5 ENGLISH EXPRESSIONS YOU MUST KNOW

Hey today, I'm going to teach you five English expressions.

سلام امروز پنج عبارت انگلیسی را به شما آموزش می دهم.

You must know in order to sound like a native English speaker and be able

شما باید بدانید تا مانند یک انگلیسی زبان بومی به نظر برسید و بتوانید

to understand native English speakers.

انگلیسی زبانان مادری را درک کنید.

Now all of these expressions come from my ebook.

اکنون همه این عبارات از کتاب الکترونیکی من آمده است.

100 English expressions.

100 عبارت انگلیسی

You can get your copy by going to www.study.

شما می توانید نسخه خود را با مراجعه به www.study دریافت کنید.

Tiffani.com or by hitting the link in the description.

Tiffani.com یا با زدن لینک در توضیحات.

Now, are you ready to learn these five important English expressions?

اکنون، آیا آماده یادگیری این پنج عبارت مهم انگلیسی هستید؟

Well, then I'm teacher.

خب پس من معلمم

Tiffani let's jump right in.

تیفانی بیا بریم داخل. خیلی

All right.

So our first expression is for the record for the record.

خب.

بنابراین اولین عبارت ما برای رکورد برای رکورد است.

Now this is a very important expression, so I want to make sure

حالا این یک عبارت بسیار مهم است، بنابراین من می خواهم مطمئن شوم که

your pronunciation is correct.

تلفظ شما درست است.

So after.

پس بعد از

For the record.

برای ثبت.

Excellent.

عالی

Last time after me for the record.

آخرین بار بعد از من برای رکورد.

Good job now for the record is just used.

کار خوب در حال حاضر برای رکورد فقط استفاده شده است.

When you want to say something publicly.

وقتی می خواهید چیزی را علنی بگویید.

And as a fact, basically, you want everyone to know, Hey, this is

و به عنوان یک واقعیت، اساسا، شما می خواهید همه بدانند، هی، این

my thought, this is my opinion.

فکر من است، این نظر من است.

This is my position.

این موضع من است.

This is the truth.

این حقیقت است.

And I want everyone to know.

و من می خواهم همه بدانند.

In English we say for the record.

در انگلیسی برای ثبت می گوییم.

So let me show you an example sentence using this expression.

بنابراین اجازه دهید یک جمله مثال را با استفاده از این عبارت به شما نشان دهم.

For example, I am willing to say for the record that it has enormous value.

به عنوان مثال، من حاضرم برای سابقه بگویم که ارزش بسیار زیادی دارد.

One more time.

یک بار دیگر

Watch how.

ببین چطور

I am willing to say for the record that it has enormous value.

من حاضرم برای سابقه بگویم که ارزش بسیار زیادی دارد.

Now I can actually take it out of the sentence and the

اکنون می توانم آن را از جمله خارج کنم و

sentence will still make sense.

جمله همچنان معنا خواهد داشت.

Watch, I am willing to say that it has enormous value, make sense, but remember.

تماشا کنید، حاضرم بگویم که ارزش زیادی دارد، منطقی است، اما به یاد داشته باشید.

For the record is used to state something publicly as a fact to let

از آنجایی که سابقه برای بیان عمومی چیزی به عنوان یک واقعیت استفاده می شود تا

everyone know, Hey, this is my position and you don't have to doubt it.

همه بدانند، هی، این موضع من است و شما لازم نیست در آن شک کنید.

I am willing to say for the record so that everyone knows that it has enormous.

من حاضرم برای رکورد بگویم تا همه بدانند که بسیار زیاد است.

Makes sense.

منطقی است.

Right.

All right.

درست.

خیلی خوب.

Let's look at the second example sentence, just for the record, perhaps you'd like

بیایید به جمله مثال دوم نگاه کنیم، فقط برای ثبت، شاید بخواهید

to tell me what you're doing Monday.

به من بگویید دوشنبه چه کار می کنید.

Remember we can take it out and the sentence or question

به یاد داشته باشید که ما می توانیم آن را حذف کنیم و جمله یا سوال

will still make sense.

همچنان معنا خواهد داشت.

Perhaps you'd like to tell me what you're doing Monday.

