English Test: Advanced English Vocabulary

Vanessa: Hi, I'm Vanessa from SpeakEnglishWithVanessa.com.  

ونسا: سلام، من ونسا هستم از SpeakEnglishWithVanessa.com.

Hmm, do you know these tricky words? Can you use  them correctly in English? Let's talk about it. 

هوم، آیا این کلمات فریبنده را می دانید؟ آیا می توانید آنها را به درستی در انگلیسی استفاده کنید؟ بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

Have you ever experienced this before?  You're having an English conversation  

آیا قبلاً این را تجربه کرده اید؟ شما در حال مکالمه انگلیسی هستید

and then all of a sudden bleh, bleh, bleh, you  don't have the word that you're searching for.  

و سپس ناگهان بله، بله، بله، کلمه مورد نظرتان را ندارید.

It's somewhere in there, but it's covered with  dust and you just can't search for it and reach  

جایی در آنجاست، اما با گرد و غبار پوشیده شده است و نمی‌توانید آن را جستجو کنید و

for it at the right time. Well, never fear,  today, in this lesson, I'm going to help you  

در زمان مناسب به آن برسید. خوب، هرگز نترسید، امروز، در این درس، به شما کمک می‌کنم تا به

master some tricky words in English and  hopefully make them easier for you to understand. 

برخی از کلمات پیچیده در انگلیسی تسلط پیدا کنید و امیدوارم درک آنها را برای شما آسان‌تر کنم.

To help you with this process, I have created a  free PDF worksheet that you can download with the  

برای کمک به شما در این فرآیند، یک کاربرگ PDF رایگان ایجاد کرده‌ام که می‌توانید با

link in the description. In this PDF worksheet,  you can find all of the sample sentences, all  

پیوند موجود در توضیحات آن را دانلود کنید. در این کاربرگ PDF، می‌توانید تمام جملات نمونه،

of the meanings, some little tips and tricks for  how to use these words, and at the end of the PDF,  

همه   معانی، چند نکته و ترفند کوچک برای نحوه استفاده از این کلمات را بیابید، و در پایان PDF،

you can answer Vanessa's Challenge Question so  that you can use and remember what you've learned.  

می‌توانید به سؤال چالش ونسا پاسخ دهید تا بتوانید از آن استفاده کنید. و آنچه را که آموخته اید به خاطر بسپارید

For all of these tricky words, I'm going to be  quizzing you. I'll give you a sentence and you  

برای همه این کلمات دشوار، من از شما سؤال خواهم کرد. من یک جمله به شما می‌گویم و شما

need to choose which of the two words fits best  in that sentence and, of course, as your teacher,  

باید انتخاب کنید که کدام یک از دو کلمه در آن جمله مناسب‌تر است و البته به‌عنوان معلم شما،

I will be giving you some explanations to help  you so that you can feel empowered to use them  

به شما توضیحاتی می‌دهم تا به شما کمک کنم تا بتوانید در استفاده از آنها احساس قدرت کنید.

yourself. But be careful, one of these questions  is a trick question. Are you ready? Let's start. 

خودت اما مراقب باشید، یکی از این سؤالات یک سؤال ترفندی است. اماده ای؟ بیا شروع کنیم.

I can't believe how ... your son is now. Last  time I saw him, he was only four years old.  

من نمی توانم باور کنم که پسر شما در حال حاضر چگونه است. آخرین باری که او را دیدم، فقط چهار سال داشت.

I can't believe how high your son is.  I can't believe how tall your son is.  

باورم نمیشه پسرت چقدر بالاست من نمی توانم باور کنم که پسر شما چقدر قد دارد.

Which one of these simple words, but it's  a little bit tricky which one is correct,  

کدام یک از این کلمات ساده، اما کمی مشکل است که کدام یک درست است،

which one of these words is right? And only one  of them is correct. I'll give you three seconds to  

کدام یک از این کلمات درست است؟ و فقط یکی از آنها صحیح است. من به شما سه ثانیه فرصت می‌دهم تا

think. 3, 2, 1. I can't believe how tall your son  is now. Hmm, if we said, "I can't believe how high  

فکر کنید. 3، 2، 1. من نمی توانم باور کنم که پسر شما اکنون چقدر قد دارد. هوم، اگر بگوییم، "باورم نمی‌شود

your son is now," do you know what that means? It  means that he is taking drugs. If someone is high,  

پسرت الان چقدر بلند است،" می‌دانی این به چه معناست؟ به این معنی است که او در حال مصرف مواد است. اگر فردی بالا باشد،   به

that means they're taking drugs. But if  someone is tall, that means that they are,  

این معنی است که در حال مصرف مواد مخدر است. اما اگر فردی قد بلند باشد، به این معنی است که او

well, tall. Taller than someone who is short. So here's a little tip and trick for how to  

قد بلندی دارد. بلندتر از کسی که کوتاه قد است. بنابراین در اینجا یک نکته و ترفند کوچک برای نحوه

use high versus tall. Usually we use high for  something that's not touching the ground. So  

استفاده از بلندی در مقابل قد بلند وجود دارد. معمولاً برای چیزی که با زمین تماس ندارد از ارتفاع استفاده می‌کنیم.

you could say the airplane is high. Or, sometimes  we say the airplane is high up. It's not touching  

بنابراین   می‌توان گفت که هواپیما ارتفاع دارد. یا، گاهی اوقات می‌گوییم هواپیما در ارتفاع است. زمین را لمس نمی

the ground. But you can say the building is tall  because the building is touching the ground.  

کند. اما می‌توان گفت که ساختمان بلند است، زیرا ساختمان در حال تماس با زمین است.

Your son is tall because his feet are touching  the ground. So we have this difference between  

پسر شما قد بلندی دارد زیرا پاهایش با زمین تماس دارد. بنابراین ما این تفاوت را بین

high and tall, two seemingly simple words that  can be tricky if you use them in the wrong way. 

قد بلند و بلند داریم، دو کلمه به ظاهر ساده که اگر از آنها به روشی نادرست استفاده کنید، ممکن است دشوار باشد.

All right, are you ready for the second  one? Let's do it. Boy, have I had a ... day!  

