Advanced English Conversation Lesson #10: Greetings 🤗 (learn real English w/ subtitles)

- Yeah.

- آره

- You still say it like, go ahead.

- هنوز هم می گویی، برو جلو.

No, you, go.

نه تو برو

Sorry. (laughing)

متاسف. (خنده)

(energetic music)

(موسیقی پر انرژی)

Hello everybody, this is Jack and Kate from tofluency.com.

سلام به همه، این جک و کیت از سایت tofluency.com هستند.

And in this lesson, we are going to talk about greetings.

و در این درس قصد داریم در مورد احوالپرسی صحبت کنیم.

How to greet people in America, what to do,

نحوه احوالپرسی با مردم در آمریکا، چه باید کرد،

and some questions to ask and what to say.

و چند سوال پرسیدن و چه گفتن.

So I thought we would start by just showing you

بنابراین من فکر کردم که ما فقط با نشان دادن

some ways that you can greet people.

چند راه به شما که می توانید به مردم سلام کنید شروع کنیم.

First one, it's a handshake.

اولی، دست دادن است.

Okay, and that's a handshake.

خوب، و این یک دست دادن است.

There's also the hug, like this.

آغوش هم هست، مثل این.

There are the two kisses.

دو تا بوسه هست

And then there's one I didn't talk about,

و بعد یکی هست که من در موردش صحبت نکردم

the fist bump, the fist bump.

، ضربه مشت، ضربه مشت.

So we're gonna talk about which one

بنابراین ما در مورد اینکه کدام یک

is appropriate in which setting.

در چه محیطی مناسب است صحبت خواهیم کرد.

And I thought a good place to start

و من فکر می‌کردم یک مکان خوب برای شروع

is with what you do when you meet somebody you don't know.

این است که وقتی با کسی ملاقات می‌کنید که نمی‌شناسید انجام می‌دهید.

How do you greet that person in America?

چگونه با آن شخص در آمریکا سلام می کنید؟

- Handshake.

- دست دادن

That is the only acceptable answer.

این تنها پاسخ قابل قبول است.

- I'm going to give you a scenario.

- من به شما یک سناریو می دهم.

- Okay.

- باشه.

- What about if you are meeting my cousin

- اگر برای اولین بار با پسر عموی من ملاقات کنی

for the first time?

چه؟

And you've already been chatting away on Facebook.

و شما قبلاً در فیس بوک چت کرده اید.

What would you do in that situation?

در آن شرایط چه می کنید؟

- I think that if it's somebody

- فکر می‌کنم اگر

that you're meeting in person for the first time,

برای اولین بار است که شخصاً با او ملاقات می‌کنید،

but you have a strong connection

اما ارتباط قوی‌تری

and you've been communicating with them

دارید و به شیوه‌ای غیر حرفه‌ای با او ارتباط برقرار کرده‌اید

in a not professional way,

then probably a hug would feel more natural.

، احتمالاً در آغوش گرفتن احساس طبیعی‌تری خواهد داشت.

- Yeah, a hug.

- آره، یه بغل.

And there's always that moment where both people,

و همیشه آن لحظه ای وجود دارد که هر دو نفر،

they don't know what to do.

نمی دانند چه کنند.

They don't know which one is the best one to do.

آنها نمی دانند کدام یک بهترین است.

And that can lead to awkward situations,

و این می تواند منجر به موقعیت های ناخوشایند شود

and later we're gonna talk about living in Spain.

و بعداً در مورد زندگی در اسپانیا صحبت خواهیم کرد.

- Right.

- درست.

- And doing that too.

- و این کار را هم انجام داد.

- Can I just say too?

-میشه منم بگم؟

There's also the hug/handshake.

در آغوش گرفتن/دست دادن هم وجود دارد.

Do you know what I'm talking about?

میدونی چی میگم؟

- Like, like that? - Like, yeah.

- اینطوری؟ - آره

- It's like a side on hug with a handshake.

- مثل یک طرف در آغوش گرفتن با دست دادن است.

- A side on hug, yeah I know what you mean.

- یک طرف در آغوش، بله می دانم منظور شما چیست.

Yeah, and sometimes you can use that handshake

بله، و گاهی اوقات می توانید از آن دست دادن

to bring and pull somebody into a hug

برای بیاورید و در آغوش گرفتن کسی استفاده کنید،

if that's what you want to do.