شاید بخواهید به من بگویید دوشنبه چه کار می کنید.

Add it at the beginning.

در ابتدا آن را اضافه کنید.

Listen, just for the record.

فقط برای ضبط گوش کن

Just so that we're all clear.

فقط برای اینکه همه ما روشن باشیم

Perhaps you'd like to tell me what you're doing.

شاید دوست داشته باشی به من بگو چه کار می کنی.

Just for the record.

فقط برای ثبت.

And last, what about this one for the record?

و آخر، در مورد این یکی برای ثبت چه می شود؟

It was she who approached me about such a deal.

این او بود که در مورد چنین معامله ای به من مراجعه کرد.

Not the other way around again, making sure that everyone listening knows,

نه برعکس، مطمئن شوید که همه کسانی که گوش می دهند می دانند،

Hey, this is my position, my opinion.

هی، این موضع من است، نظر من.

And I'm stating it as a fact.

و من آن را به عنوان یک واقعیت بیان می کنم.

You don't have to doubt it for the record for the record.

برای ثبت رکورد، لازم نیست به آن شک کنید .

It was she who approached me about such a deal, not the other way around.

این او بود که در مورد چنین معامله ای به من مراجعه کرد، نه برعکس.

I want you to know that.

من می خواهم شما بدانید که.

It wasn't me.

من نبودم

It was her.

او بود.

That's a fact for the record makes sense.

این یک واقعیت برای ثبت منطقی است.

This is a very useful English expression for the record.

این یک عبارت انگلیسی بسیار مفید برای ضبط است.

Now the second one is also just as useful.

حالا دومی هم به همان اندازه مفید است.

The second English expression is for as long as I can remember

دومین عبارت انگلیسی برای تا زمانی که من می

for as long as I can remember.

توانم تا زمانی که یادم می آید، است.

So after me, for as long as I can remember, Excellent.

پس از من، تا زمانی که یادم می آید، عالی است.

Now this expression just means to remember most or all of one's life.

اکنون این عبارت فقط به معنای به یاد آوردن بیشتر یا تمام زندگی خود است.

My memory about this person, this event, this topic, it

خاطرات من در مورد این شخص، این رویداد، این موضوع،

really spans my entire life.

واقعاً تمام زندگی من را در بر می گیرد.

The only thing I can remember is this for as long as I can remember.

تنها چیزی که می توانم به خاطر بسپارم این است تا زمانی که یادم می آید.

So first example, sentence here.

بنابراین مثال اول، جمله در اینجا.

Her family has lived in New York for as long as I can remember.

خانواده او تا زمانی که به یاد دارم در نیویورک زندگی می کنند.

I don't remember her living anywhere else.

یادم نمیاد جای دیگه زندگی کنه

I don't remember there being a time that she was not living in new.

یادم نمی آید زمانی باشد که او در شرایط جدید زندگی نکرده باشد.

In English we say for as long as I can remember.

در انگلیسی تا زمانی که یادم می آید می گوییم.

So for as long as I can remember, my niece has loved black beans.

بنابراین از زمانی که من به یاد دارم، خواهرزاده من عاشق لوبیا سیاه است.

That's true.

درست است.

For as long as I can remember her entire life, she's always liked black beans.

تا زمانی که من می توانم تمام زندگی او را به یاد بیاورم ، او همیشه از لوبیا سیاه خوشش می آمد.

So in English we say again, for as long as I can remember

بنابراین در انگلیسی ما دوباره می گوییم ، تا زمانی که یادم می آید

now, what about this example?

، در مورد این مثال چطور؟

Sentence for as long as I could remember.

جمله تا زمانی که یادم آمد.

They've been together for as long as I could remember, they've been together.

آنها از زمانی که یادم می آید با هم بودند، آنها با هم بودند.

I don't remember a time.

زمانی را به خاطر نمی آورم.

When they weren't together for as long as I could remember now, what

وقتی الان تا زمانی که یادم می‌آید کنار هم نبودند

about this last example, sentence?

، این جمله آخر چطور؟

They moved and have lived on the other side of the world for as long as I can

آنها نقل مکان کردند و تا زمانی که الان به یاد دارم در آن سوی دنیا زندگی کرده اند

remember now, you know that I lived in South Korea for about 10 years.

