The #1 Way To Speak English Like A Native Speaker

Hey in today's lesson, I'm going to give you the solution you need to finally speak

سلام، در درس امروز، راه حلی را به شما می‌دهم که در نهایت

English like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

No more frustration, no more feeling discouraged.

دیگر نه ناامیدی، نه احساس دلسردی.

You will finally be able to sound just like me.

بالاخره می تونی درست مثل من صدا کنی.

Now, if you want to continue studying with me even after this lesson, don't forget.

حالا اگر می خواهید حتی بعد از این درس هم با من ادامه تحصیل دهید، فراموش نکنید.

All you have to do is go to www dot English fluency plan dot.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که به www dot انگلیسی fluency plan dot بروید.

Follow the plan and you will speak English like me.

برنامه را دنبال کنید و مانند من انگلیسی صحبت خواهید کرد.

I'm teacher.

Tiffani let's jump right in.

من معلم هستم.

تیفانی بیا بریم داخل. خیلی

All right.

So let me break down your real struggle.

خب.

پس بگذار مبارزه واقعی تو را بشکنم.

You see the struggle you are experiencing right now is even though you have been

می بینید مشکلی که در حال حاضر تجربه می کنید این است که با وجود اینکه

studying English for years, you are still not able to speak English fluently.

سال ها زبان انگلیسی می خوانید، هنوز نمی توانید انگلیسی را روان صحبت کنید.

In other words, you still don't speak English like a native English speaker.

به عبارت دیگر، شما هنوز مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت نمی کنید.

This is why you are frustrated.

به همین دلیل است که شما ناامید هستید.

Why am I studying so much?

چرا اینقدر درس می خوانم؟

And yet I'm still not able to sound like teacher.

و با این حال من هنوز نمی توانم مانند معلم صدا کنم.

Tiffani, let me break it down some more for you because so many students

تیفانی، اجازه دهید آن را برای شما بیشتر توضیح دهم زیرا بسیاری از دانش

just like you have the same issue.

آموزان مانند شما همین مشکل را دارند.

For example, you passed an English exam, but you still get stuck when

به عنوان مثال، شما در یک امتحان زبان انگلیسی قبول شدید، اما وقتی

you try to express yourself in certain situations, I've had so many students

سعی می‌کنید خود را در موقعیت‌های خاص بیان کنید، هنوز گیر می‌کنید ، من در طول سال‌ها دانش‌آموزان زیادی

over the years that had this exact same.

داشته‌ام که دقیقاً به همین شکل بوده‌اند.

One of my students in South Korea, great guy.

یکی از شاگردان من در کره جنوبی، پسر عالی.

He passed the exams.

او امتحانات را پس داد.

However, he still did not sound like a native English speaker.

با این حال، او هنوز مانند یک انگلیسی زبان مادری به نظر نمی رسید.

And maybe this is your situation right now, or what about this situation?

و شاید این وضعیت در حال حاضر شما باشد یا در مورد این وضعیت چطور؟

You can understand when English speakers speak, you understand what we say,

وقتی انگلیسی زبانان صحبت می‌کنند، می‌توانید بفهمید که ما چه می‌گوییم،

but when you try to express yourself, it does not come out the same way.

اما وقتی سعی می‌کنید خود را بیان کنید، به یک شکل نمی‌شود.

You know, the classic.

می دانید، کلاسیک.

My mind went blank.

ذهنم خالی شد

You feel like everything is gone, even though when you watch television

شما احساس می کنید همه چیز از بین رفته است، حتی اگر زمانی که درام های تلویزیونی را تماشا می کنید

dramas or watch my English lessons, you understand it is very frustrating

یا درس های انگلیسی من را تماشا می کنید، متوجه می شوید

when you try to speak in English and it doesn't come out the same way.

که وقتی سعی می کنید به زبان انگلیسی صحبت کنید بسیار خسته کننده است و نتیجه یکسانی ندارد.

This is something you are experiencing right now.

این چیزی است که شما در حال حاضر تجربه می کنید.

What about this one?

در مورد این یکی چی؟

You keep studying advanced English books.

شما به مطالعه کتاب های پیشرفته انگلیسی ادامه می دهید.

But they don't seem to be helping you speak English better.

اما به نظر نمی رسد که آنها به شما کمک کنند انگلیسی بهتر صحبت کنید.

You're doing all that you can do, but you still don't feel

شما در حال انجام تمام کارهایی هستید که می توانید انجام دهید، اما هنوز احساس

like you are moving forward.

نمی کنید که در حال حرکت به جلو هستید.

You don't feel like your English is improving.

شما احساس نمی کنید که انگلیسی شما در حال پیشرفت است.

Listen, I understand what you are experiencing.

گوش کن، می فهمم که چه چیزی را تجربه می کنی.

I experienced the same thing when I was studying Korean.

