5 ENGLISH WORDS EVERY ENGLISH LEARNER MUST KNOW

Hey.

سلام.

Hey.

Hey.

Guess what?

سلام.

سلام.

حدس بزن چی شده؟

We are heading into a brand new year.

ما وارد یک سال جدید می شویم.

That's right.

درست است.

Twenty twenty four.

بیست و بیست و چهار.

And, my friend, your English is about to go to the next level,

و دوست من، انگلیسی شما در آستانه رفتن به سطح بعدی است

and it all starts right now.

و همه چیز از همین الان شروع می شود.

I am teacher Tiffani, and I am so excited to be your English teacher, in

من معلم تیفانی هستم و بسیار هیجان زده هستم که معلم انگلیسی شما هستم، در

this lesson, the very first lesson for twenty twenty four, I am going to teach

این درس، اولین درس برای بیست و بیست و چهار، قصد دارم

you five English words that you must know in order to speak English fluently.

پنج کلمه انگلیسی را به شما آموزش دهم که برای اینکه بتوانید روان انگلیسی صحبت کنید باید بدانید.

But before we dive into the lesson, this first lesson of twenty twenty four, I

اما قبل از اینکه وارد درس شویم، این درس اول بیست و بیست و چهارم،

need to let you know something amazing.

باید چیز شگفت انگیزی را به شما بگویم.

For this year, starting this year, January first, again, depending on when you're

برای امسال، از امسال، اول ژانویه، دوباره، بسته به اینکه چه زمانی

watching this lesson, I have started a free, you heard me right, absolutely

این درس را تماشا می کنید، من یک

free daily English vocabulary newsletter.

خبرنامه رایگان روزانه واژگان انگلیسی، درست شنیدید، راه اندازی کردم.

My goal is to help you speak English fluently, and vocabulary

هدف من این است که به شما کمک کنم انگلیسی را روان صحبت کنید، و واژگان

is a very big part of that.

بخش بسیار مهمی از آن است.

So every day from Sunday to Friday, you will get an email with tons of vocabulary

بنابراین هر روز از یکشنبه تا جمعه، یک ایمیل با هزاران لغت دریافت خواهید کرد که به

words helping you reach the next level.

شما کمک می کند به سطح بعدی برسید.

So go to w w w dot daily english vocabulary dot com.

بنابراین به w w w dot واژگان انگلیسی روزانه دات کام بروید.

Enter your email address and you will start improving your vocabulary.

آدرس ایمیل خود را وارد کنید و شروع به بهبود دایره لغات خود خواهید کرد.

It's something I'm doing this year to help you improve your

این کاری است که امسال انجام می دهم تا به شما در بهبود

English, and I hope you'll love it.

زبان انگلیسی خود کمک کنم و امیدوارم که آن را دوست داشته باشید.

Now, my friend, are you ready?

حالا دوست من آماده ای؟

Well then, I'm teacher Tiffani.

خب پس من معلم تیفانی هستم.

Hey.

Hey.

سلام.

سلام.

Let's jump right in.

بیایید درست وارد شویم.

Let's get started with the very first word.

بیایید با اولین کلمه شروع کنیم.

So for Sunday, the very first word after me is procrastination.

بنابراین برای یکشنبه، اولین کلمه بعد از من تعلل است.

Oh, excellent.

اوه عالی

Again, procrastination.

باز هم تعلل.

Very good.

خیلی خوب.

Now this word procrastination, it literally just means the act

اکنون این کلمه تعویق، در لغت به معنای عمل

of delaying or postponing tasks.

به تاخیر انداختن یا به تعویق انداختن وظایف است.

There's something you have to do, something that needs to be done.

کاری هست که باید انجام دهید، کاری که باید انجام شود.

But instead of doing it, I'll do it later.

اما به جای انجام آن، بعداً آن را انجام خواهم داد.

I'll push it off.

من آن را فشار می دهم.

You are procrastinating.

معطل میکنی

So procrastination.

پس تعلل

Now this year, I don't want you to procrastinate.

حالا امسال نمی خوام معطل کنی.

I need you to take your English to the next level.

من به شما نیاز دارم که انگلیسی خود را به سطح بالاتری ببرید.

So let's check out some example sentences using this word.

پس بیایید چند جمله مثال با استفاده از این کلمه را بررسی کنیم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

John struggled with procrastination and often left his work until the last minute.

جان با تعلل دست و پنجه نرم می کرد و اغلب کار خود را تا آخرین لحظه ترک می کرد.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

عالی

Sentence number two.

