On The Fiddle & other Musical Phrases / English Addict -205- live learning / Sunday 19th JUNE 2022

Mr Duncan, you are late. Where have you been?

آقای دانکن، شما دیر آمدید. کجا بودی؟

I know I'm a little bit late today, for which I apologise,

می دانم که امروز کمی دیر آمدم، به همین دلیل عذرخواهی می کنم،

but at least I'm here, as we always say in English.

اما حداقل اینجا هستم، همانطور که همیشه به انگلیسی می گوییم.

Better late than never at all.

دیر کردن بهتر از هرگز هرگز.

Here we go. Yes, it is another English addict.

در اینجا ما می رویم. بله، این یک معتاد انگلیسی دیگر است.

Completely.

به صورت کامل.

100% live.

100% زنده

If it wasn't live, trust me,

اگر لایو نبود، به من اعتماد کنید،

I would make a much better job of it.

کار خیلی بهتری از آن می‌کردم.

It would be much more professional.

بسیار حرفه ای تر خواهد بود.

Let's just say coming to you live from the birthplace of the English language, which just happens to be.

بیایید بگوییم که از زادگاه زبان انگلیسی که اتفاقاً به شما مراجعه می کند، به صورت زنده به شما مراجعه می کنم.

Oh, my goodness, I can't believe it.

وای خدای من باورم نمیشه

It's England.

انگلستان است.

Would you believe anybody who

آیا کسی را باور می کنید که

Hi, everybody.

سلام، همه.

Yes, I am late.

آره دیر اومدم

I know.

میدانم.

Oh, this is Mr. Duncan in England.

اوه، این آقای دانکن در انگلیس است.

How are you today? Are you okay?

امروز چطوری؟ حالت خوبه؟

I hope so.

امیدوارم.

Are you feeling happy today?

آیا امروز احساس خوشبختی می کنید؟

I hope there is a smile on your face.

امیدوارم لبخند بر لبانتان باشد.

I know things are not great in the world.

من می دانم که چیزها در دنیا عالی نیستند.

Planet Earth is going through a rather difficult phase at the moment.

سیاره زمین در حال حاضر مرحله نسبتاً دشواری را پشت سر می گذارد.

Let's just say.

فقط بگوییم.

Well, I suppose not necessarily the planet, but certainly

خب، من فکر می کنم نه لزوماً سیاره، بلکه

the people living on the planet Earth.

مطمئناً مردمی که روی سیاره زمین زندگی می کنند.

Having some problems, I think it would be fair to say.

با داشتن برخی مشکلات، فکر می کنم منصفانه است که بگویم.

But even though things are not as good as they could

اما با وجود اینکه همه چیز آنطور که می‌توانست خوب

be, I hope there is still a smile on your face today.

نیست، امیدوارم هنوز لبخند بر لبان شما باشد.

We are back together.

ما دوباره با هم هستیم.

And, yes, my name is Duncan.

و بله، اسم من دانکن است.

It says it right there on the screen.

همانجا روی صفحه می گوید.

So it must be true

پس باید درست باشه

Sorry I'm late.

ببخشید دیر اومدم

I've had a few things going on.

من چند اتفاق افتاده است.

We have a very chaotic week this week.

این هفته هفته بسیار آشفته ای داریم.

There is going to be a lot of chaos

هرج و مرج زیادی وجود خواهد داشت

because we have some big changes here.

زیرا ما تغییرات بزرگی در اینجا داریم.

We have some things that are happening that will never happen.

ما چیزهایی داریم که در حال رخ دادن هستند که هرگز اتفاق نمی‌افتند.

Ever again.

هرگز دوباره.

A very big thing this week, which is going to happen

یک اتفاق بسیار بزرگ در این هفته، که قرار است اتفاق بیفتد

and I'm rather excited about.

و من نسبتاً هیجان زده هستم.

It's only taken 15 and a half years to reach that point.

فقط 15 سال و نیم طول کشیده تا به این نقطه برسیم.

But I'm very excited by it.

اما من از آن بسیار هیجان زده هستم.

Also, I'm still suffering from hay fever.

همچنین من هنوز از تب یونجه رنج می برم.

I have locked myself here in the studio.

من خودم را اینجا در استودیو حبس کرده ام.

Since yesterday afternoon, I haven't been anywhere.

از دیروز بعدازظهر هیچ جا نبودم.

I have a little bucket in the corner of the studio

من یک سطل کوچک در گوشه

for me to go poops and we ease in.

استودیو دارم که می توانم مدفوع کنم و راحت وارد آن شویم.

That's how bad things are.

So besides the fact that it's really hot

بنابراین علاوه بر این واقعیت که در استودیو واقعاً گرم است

in the studio, it's also a little bit smelly as well.

، کمی هم بوی بدی دارد.

I'm only joking, by the way, because sometimes

اتفاقاً من فقط شوخی می کنم، زیرا گاهی اوقات

when you joke about things people think you are being serious.

وقتی در مورد چیزهایی شوخی می کنید، مردم فکر می کنند که شما جدی هستید.

And before you know what's happening, you are being cancelled.

و قبل از اینکه بدانید چه اتفاقی می افتد، شما لغو می شوید.

100% It's almost become difficult these days

100% این روزها

to make any jokes about anything

شوخی کردن با هر چیزی تقریباً سخت شده است

because, well, I suppose if you say something

، زیرا، خوب، فکر می کنم اگر چیزی بگویید

and if you are talking to many people at the same time,

و اگر همزمان با افراد زیادی صحبت کنید

you might find that you will offend

، ممکن است متوجه شوید

someone somewhere in the universe.

که در جایی در جهان به کسی توهین خواهید کرد.

I think it's almost unavoidable.

من فکر می کنم تقریباً اجتناب ناپذیر است.

Anyway, I will try my best today not to offend too many people.

به هر حال امروز تمام تلاشم را می‌کنم که باعث رنجش خیلی‌ها نشود.

I really will try my best.

من واقعا تمام تلاشم را خواهم کرد.

Honestly,

صادقانه بگویم،

no guarantees.

هیچ تضمینی وجود ندارد.

Sir, my name is Duncan. I talk about English.

آقا اسم من دانکن است. من در مورد انگلیسی صحبت می کنم.

I love the English language.

من عاشق زبان انگلیسی هستم.

You might say that I am one of those up there.

ممکن است بگویید من یکی از آن بالا هستم.

An English addict, and I have a feeling you might be one of those as well.

یک معتاد انگلیسی، و من احساس می کنم که شما نیز ممکن است یکی از آنها باشید.

Here we go again.

دوباره شروع کنیم.

Yes, we

بله،

have made it all the way to the end of another weekend,

ما آن را به پایان یک آخر هفته دیگر

and we are approaching the longest day

رساندیم و به طولانی ترین

of the year here in the UK.

روز سال اینجا در بریتانیا نزدیک می شویم.

The longest day, the summer.

طولانی ترین روز، تابستان.

Is it the summer equinox?

آیا اعتدال تابستان است؟

I believe it is.

من معتقدم که هست.

Or is it the summer solstice?

یا انقلاب تابستانی است؟

It's one of those anyway.

به هر حال یکی از اونهاست

I think it's the one where all of those druids,

فکر می‌کنم اینجا جایی است که همه آن درویدها

they go into the middle of a field and take all their clothes off.

به وسط یک میدان می‌روند و همه لباس‌هایشان را در می‌آورند.

Yes, it is Sunday did.

بله، یکشنبه است.

Beep, beep, beep, beep, beep, beep, beep.

بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ، بیپ.

Do do you

آیا شما

do do ha.

انجام دهید ها.

Here we are again.

ما دوباره اینجا هستیم.

I hope you are having a good day.

امیدوارم روز خوبی را سپری کرده باشید.

I hope everything is super duper where you are.

امیدوارم جایی که تو هستی همه چیز خیلی بدتر باشد.

Oh, did you see me on Friday as well?

اوه، جمعه هم منو دیدی؟

I was in the garden on Friday.

من جمعه در باغ بودم.

I couldn't resist going outside to do a live stream on Friday,

despite the fact that I was suffering from my annual

با وجود اینکه از تب یونجه سالانه خود رنج می بردم

hay fever, my allergy that I guess

، از آلرژی ام که

every June The strange thing is

هر ماه ژوئن حدس

and I was talking to mr steve about this yesterday

می زنم، نمی توانستم در برابر بیرون رفتن برای پخش زنده در

when we were walking around

روز جمعه مقاومت کنم. داشتیم راه می

and I was suffering and sneezing.

رفتیم و من عذاب می کشیدم و عطسه می کردم.

I was talking to Steve and I said that I,

داشتم با استیو صحبت می کردم و گفتم که

i didn't suffer from hay fever when I was living in China.

من زمانی که در چین زندگی می کردم از تب یونجه رنج نمی بردم.

Which I find quite unusual.

که به نظر من کاملا غیرعادی است.

So I didn't actually get hay fever

بنابراین من

whilst living in China.

در طول زندگی در چین واقعاً تب یونجه نداشتم.

And I was

و من

living there for quite a long time and I never got hay fever.

برای مدت طولانی در آنجا زندگی می کردم و هرگز تب یونجه نگرفتم.

However, when I returned to England

با این حال، وقتی ناگهان به انگلستان برگشتم

suddenly yes, of course I did

، بله، البته

once more get hay fever every single year.

هر سال یک بار دیگر تب یونجه می گرفتم.

But it's, it's strange.

اما این است، عجیب است.

I don't know why, because the place I was living in in

نمی دانم چرا، زیرا مکانی که من در چین زندگی می کردم

China was very close to the grasslands of Inner Mongolia.

به علفزارهای مغولستان داخلی بسیار نزدیک بود.

And we are talking thousands of acres of grass.

و ما در مورد هزاران جریب علف صحبت می کنیم.

And it just so happens that grass pollen is the thing

و اتفاقا گرده چمن چیزی است

that I am sensitive to.

که من به آن حساس هستم.

But I didn't have it all the time.

اما من همیشه آن را نداشتم.

I was in China. I did not have hay fever.

من در چین بودم. من تب یونجه نداشتم.

However, soon as I come back here, yes, I have hay fever.

با این حال، به محض اینکه به اینجا برگشتم، بله، تب یونجه دارم.

In fact, as I'm talking to you now,

در واقع، همین‌طور که الان دارم با شما صحبت می‌کنم،

I can already feel a sneeze coming on Wait there a moment.

می‌توانم احساس کنم عطسه‌ای در حال آمدن است ، لحظه‌ای صبر کنید.

Here we go. This might be the first sneeze

در اینجا ما می رویم. این شاید اولین

of today's live stream.

عطسه پخش زنده امروز باشد.

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Now, okay.

حالا، باشه

It's gone away. Good.

از بین رفته است. خوب

Please don't go away.

لطفا دور نشو

I only want my sneeze to go away.

من فقط می خواهم عطسه ام از بین برود.

Not you.

تو نه.

I need you because this week we have something very special happening.

من به شما نیاز دارم زیرا این هفته ما یک اتفاق بسیار خاص داریم.

Hopefully over the next 48 hours, we are going to hit

امیدواریم طی 48 ساعت

1 million subscribers over the next couple of days.

آینده، طی چند روز آینده به 1 میلیون مشترک برسیم.

Hopefully.

خوشبختانه.

We also have another thing happening this week.

در این هفته یک اتفاق دیگر هم داریم.

Mr Steve's mother is coming to stay.

مادر آقای استیو می آید تا بماند.

Everything is going on this week,

این هفته همه چیز در حال انجام است

and I'm not feeling very well because of my hay fever.

و من به دلیل تب یونجه حالم خیلی خوب نیست.

I think this week is going to be so crazy,

فکر می کنم این هفته بسیار دیوانه کننده و

chaotic maybe.

شاید آشفته باشد.

I'm sure there will be some fun as well

من مطمئن هستم که

along the way and I hope we can have some fun today.

در این راه سرگرمی نیز وجود خواهد داشت و امیدوارم امروز بتوانیم کمی لذت ببریم.

Please, can we have some smiles?

خواهش میکنم میتونیم یه لبخند بزنیم؟

I want to see some some some smile. Can we have smiles

من می خواهم چند لبخند ببینم. آیا ما می توانیم لبخند بزنیم

because everyone is so miserable at the moment.

زیرا همه در این لحظه بسیار بدبخت هستند.

Don't worry.

نگران نباشید.

It is not illegal to be happy.

شاد بودن غیر قانونی نیست.

Not yet anyway.

به هر حال هنوز نه.

We will see what happens.

ما خواهیم دید که چه اتفاقی می افتد.

Hello to the live chat.

سلام به چت زنده

Nice to see you all here as well.

خوشحالم که همه شما را اینجا می بینم.

Oh, we have the live chat.

اوه، ما چت زنده داریم.

I wonder who was first on today's live chat.

نمی دانم چه کسی اولین بار در چت زنده امروز بود.

Let's have a look, shall we?

بیایید نگاهی بیندازیم، آیا؟

Now, I happen to know that Vitesse is not here today.

حالا، اتفاقاً می دانم که ویتسه امروز اینجا نیست.

I received a lovely message from Vitesse saying

من یک پیام دوست داشتنی از Vitesse دریافت کردم

that he would not be here because he is entertaining one of his friends.

که می گفت او اینجا نخواهد بود زیرا یکی از دوستانش را سرگرم می کند.

So that's what's happening with Vitesse.

بنابراین این چیزی است که در مورد Vitesse اتفاق می افتد.

So instead, we have a different champion mouse in Hello Mouse.

بنابراین در عوض، ما یک موس قهرمان متفاوت در Hello Mouse داریم.

And guess what?

و حدس بزنید چه؟

You are first on today's livestream

شما اولین بار در جریان زنده امروز

and also the live chat

و همچنین تبریک گفتگوی زنده هستید

congratulations, Mouse.

، موش.

And you are first.

و شما اول هستید

By the way, I'm very happy to report that the weather

به هر حال، من بسیار خوشحالم که می گویم

has become much cooler over the past 24 hours.

در 24 ساعت گذشته هوا بسیار خنک تر شده است.

On Friday, it was so hot.

روز جمعه هوا خیلی گرم بود.

30 degrees, 30 Celsius in my garden.

30 درجه و 30 درجه سانتیگراد در باغ من.

When I was outside talking to you.

وقتی بیرون بودم با تو حرف میزدم

And of course across Europe it's been as high as 40,

و البته در سرتاسر اروپا تا 40،

40 degrees now I don't know about you, but I don't remember

40 درجه بوده است، حالا شما را نمی‌دانم، اما به یاد

ever having such high temperatures

نمی‌آورم که تا به حال

as high as 40 degrees across Europe.

در سراسر اروپا دمایی تا 40 درجه داشته باشم.

Friends, apparently the Eiffel Tower

دوستان، ظاهراً برج

was was in danger of melting.

ایفل در خطر آب شدن بود.

It was that hot.

خیلی گرم بود

That's how hot it actually was.

واقعا چقدر گرم بود

So today it's much cooler, very damp, very humid.

بنابراین امروز هوا بسیار خنک تر، بسیار مرطوب، بسیار مرطوب است.

And also we've had a lot of rain as well,

و همچنین ما بارندگی زیادی داشته ایم

which is keeping things nice and cool.

که باعث می شود همه چیز خوب و خنک نگه داشته شود.

Hello Beatrice.

سلام بئاتریس.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Valentin is here as well.

والنتین هم اینجاست

And of course, Lewis Mendel

و البته، لوئیس مندل

is here today.

امروز اینجاست.

Hello, Lewis.

سلام، لوئیس.

Nice to see you back as well.

از بازگشت شما نیز خوشحالم.

Paolo.

پائولو

Florence, we also have Claudia.

فلورانس، کلودیا هم داریم.

Oh, by the way, a little bit later on, we will have our special feature what's cooking?

اوه، اتفاقاً کمی بعد، ما ویژگی خاص خود را خواهیم داشت که آشپزی چیست؟

Claudia,

کلودیا،

what have you got in your pocket?

چه چیزی در جیبت داری؟

We will do that a little bit later on.

ما این کار را کمی بعد انجام خواهیم داد.

Hello, Olga.

سلام، اولگا.

Oh, I will be saying hello to you in a moment.

اوه، من یک لحظه به شما سلام خواهم کرد.

Something special from Olga.

یک چیز خاص از اولگا.

Hello, also Israel.

سلام، همچنین اسرائیل.

Hello.

Also to be tres gulu.

سلام.

همچنین ترس گولو بودن.

Hello, Gulu. Nice to see you.

سلام گولو از دیدن شما خوشحالم.

Hello, fatty.

سلام چاق

Hello. Also, Maria Jemmy is here as well.

سلام. همچنین ماریا جمی نیز اینجاست.

It would appear we have a lot of people joining us today already.

به نظر می رسد که ما امروز افراد زیادی به ما می پیوندند.

It's nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

Back where you belong.

به جایی که تعلق داری برگرد

Marsha is here as well.

مارشا هم اینجاست.

You, Lena.

تو، لنا

Hello, you, Lena, you Lena.

سلام، تو، لنا، تو لنا.

Philip Sack, who says hello, Mr.

فیلیپ ساک که به آقای

Duncan and everyone around the world, greetings from Bristol.

دانکن و همه در سراسر جهان سلام می کند، از بریستول درود می فرستد.

Hello, Bristol in the UK.

سلام، بریستول در بریتانیا.

Nice to see you here.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

We you, Lena.

ما تو، لنا

I hope I pronounce your name correctly.

امیدوارم نام شما را درست تلفظ کرده باشم.

I always try my best. Anyway,

من همیشه تلاشم را می کنم. به هر حال،

even if I fail, I always try my best.

حتی اگر شکست بخورم، همیشه تمام تلاشم را می کنم.

Hello.

We also have.

سلام.

ما همچنین داریم.

Who else is here?

کی دیگه اینجاست؟

Florence is back as well.

فلورانس نیز بازگشته است.

Senator Reno. Hello, Senator Reno.

سناتور رینو سلام، سناتور رینو.

Nice to see you here as well.

خوشحالم که شما را اینجا می بینم.

I am hoping to celebrate my 1,000,000th subscriber this week.

امیدوارم این هفته 1,000,000مین مشترکم را جشن بگیرم .

I will try to be with you live when it happens.

من سعی خواهم کرد تا زمانی که این اتفاق بیفتد با شما زنده باشم.

But of course, it depends when it happens.

اما البته بستگی به زمان وقوع دارد.

It might be in the morning.

ممکن است صبح باشد

It might be in the afternoon.

ممکن است بعد از ظهر باشد.

It might be during the night when I'm sleeping in my bed.

ممکن است در طول شب باشد که من در رختخوابم می خوابم.

So we will see what happens there.

بنابراین خواهیم دید که در آنجا چه اتفاقی می افتد.

But I really hope I can be with you live

اما من واقعاً امیدوارم

when we pass our 1,000,000th subscriber.

وقتی از 1,000,000 مشترک خود عبور کنیم، بتوانم زنده با شما باشم.

At the moment, I think we are around 800

در حال حاضر فکر می‌کنم حدود

850 subscribers away

800850 مشترک با یک میلیون مشترک فاصله داریم

from 1 million.

.

Isn't it exciting?

هیجان انگیز نیست؟

I suppose the big question is, will I get a special prise from YouTube?

فکر می کنم سوال بزرگ این است که آیا جایزه ویژه ای از یوتیوب دریافت می کنم؟

Is YouTube going to send me

آیا یوتیوب قرار است

a special prise because they've never done it.

یک جایزه ویژه برای من بفرستد زیرا آنها هرگز آن را انجام نداده اند.

They didn't send me anything when I reached 100,000.

وقتی به 100000 رسیدم چیزی برایم نفرستادند.

Not, no, I didn't get my play button.

نه، نه، من دکمه پخش خود را دریافت نکردم.

I didn't get anything and I don't think I'm going to get anything

من چیزی به دست نیاوردم و فکر نمی کنم بابت یک میلیونم چیزی به دست

for my million either.

بیاورم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Please don't ask me why. I have no idea.

لطفا از من نپرسید چرا هیچ نظری ندارم.

Maybe I have upset

شاید

YouTube for some reason.

به دلایلی یوتیوب را ناراحت کرده ام.

I don't know.

من نمی دانم.

Who knows?

چه کسی می داند؟

In this crazy world that we're living in at the moment, money's also all we have.

در این دنیای دیوانه‌واری که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم، پول نیز تنها چیزی است که داریم.

Ma wah wah wah.

ما وه وه وه.

It's so nice to see marois here as well.

دیدن مارویس در اینجا نیز بسیار خوب است.

Many see.

خیلی ها می بینند.

Nice to see you back on the livestream.

خوشحالم که دوباره شما را در جریان زنده می بینم.

Today, we are looking at musical instruments,

امروز ما به آلات موسیقی،

musical words, musical phrases.

کلمات موسیقی، عبارات موسیقی نگاه می کنیم.

I have something over there.

من اونجا یه چیزی دارم

Would you like me to show it to you?

دوست داری بهت نشون بدم؟

I'm going to show it to you now.

الان بهت نشون میدم

It's a big thing, and I might have to wave it around

این یک چیز بزرگ است، و من ممکن است مجبور باشم آن را

to show you what it is.

به اطراف تکان دهم تا به شما نشان دهم که چیست.

So just a moment. I have something to show you.

پس فقط یک لحظه من چیزی برای نشان دادن شما دارم.

Oh, Mr.

اوه، آقای

Duncan,

دانکن،

we are fascinated

ما مجذوب شدیم

Would you like to see

آیا دوست دارید

my lovely violin?

ویولن دوست داشتنی من را ببینید؟

Look at that.

Isn't that nice? Look, a beautiful violin.

به آن نگاه کنید.

این خوب نیست؟ ببین یک ویولن زیبا

And I know what you're going to say.

و من می دانم که شما چه خواهید گفت.

You're going to say Mr.

شما می خواهید بگویید آقای

Duncan,

دانکن،

Mr. Duncan,

آقای دانکن،

can you play the violin?

می توانید ویولن بزنید؟

My answer to that is no.

پاسخ من به آن منفی است.

I can't play the violin. I will try.

من نمی توانم ویولن بزنم. من تلاش خواهم کرد.

Shall we have a go at playing the violin?

آیا ما باید ویولن بزنیم؟

I've never played the violin, ever.

من هرگز ویولن ننواختم، هرگز.

Before, ever in my life.

قبل از همیشه در زندگی من

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Oh, that sounded quite good.

اوه، این خیلی خوب به نظر می رسید.

Actually,

در واقع،

I might be the new Mozart or the new Nigel Kennedy.

من ممکن است موتزارت جدید یا نایجل کندی جدید باشم.

Who remembers Nigel Kennedy?

چه کسی نایجل کندی را به یاد می آورد؟

He was a very good violinist.

ویولونیست بسیار خوبی بود.

Although you don't hear from him anymore.

گرچه دیگر خبری از او نیست.

I can't believe I just did that.

من نمی توانم باور کنم که من فقط این کار را کردم.

I played the violin for the first time ever in my life.

من برای اولین بار در زندگی ام ویولن زدم.

The strange thing is, I remember when I was at school,

نکته عجیب این است که یادم می آید زمانی که در مدرسه

I was always being encouraged

بودم همیشه تشویقم می

to play musical instruments because they said I had very long fingers.

کردند که آلات موسیقی بزنم چون می گفتند انگشتانم خیلی بلند است.

Apparently,

apparently my fingers are very long.

ظاهراً انگشتانم خیلی دراز هستند.

And if you have long fingers,

و اگر انگشتان بلندی دارید،

apparently you are very good or you should be very good at playing

ظاهراً خیلی خوب هستید یا باید در نواختن

musical instruments like this.

آلات موسیقی این چنینی خیلی خوب باشید.

Isn't that lovely?

دوست داشتنی نیست؟

I hope you enjoy that.

امیدوارم از آن لذت ببرید.

No, I am not a good violinist.

نه، من ویولونیست خوبی نیستم.

I realise that I already realise the error of my ways

من متوجه می شوم که از قبل به خطای راه خود

from that particular thing.

از آن چیز خاص پی برده ام.

Mr. Steve will be with us in a few moments.

آقای استیو تا چند لحظه دیگر با ما خواهد بود.

Are you excited because we do have Mr.

آیا شما هیجان زده هستید زیرا ما آقای

Steve here as well telling us all about his exciting week

استیو را در اینجا داریم و همچنین همه چیز را در مورد هفته هیجان انگیز خود

that he will be having as his mother comes to.

که با آمدن مادرش خواهد داشت به ما می گوید.

Stay with us.

با ما بمان.

All of that coming up a little bit later on.

همه اینها کمی بعد به میان می آیند.

By the way, last night

اتفاقاً،

I couldn't resist going outside to do some filming

دیشب نمی‌توانستم در برابر بیرون رفتن برای فیلمبرداری مقاومت کنم،

because we had the most glorious sunset last night.

زیرا دیشب باشکوه‌ترین غروب خورشید را داشتیم.

We had some beautiful views from the house

ما منظره های زیبایی از خانه

and I could not resist filming them.

داشتیم و نمی توانستم در مقابل فیلمبرداری آنها مقاومت کنم.

Would you like to have a look at them now?

آیا دوست دارید اکنون نگاهی به آنها بیندازید؟

Here they come now, some beautiful sunset scenery.

اکنون آنها آمده اند، مناظر زیبای غروب خورشید.

And all of this was filmed last night.

و همه اینها دیشب فیلمبرداری شد.

And then coming up in a few moments, we also have Mr.

و بعد از چند لحظه، آقای

Steve. He will be right here.

استیو را هم داریم. او همین جا خواهد بود.

Don't go away.

نرو

The oh, there I was, splashing around in the middle,

آه، من آنجا بودم، وسط آب می پاشیدم، تمام

trying my best to keep cool and before that, we had the cows.

تلاشم را می کردم که خنک باشم و قبل از آن، ما گاوها را داشتیم.

And before that, we had the beautiful sunset

و قبل از آن، غروب زیبای خورشید را داشتیم

that happened last night outside my window.

که دیشب بیرون پنجره من اتفاق افتاد.

And that was filmed last night.

و دیشب فیلمبرداری شد

Beautiful sunset.

غروب زیبا.

We are having some very nice weather.

هوای خیلی خوبی داریم

Well, we have it was very hot.

خوب، ما خیلی گرم بود.

On Friday, talking of things that are hot and sticky.

در روز جمعه، صحبت از چیزهایی که داغ و چسبنده هستند.

Here he comes.

اینجا او می آید.

Mr. Steve is back

آقای استیو برگشته

do you believe it?

Indeed.

باور می کنی؟

در واقع.

Hello.

سلام.

Hello, Mr.

سلام آقای

Duncan. Hello, wonderful viewers.

دانکن سلام بینندگان فوق العاده

Mr. Steve, use the Globe Mr. Steve is here.

آقای استیو، از گلوب استفاده کنید. آقای استیو اینجاست.

So everyone, calm down.

پس همه، آرام باشید.

I know I was late today.

میدونم امروز دیر اومدم

You see, I was 10 minutes late.

دیدی 10 دقیقه دیر کردم.

And the reason is I wasn't going to mention this but the reason is because last night, Mr.

و دلیلش این است که نمی‌خواستم به این موضوع اشاره کنم، اما دلیلش این است که دیشب، آقای

Steve made the most amazing meal,

استیو شگفت‌انگیزترین غذا، شگفت‌انگیزترین غذایی را که

the most amazing food imaginable.

می‌توان تصور کرد درست کرد.

Some beautiful lentil curry. But

مقداری کاری عدس زیبا.

it did have a very strange effect on my stomach.

اما تاثیر بسیار عجیبی روی شکم من گذاشت.

That's all I'm saying.

این تمام چیزی است که من می گویم.

I think it was excitement because you were coming on to the live stream.

فکر می‌کنم هیجان‌انگیز بود، زیرا شما به پخش زنده می‌آمدید.

That's what it was.

همین بود.

There was certainly a stream coming out of one part of my body.

مطمئناً جریانی از یک قسمت بدنم بیرون می آمد.

Definitely

I'm definitely not going to be here next week.

قطعا هفته آینده اینجا نیستم.

Next Sunday. Next Sunday. I won't be here.

یکشنبه بعدی. یکشنبه بعدی. من اینجا نخواهم بود

Yes, you'll be here probably I won't because I'm off to a rehearsal.

بله، شما اینجا خواهید بود، احتمالاً من نخواهم بود، زیرا به تمرین می روم.

Oh, and all afternoon rehearsal because we've got

اوه، و تمام تمرین بعد از ظهر، چون

we've got a production coming up soon. OK,

ما داریم، به زودی یک تولید داریم. خوب،

which relates to something that you've been sharing.