، می دانید که من حدود 10 سال در کره جنوبی زندگی کردم.

That's a long period of time.

این یک دوره زمانی طولانی است.

So long that many people said wow, for as long as I can remember,

آنقدر طولانی است که بسیاری از مردم می‌گویند وای، از زمانی که یادم می‌آید،

Tiff has been in South Korea.

تیف در کره جنوبی بوده است.

When I was living in South Korea because they couldn't remember

زمانی که من در کره جنوبی زندگی می کردم زیرا آنها نمی توانستند زمانی را به خاطر بیاورند

a time that I was not in Korea.

که من در کره نبودم.

So the same is happening here.

بنابراین در اینجا نیز همین اتفاق می افتد.

They moved and have lived on the other side of the world.

آنها نقل مکان کردند و در آن سوی دنیا زندگی کرده اند.

For as long as I can remember, makes sense.

تا زمانی که یادم می آید، منطقی است.

Right.

Very simple, but very useful English expression.

درست. عبارت انگلیسی

بسیار ساده اما بسیار مفید.

Now I want us to look at the third English expression to lose sleep over.

حالا می‌خواهم به سومین عبارت انگلیسی برای از دست دادن خواب نگاه کنیم.

Maybe you're wondering Tiffani teacher, what does this mean?

شاید برای شما سوال باشد معلم تیفانی، این به چه معناست؟

Why are you losing sleep well to lose sleep over just means to worry or

چرا خوابتان را خوب از دست می‌دهید تا خوابتان را از دست بدهید، فقط به این معناست که نگران

stress about something that one can't sleep you're worried or stressed about

چیزی باشید یا استرس داشته باشید که فرد نمی‌تواند بخوابد، شما نگران چیزی هستید یا استرس

something so much that you cannot.

دارید که نمی‌توانید.

Now let's imagine you're about to get married, right?

حالا بیایید تصور کنیم که در شرف ازدواج هستید، درست است؟

You're getting married tomorrow and you're excited, but you can't go to sleep.

شما فردا ازدواج می کنید و هیجان زده اید، اما نمی توانید بخوابید.

You're losing sleep over.

خوابت کم شده

Whether you'll remember your vows, will you remember to bring the ring?

آیا نذر خود را به خاطر می آورید، آیا یادتان می آید که حلقه را بیاورید؟

So many things are on your mind that you're not able to sleep.

چیزهای زیادی در ذهن شماست که نمی توانید بخوابید.

You're worried about your wedding day, you're losing sleep over it.

شما نگران روز عروسی خود هستید، پس از آن خواب خود را از دست می دهید.

Now here's the first example sentence for this one.

حالا در اینجا اولین جمله مثال برای این یکی است.

I lost sleep over the fact that I did not get the job.

به خاطر این که شغل را پیدا نکردم خوابم را از دست دادم.

I wanted.

من می خواستم.

Think about it.

در مورد آن فکر کنید.

You went to a job interview and they asked you a question in English,

شما به یک مصاحبه شغلی رفتید و آنها از شما یک سوال به زبان انگلیسی پرسیدند

but you, you suddenly got a little nervous and you weren't able to

، اما شما یکدفعه کمی عصبی شدید و نتوانستید

answer it the way you want it to.

آنطور که می خواهید به آن پاسخ دهید.

Then you went home, you got in your bed, but you couldn't fall asleep because

بعد به خانه رفتی، روی تختت نشستی، اما نمی توانستی بخوابی

you were worried about what happened.

چون نگران اتفاقی بودی.

You lost sleep over the fact that you couldn't answer the English question, but.

خوابت رو از دست دادی که نمیتونی به سوال انگلیسی جواب بدی اما.

After studying my lessons, you'll be able to do it, I believe in you.

پس از مطالعه دروس من، شما قادر به انجام آن خواهید بود، من به شما ایمان دارم.

All right.

So sentence number two, the ending of our relationship has

خیلی خوب.

بنابراین جمله شماره دو، پایان دادن به رابطه ما باعث

got me losing sleep over her.

شد که من خوابم را از دست بدهم.

