Learn the English Phrases TO CLEAR SOMETHING UP and TO CLEAR THE AIR

In this English lesson,

در این درس انگلیسی،

I wanted to help you understand the English phrase,

می‌خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی را درک کنید،

to clear something up.

تا چیزی را روشن کنید.

When you have to clear something up with someone,

وقتی باید چیزی را با کسی روشن کنید، به

it means that you said something to them,

این معنی است که شما چیزی به او گفته اید

and maybe they didn't understand it.

و شاید او آن را متوجه نشده باشد.

Maybe they are confused and you just need

شاید آنها گیج شده اند و شما فقط باید

to clear something up with them.

چیزی را با آنها روشن کنید.

Sometimes when I'm teaching my classes,

گاهی اوقات وقتی در کلاس هایم تدریس می کنم،

they don't understand exactly

آنها دقیقاً

what they're supposed to be doing.

نمی فهمند که قرار است چه کار کنند.

I'll give them an assignment,

من به آنها تکلیفی

and I'll hear students whispering,

می‌دهم و زمزمه‌های دانش‌آموزان را می‌شنوم

and I'll realize they don't understand

و متوجه می‌شوم که آنها نمی‌دانند

what they're supposed to be doing.

قرار است چه کار کنند.

So I just need to then clear something up with them.

بنابراین من فقط باید بعد از آن چیزی را با آنها روشن کنم.

I just need to explain everything again

فقط باید همه چیز را دوباره توضیح

so that they are not confused.

دهم تا گیج نشوند.

I have to do this quite a bit, actually.

من باید این کار را کمی انجام دهم ، در واقع.

I don't think I'm the most logical person sometimes

فکر نمی‌کنم من منطقی‌ترین آدمی

when I'm explaining things to students.

باشم که گاهی برای دانش‌آموزان چیزهایی را توضیح می‌دهم.

And sometimes I just need to clear something up with them

و گاهی اوقات من فقط باید چیزی را با آنها روشن کنم تا

so that they understand.

آنها بفهمند.

The second phrase I wanted to teach you today is,

دومین جمله ای که امروز می خواستم به شما یاد بدهم

to clear the air.

این است که هوا را پاک کنید.

We use this phrase when two people have had a disagreement,

این عبارت را زمانی به کار می بریم که دو نفر با هم اختلاف داشته باشند،

or when two people aren't getting along,

یا زمانی که دو نفر با هم کنار نمی آیند،

and then one of the people might clear the air

و سپس یکی از افراد ممکن است هوا را

with the other person.

با دیگری پاک کند.

Let's say that me and a coworker, or sorry,

فرض کنید من و یک همکار یا ببخشید

a coworker and I got into an argument.

یک همکار با هم دعوا کردیم.

I could go to work the next day

من می توانستم روز بعد بروم سر کار

and I could say to them, hey,

و به آنها بگویم، هی

I just want to clear the air a little bit.

، فقط می خواهم کمی هوا را پاک کنم.

I want to apologize for what I did or said yesterday.

می خواهم بابت کاری که دیروز انجام دادم یا گفتم عذرخواهی کنم.

It's when you want to make things normal again.

زمانی است که می خواهید دوباره اوضاع را عادی کنید.

Sometimes when you're not getting along with someone,

گاهی اوقات وقتی با کسی کنار نمی‌آیید،

or when you've had an argument or a small fight,

یا وقتی دعوا یا دعوای کوچکی داشته‌اید

you might need to clear the air

، ممکن است لازم باشد

before you can have a normal relationship with them again.

قبل از اینکه بتوانید دوباره با او رابطه عادی داشته باشید، هوا را پاک کنید.

Sometimes it's a nice thing to do to just say, hey,

گاهی اوقات این کار خوبی است که فقط بگوییم هی،

we had a bit of a disagreement yesterday,

دیروز کمی با هم اختلاف داشتیم،

let's just clear the air.

بیایید هوا را پاک کنیم.

I want to apologize.

من می خواهم معذرت بخواهم.

Let's work better together from now on.

از این به بعد با هم بهتر کار کنیم.

So to review, when you need to clear something up,

بنابراین برای مرور، زمانی که شما نیاز به روشن کردن چیزی دارید،

it simply means you need to explain something

به سادگی به این معنی است که باید چیزی را توضیح دهید

or clarify something.

یا چیزی را روشن کنید.

That's a great way to describe the meaning of this phrase,

این یک راه عالی برای توصیف معنای این عبارت است،

when you need to clarify something.

زمانی که شما نیاز به توضیح چیزی دارید.

And when you need to clear the air,

و هنگامی که نیاز به پاک کردن هوا دارید، به

it means that you've had kind of a argument

این معنی است که شما

or a disagreement with someone, or you're not getting along,

با کسی بحث یا اختلاف نظر داشته اید، یا با هم کنار نمی آیید،

and you just want to make things right again.