جمله شماره دو

Don't let procrastination get in the way of your success.

اجازه ندهید اهمال کاری مانع موفقیت شما شود.

I'm gonna say this one more time.

اینو یه بار دیگه میگم

My friend, the individual watching this lesson or listening to this

دوست من، فردی که این درس را می بیند یا به این درس گوش می دهد

lesson, don't let procrastination get in the way of your success.

، اجازه ندهید که تعلل مانع موفقیت شما شود.

You can achieve your English goals.

شما می توانید به اهداف انگلیسی خود برسید.

And sentence number three, procrastination can lead to unnecessary

و جمله شماره سه، به تعویق انداختن می تواند منجر به استرس غیر ضروری

stress and missed deadlines.

و مهلت های از دست رفته شود.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

Alright.

So, again, for today, if you're watching it on a Sunday, the word you

عالی

بسيار خوب.

بنابراین، دوباره، برای امروز، اگر شما آن را در یکشنبه تماشا می کنید، کلمه ای که

need to master is procrastination.

باید به آن مسلط شوید تعلل است.

Good job.

آفرین.

Let's move on to the next word for Monday.

بیایید به حرف بعدی برای دوشنبه برویم.

Alright.

بسيار خوب.

Monday's word is prioritize.

حرف دوشنبه اولویت است.

Excellent.

عالی

Again, after me.

بازم بعد از من

Prioritize.

اولویت بندی کنید.

Whoo.

اووو

Great job.

کارت عالی بود.

Now this word prioritize, it just means to determine the order of

حالا این کلمه اولویت بندی، فقط به معنای تعیین ترتیب

importance of tasks or activities.

اهمیت کارها یا فعالیت هاست.

Once again, to determine the order of importance of tasks or activities.

یک بار دیگر ترتیب اهمیت کارها یا فعالیت ها را مشخص کنید.

So once again, imagine you have a list of things that you need to do today.

بنابراین یک بار دیگر، تصور کنید فهرستی از کارهایی دارید که باید امروز انجام دهید.

Maybe you need to call your family members.

شاید لازم باشد با اعضای خانواده خود تماس بگیرید.

Maybe you have a project that needs to be completed for work, and maybe you need to

شاید پروژه ای دارید که برای کار باید تکمیل شود و شاید لازم باشد

cook something for your family members.

برای اعضای خانواده خود چیزی بپزید.

There are many different tasks that you have to complete by the end of the day.

کارهای مختلفی وجود دارد که باید تا پایان روز آنها را تکمیل کنید.

But you don't wanna start with the unimportant task.

اما شما نمی خواهید با کار بی اهمیت شروع کنید.

Instead, you want to start with the most important task.

در عوض، می خواهید با مهمترین کار شروع کنید.

You want to, you got it, prioritize.

شما می خواهید، متوجه شدید، اولویت بندی کنید.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

Alright.

Here we go.

عالی

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

The very first example sentence using this word.

اولین جمله مثال با استفاده از این کلمه.

To meet the deadline, it is necessary to prioritize the most critical tasks.

برای رعایت مهلت مقرر، ضروری است که مهمترین وظایف را اولویت بندی کنید.

You got it.

فهمیدی.

Excellent.

عالی

Sentence number two.

جمله شماره دو

She always prioritizes her health and well-being above other commitments.

او همیشه سلامت و رفاه خود را بر سایر تعهدات در اولویت قرار می دهد.

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

Alright.

And sentence number three.

عالی

بسيار خوب.

و جمله شماره سه

It would help if you prioritized your goals based on their long term impact.

اگر اهداف خود را بر اساس تأثیر بلندمدت آنها اولویت بندی کنید، کمک خواهد کرد.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

عالی

So, again, our word is prioritize.

پس باز هم حرف ما اولویت است.

Great job.

کارت عالی بود.

Alright.

Let's move on to Tuesday.

بسيار خوب.

بریم سه شنبه

Again, this is if you're learning a word each day, remember, in

باز هم، اگر هر روز یک کلمه یاد می گیرید، به یاد داشته باشید، در

twenty twenty four, you are going to achieve your English goals.

بیست و بیست و چهار، به اهداف انگلیسی خود خواهید رسید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Tuesday's word, I want you to repeat it after me.

حرف سه شنبه، می خواهم بعد از من تکرارش کنی.

Delegate.

نماینده.

Excellent.

عالی

Again, after me.

بازم بعد از من

Delegate.

نماینده.

Great job.