So this individual, he, he broke up with his girlfriend and he's

بنابراین این فرد، او، از دوست دخترش جدا شد و به

losing sleep over the fact that my.

خاطر اینکه من خوابش را از دست داد.

We're not together anymore.

ما دیگه با هم نیستیم

He's losing sleep over the end of his relationship, worrying about

او در پایان رابطه اش خوابش را از دست می دهد و نگران این است

what she's thinking about him.

که او درباره او چه فکری می کند.

All right.

خیلی خوب.

So what about this one right here?

پس در مورد این یکی در اینجا چیست؟

Number three, I'm losing sleep over.

شماره سه، من خوابم را از دست می دهم.

Sending my son off to college.

فرستادن پسرم به دانشگاه

My son, my baby boy.

پسرم، پسر بچه ام.

He's going to leave us and go to college by himself.

او ما را ترک می کند و خودش به دانشگاه می رود.

I'm worried.

نگرانم.

I'm concerned.

من نگرانم.

I'm losing sleep.

خوابم کم میشه

Over sending my son off to college.

در مورد فرستادن پسرم به دانشگاه

Makes sense.

منطقی است.

Maybe you've lost sleep over a test that you have to take something that

شاید به دلیل آزمایشی که باید چیزی را انجام دهید که

causes you to worry and inhibits you or stops you from getting sleep.

باعث نگرانی شما می شود و مانع از خوابیدن شما می شود، خوابتان را از دست داده اید.

All right.

خیلی خوب.

So again, we have to lose sleep over.

پس دوباره باید خوابمان را از دست بدهیم.

All right.

Now what about this next one?

خیلی خوب.

حالا در مورد این بعدی چطور؟

Number four.

شماره چهار.

Oh, come on one more time after me.

اوه، یک بار دیگر بعد از من بیا.

Oh, come on.

اوه، بیا

Excellent.

Now this is an expression that you'll hear very often in television dramas in

عالی

اکنون این عبارتی است که اغلب در درام های تلویزیونی در

Netflix programs or in movies we say this.

برنامه های نتفلیکس یا در فیلم هایی که ما این را می گوییم می شنوید.

Come on now.

حالا بیا.

It just, we use this to tell someone that we don't believe what they're

فقط، ما از این استفاده می کنیم تا به کسی بگوییم که حرف او را باور نمی

saying, or we don't take them seriously.

کنیم، یا او را جدی نمی گیریم.

Really?

واقعا؟

You ran 35 miles this morning.

امروز صبح 35 مایل دویدی.

Come on again.

بیا دوباره

We don't believe that they were able to run 35 miles in the morning before

ما باور نمی کنیم که آنها توانسته اند 35 مایل صبح قبل از

work, come on, showing that we don't believe them or take them seriously.

کار بدوند، بیا و نشان می دهیم که ما آنها را باور نمی کنیم و آنها را جدی نمی گیریم.

So let's check out this first example sentence here.

بنابراین بیایید این اولین جمله مثال را در اینجا بررسی کنیم.

Oh, come on.

اوه، بیا

You can't be serious about this situation again at the beginning,

شما نمی تونید از اول این وضعیت رو دوباره جدی بگیرید،

we're saying, oh, come on showing them.

ما می گوییم اوه بیا نشونشون بده.

I don't believe you.

من شما را باور نمی کنم.

I don't believe you.

من شما را باور نمی کنم.

I don't take you seriously.

من شما را جدی نمی گیرم

You can't be serious about this situation.

شما نمی توانید در مورد این وضعیت جدی باشید.

What about this example?

در مورد این مثال چطور؟

Oh, come on.

اوه، بیا

You're telling me you grew back a limb.

تو به من می گویی که دوباره یک عضو بزرگ شدی.

Come on now again.

حالا دوباره بیا

Unbelievable.

باور نکردنی.

We don't take you seriously.

ما شما را جدی نمی گیریم

We say in English.

به انگلیسی می گوییم.

Oh, come on.

اوه، بیا

Make sense?

Right.

معنی دارد؟

درست.

Okay.

Now this last example sentence.

باشه.

حالا این جمله مثال آخر.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Oh, come on.

اوه، بیا

You did not build this entire city by yourself.

