WEDDING & MARRIAGE Vocabulary in English

Hi. James from EngVid. We are gathered here today for this thing called "life". That's

سلام. جیمز از EngVid. ما امروز برای چیزی به نام "زندگی" اینجا جمع شده ایم. این

a line from Prince. And I have to apologize because one of you out there said that my

یک خط از شاهزاده است. و من باید عذرخواهی کنم زیرا یکی از شما گفت که

song was not music from Star Wars, but from Mozart. My apologies. But I'm still using

آهنگ من موسیقی از جنگ ستارگان نیست، بلکه از موتزارت است. عذرخواهی من. اما من هنوز از آن استفاده می

it because it sounds, you know, like something horrible is about to happen, and it is. I'm

کنم، زیرا به نظر می رسد، می دانید، چیزی وحشتناک در شرف وقوع است، و همینطور است.

going to teach you a lesson on weddings. And depending on who you are, it's a good thing

من براتون درس عروسی میدم. و بسته به اینکه چه کسی هستید، یک چیز خوب

or a bad thing. But anyway, here we go. One of the things we're going to talk about -- we'll

یا یک چیز بد است. اما به هر حال، ما به اینجا می رویم. یکی از مواردی که قرار است در مورد آن صحبت کنیم --

talk about the rituals of weddings, and I'm going to give you some vocabulary to go with

در مورد آداب و رسوم عروسی صحبت خواهیم کرد و من به شما واژگانی برای ادامه آن می پردازم

that. And just to start off the show -- I don't know who this guy is, but anyway. He's

. و فقط برای شروع نمایش -- من نمی دانم این مرد کیست، اما به هر حال. او

saying, "Will you marry me" to this beautiful young girl. And she's saying, "Yes. I will.

به این دختر جوان زیبا می گوید: "با من ازدواج می کنی" . و او می‌گوید: "بله. می‌خواهم.

Is that a diamond ring" -- another word for "wedding band" -- "or Mr. E?" We'll find out.

آیا آن حلقه الماس است" - کلمه دیگری برای "گروه عروسی" - "یا آقای E؟" ما متوجه خواهیم شد.

Let's talk about weddings. Okay? Well, before we go there, here's a little joke I'd like

بیایید در مورد عروسی صحبت کنیم. باشه؟ خوب، قبل از اینکه به آنجا برویم، در اینجا یک جوک کوچک وجود دارد که می

to put to you. There are two things you will be invited to. And both of them signal the

خواهم برای شما تعریف کنم. دو چیز وجود دارد که شما به آن دعوت خواهید شد. و هر دو نشانه

death of something or the death of life. Okay? The first is a funeral. And I did a video

مرگ چیزی یا مرگ زندگی هستند. باشه؟ اولی تشییع جنازه است. و قبلاً یک ویدیو

on that earlier. Go find it. That's where my friend corrected me. And the second one

در مورد آن تهیه کردم. برو پیداش کن اونجا دوستم تصحیحم کرد. و

is a wedding. It is the death of your single life. So what we're going to do is I'll do

دومی عروسی است. این مرگ مجردی شماست . بنابراین کاری که می‌خواهیم انجام دهیم این است که

the magic click, take a step out, and then we're going to start the lesson. Are you ready?

کلیک جادویی را انجام می‌دهم، قدمی بیرون می‌آورم و سپس درس را شروع می‌کنیم. اماده ای؟

Let's go on our journey.

به سفر خود برویم.

"And dearly departed" -- sorry. Marriage. I keep forgetting because that death thing

"و عزیزم رفت" -- متاسفم. ازدواج. من مدام فراموش می کنم زیرا آن چیز مرگ

keeps coming to my mind. Anyway. So what we want to look at is -- I told you I would give

مدام به ذهنم می آید. به هر حال. بنابراین چیزی که ما می خواهیم به آن نگاه کنیم این است -- من به شما گفتم که به

you some vocabulary and explain a little bit, give you a little history. It's not too much,

شما واژگانی می دهم و کمی توضیح می دهم، کمی تاریخ را به شما می دهم. خیلی زیاد

but it will help you to remember and understand why we do what we do. Ready? Let's go to be board.

نیست، اما به شما کمک می کند تا به خاطر بسپارید و بفهمید که چرا کاری را انجام می دهیم. آماده؟ بیا برویم تا هیئت مدیره باشیم.