زمانی که کره ای می خواندم همین را تجربه کردم.

I hit this point and I could not go above.

من به این نقطه زدم و نتوانستم بالاتر بروم.

I couldn't.

من نتوانستم.

Until I found this solution.

تا اینکه این راه حل را پیدا کردم.

Here's the solution that will help you finally speak English

در اینجا راه حلی وجود دارد که به شما کمک می کند در نهایت

like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

The solution to your English fluency issue is to learn how to organize your thoughts.

راه حل مشکل تسلط به زبان انگلیسی شما این است که یاد بگیرید چگونه افکار خود را سازماندهی کنید.

Like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری.

In other words, you have to learn the thought organization, techniques

به عبارت دیگر، شما باید سازماندهی فکری را یاد بگیرید، تکنیک

that native English speakers learn.

هایی که انگلیسی زبانان بومی یاد می گیرند.

Now, I'm sure you've heard this expression many times.

حالا مطمئنم این عبارت را بارها شنیده اید.

Think in English, think like a native English speaker, but you need to know

به زبان انگلیسی فکر کنید، مانند یک انگلیسی زبان بومی فکر کنید ، اما باید

the techniques that we native English speakers actually use to think in English.

تکنیک هایی را بدانید که ما انگلیسی زبانان بومی برای تفکر به زبان انگلیسی از آنها استفاده می کنیم.

So let me break this down for.

بنابراین اجازه دهید من این را برای.

Point number one is this native English speakers spend years.

نکته شماره یک این است که انگلیسی زبانان بومی سال ها را سپری می کنند.

You heard me write years practicing the technique of thought organization.

شما شنیدید که من سالها با تمرین تکنیک سازماندهی فکر نوشتم.

We work on expressing details, giving examples, and also connecting our personal

ما روی بیان جزئیات، مثال زدن و همچنین ارتباط تجربیات شخصی

experiences to the topics we are discuss.

خود با موضوعات مورد بحث کار می کنیم.

Notice I said three specific things, details, examples

توجه کنید که من سه چیز خاص، جزئیات، مثال ها

and personal experiences.

و تجربیات شخصی را گفتم.

Listen, my friend, I am literally giving you the key that will help you

گوش کن، دوست من، من به معنای واقعی کلمه کلیدی را به شما می دهم که به شما کمک می

unlock the door to finally helping you walk through it and speaking

کند در را باز کنید تا در نهایت به شما کمک کند از آن عبور کنید و

English like a native English speaker.

مانند یک انگلیسی زبان مادری انگلیسی صحبت کنید.

I wanna tell you this story, my niece, she is five years old,

می خوام این داستان رو برات بگم خواهرزاده ام، او پنج سالش است،

but my mom, her grandmother used to keep her during the week.

اما مادرم، مادربزرگش در طول هفته او را نگه می داشتند.

So my sister and brother-in-law could.

پس خواهر و برادر شوهرم می توانستند.

And every day she was about one or two years old every morning.

و هر روز او هر روز صبح حدود یک یا دو ساله می شد.

During the week, she would walk upstairs to my office when I stayed with my family

در طول هفته، وقتی من پیش خانواده می ماندم، او به طبقه بالا به دفتر من می رفت

and she would come in my office and I would ask her a series of questions,

و به دفتر من می آمد و من از او یک سری سوال می

I'd say, Hey, how are you today?

پرسیدم، می گفتم هی امروز چطوری؟

And she'd tell me, remember, she was only one or two years old, I'd say, oh, okay.

و او به من می گفت، یادت باشد، او فقط یک یا دو سال داشت، من می گفتم، اوه، باشه.

Did you enjoy hanging out with gamy?

آیا از معاشرت با گیمی لذت بردید؟

She calls my mom gamy and she'd say yes, then I would say why I

او مامانم را گیمی صدا می‌کند و او می‌گوید بله، سپس می‌گویم چرا

wanted her to give me details.

می‌خواستم او جزئیات را به من بدهد.

Then I would ask her, Hey, tell me, what did you do?

بعد ازش میپرسیدم هی بگو چیکار کردی؟

Give me examples.

برای من مثال بزنید

And then I'd ask her, Hey, tell me some more information.

و سپس از او می‌پرسیدم، هی، اطلاعات بیشتری به من بگو.

I wanted her to give me her personal experience.

می خواستم تجربه شخصی اش را به من بدهد .

Remember, my niece was two years old or one year old at the time.

به یاد داشته باشید، خواهرزاده من در آن زمان دو یا یک ساله بود.

And I was asking her to give me details, examples and personal experiences.

و من از او می خواستم جزئیات، مثال ها و تجربیات شخصی را به من بدهد.

This is what we have been doing our entire lives as native English speakers,

این همان کاری است که ما در تمام زندگی خود به عنوان زبان مادری انگلیسی

practicing thought organization.

