Top 10 Jokes in English: Can you understand them?

Vanessa: Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

ونسا: سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

What's so funny?

چه چیزی اینقدر خنده دار است؟

Let's talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Do you understand jokes in English?

آیا جوک های انگلیسی را درک می کنید؟

Have you ever watched an English movie or a TV show and people were laughing and you

آیا تا به حال یک فیلم انگلیسی یا یک برنامه تلویزیونی تماشا کرده اید و مردم می خندند و

thought, "What's so funny, why are they laughing?"

فکر می کنید "چه خنده دار است، چرا می خندند؟"

Well, in my video, English fluency test, I mentioned that if you are sitting at a dinner

خوب، در ویدیوی خود، تست تسلط زبان انگلیسی، اشاره کردم که اگر سر میز شام نشسته اید

table, people are telling jokes and they're laughing and you understand the joke, congratulations,

، مردم جوک می گویند و می خندند و شما جوک را درک می کنید، تبریک می گویم،

you're fluent.

شما مسلط هستید.

Understanding jokes is a wonderful way to level up your English and to have a little

درک جوک ها راهی فوق العاده برای بالا بردن سطح زبان انگلیسی و کمی

fun.

سرگرمی است.

Even if you don't think the jokes are funny, it's important to understand them.

حتی اگر فکر نمی کنید جوک ها خنده دار هستند ، مهم است که آنها را درک کنید.

A lot of jokes in English are puns or plays on words.

بسیاری از جوک ها در زبان انگلیسی جناس یا بازی با کلمات هستند.

This means that there are two words that sound similar, and the joke is about these similar

این بدان معناست که دو کلمه وجود دارد که شبیه به هم هستند و شوخی در مورد این کلمات مشابه است

sounding words.

.

So it takes a high level of vocabulary to understand why the jokes are funny.

بنابراین برای درک اینکه چرا جوک ها خنده دار هستند، به سطح بالایی از واژگان نیاز است.

Today I'd like to tell you 10 wonderful jokes in English.

امروز می خواهم 10 جوک فوق العاده به زبان انگلیسی را به شما بگویم .

I made a part one to this video, which you can check out up here.

من قسمت اول این ویدیو را ساختم که می توانید آن را اینجا ببینید.

A lot of you enjoyed it so I decided to make a part two.

خیلی از شما از آن لذت بردید، بنابراین تصمیم گرفتم قسمت دوم را بسازم.

Today we're going to be talking about some very common puns or jokes in English that

امروز قصد داریم در مورد چند جناس یا جوک بسیار رایج در زبان انگلیسی صحبت کنیم که

almost everyone who's an English speaker knows.

تقریباً همه کسانی که انگلیسی زبان هستند می دانند.

These first four are these really common puns and you will hear all the time.

این چهار مورد اول این جناس‌های بسیار رایج هستند و شما همیشه خواهید شنید.

And the other six are jokes that I thought were pretty clever, pretty funny, and they

و شش مورد دیگر جوک هایی هستند که به نظر من بسیار هوشمندانه، بسیار خنده دار هستند، و

also introduced some important vocabulary, grammar, or pronunciation that you as an English

همچنین لغات ، دستور زبان یا تلفظ مهمی را معرفی کردند که شما به عنوان یک زبان

learner could benefit from.

آموز انگلیسی می توانید از آنها بهره مند شوید.

All right, let's get started with the first joke.

بسیار خب، بیایید با شوخی اول شروع کنیم .

You're going to see my husband, Dan, saying these jokes because sometimes they're called

می‌خواهی ببینی شوهرم، دن، این جوک‌ها را می‌گوید، چون گاهی به آنها

dad jokes.

شوخی پدر می‌گویند.

Dads often say these types of punny, play on word type of jokes.

باباها اغلب این نوع شوخی‌ها را می‌گویند، لطیفه‌ها را بازی می‌کنند.

So you're going to see my husband, Dan, say these jokes and then I'll explain why they're

پس می‌روی شوهرم، دن، این جوک‌ها را می‌بیند و بعد من توضیح می‌دهم که چرا آنها

funny.

خنده‌دار هستند.

Let's go to the first one.

بریم سراغ اولی

Dan: Why did the melons have a wedding?

دن: چرا خربزه ها عروسی کردند؟

Because they cantaloupe.

چون طالبی هستند.

Why did the melons have a wedding?

چرا خربزه ها عروسی کردند؟

Because they cantaloupe.

چون طالبی هستند.

Vanessa: Why is this a joke?

ونسا: چرا این یک شوخی است؟

This is an extremely common joke in English.

این یک شوخی بسیار رایج در انگلیسی است.

What is a cantaloupe?

طالبی چیست؟

Well, a cantaloupe is a type of melon, like watermelon, honeydew, cantaloupe.

خب طالبی نوعی خربزه است مثل هندوانه، عسلک، طالبی.

It looks like this, but the word cantaloupe sounds like another word in English.

به نظر می رسد این است، اما کلمه طالبی مانند کلمه دیگری در انگلیسی به نظر می رسد.

What happens if you can't have a wedding or you decide not to have a big ceremony and

چه اتفاقی می‌افتد اگر نتوانید عروسی بگیرید یا تصمیم بگیرید که مراسم بزرگی برگزار

you and your lover decide to run away, maybe to a beautiful destination, and there's only

نکنید و شما و معشوقتان تصمیم بگیرید که فرار کنید، شاید به مقصدی زیبا، و فقط

you two plus an official, we call them an officiant, who gets you married, who marries

شما دو نفر به‌علاوه یک مقام رسمی، ما به آنها می‌گوییم مجری، چه اتفاقی می‌افتد. چه کسی با شما ازدواج می کند، چه کسی با

you?

شما ازدواج می کند؟

What do we call this?

اسم این را چه می گذاریم؟

We call this eloping.

ما به این می گوییم فرار.

You elope.

تو فرار کن

This means it's usually a surprise.

این بدان معنی است که معمولاً یک غافلگیری است.

Your family and friends don't know, and then you tell them later, "Guess what?

خانواده و دوستان شما نمی دانند و بعداً به آنها می گویید "حدس بزنید چی؟

We eloped?"

ما فرار کردیم؟"

So you didn't have a wedding.

پس عروسی نداشتی

What's happening in this joke?

در این شوخی چه خبر است؟

We're talking about a melon, cantaloupe, and the verb elope.

ما در مورد خربزه، طالبی و فعل elope صحبت می کنیم.

Well, unfortunately these poor melons can't elope.

خوب، متأسفانه این خربزه های بیچاره نمی توانند فرار کنند.

So what's the opposite?

پس برعکس چیست؟

They have to have a wedding.

آنها باید عروسی بگیرند.

So the melons can't elope, so silly.

بنابراین خربزه ها نمی توانند فرار کنند، خیلی احمقانه است.

All right, let's go to joke number two.

باشه بریم سراغ جوک شماره دو.

Dan: Why was six afraid of seven?

دن: چرا شش از هفت می ترسیدند؟

Because seven ate nine.

چون هفت تا نُه خوردند.

Why was six afraid of seven?

چرا شش از هفت می ترسیدند؟

Because seven ate nine.

چون هفت تا نُه خوردند.

Vanessa: Let's count together.

ونسا: بیا با هم بشماریم.

One, two, three, four, five, six, seven, eight, nine.

یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه.

Okay, you probably know this, right?

خوب، شما احتمالاً این را می دانید، درست است؟

Seven, eight, nine.

هفت، هشت، نه

But what does the word eight sound like?

اما کلمه هشت چه صدایی دارد؟

It sounds like the word eat in the past tense.

مانند کلمه خوردن در زمان گذشته به نظر می رسد.

So why is six afraid of seven?

پس چرا شش از هفت می ترسند؟

Well, seven is a terrible monster, it ate the number nine.

خوب، هفت هیولای وحشتناکی است، عدد نه را خورد.

Seven ate nine.

هفت تا خوردند.

Oh, no, run away from seven, maybe it'll eat me too.

اوه، نه، از هفت فرار کن، شاید مرا هم بخورد.

Six is afraid of seven because seven ate nine.

شش از هفت می ترسند چون هفت تا نه خوردند.

Very silly.

خیلی احمقانه.

All right, let's go to our third joke.

خیلی خب، بریم سراغ شوخی سوممون.

Dad, I'm hungry.

بابا من گرسنه ام

Dan: Hi hungry, I'm Dad.

دن: سلام گرسنه، من بابا هستم.

Vanessa: Dad, I'm hungry.

