Learn English Phrasal Verbs with BRING: bring on, bring about, bring forward...

Hi.

سلام.

Welcome back to www.engvid.com.

به www.engvid.com بازگردید.

I'm Adam.

من آدام هستم.

In today's video we're going to look at phrasal verbs using the verb: "bring".

در ویدیوی امروز ما قصد داریم افعال عبارتی را با استفاده از فعل: "آوردن" بررسی کنیم.

Once again, phrasal verbs: A verb and a preposition that together have a very different meaning

یک بار دیگر، افعال عبارتی: یک فعل و یک حرف اضافه که با هم معنای بسیار متفاوتی

than the words by themselves, sometimes more than one meaning, as we're going to see here.

نسبت به خود کلمات دارند، گاهی اوقات بیش از یک معنی، همانطور که در اینجا خواهیم دید.

So we're going to look at: "bring up", "bring about", "bring around", "bring back",

بنابراین ما قصد داریم به موارد زیر نگاه کنیم: "برآوردن"، "آوردن"، "بیرون آوردن"، "برگرداندن"،

"bring down", "bring in", "bring on", "bring off", and "bring to".

"پایین آوردن"، "در آوردن"، " بیاوردن"، "بیرون آوردن"، و "به ارمغان بیاورد".

These are the ones we're going to look at today.

اینها مواردی هستند که امروز به آنها نگاه خواهیم کرد.

And again, each of them has at least one meaning, sometimes...

و باز هم هرکدام حداقل یک معنی دارند، گاهی...

More often than not, more than one meaning.

بیشتر اوقات، بیش از یک معنی.

So: "bring up", a few meanings to this one.

پس: «برآوردن» چند معنا به این یکی.

The most commonly used one is to bring up something means to raise, but not raise like

متداول ترین مورد استفاده این است که چیزی را مطرح کنیم به معنای بالا بردن، اما نه مانند

physically, raise in terms of conversation.

افزایش فیزیکی، از نظر مکالمه.

So if we're going to talk...

بنابراین اگر قرار است با هم صحبت

We're going to have a conversation and I want to talk about something specific, I'm going

کنیم... قرار است با هم صحبت کنیم و من می‌خواهم در مورد چیز خاصی صحبت کنیم،

to find an opportunity to bring it up in conversation.

فرصتی پیدا می‌کنم تا آن را در گفتگو مطرح کنم.

So I'm going to raise that topic, and we're going to talk about it, and it's going to

بنابراین من آن موضوع را مطرح خواهم کرد، و در مورد آن صحبت خواهیم کرد، و این موضوع

be the focus of the conversation.

محور گفتگو خواهد بود.

So if you're going to a meeting with your boss and you're thinking:

بنابراین اگر با رئیس خود به جلسه می روید و فکر می کنید:

"Oh, it's time for my promotion",

"اوه، وقت ارتقاء من است"،

somehow you'll find a way to bring it up into the conversation and eventually

به نوعی راهی برای مطرح کردن آن در گفتگو و در نهایت

talk about it.

صحبت در مورد آن پیدا خواهید کرد.

You can also bring up a child.

شما همچنین می توانید فرزند خود را تربیت کنید.

So you can raise a child, that's the one...

بنابراین شما می توانید یک کودک را بزرگ کنید، این یکی است

The verb most people use about children, you raise children, but you also bring them up.

... فعل اکثر مردم در مورد کودکان استفاده می کنند، شما بچه ها را بزرگ می کنید، اما آنها را هم بزرگ می کنید.

Now, it doesn't mean that you physically lift them.

حالا به این معنی نیست که شما آنها را به صورت فیزیکی بلند می کنید.

It means you educate them, you feed them, you teach them about life, you prepare them

یعنی شما آنها را آموزش می دهید، به آنها غذا می دهید، در مورد زندگی به آنها آموزش می دهید، آنها را

for the world they're going to live in.

برای دنیایی که قرار است در آن زندگی کنند آماده می کنید.

Okay? So you bring them up.

باشه؟ پس شما آنها را مطرح کنید.

Another thing sometimes people use "bring up" is to throw up, puke, vomit.