انجام داده ایم و سازماندهی فکری را تمرین می کنیم.

But these are the three main skills that we actually kind of perfect over time.

اما اینها سه مهارت اصلی هستند که ما در واقع به مرور زمان آنها را کامل می کنیم.

And you can learn this technique to sound like us.

و شما می توانید این تکنیک را یاد بگیرید که شبیه ما باشید.

Another thing I want to say to break down this idea for you, that will help you.

نکته دیگری که می خواهم بگویم برای شکستن این ایده برای شما، به شما کمک می کند.

Is this one right here.

این یکی همینجاست

When you get to the intermediate or advanced English level, you have to, you

وقتی به سطح متوسط ​​یا پیشرفته انگلیسی رسیدید، باید،

need to, you must change the way that you study, basically at this point where you

لازم است، باید روش مطالعه خود را تغییر دهید، اساساً در این مرحله که

are right now, you need to start mastering the thought organization technique.

در حال حاضر هستید، باید شروع به تسلط بر تکنیک سازماندهی فکر کنید.

I love revealing this to my students because.

من دوست دارم این را برای دانش آموزانم فاش کنم زیرا.

Like my students are intelligent.

مثل اینکه شاگردان من باهوش هستند.

You are amazing.

شما شگفت انگیز هستید.

Don't forget that you are learning another language, right?

فراموش نکنید که در حال یادگیری زبان دیگری هستید، درست است؟

English is not your first language.

انگلیسی زبان اول شما نیست.

So you have all of this information stored within your mind.

بنابراین شما تمام این اطلاعات را در ذهن خود ذخیره کرده اید.

You've been learning words, expressions, idioms, watching

شما در حال یادگیری کلمات، اصطلاحات، اصطلاحات، تماشای

television dramas, watching my English lessons and other teachers.

نمایش های تلویزیونی، تماشای درس های انگلیسی من و سایر معلمان بوده اید.

So you have a lot of information stored in your brain.

بنابراین شما اطلاعات زیادی در مغز خود ذخیره می کنید.

So when you get to the intermediate advanced level, now it's time to organize.

بنابراین وقتی به سطح متوسط پیشرفته رسیدید، اکنون زمان سازماندهی است.

What's already in your brain.

آنچه در حال حاضر در مغز شما وجود دارد.

Well, books can't teach you this technique.

خوب، کتاب ها نمی توانند این تکنیک را به شما آموزش دهند.

You have to do it in the same way that native English speakers

شما باید این کار را به همان روشی انجام دهید که انگلیسی زبانان بومی

actually apply the technique.

این تکنیک را به کار می برند.

The other thing I need you to understand is in order to master

چیز دیگری که باید درک کنید این است که بتوانید

the thought organization T.

بر سازمان فکری T مسلط

You need to organize and access the information that you have

been putting into your brain.

شوید.

Like I just explain.

مثل اینکه فقط توضیح دادم

Organizing your thoughts.

سازماندهی افکارتان

This technique is more important than inputting more information.

این تکنیک مهمتر از وارد کردن اطلاعات بیشتر است.

Listen to me, I'm gonna say it one more time.

به من گوش کن، یک بار دیگر می گویم.

Organizing your thoughts is more important than inputting more information.

سازماندهی افکارتان مهمتر از وارد کردن اطلاعات بیشتر است.

That's right.

درست است.

The technique that I am showing you, that I'm gonna explain to you.

تکنیکی که من به شما نشان می دهم، آن را برای شما توضیح خواهم داد.

It's more important for you to master this technique than to get another

تسلط بر این تکنیک برای شما مهمتر از این است که

book and to memorize another word, you need to organize your thought.

کتاب دیگری تهیه کنید و برای به خاطر سپردن یک کلمه دیگر ، باید افکار خود را سازماندهی کنید.

Now, let me explain this to you again, the solution that will help you is right here.

حالا اجازه دهید این را دوباره برای شما توضیح دهم، راه حلی که به شما کمک می کند همینجاست.

I'm gonna give you a real life example.

من یک مثال واقعی برای شما می زنم.

You can master the thought organization technique by

شما می توانید با

watching and listening to others.

تماشا کردن و گوش دادن به دیگران بر تکنیک سازماندهی فکر مسلط شوید.

Apply it in real life.

آن را در زندگی واقعی اعمال کنید.

You heard me, right.

صدایم را شنیدی، درست است.

All you have to do is watch others apply the technique in real life.

تنها کاری که باید انجام دهید این است که تماشا کنید دیگران این تکنیک را در زندگی واقعی به کار می برند.

In other words, the more you observe natural English conversations

به عبارت دیگر، هرچه مکالمات طبیعی انگلیسی

between native English speakers and they are applying the thought

بین انگلیسی زبانان بومی را بیشتر مشاهده کنید و آنها از

organization technique, the easier it will be for you to apply it as well.

