باشید.

So Steve is going to try and make some wholemeal bread.

بنابراین استیو سعی می کند کمی نان سبوس دار درست کند.

We also had a lot of people asking about gluten free.

ما همچنین افراد زیادی داشتیم که در مورد بدون گلوتن می پرسیدند.

Gluten free.

You can you can make gluten free bread in the bread maker.

بدون گلوتن.

می توانید نان بدون گلوتن را در نان ساز درست کنید.

You can make all sorts of fancy bread.

شما می توانید انواع نان های فانتزی درست کنید.

You can make raisin bread with lots of little pieces of fruit inside.

شما می توانید نان کشمشی را با تعداد زیادی تکه های کوچک میوه در داخل آن درست کنید.

I have to say, I think we will be spending a lot of time

باید بگویم، من فکر می کنم که ما زمان زیادی را صرف

having fun and experimenting with Mr.

سرگرمی و آزمایش با

Steve's new bread maker.

نان ساز جدید آقای استیو خواهیم کرد.

I tell you something, I will not be making gluten free bread.

من چیزی به شما می گویم، من نان بدون گلوتن درست نمی کنم.

No, Sorry to all those that are out.

نه، متاسفم برای همه کسانی که بیرون هستند.

Those of you out there who can't tolerate the gluten in bread,

آنهایی از شما که نمی توانید گلوتن موجود در نان را تحمل کنید،

Um, I can't stand intolerance.

امم، من نمی توانم عدم تحمل را تحمل کنم.

You should be more tolerant.

شما باید تحمل بیشتری داشته باشید.

Yes, I know.

بله میدانم.

We the poor, our gluten, it gets a very bad rap.

ما فقیران، گلوتن ما، رپ بسیار بدی می گیرد.

What has gluten and done?

گلوتن چه کاری انجام داده است؟

It's made you so intolerant towards it.

این باعث شده که نسبت به آن بی تاب باشید.

Gluten?

گلوتن؟

I don't remember gluten ever starting any wars or offending anyone.

یادم نمی‌آید که گلوتن هیچ جنگی را شروع کرده باشد یا به کسی توهین کند.

So I think there's a lot of unfairness at the moment to gluten.

بنابراین من فکر می کنم در حال حاضر بی انصافی زیادی در مورد گلوتن وجود دارد.

It's very bad publicity out of gluten intolerance going around.

این تبلیغات بسیار بدی است که به دلیل عدم تحمل گلوتن در اطراف انجام می شود.

I know, I know. You should be. Yeah.

میدونم میدونم. تو باید باشی آره

Yes. So, no, we won't be doing that because.

آره. بنابراین، نه، ما این کار را انجام نخواهیم داد زیرا.

Well, we discussed that last week, but we're not fans anyway.

خوب، ما هفته گذشته در مورد آن بحث کردیم، اما به هر حال طرفدار نیستیم.

We don't need to eat.

ما نیازی به خوردن نداریم

You can't beat a bit of gluten in your bread.

شما نمی توانید کمی گلوتن را در نان خود شکست دهید.

It makes it all nice and lovely and just how bread is supposed to be.

این همه چیز را خوب و دوست داشتنی می کند و همان طور که قرار است نان باشد.

Like the lovely smell is protein.

مانند بوی دوست داشتنی پروتئین است.

Gluten is not.

گلوتن نیست.

I think it's protein.

فکر کنم پروتئین باشه

It is, yes. Everyone's on today.

این است، بله. همه امروز هستند

Talking of Easter, Mr. Doom. Oh, bread. Yes.

صحبت از عید پاک، آقای عذاب. اوه نان آره.

Natural yeast.

مخمر طبیعی.

Ah, yes.

آه، بله.

Jesus says with homemade bread. With natural yeast. Well,

عیسی می گوید با نان خانگی. با مخمر طبیعی خوب این چه

what's that bread that you like The sabado bread.

نانی است که دوست داری نان صبادو.

Yes. Sour dough is one that I want to try because it's supposed to be more healthy

آره. خمیر ترش یکیه که میخوام امتحانش کنم چون قراره سالم تر باشه

because everything inside ferments.

چون همه چیز داخل تخمیر میشه.

That's the problem with with.

این مشکل با.

Can I just say most bread that you buy at the supermarket is absolutely rubbish because they,

فقط می توانم بگویم اکثر نانی که از سوپرمارکت می خرید، کاملاً زباله است، زیرا آنها، به

they don't give it time to ferment, they don't give the yeast enough time.

آن زمان تخمیر نمی دهند، به مخمر زمان کافی نمی دهند.

But with sour dough bread you do and it's

اما با نان خمیر ترش انجام می دهید و

apparently it's more healthy for you so we can make that as well.

ظاهراً برای شما سالم تر است بنابراین ما می توانیم آن را نیز درست کنیم.

Although there is a downside. What's that.

اگرچه یک نقطه ضعف وجود دارد. آن چیست.

Well it takes ages to make.

خوب ساختن آن زمان می برد.

Yeah. You've got to use a special yeast.

آره شما باید از یک مخمر مخصوص استفاده کنید.

Well it's supposed to use natural yeast air from the air.

خب قرار است از هوای مخمر طبیعی هوا استفاده شود.

You know, and things like that.

شما می دانید، و چیزهایی از این قبیل.

So I think you're supposed to sort of ferment something.

بنابراین من فکر می کنم شما قرار است چیزی را تخمیر کنید.

I don't know the details, how to do something with yoghurt and ferment it.

من جزئیات را نمی دانم، چگونه با ماست کاری انجام دهیم و آن را تخمیر کنیم.

And then you pour that into the into the bread maker or something like that.

و سپس آن را داخل نان ساز یا چیزی شبیه به آن می ریزید.

But we also had a message from Mika

اما پیامی هم از میکا داشتیم

who also said, Have lots of fun with your bread maker.

که می گفت با نان سازت خیلی خوش بگذره.

You will have a great time.

شما اوقات خوبی را خواهید داشت.

I just sit there with a magazine while it's cooking

من فقط با یک مجله می نشینم در حالی که

for the whole 4 hours.

تمام 4 ساعت در حال پختن است.

Francesca says, Can you bring the bread maker with you to Paris?

فرانچسکا می گوید، آیا می توانی نان ساز را با خود به پاریس بیاوری؟

Well, I think it would be.

خوب، من فکر می کنم که می شود.

Well, you don't need to.

خب نیازی نیست

Paris is well known for its blue lingerie.

پاریس به خاطر لباس زیر آبی رنگش معروف است.

No, I want to get my hands on a nice, large French baguette.

نه، من می‌خواهم یک باگت فرانسوی زیبا و بزرگ بخرم .

Do you like that?

I actually knew the word there, but lingerie, the cake shop.

آن را دوست داری؟

من در واقع کلمه را در آنجا می دانستم، اما لباس زیر زنانه، مغازه کیک فروشی.

See, you can't beat a bit of French bread.

ببینید، شما نمی توانید یک ذره نان فرانسوی را بزنید.

Yes, I know that.

بله، من این را می دانم.

Lovely freshly baked French bread.

نان فرانسوی تازه پخته شده دوست داشتنی.

I'm hoping to have a French French loaf or a French stick.

من امیدوارم که یک نان فرانسوی یا یک چوب فرانسوی داشته باشم.

We'll see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

I already made that joke, Mrs.

من قبلاً آن شوخی را ساخته بودم، خانم

Duncan, but I made it again.

دانکن، اما دوباره آن را ساختم.

Yes, I know.

بله میدانم.

You can get large 12 inch ones over there, Mr. Duncan.

شما می توانید 12 اینچی بزرگ را در آنجا تهیه کنید، آقای دانکن.

I seen them going around on their bicycles with them.

آنها را دیدم که با دوچرخه هایشان در حال دور زدن هستند.

They're big and I'm not sure what to wear.

آنها بزرگ هستند و من نمی دانم چه بپوشم.

I still haven't decided.

هنوز تصمیم نگرفتم

By the way, if you're wondering what we're talking about, there is a big meetup

به هر حال، اگر تعجب می کنید که در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، یک ملاقات بزرگ

taking place in what remains of Paris

در جایی که از پاریس باقی مانده است،

once most of it has been burned down.

زمانی که بیشتر آن سوخته است، در حال وقوع است.

But we will be we will be meeting up in early June.

اما ما در اوایل ژوئن با هم ملاقات خواهیم کرد.

We have a big list of people I am going to create

ما یک لیست بزرگ از افرادی داریم که قرار است آنها را ایجاد کنم که

the what's it called?

نام آن چیست؟

I've got it in minute WhatsApp.

من آن را در واتساپ دقیقه دریافت کردم.

That's it.

خودشه.

My brain isn't working.

مغزم کار نمیکنه

We'll get Wednesday out of the way and then we will focus on

چهارشنبه را از سر راه خارج می کنیم و سپس روی سفر تمرکز می کنیم

the trip.

.

We've got a WhatsApp group that I will be forming, I will be creating it.

ما یک گروه واتس اپ داریم که من آن را تشکیل خواهم داد، آن را ایجاد خواهم کرد.

So all those who are interested, I've got your details, so don't worry, I haven't forgotten about you.

بنابراین همه کسانی که علاقه مند هستند، من مشخصات شما را دارم، پس نگران نباشید، من شما را فراموش نکرده ام.

I just have one or two personal things that we are dealing with at the moment.

من فقط یکی دو مورد شخصی دارم که در حال حاضر با آنها سروکار داریم.

But yes, it's still going ahead and we are at the moment

اما بله، هنوز ادامه دارد و ما در حال

looking at itinerary or arrangements,

بررسی برنامه سفر یا ترتیبات هستیم،

So we are slowly putting things together here.

بنابراین ما به آرامی همه چیز را در اینجا جمع می کنیم.

So I think after next week I think everything will be getting back to normal.

بنابراین فکر می کنم بعد از هفته آینده همه چیز به حالت عادی باز خواهد گشت. فرانچسکا

Hopefully we all want to taste the bread, says Francesca.

می گوید امیدوارم همه ما بخواهیم طعم نان را بچشیم .

Yes, Yeah, unfortunately it may push us over our luggage

بله، بله، متأسفانه

luggage allowance if we put there quite big and heavy.

اگر چمدان‌های بسیار بزرگ و سنگین را در آنجا قرار دهیم، ممکن است به ما فشار بیاورد.

These these bread makers.

این نان سازها هستند.

I thought you were talking about your loaves as well.

فکر کردم در مورد نان هایت هم صحبت می کنی.

Those as well I must say.