ونسا: بابا، من گرسنه ام.

Dan: Hi hungry, I'm Dad.

دن: سلام گرسنه، من بابا هستم.

Vanessa: This joke makes every kid roll their eyes

ونسا: این شوخی باعث می‌شود هر بچه‌ای چشمانش را بچرخاند

and say, "Oh dad."

و بگوید: "ای بابا."

Let's talk about why it's funny.

بیایید در مورد اینکه چرا خنده دار است صحبت کنیم.

Well, you can introduce yourself with this same sentence construction.

خوب، شما می توانید خود را با همین ساخت جمله معرفی کنید.

"I'm Vanessa, nice to meet you."

"من ونسا هستم، از آشنایی با شما خوشحالم."

"I'm Dan, nice to meet you."

"من دن هستم، از آشنایی با شما خوشحالم."

I'm plus your name, but is that what's happening here in this sentence?

من به اضافه نام شما هستم، اما آیا این چیزی است که اینجا در این جمله اتفاق می افتد؟

I'm hungry.

من گرسنه ام

Hungry is not your name, you're trying to tell your dad that you want food, but he's

گرسنه نام شما نیست، شما سعی می کنید به پدرتان بگویید که غذا می خواهید، اما او

pretending that hungry is your name.

وانمود می کند که گرسنه نام شماست.

My dad used to say this all the time.

پدرم همیشه این را می گفت.

And I think every time I did that and said, "Oh dad, no, I want food."

و فکر می کنم هر بار که این کار را کردم و گفتم: "اوه بابا، نه، من غذا می خواهم."

You can use this in a lot of situations.

شما می توانید از این در بسیاری از موقعیت ها استفاده کنید.

You might say, "Dad, I'm tired."

ممکن است بگویید: "بابا، من خسته هستم."

"Hi, tired."

"سلام، خسته."

"Dad, I'm thirsty."

"بابا من تشنه ام."

"Hi, thirsty."

"سلام تشنه."

It's so annoying for kids, but also a little bit silly.

برای بچه ها خیلی آزاردهنده است، اما کمی احمقانه هم هست.

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

How was your camping trip?

سفر کمپینگ شما چطور بود؟

Dan: It was intense.

دن : شدید بود.

Vanessa: How was your camping trip?

ونسا: سفر کمپینگ شما چطور بود؟

Dan: It was intense.

دن : شدید بود.

Vanessa: Why is this joke funny?

ونسا: چرا این جوک خنده دار است؟

Some people would say it's not funny, but why is this a joke?

بعضی ها می گویند خنده دار نیست، اما چرا این یک شوخی است؟

Well, the word intense means difficult or serious.

خوب، کلمه شدید به معنای دشوار یا جدی است.

Why would your camping trip be intense?

چرا سفر کمپینگ شما شدید است؟

Maybe it rained the whole time, or maybe you had to hike a long way get to your camp site.

شاید تمام مدت باران می بارید، یا شاید مجبور بودید مسیر طولانی را طی کنید تا به محل کمپ خود برسید.

This is very difficult.

این خیلی سخت است.

It's a serious camping trip, but what does that word sound like, intense?

این یک سفر کمپینگ جدی است، اما این کلمه چه صدایی دارد، شدید؟

Where do you sleep when you go camping?

وقتی به کمپینگ می روید کجا می خوابید؟

Well, you sleep in a sleeping bag in a tent.

خوب تو کیسه خواب تو چادر میخوابی

So let's make it plural.

پس بیایید آن را جمع کنیم.

We slept in tents.

در چادرها خوابیدیم.

What's that sound like?

این چه صدایی است؟

Intense, in tents, very silly.

شدید، در چادر، بسیار احمقانه.

Do you see how these jokes are a play on words?

آیا می بینید که چگونه این شوخی ها بازی با کلمات است؟

We have one word, intense, difficult, serious, that sounds like another word in a tent or

ما یک کلمه داریم، شدید، سخت، جدی، که شبیه کلمه دیگری در چادر یا

in tents, and that's why they're silly.

در چادر است، و به همین دلیل آنها احمقانه هستند.

So it does take another level of understanding for vocabulary, or grammar, or pronunciation

بنابراین

to understand why it's funny or why someone might say, "Ah, ha, ha, ha, ha, ha."

