5 Steps | Finally Speak English

Hey, I know that you want to speak English like a native English speaker.

سلام، من می دانم که شما می خواهید مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید. وقتی انگلیسی صحبت

You want to sound like a native English speaker when you speak English.

می کنید می خواهید مانند یک انگلیسی زبان بومی به نظر برسید.

You want to speak English fluently and you've done all that

شما می خواهید انگلیسی را روان صحبت کنید و تمام کارهایی را

you possibly could have done.

که احتمالاً می توانستید انجام دهید، انجام داده اید.

You've read books, you've attended classes, but you still

شما کتاب خوانده اید، در کلاس ها شرکت کرده اید، اما

have not achieved your goal yet.

هنوز به هدف خود نرسیده اید.

Well, don't worry.

خب نگران نباش

In today's lesson, I am going to tell you five steps.

در درس امروز، پنج مرحله را به شما می گویم.

You heard me write five steps that will help you finally speak

شما از من شنیدید که پنج مرحله نوشتم که به شما کمک می کند در نهایت

English like a native English.

مانند یک انگلیسی بومی انگلیسی صحبت کنید.

Are you ready?

اماده ای؟

Well, then I'm teacher Tiffani.

خب، پس من معلم تیفانی هستم.

Let's jump right in.

بیایید به داخل بپریم.

Step number one, you see my friend?

مرحله شماره یک، دوست من را می بینید؟

Step number one is you must believe that it is possible.

مرحله شماره یک این است که باید باور داشته باشید که ممکن است.

In other words, you must believe that it is possible for you to

به عبارت دیگر، باید باور داشته باشید که این امکان برای شما وجود دارد که

even speak English fluently.

حتی انگلیسی را روان صحبت کنید.

Why is this step number.

چرا این شماره مرحله است.

You see, I have been an English teacher for a long time.

ببینید من مدت زیادی است که معلم زبان انگلیسی هستم.

I taught English in South Korea for about 10 years, and I noticed there was

من حدود 10 سال در کره جنوبی انگلیسی تدریس کردم و متوجه شدم که

something very similar between all of my students and probably including you.

چیزی بسیار مشابه بین همه دانش آموزان من و احتمالاً شما وجود دارد.

You see, they had the desire to speak English fluently, but so

ببینید، آنها تمایل داشتند که انگلیسی را روان صحبت کنند، اما

many times they doubted their.

بارها به آنها شک می کردند.

They doubted that they would ever be able to speak English fluently

آنها شک داشتند که هرگز بتوانند انگلیسی را روان صحبت کنند

because there were so many rules and so many things they didn't know.

زیرا قوانین بسیار زیادی وجود دارد و چیزهای زیادی که آنها نمی دانستند.

And maybe you've experienced the exact same thing, but the fact of the matter

و شاید شما هم دقیقاً همین را تجربه کرده باشید ، اما واقعیت

is, in order to achieve any goal, including your English fluency goal,

این است که برای رسیدن به هر هدفی، از جمله هدف تسلط به زبان انگلیسی

you must first believe that it is even.

، ابتدا باید باور داشته باشید که یکسان است.

So right now I'm speaking directly to you.

بنابراین در حال حاضر من مستقیماً با شما صحبت می کنم.

I know it's hard.

میدونم سخته

I know that English is not the easiest language to learn, but what I also

می‌دانم که انگلیسی آسان‌ترین زبان برای یادگیری نیست، اما آنچه را که من نیز

know, even though I have never met you in person, I know that you are smart.

می‌دانم، با وجود اینکه هرگز شخصاً با شما ملاقات نکرده‌ام ، می‌دانم که شما باهوش هستید.

I know that you are smart enough and that your brain has the capacity

من می دانم که شما به اندازه کافی باهوش هستید و مغز شما ظرفیت

and the ability to grasp the English language to help you achieve your

و توانایی درک زبان انگلیسی را دارد تا به شما در رسیدن به هدفتان کمک کند

goal, but you won't achieve this goal.

، اما به این هدف نخواهید رسید.

You my friend, first.

اول تو دوست من

Believe it.

باور کن

You heard me right?

درست شنیدی؟

I need you to remind yourself every single day that you are smart enough

من نیاز دارم که هر روز به خود یادآوری کنید که به اندازه کافی باهوش هستید

and that you can achieve this goal.

و می توانید به این هدف برسید.

It doesn't matter if it gets hard, you have the ability to achieve this goal.

اگر سخت شود مهم نیست، شما توانایی رسیدن به این هدف را دارید.

