How to Successfully Negotiate in English | 4 Tips + 20 Essential Phrases

How many times have you negotiated this past year? You might be thinking, Well,

در سال گذشته چند بار مذاکره کرده اید؟ شما ممکن است فکر کنید، خوب،

never. I don't really negotiate in English as part of my job,

هرگز. من واقعاً به عنوان بخشی از کارم به زبان انگلیسی مذاکره نمی کنم،

but let me ask you this.

اما اجازه دهید این را از شما بپرسم.

When was the last time you negotiated for an extended deadline

آخرین باری که برای یک مهلت تمدید شده مذاکره کردید

or asked for a change in your job schedule?

یا درخواست تغییر در برنامه کاری خود کردید چه زمانی بود؟

When was the last time you asked for a promotion or a raise at work?

آخرین باری که درخواست ترفیع یا افزایش حقوق در محل کار کردید کی بود؟

When was the last time you negotiated with your spouse or partner to finish up

آخرین باری که با همسر یا شریک زندگی‌تان مذاکره کردید

the dinner dishes or when was the last time you negotiate with your kids to wake

تا غذای شام را تمام کنید یا آخرین باری که با بچه‌هایتان مذاکره کردید تا از خواب بیدار شوید

up and get dressed on time for school?

و به موقع لباس بپوشید کی بود؟

It's surprising just how often we negotiate in our everyday lives.

این تعجب آور است که چقدر در زندگی روزمره خود مذاکره می کنیم.

Knowing how to successfully negotiate not only helps you resolve conflict or

دانستن نحوه مذاکره موفقیت آمیز نه تنها به شما کمک می کند تا تعارض را حل

get what you want,

کنید یا به آنچه می خواهید برسید،

but it also helps you build better relationships and create

بلکه به شما کمک می کند روابط بهتری ایجاد کنید

lasting solutions. And this Confident English lesson today,

و راه حل های پایدار ایجاد کنید. و امروز در این درس انگلیسی با اعتماد به نفس،

you're going to learn four essential strategies,

چهار استراتژی ضروری

plus 20 phrases to help you successfully negotiate in English.

به اضافه 20 عبارت را یاد خواهید گرفت که به شما کمک می کند تا با موفقیت مذاکره کنید.

But first, if you don't already know,

اما اولاً، اگر قبلاً نمی‌دانید،

I'm Annemarie with Speak Confident English.

من آنماری هستم با صحبت کردن با اطمینان انگلیسی.

Everything I do is designed to help you get the confidence you want for your

هر کاری که من انجام می‌دهم برای کمک به شما در به دست آوردن اعتماد به نفسی که برای

life and work in English.

زندگی و کارتان به زبان انگلیسی می‌خواهید طراحی شده است.

One way I do that is with my weekly Confident English lessons where I share my

یکی از راه‌هایی که من این کار را انجام می‌دهم، درس‌های هفتگی انگلیسی مطمئنم است که در آن

top fluency and confidence building strategies,

بهترین تسلط و استراتژی‌های اعتماد به نفس ،

targeted grammar lessons and communication skills training,

درس‌های دستور زبان هدفمند و آموزش مهارت‌های ارتباطی را به اشتراک می‌گذارم،

just like in this lesson today. So while you watch this lesson,

درست مانند این درس امروز. بنابراین در حالی که این درس را تماشا می کنید،

make sure that you give it a thumbs up and subscribe to my YouTube channel so

مطمئن شوید که آن را مثبت اعلام کرده و در کانال یوتیوب من مشترک شوید

you never miss one of these lessons. Now,

تا هرگز یکی از این درس ها را از دست ندهید.

let's get right to it with strategy. Number one,

حالا بیایید با استراتژی به آن بپردازیم. شماره یک،

identify your ultimate goals, limits and alternatives.

اهداف نهایی، محدودیت ها و جایگزین های خود را شناسایی کنید.

Before you enter into a negotiation,

قبل از اینکه وارد مذاکره شوید،

you have to know what you want in the end. In other words,

باید بدانید که در نهایت چه می خواهید . به عبارت دیگر،

you need to know your ultimate goal. To help you figure that out,

شما باید هدف نهایی خود را بشناسید . برای کمک به شما در درک این موضوع،

ask yourself this question,

این سوال را از خود بپرسید

What do I want the outcome of this negotiation to be?