برای درک اینکه چرا خنده‌دار است یا چرا ممکن است کسی بگوید: "آه، ها، ها، ها، ها، ها، واژگان، گرامر، یا تلفظ، سطح دیگری از درک را می طلبد."

Maybe they don't think it's hilarious, but they understand that it's supposed to be a

شاید آنها فکر نمی کنند این کار خنده دار است، اما آنها می فهمند که قرار است

joke, and now you do too.

شوخی باشد و حالا شما هم این کار را انجام دهید.

All right, these first four were the most common type of puns in English, but let's

بسیار خوب، این چهار جناس اول رایج ترین نوع جناس در زبان انگلیسی بودند، اما اجازه دهید

talk about some others that will help you to level up your vocabulary.

در مورد برخی دیگر صحبت کنیم که به شما در ارتقای دایره لغات کمک می کند .

Dan: Ooh, I pulled a muscle digging for gold, but

دن: اوه، من عضله ای را در حفر طلا کشیدم، اما

it's just a miner injury.

این فقط یک مصدومیت معدنچی است.

Ooh, I pulled a muscle digging for gold, but it's just a miner injury.

اوه، من عضله ای را در حفر طلا کشیدم، اما این فقط یک مصدومیت معدنچی است.

Vanessa: Let's talk about this first phrase, I pulled

ونسا: بیایید در مورد این عبارت اول صحبت کنیم، من

a muscle.

یک ماهیچه را کشیدم.

What's that mean?

این یعنی چی؟

Usually to break a bone is very serious and to pull a muscle is a little less serious.

معمولا شکستن استخوان بسیار جدی است و کشیدن عضله کمی جدی تر است.

Maybe your muscle feels strained or pulled and it's uncomfortable.

شاید عضله شما احساس کشیدگی یا کشیدگی داشته باشد و ناراحت کننده باشد.

And maybe you need to stop for the day, you need to rest, maybe put some ice on it.

و شاید لازم باشد برای یک روز توقف کنید، باید استراحت کنید، شاید کمی یخ روی آن بگذارید.

So it's not a very serious injury.

بنابراین آسیب چندان جدی نیست.

Usually you can recover relatively quickly.

معمولاً می توانید نسبتاً سریع بهبود پیدا کنید.

But what is happening in the rest of this joke, I pulled a muscle digging for gold.

اما در ادامه این شوخی چه اتفاقی می‌افتد ، عضله‌ای را کشیدم که به دنبال طلا بود.

It was a miner injury.

مصدومیت معدنچی بود.

This phrase, a minor injury is a common phrase we use for an injury.

این عبارت، یک آسیب جزئی، عبارت رایجی است که ما برای آسیب استفاده می کنیم.

So getting hurt, that's not so serious.

بنابراین صدمه دیدن، آنقدرها هم جدی نیست.

It's not a major injury.

آسیب بزرگی نیست

A major injury, if I can say that correctly, a major injury would be maybe breaking a bone.

یک آسیب بزرگ، اگر بتوانم به درستی بگویم، یک آسیب بزرگ ممکن است شکستن استخوان باشد.

Okay, that's that's a little more serious, but a minor injury is just your muscles stretched

خوب، این کمی جدی تر است، اما یک آسیب جزئی فقط عضلات شما کشیده می شود

and after some ice and rest, it feels better.

و بعد از یخ زدن و استراحت، احساس بهتری پیدا می کنید.

But what does this word minor sound like?

اما این کلمه مینور چه صدایی دارد؟

What do you call someone who digs for gold, or maybe they go into a mine and they're digging

به کسی که برای طلا حفاری می کند، یا شاید به معدن می رود و در حال حفاری

for coal or other type of minerals?

برای زغال سنگ یا سایر مواد معدنی است، چه می گویید؟

They are a miner.

آنها معدنچی هستند.

So notice how the spelling is slightly different, but that's the joke here.

بنابراین توجه کنید که چگونه املا کمی متفاوت است، اما شوخی اینجاست.

The word minor injury, this common phrase, and to be a miner, they sound very similar.

کلمه جراحت جزئی، این عبارت رایج، و برای معدنچی بودن، بسیار شبیه به هم هستند.

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

Dan: A new Lego store just opened, people lined

دن: یک فروشگاه جدید لگو به تازگی افتتاح شده است، مردم

up for blocks.