This is step number one, not getting a book, not watching a video, no.

این مرحله شماره یک است، کتاب نگرفتن، تماشا نکردن ویدیو، نه.

Step number one is that.

مرحله شماره یک این است.

Must believe that it is possible.

باید باور کرد که ممکن است.

So what's step number two now?

خب حالا مرحله شماره دو چیست؟

You believe that it's possible.

شما معتقدید که ممکن است.

Step number two, you need to observe the English world.

مرحله دوم، شما باید دنیای انگلیسی را مشاهده کنید.

In other words, you must observe people speaking English natural.

به عبارت دیگر، شما باید افرادی را که به طور طبیعی انگلیسی صحبت می کنند، مشاهده کنید.

In various situations.

در شرایط مختلف.

Now, why is it so important for you to observe the English world?

حال، چرا تماشای دنیای انگلیسی برای شما اینقدر مهم است؟

Step number two, let me explain this so I can speak Korean.

مرحله شماره دو، اجازه دهید این را توضیح دهم تا بتوانم کره ای صحبت کنم.

I studied Korean when I was living in Korea as a missionary English teacher,

زمانی که در کره زندگی می‌کردم به‌عنوان معلم انگلیسی مبلغ، زبان کره‌ای را مطالعه

and as I was studying, I got many books.

کردم و در حین تحصیل، کتاب‌های زیادی به دست آوردم.

I took many classes.

کلاس های زیادی رفتم.

You see, like you, I love learning languages.

می بینید که من هم مثل شما عاشق یادگیری زبان هستم.

I love studying and learning new things.

من عاشق مطالعه و یادگیری چیزهای جدید هستم.

But at that time I was only using the books that I had been given.

اما در آن زمان فقط از کتاب هایی استفاده می کردم که به من داده بودند.

I had great teachers, but I had a very good knowledge of book Korean,

من معلمان خوبی داشتم، اما دانش بسیار خوبی از کتاب کره ای

and when I went to speak Korean, my Korean friends would always tell me,

داشتم، و وقتی می رفتم کره ای صحبت کنم، دوستان کره ای من همیشه به من می گفتند،

Tiff, you just don't sound natural.

تیف، تو طبیعی به نظر نمی رسی.

You just don't sound like a native Korean speaker.

شما فقط شبیه یک کره ای زبان مادری نیستید.

You can speak Korean, but you're really not fluent just yet, and

شما می‌توانید کره‌ای صحبت کنید، اما واقعاً هنوز مسلط نیستید، و

I know you've probably heard the same thing when you speak English.

می‌دانم که احتمالاً وقتی انگلیسی صحبت می‌کنید، همین حرف را شنیده‌اید.

You listen to yourself and you compare yourself to other Native English speakers.

شما به خودتان گوش می دهید و خود را با سایر زبان های بومی انگلیسی مقایسه می کنید.

You compare yourself possibly to other English learners, and you can't figure out

شما احتمالاً خود را با سایر زبان آموزان مقایسه می کنید و نمی توانید بفهمید که

why your English doesn't sound as good as.

چرا انگلیسی شما به خوبی به نظر نمی رسد.

I've been there.

من اونجا بودم.

I understand what you're feeling.

میفهمم چه احساسی داری

The reason is I wasn't observing the Korean world, and maybe you are

دلیلش این است که من دنیای کره را مشاهده نمی کردم و شاید شما هم

not observing the English world.

دنیای انگلیسی را مشاهده نمی کنید.

For example, you need to observe native English speakers.

به عنوان مثال، شما باید به زبان مادری انگلیسی توجه کنید.

Talking to each other, so not just English lessons.

صحبت کردن با یکدیگر، نه فقط درس های انگلیسی.

Yes, this lesson is very important and I am happy to be your teacher,

بله، این درس بسیار مهم است و من خوشحالم که معلم شما هستم،

but you must also observe native English speakers in the real world.

اما شما باید انگلیسی زبانان بومی را در دنیای واقعی نیز مشاهده کنید.

What do they talk about?

آنها در رابطه با چه موضوعی صحبت می کنند؟

What words do they use?

از چه کلماتی استفاده می کنند؟

What expressions do they use instead of just staying within the books?

آنها به جای ماندن در کتاب ها از چه عباراتی استفاده می کنند؟

Instead of just learning from the dictionary or looking at things

به جای اینکه فقط از فرهنگ لغت یاد بگیرید یا به چیزهایی

that are written down, you need to observe native English speakers

که نوشته شده است نگاه کنید، باید انگلیسی زبانان بومی را

in their natural environments.

