ENGLISH MASTERCLASS | 36 THINGS YOU MUST STOP DOING IN ORDER TO IMPROVE YOUR ENGLISH FLUENCY

Let's jump right in.

بیایید درست به داخل بپریم.

Phrase number one, you must stop saying this English phrase.

عبارت شماره یک، شما باید از گفتن این عبارت انگلیسی خودداری کنید.

The phrase is I'm never going to learn English.

عبارت I'm never to learn English.

I get it.

من آن را دریافت می کنم.

I understand that as you're on this English journey, you

من درک می کنم که همانطور که در این سفر انگلیسی هستید،

are going to have hard days.

روزهای سختی خواهید داشت.

And I know that English is a challenging language to learn.

و می دانم که انگلیسی زبانی چالش برانگیز برای یادگیری است.

I've seen thousands of students go through this very situation

من هزاران دانش آموز را دیده ام که دقیقاً در این شرایط قرار گرفته اند

where they say this to themselves.

که این را به خودشان می گویند.

I'm never going to learn English.

من هرگز قصد ندارم انگلیسی یاد بگیرم.

I'm just not good enough.

من فقط به اندازه کافی خوب نیستم. به

I keep trying, but I'm not improving.

تلاشم ادامه می دهم، اما پیشرفت نمی کنم.

I'm just never going to learn English.

من فقط قرار نیست انگلیسی یاد بگیرم.

You have, you have to stop saying this to yourself.

دارید، باید این حرف را به خودتان نزنید.

Why am I telling you to stop saying this?

چرا به شما می گویم این حرف را نزنید؟ دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

Because it's not true with time and dedication.

زیرا با زمان و فداکاری درست نیست.

Anyone listen closely.

هر کسی از نزدیک گوش کند.

I am so passionate about this.

من خیلی مشتاق این هستم.

Anyone can learn English and improve their language skills.

هر کسی می تواند زبان انگلیسی را یاد بگیرد و مهارت های زبانی خود را بهبود بخشد.

I have a gentleman that just joined my academy.

من یک آقایی دارم که به تازگی به آکادمی من پیوسته است.

He's a part of our family and the speak English with Tiffany Academy.

او عضوی از خانواده ما است و با آکادمی تیفانی انگلیسی صحبت می کند.

He is 75 years old.

او 75 سال سن دارد.

I have another student who's 65 years old.

من یک دانش آموز دیگر دارم که 65 سال سن دارد.

It doesn't matter how old you are.

مهم نیست چند سالته

It doesn't matter where you live.

فرقی نمی کند کجا زندگی می کنید.

It doesn't matter what your current situation is.

مهم نیست وضعیت فعلی شما چگونه است.

You can learn English.

می توانید انگلیسی یاد بگیرید.

So my friend.

پس دوست من

The first thing I need you to stop saying is I'm never going to learn English.

اولین چیزی که باید از گفتن خودداری کنید این است که من هرگز انگلیسی یاد نخواهم گرفت.

Don't say this ever again.

اینو دیگه هیچوقت نگو

Number two, the second thing I need you to stop saying to never say is.

شماره دو، دومین چیزی که به شما نیاز دارم که دیگر نگویید هرگز این است.

My English is so terrible.

انگلیسی من خیلی وحشتناک است.

I've heard students say this over and over again, and I've watched

من بارها و بارها از دانش آموزان شنیده ام که این را می گویند و تماشا کرده ام که

how detrimental it is to them.

چقدر برای آنها مضر است.

I've watched the words literally come out of their mouth and

من تماشا کرده ام که کلمات به معنای واقعی کلمه از دهان آنها خارج می شود و

their confidence go down with it.

اعتماد به نفس آنها با آن کاهش می یابد.

Literally having a conversation and they'll say, ah, my English is so

به معنای واقعی کلمه صحبت کردن و آنها می گویند، آه، انگلیسی من خیلی

terrible, their shoulders start to drop, their head starts to go low.

وحشتناک است، شانه های آنها شروع به پایین آمدن می کند، سرشان پایین می آید.

They start to look insecure.

آنها شروع به ناامن شدن می کنند.

My English is so, so terrible.

انگلیسی من خیلی وحشتناک است. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

Why stop saying this because negative talk can lower your confidence

چرا از گفتن این حرف خودداری کنید زیرا صحبت های منفی می تواند اعتماد به نفس شما را کاهش دهد

and make it harder to improve.

و بهبود را دشوارتر کند.

I want you to understand why I'm so passionate, why I'm so passionate

می‌خواهم بفهمی چرا من این‌قدر پرشور هستم، چرا

about this specific lesson, where I'm teaching you the nine phrases you must

به این درس خاص علاقه‌مند هستم، جایی که من به شما 9 عبارتی را آموزش می‌دهم که نباید از

Stop saying, because I have literally watched students come to me, join my

گفتن آنها دست بکشید، زیرا من به معنای واقعی کلمه دیده‌ام که دانش‌آموزان به سمت من می‌آیند، به

academy, join my programs, and they, they were telling themselves, I'm not

آکادمی من ملحق می‌شوند. به برنامه های من بپیوندند و آنها به خودشان می گفتند من

good at English, my English is terrible.

انگلیسی بلد نیستم، انگلیسی من وحشتناک است.

I'm never going to learn English.

من هرگز قرار نیست انگلیسی یاد بگیرم.

Shoulders down, head down, lacking confidence.

شانه پایین، سر پایین، عدم اعتماد به نفس.

Then two months later, speaking with confidence, shoulders back, head

سپس دو ماه بعد، با اعتماد به نفس صحبت کنید، شانه ها را به عقب، سر به

up, and telling new students, Hey, never say your English is terrible.

بالا، و به دانش آموزان جدید بگویید، هی، هرگز نگویید انگلیسی شما وحشتناک است.

Hey, never say you can't do it.

هی، هرگز نگویید که نمی توانید آن را انجام دهید.

Believe in yourself.

خودت را باور کن.

The same student that I was encouraging now, encouraging another student.

همان دانش آموزی که الان تشویقش می کردم، شاگرد دیگری را تشویق می کردم.

Listen, when you stop saying this phrase, your confidence will go

گوش کنید، وقتی از گفتن این عبارت دست بکشید ، اعتماد به نفس شما بالا می رود

up and your English will improve.

و انگلیسی شما بهتر می شود.

You are smarter than you realize.

شما باهوش تر از آن چیزی هستید که تصور می کنید.

I'm talking to you.

من با شما صحبت می کنم.

Yes.

The individual, right?

بله.

فرد، درست است؟

Yes.

بله.

Right here with me.

همین جا با من

You are smarter than you realize.

شما باهوش تر از آن چیزی هستید که تصور می کنید.

So the moment you stop saying to yourself, my English is bad.

بنابراین لحظه ای که دیگر با خود نمی گویید، انگلیسی من بد است.

My English is terrible.

انگلیسی من وحشتناک است.

My English is just, it's just not good.

انگلیسی من فقط خوب است، فقط خوب نیست.

The moment you stop saying that is the moment your English will start

لحظه ای که از گفتن آن دست بکشید، همان لحظه ای است که زبان انگلیسی شما شروع به

improving because you're telling yourself, wait a minute, wait a minute.

بهبود می کند، زیرا به خودتان می گویید، یک دقیقه صبر کنید، یک دقیقه صبر کنید.

Wait a minute.

I

یک دقیقه صبر کن

من

can do better.

می توانم بهتر انجام دهم.

My English is not bad.

انگلیسی من بد نیست.

Stop telling yourself.

دیگر به خودت نگو

Okay.

باشه

Stop saying to yourself that your English is terrible.

دیگر با خود بگویید که انگلیسی شما وحشتناک است.

Number three, the third thing I need you to stop saying right now is I'll never

شماره سه، سومین چیزی که نیاز دارم در حال حاضر از گفتن خودداری کنید این است که من هرگز

be able to understand native speakers.

قادر به درک زبان مادری نخواهم بود.

I've heard this thousands of times.

این را هزاران بار شنیده ام

I'll never be able to understand native speakers.

من هرگز قادر به درک زبان مادری نخواهم بود.

Now this comes from watching television, watching movies, listening to podcasts

حالا این از تماشای تلویزیون، تماشای فیلم، گوش دادن به پادکست ها

and missing a few words, missing an expression, missing a colloquialism,

و از دست دادن چند کلمه، از دست دادن یک عبارت، از دست دادن یک اصطلاح عامیانه،

a slang term, missing the pacing.

یک اصطلاح عامیانه، از دست دادن سرعت می آید.

Let me ask you this question right now.

بگذارید همین الان این سوال را از شما بپرسم.

Do you know where I'm from?

میدونی اهل کجا هستم؟

It's okay.

اشکالی ندارد.

You can answer.

میتونی جواب بدی

Do you know where I'm from?

میدونی اهل کجا هستم؟

That's right.

درست است.

I'm from America.

من از آمریکا هستم.

Do you know what my mother tongue, my first language is?

آیا می دانید زبان مادری من ، زبان اول من چیست؟

You got it.

متوجه شدی

English.

انگلیسی.

That makes me what?

این باعث میشه من چی؟

A native speaker.

یک زبان مادری.

And you are understanding me.

و تو مرا درک می کنی بیا

Come on.

I need you to realize what I'm realizing about you.

من نیاز دارم که بفهمی من در مورد تو چه می فهمم.

I see your potential.

من پتانسیل شما را می بینم.

I know that you can achieve your English goals.

من می دانم که شما می توانید به اهداف انگلیسی خود برسید.

You have to believe it.

باید باورش کنی

So you have to stop saying to yourself, I'll never be able to understand native

پس باید از گفتن با خود دست بردارید

speakers, teacher, Tiffany, I am a native speaker and you understand me.

، معلم، تیفانی، من هرگز نمی توانم زبان مادری را درک کنم، من یک زبان مادری هستم و شما مرا درک می کنید.

So immediately this statement needs to go out the window.

بنابراین فوراً این عبارت باید از پنجره خارج شود.

You can understand native speakers.

شما می توانید زبان مادری را درک کنید.

There might be a time when a native speaker says something

ممکن است زمانی باشد که یک زبان مادری چیزی بگوید

that you don't catch.

که شما متوجه آن نشوید.

There are some things that native speakers say that I'm like, what?

بعضی چیزها وجود دارد که بومی ها می گویند که من اینطور هستم، چطور؟

And I'm a native speaker.

و من یک زبان مادری هستم.

Why?

چرا؟

Because we have different accents, different parts of America.

چون ما لهجه‌های مختلف داریم، نقاط مختلف آمریکا.

Sound people sound different.

صدا مردم متفاوت است.

From the South to the North, to the West, and it's totally okay.

از جنوب به شمال، به غرب، و این کاملاً خوب است. ما

We're human beings.

انسان هستیم

Stop saying to yourself, I'll never be able to understand native speakers.

با خود نگویید، من هرگز نمی توانم زبان مادری را درک کنم.

Here's the thing.

موضوع اینجاست. از

Stop saying this because with practice and exposure to English speakers, you

گفتن این حرف خودداری کنید زیرا با تمرین و قرار گرفتن در معرض انگلیسی زبانان،

can improve your comprehension skills.

می توانید مهارت های درک مطلب خود را بهبود ببخشید.

I've been told multiple times in the comment section under my YouTube videos.

چندین بار در بخش نظرات زیر ویدیوهای YouTube من به من گفته شده است.

Tiff, I've been watching your English lessons for months.

تیف، من ماه هاست که درس های انگلیسی شما را تماشا می کنم.

When I first started watching your lessons, I missed a few things.

وقتی برای اولین بار شروع به تماشای درس های شما کردم، چند چیز را از دست دادم.

I could understand the majority of what you were saying, but I

می‌توانستم بیشتر حرف‌های شما را بفهمم، اما

didn't understand everything.

همه چیز را نفهمیدم.

However, now I understand everything that you say.

با این حال، اکنون همه چیزهایی که شما می گویید را می فهمم.

Why I didn't change teacher.

چرا معلم رو عوض نکردم

Tiffany didn't change.

تیفانی تغییر نکرد

You changed.

تو عوض شدی

You started believing that you'd be able to understand what I was saying.

تو شروع کردی به این باور که می‌توانی حرف‌های من را بفهمی.

You started enjoying the lessons.

شروع کردی به لذت بردن از درس ها.

You started relaxing.

شروع کردی به آرامش

You started to encourage yourself and experience this positive English lesson.

شما شروع به تشویق خود کردید و این درس مثبت انگلیسی را تجربه کردید.

Hopefully it's positive for you, right?

امیدوارم برای شما مثبت باشد، درست است؟

Yeah.

آره ما

We'll smile.

لبخند خواهیم زد

So it's all about how you're thinking.

بنابراین همه چیز به نحوه تفکر شما بستگی دارد.

So stop saying I'll never be able to understand native speakers.

بنابراین دیگر نگویید من هرگز قادر به درک زبان مادری نخواهم بود.

Again, I am passionate when it comes to this topic of negative

باز هم، وقتی صحبت از این موضوع منفی

speaking or discouragement.

صحبت کردن یا دلسردی به میان می آید، مشتاق هستم. من

I'm really passionate about this.

واقعاً مشتاق این هستم.

And the reason is because many times, and I'll pause real quick.

و دلیل آن این است که بارها، و من خیلی سریع مکث خواهم کرد.

We're going to get to number four.

به شماره چهار می رسیم.

Don't worry.

نگران نباشید.

Many times what happens with English learners, you probably included

بسیاری از مواقع اتفاقی که برای زبان آموزان انگلیسی می افتد، احتمالاً سکسکه، مانع را نیز در نظر گرفته اید

the the hiccup, the barrier.

.

The stop in your journey that you're experiencing has nothing

توقفی در سفرتان که تجربه می کنید

to do with your intelligence.

ربطی به هوش شما ندارد.

Has nothing to do with the difficulty of English.

ربطی به سختی زبان انگلیسی ندارد.

It has all to do with the way that you're viewing yourself.

این همه به نحوه نگاه شما به خودتان مربوط می شود.

Listen to me, you're beating yourself up because you're not learning as

به من گوش کن، تو خودت را می زنی چون به

fast as John or Samantha over there.

سرعت جان یا سامانتا آن جا یاد نمی گیری.

You're frustrated because you don't think you speak like a native speaker.

شما ناامید هستید زیرا فکر نمی کنید مانند یک زبان مادری صحبت کنید.

Just yet.

You don't sound the way you'd like to sound.

فقط هنوز.

شما آنطور که می خواهید صدا نمی کنید.

You make mistakes and you, you get upset with yourself.

شما اشتباه می کنید و از خودتان ناراحت می شوید.

It's all about how you're feeling about yourself.

همه چیز به احساس شما نسبت به خودتان بستگی دارد.

If I, and this is one of my main goals.

اگر من، و این یکی از اهداف اصلی من است.

If I can help you feel confident, if I can help you overcome the negative

اگر بتوانم به شما کمک کنم اعتماد به نفس داشته باشید، اگر بتوانم به شما کمک کنم بر افکار منفی غلبه کنید

thoughts, overcome the negative feelings, then I have done my job.

، بر احساسات منفی غلبه کنید ، پس کارم را انجام داده ام.

You are intelligent.

شما باهوش هستید.

You already speak another language, your mother tongue, and you're

شما قبلاً به زبان دیگری صحبت می کنید، به زبان مادری خود، و

listening to a woman speak in another language and your understanding.

به صحبت های یک زن به زبان دیگر و درک خود گوش می دهید.

Believe that you are intelligent.

باور کنید که باهوش هستید.

Believe that you are amazing.

باور کنید که شگفت انگیز هستید.

If I can help you, if I can help anybody find more confidence,

اگر می توانم به شما کمک کنم، اگر می توانم به کسی کمک کنم تا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند،

be more confident in themselves.

به خودش اطمینان بیشتری داشته باشید.

I have done my job.

من کارم را انجام داده ام.

I have done my job and I'll be full of overwhelming joy.

من کارم را انجام داده ام و سرشار از شادی فوق العاده خواهم بود.

My goal is to help you be more confident in yourself.

هدف من این است که به شما کمک کنم به خودتان اعتماد بیشتری داشته باشید.

Yes.

I'm teaching you English, but I've realized my purpose is so

بله.

من به شما انگلیسی آموزش می دهم، اما متوجه شده ام که هدف من

much bigger than words on a page.

بسیار بزرگتر از کلمات در یک صفحه است.

My purpose is to help you believe in yourself.

هدف من این است که به شما کمک کنم خود را باور کنید.

Believe in yourself and I'll give you tools along the way, teaching

به خودت ایمان داشته باش و من ابزارهایی را در طول مسیر به تو خواهم داد،

you English words, expressions, some tips and tricks, five W's.

کلمات، عبارات انگلیسی، چند نکته و ترفند، پنج W را به شما آموزش می دهم.

But if I can help you be confident in yourself, listen, you'll

اما اگر بتوانم به شما کمک کنم به خودتان اطمینان داشته باشید، گوش کنید،

transfer that to your children.

آن را به فرزندانتان منتقل خواهید کرد.

You'll transfer that to your friends.

شما آن را به دوستان خود منتقل خواهید کرد.

We affect each other.

ما روی هم تاثیر می گذاریم

I want you to believe in yourself.

می خواهم خودت را باور کنی

This wasn't even in my notes.

این حتی در یادداشت های من هم نبود.

This wasn't a part of the lesson.

این بخشی از درس نبود

It's just something that I'm so passionate about.

این فقط چیزی است که من خیلی به آن علاقه دارم.

I want you to believe.

می خواهم باور کنی

In your self and in believing yourself, there are things you have to stop saying.

در خود و در باور خود، چیزهایی وجود دارد که باید از گفتن آن دست بردارید.

Number four, stop saying, I'll always make grammar mistakes.

شماره چهار، دیگر نگویید، من همیشه اشتباهات گرامری خواهم داشت.

Listen closely.

از نزدیک گوش کن

No matter who you are, yes, mistakes will be made, but this statement right

مهم نیست که شما چه کسی هستید، بله، اشتباهاتی انجام می شود، اما این جمله درست

here, when you say it to yourself.

در اینجا، زمانی که آن را به خودتان می گویید.

It has a negative effect.

اثر منفی دارد.

Listen very closely.

خیلی دقیق گوش کن

I want you to stop saying this because everyone makes grammar mistakes,

من از شما می خواهم که این را نگویید زیرا همه اشتباهات گرامری مرتکب می شوند،

even native speakers practice and improving your grammar takes time.

حتی افرادی که زبان مادری هستند تمرین می کنند و بهبود گرامر شما زمان می برد.

So this is very different from saying, Hey, I'm always going

بنابراین این با گفتن، هی، من همیشه

to make grammar mistakes.

اشتباهات گرامری می کنم بسیار متفاوت است.

It's okay.

Let me just keep working.

اشکالی ندارد.

بگذار به کارم ادامه دهم

That's a positive statement.

این یک جمله مثبت است.

What I'm speaking about is this statement.

آنچه من در مورد آن صحبت می کنم این بیانیه است.

I'm

من

always going to make grammar mistakes.

همیشه اشتباهات گرامری می کنم.

I mean, I try my hardest and I, I just always make grammar mistakes.

یعنی من تمام تلاشم را می کنم و فقط همیشه اشتباهات گرامری می کنم.

That feels different.

این احساس متفاوتی دارد.

Doesn't it?

اینطور نیست؟

That's what I'm talking about.

این چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم.

The negative self talk.

خود صحبت منفی

I, I mean, there's, I've tried hard and I just, I'm always

من، یعنی، وجود دارد، من خیلی تلاش کرده ام و فقط، همیشه

going to make grammar mistakes.

اشتباهات گرامری دارم.

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

Number five, and I want you to be writing these things down so

شماره پنج، و من از شما می خواهم که این چیزها را بنویسید

that you'll stop saying them.

تا از گفتن آنها دست بردارید.

Number five, why can't I speak English fluently like everyone else?

شماره پنج، چرا من نمی‌توانم مانند بقیه به راحتی انگلیسی صحبت کنم؟

Let me say this.

بگذار این را بگویم.

You are not everyone else.

شما هر کس دیگری نیستید.

You are unique.

شما منحصر به فرد هستید.

God made you special.

خدا تو را خاص کرد

You are one of a kind with that in mind, you can not compare

شما با این در نظر داشتن یک نوع هستید ، نمی توانید

yourself to anyone else.

خود را با هیچ کس دیگری مقایسه کنید.

For example, I'm an English teacher.

مثلا من معلم زبان انگلیسی هستم.

I teach English online.

من به صورت آنلاین انگلیسی تدریس می کنم.

There are tons and tons of other English teachers online.

هزاران تن از معلمان انگلیسی دیگر به صورت آنلاین وجود دارد.

Absolutely amazing English teachers.

معلمان انگلیسی کاملاً شگفت انگیز.

I'm not like them and they're not like me.

من مثل آنها نیستم و آنها هم مثل من نیستند. ما

We are individually.

فردی هستیم.

Amazing.

شگفت انگیز.

I'm including all of us, right?

من شامل همه ما هستم، درست است؟

Amazing English teachers.

معلمان انگلیسی شگفت انگیز

We each have our own unique skills.

هر کدام از ما مهارت های منحصر به فرد خود را داریم.

We can help students in our own unique ways.

ما می توانیم به روش های منحصر به فرد خود به دانش آموزان کمک کنیم.

So I'm not comparing myself to any other English teacher.

بنابراین من خودم را با هیچ معلم انگلیسی دیگری مقایسه نمی کنم.

Why?

چرا؟

They're awesome.

آنها عالی هستند.

They're amazing.

آنها شگفت انگیز هستند.

And I think I am too.

و فکر می کنم من هم هستم.

Why?

چرا؟

Because each and every person living on this earth is awesome is amazing.

از آنجایی که تک تک افرادی که روی این زمین زندگی می کنند فوق العاده هستند شگفت انگیز است.

We just have to realize it.

ما فقط باید آن را درک کنیم.

So my friend.

پس دوست من

My awesome, amazing friend.

دوست عالی و شگفت انگیز من

I need you to realize it does not matter what anyone else around you is doing.

من به شما نیاز دارم که متوجه شوید مهم نیست دیگران در اطراف شما چه می کنند.

It doesn't matter what any other English learner is doing.

مهم نیست که هر زبان آموز انگلیسی دیگری چه می کند.

Stop asking this question.

از پرسیدن این سوال دست بردارید

Why can't I speak English fluently?

چرا نمی توانم انگلیسی را روان صحبت کنم؟

Like them focused on your journey?

مثل آنها روی سفر شما متمرکز شده اند؟

Why everyone learns and improves.

چرا همه یاد می گیرند و پیشرفت می کنند.

At their own pace.

با سرعت خودشان.

Don't compare yourself to others.

خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.

You're not like anyone else.

تو شبیه هیچ کس نیستی

You are uniquely you.

شما منحصر به فرد هستید

You are special.

تو خاص هستی

Be patient with yourself and learn at your own pace.

با خودتان صبور باشید و با سرعت خودتان یاد بگیرید.

You got me good.

منو خوب گرفتی

The sixth saying that I want you to stop saying is I'll never be able to

ششمین جمله ای که می خواهم از گفتن آن دست بردارید این است که هرگز نمی توانم

pronounce English words correctly.

کلمات انگلیسی را به درستی تلفظ کنم.

Don't say that.

اینو نگو

Don't say that ever again.

دیگه اینو نگو

I've had so many students who have improved their

من شاگردان زیادی داشته ام که

pronunciation with practice.

با تمرین تلفظ خود را بهبود بخشیده اند.

Right.

درسته

They dug deep.

عمیق حفر کردند.

Like you talked about in our last lesson and they improved their pronunciation.

همانطور که در درس قبلی ما در مورد آن صحبت کردید و آنها تلفظ خود را بهبود بخشیدند.

Don't think it's impossible.

فکر نکن غیر ممکنه

It is possible.

امکان پذیر است.

Here's the thing.

موضوع اینجاست.

This is important.

این مهم است. از

Stop saying this because with practice and specific exercises,

گفتن این حرف خودداری کنید زیرا با تمرین و تمرینات خاص

you can improve your pronunciation.

می توانید تلفظ خود را بهبود ببخشید. در

There are many English teachers right now on YouTube that will teach you

حال حاضر معلمان انگلیسی زیادی در یوتیوب وجود دارند که به شما یاد می دهند

how to improve your pronunciation.

چگونه تلفظ خود را بهبود بخشید.

One of the teachers I used to recommend my students to all the time.

یکی از معلمانی که همیشه به شاگردانم توصیه می کردم.

And even now she's an amazing teacher.

و حتی در حال حاضر او یک معلم شگفت انگیز است.

Rachel's English.

انگلیسی راشل.

What?

چی؟

Come on now.

حالا بیا

Excellent.

عالی

You want to improve your pronunciation.

شما می خواهید تلفظ خود را بهبود بخشید.

You can improve your pronunciation.

شما می توانید تلفظ خود را بهبود بخشید.

I have an app English with Tiffany app on the app.

من یک برنامه انگلیسی با برنامه Tiffany در برنامه دارم.

Literally there are tons of lessons to help you improve your pronunciation.

به معنای واقعی کلمه هزاران درس برای کمک به شما در بهبود تلفظ وجود دارد.

It's not impossible.

غیر ممکن نیست.

You just have to find the right tips and techniques that work for you.

شما فقط باید نکات و تکنیک های مناسب را پیدا کنید که برای شما مفید است.

Maybe Rachel's lessons will help you.

شاید درس های راشل به شما کمک کند.

Maybe my lessons will help you.

شاید درس های من به شما کمک کند.

Maybe another English teachers lessons will help you.

شاید یک درس دیگر از معلمان انگلیسی به شما کمک کند.

It's not impossible.

غیر ممکن نیست.

And you have to remember that as you're on this English journey.

و شما باید این را به خاطر داشته باشید که در این سفر انگلیسی هستید.

Tip number seven.

نکته شماره هفت

The thing I need you to stop saying number seven, English is too difficult for me.

چیزی که من به شما نیاز دارم که از گفتن شماره هفت خودداری کنید ، انگلیسی برای من خیلی سخت است.

You're lying.

دروغ میگی

Listen, that's a lie.

گوش کن این دروغه

That's a lie.

این یک دروغ است.

Hi, that's a lie.

سلام دروغه

You are more intelligent than you realize.

شما باهوش تر از آن چیزی هستید که تصور می کنید.

You understand what I'm saying right now.

میفهمی الان چی میگم

You're understanding the words that are coming out of my mouth.

تو داری حرف هایی که از دهنم بیرون میاد رو میفهمی

Proof that you're intelligent.

اثبات اینکه شما باهوش هستید

Do you need extra time?

آیا به زمان اضافی نیاز دارید؟

Possibly it's your journey, but English is not too difficult for you.

احتمالاً سفر شماست، اما انگلیسی برای شما خیلی سخت نیست.

Listen to me very closely.

خیلی دقیق به من گوش کن از

Stop saying this because every language can be challenging to learn.

گفتن این حرف خودداری کنید زیرا یادگیری هر زبانی می تواند چالش برانگیز باشد.

Korean was not easy.

کره ای آسان نبود. یادگیری

It was a very difficult language to learn, but it wasn't impossible.

این زبان بسیار سخت بود ، اما غیرممکن نبود.

But with time and practice, you can improve, but you have to believe that.

اما با گذشت زمان و تمرین، می توانید پیشرفت کنید، اما باید این را باور کنید.

Again, stop saying English is too difficult for me.

باز هم، دیگر نمی گویم انگلیسی برای من خیلی سخت است.

Number eight, the next phrase I need you to stop saying is I can't

شماره هشت، عبارت بعدی که باید از گفتن خودداری کنید این است که من نمی توانم

understand English movies or TV shows.

فیلم های انگلیسی یا برنامه های تلویزیونی را بفهمم.

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

Stop saying, I can't understand.

دیگر نگو، نمی توانم بفهمم.

I can't understand what they're saying or what's going on.

من نمی توانم بفهمم آنها چه می گویند یا چه خبر است.

Why do I want you to stop saying this?

چرا از شما می خواهم این حرف را نزنید؟

With consistent practice, you can improve your listening skills and increase

با تمرین مداوم، می توانید مهارت های شنیداری خود را بهبود بخشید و

your comprehension of English media.

درک خود را از رسانه های انگلیسی افزایش دهید.

Listen, when I first started studying Korean, I was level one.

گوش کن، وقتی برای اولین بار شروع به مطالعه کره ای کردم، سطح یک بودم.

I was learning the basics, but every day in the background, I would

من اصول اولیه را یاد می گرفتم، اما هر روز در پس زمینه،

play Korean dramas, Korean news programs, Korean cooking shows.

درام های کره ای، برنامه های خبری کره ای ، برنامه های آشپزی کره ای بازی می کردم.

I didn't know what they were talking about.

من نمی دانستم در مورد چه چیزی صحبت می کنند.

I was a beginner, 99 percent of the show.

من مبتدی بودم، 99 درصد نمایش.

I was like.

I don't know that word, don't know that word, but I continue to listen.

من شبیه

من آن کلمه را نمی دانم، آن کلمه را نمی دانم، اما به گوش دادن ادامه می دهم.

And over time I started understanding more why, because with practice, your

و با گذشت زمان بیشتر متوجه شدم چرا، زیرا با تمرین،

listening skills and comprehension of the media will improve.

مهارت‌های شنیداری و درک شما از رسانه بهبود می‌یابد.

It's not impossible.

غیر ممکن نیست.

And number nine, the phrase I need you to stop saying to yourself,

و شماره نه، عبارت I need you to stop to their yourself گفتن،

I'm too old to learn English now.

من برای یادگیری انگلیسی الان خیلی پیر هستم.

At the beginning of this lesson, I told you about two of my students.

در ابتدای این درس در مورد دو نفر از شاگردانم گفتم.

One is 75, one is 65.

یکی 75 ساله است، یکی 65 ساله.

Now there are a ton of other students that are older, but I mentioned these

اکنون تعداد زیادی دانش آموز دیگر هستند که سنشان بالاتر است، اما من به این

two individuals because they're proof.

دو نفر اشاره کردم زیرا آنها مدرک هستند.

It does not matter how old you are.

فرقی نمی کند چند ساله باشید.

Your brain's still working.

مغزت هنوز داره کار میکنه

You can still speak.

هنوز هم میتونی حرف بزنی

Can't you?

نمی تونی؟

Then you're never to learn to learn.

پس هرگز یاد نگیرید که یاد بگیرید.

You're never too old to learn.

شما هرگز برای یادگیری آنقدر پیر نیستید.

Check this out.

این را بررسی کنید. از

Stop saying this because.

گفتن این حرف دست بردارید چون

Age is not a barrier to learning a new language.

سن مانعی برای یادگیری یک زبان جدید نیست.

Like, ah, you 85 now you're done.

آه، شما 85 ساله هستید، اکنون کارتان تمام شده است.

No age is not a barrier to learning a new language.

بدون سن مانعی برای یادگیری یک زبان جدید نیست.

Many people learn languages later in life and find great success in doing so.

بسیاری از مردم بعداً در زندگی زبان می آموزند و در انجام این کار به موفقیت زیادی دست می یابند.

You're never too old to learn.

شما هرگز برای یادگیری آنقدر پیر نیستید. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

The very first thing you must stop saying is my English is bad.

اولین چیزی که باید نگویید این است که انگلیسی من بد است.

And you're probably smiling or shaking your head because you've said this before.

و احتمالاً لبخند می زنید یا سر خود را تکان می دهید زیرا قبلاً این را گفته اید.

Oh, I'm sorry.

My, my English is bad.

اوه، متاسفم.

من، انگلیسی من بد است.

Why do you need to stop saying this this year?

چرا باید امسال این حرف را نزنید؟

Here's the reason why you must stop saying this.

در اینجا دلیلی وجود دارد که چرا باید این حرف را متوقف کنید.

When you say my English is bad, this phrase undermines.

وقتی می گویید انگلیسی من بد است، این عبارت تضعیف می کند.

Your confidence and also discourages conversation.

اعتماد به نفس شما و همچنین گفتگو را دلسرد می کند.

What do you mean teacher Tiffany?

منظورت چیه معلم تیفانی؟

Let me explain it more.

بگذارید بیشتر توضیح دهم.

The moment you say my English is bad.

لحظه ای که می گویید انگلیسی من بد است.

Your brain says, okay, well, we're not going to work hard.

مغز شما می گوید، خوب، خوب، ما سخت کار نمی کنیم.

We're not going to work hard.

قرار نیست سخت کار کنیم

If you already believe that your English is bad, why is your brain going to work

اگر قبلاً معتقدید که انگلیسی شما بد است، چرا مغز شما

overtime to help you find the words or expressions in your brain's database?

برای کمک به یافتن کلمات یا عبارات در پایگاه داده مغزتان اضافه کار می کند؟

It actually decreases your confidence in yourself.

در واقع اعتماد به نفس شما را کاهش می دهد .

When you say my English is bad, you're not believing in yourself.

وقتی می گویید انگلیسی من بد است، خودتان را باور ندارید.

Remember, I tell you all the time I believe in you, but you

یادت باشد، من همیشه به تو می گویم که به تو ایمان دارم، اما تو

have to believe in yourself.

باید به خودت ایمان داشته باشی.

The second thing is it also discourages conversation.

نکته دوم این است که گفتگو را نیز منع می کند.

If you start off the conversation by saying my English is bad, well, the person

اگر مکالمه را با گفتن اینکه انگلیسی من بد است شروع کنید، خوب، کسی که

listening will say, okay, well, we're not going to have a good conversation

گوش می دهد می گوید، خوب، خوب، ما گفتگوی خوبی نداریم،

because you don't have the ability to express yourself in this language.

زیرا شما توانایی بیان خود را به این زبان ندارید.

So a part of their listening suddenly turns off.

بنابراین بخشی از گوش دادن آنها ناگهان خاموش می شود.

Oh, well, this person can't speak English.

اوه، خوب، این شخص نمی تواند انگلیسی صحبت کند.

So.

بنابراین.

I'll just kind of listen, uh, kind of, and then I'll keep walking.

من فقط یه جورایی گوش میدم، اوه، یه جورایی، و بعد به راه رفتن ادامه میدم.

Don't say my English is bad.

نگو انگلیسی من بد است.

Listen, I'm trying to help you improve your English this year.