Mr. E is gone, but his presence will not be missed. Okay in fact, I'll put a little E

آقای E رفته اما حضورش از دست نمی رود . خوب در واقع، من یک E کوچک را در اینجا قرار می دهم

here. We're going to talk about the engagement. Okay? There you go, Mr. E. He's not looking

. قرار است در مورد نامزدی صحبت کنیم. باشه؟ شما بروید، آقای E. او چندان خوشحال به نظر نمی

too happy about being in this particular situation. We say the wedding is a particular day, and

رسد که در این موقعیت خاص قرار دارد. ما می گوییم عروسی روز خاصی است و

it's true. In fact, there are special names for weddings when you're getting married.

این درست است. در واقع، زمانی که شما در حال ازدواج هستید، نام های خاصی برای عروسی ها وجود دارد.

But before that we've -- I consider the wedding starting with the engagement because that's

اما قبل از آن ما -- فکر می کنم عروسی با نامزدی شروع می شود

the first time you make a promise to join -- look at that. Engagement. You get a ring.

زیرا اولین بار است که قول می دهید به آن بپیوندید -- به آن نگاه کنید. نامزدی. شما یک حلقه می گیرید.

Surprise, surprise. You get that engagement ring, and you say, "Will you marry me?" The

سورپرایز، تعجب. شما آن حلقه نامزدی را می گیرید و می گویید با من ازدواج می کنید؟

person says yes. You put it on. Boom. You're fianc�s. You've started the first step

شخص می گوید بله. شما آن را بپوشید. رونق. تو نامزد هستی شما اولین قدم

to getting married.

برای ازدواج را شروع کرده اید.

A little thing about wedding rings. I'm not sure if you know about it, so I'll just take

یک نکته کوچک در مورد حلقه ازدواج من مطمئن نیستم که آیا شما در مورد آن می دانید، بنابراین من فقط به آن

a good look at it. Do you know what this symbolizes? Well, boys and girls, in the old days, the

نگاه می کنم. آیا می دانید این نماد چیست؟ خوب، دختر و پسر، در قدیم،

wedding band -- that's another word for "wedding ring", the "wedding band" -- the wedding ring

گروه عروسی - این یک کلمه دیگر برای " حلقه ازدواج" است، "دسته عروسی" - حلقه ازدواج

told other men that this woman was taken. So when the woman would put it on, other men

به مردان دیگر می گفت که این زن را برده اند. بنابراین وقتی زن آن را می پوشید، مردان

would go, "Oh, no she's off the market." In other words, "You can't date her anymore because

دیگر می گفتند: "اوه، نه، او از بازار خارج شده است." به عبارت دیگر ، "شما دیگر نمی توانید با او قرار ملاقات بگذارید زیرا

somebody else has bought the woman." Glad those days are over. Yeah? You just bought

شخص دیگری آن زن را خریده است." خوشحالم که اون روزها تموم شد آره؟ تو همین الان

a diamond ring, son. It's not over. So engagement. It starts with a ring. And just before the

یه انگشتر الماس خریدی پسر. این تمام نشده. پس نامزدی با یک حلقه شروع می شود. و درست قبل از

wedding, people -- you know, these are old, kind of rituals or things we used to do. Young

عروسی، مردم -- می دانید، اینها قدیمی هستند، نوعی تشریفات یا کارهایی که ما انجام می دادیم.

people would get together. They wouldn't have anything. They might have lived on a farm.

جوانان دور هم جمع می شدند. آنها چیزی نخواهند داشت . آنها ممکن است در یک مزرعه زندگی می کردند.

So they needed to get things to start their new life together, and not everyone had a

بنابراین آنها برای شروع زندگی جدیدشان باید چیزهایی به دست بیاورند و همه

lot of money. We're talking of the times where people were kings and queens and princes.

پول زیادی نداشتند. ما در مورد زمان هایی صحبت می کنیم که مردم پادشاه و ملکه و شاهزاده بودند.

So the poor didn't have a lot. So when you would have a bridal shower or a stag night,

پس فقرا چیز زیادی نداشتند. بنابراین زمانی که شما یک شب عروسی یا یک شب گوزن نر دارید،

well, the bridal shower was to get gifts to help the couple start their new life together.

خوب، حمام عروس برای گرفتن هدایایی بود تا به زوج کمک کند زندگی جدید مشترک خود را شروع کنند.