در محیط طبیعی خود مشاهده کنید.

And because of the internet, you can do that very easily no

و به دلیل اینترنت، مهم نیست که در چه کشوری زندگی می کنید، می توانید این کار را به راحتی انجام دهید

matter what country you live in.

Go online, find a video, watch a movie, watch a drama, but it needs

. آنلاین شوید، یک ویدیو پیدا کنید، یک فیلم تماشا کنید، یک درام تماشا کنید، اما

to be with native English speaker.

باید با انگلیسی زبان مادری باشد.

Interacting with each other.

تعامل با یکدیگر. وقتی شروع به مشاهده دنیای انگلیسی

You'll be amazed how your English fluency will improve when you

کنید، شگفت زده خواهید شد که چگونه تسلط به زبان انگلیسی شما بهبود می یابد

start observing the English world.

.

This is so important.

این خیلی مهم است.

Step one, you must believe that it's possible.

مرحله اول، باید باور داشته باشید که امکان پذیر است.

And step two, you must observe the English world.

و مرحله دوم، شما باید دنیای انگلیسی را مشاهده کنید. هنگامی که

How do native English speakers speak when they're speaking to each other?

انگلیسی زبانان بومی با یکدیگر صحبت می کنند چگونه صحبت می کنند ؟

Step number three, another important step.

مرحله شماره سه، یک مرحله مهم دیگر.

You must study what is interesting to you.

شما باید آنچه را که برای شما جالب است مطالعه کنید.

In other words, you must study the things that almost

به عبارت دیگر، شما باید چیزهایی را مطالعه کنید که تقریباً

immediately catch your attention.

بلافاصله توجه شما را جلب می کند.

This is one of my favorite steps.

این یکی از مراحل مورد علاقه من است.

Again, study what is interesting to you.

باز هم آنچه را که برای شما جالب است مطالعه کنید.

So again, I told you earlier that I have literal.

بنابراین دوباره، قبلاً به شما گفتم که به معنای واقعی کلمه دارم.

Been teaching English for years.

سالهاست که انگلیسی تدریس می کنم.

I've taught thousands upon thousands of students in person and millions online,

من به هزاران هزار دانش آموز به صورت حضوری و میلیون ها دانش آموز را بصورت آنلاین آموزش داده ام

and something that is very common.

و چیزی که بسیار رایج است.

A common thread is that if you don't study something you're

یک موضوع رایج این است که اگر چیزی را که به آن علاقه دارید مطالعه نکنید

interested in, you will get bored.

، خسته خواهید شد.

The students that I have taught over the years, when they go back

دانش‌آموزانی که در طول این سال‌ها به آنها آموزش داده‌ام ، وقتی برمی‌گردند

and study things, if they're not interested in the topic, they'll.

و چیزهایی را مطالعه می‌کنند، اگر به موضوع علاقه‌ای نداشته باشند، حتماً خواهند شد.

They would stop in the past, and even my current students right now that

آنها در گذشته متوقف می شدند و حتی دانش آموزان فعلی من که

are in my academy, if they're not interested in a topic, they'll get bored.

اکنون در آکادمی من هستند، اگر به موضوعی علاقه نداشته باشند، خسته می شوند.

Once you find something that catches your attention, you will naturally

هنگامی که چیزی را پیدا کردید که توجه شما را به خود جلب کرد، طبیعتاً

want to know more about that thing or that activity or that topic.

می خواهید در مورد آن چیز یا آن فعالیت یا آن موضوع بیشتر بدانید.

For example, I love cooking.

مثلا من عاشق آشپزی هستم.

If you've been with me for a while and you've listened to my story times

اگر مدتی با من بودید و به داستان من گوش

a, don't worry, I'm gonna tell you a story at the end of this lesson.

دادید، نگران نباشید، در پایان این درس داستانی را برایتان تعریف می‌کنم.

You've heard me talk a lot about food and how much I enjoy cooking.

شنیده اید که من در مورد غذا زیاد صحبت می کنم و اینکه چقدر از آشپزی لذت می برم.

That's something that interests me.

این چیزی است که به من علاقه مند است.

So when I was studying Korean, I naturally got interested

بنابراین وقتی کره ای می خواندم، طبیعتاً

whenever I heard someone speaking.

هر زمان که صحبت های شخصی را می شنیدم علاقه مند می شدم.