تکنیک سازماندهی فکر استفاده کنند، استفاده از آن برای شما نیز آسان تر خواهد بود.

Once again, I'll say it again.

یک بار دیگر باز هم می گویم.

In other words, The more you observe native English speakers.

به عبارت دیگر، هر چه بیشتر به انگلیسی زبانان بومی توجه کنید.

Notice I said, observe.

توجه کنید گفتم، رعایت کنید.

That means instead of the book, you need to watch a conversation

این بدان معناست که به جای کتاب ، باید مکالمه

between native English speakers.

بین انگلیسی زبانان مادری را تماشا کنید.

So let me break this down for you once again.

پس اجازه دهید یک بار دیگر این را برای شما شرح دهم.

Here we go thought organization during a real English conversation, native English

در اینجا به سازماندهی فکری در طول یک مکالمه واقعی انگلیسی می رویم، افرادی که انگلیسی زبان

speakers, like me, give details, examples and personal experiences that help the

مادری هستند، مانند من، جزئیات، مثال ها و تجربیات شخصی را ارائه می دهند که به شنونده کمک می

listener understand their point of view.

کند تا دیدگاه خود را درک کند.

So here's the breakdown again, to help you understand how this happens.

بنابراین در اینجا دوباره تجزیه و تحلیل وجود دارد، تا به شما در درک چگونگی این اتفاق کمک کند.

I want to break down a simple conversation I had with another English teacher.

می‌خواهم مکالمه ساده‌ای را که با یک معلم انگلیسی دیگر انجام داده‌ام، بشکنم.

Now this is teacher Carly.

حالا این معلم کارلی است.

She is amazing.

او شگفت انگیز است.

The conversation started off.

گفتگو شروع شد

I said, I love it.

گفتم، دوستش دارم.

All right, so I'll get started.

باشه پس من شروع میکنم

The first question I wanna ask you is what is fashionable in your city nowadays?

اولین سوالی که می خواهم از شما بپرسم این است که امروزه در شهر شما چه چیزی مد شده است؟

Like, do you like the current fashion and if so, why?

مثل، آیا مد فعلی را دوست دارید و اگر بله، چرا؟

If not, why?

اگر نه، چرا؟

Like, so what's the kind of the current, you know, when I'm saying

مثلاً، پس نوع جریان چیست، می دانید، وقتی من

the trendy fashion statement right now, now, what will you notice?

در حال حاضر بیانیه مد مد روز را می گویم ، اکنون، چه چیزی را متوجه خواهید شد؟

I literally just wrote verbatim exactly what I was saying.

من به معنای واقعی کلمه دقیقاً همان چیزی را که می گفتم نوشتم.

It was a natural English conversation.

این یک مکالمه انگلیسی طبیعی بود.

Right.

درست.

So you heard me ask the question and then I started saying other

بنابراین شما شنیدید که من سؤال را مطرح کردم و سپس من شروع به گفتن کلمات دیگری کردم

words, so follow along, I asked the.

، پس دنبال کنید، من سؤال را پرسیدم.

Watch how teacher Carly responded.

ببینید معلم کارلی چگونه پاسخ داد.

We're gonna look at the transcript and then you're gonna listen to the

ما رونوشت را بررسی می کنیم و سپس شما به مکالمه گوش می دهید و

conversation and watch the conversation.

گفتگو را تماشا می کنید.

This is what she said.

این چیزی است که او گفت.

So right now I'm currently in like Northwest Atlanta and I'm

بنابراین در حال حاضر من در حال حاضر در شمال غربی آتلانتا هستم و

in like a little suburban area.

در یک منطقه کوچک حومه شهر هستم.

In other words, she was giving details.

به عبارت دیگر، او جزئیات می داد.

She started giving details immediately in order to answer my

او بلافاصله شروع به بیان جزئیات کرد تا به سوال من پاسخ دهد

question, she started giving details.

، او شروع به بیان جزئیات کرد.

Then she continued.

سپس او ادامه داد.

She said, so a lot of times you just see sweatpants leggings and like

او گفت، بنابراین بسیاری از مواقع شما فقط شلوارهای شلوار ورزشی را می بینید و دوست دارید

athletic wear it's called a leisure.

لباس های ورزشی به آن بپردازید.

She gave examples.

او مثال هایی زد.

Then I responded and said yes, because I agreed with.

بعد جواب دادم و گفتم بله، چون موافق بودم.

Carly continued and gave a personal experience.

کارلی ادامه داد و یک تجربه شخصی ارائه داد.

She said, you see that a lot.

او گفت، شما این را زیاد می بینید.

And when I first moved here, I was like, Ew, never, how dare they wear athletic

و وقتی برای اولین بار به اینجا نقل مکان کردم، فکر می کردم، او ، هرگز، چگونه جرات می

clothes when they're not going to the gym, but you know, ever since COVID started.