بسیار خوب، آیا برای دومی آماده هستید؟ بیایید آن را انجام دهیم. پسر، آیا من یک روز داشتم!

Boy, have I had a mad day! Boy, have I had a crazy  day! Hmm, which one of these words is best to use?  

پسر، آیا روز دیوانه‌واری داشته‌ام! پسر، آیا روز دیوانه‌واری داشته‌ام ! هوم، کدام یک از این کلمات برای استفاده بهتر است؟

2, 1. Boy, have I had a crazy day! Oh, when  something is crazy, it feels out of control,  

2، 1. پسر، آیا روز دیوانه‌واری داشته‌ام! آه، وقتی چیزی دیوانه‌کننده است، احساس می‌شود کنترلی ندارد،

so many things are happening. When something  is mad, well, we usually use this for people.  

خیلی چیزها در حال رخ دادن هستند. وقتی چیزی دیوانه است، خوب، ما معمولاً از آن برای افراد استفاده می‌کنیم.

I'm mad. I'm angry. But the thing that's  tricky here, and a little tip for you,  

من دیوانه هستم. من عصبانی هستم. اما نکته‌ای که در اینجا مشکل است، و یک نکته کوچک برای شما،

is that in Old English, the word mad was often  substituted for the word crazy. So take a look  

این است که در انگلیسی قدیمی، کلمه دیوانه اغلب جایگزین کلمه دیوانه می‌شد. بنابراین

at this movie poster. This is a famous movie  and it's called It's A Mad, Mad, Mad, Mad World.  

به این پوستر فیلم نگاهی بیندازید. این یک فیلم معروف است و به آن دنیای دیوانه، دیوانه، دیوانه، دیوانه می‌گویند.

They're not talking about being angry; they're  talking about being crazy. This world is crazy.  

آنها در مورد عصبانی بودن صحبت نمی کنند. آنها در مورد دیوانه بودن صحبت می کنند. این دنیا دیوانه است

But nowadays we never use the word mad in this  type of situation. We only use the word crazy.  

اما امروزه ما هرگز از کلمه دیوانه در این نوع موقعیت استفاده نمی کنیم . ما فقط از کلمه دیوانه استفاده می کنیم.

So if you're talking about something that's hectic  and chaotic and it's out of control, it is crazy.  

بنابراین اگر در مورد چیزی هولناک و آشفته و خارج از کنترل صحبت می کنید، دیوانه کننده است.

It's not mad. You are mad, you're angry. But  when something is out of control, it's crazy. 

این دیوانه نیست. شما عصبانی هستید، عصبانی هستید. اما وقتی چیزی خارج از کنترل است، دیوانه کننده است.

Tricky word pair number three: His essay  about courage was only one sentence,  

جفت کلمه حیله گر شماره سه: مقاله او درباره شجاعت فقط یک جمله بود،

"This is courage," and the  rest of the paper was ...  

«این شجاعت است» و بقیه مقاله ...

Hmm, the rest of the paper was blank.  The rest of the paper was empty. Hmm,  

هوم، بقیه کاغذ خالی بود. بقیه کاغذ خالی بود. هوم،

which one of these two words is best to use. I'll  give you three seconds to think about it. Hmm,  

کدام یک از این دو کلمه برای استفاده بهتر است. سه ثانیه به شما فرصت می‌دهم تا در مورد آن فکر کنید. هوم

the rest of the paper was blank. Usually,  something that's flat is blank, so a piece  

،   بقیه کاغذ خالی بود. معمولاً، چیزی که صاف است، خالی است، بنابراین یک

of paper with nothing on it is blank. What  about empty? Well, you can't really pour water  

تکه   کاغذ که هیچ چیزی روی آن نباشد، خالی است. در مورد خالی چطور؟ خوب، شما واقعاً نمی توانید آب

into a piece of paper, we need a container.  Well, if there is nothing in a container,  

را در یک تکه کاغذ بریزید، ما به یک ظرف نیاز داریم. خوب، اگر در ظرفی چیزی نباشد،

it's empty. This is the idea here: something  that's flat is blank and something that can be ...  

آن ظرف خالی است. ایده اینجا این است: چیزی که صاف است خالی است و چیزی که می‌تواند

have something go inside of it, can be filled  with something else, a container, is empty. 

...  چیزی داخل آن باشد، می‌توان آن را با چیز دیگری پر کرد، یک ظرف، خالی است.

There is one phrase that I'd like to share with  you that kind of breaks this rule or we should say  

یک عبارت وجود دارد که می‌خواهم با شما به اشتراک بگذارم که به نوعی این قانون را زیر پا می‌گذارد یا باید بگوییم که

bends this rule a little bit, and that  is when we say my mind is blank. Well,  

این قانون کمی خم می‌شود، و آن زمانی است که می‌گوییم ذهن من خالی است. خوب،

your brain is not really flat, but it's  not really a typical container that can  

مغز شما واقعاً مسطح نیست، اما واقعاً یک ظرف معمولی نیست که

just have something poured into it, but  we use this phrase, "My mind is blank,"  

فقط چیزی در آن ریخته شود، اما ما از این عبارت "ذهن من خالی است" استفاده می کنیم

to mean I can't think of the answer. I don't  know what you're talking about. I have nothing  

به این معنی که نمی توانم به پاسخ آن فکر کنم. من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید. من

going on here. My mind is blank. Sorry, I  can't remember what to say. My mind is blank. 

اینجا هیچ کاری ندارم. ذهنم خالی است متأسفم، نمی‌توانم به خاطر بیاورم چه بگویم. ذهنم خالی است

Wonderful. All right, let's go to the next  pair. I'm so excited about my ... car.  

فوق العاده است. بسیار خوب، بیایید به جفت بعدی برویم . من خیلی هیجان زده ام ... ماشینم.

I'm so excited about my young car. I'm so excited  about my new car. Which one of these is best?  

