Learn the English Phrases DON'T BEAT YOURSELF UP and TO TAKE A BEATING

In this English lesson, I wanted to help you learn

در این درس انگلیسی، من می‌خواستم به شما کمک کنم

the English phrase don't beat yourself up.

که عبارت انگلیسی را نکوبید.

When we say don't beat yourself up,

وقتی می گوییم خودت را نزن، به

it means that you shouldn't think bad things about yourself

این معنی است که

after you fail at something.

بعد از شکست در کاری، نباید درباره خودت بد فکر کنی.

Let's say that you've just gone to take your driver's test.

بیایید بگوییم که شما به تازگی برای شرکت در آزمون رانندگی خود رفته اید.

Maybe you're a young person

شاید شما جوانی باشید

who wants to get their driver's license,

که می خواهید گواهینامه رانندگی خود را بگیرید

and you've gone to take the test and you failed.

و برای شرکت در آزمون رفته اید و شکست خورده اید.

You did not pass your driver's test.

شما در آزمون رانندگی قبول نشدید.

We might say to a person in that situation,

ممکن است به فردی در آن شرایط بگوییم:

"Hey, don't beat yourself up. It's not a big deal.

"هی، خودت را کتک نزن ، چیز مهمی نیست.

If you work hard and practice your driving,

اگر سخت کار کنی و رانندگیت را تمرین کنی،

I'm sure you'll pass the next time."

مطمئنم دفعه بعد رد می شوی."

So when you say to someone don't beat yourself up,

بنابراین وقتی به کسی می گویید خودتان را کتک نزنید، به

it means don't be sad about that thing that happened.

این معنی است که از اتفاقی که افتاده ناراحت نباشید.

Don't dwell on it.

روی آن درنگ نکنید.

Don't think about it over and over again.

بارها و بارها به آن فکر نکنید.

When we say don't beat yourself up,

وقتی می گوییم خودت را نزن،

we mean just relax, take it easy.

منظورمان این است که راحت باش، آرام باش.

If you failed your driver's test, just practice a bit.

اگر در آزمون راننده خود شکست خوردید ، فقط کمی تمرین کنید.

You'll probably pass the next time.

احتمالا دفعه بعد رد میشی

The second phrase I wanted to teach you

دومین عبارتی که خواستم به شما یاد

is the phrase take a beating.

بدهم عبارت take a beat است.

And I don't actually know how to describe this.

و من در واقع نمی دانم چگونه این را توصیف کنم.

So, let me give you some example sentences.

بنابراین، اجازه دهید چند جمله مثال بزنم.

You could say, "Wow, the house really took a beating

می توانید بگویید: "وای، خانه واقعاً در آن طوفان ضربه خورد

during that storm."

."

Maybe there was a really bad storm,

شاید یک طوفان واقعا بد

and there was lots of rain and wind,

بود و باران و باد زیادی می آمد

and maybe parts of the house got damaged.

و شاید قسمت هایی از خانه آسیب دیده بود.

You could say, "Wow, the house really took a beating

می توانید بگویید: "وای، خانه واقعاً در آن طوفان ضربه خورد

during that storm."

."

Maybe your favorite team was playing a game,

شاید تیم مورد علاقه شما در حال انجام یک بازی بود

and they lost really, really badly.

و آنها واقعاً خیلی بد شکست خوردند.

Maybe the score was 10, nothing in a football game.

شاید امتیاز 10 بود، هیچ چیز در یک بازی فوتبال.

That's a pretty bad score.

این نمره خیلی بدی است.

You could say, "Wow, my team really took a beating

می توانید بگویید: "وای، تیم من واقعاً

during that game."

So when something takes a beating,

در آن بازی شکست خورد."

بنابراین وقتی چیزی شکست می‌خورد،

I guess what we're saying is that things go badly,

حدس می‌زنم آنچه می‌گوییم این است که اوضاع بد پیش می‌رود،

things don't go well.

اوضاع خوب پیش نمی‌رود.

If you're talking about a thing,

اگر در مورد چیزی صحبت می کنید،

maybe there was some damage.

شاید آسیبی وارد شده است.

If you're talking about a team, it simply means

اگر در مورد یک تیم صحبت می کنید ، به سادگی به این معنی است

that they didn't win and they got beat by a large margin.

که آنها برنده نشدند و با اختلاف زیادی شکست خوردند.

So, to review, when you say don't beat yourself up,

بنابراین، برای مرور، وقتی می گویید خودتان را کتک نزنید، به

it means, don't think bad things about yourself.

این معنی است که درباره خودتان فکر بد نکنید.

Don't be negative about yourself after a failure.

بعد از شکست نسبت به خودتان منفی نگیرید.

And when we say that you take a beating,

و وقتی می گوییم کتک می خورید به

it means that things go badly for you

این معنی است که اوضاع برای شما بد پیش می رود

and you definitely didn't win.