آنها را نیز باید بگویم.

Francesca, it's very nice, the bread, but it's not, you know, if you've ever made bread yourself at home,

فرانچسکا، نان خیلی خوب است، اما اینطور نیست، می دانید، اگر تا به حال نان را خودتان در خانه درست کرده باشید،

you spent hours sort of kneading it and then letting it rise and kneading it again

ساعت ها وقت گذاشته اید و آن را ورز داده اید و بعد اجازه می دهید دم بکشد و دوباره ورز دهید

and putting it in the oven, I would say it's not quite as nice as that,

و در فر بگذارید. من می‌توانم بگویم که به این خوبی نیست،

but a lot better than bought bread from the shops. Yes.

اما بسیار بهتر از نان خریداری شده از مغازه‌ها است. آره.

So but then I might have a have

بنابراین، اما پس از آن ممکن است

a slightly distorted memory from my childhood when I used to make bread.

یک خاطره کمی تحریف شده از دوران کودکی خود داشته باشم، زمانی که من نان درست می کردم.

But yes, I think I think even made bread is probably better.

اما بله، فکر می‌کنم حتی نان درست شده بهتر است.

You get a nice you get a nicer crust on the outside.

شما یک پوسته خوب در بیرون بدست می آورید.

It's good, but it's good.

خوب است، اما خوب است.

It's good.

خوبه.

Anyway, we are having some fun.

به هر حال ما داریم خوش می گذرانیم. صادقانه بگویم،

It's the only fun we're getting these days, to be honest.

این تنها تفریحی است که این روزها داریم.

Oh, I.

اوه، من.

Steve has something to show you.

استیو چیزی برای نشان دادن به شما دارد.

I do a lovely card.

من یک کارت دوست داشتنی انجام می دهم.

Now, normally. Now, there we go. He's.

حالا به طور معمول در حال حاضر، ما به آنجا برویم. او هست.

He's a nice Easter card. It's not my presenting that.

او یک کارت عید پاک خوب است. این ارائه من نیست.

That's Eugenie.

اون یوجنیه

Very good job there, Steve.

کار خیلی خوبی آنجاست، استیو.

It's got, it's got a couple of lambs.

دارد، چند بره دارد.

A couple of lambs because of course Easter is associated with lambs, at least here

یک جفت بره چون البته عید پاک با بره همراه است، حداقل اینجا

because all the lambs are being born at the moment and they don't eat Easter eggs.

چون همه بره ها در حال تولد هستند و تخم مرغ عید را نمی خورند.

But it's a nice little, you know, this is from my sisters, the only one we've had this year.

اما کمی خوب است، می دانید، این از خواهران من است، تنها چیزی که امسال داشتیم.

It's lovely.

دوست داشتنی است.

I also can't believe it because that's green.

من هم نمی توانم آن را باور کنم زیرا سبز است.

I can't believe it's actually showing on the screen as normal.

من نمی توانم باور کنم که در واقع به طور معمول روی صفحه نمایش داده می شود .

You've done something magic with the technology.

شما با این فناوری کار جادویی انجام دادید.

Find this Mr..

این آقا را پیدا کن

So it's not lovely.

پس دوست داشتنی نیست.

So at this time of year, there are two things that people often think about at this time of year.

بنابراین در این زمان از سال، مردم اغلب در این زمان از سال به دو چیز فکر می کنند.

One, of course,

یکی، البته،

lambs, because lots of lambs are coming out,

بره ها، زیرا بره های زیادی در حال بیرون آمدن هستند،

but also at this time of year because all of the animals start

اما همچنین در این زمان از سال به این دلیل که همه حیوانات شروع

to get a little

به

amorous frisky. Mm.

سرخوشی کمی عاشقانه می کنند. مم

We also think of another animal and that is the rabbit.

ما همچنین به حیوان دیگری فکر می کنیم و آن خرگوش است.

I'm drinking water.

من دارم آب میخورم

It is Easter.

عید پاک است.

Happy Easter to you.

عید پاک بر شما مبارک.

If you celebrate Easter, maybe you are not,

اگر عید پاک را جشن می گیرید، شاید اینطور نباشید،

because we have had a lot of religious festivals recently.

زیرا اخیراً جشن های مذهبی زیادی داشته ایم . فکر می کنم ما

We had I think we had Passover

عید فصح را

in the Jewish religion, the Jewish festival calendar,

در دین یهود داشتیم، تقویم عید یهودی،

and I think there was Ede as well, wasn't there?

و فکر می کنم عده نیز وجود داشت، اینطور نیست؟

I'm not sure when that was Islam as well.

من مطمئن نیستم که اسلام چه زمانی بوده است.

I think that was around the same time last week

من فکر می کنم هفته گذشته تقریباً در همین زمان بود

and we have Easter today,

و امروز عید پاک داریم،

but surprisingly very surprised.

اما به طرز شگفت انگیزی بسیار شگفت زده شده است.

No Easter eggs because I'm trying

نه تخم مرغ عید پاک چون سعی می کنم

to lose a little bit of weight because I want to live well.

کمی وزن کم کنم زیرا می خواهم خوب زندگی کنم.

I want to live a little bit longer.

من می خواهم کمی بیشتر زندگی کنم.

And that would be nice, really, wouldn't it?

و این خوب خواهد بود، واقعا، اینطور نیست؟

But we've got these lovely chocolates for my sister. Yeah.

اما ما این شکلات های دوست داشتنی را برای خواهرم داریم. آره

So and I've got some down.

بنابراین و من کمی پایین آمدم.

I'm going to miss the Easter egg.

دلم برای تخم مرغ عید پاک تنگ خواهد شد.

I'm going to miss it. Mr. Duncan.

دلم براش تنگ میشه آقای دانکن

I like smashing it open and sitting there watching some mindless television programme.

من دوست دارم آن را بشکنم و در آنجا بنشینم و یک برنامه تلویزیونی بی فکر را تماشا کنم.

We consume about a thousand calories each,

ما هر کدام حدود هزار کالری مصرف می کنیم،

but if you want to watch something mindless, you've probably found it.

اما اگر می خواهید چیزی بی فکر تماشا کنید، احتمالا آن را پیدا کرده اید.

Now this, you see.

حالا این را می بینید.

So you're in the right place.

بنابراین شما در جای مناسب هستید.

Talking of lambs, we went out for this meal yesterday.

صحبت از بره ها شد، دیروز برای این غذا بیرون رفتیم.

Now my sister isn't vegetarian.

حالا خواهرم گیاهخوار نیست.

No, but can I just say

نه، اما فقط می توانم بگویم

your sister's taste in food is very interesting because I was about to get onto that before you cut me off.

سلیقه خواهرت در غذا بسیار جالب است، زیرا من می خواستم قبل از اینکه حرفم را قطع کنی، به این موضوع بپردازم.

No, I just.

نه، من فقط

Well, that's it.

خب همین. دیروز

It caught my eye yesterday as well.

هم نظرمو جلب کرد

So your sister has a very interesting way of looking at it.

بنابراین خواهر شما نگاه بسیار جالبی به آن دارد.

Food and animals. So, no, I was just saying,

غذا و حیوانات. بنابراین، نه، فقط می‌گفتم،

just say

فقط بگو گیاه‌خوار

she's not vegetarian, but she doesn't like to eat lamb meat.

نیست، اما دوست ندارد گوشت بره بخورد.

But yesterday the menu, because we are obviously in Shropshire

اما دیروز منو، چون واضح است که ما در Shropshire هستیم

and there's lots of lambs, when you go to restaurants

و بره های زیادی وجود دارد، وقتی به رستوران های

around here, there's always lamb is always on the menu because you know,

این اطراف می روید، همیشه گوشت بره در منو وجود دارد، زیرا می دانید،

you can just sort of pick one up from a field on the way into work.

شما می توانید به نوعی یکی را از یک مزرعه در این منطقه انتخاب کنید. راه ورود به کار

And there must have been

و باید

about four lamb dishes on this menu yesterday.

دیروز حدود چهار غذای بره در این منو وجود داشته باشد.

You had one, didn't you?

یکی داشتی، نه؟

I had the shoulder of lamb.

من شانه بره داشتم.

Now, are you a yes.

در حال حاضر، آیا شما یک بله؟ آیا

Are you a person that will not eat animals that you

شما فردی هستید که حیواناتی را که دوست دارید نمی خورید

like? Yes.

؟ آره.

But I suppose it depends which animal.

اما من فکر می کنم بستگی به کدام حیوان دارد.

I mean, if you like cats and dogs, there's a pretty good chance you are not eating cats or dogs.

منظورم این است که اگر گربه و سگ دوست دارید، احتمال زیادی وجود دارد که گربه یا سگ نخورید.

So if you look at it, it is strange, isn't it?

بنابراین اگر به آن نگاه کنید، عجیب است، اینطور نیست؟

You look at this lovely picture of this lamb and then you go to a restaurant

شما به این عکس دوست داشتنی از این بره نگاه می کنید و سپس به یک رستوران می روید

and you order a lamb shank

و یک ساق بره

or shoulder of a you go to it, you go outside and Mr.

یا شانه بره سفارش می دهید و به آن می روید، بیرون می روید و آقای

Duncan shown those lovely videos of the cows that we have at the back here during the summer.

دانکن آن فیلم های دوست داشتنی از گاوهایی را که ما در این رستوران داریم نشان می دهد. در طول تابستان به اینجا برگردیم آیا

Aren't they lovely cows? And we're probably going to feed them.

آنها گاوهای دوست داشتنی نیستند؟ و احتمالاً به آنها غذا می دهیم.

We say hello to them then you go to a restaurant and order a steak. Mm.

ما به آنها سلام می کنیم، سپس شما به یک رستوران می روید و یک استیک سفارش می دهید. مم

We have mints. It's

ما ضرابخانه داریم.

very strange, isn't it, how you can shut that off.

خیلی عجیب است، نه، چگونه می توانید آن را خاموش کنید.

Yes. In your brain.

آره. در مغز شما

I think it's because what you get on your plate doesn't resemble what you see in the field.

فکر می‌کنم به این دلیل است که آنچه در بشقاب خود می‌گیرید، شبیه آنچه در میدان می‌بینید نیست.

And so you don't feel as guilty.

و بنابراین احساس گناه نمی کنید.

You don't associate that with that creature that is alive.

شما آن را با موجودی که زنده است مرتبط نمی کنید.

If my meal yesterday came and it was the head of the lamb.

اگر غذای دیروز من آمد و سر بره بود.

Yeah.