گوش کن، من سعی می کنم در این سال به شما کمک کنم تا انگلیسی خود را بهتر کنید.

I want you to be able to speak English fluently, but you must

من می خواهم بتوانید انگلیسی را روان صحبت کنید، اما باید از

stop saying my English is bad.

گفتن این که انگلیسی من بد است دست بردارید.

So what's the alternative?

پس جایگزین چیست؟

What should you say?

چه باید گفت؟

This is what I want you to say.

این چیزی است که از شما می خواهم بگویید.

I'm still learning English.

من هنوز در حال یادگیری زبان انگلیسی هستم.

So please bear with me.

پس لطفا من را تحمل کنید

I love this one.

من عاشق این یکی هستم.

Hey, I'm still learning English.

سلام من هنوز در حال یادگیری زبان انگلیسی هستم.

So please just bear with me.

پس لطفا من را تحمل کنید

In other words, Hey, I'm still on my journey.

به عبارت دیگر، هی، من هنوز در سفرم.

I'm still on my journey to speak English fluently.

من هنوز در سفرم تا انگلیسی را روان صحبت کنم.

Would you mind just being patient with me?

آیا می خواهید فقط با من صبور باشید؟

I guarantee the response is going to be much different

من تضمین می کنم که پاسخ بسیار متفاوت

from, Oh, my English is bad.

از "اوه، انگلیسی من بد است."

Okay.

باشه

Well, turn off my ears.

خب گوشم رو خاموش کن

I'm on my English journey.

من در سفر انگلیسی خود هستم.

Would you be patient?

آیا شما صبور هستید؟

Sure.

مطمئنا

I'm going to.

من می روم.

Open my ears even more, pay attention, even more, my friend, stop saying

گوش هایم را بیشتر باز کن، توجه کن، حتی بیشتر، دوست من، دیگر نگو که

my English is bad and instead say, I'm still learning English.

انگلیسی من بد است و در عوض بگو، من هنوز در حال یادگیری انگلیسی هستم.

Please bear with me.

لطفا با من تحمل کنید

You got it.

متوجه شدی

Listen, write this down.

گوش کن، این را بنویس

This is going to help you this year.

این امسال به شما کمک خواهد کرد.

Let's move on to the second thing.

بریم سراغ مورد دوم.

I need you to stop saying this year.

من نیاز دارم که امسال از گفتن خودداری کنید.

The second thing is this.

مورد دوم این است.

It's too difficult.

خیلی سخته

It's too difficult.

خیلی سخته دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

When you say it's too difficult, once again, you're telling your

وقتی میگی خیلی سخته یه بار دیگه به ​​مغزت میگی

brain, turn off, I don't need you.

خاموش کن من بهت نیاز ندارم.

I don't need your effort because this is too hard.

من به تلاش شما نیاز ندارم زیرا این خیلی سخت است.

It's too difficult.

خیلی سخته

English.

انگلیسی.

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

Why do I want you to stop saying this?

چرا از شما می خواهم این حرف را نزنید؟

Here's the main reason.

دلیل اصلی اینجاست.

When you say this.

وقتی اینو میگی

It can discourage others and limit personal growth.

می تواند دیگران را دلسرد کند و رشد شخصی را محدود کند.

Listen closely.

از نزدیک گوش کن

It can discourage others and also limit your personal growth.

این می تواند دیگران را دلسرد کند و همچنین رشد شخصی شما را محدود کند.

What do you mean?

منظورت چیه؟

What I'm saying is as human beings, we affect each other.

چیزی که من می گویم این است که ما انسان ها روی هم تاثیر می گذاریم.

So the moment you say it's too difficult, the person listening

بنابراین لحظه ای که می گویید خیلی سخت است، فردی که به صحبت های شما گوش می دهد

to you, another English learner, maybe you were their goal.

، یکی دیگر از زبان آموزان انگلیسی، شاید شما هدف او بوده اید.

You were like, Hey, they were like, man, if she can do it, if

تو مثل این بودی، هی، آنها مثل مرد بودند، اگر او می تواند این کار را انجام دهد، اگر

he can do it, I know I can do it.

او می تواند آن را انجام دهد، من می دانم که من می توانم آن را انجام دهم.

The moment you say it's too difficult, all of a sudden, Well, if it's too

لحظه ای که می گویید خیلی سخت است، ناگهان، خوب، اگر

difficult for them, I know I can't do it.

برای آنها خیلی سخت است، می دانم که نمی توانم این کار را انجام دهم.

You can not intentionally inadvertently start discouraging someone else.

شما نمی توانید عمداً ناخواسته شروع به دلسرد کردن شخص دیگری کنید.

And also it will limit your own growth.

و همچنین رشد خود را محدود خواهد کرد.

Similar to the first thing I told you not to say, when you

مثل اولین چیزی که گفتم نگویید، وقتی

say this, it's too difficult.

این را می گویید خیلی سخت است.

Again, your brain says, well, we're not going to grow in this area

مجدداً مغز شما می گوید، خوب، ما در این زمینه رشد نمی کنیم

because you believe it's too hard.

زیرا شما معتقدید که خیلی سخت است. دست از

Stop believing that stop saying that.

این باور بردارید.

What should you say instead, instead of it's too difficult.

در عوض چه چیزی باید بگویید، به جای اینکه خیلی سخت است.

I want you to say this.

من از شما می خواهم این را بگویید.

I find it challenging.

من آن را چالش برانگیز می دانم.

That's a fact, but I'm willing to figure it out.

این یک واقعیت است، اما من حاضرم آن را کشف کنم.

Ooh, I get so excited when these are the words that replace the old words.

اوه، وقتی این کلمات جایگزین کلمات قدیمی می شوند، خیلی هیجان زده می شوم .

Listen, I find it challenging.

گوش کن، به نظر من چالش برانگیز است.

I'm admitting this is not the easiest.

من اعتراف می کنم که این ساده ترین نیست.

It is challenging, but I am willing.

چالش برانگیز است، اما من حاضرم.

To figure it out, listen, my goal is to help you this year.

برای فهمیدن آن، گوش دهید، هدف من کمک به شما در این سال است.

Speak English fluently.

انگلیسی را روان صحبت کنید.

Do you believe in yourself?

آیا خودت را باور داری؟

Are you willing to figure it out?

آیا حاضرید آن را کشف کنید؟

Listen, I feel good.

گوش کن، احساس خوبی دارم.

I hope you feel good.

امیدوارم حالتون خوب باشه

So again, instead of saying it's too difficult, I want you to say,

بنابراین، دوباره، به جای اینکه بگویید خیلی سخت است، می‌خواهم بگویید،

I do find it challenging, but I'm willing to figure it out.

من آن را چالش برانگیز می‌دانم، اما حاضرم آن را کشف کنم.

You know what?

میدونی چیه؟

Say it with me.

با من بگو

I find it challenging, but I'm willing to figure it out.

به نظر من چالش برانگیز است، اما حاضرم آن را کشف کنم.

Yes.

بله.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Number three.

شماره سه.

What's the third thing I need you to stop saying this year.

سومین چیزی که به شما نیاز دارم که امسال نگویید چیست؟

I'll try

من

once again, I'll try.

یک بار دیگر تلاش می کنم، سعی می کنم.

You're probably thinking to yourself, wait, why is I'll try

احتمالاً با خود فکر می کنید، صبر کنید، چرا چیزی را امتحان می کنم

something that I shouldn't say.

که نباید بگویم.

Here's the reason.

دلیلش اینجاست

The phrase leaves room for doubt and uncertainty, doubt and uncertainty.

این عبارت جایی برای شک و تردید، شک و عدم قطعیت می گذارد.

I'm realizing that this is an English lesson, but also a motivational lesson.

من متوجه شدم که این یک درس انگلیسی است ، بلکه یک درس انگیزشی است.

So I'm hoping you're feeling motivated when you say I'll try.

بنابراین امیدوارم وقتی می گویید سعی می کنم انگیزه داشته باشید.

Even watch my body language.

حتی مراقب زبان بدنم باش

If you're watching this lesson on YouTube, watch my body language.

اگر در حال تماشای این درس در یوتیوب هستید، زبان بدن من را تماشا کنید.

I'll try.

من سعی خواهم کرد.

I don't really believe I can do it per se, but I mean, I

من واقعاً باور ندارم که بتوانم آن را فی نفسه انجام دهم، اما منظورم این است که،

mean, I'll, I'll give it a try.

یعنی، من آن را امتحان خواهم کرد.

There's this measure of doubt, this measure of uncertainty, like, ah, I

این معیار شک، این معیار عدم قطعیت وجود دارد، مانند، آه، من

don't know the a hundreds that believe that I can do it, but I'll try.

صدها نفر را نمی دانم که معتقدند من می توانم این کار را انجام دهم، اما من تلاش خواهم کرد.

So what do I want you to say instead of I'll try, this is what I want you to say.

پس من از شما می خواهم به جای اینکه سعی کنم چه بگویید، این چیزی است که از شما می خواهم بگویید.

I will do my best.

تمام تلاشم را خواهم کرد.

Such a different phrase.

چنین عبارت متفاوتی

I'll try, not sure if it's going to happen, but I mean, I'll

تلاش می‌کنم، مطمئن نیستم که این اتفاق بیفتد یا نه، اما منظورم این است که

try versus I will do my best.

در مقابل تمام تلاشم را خواهم کرد. من

I'll give it my all.

تمام توانم را خواهم داد.

I'll give 110%.

110 درصد میدم.

Listen as your English teacher, and I'm sure, or I hope you guys can feel this.

به عنوان معلم انگلیسی خود گوش کنید، مطمئنم، یا امیدوارم شما بچه ها بتوانید این را احساس کنید.

I hope you realize how passionate I am about helping

امیدوارم متوجه شده باشید که چقدر مشتاق کمک به

you achieve your goal this year.

شما در رسیدن به هدفتان در این سال هستم.

I'm not trying, I'm doing my best.

من تلاش نمی کنم، تمام تلاشم را می کنم.

I'm giving 110%.

من 110 درصد میدم.

Why?

Because I believe in you.

چرا؟

چون من به تو ایمان دارم.

I am giving my best.

من تمام تلاشم را می کنم.

I'm not just, well, I'm trying.

من فقط نیستم، خوب، دارم تلاش می کنم.

I mean, I'm trying to record a video.

منظورم این است که من سعی می کنم یک ویدیو ضبط کنم.

No, when I get in front of this camera, when I get on this microphone, I am

نه، وقتی جلوی این دوربین می‌روم، وقتی روی این میکروفون می‌روم،

here for you giving my all my friend.

اینجا هستم تا همه چیزم را به دوستم بدهید.

I need you to do the same thing when it comes to your English.

من به شما نیاز دارم که همین کار را در مورد انگلیسی خود انجام دهید.

Don't try.

تلاش نکن

Give your best.

بهترین هایت را بده.

Don't slack off.

سست نشو

Don't be lazy.

تنبل نباش

You have control of your English journey.

شما کنترل سفر انگلیسی خود را دارید.

Listen, man, I believe in you so much.

گوش کن مرد، من خیلی به تو ایمان دارم.

You have the power to take yourself to the next level.

شما این قدرت را دارید که خود را به سطح بعدی ببرید.

Why you have a teacher who cares about you.

چرا معلمی دارید که به شما اهمیت می دهد.

I care about you.

من به تو اهمیت می دهم.

We've never met in person probably, but I care about you.

ما هرگز شخصاً ملاقات نکرده ایم ، اما من به شما اهمیت می دهم.

And now I just need you to believe in yourself.

و حالا فقط نیاز دارم که خودت را باور کنی.

Do your best, give your best, and I guarantee you will see results.

تمام تلاش خود را بکنید، بهترین تلاش خود را بکنید و من تضمین می کنم که نتیجه را خواهید دید.

So stop saying I'll try and instead say, I'll do my best.

پس دیگر نگویید تلاش خواهم کرد و در عوض بگویید، تمام تلاشم را خواهم کرد.

You got it.

متوجه شدی

Ooh, I felt that one.

اوه من اون یکی رو حس کردم

I felt that one.

من اون یکی رو حس کردم

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Number four.

شماره چهار.

I need you to stop saying this.

من نیاز دارم که این حرف را نزنی

Stop saying.

بس کن گفتن

It's impossible.

غیر ممکن است.

Stop saying it's impossible.

دیگر بگویید غیرممکن است

It's not again.

دوباره نیست.

I'm your English teacher.

من معلم انگلیسی شما هستم

English is my first language.

انگلیسی زبان اول من است.

Yes.

I understand that, but I have watched too many students do what

بله.

من این را درک می‌کنم، اما تعداد زیادی از دانش‌آموزان را تماشا کرده‌ام که

you might think is impossible.

ممکن است به نظر شما غیرممکن باشد.

It doesn't matter your age.

سن شما مهم نیست برای

I don't care if you're 75 years old.

من مهم نیست که شما 75 ساله باشید.

It's not impossible.

غیر ممکن نیست. برای

I don't care if you've been studying English for 25 years.

من مهم نیست که شما 25 سال است که انگلیسی خوانده اید.

It's not impossible.

غیر ممکن نیست.

Here's the reason I need you to stop saying this.

این دلیلی است که من باید از گفتن این حرف دست بردارید.

This phrase can indicate a closed mindset and lack of creativity, a closed mindset.

این عبارت می تواند نشان دهنده یک ذهنیت بسته و کمبود خلاقیت، یک ذهنیت بسته باشد. نه

Nope.

Hey, I'm done.

هی، من تمام کردم.

I mean, it's impossible.

یعنی غیر ممکنه

It's impossible for me to speak English fluently.

برای من غیرممکن است که انگلیسی را روان صحبت کنم.

Why am I trying?

چرا دارم تلاش می کنم؟

That's a closed mindset.

این یک طرز فکر بسته است.

And it also shows a lack of creativity.

و همچنین کمبود خلاقیت را نشان می دهد.

You see, here's the truth of the matter.

می بینید، حقیقت ماجرا اینجاست.

As human beings, we all learn differently.

به عنوان یک انسان، همه ما به طور متفاوتی یاد می گیریم.

We each have a different learning style.

هر کدام از ما سبک یادگیری متفاوتی داریم.

Some people are visual.

برخی افراد بصری هستند.

Some people need to hear things auditory, right?

برخی از مردم نیاز به شنیدن چیزهای شنیداری دارند، درست است؟

Some people simply need a book and they can read it and boom, they get it.

برخی افراد به سادگی به یک کتاب نیاز دارند و می توانند آن را بخوانند و رونق بگیرند، آن را به دست می آورند.

But just because what you've been doing now has not worked,

اما فقط به این دلیل که کاری که اکنون انجام می‌دهید جواب نداده است، به این

it doesn't mean it's impossible.

معنی نیست که غیرممکن است.

You just need to get creative and find another way.

فقط باید خلاق باشید و راه دیگری پیدا کنید.

Way of studying my goal as an English teacher is to hopefully provide you

راه مطالعه هدف من به عنوان یک معلم انگلیسی این است که امیدوارم

with various methods, different ways of studying English that are more

روش‌های مختلف، روش‌های مختلف مطالعه زبان انگلیسی را به شما ارائه دهم که

enjoyable, that are creative to help you move forward along your journey.

لذت‌بخش‌تر باشد، که خلاقانه به شما کمک کند تا در طول سفر خود به جلو بروید.

To speaking English fluently.

برای صحبت روان انگلیسی.

So stop saying it's impossible instead.

بنابراین به جای آن از گفتن غیرممکن بودن خودداری کنید.

Here's the alternative.

در اینجا جایگزین است.

It seems challenging.

به نظر چالش برانگیز است.

You want to acknowledge?

می خواهید تصدیق کنید؟

Yes.

I mean, it's a fact.

بله.

منظورم این است که این یک واقعیت است.

It seems challenging, but let me look for possible solutions.

چالش برانگیز به نظر می رسد، اما اجازه دهید به دنبال راه حل های ممکن باشم.

Listen, I've been studying English for 15 years.

گوش کن، من 15 سال است که انگلیسی می‌خوانم.

It's I'm not going to lie to you.

قرار نیست بهت دروغ بگم

It it's challenging, but I'm willing to look for possible solutions.

چالش برانگیز است، اما من مایلم به دنبال راه حل های ممکن باشم.

There has to be another way to do what I'm doing.

باید راه دیگری برای انجام کاری که من انجام می دهم وجود داشته باشد.

People are speaking English fluently.

مردم انگلیسی را روان صحبت می کنند.

There's a way to get moving, to move forward on my journey.

راهی برای حرکت وجود دارد، برای پیشبرد سفرم.

I'm willing to look for possible solutions.

من حاضرم به دنبال راه حل های ممکن باشم.

Man, I can't wait for the day when I can meet you in person.

مرد، من نمی توانم منتظر روزی باشم که بتوانم شما را شخصا ملاقات کنم.

And see all of the changes, all of the improvements witness in person,

و تمام تغییرات، همه پیشرفت‌ها،

your English speaking ability.

توانایی صحبت کردن به زبان انگلیسی خود را شخصاً مشاهده کنید.

When you stop saying it's impossible and start saying, Hey, it's, it's challenging.

وقتی از گفتن این غیرممکن دست می کشید و شروع می کنید به گفتن، هی، این، چالش برانگیز است.

Yes, but I'm looking and willing to look for possible solutions.

