Learn the English Phrases COME OUT OF THE WOODWORK and COME ALIVE

In this English lesson I wanted to help you

در این درس انگلیسی می‌خواستم به شما کمک کنم

learn the English phrase, come out of the woodwork.

که عبارت انگلیسی را یاد بگیرید، بیرون بیایید.

This is what people do after you win the lottery.

این کاری است که مردم پس از برنده شدن شما در لاتاری انجام می دهند.

They come out of the woodwork.

آنها از چوب کاری بیرون می آیند.

This is a phrase that means that people show up,

این عبارتی است که به این معنی است که مردم ظاهر می شوند،

or it could be animals, or something else,

یا ممکن است حیوانات یا چیز دیگری باشند،

but things show up, people show up

اما همه چیز ظاهر می شود، مردم

after something good has happened to you.

بعد از اینکه اتفاق خوبی برای شما افتاده است ظاهر می شوند.

Here's a good example, we'll talk about the lottery.

در اینجا یک مثال خوب است، ما در مورد لاتاری صحبت خواهیم کرد.

If you won the lottery,

اگر در قرعه کشی برنده شدید،

I'm sure that people would come out of the woodwork.

مطمئن هستم که مردم از کار چوب بیرون می آیند.

Friends that you haven't seen for years,

دوستانی که سالهاست ندیده ای،

relatives that you didn't even know you had,

اقوام و اقوامشان که حتی نمی دانستی

they would come out of the woodwork

آنها را داری، از کار چوب بیرون می آیند

because they would want money from you.

چون از تو پول می خواهند.

I think this phrase is similar

فکر می‌کنم این عبارت

to when you drop some food on the floor

شبیه زمانی است که مقداری غذا روی زمین

and insects, ants and stuff,

می‌ریزید و حشرات، مورچه‌ها و چیزهای

come out of the walls of your house to eat it.

دیگر از دیوار خانه‌تان بیرون می‌آیند تا آن را بخورند.

They come out of the woodwork, literally,

آنها به معنای واقعی کلمه

and people come out of the woodwork

از کار چوب بیرون می آیند و اگر پول زیادی برنده شوید مردم از کار چوب بیرون می آیند

if you win a lot of money.

.

The second phrase I wanted to teach you today

دومین جمله ای که امروز می خواستم به شما یاد

is the phrase, to come alive.

بدهم عبارت زنده شدن است.

People come alive when,

مردم زمانی زنده می شوند،

if they normally don't do a lot of things

اگر به طور معمول کارهای زیادی را

where there's a lot of activity

در جایی که فعالیت زیادی وجود دارد

and then suddenly do them.

انجام ندهند و ناگهان انجام دهند.

A good example would be this,

یک مثال خوب می تواند این باشد،

when I was a kid, I had a little fish,

زمانی که من بچه بودم، ماهی کوچکی داشتم،

so it can be more than just people,

بنابراین می تواند بیشتر از مردم باشد،

I had a fish in a fish bowl,

من یک ماهی در کاسه ماهی

and it would kinda swim around slowly until I fed it,

داشتم، و به آرامی شنا می کرد تا زمانی که به آن غذا می دادم،

and then it would certainly come alive.

و پس مطمئناً زنده می شود.

It would swim up to the top of the bowl

تا بالای کاسه شنا می کرد

and eat all the food.

و تمام غذا را می خورد.

Sometimes, I've noticed at wedding receptions,

گاهی اوقات در مجالس عروسی متوجه شده ام،

after the wedding ceremony there's a reception,

بعد از مراسم عروسی جشن گرفته می شود

and sometimes they play music,

و گاهی اوقات موسیقی می

and older people might come alive

نوازند و افراد مسن ممکن است با

when they hear a song that they knew

شنیدن آهنگی که می دانستند

or that they used to listen to when they were younger.

یا در جوانی گوش می کردند زنده شوند.

They come alive, they might even dance a little bit.

آنها زنده می شوند، حتی ممکن است کمی برقصند.

So anyways, to review, when people come out of the woodwork,

بنابراین به هر حال، برای بررسی، زمانی که مردم از کار چوب بیرون می آیند، به

it means they show up,

این معنی است که

usually after something good has happened to you.

معمولاً پس از اتفاق خوبی برای شما ظاهر می شوند.

I think if you were to become the mayor of your town,

من فکر می کنم اگر بخواهید شهردار شهر خود شوید،

old friends and relatives that you didn't even know you had,

دوستان و اقوام قدیمی که حتی نمی دانستید دارید،

might come out of the woodwork

ممکن است از کار چوب بیرون بیایند

and try to get you to do favors for them.