من در مورد ماشین جوانم بسیار هیجان زده هستم. من برای ماشین جدیدم بسیار هیجان‌زده هستم. کدام یک از اینها بهتر است؟

I'm so excited about my new car. Well, usually we  use new for things and young for people. The child  

من در مورد ماشین جدیدم بسیار هیجان زده هستم. خوب، معمولاً از جدید برای چیزها و جوان برای افراد استفاده می‌کنیم.

is young. The car is new. But a little  tip, there is an exception to this,  

کودک جوان است. ماشین نو است. اما یک نکته کوچک، یک استثنا برای این وجود دارد،

something that can use both new and young,  and that is a country. So we might say,  

چیزی که می‌تواند هم از جدید و هم جوان استفاده کند، و آن یک کشور است. بنابراین می‌توانیم بگوییم،

"Well, relative to other countries, the United  States is a young country," or "The United  

«خب، نسبت به کشورهای دیگر، ایالات متحده کشوری جوان است» یا «ایالات

States is a new country. It wasn't United under  one leader until the last couple hundred years,  

متحده یک کشور جدید است. این کشور تا چند صد سال گذشته تحت رهبری یک رهبر متحد نبود،

but a lot of countries have been around for a  long time." So we might say the United States  

بلکه بسیار زیاد است. کشورها برای مدت طولانی وجود داشته اند." بنابراین ممکن است بگوییم ایالات

is a new country or the United States is  a relatively young country. For a country,  

متحده یک کشور جدید است یا ایالات متحده یک کشور نسبتاً جوان است. برای یک کشور،

we can use either of these words. My cat learned a new trick. He's so ... Hmm,  

می‌توانیم از یکی از این کلمات استفاده کنیم. گربه من یک ترفند جدید یاد گرفت. او خیلی ... هوم،

he's so smart; he's so wise. Which  one of these is the best for my cat?  

او خیلی باهوش است. او خیلی عاقل است کدام یک از اینها برای گربه من بهترین است؟

3, 2, 1. My cat learned a new trick. He's  so smart. The cat is smart, but the old man  

3، 2، 1. گربه من یک ترفند جدید یاد گرفت. او خیلی باهوش است. گربه باهوش است، اما

is wise. Usually, we use smart for some kind of  innate knowledge, something that's inside of you,  

پیرمرد عاقل است. معمولاً، ما از هوشمند برای نوعی دانش ذاتی استفاده می‌کنیم ، چیزی که در درون شماست،

but it can also be learned knowledge. So what's  the difference between smart and wise? Well, wise  

اما می‌توان آن را نیز دانش آموخت. پس فرق بین باهوش و عاقل چیست؟ خوب، عاقلانه

usually has to do with making good decisions. It's  not about knowing the correct answer. It's about a  

معمولاً با تصمیم گیری خوب ارتباط دارد. این درباره دانستن پاسخ صحیح نیست. این در مورد

deeper type of knowledge about the world  and that comes from a lot of experience.  

نوع عمیق‌تری از دانش درباره جهان است و این از تجربیات فراوان ناشی می‌شود.

You're not born being wise. Only people who have  a lot of life experience can be wise. So in this  

تو عاقل به دنیا نیامده ای فقط افرادی که تجربه زندگی زیادی دارند می توانند عاقل باشند. بنابراین در این

situation, my cat learned a new trick. He's pretty  smart, but he doesn't have life experience that he  

موقعیت، گربه من یک ترفند جدید یاد گرفت. او بسیار باهوش است، اما تجربه زندگی ندارد که

can share with other cats. He's not very wise, but  you know what, sometimes he can be pretty smart. 

بتواند با گربه‌های دیگر به اشتراک بگذارد. او خیلی عاقل نیست، اما می دانید، گاهی اوقات می تواند بسیار باهوش باشد.

The movie star drove a ... car.  The movie star drove a rich car  

ستاره سینما با یک ماشین ... رانندگی کرد. ستاره سینما با ماشینی ثروتمند

or the movie star drove an expensive car. Which  one of these two words about money is correct?  

یا ستاره سینما یک ماشین گران قیمت رانده است. کدام یک از این دو کلمه در مورد پول صحیح است؟

I'll give you three seconds. 3, 2, 1.  The movie star drove an expensive car.  

سه ثانیه بهت فرصت میدم 3، 2، 1. ستاره سینما یک ماشین گران قیمت رانده شد.

Rich is for people. The movie star is rich,  but expensive is for things. The car is  

ثروت برای مردم است. ستاره سینما ثروتمند است، اما برای چیزهای گران قیمت است. ماشین

expensive. This is an excellent distinction.  People are rich; things are expensive. 

گران است. این یک تمایز عالی است. مردم ثروتمند هستند؛ چیزها گران هستند

The thief broke into the safe and stole  something ... And stole something valuable?  

دزد وارد گاوصندوق شد و چیزی را دزدید ... و چیزی با ارزش را دزدید؟

And stole something invaluable? Which one of these  is correct? 3, 2, 1. The thief broke into the safe  

و چیز ارزشمندی را دزدید؟ کدام یک از اینها درست است؟ 3، 2، 1. دزد وارد گاوصندوق شد

and stole something valuable. Or, the thief broke  into the safe and stole something invaluable.  

و چیز ارزشمندی را دزدید. یا، دزد وارد گاوصندوق شد و چیز ارزشمندی را دزدید.

Sorry, this was the trick question. Both  of these words, valuable and invaluable,  

ببخشید این سوال ترفندی بود هر دوی این کلمات، ارزشمند و ارزشمند

have a similar meaning. Now, the thing that's  weird about this is that usually in-, the prefix  

، معنای مشابهی دارند. اکنون، چیزی که در این مورد عجیب است این است که معمولاً در-، پیشوند

in-, makes it a negative word. But what about  this valuable, invaluable? They have very  

in-، آن را به یک کلمه منفی تبدیل می کند. اما درباره این ارزشمند و ارزشمند چه می‌توان گفت؟ آنها معانی بسیار

similar meanings and let me tell you about it. The Royal jewels are valuable. This means that  

مشابهی دارند و اجازه دهید در مورد آن به شما بگویم. جواهرات سلطنتی ارزشمند هستند. این بدان معنی است که

they're expensive. They have a big cost. They have  a lot of value. The Royal jewels are valuable. But  

آنها گران هستند. هزینه زیادی دارند. آنها ارزش زیادی دارند. جواهرات سلطنتی ارزشمند هستند. اما

if we said the Royal jewels are invaluable,  this implies that, yes, they're expensive,  

اگر بگوییم جواهرات سلطنتی ارزشمند هستند، این بدان معناست که، بله، گران هستند،

but they also have another layer of value. Maybe  it's some kind of personal value. It's some kind  

اما لایه دیگری از ارزش نیز دارند. شاید این نوعی ارزش شخصی باشد. این

of value that we can't even imagine. It's so  important that we can't even put a number on it.  