اگر این همان کاری است که می خواهید انجام دهید.

- Yeah.

- آره

- Yeah, for example, guys do that.

- آره، مثلاً، بچه ها این کار را می کنند.

- Do they? - Yeah.

- آیا آنها؟ - آره

So the other night, I met a friend,

پس دیشب با یکی از دوستان آشنا شدم،

I won't mention him here,

اینجا نامی از او نمی‌برم، خیلی

I hadn't seen him for a long time,

وقت بود که او را ندیده بودم،

so I went to give him a handshake,

پس رفتم تا او را مصافحه کنم

and he was like, "Bring it in."

و او گفت: "بیاور."

He said, "Bring it in."

گفت: بیاور.

Which just means bring it in for a hug.

که فقط به این معنی است که آن را برای در آغوش گرفتن بیاورید.

So, guys do that all the time.

بنابراین، بچه ها همیشه این کار را انجام می دهند.

- Really?

- واقعا؟

- Yeah.

- آره

- Interesting.

- جالب هست.

I think in general though, that when women meet,

با این حال، به طور کلی فکر می‌کنم وقتی زن‌ها همدیگر را ملاقات می‌کنند

we're probably more likely to hug.

، احتمالاً بیشتر در آغوش می‌گیریم.

- Yes, I think so.

- بله، فکر می کنم.

- Yeah.

- آره

- And when a guy and a woman, man and a woman,

- و هنگامی که یک مرد و یک زن، مرد و زن

meet for the first time, the default is a handshake.

برای اولین بار ملاقات می کنند، پیش فرض یک دست دادن است.

- Yes.

- آره.

- And I'll also say, this is very similar in the UK as well.

- و همچنین می گویم، این در بریتانیا نیز بسیار شبیه است.

These are very similar things that you do there too.

اینها کارهای بسیار مشابهی هستند که شما هم در آنجا انجام می دهید.

Yeah, and the fist bump.

بله، و دست انداز مشت.

When is that appropriate?

چه زمانی مناسب است؟

- Um, I think it depends.

- اوم، من فکر می کنم بستگی دارد.

It's probably better for somebody

احتمالاً برای کسی بهتر است

that you have a closer relationship with

که با او رابطه نزدیک

that's a little bit, like, you can joke with them.

تری داشته باشید، مثلاً بتوانید با او شوخی کنید.

- Yeah, it's, we do it a lot at soccer.

- آره، اینطور است، ما این کار را در فوتبال زیاد انجام می دهیم.

That is very common.

که بسیار رایج است.

- I think that it's also less of a greeting,

- من فکر می کنم که آن هم کمتر یک سلام و احوالپرسی است

and more of a, like a way to go gesture.

و بیشتر شبیه یک ژست رفتن است.

- Yeah, like a celebration.

- آره، مثل یک جشن.

- Yeah, like a high five.

- آره، مثل یک بالا پنج.

- Yeah.

- آره

Oh, the high five too.

اوه، پنج بالا نیز.

(clapping) Like that.

(کف زدن) همینطور.

You were going to do that one,

قرار بود اون یکی رو انجام بدی

weren't you? - I was, I was.

، نه؟ - من بودم، بودم.

Wait, hold on let's-- - So you can do it...

صبر کن، اجازه بده... - پس تو می توانی این کار را انجام دهی...

Like that.

همینطور.

We needed to practice this before.

ما قبلاً باید این را تمرین می کردیم.

This can lead to awkward situations, right?

این می تواند منجر به موقعیت های ناخوشایند شود، درست است؟

Okay, living in Spain, how did you greet people in Spain?

خوب، زندگی در اسپانیا، چگونه با مردم اسپانیا احوالپرسی کردید؟

- It was the double kiss.

- این بوسه دو نفره بود.

- Always?

- همیشه؟

- Yes.

- آره.

- Yeah, with a woman and a woman, a man and a woman.

- آره، با یک زن و یک زن، یک مرد و یک زن.

I think two guys, it was more of a handshake.

فکر می کنم دو نفر ، بیشتر یک دست دادن بود.

- Really?

- واقعا؟

- Yeah, if I remember correctly.

- بله، اگر درست یادم باشد.