Staring at me on the plate, I probably wouldn't be so, so, so keen.

آره با

نگاه کردن به من در بشقاب، احتمالاً آنقدر، آنقدر، آنقدر مشتاق نبودم.

They always get put off by fish.

آنها همیشه با ماهی عقب می افتند.

Somebody, if you go to a restaurant

یکی، اگه بری رستوران

and you order fish and it comes and I've left the head on with the Chinese style.

و ماهی سفارش بدی و بیاد و من از سبک چینی سر در بیارم. به همین

That's why I don't like sort of prawns and things like that,

دلیل است که من از انواع میگوها و چیزهایی از این قبیل خوشم نمی آید،

because you can, you know, you're eating the whole creature on you.

زیرا می توانی، می دانی، تمام موجودات را روی خودت می خوری.

It's too obvious you're eating a living creature.

خیلی واضح است که شما در حال خوردن یک موجود زنده هستید.

But then there was a report, wasn't there, Mr. Doom?

اما پس از آن گزارشی منتشر شد، مگر نه، آقای عذاب؟ آیا

Was this bad news for vegetarians

این خبر بد برای گیاهخواران بود

that they scientists now think that plants can sort of feel pain?

که دانشمندان اکنون فکر می کنند گیاهان می توانند به نوعی احساس درد کنند؟

I know it sounds ludicrous, but there was

می‌دانم که به نظر مضحک می‌آید، اما

there's been a few reports about this, about plants having feelings of being out to feel pain.

چند گزارش در این مورد وجود دارد، در مورد گیاهانی که احساس می‌کنند بیرون برای احساس درد هستند.

If you cut off that.

اگه قطعش کنی

I mean, it sounds like torture.

یعنی شبیه شکنجه است.

They've been you couldn't do this to animals now.

آنها قبلاً شما نمی توانستید این کار را با حیوانات انجام دهید.

They've been there getting plants in a in a lab and they're sort of chopping off branches

آنها آنجا بوده اند و گیاهان را در یک آزمایشگاه می گیرند و به نوعی شاخه ها را می کنند

and seeing how the plant reacts and sort of.

و می بینند که گیاه چگونه واکنش نشان می دهد و به نوعی.

Well, didn't they say didn't we say that?

خوب مگه نگفتند ما نگفتیم؟

You know, Yeah, they give off a noise.

میدونی، آره، سر و صدا میکنن.

Oh when you when you chop a leaf, offer a branch as a noise.

آه وقتی که برگ را خرد می کنی، شاخه ای را به عنوان سر و صدا عرضه کن.

It's not they're crying.

این نیست که آنها گریه می کنند.

There's what they're describing it that so I mean what

این چیزی است که آنها آن را توصیف می کنند، بنابراین منظورم این است که

if this is true, if this actually becomes true that it turns out

اگر این حقیقت داشته باشد، اگر این حقیقت داشته باشد که

the plants can feel pain, then we'll all starve to death.

گیاهان می توانند درد را احساس کنند، آنگاه همه ما از گرسنگی می میریم.

Yeah, I'm pretty sure that plants don't feel pain.

بله، من تقریباً مطمئن هستم که گیاهان درد ندارند.

I'm pretty sure they don't.

من تقریباً مطمئن هستم که آنها این کار را نمی کنند.

First of all, they don't have a nervous system.

اولاً سیستم عصبی ندارند.

They don't have a central nervous system and they don't have well, they don't have a brain,

آنها نه سیستم عصبی مرکزی دارند و نه حالشان خوب است، نه مغز دارند،

to be honest with you, I've never seen

راستش را بخواهید، من تا به حال

any plants that have brains.

گیاهی ندیدم که مغز داشته باشد.

There are there are some plants, of course, that are more intelligent than human beings.

البته گیاهانی هستند که از انسان باهوش ترند.

But that's a different story for a different day.

اما این یک داستان متفاوت برای یک روز متفاوت است. در

Talking of lambs, do you remember a couple of years ago?

مورد بره صحبت می کنیم، چند سال پیش را به یاد دارید؟

Steve We actually had some lambs at the back of the house and one of them

استیو ما در واقع چند بره پشت خانه داشتیم و یکی از آنها

actually one of the

در واقع یکی از

lambs used to come through into our garden

بره ها به باغ ما می آمد

and it would eat some of our grass and then it would go back.

و مقداری از علف های ما را می خورد و سپس برمی گشت.

There it is.

ایناهاش.

So this is from a couple of years ago

پس این مربوط به چند سال پیش است

and there was one lamb every day it would come into our garden, didn't it?

و هر روز یک بره بود که به باغ ما می آمد، اینطور نیست؟

Didn't it?

It did.

نشد؟

انجام داد.

And there it is.

و آنجاست.

It's it would sneak under the fence.

آن را به زیر حصار دزدکی.

It would eat some of our grass and then it would go back.

مقداری از علف های ما را می خورد و بعد برمی گشت.

It would actually go back into the field.

در واقع به میدان باز می گردد.

And we just it was doing it every single day.

و ما فقط این کار را هر روز انجام می دادیم.

Very strange.

خیلی عجیب.

So if we keep watching, you will see in a moment

بنابراین اگر به تماشای خود ادامه دهیم، در یک لحظه خواهید دید که در

it will eventually go round and come back.

نهایت دور خواهد شد و برمی گردد. آیا

Can we wait that long?

می توانیم آنقدر صبر کنیم؟

Probably not.

احتمالا نه.

Look, it's not lovely.

ببین دوست داشتنی نیست

Is not lovely.

دوست داشتنی نیست

Oh, there he goes.

اوه، او می رود.

We should have kept it, Mr. Duncan.

ما باید آن را نگه می داشتیم، آقای دانکن.

We should have kept it. Let it grow

باید نگهش می داشتیم بگذارید رشد کند

and see if the if the farmer actually noticed this.

و ببینید آیا کشاورز واقعاً متوجه این موضوع شده است یا خیر.

Incredible, isn't it. I know.

باور نکردنی است، اینطور نیست میدانم.

I didn't even realise that lambs did that. So.

من حتی متوجه نشدم که بره ها این کار را کردند. بنابراین.

So there it is. There was something.

بنابراین وجود دارد. چیزی بود.

Something for Easter.

چیزی برای عید پاک

Uh, and always escaping.

اوه، و همیشه در حال فرار

We sometimes drive along the roads and they find little gaps in fences.

ما گاهی اوقات در جاده ها رانندگی می کنیم و آنها شکاف های کوچکی در نرده ها پیدا می کنند.

Don't they.

No. Hedges And they, they escape onto the roads and things like that.

آنها نمی کنند.

نه. پرچین و آنها، آنها به جاده ها و چیزهایی از این قبیل فرار می کنند.

I think they're just inquisitive where there's a cow.

من فکر می کنم آنها فقط در جایی که یک گاو وجود دارد کنجکاو هستند.

Yes. Well, the cow comes across a fence.

آره. خب، گاو با حصاری روبرو می شود.

It's like a force field to it.

برای آن مانند یک میدان نیرو است.

It's even bother to try something.

حتی امتحان کردن چیزی به دردسر می خورد.

It somehow thinks it can't go any further than that.

به نوعی فکر می کند که نمی تواند بیشتر از این پیش برود.

But the lambs and sheep, we often get them escaping around here as well on the road.

اما بره‌ها و گوسفندها، اغلب آنها را مجبور می‌کنیم که از اینجا هم در جاده فرار کنند.

And so we're never surprised if we're driving around this area

بنابراین، اگر در اطراف این منطقه رانندگی کنیم

and then suddenly there's maybe a couple of sheep coming towards the car.

و ناگهان ممکن است چند گوسفند به سمت ماشین بیایند، هرگز تعجب نمی کنیم.

So it's not an unusual thing when you're living in the countryside.

بنابراین وقتی در حومه شهر زندگی می کنید، چیز غیرعادی نیست.

I'm quite I'm quite enjoying the Easter feeling.

من کاملاً از احساس عید پاک لذت می برم.

I have to be honest.

من باید صادق باشم.

Even though sadly, there are no Easter eggs, unfortunately for us.

اگرچه متأسفانه، متأسفانه برای ما، تخم مرغ عید پاک وجود ندارد .

But what about you?

اما شما چطور؟

Are you having something?

چیزی داری؟

Maybe you celebrate Easter in a different way.

شاید شما عید پاک را به شکل دیگری جشن بگیرید.

Some people go to great lengths

برخی از مردم

to commemorate Easter

برای بزرگداشت عید پاک

or to to give some sort of reverence to the season of Easter.

یا به نوعی احترام گذاشتن به فصل عید پاک تلاش زیادی می کنند.

I in some countries they will actually go to the point where they will

من در برخی کشورها واقعاً به جایی می‌رسند که

recreate the crucifixion of Jesus.

مصلوب شدن عیسی را بازسازی می‌کنند.

Yes, I quite often you will have at least one person or maybe two or three people.

بله، من اغلب شما حداقل یک نفر یا شاید دو یا سه نفر خواهید داشت.

They will they will actually allow themselves to be to be crucified

آنها در واقع به خود اجازه خواهند داد که به طور واقعی مصلوب شوند

for real.

.

The nails go through their hands and their feet

ناخن‌ها از میان دست‌ها و پاهایشان می‌گذرد

and they are really actually crucified.

و واقعاً به صلیب کشیده می‌شوند.

So there are one or two countries, I think it's more of the Orthodox

بنابراین یک یا دو کشور وجود دارد، من فکر می‌کنم بیشتر مسیحیان ارتدوکس هستند

Christians that do this, and they take everything

که این کار را انجام می‌دهند، و آنها همه چیز را

very seriously to the point

بسیار جدی می‌گیرند تا جایی که

where they recreate

the actual event itself, which I find incredible.

خود رویداد واقعی را بازسازی می‌کنند، که به نظر من باورنکردنی است.

I don't know what happens before that.

من نمی دانم قبل از آن چه اتفاقی می افتد.

Maybe they take some painkillers or something, but it doesn't sound good.

شاید آنها مقداری مسکن یا چیزی مصرف کنند، اما خوب به نظر نمی رسد.

Well, we use the word crucified,

خوب، ما از کلمه مصلوب شده استفاده می کنیم،

don't we, quite deliberately

مگر نه، کاملاً عمداً

to describe something bad that will happen to you if you do something.

برای توصیف اتفاق بدی که اگر کاری انجام دهید برای شما اتفاق می افتد.

Oh, we often say, Oh, if I thou crucify me if I do that.

اوه، ما اغلب می گوییم، آه، اگر این کار را انجام دهم، مرا مصلوب کنی.