، من می‌خواهم نتیجه این مذاکره چه باشد؟

When you know the answer to that question,

وقتی پاسخ آن سوال را می دانید

it's important to communicate it clearly and directly in the

، مهم است که آن را به طور واضح و مستقیم در

negotiation without any bells or whistles. In other words,

مذاکره بدون هیچ گونه زنگ یا سوتی در میان بگذارید. به عبارت دیگر،

without any enhancements or extra additions, you want to keep it simple.

بدون هیچ گونه پیشرفت یا اضافات اضافی، می خواهید آن را ساده نگه دارید.

For example, you might have a meeting with your boss and say,

به عنوان مثال، ممکن است با رئیس خود جلسه ای داشته باشید و بگویید،

I want to discuss getting a raise that matches my current level of expertise and

من می خواهم در مورد دریافت حقوقی که با سطح تخصص و مسئولیت فعلی من مطابقت داشته باشد، بحث کنم

responsibilities. With that statement,

. با این بیانیه،

it's extremely clear what you are looking for. With that said,

کاملاً واضح است که شما به دنبال چه هستید. با این گفته،

we don't always get exactly what we want.

ما همیشه دقیقاً به آنچه می خواهیم نمی رسیم.

There tends to be a compromise somewhere in that negotiation,

تمایل به سازش در جایی در آن مذاکره وجود دارد،

so you need to be prepared for that,

بنابراین باید برای آن آماده باشید،

and that's where knowing your ultimate limits and alternatives is important as

و در اینجاست که دانستن محدودیت‌ها و جایگزین‌های نهایی شما نیز مهم

well. In other words,

است. به عبارت دیگر،

if you have an ideal amount for the raise that you're looking for,

اگر یک مقدار ایده آل برای افزایشی که به دنبال آن هستید دارید

what is the bottom limit? What is the ultimate minimum that you'd accept?

، حد پایین چقدر است؟ حداقل حداقلی که می پذیرید چیست؟

That's your bottom limit,

این حد نهایی شماست،

or are there any alternatives you're willing to discuss? Instead of a raise,

یا آیا جایگزینی وجود دارد که بخواهید در مورد آن صحبت کنید؟ به جای افزایش حقوق

are you willing to look at increased benefits?

، آیا مایل به افزایش مزایا هستید؟

Knowing the answers to those questions are essential Before you go into

دانستن پاسخ این سوالات ضروری است قبل از اینکه وارد

that negotiation, in thinking through your goals,

آن مذاکره شوید، در اندیشیدن به اهداف،

limits and alternatives,

محدودیت ها و جایگزین های خود،

essentially what you're doing is identifying your bottom line.

اساساً کاری که انجام می دهید شناسایی نتیجه خود است.

And once you know what that bottom line is,

و هنگامی که فهمیدید این نتیجه چیست،

here are several phrases you can use in English to communicate it. Clearly,

در اینجا چندین عبارت وجود دارد که می توانید در زبان انگلیسی برای برقراری ارتباط استفاده کنید. واضح است که

I draw the line at X because of Y. For example,

من به خاطر Y خط X را می کشم . به عنوان مثال،

I draw the line at getting a raise because I want to see an increase in my

من روی افزایش حقوق خط می کشم زیرا می خواهم افزایش حقوقم را ببینم

salary. With that statement,

. با این بیانیه،

what you're saying is you're not interested in alternatives,

آنچه شما می گویید این است که به گزینه های جایگزین علاقه ای

you're not willing to discuss anything else other than an increase in your

ندارید، نمی خواهید در مورد چیز دیگری به جز افزایش درآمد خود بحث کنید

income. Similar to saying that you're drawing a line or setting a boundary,

. مشابه با گفتن اینکه شما در حال رسم یک خط یا تعیین مرز

you can say X is non-negotiable because of Y.

هستید، می توانید بگویید X به دلیل Y غیرقابل مذاکره است.

A raise is non-negotiable because I want to see an increase in my salary

افزایش حقوق غیرقابل مذاکره است زیرا من می خواهم افزایش حقوق خود را ببینم

or anything less than X will not meet my needs.