شما تمام این شهر را خودتان نساخته اید.

We don't believe that.

ما این را باور نداریم.

Look at my facial expression.

به حالت صورتم نگاه کن

I look like, come on now.

من به نظر می رسم، حالا بیا.

I don't believe what you're saying in English.

من چیزی که به انگلیسی می گویید را باور نمی کنم.

The expression is, oh, come on.

تعبیر این است، اوه، بیا.

I want you to start using it more often.

من می خواهم شما شروع به استفاده بیشتر از آن کنید.

All right.

Now the fifth expression again, this is a great one.

خیلی خوب.

حالا دوباره پنجمین عبارت ، این یک عبارت عالی است.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

Now this expression, one more time after me.

حالا این عبارت، یک بار دیگر بعد از من.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

Good.

Now this is used to soften, a serious situation or insult

خوب

حالا از این برای نرم کردن، یک موقعیت جدی یا توهین

by saying it was a joke.

با گفتن شوخی استفاده می شود.

Hey, Hey, I'm just kidding.

هی، هی، شوخی می کنم.

I wasn't serious.

من جدی نبودم

It was a joke.

شوخی بود.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

Now.

اکنون.

Look at some examples sentences.

به چند جمله مثال نگاه کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Sorry to scare you like that.

ببخشید که اینطوری ترسوندمت

I'm just kidding.

شوخی کردم.

Like I'm not serious.

مثل اینکه جدی نیستم

I'm just kidding.

شوخی کردم.

It's a joke.

این یه شوخیه.

Sorry to scare you like that.

ببخشید که اینطوری ترسوندمت

I'm just.

من فقط.

Next one.

بعدی.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

I didn't actually mean what I said earlier.

در واقع منظورم چیزی که قبلا گفتم نبود.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

And last one.

و آخرین.

Don't take what I say or do so seriously.

حرف های من را جدی نگیرید یا این کار را انجام دهید.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

I'm just joking.

من فقط شوخی می کنم.

I'm not being serious.

جدی نمیگم

I'm just kidding it's a very, very useful expression in English.

من فقط شوخی می کنم که این یک عبارت بسیار بسیار مفید در انگلیسی است.

Now these five expressions will help you, but what you have to

اکنون این پنج عبارت به شما کمک خواهند کرد، اما کاری که در

do right now is take a quiz.

حال حاضر باید انجام دهید این است که یک مسابقه امتحانی انجام دهید.

Yep.

بله

You got it.

فهمیدی.

I want you to see how much you remember.

میخوام ببینی چقدر یادت هست

So it's quiz time.

پس وقت امتحان است.

All right.

خیلی خوب.

Now this quiz, I want you to pay attention.

حالا می خواهم به این مسابقه توجه کنید.

You only have five seconds for each question.

برای هر سوال فقط پنج ثانیه فرصت دارید .

So here's question number one.

بنابراین در اینجا سوال شماره یک است.

Now I'll remind you really quickly.

حالا خیلی سریع بهت یادآوری میکنم

We had five expressions, the first one for the record.

ما پنج عبارت داشتیم که اولین مورد برای ضبط بود.

Second one for as long as I can remember.

دومی تا زمانی که یادم می آید.

Third one to lose sleep over fourth one.

نفر سوم نسبت به نفر چهارم خواب خود را از دست می دهد.

Oh, come on.

اوه، بیا

And fifth one.

و پنجمین.

I'm just kidding.

شوخی کردم.

So here's question number one, fill in the blank.

بنابراین سوال شماره یک اینجاست، جای خالی را پر کنید.

Just.

فقط

Perhaps you'd like to tell me what you're doing Monday.

شاید بخواهید به من بگویید دوشنبه چه کار می کنید.

Ooh!

Come on now.

اوه!

حالا بیا.

I'll give you five seconds.

من به شما پنج ثانیه فرصت می دهم.

Time,

زمان،

time.

What's the answer.

زمان

جواب چیه

Come on.

بیا دیگه.

I know, you know it exactly just for the record.

می دانم، شما آن را دقیقاً برای ثبت می دانید.

Perhaps you'd like to tell me what you're doing Monday.

شاید بخواهید به من بگویید دوشنبه چه کار می کنید.