It's often used as a sort of a slang, isn't it? Almost.

این اغلب به عنوان یک نوع عامیانه استفاده می شود، اینطور نیست؟ تقریبا.

It's. It's figurative. Figurative.

این است. فیگوراتیو است. تصویری.

You will use that word.

شما از آن کلمه استفاده خواهید کرد.

You're not actually going to be strung up on the cross.

در واقع قرار نیست روی صلیب ببندید.

The implication is that something very bad will happen to you

مفهوم این است که

if you do something, some sort of punishment.

اگر کاری انجام دهید، یک نوع تنبیه برای شما اتفاق بسیار بدی خواهد افتاد.

Yes, It's not it's not a punishment. It could be that.

بله، این یک مجازات نیست. میتونه همین باشه

It could be just with friends or you might do something at a party or you might do something bad

این می تواند فقط با دوستان باشد یا ممکن است در یک مهمانی کاری انجام دهید یا ممکن است کار بد

or something inappropriate and some and you might somebody might say, well, crucify you for that.

یا کار نامناسبی انجام دهید و برخی و ممکن است کسی بگوید، خوب، شما را به خاطر آن مصلوب کنید.

Or you might say, oh,

یا ممکن است بگویید

God, if I do that, I'll be crucified at work.

خدایا اگر این کار را بکنم سر کار به صلیب کشیده می شوم.

Well, we often describe people now on social media

خوب، ما اغلب در رسانه های اجتماعی افرادی را توصیف می کنیم

who are being maybe criticised or attacked.

که ممکن است مورد انتقاد یا حمله قرار بگیرند.

We often describe them as being crucified by other people on social media

ما اغلب آنها را به‌عنوان مصلوب شدن توسط افراد دیگر در رسانه‌های اجتماعی توصیف می‌کنیم،

because they've said something that lots of other people don't agree with.

زیرا آنها چیزی گفته‌اند که بسیاری از افراد دیگر با آن موافق نیستند.

So it does happen. It can happen.

بنابراین این اتفاق می افتد. ممکن است اتفاق بیفتد.

It's often used as a figure of

اغلب به عنوان شکل

speech.

گفتار استفاده می شود.

Did you like that?

آیا از آن خوشت آمد؟

I think you did.

من فکر می کنم شما انجام دادید.

I think you didn't like that.

من فکر می کنم شما آن را دوست نداشتید.

You know, the trip to Paris. Do

می دانید، سفر به پاریس. آیا

does everyone know the dates?

همه تاریخ ها را می دانند؟

Well, everyone who's coming knows the dates.

خوب، همه کسانی که می آیند تاریخ ها را می دانند.

Yes. Yes.

آره. آره.

Don't worry about that.

No, I know you have.

نگران این نباش.

نه، می دانم که دارید.

So I'm just know there's been a stomach.

بنابراین من فقط می دانم که یک معده وجود دارد.

You should you should have had an email from Duncan about that.

شما باید یک ایمیل از دانکن در مورد آن می داشتید.

And you won't make it online.

و شما آن را آنلاین نخواهید کرد. به

I'm told Tomic when it is, we we won't have any.

من می گویند تومیک هر وقت شد، ما هیچی نخواهیم داشت.

If anyone has been in touch through email, I have replied with the dates,

اگر کسی از طریق ایمیل در تماس بوده است، من با تاریخ پاسخ داده ام،

but I'm going to also create a WhatsApp group.

اما قصد دارم یک گروه واتس اپ نیز ایجاد کنم.

So that is going to happen over the next couple of weeks.

بنابراین طی دو هفته آینده این اتفاق خواهد افتاد.

I just want to get my mum's my mum's funeral the next week.

من فقط می خواهم هفته آینده مراسم خاکسپاری مادرم را برگزار کنم .

So once that is done, it's not the greatest moment of my life

بنابراین وقتی این کار انجام شد، بهترین لحظه زندگی من نیست

and it's and it's a little hard to deal with.

و کنار آمدن با آن کمی سخت است.

So I'm going to get back to the trip to France after next week.

بنابراین من می خواهم بعد از هفته آینده به سفر به فرانسه برگردم.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

So everyone should know the dates.

بنابراین همه باید تاریخ ها را بدانند.

Yes, it's coming.

بله، در حال آمدن است.

Yes, I'm fine. I've told everyone what the dates are.

بله من خوبم. من به همه گفته ام که تاریخ چه تاریخی است.

Not that we want it published.

نه اینکه بخواهیم منتشر شود.

Happens to do that. So on a

این کار را می کند. بنابراین در آن یک

that's a send another email. Yes.

ایمیل دیگر ارسال کنید. آره.

Well, everyone, everyone who's taking part knows what the situation is because I've sent emails.

خوب، همه، همه کسانی که شرکت می‌کنند می‌دانند وضعیت چگونه است، زیرا من ایمیل فرستاده‌ام.

Good.

خوب

That's why we're not talking about it here.

به همین دلیل است که ما در اینجا در مورد آن صحبت نمی کنیم.

Check your emails, Tomek. Yes.

ایمیل های خود را بررسی کنید، Tomek. آره.

And if you can't find it, we'll send you another one.

و اگر نتوانستید آن را پیدا کنید، یکی دیگر را برای شما ارسال می کنیم.

Just let us know. Right on something else. Oh, okay.

فقط به ما اطلاع دهید. درست روی چیز دیگری اوه، باشه

How about the weather?

آب و هوا چطور؟

We talked about the weather.

در مورد آب و هوا صحبت کردیم.

Weather?

Steve, I've got some outside tape for me.

آب و هوا؟

استیو، من مقداری نوار بیرونی برایم دارم. می

I was going to say about the Paris trip.

خواستم در مورد سفر پاریس بگویم.

We have one or two bookings already.

ما در حال حاضر یک یا دو رزرو داریم.

People who have booked their flights and they are definitely coming.

افرادی که پروازهای خود را رزرو کرده اند و حتما می آیند.

So we are going to be looking next weekend.

بنابراین ما می خواهیم آخر هفته آینده را جستجو کنیم.

We're going to look at some some plans.

ما قصد داریم به برخی از برنامه ها نگاه کنیم.

We're going to make some arrangements for getting there and coming back

ما قصد داریم برای رسیدن به آنجا و بازگشت

and over those actual dates.

و طی آن تاریخ های واقعی، ترتیبی دهیم.

So it is the beginning of June, near near the early period of June.

بنابراین اوایل ماه ژوئن، نزدیک به اوایل ماه ژوئن است.

I think it's safe to say that.

فکر می کنم گفتن این حرف راحت باشد.

And it will be somewhere in Paris where we're meeting.

و جایی در پاریس خواهد بود که ما در آنجا ملاقات می کنیم.

So if you are interested and maybe you don't know about this, but we are having a little get together

بنابراین، اگر شما علاقه مند هستید و شاید در این مورد نمی دانید، اما ما در حال برگزاری جلسه ای کوچک با هم هستیم

meeting up and there is the address right to me

و آدرس درست در اختیار من است

and I need some contact details.

و من به برخی از جزئیات تماس نیاز دارم.

And then once you're in the circle,

و پس از آن که شما در دایره ای قرار گرفتید،

which is getting ever larger by the week, we have about

که هر هفته بزرگتر می شود،

I think we have about ten people and we don't know if people are bringing partners or not. No.

فکر می کنم حدود ده نفر داریم و نمی دانیم که آیا افراد شریک می آورند یا نه. نه.

We're going to have to book a conference room the way this is going, but we won't be going in.

ما مجبوریم اتاق کنفرانس را به روشی که پیش می‌رود رزرو کنیم ، اما وارد نمی‌شویم.

We won't be meeting in a place because that

ما در مکانی ملاقات نخواهیم کرد زیرا

that's just we have to hire a whole

فقط باید یک اتاق کنفرانس را استخدام کنیم. صادقانه بگویم،

I don't think we've got the the funds for that, to be honest.

فکر نمی‌کنیم که ما بودجه لازم را برای آن داریم.

I mean, we are we're actually hitchhiking

منظورم این است که ما در واقع داریم

by hitchhiking to Paris.

با اتوسوتا به پاریس می رویم.

So we're going to stand by by

بنابراین ما در کنار

the the tunnel under the English Channel.

تونل زیر کانال انگلیسی خواهیم ایستاد.

Am I going to do this to try and hitchhike?

آیا من قصد دارم این کار را انجام دهم تا تلاش کنم و تاسوعا کنم؟

If we can't do that, we will get a little boat

اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم، یک قایق کوچک می گیریم

and we will row across the English Channel.

و از کانال مانش پارو می زنیم.

So there are a lot of people coming from France

بنابراین تعداد زیادی از مردم

to to Britain at the moment on little dinghies.

در حال حاضر با قایق های کوچک از فرانسه به بریتانیا می آیند.

We might be doing the opposite.

ممکن است برعکس عمل کنیم.

So so we might actually be coming here

بنابراین ممکن است ما واقعاً به اینجا بیاییم

and then they will see us going by floating the other way.

و سپس آنها ما را با شناور شدن از طرف دیگر ببینند.

We will just pinch one of the boats and go back the other way. Yes.

ما فقط یکی از قایق ها را نیشگون می گیریم و از طرف دیگر برمی گردیم. آره.

And see if the French treat with as much compassion as we are treating the people that are coming here.

و ببینید که آیا فرانسوی‌ها به اندازه ما با مردمی که به اینجا می‌آیند با آنها دلسوزانه رفتار می‌کنند یا خیر.

Oh, okay, then that's that's good, Steve.

اوه، باشه، پس این خیلی خوبه، استیو.

No, I'm just saying that. See this?

نه، من فقط همین را می گویم. این را ببینید؟

If we get treated in the same compassionate way?

اگر با ما به همان شیوه دلسوزانه رفتار شود؟

I think so. Probably not.

من هم اینچنین فکر میکنم. احتمالا نه.

Particularly when they see us, too.

مخصوصاً وقتی ما را می بینند.

Yeah, well, we'll get to how you missed that time.

بله، خوب، ما به این خواهیم رسید که چطور آن زمان را از دست دادید.

We'll get an email to you.

ما یک ایمیل برای شما دریافت خواهیم کرد.

But I have definitely given the

اما من قطعا به آنها داده ام

that never know their exact date.

که هرگز تاریخ دقیق آنها را نمی دانند.

Oh, okay.

اوه، باشه

Then I will.

Oh I will send you the exact dates then. Fine.

سپس من.

