14 Phrases for EXPLAINING in English

Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Can you explain that a little bit more?

میشه یه کم بیشتر توضیح بدی؟

Let's talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Whether you're explaining how to do something or you're explaining your thoughts, it's important

چه در حال توضیح دادن نحوه انجام کاری باشید و چه افکار خود را توضیح دهید،

to have the right words.

داشتن کلمات مناسب مهم است.

So today I'd like to help you learn 14 phrases for explaining in English.

بنابراین امروز می خواهم به شما کمک کنم 14 عبارت را برای توضیح به زبان انگلیسی یاد بگیرید.

Sometimes my mother-in-law will spend the night at my house so that my husband, Dan,

گاهی اوقات مادرشوهرم شب را در خانه من می گذراند تا من و شوهرم، دان،

and I can go out on a date.

با هم قرار بگذاریم.

If you've ever helped a two year old settle down at the end of the night and sleep, it

اگر تا به حال به یک کودک دو ساله کمک کرده اید که در پایان شب آرام بگیرد و بخوابد،

can be a long process.

می تواند یک روند طولانی باشد.

He has to take a bath, and brush his teeth, and then go into the room and play with his

او باید حمام کند و دندان هایش را مسواک بزند و سپس به اتاق برود و با

animals, and tell some stories, sing some songs.

حیواناتش بازی کند و داستان هایی تعریف کند و چند آهنگ بخواند.

It's a long process, at least for my two year old, but it's worth it because he sleeps from

این یک پروسه طولانی است، حداقل برای دو ساله من ، اما ارزشش را دارد زیرا او از

8:00 PM to 8:00 AM, very peacefully.

ساعت 8:00 شب تا 8:00 صبح، بسیار آرام می خوابد.

So all of that work is worth it.

بنابراین همه آن کار ارزشش را دارد.

But when we're explaining this to her, we need to explain these steps, and how to do

اما وقتی این را برای او توضیح می دهیم، باید این مراحل و نحوه انجام آن را توضیح دهیم تا

it so that it's easier for her.

برای او راحت تر باشد.

And so that my two year old will actually calm down and rest at the end of the day.

و به این ترتیب که کودک دو ساله من در پایان روز آرام می شود و استراحت می کند.

In the first section of this lesson, you're going to be learning phrases for explaining

در بخش اول این درس، شما عباراتی را برای توضیح

a process, how to do something.

یک فرآیند، نحوه انجام کاری یاد خواهید گرفت.

And then in the second half, you're going to learn phrases for explaining your thoughts,

و سپس در نیمه دوم، عباراتی را برای توضیح افکار خود یاد خواهید گرفت،

which is different, but we'll get to that a little bit later.

که متفاوت است، اما کمی بعد به آن خواهیم پرداخت.

Let's start with the first section.

بیایید با بخش اول شروع کنیم.

How to explain a process.

چگونه یک فرآیند را توضیح دهیم.

To start off with, try to have dinner between six and seven PM.

برای شروع، سعی کنید شام را بین شش تا هفت بعد از ظهر میل کنید.

This is a great phrasal verb, to start off with.

این یک فعل عبارتی عالی است، برای شروع.

You can also drop the word with, and just say, "To start off, try to have dinner between

همچنین می‌توانید کلمه را با آن رها کنید و فقط بگویید: "برای شروع، سعی کنید بین

six and 7:00 PM."

ساعت شش تا 7 بعد از ظهر شام بخورید."

First, second, third, fourth, fifth.

اول دوم سوم چهارم پنجم.

These are called ordinal numbers, because you are ordering something.

به این اعداد ترتیبی می گویند، زیرا شما چیزی را سفارش می دهید.

First, take a bath directly after dinner.

ابتدا بلافاصله بعد از شام حمام کنید.

Second, brush his teeth.

دوم اینکه دندان هایش را مسواک بزنید.

Third, go into the bedroom right after he brushes his teeth.

سوم، بلافاصله پس از مسواک زدن به اتاق خواب بروید .

You can use ordinal numbers for really any number.

شما می توانید از اعداد ترتیبی برای هر عددی استفاده کنید.

112th, 389th, but it gets a little bit excessive and overwhelming to label things like that.

112، 389، اما برچسب زدن به این چیزها کمی بیش از حد و طاقت فرسا است.

Generally we try to keep things under five, especially in a spoken list.

به طور کلی ما سعی می کنیم موارد را کمتر از پنج نگه داریم، به خصوص در یک لیست گفتاری.

This isn't a rule, but I feel like if you start saying fifth, sixth, seventh, eighth,

این یک قانون نیست، اما من احساس می کنم اگر شروع به گفتن پنجم، ششم، هفتم، هشتم،

ninth, 10th, 11th, 12th, it gets a little bit overwhelming.

نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم کنید، کمی سخت می شود.