کنند وقتی به باشگاه نمی روند، لباس های ورزشی بپوشند، اما می دانید، از زمانی که کووید شروع شد.

And I basically, I, I work from home and I don't really do much.

و من اساساً، من، از خانه کار می کنم و واقعاً کار زیادی انجام نمی دهم.

I have turned into one of those people that wear athletic clothes,

من به یکی از افرادی تبدیل شده

even when I'm not going to the.

ام که حتی زمانی که به آن نمی روم، لباس های ورزشی می پوشند.

I have adapted to all the other moms in my area.

من با تمام مادران دیگر در منطقه خود سازگار شده ام.

And I wear sweatpants or leggings or hoodies and different like different

و من شلوار گرمکن یا شلوار لی یا هودی می پوشم و مانند

workout shirts just to go to the store and people look at me like, oh, she

پیراهن های تمرینی مختلف فقط برای رفتن به فروشگاه و مردم به من نگاه می کنند، اوه، او

must have just worked out good for her.

باید برای او خوب کار کرده باشد.

And I'm like, I just spent seven hours on Netflix.

و من فقط هفت ساعت را در نتفلیکس گذراندم.

And then I came here to get some groceries wearing these clothes, you know?

و بعد با پوشیدن این لباس ها به اینجا آمدم تا مواد غذایی تهیه کنم، می دانید؟

That was a short part of a conversation that I had with Carly.

این بخش کوتاهی از گفتگوی من با کارلی بود.

But you see what happened again, thought organization for native

اما می بینید که دوباره چه اتفاقی افتاد، سازمان فکری برای

English, speakers, details, examples and personal experiences.

انگلیسی بومی، سخنرانان، جزئیات، مثال ها و تجربیات شخصی.

These string three things are integral and important part of

این سه چیز جزء جدایی ناپذیر و مهم

speaking English like a native.

صحبت کردن انگلیسی مانند یک بومی هستند.

Now I want to play the clip.

الان میخوام کلیپ رو پخش کنم.

We just read through the transcript now that you understand

ما اکنون متن را خواندیم که متوجه شدید

how native English speakers.

که چگونه انگلیسی زبان مادری است.

. And when we respond to a question or are speaking about a topic, how

. و وقتی به یک سوال پاسخ می‌دهیم یا در مورد موضوعی صحبت می‌کنیم، اینکه چگونه

we go from details to examples in a personal experience, you are going

از جزئیات به مثال‌ها در یک تجربه شخصی می‌رسیم، شما

to able under you are going to be able to understand I'm gonna leave

قادر خواهید بود در زیر شما بتوانید درک کنید من

this in here so you guys can realize sometimes , even when we are speaking,

این را در اینجا می‌گذارم تا شما بچه‌ها گاهی اوقات می‌توانند متوجه شوند که حتی وقتی صحبت می‌کنیم،

we get tongue twisted or tongue tied.

زبانمان پیچ خورده یا زبان بسته می‌شود.

So we're gonna watch the clip real quick and see what Carly said.

بنابراین ما می‌خواهیم این کلیپ را سریعاً تماشا کنیم و ببینیم کارلی چه گفت.

We just read through it here.

ما فقط آن را اینجا خواندیم.

We.

ما

Check out the conversation, a short part of the conversation I had with Carly.

گفتگو را ببینید، بخش کوتاهی از گفتگوی من با کارلی.

I love it.

عاشقشم.

All right.

So I'll get started.

خیلی خوب.

پس من شروع می کنم.

The first question I wanna ask you is what is fashionable in your city nowadays?

اولین سوالی که می خواهم از شما بپرسم این است که امروزه در شهر شما چه چیزی مد شده است؟

Um, like do you like the current fashion and if so, why?

اوم، آیا شما مد فعلی را دوست دارید و اگر بله، چرا؟

If not, why not?

اگر نه، چرا که نه؟

Like, so what's the kind of the current, you know what I'm saying?

مثلاً، پس نوع جریان چیست، می دانید چه می گویم؟

The trendy fashion statement, right?

بیانیه مد مد روز، درست است؟

So right now I'm currently in like Northwest Atlanta and I'm

بنابراین در حال حاضر من در حال حاضر در شمال غربی آتلانتا هستم و

in like a little suburban area.

در یک منطقه کوچک حومه شهر هستم.

So a lot of times you just see sweatpants leggings and like

بنابراین بسیاری از مواقع شما فقط شلوارهای شلوار

athletic wear it's called ale.

ورزشی را می بینید و لباس های ورزشی را دوست دارید که به آن ale می گویند.

Yes.

Um, you feel that a lot.

آره.

اوم، شما این را خیلی احساس می کنید.

And when I first moved here, I was like, Ew.