یا چیزی کمتر از X نمی شود. نیازهای من را برآورده کند

And lastly, I'm willing to meet you halfway at X,

و در آخر، من حاضرم در نیمه راه با شما در X ملاقات کنم،

but anything less than that is non-negotiable.

اما هر چیزی کمتر از آن غیرقابل مذاکره است.

When you're willing to meet someone halfway,

وقتی می‌خواهید در نیمه راه با کسی ملاقات کنید،

you're willing to compromise With this first strategy,

حاضرید مصالحه کنید با این استراتژی اول،

I'm using several example sentences around the topic of asking for a raise

من از چندین جمله مثال در مورد موضوع درخواست افزایش حقوق

at work. I did that intentionally because asking for a raise is often quite

در محل کار استفاده می‌کنم. من عمداً این کار را انجام دادم زیرا درخواست افزایش حقوق اغلب بسیار

uncomfortable and I want you to know how to do it successfully.

ناراحت کننده است و می خواهم بدانید که چگونه آن را با موفقیت انجام دهید.

So let's finish strategy number one with a scenario that really

بنابراین بیایید استراتژی شماره یک را با سناریویی به پایان برسانیم که واقعاً

brings all of this together.

همه اینها را گرد هم می آورد.

Let's say you've been in conversations with your boss about a raise

فرض کنید با رئیس خود در مورد افزایش حقوق صحبت کرده اید

and your boss has proposed an alternative rather than an increase in

و رئیس شما جایگزینی را به جای افزایش

salary, the company wants to offer other benefits.

حقوق پیشنهاد کرده است، شرکت می خواهد مزایای دیگری ارائه دهد.

You're not really interested in that,

شما واقعاً به آن علاقه ای

so here's how you could respond using what you've learned in this strategy.

ندارید، بنابراین در اینجا نحوه پاسخگویی شما با استفاده از آنچه در این استراتژی آموخته اید آورده شده است.

An increase in my salary is non-negotiable because it will ensure that I'm

افزایش حقوق من غیرقابل مذاکره است زیرا این اطمینان را ایجاد می کند که می

able to keep up with the current cost of living in this city and it matches

توانم با هزینه های فعلی زندگی در این شهر مطابقت داشته

my current workload here in the company.

باشم و با حجم کاری فعلی من در شرکت مطابقت دارد.

There's one last thing I want to mention here before we go on to strategy number

قبل از اینکه به استراتژی شماره دو برویم، آخرین موردی را که می‌خواهم در اینجا ذکر کنم

two, and I want to underscore the importance of identifying your goals,

، و می‌خواهم بر اهمیت شناسایی اهداف،

limits and alternatives.

محدودیت‌ها و جایگزین‌های شما تأکید کنم.

Negotiating is also cultural, and in English speaking culture,

مذاکره نیز فرهنگی است و در فرهنگ انگلیسی زبان

it's common for us to seek a win-win solution.

، برای ما معمول است که به دنبال راه حل برد-برد باشیم.

In other words, a situation in which everyone wins,

به عبارت دیگر، شرایطی که در آن همه برنده می شوند،

everyone gets something that they want. Going into a negotiation,

هرکس چیزی را که می خواهد به دست می آورد. وارد شدن به یک مذاکره،

knowing your upper limits, your bottom limits,

دانستن محدودیت‌های بالا ، محدودیت‌های پایین،

and any alternatives you're open to discussing will help you have a

و هر گزینه‌ای که می‌خواهید در مورد آن بحث کنید، به شما کمک می‌کند

successful win in the end. And that leads me into strategy number two,

تا در نهایت یک پیروزی موفق داشته باشید. و این من را به استراتژی شماره دو هدایت می کند،

find common ground and build rapport.

یافتن زمینه های مشترک و ایجاد رابطه.

This is part of creating an environment of seeking a

این بخشی از ایجاد محیطی برای جستجوی

win-win solution.

راه حل برد-برد است.