Cooking and they were speaking in Korean, or whenever I saw a cooking program

آشپزی و آنها به زبان کره ای صحبت می کردند، یا هر زمان که برنامه آشپزی را دیدم

and there were Korean chefs discussing different techniques, even though I didn't

و سرآشپزهای کره ای در مورد تکنیک های مختلف بحث می کردند، حتی با وجود اینکه من در ابتدا

know all the words or the expressions at the beginning, the topic interested me.

همه کلمات یا عبارات را نمی دانستم ، موضوع برایم جالب بود.

So I naturally learned faster when they used a new word.

بنابراین طبیعتاً وقتی آنها از یک کلمه جدید استفاده می کردند سریعتر یاد می گرفتم.

When they used a new expression.

وقتی از یک عبارت جدید استفاده کردند.

Why?

چرا؟

Because in my brain, I already had a com.

چون در مغزم قبلاً یک کام داشتم.

For cooking for food.

برای پختن غذا.

I was already interested in that topic.

من قبلاً به آن موضوع علاقه داشتم.

The same is true for you, my friend.

دوست من در مورد شما هم همینطوره

Listen, I want you to speak English fluently, but in order to speak English

گوش کن، می‌خواهم انگلیسی را روان صحبت کنی، اما برای اینکه انگلیسی را

fluently, you have to remember step three.

روان صحبت کنی، باید مرحله سه را به خاطر بسپاری.

You have to study things that interest you.

شما باید چیزهایی را مطالعه کنید که مورد علاقه شما هستند.

When you watch a video, when you're reading something, if it catches

وقتی یک ویدیو را تماشا می کنید، زمانی که در حال خواندن چیزی هستید، اگر

your attention, that's a sign that.

توجه شما را جلب کرد، این نشانه آن است.

I need to dive deeper into this.

من باید عمیق‌تر به این موضوع بپردازم.

I need to see some more information, more videos, or read up more

من باید اطلاعات بیشتری را ببینم ، ویدیوهای بیشتری را ببینم یا بیشتر

on this topic in English.

در مورد این موضوع به زبان انگلیسی مطالعه کنم.

This is the key to help you speak English fluently.

این کلیدی است که به شما کمک می کند انگلیسی را روان صحبت کنید.

Step number three, if something interests you, learn more

مرحله شماره سه، اگر چیزی به شما علاقه مند است، زبان

English related to that topic.

انگلیسی مرتبط با آن موضوع را بیشتر یاد بگیرید.

Now, after you do this, step number four.

حالا بعد از انجام این کار، مرحله شماره چهار را انجام دهید.

Step number four is connected to your life.

مرحله شماره چهار به زندگی شما متصل است.

In other words, you must connect the things you study to things

به عبارت دیگر، شما باید چیزهایی را که مطالعه می کنید به چیزهایی که

currently happening in your life.

در حال حاضر در زندگی شما اتفاق می افتد متصل کنید.

I love this.

من عاشق اینم.

Step two.

I know I said I love step three, but I also love this step.

مرحله دو.

می دانم که گفته ام مرحله سه را دوست دارم، اما این مرحله را هم دوست دارم.

Again, connect it to your life.

دوباره، آن را به زندگی خود وصل کنید.

You see, English is a language, but when you think about your brain and

می بینید، انگلیسی یک زبان است، اما وقتی به مغز خود

the way your brain is, Your brain has different compartments and things

و نحوه عملکرد مغز خود فکر می کنید، مغز شما بخش های مختلفی دارد و چیزها

trigger other things in your brain.

چیزهای دیگری را در مغز شما تحریک می کنند.

For example, if I see a cup of water immediately in my brain,

به عنوان مثال، اگر بلافاصله یک فنجان آب در مغزم ببینم، به

I'm thinking of drinking the water of uh, I might be thirsty.

این فکر می کنم که آب اوه را بنوشم، ممکن است تشنه باشم.

All of these things are triggered just by seeing that glass of water.

همه این چیزها فقط با دیدن آن لیوان آب تحریک می شوند.

There are connections already in my brain that have been

در حال حاضر اتصالاتی در مغز من وجود دارد که

connected to this cup of water.

به این فنجان آب متصل شده است.

You have to do the same thing for everything you learn in English.

برای هر چیزی که به زبان انگلیسی یاد می گیرید باید همین کار را انجام دهید.

When you learn a new word, connect it to your life.

هنگامی که یک کلمه جدید یاد می گیرید، آن را به زندگی خود متصل کنید.

When you learn a new expression, connect it to your life.

وقتی یک عبارت جدید یاد می گیرید، آن را به زندگی خود متصل کنید.