برای بلوک ها صف کشیده اند.

A new Lego store just opened, people lined up for blocks.

یک فروشگاه جدید لگو به تازگی افتتاح شده است، مردم برای بلوک ها صف کشیده اند.

Vanessa: Do you know what Legos are?

ونسا: آیا می دانید لگو چیست؟

This is a Lego creation that my son made.

این یک ساخته لگو است که پسرم ساخته است.

My son is obsessed with Legos.

پسر من به لگو علاقه زیادی دارد.

They are these types of blocks.

آنها از این نوع بلوک ها هستند.

These are bigger Legos.

اینها لگوهای بزرگتری هستند.

We actually call these Duplos, but it's the same idea.

ما در واقع اینها را Duplos می نامیم، اما این همان ایده است.

And you can make lots of creations with them.

و شما می توانید خلاقیت های زیادی با آنها بسازید.

I think he made a forklift with a digger bucket and eye to watch you, with two sets of wheels.

فکر می کنم یک لیفتراک با سطل حفار و چشمی برای تماشای شما ساخته است، با دو مجموعه چرخ.

Very cool, he always comes up with cool creations.

خیلی باحاله، او همیشه با خلاقیت های جالبی می آید.

But Legos are a kind of block.

اما لگوها نوعی بلوک هستند.

Well, there is another meaning for the word block.

خب کلمه بلوک معنی دیگری هم دارد .

A block is an American expression used to describe a set of streets.

بلوک یک عبارت آمریکایی است که برای توصیف مجموعه ای از خیابان ها استفاده می شود.

We usually use this when we're giving directions to someone.

ما معمولاً وقتی به کسی دستور می دهیم از این استفاده می کنیم .

So you might say, "Go two blocks and turn right."

بنابراین ممکن است بگویید: "دو بلوک بروید و به راست بپیچید."

That means you need to pass two streets and then turn right.

یعنی باید از دو خیابان عبور کرده و سپس به راست بپیچید.

This is especially common when you are living somewhere that has an organized structure.

این امر به ویژه زمانی رایج است که در جایی زندگی می کنید که ساختار سازمان یافته ای دارد.

So for example, New York City is quite organized.

به عنوان مثال، شهر نیویورک کاملاً سازمان یافته است.

There is one, two, three, four, 34th, 35th street.

خیابان یک، دو، سه، چهار، 34، 35 وجود دارد.

They are quite organized in a grid.

آنها کاملاً در یک شبکه سازماندهی شده اند.

So it's easy to see one city block, another city block, another city block.

بنابراین دیدن یک بلوک شهری، بلوک شهری دیگر، بلوک شهری دیگر آسان است.

We can imagine that kind of structure.

ما می توانیم چنین ساختاری را تصور کنیم.

Most cities are not organized that way in the US, so where I live is not organized that

بیشتر شهرها در ایالات متحده به این ترتیب سازماندهی نشده‌اند، بنابراین جایی که من زندگی می‌کنم به این ترتیب سازماندهی نشده‌اند

way, but I still would use this phrase, a block to give general directions.

، اما من همچنان از این عبارت استفاده می‌کنم، بلوکی برای ارائه دستورالعمل‌های کلی.

We live two blocks away from the park.

ما دو بلوک دورتر از پارک زندگی می کنیم.

Okay, this gives a general idea about how far away we live from the park.

خوب، این یک ایده کلی در مورد اینکه چقدر از پارک فاصله داریم می دهد.

So let's take a look at this joke and why it's funny.

پس بیایید نگاهی به این لطیفه و دلیل خنده دار بودن آن بیندازیم.

People lined up for blocks.

مردم برای بلوک صف کشیدند.

So the original meaning is that they lined up for a long distance, it covered many city

بنابراین معنای اصلی این است که آنها برای یک مسافت طولانی صف کشیدند، بلوک های بسیاری از شهر را در بر گرفت

blocks.

.

Maybe they were lined up for one kilometer.

شاید یک کیلومتر صف کشیده بودند.

Okay, they were lined up for blocks.

خوب، آنها برای بلوک ها صف کشیده بودند.

But also why are they lining up?

اما همچنین چرا آنها در صف ایستاده اند؟

They want Lego blocks.

آنها بلوک های لگو می خواهند.

So they lined up for what reason?