نوعی ارزش است که ما حتی نمی توانیم آن را تصور کنیم. آنقدر مهم است که حتی نمی‌توانیم عددی روی آن بگذاریم.

We can't say that is $1,000 because there's a kind  of deeper value. So if there is something that is  

نمی‌توانیم بگوییم که 1000 دلار است زیرا نوعی ارزش عمیق‌تر وجود دارد. بنابراین اگر چیزی وجود دارد

passed down in your family, maybe it's something  that's invaluable. Your great grandmother made  

که   در خانواده شما منتقل شده است، شاید آن چیزی  ارزشمند باشد. مادربزرگ شما

a quilt and it's been passed down in your  family. Well, that quilt is invaluable. No  

یک لحاف درست کرده است و در خانواده شما نیز به ارث رسیده است. خوب، آن لحاف ارزشمند است. هیچ

amount of money can put a price on how  important that is to you. It's invaluable. 

مقدار پولی نمی‌تواند قیمتی را تعیین کند که چقدر برای شما مهم است. این بسیار ارزشمند است.

So some things are both valuable and  invaluable, like the Royal jewels,  

بنابراین برخی چیزها هم ارزشمند و هم ارزشمند هستند، مانند جواهرات سلطنتی،

but maybe your great-grandmother's quilt  isn't worth a lot of money, maybe it's not  

اما شاید لحاف مادربزرگ شما ارزش پول زیادی ندارد، شاید ارزش نداشته باشد

valuable, but it is invaluable to you. It  is more than important to you. What about  

، اما برای شما ارزشمند است. برای شما مهمتر از آن است. در مورد

learning English? Learning English is a valuable  skill. Great, it's something that's important.  

یادگیری انگلیسی چطور؟ یادگیری زبان انگلیسی یک مهارت ارزشمند است . عالی، این چیزی است که مهم است.

But you can also say learning English is an  invaluable skill. You cannot place a dollar  

اما شما همچنین می توانید بگویید که یادگیری زبان انگلیسی یک مهارت ارزشمند است. شما نمی توانید

value on learning English because the ways that  English can change your life is without a price.  

برای یادگیری زبان انگلیسی ارزش دلاری قائل شوید زیرا راه هایی که انگلیسی می تواند زندگی شما را تغییر دهد بدون قیمت است.

There's so many wonderful things that can happen  when you can speak confidently, understand other  

وقتی بتوانید با اعتماد به نفس صحبت کنید، دیگران را درک کنید

people, travel easily, have great work relations.  This is invaluable. It's not just a dollar number,  

، به راحتی سفر کنید، روابط کاری عالی داشته باشید، خیلی چیزهای شگفت انگیزی ممکن است اتفاق بیفتد. این بسیار ارزشمند است. این فقط یک عدد دلار نیست،

it's something in your heart as well. Great. Do you ... the teacher's name? Do you remind  

بلکه چیزی در قلب شما نیز هست. عالی. آیا شما ... نام معلم؟ آیا

the teacher's name? Do you remember the  teacher's name? Hmm, remind, remember,  

نام معلم را یادآوری می‌کنید؟ آیا نام معلم را به خاطر دارید؟ هوم، یادآوری کن، به خاطر بسپار،

I'll give you three seconds. 3, 2, 1.  Do you remember the teacher's name?  

سه ثانیه به تو فرصت می‌دهم. 3، 2، 1. نام معلم را به خاطر دارید؟

This is a common mistake I often hear English  learners make. They say, "Can you remember me  

این یک اشتباه رایج است که اغلب می‌شنوم زبان‌آموزان انگلیسی مرتکب می‌شوند. آنها می گویند، "آیا می توانید من را

about the test tomorrow?" The biggest difference  between remind and remember is who is doing it.  

درباره آزمون فردا به یاد بیاورید؟" بزرگترین تفاوت بین یادآوری و به خاطر سپردن این است که چه کسی آن را انجام می دهد.

Who is the subject? So let's take a look  at these two sentences. You will remember  

سوژه کیست؟ پس بیایید نگاهی به این دو جمله بیندازیم. نام معلم را به خاطر خواهید آورد

the teacher's name. Who is remembering? It's  you. You will remember the teacher's name. 

. چه کسی به یاد می آورد؟ این شما هستید. نام معلم را به خاطر خواهید آورد.

But take a look at this one: "I will  remind you of the teacher's name."  

اما به این یکی نگاه کنید: " نام معلم را به شما یادآوری می کنم."

I'm the one who's speaking. I will remind you of  the teacher's name. So it depends on who is the  

منم که دارم حرف میزنم نام معلم را به شما یادآوری می کنم . بنابراین بستگی به این دارد که چه کسی

subject. Usually, students need to remember about  a test, but if a student forgets about a test,  

سوژه باشد. معمولاً دانش‌آموزان باید یک آزمون را به خاطر بسپارند، اما اگر دانش‌آموزی امتحانی را فراموش کند

the teacher will remind the students about a test.  So make sure as an English learner that you do  

، معلم در مورد آزمونی به دانش‌آموزان یادآوری می‌کند. بنابراین به عنوان یک زبان آموز انگلیسی مطمئن شوید که

not say, "Can you remember me about the event?"  No. If someone else is helping you, you can say,  

نگویید: "می توانید من را در مورد این رویداد به یاد بیاورید؟" نه. اگر شخص دیگری به شما کمک می‌کند، می‌توانید بگویید،

"Can you remind me about the event?" "Hey, would  you mind sending me a text? Can you remind me  

"می‌توانی رویداد را به من یادآوری کنی؟" "هی، دوست داری پیامکی به من بفرستی؟ می‌توانی رویداد را به من یادآوری کنی

about the event? That would be really helpful  because I often forget about these types of  

؟ این واقعاً مفید خواهد بود، زیرا اغلب این نوع

things. It's difficult for me to remember, so can  you remind me about the event, please? Excellent." 