یکی دیگر از چیزهایی که گاهی اوقات مردم از "بالا بردن" استفاده می کنند این است که بیرون بیاورند، خرخر کردن، استفراغ کنند.

So, today I had a really bad lunch.

بنابراین، امروز ناهار بسیار بدی خوردم.

I hope I don't bring it up all over this video.

امیدوارم در تمام این ویدیو آن را مطرح نکنم.

But I won't. Don't worry, I'm okay.

اما من این کار را نمی کنم. نگران نباش من خوبم

I had a nice lunch.

ناهار خوبی خوردم

So: "bring up" sometimes used as vomit.

پس: «برآوردن» گاهی به صورت استفراغ به کار می رود.

There's too many slang words for vomit.

کلمات عامیانه برای استفراغ زیاد است.

"Bring about", two meanings for this one.

«بیاور»، دو معنی برای این یکی.

One is to cause to happen.

یکی این است که باعث وقوع شود.

Okay?

باشه؟

So something...

بنابراین چیزی...

One situation exists, this situation will likely bring about this result.

یک موقعیت وجود دارد، این وضعیت احتمالاً این نتیجه را به همراه خواهد داشت.

Okay?

باشه؟

If we talk about military spending, so the government has decided to go to war in this

اگر در مورد هزینه های نظامی صحبت می کنیم، بنابراین دولت تصمیم گرفته است در

part of the world, but all the major economists are warning that this war will bring about

این نقطه از جهان وارد جنگ شود، اما همه اقتصاددانان بزرگ هشدار می دهند که این جنگ

the destruction of our country economically.

باعث نابودی کشور ما از نظر اقتصادی خواهد شد.

Okay?

باشه؟

The war will bring about economic hardships to this country.

جنگ برای این کشور مشکلات اقتصادی به همراه خواهد داشت.

We can't afford it.

ما توان پرداخت آن را نداریم.

So: "bring about".

پس: «بیاورد».

Now, a little side note, not really anything to do with phrasals, but I know all of you

حالا، یک نکته جانبی کوچک، واقعاً ربطی به عبارات ندارد، اما می دانم که همه شما

think of the words: "effect" and "affect".

به کلمات "اثر" و "تاثیر" فکر می کنید.

A...

"A" is the verb, "e" is the noun, but

الف...

«الف» فعل است، «ه » اسم است، اما

"effect" with an "e" is the same as "bring about",

«اثر» با «ه» همان «آوردن» است،

it means cause to happen.

به معنای سبب وقوع است.

This is a verb.

این یک فعل است.

So "e" can be a verb and a noun, "a" can be a verb and a noun, but that's a whole other lesson.

بنابراین "ه" می تواند یک فعل و یک اسم باشد، "الف" می تواند یک فعل و یک اسم باشد، اما این یک درس دیگر است.

"Bring about", "effect", same meaning.

«برآوردن»، «اثر»، به همین معنا.

Okay.

"Bring around".

باشه.

"بیاورید".

Oh, sorry. Another "bring about".

اوه ببخشید. یکی دیگر از "به ارمغان بیاورد".

If you're ever on a ship and you need to turn that ship and bring it back to the port, then

اگر همیشه در کشتی هستید و نیاز دارید که آن کشتی را بچرخانید و به بندر برگردانید،

you have to bring it about.

باید آن را بیاورید.

Basically means turn around.

در اصل به معنای چرخیدن است.

But we use this mostly with ships, bring about.

اما ما از این بیشتر در مورد کشتی ها استفاده می کنیم.

Okay. "Bring around", a few meanings to this as well.

باشه. «بیاورید»، چند معنی برای این نیز.

"Bring around" basically means to revive someone.

«بیرون آوردن» در اصل به معنای احیای کسی است.

So somebody is passed out, they fainted or whatever happened, they're lying on the ground,

بنابراین یک نفر از حال رفته است، آنها بیهوش شده اند یا هر اتفاقی که افتاده، روی زمین دراز کشیده اند،

they look like asleep.

انگار خواب هستند.

You're trying to bring them around, means recover consciousness.

شما سعی می کنید آنها را به اطراف بیاورید، یعنی هوشیاری خود را بازیابی کنید.