کارت عالی بود.

Now this just means to give control, responsibility, authority to someone or

حالا این فقط به معنای دادن کنترل، مسئولیت، اختیار به کسی یا

to trust someone with a job or a duty.

اعتماد کردن به کسی با شغل یا وظیفه است.

Once again, to delegate, it just means to give control, responsibility,

بار دیگر، تفویض، فقط به معنای واگذاری کنترل، مسئولیت،

authority to someone or to trust someone with a job or a duty.

اختیار به کسی یا اعتماد کردن به فردی با شغل یا وظیفه است.

Right?

درست؟

For example, I'm your English teacher.

مثلا من معلم انگلیسی شما هستم.

I love teaching you English, but I'm also building a business so that I

من عاشق آموزش زبان انگلیسی به شما هستم، اما در حال ساختن یک کسب و کار هستم تا

can help even more English learners.

بتوانم حتی بیشتر به زبان آموزان انگلیسی کمک کنم.

Well, in order to build a strong business that helps tons of people around the

خوب، برای ایجاد یک تجارت قوی که به هزاران نفر در سراسر جهان کمک می کند،

world, it is important to have a team.

داشتن یک تیم مهم است.

And I have an amazing team.

و من یک تیم شگفت انگیز دارم.

And so in certain times at certain times, I have to delegate

و بنابراین در زمان‌های خاص در زمان‌های خاص، باید

different tasks to my team members.

وظایف مختلفی را به اعضای تیمم محول کنم.

Right?

Hey.

درست؟

سلام.

Can you please upload this video?

میشه لطفا این ویدیو رو آپلود کنید

Or, hey.

یا، هی

Can you please research this information?

میشه لطفا در مورد این اطلاعات تحقیق کنید؟

I'm delegating, asking them to take over something.

من تفویض اختیار می کنم، از آنها می خواهم چیزی را تصاحب کنند.

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

And, again, my team members, you all know I love you, including the student leaders.

عالی

و دوباره، اعضای تیم من، همه شما می دانید که من شما را دوست دارم، از جمله رهبران دانشجو.

Alright.

بسيار خوب.

Here we go.

Here's the first example sentence.

در اینجا ما می رویم.

در اینجا اولین جمله مثال است.

To save time, he delegated some of his work to his colleagues.

او برای صرفه جویی در وقت، بخشی از کارهای خود را به همکارانش واگذار کرد.

Next, sentence number two.

بعد جمله شماره دو.

Successful leaders know how to delegate tasks efficiently and

رهبران موفق می دانند که چگونه وظایف را به طور موثر واگذار کنند و از

utilize their team's strengths.

نقاط قوت تیم خود استفاده کنند.

And finally, sentence number three.

و در نهایت جمله شماره سه.

One of the key skills of a successful leader is knowing how

یکی از مهارت های کلیدی یک رهبر موفق این است که بداند چگونه

to delegate tasks effectively.

وظایف را به طور موثر تفویض کند.

Once again, one of the key skills of a successful leader is knowing

بار دیگر، یکی از مهارت های کلیدی یک رهبر موفق این است که بداند

how to delegate tasks effectively.

چگونه وظایف را به طور موثر واگذار کند.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

Excellent.

درست؟

عالی

So, again, the word is delegate.

پس باز هم کلمه تفویض است.

Great job.

Alright.

کارت عالی بود.

بسيار خوب.

Let's move on to the next word.

بریم سراغ کلمه بعدی.

Once again, I want to remind you, don't forget to sign up for the daily

یک بار دیگر، می خواهم به شما یادآوری کنم، فراموش نکنید که در

English vocabulary newsletter so that you can get words every single day and

خبرنامه روزانه واژگان انگلیسی ثبت نام کنید تا بتوانید هر روز کلمات را دریافت کنید و

take your English to the next level.

زبان انگلیسی خود را به سطح بالاتری ببرید.

Alright.

Here we go.

So we're moving on to the next word.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

بنابراین ما به سراغ کلمه بعدی می رویم.

Here's our next word.

در اینجا کلمه بعدی ما است.

Our next word is multitask.

کلمه بعدی ما چند کار است.

Excellent.

عالی

Good.

خوب

Once again, multitask.

یک بار دیگر، چند کار.

Great job.

Now what does this word multitask mean?

کارت عالی بود.

حالا این کلمه multitask به چه معناست؟

It just means the ability to perform multiple tasks simultaneously.

این فقط به معنای توانایی انجام چندین کار به طور همزمان است.