So if you're going to use ordinal numbers, this is just my general recommendation.

بنابراین اگر می خواهید از اعداد ترتیبی استفاده کنید، این فقط توصیه کلی من است.

Try to keep it at first, second, third, fourth, fifth.

سعی کنید آن را در اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم نگه دارید .

If your list gets above fifth, you can use some of the next expressions.

اگر لیست شما بالاتر از پنجم است، می توانید از برخی از عبارات بعدی استفاده کنید.

Next.

بعد.

Next, he'll probably want to play with his stuffed animals in his room with you.

بعد، او احتمالاً می خواهد با حیوانات عروسکی خود در اتاقش با شما بازی کند.

Then.

سپس.

Then, ask him if he wants you to read a book or to tell him a story.

سپس، از او بپرسید که آیا می‌خواهد کتابی بخوانید یا داستانی برای او تعریف کنید.

Once you've done that, or once you've finished that, once you've done that, turn off the

هنگامی که آن کار را انجام دادید، یا زمانی که آن را تمام کردید، هنگامی که آن را انجام دادید، چراغ را خاموش کنید

light, sit beside his bed and tell him about his day.

، کنار تخت او بنشینید و از روزش به او بگویید.

I've never heard of a small child wanting to do this for comfort, but my two year old

من هرگز نشنیده ام که کودک کوچکی بخواهد این کار را برای راحتی انجام دهد، اما کودک دو ساله من

loves when we start at the beginning of the day and say, this morning when you woke up

دوست دارد که از ابتدای روز شروع کنیم و بگوییم، امروز صبح که از خواب

we made some toast, and you just go through the entire day.

بیدار شدی، نان تست درست کردیم، و تو فقط از آن عبور می کنی. کل روز

It kind of seems like it's cleansing to him, it's really sweet.

به نظر می رسد که برای او پاک کننده است ، واقعا شیرین است.

So at the end of the day, that's one of the things that we do, is we talk about his day.

بنابراین، در پایان روز، این یکی از کارهایی است که ما انجام می دهیم، این است که درباره روز او صحبت می کنیم.

Lastly, or finally.

آخر یا بالاخره.

Lastly, leave the room and tell him that you'll come back in, in just a moment to tell him

در آخر، اتاق را ترک کنید و به او بگویید که فقط یک لحظه دیگر وارد اتاق می شوید و به او

good night.

شب بخیر بگویید.

It's such a funny thing.

این یک چیز خنده دار است.

My husband, Dan, always puts him to bed.

شوهرم، دن، همیشه او را می خواباند.

But when Dan leaves the room, my child wants us both to peek our head in, and just say

اما وقتی دن از اتاق خارج می‌شود، فرزندم از ما می‌خواهد که هر دو سرمان را نگاه کنیم و فقط

good night.

شب بخیر بگوییم.

And then he's quiet all night.

و بعد تمام شب ساکت است.

In the end.

در پایان.

In the end, he'll usually fall asleep immediately, and then wake up around 8:00 AM in the morning.

در پایان، معمولاً فوراً به خواب می رود و سپس حدود ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شود.

Occasionally, he'll wake up around midnight, get a drink of water, use the little potty

گهگاه، حوالی نیمه شب از خواب بیدار می شود ، آب می نوشد، از گلدان کوچک

beside his bed, and then get back in bed, tuck himself in, and fall back asleep all

کنار تختش استفاده می کند، و سپس به رختخواب برمی گردد، خودش را در می آورد و دوباره

by himself.

به تنهایی به خواب می رود.

He's growing up.

داره بزرگ میشه

Occasionally, maybe once a month, he'll cry out in the middle of the night, and Dan will

گهگاهی، شاید ماهی یک بار، نصف شب فریاد بزند و دن

go into him and comfort him.

به داخل او می رود و او را دلداری می دهد.

But that's a pretty unusual situation.

اما این یک وضعیت کاملا غیرعادی است.

Before we go on to section number two, which is explaining or clarifying your thoughts,

قبل از رفتن به بخش شماره دو، که توضیح یا شفاف سازی افکار شماست،

which is different than what we just talked about, let's review this first section.

که با آنچه که در مورد آن صحبت کردیم متفاوت است ، این بخش اول را مرور می کنیم.

You're going to really know how to put my two year old to bed.

تو واقعاً می دانی چگونه کودک دو ساله ام را بخوابانم.

This is reviewing that process.

این در حال بررسی آن فرآیند است.

So what I want you to do is, while I'm speaking, I want you to try to follow with my voice,

بنابراین آنچه من از شما می خواهم این است که در حالی که من صحبت می کنم، می خواهم سعی کنید با صدای من دنبال کنید و با صدای

and speak out loud with me.

بلند با من صحبت کنید.