که مربوط به چیزی است که شما به اشتراک گذاشته اید.

Yes. Yes.

آره. آره.

We are looking at musical instruments later or phrases

ما بعداً به آلات موسیقی یا عباراتی

to do with music and musical instruments that coming up a little bit later on.

مربوط به موسیقی و آلات موسیقی می پردازیم که کمی بعداً مطرح می شوند.

I'll mention it then.

من آن را ذکر می کنم.

But in the end, another thing that's happening next week, in fact,

اما در نهایت، اتفاق دیگری که در هفته آینده رخ می دهد ، در واقع

the next seven days are going to be pretty hectic.

، هفت روز آینده بسیار پر هیجان خواهد بود.

Yeah, to say the least.

آره حداقل بگم

We have your mum coming. Yes.

مامانت میاد آره.

So maybe next Sunday instead of having Mr.

بنابراین شاید یکشنبه آینده به جای حضور آقای

Steve here, we could have Mr.

استیو در اینجا، می‌توانیم

Steve's mother co presenting.

مادر آقای استیو را ارائه دهیم.

Can you imagine that?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

Can you imagine what would happen? I can't imagine it.

می توانید تصور کنید چه اتفاقی می افتد؟ من نمی توانم آن را تصور کنم.

Would you like to have Mr. Steve's mother here?

آیا دوست دارید مادر آقای استیو اینجا باشد؟

Next week co presenting?

هفته آینده شرکت ارائه؟

I think it would be brilliant.

فکر می کنم فوق العاده خواهد بود.

I think, I think you would.

من فکر می کنم، من فکر می کنم شما.

It would take a lot of persuading to

متقاعد کردن زیادی لازم است تا

see what I think.

ببینیم چه فکر می کنم.

This is my theory, not this is my theory.

این نظریه من است نه این نظریه من.

I think Steve is threatened by it.

من فکر می کنم استیو توسط آن تهدید می شود.

He is he is worried that if Mr.

او نگران است که اگر

Steve's mother comes on here,

مادر آقای استیو به اینجا بیاید،

she will be more liked and enjoyed than you.

او بیشتر از شما مورد پسند و لذت قرار خواهد گرفت.

So so she might be more popular.

بنابراین او ممکن است محبوب تر باشد.

So I think Steve is just saying that to stop his mother

بنابراین فکر می‌کنم استیو این را می‌گوید تا مانع

from coming on here because he's worried that she will be more popular than him.

از آمدن مادرش به اینجا شود، زیرا نگران است که او محبوب‌تر از او باشد.

I think that's what it is.

فکر می کنم همین است.

I don't think there's anything you could do that could persuade my mother.

فکر نمی کنم کاری وجود داشته باشد که بتواند مادرم را متقاعد کند.

I think you would have to literally trick her

من فکر می کنم شما باید

by putting a camera in front of her and just going to talk to her.

با گذاشتن دوربین جلوی او و صحبت کردن با او به معنای واقعی کلمه او را فریب دهید.

Yeah.

And she wouldn't know that she was actually being live at the time.

آره

و او نمی دانست که در آن زمان واقعاً زنده بود.

Maybe. Yeah, I could hide the camera.

شاید. بله، می‌توانستم دوربین را پنهان کنم.

I could hide it and then just say, oh, hello.

می‌توانستم آن را پنهان کنم و فقط بگویم، اوه، سلام.

Hello. Steve's mum please come over here.

سلام. مامان استیو لطفا بیا اینجا

How do you pronounce this word? Let's have a chat

چگونه این کلمه را تلفظ می کنید؟ بیا چت کنیم

yes. She won't be keen on appearing.

بله او علاقه ای به ظاهر شدن نخواهد داشت.

She doesn't really understand any of this.

او واقعاً هیچ یک از اینها را نمی فهمد.

I don't think she understands any of this.

فکر نمی کنم او هیچ کدام از اینها را بفهمد.

No one really understands what I do.

هیچ کس واقعا نمی فهمد من چه کار می کنم.

Can they say I wasn't going to mention this, but people,

آیا آنها می توانند بگویند که من قصد نداشتم به این موضوع اشاره کنم، اما مردم،

all the people we know, they have no idea what this is.

همه افرادی که می شناسیم، نمی دانند این چیست.

They can't even understand what it is.

آنها حتی نمی توانند بفهمند که چیست.

I do unless they've watched it.

من انجام می دهم مگر اینکه آنها آن را تماشا کرده باشند.

It's very difficult for a lot of people.

برای خیلی ها خیلی سخته

I don't think that helps.

من فکر نمی کنم که کمک کند.

Who aren't familiar with the Internet and YouTube.

کسانی که با اینترنت و یوتیوب آشنایی ندارند.

It's very difficult for them to understand unless they see it for themselves.

درک آن برای آنها بسیار دشوار است مگر اینکه خودشان آن را ببینند.

If people have never been on YouTube,

اگر مردم هرگز در یوتیوب

they don't really know what

نبوده‌اند، واقعاً

is this whole world out there with people making videos about all sorts of different subjects?

نمی‌دانند این دنیای بیرونی با افرادی که درباره انواع موضوعات مختلف ویدیو می‌سازند چیست؟

Mr. Duncan's teaching English, of course,

البته آقای دانکن انگلیسی را تدریس می کند

but like, for example, my brother,

، اما مثلاً برادر من

she doesn't just understand it, just know because she hasn't seen it.

فقط آن را نمی فهمد، فقط می داند چون ندیده است.

Well, what I meant was more what I do

خوب، منظور من این بود که بیشتر کاری که

is in my job, I think that's what people get confused by.

انجام می دهم در شغلم است، فکر می کنم این چیزی است که مردم با آن گیج می شوند.

Well, they think I work in a school and then they ask if I'm on the Internet, and then they ask,

خوب، آنها فکر می کنند من در یک مدرسه کار می کنم و سپس می پرسند که آیا من در اینترنت هستم یا نه، و سپس می پرسند،

Are you still sending your messages to your friends in China?

آیا هنوز پیام های خود را برای دوستان خود در چین ارسال می کنید؟

And none of those things are right.

و هیچ کدام از آن چیزها درست نیست.

So I don't think anyone really knows what I actually do.

بنابراین فکر نمی‌کنم کسی واقعاً بداند من واقعاً چه می‌کنم.

Maybe. Maybe you don't know.

شاید. شاید شما نمی دانید.

There are still people asking me, Mr.

هنوز هم از من می پرسند آقای

Duncan, what what is this?

دانکن این چیست؟

What are we watching at the moment?

در حال حاضر چه چیزی را تماشا می کنیم؟

Thank you to everybody for saying hello to me.

از همه ممنونم که به من سلام کردند.

Sylvia says good morning.

سیلویا می گوید صبح بخیر.

Of course, it must be wherever you are, Sylvia. Hmm?

البته، سیلویا، هر جا که هستی باید باشد. هوم؟

It must be early

very early on in the day.

اوایل روز باید خیلی زود باشد.

Whereas here it's to well, it's 230.

در حالی که اینجا تا خوب است، 230 است

Gone to 30 now. Yes.

. اکنون به 30 رفته است. آره.

So a reminder as if we need it.

بنابراین یک یادآوری که گویی به آن نیاز داریم.

The people are watching us all over the world in different time zones. Yes.

مردم در سرتاسر جهان در مناطق زمانی مختلف ما را تماشا می کنند . آره.

So, yes, people are watching us in the morning.

بنابراین، بله، مردم صبح ها ما را تماشا می کنند.

In the afternoon.

بعد از ظهر.

It's quite exciting reading it Christmas.

خواندن آن کریسمس بسیار هیجان انگیز است.

Maybe it might be Christmas where you are.

شاید جایی که شما هستید کریسمس باشد.

Happy Christmas if it is Christmas where you are watching at the moment.

کریسمس مبارک اگر کریسمس جایی است که شما در حال تماشای آن هستید.

It's cold in

Brazil in Porto Allegra, according to Sylvia.

به گفته سیلویا، در پورتو آلگرا در برزیل سرد است.

Hello, Sylvia, who just said good morning.

سلام سیلویا که همین الان گفت صبح بخیر.

Apparently it's cold there.

ظاهرا اونجا سرده

Whereas here, of course, you've probably mentioned the temperature this week.

در حالی که در اینجا، البته ، احتمالاً به دمای این هفته اشاره کرده اید.

It's been very hot.

خیلی گرم شده

On Friday, I was outside in the garden suffering for you.

روز جمعه بیرون در باغ بودم و برای تو رنج می بردم.

I was outside and I was ill and I was unwell and I was standing there

من بیرون بودم و مریض بودم و حالم بد بود و آنجا ایستاده

getting loads of pollen up my nose, lots of pollen going into my body.

بودم و مقدار زیادی گرده روی بینی ام می رفت، گرده های زیادی وارد بدنم می شد.

And I was suffering.

و من عذاب میکشیدم

I was so ill because of you, you wanted me to go outside

من به خاطر تو خیلی مریض بودم، تو می خواستی بروم بیرون

into the sunshine, and that's what I did.

زیر آفتاب، و این کاری بود که کردم.

And it's still muggy, muggy.

و هنوز هم گیج است.

So it mean that's humid

بنابراین به این معنی است که مرطوب است

and it's a bit uncomfortable.

و کمی ناراحت کننده است.

And of course, there's lots of pollen around.

و البته، گرده های زیادی در اطراف وجود دارد.

And even I've been suffering with mild

و حتی من از

hay fever, which is unusual, although I did get some last year,

تب یونجه خفیف رنج می‌بردم، که غیرعادی است، اگرچه سال گذشته مقداری از آن را گرفتم،

there's never been so much pollen.

اما هرگز گرده‌های زیادی وجود نداشت.

Apparently this year has it. It's crazy.

ظاهرا امسال آن را دارد. این دیوانه است.

Experts are saying, well, I've been in bombs or something.

کارشناسان می گویند، خوب، من در بمب یا چیزی بوده ام.

They're calling it thunder, thunder pollen, thunder pollen, fun.

آنها به آن می گویند رعد و برق، گرده رعد، گرده تندر، سرگرمی.

The pollen apparently because after after it's been wet,

گرده ظاهراً به این دلیل است که پس از خیس شدن،

even more pollen is released into the air after a damp period.

گرده های بیشتری پس از یک دوره مرطوب در هوا منتشر می شود.

Now, if you remember, the last time we were on,

حالا اگه یادتون باشه آخرین باری که

we were talking about the queen of England and her jubilee.

بودیم درباره ملکه انگلیس و جشن تولدش صحبت می کردیم.

Well, can you believe today is the anniversary of the change

خوب، باورتان می شود امروز سالگرد

of the name of the house

تغییر نام

of the royal family that is now in existence?

خانه خانواده سلطنتی است که اکنون وجود دارد؟

So on this date, here it is on the screen now on this day

بنابراین در این تاریخ، اینجا که اکنون در چنین روزی

in 1917, the British royal family changes

در سال 1917 روی پرده است، خانواده سلطنتی بریتانیا

its name from the Germanic sex Coburg Grosser

نام خود را از جنس آلمانی Coburg Grosser

or Gotha to the more English sounding Windsor.

یا Gotha به انگلیسی‌تر صدای ویندزور تغییر می‌دهند.

So Windsor

بنابراین، ویندزور

it sounds much more English doesn't it, than sex.

به نظر بسیار انگلیسی تر از رابطه جنسی است.

Coburg. Gotha.

کوبورگ. گوتا.

I think so, yeah.

من فکر می کنم اینطور است، بله.

I suppose understandably.

من فکر می کنم قابل درک است.

They would wish to distance themselves from

آنها مایلند از

certain regimes that were causing problems around the world at the time.

رژیم های خاصی که در آن زمان در سراسر جهان مشکلاتی را ایجاد می کردند، فاصله بگیرند.

So that's probably a good idea at the time.

بنابراین احتمالاً در آن زمان ایده خوبی است.

Although, I mean, the Queen was born here, so she is British. Yes.

اگرچه منظورم این است که ملکه اینجا متولد شده است، بنابراین او بریتانیایی است. آره.

Even though obviously she is of Germanic descent.

حتی با وجود اینکه او به وضوح تبار آلمانی دارد.

I think it is fair to say that during the the early 1900s there was a lot

من فکر می کنم منصفانه است که بگوییم در اوایل دهه 1900

of anti-German sentiment and that's the reason why they decided to change the name.

احساسات ضد آلمانی زیادی وجود داشت و به همین دلیل آنها تصمیم گرفتند نام را تغییر دهند.

Also, I think Windsor just sounds more more eloquent.

همچنین، به نظر من ویندزور شیواتر به نظر می رسد.

I'm not criticising their original name, but I'm just saying it sounds.

من از نام اصلی آنها انتقاد نمی کنم، اما فقط می گویم به نظر می رسد.

Windsor.

ویندزور

Hello. Hello. I'm the Queen.

سلام. سلام. من ملکه هستم.

I'm Elizabeth Windsor.

من الیزابت ویندزور هستم.

It sounds so it does sound English.

به نظر می رسد بنابراین انگلیسی به نظر می رسد.

Prince Philip, the queen's husband, now deceased, of course, was from Greece, I think, wasn't it?

شاهزاده فیلیپ، شوهر ملکه، که الان فوت کرده ، البته فکر کنم یونانی بود، اینطور نیست؟

Yes, Greek origin, Greek.

بله، اصل یونانی، یونانی.

So in all of his sisters, married Nazis.

بنابراین در تمام خواهرانش، با نازی ها ازدواج کرد.

Interesting.

Yeah, but the probably at the time, you know, well, they didn't know what they were getting into.

جالب هست.

بله، اما احتمالاً در آن زمان، می دانید، خوب، آنها نمی دانستند که وارد چه چیزی می شوند.

I mean, you going to look at things in historical perspective.

منظورم این است که شما از منظر تاریخی به مسائل نگاه خواهید کرد.

But yes,

اما بله،

you can understand

particularly if you've got a monarch in this country wanting to distance themselves from

به ویژه اگر پادشاهی در این کشور داشته باشید که بخواهد از خود فاصله بگیرد

or not give the perception to

یا به

their subjects in the country,

رعایای خود در کشور این تصور را ندهد

that they are supporting in any way

که آنها به هر نحوی

Nazi regimes or et cetera.

از رژیم های نازی یا غیره حمایت می کنند، می توانید درک کنید.

So you can understand why they would want to do that. Hmm.

بنابراین می توانید درک کنید که چرا آنها می خواهند این کار را انجام دهند. هوم

Not that you ever used to use Ella.

نه اینکه تا به حال از الا استفاده کرده باشید.

I mean, you never say you never called the queen, you know,

منظورم این است که شما هرگز نمی گویید که هرگز ملکه را صدا نکرده اید، می دانید،

Elizabeth Windsor, you just call her the Queen Elizabeth.

الیزابت ویندزور، شما فقط او را ملکه الیزابت صدا می کنید.

But we always we always give a generic term, don't we, the House of Windsor.

اما ما همیشه یک اصطلاح عمومی می‌دهیم، نه، خانه ویندزور.

So we have the Tudors, we have the Edwardian,

بنابراین ما تودورها را داریم، ادواردیان را

and we have the Windsors as well.

داریم و ویندزورها را نیز داریم.

So I suppose that sounds more eloquent and more English

بنابراین فکر می‌کنم که گویاتر و انگلیسی

or British, I suppose, which they are, because, you know, the queen was born here.

یا انگلیسی‌تر به نظر می‌رسد، فکر می‌کنم که آنها هم هستند، زیرا، می‌دانید، ملکه اینجا به دنیا آمده است.

So you know, and Prince Philip is, is, is from Greece.

بنابراین می دانید، و شاهزاده فیلیپ است، است، اهل یونان است.

So and all their children, you know,

بنابراین و همه فرزندان آنها، می دانید

are all born here.

، همه در اینجا متولد شده اند.

So, you know, there aren't any German connexion.

بنابراین، می دانید، هیچ ارتباط آلمانی وجود ندارد.

We've all got we can all we can all go back in our history

همه ما همه چیز را داریم که می توانیم به تاریخ خود بازگردیم

and find that we've got relations from different countries.

و دریابیم که روابطی از کشورهای مختلف داریم.

I have a little bit of French in me.

من کمی فرانسوی در خودم دارم.

I've had a French nucleus, I've got a French man in me.

من یک هسته فرانسوی داشتم، یک مرد فرانسوی در درونم دارم.

Just a little bit. Not much.

فقط کمی. زیاد نیست.

It's 37 degrees in Poland, is it?

در لهستان 37 درجه است، اینطور است؟

Thank you for telling us that.

ممنون که این را به ما گفتید.

Polite Parry.

پری مودب

I think it's quite read your name there.

من فکر می کنم نام شما در آنجا کاملا خوانده شده است.

So yes, very hot, in other words.

بنابراین بله، به عبارت دیگر، بسیار گرم است.

And of course we know that

و البته می دانیم که

European

کشورهای قاره اروپا

continental countries get very hot because they don't have the sea breeze.

بسیار گرم می شوند زیرا نسیم دریا را ندارند.

It gets very hot inland in Europe in the summer as it gets very cold in the winter.

در تابستان در داخل اروپا بسیار گرم می شود و در زمستان بسیار سرد می شود.

We have something big happening this week.

این هفته اتفاق بزرگی داریم.

We are going to hit 1 million.

به 1 میلیون میرسیم.

Subscribe as it's only taken 15 and a half years.

مشترک شوید زیرا فقط 15 سال و نیم طول کشیده است.

By the way, if you

are thinking of having 1 million subscribers

به هر حال، اگر

به داشتن 1 میلیون مشترک

on your YouTube channel, you might have to wait

در کانال YouTube خود فکر می کنید، ممکن است مجبور شوید

for about 15 years for it to happen.

حدود 15 سال منتظر بمانید تا این اتفاق بیفتد.

But trust me, it's worth the wait unless you're doing something that is incorrect.

اما به من اعتماد کنید، ارزش صبر کردن را دارد مگر اینکه کاری را انجام دهید که نادرست است.

Incredibly popular worldwide. Thanks.

فوق العاده محبوب در سراسر جهان. با تشکر.

Unless you're in America, you're more very likely to get there very quickly.

اگر در آمریکا نباشید، به احتمال زیاد خیلی سریع به آنجا خواهید رسید.

Oh, OK.

Well, that's that's my that's my ego.

آهان باشه.

خوب، این همان من است.

Around my, around my ankles. That's cool.

دور من، دور مچ پام. باحاله.

Thanks, Steve.

ممنون، استیو.

I need to, you know, I'm just saying.

من باید، می دانید، من فقط می گویم.

Yeah, OK.

آره، باشه

I feel slightly depressed now that if you don't, yes,

الان کمی احساس افسردگی می کنم که اگر این کار را نکنید، بله

you will only get good subscribers if you are good. Yeah.

، فقط در صورتی مشترکین خوبی خواهید داشت که خوب باشید. آره

What I'm saying is, you know, if you if you if you're a very attractive girl with large breasts

آنچه من می گویم این است، می دانید، اگر شما اگر دختر بسیار جذابی با سینه های بزرگ

doing something,

هستید که کاری انجام می دهید،

you are likely to get a lot of subscribers I can always put that right.

احتمالاً مشترکان زیادی خواهید داشت که همیشه می توانم آن را درست کنم.

You know, these days you could you could swap it all around if you want.

می‌دانی، این روزها می‌توانی اگر بخواهی، می‌توانی آن را با هم عوض کنی.

I might I might decide to have a little chop chop or a little bit of bleep

من ممکن است تصمیم بگیرم کمی برش بزنم یا کمی بلیپ بخورم،

or if you're somebody who is, you know, and you like to sometimes watch these Mr.

یا اگر شما کسی هستید، می دانید، و دوست دارید گاهی اوقات این

Duncan people who are

افراد آقای دانکن را تماشا کنید که

making themselves overweight.

باعث اضافه وزن می شوند.

Yeah, well, eating a lot till I just say it's one of the biggest trends

بله، خوب، زیاد خوردن تا زمانی که فقط بگویم یکی از بزرگترین روندهای فعلی

at the moment on YouTube is to get fat and film yourself getting fat.

در یوتیوب این است که چاق شوید و از چاق شدن خود فیلم بگیرید.

A lot of people now are trying it.

اکنون بسیاری از مردم آن را امتحان می کنند.

I maybe I will do that.

شاید این کار را بکنم

Maybe that is the thing that I have to do.

شاید این همان کاری است که باید انجام دهم.

Maybe I have to eat lots of food

شاید باید غذای زیادی بخورم

and get fat.

و چاق شوم.

And then more people will watch me as I as I become larger and larger.

و سپس افراد بیشتری من را تماشا خواهند کرد که من بزرگتر و بزرگتر می شوم.

Is that a good idea?

آیا ایده ی خوبی است؟

Why don't you go the other way and just become slimmer?

چرا راه دیگری را نمی روی و لاغرتر می شوی؟

Well, I can say that some people are doing that as well, becoming sort of anorexic.

خوب، می توانم بگویم که برخی از افراد نیز این کار را می کنند و به نوعی بی اشتها می شوند.

Yes, well, both both ways.

بله، خوب، هر دو طرف.

Some people are are slimming themselves down until they are almost invisible

برخی از مردم در حال لاغری هستند تا جایی که تقریباً نامرئی می شوند

and others are eating so much food, they become giants, which ones are most interesting to watch.

و برخی دیگر آنقدر غذا می خورند که تبدیل به غول می شوند که تماشای کدام یک از آنها جالب تر است.

I think they're both interesting to to to people.

فکر می کنم هر دو برای مردم جالب هستند.

But I mean, at least it must be more interesting, surely, to watch somebody

اما منظورم این است که ، مطمئناً تماشای کسی

putting weight on because you can see them stuff in their face with food.

که وزنش را بالا می‌برد، باید جالب‌تر باشد، زیرا می‌توانی آن‌ها را با غذا در صورتش ببینی.

Whereas if you're watching somebody who's slimming, they're not doing anything, are they?

در حالی که اگر کسی را تماشا می کنید که در حال لاغری است، او هیچ کاری انجام نمی دهد، درست است؟

I will be honest.

من صادق خواهم بود.

I'm really not eating it.

من واقعا نمیخورمش

Well, they could be throwing up in the corner.

خوب، آنها ممکن است در گوشه ای پرتاب کنند.

The person could be doing that.

فرد می تواند این کار را انجام دهد.

I'm not by the way, we're not making a joke of this.

اتفاقاً من نیستم، ما با این موضوع شوخی نمی کنیم.

It is a serious subject, but there are lots of people doing this

این یک موضوع جدی است، اما افراد زیادی هستند که این کار را انجام می دهند

and there are millions of people who want to watch that actually happening.

و میلیون ها نفر هستند که می خواهند آن را تماشا کنند.

So maybe these are things that we should try when we pass 1 million subscribers.

پس شاید اینها چیزهایی هستند که وقتی از 1 میلیون مشترک عبور کردیم باید آنها را امتحان کنیم.

Maybe we should start being a little bit more outrageous, a little bit

شاید بهتر باشد

more interesting with the things that we do.

با کارهایی که انجام می‌دهیم کمی ظالمانه‌تر، کمی جالب‌تر باشیم.

Christina VII

کریستینا هفتم

is watching us lying

ما را در حال دراز کشیدن

on the beach in Romagna, Italy.

در ساحل رومانیا، ایتالیا تماشا می کند.

Hello to the beach Romagna in itself.

سلام به خود ساحل رومانیا.

How lovely it must be hot there, mate.

چقدر دوست داشتنی باید آنجا گرم باشد، رفیق.

Yes, it probably is.

بله، احتمالاً همینطور است.

Is it hot, Christine, where you are on the beach?

گرمه کریستین جایی که تو ساحل هستی؟

I would imagine it is, but it sounds delightful.

من تصور می کنم این است، اما به نظر لذت بخش می رسد.

Oh, by the way, don't get don't get sand in your iPhone

اوه، به هر حال، در آیفون

or in your tablet device because you don't want that

یا تبلت خود شن نگیرید، زیرا شما آن را نمی خواهید

because it isn't very good for it.

زیرا برای آن خیلی خوب نیست.

And don't don't go into the sea

و

with your iPhone or your tablet device because it won't do it any good.

با آیفون یا تبلت خود به دریا نروید زیرا هیچ سودی برای آن نخواهد داشت.

All that saltwater, it will damage it.

این همه آب شور به آن آسیب می رساند.

And if you want to lose weight, do not work

و اگر می خواهید وزن کم کنید،

in a doctor's surgery,

در جراحی پزشک کار

certainly not in the UK because

نکنید، مطمئناً در انگلستان نه، زیرا

patients give the staff and doctors

بیماران به کارکنان و پزشکان

surgeries, lots of cakes and chocolates.

جراحی، کیک و شکلات زیادی می دهند.

I was only reminded of that the other the other week

فقط یادم افتاد که هفته دیگر

when I went to see a customer of mine, I went

که برای دیدن یکی از مشتریانم رفتم، رفتم

and they were

و آنها الان بودند،

now I went upstairs to see

من برای دیدن مدیر تمرین به طبقه بالا رفتم

practise manager and the take the table in the room she was in was

و میز اتاقی که او در

it was like a sort of, you know, room where they do have meeting room.

آن بود را برداشتم. به نوعی، می دانید، اتاقی که در آن اتاق جلسه دارند.

There were tins, a suite of chocolates, all sorts of things.

قوطی ها، مجموعه ای از شکلات ها، انواع و اقسام چیزها وجود داشت.

And while I was there, somebody brought another one.

و زمانی که من آنجا بودم، یکی دیگر را آورد.

It's always something else from a patient and they're all,

این همیشه چیز دیگری از جانب یک بیمار است و همه آنها هستند،

well, let's just say they find it very difficult to do what, but he's laughing it.

خوب، اجازه دهید بگوییم که انجام کاری برای آنها بسیار دشوار است، اما او به آن می خندد.

I find it very difficult to lose weight because patients are constantly

برای من کاهش وزن بسیار دشوار است زیرا بیماران دائماً

sharing their appreciation for the work that is done for them.

قدردانی خود را برای کاری که برای آنها انجام می شود به اشتراک می گذارند.

So maybe they're just, they're just trying not to eat the food themselves.

بنابراین شاید آنها فقط هستند، آنها فقط سعی می کنند خودشان غذا را نخورند.

So they are taking it to the doctors

بنابراین آنها آن را در پایان ماه به دکترها می برند

at the end of the month, of course, is I'm going to cough, by the way.

، البته، اتفاقاً آیا من سرفه خواهم کرد.

Excuse me,

ببخشید

yeah, that's better.

آره بهتره

You did not want to get

نمی خواستی به احساست

into how you feel why didn't you cough at the same time as me?

بپردازی چرا همزمان با من سرفه نمی کردی؟

Well, I thought that would just be rude.

خوب، من فکر کردم که این فقط بی ادبی است.

Yeah, but I turn I turn the microphone off.

بله، اما من روشن می کنم و میکروفون را خاموش می کنم.

It's it's hot.

گرم است

It's pleasant, but it's it's on the beach, but it's windy

دلپذیر است، اما در ساحل است، اما باد می وزد

and light wind hot, but well, you want a light wind?

و باد ملایم گرم است، اما خوب، شما باد ملایمی می خواهید؟

On the beach because it keeps you cool.

در ساحل چون شما را خنک نگه می دارد.

But at the same time, that can

اما در عین حال،

maybe you'll be less willing to put on sunscreen because you think, oh,

شاید کمتر تمایلی به زدن کرم ضد آفتاب داشته باشید، زیرا فکر می‌کنید، اوه،

I don't feel that hot, but the sun's rays are baking you

من آنقدر گرم احساس نمی‌کنم، اما پرتوهای خورشید شما را در

as you're lying there. I certainly are.

حالی که در آنجا دراز کشیده‌اید، می‌پزد. من قطعا هستم.

Skin is ageing.

پوست در حال پیر شدن است.

It all being cooked have wrinkles will appear

همه اینها در حال پختن چین و چروک در زندگی بعدی ظاهر می شوند

in later life and you'll regret it now. Wendy.

و اکنون پشیمان خواهید شد. وندی

Jack, would you like to see some photographs?

جک، دوست داری چند عکس ببینی؟

We have some lovely pictures sent in by our wonderful viewers.

ما چند عکس دوست داشتنی داریم که توسط بینندگان فوق العاده ما ارسال شده است.

Here is what we had this posted to us on Facebook.

در اینجا چیزی است که ما این را در فیس بوک برای ما ارسال کرده ایم.

Dear Mr.

Dunkirk, not only are your classes of English received by me and Mr.

آقای

دانکرک عزیز، نه تنها کلاس های زبان انگلیسی شما توسط من و آقای

Dung, Mr.