Okay?

"Bring around" means also bring a friend over to meet other friends, like a casual visit.

باشه؟

"بیاورید" به این معنی است که دوستی را برای ملاقات با دوستان دیگر بیاورید، مانند یک ملاقات غیر عادی.

And the most common use: If you have a very set opinion about something and I have a very

و متداول ترین کاربرد: اگر شما در مورد چیزی نظر خیلی مشخصی دارید و من نظر بسیار

different opinion, I will do my best to bring you around to my opinion.

متفاوتی دارم، تمام تلاشم را می کنم تا شما را به نظر خودم برسانم.

So I want to persuade you, I want to make you change your mind and bring you around

بنابراین من می‌خواهم شما را متقاعد کنم، می‌خواهم شما را مجبور کنم نظرتان را تغییر دهید و شما را به اطراف بیاورم

to view the situation from the way I view it, from my perspective.

تا موقعیت را از دید من، از دیدگاه من ببینید.

So I'm going to bring you around to my point of view.

بنابراین من می خواهم شما را به دیدگاه خود بیاورم.

That's the most common use of "bring around".

این رایج ترین استفاده از "به اطراف" است.

"Bring back", so, again, there's the literal bring back.

"بازگرداندن"، بنابراین، دوباره، به معنای واقعی کلمه برگرداندن وجود دارد.

So you bought something from a store, you took it home, like a shirt, you tried it on,

پس چیزی از یک فروشگاه خریدی ، آن را به خانه بردی، مثل یک پیراهن، آن را امتحان

you realize: "You know what? I don't like it."

کردی، متوجه می‌شوی: "می‌دانی چیست؟ من آن را دوست ندارم."

So you bring it back to the store.

بنابراین شما آن را به فروشگاه برگردانید.

Now you can also say: "take it back", but technically you're taking it with you, so

اکنون می‌توانید بگویید: «آن را پس بگیرید»، اما از نظر فنی آن را با خود می‌برید، بنابراین

you're bringing it back to the store.

آن را به فروشگاه برمی‌گردانید.

Now, sometimes, people, especially celebrities, they try to bring back something that used

حالا گاهی اوقات مردم به خصوص سلبریتی ها سعی می کنند چیزی را که

to be very popular.

قبلاً بسیار محبوب بوده را برگردانند.

So if I started wearing, like, fur coats, and everybody thinks:

بنابراین اگر من شروع به پوشیدن کتهای خز کردم و همه فکر می کردند:

"Oh, this guy is so cool and so popular", then everybody starts to bring...

"اوه، این پسر خیلی باحال و محبوب است"، پس همه شروع

To wear fur coats.

به پوشیدن کت های خز می کنند.

So I brought back the fur coat.

بنابراین کت خز را برگرداندم.

Okay?

باشه؟

So, try to make something old popular again.

بنابراین، سعی کنید چیزی قدیمی را دوباره محبوب کنید.

For example, for many, many years people have tried to bring back disco, but you can never

برای مثال، سال‌هاست که مردم سعی کرده‌اند دیسکو را بازگردانند، اما شما هرگز نمی‌توانید

bring back disco.

دیسکو را بازگردانید.

Disco died when it died, and that's where it's going to stay.

دیسکو با مرگ مرد، و این جایی است که قرار است بماند.

"Bring down", a few meanings here.

«پایین بیاور» چند معنا در اینجا.

First of all we're going to talk about collapse.

اول از همه در مورد فروپاشی صحبت می کنیم.

Now, it can be a physical thing, it can be a person.

حالا، می تواند یک چیز فیزیکی باشد، می تواند یک شخص باشد.

So if you bring down a building, means you maybe blow it up and the whole building comes

بنابراین اگر شما یک ساختمان را خراب کنید، به این معنی است که ممکن است آن را منفجر کنید و کل ساختمان

down so you bring it down, you blow it up.

پایین بیاید، بنابراین شما آن را پایین بیاورید، منفجرش کنید.

You can also bring down a person.

شما همچنین می توانید یک نفر را پایین بیاورید.