This is just going to help you to remember all of these expressions, and also it's good

این فقط به شما کمک می کند تا همه این عبارات را به خاطر بسپارید، و همچنین خوب

for you to hear your own voice using English.

است که صدای خود را با استفاده از زبان انگلیسی بشنوید.

It builds confidence, and it's great for your pronunciation.

این باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود و برای تلفظ شما عالی است .

All right, let's start.

خیلی خب، بیایید شروع کنیم.

To start off with, try to eat dinner sometime between six and 7:00 PM.

برای شروع، سعی کنید شام را بین ساعت شش تا 7 بعد از ظهر بخورید.

First, give him a bath directly after dinner.

ابتدا بلافاصله بعد از شام او را حمام کنید.

Second, brush his teeth.

دوم اینکه دندان هایش را مسواک بزنید.

Third, go into the bedroom directly.

سوم، مستقیماً به اتاق خواب بروید.

Next, he'll probably want to play with his stuffed animals in his room with you.

بعد، او احتمالاً می خواهد با حیوانات عروسکی خود در اتاقش با شما بازی کند.

Then, ask him if he wants to read a book or for you to tell him a story.

سپس از او بپرسید که آیا می‌خواهد کتابی بخواند یا شما برایش داستانی تعریف کنید.

Once you've done that, turn off the light, sit beside his bed and talk about his day.

پس از انجام این کار، چراغ را خاموش کنید، کنار تخت او بنشینید و در مورد روز او صحبت کنید.

Lastly, leave the room and tell him that you'll peek your head in the door to say good night.

در آخر، اتاق را ترک کنید و به او بگویید که برای گفتن شب بخیر، سر خود را از در نگاه می‌کنید.

In the end, he usually falls asleep immediately, and will wake up around 8:00 AM.

در پایان معمولاً بلافاصله به خواب می رود و حدود ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شود.

And there you have it.

و شما آن را دارید.

Our calm, peaceful night usually starts around 8:00 PM.

شب آرام و آرام ما معمولاً از ساعت 8 شب شروع می شود .

Let's go on to the second section, where I want to help you learn seven phrases for explaining

بیایید به بخش دوم برویم، جایی که می‌خواهم به شما کمک کنم هفت عبارت را برای توضیح

or clarifying your thoughts.

یا شفاف‌سازی افکارتان یاد بگیرید.

Have you ever said something and then realized that the other person didn't completely understand

آیا تا به حال چیزی گفته اید و بعد متوجه شده اید که طرف مقابل شما به طور کامل متوجه منظور

what you were trying to say?

شما نشده است؟

Well, you need to clarify yourself.

خب باید خودت را روشن کنی

Native speakers use these phrases a lot when they're trying to reexplain what they said,

بومی‌ها وقتی سعی می‌کنند حرف‌هایشان را دوباره توضیح دهند، از این عبارات زیاد استفاده می‌کنند،

so I hope that you can use them as well.

بنابراین امیدوارم که شما هم بتوانید از آنها استفاده کنید.

Let's imagine the situation.

بیایید شرایط را تصور کنیم.

You're trying to meet your friend for dinner, but you're going to be late.

شما سعی می کنید برای شام دوست خود را ملاقات کنید، اما دیر می کنید.

Well, what are some phrases you could use?

خوب، از چه عباراتی می توانید استفاده کنید؟

What I mean is...

منظورم اینه که...

You call your friend and say, "Hey, I'm so sorry.

به دوستت زنگ میزنی و میگی: "هی، خیلی متاسفم

I'm stuck in traffic.

. من تو ترافیک گیر

I'm going to be late.

کردم. دیر میام

What I mean is, I'm going to be 30 minutes late."

. منظورم اینه که 30 ساله میشم. چند دقیقه دیر."

In this situation, you're clarifying directly at that moment.

در این شرایط، شما مستقیماً در آن لحظه شفاف سازی می کنید.

If you had said, just, "I'm going to be late," You're not really giving them any details.

اگر گفته بودید، "من دیر می‌رسم"، در واقع هیچ جزئیاتی به آنها نمی‌دهید.

So if you want to clarify at that moment, you could say, "Hey, I'm sorry, I'm going

بنابراین اگر می‌خواهید در آن لحظه توضیح دهید، می‌توانید بگویید: "هی، ببخشید، من

to be late, there's lots of traffic.

دیر می‌روم، ترافیک زیاد است.

Oh, what I mean is, I'm going to be 30 minutes late."

اوه، منظورم این است که 30 دقیقه می‌شوم. دیر."

What I mean is ... So you're clarifying what the word late means.

منظور من این است که ... پس شما دارید معنی کلمه دیر را روشن می کنید.

It could be five minutes, it could be two hours.

ممکن است پنج دقیقه باشد، ممکن است دو ساعت باشد.