If you are from Spain, please let us know,

اگر اهل اسپانیا هستید، لطفاً به ما اطلاع دهید،

because I don't have the best memory of that.

زیرا من بهترین خاطره از آن ندارم.

But I do know that it sometimes led to awkward situations.

اما می دانم که گاهی اوقات به موقعیت های ناخوشایندی منجر می شد.

For example, when somebody from the UK

به عنوان مثال، زمانی که فردی از بریتانیا

and somebody from America met each other in Spain,

و شخصی از آمریکا یکدیگر را در اسپانیا ملاقات کردند،

it was difficult to know which one was best.

دشوار بود که بدانیم کدام یک بهترین است.

Because, do you shake hands like you do in the UK?

چون، آیا مثل انگلستان دست می دهید؟

Or do you kiss like you do in Spain?

یا مثل اسپانیا میبوسید؟

Do you remember that?

آیا آن را به خاطر دارید؟

- I do remember that, and I think that

- من این را به یاد دارم و فکر می

just whichever one you choose, you have to commit to it.

کنم هر کدام را که انتخاب می کنید، باید به آن متعهد باشید.

- Yes, I like that.

- بله؛ من آن را دوست دارم.

- And usually like a, like a casual handshake

- و معمولاً مانند یک، مانند یک دست دادن گاه به گاه

or a casual hug is not going to be awkward.

یا یک آغوش گاه به گاه، ناخوشایند نخواهد بود.

Not always, but most of the time.

نه همیشه، اما بیشتر اوقات.

You know, if you're just, there's little like,

می‌دانی، اگر فقط باشی،

a pat on the back, it's like very, I don't know, casual.

یک دست زدن به پشت، مثل خیلی، نمی‌دانم، معمولی است.

- I like that.

- من آن را دوست دارم.

And obviously, in business settings,

و بدیهی است که در محیط های تجاری

the handshake is king. - Yes, yes.

، دست دادن پادشاه است. - بله بله.

When in doubt, don't hug.

وقتی شک دارید، در آغوش نگیرید.

- Yeah, I like that.

- آره، من آن را دوست دارم.

And can I show you something?

و آیا می توانم چیزی به شما نشان دهم؟

- I'm afraid.

- میترسم.

What' gonna happen?

چه اتفاقی خواهد افتاد؟

- The firm handshake.

- دست دادن محکم

- Oh, yes, the firm handshake.

- اوه، بله، دست دادن محکم.

- Yeah, which is, I think it's a power play in some ways.

- آره، یعنی فکر می کنم از جهاتی یک بازی قدرتی است.

- Really?

- واقعا؟

- Yeah.

- آره

Like, if you meet somebody in a business setting,

مثلاً، اگر در یک محیط

and they give you a really firm handshake,

کاری با کسی ملاقات کردید، و او واقعاً محکم با شما دست می‌دهد،

they're liking control of that situation.

کنترل آن موقعیت را دوست دارد.

- Right, okay.

- درسته، باشه

- It's like a dominance thing.

- مثل یک چیز تسلط است.

- I feel like whenever I shake hands,

- احساس می کنم هر وقت دست می

I just wanna hold my own.

زنم، فقط می خواهم دست خودم را بگیرم.

- What do you mean?

- Like, I don't wanna squeeze somebody's hand,

- منظورت چیه؟

- مثل اینکه، من نمی خواهم دست کسی را بفشارم،

but I don't wanna let somebody squeeze my hand.

اما نمی خواهم بگذارم کسی دست مرا فشار دهد.

- Oh.

- اوه

- Do you see what I'm saying?

- میبینی چی میگم؟

- Kind of.

- نوع.

So, show me.

پس به من نشان بده

- Okay, if they go in for the firm, go in for the firm,

- باشه، اگه برن تو شرکت، برو تو شرکت،

I'm just giving back the same amount of pressure.

من فقط همین مقدار فشار رو پس میدم .

- Right, so you're reacting

- درست است، پس شما

to the firmness of the handshake.

به محکمی دست دادن واکنش نشان می دهید.

- Exactly.

- دقیقا.

- Yeah.

- آره

This reminds me of these YouTube videos,

این من را به یاد این ویدیوهای یوتیوب می اندازد،

where the guy would see how long

جایی که مرد می دید تا چه مدت

he could shake someone's hand for.

می تواند با کسی دست بدهد.