دانگ، آقای

Steve, but also much more fortunately, I have got some

استیو دریافت می شود، بلکه خوشبختانه

some Jaffa Cakes sent to me

چند عدد کیک یافا که

by one of my friends in England as a gift.

توسط یکی از دوستانم در انگلیس برایم فرستاده شده است، به عنوان هدیه دریافت کرده ام. .

So apparently it is roses cousin.

پس ظاهراً پسر عموی رز است.

Hello, Rosa.

سلام رزا

And did you enjoy your Jaffa Cakes?

و آیا از کیک جافا لذت بردید؟

There they are.

آنجا هستند.

Yes. And it looks as if there's some chocolate there as well.

آره. و به نظر می رسد که در آنجا مقداری شکلات نیز وجود دارد.

So I hope you enjoyed your Jaffa Cakes.

پس امیدوارم از کیک جافا لذت برده باشید.

A lot of people think that we get sponsored

بسیاری از مردم فکر می کنند که ما

by the makers of Jaffa Cakes.

توسط سازندگان کیک جافا حمایت می شویم.

We should do.

ما باید انجام دهیم.

We don't, but I think they should do. Here's another one.

ما این کار را نمی کنیم، اما فکر می کنم آنها باید انجام دهند. اینم یکی دیگه

Steve from Olga. Hello, Olga.

استیو از اولگا. سلام، اولگا.

There is Olga watching us or watching me on Friday when I was outside.

روز جمعه که بیرون بودم اولگا ما را تماشا می‌کرد یا مرا تماشا می‌کرد.

And I love your socks.

و من عاشق جوراب شما هستم.

I love the fact that your socks have little eyes.

من عاشق این واقعیت هستم که جوراب های شما چشمان کوچکی دارند.

So it looks as if your your socks or your feet are actually watching me on the television.

بنابراین به نظر می رسد که جوراب یا پاهای شما واقعاً من را در تلویزیون تماشا می کنند.

And also, I like your television. It's really big.

و همچنین، من تلویزیون شما را دوست دارم. واقعاً بزرگ است.

And also there is a selfie as well that Olga took with me.

و همچنین یک سلفی نیز وجود دارد که اولگا با من گرفته است.

Oh, look at that.

اوه، به آن نگاه کنید.

That's so, you know, you can see how big I am in real life.

این طوری است، می دانید، می توانید ببینید که من در زندگی واقعی چقدر بزرگ هستم.

I'm really huge. I'm like a giant.

من واقعا بزرگ هستم. من مثل یک غول هستم.

So thank you, Olga, for sending those photographs.

بنابراین از شما، اولگا، برای ارسال آن عکس ها سپاسگزارم.

And it's also nice to see you as well.

و همچنین خوشحالم که شما را می بینم.

And if you want to send anything, you are more than welcome to do.

و اگر می خواهید چیزی بفرستید، بیشتر از آن خوشتان می آید که انجام دهید.

So I will give you the address.

پس آدرس را به شما می دهم.

Would you like the address? Yes.

آیا آدرس را می خواهید؟ آره.

Here it is. Very quickly,

ایناهاش. خیلی سریع،

if you want to send photographs.

اگر می خواهید عکس بفرستید.

Pictures. Thank you. Messages, anything you want.

تصاویر. متشکرم. پیام ها، هر چیزی که بخواهید.

As long as it's nice

تا زمانی که خوب است

please.

Nothing else, nothing too rude.

لطفا

هیچ چیز دیگر، هیچ چیز بیش از حد بی ادبانه.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

You can send all of those things to that particular address.

شما می توانید همه آن موارد را به آن آدرس خاص ارسال کنید.

As I mentioned, we are talking about music in a few moments as well.

همانطور که اشاره کردم در چند لحظه دیگر در مورد موسیقی هم صحبت می کنیم.

After 3:00.

بعد از ساعت 3:00

However,

با این

there are some people at the moment, Steve,

حال، برخی از افراد در حال حاضر هستند، استیو،

who are not very happy here in the UK.

که در اینجا در بریتانیا خیلی خوشحال نیستند.

And do you know why?

و آیا شما می دانید چرا؟

Well, I will tell you

خوب، من به شما می گویم

some people who have to travel by train

برخی از افرادی که مجبورند با قطار سفر کنند

and commutes around the country are not very happy

و در سراسر کشور رفت و آمد کنند، چندان خوشحال

because this week the train drivers and all of the people connected

نیستند، زیرا در این هفته رانندگان قطار و همه افرادی که

to running the trains, making sure they run smoothly and safely,

به حرکت قطارها متصل هستند، اطمینان حاصل می کنند که حرکت آنها روان و ایمن است.

they are all going on strike,

همه اعتصاب می کنند،

they are going to take industrial action.

آنها قصد دارند اقدامات صنعتی انجام دهند.

It's a great phrase, by the way, industrial action

این یک عبارت عالی است، به هر حال، اقدام صنعتی

so quite often it will be described as a strike.

بنابراین اغلب به عنوان اعتصاب توصیف می شود.

So one group of people, normally a union will say that we want

بنابراین یک گروه از مردم، معمولاً یک اتحادیه می‌گویند که ما

maybe more money, more pay or maybe better working conditions

شاید پول بیشتر، حقوق بیشتر یا شاید شرایط کاری بهتر می‌خواهیم

and then if they don't get that, they will actually stop working.

و سپس اگر آن را دریافت نکنند، در واقع کار را متوقف می‌کنند.

They will put down their tools or in this case,

آنها ابزارهای خود را زمین می گذارند یا در این صورت

they will stop driving the trains

رانندگی قطارها را متوقف می کنند

and then there will be no trains driving.

و سپس قطاری در کار نخواهد بود.

So a lot of people are quite upset by that.

بنابراین بسیاری از مردم از این موضوع کاملاً ناراحت هستند.

And I'm just wondering, what about in your country?

و من فقط می‌پرسم، در کشور شما چطور؟

What about where you are do you have strikes?

در مورد جایی که هستید آیا اعتصاب دارید؟

Do you ever find that people stop working as a protest?

آیا تا به حال متوجه شده اید که مردم به عنوان اعتراض دست از کار می کشند؟

Because that's what it is.

چون همین است.

It isn't. It we know well, from what we see.

این نیست. از آنچه می بینیم به خوبی می دانیم.

We know it certainly happens a lot in France.

ما می دانیم که مطمئناً در فرانسه زیاد اتفاق می افتد.

Yes, we do see, you know, a lot of strikes because the unions are very strong.

بله، ما شاهد اعتصابات زیادی هستیم، زیرا اتحادیه ها بسیار قوی هستند.

I think in France.

فکر کنم در فرانسه

The unions, of course, in this country used to be much stronger.

البته اتحادیه‌ها در این کشور بسیار قوی‌تر بودند.

But certain

اما برخی

conservative leaders,

از رهبران محافظه کار،

notably Margaret Thatcher, tried to destroy the power of the unions.

به ویژه مارگارت تاچر، تلاش کردند تا قدرت اتحادیه ها را از بین ببرند.

And it's very controversial at the moment.

و در حال حاضر بسیار بحث برانگیز است.

The rail strike is rail workers going on strike

اعتصاب راه آهن، کارگران راه آهن است که اعتصاب می کنند،

because they have a lot of people.

زیرا مردم زیادی دارند.

Wages are not keeping up with inflation

دستمزدها مطابق با تورم

and haven't done over over many years.

نیست و در طول سالیان متمادی انجام نشده است.

But the rail workers wages generally have kept pace.

اما دستمزد کارگران راه آهن به طور کلی سرعت خود را حفظ کرده است.

So, I mean, they do get you know, it's very controversial

بنابراین، منظورم این است که آنها شما را مطلع می کنند، این بسیار بحث برانگیز است،

because people are saying, well, rail workers already get paid very well. Yes.

زیرا مردم می گویند، خوب، کارگران راه آهن در حال حاضر حقوق بسیار خوبی می گیرند. آره.

Now they're going on strike for more because they've got a very powerful union

اکنون آنها برای بیشتر دست به اعتصاب می زنند زیرا اتحادیه بسیار قدرتمندی دارند

and because they know that they're likely to get what they want

و می دانند که احتمالاً به آنچه می خواهند

because they're effectively holding the country to ransom.

برسند زیرا عملاً کشور را باج می دهند.

And they know that the government will probably give in to their demands rather than see a lot of unrest

و آنها می دانند که دولت احتمالاً به جای اینکه شاهد ناآرامی های زیادی در سراسر کشور باشد، تسلیم خواسته های آنها خواهد شد

around the country because people cannot get to work or they can't go to their destination.

، زیرا مردم نمی توانند به کار خود برسند یا نمی توانند به مقصد بروند.

I suppose the irony is we've just had like two years

من تصور می کنم طنز این است که ما فقط دو

of nothing really happening very much as everyone was in lockdown.

سال داشتیم که واقعاً هیچ اتفاقی نمی افتاد زیرا همه در قفل بودند.

So it is strange that everyone who has been working at home

بنابراین عجیب است که همه کسانی که در خانه کار کرده اند

and they're enjoying that time and are complaining that they can't get to work.

و از آن زمان لذت می برند و شاکی هستند که نمی توانند به سر کار برسند.

And the other controversial thing is that the government bailed out the railways

و نکته بحث برانگیز دیگر این است که دولت در

during the pandemic to the tune of £92 billion.

طول همه گیری همه گیر به راه آهن به مبلغ 92 میلیارد پوند کمک مالی کرد.

That's a lot of money because if we they hadn't been given that money.

این پول زیادی است زیرا اگر به ما این پول را نمی دادند.

A lot of the a lot of the companies

بسیاری از شرکت‌هایی

that run the railways would have gone bankrupt.

که راه‌آهن را اداره می‌کنند، ورشکست می‌شدند.

I suppose

گمان

it's very similar to what happened to the banks in 2008

می‌کنم این بسیار شبیه به اتفاقی است که در سال 2008 برای بانک‌ها افتاد،

when many banks who were who were going to go out of business were also given money

زمانی که بسیاری از بانک‌هایی که قرار بود از کار بیفتند نیز پول دریافت

they were bailed out of that particular thing.

کردند و از آن چیز خاص نجات یافتند.

But you know what this reminds me of the seventies,

اما می دانید این من را به یاد چه چیزی می اندازد دهه هفتاد

the late 1970s, the late 1970s when everyone was on strike.

، اواخر دهه 1970، اواخر دهه 1970 که همه در اعتصاب بودند.

The people who take the refuse away,

مردمی که زباله‌ها را می‌برند

the people who were working in the coal mines, the people driving the trucks,

، افرادی که در معادن زغال‌سنگ کار می‌کردند ، افرادی که کامیون‌ها را می‌رانند

they all decided to go on strike in the late 1970s and everything was quite chaotic.

، همه تصمیم گرفتند در اواخر دهه 1970 اعتصاب کنند و همه چیز کاملاً آشفته بود.

I remember the scenes of, of all of the garbage, all of the rubbish

من صحنه‌های همه زباله‌ها

the stinky, smelly rubbish, all piling up in the streets everywhere and bodies weren't

، همه زباله‌ها، زباله‌های بدبو و بدبو را به یاد می‌آورم، همه جا در خیابان‌ها انباشته می‌شوند و اجساد

being buried either as rather as a strike with people

دفن نمی‌شوند، بلکه بیشتر به عنوان اعتصاب مردم

to do with the burial of bodies this time as well.

برای دفن اجساد این بار نیز

So it was very unpleasant.

بنابراین بسیار ناخوشایند بود.

But of course what's happening at the moment is that we've got very tough economic conditions the

اما مسلماً آنچه در حال حاضر اتفاق می افتد این است که ما شرایط اقتصادی بسیار سختی داریم،

cost of

living is going up, inflation, cost of energy and that is

هزینه های

زندگی در حال افزایش است، تورم، هزینه انرژی و

as the same thing happened in the 1970s it is forcing certain groups of people

این همان چیزی است که در دهه 1970 اتفاق افتاد ، گروه خاصی از مردم را مجبور می کند

who have leverage, who have, you know, it's a public service

که اهرمی دارند، می دانید که دارند، می دانید، این یک خدمات عمومی است

and they know that if they go on strike they're probably going to get their demands met.

و آنها می دانند که اگر اعتصاب کنند احتمالاً خواسته های خود را برآورده خواهند کرد.

OK, and you know it starts to cause a big problem

خوب، و می دانید که شروع به ایجاد یک مشکل بزرگ می کند،

because the economy is not doing very well anyway.

زیرا به هر حال وضعیت اقتصاد خیلی خوب نیست.

And then if the real strikers go on strike,

و سپس اگر اعتصاب کنندگان واقعی دست به اعتصاب بزنند،

it's seen as quite selfish because that is having an impact on the economy

کاملاً خودخواهانه تلقی می شود، زیرا این امر بر اقتصاد تأثیر می گذارد

and it means that, you know, nurses who work very hard and teachers

و به این معنی است که، می دانید، پرستارانی که بسیار سخت کار می کنند و معلمان

will probably get less pay out.

احتمالاً حقوق کمتری دریافت خواهند کرد.

But you know, because the train drivers, it's such a crucial

اما می دانید، زیرا رانندگان قطار، خدمات بسیار مهمی

service.

است.

Well it's a necessary thing isn't it?

خوب این یک چیز ضروری است، اینطور نیست؟

That's why people need to get on trains apparently got to change goods.

به همین دلیل است که مردم نیاز به سوار شدن به قطار دارند که ظاهراً باید کالا را تغییر دهند.

Of course commodities all travel by by freight.

البته همه کالاها با باربری سفر می کنند.

You never see that to use.

شما هرگز نمی بینید که از آن استفاده کنید.

And usually you don't realise how much,

و معمولاً متوجه نمی‌شوید که

how many goods

چقدر کالا

travel on the railways because you never see goods trains.

در راه‌آهن سفر می‌کند، زیرا هرگز قطارهای کالا را نمی‌بینید.

Very rarely when you go to a train station, you just see the passenger train

به ندرت وقتی به ایستگاه قطار می روید، قطار مسافربری را می بینید،

because behind the background there's all this, all these, you know, coal

زیرا در پس زمینه همه اینها وجود دارد، همه اینها، می دانید، زغال سنگ

and probably not so much coal now, but lots of things being transported by rail.

و احتمالاً اکنون آنقدر زغال سنگ نیست، اما بسیاری از چیزها با راه آهن حمل می شوند.

Of course it will bring the whole economy to a standstill if it goes on for a long time.

البته اگر برای مدت طولانی ادامه یابد، کل اقتصاد را به بن بست می کشاند.

Well, most of the most of the goods are transported at night, I think.

خب من فکر می کنم بیشتر کالاها در شب حمل می شود.

Yes, that's easy to say from from our eyes,

بله، از چشم ما به راحتی می توان گفت،

but I suppose what also happens is

اما من فکر می کنم اتفاقی که می افتد این است که

if one group of people have a pay rise, then everyone else will also want it,

اگر گروهی از مردم افزایش حقوق داشته باشند، بقیه هم آن را می خواهند،

which then of course will mean inflation will rise things will become more expensive.

که البته به این معنی است که تورم افزایش می یابد، همه چیز گران تر می شود. .

And it is a never ending cycle.

و این یک چرخه بی پایان است.

It is a never ending cycle.

این یک چرخه بی پایان است.

And of course some people see it as unfair.

و البته برخی آن را ناعادلانه می دانند.

Don't they?

اینطور نیست؟

People working in hospitals, health care

افرادی که در بیمارستان‌ها، مراقبت‌های بهداشتی

during the pandemic had no choice and some of them were working for many, many hours.

در زمان همه‌گیری کار می‌کردند، چاره‌ای نداشتند و برخی از آنها ساعت‌های زیادی کار می‌کردند.

But they are not having a pay rise.

اما افزایش حقوق ندارند.

So I suppose there's more than one way of looking at this situation.

بنابراین من فکر می کنم بیش از یک راه برای نگاه کردن به این وضعیت وجود دارد.

If a group of people become angry

اگر گروهی از مردم

or upset by something, maybe they feel

از چیزی عصبانی یا ناراحت شوند، شاید

as if they deserve more salary or better conditions

احساس کنند که مستحق حقوق بیشتر یا شرایط بهتری هستند،

then I suppose if they are belonging

فکر می‌کنم اگر متعلق

to a group of people who are willing to do it, they will take action.

به گروهی از افراد هستند که مایل به انجام آن کار هستند، اقدام کنند.

Well, you've hit on a point there.

خوب، شما در آنجا به یک نقطه برخورد کرده اید.

Nurses in particular had to work through the pandemic in appalling conditions,

به‌ویژه پرستاران مجبور بودند با همه‌گیری در شرایط وحشتناک کار کنند،

and all they've had, I

و تنها چیزی که داشته‌اند،

think is a 1% pay rise this year

فکر می‌کنم افزایش ۱ درصدی دستمزدها در سال جاری

and yet they haven't gone on strike

است، اما هنوز اعتصاب نکرده‌اند

and their pay is probably below that

و احتمالاً دستمزدشان کمتر

of a train drawing that somebody is saving lives.

از ترسیم قطار است. که کسی در حال نجات جان است

I mean, you can argue this point, but, you know,

منظورم این است که شما می توانید در این مورد بحث کنید، اما، می دانید

a lot of people think it's very selfish

، بسیاری از مردم فکر می کنند این بسیار خودخواهانه است

of of them to to

you know, to to use this advantage that they have

که از این مزیتی که آنها

in being out being able to bring the country to a standstill.

در خارج کردن کشور برای به بن بست رساندن دارند استفاده کنند. .

Well, there reason there is more money for them.

خوب، دلیلی وجود دارد که پول بیشتری برای آنها وجود دارد.

So there is a health care union as well.

بنابراین اتحادیه بهداشت و درمان نیز وجود دارد.

I suppose that's that's worth pointing out.

من فکر می کنم که این ارزش اشاره دارد.

There is a nurses union as well.

اتحادیه پرستاران نیز وجود دارد.

It's just that I think in this situation, it seems a little unfair or a little

فقط من فکر می کنم در این شرایط، کمی ناعادلانه به نظر می رسد یا کمی

as you said earlier, some people see it as selfish

همانطور که قبلاً گفتید، برخی افراد خودخواهانه می بینند

that you are asking for such a large pay rise during a situation

که شما در شرایطی

where the average person is is in a situation where they might be struggling.

که یک فرد معمولی در موقعیتی قرار دارد، درخواست چنین افزایش حقوقی می کنید. جایی که آنها ممکن است در حال مبارزه باشند.

So maybe, maybe there's more than one way of looking at it.

بنابراین شاید، شاید بیش از یک راه برای نگاه کردن به آن وجود داشته باشد.

But it is amazing how and how we are all remembering

اما شگفت انگیز است که چگونه و چگونه همه

the strikes and the industrial action of the late 1970 when we had no electricity.

ما اعتصابات و اقدامات صنعتی اواخر دهه 1970 را به یاد می آوریم، زمانی که برق نداشتیم.

I know the electricity kept just going off

می دانم که برق همچنان خاموش می شد

and we spent sometimes maybe two or three days with no electricity

و ما گاهی اوقات شاید دو یا سه روز را بدون برق سپری می کردیم،

but it was certain hours of the day and we had there was a four day week

اما ساعات خاصی از روز بود و ما یک هفته چهار روزه داشتیم که برای صرفه جویی یک روز در هفته

where they shut down the factories for one day a week to save electricity.

کارخانه ها را تعطیل می کردند. برق

They're actually contemplating that again.

آنها در واقع دوباره به آن فکر می کنند.

Now apparently because of the,

اکنون ظاهراً به دلیل،

you know, the

cost of gas and the lack of supply and health costs across Europe,

می دانید،

هزینه گاز و کمبود عرضه و هزینه های بهداشتی در سراسر اروپا،

they're actually contemplating shutting businesses down. Yes.

آنها در واقع به تعطیلی مشاغل فکر می کنند. آره.

Which of course will make the economy go down.

که البته باعث سقوط اقتصاد خواهد شد.

Then there's less money available, which means a living standard sort of can spiral down

سپس پول کمتری در دسترس است، به این معنی که اگر خیلی مراقب نباشید، سطح زندگی ممکن است پایین

if you're not very careful it's amazing how it gets out of control as well.

بیاید، شگفت‌انگیز است که چگونه از کنترل خارج می‌شود.

But the other thing that the last time it happened in the seventies, it was winter,

اما چیز دیگری که آخرین بار در دهه هفتاد اتفاق افتاد،

the winter time, which of course, was a pretty bad time of year to do that when you think about it.

زمستان بود، زمان زمستان، که البته، وقتی به آن فکر می کنید، زمان بسیار بدی از سال برای انجام این کار بود.

And they called it the winter of discontent.

و آن را زمستان نارضایتی نامیدند.

And if you are discontent it means you are unhappy.

و اگر ناراضی هستید به این معنی است که شما ناراضی هستید.

You are unhappy about a certain situation.

شما از یک موقعیت خاص ناراضی هستید.

So discontent, you are showing your anger.

بنابراین ناراضی، شما خشم خود را نشان می دهید.

However, now

با این حال، اکنون

they are trying to use

سعی دارند

the term summer of discontent.

از اصطلاح تابستان نارضایتی استفاده کنند.

So here in the UK we are talking about the summer of discontent

بنابراین اینجا در بریتانیا درباره تابستان نارضایتی صحبت می کنیم

and in the late seventies it was the winter of discontent.

و در اواخر دهه هفتاد زمستان نارضایتی بود.

You're discontented.

تو ناراضی هستی

It means you're unhappy about a situation as if you are contented,

این بدان معناست که شما از موقعیتی ناراضی هستید ، گویی

contented, it means you're happy with the way everything's going.

راضی هستید، راضی هستید، به این معنی است که از روندی که همه چیز پیش می رود راضی هستید.

I'm contented with my life at the moment.

در حال حاضر از زندگیم راضی هستم.

You could say but yes, yes.

می توان گفت اما بله، بله.

Nystrom Thank you in this round how people remember.

Nystrom از شما در این دور تشکر می کنم که مردم چگونه به یاد می آورند.

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I am a Shirley Bassey fan and nature is nothing to do

من یکی از طرفداران شرلی باسی هستم و طبیعت هیچ ربطی

with what we're talking about, but I thought I'd mention it before it passes.

به چیزی که در مورد آن صحبت می کنیم ندارد، اما فکر کردم قبل از اینکه بگذرد به آن اشاره کنم.

OK, what did I think of Shirley Bassey performance on the BAFTAs in March?

خوب، نظر من در مورد اجرای شرلی باسی در بفتا در ماه مارس چیست؟

Yes, considering she's 85. Wonderful.

بله، با توجه به اینکه او 85 سال دارد.

Yes, it was lovely.

بله دوست داشتنی بود

We didn't expect to see that.

انتظار نداشتیم آن را ببینیم.

But thank you for remembering these little things.

اما ممنون که این چیزهای کوچک را به خاطر می آورید.

Well, she did it live as well.

خوب، او این کار را به صورت زنده انجام داد.

Unlike unlike many of the performers

برخلاف بسیاری از اجراکنندگانی

who appeared during the Platinum Jubilee celebrations,

که در جشن‌های جشن پلاتینیوم ظاهر شدند

a lot of them were miming, including Diana Ross.

، بسیاری از آنها از جمله دایانا راس تقلید می‌کردند.

She wasn't singing live.

او زنده آواز نمی خواند.

She was just stopped by pa pa, pa, pa, pa, pa.

او فقط توسط پا، پا، پا، پا، پا متوقف شد.

Well, I think I think we have this conversation, conversation let's not do the conversation again.

خب، فکر می‌کنم ما این گفتگو را داریم، بیایید دیگر گفتگو را تکرار نکنیم.

They sing live, but they don't necessarily use the live.

آنها زنده می خوانند، اما لزوماً از زنده استفاده نمی کنند.

Yeah, that's what.

آره همینه

No, but but Shirley Bassey often insists on singing live.

نه، اما شرلی باسی اغلب اصرار دارد که زنده بخواند.

It's very rare that you will see it.

بسیار نادر است که آن را ببینید.

It's very rare that you will see Shirley Bassey mime

به ندرت پیش می آید که شرلی باسی

or sing to something that's already being recorded.

به چیزی که قبلا ضبط شده است میمکی بزند یا آواز بخواند.

Can I also mentioned somebody who I think is a wonderful name,

آیا می توانم به کسی اشاره کنم که فکر می کنم نام فوق العاده ای است،

but it's wonderful to us because it sounds very exotic.

اما برای ما فوق العاده است زیرا بسیار عجیب به نظر می رسد.

And don't names of people from other countries

و آیا نام افراد کشورهای دیگر

and different languages often sound quite exotic to you?

و زبان های مختلف اغلب برای شما عجیب و غریب به نظر نمی رسد؟

And hey, we've got Carmen Monteverdi, who.

و هی، ما کارمن مونتهوردی را داریم که.

Yes, I like that one. That sounds very exotic.

بله، من آن یکی را دوست دارم. این خیلی عجیب به نظر می رسد.

What Carmen, of course, conjures up that famous opera hmm.

کارمن، البته، آن اپرای معروف را تداعی می کند.

And Monteverdi.

و مونتوردی.

Yeah.

آره

Did did students doo doo doo doo doo doo doo doo doo

Did did students doo doo doo doo doo doo doo doo doo

doo doo doo doo re-edit Janiero de de de de

doo doo doo doo re-edit Janiero de de de de

de de de de de de de de de de de de de de de.

de de de de de de de de de de de de de de de.

I could do that all day.

من می توانستم این کار را تمام روز انجام دهم.

Are you an opera singer, Carmen?

کارمن خواننده اپرا هستی؟

Uh, but yes, yes.

اوه، اما بله، بله.

A very interesting and exotic sound.

صدایی بسیار جالب و عجیب.

Well, it sounds exotic to us, probably.

خب، احتمالاً برای ما عجیب به نظر می رسد.

To you and other people in Brazil.

به شما و سایر مردم برزیل.

It doesn't, but it sounds very exotic.

اینطور نیست، اما بسیار عجیب به نظر می رسد.

So it would appear that a lot of people want to see Mr.

بنابراین به نظر می رسد که بسیاری از مردم می خواهند

Steve's mother next Sunday presenting with me,

یکشنبه آینده مادر آقای استیو را ببینند که در حال حاضر با من است،

because Steve won't be here because he's doing is doing something else,

زیرا استیو اینجا نخواهد بود زیرا او کار دیگری انجام می دهد،

but it won't be as exciting as this.

اما به این هیجان انگیز نخواهد بود.

So if we can get Mr.

بنابراین، اگر بتوانیم

Steve's mother on next week, even if I have to trick her by hiding the camera

هفته آینده مادر آقای استیو را بپذیریم، حتی اگر مجبور شوم او را با پنهان کردن دوربین فریب دهم

and maybe we can just have a cup of tea together and she doesn't realise that,

و شاید بتوانیم با هم یک فنجان چای بنوشیم و او متوجه این موضوع نشود،

and then we'll just do the show sitting on the on the sofa.

و سپس ما این کار را انجام خواهیم داد. نمایش نشسته روی مبل

It's father's day in a lot of countries today.

امروز در بسیاری از کشورها روز پدر است.

Yeah, here. Including here. Yeah. Yes.

آره اینجا از جمله اینجا. آره آره.

So happy.

خیلی خوشحال.

Happy Father's Day to all the dads.

روز پدر بر تمام پدران مبارک باد.

All of that is watching

همه اینها تماشای

yes. People are talking about

بله است. مردم در مورد من صحبت می کنند

I have the leverage to bail out.

که من اهرمی برای نجات دارم.

Leverage is an interesting phrase one might mention as another time.

اهرم عبارت جالبی است که ممکن است بار دیگر به آن اشاره شود.

Yes. To have leverage.

آره. برای داشتن اهرم.

What does it mean?

چه مفهومی داره؟

It means you've got some advantage.

این بدان معنی است که شما یک مزیت دارید.

Yes. Yes. Do you have a bit of control? Yes.

آره. آره. آیا شما کمی کنترل دارید؟ آره.

Well, if you were trying to get something to move or something

خوب، اگر می‌خواهید چیزی را به حرکت درآورید یا چیزی

to change, you normally have to use a certain amount of force.

را تغییر دهید ، معمولاً باید از مقدار معینی نیرو استفاده کنید.

So imagine trying to get a large stone out of the ground.

بنابراین تصور کنید سعی می کنید یک سنگ بزرگ را از زمین بیرون بیاورید.

You want to move that thing, you might have to put something underneath it

شما می خواهید آن چیز را جابجا کنید ، ممکن است مجبور شوید چیزی را زیر آن قرار دهید

and then lift a big like a lever you are using leverage.

