Learn the English Phrases TO BRING SOMETHING TO THE TABLE and TO PUT YOUR CARDS ON THE TABLE

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I wanted to help you learn the English phrase

من می خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی

"to bring something to the table."

"to bring something to the table" را یاد بگیرید.

If you say that someone brings something to the table,

اگر می گویید کسی چیزی را روی میز می آورد، به

it means they have an ability

این معنی است که او توانایی دارد

that makes a team better or makes a group of people better.

که یک تیم را بهتر می کند یا گروهی از افراد را بهتر می کند.

At work, if I was working with some other teachers,

در محل کار، اگر با چند معلم دیگر کار می‌کردم،

and we were working on a project

و روی پروژه‌ای کار می‌کردیم

that required someone to make a video, I could say,

که نیاز داشت یک نفر ویدیو بسازد، می‌توانستم بگویم:

"Hey, that's something I can bring to the table,"

«هی، این چیزی است که می‌توانم به میز بیاورم»،

because I'm really good now at making videos

زیرا من واقعاً خوب هستم. اکنون در حال ساختن ویدیو

because I think I've made about 700 of them.

هستم زیرا فکر می کنم حدود 700 مورد از آنها را ساخته ام.

That's a lot of videos, isn't it?

این تعداد زیادی ویدیو است، اینطور نیست؟

You can also use this when talking about a sports team.

شما همچنین می توانید از این در هنگام صحبت در مورد یک تیم ورزشی استفاده کنید.

You can say that your favorite player

می توانید بگویید که بازیکن مورد علاقه شما

brings something to the table.

چیزی را روی میز می آورد.

Maybe they're a really fast runner.

شاید آنها یک دونده واقعا سریع هستند.

Maybe they're really good at scoring goals.

شاید آنها واقعاً در گلزنی خوب باشند.

And that would be something that they bring to the table

و این چیزی است که آنها در تیم به میز می آورند

on the team.

.

The other phrase I wanted to teach you today is the phrase

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد بدهم عبارت

"to put your cards on the table."

"کارت های خود را روی میز بگذارید" است.

When you put your cards on the table,

وقتی کارت های خود را روی میز می گذارید، به

it means you reveal something that was a secret.

این معنی است که چیزی را فاش می کنید که یک راز بوده است.

Maybe you were planning something,

شاید شما در حال برنامه ریزی چیزی

but you weren't really telling people

بودید، اما واقعاً به مردم

what you were planning.

نمی گفتید که چه برنامه ای دارید.

If you were to put your cards on the table,

اگر قرار بود کارت‌هایتان را روی میز

we also say, "to lay your cards on the table,"

بگذارید، ما همچنین می‌گوییم: « کارت‌هایتان را روی میز بگذارید»، به

it means that you would then reveal

این معنی است که در تمام مدت نقشه‌تان را نشان

what your plan was all along.

می‌دهید.

Maybe you're planning a party

شاید شما در حال برنامه ریزی یک مهمانی هستید

and the party is to celebrate something,

و میهمانی برای جشن گرفتن چیزی باشد،

but you also want to have a party

اما همچنین می خواهید یک مهمانی

because you want to give everyone in your family

بگیرید زیرا می خواهید به همه اعضای خانواده خود

a whole bunch of money.

یک دسته پول بدهید.

That would be your real plan.

این برنامه واقعی شما خواهد بود.

So if someone said to you,

بنابراین اگر کسی به شما گفت:

"So is this just a party,

"پس آیا این فقط یک مهمانی است

or is there something else going on?"

یا چیز دیگری در جریان است؟"

you could say, "I guess it's time for me

می توانید بگویید، "حدس می زنم زمان

to put my cards on the table.

آن رسیده که کارت هایم را روی میز بگذارم.

The real plan is that I'm going to give everyone

برنامه واقعی این است که به همه

lots of money."

پول زیادی بدهم."

I've never actually been to a party like that.

من واقعاً هرگز به چنین مهمانی نرفته ام. رفتن

That would be a really fun party to go to, wouldn't it,

به آن یک مهمانی واقعاً سرگرم کننده خواهد بود، اینطور نیست

a party where someone just gives everyone lots of money?

، مهمانی که در آن کسی فقط به همه پول زیادی می دهد؟

Those don't happen very often, I don't think.

فکر نمی‌کنم این‌ها خیلی اتفاق بیفتد .

Anyways, to review,

به هر حال، مرور کردن

to bring something to the table

، آوردن چیزی به میز

means that you have an ability or a talent

به این معنی است که شما توانایی یا استعدادی دارید

that helps the team or group of people you're working with

که به تیم یا گروهی از افرادی که با آنها کار می کنید کمک می کند کار

do their job better.

خود را بهتر انجام دهند.

And to put your cards on the table

و گذاشتن کارتها روی میز

or to lay your cards on the table means

یا گذاشتن کارتها روی میز به معنای

to reveal a secret or to reveal something

فاش کردن یک راز یا فاش کردن چیزی است

that other people didn't know,

که دیگران نمی دانستند،

maybe a motive or a plan that you had.