Once again, the ability to perform multiple tasks simultaneously.

بار دیگر، توانایی انجام چندین کار به طور همزمان.

I'll give you a perfect example.

من یک مثال کامل برای شما می زنم.

Right now, I am teaching you an English lesson.

الان دارم بهت درس انگلیسی میدم.

But you'll notice if you're watching, I'm also looking to

اما متوجه خواهید شد که اگر تماشا می کنید، من

my left, your right quite often.

اغلب به سمت چپم، سمت راست شما نیز نگاه می کنم.

Why?

چرا؟

Because I'm putting things on the screen, the words, the definitions, the sentences.

چون من چیزها را روی صفحه می گذارم، کلمات، تعاریف، جملات.

I'm clicking the button.

من روی دکمه کلیک می کنم.

I'm also making sure you see certain things and you hear

من همچنین مطمئن می شوم که شما چیزهای خاصی را می بینید و

certain things as I'm teaching you.

چیزهای خاصی را می شنوید همانطور که به شما آموزش می دهم.

I am, right now, in this moment, multitasking.

من، در حال حاضر، در این لحظه، چند وظیفه ای هستم.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

عالی

Alright.

Here we go.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

While multitasking may seem efficient, studies show that it often

در حالی که چندوظیفه ای ممکن است کارآمد به نظر برسد ، مطالعات نشان می دهد که اغلب

leads to decreased productivity.

منجر به کاهش بهره وری می شود.

Uh-oh.

اوه اوه

Uh-oh.

I just told you I'm multitasking.

اوه اوه

من فقط به شما گفتم من چند وظیفه ای هستم.

Don't worry.

نگران نباشید.

In this situation, it actually is working well because I'm doing different tasks for

در این شرایط، در واقع به خوبی کار می کند، زیرا من وظایف مختلفی را برای

the same purpose, for one main purpose.

یک هدف، برای یک هدف اصلی انجام می دهم.

Alright.

Here we go.

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

I find it challenging to focus on one task when I'm constantly multitasking.

وقتی دائماً در حال چندوظیفه بودن هستم، تمرکز روی یک کار چالش برانگیز است.

Make sense?

معنی دارد؟

And next, sentence number three.

و بعد جمله شماره سه.

Prioritizing tasks and avoiding multitasking can improve

اولویت بندی کارها و اجتناب از انجام چند وظیفه ای می تواند

time management skills.

مهارت های مدیریت زمان را بهبود بخشد.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

So, again, multitask.

عالی

بنابراین، دوباره، چند وظیفه ای.

Great job.

کارت عالی بود.

Alright.

Our next word, our fifth vocabulary word, I want you to repeat after me.

بسيار خوب.

کلمه بعدی ما، کلمه پنجم واژگان ما ، می خواهم بعد از من تکرار کنید.

Efficiency.

بهره وری.

Oh, good job.

اوه، کار خوب.

Again, after me.

بازم بعد از من

Efficiency.

بهره وری.

Great job.

Now what does this word efficiency actually mean?

کارت عالی بود.

حالا این کلمه کارایی واقعا به چه معناست؟

It means the ability to accomplish tasks with minimum wasted time or effort.

این به معنای توانایی انجام وظایف با حداقل زمان یا تلاش تلف شده است.

You're getting the job done quickly and effectively.

شما کار را سریع و موثر انجام می دهید.

You are being efficient.

شما کارآمد هستید

Make sense?

معنی دارد؟

Alright, check out these examples sentences.

خوب، این جملات نمونه را بررسی کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number one.

جمله شماره یک

The key to time management is finding ways to increase efficiency

کلید مدیریت زمان یافتن راه هایی برای افزایش کارایی

and complete tasks faster.

و تکمیل سریعتر وظایف است.

You got it?

فهمیدی؟

Good.

Here we go.

خوب

در اینجا ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

He developed a system that allowed him to work with efficiency and effectiveness.

او سیستمی را توسعه داد که به او اجازه می داد با کارایی و اثربخشی کار کند.

And now sentence number three.

و حالا جمله شماره سه.

One way to improve productivity is by optimizing efficiency.

یکی از راه‌های بهبود بهره‌وری، بهینه‌سازی کارایی است.

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

عالی

So, again, our fifth vocabulary word is efficiency.

بنابراین، دوباره، پنجمین کلمه واژگان ما کارایی است.

Great job.

Now I have a surprise for you.

کارت عالی بود.

حالا براتون یه سورپرایز دارم

I have a little bonus expression just for you.