What this means is rather than go into a negotiation or discussion

این به این معنی است که به جای اینکه بلافاصله وارد مذاکره یا بحثی شوید

immediately demanding what you want,

که خواسته خود را بخواهید

it's important to enter into the negotiation slowly and keep in mind the

، مهم است که به آرامی وارد مذاکره شوید و

relationship you have with the other person.

رابطه ای که با طرف مقابل دارید را در نظر داشته باشید.

If you know that individual or even if it's someone new to you,

اگر آن فرد را می‌شناسید یا حتی اگر فرد جدیدی برای شما باشد،

a potential client, it's important to establish rapport,

یک مشتری بالقوه، مهم است که ارتباط برقرار کنید،

to build a relationship, and we do that through small talk.

ایجاد رابطه کنید، و ما این کار را از طریق صحبت‌های کوچک انجام می‌دهیم.

Small talk allows us to identify common ground and also

صحبت های کوچک به ما این امکان را می دهد که نقاط مشترک را شناسایی کنیم و همچنین

feel out where the other person is, what is their point of view,

بفهمیم طرف مقابل کجاست، دیدگاه

how are they doing?

او چیست، چگونه کار می کند؟

All of that will inform how you begin the process of negotiating.

همه اینها نحوه شروع روند مذاکره را نشان می دهد.

So once you're ready for that negotiation, that meeting that you've scheduled,

بنابراین، هنگامی که برای آن مذاکره، آن جلسه ای که برنامه ریزی کرده اید آماده شدید

start with some basic small talk questions such as, how's your day going? Or,

، با چند سوال اساسی صحبت کنید ، مانند اینکه روزتان چگونه می گذرد؟ یا

I heard you just got back from vacation. How was it?

شنیدم که تازه از تعطیلات برگشتی چطور بود؟

Then once you've had a little bit of time to get comfortable with each other,

سپس زمانی که کمی زمان برای راحت شدن با یکدیگر

you can transition into the point of the conversation.

داشتید، می توانید به نقطه گفتگو منتقل شوید.

You might do that with something such as, Well, I don't wanna waste your time,

شما ممکن است این کار را با چیزی مانند، خوب، من نمی‌خواهم وقت شما را تلف کنم،

so let me get right to the point.

انجام دهید، پس اجازه دهید سر اصل مطلب بروم.

I'd like to discuss a raise that matches my current level of expertise

من می خواهم درباره افزایش حقوقی صحبت کنم که با سطح تخصص فعلی من

and the responsibilities I have here at the company.

و مسئولیت هایی که در اینجا در شرکت دارم مطابقت داشته باشد.

Before we move on to strategy number three,

قبل از اینکه به استراتژی شماره سه برویم،

let's look at one more example of a small top question you could use if

بیایید به یک مثال دیگر از یک سوال اصلی کوچک

you're meeting a potential buyer or a potential client.

که در صورت ملاقات با یک خریدار بالقوه یا مشتری بالقوه می‌توانید از آن استفاده کنید، نگاهی بیاندازیم.

Imagine you're meeting with a potential buyer of your product for the very first

تصور کنید که برای اولین بار با یک خریدار بالقوه محصول خود ملاقات می کنید

time. You've shaken hands,

. دست

you've just sat down and you're feeling a little bit awkward.

دادی، همین الان نشستی و کمی احساس ناجوری می کنی.

How do you get things going?

چگونه کارها را پیش می برید؟

Here's a small talk question you could use in organizing this meeting with you

در اینجا یک سوال گفتگوی کوچک وجود دارد که می توانید در سازماندهی این جلسه امروز با خود استفاده کنید

today. I had the opportunity to interact with quite a few of your team members.

. من این فرصت را داشتم که با تعدادی از اعضای تیم شما ارتباط برقرار کنم.

You seem super organized. What's the secret in your organization?

شما فوق العاده منظم به نظر می رسید. راز در سازمان شما چیست؟

With that small top question,

با این سوال کوچک،

you are creating a friendly open environment,

شما در حال ایجاد یک محیط باز دوستانه هستید،

starting out with something positive and allowing a little bit of small talk to

با چیزهای مثبت شروع می‌کنید و اجازه

occur before you get into the negotiation. And now, strategy Number three,

می‌دهید قبل از وارد شدن به مذاکره، صحبت‌های کوچکی انجام شود. و اکنون، استراتژی شماره سه،

understand the other side just as you want to know exactly

طرف مقابل را درک کنید، درست همانطور که می خواهید بدانید

what your goals, limits and alternatives might be.