شاید یک انگیزه یا نقشه ای که شما داشته اید.

Sorry that the camera's moving around a little bit today.

متاسفم که دوربین امروز کمی در حال حرکت است.

It's a little windy out here.

اینجا کمی باد می‌وزد.

I'm just trying to get this video done before I blow away.

من فقط سعی می کنم این ویدیو را قبل از اینکه منفجر کنم انجام دهم.

But let's look at a comment from a previous video.

اما بیایید به نظری از ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Judit,

این نظر از

and this is Judit's second comment.

جودیت است و این دومین نظر جودیت است.

And so she's continuing here by saying,

و بنابراین او در اینجا با گفتن این جمله ادامه می دهد:

"And I'll share a joke with you.

"و من یک شوخی با شما به اشتراک می گذارم.

Why did the scarecrow win an award?

چرا مترسک جایزه گرفت؟

He was out standing in his field.

او در زمین خود ایستاده بود.

Why couldn't the bicycle stand up by itself?

چرا دوچرخه به تنهایی نمی

It was two-tired.

توانست بایستد؟ خسته ام.

I guess you knew these."

حدس می زنم اینها را می دانستی."

And my response was,

و پاسخ من این بود:

"I had heard them before, but they still made me smile."

"قبلاً آنها را شنیده بودم، اما آنها همچنان باعث لبخند من شدند."

So I'm not going to try and explain the jokes.

بنابراین من قصد ندارم سعی کنم جوک ها را توضیح دهم.

When you try to explain a joke, it's not as funny.

وقتی سعی می کنید یک جوک را توضیح دهید ، آنقدرها هم خنده دار نیست.

But thank you, Judit, for those jokes.

اما از شما، جودیت، برای آن شوخی ها متشکرم.

They did make me smile. They are good ones.

آنها به من لبخند زدند. آنها خوب هستند.

The only thing I will say is

تنها چیزی که می گویم این است

that when you are out standing somewhere,

که وقتی بیرون در جایی ایستاده اید، به

that means you're outside and you're standing up.

این معنی است که بیرون هستید و ایستاده اید.

But when you're outstanding,

اما وقتی برجسته هستید،

when it's one word,

وقتی یک کلمه باشد، به

it means you're really good at what you do.

این معنی است که واقعاً در کاری که انجام می‌دهید خوب هستید.

So great jokes. I really like the bicycle one.

جوک های خیلی عالی من دوچرخه را خیلی دوست دارم.

I heard that one for the first time a couple of years ago,

این یکی را برای اولین بار چند سال پیش شنیدم

and it really made me laugh.

و واقعاً باعث خنده ام شد.

It's actually one of my favorite little jokes now.

این در واقع یکی از جوک های کوچک مورد علاقه من در حال حاضر است.

It's considered a Dad joke in English.

در انگلیسی به عنوان شوخی پدر در نظر گرفته می شود.

A Dad joke is a really, really lame joke,

شوخی بابا یک جوک واقعا، واقعاً لنگ است

a joke that's just a little bit funny

، جوکی که فقط کمی خنده دار است

that's usually told by dads.

که معمولاً توسط پدرها گفته می شود.

I'll tell you another one real quick.

سریع یکی دیگه رو بهت میگم

A man went into a store to buy some bees and he said,

مردی برای خرید چند زنبور به مغازه ای رفت و گفت:

"I need 12 bees."

من به 12 زنبور نیاز دارم.

And the store owner gave him 13 bees.

و صاحب فروشگاه 13 زنبور عسل به او داد.

And he said, "Oh, you gave me one extra bee."

و او گفت: "اوه، یک زنبور اضافی به من دادی."

And the store owner said, "That's okay.

و صاحب فروشگاه گفت: "اشکالی ندارد.

That 13th one is a freebie."

آن 13 ام رایگان است."

Hopefully that made some sense to you.

امیدوارم که برای شما منطقی باشد.

Hey, I want to address something serious with you guys.

سلام، من می خواهم یک موضوع جدی با شما بچه ها مطرح کنم.

It's not really serious.

But many of you in the comments say,

واقعا جدی نیست

اما بسیاری از شما در کامنت ها می گویید:

"Don't make videos outside in the winter. It's cold.

" در زمستان بیرون فیلم نسازید. هوا سرد است.

You're gonna get sick.

مریض می شوید.

Why do you make videos outside in the winter?

چرا در زمستان بیرون فیلم می سازید؟

You should be in the house where it's warm."

باید در خانه ای باشید که هوا گرم است. "

Well, you might not believe this,

خب، ممکن است این را باور نکنید،

but people like me actually like cold weather.

اما افرادی مثل من در واقع هوای سرد را دوست دارند.

I don't actually mind being outside.

من واقعاً بدم نمیاد بیرون باشم

I really, really enjoy it.

من واقعاً از آن لذت می برم.

I know that might seem strange,

من می دانم که ممکن است عجیب به نظر برسد،

but there's a whole country of Canadians

اما یک کشور کامل از کانادایی ها نیز

that feel the same way.

همین احساس را دارند.