When you learn a new concept or idea, figure out how you can connect

هنگامی که یک مفهوم یا ایده جدید را یاد می گیرید ، دریابید که چگونه می توانید

that concept or idea to your life and you will remember it forever.

آن مفهوم یا ایده را به زندگی خود متصل کنید و آن را برای همیشه به خاطر خواهید داشت.

For example, I said a few moments ago, I was thirsty when I saw the cup of water.

مثلاً چند لحظه پیش گفتم با دیدن جام آب تشنه بودم.

Another word for thirsty is parched.

کلمه دیگر برای تشنگی خشک شده است.

good again after me.

بعد از من دوباره خوب است

Parched.

خشک شده.

Excellent.

P A r c h e D.

عالی

P A r c h e D.

So I just taught you a new word.

بنابراین من فقط یک کلمه جدید به شما یاد دادم.

Pared.

پر شده.

Meaning thirsty.

به معنی تشنه.

So what you have to do right now, connect it to.

بنابراین کاری که در حال حاضر باید انجام دهید، آن را به آن وصل کنید.

Think about the last time you were parched, the last time you were thirsty.

به آخرین باری که خشک شدی، آخرین باری که تشنه بودی فکر کن.

Think about what you were doing.

به کاری که انجام می دادی فکر کن.

Why were you parched?

چرا خشک شدی؟

Maybe you were playing a sport.

شاید شما ورزش می کردید.

Maybe you were exercising at the gym.

شاید در باشگاه ورزش می کردید.

Think about the last time you were pared.

به آخرین باری فکر کنید که پارچ شده اید.

Now you're connecting the word to your life.

اکنون شما در حال اتصال کلمه به زندگی خود هستید.

This is how you'll remember the word.

اینگونه کلمه را به خاطر خواهید آورد.

You'll never forget it.

شما هرگز آن را فراموش نخواهید کرد.

You're connecting it to your life, which will help you use it in real

شما آن را به زندگی خود متصل می کنید، که به شما کمک می کند از آن در زندگی واقعی استفاده کنید

life and speak English more fluently.

و انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

Step number four.

مرحله شماره چهار

Now, step number five is just as important.

در حال حاضر، مرحله شماره پنج به همان اندازه مهم است.

Step number five, use it immediately.

مرحله پنجم، بلافاصله از آن استفاده کنید.

In other words, you must learn.

به عبارت دیگر، شما باید یاد بگیرید.

You must learn how to use what you're learning immediately in a conversation.

شما باید یاد بگیرید که چگونه فوراً در یک مکالمه از آنچه یاد می گیرید استفاده کنید .

This is something very similar to connecting it to your life.

این چیزی است که بسیار شبیه به اتصال آن به زندگی شماست.

Use it immediate.

فورا از آن استفاده کنید.

I just taught you the word parched, right?

من فقط کلمه خشک شده را به شما یاد دادم، درست است؟

We connected it to your life the last time you were parched.

آخرین باری که خشک شدی، آن را به زندگی ات وصل کردیم.

Now, use it immediately.

حالا فورا از آن استفاده کنید.

As soon as this video lesson is over, find someone, your mother,

به محض اینکه این درس ویدیویی تمام شد، یکی را پیدا کنید، مادرتان،

your father, your husband, your wife, your children, your friend.

پدرتان، شوهرتان، همسرتان، بچه هایتان، دوستتان.

Find someone to teach the word to.

کسی را پیدا کنید که این کلمه را به او یاد دهید.

Say, Hey, I just watched Teacher Tiffani's video and she taught me this word parched.

بگو هی، من همین الان ویدیوی معلم تیفانی را دیدم و او این کلمه را به من یاد داد.

Have you ever heard it before?

آیا قبلاً آن را شنیده اید؟

They may say no.

ممکن است بگویند نه.

Ah, let me teach it to you.

آه، بذار بهت یاد بدم

Pared just really means thirsty and woo.

Pared واقعاً به معنای تشنه و دلتنگی است.

I was parched last week.

من هفته پیش خشک شده بودم.

What happened first in step four?

اول در مرحله چهار چه اتفاقی افتاد؟

You connected it to your life.

شما آن را به زندگی خود وصل کردید.

Last week you were par.

هفته گذشته شما همتراز بودید.

Fifth step five.

مرحله پنجم پنجم

Now you're using it because you're teaching it to someone.

اکنون شما از آن استفاده می کنید زیرا دارید آن را به کسی آموزش می دهید.