و زمانی که من برای اولین بار به اینجا نقل مکان کردم، مثل او بودم.

Never how dare they wear athletic clothes when they're not going to the gym, but

وقتی به باشگاه نمی‌روند چه جرات می‌کنند لباس‌های ورزشی بپوشند، اما

you know, ever since COVID started.

می‌دانید، از زمانی که کووید شروع شد.

And I basically, I work from home and I don't really do much.

و من اساساً در خانه کار می کنم و واقعاً کار زیادی انجام نمی دهم.

Exactly.

دقیقا.

I have turned into one of those people that wear athletic clothes,

من به یکی از افرادی تبدیل شده

even when I'm not going to the gym.

ام که حتی زمانی که به باشگاه نمی روم، لباس های ورزشی می پوشند.

Yes.

آره.

I, I have adapted to all the other moms in this area and I wear

من، با همه مادرهای دیگر در این زمینه سازگار شده ام

sweatpants or leggings or hoodies.

و شلوار گرمکن یا شلوار لی یا هودی می پوشم.

Different like different workout shirts just to go to the store and

متفاوت مثل پیراهن های تمرینی مختلف فقط برای رفتن به فروشگاه و

people look at me like, oh, she must have just worked out good for her.

مردم به من نگاه می کنند، اوه، او باید برای او خوب کار کرده باشد.

And I'm like, I just spent seven hours on Netflix.

و من فقط هفت ساعت را در نتفلیکس گذراندم.

and then I came here to get me some grocer wearing these clothes, you know?

و بعد اومدم اینجا تا یه بقالی با این لباسا برام بیارم، میدونی؟

Okay.

باشه.

So you see how we had the conversation, a very short part of our conversation

بنابراین می بینید که ما چگونه گفتگو کردیم، بخش بسیار کوتاهی از گفتگوی ما

talking about what's fashionable.

که در مورد شیک بودن صحبت می کند.

Right.

درست.

But again, she gave details, examples, and then a personal experience.

اما دوباره، او جزئیات، مثال‌ها و سپس یک تجربه شخصی ارائه کرد.

So, if you want to sound like a native English speaker, all you have to do

بنابراین، اگر می‌خواهید شبیه یک انگلیسی‌زبان بومی به نظر برسید، تنها کاری که باید انجام دهید این

is observe native English speakers, having conversations about real

است که افراد بومی انگلیسی را مشاهده کنید، درباره موضوعات واقعی صحبت کنید

topics and then pay attention to how we organize our thoughts, details,

و سپس به نحوه سازماندهی افکار، جزئیات،

examples, personal experiences.

مثال‌ها، تجربیات شخصی خود توجه کنید.

And as you observe, you will start being able to speak just like we are speaking.

و همانطور که مشاهده می کنید، می توانید درست مانند ما صحبت کنید.

It's not just the words and expressions.

فقط کلمات و عبارات نیستند.

It's how you organize your thoughts.

اینگونه است که افکارتان را سازماندهی می کنید.

Now again.

حالا دوباره

This was just a small piece of what I teach my students in my speak

این تنها بخش کوچکی از آنچه من به دانش‌آموزانم به زبان انگلیسی صحبت می‌کنم

English like a native membership.

مانند یک عضویت بومی آموزش می‌دهم بود.

Now, if you want to join our family, this conversation actually came from

حالا اگر می خواهید به خانواده ما بپیوندید، این گفتگو در واقع

a lesson that I taught my students.

از درسی است که من به شاگردانم آموختم.

So.

بنابراین.

This is actually step three of a five step method.

این در واقع مرحله سه از یک روش پنج مرحله ای است.

I use to teach my students how to speak English like a native.

من به دانش‌آموزانم یاد می‌دهم که چگونه مانند یک بومی انگلیسی صحبت کنند.

We just went over step three, analyzing the conversation.

ما فقط مرحله سوم را طی کردیم و مکالمه را تحلیل کردیم.

So if you wanna join our family, remember just go to www dot

بنابراین اگر می خواهید به خانواده ما بپیوندید، به یاد داشته باشید که فقط به www dot

English, fluency plan.com.

English، fluency plan.com بروید.

And finally start speaking English like a native don't be stressed anymore.

و در نهایت مانند یک بومی انگلیسی صحبت کنید، دیگر استرس نداشته باشید.

We look forward to seeing you and I'll talk to you in the next.

ما مشتاق دیدار شما هستیم و در آینده با شما صحبت خواهم کرد.

You still there you know what time it is?

شما هنوز آنجا هستید می دانید ساعت چند است؟

It's story time.

زمان داستان است

I said story time.

گفتم زمان داستان.

So today's story is actually about one of my students.

بنابراین داستان امروز در واقع در مورد یکی از شاگردان من است.

I was coaching him and helping him with his English.

من او را مربیگری می کردم و با زبان انگلیسی به او کمک می کردم.