بله، اما من به دنبال راه حل های ممکن هستم و می خواهم. به

That's called confidence, baby.

این میگن اعتماد به نفس عزیزم

You can have confidence as a beginner, as an intermediate and

شما می توانید به عنوان یک مبتدی، به عنوان یک متوسط ​​و

as an advanced English learner.

به عنوان یک زبان آموز پیشرفته انگلیسی اعتماد به نفس داشته باشید.

Listen, believe in yourself, wherever you are on your journey.

گوش کن، خودت را باور کن، هر کجا که در سفر هستی.

It's challenging, but I'm willing to look for some possible solutions.

چالش برانگیز است، اما من مایلم به دنبال راه حل های ممکن بگردم.

You, you better say it, be confident in yourself.

تو بهتره بگی به خودت مطمئن باش

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Number five, number five.

شماره پنج، شماره پنج.

The fifth thing I need you to stop saying, I don't need help.

پنجمین چیزی که به شما نیاز دارم که دیگر نگویید، من به کمک نیازی ندارم.

I'm good.

من خوبم

I'm good.

I can do it on my own.

من خوبم

من می توانم آن را به تنهایی انجام دهم.

I don't need help.

من نیازی به کمک ندارم

Let me say this wasn't even planned, not in my notes at all.

اجازه دهید بگویم که این حتی برنامه ریزی نشده بود، اصلاً در یادداشت های من نبود.

When you say I don't need help, you are limiting yourself in so many different

وقتی می گویید من به کمک نیاز ندارم، به طرق مختلف خود را محدود می کنید

ways, I'm your English teacher, and I'm going to be very transparent right now.

، من معلم انگلیسی شما هستم و در حال حاضر بسیار شفاف خواهم بود.

I'm going to be very honest with you.

من با شما بسیار صادق خواهم بود.

I'm building this community, right?

من دارم این جامعه را می سازم، درست است؟

We have this YouTube family, a YouTube community.

ما این خانواده YouTube را داریم ، یک انجمن YouTube.

I have my Academy with my family.

من آکادمی خود را با خانواده ام دارم.

Uh, students are called my family.

اوه، دانش آموزان خانواده من نامیده می شوند.

Again, you can join the Academy if you'd like links in the description, but the

مجدداً، اگر می‌خواهید پیوندهایی در توضیحات وجود داشته باشد، می‌توانید به آکادمی بپیوندید ، اما

purpose of what I'm saying right now is.

هدف از آنچه من در حال حاضر می‌گویم این است.

In the community, right?

در جامعه، درست است؟

Family members among the family members, the students that I teach,

اعضای خانواده در میان اعضای خانواده، دانش‌آموزانی که من تدریس می‌کنم،

there's a select group, student leaders, and you guys know who you are.

یک گروه منتخب، رهبران دانش‌آموز وجود دارد ، و شما بچه‌ها می‌دانید که چه کسی هستید.

I have student leaders and they help manage our family.

من رهبران دانشجو دارم و آنها به مدیریت خانواده ما کمک می کنند.

I am one person.

من یک نفر هستم.

I have a huge goal to help 1 billion English learners.

من هدف بزرگی برای کمک به ۱ میلیارد زبان آموز انگلیسی دارم.

I can not do it alone.

من به تنهایی نمی توانم این کار را انجام دهم.

I need help.

من به کمک نیاز دارم.

So the student leaders step up and say, Tiff, we got you.

بنابراین رهبران دانش‌آموز جلو می‌آیند و می‌گویند، تیف، ما تو را گرفتیم.

We're with you.

ما با شما هستیم

We're with you on this mission to help 1 billion English learners.

ما در این ماموریت برای کمک به ۱ میلیارد زبان آموز انگلیسی با شما هستیم.

And the way my heart is warmed when I see my student leaders helping other students,

و وقتی می بینم رهبران دانشجویی به دانش آموزان دیگر کمک می کنند، قلبم گرم می شود،

and I'm like, man, you guys care.

و من مثل این هستم که شما بچه ها اهمیت می دهید.

They're like, Tiff, we have a mission.

آنها می گویند، تیف، ما یک ماموریت داریم.

We're trying to help 1 billion English learners.

ما در تلاش هستیم به ۱ میلیارد زبان آموز انگلیسی کمک کنیم.

I needed help.

نیاز به کمک داشتم

And I still need their help today.

و من هنوز به کمک آنها نیاز دارم.

I can't do it alone.

من به تنهایی نمی توانم این کار را انجام دهم.

So if me as your English teacher, if I can't do it alone, I need you to

بنابراین اگر من به عنوان معلم انگلیسی شما، اگر به تنهایی نمی توانم این کار را انجام دهم، باید از

stop saying that you don't need help.

گفتن این که به کمک نیازی ندارید دست بردارید.

We're human beings together.

ما با هم انسان هستیم

We work better.

ما بهتر کار می کنیم.

Here's the main reason when you say, I don't need help as an English

دلیل اصلی وقتی می گویید من به عنوان یک زبان آموز انگلیسی نیازی به کمک ندارم این است،

learner, this phrase can prevent others from offering assistance for you.

این عبارت می تواند مانع از ارائه کمک دیگران به شما شود.

Or support other people around you have the desire to see you succeed.

یا از اطرافیانتان حمایت کنید که آرزوی موفقیت شما را دارند.

I want you to succeed.

ازت میخوام موفق بشی

And I haven't even met you in person, but I'm in your corner.

و من حتی شخصاً شما را ملاقات نکرده ام ، اما در گوشه شما هستم.

I want you to succeed.

ازت میخوام موفق بشی

Imagine those around you that know you personally that

تصور کنید اطرافیان شما شخصا شما را می شناسند که

have watched you over years.

در طول سال ها شما را تماشا کرده اند.

They want to help you.

آنها می خواهند به شما کمک کنند.

They want to be your support.

آنها می خواهند پشتیبان شما باشند.

When you say I'm good, I don't need any help.

وقتی می گویی من خوبم، نیازی به کمک ندارم.

I got this.

اینو گرفتم

You limit them from being able to help you instead of saying, I don't need help.

شما آنها را محدود می کنید که بتوانند به شما کمک کنند به جای اینکه بگویید من به کمک نیاز ندارم.

I want you to say, thank you.

میخوام بگی ممنون

I appreciate your offer.

من از پیشنهاد شما قدردانی می کنم.

I could use some help with this.

من می توانم در این مورد از کمک استفاده کنم.

I appreciate your offer.

من از پیشنهاد شما قدردانی می کنم.

I appreciate your desire to help me.

من از تمایل شما برای کمک به من قدردانی می کنم.

I could use some help with this.

من می توانم در این مورد از کمک استفاده کنم.

Just like your English, Tiffany, I appreciate your help.

درست مثل انگلیسی شما، تیفانی، من از کمک شما سپاسگزارم.

And I've seen it in the comments and I do read the comments and I

و من آن را در نظرات دیده ام و نظرات را می خوانم و از

appreciate each and every one of you.

تک تک شما قدردانی می کنم.

When you say, Tiff, thank you for this lesson.

وقتی می گویید تیف، از شما برای این درس تشکر می کنم.

You've changed my life.

تو زندگی من را تغییر دادی

This lesson has helped me.

این درس به من کمک کرده است.

I speak English more fluently.

من انگلیسی را روان تر صحبت می کنم.

You know what happens when I read those messages?

می دانید وقتی آن پیام ها را می خوانم چه اتفاقی می افتد؟

They make me want to record more lessons.

آنها باعث می شوند که من بخواهم دروس بیشتری را ضبط کنم.

You are helping me give back to you even more.

شما به من کمک می کنید بیشتر به شما برگردم.

Let people help you.

بگذارید مردم به شما کمک کنند.

We become better individuals when we allow those around us to support us

وقتی به اطرافیان خود اجازه می دهیم از ما حمایت کنند

and help us on your English journey.

و در سفر انگلیسی شما به ما کمک کنند، افراد بهتری می شویم.

Let people help you.

بگذارید مردم به شما کمک کنند.

You got me.

تو منو گرفتی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Number six, the sixth thing I need you to stop saying, I'm not good at English.

شماره شش، ششمین چیزی که نیاز دارم از گفتن این جمله خودداری کنید، من در انگلیسی خوب نیستم.

I'm just not good.

من فقط خوب نیستم

My English is not good.

انگلیسی من خوب نیست.

Similar to the first thing I'm bad.

مشابه اولین چیزی که من بد هستم.

I, I, my English, I'm not good at English.

من، من، انگلیسی من، من در انگلیسی خوب نیستم. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

Stop saying that you're not good at English.

دیگر نگویید که در زبان انگلیسی خوب نیستید.

The very fact that you're saying it in English.

این واقعیت است که شما آن را به انگلیسی می گویید.

Isn't that ironic?

طعنه آمیز نیست؟

I'm not good at English, but you're speaking English.

من در انگلیسی خوب نیستم، اما شما انگلیسی صحبت می کنید.

You're speaking English.

شما انگلیسی صحبت می کنید

Stop saying I'm not good at English.

دیگر بگویید من در انگلیسی خوب نیستم.

Here's the reason when you say I'm not good at English, this phrase in

این دلیلی است که وقتی می گویید من در انگلیسی خوب نیستم، این عبارت به

and of itself limits your own belief in your language learning abilities.

خودی خود باور شما را در مورد توانایی های یادگیری زبان محدود می کند.

Remember, I keep harping on this point.

به یاد داشته باشید، من به این موضوع ادامه می دهم.

I keep emphasizing this point.

من مدام بر این نکته تاکید می کنم.

I keep saying this over and over again.

این را بارها و بارها تکرار می کنم.

I.

I.

Tiffany known to some as teacher, Tiffany, others as Tiff, Tiffany.

تیفانی را برخی به عنوان معلم، تیفانی، دیگران به عنوان تیف، تیفانی می شناسند.

I believe in you, but you have to believe in yourself.

من به تو ایمان دارم، اما تو باید خودت را باور کنی.

Stop saying I'm not good at English.

دیگر بگویید من در انگلیسی خوب نیستم.

Instead, here's the alternative.

در عوض، در اینجا جایگزین است.

I want you to say this.

من از شما می خواهم این را بگویید.

I'm still developing my language skills, but I'm determined to To

من هنوز در حال توسعه مهارت های زبانی خود هستم ، اما مصمم هستم برای

improve, man, if I have a student that says that to me, you're talking about

پیشرفت، مرد، اگر دانش آموزی دارم که این را به من می گوید، شما در مورد

the smile that'll come on my face.

لبخندی صحبت می کنید که روی صورتم می آید.

Why?

چرا؟

Because this is a sign of confidence.

زیرا این نشانه اعتماد به نفس است.

Listen, I'm still developing.

گوش کن، من هنوز در حال پیشرفت هستم.

I'm in the process.

من در جریان هستم.

I'm on my journey and I'm determined.

من در سفر هستم و مصمم هستم.

I have made a decision to improve.

تصمیمی برای پیشرفت گرفته ام.

You have to make a decision.

شما باید تصمیم بگیرید.

This year is your year.

امسال سال شماست

You have to tell yourself, listen, yes, I'm on this journey,

شما باید به خود بگویید، گوش دهید، بله، من در این سفر هستم،

but I am determined to improve.

اما مصمم به پیشرفت هستم.

Stop saying I'm not good.

دیگر نگو من خوب نیستم به

Remind yourself that you're on a journey and be patient with yourself.

خود یادآوری کنید که در سفر هستید و با خود صبور باشید.

You ready?

آماده ای؟

Let's move on.

Here we go.

بیایید ادامه دهیم.

در اینجا ما می رویم.

Number seven, number seven.

شماره هفت، شماره هفت.

Stop saying I'll do it later.

دیگر نگویید بعدا این کار را انجام خواهم داد.

I'm okay.

I'll do it later.

من خوبم

بعدا انجامش میدم

Stop procrastinating.

تعلل را متوقف کنید.

That's what this is called.

اسمش همینه

I'll do it later.

بعدا انجامش میدم

Here's the reason why this phrase, I need you to stop saying it.

در اینجا دلیل این عبارت است، من از شما نیاز دارم که آن را بیان نکنید.

This phrase can lead to what did I just say?

این عبارت می تواند به آنچه من گفتم منجر شود؟

Procrastination and unfinished tasks.

تعویق و کارهای ناتمام.

Listen, I mean, I enjoy these YouTube videos with Tiffany.

گوش کن، یعنی من از این ویدیوهای یوتیوب با تیفانی لذت می برم.

One day I'd like to study with her.

یک روز دوست دارم با او درس بخوانم.

I'll do it later.

بعدا انجامش میدم

Now, I'm not telling you, you have to study with me and my Academy.

حالا بهت نمیگم باید با من و آکادمی من درس بخونی.

I'm not saying that there are many other great English teachers and you

من نمی گویم که بسیاری از معلمان انگلیسی بزرگ دیگر وجود دارند و

might be studying with them right now.

ممکن است شما در حال حاضر با آنها درس بخوانید.

That is totally okay.

این کاملاً اشکالی ندارد.

What I'm saying though, is, you know, where you are on your English journey.

با این حال، آنچه من می گویم، این است که می دانید، در سفر انگلیسی خود کجا هستید.

You know, what you need to do to get to the next level.

می دانید، برای رسیدن به مرحله بعدی چه کاری باید انجام دهید.

You know, my friend, you know, you're smart.

میدونی دوست من میدونی باهوشی.

Stop saying I'll do it later.

دیگر نگویید بعدا این کار را انجام خواهم داد.

Maybe it's a book, you know, you need.

شاید این یک کتاب باشد، می دانید، شما نیاز دارید.

Maybe it's a course you need to enroll in.

شاید این دوره ای باشد که باید در آن ثبت نام کنید.

Maybe it is my Academy you want to enroll in.

شاید آکادمی من باشد که می خواهید در آن ثبت نام کنید.

Maybe it's a teacher that you want to study with in your native country.

شاید این یک معلم باشد که می خواهید در کشور مادری خود با او تحصیل کنید.

Whatever it is, stop saying I'll do it later.

هر چه هست، دیگر نگویید بعداً انجامش می دهم.

Instead, I want you to say this, I'll start on it now, or I'll

درعوض، می‌خواهم این را بگویید، من اکنون آن را شروع می‌کنم یا

set a specific time to do it.

زمان خاصی را برای انجام آن تعیین می‌کنم.

Stop saying I'll do it later and either do it now or set a specific time.

دیگر نگویید من این کار را بعدا انجام خواهم داد و یا اکنون این کار را انجام دهم یا زمان خاصی را تعیین کنید.

For my students in my Academy, in the daily English lessons program, I have

برای دانش‌آموزانم در آکادمی من، در برنامه درس‌های روزانه انگلیسی،

365 daily English lessons in one year, moving them to the advanced English level.

روزانه 365 درس انگلیسی در یک سال دارم که آنها را به سطح پیشرفته انگلیسی منتقل می‌کنم.

Every day, they follow a specific lesson that I've set up for them.

هر روز درس خاصی را که من برایشان تنظیم کرده ام دنبال می کنند.

Why did I set the program up like that?

چرا برنامه را اینطور تنظیم کردم؟

Because every day they know what they have to do.

چون هر روز می دانند باید چه کار کنند.

Stop saying I'll do it later and do it now.

دیگر نگویید من این کار را بعدا انجام خواهم داد و همین الان انجامش می دهم.

We're talking about you, my friend, achieving your English goals this year.

دوست من در مورد دستیابی به اهداف انگلیسی خود در این سال صحبت می کنیم.

I believe in you, but I need you to believe in yourself.

من به تو ایمان دارم، اما نیاز دارم که خودت را باور کنی.

the very first thing you should never say to a stranger is how old are you?

اولین چیزی که هرگز نباید به یک غریبه بگویید این است که چند سال دارید؟

Again, how old are you?

بازم میگم چند سالته؟

Now, here's the main reason why you should never say this to a stranger.

حالا دلیل اصلی این است که چرا هرگز نباید این را به یک غریبه بگویید.

You see, it is considered impolite, unkind, or rude to

ببینید، بی ادبی، نامهربانی یا بی ادبی تلقی می شود که از

ask a stranger about their age.

یک غریبه در مورد سن آنها بپرسید.

Now I want you to pay attention.

حالا از شما می خواهم که توجه کنید.

Notice that I am emphasizing the.

توجه داشته باشید که من بر روی آن تاکید می کنم. از

Asking a stranger, his or her age, you can ask your friend or possibly

یک غریبه، سن او را می‌پرسید، می‌توانید از دوست یا احتمالاً

an acquaintance, but never ask a stranger their age in English.

یکی از آشنایان خود بپرسید، اما هرگز از غریبه‌ها سن او را به انگلیسی نپرسید. به

This is seemed to be impolite.

نظر می رسد این بی ادبی است.

Now, as you are on your English journey, you're going to be in many

اکنون، همانطور که در سفر انگلیسی خود هستید ، در موقعیت های مختلفی قرار خواهید گرفت

different situations and sometimes you're going to feel uncomfortable.

و گاهی اوقات احساس ناراحتی خواهید کرد.

Maybe you forget a word, maybe you forget an expression, but I don't want you to

شاید شما یک کلمه را فراموش کنید، شاید یک عبارت را فراموش کنید، اما من نمی خواهم که شما

be uncomfortable because you asked the wrong question or said the wrong thing.