So if you create a scandal, let's say especially politicians, celebrities, they're in a very

پس اگر رسوایی درست کنید، مثلاً بگوییم مخصوصاً سیاستمداران، افراد مشهور، آنها در جایگاه بسیار

high position, very high level, if you tell them:

بالایی هستند، بسیار سطح بالایی هستند، اگر به آنها بگویید:

"Oh, this man cheated on his wife with 20 women",

"اوه، این مرد با 20 زن به همسرش خیانت کرده است"،

you're bringing him down, you're destroying his reputation and his position,

شما می آورید. او را پایین می آورید، آبرو و موقعیت

and his stature, status, etc.

و قد و قامت و مقام و

"Bring down" means also to depress.

... را از بین می برید.

So we're all having a good time, I'm with my friends, we're at a bar, we're having a

بنابراین همه ما در حال گذراندن اوقات خوبی هستیم، من با دوستانم هستم، ما در یک بار هستیم،

few drinks, and somebody starts talking about politics.

چند نوشیدنی می خوریم، و یک نفر شروع به صحبت در مورد سیاست می کند.

We say: "Oh, you're bringing us down. Leave it alone.

می گوییم: "اوه، ما را پایین می آورید، آن را به

We're here to have a good time. Not to be too serious."

حال خود رها کنید. ما اینجا هستیم تا خوش بگذرانیم . زیاد جدی نباشیم."

So to bring people down or to bring someone down means to be depressing.

بنابراین پایین آوردن مردم یا پایین آوردن کسی به معنای افسرده شدن است.

Okay.

باشه.

You can also bring someone down to earth, but this is more of an idiom.

شما همچنین می توانید کسی را به زمین بیاورید، اما این بیشتر یک اصطلاح است.

If somebody thinks very highly of themselves, you...

اگر کسی در مورد خودش بسیار عالی فکر می کند، شما...

You tell them the reality, that they're not that special.

واقعیت را به او می گویید که آنقدرها هم خاص نیستند.

They're just like everybody else, so you bring them down from their high position.

آنها هم مثل بقیه هستند، بنابراین شما آنها را از موقعیت بالای خود پایین می آورید.

"Bring in", a few meanings here as well.

«در بیاور»، در اینجا هم چند معنا.

"Bring in", so my friend is outside or my dog is outside and he's really cold, so I

"در بیاور"، پس دوستم بیرون است یا سگم بیرون است و او واقعا سرد است، بنابراین

bring him in.

او را وارد می کنم.

Inside.

So that's the literal, bring indoors.

پس این به معنای واقعی کلمه است، داخل خانه بیاورید.

"Bring in" can also mean arrest.

«در آوردن» نیز می تواند به معنای دستگیری باشد.

So the police are chasing the suspect, somebody committed murder, the police chase him, and

بنابراین پلیس در حال تعقیب مظنون است، یک نفر مرتکب قتل شده است، پلیس او را تعقیب می کند و

they want to bring him in.

می خواهد او را وارد کند

It means they want to arrest this person.

. یعنی می خواهند این فرد را دستگیر کنند.

I hope you know this word: "arrest".

امیدوارم این کلمه را بدانید: «دستگیری».

So: "to bring in" means to arrest.

پس: «در آوردن» به معنای دستگیری است.

Another meaning of "bring in", I work at a very good company and my friend just lost

معنی دیگر "وارد کردن"، من در یک شرکت بسیار خوب کار می کنم و دوستم شغلش را از دست داده است

his job, so I want to bring him in.

، بنابراین می خواهم او را بیاورم

It means I want to bring him into my company and get him a job at the same company as me.

، یعنی می خواهم او را وارد شرکت خود کنم و برایش در همان شرکت شغلی پیدا کنم. مثل من.

So sometimes they...

بنابراین گاهی اوقات آنها...

My bosses will let me bring somebody in who's good, sometimes not.

روسای من به من اجازه می دهند کسی را بیاورم که خوب است، گاهی اوقات نه.

"Bring in", okay.

"بیاور"، باشه.

"Bring on", now, this can also mean you can bring someone...

"بیار"، حالا، این هم می تواند به این معنی باشد که شما می توانید یک نفر را بیاورید...