Excellent.

Very, very good.

عالی

خیلی خیلی خوب.

All right.

خیلی خوب.

Question number two, question number two.

سوال شماره دو، سوال شماره دو.

I'm sending my son off to college.

من پسرم را به دانشگاه می فرستم.

Five seconds

زمان پنج ثانیه

time.

What is the expression that goes here?

تعبیری که در اینجا آمده چیست؟

Excellent.

عالی

I'm losing sleep over, sending my son off to college.

من خوابم را از دست می دهم و پسرم را به دانشگاه می فرستم.

Very good.

خیلی خوب.

Very good.

خیلی خوب.

Let's reset our timer and go to question number three.

بیایید تایمر خود را ریست کنیم و به سوال شماره سه برویم.

Her family has lived in New York dot.dot.

خانواده او در نیویورک زندگی کرده اند.

What's the answer.

جواب چیه

Five seconds

زمان پنج ثانیه

time.

What's the answer?

جواب چیست؟

Excellent.

عالی

For as long as I can remember.

تا زمانی که یادم می آید.

Very good.

خیلی خوب.

All right.

Now what about question number four?

خیلی خوب.

حالا سوال شماره چهار چطور؟

Don't take what I say or do so seriously.

حرف های من را جدی نگیرید یا این کار را انجام دهید.

Time 3, 2, 1.

زمان 3، 2، 1. بسیار

All right.

What's the answer.

خوب.

جواب چیه

Come on.

You know this one?

بیا دیگه.

شما این یکی را می شناسید؟

Excellent.

عالی

I'm just kidding.

شوخی کردم.

Very good.

خیلی خوب.

All right, now question number five.

خوب حالا سوال شماره پنج.

You're doing so well.

شما خیلی خوب کار می کنید

Let's see if you remember this one right here.

بیایید ببینیم این یکی را همینجا به یاد دارید یا خیر .

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Dot dot, dot.

نقطه نقطه نقطه.

Can't be serious about this situation.

نمی توان در مورد این وضعیت جدی بود.

Five seconds, five seconds, two time.

پنج ثانیه، پنج ثانیه، دو بار.

What's the.

چیست؟

Oh, come on.

اوه، بیا

You can't be serious about this situation.

شما نمی توانید در مورد این وضعیت جدی باشید.

Excellent job.

کارت عالی بود.

You are a mazing now.

شما در حال حاضر شگفت انگیز هستید.

I really hope you enjoyed this lesson.

واقعا امیدوارم از این درس لذت برده باشید.

Remember all of the expressions I taught you today.

تمام عباراتی که امروز به شما یاد دادم را به خاطر بسپار.

These five expressions you must know, come from my ebook.

این پنج عبارت که باید بدانید، از کتاب الکترونیکی من آمده است.

100 English expressions.

100 عبارت انگلیسی

You can get your copy by hitting the link in the description or going to www.

با زدن لینک در توضیحات یا رفتن به www.

Study with Tiffani.com.

با Tiffani.com مطالعه کنید.

They will help you sound more like a native English speaker.

آنها به شما کمک خواهند کرد که بیشتر شبیه یک انگلیسی زبان مادری باشید.

All right.

I will see you next time, but as always remember to speak English.

خیلی خوب.

دفعه بعد می بینمت، اما مثل همیشه یادت باشه انگلیسی صحبت کنی.

Do you still there?

آیا هنوز آنجا هستید؟

You know what time it is?

میدونی ساعت چنده؟

Come on singing with me.

بیا با من آواز بخوان

It's story time.

زمان داستان است

I said it's story time.

گفتم وقت داستان است.

All right.

خیلی خوب.

So today's story is one that is close to my heart.

بنابراین داستان امروز داستانی است که به قلب من نزدیک است.

Because it was a very emotional time for me now, you know, I lived in

چون الان برای من دوران بسیار احساسی بود ، می دانید، من در

South Korea as an English teacher.

کره جنوبی به عنوان معلم زبان انگلیسی زندگی می کردم.

I stayed there for 10 years now, during that time, I had the

الان 10 سال آنجا ماندم، در این مدت

opportunity to study in university, to study and get my graduate degree.