و سپس یک اهرم بزرگ را که از اهرم استفاده می کنید بلند کنید.

So the thing you are using is actually applying

بنابراین چیزی که شما از آن استفاده می کنید در واقع اعمال

force to to move that thing.

نیرو برای حرکت دادن آن چیز است.

So lever it, it means that if you got an advantage. Yes.

بنابراین آن را اهرم کنید، به این معنی است که اگر شما یک مزیت دارید. آره.

Somewhere you are using force to make something happen.

در جایی از زور استفاده می کنید تا چیزی اتفاق بیفتد.

So people who are part of a union

بنابراین افرادی که بخشی از یک

will have leverage because they can all go on strike and force the government to give them what they want.

اتحادیه هستند اهرم فشاری خواهند داشت زیرا همه آنها می توانند اعتصاب کنند و دولت را مجبور کنند آنچه را که می خواهند به آنها بدهد.

The leverage they have is the disruption that they will cause.

اهرمی که آنها دارند اختلالی است که ایجاد خواهند کرد.

If the government don't give in to them.

اگر دولت تسلیم آنها نشود.

It means they've got this power, you've got some extra power

این بدان معناست که آنها این قدرت را دارند، شما

or advantage in a situation that other people don't have,

در موقعیتی که افراد دیگر ندارند، مقداری قدرت یا مزیت اضافی

and you can use that to your advantage.

دارید و می توانید از آن به نفع خود استفاده کنید.

That's what that means.

معنی آن همین است.

So the real strike is have leverage against the government,

بنابراین اعتصاب واقعی این است که اهرمی علیه دولت داشته باشید،

because if the government don't give way, they can go on strike, which they are

زیرا اگر دولت تسلیم نشود، آنها می توانند دست به اعتصاب بزنند، که این

causing all that disruption and they know they're going to cause that disruption,

همه اختلال ایجاد می کنند و می دانند که این اختلال را

which is going to feed back into the government, probably giving way.

ایجاد خواهند کرد. به دولت باز می گردند، احتمالاً جای خود را می دهند.

And but that that compromise I'm sure.

و اما این سازش من مطمئن هستم.

But they'll end up with a bigger pay rise in the end than the average person.

اما در نهایت نسبت به افراد عادی دستمزد بیشتری را افزایش خواهند داد.

OK, so they will use that

خوب، بنابراین آنها از آن استفاده خواهند کرد

and it's that's using it in a negative way.

و این است که از آن به صورت منفی استفاده می کند.

Well, leverage is rarely used positively.

خوب، اهرم به ندرت به طور مثبت استفاده می شود.

It's interesting.

جالب است.

We often use leverage is something to do is forcing another person's

ما اغلب از اهرم استفاده می کنیم، کاری که باید انجام دهیم این است که دست شخص دیگری

hand in a certain direction maybe business as well.

را در یک جهت خاص و شاید تجارت نیز مجبور کنیم.

Business if one if one company wants to force another one

اگر یک شرکت بخواهد شرکت دیگری را مجبور

to to sell their shares, they can have some leverage.

به فروش سهام خود کند، می تواند اهرمی داشته باشد.

Some force is used against them anyway.

به هر حال مقداری زور علیه آنها استفاده می شود.

That's people financial markets is an interesting one.

این است که مردم بازارهای مالی یک مورد جالب است.

When you when you refer to leverage in financial markets and buying shares

وقتی به اهرم در بازارهای مالی و خرید سهام

and things, that means you borrow money

و چیزها اشاره می‌کنید، به این معنی است که پول قرض می‌کنید

to which is a risky thing to do.

که انجام آن کار خطرناکی است.

But yes, having some advantage or some power over

اما بله، با داشتن مزیت یا قدرتی نسبت به

somebody else or another group of people

شخص دیگری یا گروه دیگری از افرادی

you know, you might think that you might be able to achieve something

که می شناسید، ممکن است فکر کنید که ممکن است بتوانید به چیزی دست یابید

because you've got something might be you might be going for a job.

زیرا چیزی دارید که ممکن است به دنبال شغلی بروید.

You might have you might have some leverage when you go in for a job,

ممکن است زمانی که برای شغلی وارد می شوید، اهرمی داشته باشید، مثلاً

you might have higher qualifications than somebody else, for example,

ممکن است مدارک بالاتری نسبت به دیگران داشته باشید،

or you might have more experience than the other candidates.

یا ممکن است تجربه بیشتری نسبت به سایر نامزدها داشته باشید.

That gives you leverage an advantage.

این به شما اهرم مزیتی می دهد.

So power I think we've pretty much covered the meaning of leverage this.

بنابراین من فکر می‌کنم قدرت ، معنای اهرم این را تا حد زیادی پوشش داده‌ایم.

Right. Well, thank you for asking.

درست. خب ممنون که پرسیدی

This is what this is all about. Of course,

این چیزی است که در مورد این است. البته

apparently.

ظاهرا

Will you be joining us for our Millions subscriber?

آیا برای مشترک میلیونی ما به ما ملحق خواهید شد؟

We have we are approaching 1 million subscribers.

ما داریم به 1 میلیون مشترک نزدیک می شویم.

The only problem is we don't know when it's going to happen.

تنها مشکل این است که ما نمی دانیم چه زمانی قرار است اتفاق بیفتد.

So we'll be keeping a very close eye

بنابراین با نزدیک شدن

on the subscriber count as it approaches.

به تعداد مشترکان، بسیار دقیق زیر نظر خواهیم داشت.

Are you saying that you may well go live

آیا می گویید که اگر مثلاً در طول روز باشد، ممکن است به طور زنده روی آنتن برید

if it's, for example, during the day?

؟

Yes, if I'm asleep in bed, then then no, it won't happen.

بله، اگر من در رختخواب بخوابم، پس نه، این اتفاق نمی افتد.

But hopefully it will happen in the morning or during the day.

اما امیدوارم در صبح یا در طول روز اتفاق بیفتد.

Of course, we all know it, won't we?

البته، همه ما آن را می دانیم، اینطور نیست؟

All know that the 1,000,000th subscriber will happen

همه می‌دانند که 1000000 مشترک

in about 3:00 in the morning

در حدود ساعت 3 بامداد

or or maybe just as your mother arrives.

یا یا شاید درست زمانی که مادر شما می‌آید اتفاق می‌افتد.

And we've picked a really good week for this, by the way.

و اتفاقا ما یک هفته واقعا خوب را برای این انتخاب کرده ایم.

This is going to be one of the busiest weeks that both of us have had.

این یکی از شلوغ ترین هفته های هر دوی ما خواهد بود.

It will be I've got a lot going on with work.

این خواهد بود که من کارهای زیادی انجام داده ام.

He's got a show, there's a schedule, and I've got to go to rehearsals for that because it's in next month.

او یک برنامه دارد، یک برنامه دارد، و من باید برای آن به تمرینات بروم چون ماه آینده است.

So it's getting quite close now.

بنابراین در حال حاضر بسیار نزدیک است.

Exactly.

دقیقا.

Oh, neat. True.

Asks Speaking of music, Mr.

اوه، تمیز. درست است، واقعی.

می پرسد صحبت از موسیقی، آقای

Duncan, are you aware of the song that is now

دانکن، آیا از آهنگی که اکنون

number one in the British charts?

شماره یک جدول بریتانیا است، اطلاع دارید؟

Yes, I know all about it.

بله، من همه چیز را در مورد آن می دانم.

To put it to bed.

برای خواباندن آن.

Do, do, do do do do do do do.

انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده، انجام بده.

We're running up that hill and we're running up that hill.

ما از آن تپه می دویم و از آن تپه می دویم.

We're running up that hill.

ما در حال دویدن از آن تپه هستیم.

And very soon I will be over that hill.

و خیلی زود بر آن تپه خواهم بود.

You mean over the hill? Yeah.

یعنی بالای تپه؟ آره

Thank you, Steve.

متشکرم، استیو.

If you're over the hill, it means you.

اگر بالای تپه هستید، این یعنی شما.

You have passed usefulness.

از فایده گذشتی

So. Kate Bush. Yes.

بنابراین. کیت بوش آره.

Kate Bush, who had a big hit, I think it was in the late was it the 1980s?

کیت بوش، که موفقیت بزرگی داشت، فکر می‌کنم در اواخر دهه 1980 بود؟

Way back in the 1980s.

خیلی به دهه 1980 برمی گردد.

Who remembers the 1980s such a long time ago.

چه کسی دهه 1980 را خیلی وقت پیش به یاد می آورد.

And it's back at the top of the charts again

و

because of that TV show that I've never seen as she rerecorded it.

به خاطر آن برنامه تلویزیونی که من هرگز در هنگام ضبط مجدد آن را ندیده بودم، دوباره در صدر جدول قرار گرفت.

Or is it the original recording that's as I understand as I understand

یا این ضبط اصلی است که آنطور که من درک می

it, it's a version it's a different version, but I think it's a remix of the original song.

کنم، نسخه ای است، نسخه متفاوتی است، اما فکر می کنم ریمیکس آهنگ اصلی است.

So basically I think it is the original song.

بنابراین اساساً فکر می کنم این آهنگ اصلی است.

Is it an R&B version?

آیا نسخه R&B است؟

No. It is not because there is no rap taking place

نه. این به این دلیل نیست که هیچ رپی در حال انجام نیست

that probably would make it go up.

که احتمالاً باعث بالا رفتن آن شود.

Are there even charts still?

آیا نمودارهای حتی هنوز وجود دارد؟

Do people still?

آیا مردم هنوز؟

What is it?

چیست؟

What did you say? It's number one in the chart.

چی گفتی؟ در نمودار شماره یک است.

Well, yes, the music charts, if you actually look at anyone, actually pay any attention to the music charts.

خوب، بله، نمودارهای موسیقی، اگر واقعاً به کسی نگاه کنید ، در واقع به نمودارهای موسیقی توجه کنید.

Anymore. Yes. Do they?

دیگر. آره. آیا آنها؟

Yes. Especially people who are in the charts

آره. به خصوص افرادی که در نمودارها حضور دارند،

because even though it's still you don't never hear it referred to anymore, do you?

زیرا با وجود اینکه هنوز است ، دیگر هرگز نمی شنوید که به آن اشاره شود، درست است؟

Because, well, we don't because we're old, but young people know

چون، خوب، ما به دلیل پیری ما این کار را نمی کنیم، اما جوانان دقیقاً می دانند

exactly who's where are the still programmes?

که برنامه های ثابت کجا هستند؟

Yes. Top of the Pops for people.

آره. Top of Pops برای مردم.

Well, you know, see the charts on the radio.

خوب، می دانید، نمودارها را در رادیو ببینید.

They talk about the charts all the time.

آنها همیشه در مورد نمودارها صحبت می کنند.

They right there are shows, the chart shows which is basically full of

آن‌ها همانجا برنامه‌هایی هستند، نمودارها نشان می‌دهد که اساساً پر از

and of course music TV, they always talk about the music charts.

تلویزیون و البته موسیقی است، آنها همیشه در مورد نمودارهای موسیقی صحبت می‌کنند.

I mean MTV, it is not MTV,

منظورم ام تی وی است، ام تی وی نیست،

but anything, anything to do with music is what I'm trying to say.

اما هر چیزی که به موسیقی ربط دارد، چیزی است که می خواهم بگویم.

So the charts are important.

بنابراین نمودارها مهم هستند.

It's just that we're old farts and we don't care.

فقط این است که ما پیر گوز هستیم و برایمان مهم نیست.

Now, when we were teenagers, you see it was very important to us

حالا وقتی ما نوجوان بودیم، می بینید که برای ما خیلی مهم بود

what music was around and where it was in the music charts.

که چه موسیقی در اطراف ما وجود دارد و کجا در نمودارهای موسیقی قرار دارد.

But but we don't care anymore because we're old and we have more important things

اما ما دیگر اهمیتی نمی دهیم زیرا پیر شده ایم و چیزهای مهم تری

to think about, like bills and.

برای فکر کردن داریم، مانند صورت حساب ها و.

Well, I don't think not dying used to be much more prominent, didn't it?

خب، فکر نمی‌کنم قبلاً نمردن خیلی برجسته‌تر بود، اینطور نیست؟

OK, you just going to music?

خوب، فقط به موسیقی می روی؟

Well, it did used to be that because I think now they don't.

خوب، قبلاً اینطور بود، زیرا فکر می کنم اکنون آنها این کار را نمی کنند.

Yeah, I don't know.

بله، من نمی دانم.

But I get the impression now that because musicians

اما اکنون این تصور را دارم که چون نوازندگان

make very little money from selling recordings,

از فروش قطعات ضبط شده پول بسیار کمی به دست می آورند،

that it's just not really, you know, they make all their money from live performances now.

واقعاً اینطور نیست، می دانید، آنها اکنون تمام درآمد خود را از اجرای زنده به دست می آورند.

Yes, that's part of it. But they still exist.

بله، این بخشی از آن است. اما آنها هنوز وجود دارند.

There is still this there is still a music chart, there's still an album chart,

هنوز یک نمودار موسیقی وجود دارد، هنوز یک نمودار آلبوم

and there's still various different charts of different types of music.

وجود دارد، و هنوز نمودارهای مختلفی از انواع مختلف موسیقی وجود دارد.

It all still exists.

این همه هنوز وجود دارد.

It's just that we don't care anymore because we have

فقط این است که ما دیگر اهمیتی نمی دهیم زیرا

we have the the adult things to think about now.

ما چیزهای بزرگسالی را داریم که اکنون باید به آنها فکر کنیم.

Music charts. Yes.

نمودارهای موسیقی آره.

Florence just wants to know what the music charts are.

فلورانس فقط می خواهد بداند که چارت موسیقی چیست.

It just just, you know, who's number one.

فقط، می دانید، چه کسی شماره یک است.

Yes. In the hit parade. Well, the

آره. در هیت رژه. خوب،

oh, my God.

They don't call it the hit parade anymore.

اوه، خدای من.

دیگر اسمش را هیت رژه نمی گذارند.

It's just basically the best selling music.

این فقط اساساً پرفروش ترین موسیقی است.

Yeah. Music that sells the most during a period of time.

آره موسیقی که در یک دوره زمانی بیشترین فروش را دارد.

And and don't say hit parade

و نگویید رژه بازی کنید

because no one's going to know what you mean.

زیرا هیچ کس متوجه منظور شما نخواهد شد.

Well, have you heard of the show Stranger Thing?

خوب، آیا در مورد سریال Stranger Thing چیزی شنیده اید؟

I have. That's what it's from.

من دارم. این چیزی است که از آن است.

All right.

خیلی خوب.

Running at that hill is taken from the Netflix series.

دویدن در آن تپه برگرفته از سریال نتفلیکس است.

It's probably the only successful thing that's on Netflix at the moment.

این احتمالاً تنها مورد موفقی است که در حال حاضر در نتفلیکس وجود دارد.

On this tram or any tram recommends that we watch it.

در این تراموا یا هر تراموا توصیه می کند که آن را تماشا کنیم.

No breath of fresh air. It's boring.

نه هوای تازه خسته کننده است.

I tried to watch the first season of strange

من سعی کردم فصل اول چیزهای عجیب و غریب را تماشا

things, and I found it so boring.

کنم و آن را بسیار خسته کننده دیدم.

It was just people talking and talking and talking.

فقط مردم حرف می زدند و حرف می زدند و حرف می زدند.

And then the lights went off and then someone was shining a torch, and then it was just so boring.

و بعد چراغ ها خاموش شدند و بعد یک نفر مشعل می تاباند، و بعد خیلی خسته کننده بود.

I didn't like it.

من آن را دوست نداشتم.

Maybe it's not aimed at me.

شاید هدفش من نیست

I don't know why.

نمی دانم چرا. می ترسم

Watching teenage children running around with torches

تماشای بچه های نوجوانی که با مشعل به اطراف می دوند

is not that interesting to me, I'm afraid.

برای من جالب نیست.

Well, sorry nature Duncan doesn't like.

خوب، متاسفم که دانکن طبیعت را دوست ندارد.

Although having having said that, I do like Kate Bush because.

با وجود اینکه این را گفتم، کیت بوش را دوست دارم زیرا.

Because we remember Kate Bush.

چون کیت بوش را به یاد داریم.

We remember when Kate Bush first appeared out of after out of nowhere.

زمانی را به یاد می آوریم که کیت بوش برای اولین بار از ناکجاآباد ظاهر شد.

And we were all amazed because she was so unusual

و همه ما شگفت زده شدیم زیرا

with her Wuthering Heights, eccentric, Wuthering Heights, amazing

او با بلندی های بادگیر، عجیب و غریب، بلندی های بادگیر، صدای شگفت انگیز

operatic operatic voice doing her her interesting dances.

اپرایی اپرا که رقص های جالبش را انجام می داد، بسیار غیرمعمول بود.

Teacher is here after a long absence due to taking exams.

معلم بعد از مدت ها غیبت به دلیل امتحانات اینجاست.

Oh, I hope your exams went well.

اوه امیدوارم امتحاناتون خوب بوده باشه

And yes, please tell us what those exams were.

و بله، لطفاً به ما بگویید که آن امتحانات چه بوده است.

Were they English exams or was it something else?

امتحان زبان انگلیسی بود یا چیز دیگری بود؟

Uh, yeah. OK,

اوه، آره خوب،

I always loved the moment where Steve runs out of steam.

من همیشه عاشق لحظه ای بودم که بخار استیو تمام می شود.

I'm just running out of things to say.

من فقط دارم چیزهایی برای گفتن تمام می کنم.

I know, I know.

میدونم میدونم.

Well, that's what I mean.

خب منظورم همینه

I know it's not offensive.

میدونم توهین آمیز نیست

I'm not criticising you, mr.

من از شما انتقاد نمی کنم آقای

Steve, don't worry.

Yes, because it is correct to say police series or a crime series.

استیو، نگران نباش.

بله، چون گفتن سریال پلیسی یا سریال جنایی درست است.

Yes, if you've got programmes,

بله، اگر برنامه‌هایی

you know, all the same people in it.

دارید، می‌دانید که همه افراد یکسان در آن هستند.

And the several, you know, many of them

و چندین، می دانید، بسیاری از آنها

probably more than I would say more than six.

احتمالاً بیش از شش نفر هستند.

You would call it a series you know.

شما آن را سریالی می دانید که می شناسید.

So yeah, so that's show.

بنابراین بله، پس این نشان می دهد.

But when we talk about Stranger Things is a series, is it.

اما وقتی در مورد Stranger Things یک سریال صحبت می کنیم، اینطور است.

Yes, it's, I think it's in its fourth series now.

بله همینطور است، فکر می کنم الان در سری چهارم است.

It made a series. This one follows another one. Yes.

سریال ساخت. این یکی به دنبال دیگری می آید. آره.

Or a group of episodes that are together

یا گروهی از اپیزودها که با هم هستند

so that there's four series now we see series,

به طوری که الان چهار سریال است که ما سریال می بینیم،

but in the States they say seasons, but it's basically the same thing.

اما در ایالات می گویند فصل، اما اساساً یک چیز است.

So it's season four or here we will say

بنابراین فصل چهارم است یا اینجا خواهیم گفت

series is for, but it's basically the same thing I don't like.

سریال برای آن است، اما اساساً همان چیزی است که من دوست ندارم.

No, no, I'm sorry.

نه، نه، متاسفم.

Although we don't have Netflix anymore, I got rid of it.

اگرچه ما دیگر نتفلیکس نداریم، اما من از شر آن خلاص شدم.

And to be honest, I don't miss it at all

و صادقانه بگویم، من اصلاً آن را از دست نمی دهم

because most of the stuff on there is rubbish.

زیرا بیشتر چیزهای موجود در آنجا زباله است.

And that's it really.

و واقعا همین است.

Teacher says, yes, English literature exams.

معلم می گوید، بله، امتحان ادبیات انگلیسی.

Oh, OK.

آهان باشه.

That's quite different from appendices, sir.

این کاملاً با ضمائم متفاوت است، قربان.

OK, this.

باشه، این

Hello, welcome.

سلام خوش آمدید.

Let's leave anything can happen better.

بگذار هر چیزی ممکن است بهتر اتفاق بیفتد.

Certainly does anything certainly does happen.

مطمئناً هر چیزی قطعاً اتفاق می افتد.

English literature may be a bit of Shakespeare in there.

ادبیات انگلیسی ممکن است کمی شبیه شکسپیر باشد.

Who knows?

چه کسی می داند؟

So yes,

بنابراین بله،

you've got to be you've got to have a very good grasp

of the English language before you start taking English literature.

قبل از شروع مطالعه ادبیات انگلیسی، باید زبان انگلیسی را به خوبی درک کنید.

So you must be high up.

پس باید بالا باشی

Yeah, on the understanding of English language scale.

بله، در درک مقیاس زبان انگلیسی.

So well done.

خیلی خوبه

Or have you passed your exams?

یا امتحانات خود را پس داده اید؟

A.D Well, Adie

A.D خوب،

used to listen to Kate Bourgeois skating. Yes.

ادی به اسکیت کیت بورژوا گوش می داد. آره.

I wonder why I think you can skate very nicely and gracefully

من تعجب می کنم که چرا فکر می کنم وقتی به برخی از آهنگ های کیت بوش گوش می دهید، می توانید خیلی زیبا و با ظرافت اسکیت کنید

when you're listening to some of Kate Bush's songs.

.

Kate Bush, a lot of her music is sort of for real.

کیت بوش، بسیاری از موسیقی های او به نوعی واقعی هستند.

Is that so?

آیا اینطور است؟

Would that be a good word?

آیا این کلمه خوبی خواهد بود؟

It's like mist coming towards you.

انگار مه به سمتت میاد

It's like something is floating around and is everywhere.

انگار چیزی در اطراف شناور است و همه جا هست.

I'm skating down that hill.

من در حال اسکیت کردن از آن تپه هستم.

I'm skating down that hill I'm falling on my arm.

دارم از اون تپه اسکیت می کنم روی بازوم می افتم.

I'm falling on my arm.

دارم روی دستم می افتم.

Is that what you're saying? I slipped toe.

این چیزی است که شما می گویید؟ انگشت پام لیز خورد.

Uh, Bush was born in 1958.

اوه، بوش در سال 1958 به دنیا آمد.

Oh, yes. She's

اوه، بله. او

three years older than me.

سه سال از من بزرگتر است.

Yes, she's an old lady now.

بله، او اکنون یک خانم مسن است.

Yeah, exactly.

بله دقیقا.

But no, she's she's in the prime of her life.

اما نه، او در اوج زندگی خود است.

Probably not as old as your mum.

احتمالاً به سن مادر شما نیست.

No. Well, yes, exactly. Mm.

خیر، بله، دقیقا. مم

So what is the theme of today, Mr.

پس موضوع امروز چیست، آقای

Douglas? I think I've mentioned three times.

داگلاس؟ فکر کنم سه بار اشاره کردم

Well, I think, you know, that pause gives you the opportunity to mention it again.

خوب، فکر می کنم، می دانید، این مکث به شما این فرصت را می دهد که دوباره به آن اشاره کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Today's subject is

موضوع امروز

excellent, Mr.

عالی است آقای

Duncan.

دانکن.

Well, you might have noticed, because I've talked to you

خوب، شاید متوجه شده باشید، چون اتفاقاً من با شما صحبت کرده ام

by the way, that is not something to be played around with.

، این چیزی نیست که بتوان با آن بازی کرد.

Mr. Duncan. Ooh, I got a I got a note. Then I got a note.

آقای دانکن اوه، من یک یادداشت دریافت کردم. سپس یک یادداشت گرفتم.

I play the violin then.

من اون موقع ویولن میزنم

Did you hear that?

شنیدی؟

I'm excited now. I want to learn how to play the violin.

من الان هیجان زده ام. من می خواهم ویولن نواختن را یاد بگیرم.

People might.

Let's put this into context.

مردم ممکن است

بیایید این را در چارچوب قرار دهیم.

Do we have yes, viewers?

آیا ما بله، بیننده داریم؟

Can I do it?

میتونم من انجامش بدم؟

You're in the show and this violin playing involved.

شما در نمایش حضور دارید و این ویولن در حال نواختن است.

But Steve Miller's show. But Steve doesn't play the violin.

اما نمایش استیو میلر. اما استیو ویولن نمی‌زند.

I've got to pretend to play a violin.

من باید وانمود کنم که ویولن می نوازم.

That's Orpheus in the Underworld is what it's called.

اورفئوس در دنیای زیرین چیزی است که به آن می گویند.

It's a it's a it's a musical.

این یک موزیکال است.

It's a it's an operator, but often Bach. Yes.

این یک اپراتور است، اما اغلب باخ. آره.

And it's a it's a comedy about about Greek gods. Yes.

و این یک کمدی درباره خدایان یونانی است. آره.

It's a comic opera about Greek gods.

این یک اپرای کمیک درباره خدایان یونانی است.

And I'm playing Orpheus.

و من اورفئوس را بازی می کنم.

Are you one of the Greek gods? I'm Orpheus.

آیا شما یکی از خدایان یونان هستید؟ من اورفئوس هستم.

But in this comic opera, Orpheus

اما در این اپرای کمیک، اورفئوس

plays the violin, and I have to pretend to play it,

ویولن می‌نوازد، و من باید وانمود کنم که آن را

but somebody in the orchestra will be actually playing it. Yes.

می‌نوازم، اما یک نفر در ارکستر واقعاً آن را می‌نوازد. آره.

And so that that doesn't make a noise.

و به طوری که این صدا ایجاد نمی کند.

I put a sock under the under the strings.

زیر تارها را جوراب گذاشتم.

Oh, which is why it's not playing correctly.

اوه، به همین دلیل است که درست بازی نمی کند.

Well, that's why I won't work.

خوب، به همین دلیل من کار نمی کنم.

Yeah, because I can't, you know, I've got to look as though I'm playing it,

آره، چون نمی‌توانم، می‌دانی ، باید طوری به نظر برسم که انگار دارم آن را می‌نوازم،

but I don't want any sound to come out of it.

اما نمی‌خواهم صدایی از آن بیرون بیاید.

So I put a sock under the strings I'm so clever.

بنابراین من یک جوراب زیر تارها گذاشتم که خیلی باهوش هستم.

You should try it when you sing

هنگام آواز خواندن باید آن را امتحان کنید

put a sock in your mouth.

و جوراب را در دهان خود بگذارید.

Yes. So, yes, if anyone looks up Orpheus in the underworld.

آره. بنابراین، بله، اگر کسی اورفئوس را در دنیای زیرین جستجو کند.

Actually, it's a very.

در واقع، این بسیار است.

It's very interesting.

خیلی جالبه

The Greek gods is it?

خدایان یونان است؟

Yes. It's quite interesting to read about that, because they've all got their own

آره. خواندن در مورد آن بسیار جالب است، زیرا همه آنها

sort of little talents, haven't they? They have, yes.

استعدادهای کوچک خود را دارند، اینطور نیست؟ دارند، بله.

I believe. I believe

من باور دارم. من به مورفیوس اعتقاد دارم

Morpheus.

.

Morpheus was always sleeping.

مورفئوس همیشه خواب بود.

He was. He was the god of sleep.

او بود. او خدای خواب بود.

Well, this is this is

خب

my mic.

اینم میکروفون منه

He's my favourite, by the way.

اتفاقاً او مورد علاقه من است.

This is a comic operetta, OK?

این یک اپرت طنز است، خوب؟

But I looked up the story of Orpheus, and it's very sad

اما من داستان اورفئوس را جستجو کردم، و بسیار غم انگیز است،

because I just very sort of touched me when I

زیرا وقتی آن را خواندم، به نوعی من را لمس

when I read it, you know, it's all it's all myth, obviously.

کردم، می دانید، همه چیز افسانه است، بدیهی است.

It's not fact. Well, no, it's not.

واقعیت نیست خوب، نه، اینطور نیست.

There are no historical document.

هیچ سند تاریخی وجود ندارد.

Have we got anybody from Greece watching?

آیا ما کسی را از یونان تماشا کرده ایم؟

Yes. So Orpheus was was married to your residency they were very much in love.

آره. بنابراین اورفئوس با محل اقامت شما ازدواج کرده بود، آنها بسیار عاشق بودند.

I had that once. The doctor gave me some medicine for it.

من آن را یک بار داشتم. دکتر مقداری دارو برای آن به من داد.

Anyway, Eurydice, he was was kidnapped by Pluto and taken to the underworld.

به هر حال، اوریدیک، او توسط پلوتون ربوده شد و به عالم اموات برده شد.

