Learn the English Phrases MAKE UP MY MIND and GREAT MINDS THINK ALIKE

In this English lesson

در این درس انگلیسی

I wanted to help you learn the English phrase

می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی

make up my mind.

make up my mind را یاد بگیرید.

When you're making a decision,

وقتی تصمیمی

you're also trying to make up your mind.

می گیرید، سعی می کنید تصمیم خود را هم بگیرید.

Sometimes when I'm trying to decide

گاهی اوقات وقتی می‌خواهم تصمیم بگیرم برای شام

what I want to make for supper,

چه چیزی درست کنم، در

I have trouble making up my mind.

تصمیم‌گیری مشکل دارم.

So I've used the phrase a couple of different ways there.

بنابراین من این عبارت را به چند روش مختلف در آنجا به کار برده ام.

Anytime you are trying to make a decision,

هر زمان که می خواهید تصمیمی بگیرید

you are trying to make up your mind.

، سعی می کنید تصمیم خود را بگیرید.

Often when Jen and I go out to see a movie,

اغلب وقتی من و جن برای دیدن یک فیلم بیرون می رویم،

which we don't do very often right now,

که در حال حاضر خیلی وقت ها این کار را نمی کنیم ،

but when we go out to see a movie,

اما وقتی برای دیدن یک فیلم بیرون می رویم،

I usually need to make up my mind

معمولاً باید تصمیمم را

when I'm deciding which movie I want to see.

بگیرم که کدام فیلم را می خواهم. دیدن.

And sometimes it takes me a long time to make up my mind.

و گاهی وقت ها طول می کشد تا تصمیمم را بگیرم.

Sometimes that's annoying for Jen

گاهی اوقات این برای جن آزاردهنده

'cause she'll say,

است، زیرا او می گوید:

"Well, there's really only two good movies.

"خب، واقعاً فقط دو فیلم خوب وجود دارد.

Will you please make up mind quickly

لطفاً سریع تصمیم بگیرید

so that we can go in the theater and see it?"

تا بتوانیم به تئاتر برویم و آن را ببینیم؟"

So when you're trying to make up your mind

بنابراین وقتی می‌خواهید تصمیم خود را بگیرید

or if I say I'm trying to make up my mind,

یا اگر من می‌گویم می‌خواهم تصمیم خود را بگیرم، به

it means I'm trying to decide something.

این معنی است که من سعی می‌کنم چیزی تصمیم بگیرم.

The second phrase I wanted to teach you today

دومین عبارتی که امروز می خواستم به شما یاد

is the phrase great minds think alike.

بدهم عبارت ذهن های بزرگ مثل هم فکر می کنند است.

This is an English phrase we say

این یک عبارت انگلیسی است

when you have the same idea as someone

that you really like, maybe your brother

or your sister or a friend or maybe even your spouse,

when you say, "Hey, we should have pizza for supper."

که وقتی می گوییم: "هی، ما باید برای شام پیتزا بخوریم."

And if Jen says, "I was thinking the same thing,"

و اگر جن بگوید، "من هم به همین فکر می کردم"،

we might express that by saying,

می توانیم آن را با گفتن این جمله بیان کنیم:

"Hey, great minds think alike."

"هی، ذهن های بزرگ یکسان فکر می کنند."

The other day I was talking to Rod,

روز پیش داشتم با راد صحبت می کردم، اتفاقاً

by the way, Rod's YouTube channel

کانال یوتیوب

is now called Rod the Brazilian English Teacher.

راد اکنون راد معلم انگلیسی برزیلی نامیده می شود.

You should check it, out by the way.

اتفاقاً باید آن را بررسی کنید.

Rod and I were talking the other day

من و راد روز قبل صحبت می کردیم

and Rod had some good ideas and I thought to myself,

و راد ایده های خوبی داشت و با خودم فکر کردم،

"You know what? Great minds think alike."

"می دانی چیست؟ ذهن های بزرگ یکسان فکر می کنند."

So that means that Rod and I had similar ideas

پس این بدان معناست که من و راد ایده های مشابهی

about how to teach English

در مورد نحوه آموزش زبان انگلیسی

and we were both kind of patting ourselves on the back

داشتیم و هر دو به نوعی به خودمان دست می زدیم و می

saying that was a good idea.

گفتیم که این ایده خوبی است.

So to repeat, when I say I need to make up my mind,

بنابراین تکرار، وقتی می‌گویم باید تصمیمم را بگیرم، به

it means I'm trying to decide something.

این معنی است که سعی می‌کنم چیزی تصمیم بگیرم.

And when I finally do decide,

و وقتی بالاخره تصمیم

I would say that I have made up my mind.

گرفتم، می گویم تصمیمم را گرفته ام.

So if I need to make up my mind,

بنابراین اگر لازم باشد تصمیم خود را بگیرم،

once I've decided I would say that I made up my mind.

وقتی تصمیم گرفتم می گویم که تصمیمم را گرفته ام.

Notice it's in the past tense then.