دقیقاً اهداف، محدودیت ها و جایگزین های شما ممکن است چیست.

You want to have a sense of what the goals, limits,

شما می خواهید درک کنید که اهداف، محدودیت ها

and alternatives of the other side might be.

و جایگزین های طرف مقابل ممکن است چه باشد.

Knowing what the other side is thinking or what their point of view is will

دانستن اینکه طرف مقابل به چه چیزی فکر می کند یا دیدگاه آنها چیست،

allow you to make a better decision and weigh your options

به شما این امکان را می دهد که تصمیم بهتری بگیرید و گزینه های خود را

before you go into the negotiation.

قبل از ورود به مذاکره بسنجید.

To weigh one's options means to assess the pros and cons of

سنجیدن گزینه ها به معنای ارزیابی جوانب مثبت و منفی

a situation or potential decision. In addition to that,

یک موقعیت یا تصمیم بالقوه است . علاوه بر آن،

understanding the other side's position will help you have stronger

درک موضع طرف مقابل به شما کمک می کند تا استدلال های قوی تری داشته باشید

arguments. When you're ready to discuss what you want,

. وقتی آماده هستید که در مورد آنچه می خواهید بحث کنید،

not only can you anticipate what the other side wants prior to the negotiation,

نه تنها می توانید قبل از مذاکره خواسته های طرف مقابل را پیش بینی کنید،

you can also ask questions during the conversation to get better insight,

بلکه می توانید در طول مکالمه نیز سؤالاتی بپرسید تا بینش بهتری داشته باشید،

and here are several questions you can use.

و در اینجا چندین سؤال وجود دارد که می توانید از آنها استفاده کنید.

What do you think is a fair and reasonable solution,

به نظر شما راه حل،

outcome or number and why?

نتیجه یا عدد منصفانه و معقول چیست و چرا؟

Could you please tell me more about how you arrived at X? For example,

لطفاً در مورد چگونگی رسیدن به X بیشتر به من بگویید؟ برای مثال

could you please tell me more about how you arrived at that decision,

، لطفاً می‌توانید در مورد نحوه تصمیم‌گیری

or could you tell me more about why you arrived at deciding?

خود به من بیشتر بگویید، یا می‌توانید درباره دلیل تصمیم‌گیری بیشتر به من بگویید؟

Offering benefits is a better choice than offering the raise.

ارائه مزایا انتخاب بهتری نسبت به افزایش حقوق است.

Similarly, why do you believe X?

به همین ترتیب، چرا X را باور می کنید؟

Why is X important to you?

چرا X برای شما مهم است؟

Why is it important to you to offer benefits as opposed to an increase in

چرا ارائه مزایا به جای افزایش

salary?

حقوق برای شما مهم است؟

What part of my proposal causes hesitancy or what part

کدام قسمت از پیشنهاد من باعث تردید می شود یا کدام قسمت

of my proposal is causing you concern?

از پیشنهاد من باعث نگرانی شما می شود؟

Each one of those questions will help you understand the other

هر یک از این سؤالات به شما کمک می کند تا

motives and anything influencing their decision. As a result,

انگیزه های دیگر و هر چیزی را که بر تصمیم آنها تأثیر می گذارد درک کنید . در نتیجه،

you are more equipped to respond appropriately,

برای پاسخ مناسب،

argue for what you want or compromise successfully.

استدلال برای آنچه می‌خواهید یا با موفقیت مصالحه کنید، مجهزتر هستید.

The last strategy for a successful negotiation in English is to

آخرین استراتژی برای یک مذاکره موفق در زبان انگلیسی

establish trust and everything that we've talked about prior to this strategy

ایجاد اعتماد است و همه چیزهایی که قبل از این استراتژی در مورد آن صحبت کردیم

helps you do that. Establishing common ground, building rapport,

به شما در انجام آن کمک می کند. ایجاد زمینه مشترک، ایجاد رابطه،

asking open ended questions to better understand someone's motive or

پرسیدن سؤالات باز برای درک بهتر انگیزه یا

situation. In addition to those strategies,

موقعیت شخصی. علاوه بر این استراتژی ها،

here are four more techniques you can use to gain trust.