من یک عبارت کوچک فقط برای شما دارم.

I told you that I was gonna give you five vocabulary words

من به شما گفتم که قرار است پنج کلمه لغت به شما بدهم

to start your year off right.

تا سال خود را به خوبی شروع کنید.

But now I want to give you one expression, one important

اما اکنون می‌خواهم یک عبارت را به شما بگویم، یک

expression that will also help you.

عبارت مهم که به شما کمک خواهد کرد.

And right before I give you that expression, I also need to remind you,

و درست قبل از اینکه این عبارت را به شما بگویم ، همچنین لازم است به شما یادآوری کنم،

every lesson, including the lessons moving forward, after you study these

هر درس، از جمله دروسی که در حال پیشرفت هستند، پس از مطالعه این

lessons, you can also find practice lessons in the English with Tiffani app.

درس ها، می توانید دروس تمرینی را به زبان انگلیسی با اپلیکیشن تیفانی نیز بیابید.

That's right.

درست است.

Download the app for free.

برنامه را به صورت رایگان دانلود کنید.

But I want you to practice what you're learning.

اما من از شما می خواهم آنچه را که یاد می گیرید تمرین کنید.

This year, I want you to take your English to the next level.

امسال، من از شما می خواهم که انگلیسی خود را به سطح بالاتری ببرید.

So you can download the app English with Tiffani for free and start

بنابراین می توانید اپلیکیشن انگلیسی را با تیفانی به صورت رایگان دانلود کنید و شروع به

practicing what you are learning.

تمرین آنچه در حال یادگیری هستید، کنید.

Alright.

So here we go.

بسيار خوب.

پس بزن که بریم.

The final one, the final bonus expression, the bonus expression is deep work.

آخرین، بیان پاداش نهایی، بیان پاداش کار عمیقی است.

Again, deep work.

باز هم کار عمیق.

This is an expression that native English speakers know and yous.

این عبارتی است که انگلیسی زبانان بومی آن را می شناسند و شما آن را می شناسید.

And my goal is to help you start sounding like a native English speaker.

و هدف من این است که به شما کمک کنم مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر برسید.

In order to do that, you have to use the words and expressions that

برای انجام این کار، باید از کلمات و عباراتی استفاده کنید که

native English speakers actually use.

انگلیسی زبانان بومی واقعاً استفاده می کنند.

So deep work.

کار خیلی عمیق

Good job.

آفرین.

Last time, after me.

آخرین بار بعد از من

Deep work.

کار عمیق

Great job.

Now what does this mean?

کارت عالی بود.

حالا این یعنی چی؟

It means focused and uninterrupted work on a cognitively demanding task.

این به معنای کار متمرکز و بدون وقفه روی یک کار شناختی است.

In other words, a task that requires a lot of deep thought.

به عبارت دیگر، کاری که نیاز به تفکر عمیق زیادی دارد.

It requires you to think critically.

نیاز به تفکر انتقادی دارد. به

It requires you to really focus.

شما نیاز دارد که واقعاً تمرکز کنید.

We say deep work when you take time to work on that task

زمانی می گوییم که کار عمیق را

without being interrupted.

بدون وقفه انجام دهید.

Hey.

My door is closed.

سلام.

درب من بسته است.

My phone is off.

گوشیم خاموشه

Everything else is off.

همه چیز دیگر خاموش است.

I am focused on getting this task completed.

من روی انجام این کار متمرکز هستم.

We call this deep work.

ما به این می گوییم کار عمیق.

Make sense?

معنی دارد؟

Excellent.

Alright.

عالی

بسيار خوب.

Let's check out the first example sentence.

بیایید اولین جمله مثال را بررسی کنیم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

He reserved blocks of time for deep work to tackle complex

او زمان‌هایی را برای کار عمیق در نظر می‌گرفت تا

projects without distractions.

پروژه‌های پیچیده را بدون حواس‌پرتی انجام دهد.

Makes sense.

منطقی است.

Right?

He wanted to make sure he completed the tasks, the projects

درست؟

او می‌خواست مطمئن شود که وظایف، پروژه‌ها را

without being interrupted.

بدون وقفه کامل کرده است.

So, again, he reserved blocks of time for deep work to tackle complex

بنابراین، دوباره، بلوک‌هایی از زمان را برای کار عمیق در نظر گرفت تا

projects without distractions.

پروژه‌های پیچیده را بدون حواس‌پرتی انجام دهد.

You got it?

فهمیدی؟

Excellent.

Alright.