Remember, in order for you to speak English fluently, like a

به یاد داشته باشید، برای اینکه بتوانید مانند یک

native English speaker, You have to understand how your brain works when

انگلیسی زبان مادری به زبان انگلیسی روان صحبت کنید، باید درک کنید که مغز

you're learning new information.

شما در هنگام یادگیری اطلاعات جدید چگونه کار می کند.

Remember, you have to believe that it's possible.

به یاد داشته باشید، باید باور داشته باشید که ممکن است.

You have to make sure you're learning what interests you.

شما باید مطمئن شوید که در حال یادگیری چیزهایی هستید که به آنها علاقه دارید.

You have to follow these steps in order to speak English fluently.

برای اینکه انگلیسی را روان صحبت کنید باید این مراحل را دنبال کنید.

And remember, step five, you must use what you learn immediately.

و به یاد داشته باشید، مرحله پنجم، باید فوراً از آنچه یاد می گیرید استفاده کنید.

Now, I hope this lesson really helped you.

اکنون، امیدوارم این درس واقعا به شما کمک کرده باشد.

I want you to speak English fluently.

می خواهم انگلیسی را روان صحبت کنید.

Remember, it's not just about what you're learning in the books.

به یاد داشته باشید، این فقط به چیزهایی که در کتاب ها یاد می گیرید نیست.

It's about how you are accessing that information, putting it

این در مورد نحوه دسترسی شما به آن اطلاعات، قرار دادن آن

into your brain, and using it.

در مغز و استفاده از آن است.

Remember step number one, believe that it's possible

گام شماره یک را به خاطر بسپارید، باور داشته باشید که ممکن است

because I believe it's possible.

زیرا من معتقدم که ممکن است.

I'll talk to you next time.

دفعه بعد باهات صحبت میکنم

Do, do, do, do, do, do, do, do.

انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید، انجام دهید.

Do.

انجام دادن.

, you still there?

، هنوز اونجایی؟

? I told you it was coming.

? بهت گفتم داره میاد

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It's story time A I said it's story time . All right, so for today's story, I want

زمان داستان است A گفتم زمان داستان است . بسیار خوب، بنابراین برای داستان امروز، می‌خواهم

to tell you about a time when I had.

در مورد زمانی برایتان بگویم که داشتم.

Yes, I've had c v I think two or three times, and this time, this

بله، من فکر می کنم دو یا سه بار c v داشته ام، و این بار،

was the first time I had Covid.

این اولین بار بود که به کووید مبتلا شدم.

Now, earlier I mentioned we were talking about things that interest you, right?

حالا، قبلاً اشاره کردم که ما در مورد چیزهایی صحبت می کردیم که برای شما جالب است، درست است؟

And I mentioned that I love food and I love cooking.

و اشاره کردم که عاشق غذا هستم و عاشق آشپزی هستم.

Now, my love for food actually came from my mom.

حالا، عشق من به غذا در واقع از مادرم ناشی شده است.

My mom is an excellent.

مامان من عالیه

Her food is absolutely delicious.

غذای او کاملاً خوشمزه است.

Literally, people eat her food and they wonder what she put in it.

به معنای واقعی کلمه، مردم غذای او را می خورند و تعجب می کنند که او در آن چه ریخته است.

They always want her to cook when we go to an event.

وقتی به مراسمی می رویم همیشه از او می خواهند آشپزی کند.

So I got Covid and at the time I was still living with my parents.

بنابراین من کووید را گرفتم و در آن زمان هنوز با والدینم زندگی می کردم.

I had, I had come back from Korea and I asked them if I could stay with

من داشتم، از کره برگشته بودم و از آنها پرسیدم که آیا می توانم مدتی با

them for a while because I was trying to build this business of, you know,

آنها بمانم، زیرا می خواستم این تجارت را ایجاد کنم، می دانید،

English teacher's business to help.

تجارت معلم انگلیسی برای کمک به آنها.

They said, Sure, Tiff, you can stay with us.

آنها گفتند، مطمئنا، تیف، شما می توانید پیش ما بمانید.

So I was staying with my parents and unfortunately I got Covid.

بنابراین من پیش والدینم ماندم و متأسفانه به کووید مبتلا شدم.

Now because I had Covid, I had to be quarantined.

حالا چون کووید داشتم، باید قرنطینه می‌شدم.

So I was staying with my parents and I had to stay in my room

پس من پیش پدر و مادرم می ماندم و باید

for a two week period, right?

یک دوره دو هفته ای در اتاقم می ماندم، درست است؟

Lockdown.

تعطیلی.

I could not come out the room.

نتونستم از اتاق بیام بیرون.