- This is reminding me of that,

- این مرا به یاد آن

and all of the hugging.

و همه بغل کردن می اندازد.

You didn't warn me

تو به من هشدار ندادی

that there would be so much hugging today.

که امروز اینقدر در آغوش گرفتن خواهد بود.

I love it, but--

من آن را دوست دارم، اما

- Oh, good, good.

--- اوه، خوب، خوب.

Okay, so we have talked about handshakes, hugs, kisses,

خوب، پس ما در مورد دست دادن، در آغوش گرفتن، بوسه،

fist bumps, all those, high fives.

ضربات مشت، همه اینها، پنج تایی صحبت کرده ایم.

- High fives, secret handshakes.

- بالا پنج، دست دادن مخفیانه.

- Secret handshakes, yeah.

- دست دادن های مخفیانه، آره.

- Well, we haven't talked about that,

- خوب، ما در مورد آن صحبت نکردیم،

but maybe we'll make one later.

اما شاید بعداً یکی را بسازیم.

- Yeah, we'll do that at the end of the video.

- بله، در پایان ویدیو این کار را انجام می دهیم .

- Okay.

- باشه.

- People also want to know

- مردم همچنین می خواهند بدانند

what you should say when you see someone,

وقتی کسی را می بینید،

somebody you know, and someone you don't know.

کسی که می شناسید و کسی که نمی شناسید، چه باید بگویید.

When you meet them, when you see them.

وقتی آنها را ملاقات می کنید، وقتی آنها را می بینید.

- Right.

- درست.

- So I thought you could tell everyone

- بنابراین فکر کردم می توانید به همه

what is a good thing to say in America

بگویید که مثلاً

when you see someone for the first time, for example.

وقتی کسی را برای اولین بار می بینید در آمریکا چه چیز خوبی است.

- Okay, so I think that in general,

- باشه، پس من فکر می کنم که به طور کلی

there's, you have to ask somebody what their name is,

، شما باید از کسی بپرسید که نام او چیست،

or offer your name.

یا نام خود را پیشنهاد دهید.

- Okay, what...

- باشه، چی...

You go up to somebody who you don't know,

تو میری پیش یکی که نمیشناسیش

but you want to talk to them for whatever reason.

ولی به هر دلیلی میخوای باهاش ​​حرف بزنی .

- Okay.

- باشه.

- What's the first thing that you say?

- اولین چیزی که می گویید چیست؟

- I would usually just say, "Hi, I'm Kate."

- من معمولا فقط می گویم: "سلام، من کیت هستم."

and let them tell me their name.

و بگذار نامشان را به من بگویند.

- Yeah, I would say, "I'm Jack."

- آره، می گفتم، "من جک هستم."

and then you say?

و بعد شما می گویید؟

- "Nice to meet you."

- Yes, yes, I was hoping you would say that.

- "از ملاقات شما خوشبختم."

- بله، بله، من امیدوار بودم که شما این را بگویید.

Because "Nice to meet you" is, I think,

چون فکر می‌کنم «از آشنایی با شما خوشحالم»

the default thing to say in this situation.

حرف پیش‌فرض در این شرایط است.

"Nice to meet you."

"از ملاقات شما خوشبختم."

It works every time when you're meeting somebody.

هر زمانی که با کسی ملاقات می کنید کار می کند.

If it's formal, informal, family, you know,

اگر رسمی، غیررسمی، خانوادگی است، می دانید،

when you're meeting them for the first time.

زمانی که برای اولین بار با آنها ملاقات می کنید.

What about when you see a friend at the grocery store?

وقتی دوستی را در خواربارفروشی می بینید چطور؟

What's a question you would ask them?

چه سوالی از آنها می پرسید؟

- That's a really good thing to think about,

- این واقعاً چیز خوبی است که باید به آن فکر کنید،

and actually, I have noticed

و در واقع، متوجه شده ام

that when I go to the grocery store,

که وقتی به خواربارفروشی می

I really enjoy going to a particular grocery store.

روم، واقعاً از رفتن به یک فروشگاه مواد غذایی خاص لذت می برم.

- We won't mention it.

- ما به آن اشاره نمی کنیم.

I don't know why not, I feel like--

نمی دانم چرا نه، احساس می کنم

- Trader Joe's. - Trader Joe's.