Here we go.

عالی

بسيار خوب.

در اینجا ما می رویم.

Sentence number two.

جمله شماره دو

Deep work requires concentration and minimizing interruptions

کار عمیق نیاز به تمرکز و به حداقل رساندن وقفه ها

to maximize productivity.

برای به حداکثر رساندن بهره وری دارد.

Again, when you are actually doing this deep work, you need to make

دوباره، وقتی واقعاً این کار عمیق را انجام می دهید، باید

sure nothing else can bother you, nothing else can interrupt you.

مطمئن شوید که هیچ چیز دیگری نمی تواند شما را آزار دهد، هیچ چیز دیگری نمی تواند شما را مختل کند.

Why?

چرا؟

Deep work requires concentration and minimizing interruptions

کار عمیق نیاز به تمرکز و به حداقل رساندن وقفه ها

to maximize productivity.

برای به حداکثر رساندن بهره وری دارد.

Now sentence number three.

حالا جمله شماره سه.

She found that deep work sessions in the morning were the most productive for her.

او متوجه شد که جلسات کاری عمیق در صبح برای او بیشترین بازدهی را داشته است.

For this individual, she found that she was able to focus more, have

برای این فرد، او متوجه شد که می تواند بیشتر تمرکز کند،

less interruptions in the morning.

صبح ها وقفه های کمتری داشته باشد.

So she found that deep work sessions in the morning were

بنابراین او متوجه شد که جلسات کاری عمیق در صبح

the most productive for her.

برای او بیشترین بازدهی را داشته است.

Makes sense.

Right?

منطقی است.

درست؟

Excellent.

Alright.

So, again, we had deep work.

عالی

بسيار خوب.

بنابراین، دوباره، ما کار عمیقی داشتیم.

Now I hope you enjoyed this lesson.

حالا امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

Remember, this year, my friend, this year, you are going to take

یادت باشه، دوست من، امسال، تو قراره

your English to the next level, I want you to be with me every day.

انگلیسیت رو به سطح بالاتری برسونی، میخوام هر روز با من باشی.

So don't forget to go to w w w dot daily english vocabulary dot com and start

بنابراین فراموش نکنید که به w w w dot daily english vocabulary dot com بروید و

getting the free email newsletter on a daily basis from Sunday to Friday to

دریافت خبرنامه ایمیل رایگان را به صورت روزانه از یکشنبه تا جمعه آغاز کنید تا به

help you improve your English vocabulary.

شما در بهبود واژگان انگلیسی خود کمک کند.

I hope you enjoyed the lesson.

امیدوارم از درس لذت برده باشید.

I can't wait to talk to you next time.

من نمی توانم صبر کنم تا دفعه بعد با شما صحبت کنم.

Until then, remember to speak you still there?

تا آن زمان، به یاد داشته باشید که هنوز آنجا صحبت کنید؟

You know what time it is.

میدونی ساعت چنده.

Ain't nothing changed.

چیزی عوض نشده

It's story time.

زمان داستان است

Hey.

I said it's story time.

سلام.

گفتم وقت داستان است. بیا

Let's go.

بریم. بیا

Let's go.

بریم.

Alright.

بسيار خوب.

For twenty twenty four, to start off this year, I have a story for you.

برای بیست و بیست و چهار، برای شروع امسال، یک داستان برای شما دارم.

So this one, I hope, will encourage you.

بنابراین این یکی، امیدوارم، شما را تشویق کند.

So a few weeks ago, I found a plan online, a workout plan, because I was

بنابراین چند هفته پیش، یک برنامه آنلاین پیدا کردم، یک برنامه تمرین، زیرا من

going to the gym and then I stopped, then I started, then I stopped.

به باشگاه می رفتم و بعد متوقف شدم، سپس شروع کردم، سپس متوقف شدم.

I was going back and fourth, and I wasn't being consistent.

من داشتم به عقب و چهارم می رفتم و ثابت نبودم.

So I said, okay, Tiff.

بنابراین من گفتم، باشه، تیف.

You have to find a plan.

شما باید یک برنامه پیدا کنید. می

You know I always talk about plans.

دانید که من همیشه در مورد برنامه ها صحبت می کنم.

Right?

درست؟

Well, not just English plans.

خوب، نه فقط برنامه های انگلیسی.

Plans can apply to so many aspects of your life.

برنامه ها می توانند در بسیاری از جنبه های زندگی شما اعمال شوند.

And for me, I needed a workout plan.