Well, that meant my parents had to make every meal for me.

خب، این بدان معنا بود که والدینم باید هر وعده غذایی را برای من درست می کردند.

I wasn't complaining.

من شاکی نبودم

Remember I told you my mom is a great.

یادت باشه بهت گفتم مامانم عالیه

So one day my dad, he was the one in charge of making my meals.

بنابراین یک روز پدرم مسئول تهیه غذای من بود.

So my dad is great, right?

پس پدر من عالی است، درست است؟

He's not as good a cook as my mom is, but he's good.

او مثل مامان من آشپز خوبی نیست، اما خوب است.

So my dad made my meals and my dad is a military guy.

بنابراین، پدرم غذای من را درست کرد و پدرم یک مرد نظامی است.

So if I wanted to eat at 8:00 AM 12:00 PM and 5:00 PM my dad would have the

بنابراین اگر می خواستم ساعت 8 صبح، 12:00 و 5:00 بعد از ظهر غذا بخورم،

food at my door at 7 59, 11 59, and 4 59.

پدرم غذا را در 7 59، 11 59، و 4 59 درب منزل می خورد

Always.

. همیشه.

So my dad, yes, dependable.

پس پدرم، بله، قابل اعتماد است.

I could always count on my dad getting the food to me on.

همیشه می‌توانستم روی این حساب کنم که پدرم غذا را به من می‌رساند.

. So the following day, my dad did it the first day and the

. بنابراین روز بعد، پدرم روز اول این کار را انجام داد و

following day it was my mom's turn.

روز بعد نوبت مادرم بود.

Now I knew, Woo, wait.

حالا فهمیدم، وو، صبر کن.

I knew the food was going to be good.

میدونستم غذا خوب میشه

So I told my mom, I said, Hey mommy, I, I'm hungry, so would you mind bringing the

بنابراین به مامانم گفتم، گفتم: هی مامان، من گرسنه هستم، پس می‌خواهی

food for lunch, my food around 12 o'clock.

غذای ناهار را بیاوری، غذای من حدود ساعت 12 است.

She said, No problem, baby.

او گفت: مشکلی نیست عزیزم.

She said, What would you like me to make you now?

گفت حالا دوست داری چی بسازم؟

I love anything my mom makes, but I really love the way my mom makes sandwiches.

من هر چیزی را که مادرم درست می کند دوست دارم، اما روش درست کردن ساندویچ های مادرم را واقعا دوست دارم.

Not just basic sandwiches.

نه فقط ساندویچ های اولیه.

My mom adds like six or seven different ingredients to her sandwiches.

مادرم شش یا هفت ماده مختلف به ساندویچ هایش اضافه می کند.

They're really good.

اونا واقعا خوبن

So I mean, when I say my mouth was watering, I was sitting in my room.

پس یعنی وقتی میگم دهنم آب میرفت تو اتاقم نشسته بودم.

It was about 1155.

حدود 1155 بود.

Now remember I was used to my dad coming right at 1159.

حالا یادت باشه من عادت داشتم پدرم درست ساعت 1159 بیاد.

So I said, I'm about to throw down.

پس گفتم، دارم می رم پایین.

This food is about to be amazing.

این غذا قرار است شگفت انگیز شود.

So I'm sitting at my desk in my room waiting for the knock to come at the.

پس من پشت میزم در اتاقم نشسته ام و منتظر می مانم تا صدای زنگ در بیاید.

Look at the clock.

به ساعت نگاه کن.

1158.

1158.

I say, Oh yeah, one more minute.

من می گویم، اوه بله، یک دقیقه دیگر.

It's coming.

داره میاد

It's coming.

داره میاد

1159.

1159.

I looked at the door.

به در نگاه کردم.

I said, Okay, all right.

گفتم: باشه، باشه.

Maybe she'll come at 12, right?

شاید او در ۱۲ سالگی بیاید، درست است؟

12 o'clock is when I asked.

ساعت 12 بود که پرسیدم.

So 12 o'clock rolled around.

بنابراین ساعت 12 چرخید.

Nobody.

هيچ كس.

I said, Okay, you know, maybe she's still cooking downstairs.

گفتم، باشه، میدونی، شاید اون هنوز داره طبقه پایین غذا درست میکنه.

I can just wait.

Right?

فقط میتونم صبر کنم

درست؟

1205 and I felt my stomach start to growl.

1205 و احساس کردم شکمم شروع به غر زدن کرد.

Right.

درست.

You know when you get hungry, your stomach starts to rumble, right?