در اینجا چهار تکنیک دیگر وجود دارد که می توانید برای جلب اعتماد از آنها استفاده کنید.

Number one, speak directly and concisely.

شماره یک، مستقیم و مختصر صحبت کنید.

We talked about this a bit in strategy number one,

ما در استراتژی شماره یک کمی در مورد این صحبت کردیم ،

when I said it's important to communicate what you want.

زمانی که گفتم مهم است که آنچه را که می خواهید ارتباط برقرار کنید.

Clearly this is essential for the other side,

واضح است که این برای طرف مقابل ضروری است،

so there's no gray area or room for misunderstanding.

بنابراین هیچ منطقه خاکستری یا جایی برای سوء تفاهم وجود ندارد.

What this means is using concrete, straightforward language,

این به این معنی است که

for example, rather than give a range of numbers, for example,

برای مثال، به جای ارائه طیف وسیعی از اعداد، از زبان مشخص و مستقیم استفاده می کنیم، برای مثال،

we'd like to have this finished within the next three to five months.

ما می خواهیم این کار را ظرف سه تا پنج ماه آینده به پایان برسانیم.

Be clear with what you want,

با آنچه می خواهید روشن باشید

provide dates and the specific results you're looking for. For example,

، تاریخ ها و نتایج خاصی را که به دنبال آن هستید ارائه دهید. به عنوان مثال،

we want this finished by January 5th next year.

ما می خواهیم این کار تا 5 ژانویه سال آینده به پایان برسد.

Do you notice the difference?

آیا متوجه تفاوت می شوید؟

Rather than giving some gray estimate of three to five months,

به جای ارائه تخمین خاکستری از سه تا پنج ماه،

we're giving an ultimate deadline of a date.

ما یک مهلت نهایی برای یک تاریخ ارائه می دهیم.

Reducing the potential for misunderstanding or miscommunication is

کاهش احتمال سوء تفاهم یا

part of building trust.

عدم ارتباط بخشی از ایجاد اعتماد است.

The second technique you can use is to show interest and openness.

تکنیک دومی که می توانید استفاده کنید نشان دادن علاقه و صراحت است.

Instead of bending the truth in the negotiation,

به جای خم کردن حقیقت در مذاکره

it's important to be sincere and honest.

، مهم است که صادق و صادق باشید.

When communicating your goals and the reasons for them to bend the truth is a

هنگام برقراری ارتباط با اهداف خود و دلایلی که آنها حقیقت را منحرف می کنند،

fantastic expression to know. In English,

بیان فوق العاده ای است که باید بدانید. در زبان انگلیسی

it means to say some of the truth, but not all of it.

به معنای گفتن بخشی از حقیقت است، اما نه همه آن.

There are some things that you're hiding so that you are likely to get the

برخی چیزها وجود دارد که شما آنها را پنهان می کنید تا احتمالاً

response that you want.

پاسخی را که می خواهید دریافت کنید.

In addition to communicating your goals with sincerity and honesty,

علاوه بر بیان اهداف خود با صداقت و صداقت

it's important to also ask those questions we talked about in strategy number

، مهم است که سوالاتی را که در استراتژی شماره سه در مورد آنها صحبت کردیم

three with sincerity and honesty,

با صمیمیت و صداقت بپرسید،

express genuine curiosity to understand someone

کنجکاوی واقعی برای درک

else's position,

موقعیت دیگران،

what they're having to think through and the decisions they have to make in

آنچه که باید در مورد آنها فکر کند و تصمیمات را ابراز کنید. آنها باید بسازند تا در

order to meet you halfway.

نیمه راه شما را ملاقات کنند.

The third technique you can use to build trust is to actively listen.

تکنیک سومی که می توانید برای ایجاد اعتماد استفاده کنید، گوش دادن فعال است.

Now,

I have a whole lesson on the topic of how to show that you're actively listening

اکنون،

من یک درس کامل در مورد این موضوع دارم که چگونه نشان دهیم که به طور فعال

in English, and I'll leave a link to that lesson below if you want to know more,

به زبان انگلیسی گوش می‌دهید، و اگر می‌خواهید بیشتر بدانید، لینک آن درس را در زیر می‌گذارم،

but here are a couple of keys to actively listening.

اما در اینجا چند کلید برای فعال بودن وجود دارد. استماع.

In English speaking culture, we maintain eye contact. Now,

در فرهنگ انگلیسی زبان، ما تماس چشمی را حفظ می کنیم. حالا،

we don't stare nonstop. Of course, we occasionally blink and look away,

ما بی وقفه خیره نمی شویم. البته ما گهگاه پلک می زنیم و به دور نگاه می کنیم،

but maintaining eye contact indicates that we're focused on you and

اما حفظ ارتباط چشمی نشان می دهد که ما روی شما و

what you're saying.

آنچه می گویید تمرکز کرده ایم.

What you're expressing is important enough for me to listen carefully,

آنچه شما بیان می کنید برای من به اندازه کافی مهم است که بتوانم با دقت گوش

and I tell you that through eye contact. In addition to that,

کنم و این را از طریق تماس چشمی به شما می گویم . علاوه بر آن،

we also tend to ask clarifying questions or repeat what

ما همچنین تمایل داریم که سؤالات روشنگری بپرسیم یا آنچه را

we heard you say to make sure we understood correctly. For example,

که شنیدیم شما می گویید تکرار کنیم تا مطمئن شویم که به درستی متوجه شده ایم. به عنوان مثال،

you're saying it's not possible for your team to get this finished by January

شما می گویید که این امکان برای تیم شما وجود ندارد که تا 5 ژانویه به پایان برسد

5th. Is that correct? Or if I understood you correctly, you're thinking X,

. درسته؟ یا اگر درست متوجه شدم ، به X فکر می کنید،

Is that right? What I heard you say was X,

درست است؟ چیزی که شنیدم شما گفتید X بود،

Have I understood correctly? And lastly,

آیا درست متوجه شدم؟ و در آخر،

could you clarify what you meant by and then repeat what it is

آیا می‌توانید منظورتان را روشن کنید و سپس آنچه را

that you're not really sure about?

که واقعاً در مورد آن مطمئن نیستید، تکرار کنید؟

Before we talk about the fourth technique you can use to build trust.

قبل از اینکه در مورد تکنیک چهارم صحبت کنیم که می توانید از آن برای ایجاد اعتماد استفاده کنید.

Let's look at a scenario where you might hear some of this language.

بیایید به سناریویی نگاه کنیم که ممکن است برخی از این زبان را بشنوید.

Imagine you're traveling with a friend and at the very last minute,

تصور کنید با یکی از دوستانتان سفر می کنید و در آخرین لحظه

your friend wants to change the itinerary for the last couple days of your trip,

دوستتان می خواهد برنامه سفر چند روز آخر سفرتان را تغییر دهد

and you're not really so sure about this.

و شما واقعاً در این مورد مطمئن نیستید.

You like having a plan and sticking to the plan,

دوست دارید برنامه داشته باشید و به برنامه پایبند باشید،

so your friend proposes an idea and you summarize what you've understood by

بنابراین دوستتان ایده ای را پیشنهاد می کند و شما آنچه را که فهمیده اید با

saying, I think I understand. So what you're saying is,

گفتن، فکر می کنم متوجه شدم، خلاصه می کنید. بنابراین آنچه شما می گویید این است که

rather than go to the museum today,

به جای اینکه امروز به موزه بروید،

you want to save it to the last day of our trip because you think it won't be as

می خواهید آن را برای آخرین روز سفر ما ذخیره کنید زیرا فکر می کنید آنقدرها شلوغ نخواهد بود

crowded. Is that right? In saying that,

. درست است؟ با گفتن این جمله،

you're letting your friend know that you've listened carefully and you're

به دوستتان اطلاع می دهید که به دقت گوش داده اید و

working hard to understand their side. Now,

سخت کار می کنید تا طرف او را بفهمید.

you may or may not agree with that. You may want to stick to the plan,

حالا ممکن است با آن موافق باشید یا نباشید. ممکن است بخواهید به برنامه پایبند باشید،

but you are acknowledging that you've heard and understood what your friend has

اما تصدیق می کنید که آنچه را که دوستتان پیشنهاد کرده است، شنیده و درک کرده اید

suggested.