و برای من به یک برنامه تمرینی نیاز داشتم. به

I needed something to show me on Monday, on Tuesday, Wednesday, Thursday,

چیزی نیاز داشتم که در روزهای دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه،

Friday, which exercises I needed to do.

جمعه به من نشان دهد، که تمرین هایی را که باید انجام می دادم.

I found a plan.

من یک طرح پیدا کردم.

I put it in my, uh, computer, and I was ready.

من آن را در کامپیوترم گذاشتم و آماده بودم.

But the very first day before I went to the gym to start this plan, I

اما اولین روز قبل از اینکه برای شروع این برنامه به باشگاه بروم،

happen to be listening to a podcast.

اتفاقاً در حال گوش دادن به یک پادکست بودم.

There's a guy, and he has a podcast where he talks about exercising.

پسری هست و پادکستی دارد که در مورد ورزش صحبت می کند.

He talks about running a business.

او در مورد راه اندازی یک تجارت صحبت می کند.

So I really relate to him because he loves exercise and

بنابراین من واقعاً با او ارتباط دارم زیرا او ورزش را دوست دارد و

he also is building a business.

همچنین در حال ایجاد یک تجارت است.

But in this episode, during the episode, he was talking to his

اما در این قسمت در حین اپیزود با مهمانش صحبت می کرد

guest, and two things came out.

که دو چیز مشخص شد.

The very first thing came out.

اولین چیزی که بیرون آمد.

It was this.

این بود

When it comes to exercising, it's not about what you do.

وقتی نوبت به ورزش می رسد، مهم نیست که چه کاری انجام می دهید.

It's about being consistent.

این در مورد سازگار بودن است.

And something about that phrase really hit home for me.

و چیزی در مورد آن عبارت واقعاً برای من جالب بود.

Okay.

It's not about what I'm doing.

باشه.

این به کاری که من انجام می دهم نیست.

It's about being consistent.

این در مورد سازگار بودن است.

And the second thing that was said was just do it.

و دومین چیزی که گفته شد این بود که این کار را انجام دهید.

He said, sometimes you'll get up in the morning, you'll lay in the bed,

گفت گاهی صبح بیدار میشی روی تخت دراز میکشی

you're awake, and you'll say, uh, I'm not really feeling it today.

بیداری و میگی اوه امروز واقعا حسش نمیکنم.

Or, uh, maybe I can go later.

یا، اوه، شاید بتوانم بعداً بروم.

Or or maybe you'll get on your phone and start swiping and looking at your friend's

یا ممکن است گوشی خود را بگیرید و شروع به کشیدن انگشت و تماشای

pictures or something on social media.

عکس های دوست خود یا چیزی در شبکه های اجتماعی کنید.

You'll start doing things that push back your plan.

شما شروع به انجام کارهایی خواهید کرد که برنامه شما را عقب می اندازد.

Uh, well, maybe I can exercise this afternoon instead of this morning.

اوه، خوب، شاید بتوانم امروز بعدازظهر به جای امروز صبح ورزش کنم.

And the guest on this show said, no.

و مهمان این برنامه گفت: نه.

Just do it.

فقط انجامش بده

Don't think about it.

بهش فکر نکن

Just get up and do it.

فقط بلند شو و انجامش بده

So this is what was filling my mind.

پس این چیزی بود که ذهنم را پر کرده بود.

These two statements were filling my mind as I traveled to the

این دو جمله ذهنم را پر کرده بود که ساعت

gym at five AM that morning.

پنج صبح همان روز به باشگاه ورزشی سفر کردم.

So I got to the gym, and I hadn't been running in a long time.

بنابراین به ورزشگاه رسیدم و مدت زیادی بود که دویدن نداشتم.

Right?

So my legs weren't used to the consistent movement, uh, fast movement because I

درست؟

بنابراین پاهای من به حرکت مداوم عادت نداشتند، آه، حرکت سریع، زیرا

hadn't been running in several months.

چندین ماه بود که نمی دویدم.

So I got on the treadmill.

بنابراین سوار تردمیل شدم.

And as soon as I got on the treadmill, two things came to mind again.

و به محض اینکه سوار تردمیل شدم دو چیز دوباره به ذهنم خطور کرد.

Be consistent, Tiff, and just do it.

ثابت باش، تیف، و فقط انجامش بده.

My plan was to go for thirty minutes.

برنامه من این بود که سی دقیقه بروم.

Remember, I hadn't been running in a while, but I said, Tiff, thirty minutes.