اوه من تاریخ دقیق را برای شما ارسال می کنم. خوب.

Okay.

باشه.

I will try to sort my sort myself out this week. Mm.

سعی می کنم این هفته خودم را مرتب کنم. مم

Oh people. Yes.

آهای مردم آره.

During the Easter festival in South Italy,

در طول جشنواره عید پاک در جنوب ایتالیا،

some people use

برخی از افراد

objects to, to punish themselves.

برای تنبیه خود از اشیاء استفاده می کنند.

They flay their bodies.

بدنشان را شل می کنند.

I've seen this quite a few times with people.

من این را چند بار با مردم دیده ام.

Some use chains and they will whip the back.

برخی از زنجیر استفاده می کنند و پشت آن را شلاق می زنند.

They whip their back as they walk along the street or other things.

وقتی در خیابان یا چیزهای دیگر راه می روند پشت خود را شلاق می زنند .

They will cause some some sort of pain,

آنها نوعی درد ایجاد می کنند،

some sort of pain to themselves as as a way of showing

نوعی درد برای خود به عنوان راهی برای نشان دادن

penance through self-flagellation or something like that.

توبه از طریق خود تازیانه یا چیزی شبیه به آن.

You flagellate yourself.

خودت تاژک میزنی

I think that is a good well, I'm not sure if it's right that.

فکر می کنم چاه خوبی است، مطمئن نیستم درست است یا نه .

Yes, well, yes, as if life isn't painful enough without having to inflict pain upon yourself.

بله، خوب، بله، انگار که زندگی به اندازه کافی دردناک نیست، بدون اینکه مجبور باشید به خودتان درد وارد کنید.

But some people find this useful.

اما برخی افراد این را مفید می دانند.

So yeah, if that's if that's what you want to do, then fine. Yes.

بنابراین بله، اگر این همان کاری است که می خواهید انجام دهید، خوب است. آره.

If you want to whip yourself or maybe get somebody else to whip you.

اگر می خواهید خودتان را شلاق بزنید یا شاید کسی را مجبور کنید که شما را شلاق بزند.

It's a big world out there.

اینجا دنیای بزرگی است.

Well, some people say you don't get into heaven without suffering, do you?

خوب، بعضی ها می گویند شما بدون رنج وارد بهشت ​​نمی شوید ، درست است؟

Well,

خوب،

as well, we're definitely suffering.

همچنین، ما قطعاً در رنج هستیم. آیا

Didn't wasn't it was that Mother Teresa who who who firmly believed

این مادر ترزا نبود که قاطعانه

in that doctrine

به این دکترین اعتقاد داشت

that you have to suffer?

که شما باید رنج بکشید؟

Yeah. Before you get into heaven. Yeah.

آره قبل از اینکه وارد بهشت ​​بشی آره

She was quite a she wasn't exactly as nice as people make her out to be.

او کاملاً آنقدر خوب نبود که مردم او را به تصویر می کشند.

I'd say like you suffer the greater will be Your reward

من می گویم که اگر رنج بکشید، پاداش شما

in the afterlife, I think is the way the way some people look upon.

در زندگی پس از مرگ بیشتر خواهد بود، من فکر می کنم نگاه برخی از مردم همین است.

This might not be a good thing to say on the Easter Sunday.

شاید گفتن این موضوع در روز یکشنبه عید پاک خوب نباشد.

But anyway, you do your research,

اما به هر حال، شما تحقیقات خود را انجام می دهید،

you put put Mother Teresa into the search engine.

مادر ترزا را در موتور جستجو قرار می دهید.

Was she a good person or a bad person?

او آدم خوبی بود یا بد؟

You might be surprised by the results to be honest, the

ممکن است از نتایج شگفت زده شوید، صادقانه بگویم، آیا

Are you promoting Nutella?

نوتلا را تبلیغ می کنید؟

No, I've never you know, I don't think I've ever tried Nutella or Nutella.

نه، من هرگز نمی دانم، فکر نمی کنم تا به حال نوتلا یا نوتلا را امتحان کرده باشم.

Is it hazelnuts and chocolate mixed together?

فندق و شکلات با هم مخلوط شده؟

Well, we're not promoting it because we haven't mentioned it.

خوب، ما آن را تبلیغ نمی کنیم زیرا به آن اشاره نکرده ایم. به

It sounds it sounds like the sort of thing I could

نظر می رسد چیزی است که من به راحتی می توانم به

easily get hooked on, particularly with freshly baked bread.

آن گیر کنم، به خصوص با نان تازه پخته شده.

Okay, as well.

باشه، همینطور

Imagine spreading that onto bread

تصور کنید که آن را مستقیماً از فر روی نان پخش کنید

straight out of the oven.

.

I'm only giving the details about the Paris trip if you are coming, if you want to come out.

من فقط جزئیات سفر پاریس را می گویم اگر می آیید، اگر می خواهید بیرون بیایید.

So this isn't for those who just want to find out

بنابراین این برای کسانی نیست که فقط می‌خواهند بفهمند

what is happening, because that's the whole point.

چه اتفاقی در حال رخ دادن است، زیرا این کل موضوع است.

So if you are coming, if you want to come, we.

پس اگر شما می آیید، اگر می خواهید بیایید، ما. به

I need personal details.

مشخصات شخصی نیاز دارم به

I need a contact address.

آدرس تماس نیاز دارم

We're setting up a WhatsApp group, so we've got to organise this

ما در حال راه‌اندازی یک گروه واتس‌اپ هستیم، بنابراین باید این را

in a very well organised way.

به روشی بسیار سازماندهی شده سازماندهی کنیم.

Oh, it's a it's a big thing off here

اوه، این یک چیز بزرگ است،

so yeah. With Well anyway.

بنابراین بله. با خوب به هر حال.

Right, well well we'll get some emails out later today to make sure everybody knows,

درست است، خب، ما بعداً امروز چند ایمیل دریافت خواهیم کرد تا مطمئن شویم که همه می‌دانند،

maybe want to come, knows the date so maybe not later today.

شاید بخواهند بیایند، تاریخ را می‌دانند، بنابراین شاید امروز نه.

Yeah.

Well I think I'll do that Mrs..

آره

خب فکر می کنم این کار را بکنم خانم.

No, no, you don't have to, Steve. It's okay.

نه، نه، شما مجبور نیستید، استیو. مشکلی نیست.

Let's not do this here.

بیایید این کار را اینجا انجام ندهیم.

Oh, but I'm saturated

اوه، اما من اشباع شده ام

and says I'm going to live more than 100 years.

و می گویم که بیش از 100 سال زندگی خواهم کرد.

Yes, Catarina, do you know that's my goal?

بله، کاتارینا، می دانید هدف من این است؟

To live to 100. It's like a goal.

زندگی تا 100. مثل یک هدف است.

You've got to have goals in life.

شما باید در زندگی اهداف داشته باشید.

I think set such a Venus as I want you

من فکر می کنم زهره ای را طوری تنظیم کنید که من می خواهم

to live for more than 100 years.

بیش از 100 سال زندگی کنید.

And that's for Vitesse. Okay? Yes.

و این برای Vitesse است. باشه؟ آره.

Well, if you were born in 1961,

خوب، اگر شما متولد 1961 هستید، آیا

is anyone watching who was born in 1961?

کسی تماشا می کند که متولد 1961 است؟

I doubt it.

If they are, then in 2060 born,

من شک دارم.

اگر آنها متولد شوند، پس در سال 2060 به دنیا آمده اند،

assuming I I've got this right,

با فرض اینکه من این کار را درست انجام داده ام،

it's a bit that's going to be really embarrassing.

واقعاً خجالت آور خواهد بود.

By the way, if you are wrong, Halley's Comet returns

در ضمن، اگر اشتباه می کنید، دنباله دار هالی برمی گردد

and we're hoping that it won't be cloudy.

و امیدواریم هوا ابری نباشد.

What is what is Halley's Comet?

دنباله دار هالی چیست؟

It's one of these comets that go around the sun, that come every now and then,

این یکی از این دنباله دارهاست که به دور خورشید می چرخد، هرازگاهی می آید،

every symptom come round,

هر علامتی می آید، می

you know, every 20 years, sometimes, sometimes 100 years, sometimes it's five.

دانید، هر 20 سال، گاهی، گاهی 100 سال، گاهی اوقات پنج می شود.

And so it comes around every hundred years.

و بنابراین هر صد سال یکبار اتفاق می افتد.

Well, Haley's Comet does, I believe.

خب، من معتقدم که دنباله دار هیلی این کار را می کند.

Is it Halley's Comet or Haley's?

دنباله دار هالی است یا هیلی؟

Haley's or Haley's,

هیلی یا هیلی،

depending on.

You know, there's always different ways of pronouncing some of these words.

بسته به.

می دانید، همیشه روش های مختلفی برای تلفظ برخی از این کلمات وجود دارد.

I say Haley's. You say Haley's? Hmm.

من میگم مال هیلی شما می گویید هیلی؟ هوم

That's cool. The whole thing off.

باحاله. همه چیز خاموش است.

Anyway, I'm not sure where that's from, but. Yes.

به هر حال، من مطمئن نیستم که از کجاست، اما. آره.

So can we get to the point?

پس آیا می توانیم به اصل مطلب برسیم؟

Is there a point to this?

آیا این نکته ای دارد؟

The point is, that's my goal.

نکته این است که هدف من این است.

You say I want to live to 100. Okay.

شما می گویید من می خواهم تا 100 سالگی زندگی کنم.

Because then I know Haley's Comet is coming back.

چون در آن صورت می دانم که دنباله دار هیلی در حال بازگشت است.

But what if you just what if you just unable to do anything for yourself?

اما اگر نتوانید کاری برای خودتان انجام دهید چه می‌کنید؟

As long as I'm just sitting in a chair, okay.

تا زمانی که من فقط روی یک صندلی نشسته باشم، باشه.

You know, barely able to express myself, but I can look up.

می دانید، به سختی می توانم خودم را بیان کنم، اما می توانم به بالا نگاه کنم.

You need to get those instructions to Steve.

شما باید این دستورالعمل ها را به استیو برسانید.

You need to get those instructions in place, though,

با این حال، باید آن دستورالعمل‌ها را در جای خود دریافت کنید،

because you know what it's like as you get older.

زیرا می‌دانید که با افزایش سن چگونه است.

All of these things slip away and you forget and other things come along,

همه این چیزها از بین می روند و شما فراموش می کنید و چیزهای دیگری پیش می آید،

so you might forget all about it, which would be a shame, really.