And I want to tell you something that happened to him and

و من می خواهم چیزی را به شما بگویم که برای او اتفاق افتاده و

how happy it made me feel.

چقدر باعث خوشحالی من شده است.

So.

بنابراین.

I met this student about a month and a half ago, a month and a half ago.

من حدود یک ماه و نیم پیش، یک ماه و نیم پیش با این دانشجو آشنا شدم.

Um, he actually became my student and I remember the very first class, right.

اوم، او در واقع شاگرد من شد و من همان کلاس اول را به یاد دارم، درست است.

We, we hopped onto a zoom, uh, call and, um, I was explaining to

ما روی یک زوم رفتیم، اوه، تماس گرفتیم و اوم، داشتم به او توضیح می

him what I was going to teach him.

دادم که قرار است به او چه چیزی یاد بدهم.

And I said, listen to me, I am going to teach you a method that will help

و من گفتم به من گوش کن، من روشی را به شما آموزش می دهم که به شما کمک

you speak English more fluently.

می کند انگلیسی را روان تر صحبت کنید.

It will transform your English in less than a month.

این زبان انگلیسی شما را در کمتر از یک ماه متحول می کند.

And I remember seeing the look on his face.

و به یاد دارم که قیافه اش را دیدم.

okay.

باشه.

you know, when someone says something and you're like, uh, that's not possible.

می‌دانی، وقتی کسی چیزی می‌گوید و تو می‌گویی، اوه، این امکان پذیر نیست.

You see this student, he had been studying English for years.

این دانش آموز را می بینید، او سال ها زبان انگلیسی می خواند.

And for me to tell him, Hey, in about a month or a little less than a month,

و برای من به او بگویم، هی، در حدود یک ماه یا کمی کمتر از یک ماه،

I'm going to help you speak English better than you've ever spoken before.

من به شما کمک خواهم کرد که بهتر از آنچه قبلاً صحبت کرده اید انگلیسی صحبت کنید.

Using a simple method.

با استفاده از یک روش ساده.

He liked me, but he really wasn't on board.

او از من خوشش می آمد، اما واقعاً در جریان نبود.

Just.

فقط

I said, okay, don't worry.

گفتم باشه نگران نباش

So we proceeded to study together.

بنابراین با هم به مطالعه ادامه دادیم.

We met twice a week and about the fourth class, I saw something happen to him.

هفته ای دو بار همدیگر را می دیدیم و حدود کلاس چهارم ، دیدم اتفاقی برایش افتاده است.

You see the very first class, let me show you the very first class we met.

شما اولین کلاس را می بینید، بگذارید اولین کلاسی را که با هم ملاقات کردیم به شما نشان دهم.

I could tell he was a little bit nervous.

می توانستم بگویم که او کمی عصبی است.

He wasn't able to speak with as much confidence as he wanted to.

او نمی توانست با اعتماد به نفس آنقدر که می خواست صحبت کند.

When I asked him questions during our first.

وقتی اولین بار از او سوال پرسیدم.

But when we got to the fourth class, I had taught him the method and now

اما وقتی به کلاس چهارم رسیدیم، روش را به او یاد داده بودم و حالا

we were putting it into practice.

داشتیم آن را عملی می کردیم.

I remember him jumping into our zoom class and I said, Hey, how are you?

یادم می‌آید که او به کلاس زوم ما پرید و گفتم: هی، چطوری؟

His shoulders were back.

شانه هایش برگشته بود.

And he was speaking with so much confidence.

و با اعتماد به نفس زیادی صحبت می کرد.

I was honestly in shock.

راستش در شوک بودم.

He said, Hey, Tiffani, I'm doing really well.

او گفت، هی، تیفانی، حالم خیلی خوب است.

Thank you.

متشکرم.

I said, well, I'm glad to hear that.

گفتم خب، از شنیدن آن خوشحالم.

And I asked him just to let me know what he had learned so far and how he

و از او خواستم فقط به من بگوید که تا به حال چه آموخته است و چه

felt about our classes and this man who in the first class seems so nervous.

احساسی نسبت به کلاس های ما و این مردی که در کلاس اول به نظر می رسد بسیار عصبی است.

Started to speak to me and he spoke for 20 minutes.

شروع کرد به صحبت کردن با من و او 20 دقیقه صحبت کرد.

You heard me write 20 minutes with confidence telling me that,

از من شنیدی که 20 دقیقه با اعتماد به نفس

Hey T before I met you before our first class, I was uncomfortable

نوشتم و به من گفتی که هی تی قبل از اینکه قبل از اولین کلاس با تو آشنا شوم، از

speaking in meetings in English.

صحبت کردن در جلسات به زبان انگلیسی ناراحت بودم.

I, I wasn't confident in, in what I was saying, and I didn't

من به چیزی که می‌گفتم اطمینان نداشتم و

really feel good about myself.

