Learn the English Phrases I CAN'T HELP MYSELF and HELP YOURSELF!

In this English lesson,

در این درس انگلیسی

I wanted to help you learn the English phrase

می خواستم به شما کمک کنم که عبارت انگلیسی

I can't help myself.

I can't help yourself را یاد بگیرید.

This is a phrase that we say

این جمله‌ای است که

when we can't resist doing something,

وقتی نمی‌توانیم در برابر انجام کاری مقاومت کنیم،

when we just have to do something.

وقتی فقط باید کاری را انجام دهیم، می‌گوییم.

Sometimes at work, people will bring yummy snacks to school.

گاهی اوقات در محل کار، افراد تنقلات خوشمزه ای را به مدرسه می آورند.

Maybe they'll bring cupcakes

شاید آنها کاپ کیک

or some kind of cake or muffins or cookies,

یا نوعی کیک یا کلوچه یا کلوچه

and they'll put them in the staff room,

بیاورند و آنها را در اتاق کارکنان بگذارند،

and then I just, I can't help myself.

و بعد من فقط، نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.

I have to take one and I have to eat it.

من باید یکی بگیرم و باید بخورم.

I can't resist sweets sometimes.

گاهی اوقات نمی توانم در مقابل شیرینی ها مقاومت کنم.

Usually what I try to do is not go in the room

معمولاً کاری که من سعی می کنم انجام دهم این است که به اتاقی نروم

where someone has put yummy treats,

که کسی در آن خوراکی های خوشمزه گذاشته است،

because I can't help myself.

زیرا نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.

I can't resist them.

من نمی توانم در برابر آنها مقاومت کنم.

I usually take them and I eat them,

من معمولا آنها را می گیرم و می خورم،

usually one or two, sometimes three.

معمولا یک یا دو، گاهی سه تا.

If they're there all day, sometimes four.

اگر تمام روز آنجا باشند، گاهی چهار.

It's really bad, isn't it, but I can't help myself.

خیلی بد است، اینطور نیست، اما نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.

The other phrase I wanted to teach you today

عبارت دیگری که امروز می خواستم به شما یاد

is the phrase help yourself.

بدهم عبارت help yourself است.

When you say to someone, "Help yourself,"

وقتی به کسی می گویید "به خودت کمک کن"

you mean that they can have something,

منظورتان این است که او می تواند چیزی داشته باشد

and we use this a lot with food.

و ما از آن در غذا استفاده زیادی می کنیم.

In my previous example, if someone brings food to the school

در مثال قبلی من، اگر کسی غذا را به مدرسه بیاورد

and puts it in the staff room,

و آن را در اتاق کارمندان بگذارد

they might put a little note on the board in the staff room

، ممکن است یک یادداشت کوچک روی تخته اتاق کارمندان بگذارد

that says "Help yourself.

که روی آن نوشته شده بود "به خودتان کمک کنید.

I made some cookies last night.

من دیشب چند کلوچه درست کردم.

If you want one, just help yourself."

اگر می خواهید یکی را داشته باشید. فقط به خودت کمک کن."

This means that you can simply take a cookie

این بدان معناست که در صورت تمایل می توانید به سادگی یک کوکی

if you want one.

بگیرید.

So to review, when I see snacks, I can't help myself

پس برای مرور، وقتی میان وعده می بینم نمی توانم جلوی خودم

and I usually eat one or two or three.

را بگیرم و معمولا یکی دو سه تا می خورم.

Usually not four.

معمولا نه چهار.

Well, sometimes four, but I try not to,

خوب، گاهی اوقات چهار، اما سعی می کنم این کار را نکنم،

but I can't help myself.

اما نمی توانم جلوی خودم را بگیرم.

So when you say that you can't help yourself,

بنابراین وقتی می گویید که نمی توانید به خودتان کمک کنید، به

it means you can't resist doing something.

این معنی است که نمی توانید در برابر انجام کاری مقاومت کنید.

And then if you say to someone, "Help yourself,"

و سپس اگر به کسی بگویید «به خودت کمک کن»،

we almost always use this with food.

ما تقریباً همیشه از آن با غذا استفاده می کنیم.

You can use it with other things as well,

شما می توانید آن را با چیزهای دیگر نیز استفاده کنید،

but it's most commonly heard

اما معمولا زمانی شنیده می شود

when someone puts food out somewhere and says to people,

که شخصی غذا را در جایی بیرون می گذارد و به مردم می گوید:

"Hey, if you want some, help yourself."

"هی، اگر می خواهی، به خودت کمک کن."

It means that you are permitted to take some food,

به این معنی که اگر می خواهید مقداری غذا بخورید، مجاز هستید

if you want to have some.

.

But hey, let's look at a comment from a previous video.

اما هی، بیایید به نظری از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

Let me get it out of my pocket here.

بذار اینجا از جیبم در بیارم

This comment is from Gaurav, and Gaurav says,

این کامنت از Gaurav است و Gaurav می گوید:

"Hello, teacher.