So you want to let them know, "What I mean is, I'm going to be 30 minutes late."

بنابراین می‌خواهید به آن‌ها بگویید، "منظورم این است که 30 دقیقه دیر می‌کنم."

What if we want to use mean in the past tense?

اگر بخواهیم از میانگین در زمان گذشته استفاده کنیم چه؟

What I meant was...

منظورم این بود...

When can we use, what I meant was?

کی می توانیم استفاده کنیم، منظورم این بود؟

Let's imagine that you're in that situation, you're trying to meet your friend for dinner,

بیایید تصور کنیم که شما در چنین موقعیتی هستید، سعی می کنید دوست خود را برای شام ملاقات کنید

and you're going to be late.

و دیر می کنید.

So you call your friend and say, "Hey, I'm sorry.

بنابراین شما به دوست خود زنگ می زنید و می گویید: "هی، متاسفم،

Traffic is awful, I'm going to be late."

ترافیک وحشتناک است، من دیر می رسم."

And that's all you say.

و این تمام چیزی است که شما می گویید.

You hang up the phone.

گوشی رو قطع میکنی

And then 20 minutes later, your friend calls you and says, "Hey, where are you?

و بعد 20 دقیقه دوستت بهت زنگ میزنه و میگه هی کجایی

I've been waiting for 20 minutes."

20 دقیقه منتظرم.

You are going to need to clarify what you previously said, so we're going to try to

شما باید آنچه را که قبلاً گفتید روشن کنید، بنابراین ما سعی می کنیم

use the past tense here.

از زمان گذشته در اینجا استفاده کنیم.

What I meant was, I'm going to be 30 minutes late.

منظورم این بود که 30 دقیقه دیر می‌کنم.

What I meant was...

منظورم این بود...

So you're realizing, oh no, I didn't give you enough details, I'm sorry.

پس شما متوجه شدید، اوه نه، من به شما جزئیات کافی ندادم، متاسفم.

I need to go back and clarify what I said before.

باید برگردم و آنچه را که قبلاً گفتم روشن کنم .

So you're explaining your previous statement, "I'm going to be late," but you're explaining

بنابراین، شما در حال توضیح عبارت قبلی خود هستید، "من دیر می رسم"، اما

it, using that past tense.

آن را با استفاده از زمان گذشته توضیح می دهید.

What I meant was ... So we're using meant, which is the past tense, and was, which is

منظور من این بود ... بنابراین ما از meant که زمان گذشته است و was که

the past tense.

زمان گذشته است استفاده می کنیم.

This is great, especially if you want the other person to not feel so bad, and you are

این عالی است، به خصوص اگر می خواهید طرف مقابل احساس بدی نداشته باشد، و به

thinking, "Oh, I'm so sorry, I should have told you exactly what I meant."

این فکر می کنید که "اوه، خیلی متاسفم، باید دقیقاً منظورم را به شما می گفتم."

So you can use this wonderful expression in your daily life, in business conversations.

بنابراین می توانید از این عبارت فوق العاده در زندگی روزمره خود، در مکالمات کاری استفاده کنید.

"Oh, I'm sorry.

"اوه

What I meant was, I'm going to be 30 minutes late."

، متاسفم. منظورم این بود که 30 دقیقه دیر می کنم."

Or in that same situation, your friend calls you and says, "Hey, I've been waiting 20 minutes,

یا در همین شرایط دوستت بهت زنگ میزنه و میگه هی من 20 دقیقه منتظرم

where are you?"

کجایی؟

And you realize, ah, I forgot to clarify and tell you exactly how late I was going to be,

و متوجه می‌شوید، آه، فراموش کردم توضیح دهم و دقیقاً به شما بگویم که چقدر دیر می‌خواستم،

especially with Google Maps these days, it's pretty easy to know how late you're going

مخصوصاً با Google Maps این روزها، بسیار آسان است که بفهمید چقدر دیر می‌خواهید

to be based on traffic.

بر اساس ترافیک.

So you are going to need to go back and explain, and clarify what you originally meant.

بنابراین باید به عقب برگردید و توضیح دهید و منظورتان را در ابتدا روشن کنید.

You can say a simple phrase, "Oh, I meant that I was going to be 30 minutes late, traffic

می توانید یک عبارت ساده بگویید، "اوه، منظورم این بود که 30 دقیقه دیرتر می آمدم،

is awful."

ترافیک افتضاح است."

Instead of saying, "What I meant was..."

به جای اینکه بگویید "منظورم این بود..."

You're just saying, "I meant.."

شما فقط می گویید "منظورم بود..."

This is the past tense.

این زمان گذشته است.

You're saying, "Oh, I should have said this before, but I didn't, so now I'm going to

شما می گویید: "اوه، من باید قبلاً این را می گفتم، اما نکردم، پس حالا می خواهم

say it to you."