و قطعاً برنده نشدید.

And if we're talking about a thing,

و اگر در مورد چیزی صحبت می کنیم،

maybe it got damaged just a little bit.

شاید فقط کمی آسیب دیده است.

Hey, let's look at a comment from a previous video.

سلام، اجازه دهید به یک نظر از یک ویدیوی قبلی نگاه کنیم.

This comment is from Reza, and Reza says,

این نظر از رضا است و رضا می‌گوید:

"Seeing a weaving driver,"

«دیدن یک راننده بافنده»،

that's someone who drives like this,

آن کسی است که این‌طوری رانندگی می‌کند،

like really fast between a whole bunch of cars.

مثل خیلی سریع بین یک سری ماشین.

"Seeing a weaving driver who cuts me off

«دیدن یک راننده بافنده که

is when I experience road rage,"

راهم را قطع می‌کند، زمانی است که خشم جاده‌ای را تجربه می‌کنم»

or "When I'm running late for an appointment

یا «وقتی برای قراری دیر می‌روم

and hit a traffic jam."

و به ترافیک می‌رسم».

Traffic jams are not fun.

ترافیک سرگرم کننده نیست.

(laughs) My response, is this.

(می خندد) پاسخ من این است.

Traffic jams are the worst.

ترافیک از همه بدتر است.

It's why I almost always take the train

به همین دلیل است که وقتی به تورنتو می روم تقریبا همیشه سوار قطار

when I go to Toronto.

می شوم.

I can just sit and relax during the trip.

من فقط می توانم در طول سفر بنشینم و استراحت کنم.

So thank you, Reza for that comment.

پس ممنون رضا بابت این نظر.

That is a great comment

این یک نظر

and great use of the phrase road rage, as well.

عالی و استفاده عالی از عبارت road rage نیز هست.

And thanks for talking about traffic jams.

و ممنون که در مورد ترافیک صحبت کردید.

I don't like traffic jams.

من ترافیک را دوست ندارم.

And I usually go to Toronto every year around this time,

و من معمولاً هر سال در همین زمان به تورنتو می روم ،

usually towards the end of October

معمولاً در اواخر اکتبر

and beginning of November, I make a trip to Toronto.

و اوایل نوامبر ، به تورنتو سفر می کنم.

And this year I'm not able to do it.

و امسال قادر به انجام آن نیستم.

But, normally when I go, I take the train.

اما، معمولاً وقتی می روم، سوار قطار می شوم.

There's something called the GO Train.

چیزی به نام GO Train وجود دارد.

So I drive for a little bit and I jump on the GO Train.

بنابراین کمی رانندگی می کنم و در قطار GO می پرم.

I buy a ticket and I jump on the GO Train,

بلیط می خرم و سوار قطار GO می

and I take the go train to Toronto.

شوم و با قطار برو به تورنتو می روم.

And it's just really nice.

و واقعاً خوب است.

You can just sit and relax.

شما فقط می توانید بنشینید و استراحت کنید.

You can put your earbuds in and listen to some music.

می توانید هدفون های خود را در آن قرار دهید و به موسیقی گوش دهید.

You can just watch the city, kind of, go by

شما فقط می توانید شهر را تماشا کنید ،

as the train drives along the track or goes along the track.

زمانی که قطار در مسیر حرکت می کند یا در امتداد مسیر حرکت می کند.

It's probably one of my favorite ways to travel.

این احتمالا یکی از راه های مورد علاقه من برای سفر است.

I'm not someone who likes to drive.

من کسی نیستم که دوست داشته باشم رانندگی کنم.

I don't mind driving here and there for little errands.

بدم نمی‌آید برای کارهای کوچک اینجا و آنجا رانندگی کنم.

I don't mind driving to work,

من از رانندگی به محل کار بدم نمی آید،

but when I go on a long trip, I like airplanes.

اما وقتی به یک سفر طولانی می روم، هواپیما را دوست دارم.

I like trains.

من قطار هارا دوست دارم.

I like it when someone else is doing the driving

من دوست دارم شخص دیگری در حال رانندگی

or the flying, because, well, I don't actually fly.

یا پرواز باشد، زیرا، خوب، من در واقع پرواز نمی کنم.

I'm not a pilot, but anyways, I think you get my drift.

من خلبان نیستم، اما به هر حال، فکر می کنم شما دریفت من را متوجه شدید.

You get my drift?

دریفت من را فهمیدی؟

What I'm saying is that, if given the option,

چیزی که من می گویم این است که، اگر این گزینه به من داده شود،

I prefer to ride in a vehicle and just talk with people,

ترجیح می دهم به جای اینکه راننده باشم، سوار وسیله نقلیه شوم و فقط با مردم صحبت کنم

instead of being the one driving.

.

It's probably my least favorite thing to do on a long trip.

این احتمالاً کمترین مورد علاقه من برای انجام یک سفر طولانی است.