ناراحت باشید زیرا سوال اشتباه پرسیدید یا چیز اشتباهی گفتید.

So the very first English phrase I need you to remember to never

بنابراین اولین عبارت انگلیسی که باید به خاطر بسپارید هرگز از

ask a stranger is how old are you?

یک غریبه نپرسید این است که چند سال دارید؟

You got it.

متوجه شدی

Excellent.

All right.

عالی

بسیار خوب.

The second English phrase you must never say to a stranger is

دومین عبارت انگلیسی که هرگز نباید به یک غریبه بگویید این است که

how How much do you weigh ? Now listen, I'll say it one more time.

چقدر وزن دارید؟ حالا گوش کن، یک بار دیگر می گویم.

How much do you weigh?

شما چقدر وزن دارید؟

Now I'm gonna tell you the reason and then I'm going to go into even more detail.

حالا دلیلش را به شما می‌گویم و سپس به جزئیات بیشتری می‌پردازم.

So this is a personal question that can make people feel.

بنابراین این یک سوال شخصی است که می تواند باعث ایجاد احساس در افراد شود.

Uncomfortable.

ناراحت کننده

Now, this lesson is specifically about English phrases and questions.

حال، این درس به طور خاص در مورد عبارات و سوالات انگلیسی است.

You should never mention or ask a stranger, but to be very honest, this

شما هرگز نباید از یک غریبه صحبت کنید یا از آن بپرسید ، اما صادقانه بگویم، این

one right here, how much do you weigh?

یکی در اینجا، وزن شما چقدر است؟

Even if you're close friends, sometimes this is not the best question to ask.

حتی اگر دوستان صمیمی هستید، گاهی اوقات این بهترین سوال برای پرسیدن نیست.

And you might be smiling now, especially if you are a female.

و ممکن است اکنون لبخند بزنید، به خصوص اگر یک زن هستید.

As females, we are a bit more sensitive about our weight.

به عنوان یک زن، ما نسبت به وزن خود کمی حساس تر هستیم.

So we don't talk about our weight as much as say a man would.

بنابراین ما آنقدر که یک مرد می گوییم در مورد وزن خود صحبت نمی کنیم .

And maybe you're a man and for you, you're like, Hey, Tiff, I don't care.

و شاید تو مرد باشی و برای تو مثل هی، تیف، اهمیتی نمی دهم.

I'll tell you my weight.

وزنم رو بهت میگم

But we're talking about English phrases.

اما ما در مورد عبارات انگلیسی صحبت می کنیم.

You never say to a stranger, and this is a question you never ask a stranger.

شما هرگز به یک غریبه نمی گویید و این سوالی است که هرگز از یک غریبه نمی پرسید.

Again, if you are speaking to a man, let's say you're at a gym, you're working out.

مجدداً، اگر با مردی صحبت می کنید، فرض کنید در باشگاه ورزشی هستید، ورزش می کنید.

And a guy walks up guys, they're a little bit different when it comes to the weight

و یک پسر بچه‌ها را بالا می‌برد، وقتی صحبت از وزن به میان می‌آید کمی متفاوت هستند،

question, different, not in a bad way, but meaning that they're not as sensitive.

متفاوت هستند، نه بد، اما به این معنی که آنقدرها هم حساس نیستند.

But the best practice is for you to never ask a stranger how much he or she weighs.

اما بهترین تمرین این است که هرگز از یک غریبه نپرسید وزن او چقدر است.

Be very careful.

بسیار مراقب باشید.

You got it.

متوجه شدی

Excellent.

عالی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Number three, the third phrase.

شماره سه، عبارت سوم.

I never want you to ask.

من هرگز نمی خواهم شما بپرسید.

Or say is how much money do you make again?

یا بگویید دوباره چقدر پول در می آورید؟

How much money do you make?

چقدر پول در می آورید؟

Now, the reason why you shouldn't ask a stranger, this question is because.

حالا دلیل اینکه نباید از غریبه بپرسید این سوال به این دلیل است که.

Discussing finances is generally considered inappropriate.

بحث در مورد مسائل مالی به طور کلی نامناسب تلقی می شود.

Now there are many unspoken rules in English, right?

حالا قوانین ناگفته زیادی در انگلیسی وجود دارد، درست است؟

And I'll specifically speak about America, right?

و من به طور خاص در مورد آمریکا صحبت خواهم کرد، درست است؟

In American culture, there are certain things that you might not find in a book.

در فرهنگ آمریکایی، چیزهای خاصی وجود دارد که ممکن است در کتاب پیدا نکنید.

Right.

درسته

Do this, don't do this, or you might not learn in a specific class.

این کار را انجام دهید، این کار را نکنید، وگرنه ممکن است در کلاس خاصی یاد نگیرید.

This is one of them.

این یکی از آنهاست.

You don't speak about finances in such detail with a stranger.

شما در مورد مسائل مالی با یک غریبه با جزئیات صحبت نمی کنید.

Hey, um, how much money do you make a year?

هی، اوم، چقدر در سال درآمد دارید؟

Immediately, this will kind of turn the stranger off in most situations.

بلافاصله، این به نوعی غریبه را در بیشتر موقعیت ها خاموش می کند.

You don't talk about finances in this way with a stranger.

در مورد مسائل مالی اینگونه با یک غریبه صحبت نمی کنید.

So again, we're talking about things you shouldn't say or.

بنابراین، دوباره، ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که نباید بگویید یا.

Or ask when you are speaking with a stranger, my goal is to help

یا وقتی با یک غریبه صحبت می کنید بپرسید، هدف من این است که به شما کمک کنم

you speak English with confidence.

با اطمینان انگلیسی صحبت کنید.

But speaking English with confidence is not just about the words and expressions

اما صحبت کردن با اطمینان به زبان انگلیسی فقط مربوط به کلمات و عبارات

or grammar rules that, you know, it's also about understanding the mindset of the

یا قواعد دستور زبان نیست، بلکه به درک طرز فکر

individuals you will be speaking with.

افرادی که با آنها صحبت خواهید کرد نیز مربوط می شود.

And that includes knowing what to say and what not to say.

و این شامل دانستن اینکه چه باید گفت و چه چیزی را نباید گفت.

You got me excellent.

تو منو عالی گرفتی

So again, the third thing, never ask a stranger how much money they make.

بنابراین، سومین مورد، هرگز از یک غریبه نپرسید که چقدر پول در می آورد.

You got it.

متوجه شدی

Excellent.

All right, here's number four, number four.

عالی

بسیار خوب، اینجا شماره چهار، شماره چهار است.

Now these are phrases and questions.

حالا اینها عبارات و سوالات هستند.

Why don't you have kids as I'm teaching you this lesson again, I organized and

چرا وقتی دوباره این درس را به شما آموزش می دهم بچه ندارید،

prepared this lesson for you, but even as I'm teaching it to you, I'm realizing

این درس را برای شما سازماندهی و آماده کردم، اما با وجود اینکه آن را به شما آموزش می دهم،

once again, how important each and every question, each and every phrase I'm

یک بار دیگر متوجه می شوم که تک تک سوالات چقدر مهم هستند. ، تک تک عبارتی که قرار است به

going to teach you is for you to remember why Not to say this one right here.

شما یاد بدهم برای این است که به یاد بیاورید چرا این یکی را همین جا نگویید.

Why don't you have kids?

چرا بچه نداری؟

This can be, here's the reason this can be a sensitive topic for some people.

این می تواند باشد، به همین دلیل است که این موضوع می تواند برای برخی افراد یک موضوع حساس باشد.

And now I'm going to speak to you as a woman, right?

و حالا من به عنوان یک زن با شما صحبت می کنم، درست است؟

And I know even guys can experience this as well.

و من می دانم که حتی بچه ها نیز می توانند این را تجربه کنند.

There are many couples, many individuals.

زوج های زیادی هستند، افراد زیادی.

Who want to have children.

کسانی که می خواهند بچه دار شوند.

Maybe they got married 10 years ago and they've been trying, but failure after

شاید آنها 10 سال پیش ازدواج کرده اند و تلاش کرده اند، اما شکست پشت سر

failure, miscarriage, which means you lose a baby miscarriage after miscarriage.

شکست، سقط جنین، به این معنی است که شما بعد از سقط جنین را از دست می دهید.

So many women are struggling to have children.

بسیاری از زنان در تلاش برای بچه دار شدن هستند.

Many couples, husbands, and wives want children, but are

بسیاری از زوج ها، شوهران و همسران می خواهند بچه داشته باشند، اما

not able to have children.

نمی توانند بچه دار شوند.

So if you again, innocently ask them, Hey, why don't you have kids?

بنابراین اگر دوباره، بی گناه از آنها بپرسید، هی، چرا بچه ندارید؟

How do you think they'll feel?

فکر می کنید آنها چه احساسی خواهند داشت؟

They might not tell you, Oh, we've been struggling for 10 years to have children,

ممکن است به شما نگویند، اوه، ما 10 سال است که برای بچه دار شدن تلاش می کنیم،

or we've been struggling for the last year to have children, but we lost a child.

یا یک سال گذشته برای بچه دار شدن تلاش می کنیم، اما یک بچه را از دست دادیم.

They're not going to go into detail, but you asking that question can be considered

آنها قصد ندارند به جزئیات بپردازند، اما شما که این سوال را می‌پرسید می‌تواند

insensitive in American culture.

در فرهنگ آمریکایی بی‌حساس تلقی شود.

Now, when I lived overseas, this was not the case, right?

حالا وقتی من در خارج از کشور زندگی می کردم، اینطور نبود، درست است؟

People would ask you all the time.

مردم همیشه از شما می پرسند.

Hey, why don't you have kids?

هی چرا بچه نداری

They'd ask me, I wasn't married or they'd ask other couples.

آنها از من می پرسیدند، من ازدواج نکرده بودم یا از زوج های دیگر می پرسیدند.

But again, being American, that question would always kind of catch me off guard.

اما باز هم، با توجه به آمریکایی بودن، این سوال همیشه مرا غافلگیر می کرد.

Why?

چرا؟

Because in American culture, we are very sensitive.

چون در فرهنگ آمریکایی ما بسیار حساس هستیم.

We understand that people have been through things and it's not saying that

ما می‌دانیم که مردم چیزهایی را پشت سر گذاشته‌اند و به این معنا نیست که

people in your culture are not sensitive.

مردم فرهنگ شما حساس نیستند.

It's just, we are from different backgrounds, right?

فقط، ما از پس زمینه های مختلف هستیم، درست است؟

That's the beauty of the world, right?

این زیبایی جهان است، درست است؟

Globalization.

جهانی شدن

We learn from each other, right?

ما از یکدیگر یاد می گیریم، درست است؟

We learn how we think differently.

ما یاد می گیریم که چگونه متفاوت فکر می کنیم.

Right?

So I want you to please keep this in mind.

درسته؟

بنابراین از شما می خواهم که لطفاً این را در نظر داشته باشید.

Never ask a stranger.

هرگز از غریبه نپرس

Why don't you have kids?

چرا بچه نداری؟

I literally have friends who have experienced the loss of a child or

من به معنای واقعی کلمه دوستانی دارم که از دست دادن یک کودک را تجربه کرده اند یا

who have experienced years of trying.

سال ها تلاش را تجربه کرده اند.

So be very careful.

پس خیلی مراقب باشید.

Don't ask this question.

این سوال رو نپرس

You got me.

تو منو گرفتی

Excellent.

عالی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Number five, number five, you look tired.

شماره پنج، شماره پنج، شما خسته به نظر می رسید.

I'm laughing at the, I'll say it one more time.

دارم بهش میخندم یه بار دیگه میگم

You look tired.

خسته به نظر میرسی

Now I'm laughing because again, I have been exposed to many

الان دارم می خندم چون دوباره در معرض

different cultures, right?

فرهنگ های مختلف قرار گرفته ام، درست است؟

I have lived amongst many different cultures.

من در میان فرهنگ های مختلف زندگی کرده ام.

Um, even where I am from, there are many different cultures

اوم، حتی از جایی که من اهل آن هستم، فرهنگ های مختلفی در

living together here in America.

اینجا در آمریکا زندگی می کنند.

So I've heard this, this statement before, this phrase has been said to me.

بنابراین من این جمله را قبلا شنیده ام ، این عبارت را به من گفته اند.

I've heard someone say it to another person.

شنیده ام که یکی به دیگری گفته است.

I've heard someone say to a person, they just met a stranger.

من شنیده ام که یکی به یک نفر می گوید ، آنها تازه با یک غریبه آشنا شده اند.

Now here's the reason why you should never ever say this to a stranger.

حالا این دلیلی است که شما هرگز نباید این را به یک غریبه بگویید.

You look tired.

خسته به نظر میرسی

Here's the reason this might imply that they look bad or unwell.

در اینجا دلیلی وجود دارد که ممکن است به این معنی باشد که آنها بد یا بد به نظر می رسند.

It's like you're telling the person, whoo.

مثل این است که به آن شخص می گویید، اوو.

Baby, you don't look good today.

عزیزم امروز خوب به نظر نمیای

Or, Ooh, man, you had a rough night.

یا اوه مرد، شب سختی داشتی.

How do you think that person will feel?

فکر می کنید آن شخص چه احساسی خواهد داشت؟

Oh no.

اوه نه.

All of a sudden they'll become more self conscious.

ناگهان آنها خودآگاه تر می شوند.

Oh, do I have bags under my eyes?

اوه، زیر چشمم کیسه دارم؟

Oh no.

Did I not put my makeup on right?

اوه نه.

آیا آرایشم را درست انجام ندادم؟

For those that wear makeup.

برای کسانی که آرایش می کنند

Oh no.

اوه نه.

You don't want an individual to be uncomfortable, right?

شما نمی خواهید فردی ناراحت باشد، درست است؟

We're talking about helping you speak English with confidence, right?

ما در مورد کمک به شما صحبت می کنیم که با اعتماد به نفس انگلیسی صحبت کنید، درست است؟

Part of that, again, it's not just the words and expressions and

بخشی از آن، باز هم، فقط کلمات و عبارات و

grammar rules, but it's also about understanding the mindset of the

قواعد دستور زبان نیست، بلکه در مورد درک طرز فکر

individuals you will be speaking with.

افرادی است که با آنها صحبت خواهید کرد.

And if you know, saying you look tired to someone will make them feel uncomfortable

و اگر می‌دانید، گفتن اینکه برای کسی خسته به نظر می‌رسید، باعث می‌شود او احساس ناراحتی کند

or not feel confident in themselves, that's automatically going to affect

یا به خودش اطمینان نداشته باشد، این خود به خود بر

your communication with that person.

ارتباط شما با آن شخص تأثیر می‌گذارد.

Your conversation will experience a glitch, right?

مکالمه شما با مشکل مواجه خواهد شد، درست است؟

Their facial expression will change.

حالت چهره آنها تغییر خواهد کرد.

Maybe they'll get irritated.

شاید آنها عصبانی شوند.

Maybe they'll think that you're being rude.

شاید آنها فکر کنند که شما بی ادب هستید.

So I never want you to say to a stranger.

بنابراین من هرگز نمی خواهم که شما به یک غریبه بگویید.

You look tired.

خسته به نظر میرسی

You got it.

متوجه شدی

Excellent.

All right, here we go.

عالی

بسیار خوب، ما می رویم.

Number six, you've put on weight

شماره شش، شما دوباره وزن اضافه کرده اید،

again, you've put on weight and I'm going to be very vulnerable

وزن خود را افزایش داده اید و من با شما بسیار آسیب پذیر

and transparent with you.

و شفاف خواهم بود.

So this is very true.

پس این بسیار درست است.

Now I'll tell a reason first, and then I'm going to explain something to you.

حالا اول یک دلیل می گویم و بعد یک چیزی را برای شما توضیح می دهم.

Commenting on someone's body is considered rude.

اظهار نظر در مورد بدن کسی بی ادبی محسوب می شود.

Unless it's a compliment.

مگر اینکه تعارف باشد.

If you're like, girl, your hair looks good.

اگر دوست داری دختر، موهایت خوب به نظر می رسد.

Or you say to a guy, man, your haircut.

یا به یک پسر می گویید، مرد، مدل موی خود را.

Yes, you are looking handsome.

بله، شما خوش تیپ به نظر می رسید.

That is totally okay.

این کاملاً اشکالی ندارد.

But when you comment on someone's appearance in a way that is not

اما وقتی در مورد ظاهر شخصی به گونه ای اظهار نظر می کنید که

flattering, not a compliment that is considered rude.

چاپلوسانه نباشد، نه تعریفی که بی ادبانه تلقی شود.

So I said, I was going to be very transparent and vulnerable with you.

بنابراین گفتم، قرار است با شما بسیار شفاف و آسیب پذیر باشم.

Remember the statement, the phrase we're saying, you should never say to

این جمله را به خاطر بسپارید، عبارتی که می گوییم، هرگز نباید به

a stranger is you've put on weight.

یک غریبه بگویید وزن اضافه کرده اید.

So this is actually something that I'm experiencing now in the last two and

بنابراین این در واقع چیزی است که من اکنون در دو سال و نیم گذشته تجربه می کنم

a half years, I have put on weight.

، وزنم افزایش یافته است.

Why?

چرا؟

Because I was taking some medicine.

چون دارو مصرف می کردم.