بنابراین ممکن است همه چیز را فراموش کنید، که واقعا شرم آور است.

So Steve is hoping on his birthday, apparently

بنابراین استیو به روز تولدش امیدوار است، ظاهراً اگر اتفاقی نیفتد

it's going to be really embarrassing if nothing happens,

واقعاً خجالت‌آور خواهد بود ،

but, well, I'll have to go somewhere where there is cloudless sky.

اما خب، من باید به جایی بروم که در آن آسمان بدون ابر وجود داشته باشد.

Yes, there was a comet the other a few weeks ago, wasn't there?

بله، یک دنباله دار دیگر چند هفته پیش بود، اینطور نیست؟

This was supposed to be green.

این قرار بود سبز باشد.

There was a comet that you could see with the naked eye.

یک دنباله دار بود که با چشم غیر مسلح می شد دید.

Okay.

باشه.

It's funny how they use that phrase.

خنده دار است که چگونه از این عبارت استفاده می کنند.

The naked eye, isn't it?

چشم غیر مسلح، اینطور نیست؟

That it just means

یعنی فقط

you can you're not using any artificial

می توانید از هیچ

telescopes or anything? Yeah.

تلسکوپ مصنوعی یا چیز دیگری استفاده نکنید؟ آره

There's something with the naked eye.

چیزی با چشم غیر مسلح وجود دارد.

Yeah. You can just see with your eyes.

آره شما فقط می توانید با چشمان خود ببینید.

Got no magnification.

بزرگنمایی نداشت

It's just something that the phrase that we use.

این فقط چیزی است که عبارتی که ما استفاده می کنیم.

I like my naked eyes.

من از چشم غیر مسلحم خوشم میاد

Although I never, I never get to show my naked eyes because I have to wear glasses.

اگرچه من هرگز، هرگز نمی توانم چشمان غیرمسلح خود را نشان دهم، زیرا باید عینک بزنم.

But there was a comet.

اما یک دنباله دار وجود داشت.

I don't know the name of it, but it was supposed be green.

اسمش را نمی‌دانم، اما قرار بود سبز باشد.

And you could see it and just see it with the naked eye.

و شما می توانستید آن را ببینید و فقط با چشم غیر مسلح آن را ببینید.

Certainly through a pair of binoculars.

البته از طریق یک دوربین دوچشمی.

They often they often give them really boring names like

آنها اغلب به آنها اسامی واقعاً خسته کننده می دهند مانند

m two, five, three zero,

m دو، پنج، سه صفر،

something like that.

چیزی شبیه به آن.

So it probably was one of those. Yeah.

پس احتمالا یکی از اونها بوده آره

So anyway, the thing is every night it was visible, is visible for about two weeks.

بنابراین به هر حال، چیزی که هر شب قابل مشاهده بود، حدود دو هفته قابل مشاهده است.

Every single night here it was cloudy and we couldn't see it.

هر شب اینجا هوا ابری بود و ما نمی توانستیم آن را ببینیم.

So we had the way always the way Tomek says, Don't live to 100.

بنابراین ما همیشه راهی را داشتیم که تومک می‌گوید، تا 100 سال

Don't live as long as that.

زندگی نکنید.

You see what I see?

شما آنچه را که من می بینم می بینید؟

You've heard of the phrase

عبارت

Live fast, die young,

Live fast, die small را شنیده اید

which they often use the sort of people in rock groups.

که اغلب از آن دسته از افراد در گروه های راک استفاده می کنند.

They just rock groups.

آنها فقط گروه های راک هستند.

Well, you know, live fast, die young.

خوب، می دانید، سریع زندگی کنید، جوان بمیرید.

Yeah. My philosophy in life is the opposite of that.

آره فلسفه من در زندگی برعکس آن است.

Live slow and die old.

آهسته زندگی کن و پیر بمیر.

Yeah, that sounds that sounds awful.

آره، این صدا وحشتناک به نظر می رسد.

So it's a bit of a sort of James Dean

بنابراین این یک نوع جیمز دین است

who who lived fast and died young.

که سریع زندگی کرد و جوان مرد.

But you're the officer opposite of that.

اما شما افسر مخالف آن هستید.

So the opposite of James Dean.

بنابراین برعکس جیمز دین.

Live, slow dial audience is my mantra.

مخاطبان با شماره گیری زنده و آهسته شعار من هستند.

Like a giant, like a giant snail I won't achieve anymore in those 100 years.

مثل یک غول، مثل یک حلزون غول پیکر در این 100 سال دیگر به آن نخواهم رسید.

As somebody who lives fast and dies at 30, they'll achieve as much

به عنوان کسی که سریع زندگی می کند و در 30 سالگی می میرد، به همان اندازه به موفقیت دست پیدا می کند

because they've just done stuff all the time and never slept.

زیرا فقط کارهایی را همیشه انجام داده اند و هرگز نخوابیده اند.

I won't achieve any more.

من دیگر به چیزی نخواهم رسید

I just drag it out for a lot longer.

من فقط آن را برای مدت زیادی طولانی تر می کنم.

Okay. Is my age.

باشه. سن من است

This sounds dreadful.

این وحشتناک به نظر می رسد.

Just say that I can see Halley's Comet.

فقط بگو که من می توانم دنباله دار هالی را ببینم.

I don't know whether it would be worth it. I don't know.

نمی دانم ارزشش را دارد یا نه من نمی دانم.

I've just got this thing in my head.

من فقط این چیز را در سرم دارم

What if you blind?

اگه کور شدی چی؟

Well, the eye could be blind.

خوب، چشم ممکن است کور باشد.

But what if your eyes are just like.

اما چه می شود اگر چشمان شما دقیقاً شبیه باشد.

Like lumps?

مثل توده ها؟

Like, just just snooker balls and you can't see out of the what?

مانند، فقط توپ های اسنوکر و شما نمی توانید از چه چیزی را ببینید؟

The irony of that. I've lived all that. Oh, you could.

کنایه از آن. من همه اینها را زندگی کرده ام اوه، شما می توانید.

You could.

شما می توانید.

You could get the nurse next to your bed to describe it to you.

می توانید پرستار را در کنار تخت خود قرار دهید تا آن را برای شما تعریف کند.

Well, it's very dark and there's a little light and it's moving across the sky Well.

خوب، خیلی تاریک است و نور کمی وجود دارد و در سراسر آسمان در حال حرکت است خوب.

Thanks for that.

برای آن متشکرم.

I'm so glad that I waited for a hundred years for someone

من خیلی خوشحالم که صد سال منتظر بودم تا کسی به

to tell me what it looked like when I could probably work that out for myself. Oh,

من بگوید که چه شکلی است وقتی که احتمالاً می توانم آن را برای خودم حل کنم. اوه،

yes, that's it.

بله، همین است.

If you do want to go to the Paris trip. Yeah.

اگر می خواهید به سفر پاریس بروید. آره

Mr. Duncan will show his email address. Yes, I have.

آقای دانکن آدرس ایمیل خود را نشان خواهد داد. بله دارم.

I've already done it.

من قبلا آن را انجام داده ام.

Yes, I missed that.

بله، دلم برای آن تنگ شده بود.

I was concentrating so fiercely on the live chat.

به شدت روی چت زنده تمرکز کرده بودم.

Okay, There it is again.

خوب، دوباره آنجاست.

It's now on the screen.

اکنون روی صفحه نمایش است.

It's on the screen now.

اکنون روی صفحه است.

My email address is on the screen.

آدرس ایمیل من روی صفحه است.

There it is.

ایناهاش.

There it is.

ایناهاش.

It is.

این است.

Yellow text on a red background and it's on the screen right now.

متن زرد روی پس‌زمینه قرمز و در حال حاضر روی صفحه است.

And there it is.

و آنجاست.

And we will stick you on the list.

و ما شما را در لیست قرار می دهیم.

And well, we don't we're not sticking anyone on lists

و خوب، ما هیچ کس را در لیست ها نمی چسبانیم

what we what we need is your contact details.

آنچه ما نیاز داریم جزئیات تماس شما است.

We need something that says that you are who you are

ما به چیزی نیاز داریم که بگوید شما همانی هستید که هستید

and that you are interested in coming to the Paris meetup.

و علاقه مندید به جلسه پاریس بیایید.

So so we we have to be very careful because it's not just us

بنابراین، ما باید بسیار مراقب باشیم، زیرا فقط ما نیستیم،

that's involved, Steve, it's other people.

استیو، بلکه افراد دیگر نیز درگیر آن هستیم.

So we have to make sure everything is safe and secure together.

بنابراین ما باید مطمئن شویم که همه چیز با هم امن و مطمئن است.

But we're meeting in very public places. Oh, okay. Steve

اما ما در مکان های بسیار عمومی با هم ملاقات می کنیم . اوه، باشه استیو

That's not

این چیزی نیست که

what I was trying to say, but just, just is for everyone.

می خواستم بگویم، اما فقط برای همه است.

It's for everyone to enjoy.

این برای همه برای لذت بردن است.

We can have a nice time.

میتونیم خوش بگذرونیم

We have a great time in Paris that's going to put everybody off. Mr.

ما اوقات خوبی را در پاریس سپری می کنیم که همه را به تعویق می اندازد. آقای

Duncan No, that's what they say they do.

دانکن نه، این همان کاری است که آنها می گویند.

They say that Paris is very gay.

می گویند پاریس خیلی همجنس گرا است.

It's not very gay at the moment.

در حال حاضر خیلی همجنسگرا نیست.

Molotov cocktails

کوکتل مولوتف

and riot police.

و پلیس ضد شورش.

Well, I know which restaurant we're not going to we're not going to that one

خوب، من می دانم که ما به کدام رستوران نمی رویم، ما به آن رستورانی

that was burning that that one that Macron likes.

که در حال سوزاندن آن رستورانی است که ماکرون دوست دارد نمی رویم. ظاهراً

It's about the second time they've tried to burn it down, apparently.

این برای دومین بار است که سعی می کنند آن را بسوزانند.

Yes, It was quite you could see the the owners or people work

بله، کاملاً می‌توانستید ببینید که صاحبان یا مردم کار می‌کنند

that throwing water out of the window onto the awning, Wasn't it the awning.

که آب را از پنجره به سمت سایبان می‌ریزند، آیا سایبان نبود.

So they they didn't.

بنابراین آنها این کار را نکردند.

It is on fire.

در آتش است.

I know it was a bit it was a bit exaggerated.

می دانم که کمی اغراق آمیز بود.

It wasn't it wasn't really on fire.

این بود که واقعاً در آتش نبود.