I mean, really, this is about 150 years old, but it's still long because you're young,

منظورم این است که واقعاً این حدود 150 سال است، اما هنوز طولانی است، زیرا شما جوان هستید،

son. Not like me. Okay. So the bridal shower, if you get invited to that, cha-ching! It's

پسر. نه مثل من باشه. پس حمام عروس، اگر به آن دعوت شدی، چاچینگ!

the beginning of what I call the "wedding money machine". You have to show up with a

این آغاز چیزی است که من آن را "ماشین پول عروسی" می نامم . شما باید با یک

gift for the bride because she's starting a new life and you should pay for it. That's

هدیه برای عروس حاضر شوید زیرا او زندگی جدیدی را شروع می کند و باید هزینه آن را بپردازید.

right. Unlike the bachelor party -- old guys call it "stag night" because stags have, you

درست است. بر خلاف مهمانی مجردی -- پیرمردها آن را "شب گوزن نر" می نامند زیرا می دانید که گوزن

know, the big buck. It's sort of like a horror story -- deer. You know Bambi's mommy? Well,

ها پول زیادی دارند. این به نوعی شبیه یک داستان ترسناک است - گوزن. مامان بامبی رو میشناسی؟ خوب،

Bambi's daddy would be a stag. He would be big and strong. It would be your final night

بابای بامبی یک گوزن خواهد بود. او بزرگ و قوی خواهد بود. این آخرین شب

to be a big, strong man because now, you're about the get married. I love it. One ring

شما خواهد بود که یک مرد بزرگ و قوی باشید زیرا اکنون در آستانه ازدواج هستید. عاشقشم. یک حلقه

shall control them all. Anyway.

باید همه آنها را کنترل کند. به هر حال.

So the stag night was a man saying goodbye to being a man and now to be a husband. And

پس شب گوزن مردی بود که از مرد بودن خداحافظی کرد و حالا شوهر شد.

the bridal shower was the time for the woman to the bow, "Give me the goods. Give me the

و حمام عروس، وقت آن زن به کمان بود، کالا را به من

good stuff." Okay? So she'd be getting stuff.

بده. باشه؟ بنابراین او چیزهایی را دریافت می کند.

Now, let's talk about the wedding itself. Because this happens, and there's a period

حالا بیایید در مورد خود عروسی صحبت کنیم. زیرا این اتفاق می افتد و یک

of time in between. And it's called your "engagement period" until we get to the wedding day. Now,

دوره زمانی در این بین وجود دارد. و به آن «دوره نامزدی» شما می گویند تا به روز عروسی برسیم. حالا،

here's what's funny. Here's the funny thing. On the wedding day, it's actually a whole

این چیزی است که خنده دار است. نکته خنده دار اینجاست. در روز عروسی، در واقع یک روز کامل است

day, but the wedding really consists of a few minutes, okay? Now, on the wedding day,

، اما عروسی واقعاً چند دقیقه است، خوب؟ حالا در روز

you're going to have a wedding party. I know I made it sound like a funeral, but there

عروسی قرار است جشن عروسی بگیرید. می دانم که آن را شبیه مراسم تدفین کردم، اما

is actually a wedding party. It's not what you're thinking. The wedding party are, sort

در واقع یک جشن عروسی وجود دارد. این چیزی نیست که شما فکر می کنید. جشن عروسی، به

of -- today, we call it, like, your "posse" or your "group" or -- what was that program

نوعی -- امروز، ما به آن می گوییم، مثلاً "دارنده" یا "گروه" شما یا -- نام آن برنامه چه بود

called? The guy had a -- well, whatever. You've got your tribe with you. The woman had what's

؟ آن مرد یک -- خوب، هر چه بود. شما قبیله خود را با خود دارید. زن چیزی به

called the "bridesmaids", and the men had what's called the "groomsmen". Now, the bridesmaids

نام "ساقدوش" داشت و مردها چیزی به نام "داماد". حالا ساقدوش

are made up of her good friends or women that are important in her life. And the groomsmen

ها از دوستان خوب او یا زنانی هستند که در زندگی او مهم هستند. و

are made up for the man of all the important men in his life. Okay? So this could be his

دامادها برای مرد همه مردان مهم زندگی او ساخته شده اند. باشه؟ بنابراین این می تواند برادران اضافی او باشند

extra brothers. And this could be her sisters and her best friends.

. و این می تواند خواهران و بهترین دوستان او باشند.