به شما بگویم."

Oh, I meant that I was going to be 30 minutes late.

اوه، منظورم این بود که 30 دقیقه تاخیر داشتم.

I'm sorry.

متاسفم.

I forgot to tell you.

من یادم رفت که بهت بگم.

It was kind of crazy in traffic.

توی ترافیک یه جورایی دیوانه کننده بود.

I meant that I was going to be 30 minutes late.

منظورم این بود که 30 دقیقه تاخیر داشتم.

Okay.

باشه.

Are you ready to take this to the next level?

آیا آماده هستید که این را به سطح بعدی ببرید؟

The final four phrases are used generally in negative situations to clarify and explain

چهار عبارت پایانی معمولاً در موقعیت‌های منفی برای روشن کردن و توضیح

something, but each one has a slightly different meaning, so you need to make sure that you

چیزی استفاده می‌شوند، اما هر یک معنای کمی متفاوت دارد ، بنابراین باید مطمئن شوید

understand how other people are using it so that you know their context, and also when

که نحوه استفاده دیگران از آن را درک می‌کنید تا زمینه آنها را بشناسید، و همچنین چه زمانی

you use it, you need to make sure you use it in the correct way.

اگر از آن استفاده می کنید، باید مطمئن شوید که از آن به روش صحیح استفاده می کنید.

So for each of these final four statements, we're going to be looking at two different

بنابراین برای هر یک از این چهار بیانیه پایانی، ما دو

situations.

موقعیت متفاوت را بررسی خواهیم کرد.

One is how to use that statement in an indirect way, and one is how to use it in a more direct

یکی نحوه استفاده از آن عبارت به صورت غیرمستقیم ، و یکی نحوه استفاده از آن به روشی مستقیم تر

way.

.

So take a deep breath, we've talked about a lot so far, let's talk about these final

بنابراین یک نفس عمیق بکشید، ما تا به حال در مورد چیزهای زیادی صحبت کرده ایم، بیایید در مورد این

four explaining phrases.

چهار عبارت توضیح دهنده پایانی صحبت کنیم.

Let's say that your friend asks you about your new job and your friend asks, "How's

فرض کنید دوستتان در مورد شغل جدیدتان از شما می پرسد و دوست شما می پرسد: "

the job going?

کار چطور پیش می رود؟

Is it what you thought it would be?

آیا این همان چیزی است که فکر می کردید

How were your coworkers?

؟ همکارانتان چطور بودند؟

What's your boss like?"

رئیس شما چگونه است؟"

But unfortunately, your job isn't going that well.

اما متأسفانه کار شما آنقدرها هم خوب پیش نمی رود .

How can you clarify and explain this situation?

چگونه می توانید این وضعیت را روشن و توضیح دهید؟

You can use our first phrase, "Let me put it this way."

می توانید از اولین عبارت ما استفاده کنید، "اجازه دهید اینطور بیان کنم."

Let me put it this way, I probably should have stayed at my old job.

بگذارید این طور بگویم، احتمالاً باید در شغل قبلی خود می ماندم.

In this situation you're not saying, "I hate my new job, it's terrible."

در این شرایط شما نمی گویید "من از شغل جدیدم متنفرم، وحشتناک است."

You're being indirect.

شما غیر مستقیم می کنید

You're saying something positive about your old job.

شما در مورد شغل قدیمی خود چیز مثبتی می گویید .

Let me put it this way, I probably should have stayed at my old job.

بگذارید این طور بگویم، احتمالاً باید در شغل قبلی خود می ماندم.

You're choosing to use a clarification or an explanation in a positive way.

شما انتخاب می کنید که از یک توضیح یا توضیح به شیوه ای مثبت استفاده کنید.

But can we use, "let me put it this way," to be even more direct?

اما آیا می‌توانیم از «اجازه دهید این‌طور بگویم» برای مستقیم‌تر بودن استفاده کنیم؟

Yes.

آره.

Let's look at another situation.

بیایید وضعیت دیگری را بررسی کنیم.

If you go on a date with someone and you're trying to explain how your date went, you

اگر با کسی قرار ملاقات می گذارید و می خواهید توضیح دهید که قرار ملاقاتتان چگونه بوده است،

might say, "Oh yeah, the food was good, he was nice, and kind, and handsome.

ممکن است بگویید: "اوه، آره، غذا خوب بود، او خوب، مهربان و خوش تیپ بود.

And he picked me up on time."

و او مرا به موقع برد. "

Well, these are all general statements.

خوب، اینها همه اظهارات کلی است.

How can we make this more direct and more concise?

چگونه می توانیم این را مستقیم تر و مختصرتر کنیم؟

We can use this expression and say, "But, let me put it this way.

می‌توانیم از این عبارت استفاده کنیم و بگوییم: "اما بگذارید اینطور بیان کنم.