فرصتی برای تحصیل در دانشگاه و تحصیل و گرفتن مدرک فوق لیسانس پیدا کردم.

I got a master's degree in Oriental painting now.

من الان فوق لیسانس نقاشی شرقی گرفتم.

I am American English is my first language and Korean is my second.

من آمریکایی هستم انگلیسی زبان اول من و کره ای زبان دوم من است.

And Korean is a very difficult language, beautiful but difficult.

و کره ای زبان بسیار دشواری است، زیبا اما دشوار.

And when I got toward the end of my graduate program, there

و وقتی به پایان دوره تحصیلات تکمیلی ام رسیدم،

was an exam that I had to take.

امتحانی بود که باید شرکت می کردم.

The exam was completely in Korean and also included some Chinese characters.

امتحان کاملاً به زبان کره ای بود و شامل حروف چینی نیز بود.

Here's the thing even studying in a graduate program in America is difficult.

در اینجا چیزی است که حتی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در آمریکا دشوار است.

So the fact that I had to do it all in Korean was extremely difficult.

بنابراین این واقعیت که من باید همه آن را به زبان کره ای انجام می دادم بسیار دشوار بود.

I remember the day that I had to take the exam, walked in and there

یادم می آید روزی را که باید امتحان بدهم، وارد شدم و

were so many students in there, all of us nervous because we wanted

دانش آموزان زیادی آنجا بودند، همه ما عصبی بودیم زیرا می خواستیم

to pass this exam and graduate.

این امتحان را پاس کنیم و فارغ التحصیل شویم.

Well, I didn't pass the exam the first time.

خب من اولین بار امتحان ندادم.

So I went a second time, six months.

بنابراین من برای بار دوم رفتم، شش ماه.

And I failed again, two times I failed.

و دوباره شکست خوردم، دو بار شکست خوردم.

I was sad.

I was frustrated.

غمگین بودم.

من ناامید شده بودم.

I didn't know what to do.

نمیدونستم چیکار کنم

So I actually made the decision to come back to America for six months, for

بنابراین من در واقع تصمیم گرفتم به مدت شش ماه به آمریکا برگردم، به مدت

six months, every day of the week, I studied for about 12 hours for this test,

شش ماه، هر روز هفته، حدود 12 ساعت برای این آزمون مطالعه کردم،

because I did not want to fail again.

زیرا نمی خواستم دوباره مردود شوم.

I failed twice and now I was preparing to take it a third time.

دوبار شکست خوردم و حالا داشتم برای بار سوم آماده می شدم.

When I flew back to Korea after the six month period, I remember the day

وقتی بعد از دوره شش ماهه به کره برگشتم، روزی را به یاد می آورم که

I walked into the test room again, for the third time, my heart was

دوباره وارد اتاق آزمایش شدم، برای سومین بار، قلبم

racing because I did not want to fail.

تند تند می زد زیرا نمی خواستم شکست بخورم.

I was given the test and it was placed in front of me and I put my name

آزمایش را به من دادند و آن را جلوی من گذاشتند و نامم را

on it and they said, you may begin.

روی آن گذاشتم و گفتند ممکن است شروع کنید.

And all of us took out our pens and pencils and started to write on the test.

و همه ما خودکارها و مدادهایمان را بیرون آوردیم و شروع کردیم به نوشتن روی تست.

The only problem was I did not understand.

تنها مشکلم این بود که متوجه نشدم.

The question and I started to sweat, Lord, I cannot fail this test.

سوال و من شروع به عرق کردن، پروردگار، من نمی توانم در این آزمون مردود.

And I sat there for about a 10 minute period because I did not

و من حدود 10 دقیقه آنجا نشستم زیرا نمی

know what the question was asking.

دانستم سوال چیست.

I thought about the six months that I had studied 12 hours a day

به شش ماهی فکر کردم که در طول هفته روزی 12 ساعت مطالعه کرده بودم

during the week, and yet, and still.

، اما، و هنوز.

I felt like I was going to fail a third time, but then all of a

احساس می‌کردم برای بار سوم شکست می‌خورم، اما

sudden I prayed and God helped me to realize what the question was asking.

ناگهان دعا کردم و خدا به من کمک کرد تا بفهمم سؤال چه می‌پرسد.