پس به چه دلیل صف کشیدند؟

For blocks, to get Lego blocks.

برای بلوک ها، برای دریافت بلوک های لگو.

So would you like to use both of these expressions blocks together?

بنابراین آیا می خواهید از هر دو بلوک عبارات با هم استفاده کنید؟

You might say people lined up for blocks to buy blocks.

ممکن است بگویید مردم برای خرید بلوک برای بلوک ها صف کشیده اند .

Oh, so silly.

اوه، خیلی احمقانه

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون

Dan: My friend David had his ID stolen, now he's

دن : دوستم دیوید شناسنامه اش را دزدیدند، حالا او

just Dav.

فقط داو است.

My friend David had his ID stolen, now he's just Dav.

دوست من دیوید شناسنامه اش را دزدیدند، حالا او فقط داو است.

Vanessa: Do you know what an ID is?

ونسا: آیا می دانید شناسه چیست؟

ID stands for identification.

ID مخفف identification است.

And usually this is your driver's license, maybe a passport.

و معمولاً این گواهینامه رانندگی شما است، شاید یک پاسپورت.

It's something official, usually from the government or your school, that shows that

این چیزی رسمی است، معمولاً از طرف دولت یا مدرسه شما، که نشان می

you are a legitimate person, maybe that you're a legitimate student, or that you can officially

دهد شما یک فرد قانونی هستید، شاید یک دانش آموز قانونی هستید، یا اینکه می توانید به طور رسمی

drive a car, like a driver's license.

یک ماشین رانندگی کنید، مانند گواهینامه رانندگی.

This is your ID.

این شناسنامه شماست.

So a lot of places will ask for your ID.

بنابراین بسیاری از مکان‌ها از شما درخواست شناسایی می‌کنند.

Maybe if you need to reserve a place, a concert ticket or something like this, they might

شاید اگر نیاز به رزرو مکان، بلیط کنسرت یا چیزی شبیه این داشته باشید، ممکن است

ask for your ID, and this shows you are who you say you are.

شناسنامه شما را بخواهند و این نشان می دهد که شما همانی هستید که می گویید.

But what's happening in this joke?

اما در این شوخی چه اتفاقی می افتد؟

When I say that my friend David had his ID stolen.

وقتی می گویم دوستم دیوید شناسنامه اش را دزدیده اند.

Someone stole his driver's license.

شخصی گواهینامه رانندگی او را دزدیده است.

Not good, but now his name is Dav.

خوب نیست، اما الان اسمش داو است.

Look at the end of his name, what are the two letters at the end of his name?

به آخر اسمش نگاه کن دو حرف آخر اسمش چیه؟

ID.

شناسه.

Well, a common shortened form of the name David is Dave.

خوب، شکل کوتاه شده رایج نام دیوید، دیو است.

So a lot of people whose names are David, they'll say, "Hey, I'm Dave."

بنابراین بسیاری از افرادی که نام آنها دیوید است، می گویند: "هی، من دیو هستم."

They go by Dave.

آنها از کنار دیو می روند.

It's a shortened version of their name.

این یک نسخه کوتاه شده از نام آنها است.

For example, my husband Dan, his real name is Daniel, but he goes by Dan, this is the

مثلا شوهرم دن اسم اصلیش دنیل هست ولی اسمش دن هست این

shortened version of his name, like a nickname.

کوتاه شده اسمش مثل اسم مستعار.

So unfortunately my friend David had his ID stolen and now we had to change his name.

بنابراین متأسفانه شناسنامه دوست من دیوید به سرقت رفت و اکنون مجبور شدیم نام او را تغییر دهیم.

His name's Dav.

اسمش داو است

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون.

Dan: If your man doesn't appreciate fruit puns,

دن: اگر مرد شما قدر جناس های میوه ای را نمی داند،

let that mango.

بگذارید آن انبه.

If your man doesn't appreciate fruit puns, let that mango.

اگر مرد شما قدر جناس میوه ای را نمی داند، اجازه دهید آن انبه.

Vanessa: What does it mean to let that man go?

ونسا: رها کردن آن مرد به چه معناست؟

Usually this means to break up with someone.

معمولاً این به معنای جدا شدن از کسی است.

So just forget about your boyfriend, let him go.

پس فقط دوست پسرت را فراموش کن، بگذار برود.

