Learn the English Phrases TOUGH SLEDDING and A BIT NIPPY - A Short English Lesson with Subtitles

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I wanted to help you learn

می خواستم به شما کمک کنم

the English phrase tough sledding.

که عبارت انگلیسی tough sledding را یاد بگیرید.

Sledding is of course what my kids are doing

سورتمه سواری البته کاری است که بچه های

behind me right here.

من پشت سر من در اینجا انجام می دهند.

They're going down the hill on sleds.

آنها با سورتمه از تپه پایین می روند.

If you stick around 'til the end of the video,

اگر تا پایان ویدیو بمانید

I'll take you down on a sled.

، شما را سوار سورتمه می‌کنم.

So this is a real English sentence,

بنابراین این یک جمله واقعی انگلیسی است،

or a real English phrase,

یا یک عبارت انگلیسی واقعی،

or, sorry, it's a real Canadian phrase.

یا، متاسفم، یک عبارت واقعی کانادایی است.

When we say something is tough sledding,

وقتی می گوییم چیزی سورتمه زدن سخت است،

we mean it's hard work.

یعنی کار سختی است.

Sometimes at work,

گاهی اوقات در محل کار

I might have a project that I have to work on

، ممکن است پروژه‌ای داشته باشم که باید روی آن کار

and I know it's going to be difficult,

کنم و می‌دانم که کار سختی خواهد بود،

and I might say,

و ممکن است بگویم:

"Oh, this project's going to be tough sledding."

"اوه، این پروژه سورتمه سختی خواهد بود."

So tough sledding simply means

بنابراین سورتمه زدن سخت به این معنی است

that something's going to be hard to do.

که انجام کاری سخت خواهد بود.

We use this in life as well.

ما از این در زندگی نیز استفاده می کنیم.

We could say something like, you know,

می‌توانیم بگوییم، می‌دانی،

"Jim and Joey aren't getting along right now.

"جیم و جوی در حال حاضر با هم کنار نمی‌آیند.

Their friendship isn't going very well.

دوستی آنها خیلی خوب پیش نمی‌رود.

It's real, it's tough sledding for them right now."

این واقعی است، سورتمه زدن برای آنها در حال حاضر سخت است."

So again, tough sledding means that things aren't going well

بنابراین، دوباره، سورتمه زدن سخت به این معنی است که همه چیز خوب پیش نمی رود

or that it's really hard.

یا واقعاً سخت است.

The other phrase I wanted to teach you today

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد

is the phrase a bit nippy.

بدهم عبارت bit nippy است.

This is a kind of a funny phrase

این یک نوع عبارت خنده دار است

that we use when we describe the temperature outside.

که وقتی دمای بیرون را توصیف می کنیم استفاده می کنیم .

If you go outside and it's a little bit cold, we'll say,

اگر بیرون بروید و هوا کمی سرد است، می گوییم:

"Oh it's a bit nippy outside,"

"اوه بیرون کمی شلوغ است"

or, "It's a little bit nippy outside."

یا "بیرون کمی سرد است."

So it means it's not really cold.

پس یعنی واقعاً سرد نیست.

If it's really cold,

اگر واقعاً سرد است،

we would say it's freezing cold outside,

می‌گوییم بیرون سرد است

or it's freezing outside.

یا بیرون یخ می‌زند.

But sometimes in the fall or spring, you go outside,

اما گاهی اوقات در پاییز یا بهار، شما به بیرون می روید،

and you expect it to be warm, and it's actually a bit nippy.

و انتظار دارید هوا گرم باشد، و در واقع کمی تند است.

So it's just a little colder than you were expecting.

بنابراین فقط کمی سردتر از آن چیزی است که انتظار داشتید.

So once again,

بنابراین بار دیگر،

tough sledding is whenever you have a time in life

سورتمه‌سواری سخت زمانی است که در زندگی یا در محل کار شما زمانی را داشته باشید که در

or at work where things are a little bit hard

آن همه چیز کمی سخت

or a little bit rough or a little bit tough,

یا کمی خشن یا کمی سخت باشد، در

when the going is just a little bit difficult.

حالی که رفتن فقط کمی دشوار است.

And if you say a bit nippy,

و اگر می گویید کمی تند

it means that it's a little bit cold outside.

، یعنی بیرون کمی سرد است.

You should stick around, though.

با این حال، شما باید به اطراف بچسبید.