.

And now the fourth technique you can use in strategy number four for building

و اکنون چهارمین تکنیکی که می توانید در استراتژی شماره چهار برای ایجاد

trust is to use inclusive language.

اعتماد استفاده کنید، استفاده از زبان فراگیر است.

Let's compare these two sentences.

بیایید این دو جمله را با هم مقایسه کنیم.

I want a solution that satisfies these conditions versus

من راه حلی می خواهم که این شرایط را برآورده کند در مقابل

we need a solution that satisfies these conditions.

ما به راه حلی نیاز داریم که این شرایط را برآورده کند.

What do you notice about those two sentences? Of course,

چه چیزی در مورد آن دو جمله توجه می کنید؟

the first one begins with I.

البته اولین مورد با I شروع می شود.

I'm creating a conversation in which it is me against you.

من در حال ایجاد یک گفتگو هستم که در آن من علیه شما هستم.

We want different things. We're not in this together. However,

ما چیزهای مختلف می خواهیم. ما در این با هم نیستیم با این حال،

when I switch to inclusive language with the word we,

وقتی با کلمه ما به زبان فراگیر تغییر

I'm recognizing that we both want a solution.

می کنم، متوجه می شوم که هر دوی ما یک راه حل می خواهیم.

We both want an ideal outcome to this particular need that we have.

هر دوی ما خواهان یک نتیجه ایده آل برای این نیاز خاص هستیم.

We're in this together.

ما در این با هم هستیم

We're going to work together to find a solution that makes everybody happy.

ما با هم کار می کنیم تا راه حلی پیدا کنیم که همه را خوشحال کند.

Now that you have these four strategies on how to successfully negotiate in

اکنون که این چهار استراتژی در مورد نحوه موفقیت آمیز مذاکره به

English as well as several phrases you can use, I have two questions for you.

زبان انگلیسی و همچنین چندین عبارتی که می توانید استفاده کنید دارید، دو سوال از شما دارم.

Number one,

شماره یک،

give me an example of a situation in which you might need to negotiate in

به من مثالی از موقعیتی بدهید که در آن ممکن است نیاز به مذاکره به

English. It could be a situation at work or outside of work.

زبان انگلیسی داشته باشید. این می تواند موقعیتی در محل کار یا خارج از کار باشد.

What strategy or phrase did you learn today that you will use to help you

امروز چه استراتژی یا عبارتی را یاد گرفتید که دفعه بعد از آن برای کمک به شما استفاده

next time? And number two,

کنید؟ و شماره دو،

if you have a go-to strategy to help you successfully negotiate that

اگر شما یک استراتژی پیشرو برای کمک به شما در مذاکره موفقیت آمیز دارید که

I didn't share today, I would love to know what it is.

من امروز آن را به اشتراک نگذاشتم، دوست دارم بدانم چیست.

With both of those questions,

در مورد هر دوی این سوالات،

you can share your answers with me in the comments below.

می توانید پاسخ های خود را در نظرات زیر با من به اشتراک بگذارید.

That's also a great place to share any questions you have.

همچنین مکان بسیار خوبی برای به اشتراک گذاشتن هرگونه سوالی است.

If you found today's lesson helpful, be sure to let me know.

اگر درس امروز برای شما مفید بود، حتما به من اطلاع دهید.

You can do that in one very simple way.

شما می توانید این کار را به یک روش بسیار ساده انجام دهید.

Give this lesson a thumbs up here on YouTube, and while you're at it,

این درس را در اینجا در YouTube به اشتراک بگذارید، و تا زمانی که در آن هستید،

don't forget to subscribe as well. Thank you so much for joining me,

فراموش نکنید که مشترک شوید. از اینکه به من ملحق شدید بسیار متشکرم،

and I look forward to seeing you next time for your Confident English lesson.

و من مشتاقانه منتظر دیدار بعدی شما برای درس انگلیسی مطمئن هستم.