چیزها را فراموش می‌کنم. به خاطر سپردن آن برای من دشوار است، بنابراین می‌توانی رویداد را به من یادآوری کنی، لطفا؟ عالی."

My ... sister loves to ride horses. My little  sister loves to ride horses or my small sister  

خواهر من عاشق اسب سواری است. خواهر کوچک من عاشق اسب سواری است یا خواهر کوچک من

loves to ride horses. Which one of these is best?  And there's only one answer here. 3, 2, 1. My  

عاشق اسب سواری است. کدام یک از اینها بهتر است؟ و تنها یک پاسخ در اینجا وجود دارد. 3، 2، 1.

little sister loves to ride horses. Maybe you  learned a long time ago in elementary school,  

خواهر کوچک من عاشق اسب سواری است. شاید مدت‌ها پیش در مدرسه ابتدایی یاد گرفتی،

I have a younger sister. I have an older  sister and, yes, in daily conversation  

من یک خواهر کوچک‌تر دارم. من یک خواهر بزرگتر دارم و بله، در مکالمات روزانه

we use young and old, but we also use little and  big as well. So you might say I have a big sister.  

از کوچک و بزرگ استفاده می کنیم، اما از کوچک و بزرگ نیز استفاده می کنیم . پس شاید بگویید من یک خواهر بزرگ دارم.

I have a little sister. I have a big brother. I  have a little brother. We also use little and big  

من یک خواهر کوچک دارم. من یک برادر بزرگ دارم. من یک برادر کوچک دارم. ما همچنین از کوچک و بزرگ

for people when they're related to us, especially  for a sibling, a brother or a sister. For small,  

برای افرادی که با ما فامیل هستند، استفاده می کنیم، به ویژه برای خواهر یا برادر، برادر یا خواهر. برای کوچک،

usually this is for an item. My sister's clothes  are small. The shoes are too small. For the word  

معمولاً این برای یک مورد است. لباس خواهرم کوچک است. کفش ها خیلی کوچک هستند. برای کلمه

small, when we're talking about an item, well, we  often use both of these words. If I said that the  

کوچک، وقتی در مورد یک مورد صحبت می کنیم، اغلب از هر دوی این کلمات استفاده می کنیم. اگر بگویم که

butterfly is very small. The butterfly is very  little. Look at the little butterfly. Look at this  

پروانه بسیار کوچک است. پروانه خیلی کم است. به پروانه کوچولو نگاه کن به این

small butterfly. Both of these are fine. They're  for non-human things. The shirt is too small. The  

پروانه کوچک نگاه کنید. هر دوی اینا خوبن آنها برای چیزهای غیر انسانی هستند. پیراهن خیلی کوچک است.

shirt is too little. I can't wear it anymore.  It's too little. It's too small for items,  

پیراهن خیلی کوچک است. دیگه نمیتونم بپوشمش خیلی کم است. برای اقلام خیلی کوچک است،

but for people, when we're talking about your  relations, your brother or sister, we can use  

اما برای افراد، وقتی درباره روابط شما، برادر یا خواهرتان صحبت می‌کنیم، می‌توانیم از

my little sister or my big sister. Excellent. My computer is from 2005. It's so ...  

خواهر کوچکم یا خواهر بزرگم استفاده کنیم. عالی کامپیوتر من مال سال 2005 است. خیلی

It's so antique or it's so old, which one of  these words is the best in this sentence? Three,  

...   خیلی قدیمی است یا خیلی قدیمی است، کدام یک از این کلمات در این جمله بهترین است؟ سه،

two, what? My computer is from 2005. It's so old.  For an electronic, this is pretty old. Usually,  

دو، چی؟ کامپیوتر من مال 2005 است. خیلی قدیمی است. برای الکترونیک، این بسیار قدیمی است. معمولاً

we don't have electronics for 16 years. It's a  little bit unusual so we could say it's so old.  

16 سال است که لوازم الکترونیکی نداریم. کمی غیرمعمول است، بنابراین می‌توان گفت خیلی قدیمی است.

Now, technically, I think the real definition of  the word antique is something that's 100 years old  

اکنون، از نظر فنی، فکر می‌کنم تعریف واقعی کلمه عتیقه چیزی است که 100 سال قدمت دارد

or older. But in colloquial daily conversation,  sometimes we use this in a more flexible way. So  

یا بیشتر. اما در مکالمه روزمره محاوره‌ای، گاهی اوقات ما از این به روشی انعطاف‌پذیرتر استفاده می‌کنیم.

you might say, "The record player is an antique"  or "It's antique," and maybe it's from the 1940s.  

بنابراین   ممکن است بگویید، "صنعت پخش یک عتیقه است" یا "آنتیک است" و شاید مربوط به دهه 1940 باشد.

That's not technically 100 years, but it's  something that's old. It's really old. At least,  

این از نظر فنی 100 سال نیست، اما چیزی قدیمی است. واقعا قدیمیه حداقل،

it seems really old and that's what we're talking  about here is relatively, does it seem old?  

واقعاً قدیمی به نظر می‌رسد و این چیزی است که ما در اینجا در مورد آن صحبت می‌کنیم، نسبتاً قدیمی به نظر می‌رسد؟

It doesn't have to be exactly 100 years old,  but we could say that record player is an  

لازم نیست دقیقاً 100 سال قدمت داشته باشد، اما می‌توان گفت که دستگاه ضبط یک

antique. It's been passed down from my  grandparents and it's really cool. It still works.  

عتیقه است. این از پدربزرگ و مادربزرگ من منتقل شده است و واقعاً عالی است. هنوز هم کار می کند.

That is an antique, using it as a noun,  or it's antique, using it as an adjective. 

این یک عتیقه است، از آن به عنوان اسم استفاده می کند، یا آنتیک است، از آن به عنوان صفت استفاده می کند.