We just didn't have a good connection."

ما ارتباط خوبی با هم نداشتیم."

So you're using all of these general statements, and then you're narrowing it down to one final

بنابراین شما از تمام این عبارات کلی استفاده می‌کنید، و سپس آن را به یک نتیجه نهایی محدود می‌کنید

conclusion, "Let me put it this way, we just didn't have a good connection."

، «اجازه دهید این‌طور بگویم، ما فقط ارتباط خوبی با هم نداشتیم».

So if you want to use this in a direct way, you definitely can.

بنابراین اگر می خواهید از این به صورت مستقیم استفاده کنید ، قطعاً می توانید.

As opposed to our previous way, which is taking something that's narrow, "Well, ah, I think

بر خلاف روش قبلی ما، که استفاده از چیزی محدود است، "خب، آه، من فکر می کنم در

instead I should have stayed at my old job," you're being very indirect.

عوض باید در شغل قبلی خود می ماندم"، شما بسیار غیرمستقیم هستید.

Instead, we're doing the opposite.

در عوض، ما برعکس عمل می کنیم.

We're taking general words, "He's kind and handsome, the food was good.

ما از کلمات کلی استفاده می کنیم، "او مهربان و خوش تیپ است، غذا خوب بود.

But let me put it this way, we just didn't have a good connection."

اما بگذارید اینطور بگویم، ما فقط ارتباط خوبی با هم نداشتیم."

You're making the summary of this situation to be more direct.

شما خلاصه این وضعیت را مستقیم تر می سازید.

The next phrase, "The thing is," can be used both in an indirect way and in a direct way.

عبارت بعدی «چیز است» هم به صورت غیر مستقیم و هم به صورت مستقیم قابل استفاده است.

If you're talking about your new job that you don't really like, you might say, "Well,

اگر در مورد شغل جدید خود صحبت می کنید که واقعاً آن را دوست ندارید، ممکن است بگویید: "خب

the thing is, I miss my old coworkers.

، موضوع این است که دلم برای همکاران قدیمی ام تنگ شده است.

What are you trying to say here, but you're not saying directly?

اینجا چه چیزی می خواهید بگویید، اما مستقیماً نمی گویید؟

When you say, "I miss my old coworkers," you're kind of implying that your new coworkers aren't

وقتی می گویید "دلم برای همکاران قدیمی ام تنگ شده است"، به نوعی به این می گویید که همکاران جدیدتان آنقدرها

that great.

هم عالی نیستند.

Maybe the atmosphere isn't very enjoyable at the new job, but you're not saying that,

شاید جو در کار جدید خیلی لذت بخش نباشد ، اما شما این را نمی گویید،

you're choosing to say something positive.

شما "انتخاب می‌کنم چیزی مثبت بگویم

The thing is I miss my old coworkers.

. نکته اینجاست که دلم برای همکاران قدیمی‌ام تنگ شده است.

This is quite indirect.

این کاملا غیرمستقیم است.

You're not directly saying something negative about your new job.

شما مستقیماً چیزی منفی در مورد شغل جدید خود نمی‌گویید.

But we can use, "The thing is," to be more direct.

اما ما می‌توانیم از "موضوع این است" برای مستقیم‌تر بودن استفاده کنیم.

Let's look at that second situation where you go on a date and it doesn't really go

بیایید به موقعیت دوم نگاه کنیم که در آن قرار ملاقات می گذارید و واقعاً خوب پیش نمی رود

that well.

You might use this as a conclusion or a summary.

. ممکن است از این به عنوان نتیجه گیری یا خلاصه

"The thing is, we just didn't have a good connection."

استفاده کنید.

So you're being very direct.

بنابراین شما خیلی مستقیم صحبت می کنید

The thing is, we just didn't have a good connection.

. مسئله این است که ما ارتباط خوبی با هم نداشتیم.

Instead of saying, "Well, the thing is, I just don't really have much time to devote

to a relationship," this is very indirect.

است بسیار غیر مستقیم

You can also use it directly and say, "The thing is, we just didn't have a good connection.:

همچنین می توانید مستقیماً از آن استفاده کنید و بگویید: "مشکل این است که ما فقط ارتباط خوبی نداشتیم

It's straightforward and clear.

.: واضح و واضح است.

Let's go to the next one.

بیایید به مورد بعدی برویم.

"Well, you see..."

" "خب، می بینید..."

If we want to talk about that new job that you don't really like, you might say, "Well,

اگر بخواهیم در مورد آن شغل جدیدی که واقعاً دوست ندارید صحبت کنید، ممکن است بگویید، "خب،

you see, the boss is nice, but I'm not a fan of the commute."

می بینید، رئیس خوب است، اما من طرفدار رفت و آمد نیستم."

Here you're being indirect.