To Mickey Mouse

به میکی ماوس

and, you know, to hell, effectively,

و، می‌دانید، به جهنم، به طور مؤثر،

and to Hades and Orpheus went to try and rescue his wife.

و به هادس و اورفئوس رفت تا تلاش کند و همسرش را نجات دهد.

And Pluto said, Yes, you can have it back.

و پلوتون گفت، بله، می توانید آن را پس بگیرید.

You must walk forward up from Hades.

شما باید از هادس به جلو بروید.

Up towards back towards the surface of Earth again.

دوباره به سمت عقب به سمت سطح زمین.

And if you manage to, you see, your wife

و اگر موفق شدی، می بینی، همسرت

must follow you and you must walk back towards that earth.

باید دنبالت بیاید و تو باید به سمت آن زمین برگردی.

And if you but if you look back at any point,

و اگر هر لحظه به گذشته نگاه کنید،

you will lose her forever.

او را برای همیشه از دست خواهید داد.

And so what happened is that is

و اتفاقی که افتاد این است

that Orpheus got all the way nearly to the top

که اورفئوس تقریباً به اوج رسید

and then he forgot and looked back.

و سپس فراموش کرد و به عقب نگاه کرد.

The portal closed and he lost her forever.

پورتال بسته شد و او را برای همیشه از دست داد.

And I thought that was very sad.

و من فکر کردم که خیلی ناراحت کننده است.

I just thought it was very sad.

فقط فکر کردم خیلی غم انگیز بود

So the moral of the story is don't look back and always keep your portholes open.

بنابراین اخلاقیات داستان این است که به گذشته نگاه نکنید و همیشه دریچه های خود را باز نگه دارید.

Exactly.

دقیقا.

Yes. That's just a very sad story that, you know, it sort of made me very tearful.

آره. این فقط یک داستان بسیار غم انگیز است که، می دانید، به نوعی باعث اشک من شد.

You know, somebody that you love and you you nearly got them back a bit like the audience.

می‌دانی، کسی که دوستش داری و تقریباً او را تا حدودی شبیه به تماشاگران می‌آوری.

And then they've gone.

و سپس آنها رفته اند.

I think the audience will be very they're looking

من فکر می کنم تماشاگران بسیار خوب به نظر می رسند

OK. The portal was closed and he never saw her again.

. پورتال بسته بود و او دیگر او را ندید.

You know, what a tragedy.

میدونی چه فاجعه ای

Yes, it certainly will be.

بله، قطعا خواهد بود.

Oh, Hannah says I'm a witch now,

اوه، هانا می گوید من الان یک جادوگر هستم،

but now she's pretending she's an actress.

اما حالا وانمود می کند که یک بازیگر است.

But we have a tradition on the 7th of July magic tradition.

اما سنت جادویی هفتم تیر داریم .

Oh, right. OK, do you have a broomstick?

درسته. باشه، جارو داری؟

So Hannah says and actually says, I'm an actor, too.

بنابراین هانا می گوید و در واقع می گوید، من هم یک بازیگر هستم.

Or an actress.

یا یک بازیگر.

If you want to be old fashioned, I will play a witch.

اگر می خواهی قدیمی باشی، من جادوگر بازی می کنم.

We have a tradition on the 7th of July.

ما در هفتم تیر رسم داریم.

It is Ivana Kabbalah.

ایوانا کابالا است.

Some magic tradition.

چند سنت جادویی

Sounds interesting. Lots of people in the street.

به نظر جالب میاد. تعداد زیادی از مردم در خیابان.

I would imagine dancing and singing,

رقص و آواز خواندن و

playing their musical instruments.

نواختن آلات موسیقی آنها را تصور می کنم.

Did you see what I did?

دیدی چیکار کردم؟

They're very clever.

اونا خیلی باهوشن

Very clever. Oh,

بسیار باهوش. اوه

you Segways. You know what?

، سگوی ها. میدونی چیه؟

They should pay me to do this. They really should.

برای این کار باید به من پول بدهند. آنها واقعا باید.

Yeah,

they really should pay me to do this because I'm such good value for money.

بله،

آنها واقعاً باید به من پول بدهند تا این کار را انجام دهم، زیرا من ارزش پولی خوبی دارم.

I've just. I've just borrowed.

من فقط. من تازه قرض گرفته ام

But to stick you about in my face, I've just.

اما برای اینکه تو را به صورتم بچسبانم، این کار را کردم.

But this is just a prop.

اما این فقط یک تکیه گاه است.

It is an actual violin, but it's a prop that I'm using.

این یک ویولن واقعی است، اما وسیله ای است که من از آن استفاده می کنم.

I've only got a small part in it. Yes.

من فقط بخش کوچکی در آن دارم. آره.

So we've heard

بنابراین، ما در

of you even though it's the title

مورد شما شنیده‌ایم، اگرچه این عنوان

in the operetta, it's only a very small part in it, which is quite.

در اپرت است، اما تنها بخش بسیار کوچکی از آن است، که کاملاً است.

I was quite thankful for it, to be honest, but it's a bit of fun.

صادقانه بگویم از این بابت بسیار سپاسگزار بودم، اما کمی سرگرم کننده است.

Anyway,

به هر حال

we'll take your word for that.

ما حرف شما را قبول می کنیم.

Right?

درست؟

I will be.

من خواهم بود.

I will be looking after your mother this time next week, and.

من هفته آینده این بار از مادرت مراقبت خواهم کرد و.

And I will try to get her on the show, even if I have to put something in her tea

و من سعی می کنم او را در برنامه ببرم، حتی اگر مجبور باشم چیزی در چایش بریزم

and she will just be here unconscious next to me dribbling.

و او فقط بیهوش اینجا در کنار من باشد و دریبل بزند.

I will have I hear somehow anybody from Greece watching?

باید بشنوم که کسی از یونان دارد تماشا می کند؟

How about Greece? I think so. Anybody in Greece watching?

یونان چطور؟ من هم اینچنین فکر میکنم. کسی در یونان تماشا می کند؟

One of my friends has has recently been to Greece.

یکی از دوستانم اخیراً به یونان رفته است.

I think he's doing a tour of Europe.

فکر می کنم او در حال انجام یک تور اروپایی است.

And a few days ago he was in Corfu, but now he's I think he's in Slovenia now.

و چند روز پیش او در کورفو بود، اما اکنون فکر می کنم اکنون در اسلوونی است.

He seems to be going all over the place.

به نظر می رسد او همه جا را می چرخد.

So. Yes, so there's at least one person

بنابراین. بله، بنابراین حداقل یک نفر وجود دارد

who we know who's been been near Greece.

که می‌دانیم نزدیک یونان بوده است.

Have we got anybody from Greece?

آیا ما کسی را از یونان داریم؟

Watching us now? Hmm.

الان ما را تماشا می کنی؟ هوم

Maybe they could give us some insights into the Greek god.

شاید آنها بتوانند بینش هایی در مورد خدای یونانی به ما بدهند.

Santa says, yes, we jump and we throw the fire.

بابانوئل می گوید، بله، ما می پریم و آتش را پرتاب می کنیم.

We jingle the fire.

آتش را به صدا در می آوریم.

I would imagine there's a lot of flames and a lot of fire.

تصور می کنم شعله های آتش و آتش زیادی وجود دارد.

It sounds a bit like your your version of hail

کمی شبیه نسخه تگرگ

from your show.

شما از نمایشتان است.

There's no there's no flames on the stage. Yes.

هیچ شعله ای روی صحنه نیست. آره.

Well, people often think of witches and things that are

خوب، مردم اغلب به جادوگران و چیزهایی فکر می کنند که

maybe evil, evil spirits.

شاید شیطانی و ارواح شیطانی باشند.

Maybe a place where all of the spirits come from or go to if you are naughty.

شاید جایی که همه ارواح از آنجا می آیند یا اگر شیطان هستید به آنجا می روند.

So, yes, it can happen. I think so.

بنابراین، بله، ممکن است اتفاق بیفتد. من هم اینچنین فکر میکنم.

Anyway, we are looking at music today,

به هر حال، ما امروز به دنبال موسیقی هستیم

and I suppose now would be a good time to start doing it

و فکر می‌کنم اکنون زمان خوبی برای شروع این کار باشد،

because that's why we're here.

زیرا به همین دلیل است که اینجا هستیم.

You see? That's why we're here to Misty. That's what we do.

می بینی؟ به همین دلیل است که ما اینجا به میستی هستیم. این کاری است که ما انجام می دهیم.

We've got 34 minutes of people who are people who know what we do.

ما 34 دقیقه افرادی داریم که می دانند ما چه کار می کنیم.

You know what's going to happen but for those who don't know what it is, then, yeah, we will explain.

شما می دانید که قرار است چه اتفاقی بیفتد، اما برای کسانی که نمی دانند چیست، پس، بله، ما توضیح خواهیم داد.

Very briefly, we're going to take a look at some words, phrases

به طور خلاصه، امروز قصد داریم نگاهی به برخی از کلمات، عبارات

connected to a certain subject today.

مرتبط با یک موضوع خاص بیندازیم.

It is all about music phrases,

همه چیز در مورد عبارات موسیقی است،

so not necessarily words and phrases that are used in music.

بنابراین لزوماً کلمات و عباراتی نیست که در موسیقی استفاده می شود.

But may be phrases and words that can be used

اما ممکن است عبارات و کلماتی باشند که

in other ways in the English language.

به روش های دیگری در زبان انگلیسی استفاده شوند.

And that's one of the reasons why I love English so one of the reasons it's so

و این یکی از دلایلی است که من انگلیسی را دوست دارم و یکی از دلایلی است

there are so many ways of expressing things

که راه های زیادی برای بیان چیزها

using different words, different phrases, different things

با استفاده از کلمات مختلف، عبارات مختلف، چیزهای مختلف وجود دارد.

100 Dobbie says, I hope that Mr.

100 دابی می گوید، امیدوارم آقای

Duncan will become the next Paganini,

دانکن پاگانینی بعدی شود

or as I always call him, Page nine.

یا همانطور که من همیشه او را صدا می زنم، صفحه نه.

He Andre his his the pocket.

او آندره جیبش است.

Andre you is it or you're somebody quite popular who played the violin? Yes.

آندره شما این هستید یا فردی کاملاً محبوب هستید که ویولن می نواخت؟ آره.

There's always somebody popular playing the violin.

همیشه یک نفر محبوب در حال نواختن ویولن وجود دارد.

Every every ten years, somebody new comes along.

هر ده سال یک بار یک نفر جدید می آید.

We used to have Nigel Kennedy. Yes.

ما قبلا نایجل کندی را داشتیم. آره.

But then he got that big thing on his neck.

اما بعد آن چیز بزرگ را روی گردنش گرفت.

Because so many years of playing the violin, it may it made his apparently

از آنجایی که سال‌ها نواختن ویولن، ممکن است باعث شود که ظاهراً

he couldn't he couldn't get the violin from under his chin.

نتواند ویولن را از زیر چانه‌اش بیرون بیاورد.

It's there permanently.

برای همیشه آنجاست

Now, his skin on his face is grown around the violin.

حالا پوست صورتش در اطراف ویولن رشد کرده است.

So when he walks around, is still got the violin all the time.

بنابراین وقتی او در اطراف راه می رود، هنوز هم ویولن را همیشه در اختیار دارد.

It's there all the time now, which is very useful, I suppose, because it means you can play the violin

الان همیشه آنجاست، که فکر می‌کنم بسیار مفید است ، زیرا به این معنی است که هر لحظه می‌توانید ویولن

at any moment.

بزنید.

Music phrases.

عبارات موسیقی

Right. Here we go.

درست. در اینجا ما می رویم.

Oh, I like this one.

اوه من این یکی را دوست دارم

So this is something you might recognise, Steve.

بنابراین این چیزی است که شما ممکن است تشخیص دهید، استیو.

Do you recognise it?

If music be the food of love play on Ma.

آیا آن را تشخیص می دهید؟

اگر موسیقی غذای عشق باشد روی مامان پخش کن.

Yes, yes. See that sounds an idiom.

بله بله. ببینید که یک اصطلاح به نظر می رسد.

Would you describe this is it's a phrase, it's just a phrase from literature.

اگر توضیح دهید این یک عبارت است، این فقط یک عبارت از ادبیات است.

If music be the food of love,

اگر موسیقی غذای عشق است،

play on well, I'm sure there's a certain person on here

خوب بنوازید، مطمئنم یک نفر در اینجا هست

who's been taking their English literature exams. Yes.

که امتحان ادبیات انگلیسی خود را داده است. آره.

May well be able to tell us where that comes from.

شاید بتواند به ما بگوید که از کجا می آید.

So here's a test you weren't expecting. Hmm.

بنابراین در اینجا آزمایشی وجود دارد که انتظارش را نداشتید. هوم

Now, who was it? I can't remember.

حالا کی بود؟ من نمی توانم به یاد بیاورم.

Uh, but yes, please tell us.

اوه، اما بله، لطفا به ما بگویید.

We'd like to know what you think before we give the answer.

مایلیم قبل از دادن پاسخ نظر شما را بدانیم.

If music be the food of love,

اگر موسیقی غذای عشق است،

play on what we are actually saying.

همان چیزی را که واقعاً می‌گوییم، بازی کنید.

There is something that is attractive or something

چیزی وجود دارد که جذاب است یا چیزی است

that makes you feel good, or maybe something that gives you a lot of pleasure.

که به شما احساس خوبی می دهد یا شاید چیزی است که به شما لذت زیادی می دهد.

Normally, it is something that you don't want to end.

به طور معمول، این چیزی است که شما نمی خواهید تمام شود.

You want it to carry on.

شما می خواهید آن را ادامه دهید.

So if music is the food of love,

پس اگر موسیقی غذای عشق است

please, please keep playing.

، لطفا به نواختن ادامه دهید.

Don't stop. Teacher, teacher.

متوقف نشو معلم، معلم

OK, you should know the answer to this.

خوب، شما باید پاسخ این را بدانید.

If you've been taking English literature exams, don't start.

اگر در امتحانات ادبیات انگلیسی شرکت کرده اید ، شروع نکنید.

So please tell us. OK, Steve, don't stop the music.

پس لطفا به ما بگویید. باشه، استیو، موسیقی را متوقف نکن.

I've got these things to do now, Steve. OK, yes.

من الان باید این کارها را انجام دهم، استیو. باشه، قبوله.

We've got to move on.

باید ادامه بدیم

Oh, here we go. So phrases now

اوه، ما به اینجا می رویم. بنابراین عباراتی که اکنون

bold as brass or brass?

پررنگ هستند مانند برنج یا برنج؟

Yes, brass.

بله برنجی

We will say brass for now.

فعلاً می گوییم برنج.

That's a musical term, is it?

این یک اصطلاح موسیقی است، اینطور است؟

It is. Bold is brass.

این است. پررنگ برنجی است.

Well, it's a term that's using brass, which is a type of instrument quite often metallic.

خب، این اصطلاحی است که از برنج استفاده می‌کند، که نوعی ساز اغلب فلزی است.

Can you can you name some brass instruments trumpet?

آیا می توانید چند ترومپت سازهای برنجی را نام ببرید؟

Oh, yes, yes.

اوه، بله، بله.

Trumpet. Yes, yes.

شیپور. بله بله.

That's a bold instrument.

این یک ساز جسورانه است.

Isn't a tuba or a

آیا در واقع یک توبا یا یک

what's that one

do trombone

ترومبون نیست

I want to play the trumpet, actually.

که من بخواهم ترومپت بزنم.

Oh, I see.

اوه می فهمم.

Sounds like something else is going on, Mr.

به نظر می رسد اتفاق دیگری در حال وقوع است، آقای

Duncan.

دانکن.

Oh, I'm sorry.

اوه متاسفم.

I'm not very good at that.

من در آن خیلی خوب نیستم.

So there it is.

بنابراین وجود دارد.

Brass trombone. Yes, trombone.

ترومبون برنجی. بله، ترومبون.

Yes, that's the 10.

بله، این 10 است.

Oh, the horn.

اوه، شاخ.

The horn.

بوق.

Yes, I get that.

بله، متوجه شدم.

You got the horn I use.

شما بوقی را که من استفاده می کنم دریافت کردید.

I used to get the horn quite often.

من اغلب بوق می گرفتم.

Maybe Gary asked, so. Yes, but then I lost it.

شاید گری پرسید، پس. بله، اما بعد آن را از دست دادم.

I suppose there sort of.

من فکر می کنم وجود دارد نوعی.

Is that where the phrase comes from then?

آیا این عبارت از آنجا آمده است؟

As bold as a brass instrument? Yeah.

به اندازه یک ساز برنجی جسورانه؟ آره

It's something that well, I suppose something it's

این چیزی است که خوب، من فکر می کنم چیزی است که

very clear and very easy to see.

بسیار واضح و بسیار آسان برای دیدن است.

Bold as brass, which means to be shameless and without fear.

پررنگ مثل برنج که به معنای بی شرمی و بدون ترس است.

So you go straight up to your boss and you say,

بنابراین شما مستقیماً به سراغ رئیس خود می روید و می گویید،

I think this company is rubbish and you need to make some big improvements.

من فکر می کنم این شرکت مزخرف است و باید پیشرفت های بزرگی انجام دهید.

That's it.

خودشه.

You're somebody might say, Well, he's as bold as brass.

شما کسی هستید که ممکن است بگوید، خوب، او به اندازه برنج جسور است.

It's not, I've got the sack.

اینطور نیست، من گونی را دارم.

Yes, but he was very bold, courageous, courageous, you might say courageous.

بله، اما او بسیار جسور، شجاع، شجاع ، شاید بگویید شجاع بود.

A person who who has no shame or you do something without fear,

کسی که شرم ندارد یا کاری را بدون ترس

you do it as bold as brass or just bold.

انجام می دهید، آن را به جسارت برنج یا فقط جسورانه انجام می دهید.

You have to say as brass or brass.

شما باید به عنوان برنج یا برنج بگویید.

And I would say, that's it.

و من می گویم، همین است.

But yes, bold. You're fearless.

اما بله، جسورانه. تو بی باک هستی

That's it.

خودشه.

Bold is brass. So you think it's a great phrase

پررنگ برنجی است. بنابراین شما فکر می کنید این یک عبارت عالی

Here we go.

است.

Oh, here's another one. Oh, this is quite good.

اوه، اینم یکی دیگه اوه این خیلی خوبه

This this refers to the thing that I was waving around

این به چیزی اشاره دارد که من

earlier to be on the fiddle.

قبلاً برای اینکه روی کمانچه باشم دور آن تکان می‌دادم.

On the fiddle

در مورد کمانچه

if I wonder where

اگر تعجب کنم که

that phrase comes from, if you are on the fiddle

این عبارت از کجا آمده است، اگر شما در کمانچه هستید

then of course we are looking at a certain musical instrument.

، مطمئناً ما به دنبال یک ساز موسیقی خاص هستیم.

You are on the fiddle.

تو روی کمانچه هستی

It means also that you are taking money or taking something secretly.

همچنین به این معنی است که شما پول می گیرید یا مخفیانه چیزی می گیرید.

Quite often, if you are committing fraud,

اغلب اوقات، اگر شما مرتکب کلاهبرداری هستید،

if you are taking money from someone secretly

اگر مخفیانه از شخصی پول می گیرید،

we can say that that person is on the fiddle.

می توانیم بگوییم که آن شخص در کمانچه است.

Maybe, maybe you are in an organisation

شاید، شاید شما در یک سازمان

and you are responsible for taking in the funds,

هستید و مسئول دریافت وجوه

you know, the local bowls club for example,

هستید، می‌دانید، مثلاً باشگاه کاسه‌های محلی،

and people are giving you their subscriptions, but you are not putting the money in the bank.

و مردم اشتراک خود را به شما می‌دهند، اما شما پول را در بانک نمی‌گذارید.

You are taking some of it for yourself.

شما مقداری از آن را برای خود می گیرید.

Yes, you're on the fiddle. Yes.

بله، شما در کمانچه هستید. آره.

So, so we often do use that when we are talking about money

بنابراین، ما اغلب وقتی در مورد سرقت پول صحبت می کنیم

being stolen, if there is some sort of fraud taking place.

، اگر نوعی کلاهبرداری صورت گرفته باشد، از آن استفاده می کنیم.

Just going back to your very first raise, if music be that food of love play on

فقط به اولین افزایش خود برگردید، اگر موسیقی آن غذای عشق باشد

thank you, teacher.

، ممنونم استاد.

She she's so clever. She's just done her exams.

اون خیلی باهوشه او تازه امتحاناتش را تمام کرده است.

It's an excerpt from Shakespeare's 12th Night, which is the Duke's opening line.

این گزیده ای از شب دوازدهم شکسپیر است که خط آغازین دوک است.

Yes. Yes. Thank you very much for that.

آره. آره. بابت آن بسیار ممنونم.

The opening line, if music be the food of love, play on.

خط آغازین، اگر موسیقی غذای عشق است، پخش کنید.

Give me more of that wonderful music.

بیشتر از آن موسیقی فوق العاده به من بدهید.

And I suppose you might say that to

و من فکر می کنم ممکن است بگویید که برای

some people, music is nourishment.

برخی افراد، موسیقی غذا است.

It is something that gives people pleasure and maybe

این چیزی است که به مردم لذت می‌دهد و شاید

if they are feeling unhappy or down,

اگر احساس ناراحتی یا ناراحتی می‌کنند،

a piece of music can can nourish a person.

یک قطعه موسیقی بتواند انسان را تغذیه کند.

I think so. I think that's possible.

من هم اینچنین فکر میکنم. من فکر می کنم این امکان پذیر است.

Very possible.

In fact, here's another one, Steve.

بسیار ممکن است.

در واقع، اینجا یکی دیگر است، استیو.

Oh, and drum up.

اوه، و طبل.

If you drum up, for example,

برای مثال، اگر درام را به صدا درآورید، به

drum up support it means you are trying to get other people to do something.

این معنی است که در تلاش هستید دیگران را وادار به انجام کاری کنید.

You are encouraging people to do something.

شما مردم را به انجام کاری تشویق می کنید.

You drum up support, you drum up enthusiasm.

شما بر طبل حمایت می کوبید، شور و شوق را برمی انگیزید.

You are trying to get people to, to, to do that particular thing.

شما سعی می کنید مردم را وادار به انجام آن کار خاص کنید.

So to encourage others, for example, to give help, you ask them

بنابراین برای تشویق دیگران، به عنوان مثال، برای کمک کردن، از آنها

or you try to drum up support.

می‌خواهید یا سعی می‌کنید حمایت خود را افزایش دهید.

And of course it refers to the drum

و البته به

the marching band drum, which normally leads the procession.

طبل، طبل گروه راهپیمایی اشاره دارد که معمولاً راهپیمایی را رهبری می کند.

So you are encouraging people to do that particular thing.

بنابراین شما مردم را به انجام آن کار خاص تشویق می کنید.

Yes. You might want to set up a charity, you might want to

آره. ممکن است بخواهید یک موسسه خیریه راه اندازی کنید، ممکن است بخواهید

set up a support group.

یک گروه حمایتی راه اندازی کنید.

It could be anything.

این می تواند هر چیزی باشد.

And you want to get you want others, you want to get other people involved.

و شما می خواهید دیگران را بخواهید، می خواهید دیگران را درگیر کنید.

And so you drum up support,

و به این ترتیب، پشتیبانی را جمع آوری می کنید،

you go around, you might you might tell people about it,

به اطراف می روید، ممکن است در مورد آن به مردم بگویید

you might advertise some

، ممکن است مقداری

of the Internet, you or you might go on to

از اینترنت را تبلیغ کنید، یا ممکن است به

social media or something like that.

رسانه های اجتماعی یا چیزی شبیه به آن بروید.

You're trying to get support for something it could be a charity

شما در حال تلاش برای جلب حمایت برای چیزی هستید که می تواند یک خیریه باشد

and you want people to recognise that charity and maybe give to that charity.

و می خواهید مردم آن خیریه را بشناسند و شاید به آن خیریه بدهند.

It could be could be anything.

ممکن است هر چیزی باشد

It might be you might want to drum up support

ممکن است بخواهید

for somebody who's leaving work.

برای کسی که کار را ترک می کند، حمایت کنید.

Maybe they maybe they're retiring or something

شاید آنها در حال بازنشستگی یا چیزی هستند

and you want to drum up some support to give them a present before they leave.

و شما می‌خواهید قبل از رفتن به آنها یک هدیه بدهید.

Yeah, it just means that you've got to do something to get other people involved.

بله، این فقط به این معنی است که شما باید کاری انجام دهید تا دیگران را درگیر کنید.

You have put some effort in, you've got to go into social media, you've got to talk about it, find people up

شما مقداری تلاش کرده اید، باید وارد رسانه های اجتماعی شوید، باید در مورد آن صحبت کنید، افراد را پیدا کنید

and you send other people out maybe to help you as well.

و افراد دیگری را هم بفرستید تا شاید به شما کمک کنند.

Drum up support is another way.

پشتیبانی Drum up راه دیگری است.

You could be a cause. Yes, you could be. You could be.

شما می توانید یک علت بله، شما می توانید. شما می توانید.

For example,

به عنوان مثال،

the the rail

کارگران راه آهن

workers might be trying

ممکن است در تلاش باشند

to drum up support for their strike.

تا از اعتصاب خود حمایت کنند.

I mean, good luck.

یعنی موفق باشی

They probably won't get very much, but they might be asking other sections of society

آنها احتمالاً چیز زیادی نخواهند گرفت، اما ممکن است از سایر بخش‌های جامعه

or certain politicians to to, you know, be in that say in their favour.

یا سیاستمداران خاصی بخواهند که به نفع آنها باشند.

But what often happens because we did mention this earlier when one group of people go on strike,

اما آنچه اغلب اتفاق می افتد زیرا ما قبلاً به این موضوع اشاره کردیم، زمانی که یک گروه از مردم اعتصاب می کنند،

they will often try to get support

آنها اغلب سعی می کنند

from some from other groups of people or the unions.

از برخی از گروه های دیگر مردم یا اتحادیه ها حمایت کنند.

And that's the reason why what you find

و به همین دلیل است که

when there is a lot of industrial action, it doesn't just affect one thing.

وقتی اقدامات صنعتی زیادی پیدا می کنید، فقط بر یک چیز تأثیر نمی گذارد.

In fact it affects many things because lots of different areas

در واقع بر بسیاری از چیزها تأثیر می گذارد زیرا بسیاری از مناطق مختلف

in manufacturing or the way things are transported,

در تولید یا نحوه حمل و نقل اشیا،

they will all take their own form

همه آنها شکل خود را

of industrial action, they will all go on strike.

از اقدام صنعتی خواهند داشت، همه آنها اعتصاب خواهند کرد.

So yes, that is actually a good way of describing that.

بنابراین بله، این در واقع روش خوبی برای توصیف آن است.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

Stay, keep 100 dominoes admiring my shirt.

بمان، 100 دومینو را برای تحسین پیراهن من نگه دار.

Good. Thank you.

خوب متشکرم.

Here we go.

So this is what I had earlier.

در اینجا ما می رویم.

پس این همان چیزی است که قبلا داشتم.

You may have

شما ممکن است داشته

I'm not very good.

باشید من خیلی خوب نیستم.

I'm afraid to blow your own trumpet.

میترسم بوق خودت بزنم

To blow your own trumpet.

برای دمیدن در شیپور خودت.

Nothing else.

هیچ چیز دیگر.

To blow your own trumpet is to brag and boast.

دمیدن در شیپور خود، لاف زدن و لاف زدن است.

You are showing off about a certain achievement

شما در مورد یک دستاورد خاص

maybe something you have, maybe something you've just bought.

خودنمایی می کنید، شاید چیزی که دارید، شاید چیزی که به تازگی خریده اید.

Maybe you've been somewhere very lovely and expensive.

شاید شما جایی بوده اید که بسیار دوست داشتنی و گران است.

And now you want to show off to your friends so they know all about it.

و اکنون می خواهید به دوستان خود نشان دهید تا آنها همه چیز را در مورد آن بدانند.

You blow your own trumpet or maybe your own achievements.

شما بوق خود را می زنید یا شاید دستاوردهای خود را.

You talk about the things you've done.

شما در مورد کارهایی که انجام داده اید صحبت می کنید.

Oh, I'm so good.

اوه من خیلی خوبم

I'm such a brilliant person.

من چنین فرد درخشانی هستم.

I'm very, very good. Yes.

من خیلی خیلی خوبم آره.

So you're not relying on other people to talk

بنابراین برای صحبت

about your achievements or your abilities.

در مورد دستاوردها یا توانایی های خود به افراد دیگر تکیه نمی کنید.