And I started writing really, really fast.

و من خیلی سریع شروع به نوشتن کردم.

And I finished the test.

و امتحان رو تموم کردم

Now, the results for the test, weren't going to come out until

در حال حاضر، نتایج آزمایش ، تا

maybe a month or two later.

شاید یک یا دو ماه بعد منتشر نمی شد.

So for about a month or two, I was working at an Institute teaching

بنابراین برای حدود یک یا دو ماه، من در یک موسسه آموزش

English, but in the back of my head, I was worried about this test.

زبان انگلیسی کار می کردم، اما در پشت سرم، نگران این آزمون بودم.

I said, Lord, I, I studied so hard.

گفتم: پروردگارا، من خیلی سخت مطالعه کردم.

I want to pass the test.

من می خواهم در آزمون قبول شوم.

And then the day came for the results to come out.

و سپس روزی رسید که نتایج مشخص شد.

I was so nervous.

خیلی عصبی بودم

I was losing sleep over whether or not I passed the test because it was hard.

من خوابم را از دست می دادم که آیا امتحان را قبول کرده ام یا نه چون سخت بود.

And I wasn't sure if I had studied enough, then I got the results.

و مطمئن نبودم که به اندازه کافی مطالعه کرده باشم یا نه ، بعد نتیجه گرفتم.

I opened it up and it said, Tiffani C.

بازش کردم گفت Tiffani C.

Pass...

Pass...

it said it in Korean.

کره ای نوشته بود.

But when I say I was overjoyed, I cried tears of joy because

اما وقتی می گویم خیلی خوشحال بودم، اشک شوق می

I had put so much effort into studying for this exam three times.

ریختم، چون سه بار برای این امتحان خیلی زحمت کشیده بودم.

But the third time I was able to pass now, I wanted to encourage you

اما دفعه سومی که الان تونستم قبول بشم میخواستم

with this story because sometimes you have to do things, whether it be

با این داستان تشویقت کنم چون بعضی وقتا باید کارهایی انجام بدی چه

for your job or for English tests.

برای شغلت و چه برای تست های انگلیسی.

And sometimes you are worried, just like.

و گاهی اوقات شما نگران هستید، درست مثل.

You lose sleep over.

خوابت رو از دست میدی

If you're going to pass, if you did well enough and it's really

اگر می خواهید قبول کنید، اگر به اندازه کافی خوب عمل کرده اید و واقعا

concerning, it's really frustrating.

نگران کننده است، واقعاً خسته کننده است.

I've experienced the same thing.

من هم همین را تجربه کرده ام

So if you failed once failed twice, don't give up, keep moving forward.

پس اگر یک بار دو بار شکست خوردید ، تسلیم نشوید، به حرکت رو به جلو ادامه دهید.

I kept going and I was so happy that in the end I passed.

به راهم ادامه دادم و آنقدر خوشحال بودم که در نهایت رد شدم.

It doesn't matter how many times you've taken a test...

مهم نیست چند بار در یک آزمون شرکت کرده اید...

If you failed multiple times, what's more important is getting up and trying again.

اگر چندین بار شکست خورده اید، مهم تر این است که برخیزید و دوباره تلاش کنید.

So I hope my experience encouraged you.

بنابراین امیدوارم تجربه من شما را تشویق کرده باشد.

You may lose sleep over these situations, but it's more important

ممکن است در این موقعیت‌ها خوابتان را از دست بدهید ، اما

for you to just get up and keep trying.

برای شما مهم‌تر این است که فقط بلند شوید و به تلاش خود ادامه دهید.

All right.

خیلی خوب.

I love you all.

من همه شما را دوست دارم.

I hope again, that you enjoyed today's lesson.

امیدوارم باز هم از درس امروز لذت برده باشید.

Don't forget to get your copy of 100 English expressions.

فراموش نکنید که یک کپی از 100 عبارت انگلیسی خود را دریافت کنید.

The link is in the description, or you can go to www.StudyWithTiffani.com.

لینک در توضیحات موجود است یا می توانید به www.StudyWithTifhani.com مراجعه کنید.

I'll see you next time.

دفعه بعد میبینمت