در اینجا شما غیرمستقیم هستید.

You're saying something positive, but you're also saying something negative, your true

یک چیز مثبت می گویید، اما شما یک چیز منفی هم می گویید، احساسات واقعی شما

feelings.

The boss is nice, but I'm not a fan of the commute.

Well, you see, you're kind of introducing this indirect statement.

But like the previous two, we can use this to be more direct.

. دو مورد قبلی، ما می‌توانیم از این برای مستقیم‌تر بودن استفاده کنیم.

If you want to explain your boring date night and your friend says, "Well, it looks like

اگر می‌خواهید شب ملاقات خسته‌کننده‌تان را توضیح دهید و دوستتان بگوید: «خب، به نظر می‌رسد

everything was great.

همه چیز عالی بود.

The food was good.

غذا خوب بود.

He was nice and handsome, picked you up on time.

او خوب و خوش تیپ بود، شما را به موقع گرفت.

What's wrong?"

چه اشکالی دارد؟

You might say, "Well, you see, we just didn't have a good connection."

» ممکن است بگویید، «خب، می بینید، ما فقط ارتباط خوبی با هم نداشتیم.»

So here you're summarizing, like in the previous two expressions, you're summarizing this directly.

بنابراین در اینجا شما در حال خلاصه کردن هستید، مانند دو عبارت قبلی، مستقیماً این را خلاصه می کنید.

Well, you see, we just didn't have a good connection.

خب، می بینید ، ما فقط ارتباط خوبی نداشتیم .

If you go on a date with someone and you tell them, "I'm sorry, I don't want to go on a

اگر با کسی قرار ملاقات بگذارید و به او بگویید "متاسفم، من نمی خواهم برای قرار

second date because we just don't have a good connection."

دوم بروم زیرا ما یک قرار خوب نداریم. ارتباط."

It's probably not the best thing to say to them, at least in my opinion.

احتمالاً این بهترین چیزی نیست که به آنها بگوییم، حداقل به نظر من.

It feels like there's no way that the other person can improve from that statement.

به نظر می رسد هیچ راهی وجود ندارد که طرف مقابل بتواند از این جمله بهبود یابد.

It's so general, but this is something that people often say about going on a date, we

این بسیار کلی است، اما این چیزی است که مردم اغلب در مورد رفتن می گویند. در یک قرار، ما

just didn't have a good connection, and so I'm not going to go on another date.

فقط ارتباط خوبی نداشتیم، و بنابراین من قرار نیست در قرار دیگری بروم.

We just didn't have a good connection.

ما فقط ارتباط خوبی نداشتیم.

In other words, if you're talking about that boring job, you might say, "In other words,

به عبارت دیگر، اگر در مورد آن شغل خسته کننده صحبت می کنید ممکن است بگویید، "به عبارت دیگر،

I guess no job is perfect."

من حدس می‌زنم هیچ شغلی بی‌نقص نیست."

Well, you're not saying I hate this job.

خوب، شما نمی‌گویید که از این شغل متنفرم.

Instead you're being indirect and saying, "No job is perfect, every job has flaws.

در عوض غیرمستقیم می‌گویید: "هیچ شغلی کامل نیست، هر شغلی ایراداتی دارد.

Okay, I guess that I will continue with my new job."

خوب، حدس می‌زنم که به کار جدیدم ادامه دهم ."

In other words, you're trying to explain something with different words.

به عبارت دیگر، شما سعی می‌کنید چیزی را با کلمات متفاوت توضیح دهید

In other words, I guess no job is perfect.

. به عبارت دیگر، حدس می‌زنم هیچ شغلی کامل نیست.

We can use this phrase, in other words, for positive situations, but it's more likely

برای موقعیت‌های مثبت، اما

to be used in negative situations.

احتمال استفاده از آن در موقعیت‌های منفی بیشتر است.

So let's look at that date situation to see how you can use it to be direct.

بنابراین بیایید به آن موقعیت تاریخ نگاه کنیم تا ببینیم چگونه می‌توانید از آن برای مستقیم بودن استفاده کنید.

In other words, we just didn't have a good connection.

به عبارت دیگر، ما فقط ارتباط خوبی نداشتیم .

"In other words," so you're saying all of these indirect things, and then you're summarizing,

کلمات، بنابراین شما همه این چیزهای غیرمستقیم را می گویید، و سپس خلاصه می کنید،

"In other words, we just didn't have a good connection."

"به عبارت دیگر، ما فقط ارتباط خوبی با هم نداشتیم ."

But if we want to use this phrase in a positive situation, let's imagine that your date goes

اما اگر بخواهیم از این عبارت در موقعیت مثبت استفاده کنیم، بیایید تصور کنیم که قرار شما به

wonderfully.

طرز شگفت انگیزی پیش می رود.