--- Trader Joe's. - تاجر جو.

- Because I always have a nice, casual conversation

- چون من همیشه

with the person who's helping me check out

با کسی که به من کمک می‌کند تا کالاهایم را چک

and bag my groceries.

کنم و بخرم، یک گفتگوی خوب و معمولی دارم.

- Okay.

- باشه.

- And I've noticed that

- و من متوجه شده ام که

they ask usually one of two questions.

آنها معمولاً یکی از دو سؤال را می پرسند.

And it is always easy to start a conversation

و همیشه شروع گفتگو

with these questions.

با این سوالات آسان است.

So, the first one is, "How is your day so far?"

بنابراین، اولین مورد این است: "تا الان روزت چطور است؟"

- I like that, "How is your day so far?"

- من این را دوست دارم، "تا الان روزت چطور است؟"

or maybe, "How is your day going?"

یا شاید، "روز شما چگونه می گذرد؟"

- Yeah, "How is your day going?"

- آره، "روزت چطور می گذرد؟"

Or "How has your day been?"

یا "روزت چطور بوده؟"

- Very good.

- خیلی خوب.

- And then the other questions are,

- و سپس سؤالات دیگر این است:

"Do you have any plans for the afternoon,

«آیا برای بعدازظهر برنامه‌ای دارید،

"or the evening, or the weekend?"

«یا عصر، یا آخر هفته؟»

And I think that a lot of times,

و من فکر می‌کنم که خیلی از اوقات،

when we try to start a conversation with somebody,

وقتی می‌خواهیم با کسی صحبتی را شروع

it puts all of this pressure on if we ask big questions.

کنیم، همه چیز را در نظر می‌گیریم. اگر سؤالات بزرگی بپرسیم، از این فشار وارد می‌شود.

And I don't know about you,

و من در مورد شما نمی‌دانم،

but for me, I hate questions like,

اما برای من، از سؤالاتی مانند

"What is your favorite band?"

«گروه مورد علاقه شما چیست؟»

or "What is your favorite music?"

یا «موسیقی مورد علاقه شما چیست؟

- Do people at the grocery store ask that?

» متنفرم. خواربارفروشی این را می پرسد؟

- Who knows?

- چه کسی می داند؟

Maybe not at the grocery store - I know what you're saying

شاید در خواربارفروشی نباشد - من می دانم که شما چه می گویید

I know what you're saying.

من می دانم که چه می گویید.

- But like, yeah, if you go to like, a language exchange,

- This is a great example. - Or a party,

یک مثال عالی - یا یک مهمانی،

somebody might ask you a question like that,

ممکن است کسی از شما سؤالی مانند آن بپرسد،

and for me, I always have to stop and think.

و برای من، من همیشه باید توقف کنم و فکر کنم.

Because I'm not, you know, my favorite music changes,

or the book, and it feels like there's

احساس می کنم

a lot of pressure on that answer.

فشار زیادی روی این پاسخ وجود دارد.

- And that's a very specific example.

- و این یک مثال بسیار خاص است.

When you go to the store,

وقتی به فروشگاه می روید،

and the person is, how would you say, checking you out?

و آن شخص، چگونه می گویید شما را چک می کند؟

No, that doesn't make sense.

نه، این معنی ندارد.

- No, that means something different.

- نه اون من و چیزی متفاوت

- That means like, yeah...

- یعنی مثل، آره...

I'll leave the definition of that in the description.

تعریفش را در توضیحات می گذارم.

But what, how would you say that?

اما چه، چگونه این را می گویید؟

They are...

آنها هستند...

- Um, yeah, that's a really good question,

- اوم، بله، این سؤال واقعاً خوبی است،

because you would say that you're checking out

زیرا شما می گویید که

at the grocery store.

در فروشگاه مواد غذایی چک می کنید.

- Yeah, to check out means like,

- آره، چک کردن به این معنی

to put all your things on that belt,

است که همه چیزهایت را روی آن کمربند بگذاری

and then they scan them, and then you pay for them.

و بعد آنها را اسکن کنند و بعد پولشان را بپردازی.

Yeah, so in that situation that's very specific,

بله، بنابراین در آن موقعیت، این بسیار خاص است،

because it can be quite difficult

زیرا می‌تواند بسیار دشوار

to know what to talk about,

باشد که بدانید درباره چه چیزی صحبت کنید،

or if you should talk at all.