I do want to let you know, as a little bonus  tip, that sometimes we use the word antique as  

می‌خواهم به عنوان یک نکته کوچک به شما اطلاع دهم که گاهی اوقات از کلمه عتیقه به

an exaggeration. So back to the original example  of my computer from 2005, this is really old  

عنوان اغراق استفاده می‌کنیم. بنابراین به نمونه اصلی  رایانه من در سال 2005 برگردیم، این واقعاً

for a computer, right? I imagine most of you  don't still have the same computer from 2005.  

برای رایانه قدیمی   است، درست است؟ تصور می‌کنم بیشتر شما هنوز همان کامپیوتر سال 2005 را

So you could say, "Yeah, I still have my computer  from 2005. It's practically an antique." So we  

ندارید. بنابراین می‌توانید بگویید، "آره، من هنوز کامپیوترم را از سال 2005 دارم. این عملاً یک عتیقه است." بنابراین ما

can add that word practically, "It's pretty  much an antique. I can't believe I still have  

می‌توانیم این کلمه را عملاً اضافه کنیم: "این تقریباً یک عتیقه است. نمی‌توانم باور کنم که هنوز

it." So we're kind of softening the language a  little bit because antique is really something  

آن را دارم." بنابراین ما به نوعی زبان را کمی ملایم می‌کنیم، زیرا عتیقه‌ها واقعاً چیز

pretty old, but for an electronic, 2005 is  relatively old so we could say, "My computer is  

بسیار قدیمی هستند، اما برای الکترونیک، 2005 نسبتاً قدیمی است بنابراین می‌توانیم بگوییم: "کامپیوتر من

practically an antique. I can't believe it's  still working. It's practically an antique." 

عملاً یک عتیقه است. نمی‌توانم باور کنم که هنوز کار می‌کند. این عملا یک عتیقه است."

You're already finished eating? Did you even ...  the salmon? What can we say here? Did you even  

شما در حال حاضر غذا خوردن را تمام کرده اید؟ آیا شما حتی ...  سالمون را مصرف کردید؟ اینجا چه بگوییم؟ آیا حتی

taste the salmon? Did you even eat the salmon?  Which one of these words is the best here?  

سالمون را چشیدید؟ آیا شما حتی ماهی قزل آلا را خوردید؟ کدام یک از این کلمات اینجا بهتر است؟

3, 2, 1. You're already finished  eating? Did you even taste the salmon?  

3، 2، 1. شما از قبل غذا خوردن را تمام کرده اید؟ اصلا طعم ماهی قزل آلا رو چشید؟

Now, both of these words have to do with your  tongue and food, but the difference here is that  

حال، هر دوی این کلمات به زبان و غذای شما مربوط می شود، اما تفاوت اینجاست که

taste is for a small bite. "Did you even taste  the salmon?" compared to "I ate the salmon."  

مزه برای یک لقمه کوچک است. "آیا حتی ماهی سالمون را چشیدید؟" در مقایسه با "من ماهی قزل آلا را خوردم."

That means you pretty much finished the salmon.  We often use this for children and say, "Just  

این بدان معنی است که شما تقریباً ماهی قزل آلا را تمام کرده اید. ما اغلب از این برای کودکان استفاده می کنیم و می گوییم: "فقط

taste the food and give it a try." This means  just a small bite and you can judge if it's  

غذا را بچشید و امتحان کنید." این یعنی فقط یک لقمه کوچک و می‌توانید قضاوت کنید که آیا آن

something that you would like more of or you  don't want any more of it. Just give it a taste.  

چیزی است که بیشتر از آن می‌خواهید یا بیشتر آن را نمی‌خواهید. فقط به آن طعم بدهید.

Just have a little taste and  see what you think about it. 

فقط کمی ذوق داشته باشید و ببینید در مورد آن چه فکر می کنید.

Your new haircut ... like it's  comfortable for the hot summer weather.  

مدل موی جدید شما ... مثل اینکه برای هوای گرم تابستان راحت است.

Your new haircut looks like it's comfortable.  Your new haircut appears like it's comfortable.  

مدل موی جدید شما راحت به نظر می رسد. مدل موی جدید شما راحت به نظر می رسد.

Which one of these is the best here. As you  can tell, a lot of these words seem to have  

کدام یک از اینها اینجا بهتر است. همانطور که می‌توانید بگویید، به نظر می‌رسد بسیاری از این کلمات

a similar meaning, but their nuances are important  to know so that you use them correctly. I'll give  

معنای مشابهی دارند، اما تفاوت‌های ظریف آن‌ها مهم است که بدانید آن‌ها را به درستی استفاده کنید.

you three seconds. 3, 2, 1. Your new haircut looks  like it's comfortable for the hot summer weather.  

سه ثانیه به شما فرصت می دهم. 3، 2، 1. مدل موی جدید شما برای هوای گرم تابستان راحت به نظر می‌رسد.

If you have a short haircut especially,  this can be very comfortable for hot  

اگر مخصوصاً مدل موی کوتاهی دارید، این می‌تواند برای هوای گرم تابستان بسیار راحت باشد

summer weather. Unlike my hair, my hair is always  very hot so I almost always wear it up because  

. برخلاف موهای من، موهای من همیشه بسیار گرم است، بنابراین تقریباً همیشه آنها را می پوشم زیرا

it's not comfortable in the hot summer weather. So what's the difference between look and appear?  

در هوای گرم تابستان راحت نیست. پس تفاوت بین ظاهر و ظاهر چیست؟

Let me take a look at these sentences with  you. Your haircut looks like it's comfortable.  

اجازه دهید با شما به این جملات نگاه کنم. مدل موی شما راحت به نظر می رسد.

Your haircut appears to be comfortable. When I  say your haircut looks like it's comfortable,  

به نظر می رسد مدل موی شما راحت است. وقتی می‌گویم مدل موی شما راحت به نظر می‌رسد،

okay, that's just a statement. When I see your  haircut, it looks comfortable. But when I say  

خب، این فقط یک بیانیه است. وقتی مدل موی شما را می‌بینم ، راحت به نظر می‌رسد. اما وقتی می‌گویم

your haircut appears to be comfortable,  we have an underlying nuance here.  

به نظر می‌رسد مدل موی شما راحت است، در اینجا یک تفاوت اساسی داریم.

That means it appears, on the surface, it  appears to be comfortable, but really it's not. 

