7 English Idioms Using HEAD and TONGUE (Everyday English)

- My favorite mug.

- لیوان مورد علاقه من

(lively music)

(موسیقی زنده)

In a conversation lesson that Kate

در یک درس مکالمه ای که

and I made recently, Kate said this.

من و کیت اخیراً ساختیم، کیت این را گفت.

- That's a great question. - I've never--

- این یک سوال عالی است. - من هرگز ...

- I don't know off the top of my head.

- من از بالای سرم نمی دانم.

- That's a great question. - I've never--

- این یک سوال عالی است. - من هرگز ...

- I don't know off the top of my head.

- من از بالای سرم نمی دانم.

- Did you catch that?

- متوجه شدی؟

She said off the top of my head.

از بالای سرم گفت

Now, many of you asked me what this means.

حالا، بسیاری از شما از من پرسیدید که این یعنی چه؟

What does it mean when you say off the top of my head?

وقتی از بالای سر من می گویید یعنی چه؟

Well in this lesson I'm going to answer that

خوب در این درس من به آن پاسخ خواهم داد

and also give you six other idioms that use

و همچنین شش اصطلاح دیگر را به شما می دهم که

the word head and also the word tongue.

از کلمه head و همچنین کلمه tongue استفاده می کنند.

Number one.

شماره یک.

Going back to the example I gave you.

برگردیم به مثالی که برایتان آوردم.

I asked Kate the question,

از کیت این سوال را پرسیدم

when does winter officially start?

که زمستان به طور رسمی از کی شروع می شود؟

Now she didn't know the answer to this.

حالا او جواب این را نمی دانست.

And to be honest, I didn't know the answer then either.

و راستش را بخواهید، آن موقع هم جواب را نمی دانستم.

But after some research we learned

اما بعد از کمی تحقیق متوجه

that it was on the 21st of December.

شدیم که در 21 دسامبر بوده است.

But in that moment, Kate said,

اما در آن لحظه، کیت گفت،

I don't know off the top of my head.

من اصلاً نمی دانم.

I don't know off the top of my head.

من از بالای سرم نمی دانم.

And when we use off the top of my head,

و وقتی از بالای سرم استفاده می

we are answering in that moment from memory

کنیم، در آن لحظه از حفظ

and without doing any research.

و بدون هیچ تحقیقی پاسخ می دهیم.

So she is saying I don't know without thinking about it,

بنابراین او بدون فکر کردن به آن،

without actually looking into it.

بدون اینکه واقعاً به آن نگاه کنم، می‌گوید من نمی‌دانم.

And maybe I need to do some research to know the answer.

و شاید برای دانستن پاسخ نیاز به تحقیق داشته باشم.

Or maybe I need to think about it

یا شاید لازم باشد

before I answer to give the correct response.

قبل از پاسخ دادن به آن فکر کنم تا پاسخ درست را بدهم.

Here is another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

How many countries have you been to?

چند کشور بوده اید؟

How many countries have you been to?

چند کشور بوده اید؟

I don't know.

من نمی دانم.

Off the top of my head, about 12.

از بالای سر من، حدود 12.

So this answer was given without going through

بنابراین این پاسخ بدون مرور

and adding up all the countries

و جمع کردن تمام کشورهایی

that this person had been to.

که این شخص در آنها بوده است، داده شد.

Here's another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

How much do you think I would get for this camera?

به نظر شما برای این دوربین چقدر می گیرم؟

I don't know.

من نمی دانم.

Off the top of my head, about $1000.

از بالای سر من، حدود 1000 دلار.

So you're not giving a precise answer.

بنابراین شما پاسخ دقیقی نمی دهید.

You're giving your best answer in that moment.

شما بهترین پاسخ خود را در آن لحظه می دهید.

Number two.

شماره دو.

For this next one, imagine that you have an English

برای این بعدی، تصور کنید که

test next week and you have to study hard for this test.

هفته آینده یک آزمون انگلیسی دارید و باید برای این آزمون سخت مطالعه کنید.

Then a friend asks you if you want

سپس یکی از دوستان از شما می پرسد که آیا می خواهید

to go out with him that evening.

آن شب با او بیرون بروید؟

If you want to go to a restaurant

اگر می خواهید به رستوران

or go bowling or whatever the activity is.

بروید یا به بولینگ یا هر فعالیت دیگری بروید.

You could say I'm sorry, I can't.

می توانید بگویید متاسفم، نمی توانم.

I need to get my head down for this test.

برای این آزمایش باید سرم را پایین بیاورم.

To get your head down means to study hard

پایین آوردن سر یعنی سخت درس خواندن

or to work hard so that you can complete a task.

یا سخت کار کردن تا بتوانید کاری را به پایان برسانید.

For example, I have been getting my

به عنوان مثال، من

head down recently and making lots of videos.

اخیراً سرم را پایین می اندازم و ویدیوهای زیادی می سازم.