It was just a little bit of the outside awning that it caught fire.

فقط کمی از سایبان بیرونی بود که آتش گرفت.

But that's it.

اما همین.

They put it out and everything's all right.

آنها آن را خاموش کردند و همه چیز درست است.

And they went back to serving the food.

و به سرو غذا برگشتند.

So what are we doing there?

خب ما اونجا چیکار میکنیم؟

We haven't got long left because we're going Yes, we're going in 10 minutes.

ما خیلی وقت نمانده ایم چون می رویم بله، 10 دقیقه دیگر می رویم.

It's a short one today. I've got loads of things to do.

امروز کوتاه است من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم

Horrible Week is probably the worst week of my life about to take place.

هفته وحشتناک احتمالاً بدترین هفته زندگی من است که در شرف وقوع است.

So I'm not really up for 2 hours today.

پس امروز واقعا 2 ساعت بیدار نیستم.

We're going to have a little bit of Easter fun.

ما قرار است کمی از عید پاک لذت ببریم.

We're going to have a little bit of chocolate out.

قرار است کمی شکلات بخوریم.

We might go outside and see if we can have a walk

ممکن است به بیرون برویم و ببینیم که آیا می‌توانیم قدم بزنیم یا نه

and then we will come back and I will contemplate, I will think about, the week ahead

و سپس برمی‌گردیم و به هفته‌ی پیش رو فکر می‌کنم،

as all sorts of unpleasant things happen.

زیرا همه چیزهای ناخوشایند اتفاق می‌افتد.

Francesca says, Can we play fill in the blanks in Paris?

فرانچسکا می‌گوید، آیا می‌توانیم در پاریس جاهای خالی را پر کنیم؟

Yes. What a good idea.

آره. چه فکر خوبی.

That's a brilliant idea. I could bring some with me.

این یک ایده درخشان است. می توانستم مقداری با خودم بیاورم. می

We could have some games. Maybe.

توانستیم چند بازی داشته باشیم. شاید.

Maybe I can.

امکان دارد من بتوانم.

I think we can play I-Spy I spy with my little eye.

من فکر می کنم ما می توانیم I-Spy I spy را با چشم کوچکم بازی کنیم.

Something beginning with ee.

چیزی که با ee شروع می شود.

Steve.

استیو

Hello EE ee.

سلام EE ee.

In Paris.

در پاریس.

We're in Paris. Ecstasy.

ما در پاریس هستیم خلسه.

What?

چی؟

So something in Paris that you see?

پس چیزی در پاریس که می بینید؟

I with my little life.

من با زندگی کوچکم

Something beginning with ee

چیزی که با نعوظ شروع می شود

erection.

.

What, The Eiffel Tower.

چه، برج ایفل.

It's a large erection. That's it.

این یک نعوظ بزرگ است. خودشه.

Well then we got there.

خوب پس به آنجا رسیدیم.

Good I Eiffel Tower.

برج ایفل خوب.

So that's good.

Yes. Okay, then I spy with my little eye.

پس این خوب است.

آره. خوب، پس من با چشم کوچکم جاسوسی می کنم.

Something beginning with a Arc de Triomphe.

چیزی که با طاق پیروزی شروع می شود.

Okay. That is

باشه.

okay then.

اونوقت اشکالی نداره

Patisserie.

شیرینی فروشی.

Patisserie. That's the place? Yes.

شیرینی فروشی. آن مکان است؟ آره.

The Arc de Triomphe closed at the moment.

طاق پیروزی در این لحظه بسته شد.

They closed Louis. They have been.

لویی را بستند. بوده اند.

It has been closed for about the last year and a half because they've been doing all sorts of work.

تقریباً یک سال و نیم گذشته تعطیل بوده است، زیرا آنها همه کارها را انجام می دهند.

So it's nothing to do with the riots.

بنابراین ربطی به شورش ها ندارد.

It's to do with the fact they've been it was covered with wood.

این مربوط به این است که آنها با چوب پوشانده شده اند.

It was all boxed in last year.

این همه در سال گذشته جعبه شده بود.

So imagine anyone coming to Paris last year

بنابراین تصور کنید که کسی سال گذشته به پاریس آمد

and they wanted to see all of the beautiful things

و می خواست همه چیزهای زیبا را ببیند

and they got to the the Arc de Triomphe and it was covered in wood.

و به طاق پیروزی رسید و آن را با چوب پوشانده بود. تومیک می‌گوید این

It's not very good board games,

بازی‌های رومیزی خیلی خوبی نیستند

says Tomic.

.

Great for practising English. Yes.

عالی برای تمرین انگلیسی آره.

You mean like Scrabble or something like that?

منظورت مثل اسکرابل یا چیزی شبیه اینه؟

That's it.

خودشه.

Or Monopoly, something where you've got to read out a question

یا Monopoly، چیزی که در آن شما باید یک سوال را

in English with the answer Monopoly?

به زبان انگلیسی با پاسخ Monopoly بخوانید؟

Yeah. That could take up the entire weekend.

آره این می تواند کل آخر هفته را به خود اختصاص دهد.

I said that so we can, we can play Scrabble and Monopoly at the same time

گفتم برای اینکه بتوانیم، می توانیم همزمان اسکربل و مونوپولی را بازی کنیم

and then you will improve your English and also your finances as well at the same time.

و سپس شما همزمان انگلیسی و همچنین مالی خود را بهبود می بخشید.

So I think that's a very good idea.

بنابراین فکر می کنم این ایده بسیار خوبی است.

Are we going to get elegantly wasted in Paris?

آیا ما در پاریس به طرز ظریفی تلف می شویم؟

I don't know.

من نمی دانم.

It depends what you bring with you.

بستگی داره با خودت چی بیاری

I might be I might be getting elegantly wasted after this live stream,

ممکن است بعد از این پخش زنده به طرز ظریفی هدر بروم

sneak something across from Amsterdam.

.

You know, first of all, to know.

می دانید، اول از همه، بدانید.

Anyway, you must turn that filter on.

به هر حال باید آن فیلتر را روشن کنید.

Steve, please turn it on.

استیو لطفا روشنش کن

So we can't do anything illegal in Paris because I like to go again.

بنابراین ما نمی توانیم در پاریس کار غیرقانونی انجام دهیم زیرا دوست دارم دوباره بروم.

Oh, it'll all be legal.

اوه، همه چیز قانونی خواهد شد.

Well, I don't think drugs are legal in Paris.

خوب، من فکر نمی کنم مواد مخدر در پاریس قانونی باشد.

You know that.

No, alcohol's legal. Yes. Well, that's okay. Yes.

تو می دانی که.

نه، الکل قانونی است. آره. خوب، اشکالی ندارد. آره.

All right.

خیلی خوب.

I don't know what you're talking about today.

من نمی دانم امروز در مورد چه چیزی صحبت می کنید.

You could

شما احتمالاً می توانید

probably Eve probably you could probably have a shoe, couldn't you, with a heel that's removable.

ایو احتمالاً می توانید یک کفش داشته باشید، نه، با یک پاشنه قابل جابجایی.

And then you could, you know, all sorts of things in the gap.

و سپس می‌توانید، می‌دانید، همه چیز در این شکاف وجود دارد.

Yes. If your space and then and then

آره. اگر فضای شما و بعد از آن هم

fellow inmates at the prison will be putting things in you

زندانیان در زندان چیزهایی را در شما قرار می دهند

because you'll be in prison.

زیرا شما در زندان خواهید بود.

So, no, don't do anything illegal.

بنابراین، نه، کار غیر قانونی انجام ندهید.

Please, I we were only joking.

خواهش میکنم ما فقط شوخی کردیم

I have strong family connections with friends and I would like to keep them.

من روابط خانوادگی قوی با دوستان دارم و دوست دارم آنها را حفظ کنم.

Please.

لطفا.

I would like to go over to France as many times

من می خواهم تا آنجا که می

as I can while it still exists before.

توانم در حالی که قبلا وجود دارد به فرانسه بروم.

Before the

قبل

before the peasants

از اینکه دهقانان

overthrow the government and they all take over

حکومت را سرنگون کنند و همه

there.

So yes, that's happening anyway.

آنجا را تصاحب کنند.

بنابراین بله، به هر حال این اتفاق می افتد.

We will mention it next week as well.

هفته آینده نیز به آن اشاره خواهیم کرد.

We are back next Sunday and

یکشنبه آینده و

happier circumstances.

شرایط شادتر برگشتیم.

I hope so.

امیدوارم.

We will be back with you next Sunday.

یکشنبه آینده با شما خواهیم بود.

Everything almost back to normal.

همه چیز تقریباً به حالت عادی بازگشته است.

We will see what happens.

خواهیم دید چه اتفاقی می افتد.

And we are also approaching the middle of April already.

و همچنین به اواسط آوریل نزدیک می شویم .

Believe it.

باور کن

I can't believe how fast this year is going.

من نمی توانم باور کنم که امسال چقدر سریع می گذرد.

I've done nothing.

من هیچ کاری نکرده ام

And yet they say that if you do a lot, time passes quickly.

و با این حال آنها می گویند که اگر زیاد انجام دهید، زمان به سرعت می گذرد.

But I've discovered if you don't do very much, it passes even quicker,

اما من متوجه شده ام که اگر زیاد انجام ندهید، حتی سریعتر می گذرد،

I don't think actually.

در واقع فکر نمی کنم.

I think just it gets quicker as you get older.

من فکر می کنم با بزرگتر شدن سریعتر می شود. فکر

I don't think, you know, not working

نمی کنم، می دانید، کار نکردن

has actually time isn't going any slower.

باعث شده است که زمان کندتر نمی شود.

Oh, mind you, it's not like I'm not doing anything.

اوه، توجه داشته باش، اینطور نیست که من کاری انجام نمی دهم.

It's okay.

مشکلی نیست.

I'm talking to these lovely people.

من با این مردم دوست داشتنی صحبت می کنم.

That's enough of a service.

همین یک خدمت کافی است.

I'm being philosophical.

من دارم فلسفی میشم

Catarina has a tip for you.

کاتارینا یک نکته برای شما دارد.

If you want to live for a long time.

اگر می خواهید برای مدت طولانی زندگی کنید.

That drink wine, drink a glass of red wine every day.

آن شراب بنوشید، هر روز یک لیوان شراب قرمز بنوشید.

Right. Okay.

درست. باشه.

I personally, I say I have a little problem

من شخصاً می گویم

with people who live a long time, especially in this country.

با افرادی که مدت زیادی زندگی می کنند، به خصوص در این کشور، کمی مشکل دارم.