You're doing it yourself. You're showing off

تو خودت انجامش میدی شما با

bragging, boasting

لاف زدن خودنمایی می کنید، به خود می بالید،

oh, I'm I'm such a brilliant violinist.

اوه، من یک ویولونیست فوق العاده هستم.

Oh, yes.

آه بله.

I've played all the music halls.

من تمام سالن های موسیقی را اجرا کرده ام.

Everybody loves me.

همه من را دوست دارند.

You know, you do something like that.

میدونی تو همچین کاری میکنی

Oh, I performed for the Queen.

اوه، من برای ملکه اجرا کردم.

Yes. You're talking you're talking about yourself since you know,

آره. شما در حال صحبت کردن هستید، از آنجایی که می دانید در مورد خودتان صحبت می کنید،

whereas, you know, the the nice way to do it is to let other people do it.

در حالی که، می دانید ، بهترین راه انجام آن این است که به دیگران اجازه دهید این کار را انجام دهند.

But of course, you know, if you don't if you don't brag

اما مطمئناً، می دانید، اگر این کار را نکنید، اگر خودتان را لاف و لاف نزنید

and boast about yourself, quite often, nobody else is going to do it.

، اغلب، هیچ کس دیگری این کار را نمی کند.

That's it.

And sometimes you do need to blow your own trumpet.

خودشه.

و گاهی اوقات لازم است خودتان در شیپور خود بنوازید.

Yes. We're not saying that.

آره. ما این را نمی گوییم.

You don't need to.

نیازی نیست

Sometimes people need to know what your abilities are.

گاهی اوقات مردم باید بدانند توانایی های شما چیست.

And if nobody else, you can't often rely on other people to tell

و اگر هیچ کس دیگری نیست، اغلب نمی توانید به افراد دیگر تکیه کنید تا به آنها

to, you know, tell your boss how good you are at something.

بگویید، می دانید، به رئیس خود بگویید که چقدر در کاری مهارت دارید.

You've got to tell them you've got to let them.

شما باید به آنها بگویید که باید به آنها اجازه دهید.

That's how a lot of people get on in life.

بسیاری از افراد در زندگی اینگونه پیش می روند.

It's it is easy to be too modest and hide all of your talent.

این آسان است که بیش از حد متواضع باشید و تمام استعداد خود را پنهان کنید.

So so sometimes it is good it is good to blow your own. Yes.

بنابراین گاهی اوقات خوب است که خودتان را منفجر کنید. آره.

I think you could say blow your own horn.

فکر کنم می تونی بگی بوق بزن.

You could say that as well. Yes.

شما هم می توانید این را بگویید. آره.

But could drag us. Yes.

اما می تواند ما را بکشد آره.

You could blow your own horn as well, which, again, is a,

شما می توانید بوق خود را نیز بنوازید ، که باز هم،

you know, a loud brass instrument.

می دانید، یک ساز برنجی با صدای بلند است.

So, you know, that was the idea.

بنابراین، می دانید، این ایده بود.

You know, everyone can hear what you're saying.

می دانید، همه می توانند آنچه را که می گویید بشنوند.

That's it.

خودشه.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Another one, Steve got somebody new to the charts.

یکی دیگر از آنها، استیو یک نفر جدید را وارد جدول کرد.

Daria

is new to the chart.

داریا تازه وارد نمودار شده است.

So, yes, I'm reading it.

بنابراین، بله، من آن را می خوانم.

Welcome, Darius. Need sealer.

خوش اومدی داریوش نیاز به سیلر

Hello to you.

درود بر تو.

Nice to see you here today. Welcome.

خوشحالم که امروز شما را اینجا می بینم. خوش آمدی.

And please feel free to make any comment you like.

و لطفا هر نظری که دوست دارید بنویسید

As long as it's, you know, complimentary, you can say whatever you want.

می‌دانی، تا زمانی که به صورت تعارفی باشد، می‌توانی هرچه می‌خواهی بگویی.

You can say whatever you want.

شما می توانید هر چه می خواهید بگویید.

I mean, it doesn't necessarily mean people will see it,

منظورم این است که لزوماً به این معنا نیست که مردم آن را خواهند دید،

but you can say whatever you want and never miss a beat.

اما شما می توانید هر چه می خواهید بگویید و هرگز از دست ندهید.

Mr. Steve, as we have more phrases, never miss a beat. Yes.

آقای استیو، همانطور که عبارات بیشتری داریم، هرگز از دست ندهید. آره.

If you never miss a beat, it means you put on up her perfect performance.

اگر هرگز ضرب و شتم را از دست ندهید، به این معنی است که عملکرد عالی او را به نمایش گذاشته اید.

You did not make any mistakes.

شما هیچ اشتباهی نکردید.

You didn't miss a beat.

شما یک ضربه را از دست ندادید.

You didn't make any mistakes.

تو هیچ اشتباهی نکردی

There were no faults. It was perfect.

هیچ ایرادی نداشت. عالی بود.

A person who always does things well they never miss a beat.

کسی که همیشه کارها را به خوبی انجام می دهد، هرگز از دست نمی دهد.

Yes, you could be making a speech and you don't.

بله، شما ممکن است سخنرانی داشته باشید و این کار را نکنید.

You do it very eloquently.

شما این کار را بسیار شیوا انجام می دهید.

You don't fluff any words or any lines.

شما هیچ کلمه ای یا هیچ خطی را به زبان نمی آورید.

It doesn't have to be.

لازم نیست که باشد.

You have to be singing or playing an instrument.

باید آواز بخوانی یا ساز بزنی.

It could be you giving a talk at work or something like that,

ممکن است شما در محل کار سخنرانی کنید یا چیزی شبیه به آن،

or a sales presentation or whatever it is.

یا ارائه فروش یا هر چیز دیگری.

And you did it very well flawlessly.

و شما این کار را خیلی خوب و بدون نقص انجام دادید.

You didn't hesitate at all.

اصلا درنگ نکردی

That's a good one.

این یکی خوب است.

Never miss a beat. Here we go.

هرگز ضرب و شتم را از دست ندهید. در اینجا ما می رویم.

Because that's very kind. Beat you.

چون خیلی مهربان است ضرب و شتم شما.

Never miss a beat with this live learning of live streamed.

با این آموزش زنده پخش زنده، هرگز از دست ندهید.

Well, I hope I hope we don't as we are

خوب، امیدوارم که این کار را نکنیم زیرا

approaching 1 million subscribers.

به 1 میلیون مشترک نزدیک می شویم.

I only wish they only wish and my only thought is that 1 million

ای کاش فقط آرزو می کردند و تنها فکر من این است که 1 میلیون

people watched our live streams

نفر استریم های زنده ما را تماشا

that would be very nice.

کردند که بسیار خوب است.

The other thing is, is is it true, Mr.

نکته دیگر این است که آیا این درست است آقای

Duncan, to encourage more people to watch your videos?

دانکن که افراد بیشتری را به تماشای ویدیوهای شما تشویق کنید؟

It's you need to obviously

بدیهی است که

of us have forgotten the word subscribe.

ما کلمه اشتراک را فراموش کرده ایم.

Subscribe. That's it.

اشتراک در. خودشه.

There we are.

ما آنجا هستیم.

Just missed a beat, then. Yes, I just missed a beat.

پس فقط یک ضربه را از دست دادم. بله، من فقط یک ضربه را از دست دادم.

So we're not flawless that they need to need to click on the Bell icon as well.

بنابراین ما بی عیب نیستیم که لازم باشد روی نماد زنگ نیز کلیک کنند.

Done. That's it. Yes. To be notified. Yes. Yes.

انجام شده. خودشه. آره. اطلاع رسانی شود. آره. آره.

So when you subscribe don't just subscribe you you have to also make sure

بنابراین وقتی مشترک می شوید نه فقط مشترک می شوید، باید مطمئن شوید

that you will receive the messages

که

when when we are on or when we are doing something.

وقتی ما روشن هستیم یا در حال انجام کاری هستیم، پیام ها را دریافت خواهید کرد.

So quite often I will put my my live stream on before it begins.

بنابراین اغلب اوقات من جریان زنده خود را قبل از شروع آن قرار می دهم.

And of course, another thing that we like is your

و البته، یکی دیگر از چیزهایی که ما دوست داریم،

your lovely happy thumbs underneath this video.

شست های شاد و دوست داشتنی شما در زیر این ویدیو است.

So there is a place where you can click like and there it is.

بنابراین یک جایی وجود دارد که می‌توانید روی آن کلیک کنید و همانجاست.

So please give us a lovely like as well

پس لطفاً یک لایک دوست‌داشتنی نیز به ما بدهید

because you might not realise just how valuable one of these is.

زیرا ممکن است متوجه نشوید که یکی از آنها چقدر ارزشمند است.

Very valuable things that send that, that tells YouTube that Mr.

چیزهای بسیار ارزشمندی که آن را ارسال می کند، به YouTube می گوید که آقای

Duncan is popular and sends Mr.

دانکن محبوب است و آقای

Duncan out to more people. Yes.

دانکن را برای افراد بیشتری می فرستد. آره.

Which helps this channel and yes, I never understood

که به این کانال کمک می کند و بله، من هرگز متوجه نشدم

that if you don't click on the bell icon, you can subscribe.

که اگر روی نماد زنگ کلیک نکنید ، می توانید مشترک شوید.

But if you don't click on the bell icon, you never find out.

اما اگر روی نماد زنگ کلیک نکنید ، هرگز متوجه نمی شوید.

You don't get notified of new videos. Yes.

از ویدیوهای جدید مطلع نمی شوید. آره.

And so so sometimes it can be a problem if people don't know

بنابراین، گاهی اوقات اگر مردم ندانند

when you are actually going to be on or when you are on.

شما واقعاً چه زمانی روشن هستید یا چه زمانی روشن هستید، ممکن است مشکل ساز شود.

Whereabouts is it? Is it.

کجاست؟ آیا آن است.

Well, it's under there if

خوب، اگر مشترک شوید زیر آن است

you subscribe and there's normally a bell next to it as well.

و معمولاً یک زنگ نیز در کنار آن وجود دارد.

So when you subscribe you can also activate the notifications so you will never miss anything,

بنابراین وقتی مشترک می‌شوید، می‌توانید اعلان‌ها را نیز فعال کنید تا هرگز چیزی را از دست ندهید،

although I think a lot of people don't realise it because says

اگرچه فکر می‌کنم بسیاری از مردم متوجه این موضوع نمی‌شوند زیرا می‌گوید

that you need you deserve a billion.

که شما به شما نیاز دارید لیاقت یک میلیارد را دارید.

So maybe in 15 years time, 15 years, I think a billion.

بنابراین شاید در 15 سال، 15 سال، من فکر می کنم یک میلیارد.

I don't think, I don't think mankind will exist anymore.

فکر نمی کنم، فکر نمی کنم بشر دیگر وجود داشته باشد.

I think it will be just insects and maybe the occasional aardvark.

من فکر می کنم این فقط حشرات خواهد بود و شاید گاه به گاه aardvark.

Is anyone got a billion subscribers?

آیا کسی یک میلیارد مشترک دارد؟

Yes, not, not billions.

بله، نه میلیاردها.

Subscribers, but they certainly have billions of views.

مشترکین، اما مطمئناً میلیاردها بازدید دارند.

Can you imagine that?

آیا می توانید آن را تصور کنید؟

I think I have about 7078 million

فکر می کنم در مجموع حدود 7078 میلیون

views on my YouTube channel in total.

بازدید در کانال یوتیوب خود داشته باشم.

78 million, which sounds a lot, but these days it isn't

78 میلیون، که خیلی به نظر می رسد، اما این روزها

as I said the other day, people say, Oh, a million subscribers.

آنطور که روز گذشته گفتم نیست، مردم می گویند، اوه، یک میلیون مشترک.

It's nothing nowadays, unfortunately, because most big YouTubers have five,

متأسفانه امروزه چیزی نیست، زیرا اکثر یوتیوب‌برهای بزرگ پنج،

six or even 7 million subscribers.

شش یا حتی ۷ میلیون مشترک دارند.

That's the next eight.

این هشت نفر بعدی است.

Mr. Jenkins, we're not stopping at one, we're going for two.

آقای جنکینز، ما در یک متوقف نمی‌شویم، ما به دو نفر می‌رویم.

And instead of 15 years, we want to in five years, I think I will be dead.

و به جای 15 سال، پنج سال دیگر می خواهیم، فکر می کنم من می میرم.

Maybe two years I will be dead before we get to 2 million.

شاید دو سال قبل از اینکه به 2 میلیون برسیم بمیرم.

But if everybody always clicks on the like button, then that will happen faster.

اما اگر همه همیشه روی دکمه لایک کلیک کنند ، سریعتر اتفاق می افتد.

So maybe everybody watching.

پس شاید همه در حال تماشا هستند.

Now, if you click on the like button, please do it then.

حالا اگر روی دکمه لایک کلیک کردید لطفا این کار را انجام دهید .

You know, Mr.

می دانید، آقای

Duncan might get more subscribers quicker and then we might reach a million.

دانکن ممکن است سریعتر مشترکین بیشتری به دست آورد و سپس ممکن است به یک میلیون نفر برسیم.

I'm not I'm not getting any younger.

من نیستم جوان تر نمی شوم

I am getting older and older.

دارم پیرتر و پیرتر می شوم.

So so when I'm when I'm sort of

پس وقتی

drawing my last breath, maybe, maybe we will get to 2 million.

دارم آخرین نفسم را می کشم، شاید، شاید به 2 میلیون برسیم.

Just helps Mr.

فقط به کانال آقای جنکینز کمک می کند

Jenkins channel to to reach more people and for you, Mr.

تا به افراد بیشتری دسترسی پیدا کند و شما، آقای

Jenkins, to be able to put more content on the desk like that and hopefully make some money as well.

جنکینز، بتوانید محتوای بیشتری را روی میز قرار دهید و امیدوارم مقداری نیز درآمد داشته باشید.

So I can actually buy some new shoes.

بنابراین من واقعاً می توانم چند کفش جدید بخرم.

I don't have to keep, you know, no save

من مجبور نیستم، می دانید، هیچ

celebration of the party.

جشنی جز جشن مهمانی ندارم.

Well, we have got a bottle of champagne

خب، ما یک بطری شامپاین داریم

that somebody gave us years ago and we will open that.

که سال‌ها پیش کسی به ما داد و آن را باز می‌کنیم.

Yes, maybe like unless of course, it's 3:00 in the morning, in which case it won't happen.

بله، شاید مثل این باشد مگر اینکه ساعت 3 بامداد باشد که در این صورت این اتفاق نخواهد افتاد.

Well, I will be fast asleep in that, but we can at least then report it the next day.

خوب، من در آن خواب عمیق خواهم بود، اما حداقل می توانیم روز بعد آن را گزارش کنیم.

OK, and you know where we are running out of time.

خوب، و شما می دانید که زمان ما در کجا تمام می شود.

15 minutes to go to hop on about something.

15 دقیقه برای رفتن به پرش در مورد چیزی.

Musical phrases to hop on.

عبارات موسیقی برای پرش.

If you hop on about something, it means you keep talking about something incessantly

اگر در مورد چیزی می پرید، به این معنی است که دائماً در مورد چیزی صحبت می کنید،

maybe the same thing or the same subject.

شاید همان موضوع یا همان موضوع.

Like Mr.

Steve with his insurance this week.

مثل آقای

استیو با بیمه این هفته.

He kept talking about it all the time.

او مدام در مورد آن صحبت می کرد.

And I said, Mr.

و من گفتم، آقای

Steve, please give it a rest. Yes.

استیو، لطفاً استراحت کنید. آره.

You just keep talking about the same subject, maybe repeating what you said

شما فقط در مورد همان موضوع صحبت می کنید، شاید آنچه را که گفتید تکرار کنید

and it just gets a bit boring.

و کمی خسته کننده شود.

And people will say to you, Will you stop harping on

و مردم به شما خواهند گفت: آیا در

about that incident you had on the road?

مورد آن حادثه ای که در جاده داشتید، از چنگ زدن دست برخواهید داشت؟

You know, maybe somebody upset you and it was probably a minor thing.

می دانید، شاید کسی شما را ناراحت کرده است و احتمالاً یک چیز جزئی بوده است.

How would you stop harping on about the fat girl at work that insulted you?

چگونه می‌خواهید از دختر چاق سر کار که به شما توهین کرده است دست بکشید؟

OK, or, you know, would you stop harping on about about

خوب، یا، می‌دانی، نمی‌خواهی در مورد

how wonderfully you made that me or the other night yes.

اینکه چقدر شگفت‌انگیز ساخته‌ای که من یا آن شب، آره، حرف نزنی.

Or something? Yes.

یا چیزی؟ آره.

It just means subject something you just keep talking about and you won't stop talking about it.

این فقط به معنای موضوع موضوعی است که فقط در مورد آن صحبت می کنید و از صحبت کردن در مورد آن دست نخواهید کشید.

And it's getting very boring for the person that uses that phrase, like Mr.

و برای فردی که از این عبارت استفاده می کند بسیار خسته کننده می شود، مانند آقای

Steve when he talks about finance.

استیو وقتی در مورد امور مالی صحبت می کند.

Well, that's a you know, I like to harp on

خوب، این چیزی است که می دانید، من دوست دارم در

about Ford Mustang.

مورد فورد موستانگ چنگ بزنم.

Well, no, not really.

خوب، نه، نه واقعا.

Not anymore.

I can't remember the last time you mentioned using it.

دیگر نه.

یادم نمیاد آخرین باری که گفتی ازش استفاده کنی.

Well, all right. I like to harp on about Shirley Bassey.

بلی کاملا درست. من دوست دارم در مورد شرلی باسی چنگ بزنم.

Oh, that's I like to harp on about cars.

اوه، من دوست دارم در مورد ماشین ها چنگ بزنم.

It means I like to talk about it a lot.

یعنی دوست دارم زیاد در موردش حرف بزنم.

And some people might not find that interesting.

و برخی افراد ممکن است آن را جالب نبینند.

Here's another one.

اینم یکی دیگه

We've got to get through these now.

الان باید از اینها عبور کنیم

We've only got about another 30 to go.

ما فقط 30 تا دیگر فرصت داریم.

Many a good.

خیلی خوبه

Oh, this is for us.

اوه این برای ماست

Oh, just the owner says his harp harp on similar to moan no it's not moaning. Hmm.

اوه، فقط صاحب می گوید چنگ چنگ خود را در شبیه به ناله نه این ناله نیست. هوم

You might be moaning about something, but it's not necessarily moaning.

ممکن است در مورد چیزی ناله کنید، اما لزوماً ناله نیست.

It just means you you could be moaning about something

این فقط به این معنی است که شما می توانید در مورد چیزی ناله کنید،

but it's just you're talking about something a lot less incessant.

اما فقط در مورد چیزی صحبت می کنید که خیلی کمتر بی وقفه است.

You are talking about something over and over and it's becoming tedious.

شما بارها و بارها در مورد چیزی صحبت می کنید و خسته کننده می شود.

And boring.

If I just talk about cars all the time, then that is

و خسته کننده

اگر من همیشه در مورد خودروها صحبت کنم، این بدان معناست که

I'm not moaning about cars I'm talking about,

من در مورد خودروهایی که در مورد آنها صحبت می کنم ناله نمی کنم،

but I could be going on about something I could be moaning about the state of the economy.

بلکه می توانم در مورد چیزی صحبت کنم که می توانم درباره وضعیت اقتصاد ناله کنم.

And I knew myself harping on about the so I could be moaning OK,

و می‌دانستم که در مورد این موضوع صحبت می‌کنم، بنابراین می‌توانم ناله کنم خوب است،

but it's not necessarily so fairly have to move on. Steve my wife is harping on about a new dress

اما لزوماً منصفانه نیست که باید ادامه داد. استیو همسرم در مورد یک لباس جدید

that says because I harp on about your lessons, it's lovely when people give examples.

چنگ می زند که می گوید چون من در مورد درس های شما چنگ می زنم، وقتی مردم مثال می زنند دوست داشتنی است.

So yes.

درنتیجه بله.

So now I so that means are talking too much about it and talking about your lessons.

بنابراین اکنون من به این معنی است که بیش از حد در مورد آن صحبت می کنم و در مورد درس های شما صحبت می کنم.

The first negative.

منفی اول.

Negative is good example.

منفی مثال خوبی است.

It's a negative to be fed up with someone's chatting

خسته شدن از گپ زدن یک نفر منفی است

I'm sick of hearing you talk about Mr.

من از شنیدن صحبت شما در مورد آقای دانکن خسته شدم

Duncan.

I mean, yes, that is cheap, tedious, becoming tedious anyway.

منظورم این است که بله، این ارزان است، خسته کننده است، به هر حال خسته کننده می شود.

Steve.

استیو

Well, it's lovely when people keep it fun.

خوب، وقتی مردم آن را سرگرم کننده نگه می دارند، دوست داشتنی است.

It is many a good tune.

خیلی آهنگ خوبیه

This is first, by the way.

اتفاقاً این اول است.

Many a good tune can be played on an old fiddle.

بسیاری از آهنگ های خوب را می توان روی یک کمانچه قدیمی نواخت.

I think this really does apply to us

من فکر می کنم این واقعا برای ما دانشمندان صدق می کند

scientists.

.

So even though something is old, even though something is worn out,

بنابراین حتی اگر چیزی قدیمی است، حتی اگر چیزی فرسوده شده باشد،

maybe something good can still come from it or be done with it.

ممکن است باز هم چیز خوبی از آن حاصل شود یا با آن انجام شود.

Many a good tune can be played on an old fiddle.

بسیاری از آهنگ های خوب را می توان روی یک کمانچه قدیمی نواخت.

So if you were elderly,

بنابراین اگر شما مسن بودید،

that phrase would indicate that you still got something to give.

این عبارت نشان می دهد که هنوز چیزی برای دادن دارید.

You know, you may just doesn't necessarily mean you get to play an instrument.

می دانید، ممکن است لزوماً به این معنا نباشد که باید یک ساز بنوازی.

It's a matter for words that you could be.

این یک موضوع برای کلمات است که شما می توانید باشید.

So an elderly person with a lot of experience might be able to give a lot of advice

بنابراین یک فرد سالخورده با تجربه زیاد ممکن است بتواند توصیه های زیادی ارائه دهد

or might still be able to do something they used to do very well and better than somebody that's younger.

یا ممکن است همچنان بتواند کاری را که قبلا انجام می داد بسیار خوب و بهتر از افراد جوانتر انجام دهد.

So you can just because you're old doesn't mean you can't do something still.

بنابراین شما می توانید فقط به این دلیل که پیر هستید به این معنی نیست که نمی توانید کاری را انجام دهید.

You know, some people don't let you bother trying to

می‌دانی، برخی از مردم اجازه نمی‌دهند که تلاش کنی

to learn an instrument your age, learn how to play an instrument.

برای یادگیری ساز هم سن و سال خود زحمت بکشی، نواختن ساز را یاد بگیر.

Well, that's probably not a good example as the word that

خوب، این احتمالاً مثال خوبی نیست به عنوان کلمه ای که

maybe

شاید

maybe if you are if you're looking for a new partner. Yes.

اگر به دنبال یک شریک جدید هستید، شاید اگر هستید. آره.

And you are maybe getting on you are old

و تو شاید پیر شده ای

and you know, they're saying, oh, no, I don't think you will find a partner.

و می دانی، می گویند، اوه، نه، فکر نمی کنم شریکی پیدا کنی.

No, I don't think you will find a lovely woman now because you're quite old.

نه، فکر نمی‌کنم اکنون یک زن دوست‌داشتنی پیدا کنید، زیرا کاملاً پیر شده‌اید.

And then that person might say, hey, wait a minute, many

و سپس آن شخص ممکن است بگوید، هی، یک دقیقه صبر کن، بسیاری

a good tune can be played on an old fiddle,

از آهنگ های خوب را می توان روی یک کمانچه قدیمی نواخت،

which means there is still lots of life left in me.

به این معنی که هنوز زندگی زیادی در من باقی مانده است.

I still have a lot to offer.

من هنوز چیزهای زیادی برای ارائه دارم.

Many a good tune can be played on an old fiddle.

بسیاری از آهنگ های خوب را می توان روی یک کمانچه قدیمی نواخت.

Maybe not as good as when you were younger, but you can still, you know.

شاید به خوبی زمانی که جوانتر بودید نباشید، اما هنوز هم می توانید، می دانید.

Yeah, still.

آره هنوز

And literally, literally it could be it could be literally applied to music as well

و به معنای واقعی کلمه، به معنای واقعی کلمه می‌توان آن را به معنای واقعی کلمه در موسیقی نیز

because there are many performers, you know, like Shirley Bassey, you know,

به کار برد، زیرا اجراکنندگان زیادی وجود دارند، می‌دانید، مانند شرلی باسی،

she can still sing, not as well as she used to, but she can still, you know, sing.

او هنوز هم می‌تواند آواز بخواند، نه به خوبی قبلاً، اما هنوز هم می‌تواند، میدونی بخون

Who is?

که است؟

So in that case, that is literally. Yes, but that's.

بنابراین در آن صورت، به معنای واقعی کلمه است. بله، اما همین است.

Well, it's still figurative, though, isn't it?

خوب، این هنوز تصویری است، اینطور نیست؟

Right. That's where it is.

درست. همین جاست.

That is figurative, yes.

این مجازی است، بله.

I've never seen Shirley Bassey play a fiddle.

من هرگز ندیده ام که شرلی باسی کمانچه بزند.

Yes. Yeah, exactly. Yes.

آره. بله دقیقا. آره.

Maybe she has fiddled

شاید او کمانچه زده است

which is a completely different thing altogether.

که یک چیز کاملاً متفاوت است.

Many good tune can be played on an old.

بسیاری از آهنگ های خوب را می توان در یک قدیمی نواخت.

Yes. Fiddle. Yes. As Igor.

آره. کمانچه. آره. به عنوان ایگور.

Doesn't mean it doesn't it's not used to describe somebody playing on an old instrument.

به این معنی نیست که برای توصیف کسی که روی یک ساز قدیمی می نوازد استفاده نمی شود.

It's a metaphor for something else.

این استعاره از چیز دیگری است.

It just means when you're elderly, when you're old,

این فقط به این معنی است که وقتی پیر می‌شوی، وقتی

you're I'm the old fiddle say.

پیر می‌شوی، همان کمانچه‌ای قدیمی هستم.

But maybe I could still do a lot of the things I could do when I was younger.

اما شاید هنوز می توانستم بسیاری از کارهایی را که در جوانی انجام می دادم انجام دهم.

Maybe not quite as well, but it would still be recognised as something that's good.

شاید نه چندان خوب، اما همچنان به عنوان چیزی خوب شناخته می شود.

Some of the and some of those things might take a bit longer to do.

انجام برخی از آنها و برخی از آن کارها ممکن است کمی بیشتر طول بکشد.

Yeah.

آره

Moving along

حرکت کردن

so somebody if

به طوری

somebody is watching who's, you know, senior year

که اگر کسی در حال تماشای سال

and somebody criticising or laughs at them when they want to do something new,

آخر است و کسی وقتی می‌خواهد کار جدیدی انجام دهد از او انتقاد می‌کند یا به او می‌خندد ،

you can say you can use that phrase maybe an old fiddle,

می‌توانید بگویید که می‌توانید از آن عبارت استفاده کنید شاید یک کمانچه قدیمی، خیلی

many, many, many a tune

، خیلی، خیلی آهنگ

good tune can be played on an old fiddle

لحن خوب را می توان بر روی یک کمانچه قدیمی نواخت،

unless

here's another one, Steve, to have another string to your bow

مگر اینکه یک سیم دیگر، استیو، برای داشتن یک سیم دیگر به کمان شما،

now this is often mistaken for a musical expression, but it isn't.

اکنون اغلب با یک بیان موسیقی اشتباه گرفته می شود، اما اینطور نیست.

It has nothing to do with playing a musical instrument because quite often

این ربطی به نواختن یک آلات موسیقی ندارد زیرا اغلب اوقات

you will use one of these, you see.

شما از یکی از این آلات استفاده خواهید کرد.

So this is the reason why I have this with me.

پس این دلیلی است که من این را با خود دارم.

So this is called a bow.

بنابراین به این کمان می گویند.

It's huge.

این بزرگه.

It's much larger than you realise and it goes right across the screen.

این بسیار بزرگتر از آن چیزی است که تصور می کنید و درست در سراسر صفحه نمایش می رود.

There it is. And you can see it.

ایناهاش. و شما می توانید آن را ببینید.

And there are lots of little pieces of hair I'm not sure what this is.

و تعداد زیادی تکه های کوچک مو وجود دارد که مطمئن نیستم این چیست.