و سعی کنند شما را وادار کنند که به آنها لطف کنید.

And then the phrase to come alive

و سپس عبارت زنده شدن

simply means to act in a lively fashion,

صرفاً به معنای عمل کردن به شکلی پر جنب و جوش است،

usually after not acting very lively.

معمولاً بعد از اینکه خیلی سرزنده عمل نکردید.

So you come alive.

پس زنده میشی

I usually come alive as soon as

من معمولاً به

I hit the start button on the camera.

محض زدن دکمه شروع دوربین زنده می شوم.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Yaroslaw, and the comment is this,

این کامنت از یاروسلاو است و کامنتش این است

"I miss your Geoguessr lesson, teacher Bob."

"معلم باب دلم برای درس Geoguessr شما تنگ شده است ."

And my response was, yeah, sorry about that.

و پاسخ من این بود، بله، متاسفم برای آن.

I've had to make a decision about that,

من باید در مورد آن تصمیم می

and I probably won't be doing them again anytime soon.

گرفتم و احتمالاً به این زودی ها دوباره آنها را تکرار نخواهم کرد.

It was just one thing too many.

فقط یک چیز خیلی زیاد بود.

So I think all of you are familiar with the fact

بنابراین فکر می‌کنم همه شما با این واقعیت آشنا هستید

that in life you decide to do certain things,

که در زندگی تصمیم می‌گیرید کارهای خاصی را انجام دهید

and sometimes you decide to do one thing too many.

و گاهی اوقات تصمیم می‌گیرید یک کار را بیش از حد انجام دهید.

So when I was doing the Geoguessr lessons,

بنابراین وقتی دروس Geoguessr را انجام می‌دادم،

I was noticing that I was talking a lot every week.

متوجه شدم که هر هفته زیاد صحبت می‌کنم.

I was doing a lot of live streams, a lot of videos,

من در حال پخش زنده ، ویدیوهای

and so I thought to myself, I need one day a week

زیادی بودم، و بنابراین با خودم فکر کردم، به یک روز در هفته نیاز

where I don't do a lot of talking, maybe two.

دارم که در آن زیاد صحبت نکنم، شاید دو روز.

So I've decided that on Sundays and Tuesdays,

بنابراین تصمیم گرفته‌ام که روزهای یکشنبه و سه‌شنبه‌ها

those would kinda be my days off

، روزهای مرخصی من

from doing anything where I needed to talk.

از انجام هر کاری در جایی که نیاز به صحبت داشتم باشد.

So, sorry about that.

بنابراین، برای آن متاسفم.

There will probably be no Geoguessr

احتمالاً Geoguessr

for the foreseeable future.

برای آینده قابل پیش‌بینی وجود نخواهد داشت.

Maybe in the fall if I have a bit more time

شاید در پاییز اگر کمی وقت

and my throat, my throat's just a little bit

و گلویم بیشتر باشد، گلویم همیشه کمی

sore all the time, and I don't know why.

درد می کند و نمی دانم چرا.

Hopefully that gets better soon.

انشالله که به زودی بهتر بشه

Anyways, I wanted to show you the zinnias today.

به هر حال امروز می خواستم زینیاها را به شما نشان دهم.

Let me do that fun thing where I spin the camera around,

اجازه دهید من آن کار سرگرم کننده را در جایی که دوربین را دور می چرخانم انجام دهم،

and then I can keep talking and show you the Zinnia beds.

و سپس می توانم به صحبت ادامه دهم و تخت های زینیا را به شما نشان دهم.

So the Zinnia is one of my favorite flowers

بنابراین زینیا یکی از گل های مورد علاقه من است

because it produces a lot of blooms,

زیرا شکوفه

and it produces them in a variety of colors,

های زیادی تولید می کند و آنها را در رنگ های مختلف تولید می کند

which is really good for us as flower farmers.

که برای ما به عنوان کشاورزان گل واقعاً خوب است.

Hopefully you're not getting seasick.

انشالله که دریازده نمیشی

So I love the zinnias, they look great this year.

بنابراین من عاشق زینیاها هستم، آنها امسال عالی به نظر می رسند.

I take a little bit of credit for that

من کمی برای آن اعتبار قائل

because I'm the one that prepares the soil,

هستم زیرا من کسی هستم که خاک را آماده

so I think I did a good job.

می کنم، بنابراین فکر می کنم کارم را خوب انجام دادم.

Anyways, I'll give you a nicer view.

به هر حال من به شما نمای زیباتری می دهم.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

I'll see you in a couple of days

یکی دو روز

with another short English lesson, bye.

دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت، خداحافظ.