یا اصلاً باید صحبت کنید.

And some people avoid that conversation

و برخی از افراد

by speaking on their phone or just head down,

با صحبت کردن با تلفن خود از آن مکالمه اجتناب می کنند یا فقط سرشان را پایین

that type of thing.

می اندازند.

But I've noticed that, at Trader Joe's,

اما من متوجه شده‌ام که در Trader Joe

they ask you questions that you want to answer,

از شما سؤالاتی می‌پرسند که می‌خواهید به آنها پاسخ دهید، پاسخ دادن

that are easy to answer, and little bit more specific.

به آنها آسان و کمی دقیق‌تر است.

- Yeah, and I think especially when

- آره، و من فکر می کنم مخصوصاً

you're just in your day, or doing something,

وقتی در روز خود هستید ، یا کاری را انجام می دهید،

then you're thinking about that in the moment,

در آن لحظه

and you're thinking about what's happened so far,

به آن فکر می کنید، و به این فکر می کنید که تا کنون چه اتفاقی افتاده است،

and what you're going to do.

و قرار است چه کاری انجام دهید. .

You know, you're not thinking about

می دانی، تو

what your plans are for 10 years,

به مدت 10 سال

you're not thinking about, you know, your childhood.

به این فکر نمی کنی که چه برنامه ای داری، به کودکی ات فکر نمی کنی.

- No, no it's a really good point.

- نه، نه، واقعاً نکته خوبی است.

And it just made me think about something too,

و این باعث شد که من هم به چیزی فکر کنم،

because there's this concept of breaking the ice.

زیرا این مفهوم شکستن یخ وجود دارد.

- Yes.

- آره.

- The first thing you say to start a conversation.

- اولین چیزی که برای شروع مکالمه می گویید.

And I was thinking about some situations

و من به برخی موقعیت‌ها

when it can be difficult to do, when people are shy.

فکر می‌کردم که ممکن است انجام آن دشوار باشد، زمانی که مردم خجالتی هستند.

And one I thought of, was the first class at college,

و یکی که به آن فکر کردم ، اولین کلاس در کالج بود،

when everybody is waiting to go into the class,

زمانی که همه منتظر رفتن به کلاس هستند،

no one is saying anything, and then somebody breaks the ice.

هیچ کس چیزی نمی گوید، و سپس کسی یخ را می شکند.

And it's difficult, because you don't know if you should

و سخت است، زیرا نمی دانید باید

speak to one person or to everyone.

با یک نفر صحبت کنید یا با همه.

Have you got any examples of what you can say there?

آیا نمونه ای از آنچه می توانید در آنجا بگویید دارید؟

- Well, I am often extremely shy,

- خب، من اغلب خیلی خجالتی هستم،

and feel really awkward, especially in situations like that,

و واقعاً احساس ناخوشایندی می کنم، مخصوصاً در موقعیت هایی مانند آن،

where you don't know anyone,

که شما کسی را نمی شناسید،

and I think that it's always solid advice

و فکر می کنم همیشه توصیه محکمی

to you know, introduce yourself.

به شماست، خودتان را معرفی کنید.

- How would you do that?

- چگونه می خواهید انجام دهید؟

- Just say, "Hi, I'm Kate."

- فقط بگویید: "سلام، من کیت هستم."

- Just go up to somebody and say, "Hi, I'm Kate."

- فقط پیش کسی برو و بگو: "سلام، من کیت هستم."

- Mmhmm.

-مممم

- I've noticed what women do a lot,

- من متوجه شده ام کاری که خانم ها زیاد انجام می دهند این

is that they'll say, "I love your jacket, I love your bag."

است که می گویند: "من عاشق کتت هستم، من عاشق کیفت هستم."

And that's a way to break the ice, isn't it?

و این راهی برای شکستن یخ است، اینطور نیست؟

- Giving someone a compliment.

- تعریف کردن از کسی

- Giving someone a compliment, yeah.

- تعریف کردن از کسی، آره.

And I think you have to do it quickly,

و من فکر می کنم که باید سریع این کار را انجام دهید،

because the longer you wait, the more difficult it is to do.

زیرا هر چه بیشتر صبر کنید، انجام آن دشوارتر می شود.