And next week I'm going to get my head down again

و هفته آینده دوباره سرم را پایین می اندازم

and keep going with these videos.

و با این ویدیوها ادامه می دهم.

Number three.

شماره سه.

Continuing the same example of having a test next week,

در ادامه همین مثال هفته آینده

the past perfect continuous is on this test.

، ماضی کامل استمراری در این آزمون قرار دارد.

So you need to know it.

پس باید آن را بدانید.

If you are studying this tense

اگر در حال مطالعه این زمان

and you are looking at lots of examples,

هستید و به مثال های زیادی نگاه می کنید،

you're watching videos,

فیلم ها را تماشا

you're trying to learn as much as you can

می کنید، سعی می کنید تا آنجا که می توانید

about it but you still can't understand it,

در مورد آن یاد بگیرید اما هنوز نمی توانید آن را درک کنید،

you can say I can't get my head

می توانید بگویید نمی توانم سرم

around the past perfect continuous.

را به گذشته کامل استمراری برسان.

And this just means that you can't

و این فقط به این معنی است که شما

understand it no matter how much you try.

هر چقدر تلاش کنید نمی توانید آن را درک کنید.

To get your head around something

حواس تان به چیزی

means to finally understand something.

به این معناست که بالاخره چیزی را درک کنید.

Here is another example.

در اینجا یک مثال دیگر است.

I just can't get my head around why someone would do that.

نمی توانم متوجه شوم که چرا کسی این کار را می کند.

This means I can't understand why somebody would do that.

این بدان معنی است که من نمی توانم درک کنم که چرا کسی این کار را انجام می دهد.

Now we can't use this idiom for things like speaking skills.

اکنون نمی‌توانیم از این اصطلاح برای مواردی مانند مهارت‌های گفتاری استفاده کنیم.

It doesn't make sense to say I can't

منطقی نیست که بگویم نمی

get my head around speaking in English.

توانم به زبان انگلیسی صحبت کنم.

Because it's all about understanding something.

زیرا همه چیز در مورد درک چیزی است.

And with that in mind, answer this question.

و با این حساب به این سوال پاسخ دهید.

Is there an area of English that

آیا منطقه ای از زبان انگلیسی وجود دارد که

you can't get your head around?

نتوانید سر خود را در آن جا بیاندازید؟

Leave your answers below.

پاسخ های خود را در زیر بگذارید.

Number four.

شماره چهار.

For this one, our heads are going to fall off.

برای این یکی، سرمان می افتد.

But not in a bad way.

اما نه به طرز بدی.

Because there are times when you find something so funny

چون یه وقتایی هست که چیزی خیلی خنده دار میبینی

and you laugh so hard that you laugh your head off.

و اونقدر میخندی که سرت میخنده.

(laughing)

(خنده)

This is when you can't control yourself

این زمانی است که شما نمی توانید خود را کنترل کنید

because you are laughing so hard.

زیرا به شدت می خندید.

To laugh your head off.

تا سرت بخنده

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

Remember when I fell over during the wedding?

یادت هست موقع عروسی زمین خوردم؟

You were laughing your head off.

سرت میخندید

Number five.

شماره پنج.

Let's move onto the tongue now.

بیایید اکنون به سراغ زبان برویم.

And this one is a great one to use.

و این یکی عالی برای استفاده است.

A lot of people use this in everyday English.

بسیاری از مردم از این در زبان انگلیسی روزمره استفاده می کنند.

Now answer this question.

حالا به این سوال پاسخ دهید.

Who starred in Mission Impossible?

چه کسی در فیلم Mission Impossible بازی کرد؟

I imagine a lot of you answered that correctly.

فکر می کنم بسیاری از شما به درستی پاسخ داده اید.

But sometimes when you should know the answer but you can't

اما گاهی اوقات که شما باید پاسخ را بدانید اما نمی توانید

quite remember the name, it can be frustrating.

نام آن را کاملاً به خاطر بسپارید، ممکن است خسته کننده باشد.

And this is when you can say ah,

و این زمانی است که می توان گفت آه،

his name is on the tip of my tongue.

نام او بر سر زبان من است.

His name is on the tip of my tongue.

اسمش نوک زبانم است.

You know the answer but you just can't

شما جواب را می دانید اما

remember the name in that moment.

در آن لحظه نمی توانید نام را به خاطر بسپارید.

But you know it's going to come to you soon.

اما می دانید که به زودی به سراغ شما خواهد آمد.

You're going to remember the name soon.

شما به زودی نام را به خاطر خواهید آورد.

It's on the tip of your tongue.

روی نوک زبان شماست.

And this one is very specific to the

و این یکی برای

situation I've just explained,

موقعیتی که من توضیح دادم بسیار خاص است،

but it is a great one to use.

اما برای استفاده بسیار عالی است.

Number six.

شماره شش.