این بدان معناست که ظاهراً راحت به نظر می‌رسد، اما واقعاً اینطور نیست.

Let me give you a common situation where we  use a appear. Everyone on Instagram appears  

اجازه دهید یک موقعیت رایج را به شما ارائه دهم که در آن از یک ظاهر استفاده می‌کنیم. به نظر می رسد همه افراد در اینستاگرام

to be having a great life. If you've ever  looked at Instagram, you know that that's  

زندگی خوبی دارند. اگر تا به حال به اینستاگرام نگاه کرده باشید، می‌دانید که

the way it seems. People choose the best pictures,  happiest family, wonderful vacations, great food,  

اینطور به نظر می‌رسد. مردم بهترین عکس‌ها، شادترین خانواده، تعطیلات عالی، غذای عالی را انتخاب می‌کنند،

but life isn't always like that. Life  is real and not always perfect. That's  

اما زندگی همیشه اینطور نیست. زندگی واقعی است و همیشه کامل نیست.

not possible. So we can use this word, appear,  to show the difference between the appearance  

امکان نداره. بنابراین می‌توانیم از این کلمه، ظاهر، برای نشان دادن تفاوت بین ظاهر

and reality. Everyone on Instagram appears to be  having a nice life. But I know that in reality,  

و واقعیت استفاده کنیم. به نظر می رسد همه افراد در اینستاگرام زندگی خوبی دارند. اما من می دانم که در واقعیت،

that's not the case. So if you ever follow a  certain people on social media and it seems  

اینطور نیست. بنابراین، اگر زمانی افراد خاصی را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید و به نظر

like their life is great and then all of a sudden,  they say, "Actually we're getting a divorce," oh,  

می‌رسد که زندگی آنها عالی است و ناگهان می‌گویند: "در واقع ما داریم طلاق می‌گیریم"، اوه،

it might be really shocking to you because they  seem to be having a great life, they're appearing  

ممکن است برای شما تکان دهنده باشد زیرا آنها به نظر می رسد زندگی عالی دارند، به نظر

to have a great life, and then in reality, that's  not the case. So we often use the word appear to  

می رسد که زندگی عالی دارند، و سپس در واقعیت، اینطور نیست. بنابراین ما اغلب از کلمه ظاهرا برای

show this difference between what something  seems like or looks like and the reality. 

نشان دادن این تفاوت بین چیزی که به نظر می رسد یا به نظر می رسد و واقعیت استفاده می کنیم.

Great, all right, let's go to our next pair of  tricky words. I try to ... my house at the end  

عالی، بسیار خوب، بیایید به جفت واژه‌های پیچیده بعدی خود برویم . من سعی می کنم در پایان روز به خانه ام بروم

of the day. I try to clean my house or I try to  wash my house. 3, 2, 1. I try to clean my house  

. من سعی می کنم خانه ام را تمیز کنم یا سعی می کنم خانه ام را بشویم. 3، 2، 1. من سعی می کنم در پایان روز خانه ام را تمیز کنم

at the end of the day. The biggest difference  between these two words is that clean is general  

. بزرگترین تفاوت بین این دو کلمه این است که تمیز کردن عمومی است

and wash always involves water. So we could  use both of these words to talk about a carpet.  

و شستشو همیشه شامل آب است. بنابراین می‌توانیم از هر دوی این کلمات برای صحبت در مورد فرش استفاده کنیم.

I tried to clean the carpet. Okay, maybe there's  a spot and you're trying to get the spot out.  

سعی کردم فرش را تمیز کنم. بسیار خوب، شاید یک نقطه وجود داشته باشد و شما سعی می کنید آن نقطه را از بین ببرید.

Or, maybe you're taking some toys off of the  carpet or you're trying to get a couple things  

یا، شاید در حال برداشتن چند اسباب بازی از روی فرش هستید یا سعی می کنید چند چیز

off of the carpet. But if we say I'm trying to  wash the carpet, that means you are soaking it  

را از روی فرش بردارید. اما اگر بگوییم می‌خواهم فرش را بشوییم، به این معنی است که شما آن را

in water. Maybe you're using a washing machine.  Maybe you're using some kind of a carpet  

در آب خیس می‌کنید. شاید از ماشین لباسشویی استفاده می کنید. شاید از نوعی

cleaner device, but it always includes water. I have a weird ... about this. I have a weird  

دستگاه تمیزکننده فرش استفاده می‌کنید، اما همیشه شامل آب می‌شود. من یک ... در این مورد عجیب دارم. من یک احساس عجیب و غریب

emotion about this or I have a weird feeling about  this. Which one of these two words is best? 3, 2,  

در مورد این دارم یا یک احساس عجیب در مورد این موضوع دارم. کدام یک از این دو کلمه بهتر است؟ 3، 2،

1. I have a weird feeling about this. Do you ever  say anything in your native language and you don't  

1. من احساس عجیبی در این مورد دارم. آیا تا به حال به زبان مادری‌تان چیزی می‌گویید و

know exactly why you say that, but you know it's  right? This is how I feel about these two words,  

دقیقاً نمی‌دانید چرا آن را می‌گویید، اما می‌دانید که درست است؟ این احساسی است که من در مورد این دو کلمه

emotion and feeling. Now, psychologists generally  break these two words into saying that emotions  

احساس می کنم. اکنون، روانشناسان عموماً این دو کلمه را به این می‌گویند که

are physical and feelings are mental, but it was a  little bit confusing to me to try to read articles  

احساسات فیزیکی و احساسات روانی هستند، اما برای من کمی گیج‌کننده بود که سعی کنم مقالاتی را بخوانم

and break it down and explain it to you. So,  instead, we're going to take a look at some fixed  

و آن‌ها را تجزیه کنم و برای شما توضیح دهم. بنابراین، در عوض، ما قصد داریم به برخی از عبارات ثابت نگاهی بیندازیم

phrases that use emotion or feel and feeling  so that you can use them correctly yourself. 

که از عواطف یا احساس و احساس استفاده می‌کنند تا بتوانید خودتان به درستی از آنها استفاده کنید.

I felt a lack of emotion when I was fired from my  job. I just didn't care. I felt a lack of emotion.  