I'm totally okay, but I was taking some medicine and one of the

حالم کاملا خوبه ولی دارو مصرف میکردم که یکی از

side effects of the medicine was.

عوارض دارو بود.

Gaining weight and the weight came on very quickly.

افزایش وزن و وزن خیلی سریع بالا آمد.

Now I've said before, I have always been an athlete.

حالا قبلاً گفته ام، من همیشه یک ورزشکار بوده ام.

My body type naturally is very athletic, an athletic body type, very muscular.

تیپ بدنی من به طور طبیعی بسیار ورزشکار است، تیپ بدنی ورزشی، بسیار عضلانی است.

It was very easy for me to build muscle.

عضله سازی برای من بسیار آسان بود.

But since I started taking the medicine, I started gaining weight,

اما از زمانی که مصرف دارو را شروع کردم،

even though I was eating the same way.

با وجود اینکه به همین شکل غذا می خوردم، وزنم شروع شد.

I might've eaten a little bit more, but it was not normal.

شاید کمی بیشتر خورده باشم، اما طبیعی نبود.

So I gained.

بنابراین من به دست آوردم.

Almost 20 pounds.

تقریبا 20 پوند

Now that's a lot to deal with.

در حال حاضر که بسیاری برای مقابله با.

So imagine me again, being vulnerable.

پس دوباره تصور کنید که من آسیب پذیر هستم.

I'm trying to deal with this, right?

من سعی می کنم با این موضوع کنار بیایم، درست است؟

This weight gain.

این افزایش وزن

I'm not used to it.

من عادت ندارم.

My entire life in high school, I was the most athletic in college.

تمام زندگی من در دبیرستان، من در دانشگاه ورزشکارترین بودم.

I was the most athletic.

من ورزشکارترین بودم.

Now I'm dealing with this, right?

حالا من با این کار دارم، درست است؟

Fast forward 20 something years after college.

20 سال بعد از کالج سریع به جلو بروید.

And now I'm dealing with this.

و الان دارم با این کار می کنم.

And if someone walks up to me.

و اگر کسی به سمت من بیاید

That I first met, right?

که من برای اولین بار ملاقات کردم، درست است؟

One of my students, hi, teacher Tiffany.

یکی از شاگردان من، سلام، معلم تیفانی.

Oh, wow.

You've put on weight since I first saw you on YouTube.

اوه، عجب

از زمانی که من برای اولین بار شما را در یوتیوب دیدم وزن اضافه کرده اید. به

How do you think I would feel now?

نظر شما الان چه احساسی دارم؟

Again, I've been around many cultures, so I would kind of roll with the punches.

باز هم، من در اطراف فرهنگ های زیادی بوده ام، بنابراین من به نوعی با مشت ها غلت می زنم.

I have, and I'm okay because I can be transparent.

من دارم و خوبم چون می توانم شفاف باشم.

However, if someone's already sensitive about something or thinking about

با این حال، اگر کسی قبلاً در مورد چیزی حساس است یا در مورد

something and a stranger brings it up, or even someone they know brings it up.

چیزی فکر می کند و یک غریبه آن را مطرح می کند، یا حتی کسی که می شناسد آن را مطرح می کند. به

What do you think will happen?

نظر شما چه اتفاقی خواهد افتاد؟

Exactly.

دقیقا.

It will make that person feel a little bit uncomfortable.

این باعث می شود که فرد کمی احساس ناراحتی کند.

Remember, we're talking about phrases.

به یاد داشته باشید، ما در مورد عبارات صحبت می کنیم.

You should never say to a stranger.

هرگز نباید به یک غریبه بگویید.

And the effort is to help you again, speak English fluently by

و تلاش این است که دوباره به شما کمک کنیم ، با

understanding the mindset of the individual you bill be speaking with.

درک طرز فکر فردی که قرار است با او صحبت کنید، انگلیسی را روان صحبت کنید.

Make sense.

معنا پیدا کنید.

All right, good.

Now, again, I'm totally okay.

باشه، خوبه

حالا، دوباره، من کاملاً خوبم.

I still work out.

من هنوز ورزش می کنم.

I'm not taking the medicine anymore, so I'm fine.

من دیگه دارو نمیخورم پس خوبم

I wanted to use my situation just to help you understand.

من می خواستم از موقعیتم استفاده کنم فقط برای کمک به درک شما.

You got it.

متوجه شدی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

All right, let's go to number seven, number seven,

خوب، بیایید به شماره هفت، شماره هفت برویم،

asking someone this question.

این سوال را از کسی بپرسیم.

Are you sick again?

دوباره مریض شدی؟

Are you sick?

آیا شما مریض هستید؟

Now here's the reason why this is a question you shouldn't ask a stranger.

حالا دلیل این است که چرا این سوالی است که نباید از یک غریبه بپرسید.

This could be seen as rude or intrusive.

این می تواند بی ادبانه یا مزاحم دیده شود.

Now, let me break this down a little bit more, right?

حالا اجازه دهید این را کمی بیشتر توضیح دهم، درست است؟

Because you may be wondering, well, Tiff, if they look sick, I

زیرا ممکن است تعجب کنید، خوب، تیف، اگر آنها بیمار به نظر می رسند، من

really actually care about them.

واقعاً به آنها اهمیت می دهم.

I want to know if they're sick.

میخوام بدونم مریضن

Now, if someone is coughing and their nose is running and their eyes are

حالا اگر کسی سرفه می‌کند و بینی‌اش می‌ریزد و چشم‌هایش

bloodshot, that's more obvious, right?

خون می‌آید، این واضح‌تر است، درست است؟

But you have to be very, very careful because someone might not be sick.

اما شما باید بسیار بسیار مراقب باشید زیرا ممکن است کسی بیمار نباشد.

I will give you this advice.

من به شما این توصیه را خواهم کرد.

It's better to let the person tell you what's going on than for you to guess.

بهتر است اجازه دهید آن شخص به شما بگوید چه اتفاقی در حال رخ دادن است تا اینکه خودتان حدس بزنید.

Right?

درسته؟

Remember we're talking about things you shouldn't take to a stranger.

به یاد داشته باشید که ما در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که نباید آنها را به یک غریبه ببرید.

Say to a stranger, we're not talking about close friends.

به یک غریبه بگویید، ما در مورد دوستان نزدیک صحبت نمی کنیم.

We're not talking about family members or friends of friends, right?

ما در مورد اعضای خانواده یا دوستان دوستان صحبت نمی کنیم، درست است؟

We're talking about strangers.

ما در مورد غریبه ها صحبت می کنیم.

Makes sense.

منطقی است.

All right, good.

So don't ask them, Hey, are you sick?

باشه، خوبه

پس از آنها نپرس، هی مریض هستی؟

This kind of goes back to an earlier phrase.

این نوع به عبارت قبلی برمی گردد.

We talked about where you would ask someone like, man, are you tired?

ما در مورد جایی صحبت کردیم که از یکی مثل مرد می پرسید خسته شدی؟

You look tired, same level.

خسته به نظر میرسی، هم سطح.

All right.

بسیار خوب.

So let's move on now to number eight, number eight.

پس بیایید اکنون به شماره هشت، شماره هشت برویم.

You're too skinny again, you're too skinny again, a phrase you

دوباره خیلی لاغر شدی، دوباره خیلی لاغر شدی، جمله ای که

should never say to a stranger.

هرگز نباید به یک غریبه بگویید.

And I'll say, honestly, don't say that to someone, you know, either.

و من می گویم، صادقانه، این را به کسی نگو، شما هم می دانید.

This honestly is considered body shaming and it's never acceptable.

این حقیقتاً شرم آور بدن محسوب می شود و هرگز قابل قبول نیست.

Remember if you're not complimenting someone on their appearance.

به یاد داشته باشید اگر از ظاهر کسی تعریف نمی کنید.

Don't say anything at all.

اصلا چیزی نگو

And I know I have many students from all around the world and in

و می‌دانم که دانش‌آموزان زیادی از سرتاسر جهان و در

certain cultures, it's totally okay.

فرهنگ‌های خاص دارم، کاملاً مشکلی نیست.

I have some friends who are West Indian and their parents.

من چند دوست دارم که هند غربی و والدینشان هستند.

It's normal in their culture.

در فرهنگ آنها طبیعی است.

Oh baby, you, you gained weight or old baby.

اوه عزیزم تو چاق شدی یا بچه پیر.

Woo, you're too skinny.

وو تو خیلی لاغری

You got to put some meat on your bones or even some of my Filipino friends.

شما باید مقداری گوشت روی استخوان های خود یا حتی برخی از دوستان فیلیپینی من بگذارید.

I understand that in different cultures, it's totally okay to make these comments.

من می‌دانم که در فرهنگ‌های مختلف، ارائه این نظرات کاملاً اشکالی ندارد.

But remember my goal as your English teacher is to help you

اما به یاد داشته باشید که هدف من به عنوان معلم انگلیسی شما این است که به شما کمک کنم

speak English confidently and to understand the mindset of the

انگلیسی را با اطمینان صحبت کنید و طرز فکر

individuals you'll be speaking with.

افرادی که با آنها صحبت خواهید کرد را درک کنید.

I don't want you to be in an uncomfortable position, right?

من نمی خواهم تو در موقعیت ناراحت کننده ای قرار بگیری، درست است؟

So again, don't say you're too skinny.

پس باز هم نگویید که خیلی لاغر هستید.

Have you ever heard of, um, anorexia, right?

آیا تا به حال در مورد بی اشتهایی شنیده اید، درست است؟

Anorexia.

بی اشتهایی

That's where an individual many times can become skin and bones and

اینجاست که یک فرد بارها می تواند پوست و استخوان شود و

still feel like they're fat, right?

همچنان احساس کند چاق است، درست است؟

It's a, it's an illness, right?

این یک بیماری است، درست است؟

And it requires some therapy, right?

و نیاز به درمان دارد، درست است؟

To get over and to get through it.

برای پشت سر گذاشتن و عبور از آن.

So imagine in your opinion, this individual is skinny.

پس تصور کنید به نظر شما این فرد لاغر است.

So when you're meeting up with, right?

پس وقتی با هم ملاقات می کنید، درست است؟

But that person is experiencing anorexia.

اما آن فرد بی اشتهایی را تجربه می کند.

They might not have gotten to the point where their skin and bones, but

ممکن است به جایی نرسیده باشند که پوست و استخوان‌هایشان بشود، اما

the moment you say, oh, you're too skinny, it could affect them as well.

لحظه‌ای که می‌گویید، اوه، خیلی لاغر هستید، می‌تواند روی آنها هم تأثیر بگذارد.

Well, wait a minute.

I feel fat, but they say I'm skinny and then it could be a spiraling effect.

خوب، یک دقیقه صبر کنید.

من احساس می کنم چاق هستم، اما آنها می گویند من لاغر هستم و بعد می تواند یک اثر مارپیچ باشد.

Well, wait a minute.

خوب، یک دقیقه صبر کنید.

So am I not fat?

پس من چاق نیستم؟

Am I skinny?

آیا من لاغر هستم؟

It's better to not say anything except if you want to give a compliment.

بهتر است چیزی نگویید مگر اینکه بخواهید تعریف کنید.

You got me.

تو منو گرفتی

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

Moving on to number nine, number nine.

حرکت به شماره نه، شماره نه.

I don't care again.

بازم برام مهم نیست

I don't care again.

بازم برام مهم نیست

It's, it's always interesting.

این است، همیشه جالب است.

I prepare these lessons, but then when I'm teaching them, I remember

من این درس ها را آماده می کنم، اما بعد که دارم آنها را تدریس می کنم، یک بار دیگر یادم می آید

once again, wow, this is so important.

، وای، این خیلی مهم است.

So this is actually taken as a sign of disrespect and lack of interest.

بنابراین این در واقع به عنوان نشانه بی احترامی و عدم علاقه تلقی می شود.

You have to be very careful, right?

باید خیلی مراقب باشی، درسته؟

I want you to imagine you're in this conversation with someone, right?

من می خواهم تصور کنید که در این گفتگو با کسی هستید، درست است؟

And they're like, Hey.

و آنها مانند، هی.

I just got a new job and you're like, I don't care.

من تازه یک کار جدید پیدا کردم و تو می گویی، برایم مهم نیست.

Like, Oh, that's, that's nothing to do with me.

مثلاً، اوه، این به من ربطی ندارد.

I'm I, I don't care.

من هستم، برام مهم نیست

Or Hey, we're going to get something to eat.

یا هی، ما می خواهیم چیزی بخوریم.

I don't care.

برام مهم نیست

You're not intending to be rude.

شما قصد بی ادبی ندارید

You're saying, Hey, no worries.

تو می گویی، هی، نگران نباش.

Don't think about me.

به من فکر نکن

You guys can go ahead.

شما بچه ها می توانید ادامه دهید.

I don't care implies again, I'm not interested.

اهمیتی نمی دهم باز هم به این معنی است، من علاقه ای ندارم.

And it's actually kind of disrespectful.

و در واقع نوعی بی احترامی است.

So you have to be very careful.

پس باید خیلی مراقب باشید.

And I'm saying this again to you as an English learner, right?

و من این را دوباره به شما به عنوان یک زبان آموز انگلیسی می گویم، درست است؟

Because there are many nuances in the English language.

زیرا در زبان انگلیسی تفاوت های ظریف زیادی وجود دارد .

Let's say for example, my friend, this is when it's okay to say, I don't care.

مثلاً بگوییم دوست من، این زمانی است که اشکالی ندارد که بگوییم برایم مهم نیست.

My friend says, Hey, Tiff.

دوست من می گوید، هی، تیف.

Oh man, I missed your call.

اوه مرد، من تماس شما را از دست دادم.

I'm so sorry.

خیلی متاسفم

I'm like, Oh, I don't care.

من انگار، اوه، من اهمیتی نمی دهم.

You're all right.

No worries.

شما خوب هستید.

جای نگرانی نیست

Even my facial expression shows warmth though.

حتی حالت صورت من گرما را نشان می دهد.

Like I don't care.

مثل اینکه برام مهم نیست

You're okay.

تو خوب هستی

That is all right.

همه چیز درست است.

But if my friend says, I missed your call.

اما اگر دوستم بگوید من تماس شما را از دست دادم.

I don't care.

برام مهم نیست

My body language even changed.

زبان بدنم حتی تغییر کرد. به

This is why I say there are new nuances in the English language.

همین دلیل است که می گویم تفاوت های ظریف جدیدی در زبان انگلیسی وجود دارد.

You have to be careful of.

شما باید مراقب باشید.

All right, but just for safety.

بسیار خوب، اما فقط برای ایمنی. به

Don't say, I don't care instead, explain, Hey, you guys want to go eat?

جای آن نگویید، من اهمیتی نمی دهم، توضیح دهید، بچه ها می خواهید بروید غذا بخورید؟ من

I'm not hungry right now.

الان گرسنه نیستم

So I'll stay here.

You guys can go ahead instead of saying, I don't care.

پس من اینجا می مانم.

شما بچه ها می توانید به جای اینکه بگویید، من اهمیتی نمی دهم، ادامه دهید.

Makes sense.

منطقی است.

All right, good.

باشه، خوبه

Here we go.

Number 10, number 10.

در اینجا ما می رویم.

شماره 10، شماره 10.

You don't look like you're from here, man.

انگار اهل اینجا نیستی مرد. به

You don't look like you're from here.

نظر نمی رسد که اهل اینجا باشید.

This right here can make someone feel like an outsider.

این دقیقاً در اینجا می تواند باعث شود که کسی احساس کند یک خارجی است.

Your goal is not to make the person feel uncomfortable.

هدف شما این نیست که فرد احساس ناراحتی کند.

So if you approach someone or someone approaches you, remember, we're talking

بنابراین اگر به کسی نزدیک شدید یا شخصی به شما نزدیک شد، به یاد داشته باشید، ما

about phrases to never say to a stranger and you've, let's say you've come to

در مورد عباراتی صحبت می کنیم که هرگز نباید به یک غریبه بگویید و شما، فرض کنید به

America and you're in, um, let's say Washington DC and you meet someone

آمریکا آمده اید و در آنجا هستید، اوم، فرض کنید واشنگتن دی سی و شما با کسی ملاقات می کنید

and they don't look like what you thought an American would look like.

و او شبیه آن چیزی نیست که فکر می کردید یک آمریکایی شبیه آن باشد.

Don't say, Hey, you don't look like you're from here.

نگو هی، انگار اهل اینجا نیستی.

This can be taken as an insensitive comment and you can

این می تواند به عنوان یک نظر غیر حساس تلقی شود و می توانید

make them feel uncomfortable.

احساس ناراحتی در آنها ایجاد کنید.

Just remember, keep it inside.

فقط به یاد داشته باشید، آن را در داخل نگه دارید. از

Ask them like, Hey, what state are you from?

آنها بپرسید، هی، شما اهل کدام ایالت هستید؟

That's okay.

اشکالی ندارد.

But remember, this can be seen as inconsiderate.

اما به یاد داشته باشید، این را می توان بی ملاحظه دانست.

It can be seen as impolite.

می توان آن را بی ادبانه دانست. به

You don't look like you're from here.

نظر نمی رسد که اهل اینجا باشید.

Now you'll notice again, as I teach English on this channel

حالا دوباره متوجه خواهید شد، همانطور که من انگلیسی را در این کانال

and for those listening to the podcast, my inflections, right?