And you had such a fantastic time, you talked for hours and hours, you felt so comfortable.

و شما زمان فوق العاده ای را سپری کردید، ساعت ها و ساعت ها صحبت کردید، احساس راحتی

You might say, "In other words, I think he is the one."

کردید. ممکن است بگویید، "به عبارت دیگر، فکر می کنم او همان کسی است.

"The one," means your soulmate.

" به این معناست که همنوع شماست.

So you're summarizing your date by saying, "In other words, I think he's the one.

بنابراین شما قرار ملاقات خود را با گفتن این جمله خلاصه می‌کنید: «به عبارت دیگر، فکر می‌کنم او همان کسی است.

This is it."

همین است."

Same as before, you probably shouldn't tell your date this after only one date, it's a

مثل قبل، احتمالاً نباید بعد از یک قرار تاریخ خود را بگویید،

little bit strong, but feel free to tell your friend if you want.

کمی قوی است، اما اگر می خواهید به دوست خود بگویید . بسیار

All right, let's review the second section of explanatory phrases so that you can practice

خوب، بیایید بخش دوم توضیح را مرور کنیم. عبارات را طوری که بتوانید

them out loud.

آنها را با صدای بلند تمرین کنید.

I challenge you to speak out loud again, repeat with my voice, and remember these phrases.

من از شما دعوت می کنم که دوباره با صدای بلند صحبت کنید، با صدای من تکرار کنید و این عبارات را به خاطر بسپارید

What I mean is, I'm going to be 30 minutes late.

What I meant was that I will be at least 30 minutes late, traffic is awful.

. حداقل 30 دقیقه تاخیر خواهد داشت، ترافیک افتضاح است.

Oh, I meant that I would be at least 30 minutes late, traffic is awful.

اوه، منظورم این بود که حداقل 30 دقیقه تاخیر دارم، ترافیک افتضاح است،

Let me put it this way, I should probably have stayed at my old job.

بگذارید اینطور بگویم، احتمالاً باید سر کار قبلی خود می ماندم

The thing is, I thought I would like it, but I miss my old coworkers.

. فکر کردم دوست دارم ولی دلم برای همکارای قدیمیم تنگ

Well, you see, the bosses nice, but I'm not a fan of the commute.

شده.خب میبینی که روسا خوبن ولی من طرفدار رفت و آمد نیستم.به

In other words, I guess that no job is perfect.

عبارت دیگه حدس میزنم هیچ شغلی عالی

Great work, practicing all of these phrases for explaining things in English.

نیست.کار عالی تمرین همه این عبارات برای توضیح چیزها به زبان انگلیسی

As you can see, there are a lot of different nuances and ways that you can explain a process,

همانطور که می بینید، تفاوت های ظریف و راه های مختلفی وجود دارد که می توانید یک فرآیند را توضیح دهید،

or explain and clarify your thoughts.

یا توضیح دهید و افکار خود را روشن کنید

I hope that you'll be able to recognize these phrases when native speakers use them, and

من امیدوارم که بتوانید این عبارات را زمانی که افراد بومی از آنها استفاده می کنند، و

when you hear them and movies and TV shows, but the next step above that is to be able

هنگامی که آنها را می شنوید و فیلم ها و برنامه های تلویزیونی می شنوید، تشخیص دهید، اما مرحله بعدی بالاتر از آن این است که خودتان بتوانید

to use them yourself.

از آنها استفاده کنید.

So feel free to repeat this lesson, and practice them as much as possible.

پس با خیال راحت این درس را تکرار کنید و تا حد امکان آنها را تمرین کنید.

And now I have a question for you.

و حالا من یک سوال از شما دارم.

Let's use those phrases for explaining a process.

بیایید از آن عبارات برای توضیح یک فرآیند استفاده کنیم.

In the comments, can you tell me what steps you take this morning to get ready for the

در نظرات، می توانید به من بگویید که امروز صبح چه اقداماتی را انجام می دهید تا برای روز آماده شوید

day?

؟

You might say, "Well, to start off with, I got out of bed and washed my face," and then

ممکن است بگویید، "خب، برای شروع، من از رختخواب بلند شدم و صورتم را شستم" و سپس

you can go on and tell me the other things that you did using those explanatory phrases.

می توانید ادامه دهید و کارهای دیگری را که با استفاده از آن عبارات توضیحی انجام دادید به من بگویید.

Thank you so much for learning English with me, and I'll see you again next Friday for

از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم و جمعه آینده دوباره شما را برای

a new lesson here on my YouTube channel.

یک درس جدید در کانال یوتیوب خود می بینم.

Bye!

خدا حافظ!

The next step is to download my free ebook, Five Steps To Becoming A Confident English

گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن انگلیسی است

Speaker.

.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much, bye.

خیلی ممنون، خداحافظ