Now, we do have an obsession with people

اکنون، ما وسواس زیادی نسبت به افرادی داریم

who live to 100 in this country.

که تا 100 سال در این کشور زندگی می کنند.

We get very excited if they're 95 or 93, we don't care.

ما خیلی هیجان زده می شویم اگر 95 یا 93 باشند، برایمان مهم نیست.

But if they get to 100, suddenly we're very interested

اما اگر آنها به 100 برسند، ناگهان ما بسیار علاقه مند می شویم

and you will even be featured on the news and quite often.

و شما حتی در اخبار و اغلب اوقات نمایش داده می شوید.

In fact, all the time.

در واقع، همیشه.

If an old

person who has reached the age of 100 is being interviewed,

اگر با یک

فرد مسن که به 100 سالگی رسیده است مصاحبه می کنند،

they always ask the same question What is your secret

همیشه همین سوال را می پرسند راز شما

to living to 100?

برای 100 سالگی چیست؟

And they always say the same thing before I go to bed at night.

و همیشه شب ها قبل از اینکه بخوابم همین را می گویند.

I always have a glass of whisky every night before I go to bed.

من همیشه هر شب قبل از خواب یک لیوان ویسکی می خورم .

Before I go to bed, I always have a glass of whisky.

قبل از اینکه بخوابم، همیشه یک لیوان ویسکی می خورم.

Now I have a feeling that this might be a conspiracy

اکنون این احساس را دارم که ممکن است این یک توطئه باشد که

organised by the alcohol companies and elderly people.

توسط شرکت های الکلی و افراد مسن سازماندهی شده است.

They're being paid to say that. So.

برای گفتن این حرف پول می گیرند. بنابراین.

So the the whisky people will sell more alcohol?

پس مردم ویسکی الکل بیشتری خواهند فروخت؟

That's what I think.

این چیزی است که من فکر می کنم.

I think the whole thing is a conspiracy.

من فکر می کنم همه چیز یک توطئه است.

One thing you never hear people I've never ever heard when somebody has reached a ripe old age,

یک چیزی که شما هرگز مردم را نمی شنوید من هرگز نشنیده ام وقتی کسی به سن پیری رسیده است،

as we say, a ripe old age, we mean somebody who's reached it.

همانطور که می گوییم پیری رسیده است، منظور ما کسی است که به آن رسیده است.

It's quite elderly sort of in their eighties, nineties or 100, we say ripe old age.

این کاملاً مسن است که در دهه هشتاد، نود یا 100، ما می گوییم پیری رسیده است.

Why? But we do.

چرا؟ اما ما انجام می دهیم.

It's not a fruit that goes ripe, isn't it?

این میوه ای نیست که می رسد، اینطور نیست؟ به

It's reached its peak

اوج خود رسیده است

and you never hear people.

و هرگز صدای مردم را نمی شنوید.

Somebody reaches a hundred. What's your secret.

یک نفر به صد می رسد. رازت چیه هرگز

You never hear them say well I did, I ran an hour

نمی شنوید که بگویند خوب انجام دادم، می

every day, you know, or I went to the gym every day.

دانید هر روز یک ساعت دویدم، یا هر روز به باشگاه می رفتم.

It's always was it's always alcohol.

همیشه الکل بوده است.

Well, sometimes.

خوب گاهی اوقات

Oh, it always rings.

اوه، همیشه زنگ می زند.

But they certainly never do vast amounts of exercise.

اما مطمئناً هرگز مقادیر زیادی ورزش نمی کنند.

So it's I think the secret

بنابراین فکر می کنم این راز است که

I think it's moderation in everything. Yes.

فکر می کنم اعتدال در همه چیز است. آره.

Which is something we won't be doing in Paris.

کاری که ما در پاریس انجام نخواهیم داد.

It'll be the opposite. Okay.

برعکس خواهد بود باشه.

But yeah, I think that's the secret.

اما بله، من فکر می کنم این راز است.

And I think if you when you boil down

و من فکر می‌کنم اگر وقتی

and look at what people do, they live a long time.

به کارهایی که مردم انجام می‌دهند نگاه کنید، آنها مدت زیادی زندگی می‌کنند.

They generally lived a fairly moderate life.

آنها عموماً زندگی نسبتاً معتدلی داشتند.

Yeah, I think a lot of them now, I don't think there is a real I don't know.

آره، الان خیلی از آنها فکر می‌کنم، فکر نمی‌کنم واقعیتی وجود داشته باشد که نمی‌دانم.

There are many secrets, you know, but you don't know.

رازهای زیادی وجود دارد، می دانید، اما نمی دانید.

I think it's luck. Yeah, that's what I was going to say.

من فکر می کنم این شانس است. آره همینو میخواستم بگم

Moderation is nothing to do with drinking alcohol every day.

اعتدال ربطی به مصرف روزانه الکل ندارد .

It's certainly not taking lots of exercise,

مطمئناً نیاز به ورزش زیاد نیست،

which some people come to, because I think that actually ages you

چیزی که برخی از افراد به آن توجه می‌کنند، زیرا من فکر می‌کنم که در واقع شما را پیر می‌کند

and you never see anyone over a certain age at the.

و هرگز کسی را در سنین بالاتر نمی‌بینید. آیا

Have you noticed that if you ever go to the gym, you never see anyone over a certain age?

توجه کرده اید که اگر زمانی به باشگاه بروید، هیچ کس را بالای سن خاصی نمی بینید؟

I think it's mid thirties and then you get the occasional person, Steve,

فکر می‌کنم اواسط دهه سی است و پس از آن فرد گاه به گاه، استیو، را می‌بینید

who might be middle aged at the gym.

که ممکن است میانسال در باشگاه باشد.

But that said, the Cut-Off point is maybe mid-fifties for that.

اما با این حال، نقطه برش شاید اواسط دهه پنجاه برای آن باشد.

And then after that point that you never see anyone at the gym, then yeah.

و بعد از آن نقطه که هرگز کسی را در باشگاه نبینید، پس بله.

So there is. Yes.

بنابراین وجود دارد. آره.

Oh well you don't see 75 year olds at the gym If you ever seen one, please tell me.

اوه خوب، شما افراد 75 ساله را در ورزشگاه نمی بینید، اگر تا به حال یکی را دیده اید، لطفاً به من بگویید.

But what I'm saying and trying to say is

اما چیزی که می‌گویم و می‌خواهم بگویم

that is not the thing that is helping people

این نیست که به مردم کمک می‌کند

live to 100 because none of them ever say going to the gym

تا 100 سال زندگی کنند، زیرا هیچ‌کدام از آنها نمی‌گویند که رفتن به باشگاه

every day has allowed me to live to 100 years old and running marathons.

هر روز به من اجازه داده است تا 100 سال عمر کنم و در ماراتن دویدن.

Instead, they say I always have a glass of whisky

در عوض، آنها می گویند من همیشه

before I go to bed, which sounds like a terrible idea.

قبل از رفتن به رختخواب یک لیوان ویسکی می خورم، که ایده وحشتناکی به نظر می رسد.

They do. They?

انجام می دهند. آنها؟

Well, they certainly they always take some alcohol, don't they?

خوب، مطمئناً آنها همیشه مقداری الکل مصرف می کنند، اینطور نیست؟

Always say it.

همیشه بگو

Always look it up on YouTube.

همیشه آن را در یوتیوب جستجو کنید.

100 old woman, 100 year old man.

100 پیرزن، پیرمرد 100 ساله.

Ask for no secret.

هیچ رازی نپرس

It's always alcohol, always moderation.

همیشه الکل است، همیشه اعتدال.

Again, they know that drinking like a bottle of wine a day, they just having that one glass or something.

دوباره، آنها می دانند که با نوشیدن مانند یک بطری شراب در روز، آنها فقط یک لیوان یا چیزی می خورند.

Anyway, it's time to go.

به هر حال وقت رفتن است.

We are going by, if you want

اگر آن مجموعه SHOWBIZ را می خواهید، ما در حال عبور هستیم

that SHOWBIZ suite.

.

Yes, they say short but sweet,

بله، آنها می گویند کوتاه اما شیرین،

and we look forward to seeing you again next Sunday.

و ما مشتاقانه منتظر دیدن شما دوباره یکشنبه آینده.

We are back next Sunday.

یکشنبه آینده برمی گردیم.

And as I said this week

و همانطور که گفتم این هفته

is not the best week for me personally.

برای شخص من بهترین هفته نیست.

That's all I'm going to say.

این تمام چیزی است که می خواهم بگویم.

But next Sunday, hopefully back to normal, I will have an even well,

اما یکشنبه آینده، امیدوارم که به حالت عادی برگردم،

my usual big smile on my face next week.

هفته آینده لبخند بزرگ و همیشگی‌ام را روی صورتم خواهم داشت.

And then we we can have a bit of fun next week with the English language.

و سپس می توانیم هفته آینده با زبان انگلیسی کمی خوش بگذرانیم.

Thank you very much for joining us on Easter Sunday.

از اینکه در یکشنبه عید پاک به ما پیوستید بسیار سپاسگزاریم.

I hope you've enjoyed this short live stream.

امیدوارم از این پخش زنده کوتاه لذت برده باشید.

I hope it was interesting.

امیدوارم جالب بوده باشه

I really do hope it was interesting.

واقعا امیدوارم جالب بوده باشه

You hope it was interesting.

امیدوارم جالب بوده باشه

But of course, you don't come on here for nothing.

اما البته، شما بیهوده به اینجا نمی آیید. هر

We both hope it was interesting.

دو امیدواریم جالب بوده باشد.

We will see you next Sunday, 2 p.m.

یکشنبه آینده ساعت 2 بعد از ظهر شما را می بینیم. به

UK time. This is Mr.

وقت انگلستان این آقای

Steve and Mr.

استیو و آقای

Duncan saying Thank you very much for watching us here teaching you.

دانکن است که می گویند از اینکه ما را در اینجا تماشا می کنید بسیار متشکرم و به شما آموزش می دهیم.

Thank you for watching today.

از اینکه امروز تماشا کردید متشکرم

And of course we'll see you next week.

و البته هفته آینده شما را می بینیم.

Before we go, as usual, we always do

قبل از رفتن، طبق معمول، همیشه کاری را انجام می دهیم که

what we always do and that's to wish you well.

همیشه انجام می دهیم و آن آرزوی موفقیت برای شماست.

And of course, Are you ready?

و البته، آیا شما آماده اید؟

Are you ready?

اماده ای؟

ta ta for now.

تا تا فعلا