و برای کسانی که به پادکست گوش می دهند ، آموزش می دهم، درست است؟

You'll notice my pronunciation, which you guys said it's very clear, but I

متوجه تلفظ من خواهید شد، که بچه ها گفتید خیلی واضح است، اما من به

let you know, even if you're listening, you can tell when I'm happy, when

شما اطلاع می دهم، حتی اگر در حال گوش دادن هستید، می توانید بگویید چه زمانی خوشحالم، چه زمانی

I'm sad, when I'm angry, when I'm upset during a story time, right?

غمگینم، چه زمانی عصبانی هستم، چه زمانی من در طول یک داستان ناراحت هستم، درست است؟

Story time.

زمان داستان.

Don't miss today's story.

داستان امروز را از دست ندهید.

Again, as an English learner, I'm telling you not to say this because you're still

مجدداً، به عنوان یک زبان آموز انگلیسی، به شما می گویم که این را نگویید زیرا هنوز در حال

learning the proper inflections, proper body language and facial expressions.

یادگیری انحرافات مناسب، زبان بدن مناسب و حالات صورت هستید.

So let's not say this one at all.

پس اصلاً این را نگوییم.

All right.

بسیار خوب.

And number 11, number 11, and another important one, you don't

و شماره 11، شماره 11، و یک مورد مهم دیگر، شما

act like a typical, and then you put the nationality or race.

مانند یک معمولی رفتار نمی کنید، و سپس ملیت یا نژاد را قرار می دهید.

I am an African American woman.

من یک زن آفریقایی آمریکایی هستم.

I am a black woman.

من یک زن سیاه پوست هستم.

So if someone walked up to me and said, man, you don't act like a

بنابراین اگر کسی به سمت من آمد و گفت، مرد، تو مثل یک

typical black woman, this can be a stereotype and it can be offensive,

زن سیاه‌پوست معمولی رفتار نمی‌کنی، این می‌تواند یک کلیشه باشد و می‌تواند توهین‌آمیز باشد،

even when it's not coming from a stranger, please, please don't say this.

حتی اگر از طرف یک غریبه نباشد، لطفاً نگو. این زمانی که در کره جنوبی بودم

I've had this said to me many times when I was in South Korea, right?

این را بارها به من گفته ام ، درست است؟

Wow.

You don't act like a typical black woman, or you don't act like the

عجب

شما مانند یک زن سیاهپوست معمولی رفتار نمی کنید ، یا مانند

black people I've seen on TV.

سیاه پوستانی که من در تلویزیون دیده ام رفتار نمی کنید.

The intent, there's no bad intent.

قصد، قصد بدی وجود ندارد.

I understand, but this can be not the best thing to say.

می فهمم، اما این بهترین چیزی نیست که می توان گفت.

It can be considered offensive.

می توان آن را توهین آمیز در نظر گرفت.

Even if you say you don't act like the typical white person or

حتی اگر می گویید مانند یک سفیدپوست معمولی یا یک

typical Spanish person, insert the nationality or race, do not say this.

فرد معمولی اسپانیایی رفتار نمی کنید، ملیت یا نژاد را وارد کنید، این را نگویید.

This is very offensive in certain situations.

این در شرایط خاص بسیار توهین آمیز است .

All right.

بسیار خوب.

Again, I don't want you to make the person that you're speaking with uncomfortable.

باز هم نمی‌خواهم کسی را که با او صحبت می‌کنید ناراحت کنید.

This will affect your fluency because the moment they get uncomfortable,

این روی تسلط شما تأثیر می گذارد زیرا در لحظه ای که آنها ناراحت شوند،

their body language will change.

زبان بدن آنها تغییر می کند.

Their facial expression will change and you'll start feeling nervous.

حالت چهره آنها تغییر خواهد کرد و شما شروع به احساس عصبی خواهید کرد.

That's not what we want.

این چیزی نیست که ما می خواهیم.

The very first thing that you must stop saying now is I'll never speak English.

اولین چیزی که اکنون باید از گفتن آن خودداری کنید این است که من هرگز انگلیسی صحبت نمی کنم.

Perfectly.

کاملاً.

I'll never be able to speak English like a native speaker.

من هرگز نخواهم توانست مانند یک زبان مادری انگلیسی صحبت کنم.

I'll never be able to speak English well.

من هرگز نمی توانم انگلیسی را خوب صحبت کنم.

Stop saying this now, I'm your English teacher and I believe in you, but

حالا دیگر این را نگویید، من معلم انگلیسی شما هستم و به شما ایمان دارم، اما

this phrase right here is hurting you.

این عبارت در اینجا به شما آسیب می رساند.

So I need you to stop saying it.

بنابراین من نیاز دارم که شما آن را نگویید.

Here is the reason why it's so detrimental.

در اینجا دلیل مضر بودن آن است.

This mindset sets an unrealistic expectation of perfection and undermines

این طرز فکر یک انتظار غیر واقعی از کمال ایجاد می کند و

the progress and efforts of others.

پیشرفت و تلاش دیگران را تضعیف می کند.

You've made when you say to yourself, I'm never going to be perfect.

وقتی به خودت می گویی، من هرگز کامل نخواهم شد، کاری کردی.

Your mind basically goes into this state.

ذهن شما اساساً به این حالت می رود.

Well, If we're not going to be perfect, why are we trying everything

خوب، اگر قرار نیست بی نقص باشیم، چرا هر کاری را که

we've done so far means nothing.

تا کنون انجام داده ایم امتحان می کنیم، معنایی ندارد.

You have to stop saying this, stop focusing on, Oh, I'm not perfect.

شما باید از گفتن این حرف دست بردارید، تمرکز را بر روی اوه، من کامل نیستم.

You have to remember all that you've done, all that you've

شما باید تمام کارهایی که انجام داده اید، تمام کارهایی که

accomplished and how amazing you are.

انجام داده اید و اینکه چقدر شگفت انگیز هستید را به خاطر بسپارید.

So instead of saying this, I want you to say this instead.

بنابراین به جای گفتن این، از شما می خواهم که به جای آن این را بگویید.

Every day, I am improving my English speaking skills.

هر روز مهارت های مکالمه انگلیسی خود را بهبود می بخشم.

This makes me happy.

این باعث خوشحالی من می شود.

Listen, I really focus on helping English learners like you feel confident

گوش کنید، من واقعاً روی کمک به زبان آموزان انگلیسی مانند شما تمرکز می کنم که اعتماد به نفس داشته باشند

and be more confident in themselves.

و به خودشان اطمینان بیشتری داشته باشند.

So when I teach lessons like this, they make me excited.

بنابراین وقتی چنین دروسی را تدریس می کنم ، من را هیجان زده می کنند.

I get excited because I know how powerful they are and how much

من هیجان زده می شوم زیرا می دانم چقدر قدرتمند هستند و چقدر

they will change your experience.

تجربه شما را تغییر می دهند.

So again, instead of saying, I'll never speak English perfectly.

بنابراین، دوباره، به جای اینکه بگویم، من هرگز انگلیسی را کامل صحبت نمی کنم. از

I want you to start saying every day I am improving my English speaking skills.

شما می خواهم که هر روز بگویید من در حال بهبود مهارت های مکالمه انگلیسی ام هستم.

You, yes.

شما، بله.

And that's the truth.

و این حقیقت است.

Every day, you're improving every day.

هر روز، شما هر روز در حال پیشرفت هستید.

You're getting better.

تو بهتر میشی

This is what I want you to say, moving forward.

این چیزی است که من می خواهم شما بگویید، به جلو بروید.

Can you do it?

آیا می توانید آن را انجام دهید؟

Yes, my friend.

بله دوست من

I love it.

من آن را دوست دارم.

All right.

The second thing I need you to stop saying is.

بسیار خوب.

دومین چیزی که باید از گفتن منصرف شوید این است.

I'm not as good as other learners.

من به خوبی زبان آموزان دیگر نیستم.

Johnny is really good.

جانی واقعا خوبه

I'm not as good as him, man.

من به خوبی او نیستم، مرد.

Samantha, her English is awesome, but I'm not as good as her.

سامانتا، انگلیسی اش عالی است، اما من به خوبی او نیستم.

Stop saying I'm not as good as other learners.

دیگر نگویید من به خوبی سایر یادگیرندگان نیستم.

Why this right here is demotivating.

چرا این اینجا بی انگیزه است.

It takes your motivation away.

انگیزه را از شما می گیرد.

It discourages you and it disregards your personal progress and the unique

این شما را دلسرد می کند و پیشرفت شخصی شما و سرعت منحصر به فرد

pace at which individuals learn.

یادگیری افراد را نادیده می گیرد.

Johnny might learn at this pace.

جانی ممکن است با این سرعت یاد بگیرد.

Samantha might learn at this pace and your pace might be a bit

سامانتا ممکن است با این سرعت یاد بگیرد و سرعت شما ممکن است کمی

slower, but you're on the same page.

کندتر باشد، اما شما در همان صفحه هستید.

Journey, and you will achieve your goals.

سفر کنید و به اهداف خود خواهید رسید.

So don't say I'm not as good as someone else.

پس نگویید من به خوبی دیگران نیستم.

I'm not as good as other learners.

من به خوبی زبان آموزان دیگر نیستم.

Instead, this my friend is what I want you to say.

در عوض، این چیزی است که دوست من می خواهم شما بگویید.

My journey is unique and I am making progress at my own pace.

سفر من منحصر به فرد است و با سرعت خودم در حال پیشرفت هستم.

Listen, you don't understand all of these movements.

گوش کن، تو همه این حرکات را نمی فهمی.

If you're watching the video, these are genuine.

اگر در حال تماشای ویدیو هستید ، اینها واقعی هستند.

I get excited when I see English learners again, students that are in my program,

وقتی دوباره زبان آموزان انگلیسی را می بینم هیجان زده می شوم ، دانش آموزانی که در برنامه من هستند،

in the Speak English with Tiffany Academy, they see me in real time, right?

در Speak English with Tiffany Academy، آنها من را در زمان واقعی می بینند، درست است؟

But even for you, I get excited just realizing that you are going to be

اما حتی برای شما، تازه فهمیدم که

more confident after this lesson.

بعد از این درس اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت، هیجان زده می شوم.

You've got to believe in yourself.

باید به خودت ایمان داشته باشی

You have to realize for the audio listeners.

شما باید برای شنوندگان صوتی متوجه شوید.

Sorry if that clap was loud, but listen, you have to realize you are amazing.

ببخشید اگر آن کف زدن بلند بود، اما گوش کنید، باید متوجه شوید که شگفت انگیز هستید.

You are awesome.

تو فوق العاده ای

You're doing something that is challenging, learning another language.

شما در حال انجام کاری هستید که چالش برانگیز است، یادگیری زبان دیگری.

You've got to believe in yourself.

باید به خودت ایمان داشته باشی

So instead of saying, I'm not as good as other learners starting right now, I want

بنابراین به جای اینکه بگویم من به خوبی دیگر زبان آموزانی که در حال حاضر شروع می کنند نیستم، می خواهم

you to say this, my journey Is unique and I am making progress at my own pace.

این را بگویید، سفر من منحصر به فرد است و با سرعت خودم پیشرفت می کنم.

Come on and smile with me.

بیا و با من لبخند بزن

Yes, you got it.

بله متوجه شدید.

All right, here we go.

بسیار خوب، ما می رویم.

The third thing, my friend, that I need you to stop saying

سومین موردی که دوست من به شما نیاز دارم

is, I can't remember new words.

این است که کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

I can't remember new words.

کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Don't say this ever again.

اینو دیگه هیچوقت نگو

Listen very closely.

خیلی دقیق گوش کن

Don't say this ever again.

اینو دیگه هیچوقت نگو

I can't do it.

من نمی توانم آن را انجام دهم.

I can't remember new words.

کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Listen, why is this so bad?

گوش کن، چرا اینقدر بد است؟

This creates a mental block that can prevent effective memory strategies

این یک بلوک ذهنی ایجاد می کند که می تواند از توسعه یا اعمال استراتژی های موثر حافظه جلوگیری کند

from being developed or applied.

.

You can remember you are intelligent enough.

می توانید به یاد داشته باشید که به اندازه کافی باهوش هستید.

You are smart enough to remember new words.

شما آنقدر باهوش هستید که کلمات جدید را به خاطر بسپارید. وقتی به روشی که دیگران یاد می‌گیرند فکر می‌کنید،

Your brain just might use different methods or different strategies

مغز شما ممکن است از روش‌ها یا استراتژی‌های متفاوتی

to remember things when you think about the way other people learn.

برای یادآوری چیزها استفاده کند .

You have to stop saying, I can't remember new words.

باید دست از گفتن بردارید، من کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Here's what I want you to say instead, man, I love it.

این چیزی است که می خواهم به جای آن بگویید، مرد، من آن را دوست دارم.

I am developing new strategies to improve my vocabulary every day.

من هر روز در حال توسعه استراتژی های جدید برای بهبود دایره لغاتم هستم.

And I want you to say it with confidence.

و من از شما می خواهم که آن را با اطمینان بگویید.

I want your shoulders to be back.

می خواهم شانه هایت برگردند.

I want you to have a look on your face that lets the person know who

من می‌خواهم نگاهی به صورت خود داشته باشید که به شخص بفهمد

you're talking to that, Oh, this is a confident English learner.

با چه کسی صحبت می‌کنید، اوه، این یک زبان‌آموز انگلیسی با اعتماد به نفس است.

Once again, I am developing new strategies to improve my vocabulary.

یک بار دیگر، من در حال توسعه استراتژی های جدید برای بهبود دایره لغاتم هستم.

Every day, you see the difference, you see the difference, right?

هر روز، تفاوت را می بینید، تفاوت را می بینید، درست است؟ به

It sounds different from, I can't remember new words.

نظر متفاوت است، کلمات جدید را به خاطر نمی آورم.

Even those watching my shoulders dropped.

حتی آنهایی که نگاه می کردند شانه هایم افتادند.

When, when I said, I can't remember new words, the body language even changes.

وقتی که گفتم کلمات جدید را به خاطر نمی آورم ، زبان بدن حتی تغییر می کند.

But the moment you realize, hold up, I can do this and you change the words you use.

اما لحظه ای که متوجه شدید، دست نگه دارید، من می توانم این کار را انجام دهم و شما کلماتی را که استفاده می کنید تغییر دهید.

I am developing new strategies to improve my vocabulary every day.

من هر روز در حال توسعه استراتژی های جدید برای بهبود دایره لغاتم هستم.

Oh yeah, baby.

اوه بله عزیزم

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

All right.

بسیار خوب.

Number four, the fourth thing I need you to stop saying now, I'm

شماره چهار، چهارمین چیزی که نیاز دارم الان دیگر نگویید، من

too old to learn English again, I'm too old to learn English.

خیلی پیر هستم که دوباره انگلیسی یاد بگیرم، من برای یادگیری انگلیسی خیلی پیر هستم.

I want you to stay till the end because at the end during story time, I'm going

من از شما می خواهم تا آخر بمانید زیرا در پایان در طول زمان داستان، می روم

I'm going to tell you a story about being old and learning another language.

داستانی در مورد پیر بودن و یادگیری زبان دیگر برای شما تعریف می کنم.

This is a story that happened to me.

این داستانی است که برای من اتفاق افتاده است.

Something happened to me.

All right.

یه اتفاقی برام افتاده

بسیار خوب.

So, but I'm too old to learn English.

بنابراین، اما من برای یادگیری زبان انگلیسی خیلی پیر هستم.

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

Stop saying that in my program, I have individuals who are in their seventies.

دیگر نگویید که در برنامه من افرادی را دارم که دهه هفتاد دارند.

Out here speaking English with confidence.

اینجا با اطمینان انگلیسی صحبت می کنید.

Why they stopped saying this I'm too old to learn English.

چرا از گفتن این حرف منصرف شدند من برای یادگیری انگلیسی خیلی پیر هستم.

Why is this bad?

چرا این بد است؟

It perpetuates the false, the untrue belief that language

این باور نادرست و نادرست را تداوم می بخشد که

learning is age dependent.

یادگیری زبان وابسته به سن است.

It's not learning a language is not based on your age, the process, the

یادگیری زبان بر اساس سن شما نیست، فرآیند،

method, the strategies are based on your age, but you have the ability

روش، استراتژی ها بر اساس سن شما است، اما شما توانایی

to learn a new language at any age.

یادگیری زبان جدید را در هر سنی دارید.

It will just look different.

فقط متفاوت به نظر می رسد.

From someone else, you are never, you are never too old to learn English.

از طرف دیگری، شما هرگز برای یادگیری زبان انگلیسی پیر نیستید.

So instead of this, I want you to say learning knows no age, and I am

بنابراین به جای این، می‌خواهم بگویید یادگیری سن نمی‌شناسد و من

fully capable of acquiring new skills.

کاملاً قادر به کسب مهارت‌های جدید هستم.

Come on now, one more time, learning knows no age, and I am fully, not

حالا بیا، یک بار دیگر، یادگیری سن نمی شناسد، و من به طور کامل، نه

partially, I am fully capable of learning and acquiring new skills.

جزئی، کاملاً قادر به یادگیری و کسب مهارت های جدید هستم.

Thanks.

با تشکر

Listen, you about to leave this lesson amazing.