وقتی از شغلم اخراج شدم، احساس نداشتم . فقط برام مهم نبود احساس کمبود احساس کردم.

So here, emotion might be sadness, anger.  These are emotions. I felt a lack of emotion  

بنابراین در اینجا، احساس ممکن است غم و اندوه، خشم باشد. اینها احساسات هستند.

when I was fired from my job, I just didn't  care. Why did he feel a lack of emotion?  

وقتی از کارم اخراج شدم، احساس نداشتم، فقط اهمیتی نمی‌دادم. چرا او احساس کمبود احساسات کرد؟

It seems like something you should feel emotional  about. Take a look at this sentence: But later I  

به نظر می رسد چیزی است که باید نسبت به آن احساس احساس کنید. به این جمله نگاه کنید: اما بعداً

had some strong feelings about being fired. So  maybe in the moment you had a lack of emotion,  

احساس شدیدی در مورد اخراج شدم. بنابراین، شاید در همان لحظه احساس کمبود

but later you had some strong feelings  about it. It's something that you can't  

داشتید، اما بعداً احساسات شدیدی نسبت به آن داشتید. این چیزی است که

really stop. It just comes from inside of  you. So at our original sentence when I said  

واقعاً نمی‌توانید آن را متوقف کنید. فقط از درون شما می آید . بنابراین در جمله اصلی ما وقتی

I have a weird feeling about this, there's  something inside of me. It wasn't conscious;  

گفتم   احساس عجیبی در این مورد دارم، چیزی در من وجود دارد. آگاهانه نبود.

it's just a weird feeling. As I walked down that  dark street, I had a weird feeling about this,  

این فقط یک احساس عجیب است وقتی در آن خیابان تاریک قدم می‌زدم، احساس عجیبی در مورد آن داشتم،

kind of my intuition. Or, in our second example,  we'd say, I had some strong feelings about being  

نوعی شهود من. یا، در مثال دوم ما، می‌توانیم بگوییم، من احساسات شدیدی در مورد

fired later on. So something that came  from within me, some strong feelings. 

اخراج شدن بعدا داشتم. بنابراین چیزی که از درون من سرچشمه می‌گیرد، برخی احساسات قوی.

I'd like to give you a phrase that you can use  either emotions or feelings with. You could say,  

می‌خواهم عبارتی به شما بدهم که بتوانید از عواطف یا احساسات استفاده کنید. می‌توانید بگویید،

"I have mixed emotions about moving to a new  city" or "I have mixed feelings about moving  

«من احساسات متفاوتی در مورد نقل مکان به شهر جدید دارم » یا «احساسات متفاوتی درباره نقل مکان

to a new city." In this phrase, to have  mixed feelings or to have mixed emotions,  

به شهر جدید دارم». در این عبارت، برای داشتن احساسات مختلط یا داشتن احساسات مختلط،

you can use either of these words. This means  sometimes I feel really excited about it, but  

می توانید از هر یک از این کلمات استفاده کنید. این بدان معناست که گاهی اوقات واقعاً در مورد آن احساس هیجان می‌کنم، اما

I'm going to miss my family and, oh, I can't wait  for new adventures, but, oh, I'm not sure if I'll  

دلم برای خانواده‌ام تنگ می‌شود و اوه، نمی‌توانم منتظر ماجراجویی‌های جدید باشم، اما، آه، مطمئن نیستم که موفق شوم یا نه

succeed. You have mixed emotions or mixed feelings  about moving to a new city. So as you can see,  

. در مورد نقل مکان به یک شهر جدید، احساسات یا احساسات متفاوتی دارید. بنابراین همانطور که می بینید،   در

there are some exceptions to this as well. So how did you do? Some of these words appear  

این مورد نیز استثناهایی وجود دارد. خب چکار کردی؟ برخی از این کلمات

to be easy, but, remember, the more you practice,  the better it will be. So don't forget to download  

آسان به نظر می رسند، اما، به یاد داشته باشید، هرچه بیشتر تمرین کنید ، بهتر خواهد بود. بنابراین فراموش نکنید

the free PDF worksheet for all of these tricky  pairs of words that appear to be simple, but are  

که کاربرگ PDF رایگان را برای همه این جفت کلمات پیچیده که ساده به نظر می‌رسند، اما در

actually a little bit tricky. When you download  the PDF worksheet, you can review everything  

واقع کمی مشکل هستند، دانلود کنید. وقتی کاربرگ PDF را دانلود می‌کنید، می‌توانید همه چیزهایی را

that you learned in this lesson and you can also  answer Vanessa's Challenge Question at the end of  

که در این درس آموخته‌اید مرور کنید و همچنین می‌توانید به سؤال چالشی ونسا در

the worksheet so that you'll never forget what  you've learned. And now, I have a question for  

پایان  کاربرگ پاسخ دهید تا هرگز آموخته‌های خود را فراموش نکنید. و اکنون، من یک سوال از

you. Let me know, do you have a little sister or  a little brother? Let me know in the comments.  

شما دارم. به من بگو، آیا شما یک خواهر یا یک برادر کوچک دارید؟ در نظرات به من اطلاع دهید.

I can't wait to learn more about you and about  your family, and I'll see you again next Friday  

من نمی‌توانم صبر کنم تا درباره شما و خانواده‌تان بیشتر بدانم، و جمعه آینده دوباره شما را

for a new lesson here on my YouTube channel. Bye. The next step is to download the free PDF  

برای یک درس جدید در کانال YouTube من می‌بینم. خدا حافظ. گام بعدی دانلود کاربرگ رایگان PDF

worksheet for this lesson. With this  free PDF, you will master today's lesson  

برای این درس است. با این PDF رایگان، بر درس امروز تسلط

and never forget what you have learned. You  can be a confident English speaker. Don't  

خواهید داشت و هرگز آموخته‌های خود را فراموش نمی‌کنید. شما می‌توانید یک انگلیسی زبان مطمئن باشید.

forget to subscribe to my YouTube channel  for a free English lesson every Friday. Bye.

فراموش نکنید که هر جمعه برای یک درس انگلیسی رایگان در کانال YouTube من مشترک شوید. خدا حافظ.