"سلام استاد، می

Can you teach me how to play hockey, please, eh?"

توانید هاکی بازی را به من آموزش دهید ، خواهش می کنم؟"

And Roland responds and says,

و رولاند پاسخ می‌دهد و می‌گوید:

"Or create a lesson about excuses for bad hockey playing,"

"یا درسی در مورد بهانه‌هایی برای بازی بد هاکی بیاور"

and my response is this.

و پاسخ من این است.

"I haven't played hockey for many years.

"من سال‌هاست که هاکی بازی نکرده‌ام.

I still usually skate two or three times a year,

هنوز هم معمولاً دو یا سه بار در سال اسکیت بازی

but I haven't picked up a stick

می‌کنم، اما

or put on hockey equipment for decades.

ده‌ها سال است که چوب برنمی‌دارم یا وسایل هاکی نپوشیده‌ام.

I'm pretty sure I could still play, though, if I tried,

تقریباً مطمئن هستم که هنوز هم می‌توانم بازی کنم. اگر تلاش می‌کردم،

but I would certainly be sore the next day."

اما مطمئناً روز بعد درد داشتم.»

So thank you, Gaurav, for that comment.

پس متشکرم، گاوراو، برای آن نظر.

No, I have not played hockey for a very long time.

نه، من مدت زیادی است که هاکی بازی نکرده ام .

Sorry, I have to get through the leaves here.

متاسفم، من باید از برگ های اینجا عبور کنم.

It's like I'm in the jungle.

انگار در جنگل هستم.

When I was younger, when I lived in Quebec City,

وقتی جوانتر بودم، زمانی که در شهر کبک زندگی می کردم،

what I really enjoyed was they had outdoor hockey rinks.

چیزی که واقعاً از آن لذت می بردم این بود که پیست هاکی در فضای باز داشتند.

So I would go to the outdoor hockey rink,

بنابراین معمولاً در طول روز به پیست هاکی در فضای باز می رفتم

usually during the day, and I would skate a little bit.

و کمی اسکیت می زدم.

I worked in a restaurant.

من در یک رستوران کار می کردم.

I had a night shift job,

من یک کار شیفت شب داشتم،

and so during the day I would skate and practice my hockey,

و بنابراین در طول روز اسکیت می زدم و هاکی خود را تمرین می کردم،

and then with my friends here in Ontario, Canada, as well.

و سپس با دوستانم اینجا در انتاریو، کانادا، همچنین.

By the way, I lived in Quebec for about nine or 10 months.

اتفاقا من حدود نه یا 10 ماه در کبک زندگی کردم.

That's what I was talking about.

این چیزی بود که من در مورد آن صحبت می کردم.

With my friends was around here,

با دوستانم که اینجا

we used to play hockey quite a bit,

بودیم، کمی هاکی بازی می‌کردیم،

but things have changed, though.

اما همه چیز تغییر کرده است.

The river and the creeks around here

رودخانه و نهرهای اطراف اینجا

do not freeze as solid as they used to.

مثل گذشته منجمد نمی شوند.

They used to freeze quite solid,

آنها قبلاً کاملاً جامد منجمد می شدند

and then it would be safe to play hockey on them.

و سپس بازی هاکی روی آنها بی خطر بود.

But lately, the river doesn't always freeze over

اما اخیراً، رودخانه همیشه

in the winter,

در زمستان یخ

and when it does, the ice isn't safe,

نمی‌زند، و وقتی یخ می‌زند، یخ امن نیست،

and over there behind me,

و آنجا پشت سر من

you can't see it, but way across the road,

، نمی‌توانی آن را ببینی، اما در آن سوی جاده،

there's also a small creek,

یک قطعه کوچک نیز وجود دارد. نهر،

and it doesn't freeze very solid as well.

و خیلی جامد هم یخ نمی زند.

We don't have good outdoor ice here.

ما اینجا یخ بیرونی خوبی نداریم.

So when people ask me

بنابراین وقتی مردم از من می‌پرسند که

if global warming's actually happening,

آیا گرمایش جهانی واقعاً اتفاق می‌افتد

I usually tell them well, when I was a kid,

، معمولاً به آنها می‌گویم خوب، وقتی بچه بودم،

we used to skate on the river,

روی رودخانه اسکیت می‌رفتیم،

and now it barely ever freezes solid enough

و اکنون به سختی یخ می‌زند تا

for us to do that,

بتوانیم این کار را انجام دهیم،

so something must be changing.

بنابراین چیزی باید در حال تغییر باشد. .

Anyways, Bob the Canadian here.

به هر حال، باب کانادایی اینجاست.

Hope you're having a good day.

امیدوارم روز خوبی داشته باشید

I'll see you in a couple of days

یکی دو روز

with another short English lesson.

دیگر با یک درس کوتاه انگلیسی دیگر می بینمت.

Bye.

خدا حافظ.