Now, of the people you like the best -- you will love this part -- you have your maid

حالا، از بین افرادی که بیشتر از همه دوست دارید -- این قسمت را دوست خواهید داشت -- شما خدمتکار خود را دارید

of honor. It could be your mother or sister, but really a sister or your best, best friend.

. این می تواند مادر یا خواهر شما باشد، اما واقعاً یک خواهر یا بهترین و بهترین دوست شما باشد.

And the best man would probably be your favorite brother or your best friend. These are the

و بهترین مرد احتمالاً برادر مورد علاقه شما یا بهترین دوست شما خواهد بود. اینها

people that head these groups, like, the leaders of these particular groups. And then, you

افرادی هستند که ریاست این گروه ها را بر عهده دارند، مانند رهبران این گروه های خاص. و سپس،

have the bride and the groom. The groom -- some of you don't know this word because it only

شما عروس و داماد را دارید. داماد -- برخی از شما این کلمه را نمی دانید زیرا فقط

exists for one day in your life. It's when a man is about to be married. On his wedding

یک روز در زندگی شما وجود دارد. زمانی است که یک مرد در شرف ازدواج است. در روز عروسی

day, he is a groom. While the bride is only a bride on her wedding day. Okay? And this

او داماد است. در حالی که عروس در روز عروسی فقط عروس است. باشه؟ و این

only lasts for about a couple of hours because you have to understand after they exchange

فقط چند ساعت طول می‌کشد، زیرا شما باید بعد از اینکه

rings -- that's what this is for. Okay? When they exchange the rings, they suddenly become

حلقه‌ها را رد و بدل می‌کنند، بفهمید - این برای همین است. باشه؟ وقتی حلقه ها را رد و بدل می کنند، ناگهان

"husband and wife". So you have a few hours in your life that you will be a bride or a

«زن و شوهر» می شوند. بنابراین شما چند ساعت در زندگی خود دارید که عروس یا

groom. "Bride" is for girl; "groom" is for boy. Okay?

داماد می شوید. "عروس" برای دختر است. "داماد" برای پسر است. باشه؟

So this is the wedding party, not the party you're thinking. Sorry. But when you're invited

بنابراین این جشن عروسی است، نه جشنی که شما به آن فکر می کنید. متاسف. اما وقتی از شما

to be on the wedding party, it's an honor because they're saying you're special. That's

برای حضور در جشن عروسی دعوت شده‌اید، باعث افتخار است زیرا می‌گویند شما خاص هستید. برای

why I said it's like your sister or your best friend or your brother or your best friend.

همین گفتم مثل خواهرت یا بهترین دوستت یا برادرت یا بهترین دوستت.

You're being given an honor, okay?

به شما افتخار می دهند، باشه؟

A woman has to wear a special dress on her wedding day, and it's called the "wedding

یک زن باید در روز عروسی خود لباس خاصی بپوشد و به آن «لباس عروسی» می گویند که

gown", sometimes called the "wedding dress" now. Why am I mentioning this? Guys just get

گاهی اوقات به آن «لباس عروس» می گویند. چرا این را ذکر می کنم؟ بچه ها فقط باید

to wear a suit, so it's not a big deal. A suit or a tuxedo. The wedding gown has a specific

کت و شلوار بپوشند، بنابراین مشکل بزرگی نیست. کت و شلوار یا تاکسیدو. لباس عروس

thing or meaning. And many women search for months to get the perfect dress. You see,

چیز یا معنای خاصی دارد. و بسیاری از زنان ماه ها به دنبال لباس مناسب هستند. ببینید

the wedding gown came back -- this is also about 150 years old. Because it started after

، لباس عروس برگشت - این هم حدود 150 سال قدمت دارد. چون بعد از آن شروع شد

-- because a long time ago, women couldn't afford to buy one dress to wear for one day

-- زیرا مدت ها پیش، زنان نمی توانستند یک لباس بخرند تا یک روز

and throw in the garbage or put away. This was just crazy. But about 150 years ago, they

بپوشند و در زباله بیندازند یا بگذارند. این فقط دیوانه بود اما حدود 150 سال پیش، آنها

started getting special dresses only for the wedding. And they call it the "wedding gown".

شروع به تهیه لباس های خاص فقط برای عروسی کردند. و آن را "لباس عروس" می نامند.

Now, the wedding gown was supposed to be in white. And it used to come with a veil. A

حالا قرار بود لباس عروس سفید باشد. و قبلاً با حجاب می آمد.

"veil" is something to cover the face. And it was for innocence and purity and secrecy

«حجاب» چیزی است که صورت را بپوشاند. و از جهت برائت و پاکی و رازداری بود

because she was a virgin. And she would be veiled until revealed to her husband. Okay?

زیرا باکره بود. و تا زمانی که بر شوهرش آشکار شود، پوشیده بود. باشه؟

Now, in the Western world, white meant innocence and purity. But if you go to the Middle East

حالا در دنیای غرب رنگ سفید به معنای معصومیت و پاکی بود. اما اگر به خاورمیانه

or in Asia, it was in red and orange. Now, you might think that that woman must have

یا آسیا بروید، قرمز و نارنجی بود. حالا، ممکن است فکر کنید که آن زن باید

had lots and lots of sex, but that's not why. You see, for Asians -- so if you're wondering

رابطه جنسی زیادی داشته باشد، اما دلیلش این نیست. می بینید، برای آسیایی ها -- پس اگر تعجب می کنید که

why in your country -- you're like, "Oh, my god, our women are so dirty." It's not. It's

چرا در کشور شما -- می گویید "اوه، خدای من، زنان ما خیلی کثیف هستند." این نیست. این

meant for festivity, to be fun and have fun and be exciting. So they're saying you're

برای جشن، سرگرم کننده و سرگرم کننده و هیجان انگیز است. بنابراین آنها می گویند که شما

entering a new phase of your life where -- a phase means period -- where you're going to

وارد مرحله جدیدی از زندگی خود می شوید که در آن - مرحله به معنای دوره است - جایی که قرار

be having children and family and it's great and it's fun. So they have orange and red.

است بچه و خانواده داشته باشید و این عالی و سرگرم کننده است. بنابراین آنها نارنجی و قرمز دارند.

Or the red is to kill your husband in ten years. No. Orange and red. While the white

یا قرمز این است که ده سال دیگر شوهرت را بکشی . نه نارنجی و قرمز. در حالی که سفید

in the West was for innocence and purity. Okay?

در غرب برای معصومیت و پاکی بود. باشه؟

So she wears this dress; they exchange vows; they get married. Now, she says, "I do". He

بنابراین او این لباس را می پوشد. آنها نذر را رد و بدل می کنند. آنها ازدواج می کنند حالا، او می گوید: "من". او

says, "I do". And that's where, you know, your vows and your promises -- we've got it

می گوید: "من". و این جایی است که، می دانید ، نذرها و وعده های شما -- ما آن

up here. So come over here in a second. After that, you get invited to the reception. Cha-ching.

را در اینجا به دست آورده ایم. پس در یک ثانیه بیا اینجا پس از آن، شما به پذیرایی دعوت می شوید. چاچینگ.

More money, people, more money. Okay? I talked about up here the bridal shower. On the reception,

پول بیشتر، مردم، پول بیشتر. باشه؟ من اینجا در مورد دوش عروس صحبت کردم. در پذیرایی،

you get a free dinner -- dinner, okay? In the Western world, it's usually chicken and

یک شام رایگان دریافت می کنید - شام، خوب؟ در دنیای غرب، معمولاً گوشت مرغ و

beef with some kind of mash and rice and vegetables. I've been to a few. And then, you must bring

گاو با نوعی پوره و برنج و سبزیجات است. من به چند مورد رفته ام. و سپس،

a gift of equal or greater value. Isn't that nice? Okay. Oh, and before I forget, pops

باید هدیه ای با ارزش برابر یا بیشتر به همراه داشته باشید. این خوب نیست؟ باشه. اوه، و قبل از اینکه فراموش

or dads out there, if you're -- you know, girls, bring your father in to watch this

کنم، اگر شما هستید، پدرتان را بیرون بیاورید - می دانید، دختران، پدرتان را برای تماشای این

video. You should. And explain to him that in the Western world, the father pays for

ویدیو بیاورید. تو باید. و به او توضیح دهید که در دنیای غرب هزینه

all of this. So if I don't bring a gift, it's a free meal on him. Food for thought. Okay?

همه اینها را پدر پرداخت می کند. پس اگر هدیه ای نیاوردم برای او یک غذای مجانی است. غذای فکر. باشه؟

So these are -- well, this is how the wedding day basically proceeds. Okay? This is your

بنابراین، اینها هستند - خوب، اساساً روز عروسی اینگونه پیش می رود. باشه؟ این

basic wedding outline. But let's talk about some of the rituals there. I gave you one

طرح اصلی عروسی شماست. اما اجازه دهید در مورد برخی از آیین های آنجا صحبت کنیم. من یک

idea with the wedding gown, why people wear the colors they wear, right? Or why they wear

ایده در مورد لباس عروس به شما دادم، چرا مردم رنگ هایی را که می پوشند می پوشند، درست است؟ یا چرا

a veil. But let's look at some of the rituals. There are four that are involved in a wedding

حجاب می پوشند. اما بیایید به برخی از آیین ها نگاه کنیم. چهار مورد در عروسی وجود دارد

that I found are important and you want to pay attention to.

که من متوجه شدم مهم هستند و شما می خواهید به آنها توجه کنید.

The wedding vows. These are the promises people make to each other about what they will and

نذر عروسی اینها وعده هایی است که افراد به یکدیگر در مورد اینکه در ازدواج چه خواهند کرد و چه نخواهند کرد،

won't do in marriage. Love, honor, and obey because I'm a dog. I'm joking, but I mean,

می دهند. عشق بورز، احترام کن، و اطاعت کن چون من سگم. شوخی می کنم، اما منظورم

this is the basic one in the Western world. We say we'll love, honor, and obey you. And

این است که این اصل در دنیای غرب است. ما می گوییم که شما را دوست خواهیم داشت، احترام می گذاریم و اطاعت می کنیم. و

usually, by the way, it's for the women. The men don't say that. But the vows, really,

معمولاً اتفاقاً برای زنان است. مردها این را نمی گویند. اما واقعاً،

especially when they're important, people make their own now, which is really cool.

به خصوص وقتی مهم هستند، مردم نذرها را الان می‌بندند، که واقعاً عالی است.

And they say the promises they want to do in the wedding to make it -- or the marriage

و قول هایی را می گویند که می خواهند در عروسی انجام دهند تا آن را بسازند -- یا ازدواج را

to make it happy. Right? And joyful for both people. And I think that's kind of cool, don't

برای شاد کردن آن. درست؟ و برای هر دو نفر خوشحال کننده است . و من فکر می کنم که این یک نوع جالب است،

you? Obey me.

نه؟ از من اطاعت کن

Next, exchanging the rings. I gave you a little bit when I said it was to show that a man

بعد، حلقه ها را عوض کنید. وقتی گفتم یه ذره بهت دادم تا نشون بدم یه مرد

had bought a woman, right? I didn't finish it, but it's kind of cool. In other countries

یه زن خریده، درسته؟ تمومش نکردم ولی یه جورایی باحاله در کشورهای دیگر

-- I think it's Russia -- they wear it on the right finger. In the Western world, especially

-- فکر می کنم روسیه است -- آن را روی انگشت راست می پوشند. در دنیای غرب، به ویژه

Germany, England, France and whatnot, we wear it on the left. You might wonder why. This

آلمان، انگلیس، فرانسه و غیره، ما آن را در سمت چپ می پوشیم. شاید تعجب کنید که چرا.

is from the Romans. You see, they believed there are a vein -- which is what carries

این از رومیان است. ببینید، آنها معتقد بودند سیاهرگی وجود دارد -- که همان چیزی است که خون را حمل می کند

blood -- that came from the heart that was directly linked to your ring finger. So when

-- که از قلب بیرون آمده و مستقیماً به انگشت حلقه شما مرتبط است. بنابراین وقتی

they put it on, it was to capture the love from your heart in the ring. Kind of cool,

آن را پوشیدند، برای این بود که عشق را از قلب شما در رینگ به تصویر بکشند. یه جورایی باحاله، ها

huh? Stick with me. I'll teach you a few things. So now you know why someone wears their wedding

؟ با من بچسب من چند چیز را به شما یاد می دهم. بنابراین اکنون می دانید که چرا کسی بند عروسی

band or engagement ring on their left. It's to capture all that love that goes directly

یا حلقه نامزدی خود را در سمت چپ خود می بندد. این برای گرفتن تمام عشقی است که مستقیماً

to their heart. Okay?

به قلب آنها می رود. باشه؟

At the end of our weddings, we usually throw rice. Everyone throws rice. Not so much now

در آخر عروسی ها معمولا برنج می ریزیم. همه برنج می ریزند. حالا نه خیلی

because it was killing birds. I'm serious. True story. We were killing birds. We'd be

چون پرنده ها را می کشت. جدی میگم داستان واقعی. پرنده ها را می کشتیم. ما

throwing them up. We'd go, "You're married", and the birds would fall from the sky. "They're

آنها را پرتاب می کنیم. ما می‌گفتیم «تو ازدواج کرده‌ای» و پرنده‌ها از آسمان می‌افتند. آنها هم

celebrating, too. They're dying." But the throwing of rice or throwing of confetti or

جشن می گیرند، دارند می میرند. اما پرتاب برنج یا پرتاب کنفتی یا

paper in the air after a wedding, if you always wonder why in our movies they get married,

کاغذ به هوا بعد از عروسی، اگر همیشه تعجب می کنید که چرا در فیلم های ما ازدواج می کنند،

they throw things in the air, it was for fertility. They thought if they threw a lot of stuff

چیزهایی را به هوا می اندازند، برای باروری بوده است. آنها فکر می کردند اگر چیزهای زیادی را

in the air, the people walking under it would have many, many babies, and it was a good

به هوا پرتاب کنند، افرادی که زیر آن راه می روند بچه های بسیار زیادی خواهند داشت و این

thing. You like that? Yeah. It's cool, huh? I'm about the end it on that. "Confetti, yay.

چیز خوبی بود. شما آن را دوست دارید؟ آره باحال است، ها؟ من در مورد پایان آن در آن هستم. "کنفتی، آره.

I'm getting married." Okay?

من ازدواج می کنم." باشه؟

But before I do, because this is an international school that we have here, I want to bring

اما قبل از اینکه این کار را بکنم، چون این یک مدرسه بین المللی است که ما اینجا داریم، می

out one more which I found interesting: the breaking of the glass. Sometimes, you watch

خواهم یکی دیگر را که برایم جالب بود، مطرح کنم: شکستن شیشه. گاهی اوقات،

North American movies, and you'll see some couples go [sound of glass breaking],

فیلم‌های آمریکای شمالی را تماشا می‌کنید، و می‌بینید که برخی از زوج‌ها [صدای شکستن شیشه]

and they break glass. And you think, "All of them do this." Actually, this is a Jewish tradition.

می‌روند و شیشه می‌شکنند. و شما فکر می کنید، "همه آنها این کار را می کنند." در واقع، این یک سنت یهودی است.

Just as I mentioned that Middle Eastern people have different colored wedding gowns or they

همانطور که اشاره کردم مردم خاورمیانه لباس عروسی با رنگ های مختلف دارند یا

wear veils, in the Jewish tradition, they break glass. They dance, and they break the

حجاب می پوشند، در سنت یهودیان شیشه می شکنند. می رقصند و

glass. And it's to show that this is some serious stuff. "This is serious business.

شیشه را می شکنند. و برای نشان دادن این است که این چیزهای جدی است. "این یک کار جدی است.

So serious, we're going to break some glass in here." Really, they do. I'm not making

خیلی جدی است، ما می خواهیم شیشه ای را در اینجا بشکنیم." واقعاً این کار را می کنند. من این را نمی

this up. I wish I could.

سازم ای کاش میتوانستم.

I hope this video has brought you and I close together and made a great relationship. Come,

امیدوارم این ویدیو من و شما را به هم نزدیک کرده باشد و رابطه خوبی برقرار کرده باشد. بیا،

Mr. E, up there. See? We're engaged now in conversation and learning, and this is a good

آقای E، آن بالا. دیدن؟ ما اکنون درگیر مکالمه و یادگیری هستیم و این چیز خوبی

thing. Anyway. I've got to go. What I would like to say now is the usual. I want you to

است. به هر حال. من باید بروم. آنچه اکنون می خواهم بگویم معمول است. می‌خواهم

go to my triple W, www.engvid.com, "Eng" as in English, "vid" as in "video", where you

به W triple من، www.engvid.com، "Eng" به انگلیسی، "vid" مانند "video" بروید، جایی که

can learn about weddings and funerals, and other of life's interesting little acts.

می‌توانید درباره عروسی‌ها و تشییع جنازه‌ها و دیگر کارهای کوچک جالب زندگی بیاموزید.

Have a good one. It's been a pleasure.

یک خوب. این یک لذت بوده است.