یادش بخیر، مدتی بود که نمی دویدم ، اما گفتم، تیف، سی دقیقه.

Just be consistent.

فقط سازگار باشید

Just do it.

فقط انجامش بده

So I started running.

بنابراین شروع به دویدن کردم.

And when I get back into running, I'll do intervals.

و وقتی دوباره به دویدن برگشتم، فواصل زمانی را انجام خواهم داد.

I'll run for two minutes, walk for two minutes, run for two minutes,

دو دقیقه می دوم، دو دقیقه راه می روم، دو دقیقه می دوم،

walk for two minutes, and I'll slowly increase the amount of time that I run.

دو دقیقه پیاده روی می کنم و به آرامی مدت زمان دویدن را افزایش خواهم داد.

And that's exactly what I was doing.

و این دقیقاً همان کاری بود که من انجام می دادم.

So when I got to that three minute run, two minute walk.

بنابراین وقتی به آن سه دقیقه دویدن، دو دقیقه پیاده روی رسیدم.

Three minute run, two minute walk.

سه دقیقه دویدن، دو دقیقه پیاده روی.

I started hearing voices in my head.

شروع به شنیدن صداهایی در سرم کردم.

Tiff, hey.

It's the first day.

تیف، هی

روز اول است

You don't have to do thirty minutes.

شما لازم نیست سی دقیقه انجام دهید.

Just do fifteen.

فقط پانزده را انجام دهید.

It's okay.

You could do twenty tomorrow immediately.

مشکلی نیست.

می توانید بلافاصله بیست فردا را انجام دهید.

Be consistent, Tiff.

سازگار باش تیف

Just do it, Tiff.

فقط انجامش بده تیف

And the thoughts that I had first thing in the morning started to

و افکاری که اول صبح داشتم

supersede the other thoughts.

جای افکار دیگر را گرفت.

I said, no.

گفتم نه

I'm gonna do thirty minutes.

من می خواهم سی دقیقه انجام دهم.

Why?

چرا؟

Because I have a plan.

چون برنامه دارم

Just be consistent, just do it.

فقط سازگار باشید، فقط انجامش دهید.

And I did it.

و من این کار را کردم.

I finished that thirty minute period.

من آن دوره سی دقیقه را تمام کردم.

And do you know what happened?

و میدونی چی شد؟

I felt so much confidence.

احساس اعتماد به نفس زیادی کردم

It was just a thirty minute run.

فقط سی دقیقه دویدن بود.

That's all it was.

همین بود.

I was exercising, I I wasn't doing anything for anyone else, but it

ورزش می‌کردم، هیچ کاری برای هیچ کس دیگری انجام نمی‌دادم، اما

affected me for the rest of the day.

برای بقیه روز روی من تأثیر گذاشت.

Why am I sharing this with you?

چرا این را با شما به اشتراک می گذارم؟

Because you, my friend, you have a plan for twenty twenty four.

چون تو دوست من برای بیست و بیست و چهار برنامه داری.

You have a plan for this year.

شما برای امسال برنامه دارید.

You want to achieve things this year.

شما می خواهید در این سال به چیزهایی برسید.

I want to tell you two things.

من می خواهم دو چیز را به شما بگویم.

Be consistent and just do it.

ثابت قدم باشید و فقط آن را انجام دهید.

You're gonna have ups and downs, but keep going forward, you'll be

فراز و نشیب هایی خواهید داشت، اما به جلو ادامه دهید،

amazed how much your life is going to change this year, not just your

شگفت زده خواهید شد که امسال چقدر زندگی شما تغییر خواهد کرد، نه فقط

English, but your life in general.

زبان انگلیسی، بلکه زندگی شما به طور کلی.

I want you to also remember that I believe in you.

من می خواهم شما نیز به یاد داشته باشید که من به شما ایمان دارم.

Yes.

آره.

You.

شما.

I believe that you will achieve your English goals.

من معتقدم که شما به اهداف انگلیسی خود خواهید رسید.

And throughout the rest of this year, for the next twelve months, I

و در بقیه سال جاری، برای دوازده ماه آینده، من

am going to be dedicated to helping you achieve your English goals.

قرار است به شما کمک کنم تا به اهداف انگلیسی خود دست یابید.

I am dedicated to you.

من تقدیم شما هستم.

Will you be dedicated to yourself?

آیا به خودت اختصاص خواهی داد؟

My friend, it's time to make things happen.

دوست من، وقت آن است که همه چیز اتفاق بیفتد.

Let's jump right

بیایید درست بپریم