گوش کن، شما در حال ترک این درس شگفت انگیز هستید.

Here we go.

All right.

در اینجا ما می رویم.

بسیار خوب.

Number five, the fifth thing I want you to stop saying, I have a terrible accent.

شماره پنج، پنجمین چیزی که از شما می خواهم دیگر نگویید، من لهجه وحشتناکی دارم.

One more time.

یک بار دیگر

I have a terrible accent.

لهجه وحشتناکی دارم

Stop saying that.

دست از این حرف زدن بردارید

I'm going to tell you why, but I want to add this to the lesson.

من می خواهم به شما بگویم چرا، اما می خواهم این را به درس اضافه کنم.

I live in America.

من در آمریکا زندگی می کنم.

I live in the East coast.

من در ساحل شرقی زندگی می کنم.

Not too far from Washington, DC on the East coast.

نه چندان دور از واشنگتن، دی سی در ساحل شرقی.

We have a certain sound, but when I go to California or when I go to Louisiana,

ما صدای خاصی داریم، اما وقتی به کالیفرنیا می‌روم یا وقتی به لوئیزیانا می‌روم،

or when I go to Alabama, or when I go to North Dakota, everyone sounds different.

یا وقتی به آلاباما می‌روم یا وقتی به داکوتای شمالی می‌روم، صدای همه متفاوت است.

We have different accents and I know when you watch television or you

ما لهجه‌های متفاوتی داریم و می‌دانم وقتی تلویزیون تماشا می‌کنید یا

watch the news or you watch movies, there seems to be this common accent,

اخبار تماشا می‌کنید یا فیلم تماشا می‌کنید، به نظر می‌رسد این لهجه مشترک،

common American accent, but even in America, there are varying accents.

لهجه آمریکایی رایج است، اما حتی در آمریکا، لهجه‌های متفاوتی وجود دارد.

So I need you to stop saying this.

بنابراین من از شما می خواهم که این حرف را نزنید.

Stop saying I have a terrible accent.

دیگر نگویید من لهجه وحشتناکی دارم.

Why this can lead to unnecessary self consciousness and hinder spoken practice.

چرا این می تواند منجر به خودآگاهی غیرضروری شود و مانع تمرین گفتاری شود.

Let me break this down.

بذار اینو بشکنم

If you're constantly telling yourself, I have a terrible accent.

اگر مدام به خود می گویید، من لهجه وحشتناکی دارم.

You'll be less likely to speak.

کمتر احتمال دارد صحبت کنید.

Oh, I, Oh, I can't say that.

اوه، من، اوه، نمی توانم این را بگویم.

Why?

چرا؟

Because my accent's not that good and they're not going to understand me.

چون لهجه ام آنقدرها خوب نیست و قرار نیست مرا بفهمند.

And all of a sudden, this self talk.

و ناگهان این صحبت از خود

Okay.

باشه

The words you say to yourself in your mind starts getting louder.

کلماتی که در ذهن خود به خود می گویید بلندتر می شوند.

Ooh, don't say anything.

اوه هیچی نگو

They're not going to understand you.

آنها شما را درک نمی کنند.

Your, your accent's not good.

لهجه ات خوب نیست

Stop saying that your accent is terrible.

دیگر بگویید لهجه شما وحشتناک است.

Instead.

در عوض.

I want you to say this, my accent is unique and it will improve with practice.

می خواهم این را بگویید، لهجه من بی نظیر است و با تمرین بهتر می شود.

Again, my accent is unique and it will improve with practice.

باز هم لهجه من بی نظیر است و با تمرین بهتر می شود.

It's okay to have a desire to sound like a certain American.

اشکالی ندارد که تمایل داشته باشید شبیه یک آمریکایی خاص به نظر برسید.

Many students tell me, Tiff, I want to speak like you.

بسیاری از دانش آموزان به من می گویند، تیف، من می خواهم مثل شما صحبت کنم.

Hey, by all means, come on, mimic me, copy me, start sounding like me.

هی، بیا از من تقلید کن ، از من کپی کن، شروع کن شبیه من بشی.

That's totally okay.

این کاملاً اشکالی ندارد.

But as you're on the journey to sounding like me, As you're going through the

اما همانطور که در سفر هستید تا شبیه من شوید، همانطور که در حال گذراندن این

process, don't discourage yourself.

فرآیند هستید، خود را ناامید نکنید. به

Don't tell yourself you're terrible, terrible.

خودت نگو تو وحشتناکی، وحشتناکی.

Instead say, my accent is unique and it will improve with practice.

در عوض بگویید، لهجه من منحصر به فرد است و با تمرین بهتر می شود.

I'll start sounding like Tiff eventually.

در نهایت صدای تیف را شروع خواهم کرد.

My accent right now though is unique.

لهجه من در حال حاضر منحصر به فرد است.

You gotta remind yourself that you're on a journey and encourage yourself.

باید به خود یادآوری کنید که در سفر هستید و خود را تشویق کنید.

Don't put yourself down.

خودت را زمین نگیر

Here we go.

Number six, the sixth thing I need you to stop saying that was like

در اینجا ما می رویم.

شماره شش، ششمین چیزی که به شما نیاز دارم که از گفتن این جمله که مانند زبانه گردان بود دست بردارید

a tongue twister, sixth thing.

، ششمین چیز.

TH tongue through your teeth guys.

بچه ها زبان از بین دندان هایتان عبور کنید.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

I'll never understand native speakers.

من هرگز زبان مادری را درک نمی کنم. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

I'll never understand native speakers.

من هرگز زبان مادری را درک نمی کنم.

Newsflash, I'm a native speaker and you understand me.

نیوزفلش، من یک زبان مادری هستم و شما مرا درک می کنید.

It's funny.

خنده دار است.

Sometimes in the comment section, and I guess it's a compliment in

گاهی اوقات در قسمت نظرات، و حدس می‌زنم در

the comment section, I'll have some people say, wow, where are you from?

قسمت نظرات یک تعارف باشد، بعضی‌ها می‌گویند وای اهل کجایی؟

Your English is amazing.

انگلیسی شما شگفت انگیز است.

And I always smile.

و من همیشه لبخند می زنم.

I'm like, Thanks.

من مثل این هستم، ممنون

I'm American.

من آمریکایی هستم.

It's cute because sometimes students assume that I'm not American,

این زیبا است زیرا گاهی اوقات دانش آموزان تصور می کنند که من آمریکایی نیستم،

that maybe I learned English and I'm just teaching it to you all.

شاید من انگلیسی یاد گرفته ام و فقط آن را به همه شما آموزش می دهم.

So I appreciate the compliment, but yes, I am actually American.

بنابراین من از این تعریف قدردانی می کنم، اما بله، من در واقع آمریکایی هستم.

English is my first language.

انگلیسی زبان اول من است.

I speak Korean, but English is my first language.

من کره ای صحبت می کنم، اما انگلیسی زبان اول من است.

So this is the thing I'll never understand.

بنابراین این چیزی است که من هرگز نمی فهمم.

Native speakers doesn't apply to you.

سخنرانان بومی برای شما صدق نمی کند.

Why?

چرا؟

I'm a native speaker and you understand me now.

من یک زبان مادری هستم و شما اکنون مرا درک می کنید.

Don't say, ah, Tiff, but it's different.

نگو، آه، تیف، اما فرق می کند.

You speak clearly.

شما واضح صحبت می کنید.

I can understand you.

من می توانم شما را درک کنم.

No, we're trying to help you stop saying these negative things to yourself.

نه، ما سعی می کنیم به شما کمک کنیم این چیزهای منفی را به خودتان نگویید.

Stop saying I'll never understand native speakers.

دیگر نگویید من هرگز زبان مادری را نمی فهمم.

Tiffany, I am a native speaker and you understand me.

تیفانی، من یک زبان مادری هستم و شما مرا درک می کنید.

Here's why this is so detrimental.

در اینجا دلیل این است که این بسیار مضر است.

It assumes a permanent state of confusion and impedes or inhibits or stops.

حالتی دائمی از سردرگمی به خود می گیرد و مانع یا مهار یا متوقف می شود.

You're listening practice when you say I'll never understand native speakers.

شما در حال تمرین گوش دادن هستید که می گویید من هرگز زبان مادری را درک نمی کنم.

Your brain says, all right, well, we don't have to put any more effort in here.

مغز شما می گوید، خوب، خوب، ما نیازی به تلاش بیشتر در اینجا نداریم.

She's not going to understand them.

او آنها را درک نخواهد کرد.

So why are we working hard to help them understand?

پس چرا ما سخت کار می کنیم تا به آنها کمک کنیم بفهمند؟

It's not a permanent state instead.

در عوض این یک حالت دائمی نیست.

This is what I want you to say.

این چیزی است که از شما می خواهم بگویید.

I will gradually understand more as I continue practicing listening out.

با ادامه تمرین گوش دادن، به تدریج بیشتر متوجه خواهم شد .

Hey, I'm going to continue to improve right now.

هی، من همین الان به پیشرفت خود ادامه خواهم داد.

I might only understand 50%, but tomorrow I'll understand 51 and

شاید فقط 50 درصد بفهمم اما فردا 51 و

next week I'll understand 57%.

هفته بعد 57 درصد می فهمم.

Again, I will gradually understand more as I continue practicing listening.

باز هم، با ادامه تمرین گوش دادن، به تدریج بیشتر متوجه خواهم شد.

You got it?

متوجه شدی؟

Yes, my friend.

بله دوست من

Let's keep going.

All right, here we go.

ادامه بدیم

بسیار خوب، ما می رویم.

Number seven.

شماره هفت.

The seventh thing I want you to stop saying to yourself, I'm

هفتمین چیزی که از شما می خواهم دیگر به خودتان نگویید، می

afraid to speak and make mistakes.

ترسم حرف بزنم و اشتباه کنم. از

I'm afraid to speak and make mistakes.

حرف زدن و اشتباه کردن می ترسم.

Now, listen, if this is your first video, welcome again, I'm teacher Tiffany.

حالا، گوش کن، اگر این اولین ویدیوی شماست، دوباره خوش آمدید، من معلم تیفانی هستم.

Hey, but if you've been here for a while, you've seen many of my videos

سلام، اما اگر مدتی است که اینجا بوده اید، بسیاری از ویدیوهای من را دیده اید

and there are points in videos where I might've said a word and said it too fast.

و نکاتی در ویدیوها وجود دارد که ممکن است کلمه ای را گفته باشم و آن را خیلی سریع گفته باشم.

Just again, earlier, I said, Ooh, that was a tongue twister.

دوباره، قبلاً، گفتم، اوه، این یک زبانه بود.

The TH sound.

صدای TH.

I leave those things in my videos for you.

من آن چیزها را در ویدیوهایم برای شما می گذارم.

On purpose, why I'm a native English speaker.

به عمد، چرا من یک زبان مادری انگلیسی هستم.

I'm an English teacher.

من معلم زبان انگلیسی هستم.

And even being an American, there are moments when a word

و حتی با داشتن یک آمریکایی، لحظاتی وجود دارد که

might not come out properly.

ممکن است یک کلمه به درستی از بین نرود.

There are moments when the pronunciation might be a bit tricky.

لحظاتی وجود دارد که تلفظ ممکن است کمی مشکل باشد.

It happens to everyone, not just Americans, even in your own language.

این برای همه اتفاق می افتد، نه فقط آمریکایی ها، حتی به زبان خودتان.

There are moments when you have to pause like, wait a minute.

لحظاتی هست که مجبوری مکث کنی مثل یک دقیقه صبر کن.

How do I say that again?

چطوری دوباره اینو بگم؟

Or wait a minute.

یا یک دقیقه صبر کنید.

That didn't come out right.

درست از آب درنیامد. ما

We're human beings.

انسان هستیم

So I purposely leave those moments in first to show you I'm a human being and

بنابراین من عمداً آن لحظات را در ابتدا رها می‌کنم تا به شما نشان دهم که من یک انسان هستم و از

I enjoy what I do, and I'm just in the moment, enjoying teaching you English.

کاری که انجام می‌دهم لذت می‌برم، و در همان لحظه از آموزش زبان انگلیسی به شما لذت می‌برم.

Right.

درسته از

I want you to enjoy the lesson as well, but also to remind

شما می خواهم که از درس نیز لذت ببرید ، اما همچنین به شما یادآوری کنم که

you it's okay to make mistakes.

اشتباه کردن اشکالی ندارد.

So here's the reason when you say I'm afraid to speak and make mistakes, it

بنابراین این دلیلی است که وقتی می گویید من از صحبت کردن و اشتباه کردن می ترسم، از

prevents the valuable learning experience that comes from making mistakes.

تجربه ارزشمند یادگیری ناشی از اشتباه جلوگیری می کند.

Listen, mistakes will help you.

گوش کن، اشتباهات به تو کمک خواهند کرد.

They're not gonna hurt you.

آنها به شما صدمه نمی زنند

They show you what you need to work on.

آنها به شما نشان می دهند که باید روی چه چیزی کار کنید.

So instead of saying, I'm afraid to speak and make mistakes, this is what I

بنابراین به جای اینکه بگویید، می ترسم صحبت کنم و اشتباه کنم، این چیزی است که از

want you to say, here's the alternative.

شما می خواهم بگویید، این جایگزین است.

Speaking and making mistakes is a crucial or important part of my learning process.

صحبت کردن و اشتباه کردن بخش مهم یا مهمی از فرآیند یادگیری من است.

Fact once again, speaking and making mistakes is a crucial

واقعیت یک بار دیگر، صحبت کردن و اشتباه کردن

part of my learning process.

بخش مهمی از فرآیند یادگیری من است. در

The end start saying this and realizing mistakes are a part of the process.

پایان شروع به گفتن این موضوع و درک اشتباهات بخشی از فرآیند است.

Number eight, the eighth thing I need you to stop saying.

شماره هشت، هشتمین چیزی است که باید از گفتن آن دست بردارید.

I can't pronounce words correctly.

نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم.

I can't pronounce words correctly.

نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

I can't pronounce words correctly.

نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم.

Listen, when you say I can't pronounce words correctly, it may cause avoidance.

گوش کن، وقتی می گویید نمی توانم کلمات را درست تلفظ کنم، ممکن است باعث اجتناب شود.

It may cause avoidance in speaking out the fear and making errors.

ممکن است باعث اجتناب از بیان ترس و اشتباه شود.

It may cause avoidance and speaking out of fear of errors.

ممکن است باعث اجتناب و صحبت از ترس اشتباه شود.

It may cause avoidance in speaking out the fear of errors.

ممکن است باعث اجتناب در بیان ترس از اشتباه شود.

You'll avoid speaking because you don't want to make any errors.

شما از صحبت کردن اجتناب خواهید کرد زیرا نمی خواهید هیچ خطایی مرتکب شوید.

Instead of saying this, this is what I want you to say with practice.

به جای گفتن این حرف، این چیزی است که می خواهم با تمرین بگویید.

My pronunciation will get better again with practice.

تلفظ من با تمرین دوباره بهتر می شود.

My pronunciation will get better.

تلفظ من بهتر خواهد شد.

Here's the fact you are going to improve each and every day.

این واقعیتی است که شما هر روز پیشرفت خواهید کرد.

So don't stop.

پس متوقف نشو

Number.

شماره

Nine, I can't express myself the way I want to in English.

نه، من نمی توانم خودم را آنطور که می خواهم به زبان انگلیسی بیان کنم.

I can't express myself the way I want to in English.

من نمی توانم خودم را آنطور که می خواهم به زبان انگلیسی بیان کنم. دست از

Stop saying this.

گفتن این حرف بردار

Why?

چرا؟

Here's the reason when you do this, when you say this over and over, it may

در اینجا دلیل این است که وقتی این کار را انجام می دهید، وقتی این را بارها و بارها می گویید، ممکن است

discourage you from practicing speaking and expressing yourself in different ways.

شما را از تمرین صحبت کردن و بیان خود به روش های مختلف منصرف کند.

I, I can't express myself the way I want to saying that over and

من، نمی‌توانم خودم را آنطور که می‌خواهم بیان کنم که بارها و

over again will stop you from even expressing yourself in general.

بارها شما را از بیان کلی خود باز می‌دارد.

So instead I want you to say this, you know, I'm learning new ways to

بنابراین به جای آن از شما می خواهم این را بگویید، می دانید، من هر روز روش های جدیدی برای

express myself in English every day.

بیان خودم به زبان انگلیسی یاد می گیرم.

Once again, you know, I'm learning new ways to express myself in English.

یک بار دیگر، می دانید، من در حال یادگیری روش های جدید برای بیان خودم به زبان انگلیسی هستم.

Every day, focus on saying this, instead of saying that you can't express

هر روز روی گفتن این حرف تمرکز کنید، به جای اینکه بگویید نمی توانید

yourself the way you want to in English.

آن طور که می خواهید به زبان انگلیسی بیان کنید.

Make sense.

معنا پیدا کنید.

You got it.

متوجه شدی

Listen, I want you to speak English fluently.

گوش کن، می خواهم انگلیسی را روان صحبت کنی.

I hope this lesson helped you and I can't wait to talk to you in the next one.

امیدوارم این درس به شما کمک کرده باشد و بی صبرانه منتظرم تا در درس بعدی با شما صحبت کنم.

Talk to you then.

اونوقت باهات حرف بزن