می دانید وقتی گرسنه می شوید، شکمتان شروع به غرش می کند، درست است؟

It was rumbling because I was extremely hungry and I

غرش می کرد چون به شدت گرسنه بودم و

couldn't do anything about it.

نمی توانستم کاری انجام دهم.

1210, look at the door.

1210، به در نگاه کن.

Is that okay?

خوبه؟

1215.

1215.

1220.

1220.

1225.

1225.

Now, at this time, I felt like I had lost my sense of reality.

حالا، در این زمان، احساس می کردم که احساس واقعیت را از دست داده ام.

I was starving.

داشتم از گرسنگی میمردم

I couldn't do anything.

من نمی توانستم کاری انجام دهم.

My mom kept summing.

مامانم مدام جمع بندی می کرد.

I'm saying, I'm coming dear.

میگم میام عزیزم.

Don't worry.

نگران نباشید.

And I said, You say you're coming, but you're not coming.

و من گفتم، تو می گویی که می آیی، اما نمی آیی.

1225 here, a knock on the door.

1225 اینجا، یک ضربه به در.

Hey baby.

سلام عزیزم.

Hey baby.

You ready for your meal?

سلام عزیزم.

برای غذای خود آماده اید؟

Am I ready?

آیا من آماده ام؟

No, I didn't say this out loud.

نه من این را با صدای بلند نگفتم.

I said ye yes.

گفتم بله.

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

. So she put it at the door because again, I had covid.

. بنابراین او آن را دم در گذاشت زیرا دوباره کووید داشتم.

They couldn't come in contact with me and she walked away.

آنها نتوانستند با من تماس بگیرند و او رفت.

Now, when I opened the door, remember I was starving when I opened the

حالا که در را باز کردم یادت باشد که وقتی در را باز کردم از گرسنگی مرده

door and I looked at the plate that my mom had prepared for me.

بودم و به بشقابی که مامانم برایم آماده کرده بود نگاه کردم.

I forgot everything.

همه چیز را فراموش کردم.

I forgot the long wait.

انتظار طولانی را فراموش کردم.

I forgot everything as the aromas hit my nose and I said, Thank you, Jesus.

همه چیز را فراموش کردم چون عطرها به دماغم خوردند و گفتم: متشکرم عیسی.

The wait was long, but woo, the results.

انتظار طولانی بود، اما وای، نتایج.

Oh my goodness.

اوه خدای من.

That sandwich was absolutely amazing.

آن ساندویچ کاملاً شگفت انگیز بود.

So I called my mom, she was down.

برای همین به مامانم زنگ زدم، او پایین بود.

I said, Thank you so much for the.

گفتم: خیلی ممنون از شما

, what is the point?

، نکته چیست؟

What is the lesson?

درس چیست؟

Sometimes , you're gonna have to wait a long time to get the results you're

گاهی اوقات، برای به دست آوردن نتایجی که به

looking for, but if you wait patiently, the results will exceed your expectations.

دنبال آن هستید، باید مدت زیادی صبر کنید، اما اگر صبورانه صبر کنید ، نتایج فراتر از انتظارات شما خواهد بود.

So yes, my dad would come on time, but my mom, even though she was late,

پس بله، پدرم سر وقت می آمد، اما مامانم، با اینکه دیر کرده بود،

that plate of food, I will never.

آن بشقاب غذا را من هرگز نخواهم آورد.

Now, this was just for fun, but I want you as an English learner to remember this.

حالا، این فقط برای سرگرمی بود، اما من می خواهم شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی این را به خاطر بسپارید.

It's taken you a long time or what seems to be a long time

برای دستیابی به هدف انگلیسی خود زمان زیادی یا چیزی که به نظر می رسد زمان زیادی از شما گرفته شده است

to achieve your English goal.

.

I know you want it just like I wanted that plate of food, but be patient.

می دانم که شما هم مثل من آن بشقاب غذا را می خواهید، اما صبور باشید.

Because you will achieve your goal.

زیرا به هدف خود خواهید رسید.

Believe that you'll achieve your goal, and when it happens,

باور کن که به هدفت میرسی و وقتی اون اتفاق بیفته،

woohoo, it's gonna be sweet.

واو، شیرین میشه.

All right, I will talk to you in the next lesson.

بسیار خوب، در درس بعدی با شما صحبت خواهم کرد.

I hope you enjoyed this story.

امیدوارم از این داستان لذت برده باشید.

Have a wonderful week, and remember to speak English.

هفته فوق العاده ای داشته باشید و یادتان باشد انگلیسی صحبت کنید.