I'm going to put it in a bracket, here.

من آن را در یک پرانتز، اینجا قرار می دهم.

Now, the same meaning as "in", "bring someone in" means introduce them into the company.

حال همان معنای «در»، «کسی را وارد کن » به معنای معرفی او به شرکت است.

You can bring someone on board.

می توانید یک نفر را سوار کنید.

So I'm the boss, so this time I don't have to ask anybody, I can just take my friend

بنابراین من رئیس هستم، بنابراین این بار لازم نیست از کسی بپرسم، فقط می توانم دوستم را ببرم

and bring him on board.

و او را سوار کنم.

It means I give him a job, I introduce him to the company, and that's how he gets employed.

یعنی کار به او می دهم به شرکت معرفیش می کنم و اینگونه مشغول به کار می شود.

Now, a more common expression is: "bring it on".

حال، یک عبارت رایج تر این است: "آن را بیاور".

Now, I'm not sure if any of you used to watch the news when President Bush, the younger

اکنون، مطمئن نیستم که آیا هیچ یک از شما زمانی که رئیس جمهور بوش بود، اخبار را تماشا می کردید، بوش جوانتر

Bush was president and he said: "If anybody's going to...

رئیس جمهور بود و گفت: "اگر کسی می خواهد...

If anybody wants to threaten America, bring it on."

اگر کسی می خواهد آمریکا را تهدید کند ، آن را بیاور."

So he's very tough, yeah, like: "I'm going to fight you".

بنابراین او بسیار سرسخت است، بله، مانند: "من با شما می جنگم".

"Bring it on" means basically I'm not afraid of you.

«بیاور» یعنی اساساً از تو نمی ترسم.

Bring whatever challenge you want to me, and I will face it.

هر چالشی را که می خواهید برای من بیاورید و من با آن روبرو خواهم شد.

Okay? So this is a very common expression: "bring it on".

باشه؟ بنابراین این یک عبارت بسیار رایج است: "آن را بیاور".

Quite often people will just say: "Bring it".

اغلب مردم فقط می گویند: "بیاور".

"Bring it" means "bring it on", means: "Challenge me.

«بیاور» یعنی «برآور »، یعنی: «مرا به چالش بکش.

I will fight you. I will win.

من با تو می‌جنگم. پیروز می‌شوم.

I'm the best", because that's how they think.

من بهترینم»، زیرا آنها چنین فکر می‌کنند.

"Bring off", to bring something off means to do it successfully.

"بیرون آوردن"، بیرون آوردن چیزی به معنای انجام موفقیت آمیز آن است.

Okay? So, I hired my friend again to organize my party and she really brought it off.

باشه؟ بنابراین، دوباره دوستم را استخدام کردم تا مهمانی ام را ترتیب دهد و او واقعاً آن را حل کرد.

The party was amazing, everybody loved it, and a few of my friends asked me for her number

مهمانی فوق‌العاده بود، همه آن را دوست داشتند، و چند نفر از دوستانم از من شماره او را

so they...

خواستند تا آنها...

She can plan their party as well.

او می‌تواند مهمانی خود را نیز برنامه‌ریزی کند.

So she really brought it off.

بنابراین او واقعا آن را از بین برد.

She did something successfully.

او کاری را با موفقیت انجام داد.

Now, you can also talk about, like, when somebody's dressed, so...

اکنون، شما همچنین می توانید در مورد زمانی که کسی لباس پوشیده است، صحبت کنید، بنابراین ...

Like let's say Lady Gaga.

مثلاً لیدی گاگا.

I think everybody knows Lady Gaga.

فکر می کنم همه لیدی گاگا را می شناسند.

Sometimes her clothes are a little bit, you know, crazy, but somehow she's able to bring

گاهی اوقات لباس او کمی دیوانه است، اما به نوعی او می تواند آن را در بیاورد

it off, means she's able to wear it so it actually looks good and people think she did

، به این معنی که او می تواند آن را بپوشد، بنابراین در واقع خوب به نظر می رسد و مردم فکر می کنند که او

a very good job of it.

کار بسیار خوبی را انجام داده است.

Okay, so now we're going to look at "bring to".