If it's silent for a long time,

اگر برای مدت طولانی ساکت است،

- And your brain starts going,

- و مغز شما شروع به حرکت می کند،

and you're thinking about things, but yeah, it's yeah.

و شما به چیزهایی فکر می کنید، اما بله، بله.

- And the last thing I want to talk about

- و آخرین چیزی که می خواهم در مورد

is talking to people that you pass on the street.

آن صحبت کنم صحبت کردن با افرادی است که در خیابان از آنها عبور می کنید.

Because I have noticed the difference

چون من متوجه

between the UK and America.

تفاوت بریتانیا و آمریکا شده ام.

- Okay, what have you noticed?

- باشه، به چی دقت کردی؟

- That it's more common to say hi

- اینکه سلام کردن

to people that you pass in America

به افرادی که در آمریکا

than it is in the UK.

از آنها عبور می کنید بیشتر از انگلستان رایج است.

- Really? - Yeah.

- واقعا؟ - آره

- Interesting.

- جالب هست.

- So let's say we are walking in our neighborhood,

- پس فرض کنید ما داریم در محله خود قدم می

and we pass someone we don't, we've never seen before,

زنیم، و از یکی رد می شویم که نمی بینیم، قبلاً ندیده بودیم،

you would say hello, right?

سلام می کنید، درست است؟

- Oh yeah, definitely.

- اوه بله، قطعا.

- And we're not talking about a busy New York street,

- و ما در مورد یک خیابان شلوغ نیویورک صحبت نمی کنیم،

where you say, "Hi, hi, hi" to everybody.

جایی که شما به همه می گویید "سلام، سلام، سلام".

But when it's in a setting

اما وقتی در محیطی

where it's a little bit more quiet,

است که کمی ساکت تر است

you're in a neighborhood where people live, not downtown.

، در محله ای هستید که مردم در آن زندگی می کنند، نه در مرکز شهر.

And people do say hi to you.

و مردم به شما سلام می کنند.

In the UK, people tend to keep their heads down more.

در بریتانیا، مردم تمایل دارند سر خود را بیشتر پایین نگه دارند.

- Yeah, I've noticed that actually.

- آره، در واقع متوجه شدم.

- And they won't make eye contact,

- و تماس چشمی برقرار

they won't smile, they won't say hi.

نمی کنند، لبخند نمی زنند، سلام نمی کنند.

- And like when you go into a shop too,

- و مانند زمانی که به یک مغازه هم

you won't necessarily say something nice

می روید، لزوماً

to the person working the register,

به شخصی که در ثبت نام کار می کند،

or somebody that you see in the aisle.

یا کسی که در راهرو می بینید، چیز خوبی نخواهید گفت.

Whereas when you're checking out, you do,

در حالی که وقتی در حال چک کردن هستید،

like you would say, like, "Hey, how are you?"

مثل اینکه می گویید ، "هی، چطوری؟"

You know?

میدونی؟

And there's that expectation that you act

و این انتظار وجود دارد که شما طوری رفتار کنید که

like somebody is your friend,

انگار کسی دوست شماست،

whereas I feel like in the UK, it's much more--

در حالی که من احساس می کنم در بریتانیا هستم، این خیلی بیشتر است

- Reserved.

-- - محفوظ است.

- Reserved.

- رزرو شده

- Well, I'd say in certain shops, people are quite friendly,

- خب، من می گویم در برخی مغازه ها، مردم کاملاً صمیمی هستند، مانند مغازه ای

like the one near my sister's house.

که نزدیک خانه خواهرم است.

Everybody knew everyone else,

همه دیگران را می

and they all talked about things.

شناختند و همه درباره چیزهایی صحبت می کردند.

And the guy who worked there,

و مردی که آنجا کار می کرد،

he was very friendly to us,

با ما بسیار صمیمی بود،

although he had never seen us before.

اگرچه قبلاً ما را ندیده بود.

- But I think in general, smiling and nodding.

- اما من به طور کلی فکر می کنم، لبخند زدن و سر تکان دادن.

- Smiling and nodding when you pass someone.

- وقتی از کنار کسی رد می شوید لبخند بزنید و سر تکان دهید.

- Just a little...

- فقط کمی...

- Yeah, I love it when somebody does it.

- آره، وقتی کسی این کار را می کند دوست دارم.