Let him go off into the world and you're better off without him.

بگذارید او به دنیا برود و شما بدون او بهتر هستید.

Let that man go.

بذار اون مرد بره

But what does this look like?

اما این به چه شکل است؟

Look at the last two words here.

به دو کلمه آخر اینجا نگاه کنید.

Does this look like a fruit to you?

آیا این به نظر شما میوه است؟

Mango.

انبه.

This is a mango and it's a very silly pun.

این یک انبه است و یک جناس بسیار احمقانه است.

Let that man go.

بذار اون مرد بره

This is a common phrase or mango is a fruit.

این یک عبارت رایج است یا انبه یک میوه است.

So if your boyfriend does not like puns, especially puns about fruit, forget about him, let that

بنابراین اگر دوست پسر شما جناس، به خصوص جناس در مورد میوه ها را دوست ندارد، او را فراموش کنید، آن

man go.

مرد را رها کنید.

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون.

Dan: The wedding was so beautiful, even the cake

دن : عروسی خیلی زیبا بود، حتی

was in tiers.

کیک هم چند طبقه بود.

The wedding was so beautiful, even the cake was in tiers.

عروسی خیلی زیبا بود، حتی کیک هم چند طبقه بود.

Vanessa: Why is this joke funny?

ونسا: چرا این جوک خنده دار است؟

Well, at a wedding, if it's beautiful, usually people are crying.

خب تو عروسی اگه قشنگ باشه معمولا مردم گریه میکنن.

Another way to say that people are crying is people are in tears.

راه دیگر برای گفتن اینکه مردم گریه می کنند این است که مردم در حال گریه هستند.

Have you ever cried at a wedding?

تا حالا تو عروسی گریه کردی؟

Was it so beautiful, so touching that you cried?

انقدر زیبا و تاثیرگذار بود که گریه کردی؟

I have.

من دارم.

But what about this spelling, that doesn't look like a tear, T-E-A-R, why is it spelled

اما در مورد این املا، که شبیه اشک نیست، T-E-A-R، چرا املای آن

like that?

چنین است؟

And why is the cake crying?

و چرا کیک گریه می کند؟

Well, we need to talk about what is a tiered cake.

خوب، باید در مورد اینکه کیک طبقه ای چیست صحبت کنیم .

This is a tiered cake.

این یک کیک طبقه ای است.

At a wedding, it's very common to have a cake layered up like this, a layered cake.

در یک عروسی، بسیار معمول است که یک کیک را به این صورت، یک کیک لایه لایه می کنند.

This is most common at a wedding.

این بیشتر در عروسی اتفاق می افتد.

You would never see this at a birthday party because it's very expensive, it's very fancy.

شما هرگز این را در جشن تولد نخواهید دید زیرا بسیار گران است، بسیار شیک است.

Usually this type of tiered cake is reserved for weddings.

معمولا این نوع کیک های طبقه ای مخصوص مراسم عروسی است.

But another way to say this is the cake is in tiers or in tears.

اما راه دیگر برای گفتن این است که کیک در طبقه یا در اشک است.

The wedding was so beautiful, even the cake was crying.

عروسی خیلی زیبا بود حتی کیک هم گریه می کرد.

The cake was in tears.

کیک در حال اشک بود.

All right, let's go to our next joke.

باشه بریم سراغ جوک بعدیمون.

Dan: Did you hear about the two guys who stole

دن: آیا در مورد دو مردی که

a calendar?

یک تقویم را دزدیدند چیزی شنیدی؟

They got six months each.

آنها هر کدام شش ماه فرصت داشتند.

Did you hear about the two guys who stole a calendar?

آیا در مورد دو مردی که یک تقویم را دزدیده اند چیزی شنیده اید؟

They got six months each.

آنها هر کدام شش ماه فرصت داشتند.

Vanessa: Got six months.

ونسا: شش ماه دارم.

What's that mean?

این یعنی چی؟

That's not funny.

این خنده دار نیست.

Why is this supposed to be a joke?

چرا قرار است این یک شوخی باشد؟

Well, there's another meaning for the word get plus time, to get six months.

خوب، معنی دیگری برای کلمه دریافت به اضافه زمان وجود دارد، به دست آوردن شش ماه.

Well, in this case, these guys did something bad, they stole something.

خب، در این مورد، این بچه ها کار بدی کردند، یک چیزی دزدیدند.