بسیار خوب، پس اکنون ما به "به ارمغان آوردن" نگاه می کنیم.

Now, "bring to" mostly is used with other words.

در حال حاضر، "به" بیشتر با کلمات دیگر استفاده می شود.

By itself, "bring to" means to try to revive someone.

به خودی خود، "به" به معنای تلاش برای احیای کسی است.

So, again, somebody passed out, you're...

بنابراین، دوباره، یکی از حال رفته است، شما ...

They're lying there fainted, so you're trying to wake them up, give them...

آنها آنجا دراز کشیده اند و بیهوش شده اند، بنابراین شما سعی می کنید آنها را بیدار کنید، به آنها بدهید... به

Regain consciousness.

هوش بیایید.

More commonly we use "bring to" with other words.

معمولاً ما از " به" با کلمات دیگر استفاده می کنیم.

So, for example: "bring to mind".

به عنوان مثال: "به ذهن بیاور".

So: "bring to mind" means you're trying to get an idea into someone's head.

بنابراین: "به ذهن بیاور" به این معنی است که شما سعی می کنید ایده ای را در سر کسی بیاورید.

You want them to start thinking about it, so you bring it to mind, or you remind them

شما می خواهید آنها شروع به فکر کردن در مورد آن کنند، بنابراین آن را به ذهن خود می آورید، یا به آنها یادآوری می کنید یا به آن

or you hint at it.

اشاره می کنید.

Or something brings something to your mind, means it makes you remember or makes you think

یا چیزی چیزی را به ذهن شما می‌آورد، یعنی باعث می‌شود شما را به یاد بیاورید یا به چیزی

about something you haven't thought about in a long time.

فکر کنید که مدت‌هاست به آن فکر نکرده‌اید.

We also have another expression: "bring to light".

تعبیر دیگری هم داریم : «به نور بیاور».

If you bring something to light, means before it was in the darkness, it means nobody knew

اگر چیزی را به نور بیاورید، یعنی قبل از اینکه در تاریکی باشد، به این معنی است که هیچ کس از

about it. It was, like, hidden.

آن خبر نداشت. انگار پنهان بود

If you bring it to light you reveal it, you expose it.

اگر آن را آشکار کنید، آن را آشکار می کنید، آن را افشا می کنید.

You make everybody aware.

شما همه را آگاه می کنید.

So a newspaper journalist, for example, a newspaper reporter, their job is really to

بنابراین یک روزنامه نگار روزنامه، برای مثال، یک خبرنگار روزنامه، کار آنها واقعاً

bring secrets to light.

افشای اسرار است.

They want people to see what's going on.

آنها می خواهند مردم ببینند چه خبر است.

And one more expression, just like I'm doing right now, if you "bring someone to his knees"

و یک تعبیر دیگر، درست مثل من در حال حاضر، اگر "کسی را به زانو درآورید"

or someone to...

یا کسی را به...

Some people to their knees, means that you dominate them.

برخی از مردم را به زانو درآورید، به این معنی است که شما بر آنها مسلط هستید.

You beat them.

شما آنها را شکست دادید.

So if you have a contest and you bring someone to their knees, like they're down, they're

بنابراین اگر مسابقه ای دارید و کسی را به زانو در می آورید، مثل این که او

weak, they're subservient, so you weaken them at the end of the day.

ضعیف است، ضعیف است، تابع است، بنابراین در پایان روز او را ضعیف می کنید.

Okay.

باشه.

I hope these were clear.

امیدوارم اینها واضح بوده باشد.

And if you have any questions,

و اگر سوالی

please go to www.engvid.com and you can join the forum

دارید لطفا به سایت www.engvid.com بروید و می توانید در

there and ask all the questions you have.

آنجا به انجمن بپیوندید و تمام سوالات خود را بپرسید.

There's also a quiz, you can test your knowledge of these words.

یک مسابقه نیز وجود دارد، شما می توانید دانش خود را از این کلمات تست کنید.

And, of course, subscribe to my YouTube channel,

و البته در کانال یوتیوب من مشترک شوید

and see us again soon. Bye-bye.

و به زودی دوباره ما را ببینید. خداحافظ.