Is it horsehair?

آیا موی اسب است؟

I think it's yes.

من فکر می کنم بله است.

Or is it catgut?

یا کاتگوت است؟

Hmm. Oh, I think so.

هوم اوه، من فکر می کنم.

I think it's yes. I think it's yes.

من فکر می کنم بله است. من فکر می کنم بله است.

I don't want to think of this is the inside of a cat

من نمی خواهم به این فکر کنم که این داخل یک گربه است،

now the strings, I think the strings on a violin are made from Catgut, aren't they.

حالا سیم ها، من فکر می کنم سیم های یک ویولن از Catgut ساخته شده است، اینطور نیست.

Yes, on the bow.

بله، روی کمان.

But I think that sort of supposed to be sort of traditionally some kind of hair.

اما من فکر می کنم که این نوع موها به طور سنتی نوعی مو هستند.

Yes. Yeah.

آره. آره

So, so it has nothing to do with this particular thing.

بنابراین، پس هیچ ربطی به این چیز خاص ندارد.

In fact, it is to do with the thing that you fire

در واقع مربوط به چیزی است که شما

like that a bow and arrow.

آنچنان تیر و کمان شلیک می کنید.

So the bow in this particular case is actually the bow that you

بنابراین کمان در این مورد خاص در واقع همان کمانی است که شما

turn as in a bow and arrow. Yes.

آن را مانند تیر و کمان می چرخانید. آره.

So that's confusing things, putting that bow up.

بنابراین این همه چیز گیج کننده است، قرار دادن آن تعظیم.

Well, no, I was just saying it's nothing.

خوب، نه، فقط می‌گفتم چیزی نیست.

No, because I've just said it's nothing to do with this.

نه، چون فقط گفتم ربطی به این موضوع ندارد.

Right.

درست.

So the confusion is anyway,

بنابراین به هر حال سردرگمی وجود دارد،

so this is not the bow that we're talking about.

بنابراین این تعظیمی نیست که ما در مورد آن صحبت می کنیم.

It is the bow that you use to fire an arrow instead.

این کمانی است که به جای آن برای پرتاب یک تیر استفاده می کنید.

So that's what we actually use it as if you have an extra string,

بنابراین این همان چیزی است که ما در واقع از آن استفاده می کنیم، گویی که شما یک رشته اضافی دارید، به

it means you will never have a broken bow because sometimes your string might break.

این معنی است که هرگز یک کمان شکسته نخواهید داشت زیرا گاهی اوقات ممکن است رشته شما بشکند.

So you have another another string to add to your bow.

بنابراین شما یک رشته دیگر برای اضافه کردن به کمان خود دارید.

So you will always have the ability to fire your arrows.

بنابراین شما همیشه توانایی شلیک تیرهای خود را خواهید داشت.

Yes. So that means you've got an extra skill or an own ability.

آره. بنابراین این بدان معناست که شما یک مهارت یا توانایی اضافی دارید .

That's it. So for example, I

خودشه. به عنوان مثال، من

say you're not very good at computers.

می گویم شما در کامپیوتر خیلی خوب نیستید.

You might go on a course to learn all about

ممکن است در دوره ای شرکت کنید تا همه چیز را در مورد

how to do Excel, for example, spreadsheets you don't do.

نحوه انجام اکسل بیاموزید، به عنوان مثال، صفحات گسترده ای که انجام نمی دهید.

You don't know anything about spreadsheets and so you can add that to your CV

شما چیزی در مورد صفحات گسترده نمی دانید و بنابراین می توانید آن را به رزومه خود اضافه کنید

and you can say, well, that's another string to my bow, another skill that you've added.

و می توانید بگویید، خوب، این یک رشته دیگر به کمان من است، مهارت دیگری که شما اضافه کرده اید.

So maybe you're not very good at public speaking or

بنابراین ممکن است شما در سخنرانی عمومی یا سخنرانی خیلی خوب

giving speeches and you go on a course to tell you all about that.

نباشید و به یک دوره آموزشی بروید تا همه چیز را به شما بگوید.

Maybe you maybe you aren't very good at learning English,

شاید شما ممکن است در یادگیری زبان انگلیسی خیلی خوب نباشید،

but you go on a course to learn how to speak English and you can get jobs.

اما برای یادگیری نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی به یک دوره می روید و می توانید شغل پیدا کنید.

Then why you need to speak English, you can say, Well, that's an extra string to my bow.

پس چرا باید انگلیسی صحبت کنید، می توانید بگویید، خوب، این یک رشته اضافی برای کمان من است.

I can I now have that extra skill that I can put on my CV to talk about, by the way, yet.

من می توانم اکنون آن مهارت اضافی را داشته باشم که می توانم در رزومه خود در مورد آن صحبت کنم، به هر حال، هنوز.

So that's how that's how that's used is there.

بنابراین نحوه استفاده از آن وجود دارد.

Olga says, is there a difference between a fiddle and a violin? Aha.

اولگا می گوید، آیا بین کمانچه و ویولن تفاوتی وجود دارد ؟ آها

It's a very good question. That is a very good question.

سوال بسیار خوبی است. . این سؤال بسیار خوبی است

I think it's all to do with the size, and I think it's also

فکر می کنم همه چیز به اندازه

the number of strings, if I'm not mistaken.

ربط دارد و اگر اشتباه نکنم به تعداد رشته ها هم مربوط می شود.

I'm not sure yes.

من مطمئن نیستم بله.

Well, I'm just saying I think that is the difference.

خوب، من فقط می گویم که فکر می کنم این تفاوت است.

There is the difference in the size, but I'm sure it has something to do with the strings as well.

تفاوت در اندازه وجود دارد، اما مطمئن هستم که ربطی به رشته ها نیز دارد.

But a fiddle is like a sort of a slang word for a violin.

اما کمانچه مانند نوعی کلمه عامیانه برای ویولن است.

Yes, but it's, you know, it is a specific type of instrument as well.

بله، اما می دانید، این یک نوع خاص از سازها نیز هست.

Yes. Quite often Irish music they use a fiddle

آره. اغلب از موسیقی ایرلندی در موسیقی ایرلندی از کمانچه استفاده می کنند

in Irish music.

.

So I think there are,

بنابراین من فکر می کنم،

as you say, technical differences between a fiddle and a violin may be

همانطور که شما می گویید، ممکن است تفاوت های فنی بین کمانچه و ویولن وجود داشته باشد،

but often fiddle is used as as a sort

اما اغلب کمانچه به عنوان

of slang word for a violin.

نوعی کلمه عامیانه برای ویولن استفاده می شود.

Because because I know somebody that plays, you know, if you play a violin, in a

چون من کسی را می شناسم که می نوازد، اگر در ارکستر ویولن می

in an orchestra, they often have referred to it as a fiddle.

نوازی ، اغلب از آن به عنوان کمانچه یاد می کنند.

But as you say, the fiddle, I think technically there is a difference.

اما همانطور که شما می گویید کمانچه به نظر من از نظر فنی تفاوت دارد.

But in essence, they're the same thing

اما در اصل، آنها

to have another strings.

برای داشتن یک رشته دیگر یکسان هستند.

Your bow is the one we just looked at.

کمان شما همانی است که ما به آن نگاه کردیم.

Here's another one, Steve. Oh, oh, sorry.

اینم یکی دیگه، استیو. اوه، اوه، متاسفم.

Sylvia says in Portuguese, we say

سیلویا به پرتغالی می گوید ما می گوییم

old pots can be used to make good food.

از دیگ های قدیمی می توان غذای خوب درست کرد.

Yeah, that's a similar.

آره، این مشابه است.

That's it. Thank you.

خودشه. متشکرم.

Violin is a little bigger.

ویولن کمی بزرگتر است.

Says I mean. Yes, I think that's.

می گوید منظورم است. بله، من فکر می کنم این است.

Yeah, I think you're right there.

بله، فکر می کنم شما همانجا هستید.

Yes. Yes.

آره. آره.

Old pots can be used to make good food.

می توان از گلدان های قدیمی برای تهیه غذای خوب استفاده کرد.

So, yeah, just because something is old doesn't mean you can't get something useful.

بنابراین، بله، فقط به این دلیل که چیزی قدیمی است به این معنی نیست که نمی توانید چیز مفیدی به دست آورید.

And traditions just because we're old, it doesn't mean we're not we're not useful anymore.

و سنت‌ها فقط به این دلیل که پیر شده‌ایم، به این معنی نیست که ما نیستیم، دیگر مفید نیستیم.

We have our uses.

ما کاربردهای خود را داریم.

Well, there aren't many but we still have our uses.

خوب، تعداد زیادی وجود ندارد اما ما هنوز کاربردهای خود را داریم.

Here we go, Steve. To tinkle the ivories.

ما به اینجا می رویم، استیو. برای قلع و قمع عاج ها.

Oh, right.

درسته.

Oh, now, this is an expression that is used

اوه، حالا این تعبیری است که

when we are talking about playing the piano.

وقتی صحبت از نواختن پیانو می شود استفاده می شود.

So if you tickle the ivories, what we are actually saying is you are playing the piano.

بنابراین اگر عاج ها را قلقلک می دهید، آنچه در واقع می گوییم این است که پیانو می زنی.

You did

a little, a little bit, a little bit, a little

کمی، کمی، کمی، کمی

to tinkle the ivories.

برای قلع و قمع عاج ها انجام دادی.

And there you can see a piano.

و در آنجا می توانید یک پیانو را ببینید.

This one is very small.

این یکی خیلی کوچیکه

You can't play this one unless you are tiny to tinkle.

شما نمی توانید این یکی را بازی کنید، مگر اینکه شما کوچک به زنگ زدن.

The ivories is to play the piano.

عاج برای نواختن پیانو است.

And the reason why they say that or why the expression is used

و دلیل اینکه آنها چنین می گویند یا اینکه چرا از این عبارت استفاده

is because the white keys on the keyboard

می شود این است که کلیدهای سفید روی صفحه کلید به

traditionally were made from ivory.

طور سنتی از عاج ساخته می شدند.

That's not very nice, is it? Yes.

این خیلی خوب نیست، اینطور است؟ آره.

So so when you see these lovely old pianos,

بنابراین، وقتی این پیانوهای قدیمی دوست‌داشتنی،

these ancient grand pianos like this,

این پیانوهای بزرگ قدیمی را می‌بینید،

don't forget when you're touching those keys, you are touching

فراموش نکنید وقتی آن کلیدها را لمس می‌کنید،

the lovely ivory

from those lovely animals that have been killed over the years.

عاج دوست‌داشتنی آن حیوانات دوست‌داشتنی را لمس می‌کنید که در طول سال‌ها کشته شده‌اند.

So you might say that pianos

بنابراین ممکن است وقتی به آن فکر می کنید بگویید که پیانوها

are not very kind

با قلمرو حیوانات خیلی مهربان نیستند

to the animal kingdom when you think about it.

.

I think these days they don't use ivory.

فکر کنم این روزها از عاج استفاده نمی کنند.

I think they use plastic, you know, something that's imitates.

من فکر می کنم از پلاستیک استفاده می کنند، چیزی که تقلید است.

But if you see old pianos like an old Steinway,

اما اگر پیانوهای قدیمی مانند یک Steinway قدیمی را مشاهده کردید،

there is a

good chance that the white keys are actually made of ivory.

احتمال زیادی وجود دارد

که کلیدهای سفید در واقع از عاج ساخته شده باشند.

Oh, not very nice.

اوه خیلی قشنگ نیست

But we used to have

اما قبلا

handles of knives and forks. Yes.

دسته چاقو و چنگال داشتیم. آره.

Expensive knives and forks are often made of ivory.

چاقوها و چنگال های گران قیمت اغلب از عاج ساخته می شوند.

And of course, ivory is also quite often referred to teeth as well.

و البته، عاج نیز اغلب به دندان ها نیز گفته می شود.

You can show if you can show your ivories

شما می توانید نشان دهید که آیا می توانید عاج های خود را اینگونه نشان دهید

like this, if you are smiling.

، اگر لبخند می زنید.

And of course, there was a famous song as well, wasn't there?

و البته آهنگ معروفی هم بود، نه؟

A famous song by Stevie Wonder and Paul McCartney had

آهنگ معروفی از استیوی واندر و پل مک کارتنی

and he and I very moved.

بود و من و او خیلی متاثر شدیم.

Two girls were in perfect harmony

دو دختر در

side by side on my piano keyboard.

کنار هم روی کیبورد پیانوی من هماهنگی کامل داشتند.

Oh, well, I can't.

اوه، خوب، من نمی توانم.

We we.

ما ما

Dorothee says the hair on a bow is is made of

دوروتی می‌گوید موهای کمان

of Pony's tails.

از دم پونی ساخته شده است.

Hair. Yes.

مو. آره.

Just so that we clear that one up so horses hair or a ponytail

فقط به این دلیل که موی اسب یا دم اسبی

it because it's nice and long. Yes.

آن را پاک کنیم زیرا زیبا و بلند است. آره.

Do you know how much a piano costs if you wanted to buy one of these, Steve?

آیا می دانید قیمت پیانو چقدر است اگر بخواهید یکی از اینها را بخرید، استیو؟

Now a grand piano. A new one.

حالا یک پیانوی بزرگ. یک دانه جدید.

Can you believe how much they cost?

باورتون میشه قیمتشون چقدره؟

I was quite shocked.

من کاملا شوکه شده بودم.

Well, somebody I know who's got a grand piano

خوب، کسی که می شناسم پیانوی گرند دارد،

wanted to have it refurbished, OK?

می خواست آن را بازسازی کند، خوب؟

And it was going to cost them something like £20,000 just to have it referred they should.

و برای آنها چیزی حدود 20000 پوند هزینه داشت فقط برای ارجاع آن.

Well, if you wanted to buy one of these now from a shop, you were talking between 15 and £20,000.

خوب، اگر می خواستید یکی از اینها را الان از یک مغازه بخرید، بین 15 تا 20000 پوند صحبت می کردید.

Well for a piano

خوب برای یک پیانو اما برای پیانویی

but one that looks like this.

که شبیه این است.

So this particular one is a grand piano.

پس این خاص یک پیانوی بزرگ است.

You can get small pianos which are called upright.

شما می توانید پیانوهای کوچکی را تهیه کنید که به آنها عمودی می گویند.

So an upright piano is the much smaller one,

بنابراین یک پیانوی ایستاده بسیار کوچکتر است،

but this one a grand piano.

اما این پیانوی بزرگ است.

And I think there is also a baby grand as well.

و من فکر می کنم یک بچه گراند نیز وجود دارد.

There is a baby grand piano which is slightly smaller than a grand piano,

یک پیانوی بزرگ کودک وجود دارد که کمی کوچکتر از یک پیانوی بزرگ است،

but they are incredibly expensive in a big room.

اما در یک اتاق بزرگ بسیار گران است.

You never want to drop them down the stairs either.

شما هرگز نمی خواهید آنها را از پله ها پایین بیاورید.

Never drop your piano down the stairs like Laurel and Hardy.

هرگز مانند لورل و هاردی پیانوی خود را از پله ها پایین نیندازید .

So to tinkle the ivories is to play the piano.

بنابراین قلع و قمع عاج ها نواختن پیانو است.

Here's another one, Steve.

اینم یکی دیگه، استیو.

If you tinkle something. Yes.

اگر چیزی را قلع و قمع کنید. آره.

I mean, just sort of like lightly doing it.

منظورم این است که مثل این است که به آرامی این کار را انجام دهم.

Aren't you something that's done lightly? Yes.

آیا شما کاری نیستید که به راحتی انجام می شود؟ آره.

Deep tinkle, something tinkles.

قلقلک عمیق، چیزی زنگ می زند.

It just makes a sort of a light sort of sound.

این فقط یک نوع صدای سبک تولید می کند.

When I was a child, I used to go for a tinkle at the toilet.

بچه که بودم برای قلقلک دادن به توالت می رفتم.

You have a little tinkle.

تو کمی قلقلک داری

It means having a wee wee.

این به معنای داشتن یک نوزاد کوچک است.

The sound is the sound of

صدا صدای

tinkle.

It's got a certain sound. Hmm.

قلقلک است.

صدای خاصی داره هوم

Well, when you when you have a wee

خوب، زمانی که شما وقتی می خواهید

to pull out all the stops, this is what we do every week on English Addict.

تمام موانع را کنار بگذارید، این همان کاری است که ما هر هفته در مورد انگلیسی معتاد انجام می دهیم.

We like to pull out

ما دوست داریم که

pull out all the stops.

بیرون بیاییم و تمام راه ها را بیرون بکشیم.

It means you give all of your effort.

یعنی تمام تلاشت را می کنی.

You put everything like Mr Steve has today.

شما همه چیز را مانند آقای استیو امروز قرار دادید.

Mr Steve has put all of this, his effort

آقای استیو همه اینها، تلاش

and his enthusiasm.

و اشتیاق خود را به کار گرفته است.

You can tell. You can tell.

می توانید بگویید. می توانید بگویید.

You can almost feel if you put your hand on your your monitor,

تقریباً می توانید احساس کنید که اگر دست خود را روی مانیتور خود قرار دهید،

you will be able to feel the heat coming from

می توانید گرمای ناشی از

Mr steve, the energy coming from him.

آقای استیو، انرژی ناشی از او را احساس کنید.

All the stops of course referred to this is we're talking about the instrument is an organ

البته تمام توقف هایی که به این اشاره می شود این است که ما در مورد ساز صحبت می کنیم که یک ارگ است،

oh I used to play the organ when I was a child, a big church organ

اوه من در کودکی ارگ می زدم، یک ارگ بزرگ کلیسایی

with all the stops and the more you more the stops you pull out, the louder it gets.

با تمام توقف ها و هر چه بیشتر شما متوقف می شوید. ، هر چه بلندتر می شود.

My uncle had a big organ

عمویم اندام بزرگی داشت

so yes.

پس بله.

Pull out all the stops, give it all your effort the organ.

تمام راه ها را بیرون بکشید ، تمام تلاش خود را به اندام بدهید.

Get louder and louder. Yes.

بلندتر و بلندتر شوید. آره.

And yeah.

و بله

My Uncle Peter, my uncle Peter had an organ.

دایی من پیتر، دایی من پیتر اندام داشت.

It was a it was in one of his rooms in the house.

آن را در یکی از اتاق های خود در خانه بود.

And we used to go round sometimes and listen to him and watch him play his organ.

و گاهی دور می زدیم و به او گوش می دادیم و نواختن ارگش را تماشا می کردیم.

But what you're thinking about there is those traditional big church organs

اما چیزی که در آنجا به آن فکر می‌کنید، ارگ‌های سنتی کلیسای بزرگ

with all those white stops you pull out.

با تمام آن توقف‌های سفیدی است که بیرون می‌کشید.

And the more the more you put out there, the more sound it makes like that.

و هرچه بیشتر بیرون بیاورید، صدای بیشتری از این قبیل تولید می شود.

So there they are.

بنابراین آنها هستند.

They pulled out all the stops.

آنها همه ایستگاه ها را بیرون کشیدند.

My job interview.

مصاحبه شغلی من

Yeah, they are so lovely pulling out the stops.

بله، آنها خیلی دوست داشتنی هستند که ایستگاه ها را بیرون می کشند.

And quite often the stops will also allow you to make different sounds as well.

و اغلب توقف ها به شما امکان می دهند صداهای مختلفی را نیز بسازید.

Different sounds will be produced by the organ. Very.

صداهای مختلف توسط ارگ تولید خواهد شد. خیلی

Yeah, yeah, yeah.

آره، آره، آره

So yeah, that's you could say I went for the job interview.

پس بله، می توان گفت من برای مصاحبه شغلی رفتم.

How did you do I pulled out all the stops.

چطوری من همه راه ها را بیرون کشیدم.

So you, you gave them everything about yourself.

پس تو، همه چیز خودت را به آنها دادی.

You tell them that you made all every effort.

شما به آنها می گویید که تمام تلاش خود را کرده اید.

You didn't hold anything back.

تو چیزی را نگه نداشتی

No, it doesn't have to be, you know, a performance on a stage.

نه، لازم نیست، می دانید، اجرای روی صحنه باشد.

It could be just, you know, it could be anything that you do presentation at work.

می‌دانید، این می‌تواند هر چیزی باشد که شما در محل کار ارائه می‌دهید.

Anything. Mm hmm.

هر چیزی. مم هوم

Yeah.

آره

So to pull out all the stops, do you want to see a big organ?

بنابراین برای بیرون کشیدن تمام راه ها، آیا می خواهید یک اندام بزرگ ببینید؟

Here it is.

ایناهاش.

Here's wants to is.

در اینجا می خواهد است.

It is.

In a few years since I saw one look at the size of that.

این است.

در چند سال از زمانی که یک نگاه به اندازه آن دیدم.

Now, that is I think that is the biggest organ I've seen in a while.

حالا، فکر می‌کنم این بزرگترین عضوی است که در این چند وقت دیده‌ام.

That's bigger than my Uncle Peter's organ.

این از اندام عمو پیتر بزرگتر است.

His organ wasn't very big, but.

اندامش خیلی بزرگ نبود اما.

But he used to be able to get quite

اما او قبلاً می‌توانست کاملاً

cross, try to not fit I'm not I'm not joking.

متقاطع شود، سعی کنید تناسب نداشته باشید، شوخی نمی‌کنم.

By the way, we did have an Uncle Peter, and he did have an organ.

به هر حال، ما یک عمو پیتر داشتیم و او یک عضو داشت.

And sometimes I would have

و گاهی اوقات

private performances if anyone doesn't realise it. Mr.

اگر کسی متوجه نشود اجراهای خصوصی داشتم. آقای

Duncan is being signed.

دانکن در حال امضا شدن است.

I'm not, I'm not.

من نیستم، نیستم.

We actually did have an Uncle Peter who can have a yo yo.

ما در واقع یک عمو پیتر داشتیم که می تواند یویو داشته باشد.

I'm not, you know. Yes, you are.

من نیستم، می دانید. بله، شما هستید.

You know what you're doing Mr don't, you're being rude.

میدونی داری چیکار میکنی آقا نکن، داری بی ادب میکنی.

You know what you're doing?

میدونی داری چیکار میکنی؟

You're being rude, you're rude.

تو داری بی ادبی، تو بی ادبی

You're rude, man.

تو بی ادبی مرد

Yes. I'm going to tell your mother when she comes how rude you are.

آره. به مامانت که اومد میگم چقدر بی ادبی

I pull out all the stops.

همه راه ها را بیرون می کشم.

Is Vittoria to remember as much as I can about what you teach us?

آیا ویتوریا تا جایی که می توانم از آنچه به ما می آموزی به خاطر بسپارد؟

Yes, that's good.

بله خوبه.

One 100 dub says.

یکی 100 دوبله میگه.

What about this musical expression? Run the show?

در مورد این بیان موسیقی چطور؟ اجرای نمایش؟

Yes, but I suppose if you run the show, it means that person who is in charge

بله، اما من فرض می‌کنم اگر شما برنامه را اجرا می‌کنید، به این معناست که مسئول است

or the person who is arranging or organising everything. So.

یا شخصی که همه چیز را تنظیم یا سازماندهی می‌کند. بنابراین.

So you might say that one person is running the show.

بنابراین ممکن است بگویید که یک نفر نمایش را اجرا می کند.

That means that person is maybe organising or controlling or managing

این بدان معناست که آن شخص ممکن

what is happening in any situation. Yes.

است در هر موقعیتی آنچه را که در حال رخ دادن است سازماندهی یا کنترل یا مدیریت کند. آره.

We're not referring to an actual show no.

ما به یک نمایش واقعی اشاره نمی کنیم.

As in a musical or something.

مانند یک موزیکال یا چیزی دیگر.

You could be running the show at work.

شما ممکن است نمایش را در محل کار اجرا کنید.

Yeah. The boss is away.

آره رئیس دور است.

I'm running the show this week.

من این هفته نمایش را اجرا می کنم.

So you're organising all the other employees? Yes.

پس شما همه کارمندان دیگر را سازماندهی می کنید؟ آره.

You might also say steering the ship.

همچنین ممکن است بگویید هدایت کشتی.

Yeah. Here's another one.

آره اینم یکی دیگه

Oh, if you have something Mr.

اوه، اگر شما چیزی دارید آقای

Steve, that has all the bells and whistles,

استیو، که همه زنگ‌ها و سوت‌ها را داشته باشد،

something that has all the bells and all the whistles,

چیزی که همه زنگ‌ها و سوت‌ها را داشته باشد، به

it means you have something that has everything with it that is available.

این معنی است که چیزی دارید که همه چیز در دسترس است.

All of the things that come with it or go with it are all there.

همه چیزهایی که با آن همراه است یا همراه آن هستند، همه وجود دارند.

So quite often when you buy something, maybe maybe if you're buying a car,

بنابراین اغلب وقتی چیزی می‌خرید، شاید اگر در حال خرید ماشین هستید،

buying a car and you tick all the options.

ماشین می‌خرید و همه گزینه‌ها را علامت می‌زنید.

Yes, I want the sunroof, I want the air conditioning, I want the satnav

بله، من سانروف می‌خواهم، تهویه هوا،

the leather seats,

ساتناو، صندلی‌های چرمی،

everything.

So I bought that car with all the bells and whistles on it.

همه چیز را می‌خواهم.

بنابراین من آن ماشین را با تمام زنگ ها و سوت ها روی آن خریدم.

So it had every available option.

بنابراین همه گزینه های موجود را داشت.

So all the things that are available that you can have

بنابراین تمام چیزهایی که در دسترس است و می توانید

with it, you've actually included.

با آن داشته باشید، در واقع شامل آن شده اید.

So everything is there.

پس همه چیز آنجاست.

You have all the bells and whistles, everything is there.

شما همه زنگ ها و سوت ها را دارید، همه چیز وجود دارد.

Again, referring to an orchestra

باز هم، اشاره به ارکستر

a person.

یک شخص.

This might refer to Mr.

این ممکن است به آقای استیو اشاره داشته باشد

Steve, or maybe you mean a person who talks

، یا شاید منظور شما شخصی است که

like a broken record

مانند یک صفحه شکسته صحبت می کند،

a record is something you play a piece of vinyl, a disk

یک صفحه چیزی است که شما یک قطعه وینیل را می نوازید، یک دیسک

that you put a small needle on, and then it produces a sound,

که یک سوزن کوچک روی آن می گذارید، و سپس صدایی تولید می کند،

a person who talks like a broken record,

یک شخص. که مثل یک رکورد شکسته صحبت می کند

and it is a person who keeps saying the same things.

و این فردی است که مدام همان حرف ها را می زند.

But that's similar to the phrase we had earlier, isn't it? Hmm.

اما این شبیه عبارتی است که قبلا داشتیم، اینطور نیست؟ هوم

What was the phrase we had earlier, which is similar to this?

عبارتی که قبلا داشتیم چی بود که شبیه این بود؟

That's it. To harp on. To harp on about something.

خودشه. چنگ زدن چنگ زدن در مورد چیزی

So, yes, the record keeps saying the same thing because

بنابراین، بله، رکورد همچنان همان حرف را می‌زند،

it's broken keeps going saying the same thing. Yeah.

زیرا شکسته است، همچنان همان حرف را می‌زند. آره

So you just keep repeating it.

بنابراین شما فقط آن را تکرار کنید.

So maybe a bit different.

پس شاید کمی متفاوت باشد.

If you're harping on about something, you might be talking about a particular subject

اگر در مورد چیزی صحبت می کنید ، ممکن است در مورد یک موضوع خاص

a lot, but different aspects of it.

زیاد صحبت کنید، اما جنبه های مختلف آن.

Whereas if you're talking like a broken record,

در حالی که اگر شما مانند یک رکورد شکسته صحبت می کنید

you just repeating the same thing about a particular subject.

، فقط همان چیزی را در مورد یک موضوع خاص تکرار می کنید.

That's it.

خودشه.

So you repeat it.

پس شما آن را تکرار کنید.

You might keep talking about the weather or you might say the same thing every day.

ممکن است مدام در مورد آب و هوا صحبت کنید یا هر روز همین حرف را بزنید.

You might you might look out the window and comment on the same thing every day.

ممکن است هر روز از پنجره به بیرون نگاه کنید و در مورد یک موضوع نظر دهید.

Almost like when a record

تقریباً مانند زمانی که یک

is broken. Yes.

رکورد شکسته می شود. آره.

And the same part of the record, right?