They stole a calendar.

آنها یک تقویم دزدیدند.

Yes, it's a strange thing to steal, whatever, it's a joke.

بله دزدی عجیب است، هر چه باشد ، شوخی است.

They stole a calendar.

آنها یک تقویم دزدیدند.

Do you think that they were caught?

آیا فکر می کنید آنها دستگیر شدند؟

Did the police catch them?

آیا پلیس آنها را دستگیر کرد؟

Yes, we know that they were caught because they got six months.

بله، ما می دانیم که آنها به دلیل شش ماهگی دستگیر شدند.

This is another way to say that they were sentenced to six months, they had to go to

این یک راه دیگر برای گفتن این است که آنها به شش ماه محکوم شدند، آنها باید

jail for six months.

شش ماه به زندان بروند.

So when we use get plus time, it means that that is the length of time that you went to

بنابراین وقتی از زمان دریافت اضافه استفاده می کنیم، به این معنی است که این مدت زمانی است که شما به

jail.

زندان رفتید.

So you might say, "I stole a car and I got two years," got two years?

بنابراین ممکن است بگویید، "من یک ماشین دزدیدم و دو سال گرفتم"، دو سال گرفتم؟

Like someone gave you two years?

مثل اینکه یکی دو سال بهت مهلت داد؟

No, this means that you went to jail for two years.

نه، این یعنی شما دو سال زندان رفتید .

I got two years, or we might say, "He stole my car and he only got two years.

من دو سال گرفتم، یا ممکن است بگوییم، "او ماشین مرا دزدید و فقط دو سال گرفت.

What?

چه؟

That's not fair, he should go to jail for longer."

این عادلانه نیست، او باید مدت بیشتری به زندان برود ."

So we have get plus a time means to go to jail.

بنابراین ما یک زمان اضافی برای رفتن به زندان داریم.

But also it's a calendar.

اما همچنین یک تقویم است.

How many months are in a calendar?

در یک تقویم چند ماه وجود دارد؟

12 and there's two guys.

12 و دو نفر هستند.

So if they split it down the middle, they each can have six months and six months.

بنابراین اگر آن را از وسط تقسیم کنند، هر کدام می توانند شش ماه و شش ماه فرصت داشته باشند.

So they're sharing what they stole.

بنابراین آنها آنچه را که دزدیده اند به اشتراک می گذارند.

They each get to have six months.

هر کدام شش ماه فرصت دارند.

So there's a play on words here, a pun about going to jail for six months and splitting

بنابراین اینجا یک بازی با کلمات وجود دارد، یک جناس در مورد شش ماه زندان رفتن و

the thing that they stole, the calendar, and receiving six months.

تقسیم چیزی که آنها دزدیده اند، تقویم، و دریافت شش ماه.

A little bit silly, huh?

کمی احمقانه، ها؟

I hope that you enjoyed these jokes, puns, plays on words.

امیدوارم از این جوک ها، جناس ها، بازی با کلمات لذت برده باشید.

Feel free to go on and use them with your friends, family, co-workers, whoever you'd

به راحتی ادامه دهید و آنها را با دوستان، خانواده، همکاران، هر کسی که

like, your dog.

دوست دارید، سگتان استفاده کنید.

Maybe your dog will think it's funny.

شاید سگ شما فکر کند که خنده دار است.

I'd like to leave you with a final joke.

من می خواهم شما را با یک شوخی آخر ترک کنم.

Tell me in the comments why is this a joke?

در نظرات به من بگویید چرا این یک شوخی است؟

What's the pun or the play on words that's happening?

جناس یا بازی با کلمات چیست که اتفاق می افتد؟

Where do boats go when they're sick?

وقتی قایق ها مریض هستند کجا می روند؟

To the boat doc.

به دکتر قایق

Tell me, what do you think about that?

به من بگو، نظرت در مورد آن چیست؟

Tell me in the comments why this is funny and thank you so much for learning English

در نظرات به من بگویید چرا این خنده دار است و از اینکه با من انگلیسی یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم

with me.

.

I'll see you again next Friday for a new lesson here on my YouTube channel.

جمعه آینده دوباره شما را برای یک درس جدید اینجا در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

The next step is to download my free e-book, Five Steps to Becoming a Confident English

مرحله بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.