You know, like, let's just say I'm driving in the car,

می‌دانی، مثلاً بگوییم که من در ماشین رانندگی می‌کنم،

and there's a situation where

و یک موقعیتی پیش می‌آید که

you have to let them go or they let you go,

باید آنها را رها کنید یا اجازه می‌دهند بروید،

and they smile and wave.

و لبخند می‌زنند و دست تکان می‌دهند.

I always feel happy about those situations.

من همیشه از آن موقعیت ها احساس خوشحالی می کنم.

- Oh, you do?

- Yeah.

- اوه، شما؟

- آره

- I hate that when that happens,

- من از این متنفرم که این اتفاق بیفتد،

not because of the smiling and the waving,

نه به خاطر لبخند زدن و دست دادن،

but because somebody's like, "Okay, you go ahead."

بلکه به این دلیل که کسی می گوید : "باشه، تو برو جلو."

And then you're like, "No, you go ahead."

و پس از آن شما مانند "نه، شما ادامه دهید."

And then it's this back and forth.

و سپس آن را به این عقب و جلو.

Or even worse, when you do it at the same time.

یا حتی بدتر از آن، زمانی که این کار را همزمان انجام می دهید.

Like you're both say, "Go ahead, you drive your car."

مثل اینکه هر دوی شما می گویید: "برو ، ماشینت را بران."

And I don't know.

و من نمی دانم.

- I love your in-car voice, when you're talking to people.

- من عاشق صدای تو در ماشین هستم، وقتی با مردم صحبت می کنی.

- Oh, no.

Do I have an in-car voice?

- وای نه.

آیا صدای داخل ماشین دارم؟

- "Yeah, yeah, go ahead."

- "آره، آره، برو جلو."

You know, you say really quietly?

میدونی واقعا آروم میگی؟

But they can't hear you.

اما آنها نمی توانند صدای شما را بشنوند.

And the only way they could hear you is if you shouted it.

و تنها راهی که می توانستند شما را بشنوند این است که شما آن را فریاد بزنید.

But you still say it like, "Go ahead, no, you go."

اما شما هنوز آن را مانند "برو، نه، تو برو."

Sorry.

متاسف.

It's a good impression.

این برداشت خوبی است.

- Well, what do you do?

-خب چیکار میکنی؟

- I think I do the same thing.

- فکر می کنم من هم همین کار را می کنم.

(laughing)

(با خنده)

Okay, I hope you enjoyed that conversation.

بسیار خوب، امیدوارم از آن گفتگو لذت برده باشید.

We've got Kate's question coming soon,

ما به زودی سوال کیت

and our secret handshake.

و دست دادن مخفیمان را داریم.

Did you forget about that?

آیا شما آن را فراموش کرده اید؟

- I did.

- من کردم.

- Be sure to check out the description

- حتماً به

for some of the phrases we've talked about

توضیحات برخی از عباراتی که در مورد آنها صحبت کرده

and just the different ways you can ask people questions,

ایم و روش های مختلفی که می توانید از افراد سؤال کنید

and the language you can use.

و زبانی که می توانید استفاده کنید نگاه کنید.

Anyway, Kate's question.

به هر حال سوال کیت.

- How do you greet people that you don't know,

- چگونه با افرادی که نمی شناسید احوالپرسی می کنید

and what kind of questions do you like to ask

و برای شکستن یخ چه سوالاتی را دوست دارید بپرسید

to break the ice?

؟

- I love that.

- من آن را دوست دارم.

Yeah, so how do you greet people that you don't know

آره، پس چگونه با مردمی که

in your country,

در کشور خود نمی شناسید احوالپرسی می کنید

and the questions to break the ice.

و سؤالاتی برای شکستن یخ می کنید.

- Yes.

- آره.

- Okay, secret handshake.

- باشه، دست دادن مخفیانه.

- Okay, I want there to be a wave.

- باشه، می خوام یه موج بیاد.

- A wave?

- موج؟

Before we do it?

قبل از اینکه آن را انجام دهیم؟

- Or we could do a wave backing away.

- یا می‌توانیم یک موج به عقب برگردیم.

(electric guitar music) - Okay, you ready?

(موسیقی گیتار الکتریک) - باشه، آماده ای؟

- Ooo.

- اوو

(laughing)

- Bye.

(با خنده)

- خداحافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)