Now the next one is great for any type of situation

حالا مورد بعدی برای هر نوع موقعیتی

where you stop yourself from saying something.

که خود را از گفتن چیزی باز می دارید عالی است.

Imagine that you are at a party

تصور کنید که در یک مهمانی هستید

and people are talking about politics.

و مردم در مورد سیاست صحبت می کنند.

And you want to add to this discussion.

و شما می خواهید به این بحث اضافه کنید.

You want to say something.

میخوای یه چیزی بگی

But you stop yourself from saying it

اما شما خود را از گفتن آن منع می کنید

because it's maybe offensive or it might start an argument.

زیرا ممکن است توهین آمیز باشد یا ممکن است شروع به مشاجره کند.

So what you do is you bite your tongue.

بنابراین کاری که می کنید این است که زبان خود را گاز می گیرید.

Here's an example.

در اینجا یک مثال است.

I hated what they were saying but I bit my tongue.

از حرف های آنها متنفر بودم اما زبانم را گاز گرفتم.

I hated what they were saying but I bit my tongue.

از حرف های آنها متنفر بودم اما زبانم را گاز گرفتم.

Again, it might not be appropriate in that

باز هم، ممکن است در آن

situation to say what you want to say.

موقعیت مناسب نباشد که آنچه می خواهید بگویید.

It's best to bite your tongue when the whole family

بهتر است وقتی همه خانواده دور

is together and talking about politics.

هم هستند و در مورد سیاست صحبت می کنند، زبان خود را گاز بگیرید.

Number seven.

شماره هفت.

A lot of learners get in touch with me

بسیاری از زبان آموزان با من تماس می گیرند

and tell me that they know English grammar,

و به من می گویند که گرامر انگلیسی را بلد هستند،

that they have learned phrases,

عبارات را یاد گرفته اند،

that they have practiced a lot.

خیلی تمرین کرده اند.

But when it comes to actually

اما وقتی

having conversations with people,

صحبت از گفتگو با مردم به میان می‌آید،

they feel like they just go blank,

آنها احساس می‌کنند که کاملاً خالی

that they can't say what they want to say.

می‌شوند و نمی‌توانند آنچه را که می‌خواهند بگویند.

If you ever hesitate or if you feel like

اگر هرگز تردید کردید یا اگر احساس

you can't say what you want to say in that moment,

کردید که نمی توانید آنچه را که می خواهید در آن لحظه بگویید،

then you are tongue-tied.

پس زبان شما بند آمده است.

To be tongue-tied.

زبان بسته شدن.

It happens to everyone.

برای همه اتفاق می افتد.

I especially get tongue-tied when I'm meeting somebody new.

من مخصوصاً وقتی با شخص جدیدی ملاقات می کنم زبانم بند می آید.

And sometimes they ask me a very simple question,

و گاهی از من یک سوال بسیار ساده می پرسند،

but for whatever reason I just

اما به هر دلیلی

can't answer in the way I want to answer.

نمی توانم آن طور که می خواهم جواب بدهم.

I don't say things in the correct way.

من چیزها را درست نمی گویم.

I get tongue-tied.

زبانم می بندد.

People especially get tongue-tied

مردم مخصوصاً

during presentations and during interviews.

در حین سخنرانی و در طول مصاحبه زبانشان را می بندند.

Any time when they feel under pressure

هر زمانی که احساس می کنند تحت فشار هستند

to say the right things.

تا چیزهای درست را بیان کنند.

Have you ever got tongue-tied before?

آیا تا به حال زبان بند آمده اید؟

If so, leave me a comment telling

اگر چنین است، برای من یک نظر بگذارید و به من بگویید

me when this happened to you.

چه زمانی این اتفاق برای شما افتاده است.

And especially leave an example of you

و مخصوصاً یک مثال از شما

speaking in English and getting tongue-tied.

بنویسید که به زبان انگلیسی صحبت می کنید و زبانتان را بند می آورید.

Okay, so those are seven idioms

خوب، پس اینها هفت اصطلاح هستند که

using the words head and tongue.

از کلمات head و tongue استفاده می کنند.

I hope you have enjoyed this lesson.

امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

If you have, please like and share it.

اگر دارید لایک کنید و به اشتراک بگذارید.

Also check out the description

همچنین توضیحات را بررسی کنید

because I am going to leave a list

زیرا من می خواهم لیستی

of all the phrases that we have used in this lesson.

از تمام عباراتی که در این درس استفاده کرده ایم را بگذارم.

And then don't go anywhere just yet.

و بعد هنوز جایی نرو.

Watch one of these videos and continue learning with me.

یکی از این ویدیوها را تماشا کنید و با من به یادگیری ادامه دهید.

Okay, thanks again for watching

بسیار خوب، باز هم از تماشای

and I'll speak to you soon.

شما متشکرم و به زودی با شما صحبت خواهم کرد.

Buh-bye.

خداحافظ.

(lively music)

(موسیقی زنده)