واقعاً احساس خوبی نسبت به خودم نداشتم.

Listen, this man is a genius, but yet because of English, he would start to

گوش کن، این مرد یک نابغه است، اما به دلیل انگلیسی، او شروع به

feel frustrated and discouraged and not.

احساس ناامیدی و دلسردی می کند و نه.

. But in that fourth class, I saw a transformation.

. اما در آن کلاس چهارم، تحولی را دیدم.

And why am I telling you this?

و چرا این را به شما می گویم؟

Because as I watched him, my heart was touched because my whole goal

چون وقتی او را تماشا می کردم، قلبم متاثر شد زیرا تمام هدف من

is to help him and English learners.

کمک به او و زبان آموزان انگلیسی است.

Just like you speak English with confidence.

همانطور که با اعتماد به نفس انگلیسی صحبت می کنید.

I can give you the tools.

من می توانم ابزارها را به شما بدهم.

I can give you the tips and the techniques, but once you start putting

من می‌توانم نکات و تکنیک‌ها را به شما ارائه دهم ، اما زمانی که شروع

them into practic, And you watch yourself transform and then I'm able to see it.

به تمرین آنها کردید، و مشاهده می‌کنید که تغییر شکل می‌دهید و سپس من می‌توانم آن را ببینم.

Woo.

وو

I get excited and it makes me want to help more.

من هیجان زده می شوم و این باعث می شود بیشتر کمک کنم.

So I listened to him talk for about 20 minutes.

بنابراین من حدود 20 دقیقه به صحبت های او گوش دادم .

He didn't even realize he was talking for that long.

او حتی متوجه نشد که این مدت طولانی صحبت می کند.

And he said, TIFF, I just wanna say that I just feel better about myself.

و او گفت، TIFF، فقط می خواهم بگویم که احساس بهتری نسبت به خودم دارم.

I'm just feeling more confident.

من فقط اعتماد به نفس بیشتری دارم

I'm realizing that I, I am a good English speaker and I said, you are.

دارم متوجه می شوم که من انگلیسی زبان خوبی هستم و گفتم شما هستید.

I said, you are, you're applying what you're learning and I'm proud.

گفتم تو هستی، آنچه را که می آموزی به کار می بری و من افتخار می کنم.

and we had more classes after that, but I'll never forget that

و بعد از آن کلاس‌های بیشتری داشتیم، اما هرگز آن لحظه را فراموش نمی‌کنم،

moment because it was like watching someone experience something

زیرا مانند تماشای تجربه‌ای بود که کسی تجربه‌ای را تجربه کرده بود

they've never experienced before.

که قبلاً تجربه نکرده بود.

And if you've never watched someone gain confidence in themself, start smiling, fix

و اگر هرگز ندیده اید که کسی به خودش اعتماد کند، شروع به لبخند زدن کنید،

their posture, stand tall, or even sit.

وضعیت خود را اصلاح کنید، قد بلند بایستید یا حتی بنشینید.

You will never understand how that feels until you've watched somebody transform.

شما هرگز نمی‌فهمید که چه حسی دارد تا زمانی که کسی را در حال تغییر نگاه نکنید.

Maybe you have a child and you've watched your child transform or your spouse.

شاید فرزندی داشته باشید و شاهد تغییر شکل فرزندتان یا همسرتان بوده باشید.

It's an amazing feeling.

این یک احساس شگفت انگیز است.

So that student, and I know he knows I'm talking about him.

بنابراین آن دانش آموز، و من می دانم که او می داند که من در مورد او صحبت می کنم.

If he's watching right now, I had to thank him for blessing me to see him change.

اگر او در حال حاضر تماشا می کند، باید از او تشکر می کردم که به من نعمت داد تا ببینم او تغییر می کند.

I'm so proud of him and I was proud of him in that.

من خیلی به او افتخار می کنم و از این نظر به او افتخار می کردم.

So again, hopefully you enjoyed this short story.

پس باز هم امیدوارم از این داستان کوتاه لذت برده باشید.

Again, I am so honored to be your teacher and I love helping you

باز هم، من بسیار مفتخرم که معلم شما هستم و دوست دارم به شما کمک کنم

speak English with confidence.

با اطمینان به زبان انگلیسی صحبت کنید.

So I will see you in the next lesson.

بنابراین در درس بعدی شما را می بینم.

Don't forget if you wanna keep studying with me and start

فراموش نکنید اگر می خواهید با من به مطالعه ادامه دهید و

speaking like a native don't worry.

مانند یک بومی صحبت کنید، نگران نباشید.

Just hit the link in the description.

فقط لینک داخل توضیحات را بزنید.

www.englishfluencyplan.com.

www.englishfluencyplan.com.

And I'll talk to you next time.

و دفعه بعد باهات صحبت میکنم