I will, I'll take you down sled in a minute,

من این کار را می کنم، یک دقیقه دیگر شما را با سورتمه پایین می کشم،

but let's look at a comment from a previous video.

اما اجازه دهید به نظری از ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

Hopefully I have it here in my pocket.

امیدوارم اینجا در جیبم باشد.

Pretty sure I did. It's from Natalia.

کاملا مطمئنم که انجام دادم. این از ناتالیا است.

I remembered that much,

من خیلی به یاد آوردم،

but I got my gloves on again, so it's hard to get it open.

اما دوباره دستکش هایم را پوشیدم، بنابراین باز کردن آن سخت است.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Natalia Illusion says,

Natalia Illusion می گوید:

"I remember I worked in one company

"به یاد دارم که در یک شرکت کار می

and it was obligatory to go to corporate parties there.

کردم و رفتن به مهمانی های شرکتی در آنجا اجباری بود.

Colleagues were angry and were not interested in each other.

همکاران عصبانی بودند و به یکدیگر علاقه ای نداشتند.

I only attended one party there,

من فقط در یک مهمانی در آنجا شرکت

and I slipped out in the middle of the party."

کردم و در میانه روز بیرون رفتم. مهمانی - جشن."

My response was, "Work parties can be interesting.

پاسخ من این بود: " میهمانی های کاری می تواند جالب باشد

I do not really enjoy them myself.

. من خودم واقعاً از آنها لذت نمی برم.

I enjoy having coffee with coworkers,

از نوشیدن قهوه با همکاران لذت می برم،

but parties can be awkward."

اما مهمانی ها می توانند ناخوشایند باشند."

So Natalia, using the phrase slipped out.

بنابراین ناتالیا، با استفاده از این عبارت، از بین رفت.

So she kind of, without people knowing,

بنابراین او بدون اینکه مردم بدانند،

she slipped out of the party and she probably went home

از مهمانی خارج شد و احتمالاً به خانه

or maybe to a better party.

یا شاید به یک مهمانی بهتر رفت.

And then I used the phrase, I used the word interesting,

و سپس از عبارت استفاده کردم، از کلمه جالب استفاده کردم،

but not in a positive way.

اما نه به صورت مثبت.

Sometimes in English, when you say something is interesting,

گاهی اوقات در انگلیسی، وقتی می گویید چیزی جالب است

you just mean it's curious or it's weird or strange.

، فقط به این معناست که کنجکاو یا عجیب و غریب است.

So I said, "Work parties can be interesting,

بنابراین من گفتم: "میهمانی های کاری می توانند جالب باشند،

but they can also be awkward."

اما می توانند بی دست و پا هم باشند."

I don't enjoy work parties. I really don't.

من از مهمانی های کاری لذت نمی برم . من واقعا این کار را نمی کنم.

I really like just having a cup of coffee

من واقعاً دوست دارم فقط یک فنجان قهوه

with a couple coworkers or colleagues.

با چند همکار یا همکار بنوشم.

I like small meetings.

من جلسات کوچک را دوست دارم.

I don't like really big meetings,

من جلسات واقعاً بزرگ را دوست ندارم،

because I find it's hard to talk

زیرا به نظرم صحبت کردن

and it's hard to have good conversations.

سخت است و گفتگوهای خوب سخت است.

Okay, here we go.

خوب، ما می رویم.

We're gonna use my son's sled,

ما از سورتمه پسرم استفاده می کنیم

which you can see down there.

که می توانید آن را در پایین ببینید.

Let's get on and get ready to go.

سوار شویم و آماده حرکت شویم.

You're probably wondering

احتمالاً

is Bob the Canadian going to drop his camera

از خود می پرسید که آیا باب کانادایی دوربینش را

while he does that?

در حالی که این کار را انجام می دهد رها می کند؟

No, I am not.

نه من نیستم.

Let me turn you around so you guys can see.

بگذارید شما را بچرخانم تا بچه ها بتوانید ببینید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

We're ready to go down.

آماده رفتن به پایین هستیم

Not going to hit the ramp.

قرار نیست به سطح شیب دار برخورد کند.

I promise.

قول میدهم.

I'm gonna try not to wipe out.

سعی میکنم پاک نکنم

(cheers)

(به سلامتی)

(laughs)

(می خندد)

That's it. That's the end of the ride.

همین. این پایان سفر است.

I'll see you tomorrow with another short English lesson.

فردا با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت.