How to use SINCE, FOR, and UNTIL

Vanessa: Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.

ونسا: سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Since?

از آنجا که؟

For?

برای؟

Until?

تا زمان؟

Which one's right?

حق با کدام یک است؟

Let's talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Vanessa: Have you ever wondered "Can native speakers understand what I'm saying?"

ونسا: آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که "آیا افراد بومی می‌توانند آنچه را که من می‌گویم بفهمند؟"

Well, even if your accent isn't perfect or if you use basic vocabulary, most people can

خوب، حتی اگر لهجه شما کامل نباشد یا از واژگان اولیه استفاده کنید، بیشتر مردم می توانند

figure out what you're trying to say.

بفهمند که شما چه می خواهید بگویید.

But there are some key words that are essential to use in your sentence to have the correct

اما چند کلمه کلیدی وجود دارد که استفاده از آنها در جمله شما برای داشتن معنای صحیح ضروری است

meaning.

.

I've talked about these keywords on my channel before, words like "actually," "unless," "though."

من قبلاً در مورد این کلمات کلیدی در کانالم صحبت کرده ام، کلماتی مانند "در واقع"، "مگر اینکه"، "هرچند".

And today, we're going to focus on three more key words that are essential so that the correct

و امروز، ما بر روی سه کلمه کلیدی دیگر تمرکز خواهیم کرد که ضروری هستند تا

meaning of your sentence is understood.

معنای صحیح جمله شما درک شود.

They are "since," "for," and "until."

آنها «از»، «برای» و «تا» هستند.

I hear English learners make mistakes with these words a lot, but after this lesson your

من می شنوم که زبان آموزان انگلیسی با این کلمات اشتباه می کنند، اما بعد از این درس

mind will be cleared and you'll be able to use them correctly.

ذهن شما پاک می شود و می توانید از آنها به درستی استفاده کنید.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

Vanessa: I want to introduce each word with a little quiz because it's always more fun

ونسا: می‌خواهم هر کلمه‌ای را با یک آزمون کوچک معرفی کنم، زیرا همیشه

for you to guess than for me to just tell you right away, right?

حدس زدن برای شما لذت‌بخش‌تر است تا من که فوراً به شما بگویم، درست است؟

So, I want you to guess which word or which phrase would be best in this sentence.

بنابراین، می‌خواهم حدس بزنید کدام کلمه یا عبارت در این جمله بهترین است.

"I've lived here since...

"من از زمانی اینجا زندگی می کنم...

" Which one of those is best?

" کدام یک از آن ها بهتر است؟

Can I give you a little hint?

میشه یه راهنمایی کوچولو بهتون بدم؟

When did you start living there?

از چه زمانی زندگی در آنجا را شروع کردید؟

What was the starting point?

نقطه شروع چه بود؟

It was 2018.

سال 2018 بود.

So, we could say, "I've lived here since 2018."

بنابراین، می توانیم بگوییم، "من از سال 2018 اینجا زندگی می کنم."

We use "since" when there is a starting point that is continuing until now.

ما از "از زمانی" استفاده می کنیم که نقطه شروعی وجود دارد که تا کنون ادامه دارد.

Let's take a look at a couple other examples.

بیایید به چند نمونه دیگر نگاهی بیندازیم.

"She's been worrying about her exam since this morning."

او از امروز صبح نگران امتحانش است .

That means that the morning is the starting point, and the action is continuing right

این بدان معناست که صبح نقطه شروع است و عمل در حال حاضر ادامه دارد

now.

.

She has been worrying about her exam since this morning.

او از صبح امروز نگران امتحانش است .

Vanessa: "I've been playing soccer since I was five years old."

ونسا: "من از پنج سالگی فوتبال بازی می کردم ."

Has this person been continuously kicking a soccer ball for the last 30 years of their

آیا این شخص در 30 سال آخر عمر خود به طور مداوم به توپ فوتبال لگد می

life?

زند؟

No.

نه.

This just means that they have played soccer.

این فقط به این معنی است که آنها فوتبال بازی کرده اند.

They have been an active participant maybe on soccer teams or they've been interested

آنها شاید در تیم های فوتبال شرکت فعال داشته اند یا

in soccer since they were five years old.

از پنج سالگی به فوتبال علاقه مند بوده اند.

So, that is the starting point, five years old, and the action is continuing to today.

بنابراین، این نقطه شروع است، پنج سالگی، و عمل تا امروز ادامه دارد.

Vanessa: Notice that all of these sentences use the present perfect tense.

ونسا: توجه کنید که همه این جملات از زمان حال کامل استفاده می کنند.

"She has been worrying...

"او نگران بود...

" "I've been playing...

" "من داشتم بازی می‌کردم...

" I hope that throughout today's lesson you won't feel stressed about the present perfect

" امیدوارم در طول درس امروز در مورد زمان حال کامل استرس نداشته باشید

tense.

.

Instead, because we'll be using it a lot, you'll just feel like it will come naturally.

درعوض، چون ما از آن زیاد استفاده خواهیم کرد، فقط احساس خواهید کرد که به طور طبیعی به وجود خواهد آمد.

Vanessa: Let's take a look at two more sentences.

ونسا: بیایید به دو جمله دیگر نگاهی بیندازیم.

What about these two sentences?

در مورد این دو جمله چطور؟

The first one's positive; the second one's negative.

اولی مثبت است. دومی منفی است

But they have a very different meaning.

اما معنای بسیار متفاوتی دارند.

The first one, "He has been eating since this morning."

اولی «از صبح می خورد».

That means he has been continuously eating since this morning.

یعنی از امروز صبح مدام غذا می خورد .

What is that action, eating, that has been continuing since?

آن عمل، خوردن، چیست که از آن زمان ادامه دارد؟

When was the starting point?

نقطه شروع کی بود؟

This morning.

امروز صبح.

Vanessa: Well, what about the second sentence?

ونسا: خوب، در مورد جمله دوم چطور؟

It's negative.

منفی است.

"He hasn't eaten since this morning."

او از امروز صبح چیزی نخورده است.

So, our starting point is this morning, but what is that continuous action?

بنابراین، نقطه شروع ما امروز صبح است، اما آن اقدام مستمر چیست؟

Well, it's kind of a non-action of not eating.

خوب، این یک نوع عمل نکردن از نخوردن است.

He hasn't eaten since this morning, so he's probably really hungry.

او از امروز صبح چیزی نخورده است، بنابراین احتمالاً واقعاً گرسنه است.

You need to get him some food.

باید برایش غذا بیاوری

He hasn't eaten since this morning.

از امروز صبح چیزی نخورده است.

He's starving.

او از گرسنگی می میرد.

Vanessa: Let's go on to the next word, which is "for."

ونسا: بیایید به کلمه بعدی برویم که "برای" است.

I want to give you a little quiz sentence, and then we're going to compare some of the

می‌خواهم یک جمله مسابقه کوچک به شما بدهم، و سپس می‌خواهیم برخی از

same sentences we just saw with "since" and then also with "for."

همان جملاتی را که قبلاً دیدیم با «از» و سپس با «برای» مقایسه کنیم.

Let's take a look at our first quiz question.

بیایید نگاهی به اولین سوال مسابقه خود بیندازیم.

What seems like the best ending for this sentence?

به نظر می رسد بهترین پایان برای این جمله چیست؟

"He has studied for...

"او برای... درس خوانده است

" Which one feels the best?

" کدام یک احساس بهتری دارد؟

Let me give you a little hint.

اجازه دهید یک اشاره کوچک به شما بدهم.

How long has he studied?

چقدر درس خوانده است؟

What is the length of time?

مدت زمان چقدر است؟

Five years.

پنج سال.

When we use "for," we need a length of time.

وقتی از "برای" استفاده می کنیم، به زمان زیادی نیاز داریم.

Vanessa: Let's take a look at the same sentences that we looked at with the word "since," but

ونسا: بیایید نگاهی به همان جملاتی بیندازیم که با کلمه "از زمان" نگاه کردیم، اما

let's add the word "for" and see what changes.

بیایید کلمه "برای" را اضافه کنیم و ببینیم چه تغییری می کند.

"She has been worrying about her exams since this morning."

او از امروز صبح نگران امتحاناتش بوده است .»

This is the sentence we just looked at earlier, but what if we want to add the word "for"?

این جمله‌ای است که قبلاً به آن نگاه کردیم، اما اگر بخواهیم کلمه "برای" را اضافه کنیم چه؟

"She has been worrying about her exams for three hours."

او سه ساعت است که نگران امتحاناتش است .

This is our length of time.

این مدت زمان ماست.

How long?

چه مدت؟

For three hours.

به مدت سه ساعت.

Vanessa: "I've been playing soccer since I was five years old."

ونسا: "من از پنج سالگی فوتبال بازی می کردم ."

That's the starting point.

این نقطه شروع است.

Since I was five years old.

از وقتی پنج ساله بودم.

But what about with the word "for," with a length of time?

اما در مورد کلمه "برای" با طولانی مدت چطور؟

"I've been playing soccer for 30 years."

من 30 سال است که فوتبال بازی می کنم.

I've been playing soccer for most of my life.

من بیشتر عمرم فوتبال بازی کرده ام.

That is the length of time.

این مدت زمان است.

Vanessa: "He has been eating since this morning."

ونسا: "او از امروز صبح دارد غذا می خورد."

Nonstop, continuous eating.

خوردن بی وقفه و مداوم

He has been eating since this morning.

از امروز صبح داره میخوره.

Or we could say "He's been eating for five hours."

یا می توانیم بگوییم "او پنج ساعت است که غذا می خورد ."

Why hasn't he stopped yet?

چرا هنوز متوقف نشده است؟

Is he not full?

آیا او سیر نیست؟

He has been eating for five hours.

او پنج ساعت است که غذا می خورد.

That's the length of time.

این مدت زمان است.

Vanessa: "He hasn't eaten since this morning."

ونسا: "او از امروز صبح چیزی نخورده است."

Well, we have our negative sentence, but when we want to add "for," we can just add the

خوب، ما جمله منفی خود را داریم، اما وقتی می‌خواهیم «برای» را اضافه کنیم، می‌توانیم

same thing.

همان چیز را اضافه کنیم.

"He hasn't eaten for five hours."

او پنج ساعت است که چیزی نخورده است.

That ending part, in the positive and the negative sentence, is the same, but of course

آن قسمت پایانی، در جمله مثبت و منفی، یکی است، اما البته

our meaning's different because we have a positive verb and a negative verb.

معنای ما متفاوت است، زیرا ما یک فعل مثبت و یک فعل منفی داریم.

"He hasn't eaten for five hours."

او پنج ساعت است که چیزی نخورده است.

Let's find him some food.

بیا براش غذا پیدا کنیم

Vanessa: Let's go on to our third word, which is "until."

ونسا: بیایید به سومین کلمه مان که «تا» است برویم.

What is the best ending to this sentence?

بهترین پایان این جمله چیست؟

"I drove that car until...

"من آن ماشین را رانندگی کردم تا اینکه...

" Would you like a hint?

" آیا می‌خواهید راهنمایی کنید؟

When did I stop driving that car?

چه زمانی رانندگی با آن ماشین را متوقف کردم؟

When did it break down?

کی خراب شد؟

2019.

2019.

So, when we use the word "until," we need a stopping point.

بنابراین، وقتی از کلمه "تا" استفاده می کنیم، به یک نقطه توقف نیاز داریم.

Vanessa: Let's look at some of those same sentences that we saw before with "since"

ونسا: بیایید به برخی از همان جملاتی که قبلاً با «از»

and "for" plus a couple others because I want to show you some different ways that you can

و «برای» دیده بودیم به اضافه چند تای دیگر نگاه کنیم زیرا می‌خواهم راه‌های مختلفی را به شما نشان دهم که می‌توانید

use "until."

از «تا» استفاده کنید.

"She worried about her exam until it was finished."

"او نگران امتحانش بود تا اینکه امتحانش تمام شد."

That was the stopping point: until it was finished.

این نقطه توقف بود: تا اینکه تمام شد.

And then she stopped worrying.

و بعد از نگرانی دست کشید.

She worried about her exams until it was finished.

او نگران امتحاناتش بود تا اینکه تمام شد.

Vanessa: "I played soccer until I broke my leg."

ونسا: "تا زمانی که پایم شکست، فوتبال بازی کردم ."

So, here we have a turning point, a stopping point, a stopping time.

بنابراین، در اینجا ما یک نقطه عطف، یک نقطه توقف، یک زمان توقف داریم.

After I broke my leg, I couldn't play soccer.

بعد از اینکه پایم شکست، نتوانستم فوتبال بازی کنم.

Maybe after it healed, I could play again.

شاید بعد از بهبودی دوباره بتوانم بازی کنم.

But I played soccer until I broke my leg.

اما من فوتبال بازی کردم تا اینکه پایم شکست.

Vanessa: "He ate until he had a stomachache."

ونسا: او تا زمانی که معده درد کرد، خورد.

He ate until he had a stomachache.

آنقدر خورد که معده درد کرد.

Were you ever like that as a kid that when you got a lot of candy, you just ate until

آیا تا به حال در کودکی اینطور بودید که وقتی مقدار زیادی آب نبات گرفتید، فقط غذا می خوردید تا

you had a stomachache, and then maybe you briefly regretted your decision?

اینکه معده درد می کردید و شاید برای مدت کوتاهی از تصمیم خود پشیمان شده باشید؟

I ate until I had a stomachache, and then the next year I forgot about it.

تا زمانی که معده درد کردم خوردم و سال بعد آن را فراموش کردم.

Vanessa: "He didn't have a smartphone until 2009."

ونسا: "او تا سال 2009 گوشی هوشمند نداشت ."

So, we have a negative sentence, and that negative action is continuing, and it stopped

بنابراین، ما یک جمله منفی داریم و آن اقدام منفی ادامه دارد و

in 2009.

در سال 2009 متوقف شد.

So, the stopping point is 2009, when he bought a smartphone.

بنابراین، نقطه توقف آن سال 2009 است، زمانی که او یک گوشی هوشمند خرید.

So, he didn't have a smartphone until 2009, when he bought one.

بنابراین، او تا سال 2009، زمانی که یک گوشی هوشمند خریداری کرد، گوشی هوشمند نداشت .

Vanessa: "I didn't realize I could learn English until today."

ونسا: "تا امروز متوجه نشدم که می توانم انگلیسی یاد بگیرم ."

So, you had this negative feeling, "I can't learn English, I can't learn English," and

بنابراین، شما این احساس منفی را داشتید، "من نمی توانم انگلیسی یاد بگیرم، من نمی توانم انگلیسی یاد بگیرم"

then today you watched this lesson and your mind was changed.

و امروز این درس را تماشا کردید و نظرتان تغییر کرد.

Until today.

تا امروز.

Great.

عالی.

Vanessa: "I haven't found a good teacher until you."

ونسا: "تا تو معلم خوبی پیدا نکردم ."

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

So, here we're talking about some negative thing that has happened.

بنابراین، در اینجا ما در مورد یک چیز منفی صحبت می کنیم که اتفاق افتاده است.

I've tried a lot of different classes and a lot of different teachers and I haven't

من بسیاری از کلاس های مختلف و بسیاری از معلمان مختلف را امتحان کرده ام و

found a good teacher, but then something changed.

معلم خوبی پیدا نکرده ام، اما بعد چیزی تغییر کرد.

This negative action stopped, and I found a good teacher.

این عمل منفی متوقف شد و من معلم خوبی پیدا کردم.

Wonderful.

فوق العاده است.

Vanessa: We talked about a lot over the past few minutes with "since," "for," and "until."

ونسا: در چند دقیقه گذشته در مورد چیزهای زیادی با «از»، «برای» و «تا» صحبت کردیم.

Do you think you're ready for a little test?

آیا فکر می کنید برای یک آزمایش کوچک آماده هستید؟

I wrote this fun story, and I want you to fill in the blank with the correct word.

من این داستان جالب را نوشتم و از شما می خواهم که جای خالی را با کلمه صحیح پر کنید.

Is it "since," "for," or "until"?

آیا "از زمان"، "برای" یا "تا" است؟

I'm going to read the story, and then I'm going to pause when there's a blank.

قرار است داستان را بخوانم، و سپس وقتی یک جای خالی وجود دارد، مکث می کنم.

I want you to think about which words should go in the blank, and then I'm going to read

می‌خواهم به این فکر کنید که کدام کلمات باید در جای خالی قرار گیرند، و سپس من می‌خواهم

that sentence again with the correct word so you can see if you got it correct.

آن جمله را دوباره با کلمه‌ی صحیح بخوانم تا ببینید آیا آن را درست متوجه شده‌اید یا خیر.

Are you ready to hear a silly little story?

آیا آماده شنیدن یک داستان کوچک احمقانه هستید؟

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Vanessa: Ricky the Raccoon walked into a bar and asked for a beer.

ونسا: ریکی راکون وارد یک بار شد و آبجو خواست.

The bartender looks surprised and said, "I haven't seen you here... last year."

ساقی متعجب به نظر می رسد و می گوید: من تو را اینجا ندیده ام... پارسال.

"I haven't seen you here since last year."

"از سال گذشته تو را اینجا ندیده ام."

Vanessa: Ricky explained, "Well, I was sick for a while, and I couldn't drink...

ونسا: ریکی توضیح داد، "خب، من مدتی مریض بودم و نمی توانستم بنوشم...

I got better."

بهتر شدم."

"Well, I was sick for a while, and I couldn't drink until I got better."

"خب، من مدتی مریض بودم و تا زمانی که خوب نشدم نمی توانستم آب بنوشم."

Vanessa: The raccoon and the bartender chatted about their past year... two hours.

ونسا: راکون و متصدی بار در مورد سال گذشته خود صحبت کردند... دو ساعت.

The raccoon and the bartender chatted about their past year for two hours... another customer

راکون و ساقی دو ساعت در مورد سال گذشته خود صحبت کردند... مشتری دیگری

came in.

وارد شد

... until another customer came in.

... تا اینکه مشتری دیگری وارد شد.

Vanessa: It was Benny the Badger.

ونسا: این بنی گورک بود.

Ricky and Benny have had a bad relationship... they were baby cubs.

ریکی و بنی رابطه بدی با هم داشتند... آنها توله بودند.

Ricky and Benny have had a bad relationship since they were baby cubs.

ریکی و بنی از زمانی که توله بودند رابطه بدی داشتند.

Vanessa: Because of Ricky's sickness, his heart had softened.

ونسا: به خاطر بیماری ریکی، قلبش نرم شده بود.

He looked at Benny the Badger and said, "Benny, I'm not going to leave this bar... we make

به بنی گورکن نگاه کرد و گفت: بنی من این بار را ترک نمی کنم... ما آرایش می

up."

کنیم.

"Benny.

"بنی.

I'm not going to leave this bar until we make up.

من تا زمانی که آرایش نکنیم این بار را ترک نمی کنم .

I'm tired of fighting with you."

از دعوا با تو خسته شده ام."

Vanessa: After a long, heartfelt conversation, they shook hands and hugged.

ونسا: پس از یک گفتگوی طولانی و صمیمانه، آنها دست دادند و در آغوش گرفتند.

Do you know what?

میدونی چیه؟

They've been friends... five years without one fight.

آنها با هم دوست بودند... پنج سال بدون یک دعوا.

They've been friends for five years without one fight.

آنها پنج سال بدون یک دعوا با هم دوست بودند.

Vanessa: Did you like that silly little story?

ونسا: آیا آن داستان کوچک احمقانه را دوست داشتی؟

Now, I'm going to read the entire story altogether with the correct words, and I challenge you

حالا من کل داستان را با کلمات صحیح می خوانم و شما را به چالش می کشم

to try to say the sentence exactly at the same time as me.

که سعی کنید جمله را دقیقاً همزمان با من بگویید.

Shadow my voice.

بر صدای من سایه بزن

Practice with your speaking muscles, your pronunciation muscles, and also the grammar

با عضلات اسپیکینگ ، عضلات تلفظ و همچنین گرامری

that we learned in this lesson.

که در این درس یاد گرفتیم تمرین کنید.

Let's say it together.

بیایید با هم بگوییم.

Vanessa: Ricky the Raccoon walked into a bar and asked for a beer.

ونسا: ریکی راکون وارد یک بار شد و آبجو خواست.

The bartender looked surprised and said, "I haven't seen you here since last year."

ساقی متعجب نگاه کرد و گفت: از پارسال تو را اینجا ندیده ام.

Ricky explained, "Well, I was sick for a while and I couldn't drink until I got better."

ریکی توضیح داد: "خب، من مدتی مریض بودم و تا زمانی که بهتر نشدم نمی توانستم بنوشم."

The raccoon and the bartender chatted about their past year for two hours until another

راکون و متصدی بار دو ساعت درباره سال گذشته خود صحبت کردند تا اینکه

customer came in.

مشتری دیگری وارد شد.

It was Benny the Badger.

آن بنی گورکن بود.

Ricky and Benny have had a bad relationship since they were baby cubs.

ریکی و بنی از زمانی که توله بودند رابطه بدی داشتند.

Because of Ricky's sickness, his heart had softened.

به دلیل بیماری ریکی، قلبش نرم شده بود.

He looked at Benny the Badger and said, "Benny, I'm not going to leave this bar until we make

به بنی گورکن نگاه کرد و گفت: بنی، تا زمانی که آرایش نکنیم از این بار

up.

I'm tired of fighting with you."

نمی‌روم، از دعوا کردن با تو خسته شده‌ام.

After a long, heartfelt conversation, they shook hands and hugged.

پس از گفتگوی طولانی و صمیمانه، آنها دست دادند و در آغوش گرفتند.

Do you know what?

میدونی چیه؟

They've been friends for five years without one fight.

آنها پنج سال بدون یک دعوا با هم دوست بودند.

Vanessa: Great work practicing these three challenging words today.

ونسا: تمرین این سه کلمه چالش برانگیز امروز کار بسیار خوبی است.

And now, I have a question for you: In the comments, can you make a sentence that uses

و حالا من یک سوال از شما دارم: آیا می توانید در نظرات جمله ای بسازید که

either "since," "for," or "until"?

از "از"، "برای" یا "تا" استفاده کند؟

I look forward to reading your sentences, and make sure that you read each other's sentences

من مشتاقانه منتظر خواندن جملات شما هستم و مطمئن شوید که جملات یکدیگر را نیز بخوانید

too to just expand your practice.

تا تمرین خود را گسترش دهید.

Thanks so much for learning English with me, and I'll see you again next Friday for a new

از اینکه انگلیسی را با من یاد گرفتید بسیار سپاسگزارم، و جمعه آینده دوباره شما را برای یک

lesson here on my YouTube channel.

درس جدید در کانال YouTube من می بینم.

Bye.

خدا حافظ.

Vanessa: The next step is to download my free ebook, Five Steps to Becoming a Confident

ونسا: گام بعدی دانلود کتاب الکترونیکی رایگان من، پنج قدم برای تبدیل شدن به یک سخنران مطمئن

English Speaker.

انگلیسی است.

You'll learn what you need to do to speak confidently and fluently.

شما یاد خواهید گرفت که برای صحبت کردن با اعتماد به نفس و روان باید چه کاری انجام دهید .

Don't forget to subscribe to my YouTube channel for more free lessons.

فراموش نکنید که برای دروس رایگان بیشتر در کانال یوتیوب من مشترک شوید .

Thanks so much.

خیلی ممنون.

Bye.

خدا حافظ.