توجه کنید که در زمان گذشته است.

And then when two people have similar good ideas,

و سپس وقتی دو نفر ایده های خوب مشابهی دارند

we sometimes just say, "Hey, great minds think alike."

، گاهی اوقات فقط می گوییم: "هی، ذهن های بزرگ یکسان فکر می کنند."

But hey, let's look at a comment from another video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی دیگر نگاه کنیم.

This comment is from Mat

این نظر از مت است

and Mat says, "What's the difference between

و مت می گوید: "تفاوت

every once in a while and from time to time?

هر چند وقت یکبار و هر از گاهی چیست؟

Thanks a million."

یک میلیون ممنون."

And my response was this, they mean the same.

و پاسخ من این بود، منظورشان هم همین بود.

Every once in a while, I have a can of Coke.

هر از چند گاهی یک قوطی کوکاکولا می خورم.

From time to time, I have a can of Coke.

هر از گاهی یک قوطی کوکاکولا دارم.

It means I don't drink it regularly

به این معنی است که من آن را به طور منظم

but I do drink it occasionally.

نمی نوشم اما گاهی آن را می نوشم.

So we have a bunch of those little phrases in English,

بنابراین ما یک دسته از آن عبارات کوچک را به زبان انگلیسی

by the way, thanks Mat for that comment.

داریم، اتفاقاً متشکرم مت برای آن نظر.

We have a bunch of those little phrases in English

ما تعداد زیادی از آن عبارات کوچک را در زبان انگلیسی داریم

where they mean kind of the same thing.

که در آنها به همین معنی است.

So for instance we have, sorry,

بنابراین، برای مثال، متأسفم،

I'm just, Jen's driving up on the lawnmower

من فقط، جن در حال رانندگی با ماشین چمن‌زنی است،

so it's distracting me a little bit.

بنابراین کمی حواس من را پرت می‌کند.

So every once in a while,

بنابراین هر چند وقت یک بار، در

while I'm doing a little English lesson,

حالی که من در حال انجام یک درس انگلیسی کوچک هستم،

Jen will drive up on the lawnmower from out the field

جن از بیرون زمین با ماشین چمن‌زنی بالا می‌رود

or from time to time

یا هر از گاهی

when I'm trying to record an English lesson,

که می‌خواهم یک درس انگلیسی را ضبط کنم،

Jen will drive up on her lawnmower from out in the field.

جن با ماشین چمن‌زنی بالا می‌رود. ماشین چمن زنی از بیرون در مزرعه

So they're just little phrases we use

بنابراین آنها فقط عبارات کوچکی هستند که ما استفاده می کنیم

and they just mean occasionally.

و فقط گاهی معنی می دهند.

So it's not something that happens regularly.

بنابراین این چیزی نیست که به طور منظم اتفاق بیفتد.

If you go back to, when I say

اگر برگردید، وقتی

"From time to time, I have a can of Coke,"

می‌گویم "گاهی یک قوطی کوکاکولا دارم"

or, "Every once in a while I have a can of Coke."

یا "هر چند وقت یک‌بار یک قوطی کوکاکولا دارم."

I don't drink a lot of pop,

من زیاد پاپ نمیخورم،

we call it pop here, by the way,

ما اینجا بهش میگیم پاپ، اتفاقا،

Brent from American English With This Guy

برنت از American English With This Guy

probably calls it soda.

احتمالا بهش میگه نوشابه.

I don't drink a lot of pop, it doesn't interest me.

من زیاد پاپ نمی نوشم، برایم جالب نیست.

I'm not a pop drinker. I'm not a soda drinker.

من اهل پاپ نیستم. من اهل نوشابه نیستم

I used to be a long time ago,

من خیلی وقت

I used to drink like five or six cans of Coke a day.

پیش بودم، روزی پنج یا شش قوطی کوکاکولا می‌نوشیدم.

When I was younger

وقتی جوانتر بودم

and when I could drink something with that much sugar in it,

و وقتی می توانستم چیزی بنوشم که این مقدار شکر در آن بود، مقدار زیادی مینوشیدم

I would drink quite a bit.

.

And I used to drink a lot more coffee too.

و من قبلاً قهوه بیشتری مینوشیدم.

So that was back in the days where I was fueled by caffeine,

پس این به روزهایی برمی‌گردد که کافئین به من سوخت می‌داد،

especially when I was at my summer job.

به‌ویژه زمانی که در کار تابستانی‌ام بودم.

I would just drink a lot of Coke

من فقط

when I was at my summer job,

وقتی سر کار تابستانی بودم مقدار زیادی کوکاکولا مینوشیدم، اتفاقاً

by the way, Coke is Coca-Cola

کوکاکولا کوکاکولا است،

but I'm pretty sure that you got that,

اما مطمئن هستم که شما آن را دریافت کردید،

so anyways see you in a couple of days

بنابراین به هر حال چند روز

with another little English lesson.

دیگر شما را با یک درس انگلیسی دیگر می بینم. .