و همان قسمت از رکورد، درست است؟

You might start repeating, you might, for example, at work,

ممکن است شروع به تکرار کنید، مثلاً در محل کار

you might say, you know, your boss might say, I might sound like a broken record,

، ممکن است بگویید، می دانید، رئیس شما ممکن است بگوید ، ممکن است مانند یک رکورد شکسته به نظر برسم،

but if we're going to sell more products, this company,

اما اگر قرار باشد محصولات بیشتری بفروشیم، این شرکت،

you know, everyone's got to work harder

شما می دانید ، همه باید سخت تر کار کنند،

so it's sometimes it is useful.

بنابراین گاهی اوقات مفید است.

Yeah.

آره

If you want to repeat something that's important and you might actually.

اگر می خواهید چیزی را تکرار کنید که مهم است و ممکن است در واقع.

Yeah, offer up that explanation, I might sound like a broken record, but, you know,

بله، این توضیح را ارائه دهید، من ممکن است مانند یک رکورد شکسته به نظر بیایم، اما، می دانید،

if we don't get this wedding booked now, we're going to lose the chance

اگر ما اکنون این عروسی را رزرو نکنیم، این شانس را از دست خواهیم داد که

of when, you know, when we want to have it,

چه زمانی، می دانید، چه زمانی می خواهیم برگزار کنیم. آن را،

you know, somebody. Yeah.

می دانید، کسی. آره

So that's how you might use that phrase to keep repeating or saying the same thing.

بنابراین به این ترتیب می توانید از این عبارت برای تکرار یا گفتن همان چیزی استفاده کنید.

Is another one.

یکی دیگر است.

100 of the show must go on. It must.

100 نمایش باید ادامه پیدا کند. آن باید.

And I suppose this is not really musical.

و من فکر می کنم این واقعا موسیقی نیست.

No, but I suppose you can't have a musical show.

نه، اما فکر می‌کنم شما نمی‌توانید نمایش موزیکال داشته باشید.

But this is more about performance.

اما این بیشتر در مورد عملکرد است.

But yes, the show must go on.

اما بله، نمایش باید ادامه پیدا کند.

Whatever happens, whatever difficulties come our way, we must still carry on yes.

هر اتفاقی که بیفتد، هر مشکلی که سر راهمان باشد، همچنان باید بله را ادامه دهیم.

Because if you are actually in a show, if something goes wrong, you have to keep going.

چون اگر واقعاً در یک نمایش هستید ، اگر مشکلی پیش آمد، باید ادامه دهید.

Because the audience is and they've paid.

چون مخاطب است و پرداخته است.

But something might go wrong at work or at home.

اما ممکن است در محل کار یا خانه مشکلی پیش بیاید.

But you just keep going anyway because you have to do that.

اما به هر حال به راه خود ادامه دهید زیرا باید این کار را انجام دهید.

But. So, yeah. Yes, here we go. Another one

ولی. پس آره. بله، در اینجا ما می رویم. یکی دیگر

that's a very popular phrase to use, actually.

که در واقع یک عبارت بسیار محبوب برای استفاده است.

Something is music to your ears.

چیزی در گوش شما موسیقی است.

Something pleasant,

یک چیز خوشایند،

something pleasing, an enjoyable thing.

یک چیز دلپذیر، یک چیز لذت بخش.

But we're not talking about music.

اما ما در مورد موسیقی صحبت نمی کنیم.

No. Well, all of these are phrases.

خیر، همه اینها عبارت هستند.

Yes. And phrases making it clear. That's it.

آره. و عباراتی که آن را روشن می کند. خودشه.

So music to you?

پس موسیقی برای شما؟

We're not talking about music at all or tunes.

ما اصلاً در مورد موسیقی یا آهنگ ها صحبت نمی کنیم.

No, it's a it's a it's a phrase concert to it's a musical phrase.

نه، این یک کنسرت یک عبارت است تا یک عبارت موسیقایی.

This is what we call figurative.

این همان چیزی است که ما به آن فیگوراتیو می گوییم.

It is something that is expressing one thing by using something else.

چیزی است که یک چیز را با استفاده از چیز دیگر بیان می کند.

So something is music to your ears.

بنابراین چیزی برای گوش شما موسیقی است.

Imagine music that is beautiful and soft going into your ear.

تصور کنید موسیقی زیبا و ملایمی وارد گوش شما شود.

Now, imagine something that you hear or something that is pleasing.

حال، چیزی را تصور کنید که می شنوید یا چیزی که خوشایند است.

Maybe you have some good news.

شاید شما یک خبر خوب داشته باشید.

Maybe a person has given you some good news,

شاید شخصی به شما خبرهای خوبی داده باشد،

maybe something they are excited about.

شاید چیزی که در مورد آن هیجان زده است.

And then you are pleased because of the news.

و پس از آن به خاطر این خبر خوشحال می شوید.

You might say, Oh, thank you.

ممکن است بگویید، اوه، متشکرم.

That is music to my ears.

این موسیقی در گوش من است.

Yes, it's something very pleasant and enjoyable,

بله، چیزی بسیار دلپذیر و لذت بخش است،

or maybe something good that you've heard. Yes.

یا شاید چیز خوبی است که شنیده اید. آره.

You might have, you know, ordered something and it's been delayed.

می دانید، ممکن است چیزی سفارش داده باشید و به تعویق افتاده باشد.

And then you find

و سپس

the company and say, you know, when when's my new car arriving?

شرکت را پیدا می کنید و می گویید، می دانید، ماشین جدید من کی می رسد؟

And they say, well, it's coming in two weeks time on the 16th of February or something.

و آنها می گویند، خوب، دو هفته دیگر در 16 فوریه یا چیزی شبیه به آن می آید.

They say, Well, that's music to my ears.

آنها می گویند، خوب، این موسیقی به گوش من است.

It's something, you know, that is very pleasant. Hmm.

این چیزی است، می دانید، که بسیار خوشایند است. هوم

Anything.

هر چیزی.

Anything that sounds music to my you can say that's music.

هر چیزی که برای من موسیقی به نظر می رسد، می توانید بگویید که موسیقی است.

That's music to my ears.

این موسیقی در گوش من است.

Good news, good news, positive news, something you find out?

خبر خوب، خبر خوب، خبر مثبت، چیزی که می فهمید؟

Yeah, yeah. Your best friend's getting married.

آره آره. بهترین دوستت داره ازدواج میکنه

Well, that's music to my ears because very pleased

خوب، این موسیقی است که به گوش من رسیده است، زیرا بسیار خوشحالم

that your two friends are tying the knot here's another one.

که دو دوست شما در حال عقد قرارداد هستند، اینجا یک موسیقی دیگر است.

Oh, this is something we often do.

اوه، این کاری است که ما اغلب انجام می دهیم.

People often do this when when they have a certain opinion

مردم اغلب زمانی که نظر خاصی دارند این کار را انجام می دهند

and maybe afterwards they they change their opinion.

و شاید پس از آن نظر خود را تغییر دهند.

They change their opinion to something else

آنها نظر خود را به چیز

to change one's tune.

دیگری تغییر می دهند تا لحن خود را تغییر دهند.

So when we think of a tune, we think of something that is done or performed in a certain way.

بنابراین وقتی به یک آهنگ فکر می کنیم، به چیزی فکر می کنیم که به روش خاصی انجام شده یا اجرا می شود.

But maybe if you change that

اما شاید اگر آن آهنگ را تغییر دهید

tune, you you make changes to it

، تغییراتی در آن ایجاد کنید

or you alter that thing, then it is different.

یا آن چیز را تغییر دهید، آن وقت فرق می‌کند.

So that's the reason why we say to change one's tune.

پس به همین دلیل است که می گوییم آهنگ خود را تغییر دهید.

And that means to alter a person's opinion.

و این به معنای تغییر نظر یک فرد است.

Your opinion or your thoughts or feelings change.

نظر یا افکار یا احساسات شما تغییر می کند.

You change your tune so maybe you hear a person, Steve, talking about

شما لحن خود را تغییر می دهید تا شاید بشنوید که فردی، استیو، در مورد

maybe they don't like the thought of two men getting married,

اینکه شاید از فکر ازدواج دو مرد خوشش نیاید، صحبت می کند ،

but then later they change their mind and they say, No, I was wrong about that.

اما بعداً نظرشان تغییر می کند و می گویند: نه، من در این مورد اشتباه کردم.

It's it sounds like a good thing.

به نظر چیز خوبیه

Go on going.

برو ادامه بده

Do it, get married.

انجامش بده، ازدواج کن

You might you might be somebody.

شاید تو ممکنه کسی باشی

So we can say that that person has changed their tune. Yes.

بنابراین می توان گفت که آن شخص آهنگ خود را تغییر داده است. آره.

And you can say to somebody, oh, you've changed your tune.

و شما می توانید به کسی بگویید، اوه، شما آهنگ خود را تغییر دادید.

No, about something.

نه، در مورد چیزی

So maybe, for example, you weren't somebody that was particularly

بنابراین، برای مثال، شاید شما کسی نبودید که به طور خاص

into the royal family or monarchy.

در خانواده سلطنتی یا سلطنت بود.

You didn't like the royal family, but then you watched all the celebrations of the queen's

شما خانواده سلطنتی را دوست نداشتید، اما سپس تمام جشن های جشن

platinum jubilee.

پلاتین ملکه را تماشا کردید.

And then

و

you started saying Oh, isn't that nice?

بعد شروع کردی به گفتن اوه، این خوب نیست؟

Oh, I liked what the queen said about that.

اوه، من از صحبت های ملکه در مورد آن خوشم آمد.

And some of you might say, Oh, I didn't think you like the royal family.

و برخی از شما ممکن است بگویید، اوه، من فکر نمی کردم که خانواده سلطنتی را دوست داشته باشید.

You've changed your tune. Mm.

تو لحنتو عوض کردی مم

Because some new information has come into your mind

زیرا اطلاعات جدیدی به ذهن شما رسیده است

that altered your opinion on something.

که نظر شما را در مورد چیزی تغییر داده است.

Politicians often change their tune about something

سیاستمداران اغلب لحن خود را در مورد چیزی تغییر می دهند،

because they or you might change a tune about somebody at work,

زیرا ممکن است آنها یا شما آهنگی را در مورد کسی در محل کار تغییر دهید،

somebody you might not like them at all, but then suddenly they do something

کسی که ممکن است اصلاً او را دوست نداشته باشید، اما ناگهان آنها کاری انجام می دهند

or you get into a conversation with them and think, Oh, that all right?

یا با آنها وارد گفتگو می شوید و فکر می کنید، اوه، این همه درست؟

And then you suddenly start saying, Oh, John.

و بعد ناگهان شروع به گفتن می کنی، اوه جان.

Oh, he's quite nice chap.

اوه، او پسر بسیار خوبی است.

Isn't is that you've changed your tune?

آیا این نیست که شما آهنگ خود را تغییر داده اید؟

I didn't think you liked him. Mm.

فکر نمیکردم ازش خوشت بیاد مم

Yeah.

آره

You've changed your opinion about something.

نظرت را در مورد چیزی تغییر دادی

A person has changed that you've got much longer to gain, Mr.

فردی تغییر کرده است که شما زمان زیادی برای به دست آوردن آن دارید، آقای

Duncan. My legs are ageing.

دانکن. پاهایم پیر شده اند

I've been standing here for 2 hours and 15 minutes.

من 2 ساعت و 15 دقیقه اینجا ایستاده ام.

Well, yeah, but you're used to it. I'm not.

خوب، بله، اما شما به آن عادت کرده اید. من نیستم.

I'm not a cup of tea, Mr.

من یک فنجان چای نیستم، آقای

Jenkins. Mr.. Mr. Steele wants to go.

جنکینز. آقای استیل می خواهد برود.

I have a feeling we do have a busy week, to be honest.

صادقانه بگویم، احساس می کنم هفته شلوغی داریم.

Yes, I've got a lot to do to prepare for my mother coming.

بله، من باید کارهای زیادی انجام دهم تا برای آمدن مادرم آماده شوم.

That said, I have to completely destroy my studio.

گفت، من باید استودیو خود را به طور کامل نابود کنم.

I have to tear my studio to pieces so that we can fit a bed in. So.

من باید استودیو را تکه تکه کنم تا بتوانیم یک تخت را در آن جا دهیم. بنابراین.

So Mr. Steed's mother will be here.

پس مادر آقای استید اینجا خواهد بود.

So if if I'm here on Wednesday and you can hear some snoring, it's not me.

بنابراین اگر من چهارشنبه اینجا هستم و می توانید صدای خروپف را بشنوید، این من نیستم.

It's Mr.

این

Steve's mother.

She's probably having a nap in the corner of the room,

مادر آقای استیو است.

او احتمالاً در گوشه ای از اتاق چرت می زند،

but I'm hoping also we will be here live

اما من امیدوارم که وقتی به 1 میلیون مشترک رسیدیم، ما به صورت زنده اینجا

when we reach 1 million subscribers.

باشیم.

We are approaching that point, Mr.

داریم به آن نقطه نزدیک می‌شویم، آقای

Steve, are you excited I am mildly

استیو، آیا شما هیجان‌زده هستید، من کمی خفیف هستم

mildly.

.

It will never happen again.

هرگز دوباره اتفاق نمی افتد.

It's a bit like the Queen's Platinum Jubilee.

این کمی شبیه جشن پلاتینیوم ملکه است.

It might do. You might get to a million.

ممکن است انجام دهد. ممکن است به یک میلیون برسید.

Then you could do some adjustment and take them off yet.

سپس می توانید مقداری تنظیمات را انجام دهید و آنها را بردارید.

100 off. Yeah. And then you go back again.

100 تخفیف آره و بعد دوباره برمیگردی

Oh, I say, yeah, I do.

اوه، من می گویم، بله، من.

Do that. Please, please don't say that.

این کار را انجام دهید. خواهش می کنم، لطفا این حرف را نزنید.

You might get another.

ممکنه یکی دیگه بگیری

That is, that is one of my worst nightmares.

یعنی یکی از بدترین کابوس های من است.

But yes, yes, it is a big thing.

اما بله، بله، این یک چیز بزرگ است.

Seriously, seriously.

جدی، جدی

For a moment it is a big moment because it's taken 15

برای یک لحظه لحظه بزرگی است زیرا 15

and a half years to get to 1 million subscribers.

سال و نیم طول کشیده تا به 1 میلیون مشترک برسد.

So I have put a lot of time and effort into,

بنابراین من زمان و تلاش زیادی را

into those, those million subscribers. Yes.

صرف آن میلیون ها مشترک کرده ام. آره.

Christina uses the phrase changing your tune in a different way.

کریستینا از عبارت تغییر آهنگ خود را به روش دیگری استفاده می کند.

You can say that you you have not changed your tune.

می توانید بگویید که آهنگ خود را تغییر نداده اید.

You know something? Yes.

چیزی میدونی؟ آره.

So it doesn't it doesn't always refer to something when somebody changes their opinion.

بنابراین اینطور نیست وقتی کسی نظرش را تغییر می دهد همیشه به چیزی اشاره نمی کند .

Maybe you've kept the same opinion.

شاید شما هم همین نظر را حفظ کرده اید.

And for example, down the road works,

و به عنوان مثال، پایین جاده کار می کند،

for example, I could I could

به عنوان مثال، من می توانستم

you know, I might say I don't agree with what they've been saying.

شما بدانم، ممکن است بگویم با آنچه آنها گفته اند موافق نیستم.

And then somebody might say, well, yeah, you haven't changed your tune, have you?

و سپس کسی ممکن است بگوید، خوب، بله، شما لحن خود را تغییر نداده اید، نه؟

Or yeah.

یا آره

To indicate that you have still got the same opinion about something maybe over a long period of time,

برای نشان دادن اینکه ممکن است در مدت زمان طولانی،

despite evidence to the contrary,

علیرغم شواهدی که خلاف آن را نشان می دهد، هنوز هم

you might not change your opinion about something.

نظر خود را در مورد چیزی داشته باشید، ممکن است نظر خود را در مورد چیزی تغییر ندهید.

And someone will say sarcastically, Well, you haven't changed tune, have you?

و یکی به طعنه خواهد گفت، خوب، شما لحن را تغییر ندادید، نه؟

So you've got the same attitudes that you had before.

بنابراین شما همان نگرش هایی را دارید که قبلاً داشتید.

Years ago about something.

سالها پیش در مورد چیزی

I'm trying not to sneeze.

دارم سعی میکنم عطسه نکنم

Yes, I have.

بله دارم.

I have some sneezes building up in my story.

من عطسه هایی در داستانم جمع شده است.

Pleased, pleasant and pleasing

خشنود، خوشایند و خوشایند

are pronounced differently. Hmm.

متفاوت تلفظ می شوند. هوم

Yeah.

آره

This disease mother can make a lemon cake.

این مادر بیماری می تواند یک کیک لیمو درست کند.

How did you know about my mother's lemon cake?

از کجا با کیک لیمویی مادرم آشنا شدید؟

We have mentioned your mother.

مادرت را ذکر کرده ایم.

We have mentioned your mother's lemon drizzle.

به آبلیموی مادرتان اشاره کرده ایم.

Well, my mother has a I goes to the hairdresser's every week,

خب، مادرم هر هفته آرایشگاه می‌روم،

and she occasionally makes them a lemon drizzle cake.

و گاهی برایشان کیک لیمویی درست می‌کند.

And she made them. They love it.

و او آنها را ساخت. آنها آن را دوست دارند.

And when she takes a free cake into them, she gets a free haircut.

و وقتی کیک مجانی داخل آن ها می برد، موهایش را رایگان کوتاه می کند.

I That's good. Yes.

من این خوب است. آره.

She just has to pay for something of a baby.

او فقط باید برای یک کودک هزینه کند.

She needs any hair cutting off.

او نیاز به کوتاه کردن مو دارد.

I do it for free because she brings them a lovely lemon OK.

من این کار را به صورت رایگان انجام می دهم زیرا او یک لیمو OK دوست داشتنی برای آنها می آورد.

So there's a good tip.

بنابراین یک نکته خوب وجود دارد.

If you want to get anything for free, always give someone a piece of cake,

اگر می‌خواهید هر چیزی را رایگان دریافت کنید، همیشه یک تکه کیک به کسی بدهید

and then you will get free things.

، سپس چیزهای رایگان دریافت خواهید کرد.

I will try that next week. OK, Steve.

هفته آینده آن را امتحان خواهم کرد. باشه، استیو.

Steve was complaining because he wants to go, so I think we will.

استیو شاکی بود چون می‌خواهد برود، بنابراین فکر می‌کنم ما این کار را می‌کنیم.

So you, Mr. Duncan, you can stay on a bit longer.

بنابراین، شما، آقای دانکن، می توانید مدتی طولانی تر بمانید.

I can. I can stay here forever.

من میتوانم. من می توانم برای همیشه اینجا بمانم.

I can. I can stay here.

من میتوانم. من می توانم اینجا بمانم.

I might stay here for another 4 hours.

شاید 4 ساعت دیگر اینجا بمانم.

I will stay here live

من

until we reach 1 million subscribers.

تا زمانی که به 1 میلیون مشترک برسیم اینجا زنده خواهم ماند.

The grief is not good, so I'll have to.

غم خوب نیست، پس مجبورم.

How will you go to the toilet?

چگونه به توالت می روید؟

Well, I'll just stand here and just let it run down my legs.

خوب، من فقط اینجا می ایستم و می گذارم روی پاهایم جاری شود.

Yes, Sylvia.

بله سیلویا

Yes? We used to present the live show sitting down, and I'd like to go back to that, to be honest,

آره؟ ما برنامه زنده را نشسته ارائه می‌کردیم و راستش را بخواهید، دوست دارم به آن برگردم،

because my legs ache a lot, so I think it's very good for me.

زیرا پاهایم خیلی درد می‌کند، بنابراین فکر می‌کنم برای من خیلی خوب است.

But yes. By Maria.

اما بله. توسط ماریا.

Thank you

از

for attending that.

حضور شما در آن متشکرم

We are going now.

الان میریم

Did you have many levels of those phrases?

آیا شما سطوح زیادی از آن عبارات را داشتید؟

Just just about four or five or six or maybe about about seven.

فقط حدود چهار یا پنج یا شش یا شاید حدود هفت.

Or eight, really?

یا هشت، واقعا؟

Well, maybe ten.

خب شاید ده.

There were quite a few. It's OK, don't worry.

تعداد کمی بودند. اشکالی نداره نگران نباش

By the way, very quickly, the difference between these two

اتفاقاً خیلی سریع تفاوت این دو

instruments, this one,

ساز، این یکی،

because we were talking about this, if it doesn't work,

چون داشتیم در مورد این حرف می زدیم، اگر کار نمی کند،

this is a this is actually I had to look and spiel

این است که در واقع باید نگاه می کردم و

a glockenspiel with a metal

یک گلوکن اسپیل را با یک فلز

And this one has the little metallic things that you hit.

و این یکی چیزهای فلزی کوچکی دارد که شما می زنید.

So there are little metal plates and each one of them produces a different sound.

بنابراین صفحات فلزی کوچکی وجود دارد و هر یک از آنها صدای متفاوتی تولید می کند.

And this particular thing is called a glockenspiel.

و به این چیز خاص گلوکن اسپیل می گویند.

Not to be confused with

نباید با زیلوفون اشتباه شود

a xylophone.

.

So this is a xylophone, normally much larger.

بنابراین این یک زیلوفون است که معمولاً بسیار بزرگتر است.

And the things that you strike are actually made of wood.

و چیزهایی که می زنید در واقع از چوب ساخته شده اند.

So that is the slight difference between those two instruments.

پس این تفاوت جزئی بین آن دو ساز است.

Have you?

دارید؟

Well, it's interesting, because I was think, well, I had other things I was going to do.

خوب، جالب است، چون فکر می کردم، خب، کارهای دیگری هم داشتم که قرار بود انجام دهم.

Oh, I see. Right. Okay.

اوه می فهمم. درست. باشه.

I've jumped ahead to this.

من پیش از این پریده ام.

You see there is a piece missing from.

می بینید که یک قطعه گم شده است.

I thought there might be this. Yeah.

من فکر کردم ممکن است این وجود داشته باشد. آره

We could talk for another 20 minutes, you see, but you want to go.

می‌توانی 20 دقیقه دیگر صحبت کنیم، اما تو می‌خواهی بروی.

So that's it. It's over. It's finished.

پس همین است. تمام شد. تمام شد.

Could you share the recipe?

می توانید دستور پخت را به اشتراک بگذارید؟

Well, I. Rosa, I will ask my mother for the recipe.

خوب، من رزا، من دستور غذا را از مادرم می خواهم.

Yeah, because I've never baked, I've never baked this cake.

بله، چون من هرگز نپخته ام، هرگز این کیک را نپخته ام.

My mother bakes. Maybe we can make one next week life.

مادرم نانوایی می کند. شاید بتوانیم یک زندگی هفته آینده بسازیم.

Maybe we can go into the kitchen with Mr Steve's mother

شاید بتوانیم با مادر آقای استیو به آشپزخانه برویم

and she can show us how to make a lemon drizzle.

و او به ما نشان دهد که چگونه آبلیمو درست کنیم.

I think it's a fairly basic recipe.

من فکر می کنم این یک دستور العمل نسبتاً اساسی است.

It's just like a sponge. Yes.

درست مثل یک اسفنج است. آره.

And then after it's cooked, you just.

و بعد از پخته شدن، شما فقط.

You just pour on it, put some holes in the top,

فقط روی آن بریزید، روی آن سوراخ هایی ایجاد کنید

and then you pour on some a mixture of.

و سپس مخلوطی از آن را روی مقداری بریزید.

Of sugar and lemon juice.

از شکر و آبلیمو.

Sounds nice. I'm hungry.

بنظر خوب میاد. من گرسنه ام

Right, Mr Jenkins.

I'm going to put the kettle on.

درست است، آقای جنکینز.

من می روم کتری را بگذارم.

Yeah. See you all. It won't be next week.

آره همه شما را می بینم. هفته آینده نخواهد بود

No, mr steve will not be here.

نه، آقای استیو اینجا نخواهد بود.

We might have mr steve's mother standing right here next week.

ممکن است هفته آینده مادر آقای استیو اینجا بایستد.

Oh, and not the week after.

اوه، و نه هفته بعد.

Because I got rehearsals for two Sundays.

چون دو یکشنبه تمرین داشتم.

In a row.

OK, so I shall very sadly

در یک ردیف.

خوب، پس

only see you maybe in three weeks time.

متأسفانه فقط تا سه هفته دیگر شما را خواهم دید.

OK. Mr.

خوب. آقای

Duncan, of course, will be here maybe with my mother.

دانکن، البته، شاید با مادرم اینجا باشد.

So stay tuned.

پس با ما همراه باشید.

Just in case he managed to persuade

فقط در صورتی که توانست

them to say something rude then.

آنها را متقاعد کند که حرف بی ادبانه ای بزنند.

Right. See you all soon.

درست. به زودی همه شما را می بینم.

Bye bye.

خداحافظ.

Mr. Steve, this is so funny.

آقای استیو، این خیلی خنده دار است.

This this is the reason why everyone likes mr.

این دلیلی است که همه آقای را دوست دارند.

Steve being he say, because he's so funny.

او می گوید که استیو، چون خیلی بامزه است.

See you in July.

می بینمت جولای

I And yes, there

من و بله،

it was, the fiddle playing there right

آنجا بود، کمانچه همان موقع آنجا می نواخت

then.

.

That's it.

خودشه.

It's time to say goodbye.

وقت خداحافظی است.

It's time to go.

وقت رفتن است.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

We had a lot of things today. I will be honest with you.

امروز خیلی چیزها داشتیم. من با شما صادق خواهم بود.

Quite a lot of stuff to do today.

کارهای بسیار زیادی برای انجام امروز.

I hope you've enjoyed this live stream.

امیدوارم از این پخش زنده لذت برده باشید.

And I hope everything has gone very well.

و امیدوارم همه چیز خیلی خوب پیش رفته باشد.

Even though I was late, I've noticed, even though I was late today,

با وجود اینکه دیر رسیدم، متوجه شده ام، با وجود اینکه امروز دیر رسیدم،

despite the fact that I was late we've still

با وجود اینکه دیر رسیدم، ما

done it longer than we needed.

هنوز بیشتر از آنچه نیاز داشتیم این کار را انجام داده ایم.

About one hour and 10 minutes or 2 hours

حدود یک ساعت و 10 دقیقه یا 2 ساعت و

2 hours and 10 minutes.

2 ساعت و 10 دقیقه.

I've been with you.

من با شما بوده ام

See you on Wednesday.

چهارشنبه می بینمت.

I will be with you on Wednesday, by the way.

اتفاقاً چهارشنبه با شما خواهم بود.

Wednesday I am back I don't know how or what

چهارشنبه برگشتم، نمی دانم

I will be doing at the moment because things are changing here.

در حال حاضر چگونه یا چه کار خواهم کرد، زیرا همه چیز اینجا در حال تغییر است.

Whilst Mr Steve's mum comes to stay.

در حالی که مادر آقای استیو می آید تا بماند.

But I will be with you and hopefully also

اما من با شما خواهم بود و امیدوارم

I will be with you for the historic moment

در لحظه تاریخی

when I reach 1 million subscribers who will be

که به 1 میلیون مشترک برسم که 1,000,000مین مشترک من خواهد بود با شما خواهم بود

my 1,000,000th subscriber.

.

Find out hopefully before Wednesday.

امیدوارم قبل از چهارشنبه بفهمید.

This is Mr.

این آقای

Duncan, in the birthplace of English, saying Thanks for watching.

دانکن است که در زادگاه انگلیسی است و می گوید ممنون از تماشا کردن.

I hope you've enjoyed today's live stream.

امیدوارم از پخش زنده امروز لذت برده باشید.

I hope it's been interesting.

امیدوارم جالب بوده باشه

I will leave you with some lovely sights

من شما را با برخی از مناظر دوست داشتنی

and some lovely musical sounds as well.

و برخی از صداهای موسیقی دوست داشتنی نیز ترک می کنم.

And I will see you if not before.

و اگر قبلا نبود تو را خواهم دید.

I will see you on Wednesday at 2 p.m.

چهارشنبه ساعت 14 می بینمت.

UK time.

به وقت انگلستان

Enjoy the rest of your weekend.

از تعطیلات آخرهفتهات لذت ببر.

And enjoy the rest of all of this.

و از بقیه همه اینها لذت ببرید.

And of course, until the next time we meet here.

و البته تا دفعه بعد که اینجا همدیگر را ببینیم.

You know what's coming next.

میدونی بعدش چی میشه

Take care of yourself.

مراقب خودت باش.

And don't forget to smile

و لبخند را فراموش نکن

be happy.

شاد باش.

Don't forget there is no law against it.

فراموش نکنید که هیچ قانونی علیه آن وجود ندارد.

Ta ta for now.

تا تا فعلا