و فقط می خواهید اوضاع را دوباره درست کنید.

That's probably the best explanation I can give.

این احتمالاً بهترین توضیحی است که می توانم ارائه دهم.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from, Athanasios, also used to be known

این نظر از طرف آتاناسیوس است که قبلاً به نام

as Nathan GR, I think, but Athanasios,

ناتان GR نیز شناخته می شد، فکر می کنم، اما آتاناسیوس،

I really liked saying that name, Athanasios, by the way.

اتفاقاً من خیلی دوست داشتم این نام را بگویم، آتاناسیوس.

When you're in the live lessons, it's kind of fun

وقتی در درس های زنده هستید ، به نوعی سرگرم کننده است

because I get to answer your question

زیرا می توانم به سؤال شما پاسخ

and I get to say your name.

دهم و نام شما را بگویم.

Anyways, thanks for these phrases, dear teacher.

به هر حال ممنون از این عبارات استاد عزیز.

Something is going on with my headphones.

یه چیزی با هدفونم در جریانه

I can't make heads or tails of it.

من نمی توانم سر یا دم آن را بسازم.

My old cell phone, many times had a mind of its own.

تلفن همراه قدیمی من، بارها ذهن خود را داشت.

That's why I bought a new one.

به همین دلیل یک جدید خریدم.

And my response was I had a phone like that once.

و پاسخ من این بود که یک بار چنین تلفنی داشتم.

It would hide on me and then it was hard to find it back.

روی من پنهان می‌شد و بعد پیدا کردنش سخت بود.

It had a mind of its own.

ذهن خودش را داشت.

So thanks Athanasios for that comment.

بنابراین از آتاناسیوس برای آن نظر تشکر می کنم.

Excellent use of both the phrase,

استفاده عالی هم از عبارت

to make heads or tails of something,

، سر یا دم از

or to not be able to make heads or tails of something,

چیزی ساختن یا سر و دم ساختن چیزی،

and the phrase, when something has a mind of its own.

و عبارت، وقتی چیزی برای خودش ذهن دارد.

So thanks again for that comment.

بنابراین باز هم برای آن نظر متشکرم.

Excellent use though, of both phrases.

اگرچه استفاده عالی از هر دو عبارت.

Good job.

آفرین.

Yes, I was joking a bit there, right?

بله، من آنجا کمی شوخی کردم، درست است؟

I had a phone once that that would hide on me.

من یک بار تلفنی داشتم که روی من پنهان می شد.

Yeah, the phone didn't actually hide on me,

بله، تلفن در واقع روی من پنهان نشد،

I was just forgetful.

من فقط فراموش کرده بودم.

When I first got my first cell phone,

وقتی برای اولین بار اولین تلفن همراه،

or mobile phone, or smartphone,

یا تلفن همراه یا گوشی

actually my first phone wasn't a smartphone,

هوشمندم را گرفتم، در واقع اولین گوشی من یک گوشی هوشمند

but when I first got it, I would forget it

نبود، اما وقتی برای اولین بار آن را دریافت کردم، آن را

in a lot of different places.

در بسیاری از جاهای مختلف فراموش می کردم.

I wasn't used to carrying a phone around with me.

من عادت نداشتم گوشی را با خودم حمل کنم.

It was a new thing at the time.

در آن زمان چیز جدیدی بود.

So that was interesting.

پس جالب بود

I'd be like, "Jen, have you seen my phone?"

می خواهم بگویم "جن، آیا تلفن من را دیده ای؟"

And Jen would say, "I don't know,

و جن می‌گفت: "نمی‌دانم،

"you probably left it somewhere."

"احتمالاً آن را جایی گذاشته‌ای."

And then I would look all over the house for my phone.

و بعد من تمام خانه را دنبال

So, hey, I wanted to give you an update on the river.

تلفنم می‌گشتم. بنابراین، هی، می‌خواستم یک به‌روزرسانی در مورد رودخانه به

I mean, I don't talk about the river lot

شما بدهم. من در مورد رودخانه صحبت نمی کنم

but if you have a look you'll see the river melted

اما اگر نگاه کنید می بینید که رودخانه ذوب شده

and then it froze.

و سپس یخ زده است

And now if you look that way,

و حالا اگر به آن سمت نگاه

you'll see that it's also flooded.

کنید می بینید که آن هم سیل شده است.

I think you can see that.

فکر می کنم می توانید ببینید به

Anyways, fun times here when it's kind of still winter,

هر حال، اوقات خوشی اینجاست، زمانی که هنوز زمستان است،

but also a little bit of spring.

اما کمی هم بهار است.

I'll see you in a couple of days

چند روز

with another short English lesson.

دیگر شما را با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینم.